آفریدگارا !
تو را سپاس كه ما را هدایت كردى،
عقلمان دادى.
براى راهنمایىمان به «صراط مستقیم»، انبیاء را مبعوث كردى.
نعمتهاى مادى و معنوى، كوچك و بزرگ، آشكار و نهان را به وفور و سرشارى، برایمان مهیّا ساختى.
ركوع ما، در برابر تو، نشان خضوع و تواضع ماست.
ما در مقابل هیچ قدرت و ابرقدرتى خم نمىشویم و سر تسلیم فرود نمىآوریم و راست قامتى خود را نمىشكنیم، ولى در برابر تو، كه كمال بىپایان و قدرت بىانتهایى، تعظیم مىكنیم، گردن خم مىسازیم، به خاك مىافتیم، «سجود» مىكنیم، پیشانى بر زمین مىگذاریم، تسبیحگوى توئیم و زبان به ستایش تو مىگشائیم: «سبحان ربّى الاعلى و بحمده ...».
خدایا! تویى كه مىتوانى گناهانمان را ببخشى.
اگر تو عفو نكنى، فرداى قیامت، گرفتاریم.
اگر تو هدایت نكنى، به بیراههها مىافتیم.
اگر تو دستمان را نگیرى، اسیر دست شیطان و هواى نفس مىشویم.
اگر تو، توفیق عبادت و اطاعت و بندگى ندهى، از تو دور مىشویم، و دورى از تو دورى از حقیقت و پاكى است، و آنان كه از حقّ و پاكى و راستى دورند، به دوزخ مىروند.
خدایا!...
تو بخشنده خطاهایى، در قنوتمان از تو مغفرت مىطلبیم و رحمت مىجوییم.
تو بخشنده گناهانى و مأیوس شدن از رحمت تو، خود گناه است.(35)
تو چنان رحیم و مهربانى كه بدىهاى ما را هم به حسنات، تبدیل مىكنى.(36)
رحمتى كن تا در دام گناه گرفتار نشویم و دانه هوس فریبمان ندهد و اسیر و محبوس قفس مادیّات و شهوات نشویم.
تنها بنده توییم و دست نیاز و حاجت، فقط به سوى تو مىگشائیم:
«ایّاك نعبد و ایّاك نستعین»
ما چه مىخواهیم كه تو ندارى؟
ما چه نیاز داشتهایم كه ندادهاى؟
كدام دام و خطر و ضرر بوده كه ما را از آن برحذر نداشتهاى؟
كدام نیكى و سعادت و رستگارى است كه ما را به آن دعوت نكردهاى؟
اى كانون همه خوبىها!
اى سرچشمه همه پاكىها!
توفیقمان ده، كه بنده شایستهاى براى تو، اى خداى شایسته و بىهمتا باشیم و از وسوسهها و گناهان، كه در واقع، بیراهه است، دورى كنیم.
خدایا! ...
وقتى در برابرت به خاك مىافتیم، یعنى ما از خاكیم و خاك خواهیم شد و چون سر از سجده بر مىداریم، یعنى پس از مرگ، دوباره بر مىخیزیم، تا حساب اعمالمان را پس بدهیم.
سجود، روح فروتنى و عبودیّت را در ما زنده مىكند.
حالتى است معنوى كه تو بیش از هر حالتى آن را مىپسندى.
دوست دارى كه بندگان خطاكارى چون ما، چهره بر خاك بگذاریم و تو را صدا بزنیم و «یاربّ، یاربّ» بگوئیم، تو جوابمان بدهى، و ببخشایى.
تشهّد ما، شهادت به یگانگى خدا و رسالت پیامبر است.
سلام ما در پایان نماز، درود به رسول خدا و پاكان و صالحان و فرشتگان و همه مؤمنان است.
خدایا!...
اى خداى رحیم! نمازمان را قبول كن و ما را بندهاى قرار بده كه حقّ تو را بشناسیم و در اطاعت فرمانت بكوشیم.
35) سوره زمر، آیه 53.
36) سوره فرقان، آیه 70.
:: ادامه مطلب
اینك، نماز را با نام و یاد خدا و تكبیر او شروع مىكنیم.
با گفتن «اللَّه اكبر» پس از نیّت، وارد نماز مىشویم و هر چه را جز خداى بزرگ، از دل بیرون مىكنیم، به چیزى جز پروردگار، توجّه نمىكنیم و جز به عظمت و قدرت و رحمت او نمىاندیشیم.
چرا كه او «اكبر» است. بزرگتر!
بزرگتر از هر چیز، هر كس و برتر از آنكه به وصف آید.
بزرگتر از آنكه قابل توصیف باشد، بزرگتر از هر چه بگوئیم و بشنویم و بشناسیم.
قدرتش، برترین قدرتهاست.
ذاتش، جاودانه است.
لطفش، بى كرانه است.
نعمتهایش، بى شمار است.
علمش، نامحدود است.
بى همتاست، بى شریك است، بى زوال است، بى نیاز است.
«اللَّه اكبر»، یعنى هیچ قدرتى را در مقابل قدرت او به رسمیّت نمىشناسم، جز از او نمىهراسیم، جز او را اطاعت نمىكنیم، جز به او دل نمىسپاریم، جز عشق او را در دل نداریم، جز در پیشگاه او اظهار بندگى نمىكنیم، جز با نام او آغاز نمىكنیم، چرا كه او برتر و بزرگتر از هر چیز است.
و هیچ كلامى، در خور مقام والا و بزرگ او نیست.
- ... «اللَّه اكبر»!
هر چه عظمت خدا را بیشتر احساس و باور كنیم، جز خدا در نظرمان كوچك و ناچیز مىشود،
آن گونه كه هر چه به آسمان بالاتر رویم، خانههاى روى زمین در نظرمان كوچك جلوه مىكند. كسى كه در «تكبیر»، عظمت خدا را باور كرد و بر زبان آورد، دیگر غیر خدا را بزرگ نمىبیند.
تكبیر، شروع نماز ماست و پایان آن.
پیش از هر ركوع و سجود، در هر جاى نماز، حتّى پس از سلام نماز نیز این شعار را بر زبان مىآوریم.
آنكه در تكبیرش، لذّت و شیرینى عبادت را احساس كند، باید بداند كه نمازش مورد قبول واقع شده است.
هنگام گفتن اللَّه اكبر، و بلند كردن دست تا كنار گوش، باید رو به خدا كرد و پشت به هر چه جز خداست. و این حالت را در سراسر نماز، در خود زنده نگهداشت.
چه دروغ آشكارى است، اینكه انسان به زبان «اللَّه اكبر» بگوید، ولى در دلش، چیزهاى دیگر مهمتر و بزرگتر باشد، همچون دنیا، ثروت، شهرت، مقام، شكم، شهوت، دوست، خویشاوند، خانه، موتور و ماشین و ...
آنكه «اللَّه اكبر» مىگوید، باید حاضر باشد كه غیر خدا را فداى خدا كند، حتّى جانش را!
راستى كه «اللَّه اكبر»، سخن بزرگ و كلام ژرف و عمیقى است. و رسول خدا صلى الله علیه وآله درباره آن فرموده است:
«اللَّه اكبر، فهى كلمة لیس اعلاها كلام و احبّها الى اللَّه ...»(33)
اللَّه اكبر، كلمهاى است كه برتر از آن و محبوبتر از آن نزد خداوند، كلامى نیست!
33) اختصاص، شیخ مفید، ص 34 .
:: ادامه مطلب
شروع سوره، با «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» است.
با نام خدا و یاد او، كه بخشنده و مهربان است، آغاز مىكنیم.
بسم اللَّه، رمز توجه به خدا و استمداد از اوست.
بسم اللَّه، آغاز هر كارى است كه بخواهد به نتیجه برسد.
بسم اللَّه، شیطان را مىراند، دل را به یاد خدا مىاندازد، نشانه بندگى و وابستگى انسان به خداوند، و مظهر عشق و توكّل به اوست.
هر كس، در هر مرام و مكتبى، به نام هر كه و هر چه شروع كند، مسلمان، همه كارهایش، از جمله نماز را با نام خدا آغاز مىكند، كه بهترین نامهاست.
اى نام تو بهترین سرآغاز
بى نام تو، نامه كى كنم باز؟ سپس مىگوییم: «الحمد للّه ربّ العالمین»
همه ستایشها مخصوص خداوند است، چرا كه همه نعمتها و رحمتها از اوست.
مگر مىتوان نعمتهاى او را برشمرد؟ هرگز!
در قرآن مىخوانیم:
«و ان تعدّوا نعمةاللَّه لا تحصوها»(34)
هرگز نمىتوانید نعمتهاى خدا را بشمارید.
آن گونه كه ماهى در آب، قدر آب را نمىداند، ما نیز از لحظه آغاز حیاتمان تا واپسین لحظهها غرق نعمتهاى خدائیم و افسوس كه از آنها غافلیم.
هوش و استعدادى كه از آن برخورداریم، سلامتى بدن و تندرستى، عقل و وجدان،
آب و گیاهان و میوهها و حیوانات كه در اختیار ماست،
ابر و باد و مه و خورشید و فلك ... كه همه براى انسان در حركت است،
رفت و آمد شب و روز، دریا با نعمتهایش، زمین با حبوباتش، آسمان با ستارگان و خورشیدش، چشمى كه با آن مىبینیم، زبانى كه سخن مىگوئیم، گوشى كه صداها را مىشنویم، حافظهاى كه مطالب را به خاطر مىسپاریم، هماهنگى دستگاههاى بدن، و ... هزاران و هزاران نعمت، كه واقعاً «بى شمار» است، ما را احاطه كرده، و زندگى ما، بسته به آن است.
از دست و زبان كه برآید
كز عهده شكرش به درآید پس او را مىستائیم و همه حمدها را از آنِ او و مخصوص او مىدانیم:
«الحمدلّله ربّ العالمین».
او كه پروردگار جهانیان است، بخشنده و مهربان است، روزى رسان همه است، فرمانرواى روز قیامت است.
از او هدایت مىطلبیم و مىخواهیم كه ما را به «صراط مستقیم» راهنمایى كند.
راه مستقیم، راه خدا و دین است.
راه پیامبران و امامان و صالحان است.
راه شهیدان و اولیاء خداست.
راه تقوا، پاكى، عدالت، نیكى، بندگى، حقّ پرستى، اطاعت از خدا، دورى از گناه و ترس از دوزخ است.
از او مىخواهیم كه ما را به راه نیكان و صالحان، كه دور از انحراف و گمراهى و معصیت و هواى نفس و فساد آفرینى و تبهكارى است، هدایت كند و در این راه، ما را استوار بدارد.
در سوره توحید نیز، خدا را به یكتائى و بى نیازى و بى فرزندى و بى همتایى مىستائیم.
در ركوع و سجود، همراه ستایش خداوند، او را از هر عیب و نقص و ظلم و حقّكشى و تبعیض و جهل و هر صفت مادى و انسانى و محدود كننده، پاك و مبرّا مىدانیم.
تسبیح ما، شعار تقدیس و پاك دانستن خداوند است: «سبحان ربّى العظیم و بحمده»، «سبحان ربّى الاعلى و بحمده»
34) سوره ابراهیم، آیه 34 .
:: ادامه مطلب
براى رسیدن به اخلاص، باید در بینش و اعتقاد و باورهاى دینى دقت كرد. نوع بینش در نیّت انسان مؤثّر است.
اگر باور داشته باشیم كه:
انسان، برترین مخلوقات و جانشین خدا در زمین و عصاره هستى و هدف آفرینش است،
طرف حساب ما در اعمالمان خداست، اوست كه پاداش مىدهد و حتّى كارهاى جزئى را در صورت نیّت پاك، اجرى بزرگ مىدهد،
هیچ كار كوچك و بزرگى در حساب خدا گم نمىشود و انسان در دنیا و آخرت، نتیجه اعمال خود را خواهد دید،
خداوند، كارهاى فاسد و عیوب ما را مىپوشاند و خوبىهاى ما را آشكار مىسازد،
ارزش و قیمت انسان، «بهشت» است و انسان غیر از بهشت، خود را به هر كه بفروشد، ضرر كرده است، و بد تجارتى است كه انسان، «دنیا» را بهاى خود قرار دهد.(29)
مشترى اعمال انسان خداوند است و در عبادات، انسان با خدا معامله مىكند و با او طرف حساب است،
هر چه داریم از خداست، او «ولىّ نعمت» و صاحب اختیار و پروردگار مهربان ماست،
انسان در یك دل، محبّت دو امر متضادّ را نمىتواند داشته باشد،(30) یا خدا دوستى یا دنیاطلبى، یا عشق به اللَّه یا عشق به دنیا،
دنیا، شكوفهاى زودگذر است، غنچهاى است كه براى كسى باز نشده و به كسى وفا نكرده است، و خداوند، دنیا را كالاى غرور و متاعى اندك به حساب آورده است،
در قیامت، همه واسطهها و شفیعها از كار مىافتند، تنها خلوص و عمل صالح و عبادات همراه با تقوا و اخلاص، سود مىبخشد و در آن روز، هر كس به فكر خود است واز این وآن كه در دنیا به محبّتهایشان دل مىبندیم، كارى ساخته نیست و هر فردى نتیجه كار خود را مىبیند ومحصول خویش را درو مىكند،
ریاكاران، اگر در دنیا هم مردم را فریب دهند، ولى در آخرت رسوا خواهند شد و اعمال خود را بر باد رفته و تباه خواهند دید.
آرى، اگر این باورها را در دل داشته باشیم، به خلوص نزدیكتر مىشویم و كمتر براى غیر خدا كار مىكنیم ونظر و پسند مردم، براى ما مهمّ نخواهد بود. محرّك و انگیزه قوىتر ما، این خواهد شد كه خدا مىخواهد و خدا مىپسندد و خدا پاداش مىدهد.
اگر ما خدا را نمىبینیم، او كه ما را مىبیند.
اگر عذابى هم در كار نباشد، بخاطر نعمتهاى او، باید شكرگزار باشیم و خالصانه عبادت كنیم و از نافرمانى بپرهیزیم. عالم، محضر خداست، در محضر خدا نباید گناه كرد.
جهان، سفره گسترده نعمتهاى الهى براى ماست، رو به دیگران كردن و ریا و تظاهر نمودن، ناسپاسى در برابر خداى رحمان و نعمتهاى بى پایان اوست. عبادت را، حتّى نه براى رسیدن به بهشت یا ترس از جهنم، بلكه بخاطر آنكه خداوند، شایسته پرستش است، باید انجام داد، و اینگونه پرستش، «عبادت آزادگان» است كه امیرالمؤمنین، خدا را اینگونه عبادت مىكرده است.
كسى به مقام اخلاص مىرسد كه به مرحله یقین رسیده باشد. و به تعبیر حضرت على علیه السلام اخلاص، میوه یقین است:
«الاخلاص ثمرة الیقین»(31)
اگر یقین داشته باشیم كه در محضر خدائیم و او همه كارهاى ما را مىبیند و از نیّتهاى قلبى ما آگاه است و هر گونه عزّت و ذلّت به دست اوست، و رضاى او در مقابل دنیاى زودگذر، ارزش بیشترى دارد، ... بیشتر و سریعتر به اخلاص مىرسیم و دیگر از دیگران، توقّع تعریف و ستایش و چشمداشت تقدیر و تشكّر نداریم.
آن گونه كه خانواده امیرالمؤمنین، به خاطر خدا سه روز، افطار خود را به یتیم و اسیر و مسكین بخشیدند، بى آنكه امید سپاس و توقّع تشكّر داشته باشند،(32) خداوند هم به پاس انفاق و اطعام مخلصانه آنان، سوره «هل اتى ...» را نازل كرد و از آن اهلبیت، تجلیل نمود.
انسان مخلص، در راه انجام وظیفه، با تعریف یا انتقاد مردم، كند یا تند نمىشود.
بى توجهى مردم، او را دلسرد و پشیمان از كار نیك نمىسازد.
هر كار را بخاطر اداى تكلیف شرعى انجام مىهد،
به خاطر نظر این و آن، برنامههایش را متفاوت نمىسازد.
مال و مقام، مانع او از اجراى فرمان خدا نمىشود، ظاهر و باطنش یكى است.
در راه خدا و دین، ملامتها و بىمهرىها را تحمّل مىكند.
از تعصّب و خودخواهى به دور است،
به كارهاى اشتباه، اصرار نمىكند و ادامه نمىدهد.
مطیع «تكلیف» است، نه مجرى دلخواه خود یا پسند مردم!
29) لبئس المتجرأن ترى الدنیا لنفسك ثمناً (نهجالبلاغه، خطبه 32).
30) سوره احزاب، آیه 4.
31) فهرست غررالحكم، واژه اخلاص.
32) سوره انسان، آیه 9 .
:: ادامه مطلب
نیّت، به معناى قصد و توجّه و تصمیم است. مفهوم نیّت در نماز، آنست كه نمازگزار، قصد انجام دستور خدا دارد و براى رضاى او و تقرّب به پروردگار، نماز مىخواند و هدفى جز اجراى فرمان و انجام تكلیف ندارد.
یك مسلمان، باید نیّت خود را در هركارى، به خصوص در عبادات، «قصد قربت» قرار دهد،
یعنى به خاطر خدا و نزدیك شدن به او عبادت كند، نه از روى ریا، تظاهر وخودنمایى یا اهداف دیگر.
نیّت، از اركان نماز است.
در طول نماز، باید این توجّه و هشیارى در نمازگزار باشد و عملهاى بدون نیّت، یا با نیّتهاى مادى وفاسد، بىارزش است.
در آیات قرآن، تعبیر «فى سبیل اللَّه» درباره كارهاى بسیارى همچون نماز، جهاد، انفاق، هجرت و ... بكار رفته است، یعنى در راه خدا بودن و رنگ خدایى داشتن این اعمال.
نیّت، شرط قبولى عمل است و اگر نیّت خالص در عبادتهایمان نداشته باشیم، نباید از خداوند، انتظار پاداش داشته باشیم. خداوند، تنها عملهاى خالص را مىپذیرد.
اگر نیّت، خالص و الهى باشد، كارهاى كم و كوچك، بسیار ارزشمند و بزرگ مىشود، ولى اگر نیّت بد و انگیزههاى غیر خدایى داشته باشیم، اعمال بسیار هم بى فایده و ارزش است.
سخن امام صادق علیه السلام در این باره چنین است:
«هر كس با كار اندك خود، هدف و انگیزه الهى داشته باشد، خداوند كار او را در نظر مردم بسیار جلوه مىدهد و آنكه براى جلب توجّه مردم كار بسیار هم بكند، خداوند آن را در نظرها كم جلوه مىدهد».
پس باید به خاطر خدا كار كرد و عبادت نمود، دلهاهم در دست خداوند است، اوست كه عزّت و آبرو و اعتبار و محبوبیّت مىدهد. مسلّم است كه خداوند هرگز بندگان شایسته و خالص خویش را فراموش نمىكند و آنان را برترى و عظمت و محبوبیّت مىبخشد.
پس، لازم است انگیزه عبادت و نمازمان تنها خدا باشد نه مردم و در خانه دل خود، جز خداوند، احدى را راه ندهیم و به پسند خدا و رضاى او، بیشتر از پسند مردم ارزش بدهیم.
البتّه اخلاص در عمل و نیّت، دشوار است و شیطان همواره مىكوشد تا با هر نیرنگ و وسوسهاى، انگیزه غیر خدایى را در دلهاى ما پدید آورد. ولى ما در برنامه مبارزه با شیطان و جهاد با نفس، باید بكوشیم هر كار را براى خدا انجام دهیم.
حضرت على علیه السلام مىفرماید:
«اخلص للَّه علمك و عملك و بغضك و اخذك و تركك و كلامك و صمتك»(26)
كار و علم خود را، دشمنى و گرفتن و نگرفتن و سخن و سكوت خود را، براى خدا خالص كن.
اگر انسان تمام كارهاى خود را رنگ خدایى بدهد، حتّى كارهاى غیر عبادى هم عبادت مىشود، زیرا رنگ اخلاص و خدایى پیدا مىكند.
نیّت، یعنى آنكه همه نماز، همیشه و همه جا براى خدا باشد، در غیر این صورت، باطل است.
حتّى اگر كسى در مكان خاصّى یا زمان خاصّى یا به حالت خاصّى كه نماز مىخواند براى غیر خدا باشد، باز هم عمل باطل است. مثل آنكه براى غیر خدا به مسجد برود یا براى ریا و خودنمایى، نماز جماعت بخواند یا براى مردم، ركوع وسجود خود را طول بدهد، اینها همه با «اخلاص در نیّت» ناسازگار است.
آنكه براى خدا كار كند، نه خسته مىشود، نه ناامید مىگردد، نه از بىتوجّهى مردم ناراحت مىشود، نه از تشویق نكردن دیگران افسرده مىگردد، و نه آفرین و احسن گفتن مردم برایش تأثیرى دارد. اخلاص، نیرویى در انسان پدید مىآورد كه همه جا و همیشه او را به عمل خوب، تحریك مىكند، بدون آنكه مأیوس و خسته و آزرده شود.
على علیه السلام فرموده است:
«العمل كلّه هباء الاّ ما اخلص فیه»(27)
همه كارها نابود و پوچ مىشود، جز آنكه در آن خلوص باشد.
از دو كار، كه در ظاهر مثل هم هستند، آنكه نیّت و انگیزه درستى داشته باشد، ارزشمند است. مثلاً چاقوكش و جرّاح، هر دو شكم پاره مىكنند، ولى اوّلى را به زندان مىبرند و به دوّمى پول مىدهند و تشكّر مىكنند. چون اوّلى براى كشتن و دشمنى شكم پاره مىكند، دوّمى براى زنده كردن ونیكى ومحبّت نمودن!
پس، نیّت، خمیرمایه تمام عبادات است و به فرموده على علیه السلام:
«النیّة اساس العمل»(28)
نیّت، اساس كار است.
از دو نفرى كه مثل هم و در كنار هم ایستاده و نماز مىخوانند، نماز آن فرد با ارزش و مقبول است كه نیّت بهتر و خدایى داشته باشد، هر چند ظاهر عمل هر دو یكسان است.
26) فهرست غررالحكم، واژه اخلاص.
27) فهرست غررالحكم، واژه اخلاص.
28) فهرست غررالحكم، واژه نیّت.
:: ادامه مطلب
در نماز، باید «طهارت» داشت و پاك بود. هم لباس و بدن را از آلودگىها پاك ساخت و هم به نحوى كه در كتابهاى احكام بیان شده، وضو گرفت.
وضو، اذن ورود به نماز و زمینه روحى براى پرداختن به این عبادت است و بدون آن، نماز باطل است.(22)
وضو جزء ایمان است، نورانیّت دل و توجّه معنوى مىآورد و به فرموده امام رضا علیه السلام آنكه در مقابل پروردگار به عبادت مىایستد، باید از آلودگىها پاك باشد، از سستى و بیحالى و كسل بودن دور باشد و با وضو، دل را براى ایستادن در مقابل خداى توانا پاك و آماده سازد.(23)
با وضو بودن در هر حال، خوب است. حتّى خوابیدن با وضو، ثواب عبادت شبانه دارد و براى بسیارى از كارهاى عبادى نیز، مثل دعا، زیارت، قرائت قرآن و مطالعه دستور دادهاند كه وضو داشته باشیم و بدون وضو به آیات قرآن و نام خدا و پیامبر و امامان دست نزنیم.
البتّه غیر از پاكى ظاهرىِ لباس و بدن و داشتن وضو، دل هم باید از نفاق و حسد و كینه پاك باشد و اندام و اعضا هم از جرائم و گناهان دیگر دور باشد.
راستى! ... اگر لباس و بدن پاك باشد، ولى روح، ناپاك، این نوعى نفاق نیست؟ پس باید هم در طهارت جسمى و ظاهرى، و هم در پاكى درونى و قلبى كوشید، تا حضور در برابر اللَّه، با ادب بیشترى باشد.
براى كسانى كه «جُنب» باشند، «غُسل» واجب است، كه به صورتِ خاصّى تمام بدن شسته مىشود. و در صورت نبودن آب، یا ضرر داشتن آن، یا نداشتن فرصت براى وضو و غسل، باید «تیمّم» كرد.(24)
نمازگزار، باید بدن خود را بپوشاند. و بهتر است كه انسان لباسى تمیز، سفید، معطّر براى نماز انتخاب كند، چرا كه به دیدار خدا مىرود. شرط ادب، استفاده از بهترین لباسهاست.
لباس و مكان نمازگزار باید «مباح» باشد، یعن از مال مردم نباشد. نمازگزار، باید رو به كعبه و قبله مسلمین بایستد، گرچه خدا در مكان خاصّى نیست، همه جا هست و در همه جا ناظر ماست، امّا رو كردن به كعبه مقدس و حرم الهى، یادآور توحید ابراهیمى و سنّتهاى یكتاپرستانه و خلوص آن پدر و پسرى است كه كعبه را بنا نهادند.
قبله، جهتگیرى توحیدى مسلمانان را نشان مىدهد. نه تنها در نماز، بلكه در دعا، قربانى، نشستن، خوردن و خوابیدن، دفن كردن مردگان و ... باید قبله مراعات شود.
این درسى است كه توجّه ما را در سراسر زندگى به خانه خدا، خانه محبوب و سرور و مولایمان معطوف مىكند و میان صفوف مسلمانان، وحدت و نظم پدید مىآورد.
22) وسائل الشیعه، ج 1 ص 256.
23) وسائل، ج 1 ص 257 .
24) كیفیّت وضو و غسل و تیمّم را در رسالههاى عملیه مطالعه كنید.
:: ادامه مطلب
اذان، كه وسیله اى براى اعلام توحید و اعلان به مردم و فراخوانى آنان به تجمّع براى نماز است، از شعارهاى زیبا و مؤثر اسلام است.
در اذان، تكبیر، توحید، شهادت به رسالت پیامبر و ولایت امیرالمؤمنین است و دعوت مردم به شتافتن به سوى نماز و رستگارى در آن نهفته است.
اذان، اعلام موجودیّت اسلام و دعوت مسلمین و معرّفى عقاید دینى است.
اذان، شكستن سكوت و فریاد علیه معبودهاى خیالى و شعار به نفع اسلام و طرفدارى از آئین خدا است.
«مؤذّن»، در اسلام احترامى خاصّ دارد و در قیامت هم سرافراز است.
بلال حبشى، از مسلمانان نخستین در صدر اسلام بود كه عنوانِ «اذان گویى» سبب افتخارش بود و اولین مؤذّن در اسلام بود و روز «فتح مكّه» هم او بود كه به فرمان پیامبر، بالاى كعبه رفت و بتهاى مشركین را سرنگون كرد.(25)
اذان، یك بار براى اعلان عمومى و اعلان فرا رسیدن وقت نماز، گفته مىشود، یك بار هم به خصوص براى شروع نماز.
پس از اذان، اقامه نیز همان مفاهیم را دارد و براى آغاز نماز و پیدایش آمادگى روحى و توجّه به خداى یكتا و رستگارى در سایه نماز، بر زبان جارى مىشود. اذان و اقامه گرچه مستحبّ است، ولى از شعائر مهمّ اسلامى محسوب مىشود و به گفتن آن، بسیار تأكید شده است.
مسلمان خداپرست، با اذان، نام خداى بزرگ را، هر چه رساتر و آشكارتر در جهان طنین افكن مىسازد. این بانگ ملكوتى و توحیدى است كه كمر دشمنان را مىشكند و مخالفان خدا و اسلام را به ستوه مىآورد.
25) وسائل، ج 4 ص 614 .
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894291
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396