• English / العربیة / French  



  • ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:37 AM   |  

     

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    پوشش برای زنان

    پوشش برای زنان
    در فرهنگ و اخلاق اسلامی، پوشش و حجاب - برای عموم و به ویژه زنان - از جایگاه مهمی برخوردار است.

    فلسفه حجاب (پوشش) می‏تواند ناشی از امور زیر باشد:

    1 . حفظ تعادل جامعه از نظر امنیت و آرامش روانی .

    یکی از غرایز خدادادی در ساختمان وجودی انسان، غریزه جنسی است که نیرومندترین و ریشه‏دارترین غریزه آدمی است و در صورت کنترل آن، می‏تواند علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، موجبات و امنیت روانی انسان‏ها را فراهم کند .
    در قوانین اسلام، برای استفاده درست از این غریزه حیاتی، مکانیسم‏های گوناگونی مطرح شده است که «حجاب‏» و وجود حریم بین زن و مرد، یکی از راهکارهای مهم آن است .
    بدون شک، نبودن حریم بین زن و مرد و آزادی معاشرت‏های تعریف نشده و بی‏بندوبار (با آرایش‏های گوناگون)، هیجان‏ها و التهاب‏های جنسی را فزونی می‏بخشد و تقاضای برهنگی و سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست‏سیری‏ناپذیر درمی‏آورد .
    اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل داشته و تدابیر زیادی برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان، تکالیف خاصی معین کرده است . وظیفه مشترک زن و مرد این است که چشم خویش را از نگاه به نامحرم بپوشانند و از نگاه شهوت‏آمیز بپرهیزند; اما زنان - به خاطر جاذبه‏های بیش‏تر - وظیفه خاصی دارند و آن این که بدن خود را از مردان بیگانه بپوشانند و در اجتماع با آرایش‏های تحریک‏آمیز، ظاهر نشوند و به جلوه‏گری و دلربایی نپردازند تا زمینه انحراف مردان و به ویژه جوانان فراهم نشود .
    لباس افراد جامعه و مخصوصا لباس زنان نمی‏تواند به هر شکل و اندازه‏ای باشد و باید حد و ضابطه‏ای داشته باشد . بی‏بندباری در پوشش و لباس ، موجب بی‏بندباری در تحریک غریزه جنسی است . تحقیقات علمی در فیزیولوژی و روانشناسی در باب تفاوت‏های جسمی و روحی زن و مرد ثابت کرده است که مردان نسبت‏به محرک‏های چشمی شهوت‏انگیز، حساس‏تر از زنانند و برعکس زنان در مقابل محرک های لمسی حساسیت‏بیش‏تری دارند .
    آستانه حس لمس و درد در زنان از همان زمان تولد پایین‏تر از مردان است ... ; در عوض مردان بینایی بهتری دارند . این مزیت‏های جنسی در استعداد حسی، آموخته یا اکتسابی نیست; بلکه از زمان کودکی آشکار است ... . مردان بالغ به محرک‏های بینایی شهوانی حساسیت‏بیش‏تر می‏داند . اصطلاح «چشم چرانی‏» که برای این ویژگی مردان به کار می‏رود، زاییده حساسیت مردان نسبت‏به محرک‏های بینایی شهوانی است; چون دامنه و برد حس بینایی زیاد است; یعنی چشم می‏تواند از فاصله نسبتا دور، تحت تاثیر محرکها قرار گیرد و از این گذشته وسعت زیادی از محیط در آن واحد دیده می‏شود . از سوی دیگر، چون حس لامسه دامنه و برد زیاد ندارد و فعالیتش محدود به تماس از نزدیک است و هورمون‏های جنسی زن به صورتی دوره‏ای ترشح می‏شوند و به طور متناوب عمل می‏کند، تاثیر محرک‏های شهوانی بر زن، صورتی بسیار محدود دارد و از این نظر فعالیت زنان بسیار کم است; به خلاف مردان که ترشح اندروژن‏ها در آن‏ها صورتی یکنواخت دارد و هیچ عامل طبیعی آن را قطع نمی‏کند . مردان به صورتی گسترده‏تر تحت تاثیر محرکهای شهوانی قرار می‏گیرند و از این نظر فعال‏ترند . (1)

    2 . حفظ و تحکیم بنیان خانواده

    بی‏تردید نهاد خانواده، یکی از مقدس‏ترین نهادهای اجتماعی است که بشر تا به حال خود دیده است . نقش خانواده در پروسه ایجاد جامعه سالم، یک نقش بی‏بدیل است و در این میان نقش حجاب و پوشش اسلامی در سلامت و استمرار پیوند خانوادگی، غیر قابل انکار است . در مقابل، برهنگی، سم کشنده نظم و پیوند موجود در نهاد خانواده است .
    آمارهای مستند نشان می‏دهد که با افزایش برهنگی در جهان، طلاق و از هم گسیختگی زندگی زناشویی در دنیا همواره بالا رفته است; زیرا «هر چه دیده بیند، دل کند یاد» و هر چه دل در مقوله هوس‏های سرکش بخواهد، به هر قیمتی باشد، به دنبال آن می‏رود و به این ترتیب، هر روز دل به دلبری جدید می‏بندد و با قبلی وداع می‏کند; اما در محیطی که «حجاب‏» حاکم است و شرایط دیگر اسلامی رعایت می‏شود، دو همسر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان، مخصوص یکدیگر است . در بازار آزاد برهنگی، قداست پیمان زناشویی مفهومی ندارد . خانواده‏ها به سادگی متلاشی می‏شوند و کودکان بی‏سرپرست می‏مانند .

    3 . پیش‏گیری از فحشا و فروپاشی نظم جامعه .

    گسترش دامنه فحشا و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناک‏ترین پیامدهای بی‏حجابی و آزادی‏های بی‏حد و حصر جنسی است که در جوامع غربی و سایر جوامع مشابه، کاملا مشهود است . عامل اصلی فحشا و ازدیاد فرزندان نامشروع، منحصر به فرهنگ برهنگی و بی‏حجابی نیست; بلکه یکی از عوامل اصلی و مؤثر در گسترش دامنه فحشا و جریان روبه‏رشد تولد فرزندان نامشروع ، مساله برهنگی و بی‏حجابی است . امروزه یکی از مشکلات جوامع غربی، تولد روبه رشد فرزندان نامشروع و بدون شناسنامه است . فرزندانی که دارای پدر و مادر نامشخصی هستند و از نظر حقوقی، مشکلات فراوانی را به همراه آورده، نظم اجتماعی جوامع غربی را تهدید می‏کنند .

    4 . جلوگیری از نگاه ابزاری به زن و ابتذال وی

    یکی از مسائل مطرح پیرامون حقوق زنان و بی‏توجهی به آنان، نگاه ابزاری به زنان است . هنگامی که جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعی است روزبه‏روز تقاضای آرایش بیشتر و خودنمایی افزونتر از او دارد و هنگامی که زن را از طریق جاذبه جنسی‏اش وسیله تبلیغ کالاها و عاملی برای جلب جهان‏گردان و مانند این‏ها قرار دهد، در چنین جامعه‏ای شخصیت زن تا حد یک عروسک یا یک کالای بی‏ارزش سقوط می‏کند و ارزش‏های والای انسانی او به کلی به دست فراموشی سپرده می‏شود و به این ترتیب، زن، وسیله‏ای برای اشباع هوس‏های سرکش برخی مردان آلوده و فریبکار می‏شود .
    عنصر حجاب و پوشش اسلامی، نه تنها زن را از صحنه اجتماع وفعالیت‏های اجتماعی دور نمی‏کند، بلکه زمینه‏های حضور مستمر و فعال زنان را در عرصه اجتماع - به همراه حقوق اجتماعی برابر - تضمین می‏کند و شخصیت‏خدادادی زن را از دستبرد نگاه ابزاری دیگران، مصونیت می‏بخشد .

    پوشش کامل برای زن، چه پوششی است؟

    به نظر می‏رسد پوشش کامل، آن نوع پوششی است که هیچ چشم بیگانه‏ای را متوجه خود نکند; یعنی لباسی که برجستگی‏های اندام زن را اصلا نشان ندهد و اسباب تحریک شهوت مردان را فراهم نکند و خود زن هم با آرایش در جامعه ظاهر نشود و به تعبیر رهبر معظم انقلاب، چادر باوجود شرایط دیگر، کامل‏ترین پوشش است .
    باید اعتراف کرد که تاکنون بیش‏تر نوشته‏های مربوط به پوشش، نقطه نظر را بر حجاب زن معطوف کرده و کم‏تر به پوشش مرد توجه نموده‏اند و این یک امر عادی و طبیعی است; زیرا زن، مظهر جمال و زیبایی و مرد مظهر شیفتگی است; ولی پوشش مردان نیز در ابعاد مختلف فرهنگی - اجتماعی، حائز اهمیت است . از این رو اسلام برای ثبات و پایداری جامعه، به پوشش زن و مرد توجه بسیار نموده است; خداوند متعال می‏فرماید: «یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سوءاتکم و ریشا; ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام (عورت) شما را می‏پوشاند و مایه زینت‏شماست‏» . (2)
    خداوند متعال در حق مردان می‏فرماید: «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم; به مؤمنان بگو چشم‏های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و عفاف (عورت) خود را حفظ کنند» (3) و در حق زنان نیز می‏فرماید: «و قل للمؤمنات یعضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن; و به زنان با ایمان بگو چشم‏های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان (عورت) خویش را حفظ کنند» (4) .

    در این راستا، ذکر نکات زیر ضروری است:

    1 . فقها فرموده‏اند که زن نباید به بدن مرد نامحرم (به جز سر و صورت و گردن) نگاه کند و این حکم دلیل قطعی دارد که در جای خود بیان شده است .
    2 . ممکن است نگاه زن به بدن مرد نامحرم حرام باشد، ولی پوشش آن از سوی مرد واجب نباشد; همان گونه که نگاه مرد به صورت و دست‏های زن از روی شهوت، حرام است; ولی پوشش آن از سوی زن واجب نیست .
    3 . مردان می‏توانند با لباس آستین کوتاه، در مکان‏های عمومی نمایان گردند .
    اکنون این پرسش پیش می‏آید که اگر مردی با این وضعیت‏بیرون آید و بداند که زنان از روی تعمد و لذت به بدنش نگاه می‏کنند، آیا از نظر شرعی مرتکب گناه شده است؟
    دو نظر در این‏جا مطرح است; برخی فتوا به حرمت داده و عده‏ای از جواز سخن گفته‏اند . اصلی‏ترین مستند و مبنای این حکم، قاعده فقهی «اعانت‏بر اثم‏» است که در فقه کاربرد فراوانی دارد . معنای جمله مذکور، این است که هر کس زمینه تحقق و پیاده شدن گناه را برای دیگری فراهم سازد، خود نیز مانند انجام دهنده آن گناهکار است .
    در مقابل برخی مراجع اظهار می‏دارند که آن چه حرام است، «تعاون بر اثم‏» است; نه «اعانت‏بر اثم‏» و این دو با یکدیگر متفاوت است . «تعاون بر اثم‏» یعنی همکاری و شرکت چند نفر در انجام گناه; به گونه‏ای که همگی به طور مستقیم آن را انجام دهند . به همین جهت‏برخی مراجع گفته‏اند که اگر مردی با لباس آستین کوتاه، به قصد این که زنان به او نگاه کنند، بیرون بیاید، شریک گناه گردیده، قاعده فقهی در حقش پیاده می‏شود; اما اگر به این انگیزه نباشد، اشکالی ندارد و از آن جا که تشخیص انگیزه افراد مشکل است، به جوانانی که در خیابان و پارک‏ها به بازی فوتبال یا در جاده‏ها به دوچرخه سواری مشغول هستند، وجوب نهی از منکر محرز نمی‏شود .
    براساس آن چه گفته شد، فتوای مراجع درباره لباس آستین کوتاه مردان، متفاوت است و هر کس باید به نظر مرجع تقلید خود عمل کند، ولی مسؤولان دانشگاه‏ها و مدیران مدارس و ... حق دارند که مقرراتی را طبق مصالحی که در نظر دارند، برای محدوده خود وضع نمایند و شرایطی برای نوع لباس دانشجویان مقرر نمایند و این کار به آن معنی نیست که حلالی را حرام کرده یا بر خلاف نظر شرع عمل نموده‏اند; بلکه این حق برای مدیریت هر مجموعه محفوظ است و در این صورت، باید از افراط و تفریط و اعمال سلیقه‏های شخصی اجتناب شود . مصالح کل مجموعه در نظر گرفته شود و تنها به منظور ایجاد فضای سالم و آرامش روانی مجموعه، حدود و مقرراتی تعیین گردد .

    پی‏نوشت:

    1 . دکتر محمود بهزاد، تفاوت‏های زن و مرد از نظر فیزیولوژی و روانشناسی، مجله نگین، شماره 134، تیر 1355، ص 24 .
    2 . اعراف (7): 26 .
    3 . نور (24): 30 .
    4 . همان، 31 .

           تبیان

    سابقه مبارزه با حجاب تا دوران پهلوی اول

    سابقه مبارزه با حجاب تا دوران پهلوی اول
    30 مرداد سال روز حمله ننگین رضاشاه به مسجد گوهر شاد و کشتار مردم است. روزی که نماد تاراج و هتک شرف و غیرت ایرانی و ننگی ابدی بر پیشانی خاندان پهلوی است. اینک که در سال روز این رویداد ننگین قرار گرفته‏ایم، می‏کوشیم به بازشناسی نقش روشنفکران غرب‏زده در جریان سازی کشف حجاب بپردازیم.
    ماجرای کشف حجاب سابقه‏ای طولانی در ایران دارد، سابقه‏ای به درازای نفوذ اندیشه‏های غرب‏زده. در این مقاله برای درک بهتر مبانی، اهداف و ابعاد کشف حجاب در ایران، به مناسبت واقعه مسجد گوهرشاد و زمینه‏سازی برای کشتار مردم در مسجد گوهرشاد خواهیم انداخت.

    1 - دوران قبل از مشروطه (تولد روشنفکران بیمار)

    این دوره که متاسفانه در تحلیل‏ها و حتی بررسی‏های تاریخی پیرامون کشف حجاب تا کنون مورد توجه قرار نگرفته، نقش مبنایی برای دوره‏های بعد را دارد و اصولا چنانچه وقایع این مقطع رخ نمی‏داد دوره‏های بعد، به دلیل بافت مذهبی ایران، توان بروز نمی‏یافتند. دوره نخست مبارزه با حجاب قدمتی به درازای اعزام اولین دانشجویان و کارآموزان ایرانی به غرب و تولد روشنفکران غرب زده دارد. دوره‏ای که خود معلول مطالعات مستشرقان پیرامون احوال ممالک اسلامی بود. حدود یک صد و هفتاد سال پیش، در اواخر حکومت فتحعلی شاه قاجار، به دستور نایب السلطنه (عباس میرزا) تعدادی از دانشجویان برای تحصیل به اروپا اعزام شدند، به این امید که اسباب پیشرفت ایران به تدریج فراهم شود. ابتدا دو نفر (یک پزشک و یک نقاش) را فرستادند. که پزشک مرد و نقاش (افشار) برگشت. بعد از آن پنج نفر را فرستادند که همگی مرعوب نظام حکومتی و پیشرفت غرب شدند و با این چنین وضعیتی به ایران برگشتند. میرزا صالح شیرازی هم که یکی از این 5 نفر بود، فراماسون شده بود. (1)
    از این دست روشنفکران، اعتماد السلطنه، آجودان باشی، خسرو میرزا، میرزا صالح شیرازی و ... انگلیس را «ولایت آزادی‏» و رژیم مشروطه آن را بهترین رژیم برای ترقی و پیشرفت معرفی کردند.
    میرزا صالح، انگلیس را «ولایت آزادی‏» می‏نامید و تلاش زیادی برای «مانندسازی‏» ایران با انگلیس انجام می‏داد. (2) این روند خودباختگی همچنان ادامه یافت تا آن که در مرحله دوم گروهی مثل ملکم خان و ... رهبری روشنفکران را عهده‏دار شدند.
    در مورد ملکم خان که از کودکی به غرب رفته بود، کافی است‏بدانیم که طبق اسناد تاریخی در زمان فتحعلی‏شاه سه جاسوس کهنه‏کار انگلیس (سرهارد فورد جونز، جیمز موریه و جی‏فریزر) با ماموریت تشکیل لژهای فراماسونری به ایران اعزام شدند و هسته‏های اولیه لژ را تشکیل دادند. این هسته‏ها، بعدها با تلاش میرزا ملکم خان به تشکیل لژ فراماسونری در سال 1268 ه . ش منجر شد. و از این مقطع وی مبارزه با مذهب و ... را آغاز کرد. (3)
    این عده متوجه شدند که تنها از طریق استحاله دینی و خلق فرهنگ غربی موفق به اجرای اهداف خود خواهند شد. از اعترافات فراماسون‏ها می‏توان به اهداف آن‏ها پی برد:
    «امکان ندارد ما فراماسون‏ها نبرد خود را با ادیان متوقف کنیم، چرا که برای یک فراماسون ضروری است که خود را از قید دین و هرگونه اعتقاد به خداوند آزاد کند.»
    «مقصود اصلی ما نابود کردن و ریشه کن کردن همه ادیان و سرلوحه کوشش ما جدایی دین از سیاست است‏».
    «عفت و پاکدامنی نزد ما فراماسونرهای مرد و زن، امری غلط است، زیرا این امر بر خلاف امیال باطنی و طبیعی است.» (4)
    با این اوصاف ملکم خان که در بین سال‏های 1276 تا 77 ه . ق. فراموشخانه ایران را تاسیس کرد، روزنامه‏ای هم تحت عنوان قانون انتشار داد. به عقیده او «در اخذ اصول تمدن جدید و مبانی ترقی عقلی و فکری، حق نداریم در صدد اختراع باشیم، بلکه باید از فرنگی سرمشق بگیریم و در جمیع صنایع محتاج سرمشق بوده و هستیم.» (5)
    «چنین دانستم که تغییر ایران به صورت اروپا کوشش بی‏فایده‏ای است. از این رو فکر ترقی مادی را در لفافه دین عرضه داشتم ... در محفل خصوصی از لزوم پیرایشگری اسلام سخنی راندم ...» (6) با این دیدگاه ترجمه و تحمیل مبانی فکری غرب مانند آزادی همه جانبه، دمکراسی، مشروطه، حذف دین از حکومت، ترویج‏بی‏مذهبی و تلاش برای ایجاد جامعه‏ای لائیک، آغاز شد.
    میرزا آقا خان کرمانی از دیگر روشنفکران مرعوب این دوره است. میرزا آقا خان، حجاب سنتی زنان را بی‏مروتی دانسته و می‏گوید: در «ایران باستان زنان با مردان شریک زندگانی بودند» و می‏نویسد: «هزار سال است که زنان ایران مانند زنده به گوران تازیان در زیر پرده حجاب و کفن جلباب مستور و در خانه‏ها چون کور محجوب و مهجور گشته‏اند. روبندهای زنان نه روزنه تنفس دارد و نه منظره تجسس. عیب دیگر پرده‏داری و به خانه نشستن این که آنان را از معاشرت و حشر و نشر با مردان مانع شده، از شرکت در تجارت و صنعت و هنرهای ظریف و آموختن دانش و فنون و آداب تمدن و پیدا نمودن قوه معاونت در معیشت و یاد گرفتن اصول تربیت فرزند و اداره منزل یکسره محروم کرده است.» (7)
    به این ترتیب مشخص می‏شود که روشنفکران غرب‏زده بعد از انتقال مبانی و اندیشه‏های غربی، چون یک جا قادر به تغییر نظام سیاسی نبودند، به تدریج در صدد اجرای مقاصد خود در عرصه‏های فرهنگی و اجتماعی و سنت‏ها برمی‏آیند که حجاب نیز در شمار اولین این هدف‏ها قرار می‏گیرد. زیرا از منظر آنان برای هر پیشرفتی باید مثل غرب آزادی کامل و برابری و مساوات در همه زمینه‏ها اعطا شود.

    2 - دوران مشروطه (تثبیت مبانی غربی در نظام سیاسی)

    در آغاز این دوره روشنفکران اهداف ضد دینی خود را آشکار و مبارزه با مظاهر دینی (مخصوصا حجاب و پوشش) را در دستور کار خود قرار می‏دهند.
    دوره‏ای که به تدریج‏به دوران مشروطه متصل می‏شود و شخصیت‏هایی مانند تقی‏زاده با کمک نشریات، انجمن‏های مخفی، سفارت‏خانه‏ها و ... رهبری آن را عهده‏دار می‏شوند. تقی زاده را پدر تئوریک ملی‏گرایی لائیک و غیر مذهبی ایران می‏دانند، او می‏نویسد: وظیفه اول همه وطن پرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان است‏بدون هیچ استثناء. به سخن دیگر ایران باید ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگی مآب شود و بس.» (8)
    براساس این خط مشی‏ها، باید ارزش‏های وارداتی غربی (آزادی، دموکراسی و ... با نگرش غرب) در این مرحله که هنگامه مشروطه است وارد نظام سیاسی شود و هدف فراماسونری (حکومت‏بدون دین) تحقق پذیرد. لذا در جبهه تبلیغی در کنار دیگر مظاهر دینی حجاب نیز مورد هجمه قرار می‏گیرد. «آدمی آزاد و مختار خلق شده و زنان ایران از نوع خود مجزا شده، خود را در هیکل موحش سیاه عزا درآورده، ناامیدانه در زندان تاریک و در زنجیر اسارت روزگار به سر می‏آورند. این نیست مگر از عوارض تربیت نیافتگی و از ضرر حجاب اما بنگرید به مغرب که زنان حق طلب ... چه قسم از خود دفاع کرده و حقوق خود را با چه جدیتی می‏طلبند ... و تا چه درجه‏ای هم به مقصود خویش رسیده‏اند و آرزو می‏کنند زنان ایران هم از پرده بیرون آیند و آزاد گردند.» (9)
    باید توجه کرد که تا این لحظه افکار و اندیشه‏های غربی، به خوبی مراکز اندیشه‏ورزی و نوگرایی ایران را فتح کرده، سفارت‏ها و فراماسونری‏ها و انجمن‏ها تلاش خود را به نتیجه رسانده و آماده‏اند از فضای مشروطه برای نهادینه کردن تغییرات و رفرم مذهبی در سطح نظام سیاسی بهره گیرند. لذا شاهد آشکار شدن تعارض جبهه غرب‏گرایان و مذهبیون پیرامون گنجاندن اصول غربی در قانون اساسی مشروطه هستیم که موضوع آزادی از جمله آزادی حجاب جزو آن‏هاست. سرانجام روشنفکران مخصوصا تقی‏زاده در این دوره ماده‏ای به نام «حریت مطلقه‏» را ارائه می‏کنند که برخاسته از اندیشه‏های غرب‏زده آن‏هاست و در مقابل مذهبیون و در صدر همه شیخ فضل الله نوری به مبارزه علیه آن پرداخته، اهداف پشت پرده را افشا می‏کند و برای اولین بار از موضوع «کشف حجاب‏» تحت عنوان «کشف مخدرات‏» پرده برمی‏دارد. ما برای روشن شدن این بحث ناچار به طرح مساله آزادی در دوره مشروطه هستیم.

    آزادی غربی تحفه روشنفکران

    فکر آزادی به سبک جدید از دهه آخر سلطنت ناصر الدین شاه مظاهر مهمی پیدا کرد. در این دوره برجسته‏ترین مبلغان سیاسی همچون ملکم‏خان، میرزا آقا خان کرمانی و ... به درجات فعال بودند. به علاوه از نسل پیش گروه درس خوانده جدیدی به وجود آمده بود که ایدئولوژی سیاسی‏اش ترقی و آزادی به مفهوم غربگرایی آن بود. گذشته از مجمع‏های سیاسی که فعالیت دامنه‏داری داشتند، گروهی از همان طبقه ترقی خواه، مرام و مقصد خود را مجاهدت در تحصیل فرمان مشروطیت و برقراری اصول حریت، مبارزه با مخالفین سبک نوین آزادی و قلع و قمع دار و دسته‏های مخالفین آزادی مشخص کردند. (10)
    روشنفکران در قانون اساسی مشروطه همه شهروندان ایرانی را از آزادی برخوردار و در برابر قانون یکسان دانستند. منظور غرب‏زده‏ها از قانون، قانون عرفی و مفهوم غربی آن بود، حال آن که مذهبیون و شیخ فضل الله نوری منظور از قانون را شرع اسلام می‏دانستند، لذا نزاع این دو بر سر اصل آزادی محدود به قانون نبود، بلکه بر سر منظور از قانون (قانون غرب یا قانون اسلام) بود. روشنفکران براساس دیدگاهی که داشتند (قوای مملکت ناشی از ملت است و هیچ عامل دیگر از جمله مذهب، حق دخالت در آن را ندارد)، حاکمیت را به مفهوم غربی آن می‏دانستند، لذا در عرصه قانونگذاری خود را آزاد از مذهب می‏دیدند (آزادی در قانونگذاری) همین طور در عقاید نیز قائل به آزادی بودند و آزادی عقیده را به عنوان اصل خدشه‏ناپذیر ارائه می‏کردند.
    مرحوم شیخ فضل الله با این خواسته مخالفت کرد، چون آزادی مطرح شده در مجلس، منشا دمکراسی غربی داشت و با مذهب سازگار نبود. او با درک این واقعیت، متوجه اهداف پلید و گام‏های بعدی غرب‏زدگان که بر چیدن بساط دین‏داری، حذف مظاهر دینی، میدان دادن به عقاید باطل و ... بود، شد و برای اولین بار در این دوره، از موضوع کشف حجاب با عنوان «کشف مخدرات‏» نام برد، امری که روشنفکران مدت‏ها بود برای آن دورخیز کرده بودند.
    مرحوم شیخ فضل الله نوری می‏نویسد: «مجلس دارای شورای کبرای اسلامی است و به مساعی مشکوره حجج اسلام و نواب عامه امام قائم شده... ممکن نیست که آثار پارلمنت پاریس و انگلیس بر آن مترتب گردد و (بتوان) قانون آزادی عقاید و تغییر شرایع و احکام از آن گرفت و بر افتتاح قمارخانه و اشاعه فواحش و کشف مخدرات (حجاب) و اقامه منکرات نائل گردید. هیهات ... بدانید که طبع مملکت ما را غذای مشروطه اروپا دردی است‏بی دوا و جراحتی است فوق جراح ... . (11)
    به این ترتیب مشخص می‏شود شیخ فضل الله نوری زودتر از دیگر عالمان متوجه شد که آزادی مطرح شده، برای رهایی از مقررات شریعت و اجرا نشدن آن در امور مختلف کشور است. (12)
    شیخ معتقد بود ماده «حریت مطلقه‏» در مجلس شورا با نفوذ فکری بیگانگان و مخالفان شریعت، بی‏قیدی در برابر عقاید مذهبی را به دنبال خواهد داشت و خواهند گفت: «یکی از سودهای مشروطه از آزادی هایی است که مردم در زندگی دارند. یکی از این آزادی‏ها، آزادی عقیده (مذهبی) است. در اروپا هنگامی که آزادی عقیده پدید آمد، پیشرفت‏بسیار تندتر گردید.» (13)
    «این آزادی، طمه‏ای است‏برای ربودن. آزادی که نغمه آن از حلقوم فراماسون‏ها بیرون بیاید، آزادی است که از انگلیس مایه می‏گیرد ...
    فایده آزادی قلم و زبان آن است که فرق ملاحده (بی‏دینان) و زنادقه، نشر کلمات کفریه خود را در منابر و لوایح بدهند و القای شبهات نمایند.» (14)
    در مورد آزادی مطبوعات نیز وضع به همین منوال شد، یعنی هدف اصلی نفی تمام مظاهر دینی و القای هر نوع شبهه در دین بدون بازخواست‏بود. لذا شیخ می‏گفت: منشا این فتنه، فرق جدیده و طبیعی مشرب‏ها بودند که از همسایه‏ها، اکتساب نمودند و به صورت بسیار خوش اظهار داشتند که قهرا هر کس فریفته این عنوان و طالب این مقصد باشد ... اما چیزی نگذرد که حریت مطلقه رواج، منکرات مجاز، مسکرات مباح، زنان مکشوف، شریعت منسوخ و قرآن مهجور بشود. (15)
    این پیش‏بینی، بلافاصله بعد از آزادی مطبوعات به حقیقت پیوست و به عقیده ناظم الاسلام کرمانی و شریف کاشانی، روزنامه‏نویس‏ها هم قلمشان را مصروف مردم و فحش دادن کردند و در روزنامه‏ها بد نوشتند ... در مذهب اسلام دست انداختند. یک دسته از آنان پایه عقب ماندگی شرق را دین اسلام شمردند و در روزنامه مجلس دین پیغمبر را کهنه نوشتند. و بالاخره در مورد مظاهر عفت و حجاب روزنامه ندای وطن، روسپی خانه و شراب فروشی را برای مخارج تنظیمات بلدیه و تعمیر خانه‏ها لازم شمردند و به این طریق فضای مناسب برای کشف بی‏درد سر حجاب را فراهم ساختند.
    این وضعیت هر چند از حیث قانونی سرانجام با پذیرش لایحه نظارت علما از سوی مجلس خاتمه یافت ولی در عمل همچنان تضعیف مظاهر اسلامی که به دلیل تسلط غرب‏زدگان بر مجلس قانونگذاری رخ می‏داد، ادامه یافت و این سخن شیخ که قبول مشروطه غیر مشروعه، باعث رواج فحشاء و آزادی شرب خمر و ... خواهد شد، تحقق یافت.
    به گفته آدمیت، قضیه مهم‏تر (پس از آزادی مطبوعات که هدف اصلی روشنفکران غربزده بود) و باریکتر، مساله آزادی و بر پا داشتن انجمن نسوان بود که مخالفت‏سنت‏خواهان را برانگیزاند. (16)
    جلال آل احمد درباره این دوره که با شهادت شیخ فضل الله نوری به اوج خود رسید، می‏گوید: «روزی که شیخ فضل الله نوری شهید شد، روزی بود که نقش غرب‏زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و نقش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی می‏دانم که به علامت استیلای غرب‏زدگی پس از دویست‏سال کشمکش بر بام سرای این مملکت‏برافراشته شد».

    3 - دوره پهلوی اول (اجرای رسمی کشف حجاب)

    رضاخان در 13 اسفند 1302 دست‏به کودتا زد و در عرصه سیاسی کشور ظاهر شد. و در 9 آبان 1304 شاه ایران شد، وی که با دخالت انگلیسی‏ها به حکومت رسید، برخلاف گذشته که ابراز دینداری می‏کرد، در دوران حکومت کوشید احکام اسلامی را محو و ایران را به سبک اروپایی‏ها درآورد. طبیعی است که پشتیبان فکری و اجتماعی وی همان روشنفکران غربزده‏ای بودند که در دوران مشروطه قوانین ضد دینی را نهادینه کرده بودند. از این روی رضاخان در حقیقت مجری آن سیاست‏ها بود. بر خلاف آن چه مشهود است رضاخان اقدامات ضد حجاب را با خشونت آغاز نکرد، بلکه تحت تعلیم و توصیه روشنفکران ابتدا کوشید بسترهای لازم را فراهم آورد. از جمله به زنان کلیمی، ارمنی و زرتشتی اجازه داد در انتخاب پوشش در جامعه اسلامی آزاد باشند. (17) و دستگاه‏های انتظامی را نیز مامور حمایت از آنان کرد. از جمله در خرداد 1309 زمانی که یک زن کلیمی بدون حجاب در مازندران رفت و آمد می‏کرد و مورد اعتراض علما قرار گرفته بود، حکومت مازندران از آن زن پشتیبانی کرد و اعتراض علما را نپذیرفت. (18)
    رضاشاه در مسیری که در پیش گرفته بود، از حمایت همه جانبه نشریات، شاعران، هنرمندان و... بهره‏مند بود. و تمام آنان را به خدمت گرفته بود، لذا در این دوره مطبوعات نیز به عنوان عوامل فرهنگی، مبارزه با حجاب را در اولویت کاری خود قرار داده بودند. روزنامه عصر آزادی چاپ شیراز در 23/5/1310 نوشت:
    روح من از بس دچار درد و محن گشت
    منزجر از این فسرده قالب تن گشت
    دختر سیروس و جم هنوز ندانم
    از چه مقید به این سیاه کفن گشت
    بنابراین رضاشاه از سال 1307 تا 17 دی 1314 که رسما کشف حجاب را اعلام کرد، از بسترهای فرهنگی برای زمینه‏سازی استفاده کرد. حتی از زنان بی‏حجاب اروپایی، ژاپنی، ترکیه‏ای، هندی، سوریه‏ای، مصری و ... نیز برای شرکت در کنگره‏ها (اتحاد زنان شرق) دعوت کرد تا قبح بی‏حجابی را بشکند و فضای لازم را برای اعلام قانون بی‏حجابی اعلام کند. و این چنین بود که بالاخره سنگ آخر را هم نهاد و در 25 آذر 1314 وزارت معارف این چنین بخشنامه کرد که: مدارس موظف می‏شوند به:
    1 - تشکیل مدارس ابتدایی مختلط و استفاده از آموزگار زن
    2 - استفاده از لباس متحد الشکل توسط دختران در مدرسه و کوچه
    3 - تشکیل مجالس کنفرانس در دبستان‏ها و دبیرستان‏ها و دعوت از زنان و شوهران آن‏ها برای استماع خطابه و خواندن لایحه و اشعار توسط دختران و آموزش آداب معاشرت و ... مانند روال معمول در ممالک غرب ... . (19)

    مقاومت علما

    البته روشن است که علما در مقابل این اقدامات عکس العمل نشان می‏دادند و حتی از جان خود نیز می‏گذشتند. نمونه آن اقدام آیت الله بافقی است که به شکنجه و تبعید وی از قم انجامید.
    سرآغاز این واقعه نوروز 1306 ه . ش بود که اعضای خانواده پهلوی که همسر رضاشاه هم جزو آنان بود وارد حرم حضرت معصومه علیها السلام در قم شدند و بدون حجاب کامل در غرفه بالای ایوان آیینه نشستند، وقتی خبر به آیت الله بافقی رسید، پیام داد که اگر مسلمان هستید نباید با این وضع در این مکان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید باز هم حق حضور ندارید. اما پیام او کارگر نیفتاد لذا حضورا به آنان اعتراض کرد و خواست‏یا لباس مناسب بپوشند و یا از حرم خارج شوند.
    بر اثر غوغای جمعیت، خانواده پهلوی ماجرا را به رضاشاه گزارش دادند و او با گروه نظامی، خود را به قم رساند وی مستقمیا وارد حرم شد و بعد از مضروب کردن شیخ بافقی، او را به تهران فرستاد و تا آخر عمر در شهر ری به حالت تبعید نگاه داشت.
    البته این اقدام شیخ بافقی رضاخان را به خود آورد و متوجه شد که نمی‏تواند با این حجم احساسات و غیرت، پیشرفت زیادی داشته باشد. لذا عملا از سال 1306 تا 1314 شمسی اجرای طرح خیانت‏بار کشف حجاب با رکود مواجه شد و رضاخان به اقدامات فرهنگی و بسترسازی روی آورد تا آن که کشف حجاب را اعلام کرد.
    علما به شدت در مقابل وی موضع می‏گرفتند و همچنان توده‏های مردم، به رغم دسیسه‏های رضاخان، از علما پیروی می‏کردند. نمونه این اقدامات موضع‏گیری آیت الله حسین قمی در مشهد است. او در مقابل وقایع کشف حجاب می‏گفت: امروز اسلام فدایی می‏خواهد و بر مردم است که قیام کنند. لذا از مشهد به تهران رفت تا با رضاشاه صحبت کند.
    وی در اول ربیع‏الثانی 1354 ه . ق به تهران رسید و در آن جا تحصن کرد. علما و دسته‏های عزاداری به صورت دسته‏جمعی به دیدار وی شتافتند. و رژیم به دلیل احساس خطر با کماندوها محل اقامت او را محاصره و آیت الله قمی را در آن جا عملا زندانی کرد. به محض بازداشت وی، به شهربانی مشهد دستور رسید که وعاظ معروف را هر چه زودتر دستگیر کنند. لذا شیخ غلامرضا طبسی و شمس نیشابوری از وعاظ مشهد خراسان را دستگیر کردند و از آن پس گردهمایی و اعتراض مردم در مسجد گوهرشاد آغاز شد و روحانیان با سخنرانی‏های خود عمق وقایع کشف حجاب را برای مردم شرح دادند.
    صبح روز جمعه قزاقان مستقر در مشهد برای متفرق کردن مردم وارد عمل می‏شوند و حدود صد نفر از مردم را می‏کشند و یا زخمی می‏کنند. اما مردم متفرق نمی‏شوند و قزاق‏ها ناچار عقب‏نشینی می‏کنند.
    از این پس، مردم اطراف مشهد با داس و چهارشاخ و بیل و ... به اطراف مسجد سرازیر می‏شوند، روحانیون بر منبر حضرت صاحب الزمان سخنرانی می‏کنند، زنان نیز در مسجد پیرزن (وسط مسجد گوهرشاد) گرد هم می‏آیند و سرانجام در روز بعد مسجد مملو از شعارهای ضد سلطنت، کلاه بین‏المللی و کشف حجاب می‏شود و در این چنین وضعیتی از مرکز تلگرافخانه مشهد خبر می‏رسد که:
    ذات ملوکانه امر می‏فرمایند مسجدیان را تار و مار کنند و همه را گرفته مجازات نمایند. و به این ترتیب فاجعه بزرگ مسجد گوهرشاد شکل می‏گیرد.

    پی‏نوشت‏ها:

    1) هویت، ص 53.
    2) شیخ فضل الله نوری، مشروطیت، ص 65. پرنس میرزا ملک خان ناظم الملک از ارامنه جلفای اصفهان و پسر میرزا یعقوب ارمنی بود. در سال 1349 ه ق در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلاتش را در پاریش به پایان رساند و در دارالفنون به شغل معلمی و مترجمی مشغول شد. در 1272 مترجم وزارت خارجه شد و در سال 1273 مامور سفارت ایران در اسلامبول گردید، سال بعد (1274) فراموشخانه را در ایران بنا نهاد که در 1279 (7 سال بعد) بسته شد و او به عثمانی تبعید گردید. در 1288 مستشار صدارت عظمی و از 1289 تا 1307 سفیر ایران در لندن شد که به دلیل سوء استفاده از موقعیت عزل شد. او روزنامه قانون را تا 41 شماره منتشر کرد. در سفر اول مظفرالدین شاه به اروپا 1317 وزیر مختار ایران در ایتالیا شد و تا آخر عمر در این سمت ماند و در سال 1326 در سن 77 سالگی درگذشت و طبق وصیت او، جسدش را در برن سوزاندند. (فرهنگ معین، ج 6، ص 2019).
    3) هویت، ص 91.
    4) همان، ص 90.
    5) نهضت مشروطه‏ایران، ص 103.
    6) شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، ص 141.
    7) شیخ فضل الله نوری و مشروطه، ص 80.
    8) کاوه، ش 36، سال 1299، نقل از هویت، ص 151.
    9) خاطرات تاج السلطنه، ص 99، به کوشش منصوره اتحادیه.
    10) شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، ص 160.
    11) محمد ترکمان، روزنامه‏ها، نوشتجات شیخ فضل الله نوری، ج 1، ص 241.
    12) شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، ص 169.
    13) روزنامه مجلس، 30 خرداد 1325، ص 212، نقل از همان، ص 176.
    14) تذکرة الفاضل و ارشاد الجاهل، ص 27.
    15) تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، رساله تحریم، ج 4، ص 210 و ج 3، ص 90. نقل از شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، ص 182.
    16) شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، ص 180.
    17) علما و رژیم رضاشاه، ص 185.
    18) پیشرفت و فرهنگ، ص 287.
    19) همان، ص 195.

    محمد عابدی
    مبلغان

           


    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:37 AM   |  

    حجاب عاملی در جهت سلامت فردی و اجتماعی

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب عاملی در جهت سلامت فردی و اجتماعی

    حجاب عاملی در جهت سلامت فردی و اجتماعی

    شناخت واژگانی حجاب

    «حجاب» واژه‏ای است عربی، به معنای پرده، پوشش، وسیله پوشش، حایل و... .
    در زبان فارسی نیز برای کلمه حجاب، معانی ذیل را آورده‏اند:
    پرده، ستر، نقابی که زنان چهره خود را بدان پوشانند، روی‏بند و چادری که زنان سر تا پای خود را بدان پوشانند. حجاب در معنای اصطلاحی« پوشش مخصوص زنان» است، ولی گاهی هم به معنای پرده و حاجز می‏آید.

    حجاب در قرآن

    ;خدا ستوده به قرآن که زن بپوشد رخ
    ;دری که بسته از او شد، که فتح باب کند؟
    ;کسی که نام تمدن برد چرا شب و روز
    ;برای رفع حجاب این قدر شتاب کند؟
    ;کسی که پرده ندارد به فکر پرده دری است
    ;هوای فتنه و آشوب و انقلاب کند
    سیدمحمد نطنزی طباطبایی
    مهم‏ترین دلایل شرعی وجوب پوشش دینی، آیه‏های سوره نور و احزاب است؛ خدای تعالی در سوره نور، آیه 31 فرموده است:
    به مردان مؤمن بگو که چشم‏های خود را فرو پوشند و دامان خویش را نگاه دارند، این عمل برای ایشان پاکیزه‏تر است؛ همانا خداوند به آنچه انجام می‏دهند آگاه است و به بانوان باایمان بگو چشم‏های خود را فرو پوشند و عورت‏های خود را از نگاه دیگران پوشیده دارند و زینت‏های خود را جز آن مقداری که ظاهر است، ننمایند و زینت‏های خود را آشکار نسازند، مگر برای محارم نسبی و سببی.
    آشکار کردن زینت‏ها در یکی دیگر از آیه‏های قرآن نهی شده است:
    وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ اْلأُولی. (احزاب: 33)
    در خانه‏های خود قرار گیرید و همانند دوره جاهلیت پیشین آرایش و خودنمایی نکنید.
    البته ناگفته نماند که نمایش آرایش و زیورهای زن، تنها در برابر نا محرم آثار ناگواری را در پی دارد و چنانچه برای همسر انجام شود، کار پسندیده‏ای خواهد بود.
    ;آن ماه دو هفته در نقاب است
    ;یا حوری دست در خضاب است
    ;آن وسمه ابروان دل‏بند
    ;یا قوس قزح بر آفتاب است
    فردوسی

    پایه‏های حجاب

    1. ایمان به خدا و آخرت

    ایمان به خدا و ترس از آخرت، از مهم‏ترین پایه‏های حجاب به شمار می‏رود؛ زیرا حجاب، لباس اهل ایمان است. امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام فرموده است: « انسان به سبب ایمان، بر عمل‏های شایسته رهنمون می‏گردد».
    ;ز پرده برون کس ندیده مرا
    ;نه هرگز کس آوا شنیده مرا
    فردوسی

    2. آگاهی

    شناخت سیمای وجودی زن، حقیقت حجاب و فلسفه و آثار آن، از جمله پایه‏های مستحکم پوشش دینی است. وقتی یک زن به این پرسش درونی خود که چرا باید پوشیده باشم جواب دهد، پایه اعتقادی حجاب دینی در درون او شکل می‏گیرد و این آگاهی، به عمل او معنا و ارزش و دوام می‏بخشد.
    برای مثال: اگر انسان به فواید باران آگاهی نداشته باشد، باریدن باران را جز گل شدن زمین و ایجاد مشکلات نمی‏پندارد که موجب رکود فعالیت‏ها، محدودیت در بیرون رفتن از منزل و مانند آنها می‏شود، ولی وقتی بداند که نتیجه باران، سرسبزی و طراوت زمین، حیات جنگل‏ها، رشد و تغذیه موجودات زنده و آثار فراوان دیگری است، به بارش باران مشتاق می‏شود.
    ;حجاب زن ز کجا سد باب معرفت‏است
    ;ز رفع پرده چه معلومی اکتساب کند
    ;ز رو گشادن زن‏ها چه معرفت خیزد
    ;به جز مبادی اخلاق را خراب کند
    ;حجاب، بهر مسلمان و اهل ایمان است
    ;کسی که این دو ندارد چه احتجاب کند
    سید محمد نطنزی طباطبایی

    3. تقوا

    پرهیزکاری، یکی دیگر از پایه‏های حجاب اسلامی است. تقوای آدمی ضامن اجرای احکام خداست و تا این پایه استوار در قلب انسان شکل نگیرد، لباس ایمان آراسته نخواهد شد.
    در قرآن کریم آمده است:
    یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ. (انفال: 29)
    ای کسانی که ایمان آورده‏اید! اگر خدا ترس و باتقوا باشید، خدا برای شما تشخیص( حق از باطل و سعادت از شقاوت) را قرار می‏دهد و گناهان شما را می‏زداید و شما را می‏آمرزد و خداوند دارای فضل و رحمتی بزرگ است.
    ;ای که هست از صدف عفت و عصمت گهرت
    ;مفکن پرده عصمت ز رخ چون قمرت
    آیت الله گلپایگانی

    حجاب، عاملی برای ازدواج‏های مشروع

    با رعایت حجاب ، ازدواج صورت مشروع به خود می‏گیرد. این‏گونه ازدواج‏ها پیوند زن و شوهر را محکم می‏سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می‏شود که در نتیجه، کانون خانواده گرم‏تر می‏شود، در حالی که بدحجابی و بی‏حجابی و آزادی بدون قید و بند، به فرو پاشی کانون خانواده می‏انجامد؛ زیرا در این حالت اساس خانواده بر روی غریزه جنسی پایه‏گذاری می‏شود و پس از مدتی که این غریزه فروکش می‏کند، مسائلی دیگر از جمله عدم توافق اخلاقی، مشکلات خانوادگی و... بروز می‏کند و در نتیجه به طلاق و آوارگی فرزندان منجر می‏شود و اساسا این نوع زندگی‏ها و روابط زناشویی دوامی نخواهد داشت.
    حجاب، سدی در برابر امیال هوس‏بازان است و در نتیجه مشوق جوانان به ازدواج، در حالی که بی‏حجابی و بی‏عفتی، سبب گریز جوانان از ازدواج می‏شود که به شیوه‏های مختلف از زیر بار آن شانه خالی می‏کنند؛ زیرا مانعی برای رسیدن به خواسته‏های غیراخلاقی خود نمی‏بینند.
    ;بر دانه‏های دام به حسرت مکن نظر
    ;این دانه جز برای فریب و شکار نیست
    ;پرهیز مکن که هر که در اینجا اسیر شد
    ;او را امید چاره و راه فرار نیست
    خانم همایون فیض ربانی، متخلص به هم
    آمارهای قطعی و مستندی موجوداست که با افزایش برهنگی در جهان، طلاق و از هم‏گسیختگی زندگی زناشویی به طور مداوم بالا رفته است، چرا که «هر آنچه دیده بیند دل کند یاد» و هر چه «دل»؛ یعنی هوس‏های سرکش بخواهد، به هر قیمتی که باشد به دنبال آن می‏رود و به این ترتیب، هر روز دل به دلبری می‏بندد و با دیگری وداع می‏گوید.
    در محیطی که حجاب و موازین دیگر اسلامی رعایت می‏شود، احساسات و عشق و عواطف همسران مخصوص یکدیگر است، ولی در بازار آزاد برهنگی که عملاً زنان به صورت کالای مشترکی برای تماشا درآمده‏اند، دیگر قداست پیمان زناشویی مفهومی نمی‏تواند داشته باشد و خانواده‏ها، همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشی می‏شوند و کودکان، بی‏سرپرست می‏مانند.

    حجاب و عفت زنان، عامل استواری خانواده و اجتماع

    بر اساس نظام تکوین، غریزه خودآرایی و جلوه‏نمایی برای استحکام خانواده در سرشت هر زن تعبیه شده است، آن‏گاه خداوند با الهام درونی و فرستادن پیامبران و نازل کردن کتب آسمانی، روش صحیح بهره‏مندی از این دو غریزه را به او نشان داده و او را آگاه کرده است که مکان خودنمایی با آرایش، محیط داخلی خانواده و محل پوشش واحتجاب، خارج از خانه و در برابر بیگانگان است.
    پوشش زن سبب می‏شود که استفاده‏های جنسی، محدود به محیط خانواده شود که در این صورت، حفظ اجتماع و استفاده کامل از نیروی فعال آنان را در پی دارد. در حالی که وجود زنان بی‏حجاب و بدحجاب که دل مردان سست‏اراده و کم‏ایمان را می‏ربایند و با حرکات و آرایش خود همه نظرها را متوجه خودشان می‏سازند، به رکود فعالیت‏های اجتماعی و عدم موفقیت در مراحل گوناگون کمک می‏کند و در نهایت به پاشیدگی و تیرگی کانون خانواده می‏انجامد.
    ;کاشکی پرده براندازد از آن منظر حسن
    ;تا همه خلق ببینند نگارستان را
    سعدی

    غیرت نسبت به ناموس

    اما تسحیون و لا تغارون، نسائکم یخرجن الی الأسواق و یزاحمن العلوج.
    آیا شما (مردان)، حیا نمی‏کنید و غیرت نمی‏ورزید، زنانتان به بازارها می‏روند و مزاحم بیماردلان می‏گردند.
    ;ای پری‏روی بنه چادر عصمت به سرت
    ;وی سیه موی، مران پرده عصمت ز برت
    ;همچو گل باز مکن غنچه‏ات، ای مایه ناز
    ;که خزان آید و ریزد همه برگ و برت
    ;حالیا بکری و پاکی و منزه چون گل
    ;وای از آن روز، نمایند به نوع دگرت
    کاظم لاکانی

    حجاب، مایه آرامش خانواده

    حجاب، عاملی بسیار مهم و تأثیرگذار برای حفظ آرامش و صفا و صمیمیت در زندگی خانوادگی است. حجاب برای این است که زندگی‏ها از هم نگسلد و مردان به زنان و دختران پاکدامن و عفیف، نگاه آلوده نکنند و اساس خانه و خانواده را ویران نسازند.
    همچنین عاملی است در جهت حفظ پاکی نسل و اینکه فرزند، پدر و مادر معین و متعهدی داشته باشد و از تربیت و محبت پدر و مادر خود برخوردار باشد، از طرفی حجاب می‏تواند راهکاری باشد بر تسلط معنوی زن بر مرد.

    حجاب، وسیله حفاظت

    در صورت حفظ ارزش حجاب، مردان فقط در محیط خانوادگی از همسران قانونی خود کام‏جویی می‏کنند؛ زیرا زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانواده کام‏یاب سازند، منع شده‏اند.
    این محدودیت و در واقع مصلحت خداوندی، به یقین نتایج خوبی را در بر خواهد داشت؛ همچون:
    1. تأمین بهداشت روانی: وقتی بین زن و مرد حریمی وجود نداشته باشد، به طور قطع هیجان‏ها و التهاب‏های جنسی افزون می‏شود و تقاضای شهوی به‏صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی درمی‏آید.
    2. گرمی و دوام خانواده: اگر زن و شوهر از هرگونه کام‏جویی نامشروع جنسی چشم بپوشند و مرد چشم به زن دیگری نداشته باشد، زن نیز در صدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد، کانون خانواده گرم و پرشکوه خواهد شد.

    حجاب نشانه متانت و عفت

    برای حفظ امنیت و صفا و پایداری خانواده، زن و شوهر هر یک وظایفی دارند:
    زن وظیفه دارد جمال و زیبایی خود را از نامحرمان بپوشاند و طنازی و دلبری نکند و به این ترتیب، امانت و وفاداری و علاقه خود را نسبت به شوهرش اثبات کند.
    مرد هم وظیفه دارد وفادار باشد و از زنان نامحرم و بیگانه به کلی چشم بپوشد و اگر هم ناخودآگاه و بی‏اختیار چشمش به زنی افتاد، فورا دیده بربندد و چشم فرو گیرد؛ زیرا پی‏گیری نگاه و نگاه‏های پی در پی آتش هوس و شهوت را برمی‏افروزد و همین موجب انحراف می‏شود.
    نگاه پی در پی، زهرآلود است و چشمه زلال و باصفای زندگی خانوادگی را کدر و مسموم می‏کند. این نکته را نیز نباید از نظر دور نگه داریم که رعایت حجاب و متانت اسلامی در برابر خویشاوندان واجب و عدم رعایت آن گناه است و چه بسا موجب ناراحتی زن و شوهر از یکدیگر شود و از صفا و محبتی که بین آنهاست، بکاهد. پس چه خوب است که به این سخن از پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله توجه کنیم که می‏فرماید: « هر لباسی که بدن زن را بپوشاند، باعث آمرزش و رحمت حق‏تعالی خواهد شد.» و چه زیبا در جایی دیگر فرمود: «زن، زیباروی و محبوب است، هر کس او را گرفت و با او ازدواج کرد، باید او را بپوشاند».
    ;از عفت و شرف همه جا گفت‏وگو مکن
    ;هر دامنی که لایق این افتخار نیست
    ;با دامن ملوثِ آلوده خو مکن
    ;آلوده را به نزد کسی اعتبار نیست
    ;مفروش عفت و شرفت را به سیم و زر
    ;پایان این معامله جز انتحار نیست
    خانم همایون فیض ربانی، متخلص به هم

    سعادت زن و شوهر در سایه حجاب

    اسلام می‏خواهد زن برای شوهر و فرزندانش باشد، ولی دیگران می‏خواهند زن برای همگان باشد و هیچ‏کس برای او نباشد. دنیای استعمار روز، این‏همه بدبختی را از آنجا برای زن شروع می‏کند که حجاب را از سر او بردارد و او را از محیط امن بیرون کشد و او را آرایش‏دوست و مدپسند سازد و در معرض دیده‏های پلید قرار دهد.
    اینان بانویی را که اسلام از او می‏خواهد احترام و شخصیت خود را نگاه دارد تا فردی برای خواستگاری خدمتش برسد، مجبور می‏سازند در مکان‏هایی چون اداره، خیابان و بازار خود را عرضه کند تا همسری برای خود بیابد.
    اسلام می‏فرماید: زن در حالی‏که جاذبه دارد یا باید از خانه امن خود بیرون نیاید، یا اگر برای صله رحم و معالجه و گرفتن حق خویش و دیگر کارهای ضروری از خانه خارج می‏شود، جذابیت خود را بپوشاند، به‏گونه‏ای که لباس و حالات و کردارش عادی باشد تا رفت و آمدش هیچ نظری را جلب نکند. «انّه قد اذن لکنّ أن تخرجن لحوائجهنّ؛ یعنی همانا او اجازه داده است به شما که اگر حاجتی دارید، بیرون روید».
    در جای دیگر امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام به فرزندش امام حسن مجتبی علیه‏السلام چنین توصیه می‏فرماید:
    «تا می‏توانی کاری کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد. هیچ چیز بهتر از خانه، زن را حفظ نمی‏کند».
    ;عصمتیان را به مقام جلال
    ;جلوه حرام است مگر با حلال
    ;دیده به هر روی نباید گشاد
    ;پای به هر کوی نباید نهاد
    ;این همه آفت که به تن می‏رسد
    ;از نظر توبه‏شکن می‏رسد
    ;روی فرو پوش، چو درّ در صدف
    ;تا نشوی تیر بلا را هدف

    عوامل و روش‏های ترویج پوشش دینی

    پوشش دینی یک فرهنگ است و از همین رو تحقق آن نیازمند حرکت‏های فرهنگی سازنده‏ای است که تعدادی از آنها را به صورت کوتاه بیان می‏کنیم:

    1. تشویق

    تشویق همواره به عنوان اصل مهم در جهت تربیت اسلامی توصیه و استفاده شده است. یکی از دلایل ذکر نعمت‏های بهشتی در آیه‏ها و روایت‏ها، بعد تشویقی آن است که تأثیر به‏سزایی بر گرایش مردم به احکام دین و پرهیز از گناهان دارد. ماهیت تشویق‏ها متنوع است، از جمله بار عاطفی، مالی، تشریفاتی، شغلی، سیاسی، علمی و مانند آن که از تمام این موارد می‏توان در ترویج فرهنگ حجاب بهره گرفت. برای نمونه: سرپرست خانواده‏ای به همسر یا دخترش اظهار دارد که در صورت رعایت پوشش دینی، محبت من نسبت به تو بیشتر خواهد شد. یا معلمی به دانش‏آموزان خود وعده نمره انضباطی بالاتر بدهد و یا مدیری اعلام کند که همکاری لازم را با کارمندان و کادر آموزشی خواهد داشت؛ چنانچه پوشش اسلامی و حجاب را رعایت کنند.
    البته تشویق‏های مالی باید هماهنگ با خواست تشویق شونده و نیازهای منطقی و شرعی زندگی او باشد و اگر فردی نیازمند تشویق خاصی بود، به همان نوع او را باید تشویق کرد. اگر یک تقدیرنامه همراه با قابی زیبا به بانویی نمونه در زمینه پوشش دینی داده شود، اثری به مراتب قوی‏تر از اعطای برخی هدیه‏های مادی دارد که پس از مدتی به مصرف می‏رسد یا کهنه می‏شود. همین طور است، اعطای یک جلد قرآن نفیس یا مفاتیح الجنان، نهج البلاغه و امثال آن که تأثیر عمیق و پایداری به دنبال خواهد داشت.
    ;فرمان خدا، قول نبی، نص کتاب است
    ;از بهر زنان افضل طاعات حجاب است

    2. فعالیت‏های علمی، فرهنگی و هنری

    عامل دیگر ترویج فرهنگ حجاب دینی، فعالیت‏های گسترده علمی، فرهنگی و هنری مربوط به حجاب در تمام سطوح فکری جامعه است. ارائه پوستر، نشریه و به ویژه کتاب‏های مفید به افراد جامعه، از زن و مرد گرفته تا دختران و پسران می‏تواند سبب ارتقای سطح آگاهی آنها در این زمینه شود. البته باید از سخنان و نوشته‏هایی استفاده شود که افزون بر جنبه‏های علمی و نظری به تحقق عملی پوشش اسلامی پرداخته باشند. برگزاری میزگردها و فراخوانی مقالات، شعر، ادبیات و انشا، هنرهای تجسمی و تصویری، مسابقات فرهنگی و امثال آن با تعیین موضوع حجاب برای آنها نیز از حرکت‏هایی هستند که آثار مثبتی در این زمینه به همراه دارند. پخش برنامه‏ها و فیلم‏های مفید و آموزشی از رسانه‏های تصویری و شنیداری اثری فراگیر دارد. رعایت کامل پوشش دینی بانوانی که در فیلم‏های سینمایی و تلویزیونی ایفای نقش می‏کنند و یا با هر مسئولیتی بر صفحه تلویزیون ظاهر می‏شوند نیز تأثیر مثبتی بر فرهنگ جامعه دارد.
    ;دو چشمش بسان دو نرگس به باغ
    ;مژه تیرگی برده از پر زاغ
    ;دو ابرو بسان کمان طراز
    ;بر او تور پوشیده از مشک تار
    فردوسی

    3. ترویج فرهنگ غیرت

    بدون شک، زن با هر تفکر و عقیده‏ای که باشد به نظر و سلیقه همسر خود در انتخاب‏ها توجه دارد که از جمله آنها انتخاب لباس و نوع وضع ظاهری است. با توجه به این واقعیت، ترویج فرهنگ غیرت در میان مردان به ترویج و تحقق پوشش دینی در جامعه کمک می‏کند و موجب استحکام و دوام پیوندهای خانوادگی می‏شود. قرآن کریم در این زمینه می‏فرماید:
    « ای کسانی که ایمان آورده‏اید! خود و خانواده خویش را از آتش دوزخی که هیزمش از مردم و سنگ خاراست، حفظ کنید». (تحریم: 6)
    در روایتی از پیامبر آمده است: « خداوند بینی هر یک از مؤمنان را که غیرت نمی‏ورزد، به خاک می‏مالد.» همچنین در حدیث دیگری می‏فرماید: « غیرت از ایمان است».

    4. توصیه به حجاب و نهی از بی‏حجابی و جلوه‏گری

    یکی دیگر از راه‏های عمومی ترویج پوشش دینی در جهت استحکام خانواده و اجتماع، توصیه به حجاب و نهی از بی‏حجابی است. خداوند در قرآن کریم می‏فرماید: «پند ده که پند برای مؤمنان مفید است». (ذاریات: 55)

    5. خانواده

    محیط خانواده نقشی بسیار مهم در حجاب یا بی‏حجابی دختران دارد. ازاین‏رو، باید به آموزش خانواده‏ها در این باره توجه جدی شود. اگر پدر و مادر حجاب دینی و آثار مثبت و فایده‏ها و نقش آن را در سلامت و حفظ همه جانبه شخصیت دختران خود بدانند و اینکه حجاب یک حکم الهی است که در قرآن به آن اشاره شده است، به یقین، می‏کوشند تا فرزندان خود را هم با فرهنگ الهی حجاب همراه سازند.
    ;حجب و عفت نعمت واهب بود
    ;ستر موها و تنت واجب بود

    6 . شناخت و پیروی الگوهای الهی

    شناخت ابعاد وجودی و اعتقادی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان الگوی صالح و شایسته زنان که خداوند نیز ایشان را برای هدایت آنان برگزید، یک اصل مهم است و باید به طرز جامع و حساب شده‏ای دانش‏آموزان را با این امر آشنا ساخت؛ زیرا وقتی دختران و زنان بدانند فاطمه، دختر رسول الله و حجت خداست و سخنان و اعمال او معیار الهی حرکت‏های زندگی است و عفاف و حجاب از ویژگی‏های بارز الهی او به شمار می‏رفت، طبعاً از او که جز به خواست خداوند عمل نمی‏کرد، پیروی خواهند کرد تا به عزت دنیا و سعادت آخرت دست یابند.
    کلام گهربار فاطمه زهرا علیهاالسلام نشانگر لزوم حفظ جایگاه والای انسان است که می‏فرماید: «بهترین زنان، زنی است که مردی را نبیند و مردی هم او را نبیند».
    ;حجاب کامل زن، زهد و عصمت ناب است
    ;که آبروی وی از روی باز، بر آب است
    ;به روسری نرسد عفت زنان به کمال
    ;حجاب چادر زهرا حجاب جلباب است
    سازگار (میثم)

    فاطمه عسگری
    گنجینه

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:37 AM   |  

    پوشش بانوان

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    پوشش بانوان

    پوشش بانوان
    لباس پوشیدن سابقه‏ای به اندازه حیات انسان دارد و جز پیروان یکی از مکاتب فکری که بر لزوم برهنه زیستی پای می‏فشارند، (1) همه افراد به نوعی آن را تجربه می‏کنند . این پدیده، به رغم ارتباطش با خصوصیات مختلف فردی و اجتماعی انسان، دست کم به سه نیاز وی پاسخ می‏دهد:
    1 . حفاظت در سرما و گرما و برف و باران (2)
    2 . حفظ عفت و شرم (3)
    3 . آراستگی، زیبایی و وقار (4)
    این نوشتار به بررسی معنای حجاب اسلامی و دلیل‏های ضرورت آن می‏پردازد . «حدود پوشش در اسلام‏» و نیز نوع پوشش‏هایی که پیشوایان دین سفارش یا نکوهش کرده‏اند، در شماره‏های آینده بررسی خواهد شد .

    رابطه حجاب و پوشش اسلامی

    «حجاب‏» به معنای پرده، حاجب، پوشیدن و پنهان کردن و منع از وصول است . (5) این واژه تنها به معنای پوشش ظاهری یا پوشاندن زن نیست و در اصل به مفهوم پنهان کردن زن از دید مرد بیگانه است . بدین سبب، هر پوششی حجاب نیست . حجاب پوششی است که از طریق پشت پرده واقع شدن تحقق یابد; ولی بر خلاف تصور عموم و نیز آنچه مشهور است، آیه حجاب (6) در قرآن «و اذا سالتموهن متاعا فسئلوهن من وراء حجاب . . . ; (7) چون از زنان پیغمبر (ص) متاعی خواستید، از پس پرده بخواهید» . درباره زنان آن حضرت و بیش‏تر به منظور مسائل سیاسی و اجتماعی فرود آمده است (8) نه پوشش زن در مقابل نامحرم . به کارگیری کلمه «حجاب‏» (9) در خصوص پوشش زن اصطلاحی نسبتا جدید است و همین سبب گردیده بسیاری گمان کنند اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود; (10) یا مثل «ویل دورانت‏» بگویند: «این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار می‏رود» ; (11) و یا مدعی شوند حجاب به وسیله ایرانیان به مسلمانان و اعراب سرایت کرده است; در حالی که آیات مربوط به حجاب (پوشش اسلامی زنان در مقابل نامحرمان) قبل از مسلمان شدن ایرانیان نازل شده است . در عهد جاهلیت نیز - همان طور که ویل دورانت می‏گوید (12) و کتب تفسیر شیعه و سنی (13) تایید می‏کند - اعراب چنین پوششی نداشتند و عادتشان تبرج و خودنمایی بود که اسلام آن را ممنوع ساخت: «و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی .» (14)
    آنچه از قدیم به ویژه نزد فقها در بحث نماز (کتاب الصلوة) و ازدواج (کتاب النکاح) رواج داشته، واژه «ستر» و «ساتر» به معنای پوشش و وسیله پوشش زن در مقابل نامحرمان بوده است . بنابراین، وظیفه پوشش اسلامی بانوان به معنای حبس و زندانی کردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتیجه عدم مشارکت این گروه عظیم در فعالیت‏های اجتماعی نیست . این وظیفه بدان معنا است که زن در معاشرت با مردان بدنش را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد و مشارکتش در فعالیت‏ها بر اصول انسانی و اسلامی استوار باشد . (15)

    ضرورت پوشش اسلامی در قرآن

    پوشش اسلامی از احکام ضروری اسلام (16) است و هیچ مسلمانی نمی‏تواند در آن تردید کند; زیرا هم قرآن مجید به آن تصریح کرده است و هم روایات بسیار بر وجوب آن گواهی می‏دهند . به همین جهت، فقیهان شیعه و سنی به اتفاق به آن فتوا داده‏اند . همان طور که نماز و روزه به دورانی خاص اختصاص ندارد، دستور پوشش نیز چنین است و ادعای عصری بودن آن بی‏دلیل و غیر کارشناسانه می‏نماید .
    خداوند متعال در آیه 30 سوره نور نخست‏به مردان مسلمان و سپس در آیه بعد به زنان مسلمان فرمان می‏دهد از چشم چرانی اجتناب کنند و در رعایت پوشش بدن از نامحرمان کوشا باشند: قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون .
    [ای پیامبر] به مردان مؤمن بگو دیدگان خود فرو خوابانند و عفت پیشه ساخته، دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند . این کار برای پاکی و پاکیزگی‏شان بهتر است و خداوند بدانچه می‏کنند، آگاه است‏» .
    و راغب اصفهانی در مفردات (18) گفته‏اند - به معنای «کاستن‏» است و «غض بصر» یعنی کاهش دادن نگاه نه بستن چشم . البته متعلق این فعل و این‏که از چه چیز چشمان خود را فرو بندند، ذکر نشده است; اما با توجه به سیاق آیات، به ویژه آیه بعد، روشن می‏گردد مقصود آن است که خیره خیره زنان نامحرم را تماشا نکنند و از چشم چرانی (19) بپرهیزند . از سوی دیگر، ممکن است مقصود از «حفظ فرج‏» در این آیه پاکدامنی و حفظ آن از آلودگی به زنا و فحشا باشد; ولی عقیده مفسران اولیه اسلام و نیز مفاد روایات از جمله سخن امام صادق (ع) (20) این است که مراد از «حفظ فرج‏» در همه آیات قرآن کریم پاکدامنی و حفظ آن از آلودگی به فحشا است; جز در این دو آیه که به معنای حفظ از نظر و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است . آنگاه خداوند متعال فلسفه این آموزه را نظافت و پاکی روح می‏داند و بر خلاف اهل جاهلیت قدیم و جدید - مانند «برتراند راسل‏» که این ممنوعیت را یک نوع محرومیت و اخلاق بی‏منطق و به اصطلاح «تابو» (تحریم‏های ترس آور رایج در میان ملل وحشی) می‏داند - می‏گوید: این پوشش به منظور طهارت روح بشر از این‏که پیوسته درباره مسائل مربوط به اسافل اعضا بیندیشد، (21) واجب شده است . سپس در آیه بعد می‏فرماید:
    «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربة من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبوا الی الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون;
    [ای پیامبر] به زنان مؤمن بگو دیدگان خود فرو خوابانند و عفت پیشه ساخته، دامن خود را از نگاه بیگانگان بپوشانند و زیور خویش را جز برای شوهران و سایر محارم آشکار نکنند، مگر آنچه پیدا است; و روسری‏های خویش را به گریبان‏ها اندازند تا سر و گردن و سینه و گوش‏ها پوشیده باشد و پاهاشان را به زمین نکوبند تا آنچه از زینت پنهان می‏کنند، معلوم شود . ای بندگان مؤمن، همه به سوی خدا توبه کنید تا رستگار شوید» .
    در این آیه خداوند تعالی، در خصوص پوشش بانوان، آنچه را بر مردان مؤمن لازم است، به دو شکل گسترش می‏دهد:
    1 . پوشیدگی سر و گردن; 2 . پوشاندن زینت‏ها .
    «خمر» جمع «خمار» و به معنای روسری و سرپوش (22) است . «جیوب‏» از واژه «جیب‏» به معنای قلب و سینه و گریبان است . (23) در تفسیر مجمع البیان چنین می‏خوانیم: زنان مدینه اطراف روسری‏های خود را به پشت‏سر می‏انداختند و سینه و گردن و گوش‏های آنان آشکار می‏شد . بر اساس این آیه، موظف شدند اطراف روسری خود را به گریبان‏ها بیندازند تا این مواضع نیز مستور باشد . (24) فخر رازی یاد آور می‏شود: خداوند متعال با به کارگرفتن واژه‏های «ضرب‏» و «علی‏» که مبالغه در القا را می‏رساند، در پی بیان لزوم پوشش کامل این نواحی است . (25) ابن عباس در تفسیر این جمله می‏گوید: «یعنی زن مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند» . (26)
    برخی ادعا می‏کنند، حجاب به معنای مقابله با برهنگی را قبول داریم; ولی در هیج جای قرآن از پوشش مو سخن به میان نیامده است; نا درستی این سخن آشکار می‏نماید; زیرا، با چشم پوشی از گفتار ابن عباس و نیز شان نزول آیه، این واقعیت که زنان مسلمان حتی قبل از نزول این آیه موهای خود را می‏پوشاندند و آشکار بودن گردن و گوش و زیر گلو و گردنشان تنها مشکل به شمار می‏آمد، تردیدناپذیر است . در آیه از رو سری سخن به میان آمده است، باید پرسید: آیا روسری جز آنچه بر سر می‏افکنند و موها را می‏پوشانند، معنایی دارد . افزون بر این، حکم میزان پوشش در روایات متعدد وارد شده است . (27) اگر قرار باشد مانند برخی از صحابه یا گروهی روشنفکر مآبان جدید فقط به قرآن اکتفا کنیم، در کشف جزئیات ضروری‏ترین احکام مانند رکعات نماز نیز ناکام می‏مانیم .
    در خصوص «زینت‏» پرسشی مهم مطرح است . آیا مفهوم آن واژه «زیور» فارسی (زینت‏های جدا از بدن مانند جواهرات) را نیز در بر می‏گیرد یا تنها آرایش‏های متصل به بدن، مانند سرمه و خضاب، را شامل می‏شود . ؟ (28) در پاسخ باید گفت: حکم کلی آن است که خودآرایی جایز و خودنمایی در مقابل نامحرم ممنوع است .
    آرایش امری فطری و طبیعی است (29) و حس زیبایی دوستی سرچشمه پیدایش انواع هنرها در زندگی بشر شمرده می‏شود . این گرایش طبیعی، افزون بر آن که آثار مثبت روانی در دیگران پدید می‏آورد، به تحقق آثار گرانبهای روانی در شخص آراسته نیز می‏انجامد . آراستن خود و پرهیز از آشفتگی و پریشانی در نظام فکری و ذوق سلیم انسان ریشه دارد . پرهیز از خودآرایی نه دلیل وارستگی از قید نفس است و نه علامت‏بی‏اعتنایی به دنیا . وضع ژولیده و آشفته و عدم مراعات تمیزی و نظافت ظاهری، خود به خود شخصت افراد را در نگاه دیگران خوار می‏سازد و زبان طعن و توهین دشمن را می‏گشاید . (30) بر این اساس، پوشیدن جامه زیبا، بهره‏گیری از مسواک و شانه، روغن زدن به مو و گیسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست کردن و سرانجام آراستن خویش هنگام عبادت و معاشرت با مردم از مستحبات مؤکد و برنامه‏های روزانه مسلمانان است . (31) حضرت امام حسن مجتبی (ع) بهترین جامه‏های خود را در نماز می‏پوشید و در پاسخ کسانی که سبب این کار را می‏پرسیدند، می‏فرمود: «ان الله جمیل و یحب الجمال فاتجمل لربی; خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد . پس خود را برای پروردگارم زیبا می‏سازم‏» . (32)
    بنابراین، خداوند زینت و خودآرایی را نهی نمی‏کند; آنچه در شرع مقدس ممنوع شده است، تبرج و خودنمایی و تحریک و تهییج‏به وسیله آشکار ساختن زینت در محافل اجتماعی است; چنان که می‏فرماید: «و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی .» (33)
    و نیز می‏فرماید: «و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن .» (34)
    این آیه زنان عرب را که معمولا خلخال به پا می‏کردند و برای این‏که بفهمانند خلخال گرانبها دارند، پای خود را محکم به زمین می‏کوفتند، از این کار نهی می‏کند . فقیه بزرگوار علامه مطهری می‏گوید: «از این دستور می‏توان فهمید هر چیزی که موجب جلب توجه مردان می‏گردد، مانند استعمال عطرهای تند و همچنین آرایش‏های جالب نظر در چهره، ممنوع است . به طور کلی زن در معاشرت، نباید کاری بکند که موجب تحریک و تهیج و جلب توجه مردان نامحرم گردد .» (35)
    در آیه 31 سوره نور می‏فرماید: «و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها» . زینت‏های زن دو گونه است: یک نوع زینتی که مانند لباس و سرمه و انگشتر و دست‏بند آشکار است و پوشانیدن آن واجب نیست; و نوع دیگر زینتی که پنهان است مگر آن که عمدا بخواهد آن را آشکار سازد; مانند گوشوار و گردن بند . پوشانیدن این نوع زینت واجب است . البته استثناهایی دارد که بعدا بیان خواهد شد . (36) قرآن کریم، با همین معیار، در خصوص پوشش بانوان سالمند و از کار افتاده که امید زناشویی ندارند، سهل‏گیری کرده، به آن‏ها اجازه داده است روی سرها را برگیرند; (37) ولی در عین حال آن‏ها نیز اجازه خودنمایی و تهییج ندارند: «و القواعد من النساء اللاتی لا یرجون نکاحا فلیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینة‏» . (38)
    آیات دیگری که با صراحت کامل دستور پوشش اسلامی و فلسفه آن را بیان می‏کنند، چنین است:
    «یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفورا رحیما .
    ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش‏های (روسری و چادر) خود را برخود فروتر گیرند . این برای آن که شناخته گردند و اذیت نشوند، [به احتیاط] نزدیک‏تر است; و خدا آمرزنده و مهربان است . (39)
    با این حال، ممکن است گروهی از ارازل و اوباش به هتک حیثیت زنان مؤمن ادامه دهند . در این صورت، حاکم اسلامی وظیفه دارد با شدت تمام با این افراد بیمار دل برخورد کند . بنابراین، مساله حفظ پوشش و عدم مزاحمت‏برای بانوان تنها یک توصیه اخلاقی نیست و حکمی اسلامی و حکومتی به شمار می‏آید: «لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا × ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا; اگر منافقان و بیماردلان و کسانی که در شهر نگرانی به وجود می‏آورند، از کارهای خود دست‏برندارند، ما تو را علیه آن‏ها بر خواهیم انگیخت و تو را سخت‏بر آنان مسلط می‏کنیم تا جز مدتی اندک در همسایگی تو زندگی نکنند; از رحمت‏خدا دور گردیدند و هر کجا یافت‏شوند دستگیر و به سختی گشته خواهند شد» . (40)
    در این آیات، سه مطلب مهم قابل توجه می‏نماید:
    1- «جلباب‏» چیست و نزدیک کردن آن یعنی چه؟
    2- فلسفه پوشش اسلامی
    3- مجازات افراد مزاحم (41)

    چه نوع پوششی توصیه شده است؟

    در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد . آنچه، با توجه به کتب لغت (42) و گفتار مفسران شیعه مانند علامه طباطبایی (43) و فیض کاشانی (44) و اهل سنت مانند قرطبی (45) صحیح‏تر به نظر می‏رسد، آن است که «جلباب‏» ملحفه و پوششی چادر مانند است نه روسری و خمار . از ابن عباس و ابن مسعود روایت‏شده که منظور عبا است . پس جلباب لباس گشاد و پارچه‏ای است که همه بدن را می‏پوشاند . ضمنا همان طور که مفسران بزرگ مانند شیخ طوسی و طبرسی فرموده‏اند، در گذشته دو نوع روسری برای زنان معمول بود: روسری‏های کوچک که آن‏ها را «خمار» یا «مقنعه‏» می‏نامیدند و معمولا در خانه از آن استفاده می‏کردند; و روسری‏های بزرگ که مخصوص بیرون خانه به شمار می‏آمد . زنان با این روسری بزرگ که جلباب خوانده می‏شد و از «مقنعه‏» بزرگ‏تر و از «رداء» کوچک‏تر است و به چادر امروزین شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را می‏پوشاندند . (46)
    نزدیک ساختن جلباب - «یدنین علیهن من جلابیبهن‏» - کنایه از پوشیدن چهره و سر و گردن با آن است . (47) یعنی چنان نباشد که چادر یا رو پوش‏های بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشریفاتی و رسمی داشته باشدو همه پیکرشان را نپوشاند . زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند که نشان دهد اهل پرهیز از معاشرت با مردان بیگانه نیستند; از نگاه چشم‏های نامحرم نمی‏پرهیزند و از مصادیق «کاسیات عاریات‏» (48) شمرده می‏شوند . قرآن فرمان می‏دهد: بانوان با مراقبت جامه‏شان را بر خود گیرند و آن را رها نکنند تا نشان دهد اهل عفاف و حفظ به شمار می‏آیند . تعلیل پایانی آیه نیز بیانگر همین امر است; یعنی آن پوششی مطلوب است که خود به خود دورباش ایجاد می‏کند و ناپاکدلان را نومید می‏سازد . (49)

    2 . چرا پوشش ضرورت دارد؟

    خداوند متعال درباره علت ضرورت پوشش اسلامی می‏فرماید: «ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین .» برخی این آیه را چنین معنا کرده‏اند: «بدین وسیله شناخته می‏شوند آزادند نه کنیز; پس با آزار و تعقیب جوانان رو به رو نمی‏شوند . بنابراین، در عصر حاضر که مساله بردگی از میان گرفته، این حکم نیز منتفی می‏شود; ولی باید گفت: (50) ایجاد مزاحمت و آزار کنیزان نیز روا نیست . حقیقت آن است که وقتی زن پوشیده و با وقار از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاک دامنی را رعایت کند، فاسدان و مزاحمان جرات هتک حیثیت او را در خود نمی‏یابند . بیمار دلانی که در پی شکار می‏گردند، فرد دارای حریم را شکاری مناسب نمی‏بینند . در روایات آمده است: «المراة ریحانه; (51) زن همچون ریحانه یا شاخه گلی ظریف است .» بی‏تردید اگر باغبان او را پاس ندارد، از دید و دست گلچین مصون نمی‏ماند . قرآن کریم، زنان ایده آل را که در بهشت جای دارند، به مروارید محجوب و پوشیده در صدف تشبیه می‏کند: «کامثال اللؤلؤ المکنون .» (52) افزون بر این، گاه آن‏ها را به جواهرات اصیلی چون یاقوت و مرجان که جواهر فروشان در پوششی ویژه قرار می‏دهند تا همچون جواهرات بدلی به آسانی در دسترس این و آن قرار نگیرند و ارزش و قدرشان کاستی نپذیرد، بر این اساس، مرحوم علامه طباطبایی (54) همین تفسیر را بر می‏گزیند . استاد شهید مطهری در این باره می‏فرماید: «حرکات و سکنات انسان گاهی زبان‏دار است . گاهی وضع لباس، راه رفتن، سخن گفتن زن معنا دار است و به زبان بی‏زبانی می‏گوید: دلت را به من بده، در آرزوی من باش، مرا تعقیب کن; گاهی بر عکس، با زبان بی‏زبانی می‏گوید: دست تعرض از این حریم کوتاه است .» (55)

    پی‏نوشت‏ها:

    1 . انسانیت از دیدگاه اسلامی، مصطفوی، ص 129 .
    2 . نحل (56): 80 .
    3 . سوره نور (57): 31 و 30 و 59; احزاب (58): 59 و 60 .
    4 . سوره اعراف (59): 26 .
    5 . ر . ک: المفردات فی غرائب القرآن، راغب اصفهانی و قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی .
    6 . در اصطلاح تاریخ و حدیث اسلامی، هر جا نام «آیه حجاب آمده است مقصود این است نه آیات سوره نور که در خصوص پوشش اسلامی است .
    7 . احزاب (60): 53 .
    8 . مساله حجاب، مرتضی مطهری، ص 74 .
    9 . واژه حجاب هفت‏بار در قرآن کریم به کار رفته است; ولی هرگز به معنای حجاب اسلامی مصطلح نیست .
    10 . مساله حجاب، ص 73 .
    11 . تاریخ تمدن; ویل دورانت، مترجمان احمد آرام (و دیگران)، ج 1، ص 433 و 434 .
    12 . مساله حجاب، ص 22 .
    13 . ر . ک: تفاسیر مجمع البیان (طبرسی) و کشاف (ز مخشری) ذیل آیات 33 احزاب و 60 نور .
    14 . سوره احزاب (61): 33 .
    15 . مساله حجاب، ص 73 . نیز ر . ک: تفسیر نمونه، ج 17، ص 401- 403 .
    16 . اصل قانون حجاب اسلامی، صرفا از ضروریات فقه نیست; بلکه از ضروریات دین مبین است; چه این‏که نص صریح قرآن بر آن گواهی می‏دهد و تنها ظهور آیات قرآن دلیل بر آن نیست تا جای اختلاف برداشت و محل تردید باشد .
    17 . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج 7- 8، ص 216 .
    18 . المفردات فی غریب القرآن; راغب اصفهانی، ص 361 .
    19 . مساله حجاب، ص 125- 128 .
    20 . تفسیر مجمع البیان، ص 216 و 217 .
    21 . مساله حجاب، ص 129 .
    22 . المفردات فی غرائب القرآن، ص 159; مجمع البیان، ص 217 .
    23 . مجمع البیان، ص 217 .
    24 . همان .
    25 . التفسیر الکبیر، ج 23، ص 179 .
    26 . مجمع البیان، ص 217 .(قال ابن عباس: تفطی شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها).
    27 . ر . ک: تفسیر الصافی، فیض کاشانی، ج 3، ص 430 و 431 .
    28 . مساله حجاب، ص 131 .
    29 . علامه طباطبائی (ره) در تفسیر آیه 32 سوره اعراف می‏فرماید: خدای متعال در این آیه زینت‏هایی را معرفی می‏کند که برای بندگان ایجاد و آنان را فطرتا به وجود آن زینت‏ها و استعمال و استفاده از آن‏ها ملهم کرده است; و روشن است که فطرت جز به چیزهایی که وجود و بقای انسان نیازمند آن است، الهام نمی‏کند .(ر . ک: المیزان، ج 8، ص 79)
    30 . آیین بهزیستی در اسلام، احمد صبور اردوبادی، ج 1 (جنس پوشاک)، ص 57 .
    31 . حلیة المتقین، محمدباقر مجلسی، ص 3- 5 و 10- 12 و 91- 107 .
    32 . مجمع البیان، ج 4- 3، ص 673 .
    33 . سوره احزاب (62): 33 .
    34 . سوره نور (63): 31 .
    35 . مساله حجاب، ص 146- 147 .
    36 . ر . ک: تفسیر الصافی، ج 3، ص 430 و 431 .
    37 . وسایل الشیعه، حر عاملی، ج 14، ص 140 .
    38 . سوره نور (64): 60 .
    39 . سوره احزاب (65): 59 .
    40 . سوره احزاب (66): 60 و 61 .
    41 . مجازات این گونه افراد از نظر اسلام بسیار شدید است و بعد از ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر، چنانچه این بیماردلان از عمل زشت‏خویش دست‏برندارند، باید از جامعه اسلامی تبعید شوند; (مساله حجاب، ص 164) و در صورت استمرار، در ردیف محاربان با حکومت اسلامی جای می‏گیرند و به حکم قرآن اعدام می‏گردند .(المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 361 و 362)
    42 . ر . ک: مساله حجاب، ص 158 و 159; قاموس قرآن، قرشی، ج 2، ص 41 و 42 .(این کتاب‏ها کلمات اهل لغت را ذکر کرده‏اند; مانند تعبیر به «الجلباب: القمیص اوالثواب الواسع‏» یا «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطی به المراة راسها و صدرها)
    43 . المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 361 .(هو ثوب تشتمل به المراة فیغطی جمیع بدنها)
    44 . تفسیر الصافی، فیض کاشانی، ج 4، ص 203 .
    45 . الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج 14; ص 156 .
    46 . درباره جلباب گفته‏اند: آن روسری خاصی که بانوان هنگامی که برای کاری به خارج از منزل می‏روند، سر و روی خود را با آن می‏پوشند; «الجلباب خمارالمراة الذی یفطی راسها و وجهها اذا خرجت لحاجة‏» (التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی ج 8، ص 361; مجمع البیان، ج 8- 7، ص 578)
    47 . مجمع البیان، ص 580; المیزان، ج 16، ص 361 .
    48 . زنانی که ظاهرا پوشیده هستند ولی در واقع برهنه‏اند، روی عن رسول الله (ص): صنفان من اهل النار لم ارهما قوم معهم سیاط کاذناب البقر یضربون بها الناس و نساء کاسیات عاریات، ممیلات مائلات، رؤسهن کاسنمة البخت المائلة . . . .» (میزان الحکمة، ری شهری، ج 2، ص 259)
    49 . مساله حجاب، ص 160 و 161 .
    50 . آسیب‏شناسی حجاب، ص 19
    51 . وسائل الشیعة، ج 14، ص 120 .
    52 . سوره واقعه (67): 23 .
    53 . گستره عفاف به گستردگی زندگی، حمیده عامری، کتاب زنان، شورای فرهنگی اجتماعی زنان، ش 12، ص 117 .
    54 . المیزان، ج 8، ص 361 .
    55 . مساله حجاب، ص 163 .

    سید ابراهیم حسینی

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:37 AM   |  

    لزوم حجاب از ديدگاه عرف متشرعين

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    لزوم حجاب از ديدگاه عرف متشرعين

    لزوم حجاب از ديدگاه عرف متشرعين

    در این مقاله

    به فلسفه و دلايل پوشش از نظر عرف شرعى مى پردازيم.
    1 ـ پايه و اساس زوجيت در اسلام، بر وحدت و الفت طبيعى و مكتبى استوار است. رعايت حجاب و فرهنگ آن باعث مى شود كه عواطف جنسى و محبت خانوادگى زن و شوهر به يكديگر اختصاص يابد و بيگانگان به هيچ وجه در آن مشاركت نداشته باشند. دين مقدس اسلام در مقام چاره انديشى، از يك طرف پوشيدن مواضع زينت و مراكز جذاب اندام را بر زن واجب كرده و از جانب ديگر، نگاه هاى آلوده به صورت و دست هاى او را حرام دانسته است. تا چه رسد به مواضع زينت و مراكزى كه اگر انسان با نيت پاك هم نگاه كند، جايز نخواهد بود. از اين رو پوشش همواره با حرمت نگاه به مواضع زينت زن توأم مى باشد، زيرا اين مسئله، مقدمه استحكام بنيان خانواده و باعث پيدايش نسل پاك و مطمئن مى گردد.
    شايد مرد و زنى نتوانند حداكثر بهره بردارى جنسى را از يكديگر بنمايند، ولى بسيار با هم دوست و مهربان باشند. طبعاً محبت متقابل چنين مرد و زنى باعث صميميت بچه ها با والدين و ساير بستگان خواهد شد.
    2 ـ از نظر اسلام پيوند و ايثار متقابل در زندگى خانوادگى بر اساس اتحاد و محبت است، نه قانون و عدالت كه بر محور بيگانگى مردم تنظيم و فرض مى شود; ولى محبت و عواطف متقابل نيز همواره يگانگى را مى طلبد، چرا كه محبت شريكان با مختصر اختلافى از بين مى رود، ولى محبت زوجين حتى بعد از دعوا و مرافعه نيز برقرار است.
    انسان به هنگام غضب ديوانه مى شود و عقلش مغلوب و عواطفش مسلوب مى گردد. از اين رو دست به اعمال و گفتار جنون آميزى مى زند. ولى پس از اين كه آتش خشمش فرو نشست، عقل و عواطف مجدداً به صحنه مى آيند و وجدان اخلاقى و دينى، او را سخت مورد ملامت قرار مى دهند. صحيح است كه در جوامع بزرگ، قانون و عدالت اساس سعادت است، اما در اجتماع كوچك خانواده، وحدت و صميميت ركن خوش بختى مى باشد.
    عواطف زن و شوهر در كشورهاى غربى غالباً همانند عواطف دو شريك در يك شركت است. به همين دليل با مختصر اختلافى از ميان مى رود، ولى در اسلام پيوند و پيمان زناشويى بر پايه عشق و ايمان استوار است.
    خـلـل پذيـر بـود هـر بـنـا كـه مـى بينـى به جز بناى محبت كه خالى از خلل است
    پروفسور فيروز در آلمان در ميان جمعى از ايرانى ها مى گفت: بسيارى از آلمانى ها از جنگ دوم جهانى تاكنون آرزو دارند مثل گذشته ها با خانواده و بچه هاى خود سر يك سفره غذا بخورند، اما هنوز موفق نشده اند، چرا كه شالوده خانوادگى شركتى اين گونه ايجاب مى كند. اين يكى از ارمغان هاى فرهنگ غرب است كه متأسفانه شرقى ها سعى مى كنند از آن تقليد كرده، به تمدن غرب نزديك شوند. به جاى آن كه در بعد علمى و صنعتى خود را به آنان برسانند، مى كوشند در بعد فرهنگى و اخلاقى مقلد آنان باشند و اين بسيار فاجعه بار است.
    منطقه عقل و قانون، غير از حوزه عشق و مودّت است; از اين رو اسلام براى استحكام بناى زوجيت و بقاى دوستى متقابل، چاره جويى هايى را اعلام داشته است:
    1 ـ اگر مرد بترسد از اين كه نتواند ميان زنان عدالت برقرار كند حق ندارد يك زن بيشتر بگيرد.
    2 ـ ارتباط نامشروع، از گناهان كبيره است.
    3 ـ معاشرت با زنان اجنبى، قلب را از نور ايمان تهى مى سازد و عاطفه و رقت قلب را تضعيف مى نمايد.
    4 ـ اگر معاشرت با اجنبى به روابط نامشروع كشيده شود، گفت و گو و معاشرت مقدماتى آن حرام خواهد بود.
    5 ـ گفت و گوهاى غير ضرورى با زن هاى نامحرم، جايز نيست.
    6 ـ بر اساس آيه قرآن كه مى فرمايد: (اگر از زنان پيامبر چيزى خواستيد، از پشت پرده بخواهيد)1، بهتر است اين موضوع از سوى همه بانوان اسلامى رعايت گردد، چرا كه تجربه نشان داده اختلاط و معاشرت با زنان اجنبى غالباً به فساد و انحلال خانواده ها منجر گرديده است. به ويژه اگر حجاب ظاهرى و فرهنگ آن مراعات نگردد، مفسده آن بيشتر خواهد بود.
    7 ـ چشم چرانى و نگاه هاى مكرر زنان و مردان به يكديگر جايز نيست. البته اگر مردى بخواهد با زنى ازدواج كند، هر كدام مى توانند به مواضع زينت ديگرى نگاه كند تا طرف مقابل را دقيق تر بشناسد.
    ويل دورانت مى نويسد: (در رفتار انسان امرى پايدارتر و ثابت تر از نگاه مردان به زنان نيست. ببين اين جانور مكّار چگونه مراقب شكار خويشتن است، در حالى كه خود را به خواندن روزنامه مشغول داشته است. گوش به گفتارش فرا دار، ببين چگونه در باره صيد جاودانى سخن مى گويد. خيال و تصورش را در نظر آر كه چگونه پروانه وار به دور شمع مى چرخد، چرا؟ اين امر چگونه صورت مى گيرد؟ ريشه هاى اين ميل عميق در چيست؟ و چه مراحلى را مى پيمايد تا به مرحله شكوه و جنون خود مى رسد. )2
    آرى، هر نگاه آلوده تيرى از تيرهاى نافذ شيطان است كه دل را سياه مى كند و به عشق و جنون منتهى مى شود و محبت خانوادگى را تضعيف و عشق اجنبى را جايگزين مى سازد. قرآن مى فرمايد: (و قل للمؤمنين يَغُضُّوا من ابصارِهِم;3 به مؤمنان بگو: از چشم چرانى و نگاه هاى آلوده برحذر باشند و عفت خويش را پاس دارند، چرا كه اين امر براى تزكيه آنها بهتر است. )
    8 ـ به بانوان دستور داده شده است كه زيبايى هاى زنان ديگر را براى شوهرانشان تعريف نكنند. نگويند زن فلانى صداى خوب و اندام متناسبى دارد، چون اگر شوهر بد سگالى داشته باشند، تحريك خواهد شد و چه بسا ممكن است به فروپاشى كانون خانواده شان بينجامد.

    حد و مرز حجاب از نظر اسلام

    عالمان شيعه و سنى در ضرورت اصل پوشش و حجاب زن، اختلافى ندارند، اما در حد و مرز آن اقوال مختلفى مطرح كرده اند. براى رفع اين اختلافات، مى توان تعريف جامعى ارائه نمود كه با همه نظرات سازگار باشد و آن اين كه: حجاب زن عبارت است از پوشش كامل اندام از سر تا پا به استثناى صورت و دست ها تا مچ. 4
    بسيارى از فقها و عالمان دينى، به همين دليل، نگاه به صورت و دست هاى بانوان را جايز شمرده اند. مرحوم آية الله حكيم (قدس سره) مى نويسد: تمام فقيهانى كه به جواز نگاه كردن به صورت و دست هاى بانوان فتوا داده اند بر اين باورند كه پوشيدن كف و وجهين، واجب نيست.
    حضرت امام (قدس سره) در تحرير الوسيله مى فرمايد: (در اين كه بر مردها حرام است به موها و ساير قسمت هاى بدن و اندام زن ها غير از صورت و دست ها بنگرند، ترديدى نيست، خواه به قصد لذت باشد و يا بدون آن.) 5
    شهيد مطهرى (ره) نيز مى نويسد: (در ميان فقهاى پيشين حتى يك نفر ديده نشده كه به وجوب پوشيدن دست و صورت فتوا داده باشد. )6
    البته هر فقيهى كه به وجوب پوشش سر و گردن فتوا داده، به حرمت نگاه نيز نظر داده است. مرحوم آية الله سيد محمد كاظم طباطبائى يزدى صاحب عروة الوثقى مى نويسد: واجب است زن تمام بدن خود را از نامحرمان بپوشاند، مگر دست ها و صورت را.
    مرحوم حكيم مى فرمايد: شيخ طوسى در كتاب هاى خود به اين امر تصريح نموده و گروهى از متأخران مانند شيخ انصارى بدان فتوا داده اند. 7
    از محتواى كلام علاّمه حلّى در (تذكره) چنين مفهوم مى شود كه ايشان نيز پوشيدن وجه و كفين را واجب نمى داند، بلكه واجب نبودن آن را اجماعى مى شمارد. وى همچنين در كتاب (الصلوة) بحث (ملابس) مى فرمايد: (به اجماع علماى اسلام، تمام بدن زن به جز چهره وى عورت مى باشد و پوشيدن آن واجب است. تنها كسى كه اشكال كرده، ابا بكر بن عبد الرحمن بن هشام، از علماى اهل سنت است كه اجماع عالمان سنى و شيعى، نظريه او را طرد مى كند.
    از نظر عالمان دينى، دست ها از اين حكم مستثنا مى باشند. مالكى، شافعى و اوزاعى نيز با اين رأى موافق اند، چرا كه مطابق با تفسير ابن عباس است. وى در باره آيه (لا يُبديَن زينَتَهُن ّ اِلاّ ما ظَهَرَ مِنها)8 گفته است: مقصود از زينت ظاهرى، همان دست و صورت است.
    برخى از علماى سنى معتقدند تنها صورت زن جزء زينت ظاهر مى باشد، ولى دست ها بايد پوشانده شود.
    پوشاندن پاهاى بانوان فقط در نماز واجب است، اما ابو حنيفه، ثورى و مزنى به عدم وجوب پوشيدن آن، رأى داده اند، چرا كه پاها معمولاً پوششى نداشته است. ولى امام شافعى و مالكى و اوزاعى و ابو ثور، آن را جزو عورت دانسته و پوشيدنشان را واجب مى دانند. 9
    از آن جايى كه عالمان اسلامى مسئله ستر و پوشش زن را در بحث نماز مطرح كرده اند ناگزير به آن اشاره مى كنيم. البته ملازمه اى بين پوشش در نماز و خارج از نماز وجود ندارد.
    حنفى ها معتقدند كه بانوان در حال نماز و غير آن بايد روى دست ها و زير پاها را از نگاه نامحرمان مخفى نگه دارند، ولى شافعى و مالكى عكس آن نظر داده اند. بر بانوان واجب نمى دانند كه در نماز صورت و دست ها را بپوشانند. حنفى ها تنها صورت را جايز مى دانند كه در حال نماز پوشيده نباشد، چنانچه در برابر نامحرم نيز واجب نمى دانند پوشيده باشد، ولى شيعه معتقد است: هر قسمتى كه پوشاندن آن در نماز، واجب باشد، پوشاندن آن در برابر نامحرمان نيز واجب است; ولى اگر در نماز پوشاندن آن واجب نباشد، در مقابل نامحرمان نيز واجب نيست.10

    شكل پوشش

    اسلام مدل و شكل خاصى را براى حجاب پيشنهاد نكرده، بلكه تنها بر اصل پوشيدن مواضع زينت و نقطه هاى جذاب اندام تأكيد كرده است. شكل و نوع لباس و پوشش به شرايط اجتماعى و فرهنگى جامعه بستگى دارد. هم اكنون در ايران چندين نوع پوشش وجود دارد: از روسرى هاى تركمنى گرفته تا بلوچى و كردى و پوشش قسمتى از بانوان لرستانى و لباس عشايرى و… ، هر كدام از آنها كه موى سر را بپوشاند مى تواند حجاب اسلامى مطلوب باشد. البته چادر يك پوشش كامل ملى و ايرانى است كه مطابق با حكم اسلامى نيز مى باشد.
    در ساير كشورهاى اسلامى نظير پاكستان، هند، تركيه و… پوشش هاى مختلفى براى حجاب وجود دارد، اما آنچه مورد نظر شارع است، پوشش موهاى سر و مواضع زينت و اندام به جز صورت و دست ها مى باشد; امّا شكل پوشش و مدل آن را به خود مسلمان ها موكول كرده است.

    حدود پوشش

    اجماع علماى شيعه و اكثر قريب به اتفاق اهل سنت معتقدند كه بانوان بايد تمام بدن و اندام خود را از نامحرمان بپوشانند، ليكن اكثر فقهاى شيعه و سنى، گردى صورت و دست ها را استثنا كرده اند.

    دلايلى اين نظريه را تأييد مى كند:

    1 ـ با ظاهر آيه (و لا يُبدينَ زينَتَهُن ّ الاّ ما ظَهَرَ منها)11 سازگار است. اكثر علما زينت ظاهر را به دست و صورت تفسير كرده اند;
    2 ـ همچنين با وجوب باز بودن گردى صورت بانوان در حال احرام تناقض ندارد، چرا كه شارع مقدس هرگز در چنين مواقعى حرام خدا را حلال نمى كند. صحيح است كه در حالت احرام، بسيارى از حلال ها را به طور موقت حرام اعلام نموده است، ولى هرگز حرام را جز در موارد اضطرار، حلال نمى داند;
    3 ـ در تاريخ آمده است كه سلمان با حضرت رسول(صلى الله عليه و آله)به خانه فاطمه زهراے وارد شدند. سلمان مى گويد: دست هاى فاطمه را ديدم كه متورم شده بود. نظير اين واقعه از جابر بن عبد الله انصارى نيز نقل شده است كه به صورت فاطمه زهرا ے نگاه كرد، در حالى كه از شدت گرسنگى زرد شده بود. 12
    بعضى از فقها مى گويند زنان مجاز هستند صورت و دست هاى ساده و بدون آرايش خود را نپوشانند، ولى اگر آرايش كرده باشند، حتى المقدور بايد آن را از نامحرم بپوشانند. گر چه جمعى به گونه مطلق (چه با آرايش و چه بدون آن) مجاز مى دانند، ولى در اين صورت بر مردها حرام است نگاه كنند; چنانچه در حال احرام نيز مردها بايد از نگاه آلوده به صورت زنان پرهيز كنند. تا كفاره بر آنها واجب نشود. با وجود اين كه بر زن ها واجب است گردى چهره را باز نگه دارند.
    آيه (وَلْيضرِبنَ بِخُمْرِهِنَّ على جُيُوبِهِن ّ)13 تأكيدى است بر پوشش زير گلو و سينه ه، و پوشش دست و چهره را شامل نمى شود، چرا كه (جيب) به معناى گريبان است.
    مرحوم حكيم حديثى را از امام رضا( عليه السلام )نقل مى كند كه در آن نگاه به دست و صورت زن تجويز شده است. على بن سويد مى گويد: به حضرت رضا( عليه السلام )عرض كردم: گاهى به نگاه زن زيبايى مبتلا مى شوم كه مرا به اعجاب وا مى دارد. فرمود: يا على لا بأس اذاعرف الله سبحانه من نيتك الصدق;14 اى على! مانعى ندارد، اگر خداى سبحان از قصد و نيت پاك تو آگاه باشد; يعنى اگر نگاهت آلوده و به قصد لذت جنسى نباشد، اشكالى ندارد.
    برخى گمان مى كنند كه خواهرزن بر داماد محرم است، در حالى كه اين يك اشتباه است و شايد به اين دليل در برخى از احاديث و استفتاها تصريح شده است كه نامحرم، نامحرم است و ميان خواهرزن، با دخترهاى خاله، عمه، دايى و عمو با جوان بيگانه هيچ گونه امتيازى وجود ندارد. 15 خواهرزن نيز نامحرم است و نگاه داماد به او حرام مى باشد.
    نگاه كردن به موى بعضى از زنان، بدون ريبه و قصد لذت، اشكال ندارد: 1 ـ نامحرمان اهل كتاب; 2 ـ روستاييان; 3 ـ زن هاى شهرى بد حجاب كه به نهى از منكر اعتنايى نمى كنند، چون احترام و حرمت خود را شكسته اند; 4 ـ پير زن هاى كهن سال و از كار افتاده. بعضى از خواهران مؤمن و محترم مى گويند بانوانى كه سنى از آنان گذشته و يا جاذبه اى ندارند، لازم نيست خود را به طور كامل از نامحرم بپوشانند، بلكه بايد جوان ها و زنان زيبا خود را از ديد نامحرمان حفظ كنند. پاسخ اين است كه حكم و قانون الهى كليت دارد، مگر اين كه تبصره در قرآن و سنت باز شده باشد كه به موارد آن اشاره كرديم.
    آرى، حجاب يعنى مبارزه با مظاهر فساد و بى بند و بارى، و ستيز با فرهنگ برهنگى و بى عفتى. اين پوشش، نشانه فرهنگ و تمدن و استقلال بانوان است، نه مايه عقب ماندگى و ارتجاع. خوش بختانه برخى از متفكران غربى بدين حقيقت دست يافته اند كه حجاب ارزش زن را افزون مى كند. ويل دورانت مى نويسد: (عفت فراوان زن، خادم مقاصد توالد است، زيرا امتناع محجوبانه او كمكى به انتخاب جنس مقابل است. عفت، زن را توانا مى سازد كه با جست و جوى بيشتر، عاشق خود را يعنى كسى را كه افتخار پدرى فرزندان را خواهد داشت، برگزيند.16

    پى نوشت ها:

    1ـ احزاب (33) آيه 53: (وَ اِذا سَاَلْتُمُوهُنَّ متاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حجاب). اين آيه به زنان پيامبر اختصاص دارد، زيرا آنان احترام و احكام ويژه اى دارند.
    2ـ لذات فلسفه، ص 118.
    3ـ نور (24) آيه 30.
    4ـ علامه حلّى در تذكره و ساير كتاب ها تصريح كرده است.
    5ـ كتاب النكاح، مسئله 18.
    6ـ يادداشت هاى شهيد مطهرى، ج 3، ص 133.
    7ـ المستمسك، ج 5، ص 190.
    8ـ نور (24) آيه 31.
    9ـ علامه حلّى در تذكره، كتاب الصلوة، بحث لباس نمازگزار اين مطلب را آورده است.
    10ـ جواد مغنيه، الفقه على المذاهب الخمسة، ص 113.
    11ـ نور (24) آيه 31.
    12ـ المستمسك، همان.
    13ـ نور (24) همان.
    14ـ المستمسك، همان، ص 194.
    15ـ البته چون آنان از خويشاوندان هستند، صله رحم با ايشان لازم است و از اين نظر با ديگران تفاوت دارند.
    16ـ لذات فسلفه، ص 140.

    محمدباقر شريعتى سبزوارى
    معارف اسلامی

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:37 AM   |  

    پوشش و پاسخى به چند پرسش

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    پوشش و پاسخى به چند پرسش

    پوشش و پاسخى به چند پرسش

    چگونه مى‏توان بين حديث معروف فاطمه زهرا (س) كه مى‏فرمايند: «بهترين زن كسى است كه مردى او را نبيند و او مردى را نبيند» و انجام وظايف اجتماعى جمع كرد؟
    ممكن است در اين حديث اشاره به زنانى باشد كه مسؤوليت‏خاصى در جوامع نداشتند . لذا خود فاطمه زهرا (س) هم، زمانى كه احساس مسؤوليت فرمودند، هم به مسجد رفتند براى خطبه خواندن و هم براى كمك كردن به پدر بزرگوارشان - هنگامى كه پيشانيشان شكسته بود به ميدان جنگ احد رفتند; و دختران حضرت فاطمه زهرا (س) هم در مواقع مختلف اقدام به خواندن خطبه كردند، در كربلا، در كوفه، در شام، در مدينه . مجموع اين‏ها نشان مى‏دهد، وقتى زنان مسؤوليتى بر عهده گرفتند، مى‏توانند در صحنه اجتماع ظاهر شوند; منتها با رعايت تمام جهات شرعى در اجتماع .
    آيا در ادله موجود جهت استنباط احكام پوشش زن در برابر نامحرم به رنگ پوشش تصريح يا اشاره شده است؟ اگر هست، خواهشمنديم جهت آشنايى خواهران بيان فرماييد .
    پوشش زن رنگ خاصى ندارد و الان هم در ميان مسلمان‏هايى كه مقيد به حجاب هستند در بلاد مختلف، رنگ‏هاى مختلفى معمول شده است; ولى شك نيست پوشش زن بايد طورى باشد كه رنگ آن مايه تحريك ديگران نشود و همان طور كه مردان غالبا در لباس‏ها و پوشش خود رنگ‏هاى سنگين انتخاب و از رنگ‏هاى جلف پرهيز مى‏كنند و آن را به بچه‏ها واگذار مى‏كنند، زنان هم در صحنه اجتماع كه ظاهر مى‏شوند، بايد مثل مردان از رنگ‏هاى سنگين استفاده كنند كه منشا مفاسد نشود .
    در مورد كيفيت‏حجاب همسران پيامبر و ائمه معصومين (ع) مطالبى بفرماييد . آيا حضرت صديقه طاهره و زينب كبرى (س) از چادر استفاده مى‏كردند؟
    چادر به صورتى كه در ميان ايرانيان معمول است - چادر بلند كه تا پايين پا مى‏رسد - در ميان جامعه عرب‏ها معمول نبوده، ولى چيزى شبيه نيمه چادر رايج‏بود كه ظاهرا منظور از «جلباب‏» هم كه در آيات قرآن آمده، اشاره به همين است . چيزى نه مثل مقنعه و روسرى كوتاه و نه مثل چادر ما خيلى بلند; اين چادر شايد تا كمر و كمى پايين‏تر مى‏رسيده است و آن بزرگواران از آن استفاده مى‏كردند . عرب‏ها چيزى داشتند به نام «درع‏» كه پيراهن وسيع است و «ملحفه‏» كه همان چادر بوده است و مقنعه . از روايات استفاده مى‏شود اين بزرگواران هر سه پوشش فوق را داشتند . مقنعه را سر مى‏كردند و درع هم پيراهن وسيع بوده كه تا پشت پا مى‏رسيده و آستين‏هايش بلند و گشاد بوده و ملحفه آن چادرى بوده كه به خودشان مى‏پيچند . در آداب نماز گزار هم آمده كه زن در موقع نماز اگر بخواهد حجاب كاملى داشته باشد، از مقنعه و درع و ملحفه استفاده كند .
    در مورد پوشش صورت توضيحاتى بفرماييد و اين‏كه سيره و روش زنان الگو در صدر اسلام براى پوشش صورت چگونه بوده است؟
    از روايات اسلامى استفاده مى‏شود كه گاهى پوشش صورت در ميان زنان مسلمان بوده است و گاهى نبوده . گاهى نقاب داشتند و گاهى نداشتند; مثلا در حديثى داريم كه حضرت باقر (ع) موقع طواف زنى را ديد كه نقاب به صورت انداخته - چون مى‏دانيم در موقع احرام يكى از چيزهايى كه زن بايد از آن پرهيز كند، پوشاندن صورت است، كما اين‏كه مردها نبايد سرشان پوشيده باشد - امام باقر (ع) اشاره كردند به ايشان نقاب را از صورت بردار كه احرام زن در صورت او است . خود اين‏كه در روايات احرام آمده كه زن صورت خود را نپوشاند، دليل بر اين است كه پوشاندن صورت در ميان زن‏ها بوده . اگر وجود نداشت، ديگر اصرارى نبود اين مساله در محرمات احرام بيايد . اين دليل بر اين است كه عده زيادى از زنان صورت خود را مى‏پوشاندند; ولى در عين حال زنانى هم بودند كه صورت را نمى‏پوشاندند; چون در روايات داريم فلان شخصيت اسلام فلان زن را ديد و شناخت . احتمالا صورت اين خانم باز بوده كه شناخته شده . از مجموع روايات اسلامى استفاده مى‏شود كه صورت و كفين در استعمال حجاب استثنا هستند . حالا اگر كسانى بخواهند رعايت‏بكنند و اين دو موضع را بپوشانند، كسى مانع آن‏ها نخواهد بود .
    زنان يهودى و مسيحى در جامعه صدر اسلام چگونه پوششى داشتند و برخورد حكومت اسلامى با آن‏ها چگونه بوده است؟
    از تاريخ استفاده مى‏شود كه آن‏ها هم نوعى حجاب داشتند . منتها حجاب‏هاى آنان با حجاب‏هاى مسلمين فرق داشته . شايد اين‏كه در روايات اسلامى داريم كنيزها واجب نيست‏سرشان را بپوشانند، به خاطر اين بوده كه اينان مسلمان نبودند، تحت‏حكومت اسلامى آمدند و حجاب را در تمام بدن رعايت مى‏كنند، منتها در موهاى سر رعايت نمى‏كردند . اين در حالى است كه ما مى‏بينيم بعضى از اهل كتاب هم پوشش سر را رعايت مى‏كردند . در مورد حكومت اسلامى كه نسبت‏به اين‏ها چگونه رفتار كردند، به يقين حكومت اسلامى، فشار زيادى روى اهل كتاب و اهل ذمه نداشته و شايد در ميان آن‏ها زنانى بودند كه موهاى خود را نمى‏پوشاندند و در اجتماع ظاهر مى‏شدند; ولى گاهى مى‏شود اگر تبعيضى ميان زنان مسلمان و غير مسلمان در يك جامعه واقع شود، به عنوان ثانوى، منشا مشكلات مى‏شود; مثل زنان عصر ما، حكومت اسلامى مى‏تواند از آن‏ها هم بخواهد براى رعايت احترام جامعه اسلامى و همرنگ شدن با مسلمين و براى اين‏كه در محيط تبعيضى نباشد، احتراما ارزش‏هاى كشورى را كه در آن زندگى مى‏كنند، رعايت كنند كه يكى از آن ارزش‏ها حجاب است .

    ناصر مكارم شيرازي

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:37 AM   |  

    فلسفه‌‌ي حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    فلسفه‌‌ي حجاب

    فلسفه‌‌ي حجاب

    معناي لغوي حجاب داراي برداشت‌هاي متفاوتي مي‌باشد اما در حال حاضر در بين مفسران و دانشمندان اسلامي و اجتماعی حجاب فقط به معناي پوشش مخصوص زنان استعمال مي‌شود. حجاب ميوه عفاف و عفاف ريشه حجاب است.
    در قرآن عـلت و فلسـفه حـجـاب را چـنين ذكر مى‌كند كه:
    ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا 1
    الف ) تأثیر پوشش، در حرمت و شخصیت زن مسلمان
    ب) دور ماندن از دستبرد و آزار مزاحمان
    در اینکه حرمت و شخصیت زن، به عنوان یک گوهر گرانبها باید در حرز باشد جای هیچ‌گونه تردید نیست، حساسیتهای زن به لحاظ جذابیتهایی که دارد ایجاب می‌کند که طبق یک سنت تکوینی که در آفرینش موجود است در حجابی قرار گیرد که مانع از طمع و آرزوهای پست دیگران باشد این پیام قانون آفرینش است که موجودات لطیف را در حصاری از پاکی‌ها حفظ سازیم لذا قرآن حجاب را نحوه‌اي از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن براي زن مي‌داند كه مبادا دل‌هاي مريض او را وسیله‌ای جهت نیل به اهداف شوم خود بدانند، چرا كه با حضور زن در جامعه، برخورد جنسيتي حذف و برخوردهاي فيمابين زن و مرد، انساني مي‌شود، يعني هر دو داراي مقام و منزلت يكساني هستند كه مسئوليت‌هاي آنان براساس تفاوت‌هاي روحي و جسمي ايشان تعريف مي‌شود و اساساً حجاب آمد چون حضور اجتماعي زن در قاموس خداوند منع نشده بود و حجاب زماني نياز است كه حضور در بين نامحرم مطرح باشد.
    پوشش يكي از خواسته‌هاي فطري انسان است كه با توجه به داستان آدم نبي(ص) و حوا(س) اثبات مي‌شود، آن قسمت از داستان كه پوشش آنها، به واسطه خطايي كه از آنان سر زده بود محو شد و آنان نیز به سرعت با برگ درختان، خويش را پوشاندند مؤيد اين سخن است.
    يكي از امتيازات بشر در مقايسه با حيوانات پوشش مي‌باشد كه با توجه به ويژگي‌هاي جسماني و غرايز و استعدادهاي او امري لازم است، حجاب يعني پوششي كه كرامت، عفت و وقار زنان و دختران را تضمين كند و هر چيزي كه اين نظر را تأمين كند حجاب است.
    امام علي(ع) مي‌فرمايد: فان شده الحجاب ابقي عليهن.
    همانا حجاب و پوشش كامل، زنان را سالمتر و پاكتر نگاه خواهد داشت 2
    يكى از نكات اساسى كه زمينه‌اى براى عمل بـه احكام است، شناخت جـايگاه هر چيز در نظام هستـى است. البـتـه در نظامى كه خداوند متـعال در جاى جاى آن ديده شود و ارتـبـاط اشياء و اعمال بـا خداوند بسيار مشهود باشد و با درك اين ارتباط و حضور، بسيارى از مشكلات زندگى بشر حل مى‌شود. هدف اصلي تشريع احكام در اسلام رسيدن به مقام قرب الهي است كه اين حاصل نمي‌شود جز به تزكيه و تهذيب نفس و تقواپيشگي، و مگر نه اینکه خود فرمود: ان اكرمكم عند ا… اتقیكم 3
    از خروجي‌ها و نتايج اتخاذ تقوا در درون و تسري آن به اعمال، مقوله حجاب مي‌باشد و اگر به معناي عام هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بناميم حجاب داراي اقسام متفاوتي مي‌شود مانند حجاب ذهني و روحي كه مصاديقي مثل اعتقاد به معارف اسلامي را شامل مي‌شود كه از لغزش‌ها و گناهان روحي مانند كفر و شرك جلوگيري مي‌كند، حجاب در چشم 4 ، گفتار 5، رفتار 6 و پوشش و غيره نيز سفارش شده است.
    قرآن كريم انسان‌ساز است و زن نيز انسان‌ساز. وظيفه زن‌ها انسان‌سازي است، اگر زن‌هاي انسان‌ساز از ملت گرفته بشود ملت‌ها به شكست و انحطاط مبدل خواهند شد.7
    يكي از اهداف مقدس دين اسلام ايجاد يك جامعه سالم و مدينه فاضله‌ای از نیکی‌ها است و سلامت جامعه منوط به سلامت بانوان است بانواني كه مادر فضيلت‌ها و ارزش‌ها هستند.
    «حق»، بـه عنوان زيبـاترين و پـسنديده‌ترين واژه آفرينش در تمامى اديان و جوامع بشرى مورد تـوجه قرار گرفتـه است و حقوق و اداى آنها فراتـر از زمانها و مكانها و اشخـاص و اديان است. در واقع هر فردى از هر طبقه اجتماعى و از هر دين و مليت، نسبت بـه اداى حقوق ديگران حساسيت نشان مى‌دهد و اين مطلب، حق و حـقوق را فرازمانى و فرامكانى مى‌كند.
    حرمت زن نه اختصاص بـه خود زن دارد، نه مال شوهر و نه ويژه بـرادر و فرزندانش مى‌بـاشـد. همه اينها اگر رضايت بـدهند، قرآن راضى نخواهد بـود، چـون حرمت زن و حيثـيت زن بـه عنوان حق‌الله مطرح است. لذا كسى حق ندارد بـگويد من بـه نداشتـن حجـاب رضايت دادم. از اينكه قـرآن كـريم مى‌گـويد: هر گـروهى، اگـر راضـى هم باشند، شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا كنيد، معلوم مى‌شود عصمت زن حق الله 8
    حـضرت رسول(ص) مى‌فرمايد:ان حقوق الله جل ثنائه اعظم من ان يقوم بها العبـاد و ان نعم الله اكثـر من ان يحـصيها.
    حـقوق خـداوند متعال بـزرگتـر از آن است كه تـوسط بـندگان ادا شود و نعمتـهاى خداوند بيشتر از آن است كه به شمارش آيد.9
    حضرت على(ع) مى‌فرمايد: لكنه سـبـحـانه جـعـل حـقه عـلى العـبـاد ان يطيعوه
    ولى خداوند متـعال بـر بـندگان حقى قرار داده و آن اين است كه او را اطاعت كنند.10
    اگرچه حق خدا بـزرگ است و قابـل ادا نيست، ولى اداى وظايف و اطاعت از خداوند متـعال بـه نوعى اداى حق محسوب مى‌شود. حجاب كه امر خدا است و شارع مقدس بـه عنوان يكى از احـكام ضرورى دين آن را واجب كرده است، بـايد حفظ شود. حفظ اين واجـب الهى اطاعت از او است و اطاعت از او حـقى است كه بـر بـندگان نهاده است و هر انسان باورمندى بايد تعبداً و نه فقط به خاطر مصالح عمومى و ... اين حد و حق الهى را ادا كند. پس حكمت حجاب، سنجش ميزان عبوديت و اطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب مى‌توانند اطاعت را كه روح و پيام اصلى عبادات بشر اسـت، اثـبـات كنند و در زمره اطاعـت‌كنندگان الهى قـرار گيرند.

    پاورقي ها:

    1- احـزاب/ 59.
    2- نهج البلاغه/ نامه 31.
    3- سوره حجرات/ آيه 13
    4- سوره نور/ آيات 30 و 31
    5- سوره احزاب/ آيه 32
    6- سوره نور/ آيه 31
    7- خطاب امام به بانوان قم (12/11/58)
    8- آيت‌الـلـه جـوادى آملـى/ زن در آينه جـلال و جـمال/ ص425.
    9- علامه محمدباقر مجلسى/ بحارالانوار/ ج77/ ص76.
    10- نهج‌البلاغه/ خ 214.

    www.pajohe.ir

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:37 AM   |  

    چه لذتی دارد این حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


  • نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی سیاهی چادرم، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش‏رنگ‏ترین زن‏هاست را می‏زند.
  • نمی‏دانید چقدر لذت‏بخش است وقتی وارد مغازه‏ای می‏شوم و می‏پرسم: آقا! اینا قیمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمی‏دهد؛ دوباره می‏پرسم: آقا! اینا چنده؟ فروشنده که محو موهای مش‏کرده زن دیگری است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمی‏بیند. باز هم سوءالم بی‏جواب می‏ماند و من، خوشحال، از مغازه بیرون می‏آیم.
  • نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی مردهایی که به خیابان می‏آیند تا لذت ببرند، ذره‏ای به تو محل نمی‏گذارند.
  • نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی شاد و سرخوش، در خیابان قدم می‏زنید؛ در حالی که دغدغه این را ندارید که شاید گوشه‏ای از زیبایی‏هاتان، پاک شده باشد و مجبور نیستید خود را با دلهره، به نزدیک‏ترین محل امن برسانید تا هر چه زودتر، زیبایی خود را کنترل کنید؛ زیبایی از دست رفته‏تان را به صورتتان باز گردانید و خود را جبران کنید.
  • نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی در خیابان و دانشگاه و... راه می‏روید و صد قافله دل کثیف، همره شما نیست.
  • نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی جولانگاه نظرهای ناپاک و افکار پلید مردان شهرتان نیستید.
  • نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی کرم قلاب ماهی‏گیری شیطان برای به دام انداختن مردان شهر نیستید.
  • نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی می‏بینی که می‏توانی اطاعت خدایت را بکنی؛ نه هوایت را.
  • نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد وقتی در خیابان راه می‏روید؛ در حالی که یک عروسک متحرک نیستید؛ یک انسان رهگذرید.
  • نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتی دارد این حجاب!
    خدایا! لذتم مدام باد .

    زهرا قدیانی/مجله پرسمان

  • چه لذتی دارد این حجاب

    چه لذتی دارد این حجاب












    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:37 AM   |  

    حجاب، هویت مذهبی من است

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب، هویت مذهبی من است

    حجاب، هویت مذهبی من است

    در آن زمان که تازه به اسلام گرویده بودم، بحث‏های جدی درباره دختران محجبه در مدارس فرانسه وجود داشت که هنوز هم وجود دارد. اکثریت بر این نظر بودند که مسئله حجاب، خلاف این اصل را ثابت می‏کرد که مدارس دولتی فرانسه باید نسبت به مذهب دانش‏آموزان بی‏تفاوت باشند و حتی من، به عنوان یک غیرمسلمان، می‏اندیشیدم که چرا باید چنین وسواسی درباره موضوعی کوچک - روسری دانش‏آموزان - وجود داشته باشد.این احساس، همچنان در میان غیرمسلمانان به قوت خود باقی است که زنان مسلمان، پوشش اسلامی بر تن می‏کنند؛ تنها به این دلیل که مجبور به اطاعت از سنت‏ها هستند و بنابراین، حجاب، نماد ظلم و ستم است. از این رو، استقلال و آزادی زنان، میسر نخواهد شد؛ مگر با برداشتن حجاب.
    چنین درک ناپخته‏ای در میان مسلمانان کم‏اطلاع یا بی‏اطلاع از اسلام هم وجود دارد. این افراد، چنان به التقاط دینی و سکولاریسم خو گرفته‏اند که از درک این مطلب که اسلام دینی جهانی و جاودانی است، ناتوانند. این در حالی است که زنان غیرعرب، در سراسر دنیا، به دین اسلام می‏گروند و حجاب را به عنوان یک شرط مذهبی می‏پذیرند و نه به خاطر برداشتی نادرست از سنت. من هم نمونه‏ای از این زنان هستم. حجاب من، نه بخشی از هویت سنتی یا نژادی من است و نه معنایی سیاسی یا اجتماعی دارد؛ بلکه حجاب من، تنها و تنها، هویت مذهبی من است.
    من پیش از آن‏که در پاریس دین اسلام را برگزینم، حجاب را در حد خودم رعایت می‏کردم. شکل حجاب، بسته به کشوری که فرد در آن زندگی می‏کند و یا میزان آگاهی او از اسلام، متغیر است. در فرانسه، من تنها شالی بر سر می‏گذاشتم که از نظر رنگ، با دیگر لباس‏هایم متناسب بود. این ترکیب، تقریباً مُد به حساب می‏آمد. اکنون که در عربستان سعودی هستم، چادر سیاه سرتاسری بر تن می‏کنم که حتی چشمانم را هم می‏پوشاند. به این ترتیب، من حجاب را از ساده‏ترین شکل تا کامل‏ترین آن، تجربه کرده‏ام. واقعاً معنای حجاب چیست؟ با وجود این‏که کتاب‏ها و مقاله‏های زیادی درباره حجاب نگاشته شده، اما تمام آنها، نگرش افرادی است که از بیرون به این قضیه نگاه می‏کنند. من امیدوارم با در نظر گرفتن این نکته که از داخل به این مسئله می‏نگرم، بتوانم آن را شرح دهم.
    هنگامی که تصمیم گرفتم اسلام خود را ابراز کنم، هرگز فکر نکرده بودم که آیا خواهم توانست روزی پنج نوبت نماز بخوانم یا این‏که آیا قادر خواهم بود حجاب خود را حفظ کنم؟ شاید از این می‏ترسیدم که اگر جدی به این موضوع فکر کنم، به نتیجه منفی برسم و این کار، می‏توانست تصمیمم را مبنی بر مسلمان شدن، تحت تأثیر قرار دهد. تا زمانی که مسجد جامع پاریس را ندیده بودم، هیچ کاری با اسلام نداشتم و با نمازگزاران و حجاب، هیچ آشنایی نداشتم. در واقع، هر دوی آنها برایم غیرقابل تصور بودند؛ اما شوق مسلمان شدن، چنان در من قوی بود که نگران چیزهایی که در آن سوی این تغییر در انتظارم بودند، نبودم.
    پس از گوش دادن به یک سخنرانی در مسجد پاریس، محاسن رعایت حجاب بر من روشن شد؛ تا حدی که حتی پس از خروج از مسجد هم روسری را از روی سرم برنداشتم. آن سخنرانی، مرا غرق در نوعی رضایت روحی کرد که هرگز قبلاً نمی‏شناختم؛ آن چنان که اصلاً نمی‏خواستم روسری را از سرم بردارم. در آن وقت، به دلیل سرمای هوا، پوشش حجابم، توجه زیادی را به خود جلب نکرد؛ ولی خودم به شدت احساس می‏کردم که با دیگران تفاوت دارم؛ احساس طهارت و امنیت می‏کردم. احساس می‏کردم که در محضر خداوند هستم. به عنوان یک خارجی در پاریس، از این‏که مردان به من خیره شدند، احساس خوبی نداشتم؛ ولی با پوشش حجاب، از نگاه مردان در امان بودم.
    رعایت حجاب، باعث شادمانی‏ام شد و نیز نشانه فرمان‏برداری من از خداوند و تجلی ایمانم بود. دیگر لازم نبود که اعتقاداتم را با صدای بلند فریاد بزنم؛ حجاب من، آنها را به روشنی برای همگان بیان می‏کرد؛ به ویژه برای دیگر مسلمانان. به این ترتیب، حجاب به تقویت پیوند من با دیگر خواهران مسلمانان کمک می‏کرد. حجاب برای من، خیلی زود، به یک امر طبیعی و کاملاً اختیاری تبدیل شد. هیچ کس نمی‏توانست مرا مجبور به رعایت حجاب کند و اگر هم می‏کرد، من از آن سرپیچی می‏کردم. در اولین کتابی که درباره حجاب خواندم، نویسنده با زبان بسیار ملایمی بیان کرده بود که: «خداوند، حجاب را جداً توصیه می‏کند» و در اسلام، ما باید از خواسته‏های خداوند اطاعت کنیم. از این‏که من هم موفق به انجام وظایف دینی خود، به صورت اختیاری و بدون هیچ مشکلی شدم، خوشحال بودم. الحمدالله.
    حجاب به مردم یادآوری می‏کند که خداوند وجود دارد و همیشه به من یادآور می‏شود که من باید مثل یک مسلمان رفتار کنم؛ درست مانند افسران پلیس، که در لباس خدمت، آگاه‏تر و مراقب‏تر هستند؛ من هم با حجاب، بیشتر احساس مسلمان بودن می‏کنم.دو هفته پس از آن‏که به اسلام گرویدم، برای شرکت در یک جشن عروسی خانوادگی، به ژاپن بازگشتم و تصمیم گرفتم که تحصیل در فرانسه را رها کنم. اشتیاق تحصیل در رشته ادبیات فرانسه، جای خود را به شوق تحصیل در ادبیات عرب داده بود. برای تازه مسلمانی چون من، با آگاهی اندک از دین اسلام، زندگی در شهری کوچک در ژاپن که مرا از سایر مسلمانان جدا می‏ساخت، آزمایش بزرگی بود؛ هرچند، این دوری از اجتماع مسلمانان، آگاهی‏های اسلامی‏ام را افزایش داد و دانستم که تنها نیستم؛ زیرا که خداوند با من است. من می‏باید بسیاری از لباس‏هایم را که قبل از مسلمان شدن می‏پوشیدم، کنار می‏گذاشتم. یکی از دوستانم به من کمک کرد تا خیاطی پیدا کنم که برایم تعدادی شلوار گشاد، نظیر آن‏چه پاکستانی‏ها می‏پوشند، بدوزد. در این باره، نگاه متعجب مردم، مرا آزار نمی‏داد.
    پس از شش ماه تحصیل در ژاپن، اشتیاقم به تحصیل زبان عربی به حدی افزایش یافت که تصمیم گرفتم به قاهره بروم. من در آن‏جا دوستی را می‏شناختم؛ اما هیچ کدام از اعضای خانواده میزبان، انگلیسی یا ژاپنی نمی‏دانستند و بانویی که در بدو ورود، مرا به داخل خانه هدایت کرد، از فرق سر تا نوک پا، سیاه‏پوش بود و حتی چهره‏اش را هم پوشانده بود. اگرچه اکنون این نوع پوشش در این‏جا (ریاض) برایم عادی و آشناست، ولی به یاد می‏آورم که در آن زمان، از دیدن چنین ظاهری، سخت شگفت‏زده شده بودم؛ زیرا به یاد حادثه‏ای مشابه در فرانسه افتادم که با دیدن چنین لباسی با خود فکر کرده بودم که «این زنی است که اسیر سنت شده، بدون کوچک‏ترین آگاهی از اسلام واقعی»؛ زیرا به نظر من، پوشاندن صورت، نه یک ضرورت، بلکه سنتی بومی بود.
    در قاهره، می‏خواستم به آن خانم بگویم که در پوشش، زیاده‏روی کرده است و این نوع پوشش، غیرعادی و غیرطبیعی بود؛ اما در عوض به من گفته شد که من به عنوان یک مسلمان، پوشش مناسبی برای ظاهر شدن بین مردم ندارم. من با این نظر مخالفت کردم؛ زیرا بر اساس آن‏چه من درک کرده بودم، این نوع پوشش، برای یک زن مسلمان کافی بود؛ اما یک ضرب‏المثل انگلیسی می‏گوید: «هنگامی که در رم هستی، مانند رمی‏ها رفتار کن». از این رو، مقداری پارچه خریدم و لباسی نظیر آن‏چه زنان مصری می‏پوشیدند (Khimar)، برای خودم دوختم؛ لباسی که بازوها و پایین‏تنه را کاملاً می‏پوشاند و حتی آمادگی داشتم که صورتم را هم مانند اقلیت کوچک خواهران مصری که با آنها آشنا شده بودم، بپوشانم.پیش از مسلمان شدن، لباس‏های سبک مردانه، نظیر شلوار را بر پوشیدن لباس‏های زنانه، نظیر دامن، ترجیح می‏دادم؛ اما نوع پوشش به سبک زنان مصری، برایم خوشایند بود و در این لباس، بیشتر احساس آرامش و وقار می‏کردم.
    از نظر غربی‏ها، سیاه، رنگی مناسب برای لباس‏های شب است؛ چون زیبایی شخص را برجسته‏تر می‏سازد. خواهران جدید من نیز در پوشش سیاهشان، واقعاً زیبا بودند و در چهره‏هایشان، نور قداست می‏درخشید.
    پس از اقامتی کوتاه در عربستان سعودی، مجبور شدم به پاریس برگردم. در آن‏جا متوجه شدم که ظاهر خواهران مصری، بی‏شباهت به راهبه‏های کاتولیک نیست. در راه، با یک راهبه، همسفر بودم؛ در حالی که از شباهت بین لباس‏هایمان لبخند بر لب داشتم. لباس او مانند لباس یک زن مسلمان، نشان‏گر این بود که خود را وقف خداوند کرده است. متعجب شده بودم که مردم درباره روبند راهبه‏های کاتولیک، هیچ سخنی نمی‏گویند؛ ولی از روبند یک زن مسلمان، به شدت انتقاد می‏کنند و آن را نماد تروریسم و ظلم می‏انگارند. برای من مهم نبود که لباس‏های رنگی‏ام، جای خود را به لباس‏های مشکی داده بودند؛ درواقع، پیش از مسلمان شدن، به گونه‏ای آرزوی داشتن زندگی‏ای چون زندگی یک راهبه را داشتم.
    پس از شش ماه اقامت در قاهره، چنان به آن لباس مشکی بلند عادت کرده بودم که فکر می‏کردم پس از بازگشت به ژاپن هم آن را خواهم پوشید؛ اما به چند دست لباس روشن و سفید نیاز داشتم تا زنندگی کمتری نسبت به رنگ سیاه داشته باشند.حق با من بود؛ زیرا ژاپنی‏ها به پوشش سفیدم واکنش نسبتاً خوبی نشان می‏دادند و به نظر می‏رسید که می‏توانستند حدس بزنند که، من پیرو مذهبی خاص هستم. یک بار شنیدم که دختری - با اشاره به من - به دوستش گفت: او یک راهبه بودایی است. چقدر راهبه‏های مسلمان، مسیحی و بودایی، به هم شباهت دارند! یک بار در قطار، مردی که کنارم نشسته بود، از من پرسید: چرا چنین لباس غیرعادی‏ای را پوشیده‏ای؟ وقتی برایش توضیح دادم که من یک زن مسلمان هستم و اسلام به زنان امر کرده است تا اندام خود را بپوشانند؛ تا مردان ضعیف‏النفس به گناه نیفتند، به نظر می‏رسید که او تحت تأثیر قرار گرفته است. هنگامی که می‏خواست قطار را ترک کند، از من تشکر کرد و گفت: دوست داشتم وقت بیشتری باشد تا درباره اسلام با تو صحبت کنم.
    هنگامی که پدرم مرا می‏دید که حتی در روزهای گرم هم با لباس آستین‏بلند و سرپوشیده بیرون می‏رفتم، ابراز نگرانی می‏کرد؛ اما من دریافته بودم که حجاب، مرا از اشعه‏های خورشید هم در امان می‏دارد و در واقع، این من بودم که از دیدن پاهای برهنه خواهرم در شلوار کوتاهش، احساس ناراحتی می‏کردم. من همیشه از دیدن چنین صحنه‏هایی درباره زنان، احساس شرم می‏کردم. بنابراین، مشکل نخواهد بود که فکر کنیم این صحنه‏ها چه تأثیری بر مردان می‏گذارد. در اسلام به زنان و مردان سفارش شده تا موقر (نجیب) لباس بپوشند و برهنه در میان مردم ظاهر نشوند؛ حتی در مکان‏هایی که همگی زن یا مرد هستند.
    این واضح است که حد قابل قبول پوشیدگی اندام، با توجه به تفکر فردی و اجتماعی تعیین می‏شود؛ به عنوان مثال، در ژاپن، 50 سال قبل، اگر زنی با مایو به شنا می‏رفت، زشت محسوب می‏شد؛ اما امروزه مایوی دوتکه، نوعی هنجار است؛ هر چند شنا کردن بدون پوشش بالاتنه، بی‏حیایی محسوب می‏شود؛ در حالی که شنا در سواحل جنوبی فرانسه، بدون پوشش بالاتنه، نوعی هنجار است. در برخی سواحل آمریکا، برهنه‏گرایان، لخت مادرزاد، در ساحل دراز می‏کشند. اگر یک خانم «آزاد» که حجاب را نفی کرده است، مورد سوءال یکی از همین برهنه‏گرایان قرار بگیرد که چرا برجستگی‏های بدنش را می‏پوشاند؛ در حالی‏که این اندام‏ها به اندازه دست‏ها و صورت، طبیعی هستند، چه جواب صادقانه‏ای خواهد داد؟ در این جا، هوا و هوس مردان، تعیین‏کننده حد پوشیدگی زنان محسوب می‏شود؛ اما در اسلام، چنین مشکلی وجود ندارد؛ زیرا خداوند مشخص کرده است که چه بخش‏هایی باید و یا نباید پوشیده بمانند و ما از او اطاعت می‏کنیم.
    پرده‏های شرم در میان مردمی که برهنه یا نیمه برهنه در جامعه ظاهر می‏شوند و در مقابل چشمان دیگران، اجابت مزاج یا معاشقه می‏کنند، دریده می‏شود و این رفتار، مقام انسان را تا حد یک حیوان تنزل می‏دهد. زنان ژاپنی، تنها هنگامی که می‏خواهند از منزل خارج شوند، آرایش می‏کنند و برای ظاهر خود در خانه، اهمیت زیادی قائل نمی‏شوند. در اسلام، سعی زن بر این است که برای شوهرش زیبا جلوه کند و شوهر هم می‏کوشد تا برای همسرش زیبا باشد. در اسلام، حتی بین یک زن و شوهر هم حیا وجود دارد و این امر، روابط آنها را زینت می‏دهد.
    مسلمانان به حساسیت بیش از حد درباره بدن متهم می‏شوند؛ ولی آزارهای جنسی رایج در جامعه، پوشش موقر و نجیبانه را توصیه می‏کند. پوشیدن دامن کوتاه، می‏تواند پیامی برای مردان باشد؛ مبنی بر این‏که «من در دسترس هستم»؛ اما حجاب، با صدای بلند اعلام می‏کند که «من برای شما ممنوع شده‏ام».
    پیامبر گرامی اسلام صلی‏اللّه علیه و آله از دخترش حضرت فاطمه سلام‏اللّه علیها پرسید: «بهترین چیز برای یک زن چیست»؟ وی فرمود: «این‏که نه مرد نامحرمی را ببیند و نه در معرض دید نامحرمان باشد». پیامبر صلی‏اللّه علیه و آله خشنود شد و فرمود: «به درستی که تو دختر منی». این سخنان، نشان می‏دهد که برای زنان بهتر است که در خانه بمانند و تا حد امکان، از نگاه نامحرمان به دور باشند. در خارج خانه، نیز رعایت حجاب، همان اثر را دارد.
    پس از ازدواج، ژاپن را به قصد عربستان سعودی ترک کردم؛ جایی که زنان بنا به رسم، در بیرون از منزل چهره‏هایشان را با نقاب می‏پوشانند. من بی‏صبرانه منتظر بودم تا نقاب را امتحان کنم و بدانم که پوشیدن آن، چه احساسی به من می‏دهد؛ البته زنان غیرمسلمان هم لباس‏هایی به نام شنل می‏پوشند که آزادانه از شانه‏هایشان آویزان است؛ ولی چهرهایشان را نمی‏پوشانند و زنان مسلمان غیرعرب هم کمتر صورت‏هایشان را می‏پوشانند.
    همین که به پوشیدن نقاب عادت کردید، متوجه خواهید شد که اصلاً ناراحت نیستند. در واقع، من با نقاب، احساس کردم که شاهکار و گنجی را پنهان می‏کنم که نه می‏توانی آن را ببینی و نه بشناسی. وقتی یک زن غیرمسلمان، یک زوج مسلمان را در خیابان می‏بیند، به این می‏اندیشد که آنها کاریکاتورهایی هستند که ادای زندگی را در می‏آورند؛ ظالم در کنار مظلوم؛ در حالی که با این نوع پوشش، زن مسلمان، احساس می‏کند ملکه‏ای است که خدمتکارش او را همراهی می‏کند.
    اولین نقابی که پوشیدم، چشمانم را نمی‏پوشاند؛ اما در زمستان از نقابی استفاده می‏کردم که چشم‏هایم را هم دربرمی‏گرفت و به این ترتیب، احساس سنگین چشم در چشم شدن با مردان نامحرم از بین می‏رفت و درست مانند یک عینک آفتابی، از دید بیگانگان جلوگیری می‏کرد. این اشتباه است که فکر کنیم زنان مسلمان خود را می‏پوشانند؛ چون جزء اموال خصوصی شوهرانشان محسوب می‏شوند؛ بلکه در واقع، آنها با این کار، شرافت، متانت و وقار خود را حفظ می‏کنند و از این‏که توسط بیگانگان تصاحب شوند، جلوگیری می‏کنند. باید به حال زنان غیرمسلمان و زنان مسلمان لیبرال تأسف خورد که آن‏چه را باید بپوشانند، در معرض دید عموم قرار می‏دهند.
    نگاه به حجاب از بیرون، دیدن حقایق پنهانِ درون آن را غیرممکن می‏سازد. تفاوت موجود در دو زاویه دید، تا حدی می‏تواند خلأ موجود در فهم اسلام را توضیح دهد. کسی که از بیرون به اسلام می‏نگرد، ممکن است آن را عامل محدودکننده مسلمانان بداند؛ اما از درون اسلام، چیزی جز صلح، آزادی و لذت [لذتی که هیچ کس قبلاً آن را تجربه نکرده است]، نیست. پیروان اسلام، چه آنها که مسلمان زاده شده‏اند و چه آنها که بعدها به اسلام گرویده‏اند، اسلام را به جای آزادی واهی در یک جامعه سکولار برگزیده‏اند. اگر اسلام به زنان ظلم می‏کند، چرا شمار زیادی از زنان جوان و تحصیل‏کرده در اروپا، آمریکا، ژاپن، استرالیا و...، «آزادی» و «استقلال» خود را رها می‏کنند و به اسلام روی می‏آورند؟
    زن آراسته به حجاب، به زیبایی فرشته است؛ پر از وقار، آرامش و اعتماد به نفس؛ اما تعصب که چشم دیگران را کور کرده است، مانع از دیدن این زیبایی می‏شود. «به راستی که این چشم‏ها نیستند که کور می‏شوند؛ بلکه این دل‏های درون سینه‏ها هستند که کور می‏شوند».1 دیگر چگونه می‏توان بهتر از این، تفاوت میان ما و چنین انسان‏هایی را بر سر فهم و درک حجاب، توضیح داد؟

    پی نوشت .

    1. حج، آیه 46

    پدیدآورنده: Nakata Khaula

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:37 AM   |  

    حجاب و پوشش اسلامی روش ها و توصیه ها

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد



    حجاب و پوشش اسلامی

    حجاب و پوشش اسلامی

    روش ها و توصیه ها

    مقدمه:
    آنچه در مسئله حجاب و طرح آن در جامعه، خصوصاً پس از انقلاب اسلامی مطرح است دفاع بد از آن است که کار دشمن را راحت کرده هر چند که حملات به پوشش اسلامی و ایجاد شبه در میان جوانان نیز کم نبوده است.
     
    آنچه که فرایند انتقال حجاب و پوشش اسلامی را (به عنوان یک فرهنگ) و به نسل جدید، دچار چالش نموده است. ریشه در انتقال این فرهنگ در نسل های گذشته دارد. اگر حجاب را یک مفهوم دینی و پوشش اسلامی را یک تکلیف و وظیفه ی دینی بدانیم،‌فرایند انتقال آن می بایست مطابق با مبانی نظری اسلام در تربیت دینی و رعایت استانداردهای آموزشی باشد. آموزش ، پرورش و یا فرآیند انتقال فرهنگ به نسل جدید، تابع مراحل و مراتبی است. بنا به یک دیدگاه، در مراحل و مراتب تربیت دینی این مراحل و مراتب به شرح زیر هستند:
    1. انس دینی
    2. عادت دینی
    3. معرفت دینی
    4. شاکله دینی
    5. خودجوشی دینی
    حال در ارتباط با حجاب و پوشش ، به عنوان یک مفهوم دینی و یک وظیفه و تکلیف، باید سئوال کرد که نسل گذشته در کدامیک از این مراحل دارای نقص و کاستی بوده و به عبارت دیگر کدام مرحله را نگذرانده و میان برزده است.
    با کمی دقت مرحله معرفت دینی را می توان نام برد. زنان و مادران ما در ارتباط با حجاب و با توجه به محیط خودشان ، از مراحل انس و عادت عبور کرده و در اجتماع به صورت شاکله دینی مشاهده شده است. ولی به دلیل ضعف در مرحله ی معرفت دینی، مادران نتوانسته اند پاسخگوی سئوالات ساده ی فرزندان خود باشند تا چه رسد که بتوانند به شبهات آنها نیز پاسخ دهند.
    دختر جوان امروزی بر خلاف مادر یا مادربزرگ خود، در صحنه ی اجتماع (اشتغال و تحصیل) بیش از گذشته حضور دارد و بیش از زنان گذشته نیز در مقابل سیل تهاجمات فرهنگی قرار دارد. دختر امروزی برای عبور از چگونگی و پاسخ به چرایی ها دچار ضعف اساسی شده و با توجه به اینکه انگیزه ای نیز برای پرداختن بهاء در این زمینه ندارد، عطای پوشش سنتی را به لقایش بخشیده است و خود را با حداقل های مورد پذیرش همسالان خود قانع کرده است.
    متاسفانه در سطح جامعه و حکومت نیز، بیش از اینکه تکیه براین مرحله باشد (آنهم با روش ها نو، ظریف و متنوع) به تاکید بر شکل و شاکله ظاهری پرداخته شد و سال ها پافشاری بر یک نوع پوشش و عدم توجه به روحیه تنوع طلبی، نشاط و نوع جویی جوانان، راه برای پذیرش مدهای بیگانه باز شد. از سوی دیگر عدم تعریف و تعیین حدود، عدم هماهنگی میان اجزاء حکومت، غلبه ی روش های غلط بر روش های صحیح و موارد دیگر نوعی گریز و مقابله جوانان را نیز به دنبال داشت.
    علاوه بر نقص و خطا در مراحل و مراتب تربیت دینی، در زمینه ی روش ها نیز دچار نقص و خطا بوده ایم.
    بنا به استناد کتاب های تعلیم و تربیت دینی، روش های الگویی تکریم شخصیت، محبت، پند وموعظه، تشویق و تنبیه، استدلال و برهان و ... مورد تاکید قرار گرفته شده است.
    بدیهی است که حجاب و پوشش اسلامی به عنوان یک ارزش اجتماعی و تکلیف دینی می بایست با بهترین روش ها به نسل جدید ارایه می گردد.
    باکمال تاسف، این روش ها نیز معمولاً در کلی گویی باقی مانده اند و بر اساس هر مخاطب، هر محیط اجتماعی و موقعیت ارتباطی تبدیل به موارد کاربردی نشده اند. در مفهوم حجاب و مقوله پوشش اسلامی نیز این اتفاق افتاده است.
    هر چند معتقد هستیم، اولیاء و بسیاری طرح ها ، ایده ها، روش های خلاقانه را به کار برده اند، ولی ظاهراً در کشور ما آنچه که تبدیل به مجموعه مقاله در همایش ها و سمینار ها می شود بحث های انباشته، تکراری در حوزه نظر است و در حوزه عمل دارای مجموعه هایی نیستیم.
    این مقاله با نگاهی به مراحل تربیت دینی – روش های تربیت دینی، حیطه های یاد گیری، شیوه ها و قالب ها و رسانه ها و ... و ایجاد ارتباط به مقوله پوشش به بیان روش ها و توصیه هایی اقدام می نماید که شایسته است که در هر قسمت، راهکارهای متنوع اولیاء و مربیان به آن افزوده شود.
    هرچند که آحاد مردم و مسئولین ، به نحوی درگیر این موضوع هستند، ولی مخاطب این مجموعه در درجه اول مربیان و سپس اولیاء هستند. از این رو برخی اقدامات و روش ها که در سطح بالاتر از خانه، مسجد و مدرسه می بایست انجام شود. در این مجموعه نیامده است:
    نکته آخر اینکه، هر چند پوشش و حجاب برای زن و مرد است ولی تصور می شود که گرایش توصیه ها جهت پوشش دختران است.
    آنچه که درباره موضوع حجاب و پوشش باید بدانیم:
    اهداف اسلام از پوشش چیست:
    • اینکه پوشش به صورت عام برای مرد و زن است.
    • اینکه پوشش با شدت بیشتری در گذشته و در ادیان دیگر بوده و هست واسلام مبتکرآن نیست.
    • اینکه پوشش ظاهری و عفت و حیای باطنی به صورت لازم و ملزوم مطرح است
    • سیر تاریخی پوشش در جوامع انسانی.
    • مغایرت تفکر اسلامی با ریاضت و رهبانیت، محدود کردن زن نابرابری میان زن و مرد، استثمار زن، حقیر شمردن او و ...
    • اینکه در اسلام گرامی داشتن و ارزشمند بودن زن در همه عرصه ها مورد تاکید قرار گرفته است.
    • اینکه حجاب و پوشش وظیفه ای الهی است که به عهده زن گذاشته شده است.
    • اینکه کرامت انسانی و تکریم شخصیت از اساسی ترین موضوعات در این زمینه است.
    • اینکه لباس هر انسان پرچم کشور وجود اوست و معلوم می شود که از چه ارزشها و بینشهایی تبعیت می کند.
    سئوالات و شبه هایی که باید برای آن جواب داشته باشیم:
    • چرا خداوند حجاب را قرار داده است؟
    • آیا حجاب یا پوشش اسلامی فقط چادر است؟
    • آیا حجاب فقط برای زنان است؟
    • چرا باید پوشش داشته باشیم؟
    • آیا پوشش و حجاب فقط در اسلام است؟
    • چادر و مشکی بودن آن مال عرب هاست ما ایرانی ها چرا باید آنرا بپوشیم؟
    • آیا ما ایرانی ها قبل از اسلام هم دارای حجاب و پوشش بودیم؟
    • آیا پوشش اسلامی باعث محدودیت برای زنان نمی شود؟
    • چرا افرادی که رعایت حجاب را نمی کنند مشکلی هم برایشان پیش نمی آید؟
    • وقتی اکثر افراد رعایت حجاب را نمی کنند ما چگونه اینکار را بکنیم؟
    • آیا می توانیم نماز را بدون پوشش و حجاب بخوانیم؟
    • خیلی ها که با حجاب هستند ولی کارهای خطا انجام می دهند.
    • آیا بی حجابی یا بدحجابی مجرم مخاطی و گناهکار است یا جاهل و بیمار؟
    • آسیب یک بدحجاب بیشتر است یا یک مجرم اقتصادی که راست راست راه می رود؟
    • آیا می توان برخورد با بدحجابی را با تخلفات رانندگی مقایسه کرد؟
    مراحل و مراتب تربیت و فرهنگ مذهبی:
    در تربیت، هر فرد منحصر به فرد است و نمی توان افراد هم سال، هم جنس و حتی از یک خانواده یکسان تلقی کرده با یک روش با آنها برخورد نمود.
    علاوه بر نکته فوق، در تربیت دینی هر فرد می تواند در هر یک از تکالیف ، وظایف و واجبات دینی نیز در مرحله ای متفاوت باشد. برای مثال در امر نماز در مرحله معرفت دینی و در موضوع روزه در مرحله ی شاکله دینی باشد. همین فرد شاید در امر به معروف و نهی از منکر حتی در مرحله انس دینی نباشد و برعکس در حجاب و پوشش اسلامی در مرحله شاکله باشد بدون اینکه معرفت دینی را گذرانده باشد . (همان نقصی که از آن گفتگو داشتیم)
    پس مربیان و والدین می بایست ابتدا تشخیص دهند هر فرد، در هر موضوع و مفهوم دینی، در چه مرحله ای هست و آنگاه محتوی و روش مناسب را مطابق با ویژگی های آن مخاطب بکار برد.
    توضیح هر یک از مراحل در زیر ارایه شده و سپس برای هر مرحله روش ها و توصیه هایی ارایه می شود.
    انس دینی:ایجاد تعلقات معنوی ازطریق شرطی شدن اعمال و افعال مذهبی.
    عادت دینی:ایجاد عادت مذهبی به کمک تکرار اعمال و احساس مسئولیت در عبادات.
    معرفت دینی:فهم و استنباط معارف دینی به کمک تفکر، تعقل و تحلیل مسائل مذهبی.
    شاکله دینی:تجلی و تبلور فرهنگ مذهبی در وجود و شخصیت نوجوان (اخلاقیات)
    خودجوشی دینی: درجستجوی عشق، عرفان و معنویت برتر به کمک جاذبه های قدسی
    در مرحله انس دینی:
    • مادران، مانند چادر و یا مقنعه و روسری خود برای او نیز تهیه نمایند.
    • هیچگاه در برابر او از پوشش خود گله نکرده مگر حدود آن را رعایت کنید.
    • بانظر او برایش چادر، مقنعه و روسری تهیه نمایید.
    • از دوره های مختلف (مانند جشن تولد) حداقل یک عکس با حجاب تهیه نمایید.
    • عکس او با پوشش مناسب را در آلبوم گذاشته و یا قاب کرده و نصب نمایید.
    • از علاقه ی او به پوشش در میان جمع صحبت کنید و رضایتمندی خود را نیز اعلام نمایید.
    • چادر، مقنعه و روسری او را همواره تمیز کرده و معطر نمایید.
    • باروحانی محل، اقوام متدین و ... ارتباط بیشتری برقرار نمایید.
    • شعر و سرود مربوط به پوشش، عفت و حیا و ... به او یاد دهید.
    • برای اماکن و موقعیت های مختلف، پوشش مناسب آنجا را در نظر بگیرید.
    • جشن تکلیف باشکوه بگیرید و اثرات آن را با هدایای سالانه، تداوم ببخشید.
    • از او بخواهید خاطرات مربوط به عبادت، زیارت، مجالس و مراسم هایی که شرکت داشته است را بیان نماید.
    • در نمازهایتان و در زمانهای مناسب و حضوری او را دعا کنید.
    • به حضور خانوادگی و یا گروه همسالان در مراسم های مذهبی اهمیت دهید.
    در مرحله عادت دینی:
    • باتوجه به ایجاد تنوع در پوشش و علاقمندی او، سعی کنید از محیط بیرون از خانه رعایت پوشش را آغاز نماید.
    • برای رفتن به بیرون از خانه ، همراه با شادی و نشاط به او کمک کنید که با پوشش مناسب حاضر شود.
    • اقامه نماز که در ارتباط مستقیم با پوشش است را مورد تاکید قرار دهید.
    • عادت به نماز، عادت به پوشش را تسهیل می کند مراقب نماز او باشید.
    • به صورت منظم و متنوع در اماکن زیارتی حضور یافته و در مراسم ها و نمازهای جماعت او را شرکت دهید.
    در مرحله معرفت دینی:
    • در جمع های خانوادگی و یا دوستانه موضوع پوشش را مطرح نموده و بحث نمایید.
    • کتابهای مناسب سن او را تهیه نماید. و یا او را درکتابخانه ها عضو نمایید.
    • برای طرح پرسش های او فضای محبت آمیزی فراهم آورید.
    • او را با مراکز پاسخ به سئوالات، روحانیون، بانوان مبلغ و کتابهای پاسخ به پرسشها آشنا نمایید.
    • حجاب و پوشش را با مفاهیم دیگر دین مطرح نمایید.
    • در مورد انواع پوشش و لزوم آن برای زنان و مردان، توضیح دهید.
    • باورهای غلط پیرامون حجاب و پوشش را برای او توضیح دهید تا رفع شود.
    • از ویژگی های انسان با حجاب با او گفتگو نمایید.
    • در مورد تاثیرات حفظ حجاب در دیگر ابعاد زندگی با او گفتگو نمایید.
    • او را با ادبیات مقوله حجاب و مفاهیم مرتبط با آن آشنا نمایید.
    • او را تشویق نمایید تا در مسابقات مربوط به مفاهیم دینی شرکت نمایند.
    • هر چند وقت یکبار درباره خصلت های خوب او و در رابطه با حجاب گفتگو نمایید.
    • سعی کنید او را با دیگران مقایسه نکرده و به اندازه ی توانش توقع داشته باشید.
    • او را به عضویت انجمنها و کانونهای دینی درآورده و رفتن منظم به مسجد را فراموش نکنید.
    • راجع به ارزش و جایگاه زن، مادر و پوشش در اسلام، (قرآن و سنت) برایش توضیح داده و یا در معرض مطالب آن قرار دهید.
    • بیش از هر چیز از نمادها نشانه ها استفاده کنید.
    در مرحله شاکله ی دینی:
    • شکل و تیپ همراه با پوشش و حجاب را جزیی از شخصیت او قرار دهید.
    • حجاب، عفت و حیا را علاوه بر ظاهر در شکل های رفتاری او اعم از کلام و غیر کلام تعمیم دهید.
    • ضمن گفتگو با او، موانع داشتن پوشش مناسب، در موقعیت های مختلف را بررسی و رفع نمایید.
    • شاکله ی ظاهری او را با دیگر فرایض دینی، مانند نماز، و وظایف دیگر، مانند انجام امور خیر، احترام به دیگران و ... پیوند دهید.
    • با برنامه ریزی دقیق در مراسم ها و مکان های مذهبی حضور یافته و در امور خیر، او را شرکت دهید.
    • تصویر برداری از فعالیتهای او را فراموش نکنید. (در مراسم ها، زیارت ها و ...)
    • برای پوشش او در خانه جایگاه خاصی در نظر بگیرید که در مواقع لازم به راحتی از آن استفاده نماید.
    • سعی کنید دوستان خود را از میان افراد با حجاب و عفت و ادب انتخاب نماید.
    در مرحله خودجوشی دینی:
    • به او کمک کنید تا بتواند از عقاید خود در مقابل دیگران دفاع نماید.
    • به او کمک کنید تا بتواند در میان همسالان خود موثر بوده و مبلغ پوشش باشد.
    • هر چند وقت یکبار در مورد پوشش گفتگو نمایید.
    • موانع حضور او را در امور داوطلبانه رفع نمایید.
    • زمینه ای رافراهم آورید که از رفتار خود رضایت داشته و خود را تشویق نماید.
    • هیچگاه به جای او از حجاب و پوشش تعریف نکنید. بگذارید خودش آنرا دوست داشته باشد.
    • روی عوامل بازدارنده مثل خودنمایی، حسادت، اکراه و بی میلی کار کنید.
    روش های تربیت دینی:
    روش ها بسار زیاد هستند و به نسبت تلاش اولیاء و مربیان می تواند همواره تغییر و افزایش یابند و از سوی دیگر با دانستن هر یک از روش ها و ترکیب آن با شیوه ها و قالب ها و محتوای مختلف، اقدامات بسیار متنوعی را می توان تدارک دید.
    اولیاء و مربیان به دانستن روش ها و حتی روش های گذشته و توصیه های ارایه شده در این مجموعه نباید اکتفا کرده و با شناخت مخاطب و موقعیت و کمی نوآوری، می توانند راهکارهای فراوانی را پیش رو داشته باشند.
    در ادامه برخی روشها و توصیه ها، ذیل برخی روش های کلی می آید. و بدیهی است که در مقوله حجاب و پوشش اسلامی تلاش های فراوانی برای توسعه ی روشها مورد نیاز است.
    در روش الگویی:
    • هر چه بیشتر و بهتر حضرت فاطمه زهرا (س) و زینب کبری (س) را معرفی نمایید.
    • به صورت حضوری و غیر حضوری (در نشریه ها و ...) زنان موفق در عرصه های جهاد، تعلیم و تربیت، اشتغال، ورزش ، علم و پژوهش، خدمت رسانی و نیکوکاری و ... معرفی نمایید.
    • پوشش های کشورها، اقوام و مذاهب دیگر را معرفی و نشان دهید.
    • همسالان با پوشش اسلامی که در عرصه های علمی، فرهنگی هنری موفقیت هایی را کسب نموده اند را معرفی نمایید.
    • اساب بازی (عروسک، بگو و ...) با موضوع پوشش تهیه نمایید.
    • مجسمه ها، تندیس ها ونمادهای مربوط به پوشش را تهیه و در مدارس نصب نمایید.
    • والدین سعی نمایند با خانواده های متدین دوست شده و با آنها رفت و آمد نمایند.
    • والدین سعی نمایند فرزندشان با همسالان متدین وبا حیا دوست شوند.
    • والدین سعی نمایند در خانه، مهمانی ها و جامعه پوشش مناسب آن محیط را رعایت نمایند.
    • والدین در گزینش مدرسه و مربی و مربیان در هماهنگی با والدین دقت نمایند.
    در روش محبت :
    • مربیان و والدین ، اول زبان محبت و سپس زبان استدلال داشته باشند.
    • محبت را در همه حال ، همه مراحل و همه آدمها موثر بدانند.
    • درصورت سئوال، کوتاهی و هر مورد دیگر، برخورد با محبت را فراموش نکنید.
    • جلب اعتماد و محبت را مقدمه و صداقت را نهایت کار خود بدانید.
    • با او که پوشش مناسب دارد عکس یادگاری بگیرید.
    در تکریم شخصیت:
    • به کسانی که پوشش صحیح دارند، احترام بیشتری بگذارید.
    • به کسانی که پوشش صحیح ندارند بگویید، ای کاش که این کار خیر را نیز انجام دهی.
    • همواره بگویید، که علت احترام شما این است که فرد با پوشش خودش برای خود احترام قائل است.
    • عکس تکی او در خانه، و عکس دستجمعی همسالان با پوشش مناسب را در مدرسه نصب نمایید.
    • به بیانات او، حتی نظرات مخالف او با دیده احترام نگاه کنید.
    • به شخصیت و توان او احترام گذاشته و در مورد پوشش، او را با فردی دیگر مقایسه نکنید.
    • بگویید که پوشش برای او مفید است و هیچگاه وانمود نکنید که به پوشش او نیاز دارید.
    • در مراسم ها به آنها احترام بیشتر گذاشته و در کنار آنها بنشینید.
    • از آنها بخواهید در برنامه ها حضور داشته و آثار خود را ارایه دهند.
    در روش موعظه و نصیحت:
    • پند و نصیحت های مناسب هر سن را تهیه و در دسترس داشته باشید.
    • درباره خوبی های پوشش و اینکه باعث حفظ شخصیت انسان می شود، صحبت کنید.
    • درباره عواقب بد حجابی و سوء استفاده از انسانها صحبت کنید.
    • از ابزار، رسانه ها، شیوه ها و قالب های مختلف (مستقیم و غیر مستقیم) برای موعظه استفاده نمایید.
    • از افراد معنوی (روحانی، غیر روحانی، مرد یا زن) جهت جلسات استفاده نمایید.
    • درصورت برخی اشکالات و کوتاهی ها سخت گیری نکنید.
    • درباره ابعاد مختلف حجاب و پوشش، جلسات بحث و بررسی میان همسالان ترتیب دهید.
    • برای پذیرش او می بایست فرصت داد و از توصیه های پشت سر هم خودداری شود.
    • به افراد با پوشش بگویید که می بایست اخلاق و رفتار آنها بهتر از بقیه باشد.
    • بیش از استفاده از لفظ از نمادها و نشانه ها استفاده کنید.
    • درباره مفاهیم مرتبط با پوشش بیشتر صحبت نموده تا نگاه او وسیع تر شود.
    در روش تشویق:
    • از کودکی و با تقویت های منظم او را در مورد پوشش تشویق نمایید.
    • باخرید روسری های زیبا، مقنعه های خوش رنگ او را تشویق نمایید.
    • در مناسبت های مختلف پوشش های متنوع برای او تهیه شود.
    • هنگام داشتن پوشش مناسب، رعایت آن و حتی حمایت از آن، او را تشویق نمایید.
    • از او عکس و تصویر تهیه نموده و آنها را برایش حفظ نمایید.
    • در مورد تقویت های مثبت و تشویق ها اندازه و مقدار را رعایت نمایید و ظاهرسازی در شما اثر نگذارد.
    • والدین در نزد مربیان و مربیان در نزد والدین آنها را تشویق نمایند.
    • برای انجام زنجیره ای از فعالیتها و یا موفقیت در مسابقه های مربوط به پوشش مدال عفت و حیا و یا نشان پاکدامنی تهیه و اعطا نمایید.
    • هیچگاه از جایزه، هدیه و تشویق به صورت مصنوعی استفاده نکنید و تلقی رشوه پیدا نکند.
    شیوه ها ، قالب ها، رسانه ها و ابزار:
    شناخت شیوه ها، قالب ها، رسانه ها و ابزار ، باعث می شود که اولیاء و مربیان با پردازش های جدید از محتوا راهکارهای متنوعی داشته و ارایه دهند. این راهکارها باعث می شود که تنوع بیشتر تمام حواس مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد.
    روش های مستقیم و غیر مستقیم، استفاده ی به جا از رسانه ها و ابزار . روش های قدیمی و جدید باعث می شود تا هر روز توان بیشتری برای کار داشته باشیم.
    برخی شیوه ها، قالب ها، رسانه ها و ابزار در ادامه آمده و بدیهی است که مقدمه ای برای توسعه موضوع می باشد.
    1. تهیه نمایشگاه عکس:
    - پوشش اسلامی
    - پوشش در اقوام و ملل و مذاهب
    - پوشش های مبتذل
    2. تهیه نمایشگاه عروسکی:
    - انواع پوشش های مناسب
    - سیر کشف حجاب
    - پوشش اسلامی در مشاغل مختلف
    3. تشکیل نمایشگاه کتاب:
    - کتابهای نظری در مبحث حجاب.
    - کتابهای احکام
    - کتابهای تصاویر و مدل ها
    4. برگزاری میز گرد حجاب:
    - باحضور صاحبنظران حوزه و دانشگاه
    - با حضور نوجوانان، بصورت نمایشی و بااستفاده از منابع معتبر و پرسش و پاسخ
    5. برگزاری جشنواره حجاب (پوشش) و ...
    - معرفی مدل ها و طرح های جدید لباس برای همه سنین و کاربردها
    - خواندن شعر و سرود و مقاله
    - اهداء جوایز به برگزیدگان طرحهای ...
    6. برگزاری برنامه مناظره
    7. برگزاری جلسات هم اندیشی
    8. تهیه نمایش های کوتاه با مضمون عفت، حیا، پوشش و ...
    9. تابلو اعلانات:
    - نصب منظم احادیت تشویقی ، توجیهی
    - نصب منظم جملات زیبا (حتی الامکان از خود بچه ها)
    - نصب طرح ها و تصاویر زیبا (حتی الامکان از خود بچه ها)
    - نصب تصاویر بزرگ زنان در حج، نماز جمعه و فعالیتها
    10. استفاده از کارت تبریک و پیام های تبریک
    11. استفاده از SMS جهت ارسال تصاویر و پیام های مرتبط
    12. تهیه انواع نمادها، تندیس ها و تولید کارت های تک و یاد بود.
    13. برگزاری مسابقه در زمینه های زیر:
    - کتابخوانی - حفظ حدیث
    - مقاله نویسی (تحقیق و پژوهش) - شعر
    - طراحی - سرود
    - نقاشی - نشریه دیواری
    - طراحی لباس - خاطره نویسی
    - اطلاعات عمومی پوشش - حفظ آیات
    - عکس
    بابرگزاری هر یک از مسابقات می توان برگزاری مراسم جشن و اهداء جوایز اثرات کار را ماندگار نمود.
    حیطه های یادگیری:
    پوشش اسلامی و حجاب نهایتاً ، وظیفه ای انسانی و اعتقادی است که مربیان می بایست در فرایند یاددهی – یادگیری به حیطه های مختلف آن توجه نمایند.
    پوشش اسلامی و حجاب، مانند بسیاری از مفاهیم دینی از هر سه حیطه متاثر است و بسته ی آموزشی آن می بایست کاملاً متعادل باشد.
    1. حیطه ی شناختی:
    • در اطراف موضوع حجاب و پوشش مطالعه نموده و همواره آمادگی علمی و استدلالی جهت طرح آن داشته باشید.
    • از منابع اصیل استفاده کرده و از افراط و تفریط خودداری نمایید.
    • برای هر گروه و یا هر فرد، بیان مناسب را تهیه نمایید.
    • از ادبیات موضوع، شامل حکایتها، روایت ها، اشعار، تمثیل ها و جمله های زیبا، حداکثر بهره برداری را نمایید.
    • دانایی مخاطب را بالا برده و نسبت به دانسته هایش او را آگاه کنید.
    2. حیطه ی عاطفی:
    • خودتان به موضوع باور داشته باشید و آن را بروز دهید.
    • مخاطب خود را دوست داشته و آن را اعلام نمایید.
    • همواره با محبت و دوستی با آنها برخورد نمایید.
    • از زیبایی ها و دوست داشتن ها پیرامون حجاب بیش از هشدارها و گناه و جزا صحبت نمایید.
    • واژه های زیبا و عناوین دلنشین به کار ببرید.
    • از هرگونه اقدام ظاهری و صرفاً شکلی جلوگیری نمایید.
    • عزت نفس و خودباوری را در مخاطب افزایش دهید.
    3. حیطه ی روانی – حرکتی:
    • خودتان سمبل توانمندی در انجام وظایف، به همراه رعایت پوشش باشید.
    • داشتن پوشش مناسب و رعایت حجاب و استفاده از چادر، مقنعه و نیاز به مهارت دارد و کسانی که تمرین بیشتری دارند راحت تر هستند از این رو زمینه کسب این مهارت را فراهم آورید.
    • در هر فعالیتی و در هر موقعیتی حد مناسب را توقع نمایید و افراط و تفریط نکنید.
    • در انجام فعالیت های مربوط به پوشش اسلامی پر نشاط حاضر شوید.
    • از هر فرد متناسب با توان و موقعیت او توقع داشته باشید.

    خسرو کی منش/www.pajohe.ir

           




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:37 AM   |  

    عفاف در زندگی فردی و اجتماعی یک مسلمان

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    عفاف در زندگی فردی و اجتماعی یک مسلمان

    عفاف در زندگی فردی و اجتماعی یک مسلمان کلید واژه عربی: عفت، عفاف، حیا
    کلید واژه فارسی: پاکدامنی، پرهیزکاری، خجالت، شرم و آزرم
    روابط زن و مرد و به خصوص روابط جنسی ایشان همیشه به عنوان یک مسئله در تاریخ اجتماعی بشر مطرح بوده. از این حیث بشر به طور فطری ایجاد خانواده حول محور روابط زن و مرد را پذیرفته اما همیشه با وقایعی در زندگی شخصی و اجتماعی خود روبرو گشته که به این مسئله دامن زده اند. مسائلی همچون: آیا روابط جنسی محدود به کانون خانواده است یا زن و مرد می توانند در عین داشتن خانواده با دیگری هم روابطی این چنین برقرار کنند؟ آیا روبرویی و مواجه یک زن و مرد و دوستی ایشان همیشه با برقراری روابط جنسی همراه خواهد بود؟
    همانطور که می دانیم چنین مسئله ای در همه جوامع و فرهنگ ها وجود دارد و هر مکتبی به نوعی پاسخی برای این مسئله می دهد. مکتب مارکسیسم با برداشتن قید مالکیت شخصی از زندگی انسان به محدودیت روابط جنسی در کانون خانواده پایان داده و روابط را کاملا آزاد می کند. همینطور مکتب های مادی گرایانه غربی که ریشه در دیدگاه های افرادی چون راسل و فروید دارد هرگونه قیدی در روابط جنسی را موجب اضطراب و التهاب در جامعه معرفی کرده که مانع پیشرفت و رسیدن به سود خواهد شد. دین اسلام که مدعی هدایت به سمت زندگی سعادتمندانه انسانی است، به چنین مسئله مهمی در زندگی بشر بی توجه نبوده و به ارائه مدل و الگویی از روابط زن و مرد در جامعه دینی می پردازد.
    عفت و حیا که اساس روابط زن و مرد است یکی از مشخصه های اصلی در جامعه دینی می باشد. عفت و حیا به معنای خودداری از گناه و جلوگیری از سرکشی های شهوانی به معنای خاص روابط جنسی است که در روابط زن و مرد نمود می یابد. البته می توان معنای اعم عفت را خودداری از هرگونه گناهی دانست اما در لسان روایات بیشتر به پاکدامنی از طرف هم مرد و هم زن اشاره شده است.
    جامعه دینی جامعه ای است که روابط زن و مرد در هر بخشی از آن براساس عفت و حیا باشد یعنی روابط با توجه به شخصیت انسانی افراد برقرار شود و هرگونه تعرضی در کلام، نگاه و رفتار در این روابط مذموم بوده و چنین افرادی همانگونه که در قرآن ذکر شده مریض القلب دانسته می شوند. (احزاب/32) وقتی عفت و حیا در جامعه ای برقرار شد و حکمرانی کرد، مرد و زن به خودی خود با وجود ارتباطات گسترده از هرگونه تعرضی شرم کرده و روابط براساس اهداف دیگری به غیر از لذات شهوانی شکل خواهد گرفت.
    باید دقت داشت منظور از حکمرانی عفت در روابط زن و مرد به معنی قطع روابط نیست بلکه به معنای انسانی شدن این روابط هست. در هر رابطه ای که انسان برقرار می کند ناگزیر از انتخاب هدف است. منظور از عفت انتخاب هدف و قصدی جز لذات شهوانی است. برای اینکه بهتر بتوانم به تبیین این مطلب بپردازم بهتر است توجهی در معنای عفت و حیا داشته باشیم.

    معنای لغوی عفت

    «عفاف» با فتح حرف اول، از ریشه «عفت» است و لغت شناسان درباره آن گفته اند: «واصله الاقتصار على تناول الشى ء القلیل» یعنى: عفاف اكتفا ورزیدن به بهره مندى كم و شایسته است. و همچنین عفت را چنین معنا مى كند «العفة حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة» عفت پدید آمدن حالتى براى نفس است كه به وسیله آن از افزون طلبى قوه شهوانیه جلوگیرى مى شود مُتعفِّف كسى است كه چنان حالتى از عفّت را در اثر تمرین و زحمت حاصل مى كند و اصلش بسنده كردن در گرفتن چیز اندك است كه در حكم ته مانده شیر در پستان است. به عبارت دیگر نداشتن حرص و قناعت به آنچه که در دست است. عِفّة: ته مانده چیزى است و یا در حكم آن است. اسْتِعْفاف: طلب عفّت و پاكدامنى و باز ایستادن از حرام است، در آیات: (و منْ كان غنِیا فلْیسْتعْفِفْ - 6/ نساء) «1» (و لْیسْتعْفِفِ الّذِین لا یجِدُون نِكاحاً - 33/ نور).
    در ادب پارسى، عفاف از نظر معنا و گویش، تفاوت یافته است. در لغت نامه دهخدا چنین آمده است: «عفاف: پارسایى و پرهیزگارى نهفتگى، پاكدامنى، خویشتن دارى».(دهخدا، على اكبر، لغت نامه دهخدا، ج 10، ص 14081)
    در فرهنگ فارسى «معین» آمده است: «عفاف عبارت است از: پارسایى، پرهیزگارى،پاكدامنى، در تداول غالباً به كسر اول تلفظ مى كنند»(دكتر معین، فرهنگ فارسى معین، ج 2، ص 207) بنابراین در گویش فارسى، عفاف به كسر اول و به معناى «پاكدامنى» به كار مى رود.
    مرحوم نراقى در معراج السعاده مى نویسد: عفت عبارت است از: مطیع و منقاد شدن قوه شهوانیه از براى قوه عاقله كه در اقدام به خوردن و نكاح و حدود اوامر الهى را به لحاظ كمى و كیفى، نگهدارد.( ملااحمد نراقى(ره)، معراج السعادة، ص 243) عفت همان اعتدال عقلى و شرعى است و افراط و تفریط در آن مذموم است، پس در تمامى اخلاق و احوال، حد وسط و راه میانه «عفت» است. امیرمؤمنان می فرماید: اصل العقل العفاف و ثمرتها البرائه من الآثام؛ «اساس عقل عفاف است و ثمره آن دوری از زشتی است». یعنی هر كجا كه قوای عقلانی بر امیال نفسانی غلبه كند، به واسطه رشد و حضور حركت آفرین این خصیصه فطری است. بالاتر اینكه گوهر وجود آدمی و هویت انسانی او در سایه قـوام عفاف هویدا می گردد؛ لــذا رابطــه ای معقول و منطقی بین رشد عفاف و عقل موجود است. از متون نیز به دست می آید كه تعاملی متقابل بین این دو نیروی باطنی برقرار می باشد. بنابراین امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: من عقل عف؛ «انسان عقل مدار عفیف است»؛ (رسولی محلاتی، غرر الحكم موضوعی، ج 2، ص 130)؛ زیرا منشأ هر دو صفت حركت به سوی تعادل و پرهیز از افراط و تفریط است. این همان مفهومی است كه هم در معنای عفت نهفته است و هم در معنای عقل.
    وقتی شمعون بن لاوی بن یهودا حواری عیسی ع از پیامبر اسلام ص سؤال كرد كه: أخبرنی عن العقل ما هو؟ و كیف هو و ما یتشعب منه؟ رسول خدا ص فرمود: ان العقل عقال من الجهل و النفس مثل أخبث الدوابّ فإن لم تعقل حارت؛ «عقل همان ریسمانی است كه نفس به سبب آن از جهالت و مهلكه رهایی می یابد و اگر عقل نفس را با این ریسمان استوار مهار نكند، نفس چون حیوانی سركش به ورطه نابودی می افتد.» امام بعد از بیان هویت عقل و رسالت او می فرماید: فیتشعب من العقل الحلم و من الحلم العلم و من العلم الرشد و من الرشد العفاف و من العفاف الصیانه. (مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 117 وابن شعبه، تحف العقول، ص 19) در این عبارت زیبا و متقن، عفاف دست پرورده همه ارزشهاست. این منافاتی با اینكه اصل عقل عفاف است، ندارد، زیرا خمیر مایه فطری كه در درون هر انسانی وجود دارد، عفت است. لیكن این سرمایه قابلیت پرورش دارد و تعقل و اندیشه و حلم و علم و رشد مایه فزونی آن می گردد.
    در این كلام نبوی، صیانت و حفاظت از ارزشها به عهده عفتی نهاده شد كه در سایه سایر صفات كمال بارور گردیده است. پس عفاف پیوسته نیاز به پرورش و افزایش دارد تا به سبب آن، حراست و صیانت در درون و بیرون، اندیشه و عمل، نیت و قول تحقق پذیرد. و باز حضرت در انشعاب عفاف می فرماید: اما العفاف فیتشعب منه الرضا و الاستكانه و الحظّ و الراحه و التفقد و الخشوع و التذكر و التفكر و الجود و السخاء فهذا ما یتشعب للعاقل بعفافه (همان)؛ «یعنی اثر تربیتی و روان شناختی عفت رضایتمندی در برابر كردگار ضرورت و احساس نیازمندی به درگاه او، بهره مندی از زندگی و راحتی، جویا شدن خوبیها، خشوع، پندگیری و تفكر و جود و سخاست.» همه اینها را رسول گرامی اسلام در سایه عفاف محقق می بینند. حضرت در انشعاب صیانت حاصل از عفاف می فرماید: «از صیانت، حفظ و خودباوری، صلاح، تواضع، ورع، توجه به پروردگار، فهم، ادب، احسان، محبت، خیر و دوری از شر حاصل می گردد.»
    در رابطه عقل و عفاف از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است كه: یستدل علی عقل الرجل بالتحلّی بالعفه و القناعه؛ (محمدی ری شهری، میزان الحكمه، ج 6، ص 428)؛ «میزان اندیشمندی انسان به میزان آراستگی او به عفت و قناعت است.» یعنی باروری ارزشهای درون انسان در نگرش و باروری اندیشه و عقل تاثیر دارد.
    تحلیل دقیق متون اسلامی نشان می دهد كه وسعت عفاف به گستره همه ابعاد زندگی ظاهری و باطنی ماست و زیبایی صحنه های عفت به زیبایی پیوستن حقایق عالـــم ملــك و ملكــوت اسـت؛ زیـرا عفـاف حقیقتی بـرتـر از عالـم ماده، هــویتی فطری و آموزه ای آسمانی در وجود انسان است. چنانكه گفته شده: لا دین لمن لا عفاف له؛ آیین زندگی را گم كرده هر آن كس كه در حیات خویش عفاف را به فراموشی سپرده است.
    امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: العفه راس كل خیر (رسولی محلاتی، غرر الحكم و درر الكلم موضوعی، ج 2، ص 127)؛ «منشاء هر خیر و خوبی و نوید هر سعادتی عفت است.» نیز می فرماید: علیك بالعفاف فانه افضل نشم الاشراف (همان، ص 12)؛ «عفاف بر تو باد كه برترین خصلتها برای مردمان شریف است.»
    بررسی دقیق قوانین شریعت ما را به این نتیجه می رساند كه: اولا در هر یك از قضایای دینی، عفاف نهادینه شده است و پیوند خاصی بین عفاف و قوانین شرع وجود دارد.
    ثانیا در فلسفه بسیاری از احكام پنجگانه و تكالیف اسلام تقویت بنیه عفاف نهفته است.
    ثالثا اگر این عصاره شیرین و ارزشمند از حقیقت وجود آدمی بیرون رود، نه تنها دین درباره او كار آمدی نخواهد داشت، بلكه خصایص انسانی هم به تدریج از وجود او رخت بر خواهد بست.
    در یك نگاه كلی، گستره عفاف به گستردگی فعل و انفعالات جوارح و جوانح انسان است. لذا گاه موضوع كلی عفاف در امور اجتماعی است كه انشعاباتی چون عفاف در لباس، نگاه، صدا، گفتار، سر، مقام، مال، خوراك، خندیدن، زینت، كار، و...دارد و گاه در خانه و خانواده است؛ مثل عفاف در حسن معاشرت زوجین، حفظ حریمها، شنیدن، نیت، تفكر، رعایت حقوق متقابل و... و گاه موضوع عفاف فعل و انفعالات فردی و زمینه ساز ارزشهای خاصی از جهت تمایزات اخلاق شخصی است، مثل مراقبت به هنگام عبادت، مشارطه در دوری از گناه و سوء ظن، پرهیز از بیكاری و تنبلی، غفلت، خواب و خوراك.
    گاهی هم یك حكم در هر سه عرصه اجتماعی، خانوادگی و فردی زمینه ساز باروری عفت است. پس دایره عفت در زندگی بشر به وسعت دایره زندگی فردی، اجتماعی و كلیه تعاملات فكری و رفتاری انسان است. در این تحقیق به معنای عفاف در پاکدامنی و روابط نامحرمان در زندگی فردی و اجتماعی یک مسلمان می پردازیم.

    مفهوم حیا

    واژه شرم و آزرم را مى توان در فارسى به جاى حیا قرار داد. در برخى منابع، اجتناب نفس از امورى كه هراس، ملامت و مجازات را به دنبال دارد، حیا نامیده اند كه دو نوع است: نفسانى و ایمانى. نوع اول را خداوند در تمامى آحاد بشر قرار داده است. ایمان، اصولاً شرمى است كه مؤمن به جهت خوف از پروردگار، از ارتكاب معصیت پرهیز مى نماید. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «لا إِیمان لِمنْ لا حیاء له » كسى كه حیا ندارد ایمان ندارد. (اصول كافى، ج 3، ص 165)، امام سجاد(علیه السلام) فرمود: «از خدا بترس، به سبب قدرتى كه بر تو دارد و از او شرم كن، به جهت نزدیكى اش به تو.»( بحارالانوار، ج71، ص336) علامه مجلسى (ره) درباره «حیا» مى فرماید: «ملكه اى است كه موجب خوددارى از كارهاى قبیح مى گردد.» (علامه مجلسى، مرآت العقول، ج 8، ص 187)
    حیا در روایات محصول ایمان و حتى عین ایمان شمرده شده است. امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «حیا از ایمان است و ایمان در بهشت است .» (اصول كافى، ج 3، ص 165) و در جای دیگر می فرمایند: «الْحیاءُ و الْإِیمانُ مقْرُونانِ فِی قرنٍ فإِذا ذهب حدُهُما تبِعهُ صاحِبُه» حیا و ایمان در یك رشته و همدوش همدیگرند; چون یكى از آن دو رفت، دیگرى هم مى رود .» (اصول كافى، ج 3، ص 165) بنابراین، حیا ثمره ایمان است. هر چه ایمان انسان بیش تر باشد، حیا بیش تر در رفتارش مشاهده مى شود و از ارتكاب كارهاى زشت بیش تر احساس شرمندگى مى كند . در مقابل، هر چه ایمان انسان ضعیف تر باشد، گستاخى اش براى انجام گناه بیش تر خواهد شد.
    در همان حدیث چیستی عقل و خرد از نبی مکرم اسلام حضرت به آثار حیا نیز اشاره می کنند و می فرمایند: و مّا الْحیاءُ فیتشعّبُ مِنْهُ اللِّینُ و الرّأْفةُ و الْمُراقبةُ لِلّهِ فِی السِّرِّ و الْعلانِیةِ و السّلامةُ و اجْتِنابُ الشّرِّ و الْبشاشةُ و السّماحةُ و الظّفرُ و حُسْنُ الثّناءِ على الْمرْءِ فِی النّاسِ فهذا ما صاب الْعاقِلُ بِالْحیاءِ و ثمرات و نتایج حیاء و شرم ده چیز است: ملایمت، دل رحمى، ترس از خدا در پنهان و آشكارا، تندرستى، پرهیز از بدى، خوشروئى، نظر بلندى، پیروزى، خوشنامى در میان مردم. اینها بخاطر حیاء به خردمند مى رسد، پس خوشا به حال كسى كه پند الهى را پذیرفته و از پرده بردارى او بترسد.
    و بعد حضرت در مورد یکی از آثار داشتن وقار به حصانت و حفاظت فرج اشاره می کنند و می فرمایند امّا الرّزانةُ فیتشعّبُ مِنْها اللُّطْفُ و الْحزْمُ و داءُ الْمانةِ و ترْكُ الْخِیانةِ و صِدْقُ اللِّسانِ و تحْصِینُ الْفرْجِ و اسْتِصْلاحُ الْمالِ و الِاسْتِعْدادُ لِلْعدُوِّ و النّهْی عنِ الْمُنْكرِ و ترْكُ السّفهِ فهذا ما صاب الْعاقِلُ بِالرّزانةِ(تحف العقول ص17) وقار و متانت در وجود فرد باعث حفظ فرج او می شود زیرا یک آدم هرزه از شخصیت و موقعیت خوبی در اجتماع برخوردار نیست.
    زندگى سعادت آفرین براى بشر در سایه شناخت پروردگار و عمل به دستورهاى جاودانى اسلام به دست مى آید. از آنجا كه حیا صفتى است در نهاد انسان كه با كسب ایمان و تلاشى مطلوب به شكوفایى مى رسد، ائمه معصومین(علیه السلام) در توصیه هاى خویش به رعایت حیا همراه با ایمان به خدا تأكید نموده اند. صفت حیا با ایمان، مقبول تر و ایمان با حیا پسندیده تر است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ایمان پیكرى است برهنه كه لباسش حیاست.»(مشكاة الانوار، ح1391) امام صادق (علیه السلام) فرمود: حیا نورى است در باطن انسان كه خلاصه آن سینه و مركز ایمان است. و تفسیر حیا آنكه: آدمى پا برجا و محكم باشد در مقابل هر چیزى كه بر خلاف توحید و معرفت است.
    حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: حیا از ایمان است. پس ایمان وابسته شده است به حیا و حیا به ایمان. و كسى كه حیا دارد سراپاى آن خیر و خوبى خواهد بود، و آنكه بى حیا و بى شرم است همه اعمال و كردار او شر است، اگر چه همیشه مشغول عبادت و پرهیز كارى باشد. و یك قدمى كه در میدان عظمت و جلال پروردگار متعال توأم با صفت حیا به سوى او برداشته شود، بهتر است از هفتاد سال عبادت. و بى شرمى مبدأ و مركز نفاق و سنگدلى و كفر است. حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چون حیا نداشتى پس هر چه خواهى عمل كن. زیرا در این صورت اعمال خوب و بد تو یكسان است، و در حقیقت همه اعمال و رفتار تو ناپسند درگاه الهى خواهد بود. در اینگونه روایات معنای عام حیا که شرم از تمام گناهان است مورد نظر می باشد.
    اگر حیا از میان افراد اجتماع رخت بربندد، ایمان آنها نیز دستخوش دگرگونى و بى ثباتى مى گردد و نه تنها اثرات سوء آن، حلقه اتصال بنده با خدا را از بین می برد بلكه زشتى ها و رذیلت هاى بى حیایى چونان تبرى روابط سالم اجتماعى را مى گسلد. پیامبر اكرم در چگونگى شرم و حیا از خداوند متعال مى فرماید: «از خداوند آن طور كه شایسته است شرم كنید و حیا داشته باشید. نخوابید مگر آنكه مرگ را پیش رو ببیند و سرش و آنچه را در آن است (چشم و گوش) از معصیت حفظ كند و شكمش و آنچه را در آن است (از مال حرام) نگه دارد و به یاد گور و پوسیده شدن در قبر باشد. هر كه آخرت را بخواهد باید به زر و زیور آن آراسته گردد.»(همان، ح1390)
    صاحب حیا وجودش خیر و نیكى است زیرا در اثر شرم از پروردگار، نفس خویش را به معصیت آلوده نمى كند و به واسطه حیا از خدا به انسان ها شر و بدى نمى رساند و به حقوق شان تجاوز نمى كند. مسلح شدن به سلاح حیا، مصونیت از امراض روحى و روانى را براى آدمى به ارمغان مى آورد و او را در پیمودن پله هاى سعادت و رستگارى یارى مى رساند.

    تقسیم بندی حیا در روایات

    پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) براى حیا پنج درجه ذكر كرده است:
    1ـ حیای از گناه، پایین ترین مرتبه حیا كه مربوط به عوام الناس است و مانع گناه مى گردد.
    2ـ حیاى تقصیر، به این معنا كه شخص، شرم مى كند مرتكب عملى گردد كه مقصر واقع شود.
    3ـ حیاى كرامت، كه به سبب بزرگوارى و عزت حق، از ارتكاب خلاف جلوگیرى كند.
    4ـ حیاى محبت، كه ناشى از تابش شعاع محبت الهى بر قلب انسان است و اجازه مخالفت با حق را نمى دهد.
    5ـ حیاى هیبت، كه علت آن خشیت از خالق جهان است.(مصباح الشریعه، ترجمه مصطفوی، ص428) اساس این تقسیم بندی در روایت پیامبر اکرم از سوی انسان در قصد و نیت او است
    قال رسُولُ اللّهِ ص الْحیاءُ حیاءانِ حیاءُ عقْلٍ و حیاءُ حُمْقٍ فحیاءُ الْعقْلِ هُو الْعِلْمُ و حیاءُ الْحُمْقِ هُو الْجهْل فرمود: «حیا دو نوع است؛ حیاى عقل كه انسان را از گفتن و ارتكاب خلاف باز دارد و حیاى جاهلانه (احمقانه) كه انسان را از تكامل و پیشرفت باز دارد.»( الكافی ج 2ص107)
    حیاى مطلوب و پسندیده، حیاى عقل (صادق) است و حیاى مذموم، حیاى جهل (كاذب) مى باشد. كسى كه چیزى را نمى داند و فراگیرى آن از نظر عقل و شرع لازمه زندگى است، اگر دچار شرم و خجالت باشد و نپرسد، مبتلا به حیاى جهل است. بنابراین كوتاهى در دستیابى به علم و اطلاعات پذیرفته نیست و چه بسا به جهت این سستى، در عالم آخرت مورد مؤاخذه و مجازات قرار گیرد. حیا از انجام معصیت و یا هر عمل زشتى، فضیلت است اما حیا در فراگیرى احكام دینى، رذیلت است.
    همان طور كه در مسائل مادى افراد غیر ماهر و غیر متخصص اشیاى بدلى را بااشیاى با ارزش اشتباه مى گیرند و فریب مى خورند، در بازار معنویت نیز گاه مردم به سبب جهل و عدم آشنایى با معارف دینى امور ناپسند را پسندیده و ارزشمند تلقى مى كنند . از این رو، امامان معصوم (علیه السلام) و پیامبر گرامى (صلی الله علیه و آله و سلم) در جهت تبیین معناى واقعى واژه ها كوشیده اند . پیامبر گرامى (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: دو نوع حیا داریم: حیاى عقل و حیاى حمق . حیاى عقل علم است و حیاى حمق نادانى . حیاى برآمده از عقل همان حیاى پسندیده است كه معادل ایمان و دین معرفى شده است . انسان مؤمن با حیا است; ولى حیا مانع سؤال كردنش نمى شود. بدین سبب، هر چه نمى داند با كمال متانت و جرات مى پرسد و جهل خود را به علم تبدیل مى كند .

    خجالت و کم رویی آفت حیا

    وجه منفى حیا، كم رویى است. شخص كم رو با پاكدامنى و عزت نفس به این مرحله نرسیده بلكه به سبب عقده حقارت و یا خودكم بینى و ضعف نفسانى به این عارضه مبتلا شده است. در بعضى افراد ترس، علت كم رویى بوده و در مراحل مختلف زندگى اعم از حرف زدن، راه رفتن، غذا خوردن و معاشرت با دیگران بروز مى كند. متأسفانه برداشت غلط از حیا سبب شده بعضى آن را با كم رویى كه یك مرض روحى و روانى است، یكى گرفته و به تحسین و تمجید از این اشخاص بپردازند و عملاً راه اصلاح و درمان را به روى آنان ببندند. در روایات نیز کم رویی مذمت شده است . امام صادق علیه السلام می فرمایند: منْ رقّ وجْهُهُ رقّ عِلْمُه (اصول كافى-ترجمه مصطفوى ج 3 ص165) امام صادق علیه السّلام فرمود: هر كس كم رو باشد، كم دانش است، زیرا از پرسیدن شرم میكند و مشكلات علمیش حل نمی شود.
    مبتلایان به كم رویى اغلب افرادى هستند كه از اجتماع گریزانند و به هنگام حضور در جمع، دچار شرمى ناخواسته و مضر مى شوند. ضربان قلب شان بالا مى رود و ممكن است دچار لرزش شوند و اندوخته هاى ذهنى آنان به هم ریخته و یا به فراموشى سپرده شود. اطرافیان و تمام كسانى كه با اشخاص كم رو مرتبط هستند در افزایش یا كاهش این عارضه سهیم و دخیلند. البته تأثیر والدین، معلمان و دوستان بیش از دیگران مى باشد. پدر و مادر عیبجو و خرده گیر به گوشه گیرى و كم رویى فرزند كمك مى كنند و معلم ناوارد با زخم زبان و دوستان نالایق با طعن و مسخره، مقدمات ترك اجتماع و انزواى فرد را فراهم مى نمایند.
    خجالت و كم رویى را مى توان با تمرین و ممارست، مشاوره و رجوع به روانپزشك از بین برد و یا به حداقل كاهش داد. چنین ویژگى صرفا ارثى نیست بلكه در بیشتر مواقع اكتسابى بوده اما امكان رهایى از آن وجود دارد. پدران و مادران باید با تلاش سازنده روحیه جرئت و پرسشگرى را در فرزندان بپرورانند و به آنها آموزش دهند آنچه را نمى دانند بپرسند تا در آینده به دلیل جهل و بى اطلاعى، خسارت هاى بزرگى متوجه آنها نشود.
    كم رویى سبب مى شود افراد نتوانند از توانایى هاى شان به خوبى استفاده كنند، جرات سؤال كردن نداشته باشند و در جهل باقى بمانند . این نوع حیا امرى ناپسند است و همان چیزى است كه روان شناسان آن را اختلال ارتباطى تلقى مى كنند . افراد خجل و كم رو در واقع بیمارانى هستند كه به درمان نیاز دارند . در برابر این گروه، دسته اى نیز راه افراط پیموده، گستاخى بیش از حد از خود نشان مى دهند و بدون تفكر به هر عملى دست مى یازند . چنین افرادى نیز مشكل دارند و به فرموده قرآن با دست خودشان خود را به هلاكت مى افكنند . از این رو، خداوند انسان را از انجام اعمال نسنجیده باز مى دارد و مى فرماید: «و لا تلقوا بایدیكم الى التهلكة و احسنوا ان الله یحب المحسنین; خودتان را با دستان خودبه هلاكت نیندازید . سنجیده و نیكو عمل كنید كه خداوند نیكوكاران را دوست دارد .» (بقره/195)

    نسبت حیا و عفت

    حیا به معنای شرمى برخاسته از ادراك خوبیها و بدیهاى اختیارى، بدین جهت است كه انسان برخى از كارها را نیكو و بعضى دیگر را زشت مى داند. برخلاف حیوانات كه چون فاقد ادراك مى باشند، شرم و حیا نیز ندارند. على(علیه السلام) در تعریف «حیا» مى فرماید: «الحیاء خلق مرضى، الحیاء خلق جمیل»( رسولى محلاتى، غررالحكم موضوعى، ج 1، ص 311). و همچنین مى فرماید: «الحیاء تمام الكرم و احسن النسیم، الحیاء یصدّ عن فعل القبیح»؛( میزان الحكمه، ج 2،ص 564) حیاء از كار زشت جلوگیرى مى كند
    و همچنین آن حضرت حیاء را سبب «عفت» مى نامند: «سبب العفة الحیاء»( غررالحكم، ح 5527) و در روایت دیگر حیاء را میوه و ثمره «عفت» معرفى مى نماید: «الحیاء ثمرة العفة»( همان، ح 4612) با توجه به همین دو روایت رابطه تنگاتنگ و مستقیم حیا و عفت فهمیده می شود. در روایت اول با حیا داشتن به عفت ورزیدن خواهیم رسید و در روایت دوم نتیجه عفت ورزیدن حیا داشتن است بنابراین ایندو علت و معلول یکدیگرند.
    یكى از زمینه هاى عفاف و در عین حال از ثمرات آن، كه از اصلى ترین موانع انحراف جنسى محسوب مى شود، احساس حیاء و شرم و آزرم از كارهاى زشت است. این حقیقت كه شرم و آزرم، مانع افسار گسستگى هاى جنسى مى شود و بازدارنده از بسیارى گناهان اجتماعى دیگر و سرآمد خوبیهاست، در كلام امام صادق(علیه السلام) نمودار است. حضرت فرمود: «اى مفضل! بنگر به آن ویژگى كه انسان را از حیوانات ممتاز نموده، و آن نعمت شرم و آزرم است. اگر این نعمت، در وجود انسان نبود، هیچ مهمانى نوازش نمى شد و به وعده ها وفا نمى شد و نیازهاى مردم انجام نمى گرفت و زیباییها رواج نمى یافت. از زشتیها جلوگیرى نمى شد، حتى بسیارى از واجبات، كه به خاطر شرم و آزرم، انجام مى گیرد، ترك مى شد، چه اینكه گروهى از مردم، اگر شرم و آزرم نبود، حق پدر و مادر را پاس نمى داشتند و به خویشاوندى و پس دادن امانت، اهمّیتى نمى دادند و از هیچ كار زشتى روى گردان نبودند.»( بحار الانوار، ج 2، ص 25)
    هر قدر این احساس شرم و آزرم در انسان بیشتر باشد، عفت او نیز بیشتر خواهد بود، چنان كه امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «اعفكم احیاكم» با عفت ترین شما، با حیاترین شماست.( همان، ح 2837)
    كسانى كه در درون خود فریاد «حیا» را خفه كرده اند، كمتر عاملى مى تواند آنها را از ارتكاب انواع اعمال ناشایست باز دارد، چنان كه در روایات به آن اشاره شده است:
    رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «از سخنانى كه در میان مردم است، تنها یك جمله از انبیاى گذشته باقى مانده است كه مى گویند: اگر حیا ندارى، هرچه مى خواهى انجام بده».( سفینة البحار، ج 1، ص 361، ح 340) بدلیل این كه دین، بلكه تمام قوانین موضوعه بشرى براى كنترل جامعه است و ضامن اجرایى آن حیا است، شخص بى حیا در منابع روایى شریعت اسلام، «بى ایمان» معرفى شده است، امام صادق(علیه السلام) در این باره فرمود: «لا ایمان لمن لاحیاء له»( بحارالانوار، ج 78، ص 111؛ میزان الحكمه، ج 2، ص 565) كسى كه حیا ندارد، ایمان ندارد.
    از احادیث ذكر شده درمى یابیم كه در جامعه، افرادى هستند كه پاى بند به اخلاق و ایمان نمى باشند، ولى به سبب حیا از دیگران، به پاره اى ازگناهان دست نمى زنند، زیرا، شكنجه افكار عمومى و ملامتهاى مردم، از كیفر و مجازات زندان و شلاق به مراتب سخت تر است. مرد و زن بى عفت، از رسوایى عمومى بیشتر رنج مى برند تا از سایر شكنجه ها.
    دكتر فلاسن، استاد دانشگاه روچستبر، مى گوید: خجالت كشیدن و حیاء علامت سلامت است و در میان تمام افراد بشر، حتى آنهایى كه برهنه زندگى مى كنند، نیز رایج است.( فلسفى، محمد تقى (ره)، كودك، ج 2، ص 371) اگر در جامعه، روح حیا ـ كه به فرموده امام على(علیه السلام) ثمره عفت است ـ حاكم باشد، بسیارى از نزاعها و اختلافهاى خانوادگى و بسیارى از جرایم اجتماعى و بزهكاریها از بین مى رود.

    نمودهای عفاف در روابط زن و مرد
    سخن گفتن و عدم وجود شوخی بین نامحرمان

    سخن گفتن از روى ناز و کرشمه که دل مردان را وسوسه کند و موجبات فساد را فراهم نماید، از طرف شارع مقدس منع شده است. وقار در سخن و حیا در کلام، حکمى است که از طرف خداوند به زنان پیامبر فرمان داده شده: «مواظب باشید در سخن، نرمش زنانه و شهوت آلود به کار نبرید که موجب طمع بیماردلان گردد. به خوبى و شایستگى سخن گویید. «ّ فلا تخْضعْن بِالْقوْلِ فیطْمع الّذی فی قلْبِهِ مرضٌ و قُلْن قوْلاً معْرُوفا» (احزاب/32)
    باید دانست که مزاح و شوخی در حدّی که موجب زدودن غم و اندوه و شاد کردن مؤمن باشد و به گناه و افراط و جسارت و سخنان زشت و دور از ادب کشیده نشود، عملی پسندیده است. آنچه در این باره از پیشوایان دین به ما رسیده، در همین محدوده است. پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «اِنّی لمْزحُ و لا قوُلُ اِلّا حقّاً»(مجموعة ورام(تنبیه الخواطر)، ج 1، ص: 111) من شوخی می کنم، ولی جز سخن حق نمی گویم.
    شخصی به نام یونس شیبانی می گوید: حضرت صادق ـ علیه السلام ـ از من پرسید: مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟ عرض کردم بسیار اندک! حضرت فرمود: «این گونه نباشید، چراکه مزاح کردن از حسن خلق است و تو می توانی به وسیله آن برادر دینی ات را شادمان کنی. پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز با افراد شوخی می کرد و منظورش شادکردن آنان بود.»
    براساس هدف و فرجام زندگى، شادى و نشاط از دیدگاه اسلام داراى حد و مرز مى باشد. محتوا و قالب شادى و نشاط و عوامل آن نباید با روح توحیدى و انسانى که دین اسلام مطرح کرده است، در تضاد و تنافى باشد؛ زیرا هر پدیده اى که انسان را از آرمان و غایت اصلى خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود.
    اگر چه سخن گفتن مرد نامحرم با زن نامحرم(بدون نازک کردن صدا و عشوه گری در سخن گفتن) و بر عکس حرام نیست، ولی سخن گفتن بی مورد(غیر ضروری) و شوخی کردن با نامحرم از نظر روایات اسلامی کار پسندیده ای نیست، چنان که در روایتی آمده است که: ابوبصیر از اصحاب امام باقر(ع) می گوید: زمانی که در کوفه بودم، به یکی از بانوان درس قرآن می دادم. روزی به مناسبتی با وی شوخی نمودم. مدتی گذشت تا در مدینه به حضور امام باقر(ع) رسیدم. حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود: کسی که در جای خلوت گناه کند، خدا نظر لطف خود را از او برمی دارد. این چه سخنی بود که به آن زن گفتی؟! از شدت شرم، صورتم را پوشاندم. حضرت فرمود: مراقب باش که تکرار نکنی و با زن نامحرم شوخی ننمایی.(وسائل الشیعه، ج 14،ص 144)
    در روایات آمده است: کسی که با نامحرمی شوخی کند، به خاطر هر کلمه ای که در دنیا به او گفته، هزار سال در آتش دوزخ حبس خواهد شد.(بحارالانوار، ج 76، ص 363)

    اختلاط زن و مرد

    شریعت اسلام در عین این که به زنان، اجازه شرکت در فعالیت های اجتماعی را می دهد، از اختلاط نهی فرموده است. در سنن ابوداود آمده است که: «رسول اکرم(ص) در زمان حیاتش دستور داد که برای زنان، در جداگانه ای به مسجد النبی بسازند.»(سنن ابوداود، ج 1، ص 109) که هنوز هم به نام «باب النساء» وجود دارد. پیامبر(ص) دستور داد که: شب هنگام بعد از اتمام نماز، ابتدا زنان و سپس مردان از مسجد خارج شوند و در مسیر کوچه و خیابان، زنان از کنار، و مردان از وسط حرکت کنند.
    بدون شک یکی از عوامل شیوع فساد که دامن گیر جهان امروز، بخصوص کشورهای غربی شده است، برداشتن حایل و حریم میان زن و مرد در ادارات، کارخانه ها و دیگر اماکن و محافل عمومی است. در این برخوردها معمولاً بذر فساد و گناه افشانده می شود و روز به روز ریشه می دواند. رسول خدا(ص) فرمود: «میان مردان و زنان نامحرم فاصله اندازید، زیرا، بر اثر ملاقات و اختلاط، گرفتار درد و بلایی می شوید که دوا ندارد. بر شما باد که از اختلاط با زنان اجتناب نمایید.»(مرآت النساء، ص 140)
    «جامعه امروزی، زیانهای اختلاط زن و مرد را به چشم خود می بیند، چه لزومی دارد که زنان، فعالیتهای اجتماعی خویش را به اصطلاح دوشادوش مردان انجام دهند؟! آیا اگر در دو صف جداگانه انجام دهند، نقصی در فعالیت کاریشان رخ می دهد؟! از جمله اثر بارز این دوشادوشیها این است که هر دو همدوش را از کار و فعالیت مثبت باز می دارد و هر یک را به جای توجه به دقت به کار خود، متوجه «همدوش» می کند، تا آنجا که غالباً این همدوشیها به هم آغوشیها منتهی می گردد.»(شهید استاد مطهری، مسئله حجاب، ص 237)
    در داستان روبرویی حضرت موسی با دختران شعیب نیز به عدم اختلاط زن و مرد اشاره شده است. وقتی موسی علیه السلام از ایشان می پرسد چرا به گوسفندان آب نمی دهید می گویند: ما آنها را آب نمى دهیم تا چوپانها همگى خارج شوند؛ و پدر ما پیرمرد کهنسالى است. بعبارت دیگر دوری از تماس با نامحرمان باعث معطلی دختران شعیب شده بود.
    تماسهای جسمی بین زن و مرد نامحرم، هرچند اندک، از نظر اسلام حرام و گناه بزرگی محسوب می شود. حتی اگر فقط مصافحه(دست دادن)با نامحرم -هر چند فامیل آشنا-و بدون هیچ گونه قصد سوئی باشد. پیامبر(ص)فرمود:"من صافح امرأة حراما جاء یوم القیامة مغلولا ثم یومر به الی النار"(وسائل الشیعه، ج 14، ص 143)،هر کس با زنی نامحرم دست بدهد،روز قیامت با دستهای زنجیر بسته وارد محشر شده و سپس به طرف جهنم برده خواهد شد.
    تمام مراجع عظام،مصافحه(دست دادن)با زن بیگانه را جایز نمی دانند. کوچک شمردن این گونه گناهان موجب می شود که زشتی آنها در جامعه از بین برود و افراد کم کم به گناهان بزرگتر روی بیاورند و فساد وپلیدی،دامنگیر افراد جامعه شود.

    روبرویی موسی و دختران شعیب

    قرآن کریم در داستان روبرویی و ملاقات حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) با دختران شعیب به مسلمانان درسهای متعددی را داده است از جمله: عدم اختلاط زن و مرد، نوع راه رفتن دو نامحرم با هم، سیاق سخن گفتن دو نامحرم که در آیات سوره قصص به آن اشاره شده است.
    «ولمّا ورد ماء مدْین وجد علیْهِ أُمّةً مِّن النّاسِ یسْقُون ووجد مِن دُونِهِمُ امْرأتیْنِ تذُودانِ قال ما خطْبُکُما قالتا لا نسْقِی حتّى یُصْدِر الرِّعاءُ وبُونا شیْخٌ کبِیرٌ»(قصص/23)
    و هنگامی که به چاه آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آن‌جا دید که چهار پایان خود را سیراب می‌کنند. در کنار آن‌ها دو زن دید که مراقب گوسفندان خویش هستند (و به چاه نزدیک نمی‌شوند). موسی به آن‌ها گفت: کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمی‌دهید؟) گفتند: ما آن‌ها را آب نمی‌دهیم تا چوپان‌ها همگی خارج شوند و پدر ما مرد کهن سالی است.
    حضرت موسی‌(علیه السلام) با سختی فراوان و پس از چند روز مسافرت بدون توشه و امکانات، در حالی که پیش‌تر در نعمت و آسایش بود، به شهر مدین می‌رسد؛ شهری که از قلمرو مصر و حکومت فرعونیان خارج است. وی پس از ورود به شهر متوجه می‌شود گروهی از مردم برای آب دادن به گوسفندان خود اطراف چاه جمع شده‌اند. در این میان، آن‌چه نظر ایشان را به خود جلب می‌کند، وجود دو خانم است که کمی دورتر از جمعیت ایستاده‌اند و علت عقب‌تر ایستادن آن‌ها این است که نمی‌خواهند با چوپانان برخوردی داشته باشند.
    حضرت موسی‌(علی نبینا و آله و علیه السلام) با وجود خستگی شدید به سمت آنان می‌رود و می‌پرسد که کارشان چیست و از آن‌جا که مردان این قوم را این قدر بی‌انصاف می‌بیند، در دل خشمگین می‌شود. وی برای کمک به این دو خانم جلوتر می‌رود و برایشان از چاه آب می‌کشد. سپس برای استراحت به سوی سایبان می‌رود:
    « فسقى لهُما ثُمّ تولّى إِلى الظِّلِّ فقال ربِّ إِنِّی لِما نْزلْت إِلیّ مِنْ خیْرٍ فقیر» (قصص/24) موسی برای آنان آب کشید. سپس رو به سوی سایه آورد و عرض کرد: پروردگارا! هرخیر و نیکی برمن فرستی، من به آن نیازمندم. این حرکت حضرت موسی‌(علیه السلام) نشانه شدت غیرت و تعصب ایشان نسبت به زنان با شخصیت و عفیف جامعه است.پس از انجام این عمل نیک و دعایی که می‌کنند، درهایی چند به رویش باز می‌گردد و فصل جدیدی از زندگی‌اش آغاز می‌شود.
    « فجاءتْهُ إِحْدئهُما تمْشىِ على اسْتِحْیاءٍ قالتْ إِنّ بىِ یدْعُوک لِیجْزِیک جْر ما سقیْت لنا فلمّا جاءهُ و قصّ علیْهِ الْقصص قال لا تخفْ نجوْت مِن الْقوْمِ الظّلِمِین » (قصص/25) یکی از آن‌دو به سراغ او آمد، در حالی که با نهایت حیا گام برمی‌داشت و گفت: پدرم از تو دعوت می‌کند تا مزد سیراب کردن گوسفندان را برای ما به تو بپردازد. هنگامی که موسی نزد او (شعیب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: نترس، از قوم ستم‌کار نجات یافتی.
    پس از مدتی، یکی از آن دو دختر به سراغ موسی می‌آید و می‌گوید: پدرم تو را دعوت کرده است تا مزد کاری را که انجام داده‌ای بدهد. نکته‌ای که باید به آن توجه شود، ویژگی‌های آن دو دختر است که پدرشان تربیت کرده است.
    اول ـ این دو دخترعقب‌تر از گروه مردان ایستاده‌اند و منتظر هستند مکان خلوت‌تر شود تا به سمت چاه بروند: "...و وجد من دونهم امرأتین تذودان...". پس مشخص است زنان با عفت، از اینکه در شلوغی مردان نامحرم قرار گیرند حیا ورزیده و مکان های عمومی در جامعه دینی باید محرم از نامحرم را تفکیک کند، اخیرا در خبرهایی شاهد جدایی واگن های زنانه از مردانه در ژاپن برای رفاه حال زنان هستیم. باید دانست این عفت نفس تمایلی درونی است که هر انسانی طبق فطرت خویش به آن گرایش دارد.
    دوّم ـ در پاسخ به حضرت موسی‌(علیه السلام)، مختصر و مفید جواب داده و بدون تفصیل دادن کلام، می‌گویند: "گوسفندان را سیراب نمی‌کنیم تا چوپانان بروند و پدر ما پیرمرد است". مختصر گویی و افاده کامل در بیان نیز از خصوصیات دیگری است که محرم و نامحرم باید رعایت کنند. این جمله می‌رساند که آن‌ها برادر یا محرمی ندارند که به آنان کمک کند. البته پدری دارند که پیر و ناتوان است و به سبب ضرورت مجبور هستند خودشان این کار را بکنند.
    سوم ـ خداوند متعال در توصیف یکی از آن دو دختر که به سمت موسی آمد، می‌فرماید: "تمشی علی استحیاء"؛ یعنی حرکت و راه رفتن او در کمال حیا و عفت بود. بنابراین، می‌توان گفت یکی از صفت‌های برگزیده و برجسته که خداوند متعال به دختران جوان عطا می‌کند، رعایت حیا و عفت هنگام حضور یافتن در اجتماع است.
    در برخی تفسیرها گفته شده است که در مسیر حرکت به سوی خانه شعیب، موسی جلوتر حرکت می‌کند و از این که پشت سر یک دختر جوان قرار گیرد و نگاهش به او بیافتد، پرهیز دارد. به همین علت، آن دختر به پدرش می‌گوید که موسی "قوی و امین" است؛ قوی بودن را هنگام آب کشیدن از چاه فهمیده بود و امین بودن را در مسیر بازگشت به خانه: « قالتْ إِحْدئهُما یبتِ اسْتجِرْهُ إِنّ خیرْ منِ اسْتجرْت الْقوِىُّ الْمِین » (قصص/26) یکی از آن دو دختر گفت: پدرم! او را استخدام کن؛ بهترین کسی را که می‌توانی استخدام بکنی، کسی است که قوی و امین باشد.
    افزون بر این صفت‌های برگزیده، این دختر با پدر خود رابطه‌ای خوب، صمیمی و دوستانه دارد و خیلی راحت و دوستانه به پدرش می‌گوید که موسی را استخدام کند. این خواهش هم‌چنین این نکته را می‌رساند که اگر شرایط و فرصت مناسب برای آن دختران فراهم گردد تا دیگر برای کار سخت از خانه بیرون نروند، بهتر است، که استخدام موسی می‌تواند این موقعیت را به آنان بدهد.
    به هرحال، موسی‌(علیه السلام) و دختران مؤمن مدینی به عنوان دو الگوی جوان برای پسران و دختران مؤمن، در قرآن آورده شده است. در ادامه‌ی این ماجرا می‌آید که حضرت موسی‌(علیه السلام) با یکی از این دختران مؤمن ازدواج می‌کند. پس پاداش حیا، عفت، جوان‌مردی و غیرت ناموسی، دست یافتن به ازدواجی مبارک، زیبا و مناسب است.

    چه کنیم تا عفیف باشیم؟

    پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله مى فرماید:«یا معشر الشباب ان استطاع منکم الباءة فلیتزوج فانه اغض للبصر و احصن للفرج و من لم یستطع فعلیه بالصوم (تفسیر مراغى،ج 22،ص10) ،اى گروه جوانان!کسى که از شماتوانایى بر ازدواج داشته باشد،ازدواج کند،زیرا ازدواج سبب مى شود که از نوامیس مردم چشم فرو بندد و دامان خویش را از آلودگى به بى عفتى حفظ کند و کسى که توانایى بر ازدواج ندارد،روزه بگیرد.»
    پیامبر اکرم که معلم انسان سازی است به ما دو راه را برای عفیف بودن پیشنهاد می کنند. در ابتدا ازدواج است که با ازدواج فرد می تواند چشم و دامن خود را محفوظ بدارد و اگر نتوانست ازدواج کند پس روزه بدارد که با روزه داشتن قوای شهوانی را برای مدتی ضعیف کند. خداوند متعال در پیشگیری از سرکشی قوای شهوانی به فروانداختن چشم تاکید داشته و در توصیف مومنان می فرماید: «والذین هم لفروجهم حافظون* الا على ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیرملومین-فمن ابتغى ورآء ذلک فاولئک هم العادون (سوره مؤمنون،آیه 5-7) و در آیه دیگر یکی از ده صفت عالی برای زنان و مردان را اینگونه معرفی می کند: «و الحافظین فروجهم و الحافظات ...» (سوره احزاب،آیه 35) و در آیات سوره نور فروانداختن چشم را قبل از حفظ دامن ذکر می کند و از جهت آنرا از نظر رتبی مقدم می داند «قُل لِّلْمُؤْمِنِین یغُضُّواْ مِنْ بْصارِهِمْ و یحفظُواْ فُرُوجهُمْ ذالِک زْکىَ لهمْ إِنّ اللّه خبِیرُ بِما یصْنعُون* و قُل لِّلْمُؤْمِناتِ یغْضُضْن مِنْ بْصرِهِنّ و یحفظْن فُرُوجهُنّ...(نور/30و31)
    در آیه 33 سوره نور خداوند کسانی را که نمی توانند ازدواج کنند به عفت ورزیدن دعوت می فرماید:«و لْیسْتعْفِفِ الّذِین لا یجدُون نِکحًا حتىَ یُغْنِیهمُ اللّهُ مِن فضْلِهِ...» که با توجه به حدیث پیامبر اکرم با روزه گرفتن و فرو انداختن نگاه می توان در حفظ دامن و قوای شهوانی موفق بود.

    خطرهای ناشی از بی عفتی در جامعه

    انحلال خانواده
    رشد منفی جمعیت و افزایش سقط جنین
    افزایش تولد نوزادان بی پدر مادر(نامشروع)
    شیوع بیماری های مقاربتی
    به اضمحلال رفتن اخلاق در جامعه، افزایش مفاسد اخلاقی همچون روسپیگری
    افزایش اضطراب و تنش در زندگی افراد
    تغییر ارزشها و ضد ارزشها در جامعه انسانی، لذت گرایی مادی حاکم بر زندگی بشری
    وقتی هرزگی و روابط جنسی آزاد در یک جامعه شیوع پیدا کرد، دیگر کسی حاضر نیست تقیدات سخت یا هزینه های تشکیل خانواده را بپذیرد و از اینرو شاهد آمار رشد منفی جمعیت در کشورهای اروپایی همچون اسپانیا و فرانسه هستیم. البته لازم به ذکر است اروپا و غرب در حال حاضر نوع دیگری از تشکیل خانواده که همان خانواده های تک والدینی است را تجربه می کند که این نیز با هدف خلقت بشر سازگار نمی باشد.
    با بررسی آسیب شناسی خانواده در جهان غرب، آشكار می شود كه در دوران شكوفایی دانش، تكنولوژی و صنعت، استحكام و كانون گرم خانواده كم تر مورد توجه قرار گرفته و ضربات شكننده ای را به جامعه‎ی بشری وارد نموده است. رعایت نكردن اصول و مبانی صحیح زندگی، باعث فساد و جنایت در جامعه مي‎شود. متأسفانه، دولت های مدعی جامعه ی متمدن غربی، هیچ گاه به اصالت و بنیاد خانواده ـ آنچنان كه شایسته است ـ توجه نداشته اند؛ حتی گاهی در راستای سیاست های دنیایی و نفسانی خود، با كسانی كه به اصول و باورهای دینی و مذهبی اعتقاد دارند، به مبارزه برخاسته و تمام ارزش های انسانی را زیر پا می گذارند؛ مثل مبارزه با حجاب زنان و دختران در بعضی از كشورها.
    آمارها نشان می دهد كه ساختار خانواده در جهان غرب تا چه اندازه بی ثبات و متزلزل و هراس آور است.
    «امروزه ساختار خانواده در آن جوامع، با مشكلات متعددی دست به گریبان است. آمار بالای طلاق، هم جنس بازی، زندگی زوجین، در چار چوب‎های خارج از دایره ی ازدواج، عدم وفاداری زوجین به یكدیگر، بی بندوباری فرزندان، سطح بالای حاملگی دختران جوان و بالا رفتن تعداد كودكان و نوجوانانی كه در خانواده های بدون پدر یا مادر بزرگ مي‌ شوند و...، پایداری خانواده ها را در آن جوامع با خطر مواجه ساخته است... در كشورهای غربی طی سال های 1970 ـ 1988 تعداد نوزادان نامشروع كه نتیجه ی روابط جنسی خارج از چارچوب ازدواج بودند، به شدت افزایش یافت. در سوئد از هفده درصد در سال 1970 به پنجاه و یك درصد در سال 1988 رسیده است.»( ابوالقاسم مقیمی حاجی، جوانان و روابط، ص 50)

    منابع:
    1) نساجی، زهرا. حیا فضیلتی انسانی. پیام زن، شماره 142.
    2) عنبری، موسی. نقش خانواده در بهداشت و عفت عمومی جامعه. مقالات بنیاد اندیشه اسلامی.
    3) الكافی ج 2 ص106 باب الحیاء/ اصول کافی با ترجمه مصطفوی، ج3 ص165 باب حیا
    4) مطهرى، مرتضی. مسئله حجاب. تهران، صدرا.
    5) عسکری اسلامپور. نقش عفاف و پاكدامنى در زندگى انسان. پاسدار اسلام، شماره 279و280و281.
    سید عبدالرسول علم الهدی
    منبع : سایت معروف یاران

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    دگر اندیشان عرب و اسباب نزول آیات حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    دگر اندیشان عرب و اسباب نزول آیات حجاب


    دگر اندیشان عرب و اسباب نزول آیات حجاب

    یكی از مبانی اصلی و كلیدی نواندیشی دینی ، اسباب نزول است. دگراندیشان، سكولارها و ... بر دانستن اسباب نزول بسیار تاكید دارند، اسباب نزول را در فهم آیات قرآن بسیار تاثیر گذار مي‌دانند و بسیاری از كج فهمي‌ها و بد فهمي‌ها را نتیجه بی توجهی به اسباب نزول آیات مي‌خوانند. بر این اساس جابری دگر اندیش برجسته جهان عرب شناخت اسباب نزول آیات را یكی از شرایط اصلی اجتهاد مي‌شناسد. ( جابری،الحجاب... قول فیه مختلف؛ آیات الحجاب... اسباب النزول و معطیات عصرنا)
    به باور این گروه، شماری از احكام اجتماعی، كیفری و اخلاقی قرآن در پرتو اسباب نزول در خور دوباره فهمی هستند و فهمی كه از این نگاه مجدد به دست مي‌آید، با فهم سنتی همخوان نیست.
    دگر اندیشان احكام در خور توجهی از قرآن را در پرتو اسباب نزول به فهم مي‌آورند. حجاب به عنوان یكی از احكام اجتماعی قرآن در شمار احكامی است كه بسیار مورد توجه دگر اندیشان قرار گرفته است. در نظرگاه دگراندیشان قرائت سنتی از آیات حجاب نتیجه بی توجهی به اسباب نزول و یاری نگرفتن از آنها در فهم آیات وحی است؛ به گونه‌ای كه اگر پیشینیان به اسباب نزول توجه داشتند و از آنها در فهم آیات حجاب سود مي‌بردند، وجوب حجاب را فریاد نمي‌كردند و حجاب زنان را خواستار نمي‌شدند.
    بنابر این شایسته است در این نوشتار مستندات قرآنی حجاب عرضه گردد و فهم دگر اندیشان از این آیات كه استوار بر اسباب نزول گشته است گزارش گردد و آن گاه این فهم به نقد و بررسی گذاشته شود و درستی و نادرستی آن آشكارگردد.

    در این پژوهش سه آیه از آیات حجاب به بحث گذاشته مي‌شود:

    آیة نخست: « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلا أَنْ یؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ یؤْذِی النَّبِی فَیسْتَحْیی مِنْكُمْ وَاللَّهُ لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمًا» (احزاب/53)
    «ای كسانی كه ایمان آورده‌اید! در خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به شما برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی كه( قبل از موعد نیاید و) در انتظار وقت غذا ننشینید؛ اما هنگامی كه دعوت شدید داخل شوید؛ و وقتی غذا خوردید پراكنده شوید، و ( بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید ؛ این عمل ، پیامبر را ناراحت مي‌نماید ، ولی از شما شرم مي‌كند( و چیزی نمي‌گوید)؛ اما خداوند از ( بیان) حق شرم ندارد و هنگامی كه چیزی از وسایل زندگی را ( به عنوان عاریت ) از آنان (همسران پیامبر) مي‌خواهید از پشت پرده بخواهید ؛ این كار برای پاكی دلهای شما و آنها بهتر است! وشما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید ، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود در آورید كه این كار نزد خدا بزرگ است!»
    آیة دوم:«یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا» (احزاب/59)
    «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو: جلبابها(روسري‌های بلند) خود را بر خویش فرو افكنند ، این كار برای این كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛خداوند همواره آمرزنده و رحیم است.»
    آیة سوم: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصْنَعُونَ (٣٠)وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُولِی الإرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ» (النور/30-31)
    « به مومنان بگو چشمهای خود را از نگاه به نامحرمان فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند این برای آنان پاكیزه‌تر است ؛ خداوند از آن چه انجام مي‌دهید آگاه است! و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را از نگاه هوس آلود فرو گیرند ، و دامان خویش را حفظ كنند. و زینت خود را جز آن مقدار كه نمایان است آشكار ننمایند و اطراف روسري‌های خود را بر سینه خود افكنند تا گردن و سینه با آن پوشانده شود ) و زینت خود را آشكار نسازند مگر برای شوهرانشان ، یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان ، یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم كیششان یا بردگانشان یا افراد سفیه كه تمایلی به زن ندارند یا كودكانی كه از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زیینت پنهانیشان دانسته شود.»

    سبب نزول آیة نخست

    در متون تفسیری شیعه تنها یك سبب نزول برای آیه نخست وجود دارد:
    «پیامبر با زینب دختر جحش ازدواج كرد آن حضرت زینب را دوست مي‌داشت. به مناسبت این ازدواج رسول اسلام ولیمه‌ای تدارك دید و عده‌ای را دعوت نمود. مهمانان پس از صرف غذا به گفتگو نشستند. پیامبر كه مایل بود با زینب تنها باشد از این وضعیت ناراحت بود تا این كه آیه شریفه فرود آمد.»(قمی، 2/195؛ فیض كاشانی 4/199؛ حویزی، 4/297)
    در منابع تفسیری،روایی و تاریخی اهل سنت، آیه یاد شده چند سبب نزول دارد و این اسباب، همسان نیستند:

    1- طبری می نویسد:

    « وقتی پیامبر با زینب ازدواج كرد، گروهی برای صرف غذا دعوت شدند. مهمانان پس از صرف غذا به گفتگو با یگدیگر پرداختند. توقف بسیار ایشان پیامبر را ناراحت ساخت و آن حضرت به ناچار از منزل بیرون رفتند. پس از مدتی پیامبر به منزل بازگشتند در حالی كه آن گروه هنوز نیز سرگرم صحبت بودند در این هنگام آیه نخست فرود آمد و آن گروه به ناچار منزل پیامبر را ترك كردند.» ( طبری، 22/47)

    2. انس مي‌گوید:

    « پیامبر شب زفاف با زینب، ولیمه‌ای از خرما و آرد تهیه دید و گوسفندی ذبح كرد. مادرم- ام سلیم- نیز یك ظرف كوچك سنگی محتوی حیس- خرمایی كه با روغن و پنیر ترش شورانیده و آمیخته شده تا هسته آن بیرون آید- برای حضرت فرستاد و پیامبر(ص) به من فرمود: اصحاب را به طعام دعوت كن، من نیز اصحاب را دعوت كردم و ایشان گروه گروه به منزل پیامبر(ص) مي‌آمدند و پس از صرف غذا بیرون مي‌رفتند...اما سه نفر هم چنان در منزل پیامبر(ص) گرم صحبت بودند و علاقه‌ای به ترك منزل نداشتند. پیامبر(ص) از این كه آن سه نفر هم چنان در مجلس نشسته بودند ناراحت بود اما حیا داشت عذر ایشان را بخواهد در این هنگام بود كه آیه شریفه فرود آمد و پیامبر(ص) میان خویش و من پرده‌ای كشیدند.» (واحدی نیشابوری،/205)

    3.در بعضی منابع آمده است:

    « وقتی پیامبر(ص) با زینب ازدواج كرد مردم برای صرف غذا دعوت شدند. مهمانان پس از صرف غذا شروع به سخن گفتن كردند، گروهی خویش را آماده رفتن نشان مي‌دادند، اما هم چنان با یگدیگر گفتگو مي‌كردند. پیامبر(ص) از منزل بیرون رفت و گروهی كه منظور پیامبر(ص) را دریافته بودند منزل را ترك كردند ، اما سه نفر هم چنان در منزل ماندند و وقتی پیامبر(ص) به منزل بازگشت و آن سه نفر را دید ، دوباره از منزل بیرون رفت ، آن گروه نیز ناگزیر از ترك منزل شدند، پس از رفتن ایشان من به دنبال پیامبر(ص) رفتم و خبر رفتن آنها را به آن حضرت رساندم. پیامبر به سوی منزل حركت كردند و من نیز ایشان را همراهی مي‌كردم وقتی به منزل رسیدیم پیامبر وارد شدند و وقتی من خواستم وارد شوم پیامبر پرده را انداختند و در این هنگام آیه شریفه فرود آمد.» ( بخاری، 6/25؛ مسلم نیشابوری، 4/150؛ بیهقی، 7/87 ؛ ابن حجر، 8/407؛ نسائی،6/436؛ ابن كثیر، 3/511)

    4. در روایت دیگری به نقل از عمر مي‌خوانیم:

    « به پیامبر گفتم: آدم‌های بد و خوب بر تو وارد مي‌شوند. كاش همسران خود را امر به حجاب مي‌كردی. در این هنگام آیه شریفه فرود آمد.» (قرطبی، 14/224؛ ابن كثیر، 1/175؛ شوكانی، 4/299؛ احمد بن حنبل،1/23)

    5. در روایت مجاهد مي‌خوانیم:

    «پیامبر روزی با شماری از یاران خویش غذا مي‌خورد، عایشه نیز در مجلس حضور داشت به هنگام صرف غذا دست یكی از اصحاب به دست عایشه خورد و پیامبر(ص) از این موضوع ناراحت شد و پس از این آیه، شریفه فرود آمد.» (واحدی نیشابوری،/205 )

    6. در سبب نزول دیگری مي‌خوانیم:

    « عمر همسران پیامبر(ص) را به حجاب امر مي‌كرد زینب به عمر اعتراض كرد و آن گاه آیه شریفه فرود آمد.» (ابن جوزی،6/212 )
    از میان اسباب نزول یاد شده، اسباب نزولی كه در منابع اهل سنت آمده است مورد استفاده دگر اندیشان قرار گرفته است. اما سبب نزولی كه در منابع تفسیری و روایی شیعه آمده است مورد بهره برداری قرار نگرفته است و این از آن جهت است كه تمامی آنان كه در پی عرضه قرائتی نو از آیات حجاب هستند در شمار اهل سنت قرار دارند و این گروه تنها به متون تفسیری و روایی خویش اعتماد مي‌كنند.
    برای نمونه فاطمه مرنیسی از پذیرش حجاب به عنوان یك حكم شرعی سرباز مي‌زند و دلالت آیه شریفه بر حجاب مورد نظر فقها را برنمي‌تابد. به باور ایشان آویختن پرده توسط پیامبر(ص) كه در سبب نزول دوم و سوم آمده است، نشان مي‌دهد كه حجاب در عبارت « فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» (احزاب/53) به معنای ایجاد محلی امن و محفوظ از نگاه دیگران برای زفاف است نه آن چه فقها به عنوان حجاب شرعی مي‌شناسند. (مرنیسی،/153-154)
    محمد عابد جابری بر خلاف مرنیسی دلالت آیه بر حجاب مورد نظر فقها را مي‌پذیرد، اما این حكم را با استناد به چهارمین سبب نزول، خاص همسران پیامبر خوانده و از پذیرش آن به عنوان یك حكم عمومی و كلی سرباز مي‌زند. (جابری، الحجاب بین الدین و الموروث الاجتماعی)
    محمد سعید عشماوی چون مرنیسی حجاب در آیه شریفه را حجاب اصطلاحی نمي‌شناسد و مانند جابری عمومیت آیه را پذیرا نیست. او حجاب را ویژه همسران پیامبر(ص) مي‌خواند و آن را ایجاد حائلی میان همسران پیامبر(ص) و مؤمنان مي‌شناسد به گونه‌ای كه با این حجاب همسران پیامبر(ص) اصلاً دیده نشوند. (عشماوی، حقیقه الحجاب و حجیه الحدیث)

    سنجش

    اسباب نزول یاد شده در صورتی در خور استناد است كه درستی سند آن اثبات شود و دلالت آن نیز تمام باشد و دلیل انتخاب هر یك و تقدم بر دیگر اسباب نزول بیان گردد، در صورتی كه نه خانم مرنیسی و نه جابری و عشماوی در باره سند و دلالت روایات یاد شده سخن نمي‌گویند و افزون بر این، دلیل انتخاب این سبب نزول را از میان چند سبب نزول یاد شده عرضه نمي‌دارند و این در حالی است كه جابری در مورد پذیرش سبب نزول بسیار سخت گیر است و هر روایتی را به عنوان سبب نزول نمي‌شناسد:
    « سبب نزول آیات باید از طریق آنان كه شاهد نزول آیات وحی بوده‌ و بر اسباب نزول آیات آگاهی داشته‌اند آن هم با سند معتبر صورت گیرد و احادیثی كه از صحابی رسیده مرفوع، و آنچه از تابعین روایت شده به عنوان مرسل معرفی شود.» (جابری،الكلام فی اسباب النزول)
    افزون بر این، دكتر جابری تمامی اسباب نزول آیات را در شمار روایات احاد قرار مي‌دهد و آنها را تنها مفید ظن مي‌خواند:
    «هی فی نهایة الامر روایات آحاد، وأكثرها ظنون وتخمینات.» ( جابری، التعارض والتجدد قائمان فی اشیاء الحیاه، ولیس فی أحكام القرآن)
    بنابر این چگونه جابری و همفكران او با این نگاه منفی به اسباب نزول آیات از آنها سود مي‌برند و بر پایه چنین اسباب نزولی یك نظریه تفسیری بنیان مي‌نهند و از نادرستی قرائت دیگران سخن مي‌گویند.

    سبب نزول آیه دوم

    سبب نزول آیه دوم نیز در منابع اهل سنت و شیعه به دو گونه متفاوت گزارش شده است:
    علی بن ابراهیم قمی در سبب نزول آیه مي‌نویسد:
    « زنان به مسجد مي‌رفتند و نماز جماعت را به امامت پیامبر بر پا مي‌داشتند. این گروه وقتی برای نماز مغرب، عشاء و صبح به مسجد مي‌رفتند در تاریكی كوچه‌ها مورد اذیت و آزار قرار مي‌گرفتند به این مناسبت آیه شریفه فرود آمد.»(قمی، 2/196، فیض كاشانی، 4/203، حویزی، 4/307 )

    شماری از تفسیرگران اهل سنت در سبب نزول آیه دوم مي‌نویسند:

    « وقتی زنان مدینه، شب هنگام برای قضای حاجت بیرون مي‌رفتند جوانان مدینه ایشان را اذیت و آزار مي‌دادند به این مناسبت آیه شریفه نازل شد.» (طبری، 22/58؛ واحدی نیشابوری، /245 ؛ سیوطی، در المنثور،5/221 )
    در برخی دیگر از متون تفسیری و قرآنی اهل سنت، شكل پوشش زنان آزاده و كنیزان، علت اذیت و آزار زنان آزاده معرفی شده است. ( نحاس،/5/377)

    در روایت سدی نیز همین مضمون آمده است سدی مي‌گوید:

    «وقتی زنان مدینه برای قضای حاجت بیرون مي‌آمدند جوانان مدینه هر زنی را كه پوشش داشت آزاده مي‌شناختند و زنان بی حجاب را كنیز مي‌دانستند و ایشان را اذیت و آزار مي‌دادند به این مناسبت آیه شریفه فرود آمد.» ( نیشابوری،/245؛ابن جوزی،6/216).
    برخی از نواندیشان عرب با استناد به اسباب نزول یاد شده علت حكم به حجاب را تمییز میان زنان آزاده و كنیزان مي‌خوانند. برای نمونه محمد عابد جابری می گوید:
    «علت حكم به حجاب آن است كه جوانان و مردان، زنان آزاد را از كنیزان بازشناسند و ایشان را مورد اذیت و آزار قرار ندهند و به ایشان نگاه آلوده نداشته باشند.» ( جابری، الحجاب ... قول فیه مختلف؛ آیات الحجاب ... اسباب النزول و معطیات عصرنا)
    افزون بر سبب نزول از عبارت « یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا» (احزاب/59) و برخورد تند عمر با كنیزان محجبه نیز برای رسیدن به علت حكم به حجاب بهره مي‌گیرد.

    جابری در نتیجه گیری می نویسد:

    «عللی كه تشریع حجاب را موجب شده است از میان رفته است چه این كه زنان در عصر جدید برای قضای حاجت از خانه بیرون نمي‌روند، برده داری رخت بربسته است و برخی از مردان برده و شماری از زنان كنیز خوانده نمي‌شوند و افزون بر این زنان مانند گذشته نیاز به همراهی كنیزان ندارند و مورد اذیت و آزار قرار نمي‌گیرند.» (همان)
    و آن گاه با بهره گیری از قاعده حكم دائر مدار علت است و با وجود علت حكم مي‌آید و با نبود علت حكم مي‌رود ، سود برده و مي‌گویند:
    « بنابر این حجاب در عصر جدید واجب نیست.» (همان)
    عبدالفتاح عبدالقادر نیز با بهره گیری از اسباب نزول آیه شریفه به علت حكم به حجاب پل مي‌زند. در نگاه او علت حكم به حجاب ایجاد تفاوت میان زنان آزاده مسلمان و كنیزان است. بنابر این اگر علت حكم ایجاد تفاوت میان این دو گروه مي‌باشد و در عصر جدید گروهی از زنان به عنوان كنیز شناخته نمي‌شوند علت حكم خود به خود از میان خواهد رفت و در نتیجه با رفتن علت، حكم نیز كه دائر مدار علت است از میان خواهد رفت و این مهم نشان مي‌دهد كه حجاب یك امر تاریخی است و رعایت آن در تمامی زمان‌ها و مكان‌ها واجب نیست.

    نقد و سنجش

    اسباب نزول یاد شده در صورتی در خور استناد است كه از جهت سند و دلالت مخدوش نباشد.
    افزون بر این آن چه دگر اندیشان به عنوان علت حكم مي‌شناسند، علت حكم نیست؛ 1 بلكه فلسفه حكم است و حكم هیچ گاه دائر مدار فلسفه حكم نیست.

    سبب نزول آیه سوم

    در متون تفسیری اهل سنت و شیعه سه سبب نزول برای آیه شریفه آمده است:

    1. امام باقر(ع) فرمود:

    «جوانی از انصار در مسیر خود با زنی روبرو گشت كه بر سر روسری بسته بود و اطراف روسری را به پشت گوشهایش انداخته بود و گردن و سینه خود را برهنه گذاشته بود. مرد جوان در حالی كه با چشمان خویش زن را دنبال مي‌كرد و متوجه جلوی خود نبود وارد كوچه‌ای شد و ناگهان صورتش به دیوار خورد و استخوان یا قطعه شیشه‌ای كه بر دیوار بود صورت او را شكافت و چهره او را غرق خون كرد. وقتی جوان خدمت پیامبر رسید و ماجرا را برای آن حضرت تعریف كرد آیه شریفه فرود آمد.» (كلینی،5/21؛حرعاملی،20/192؛ فیض كاشانی،3/430؛ حویزی،3/588؛طباطبایی،15/116)

    2. جابر بن عبدالله روایت مي‌كند:

    «اسماء دختر مرثد در نخلستان بود. شماری از زنان در حالی كه خلاخل، سینه و گیسوان ایشان دیده مي‌شد، نزد اسماء آمدند. اسماء گفت: از این زشتر هم ممكن است؟ ، پس در این هنگام آیه « وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ»(نور/31) فرود آمد.» (ابن كثیر، 3/293؛ سیوطی، تفسیر الجلالین،/585؛ سیوطی، لباب النقول،/144؛ شوكانی، 4/26)

    3. حضرمی روایت مي‌كند:

    « ان امرأة اتخذت صرتین من فضّه و اتخذت جزعا ، فمرّت علی قوم فضربت برجلها فوقع الخلخال علی الجزع فصوت فانزل الله « وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ » ( سیوطی، لباب النقول فی اسباب النزول، /158-159؛ در المنثور 5/44؛ طبری، 18/165؛ قرطبی، 12/238؛ ابی حیان 8/36 ؛ آلوسی، 9/340)
    سبب نزول دوم عام و كلی است و بخش عمده‌ای از آیه را پوشش مي‌دهد و سبب نزول سوم خاص است و ناظر به عبارت « وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ» مي‌باشد.
    شماری از نواندیشان عرب با بهره‌گیری از اسباب نزول یاد شده قرائتی نو از آیه شریفه عرضه مي‌دارند. برای نمونه احمد عقله از دگر اندیشان عرب، استفاده از روسری را عرف و عادت عرب جاهلی مي‌خواند به باور او مردان و زنان عصر جاهلی برای در امان ماندن از گرد و غبار و آفتاب شدید، سر و صورت خویش را پوشش مي‌دادند و گردن و سینه خویش را برهنه مي‌گذاشتند. عادت عرب جاهلی پس از ظهور اسلام ادامه یافت و زنان مسلمان چون زنان عصر جاهلی گردن و سینه خویش را برهنه مي‌گذاشتند تا این كه آیه شریفه فرود آمد و زنان مسلمان را به پوشش سینه دعوت كرد. به باور عقله آیه شریفه تنها دلالت بر وجوب پوشش گردن دارد و پوشش سر و صورت مدلول آیه شریفه نیست كه اگر پوشش سر و صورت چون پوشش سینه مطلوب شارع بود شایسته بود فروفرستنده قرآن به صورت صریح و روشن مخاطبان قرآن را به پوشش این قسمت‌ها فرامي‌خواند تا ایشان را از كج روی و تفسیر نویسان را از عرضه خواسته‌های خود به نام مراد خداوند باز دارد.
    دكتر محمد شحرور نیز با الهام از اسباب نزول یاد شده، تنها حجاب جیوب را مي‌پذیرد و جیوب را سینه و قسمت‌های میانی بدن زن مي‌شناسد.
    محمد عابد جابری و محمد سعید عشماوی نیز حجاب را یك حكم تاریخی مي‌شناسند و از سبب نزول آیه شریفه به علت حكم به حجاب پل مي‌زنند. به باور ایشان تعدیل كیفیت پوشش زنان عصر نزول و ایجاد تفاوت میان زنان آزاده و كنیزان دو علت اصلی وجوب حجاب است و چون این دو علت در عصر جدید وجود ندارد بنابر این حكم به حجاب نیز وجود نخواهد داشت چه این كه حكم دائر مدار علت است با آمدن علت، حكم مي‌آید و با رفتن علت، حكم نیز مي‌رود.

    نقد و بررسی

    اصلی ترین مستند قرائت‌های فوق اسباب نزول یاد شده است در صورتی كه این اسباب نزول از جهاتی چند در خور استناد نیستند:
    الف. سبب نزول دوم كه مستند اصلی قرائت‌های فوق است در شمار روایات مرسله قرار مي‌گیرد(شوكانی،4/25 ) وچنین روایتی در خور استناد نیست و نمي‌توان بر پایه آن یك نظریه تفسیری استوار ساخت.
    افزون بر این روایت اول نیز كه معتبره خوانده مي‌شود(خویی/52) مستند این گروه از نواندیشان عرب قرار نگرفته است.
    ب. اسباب نزول یاد شده نشان از عرف و عادت زنان عصر نزول ندارد بلكه تنها حكایت از كیفیت پوشش یك یا چند زن دارد و از نوع پوشش چند زن نمي‌توان به عرف و عادت زنان در یك دوره خاص دست یافت كه اگر نوع پوشش چند زن نماینگر عرف و عادت زنان آن دوره باشد تعجب اسماء كه در قالب سؤال جلوه كرده است بی معنا خواهد بود.
    ج. بسیاری از احكام اسلامی در شمار احكام امضایی قرار دارند و احكام امضایی احكامی هستند كه شارع تمامی آنها را امضا كرده است یا با اصلاح برخی از آنها بر درستی آنها مهر تائید زده است. بنابر این با اصلاح نوع پوششی كه در عصر نزول مورد استفاده قرار ‌گرفته است نمي‌توان تنها اصلاحات را پذیرا شد و اصل عرف و عادت را منكر گشت و دلالت آیه بر پوشش دیگر قسمت‌های بدن را باور نداشت.
    زنان عصر نزول سر خود را با روسری مي‌بستند و اطراف روسری خود را به پشت سر مي‌افكندند و سینه خود را در پوشش قرار نمي‌دادند وقتی آیه شریفه فوق فرود آمد زنان مسلمان به پوشش سینه فراخوانده شدند چه این كه این قسمت از بدن بیش از سر و صورت مردان را تحریك مي‌كند چنان كه در سبب نزولی كه در متون تفسیری شیعه آمده است نگاه آن جوان به آن علت بود كه گردن و سینه آن زن پوشش نداشت .
    د. بر اساس قواعد علم اصول، هر گاه سبب نزول خاص باشد و آیه عام، ملاك عموم سبب است و نمي‌توان به بهانه خاص بودن سبب از پذیرش عموم آیه سر باز زد و حكم آیه را به زمان و مكان خاصی محدود كرد.
    هـ. افزون بر این این گروه از زنان نماینده جامعه زنان مسلمان عصر پیامبر نیستند چه این كه بسیاری از زنان مسلمان پس از نزول آیه شریفه « یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا» (احزاب/59) خود را در حجاب قرار ‌دادند به خصوص با نظر داشت این نكته كه آیة شریفة سورة احزاب در سال پنجم فرود آمده و آیة مورد بحث در سورة نور قرار گرفته است و سوره نور در سال ششم هجری نازل شده است. به عبارت دیگر معهود زنان عرب پس از نزول آیات سوره احزاب پوشش كامل بوده است بنابر این سبب نزول یاد شده ناسازگار با معهود عرب است و چنان كه آقای جابری مي‌گوید یكی از ملاك‌های بررسی روایات اسباب نزول سازگاری با معهود عرب است.(جابری، التوافق مع معهود العرب)

    منابع و مآخذ
    1. آلوسی، محمود؛ روح المعانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
    2. ابن جوزی؛ زاد المسیر فی علم التفسیر، دار الفكر، بیروت.
    3. ابن حجر، فتح الباری، دار المعرفة، بیروت.
    4. ابن كثیر؛ تفسیر ابن كثیر،دار المعرفة، بیروت.
    5. ابی حیان؛ البحر المحیط، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
    6. احمد بن حنبل؛ مسند احمد، دار صادر، بیروت.
    7. بخاری؛ صحیح بخاری، دار الفكر، بیروت.
    8. بیهقی؛ سنن كبری، دار الفكر، بیروت.
    9. جابری، محمد عابد؛ التعارض والتجدد قائمان فی أشیاء الحیاة ولیس فی أحكام القرآن (www.aljabriabed.net/textes)
    10. ---------- ؛ التوافق مع معهود العرب (www.almothaf.com/index.)
    11. ---------- ؛ الحجاب بین الدین و الموروث الاجتماعی( http://okda.blogspot.com)
    12. ---------- ؛ الحجاب... قول فیه مختلف ( http://anouar.blogspirit.com)
    13. ---------- ؛ الكلام فی أسباب النزول ( www.alarabalyawm.net/pages )
    14. ---------- ؛آیات الحجاب... اسباب النزول و معطیات عصرنا ( http://anouar.blogspirit.com)
    15. حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعة، آل البیت، قم.
    16. خویی، ابوالقاسم؛ كتاب النكاح، مدرسه دار العلم.
    17. سیوطی، جلال الدین؛ تفسیر الجلالین، دار المعرفة، بیروت.
    18. ----------- ؛ در المنثور، دار الفكر، بیروت.
    19. ----------- ؛ لباب النقول فی اسباب النزول، دار احیاء العلوم، بیروت.
    20. شوكانی، محمد؛ فتح القدیر، عالم الكتب.
    21. شیخ حویزی؛ تفسیر نورالثقلین، اسماعیلیان، قم.
    22. طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان، جامعه مدرسین، قم.
    23. طبری، ابن جریر؛ جامع البیان، دار الفكر، بیروت.
    24. عبدالفتاح عبدالقادر، اشرف؛ الحجاب لیس فریضة اسلامیة، (www.kwtanweer.com/articles/readarticle.)
    25. عشماوی، محمد سعید؛ حقیقة الحجاب و حجیة الحدیث ، چاپ اول، موسسه روز یوسف ، 2002م. (www.exmuslim.com/books)
    26. عقله، احمد؛ زی المرأة فی الاسلام، (www.knoooz.com)
    27. فیض كاشانی؛ تفسیر صافی، مكتبة الصدر، تهران.
    28. القدال، محمد سعید، الحجاب فی الخطاب القرآنی(www.alsahafa.info/index)
    29. قرطبی؛ الجامع لاحكام القرآن، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
    30. قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر قمی، دار الكتاب للطباعة و النشر، قم.
    31. كلینی، محمد بن یعقوب؛ الكافی، چاپ سوم، دار الكتب الاسلامیة.
    32. مرنیسی، فاطمه؛ زنان پرده نشین و نخبگان جوشن پوش، نشر نی، تهران، 1380ش.
    33. مسلم نیشابوری؛ صحیح مسلم، دار الفكر، بیروت.
    34. نحاس؛ معانی القرآن، مركز احیاء التراث الاسلامی، سعودی.
    35. نسائی، السنن الكبری، دار الكتب العلمیة، بیروت.
    36. واحدی نیشابوری؛ اسباب نزول الآیات، المكتبة الثقافیة، بیروت.
    محمد فرجاد
    منبع : مرکز فرهنگ و معارف قرآنی

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    حجاب و اداره حسبه

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب و اداره حسبه

    حجاب و اداره حسبه
    یكى از ثمرات هجوم غرب به ایران تغییر لباس و رواج برهنگى در میان قشرهایى از جامعه بوده است و از آن در رژیم طاغوت تحت عنوان «كشف حجاب » و در این اواخر «رفع حجاب »یاد مى شد و در حقیقت چیزى جز مبارزه با پوشش اسلامى و ترویج لباس غربى نبود. اجراى این برنامه محتاج دو شرط بود.
    نخست، وجود زمینه فرهنگى و اجتماعى براى پذیرش لباس غربى و دوم یك عامل اجرا كه زور داشته باشد و به اسلام اعتقاد نداشته باشد. عامل دوم رضاخان بود.
    شرط اول یعنى زمینه فرهنگى و اجتماعى پذیرش لباس غربى راغربزده ها تامین كردند. آنان اسلام را نمى شناختند و به غرب خوشبینى مطلق داشتند. بیگانه با خویش وچشم بسته، دلبسته بیگانه بودند. در واقع این قشر معدود همان قشرى بودند كه قبل از فرو رفتن در لباس غربى و قبل از به دست گرفتن پرچم فرهنگ غرب، آن فرهنگ را پذیرفته بودند و تغییر لباس آخرین و بیرونى ترین پوسته اى بود كه در وجود آنها تغییر مى كرد. این امر به ظاهر كم اهمیت تنها در جامعه ما اتفاق نیفتاد. در همه مشرق زمین، بسیارى از مردم به دنبال تسلیم در برابر فرهنگ غرب،جامه غربى به تن كردند.

    دلایلی بر لزوم پوشش:

    1. برهنگى ارزش زن را از بین مى برد و او را تا حد یك كالا وجنس پست مى كند ، ارضاى غریزه جنسى به معنى همگانى و همه جایى كردن مساله جنسیت نیست. زنى كه تن و اندام خود را در معرض دید مى گذارد مى خواهد با زنانگى خود جایى براى خود در دل ها یاشخصیت ها بیابد نه انسانیت خود
    2. بى بندوبارى در پوشش، بى بندوبارى در تحریك است وبى بندوبارى در تحریك بنیاد خانواده را متلاشى مى كند. غریزه جنسى یكى از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است. اماپس از ازدواج هرچه زمانى مى گذرد، نقش غریزه جنسى در حفظ دوام خانواده كمتر مى شود و به جاى آن نقش عشق تفاهم و وفادارى دربقاى خانواده بیشتر مى شود. در اینجا باید گفت كه بى لباسى،عریانى وخود نمایى، آفت زندگى خانوادگى است
    ما در مورد سیاستگذاری حجاب سه روش درحوزه فریضه امر به معروف ونهی از منكررا سراغ داریم : میان فردی ،جمعی ، حكومتی (اداره حسبه)

    الف:میان فردی؛

    بسط این دوفریضه در جامعه اسلامی درارتباط میان فردی به شدت مورد توجه بوده وهست چنانكه بحث فقهی در این حوزه بیشتر ناظر به این شكل ازامرونهی می باشد(امر ونهی در ارتباط میان فردی) درروایات نیز ما تأكید براین شكل ازدوفریضه راشاهد هستیم:
    وصیت امام امیر المؤمنین(ع) به امام حسن(ع): «و امر بالمعروف تكن من اهله و انكر المنكر بیدك و لسانك وباین من فعله بجهدك و جاهد فی الله حق جهاده و لا تاخذك في‏الله لومة لائم و خض الغمرات للحق حیث كان.»

    ب: جمعی؛

    بخش دیگری كه برای این دوفریضه می توانیم قائل شویم امربه معروف ونهی ازمنكر بصورت جمعی است؛ درسیره اهل بیت (ع) این شكل ازامرونهی جمعی را می بینیم ،البته در فتاوی مراجع نیز این موضوع موردتوجه قرار گرفته است : وجود مقدس حسین بن على (ع) و از او بیشتر،بعد از شهادت ابا عبد الله (ع) اهل بیت‏بزرگوار آن حضرت،از بعد از روز عاشورا،از همان روز یازدهم و حداقل از روز دوازدهم به عنوان یك گروه امر به معروف و نهى از منكر در آمدند و تا پایان این ماجرا هر جا كه بودند امر به معروف و نهى از منكر كردند(مطهری، تاثیر امر به معروف و نهى از منكر اهل بیت امام پس از حادثه كربلا)
    آیت الله نوری همدانی مسأله 2785: اگر اقامه معروف و جلوگیری از منكر موقوف بر اجتماع جمعی از مكلفین باشد واجب است اجتماع كنند.

    ج:حكومتی؛

    قال الحسن قال النبی صلى الله علیه و- سلم: «من أمر بالمعروف أو نهى عن المنكر فهو خلیفة الله فی أرضه و خلیفة رسوله و خلیفة كتابه» (فخر رازی مفاتیح الغیب التفسیر الكبیر ، ج‏7،ص 258)
    روایتی كه فخر رازی در تفسیر كبیر بدان پرداخته است اهمیت والای این دوفریضه رابیش از پیش نمایان می سازد شكل حكومتی امر به معروف ونهی از منكر(ادره حسبة) به سده های اول اسلام باز می گردد درسیره نبی مكرم اسلام(ص)وظیفه حسبه محدود به نظارت بر بازار مسلمین بود(عبدالحی الكتانی،التراث الاداریة فی الحكومة النبویة) دردوران خلیفه دوم این وظیفه به اوج خودش رسید به نحوی كه عمر بن خطاب حكومت را وارد حریم خصوصی افراد هم كرد بنابراین واضع این شكل از ادره حسبه خلیفه دوم است، لكن در ادوار بعدی استمرار چنین سیاستی را شاهد هستیم چنانكه حتی تا دوره قاجاریه نیز اداره احتساب در حكومت جایگاهی منیع را به خود اختصاص داده است.

    در قلمرو حسبة و نمونه هاى آن دو دیدگاه وجود دارد:

    دیدگاه نخست حوزه حسبة را به سرپرستى اموال ایتام و دیوانگان و سفیهان بى سرپرست محدود مى داند.
    دیدگاه دوم قلمرو و حوزه حسبة را گسترده مى داند كه هم امور مذكور در دیدگاه اول را در بر مى گیرد و هم مسائل فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و اقتصادى را.
    براساس این دیدگاه بین امورحسبى و حكومت پیوندى عمیق وجود دارد و بسیارى ازآن امور بدون ایجاد حكومت ،مجریان ،مسؤلان قدرتمند،شایسته و با كفایت امكان پذیر نمی باشد.
    بى گمان در عرف عمومى و منطق خردمندان برقرارى نظم و نظام و ایجاد حكومت و هیأت هاى كارشناسى براى اداره جامعه امرى بایسته و از نمونه هاى روشن نیكى به شمار مى رود.
    ابن خلدون حسبه را وظیفه اى در راستاى انجام امر به معروف و نهى از منكر مى داند و یادآور مى شود:(رهبر مسلمانان باید شایستگانى را براى معروف گسترى و بازدارى مردمان از منكر بگمارد تا این مهم به درستى به انجام رسد.)(المقدمه ابن خلدون 225)

    خواجه نظام الملک طوسی وزیر دوره سلجوقیان در باره محتسب و وظائف آن می نویسد:

    هم چنین به هرشهری محتسبی باید گماشت، تا ترازها و نرخها را راست دارد و خرید و فروختها می داند تا اندر آن راستی رود.. و امر به معروف و نهی از منکر به جای آرند و پادشاه و گماشتگان باید دست محتسب قوی دارند. خواجه نظام الملک در ادامه می نویسد: نوشتکین ،سپهسالار خراسان ،به رغم رابطه نزدیکی که با سلطان محمود داشت ،هنگامی که پس از نوشیدن شراب،مستانه از پیش سلطان بیرون می آید،محتسب شهر او را مانند دیگر گناهکاران . تازیانه می زند و شکایت وی نزد سلطان سودی جز ملامت به او نمی بخشد.
    در دوران صفویه ، محتسب الممالک از مناصب رسمی حکومت بود و مرکز آن در پایتخت مستقربوده و در شهر های مختلف نمایندگی داشت.
    در دوره قاجاریه ، یکی از دو ادره مهم دولتی «دایره الاحتساب» بود و در زمان حکومت طویل المدت ناصرالدین شاه قدرت قابل توجهی کسب کرد.محمّد حسن خان اعتماد السّلطنه رئیس دایره حسبة و در زمان ناصر الدین شاه در یاداشتهای خود می نویسد: هر چند امر احتساب از تکالیف طبیعیة است و جعل جدید در آن تصویر نمی شود . چه از وقتی که جنس انس را در عالم اجتماعی به هم رسیده است ، به دایره احتساب که از فنون شجره قانون است و شجون حدیث ذاکون احتیاج افتاده است . هرکس در تواریخ اسلام تتبع تمام دارد . می داند که منصب احتساب را همراه به علمای بزرگ تفویض کرده اند . نهی از منکر از تکالیف اولیه آن اداره حسبة بوده است .
    پس از انقلاب مشروطه «قانون امورحسبی» وضع گردید. در ماده یک این قانون آمده است : امور حسبی اموری است که دادگاهها مکلف هستند نسبت به آن امور اقدام نموده و تصمیمی اتخاذ نمایند. بدون اینکه رسیدگی به آنها متوقف بر وقوع اختلاف و منازعه بین اشخاص و اقامه دعوا از طرف آنها باشد. در ماده سه همین قانون آمده است : رسیدگی به امور حسبی در دادگاههای حقوقی به عمل می آید.
    با محدود کردن اختیارات محتسب به تدریج از این پس دایره حسبة و به تبع آن امر به معروف و نهی از منکر رو به افول نهاد و در دوران استبدادی پهلوی محو گردید. در مقابل از این دوران به بد امر به معروف و نهی از منکر مردمی در گروه های اجتماعی ، مذهبی و سیاسی قوت بیشتری یافت. حرکت فردی و پراکنده آحاد مردم با رهبری بی بدلیل بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی در 15 سال «42 تا 57 » به حرکتی متحّد و یکپارجه تبدیل شد و نظام استکباری را در هم فرو ریخت.
    با تجلی حکومت اسلامی ، امر به معروف و نهی از منکر روحی تازه یافت. از یک سو مردم در پی تحکیم و تثبیت انقلاب و ارزش های اسلامی تا پای جان به میدان امر به معروف و نهی از منکر آمدند و از سوی دیگر امام راحل(ره) در مورخ 10/12/57 طی یک سخنرانی در مدرسه فیضیه تشکیل دایره امر به معروف و نهی از منکر را بشارت داد و فرمود:
    ما مبارزه با فساد را با دایره امربه معروف و نهی از منکر که یک وزارتخانه مستقل بدون پیوستگی به دولت ، که تاسیس خواهد شد ان شاءالله مبارزه با فساد می کنیم. فحشا را قطع می کنیم ، مطبوعات را اصلاح می کنیم ، رادیو را اصلاح می کنیم. ( صحیفه امام 6/274 )
    سپس امام راحل به شورای انقلاب اسلامی چنین دستور داد: بسم الله الرحمن الرحیم ، شورای انقلاب اسلامی به موجب این مرقوم ماموریت دارد که اداره ای به اسم امر به معروف و نهی از منکر در مرکز تاسیس نماید و شعبه های آن در تمام کشور گسترش پیدا کند و این اداره مستقل و در کنار دولت انقلاب اسلامی است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار مختلف است . به هر صورت که باشد جلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعی یا منصوب از قبل او ، اجراء نماید و احدی از اعضای دولتی و قوای انتظامی حق مزاحمت به متصدیان این اداره ندارد . در اجرای حکم و حدود الهی برای احدی مستثنی نیست حتی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتکب چیزی شود که موجب حد شرعی است ، باید در مورد او اجراء شود . ( صحیفه امام ،ج9،ص13 ) . البته درفرمان 8 ماده ای امام و كتاب شرح حدیث جنودعقل وجهل( باب شانزدهم، دررفق و ضد آن كه خرق است) می توان این مطلب را فهمید كه در نظر امام (ره ) اولاً حریم خصوصی از احترامی ویژه برخوردار می باشد لذا نباید این موضوع با امورحسبه خلط شود،ثانیاً امام روش قهری وتوسل به زوررا تجویز نمی كنند وبیشتر نگاه ایشان در ایجاد داعی است تا تولید مانع و روش های قهری!
    حضرت امام خمینی(ره) در فرمان 8 ماده ای صراحتا می فرمایند: هیچكس حق ندارد به خانه یا مغازه یا محل كار شخصی كسی بدون اذن صاحب آن وارد شود، یا كسی را جلب كند، یا به نام كشف جرم و یا ارتكاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیرانسانی، اسلامی مرتكب شود و... یا برای كشف گناه و جرم، هرچند بزرگ باشد، شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر نماید.
    البته این فرمایش امام در ماده 97 قانون آیین دادرسی كیفری به صورتی کاملتر ایضاح شده است: چنانچه تفتیش و بازرسی با حقوق اشخاص مزاحمت نماید در صورتی مجاز است كه از حقوق آنها مهم تر باشد.(بدین ترتیب دست دولت در این امربسته نیست)
    واژه شناسان (حسبه) را به معناى كوشش و تلاش در كارهاى پسندیده بدون چشم داشت و مزد از كسى جز خداوند دانسته اند. (النهایة ابن اثیر ج382/1) بحرالعلوم مى نویسد: الحسبة هى بمعنى القربة المقصود منها التقرب الى اللّه.( لغة الفقیه علامه بحرالعلوم ج290/3 ) شهید اول در دروس، كتاب الحسبة را در شمار سایر كتابهاى فقهى نگاشته و در آن به مسائل و شرایط امر به معروف و نهى از منكر پرداخته است. ایشان ضمن بر شمردن مراحل امر و نهى و برخورد روشمند و پله پله اى و منطقى با لغزش كاران به سه مرحله اشاره مى كند و در پایان مى نگارد:
    اما الجرح والقتل فالأقرب تفویضهما الى الأمام. (الدروس الشرعیة فى فقه الأسلامیة شهید اول محمد بن مكى عاملى ج48/2)

    عالمان اهل سنت نیز از حسبه همین مفهوم را ارائه داده و گفته اند:

    (الحسبة من قواعد الأمور الدینیة وقد كان ائمة الصدر الأول یباشرونها بانفسهم لعموم صلاحها و جزیل ثوابها و هى امر بالمعروف اذا ظهر تركه و نهى عن المنكر اذا ظهر فعله.) (معالم القربة فى احكام الحسبه، ابن اخوة،51)
    محمد بن احمد القرطبی در بیان مراتب امربه معروف ونهی از منكر ،شكل حكومتی آن را اینگونه توضیح می دهد:
    إن الامر بالمعروف لا یلیق بكل أحد، و- إنما یقوم به السلطان إذ كانت إقامة الحدود إلیه، و- التعزیز إلى رأیه، و- الحبس و- الإطلاق له، و- النفی و- التغریب، فینصب فی كل بلدة رجلا صالحا قویا عالما أمینا و- یأمره بذلك، و- یمضی الحدود على وجهها من غیر زیادة (محمد بن احمد القرطبی، الجامع لأحكام القرآن ج‏4،ص47 و48)
    ادره حسبة كاركرد بسیارمؤثری را در جامعه اسلامی ایفا می كرده است ،مضاف براینكه وجود چنین ادره ای جامعه را از امر به معروف و نهی از منكر بصورت میان فردی و جمعی مستغنی نمی كرده لكن ادره مذكور به شیوه ای نظام مند وقانونی موجبات بسط معروف ونهی منكر را در جامعه فراهم می كرده است.
    حال سؤال اساسی اینجا ست كه چرا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این اداره باوجود تأكیدات امام راحل (ره) تشكیل نشد !؟

    منابع:
    • نهج البلاغه
    • غلامعلى حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى
    • فخر رازی مفاتیح الغیب التفسیر الكبیر
    • صحیفه نور
    • محمد بن احمد القرطبی، الجامع لأحكام القرآن
    • ولایت فقیه وحسبه
    • عبدالحی الكتانی،التراث الاداریة فی الحكومة النبویة
    محمدرضاروحانی
    منبع: معروف یاران

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    معيارهاي اسلامي پوشش زنان و الگوي مصرف آن

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    معيارهاي اسلامي پوشش زنان و الگوي مصرف آن

    معيارهاي اسلامي پوشش زنان و الگوي مصرف آن
    اسلام در باب «حجاب» كه از ضروريات آن است دستوراتي درباره الگوي پوشش و حدود آن صادر كرده؛ براي مثال، فرد مسلمان از پوشيدن لباس هاي شهرت و تفاخر نهي شده و در مقابل استفاده از مقنعه هاي بزرگ و روسري سفارش شده است. علاوه بر باورهاي ديني عوامل ديگري همچون شرايط جغرافيايي و موقعيت اجتماعي - اقتصادي افراد در نوع پوشش آنها مؤثر مي باشد.

    چكيده:

    مقوله «پوشش» و «استتار بدن» به عنوان جزء جدايي ناپذير حيات انساني، امري كاملا مشهود و بي نياز از تعديل است. براي «پوشش» و «لباس» كاركردهايي در دو حوزه «فردي» و «اجتماعي» قابل تصور است: الف: كاركردهاي فردي؛ همچون پاسخگويي به نياز فطري «خود استتاري» و تأمين امنيت در برابر گرما و سرما. ب: كاركردهاي اجتماعي؛ از جمله كاركردهاي اجتماعي «پوشش» و «لباس» هويت بخشي آن است، چراكه نوع پوشش نشان دهنده سنت ها، ارزش ها و باورهاي يك جامعه است.
    اسلام در باب «حجاب» كه از ضروريات آن است دستوراتي درباره الگوي پوشش و حدود آن صادر كرده؛ براي مثال، فرد مسلمان از پوشيدن لباس هاي شهرت و تفاخر نهي شده و در مقابل استفاده از مقنعه هاي بزرگ و روسري سفارش شده است. علاوه بر باورهاي ديني عوامل ديگري همچون شرايط جغرافيايي و موقعيت اجتماعي - اقتصادي افراد در نوع پوشش آنها مؤثر مي باشد.در پايان اين مقاله به انواع الگوهاي رايج پوشش زنان در بازار مصرف پرداخته شده است.
    مقولة پوشش و لباس از جملة مسائلي است كه همواره انسان در زندگي با آن در ارتباط بوده و بعنوان يك نياز ضروري و جزء جدائي ناپذير حيات خود، به آن نگريسته است. اين تعلق و نياز به پوشش و استتار بدن، در طول تاريخ بشري و در ميان ملل و اقوام مختلف وجود داشته و امري كاملاً مشهود و بي نياز از تعريف است.(1) مسئلة ديگر اينكه مقوله پوشش ولباس او ويژگيهاي منحصر بفرد انسان است، لذا اين امر در ميان ساير موجودات و از جمله حيوانات وجود ندارد و حيوانات با استفاده از قابليتهاي فيزيكي اندام بدن خود از جمله پوست بدن، مو و پشم يا پر در پرندگان از خود در شرايط متنوع جوي و محيطي محافظت مي كنند.
    لباس در زندگي امروزة انسانها كاركردهاي گسترده و متنوعي دارد. از جمله كاركردهاي فردي اين مقوله، پاسخگوئي به نياز فطري خود استتاري است. براساس اين نياز، انسان در هر شرايطي حتي در محيطي كه كسي نباشد، تمايل دروني به برخورداري از حداقل ميزان پوشش دارد و از برهنگي مي پرهيزد.(2) همچنين تأمين امنيت فردي از جهت محافظت بدن از گرما و سرما و شرايط متنوع جوي (آفتاب شديد، باد و باران)، گزند حشرات موذي و جلوگيري از تحريك هوسبازان براي هرگونه اقدام احتمالي، عامل مهمي براي رعايت پوشش در محيط خارج از خانه محسوب مي شود.
    پوشش و بهره گيري از لباس به نياز طبيعي خودآرائي و زيبائي دوستي انسان نيز پاسخ مي دهد.(3) تنوع الگوهاي پوششي در ميان افراد و نيز زيبائيها و جذابيتهاي بكار رفته در لباسها مؤيد اين مسئله، مي باشد. افراد با توجه به سلايق، انگيزه ها و فرهنگ حاكم بر محيط، در انتخاب شكل، رنگ و جنس لباس مورد علاقه خود اعمال نظر مي كنند و با جلوه گري از طريق آن به حس خودآرائي و زيبائي دوستي درونشان پاسخ مي دهند. متأسفانه امروزه با زياده روي در پرداختن به اين امر، جنبه هاي منفي پوشش در قالب تجمل گرائي، مدپرستي و خودنمائي نمود بيشتري يافته است كه مي توان گفت علت اصلي آن غفلت از خودآرائي دروني و تهذيب نفس است. در سورة اعراف به اين مهم اشاره شده است: «يا بني آدم قد انزلنا اليكم لباسايواري سواتكم و ريشا و لباس التقوي ذلك خير...» اي فرزندان آدم ما لباسي كه ستر عورات شما كند و جامه هاي زيبا و نرم براي شما فرستاديم و بر شما باد به لباس تقوا كه اين تقوا كه اين نيكوترين جامه شماست.(4)
    از سوي ديگر كاركردهاي اجتماعي لباس را نمي توان ناديده گرفت. امروزه لباس هويت خاصي را به افراد و حتي جوامع بخشيده است.(5) الگوهاي مختلف پوشش ضمن ايجاد شخصيت و منزلت فردي مي توانند بيانگر سنتها، ارزشها و نوع فرهنگ حاكم بر جوامع باشند.(6) مهمتر از همه، لباس امروزه نماد فرهنگي جوامع و جزئي از پيكرة آن محسوب مي شود تا جائيكه با هنجارها و ارزشهاي حاكم بر جوامع گره خورده و بعنوان يكي از ابزار مهم در جهت شناسائي فرهنگهاي مختلف و حتي تحول در ساختار فرهنگي يك جامعه بكار گرفته مي شود. از اين رو بسياري از قدرتهاي استعماري، از اين حربه براي نفوذ فرهنگي در ملتها و در نهايت سلطة همه جانبه بر آنها استفاده مي كنند. واقعة كشف حجاب در دوران رضا خان پهلوي و تلاش اروپائيان براي ترويج فرهنگ ابتذال در ايران از طريق ارائه الگوهاي ضداخلاقي پوشش غربي در پيش از انقلاب گواه بر اين مدعاست.
    پس از اين توضيح بايد گفت، تمام اديان الهي بويژه دين مبين اسلام، به مسئلة پوشش بعنوان يك نياز طبيعي و ارزش، توجه خاصي نموده و ابعاد معنوي آن را نيز مطرح كرده اند كه ديدگاه اسلام در اين رابطه منحصر بفرد است. دين اسلام با توجه به امتياز انسان نسبت به ساير موجودات در همة احكام و تعاليم خود نيازهاي مادي و معنوي و ويژگيهاي متعالي او را در نظر گرفته است. بر اين اساس احكام اسلام در پرهيز از اختلاط نامشروع ميان زن و مرد و رعايت حدود شرعي در اين رابطه مطابق با مصالحي است كه در زندگي فردي و اجتماعي انسان وجود دارد و مي تواند منجر به سعادت و تكامل مادي و معنوي او شود.
    مسئلة پوشش زنان در احكام و تعاليم دين اسلام از اهميت خاصي برخوردار است كه در كنار مباجث و موضوعات مربوط به روابط ميان زنان و مردان و مسائل شرعي آن مطرح مي شود. بطور كلي معيارهاي مطلوب پوشش زن مسلمان در اسلام را مي توان در كلمه «حجاب» خلاصه كرد. امروزه به زني كه در انجام وظايف شرعي خود كوتاهي كرده و پوشش اسلامي را رعايت نكند، بد حجاب يا بي حجاب گويند. كلمه حجاب، در لغت به معناي پرده افكندن و حائل قراردادن ميان دو چيز است و امروزه به پوشش ظاهري زنان اطلاق مي شود.(7)
    البته در آيات و روايات به معناي نخست اشاره شده و كلمه حجاب در معناي دوم بكار نرفته است. در داستان حضرت سليمان، غروب خورشيد اينگونه توصيف مي شود:« حتي توارث بالحجاب» يعني تا آن وقتي كه خورشيد در پشت پرده مخفي شد.(8) همچنين در سورة احزاب آمده است: « ... و اذا سالتموهن متاعا فسئلوهن من وراء الحجاب ...» اگر از آنها متاع و كالاي مورد نياز مطالبه كنيد از پشت پرده از آنها بخواهيد.(9)
    البته لازم بذكر است علاوه بر معناي لغوي و اصطلاحي كلمه «حجاب» تعابير مختلفي نسبت به آن ذكر شده است كه به اختصار به برخي از آنها اشاره مي كنيم:
    الف – عفاف ذهن: نپروراندن ذهنيت گناه و معصيت در ذهن و پرهيز از فكر و خيالات باطل از توصيه هاي اسلام است. چرا كه مقدمه و زمينه ساز سقوط انسان در ورطة گناه و ارتباط نامشروع، ذهنيت سازي آن است. همان طور كه در احاديث آمده است، برخي افراد بدون آنكه مرتكب عمل زشت زنا شوند، در خود ذهنيت زنا را مي پرورانند و در فضاي روحي زنا بسر مي برند.
    ب- عفاف نگاه: از دستورات مؤكد اسلام رعايت نگاه و پرهيز از نظر كردن به نامحرم است. چرا كه بيشترين تأثير منفي را بر دل مي گذارد. با توجه به اهميت مسأله، خداوند در سورة نور مي فرمايد: «و قل للمومنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكي لهم ان الله خبير بما يصنعون» به مؤمنان بگو چشمهاي خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند و دامان خود را حفظ كنند، اين كار براي آنها پاكيزه تر است خداوند از آنچه انجام مي دهند آگاه است.(10) همچنين در حديثي پيامبر فرمود: «النظره سهم مسموم من سهام ابليس» نگاه به نامحرم همچون تيري است كه شيطان به قلب انسان مي زند.(11)
    ج – عفاف گفتار: فقهاي اسلامي تأكيد د ارند كه براي زن جايز نيست صداي خود را بگونه اي خوش آهنگ، نازك و ملايم جلوه دهد كه موجب تحريك نامحرم شود. علاوه بر اين در برخورد با نامجرم از بيان كلمات و الفاظ احساسي و تحريك كننده بپرهيزد و در گفتار جديت نشان دهد تا افراد ضعيف الايمان و بيماردلان سوءاستفاده نكنند. با توجه به اهميت مسئله، قرآن كريم خطاب به همسران پيامبر فرمود: «فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض و قلن قولا معروفا» با صداي نرم، بگونه هوس انگيز سخن نگوئيد كه بيماردلان در شما طمع نكنند بلكه به خوبي و شايسته سخن بگوئيد.(12)
    د – عفاف در تعاملات رفتاري (در برخورد حسي): اسلام هر گونه ارتباط و برخورد حسي ميان زن و مرد اجنبي را حرام كرده است. لذا مرد نمي تواند با هيچ عضوي از اعضاء خود با عضوي از اندام بدن زن نامحرم تماس حاصل نمايد. از اين رو مصافحه (دست دادن)، بوسيدن و لمس كردن اعضاء بدن زن نامحرم حرام است. امام صادق (ع) مي‌فرمايد: «ما من احد الا و يصيب خطا من الزنا، زنا العينين النظر و زنا الفم القبله و زنا اليدين اللمس» هيچكس نيست مگر اينكه دچار بهره اي از گناه زنا مي شود. زناي چشمها نگاه به نامحرم است و زناي دهان بوسيدن نامشروع و زناي دستها تماس دستها با بدن نامحرم است.(13)
    هـ‌- عفاف در رفتار و معاشرت: زن مسلمان علاوه بر پوشش ظاهري بايد در نوع حركات، برخوردها و حتي راه رفتن نيز زمينة سوءاستفاده افراد اجنبي و هوسباز را از ميان ببرد. برخوردهاي سنگين توأم با متانت، شرم و حيا، تواضع و وقار، كم گوئي و پرهيز از گشاده روئي مفرط، برخوردهاي جلف، معاشرت دوستانه و اختلاط با مرد بيگانه بر يك زن مسلمان لازم است. در سورة نور آمده است: «و لا يضربن أرجلهن ليعلم ما يخضعن من زينتهن»‌نبايد زنان هنگام راه رفتن پاي خود را بر زمين بكوبند تا زينت پنهانشان دانسته شود.(14)
    و – عفاف در زينت: زن مسلمان بايد علاوه بر پوشش اعضاء و اندام خود، هر نوع زيور و زينت را از معرض ديد نامحرمان پنهان سازد و از هرگونه آرايش و خودنمائي در بابر افراد بيگانه و اجنبي بپرهيزد تا زمينه جلب توجه و تحريك آنان فراهم نشود. باتوجه به اهميت مسئله در سوره نور خداوند مي فرمايد: «و قل للمؤمنات يغضفن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لايبدين زينتهن الا ما ظهر منها...» (اي رسول ما) زنان مؤمنه را بگو تا چشمها و فروج و اندامشان را محفوظ دارند و زينت و آرايش خود را جز آنچه قهراً ظاهر مي‌شود، در برابر بيگانه آشكار نسازند. (15)
    ي – عفاف در پوشش: حكم وجوب حجاب زن در برابر نامحرم يكي از احكام مسلم اسلام است كه در بارة آن ترديدي نيست . در قرآن كريم روايات و احكام فقهي به اين مسئله و كيفيت آن اشاره شده است. لذا علاوه بر تعابير ذكر شده در مقوله حجاب، زن مسلمان مهم تر از همه بايد حدود شرعي را در پوشش ظاهري خود رعايت كند واندام بدن را از معرض ديد ديگران پنهان سازد.
    بطور كلي تمامي مباحث مطرح شده در باب حجاب و پوشش اسلامي زنان به دو محور اساسي باز مي گردد: نخست رعيات حد پوشش به معناي حفظ عورت وديگري پرهزي از خودآرائي نامشروع است.
    اسلام از زنان خواسه است كه حدود پوشش اسلامي را به منظور حفظ عورت خود رعايت كنند با توجه به روايات و تفاسير آيات قرآن كريم، عورت زن، تمامي اعضاء بدن او بجز قرص صورت و دو كف دست مي باشد و لذا الگوي پوششي مورداستفاده زنان بايد بگونه اي باشد كه بتواند اين حدود را تأمين كند. در سورة نور آمده است: «و قل للمومنات يعضفن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لايبدين زينتهن الا ما ظهر منها...»‌به زنان مؤمنه بگو چشمهاي خود را فروبندند و عورتهاي خود را پوشيده نگاه دارند و زينتهاي خود را جز آن مقداري كه ظاهر است آشكار ننمايند. (16)
    در تفسير استثناء آيه «الا ما ظهر منها» يعني آن مقداري كه زنان در پوشش خود مي توانند آشكارنمايند، به احاديث متعددي استناد شده است. از آن جمله در حديثي پيامبر در برخورد با اسماء دختر ابوبكر مي فرمايد: «يا اسماء! ان المراه اذا بلغت الحيض لم تصلح ان يري منها الا هذا وهذا و أشار الي كفه و وجهه» اي اسماء همين كه زن به حد بلوغ رسيد سزاوار نيست چيزي از بدن او ديده شود مگر اين و اين و اشاره فرمود به چهره و قسمت مچ به پايين دستش.(17)
    علاوه بر اين، پوشش زنان ضمن تأمين حدود پوشش اسلامي ، بايد بتواند برجستگيهاي اندام بدن را نيز بپوشاند و بعبارتي گشاد باشد و از سوي ديگر بدن نما نباشد يعني پارچه آن از زير اندام بدن را نمايان نسازد.
    در مسئله دوم ضمن تأكيد بر آراستگي و خودآرائي مشروع زنان در برابر محارم به ويژه همسر، اسلام از آنان خواسته است تا از خودآرائي نامشروع در برابر نامحرمان و در محيط اجتماع بپرهيزند وزيور وزينت خود را جز در برابر محارم آشكار نكنند واز هر عاملي كه موجب تحريك و جلب توجه نامحرمان شود دوري كنند. مظاهر خودآرائي زنان عبارتند از:
    الف – زيور آلات زنانه اعم از گردنبند (سينه گردن) ، گوشواره، خلخال، بازوبند، دست برنجي، تاج و ... «.... و لايبدين زينتهن الا ما ظهر منها...» زينتهاي خود را (از جمله زيورآلات) جو آن مقداري كه آشكار است ظاهر ننمايند.(18)
    ب – آرايش نمودن، سر، صورت، دستها و پاها و... اعم از سرمه زدن، رنگ مو، آرايش صورت، خضاب كردن دست، ابرو گرفتن، لك زدن ناخنها و ...
    «... و لا تبرجن تبرج الجاهليه الاولي ...»‌و هرگز مانند دورة جاهليت نخستين آرايش و خودآرائي نكنيد.(19)
    ج – استعمال عطر: پيامبر فرمود: «اذا تطيب المراه لغير زوجها فانما هو نار» زني كه خود را براي ديگران خوشبو كند، او خود آتش است و ننگ محسوب ميشود.(20)
    د – پوشيدن لباسهاي فاخر، زننده و زينتي كه باعث جلب توجه شود: پيامبر فرمود: «ويل للمراه من الاحمر ين الذهب و المعصفه» واي بر زنان از دو سرخي طلا و جامه زيبا (كه هر دو زينت بوده و موجب فتنه هستند)
    امام راحل (ره) در توضيح المسائل مي فرمايد: «نگاه كردن به صورت و دستهاي زن نامحرمي كه صورت ودستهايش را بزك كرده و زينت نموده اگرچه از روي لذت نباشد و ترس افتادن به گناه نيز نباشد، ‌حرام است.»(21)
    علاوه بر معيارها و احكام مطرح شده در حدود پوشش اسلامي، برخي از مصاديق پوشش زنان در قالب آيات و روايات بيان شده است كه از آن جمله مي توان به «جلباب» ، «خمار» و «سراويل» اشاره كرد. در سوره نور از زنان خواسته شده است كه از پوشش «خمار» بدرستي استفاده كنند : «و ليضربن بخمرهن علي جيوبهن...»(22) ‌روسري هاي خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشيده شود). معناي خُمر در اين آيه «روسري» است.(23)
    همچنين در سورة احزاب شكل ديگري از پوشش به زنان معرفي مي شود: «يدنين عليهن من جلا بيهن...» يعني جلبابهاي خود را بر خويش افكنند.(24) «جلباب» در اين آيه بنابر تفاسير، نوعي مقنعه است كه از روسري بزرگتر و از چادر كوچكتر مي باشد و سر وسينه زن را با پوشش وسيع خود مي پوشاند.(25)
    دربارة استفاده از شلوار نيز پيامبر فرمود: «اللهم اغفر للسرولات» يعني خدا رحمت كند زناني را كه شلوار مي پوشند.(26)
    همچنين در حديث ديگري فرمودند: «أيها الناس! إتخذوا السراويلات فإنما من أسترتيابكم، حصنوا إذا خرجتم» اي مردم! شلوارها را براي پوشش برگيريد زيرا آنها پوشاننده ترين لباسها است و بوسيله آن حجاب زنان خود را هنگام خروج از خانه حفظ كنيد.(27)

    معافيت هاي پوششي در زنان

    علاوه بر احكام حدود پوشش زنان مسلمان در برابر افراد نامحرم، احكام ديگري نيز وجود دارد كه نوعي معافيت را در حدود پوشش بيان مي كند. بخشي از معافيتها در پوشش مربوطه به گروه خاصي از بانوان است. از آن جمله پوشش زنان سالمند و نيز كنيزان.
    در حديثي از امام رضا (ع) آمده است: «سألته عن الرجل يحل له ان يتطر إلي شعر اخت امرأته؟ فقال لا الا أن تكون من القواعد. قلت له: أخت امرأته و الغريبه سواء؟ قال: نعم، قلت: فما لي من النظر اليه منها؟ فقال: شعرها و زراعها» از امام سؤال شد: آيا جايز است به موي خواهر زن نگاه كرد؟ فرمود: نه مگر اينكه از قواعد باشد. سؤال شد: آيا خواهر زن و زن غريبه فرقي ندارد و مثل هم مي باشند؟ فرمود: بله، سؤال شد: نگاه به چه عضوي از قواعد جايز است؟ فرمودند: موي سر و ساعدوي.(28)
    در بارة پوشش كنيزان در حديثي از امام صادق (ع) آمده است: «علي الصبي اذا احتلم الصيام و علي الجاريه اذا حاضت الصيام و الخمار الا ان تكون مملوكه فانه ليس عليها خمار الا أن تحب أن تختم و عليها الصيام» پسر وقتي محتلم مي شود روزه بر او واجب است و دختر هنگامي كه عادت مي شود روزه و روسري بر او واجب است اما بر كنيز روسري واجب نيست مگر اينكه خودش تمايل به پوشاندن سر داشته باشد، لكن روزه بر او واجب است.(29)
    اما بخش ديگر معافيتها، مربوط به حدود پوشش عموم زنان در برابر ديگر افراد است كه به مصاديق آن با استناد به آيات و روايات اشاره مي كنيم:
    حدود پوشش در برابر محارم سببي و نسبي (اعم از شوهر، پدرشوهر، پسر همسر، پدر و بالاتر، پسر شامل نوة پسري يا دختري و پائين تر، برادر پسر برادر و پسر خواهر.)
    خداوند در اين باره مي فرمايد: «... و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهم او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناؤ بعولتهن او اخوانهن او بني اخوانهن او بني اخواتهن او نسائهن او ما ملكته ايمانهن او التابعين غير اولي الاربه نت الرجال او الطفل الذين لم يظهر علي عورات النساء ...» زنان بايد زينت خود را آشكار نسازند مگر براي شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا بردارنشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان همكيششان يا طفيليان و افراد تابعي كه تمايلي به زن ندارند يا كودكاني كه از امور جنسي مربوط به زنان ناتوانند.(30)
    طبق آنچه كه در ادامة آيه بيان شده است، پوشش زنان در برابر چهار گروه از افراد كه در حكم محارم هستند نيز از معافيتهائي برخوردار است كه عبارتند از: زنان هم كيش و مسلمان، اطفال غيرمميز يا نابالغ، تابعين، يعني افرادي كه يا ديوانه و ابله بوده و نياز به ولي داشته باشند و از امور جنسي چيزي نفهمند. يا پيرمرداني كه به حدي از پيري رسيده اند كه نياز به ولي و سرپرست داشته و ديگر از تمايل و توان جنسي برخوردار نباشند و گروه آخر، مملوكان و بردگان كه پوشش زن مسلمان در برابر آنها ساده تر و آسانتر از ديگر افراد است.
    لازم بذكر است زنان غير از اين گروه افراد كه نامبرده شد، در برابر غيرمحارم شامل مردان اجنبي و نامحرم، مردان غيراجنبي و نامحرم و زنان غيرمسلمان بايد پوشش كامل خود را رعايت كند.
    «حدود پوشش در برابر زنان غيرمسلمان»: دربارة لزوم رعايت پوشش زنان مسلمان در برابر زنان غيرمسلمان به بيان يك حديث مستند اكتفا مي كنيم: از امام صادق نقل شده است كه آن حضرت فرمود: «لاينبغي للمرأه ان تنكشعه بين يدي اليهوديه و النصرانيه فانهن يصفن ذلك لازواجهن» زن مسلمان نبايد مقابل زن يهودي و نصراني خود را برهنه كند زيرا آنان صفات زنان مسلمان را نزد شوهرانشان بيان مي كنند.(31)
    در باب معافيتهاي پوشش بايد افزود، ميزان معافيتها بشكلي، محدود و معين شده است و لذا زن مسلمان جز در برابر شوهر خود، حق برهنه شدن در برابر ديگر افراد را ندارد و تنها در آشكار نمودن سر و سينه، دست و ساعد و نيز بخشي از پاها اختيار دارد.

    پوشش و مسأله خواستگاري

    پوشش در برابر خواستگار نيز از معافيتهائي برخوردار است كه البته اين معافيتها مشروط است. اما راحل(ره) در اين باره مي فرمايد: «كسي كه مي‌خواهد با دختر يا زني ازدواج كند، نگاه به چهره، مو و مواضع زينت او بلكه ساير قسمتهاي بدن او غير از عورتين تا حدي كه او را بشناسد جايز است، مشروط به اينكه:
    الف – احتمال بدهد كه نگاه او موجب شناخت بيشتر خواهد شد.
    ب – احتمال توافق براي ازدواج باشد.
    ج – ازدواج فعلي او جايز باشد.(32)
    پس از بيان مباحث و معيارهاي اصلي پوشش اسلامي زنان، به مواردي نيز اشاره مي كنيم كه استفادة از آنها در احكام و تعاليم ديني مذموم بوده و نهي شده اند.
    يكي از اين موراد، استفاده از لباس شهرت است. پوشيدن لباسي كه در شأن كسي نباشد و موجب شهرت كاذب و انگشت نما شدن او شود و استفادة از آن از نظر رنگ، شكل، جنس يا نحوة دوخت خارج از عرف جامعه باشد، لباس شهرت تلقي مي شود.
    امام صادق در اين باره مي فرمايد: « ان الله يبغض شهره اللباس» خداوند دشمن كسي است كه به واسطه لباس انگشت نما شود.(33)

    لباس شهرت بر سه قسم است:

    الف – لباس كمياب، منحصر بفرد و غيرمتعارفي كه با الگوهاي رايج جامعه سازگاري ندارد.
    ب – لباسي كه استفاده از آن در ميان كفار، مشركان و دشمنان اسلام رايج است. حضرت علي (ع) در اين باره مي فرمايد: «لاتزال هذه الامه بخير مالم يلبسوا لباس العجم و يطعموا اطعمه العجم فاذا فعلوا ذلك ضربهم الله بالذل» حال اين امت هميشه نيكو خواهد بود تا زماني كه لباس بيگانگان را نپوشند و غذاهاي آنان را نخورند و آن زمان كه لباس و غذاي بيگانگان را مصرف نمودند خداوند آنها را ذليل خواهد كرد.(34)
    ج – همانند سازي زن و مرد به يكديگر در لباس: پيامبر فرمود: «لعن الله الرجل يلبس لبسه المرأه و المرأه تلبس لبس الرجل» خدا لعنت كند مردي را كه لباس زن بپوشد و زني كه لباس مرد را بپوشد.(35)
    از ديگر مواردي كه در اسلام نسبت به آن نهي شده است، پوشيدن لباس تفاخر مي باشد. لباس تفاخر، لباس مجلل، گرانقيمت و غيرمتعارفي است كه براي فخرفروشي و تكبرورزي در ميان مردم پوشيده مي شود. اين نوع لباس تقويت كننده صفت خودكامگي در انسان است كه حاكمان و سلاطين جور و نيز ثروتمندان دنيا پرست از آن بهره مي‌گرفته اند. پيامبر فرمود: « من لبس ثوباً فاختال فيه حسف الله به من سفير جهنم» كسي كه لباس بپوشد و در آن لباس تكبر ورزد، خداوند او را به گوشه اي از جهنم فرو برد.(36)
    استفاده از لباسهاي مصور و نقش دار نيز در احاديث نهي شده است چرا كه موجب كم شخصيتي فرد مي‌شود.

    توازن بين پوشش اسلامي و شخصيت زن مسلمان

    بطور كلي توصيه هاي اسلام در خصوص پوشش زنان مسلمان از ويژگيها و امتيازات خاصي برخوردار است كه تأمين كنندة شخصيت و منزلت وجودي زن مي‌باشد. بخشي از اين توصيه‌ها و احكام مربوط به رعايت حدود پوشش اسلامي كه پوشش تمام اندام بدن زن به غير از صورت و كفين دست را در بر مي گيرد و نيز پرهيز از خودآرائي و جلوه گيري نامشروع بويژه در برابر نامحرمان، مي‌باشد. علاوه بر اين، تعاليم اسلامي توصيه به استفاده از جلباب و خمار براي پوشش سرو سينه، شلوار براي پوشش پاها و لباسهاي گشاد و تمام قد براي پوشش اندام بدن مي‌كنند. بكارگيري رنگهاي روشن و در عين حال سنگين و غيرزننده كه موجب جلب توجه نشود، پارچه‌هائي با جنس طبيعي از جمله پنبه و كتان تهيه شده باشند، پارچه‌هاي نرم و لطيف و در عين حال غيرنازك كه بدن نما نباشند از ديگر توصيه‌هاي اسلام در خصوص پوشش زنان است. البته بايد گفت كه بكارگيري شكل و مدل، رنگ و جنس لباسها در شرايط متنوع محيطي و در ميان اقوام و قبائل مختلف با هم متفاوت است لذا يك تعريف جامع و مشخصي را براي الگوي پوشش تمامي زنان مسلمان نمي توان ارائه كرد. ليكن به لحاظ اهميت و حساسيت اين مسئله، اسلام قواعد كلي را براي تبيين الگوي مناسب پوشش زنان ارائه نموده است كه اين الگوها تأثير عميق و گسترده اي را بر فرهنگ پوشش بانوان ايراني داشته است.
    در بخش دوم مبحث به مسائلي همچون رابطه فرهنگ و لباس، رابطه لباس غربي با فرهنگ غربي، لباس و سرمايه داري، پديدة مد در لباس، عوامل مؤثر بر الگوي پوشش و شرايط فعلي بازار مصرف و الگوهاي رايج پوشش زنان مي پردازيم.

    نوع لباس، نمادي از فرهنگ جامعه

    لباس فراتر از يك نياز طبيعي در زندگي انسان، امروزه بعنوان نمادي از فرهنگ جامعه محسوب مي شود. كه اين نماد و شاخص فرهنگي در قالب خرده فرهنگها و سنتهاي قومي و قبيله اي بيشتر تجلي مي كند به گونه اي كه براي بازشناسي و تمايز فرهنگهاي مختلف از يكديگر مي توان از الگوي پوشش آنان بهره گرفت. در گذشته و در ميان قبائل، نوع لباس افراد، نشانگر تعلق آنها به قوم يا قبيلة خاصي بوده است. لباس علاوه بر كاركردهاي فردي، پيامدهاي اجتماعي گسترده و عميقي نيز به همراه دارد. لباس در ميان افراد جامعه نوعي منزلت و شخصيت اجتماعي را بوجود مي آورد و در ابعاد منفي ايجاد تفاخر و چشم هم چشمي مي كند.
    همچنين اين مقوله يك ابزار مهم در جهت نفوذ فرهنگي در جوامع محسوب مي شود كه قدرتهاي سلطه طلب و استعمارگر از اين اهرم بنحو گسترده اي براي نفوذ فرهنگي در جوامع و گسترش ابتذال و بي بندوباري استفاده مي كنند. تاريخ چهل ساله گذسته ايران بويژه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي گواه بر اين مدعا است. بكارگيري گستردة ژورنالهاي خارجي كه الگوهاي پوشش غربي را ترويج مي كنند در طراجي و توليد لباسهاي زنانه نيز در همين راستا صورت مي گيرد.
    در كنار مسئله تأثير متقابل فرهنگ و لباس بر يكديگر، اثرگذاري اصول و ارزشهاي اسلامي را بر الگوي پوشش زنان ايراني نمي توان ناديده گرفت. پايبندي زنان ايراني به باورهاي ديني و اصول ارزشي اسلام موجب شده است در كنار سلايق فردي، هنجارها و خواستهاي عرفي و عوامل تجاري از جمله تبليغات، قيمت، مد و ...، تعاليم ديني بيشترين تأثير را بر فرهنگ مصرف پوشاك زنان داشته باشد. باورهاي ديني به دليل عموميت داشتن در ميان افراد، قرار گرفتن در اعماق فكر و جان آدمي و نيز تأثير گسترده و عميق بر ابعاد مختلف زندگي انسان، از اهميت دو چندان برخوردار است. عوامل تجاري در يك فرآيند مقطعي و محدود مي توانند بر الگوي مصرف تأثير گذار باشند اما هيچگاه همانند انگيزه هاي ناشي از باورهاي اصيل ديني نمي توانند پايدار باشند.
    البته علاوه بر الگوي پوششي اسلام براي زنان، عوامل متعدد ديگري نيز بر فرهنگ مصرفي پوشاك زنان تأثير داشته است كه از آن جمله به عوامل جغرافيائي، اقليمي، فرهنگ، آداب و رسوم، برهة تاريخي و زماني، موقعيت اجتماعي و جايگاه طبقاتي افراد، شرايط اقتصادي، شرايط سني و جنسي افراد، سياست و تكنولوژي مي توان اشاره كرد.
    ارتباط مقولة لباس و فرهنگ را از جهت ديگري نيز مي توان بررسي كرد و آن ارتباط لباس و پوشش غربي با فرهنگ غربي است. در يك بررسي دقيق مي توان دريافت ريشة اصلي الگوي فعلي پوشش غربي كه مروج ابتذال و بي بندو باري در جوامع بظاهر متمدن و پيشرفته مي باشد،به نوع باورها و اعتقادات آنان باز مي گردد. در بينش غربي، بر پاية اصل انسان محوري، تمامي فعاليتها و امكانات موجود، بايد در جهت كاميابي و لذت جوئي هر چه بيشتر انسان صرف شود و لذا اندام بدن زن بصورت يك اهرم مؤثر در جهت ارضاء شهوات و نفسانيات بكار گرفته مي شود. از اين رو اين اهرم هر چه ساده تر و بهتر بايد در اختيار مرد قرار گيرد. پوشش زنان غربي عموماً شامل لباسهاي كوتاه، تنگ و بدن نما مي شود كه جلوة بيشتري به اندام زن مي بخشد و زمينه لذت جوئي مرد را بيشتر فراهم مي كند.

    لباس و مقوله وابستگي اقتصادي

    اثرات لباس در مقوله هاي اقتصادي نيز قابل توجه است. ارتباط تنگاتنگ لباس با فرهنگ جامعه و وابستگي اقتصادي آن بر صاحبان قدرت و سرمايه، متأسفانه لطمات بسياري به الگوي مناسب و مطلوب پوشش در جامعه وارد نموده است. بسياري از سرمايه داران ضمن ناآشنائي نسبت به معيارهاي اسلامي و عدم پايبندي به آنها، تنها هدف خود را كسب سود و منفعت قرار داده اند و لذا براي دستيابي به آن از هيچ تلاشي فروگذار نيستند. از اين رو مشاهده مي شود ارزشهاي والاي ديني و فرهنگي جامعه قرباني مطامع اقتصادي سرمايه داران مي گردد. براي زير پا گذاشتن اصول و ارزشها، استفاده از الگوهاي پوشش غربي، ماركها و مدلهاي خارجي بهترين ابزار و وسيله است. لذا طراحان لباس بويژه در عرصة پوشاك زنانه، با حمايت مالي قدرتهاي سرمايه اي استفاده از ژورنالهاي خارجي را براي طراحي و توليد لباس در دستور كار خود قرار مي دهند.
    مسئله ديگر در مقولة لباس پديدة مدگرائي است. اين پديده كه ساخته و پرداختة فرهنگ غربي است، موجب تجمل گرائي، مصرف گرائي مفرط، تفاخر و چشم هم چشمي، تزلزل شخصيت و اشتغالات نامطلوب ذهني در فرد مي شود و الگوهاي كاذب و ضدارزشي را ترويج مي دهد.
    بسياري از سرمايه داران در عرصه پوشاك براي نيل به اهداف اقتصادي خود از پديدة مد بعنوان يك اهرم مناسب براي جلب مشتري و فروش بيشتر استفاده مي كنند. ارائه الگوهاي جديد و جذاب در مقاطع زماني معين كه عموماً بصورت تقليدي و در قالبهاي ضدارزشي و غربي ارائه مي شوند، نظر خريداران را به خود جلب مي كند.
    براي معرفي يك الگوي جديد بعنوان مد در جامعه و جلب نظر افراد براي استفاده از آن، تبليغات بعنوان يك ابزار مؤثر و كارآمد بكارگرفته مي شود. معرفي الگوها و قالبهاي جديد پوشش از طريق رسانه ها و وسايل ارتباط جمعي از جمله راديو و تلويزيون، اينترنت و بويژه ماهواره ها و شبكه هاي خارجي، همچنين ارائه مدلهاي جديد لباس در مجلات و نشريات بويژه زنانه، تبليغ از طريق پوسترها و تراكتهاي تبليغاتي، عرضه عمدة الگوهاي جديد در فروشگاههاي بزرگ و مراكز عمدة فروش همراه با تبليغ و عرضه در ويترين، طراحي مدلهاي جدي با استفاده از ژورنالهاي خارجي و بكارگرفتن الگوها و مدلهاي نو و جذاب از سوي افراد سرشناس و مورد علاقه مردم بويژه بازيگران در فيلمهاي سينمائي و تلويزيون و نيز ورزشكاران از جمله عوامل مد شدن لباس و پوشش خاصي در جامعه است.
    البته گاهي دست اندركاران و سياستگذاران توليد و عرضه پوشاك براي مد شدن يك الگو، ابتدا آن را بصورتي محدود و با قيمتهاي بالا در ميان اقشار مرفه جامعه، ترويج و ارائه مي كنند. برخورداري محدود گروهي از افراد جامعه از اين الگو، نوعي امتياز فردي و اجتماعي را در ميان افراد بوجود مي آورد و علاقمندي ساير اقشار جامعه را براي برخورداري از آن مدل جديد بيشتر مي كند. اين زمينه مناسب موجب مي شود عرضه كنندگان در فرصت زماني مناسب الگوي مربوطه را بصورت انبوه و در قيمتهاي متعادل در اختيار جامعه قرار دهند و اين امر موجب مد شدن الگو در ميان افراد جامعه شود. بهر حال با وجود فوايد اقتصادي مدگرائي براي صاحبان قدرت و سرمايه، اين پديده پيامدهاي منفي و زيانباري از نظر فرهنگي براي جامعه دارد.

    در پايان اين مقاله به الگوهاي رايج پوشش زنان در بازار مصرفي مي پردازيم:

    بطور كلي الگوهاي پوشش زنان به سه بخش تقسيم مي شوند:
    الف – قالبها و الگوهاي متعارف و مشترك پوشش ظاهري زنان.
    ب – مدلها و طرحهاي متنوع و متغير كه در قالب الگوهاي مشترك بكار گرفته مي شوند.
    ج – مدلها و طرحهائي كه در شرايط خاص محيطي بكار گرفته مي شوند.
    قالبها و الگوهاي مشترك پوشش ظاهري زنان با توجه به هويت فرهنگي جامعه ما كاملاً تعريف شده اند و مصاديق آن محدود است و استفاده از آنها در نقاط شهري و مناطق غيربومي متداول مي باشد. اين الگوها عبارتند از:
    1- چادر 2- مانتو 3- مقنعه 4- روسري 5- شلوار 6- جوراب 7- كفش در هر يك از اين قالبها و الگوهاي متعارف و مشترك با توجه به شرايط زماني و مكاني، مدلها و طرحهاي متنوع و گسترده اي بكار گرفته مي شود كه بعنوان نمونه به برخي از اين مدلها مي توان اشاره كرد: چادر شامل دو مدل چادر معمولي و چادر عربي، همچنين چادر ساده يا طرح دار با جنسهاي پارچه اي متنوع مي شود.
    مدل مانتوها از تنوع بسياري برخوردار است كه بعنوان نمونه با مانتوهاي راسته (كوتاه يا بلند) مانتو كلوش. مانتو فون، كمركرستي، كيمونوئي، يقه دار يا بدون يقه، ساده يا پيله دار، چاك دار يا بدون چاك، مانتو خفاشي، باراني و روپوشهاي ساده و معمولي مي توان اشاره كرد.
    روسري ها از تنوع چنداني برخوردار نيستند و عمدتاً در قواره هاي 120،100،90 سانتي به فروش مي رسند. تنوع جنسي روسري ها بيشتر شامل كرپ خاوياري، ژورژت داخلي و خارجي با درصد مواد پلي ملر بالاست. البته امروزه استفاده از روسري هاي نخي سبك و نيز روسري هاي سيلك هندي نيز درميان بانوان متداول شده است.
    مقنعه ها شامل دو نوع مقنعة پفي و مقنعة چانه دار مي شود.
    شلوارهاي زنانه از نظر مدل، تنوع نسبتاً زيادي دارند كه از آن جمله عبارتند از: شلوارهاي معمولي پارچه اي بلند، شلوارهاي كشي و استرج، شلوارهاي ساق جورابي، پيله دار گشاد، شلوارهاي ميني، لي اعم از گشاد و تنگ، چاك دار يا بدون چاك و...
    جورابهاي زنانه نيز شامل دو مدل جورابهاي شاق كوتاه و ساق بلند يا شلواري مي باشد. بخش سوم مدلها و طرحهائي كه در شرايط خاصي محيطي بكار گرفته مي شوند كه از جمله آنها مي توان به لباسهاي محلي مربوط به قبائل مختلف و نقاط بومي و روستائي، لباسهاي مجلسي اعم از ميهمانيها، جشن و عروسي يا عزاداري، لباسهاي شغلي در برخي محيط هاي كاري همچون مدارس و بيمارستانها و لباسهاي زيرپوش و راحتي كه بيشتر در درون خانه استفاده مي شوند، اشاره كرد.

    پی نوشتها :

    1 - حداد عادل، غلامعلي، فرهنگ برهنگي و رهنگي فرهنگي، ص 64
    2 – مجموعه مقالات پوشش زن و عفاف، سازمان تبليغات اسلامي
    3 – ماهنامه صنعت نساجي، ص 122
    4 – سوره نور، آيه 26
    5 – كمپ، استورات، روانشاسي اجتماعي، سال 1369
    6 – مجموعه مقالات پوشش و عفاف، سازمان تبليغات اسلامي
    7 – مطهري، مرتضي، مسئله حجاب، ص 63
    8 – سوره ص، آيه 32
    9 – سوره احزاب، آيه 54
    10 – سوره نور، آيه 30
    11 – بحار الانوار، ج 4، ص 311
    12 – سوره احزاب، آيه 32
    13- وسائل الشيعه، ج 14، ص 138
    14 – سوره نور، آيه 31
    15 – همان
    16 – همان
    17 – سنن ابي داود، ج2، ص 383
    18 – سوره نور، آيه 31
    19 – سوره احزاب، آيه 32
    20 – نهج الفصاحه، ص 36
    21 – اما خميني (ره)، توضيح المسائل ، ص 365
    22 – سوره نور، آيه 30
    23 – التحقيق في الكلمات القرآن، ج 3، ص 129
    24 – سوره احزاب، آيه 59
    25 – مصباح المنير و لسان العرب، ج 2، ص 317
    26 – ميزان الحكمه، ج2، ص 25
    27 – همان
    28 – وسائل الشيعه، ج 3، ص 25
    29 – همان، باب 29، حديث 1
    30 – سوره نور، آيه 30
    31 – وسائل الشيعه، ج 14، ابواب مقدمات نكاح، باب 48، حديث 1
    32 – عروه الوثقي، كتاب النكاح، مسئله 35، ص 329
    33 – وسائل الشيعه، ج 3، احكام الملابس، باب 12، حديث 2
    34 – همان، ص 356
    35 – ميزان الحكمه، ج 5، ص 18
    36 – وسائل الشيعه، ج 3، ص 368

    منبع:نشريه انديشه صادق ، شماره 8-9

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    امنیت در سایه حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    منیت در سایه حجاب

    امنیت در سایه حجاب
    از جمله مباحثى كه همواره به عنوان يك موضوع بحث برانگيز و جنجالى، مطرح بوده، ذهن و ضمير انسان ها و جوامع بشرى را به خود معطوف و مشغول ساخته است، مقوله حجاب و تعيين حدود و ثغور آن، بوده است. عده اى رعايت حجاب و پوشش اسلامى را مانع حضور زنان در اجتماع تلقى كرده و مدعى هستند كه رعايت حجاب براى خانم ها، دست و پاگير بوده و مانع فعاليت هاى آنها در عرصه هاى سياسى، اجتماعى و فرهنگى مى شود و از اين ناحيه، آسيب هاى اقتصادى به جامعه و پيامدهاى روحى و روانى براى خانم ها به ارمغان مى آورد!
    برخى ديگر، قانون حجاب را مغاير اصل آزادى و دموكراسى معرفى نموده و با جديت تمام با آن مخالفت مى كنند و با كسانى كه با ميل و رغبت، حجاب و پوشش شان را به عنوان يك وظيفه و تكليف رعايت كرده و در اجتماع ظاهر مى شوند با شدت برخورد كرده و از امتيازات اساسى و مهم اجتماعى مثل رفتن به مدرسه، دانشگاه، استخدام در ادارات دولتى و گرفتن گذرنامه و... محروم مى كنند، آن هم در كشورهايى كه خود را مهد فرهنگ و تمدن و پايه گذار دموكراسى معرفى كرده و از آزادى هاى فردى و اجتماعى دم مى زنند!
    عده اى قابل توجه نيز حجاب را به عنوان يك اصل و رعايت آن را در جامعه لازم و ضرورى دانسته و از آن دفاع و حمايت مى كنند. هر يك از اين گروه ها از راه و روش خاصى پيروى كرده و ضرورت رعايت حجاب را از منظرهاى مختلفى بيان داشته اند.
    برخى ضرورت رعايت حجاب را از منظر روان شناسى مطرح كرده و به بحث و ارزيابى آن پرداخته اند و با توجه به نيازهاى روحى و روانى انسان، ضرورت رعايت حجاب را براى رشد و ترقى و تمرين تعالى او، معرفى كرده اند.[1]
    برخى ديگر حجاب را به عنوان يك امر فطرى، تلقى كرده و براى اثبات ادعاى خود به شواهدى از اوستا، تلمود، تورات و انجيل تمسك نموده اند اين دسته مدعى هستند كه حجاب به عنوان يك اصل مشترك در تمام اديان، جايگاه خاصى داشته و دارد.[2]
    دسته اى ديگر با توجه به فرهنگ مبتذل غرب و رواج برهنگى و آسيب هاى فراوان و پيامدهاى منفى آن «كه از اين رهگذر متوجه قشر حساس خانم ها شده، آمار و ارقام به خوبى آن را نشان داده و حكايت مى كند» به ضرورت رعايت حجاب استدلال كرده و آن را حريم امن براى خانم ها و رشد و سلامت خانواده و اجتماع ديده اند و معرفى كرده اند.»[3]
    عده اى ديگر حجاب را به عنوان تكليفى الهى تلقى كرده و در انجام رعايت آن، مثل ساير واجبات الهى، خود و ديگران را ملزم مى دانند و در انجام تكليف و پوشش اسلامى از سرزنش و ملامت ملامتگران و توهين و تحقير اين و آن، افسرده و عصبانى نمى شوند بلكه آن را به عنوان تكليف الهى كه باعث عفاف و پاكدامنى افراد و بهداشت و سلامت خانواده و اجتماع شده و رشد، ترقى و كمال آنان را به همراه دارد با عشق و علاقه رعايت مى كنند و رعايت آن را به ديگران نيز توصيه نموده و به انجام آن تشويق و ترغيب مى نمايند. البته طرح و دسته بندى نظريات به معناى مخالفت آنها با يكديگر نيست به گونه اى كه قابل جمع نباشد. بلكه مى توان گفت: رعايت حجاب را همه قبول دارند منتهى هر دسته از زاويه اى خاص بر ضرورت آن استدلال كرده اند.
    در اين ميان اگر آيات شريفه قرآن كريم در ارتباط با مقوله حجاب را ارزيابى كنيم متوجه خواهيم شد كه مسأله حجاب و پوشش كه به عنوان يك پديده بحث برانگيز و جنجالى در دنياى امروزى مطرح است امر جديد و نوظهورى نيست كه با آمدن دين مبين اسلام، تشريع شده باشد، بلكه اگر نگوييم اين مسأله ريشه در فطرت انسان دارد، لااقل مى توان ادعا كرد كه همراه با خلقت انسان، حتى قبل از هبوطش در عالم خاكى، مطرح بوده است، هنگامى كه آدم ابوالبشر و همسرش حوا، توسط دشمن قسم خورده اى به نام ابليس، وسوسه شده و به منطقه ممنوعه نزديك، و از حد و مرز تعيين شده تجاوز مى نمايند، يك باره خود را عريان و برهنه احساس مى كنند، سراسيمه اين طرف و آن طرف، دنبال پناهگاهى مى روند و بالاخره قسمت هايى از بدن خود را با برگ درختان مى پوشانند «هنگامى كه از آن درخت، چشيدند، عورت شان نمايان شد و آن دو براى پوشاندن عورت خود، به برگ درخت روى آوردند.»[4] بنابراين مسأله حجاب، ريشه در تاريخ انسان داشته، همراه و همزاد او از ابتدا تا حال و تا امتداد تاريخ، بوده و خواهد بود.
    در اين نوشته بر آنيم تا اهميت مسأله حجاب و رعايت پوشش اسلامى را از زاويه ديگرى ارزيابى نموده و نكاتى را يادآور شويم. چنانچه در ابتدا ذكر شد برخى مدعى هستند: رعايت حجاب و پوشش اسلامى، مانع حضور زنان در اجتماع بوده و فعاليت هاى سياسى، فرهنگى و اجتماعى آنان را محدود مى سازد. در جواب بايد گفت:
    اولاً: ادعاى ذكر شده، فريب و نيرنگى بيش نيست و اين نيرنگ هم از سوى كسانى مطرح مى شود كه از يك طرف حضور زنان را در مجامع عمومى و خصوصى براى تلذذ، عياشى و خوشگذرانى مى خواهند و از سوى ديگر، به خاطر خصومت و دشمنى كه با اسلام و پيروان آن دارند، براى مخدوش ساختن چهره و حيثيت آن، از هر وسيله و ابزارى استفاده مى كنند. از جمله ابزار و وسايلى كه براى رسيدن به اهداف شوم و استعمارى خود، بهره بردارى مى كنند اين است كه ارزش هاى اسلامى را به عنوان قوانين دست و پاگير، غير كار آمد و ارتجاعى، معرفى كرده و به خورد جامعه و مردم مى دهند. متن ذيل را كه گوينده آن يكى از مزدوران انگليسى است به عنوان نمونه مرور مى كنيم:
    «در مسأله بى حجابى زنان بايد كوشش فوق العاده به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بى حجابى و رها كردن چادر، مشتاق شوند، بايد به استناد شواهد و دلايل تاريخى ثبت كنيم كه پوشيدگى زن از دوران بنى عباس، متداول شده و مطلقاً سنت اسلام نيست. مردم همسران پيامبر را بدون حجاب مى ديدند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگى، دوش به دوش مردان فعاليت داشته اند پس از آن كه حجاب زن، با تبليغات وسيعى از ميان رفت، وظيفه مأموران ما آن است كه جوانان را به عشق باز و روابط جنسى نامشروع با زنان غير مسلمان كشانده و زنان كاملاً بدون حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلمان از آن تقليد كنند.»[5]
    ثانياً: اگر به تاريخ اسلام نگاه منصفانه داشته باشيم متوجه خواهيم شد كه فراوان بوده اند زنان مؤمن متدين و پاكدامنى كه با رعايت حجاب و پوشش اسلامى در كنار مردان مؤمن و مسلمان در صحنه هاى سياسى، فرهنگى و حتى نظامى، حضور داشته و فعاليت نموده در شرايط فعلى زنان مسلمان در جاهاى مختلف از جمله زنان ايرانى با رعايت حجاب و پوشش اسلامى در كنار ساير اقشار جامعه، در پست ها و مناصب گوناگون، مشغول تلاش و فعاليت هستند، رعايت حجاب را نه تنها مانع فعاليت هاى اجتماعى خود نمى بينند بلكه آن را به عنوان سدّ محكم و دژ نفوذناپذيرى مى دانند كه گوهر گران سنگ عفاف و حريم حرمت شان در برابر تيرهاى زهرآلود هوسبازان شرور و خداشناس حفاظت مى نمايد.
    ثالثاً: رعايت حجاب و پوشش اسلامى، نه تنها مانع حضور زنان در صحنه هاى سياسى و اجتماعى نمى باشد بلكه بر عكس، تشريع حكم حجاب از سوى شارع مقدس، در حقيقت مجوز حضور زنان در صحنه هاى اجتماعى به حساب مى آيد، و اِلاّ نشستن در منزل و ماندن در كنار اعضاى خانواده، رعايت نوع حجاب مورد نظر را نمى خواهد تا درباره آن حكمى صادر شود لذا صدور حكم پوشش اسلامى از سوى شرع مقدس بهترين دليل بر اين مطلب است كه دين مبين اسلام نه تنها با فعاليت هاى اجتماعى و فرهنگى زنان مخالف نيست بلكه خود زمينه حضور آنان را در فعاليت هاى اجتماعى فراهم كرده است.
    منتهى شرط حضور در اجتماع و فعاليت هاى سياسى، فرهنگى و اقتصادى به خصوص براى قشر خانم ها، ايجاد امنيت لازم در جامعه خواهد بود و از جمله عوامل بسيار مهم و اساسى كه در جهت آرامش و آسايش فرد و خانواده و امنيت در اجتماع، نقش ايفاد مى كند، داشتن حجب و حيا، رعايت اصول و ارزش هاى دينى و مذهبى از جمله رعايت حجاب و پوشش اسلامى توسط زنان و مردان مؤمن و متدين خواهد بود.
    اگر به آيات شريفه قرآن كريم و احاديث معصومين در ارتباط با پوشش اسلامى دقت كرده و اشارت ظريف و لطيف آن، مورد ارزيابى قرار گيرد. اين اصل و استنباط به دست خواهد آمد كه حجاب، محدوديت نيست بلكه مصونيت است. مصونيتى كه فرايند و محصول مبارك آن، سلامت، بهداشت و آرامش افراد خانواده ها و امنيت در جامعه خواهد بود. قرآن كريم، زنان و مردان مؤمن را مورد خطاب قرار داده و به آنان دستور مى دهد: «چشم چرانى نكنيد، دامن هاى خود را آلوده نساخته و حفظش كنيد»[6] به زنان تأكيد بيشترى نموده مى گويد: «حجاب و پوشش اسلامى را رعايت كرده، زينت هاى خود را آشكار نسازيد... و در نشست و برخواست هم به گونه اى عمل نمائيد كه متوجه زيور آلات شما نشوند.»[7] و در صحبت ها و مكالمات روزمره نيز با ناز و كرشمه، صحبت نكرده، ادا و اطوار زنانه كه آتش شهوت را شعلهور سازد، از خود نشان ندهند.»[8] «و مانند زنان نيمه عريان دوران جاهليت، تبرج نكرده و با خودنمايى و خودآرايى و لباس هاى نازك و بدن نما[9] از خانه خارج نشويد.»[10]
    همه اين دستورات براى آن است كه رعايت آن، علاوه بر اسقاط تكليف و امتثال اوامر الهى، سلامت و بهداشت روحى و روانى و آرامش و امنيت فردى و اجتماعى را به دنبال دارد. و تخلف و سرپيچى از آن، يعنى چشم چرانى، آلوده كردن دامن، آشكار ساختن زينت و زيور آلات، صحبت كردن با ناز و كرشمه و لهجه هاى مخصوص و مهيج و پوشيدن لباس هاى نازك و بدن نما، هر كدام به نوبه خود، باعث فساد، عياشى، تجاوزگرى و اضطراب و ناامنى مى شود و جامعه را به هرج و مرج مى كشاند.
    در احاديث نورانى كه از معصومين نقل شده است، نگاه كردن به نامحرم و چشم چرانى، به عنوان تير زهرآلود شيطانى، معرفى شده است، لذا امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «نگاه (و چشم چرانى) تيرى از تيرهاى مسموم شيطان است.»[11] در حديث ديگرى باز هم از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم «نگاه كردن تير زهرآلودى از ناحيه شيطان است چه بسيار نگاه هايى كه بعدها، حسرت و تأسف طولانى را به دنبال خواهد داشت»[12]
    امام على(عليه السلام) نيز مى فرمايد: كسى كه نگاهى را رها سازد، حسرت و تأسف او زياد مى شود»[13] در جاى ديگرى مى فرمايد: چه بسيار نگاههايى كه آه و حسرت به دنبال دارد.»[14] و در جملات ديگرى آن امام همام مى فرمايد: «نگاه و چشم چرانى، پيشاهنگ تمام فتنه هاست»[15] «چشم ها دام هاى شيطان هستند.»[16] و «چشم راهبر دل است»[17] به قول شاعر:
    زدست ديده و دل هر دو فرياد *** هر آنچه ديده بيند دل كند ياد
    بسازم خنجرى نوكش زفولاد *** زنم برديده تا دل گردد آزاد
    در واقع، نگاه هايى آلوده، مسموم و شهوت انگيز، آتش درون را شعلهور مى سازد كه فرايند و محصولى جز فحشا، سياهى دل; مشكلات و نارسايى هايى اجتماعى، نخواهد داشت. چشم چرانى دام شيطانى، بذر شهوت و رويشگاه فسق و فجور است كه دل را مى لرزاند، آرامش و ثبات را سلب نموده و باعث هرج و مرج و فتنه و فساد در جامعه مى شود.
    لذا چشم چرانى، اين تير مسموم و زهرآلود شيطانى اگر بدون قيد و بند، رها شود يقيناً سلامت و امنيت طرفين را به خطر مى اندازد، جوان و نوجوانى كه به كوچه و خيابان راه مى افتد اگر دستور اسلام را رعايت نكرده و نگاهش را كوتاه نكند و از طرف ديگر، كسانى كه بايد حجاب و پوشش اسلامى را رعايت كنند، رعايت نكنند، چشم جوان به صحنه هاى شهوت انگيز خواهد افتاد، و نيروى قدرتمند شهوت به جوشش و غليان آمده و تحريك خواهد شد، در چنين شرايط حساس و خطرناكى، اين جوان، يا بايد به عياشى، فساد و تجاوزگرى روى آورد و به خواسته هاى قوه شهوانى جواب مثبت دهد، امنيت خود و ديگران را به خطر اندازد، و يا با تخيل و تصور، با حالت افسرده و پريشان، زندگى بيمار گونه خود را ادامه داده آسايش و آرامش خانواده را بر هم زند. يكى از كارشناسان در اين زمينه مى گويد:
    «دوستانه مى گويم كه در تمام كلينيك هايى كه با پسران جوان مبتلا به استمناء، ارتباط غلط، خودكشى كرده، فرارى ها و... صحبت كرده ام، همه ريشه از تحريك هاى جنسى توسط حضور دختران بى بند و بار در جامعه گرفته بوده است، روزى هزاران نامه دريافت مى كنيم كه حكايت از روان پريشى مردان جوانى دارد كه با ديدن فلان شكل حضور زنان در جامعه به اين روز افتاده اند.»[18]
    آنچه از مجموع آيات، روايات و تجربيات كارشناسان به دست مى آيد اين است كه: چشم چرانى هاى هوس آلود بدحجابى و بى حجابى زنان و دختران بى بند و بار از جمله عوامل مؤثر در ايجاد اضطراب و نگرانى افراد و خانواده ها و هرج و مرج و ناامنى در جامعه به حساب مى آيد. در طرف مقابل اگر اصول و ارزش هاى اسلامى از جمله حجاب و پوشش اسلامى، رعايت شود از چشم چرانى و نگاه هاى آلوده جلوگيرى به عمل آيد و خانم ها در نشست و برخواست و صحبت ها و مكالمات روزمره، دستورات شرع مقدس را رعايت كنند يقيناً زمينه هاى فساد زدوده شده دام هاى شياطين بر چيده خواهد شد، آرامش روحى و روانى براى افراد و خانواده ها، نظم، ثبات و امنيت در جامعه پديد خواهد آمد. امام على(عليه السلام) مى فرمايد: كسى كه نگاهش را كاهش دهد، قلبش آرامى مى گيرد.»[19] و نعمتى بالاتر از آرامش قلب، وجود ندارد. اين موهبت بزرگ اگر در اعضا و افراد جامعه، محقق شده و تجلى پيدا كند، جامعه نيز به طبع اعضا و افراد خود، داراى امنيت و آرامش خواهد شد.
    در ارتباط با شأن نزول آيات 30 به بعد از سوره نور، تفاسير شيعه و سنى نقل كرده اند كه: «روزى در هواى گرم مدينه، زن جوانى در حالى كه روسرى خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بنا گوش او، پيدا بود، از كوچه اى عبور مى كرد، مرد جوانى از انصار، آن حالت را مشاهده كرد و چنان غرق تماشا شد كه از خود و اطرافش غافل گرديد و به دنبال آن زن حركت نموده تا اينكه صورتش به شى اى اصابت كرد و مجروح گرديد، هنگامى كه به خود آمد، خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) رفت و جريان را براى او بيان داشت، اين جا بود كه آيات سوره مباركه نور نازل گرديد.[20]
    در آيات شريفه سوره نور، از يك طرف مؤمنان اعم از زنان و مردان را مخاطب قرار داده دستور مى دهد كه نگاه هاى خود را كوتاه ساخته و به نامحرم خيره نشوند و از فساد و آلودگى دورى كنند و از سوى ديگر به خانم ها دستور مى دهد پوشش مناسب را رعايت كرده و زيور آلات خود را آشكار نسازند. تا حوادث نظير حادثه اى كه آيه در ارتباط با آن نازل شده است، اتفاق نيفتد و جوانان از خود بى خود نشده و دنبال زنان و دختران نامحرم راه نيفتاده امنيت و آرامش خود و ديگران را خدشه دار نسازند.
    در سوره احزاب نيز در يك جا به خانم ها دستور مى دهد: «در محاورات روزمره حالت عادى داشته و با ناز و كرشمه و طنّازى صحبت نكنيد و در كوچه و خيابان با بدن هاى نيمه عريان و لباس هاى بدن نما، ظاهر نشويد»[21]چند آيه بعد مى فرمايد: «با چادر و مقنعه اندام خود را بپوشانيد»[22] تمام اين برنامه و تأكيدها براى آن است كه; مردم، زن ها را به عنوان افراد عفيف و پاكدامن بشناسند و موجبات آزار و اذيت آنان را فراهم نسازند،[23] و چشم طمع ندوزند.[24] و در نتيجه امنيت و آرامش قشر خانم ها در سايه چادر و رعايت ضوابط شريعت و پوشش اسلامى، تأمين شود.
    در ادامه قرآن كريم مى فرمايد: با اين راه و روش، اگر بيماردلان هوسباز اصلاح نشدند و به آزار و اذيت خانم ها ادامه داده و امنيت و آرامش آنان را تهديد كردند. بر خورد شديدترى با آنان صورت خواهد گرفت: «اگر منافقان و بيماردلان «شهوت پرست» و كسانى كه در شهر، اضطراب و نگرانى به وجود مى آورند از اعمال زشت خود دست بر ندارند، ترا «اى رسول» عليه ايشان، بسيج خواهيم كرد، در آن صورت، مدت كمى در مجاورت با تو در اين شهر زندگى خواهند كرد و نابود خواهند شد.»[25] تا آرامش و امنيت در جامعه تأمين شود. از مجموع مطالب ياد شده اين نتيجه به دست مى آيد كه رعايت حجاب و پوشش اسلامى براى زنان و مردان مؤمن و مسلمان، تكليف الهى است. رعايت آن، علاوه بر اين كه موجب عمل به دستورات الهى مى شود، شخصيت فردى اجتماعى و معنوى انسان محجوب و پاكدامن، سير صعودى پيدا كرده و نردبان تعالى و تكامل را يكى پس از ديگرى طى خواهد كرد و از سوى ديگر در تأمين بهداشت روحى و روانى و آرامش خانواده ها و صفا، نورانيت و امنيت در جامعه نقش به سزايى ايفا مى كند. به اميد روزى كه جوامع اسلامى و انسانى از تمام آلودگى ها تصفيه شود و زمينه حضور زنان و دختران بدون دغدغه و دلواپسى، در اجتماعات فراهم شود.

    پینوشتها:

    [1]. آيا حجاب ضرورت دارد؟، دكتر شهريار روحانى.
    [2]. حجاب در اديان، على محمدى، ماهنامه پيام زن شماره هاى 18 و 19 و 20.
    [3]. نگاه پاك زن و نگاه هاى آلوده به او، آيين بهزيستى اسلام، ج 3، دكتر احمد صبور اردوبارى.
    [4]. قرآن كريم، اعراف/ 22:«فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَ تُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ».
    [5]. قرة العين «در آمدى بر تاريخ بى حجابى در ايران»، ص 40، سينا واحد، مؤسسه انتشاراتى نور.
    [6]. برداشت آزاد، از آيه 30 و 31 سوره نور: «قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَـرِهِمْ وَ يَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَ لِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرُ بِمَا يَصْنَعُونَ * وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»
    [7]. قرآن كريم، نور/ 31: «وَ لاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ... وَلاَ يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ»، ترجمه آزاد.
    [8]. قران كريم، احزاب/ 32: «فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفًا» ترجمه آزاد.
    [9]. محاسن التأويل، ج 13، ص 349، محمد جمال الدين قاسمى، يكى از معانى تبرج را لباس نازك، ذكر كرده است.
    [10]. قرآن كريم، احزاب/ 33: «وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَـهِلِيَّةِ الاُْولَى» ترجمه آزاد.
    [11]. دعائم الاسلام، ج 2، ص 202: «النظرة سهم من سهام ابليس مسمومٌ...»
    [12]. وسائل الشيعه، ج 14، ص 138: النظُر سهم من سهام ابليس مسموم و كم نظرة اَوْرَثَت حَسْرَةً طويلةً»
    [13]. غرر الحكم و درر الكم، ج 5، ص 195: «من اطلَقَ طَرْفه كَثُرَ اَسَفُ»
    [14]. همان، ج 4، ص 549: «كَم مِن نظرة جلبت حسرة».
    [15]. همان، ج 1، ص 262: «اللحظ رايدُ الفِتَن.»
    [16]. همان، ج 1، ص 335: «العيون مصائدُ الشيطان».
    [17]. همان، ج 1، ص 100: «العين بريد القلب.»
    [18]. مجله زن روز، 11 بهمن 1382، شماره 1932، صفحه 56.
    [19]. غرر الحكم و درر الكلم، ج 5، ص 449: «من غض طرفه اراحَ قلبه.»
    [20]. ر.ك: تفسير صافى، ج 3، ص 430 ; الدر المنثور، ج 5، ص 40 ; كافى، ج 5، ص 521.
    [21]. برداشت از آيه 32 و 33 سوره احزاب.
    [22]. قرآن كريم، احزاب/ 59: «...يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَـبِيبِهِنَّ...» ترجمه آزاد.
    [23]. برداشت از آيه 59 سوره احزاب «...ذَ لِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ...»
    [24]. قرآن كريم، احزاب/ 32: «فَيَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ»
    [25]. قرآن كريم، احزاب/ 60: «لَّئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَـفِقُونَ وَ الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِى الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لاَ يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلاَّ قَلِيلاً»

    محمد آصف عطايى
    منبع : مرکز فرهنگ و معارف قرآنی

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    تعداد صفحات :87      20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   >