امتياز و برتري انسان بر ساير موجودات، همانا عقل و قوه استدلال اوست. از طرفي هر فرد از افراد انسان با غرايزي همانند حب ذات، ميل به کمال، استخدام ديگران، علاقه به مال و مقام و غير اينها آفريده شده است . اين غرايز که ضامن بقاي انسان و سرچشمه هر نوع تحرک وجنبش حياتي او هستند، آنچنان در روان آدمي ريشه دارند که گاهي سرنوشت او را به دست گرفته وخط و مشي زندگي او را تعيين ميکنند و با قدرت و سرکشي خيرهکنندهاي از نفوذ و بينايي عقل کاسته و آن را محدود ميسازند. اينجاست که نقش اخلاق در زندگي و لزوم رهبري صحيح غرايز روشن و مسئوليت علماي اخلاق ارزيابي ميشود. پس شکوفايي انسانيتِ انسان به عنوان رسالت اخلاق معرفي ميگردد. علي (عليهالسلام) در کلامي زيبا ميفرمايند: « فمن تخلق بالاخلاق النفسانية فقد صار موجوداً بما هو انسان دون ان يکون موجوداً بما هو حيوان.»12 (کسي که خود را به اخلاق بيارايد و شخصيت خويش را بپرورد انسان است و گرنه حيوان خواهد بود.)
رسالت اخلاق
امتياز و برتري انسان بر ساير موجودات، همانا عقل و قوه استدلال اوست. از طرفي هر فرد از افراد انسان با غرايزي همانند حب ذات، ميل به کمال، استخدام ديگران، علاقه به مال و مقام و غير اينها آفريده شده است . اين غرايز که ضامن بقاي انسان و سرچشمه هر نوع تحرک وجنبش حياتي او هستند، آنچنان در روان آدمي ريشه دارند که گاهي سرنوشت او را به دست گرفته وخط و مشي زندگي او را تعيين ميکنند و با قدرت و سرکشي خيرهکنندهاي از نفوذ و بينايي عقل کاسته و آن را محدود ميسازند. اينجاست که نقش اخلاق در زندگي و لزوم رهبري صحيح غرايز روشن و مسئوليت علماي اخلاق ارزيابي ميشود. پس شکوفايي انسانيتِ انسان به عنوان رسالت اخلاق معرفي ميگردد. علي (عليهالسلام) در کلامي زيبا ميفرمايند: « فمن تخلق بالاخلاق النفسانية فقد صار موجوداً بما هو انسان دون ان يکون موجوداً بما هو حيوان.»12 (کسي که خود را به اخلاق بيارايد و شخصيت خويش را بپرورد انسان است و گرنه حيوان خواهد بود.)
رسالت علم اخلاق اين است که با شناسايي استعدادهاي گوناگون انسان و فضايل و رذايل روح آدمى، چگونگي ايجاد تعادل در ميان اميال گوناگون و راه و روش تربيت نفس را ميسر سازد، به گونهاي که انسان بتواند به کمال شايسته خود نايل شود. تفسير واقعي اين کمال و سعادت به آن است که انسان به قدر ظرفيت و استعداد خود، چه در صفات نفساني و چه در حوزه رفتارى، جلوه اسماء و صفات الهي گردد، تا درحالي که همه جهان طبيعي به تسبيح جمال وجلال خداوند متعال مشغولاند، انسان با اختيار و آزادي خويش، مقربترين و کاملترين و گوياترين مظهر الهي باشد.
پس ميتوان چنين نتيجه گرفت که رسالت علم اخلاق شناسايي خلقهاي پسنديده و خويهاي ناپسند و راه پيراستن نفس از خلقهاي ناپسند و روش آراستن نفس به سجاياي پسنديده است. حال که اهميت و رسالت اخلاق روشن شد به تعريف آن ميپردازيم.