به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

لینک های سایت

نوشته‏ اند ابا عبد الله در حملات خودش نقطه ‏اى را در ميدان مركز قرار داده بود. مركز حملاتش آنجا بود.مخصوصا نقطه اى را امام انتخاب كرده بود كه نزديك خيام حرم باشد و از خيام حرم خيلى دور نباشد،به دو منظور.يك منظور اين كه مى‏دانست كه اينها چقدر نامرد و غير انسانند.اينها همين مقدار حميت ندارند كه لا اقل بگويند كه ما با حسين طرف هستيم،پس متعرض خيمه ‏ها نشويم.مى ‏خواست تا جان در بدن دارد،تا اين رگ گردنش مى ‏جنبد،كسى متعرض خيام حرمش نشود.حمله مى‏ كرد،از جلو او فرار مى ‏كردند،ولى زياد تعقيب نمى‏ كرد،بر مى‏ گشت مبادا خيام حرمش مورد تعرض قرار بگيرد.ديگر اينكه مى‏ خواست تا زنده است اهل بيتش بدانند كه او زنده است. نقطه‏اى را مركز قرار داده بود كه صداى حضرت مى‏رسيد.وقتى‏كه بر مى‏ گشت،در آن نقطه مى‏ ايستاد،فرياد مى‏ كرد:«لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم‏».وقتى كه اين فرياد حسين بلند مى‏ شد اهل بيت‏ سكونت‏ خاطرى پيدا مى‏ كردند،مى‏ گفتند آقا هنوز زنده است. امام به اهل بيت فرموده بود تا من زنده هستم هرگز از خيمه‏ ها بيرون نياييد. اين حرفها را باور نكنيد كه اينها دم به دم بيرون مى‏ دويدند،ابدا!دستور آقا بود كه تا من زنده هستم در خيمه‏ ها باشيد،حرف سستى از دهان شما بيرون نيايد كه اجر شما ضايع مى‏ شود.مطمئن باشيد عاقبت‏ شما خير است،نجات پيدا مى‏ كنيد و خداوند دشمنان شما را عذاب خواهد كرد،به زودى هم عذاب خواهد كرد.اينها را به آنها فرموده بود. آنها اجازه نداشتند و بيرون هم نمى‏ آمدند.غيرت حسين بن على اجازه نمى‏ داد.غيرت و عفت‏ خود آنها اجازه نمى‏ داد كه بيرون بيايند،بيرون هم نمى‏ آمدند.صداى آقا را كه مى‏ شنيدند:«لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم‏»يك اطمينان خاطرى پيدا مى‏ كردند. چون آقا وداع كرده بودند و يك بار يا دو بار ديگر هم بعد از وداع آمده بودند و خبر گرفته بودند،اين بود كه اهل بيت امام هنوز انتظار آمدن امام را داشتند.

 آخرين وداع

شهيد مطهرى


نوشته‏ اند ابا عبد الله در حملات خودش نقطه ‏اى را در ميدان مركز قرار داده بود. مركز حملاتش آنجا بود.مخصوصا نقطه اى را امام انتخاب كرده بود كه نزديك خيام حرم باشد و از خيام حرم خيلى دور نباشد،به دو منظور.يك منظور اين كه مى‏دانست كه اينها چقدر نامرد و غير انسانند.اينها همين مقدار حميت ندارند كه لا اقل بگويند كه ما با حسين طرف هستيم،پس متعرض خيمه ‏ها نشويم.مى ‏خواست تا جان در بدن دارد،تا اين رگ گردنش مى ‏جنبد،كسى متعرض خيام حرمش نشود.حمله مى‏ كرد،از جلو او فرار مى ‏كردند،ولى زياد تعقيب نمى‏ كرد،بر مى‏ گشت مبادا خيام حرمش مورد تعرض قرار بگيرد.ديگر اينكه مى‏ خواست تا زنده است اهل بيتش بدانند كه او زنده است. نقطه‏اى را مركز قرار داده بود كه صداى حضرت مى‏رسيد.وقتى‏كه بر مى‏ گشت،در آن نقطه مى‏ ايستاد،فرياد مى‏ كرد:«لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم‏».وقتى كه اين فرياد حسين بلند مى‏ شد اهل بيت‏ سكونت‏ خاطرى پيدا مى‏ كردند،مى‏ گفتند آقا هنوز زنده است. امام به اهل بيت فرموده بود تا من زنده هستم هرگز از خيمه‏ ها بيرون نياييد. اين حرفها را باور نكنيد كه اينها دم به دم بيرون مى‏ دويدند،ابدا!دستور آقا بود كه تا من زنده هستم در خيمه‏ ها باشيد،حرف سستى از دهان شما بيرون نيايد كه اجر شما ضايع مى‏ شود.مطمئن باشيد عاقبت‏ شما خير است،نجات پيدا مى‏ كنيد و خداوند دشمنان شما را عذاب خواهد كرد،به زودى هم عذاب خواهد كرد.اينها را به آنها فرموده بود. آنها اجازه نداشتند و بيرون هم نمى‏ آمدند.غيرت حسين بن على اجازه نمى‏ داد.غيرت و عفت‏ خود آنها اجازه نمى‏ داد كه بيرون بيايند،بيرون هم نمى‏ آمدند.صداى آقا را كه مى‏ شنيدند:«لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم‏»يك اطمينان خاطرى پيدا مى‏ كردند. چون آقا وداع كرده بودند و يك بار يا دو بار ديگر هم بعد از وداع آمده بودند و خبر گرفته بودند،اين بود كه اهل بيت امام هنوز انتظار آمدن امام را داشتند.

اسبهاى عربى براى ميدان جنگ تربيت مى ‏شدند.اسب حيوان تربيت‏پذيرى است.اينها وقتى كه صاحبشان كشته مى‏شد عكس العملهاى خاصى از خودشان نشان مى‏دادند.

اهل بيت ابا عبد الله در داخل خيمه هستند،همين طور منتظر ببينند كى صداى آقا را مى‏شنوند يا شايد يك بار ديگر جمال آقا را زيارت مى‏كنند كه يك وقت صداى همهمه اسب ابا عبد الله بلند شد.آمدند در خيمه.خيال كردند آقا آمده‏اند.يك وقت ديدند اين اسب آمده است ولى در حالى كه زين او واژگون است.اينجاست كه اولاد ابا عبد الله،خاندان ابا عبد الله فرياد واحسينا و وامحمدا را بلند كردند.دور اين اسب را گرفتند. نوحه سرايى طبيعت‏بشر است.انسان وقتى مى‏خواهد درد دل خودش را بگويد به صورت نوحه‏سرايى مى‏گويد،آسمان را مخاطب قرار مى‏دهد،زمين را مخاطب قرار مى‏دهد،درختى را مخاطب قرار مى‏دهد،خودش را مخاطب قرار مى‏دهد،انسان ديگرى را مخاطب قرار مى‏دهد، حيوانى را مخاطب قرار مى‏دهد.هر يك از افراد خاندان ابا عبد الله به نحوى نوحه‏سرايى را آغاز كردند.آقا به آنها فرموده بود تا من زنده هستم حق گريه كردن هم نداريد.من كه از دنيا رفتم البته نوحه‏سرايى كنيد.گريه است،انسان وقتى غصه دارد بايد گريه كند تا عقده دلش خالى شود.اجازه گريه كردن را بعد از اين جريان يافته بودند.در همان حال شروع كردند به گريستن.

نوشته‏اند حسين بن على عليه السلام دختركى دارد كه خيلى هم اين دختر را دوست مى‏داشت،سكينه خاتون كه بعد هم يك زن اديبه عالمه‏اى شد و زنى بود كه همه علما و ادبا براى او اهميت و احترام قائل بودند.ابا عبد الله خيلى اين طفل را دوست مى‏داشت.او هم به آقا فوق العاده علاقه‏مند بود.نوشته‏اند اين بچه به صورت نوحه سرايى جمله‏هايى گفت كه دلهاى همه را كباب كرد.به حالت نوحه‏سرايى اين اسب را مخاطب قرار داده است،مى‏گويد:«يا جواد ابى هل سقى ابى ام قتل عطشانا؟»اى اسب پدرم،پدر من وقتى كه رفت تشنه بود،آيا پدر من را سيراب كردند يا با لب تشنه شهيد كردند؟اين در چه وقت‏بود؟وقتى است كه ديگر ابا عبد الله از روى اسب به روى زمين افتاده است.اين جنگ با يك تير شروع شد و با يك تير خاتمه پيدا كرد.پيش از ظهر عاشورا كه شد،بعد از آن اتمام حجتهاى امام،عمر سعد كسى بود كه تيرى به كمان كرد و فرستاد به (1) ...


پى‏نوشت:
1. چند ثانيه‏اى نوار افتادگى دارد


منبع: كتاب: مجموعه آثار ج 17 ص 416 ؛ از طر يق سايت بنياد انديشه اسلامي

ادامه مطلب
چهارشنبه 6 آبان 1394  - 1:26 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 108945
تعداد کل پست ها : 730
تعداد کل نظرات : 18
تاریخ ایجاد بلاگ : جمعه 23 دی 1390 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 20 دی 1400 

نویسندگان

www.ziaossalehin.ir