عشق را افسانه کردی یا حسین (علیه السلام)
عشق را افسانه کردی یا حسین(علیه السلام)
عقل را دیوانه کردی یا حسین(علیه السلام)
در ره معبود بیهمتای خویش
همّتی مردانه کردی یا حسین(علیه السلام)
تا قیامت در دل اهل ولا
منزل و کاشانه کردی یا حسین(علیه السلام)
گرد شمع بیزوال خویشتن
عالمی پروانه کردی یا حسین(علیه السلام)
جان و مال و هستی خود را فدا
در ره جانانه کردی یا حسین(علیه السلام)
جرعه نوشان مِیِ توحید را
سرخوش از پیمانه کردی یا حسین(علیه السلام)
خویشتن را بهر صَهْبای شهود
ساقی میخانه کردی یا حسین(علیه السلام)
کاکل اکبر به هنگام وداع
از محبّت شانه کردی یا حسین(علیه السلام)
اصغر شیرین زبانت را چو گل
هدیهی جانانه کردی یا حسین(علیه السلام)
العطش گویان طفلان از قفا
گوش کردی یا نکردی یا حسین(علیه السلام)
از برای شامیان بیوفا
گنج در ویرانه کردی یا حسین(علیه السلام)
ذکر یا ربّ یا ربّ اندر قتلگاه
با خدا مستانه کردی یا حسین(علیه السلام)
عالمی را در عزای خویشتن
تا ابد غمخانه کردی یا حسین(علیه السلام)
در فراقت «خُرّم» دلخسته را
اُستُن حنّانه کردی یا حسین(علیه السلام)
علی اکبر ثقفی (خُرّم)
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند
اصلاً حسین جنسِ غمش فرق میکند
این راه عشق پیچ و خمش فرق میکند
اینجا گدا همیشه طلبکار میشود
اینجا که آمدی کرَمَش فرق میکند
شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده، مُحتشمش فرق میکند
"صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین"
عیسای خانواده دَمَش فرق میکند
از نوع ویژگی دعا زیر قُبِّهاش
معلوم میشود حرمش فرق میکند
تنها نه اینکه جنس غمش جنس ماتمش
حتّی سیاهی عَلمش فرق میکند
با پای نیزه روی زمین راه میرود
خورشیدِ کاروان، قدَمَش فرق میکند
من از حُسَیْنُ مِنِّیِ پیغمبرِ خدا
فهمیدهام حسین همهاش فرق میکند
علی زمانیان
ای پاره پاره تن تو همان جان زینبی
یا لَلْعَجَبْ تو سروِ خرامان زینبی
ای پاره پاره تن تو همان جانِ زینبی
آتش زدند خیمه و خرگاهت این عجب
آتش فشان سینهی سوزان زینبی
برخیز ای برادر با جان برابرم
کاین گونه خفته در برابر چشمانِ زینبی
هر دم نگر به جلوهگری بر فراز نِیْ
خورشید و ماه و اَنْجُمِ رخشانِ زینبی
همراه خیل قافله تا شام بیسحر
نجوا کنان، تو ناطقِ قرآنِ زینبی
ای رأس خون چکان به سر نیزه هر زمان
گریان چرا به حالِ پریشانِ زینبی
ای آسمان پُر شفق تیره تا ابد
گلگلون ز اشک دیدهی گریان زینبی
گاهی تنورِ خولی و گاهی به تشت زر
ای سر مگر تو بی سر و سامان زینبی
امشب پی تسلّی اطفال خویشتن
ای سر، خوش آمدی که تو مهمان زینبی
جان رقیّه دخترک نازدانهات
با او بگو که مادر دوران زینبی
ای پادشاه کشور ایجاد بیگمان
فرمانروای مطلق و سلطانِ زینبی
دردا چو لاله سوختم از داغ اکبرت
ای داغ جان گداز تو درمان زینبی
دریا به پیش لعل تو خشکید از عطش
ای تشنه لب تو قُلْزُمِ عمّان زینبی
صبر ارچه در زمانه ثنا خوانِ زینب است
«خُرّم» تو را بس این که ثنا خوان زینبی
علیاکبر ثقفی (خُرّم)
هر که را مینگرم شور محرّم دارد
کعبه یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عُشّاق تو نازم که دو زمزم دارد
هر کجا مُلک خدا هست حسینیّهی توست
هر که را مینگرم شور مُحَرّم دارد
نَه مُحرّم نَه صفر بلکه همه دورهی سال
کعبه با یادِ غَمَت جامهی ماتم دارد
روضه خوان تو خدا ، گریه کن تو آدم
اشک ارثیست که ذُرّیِّهی آدم دارد
نازم آن کشته که تا صبح قیامت زنده است
سلطنت همچو خدا در دل عالم دارد
اشک در ماتم تو بسکه عزیز است حسین(علیه السلام)
جای در چشم رسولان مُکَرَّم دارد
جگرم زخمی آن کشته که زخم بدنش
هر دم از زخم دگر دارو و مرهم دارد
میکند آتش دریای غضب را خاموش
هر که در دیدهی خود یک نَمْ از این یَمْ دارد
روز محشر نفروشد به دو صد باغِ بهشت
هر که یک میوه ز نخلِ ترِ«میثم» دارد
حاج غلامرضا سازگار (میثم)
باید لباس مشکی خود را به تن کنیم
درعشق اقتدا به اويس قرن كنيم
اين ديده را ز اشک عقيقِ يمن كنيم
امسال هم تمام پس انداز گريه را
قسمت شده كه خرج سياهی زدن كنيم
«حَیَّ عَلَی الْعَزا»ی خدا میرسد به گوش
بايد لباس مشكی خود را به تن كنيم
يعقوب خون جگر شدهی چشم من بيا
گريه برای غارت یک پيرُهَن كنيم
هنگام غسل دادن من، روضه خوان بگو
هرگز نخواسته بدنش را كفن كنيم
او نوكر است، نوكر آقای بیكفن
خوب است بوريا كفن اين بدن كنيم
وحید قاسمی
کربلا یعنی حدیث عشق ناب
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
سینه سوز داغ آل مصطفی
بشنو از من ترجمان کربلا
کربلا یعنی حدیث عشق ناب
تشنگی امّا میان شطِّ آب
کربلا یعنی همه عشق و جنون
غوطه خوردن در میان شطِّ خون
کربلا یعنی که سرمستی ز مِیْ
رأس خونین رفته بر بالای نِیْ
کربلا یعنی نوای بینوا
بر سر نِیْ نغمهی قالوا بَلی
کربلا یعنی که باغی سوخته
تیرِ کین حلقی به دستی دوخته
کربلا عشق است عشقی بیدغل
سر به رأس نیزه امّا از بغل
کربلا یعنی که دانشگاه عشق
پای بر خار مغیلان تا دمشق
کربلا یعنی سری در طشت زر
آیههای وحی را خواندن ز بر
کربلا یعنی که طفلی بیفدک
پای تا سر گشته نیلی از کتک
کربلا یعنی که از بالای زین
با تن پُر تیر نقشِ بر زمین
کربلا یعنی که سربازی رشید
إِرْباً إِرْبا گشته از ظلم یزید
کربلا یعنی سری خاکستری
پیش چشم اشک ریز خواهری
کربلا یعنی حسینِ(علیه السلام) سر جدا
کربلا یعنی ندیدن جز خدا
کربلا یعنی که میگردد کباب
پیکری بیسر میان آفتاب
کربلا یعنی که از ظلم شرور
رأس مظلومی شدن اندر تنور
کربلا یعنی به روی شیرخوار
آب میبندند قومی نابکار
کربلا یعنی که اندر بزم شام
بشکند با چوب دندان امام
کربلا یعنی که اندر قتلگاه
رگ به جای گونه گردد بوسهگاه
ضرب سیلی ، گونه نیلی ، چشم زار
کربلا یعنی دویدن روی خار
کربلا یعنی ستم یعنی جفا
شاه دین را سر بریدن از قفا
کربلا یعنی میان کوچهها
طعنه بشنیدن ز جمعی بیحیا
کربلا یعنی که از بالای بام
سنگ باریدن بر اطفال امام
بر سرِ نِیْ سرْ اگر قاری شود
کار خواهر پای نِیْ ، زاری شود
کربلا یعنی به جان خواهرت
نزد دختر آی ، بابا با سرت
کربلا یعنی که دندان ، دست شو
کودکی سیراب کن ، سرمست شو
کربلا یعنی سراپا رنج و غم
کربلا یعنی همه ظلم و ستم
کربلا یعنی همه غارتگری
غارت گهواره و انگشتری
کاف یعنی کشتهی راه خدا
راء رد خون به زیر نیزهها
باء یعنی بارشِ سنگِ جفا
لام یعنی لالههای سرجدا
آ، نشان آه و درد و ماتم است
گر بمیرد شیعه از این غم کم است
-----------------
ظهر بود امّا غروبی غمزده
کودکان آنجا همه ماتم زده
کودکی گریان ز هجران عمو
وان دگر با عمّه گرم گفتگو
عمّه جان با ما بگو اکبر کجاست
گاهواره خالی است اصغر کجاست
عمّه جان پس جسم بابایم کجاست
پس چرا رأسش به روی نیزههاست
عمّه جان عمو نیامد آب کو
شب شده با ما بگو مهتاب کو
کربلا یعنی،چه گوید در جواب
تا که طفلان را کند اینک مُجاب
چشم زینب چشمه سار خون شده
چشمه گفتم نه بگو جیحون شده
شیر مرد است او نگو دختر به او
زینب است امّا بگو حیدر به او
اسوهی صبر است و باشد بیبَدیل
گفت: من نادیدهام غیر از جمیل
علی اسماعیلی وردنجانی
با غم دل خُرّمند
ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدمند
سوختگان غمت با غمِ دل خُرَّمند
هرکه غمت را خرید عِشرت عالم فروخت
با خبران غمت بیخبر از عالَمند
در شکن طُرِّهات بسته دل عالمیست
وان همه دلبستگان عقده گشای همند
یوسف مصر بقا در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن آمده با دِرهماند
تاج سَرِ بُوالْبَشَر خاکِ شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد فخر بنیآدمند
چون به جهان خرّمی جز غم روی تو نیست
باده کشان غمت مست شراب غمند
عقد عزای تو بست، سنّت اسلام و بس
سلسلهی کائنات، حلقهی این ماتمند
گشت چو در کربلا رایت عشقت بلند
خیل مَلَک در رکوع پیش لِوایت خمند
خاک سر کوی تو زنده کند مرده را
زان که شهیدان تو جمله مسیحا دمند
هردم از این کُشتگان گر طلبی بذل جان
در قدمت جان فشان با قدمی محکمند
سِرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست
سِرّ تو با سِرّ حق، خود ز ازل توأمند
مَحرم سِرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب
پیک و رسل در میان، مَحرم و نامحرمند
در غم جسمت «فوأد» اشک نبارد چرا؟
کاین قطرات عیون، زخم تو را مرهمند
فؤاد کرمانی
تا تو زمین سجدهای سر به هوا نمیشوم
از ما محرم را مگیر
کفران نعمت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
ما ترک طاعت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
ما جرم بی حد کرده ایم، بر نفس خود بد کرده ایم
آری جسارت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
ای وَجه ربُّ ٱلْعالمین، دلتنگی ما را ببین
خود را ملامت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
ای صاحب فُلک نجات، سرچشمه ی آب حیات
دل را به نامت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
حال و هوای شهر ما دیگر هوای روضه نیست
آری جنایت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
عبد و غلامت می شویم، سرمست نامت می شویم
هر صبح سلامت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
ای فخر شاهان جهان، جاروکشی در صحن تان
میل زیارت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
ای باعث بود و نبود، بی مهرتان ما را چه سود؟
عرض ارادت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
آقا در این شهر شلوغ، دور از فضای روضه ها
احساس غربت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
در پای این بزم عزا، با دوستان با صفا
عمری رفاقت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
بی روضه ها افسرده ایم، چون لاله ی پژمرده ایم
میل ضیافت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
عالم همه دشمن ولی، آقا کنار نامتان
احساس عزت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
وقتی محرم می رسد، بر جان ما غم می رسد
عادت به هیئت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
ای شاه بانوی دمشق، بی رونق است بازار عشق
ما استعانت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
با کاروان کربلا، از کوفه تا شام بلا
شرح اسارت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
از کوچه ها، بازارها، با آن همه آزارها
غم را روایت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
از سنگ ها، دشنام ها، از شعله ها از بام ها
ذکر مصیبت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
آقا به جان مادرت، ما را مرانی از درت
هرچند غفلت کرده ایم، از ما محرم را مگیر
ادامه مطلب ندارد