به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

لینک های سایت

1. چرا حادثه مهم بيعت مردم با امام علي(ع)، با نام غدير معروف شد؟
بيابان غديرخم پس از سرزمين جُحْفه در 3 ميلي (هر ميل ‌1609متر) مكه قرار دارد و در آنجا رود كوچكي جاري بود. در اين مكان، ولايت امام علي(ع) اعلام شد و 120 هزار حاجي، از زن و مرد، براي بيعت با آن حضرت دو روز در آنجا توقف كردند. چون اين مراسم كنار اين رود كوچك برگزار شد، به نام غدير معروف گشت. البته اين روز، نام‌هاي ديگري نيز دارد، مانند يوم الولايه (روز اعلام ولايت)؛ يوم البيعة (روز بيعت) و يوم الدّوح (روز بزرگ كه حادثه بزرگي در آن رخ داد يا روزي كه مردم در كنار درختان تنومند صحراي غدير، با استفاده از سايه‌هاي آنها، سايبان براي خود درست كردند).

پرسش و پاسخ‌هايي درباره غدير


1. چرا حادثه مهم بيعت مردم با امام علي(ع)، با نام غدير معروف شد؟
بيابان غديرخم پس از سرزمين جُحْفه در 3 ميلي (هر ميل ‌1609متر) مكه قرار دارد و در آنجا رود كوچكي جاري بود. در اين مكان، ولايت امام علي(ع) اعلام شد و 120 هزار حاجي، از زن و مرد، براي بيعت با آن حضرت دو روز در آنجا توقف كردند. چون اين مراسم كنار اين رود كوچك برگزار شد، به نام غدير معروف گشت. البته اين روز، نام‌هاي ديگري نيز دارد، مانند يوم الولايه (روز اعلام ولايت)؛ يوم البيعة (روز بيعت) و يوم الدّوح (روز بزرگ كه حادثه بزرگي در آن رخ داد يا روزي كه مردم در كنار درختان تنومند صحراي غدير، با استفاده از سايه‌هاي آنها، سايبان براي خود درست كردند).

2. حجة‌الوداع چيست و كدام خاطره را در ذهن زنده مي‌كند؟
آخرين حج پيامبر اكرم(ص) را كه در سال دهم هجرت انجام شد و آن حضرت پس از آن، نتوانست به حج برود، حجة‌الوداع مي‌گويند. حضرت پس از مراسم حج، در هيجدهم ذي‌حجه، در صحراي غديرخم، ولايت امام علي(ع) و ديگر امامان معصوم شيعه تا حضرت مهدي(عج) را مطرح كرد و از تمام مسلمانان بيعت گرفت. ازاين‌رو، نام حجة‌الوداع، ياد حادثه غديرخم را در دل‌ها زنده مي‌كند.

3. چرا بيعت با حضرت علي(ع) در مكه يا مدينه صورت نگرفت؟
فرمان الهي درباره امامت علي(ع)، پس از بيرون آمدن رسول خدا(ص) از مكه، به آن حضرت ابلاغ شد و پس از پايان مراسم حج و هنگام بازگشت حاجيان به سوي شهر و ديار خود، زمينه لازم براي بيعت با امام، فراهم گرديد. اين كار در بهترين زمان ممكن انجام شد؛ زيرا همه حجاج در حالت معنوي خاصي بودند كه اين معنويت در ديگر اجتماعات يافت نمي‌شد. همچنين گرد آمدن چنين جمعيتي از شهرهاي مختلف در يك‌جا ممكن نبود. اين اجتماع، اجتماعي از مردم تمام سرزمين‌هاي اسلامي بود.

4. شمار مردم در آن اجتماع بزرگ چقدر بود؟
تعداد جمعيت انبوه در روز غدير را متفاوت ثبت كرده‌اند؛ برخي 124 هزار، بعضي 100 هزار و بعضي 90 هزار و گروهي 120 هزار نوشته‌اند. در منابع شيعه و اهل سنت، به اين تعداد اشاره شده است.1

1. نك: المناوي، سيره حلبي، ج 3، ص 283؛ تذكرة خواص الامه، ص 18؛ طبرسي، احتجاج، ج 1، ص 66؛ تفسير عياشي، ج 1، ص 329؛ بحارالانوار، ج 37، ص 138؛ اثباة الهداة، ج 3، ص 543 و...

5. نخستين كسي كه با امام علي(ع) بيعت كرد، چه كسي بود؟
پس از آنكه رسول خدا(ص) پيام وحي را ابلاغ كرد و امام علي(ع) را به جايگاه فراخواند، نخستين كسي كه دست آن حضرت را گرفت و با ايشان بيعت كرد، شخص رسول خدا(ص) بود و سپس ديگران بيعت كردند. مردان خدمت امام علي(ع) مي‌آمدند و دست در دست آن حضرت مي‌گذاشتند و مي‌گفتند: «السلام عليك يا اميرالمؤمنين.» برخي مانند ابابكر و عمر و عثمان جلو آمدند و خطاب به امام گفتند: «بخٍّ بخٍّ لك يا ابالحَسَن لَقَدْ اَصْبَحْتَ مَولايَ وَ مَوْلي كُلّ مؤمنٍ و مؤمِنَةٍ؛ درود بر تو، درود بر تو اي پدر حسن! صبح كردي درحالي‌كه امام من و امام هر مرد و زن مسلمان هستي».

سپس نوبت به زنان رسيد. امام در جلوي خيمه بر زمين نشست، طشت آبي مقابل آن حضرت نهادند و امام دست مبارك را در آب تشت فرو برد. زنان مسلمان جلو مي‌آمدند و دستي بر آب تشت مي‌زدند و مي‌گفتند: «السلام عليك يا اميرالمؤمنين».1

1. نك: سيره حلبي، ج 3، ص 283؛ تذكرة الخواص الامه، ص 18؛ تفسير عياشي، ج 1، ص 329؛ اثباة الهداة، ج 3، ص 543؛ تفسير برهان، ج 1، ص 485؛ تاريخ دمشق، ج 2، ص 548؛ مناقب خوارزمي، ص 94؛ مسند ابن حنبل، ج 4، ص 281؛ فصول المهمه، ص 24؛ ذخائر العقبي، ص 67 و... .

6. آيا در روز غدير، تنها بيعت با اميرمؤمنان، علي(ع) مطرح بود؟
خير، بيعت با همه امامان معصوم(ع)، از امام علي(ع) تا حضرت قائم آل محمد(عج)، مطرح شد و حاضران به فرمان الهي به امامت همه امامان اعتراف كردند و چون در آن زمان، امام علي(ع) در آن جمع حضور داشت، با ايشان بيعت كردند. رسول خدا(ص) دراين‌باره فرمود:

اي مردم! جمعيت شما بيشتر از آن است كه بتوانيد با دست خود، با من در اين صحرا بيعت كنيد. پس خدا به من امر كرده است كه از شما نسبت به ولايت علي(ع) و امامت امامان پس از او كه از فرزندان من و علي هستند، اقرار بگيرم و شما را آگاه كردم كه فرزندان من از صلب علي هستند. پس همه بگوييد: «يا رسول الله! ما نسبت به آنچه از طرف خداي خود و پروردگار ما، درباره ولايت علي(ع) و ولايت فرزندانش كه همگي از فرزندان اويند، به ما ابلاغ كردي، گوش به فرمان، تسليم، خشنود و مطيع هستيم. با تو بر اين پيمان، با قلب‌هاي خود، با جان خود، با زبان خود و با دست خود بيعت مي‌كنيم. بر اين بيعت زندگي مي‌كنيم، مي‌ميريم و برانگيخته مي‌شويم. آن را دگرگون نمي‌سازيم، در آن ترديد نمي‌كنيم و از آن باز نمي‌گرديم، پيمان را نمي‌شكنيم و از خدا و از تو و از اميرالمؤمنين، علي(ع) و فرزندان او كه همگي امامان امت هستند، اطاعت مي‌كنيم؛ اماماني كه تو تذكر دادي از فرزندان تو و از صلب علي پس از حسن و حسين هستند».

حسن و حسين و مقام آنها را نيز از ديدگاه خود به شما شناساندم و ارزش آنها را در نزد خود و مقامشان را در پيشگاه خداي عزيز و بزرگ به شما تذكر دادم و اداي امانت كردم و گفتم كه آن دو سرور جوانان بهشتند و پس از من و علي(ع)، هر دو امام امت اسلامي هستند. پس همگي بگوييد: «خدا را در اين فرمان اطاعت مي‌كنيم و از تو اي رسول خدا و از علي و از حسن و حسين و از امامان پس از ايشان كه امامت آنان را يادآوري كردي، و بر آن (اطاعت از آنها) عهد و پيمان گرفتي، اطاعت مي‌كنيم. از قلب‌هاي ما، جان‌هاي ما و زبان‌هاي ما با دست‌هاي ما بيعت گرفتي، آنان را كه در حضورت يافتي و يا با زبان اقرار كردند اين عهد و پيمان را تغيير نخواهيم داد و خدا را بر آن گواه مي‌گيريم كه براي گواهي كافي است و تو اي رسول خدا، بر اين پيمان گواه ما هستي و هر مؤمن پيروي‌كننده‌اي در ظاهر و پنهان و فرشتگان خدا و لشكريان الهي و بندگان او و خداوند، بر تمامي آنان گواه است.1

1. کتاب‌هاي اهل سنت، نك: مناقب خوارزمي، ص 217؛ فرائد السمطين، باب 58؛ ابن حجر عسقلاني، صواعق المحرقه، ص 75؛ الاستيعاب، ج 3، ص 35؛ مسند ابن حنبل، ج 1، ص 88 و... و كتاب‌هاي شيعه، نك: احتجاج، ج 1، ص 66؛ اقبال‌الاعمال، ص 455؛ بحارالانوار، ج 37، ص 201؛ الغدير، ج 1، ص 159 و... .

7. پيامبر اكرم(ص) در اجتماع بزرگ غدير، از مردم چه درخواستي كرد؟
پيامبر گرامي از آنها خواست كه به امامت دوازده امام شهادت دهند و با امام علي(ع) بيعت كنند و از فرمان آن حضرت سرپيچي نكنند. ايشان فرمود:

اي مردم! امامت علي و فرزندان او را تا روز قيامت در ميان شما باقي مي‌گذارم و من آنچه را در ابلاغ ولايت به آن مأمور بودم، به شما رساندم. پس بر هر انسان حاضر و غايبي و بر هر شاهد و غيرشاهدي و بر هركس كه تاكنون متولد شده يا نشده، حجت تمام شده است. بنابراين، بايد حاضران براي غايبان و پدران براي فرزندن مسئله امامت علي و فرزندانش را تا روز قيامت بازگو كنند؛ زيرا به‌زودي خلافت الهي را به پادشاهي تبديل و آن را غصب خواهند كرد. آگاه باشيد كه خدا غصب‌كنندگان ولايت و طرفدارانشان را لعنت كرده است و به زودي به حساب جن و انس رسيدگي مي‌كند و شعله‌هاي آتش را بر گناهكارانشان فرود مي‌آورد كه در آن حال ياوري نخواهيد داشت.

اي مردم! همانا خداي عزيز و بزرگ، شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا در آزمايشي، آزموده شويد، پس بدكاران شما را از خوبان بازشناساند و شما را بر اسرار غيب آگاه نخواهد فرمود.1

درحقيقت، حضرت به‌طور خلاصه از مردم خواست كه بر اين بيعت وفادار بمانند، با دوستان امام علي(ع) دوست و با دشمنانش دشمن باشند و حادثه روز غدير را زبان به زبان به نسل‌هاي آينده منتقل كنند.

1. همان.

8. چرا امام را خداوند انتخاب مي‌كند و بيعت مردم چه نقشي در آن دارد؟
امام درحقيقت، انسان كامل است و شناخت او تنها از طرف خداوند ممكن است. در آيه‌اي از قرآن آمده است: «اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛ خدا آگاه‌تر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد». (انعام: 124)

خداوند راهنمايي مي‌كند و خوبي‌ها و بدي‌ها را معرفي مي‌كند و راه سعادت و شقاوت را مي‌نماياند، ولي انسان‌ها در اطاعت از رهبر آزادند؛ مي‌توانند از امام حق پيروي كنند و به سعادت برسند يا مخالفت كنند و گمراه شوند، چنان‌كه پس از حادثه غدير نيز گروهي، امام علي(ع) را انكار و حق امامت ايشان را غصب كردند و گروهي بر ولايت و رهبري آن حضرت وفادار ماندند. از آنجا كه امام بايد در ميان مردم زندگي و امر و نهي كند، مردم بايد او را قبول داشته باشند و با او بيعت كنند تا امر و نهي امام پشتوانه اجرايي داشته باشد.

9. آيا پيامبر اكرم(ص) تنها در روز غدير، امام علي(ع) را با عنوان اميرالمؤمنين خطاب كرد يا پيش از آن نيز چنين كرده بود؟
پيامبر اكرم(ص) پيش از غدير نيز بارها و بارها ولايت امام علي(ع) را مطرح كرده بود. بريده بن خضيب اسلمي مي‌گويد: «ما هفت نفر بوديم، از جمله ابوبكر، عمر، طلحه، زبير و... . روزي رسول خدا(ص) به ما امر فرمود كه: «سَلِّموا عَلي عَلِيٍّ بِاَمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ؛ به علي(ع) با كلمه اميرالمؤمنين، سلام كنيد.» ما او را با عنوان اميرالمؤمنين خطاب و به او سلام كرديم، با آنكه رسول‌الله(ص) زنده و در كنار ما بود».1

عياشي هم در تفسيرش مي‌نويسد: مردي به محضر امام صادق(ع) داخل شد و گفت: السلام عليك يا اميرالمؤمنين. امام صادق(ع) برخاست و فرمود: اين اسم جز براي اميرالمؤمنين، علي(ع) صلاحيت ندارد و خدا تنها او را به اين اسم ناميده است. مرد پرسيد: امام قائم شما با كدام نام خوانده مي‌شود؟ فرمود: به او گويند: «السلام عليك يا بَقيّة الله، السلام عَلَيْكَ يابْنَ رسولِ الله».2

همچنين امام باقر(ع) به فضيل بن يسار فرمود:

يا فُضَيْلُ لم يَتَسَمَّ بِهذَا الاْسمِ غيرَ عليٍّ اِلاّ مُفتَرٍ كَذّابٌ اِلَي يَوْمِ النّاسِ هذا.3

اي فضيل! به خدا سوگند جز علي بن ابي‌طالب تا روز قيامت كسي به اين اسم خوانده نشده، مگر افتراگر و دروغ‌گو.

رسول خدا(ص) بارها از امامت علي(ع) و يازده فرزند از ذريه او كه امامان معصوم(ع) هستند، سخن گفت. در روز غدير نيز براي علي(ع) و ديگر امامان معصوم(ع) بيعت گرفت و فرمود:

فَاُمِرْتُ اَنْ اخُذَ البيعَةَ مِنْكُمْ والصَّفْقَهَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئَْتُ بِهِ عَنِ الله عزَّوَجَلَّ في عَليٍّ أميرالمؤمنينَ وَالْأَوْصياءِ مِنْ بَعْدِهِ الّذينَ هُمْ مِنّي وَ‌مِنْهُ إمامَةً فيهِمْ المَهْدِيُّ إلي يَوْمِ يَلْقي الله الّذي يُقَدِّرُ وَ يَقْضي.

پس از طرف خداي عزيز و بزرگ فرمان داده شدم كه براي علي، اميرالمؤمنين(ع) و براي امامان پس از او كه همه آنها از من و از علي هستند و قائم آنان مهدي(عج) است، تا روز قيامت كه به حق قضاوت خواهد شد، از شما بيعت بگيرم.

1. شيخ مفيد، ارشاد، ص 20.
2. تفسير عياشي، ج 1، ص 276.
3. بحارالانوار، ج 37، ص 318.                   

10. چرا پس از واقعه غدير، عذري براي كسي باقي نمي‌ماند؟
زيرا هم ابلاغ فرشته وحي بود و هم اعلام رسول خدا(ص) و هم بيعت آشكار پيامبر اكرم(ص)، و بيعت عمومي مسلمانان با امامان معصوم(ع) نيز انجام گرفت. حضرت زهرا بارها اين حقيقت را يادآور شد و فرمود: «فَما جَعَل اللهُ لِأحَدٍ بَعْدَ غديرِ خُمٍّ مِنْ حُجَّةٍ وَلا عُذْرٍ؛ خداوند بزرگ پس از حادثه غديرخم (كه ولايت علي(ع) اعلام گرديد) براي هيچ‌كس عذر و بهانه‌اي باقي نگذاشته است».1

1. نك: محمد بن جرير رستم طبري امامي، دلائل الامامه، ص 38؛ بحارالانوار، ج 30، ص 124؛ معاني الاخبار، ص 354؛ كشف الغمه، ج 1، ص 492؛ اعيان الشيعه، ج 1، ص 320.

11. نخستين مخالف غدير كه بود و چگونه عذاب شد؟
حارث بن نعمان فهري بود كه خود تقاضاي عذاب كرد. او آن‌قدر مغرور بود كه مي‌پنداشت قدرتي وجود ندارد تا او را كيفر دهد. رسول خدا(ص) به وي فرمود: اعلام ولايت اميرالمؤمنين، علي(ع) و فرمان بيعت عمومي با او، به دستور خدا صورت گرفت و من وظيفه‌اي جز ابلاغ و اجراي آن نداشتم. حارث بن نعمان پس از شنيدن اين سخن خشمناك شد و سر به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! اگر آنچه محمد درباره علي مي‌گويد، از طرف تو و به امر توست، سنگي از آسمان بر من فرود آيد و مرا عذاب كند. هنوز سخنان وي به پايان نرسيده بود كه از آسمان سنگي بر او فرود آمد و او را به هلاكت رساند.1

آيات اول و دوم سوره معارج بيانگر اين واقعه است: «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِّلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ؛ سؤال‌كننده‌اي از عذاب فرود آمدني پرسيد كه بر كافران فرود مي‌آيد و چيزي مانع آن نخواهد شد».

نكته قابل توجه اين است كه حضرت زهرا(س) پس از مخالفت اين مرد، نگاه معناداري به امام علي(ع) انداخت و فرمود:

أَتَظُنُّ يا اَباالحسنِ أَنَّ هذا الرَّجُلَ وَحْدَه؟ واللهُ ما هُوَ اِلّا طَلِيعَةَ قَوْمٍ لايَلْبِثُونَ أَنْ يُكْشِفوا عَنْ وُجُوهِهِمْ أَقْنِعَتُها عِنْدَما تَلُوحُ لَهُمْ الْفُرصَةَ.2

اي ابوالحسن! آيا گمان مي‌كني (در مخالفت با غدير) اين مرد تنهاست؟ سوگند به خدا او پيش‌گام قومي است كه هنوز نقاب از چهره‌شان فرو نيفتاده است و آنگاه كه فرصت به دست آورند، مخالفت خود را آشكار خواهند ساخت.

1. نك: فصول المهمه، ص 46؛ فيض القدير، ج 6، ص 218؛ ‌ سيره الحلبيه، ج 3، ص 302؛ الغدير، ج 1، ص 239؛ تفسير المنار، ج 6، ص 464 و... .
2. نك: سيره حلبي، ج 3، ‌صص 308 و 309؛ نزهة المجالس، ج 2، ص 209.

12. طوماري كه پس از غدير نگاشته شد، چه بود و به چه منظوري نوشته شد؟
مخالفان غدير، براي اعلام مخالفت خود با ولايت علي(ع)، پس از گفت‌وگوي فراوان، عهدنامه‌اي به خط سعيد بن عاص نوشتند تا بگويند كه پيامبر، شخصي را براي امامت و رهبري تعيين نكرد و مردم بايد با تشكيل شورا هركس را مي‌خواهند، برگزينند و هدف اصلي آنان از اين كار، انكار ولايت حضرت علي(ع) بود. در بخش‌هايي از اين عهدنامه آمده بود:

اين عهدنامه‌اي است كه گروهي از اصحاب رسول خدا(ص) ـ اعم از مهاجر و انصار ـ بر مضمون آن اتفاق كرده‌اند. آنان كساني هستند كه خداوند متعال، در كتاب آسماني، به وسيله رسول و به زبان او، آنان را ستوده است. اين گروه بعد از كوشش در رأي و مشورت در امر، از سر دل‌سوزي براي اسلام و مسلمانان در طول تاريخ، آنچه را به مصلحت دين و مردم مي‌دانستند، در اين عهدنامه منعكس كردند تا نسل‌هاي آينده با به كار بستن مضامين آن و پيروي از اين روش، سعادت دنيا و‌ آخرت خود را به دست آورند.

اما بعد؛ به‌درستي كه خداوند متعال به منّ و كَرَم خويش، محمد را به‌سوي مردم فرستاد تا دين مورد رضايت او (خدا) را به مردم ابلاغ كند و رسول خدا(ص) در وظيفه تبليغي خود كوتاهي نفرمود و آنچه را مأمور به تبليغ آن بود، به مردم اعلام و مسلمانان را به حفظ آن مأمور ساخت، تا آنكه دين به كمال خود رسيد و واجبات و سنن الهي در جامعه اجرا شد. پس از آن، خداوند، رسول خويش را به‌سوي خود، خواند و آن حضرت در كمال عزت و احترام، دعوت حق را لبيك گفت و به ديار باقي شتافت، بدون آنكه شخص خاصي را به جانشيني خود برگزيند، بلكه اختيار تعيين خليفه را به مردم واگذار كرد تا هركس را كه مورد اطمينان آنان باشد، به جانشيني رسول و ولايت امر مسلمانان برگزينند و به درستي كه براي مردم مسلمان، پيروي از رسول خدا(ص) شايسته است، چنان‌كه خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «براي كساني كه مشتاق ديدار پروردگار در روز قيامت هستند، پيروي از رسول، نيكو است.» به راستي كه رسول خدا(ص) كسي را جانشين خود قرار نداد، تا خلافت در يك خاندان جاي نگيرد و ديگران هم از آن بهره‌اي ببرند و همچون ارث از شخصي به شخص ديگر منتقل نگردد و در ميان ثروتمندان دست به دست نچرخد و هيچ خليفه‌اي نتواند ادعاي خلافت در اولاد خود را تا روز قيامت بكند. بر مسلمانان هر عهد و زماني لازم است كه بعد از مرگ هر خليفه، اصحاب حل و عقد آنان، پس از تبادل افكار و مشورت، زمام امور مسلمانان را به كسي بسپارند كه او را صالح و شايسته تشخيص دهند و او را وليّ امر مسلمانان و صاحب اختيار اموال و جان آنان قرار دهند؛ زيرا صلاحيت و لياقت براي اين امر (تشخيص وليّ امر) بر اصحاب حل و عقد است و آنان از تشخيص وليّ امر ناتوان نخواهند بود. پس اگر كسي ادعا كند كه رسول خدا(ص) شخص خاصي را به جانشيني خود برگزيده و او را به اسم و نسب معرفي كرده است، سخني بيهوده گفته و برخلاف نظر اصحاب رسول الله(ص) رأي داده و با جماعت مسلمانان به مخالفت برخاسته است. اگر كسي مدعي شود كه خلافت و جانشيني رسول، ارث است و بعد از او به ديگري منتقل مي‌گردد، سخني به گزاف گفته است؛ زيرا رسول خدا(ص) فرموده است: ما گروه انبيا ارث به كسي نمي‌دهيم و آنچه از ما باقي بماند، صدقه است. و اگر كسي مدعي گردد كه خلافت رسول شايسته هركس نيست، بلكه شخص معيّن و خاصي از ميان مسلمانان سزاوار اين مقام است و خلافت حق اوست و براي ديگري سزاوار نيست؛ زيرا خلافت در ادامه نبوت است و همان حكم را دارد، پس اين سخن شنيدني نيست و گوينده آن دروغ‌گو است؛ زيرا رسول خدا(ص) فرموده است: اصحاب من مانند ستارگان آسمانند، به هركدام اقتدا كنيد، هدايت مي‌شويد. و اگر كسي ادعا كند كه او سزاوار خلافت است و نه غير او، آن هم به واسطه نزديكي با رسول از حيث نسب و سبب، و همين معيار در هر عصر و زماني ملاك خلافت است تا دنيا باقي است، پس كلام او بي‌مورد است؛ زيرا ملاك و معيار، تقواست و نه نزديكي با رسول خدا(ص)، چنان‌كه خداوند مي‌فرمايد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» و همچنين رسول خدا(ص) فرموده است: تمام مسلمانان يكي هستند و عليه مخالف، در يك صف قرار دارند. پس كسي كه به كتاب خدا ايمان بياورد و سنت رسول را پذيرا باشد، بر طريق حق است و اشكالي در كار او نيست و كسي كه برخلاف آن حركت كند و از جمع مسلمانان جدا گردد، او را بكشيد؛ زيرا در كشتن او صلاح امت نهفته است. همچنين پيامبر فرمود: كسي كه جمعيت امت مرا متفرق سازد و شقّ عصاي امت كند و در صفوف امت شكاف اندازد، پس او را به قتل برسانيد، حال هركس مي‌خواهد باشد؛ زيرا اجتماع امت، رحمت است و جدايي امت، عذاب و امت من هيچ‌گاه بر گمراهي جمع نمي‌شوند و همه در برابر دشمن به سان يك دست هستند. از جماعت مسلمانان جدا نمي‌شوند مگر دشمنان، كه در اين صورت ريختن خون آنها مباح است.
 

ادامه مطلب
شنبه 4 مهر 1394  - 4:21 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 108264
تعداد کل پست ها : 730
تعداد کل نظرات : 18
تاریخ ایجاد بلاگ : جمعه 23 دی 1390 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 20 دی 1400 

نویسندگان

www.ziaossalehin.ir