«مسئله غدیر، مسئله ای نیست که بنفسه برای حضرت امیر یک مسئله ای پیش بیاورد... غدیر برای ایشان ارزش ندارد. آنچه ارزش دارد، خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است. خدای تبارک و تعالی ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول الله، کسی نیست تا بتواند عدالت را آن گونه که باید انجام بدهد، آن طوری که دلخواه است، انجام بدهد. بنابراین، مأمور می کند رسول الله را تا این شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهی داشته باشد، او را نصب کند.
نصب حضرت امیر به خلافت، این طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد. مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او، این است که غدیر پیدا بشود. اینکه روایات ما از آن زمان تاکنون، از غدیر آن قدر تجلیل کرده اند، نه از باب این است که حکومت یک مسئله ای است، بلکه حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس می گوید که به قدر این کفش بی قیمت هم پیش من نیست، آنچه هست، اقامه عدل است. آن چیزی که حضرت امیر(ع) [و] اولاد او می توانستند در صورتی که فرصت به آنها بدهند، اقامه عدل را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد، انجام بدهند؛ اینها هستند، لکن فرصت نیافتند.
زنده نگه داشتن این عید نه برای این است که چراغانی بشود و قصیده خوانی بشود و مداحی بشود، اینها خوب است، اما مسئله این نیست. مسئله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم، به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته، این باید روش ملت ها و دست اندرکاران باشد».1
1. صحیفه نور، ج 20، صص 27 ـ 30.