• English / العربیة / French  
  •  

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    کار، اشتغال و تولید در آیینه نهج البلاغه (1)

    کار، اشتغال و تولید در آیینه نهج البلاغه (1)
    نويسنده: حسن نظری (1)




    چکیده :

    کار، اشتغال و تولید دارای سه بعد فلسفی، جامعه شناختی و اقتصادی می باشد، ترتب بین این ابعاد منطقی است. از این رو بعد فلسفی، زیربنای جامعه شناختی و جامعه شناختی آن زیرساز بحث اقتصادی آن به حساب می آید. آنگاه که فرهنگ کار و تولید در روابط اجتماعی سامان می یابد، زمینه طبیعی تأثیرگذاری دولت و مشارکت بخش خصوصی و سرمایه گذاری فراهم و در نتیجه شرایط راهبردهای اشتغال و تولید تحقق عینی می یابد.

    مقدمه

    هر نظام اقتصادی که یکی از وظایف مهم خود را، ایجاد زمینه کار، اشتغال و افزایش تولیدات بداند، بطور طبیعی اول باید شرایط مناسب بینشی، رفتاری، ارزشی و فرهنگی کار، اشتغال و تولید را فراهم نماید. آنگاه مکانیزمها و متغیرهای مستقل و تابع اقتصادی را هماهنگ و سازگار با عناصر فرهنگی بکار گیرد. بی شک کاستی باور و بینش در مورد کار مثبت و ضعف ارزشی تلاش و پشتکار در سطح جامعه، رفتارهای متناسب با شکوفایی تولید و اشتغال را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد و در نهایت مکانیزم عرضه و تقاضای کار را بی کشش می سازد. در چنین وضعیتی، نه متغیر دستمزد در جانب عرضه، کارساز است و نه متغیر سود و درآمد در جانب تقاضا می تواند نقش چشمگیری داشته باشد.
    از این رو ابتدا، جایگاه نیروی انسانی عامل کار از جهت بینشی و فلسفی در تدبیر جهان، و آنگاه بعد جامعه شناختی این عامل و در نهایت اصول و شرایط اقتصادی کار، اشتغال، تولید، از دیدگاه امام علی علیه السلام مورد بررسی قرار می گیرد.

    گفتار اول: جایگاه فلسفی نیروی انسانی در رابطه با طبیعت (سلطه انسان بر جهان طبیعت)

    در تدبیر تکوینی و اداره واقعی جهان ماده، انسان جایگاه فعال و اثرگذار خود را دارد. به طبیعت، این گونه نباید نگاه کرد که نسبت به نیازهای انسان بیگانه است، همچنان که نسبت به انسان نباید نگرشی این گونه داشته باشیم که طبیعت در مقابل او همانند دژی تسخیر ناپذیر و مقاوم خلق شده است. هم طبیعت آنچنان خلق و تدبیر شده که منافع و نیازهای انسان را در دل خود جای داده و هم انسان آن گونه خلق شده که می تواند بر طبیعت سلطه متناسب خود را پیدا کند. امام علی علیه السلام در فراز زیر به همین قدرت و تدبیر انسان بر استخدام و تسخیر طبیعت و جهان ماده اشاره می فرماید:
    و إن الأرض الّتی تحملکم و السماء الّتی تضلکم مطیعتان لربکم و ما أصبحتا تجودان لکم ببرکتها توجُّعا لکم و لا زلفة الیکم و لالخیر ترجو انّه منکم و لکن أمرتا بمنافِعکم فاطاعتا و أقیمتا علی حدود مصالحکم فقامتا.(نهج، خ 143)
    «بدانید زمینی که شما را بر پشت خود می برد، و آسمانی که بر شما سایه می گسترد، پروردگار شما را فرمان بردارند و برکت آن دو بر شما نه از راه دلسوزی است و نه به خاطر جستن نزدیکی و نه به امید خیری است که از شما دارند، بلکه به سود شما مأمور شدند و گردن نهادند، و برای مصلحت شما برپایشان داشتند، و ایستادند.»
    انسان بدین گونه آفریده نشده است که بر قسمتی از طبیعت تسلط پیدا کند و قسمتی دیگر از تیررس بهره برداری او خارج بماند. و اخرج الیها اهلها علی تمام مرافقها ثم لَم یدَع جُرزَ الارض التی تقصِر میاهُ العُیون عن روابیها و لاتجِد جداول الأنهارِ ذَریعَة الی بُلُوغِها حتی أنشألها ناشِئَة.(نهج، خ 91)
    «و اهل زمین را از نهانگاه زمین برآورد و آنان را با همه وسایل زندگی در روی زمین قرار داد. سپس خداوند سبحان سطوح بی آب و علف زمین را که آبهای چشمه سارها به بلندیهای آن سطوح نمی رسید و جویبارهای رودخانه ها وسیله ای برای رسیدن به آن سطوح پیدا نمی کردند رها نفرمود و ابر نمودار برای آن سطوح مرتفع که مرده های آنها را احیاء کند و گیاهش را برویاند خلق کرد.»
    این تسخیر بدان جهت انجام می پذیرد که انسان برخی از نیازهای اساسی را می باید از دل این طبیعت استخراج نماید. در تدبیر جهان این رمز و راز مورد توجه مدبّر آن بوده است که آن را عقیم و نازا نسبت به برخی از خواسته های طبیعی انسان در اختیار انسان نگذارد. انسان روی زمین نیازمند آب و غذاست و طبیعت مادی نیز این آب و غذای مورد نیاز را در نهان خود نهفته دارد، و جَعَل ذلکَ بَلاغا للانام و رِزقا للانعام... فَأَهْبَطَه بَعدَ التَوبَةِ لَیَعْمُرَ اَرْضَه بِنَسْلِهِ.(همان)
    «خداوند سبحان با این [خلقت عظیم] توشه [مادی و معنوی] برای مردم و روزی برای جانوران عنایت فرمود... او حضرت آدم را پس از توبه بر زمین فرود آورد تا با نسل خود زمین را آباد نماید.»
    در این نظام هستی زمین را با همه استعدادهای بی شمارش مهد و گاهواره انسان و با همه گستردگی اش فراش و زیرپای او قرار داد.
    فَجعلها لخلْقِه مهادا و بَسَطها لهم فِراشا،(همان، خ 211) «پس آن را برای آفریدگان خویش همچون گاهواره کرد، و چون بستر برایشان بگسترد.»
    این جایگاه فلسفی، بینشی انسان در رابطه با طبیعت از آن جهت مورد بحث قرار گرفت که در مباحث آینده اولاً، انسان در چرخه تولید عاملی اساسی است، و حتی در بدست آوردن تکنولوژی و بکارگیری فن تولید می باید بر نیروی انسانی به عنوان عامل سرنوشت ساز توجه در خور به جایگاه فلسفی و واقعی او شود. ثانیا، این طبیعت هرچند مورد سلطه و تسخیر انسان قرار می گیرد، اما طبیعت، همه داده های خود را بدون زحمت و رنج علمی حساب شده در اختیار انسان نمی گذارد و انسان نیز بدون تلاش و آگاهی از راز و رمز گسترده و پیچیده طبیعت نمی تواند آن را مهد پیشرفت خود قرار دهد. ثالثا، در وابستگی عینی طبقات جامعه به یکدیگر و تأثیرگذاری هر طبقه بر سرنوشت دیگر طبقات، موقعیت ممتاز سه طبقه تولیدکننده کالا و خدمت (صاحبان صنعت، کشاورزان و بازرگانان) آن گونه که در عبارات امام علی علیه السلام انعکاس یافته، تبیین شود.(2)

    گفتار دوم: ساحت جامعه شناختی کار، اشتغال و تولید

    بررسی ابعاد گوناگون جامعه شناختی کار، اشتغال و تولید، می طلبد که مفاهیم هنجار، ارزش، فرهنگ بطور فشرده تبیین شود تا این که هر یک از روایات، گفتمانها و رفتارهای امام علی علیه السلام در رابطه با موضوع در جایگاه متناسب و منطقی خود مورد استشهاد و استدلال قرار گیرد. اگر دستوری به عنوان هنجار یا روایتی در بعد ارزشی کار یا رفتاری به عنوان تجلی فرهنگ کار بما رسیده است، بطور صحیح و منطقی به آنها استناد شود. مدلول هنجاری به جای مفاد ارزشی و برعکس و یا ارزش ابزاری به جای ارزش ذاتی غائی مورد استنباط قرار نگیرد.

    الف هنجار

    رفتارها در سطح جامعه بدون شیوه «نرم»،(Norm) انجام نمی پذیرند. بنابراین هنجار یعنی مقیاس و قاعده رفتار که نه فقط افراد برای انجام کارها از آن پیروی می کنند، بلکه در عین حال رفتار انسانها نیز با آن سنجیده می شود.(Internalized)
    بنابراین هنجارها هم می توانند در مسیر تعالی رفتارهای اجتماعی قرار گیرند و هم در مسیر انحطاط؛ زیرا هنجارها، قاعده ها و شیوه های پذیرفته شده از جانب اکثر افراد جهت رفتارها است و تلازم قطعی ندارد که این رفتارها مثبت و مفید به حال جامعه باشند. این قواعد رفتاری بر اساس مورد پذیرش واقع شدن از جانب اکثریت افراد جامعه، بطور طبیعی و متعارف و یا براساس دستور مافوق، به صورت زیر تقسیم پذیرند.

    1- هنجارهای درونی

    هنجارهایی که افراد جامعه بدون اجبار بیرونی، خود را موظف به پیروی از آنها می دانند و بر اساس میل یا احساس درونی خود، آنها را رعایت می کنند. درونی نامیده می شوند، زیرا تخلف از آنها هر چند مجازات غیر رسمی دارد مانند منزوی شدن از نظر افراد جامعه اما تأثیر این نوع مجازات بیشتر از مجازات رسمی است.(رفیعی، 1378: 220-219)

    2- هنجارهای بیرونی
    این نوع هنجارها از جانب مسؤولان رسمی جامعه در قالب قانون، آیین نامه و... تبیین می شوند، بدون آن که افراد جامعه مستقیما در تعیین آن هنجارها، مشارکت جمعی داشته باشند.(همان، 221)

    ب- ارزش

     

    ارزش یعنی یک نوع درجه بندی و امتیاز بندی پدیده ها (اعم از رفتار و اشیاء) از جهت خوبی و بدی، مثبت و منفی. اهمیت ارزش از آن جهت است که ارزیابی ما نسبت به اشیاء و رفتارهای خود و دیگران مبنا و ملاک قرار می گیرد. از این رو ارزش موجب می شود که جهت رفتارها مشخص شود و در جهت گیری ارزشی شکل گیرد.(3)
    بی شک انسان به پدیده هایی امتیاز مثبت می دهد و آنها را خوب تلقی می نماید که می توانند نیازهای او را برآورده سازند.(همان، 270) طبیعی است که نیازهای انسان آن چنان که «مزلو»(4) معتقد است، طیفی گسترده از نیازهای ابتدایی (جسمی) تا نیازهای پیشرفته (غیر جسمی) از قبیل نیاز به احترام و شکوفایی و نیاز به روابط اجتماعی را زیر پوشش قرار می دهد.(رفیعی، 271) بنابراین نیازهای گوناگون انسان منشأ ارزشها می شوند، هر آنچه که بتواند آنها را اشباع نماید و موجب دسترسی انسان به خواسته های خود شود، از نظر او مطلوب و خوب به حساب می آید.
    نکته اساسی که باید بدان توجه داشت و در بحث ارزش کار می توان از آن استفاده کرد، این است که نیازهای انسانها بدون وسیله و واسطه ارضاء نمی شود. مثلاً برای تأمین نیاز به همسر، پول و برای تحصیل پول، کار و تلاش ضروری است. از این رو تأمین نیاز به همسر ارزشی است که زنجیره تحصیل پول و کار در راستای آن قرار می گیرند. پس هم دسترسی به همسر ارزش می شود و هم تحصیل پول توسط کار. بر همین اساس می توان ارزش را به صورت زیر تقسیم نمود.
    1- ارزش غائی: آنچه که، بصورت ذاتی به خودی خود برای انسان ارزشمند است، ارزش غائی نامیده می شود.
    2- ارزش ابزاری: آنچه که خود ارزش ندارد، بلکه برای دستیابی به امر دیگری است، ارزش ابزاری دارد. در واقع چون در جهت رسیدن به مطلوب واقعی قرار گرفته است، ارزشمندشده است. این تقسیم بندی ارزش، بدان جهت است که کلیه رفتارهای ارزشی، ارزش ذاتی ندارند؛ همچنان که همه آنها ارزش ابزاری تلقی نمی گردند.

    ج-فرهنگ

    مجموع ویژگیهای رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه را می توان فرهنگ آن دانست. (بروس کوئن، 37) عنصر تعیین کننده در این تعریف، «اکتساب» است که از یک طرف فرهنگ را از پدیده ها و رفتارهایی که نتیجه وراثت و زیست شناختی است، متمایز می سازد، و از طرف دیگر موجب می شود که همه بخشهای زندگی که توسط انسانها به وجود آمده است را شامل شود.
    بعد از تبیین اجمالی این مفاهیم بطور طبیعی این پرسش مطرح می شود که بین این مفاهیم چه ارتباط واقعی در سطح روابط زندگی اجتماعی وجود دارد؟ آیا بین هنجار و ارزش، ارزش و فرهنگ جامعه، فرهنگ و هنجار، رابطه عینی برقرار است؟ جواب پرسش فوق از آن جهت ضرورت دارد که در زندگی اجتماعی انسانها عنصر کار، بطور عام چگونه می تواند، تبدیل به فرهنگ شود و در نتیجه فرهنگ کار در جامعه از یک طرف زمینه اجتماعی تلاش، پشتکار، خستگی ناپذیری را و از طرف دیگر دقت، ابتکار، خلاقیت، نظم کاری و بهره وری را فراهم نماید.
    همچنان که اشاره شد، منشأ و خاستگاه ارزش، نیاز است. هر انسانی احساس نیاز به احترام و عزت نفس می نماید. در واقع احترام اجتماعی یک نیاز مهم و مورد خواست هر فردی است، و بی شک پیروی از «هنجار» منشأ احترام و کسب ارزش است. زیرا «ناهنجاری» در دید افراد جامعه بی هویتی، بی احترامی و تزلزل موقعیت اجتماعی را به دنبال دارد.
    بنابراین هر انسانی نیازمند به احترام و عزت نفس و تأمین این نیاز «ارزش» است. و روش و شیوه دستیابی به آن ارزش، وقتی در بین مردم رواج می یابد، به صورت «هنجار» شکل می گیرد. از این رو می توان گفت: روش و شیوه رفتاری که در قالب آن اکثر افراد جامعه نیازهای گوناگون حسی، روانی، فردی اجتماعی را تأمین می نمایند «هنجار است» و به همین جهت هنجار نیز به نوبه خود می تواند، یکی از علل ارزش نیز به حساب آید.(رفیعی، 278)
    با توجه به این که ویژگی اساسی و قوام و ماهیت فرهنگ به عنصر «اکتسابی» بودن آن است، می توان چنین نتیجه گرفت که قواعد و نُرمهای اجتماعی که در راستای تأمین نیازها و ارزشهای جامعه قرار می گیرند، بخشی از فرهنگ آن جامعه را به وجود می آوردند.
    رفتار کاری، در جامعه قاعده و نرم دارد؛ اگر این قاعده و نرم کار مفید باشد یا کار مفید به عنوان شیوه تأمین نیازهای مختلف جسمی، روحی اجتماعی در سطح جامعه تثبیت شده باشد، فرهنگ کار و تلاش بطور مثبت شکل گرفته است. در مقابل اگر از روش بیکاری یا کار غیر مفید، یا کارهای زیان آور، تأمین نیاز شد، فرهنگ مناسب کار، شکل نگرفته است. به دیگر سخن قاعده و نظم کاری جامعه، هر گاه بر اساس کار سازنده، همراه با دقت و پشتکار انجام پذیرد، به گونه ای که کار با مشخصات فوق جایگاه هنجاری داشته باشد و تخلف از آن، ناهنجاری به حساب آید و یا این که کار با ویژگیهای مثبت آن، تأمین کننده موقعیت، احترام و عزت نفس در سطح روابط اجتماعی تلقی شود، عنوان ارزش اجتماعی به خود می گیرد؛ در این صورت کار مفید و همراه با دقت و ابتکار وارد حوزه «فرهنگ» می شود و طبعا فرهنگ مناسب کار و بهره وری کار، شکل می گیرد.
    بنابراین، در صورتی که کار مفید با بهره وری بالا، اولاً، در سطح وسیع در بین اکثر افراد جامعه گسترش یابد و در واقع به «هنجار» تبدیل شود، بطوری که بیشتر افراد جامعه، خود را موظف به پیروی آن بدانند و عدم پیروی به گونه ای غیرمستقیم با روشهای درونی کنترل و سرزنش شود، ثانیا، یک ارزش تلقی شود به گونه ای که فعالیت و تلاش را خوب بدانند نه عار و ننگ و کسر شأن، کار مثبت و سازنده هم «هنجار» می شود و هم «ارزش» و بطور طبیعی فرهنگ مناسب و کار سازِکار تحقق یافته و کارکرد مثبت خود را در زمینه تأمین نیازهای اساسی جامعه از قبیل علم، تکنولوژی آموزش، بهداشت، معماری، کشاورزی، امور دفاعی، ارتباطات، قضاوت، اقتصاد، ورزش و... ایفا می نماید. زیرا «هنجار» و «ارزش» دو عنصر اساسی فرهنگ، به حساب می آیند. اکنون نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که چگونه می توان پدیده رفتاری، همانند کار مفید و سازنده را، در سطح جامعه تبدیل به «ارزش» و «هنجار» نمود، تا این که وارد قلمرو فرهنگ جامعه شود.
    ادامه دارد ...

    پی نوشت ها :

    1- استادیار پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
    2 تفصیل این بحث در گفتار سوم خواهد آمد.
    3 Value _ onientaion
    4- Maslow

    منبع: www.hawzah.net



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:17 AM   |  

    کار و اشتغال در شعر شاعران

    کار و اشتغال در شعر شاعران





    برو کار می کن ، مگو چیست کار
    که سرمایه جاودانی است کار
    سعدی
    *********
    مکن ز عرصه شکایت که در طریق ادب
    به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
    حافظ
    *********
    ز کوشش ، به هر چیز خواهی رسید
    به هر چیز خواهی کماهی رسید
    برو کارگر باش و امیدوار
    که از یأس ، جز مرگ ناید به بار
    گرت پایداری است در کاره
    شود سهلْ پیش تو دشواره
    ملک الشعرای بهار
    *********
    نابرده رنج ، گنج، میسّر نمی شود
    مزد آن گرفت ـ جان برادر ـ که کار کرد
    آن کو عمل نکرد و عنایتْ امید داشت
    دانه نکشت ابله و دخلْ انتظار کرد
    سعدی
    *********
    صرف بی کاری مگردان روزگار خویش را
    پرده روی توکّل ساز ، کار خویش را
    زاد همراهان در این وادی نمی آید به کار
    پر کن از لَخت جگر، جیب و کنار خویش را
    صائب
    *********
    چیست از این خوب تر، در همه آفاق ، کار :
    دوست به نزدیک دوست ، یار به نزدیک یار
    دوست بر دوست رفت ، یار به نزدیک یار
    خوش تر از این در جهان ، هیچ نبوده است کار
    ابو سعید ابو الخیر
    *********
    یک روز ز بند عالم ، آزاد نیَم
    یک دم زدن از وجود خود ، شاد نیَم
    شاگردی روزگار کردم بسیار
    در کار جهان هنوز استاد نیمخیام
    اندیشه مکن به کارها در ، بسیار
    کاندیشه بسیار ، بپیچانَد کار
    کاری که به رویت آید ، آسان بگذار
    ور نتوانی به کاردانان بسپار!
    مسعود سعد سلمان

    منبع: دوماهنامه حدیث زندگی، شماره30



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:17 AM   |  

    نگاه تکلیف مدارانه به کار و تلاش در اسلام

    نگاه تکلیف مدارانه به کار و تلاش در اسلام





    کار ، وسیله تقرب به خداوند

    اسلام به کار و کارگر ارزش بسیار والایی داده است، به گونه ای که کار کردن را از بزرگ ترین عبادت ها و وسیله ای برای تقرب به پروردگار شمرده است. در اسلام کارگر، شهید زنده و کارگری شغل انبیاست و از راه کسب و کار می توان به بهشت برین رسید. قرآن مجید کارکردن را با ارزش می داند و می فرماید: «نیست برای انسان، مگر بازتاب عمل و واکنش کارش. سپس، به پاداش کامل تری خواهید رسید». (نجم: 40 و 41)
    از سوی دیگر بی کاری و تن آسایی صفاتی هستند که در ادبیات دینی، با نفرت و نکوهش از آنها یاد شده است. در اسلام کار به عنوان یک دستور دینی واجب است. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام9 آمده است: «تلاش در جهت کسب روزی حلال، بر هر زن و مرد مسلمان واجب است».
    در حدیثی دیگر، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کار را برترین عبادت دانسته است. ایشان کار را بهترین راه رسیدن به سعادت معرفی می کند و می فرماید: «نود درصد راه تقرب، به کار منتهی می شود».
    از نظر اسلام همه مسلمانان باید به کار و حرفه ای بپردازند. انسانی که کار نمی کند و تنها به عبادت و پرستش خداوند بسنده می کند، دعایش از سوی خداوند پذیرفته نیست. از امام صادق علیه السلام روایت است که آن حضرت از علی ابن العزیز پرسید: عمرابن مسلم چه کار می کند؟ گفت: فدایت شوم! کسب و کار را رها کرده به عبادت روی آورده است. فرمود: وای، مگر نمی داند دعای بدون کار و کوشش پذیرفته نمی شود.
    اگر در جامعه ای بر اساس آموزه های دینی عمل شود و کار ارزش یابد و به عنوان مایه رستگاری و وسیله تقرب به پروردگار به آن نگریسته شود، فرهنگ کار تقویت خواهد شد و البته برآیند چنین اندیشه ای؛ ابتکار، خلاقیت و رشد و توشعه به معنای عام خواهد بود.

    پیام ها :

    1. اهمیت کار و کارگری در اسلام؛
    2. نکوهش بی کاری.

    کار، سیره انبیا و اولیای الهی

    کار و تلاش، سیره تمام پیامبران آسمانی است. پیامبران پیش از بعثت، به کارهای سختی، همچون: شبانی، کشاورزی و... می پرداختند. شخصیت و زندگی آنان با کار همراه بود و با تمام وجود زحمت ها و تلاش های طاقت فرسای مردم ضعیف جامعه را درک می کردند. پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام حتی پس از رسیدن به مقام نبوت و جانشینی، همواره با کار و تلاش مأنوس بوده اند. مقام کارگری، از دیدگاه معصومین شأن والایی دارد. از نظر پیامبر گرامی اسلام، منزلت کارگران در ردیف انبیاست. ایشان فرموده است:
    هر کس از دست رنج خویش مخارج زندگی خود را تأمین کند، روز قیامت در صف پیامبران قرار خواهد گرفت و از عنایاتی که پیامبران بهره مندند، بی نصیب نخواهد ماند.
    داشتن درآمد بیشتر، از درآمد کمتر مطلوب تر است، زیرا با مازاد درآمد می توان به انجام کارهای نیک و پسندیده اقدام کرد. آدمی باید با کمک به هم نوعان روح دیگر خواهی را در خود تقویت و دست تهی دستان و افتادگان را بگیرد. بدین منظور، امام علی علیه السلام در گرمای سوزان عربستان، تعداد زیادی چاه و قنات احداث کرد. نخلستانی با هزاران درخت خرما آباد کرد و زمین های بسیاری را زیر کشت برد. بعضی از قنات ها و زمین های آبادی را که خود احداث و زیر کشت برده بود، وقف نیازمندان کرد.
    همچنین آن امام دل سوز، از حاصل دست رنج خود افراد بسیاری را از اسارت و بندگی نجات داد و آزادی را به آنان بازگرداند.
    بنابراین، با توجه به روش و سیره ائمه معصومین علیهم السلام ، کار و تلاش از صفات پسندیده و مایه رستگاری انسان و پیشرفت جوامع انسانی است.

    پیام ها :

    1. اهتمام به کار، در سیره و رفتار پیامبران و معصومین علیهم السلام ؛
    2. ارج نهادن به شأن و منزلت کارگر در اسلام.

    کار در دیدگاه آیات و روایات

    در آیات و روایات بسیاری از کار به عنوان عمل صالح یاد شده و از مقام کارگر ستایش شده است و کارگران نیز به بهشت جاویدان بشارت داده شده اند. بنابر رهنمودهای دینی، مسلمانان باید در انجام کار نیک از همدیگر پیشی گیرند: «انّما تُفاضَلُ القوُم بِالاَعْمال؛ گروه ها از طریق کار نسبت به هم برتری می یابند.» این نگرش و رویکرد مقدس به کار، موجب می شود که برای آن مرزی تعیین نشود.
    اوُصیکَ اَنْ لایَکُونَنَّ لِعَمَلِ الْخَیْرَ عِنْدَکَ غایَةً فِی الْکَثْرِة.
    سفارش می کنم تو را که برای عمل خیر، در نزد تو محدودیتی نباشد.
    نگاه قدسی و عبادی به کار، انگیزه کار کردن را در انسان تقویت می کند و مرتبه معنوی و اجتماعی او را بالا می برد. در همین ارتباط، در قرآن مجید می خوانیم:
    «درجات و مقامات عالی، ویژه مؤمنانی است که تلاش های عملی مثبت و سازنده دارند». (طه:75)
    در سخنی زیبا از امام صادق علیه السلام هم آمده است:
    سه چیز از اسباب سعادت است. یکی از آنها این است که انسان برای بهبود زندگی و کسب و معیشت خود، صبحگاهان از خانه بیرون رود و شبانگاهان برگردد.

    پیام ها :

    1. تلاش برای انجام کار با تمام توان؛
    2. دست یابی به درجات عالی در پرتو کار و تلاش.

    نکوهش بی کاری در اسلام

    امام علی علیه السلام در هشداری، بی کاری و تن پروری را نکوهش کرده و فرموده است: «با اراده سست، ضعف پیشگی، و گرایش به بی کاری، بعید است که انسان به سعادت برسد».
    بی توجهی به کار و روی آوردن به تنبلی و بی کاری، در حوزه اقتصاد، روان شناسی و جامعه شناسی، به عنوان یک معضل و پدیده زیان بار معرفی شده است که اختلالات روانی، نابهنجاری های اجتماعی و بزهکاری از پی آمدهای آن است. ادامه یافتن این مشکل برای مدت طولانی، آسیب های روانی جبران ناپذیری را در سطح کلان به وجود می آورد؛ آسیب هایی که عزت و اعتماد و اتکای به نفس را از افراد بی کار می گیرد.
    بی کاری، تنها ریشه اقتصادی ندارد، یعنی حتی با جریان فعالیت های اقتصادی نسبتا مطلوب در جامعه و وجود مشاغل کافی و متنوع برای افراد، عده ای از کار کردن سرباز می زنند. این نوع بی کاری، ریشه فرهنگی دارد. در این گونه مواقع باید با ایجاد فرهنگ کار و ارزش گذاری به همه نوع مشاغل و هدایت به سمت نگاه عبادی به کار، انگیزه ها را افزایش و تعداد بی کاران را کاهش داد.
    سفارش به استفاده بهینه از وقت، به منظور نهادینه سازی فرهنگ کار بسیار مهم است. اتلاف وقت از بزرگ ترین گناهان به شمار می آید و برای رسیدن به رستگاری می باید از وقت محدود و عمر کوتاه، بیشترین بهره را برد. هدر دادن وقت در قالب خواب زیاد، رفت و آمدهای غیرضروری، زیاده گویی و غیره، از نظر اخلاقی پسندیده نیست. امام علی علیه السلام در نکوهش وقت گذرانی می فرماید: «بی کاری دائمی فساد آور است.» اسلام با نگاه تکلیفی به کار و نیز جهاد خواندن آن، انگیزه کار را در مؤمنان افزایش می دهد و از طریق مبارزه با بی کاری، تنبلی و تن آسایی به احیای فرهنگ کار اقدام می کند. آموزه های دینی، بی کاری و تنبلی را عامل انحراف و ناهنجاری عنوان می کند و تن آسایی و مصرف گرایی را از عوامل فقر و نداری می داند. پیامبر گرامی اسلام با افراد بی کار به سردی برخورد می کرد و آشکارا نارضایتی خود را نشان می داد. ایشان روزی مرد نیرومندی را دید، با تعجب پرسید: آیا حرفه ای دارد؟ گفتند: بی کار است. فرمود: او که کار نمی کند، ارزشی ندارد.
    بی شک انسان بی کار افزون بر رنج خود، خانواده و اطرافیانش را هم از این نظر در فشار و سختی نگه می دارد و به آنها آسیب می رساند. در سخنی امام صادق علیه السلام می فرماید: «انسان توانمند اگر کار نکند، در خوش گذرانی و بطالت می افتد و سرانجام به خود و خویشاوندانش آسیب های جدی می رساند».
    امام علی علیه السلام در گفتاری، بر این مهم این گونه اشاره می کند: «سهل انگاری و تنبلی، به از بین رفتن حقوق دیگران می انجامد».
    انسان تن آسا نزد خداوند هم ارج و قربی ندارد، چنان که امام صادق علیه السلام فرد بی کار را محبوب خدا نمی شمارد و می فرماید: «خداوند از خواب زیاد و بی کاری پیوسته نفرت دارد». بی کاری افزون بر زیان های اقتصادی، آثار سوء روحی، روانی دارد و در برخی از روایت ها به آثار زیان بار روانی بی کاری اشاره شده است. نفس کار، شادابی و نشاط آور است و در مقابل، بی کاری عامل افسردگی وپژمردگی روان است. از امام علی علیه السلام نقل است: «کار کردن، بر توان و نیروی انسان می افزاید.» و «عدم فعالیت بدنی، انسان را سست و ضعیف می سازد و شادابی و نشاط را از او می گیرد».

    پیام ها :

    1. ایجاد فرهنگ کار و پیش گیری از اتلاف وقت؛
    2. نکوهش بی کاری در اسلام؛
    3. بی کاری، عاملی در جهت تضییع حقوق خانواده.

    رابطه کار و عزت نفس

    در ادبیات اسلامی، بخشی از عزت نفس، در گرو کار و تلاش است. کار کردن، موجب می شود انسان به کمک دیگران امید نبندد و دست تکدی و نیاز به سوی این و آن دراز نکند. انسان باید بکوشد با کار و حرفه ای مخارج زندگی خود و خانواده اش را تأمین کند و اسیر محبت و منت دیگران نشود. شایدبه همین سبب است که امام علی علیه السلام در وصیتی به فرزندش امام حسن علیه السلام فرموده است:
    اگر می خواهی آزاد باشی و حریت داشته باشی، مانند بندگان و غلامان زحمت بکش و کار کن. امید و آرزوی خود را از مال جمیع انسان ها قطع کن، هرگز چشم طمع به مال و ثروت و اندوخته دیگران نداشته باش. اگر کار و کسبی به تو پیشنهاد شد، نگو این کار کسرشأن من است و درجه و مقام مرا در جامعه پایین می آورد. زیرا هیچ چیز به اندازه اینکه انسان از دیگران توقع و تقاضا داشته باشد و استمداد کند، او را پست، حقیر و خوار نمی کند. تو تا وقتی از دیگران بی نیاز باشی و چشم طمع به مال کسی ندوزی و از فردی هدیه نخواهی، از همه بلندقدرتر نیزخواهی بود.
    بی نیازی از دیگران و عزت نفس، در ذات کار و کوشش است. امام صادق علیه السلام در به هم پیوستگی این دو اصل می فرماید:
    ای بنده خدا، عزت خود را با کار کردن حفظ کن. [شخصی] پرسید: فدایت شوم، عزت من در چیست؟ حضرت فرمود: صبح گاهان برای کسب رفتن و اعتماد به خود داشتن، عزت توست.
    بنابراین، انسان باید با کد یمین و عرق جبین، خود را از ذلت و زبونی رهایی بخشد و متکی به کار و فعالیت خود باشد و دست نیاز به سوی این و آن دراز نکند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در توصیه ای می فرماید:
    هر که برای حفظ آبروی خود از ذلت سئوال و تکدی و همچنین برای اداره خانواده و کمک به همسایه در پی کسب حلال برود و کار کند، روز رستاخیز با چهره ای تابناک مانند ماه شب چهارده به پیشگاه خداوند حضور می یابد.

    پیام ها :

    1. عزت نفس، در گرو کار و تلاش؛
    2. اتکا به کار و فعالیت و پرهیز از تکدی گری.

    منبع: ماهنامه طوبی ، ش 3



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:16 AM   |  

    کار و تلاش در قرآن و سیره معصومین (ع)

    کار و تلاش در قرآن و سیره معصومین (ع)
    نويسنده: عطیه کاملی




    کار در قرآن

    اسلام، مردم را برای برطرف کردن نیازهای زندگی، به کار و کوشش امر کرده، از بیکاری، تنبلی و سربار دیگران شدن به شدت منع نموده است.
    قرآن کریم می فرماید:
    به تحقیق شما را در زمین مسلط کردیم و برای شما در آن وسایل و مایه های زندگی قرار دادیم (تا شما به کوشش خود از زمین و آنچه در آن است، استفاده برید و شکرگزارید، ولی) شما اندک شکر می کنید.[1]
    پس چون نماز به پایان رسید، در زمین پراکنده شوید و از فضل و احسان خدا یاری جویید.[2]
    و (خداوند) از رحمت خود، برای شما شب و روز را قرار داد تا در شب بیارامید و (در روز) از فضل او بجویید؛ شاید شکرگزار باشید.[3]

    کار در حدیث

    پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) افراد تنبل و بیکار را که تن به کار نمی دهند و می خواهند از دست‌رنج دیگران استفاده کنند، مورد نکوهش و سرزنش شدید قرار داده، می فرمایند: «از رحمت خدا دور است کسی که با زندگی خود را به گردن دیگری بیندازد. ملعون است، ملعون، کسی که اعضای خانواده اش را در اثر ندادن نفقه تباه کند».[4]
    امام باقر(علیه السلام) یارانش را به کار و کسب تشویق می کرد، از شغل آنها می پرسید و اگر بیکار بودند، سفارش می-کرد به کاری مشغول شوند و می فرمودند: «من کسی را که کار و کاسبی را رها کرده و به پشت بخوابد و بگوید: خدایا! روزی‌ام ده، دشمن دارم».
    ایشان به یکی از یارانش که بیکار بود، فرمودند: «مغازه ای بگیر و جلویش را جاروب کن و آب بپاش و بساطی در آن بگستر. چون چنین کنی، وظیفه ات را انجام داده ای».
    آن گرامی تنها سفارش به کار نمی کرد، بلکه خود نیز به باغ و مزرعه خویش می رفت و حتی در هوای گرم تابستان، عرق ریزان کار می کرد.[5]
    امام صادق‌(علیه السلام) فرموده اند: «کسی که برای تأمین معاش خانواده اش تلاش می کند، همانند مجاهد در راه خداست».[6]

    بزرگان هم کار می کردند!

    پیامبر اکرم‌(صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها با راهنمایی ها و زمینه سازی های خود، موجب هدایت افراد به سوی میدان های کاری می‌شد، بلکه خود نیز عملاً وارد صحنه شده، هم‌دوش با دیگران کار می کرد.
    هنگامی که مسجد قبا و مسجدالنبی ساخته می شد، ایشان هم دوش دیگر مسلمانان کار می کرد. آن حضرت سنگ‌های کوچک و بزرگ را برمی داشت و آنها را به محل ساختن مسجد می برد. گاهی هم که مردی از اصحاب نزدش می آمد و التماس می کرد که یا رسول الله! پدر و مادرم فدای تو باد! اجازه بده سنگ و خاک را من ببرم و به جای شما کار کنم، حضرت می فرمودند: «نه، تو هم سنگ دیگری بردار».[7]
    این عمرو می گوید:
    روزی امام صادق(علیه السلام) را در یکی از باغ ها ملاقات کردم. آن حضرت لباس مخصوص کار پوشیده بود و بیل به دست گرفته، در باغ خویش مشغول کشاورزی بود. چنان فعالیت می کرد که عرق از پیشانی مبارکش می ریخت. گفتم: فدایت شوم! بیل را بدهید تا من کار کنم. فرمودند: «دوست دارم آدمی برای کسب روزی حلال در برابر آفتاب آزرده شود».[8]

    کار، قبیح نیست!

    روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با جمعی از اصحاب در محلی حضور داشتند. در آن میان، چشمان آنان به جوانی نیرومند و زیبا اندام افتاد که در اول صبح به کار اشتغال داشت. یاران پیامبر گفتند: اگر این جوان نیرومند، نیرو و انرژی خود را در راه خدا مصرف می کرد، چقدر شایسته ستایش بود. حضرت فرمودند:
    این سخن را مگویید. اگر این جوان برای تأمین معاش می کوشد و انگیزه او بی نیازی از دیگران است، در راه خدا قدم برداشته. اگر هدف او پذیرایی از پدر و مادر ناتوان خود باشد، باز هم در راه خدا کار می کند. اگر هم مقصود او سر و سامان دادن به خانواده و فرزندانش باشد، او به راه خدا رفته و انگیزه مقدسی دارد.[9]

    بوسه بر دست کارگر

    هنگامی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جنگ تبوک برمی گشت، سعد انصاری، یکی از کارگران مدینه به استقبال آن حضرت آمد. وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با او دست داد، لمس دست های زبر و خشن مرد انصاری، حضرت را تحت تأثیر قرار داد و برای همین از او پرسید: چرا دستان تو این‌طور کوفته و خشن شده، آیا ناراحتی خاصی به تو رسیده؟ عرضه داشت: یا رسول‌الله! خشونت و زبری دستان من، بر اثر کار با بیل و طناب است که به وسیله آنها زحمت می کشم و مخارج خود و خانواده ام را تأمین می کنم. در این هنگام، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دست او را بوسید و فرمودند: «این دستی است که آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد».[10]

    احترام به همه شغل ها

    حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر معصومان(علیهم السلام)، مسلمانان را به کار و تلاش توصیه می کردند و برای مشاغل تولیدی، صنعتی، تجاری و دیگر شغل ها، اهمیت خاصی قائل بودند. در اینجا به نقل برخی گفتارهای آنان راجع به بعضی مشاغل می پردازیم:

    خانه‌سازی:

    امام صادق(علیه السلام) به فردی که در اثر جهل و غرور تن به کار نمی داد و خود را نیازمند دیگران نموده بود، فرمودند: «برو کار کن و در بالای سرت بار حمل کن و از مردم بی نیاز باش. همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سنگ ها را به‌دوش خود حمل می کرد و دیوار خانه اش را می ساخت».[11]

    باغ‌داری:

    امام علی (علیه السلام) به سلمان فرمودند: «باغی را که پیامبر با دستان خویش آن را ساخته و درخت هایش را کاشته است، برای فروش به مشتریان عرضه کن» و سلمان هم باغ پیامبر را فروخت.[12] همچنین پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر مسلمانی که نهال درختی بنشاند و آن درخت به ثمر برسد، خداوند متعال در مقابل آن درختی در بهشت قرار می دهد».[13]

    دامداری:

    روزی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «تمام پیامبران الهی پیش از آنکه به مقام نبوت برسند، مدتی چوپانی کردند.» از ایشان سؤال شد: آیا شما هم چوپانی کرده اید؟ فرمودند: «بلی، من مدتی گوسفندان اهل مکه را به چراگاه برده ام».[14]

    راه سازی:

    امام صادق(علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «پیامبر اعظم(ص)، یکی از راه های عمومی را که آب، آن را خراب کرده بود، با چیدن سنگ تعمیر کرد. به خدا سوگند! انسان ها و چهارپایان تا این لحظه از آن استفاده می کنند».[15]

    کشاورزی:

    حضرت امام صادق‌(علیه السلام) فرمودند: آن روز که آدم ابوالبشر از بهشت به زمین رانده شد و نیاز به غذا و آب پیدا کرد، با حضرت جبرئیل به مشورت پرداخت و از او یاری طلبید. جبرئیل آدم را چنین راهنمایی کرد: «ای آدم! اگر می-خواهی نیازمندی های خود را برطرف کنی، کشاورز باش و به زراعت بپرداز»[16] و این‌گونه بود که پدر انسان ها، نخستین کشاورز روی زمین شد.
    روزی یکی از یاران امام صادق(علیه السلام) از ارزش کار دهقانان پرسید، امام پاسخ فرمودند: «همه پیامبران الهی جز حضرت ادریس(ع)، از راه کشاورزی امرار معاش می کردند، ولی حضرت ادریس به کار خیاطی مشغول بود».[17]

    صنعت:

    امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «ساختن، آموختن و کار کردن با انواع و اقسام آلات و ادواتی که بندگان خدا به آنها نیاز دارند و منافع ایشان در آنها و قوام زندگی شان به آنهاست، حلال است».[18]

    تجارت:

    امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «تجارت را وامگذارید که خوار می شوید. تجارت کنید تا خداوند به شما برکت دهد.»[19] همچنین امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «تجارت کنید که در تجارت برای شما بی نیازی است از آنچه مردم دارند، و خداوند عزّوجل، پیشه ور امین را دوست دارد».[20]

    پرستاری:

    امام صادق(علیه السلام) می فرمایند که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کسی که برای برآوردن نیاز بیماری تلاش کند، خواه نیاز او برآورده شود یا نه، همانند روزی که از مادر متولد شده است، از گناهان پاک می-شود».[21]
    امام صادق(علیه السلام) نیز فرمودند: «یکی از عواملی که موجب شد یوسف را فردی نیکوکار بدانند، این بود که در زندان به پرستاری از بیماران اهتمام می ورزید و از آنان مراقبت می کرد».[22]

    چند شغله بودن

    از روایات ائمه(علیه السلام) به دست می آید که چند شغل داشتن، در نظر اسلام چندان پسندیده نیست.
    امام صادق (علیه السلام) در حدیثی می فرمایند: «کسی که توان و همتش را در یک شغل به کار گیرد، خداوند در آن کار یاری اش می کند و هرکس توان و همتش را در چند شغل به کار گیرد، خداوند او را رها خواهد کرد».[23]
    از قدیم هم ضرب المثل جالبی داریم که می گوید: با یک دست چند هندوانه نمی توان برداشت.

    پی نوشت ها :

    [1] . اعراف: 9.
    [2] . جمعه: 10.
    [3] . قصص: 73.
    [4] . تحف العقول، ص37.
    [5] . الکافی، ج4، ص12.
    [6] . همان، ج5، ص88.
    [7] . طبرانی، معجم الکبیر، ج24، ص318.
    [8] . مستدرک الوسائل، ج2، ص417.
    [9] . المحجه البیضاء، ج3، ص145.
    [10] . اسدالغابه، ج2، ص72.
    [11] . وسائل الشیعه، ج17، ص38.
    [12] . حلیة الابرار، ج1، ص331.
    [13] . کنزالعمال، ج3، ص896.
    [14] . میزان الاعتدال، ج3، ص293.
    [15] . حلیة الابرار، ج1، ص329.
    [16] . وسائل الشیعه، ج19، ص37.
    [17] . تهذیب، ج2، ص115.
    [18] . وسائل الشیعه، ج2، ص536.
    [19] . همان، ص528.
    [20] . همان.
    [21] . بحارالانوار، ج81، ص217.
    [22] . همان، ج12، ص230.
    [23] . کافی، ج2، ص246.

    منبع: ماهنامه گلبرگ ، شماره 105



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:16 AM   |  

    فرهنگ‌ كار در اسلام‌

    فرهنگ‌ كار در اسلام‌





    چه‌ جایگاهی‌ در مبانی‌ دینی‌ و اعتقادی‌ مادارد؟ آیا فرهنگ‌ موجود كار در جامعه‌ ما بافرهنگ‌ دینی‌ و ملی‌مان‌ هماهنگ‌ و همخوان‌است‌؟ آیا دین‌ اسلام‌ ما را به‌ كار و كوشش‌ و تلاش‌دعوت‌ كرده‌ است‌ یا به‌ تن‌پروری‌؟ حقیقت‌ این‌است‌ كه‌ هم‌ فرهنگ‌ دینی‌ ما و هم‌ فرهنگ‌ ملی‌ مامشوق‌ كار و كوشش‌ است‌ و فرهنگ‌ كار فعلی‌ ما باباورهای‌ دینی‌ و ملی‌ متضاد است‌. پیامبرعظیم‌الشان‌ اسلام‌ حضرت‌ محمد مصطفی‌(صلی الله علیه و آله و سلم) دست‌ كارگر را می‌بوسید و از افراد بیكار و تنبل‌خشنود و راضی‌ نبود و همواره‌ در كاركردن‌ ازدیگران‌ پیش‌ می‌گرفت‌، اما وضعیت‌ امروز جامعه‌ما به‌ جایی‌ رسیده‌ است‌ كه‌ كار كردن‌ عیب‌ است‌ وبچه‌های‌ كارگران‌ و كشاورزان‌ ترجیح‌ می‌دهند كه‌عنوان‌ كار پدر خود را جایی‌ اعلام‌ نكنند.
    این‌ درشرایطی‌ است‌ كه‌ سایر ملت‌ها به‌ خصوص‌ملت‌های‌ اروپایی‌ و مردم‌ غیرمسلمان‌ جهان‌ به‌شدت‌ برای‌ كار ارزش‌ قائل‌ هستند و در كار وكوشش‌ و عمل‌ به‌ دستورات‌ و توصیه‌های‌ قرآن‌مجید و روایات‌ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم‌) و ائمه‌ اطهار (علیهم السلام‌) درزمینه‌ كار از ما پیشی‌ گرفته‌اند.

    ● جایگاه‌ فرهنگ‌ كار در اسلام‌

    یكی‌ از موضوع‌هایی‌ كه‌ همیشه‌ مورد تاكیددین‌ اسلام‌ قرار گرفته‌، بحث‌ كار و كوشش‌ و پرهیزاز بطالت‌ و مبنا قرار دادن‌ كار برای‌ شكوفایی‌استعدادهای‌ انسان‌ و تربیت‌ اوست‌ و این‌ امر هم‌در قرآن‌ و هم‌ در سنت‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌.مرحوم‌ استاد مرتضی‌ مطهری‌ در كتاب‌ تعلیم‌ وتربیت‌ در اسلام‌، یكی‌ از بهترین‌ راه‌های‌ تربیت‌افراد را كار می‌داند و حدیث‌ شریفی‌ از نبی‌ اكرم‌(صلی الله علیه و آله و سلم‌) نقل‌ می‌كند كه‌(النفس‌ ان‌ لم‌ تشغله‌ شغلك‌)یعنی‌ اگر تو خودت‌ را متوجه‌ كاری‌ نكنی‌، نفس‌ تورا مشغول‌ به‌ خودش‌ می‌كند.
    بنابراین‌ از نظرمبنایی‌، ما آموزه‌های‌ گرانبهایی‌ درباره‌ كار داریم‌كه‌ متاسفانه‌ مانند بسیاری‌ از آموزه‌های‌ دیگر دینی‌ما در كتابخانه‌ها مضبوط و كمتر در میدان‌ عمل‌ به‌آن‌ توجه‌ شده‌ است‌. در قرآن‌ مجید، آیات‌زیادی‌ درباره‌ ارزش‌ كار و تاكید بر عمل‌ صالح‌وجود دارد. قرآن‌ به‌ شدت‌ انسان‌ را از حرف‌زدن‌های‌ بی‌عمل‌ منع‌ و همواره‌ تاكید می‌كند كه‌فضل‌ خدا نصیب‌ كسانی‌ خواهد شد كه‌ اهل‌ جهد وكوشش‌ و تلاش‌ باشند. در آیات‌ ۳۹ تا ۴۱ سوره‌نجم‌ آمده‌ است‌: و این‌ كه‌ برای‌ انسان‌ بهره‌ای‌ جزسعی‌ و كوشش‌ او نیست‌ و سعی‌ او به‌ زودی‌ دیده‌می‌شود و سپس‌ به‌ او جزای‌ كافی‌ داده‌ خواهدشد. در یكی‌ دیگر از آیات‌ آمده‌ است‌: آن‌ كسی‌كه‌ سرای‌ آخرت‌ را بطلبد و سعی‌ و كوشش‌ خود رابرای‌ آن‌ انجام‌ دهد، در حالی‌ كه‌ ایمان‌ داشته‌باشد، سعی‌ و تلاش‌ او پاداش‌ داده‌ خواهد شد.
    (سوره‌ اسراء، آیه‌ ۱۹)
    براساس‌ یكی‌ دیگر از آیات‌ قرآن‌، هر كسی‌مسئول‌ كاری‌ است‌، كه‌ انجام‌ داده‌ و بایدعكس‌العمل‌ آن‌ را چه‌ خوب‌ و چه‌ بد پذیرا باشد.در آیه‌ ۳۸ سوره‌ مدثر به‌ صراحت‌ این‌ موضوع‌مطرح‌ شده‌ است‌ كه‌ هر كسی‌ در گرو اعمال‌خویش‌ است‌. آیه‌ ۹۷ سوره‌ نحل‌ بیانگر این‌مطلب‌ است‌ كه‌ هر كس‌ عمل‌ صالح‌ كند، خواه‌ مردباشد، خواه‌ زن‌، به‌ او حیات‌ پاكیزه‌ می‌بخشیم‌ وپاداش‌ آنها را به‌ بهترین‌ اعمالی‌ كه‌ انجام‌ داده‌اند، خواهیم‌ داد.

    ● ارزش‌ كار در سنت‌

    در روایات‌ است‌ وقتی‌ كه‌ پیغمبر اكرم‌ (صلی الله علیه و آله و سلم‌) ازجنگ‌ تبوك‌ برمی‌گشتند،(سعد) یكی‌ از انصار به‌استقبال‌ ایشان‌ آمد و با وی‌ مصافحه‌ كرد. حضرت‌دیدند كه‌ دست‌های‌ او زبر و خشن‌ شده‌ و پینه‌بسته‌ است‌، از وی‌ سوال‌ فرمودند چه‌ كار كردی‌ كه‌دست‌هایت‌ این‌ قدر خشن‌ شده‌ است‌؟ سعدعرض‌ كرد یا رسول‌ا... زیاد بیل‌ زده‌ام‌. چون‌مجبور بودم‌ برای‌ نان‌ زن‌ و بچه‌ام‌ كار كنم‌.حضرت‌ دست‌های‌ سعد را گرفتند و بوسیدند وفرمودند: این‌ دستی‌ است‌ كه‌ در آتش‌ نخواهدسوخت‌. نظیر این‌ مطالب‌ در زندگی‌ پیامبر و ائمه‌اطهار زیاد است‌. این‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ كار وكارگری‌ در نزد اولیا خدا چقدر ارزش‌ و عظمت‌دارد.
    ▪ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ (صلی الله علیه و آله و سلم‌) می فرمایند:
    كسی‌ كه‌ برای‌تامین‌ زندگی‌ خانواده‌اش‌ زحمت‌ می‌كشد،همچون‌ كسی‌ است‌ كه‌ در راه‌ خدا جهاد می‌كند -بر امت‌ خویش‌، بیش‌ از هر چیز از شكم‌ پرستی‌ وپرخوابی‌ و بیكاری‌ بیمناكم‌ - از رحمت‌ خدا دوراست‌ هر كس‌ كه‌ بار زندگی‌ خویش‌ را به‌ روی‌دوش‌ مردم‌ افكند - خداوند متعال‌ دوست‌ داردهنگامی‌ كه‌ یكی‌ از شما مسلمانان‌ كاری‌ را انجام‌می‌دهد با دقت‌ لازم‌ كارش‌ را ارائه‌ دهد - آن‌كس‌ كه‌ از زحمت‌ و تلاش‌ و دسترنج‌ خویش‌خورد، در روز قیامت‌ مثل‌ برق‌ از پل‌ صراطمی‌گذرد.
    ▪ حضرت‌ علی‌ (علیه السلام‌) می فرمایند:
    برترین‌ كار آن‌ است‌ كه‌رضای‌ خدا در آن‌ خواسته‌ شود - انسان‌ مومن‌همیشه‌ اوقات‌ مشغول‌ كار است‌ - كسی‌ كه‌ كار كند،نیرویش‌ افزون‌ گردد. روزی‌ها دارای‌ وسیعه‌ وسببی‌ هستند، بنابراین‌ در به‌ دست‌ آوردن‌ روزی‌،به‌ روش‌ خوب‌ و پسندیده‌ عمل‌ كنید و نیكویی‌ رابكار برید - خداوند انسان‌ دارای‌ شغل‌ و حرفه‌ كه‌امانتدار باشد را دوست‌ می‌دارد - بر شما باد كه‌دست‌ از كار و تلاش‌ برندارید چه‌ در حال‌ نشاط وچه‌ در حال‌ كسالت‌ - به‌ وسیله‌ كار و كوشش‌، ثواب‌و پاداش‌ بدست‌ می‌آید نه‌ با كسالت‌ و تنبلی‌ - به‌وسیله‌ كارهای‌ شایسته‌ و نیك‌، درجات‌ وارزش‌های‌ انسان‌ها بالا می‌رود - عمل‌ و كارمعرف‌ انسان‌ مومن‌ است‌ - هیچ‌ كس‌ از شما در راه‌خدا شب‌ را به‌ صبح‌ نرسانید كه‌ با ارزشتر از كسی‌ كه‌برای‌ رفع‌ نیازهای‌ خود و خانوده‌اش‌ تلاش‌می‌كند - هر كسی‌ به‌ استقبال‌ كارها رود، دارای‌بصیرت‌ می‌شود - از تاخیر در كارها بپرهیزید،همچنین‌ از دست‌ دادن‌ فرصت‌ انجام‌ كارهای‌خوب‌، زیرا آن‌ موجب‌ پشیمانی‌ خواهد بود -كسالت‌ و تنبلی‌ آخرت‌ را نابود می‌كند.
    ▪ امام‌ جعفرصادق‌ (علیه السلام‌ می فرمایند:
    ملعون‌ است‌ كسی‌ كه‌ بار زندگی‌ خودرا بر دوش‌ دیگران‌ افكنده‌ باشد. در طلب‌ روزی‌خود سستی‌ نورزید، زیرا پدران‌ شما زحمت‌می‌كشیدند و تلاش‌ می‌كردند تا آن‌ را به‌ دست‌آورند. با اعمال‌ خود دعوت‌ كننده‌ مردم‌ باشید ونه‌ با زبان‌تان‌.
    ▪ امام‌ باقر (علیه السلام‌) می فرمایند:
    هرگز به‌ آن‌ چه‌ نزد خداوندمتعال‌ است‌ دست‌ پیدا نمی‌كنید مگر به‌ وسیله‌عمل‌.

    ● ارزش‌ كار در فرهنگ‌ ملی‌ ما

    كار در فرهنگ‌ ملی‌ ما نیز جایگاه‌ بسیار باارزشی‌دارد. ادبیات‌ ما مملو از مطالبی‌ است‌ كه‌ مشوق‌ وموید پركار بودن‌ انسان‌ است‌. تعلیم‌ و تربیت‌،اخلاق‌ و فرهنگ‌ ایرانی‌ نیز همواره‌ بر این‌ نكته‌تاكید داشته‌ است‌ كه‌ كار سرمایه‌ جاودانی
    انسان‌است‌. تا همین‌ چند سال‌ پیش‌ اكثر خانواده‌هاوقتی‌ بچه‌های‌شان‌ به‌ سن‌ و سال‌ نوجوانی‌می‌رسیدند، آنها را با كار و كارگری‌ آشنا می‌كردندو اكثر دانش‌آموزان‌ و حتی‌ دانشجویان‌ تا دو دهه‌پیش‌ در ضمن‌ تحصیل‌ كار می‌كردند و این‌ یك‌افتخار بزرگ‌ برای‌ جوانان‌ و نوجوانان‌ بود كه‌خودشان‌ به‌ مرحله‌ای‌ از زندگی‌ رسیده‌اند كه‌می‌توانند با كار كردن‌ روی‌ پای‌ خود بایستند واستقلال‌ پیدا كنند.
    اما متاسفانه‌ در سال‌های‌ اخیربا رواج‌ فرهنگ‌ سرمایه‌داری‌ در كشور آن‌ هم‌ ازكثیف‌ترین‌ نوع‌ سرمایه‌داری‌ یعنی‌ سرمایه‌داری‌تجاری‌ (نه‌ سرمایه‌داری‌ صنعتی‌) كه‌ متكی‌ بردلالی‌ و واسطه‌گری‌ و ربا و نزول‌خوری‌ و زندگی‌انگلی‌ است‌، شرایطی‌ پیش‌ آمد كه‌ كار و كارگری‌در اذهان‌ عمومی‌ ننگ‌ و عار قلمداد شد. نصرا...كوهی‌) یكی‌ از كفاشان‌ دست‌ دوز قدیمی‌ در این‌رابطه‌ می‌گوید:(زمانی‌ كه‌ ما وارد این‌ كار شدیم‌هم‌ درآمد این‌ كار كفاف‌ زندگی‌ ما را می‌كرد و هم‌این‌ كه‌ اعتبار و منزلت‌ اجتماعی‌ این‌ كار بالا بود،اما متاسفانه‌ امروز شرایطی‌ حاكم‌ شده‌ است‌ كه‌ نه‌درآمد كاری‌ این‌ نوع‌ كارها خوب‌ است‌ و نه‌ اعتبارو منزلت‌ آن‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ جوانان‌ زیربار این‌نوع‌ كار ها نمی‌ روند.
    منبع: www.aftab.ir



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:16 AM   |  

    دلسردی از کار و چند راه حل

    دلسردی از کار و چند راه حل
    مترجم: آذین صحابی
    اگر شما هم یک کارمند باشید، احتمالا با شرایطی که خواهیم گفت آشنایی دارید چرا که ممکن است برای خودتان اتفاق افتاده باشد یا برای همکارتان که با شما دوستی نزدیک دارد .
    چند سال از شروع کار شما و به عبارتی کارمندیتان می‌گذرد و حالا احساس می‌کنید که انگار دارید در جا می‌زنید و در راهی قرار گرفته‌ اید که هیچ تغییر و پیشرفتی در آن نمی‌بینید. در این نقطه باید درست فکر کنید و ببینید که دقیقا در کجا هستید و آیا راه کنونی می‌تواند شما را به هدفتان برساند یا نه .
    نکته اولی که باید به آن توجه کنید اینست که چه چیز در این شغل کنونی شما را مجذوب کرده از انجام آن راضی و خوشحال می‌شوید. مثلا دوست دارید در بخش فن‌آوری اطلاعات کار کنید یا این که کار با تکنولوژی‌های فنی و ابزارهای مکانیکی را ترجیح می‌دهید. شاید هم به هر دو علاقه‌مند باشید. دوست دارید به عنوان یک سرگروه فعال باشید یا این که ترجیح می‌دهید از کسی دستور بگیرید؟
    علاوه بر این‌ها موفقیت‌هایی را که در طی این دوره کارمندی و باعث غرور و مباهات شما بوده‌اند را در نظر بگیرید و قدری مثبت به اوضاع نگاه کنید. لازم نیست که این پیروزی‌ها حتما بسیار برجسته و قابل توجه باشند. مثلا هنگامی که توانستید به همکارتان که در حل و برطرف کردن اشکال کامپیوترش درمانده بود، کمک کنید، یک موفقیت کسب کردید چرا که احساس رضایت داشتید که دانش و معلومات فنی خودتان را به خوبی به کار گرفتید. زمانی هم که برای ارتقای امنیت سیستم‌های کامپیوتری شرکتتان ابزاری تدوین کردید،‌باز هم یک پیروزی دیگر بود که شما را مغرور و شاد کرد. یادآوری و لحاظ کردن این پیروزی‌های کوچک و بزرگ می‌تواند انگیزه‌ای برای کار و پیشرفت به شما هدیه دهد .
    نشانه‌ای دیگر هم هست که می‌تواند در یافتن یک نقطه شروع دوباره یا مسیر جدید فعالیت‌های شغلی، به شما کمک کند. این علامت راهنما نحوه گذراندن اوقات فراغت شماست. مثلا اگر در یک سازمان خیریه فعال هستید و آن گروه را مدیریت می‌کنید، این عمل نشان می‌دهد که مدیریت و راهبری یک گروه از کارهای مورد علاقه شماست که اگر پرورش یافته با اعتماد به نفس و دانش حرفه‌ای بیشتر همراه شود، به شما کمک خواهد کرد تا در همان حوزه شغلی‌تان به یک مدیر و سرگروه توانا و کارآمد تبدیل شوید . یا اگر در همان مجموعه به کارهای سیستم‌های کامپیوتری رسیدگی می‌نمایید، باز هم این علاقه به دانش فن‌آوری اطلاعات را می‌توانید در زمینه‌ای اینچنین و در ابعادی وسیعتر به خدمت بگیرید .
    دوباره فکر کنید و ایده‌های شغلی گوناگونی را به ذهن بیاورید و خطوط ذهنی کلی و در هم و برهم ترسیم کنید و سپس با دقت آنها را پیش چشم بیاورید و مثل یک ذره‌بین بزرگترشان کنید. ببینید که کدام خطوط برجسته‌تر هستند و نشان از چه حرفه‌ای دارند. این نقاشی ذهنی که بیش از همه به
    چشم آمده همان چیزیست که غالب بر ذهن شماست. اما باز هم باید فکر کنید. آیا می‌توانید این حرفه تازه با این محیط کار،‌مسئولیت‌ها و امکانات فن‌آوری جدید را بپذیرید؟
    کار مهم دیگر اینست که نقاط قوت و ضعف مهارت‌های حرفه‌ایتان را بشناسید. فراموش نکنید که برای فهم این نکات باید نظرات و پس‌ خوراندهای همکاران و دوستانی که مورد اعتمادتان هستند را جویا شوید. این دریافت پس خوراندها به این دلیل اهمیت دارد که ممکن است شما از خود تصوری خاص داشته باشید در حالی که دیگران ممکن است نظری کاملا عکس تصور شما اظهار کنند. مثلا آنها می‌ گویند که این همکارمان واقعا در برنامه‌نویسی شبکه خبره و استاد است اما خودتان فکر می‌کرده‌اید که اصلا خوب کار نمی‌کنید .
    پس از فهم نقاط ضعف و قوت،‌درصدد تقویت نقاط قوت و برطرف کردن نقاط ضعف برآیید. اگر می‌خواهید در پست مدیریت جای گیرید اما مهارت‌های کافی ندارید، از دوره‌های آموزشی استفاده کنید و از شرکت در پروژه‌های مدیریتی که تحت سرپرستی مدیران برتر از شرکت‌تان انجام می‌شوند، بهره گیرید. فراگیری مطالب گوناگون که دانش عمومی و تخصصی شما را بالا می‌برند و اخذ مدارک تخصصی بیشتر،‌امتیازات لازم برای کسب درجه مدیریت و موفقیت در آن را به همراه می‌آورند .
    با وجود تمامی این محاسبات،‌هرگز برای استعفا عجله نکنید. دقت کنید و درست به جریانات اطرافتان توجه داشته باشید. گاهی اوقات مدیران برای ترفیع دادن به کارمندان با لیاقت و توانای خود، مسئولیت‌های آنها را زیاد می‌کنند تا ببنند که آیا می‌توانند عهده‌دار پست‌های بالاتر و مهمتر شوند یا خیر. مثلا مدیران از این کارمندان می‌خواهند که در جلسات و میتینگ‌های بیشتر و مهمتری حاضر شوند یا این که مستقیما با شخص آنها کار کنند. اگر دیدید که شما هم در این دسته افراد قرار گرفته‌اید، بدانید که نشانه‌ها از پیشرفت و بهبود اوضاع هستند .
    راه دیگر ارتقای موقعیت شغلی وترفیع اینست که با مدیر بخش خودتان حرف بزنید. به او بگویید که خواهان بازبینی و بررسی موقعیت حرفه‌ایتان هستید و فکر می‌کنید که توانایی‌های بالاتری دارید. او به شما کمک خواهد کرد تا مسیری درست که شما را به اهدافتان خواهد رساند، بیابید و طی کنید .
    سعی کنید برای رفع این حالت یاس و ناخشنودی هر چه بیشتر در حرفه خود وارد شوید و به شکل کاملا تخصصی در جهت کسب معلومات و مهارت‌های گوناگونی که کارایی شما را بالا می‌برند، تلاش کنید. شاید این ناامیدی و نارضایتی حاصل از کمبود مهارت‌ها و اطلاعات نوینی باشند که هر روز در حال تغییر و تحولند . شرکت در کنفرانس‌ها، سمینارها و کارگاه‌های آموزشی مطالب و دانش‌های جدیدی را به شما می‌آموزند که با فراگیری و بکارگیری آنها می‌توانید به شکل کارمندی مستعد و توانمند ظاهر شوید که نظر مدیران را جلب می‌کند. آنوقت این کارمند درخشان به راحتی به مقامات بالاتری خواهد رسید که راه را به سوی کسب اهدافش،‌ هموار می‌کند. در این میان از معلومات عمومی هم نباید غافل شوید. در هر صورت چه بخواهید در همین سازمان کنونی بمانید یا بخواهید در جستجوی کار دیگری باشید، این معلومات و دانش‌ها و مهارت‌های عمومی و تخصصی به کمکتان خواهند آمد .
    منبع: روزنامه تفاهم



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:15 AM   |  

    عوامل تربيت: كار و تلاش

    عوامل تربيت: كار و تلاش
     
    بحث ما دربارۀ عوامل تربيت بود. دربارۀ چند عامل بحث كرديم و حال دنبالۀ بحث:
    يكي از عواملي كه خيلي ساده است ولي شايد كمتر به آن توجه مي¬شود، عامل كار است ، كار از هر عامل ديگري اگر سازنده¬تر نباشد، نقشش در سازندگي كمتر نيست. انسان اين جور خيال مي¬كند كه كار اثر و معلول انسان است، پس انسان مقدم بر كار است؛ يعني چگونگي انسان مقدم بر چگونگي كار و چگونگي كار تابع چگونگي انسان است و بنابراين تربيت بر كار مقدم است، ولي اين درست نيست. هم تربيت بر كار مقدم است و هم كار بر تربيت؛ يعني ايندو، هم علت يكديگر هستند و هم معلول يكديگر. هم انسان سازنده و خالق و آفرينندۀ كار خودش است،‌و هم كار (و نوع كار) خالق و آفرينندۀ روح و چگونگي انسان است.

    كار از نظر اسلام

    در اسلام بيكاري مردود و مطرود است و كار به عنوان يك امر مقدس، شناخته شده است. در زبان دين وقتي مي¬خواهند تقدس چيزي را بيان كنند به اين صورت بيان مي¬كنند كه خداوند فلان چيز را دوست دارد. مثلا در حديث وارد شده است:
    ان الله يحب المؤمن المحترف .
    خداوند مؤمني را كه داراي يك حرفه است و بدان اشتغال دارد، دوست دارد.
    يا اينكه گفته¬اند:
    الكاكد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله .
    كسي كه خود را براي ادارۀ زندگي¬اش به مشقت مي¬اندازد، مانند كسي است كه در راه خدا جهاد مي¬كند.
    يا آن حديث نبوي معروف كه فرمود:
    ملعون من القي كله علي الناس .
    هركسي كه بيكار بگردد و سنگيني ]معاش[ خود را بر دوش مردم بيندازد، ملعون است و لعنت خدا شامل اوست.
    اين حديث در وسائل و بعضي كتب ديگر است.
    يا حديث ديگري كه در بحار و برخي كتب ديگر هست كه وقتي در حضور مبارك رسول اكرم دربارۀ كسي سخن مي¬گفتند كه فلاني چنين و چنان است، حضرت مي¬پرسيد كارش چيست؟ اگر مي¬گفتند كار ندارد، مي-فرمود: سقط من عيني يعني در چشم من ديگر ارزشي ندارد. در اين زمينه متون زيادي داريم.
    در همين كتاب كوچك داستان راستان، از حكايات و داستانهاي كوچكي كه از پيغمبر و اميرالمؤمنين و ساير ائمه نقل كرده¬ايم فهميده مي¬شود كه چقدر كار كردن و كار داشتن از نظر پيشوايان اسلام مقدس است،‌ و اين درست برعكس آن چيزي است كه در ميان برخي متصوفه و زاهدمآبان و احيانا در فكر خود ما رسوخ داشته كه كار را فقط در صورت بيچارگي و ناچاري درست مي¬دانيم، يعني هركسي كه كاري دارد مي¬گوييم اين بيچاره محتاج است و مجبور است كه كار كند؛ في حد ذاته آن چيزي كه آن را توفيق و مقدس مي¬شمارند بيكاري است كه خوشا به حال كساني كه نياز ندارند كاري داشته باشند، حال كسي كه بيچاره است ديگر چكارش مي¬شود كرد؟! در صورتي كه اصلا مسئلۀ نياز و بي نيازي مطرح نيست. اولا كار يك وظيفه است. حديث ملعون من القي كله علي الناس ناظر به اين جهت است. ولي ما اكنون دربارۀ كار از اين نظر بحث نمي-كنيم كه كار يك وظيفۀ اجتماعي است و اجتماع حقي بر گردن انسان دارد و يك فرد هرچه مصرف مي¬كند محصول كار ديگران است. و اگر نظريۀ ماركسيستها را بپذيريم اساسا ثروت و ارزش و هر چيزي كه ارزشي دارد، تمام ارزشش بستگي به كاري دارد كه در راه ايجاد آن انجام گرفته است؛ يعني كالا و كالا بودن كالا درواقع تجسم كاري است كه روي آن انجام شده است. حال اگر اين نظريه صد درصد درست نباشد ، باز هر چيزي كه انسان مصرف مي¬كند لااقل مقداري از ارزش آن در برابر كاري است كه روي آن انجام گرفته است. لباسي كه مي¬پوشيم، غذايي كه مي¬خوريم، كفشي كه به پا مي¬كنيم، مسكني كه در آن زندگي مي¬كنيم، هرچه را كه نظر كنيم مي¬بينيم غرق در نتيجۀ كار ديگران هستيم. كتابي كه جلومان گذاشته و مطالعه مي¬كنيم، محصول كار ديگران است: آن كه تأليف كرده، آن كه كاغذ ساخته، آن كه چاپ كرده،‌آن كه جلد نموده و غيره. انسان در اجتماعي كه زندگي مي¬كند غرق است در محصول كار ديگران،‌و به هر بهانه¬اي بخواهد از زير بار كار شانه خالي كند همان فرمودۀ پيغمبر است كه سنگيني او روي دوش ديگران هست بدون اينكه كوچكترين سنگيني از ديگران به دوش گرفته باشد.
    باري در اينكه كار يك وظيفه است نمي¬شود شكي كرد، ولي ما دربارۀ كار از نظر تربيت بحث مي¬كنيم. آيا كار فقط وظيفه¬اي از روي ناچاري اجتماعي است؟ يا نه، اگر اين مسئله نباشد نيز لازم است و به عبارت ديگر اگر اين لابديت و ناچاري وظيفۀ اجتماعي نباشد، باز هم كار از نظر سازندگي فرد يك امر لازمي است. انسان يك موجود – به يك اعتبار – چند كانوني است. انسان جسم دارد، انسان قوۀ خيال دارد، انسان عقل دارد، انسان دل دارد، انسان . .. كار براي جسم انسان ضروري است، براي خيال انسان ضروري است، براي عقل و فكر انسان ضروري است، و براي قلب و احساس و دل انسان هم ضروري است. اما براي جسم كمتر احتياج به توضيح دارد، زيرا يك امر محسوس است. بدن انسان اگر كار نكند مريض مي¬شود؛ يعني كار يكي از عوامل حفظ الصحه است. بحث در اين باره ضرورتي ندارد. بياييم راجع به قوۀ خيال بحث كنيم.

    كار و تمركز قوۀ خيال

    انسان يك نيرويي دارد و آن اين است كه دائما ذهن و خيالش كار مي¬كند. وقتي كه انسان دربارۀ مسائل كلي به طور منظم فكر مي¬كند كه از يك مقدمه¬اي نتيجه¬اي مي¬گيرد، اين را مي¬گوييم تفكر و تعقل. ولي وقتي كه ذهن انسان بدون اينكه نظمي داشته باشد و بخواهد نتيجه گيري كند و رابطۀ منطقي بين قضايا را كشف نمايد، همين طور كه تداعي مي¬كند از اينجا به آنجا برود، اين يك حالت عارضي است كه اگر انسان خيال را در اختيار خودش نگيرد يكي از چيزهايي است كه انسان را فاسد مي¬كند؛ يعني انسان نياز به تمركز قوۀ خيال دارد. اگر قوۀ خيال آزاد باشد، منشأ فساد اخلاق انسان مي¬شود. اميرالمؤمنين عليه¬السلام مي¬فرمايند:
    النفس ان لم تشغله شغلك.
    يعني اگر تو نفس را به كاري مشغول نكني، او تو را به خودش مشغول مي¬كند.
    يك چيزهايي است كه اگر انسان آنها را به كاري نگمارد طوري نمي¬شود، مثل يك جماد است. اين انگشتر را كه من به انگشتم مي¬كنم، اگر روي طاقچه¬اي يا در جعبه¬اي بگذارم طوري نمي¬شود. ولي نفس انسان جور ديگري است، هميشه بايد او را مشغول داشت؛ يعني هميشه بايد يك كاري داشته باشد كه او را متمركز كند و وادار به آن كار نمايد و الا اگر شما به او كار نداشته باشيد، او شما را به آنچه كه دلش مي¬خواهد وادار مي¬كند و آن وقت است كه دريچۀ خيال به روي انسان باز مي¬شود؛ در رختخواب فكر مي¬كند، در بازار فكر مي¬كند، همين طور خيال خيال خيال، و همين خيالات است كه انسان را به هزاران نوع گناه مي¬كشاند اما برعكس، وقتي كه انسان يك كار و يك شغل دارد، آن كار و شغل، او را به سوي خود مي¬كشد و جذب مي¬كند و به او مجال براي فكر و خيال باطل نمي¬دهد.

    كار و جلوگيري از گناه

    كتابي است به نام اخلاق از مردي به نام ساموئل اسمايلز. از كتابهاي خوبي كه در اخلاق نوشته¬اند اين كتاب است. كتاب ديگري است به نام در آغوش خوشبختي. اين هم كتاب خوبي است. الان يادم نيست كه در كداميك از اين دو كتاب خوانده¬ام. نوشته بود: گناه غالبا انفجار است، مثل ديگ بخار كه اگر آن را حرارت بدهند و هيچ منفذي و دريچۀ اطميناني نداشته باشد، بالاخره انفجار پيش مي¬آيد. گفته بود: غالبا گناهان انفجار هستند، انسان منفجر مي¬شود. منظورش اين است كه انسان به حكم اينكه يك موجود زنده است بايد با طبيعت در حال مبادله باشد. آقاي مهندسي بازرگان در كتابهايشان خيلي جاها اين مطلب را بيان كرده¬اند كه انسان با طبيعت دائما در حال مبادله است، يعني از يك طرف نيرو و انر‍‍‍ژي مي¬گيرد و از طرف ديگر مي¬خواهد مصرف كند. وقتي كه انسان نيرو و انرژي مي¬گيرد، اين نيرويي را كه گرفته (چه جسمي و چه روحي) بايد يك جايي مصرف كند. خيال انسان هم همين طور است. بدن انسان وقتي نيرو مي¬گيرد بايد مصرف شود: زبان انسان بالاخره بايد حرفي بزند، چشم انسان بالاخره بايد چيزي را ببيند، گوش انسان بالاخره بايد صدايي را بشنود، دست و پاي انسان بايد حركتي كند؛ يعني انسان نمي¬تواند مرتب از طبيعت انرژي بگيرد و بعد خود را نگه دارد و مصرف نكند. اين مصرف نكردن مثل همان ديگ بخار بي منفذ است كه مرتب حرارتش مي¬دهند و بالاخره منفجر مي-شود. افرادي كه به دليل تعين مآبي يا به هر دليل ديگر اينها را در يك حالت بيكاري و به قول عربها در يك حالت «عطله» در مي¬آورند، يعني تمام وجودشان از نظر كار كردن و صرف انرژيهاي ذخيره شده در يك حالت تعطيل مي¬ماند، در حالي كه خودشان هم متوجه نيستند نيروها سعي مي¬كنند كه به يك وسيله يرون آيند. راه صحيح و درست و مشروع كه برايش باقي نگذاشته، از طريق غيرمشروع بيرون مي¬آيد. غالبا حكام، جاني از آب درمي¬آيند و يكي از علل جاني شدن آنان همين حالت تعطيل بودن و عطله از كار درست است، چون تعين مآبي اقتضا مي¬كند كه حاكم هيچ كاري از كارهاي شخصي خود را انجام ندهد. مثلا اگر سيگاري هم مي¬خواهد بكشد، اشاره نكرده كسي ديگري سيگار را آماده مي¬كند و حتي كبريت را هم كس ديگري مي¬كشد و خودش اين مقدار هم زحمت نمي¬كشد كه براي سيگارش كبريت بكشد. كفشش را مي¬خواهد پايش كند، يك كسي فورا مي¬آيد پاشنه كش درآورده و كفشش را به پايش مي¬كند. لباسش را مي¬خواهد روي دوشش بيندازد، فورا كسي روي دوشش مي¬اندازد. به يك وصفي درمي¬آيد كه همۀ كارهايش را ديگران انجام مي¬دهند و او همين جور مربامانند، بيكار مي¬نشيند و حتي طوري مي¬شود كه دست زدن به يك كار را – هرچند ساده و كوچك باشد – برخلاف شأن و حيثيت خود تشخيص مي¬دهد.
    دربارۀ يكي از امراي قديم خراسان مي¬گويند كه جبۀ خز خوبي پوشيده بود. براي او قلياني آوردند، قليان تكاني خورد و آتش آن روي جبۀ خزش افتاد. برخلاف شأن خودش مي¬ديد كه لباسش را تكان دهد تا آتش بيفتد. فقط گفت: «بچه¬ها» يعني بياييد. تا آنها آمدند، جبه و مقداري از تنش سوخت. اصلا برخلاف شأن و حيثيت خود مي¬دانست كه جبۀ خود را تكان دهد، و حتي شنيديم اگر مي¬خواست بيني خود را پاك كند ديگري بايد دستمال جلو دماغش مي¬گرفت .
    اينكه اين اشخاص دست به هر جنايت و خيانتي مي¬زنند براي همين است كه آداب اجتماعي نمي¬گذارد كه اينها انرژيهاي خود را در راه صحيح مصرف كنند.

    زن و غيبت

    زنها در قديم مشهور بودند كه زياد غيبت مي¬كنند. شايد اين به عنوان يك خصلت زنانه معروف شده بود كه زن طبيعتش اين است و جنسا غيبت كن است،‌در صورتي كه چنين چيزي نيست، زن و مرد فرق نمي¬كنند. علتش اين بود كه زن (مخصوصا زنهاي متعينات، زنهايي كه كلفت داشته¬اند و در خانه ،همۀ كارهايشان را كلفت و نوكر انجام مي¬دادند) هيچ شغلي و هيچ كاري، نه داخلي و نه خارجي نداشت، صبح تا شب بايد بنشيند و هيچ كاري نكند، كتاب هم كه مطالعه نمي¬كرده و اهل علم هم كه نبوده، بايد يك زن همشأن خودش پيدا كند، با آن زن چه كند؟ راهي غير از غيبت كردن به رويشان باز نبوده و اين برايشان يك امر ضروري بوده؛ يعني اگر غيبت نمي¬كردند واقعا بدبخت و بيچاره بودند.
    يك وقتي در آن انجمن ماهانه داستاني نقل كردم كه از روزنامه گرفته بودم. نوشته بود در يكي از شهرهاي كوچك ايالت فيلادلفياي آمريكا در خانواده¬ها قمار آنقدر رايج شده بود كه زنها به آن عادت كرده بودند و در خانه¬ها به صورت يك بيماري رواج يافته بود، و شكايت همه اين بود كه زنها ديگر كاري غير از قمار ندارند. اول اين را به عهدۀ واعظها گذاشتند كه آنها اين بيماري را از سر مردم بيرون ببرند. ولی آخر بیماری علت دارد ؛تا علتش از میان نرود که بیماری از بین نمی رود .واعظها شروع كردند به موعظه در زيانهاي قمار و آثار اخروي آن، ولي اثر نداشت. يك شهردار پيدا شد و گفت كه من اين بيماري را معالجه مي¬كنم. آمد كارهاي دستي از قبيل بافتني را تشويق كرد و براي زنها مسابقه¬هاي خوب گذاشت و جايزه¬هاي خوب تعيين كرد. طولي نكشيد كه زنها دست از قمار كشيده و به اين كارها پرداختند.
    آن مرد علت را تشخيص داده و فهميده بود كه علت پرداختن زنها به قمار، بيكاري و احتياج آنها به سرگرمي است. كار ديگري برايشان به وجود آورد تا توانست قمار را از ميان ببرد. يعني درواقع يك خلأ روحي در ميان آنها وجود داشت و آن خلأ منشأ اين گناه بود. آن آدم فهميد كه اين خلأ را بايد پر كرد تا بشود قمار را از بين برد، و تا آن خلأ به وسيلۀ ديگري پر نشود نمي¬توان آن را از ميان برداشت.
    اين است كه يكي از آثار كار، جلوگيري از گناه است. البته نمي¬گويم صد در صد اين طور است، ولي بسياري از گناهان منشأش بيكاري است. در جلسۀ پيش راجع به گناه فكري و خيالي صحبت كرديم كه گناه منحصر به گناهي كه به مرحلۀ عمل برسد نيست، گناه خيالي هم گناه است، يعني فكر گناه هم نوعي گناه است. البته فكر گناه تا به مرحلۀ عمل نرسيده، خود آن گناه نيست؛ برخلاف فكر كار نيك كه اگر به وسيلۀ مانعي به مرحلۀ عمل هم نرسد، در نزد خدا به منزلۀ همان عمل خوب شمرده مي¬شود.

    استعداديابي در انتخاب كار

    كار علاوه بر اينكه مانع انفجار عملي مي¬شود، مانع افكار و وساوس و خيالات شيطاني مي¬گردد. لهذا در مورد كار مي¬گويند كه هركسي بايد كاري را انتخاب كند كه در آن استعداد دارد، تا آن كار علاقۀ او را به خود جذب كند. اگر كار مطابق استعداد و مورد علاقه نباشد و انسان آن را فقط به خاطر درآمد و مزد بخواهد انجام دهد، اين اثر تربيتي را ندارد و شايد فاسدكنندۀ روح هم باشد. انسان وقتي كاري را انتخاب مي¬كند بايد استعداديابي هم شده باشد. هيچ كس نيست كه فاقد همۀ استعدادها باشد، منتها انسان خودش نمي¬داند كه استعداد چه كاري را دارد. مثلا وضع دانشجويان ما با اين كنكورهاي سراسري وضع بسيار ناهنجاري است. دانشجو مي¬خواهد به هر شكلي كه هست اين دو سال سربازي را نرود، و عجله هم دارد به هر شكلي كه هست در دانشگاه راه پيدا كند. وقتي آن ورقه¬ها و پرسشنامه¬ها را پر مي¬كند، چند جا كه ديپلمش به او اجازه مي¬دهد نام نويسي مي¬كند، هرجا را كه درآمدش بيشتر است انتخاب مي¬كند و بسا هست جايي را انتخاب مي¬كند كه اصلا ذوق آن را ندارد؛ يعني سرنوشت خود را تا آخر عمر به دست يك تصادف مي¬دهد. اين آدم تا آخر عمر خوشبخت نخواهد شد. بسا هست اين فرد ذوق ادبي اصلا ندارد ولي با وجود ديپلم رياضي احتياطا اسمي هم در ادبيات يا الهيات مي-نويسد. بعد آنجاها قبول نمي¬شود و مي¬آيد اينجا، جاي كه نه استعدادش را دارد و نه ذوقش را،‌و تا آخر عمر كاري دارد كه آن كار روح و ذوقش را جذب نمي¬كند.
    كارهاي اداري هم اكثر اين جور است. البته ممكن است به بعض كارها شوق داشته باشند ولي اكثر، خود كار اداري ابتكار ندارد و فقط تكرار است و شخص اجبارا براي اينكه گزارش غيبت ندهند و حقوقش كم نشود، با وجود بي ميلي شديد، آن چند ساعت را پشت ميز مي¬نشيند. اين هم خودش صدمه¬اي به فكر و روح انسان مي-زند. انسان بايد كاري را انتخاب كند كه آن كار عشق وعلاقۀ او را جذب كند، و از كاري كه علاقه ندارد بايد صرف نظر كند ولو درآمدش زياد باشد.
    پس در مورد كار، اين جهت را بايد مراعات كرد و آن وقت است كه خيال و عشق انسان جذب مي¬شود و در كار ابتكاراتي به خرج مي¬دهد.

    كار و آزمودن خود

    و از همين جاست كه يكي از خواص كار آشكار مي¬شود، يعني آزمودن خود. يكي از چيزهايي كه انسان بايد قبل از هر چيز بيازمايد خودش است. انسان قبل از آزمايش خودش نمي¬داند چه استعدادهاي دارد؛ با آزمايش، استعدادهاي خود را كشف مي¬كند. تا انسان دست به كار نزده،‌ نمي¬تواند بفهمد كه استعداد اين كار را دارد يا ندارد. انسان، با كار خود را كشف مي¬كند، و خود را كشف كردن بهترين كشف است. اگر انسان دست به كاري زد و ديد استعدادش را ندارد، كار ديگري را انتخاب مي¬كند و بعد كار ديگر تا بالاخره كار مورد علاقه و موافق با استعدادش را پيدا مي¬كند. وقتي كه آن را كشف كرد، ذوق و عشق عجيبي پيدا مي¬كند و اهميت نمي¬دهد كه درآمدش چقدر است. آن وقت است كه شاهكارها به وجود مي¬آورد كه شاهكار ساختۀ عشق است نه پول و درآمد. با پول مي¬شود كار ايجاد كرد، ولي با پول نمي¬شود شاهكار ايجاد كرد. واقعا بايد انسان به كارش عشق داشته باشد.
    پس يكي از خواص كار اين است كه انسان با كار، خود را مي¬آزمايد و كشف مي¬كند.

    كار و فكر منطقي

    گفتيم منطقي فكر كردن اين است كه انسان هر نتيجه¬اي را از مقدماتي كه در متن خلقت و طبيعت قرار داده شده بخواهد. اگر انسان فكرش اين جور باشد كه هميشه نتيجه را از راهي كه در متن خلقت براي آن نتيجه قرار داده شده بخواهد، اين فكر منطقي است. اما اگر انسان هدفها، ايده¬ها و آرزوهاي خود را از يك راههايي مي¬خواهد كه آن راهها راههايي نيست كه در خلقت به سوي آن هدفها باشد و اگر احيانا يك وقت بوده،‌تصادف بوده است يعني كليت ندارد، ]فكر او منطقي نيست.[ مثلا ممكن است يك نفر از راه يك گنج ثروتمند شده باشد. مثلا در صحرا مي¬رفته و يا زميني خريده بوده و مي¬خواسته ساختمان كند و بعد زمين را كنده و گنجي پيدا شده، يا از راه بليتهای بخت آزمايي پولش زياد شده است. اگر انسان هميشه پول را از چنين راههايي بخواهد، يعني راهي كه منطقي و حساب شده نيست، فكر او فكر غيرمنطقي است. اما اگر كسي پول و درآمدي را از راهي منطقي بخواهد، فكرش منطقي است. مثلا اگر انسان درآمد را از راه عملگي بخواهد، درست است كه راه ضعيفي است ولي راهي منطقي است. اگر من فكر كنم كه امروز اين بيل را روي شانه¬ام بگيرم و بگويم تا غروب حاضرم كار كنم، اين مقدار منطقي است كه تا امشب مبلغ پانزده تومان گيرم مي¬آيد. انسان وقتي كه در عمل و وارد كار باشد فكرش منطقي مي¬شود؛ يعني در عمل رابطۀ علي و معلولي و سببي و مسببي را لمس مي¬كند و چون لمس مي¬كند فكرش با قوانين عالم منطبق مي¬شود و ديگر آن فكر، شيطاني و خيالي و آرزويي نيست بلكه منطبق است بر آنچه كه وجود دارد، و آنچه كه وجود دارد حساب است و منطق و قانون.
    اين است كه عرض كرديم كار روي عقل و فكر انسان اثر مي¬گذارد. گذشته از اينكه انسان با كار تجربه مي¬كند و علم به دست مي¬آورد و كار مادر علم است،‌يعني بشر علم خود را با تجربه و كار به دست آورده است و به عبارت ديگر گذشته از اينكه كار منشأ علم است، عقل و فكر انسان را نيز اصلاح و تربيت و تنظيم و تقويت مي¬كند.

    تأثير كار بر احساس انسان

    همچنين كار روي احساس انسان اثر مي¬گذارد، آن كه در اصطلاح قرآن «دل» گفته مي¬شود و آن چيزي كه رقت، خشوع، قساوت، روشني و تاريكي به او نسبت داده مي¬شود،‌مي¬گوييم: فلان كس آدم رقيق القلبي است، فلاني آدم قسي القلبي است، يا مي¬گوييم: قلبم تيره شد،‌قلبم روشن شد؛ آن كانوني كه در انسان وجود دارد و ما اسمش را دل مي¬گذاريم. كار از جمله آثارش اين است كه به قلب انسان خضوع و خشوع مي¬دهد، يعني جلو قساوت قلب را مي¬گيرد. بيكاري قساوت قلب مي¬آورد و كار، اقل فايده¬اش براي قلب انسان اين است كه جلو قساوت قلب را مي¬گيرد.
    در مجموع، كار در عين اينكه معلول فكر و روح و خيال و دل و جسم آدمي است، سازندۀ خيال،‌سازندۀ عقل و فكر، سازندۀ دل و قلب و به طور كلي سازنده و تربيت كنندۀ انسان است.

    كار و احساس شخصيت

    يكي ديگر از فوايد كار، مسئلۀ حفظ شخصيت و حيثيت و استقلال است كه تعبيرهاي مختلفي دارد. مثلا آبرو؛ انسان آنگاه كه شخصيتش ضربه بخورد،‌ آبروي برود و تحقير بشود ناراحت مي¬شود. انسان در اثر كار- و مخصوصا اگر مقرون به ابتكار باشد – به حكم اينكه نيازش را از ديگران برطرف كرده است، در مقابل ديگران احساس شخصيت مي¬كند، يعني ديگر احساس حقارت نمي¬كند.
    دو رباعي است منسوب به اميرالمؤمنين علي عليه¬السلام در ديوان منسوب به ايشان، در يكي مي¬فرمايند:
    لنقل الصخر من قلل الجبال
    احب الي من منن الرجال
    يقول الناس لي في الكسب عار
    فان العار في ذل السؤال
    براي من سنگ كشي از قله¬هاي كوه (يعني چنين كار سختي) گواراتر و آسانتر است از اينكه منت ديگران را به دوش بكشم. به من مي¬گويند: در كار و كسب ننگ است ، و من مي¬گويم: ننگ اين است كه انسان نداشته باشد و از ديگران بخواهد.
    در رباعي ديگر مي¬فرمايد:
    كد كد العبد ان احببت ان تصبح حرا
    اگر مي¬خواهي آزاد زندگي كني،‌مثل برده زحمت بكش.
    و اقطع الآمال من مال بني آدم طرا
    آرزويت را از مال هركس كه باشد ببر و قطع كن.
    لا تقل ذا مكسب يزري فقصد الناس ازري
    نگو اين كار مرا پست مي¬كند، زيرا از مردم خواستن از هر چيزي بيشتر ذلت مي¬آورد.
    انت ما استغنيت عن غيرك اعلي الناس قدرا
    وقتي كه از ديگران بي نياز باشي،‌هر كاري داشته باشي از همۀ مردم بلند قدرتر هستي.

    بوعلي سينا و مرد كناس

    شنيده¬اید كه بوعلي سينا مدت زيادي از عمرش را به سياست و وزارت گذراند و وزارت چند پادشاه را داشته است، و اين از جمله چيزهايي است كه علماي بعد از او بر وي عيب گرفته¬اند كه اين مرد وقتش را بيشتر در اين كارها صرف كرد، در صورتي كه با آن استعداد خارق العاده مي¬توانست خيلي نافعتر و مفيدتر واقع شود.
    يك وقتي بوعلي با همان كبكبه و دبدبه و دستگاه وزارتي و غلامها و نوكرها داشت از جايي عبور مي¬كرد. بك يك كناسي برخورد كرد كه داشت كناسي مي¬كرد و مستراحي را خالي مي¬نمود. بوعلي هم معروف است كه سامعۀ خيلي قوي داشته و حتي مطالب افسانه واري در اين مورد مي¬گويند. كناس با خودش شعري را زمزمه مي¬كرد. صدا به گوش بوعلي رسيد:
    گرامي داشتم اي نفس از آنت
    كه آسان بگذرد بر دل جهانت
    بوعلي خنده¬اش گرفت كه اين مرد دارد كناسي مي¬كند و منت هم بر نفسش مي¬گذارد كه من تو را محترم داشتم براي اينكه زندگي بر تو آسان بگذرد. دهنۀ اسب را كشيد و آمد جلو گفت: انصاف اين است كه خيلي نفست را گرامي داشته¬اي!‌از اين بهتر ديگر نمي¬شد كه چنين شغل شريفي انتخاب كرده¬اي!‌ مرد كناس از هيكل و اوضاع و احوال شناخت كه اين آقا وزير است. گفت: «نان از شغل خسيس خوردن،‌ به كه بار منت رئيس بردن» (گفت: همين كار من از كار تو بهتر است.) بوعلي از خجالت عرق كرد و رفت .
    خود اين يك مطلبي است و يك نيازي است براي انسان: آزاد زندگي كردن و زير بار منت احدي نرفتن. اين براي كسي كه بويي از انسانيت برده باشد باارزش ترين چيزهاست،‌و اين بدون اينكه انسان كاري داشته باشد كه به موجب آن متكي به نفس و متكي به خود باشد ممكن نيست.

    توصيۀ رسول اكرم

    داستاني در اصول كافي است و من در داستان راستان ذكر كرده¬ام:
    يكي از اصحاب رسول اكرم خيلي فقير شده بود به طوري كه به نان شبش محتاج بود. يك وقت زنش به او گفت: برو خدمت پيغمبر صلي الله عليه و اله ،‌شايد كمكي بگيري . اين شخص مي¬گويد: من رفتم حضور پيغمبر صلي الله عليه و اله و در مجلس ايشان نشستم و منتظر بودم كه خلوت شود و فرصتي به دست آيد. ولي قبل از اينكه من حاجتم را بگويم، پيغمبر اكرم جمله¬اي گفتند و آن اين بود:
    من سألنا اعطيناه و من استغني عنا اغناه الله.
    كسي كه از ما چيزي بخواهد به او عنايت مي¬كنيم، اما اگر خود را از ما بي نياز بداند خدا واقعا او را بي نياز مي¬كند.
    اين جمله را كه شنيد، ديگر حرفش را نزد و برگشت منزل. ولي باز همان فقر و بيچارگي گريبانگيرش بود. يك روز ديگر به تحريك زنش دوباره آمد خدمت پيغمبر. در آن روز هم پيغمبردر بين سخنانشان همين جمله را تكرار فرمودند. مي¬گويد: من سه بار اين كار را تكرار كردم و در روز سوم كه اين جمله را شنيدم فكر كردم كه اين تصادف نيست كه پيغمبر در سه نوبت اين جمله را به من مي¬گويد. معلوم است كه پيغمبر مي¬خواهد بفرمايد از اين راه نيا. اين دفعۀ سوم در قلب خودش احساس نيرو و قوت كرد،‌گفت: معلوم مي¬شود زندگي راه ديگري دارد و اين راه درست نيست. با خودش فكر كرد كه حالا بروم و از يك نقطه شروع كنم ببينم چه مي¬شود با خود گفت: من هيچ چيزي ندارم،‌ولي آيا هيزم كشي هم نمي¬توانم بكنم؟ چرا. اما هيزم كشي بالاخره الاغي، شتري و ريسمان و تيشه¬اي مي¬خواهد . اين ابزار را از همسايه¬ها عاريه گرفت. يك بار هيزم گذاشت روي حيوان و آورد و فروخت، و بعد پولي را كه تهيه كرده بود برد خانه و خرج كرد. براي اولين بار نتيجۀ كار را ديد و لذت آن را چشيد. فردا هم اين كار را تكرار كرد. يك مقدار از پول هيزم را خرج كرد و يك مقدار را ذخيره نمود. چند روز اين كار را تكرار كرد تا به تدريج تيشه و ريسمان را از خود كرد و يك حيوان هم براي خود خريد و كم كم از همين راه زندگي او تأمين شد. يك روز رفت خدمت رسول خدا. پيغمبر به او فرمودند: نگفتم من سألنا اعطيناه و من استغني عنا اغناه الله؟ اگر تو آن روز چيزي از من مي¬خواستي مي¬دادم اما تا آخر عمر گدا بودي، ولي توكل به خدا كردي و رفتي دنبال كار، خدا هم تو را بي نياز كرد.

    كار از نظر ناصر خسرو

    شعري است از ناصرخسرو ، مي¬گويد:
    چو مرد باشد پركار و بخت باشد يار
    ز خاك تيره نمايد به خلق زر عيار
    فلك به چشم بزرگي كند نگاه در آنك
    بهانه هيچ نيارد ز بهر خردي كار
    بزرگ باش و مشو تنگدل ز خردي كار
    كه سال تا سال آرد گلي زمانه ز خار
    بزرگ حصني دان دولت و درش محكم
    به عون كوشش بر درش مرد يابد بار
    ز هر كه آيد كاري در او پديد بود
    چنان كز آينه پيدا بود تو را ديدار
    مي¬خواهد بگويد هركسي هنرش از چهره¬اش پيداست. بعد در مذمت بيكاري و بيعاري شعر خوبي دارد، مي-گويد:
    شراب و خوا و كباب و رباب تره و نان
    هزار كاخ فزون،‌كرد با زمي هموار

    كار از ديدگاه بزرگان

    در مجلۀ «بهداشت رواني» خواندم كه پاستور دانشمند معروف گفته است:
    بهداشت رواني انسان در لابراتوار و كتابخانه است.
    مقصودش اين است كه بهداشت رواني انسان به كار بستگي دارد و انسان بيكار، خود به خود بيمار مي¬شود. من اينجا نوشته¬ام كه اختصاص به لابراتوار و كتابخانه ندارد، كليۀ كارهايي كه مي¬تواند انسان را عميقا جذب كند و فكر را بسازد خوب هستند.
    در همان مجله از ولتر نقل کرده بود که می گفته است :
    هر وقت احساس مي¬كنم كه درد و رنج بيماري مي¬خواهد مرا از پاي درآورد، به كار پناه مي¬برم. كار بهترين درمان دردهاي دروني من است.
    در همان كتاب اخلاق ساموئل اسمايلز يادم است كه نوشته بود:
    بعد از ديانت ، مدرسه¬اي براي تربيت انسان بهتر از مدرسۀ كار ساخته نشده است.
    و از بنيامين فرانكلين نقل كرده بود كه :
    عروس زندگي «كار» نام دارد. اگر شما بخواهيد داماد اين عروس بشويد (يعني شوهر اين عروس بشويد) فرزند شما «سعادت» نام خواهد داشت.
    پاسكال گفته است:
    مصدر كليۀ مفاسد فكري و اخلاقي ، بيكاري است. هر كشوري كه بخواهد اين عيب بزرگ اجتماعي را رفع كند، بايد مردم را به كار وادارد تا آن آرامش عميق روحي كه عدۀ معدودي از آن آگاهند در عرصۀ وجود افراد برقرار شود.
    و سقراط گفته است:
    كار، سرمايۀ سعادت و نيكبختي است.
    و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.


    منبع:راسخون




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:14 AM   |  

    كار اقتصادى در پرتو بينش و ارزش‌هاى اسلامى

    كار اقتصادى در پرتو بينش و ارزش‌هاى اسلامى
    نويسنده:مجيد رضايي( عضو هيأت‌علمي دانشگاه مفيد)
    • چكيده‏
    روابط حاكم بر بازار كار، متأثّر از ديدگاه مكتب اقتصادى به كار است. اعتقادات، اخلاقيات و روش‌هاى عملى، آثارشديدى بر رفتار دارد. نوع رفتار در بازار كار، آثار خود را در بخش توليد و بر رشد جامعه پديد مي‏آورد. اعتقادات‏اسلامى و اخلاقيات آن، مسلمان را به انجام كار اقتصادى ترغيب ساخته، انگيزه‏هاى متعدّدى را در او ايجاد مي‏كند.
    برخلاف آن‌چه درباره آموزه‌هاى دينى گفته شده، مبانى ارزشى و اعتقادى مسلمان توانايى ايجاد برآيند رفتار توسعه‏زا را در خود دارد. متون دينى و عملكرد اولياى دينى، كار اقتصادى را مطلوب و محبوب معرّفى كرده است و اعتقاد به قضا و قدر الاهى، رزاقيت خداوند، شفاعت، قيامت، توكّل، زهد، و صبر فقط تضادى با انجام كار نداشته، بلكه درك صحيح از موارد پيش‌گفته، اثر مثبت آن را بر كار و ايجاد زمينه رشد و توسعه اقتصادى نشان مي‏دهد.
    • مقدّمه‏
    بازار كار، از مهم‌ترين بازارهاى اقتصادى است. خصوصيات منحصر به فرد نيروى كار و اثر آن بر ديگر بازارها و بر كل‏ّ اقتصاد جامعه اهميّت خاصّى به آن داده است. ديدگاه مكاتب گوناگون بشرى به پديده كار و نيروى كار متفاوت است. جايگاه ارزشى كار در هر جامعه، زمينه فرهنگى اصيلى براى تأثير بر پديده‏هاى اقتصادى است.
    تغيير ديدگاه به‏كار اقتصادى در دوران قرون وسطا تا دوران جديد، باعث رشد جامعه غربى در بُعد اقتصادى شد. برخى، توسعه ‏اقتصادى قرون جديد را مرهون تغيير نگاه بنيادين جامعه به كار اقتصادى و كسب ثروت، و عقب‏ماندگى ديگر جوامع را ناشى از كمبود بنيادهاى فرهنگى دانسته، عقايد دينى و نگرش‏هاى سنتّى به كار، كسب روزى، قضا و قدر، و مانند آن‏ را از عوامل مهمّ عقب‏افتادگى اقتصادى مي‏شمارند. داورى نادرست درباره مكتب اقتصادى اسلام به طور عمده ناشى ‏از عدم اطّلاع از مبانى دينى در اين امور است. نوشته حاضر درصدد است با مراجعه به متون دينى اصيل (قرآن وسنّت)، ديدگاه كلّى دين مبين را به كار اقتصادى نشان دهد. حجم مطالب مربوط به كار در اسلام، بسيار گسترده ومتنوّع بوده و قرار گرفتن آن در يك مقاله امر دشوارى است. ابواب گوناگون جوامع روايى، اين مباحث را در خود جاي‏ داده است. اميد است نوشته حاضر بتواند نمايى كلّى از آن مجموعه را در معرض ديد دوستداران اقتصاد اسلامى قراردهد. ديدگاه دين درباره كار در گستره هستى و ويژگي‌هاى كلّى كار، رابطه عقايد خاص دينى مثل قضا و قدر الاهى، رزاقيت الاهى، تضمين روزى، و معاد با كار اقتصادى، ارتباط خصوصيات اخلاقى مثل توكّل، صبر، زهد و قناعت با كار و توسعه اقتصادى، بيان اسوه‏هاى عملى در اين زمينه، اثبات مطلوبيت ذاتى كار اقتصادى، و تفاوت ديدگاه اسلام با ديگر مكاتب و اهداف و انگيزه‏هاى كار اقتصادى فرد مسلمان، مطالب آمده در نوشته حاضر است.
    1. كار در گستره هستى
    جهان هستى جلوه كار خدا است. كار را آفريد؛ آن‌گاه عالم را به حق رقم زد (دخان (44): 38). آسمان‌ها وزمين را در شش روز پديد آورد (اعراف (7): 54)، و بدون تكيه‏گاه ظاهرى سپهر نيلگون را رفعت بخشيد(رعد (13): 2)، و با توان و قدرت و بدون سستى از آن محافظت كرد (فاطر (35): 41). زمين‏را همچون گاهواره در اختيار انسان قرار داد (طه (20): 53) تا در پهنه سفره آن قرار گيرد (نوح‏(71): 19؛ غافر (40): 64)، و طعام و عزّت خود را به چنگ آرد (مرسلات (77): 25).ستارگان را زيور و زينت آسمان قرار داد (صافات (37): 6)، و ماه تابان و خورشيد جهان افروز را براي‏روشنايى زمين نمايان ساخت (فصلت (41): 12)؛ آن‌گاه همه را در مدار خود حركت داد (يس‏(36): 40) تا شب و روز را در پى هم و هر يك را از دل ديگر بدرآرد (فرقان (25): 62 و آل‏عمران‏(3): 27). زمين را با كوه‌هاى استوارش از هيجان و لرزه باز داشت (انبياء (21): 31)، و باد را فرستاد (اعراف (7): 57؛ حجر (15): 22) تا ابرهاى رحمت را بر هم بكوبد و از دل آن، همراه با تندر و مهيب آسمانى قطرات حيات را بر زمين تشنه بريزد (نور (24): 43) تا در مجارى آن فرود رود (مؤمنون‏(23): 18؛ زمر (39): 21) و چشمه‏ها از آن سرازير شود (يس (36): 64) و درياها پديدآيد تا از دل آن تازه‏ها برگيرند و زينت به چنگ آرند (نحل (16): 14؛ رحمن (55): 22). كشتي‌ها برآن روان سازند و بر گستره آن غالب شوند (جاثيه (45): 12). آب‌هاى گونه‏گون را با هم در آميخت بدون آن‌كه‏ يكى شوند (رحمن (55): 19 و 20). با آب رحمت خود، زمين تفتيده را طراوت بخشيد و جوانه‏هاى گياه را بر آن رويانيد. باغ‌ها را ثمر داد و خوشه‏هاى گندم و خرما را نمايان ساخت (ق (50): 9 ـ 11؛ انعام ‏(6): 99). زنبوران را فرمان لانه‏سازى در كوه‌ها و درختان داد و پرندگان را در فضاى آبى حافظ شد و چارپايان را براى غذا و پوشاك و يارى و زيبايى آفريد (نحل (16): 68 و 69 و 79و 66 و 5 ـ 8). تا آن‌گاه ‏كه اراده او بر خلقت احسن قرار گرفت، و او را از آب و خاك بر فطرت خود در زمين صورت داد، و بر عالميان، خليفه ‏خود ساخت (حجر (15): 28؛ روم (30): 30؛ بقره (2): 30). عالم را مسخّر انسان كرد تا با كار و تلاش خود و با عمل صالح، راه خدا را بپيمايد و وارث زمين شود (لقمان (31): 20؛ زمر (39):74)؛ زمين را آباد سازد و بر دوش آن سوار و آن‌را رام كند. (هود (11): 61؛ ملك (67): 15). راه‌هاى آن‌را بيابد و از آن بهره گيرد (زحرف (43): 10). همچون كار خدا كه بر شاكله ذات او است (اسراء(17): 86)، آدمى هم بر مثل شاكله و فطرت الاهى خود كار كند تا آن‌گاه كه به خاك بر مي‏گردد، زمين مرده را ‏حيات بخشيده، و شكرگزار اين همه نعمت بارى تعالى باشد. تمام عزّت و قدرت از آنِ خداى قادر عزيز است كه به اشاره‏اى، عالم بديع را رقم زد و انسان را براى آباد ساختن اين مزرعه زندگى، جانشين خود ساخت (يونس (10): 65؛ بقره (2): 165). خداوند با صنعتگرى تمام، خلقتى را رقم زد كه هدايت، آن‌را به‌دنبال دارد (طه (20): 50). همه مقهور امر او و ملائكه، مأمور و مطيع اشاره اويند (نحل (16): 49 و 50). در سراسر وجود عالم، حركت سريان دارد و فعل الاهى در عالم مادّى سكون بر نمي‏تابد. جوهره عالم در تب وتاب به‌سر مي‏برد و در پى هدف خود روان است. بيكارى و بي‏هدفى در هيچ ذرّه‏اى از عالميان راه ندارد. همه در مسيرحق روان، و از او به سوى او در حركت و تلاشند (انشقاق (84): 6). هدف آفرينش، كار نيك انسان‌ها است، وكار نيك انسان‌ها در صفحه وجود گم نمي‏شود و آثار آن‌را در دو سرا مشاهده مي‏كند (ملك (67): 2؛ كهف ‏(18): 30).
    كار همچون وجود، در تمام شؤون عالم دخالت دارد. كار و كارگر در وجود تمام اشيا مؤثّر است. كارگران، جلوه كار الاهي‌اند. حق تعالى، مبدأ كارگرى است و فعّال است (امام‏خمينى، 1379: ج 7، 172). كار او هر دم نو و تازه‏ است و تكرار در كار او راه ندارد (رحمن (55): 29). او زنده مي‏كند و مي‏ميراند؛ حكمت القا مي‏كند و وحى را ارسال و از زبان پيامبرانش به همه مژده مي‏دهد كه عمل صالحِ انسان، انديشه پاك او را ارتقا مي‏بخشد (فاطر (35): 10).
    افعال بسيارى به خداوند در قرآن و احاديث نسبت داده شده است كه مي‏توان برخى را ذكر كرد. فالق الحبّ والنوي‏ (شكافنده دانه و هسته)، بارئ (پديد آورنده)، بديع‏السموات و الارض، رزّاق، شديدالمحال‏ (نيرومند)، فاطر (خالق)، قيّوم (به پادارنده)، مصوّر (صورت ده)، الصانع، الباسط، المبدئ، المعيد، الباعث، الضّار، المعطى، و ده‌ها اسم و صفت كه دلالت دارد خداوند در آفرينش عالم و تغيير آن فعّاليت مي‏كند (الطباطبائى، 1417: 35 ـ 62)؛ بنابراين افعال الاهى هم در تعريف كلّى كار قرار مي‏گيرد.
    از طرف ديگر، ملائكه هم به امر الاهى مطيع هستند و اوامر او را انجام مي‏دهند (نحل (16): 50). آن‌ها وظيفه ‏تبليغ را به عهده دارند (يس (36): 17). گاه امداد الاهى را به مؤمنان مي‏رسانند (آل‏عمران (3):125) و گاه عذاب را بر ناسپاسان فرود مي‏آورند (حجر (15): 58). آن‌ها كارگزاران نظام آفرينش و به‏وظايف خود آشنا و عامل هستند.
    عمل انسان‌ها در نظام ارزشى دين، گاه عمل صالح و گاه عمل زشت، و جزاى هريك مثل و عين آن است (غافر (40): 40؛ كهف (18): 88؛ يس (36): 54، زمر (39): 70). عمل صالح، حيات‏طيبه را در پى دارد و خير آن به عامل آن باز مي‏گردد (نحل (16): 97؛ فصلت (41): 46)، و در مقابل آن ‏زيان عمل بد است كه اوّل متضرّر آن، انسانى است كه آن‌را انجام مي‏دهد. كار و عمل صالح مطلوب دين است و براي‏اصلاح عمل بايد كارها را در مسير حق و متناسب با نظام آفرينش قرار دهد. هر عملى كه از ايمان او سرچشمه بگيرد و نشانه ايمان قلمداد شود، عمل صالح است.
    گرچه نمونه‏هاى بارز عمل صالح اعمال عبادى است (نماز، حج، جهاد و...)، صلاحيت عمل به‏جهت‏دهى آن بستگى دارد، نه به نوع آن؛ پس كار كشاورزى گاه عمل صالح است، و عملى كه به ظاهر عبادت است، گاه‏ عمل صالح‏ نيست.
    بر اساس آن‌چه گذشت، آشكار مي‌شود كه كار در يك تعريف كلّى، شامل هر نوع فعّاليت مي‏شود چه به قصد دريافت ما به ازاى مالى آن انجام شود يا نه؛ هدف آخرتى داشته باشد يا دنيايي؛ عملِ موجود مادّى باشد يا مجرّد؛ كار يدي‏باشد يا كار فكري؛ كار صنعتى و توليدى باشد يا كار خدماتى؛ عمل عبادى باشد يا عمل اقتصادى.
    2. كار و قضا و قدر الاهى‏
    در ديدگاه توحيدى، خداوند، عالم را به‌صورت علّى و معلولى پديد آورده است؛ يعنى برخى پديده‏ها معلول و متأثّراز ديگر پديده‏هايند. نظام عالم بر اساس قانون علّت و معلول استوار است و سلسله علل به خدا منتهى مي‌شود. به‏عبارت ديگر، تمام موجودات، معلول خدا هستند و از فيض او بهره مي‏گيرند. در ديدگاه حكمت اسلامى، موجودات‏ عين فقر و ربطند و سلسله علل و معاليل مجراى فيض هستند، نه علّت و هستى بخش. معناى توحيد افعالى هم اين‏است كه نظام عالم را مشيت الاهى در تمام مراتب به جريان مي‏اندازد.
    قضا به معناى حكم و قطع و فيصله دادن، و قدر به معناى اندازه و تعيين است. حوادث جهان از آن جهت كه ‏وقوع آن‌ها در علم و مشيّت الاهى قطعيّت و تحتّم يافته است، مقضّى به قضاى الاهى هستند و از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعيّت مكانى و زمانى آن‌ها تعيين شده است، مقدّر به تقدير الاهي‌اند. حوادث عالم بي‏ارتباط باهمديگر نبوده و آن چنان نيست كه نظام اسباب و مسبّاب در كار نباشد و تمام حوادث مستقيم از ناحيه بارى تعالي‏آفريده شوند. بنابر اصل عليّت عمومى، پيوند ضرور و قطعى حوادث با يك‌ديگر و اين‌كه هر حادثه‏اى تحتّم و قطعيّت‏ خود و همچنين تقدّر و خصوصيات وجودى خود را از امورى مقدّم بر خود گرفته، امرى مسلّم و غيرقابل انكاراست. اصل عليّيّت و اصل ضرورت علّى و معلولى و اصل سنخيّت از اصول متعارفه علوم بشرى است. طبق اين نظر، سرنوشت هر موجودى به دست موجودى ديگر است كه علت او است و ضرورت وجود و خصوصيات او را ايجاد كرده، و آن هم معلول نعمت ديگرى است.
    اعتقاد به قضا و قدر عمومى و اين‌كه هر حادثه‏اى و از آن جمله اعمال و افعال بشر به قضا و قدر الاهى است، مستلزم‏جبر نيست. اين استلزام آن‌گاه رخ مي‏دهد كه بشر و اراده او را در كار دخيل ندانيم و قضا و قدر را جانشين قوّه و نيرو و اراده بشر بدانيم؛ زيرا ذات حق با اسباب و از راه علل خاصّى در جهان تأثير مي‏بخشد. قضا و قدر الاهى چيزى جز سرچشمه گرفتن نظام سببى و مسببّى جهان از علم و اراده الاهى نيست؛ بنابراين، عقيده جبر به اعتقاد به قضا وقدر الاهى ارتباطى ندارد.
    همچنين قبول اصل علّيت عمومى با آزادى و اختيار بشر منافاتى ندارد. بشر داراى اختيار و آزاد آفريده شده است. به اوعقل و فكر و اراده اعطا شده تا در مواجه با راه‌هاى متعدّد، بدون اجبار، يكى را برگزيند. انتخاب يكى از آن‌ها به نظر و فكر و اراده و مشيّت شخصى او مربوط مي‌شود. طرز فكر و انتخاب او است كه راه خاصّى را معيّن مي‏كند. در اين‏جا شخصيّت‏ و صفات روحى و اخلاقى و سوابق تربيتى موروثى و ميزان عقل و دورانديشى بشر تأثير خود را به جا مي‏گذارد. قطعيّت يافتن يك راه و يك كار فقط به خواست شخصى او مرتبط است (ر.ك‏: مطهرى، 1345).
    مقصود از قضا و قدر حتمى و غيرحتمى كه در متون دينى از آن ياد شده (كلينى، 1362: ج 1، 151؛ مجلسى، 1374: ج 5، 124)، اين نبوده است كه اختيار را انكار كنيم يا قضا و قدر در جريان عالم و دست‌كم در افعال و اعمال بشر را منكر شويم. مقصود از قضا و قدر حتمى، قضا و قدر مربوط به موجودات مجرّد است كه يك‏نحو وجود دارند و تحت تأثير علل گوناگون قرار نمي‏گيرند؛ بنابراين، يك نوع سرنوشت بيش‌تر ندارد؛ چون امكان ‏جانشين شدن سلسله‏اى از علل به جاى اين سلسله نيست؛ امّا در غيرمجردات كه امكان هزاران نقش و رنگ را دارند وتحت قانون حركت هستند و همواره بر سر چند راهى قرار مي‏گيرند، قضا و قدرهاى غيرحتمى وجود دارد؛ يعنى ‏يك نوع قضا و قدر، سرنوشت آن‌ها را معيّن نمي‏كند؛ زيرا سرنوشت معلول در دست علّت است و چون اين امور با علل‏ گوناگون سروكار دارد، سرنوشت‏هاى مختلف در انتظار آن‌ها است. مادّه طبيعى، استعداد تكامل دارد و با علل وعوامل مختلف مواجه مي‏شود و تحت تأثير هر يك، حالتى مي‏يابد كه مخالف حالت متأثّر از ديگرى است. بيماري‏كه مرضى سبب درد او شده است اگر دوا مصرف كند، دوا علّت ديگرى است كه سرنوشت او را تغيير مي‏دهد. سرنوشت‌هاى گوناگون در مواجهه با شخص است و او مي‏تواند يكى را برگزيند. اگر دوا بخورد و شفا يابد، به سبب قضا و قدر الاهى است و اگر دوا نخورد و بيمارى او را از پاى درآورد، اين هم به سبب سرنوشت و قضا و قدر الاهى است (مطهري 1345: 53).
    قضا و قدر، عاملى در عرض ساير عوامل جهان آفرينش نيست؛ بلكه مبدأ و منشأ و سرچشمه همه عامل‌هاى جهان‏ است؛ از اين رو محال است قضا و قدر، در شكل يك عامل در مقابل ساير عامل‌‌ها و مجزّا از آن‌ها ظاهر شود و جلو ‏تأثير عامل خاصّى را بگيرد يا عامل خاصّى را به كارى وادارد. جبر به معناى اين‌كه اكراه و اجبار ازطرف قضا و قدر بر انسان باشد، محال است؛ زيرا در عرض ساير عوامل نيست. بلى، براى مظاهر قضا و قدر ممكن است‏كه يكى ديگرى را به كارى وا دارد؛ مثل اين‌كه انسانى ديگرى را به كار وا مي‌دارد؛ امّا اين غير از جبر اصطلاحي‏است كه تأثير قضا و قدر به طور مستقيم بر اراده انسانى است.
    در هيچ يك از آيات قرآن و روايات اولياى دين و عملكرد مسلمانان، نشانى از ارتباط بين كار نكردن و آباد كردن دنيا واعتقاد به قضا و قدر الاهى وجود ندارد. در قرآن، آيات متعدّدى است كه انسان را بر سرنوشت خود مسلّط قلمداد مي‏كند و مي‏فرمايد:
    إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي‏ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ (رعد (13): 12).
    خدا وضع هيچ مردمي‏ را عوض نمي‏كند، مگر آن‌كه خود آن‌ها وضع نفسانى خود را تغيير دهند.
    إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (رعد (13): 3).
    ما انسان را راه نُموديم؛ او خود سپاسگزار است يا ناسپاس.
    ظَهَرَالْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ (روم (30): 41).
    در صحرا و دريا به واسطه كردار بد مردم‏فساد و تباهى پديد شده است.
    در روايات آمده است كه اميرالمؤمنان عليه‌السلام در سايه ديوار كجى نشسته بود. از آن‌جا حركت كرد و زير سايه ديوار ديگرى قرار گرفت. به حضرت گفته شد: از قضا مي‌گريزي؟ فرمود: از قضاى الاهى به قدر الاهى پناه مي‏برم (الصدوق، 1398: 369). پيامبر اكرمصلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلم هم در آموزه‌هاى خود، براى ياران خود مسأله قضا و قدر را به گونه‏اى توضيح داد كه با جبر فاصله بسيارى داشت. مسلمانان مي‏دانستند كه اگر خدا را يارى كردند، خدا آنان را يارى مي‏رساند. (محمد(47): 7؛ حج (22): 40)، و خداوند هر روز دست در كارى است (رحمن (55): 29) يا اين‌كه خداوند هر چه را بخواهد كه پيش‌تر ثبت شده است، محو مي‏كند و هر چه را بخواهد كه پيش‌تر ثبت نشده است، ثبت ‏مي‏كند (رعد (13): 39)؛ از اين رو با اعتقاد به قضا و قدر الاهى هيچ‌گاه از كار و تلاش باز نمي‏ايستادند و عقب‏افتادگى خود را خواسته خداوند نمي‏داستند.
    به تعبير مرحوم سيدجمال‏الدين اسدآبادى، غافلان فرهنگى مي‏پندارند اعتقاد به تقدير ميان هر ملّتى شايع و راسخ شود، همّت و قوّت و شجاعت و ديگر فضايل از ميان آن ملّت رخت بر مي‏بندد و صفات‏ناپسنديده مسلمانان اعمّ از فقر و ضعف نظامى و سياسى و فساد اخلاقى و تفرقه و جهل و تسليم، همه نتيجه اعتقاد به‏ قضا و قدر است؛ در حالي‌كه آنان ميان جبر و قضا و قدر تفاوت قائل نشده‏اند (مطهرى، 1345: 24 ـ 25)، و متأسّفانه عقب‏ماندگى مسلمانان را به اعتقادات آن‌ها نسبت دادند. روشن نيست چرا آن زمان كه دروازه‏هاى اروپا را علم و تمدّن و سپاهيان اسلام فتح كرد، كسى علّت ترقّى آن‌ها را اعتقادات اسلامى ندانست؛ امّا آن‌گاه كه اوضاع داخلى وخارجى تغيير كرد و عمل به اسلام ضعيف شد و زمينه سلطه مغرب زمينيان را فراهم كرد، همه داد سخن برآوردند كه‏ عامل عقب‏افتادگى مسلمانان، دين آن‌ها است و با تحقيقات عرشى و مطالعات عميق، نسخه نجات مسلمانان را گرايش به‏ افكار غرب مطرح كردند! و چه زشت و قبيح است كه بين ما هم اين آموزه‌هاى مستشرقين ترويج شود و به‌صورت علم وپژوهش گسترش يابد (مطهرى، 1345: 102 ـ 117).
    در خاتمه اين بحث اين نكته هم تذكّر داده شود كه طبق جهان‏بينى توحيدى افزون بر علل و اسباب طبيعى، ‏عوامل غيرمادّى هم مي‏تواند در قضا و قدر الاهى مؤثّر باشد يا به عبارت صحيح‏تر، قضا و قدر جديدى را رقم زند. دراحاديث آمده است كه دعا، قضاى مستحكم را بر مي‏گرداند يا اين‌كه گناهان، مرگ زودرس مي‏آورد و احسان و نيكي‏عمر را طولانى مي‏كند (مجلسى، 1374: ج 4، 140؛ كلينى، 1362: ج 2، 469).
    3. كار و رزاقيّت الاهى
    خداوند رزق و روزى را براى هر كس كه مي‏خواهد گسترده مي‏سازد يا محدود مي‏كند. اللَّهُ يَبْسطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ (رعد (13): 26) و هيچ جنبده‏اى در زمين نيست جز آن‌كه رزق و روزى او بر عهده خدا است. وَمَا مِن‏دَابَّه فِى الْأَرْضِ إِلاَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا (هود (11): 6) و خداوند هر كه را بخواهد، بدون حساب روزى مي‏دهد. وَاللَّهُ ‏يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (بقره (2): 212). در آيات متعدّدى از كتاب خدا اين مضامين به چشم مي‏خورد. ازطرفى در احاديث عديده‏اى آمده است كه «رزق انسان مضمون است و كسى نمي‏تواند مانع رزق مضمون شود» (مجلسى 1374: ج 77، 187). «رزق دو نوع است: رزقى كه انسان به‌دنبال آن است و رزقى كه انسان را مي‌طلبد و اگر به آن نرسد، او را در مي‏يابد» (رضى، 1395: حكمت 379). «در پى رزق فردا مباش كه‏ خداوند فرموده هر جنبده‏اى رزقش بر عهده او است» (طبرسى، 1392، ج 2، 356). امام ‏صادقعليه‌السلام‏ فرموده‏:
    اميرالمؤمنانعليه‌السلام بسيار مي‏فرمود: بدانيد يقيناً كه خداوند براى بنده‏اش بيش از آن‌چه براى او در نظرگرفته، قرار نمي‏دهد؛ هر چند بكوشد و چاره‏انديشى كند (مجلسى، 1374: ج 103، 33 و 35 و ج ‏77، 68؛ مفيد، 1403: 207؛ رضى، 1395: حكمت 237). از اين مطلب ممكن است كسى توهّم كند كه‏ كوشش او هيچ اثرى در رزق و روزى او ندارد. اگر خدا ضامن روزى است، و سهم هر كس در هر صورت به اوخواهد رسيد، تلاش در كسب روزى چرا؟ در اين‌جا معناى رزاقيّت الاهى بايد مشخّص شود و همچنين اگر درمتون دينى مواردى يافت شود كه آيات و احاديث پيشين را توضيح و تفسير كند، بايد كنار هم قرار گيرد تا معناى كلّى ‏آن‌ها روشن شود؛ البّته با روشن‏شدن معناى قضا و قدر الاهى و ارتباط آن با اختيار و عملكرد انسان، اشكال تا حدّى رفع‏ شده است.
    تعهّد و ضمانت الاهى در روزى رساندن با تعهّد انسانى يكسان نيست كه براى فرزند و افراد تحت تكفّل خود غذا را فراهم مي‏سازد. رزّاقيت خدا در جهت نظام عالم تكوين است. هر موجودى به امورى مجهّز است كه او را هدايت ويارى مي‏كند تا خود را حفظ كند. كفايت الاهى در روزى رساندن به افراد به اين صورت است كه ميل و غرايز و قواي‏جذب و دفع و هضم و لذّت و... را دارد و به حفظ جان خود مايل است. اين‌ها مظهر رزّاقيت الاهى هستند وباعث شده است كه آدمى به طور طبيعى به دنبال گياه برود تا سفره خود را از آن پر كند يا با بهره‏گيرى از عقل و ابتكارخود، راه حفظ ساختمان بدن را مي‏يابد.
    رازق بودن او به اين است كه موجودات نيازمند رزق هستند و رزق آن‌ها از ديگر موجودات تأمين مي‏شود و موجود ديگر، به شكل و ترتيبى در وجود او تحليل مي‌شود. روزى بچه‏شيرخوار را در سينه مادرش قرار داده، شير مادر در بدن بچه جذب و هضم و تحليل مي‏شود و هر چه فرد بزرگ‌تر مي‏شود، روزى خود را بايد به گونه ديگر به‌دست آورد. گياهان را به گونه‏اى ساخته است كه ميل به آب و مواد معدنى زمين دارند و از هوا ونور بهره‏مند مي‏شوند. حيوانات براى كسب روزى، وسيله حركت دارند تا بتوانند غذا و آب خود را نه از دل زمين، بلكه ‏از روى درختان و روى زمين به چنگ آورند. براى انسان كه موجود برتر به‌شمار مي‌رود، فاصله بين روزى و روزى خود افزون است؛ بنابراين، وسائل بيش‌ترى در اختيار او نهاده شده و دستگاه هدايت او با عقل و علم و وحى و نبوّت تقويت شده و وظايف انسان را مقرّر كرده‏اند. روزى رساندن خداوند از اين مجارى صورت مي‏گيرد. انسان بايد از تمام قوا و استعداد خود براى يافتن روزى بهره گيرد تا روزى خود را به‌دست آورد (مطهرى، 1359: 101 ـ 111).
    افزون بر مطالب پيش‌گفته با دقّت در مضامين آيات و روايات و سيره اولياى دين، روشن مي‏شود كه معناى روايات و آيات‏گذشته بيكارى و رها كردن طلب روزى نيست. همان‌طور كه در مباحث آينده متذكّر مي‏شويم، سيره اولياى دين مشحون ازمواردى است كه امامان‌عليهم‌السلام خود، كار اقتصادى انجام مي‏دادند و در اين راه بسيار مي‌كوشيدند.
    يكى از ياران امام ‏صادقعليه‌السلام به حضرت گفت: از خدا بخواه كه روزى مرا بر دستان بندگان خود قرار ندهد. فرمود: خداوند ابا دارد از اين امر و روزى هر يك را به دست ديگرى قرار داده است؛ ولى دعا كن كه روزى تو را بر دستان‏ بهترين بندگان قرار دهد (مجلسى، 1374: ج 78، 244). در روايات بسيارى، افراد به طلب روزى با انجام‏كار بدنى تشويق شده‏اند (همان: ج 103، 136؛ عاملى، 1383: ج 12، 11) و با ‏كسانى كه از طلب روزى دست مي‏كشند با ديد منفى برخورد شده است؛ البتّه برخى از متون دينى تأكيد مي‏كند كه‏ چنان‌چه انسان، راه تقوا و نيكوكارى و عمل به وظايف دينى را پيشه سازد، از روزى خاص خداوند كه در گمان و فكرنمي‏گنجد، بهره‏مند خواهد شد:. وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ‏ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَي‏ءٍ قَدْراً (طلاق (65): 3)؛ امّا بايد توجّه كرد براى كسى كه توان كار دارد، انجام‏ كار، نشانه تقوا و كار نكردن نشانه بي‏تقوايى است. اگر انسان مسير حق را بپيمايد و بر خدا توكّل كند و در راه سختي‌ها صبور باشد، امداد الاهى هم فرا مي‏رسد.
    4. شفاعت، تقيّه، انتظار فرج و اعتقاد به معاد و ارتباط آن با كار
    در ذهن برخى افراد، اعتقاد به شفاعت، تقيّه، انتظار فرج و معاد و قيامت، باعث كاهلى مي‏شود؛ يعنى فرد با اتكّا به‏اين‌كه هر كارى انجام دهد و هر گونه رفتار كند، به سبب در دل داشتن محبّت اولياى دين مورد شفاعت آن‌ها قرار مي‏گيرد يا با تكيه بر تقيّه مي‏توان با هر نوع مشكل و درد و رنج و بي‏دينى كنار آمد. يا مؤمن فقط وظيفه دارد در انتظارگشايش و تحوّلات مثبت آينده باشد و به كوشش نياز ندارد و فرد به جهت اعتقاد به قيامت هر سختى رامي‏پذيرد و به هر امرى تن مي‏دهد چون مي‏داند در ديگر عالم پاداش بهشت خواهد داشت و او بايد فقط در فكر ساختن آخرت خود باشد، نه آباد كردن دنياى زودگذر.
    متون دينى روشن مي‌سازد كه هيچ‌كدام از اين اعتقادها با كار و تلاش مباين و متنافى نيست. اين‏ اعتقادها، فردِ در صحنه عمل را اميدوار مي‏كند تا با رخ دادن امور غيراختيارى ميدان را ترك نكند. در احاديث متعدّد آمده‏ است: هر آن‌كه بدون انجام عمل در حدّ توان در فكر شفاعت باشد، نصيبى از شفاعت نخواهد برد و پيرو واقعى اولياى دين، كسى است كه خدا را اطاعت و تقوا پيشه مي‏كند و فرايض و وظايف را انجام مي‌دهد (امام‏خمينى، 1372: حديث 33).
    انتظار فرج هم نوعى صبر براى شخصى است كه بايد در مواجهه با عقايد باطل و تسلّط اهل ظلم به آينده درخشان‏ اهل تقوا اميدوار باشد و تسليم بي‏دينى و بي‏ايمانى نشود؛ پايدار بماند تا زمينه‌هاى تغيير اوضاع فراهم آيد. پرهيزگاران بر زمين حاكم شوند و دين را اجرا كنند. اين انتظار فرج، سازنده و تحرّك بخش است و افراد را متعهّد مي‏كند كه دردوران حاكميت باطل، از راه حق دست برندارند و با كوشش، زمينه ظهور منجى واپسين را پديد آرند. با اين‏ اميدها است كه جامعه دينى در اوضاع نامساعد خود را نگه داشته، هيچ‌گاه در فرهنگ غيرخودى هضم نمي‌شود تا هرگاه فرصت بيابد، با نيروهاى آماده، اهداف دينى را اجرا كند. (مطهرى، 1361: 61 ـ 68).
    اعتقاد به معاد نه تنها انسان را از كار باز نمي‏دارد، بلكه هر گاه شخص معتقد است عملكرد او فقط در دنيا اثر ندارد، بلكه در عالم ديگر به صورت ابدى اثر خود را مي‏گذارد؛ كار خير فقط پاداش دنيايى ندارد و بهشت عدن را پديد مي‏آورد و كار زشت، اثرش پديد آمدن دوزخ الاهى است، مؤمن در عملكرد خود دقّت بيش‌ترى مي‏كند و آن‌گاه كه ‏در مي‏يابد كم‏كارى و بيكارى افزون بر ذلّت دنيايى، مطرود دين است و در حيات آخرتى او اثر سوء دارد، دست به‏فعّاليت مي‏زند و در انجام بهترين عمل مي‌كوشد. در مباحث آينده دستورهاى دين درباره ارزش كار اقتصادى را مطرح مي‏سازيم و بر اساس آن، روشن مي‏شود اعتقادهاى پيشين، به طور كامل با تلاش در جهت ساختن دنيا سازگاراست.
    5. نظام اخلاقى دينى و هماهنگى با كار اقتصادى
    در نظام اخلاقى اسلام به مواردى از خصوصيات مثبت اخلاقى تأكيد شده و گاه اين موارد، منافى كار اقتصادي‏قلمداد مي‏شود. برخى از اين اخلاقيات عبارتند از توكّل، زهد و ترك دنيا، صبر بر مصيبت‌ها و بلايا، قناعت. اكنون توضيح مختصرى درباره هر يك خواهيم داد تا ارتباط آن با كار اقتصادى و گسترش توليد جامعه مشخّص‏ شود.
    1-5. توكّل‏
    توكّل تضمين الاهى است براى كسى كه حامى و پشتيبان حقّ است به اين معنا كه انسان به آن‌چه مقتضاى حق‏ّ است عمل، و در اين راه به خدا اعتماد كند. خداوند به همه اعلام كرده، هر كس راه حق را پيش گيرد، به نتيجه ‏مي‏رسد و خداوند نتيجه را تضمين، و از راهروان طريق حق حمايت مي‏كند؛ يعنى در اعمال بايد در راه حق كوشيد و از راه خداوند منحرف نشد و به حمايت او اعتماد كرد.
    معناى توكّل، تعطيل كردن قوا و اعتماد به خدا كه او به جاى شخص عمل انجام دهد نيست. كار نكردن وسكون، تضمين الاهى را در پى ندارد. در آيات قرآن. توكّل در موردى مطرح شده كه مسلمان امر خطيرى را بايد انجام ‏دهد و خداوند دلهره و نگرانى او را با ايجاد اطمينان معنوى از بين مي‏برد. مؤمن، وكالت خدا را كافى مي‏داند و اعتماد به او را بر اعتماد به ديگران ترجيح مي‏دهد: «وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَي‏ءٍ قَدْراً»(طلاق (65): 3). اين آيه به مسلمان تذكّر مي‏دهد كه بايد در امر مربوط به خانواده، قوانين الاهى را مراعات كند تا عاقبت خير براى او پديد آرد. مسلمان با فارغ شدن از خود و تمايلات نفسانى فقط به حقيقت اعتماد مي‏كند. غير متوكّل بر خدا، كسى است كه به‌سبب عدم سرپرستى خداوند به حال خود رها، و از طريق حق منحرف ‏شده است. «إنَّ أَبْغَضَ الْخَلاَئِقِ إِلَى اللَّهِ رَجُلاَنِ رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ مَشْعوفٌ بِكَلاَمِ بِدْعَةٍ...» (الرضى، 1359: خطبه 17، 59). چنين كسى به سبب پيمودن راه خدا و عدم توكّل و اعتماد به اوبه دنبال هواى نفس گمراهى را مي‌پيمايد و از هدايت‌هاى حق در راه زندگى محروم مي‏شود. پيامبران الاهى در جريان‏ دعوت مردم به دين مي‏فرمودند: إِن نَّحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَي‏ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم‏بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَي‏ مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ ‏فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ (ابراهيم (14): 11 ـ 12). پيامبران در مقام صبر بر آزار مشركان، هدايت الاهى و وظيفه تبليغ را انجام مي‏دادند و بر خدا اعتماد مي‏كردند. با توكّل عوامل سست كردن اراده نابود مي‏شود (مطهرى، 1359: 112). همچنين خداوند به پيامبرصلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دستور مي‏دهد كه با مؤمنان در امور مشورت كن و آن‌گاه كه‏ تصميم و عزم بر كارى گرفتى، بر خدا توكّل نما: «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَي‏اللَّهِ إِنَّ‌اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (آل‏عمران‏(3): 159).
    توكّل مربوط به مقام كار و تصميم‏گيرى مهّم اجتماعى است.
    2-5. زهد، قناعت و ترك دنيا
    از ويژگي‌هاى پسنديده مؤمنان خدا بي‏اقبالى به دنيا و زخارف آن است. به همان اندازه كه دين مردم را به آخرت وحقيقت سوق مي‏دهد، از دنيا و زينت آن گريز مي‏دهد؛ امّا معناى زهد و ترك دنيا اين نيست كه شخص در امور دنيايي‏مثل كسب مال و توليد كالا و... فعّال نباشد. اهل دنيا كسى است كه هدفى جز دنيا ندارد: «لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاه الدُّنْيَا» (نجم (53): 29). آن‌كه علاقه به مال و زن و فرزند، او را از راه خدا باز دارد، اهل دنيا است؛ امّا آن‌كه از تمام‏ تنعّمات دنيايى براى گسترش راه حق استفاده مي‏كند، اهل آخرت، و عمل او ستوده است. علاقه به فرزند باعث نمي‏شود كه اگر مانع راه حق شد، او را نراند يا ادب نكند. آن‌كه در كسب مال، هر راهى را برگزيند و به حلال وحرام آن توجّه نكند، اهل دنيا است. انسان ذاتاً دوستدار لذّت‌هاى دنيايى است؛ ولى برخى آن‌را بر امر الاهى ترجيح‏مي‏دهند. در مقابل، گروهى دنيا را مسجد و مزرعه آخرت مي‏كنند.
    قناعت هم كه از ويژگي‌هاى مؤمنان و خردمندان به‌شمار مي‌رود، معناى درست مصرف كردن و جلوگيرى از اسراف و تبذيرمال است نه آن‌كه در بُعد توليد بايد قناعت، و كم توليد كرد؛ البتّه هر گاه كارى با امور معنوى تزاحم يافت ومشغول شدن بيش از حدّ به آن باعث ضرر معنوى به شخص شد، بي‏شك دين مبين ضرر معنوى را قابل مقايسه باعقب‏افتادگى اقتصادى نمي‏داند و مانع دورى انسان از ارتقاى روحى مي‏شود.
    زهد به معناى كم مصرف كردن براى بازده بيش‌تر است. دنيايى كه زاهد آن را ترك مي‏كند، سرگرم‏شدن به تنعّم وتجمّل و دور افتادن از كمال انسانى است. دعوت به زهد در دين، به معناى ترك تلاش و كار و ساختن دنياى آباد ومستقل نيست. روايات فراوانى را در مباحث آينده ذكر مي‏كنيم كه همگان را به كار فرمان داده است. سرور زاهدان‏ عالم بيش از همه كار و تلاش اقتصادى انجام مي‏داد و استفاده از خانه گسترده را در جهت خيررسانى به همنوعان ودستگيرى بيچارگان امر آخرتى مي‏دانست (مطهرى، 1354: 216 ـ 217؛ رضى، 1395: خطبه 209، ‏324)؛ البتّه گاه شخصى به جهت مسؤوليتى كه بر عهده دارد، بايد در مصرف به حدّاقل ممكن بسنده كند؛ زيرا امور مهمّى وجود دارد كه در اجتماع بايد مراعات شود. همچنين گاه براى كسى تحصيل علم واجب مي‏شود؛ از اين رو به جهت تزاحم‏ كار اقتصادى با كار مهم‌تر مجبور است از كار اقتصادى دست بكشد و به گسترش دين بينديشد و كار سخت‌تر را انجام‏ دهد، نه اين‌كه بيكار بماند.
    زاهد مصرف خود را كم مي‏كند تا زمينه ايثار و كمك به غير براى او فراهم شود. از لذت‌هاى دنيايى دست مي‏شويد تا به‏ديگرانى كه نيازمند هستند، كمك كند و نيازمندان جامعه را تأمين كند. نه آن‌كه در افزايش درآمد و توليد كوتاهي‏ مي‏كند؛ بلكه هر چه مي‏تواند فعّاليت دارد؛ ولى به آن دل نمي‏بندد. گاه زهد به‌سبب همدردى با ديگر افراد است. مؤمن در استفاده از نعمت‌ها زهد مي‏ورزد تا همدردى خود را با ديگران نشان دهد. همان‌طور كه گفته شد، اين هدف زهد براى زمامداران نقش اساسى دارد و گاه براى آزادگى و نفى هر گونه وابستگى است. بهره‏مندى از حلال به هرصورت نوعى دلبستگى را براى انسان پديد مي‏آورد و آزادگى و آزادى او را تحت شعاع قرار مي‏دهد. به همين جهت، ‏پيامبران و اولياى دين خفيف‏المؤونه و سبك خرج بودند. زهد زمينه بهره‏مندى لذّات معنوى نيز هست. امور پيشين ‏اهداف زهد مثبت است، نه آن‌كه زهد زمينه تن‏پرورى و كسالت باشد (ر.ك: مطهرى، 1359: 160 ـ 170؛ همو، 1365: 125 ـ 175؛ همو، 1354: 210 ـ‌ 254؛ رضايى، 1380).
    3-5. صبر بر بلا و رضا به قضاى الاهي‏
    با توجّه به آيات و روايات روشن مي‏شود اين سجيّه اخلاقى هم مانند توكّل براى كسى ستوده است كه در صحنه ‏عمل و زندگى با همه كوششى كه دارد، گاه به نتيجه دلخواه نمي‏رسد. از آن‌جا كه انسان نمي‏تواند مجموع عوامل‏ مؤثر بر طبيعت و دنيا و روحيات انسان‌ها را در اختيار خود بگيرد، گاه با همه زحمت، انتظار او برآورده نمي‌شود و خلاف‏ خواسته او رخ مي‏دهد، در اين‌جا بايد تن به اين علل و اسباب بدهد، از اين رو حسين‏بن‏علي‏عليه‌السلام در صحنه جهاد در سخت‏ترين وضع پس از تحمّل شدايد بسيار، جمله «رضى بقضائك» را بر زبان راند و به ياران خود صبر را توصيه ‏مي‏كرد. دستور به صبر و امر به تحمّل شدايد در مسير فعّاليت است. خداوند به پيامبر مكرّم اسلام مي‏فرمايد:
    فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ (احقاف (46): 35).
    پيامبران بزرگ خداوند در راه تبليغ پيام الاهى از معاندان وبي‏خبران آزار فراوان مي‏ديدند و در آن راه صبر پيشه ساختند. با صبر، ثمره فعّاليت به‌دست مي‏آيد. باغبان با تحمّل زمستان و رسيدگى به درختان، ثمره درخت را مي‏چيند. خداوند در آيات متعدّد به مجاهدان در ميدان نبرد، دستور صبر مي‏دهد و با صبر، هر نفر مؤمن، بر ده نفر غالب مي‏شود. (انفال (8): 65‌ـ 66؛ بقره (2): 249؛ آل‏عمران (3): 120، 125). همچنين از دعاهاى مؤمنان اين جمله است:
    رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا (بقره (2): 250).
    مؤمن از خداوند در مقام ثبات قدم، صبر مي‌طلبد. در موقعى كه بايد سختى را تحمّل كرد و از عمل و فعّاليت خسته نشد، صبر مي‏طلبد و آن‌گاه كه توان تغيير اوضاع و چاره‏اى جز تحمّل‏ مصيبت و بلا را ندارد، به صبر استقامت مي‏جويد و فعّاليت را ادامه مي‏دهد.
    6. اسوه‏هاى عملى
    ارزش كار اقتصادى در متون دينى چنان است كه برترين انسان‌ها به آن مي‏پرداختند. آيات و احاديث، از آدم تا خاتم را به صورتى معرفّى مي‏كند كه براى تأمين زندگى، كار اقتصادى داشتند.
    امام صادقعليه‌السلام فرمود: آن‌گاه كه آدم به زمين هبوط كرد، نيازمند به غذا و آشاميدنى شد. مشكل را با جبرئيل‏ طرح كرد. جبرئيل گفت: كشاورزى كن (كلينى، 1362: ج 5، 28)، و فرمود: خداوند روزى پيامبران را در كشت و زراعت (دامداري) قرار داد تا هيچ‌گاه از باران ناخرسند نباشند. (همان). شغل شبانى را همه انبيا انجام مي‏دادند تا چگونگى راهبرى انسان‌ها را بياموزند (مجلسى، 1374: ج 11، 15؛ هندى، 1409: ج 4، 11).
    درباره پيامبر اسلام روايات دلالت دارد كه افزون بر شبانى گوسفندان در اطراف مكّه، به تجارت هم‏مي‏پرداخت. قبل از نبوّت در جايگاه عامل تجارى، در كاروان حضرت خديجه فعّاليت داشت و پس از بعثت، گاه براي‏تأمين زندگى خريد و فروش مي‏كرد (كلينى، 1362: ج 5، 75؛ هندى، 1409: ج 4، 11؛ مجلسى، 1374: ج 16، 9؛ ج 17، 308)؛ و گاه نهال مي‏كاشت (كلينى، 1362: ج 5، 74).
    زندگى امير مؤمنانعليه‌السلام مشحون از مواردى است كه براى تأمين زندگى به كار رو مي‏آورد. از حضرت نقل‏شده است كه روزى گرسنگى شديدى به من دست داد. در اطراف مدينه در جست‌وجوى كار بر آمدم. به زنى برخوردم كه‏كلوخ براى گل كردن جمع كرده بود. قرار گذاشتم كه در مقابل هر خشت، يك دانه خرما مزد بگيرم. شانزده عدد ساختم‏ تا آن‌كه دستانم تاول زد؛ آن‌گاه شانزده دانه خرما گرفتم و به خدمت پيامبرصلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم رسيدم و با من از آن خرما خورد (حكيمى، 1408: ج 5، 324). حضرت از مال و زحمت بازوى خود هزار برده آزاد (كلينى، 1362: ج 5، 74)، و باغ‌هاى بسيارى احداث كرد. چاه‌هاى متعدّدى پديد آورد و به آب رساند و آنان را در راه خدا وقف كرد (طوسى، 1401: ج 9، 148؛ كلينى، 1362: ج 5، 75). هر گاه از جهاد فارغ مي‏شد، براى ‏آموزش به مردم و داورى بين آن‌ها فرصت مي‏يافت و آن‌گاه كه فراغت مي‏يافت، در باغ خود كار مي‏كرد، در حالى كه‏ ذاكر خدا بود (حكيمى، 1408: ج 5، 344). امام سجادعليه‌السلام هر صبح براى طلب رزق از منزل بيرون مي‏رفت. به او‏ گفته شد كجا مي‏روي؟ فرمود: براى گرفتن صدقه خدا براى خانواده‏ام مي‏روم؛ هر كس طلب مال حلال كند، به منزله كسى است كه خداوند به او صدقه داده است (حرّ عاملى، 1383: ج 12، 43؛ ر.ك: حسينى، 1380: 286 ـ 301).
    امام صادقعليه‌السلام نقل مي‏كند كه محمّد بن منكدر مي‏گفت‏: گمان نمي‏كردم از على بن‏الحسينعليهما‌السلام فرزندى برتر از اوبه جا بماند تا آن‌كه روزى محمد بن عليعليهما‌السلام را در اطراف مدينه در گرماى شديد ديدم كه بر دو غلام خود تكيه كرده ‏است. با خود گفتم، سبحان‏اللَّه بزرگى از بزرگان قريش در اين وقت و با اين وضعيت در طلب دنيا و كسب مال است؛ او را موعظه خواهم داد. سلام كردم و او در حالي‌كه عرق از سر و رويش مي‏ريخت؛ پاسخ داد. گفتم خداوند خيرت ‏دهد. تو بزرگ قريش با اين وضعيت در اين موقع، اگر هم اكنون مرگت فرا رسد، چه مي‏كنى و چه پاسخى در مقابل ‏خداوند خواهى داشت. فرمود: اگر مرگم در اين حال رسد، در حال اطاعت و بندگى خدا هستم. خود و خانواده‏ام‏ را از تو و مردم بي‏نياز مي‏سازم. من مي‏ترسم كه مرگم فرا رسد و در حال معصيت باشم (كلينى، 1362: ج 5، 73 ـ 74).
    امام صادقعليه‌السلام به ياران سرمايه مي‏داد تا با آن كار كنند و گاه در باغ با بيل راه آب را باز مي‏كرد؛ در حالي‌كه هوا به‌شدت گرم بود. و مي‏فرمود: دوست دارم شخص براى كسب روزي‏ از حرارت خورشيد به سختى بيفتد (همان، 76 ـ 77).
    يكى از اصحاب امام كاظمعليه‌السلام حضرت را در حال كار در زمين مشاهده كرد؛ به‌گونه‏اى كه پاهايش غرق در عرق‏ بود. به اوگفت: غلامان و كارگران كجايند؟ (چرا خود را به زحمت انداخته‏اي؟) فرمود: اى علي! كسانى با دستانشان بر زمين كار كرده‏اند كه از من و پدرم بهتر بوده‏اند. گفتم آنان كيانند. فرمود، رسول خداصلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم اميرمؤمنان و پدرانمعليهم‏السلام تمام آن‌ها با دستان خود كار مي‏كردند و اين از شيوه پيامبران و رسولان و اوصيا و صالحان است (همان: ج 5، 75 ـ 76). سلمان فارسى صحابى بزرگ پيامبر زمانى كه فرماندار مدائن بود، با بافتن زنبيل و فروش آن زندگى خود را اداره مي‏كرد و مي‏فرمود: دوست ندارم جز از دسترنج خود بخورم (ابن ‏ابي‏الحديد، 1404: ج 18، 35).
    موارد پيشين و ديگر احاديث (رضايى، 1377: 27 ـ‌ 37) به صراحت بيان مي‏دارد كه اولياى دين با اين‌كه براى ‏آن‌ها امكان داشت يا برخوردارى از كمك ديگران و تأمين مالى زندگى كار اقتصادى انجام ندهند، با اين باور كه كاراقتصادى امرى مطلوب است، آن‌را انجام مي‏دادند و اين، نشانه مطلوبيت و ارزش ذاتى كار در نظام دينى است كه توضيح بيش‌ترى درباره‌اش خواهيم داد.
    7. مطلوبيت و ارزش ذاتى كار اقتصادى
    انجام كار بدنى سخت است و به صرف انرژى نياز دارد. بدن با كار خسته مي‏شود و براى رفع‏خستگى نيازمند استراحت و كسب انرژى دوباره است؛ از اين رو گفته مي‏شود كار برخلاف مطلوبيت است و آن‌چه براى انسان‏ مطلوبيت دارد، استراحت و فراغت و انجام تفريح است. آن‌چه انسان به‌طور طبيعى به آن روى مي‏آورد، راحتى است و طبع‏ بشر از انجام كار دورى مي‏كند. فقط زمانى به كار روى مي‏آورد كه كار درآمدزا باشد. از آن‌جا كه درآمد، باعث توان خريد كالا و خدماتى مي‏شود كه براى انسان لذّت مي‏آورد و او را از سختى و درد و رنج راحت مي‏سازد، درآمد مطلوبيت‏ دارد. براى كسب درآمد راهى جز كار كردن نيست؛ بنابراين، كار، مورد توجّه انسان نيست؛ ولى به جهت درآمدزا بودن‏، انسان به آن رو مي‏آورد. به طور معمول، اين مطلب فرض اوّليه در استخراج منحني‌هاى عرضه نيروى كار است. منحني‏ بي‏تفاوتى شخص بين مقدار درآمد و استراحت ترسيم مي‏شود و چون مجموع استراحت و ساعات كار به‏ ساعات شبانه‏روز محدود است، تعيين ساعات استراحت به تعيين ساعات كار مي‌انجامد. شايد غيرمطلوب بودن كار در ابتدا صحيح به نظر آيد. برخى قائل هستند:
    در انديشه فلاسفه يونان قديم و آثار افلاطون و ارسطو، كار فعّاليتي‏ از نوع پست و تحقيرآميز تلقّي مي‏شد.
    چون كار بدنى بر عهده بردگان بود، از اين رو به تداعى انجام دهندگان آن ‏فعّاليت پست به شمار مي‏آمد. خوار شمردن كار در يونان باستان از اين ناشى مي‏شود كه فعّاليت براى زنده ماندن يكي‏از وجوه مشترك حيوانات و انسان‌ها است. داشتن برده‏ها كار را از شرايط زندگى انسان آزاد حذف مي‏كند. ميل به ايجاد فاصله با زندگى حيوانى موجب شد كه يونانيان قديم، اهميّت چندانى براى وسايل معيشت و به طور كلّى ثروت مادّى ‏قائل نشوند. آن‌ها در واقع جنبه مادّى زندگى را تحقير مي‏كردند و شأن را در زندگى سياسى معنوى و انديشمندانه‏ مي‏پنداشتند. اين نگاه به كار تا دوران جديد ادامه مي‏يابد. در ديد قدما انسان يك حيوان فكر كننده است و غايت ‏انسان در فعّاليت فكرى است و در دوران جديد، انسان را حيوان كار كننده تصوّر مي‏كردند كه با كار كردن، سرنوشت و سعادت (رفاه) خود را به وجود مي‏آورد. توليد ثروت‌هاى مادّى كه براى قدما پست و تحقيرآميز بود، از ديدگاه‏ متجدّدين خصلت مهمّ جامعه متمدّن است؛ البتّه با اين‌كه كار بدنى نزد قدما دون شأن تلقّى مي‏شد، گاه در مواردى به‏شدّت آن‌را توصيه مي‏كردند؛ زيرا مصلحان اجتماعى، نبود فعّاليت و بيكارى را منشأ فساد مي‏شمردند؛ از اين رو كاربدنى را براى كسانى كه قادر به فعّاليت‌هاى فكرى (سياسي) نبودند، لازم مي‏دانستند. تأكيد كليساى قرون وسطا بركار كردن، ناشى از اين دورانديشى اخلاقى بود؛ در اين‌جا كار كردن به مفهوم بد در مقابل بدتر(بيكاري) است و هدف از به‌كار بردن توليد، افزايش ثروت‌هاى مادّى نيست؛ امّا در انديشه مدرن، كار به خودى خودفضيلت به شمار مي‏آيد و ذاتاً فعّاليتى هدفمند در جهت ايجاد و تكاثر ثروت تلقّى مي‏شود و آن از لحاظ اخلاقي‏مذموم نيست (غني‏نژاد، 1376: 72 ـ 74).
    از آن‌چه نقل شد، به‌دست مي‏آيد كه به نظر نويسنده، تا دوران جديد، كار اقتصادى براى كسب درآمد و ثروت مطلوبيت‏ نداشت. فقط بهتر از بيكارى است كه فسادآور بود؛ امّا در دوران جديد تكاثر ثروت مطلوبيت يافت و كار براى آن امر خوب تلقّى شد. آن‌چه در اين كلمات ديده نمي‏شود، ديدگاه ملل شرقى، به‌ويژه دين اسلام درباره كار وكسب ثروت است. گويا هر چه پيش از رنسانس در اروپا حاكم بوده، فرهنگ حاكم بر تمام جهان آن اعصار است و توجّه به كار اقتصادى فقط پس از رنسانس به عالميان عرضه شد. قرون تاريك اروپا را قرون تاريك تمام عالم ‏به‌شمار مي‏آورند و اروپايى نماينده جهان، و اين خطايى بزرگ است و از عدم توجّه به فرهنگ اسلام و شرق دنيا نشان دارد.
    افزون بر اين، تغيير ديد به كار را منشأ توسعه جهان غرب مي‏دانند. ظهور آيين پروتستان به‌ويژه فرقه ‏كالوين زمينه تعريف رابطه جديد بين خداوند و انسان، و ساختن دنيا وظيفه انسان شد. اين تكليف الاهى براى ‏انسان، جامعه عقب افتاده را حركت داد. كار عبادت شد و قبح و زشتى كسب ثروت از بين رفت. ماكس وبر، جامعه‏شناس شهير آلمانى، در آثار خود به ويژه در كتاب مشهورش، اخلاق پروتستانى و روح سرمايه‏دارى اين‏نظريه را مطرح ساخت. مسأله اصلى وبر، شكل خاص و جديد سرمايه‏دارى غربى است. او عوامل گوناگونى همچون ‏رشد شهرسازى خود مختار و صنعتى شدن را علّت ظهور سرمايه‏دارى مي‏داند و روح سرمايه‏دارى، زمينه رشد عوامل‏ پيشين را ايجاد مي‏كرد. وبر، عنصر اصلى را فهم نوع خاصّى از باورهاى مذهبى مي‏داند. او با پژوهش‏هاى آمارى خود نشان مي‏دهد كه در مناطقى از آلمان كه گروه‌هاى مذهبى متفاوت به‌سر مي‏بردند، پروتستان‌ها در وضعيت نامتعادلى ازثروت به سر مي‏برند و مهم‌ترين موقعيت‌هاى اقتصادى را در اختيار دارند.
    در ديدگاه لوتر فرد بايد همواره در همان شغل و وضعيتى كه خدا برايش مقرّر كرده است، باقى بماند؛ ولى در ديدگاه‏ كالوينيسم، سرنوشت بشر، يك‌بار براى هميشه تعيين شد، و شايستگى فرد هيچ تأثيرى در تغيير آن ندارد. چنين اعتقادى،‏ احساس تنهايى درونى را در فرد تقويت مي‏كند. فرد با روبه‏رو شدن با سرنوشت محتومش مجبور است به تنهايى اين‏راه را بپيمايد و آيين مذهبى و شعاير و كشيش كمك و وسيله نيل به رستگارى نيستند. جهان به منظور ستايش‏عظمت خدا وجود دارد و مسيحى رستگار، با عمل خود مي‏تواند اين عظمت را افزايش دهد. مؤمن براى يقين به‏آمرزش خود با سخت‏كوشى در حرفه، اعتماد به نفس مي‌يابد و به رستگارى خود يقين مي‌يابد. تبيين ‏فعّاليت شغلى دنيايى به‌صورت مناسب‏ترين وسيله تحصيل چنين يقينى وجه تفاوت كليساى اصلاح شده با آيين‏لوترى است كه زندگى مذهبى را به سوى عرفان و احساس گرايى مي‏كشاند. وبر، با استناد به متون دينى نمايندگان‏ پروتستانتيسم تأكيد فوق‏العاده آن را بر كسب ثروت مورد اشاره قرار مي‏دهد. ثروت فقط در صورتى ناپسند است كه درجهت دنيايى، تن آسايى و وسوسه‏هاى جسمانى باشد؛ امّا اگر فعّاليت شغلى فعّالانه تلاش براى افزايش عظمت خدا باشد، نه تنها مطلوب است، بلكه مانع اتلاف وقت مي‌شود؛ از اين رو نه فقط تحصيل ثروت كه لازمه شغل است، توجيه‏ اخلاقى مي‌يابد، بلكه كسب سود در قلمرو مشيت الاهى قرار مي‏گيرد و كاميابى در شغل، نشانه آمرزش الاهى و بهشتى بودن فرد است. (مهدوي‏زادگان، 1378: 31 ـ 38).
    ماكس وبر، در تحقيقات جامعه‏شناسى مربوط به اديان، فقط فرقه پروتستانى را درايجاد نظام سرمايه‏دارى توانا ديد. او درباره اسلام تحقيقات ناتمامى را انجام داد و در آن، علّت عدم پيدايى نظام‏سرمايه‏دارى را در ممالك اسلامى، وجود مفاهيمى مثل قضا و قدر در متن دينى مي‏داند و به نظر او، اسلام نيز مانند مذهب كاتوليك از زمينه‏سازى توسعه اقتصادى ناتوان است. ديدگاه وبر درباره تمام مذاهب از جمله اسلام، نقد و بررسى و در ديار اسلام از زمان‏سيدجمال‏الدين اسدآبادى تا كنون نقدهايى بر آن گفته شده كه ورود به آن خارج از حيطه اين نوشته است (ر.ك‏: عنايت، 1353). آيا زمينه‌هاى تحقّق توسعه اقتصادى آن‌گونه است كه وبر مي‏گويد يا عوامل ديگري‏ هم هست كه بدون آن امكان ندارد توسعه رخ دهد؟ در برخى نقدها بين عملكرد اسلام و مسلمانان تفاوت قائل ‏شده، و فرهنگ اسلامى را مضادّ توسعه ندانسته‏اند (رودنسون، 1358).
    ما در اين‌جا درصدد اثبات مطلوبيت كار ازديدگاه اسلام هستيم. كار افزون بر اين‌كه به جهت ثروت زا بودن مورد رغبت است و از اين جهت مي‏تواند زمينه توسعه‏ را فراهم سازد، ارزش ذاتى نيز دارد و اين مرتبه بالاترى است و شايد بتوان نظير اين فرهنگ را در برخى ملل خاور دور مشاهده كرد كه بدون درخواست مزد هم گاه حاضر هستند اضافه‌كارى انجام دهند (نقي‏زاده، 1376: فصل اول؛ درّدارى، 1373: بخش دوم). در متون دينى، مواردى نقل شده كه به ما نشان مي‏دهد فرهنگ دين، كار را ذاتاً ارزشمند مي‏داند و طبعاً انسان مؤمن‏ علاقه‏مند به اجراى مطلوب دينى است. آن‌چه مي‏توان از آن براى ارزش ذاتى كار بهره برد، عبارتند از:
    1. كار اقتصادى در متون دينى عبادت و به مثابه جهاد در راه خدا شمرده شده است (صدوق، 1383: 366؛ عاملى، 1383: ج12، 11). امام صادق‏عليه‌السلام از ياران خود درباره وضعيت معيشت فردى پرسيد گفتند: به ‏عبادت مي‏پردازد و معاش او را برادرش تأمين مي‏كند. فرمود: «واللَّه الذى يقوته اشدّ عباده منه» (كلينى،1362: ج5، 78). سوگند به خدا! آن‌كه معاش او را تأمين مي‏كند، عبادت برتر را انجام مي‏دهد. در اين زمينه ‏روايات بسياري است.
    2. خداوند، عمران و آبادى زمين را از بشر خواسته است؛ بنابراين، عمران و آبادى مطلوب خداوند متعالى است: «هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيَها» (هود (11): 61). او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما رااستقرار داد [و عمران آن را خواستار شد]. «هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِى مَنَاكِبَها وَكُلُوا مِن رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ‏النُّشُورُ» (ملك (67): 15). او است كسى كه زمين را براى شما رام كرد؛ پس در فراخناى آن رهسپارشويد و از روزى «خدا» بخوريد و رستاخيز به سوى او است.
    3. خداوند كار و تلاش اقتصادى را طلب فضل الاهى مي‏نامد و مؤمنان را پس از انجام عبادت به آن فرا مي‏خواند: «وَجَعَلْنَا آيَه النَّهَارِ مُبْصِرَه لِّتَبْتَغُوا فَضْلاً مِن رَبِّكُمْ» (اسراء (17): 12)، و نشانه روز را روشنى بخش كرديم ‏تا «درآن» فضلى از پروردگارتان بجوييد. «فَإِذَا قُضِيَتِ الصلوه فَانتَشِرُوا فِى الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه‏(62): 10) و چون نماز گزارده شد، در «روي» زمين پراكنده، و فضل خدا را جويا شويد.
    ابتغاى فضل‏ الاهى همان كار اقتصادى است كه پس از انجام عبادتى مثل نماز جمعه بايد به آن پرداخت. كار نبايد مزاحم اوقات ‏عبادت شود: «فَاذا نُودِى للصلوه مِن يَوْمِ الْجُمُعَه فَاسْعَوْا إِلَي‏ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ» (همان‏: 9)؛ ولى پس از انجام ‏عبادت، كار نه تنها ناپسند نيست، بلكه طلب فضل و رحمت الاهى قلمداد مي‏شود. در توضيح آيه، امام صادق‏عليه‌السلام فرمود من درباره حاجتى كه خداوند آن‌را كفايت كرده است، حركت مي‏كنم و فقط قصدم اين است كه خداوند مرا در حال طلب حلال مشاهده‏ كند. آيا كلام خدا را نشنيده‏اى كه فرمود: «فاذا قضيت الصلوه فانتشروا في‏الارض و ابتغوا من فضل‏اللَّه» (طبرسى، 1412: ج10، 289).
    4. در برخى روايات آمده است كه امامان‌عليهم‏السلام كار اقتصادى را فقط به جهت امتثال امر الاهى نه كسب سودانجام مي‏دادند. افزون بر روايت پيشين، از امام صادق‏عليه‌السلام نقل شده كه فرمود:
    انى لاعمل فى بعض ضياعى حتى اعرق ‏و انّ لى من يكفينى ليعلم اللَّه عزوجل انى اطلب الحلال (كلينى، 1362: 5/ 77)
    من در زمين زراعتى كارمي‏كنم تا عرق كنم با اين‌كه افرادى هستند كه به جاى من كار كنند. هدف من اين است كه خداوند مرا در حال كسب‏روزى حلال مشاهده كند.
    در حديث ديگرى نقل شده است كه امام صادق‏عليه‌السلام هزار و هفتصد دينار به يكى از ياران خود به نام عذافر داد وفرمود:
    اتجر بها ثم قال‏: أما إنّه ليس لى رغبه فى ربحها و ان كان الربح مرغوباً فيه و لكنى أحببت ان يرانى اللَّه‏عزوجل متعرضاً لفوائده (همان: 5/ 73).
    با اين اموال تجارت كن؛ سپس فرمود: همانا من‏رغبتى به سود تجارت ندارم. هر چند سود انگيزه و مورد رغبت است، علاقه‌مندم خداوند مرا در معرض كسب ‏منافع آن مشاهده كند.
    عذافر در تجارت صد دينار سود برد. حضرت خوشحال شد و فرمود سود را به سرمايه بيفزا.
    5. در كلام اولياى دين ترك تلاش و كار عامل بي‏خردى و بي‏اعتبارى و تبعيت از دستور شيطان قلمداد شده است. معاذ بن كثير از ياران امام صادق‏عليه‌السلام پارچه‏فروش بود. به حضرت گفت: تصميم دارم بازار را ترك كنم؛ زيرا به اندازه ‏كافى مال دارم. امام فرمود: با اين عمل بي‏اعتبار مي‏شوى (همان، 148). در حديث ديگر آمده است كه‏حضرت به معاذ گفت‏: توان تجارت را از دست داده‏اى يا به آن بي‏رغبت شده‏اي؟ معاذ گفت‏: منتظربرقرارى دولت شما هستم (در زمان قتل وليد بن عبدالملك) و مال فراوانى دارم و بدهكار كسى هم نيستم و گمان نمي‏كنم تا وقت مرگم هم صرف شود. حضرت فرمود:
    لا تتركها فإن تركها مذهبةللعقل اسع على عيالك و اياك ان‏يكون هم السعاه عليك.
    تجارت را رها نكن كه زمينه نابودى خرد است. براى خانواده‏ات بكوش و آنان را برخود با اين عمل تحريك مكن (همان).
    8. اهداف، انگيزه‏ها و آثار كار
    انسان در فعّاليت و تلاش اقتصادى اهداف گوناگونى مي‏تواند در نظر داشته باشد. انگيزه فرد ممكن است فردى يا اجتماعى باشد؛ مالى يا غيرمالى باشد. انگيزه ممكن است از روى طبع و سرشت انسانى ابتدا در ذهن و فكر انسان‏شكل بگيرد يا به جهت پذيرش اعتقاد يا هدف خاصّى انگيزه ايجاد شود. آثار كار گاه امرى مقصود است و گاه اثر به‏صورت قهرى بر كار مترتّب مي‏شود. از لابه‌لاى متون دينى، آن‌چه را به‌صورت هدف، انگيزه و اثر كار است، مطرح مي‌كنيم. اهداف و آثار، يا دنيايى يا آخرتى و در دنيا، يا فردى يا اجتماعى است.
    1-8. اهداف و آثار دنيايى فردي‏
    أ. كسب درآمد و تأمين معيشت زندگى خود و خانواده‏: شايد نخستين انگيزه هر شخصى در انجام كار اين است كه‏به‌واسطه كار، نيازهاى خود را تأمين كند. انسان، نيازمند آفريده شده است و براى غذا، پوشاك، مسكن، بايد از طبيعت‏ بهره ‏گيرد. محصول طبيعت اغلب آماده مصرف نيست؛ گرچه برخى محصولات اين‌گونه هستند. در متون دينى، هرگاه كسى به همين قصد سراغ كار رود تا نياز خود را برطرف سازد، كار او عبادت شمرده شده و طبق ديدگاه فقهى، كار براى تأمين معاش واجب است و انسانى كه در راه كسب درآمد براى تأمين زندگى سختى مي‏بيند، خداوند به او ثواب ‏مي‏دهد و پيامبر گرامى اسلام بر چنين دستى بوسه مي‏زند. از امام صادق‏عليه‌السلام نقل شده كه وقتى پيامبرصلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم از جنگ‏تبوك مراجعت كرد، سعد انصارى به استقبال وى آمد. حضرت با او مصافحه كرد، دست او را زبر و خشن ديد. فرمود: چه صدمه‏اى و آسيبى به دستت رسيده است؟ گفت‏: با طناب و بيل كار و درآمد آن‌را صرف‏معاش خانواده‏ام مي‌كنم. حضرت دست او را بوسيد و فرمود:
    هذه يد لاتمسّها النار.
    اين دستى است كه آتش‏جهنّم به آن نمي‏رسد (جزرى، 1370: ج 2، 337).
    كسب درآمد فقط براى تأمين ضروريات زندگى نيست‏؛ بلكه شخص مي‏تواند براى تأمين وسايل رفاهى خود و خانواده كار كند.
    پيامبرصلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم فرمود:
    از سعادت‌هاى مسلمان، داشتن‏ منزلى گشاده، همسايه صالح و وسيله سوارى مناسب است. (حرّعاملى، 1383: ج 3، 558)،
    و امام صادق‏عليه‌السلام ‏فرمود:
    هرچه براى خريد عطر بپردازى، اسراف نيست و مخارج مربوط به عطر پيامبر اكرم‏صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم بيش از مخارج ‏خوراكى او بود (كلينى، 1362: ج 6، 512؛ طبرسى، 1393: 41).
    در اين زمينه روايات بسيارى وارد شده و مؤمنان را به لباس زيبا، غذاى مناسب، مركب راهوار، خانه راحت، انگشترهاى عقيق، فيروزه... و غير آن‏ترغيب كرده و همه دلالت دارد كه تأمين موارد پيشين از اهداف كسب درآمد است.
    ب. عزّت و شخصيت يافتن‏: يكى از آثار كار، عزّت يافتن فرد است. شخص با كار كردن نياز خود را برطرف‏ ساخته، نيازمند كار ديگران نمي‌شود؛ از ديگران درخواست نمي‏كند و هزينه او بر عهده ديگرى نيست. امام‏ صادق‏عليه‌السلام ‏به يكى از ياران خود كه دير به بازار رفته بود فرمود: اُغدُ إلى عزِّك.
    پگاه صبح در پى عزّت خود [= كار و كسب] برو (عاملى، 1383: ج 12، 3، ر.ك‏: ج 4، 10، 5). پيامبر گرامى فرمود:
    اگركسى هيزم جمع‏ آورد و بر دوش بگيرد، آن‌را بفروشد و نياز خود را برطرف سازد از درخواست از ديگران بهتر است‏(همان، ج 6، 310). مؤمن نبايد چشم اميد به بيت‏المال داشته باشد. بايد با كار و تلاش، شخصيت خود را حفظ كند. درخواست كمك از بيت‏المال هم، عزّت و شخصيت فرد را از بين مي‏برد. يكى از ياران پيامبر كه در سختي‏ به‌سر مي‏برد، نزد حضرت رفت تا كمك بخواهد. پيامبر وقتى او را ديد، فرمود:
    هر كسى از ما چيزى درخواست كند، به او مي‏دهيم؛ ولى اگر به دنبال ثروت برود، خدا او را بي‏نياز مي‏كند. مرد برگشت تا سه بار نزد حضرت رفت و همان‏ سخنان را شنيد؛ سپس كلنگى عاريه كرد و از كوه مقدارى هيزم آورد و به مقدارى آرد فروخت و ادامه داد تا اموالي‏فراهم ساخت. جريان را به پيامبر گفت فرمود: به تو گفتم اگر كسى درخواست كند به او عطا مي‏كنيم؛ ولى اگر به‏دنبال ثروت رود، خداوند او را بي‏نياز مي‏سازد (كلينى، 1362: ج 2، 139).
    ج. رشد عقلاني‏: كار، وسيله تجربه آموختن انسان است و بر رشد عقلانى و اجتماعى او افزوده مي‏شود. امام‏صادق‏عليه‌السلام فرمود:
    ترك التجاره ينقص العقل (همان: ج5، 148)، رها كردن تجارت، عقل را كاهش‏ مي‏دهد.
    التجاره تزيد فى العقل (همان)، تجارت عقل را رشد مي‏دهد.
    اين روايات گرچه درباره تجارت آمده است، به آن اختصاص ندارد. اصولاً تفكّرات انسان در جريان كار و عمل شكل مي‏گيرد و بر حسب‏ آن‌چه انجام داده، درباره آينده تفكّر مي‏كند. اگر انسان از محيط عمل جدا شود، مسائل جديد براى او رخ نمي‏دهد ونمي‏تواند زمينه رشد علم را فراهم كند. با كار و تلاش، انسان در تعامل با طبيعت قرار مي‏گيرد؛ قوانين آن‌را درك مي‏كند ورمزهاى آن را كشف مي‏كند. اين تعامل باعث رشد عقلانى بشر مي‏شود.
    د. كسب آرامش روحي‏: انسان با كسب درآمد از نظر روحى آرامش مي‏يابد و فرد نيازمند از نظر روحى در اضطراب و نگران است. پيامبرصلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم فرمود:
    انسان هر گاه نيازمندي‌هاى خود را تأمين كرد، آرام مي‏گيرد (همان: 89).
    امام ‏رضاعليه‌السلام فرمود:
    انسان آن‏گاه كه مواد خوراكى سالانه‌اش را تأمين كرد، آرامش مي‏يابد (همان).
    هـ . سلامت جسم‏: از آثار كار، برخوردارى شخص از سلامت و نشاط جسمى است. بيكارى و عاطل بودن، باعث ‏استراحت بيش از حدّ و پديد آمدن روحيه خمودى و يأس و افسردگى در شخص مي‏شود. با كار، اعضاى انسان توان ‏خود را بروز مي‏دهد. امير مؤمنان‏‌عليه‌السلام فرمود:
    من يعمل يزدد قوة، (حكيمى، 1408: ج 5، 291 ـ 292)، هر كس كار كند، توان او افزوده مي‏شود.
    من يقصّر فى العمل، يزدد فتره (همان)، هر كه در عمل كوتاهي‏ كند، سستى و ناتوانى او افزوده مي‏شود.
    امام صادق‏عليه‌السلام به فضل فرمود:
    اگر تمام نيازهاى مردم تأمين شده بود، از زندگى لذّت نمي‏بردند. اگر انسانى مدّتى ساكن مكانى شود و همه نيازهاى او فراهم باشد، از بي‏كارى خسته مي‏شود ومايل است خود را مشغول كند. (مجلسى، 1374: ج 3، 87).
    و. ارزش ذاتى كار: در بحث مطلوبيت كار گذشت كه از جمله انگيزه‏هاى كار براى افراد مطلوبيت داشتن ذات ‏كار است.
    2-8. اهداف و آثار دنيايى، اجتماعي‏
    كار اقتصادى، آثار خاصّى براى اجتماع دارد؛ از جمله‏:
    أ. تأمين نيازهاى اساسى اجتماع‏: افراد با كار مي‏توانند نيازهاى افراد جامعه را برطرف سازند. فرد نمي‏تواند تمام نيازهاى خود را برطرف سازد؛ بنابراين هركس با انجام كار خاصّى مي‏تواند نياز مردم را برطرف سازد و درمجموع، نيازهاى تمام افراد تأمين شود (عاملى، 1386: ج 13، 244).
    ب. رفع فقر و تأمين اجتماعى نيازمندان‏: با كار و تلاش، فقر اجتماعى از بين مي‏رود و فرد با كسب درآمد مي‏تواند به ديگران كمك كند. مسؤوليت اجتماعى، شخص را به كار فرامي‏خواند؛ حتّى اگر به درآمد آن نياز نداشته باشد. فرد بايد در بُعد اجتماعى فرد مفيد و مؤثّرى باشد. در روايات بسيارى آمده است كه حضرت اميرمؤمنان با كار خود باغ‏ احداث، و چاه و قنات حفر مي‏كرد و آنان را براى مردم و كمك به نيازمندان وقف مي‏كرد يا آن‌كه بردگان بسيارى را با كار و درآمد آن رها ساخت. (كلينى، 1362: ج 5، 74 ـ 75؛ طوسى، 1401: ج 9، 148).
    روايات متعدّدى درباره حقوق مؤمن بر مؤمن رسيده است. امام صادق‏عليه‌السلام فرمود:
    مسلمان برادر مسلمان است. حق‏ّ مسلمان بر برادر مسلمانش آن است كه سير نشود و برادرش گرسنه بماند؛ سيراب نشود و برادرش تشنه باشد، و ازپوشاك بهره‏مند نباشد و برادرش بي‏بهره بماند (كلينى، 1363: ج 5، 72).
    مؤمن كه در اجتماع زندگى مي‏كند، بايد حقوق ديگر افراد را به‏جا آورد و از جمله اين حقوق آن است كه در امور مالى به او مواسات داشته باشد و در استفاده از امكانات مالى او را دريابد.
    ج. گسترش اخلاق اجتماعى و كاهش مفاسد اجتماعي‏: يكى از انگيزه‏هاى مهم براى كسب درآمد، توانايى شخص در كمك به دوستان و دعوت از آن‌ها و ارتباط با بستگان و همسايگان است؛ هر چند آن‌ها نيازمند و فقير نباشند. اگر شخصي‏توان مالى نداشته باشد، براى او امكان پذيرايى از دوستان نيست و نمي‏تواند با بذل هديه بين آنان كه اختلاف دارند، دوستى برقرار كند و نمي‌تواند از درآمد در جهت گسترش اخلاق اجتماعى بهره ببرد.
    از سوى ديگر، بيكارى منشأ بحران اخلاقى فرد و اجتماع است. زمينه تمايل به فساد در فرد بيكار فراهم است. نفس‏آدمى اگر مشغول كارى نشود، انسان را به خودش مشغول مي‏كند و در پى افكار و خيالات باطل مي‏برد. امروزه درجوامع انسانى، پديده اشتغال فقط از بُعد اقتصادى مورد توجّه نيست؛ بلكه بحران بيكارى زمينه مفاسد گوناگون ‏اجتماعى از قبيل اعتياد، سرقت، اعمال ضدّاخلاقى و تعرّض به زنان، قمار و استفاده از نوشابه‏هاى الكلى است؛ بنابراين از آثار كار و انگيزه روى آوردن به كار، حفظ و سلامت روح انسانى و گسترش اخلاق در اجتماع است. بخش‏ مهمّى از درآمدهاى خانواده‏ها صرف پر كردن ساعت فراغت فرزندان مي‏شود. از اميرالمؤمنين‏عليه‌السلام نقل شده است كه ‏فرمود:
    سستى و تنبلى، كليد غم و بدبختى است و ناتوانى و تنبلى همراه نيازمندى و فقر است و ثمره آن‏ نابودى و بدبختى است. آن‌كه طلب و تلاش نكند، چيزى نمي‏يابد و به فساد كشانده مي‏شود (ولايى، 1378: ج 2، 63).
    د. افزايش توان اقتصادى جامعه‏: هر گاه بخش‌هاى اساسى مردم به كار اشتغال داشته باشند، اقتصاد جامعه رشدخواهد داشت. توليد و درآمد ملّى افرايش مي‏يابد. درآمد دولت به جهت ماليات‌ها فزونى يافته و امكان ارائه خدمات‏عمومى به مردم فراهم مي‏شود. نيروى كار همراه با سرمايه، توليد جامعه را رقم مي‏زند. هر گاه نيروى كار بيكار باشد، سرمايه بالقوّه يا بالفعل هم معطّل مي‏ماند و توان اقتصادى جامعه ضعيف مي‏شود. افزايش توان اقتصادى جامعه، ‏بدون شك از آثار كار شمرده مي‌شود و انگيزه مناسبى براى مسلمان در روى آوردن به كار است؛ به همين جهت هرگاه جامعه به‏كارى نياز داشت، شخص بايد اين‌گونه «واجبات نظاميه» را انجام دهد و از تلاش خود در اين زمينه خوددارى ‏نكند كه گاه تلاش در انجام مشاغل مورد نياز جامعه واجب مي‏شود (صدر: 108). امروز جايگاه نيروى انساني‏و سرمايه انسانى در رشد و توسعه اقتصادى از مباحث مهم و كليدى اقتصاد كلان و توسعه است. يكى از انگيزه‏هاى ‏اصلى شخص، رشد اقتصادى است و تقويت اين انگيزه ميان نيروى كار، آثار پربركتى دارد. فرد از توجّه به خود خارج‏شود و حتّى اگر به مال احتياج ندارد، براى اعتلاى جامعه بكوشد. در ديدگاه دينى، انسان نه‏تنها در كار خود بايد به‏فكر ديگر انسان‌ها و جامعه باشد، بلكه اگر از ثمره كار او ديگر موجودات هم استفاده كنند، در نزد خداوند مطلوب ‏است و براى او پاداش آخرتى خواهند نوشت. كمك به عمران و حيات طبيعت و محيط زيست ارزش والايي‏ دارد. از پيامبر اكرم‏صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم نقل شده كه فرمود:
    ما من مسلم يغرس غرساً أو يزرع زرعاً فيأكل منه انسان أو طير أو بهيمه الاّ كانت له به صدقه (نورى، 1407: ج 13، 460).
    مسلمانى كه نهالى بكارد يا زراعتى به‏عمل آرد و ازآن انسان، پرنده، چارپا استفاده كند، در نامه اعمال او ثواب صدقه نوشته مي‏شود.
    در يك حديث بي‏نظير از پيامبر اسلام، مطلبى نقل شده كه بر جايگاه والاى آبادى و عمران و حفظ محيط زيست دلالت دارد. حتّى اگر از ثمره كار انسان، كسى بهره نبرد و حيوانى هم استفاده نكند، زمين آباد مي‏شود. همين‏امر انگيزه بسيار خوبى براى مؤمن است كه از كار دست نكشد. فرمود:
    ان قامت ‏الساعه و فى ايديكم الفسيلة،فان‏استطاع ان لاتقوم الساعه حتى يغرسها فليغرسها» (همان: 460).
    هرگاه نهال خرما جهت‏كاشتن در دستتان بود و قيامت برپا شد، اگر قادر بر كاشت آن تا وقوع قيامت بوديد، آن‌را بكاريد. آبادى و عمران زمين براى انسان مطلوبيت دارد، گرچه كسى از آن بهره نبرد (ر.ك‏‏: القرضاوى، 1417: 149 ـ 158).
    3ـ 8 . اهداف، انگيزه‏ها و آثار آخرتى كار اقتصادي‏
    اعتقاد دينى، عامل بسيار مهم در ايجاد انگيزه است و چنان چه در كلام اولياى دينى، آثارى براى عملى خاص عنوان‏ شده باشد، مؤمن به جهت باورهاى خود در جهت كسب آن مي‌كوشد و فعّاليت خود را در همان سو قرار مي‏دهد. انسان‌هاى معتقد به عالم ماورا، كارهاى بسيارى را براى نتايج آخرتى انجام مي‏دهند. از بذل جان جهادگران تا صرف‏مال دارايان در طول تاريخ، بسيار ديده شده است. هم‏اكنون مكان‌هاى وقف شده به‌وسيله نيكمردان و نيك زنان در جهان‏ به حدّى است كه نهادهاى گوناگون در سرپرستى صحيح آن مي‌كوشند. مطلب پيشين روشن است و ما در اين‏قسمت آن‌چه را در متون دينى به‌صورت هدف يا اثر كار در آخرت مطرح شده مي‏آوريم تا نشان دهيم كار اقتصادى چگونه‏ حلقه واسط بين دنيا و آخرت مي‏شود و شخص با كار اقتصادى بهشت عدن را به چنگ مي‏آورد و رضوان الاهى را نصيب مي‏شود.
    أ. بخشش گناهان‏
    كار اقتصادى، شخص را از آمرزش الاهى بهره‏مند مي‌كند. پيامبرصلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:
    من بات كالاً من طلب الحلال ‏بات مغفوراًله (كلينى، 1362: ج 5، 78).
    آن‌كه در راه كسب حلال زندگى او مي‏گذرد، مورد مغفرت الاهي‏ است.
    إنّ من‏الذنوب ذنوباً لايكفّرها صلاه و لاصدقه قيل يا رسول‏اللَّه. فما يكفّرها. قال‏: الهموم فى طلب‏المعيشة. (النورى، 1407: ج 13، 13).
    برخى از گناهان با نماز و صدقه پاك و جبران‏نمي‏شود. ياران گفتند چه چيز آن‏را پاك مي‏كند؟ فرمود: تلاش در كسب روزي.
    ب. حفظ و يارى دين فرد
    انسان اگر بخواهد ديندار واقعى باشد و بتواند در معنويت پيشرفت كند نمي‏تواند از نعمت‌هاى دنيا و نيازهاى دنيايى ‏چشم‏ بپوشد. مؤمن به‌دنبال خير دنيا و آخرت است: «آتنا في‏الدنيا حسنه و في‏الآخره حسنة» (بقره (2):197) و خير دنيا همان برخوردارى از معيشت است. (كلينى، 1362: ج 5، 71). از پيامبر گرامى نقل شده است كه‏خداوندا! در نان بركت ده و بين ما و نان جدايى مينداز. اگر نان نداشتيم، توان نماز و روزه و انجام واجبات الاهى را نداشتيم (همان: 73).
    نتيجه‏گيرى
    از آن‌چه ذكر شد، امور ذيل استفاده مي‏شود:
    1. كار در نگاه دين، در گستره هستى جارى است و شخص با كار با مجموعه عالم هستى و خالق آن هماهنگ مي‌شود.
    2. هر نوع كار حلال مطلوب است؛ گرچه برخى از كارها و فعّاليت‌هاى اقتصادى به جهت اهميّت آن در متون دينى مورد ترغيب بيشتر قرار گرفته است.
    3. اولياى الاهى به انواع كارها مثل كارگرى، خياطى، زره‏بافى، صنعتگرى، تجارت، كشاورزى، مي‏پرداختند و كار را فضيلت انسانى وعبادت الاهى مي‏دانستند.
    4. اعتقادات اسلامى، ترغيب‏كننده فعّاليت اقتصادى است و چون دنيا مزرعه آخرت و از بهترين اعمال صالح، كسب درآمد حلال است، با كار آخرت شخص و ارزش انسانى او تضمين مي‏شود.
    5. اخلاقيات دينى هيچ‌گونه تنافى با تلاش اقتصادى ندارد و عواملى همچون زهد و قناعت مصرف را متعادل مي‏كند، نه آن‌كه به توليد ضربه بزند؛ از اين رو، اين امور در جوامع در حال توسعه باعث افزايش پس‏انداز و افزايش سرمايه جهت توليد بيش‌تر مي‌شود.
    6. انجام بسيارى از فضايل اخلاقى مثل سخاوت، دستگيرى از فقيران، صله رحم، وقف، كمك به همنوع، نيازمند كسب درآمد بيش ازحدّ نياز و صرف آن در موارد پيشين است. بدون كار نمي‏توان به فضايل اخلاقى دست يافت.
    7. كار اقتصادى به علل گوناگون مورد رغبت مسلمان است. تأمين معاش، رفع احتياج اجتماع، عزّت نفس، رشد عقلانى، سلامت‏جسم، زدودن چهره زشت فقر، گسترش اخلاق و نابودى مفاسد اجتماعى، حفظ دين و كسب ثواب آخرتى به همراه مطلوبيت كار، مؤمن رابه كار ترغيب مي‏كند.
    8. گسترش فرهنگ دينى درباره كار زمينه تلاش همه‏جانبه افراد براى رشد اقتصادى را فراهم مي‏كند و افراد توجّه جدّى به نفس كاردارند تا نوع آن؛ بنابراين خواهند كوشيد بيكارى را به هر صورت از خود دور سازند و هر كار حلالى را عزيز داشته، به بيكارى ترجيح‏ ‌دهند.
    9. حاكميت فرهنگ دينى، اثر مثبت بر بهره‏ورى نيروى كار و كاهش هزينه‏هاى اضافى مثل اسراف منابع، و اتلاف وقت دارد و روابط انسانى در بازار كار را بهبود مي‏بخشد (رضايى، 1377: 22 ـ 26).
    10. كار اقتصادى پيوند دنيا و آخرت است و با آن مي‏توان حسنه در دنيا و آخرت را كسب كرد.
    منبع: فصلنامه اقتصاد اسلامي



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:13 AM   |  

    كار از ديدگاه حضرت على (علیه السلام)

    كار از ديدگاه حضرت على (علیه السلام)
    نويسنده:اصغر محمدى




    چكيده

    حضرت على عليه السلام ضمن دفاع از اصول و موازين دين مبين اسلام از كار و تلاش در مسير احيا و آبادانى جامعه دريغ نكرد و مزارع و باغ‏هاى متعددى را احيا و آباد كرد . در مدت خلافت‏خويش نيز از كار غافل نگشت . در طول حيات خود اثرى گران‏بها به نام «نهج‏البلاغه‏» را به يادگار گذاشت . در اين اثر جاويدان بسيارى از آموزه‏هاى الهى، سياسى، مذهبى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و . . . آمده است .
    در اين مقاله سعى شده است‏با بهره‏گيرى از نهج‏البلاغه و كتب مرتبط با آن و استفاده از انديشه‏هاى برخى از متفكران، كار بررسى شود و با ديدگاه جامعه‏شناختى مقارنه و مقايسه گردد .
    واژه‏هاى كليدى: كار، تقسيم كار، كار آزادانه و اجبارى، بيكارى، كارهاى شايسته، كارهاى ناشايست

    1 . مقدمه

    هر جامعه‏اى براى تداوم حيات و بقا به كار و فعاليت مردم و مسؤولان احتياج دارد . نياز به كار از قرون باستان وجود داشته است و هرچه مى‏گذرد، بر اهميت آن افزوده مى‏گردد . كار قسمت اعظم از زندگى انسان را در بر مى‏گيرد .
    به عقيده‏ى بسيارى از متفكران اجتماعى و انديشمندان اسلامى انسان موجودى اجتماعى است . انسان‏ها قسمت اعظم نيازها و احتياجات خود را از طريق كار گروهى و اجتماعى تامين مى‏كنند . حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام، انديشمند و پيشواى برجسته شيعيان و امت اسلامى كار و تلاش را با درايتى واقع‏بينانه بيان نموده است .
    كار از مفاهيم مهم علم جامعه‏شناسى است . كار سرمايه و ذخيره‏ى ملى است و مى‏تواند به رشد تمدن كمك كند . اگر افراد جامعه‏اى به طور نسبى بتوانند كار و شغل مناسب به دست آورند و شغل آنان متناسب با استعدادها، توانايى‏ها و علائق آنها باشد، زمينه براى نوآورى، ابتكار، رشد و پيشرفت در ابعاد اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جامعه به وجود مى‏آيد . برعكس اگر زمينه‏هاى اشتغال و كار در جامعه محدود و تقاضا براى كار بسيار باشد، به تدريج‏بيكارى افزايش مى‏يابد . گسترش بيكارى منجر به آسيب‏ها و پيامدهاى ناگوار در جامعه مى‏شود .

    2 . تعريف كار

    از نظر لغوى كار به معناى فعل و عمل و كردار انسان است و در اصطلاح، كار فعاليتى است نسبتا دائمى كه به توليد كالا يا خدمات مى‏انجامد و به آن دستمزدى تعلق مى‏گيرد .
    به عقيده‏ى بعضى از صاحب‏نظران در تعريف كار به نوع خاصى از كار توجه نشده است; بلكه كار را در مفهوم عام سرچشمه‏ى انباشت ثروت و سرمايه و نهايتا رشد و شكوفايى جوامع تلقى كرده‏اند . پولكس فن (1) مى‏گويد:
    مردم سرچشمه ثروت‏هاى منقول بوده و افزايش ثروت از كار و زحمت آنها ناشى مى‏شود . (2)
    از نظر برخى از اقتصاددانان ليبرال از جمله كلسن كار عبارت است از:
    استفاده‏اى كه انسان از نيروهاى مادى و معنوى خود در راه توليد ثروت يا ايجاد خدمات مى‏كند . (3)
    بر اساس اين تعريف فعاليت و كار به طور عمده از طريق هدف‏ها و ارزش محصولى كه توليد شده معين مى‏گردد; به عبارت ديگر كار زمينه را براى توليد و افزايش خدمات ايجاد مى‏كند .
    به طور كلى كار عبارت است از:
    مجموعه عملياتى كه انسان با استفاده از مغز، دست‏ها، ابزار و ماشين‏ها براى استفاده‏ى عملى از ماده روى آن انجام مى‏دهد و اين اعمال نيز متقابلا بر انسان اثر مى‏گذارد و او را تغيير مى‏دهد . (4)
    بر اساس تعريف مذكور كار داراى سه خصوصيت است:
    نخست، كار مبتنى بر فعاليت فكرى و بدنى است;
    دوم، از طريق كار، كالايى توليد مى‏شود يا خدمتى عرضه مى‏گردد;
    سوم، در قبال انجام كار، دستمزدى پرداخت مى‏گردد .
    در انديشه‏ى حضرت على عليه السلام مى‏توان به صورت استنباطى كار را چنين بيان نمود: كار عبارت است از تلاش و كوشش انسان‏ها براى آماده كردن زاد و توشه‏ى آخرت در دوران زندگى در دنياى مادى .
    حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: فعليكم بالجد و الاجتهاد، و التاهب، و الاستعداد، و التزود فى منزل الزاد; (5) بر شما باد به تلاش و كوشش، آمادگى و آماده شدن و جمع آورى زاد و توشه‏ى آخرت در دوران زندگى .
    از ديدگاه على عليه السلام در جامعه يكى از حقوق اوليه‏ى مردم اين است كه همه حق دارند، شاغل باشند . كار كوچكى و بزرگى ندارد; مگر با توجه به كارى كه انجام مى‏دهند و هركس اعم از مرد و زن پاداش كار خود را خواهد ديد .

    3 . ارزش و اهميت كار

    يكى از معيارهاى مهم براى پيشرفت و سعادت جوامع توجه به شكل، نوع و كيفيت كار و فعاليت است . در برخى از جوامع بين اشكال كار يدى و فكرى تمايزاتى وجود داشته است . كارهاى يدى و فيزيكى فاقد ارزش بود و معمولا اين فعاليت‏ها وكارها به اقشار پايين جامعه واگذار مى‏شد . براى مثال در شهرهاى يونان باستان و در اروپاى قرون وسطى و در جوامع كاستى (6) چنين چيزى وجود داشته است; در حالى كه در برخى از جوامع و اديان الهى و آسمانى عموما به كار و فعاليت و به ويژه كارهاى فيزيكى توجه فراوان مى‏شده است . پيامبران الهى خود بر كار و فعاليت تاكيد داشته و خود به آن مى‏پرداختند .
    پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قبل از بعثت گوسفندچرانى مى‏كرد و با مال و سرمايه‏ى خديجه عليها السلام تجارت مى‏نمود . حضرت موسى عليه السلام نيز گوسفند چرانى مى‏نمود . حضرت ابراهيم عليه السلام به كارهاى چوپانى و بنايى اشتغال داشت و حضرت ادريس عليه السلام خياط و حضرت نوح عليه السلام نجار بوده است . (7)
    در زمينه‏ى احترام و بزرگداشت كار و تلاش مفيد و سودمند حضرت رسول صلى الله عليه و آله صرفا به تمجيد و تعريف نپرداخته است . بلكه دستى را مى‏بوسد كه از كار ورم كرده و پينه بسته است و مى‏فرمايد:
    اين دستى است كه خدا و پيامبرش آن را دوست دارند . (8)
    حضرت محمد صلى الله عليه و آله باز مى‏فرمايد: خداوند بنده‏ى باايمان پيشه‏ور را دوست دارد و هيچ‏يك از شما غذايى گواراتر از دسترنج‏خود نخورده است . (9)
    علاوه بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ائمه‏ى اطهار عليهم السلام هر كدام به كار و فعاليت مى‏پرداختند . پس از رسول اسلام، اميرالمؤمنين عليه السلام از هركس متواضع‏تر بود . در امور خانه به همسر خويش كمك مى‏كرد و شخصا به كار و تلاش در مزرعه مى‏پرداخت .
    با كلنگ زمين را مى‏كند و آن را شيار و آبيارى مى‏كرد و بارهاى هسته‏ى خرما را روى شانه مى‏گذاشت و به صحرا مى‏برد و بر زمين مى‏فشاند و اگر يك دانه‏اى از آن بر زمين مى‏افتاد، خم مى‏شد و آن را بر مى‏داشت و مى‏فرمود: امروز هسته است و فردا خرما . (10)
    حضرت على عليه السلام در طول عمر خويش علاوه بر رسالت زمامدارى و امامت‏به كارهاى زراعت و باغبانى مى‏پرداخت و درآمد آن را صرف فقرا و يتيمان و اقشار پايين جامعه مى‏نمود . در مورد اهميت و ارزش كار و تلاش مى‏گويد:
    كشيدن سنگ‏هاى گران از قله‏هاى كوه، نزد من از منت ديگران كشيدن محبوب‏تر است . مردم به من مى‏گويند: كار براى تو عيب است و حال آن كه عيب آن است كه انسان دست‏سئوال نزد مردم دراز كند . (11)
    در انديشه و مرام امام على عليه السلام كار از تقدس و احترام خاص برخوردار است; به همين رو مقرر داشت كه برترى بعضى از مردم بر برخى ديگر صرفا بر اساس كار و فعاليت‏باشد; نه حسب و نسب موروثى و امتيازات قبيله‏اى و عشيره‏اى ، چنان كه گفت: «پاداش هركس در قبال هر كارى است كه انجام مى‏دهد .»
    و در اين‏باره چنان سخت گرفت كه معروف شد، على ياور هر كسى است كه كار مى‏كند و دشمن آن كسى است كه به گدايى مى‏پردازد . (12)

    4 . ملاك‏ها و معيارها در انتخاب شغل و كار

    در مورد انتخاب شغل و كار نظرهاى گوناگونى مطرح شده است . برخى از صاحب‏نظران معتقدند كه افراد در انتخاب شغل آزادند و برخى انتخاب شغل را با ساختار اقتصادى و اجتماعى جامعه مرتبط مى‏دانند . حال سئوالات ذيل مطرح مى‏شود: آيا انتخاب شغل با آگاهى همراه است‏يا نه؟
    آيا انتخاب شغل و كار بر اساس جبر است‏يا اختيار؟
    آيا انتخاب شغل تصادفى است‏يا نه؟
    آيا انتخاب شغل آگانه‏است‏يا ناآگاهانه؟
    آيا انتخاب شغل عقلانى است‏يا بر اساس عواطف و احساسات؟
    از ديدگاه برخى از محققان انتخاب شغل امرى تصادفى است و افراد به‏صورت شانسى شغلى را انتخاب مى‏كنند; در مقابل عده‏اى عامل اراده را در اين امر مهم مى‏دانند .
    بعضى از صاحب‏نظران از جمله آدامس (13) 1957م اظهار مى‏دارد:
    انتخاب شغل افراد بر اساس آگاهى و تامل صورت مى‏گيرد; در حالى كه به نظر فرويد (14) كار و فعاليت و انتخاب شغل به طور ناآگاهانه انجام مى‏شود به‏عبارت ديگر عامل اجبار و فشار و اضطراب باعث مى‏شود تا افراد هركدام كارى را انتخاب كنند . (15)
    يكى از ملاك‏ها و معيارهاى حضرت على عليه السلام پيرامون كار و انتخاب شغل آگاهى داشتن و شناخت لازم به كار است; زيرا كار توام با آگاهى در مسير زندگى و ترقى افراد نقش مؤثر دارد; چنان كه ايشان مى‏فرمايد:
    فان العامل بغير علم كالسائر على غير طريق فلايزيده بعده عن الطريق الواضح الا بعدا من حاجته و العامل بالعلم كالسائر على الطريق الواضح; (16) عمل كننده بدون آگاهى چون رونده‏اى است كه بيراهه مى‏رود . پس هرچه شتاب كند، از هدفش دورتر مى‏شود و عمل كننده از روى آگاهى، چون رونده‏اى بر راه راست است .
    هم چنين على عليه السلام مى‏فرمايد: اذا ارتايت فافعل; (17) هر گاه نظر و تامل كردى، عمل كن (يعنى در هر كارى نخست‏بايد فكر كرد; آنگاه انجام داد).
    از نظر على عليه السلام اخلاص از ملاك‏ها و معيارهاى ديگر در كارها و فعاليت‏ها است . على عليه السلام فرمود:
    خير العمل ما صحبه الاخلاص; (18) بهترين عمل آن است كه با اخلاص همراه باشد .
    باز مى‏فرمايد: صلاح العمل بصلاح النية; (19) صلاح و درستى عمل به خالص بودن نيت است .
    از اين سخنان چنين استنباط مى‏شود كه اخلاص در عمل يكى از شرايط مهم در زندگى انسان‏ها به‏ويژه در زمينه‏ى كار و فعاليت است; زيرا عمل خالص علاوه بر نفع شخصى و مادى براى افراد، داراى منافع اخروى است; هم چنين در اصلاح و گرايش مردم و جامعه به سوى كمال و سعادت دنيوى و اخروى نقش ارزنده دارد .

    5 . كار از ديدگاه‏هاى فيزيولوژى و روان‏شناسى

    از اين منظر وضعيت فيزيكى، اندام‏ها، ماهيچه‏ها، دستگاه‏هاى تنفسى، عصبى و جز اينها در ارتباط با كار و تلاش مورد توجه قرار مى‏گيرد . موضوعاتى كه در اين ديدگاه مطرح است، عبارتند از:
    1- تاثير محيط كار بر قواى انسانى;
    2- توانايى ارگانيسم انسان بر محيط كار;
    3- توانايى‏هاى بدنى انسان .
    در اين زمينه كه چه عاملى باعث‏خستگى در محيط كار مى‏شود و با چه راه‏كارهايى مى‏توان خستگى را در محيط كار كاهش داد، على عليه السلام مى‏فرمايد:
    قليل مدوم عليه خير من كثير مملول منه; (20) كار اندك كه به آن ادامه داده شود، بهتر از كار بسيار است كه خستگى آورد (از كار زياد و خستگى‏آور پرهيز كنيد كه نشاط و نوآورى را سلب مى‏كند).
    باز مى‏فرمايد: دل‏ها همانند بدن‏ها، خسته و افسرده مى‏شوند; پس براى آنها لطايف حكمت‏آميز و جالب برگزينيد . (21) از اين مطلب استنباط مى‏شود كه با ايجاد تنوع و نوآورى در محيط كار مى‏توان از ملامت و خستگى جلوگيرى كرد و زمينه‏هاى رضايت را فراهم نمود .

    6 . كار آزدانه و غير آزادانه (اجبارى)

    بررسى‏هاى به عمل آمده حاكى از آن است كه در مواردى كار موجب استثمار و از خود بيگانگى (22) انسان مى‏گردد .
    اگر انتخاب كار، ناصحيح و با فرد ناسازگار باشد، آثار مضرى خواهد داشت . چنانچه كار براى فردى كه آن را انجام مى‏دهد، امرى خارجى تلقى شود، در معناى خاص كلمه، از خود بيگانه‏كننده است .
    برخى از كارهاى از خود بيگانه‏كننده عبارتند از:
    1- كارها و فعاليت‏هايى كه به نوعى سلب‏كننده‏ى شخصيت افراد باشد;
    2- كارى كه فرد علاقه‏مند به آن نباشد;
    3- كارى كه فرد از روى اختيار و آزادى انجام ندهد;
    4- كارهايى كه فرد در پايان روز به‏مانند برده از آن فرار مى‏كند و براى وى مفيد نباشد;
    5- كارهايى كه خم و راست‏شدنى بيش نيستند .
    از نظر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بر پايه دو عامل آبادى و عمران زمين و پاداش عادلانه براى كار مى‏توان جامعه‏اى سالم بنا نهاد . ايشان از كار فاقد اختيار و رضايت نهى مى‏كرد و به مسئولان و زمامداران توصيه مى‏كرد، در امور و فعاليت‏ها مردم را مجبور نسازند .
    يكبار مردم يكى از ايالات به نزد وى آمده، گفتند: در سرزمين آنها نهرى بوده كه گذشت روزگار مجراى آن را خراب كرده و اگر از نو حفر و ترميم گردد، براى آنها درآمد و سود زيادى خواهد داشت . آنان از على عليه السلام خواستند كه به فرماندار خود در آن سرزمين دستور دهد كه مردم آنجا را براى كمك در ترميم و نوسازى نهر تخريب شده مجبور سازد . ايشان حفر مجدد نهر را پذيرفتند; ولى با مجبور ساختن مردم براى چنين امرى مخالفت كردند .
    امام على عليه السلام به عامل خود به نام قرظة بن كعب چنين نوشت:
    . . . از من خواستند كه به تو بنويسم كه آنان را به كار وادار كنى و مردم را براى حفر نهر گردآورى . . . . به نظر من كسى را نبايد به كارى كه نمى‏خواهد مجبور ساخت . آنان را به نزد خود بخوان، اگر نهر آن چنان باشد كه تعريف كرده‏اند، هركسى كه بخواهد كار كند، او را به كار بخوان و نهر بايد از آن كسانى باشد كه كار كرده‏اند; نه كسانى كه در آن شركت نجسته‏اند . . . . (23)
    مجبور ساختن افراد براى انجام كارها امرى ناشايست است . آن كارى صحيح است كه افراد با ميل و علاقه انجام دهند .
    چنان كه آمد، على عليه السلام كار اندكى را كه با اشتياق تداوم يابد، بهتر از كار فراوانى شمرده‏است كه رنج آور باشد .
    كار بايد بر اساس آزادى و ميل باشد، نه اجبارى و حتى نبايد در كارى سودمند، مردم را اجبار كرد . فعاليت‏ها و كارهاى اجبارى پيامدهاى ذيل را به همراه دارد:
    نخست، كارهاى غير آزادانه از شكوفايى استعدادها و توانايى‏هاى انسان جلوگيرى مى‏كند و زمينه‏ى رشد، نوآورى، ابداع و ابتكار افراد را تقليل مى‏دهد .
    دوم، ارزش انسانى افراد را كاهش مى‏دهد;
    سوم، كارهاى اجبارى نوعى توهين به آزادى انسانى است;
    چهارم، فعاليت‏هاى تحميلى توهين و اهانت‏به خود كار و عمل مى‏باشد .
    امام على عليه السلام آزادى و اجبار در كار را از دو منظر مورد توجه قرار داده است:
    اولا، كار اجبارى را حتى در امور عام المنفعه و سودمند مقبول ندانسته است; زيرا فعاليت‏هاى اجبارى به فقدان شكوفايى، نزول ارزش انسانيت و اهانت‏به آزادى و كار منجر مى‏گردد;
    ثانيا، منافع و درآمد و سودى را كه به دست مى‏آيد، سهم آنانى مى‏داند كه به كار و فعاليت پرداخته‏اند .
    از نگاه على عليه السلام افرادى كه در عمل و كار كوتاهى و سستى كنند، پيامدهاى سوئى برايشان است . آن حضرت فرمود: من قصر فى العمل ابتلى بالهم; (24) كسى كه در عمل كوتاهى كند، به غم و اندوه دچار شود .
    كار آزادانه شامل فعاليت‏هايى است كه:
    اولا بر استعدادها و توانايى‏هاى انسان مبتنى باشد;
    ثانيا فرد به آن علاقه‏مند باشد;
    ثالثا به شخصيت انسان خدشه وارد نكند;
    رابعا به شكوفايى و ابتكار فرد منجر شود .

    7 . كارهاى شايسته

    در قرآن مجيد آيات متعددى راجع به كار و فعاليت وجود دارد . يكى از اهداف مهم اسلام در جامعه انجام كار و اعمال شايسته است .
    ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات كانت لهم جنات الفردوس نزلا; (25) كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كرده‏اند، در بهشت فردوس منزل خواهند يافت .
    ان هذا القران يهدى للتى هى اقوم و يبشر المؤمنين الذين يعملون الصالحات ان لهم اجرا كبيرا; (26) اين قرآن خلق را به راست‏ترين و استوارترين طريق هدايت مى‏كند و مومنان را كه كارهاى شايسته مى‏كنند، به اجر و ثواب عظيم بشارت مى‏دهد .
    در دين مبين اسلام كار و شغل به انواع ذيل تقسيم‏بندى شده است:
    1- كارهاى واجب: شامل كار كردن به منظور تامين احتياجات شخصى و خانواده و كارهايى كه در صورت قصور و انجام ندادن، وقفه در فرايند زندگى اجتماعى و جامعه ايجاد مى‏كند;
    2- كارهاى حرام: كارهايى كه شارع مقدس آن را براى جامعه مضر و زيان‏آور مى‏داند; مانند خمرسازى;
    3- كارهاى مستحب: شامل فعاليت‏هايى كه به خير و عمران جامعه منجر مى‏شود; مانند كمك به محرومان;
    4- كارهاى مكروه: فعاليت‏هايى كه در اسلام نهى نشده و انجام دهنده‏ى آن مورد عقوبت قرار نمى‏گيرد; اما بهتر است كه انجام نگيرد; مانند قصابى;
    5- كارهاى مباح: كارهايى كه انجام دادن و ندادن آن تفاوتى نمى‏كند .
    در انديشه مولاى متقيان كارها و فعاليت‏ها به دو نوع عمده تقسيم مى‏شود:
    1- كارهاى شايسته; 2- كارهاى ناشايست .
    كارهاى شايسته شامل فعاليت‏هايى است كه داراى خصوصيات ذيل باشد:
    نخست، اين كه افراد با انجام آن به حق و خداوند نزديك شوند; به عبارت ديگر كار زمينه‏اى براى ايجاد ارتباط بين مخلوق و خالق گردد . در اين مورد امام على عليه السلام مى‏فرمايد: افضل العمل ما اريد به وجه الله; (27) برترين عمل آن است كه به قصد نزديكى به خدا انجام شود .
    دوم، اين كه كارها منطبق و مبتنى بر موازين الهى و اسلامى باشد و شارع مقدس آن را براى سلامتى جامعه زيان‏آور ندانسته باشد . در اين مورد على عليه السلام مى‏گويد: احسن الافعال ما وافق الحق; (28) نيكوترين كارها آن است كه موافق با حق باشد .
    سوم، كارى در جامعه شايسته است كه انجام دادن آن آسيب و انحراف فردى و اجتماعى به همراه نداشته باشد; به عبارت ديگر نه‏تنها به فساد و انحراف در جامعه منجر نشود; بلكه انسان را از خطا و اشتباه مصون نگه دارد و زمينه‏اى براى انجام صالحات و نيكى‏ها در فرد و جامعه گردد .
    على عليه السلام فرمود: احسن الافعال الكف عن القبيح; (29) نيكوترين كار باز ايستادن از كار زشت است .
    چهارم، از خصوصيات كارهاى شايسته آن است كه علاوه بر دارا بودن ويژگى‏هاى مذكور نيت و قصد انجام‏دهنده، خير و براى صلاح و آبادانى جامعه باشد; زيرا هدف‏دار (نيت‏دار) بودن كار و تلاش باعث مى‏شود كه مسير و فرايند كار مشخص باشد و فرد و به تبع آن جامعه دچار سرگردانى و انحراف نگردد . على عليه السلام فرمود:
    لايكمل صالح العمل الا بصالح النية; (30) شايستگى عمل كامل نمى‏گردد، مگر به شايستگى نيت .
    پنجم، از مهم‏ترين ويژگى‏هاى كارهاى شايسته آن است كه مناسب و حلال باشد . دين اسلام چنين كارهايى را براى فرد و جامعه مفيد دانسته و برخوردار از آثار دنيوى و اخروى مطلوبى شمرده است . على عليه السلام فرمود:
    الحرفة مع العفة خير من الغنى مع الفجور; (31) شغل همراه با پاكدامنى از ثروت فراوانى كه با گناهان به‏دست آيد، بهتراست .
    از اين حديث مى‏توان استنباط كرد كه كار و فعاليت نبايد به گناه و ستم و ضايع شدن حقى از كسى منجر گردد .

    8 . كارهاى ناشايست

    كارهاى ناشايست و ناپسند مبتنى بر ويژگى‏هاى ذيل است:
    نخست، از ويژگى‏هاى كارهاى ناپسند و ناشايست آن است كه انجام آن براى انسان، شرمندگى به همراه داشته باشد على عليه السلام فرمود: احذر كل عمل يعمل به فى السر و يستحى منه فى العلانية; (32) بپرهيز از هر كارى كه در نهان انجام گيرد و در آشكار شرمندگى آورد .
    از اين حديث اين نكته استنباط مى‏گردد كه آدمى بايد از انجام دادن كارى كه از علنى شدن آن شرم دارد، پرهيز كند .
    كارى ناشايست است كه وقتى از عامل آن سئوال شود، نه‏تنها فخر و مباهات نكند، بلكه احساس شرم و انكار نمايد . امام على عليه السلام فرمود: احذر كل عمل اذا سئل عنه صاحبه، استحيى منه و انكره; (33) از هر عملى كه وقتى از صاحبش پرسيده شود، از آن شرم نموده، انكارش كند، دورى كنيد .
    دوم، خصوصيت ديگر كارهاى ناشايست اين است كه براى فرد و جامعه مضر و زيان آور باشد و پيامدهاى ناگوارى به بار آورد . اين گونه كارها اگر گسترش يابد به تدريج كل نظام اجتماعى را از حيات متعادل خود خارج مى‏كند .

    9 . تقسيم كار

    از عهد باستان متفكران به تقسيم كار توجه كرده‏اند . يكى از انديشمندان اجتماعى كه در مورد تقسيم كار اظهارنظر كرده است، افلاطون است . بر اساس عقيده‏ى وى وجود جامعه‏ى طبقاتى الزامى است و علت نابرابرى‏هاى بين افراد تفاوت در استعدادهاى آنان است .
    ارسطو شاگرد افلاطون اظهار داشته است كه تقسيم كار براى حيات جامعه لازم است . وى افراد جوامع را به سه طبقه تقسيم مى‏كند كه هريك كار و فعاليت‏خاصى را انجام مى‏دهند .
    از نظر فارابى انسان موجودى اجتماعى است . انسان‏ها بسيارى از نيازهاى خود را به تنهايى و بدون تقسيم كار نمى‏توانند، برآورده سازند . تقسيم كار علت عمده‏ى پيدايش اجتماعات و جوامع است و در پرتو تقسيم كار، جوامع پيشرفت مى‏كنند .
    از ديدگاه امام على عليه السلام انسان موجودى اجتماعى است و براى حيات و استمرار و ثبات جامعه لازم است كه هر فرد متناسب با استعداد و توانايى و مهارت خويش به كارى مشغول باشد; زيرا بسيارى از احتياجات و نيازهاى مردم از طريق تقسيم كار و كار جمعى و گروهى بهتر و سهل‏تر برطرف مى‏گردد .
    امام على عليه السلام فرمود: يرجع اصحاب المهن الى مهنتهم، فينتفع الناس بهم كرجوع البناء الى بنائه، و النساج الى منسجه، و الخباز الى مخبزه; (34) صاحبان كسب و كار و پيشه‏وران به كارهاى خود باز مى‏گردند و مردم از تلاش آنان سود مى‏برند: بنا به ساختن ساختمان و بافنده به بافندگى و نانوا به نانوايى روى مى‏آورد .
    ابن خلدون همانند فارابى تقسيم كار را علت عمده‏ى پيدايش جوامع دانسته است . وى مى‏گويد:
    تقسيم كار اين آثار را به بار مى‏آورد:
    1- باعث افزايش مهارت افراد مى‏گردد;
    2- از اتلاف وقت و منابع مى‏كاهد;
    3- سبب ابداع، نوآورى و اختراع مى‏شود .
    از منظر اميرالمؤمنين على عليه السلام تقسيم كار آثار مفيد و مناسبى در جامعه ايجاد مى‏كند كه به شرح ذيل است:
    1- همان طورى كه اشاره شد، تقسيم كار سبب مى‏شود كه بسيارى از احتياجات و ضروريات زندگى افراد تامين گردد (35) .
    2- با تخصصى شدن كارها و تقسيم كار زمينه براى موفقيت و شكوفايى افراد و جامعه فراهم مى‏گردد; در صورتى كه اگر افراد به كارهاى گوناگون بپردازند، ممكن است نه تنها موفقيتى كسب نكنند; بلكه ضمن اتلاف منابع و امكانات و به هدر دادن وقت از كارايى لازم برخوردار نگردند .
    امام على عليه السلام فرمود: من اوما الى متفاوت خذلته الحيل; (36) كسى كه به كارهاى گوناگون بپردازد، خوار شده و پيروز نمى‏شود .
    3- يكى از وجوه تقسيم كار در جوامع تفكيك كار بين زنان و مردان است كه ترن والد (37) آن را «تقسيم كار اوليه‏» ناميده است .
    حضرت على عليه السلام در زمينه‏ى تقسيم كار به تفكيك كار بين زن و مرد توجه داشته، امور خانه را به عهده‏ى زن و كارهاى خارج از منزل را به عهده‏ى مرد مى‏داند . هم چنين معتقد است كه بايد كارهايى به زنان واگذار شود كه با روحيه و جسم آنها انطباق و سازگارى داشته باشد .
    امام على عليه السلام فرمود: لاتملك المراة من امرها ما جاوز نفسها، فان المراة ريحانة و ليست‏بقهرمانة; (38) كارى را كه برتر از توانايى زن است، به او وا مگذار، كه زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت كوش .
    4- يكى از آثار تقسيم كار جلوگيرى از اتلاف وقت و منابع و انجام امور براساس مديريت و برنامه‏ريزى است . تقسيم كار به سرعت در فعاليت‏ها و افزايش كارايى مى‏انجامد .
    در اين مورد على عليه السلام طى نامه‏اى به حضرت امام حسن عليه السلام مى‏فرمايد:
    اجعل لكل انسان من خدمك عملا تاخذه به، فانه احرى الايتوالكوا فى خدمتك; (39) كار هر كدام از خدمت‏كارانت را معين كن كه او را در برابر آن كار مسئول بدانى . تقسيم درست كار سبب مى‏شود كارها را به يكديگر وانگذارند و در خدمت‏سستى نكنند .
    از اين مطلب استنباط مى‏شود:
    اولا تقسيم كار سبب مشخص شدن مسئوليت‏هاى افراد مى‏گردد و هر فرد به انجام كار بر اساس مسؤوليت و سمت‏خويش موظف است;
    ثانيا تقسيم كار صحيح به بهبود امور و فعاليت‏ها و افزايش توليد مى‏انجامد;
    ثالثا تقسيم كار از سستى و تنبلى افراد در كارها جلوگيرى مى‏كند و وجدان كارى را افزايش مى‏دهد .
    5- مطالب مذكور توجه امام على عليه السلام را به تقسيم كار در معناى كلى و در سطح جامعه نشان مى‏دهد . آن حضرت به تقسيم كار از نظر فردى و تاثير آن بر زندگى خانوادگى و شخصى افراد نيز سفارش كرده است . مسلمان واقعى لازم است كه ساعات شبانه روز زندگى خويش را به سه قسم طبقه‏بندى كند: يك قسم به عبادت و امور معنوى، قسمتى براى كار و فعاليت و كسب درآمد و قسمتى ديگر را براى استراحت و امور منزل .
    امام على عليه السلام فرمود: للمؤمن ثلاث ساعات: فساعة يناجي فيها ربه، و ساعة يرم معاشه، و ساعة يخلي بين نفسه و بين لذتها فيما يحل و يجمل و ليس للعاقل ان يكون شاخصا الا فى ثلاث: مرمة لمعاش، او خطوة فى معاد، او لذة فى غير محرم; (40)
    مؤمن بايد شبانه روز خود را به سه قسمت تقسيم كند: زمانى را براى نيايش و عبادت پروردگار و زمانى را براى تامين هزينه‏ى زندگى، و زمانى را براى خود و لذت‏هايى كه حلال و زيباست . خردمند را نشايد جز آن كه در پى سه چيز برود: كسب حلال براى تامين زندگى، يا گام نهادن در راه آخرت، يا به دست آوردن لذت‏هاى حلال .
    مولاى متقيان سفارش مى‏كردند كه كار و تلاش بر طبق برنامه‏ريزى و روزانه صورت گيرد:
    امض لك يوم عمله، فان لكل يوم ما فيه; (41) كار هر روز را در همان روز انجام ده; زيرا هر روزى، كار مخصوص به خود دارد .

    10 . رابطه‏ى طبقات و اقشار با تقسيم كار

    امام على عليه السلام در عهدنامه‏ى معروف خود به مالك اشتر به وجود طبقات و اقشار در جوامع انسانى اشاره مى‏كند . در اين مورد مى‏فرمايد:
    امور مردم جز با سپاهيان استوار نگردد و پايدارى سپاهيان جز به خراج و ماليات رعيت انجام نمى‏شود . با آن براى جهاد با دشمن تقويت گردند و براى اصلاح امور خويش به آن تكيه كنند و نيازمندى‏هاى خود را برطرف سازند . سپس سپاهيان و مردم، جز با گروه سوم نمى‏توانند پايدار باشند و آن قضات و كارگزاران دولت، و نويسندگان حكومت‏اند، كه قراردادها و معاملات را استوار مى‏كنند و آنچه به سود مسلمانان است ، فراهم مى‏آورند و در كارهاى عمومى و خصوصى مورد اعتمادند و گروه‏هاى ياد شده بدون بازرگانان و صاحبان صنايع نمى‏توانند ، دوام بياورند; زيرا آنان وسايل زندگى را فراهم مى‏آورند و در بازارها عرضه مى‏كنند و بسيارى از وسايل زندگى را با دست مى‏سازند كه از توان ديگران خارج است . قشر ديگر، طبقه‏ى پايين از نيازمندان و مستمندان‏اند كه بايد به آنها بخشش و يارى كرد . (42)
    وجود نيازها و احتياجات مختلف در طول زندگى افراد در جامعه ايجاب مى‏كند كه طبقات و اقشار متعددى وجود داشته باشد تا بر اساس همكارى و تعاون نيازها برطرف شود . اين تعاون و همكارى به گسترش «تقسيم كار» مى‏انجامد . هريك از انسان‏ها بر اساس استعدادها، توانايى‏ها، خصوصيات جسمانى و روحى و علائق به كارى مشغول مى‏گردند . طبقات و اقشار در تعارض و تضاد با يكديگر نيستند; بلكه به تداوم و بقاى حيات اجتماعى و افزايش انسجام اجتماعى كمك مى‏كنند .
    نيازهاى مختلف انسان از طرفى و عجز و ناتوانى آدمى در برآوردن همه‏ى آنها از طرف ديگر، همكارى مشترك انسان‏ها را موجب مى‏شود و عوامل مختلف مانند استعدادهاى مختلف انسان‏ها تقسيم كار را ايجاب مى‏كند و تقسيم كار به تشكيل طبقات اجتماعى مى‏انجامد و از رهگذر آن، نيازهاى انسان بر طرف و جامعه‏هاى انسانى از نابودى حفظ مى‏گردد . (43)
    على عليه السلام معتقد است كه علاوه بر تقسيم كار در جامعه، انجام كارها و فعاليت‏ها و توليدات زمانى مى‏تواند به طور مطلوب انجام شود كه امنيت نسبى در جامعه به وجود آيد و خلاف‏كاران و اوباش در جامعه توانايى انجام اعمال خلاف را نداشته باشند .

    11 . بيكارى و كم كارى

    بيكارى در طول ادوار تاريخ بشر به اشكال گوناگون وجود داشته است . در قرن معاصر نيز يكى از پديده‏ها و مسائل بسيارى از كشورها به ويژه كشورهاى در حال توسعه بيكارى و كم كارى است .
    در دوره‏ى زندگى حضرت على عليه السلام و صدر اسلام گرچه پديده‏ى مذكور متداول و حاد نبوده، ولى ايشان به اين امر توجه كرده است . آن حضرت فرمود:
    آفة العمل البطالة; (44) آفت عمل بيكارى است (يعنى هركه عادت به آن كرد هرگز كار نمى‏كند يا اگر كار كند، ناقص انجام مى‏دهد) .
    باز فرمود: من اطاع التوانى ضيع الحقوق; (45) كسى كه تنبلى و سستى پيشه كند، حقوق خويش و ديگران را ضايع مى‏كند .
    بيكارى تحت تاثير عوامل اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در جامعه افزايش مى‏يابد . اين عوامل عبارتند از: فقر، كمبود سرمايه و اندك بودن سرمايه‏گذارى در بخش‏هاى مختلف اقتصادى، فقدان آموزش، نبودن فرهنگ كار، فقدان تقاضا براى توليد كالاها، سستى و تنبلى افراد، فقدان مشاركت اجتماعى و . . .
    گسترش بيكارى و كم‏كارى به تدريج آسيب‏ها و مشكلات اقتصادى و اجتماعى ديگرى را به همراه دارد كه برخى از آنها عبارتند از: افزايش فقر و تهيدستى، گسترش انحرافاتى نظير اعتياد، فساد، تبعيض، تكدى‏گرى و جز اينها .
    على عليه السلام از كسالت و تنبلى دورى مى‏جست و مرد عمل و كار بود و مردم را به كار و كوشش دعوت مى‏كرد و آنها را از بى‏حوصلگى و تن‏آسايى كه موجب فقر و تهيدستى است، بر حذر مى‏داشت . (46)
    آن حضرت مى‏فرمود: هرگاه كسالت و ناتوانى با هم همراه شدند، از آنها فقر و تهيدستى متولد مى‏شود . (47)
    يكى از سفارش‏هاى مولاى متقيان به مردم كار كردن در زمان جوانى و ميان‏سالى و قبل از پيرى و كهولت است; زيرا عمر انسان كوتاه و دوران جوانى و تحرك و فعاليت محدود است; لذا بايستى در دوران جوانى و ميان‏سالى به كار و كوشش صحيح و شايسته پرداخت تا در دنياى فانى توشه‏اى براى آخرت فراهم آيد .
    اميرالمؤمنين عليه السلام در اين مورد مى‏فرمايد: پيش از كشيدن بار سنگين حيات در ساليان پايانى زندگى و ورود به دار مشاهده‏ى نتايج عمر و قبل از دست دادن همه‏ى مشاعر و نيروهاى خود ، كار و تكاپو كنيد . (48)
    اى كه دستت مى‏رسد كارى بكن
    پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار
    سال ديگر را چه مى‏داند حيات
    با كجا رفت آن كه با ما بود يار
    دير و زود اين شكل و شخص نازنين
    خاك خواهد گشتن و خاكش غبار (49)

    12 . نظارت در كار

    يكى از امور مهم، نظارت و كنترل بر كارها و فعاليت‏ها است . اگر نظارت بر كار به‏نحو مطلوب صورت گيرد ، كاهش آسيب‏ها و افزايش كارايى‏هاى كاركنان ، مديران و زمامداران و نهايتا رشد و رونق اقتصادى و اجتماعى را به دنبال مى‏آورد .
    نظارت در كار اقشار مختلف، مهم تلقى مى‏شود; اما به نظر مى‏رسد كه نظارت بر فعاليت‏ها و كارهاى دو قشر بازرگانان و مديران (زمامداران) ضرورى‏تر است .
    چنان كه حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: اى گروه بازرگانان از خدا بترسيد، به خريداران نزديك شويد، با بردبارى و حوصله خود را از سوگند خوردن دور كنيد و از دروغ بپرهيزيد و از ستم بر كنار باشيد و ستمديدگان را يارى كنيد و پيمانه و ترازو را به صلاح آوريد ، در كار مردم تقلب نكنيد و در روى زمين فساد برپا ننماييد و تبه‏كارانه زندگى نكنيد . (50)
    در مورد مديران امام على عليه السلام مى‏فرمايد:
    به سبب ماليات، لباس تابستانى و زمستانى مردم و رزقى را كه مى‏خورند نفروشيد و چهارپايى را كه با آن به كار مشغول‏اند، از دستشان نگيريد و بر احدى به جهت‏يك درهم تازيانه مزنيد و روى دوپايش نگه نداريد . هيچ‏چيز از اثاث زندگى آنان را به فروش نرسانيد; زيرا برنامه‏هاى ما آن است كه با گذشت و اغماض از مردم ماليات بگيريم و توجه تو به آبادانى زمين بيشتر از جمع‏آورى ماليات باشد . (51)
    على عليه السلام هر روز خود به بازار كوفه مى‏رفت و از وضع خريداران و فروشندگان تحقيق مى‏كرد .

    13 . نتيجه‏گيرى

    بر اساس مطالب و مباحث پيش‏گفته در مورد كار و تلاش ، نتايج ‏به‏دست آمده، به شرح ذيل است:
    1- در انديشه و سيره‏ى حضرت على عليه السلام كار و تلاش از مباحث مهم محسوب مى‏شود . يكى از حقوق اوليه‏ى مردم آن است كه همه حق دارند، شاغل باشند و در برابر كار و كوشش خود مزد و پاداش مناسب دريافت كنند;
    2- حضرت على عليه السلام در طول عمر خويش علاوه بر حمايت از اسلام و امامت‏به كارهاى زراعت و باغبانى مى‏پرداخت و درآمد آن را صرف امور مسلمانان به‏ويژه محرومان و يتيمان مى‏كرد;
    3- يكى از وجوه تمايز و برترى برخى انسان‏ها بر بعضى ديگر، كار و تلاش است; زيرا كارها آثار دنيوى و اخروى به همراه دارد;
    4- ملاك‏ها و معيارهاى مهم در انتخاب شغل و كار عبارتند از: كار توام با آگاهى (آگاهى و شناخت نسبت‏به كار)، اخلاص در كارها (هدف‏دار بودن) ;
    5- با ايجاد تنوع و نوآورى در محيط كار مى‏توان از ملامت و خستگى جلوگيرى كرد;
    6- كار آزادانه عبارت است از كارى كه بر علاقه، استعداد مبتنى باشد و به رشد شخصيت فرد منجر شود;
    7- ويژگى‏هاى كار غيرآزادانه (اجبارى) و موافق علاقه و رضايت انسان‏ها نبودن عبارت است از: جلوگيرى از رشد و شكوفايى استعدادهاى افراد، توهين به آزادى انسان، ممانعت از رشد و نوآورى و ابداع;
    8- كارهاى شايسته داراى اين ويژگى‏هاست: نزديك‏سازى انسان به سوى حق و خداوند ، منطبق بودن با موازين الهى و اسلامى ، مضر نبودن براى جامعه ، منجر نشدن كار به آسيب و انحراف فردى و اجتماعى ، انجام دادن كار با هدف صلاح و آبادانى جامعه، حلال بودن كار از نظر شرع;
    9- كارهاى ناشايست فعاليت‏هايى است كه انجام دادن آن براى عامل، شرمندگى به همراه داشته باشد; هم چنين براى جامعه آثار و پيامدهاى ناگوار ايجاد نمايد;
    10- تقسيم كار نقش مؤثر در استمرار ، بقا و تعادل جامعه دارد;
    11- آثار تقسيم كار عبارت است از: تامين احتياجات و نيازهاى زندگى فردى و اجتماعى، هموار شدن زمينه‏هاى موفقيت و شكوفايى فردى و شخصى و اجتماعى، همراهى با طبيعت متفاوت زنان و مردان، كاستن از اتلاف زمان و منابع;
    12- تقسيم كار در رشد استعدادها و توانايى‏ها و رفع نيازهاى فردى و اجتماعى نقش مؤثر دارد;
    13- تداوم بيكارى و كم‏كارى به سستى و تنبلى افراد جامعه مى‏انجامد و پيامدهاى سوء آن افزايش فقر و تهيدستى است;
    14- نظارت در كارها و فعاليت‏ها در جامعه مهم تلقى مى‏شود و لازم است نظارت و كنترل در كارها و مشاغل بيشتر مورد توجه قرار گيرد .

    پی‏نوشتها:

    1. Pollexfen
    2) ميك، رونالد، پژوهشى در نظريه‏ى ارزش - كار، ترجمه‏ى م . سوداگر، تهران، پازند، 1358، ص‏22
    3) توسلى، غلامعباس، جامعه‏شناسى كار و شغل، تهران، سمت، چاپ اول، 1375، ص‏9
    4) همان، ص 10
    5) نهج‏البلاغه، ترجمه‏ى محمد دشتى، قم، انتشارات مشرقين، چ‏5، 1379، صص 447 و 464 خطبه‏ى 230/9 .
    6. cast
    7) اقتباس از كتاب كار و حقوق كارگر، تاليف شريف قريشى، ترجمه‏ى اديب لارى و محصل يزدى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1366، صص 6و5
    8) جرداق، جر، امام على عليه السلام صداى عدالت انسانى، ج‏1، ترجمه‏ى سيدهادى خسرو شاهى، قم، نشر خرم، چ‏3، 1376، ص‏172
    9) همان، ص‏172 .
    10) برقعى قمى، سيدعلى اكبر، جلوه‏ى حق در سيرت مولاى متقيان اميرمؤمنان على بن ابى‏طالب عليه السلام، تهران، انتشارات حافظ، (بى‏تا)، ص 55
    11) قريشى، شريف، كار و حقوق كارگر، 1366، ص‏6
    12) جرداق، پيشين، ص 235
    13. Adams
    14. Froid
    15) شفيع‏آبادى، عبدالله، راهنمايى و مشاوره‏ى شغلى و حرفه‏اى، تهران، انتشارات رشد، 1372، ص‏93
    16) نهج البلاغه، پيشين، صص‏285- 284، خطبه 154/6
    17) غرر الحكم، ج‏2، سيدحسين شيخ‏الاسلامى، قم، انصاريان، (بى‏تا)، ص 1043
    18) همان، ج‏2، ص 1046
    19) همان، ص 1048
    20) نهج البلاغه، پيشين، صص 737 و 736، حكمت 436 ، حكمت 444
    21) سازمان امور ادارى و استخدامى كشور، پيام‏هاى ادارى از نهج‏البلاغه، تهران، چ‏1، 1375، ص‏55
    22. Alienation
    23) جرداق، پيشين، ج‏1، صص 236 و 235
    24) نهج البلاغه، پيشين، حكمت 122 و پيام‏هاى ادارى از نهج‏البلاغه، پيشين، ص 53
    25) سوره كهف، آيه 107
    26) سوره بنى‏اسرائيل (اسراء) آيه 9
    27) غررالحكم، پيشين، ج‏2، ص 1038
    28) همان، ص‏1039
    29) همان، ص 1039
    30) همان، ص‏1055
    31) نهج البلاغه، پيشين، صص‏533 و 532، نامه 31/91
    32) همان، نهج البلاغه، نامه 69 و پيام‏هاى ادارى از نهج‏البلاغه، ص 30
    33) غررالحكم، پيشين، ص‏1036
    34) نهج البلاغه، پيشين، حكمت 199/2 و3
    35) نهج البلاغه، حكمت 199/2 و3
    36) نهج‏البلاغه، پيشين، صص 727و 726، حكمت 403
    37. Thurnwald
    38) همان، صص‏537- و 536، نامه 31/118
    39) همان، صص‏537- 536، نامه 31/119
    40) همان، صص‏725- 724، حكمت 390
    41) همان، صص‏585- 584، نامه 53/115
    42) همان، ص‏573، نامه 53/8
    43) برزگر كليشمى، ولى الله، جامعه از ديدگاه نهج‏البلاغه، سازمان تبليغات اسلامى، چ‏1، 1372 .
    44) غررالحكم، پيشين، ج‏2، ص 1043
    45) موسوى خراسانى، سيدحسن، «جوان‏» ، قم، دار اهل البيت، 1378، ص‏11، به نقل از بحارالانوار، ج‏73، ص‏160
    46) راشدى، لطيف، فرزند كعبه، تهران، نشر سبحان، چ‏1، 1376، صص 166- 165
    47) همان، ص 166 به نقل از وسايل الشيعه، چ قديم، ج‏2، ص‏24
    48) جعفرى، محمدتقى، ترجمه و تفسير نهج‏البلاغه، ج‏13، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1362، ص‏246
    49) سعدى
    50) جرداق، پيشين، ج‏2، ص‏239
    51) همان، ص‏340

    منبع:گنجینه معرفت


     
    ارسال اين مقاله براي دوستان:
      آدرس پست الکترونيکي
      



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:10 AM   |  

    تأثيرآموزه هاي ديني برکارآفريني و کسب و کار

    تأثيرآموزه هاي ديني برکارآفريني و کسب و کار




    چکيده

    «کارآفريني»که در واقع فرآيند تأسيس يک شغل برمبناي يک فکر و يک ايده ي نو است.راهبردي است براي حل مسأله ي اشتغال و ايجاد و خلق عرصه هاي نويت در جهت رشد و پويايي و توليد ثروت در جامعه، که با توجه به اهميت کليدي آن در اقتصادهاي نوين، کشورهاي گوناگون مجدانه برنامه هاي مفصلي را براي بسط چنين فرهنگي درجامعه ي خود تدارک ديده اند.
    اين نوشتاردرپي آن است تا با بررسي و تجزيه و تحليل برخي از معيارها و اصول کارآفريني درآموزه هاي نبوي در جهت ثمربخشي کارآفريني، که برپايه ي باورها و ارزش ها و روش ها و شيوه هاي خاصي استوارشده است، بپردازد،و درنتيجه ي راهبردها و رهيافت هايي را در جهت ايجاد فرصت هاي شغلي و توليد ثروت و بهبود شرايط اقتصادي براي نظام اسلامي بيابد.

    مقدمه و طرح مسأله

    در ميان عوامل توليد،کارجايگاه ممتازي دارد، به ويژه که با انسان و اراده ي او سروکار دارد.ازاين رو، مي تواند جهت گيريهاي مختلف و متفاوتي داشته باشد.جهت گيري هاي متفاوت، آثارفردي و اجتماعي متفاوتي نيز درسطح هر جامعه برجاي خواهد گذاشت.به همين دليل ضرورت دارد جهت گيري هاي مطلوب دراين امرشناخته شود.به نظر مي آيد مهم ترين جهت گيري ها توجه به استراتژي توسعه ي کارآفريني است که در برنامه ي چهارم توسعه نيز بر آن تأکيد شده است.
    از يک سو،مسأله اي که در برآوردهاي آماري اشتغال را با نارسايي مواجه کرده است، وجود نوعي «بداشتغالي»است که در برخي موارد، افزايش اشتغال به قيمت افزايش بيکاري پنهان و هم جهت با بداشتغالي و ناديده گرفتن تخصيص بهينه بوده است.
    ازديگرسو،بيکاري يک مسأله اي اجتماعي و نشان دهنده ي اتلاف انرژي نيروي انساني است.از اين رو از جمله دلايل توجه به توسعه ي کارآفريني، مي توان به قدرت آن در ايجاد کسب و کارهاي جديد با ارزش افزوده ي بالا، توسعه ي کسب و کارهاي موجود،افزايش درصد استفاده از ظرفيت هاي بدون استفاده ي توليد و به تبع آن رشد اقتصادي و رفاه اجتماعي،کاهش نرخ بيکاري، افزايش سرانه ي توليد و عدالت اجتماعي، که از مهم ترين دغدغه هاي نظام اسلامي به شمار مي آيد، اشاره کرد.

    تعريف کارآفريني:

    کارآفريني،فرآيند پذيرش مخاطرات و پيامدهاي تأسيس کسب و کار بر مبناي انديشه ها و ايده هاي است که نتيجه ي آن ايجاد فرصت هاي شغلي و بهبود شرايط اقتصادي و ارتقاي توانمندي جوامع خواهد بود.به عبارت ديگر کارآفريني فرآيند ايجاد ثروت و هدايت خلاقانه ي منابع، خلق سازمان يا سازمان هاي جديد و نيزتوسعه ي موقعيت هاي اقتصادي و روش اداره و مديريتي است که فرصت ها را کنترل و تعقيف کرده و به عنوان شيوه اي عالمانه اززندگي، با درک ظرفيت هاي بلااستفاده، زمينه را براي بهره گيري از آن فراهم مي سازد، و براي رسيدن به آرمان رشد اقتصادي رفاه اجتماعي به وسيله ي افزايش سرانه ي توليد کاهش نرخ بيکاري به جريان ها و شريان هاي اقتصادي کمک هاي شايان توجه و مؤثري مي کند.

    تأثير آموزه هاي ديني در تقويت فرهنگ کارآفريني

    به نگرش ها و باورهاي ذهني و ساختاري پذيرفته شده،توسط افراد يک جامعه يا سازمان، نسبت به کار،فرهنگ کار آن جمع مي گويند.برمبناي اين تعريف، فرهنگ کارآفريني عبارت است از:مجموعه ي ارزش ها، باورها و دانش هاي مشترک و پذيرفته شده ي يک گروه کاري در انجام فعاليت هاي معطوف به توليد و يا ايجاد ارزش افزوده.حال با توجه به اين تعريف مي توان چنين نتيجه گرفت که باورها و اعتقادات ديني درتقويت و تضعيف فرهنگ کارآفريني تأثير به سزايي دارند.
    ازآموزه هاي ديني براي تبديل کارآفريني به فرهنگ و پيوند آن با هنجارهاي اجتماعي مي توان از ابزارهاي معنوي تشويقي و تنبيهي فراواني استفاده نمود.برخي از اين آموزه ها،که در احاديث و روايات بيانگر ابزارهاي تشويقي هستند، در ادامه مورد بررسي قرارمي گيرند.

    کارآفريني به عنوان تکليف و وظيفه

    کار و تلاش درنگرش ديني براي تأمين نيازهاي فردي و اجتماعي ضرورتي اجتناب ناپذيراست که تمامي لحظات زندگي را در بر مي گيرد.از اين رو، در آموزه هاي ديني از آن به عنوان وظيفه و تکليف ياد شده است.پيامبرعظيم الشأن اسلام (ص)دراين باره مي فرمايد:«طلب الحلال فريضه علي کلي مسلم و مسلمه»؛ طلب کردن روزي حلال بر هرمرد و زن مسلمان واجب است.و نيزمي فرمايد:«طلب الکسب فريضه بعد الفريضه»

    کارآفريني به عنوان جهاد در راه خدا

    درآموزه هاي ديني کارآفرين مانند جهادگري دانسته شده است که در صحنه ي کارزار با دشمنان خدا به نبرد پرداخته و ازحريم دين دفاع مي کند.به تعبير پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص)«الکاد في عياله کالمجاهد في سبيل الله»؛ کسي که براي تأمين زندگي خانواده ي خود کار و تلاش کند همچون مجاهد در راه خداست.
    اميرالمؤمنين علي (ع)نيزدراين باره مي فرمايد:«ما غدوه احدکم في سبيل الله باعظم من غدوته يطلب لولده و عياله مايصلحهم»؛ درآمدن شما صبحگاهان براي جهاد در راه خدا،ازدرآمدن آن کس که براي تأمين زندگي خانواده ي خود تلاش مي کند بالاتر نيست.

    کارآفريني وسيله ي سعادت

    به طور کلي انسان درنگرش ديني آميزه اي از عقيده، فکر و انديشه، کار و تلاش است که سعادت و رستگاري خود و جامعه را در کارشايسته و بايسته مي داند.براين اساس است که قرآن کريم ايمان به همراه عمل صالح را وسيله ي رستگاري مي داند.درتعاليم علوي،چه دور دانسته شده که انسان با اراده ي سست،و گرايش به بيکاري و خوش گذراني به سعادت دست يابد.بلکه در اين تعاليم سعادتمندي در آن دانسته شده است که انسان به انجام کارهاي ارزنده نايل شود.

    کارآفريني وسيله ي عزت نفس

    کار و تلاش سازنده براي اصلاح و ساماندهي زندگي فردي و اجتماعي امري ضروري و اجتناب ناپذير است؛ چنان چه در راستاي تعالي ارزش ها و عزت فردي و اجتماعي،کار و تلاش و خلاقيت و نوآوري، عرصه ي نمايش عزت و قدرت يک جامعه است.ازاين رو،اسلام اجازه نمي دهد انسان در صورت امکان حتي در سخت ترين شرايط از کار و تلاش و سازندگي دست بردارد و در نتيجه عزت و آبروي خود را زيرسؤال ببرد.به تعبير پيامبر عظيم الشأن (ص): «لو ان رجلا اخذ حبلا فياتي بجزمه حطب علي ظهره، فيبيعها فيکف بها وجهه، خير له من ان يسأل»؛ اگرانسان ريسماني بگيرد، پشته اي هيزم را بر دوش کشد و آن را بفروشد و از اين رهگذر نيازهاي زندگي خود را برآورد، بسي بهتر است از اين که از ديگران درخواست کمک کند.

    کارآفرينان در رديف انبيا

    ايمان بي بهره از تلاش سازنده ادعايي است خالي از معني و ارزش بدين جهت، بهترين ها و شايسته ترين ها، که انبياي الهي (ع)هستند،پيشتازان وادي کار و تلاش و کوشش اند.براين اساس است که درنگرش نبوي «من اکل من کديده، کان يوم القيامه في اعداد لانبياء و ياخذ ثواب الانبياء»؛ هرکس از دسترنج خود بخورد،روز قيامت در شمار انبيا خواهد بود.
    همان طور که ديده مي شود در آموزه هاي اسلامي با نگرش تکليفي به کار و کارآفريني و جهاد خواندن آن، «انگيزه ي کارآفريني را بالا برده است؛ همچنان که از طريق مبارزه با بيکاري،به احيا و تقويت «فرهنگ کار و کارآفريني» اقدام کرده است.
    احاديث و رواياتي که به بيان ابزارهاي تنبيهي در جهت تقويت فرهنگ کارآفريني پرداخته اند،به طورخلاصه، در ادامه مورد بررسي قرار مي گيرند:

    دوري ازرحمت خدا

    در نگرش ديني،زيست گوارا و رحمت الهي شامل حال فرد و جامعه اي مي شود که تمامي اعضاي آن به کار وتلاش سازنده دست يازند و درهيچ زماني از سعي و تلاش و کوشش بازنايستند.در غيراين صورت از رحمت الهي به دور و مورد لعن و نفرين قرار مي گيرند.درحديث نبوي است:«ملعون من القحي کله عن الناس»؛ هر کس بارزندگي خود را بر دوش ديگران گذارد از رحمت الهي به دور است.
    امام باقر(ع)، کلامي از موسي بن عمران (ع)اين گونه نقل مي کند که موسي بن عمران (ع)ازخداي سبحان سؤال کرد:پروردگارا از کدام يک از بندگانت بيشتر نفرت داريد؟ خداوند فرمود:آن کس که شب هنگام چون مردار است، و روز بيکار.
    تضييع حقوق ديگران در آموزه هاي ديني کسي که درپي کسب و کار و تلاش و کوشش نيست، و به بيکاري و بي عاري و سستي و تنبلي عمر خود را سپري مي کند، تضييع کننده ي حقوق خود و ديگران است.ازاين رو، پيامبرعظيم الشأن اسلام (ص)با نهي از داشتن چنين خصلتي مي فرمايد:«يا علي ...اياک و خصلتين:الضجر و الکسل ،فانک ان ضجرت لم تصبرعلي حق، و ان کسلت لم تود حقا».امام صادق (ع)نيزدراين باره مي فرمايد:«اياک والضجر و الکسل، انهما مفتاح کل سوء انه من کسل لم يود حقا، و من ضجر لم يصبر علي حق».علي (ع)«من اطاع التواني، ضيع الحقوق»؛آن کس که به کاهلي و سهل انگاري گردن نهد حقوق ديگران را ضايع مي سازد.

    فساد و تباهي

    اراده ي الهي برکار و تلاش سازنده و فعاليت انسان ها در زندگي دنيوي آنان تعلق گرفته است.چه اين که حتي آفرينش مرگ و حيات نيز براي سنجش سعي و تلاش هاست؛ «الذي خلق الموت و الحياه ليبلوکم ايکم احسن عملاً».براين اساس، صلاح و سداد زندگي به کار و تلاش وکوشش بي وقفه بستگي دارد؛ همچنان که فساد و تباهي درزندگي فردي و اجتماعي در پي سستي و بيکاري به وقوع خواهد پيوست.به تعبيرامام صادق (ع)«الکسل يضر بالدين و الدنيا»؛ کاهلي و تنبلي به دين و دنياي انسان آسيب مي رساند.آن حضرت (ع) بيکاري را عالم فساد و تباهي مي داند؛«ان يکن اشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده».

    فقرو نابساماني

    به طور کلي توسعه و رشد در گرو کار و تلاش و سعي و کوشش است. جامعه اي که از تلاش و کوشش و سخت کوشي روي گردان است، چاره اي جز پذيرش فقرو بدبختي نخواهد داشت.علي (ع):من لم يصبر علي کديده، صبرعلي الافلاس»؛ فرد و جامعه اي که نتواند ازکار و تلاش خود حيات اقتصادي و اجتماعي خود را سامان دهد سرانجام پذيراي تهيدستي و فقر و نابساماني خواهد شد.

    هلاکت و نابودي

    کار و تلاش گوهرذاتي انسان و مايه ي عزت و کرامت انسان و سبب دوام زندگي و حيات اوست.بنابراين، سعادت مندي و رسيدن به کمال مطلوب، در پي کار و تلاش و کوشش ميسر است.هرقدر جامعه اي در وادي کار و تلاش کوشاتر و برمشکلات صابرتر باشد، ميزان دستيابي او به ماندگاري و ثبات بيشتر خواهد بود؛ همچنان که به هرمقدار که از سعي و تلاش خود بکاهد و به سستي و تنبلي روي آورد از ميزان دوام و پايداري او کاسته خواهد شد.به تعبيرعلي (ع):«في التواني و العجزانتجت الهلکه»؛ درتنبلي و احساس ناتواني، نابودي و تباهي پديد مي آيد.

    تعامل بين فرهنگ و کارآفريني

    تعامل و ارتباط ميان فرهنگ و کارآفريني، از دو جهت قابل بحث و بررسي است.ازيک جهت،نتايج کارآفريني است که بر جامعه تأثير مي گذارد و از جهت ديگر، خود فرايند کارآفريني و فرهنگ حاکم برآن است که هم متأثر از مباني فرهنگ جامعه است و هم مي تواند در آن تحولات اساسي ايجاد کند.
    کارآفريني با ايجاد فرصت هاي شغلي و توليد ثروت و بهبود شرايط اقتصادي، پيش زمينه اي اساسي براي ارتقاي سطح فرهنگي جامعه است، زيرا با برآورده شدن نيازهاي اوليه معيشتي، زمينه براي بروز نيازهاي عالي تر انساني فراهم مي شود که اگر درمسيري صحيح هدايت شود، به شکوفايي و تعالي انسان ها مي انجامد.نوآوري که از ويژگي هاي اساسي کارآفريني است، منجر به توليد محصولات جديدتر و ارائه ي خدمات بيشتر و متنوع ترشده و به اين ترتيب قدرت انتخاب افراد افزايش يافته و زندگي راحت تر مي شود.با بالا رفتن سطح رفاه و آسايش و افزايش اوقات فراغت، فرصت هاي بيشتري براي فعاليت هاي فرهنگي ايجاد مي گردد.

    معيارها و اصول کارآفريني در آموزه هاي نبوي

    کارآفريني به عنوان يک فرآيند و نظام، متکفل در هم آميختن و ترکيب اجزاي مختلفي ازامکانات جامعه در جهت ايجاد ارزش ها و ظرفيت هاي جديد قابل استفاده ي آن جامعه مي باشد.همان گونه که در جهت گيري هاي کلي و کلان، کارآفريني نياز به مراقبت و هدايت دارد، در خصوص ويژگي هاي دروني نيز براي بهره دهي بهتروبيشتر نيزکارآفريني بايد از اصول و معيارهايي پيروي کند.
    طبيعي است که اين معيارها،همسو و هماهنگ با جهت گيري هاي کلان نظام توحيدي مي باشد.برخي از اين ويژگي ها،درآموزه هاي نبوي، در ادامه مورد بررسي قرار مي گيرد.

    کارآفريني وسيله ي تقرب الهي

    اسلام، به طور کلي،براي تمامي تلاش هاي انسان، يک جهت کلي تعيين نموده است و آن اين که انجام آنها، اگر چه مربوط به زندگي مادي و دنيوي انسان ها باشد، لازم است درمسيرالهي باشد تا از پاداش اخروي نيزبرخوردار گردد.
    بنابراين،دريک نظام اجتماعي،که براساس آموزه هاي نبوي بنانهاده شده است، اهداف نهايي فعاليت ها بايد الهي باشد.اگرفعاليتي براين اساس صورت گيرد، ديگررفاه و آسايش فردي به تنهاي مورد نظر قرار نمي گيرد، بلکه آسايش و رفاه شخص وقتي مطلوب است که آسايش و رفاه ديگران را نيز در پي داشته باشد.

    کارآفريني به عنوان عمل صالح

    در آموزه هاي نبوي عمل صالح يکي از محوري ترين شعارهاي آن به شمار مي آيد، به گونه اي که ظهور و جلوه ي ايمان و اعتقاد صحيح در عمل صالح تجلي مي يابد.
    بنابراين، کارآفرينان بايد بدانند که کار توليدي آنها مي تواند طوري طراحي و اجرا شود که ازمصاديق عمل صالح به حساب آيد.ازويژگي هاي چنين فعاليت هايي صداقت و به دوربودن از غل و غش و درراستاي حل مشکلات فردي و اجتماعي است.

    کارآفريني درجهت منافع جامعه

    امتيازي که نظام اقتصادي اسلام نسبت به ديگر نظام هاي اقتصادي دارد اين است که تمامي امور را درسود مادي خلاصه نمي کند و به اخلاق و مسايل انساني توجه ويژه اي دارد.ازاين رو،کارآفريناني که به توليدات مورد نياز و ضروي جامعه مشغول اند بسيارارزشمندتر از آن هايي هستند که به توليد کالاهاي لوکس مي پردازند و نيازي از نيازهاي حقيقي جامعه را تأمين نمي کنند.براين اساس است که در آموزه هاي نبوي:«احب الاعمال الي الله سرور تدخله علي المؤمن تطرد عنه جوعته و تکشف عنه کربته»؛ دوست داشتني ترين اعمال نزد خدا شادي رسانيدن به مؤمن،برطرف کردن گرسنگي او و دور ساختن غم و اندوه است.درحديث ديگري، آن حضرت (ع)، محبوب ترين فرد نزد خدا را کسي مي داند که براي مردم مفيدترين باشد.

    استفاده ي بهينه از امکانات جامعه

    در آموزه هاي نبوي براين نکته تأکيد فراواني شده است که بايد از نعمت هاي الهي به گونه اي صحيح بهره برداري شود.مذمت شديد اسلام از اسراف و تبذير گوياي اين حقيقت مي باشد که وجود اين دو پديده نشان از عدم استفاده بهينه از منابع دارد.بنابراين، کارآفرينان، بايد به صورت بهينه از امکانات و نعمت هاي الهي،که جامعه دراختيار آنها گذاشته است، استفاده کنند.

    پاک و طيب بودن سرمايه

    در نظام توليد و کارآفريني مطلوب دراسلام، پاکي و طهارت هم در سرمايه و هم درسايرعوامل توليد و هم درمحصول و خدمات توليد شده بايد به نحو احسن وجود داشته باشد.مالي که وارد چرخه ي توليد مي شود بايد از بهترين و پاکترين اموال باشد،زيرا کار و تلاش انسان مسلمان تلاش و کوششي است در راه خدا.بدين جهت است که در آموزه هاي نبوي گردآوري مال حلال و چرخش زندگي برمبناي درآمد حلال از وظايف انسان مسلمان دانسته شده است به تعبيرپيامبر عظيم الشأن اسلام (ص):
    «طلب الحلال فريضه علي کل مسلم و مسلمه» و «العباده سبعون جزا و افضلها جزا طلب الحلال»؛ «الشاخص في طلب الرزق الحلال کالمجاهد في سبيل الله»؛ «اطيب کسب اسلم سهمه في سبيل الله»؛ پاکيزه ترين دستاورد مسلمان کاراست که در راه خدا انجام دهد.
    بنابراين، اگرمال و سرمايه ازطريق غيرصحيح به دست آيد و با خيانت و اجحاف هم همراه باشد،ازحليت بهره اي نخواهد داشت.
    توجه به حليت و مشروعيت سرمايه و کسب درآمد سبب مي شود که توليد کننده در هيچ مرحله اي از مراحل توليد خيانت نکند که اين خود اعتماد را در جامعه تقويت مي کند.
    همه ي کساني که کالاي توليدشده را مورد بهره برداري قرار مي دهند در واقع توليد کننده را امين خود مي دانند و به او و کالاي توليد شده ي او اعتماد مي کنند.اين مسأله در جهان امروز،که توليد و مراحل مختلف آن تخصصي شده است و لذا افراد عادي نمي توانند به چگونگي و کيفيت کالاها به آساني دسترسي پيدا کنند،ازاهميت بيشتري برخوردار است.

    توجه به کيفيت به جاي کميت

    کارآفريني به عنوان يک خدمت به جامعه،به هرمقدار و ميزان، پسنديده و مورد تقدير است.بنابراين،هرکس به هرمقدار که مي تواند از اين طريق به جامعه کمک کند،حتي اگر به مقدار ناچيزباشد، نبايد فروگذار نمايد، زيرا محروميت از همين مقدار کم،خود موجب ضرر و محرومت جامعه مي گردد.
    رعايت اين نکته درسطح جامعه سبب ظهور و بروز استعدادها و سرمايه هاست.اگراين امر مبناي عملکرد نظام اقتصادي يک جامعه باشد، بي ترديد، بهره برداي ازبرکات مادي و معنوي آن و بهره مند شدن آحاد جامعه، نتيجه ي مورد انتظار آن خواهد بود.

    نظم و استحکام

    ازديگر ويژگي هاي نظام مطلوب کارآفريني در آموزه هاي نبوي، نظم و استحکام و اکمال و اتمام کارهاست.رهاکردن کارهاي نيمه تمام و معطل گذاردن امکانات و سرمايه ها، درنظام کارآفريني برپايه ي آموزه هاي نبوي مطلوب نيست،بايد کارها مطابق اولويت و با برنامه شروع شود و به همان شکل خاتمه يابد؛ «جمال المعروف اتمامه».زيبايي کارخوب به اتمام و پايان رسانيدن آن است.درآموزه هاي نبوي خدا دوست دار کسي است که کار و تلاش را خوب به پايان برساند.
    «ان الله تعالي يحب اذا عمل احدکم عملاً يتقنه»؛ خداوند دوست دارد اگر کسي کاري را انجام مي دهد آن را درست انجام دهد.
    «ان الله يحب من العامل اذا عمل ان يحسن».
    نداشتن نظم درزندگي نتيجه اش از دست دادن زمان و از دست دادن زمان نتيجه اش اتلاف منابع است.اتلاف،بالاترين حد اسراف است.وقتي اسراف حرام باشد، اتلاف که نوعي اسراف و بالاترين حد اسراف است نيزحرام است.از اين رو،براي استفاده ي بهينه از زمان و از دست ندادن فرصت ها و جلوگيري ازاتلاف منابع،رعايت نظم و ترتيب و برنامه براي کارآفرين ضروري است.

    بلند همتي و اراده ي قوي

    درتعاليم نبوي،بربلندهمتي، جديت در کار و پرهيز از سستي و تنبلي تأکيد فراواني شده و رمزموفقيت درکارها به شمار مي آيد.
    امروزه دربحث مديريت،ازويژگي هاي يک مديرموفق برخورداري وي از قدرت تصميم گيري و ريسک پذيربودن او است.درواقع بلندهمتي هم اين دو خصيصه را در بطن خود دارد،به طوري که اگرفرد داراي همت بلند باشد مي تواند وارد کارهاي بزرگ شده و با کارآفريني و راه اندازي فعاليت توليدي علاوه براين که درزندگي خود گشايشي ايجاد مي کند، به حال جامعه نيز سودمند باشد؛ «قدرالرجل علي قدر همته».
    درزمينه ي اشتغال و کارآفريني نيزبايد توجه داشت که هرچه همت و عزم و اراده ي انسان براي انجام کارها مهم تر و نوآوري و ابتکار و استحکام بيشتر باشد، نشان گرارزش متعالي تر اوست.

    برنامه ريزي

    عاقبت انديشي و برنامه ريزي مناسب، رکن اساسي پيشرفت و کمال يابي است.دراتخاذ خط مشي هاي کارآفريني لازم است از بلندپروازي اجتناب شود، زيرا اتخاذ استراتژي بلندپروازانه، وقتي که با توانايي هاي فرد و امکانات موجود در جامعه توازن و هماهنگي نداشته باشد، نتيجه اي جز شکست و به هدر دادن منابع جامعه دربرنخواهد داشت.از اين رو، دراتخاذ شيوه در برنامه هاي رشد و توسعه ي اقتصادي لازم است با توجه به امکانات موجود، شيوه و استراتژي رشد طوري طراحي شود که در دراز مدت اقتصاد به رشد و توسعه برسد و اتخاذ روش سنجيده و حساب شده، با توجه به امکانات، به مراتب نتيجه اي بهتر از انتخاب روش هاي شتابان و عجولانه دارد.

    تأثير آموزه هاي نبوي درايجاد تحول اقتصادي در مدينه

    تعاليم نبوي درمورد اهتمام به کار و تلاش توانست تأثير شايسته اي در رفتارهاي اقتصادي مردم و اوضاع اقتصادي مدينه داشته باشد.آشنايي با اصول اعتقادي و ارزش هاي ديني سبب گرديد تا انگيزه هاي نويني براي فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي در مردم مدينه به وجود آيد.
    آن حضرت (ص)نه تنها در زمينه هاي گوناگون، از جمله اصول اقتصادي و سياست هاي مالي تعاليم جديدي را آورد، بلکه با زير و رو کردن نظام ارزش ها توانست مسائلي از قبيل غارت و چپاول گري، رباخواري و قماربازي را تا پايين ترين حد تنزل دهد، و در عوض کار و تلاش و کسب و کارحلال، و فعاليت هاي صحيح اقتصادي را در قالب عمل صالح به حد اعلي ترقي و تعالي دهد.برپايه ي اين انقلاب فکري و بينشي بود که آن حضرت (ص)، پس از استقرار در مدينه اقدام به برنامه ريزي در جهت اشتغال هرچه بيشترمسلمانان نمود که به برخي از اين تلاش ها در ادامه اشاره مي کنيم.

    بستن عقد قراردادهاي مزارعه و مساقات

    پيامبر اکرم (ص)با بستن اين نوع قراردادها بين مهاجرين و انصار،علاوه بر آن که مهاجران بدون زمين و بيکاررا به کارکشاورزي وا داشت و سبب افزايش نيروي مهاجرين نيزگرديد، توليد و بهره وري زمين هاي زيرکشت انصار را هم بالا برد.

    لغو انحصاري بودن تجارت

    آن حضرت (ص)با ايجاد عقد مضارعه در بين افراد توانست به تهيه سرمايه و امکانات حمل و نقل براي تجارت زمينه ي مناسبي را براي آن ها فراهم سازد و تجارت را از انحصار گروه و افراد خاص آزاد سازد.

    واگذاري زمين براي کشاورزي و کارهاي خدماتي

    واگذاري اين زمين ها،که براي فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي انجام مي شد، توانست به کار و تلاش درجهت ساختن واحدهاي مسکوني، حمام، بازار، احياي اراضي موات و...رونقي خاص بخشد و درنتيجه بازار اشتغال را در تعادل نگه دارد.

    استفاده ازانفاقات واجب مالي

    آن حضرت (ص)، با استفاده و به کارگيري از دريافت هاي واجبات مالي، مانند خمس و زکات و ديگرانفاقات توانست براي بيکاران، فرصتي را به وجود آورد و به آنان امکان دهد تا از اين طريق وسيله ي کار فراهم سازند و مشغول به کار شوند.

    بهره گيري از غنايم جنگي

    پيامبر اکرم (ص)با بخشيدن غنايم جنگي به مجاهدان، آنان را به طور غيرمستقم در تهيه ي وسايل کارو اشتغال کمک مي نمود.

    به کارگيري انفال

    حق مالکيت منابع طبيعي ازقبيل معادن، کوه ها، آب، جنگل ها، زمين هاي بي صاحب، اراضي موات و بايرکه در قالب انفال قرار داده شدند،ازآن خدا و پيامبرعظيم الشأن (ص)و زمامداران حکومت اسلامي است.ازاين رو، زمامدارحکومت اسلامي، با در نظر گرفتن شرايط و مصالح عامه، مي تواند اين منابع را، به صورت اجاره و مزارعه، دراختيار افراد قرار دهد و درآمد آن را صرف نيازهاي اجتماعي کند.
    قبل از اسلام برنامه بر اين بود که قدرت هاي محلي قسمت هايي از اراضي، مراتع و نيزارها و ديگر منابع طبيعي را، بدون هيچ گونه کار و تلاشي اختصاص به خود مي دادند،و منابع بهره گيري ديگران مي شدند و از طريق باج گيري،به ديگران حق بهر برداري مي دادند.پيامبر اکرم (ص)با نهي اين عمل، راه را براي بهره گيري تمامي افراد باز نمود و حق ماليکت ثروت هاي غيرمنقول براساس کار و کوشش قرار گرفت.

    برقراري ثبات درنظام اقتصادي

    با توجه به آنچه گذشت مي توان چنين نتيجه گرفت که تثبيت نهادهاي اخلاقي عملي در سيره نبوي به عنوان يک حرکت کارساز درپديد آمدن و حفظ و نگهداري روابط انساني درتقويت و ايجاد کارآفريني نقش اساسي دارد. همچنان که تشويق آحاد مردم به همکاري با يکديگر،تبليغ اخوت و نوع دوستي، ايثار و درستکاري،حفظ قراردادها، و ممنوعيت کاربرد هرنوع حيله در مبادلات و معاملات، و مبارزه با نهادينه شدن مفاسد اقتصادي و تلاش براي نهادينه شدن زمينه هاي بالندگي اقتصادي شاخص هاي کارآمدي و کارآفريني نظام اقتصادي نبوي را مي رساند.
    تحريم ربا،تحريم کنز، تحريم رشوه،تحريف اسراف و تبذير،تشويق به کاهش مصرف، تشويق به کارگروهي، تشويق به کار شرافت مندانه،و عبادت تلقي کردن کوشش براي امرارمعاش، تثبيت و نهادينه ساختن توجه به حقوق کارگر، مانند پرداخت حقوق کارگر پيش از اتمام کار،ارتباط دادن رضايت اخروي خداوند به کوشش مولد دراموردنيوي، درساختار و مرکزيت نظام اقتصادي مي تواند ثبات و پايداري را به ارمغان آورد، به تعبيررسول مکرم اسلام (ص):«من طلب الرزق في الدنيا استعافافا من الناس و توسيعا علي اهله لقي الله يوم القيامه و وجه مثل القمر».

    اشتغال و کارآفريني در شرايط اقتصادي موجود کشور

    بي ترديد اگرآنچه به عنوان معيارو اصول کارآفريني در آموزه هاي نبوي از آن نام برده شد،درجامعه ي ما مورد استفاده قرار گيرد،به عنوان فرهنگکارآفريني درجامعه نهادينه شود و در نتيجه افراد خود را پاي بند به اين اصول بدانند، آيا جايي براي اين نگراني در کشور در رابطه با ايجاد اشتغال، از طريق طرح هاي زودبازده و اشتغال زا که وزارت کار و اموراجتماعي با دادن تسهيلات اعطايي به کارآفرينان، آن را در دستورکار خود قرار داده است، باقي مي ماند؟
    آنچه که از نامه ي رئيس کل بانک مرکزي به رياست جمهوري برمي آيد، گوياي نگراني جدي است، به حدي که به تصريح رئيس کل بانک مرکزي حدود 46 درصد از طرح هاي زودبازده وجود خارجي ندارند.
    نامبرده در نامه ي خود اين گونه اظهارمي دارد که:
    نسبت اشتغال ايجاد شده به اشتغال پيش بيني شده در طرح ها، حداکثر 2/8 درصد است.15 درصد طرح ها، بيش از 80 درصد پيشرفت داشته اند و 46 درصد طرح ها وجود خارجي ندارند.مبلغ سرانه ي وام پرداختي براي ايجاد اشتغال يک شغل 133 ميليون ريال در فرم متقاضي ثبت شده است، اما در عمل هزينه ي ايجاد هرشغل 4/6 ميليارد ريال بوده است.
    اين در حالي است که افزود بر نگراني ياد شده، اگر اعتبارات تخصيصي به طرح هاي زودبازده به سبب آنچه که در نامه ي رئيس کل بانک مرکزي آمده است، نتواند برمبناي قراردادها به موقع بازپرداخت شود، اين عدم بازگشت اعتبارات که درواقع به معناي عدم بازگشت پول مردم به خزانه بانک هاست، نوعي زيرپانهادن اصول امانتداري و يا عدم پاي بندي وکيل به خواسته هاي موکل است.کم ترين نتيجه ي اين گونه مسائل،سلب اعتماد عمومي است، که سبب مي شود سپرده گذاران به پس انداز که شالوده ي هرسرمايه گذاري است، کمتر تمايل از خود نشان بدهند، نتيجه ي اين عدم تمايل رفتن پول به جاي پس انداز،درچرخه ي خريد و فروش بازار دلالي است، که نتيجه ي آن افزايش بي جهت بهاي کالاها و افزايش تورم است.

    نتيجه گيري

    کارو کارآفريني مهم ترين مسأله ي اجتماعي و فرآيندي انساني و اجتماعي است که با دگرگوني اقتصادي ـ اجتماعي پيوند محکمي دارد براين اساس، اهميت و ضرورت افراد کارآفرين درجامعه مشخص مي شود.بررسي ها نشان از آن دارد که به دليل نبود فرهنگ کارآفريني و بي توجهي به اصول و معيارهاي کارآفريني درآموزه هاي ديني، دولت برخلاف انتظار خود نمي تواند توفيق چنداني در دستيابي به اهداف خود در دادن تسهيلات به کارآفرينان در قالب طرح هاي زودبازده به دست آورد.از اين رو، آموزش و تربيت کارآفرين يک ضرورت زيربنايي براي توسعه کشور و کاهش نرخ بيکاري است.دراين راستا ضرورت دارد مراکزي ويژه اي را در جهت حمايت از کارآفرينان بالقوه تأسيس کرده که ضمن آموزش هاي ويژه براي توسعه، مباحثي همچون توانايي ها و انگيزش افراد را نيز در برگيرد.
    هر چه اصول و معيارهاي کارآفريني در يک جامع نهادينه تر باشد، توانايي آن جامعه براي تربيت و جذب کارآفرينان،سرمايه ها، مغزها و نورآوري ها بيشتر، و درنتيجه شتاب رشد اقتصادي و اشتغال و امنيت اجتماعي براي شهروندان افزون ترخواهد شد.

    منبع:راسخون
     
    ارسال اين مقاله براي دوستان:
      آدرس پست الکترونيکي
      



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:05 AM   |  

    بازدید رهبر معظم انقلاب از نمایشگاه توانمندی‌های صنعت خودروسازی
    [Image]

    راسخون : در این بازدید كه حدود 3 ساعت به طول انجامید و تعدادی از وزرا و مدیران بخش صنعت و معدن حضور داشتند، كارشناسان مربوطه در هر بخش توضیحات لازم را ارائه كردند.
     
    به گزارش راسخون به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، خط تولید موتور ملی خودرو از جمله بخش هایی بود كه مورد بازدید رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار گرفت. در این خط تولید، نحوه تولید بخشهای مختلف موتور ملی و آزمون های آن از نزدیك به نمایش گذاشته شد.
     
    موتور ملی دیزلی یكی از بخشهای مهم نمایشگاه توانمندیهای صنعت خودروسازی كشور بود. در این بخش اولین موتور دیزل سنگین ساخت داخل معرفی شد كه این موتور در بخشهای ریلی، دریایی، نیروگاهی و صنعتی كاربردهای فراوانی دارد.
     
    طراحی و ساخت این موتور با همكاری مراكز تحقیقات دانشگاهی و تربیت نیروهای متخصص امكان پذیر شده است. از جمله طرحهای آینده در زمینه تولید موتور دیزل سنگین، طراحی و ساخت موتور دیزل دوگانه سوز است.
     
    همچنین انواع موتور ملی به ویژه موتور ملی بعضی خودروهای داخلی، و موتور ملی پایه گازسوز در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شده بود.
     
    بخش دیگر نمایشگاه توانمندیهای صنعتی، استفاده از فناوریهای جدید بویژه نانو در طراحی و ساخت قطعات مختلف خودرو بود. از فناوری نانو در ساخت پوشش ضدلك روكش ها، پوشش های خود تمیز كننده روی شیشه های خودرو، پوشش های ضد خش در رنگ خودرو، و در بخش های دیگر خودرو استفاده خواهد شد.
     
    همچنین تعدادی از خودروهای سواری تولید داخل نیز مورد بازدید رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفت.
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای  سپس در جمع مدیران و كارشناسان صنعت و معدن كشور با اشاره به اهمیت بسیار بالای استقلال و پیشرفت صنعتی، در اعتلا و رشد ایران اسلامی، حركت كشور در بخش های مختلف از جمله صنعت را رو به جلو دانستند و تأكید كردند: با وجود پیشرفتهای ارزشمند در صنعت كشور اما باید با كار، تلاش و پیگیری دوچندان و خستگی ناپذیر و تكیه بر دانش و علم، و ارتقای كیفیت محصولات داخلی، یك حركت جهشی در بخش صنعت انجام شود.
     
    ایشان بازدید امروز خود را حركتی نمادین جهت تأكید بر اهمیت بخش صنعت در پیشرفت كشور خواندند و افزودند: یك توهم خطرناكی از قبل وجود داشت مبنی بر اینكه میان زندگی عقلانی و توسعه یافتگی با پایبندی به ارزشهای معنوی، اخلاقی و دینی تقابل و تضاد وجود دارد ولی جمهوری اسلامی ایران این توهم را باطل كرد.
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی با تأكید بر اینكه اسلام، دین معنویت و علم است، خاطرنشان كردند: ما می توانیم هم عقلانی و منطقی و همراه با پیشرفت زندگی كنیم و هم پایبند به ارزشهای اخلاقی و فرائض دینی باشیم.
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای افزودند: صنعتگران و مدیران بخش صنعت باید نماد این حقیقت باشند.
     
    ایشان با تأكید بر اینكه پیشرفتهای به دست آمده در بخش صنعت كشور، بسیار ارزشمند است، خاطرنشان كردند: این پیشرفتها آغاز راه است و باید با یك حركت جهشی بتوانیم در همه عرصه های صنعتی روی پای خود بایستیم و به فكر و ابتكار ایرانی تكیه كنیم.
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به شایستگی های ایران اسلامی برای پیشرفت و خودكفایی در زمینه های مختلف صنعتی افزودند: لازمه تاریخ و میراث عظیم تمدنی، حركت مردمی كنونی، آمادگی جوانان و استعداد و هوش سرشار ایرانی، درخشش صنعتی ایران اسلامی در دنیای اسلام است كه قطعاً دنیای اسلام از آن استقبال خواهد كرد.
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در ادامه نكاتی را درخصوص بخش صنعت كشور بویژه صنعت خودرو یادآور شدند.
     
    تنظیم سیاستهای بازرگانی بمنظور جلوگیری از واردات بی رویه یكی از نكات مهمی بود كه ایشان تأكید ویژه ای بر آن داشتند.
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی خاطرنشان كردند: فراوانی و ارزانی خوب است اما از آن مهمتر رشد صنعت داخلی است و نباید به استناد دلایل عمدتاً واهی دروازه را به روی واردات باز كرد.
     
    ایشان ضمن اظهار ناخرسندی از سیاستهای واردات خودرو و بعضی از تصمیماتی كه در این زمینه گرفته شده است تأكید كردند: عموماً فلسفه و منطقی كه برای افزایش واردات مطرح می شود، بالا بردن كیفیت محصولات داخلی است اما برای این هدف گزینه های بهتری هم وجود دارد كه یكی از آنها اعمال سیاستها و ضوابطی برای بالا بردن كیفیت محصولات داخلی است.
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی با تأكید بر لزوم بهره گیری از علم و دانش و تحقیق در بخش صنعت خاطرنشان كردند: مسئله پیوند صنعت و دانشگاه بسیار مهم است و باید ارتباط مستحكمی میان این دو بخش برقرار شود تا بتوان به پیشرفت صنعتی مطلوب رسید.
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای با اشاره به اهمیت صادرات صنعتی تأكید كردند: همه بخشهای صنعتی باید محصولات خود را با محوریت صادرات تولید كنند و دستگاههای مختلف دولتی نیز باید با تلاش چند جانبه و هنرمندانه، بازار صادراتی را تأمین كنند.
     
    ایشان با اشاره به دیدگاه اسلام درخصوص حفظ محیط زیست، رعایت استانداردهای زیست محیطی را در محصولات صنعتی بویژه تولیدات خودرو بسیار مهم دانستند و تأكید كردند: برای رسیدن به پیشرفت صنعتی نباید از كار، تلاش، و پیگیری مستمر خسته شد زیرا فردای كشور و ملت ایران در گرو ابتكار، هوشمندی و پیگیری خستگی ناپذیر صنعتگران و مدیران بخشهای صنعتی است.
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی با تاكید بر اهمیت پیگیری مستمر افزودند: دولت كنونی، دولتی فعال، پیگیر، با همت و دلسوز است و زمینه مساعدی برای تلاش و كار خستگی ناپذیر در بخشهای مختلف بویژه صنعت وجود دارد.
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای هوش و استعداد بالای ایرانی در كنار كار و پیگیری خستگی ناپذیر را زمینه ساز پیشرفت جهشی خواندند و تأكید كردند: امروز ایران اسلامی با همت، ابتكار، خلاقیت و اعتماد به نفس جوانان، در بخش های مختلف جزو چند كشور محدود صاحب علم و فناوری آن بخش ها است و این حركت باید با شتاب بیشتر ادامه پیدا كند.
     
    در ابتدای این دیدار آقای مهندس محرابیان وزیر صنایع و معادن در گزارشی از بخش صنعت و معدن كشور گفت: در پنج سال گذشته ضمن آنكه تولید كالاهای مادر صنعتی همچون، فولاد، آلومینیوم، مس، سنگ آهن، سیمان، و خودرو رشد قابل توجهی داشته، رتبه جهانی ایران نیز در این كالاها بهبود پیدا كرده است.
     
    وی با اشاره به رشد 67 درصدی صنعت در كل رشد اقتصادی كشور افزود: مجموع صادرات محصولات صنعتی و معدنی در طول برنامه چهارم توسعه، نیز بیش از سه برابر و نیم افزایش یافته است.
     
    وزیر صنایع همچنین با اشاره به افزایش صادرات خودروهای ساخت داخل تأكید كرد: محور اصلی در صنعت خودروسازی، طراحی، مهندسی، بومی سازی، صادرات و رعایت استانداردهای زیست محیطی است.
     
    مهندس میرسلیم ناظر عالی طراحی و تولید موتور ملی نیز در سخنانی با اشاره به تلاش 12 ساله برای تولید موتور ملی گفت: تمام مراحل طراحی و ساخت چهار موتور ملی بوسیله متخصصان و كارشناسان داخلی و با همكاری مراكز دانشگاهی انجام شده است.
     
    وی ساخت موتور دیزل سنگین را یكی از موفقیتهای بسیار بزرگ متخصصان داخلی دانست و افزود: دانش فنی ساخت موتورهای ملی بصورت كتاب تدوین شده و در حال چاپ است.
    /2759/
     
    منبع:راسخون

     
     
     
     



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:04 AM   |  

    کار و اشتغال در سیره پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم

    کار و اشتغال در سیره پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
    نويسنده:عبد الکریم پاک نیا

    اشاره:

    «اشتغال» امروزه در جامعه ما، یکی از مسائل اساسی و موضوعات مورد بحث می‏باشد، و هرکس نسبت به فراخور حالش و براساس رشته تخصصی و اندیشه‏های خود، در مورد چگونگی اشتغال جوانان و آداب و شیوه‏های کار، علل و انگیزه‏های بیکاری، انواع مشاغل، اولویت انتخاب شغل‏ها و... سخن گفته و بحث می‏کند.
    اشتغال به کارهای مفید و مورد نیاز جامعه، دارای اثرات و نتائج قابل توجه برای همه افراد جامعه اسلامی است که از جمله آن‏ها می‏توان به فوائد زیر اشاره نمود:

    1.زمینه رستگاری

    اساساً کار و اشتغال در بینش توحیدی اسلام، یک ارزش محسوب می‏شود و تلاش بیشتر در کارهای دنیوی و اخروی، زمینه سعادت و رستگاری افراد را در دنیا و آخرت فراهم می‏نماید و آنان را تا درجه جهادگران در راه خداوند بالا می‏برد. رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏فرماید: «اَلْکادُّ عَلی عِیالِهِ کَالمُجاهِدِ فی سبیل اللّه1؛ کسی که برای تأمین معاش خانواده‏اش تلاش می‏کند، همانند مجاهد در راه خداست.»

    2.تأمین مخارج زندگی

    یک مسلمان با پیش گرفتن کسب حلال، مخارج زندگی خود را تأمین نموده و تا حدودی از فقرِ اقتصادی، اخلاقی و فرهنگی خود و جامعه می‏کاهد.

    3.وسیله ارتباط سالم

    اشتغال به کار، افراد را در زندگی تحت یک برنامه منظم و منسجم قرار داده و آنان را در روابط اجتماعی و معاشرت با دیگران یاری می‏نماید.

    4.آرامش روح و وجدان

    تمام کسانی که به کارهای مفید اقتصادی اشتغال دارند و بر اساس احساس وظیفه به شغل مناسب و آبرومندانه خود می‏پردازند؛ علاوه بر این که آرامش روح و روان و وجدان خود را فراهم می‏کنند، به نوعی تفریح نیز می‏پردازند؛ هم چنان که افراد سُست عنصر و بیکار معمولاً به اضطراب و افسردگی و عذاب وجدان دچار هستند.

    5.بیدار نمودن روحیه خلاّقیت

    اشتغال به کسب‏های مورد علاقه، روحیه ابتکار و خلاقیت را در افراد زنده کرده و استعدادهای درونی آنان را شکوفا نموده و انسان را متوجه نیروهای نهفته در اندرون خود می‏سازد. و به این ترتیب، مفید و مؤثر بودن خود را باور نموده و اعتماد به نفس در او تقویت می‏شود. چنین فردی با روحیه سرشار از عشق به کار، از زندگی خود لذّت برده و برای رسیدن به اهداف عالی تلاش می‏کند.

    6.تثبیت موقعیت اجتماعی

    اشتغال به کار مفید و مورد نیاز جامعه، راه رسیدن به موقعیت اجتماعی یک فرد مسلمان می‏باشد و شغل او هر قدر از نیازهای جامعه بکاهد و موجب تقویت و استقلال و آزادی و عزّت مسلمانان گردد، همان مقدار موقعیت اجتماعی صاحب شغل در میان افراد جامعه اسلامی، بیشتر و بالاتر خواهد بود.
    خداوند می‏فرماید: «وَ اَنْ لَیْسَ لِلانْسانِ اِلاّ ما سَعی»(2)؛ و این که برای انسان بهره‏ای جز سعی و تلاش او نیست.

    7.جلوگیری از مفاسد

    بیکاری افراد، موجب ضررهای جبران‏ناپذیر و دارای مفاسد بی‏شمار برای اجتماع مسلمانان است؛ به این معنا که یک فرد با انتخاب یکی از مشاغل مورد نیاز جامعه و اشتغال به آن، باری از دوش مردم و مسئولین برمی‏دارد و در مقابل، فرد بیکار نه تنها مشکلی را در جامعه حل نمی‏کند بلکه خود، مشکل آفرین و سربار جامعه اسلامی نیز می‏شود و علاوه بر این که نیرویی هدر رفته، نیروهای دیگری را به خود مشغول خواهد کرد.
    با توجه به نکات فوق در این نوشتار، اشتغال و موضوعات مربوط به آن در سیره و سخن حضرت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، مورد بحث قرار گرفته است.

    اهمیّت کار

    در سیره پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فعالیت‏های اقتصادی افراد، ارزش بالایی دارد. آن حضرت کارگران و تولیدکنندگان در عرصه اقتصادی را چنان تشویق می‏کند که در طول تاریخ جوامع بشری، هیچ فرقه و مذهبی چنین جایگاهی برای اساسی‏ترین رکن جامعه، یعنی تأمین کنندگان حیاتی‏ترین کالای اقتصادی، قائل نشده‏اند.
    انس‏بن مالک می‏گوید: هنگامی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ازجنگ تبوک برمی‏گشت، سعد انصاری ـ یکی از کارگران مدینه ـ به استقبال آن حضرت آمد. هنگامی که رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با او دست داد، لمس دست‏های زِبْر و خشنِ مرد انصاری، حضرت خاتم الانبیاء صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را تحت تأثیر قرار داد. برای همین، از او پرسید: چرا دست‏های تو این چنین کوفته و خشن می‏باشد؟ آیا ناراحتی خاصّی به دستان تو رسیده است؟
    عرضه داشت: یا رسول اللّه! این خشونت و زبری دستان من، بر اثر کار با بیل و طناب است که به وسیله‏ی آن‏ها زحمت می‏کشم و مخارج خود و خانواده‏ام را تأمین می‏نمایم.
    «فَقَبَّلَ یَدَهُ رسولُ اللّهِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و قالَ: هذِهِ یَدٌ لا تَمَسُّها النّار؛ پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دست او را بوسیده و فرمود: این دستی است که آتش (جهنم) آن را لمس نخواهد کرد.»3

    نکوهش افراد سست عنصر

    رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم گاهی با جوانان سالم و نیرومندی مواجه می‏شد. بازوهای ستبر و اندام مناسب آنان، موجب شگفتی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏گشت. آن حضرت با آنان احوال پرسی نموده و از وضعیت زندگی و شغلشان سؤال می‏نمود، اگر در جواب گفته می‏شد که: وی فردی بیکار است و هیچ گونه شغلی ندارد؛ آن بزرگوار ناراحت می‏شد و می‏فرمود: «سَقَطَ مِنْ عَیْنی؛ از چشمم افتاد.» (فرد بیکار در نظر من ارزشی ندارد.) اطرافیان می‏پرسیدند: یا رسول اللّه! چرا این افراد را دوست نمی‏دارید؟ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏فرمود: برای این که اگر مؤمن شغلی نداشته باشد که با آن امرار معاش کند، برای امرار معاش، از دین خود خرج خواهد نمود.4
    آن حضرت در گفتاری حکیمانه، افراد تنبل و بی‏حال را که تن به کار نمی‏دهند و می‏کوشند که از دست رنج دیگران بهره‏مند شوند، مورد نکوهش و سرزنش شدید قرار داده، می‏فرماید: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ اَلْقی کَلَّهُ عَلَی النّاسِ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ یَعُولُ؛ از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است کسی که بار زندگی خود را به گردن مردم بیندازد. ملعون است، ملعون است کسی که اعضای خانواده‏اش را (در اثر ندادن نفقه) تباه کند.»5
    البته سیره و سخن پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در مورد افراد بیکار ـ که با بهانه‏های واهی فرصت‏های شغلی را از دست می‏دهند ـ حاوی نکته مهمی است و آن، این که بیکاری ریشه بسیاری از مشکلات و گرفتاری‏ها در زندگی یک جوان فعال و پر انرژی است. زیرا اگر یک فرد مسلمان مخارج زندگی خود را با فعالیت‏های اقتصادی سالم و اشتغال به یک کسب پاکیزه و حلال، تأمین نکند به ناچار برای تأمین زندگی‏اش ارزش‏های دینی را زیر پا گذاشته و به راه‏های فریبنده که به ظاهر سود سرسام آوری هم دارند، کشیده خواهد شد. و این، مصداقی از همان امرار معاش از راه دین و ایمان است که در کلام پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بود.
    گذشته از این، بیکاری یک فرد نه تنها موجب از میان رفتن استعدادهای درونی وی می‏شود و او را به فردی تن پرور و بی‏خاصیت مبدل می‏سازد، بلکه به عنوان یک معضل و بیماری اجتماعی، یک جوان مسلمان و پاک و سالم را، دچار انواع مفاسد اخلاقی و اجتماعی و بیماری‏های روحی خواهد ساخت.
    در حقیقت یک عضو فعال و پر انرژی که از سرمایه‏ها و ذخایر خدادادی جامعه اسلامی است و باید به عنوان سرباز جامعه عمل کند، سربار جامعه خواهد شد؛ به همین دلیل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بیکاری را برای یک جوان خطرناک می‏داند.

    نقش انگیزه‏های مقدّس در اشتغال

    از منظر حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم تمام فعالیت‏های یک مسلمان می‏تواند نوعی ارتباط با آفریدگار جهان محسوب شده و علاوه بر ارزش اقتصادی و دنیوی، از پاداش‏های معنوی نیز درجهان آخرت برخوردار می‏باشد.
    آری کار برای خدا، نقش مهمی در شکل دادن به رفتار اقتصادی انسان دارد. به علاوه این انگیزه می‏تواند قوای جسمی و روحی وی را در فعالیت‏های اقتصادی چند برابر نماید؛ به خاطر هدف والای وی، کار او نیز مقدّس خواهد شد. رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بر این باور بود که: «اَلْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً اَفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ6؛ عبادت خداوند هفتاد جزء است و بهترین آن‏ها طلب روزی حلال است.»
    آن حضرت اشتغال به کارهای حلال را مانند سایر عبادات، بر زن و مرد مسلمان ضروری دانسته و می‏فرماید: «طَلَبُ الْحَلالِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسْلِمٍ و مُسْلِمَةٍ7؛ به سراغ درآمد حلال رفتن، بر هر مرد و زن مسلمان لازم است.»
    بنابراین، انگیزه‏های مقدّس می‏تواند همه کارها و فعالیت‏های اقتصادی یک مسلمان را ـ اعم از کارهای تجاری، کشاورزی، صنعتی و خدماتی ـ فرا گرفته و آن‏ها را در شمار عبادات قرار دهد.
    در روایتی آمده است که: روزی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با جمعی از اصحاب در محلی حضور داشتند. در آن میان، چشمان آنان به جوانی نیرومند و زیبا اندام افتاد که در اول صبح به کار اشتغال داشت. یاران پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم گفتند: یا رسول اللّه! اگر این جوان نیرومند، نیرو و انرژی خود را در راه خدا مصرف می‏کرد، چقدر شایسته مدح و تمجید بود! حضرت فرمود: این سخن را نگویید! اگر این جوان برای تأمین معاش می‏کوشد و انگیزه او بی‏نیازی از دیگران است، او در راه خدا قدم برداشته، و اگر هدف او پذیرایی از پدر و مادر ناتوان خود باشد، باز هم در راه خدا کار می‏کند و اگر مقصود او سر و سامان دادن به خانواده و فرزندانش باشد، او به راه خدا رفته و انگیزه مقدّسی دارد.8
    در سیره پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، هدف از رفتارهای اقتصادی جلب رضایت خداوند است. و رضایت پروردگار، انگیزه مقدّس و هدف والایی است که یک انسان مسلمان را در سخت‏ترین شرایط به فعالیت‏های اقتصادی وادار می‏کند. و او حاصل زحمات خود را در راه رضای الهی خرج می‏کند.
    اما از نظر متفکّران مادّی و اقتصاددانان غربی، هدف نهایی از کار، دست یابی به لذت‏های فردی است. و در آن صورت، انگیزه کار، دست یابی به حداکثر سود و درآمد است و تمام صفات اخلاقی و انسانی تحت الشعاع سود جویی‏های مادی قرار گرفته و به تدریج انسان از ماهیت خود خارج شده و در عرصه‏های زندگی فقط به سودهای سرشار مادی می‏اندیشد؛ گرچه در این راه، حقوق دیگران تضییع شده واخلاق و انسانیت از میان برود.

    روش‏های ترویج اشتغال

    حضرت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم برای ایجاد انگیزه تولید و کسب درآمد در وجود مسلمانان، از روش‏های مختلفی بهره می‏گرفت که به برخی از آنان اشاره می‏شود:

    الف) زمینه سازی برای رشد استعدادها

    آن حضرت با استفاده از فرصت‏های مناسب برای شکوفایی نیروهای درونی و استعدادهای نهفته افراد، زمینه سازی می‏نمود و از این طریق، در آنان انگیزه تولید و کسب درآمد را تقویت می‏کرد. روایت زیر، نشانگر این روش رسول گرامی می‏باشد:
    مردی از اصحاب در تنگنای زندگی قرار گرفت. وی که دارای شغل مناسبی نبود و بسیاری اوقات از بیکاری رنج می‏برد، خانه نشین شد. روزی همسرش به وی گفت: ای کاش به محضر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏رفتی و از او درخواست کمک می‏نمودی! مرد با پیشنهاد همسرش به حضور رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رفت. هنگامی که چشم حضرت به او افتاد، فرمود: «مَنْ سَأَلْنا اَعْطَیناهُ وَ مَنْ اسْتَغْنی اَغْناهُ اللّهُ؛ هرکس از ما کمک بخواهد، ما به او یاری می‏کنیم ولی اگر بی‏نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند، خداوند او را بی‏نیاز می‏کند.»
    او پیش خود فکر کرد که مقصود پیامبر، من هستم و بدون این که سخنی بگوید، به خانه برگشت و ماجرا را برای همسرش بازگو کرد. زن گفت: رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هم بشر است. (و از حال تو خبر ندارد.) او را به وضع زندگی نکبت بار و پر مشقّت خود آگاه کن.
    مرد ناچار برای بار دوم به حضور پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رفت اما قبل از این که حرفی بزند، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم همان سخن قبلی را تکرار کرده و فرمود: «مَنْ سَأَلْنا اَعْطَیناهُ وَ مَنْ اسْتَغْنی اَغْناهُ اللّهُ.» بازهم بدون اظهار حاجت، به خانه برگشت ولی چون خود را همچنان در چنگال فقر و بیکاری، ضعیف و ناتوان می‏دید، برای سومین بار با همان نیّت به مجلس رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رفت. باز هم لب‏های رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به حرکت در آمد و با همان آهنگ ـ که به دل، قوّت و به روح، اطمینان می‏بخشیدـ همان جمله را تکرار کرد. این بار اطمینان بیشتری در قلب خود احساس نمود؛ حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است. وقتی که خارج شد، با قدم‏های مطمئن‏تری راه می‏رفت. با خود فکر می‏کرد که دیگر به دنبال کمک خواستن از بندگان نخواهم رفت. به خدا تکیه می‏کنم و از نیرو و استعدادی که در وجودم به ودیعت نهاده شده است، بهره می‏گیرم و از او می‏خواهم که مرا در کارهایم موفق گردانیده و از دیگران بی‏نیاز سازد. با این نیّت، تیشه‏ای عاریه گرفت و به جانب صحرا رفت. آن روز مقداری هیزم جمع کرد و فروخت و لذت حاصل دست رنج خویش را چشید. روزهای دیگر به این کار ادامه داد تا به تدریج توانست از حاصل درآمد خویش، ابزار کار را فراهم نماید. بازهم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و شتر و غلامانی شد. وی در اثر تلاش و کوشش شبانه‏روزی، یکی از افراد ثروتمند گردید. روزی به محضر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم آمده و وضعیت خود را به آن حضرت گزارش داد که چگونه در آن روزِ فلاکت بار به محضر حضرت آمده و چگونه سخن پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم وی را به تحرک و کار واداشت. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: من که به تو گفتم؛ هرکس از ما کمکی بخواهد، ما به او کمک می‏کنیم ولی اگر بی‏نیازی بورزد، خدایش او را کمک خواهد نمود.9

    ب) روش‏های رفتاری

    گرچه رهنمودهای گفتاری، در تربیت افراد تأثیر دارد اما اقدامات عملی، به مراتب بیشتر از شیوه‏های گفتاری مؤثر است. برای همین پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نه تنها با راهنمایی‏ها و زمینه سازی‏های خود موجب هدایت افراد به سوی میدان‏های کاری شد بلکه خود عملاً وارد صحنه شده و همدوش با دیگران کار می‏کرد.
    رفتار رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را می‏توان تبلور اصول و ارزش‏های اسلامی قلمداد نمود. آن حضرت همچنان که در صحنه‏ی سیاست، حکومت، اخلاق، معارف، علوم و حکمت، خطابه و سایر صفات والای انسانی اسوه تمام عیار مسلمانان به شمار می‏آید، رفتار اقتصادی آن حضرت نیز می‏تواند شیوه‏ای موفق و کارآمد برای چگونه زیستن باشد.
    نمونه هایی از سیره عملی حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم :

    خانه سازی

    امام صادق علیه‏السلام به فردی که در اثر جهل و غرور، تن به کار نمی‏داد و خود را نیازمند دیگران نموده بود، فرمود: برو کار کن! و در بالای سرت بار حمل کن. (و هرچه می‏توانی تلاش کن.) و از مردم بی‏نیاز باش.
    سپس به وی فرمود: همانا رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم سنگ‏ها را به دوش خود حمل می‏کرد و دیوار خانه‏اش را می‏ساخت.10

    باغداری

    علی علیه‏السلام روزی به سلمان فرمود: ای [ابا [عبداللّه! باغی را که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با دستان خویش آن را ساخته و درخت‏هایش را کاشته است، برای فروش به‏مشتریان عرضه کن. سلمان باغ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را به معرض فروش گذاشت و به دوازده هزار درهم فروخت.11

    دامداری

    روزی حضرت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: ما بَعَثَ اللّهُ نَبیّاً اِلاّ راعی غَنَمٍ؛ تمام پیامبران الهی پیش از آن که به مقام نبوت برسند، مدتی چوپانی کرده‏اند. قالُوا: وَ اَنتَ یا رَسُولَ اللّه؟؛ از پیامبر سؤال شد: آیا شما نیز چوپانی کرده‏اید؟ قال: وَ اَنَا رَعَیْتُها لاَِهْلِ مَکّة بِالْقَرارِیط؛ فرمود: بله، من مدتی گوسفندان اهل مکه را در سرزمین «قراریط» به چراگاه برده‏ام.»12

    بازرگانی

    پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم قبل از ازدواج، با خدیجه یک قرارداد تجارتی بسته بود. طبق آن قرار دادِ مضاربه‏ای، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم متعهد شده بود که با سرمایه خدیجه به یک سفر تجارتی برود و در مقابل، آن حضرت در منافع کالاهای بازرگانی خدیجه شریک باشد. بعد از توافق طرفین، خدیجه شتری راهوار و مقداری کالاهای ارزشمند در اختیار حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نهاد و به دو غلام خود سفارش کرد که در این سفر تجارتی به همراه آن حضرت باشند و دستوراتش را اطاعت نمایند. این سفر تجارتی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به شام، تا حدودی وضعیت اقتصادی و مالی آن جناب را سر و سامان داد. بعد از پایان سفر، کاردانی و شایستگی این جوان قرشی مورد تقدیر و ستایش خدیجه ـ ثروتمندترین و سرشناس‏ترین زن مکه ـ قرار گرفت و بدین منظور، مبلغی را علاوه بر قرار داد، به او پرداخت. اما نبیّ اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فقط مبلغ معیّن در قرارداد را دریافت کرده و از اخذ وجوه اضافی خودداری نمود. سپس وجوه حاصله از تجارت شام را به خانه ابوطالب علیه‏السلام برد و همه را در اختیار عموی گرامی‏اش گذاشت تا این که مقداری وضع زندگی حضرت ابوطالب علیه‏السلام سر و سامان یابد.13
    امام صادق علیه‏السلام در مورد کارهای تجارتی پیامبر علیه‏السلام سخنان ارزنده‏ای دارد. اسباط بن سالم می‏گوید:
    روزی به حضور امام صادق علیه‏السلام شرفیاب شدم، آن حضرت پرسید: عمربن مسلم چه می‏کند؟ گفتم: حالش خوب است اما دیگر تجارت، نمی‏کند. امام صادق علیه‏السلام فرمود: ترک تجارت، کار شیطانی است. ـ این جمله را سه بار تکرار کردـ آنگاه امام ادامه داد: رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با کاروانی که از شام می‏آمد معامله می‏کرد و با بخشی از درآمد آن معامله قرض‏های خود را ادا نموده و بخشی دیگر را در میان نیازمندان فامیل تقسیم می‏نمود. خداوند در مورد تاجران خداجو و باتقوا می‏فرماید: «رِجاٌ لٌ لا تُلْهیهم تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکْرِاللّه»؛14 مردانی که تجارت و داد و ستد، آنان را از یاد خدا غافل نمی‏کند.»(15)

    همکاری در فعالیت‏های اجتماعی

    1.ساختن مسجد
    هنگامی که مسجد قبا ـ اولین مسجد در تاریخ اسلام ـ ساخته می‏شد، حضرت خاتم الانبیاء صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم همدوش سایر مسلمانان کار می‏کرد. آن حضرت سنگ‏های کوچک و بزرگ را برمی‏داشت و آن‏ها را بغل می‏نمود و حمل می‏کرد. به طوری که سفیدی گرد و خاک سنگ‏ها کاملاً در بدن آن حضرت نمایان بوده و حکایت از سخت کوشی آن حضرت داشت. گاهی مردی از اصحاب به نزدش می‏آمد و التماس می‏کرد که: یا رسول اللّه! پدر و مادرم فدای تو باد! اجازه بده سنگ و خاک را من ببرم و به جای شما کار کنم. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏فرمود: نه، تو هم سنگ دیگری بردار. بالاخره آن حضرت در اثر کوشش‏های شبانه روزی، ساختمان مسجد قبا را به پایان برد.16
    همچنین در تأسیس ساختمان مسجد النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم آن حضرت علاوه بر راهنمایی مسلمانان در طرح ریزی بنای مسجد، خود نیز در کنار آنان کار می‏کرد و آن چنان از جان و دل کارهای ساختمانی را انجام می‏داد که مسلمانان تحت تأثیر قرار می‏گرفتند. اسید بن حضیر یکی از آنان بود که جلو آمده و گفت: یا رسول اللّه! اجازه بفرمایید تا من به جای شما سنگ‏های سنگین را حمل کنم. فرمود: نه، تو یکی دیگر ببر.
    یکی از مسلمانان نیز این شعر را قرائت می‏کرد:
    لَئِنْ قَعَدْنا والنَّبیُّ یَعْمَلُ
    فَذاکَ مِنّا الْعَمَلُ الْمُضَلَّلُ17
    اگر ما بنشینیم در حالی که پیامبر کار می‏کند، رفتار بسیار زشت و ناپسند انجام داده‏ایم!
    2.راهسازی
    امام صادق علیه‏السلام به نقل از پدر بزرگوارش حضرت باقر علیه‏السلام فرمود: پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم یکی از راه‏های عمومی را ـ که آب خراب کرده بودـ با چیدن سنگ تعمیر نمود. به خدا سوگند! انسان‏ها و چهار پایان تا این لحظه از آن استفاده می‏کنند.18
    3.انجام کارهای منزل
    رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علاوه بر اداره حکومت اسلامی و حلّ و فصل مشکلات مسلمانان، به کارهای منزل نیز رسیدگی می‏کرد.
    امام صادق علیه‏السلام فرمود: «کانَ رَسُولُ اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم یَحْلِبُ عَنْزَ اَهْلِهِ19؛ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم پیوسته بز خانواده‏اش می‏دوشید.»

    ج) ره توشه‏های پیشه وران

    حضرت خاتم الانبیاء صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با این که مسلمانان را به اشتغال در کارهای تولیدی، خدماتی، کشاورزی و سایر مشاغل توصیه می‏کرد ولی به لحاظ موقعیّت جغرافیایی و با توجه به آب و هوای مناطق مختلف، به برخی از شغل‏ها اهمیّت خاصّی قائل بود. در این‏جا به نقل چند مورد از گفتارهای آن حضرت می‏پردازیم:
    1. «تِسْعَةُ اَعْشار الرّزقِ فی‏التّجارَةِ وَالْجزْءُ الْباقی فی السّابیاء ـ یعنی الغنم ـ ؛20 109 در آمد در داد و ستد و باقی مانده آن در دامپروری (و کارهای تولیدی) است.»
    2. « مَنْ غَرَسَ شَجَرَةً فَاَیْنَعَتْ، غَرَسَ اللّهُ بِها شَجَراً فِی الْجَنَّةِ؛21 هر مسلمانی که نهال درختی بنشاند و آن درخت (بر اثر کوشش‏های باغبان) به ثمر بنشیند، خداوند متعال در مقابل آن درخت، درختی در بهشت قرار می‏دهد.»
    3. در سیره اقتصادی پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم باغداری، زراعت و کشاورزی آن چنان از اهمیت برخوردار است که آن حضرت در مورد تضییع حقوق آنان، به دولت مردان اسلامی هشدار داده و ضمن دستورالعملی، دهقانان را به زمامداران اسلامی کاملاً سفارش نموده و به علی علیه‏السلام فرمود:
    یا علی! مبادا در حکومتِ تو به دهقانان و کشاورزان ستم شود.22

    پي نوشت :

    1.نجم / 39.
    2.فقه الرضا، ص 208.
    3.اسدالغابه، ابن اثیر،ج 2، ص 169؛ الاصابه، ابن حجر، ج 3، ص 72 و النهایه، ج 4، ص 202.
    4.بحارالانوار، ج 100، ص 10 و مستدرک الوسائل، ج 13، ص 11.
    5. تحف العقول، ص 37 و الکافی، ج 4، ص 12، (باب کفایة العیال و التوسع علیهم).
    6.بحارالانوار، ج 100، ص 209.
    7.همان.
    8.المحجّة البیضاء، ج 3، ص 140.
    9. اصول کافی، باب القناعه، حدیث 7 و داستان راستان، ص 28 و 29.
    10.وسایل الشیعه، ج 17، ص 38.
    11.حلیة‏الابرار، ج 1، ص 331.
    12.میزان الاعتدال، ج 3، ص 293.
    13.بحارالانوار، ج 16، ص 22 به بعد.
    14.نور / 37.
    15.وسائل الشیعه، ج 17، ص 14 و 15.
    16.معجم الکبیر، طبرانی، ج 24، ص 318.
    17.مناقب آل ابی‏طالب، ج 1، ص 161 و فتح الباری، ج 7، ص 193.
    18.حلیة‏الابرار، ج 1، ص 329.
    19.الکافی، 5، ص 86.
    20.وسائل الشیعه، ج 17، ص 11.
    21.کنزالعمال، ج 3، ص 896، حدیث 9079.
    22.تهذیب الاحکام، ج 7، ص 154.

    منبع: ماهنامه کوثر


     
    ارسال اين مقاله براي دوستان:
      آدرس پست الکترونيکي
      



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:02 AM   |  

    صفات بلند همتان

    صفات بلند همتان




    - نپذيرفتن صدقه از علو طبع
    «جنيد» (1) گفت: «مبلغي درهم براي «حسين بن مصري» بردم. و فرزندش تازه به دنيا آمده بود و در صحرا مي زيستند و همسايه نداشتند. از قبول پول خودداري کرد. پول را گرفتم و درون اتاقي ريختم که همسرش در آن ساکن بود و گفتم: اي زن! اين مال توست. پس او چاره اي براي کاري که کردم نيافت». (2)
    - بندگي غير خدا را نکردن
    گفت: صوفي آن است که نه مالک باشد و نه مملوک. مالک نابودن نشان بندگي است، و مملوک نابودن نشان بزرگ همتي است. مالک نباشند از بهر آنکه دانند که ما بنده ايم به رقي (3) که آن رق را زوال نيست و بنده را ملک محال است ...
    دون همت کسي باشد که بنده همچون خودي باشد ...
    بنده آن کس باشد که مالک توست نه بنده آن کس که ملک تو است، که بنده ملک خويش بودن محال است. (4)
    گروهي اند ايشان که همت ايشان به خداي تعالي بسته است. ايشان را هيچ همت نيست سوي کسي ديگر جز خداي تعالي. معني اين سخن آن است که بلند همتانند، از بلند همتي که هستند در همت ايشان، جز خداي تعالي کس در نگنجد که هر کسي زير همت خويش پنهان است، و قيمت هر کسي همت او است، و مقدار همت او در مقدار دوستان او است. تا بعضي بزرگان گفته اند: «قيمة کل امري حبيبه». (5) پس آنکه با سگ عشق بازد به صورت مردم است، ليکن همتش سگ است و کبوتر باز همچنين، و سيم و زر همچنين، و سرا و ضياع همچنين، و آنچه بدين ماند. و اين طايفه ننگ دارند که همت خويش را به چيزي مشغول دارند که آن چيز زير ذل کن (6) درآمده است. (7)
    - شناختن قدر خويش

    سگي پاي صحرانشيني گزيد
    به خشمي که زهرش زدندان چکيد

    شب از درد بيچاره خوابش نبرد
    به خيل اندرش دختري بود خرد

    پدر را جفا کرد و تندي نمود
    که آخر تو را نيز دندان نبود؟

    پس از گريه مرد پراگنده روز
    بخنديد کاي مامک دلفروز!

    مرا گر چه هم سلطنت بود بيش
    دريغ آمدم کام و دندان خويش

    محال است اگر تيغ بر سر خورم
    که دندان به پاي سگ اندر برم

    توان کرد با ناکسان بدرگي
    وليکن نيايد زمردم سگي (8)

    - داشتن آرزوهاي بزرگ
    «يعقوب ليث» (9) پيش از آنکه پادشاه شود، روزي با جوانان قبيله در جايي نشسته بود. پيري از اقرباي وي به آنجا رسيد. گفت: «اي يعقوب! جواني خوبروي و رشيد و رسيده اي. دست پيماني (10) لايق سامان کن تا عروس جميله از اعيان قبيله براي تو خواستگاري کنم». يعقوب گفت: «اي پدر! آن عروس که من مي خواهم دست پيمان او مهيا کرده ام». گفت: «آن کدام است». يعقوب شمشير از نيام برکشيد و گفت: «من عروس ممالک شرق و غرب را خواستگاري کرده ام و دست پيمان او اين شمشير آبدار و اين تيغ جوشن گداز است».

    دريا و کوه را بگذاريم و بگذريم
    سيمرغ وار زير پر آريم خشک و تر

    يا بر مراد بر سر گردون نهيم پاي
    يا مردوار در سر همت نهيم سر (11)

    - دل بسته نبودن به دنيا
    بعضي از مشايخ گفته اند: «هر که ايمان او صحيح و ايقان (12) او صريح باشد، سوي آفرينش و آنچه در اوست نظر نکند. از آنکه خساست همت از قلت معني است، که در غير حضرت عزت نه منفعت است و نه مضري. و اقبال بر چيزي، يا از براي جذب منفعت باشد و يا دفع مضرت. پس به حصول اين ادراک، نظر از کون منقطع شود و خلاصي از خساست همت که التفات به سوي اغيار (13) است دست دهد». (14)
    بعضي از همت ايشان عالي تر افتاده، به دنيا نظر نيندازند و به نعيم فاني (15) او نپردازند و از اقبال (16) او شاد نشوند و از ادبارش (17) غمگين. وليکن از دوزخ بهراسند و نعيم بهشت را غايت مقصود شناسند. (18)
    - بزرگ دانستن طينت آدمي
    يکي از بزرگان به عيدگاه رفت. با جامه هاي کهنه و خلق. (19) يکي از حاضران گفت: «زينت تو کجاست؟» گفت: «من زينت را از آن بزرگ تر مي دانم که به طينت بدخواه آميخته کنم و طينت خود را حقيرتر از آن مي دانم که زينتي بر او بربندم. تو نمي داني که زينت نفس از زينت لباس بزرگ تر و بلندتر بود». (20)

    پي نوشت ها:

    1- جنيد: ابوالقاسم جنيد بغدادي از عرفا و صوفيان صاحب نام و پيشواي صوفيه بغداد در قرن سوم.
    2- اللمع في التصوف، ص 235.
    3- رقي: بندگي، بردگي.
    4- شرح تعرف، ج1، صص 135-136.
    5- «ارزش هر کس به اندازه ي آن است که دوست مي دارد».
    6- ذل کن: پستي وجود.
    7- شرح تعرف، ج 1، ص 184.
    8- بوستان، ص 124.
    9- ابويوسف يعقوب ليث صفار: از ملوک قرن سوم.
    10- دست پيمان: اسباب دامادي.
    11- لطائف الطوائف، ص 74.
    12- ايقان: يقين.
    13- اغيار: بيگانگان، ديگران.
    14- ينبوع الاسرار، ص 181.
    15- نعيم فاني: نعمت هاي زودگذر.
    16- اقبال: رو کردن.
    17- ادبار: پشت کردن.
    18- ينبوع الاسرار، ص 180.
    19- خلق: کهنه، ژنده.
    20- اخلاق محتشمي، ص 304.

    منبع: کتاب گنجينه ي 69-68



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:01 AM   |  

    از 22 خرداد تا 22 بهمن فصل جدیدی در بصیرت ملت ایران گشوده شد
    [Image]


    راسخون : حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ، در آغاز بهار و در اولین روز سال نو، عصر امروز در اجتماع عظیم زائران و مجاوران حرم مطهر ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا (ع)، با تشریح زمینه ها و عرصه های مختلف تحقق شعار سال جدید یعنی "همت مضاعف ، کار مضاعف" ، به تبیین عوامل و ضروریات دهه پیشرفت و عدالت  پرداختند و با تجلیل از وحدت و  یکپارچگی ملت در مقابل تلاشهای دشمنان در حوادث پس از انتخابات تاکید کردند به فضل الهی، از این پس نیز سرنوشت ملت و کشور، پیروزی و پیشرفت و سرنوشت دشمنان شکست و عقب ماندگی خواهد بود.
     
    به گزارش راسخون به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در این اجتماع پرشور که به علت اوضاع جوی مشهد در رواق بزرگ امام خمینی برگزار شد، با تبریک مجدد حلول سال نو وعید نوروز، "ایمان به پروردگار و تعالیم انبیاء"  را اساس و شاخص عمده جمهوری اسلامی خواندند و با استناد به آیات مختلف قرآن کریم خاطر نشان کردند: ایمان  به خدا و عمل به تعالیم اسلامی، ضمن تعالی معنوی و آرامش روحی، سعادت دنیوی و مادی بشر را نیز تامین می کند و جوامع انسانی را به رفاه و پیشرفت می رساند و به همین علت، مبانی نظام اسلامی بر این شاخص اصلی استوار شده است .
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، با اشاره به نامگذاری سال 1389، به نام سال همت مضاعف، کار مضاعف، افزودند: شعارهای هر سال، نمایشی و تشریفاتی نیست و طبعا همه مشکلات را هم حل نمی کند بلکه انگشت اشاره ای است که راه و روش را نشان می دهد که امسال نیز با توجه به اهداف بلندتر ملت و کشور، باید همتی برتر فراهم آورد و کارهای بیشتر و جدی تر انجام داد .
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی ، با اشاره به برخی اقدامات و تحقیقات مسئولان در سال گذشته برای اصلاح الگوی مصرف افزودند: تا تحقق این هدف، فاصله فراوانی داریم اما مهم این است که این شعار اساسی را دنبال کنیم چرا که تا الگوی مصرف اصلاح نشود، مشکلات همچنان وجود خواهد داشت .
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای،علم و تحقیق را یکی از مهمترین عرصه های تجلی عملی شعار امسال دانستند و افزودند: دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی در همه زمینه ها، اهداف بلندی را مد نظر قرار دهند و با همت برتر و کار متراکم تر، بسوی این اهداف افتخارآفرین حرکت کنند تا ایران عزیز، پس از گذشت چند دهه، به مرجع علمی جهانیان تبدیل شود .
     
     دستگاه قانونگذاری به دولت کمک کند
     
    ایشان، همت مضاعف و کار مضاعف در استفاده بهینه از منابع و امکانات موجود را موجب رفاه و رونق زندگی ملت برشمردند و در همین زمینه لایحه هدفمند کردن یارانه ها را، بسیار مهم خواندند.
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی با تاکید بر همکاری قوای مجریه و مقننه در این مسئله مهم، خاطرنشان کردند: از یک طرف بار اجرای این هدف بزرگ بر دوش دولت است بنابراین همه دستگاه‌ها از جمله دستگاه قانونگذاری باید به دولت کمک کند، از طرف دیگر دولت نیز باید به آنچه مراحل قانونی را گذرانده و قانون شده است عمل کند تا در سایه همدلی و همکاری قوا، پروردگار نیز یاری خود را شامل  حال مسئولان نماید.
     
    کیفیت بخشیدن به تولیدات داخلی بگونه ای که محصولات تلاش کارگر ایرانی قابل رقابت با اجناس خارجی باشد و توجه ویژه به مسئله سلامت مردم در برنامه ریزی‌های مختلف از جمله برنامه پنج‌ساله پنجم، نکات دیگری بودکه حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین ابعاد و زمینه های مختلف شعار امسال به آنها اشاره کردند.
     
    ایشان در زمینه سلامت عمومی ، همت مضاعف و کار مضاعف در زمینه ورزش همگانی را موجب نشاط، تحرک و آمادگی بیشتر جامعه برای تلاش و پیشرفت فردی و عمومی برشمردند.
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی،  سرمایه گذاری و کار آفرینی را از دیگر عرصه های تحقق شعار سال جدید دانستند و افزودند: کسانی که سرمایه و امکانات دارند با همت بهتر و پرهیز از اسراف و بیهوده خرجی ، دارایی خود را در راه کارآفرینی و سرمایه گذاری بکار گیرند .
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای،  "تولید فکر ، کتابخوانی و افزایش معلومات عمومی" را از دیگر عرصه هایی دانستند که نیازمند همت مضاعف و کار مضاعف است .
     
    ایشان در همین زمینه خاطر نشان کردند: ایجاد کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاه‌ها و حوزه ها می تواند جریان سیال فکری بسیار با ارزشی در جامعه بوجود آورد .
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی،   مبارزه با فقر و فساد و بی عدالتی را مهمترین عرصه نیازمند "همت بالاتر و  کار متراکم تر"  خواندند و بر تلاش بی وقفه برای تحقق این هدف اساسی تاکید کردند .
     
    از 22 خرداد تا 22 بهمن فصل جدیدی در بصیرت ملت ایران بود
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، همچنین تجلی رشد و آگاهی ملت را در حوادث 8 ماهه 22 خرداد تا 22 بهمن سال 88، آغاز فصل تازه ای در بصیرت ملت خواندند و افزودند: این فصل پر افتخار و پر عبرت، زمینه بسیار مهمی است که باید براساس آن و با همت مضاعف و کار مضاعف حرکت کرد.
     
    ایشان با استناد به عملکرد هوشیارانه ملت در حوادث پس از انتخابات، سال 88 را سال ملت و سال حضور درخشان و پیروزمندانه ملت دانستند و افزودند: حضور40 میلیونی ، پرشور و تاریخی ملت و مشارکت بیش از 80 درصدی مردم در انتخابات، رویدادی بسیار مهم و از جلوه های مشروعیت نظام بود و تحلیلگران و سیاستمداران جهانی حتی اگر در ظاهر  این واقعیت درخشان را کتمان کنند می فهمند که ملت ایران پای حرف خود ایستاده و پس از سی سال همچنان پایبند به مبانی نظام است .
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، اسلامیت و جمهوریت نظام را تفکیک ناپذیر خواندند و درباره حوادث پس از انتخابات افزودند: بنده کسی را متهم نمی کنم اما هندسه ی کار دشمن را می شناسم و تشخیص می دهم، همچنان‌که ذهن مردم و تحلیلگران مستقل، صادق و تیزبین نیز با تامل در شکل و روند این حوادث، آن را به عوامل خارجی منتسب کردند.
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی،  با اشاره به اجرای نقشه های مشابه و از پیش طراحی شده بیگانگان در برخی کشورهای دیگر افزودند: این واقعیات نشان می دهد که وقتی مستکبران از یک کشور ناراضی هستند منتظر فرصت انتخابات می مانند تا در صورت پیروز شدن افرادی که مورد نظر آنها نیستند با کشاندن عده ای به خیابان‌ها، اوضاع را برهم بزنند و حتی در صورت لزوم با ایجاد اغتشاش و آشوب، نتیجه قانونی انتخابات را با خشونت تغییر دهند.
     
    تلاش برای تغییر نتیجه انتخابات به‌زورِ خشونت و اغتشاش، خلاف شرع و قانون بود
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای،  با اشاره به پیروزی ملت در آزمون بزرگ و مهم حوادث پس از انتخابات، افزودند: تلاش برای تغییر نتیجه انتخابات به‌زورِ خشونت و اغتشاش، خلاف شرع و قانون بود و پیروزی هوشمندانه ملت در این حوادث، عبرت و درس‌های فراوانی در برداشت .
     
    ایشان، تقسیم ملت به "دو گروه اقلیت و اکثریت" و "برنده و بازنده" و قرار دادن آنها در مقابل یکدیگر را نقشه واضح بیگانگان برای ایجاد دو دستگی در ملت دانستند و افزودند: در این میان عده ای اغتشاشگر هم وارد میدان شدند تا با تحقق خواست دشمن، جنگ داخلی در ایران براه بیافتد اما ملت، هوشیار بود و آنان را ناکام گذاشت.
     
    همه ملت، بیدار و یکپارچه در مقابل شورشگران و اغتشاشگران ایستادند
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی افزودند: در روز انتخابات، مردم به دو گروه  14 میلیونی و 24 میلیون تقسیم شدند و هر کس به فرد مورد نظر خود رای داد اما این دو گروه پس از مدتی نه چندان طولانی و هنگامی‌که نقشه بیگانگان را دیدند با هم یکی شدند و همه ملت، بیدار و یکپارچه در مقابل دشمنان، شورشگران و اغتشاشگران ایستادند.
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای،  حمایت دشمنان اسلام و ایران از اغتشاشگران را یادآور شدند و خاطرنشان کردند: اگر آمریکایی ها، انگلیسی ها و صهیونیست‌ها می توانستند برای تحقق نقشه شوم شان نیرو وارد خیابان‌های تهران کنند، یقینا این کار را می کردند اما می دانستند که این کار به ضررشان تمام می شود لذا در صحنه سیاسی و تبلیغات وارد شدند تا شاید بتوانند با حمایت از آشوبگران، افکار عمومی داخلی و خارجی را منحرف کنند اما نتوانستند.
     
    حماسه  9 دی و 22 بهمن قوی ترین و آخرین ضربه به بیگانگان بود
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی،  حضور متحد و پر بصیرت ملت در حماسه  9 دی و 22 بهمن را قوی ترین و آخرین ضربه ملت به بیگانگان دانستند و افزودند: در این دو حادثه  عظیم، همه کسانی که به نامزدهای مختلف رای داده بود با شعار واحد، وارد صحنه شدند و اتحاد و پیروزی ملت را در پیمودن راه انقلاب و صراط مستقیم  متجلی ساختند.
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در بخش دیگری از سخنانشان در اجتماع عظیم زائران و مجاوران حرم رضوی به بازخوانی ضروریات و لوازم دهه چهارم انقلاب اسلامی یعنی دهه پیشرفت و عدالت پرداختند وافزودند: با توجه به واقعیات کشور و فراهم آمدن زیر ساخت‌های لازم، این دهه، زمان مناسبی برای برداشتن گام‌های بلند در تحقق این دو مقوله  اساسی و تاریخی است .
     
    ایشان، توجه به "پیشرفت و عدالت"  را در همه برنامه ریزی‌ها و اقدامات مسئولان ضروری دانستند و در تشریح زمینه های مناسب موجود افزودند: ایجاد زیرساخت‌های "اقتصادی، ارتباطی و مواصلاتی"، پیشرفت‌های خیره کننده علمی و فناوری که در برخی زمینه ها ایران را در ردیف 10 یا 8 کشور اول جهان قرار داده است،" اعتبار، اقتدار  و اثر گذاری" منطقه ای و بین المللی نظام اسلامی، سی سال تجربه خدمتگزاری و مدیریت کشور و سند بسیار با ارزش چشم انداز بیست ساله از جمله زیر ساخت‌هایی است که امکان حرکتی عظیم در روند پیشرفت و عدالت را فراهم کرده است .
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی،  نسل جوانِ "تحصیل کرده، پرانرژی، پرانگیزه و دارای اعتماد به نفس" را از پشتوانه ها و زمینه های اصلی حرکت کشور به سمت دو هدف عظیم پیشرفت و عدالت دانستند و  افزودند: جوان ایرانی،  امروز احساس توانایی می کند و این از نشانه های اعتماد به نفس ملی است .
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی در پخش پایانی سخنانشان در اجتماع زائران و مجاوران  حرم حضرت امام رضا (ع)، به تبیین موانع پیش روی ملت پرداختند و افزودند: ایران اسلامی نیز همچون دیگر کشورها دشمنانی دارد اما بر خلاف دولت آمریکا که با تنفر و دشمنی ملت‌ها روبروست، جمهوری اسلامی ایران با دشمنی دولت‌های مستکبر و زورگو، سرمایه داران صهیونیست و دشمنان بشریت مقابله می کند .
     
    اگر مسئولان در مقابل چهره های عبوس مستکبران خود را ببازند، کشور شکست خواهد خورد
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، تدبیر و شجاعت را دو عنصر کاملا ضروری در مقابله با دشمنان ملت برشمردند و افزودند: اگر شجاعت نباشد و مسئولان در مقابل تحرکات و چهره های عبوس مستکبران خود را ببازند بی تردید کشور شکست خواهد خورد، همچنان که اگر تدبیر و هوشیاری نباشد ممکن است دشمن با فریب  و حیله گری، اهداف خود را محقق سازد.
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی، آگاهی و شناخت برنامه های واقعی دشمن، تصمیم گیری صحیح و به موقع  در مقابل طرحها و تحرکات بیگانه را ، مفهوم تدبیر و هوشیاری خواندند و خاطر نشان کردند: صهیونیست‌ها، آمریکا و دیگر دشمنان ملت گاه در لباس گرگ و گاه در لباس روباه ظاهر می شوند، همچنان که برخی مواقع با چهره ای خشن و خصمانه و برخی اوقات با چهره ای فریب‌گرانه حرکت می کنند.
     
    ایشان با یاد آوری سخنانشان در اولین روز سال گذشته افزودند: همان‌گونه که گفته شد مسئولان نظام با هوشیاری، دست بظاهر دراز شده رئیس جمهور جدید آمریکا را تحت نظر گرفتند تا بفهمند آیا در زیر دستکش مخملی، پنجه چدنی پنهان نشده است که متاسفانه همان اتفاق رخ داد.
     
     رئیس جمهور آمریکا در قضایای بعد از انتخابات، بدترین موضع را گرفت
     
    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای،  با اشاره به  ادعاهای "آشکار و پنهان" و ارسال نامه و پیام دولت آمریکا درباره علاقمندی به ایجاد روابط عادلانه با جمهوری اسلامی افزودند: همه این ادعاها، در عمل برعکس از آب در آمد و رئیس جمهور آمریکا در قضایای بعد از انتخابات، بدترین موضع را گرفت و حمله کنندگان به مردم، و اغتشاشگران را جنبش مدنی معرفی کرد و ناخواسته ماهیت اهداف خود را آشکار ساخت .
     
    ایشان با انتقاد شدید از ادعاهای دروغین دولت آمریکا مبنی بر حمایت از حقوق مدنی و دمکراسی افزودند: دولت آمریکا حرکت عظیم ملت ایران را در انتخابات و فریاد یکپارچه این ملت را در عرصه های مختلف نادیده می گیرد و با ادامه اقدامات خود در کشتار  "مردم افغانستان و عراق" و حمایت از قاتلان کودکان فلسطینی در غزه، از حقوق بشر دم می زند اما واقعیات نشان می دهد که این دولت اصولا در موقعیتی نیست که از دمکراسی و حقوق بشر حرف بزند.
     
    ایشان تاکید کردند: بار دیگر  به همه دولت‌هایی که با خوی استکباری با ملت و جمهوری اسلامی مواجه می شوند اعلام می کنیم که ملت و مسئولان ایرانی، آنها را مطرود و محکوم می دانند و ماهیت آنها را در هر لباسی که باشند می شناسند و هرگز از منافع ملت وروند پیشرفت  ایران قدمی کوتاه نخواهند آمد .
     
    رهبر معظم انقلاب اسلامی در پایان سخنانشان تاکید کردند: به فضل الهی و در پرتو هوشیاری، شجاعت، تدبیر، اتحاد و ایستادگی ملت عظیم الشان ایران، دشمنان قادر به ضربه زدن به نظام اسلامی و جدا کردن ملت از نظام نخواهند بود وپیروزی و پیشرفت ، آینده  روشن تر این ملت و کشور را رقم خواهد زد .
     
    در ابتدای این دیدار ،آیت ا... واعظ طبسی نماینده ولی فقیه و تولیت آستان قدس رضوی  ضمن خیر مقدم به حضرت آیت الله خامنه ای  گفت: ایران اسلامی  با هدایت های رهبر معظم انقلاب اسلامی و تدبیر مسئولان و حضور قدرتمندانه مردم به راه خود ادامه خواهد داد.
     
    حضور دانشجویان کفن‌پوش عدالتخواه و شهادت‌طلب در حرم مطهر رضوی
     
    جمع کثیری از دانشجویان عدالتخواه و شهادت‌طلب مشهدی در دفاع از مسجد الاقصی و لبیک به رهبر معظم انقلاب، کفن پوش در حرم مطهر رضوی حضور یافتند.
     
     500 دانشجوی عدالتخواه و شهادت‌طلب مشهدی به منظور اعلام آمادگی جهت دفاع از مسجد الاقصی و لبیک به رهبر معظم انقلاب، امروز کفن پوش در حرم رضوی حضور یافتند.
     
    این دانشجویان پس از راهپیمایی در شهر مقدس مشهد و اعلام آمادگی برای جهاد و دفاع از قبله اول مسلمین در سخنرانی رهبر معظم انقلاب در اجتماع عظیم مردم خراسان و زائران حضرت ثامن الحجج (علیه السلام) شرکت کردند.
     
    /2759/
    منبع:راسخون





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:00 AM   |  

    پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت تحویل سال نو
    سال 89 ، سال همت مضاعف ، کار مضاعف

    حضرت آیت الله العظمی خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام نوروزی، سال جدید را به عنوان سال همت مضاعف، کار مضاعف نامگذاری نمودند.
    [Image]

    راسخون : حضرت آیت الله العظمی خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام نوروزی، با نامگذاری سال جدید به عنوان سال  همت مضاعف، کار مضاعف ابراز امیدواری کردند: ملت عزیز و بزرگ ایران و مسئولان بخشهای مختلف، در سال 1389، با گامهای بلندتر و همت کار بیشتر، به اهداف بزرگ خود نزدیکتر شوند.

    به گزارش راسخون، متن پیام به این شرح است   :
     
    بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
     
    «يا مقلّب القلوب و الأبصار. يا مدبّر اللّيل و النّهار»؛ اى دگرگون‌كننده‌ى دلها و ديدها! اى سامان‌دهنده‌ى به روز و شب! «يا محوّل الحول و الأحوال»؛ اى گرداننده‌ى سالها و دلها و حالها! «حوّل حالنا الى احسن الحال»؛ حالِ ما را به بهترين حالها تبديل فرما .
     
    تبريك عرض می‌كنم عيد سعيد نوروز و آغاز سال نو را - كه آغاز بهار و سرزندگى طبيعت است - به همه‌ى هم‌ميهنان عزيز كه در سراسر كشور پهناور عزيز ما زندگى ميكنند، و همچنين به همه‌ى ايرانيانى كه در هر نقطه‌اى از جهان هستند و چشم اميد و انتظار به كشور عزيزشان دوخته‌اند؛ بخصوص به جوانان و مردان و زنانِ ازجان‌گذشته‌اى كه براى هدفهاى عالى انقلاب و كشور فداكارى‌هاى بزرگى را انجام دادند؛ از جانِ خودشان مايه گذاشتند و جوانان خود را تقديم انقلاب و سربلندى كشور كردند؛ به خانواده‌هاى عزيز شهيدان، به جانبازان و خانواده‌هاى فداكار آنها و به همه‌ى ايثارگران و كسانى كه براى سربلندى كشور تلاش ميكنند و كار انجام ميدهند. و درود و سلام ميفرستم به روح مطهر امام بزرگوارمان كه سلسله‌جنبان اين حركت عظيم مردمى و مايه‌ى پيشرفت و اعتلاى كشور بزرگ اسلامى ايران بوده‌اند.
     
    عيد نوروز، آغاز رويش است. اين رويش همچنان كه در طبيعت محسوس است، ميتواند در دلهاى ما و جانهاى ما و حركت رو به پيشرفت ما نيز خود را مجسم و نمايان كند. نگاهى بيندازيم به سال 88 كه اكنون به پايان آن رسيده‌ايم. اگر بنا باشد سال 88 در يك جمله تعريف شود، به نظر من عبارت است از: سال ملت ايران، سال عظمت و پيروزى اين ملت بزرگ، سال حضور تاريخى و اثرگذار اين ملت در عرصه‌هائى كه به سرنوشت انقلاب بزرگمان و به سرنوشت كشورمان بستگى داشت و منتهى ميشد.
     
    در آغاز سال 88 مردم با حضور بى‌سابقه‌ى خود انتخاباتى را ساماندهى كردند كه در تاريخ انقلاب ما - و البته در تاريخ طولانى كشور ما - سابقه نداشت و يك نقطه‌ى برجسته و اوج به حساب مى‌آمد. در طول ماه‌هاى بعد از انتخابات هم مردم در امتحانى بزرگ، در حركتى عظيم و سرنوشت‌ساز، حضور خود، اراده‌ى خود، ايستادگى خود، عزم ملى خود و بصيرت خود را نشان دادند.
     
    تفسير كوتاهى كه از حوادث بعد از انتخابات در طول چند ماه می‌شود ارائه كرد، عبارت از اين است كه دشمنان كشور و دشمنان نظام جمهورى اسلامى بعد از گذشت سى سال، همه‌ى تلاش خود و توان خود و نيروهاى خود را متمركز كرده‌اند براى اينكه بتوانند اين انقلاب را از درون شكست بدهند. ملت در مقابل اين توطئه‌ى بزرگ، اين حركت خصمانه، با آگاهى و بصيرت و عزم و ايستادگىِ بى‌نظيرى توانست دشمن را به شكست بكشاند. تجربه‌اى كه در اين هشت ماه بعد از انتخابات تا بيست و دوم بهمن بر اين ملت و بر اين كشور گذشت، تجربه‌اى پر از درس، پر از عبرت و حقيقتاً مايه‌ى سربلندى ملت ايران است.
     
    در سال 88 ملت خوش درخشيد؛ مسئولين هم تلاشهاى ارزنده و بزرگى را انجام دادند. اين تلاشها در حد خود، تلاشهاى باارزشى است؛ موجب تقدير است. بر همه‌ى ناظران منصف فرض است كه از اين تلاشها، از اين زحمات و كار و كوششى كه براى عمران و آبادانى و پيشرفت كشور در عرصه‌هاى مختلف انجام گرفت، قدردانى كنند. در عرصه‌ى علمى، در عرصه‌ى صنعتى، در فعاليتهاى اجتماعى، در سياست خارجى، در بخشهاى مختلف، مسئولين كشور كارهاى بزرگى را انجام داده‌اند. خداوند به همه‌ى آنها اجر عنايت كند و توفيق پيشرفت مرحمت بفرمايد.
     
    آنچه كه از ملاحظه‌ى وضعيت موجود كشور و ظرفيتهاى عظيمى كه در دل اين كشور و ملت بزرگ نهفته است، می‌شود به دست آورد، اين است كه آنچه ما انجام داده‌ايم، آنچه مسئولين و مردم انجام داده‌اند، در مقابل آنچه كه ظرفيت عظيم اين كشور براى پيشرفت و رسيدن به عدالت است، كار بزرگى نيست. بايد تلاشها را بيش از آنچه كه در گذشته انجام داده‌ايم، همه انجام بدهند و خود را موظف بدانند.
     
    در اين دعائى كه در آغاز هر سال، در هنگام تحويل، همه ميخوانيم، اين فِقره جالب توجه است كه ميفرمايد: «حوّل حالنا الى احسن الحال». نميفرمايد ما را به روز نيكى، حال نيكى برسان؛ به پروردگار عرض ميكند ما را به بهترين حالها، به بهترين روزها، به بهترين وضعيتها برسان. همت والاى انسان مسلمان همين است كه در همه‌ى عرصه‌ها به بهترين‌ها دست پيدا كند.
     
    امسال براى اينكه ما بتوانيم آنچه را كه در اين دعاى شريف به ما تعليم داده شده است و وظيفه‌ى ماست، انجام بدهيم، براى اينكه بتوانيم بر طبق اقتضائات كشور و ظرفيتهاى كشور حركت كنيم، احتياج داريم به اينكه همت خودمان را چند برابر كنيم؛ كار را متراكم‌تر و پرتلاش‌تر كنيم. من امسال را به عنوان سال «همت مضاعف و كار مضاعف» نامگذارى ميكنم. به اميد اينكه در بخشهاى مختلف، بخشهاى اقتصادى، بخشهاى فرهنگى، بخشهاى سياسى، بخشهاى عمرانى، بخشهاى اجتماعى، در همه‌ى عرصه‌ها، مسئولين كشور به همراه مردم عزيزمان بتوانند با گامهاى بلندتر، با همت بلندتر، با كار بيشتر و متراكم‌تر، راه‌هاى نرفته‌اى را بپيمايند و به هدفهاى بزرگ خود ان‌شاءاللَّه نزديكتر شوند. ما به اين همت مضاعف نيازمنديم. كشور به اين كار مضاعف نيازمند است.
     
    بايد به خداى متعال توكل كنيم؛ از خداى متعال استمداد كنيم و بدانيم كه زمينه براى كار، زياد است. دشمنان، دشمن علم و ايمان جامعه‌ى ما هستند. علم و ايمان را به صورت مضاعف در ميان خودمان بايد تقويت كنيم. ان‌شاءاللَّه راه‌ها هموار خواهد شد؛ موانع، كوچك خواهد شد و كمك الهى و نصرت الهى، ملت ما و كشور ما و مسئولين ما را همراه و زير سايه‌ى خود خواهد داشت.
     
    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌
    /2759/

    منبع:راسخون



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 23 فروردین 1389  ساعت10:05 PM   |  

    تعداد صفحات :13      4   5   6   7   8   9   10   11   12   13