فصل 9: آفتها
1- تعصب
پيامبر فرمود:
«مَنْ تَعَصُّبَ اَو تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خُلِعَ رِبْقَةُ الايمانِ مِنْ عُنُقِهِ» : «كسي كه تعصب (طرفداري و پافشاري بناحق و نابجا) ورزد ريسمان ايمان از گردنش باز ميگردد.»
2- ناآگاهي
خداوند در قرآن سفارش اكيد فرمودهاند كه درباره مطالب و اخبار تحقيق كرده تا با آگاهي كامل وظيفه خود را انجام دهيد. و مبادا از اينكه با جهل و ناداني در منجلاب خلاف و فساد گرفتار شده و پشيمان شويد. «… فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ» (181)
«تحقيق كنيد، مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.»
3- جو زدگي
ماموران الهي به دوزخيان گويند : چه چيز شما را به دوزخ كشيد؟ گويند :
«… وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ» (182)
«ما با ياوه گويان، ياوه ميگفتيم».
و بر اين اعتقاد بوديم كه:
«خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو»
4-كبر و غرور
خداوند در قرآن علت سقوط و اجرا نكردن فرمان الهي را همين خوي و خصلت ناپسند يعني كبر و غرور دانسته و ميفرمايد ؛
«إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ » (183)
«… (همه فرمان خدا را اطاعت كردند) مگر شيطان كه سرپيچي و گردنكشي كرد.» (چرا ؟)
«… أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ»
«(گفت :) من از او (انسان) بهتر و برترم مرا از آتش و او را از گِل آفريدي.» (184)
5- تقليد نابجا و كوركورانه
البته تقليد به معناي رجوع به كارشناس در هر كاري، و هر كجا و براي هر كسي پسنديده و نيكوست. ولي اگر تقليد كوركورانه و بدون دليل باشد از ديدگاه هر انسان عاقل و دانايي ناصواب و نكوهيده است.
مجرمان روز قيامت، در جهت علت گرفتاريشان به آتش قهر و غضب الهي تقليد كوركورانه از ديگران اقرار ميكنند؛
«لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ» (185)
«اگر شما نبوديد (و ما از شما تقليد كوركورانه نميكرديم) هر آينه مامومن بوديم.»
6- شايعه
شايد سختترين مجازاتها در قرآن براي كساني است كه در جامعه اسلامي شايعاتي را رواج ميدهند و دل مردم را نسبت به اسلام و انجام وظايف ديني خود لرزانده و سست مينمايند.»
« لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا ، مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا.»
«اگر منافقان و بيمار دلان و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بياساس در مدينه (شهر) پخش ميكنند دست از كار خود برندارند، تو (اي پيامبر) را بر ضد آنان ميشورانيم، سپس جز مدت كوتاهي نميتوانند در كنار تو در اين شهر بمانند. و از همه جا طرد ميشوند، و هر جا يافته شوند گرفته خواهند شد و به سختي به قتل خواهند رسيد.» (186)
7- دشمني
«وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (187)
«و از خداوند و فرستادهاش (رهبر ديني) پيروي و اطاعت كنيد و نزاع (و اختلاف) نكنيد، زيرا كه سست ميشويد و مهابت و قوتتان از بين ميرود، و صبر كنيد، همانا خداوند با صابران است.»
از آيه فوق فهميده ميشود كه قانون و رهبر محور وحدت امت اسلامي است و اختلاف و نزاع كارآيي و عملكردها را سست نموده و جامعه اسلامي را از درون پوك و از بيرون هم بي آبرو و ابهت مينمايد.
8- اسراف
«… وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» (188)
«و اسراف نكنيد، چرا كه خداوند، اسراف كاران را دوست ندارد.»
اسلام دين اعتدال است و مصرف بيرويه را منع مينمايد و اسرافكار مبغوض خداوند است.
و در آيه ديگر ميفرمايد :
«وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ» (189) «و از اسراف كاران فرمان نبريد.»
از اين آيه استفاده ميشود :
اسراف كاري نشانه فساد و اسرافكار مفسد، و صلاحيت قبول مسئوليت را نداشته و امت اسلامي نبايد كاري را به او واگذار نموده و از او هم اطاعت ننمايند. گر چه اسرافكاران كار خود را توجيه كرده و خود را صالح ميدانند.
9- غيبت
يكي از گناهان بزرگ «غيبت» است.
قرآن ميفرمايد:
«… وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ…» (190)
هيچ يك از شما از ديگري غيبت نكند.آيا كسي از شما دوست دارد كه گوشت مردار برادر خود را بخورد ؟ (به يقين) همه شما از اين كار كراهت داشته و بد ميدانيد.»
«البته در روايت غيبت در مشورت آن هم به صورت محرمانه و محدود اجازه داده شده است.»
10- عيب جويي و هرزه گويي
«وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ» (191) «واي بر عيبجويان هرزهگوي»
در روايات آمده: غيبت و هرزه گويي دين و تمام اعمال نيك انسان را از بين ميبرد.
11- تجسس و سوء ظن
تجسس در احوال و اسرار مردم كه باعث سوء ظن هم ميشود از خصلتهاي مذموم و ناپسندي است كه مورد قهر و غضب الهي است.
قرآن ميفرمايد: «اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا…» (192)
«… از بسياري از گمانها بپرهيزيد، چرا كه بعضي از گمانها گناه است و هرگز(در كار ديگران) تجسس نكنيد ...»
در حديث آمده : بدترين مردم كسي است كه به دنبال پيدا كردن عيوب مردم است.
12- سخريه و استهزاء
مسخره كردن و خوار كردن ديگران از خصلتهاي ناروا و باعث سرافكندگي و شرمساري و رسوايي روز قيامت است و خداوند از آن نهي فرموده است؛
«لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ … وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ …» (193)
«اي كساني كه ايمان آوردهايد ! نبايد گروهي از شما گروه ديگر را مسخره كنند شايد آنها از اينها بهتر باشند. و يكديگر را مورد طعن و عيبجوئي قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد.»
13- حبّ و بغضهاي نابجا
شركت در انتخابات چه براي داوطلبين و آن كسي كه خود را براي پذيرفتن اين مسئوليت لايق و شايسته ميداند و چه براي مردم يك وظيفه ديني و الهي است. انجام اين وظيفه، انگيزه الهي ميخواهد. وارد كردن حبّ و بغضهاي نابجا اين انگيزه مقدس را در وجود انسان ميميراند. گرايشهاي باندي و جناحي، رفاقتها و يا نسبتهاي قومي و قبيلهاي و همصنف بودن و ... برگرفته از هواهاي نفساني و وسوسههاي شيطاني است كه با اخلاق اسلامي سازگاري ندارد.
پيامبر گرامي اسلام ميفرمايد:
«حبُّكَ للشَّيءِ يُعمي و يُصِمُّ»؛ (194)
دوست داشتن (بدون انگيزه صحيح و الهي انسان را) كور و كر كننده است.»
و حضرت علي ميفرمايد:
«عينَ المحبِّ عَمْيَةٌ عَنْ مَعايبِ المحبوبِ وَ أُذُنُهُ صَمّاءُ عَنْ قُبْحِ مَساويهِ» (195)
«چشمان دوست، دربرابر عيبهاي محبوبش كور، و گوشهايش در برابر قبيح و زشت او ناشنواست.»
14- رشوه و فريب
جاي سؤال است كسي كه با رشوه و عوامفريبي و مخارج گزاف ميخواهد مسئوليتي را در نظام اسلامي بدست آورد، آيا ميتواند به هنگام رسيدن به مقام از ارزشهاي اسلامي دفاع كرده و خدمتگزار خوبي براي مردم مسلمان باشد؟
اميرمؤمنان علي در اينباره ميفرمايد:
«السّيّد مَن لا يُصانِعُ و لا يُخادِعُ و لا تَغُرُّهُ الْمطامِعُ» (196)
«آقا (مسئول و كارگزار) مردم كسي است كه رشوه ندهد و حيلهگري و فريبكاري نكند و چيزهاي طمع انگيز او را به طمع نياندازد.»
15- توسل به روشهاي ناپسند
مقامها و مسئوليتهاي دنيايي ارزشي ندارد كه انسان براي رسيدن به آن، و مردم براي رأي آوردن كسي كه داخل حزب و گروه، همشهري و همزبان و ... آنهاست به هر كار و روش ناپسندي دست بزند. كه اگر خداي ناخواسته چنين شد جز وزر و وبال چيزي براي ما باقي نخواهدماند. سخن خداپسندانه علي در اينباره چنين است؛
«لا تَقبَلِ الرِّئاسَةَ عَلي أَهلِ مَدينَتِكَ، فَإِنَّهُمْ لايَستَقيمونَ لَكَ اِلّا بِما تَخْرُجُ بِهِ مِنْ شَرْطِ الَّرئيسِ الفاضِلِ» (197)
«رياست و مسئوليت شهر را (در زمانيكه مردم به روشهاي غلط، زشت و ناپسند عادت دارند) به عهده مگير، چرا كه به كلام تو و دلسوزيهايت گوش فرا نميدهند، مگر، آنكه اعمالي (ناپسند) را انجام دهي، در حالي كه با انجام آن، شرايط رئيس شايسته، (لايق) و فاضل را از دست ميدهي.»
16- اختلاف و تفرقه
بدون شك يكي از سياستهاي دشمنان اسلام و مسلمين و وسوسههاي شيطان و اسباب ذلّت امّت اسلامي ايجاد «اختلاف» در صفوف مردم است. و در مقابل آن «وحدت» كه عامل سربلندي، عزّت، اقتدار، پيشرفت و پيروزي مسلمانان است.
خداوند در قرآن چنين ميفرمايد؛
«وَ اَطيعُواللهَ و رَسولَهُ و لاتنازَعوُا فَتَفشَلوا و تَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِروا إِنَّ اللهَ مَعَ الصّابرينَ» (198)
«از خداوند و پيامبرش اطاعت كنيد و اختلاف نكنيد، تا اينكه متفرّق شويد و احترام و عزّت شما از بين برود و صبر را پيشه كنيد كه به يقين خداوند با صبر پيشهگان است.»
در طول تاريخ ثابت شده كه هرگاه بين صفوف مسلمانان اختلاف و تفرقه ايجاد شده، شكستها و ضررهاي غيرقابل جبراني را متحمّل شدهاند و دشمنان هم با تحريك و تشويق آب را گلآلود ديده، مقاصد خود را پياده ميكنند.
تا آنجا كه آفت اختلاف را خطري به مراتب بزرگتر و مؤثرتر از حضور نظامي دشمن ميشمارند.
هشدار مهم ؛
انجام وظيفه آري، دين فروشي هرگز !!!
در روايت آمده است ؛ بدبخت كسي است كه ديناش را به دنياياش بفروشد و بدبختتر كسي است كه ديناش را به دنياي ديگران بفروشد.
خدايا: روزبهروز بر عزت و قدرت و وحدت و آگاهي و همدلي، سرافرازي و استقلال امت اسلامي در مقابل دشمنان بيفزا و ما را در انجام وظائف خود موفق و دشمن شاد مفرما.
فرج آقا امام زمان عدالت گستر، جهان را برسان و قلبش از ما راضي فرما.
ما را به راه اسلام و قرآن و اهلبيت و خون شهداء ثابت قدم بدار.
خدايـا چنـان كن سرانجام كـار
كه تو خوشنود باشي و ما رستگار
181- حجرات /6
182- مدثر /45
183- بقره /34
184- اعراف /12
185- سباء /31
186- احزاب 60 و61
187- انفال /60
188- انعام /141
189- شعراء /151
190- حجرات /12
191- همزه /1
192- حجرات /12
193- حجرات /11
194- من لا يحضره 4/380
195- غررالحكم /حكمت 26314
196- غررالحكم /حكمت 2101
197- شرح نهج البلاغه ابنابيالحديد 20/282
198- انفال /46
فصل 8: سخني با داوطلبين
«اللُّهمَّ اِنّا نَرغَبُ اليكَ في دَولةٍ كريمَة تُعِزُّ بهاالاسلامَ و أهلَهُ و تُذِلُّ بِهاالنِّفاقَ وَ أَهلَهُ و تَجعَلُنا مِنَ الدُّعاةِ الي طاعَتِك والقادَةِ الي سبيلِكَ وَ تَرزُقنا بها كرامةَ الدنيا وَ الآخرَةِ.»
- هدف از تشكيل دولت كريمه اسلامي چيست؟
الف) عزت بخشيدن به اسلام و مسلمين.
ب) خوار و ذليل شدن كفّار و منافقين.
ج) دعوت عمومي در جهت اطاعت الهي، در سايه پياده شدن احكام اسلام.
د)امام و الگو شدن امت اسلام براي ديگر ملتهاي مستضعف دنيا.
هـ) بزرگواري و كرامت در دنيا و آخرت براي امت اسلام، مسئولان و كارگزاران آنها.
انقلاب اسلامي ايران براي اين نبود كه كساني بروند و كسان ديگري بيايند، انقلابي كه با خون هزاران شهيد، و معلول و مجروح با برقراري حكومت اسلامي و استقرار پايههاي نظام ديني به ثمر رسيد. براي اين بود كه ارزشها تغيير كند. در نظام الهي، اسلامي، ارزش انسانها به عبوديت خدا و بندگي اوست. كاركردن براي رضاي خدا، ترسيدن از او، و نترسيدن از غير او، از خداخواستن، و در راه خدا تلاش و كوشش كردن، به فكر محرومان و مستضعفان بودن، تدبّر كردن در آيات الهي، و كمر همّت بستن براي اصلاح مفاسد جهاني و بشرياست.
لازمه رسيدن به اين اهداف آن است كه مسئولان نظام و كارگزاران آن اول از خود شروع كنند. قرآن ميفرمايد؛
«يا اَيُّهاالّذينَ آمنوا قُوا أَنفُسَكُم و أَهليكُم نَاراً وَقودُها النّاسُ والحِجارَةُ عليها ملائِكَةٌ غِلاظٌ شدادٌ لايعصونَ اللهَ ماأَمَرَهُم وَ يَفعَلونَ ما يُؤمَرون» (154)
«اي كساني كه ايمان آوردهايد خود وخانواده ي خويش از آتش كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگاه داريد، آتشي كه فرشتگاني بر آن گمارده شده كه قاطع و سختگيرند، و هرگز مخالفت فرمان خدا نميكنند و دستورات او را دقيقاً اجرا مينمايند!.»
نگاهداري خويشتن به ترك معاصي و عدم تسليم در برابر شهوات سركش است، و نگهداري خانواده به تعليم و تربيت و امر به معروف و نهي از منكر، و فراهم ساختن محيطي پاك و خالي از آلودگي، در فضاي خانه و خانواده است.اين برنامه براي كارگزاران نظام اسلامي داراي دو محور اساسي است .
الف: مردم سالاري ديني.
ب: شايسته سالاري در انتخاب و گزينش افراد براي واگذاري مسئوليت ها.
مسئولاني در جامعه و نظام ديني مي توانند خدمتگذار اسلام و امّت باشند كه شايستگي لازم را در اين زمينه داشته باشند كه در غير اين صورت، اگر افرادي كه مي دانند لياقت پذيرش مسئوليتي را ندارند و يا مردم مي دانند كه شايستگي لازم براي واگذاري اين پستها موجود نيست هر دو در پذيرش و انتخاب به اسلام و مسلمين خيانت كرده اند.
رسول اكرم در اين باره ميفرمايد؛
«مَنِ استَعْمَلَ عاملاً مِنَ المسلمينَ و هوَ يَعلمَ أنَّ فيهِم اَولي بذلكَ منهُم وَ اعْلَمُ بكتابِ اللهِ و سُنَّةِ نبيّهِ فقد خاناللهَ و رسولَهُ و جميعَ المسلمينَ» (155)
«هر كس شخصي را مأمور رسيدگي به امور مردم نمايد در حالي كه ميداند در ميان مردم شخصي بهتر از او و آشناتر به كتاب خدا و سنت پيامبرش وجود دارد به يقين به خدا وپيامبرش و مسلمين خيانت كردهاست.»
پس قبول مسئوليت در نظام ديني، به دوش كشيدن بار مسئوليتي بسيار سنگين است. كسي بايد اعلام آمادگي براي خدمتگذاري نمايد كه همواره سياستش مبتني بر تكليفگرايي باشد. كه تكليفگرايي هم نوعي ضابطهجويي و قانونگرايي ميباشد. نه گروه گرايي، دنياگرايي، باندبازي و استفاده ابزاري از عناوين و قوانين.
وجود اين اخلاق و اصول نشانه تعهد افراد به اسلام و امت اسلامي ميباشد.
با اين مقدمه براي عزيزاني كه آمادگي خود را براي پذيرفتن مسئوليتهاي مختلف اعلام نمودهاند تذكراتي را لازم ميدانيم؛
1- تسليم بودن در مقابل مصلحت
بر اين اساس كسي كه انتخاب ميشود مغرور نخواهد شد و كسي كه انتخاب نميشود مأيوس نميشود و ناراحت نميگردد. قرآن ميفرمايد؛
«... و عَسي أَنْ تَكرَهُوا شيئاً و هوَ خيرٌ لَكُمْ و عسي أنْ تُحِبُّوا شيئاً و هوَ شرٌ لَكُم واللهُ يَعلَمُ و أنتم لا تعلَمون» (156)
«... و چه بسا چيزي را كه ناخوش داريد، در حالي كه خير شما در آن است و چه بسا چيزي را دوست داريد در حالي كه ضرر و شرّ شما در آن است و خداوند (صلاح شما را ميداند) و شما نميدانيد.»
2- مسئوليت بسيار سنگين است
مسئول و كارگزاري كه با پشتوانه رأي مردم به اين پست و مقام ميرسد در مقابل همه مسئول است و بايد هم در دنيا و هم در آخرت پاسخگو باشد. در حديث جامع و جالب از پيامبر اكرم آمدهاست؛ «اَلا كُلُّكُم راعٍ، وَ كُلُّكُمْ مسئولٌ عَنْ رعْيَّتهِ، فالأميرُ عليالناسِ راعٍ ...» (157)
«بدانيد(آگاه و هوشيار باشيد) همه شما نگهبانيد، و همه در برابركساني كه مأمور آنها هستيد مسئوليد. امير و رئيس(و كارگزار و مسئول) حكومت اسلامي نگهبان مردم و در برابر آنها مسئول است.»
موضوع در نزد پيامبراكرم آنقدر اهميت دارد و سنگين است كه در آخر كلام دوباره ميفرمايد؛
«اَلا فَكُلُّكُم راعٍ، وَ كُلُّكُمْ مسئولٌ عَنْ رعْيَّتهِ.»
پس در حقيقت كسي كه به واسطه آراي مردم مسئوليتي سنگين به او واگذار و انتخاب ميشود، بايد به خداوند در انجام مأموريت خود توكل نمايد و كسي كه انتخاب نشد، خداوند را شكرگزار باشد كه براي خدمتگذاري در نظام ديني اعلام آمادگي كرد و اين بار سنگين به دوشش نيامد.
خاطره
گويند؛ پيرزني خدمت مرحوم آيتاللهالعظمي حجت رسيد و مقدار كمي خمس و سهم امام به ايشان تقديم نمود و به موقع خداحافظي به ايشان خيره شد و نگاه ميكرد. از او سؤال شد چرا به آقا نگاه ميكني؟
پيرزن گفت: ميخواهم خوب آقا را بشناسم و فرداي قيامت به خدا و مأموران الهي بگويم كه من خمس خود را به اين شخص واگذار كردم، از او بپرسيد كه آنرا در چه راهي مصرف كردهاست؟
3- مسئوليت امانت است
علي در اينباره خطاب به مالك اشتر ميفرمايد؛
«انَّ عَمَلَكَ ليسَ لَكَ بطُعمةٍ و لكنَّهُ في عُنُقِكَ امانةٌ» (158)
«بيگمان، كاري كه به تو سپرده شده، نه لقمه چرب و نرم بلكه بار امانتي است (بسيارسنگين) به گردنت.»
قابل توجه است كه اميرمؤمنان علي ميفرمايد؛ پيامبر اكرم در لحظات آخر عمر خويش با تأكيد بسيار به من سفارش فرمود:
«امانت را ادا كن، به نيكوكار و بدهكار، چه كم و چه زياد، حتي اگر نخ و سوزني باشد.» (159)
حال اگر از نظر اسلام امانتداري در مورد يك نخ و سوزن، لازم و ضروري و مورد تأكيد پيامبر بزرگ اسلام ميباشد، قبول مسئوليت در نظام اسلامي تا چه اندازه لازم و ضروري خواهد بود؟
در عبارت ديگر علي چنين ميفرمايد؛
«اِنَّما يستحِقُّ السيادَةَ ... مَن لا تغُرُّهُ المطامِعُ» (160)
«بدرستيكه كسي مستحق مقام، آقايي و بزرگي است كه چيزهاي طمعانگيز او را به طمع نياندازد.»
لذا مسئولين نظام اسلامي همواره به مقامات خود بايد به ديد امانت الهي و مردمي نگاه كرده و خود را براي رد امانت و پاسخگويي آماده و فرياد امام علي بر نماينده خود (عثمانبنحنيف) را كه بر سفرة رنگين حاضر شده بود آويزه گوش خود داشته باشند.
4- عاقبت كار از شروع مهمتر است
حضرت يوسف با همه فراز و نشيبهايي كه در زندگي خود داشت همين كه به حكومت رسيد به حضور پروردگارش چنين گفت:
«ربِّ قَدْ آتيتَني مِنَ المُلك ... تَوفَّني مسلماً وألحِقني بالصّالحين» (161) «پروردگارا؛ تو مرا (بهرهاي) از حكومت دادي ... مرا تسليم خود بميران و (با عاقبت به خيري) به شايستگان ملحق فرما.»
آري رسيدن به قدرت و حكومت و سياست پرتگاهي است كه زمينه خروج از دين است، مگر اينكه خداوند لطف كند.
حضرت يوسف در چاه دعايي داشت و در زندان دعايي ديگر، ولي همين كه به مقام و منصب دنيا رسيد از خداي خود عاقبت به خيري را طلب نمود.
اولياء خدا اينچنين هستند وقتي به عزت و قدرت و مقامي ميرسند فوراً به ياد خدا ميافتند و به عاقبت كار ميانديشند. كه اينهم نشانه بندگان صالح خداوند است كه با روي آوردن دنيا به آنها از ياد خدا و قيامت غافل نميشوند.
5- در راه خدا شكست نيست
كسي كه با انگيزه الهي و به دست آوردن رضاي حق و رضوان الهي خود را براي خدمتگذاري در نظام ديني آماده كرده، در هيچ حالي نبايد احساس شكست كند مگر زماني كه در انجام مسئوليت و مأموريت تقصير و كوتاهي كرده باشد. حال اگر در ميان جمعي، مردم امانت خود را به ديگري واگذار نمودند نبايد احساس شكست در ما ايجاد شود كه اين مسئله كمكم با وسوسه شيطان و هواي نفس تبديل به عقده گرديده و از خدمتگذاري در سنگرهاي ديگر هم باز بمانيم.
در حديث آمده؛
«لَو إجتَمَعَ أهلَ مصرِكَ و قالوا إنَّكَ رَجُلٌ سوءِ لَمْ يَحْزُنُكَ و لو قالوا إنَّكَ رجُلٌ صالحٌ لمْ يُسِرُّكَ و لكن أعرِض نَفسَكَ علي ما في كتاباللهِِ.» (162)
«اگر مردم شهر و ديار تو گفتند: تو مرد بدي هستي ناراحت نشو، و اگر هم گفتند: تو مرد خوب و شايسته و صالحي هستي خوشحال و مسرور نشو، بلكه خود را به كتاب خدا (قرآن) عرضه كن.»
(پس اگر ملاكهاي انسان صالح در تو بود خوشحال باش و آنها را از جانب خدا و لطف او بدان و اگر خداي ناكرده نشانههاي انسانهاي ناصالح در تو بود در جهت اصلاح برآي.)
پس مي توان گفت در مقابل ستايشها:
«إقرأْ كِتابِكَ كفي بنَفسِكَ اليومَ عليكَ حسيباً» (163)
«نامه اعمالت را بخوان، كافي است كه امروز خود حسابگر خويش باشي.»
چرا كه انسان از همه بهتر به وضع خويشتن آگاه است. مفهوم گسترده اين آيات شامل دنيا هم هست. هر چند گروهي با دروغ و پشتهماندازي و ظاهرسازي و رياكاري چهره واقعي خويش را مكتوم و پنهان ميدارند.
از سوي ديگر قرآن براي كساني كه دوست دارند كه فضائلي كه در آنها نيست و كارهاي خوبي كه انجام ندادهاند، ستايش شوند و عدة عذاب داده و ميفرمايد:
«و لا تحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفرَحونَ بِما أتَوا و يُحِبُّونَ أنْ يُحمَدوا بِما لمْ يَفعَلوا فَلا تَحْسَبَنَّهُم بمَفازَةٍ مِنَالعَذابِ و لَهُم عَذابٌ اليم.»
(164) «گمان مبر كساني كه به آنچه كردهاند، شادماني ميكنند و دوست دارند براي آنچه نكردهاند ستايش شوند، مپندار كه آنها از عذاب الهي رستهاند، (زيرا) براي آنها عذابي دردناك است.»
مردم سه دستهاند:
الف- گروهي كار ميكنند و انتظار پاداش و تشكر از مردم ندارند. اين نشانه اخلاص است.
«لا نُريدَ مِنكُم جزاءاً و لا شكوراً» (165)
ب- گروهي كه كار ميكنند تا مردم بدانند و ستايش كنند. و اين نشانه ريا و سقوط عمل است.
«رئاء النّاسِ» (166)
ج- گروهي كه كار نكرده، انتظار ستايش از مردم دارند. اينها هم عذابي دردناك در پيش رو دارند.
«يُحِبّون أنْ يَحمدُوا بمالِم يفعَلُوا»
- از مواردي كه غيبت جايز است، در مورد كسي است كه ادّعاي مقام يا تخصصي يا مسئوليتي يا فعاليتي را ميكند كه صلاحيت آنرا ندارد.
راه مقابله با اين مسئله در اسلام ممنوع بودن تملق و چاپلوسي است. رذايل اخلاقي همچون عجب و غرور و انتظار تملق از مردم، نشانه كساني است كه گرفتار اوهام خودپرستي و اسير زندان «منيّت» ميباشند. كه اينان در قيامت نيز اسير و گرفتار عذاب الهياند. (167)
6- تسليم مقدّرات الهي باشيم
گرچه انسانها براي انجام تكاليف اسلامي و شرعي خود بايد تلاش و كوشش بنمايند ولي اراده و خواست خداوند هم در انجام و به ثمر رسيدن آن شرط اساسي است. چون خداوند براي همه انسانها مقدراتي دارد. آري خداوند بر همه چيز قدرت دارد ولي خداوند با حكمت امور انسان را اندازهگيري ميفرمايد. لذا ما بايد در مقابل مقدرات خداي حكيم تسليم باشيم. خداوند در قران ميفرمايد؛ «فّأمَّاالإنسانُ إذا مَاابْتلاهُ رَبُّهُ فَأكرَمَهُ و نَعَمَّهُ فَيَقولُ ربِّي اكرَمَنِ»
«اما انسان هنگامي كه خداوند او را براي آزمايش اكرام ميكند و نعمت ميبخشد(مغرور ميشود و) ميگويد: پروردگارم مرا گرامي داشته!»
«وَ أمّا إذا مَاابتلاهُ فقَدَر عليهِ رزْقَهُ فَيقولُ ربّي أهانَنِ» (168)
«و اما هنگامي كه براي امتحان، روزي را بر او تنگ بگيرد مأيوسميشود و ميگويد: پروردگارم مرا خوار كرده!»
انسان در هر حال آزمايش مي شود و آزمايش الهي گاه با بخشيدن نعمت و گاه با سلب آن و گاه با انواع مصيبتها و بلاها ميباشد. انسانهايي كه داراي ظرفيتاند و داراي ايمان، توكل، تقوا و روحيه تسليم، نه به هنگام روي آوردن دنيا و نعمتهايش مغرور ميشوند و مست و غافل، نه زمان محدود شدن آن نوميد و مأيوس. چون بر اين باورند كه دنيا ميدان آزمايش است و انساني از اين معركه پيروز و سربلند بيرون رود كه وابستگي به آن نداشته باشد.
7- عزت و ذلت به دست خداوند است
قرآن ميفرمايد:
«... أيَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَإنَّ العِزَّةَ للهِ جميعاً» (169)
«آيا عزت را نزد آنان(غير از خدا) ميجويند؟ همانا عزت به تمامي از آن خداست.»
عزت تنها به دست خداوند است. چون او سرچشمه علم و قدرت و خوبيهاست. لذا قرآن ميفرمايد:
«قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ المُلْكِ تُؤتي مَنْ تَشاء وَ تُنْزِعُ المُلكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تشاءُ و تُذلُّ مَن تشاءُ بِيَدِكَالخيرُ انَّكَ علي كلِّ شيءٍ قديرٌ» (170)
«بگو: خداوندا! تو صاحب فرمان و سلطنتي، به هر كس (طبق مصلحت و حكمت خود) بخواهي حكومت ميدهي و از هر كس بخواهي حكومت را ميگيري و هر كس را بخواهي عزّت ميبخشي و هر كه را بخواهي ذليل مينمايي، همه خيرها تنها به دست توست. همانا تو بر همه چيز توانايي.»
پس مالك واقعي تمام حكومتها خداست، حكومت و قدرت براي غيرخدا موقتي و محدود است. ديگران امانتداري بيش نيستند و بايد طبق رضاي مالك اصلي عمل كنند.
البته اعطاي عزت و ذلّت از جانب خداوند، ولي طبق قوانين و سنتهاي اوست و بدون جهت و دليل به كسي عزت نميبخشد و يا ذليل نميسازد.
در حديث آمده؛
«هر كسي كه براي خداوند تواضع و فروتني كند، خداوند او را عزيز مي كند و هر كس تكبر نمايد، خدا او را ذليل ميگرداند.» (171)
خداوند به هر كس كه شايسته و لايق باشدحكومت و قدرت ميدهد، همانگونه كه به سليمان، طالوت، داود و ذوالقرنين و يوسف عطا فرمود. چنانچه قرآن از قول يوسف ميفرمايد:
«ربِّ قَدْ آتيتَني مِنَ المُلْكِ» (172)
«پروردگارا!، تو مرا (بهرهاي) از حكومت دادي.»
اعطاي حكومت، از شئون ربوبيت الهي است. اراده خداوند عامل اصلي است نه فكر، مال، قدرت، يار، طرح، تبليغات و ... و لذا افتخار يوسف آن نيست كه حاكم بر مردم است، افتخارش آن است كه خداوند حاكم بر او و بخشندة عزت و قدرت به اوست. چون قدرت و علم انسان ناچيز و محدود است اما حكومت خداوند بر همه هستي است.
8- حكومت و قدرت وسيلة آزمايش است
قرآن ميفرمايد:
«ثُمَّ جَعَلناكُم خَلائِفَ فِي الأرضِ مِن بَعدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيفَ تعمَلونَ» (173)
«سپس شما را پس از (هلاكت ظالمان و طاغوتيان) آنان، جانشيناني در زمين قرار داديم تا ببينيم شما چگونه عمل ميكنيد.»
حكومت و قدرت وسيله آزمايش الهي است و عملكرد ما زير نظر خداوند است.
9- به ياد قيامت باشيم
قرآن ميفرمايد:
«يا ايُها الّذينَ آمَنوا اِتَّقُواللهَ وَلْتَنْظُرْ نَفسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُواللهَ انَّ اللهَ خَبيرٌ بِما تَعمَلونَ» (174)
«اي كساني كه ايمان آوردهايد، تقوا و پرهيزكاري پيشه كنيد، و هر انساني بايد بنگرد تا چه چيز را براي فردايش از پيش فرستاده، و از خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام ميدهيد آگاه است.»
يكي از نشانههاي كارگزار موفق آيندهنگري و عاقبت انديشي نسبت به تصميمات در امور و برنامهها و لوايح است. سزاوار است همانطور كه براي رشد و ترقي و رسيدگي به امور مملكت فكر ميكند از آينده و عاقبت اعمال، رفتار و گفتار خود هم غافل نشود.
گويند: امام خميني آيهاي را كه بيشترين استفاده و تلاوت را از آن در گفته ها و سخنرانيها داشته همين آية فوق بوده است.
جالب توجه اين است كه مواظبت از خود و اعمال و رفتار و آيندهنگري و خودسازي آنقدر اهميت دارد كه آن در ميان دو جمله «اِتَّقوا الله» قرار داده شدهاست. و بر اين امر مهم با جمله «وَلْتَنظر» به انسان امر شدهاست. آري تقوا و ترس از خداوند (در اجراي عدالت) سبب ميشود كه انسان براي فرداي قيامت بينديشد، و اعمال خود را پاك و پاكيزه و خالص نمايد. تكرار امر به تقوا براي تأكيد است، چرا كه انگيزه تمام اعمال صالح و پرهيز از گناه همين تقوا و خداترسي است.
و كساني دچار خود فراموشي ميشوند كه خدا را فراموش كنند. لذا در آيه بعد ميفرمايد:
«وَ لا تَكُونوا كَالَّذينَ نَسُوا اللهَ فَأَنْساهُم أَنفُسَهُمْ اولئِكَ هُمُ الفاسِقونْ» (175)
«و همچون كساني كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به «خودفراموشي» گرفتار كرد نباشيد، و آنها فاسق و گنهكارند.»
اصولاً خميرمايه تقوي دو چيز است:
الف) يادخدا، يعني توجه به مراقبت دائمي و حضور او در همه حال و همه جا.
ب) توجه به دادگاه عدل خداوند و نامة اعمالي كه هيچ كار كوچك و بزرگي از انسان سر نميزند مگر اينكه در آن ثبت ميشود.
پس فراموش كردن خدا سبب خود فراموشي ميشود، زيرا فراموشي پروردگار سبب ميشود كه انسان در لذات مادي و شهوات حيواني فرو رود، و هدف آفرينش خود را به دست فراموشي بسپارد و در نتيجه از ذخيرة لازم براي فرداي قيامت غافل بماند.
10- اقامة نماز و زكات در رأس امور است؛
قرآن ميفرمايد؛
«الَّذينَ إِنْ مَكَنّاهُمْ فِيالأرضِ اَقامُوا الصّلوةَ و ءاتَوُا الزّكاةِ وَ اَمَرُوا بِالمَعرُوفِ و نَهَوْا عَنِ المُنكَرِ و لِلّهِ عَاقِبَة الاُمُورِ» (176)
«كساني كه اگر آنان را در زمين به قدرت رسانيم، نماز برپا ميدارند و زكات مي دهند و (ديگران را) به خوبيها دعوت مي كنند و از بديها باز مي دارند، و پايان همه امور براي خداست.»
از آيه استفاده ميشود كه اولين ثمرة حكومت صالحان و اهمّ وظايف كارگزاران نظام اسلامي امور ذيل است؛
الف: اقامه نماز (ارتباط با خالق) ـ رسيدگي به امور عباديـ
ب: اقامه زكات (ارتباط با مخلوق)ـ رسيدگي به امور اقتصاديـ
ج: اقامه امر به معروف و نهي از منكرـ ارتباطمخلوقبامخلوقـ
پس اگر قدرت و امكانات در دست افراد صالح باشد بهرهبرداري صحيح ميكنند و اگر در اختيار نااهلان قرار گيرد سوء استفاده مي كنند. بنابراين براي گروهي نعمت و براي گروهي وسيلة بدبختي است.
قرآن از هر دو نمونه ياد كردهاست:
الف: صالحان، اگر به قدرت برسند به سراغ نماز و زكات و امر به معروف و نهي از منكر و ... ميروند.
ب: نااهلان، اگر قدرتمند شوند كارشان طغيان است. «اِنَّ الإنسانَ لَيَطْغي أنْ رَأَهُ اسْتَغني» (177)
و در راه نابودي منابع اقتصادي و نسل بشر گام بر ميدارند.
«و اِذا تَولّي سَعَي فِي الأَرضِ لِيُفسِدَ فِيها وَ يُهلِكَ الْحَرثَ وَالنَّسلَ» (178)
«و عاقبت مردم را به دوزخ ميكشانند.»
«اَئِمَّةً يَدْعُونَ اِلَي النّارِ» (179)
حاكمان مؤمن و صالح، هم در فكر ارتقاي روحي و رشد امور معنوي هستند و هم به دنبال رفاه و حل مشكلات اقتصادي و فقرزدايي و اصلاح جامعه. و جامعهاي تحت حمايت و ياري خداوند است كه كارگزارانش به فكر ياري دين و اقامه احكام و حدود الهي باشند.
«وَ لَيَنصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنصُرُهُ، اِنَّ اللهَ قَويٌّ عَزيزٌ» (180)
154- تحريم /6
155- غدير 8/291
156- بقره /261
157- مجموعه ورّام 6/1
158- نهج البلاغه نامه 5
159- شارة المصطفي /29
160- غررالحكم /حكمت 2101
161- يوسف /101
162- بحارالانوار 17/161
163- اسراء /14
164- آل عمران /188
165- انسان /9
166- نساء /38
167- تفسير نور 2/219
168- فجر /15و16
169- نساء /139
170- آل عمران /26
171- بحارالانوار 16/265
172- يوسف /101
173- يونس /14
174- حشر /18
175- حشر /19
176- حج/41
177- علق /6 و7
178- بقره /205
179- قصص /41
180- حج /40
فصل 7: سفارش و توصيهها
1- پرهيز از كنارهگيري
«امروز شايد گناهي بالاتر از كنارهگيري نباشد و هيچ عذر و بهانهاي براي ترك صحنه انقلاب پذيرفته نميشود.» (135)
2- آزمايش
«انتخابات يك محكي هم براي خودتان است كه ببينيد آيا ميخواهيد انتخاب اصلح بكنيد، براي خودتان يا براي اسلام.» (136)
3- رعايت اخلاق
«عزيزان من كه اميد نهضت اسلامي به شماست، در روز تعيين سرنوشت كشور بپاخيزيد و به صندوقها هجوم آوريد و آراء خود را در آنها بريزيد و با كمال آرامش و مراعات اخلاق انساني اسلامي اين امر مشروع (و وظيفه ديني، سياسي عبادي) را انجام دهيد.»
4- پرهيز از هواهاي نفس
«بايد ملت شريف ايران بدانند كه اسلام عزيزتر از آن است كه براي هواهاي نفساني و جلب توجه گروهها يا اشخاصي پشت به آن نموده و مقاصد فاني خود را بر مقاصد عالي و باقي حق تعالي مقدم دارند.» (137)
5- شوراي نگهبان و انجام وظيفه
«از شوراي نگهبان ميخواهم و توصيه ميكنم، چه در نسل حاضر و چه در نسلهاي آينده، كه با كمال دقت وظايف اسلامي و ملي خود را ايفاء و تحت تاثير هيچ قدرتي واقع نشويد.» (138)
6- نگهباني از اسلام
«از حضرات فقهاي شوراي نگهبان تقاضا ميشود كه در ماموريت مهم خود به هيچ وجه ملاحظه اشخاص و يا گروههاي انحرافي را ننموده و به وظيفه بسيار خطير خود قيام و اقدام نموده و نگهباني از اسلام و احكام شرعي آن نمايند.» (139)
«بدون اينكه به كسي اعتنا كنيد اجرايش را خوب و موافقت شرع و موافق اسلام و موافق مصالح كشور اجرا كنيد.» (140)
7- مراقبت از خرابكاران
«بايد مراقب باشيد كه آدمهاي اهل سوءاستفاده و بياعتقاد به رسالت انقلابي و نمايندگي و كساني كه ميخواهند فقط وارد مجلس شوند تا سوء استفاده بكنند و خداي نكرده خرابكاري انجام بدهند، وارد مجلس شوند.» (141)
8- پرهيز از تضعيف شوراي نگهبان
«من به آقايان هشدار ميدهم كه تضعيف و توهين به فقهاي شوراينگهبان امري خطرناك براي كشوراسلامي است.» (142)
9- اجتناب از گروهگرايي
«برادران و خواهران نماينده را به اجتناب از گروهگرايي و مقدمداشتن مصالح كشور و مردم بر مصالح شخصي و گروهي و ... توصيه ميكنم.» (143)
10- پرهيز از اختلاف
«من نصيحت ميكنم، من از لسان اسلام به آنها نصيحت ميكنم كه با هم اختلاف نكنيد، شما اگر اختلاف بكنيد راه را براي ديگران باز ميكنيد، چه ميراثي هست كه شما ميخواهيد قسمت كنيد و سرش اختلاف ميكنيد؟ اين همه مردم جوانهايشان را (در راه اسلام) دادند، ميراث براي شما نگذاشتهاند كه اختلاف با هم بكنيد.»
«اگر ما وحدت خودمان را حفظ كنيم و همصدا و همجهت باشيم، از هيچ چيز نبايد بترسيم... ترس آن موقعي است كه رؤسا با هم اختلاف داشتهباشند و مردم درصحنه نباشند.»(144)
11- اتمام حجّت
«من احساس وظيفه ميكنم، به ملّت عرض كنم و اگر ملّت به اين حرف گوش نكرد، من حجّت دارم، فردا در پيشگاه خداي تعالي از من سؤال خواهد شد، من عرض ميكنم كه به ملّت، مصالح و مفاسد را گفتم.
من گفتم به اين كه اگر شما مسامحه كنيد (و از صحنه بيرون برويد) آنهايي كه ميخواهند شما را به بند بكشند، آنهايي كه با اسلام مخالفند، آنهايي كه با جمهوري اسلامي از اول تا حالا مخالفت كردهاند، آنها پيش خواهند برد.» (145)
12- مشورت
«در تعيين رئيس جمهور و وكلاي مجلس با طبقة تحصيل كرده متعهد و روشنفكر با اطلاع از مجاري امور و غيروابسته به كشورهاي قدرتمند استثمارگر، و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهوري اسلامي مشورت كرده و با علماء و روحانيون باتقوا ومتعهد به جمهوري اسلامي نيز مشورت نماييد.» (146)
«كساني كه زباني گويا و قلمي توانا و آبرويي پيش مردم دارند... مردم را توجيه و تشويق كنند و آدمهاي خوب را به آنها معرفي نمايند.» (147)
13- انتخاب اصلح
«انتخاب اصلح براي مسلمين، يعني انتخاب فردي كه تعهد به اسلام و حيثيّت آن داشتهباشد و همه چيز را بفهمد... و ممكن است به شما و گروه شما مربوط نباشد، كه اگر اصلح را انتخاب كرديد، كاري اسلامي ميكنيد و اين يك محك است براي خودتان كه تشخيص بدهيد، كه انتخاب براي اسلام است، يا براي صلاح خودتان.» (148)
14- مقابله با سازشكار
«هر كس در هر مقام كه خيال سازش با شرق و غرب را داشت، بي محابا و بدون هيچ ملاحظهاي او را از صحنة روزگار براندازيد.» (149)
15- طرفداري از سياست نه شرقي و نه غربي
«سياست نه شرقي و نه غربي را در تمام زمينههاي داخلي و روابط خارجي حفظ كنيد و كسي را كه خداي ناخواسته به شرق و يا به غرب گرايش دارد هدايت كنيد و اگر نپذيرفت او را منزوي نماييد.» (150)
16- ادب و اخلاق اسلامي
«رعايت تقوا و اخلاق و ادب اسلامي از جمله مسائل مهم و قابل توجه است... بيگمان هنگاميكه ارزشهاي اخلاقي و حسّ مسئوليت مشاهده شود، فضاي كشور به عطر اين خِصال پسنديده معطّر خواهد شد.» (151)
17- رعايت اخلاق انتخاباتي
«من بسيار مايل هستم، گروههايي كه متعهد و معتقد به جمهوري اسلامي و خدمتگزار به اسلام هستند، در مبارزات انتخاباتي كمال آرامش را در تبليغ كانديداهايشان رعايت نمايند و نسبت به يكديگر تفاهم و صميميّت و اخوت اسلامي داشته باشند، از تفرقه و كدورت شديداً احتراز كنند كه تفرقه و تشتت دوستان را نگران و دشمنان را كامياب ميكند و موجب تبليغات سوء از (طرف آنان) ميشود.»
18- امانتداري
«تو مكلّفي حفظ كني (نظام را)، امانت خداست. خداوند همه ما را از اين قيدهاي شيطاني رها فرمايد تا بتوانيم امانت الهي را به سرمنزل مقصود برسانيم و به صاحب امانت، حضرت مهدي موعود (ارواحنا لمقدمه الفداء) رد كنيم.» (152)
«آري اگر مفهوم امانتداري و مسئوليتپذيري به حق دانسته و شناخته شود آنگاه شايد در روز روشن، چراغ به دست، در پي يافتن از خودگذشتگان خداجويي بگرديم كه عمر و زندگيشان را وقف صلاح و مصلحت ملك و ملت كنند،آنگونه كه مدرّس بود.» (153)
135- صحيفه نور 20/214
136- صحيفه نور 18/152
137- صحيفه نور 12/57
138- صحيفه نور 21/87
139- صحيفه نور 12/ 123
140- صحيفه امام خميني(ره) 18/285
141- روزنامه اطلاعات 15/11/74
142- صحيفه نور 18/280
143- افتتاح مجلس چهارم 3/8/71
144- صحيفه نور 2/273 و 17/256
145- صحيفه نور 12/6
146- صحيفه نور 12/75
147- روزنامه اطلاعات 15/11/74
148- صحيفه نور 18/136
149- كلمات قصار امام خميني(ره) /114
150- صحيفه نور 12/121
151- در پيام 7/3/71 به مجلس
152- صحيفه نور 15/60 و 19/11
153- رهبر فرزانه انقلاب آيتا... خامنهاي
فصل6:ديدگاهها درباره انتخاب بهترين
1- متعهد به اسلام
«افرادي را انتخاب كنيد كه متعهد به اسلام، شرقي و غربي نباشند، بر صراط مستقيم انسانيت و اسلاميت باشند.» (108)
2- عدم وابستگي به فرهنگ بيگانه
«مراقب باشيد به بهانه نوآوري و روشنفكري تحت تاثير فرهنگ سلطه جويي بيگانه قرار نگيرند.» (109)
3- پايبندي به استقلال و عزت
«افراد سالم، افراد وطنخواه، افراد وطن دوست... باشند انتخاب كنيد و به آنها راي بدهيد.»، «(آري) در سايه اسلام ميتوانيم مملكت خودمان را حفظ كنيم.» (110)
4- نگهباني و پاسداري از اسلام
«افرادي كه تعهدي به اسلام ندارند و نسبت به مقررات اسلامي پايبند نيستند، شايسته حضور در مجلس نيستند.» (111)
5- پاسدار دستاوردها و مباني
«كساني ميتوانند وارد صحنه رقابت (انتخابات) شوند كه به اسلام، نظام اسلامي، قانون اساسي و امام (ره) معتقد باشند و كساني كه اين اصول را قبول ندارند. نبايد وارد اين صحنه شوند.» (112)
6- داشتن روحيه خدمتگذاري
«مجلس شورا هم نميخواهيم كه از طبقه بالا درست بشود، مجلس شورا ميخواهيم از آدمهايي (درست بشود)كه متوجهاند به اين ملت چه گذشته است.»
«نمايندگان محترم بايد... وظيفه كمك به محرومان را سرلوحه مسئوليتهاي نمايندگي خود قرار دهند.»
7- تعهد و تقوي در اعتقاد و عمل
«بايد به اشخاصي كه احتمال انحراف در آنها ميرود راي ندهند احتمال انحراف عقيدتي، اعمالي يا اخلاقي باعث ميشود كه به چنين اشخاصي اعتماد نشود كرد و راي به آنان موجب مسئوليت خواهد بود.» (113)
«اگر كسي فاسد است نبايد وارد مجلس شود حالا فساد اعم است از فساد مالي و فسادهاي گوناگون اخلاقي يا فساد عقيدتي و سياسي، همه اينها فساد است.» (114)
8- مقدم داشتن مصالح اسلام و امت
«سرنوشت اسلام و كشور را به دست كساني دهيد كه منفعت خود را بر مصلحت كشور مقدم ندارند.»
«برادران و خواهران نماينده را به اجتناب از گروهگرايي، مقدم داشتن مصالح كشور و مردم بر مصالح شخصي و گروهي … توصيه ميكنم.» (115)
9- نترس و آگاه
«كساني را كه انتخاب ميكنيد، بايد مسائل را تشخيص دهند، نه از افرادي باشند كه اگر روس يا آمريكا يا قدرت ديگري تشر زد بترسند. بايد بايستند و مقابله كنند.» (116)
10- امين و صادق
«بايد اشخاص امين و صادق در مجلس شورا بروند كه مقررات شما را بر طبق خواستههاي خداي متعال پياده كنند.» (117)
11- معتقد به اسلام، جمهوري اسلامي و قانون اساسي
«سرنوشت اسلام و كشور خود را به دست كساني دهيد كه به اسلام و جمهوري اسلامي و قانون اساسي معتقد و نسبت به احكام نوراني الهي معتقد باشند.» (118)
12- حرام بودن اشغال پست براي نااهل
«اگركسي در نظام جمهوري اسلامي در مسئوليتي مشغول كار است،ولي آرمانهاي نظام جمهوري اسلامي را آنطور كه امام ترسيم كردهاست و در قانون اساسي تجسم پيدا كرده در دلش قبول ندارد، اشغال آن پست براي او حرام شرعي است.»(119)
13- صاحب درك و فهم سياسي
«نماينده بايد داراي درك و فهم سياسي باشدو مسائل كشور را بفهمد، هم مسائل خارجي و توطئههاي دشمنان را و هم مسائل داخلي را ... احساس مسئوليت، دلسوزي و وجدان سياسي داشته باشد.» (120)
14- امانتدار و كاردان و لايق
«با چشماني باز كساني را انتخابكنيد كه در درجه اول باايمان باشند و ضمن كارداني و لياقت، رأي مردم را امانت بدانند و به اعتماد مردم پاسخ صحيح دهند.» (121)
15- وطندوستي
«افراد سالم، افراد وطنخواه، افراد وطندوست، افرادي كه نه شرقي و نه غربي، بلكه در صراط مستقيم اسلاميت و انسانيت باشند، انتخاب كنيد و به آنها رأي بدهيد.» (122)
16- صاحب بصيرت در دين و دنيا
«رأي خود را به شخصي كه داراي بصيرت در امر دين و دنيا و منزه از گرايش به شرق و غرب ومكتبهاي انحرافي و داراي ديد سياسي است، بدهيد» (123)
17- متعهد، متفكر، دلسوز
«نمايندگاني متعهد، متفكر، دلسوز به ملت و به خصوص به طبقه مستضعف و خدمتگزار به اسلام و مسلمين در مجلس شوراي اسلامي بفرستيد.» (124)
18- به فكر محرومان و مستضعفان
«وكلاي مجلس، از طبقهاي باشند كه محروميت و مظلوميت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند» (125)
19- حسن سابقه، خيرخواه و وفادار
«ملت مبارز متعهد، با مطالعه دقيق در سوابق اشخاص و گروهها، آراي خود را به اشخاصي ميدهند كه به اسلام عزيز و قانون اساسي وفادار باشند و به حسن سابقه و تعهد به قوانين اسلامي و خيرخواهي امت، معروف و موصوف باشند.» (126)
20- انقلابي، مؤمن، شجاع
«آن كسي كه به عنوان وكيل اين ملت انقلابي و مؤمن و شجاع به مجلس ميرود، بايد انقلابي، مؤمن و شجاع باشد: اگر نگوييم شجاعترين، مؤمنترين و انقلابيترين باشد. مثل مرحوم مدرس را انتخاب كنيم.»
21- داشتن روحيه نشاط، برنامه و امتحان داده؛
« نماينده مطلوب كسي است كه علاوه بر داشتن روحيه نشاط، و اميد انقلابي، خدوم، امتحان داده، باكفايت، خوشنام، و داراي برنامه باشد.» (127)
22- انتخاب «اصلح»
«مردم بايد به فكر شناخت اصلح باشند، چون چيز كوچكي نيست.» (128)
23- سادهزيستي
«اگر بخواهيد بيخوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع كنيد و ابرقدرتان و سلاحهاي پيشرفتة آنان و شياطين و تؤطئههاي آنان در روح شما اثرنگذارد و شما را از ميدان بهدر نكند، خود را به سادهزيستن عادت دهيد. و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد. مردان بزرگ كه خدمتهاي بزرگ براي ملّتهاي خود كردهاند اكثراً ساده زيست و بيعلاقه به زخارف دنيا بودهاند.» (129)
24- سياستمدار، اقتصاددان و مطّلع
«مجلس اشخاص سياسي لازم دارد، اشخاصي اقتصاددان لازم دارد، سياستمدار لازم دارد، اشخاصي مطلع بر اوضاع جهان لازم دارد.» (130)
25- فدايي اسلام بودن
«اسلام چيزي است كه همة ما بايد فدايي آن بشويم، تا اينكه تحقّق پيدا كند. اگر ما اسلام را در خطر ديديم، همة ما بايد از بين برويم تا حفظش كنيم. در ساية اسلام، ميتوانيم مملكت خودمان را حفظ كنيم.» (131)
26- رقابت و تبليغات سالم
«افرادي كه ميكوبند، ميزنند، زحمت ميكشند، پول خرج ميكنند و انواع و اقسام تلاشها انجام ميدهند تا به اين امتياز دست پيداكنند ... در فرهنگ (اسلامي) حاكم بر مجموعه ما اين ديدگاه مردود است. (بلكه بايد) به عنوان يك مسئوليت، يك اداي وظيفه و يك صحنة كارآمد براي خدمت نگاه كنيم.» (132)
«لازم است مطلبي را كه گاهي شنيده ميشود كه براي تبليغات انتخاباتي بعضي از كانديداها، خداي ناخواسته بعضي ديگر را تضعيف يا توهين ميكنند، در رابطه با آن تذكر دهم كه امروز اين نحو مخالفتها، خصوصاً از چنين كانديداهايي، براي اسلام و جمهوري اسلامي، فاجعهآميز است.» (133)
27- غيرمنحرف
«بايد به اشخاصي كه احتمال انحراف در آنان ميرود رأي ندهند، احتمال انحراف عقيدتي، اعمالي يا اخلاقي، باعث ميشود كه به چنين اشخاصي اعتماد نشود كرد.» (134)
108- صحيفه نور 11/284
109- رهبر فرزانه انقلاب 6/11/78
110- صحيفه نور 5/277 و كلمات قصار
111- رهبر فرزانه انقلاب 2/12/74
112- رهبر فرزانه انقلاب 19/10/82
113- صحيفه نور 12/75
114- رهبر فرزانه انقلاب 4/12/70
115- رهبر فرزانه انقلاب افتتاح مجلس چهارم
116- صحيفه نور 18/198
117- صحيفه نور 5/253
118- صحيفه نور 11/269
119- روزنامه اطلاعات 9/8/80
120- نماز جمعه تهران 8/7/71
121- روزنامه مردم سالاري 8/12/81
122- صحيفه نور 5/277
123- صحيفه نور 15/163
124- صحيفه نور 11/273
125- وصيت نامه امام خميني (ره)
126- صحيفه نور 12/3
127- روزنامه كيهان 26/9/82
128- راهبردهاي ولايت 5/152
129- امامخميني(ره) خطاببهنمايندگان دورهسوم
130- صحيفه نور 18/204
131- كلمات قصار امام خميني(ره) 31/35
132- روزنامه كيهان 20/3/71
133- صحيفه نور 17/103
134- صحيفه نور 12/75
فصل 5: معيارهاي بهترين در قانون
مطابق اصل شصت وهفتم قانون اساسي رئيس جمهور و نمايندگان مجلس در نخستين جلسه سوگند ياد ميكنند كه به استقلال، اعتلاي كشور و حفظ حقوق مردم پايبند و مدافع قانون اساسي باشند و در گفتهها و نوشتهها و اظهار نظرها استقلال، آزادي مردم و مصالح آنها را مد نظر قرار دهند. حال با استفاده از سوگند و مروري بر متن قانون اساسي به اختصار شرايط داوطلب «اصلح» را مرور ميكنيم؛
1- پاسداري از حريم اسلام
بديهي است كساني ميتوانند از حريم و كيان اسلام پاسداري نمايند كه علاوه براعتقاد به اسلام، نسبت به اجراي ضوابط و احكام اسلام در عرصه زندگي فردي و اجتماعي خود ملتزم باشند و اين از مهمترين شرايط است.
2- نگاهبان دستاوردهاي انقلابو مباني جمهورياسلامي
مهمترين دستاورد انقلاب اسلامي، نظام مقدس جمهوري اسلامي است و استقلال و آزادي و اسلامي بودن كليه قوانين و مقررات (اصل 4 قانون اساسي) و ولايت مطلقه فقيه (اصول 5 و 57 و 107 قانون اساسي... ) و انجام امور كشور به اتكا به آراء عمومي (اصل6 قانون اساسي) از جمله مهمترين دستاوردها به شمار ميروند و هر يك از نامزدها كه ضمن اعتقاد به اين اصول و مباني، بدانها اظهار وفاداري نمايند و اعتقاد و التزام عملي آنها شدت بيشتري از سايرين داشته باشد، اصلح (بهترين) ميباشند.
3- امانتداري
قبول مسئوليت نظام اسلامي يك امانت الهي است كه از سوي مردم به افراد سپرده ميشود و تنها كساني از عهده اين امانت برميآيند كه در همه امور امين و مورد اعتماد مردم باشند.
به گفته امير مومنان علي ؛
«انَّ عَمَلِكَ لَيسَ لَكَ بِطُعمَةً وَ لكِنَّهُ فِي عُنُقِكِ اَمَانَة» (106)
«بدرستيكهعملتو(و راي و اعتماد مردم) طعمه (چرب و آش دهن سوزي) نيست. بلكه به گردن تو امانتي است. (كه بايد در حفظ و حراست از آن كوشا باشي.)»
4- تعهد و تقوي
تعهد و تقوي به معناي پافشاري بر اصول، ارزشها و آرمانهاي اسلامي و پايبندي آن است كه اخلاق اسلامي، ايمان، ساده زيستي و عدالت خواهي و قانون مداري و حسن شهرت از آثار تقوي و تعهد به شمار ميآيند.
5- پايبندي به استقلال و اعتلاي كشور
يكي ديگر از معيارها، پايبندي فرد به استقلال و اعتلاي كشور است.
پر واضح است كساني كه در مقابل دشمنان ملت و نظام و انقلاب اسلامي و اين كشور مرعوب هستند و يا طرحهاي براندازي دشمن را در داخل كشور عملياتي ميكنند شايستگي ورود به خانه ملت را ندارند و ملت به نمايندگاني شجاع، فهيم و دشمن شناس و دشمن ستيز احتياج دارد.
6- تقدم مصالح مردم و نظام بر منافع فردي و گروهي
هر كارگزار در برابر تمام ملت مسئول است. (اصل114 قانون اساسي) و بايد در كليه اظهار نظرها و تصميمگيريها و كردار فردي و اجتماعياش مصالح و منافع امت اسلامي و نظام اسلامي را بر مصالح و منافع فردي، گروهي و قومياش ترجيح بدهد.
7- خدمتگذاري به ملت
ارتباط مستمر با مردم به ويژه طبقه محروم و مستضعف و رعايت حال آنان از نشانههاي شايستگي و «بهترين» هاست. (107)
106- نهجالبلاغه / نامه 5
107- با استفاده از نوشته محسن مهاجر
1 - ايمان و تقوا
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» (26):
«گراميترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست.»
2- علم و حكمت
«وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا»(27)
«وهنگاميكه به بلوغ و قوت رسيده ما «حكم» و «علم» به او داديم.»
3- سابقه خوب و روشن
«وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» : (28)
پيشيگيرندگان (ايمان و جهاد، اطاعت و خدمتگزاري) از نزديكانند.»
علي درباره دقت در حسن سابقه كارگزاران به مالك اشتر ميفرمايد؛
«إنَّ شَرَّ وُزرائِكَ مَنْ كانَ للأشرارِ قَبلَكَ وَزيراً وَ مَنْ شَرَكَهُمْ فِي الأثامِهِ فَلا يَكُونَنَّ لَكَ بِطانَةً» (29)
«بدترين وزراء تو كساني هستند كه وزير اشرار و زمامداران پيش از تو بودهاند، كسي كه با آن گناهكاران در كارها شركت داشته، نبايد جزء صاحبان سرّ (وكارگزاران) تو باشند.»
و در جاي ديگر مي فرمايد؛
«حُسْنُ الشُّهرةِ، حِصْنُ الْقُدْرَةِ» (30)
«نيكنامي و سابقة خوب، نگهدارنده قدرت است.»
4- انقلابي و مجاهد راه خدا
«وَفَضَّلَاللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَىالْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا»(31)
«وخداوند مجاهدان را بر وانشستگان افزوني و برتري داده است.»
5- هجرت
«وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ…» (32)
«و كساني كه ايمان آوردند (ولي در راه خدا) هجرت نكردند، شما را نشايد دوستي و پيوند با آنها تا هجرت كنند.»
6و7- داشتن توان و قدرت كار و امانتدار
بهترين كسي كه تو براي كار اجير ميكني (دو صفت دارد)؛
«انَّ خَيرَ مَنْ اسْتَاجَرَتْ» :
الف: «القَويُّ» : «تواناست»
ب: «الأمينْ» : «امانتدار است.» (33)
امانتداري به خصوص براي مسئولان حكومت اسلامي كه امين اسلام، خون شهيدان و اعتماد مردم و بيتالمال و امكانات نظام هستند از حساسيت ويژهاي برخوردار است.
امام صادق درباره اين مسئله حساس ميفرمايد:
«اگر قاتل حضرت علي شمشيري كه با آن امام علي را به شهادت رسانده، به امانت نزد من بسپارد و سپس آنرا طلب نمايد، امانت را به او برميگردانم.» (34)
آري بدون شك قبول مسئوليت در نظام اسلامي يك امانت سنگين الهي است.
8- لايق
«إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» (35)
«خداوند امر فرموده شما را كه؛ امانات را به اهلش بسپاريد.»
در تفسير اين آيه آمده است كه مسئوليتها را به افراد لايق بسپاريد.
آري مثل مجلس شوراي اسلامي كه وظيفه نماينده منتخب مردم قانونگذاري است، قانونگذار بايد تا حدود زيادي، اسلامشناس، مكتبي و متعبد بهقانونباشد.
9- رشيد
«فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ» (36)
پس اگر از آنان رشدي (خردمندي و حسنتدبير) ديديد مالهايشان را بدهيد.»
نشانه رشد
يكي از نشانههاي رشد اين است كه اگر در صحنه رقابت، ديگري را از خود برتر و شايستهتر ديد كار و سنگر را به او واگذار كند والا خيانت كرده است.
اميرمومنان علي ميفرمايد:
«مَنْ تَقَدَّمَ عَلَي قَوْمٍ وَ هُوَ يَرَي فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلَ فَقَدْ خَانَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ المُؤمِنينَ» (37)
«كسي كه خود را بر مردم مقدم دارد (و بخواهد مسئوليتي را بپذيرد) و حال آنكه ميبيند كه ديگري بر او فضيلت دارد و مقدم است (اگر كنارهگيري نكند و مسئوليت را به او واگذار ننمايد) به خدا و پيامبرش و مومنين خيانت كرده است.»
10- مقاوم
«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا» (38)
«و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما بوده، از آن رو شكيبائي ورزيده (و بر مشكلات صبر نمودهاند)»
11- شجاع و قاطع
«لَايَخَافُونَ فِياللهِ لَومَةَ لائِمٍ» (39)
«و از سرزنش هيچ سرزنش كنندهاي نميترسند.»
12- سوز و عشق به دين و مردم
حضرت موسي از خداوند سئوال كرد كه چرا مرا براي پذيرفتن اين مسئوليت انتخاب نمودي؟
خداوند فرمود: اي موسي در تو سوز و عشقي بود كه در ديگران نبود. (40)
13- داشتن تجربه و حياء
علي به مالك اشتر درباره گزينش افراد براي واگذاري مسئوليتها چنين ميفرمايد:
«وَ تُوَخَّ مِنْهُمْ اَهْلَ التَّجْرُبَةِ وَ الحَياءِ» (41)
«و برگزين از آنهايي كه باتجربه و با حياء هستند»
14- داشتن اصالت خانوادگي
و آن حضرت در همان خطاب ميفرمايد:
«مِنْ اَهْلِ البُيُوتَاتِ الصَّالِحَةُ» (42)
«(فرد انتخاب شده) اصالت خانوادگي داشته باشد»
15- داشتن روحيه خدمتگذاري
پيامبر فرمود:
«سَيِّدُ الْقَومِ خَادِمُهُمْ» : «آقا و برترين مردم كسي است كه خدمتگذار آنها باشد.» (43)
امام خميني بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران؛
«به من خدمتگذار بگويند بهتر است كه رهبر بگويند.»
شهيد مظلوم دكتر بهشتي :
«ما شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت»
رهبر فرزانه انقلاب حضرت آيه الله خامنهاي ؛
«فلسفه وجودي ما نوكري و خدمتگذاري به مردم است.»
16- قانون مدار
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ،كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُون» (44)
«اي كساني كه ايمان آوردهايد: چرا سخني ميگوئيد (و طرفداري و تصويب ميكنيد) كه عمل نميكنيد؟ نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخني بگوئيد كه عمل نميكنيد.»
«قانونگذار» خود بايد حريم قانون را نگه بدارد كه او به حفظ و نگهداري و مقابله با قانونشكني از هر كس سزاوارتر است.
پيامبر ميفرمايد:
«لَو وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِي يَمِينِي وَالقَمَرُ فِي يَسارِي مَا تَرَكْتُ هَذا القَولِ حَتّي اَنْفَذَهُ اَوْ اَقْتُل دُونَهُ»(45) «اگر خورشيد را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار بدهند هرگز از حرفي كه زدهام (از عهد و پيمان و قراردادي را كه قبول كردهام) برنميگردم تا آنكه يا به نتيجه رسيده و به آن عمل شود، يا در راه آن كشته شوم.»
كارگزار و مسئول نظام همان روزهاي اول در مقابل خدا و اسلام و قرآن و امت سوگند ياد ميكند كه به وظائف و مسئوليت خود وفادار بوده و از آن تخطي ننمايد.
17- مدير و نيرومند
علي ميفرمايد: «انَّ اَحَقَّالنّاسِ بِهَذا الأًمْرِ اَقْواهُمْ عَلَيهِ وَ اَعْلَمُهُمْ بِاَمرِاللهِ خَيرٌ» (46)
«بدرستيكه شايستهترين مردم، قويترين و داناترين آنها به امر خدا در آن كاري است (كه به او واگذار ميشود.)»
18- متين و خوش برخورد
يكي از نشانههاي لياقت، صلاحيت و شايستگي، متانت و خوش اخلاقي است. كه به خصوص هنگام تبليغات انتخاباتي معرف شخصيت او ميگردد. كه آيا در زمان سخنرانيها و معرفي خود، لياقتهاي خود را جهت خدمتگذاري به اسلام و امت اسلامي مطرح ميكند يا براي جلب توجه مردم رقيب خود را انگ زده، متهم و خراب ميكند.
امير مومنان علي اينچنين خود را معرفي ميكند؛
- «سَلُونِي قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِي»(47) : «هر چه ميخواهيد از من سئوال كنيد قبل از آنكه من در ميان شما نباشم.
- «اِنَّمَعِي لَبَصِيرَتِي»(48): «من داراي آگاهي و بصيرتي هستم.»
- «وَإِنّي لَعَلَي يَقِينٍ مِنْ رَبِّي» (49): « بدرستي كه من داراي يقين و باوري از جانب پروردگارم هستم.»
- «إِنَّالْكِتابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ» (50): « بدرستي كتاب (قرآن) با من است و هرگز از آن جدا نشدهام.»
19- مردمي و دلسوز
داشتن پايگاه مردمي آن هم برمبناي ارزشهاي علم، ايمان، تقوا، سوز و عشق كه در راه خدمتگذاري به اسلام و امت اسلامي به دست ميآيد، البته غير از سر و صداهاي تبليغاتي و بوق و كرناها، خود يك ارزش مضاعفي است بر صلاحيت انسان در جهت مسئوليت پذيري كه بايد از طرف منتخبين مورد توجه ويژه قرار گيرد.
علي به مالك اشتر ميفرمايد:
«انَّمَا يَسْتَدَلّ الصّالِحينَ بِمَا يَجْرِي اللهُ لَهُمْ عَلَياَلْسُنِ عِبَادِهِ»(51) «راه شناخت بندگان صالح (و انسانهاي شايسته و مفيد) آن است كه هميشه مردم در راه خدا او را به خير و نيكي ياد كنند.»
20- سختگير در مصرف بيتالمال
علي در خطاب به يكي از كارگزاران حكومتي ميفرمايد: «اَلَا وَ إِنَّ حَقُّ مَنْ قَبْلِكَ وَ قَبْلِنَا مِنَالمُسلِمينَ فِي قِسْمَةِ هَذا الفَيء سَواءٌ » (52)
«آگاه و بيدار باش؛ كه از جانب مسلمين بردوش تو بر تساوي حقوق آنها در مصرف بيتالمال حقي است.»
21تا27- خيرخواه، حقگرا، خاضع، فرمانبر، خالص، باهمت، معتدل و بدون انحراف
خداوند علت برگزيدن و انتخاب حضرت ابراهيم را چنين ميفرمايد؛
«إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»(53)
«ابراهيم (به تنهايي) امتي بود (خيرخواه) مطيع فرمان خدا، خالي از هر گونه انحراف، و از مشركان نبود.»
«شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» (54)
«شكرگزار نعمتهاي پروردگار بود؛ خدا او را برگزيد؛ و به راهي راست هدايت نمود.»
«وَآتَيْنَاهُ فِيالْدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِيالآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ» (55)
«ما در دنيا به او (همت) نيكويي داديم، و در آخرت از نيكان است.»
28- خوش اخلاق؛
اخلاق نيكو و شايسته و حسن ارتباط با مردم يكي از بهترين صفات كارگزار نظام اسلامي است.
پيامبر به يكي از ياران به هنگام واگذاري مسئوليت ميفرمايد؛
«أحْسِنْ خُلقُكَ لِلنّاسِ» (56)
«اخلاقت را با مردم نيكو گردان»
و علي ميفرمايد؛
«لايُراسُ مَنْ خَلا عَنِ الْأَدَبِ» (57)
«كسي كه اخلاق اسلامي ندارد رئيس نميشود. (نبايد مسئوليت به او واگذار شود.)
29- ارتباط، پاسخگويي و رفع مشكلات مردم
چون فلسفة وجودي كارگزاران و مسئولان، خدمتگذاري به مردم است آنها بايد به صورت مستمر با مردم ملاقات و جلسه برقرار نموده تا شخصاً به مشكلات آنها رسيدگي نمايند. چون خدمتگذاران مردم براي تأمين مصلحت عمومي، و رفع ابهامات و سؤالات و اعتراضات آنها نياز به ارتباط مستمر و مستقيم دارند. علي در اينباره ميفرمايد؛
«وَاجْعَلْ لِذَويالْحاجاتِ مِنكَ قِسماً، تُفَرِّغُ لَهُمْ فيهِ شَخْصَكَ وَتَجلِسُ لَهُم مَجلِساً عامّاً، فَتَتَواضَعُ فيهِ للهِ الذّي خَلَقَكَ»(58)
«براي (مردم و) مراجعان خود وقتي قرار بده كه شخصاً به نياز آنها رسيدگي كني! جلسة عمومي و همگاني تشكيل بده و به خاطر خدايي كه تو را خلق كرده در آن مجلس نسبت به مردم تواضع كن.»
30- حامي محرومان و مستضعفان
از وظايف اصلي كارگزاران نظام ديني حمايت از محرومان و مستضعفاني است كه با پشتوانة رأي و حمايت آنها به اين مقام رسيدند.
اميرمؤمنان در اينباره ميفرمايد؛
«ثُمَّ اللهَ، اللهَ فيالطَّبَقةِ السُّفْلي، مِنَ الذَّينَ لاحيلةَ لَهُمْ مِنَ الْمساكينَ و المُحتاجينَ وَ أَهلِالبُؤْسي و الزَّمني.» (59)
«خدا را، خدا را، درمورد طبقة پايين، (سفارش ميكنم) آنها را كه چاره ندارند، يعني مستمندان، و نيازمندان و تهيدستان و از كارافتادگان»
31- ساده زيست
هواي نفس در وجود هر انساني لذت دنيا و زرق و برق آن را طلب ميكند و دنيا هم با زيباييهاي ظاهري خود دلِ انسانهاي ضعيف و كمظرفيت را به لرزه مياندازد. يكي از خطرات جدي كه كارگزاران و مسؤلان نظام را در همه حال با دردست داشتن مقام و قدرت و پول و امكانات تهديدميكند، گرايش به دنيا ميباشد. كه در اين صورت، نفس سركش با حالت طغيان و افزونطلبي مجالي را براي خدمتگذاري به جامعه و محرومان و مستضعفان باقي نخواهدگذاشت.
لذا مسئولي ميتواند در خدمترساني و انجام وظيفه و مسئوليت خود موفق باشد كه روحية سادهزيستي را از دست ندهد و دنيا را به لقاءِش ببخشد.
علي در اينباره ميفرمايد؛
«اميرُالقَومِ، أَضْعَفَهُمْ دابّةً، ... مَنْ لا تَغُرُّهُ الْمَطامِعُ» (60)
«بزرگ اجتماع كسي است كه از سادهترين وسيلة سواري استفاده كند و چيزهاي طمعانگيز او را به طمه نياندازد.»
و در عبارتي ديگر ميفرمايد؛
«وَلايَكونُ الرَّجُلُ سَيّدَ قَومِهِ،حتّي لا يُبالي أيُّ ثَوبَيهِ لَبِسَ»(61)
«هيچ فردي بزرگ و آقا نميگردد مگر اينكه برايش فرق نكند چه لباسي ميپوشد (زندگي معمولي مثل عامه مردم داشته و دلبستگي به زخارف دنيا نداشته باشد.)»
32- شجاع
نهال اسلام با شجاعت بينظير پيامبر و اميرمؤمنان و ياران باوفاي آنها به ثمر و باروري رسيد. يكي از خصلتهاي لازم براي كارگزار و مسئول و بلكه هر مؤمن و مسلمان صفت شجاعت است.
رسول گرامي اسلام ميفرمايد؛
«كُنْ شجاعاً، فَإِنَّ اللهَ يُحِبُّ الشَّجاعةَ» (62)
«شجاع باش، بدرستيكه خداوند شجاعت را دوست ميدارد.»
و علي ميفرمايد؛
«السَّخاءُ و َالشُّجاعةُ غرائِزُ شريفَةٌ يَضَعُها اللهُ سبحانَهُ، فيمَنْ أَحَبَّهُ وَ امْتَحَنَهُ» (63)
«بخشندگي و دليري دو صفت بلند مرتبهاي هستند كه خداوند در دل هر كس كه او را دوست داشته و امتحان كرده باشد، قرار ميدهد.»
آري اگر كارگزار اين هدية الهي را نداشته باشد در مقابل قدرتهايشيطاني و استعمارگران و جهانخواران، ضعف نشان داده تسليم ميشود و كشور و نظام را به ورطة شكست و سقوط ميكشاند.
و از طرفي در مقابل ضعفها و عيبها و كارشكنيها و انحرافات دوستان داخل قدرت انتقاد و مخالفت را از دست ميدهد.
33- متخصص، كاردان و باتجربه
قرآن كريم در آيات خود به ما ميآموزد كه بايد كاراها را به دست افراد متخصص و كاردان و باتجربه سپرد.
قرآن به نقل از حضرت سليمان ميفرمايد، كه از اطرافيان خود پرسيد:
«يا ايُّهَا المَلَأُ أَيُّكُمْ يأتيني بِعَرشِها قَبلَ أَنْ يأتوني مُسلمينَ»
«اي سران (كشورو كارگزاران من)، كدام يك از شما، تخت او (ملكة سبأ) را قبل از آنكه تسليم من شود برايم ميآوريد؟»
يكي از آنها در جواب گفت:
«أَنا اتيكَ بهِ قبلَ أنْ تَقومَ مِنْ مقامِكَ و إنّي عليهِ لقويٌ أمينُ» (64) «من آنرا قبل از آنكه از مكانت بپا خيزي برايت آماده و مهيا ميسازم، همانا من بر اين كار توانا و امين هستم.»
حضرت يوسف به عزيز مصر چنين ميفرمايد؛
«إِجعَلني علي خزائِنِ الأرضِ إِنِّي حفيظٌ عليمٌ» (65)
«مرا بر خزانههاي اين سرزمين (بيتالمال، اموال، اقتصاد و دارايي) بگمار كه من نگهباني دانا هستم.»
ارزش انسانها از ديدگاه علي به ميزان توانايي به انجام امور است؛ «قيمةُ كلُّ امْرئٍ ما يُحْسِنُهُ» (66)
«ارزش هر فردي به اندازه كار نيكو و پسنديدهاياست كه انجام ميدهد.»
و لذا به مالك اشتر سفارش ميفرمايد؛
در انتخاب مسئولين و مديران و كارگزاران، از افراد متخصص و كاردان و باتجربه استفاده كن؛
«أُنظُر في اُمورِ عُمّالِكَ ... وتَوَخَّ مِنْهُم أَهلَ التَّجرِبَةِ و الحياء» (67) «در كارهاي كارگزارانت انديشه كن و افراد باتجربه و با حيا را به كار و مسئوليت بگمار»
34- برخورداري از شعور سياسي
در روايات معصومين برخورداري كارگزاران حكومت از شعور سياسي به عنوان يكي از شرايط مهم و نگهدارنده پايههاي نظام يادشدهاست.
علي در اينباره ميفرمايد؛
«مَنْ حَسُنَت سياسَتُهُ، دامَتْ رياسَتُهُ» (68)
«كسي كه سياستش نيكو باشد رياستش پايدار خواهد بود.»
در جايي ديگر ميفرمايد؛
«حُسنُ سياسَةِ قِوامُ الرَّعِيَّة» (69)
«سياست نيكو پايداري و استواري جامعه و مردم را درپي دارد.»
نظام اسلامي نياز به چنين افراد و كارگزاراني دارد چرا كه بسياري از روابط بينالملل و دنياي سياسي امروز، بر اساس شيطنتها و برخوردها، و روابط غير انساني بنا شدهاست.
35- وفادار به ولايت مطلقه فقيه
در حديث آمده؛
«وَاللهِ لَوْ أَنَّ رَجُلاً صامَ النَّهارِ وَقامَ اللَّيلِ ثُمَّ لَقَي اللهُ بِغَيرِ ولايتنا لَلقيه وَ هُوَ غَيرُ راضٍ أَوْساخِطٍ عَليهِ» (70)
«به خدا سوگند اگر كسي هر روز روزه بدارد و هر شب نماز بخواند ولي رهبري و ولايت ما را نپذيرفته باشد در قيامت يا مورد غضب خداست و يا حداقل از او راضي نيست.»
مخفي نباشد كه به عقيده شيعه اصل «ولايت فقيه» ادامه امامت و ولايت ائمه معصومين ميباشد.
بدون شك از مهمترين عوامل به ثمر رسيدن و تداوم حكومت ديني در گذشته، حال و آينده وجود رهبري جامعالشرايط و فقيه آشنا به احكام الهي و سياست بودهاست.
در قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز اصل «ولايت مطلقه فقيه» به عنوان مهمترين مركز قدرت نظام مطرح شدهاست. تا سازمانهاي مختلف تحت نظارت و رهبري او وظايف خود را خوب انجام داده و از انحرافات آنها جلوگيري شود.
امام خميني در اينباره ميفرمايد؛
«بهترين اصل در اصول قانون اساسي، اين اصل ولايت فقيه است»
يعني كلام او براي مردم و مسئولين و كارگزاران نظام حجيّت دارد و اين مسئله از روايات معصومين نشأت گرفته است.
در كلام امام صادق در پاسخ به سؤال «عمربنحنظله» سفارش شده كه؛ «هرگز به سلاطين جور مراجعه نكنيد و دستور مراجعه به وليفقيه جامع الشرايط را صادرفرمودهاند.»
(71) و همچنين در كلام امام زمان آمده؛
«مردم بايد به فقيهان هر عصري مراجعه نمايند، چرا كه آنان حجت او بر مردم هستند و امام معصوم حجت خداوند است.» (72)
لذا اعتقاد به مسئله ولايت فقيه و رهبري و وفاداري بر آن، از اساسيترين شرايط يك كارگزار در حكومت اسلامي است. و مطمئناً در غير اينصورت حكومت ديني از آسيب در امان نخواهد ماند.
36- شخصيت دادن به افراد
مردم بندگان خداوند و به گفته امام خميني ولي نعمت مسئولان نظام بوده و آنان با رأي و نظر و پشتيباني امت به روي كار آمدهاند، لذا لازم است كه شخصيت افراد جامعه از طرف مسئولين محترم حفظ شود.
حضرت ابراهيم از جانب خداوند مأمور ميشود كه فرزندش اسماعيل را ذبح نمايد.
در اجراي اين فرمان الهي با فرزند نوجوانش مشورت كرده و از او نظرخواهي ميكند.
«يا بُنَيَّ انِّي أرَي في المَنامِ أنِّي أُذْبَحُكَ فَانظُر ماذا تَرَي»
«فرزندم در خواب ديدم كه بايد تو را (در راه خدا) ذبح كنم! پس بنگر نظر تو چيست؟»
اسماعيل در جواب پدر ميگويد:
«يا اَبَتِ افعَلْ ما تُؤمَر ...» (73)
«پدرم! هر چه به آن مأمور شدهاي، اجرا كن»
37- دوستي و مدارا كردن با مردم
خداوند درباره پيامبر اكرم ميفرمايد:
«لَقَدْ جاءَكُم رسولٌ مِنْ أَنفُسِكُمْ عَزيزٌ عليهِ ماعَنِتُّم حَريصٌ عليكُمْ بِالمؤمنينَ رئوفٌ رحيمٌ.» (74)
«رسولي از خودتان به سوي شما آمد كه ناراحتي شما برايش سخت، و بر آسايش شما حريص و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.»
و رسول خدا به مسئولان سفارش ميفرمايد:
«عَليكَ بِالرِّفْقِ وَ الْعَفْوِ» (75)
«بر تو باد كه با (مردم) مدارا و گذشت برخوردنمايي.»
38- احترام به ديگران
مسئول و كارگزار نظام بايد با مهرباني و عطوفت با صبر و حوصله و در عين حال با منطق و استدلال با ديگران رابطه و برخورد نيكو داشته باشد.
و لذا به هيچ بهانهاي ما حق اهانت و بيادبي و برخورد زشت و ناپسند و غيراخلاقي با مردم را نداريم؛ در حديث آمده؛
«اَذَلُّ النَّاسِ مَنْ اَهانَ النّاسِ» (76)
«ذليلترين مردم كسي است كه به ديگران اهانت نمايد.»
اخلاق ديني ايجاب ميكند كه به كوچك و بزرگ جامعه احترام بگذاريم.
39- استقامت و پشتكار
خداوند به پيامبرش ميفرمايد؛
«فَادْعُ واسْتَقِمُ كَما اَمرت» (77)
«(مردم را به سوي حق) دعوت نموده و در اين راه با استقامت و ثابت قدم باش»
آري، صبر و استقامت و پشتكار راه رسيدن به مقصود است. چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد؛
«فَاصْبِر كَما صَبَرَ اُولُوالعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» (78)
«(اي رسول ما!) آنچنان كه پيامبران بزرگ الهي صبر پيشه كردند توهم (براي رسيدن به هدف) صبر(و استقامت) را پيشه خود ساز.»
چرا كه همه كارها براي رسيدن به نتيجه يكسان و همه راهها براي رسيدن به هدف هموار نيست.
40- ارتباط منطقي و شايسته
كارگزار و مسئول نظام اسلامي در ارتباط با افراد زيرمجموعه خود بايد روشي منطقي و خداپسندانه را عمل كند و بر اساس مصلحت اسلام و امت برخورد نمايد، ملاكهاي انتخاب و ارتباط او اسلامي باشد نه باندي و گروهي و حزبي و برگرفته از مسائل شخصي و هواهاي نفساني. معيار و محك اين است كه در ارتباطات آنچه دلش ميخواهد و يا دوستانش مايلند عمل ميكند يا آنچه مصلحت است.
اميرمؤمنان در خطاب به مالك اشتر ميفرمايد؛
«ثُمَّ اَنْظُر في اُمُورِ عُمّالِكَ، فَاستَعْمِلهُم إِختباراً و لا تُوَلِّهِم مُحاباةً وَ أَثَرَةً، فَإِنَّهُما جِماعٌ مِنْ شُعَبِ الجَورِ وَ الخِيانةِ»
«پس در كارهاي گارگزارانت نظر و انديشه كن و چون آنان را تجربه و آزمايش نمودي، بكار وادار (تا ديانت و راستي و درستيشان را نيازمودهاي بكاري مگمار) و آنها را به ميل خود و بخاطر كمك به ايشان بكاري مگمار زيرا بميل و سرخود كسي را به كاري گماشتن جمعي است از شاخههاي ستم و نادرستي» (79)
41- مجاهد، نترس و سرسخت در مقابل دشمن
قرآن ميفرمايد؛ «يا اَيُّهَاالّذينَ آمَنوا مَنْ يَرتَدَّ مِنْكُم عَنْ دينِهِ فَسَوفَ يأتِي اللهُ بِقُومِ يُحِبُّهُم و يُحِبُّونَهُ اذِلَّةِ عَلَي المؤمنينَ أُعِزَّةِ عَلَي الكافرينَ يُجاهِدونَ في سبيلِ اللهِ و لا يَخافونَ لَوْمَةَ لائمٍ ذلِكَ فَضلُ اللهِ يُؤتيهِ مَنْ يشاءُ واللهُ واسِعٌ عليمٌ» (80)
«اي كساني كه ايمان آوردهايد! هر كسي از شما كه از دين خود برگردد (به خدا ضرري نميزند، چون) خداوند در آينده قومي را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست دارند. آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر كافران سرسخت و قاطعند، در راه خدا جهاد ميكنند و از ملامت هيچ ملامت كنندهاي نميهراسند. اين فضل خداست كه بههر كه بخواهد (و شايسته و لايق ببيند) ميدهد و خداوند وسعت بخش بسيار داناست.»
از نشانههاي ايمان نرمش با برادران ديني، جهاد در راه خدا و سرسختي در برابر دشمن است.
كسي كه ايمان واقعي دارد، هرگز در برابر كافران و دشمنان احساس حقارت نميكند. دلي كه از ايمان و محبت خدا خالي شد بيمار و وابسته به بيگانگان ميشود. آري مسئوليت در نظام اسلامي بايد به عهده كسي گذاشته شود كه عاشق خدا، مجاهد، باصلابت و نترس بوده و با سرزنشها، هوچيگريها و تبليغات سوء دشمنان، تسليم جو و محيط نشود.
42- وطندوست
يكي از ويژگيهاي مسئول و كارگزار نظام ديني وطندوستي است، البته اسلام براي رابطه افراد و اعتقادات مرز نميشناسد. بلكه هر مسلماني بايد در انديشه رهايي همه مسلمين و مستضعفان عالم از مشكلات باشد و در اين وادي براي همه محرومان عالم دل بسوزاند و در فكر وانديشه براي كمك به آنها باشد اسلام وائمه معصومين مرزهاي جغرافيايي قائل نيستند. پيامبر ميفرمايد؛
«مَنْ اصْبَحَ و لا يَهْتَمَّ بِأُمُورِ المسلمينَ فَليسَ بمُسلِمْ» (81)
«هر كسي صبح كند و در انديشه امور مسلمانان و رفع مشكلات آنها نباشد مسلمان نيست.»
ولي از طرفي حفظ ثغور و مرزهاي مسلمين از خطرها و شبهات بر كارگزاران نظام اسلامي لازم است. چنانكه علي حفظ مرزها را از وظايف كارگزاران ميداند و ميفرمايد:
«ذُذْعَنْ شرايِعِ الدّينِ و حُطَّ ثُغُورَ المُسلمينَ» (82)
«شريعت و دين را (از خطرات و شبهات) نگهدار و مرزهاي مسلمين را حفظ كن.»
البته در اين راستا كارگزار بايد به فكر مردم وطن بوده و براي رفع مشكلات آنها از هيچ تلاش و كوششي دريغ نورزد.
امام علي در اين باره ميفرمايد؛
«عُمِّرْتُ الْبُلُدانُ بِحُبِّ الأَوْطان» (83)
«عمران و آباداني شهرها، بواسطه وطندوستيهاست.»
43- وفادار بر دوستي
مسئوليت و مقام، انسانهاي كمظرفيت را عوض ميكند و اخلاق و رفتارشان را دگرگون ميسازد. بنابراين چه بسيار افراد فداكار و علاقمندي كه پس از گرفتن مقام، روحيه و روش آنها عوض ميشود.
امام صادق ميفرمايد؛
«اذا كانَ لَكَ صديقٌ فَوَلّي‘ ولايةً فأَصَبْته عَلَي العُشرِ مِمّا كانَ لَكَ عَليهِ قَبلَ وِلايَتِهِ فَليسَ بِصَديقٍ سوءٍ.» (83)
«هرگاه دوستي داشتي كه به رياستي رسيد و يك دهم علاقه و وفاداري قبل از رياستش را به تو داشت (بدان بازهم) دوست بدي نيست.»
26- حجرات /13
27- يوسف /22
28- واقعه /10و11
29- نهج البلاغه نامه 35
30- غررالحكم /حكمت 481
31- نساء /95
32- انفال /72
33- قصص /26
34- بحار الانوار 75/114
35- نساء /58
36- نساء /6
37- الغدير 8/291
38- سجده /24
39- مائده /54
40- اصول كافي 2/123
41- نهج البلاغه نامه به مالك اشتر
42- نهج البلاغه نامه به مالك اشتر
43- من لا يحضره الفقيه 4/378
44- صف /2و3
45- بحارالانوار 35/86
46- نهج البلاغه خطبه 173
47- نهج البلاغه كلام 189
48- نهج البلاغه خطبه 10
49- نهج البلاغه خطبه 97
50- نهج البلاغه كلام 122
51- نهج البلاغه نامه به مالك اشتر
52- نهج البلاغه نامه 43
53- نحل /120
54- نحل /121
55- نحل /122
56- الموطاً لمالك 2/902
57- غررالحكم /حكمت 10875
58- نهج البلاغه نامه 53
59- نهج البلاغه نامه 53
60- نهج البلاغه و غررالحكم /حكمت 2101
61- شرح نهج البلاغه ابنابيالحديد 4/272
62- مستندالفردوس 5/325
63- غررالحكم /حكمت 1820
64- نمل /38و39
65- يوسف /55
66- نهج البلاغه كلمات قصار 646
67- نهج البلاغه كلمات قصار 53
68- غررالحكم /حكمت 8438
69- غررالحكم /حكمت 4818
70- بحارالانوار 16/190
71- اصول كافي 1/67
72- الغيبة للشيخ الطوسي /177
73- صافات /102
74- توبه /128
75- ترجمه تحف العقول /26
76- بحارالانوار 75/142
77- شوري /15
78- احقاف /35
79- نهج البلاغه نامه 53
80- مائده /54
81- اصول كافي 2/164
82- غررالحكم /حكمت 5193
83- بحارالانوار 74/157
يكي از افتخارات جمهورياسلامي به رهبري بنيانگذارش، امام خميني ، حضور گسترده و پشتيباني هميشگي و همه جانبه مردم مسلمان در تمام عرصههاي انقلاب تا استقرار و تداوم نظام در تمام مقاطع است، كه اين نيز در شرايط مختلف همراه با امدادهاي غيبي مكرر خداوند بوده است.
انتخاب و حضور طاغوت شكن
بهترين دليل براين افتخار، حضور آگاهانه و ميليوني مردم براي درهم شكستن نظام 2500 ساله طاغوتي شاهنشاهي و بيرون راندن و منزوي كردن نيروهاي وابسته به آن بود. كه در تاريخ به عنوان يك برگ درخشان به نام امت مسلمان ايران ثبت و ضبط گرديد.
حضور مكرر، گسترده و دشمن شكن
و ديگر اينكه در طول ربع قرن عمر اين انقلاب و نظام، اين مردم آگاه و شريف بودند كه براي استقرار اين نظام و حكومت الهي و اجراي قوانين و احكام حقه اسلام عزيز حدود 25 بار با عزمي جزم و قاطع و حضوري افتخارآميز، آگاهانه و مايوسكننده دشمن و برباد دهنده تبليغات مسموم آنها، به پاي صندوقهاي راي حاضر شدهاند و دليل اهميت اين حضور و پشتيباني آن است كه هر بار دشمنان قسم خورده اسلام و امت اسلامي با تمام توان و قدرت و سرمايهگذاريهاي فراوان بواسطه بوقهاي تبليغاتي و دستهاي خارجي و داخلي سعي در مايوسكردن مردم در اين باره داشته، كه «الحمدلله» به نتيجه نرسيدهاند. شكي نيست كه دليل اين عزم و پشتيباني آن است كه امت در قبال اسلام و خون شهدا خود را مسئول ميداند.
اهميت حضور در صحنه
رسول گرامي اسلام ميفرمايد :
«مَنْ اَصْبَحَ وَلايَهْتَمَّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيسَ بِمُسْلِمٍ»(21)
«آن كس كه صبح كند و به امور مسلمانان اهميت ندهد مسلمان نيست»
به دليل آنكه ما بر آن اعتقاديم كه : «دين ما عين سياست ما، و سياست ما عين ديانت ماست.» چه كاري از امور مسلمانان از دخالت در سرنوشت جامعه اسلامي و دفاع از دين و استقلال و مايوس كردن دشمنان از نفوذ و سلطه بر امور مسلمانان مهمتر است. آري حضور در صحنه براي دفاع از احكام و اهداف عاليه حكومت اسلامي يك كار عبادي، سياسي است كه خوب است با قصد قربت و براي رضاي خدا و انجام فرمان او و به دور از هوي و هوس انجام شود.
انتخابات و قانون اساسي
عصاره انقلاب، خون شهدا، مفقودان، اسيران، معلولان و پشتيبانيهاي بيدريغ امت اسلامي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران است كه با راي قاطبه امت تاييد و به تنفيذ رهبر كبير انقلاب رسيده و صاحبنظران براين ادعا هستند كه جزء مترقيترين قوانين اساسي دنياست.
حال در اين مجموعه قوانين، انتخابات، حضور مردم و پشتيبانيهاي مستمر و مداوم امت از نظام، جايگاه ويژهاي دارد كه ما در اين مختصر به بعضي از آنها اشاره ميكنيم ؛
الف: حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت خويش حاكم ساخته است و هيچ كس نميتواند اين حق الهي را از انسان سلب كند. (اصل 56)
ب: در جمهوري اسلامي امور كشور بايد با اتكا به آراء عمومي اداره شود. (اصل6)
ج: در جمهوري اسلامي دعوت به خير از وظايف همگاني است. در اينجا لازم به تذكر ميدانيم كه راه ما راه خدا و اسلام است. و در چهارچوب و مباني اسلام لياقت و شايستگي و ارزش واقعي انسانها مشخص و جامعه توحيدي ميماند و گرنه شرك حاكم ميشود.
حقيابي و انتخاب نيكو
هر مسلمان حداقل شبانه روزي 10 مرتبه از خداوند ميخواهد كه ؛ «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ، اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ» ؛ «(خدايا) ما فقط تو را عبادت كرده (بنده و تسليم تو هستيم و در راه هدايت) فقط از تو كمك ميخواهيم. (خدايا) ما را به راه راست هدايت كن.»
اگر ما مسلمان و در راه حق هستيم و هدفمان جلب رضايت خداوند است. بايد در هر مرحله و زمان و مسئلهاي با استمداد از قدرت بيمنتهاي الهي پيمودن راه حق و صراط مستقيم را انتخاب نمائيم.
بر اين اساس است كه امت اسلامي بايد با حضور دائمي در صحنه و در جهت تعيين سرنوشت اجتماعي، سياسي با تلاش و تحقيق، انتخابي نيكو و شايسته و مورد رضاي حق داشته باشد.
از طرفي با بيداري و هوشياري، از انحراف، سقوط، غفلت، ناآگاهي و تقليد كوركورانه، دوري و پرهيز نمايد. امام سجاد از خداوند ميخواهد كه: «وَلا الْعَمي عن سَبِيلِكَ»(22)
«خدايا به راه تو كورو غافل نشوم.»
و چه پرتگاه خطرناكي است غفلت كه خداوند ميفرمايد:
«وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً.» (23) « و هر كس در اين ( دنيا ) كور «دل» باشد در آخرت (هم) كور «دل» و گمراهتر خواهد بود. »
بعد ميفرمايد:
«قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا» (24)
(انسان در قيامت) گويد:
«پروردگارا، چرا مرا نابينا محشور كردي با آنكه من (در دنيا) بينا بودم؟ (جواب ميشنود):
«قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى» (25)
« (خداوند) ميفرمايد: همانطور كه (تو در دنيا) آيات و نشانههايي كه براي تو آمد فراموش كردي (و غافل شدي) امروز همان گونه فراموش ميشوي.»
21- اصول كافي 2/163
22- دعاي مكارم الاخلاق
23- اسراء /72
24- طه /125
25- طه /126
فصل 1- ارزش انسان و اهميت انتخاب
«ما انسان را در (مقام) احسن تقويم و به نيكوترين صورت در مراتب وجود بيافريديم.»
برترين مخلوق
خداوند انسان را آفريد و در ميان همه مخلوقات و موجودات او را برترين قرار داد؛
- «كرمنا بني آدم» : «انسان را كرامت داديم.»
- «فضلنا…» : «او را فضيلت داديم.»
اي انسان
«خلق لكم»: (جهان را) براي تو خلق شده.
«سخر لكم»: در تسخير تو در آمده.
«متاعا لكم»: براي بهرهبري تواست.
«رزقا لكم»: روزي براي تو است.
«منافع لكم»: براي نفع و سود بردن تواست.
ارزش انسان به چيست؟
خداوند انسان را به بهترين صورت و تركيب و كيفيت و موقعيت آفريد و جهان را براي او قرار داد. حال انسان براي به ثمر رسيدن و نتيجه بخش شدن، و رسيدن به تكامل و هدف خلقت بر سر دو راهي انتخاب حق يا باطل، خدا يا شيطان و هواي نفس، دنيا يا آخرت، بهشت يا دوزخ، راه يا بيراهه است. و ارزش انسان به انتخاب اوست. و براي اين انتخاب آزاد است و هيچ اكراه و اجباري بر او نيست.
خداوند ميفرمايد :
«لاَإِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» (5)
«اكراه و اجباري در انتخاب دين نيست، (ولي) رهيابي راه از بيراهه براي انسان (ازجانب خداوند) روشن و نمودار گشته است.»
و در آيه ديگر ميفرمايد :
« إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (6)
«ما راه را بر انسان نموديم حال او (انتخابگر است كه) يا شكر گزار است و يا ناسپاس».
انسان موجودي آزاد و انتخابگر و مسئول
آري انسان نه تنها در يك مورد و بُعد از زندگي بلكه در همه موارد و ابعاد اعتقادي، اجتماعي، اخلاقي، سياسي، تربيتي و ... و در تمام حالات و ايام و مدت عمر خويش براي هر كار حق و باطل و زشت و زيبايي در حال انتخاب است. و نسبت به هر انتخابي مسئول و پاسخگو ميباشد.
خداوند ميفرمايد :
«إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»(7)
«زيراگوش و چشم و قلب (كه اين موارد به عنوان نمونه آمده است) همه مورد پرسش واقع خواهندشد.» و رسول گرامي اسلام ميفرمايد:
«اَلا كُلُّكُم راعٍ، وَ كُلُّكُمْ مسئولٌ عَنْ رعْيَّتهِ» (8)
«آگاه باشيد: همه شما نگهبان و همه شما مسئول براي يكديگر هستيد.»
پس تا انسان است و دنيا، عقل است و هواي نفس و شهوت، انبياء و رهبران ديني هستند و شيطان، انسان بر سر دو راهي «انتخاب» است.
بهشت و انتخاب انسان
انسان زماني كه با ايمان و عمل صالح و خالص به بهشت جاويدان راه پيدا ميكند (و بر اين نعمت خداي بزرگ را ستايش كرده و شكرگزاري ميكند.) به او اين آزادي داده ميشود كه هر كجاي بهشت را ميخواهد انتخاب نمايد؛
«وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاء فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ. » (9)
«آنها (بهشتيان) ميگويند: حمد و ستايش مخصوص خداوندي است كه به وعده خويش درباره ما وفا كرد و زمين (بهشت) را ميراث ما قرار داد كه هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم؛ چه نيكوست پاداش عمل كنندگان.»
دو نمونه انتخاب
كربلا سرزميني است كه دو گروه در مقابل هم ايستادهاند يك گروه براي انجام وظيفه و به دست آوردن رضاي خدا. وگروه ديگر با حيله و خدعه و نفاق و در راه رسيدن به مظاهر دنيا، در ميان طرفداران باطل يك نفر به نام «حربن يزيد رياحي» است كه ماموريت يافته راه را بر حسين بن علي ويارانش ببندد و از «يزيد» طاغوت زمان جايزه بگيرد كه با برخوردهاي اخلاقي و انساني آن حضرت منقلب شد و با اظهار پشيماني به لشكريان حق پيوسته و اولين نفري است كه در راه خدا شربت شهادت مينوشد. ديگري «عمر سعد» است كه خود ميگويد:
«مدت زيادي با خودم جنگيدم كه آيا دنيا را انتخاب كنم يا آخرت را، بهشت يا دوزخ، آخر، دنيا و مظاهر آن بر من چيره شد دنيا را انتخاب كرده و براي مقابله با حسينبن علي آماده شدم.(گر چه به بهاي شهادت او و يارانش و اسارت زن و فرزندانش بوده) كه من به دنيا و لذتهاي آن برسم.»
شيوه انتخاب
راههاي روي كارآمدن نظامها و مسئولان آن در دنيا؛
الف- از طريق كودتا و اعمال قدرت و زور و ظلم
ب- ازطريق اقليت وپارلمانهاي شخصي و تحت نفوذ.
ج- از طريق جانشيني و مورثي (پادشاهي).
د- از طريق انتخابات و همه پرسي.
هـ راه الهي، توسط رهبران معصوم كه از طريق خداوند معين ميشوند. (كه تنها راه صحيح و بيعيب همين است.)
همه پرسي و رأي اكثريت حق است يا راه حل؟
انتخابات و رأي اكثريت هرگز واقعيت را تغيير نميدهد نه حقّي را باطل و نه باطلي را حق ميكند.
حق اگر حق است با طرفداران كم باطل نميشود و باطل اگر باطل است با رأي و انتخاب اكثريت حق نميشود. اصولاً نظام ديني و حكومت اسلامي بر پاي جعل و تأييد الهي استوار است (نه اكثريت و نه اقليت) چون حكومت، حكومت خداست و بس، خدايي كه هم بهتر ميداند و هم مهربانتر است.
قرآن و رأي اكثريت
حدود هشتاد مرتبه در قرآن از اكثريت مذمت شده است، خداوند در يكي از آيات ميفرمايد؛
« وَ اِنْ تُطِعْ اَكثَرَ مَنْ فِي الأَرضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سبيلِ اللهِ اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلّا الظَّنَ وَ اِنْ هُم الّا يَخرُصُون.» (10)
«و اگر از بيشتر افراد روي زمين اطاعت كني، تو را از راه خداوند منحرف و گمراه ميكنند، زيرا آنان جز از گمان پيروي نميكنند و آنان، جز به حدس و گمان نميپردازند.»
اكثريتي كه به جاي حق، در پي حدس و گمان باشند قابل پيروي نيستند، در انتخاب حق، دليل و برهان لازم است نه حدس و گمان، پس اكثريت همه جا نه تنها دليل بر حقانيت نيست بلكه گاهي به قيمت نابودي و انحراف انسان تمام ميشود.
راستي اگر مردم گرد سِفال آمدند دُرّ ميشود و اگر طلا را رها كردند سفال ميشود؟
امام باقر ميفرمايد؛
«وَ اَعْلَمْ بِاَنَّكَ لا تَكونُ لَنا وَليّاً حَتّي لَو اجتَمَعَ عليكَ أهلَ مصرِكَ و قالوا إنَّكَ رَجُلٌ سوءِ لَمْ يَحْزُنُكَ و لو قالوا إنَّكَ رجُلٌ صالحٌ لمْ يُسِرُّكَ و لكن أعرِض نَفسَكَ علي ما في كتاباللهِِ.» (11)
(اي جابر) بدان اينكه: تو وَليّ ما نميشوي مگر زمانيكه اگر تمام مردم شهر درباره تو بگويند فلاني مرد بدي است ناراحت نشوي و اگر هم گفتند مرد خوبي است شاد نشوي بلكه براي شناخت خود، خود را به كتاب خدا عرضه نمايي.
آري اكثريتي كه رشد نكرده و تربيت نشده نبايد مورد توجه و عنايت و تأييد قرار گيرد.
اسلام و شوري
در اسلام شوري نه مربوط به نظام است و نه تعيين رهبر و نه وضع قانون، بلكه مربوط به كيفيت اجراء احكام اجتماعي است.
شور و مشورت به معناي استخراج بهترين نظريهها است. مشورت يك مثلث است؛
- يك ضلع آن آشنايي با نظريات است.
- و يك ضلع آن تصميمگيري به حق بالاترين مسئول.
- و ضلع ديگر و اصليترين آن توكل به خداوند.
دانشمندان و رأي اكثريت
البته دانشمندان هم به اين حقيقت اعتراف دارند كه اكثريت در همه جا نشاندهنده واقعيت نيست ولي در عين حال چون از راههاي ديگر عيبش كمتر است مجبور به پذيرش آن شدهاند.
تجربههاي تلخ تاريخي
بارها تاريخ نشانداده كه در انتخابات افرادي با رأي اكثريت انتخاب شدهاندولي دير يا زود اشتباه اينگونه انتخابات بر همه روشن شده، چه افرادي را ما بهترين انسانها ميدانستيم كه علاوه بر رأي دادن حاضر بوديم جان به فدايش كنيم و او چنان با ريا و تظاهر و سياست گام بر ميداشت كه احتمال خلاف در او نميداديم. ولي در برخورد با حوادث حقايق روشن شد و چيز ديگري از آب در آمدند.
در قرآن ميخوانيم كه مردم ميگفتند: چرا قرآن بر مرد سرشناسي از دو قريه مكه و طائف نازل نشد؟
«وقالوا لَوْ نُزِّلَ هذاالقرآنُ عَلي رَجُلٍ مِنَ القريتينِ عَظيم» (12)
آنها خيال ميكردند همينكه فلان شخص سرشناس و معروف يا سرمايهدار است بايد وحي هم بر او نازل شود.
- در قرآن آمده كه جناب طالوت از طرف خدا فرمانده لشكر شد. بسياري از مردم او را فقط به خاطر فقر و تهيدستي نپذيرفتند. (13)
- مگر نه اين است كه پيامبر مشغول خواندن خطبه نمازجمعه بود كه صداي طبل مالالتجاره (جمعه بازار) بلند شد كه ناگاه همه مردم از پاي خطبه رسول خدا پا به فرار و به سوي بازار براي خريد رفتند و جز چند نفر باقي نماندند. (14)
- و مگر نه اين است كه حضرت موسي چهل شبانه روز به دستور خداوند از مردم جدا شد و هارون برادرش را به جاي خود معرفي كرد، مردم در اين فاصلة كوتاه گوساله پرست شدند. (15)
راه حق
قرآن ميفرمايد؛ «اِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدي» (16)
«به يقين هدايت كردن برماست»
تنها راه حق و صحيح راه اسلام و قرآن و ملاكهاي ارزشي است كه در قرآن آمدهاست و بر همين اساس و اعتقاد امت مسلمان ايران با شناختن راه حق به رهبري امام خميني نظام شاهنشاهي را برچيده و پايههاي نظام جمهوري اسلامي را استوار ساختند و با شناخت حق به مترقيترين قانون اساسي رأي مثبت دادند. قانون مترقي نظام جمهوري اسلامي هم به آرائ ملت مسلمان كه با ملاكهاي اسلامي و قرآني متصل به وحي الهي افراد را انتخاب ميكنند احترام ميگذارد و هم براي اطمينان و تأكيد بيشتر و نظارت بر صحّت و اصلاح امور در مقابل انحرافات احتمالي تنفيذ و تأييد رهبر ديني را شرط ميداند.
اين نوع انتخاب و همهپرسي كه برگرفته از انگيزههاي الهي و ديني است و از طرفي مورد تأييد فقيه جامعالشرايط قرار ميگيرد مورد افتخار است.
آري در نظام اسلامي همه لامپها تا وصل به برق نشوند روشنايي در كار نخواهد بود و رأي همه مردم هم تا از طريق وحي و راه خدا نوراني نشود ارزش الهي نخواهد داشت.
اينگونه همهپرسي و رأي اكثريت از نظر مصونيت از اشتباه و انحراف قابل مقايسه با همهپرسيهاي صوري و فرمايشي رايج در دنيا نيست و به اين صورت در حقيقت انتخاب مردم، هم ارزش خدايي دارد و هم مايه افتخار و الگوشدن براي همه جوامع بشري است. (17)
تعيين سرنوشت
به گفتة قرآن تعيين سرنوشت هر انسان، جامعه و امّتي به دست خود اوست. اين يك قانون كلّي و عمومي، سرنوشتساز، حركت آفرين و هشداردهنده است.
«...انَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقومٍ حتّي يُغَيِّروا ما بأَنفسِهِم ...» (18) «به يقين خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نميدهد مگر آنكه آنها خود تغيير دهند.»
اين سنت و قانون الهي كه يكي از پايههاي اساسي جهانبيني و جامعهشناسي در اسلام است، به ما ميگويد؛ كه مقدرات شما قبل از هر چيز و هر كس در دست خود شماست و هر گونه تغيير و دگرگوني در جهت خوشبختي و بدبختي جامعه در درجه اوّل به خودِ آنها بازگشت ميكند.
آنچه اساس و پايه است اين است كه هر ملّتي اگر خود بخواهد ميتواند سربلند، سرافراز، پيروز، پيشرو، مترقي و متمدّن باشد، و يا به عكس خودش تن به ذلّت، زبوني و شكست بدهد.
لذا لطف خداوند، يا مجازات او، بيمقدمه، دامان هيچ ملّتي را نخواهدگرفت، بلكه اين اراده و خواست انسانها و ملّتها، و تغييرات دروني است كه آنها را مستحقّ لطف يا مستوجب عذاب خدا ميسازد.
به تعبير ديگر؛ اين اصل قرآني كه يكي از مهمترين برنامههاي اجتماعي اسلام را بيان ميكند، به ما ميگويد هرگونه تغييرات بروني متّكي به تغييرات دروني ملّتها ميباشد، و هرگونه پيروزي و شكستي از همينجا سرچشمه ميگيرد و قدرتهاي سلطهگر و استعمار كننده و جهانخوار هم تا پايگاهي در درون يك جامعه نداشتهباشند كاري از آنان ساخته نيست.
مهم آن است كه پايگاههاي سلطهگران و استعمار كنندگان و جبّاران را در درون جامعة خود درهم بكوبيم و بر محور اسلام و دين و ارزشهاي معنوي و اخلاقي و انساني دست به دست هم داده متّحد شويم، آنگاه لطف، عنايت و قدرت خداوند هم پشتيبان چنين ملّت و امّتي ميشود تا بتوانند در مقابل توطئههاي دشمن ايستاده و از طرفي راههاي پيشرفت و ترقي و عزّت و پيروزي را بپيمايد.
آري رهبراني هم توانستهاند پيروز و موفق شوند كه ملّت خود را بر اساس اين اصل مهم و قرآني رهبري كنند و جامعه را متحول و دنيا را تحت تأثير حركت خود قرار دهند و الگو شوند براي همه ملّتهاي مسلمان و مستضعفان جهان.
تاريخ اسلام و تاريخ معاصر، بر اين اصل اساسي و جاوداني شواهدي گويا و روشن دارد. (19)
نقش پشتيباني و حضور مردم
با توجه به آيات و روايات و قانون اساسي جمهوري اسلامي بدون شك حضور گسترده و مداوم مردم در صحنه و پشتيباني از نظام ديني و مواضع انقلاب و جمهوري اسلامي و پياده شدن احكام اسلام و اجراي عدالت نقش اول را ايفا ميكند.
در دنيا حكومتهايي صاحب قدرت واقعي هستند كه با پشتيباني مردم و حضور گسترده امت، اقتدار و استقلال و پايههاي حكومتشان استقرار و ثبات پيدا كند.
جمهوري اسلامي ايران بر اساس معيارهاي الهي و ملاكهاي قرآني در سايه رهبري ديني حكومتي است كه بر پايه آراء مردم نقش بستهاست. برقراري اين نظام الهي و ملاكهاي قرآني با فداكاريها، جانفشانيها، از خودگذشتگيها و هديهكردن هزاران جوان، معلول و اسير، آن هم با ارادهاي پولادين و توكل به خداي قادر متعال بوجود آمدهاست.
قرآن ميفرمايد؛ «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ و أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...»(20)
«همانا ما پيامبران خود را با دليلهاي روشن (معجزات و استدلالهاي عقلي و فطري) فرستاديم، و برايشان كتاب و ميزان عدل نازل كرديم تا مردم به راستي و عدالت گرايند.»
در اين آيه محورهاي اساسي نظام و حكومت اسلامي مشخص ميشود؛
الف) رهبر الهي و ديني.
ب) حاكميّت قانون.
ج) حضور وپشتيباني مردم.
به يقين هر كدام از اين اصول اساسي نباشد، حكومت اسلامي تحقق پيدا نخواهد كرد.
حضور آگاهانه و هوشمندانه مردم در امور اجتماع و سياست، حضور فعّال و بادوام، درك صحيح از مسائل جاري، توجه ويژه به نقشههاي شيطاني جهانخواران و مستكبران جايگاه ويژهاي در تعيين سرنوشت فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي دارد.
يكي از نمادهاي اين حضور كارساز گزينش و انتخاب كارگزاراني متعهد، شايسته، لايق، كارآمد و اصلح است، كه ثمربخشي آن در اجراي احكام اسلام و قوانين مترقي جمهوري اسلامي و اجراي عدالت نمودار ميشود.
4-تين /4
5- بقره /256
6- انسان /3
7-حديد /25
8-در المنثور 6/244
9-زمر /74
10-آل عمران /159
11-بزرگسالان 1/341
12-زخرف /31
13-بقره /274
14-جمعه /11
15-اعراف /142
16-ليل /12
17-با استفاده از كتاب اصول عقائد استاد قرائتي
18-رعد / 11
19-با استفاده از تفسير نمونه
20-حديد /25
« انَّ اللهَ يأمُرُكم أن تؤدّوا الاماناتِ الي اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل إنَّ اللهَ نِعمّا يَعِظكم به إن الله كانَ سميعاً بصيرا» (1)
«همانا خداوند فرمانتان ميدهد كه امانتها را به صاحبانشان بدهيد و هرگاه ميان مردم داوري كرديد به عدل حكم كنيد، چه نيك است آنچه كه خداوند شما را بدان پند ميدهد، بيگمان خداوند شنواي بيناست»
امانتداري و رفتار عادلانه و دور از تبعيض از نشانههاي مهم ايمان است. چنانكه خيانت به امانت، علامت نفاق است.
در حديث آمده؛
«به ركوع و سجود طولاني افراد نگاه نكنيد، بلكه به راستگويي و امانتداري آنان بنگريد.» (2)
معناي «عدل» اين است كه هر چيز سرجاي خودش قرار بگيرد، امروز اسلام، قرآن و نظام اسلامي و پستها و مسؤوليتهاي نظام كه بواسطه خون هزاران شهيد و معلول به دست ما رسيده بزرگترين امانت الهي است كه به حكم ايمان و عدالتخواهي و امانتداري بر ما واجب است كه از آنها حفاظت و پاسداري نماييم. اين امانت الهي را در جاي خود و به اهلش بسپاريم و نگذاريم كه به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد.
لازمه تشكيل نظام و حكومت الهي سپردن مسئوليتها به اهلش ميباشد و سپردن امور به كاردانان از مصاديق ايمان و عمل صالح شمرده شدهاست. چون هر امانتي صاحبي، و هر كس لياقت و استعداد كار و مقامي را دارد. خداوند ما را بر اين امر مهم هم فرمان داده و هم موعظه فرموده است.
آري مسئله انتخابات و انتخاب كه هميشه از ويژگي خاصي برخوردار ميباشد، شناختن صالحان، و واگذاري امانت به آنهاست. كه انجام اين فرمان الهي و پرداختن به اين امر مهم آگاهي، هشياري، عدالتخواهي، پشتكار، مقاومت و حضور امت در صحنه را، طلب ميكند.
اميرمؤمنان علي در اينباره ميفرمايد؛
«فليست تصلح الرعيه الا بصلاح الولاة و لا تصلح الولاة الا باستقامة الرعيه» (3)
«يك كشور اصلاح نميشود مگر اينكه كارگزاران، زمامداران و مسئولينش صالح باشند و آنها اصلاح نميشوند مگر به استقامت و پشتكار مردم.»
پس انتخاب و انتخابات امتحان بزرگي براي امت در تعيين سرنوشت خويش است. كه با انتخاب افراد مؤمن، لايق، صالح، كارآمد، كاردان و خدمتگزار به كشور، امور اصلاح و باعث جلب رضايت و رحمت و پاداش نيكوي الهي خواهد گرديد. و در خدمتگذاري، اعمال نيك و صالح آنها، و در پاداش اخروي شريك، در غير اينصورت در پيشگاه الهي مسئول و به يقين در فساد و خيانتهاي روي كارآمدن افراد ناصالح و نالايق شريك خواهيم بود.
بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، امام خميني ميفرمايد:
«وصيت اينجانب به ملت در حال و آينده اين است كه با اراده مصمم خود به احكام اسلام و مصالح كشور، در تمام انتخابات چه انتخاب رئيس جمهور و چه انتخاب خبرگان و وكلاي مجلس در صحنه باشند و افرادي كه داراي تعهد به اسلام و جمهوري اسلامي كه غالباً بين متوسطين جامعه و محرومين ميباشند و غير منحرف از صراط مستقيم و بدون گرايش به غرب و شرق و مكتبهاي انحرافي و اشخاص تحصيلكرده و مطلع بر مسائل روز و سياستهاي اسلامي را انتخاب كنند.»
- رهبر حكيم و فرزانه انقلاب هم در اين رابطه ميفرمايند:
«مهمترين مسئله حضور پرشور، سالم و قوي مردم در انتخابات است. كساني ميتوانند وارد صحنه رقابت شوند كه به اسلام و نظام اسلامي و قانون اساسي و امام معتقد باشند. افرادي باتقوا، طرفدار محرومين، مخالف عملي با فساد بهخصوص فساد مالي و اقتصادي، توانمند، بااخلاص و عالم حضور داشته باشند.
بنابراين توجه و عمل به چند مهم وظيفه ما ميباشد:
الف) حضور آگاهانه و مخلصانه،گسترده و جدي.
ب) عمل به وظيفه و فرمان الهي.
ج) شناساندن و آگاهي دادن به ديگران با رعايت اصول ديني، اخلاقي و اجتماعي.
د) پرهيز از فتنهها، شايعه پراكنيها، تنشها و جنجالهاي بيهوده و صفشكني و اختلافافكني.
هـ) مراقبت از افتادن به دامها، نقشهها، شعارهاي فريبنده و دروغين منافقان و دشمنان اسلام و انقلاب و كشور.
نوشتاري كه پيش روي شما خواننده عزيز و گرامي است آموزههايي است از آيات و روايات براي بهترين انتخاب (اخلاقانتخاباتي) و انتخاببهترين (انتخاباصلح). كه اميدوارم مورد رضاي خداوند و توجه مصلح كل، عدالتگستر جهان امام زمان و استفاده شما قرار گيرد.
قبلاً از همهي عزيزاني كه اينجانب را از نظرات خود بهرهمند نمايند تشكّر ميكنم.
«و ما توفيقي الّا بالله عليه توكلت و اليه انيب»
مصادف با ايام شهادت حضرت جوادالائمه
22/10/83
محمد موحدي نژاد
تهران
1- نساء /58
2- اصول كافي 2/105
3- نهجالبلاغه / خطبه 216