محور : شهید مطهری و اقتصاد
ما زاهدى هستیم كه همیشه از قدرت اقتصادى، از ثروت دورى گزیده ایم، یعنى ضعف را انتخاب كرده ایم. مردمى كه پول و ثروت نداشته باشند، مسلّم است كارى را كه از اقتصاد ساخته است نمى توانند انجام بدهند و باید دست دریوزگى پیش دیگران دراز كنند. از ناحیه ی روحى هم اتفاقاً ضعیف هستیم. چون وقتى ما خودمان را به این ترتیب تربیت كردیم كه به وسیله ی دور نگه داشتن خود از مال دنیا به خیال خودمان زاهد شدیم، یك روز كه دنیا به همان زاهدها روى مى آورد مى بینیم اختیار از كفَش بیرون رفت. مى بینیم نه از ناحیه ی روحى قوى هستیم نه از ناحیه ی اقتصادى.
پس زهد در اسلام قوّت و قدرت روحى است. با این قوّت و قدرت روحى، مال و ثروت دنیا كه قدرت دیگرى است نه تنها به شما صدمه نمى زند بلكه در خدمت شما قرار مى گیرد.
عده اى كه آمده بودند و به امام صادق علیه السلام اعتراض مى كردند، فلسفه ی زهد را نفهمیده بودند، شنیده بودند علىّ بن ابى طالب علیه السلام در زمان خودش زاهد بوده و خیال مى كردند كه على علیه السلام طرفدار این بوده كه انسان باید در همه ی شرایط با لباس مندرس زندگى كند و نان جو بخورد، اما این نان جو خوردن فلسفه اش چیست، نفهمیده بودند. امام صادق علیه السلام بود كه براى اینها تشریح مى كرد تا فلسفه اش را بفهمند. على علیه السلام چرا زاهد بود؟ براى اینكه مى خواست انسان باشد. على علیه السلام زاهدى نبود كه یك گوشه افتاده باشد و اسم انزوا را زهد بگذارد.
منبع : پایگاه جامع شهید مطهری
محور : شهید مطهری و اقتصاد
ربایى كه در جهان سرمایه دارى متداول است و در رژیمهاى سوسیالیستى تحریم شده است رباى قرضى است، آنهم در قرض پول است. ولى در اسلام رباى معاملى هم تحریم شده است، و هم در رباى قرضى بین قرض پول و غیر پول تعمیم داده شده است. البته ممكن است تحریم رباى معاملى در اسلام به منظور حفظ حریم حرمت رباى قرضى باشد، یعنى براى اینكه قرض را به صورت بیع در نیاورند چنین پیشگیرى شده باشد.
باید توجه داشت كه گاهى قرض گیرنده براى مصارف زندگى خویش محتاج به قرض است. در این قسم است كه قرض ربوى كمر . [یادداشتها از این قسمت به بعد به خط فرد مذكور است و معلوم است كه استاد مطالب را مورد بازبینى قرار داده اند، چون در بسیارى از موارد تصحیحاتى با دستخط خودشان صورت گرفته. همچنین غالب پاورقیها و تمامى حواشى به خط استاد است مدیون را مى شكند و قرض الحسنه مصداق تراحم و اصطناع معروف است، و گاهى مقترض احتیاجى به قرض ندارد جز اینكه براى توسعه فعالیتهاى اقتصادى قرض مى گیرد. ما قسم اول را قرض مصرفى و قسم دوم را قرض تولیدى مى نامیم.
{*آیا رباى اسلامى منحصر به قرض مصرفى است یا اعم است ازمصرفى و تولیدى؟ (رجوع به ص 369) *}:
اكنون ببینیم آیا حرمت ربا اختصاص دارد به قرضهاى مصرفى یا شامل قرضهاى تولیدى هم مى شود، و آیا ربایى كه در زمان پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله بین مشركین معمول بوده است از هر دو نوع بوده یا فقط از نوع ربا در قرض مصرفى بوده است؟ آنچه تأیید مى كند احتمال اول را یعنى اختصاص حرمت به قرض مصرفى، چند چیز است:
اول اینكه در قرآن ربا در مقابل صدقه قرار داده شده است: یمحق اللّٰه الرّبوٰا و یربى الصدقات. همچنین در روایات مسأله تعاطف و تراحم و اصطناع معروف به عنوان علت تحریم ربا مطرح است و واضح است كه این علت اختصاص به قرض مصرفى دارد.
دوم اینكه اگر ملاك حرمت ربا اصل اقتصادى عقیم بودن پول بود، لازم بود كه ربا در غیر پول جایز باشد و حال آنكه تحریم ربا در اسلام شامل پول و غیر پول مى شود. این خود دلیل است كه ملاك تحریم همان حفظ اصل اصطناع معروف است.
آنچه تأیید مى كند احتمال دوم را (یعنى تعمیم) :
اول مقابله بیع و ربا در آیه: احل اللّٰه البیع و حرم الرّبوا، زیرا كه حرمت ربا در قرض مصرفى كه به منظور ترحم بر ضعفاست مناسبتى با حلّیت بیع ندارد به خلاف حرمت ربا در قرض تولیدى كه شبیه تجارت است از لحاظ به كار انداختن سرمایه (1) . (در مفاد آیه بحث و تحقیق بیشترى لازم است) .
. مى توانیم چنین بگوییم: اگر حرمت ربا اختصاص به قرض مصرفى داشت و بر پایه اخلاقى اصطناع معروف بنا شده بود نقض مشركین (انما البیع مثل الربوٰا) و جواب (احل اللّٰه البیع و حرم الربوٰا) درست نبود، برخلاف اینكه اگر بر یك اصل اقتصادى بنا شده باشد كه نقض مذكور و جوابش موجه به نظر مى رسد.
دوم اینكه وقت تحریم ربا، قرض تولیدى بین مشركین رایج بوده است (1) و لذا عمومات شامل آن مى شود (به شواهد تاریخى مراجعه شود) .
سوم، علل دیگرى در روایات براى حرمت ربا ذكر شده است كه با قرض تولیدى متناسب است، مثل آنچه در روایت از حضرت رضا علیه السلام آمده است: و لما فیه من ترك التجارات. واضح است كه این تعلیل در قرض مصرفى صحیح نیست، زیرا در آنجا اگر ربا هم نگیرد قرض الحسنه مى دهد و تجارت نمى كند ولى در قرض تولیدى اگر قرض ربوى ندهد قرض الحسنه هم نمى دهد و خودش تجارت مى كند. دلیل عمده بر حرمت رباى تولیدى، عمومات و اطلاقات است. چیزى كه مخصِّص و مقیِّد شمرده شود وجود ندارد.
در پایان این بحث به یك نكته باید توجه كرد و آن این است كه یك نوع از قرض تولیدى براى اعاشه ی ضرورى و رفع حوایج است به طورى كه اگر قرض گیرنده ربا بدهد، زندگیش تأمین نمى شود ولى اگر قرض بگیرد و كار كند به طور كلى یا تا حدى حوایج زندگیش تأمین مى شود. آیا این نوع را باید داخل در قرض مصرفى دانست یا قرض تولیدى؟ واضح است كه ملاك حرمت ربا در قرض مصرفى شامل این مورد هم هست و در حقیقت این هم نوعى از قرض براى مصرف است. در هر حال ظاهر این است كه دلیل حرمت ربا، عقلاً و نقلاً شامل قرضهاى تولیدى هم مى شود، چنانكه از بحث در فلسفه حرمت ربا دانسته خواهد شد.
منبع : پایگاه جامع شهید مطهری
محور : شهید مطهری و اقتصاد
1. مال از نظر اخلاقى. آیا فقر مالى اخلاقاً عیب است مانند فقر علمى و فقر تواضع و فقر مروّت و امثالها؟ البته نه. آیا ثروت عیب است مانند تكبر و خودپرستى و امثال اینها؟ البته نه.
2. حرص یعنى چه؟ آیا حرص دنبال مال رفتن است كه نقطه ی مقابل ترك مال باشد؟ یا حرص این است كه مال را براى مال بخواهد و طالب انباشتن و اضافه كردن به خود و بر تعلّقات و علایق و بار اضافه كردن باشد كه نقطه ی مقابل این است [كه ] مال وسیله باشد، وسیله ی تولید و تسهیل و سلامت و امنیت و عدالت و آزادى و قوّت و علم و ایمان. اگر به نحو اول تفسیر كنیم باید [گفت ] مخالفت اسلام با مال اندوزى طرفدارى از فلسفه ی افقار است كه كلبیان یونانى طرفدار آن بودند و مال را مطلقاً وبال مى دانستند، و حال آنكه قرآن مال را «خیر» اطلاق كرده است. پس مسئله ی اقتصاد و پى ریزى اجتماع غنى و ثروتمند و مستغنى غیر از مسئله ی حرص است.
3. احترام حقوق مالى در اسلام و اصل عدل و جنبه ی قضایى و جزایى و معنوى مطلب 4. جلوگیرى از اسراف و تضییع مال 5. مالكیت اختصاصى و اشتراكى از نظر اسلام و مبناى آن و اینكه مال وسیله است و در درجه ی اول مال از آنِ خداست و مردم عیال خدا هستند.
6. چیزهایى كه پیغمبر فرمود: الناس فیه شرع هواء. 7. حقى كه مال بر انسان دارد و در مقابل، حق انسان بر مال 8. فلسفه ی اینكه در ادبیات ما مال وبال شناخته شده عدم امنیت بوده. رجوع شود به ورقه ی مال- فقر و غنا و امنیت و ناامنى.
9. عطف به نمره ی 1: آیا از نظر اسلام مال و یا فقر عیب ذاتى و نفسانى است همان طور كه جهالت و حسد و كبر و بخل و جبن عیب است؟
منبع : پایگاه جامع شهید مطهری
محور : شهید مطهری و اقتصاد
ماركس از مادى گرایى فلسفى به مادى گرایى اقتصادى
در این فصل كوچك كه آندره پى یتر تحت عنوان از «مادى گرایى فلسفى به مادى گرایى اقتصادى» مطرح كرده است چنین مى خوانیم [1]:
«معهذا استفاده از نظریات فوئرباخ توسط ماركس و انگلس به همین جا محدود نمى شد و نمى توانست هم محدود شود. «بشرگرایى واقعى» آنان نمى توانست به یك نمایش صرفاً مرامى از انسان و جهان محدود شود. آنها قصد داشتند یك موجود اجتماعى مجسم در زمان را جایگزین موجود انتزاعى فوئرباخ كنند. احساس مذهبى كه فوئرباخ آن را همچو رویایى بیرون از زمان تصور مى كرد و براى مریدان وى تبدیل به یك محصول اجتماعى مى شد وابسته به شكل معینى از جامعه بود و براى الغاى آن احساس مى بایستى ابتدا آن جامعه را نابود كرد.
بنابراین آنها از انتقاد دینى به انتقاد اجتماعى مى گذشتند و از مادى گرایى فلسفى به مادى گرایى اقتصادى. » [2]
در این فصل نظر مؤلف بر آن است كه سیر تفكر ماركس را بیان كند كه چه چیزهایى را از فوئرباخ اقتباس كرده و چه تطور و تحولى را خودش ایجاد كرده است.
قبلاً دیدیم كه مسأله ی بشرگرایى را فوئرباخ مطرح كرد و مدعى شد كه دین سبب از خود بیگانگى بشر شده است و بشر آنچه را كه خود داشت به موجود دیگرى كه خود آن را خلق و فرض كرده بود نسبت داد، بنابراین انسان باید به خود بازگردد و خودش خداى خودش باشد. این نوعى انسان گرایى است كه فوئرباخ به آن معتقد بوده و ماركس هم از او اقتباس كرده است. ولى ماركس در این حد متوقف نشد، چون انسان گرایى فوئرباخ به تعبیر آندره پى یتر یك نوع انسان گرایى انتزاعى یا رؤیایى است یعنى پایه و اساسى ندارد؛ توجیه نكرده است كه چرا انسان از خود بیگانگى دینى پیدا مى كند و از چه راهى باید با آن مبارزه كرد، همین قدر گفته است كه انسان از خود بیگانه مى شود، گویى خود به خود و به طور اتفاقى چنین حالتى پیش مى آید و مثلاً بعد هم مى شود با عزم و تصمیم انسان را به خودش بازگرداند. كأنّه طرز تفكر فوئرباخ چنین چیزى بود. ماركس ضمن اینكه انسان گرایى را از فوئرباخ استفاده كرد خواست آن را از صورت یك امر انتزاعى به صورت یك امر مجسم یعنى به صورت یك امر خارجى و عینى درآورد. ماركس به اینجا رسید كه انسان گرایى به معناى كلى معنى ندارد، زیرا از نظر ماركس انسان نوعى امرى انتزاعى است؛ انسان در طبقه هویّت پیدا مى كند. لهذا از نظر ماركس همه چیز ماهیت طبقاتى دارد، زیرا خود انسان در هویت خود ماهیت طبقاتى دارد، پس انسان دوستى عام هم بى معنى است، بر خلاف اسلام كه به فطرت قائل است و انسانیت را در نوعیت خود جستجو مى كند، ماهیت
فوق طبقاتى دارد و مقوله هاى فرهنگى و انسانى از علم و اخلاق و هنر و فلسفه و دین مى تواند ماهیت فوق طبقاتى داشته باشد.
منبع : پایگاه جامع شهید مطهری
محور : شهید مطهری و اقتصاد
نظریه دیگر این است كه این طور نیست، ممكن است كه ریشه انقلاب، دوقطبى شدن جامعه از نظر مادى و اقتصادى باشد و به تعبیر امیرالمؤمنین در آغاز خلافت:
كِظَّة ظالم و سَغَب مظلوم (لَوْ لا حُضورُ الْحاضِرِ وَ قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ وَ ما اَخَذَ اللّٰهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَلّا یُقارّوا عَلى ٰ كِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلوم. . . [1]) یعنى دوقطبى شدن مردم به سیرِ سیر و گرسنه ی گرسنه، آن سیر سیرى كه اینقدر مى خورد كه از پرخورى به اصطلاح ثقل و تُخَمه مى كند و آن گرسنه ی گرسنه كه شكمش به پشتش مى چسبد؛ اما هیچ ضرورتى ندارد كه جامعه از نظر اجتماعى و اقتصادى به دو قطب محروم و مرفه تقسیم شود تا انقلاب پیدا شود. اگر علتش سیرى و گرسنگى بخواهد باشد، سیرى و گرسنگى خصلت مشترك انسان و حیوان است، بسا هست كه یك حیوان مثلا یك سگ هم اگر خیلى گرسنه بماند علیه سگهاى دیگر یا صاحبش طغیان مى كند.
ممكن است انقلاب خصلت انسانى محض یعنى خصلت آزادیخواهانه داشته باشد، یعنى خصلت سیاسى داشته باشد نه خصلت اقتصادى، چون این امكان هست كه در جامعه اى شكمها را سیر كنند، گرسنگى ها را از بین ببرند ولى به مردم حق آزادى ندهند، آزادى را از آنها سلب كنند، حق دخالت در سرنوشت خود را از آنها سلب كنند، حق اظهار نظر و اظهار عقیده را از آنها سلب كنند، حق نقل و انتقال و انتخاب مسكن و حق مسافرت را از آنها سلب كنند. اینها دیگر به عامل اقتصادى مربوط نیست. ممكن است یك نهضت اجتماعى به اصطلاح ماهیت دموكراتیك و لیبرالیستى داشته باشد؛ همچنان كه ممكن است ماهیت اعتقادى و به اصطلاح ایدئولوژیك داشته باشد یعنى مردمى به مكتبى ایمان و اعتقاد دارند و به ارزشهاى معنوى آن مكتب شدیدا وابسته هستند، وقتى كه مكتب خود را كه همه چیز خویش را آن مكتب مى دانند در معرض آسیب یا آسیب دیده مى بینند، از آسیبهایى كه بر پیكر این مكتب وارد شده است ناراضى هستند و در آرمان برقرارى این مكتب ولو براى صد سال دیگر- نه فقط براى امروز- به سر مى برند. انسان آنچنان موجود آرمان جو و آرمان طلب است كه گاهى به فكر یك جامعه ایده آل و به قول افلاطون یك مدینه فاضله مى افتد، فكر مى كند اگر امروز مقدماتى را فراهم كنیم، در صد سال دیگر كه ما نیستیم این جامعه ایده آل و این مدینه فاضله برقرار مى شود، از امروز
برایش كار مى كند در صورتى كه امروز، هم شكمش سیر است هم آزادى سیاسى دارد ولى آن مكتبى كه او مى خواهد نیست، در آرزو و آرمان آن مكتب است.
منبع : پایگاه جامع شهید مطهری
محور : شهید مطهری و اقتصاد
در باب جنگها ما دو جور مى توانیم بحث كنیم. یكى اینكه بگوییم همه ی جنگهاى دنیا ریشه ی اقتصادى داشته است، یعنى جنگها را جزء حوادث مهمى كه در تحولات تاریخ مؤثر بوده اند بدانیم ولى خود جنگ را منبعث از علل اقتصادى بدانیم. دیگر اینكه بگوییم خیر، جنگها با آن همه عظمتش جزء حوادث مهم تاریخ نیست، به نظر مى آید كه جزء حوادث مهم است ولى چنین نیست و مسیر تاریخ را جنگها عوض نمى كند. بله، مغول پیدا مى شود مى آید قتل عام مى كند، مثلاً ثلث مردم منطقه اى را مى كشد و زندگیها را بر باد مى دهد، اما در عین حال بعد فراموش مى شود. باز قافله همان راه خودش را طى مى كند، یعنى مسیر خود را عوض نمى كند.
اگرچه ظاهر بسیارى از حرفهایشان این است كه جنگها حوادث مهمى است ولى این حوادث مهم هم علل اقتصادى دارد- كه ویل دورانت نیز روى این قضیه خیلى تكیه مى كند- ولى طبق نظریه ی اینها باید جنگها را جزء حوادث بزرگ به شمار نیاورد، چون مى گویند تكامل ابزار تولید است كه تاریخ را تغییر مى دهد و متحول مى كند. یك وقت جنگ مقارن با تحول ابزار تولید هست و یك وقت نیست؛ اگر باشد تحول پیدا مى شود و اگر نباشد خیر. مثلاً در قرون وسطى ٰ، در دوره اى كه آن را «دوره ی كشاورزى» مى نامند، خیلى جنگهاى بزرگ در دنیا رخ داده ولى دوره عوض نشده است، دوره همان دوره است. اما در دوره اى كه یكمرتبه صنعت تغییر كرد و دوره ی صنعتى پیش آمد، همان پیشامد تاریخ را متحول كرد و شكل دیگرى به آن داد با اینكه جنگى در كار نبود.
طبق این نظریه جنگها معلول تحولات اصلى تاریخ اند نه علت تحولات اصلى تاریخ. اگر ثابت شود كه جنگ خودش علت یك تحول بوده- كه ثابت هم مى شود- آنگاه این نظریه نقض مى شود. جنگها هم به نوبه ی خود در تغییر ابزار تأثیر داشته اند، یعنى آنها حتى علت تغییر ابزارها هستند. دلیلش این است كه جنگ خودش در عین اینكه خرابى به بار مى آورد سبب یك نوع تحول و پیشروى هم هست، زیرا ملتها در حال جنگ در اثر رقابت جنگى- چون مسئله ی موت و حیات در كار است- نهایت تلاش را براى حفظ و بقاى خود به كار مى برند و دانشمندان هر كشورى حداكثر كوشش را براى ساختن ابزار جنگى مصروف مى دارند كه این مقدار كوشش در حال صلح و آرامش عملى نیست، یعنى یك چنین شرایط فوق العاده اى لازم است تا مغزها [حداكثر تلاش خود را به كار برند
مى گویند مغزهاى انسانها اغلب آن حداكثر نیروى خود را به كار نمى برند، شاید یك صدم نیرویى را كه مى توانند به كار ببرند، به كار مى برند. اغلب، اشخاص مى میرند در حالى كه مثلاً 90 یا 95 درصد مغز آنها به صورت ماده اى است كه مورد استفاده قرار نگرفته است. ولى وقتى كه مسئله ی رقابت مثبت در كار باشد آنگاه روى مغزها فشار مى آید و آن وقت است كه اختراعات صورت مى گیرد و ابزار جنگى اختراع مى شود، ولى جنگ كه خوابید همان اختراعات در مسائل تولیدى مورد استفاده قرار مى گیرد. بعد از همین جنگ دوم جهانى، خیلى از این اختراعات [1]در راه تولید به كار گرفته شد. كارخانه هایى كه در حین جنگ براى ساختن ابزارهاى جنگى به وجود آمده بود در حین صلح براى تولید مورد استفاده قرار گرفت، یعنى از همان ماشینهاى بسیار قوى براى تولید وسائل دیگر استفاده شد.
پس جنگها منشأ تحولات هست و این امر نظریه ی ماركسیسم را نقض مى كند؛ یعنى جنگها علت تكامل ابزار تولیدند نه تكامل ابزار تولید علت آنها باشد. آنها علت تكامل ابزار تولیدند و به نوبه ی خود علت چیزهاى دیگر.
منبع : پایگاه جامع شهید مطهری
محور : شهید مطهری و اقتصاد
چكیده: اساس كار بانكداری بر تحصیل سود و ربح و تقسیم آن بر سپردههای افراد (مشتریان بانك) است. نظر به اینكه فعالیتهای بانكی در جمهوری اسلامی ایران باید بر مبنای معاملات غیرربوی باشد، این مقاله موضوع خرید و فروش پول بهزیاده و بامدت را از این منظر كه آیا میتواند به عنوان حیلة شرعی جایز باشد یا خیر، مورد بررسی قرار میدهد.
ضمناً این مقاله با توجه به تصریح امام خمینی مبنی بر مشروع نبودن راههای فرار از ربا، نتیجه میگیرد كه بعضی از فتاوای موجود در رساله ایشان نیز لازم است، اصلاح شود.
كلیدواژه : پول، مال، ربای معاملی، ربای قرضی، تنزیل، سفته، حیلة شرعی، مثلی، قیمی، بیع دین.
>>>
ادامه مطلب
محور : پایان نامه های پیرامون اقتصاد
عنوان انگليسي:
عنوان عربي:
نويسنده: حسینى، سید امرالله
مقطع: کارشناسی
رشته گرايش:
دانشگاه:
چکيده:
استاد شهید مرتضی مطهری در جهان اسلام بیشتر به عنوان یك فیلسوف شناخته شده است در حالیكه ایشان همچنین فقیهی جامع و برجسته با ویژگیها و مبانی و نوآوریهای فقهی منحصر به فرد می باشند. حقوق فطری و طبیعى، اصل عدالت، حق عقل، فلسفه احكام، احكام ولایی و اختیارات حاكم اسلامی و نقش زمان و مقتضیات آن از دیدگاههای موثر در نوآوریهای فقهی استاد مطهری می باشد به این ترتیب كه حقوق فطری و اصل علت غایی را بهترین مبنای تفسیر و توجیه حقوق اسلامی و اصل عدالت را به عنوان یك قاعده فقهی مقیاس قوانین اسلامی می داند و عقل را به عنوان نیرویی كه حق كشف، تقیید، تحدید و یا تعمیم احكام اسلامی را دارد مورد توجه قرار داده است. توجه به فلسفه احكام هم به معنی كشف ملاكات واقعی احكام توسط عقل و بیان شارع، ما را در جریان استنباط یاری می كند. به عقیده استاد مطهری غفلت از این مبانی و دیدگاهها موجب ركود فقه و عدم رشد فلسفه اجتماعی اسلام و عدم تناسب بین قوانین فقهی با دیگر اصول اسلامی شده است، احكام ولایی و نقش زمان و بررسی ویژگیهای ثابت و متغیر قوانین اسلام و تبیین پویایی فقه بر مبنای آن از دیگر مبانی و دیدگاههای استاد می باشد. مبتنی بر این مبانی نوآوریهای فقهی استاد در حوزه های اقتصاد اسلامی (مالكیت، سرمایه دارى، ربا، بانكداری و بیمه) و در حقوق زن (روابط زن و مرد، كفائت، استقلال زن، ماهیت خانواده، نكاح، ریاست خانواده، ازدواج موقت، تعدد زوجات، طلاق، مهر و نفقه، بررسی فقهی حدود پوشش، شهادت، قضاوت، مرجعیت و سیاست و حكومت زن و ...) و مباحثی در اجتهاد، مشروعیت جهاد و امر به معروف و نهی از منكر و بسیاری از موضوعات فقهی دیگر می باشد كه حاكی از قوه اجتهاد و توان بالای استاد در حوزه مباحث فقهی می باشد. منبع: kamyarsedaghat.blogfa.com
منبع : پایگاه جامع شهید مطهری
محور : شهید مطهری و اقتصاد
سعید فراهانیفرد*
چكیده
جامعیت فكری شهید مطهری سبب شده است تا به بسیاری از مشكلات فكری زمان خود پرداخته، برای آنها راه حلهایی بیابد. به رغم این كه تخصّص اصلی شهید بزرگوار اقتصاد نبوده و از طرفی، اقتصاد اسلامی نیز در زمان وی چندان مطرح نبوده است، افزون بر كتابهایی كه به طور مستقل در این باره نگاشته، در سایر آثار خود نیز به مناسبت، مطالب ارزشمندی را دربارة مسائل اقتصادی اسلام مطرح كرده است. ما در این مقاله كوشیدهایم، بااستفاده از نوشتههای استاد، چارچوب نظام اقتصادی اسلام را از دیدگاه آن بزرگوار معرّفی كنیم. بدیهی است كه داوری دربارة دیدگاههای اقتصادی استاد مستلزم توجّه به دو مطلب است:
أ. همان طور كه اشاره شد، این نوشتهها در فضا و وضعیت خاص نگاشته شده است.
ب. برخی از آثار استاد كه در متن از آن ها استفاده شده، یادداشتهایی بوده كه هنوز از دید وی نهایی نشده بوده است. در این مقاله، ضمن اشاره به اختلاف نظرهایی دربارة نظام اقتصادی اسلام و علم اقتصاد اسلامی و بیان دیدگاه استاد در این باره با استفاده از آثار شهید مطهری، مبانی و اهداف نظام اقتصادی اسلام را استخراج، و در پایان، اندازة دولت و بخش خصوصی و اختیارات دولت را در این نظام مطالعه میكنیم.
واژگان كلیدی: مطهری، نظام اقتصادی اسلام، اندیشه اقتصادی، مالكیت، رشد اقتصادی.
>>>
ادامه مطلب
محور : شهید مطهری و اقتصاد
1. مجموعاً (1) از متن آیات قرآن و اخبار در فلسفه حرمت ربا چه استفاده مى شود؟
2. آیا اساس ربا در اسلام رباى قرضى است، و رباى معاملى براى حفظ حریم رباى قرضى تحریم شده است؟ و آیا در رباى قرضى فقط قرض دادن ربوى پول رباى واقعى است و اما قرض دادن غیر پول رباى واقعى نیست، زیرا قرض دادنِ چیزى است كه خود آن چیز كالاى مورد استفاده است و مثل پول نیست كه فقط معادل ارزش و وسیله ی جریان باشد و از مسیر خود منحرف شده است ولى در حكم ربا است، از این جهت كه اسلام نمى خواهد باب قرض و احسان بسته شود و الّا وقتى كه كالاى قرضى بنفسه مورد احتیاج بود و «للاجل قسط من الثمن» یك قاعده عقلایى است، چرا قرض نفعى غیر پول اشكال داشته باشد و حال آنكه تفاوت معامله نقد و نسیه را اسلام مى پذیرد. به هر حال رباى اسلامى اوسع است از رباى غیر اسلامى، زیرا رباى غیر اسلامى منحصر است به قرض پول و رباى اسلامى شامل قرض پول و غیر پول مى شود و بعلاوه شامل رباى معاملى نیز . [از اینجا تا اول شماره 4 در نسخه اصل دستنویس یك خط طولى كشیده شده است. علت خط خوردگى به احتمال زیاد مورد استفاده قرار گرفتن این مطالب در جاى دیگرى بوده است. نظر به اینكه به حذف این قسمت از یادداشتها از طرف استاد یقین نداشتیم، با بیان این توضیح به درج آن مبادرت ورزیدیم مى شود.
3. آیا فلسفه حرمت ربا چیست؟ آیا براى این است كه مانع كمك و خدمت و به اصطلاح روایات «اصطناع معروف» نشود، یا علت آن ركود اقتصاد و اعراض از منابع تولید كننده (1) و توجه به تولید كاذب پول است (2) ؟ در صورتى كه پول بنفسه فقط وسیله جریان است، نه مولّد مثل زمین و مواشى و نه ابزار تولید است مثل صنایع. یا علت آن این است كه اسلام مى خواهد پول از سه خاصیتى كه براى او ذكر شده (3) : شكل عمومى معادل ارزش، وسیله جریان و مسافر جاودانى بودن و ذخیره، فقط دو خاصیت اولى را داشته باشد و اما خاصیت ذخیره را به حكم آیه «كنز» نفى كرده است، ذخیره مانع جریان مى شود. و اما ذخیره كردن در ذمه مردم از نظر شخص ربا دهنده ذخیره است هر چند از نظر گیرنده، پول در جریان است (4) خصوصاً در رباى انتاجى. علیهذا خود ربا دادن پول خاصیت چهارمى است براى پول كه گرچه غیر پول هم قابل ربا دادن است، اما پول بهتر قابل ربا دادن است.
منبع : پایگاه جامع شهید مطهری
محور : شهید مطهری و اقتصاد
چكیده
در مكتب اسلام هر چند اقتصاد زیربنا و هدف نیست، اما به عنوان وسیله برای آن اهمیت زیادی در نظر گرفته شده است؛ تا جایی كه آن را به منزلهی خون در پیكر انسان دانستهاند. به تعبیر شهید مطهری «جامعه باید بنیهی اقتصادی سالمی داشته باشد، مبتلا به كم خونی اقتصادی نباشد، وگرنه مانند مریض كم خون و یا مریضی كه دستگاه قلب و هاضمهاش خراب است، همیشه مریض خواهد بود». بنابر این همان طور كه پیكر مبتلا به كمبود خون دچار انواع بیماریها میگردد، انسان فقیر و جامعهی نیازمند هم به انواع بیچارگیها و بدبختیها مبتلا میشود.در اندیشهی شهید مطهری هدفهای والای اسلام در كرامت و تربیت و تعالی انسان و هدایت او، وقتی قابل دستیابی است كه دارای اقتصادی سالم و رو به رشد و توسعه باشد، و الا با فقر اقتصادی و نیازمندی و وابستگی اقتصادی، چیزی جز اسارت و بردگی در پی نخواهد بود.
بررسی نظام اقتصادی اسلام و عناصر تشكیل دهندهی آن یكی از عمدهترین مباحث در اقتصاد اسلامی است. این كه انگیزهی فعالیتهای اقتصادی در این نظام چیست، و مالكیت بر عوامل تولید از آن كدام بخش است؛ خصوصی، عمومی، دولتی، یا تركیبی از اینها. جایگاه انسان و آزادیهای او و نیز جایگاه ارزشهای انسانی كجاست؟ اینها و دهها سؤال از این قبیل پرسشهایی است كه كنكاش و تحقیق را میطلبد.
این مقاله در تلاش است تا به پاسخگویی به برخی از این پرسشها بر مبنای اندیشهی اقتصادی شهید مطهری بپردازد.
واژگان كلیدی: نظام، دین، اقتصاد، آموزه، مطهری.
>>>
ادامه مطلب
محور : شهید مطهری و اقتصاد
بازخوانی دیدگاههای اقتصادیشهید استاد مطهری
حجة الاسلام والمسلمین غلامرضا مصباحی
استاد مطهری به عنوان یك اسلامشناس و متفكر جامع در معارف دینی بودند. و ازجمله ابعاد این جامعیت، دیدگاهها و نظراتی است كه استاد در مورد اقتصاد اسلامی ابراز داشتهاند. گرچه ورود ایشان به مباحث اقتصادی با تاخیر انجام شد و سالهای آخر عمر مبارك خود را به ابراز این نظرات پرداختند، اما این نكته را باید گفت كه: در عین حال ورود ایشان به مباحث اقتصادی مبارك و بااشراف و تسلط كامل نسبت به این مسایل همراه بود.
یكی از آثاری كه از ایشان به جا مانده است «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی» است. البته این اثر به صورت تالیف نیست، بلكه به صورت یادداشتهایی پراكنده از استاد شهید مطهری است كه، بعدها توسط یكی از آقایان جمعآوری و تدوین شده و به صورت یك كتاب درآمده است. این كتاب نشان میدهد كه شهید استاد مطهری نیز نظریهی اقتصادی نسبت به اقتصاد سوسیالیستی ماركس دارد و هم نظر انتقادی نسبت به اقتصاد سرمایهداری.
ایشان علاوه بر انتقادات، دیدگاههای خود را در خصوص اقتصاد اسلامی ارایه دادهاند، گرچه به این كتاب از جهت یادداشتهایی كه به آن اضافه شده است، انتقاداتی نیز وارد است و همینطور از این جهت كه یادداشتهای بهجا مانده از استاد به صورت تالیف درآمده، اشكالاتی وارد میشود، چراكه این تصور را در ذهن خوانندهی كتاب پدید میآورد كه آن اثر، اثر شهید مطهری است و باید در این زمینه تامل بیشتر نمود، چراكه یك محقق آنهم در سطح استاد فرزانهای؛ مانند علامه شهید مطهری ممكن است یادداشتهایی را برای خود داشته باشند كه راضی به انتشار آنها بدون بازنگری و تامل نبوده باشند.
اما در مجموع، این كتاب رابطهی اقتصاد و دین را به خوبی و زیبایی هرچه تمام بیان میكند و میگوید كه: «این دو یك رابطهی مستقیم و یك رابطهی غیرمستقیم از طریق اخلاق دارند.» و در عین حال اقتصاد را به دو اقتصاد نظری و دستوری تقسیم مینماید. البته در اینجا نكتهای كه لازم است مطرح شود این است كه، در این كتاب آمده كه اقتصاد علمی نمیتواند تحت تاثیر اقتصاد دینی قرار گیرد و این مسئله با دیدگاههای شهید مطهری در دیگر آثارشان در تعارض قرار میگیرد.
چه این كه میان علوم محض؛ مانند فیزیك، شیمی و علومی كه به گونهای در عرصهی زندگی پدید میآیند و تحت تاثیر شرایط انسانی قرار گرفته و به عنوان علوم انسانی نامیده میشوند، تفاوت وجود دارد. علوم انسانی ناگزیر از بستری بهرهبرداری میكند كه افكار، ارزشها، عقاید و رفتارهای انسانی آن بستر را فراهم میسازند. و تعبیر اینكه این علوم نمیتوانند به اصطلاح، اسلامی و غیراسلامی باشند، با سایر نظرات استاد شهید مطهری مغایرت دارد.
شهید مطهری در مورد اقتصاد نظری یا توصیفی میگوید كه: «یك نوع قواعد تكوینی و طبیعی، حاكم بر روابط انسانها میباشد كه ناشی از روابط عِلّی و معلولی بین آنها نبوده، و از این نظر شبیه به قواعد حاكم بر طبیعت است كه علوم تجربی از آن صحبت میكند. و كشف و بیان چگونگی این قوانین، علم اقتصاد طبیعی یا نظری و توصیفی را تشكیل میدهد.» به نظر میرسد این سخن استاد تحت تاثیر اقتصاد فیزیوكراتی شكل گرفته است، چراكه آنها نیز قوانین حاكم بر اقتصاد را قوانین طبیعی تلقی میكنند. و حال آنكه علما و اندیشمندان علم اقتصاد به این نتیجه رسیدهاند كه قوانین طبیعی در اقتصاد جایی نداشته و آنچه از قوانین علم اقتصاد مطرح میباشد، قوانینی هستند كه در یك بستر اجتماعی خاص شكل میگیرند و قابل استنباط هستند.
در این یادداشتها، شهید مطهری اقتصاد را به علم حقیقی تعبیر میكنند. و حال آنكه علم حقیقی به آن دسته از علومی گفته میشود كه ما به ازای خارجی آن باید وجود داشته باشد؛ مانند علم گیاهشناسی، علم جانورشناسی و یا فیزیولوژی، كه اینها ما به ازای خارجی دارند، اما باید توجه داشت كه روابط بین انسانها چون ما به ازای خارجی ندارد، بنابراین جزو علوم حقیقی محسوب نمیشود.
البته به یك معنا میتوان گفت كه: علم اقتصاد از یك نوع روابط نهادینه شده بین انسانها حكایت میكند كه در ظرف وجود اجتماعی و روابط اجتماعی انسانها شكل میگیرد، بنابراین اقتصاد، علمی است كه پدیدههای شكلگرفته در روابط اقتصادی و در ظرف جامعهی خاص را مطالعه میكند كه از این لحاظ نیز به آن علم حقیقی گفته نمیشود.
در بخش دیگری از این كتاب گفته شده است كه: «اقتصاد به معنای یك مكتب اقتصادی: اسلامی، ماركسیستی و مسیحی دارد، اما به معنای علم اقتصاد فاقد این پسوندها است. و علم اقتصاد اسلامی یا علم اقتصاد ماركسیستی وجود ندارد.» اما میتوان گفت كه: چون پدیدههای مورد مطالعه در علم اقتصاد پدیدههای رفتاری هستند و رفتارها منشعب از اندیشهها و افكار انسانها هستند و در روابط اجتماعی این پدیدهها شكل میگیرند، بنابراین میتوان با توجه به یك جامعهی اسلامی شكلگرفته، پدیدههای اقتصادی و روابط اقتصادی آن جامعه را مورد مطالعه قرار داد، كه در این صورت میتوانیم علم اقتصاد جامعهی اسلامی داشته باشیم.
البته باید متذكر شد: هدف از ذكر این مطالب و نقد آنها این است كه باید مطالب استاد را به عنوان، یادداشتهای اولیهی استاد قلمداد كرده، تا بعدها مورد مطالعه، بازنگری و تجدیدنظر قرار گیرد.
همچنین در بررسی مسئلهی سوسیالیزم، استاد مطهری، سوسیالیزم ماركس را مورد نقد قرار میدهد كه: «مبنای سوسیالیزم ماركس اجتماعی شدن مالكیت ابزار تولید است» كه در برابر آن از اسلام میخواهد سخن بگوید، اما با این تعبیر كه: «سوسیالیزمی كه اكنون بیان میشود، مبتنی بر مالكیت اشتراكی زمین است.» با توجه به اینكه استاد مطهری در بهكارگیری عناوین، اصطلاحات و تعابیر، خیلی دقت به خرج میدادند و سعی میكردند، از عناوین مورد كاربردِ مكاتبِ دیگر استفاده نكنند، بسیار بعید مینماید كه چنین تعابیری كار ایشان باشد و بهفرض هم كه در یادداشتهای خصوصی ایشان چنین اصطلاحاتی ذكر شده باشد، علیالقاعده با توجه به مبنای فكری و رفتاری كه ایشان در استفاده از مفاهیم داشتند، متن نهایی شده از سوی ایشان تلقّی نخواهد شد.
یكی دیگر از مسایلی كه توسط استاد مطهری در كتاب «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی» مطرح شده و البته ممكن است طرز تلقی ایشان نیز چنین بوده باشد، مسئلهی سرمایهداری جدید است و بیان این كه این موضوع پدیدهی تازه محسوب میشود.
از یك جهت میتوان گفت: این سخن، یك سخن ابتكاری از ناحیهی ایشان است. استاد عزیز سرمایهداری را به مثابهی یك روش سنتی و قدیمی كه در حال حاضر پوستهی نو انداخته و شكلی تازه یافته است نمیبیند. بلكه جوهرهی سرمایهداری جدید را با سرمایهداری قدیم، یا تجاری متفاوت میدانند و نقطه تفاوت را نیز در ماشینیزم ذكر میكنند، به گونهای كه به اعتقاد ایشان ماشین موجب تحول در شیوهی تولید شده است و تا قبل از پیدایش ماشین، انسان با وساطت دست یا ابزار تولیدی غیر مكانیزم كار میكرد، اما وقتی به دورهی ماشینیزم رسیدهایم دیگر این انسان نیست كه كار تولید را بر عهده دارد، بلكه ماشین است كه تولید میكند و باز استاد معتقد بودند كه خود ماشین محصول تفكر خلاق تاریخی جامعه بشری است، نه محصول یك فكر خاص، بنابراین ایشان معتقد است كه ماشین متعلق به یك فرد نیست و مالكیت آن نیز نمیتواند فردی باشد.
این موضوع فكر نو و تازهای است كه استاد شهید مطهری مطرح میفرمایند. و میتوان گفت كه: تا قبل از ایشان مشاهده نشده است كه كسی مسئله را به این صورت مطرح كرده باشد و بین سرمایهداری جدید از لحاظ جوهری و سرمایهداری قدیم ـ كه سرمایه در به دست آوردن سود موثر بود و یا حتی استثمار كارگر كه این استثمار ناشی از ماهیت ابزار نبود، بلكه ناشی از روابط غیرعادلانه بین كارفرما و كارگر بود ـ فرقی گذاشته باشد. قبلاً عنصر چانهزنی كارفرما موثر بود كه میتوانست مزد كارگر را پایین نگه دارد، اما در این جا؛ یعنی در سرمایهداری جدید، عنصری به نام ماشین در اختیار سرمایهدار قرار گرفته است كه خود خلاق میباشد و به صورت بسیار گستردهای تولید را افزایش میدهد و حال آن كه این عنصر به تعبیر استاد مطهری قابلیت تملك خصوصی را ندارد.
این نظریه گرچه احتمالاً میتواند مورد نقد هم قرار گیرد، ولی یك نظریهی ابتكاری است و از این جهت میتوان گفت كه نشاندهندهی خلاقیت فكر و روحیهی ابتكاری آن شهید عزیز میباشد.
در یك ارزیابی كلی، كتاب یاد شده از دیدگاه دریافتِ نظراتِ یك محقق و متفكر اسلامی قابل توجه است. و مباحث مربوط به رابطهی اسلام و اقتصاد در آن بهخوبی توصیف شده و به عنوان نظرات مكتب اسلام میتوان روی این نظریات تكیه نمود. البته باید توجه كرد كه نوشتههای ایشان لزوما نشانگر و بیانگر دیدگاههای واقعی استاد مطهری نمیباشد. همانطور كه قبلاً نیز اشاره شد، ممكن است یك نویسندهی محقق، نكاتی به ذهنش برسد كه برای حفظ آنها، آن را یادداشت كند و قبل از بازنگری و بررسی دقیق نیز مایل به چاپ آنها نباشد، بنابراین نمیتوان لزوما یادداشتهای اولیهی استاد را جزو دیدگاههای اصولی و قطعی ایشان بهشمار آورد.
وامّا كتاب «بیمه و بانك» یكی دیگر از آثار استاد مطهری بهشمار میرود، كه ایشان در بخش مربوط به ربا، بهخوبی نظریات مربوط به نرخ بهره و دفاعیاتی كه از آن صورت گرفته را، یكییكی بیان و بعد از نقد، آنها را رد میكند. كه این مسئله نشاندهندهی تسلط استاد مطهری به مبانی حقوقی و اقتصادی نظریات مطرحشده در مورد ربا میباشد.
وی گفت: استاد مطهری در این كتاب دیدگاههای مكتب اسلام را در مورد بهره و ربا بهخوبی بیان و از آنها دفاع مینماید و جالب توجه آنكه برای این دفاع پشتوانهی عقلی و علمی ارایه میكند كه تاكنون بنده اثری در این حد و اندازه مشاهده نكردهام.
ایشان در مورد سیستم بانكداری ربوی، انتقادات خود را داشتند و پیشزمینههای لازم برای اجرای سیستم بانكداری اسلامی، بدون ربا را مطرح میكنند كه میتوان گفت: در این بخش نیز استاد دیدگاهها و نظرات ابتكاری از خود ابراز نمودهاند.
در زمینهی بیمه، آن را به عنوان ابزاری كه سابقهای در قراردادهای حقوقی جهان اسلام نداشته مطرح میكنند و مقایسهای بین عقد بیمه و عقود نزدیك به آن انجام میدهند. و شباهتها و تفاوتهای آنها را ذكر كرده و نهایتا نتیجهگیری مینمایند كه: عقد بیمه عقد جدیدی است كه برای بیمهگذار، ایجاد اطمینان خاطر میكند. شایستهی توجه است كه ایشان انواع مختلف عقد بیمه را نیز به صورت كلی مورد ارزیابی قرار داد و میگویند كه: برخی از آنها با موازین فقه شیعه سازگاری ندارد، ولی اكثر انواع عقد بیمه با فقه شیعه سازگار میباشند
منبع : پایگاه جامع شهید مطهری
محور : شهید مطهری و اقتصاد
* در نگاهِ نخست به نظر می آید, نوآوری های استاد شهید مرتضی مطهری در فلسفه, كلام و تفسیر خلاصه می شود و در مقوله های فقهی نكته و دیدگاه تازه ای ندارد. از آن روی كه بیشتر كتب و نوشته های استاد در زمینه فلسفه, كلام, عرفان و به طور كلی زوایای مربوط به اصول دین است, امّا دست تقدیر ما را به نوشته ای فقهی و یادداشت های استاد آشنا ساخت و معلوم شد در فقه نیز نوآوری های در خور توجه ارائه نموده است, ولی متأسفانه با اینكه در مدت حدود بیست سال پس از شهادت آن دانشمند فرزانه, بارها اصحاب قلم درباره اندیشه های او مطالب متنوع و متعددی نگاشته اند, امّا به نظر می آید به بُعد فقهی ایشان توجه چندانی نشده و كاری در خور و شایسته استاد انجام نگرفته است. بسی خوشحالیم كه دست اندركاران مجله وزین فقه به فكر ارائه دیدگاه ها و نوآوری های فقهی استاد شهید افتاده اند.
هر اندیشوری با زندگی نامه و آثار استاد آشنایی مختصری پیدا كند, درمی یابد: او متفكری بوده كه به اقتضای نیاز جامعه و با در نظر گرفتن خصوصیت زمان و مكان, معارف اسلام را می نوشت یا بیان می كرد. ازآن جا كه نادانان و دشمنان, شبهات فكری و اعتقادی ای را درباره معارف اسلام در دوران قبل از انقلاب اسلامی می افكندند و افكارِ جوانان مسلمان را به التقاط می كشاندند, استاد بر آن شد تا بیشتر تلاش فكری خود را در راه تبیین و دفع شبهاتِ اصول اعتقادی اسلام به كار گیرد. هر گاه این دانشمند زمان شناس اندیشور, درمی یافت كه یكی از مسائل فرعی و فقهی اسلام مورد تاخت و تاز دشمنان قرار گرفته, آستین همت بالا می زد و فقیهانه به تحلیل و نقد و بررسی آن مسئله فقهی و پاسخ به شبهات وارد بر آن می پرداخت. كتاب مسئله حجاب بر این مدعا گواهی می دهد. نیز یكی از ابعاد اسلام كه استاد احساس نیاز كرد تا بدان بپردازد, دیدگاه های اقتصادی اسلام است.
>>>
ادامه مطلب