محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - حفاظت از حريم جاده ها
امام على عليه السلام سخت به حقوق فردى و اجتماعى انسانها توجه داشت، امامى كه مىفرمايد :
(اگر اقليم هاى هفتگانه را به من بدهند تا پوست جوى را از دهن مورچهاى به ظلم بيرون بياورم، هرگز چنين نخواهم كرد.)(1)
براى استيفاى حقوق اجتماعى، حفظ حريم جادهها و معابر عمومى، با متجاوزان به حريم كوچهها و راهها سخت برخورد مىفرمود.
اصبغ بن نباته مىگويد :
روزى همراه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به سركشى بازار كوفه رفتم،
امام على عليه السلام مشاهده فرمود كه برخى از بازاريان در ساخت مغازههاى خود، به حريم كوچه ها و معابر عمومى تجاوز كردند،
دستور داد آن مغازه ها را خراب كنند، تا راه باز شود، سپس به سراغ خانه هائى رفت كه قبيله بنى بكاء آن خانه ها را در حريم بازار مسلمين ساخته و به زمينهاى مراكز تجارى تجاوز كرده بودند.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور داد كه آن خانهها را خراب كنند.
و فرمود :
اينجا محل بازار و تجارت مسلمين است، نبايد شما در آن خانه هاى مسكونى بسازيد.(2)
اين الگوى رفتارى در عصر ما كه توسعه جادهها، اتوبانها ضرورت دارد، مشكلات فراوانى را برطرف مىسازد، كه شهردارىها، بايد حريم رودخانهها، مراكز تجارى و حريم جادهها را حفظ كنند، و از سد معبر، به هر شكلى كه باشد جلوگيرى نمايند.
2 - حريم كوچه ها و چاهها
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود :
فاصله دو چاهى كه براى آب دادن شتر حفر مىشود، 40 ذراع
و دو چاه آبيارى كشتزار 60 ذراع
و دو چشمه 500 ذراع بايد باشد.
و كوچهاى كه مورد نزاع مىباشد، 7 ذراع آن به كوچه اختصاص دارد.(3)
پی نوشت ها :
1- خطبه 224 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلف
2- سنن بيهقى ج 6 ص 151
3- عجايب القضايا ، قمى ص 91 حديث 138
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - اسكله سازى
امام على عليه السلام براى رفع نيازهاى مسلمانان در سفرهاى دريائى به مهندسين ايرانى دستور داد تا از در آمد ملى كشور، اسكلهاى در شهر بندرى جده ساختند تا رفت و آمدهاى دريائى به سهولت انجام گيرد.
2- كارخانه كشتى سازى
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام براى رونق سفرهاى دريائى دستور ساختن، كارگاه كشتى سازى را صادر فرمود، تا از درآمد عمومى، مخارج آن تأمين و به خط توليد برسد، و پس از اتمام كارگاه كشتى سازى شخصاً آن را افتتاح فرمود. (1)
پی نوشت ها :
1- خداوند علم وشمشير ص 85
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - كندن چاه براى تأمين آب آشاميدنى
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام درتمام دوران زندگى پربارخود به عمران و آبادانى، و توليد و سازندگى توجه فراوانى داشت،
منتظر نمىماند كه ديگرى نيازمندىهاى او را برطرف سازد، بلكه خود باكار و تلاش مداوم، و توليد مناسب، هم نيازهاى خود را و هم نيازهاى ديگران را بر طرف مىساخت، با :
باغهاى فراوانى كه احداث كرد.
چاه هاى پر آبى كه حفر نمود.
هنوز هم پس از گذشت چهارده قرن درمدينه واطراف مدينه، تابلوهائى از چاههاى برجاى مانده از امام على عليه السلام به چشم مىخورد آبار على.
يكى از چاههاى آب آشاميدنى درطول راه، درمسير حركت ارتش آنحضرت به سوى صفين تحقق يافت.
وقتى ارتش حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام از شهر انبار عبور مىكرد، آب مورد نياز برنداشتند وباپيمودن مقدارى از راه، همگى تشنه وخسته درجستجوى آب افتادند، كه بى نتيجه بود،
از راهبى(1) پرسيدند :
او نيز جواب داد كه آب آشاميدنى مرا نيز ازدوفرسنگ راه مىآورند.
امام على عليه السلام در آن صحراى تفتيده اسب تاخت و در نقطهاى ايستاد و خيره به زمين نگاه كرد و فرمود:
در اين مكان آب وجود دارد، اينجا را حفر كنيد.
سربازان مقدارى كه زمين را كندند، به تخته سنگ بزرگ و روشنى رسيدند، هرچه تلاش كردند، حتى با تعداد صد نفر نتوانستند سنگ را از جاى خود تكان دهند.
در اين لحظه، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از اسب فرود آمد وخود به حفر چاه همت كرد، و با زمزمهاى كه همراهان ندانستند چه فرمود، سنگ را از جاى كند.
آب فواره زد و بالا آمد.
آنگاه خطاب به فرماندهان و نظاميان خود فرمود :
همگان از آب گوارا و خنك بياشامند، و ذخيره سازند، و اسبان و ديگر چهار پايان را سيراب كنند.(2)
يعنى امام على عليه السلام به عنوان امام و فرمانده كل نيروهاى مسلح به اين مقدار قناعت نمىكند، كه تنها امر و نهى كند،
بلكه هرجا كه لازم باشد ؛
آستينها را بالا زده،
خود كار مىكرد،
چاه حفر مىكرد،
سنگهاى بزرگ را جابجا مىساخت،
و شخصاً در رفع مشكل كمبود آب آشاميدنى ارتش خود اقدام جدى داشت.
از جاى كندن آن سنگ عظيم كه دهها نفر از جابجائى آن عاجز بودند از نيرومندى و شجاعت بىنظير آن حضرت به حساب مىآيد.
2- دستورالعمل براى اصلاح چاهها ونهرها
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در عمران و آبادى و حفر چاه و لايروبى رودها، توجه كاملى داشت تا جامعه با كار و توليد تأمين گردد.
يكى از فرماندهان امام على عليه السلام به نام قرظة بن كعب انصارى در شهرى كارمىكرد كه غير مسلمانان واهل ذمه تحت حمايت اسلام در صلح و آرامش مىزيستند.
چون دچار مشكل اقتصادى شدند حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به قرظه نوشت:
مردانى از اهل ذمه، از حوزه فرمانداران توگفته اند كه در زمين هايشان نهرى داشتهاند كه خشك و پر شده است، پس در مشكلات اقتصادى آنها مطالعه كن، و آن نهر را اصلاح كن، و آباد نما،
به جان خودم سوگند، اگر آبادانى شود و مردم تأمين گردند بهتر از آن است كه از آنجا كوچ كنند و ناتوان گردند، واز انجام كارهائى كه به صلاح مملكت است باز مانند. (3)
3 - حفر چاه هاى فراوان در اطراف مدينه
امام على عليه السلام چاه هاى فراوانى درمدينه واطراف مدينه و در سرزمين ينبع سر راه كوفه و مكه حفر كرد و أغلب چاههاى به آب رسيده را وقف محلات يا فقراء يا مسافران خانه خدا كرد.(4)
4- بهبود وضع زندگى مردم
حفر قنات تا آن روز در عربستان مطرح نبود، كه امام على عليه السلام براى آبيارى درختان تشنه مدينه، روش حفر چاه را مطرح و به ديگران آموزش داد.
در آن روزگار وضع كشت گندم مناسب نبود، چون از گندمهاى لاغر و غيرمرغوب استفاده مىكردند، كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور داد تا از طائف و ايران بذر گندمهاى مرغوب تهيه و كشاورزى را رونق دهند.
على عليه السلام اولين كسى است كه آسياب آبى را با آب قناتها ساخت و به راه انداخت تا گندمها را آرد كنند.
امام على عليه السلام در نقشه شهرى و وسيع بودن خيابانها تلاش مىكرد و پس از ساختن بندر و اسكله در جده، از جده تا شهر عله جاده شوسه ايجاد كرد.(5)
5 - روش بكارگيرى مردم در آبادانى شهرها
شيوه سلاطين و حاكمان مستبد در عمران و آبادى آن بود كه از نيروى كار ارزان مردم استفاده مىكردند و با كار رايگان مردم جادهها، كاخها و ديوارهائى مثل ديوار چين مىساختند و يا اهرام مصر را با كشته شدن هزاران انسان بىگناه درست مىكردند.
اما حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور مىداد، اگر مردم مىخواهند و با ميل و رغبت كار مىكنند، براى اصلاح نهرهاى زمينهاى كشاورزى خودشان به كار گرفته شوند، و فرمانداران بايد مزد آنها را بپردازند و اگر كسى نمىخواهد يا كراهت دارد، از كار كردن آنها صرف نظر شود.
اين دستورالعمل را به فرماندار خود (قرظة بن كعب) نيز نوشت.(6)
پی نوشت ها :
1- راهب ، نام روحانيون مسيحى بود.
2- ناسخ التواريخ ج 2 ص 33
3- تاريخ يعقوبى ج 2 ص 203
4- فروع كافى ج 7 ص 543 - و - وسائل الشيعه ج 13 ص 303
5- خداوند علم و شمشير، رودلف ژايگر آلمانى
6- ترجمه الفتنةالكبرى، انقلاب بزرگ ج2 ص161
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1- مسجد سازى در سفر جنگى
در فرهنگ اسلامى كه نماز و نيايش لازمه پرورش روح آدمى است، مسجد و عبادتگاه مسلمين نيز جايگاه ويژهاى دارد، بايد :
در تمام روستاها و دهات كوچك و بزرگ
در كنار تمام جادهها و استراحتگاهها
در تمام بيمارستانها و رستورانها
در تمام پادگانها و قرارگاههاى نظامى
هرجا كه اجتماع مسلمين حضور و تحقق مىيابد مسجدى آباد و متناسب باهمان منطقه ساخته يا بازسازى شود، كه احاديث فراوانى در مسجد سازى وجود دارد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در تمام دوران زندگى به مسئله مسجد سازى توجه لازم داشت ؛
در احد،
در جنوب مسجد النبى در شهر مدينه،
در محله مساجد سبعه،
هر جا كه اقامت مىفرمود،
به امر مسجد سازى مىپرداخت، حتى آنگاه كه ارتش خود را براى صفين كوچ مىداد، در طول راه نيز اين امر مقدس را ازياد نبرد.
امام على عليه السلام و لشگريانش وقتى به شهر مرزى هيت رسيدند وارد شهر نشدند، آن را دور زدند و در يك ميدان گسترده در اطراف هيت، در منطقهاى به نام اقطار مدتى كوتاه توقف فرمود،
و در همان توقف كوتاه مسجدى ساخت كه تا ساليان طولانى مردم درآنجا نماز مىخواندند، و مشكل عبادتگاه مردم آن سامان برطرف گرديد.(1)
2 - فرهنگ مسجد سازى درشهرها
امام على عليه السلام در ساختن مسجد مدينه نقش اساسى داشت. و مسجدى در محله جنگ احزاب مسجد فتح رابه ياد پيروزى بر عمرو بن عبدود و مهاجمان قريش بنا نمود، و شبها در آنجا نماز مىخواند.(2)
و پس از نزول آيه مربوط به عمران و آبادى مساجد:
انَّما يعمر مساجد اللَّه من آمن باللَّه و اليوم الْآخر (3)
(همانا كسانى مسجدها را آباد مىسازند كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند)
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در بصره و در كوفه و در آبادان مساجدى بنا كرد.(4)
3 - ترويج ارزشهاى مسجد
مسجد خانه خداست، بايد جايگاه بندگان خدا باشد.
تميز و با شكوه باشد، تا بندگان خدا در آن آرام گيرند، و با ياد و نام خدا، به نيايش بپردازند.
امام على عليه السلام نسبت به ترويج ارزش والاى مسجد فرمود:
من نشستن در مسجد را از نشستن در بهشت بهتر دوست مىدارم.
زيرا نشستن در مسجد موجب رضا و خشنودى خداوند است، و نشستن در بهشت تنها عامل خشنودى من است و من رضاى خدا را بر خشنودى خود ترجيح مىدهم. (5)
4 - فعاليتهاى اجتماعى، اقتصادى
امام صادق عليه السلام فرمود :
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام هزار برده با دسترنج خود خريد و آزاد كرد.(6)
تنها در يك مرحله صدهزار درخت خرما از هستههاى خرما كاشت،
وقتى هستهها را به باغ مىبرد شخصى پرسيد:
اينها چيست يا اميرالمؤمنين عليه السلام؟!
پاسخ داد : انشاءاللَّه صد هزار درخت خرما.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام اموال فراوانى را وقف كرد، مانند:
باغى در سرزمين خيبر
باغى در وادى القرى
باغى در ابى نيزر
باغى در بغيبغه
باغى در ارباجا
باغى در سرزمين ارينه
باغى در رعدا
باغى در رزينا
باغى در رباحا
كه سرپرستى آنها را در وقف به فرزندان فاطمه(س) سپرد.
امام على عليه السلام حدود بيش از 100 حلقه چاه را با دست مبارك كند و به آب رساند و وقف مردم كرد.
چاههائى وقف حجاج بيتاللَّه كرد، كه تا امروز باقى است.
چاههائى در جاده مكه با نام آبار على (7) حفر كرد كه هنوز تابلوئى به همين نام وجود دارد.
چاه در سرراه كوفه
و ساختن مساجد فراوان
مسجدى در كوفه
مسجدالفتح در مدينه
مسجدى مقابل قبر حضرت حمزه
مسجدى در ميقات
مسجد جامع بصره
مسجدى در آبادان
مسجدى در سر راه صفين
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نسبت به كار و توليد فرمود:
انَّ اللَّه يحبُّ المحترف الْأمينْ(8)
(همانا خداوند، صنعتگر امين را دوست دارد).
و در روايت ديگرى فرمود :
من وجد ماءً و تراباً ثمَّ افتقر فأبعده اللَّه
(هركس آب و خاك داشته باشد و تهيدست بماند، از رحمت خدا دورباد.)(9)
پی نوشت ها :
1- ناسخ التواريخ ج 2 ص 34
2- سفينة البحار ج 1 ص 601
3- سوره توبه آيه 18
4- مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 123
5- عدةالداعى، و منهاج السرور ج2 ص279
6- كافى ج5 ص74 - و - وسائل الشيعه ج17 ص37
7- آبار جمع، بئر، يعنى : چاه، آبار على، يعنى : چاههاى حضرت على كه در نزديكى مسجد شجره در مدينه وجود دارد.
8- وسائل الشيعه ج17 ص23 - و - من لايحضره الفقيه ج3 ص367 - و - مناقب ابنشهر آشوب ج2 ص123
9- قرب الأسناد ص55 - و - وسائل الشيعه ج17 ص41
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - وقف چاه هاى پر آب
يكى از محورهاى تلاش اقتصادى امام على عليه السلام حفر چاه، و قنات هاى پر آب بود كه آنها را وقف مسافران، و به خصوص حجاج بيت اللَّه مىكرد، كه در آن هواى گرم، در رفت وآمدهاى سخت، استفاده كنند.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد :
روزى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام سرگرم حفر چاهى بود، مقدارى كه چاه را كند، بگونهاى غير معمول ناگاه آب بسيار گوارا و شيرين فوران كرد (به اندازه گردن شتر).
گروهى كه در آن اطراف بودند، خوشحال شده به امام على عليه السلام تبريك گفتند، و از فراوانى و فشار آب چاه در شگفت ماندند.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
من هم براى شكر گذارى در برابر نعمت هاى خدا، اين چاه را وقف مسافران و زائران بيت اللَّه مىكنم، وهر كس آن را بفروشد، يا به ديگرى ببخشد، لعنت خدا وفرشتگان براو باد. (1)
2 - وقف كردن چشمه هاى فراوان براى مستمندان
جوانى بنام ابى نيزر از فرزندان نجاشى پادشاه حبشه، در كودكى به مدينه آمد، در محضر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله، اسلام را پذيرفت، و در خدمت آن حضرت زندگى مىكرد،
پس از رحلت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله در خدمت فاطمه(س) و فرزندان او عليهم السلام بود.
ابونيزر مىگويد :
من حراست دو مزرعه اميرالمؤمنين عليه السلام را به عهده داشتم كه يكى عين ابى نيزر و ديگرى بغيبغه بود.
روزى آن حضرت در مزرعه به من فرمود :
طعامى براى خوردن هست؟
گفتم :
دارم ولى آن را براى اميرالمؤمنين عليه السلام مناسب نمىبينم، چون كه آن را از كدوى مزرعه با دنبه گوسفند تهيه كردهام،
فرمود: بياور، غذا را آوردم.
امام على عليه السلام برخاست و در جوى آب دست خويش را شست، بعد مقدارى از آن كدو را ميل فرمود، سپس دست خويش را خاكمال كرد و با دو دست مقدارى آب نوشيد، آنگاه فرمود :
اى ابانيزر دستها پاكترين ظرفند، سپس با رطوبت دستها شكم مبارك خويش را مسح كرد و فرمود:
من ادخله بطنه فى النار فابعده اللَّه .
هركه شكمش او را داخل آتش كند، خدا او را از رحمت خويش دور فرمايد.
آنگاه كلنگ را به دست گرفت و براى كندن چاه به درون آن رفت، كلنگ مىزد و ذكر خدا را زمزمه مىكرد، سپس از چاه بيرون آمد كه هنوز از آب خبرى نبود.
از پيشانى آن حضرت عرق مىريخت،
دفعه ديگر داخل چشمه گرديد، و كلنگ زد، آنگاه چشمه به آب رسيد، آب به اندازه گردن شتر بيرون مىزد، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به سرعت بيرون آمد و فرمود :
خدا را گواه مىگيرم كه اين چاه در راه خدا صدقه است. ابانيزر براى من دوات و كاغذى بياور.
به زودى آن دو را محضرش آوردم امام اينگونه نوشت:
بسم اللَّه الرَّحمن الرَّحيم، هذا ما تصدَّق به على اميرالمؤمنين تصدَّق بالضَّيعتين بعين ابى نيزر و البغيبغة على فقراء المدينة و ابن السَّبيل، ليقى اللَّه بهما وجهه حرَّ النار يومالقيام ة لا تباعاً و لاتوهب ا حتى يرثها اللَّه و هو خير الوارثين الا ان يحتاج اليهما الحسن و الحسين، فهما طلقٌ لهما و ليس لغيرهما.
به نام خداوند بخشنده مهربان، اين چاه، چاهى است كه على عليه السلام اميرالمؤمنين آنرا صدقه جاريه قرار داد و آن دو مزرعه معروف به عين ابى نيزر و بغيبغه است.
بر فقراء اهل مدينه و در راه ماندگان تا خدا چهره على را در روز قيامت از آتش جهنم نگاه دارد.
اين دو، قابل فروش و هبه به ديگرى نيستند تا روزى كه به خدا ارث رسند و او بهترين وارثان است، مگر اينكه حسن و حسين به آن دو احتياج پيدا كنند كه مطلق در اختيار آن دو مىباشند.
محمد بن هشام مىگويد :
امام حسين عليه السلام روزى مقروض شد، معاويه به او نامه نوشت، حاضرم عين ابى نيزر را به دويست هزار دينار بخرم.
امام حسين عليه السلام فرمود :
انَّما تصدَّق بها ابى، ليقى اللَّه وجهه حرَّ النار
(همانا اين چاه پر آب را پدرم در راه خدا به نيازمندان بخشيد تا از آتش جهم در امان باشد و من به هيچ قيمتى آنرا نخواهم فروخت).(2)
3 - بخشيدن لباسهاى اهدائى
در زمان رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله حله هايى پيراهنهاى قيمتى به آن حضرت تقديم كردند و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنها را در ميان اصحاب تقسيم كرد، و پيراهنى را نيز به امام على عليه السلام بخشيد.
پس از چند لحظه يكى از ياران رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از راه رسيد و وارد مسجد و در جمع ياران قرارگرفت،
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله خطاب به اصحاب فرمود :
چه كسى پيراهن خود را به اين يار تازه رسيده مىبخشد ؟
كسى جواب نداد.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بلافاصله اعلام آمادگى فرمود و سهم خود را به آن شخص بخشيد.(3)
4 - بخشيدن حُله هاى قيمتى (لباسهاى قيمتى)
پادشاه حبشه، نجاشى، لباسى حلهاى به قيمت هزار دينار براى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرستاد، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن را به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام اهداء كرد،
چندى بعد تهيدستى به مسجد آمد و از امام على عليه السلام تقاضاى كمك كرد، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فوراً همان لباس هزار دينارى اهدائى را به فقير بخشيد. (4)
5 - تأمين غذاى گرسنگان
امام على عليه السلام با درآمد شخصى خود نان و غذاهاى لذيذ فراهم مىكرد و به گرسنگان و فقراء و يتيمان مىخورانيد و آنان را بر سر سفره احسان خود پذيرائى مىفرمود.
اما خود از آن غذاهاى چرب و شيرين نمىخورد، بلكه بر سفره خود نان جو و روغن و سركه مىگذاشت و با غذاهاى ساده خود را سير مىكرد.(5)
پی نوشت ها :
1-شرح من لايحضره الفقيه ج 11 ص 172
2- الكنى و الالقاب، كلمه مبرد، سير الائمة ج 1 ص 321
3- حلية الابرار ج 1 ص 370
4- حلية الابرار ج 1 ص 380
5- حلية الابرار ج 1 ص 350
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1- گرسنه را برخود مقدم داشتن
در دوران شدت جنگ و گرفتارى مسلمين، فقير گرسنه اى به مسجد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آمد واز گرسنگى شكايت كرد،
كسى نتوانست اورا سير كند،
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به همسران خود فرمود :
آيا غذائى داريد كه اين گرسنه را سير كنيم؟
جواب منفى بود.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود :
من لهذا الرَّجل اللَّيلة
(چه كسى اين مرد گرسنه را امشب سير مىكند؟)
على عليه السلام آن گرسنه را به خانه برد.
از حضرت زهرا(س) پرسيد:
آيا غذايى در منزل موجود است ؟
حضرت زهرا(س) پاسخ داد :
به مقدار شام خودمان و بچهها موجود است، اما ما ايثار مىكنيم، و اين گرسنه را بر خود مقدم مىداريم.
حضرت على عليه السلام فرمود :
نومى الصَّبيَّة و اطفىء السراج
(بچه ها راخواب نموده و چراغ را خاموش كن)
امام غذاى اندك خود را جلوى آن مرد گذاشت و چون تاريك بود، بگونهاى وانمود كرد كه خودش هم مشغول غذا خوردن است تا مهمان با خيال آسوده غذا خورده و سير شود.
صبح كه براى نماز به مسجد تشريف بردند، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در حالى كه چشمان مباركش پر از اشك بود فرمود:
يا اباالحسن! ديشب خداوند از ايثارگرى تو در شگفت ماند و اين آيه را جبرئيل نازل فرمود :
ويؤثرون على أنفسهم و لو كان بهم خصاصة (1)
(مؤمنان آنانند كه گرسنگان را برخود مقدم مىدارند اگرچه خود رمقى نداشته باشند.)(2)
2 - مقدم داشتن مقداد
امام على عليه السلام در تمام دوران زندگى حتى دوران زندگى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نيز پناهگاه نيازمندان ومحرومان بود، روزى براى تأمين نيازمنديهاى زندگى به بازار رفت و پولى براى غذاى آن روز خانواده قرض كرده بود،
در حال بازگشت به خانه مقداد را ديد كه آشفته است،
از حال او پرسيد.
ابتداء چيزى نگفت، اما سرانجام توضيح داد كه زن وفرزندانم گرسنهاند. و نتوانستهام غذايى براى آنها تهيه كنم.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام پولى را كه براى خود قرض كرده بود، به مقداد داد تا نان وغذائى فراهم آورد وخود با دست خالى به خانه بازگشت.(33)
3 - انفاق پنهانى
امام على عليه السلام بسيارى از انفاق ها وبخشش ها را در تاريكى شب انجام مىداد، و نان و خرما به خانه يتيمان و محرومان مىبرد، كه او را نمىديدند، و يا اگر مىديدند نمىشناختند.
كه آيه :
الذين ينفقون اموالهم بالليل والنهار
(مؤمنان كسانى هستند كه اموال خود را در شب و در روز به محرومان مىبخشند.)(4)
در باره على عليه السلام نازل شد، و مفسران شيعه وسنى به اين حقيقت اعتراف دارند.(5)
4 - مقدم داشتن يتيمان
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نسبت به يتيمان حساسيت فوق العادهاى داشت، گاهى يكى از باغات خود را مىفروخت تا تعداد زيادى از يتيمان رابى نياز كند.
يتيمان را در منزل خود جمع مىكرد، وبا دست خود عسل به دهانشان مىگذاشت، كه احساس كمبود نكنند،
آنقدر با آنها مهربان بود كه ديگر طبقات مردم مىگفتند:
اى كاش ما هم يتيم بوديم.
ابوالطفيل مىگويد :
رأيت علياً يدعوا اليتامى فيطعمهم العسل، حتى قال بعض اصحابه لوددت انى كنت تيماً.(6)
(على عليه السلام را ديدم كه يتيمان را دعوت مىكرد و آنان را با عسل اطعام مىكرد بگونهاى كه برخى از اصحاب امام مىگفتند :
دوست داشتم كه من هم يك يتيم باشم)
5 - مقدم داشتن نيازمند درمانده
در زمان رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام براى زيارت خانه خدا وارد مكه شد،
شبى از شبها در كنار بيت اللَّه الحرام عربى را مشاهده كرد كه چادر كعبه را گرفته و مىگويد:
خدايا ! تو صاحب بيتى، اين خانه مال تو است، و من نيز ميهمان تو هستم و هر ميزبانى از ميهمان خود پذيرائى مىكند، و احترام او را نگه مىدارد، من در خواست مىكنم كه احترام مرا در بخشش گناهانم قرار دهى !
امام على عليه السلام سخنان آن اعرابى را شنيد و تحت تأثير او قرار گرفته، و عمل او را پيش يارانش ستود.
در شبهاى بعد نيز امام على عليه السلام او را مشاهده كرد كه پس از مناجات با پروردگار عالم، به ترتيب از خداى بزرگ برائت از آتش جهنم و چهار هزار درهم پول مىخواست.
اميرالمؤمنين عليه السلام پيش اعرابى آمده و فرمود:
اى برادر عرب ! از خدا مغفرت و بخشش گناهانت را در خواست كردى خداوند هم پذيرفت و تو را مورد رحمت خويش قرار داد !
و در شب بعد از خدا بهشت خواستى، برايت وعده كرد، و سپس دعا كردى كه از آتش جهنم برات آزاديت دهد، آنرا هم داد !!
و امشب چهارهزار درهم پول در خواست كردى، بگو ببينم پولها را براى چه كارى مىخواهى.
اعرابى گفت :
تو كيستى ؟ تو خود را براى من معرفى كن تا به سئوال تو جواب دهم.
على عليه السلام فرمود :
من على بن ابيطالب هستم.
اعرابى گفت :
سوگند به خدا حاجت من در دست تو است و من مىخواهم با اين پولها هزار درهم آنرا مهريه زنم قرار دهم و ازدواج نمايم، و يك هزار درهم نيز قرض دارم، مىخواهم آنرا بپردازم، و چون خانه ندارم، با هزار درهم سومى منزل خريدارى كنم، و با يك هزار درهم باقيمانده زندگى نموده وآبروى خود را حفظ كنم.
على عليه السلام فرمود :
اعرابى ! حق اين است كه در حاجت خويش انصاف نمودهاى، هرگاه از مكه خارج شدى، به مدينه بيا و خانه على را بپرس تا من اين حاجت تو را روا كنم.
ايام گذشت و امام حسين عليه السلام روزى در شهر مدينه متوجه شدكه عربى سراغ خانه على بن ابيطالب عليه السلام را مىگيرد،
پيش آمد و فرمود :
اى عرب، من تو را به خانه على عليه السلام راهنمائى مىكنم.
عرب سئوال كرد : تو كيستى ؟
امام حسين عليه السلام جواب داد :
من حسين بن على عليه السلام هستم.
سپس به ترتيب از مادر و جد و برادرش سئوال نمود،
امام حسين عليه السلام نيز به سئوالات وى پاسخ داد.
عرب گفت :
خير دنيا و آخرت را براى خود فراهم كردهاى، اى آقازاده ! پيش مولايم على عليه السلام برو و به او خبر ده، عربى كه در مكه به او وعدهاى دادهاى آمده است.
على عليه السلام از آمدن عرب آگاه شد و به همسرش فاطمه(س) فرمود :
آيا چيزى براى پذيرائى در خانه موجود است ؟
حضرت زهرا(س) فرمود : خير !
امام على عليه السلام سلمان را احضار كرد و به او دستور داد؛
باغى را كه پيامبر خدا درختان آنرا كاشته است، به مردم عرضه كن و بفروش برسان.
حضرت سلمان فوراً باغ را به دوازده هزار درهم فروخت و پولهايش را به امام على عليه السلام داد،
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام مبلغ چهارهزار درهم آن را به اعرابى داده و چهل درهم نيز به عنوان هزينه راه مرحمت فرمود و چون مستمندان مدينه از فروش باغ آگاه شدند به حضور على عليه السلام آمده و درخواست كمك كردند.
مولاى متقيان پولهاى باقيمانده را به فقراء داد و حتى يك درهم باقى نماند!
حضرت زهرا(س) از قضيه آگاه شد، و سئوال نمود:
يا على ! بهتر نبود مبلغى را نيز براى فرزندان و خانواده خود در نظر مىگرفتى؟ من و بچههايت گرسنهايم.
على عليه السلام فرمود :
در برابر مستمندان حيا كردم، و از مذلت و خوارى سئوال آنان احتياط نمودم.
در اين لحظات جبرئيل امين به حضور پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله رسيده و سلام خدا را به او ابلاغ كرد و اضافه نمود كه خداوند مىفرمايد :
سلام مرا به على عليه السلام برسان، و به فاطمه(س) بگو: بخشش على مورد قبول من است.
رسول خدا به خانه على عليه السلام و زهرا(س) آمده و سلام و پيغام پروردگار عالم را به آنان ابلاغ كرد كه حضرت فاطمه زهرا(س) از پيشنهاد و مطرح كردن سئوالش عذر خواهى نمود.
آنگاه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله هفت درهم به حضرت زهرا(س) داد تا آنرا به على عليه السلام برساند كه در مخارج منزل مصرف كند.
على عليه السلام پولها را دريافت نمود و با فرزند بزرگش امام حسن عليه السلام به بازار آمد تا براى گرسنگان خانوادهاش خريد نمايد، ولى در طول راه انسان مستمندى پيش آمد و گفت:
چه كسى به من بيچاره قرض مىدهد؟
مولاى متقيان اين هفت درهم را نيز با مشورت فرزندش امام حسن عليه السلام به او داده و دست خالى به خانه برگشت!!
در اين فكر بود كه از چه كسى قرض كند؟
ناگاه عربى ظاهر شد، در حالى كه عنان شترش را در دست داشت، گفت :
يا على، اين ناقه رااز من خريدارى كن.
امام على عليه السلام فرمود :
پولى ندارم كه ناقه را از تو خريدارى نمايم.
عرب گفت :
مانعى ندارد، من به طور نسيه آن را به تو مىفروشم.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
به چه مبلغ مىفروشى؟
عرب گفت :
به يكصد درهم.
امام على عليه السلام فرمود :
فرزندم حسن ! ناقه را بگير.
امام حسن عليه السلام ناقه را تحويل گرفت.
هنوز چند قدمى برنداشته بودند، عرب ديگرى ظاهر شد كه شبيه اعرابى قبلى بود، ولى از جهت لباس و ظاهر فرق داشت و خطاب به حضرت على عليه السلام گفت :
آيا ناقه را مىفروشى؟
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
مىخواهى با اين ناقه چه كار كنى ؟
عرب گفت : در اولين جنگى كه رسول خدا به پيكار دشمن مىپردازد، شركت نموده و از اين ناقه استفاده مىكنم.
امام على عليه السلام فرمود : در اين صورت اگر راضى شويد من اين ناقه را بدون قيمت به شما ميبخشم.
عرب گفت : نه خير، من قيمت آنرا حاضر كردهام، و آنرا مىخرم، بگو ببينم به چه مبلغى آنرا خريدارى نمودهاى؟
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
به يكصد درهم خريدارى نمودم.
عرب گفت :
من حاضرم آنرا به يكصد و هفتاد درهم بخرم.
امام على عليه السلام فرمود :
فرزندم حسن! پولها را تحويل بگير و ناقه را تحويل بده.
امام حسن عليه السلام پولها را گرفت، على عليه السلام فرمود :
بيا تا پولهاى عرب قبلى را بپردازيم.
و همچنان در دنبال او بودند كه با رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ملاقات كردند، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله خوشحال و متبسم بود، كه على عليه السلام از خوشحالى آن حضرت تعجب كرد و از علت آن جويا شد.
رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
على جان ! تو به دنبال عربى هستى كه به تو ناقه فروخته است، و مىخواهى پولهاى او را بپردازى، در حالى كه فروشنده ناقه، جبرئيل و خريدار ناقه، ميكائيل بود،
و ناقه از ناقههاى بهشت برين است، و پولهاى آن مربوط به خداوند رب العالمين و جل جلاله مىباشد.
على ! پولها را در زندگى خود خرج كن و هرگز از تنگدستى و فقر وحشت نداشته باش.(7)
6 - كمك به پيران از كار افتاده
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به گونهاى ناشناخته شبها نان و خرما به خرابهها و به خانه مستمندان مىبرد، و مريضان را عيادت مىكرد، بسيارى نمىدانستند اين بزرگوار كيست؟
و چه كسى نيمههاى شب نان و خرما و آرد بر در خانههايشان مىگذارد؟
كيست كه در خرابهها هر شب سر مريض و مرد كور را بر دامن خود مىگذارد و از آنها پذيرائى و مراقبت مىكند؟
تا آنكه امام على عليه السلام ضربت خورد و سه شب و دو روز در بستر شهادت آرميد، آنگاه بسيارى فهميدند كه آن مرد شب، آن يار و غمخوار ضعيفان، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بود.
چون حسنين عليهماالسلام از دفن اميرالمؤمنين عليه السلام برمىگشتند در راه پيرمردى مريض و نابينا را ديدند كه گريه مىكرد.
امام حسن عليه السلام پيش آمد و فرمود :
يا شيخ چرا گريه مىكنى ؟
گفت : مردى هر شب شير و آرد براى من مىآورد، اكنون سه روزاست كه نمىآيد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
آن مرد چه كسى بود؟
گفت : نمىشناسم.
فرمود :
او را تعريف كن؟
گفت : چهرهاش را نديدهام تا تعريف كنم. ولى به من همانند يك مادر با فرزندش مهربانى مىكرد.
با من به نرمى سخن مىگفت و با مهربانى از من پرستارى مىكرد، اظهار انس مىنمود و با من مىخنديد و آنگاه برمىگشت.
حضرت مجتبى عليه السلام فرمود :
اين صفت پدر ماست و خدا اجر تو را زياد كند، او شهيد شد و از دنيا رفت و اكنون از دفن او باز مىگرديم.
پيرمرد از شنيدن اين خبر فرياد بلندى كشيد كه مرگش در همان فرياد بود.(8)
و در نقل ديگر آمده است كه :
پيرمرد از امام حسن عليه السلام درخواست كرد تا او را كنار قبر امام على عليه السلام ببرند.
وقتى كنار قبر رسيد و دانست كه پرستار ايام عمرش حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بوده زبان به عذر خواهى گشود و آنقدر گريه كرد و فرياد زد كه از دار دنيا رفت. (9)
7 - آزاد كردن هزار برده
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در كنار كار و توليد، كشاوزى و باغدارى، تلاش فراوان در كمك به يتيمان و ازدواج جوانان، و اداى قرض وام داران داشت.
گاهى يك باغ را مىفروخت و پول آن را به فقراء و يتيمان مىداد،
و زمانى قيمت آن را براى آزاد كردن بردگان به كار مىگرفت.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود :
انَّ اميرالمؤمنين عليه السلام اعتق الف مملوكٍ من كد يده
(همانا اميرالمؤمنين عليه السلام كه درود خدا بر او باد، با دسترنج خود هزار برده را آزاد كرد.)(10)
چون در آن زمان هنوز بردگان وجود داشتند، گرچه راههاى توليد برده، و بردهدارى با بعثت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مسدود شد، اما سيستم زندگى، و روابط آن روزگاران به بردهدارى تكيه داشت كه به تدريج آزاد شدند.
پی نوشت ها :
1- سوره حشر آيه 9 - و - بحارالانوار جلد 9 (قديم) ص 514
2- بحارالانوار ج41 ص28، با اندك اختلاف وج41 ص34 وج36 ص59
3- ذخائرالعقبى - و - كشف الغمه ج 1 ص 469
4- سوره بقره، آيه 274
5- مناقب ابن مغازلى ص 280 - و - كفاية الطالب ص 250
6- بحارالانوار ج 41 ص 49
7- بحارالانوار ج 41 ص 44 - و - مدينه المعاجز ص 15
8- انوار علوى ص 279
9- انوار علوى ص 279
10- اصول كافى ج5 ص74 ح2 - و - وسائل الشيعه ج12 ح1
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1- خنداندن يتيمان
قنبر مىگويد :
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام تعدادى ازيتيمان بى سرپرست راشناسائى كرد وبراى آنان خرما وبرنج وآرد بادوش خود حمل مىكرد و نگذاشت كه من او را كمك كنم.
وقتى وارد خانه يتيمان شديم، غذاى خوش مزهاى درست كرد وبادست به دهانشان مىداد،
و سپس با شكلك در آوردن، و صداى تقليدى از گوسفند، مكرر بچهها را مىخنداند.
گفتم : يا اميرالمؤمنين، چرا چنين مىكنى؟
فرمود :
مىخواهم بچههاى يتيم بخندند و وقتى من از خانه آنها خارج مىشوم، لبخند بر لبانشان باشد.(1)
2 - تأمين نيازمندى هاى يتيمان
الف - كمك به يتيمان در كار خانه
امام على عليه السلام مشك آب پيرهزنى رابر دوش مىكشيد، و آرد و خرما به منزل يتيمان مىبرد، و به مادر يتيمان فرمود :
بچهها را سرگرم كنم يا نان بپزم؟
زن گفت :
نان پختن مال من است.
وقتى نان آماده شد، نان و خرما و گوشت را لقمه مىكرد و در دهان كودكان مىگذاشت و مىفرمود:
حلال كنيد كه نسبت به شما كوتاهى شد.
و آنگاه كه شعلههاى آتش تنور بالا گرفت، صورت در مقابل آتش گرفت و به ياد آتش جهنم مىفرمود:
اى على بچش حرارت آتش دنيا را و به ياد آتش جهنم باش
تا آنكه زن همسايه آمد و حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام را شناخت و به آن زن گفت :
مىدانى اين مرد كيست؟
گفت: نه .
گفت: او اميرالمؤمنين عليه السلام است،
زن به دست و پاى امام على عليه السلام افتاد و فراوان عذر خواهى كرد، كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود:
من از تو عذر مىخواهم كه در حق شما كوتاهى شد. (2)
ب - توجه به مسائل روانى كودكان يتيم
بسيارى، نيازها و نيازمندىهاى يتيمان را از ديدگاه امور مادى مىنگرند، كه بايد داراى مسكن و همسر و لباس و تغذيه مناسب باشند،
اما امام على عليه السلام به همان اندازه كه به احتياجات مادى و جسمى يتيمان فكر مىكرد، به رفع نيازها و كمبودهاى روانى آنها نيز مىانديشد،
كه دچار عقده هاى روانى، يا كمبودهاى عاطفى نگردند.
در رابطه با يتيمان، تنها غذا براى آنها نمىبرد، بلكه با دست خود غذا در دهانشان مىگذارد تا لذت غذا از دست پدر گرفتن را بچشند.
يتيمان را دور خود جمع مىكرد، و با انواع بازىها، وصداى تقليدى گوسفند آنها را مىخنداند،
وقتى يتيمان را به منزل مىآورد، و مىخواست به آنها عسل بخوراند، انگشتان خود را شسته، و با انگشتان خود عسل در دهان يتيمان مىگذارد كه دو نوع شيرينى را بچشند ؛
شيرينى عسل،
و شيرينى از دست پدر گرفتن.
گرچه افراد ناآگاه به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام اعتراض مىكردند، كه اين كارها در شأن شما نيست، اما امام على عليه السلام به نكات ظريفى توجه داشت كه امروز در علم روانشناسى، و روانشناسى كودك، و روانشناسى تربيتى، بسيار مورد توجه است.
زيرا روانشناسان مىگويند:
علل بسيارى از بزهكارى فرزندانى كه پدر يا مادر را از دست دادهاند، كمبود عاطفه است.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام آنقدر به يتيمان توجه داشت، و با آنها مهربانى مىكرد كه ديگران مىگفتند:
لوددت انى كنت يتيماً
(دوست داشتم من هم يك يتيم بودم) (3)
ج - در خانه يتيمان
مراجعه به كتاب اخلاق اجتماعى (در جلد اول اين مجموعه)
پی نوشت ها :
1- شجره طوبى ص 407 - و - درر المطالب
2- بحارالانوار ج 41 ص 52
3- بحارالانوار ج 41 ص 49
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - بخشيدن شمشير به دشمن
در يكى از جنگها كه همه با حريف خود سرگرم مبارزه بودند، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام با مشركى درگير شد و مبارزه ادامه پيدا كرد كه ناگاه شمشير دشمن شكست، و او از اخلاقيات امام على عليه السلام اطلاع داشت،
فوراً گفت :
اى على شمشيرت را به من بده.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام شمشيرى را به سوى او انداخت،
دشمن شگفت زده شد، و گفت :
در چنين موقعيت خطرناك شمشير به دشمنت مىبخشى؟
امام على عليه السلام پاسخ داد :
تو دست تقاضا به سوى من دراز كردى، و رد كردن درخواست دور از شيوه كرم و بخشندگى است.
مرد مشرك از اسب پياده شد و گفت:
اين روش اهل ديانت است ،
و پاى مبارك حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام را بوسيد و مسلمان شد.(1)
اين الگوى رفتارى يكى از جلوههاى اخلاق فردى امام على عليه السلام به حساب مىآيد، كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دشمن را مىشناخت و مىدانست كه دشمن با اين بخشش كريمانه، مسلمان مىشود، و حق را مىيابد، و تازه امام على عليه السلام شمشير ديگرى نيز داشت.
و اگر هم شمشيرى نداشت، چون علوم و فنون دفاعى را مىدانست و با شجاعت و شهامتى كه داشت، مبارزه با دشمن را ادامه مىداد و خود را حفظ مىكرد.
اما هم اكنون نمىتوانيم به سربازان عمل كننده بگوئيم، در گرما گرم نبرد تفنگ خود را به دشمن ببخش.
و به نقلى ديگر :
در يكى از ميدانهاى جنگ، دشمن حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام كه حمله را آغاز كرد، شمشير او شكست، فوراً از امام درخواست كرد و گفت :
اى على شمشيرى به من بده.
امام على عليه السلام بدون درنگ شمشيرى به او داد، و فرمود:
دست حاجت به سوى من دراز كردى، دور از كرم است كه تو را محروم كنم.
دشمن در شگفتى فرو رفت و خود را به پاهاى حضرت افكند، و گفت :
اين راه ورسم دينداران است كه نياز حاجتمندان را برآورند.(2)
2 - كمك به ابن ملجم
وقتى ابن ملجم در مدينه مريض شد، دو سه هفته در منزل حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام پذيرائى و مداوا گرديد، به هنگام رفتن به سوى يمن، اسب سوارى از امام على عليه السلام درخواست كرد،
و حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور داد كه اسب سرخ موئى به او بدهند.
وقتى سوار شد و رفت امام على عليه السلام شعر معروف عمرو بن معديكرب را خواند، كه :
(من زنده بودن او را مىخواهم و او اراده كشتن من را دارد).(3)
پی نوشت ها :
1- فروع كافى ج 4 ص 39
2- بحارالانوار ج 41 ص 69 - و - مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 87 - و - سفينة البحار ج 1
3- ارشاد شيخ مفيد ص 13
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - بخشش طلا ونقره از قيمت باغات
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فراوان كارمىكرد، و توليد داشت، و باغات زيادى به وجود مىآورد، و سپس آنها را مىفروخت و پول آن را بين مستمندان تقسيم مىكرد.
شعبى مىگويد :
روزى كه امام على عليه السلام يكى از باغات را فروخت و طلا و نقره را روى هم انباشت، مستمندان زيادى را ديدم كه اجتماع كرده بودند.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام با تازيانهاى كه در دست داشت آنها را به صف مىكرد، و همه طلا و نقرهها را كه چون تلى انباشته بود به فقراء بخشيد، و خود با دست خالى به منزل بازگشت.
از اين واقعه بسيار در شگفت شده به منزل آمدم و براى پدرم نقل كردم، پدرم به گريه افتاد وگفت:
پسرم تو امروز بهترين انسانها را ديدى. (1)
البته اين نكته را هم بايد توجه داشت كه امام على عليه السلام همراه بابخشش به مستمندان، زندگى زنان و فرزندان خود را نيز تأمين مىفرمود، و باغات منطقه ينبع را وقف اهل و عيال خود كرد و به كسى نبخشيد تا خانواده او كاملاً تأمين شده و سربار جامعه نباشند.
2 - بخشيدن انگشتر درحال ركوع
عدهاى از مسيحيان و يهوديان خدمت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله رسيدند، و يهوديان حاضر در جلسه پرسيدند،
هر پيامبرى وصى و جانشينى دارد، اگر شما پيامبر خدائيد وصىو جانشين شما چه كسى است؟
جبرئيل آمد و آيه:
و يؤتون الزَّكاة و هم راكعون (22)
(كسى كه درحال ركوع است، صدقه مىدهد).
را بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تلاوت كرد، مطلب براى حاضران روشن نبود تا كه همراه پيامبر برخاستند و وارد مسجد شدند، فقيرى راديدند ازمسجد خارج مىشود،
پيامبر خدا خطاب به فقير فرمود :
آيا كسى به تو كمكى نكرد؟
گفت : چرا، آن مرد كه دارد نماز مىخواند،
وقتى صداى مرا شنيد كه از مردم كمك مىخواهم، اشاره كرد به سوى او رفتم و در حالى كه در ركوع بود، انگشترى را به من بخشيد.
رسول خدا با شگفتى تكبير گفت، و اصحاب هم تكبيرگفتند.
پيامبر رو به مسيحيان و يهوديان كرد و فرمود:
على عليه السلام كه درحال ركوع صدقه مىدهد وصى و جانشين من است.(3)
3 - بخشيدن غذاى مورد احتياج به فقير
حسن و حسين(ع) مريض شدند، و حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام و فاطمه(س) نذر كردند سه روز روزه بگيرند.
در منزل امام على عليه السلام نيز غذاى كافى نبود، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام از شمعون يهودى مقدارى پشم گرفت تا تبديل به نخ كرده در قبال آن جو يا گندم دريافت كند.
گندم وآرد تهيه شد و 5 قرص نان پخته و سفره افطار آماده گرديد.
فضه نيز در روزه گرفتن شركت كرد
غروب روز اول تا خواستند افطار كنند، فقيرى در را كوبيد و تقاضاى غذا كرد
امام على عليه السلام غذاى خود را به فقير داد
حضرت زهرا(س) و فرزندان بزرگوار و فضه هم غذاى خود را به فقير بخشيدند.
و اين حركت ايثارگرانه تا سه روز تكرار شد،
تا آنجا كه بدن بچهها از گرسنگى مىلرزيد و چشمهاى حضرت زهرا(س) در كاسه سرش فرو رفته بود،
وقتى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله متوجه گرديد ناراحت شد اما طولى نكشيد كه جبرئيل آمد و بشارت داد:
يارسول اللَّه سوره (هل أتى) به عنوان پاداش اين خانواده نازل شد.(4)
4 - بخشيدن همه دارائىها به مستمندان
روزى حضرت زهرا(س) خدمت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رسيد، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله پس از سلام و احوال پرسى، از حال على عليه السلام پرسيد.
حضرت زهرا(س) فرمود :
يا رسول اللَّه ما يدع على شيئاً من رزقه الا وزعه بين المساكين
(اى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله على عليه السلام از اطعام و غذا چيزى درخانه باقى نمىگذارد، هر چه دارد به تهيدستان مىبخشد).(5)
پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله در حالى كه خوشحال بود، آن حضرت را به پيروى از امام على عليه السلام دعوت فرمود.
5 - اصالت دادن به انفاق اموال
هرگاه ثروتى به دست حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام مىرسيد، فقراء و تهيدستان را باخبر مىساخت و پس از جمع شدن، پولها را از دست راست به دست چپ مىريخت و مىفرمود :
اى درهم هاى زرد و سفيد مرا گول نزنيد و غير مرا فريب دهيد.
و آنگاه همه آنها را بين محرومين تقسيم مىكرد و سپس دو ركعت نماز شكر مىخواند.(6)
6 - شتاب در بخشش
غروب يكى از روزها اموال فراوانى براى امام على عليه السلام آوردند،
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور داد فقرا و صاحبان حقوق را باخبر سازيد تا در ميانشان تقسيم كنم.
كارگزاران گفتند :
هم اكنون شب فرارسيده، صبر كنيد تا فردا آنها را تقسيم كنيم.
امام على عليه السلام فرمود :
تقبلون أن أعيش الى غدٍ ؟
آيا ضمانت مىكنيد كه تافردا زنده باشم؟ (7)
پاسخ دادند : ما هم از سرنوشت خود بى خبريم.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
پس تأخير روانيست و دستور داد تا شمعى آوردند و در پرتو نور شمع، همه اموال را به تهيدستان ومحرومان بخشيد. (8)
7 - تهيه مسكن براى خالهها
امام على عليه السلام با كار و تلاش فراوان و توليد مناسب، نياز نيازمندان مدينه را برطرف مىفرمود.
سالانه چهل هزار دينار درآمد باغات او بود، كه در راه خدا به مستمندان مىبخشيد تا براى ازدواج جوانان يا تهيه مسكن براى بيچارگان، استفاده شود.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در محله بنى زريق مدينه چند خانه ساخت و آنها را به خالههاى خود بخشيد با اين شرط كه پس از آنان وقف مستمندان باشد.(9)
8 - صدقه هاى امام على عليه السلام
پيش از آنكه به ذكر شواهدى از احسان و نيكوكارى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بپردازيم، به پاره اى از آيات كريمه قرآن مىنگريم كه نيكى و احسان آن حضرت را در فضائى عطرآگين مطرح ساخته و مورد تمجيد و ستايش قرار داد
و پاداش بزرگ خداوند را براى اميرمؤمنان عليه السلام وعده داده كه جز خدا اندازه آن را نمىداند.
در واقعهاى كه على عليه السلام و خاندانش، مستمند و يتيم و اسير را طى سه روز اطعام نمودند و آنها را برخود مقدم داشتند.
آياتى نازل شده كه بزرگترين منقبت را در عالم هستى بيان مىكند و تا روزگار باقى است و زبانها سخن مىگويند و كتاب فضيلت ورق مىخورد، ياد آن تكرار مىشود، كه خداوند بزرگ فرمود:
و يطعمون الطَّعام على حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً انَّما نطعمكملوج ه اللَّه لا نريد منكم جزاءً و لا شكوراً...
(در حالى كه به طعام علاقه فراوان داشتند آن را به فقير و يتيم و اسير مىبخشيدند، و مىگفتند، همانا شما را اطعام مىكنيم براى خشنودى خدا، و در اين راه از شما پاداش و سپاسى انتظار نداريم.)(10)
مهم نيست كه امام على عليه السلام چه مقدار به مستمند محتاج بخشيد. بسيارند مردمى كه بيش از اين به ديگران بخشيدهاند.
مهم آن است كه براى خدا و از روى خلوص و بدون هيچ شائبهاى انفاق شود،
و آنكه براى اغراض دنيوى يا نام و عنوان و اشتهار ميان مردم انفاق تحقق نپذيرد.
و نيز فرق است ميان انفاق تمام آنچه را كه انسان در اختيار دارد، و بدان شديداً محتاج است و آنكه بخشى از دارائى خود را انفاق مىكند.
و آيه :
انَّما وليُّكم اللَّه و رسوله و الَّذين آمنوا الَّذين يقيمون الصَّلوة و يؤتون الزَّكاة و هم راكعون...
(همانا امام و رهبر شما، خدا و پيامبر او، و كسانى هستند كه ايمان آوردند، نماز را بپاداشتند و در حال ركوع زكات دادند.)(11)
بيش از ديگر آيات دلالت دارد بر اينكه عمل صالح از نظر خداى بزرگ بستگى به انگيزه و عوامل آن دارد نه حجم و آثار آن.
مهم نيست كه بسيارببخشى،
مهم آن است كه با چه نيتى و انگيزهاى ايثار مىكنى
ارزشيابى خداوندى، دائر مدار نيت است.
بنابر اين هر اندازه قصد تقرب به خداى بزرگ بيشتر و هدف، جلب رضايت او باشد، پاداش، بزرگتر و بالاتر است.
به برخى از نمونهها توجه كنيم :
1 - از امام صادق عليه السلام روايت شده است، كه فرمود:
اميرمؤمنان بيل مىزد و زمين آباد مىداد كه از دسترنج خود هزار بنده آزاد نمود.(12)
2 - ايوب بن عطيه حذاء گفت :
شنيدم امام صادق عليه السلام مىفرمود :
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله غنائمى را تقسيم نمود.
زمينى به على عليه السلام رسيد، در آن زمين چشمهاى كند و آبى چون گردن شتر بيرون زد كه آن را ينبع ناميد.
وقتى به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام تبريك گفتند پاسخ داد :
اين را وقف مىكنم كه حجاج بيتاللَّه و رهروان راه خدا از آن بهره گيرند و هرگز فروخته نشود و به كسى هبه نگردد، و به عنوان ارث به كسى منتقل نگردد.
پس هر كه آن را فروخت يا هبه كرد، بر او لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم باد و خدا انفاق و عمل نيك او را نپذيرد. (13)
3- احمد بن حنبل در فضائل آورده كه محصول زراعت على عليه السلام چهل هزار دينار بود كه آنرا صدقه مستمندان مىساخت.(14)
4- ابن ابى الحديد مىگويد :
سخن گفتن از توجه امام على عليه السلام به احسان و انفاق در راه خدا، ما را به ياد روح بزرگ و بخشندهاى مىآورد كه على عليه السلام بدان ممتاز بود.
انفاق بسيار و بخشش بىحساب او گرچه تصويرى گويا و صادق از جود و سخاوت حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام است، اما سيطره عطرآگين وى پرده از روى چهرهاى ديگر از شخصيت آن حضرت برمىافكند.
آن بزرگوار از باران بر امت خود بخشندهتر بود.
مقصود ما در اينجا فداكارى و جانبازى امام على عليه السلام در راه پاسدارى از رسالت و مسير تاريخى اسلامى نيست كه رهگذر قهرمانىهاى او در تمام جنگهاى اسلام تجلى مىكرد، كه اين بحث، كتاب جداگانهاى را مىطلبد، بلكه مقصد ما در اينجا سخاوت در بذل مال است.
جود و بخشش حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام را، سرسخت ترين دشمن او (معاويه) نيز اعتراف داشت.
با اينكه وى همواره در جهت مشوش ساختن چهره امام على عليه السلام در كار دروغ سازى و افترازدن بود.
با اين حال او نمىتوانست فضيلت جود و سخاى آن حضرت را انكار كند.
مردى به نام مخفى بن ابى مخفى ضبى روزى به معاويه گفت : من از پيش بخيلترين مردم آمدهام !
معاوية بن ابى سفيان گفت :
واى بر تو چگونه مىگوئى او بخيلترين مردم است، حال آنكه اگر او خانهاى از طلا داشته باشد و خانهاى از كاه، طلاى خود را پيش از كاه انفاق خواهد كرد. (15)
5 - شعبى در وصف حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام مىگويد:
او با سخاوتترين مردم بود. خصلتى كه خدا او را با آن آفريده است، سخاوت وجود بود كه هرگز به نيازمندان جواب ردنداد.(16)
9 - روز عيد و بخشش به فقرا
در ذخيرة الملوك از ابوهريره روايت شده كه گفت:
روز عيد بود، ضعيفان و مسكينان بر در خانه امام على عليه السلام گرد آمده بودند.
اميرالمؤمنين عليه السلام به ابوموسى دستور داد كه در بيت المال را بگشايد و سيصد هزار درهم به فقراء انفاق نمايد،
چون ابوموسى فرمان حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام را به اجرا گذاشت و آنحضرت از مراسم نماز عيد به خانه بازگشت من وارد شدم ديدم چند قرص نان جوئى بىروغن آوردند.
به امام على عليه السلام گفتم :
اگر مىفرمودى از آن مال، يك درهم را روغن مىخريدم چه مىشد ؟
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
اى ابوهريره مىخواهى مرا در روز محشر شرمنده گردانى و داغ خيانت را بر پيشانيم بچسبانى،
و اللَّه براى فرزند ابيطالب هيچ نعمتى بزرگتر از اين نيست كه در روز قيامت از انفعال خيانت و عرق رسوائى آن در امان باشد.(17)
10 - بخشيدن غذاى دوست داشتنى به ديگران
اميرالمؤمنين عليه السلام تمايل به خوراكى از جگر بريان با نان نرم داشت اما يك سال گذشت و به اين خواست خود ترتيب اثر نداد،
روزى به امام حسن عليه السلام دستور تهيه آن را داد در حالى كه حضرت روزهدار بود خوراك براى افطار آماده شد،
هنگامى كه مىخواست افطار نمايد فقيرى بر در خانه آمد.
امام على عليه السلام فرمود :
اين غذا را به فقير بدهيد مبادا هنگامى كه نامه اعمال ما فرداى قيامت خوانده مىشود به ما بگويند :
اذهبتم طيباتكم فى حياتكم الدُّنيا و استمتعتم بها (18)
شما طيبات خود را در دنيا گرفتيد و با آن بهرهمند شديد. (19)
پی نوشت ها :
1- الغارات ج ص 55
2- سوره مائده آيه 55
3- بشارة المصطفى - و - مناقب ابن شهرآشوب ج3 ص3 - و - مجمع البيان ج 3
4- امالى صدوق - و - ذخائر العقبى ص 89
5- بحارالانوار ج43 ص143 - و - كشف الغمة ج1 ص473
6- امالى شيخ صدوق ص 169
7- بحارالانوار ج40 ص321 و ج41 ص107 ح12
8- أمالى شيخ طوسى ص 257
9- فروع كافى ج5 ص74 - و - بحارالانوار ج4 ص43 - و - مناقب ج1 ص323
10- سوره انسان آيه 8 و 9
11- سوره مائده آيه 55
12- بحارالانوار ج41 ص37
13- بحارالانوار ج41 ص40
14- مناقب ابن شهرآشوب ص346 - و - بحارالانوار ج41 ص43
15- شرح نهجالبلاغه ج1 ص22 (ابنابىالحديد)
16- شرح نهجالبلاغه ج1 ص22 (ابنابىالحديد)
17- مناقب مرتضوى ص 377
18- سوره احقاف آيه 20
19- سفينة البحار ج 2 ماده كبد، و نمونه ج 1 ص 348
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - دوختن كفش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
ابوسعيد خدرى روايت مىكند :
روزى همه اصحاب و ياران در مسجد مدينه بوديم كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله برماوارد شد و فرمود :
إنَّ منكم من يقاتل الناس على تأويل القرآن كما قاتلت على تنزيله
(همانا درميان شماكسى است كه بامردم براى تفسير و تأويل قرآن مىجنگد آنگونه كه من براى نزول آن جنگيدم.)
خليفه اول پرسيد :
يا رسول اللَّه آيا آن شخص من مىباشم؟
فرمود: نه .
خليفه دوم پرسيد : يا رسول اللَّه فرد مورد نظر منم؟
فرمود : نه .
و ادامه داد كه :
ولكنَّه خاصف النَّعل فى الحجرة
(همانا آن كس است كه در داخل حجره، كفش را اصلاح مىكند.)
همه منتظر او ايستاده بوديم كه :
ناگاه على عليه السلام از حجره بيرون آمد در حالى كه كفشهاى رسول خدا را اصلاح كرده در دست داشت. (1)
2 - دوختن و اصلاح نعلين
ابن عباس نقل مىكند :
براى جنگ جمل احتياج به جمع آورى نيرو داشتيم و در منطقه (ذى قار) اردو زديم.
يك روز صبح به خيمه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام رفتم ديدم كه : و هو يخصف نعله
امام عليه السلام نعلين خود را دارد مىدوزد
سلام كردم.
امام على عليه السلام جواب داد و فرمود:
يا ابن عبَّاس ما قيمة هذاالنَّعل؟
(اى پسر عباس! اين نعلين وصله خورده چقدر مىارزد؟)
گفتم : ارزشى ندارد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
حكومت بر شما از اين نعلين در پيش من بى ارزشتر است.
الا ان اقيم حقًّا او ادفع باطلاً
(مگر آنكه حقى را برپا دارم يا باطلى را ريشه كن سازم).(2)
3 - لباس بافته شده خانواده
امام على عليه السلام به كار وتوليد و خود كفائى اهميت فراوانى مىداد، و نيازهاى خود را با دست تواناى خود برطرف مىكرد، و فرزندان و همسران خود را نيز به كار و توليد و سازندگى تشويق مىفرمود كه لباسهاى مورد احتياج را با دست مىبافتند، و با پشمريسى نخ آن را فراهم مىكرد.
ابو مخنف، لوط بن يحيى نقل مىكند كه:
پس از جنگ جمل، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام سخنرانى هائى براى هدايت مردم داشته است و در يكى از آنها فرمود:
ماتنقمون علىّ يا اهل البصرة ؟
(چرا اى مردم بصره بر من ايراد وانتقاد مىكنيد؟)
(در حالى كه اشاره كرد به پيراهن خود) سوگند به خدا اين دو لباس مرا كه مىبينيد از بافتههاى اهل خانهام مىباشد.
واللَّه انهما لمن غزل اهلى
سپس اشاره به كيسهاى كه همراه داشت و در آن مختصر نان خشك بود كرد و فرمود:
واللَّه ماهى الاّ من غلَّتى بالمدينة
(سوگند به خدا اين نيست جز همان خوراك مختصرى كه از مدينه همراه خود آوردهام)
آنگاه خطاب به مردم فرمود :
فان انا خرجت من عندكم بأكثر مما ترون، فانا عنداللَّه من الخائفين
(پس اگر من از نزد شما مردم بصره خارج شوم، وزياده از آنچه كه ديديد بر داشته باشم پس در نزد خدا از خيانتكاران مىباشم.)(149)
در نقل ديگرى آمده است كه همين سخنرانى را امام على عليه السلام با مردم كوفه نيز ايراد فرمود، ومطالب فوق را تذكر داد.(150)
4 - استفاده از دسترنج خويش
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در روزهاى آغازين خلافت ظاهرى در يكى از سخنرانىهاى خود فرمود:
به خدا سوگند، تا روزيكه يك درخت خرما در مدينه دارم از بيت المال چيزى بر نمىدارم.
حال درست فكر كنيد، وقتى من خود از بيت المال چيزى برنمىدارم آيا آن را بىحساب به شما خواهم داد؟
عقيل، برادر امام على عليه السلام برخاست و گفت:
تو امروز مرا با سياهپوستى كه در مدينه زندگى مىكند برابر دانستى.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در پاسخ او فرمود :
بنشين برادر، مگر جز تو كسى ديگر نبود كه اعتراض كند؟ آرى تو هيچ برترى بر ديگران ندارى جز با ايمان و پرهيزگارى.(151)
5 - لباس شستن
امام على عليه السلام در كار منزل به خانواده خود كمك مىكرد و امور شخصى خود را انجام مىداد، و نعلين خود را با دست مبارك خود وصله مىزد.
و رخت و لباس خود را با دست مبارك مىشست،
روزى به كنار نهر فرات رفت تا لباسهاى خود را بشويد، وقتى پيراهن خود را درآورد و سرگرم شستن شد موج شديدى آمد و پيراهن حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام را برد،
امام على عليه السلام محزون شد و در آن حال صدائى شنيد كه مىگويد:
يا اباالحسن به طرف راست خود نگاه كن،
وقتى نگاه كرد،
بستهاى ديد كه پيراهن زيبائى در آن جاى دارد،
پيراهن را گرفت تا بپوشد، ديد كه در جيب پيراهن، ورقه نوشته شدهاى قرار دارد كه در آن نوشته شده است:
بسم اللَّه الرحمن الرَّحيم،
هديَّةٌ من اللَّه العزيز الحكيم الى على بن أبيطالب، هذا قميص هارون بن عمران، كذلكو أورثناها قوماً آخرين
(به نام خداوند بخشنده و مهربان،
اين پيراهن، هديهاى از طرف خداى عزيز و حكيم به على بن ابيطالب است، اين پيراهن هارون بن عمران است كه آن را به على دادهايم و چنين است كه آيندگان را وارث گذشتگان كردهايم).(152)
6 - خريدارى محل دفن
زندگانى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام با خودكفائى اداره مىشد،
امام على عليه السلام هرگز دست به سوى كسى دراز نكرد، و از كسى چيزى نخواست،
كار مىكرد و از دسترنج خود مىخورد،
و تا آنجا به خودكفائى مىانديشيد كه زمينهاى عزى در نجف اشرف را كه آنروز جزو بيابان دور افتاده حيره بود با پول خود خريد تا بدن مباركش در ملك شخصى خويش دفن گردد،
گرچه كسى نمىدانست كه بدن حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در كجا دفن خواهد شد.(153)
پی نوشت ها :
1- مناقب ابن مغازلى شافعى ص 438 - و - شرح ابن ابى الحديد ج6 ص217
2- نهج البلاغه خطبه 33 معجمالمفهرس مؤلف - و - بحارالانوار ج 40 ص 328، -و مجموعه ورام ص 9 - و - ارشاد شيخ مفيد ص 118 - و - مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 101
3- منهاج البراعه ج17 ص85 - و - بحارالانوار ج40 ص325، با اختلاف مختصرى در تعبير.
4- وسائل الشيعه ج 11 ص 83
5- وسائل الشيعه ج 11 ص 79
6- كفايةالخصام ص635 (كه از طريق عامه و خاصه3 حديث نقل شده)
7- زندگانى اميرالمؤمنين عليه السلام عمادزاده ص 445
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
كار و توليد و خودكفائى همواره ارزشمند است و خداوند، كارگر را دوست دارد.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
خداوند بزرگ، روزى خطاب به داوود فرمود:
اى داوود، نيكو بندهاى بودى اگر از بيتالمال نمىخوردى و با دست خود كار مىكردى و از دسترنج خود مىخوردى.
چون حضرت داوود اين نداى الهى را شنيد تا چهل روز گريست كه خداوند به آهن وحى فرستاد تا در دستان حضرت داوود عليه السلام نرم شود و حضرت داوود عليه السلام آن پيامبر عالى مقام آسمانى، صنعت زره سازى را فرا گرفت و با دستان مبارك با رشتههاى آهن، روزى يك زره مىبافت و به هزار درهم مىفروخت تا آنكه 360 زره با دست خود بافت و فروخت و بىنياز گرديد و از بيتالمال ديگر استفاده نكرد.
منبع : حلية المتقين باب 13، فصل نهم
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
فقر يك بلاى اجتماعى است و راه درمان آن كار و توليد است، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام از راههاى گوناگونى به كار و توليد توجه داشت.
- در جوانى شترى داشت كه با آن، باغستانهاى مردم را آبيارى مىكرد و أجرت مىگرفت.
- و با شتر از راههاى دور آب آشاميدنى به شهر مىآورد و اجرت مىگرفت.
- كشاورزى را بسيار دوست مىداشت.
- درختكارى و باغدارى را، دوست داشت و باغات زيادى در اطراف مدينه به وجود آورد.
- چاه مىكند، و وقتى برخى از چاهها، آب آن فواره مىزد، آن را وقف مسافران و حجاج بيت اللَّه مىكرد.
- روزى كه در منزل غذاى كافى نبود به يكى از نخلستانهاى اطراف قبا رفت و قرار داد بست كه براى هر دلو آبى كه به درختان مىدهد يك دانه خرما بگيرد.
- گاهى دوستان و آشنايان اصرار داشتند كه بيل از دست امام على عليه السلام بگيرند و او را كمك كنند، اما حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نمىپذيرفت و به كار ادامه مىداد.
منبع : ذخائر العقبى ص 49 - و - امالى صدوق مجلس 47
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
امام على عليه السلام كار مىكرد، و فراوان مىبخشيد،
و حتى بارها غذاى خود را به ديگران مىداد، و باغستانهاى زيادى پديد آورد و به ديگران بخشيد، و نخلستان يهودى را آبيارى مىكرد، تا أجرت بگيرد،
و آنقدر كار مىكرد كه بر دستان مباركش پينه و آبله بسته بود.
منبع :سفينة البحار ج 1 ص 413 - و - شرح ابن ابى الحديد ص10
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
به امام على عليه السلام اطلاع دادند كه طلحه و زبير در ميان مردم مىگويند :
على فقير است و چيزى ندارد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به كارگران و سركارگر خود فرمود :
ميوه ها و در آمد امسال از غلات را جمع آورى كنيد و بفروشيد، و طلا و نقرهها را در جاى مخصوصى انباشته و به من خبر دهيد.
پس از مدتى دستور امام على عليه السلام اجرا شد، و صد هزار درهم از درآمد سالانه جمع شد، و در كيسه هاى مخصوصى جاسازى گرديد،
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بر روى آنها نشست وامر فرمود تا طلحه و زبير را بياورند،
وقتى حاضر شدند خطاب به آنها فرمود:
اين طلا و نقره ها سرمايههاى فراوانى است كه با دسترنج خود جمع كردهام، و كسى را در اين اموال حقى نيست.(1)
چون آنها عادت داشتند از خلفاء پول زور بگيرند و با تن پرورى روزگار بگذرانند،
امام على عليه السلام به آنها فهماند كه مىشود از راه كار و توليد سرمايهاى بدست آورد و دست مستمندان را هم گرفت.
پی نوشت ها :
1- لب اللباب - و - الغناء و الاسلام ص372
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه