گل هميشه بهارم، ببين خزان باقيست
خراش صاعقه بر چهر آسمان باقيست
حديث سيلي طوفان به چهرة گل سرخ
هنوز بر دهن ياس و ارغوان باقيست
گل هميشه بهارم!
گل هميشه بهارم، ببين خزان باقيست
خراش صاعقه بر چهر آسمان باقيست
حديث سيلي طوفان به چهرة گل سرخ
هنوز بر دهن ياس و ارغوان باقيست
ز ابر فتنه تگرگي که ريخت بر سر ما
هزار غنچة پرپر به بوستان باقيست
نشان مرگ و بلا بود در کوير سکوت
غريو رعد که در گوش هر کران باقيست
شکست کشتي امن از شقاوت طوفان
به روي آب فقط دست بادبان باقيست
هزار سال گذشت و ز تازيانة برق
شيار زخم بر اندام ناروان باقيست
پرندگان بهاري ز باغ کوچيدند
به روي شاخه نشاني ز آشيان باقيست
اميد رويش گل را خزان ربود ز باغ
اميد رجعت سرسبز باغبان باقيست
گل هميشه بهارم غدير آمده است
شراب کهنة ما در خم جهان باقيست
خداي گفت که «اکملتُ دينکم» آنک
نواي گرم نبي در رگ زمان باقيست
قسم به خون گل سرخ در بهار و خزان
ولايت علي و آل، جاودان باقيست
گل هميشه بهارم بيا که آية عشق
به نام پاک تو در ذهن مردمان باقيست
سيد مصطفي موسوي گرمارودي