• English / العربیة / French  
  •  

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    چه تفاوتي بين حجاب و عفاف وجود دارد؟

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    چه تفاوتي بين حجاب و عفاف وجود دارد؟

    1) حجاب و عفاف هر دو به معني مانع و بازدارنده هستند؛ اما حجاب مانع و بازدارنده ظاهري است؛ ولي عفاف مانع و بازدارنده باطن است.
    2) بين حجاب و عفاف تاثير متقابل وجود دارد؛ به اين ترتيب که هرچه عفاف دروني و باطني انسان بيشتر باشد، باعث رعايت حجاب و پوشش ظاهري بيشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم مي‌شود و در مقابل نيز هرچه حجاب و پوشش ظاهري بيشتر و بهتر باشد، موجب تقويت و افزايش و دستيابي انسان به مراتب بالاتر عفاف مي‌گردد.
    3) همانطور که برخورداري از حجاب و پوشش ظاهري به معناي برخورداري از همه مراتب عفاف نيست، عفاف بدون حجاب و پوشش ظاهري نيز قابل تصور نيست. لذا نمي‌توان خانم يا آقايي که عريان و يا نيمه‌عريان در انظار عمومي ظاهر مي‌شود را عفيف دانست.
    4) رعايت حجاب و پوشش ظاهري بر اساس ويژگي تاثير ظاهر انسان در باطن او، حد اقل يکي از علامت‌ها و نشانه‌هاي عفاف است.
    5) ممکن است برخي افراد حجاب و پوشش ظاهري داشته باشند ولي عفاف و طهارت باطني را در خويش به طور کامل ايجاد نکرده باشند. از سوي ديگر ممکن است افرادي بدون رعايت حجاب ظاهري ادعاي عفيف بودن نمايند و بگويند"آدم بايد قلبش پاک باشد" ولي بايد بدانند که قلب و درون پاک، ظاهر پاک را مي‌پروراند و هرگز قلب پاک، ميوه تلخ و ناپاک بدحجابي و يا بي‌حجابي نمي‌روياند.
    6) بنابراين مي‌توان گفت رابطه بين حجاب و عفاف مانند رابطه ريشه و ميوه است. يعني:
    عفاف ريشه حجاب و حجاب ميوه عفاف است.

    پایگاه خبـری انصارنیوز

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    باز هم مسئله ای دیگر در مورد حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    باز هم مسئله ای دیگر در مورد حجاب

    صغري صابري‌نيا- كارشناس رشته فقه و مباني حقوق اسلام

    پوشش اسلامي از احكام ضروري اسلام است و هيچ مسلماني نمي‌تواند در آن ترديد كند. زيرا هم قرآن مجيد به آن تصريح كرده است و هم روايات بسيار به آن گواهي مي‌دهند. به همين دليل فقيهان شيعه و سني به اتفاق به آن فتوا داده‌اند.
     
    پيشرفت صنعت و فناوري گرچه در روابط انسان با طبيعت و در زندگي مادي او تغييراتي ايجاد مي‌كند اما موجب تغيير و تحول در ماهيت انساني انسان نمي‌شود. همه چيز در طبيعت در حال دگرگوني و تغيير است ولي انسان همان انسان است و ارزش‌هاي برخاسته از فطرت الهي وي ثابت هستند. ما نمي‌توانيم انساني را كه هزار سال پيش مي‌زيسته بي‌فرهنگ و انسان كنوني را متمدن بدانيم آن هم تنها به خاطر نبود آهن آلات و ابزارهاي صنعتي؛ اختراعات به انسان شخصيت نمي‌دهند. انسان همان انسان است با همان نيازها، خواسته‌ها، آرزوها و آرمان‌ها. آنچه امروز تفاوت پيدا كرده ابزارها و راه‌هاي پاسخگويي به نيازها و خواسته‌هايند.
    خداوند متعال در آيه 30 سوره نور نخست به مردان مسلمان و سپس در آيه بعد به زنان مسلمان فرمان مي‌دهد از نگاه خيره به يكديگر و چشم چراني اجتناب كنند و در رعايت پوشش بدن از نامحرم كوشا باشند؛ “اي پيامبر، به مردان مومن بگو ديدگان خود را فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته،‌ دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. اين كار براي پاكيزگي‌ پاكي‌شان بهتر است، خداوند بدانچه مي‌كنند آگاه است.”
    “غض” در لغت عرب چنان كه مرحوم طبرسي در مجمع‌البيان(1)، اصفهاني در مفردات گفته‌اند به معناي فرو كاستن است. غض بصر يعني كاهش دادن نگاه، نه بستن چشم. البته متعلق به اين فعل و اينكه از چه چيز بايستي چشمان خود را فرو بندند ذكر نشده است اما با توجه به سياق آيات بويژه آيه بعد روشن مي‌گردد مقصود آن است كه خيره خيره، زن نامحرم را تماشا نكنند و از چشم چراني بپرهيزند. از سوي ديگر ممكن است مقصود از حفظ فرج در اين آيه پاكدامني و حفظ آن از آلودگي به زنا و فحشا باشد.
    اين دو آيه به معناي حفظ از نگاه ديگران و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است، آن گاه خداوند متعال فلسفه اين آموزه را نظافت و پاكي روح مي‌داند و بر خلاف اهل جاهليت قديم و جديد كه اين ممنوعيت را نوعي محروميت و اخلاق بي‌منطق و به اصطلاح تابو (تحريم‌هاي ترس آور رايج) مي‌دانند مي‌فرمايد اين پوشش به منظور طهارت روح بشر از اينكه پيوسته درباره مسائل مربوط به اسافل اعضا بينديشد، واجب شده است. (2)
    حد و پوشش
    در اين آيه خداوند متعال در خصوص پوشش بانوان آنچه را بر آنان لازم است به دو شكل بيان مي‌فرمايد؛
    الف) پوشيدگي سر و گردن
    ب) پوشاندن زينت‌ها
    “خمر” جمع خمار و به معناي روسري و سرپوش است. جيوب از واژه جيب به معناي قلب و سينه و گريبان است و در تفسير مجمع‌البيان چنين آمده است: زنان مدينه اطراف روسري‌هاي خود را به پشت سر مي‌انداختند و سينه و گردن و گوش‌هاي آنان آشكار مي‌شد. بر اساس اين آيه موظف شدند اطراف روسري خود را به گريبان بيندازند تا اين موانع، مستور باشد.(3)
    چه نوع پوششي توصيه شده است؟
    در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آنچه با توجه به كتب لغت و گفتار مفسران شيعه مانند علامه طباطبايي(4) و فيض كاشاني و علماي اهل سنت مانند قرطبي صحيح‌تر به نظر مي‌رسد آن است كه جلباب، پوششي چادر مانند است نه روسري و خمار. از ابن عباس و ابن مسعود روايت شده است كه منظور عباست. پس جلباب لباس گشاد و پارچه‌اي است كه همه بدن را مي‌پوشاند. ضمنا همان گونه كه مفسران بزرگ مانند شيخ طوسي و طبرسي فرموده‌اند در گذشته دو نوع روسري براي زنان معمول بود. روسري‌هاي كوچك كه آنها را خمار يا مقنعه مي‌ناميدند و معمولا در خانه از آن استفاده مي‌كردند و روسري‌هاي بزرگ كه بيرون از خانه از آن استفاده مي‌شد. زنان با اين روسري بزرگ كه جلباب خوانده مي‌شد و از مقنعه بزرگ‌تر و از رداء كوچكتر بود و به چادر امروزين شباهت داشت مو و تمام بدن خود را مي‌پوشاندند. جلباب، پوششي است كه روي همه پوشش‌ها به سر مي‌كنند و سراسر تن را مي‌‌پوشاند.
    نزديك ساختن جلباب (يدنين عليهن من جلبابيهن) كنايه از پوشيدن چهره و سر و گردن است يعني چنان نباشد كه چادر يا روپوش بزرگ تنها جنبه تشريفاتي و رسمي داشته باشد و همه پيكرشان را نپوشاند زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند كه نشان دهد اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند و از نگاه چشم‌هاي نامحرم نمي‌پرهيزند و از مصاديق و كاسيات عاريات، شمرده مي‌شوند يعني زناني كه بر اساس روايت نبوي ظاهرا پوشيده هستند ولي در واقع برهنه‌اند. در اين صورت شايسته دوزخ و آتش قهر الهي هستند چنان كه مردمي را به عيش شهوت خود آتش مي‌زنند. روي عن رسول‌الله(ص) “صنفان من اهل النار لم ....”(5)
    قرآن مي‌‌فرمايد و فرمان مي‌دهد: بانوان با مراقبت، جامه‌شان را برخود گيرند و آن را رها نكنند تا نشان دهند اهل عفاف و حفظ تقواي دل به شمار مي‌آيند. بخش پاياني آيه نيز بيانگر همين امر است يعني پوششي مطلوب است كه خود به خود دورباش ايجاد مي‌كند و ناپاك دلان را نوميد مي‌سازد.(6)
    فلسفه پوشش بانوان
    خداوند متعال درباره علت ضرورت پوشش اسلامي مي‌فرمايد: ذلك ادني ان يعرفن فلا يوذين (احزاب 59) برخي اين آيه را چنين معنا كرده‌اند؛ بدين وسيله شناخته مي‌شوند كه آزادند نه كنيز پس با آزار و تعقيب جوانان روبرو نمي‌شوند. بنابراين در عصر حاضر كه مسئله بردگي از ميان رفته اين حكم نيز منتفي مي‌شود.(7) ولي بايد گفت آيا ايجاد مزاحمت و آزار كنيزان رواست كه خداي متعال به زن‌هاي آزاد و غير كنيز بگويد شما خود را بپوشانيد تا شما را با آنها اشتباه نكنند و اشتباهي به جاي آنها شما را مورد اذيت قرار دهند؟ حقيقت آن است كه وقتي زن پوشيده و با وقار از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامني را رعايت كند فاسدان و مزاحمان جرات هتك حيثيت او را در خود نمي‌يابند. بيمار دلاني كه در پي شكار مي‌گردند، زن داراي حريم را شكاري مناسب نمي‌بينند.
    به عبارت ديگر، گر چه بر زنان كنيز حفظ پوشش كامل اسلامي واجب نباشد و گرچه شان نزول آيه طبق برخي مفسران اذيت و آزار زنان آزاده و غير كنيز از سوي مردان بوالهوس باشد، اما نه شان نزول مقيد يا مخصص مفاد دليل به همان مورد خاص شان نزول است و نه اذيت و آزار زنان كنيز و متعرض شدن آنان جايز است و نه مفاد آيه شريفه آن است كه شما خودتان را بپوشانيد كه با آنها اشتباه نشويد و به جاي آنها، شما را اذيت نكنند. آيا اگر بر فرض حفظ پوشش اسلامي به نحو كامل بر زنان كنيز واجب نباشد، اين بدان معناست كه تعرض به آنها جايز است، تا در اين صورت، زنان غير كنيز مدل لباس خود را تغيير دهند تا با آنان فرق داشته باشند؟ هرگز چنين نيست، دست تعرض خيانتكاران و چشم چرانان و بوالهوسان بايد قطع شود.
    در روايات آمده است: “المراه ريحانه” (8) زن همچون ريحانه ياشاخه گلي ظريف و خوشبو است. بي‌ترديد، اگر باغبان او را پاس ندارد، از ديد و دست گلچين مصون نمي‌ماند. قرآن كريم، زن مطلوب را كه در بهشت جاي دارد، به مرواريد محجوب و پوشيده در صدف تشبيه مي‌‌كند: (كامثال اللولو المكنون( )واقعه: 23) افزون بر اين، گاه آنها را به جواهرات اصيلي همچون ياقوت و مرجان، كه جواهر فروشان در پوششي ويژه قرار مي‌دهند تا همچون جواهرات بدلي به آساني در دسترس اين و آن قرار نگيرند و ارزش و قدرشان كاستي نپذيرد، تشبيه مي‌كند. بر اين اساس، مرحوم علامه طباطبايي(9) همين تفسير را بر مي‌گزينند. استاد شهيد مطهري در اين باره مي‌فرمايد: “حركات و سكنات انسان گاهي زباندار است. گاهي وضع لباس، راه رفتن و سخن گفتن زن معنادار است و به زبان بي‌زباني مي‌گويد: “دلت را به من بده، در آرزوي من باش، مرا تعقيب كن. گاهي بر عكس، با زبان بي‌زباني مي‌گويد دست تعرض از اين حريم كوتاه است.”
    بر اين اساس، مي‌توان فلسفه حجاب را چنين بيان كرد :
    -1 حجاب اسلامي: پيام فرهنگ اسلامي
    پوشش علاوه بر حفاظت از سرما و گرما،‌ كاركردهاي انساني مهمتري دارد. يكي از كاركردهاي آن، بار فرهنگي آن است. لباس، بيانگر شخصيت آدمي و سطح فكري و ميزان پاي‌بندي افراد به تقيدات اخلاقي و ضوابط اجتماعي است. نوع لباس حامل پيام است و زبان دارد. از اين روست كه لباس عروسي با لباس عزا متفاوت است و به دليل پيام اين دو لباس است كه اگر در مراسم عروسي، لباس عزا پوشيده شود، فرد صاحب لباس زير سوال مي‌رود و در انظار عمومي انگشت‌نما مي‌شود و چه بسا صاحبان مجلس، آن را توهين به خود تلقي كرده، از چنين فردي مي‌رنجند. لباس خانه با لباس بيرون متفاوت است. لباس مراسم و مناسك عبادي مانند لباس نمازگزار، يا لباس حاجي، با لباس منزل و اداره فرق دارد. لباس مذهبي‌ها با لباس اراذل و اوباش متفاوت است و افراد موجه اگر براي خواستگاري و يا براي گزينش اشتغال و يا حضور نزد شخصيت فرهنگي يا سياسي يا مملكتي مي‌روند، لباس هميشگي خود را نمي‌پوشند؛ چون لباس پيام دارد و حامل فرهنگ است، و گرنه به دليل بار هر لباس، پاسخ‌هاي مناسب دريافت نمي‌كنند. به همين دليل، لباس انسان، نخست تابع فرهنگ جامعه است و سپس تابع سليقه او.
    تغيير لباس، همواره پيامد تغيير يك فرهنگ است و انسان تا با فرهنگ خود وداع نكند، نمي تواند با لباس خود وداع كند، تا فرهنگ يك قوم را نپذيرد، لباس آن را به تن نمي‌كند. از اين رو، در احاديث وارد شده است كه “من تشبه بقوم فهو منهم” هر كه خود را به گروهي شبيه سازد، در اين صورت او نيز از آن گروه است.
    -2 حجاب اسلامي: بيانگر شخصيت رشد يافته اسلامي
    همان گونه كه در روانشناسي اثبات شده است، رفتار هر كس از شخصيت او نشات مي‌گيرد، همچنان كه قرآن كريم اين مطلب را تائيد مي كند: (قل كل يعمل علي شاكلته( )اسرارء 84) بگو هر كس بر پايه ساختار (رواني و بدني) خود عمل مي‌كند؛ يعني رفتار اشخاص، رنگ و بوي شخصيت آنها را مي‌دهد.
    به عبارت ديگر، شخصيت و باطن افراد به وسيله رفتار آنان قابل كشف است؛ چه اينكه “از كوزه همان برون تراود كه دراوست” بر همين اساس، رفتارهاي نا بهنجار نشان دهنده شخصيت ناسالم آن فرد است.
    گوردون ويلارد آلپورت، يكي از اولين نظريه پردازان شخصيت، با مهم دانستن دوره بلوغ در شكل‌گيري شاكله و شخصيت انسان، بيشترين نقش را در تشكيل شخصيت، به نيت‌ها، انگيزه‌ها و مقاصد شخصي مي‌دهد. با اين رويكرد، نظام‌هاي ارزشي افراد، كه همان فلسفه خاصي است كه هر فرد درباره زندگي دارد، مبناي ساختار شخصيت افراد مي‌باشد. اگر بخواهيم بدانيم كه هر شخص چگونه رفتار خواهد كرد، بايد از مقاصد، نيات و اهداف بلند مدت او آگاه باشيم؛ يعني هر كس طبق شخصيت شكل گرفته خود عمل مي كند و اصولا تلاش و تكاپوي انسان در زندگي، براي رسيدن به همان مقاصد و اهداف و ارزش‌هاست. (10)
    نوع لباس با توجه به تعريف هركس از انسانيت و ارزش‌هاي انسان تفاوت مي‌يابد. انسان مادي‌‌نگر، كه جز ظاهر دنيا حقيقتي را نمي‌بيند و نهايت قلمرو ديدش همان است كه با چشم سر مي‌بيند به طور منطقي جز به تن آرايي و دلبري از اين و آن نمي‌تواند بينديشد. در اين صورت ديگر لباس وسيله‌اي براي پوشش تن نيست بلكه براي آرايش او و خودنمايي است.
    زن مسلمان با الگوگيري از سرور زنان عالميان يعني حضرت زهرا(س) نهايت تلاش را در حريم گرفتن از نامحرمان دانسته، آن گاه كه ضرورت شخصي يا اجتماعي، او را به حضور در عرصه فعاليت‌هاي اجتماعي دعوت كند با پوشش مناسب شخصيت رشد يافته بر اساس ارزش‌هاي اسلامي را نمايان ساخته، خود را از تهديد نگاه آلوده ناپاكان حفظ مي‌كند.
    غريزه جنسي بسيار نيرومند، عميق و به تعبير استاد شهيد مطهري دريا صفت است(11) هر چه بيشتر اطاعت شود سركش‌تر مي‌شود، همچون آتش كه هر چه بيشتر به آن خوراك دهند شعله‌ورتر مي‌گردد. برخورد انسان با غريزه شهوت هميشه به يكي از گونه‌هاي ذيل بوده است؛ رهبانيت و سركوب كردن، آزاد گذاشتن، هدايت كردن.
    اسلام، راه اعتدال را كه راه مرسوم است انتخاب كرده و با قرار دادن مرزها و حدود، غريزه شهوت را در مسير صحيح خودش هدايت نموده است. رعايت مرزها و حدود در اعمال غريزه جنسي را هنگامي كه به صورت يك خلق و خوي نفساني درآيد عفاف يا عفت مي‌نامند.
    عده‌اي با مستمسك قرار دادن انسان حريص علي مامنع (انسان به هر چيزي كه از آن منع شود حرص مي‌ورزد و به سوي آن تحريك مي‌شود) سخنان امثال راسل و فرويد را تكرار مي كنند كه تنها راه آرام كردن غرايز را ارضا و اشباع بي‌حد و حصر آنها مي‌دانند. آنها مدعي هستند كه قيد و ممنوعيت، غريزه را توفاني و فرد را سركش و منحرف و ناآرام مي‌سازد و در يك كلمه محدوديت، غريزه را سركوب و توليد عقده مي‌كند اما اين نادرست است چون همان گونه كه استاد مطهري يادآوري نموده‌اند و هر يك از ما در وجدان خود مي‌يابيم، همه غرايز انسان يك سنخ نيستند تا حكم واحدي داشته باشند. در برخي از غرايز مانند گرسنگي، تشنگي و خواب پس از اشباع، رغبت انسان از بين مي‌رود اما برخي ديگر سيري ناپذيرند.
    بنابراين براي آتش غريزه دو چيز لازم است، يكي ارضاي غريزه در حد نياز طبيعي (پس رهبانيت نادرست است) و ديگري جلوگيري از تهييج و تحريك آن (پس اباحه گري و آزادي جنسي نادرست است.)
    به همين دليل اسلام برنامه هدايت را مد نظر قرار داده است و با اين انگاره كه اگر جامعه مملو از عوامل محرك شهوت گردد و حواس آدمي به طور مرتب در معرض امواج تحريك كننده اين قوه قدرتمند قرار گيرد، كنترل آن و رعايت عفت جنس بسيار مشكل خواهد بود. لذا مقرراتي منطقي و سعادت بخش را وضع نموده است.
    از اين رو پوشش اسلامي، كه هم عفاف است و هم آراستگي، طرح الهي است، ولي دعوت به برهنگي و بد حجابي و يا بي‌حجابي، نقشه‌اي است كه شيطان و ياران او طراحي و اجرا مي‌كنند.
    بنابر آنچه گذشت فلسفه حجاب، ايجاد مصونيت و حفظ گوهر عفاف است، نه محدوديت بي‌منطق و محروميت، چنان كه حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: “صيانت زن، او را شاداب‌تر و زيبايي‌اش را پايدارتر مي‌كند.”(12)

    پی نوشت

    -1 فضل‌بن حسن طبرسي، مجمع‌البيان وزمخشري، ج 7 و 8، ص 361
    -2 مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص 129
    -3 فضل‌بن حسن طبرسي، پيشين، ج 7 و 8، ص 217
    -4 سيد محمد حسين طباطبايي، (در تفسير آيه 32 سوره اعراف)، ج 16، ص 361
    -5 محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 2، ص 259
    -6 مرتضي مطهري، پيشين، ص 160 و 161
    -7 هما ميرزا وزيري، سيري دوباره در آيات حجات، پژوهش‌هاي قرآني، ش 27 و 28
    -8 شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج 14، ص 120
    -9 سيد محمد حسين طباطبايي، پيشين، ج 16، ص 361
    -10 گوردون آلپورت، رشد شخصيت، ترجمه فاطمه افتخاري، ص 96 -92
    -11 مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 19، ص 434
    -12 محمد محمدي ري شهري، پيشين، ج 9، ص 108

    www.resalat-news.com

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    نقش حجاب در ایمن سازی جامعه

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    نقش حجاب در ایمن سازی جامعه

    زن از دیدگاه اسلام دارای شخصیت شایسته و موقعیتی الهی است که می تواند مدارج کمال را طی کرده و به مراتب عالی انسانیت راه یابد. وجود زن زینت بخش آفرینش انسان است و افق روح او تجلی گاه رحمت. دامن زن مدرسه بشریت است و کمال مرد بدون او ممکن نیست. زن مظهر ظرافت و وجودش جمال آفرینش است. اصلاح جامعه در گرو تقوای زن و محیط خانواده کلاس درس اوست. جایگاه الهی و والای این گوهر آفرینش اقتضا دارد که در صدف حجاب قرار گیرد تا ارزش های او حفظ شود. یکی از مهم ترین علل حجاب برای زنان حفظ ارزش والای آنهاست. آنچه در این مقاله به اختصار به بحث پیرامون آن می پردازیم، نقش حجاب در ایمن سازی جامعه است که البته این ایمن سازی ممکن است در اشکال مختلف ذیل به ظهور رسد:
    ● استحکام پیوند خانواده
    بدون شک جامعه ای از سلامت کامل برخوردار است که خانواده به عنوان جزء کوچک جامعه از سلامت و استحکام کامل و کافی برخوردار باشد. از این رو، اگر خواهان سلامت و تقویت بنیان جامعه هستیم، باید همه نیروهای خود را در جهت استحکام و تقویت پیوندهای خانوادگی بسیج کنیم.
    آنچه موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین شود، برای تقویت کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر تلاش و کوشش را مبذول داشت و برعکس هر چیزی که موجبات سستی روابط زوجین و دلسردی آنان را فراهم می کند و برای زندگی خانوادگی آنها زیانبار است، باید با آن مبارزه کرد.(۱)
    قرآن مجید از زنان می خواهد که زینت های خویش را مگر برای شوهر و کسانی که با آنها محرم اند، آشکار نسازند.(۲)
    بدیهی است رعایت حجاب صحیح عامل مؤثری در حفظ زینت های زنان از نامحرمان و عامل مهمی در تقویت بنیان های خانواده است. اختصاص لذت های جنسی به محیط خانوادگی و در چارچوب ازدواج مشروع، پیوند زناشویی را محکم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین می گردد. حجاب و پوشش برای زنان، محیط جامعه را از بی بند و باری و آزادی های جنسی حفظ می نماید و جلوی جلوه نمایی های زنان و دختران گرفته می شود و ارضای نیازهای جنسی را در همان محیط خانواده محدود می نماید. آری! با بی حجابی روابط آزاد و نامشروع جنسی جامعه را فرامی گیرد و به همان نسبت کانون خانواده ها سست شده و آمار ازدواج کاهش می یابد و ازدواج های گذشته هم به جدایی و طلاق منجر می شود. بنابراین وجود خانواده سالم و مستحکم در گرو گسترش فرهنگ حجاب خواهد بود.
    ● حضور سازنده و سالم زنان در جامعه
    از یک سو، ظاهر زن بویژه اگر به ارائه ها و پیرایه هایی آراسته گردد، جذاب و هوس انگیز است، از سوی دیگر بخش عظیمی از نیروی انسانی یک جامعه که می توانند به رشد و تعالی آن جامعه کمک کنند و در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نقش آفرینی نمایند، زنان هستند. اسلام با طرح پوشش و حجاب در حقیقت جواز حضور زنان در اجتماع را به صورتی سازنده و سالم صادر نموده است و با دستورهای حکیمانه و راهگشا از یک سو این نیروی عظیم را از تباه شدن نجات داده و از سوی دیگر جلوی فسادگستری و ناهنجاری های ناشی از اختلاط زن و مرد را گرفته است.
    وجوب حجاب، خود بهترین و محکم ترین دلیل حضور سالم زن در اجتماع است؛ زیرا می دانیم حجاب و لزوم پوشش زن در مقابل نامحرم، در ارتباط با اجنبی است و روشن است که اگر زن می بایست در گوشه ای به دور از انظار، نگاه داشته شود و حضور در عینیت جامعه نداشته باشد، لزوم پوشش و حساسیت فراوان در این باره مفهومی نداشت.
    استاد جوادی آملی می نویسد: «بنابر آیه ۱۹ سوره نساء، قرآن ما را متوجه یک مطلب مهم می کند و می فرماید: با زن ها معاشرت نیک داشته باشید و زن را چون مرد در مجامعتان راه دهید و اگر خوشایندتان نیست که آنها را در مجامعتان شرکت کنند، این کار ناخوشایند را بکنید؛ چرا که ممکن است خیر فراوانی در آن باشد و شما نمی دانید.»(۳)
    همه آحاد جامعه در مقابل سلامتی جامعه مسئول اند و مسئولیت مهم تر در این باره بر دوش خانم هاست. آنها با رعایت پوشش اسلامی نه تنها جامعه را از آلودگی و بی بند و باری جنسی و هوس بازی حفظ می نمایند، بلکه خود به عنوان نیرویی کار آمد و اثر بخش در جامعه حضوری سالم، سازنده و مفید خواهند داشت که اگر اینگونه شود، مسیر ترقی و رشد برای آن جامعه روز به روز فراهم خواهد شد.
    ● ایجاد آرامش روانی
    جامعه ای دارای امنیت و آرامش کامل است که امنیت را در ابعاد مختلف برای همه افراد آن جامعه فراهم نماید. می دانیم بخش عمده ای از این مهم به عهده زنان است که با حفظ پوشش صحیح به این امر جامه عمل بپوشانند.
    اگر این حریم بین زن و مرد در جامعه از بین برود، آزادی معاشرت ها، بی بند و باری، هیجان ها و التهاب های جنسی افزایش یافته، به صورت یک عطش اشباع نشدنی در می آید. آری! اگر این حریم دریده شود، ضمانتی برای سلامتی شخص وجود ندارد. زن چون از صدف حجاب در آید، در معرض ضربات دیده های آلوده و قلوب منحرف قرار می گیرد و آرامش و آسایش خود را از دست داده و در نتیجه امنیت و آسایش افراد دیگر جامعه را نیز از بین می برد. در سایه رعایت عفاف، زن با شهامت هر چه تمام تر به وظیفه خود مشغول می گردد و خطری از ناحیه اجتماع متوجه وی نمی شود و او هم به آسایش و آرامش روانی جامعه آسیبی نخواهد رساند. قرآن مجید در خطاب به رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرمایند: «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که مقنعه های خویش را به خود نزدیک سازند که این پوشش نزدیک تر است که زنان به حیا و عفاف شناخته شوند و مورد اذیت نااهلان واقع نشوند.»(۴)
    بدین سان با قاطعیت تمام می توان گفت: حجاب در امنیت و آرامش روانی جامعه نقش بسزایی دارد. و زنان در حریم حجاب می توانند با خیالی آسوده در جامعه حضور یابند و به فعالیت های اجتماعی مفید بپردازند.
    ● کاهش مفاسد و رشد فضایل اخلاقی
     نقش حجاب در ایمن سازی جامعه از عواملی که موجب تقویت بنیان جامعه و رشد و پویایی آن می شود، تلاش در جهت کاهش مفاسد و به همان نسبت رشد و توسعه ارزش ها و فضایل اخلاقی در بین افراد جامعه است. جامعه ای که فساد و تباهی در آن رو به گسترش باشد، محکوم به نابودی و انحطاط است و زندگی افراد در آن از سعادت و خوشبختی به شقاوت و پستی کشیده خواهد شد. در این میان حجاب زن در جامعه که خودنمایی و جلوه گری آنان را محدود می کند عامل مهمی در کاهش مفاسد اجتماعی و به همان نسبت رشد فضایل اخلاقی خواهد بود.
    میل به خودنمایی و جلوه گری در سرشت زن نهفته است که باید در مسیر درست و هدفی والا به کار گرفته شود. بی گمان این گرایش در وجود زن اگر همچون سایر میل ها به درستی به کار گرفته شود، ثمرات مطلوبی خواهد داشت و در جهت کمال او کارآمد خواهد بود. اما اگر این گرایش، بدون حد و مرز باشد و خودنمایی و جلوه گری همواره و درهمه جا نمود داشته باشد، قطعاً فسادآفرین خواهد بود و در ایجاد زمینه های ناهنجاری در جامعه تأثیر خواهد گذاشت. زیبایی زن برای او سرمایه است، اما باید بجا و درست مصرف شود و زکات جمال زن همان حفظ پوشش و رعایت حجاب است. همان گونه که امیرمؤمنان می فرمایند: «زکات الجمال، العفافُ؛ زکات زیبایی، عفاف است.»(۵)
    به طور کلی جواز کشف حجاب در مقابل محارم از جمله شوهر، این غریزه را جهت می دهد که خود آرایی و جلوه گری زن مختص به شوهر باشد و منع آن در برابر نامحرم، این غریزه را کنترل می سازد و از مرزشکنی جلوگیری می نماید.
    قرآن مجید هم در موارد متعدد به زنان هشدار می دهد که از انجام کارهایی که سبب خودنمایی های مفسده انگیز می شود، جداً خودداری کنند: «وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَهِلِیَّه الاُْولَی؛(۶) مانند جاهلیت نخستین، با خودنمایی و خودآرایی از خانه خارج نشوید.» زمخشری همچون برخی از مفسران می نویسد: «مراد از جاهلیت نخستین، جاهلیت زمان ابراهیم(علیه السلام) است؛ چرا که زن ها لباسی مزین به مروارید به تن کرده، در محل رفت و آمد مردان حاضر می شدند.»(۷)
    علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان پیرامون این آیه می نویسد: «خداوند در این آیه به زنانی هشدار می دهد که با خودآرایی و خودنمایی، خود را گرفتار جاهلیت دیگری می نمایند. سعی کنید در هر دوره ای با حفظ شئونات، عفت اجتماعی را پاس داشته و فضای جامعه را آلوده نسازید.»(۸)
    آری! حفظ غریزه خودنمایی در زنان در همان چارچوبی که اسلام معین کرده است، می تواند گامی مؤثر در جهت مبارزه با مفاسد اخلاقی و خواهش های نفسانی در جامعه باشد و به همان نسبت مقدمات برای رشد و پرورش فضایل اخلاقی در جامعه فراهم شود. بنابراین حجاب عامل مؤثری در کنترل غریزه خودنمایی زنان است و در نتیجه وسیله مهمی در جهت کاهش مفاسد اخلاقی در جامعه به شمار می آید.
    ● حرمت بخشی به زنان
    زن مسلمان، تجسّم حرمت و عفت در جامعه است و حفظ پوشش نوعی احترام گذاردن به زن و حفظ وی از نگاه های شهوانی است. کلام گهربار حضرت صدیقه طاهره(علیها السلام) نشانگر لزوم محافظت از جایگاه والای زن است که فرمودند: «خیر النساء أن لایَرینَ الرِجال و لایراهُنَّ الرجال؛ بهترین زنان، زنی است که مردی را نبیند و مردی هم او را نبیند.»(۹)
    چنانچه زن، حدود را رعایت نکند، هر بیماردلی به او طمع می نماید و با نگاه آلوده اش حریم او را می شکند. زن شخصیتی است که باید سالم بماند و نسل سالم تربیت کند تا جامعه ای سالم داشته باشیم. اما چنانچه تحت تأثیر چشمان آلوده به گناه، به طرف شهوات سوق داده شود و در نتیجه هویت واقعی اش را فراموش کند و در چنگال بیماردلان و هوسبازان، گرفتار آید، از منش انسانی سقوط می کند و در این حالت او چگونه می تواند فرزندانی سالم به جامعه عرضه نماید؛ جامعه ای که سلامت و پویایی آن در گرو داشتن نسلی سالم است. بنابراین حجاب و پوشش عامل مؤثری در حرمت بخشی و تکریم زنان است و این حرمت بخشی موجب سلامت جامعه و نسل آینده خواهد شد.
    ● مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب
    در تهاجمات فرهنگی غرب و دشمنان اسلام که از سال ها پیش در جامعه اسلامی ما آغاز شده و روز به روز رو به افزایش است، یکی از ابزارهای مهم، به ابتذال کشیدن دختران و زنان است تا از این رهگذر مفاسد اخلاقی در جامعه افزایش یابد و بنیه های اعتقادی و فرهنگی و نیز پایبندی به ارزش های اخلاقی ضعیف تر شود. افزایش مدهای مختلف و نیز لباس های گوناگون در جامعه که از معیارهای اسلامی فاصله های بسیار دارد، گوشه ای از فعالیت های آنان است. از این رو رعایت حجاب اسلامی یکی از بزرگ ترین سد ها و موانع، در مسیر اهداف شوم دشمنان اسلام بویژه غرب است و بدین جهت پوشش اسلامی همواره هدف تیرهای زهرآگین آنها بوده است و اقرار کرده اند که اگر قلعه مستحکم حجاب زن مسلمان فتح شود راه بردگی جوامع اسلامی هموار می شود.(۱۰) پس زنان با رعایت حجاب اسلامی به عنوان نیروهای مسلح فرهنگی سدی محکم در برابر آنان به وجود می آورند؛ به گونه ای که می توان ادعا کرد که پوشش دینی پادزهر هجمه های فرهنگی غرب است.
    «فرانتس فانون» جامعه شناس انقلابی الجزایر که به خوبی از عهده تجزیه و تحلیل انقلاب الجزایر برآمده، با آنکه مسلمان نیست، می گوید: «زنی که بیرون را می بیند و خود دیده نمی شود، خود به خود محرومیت را بر استعمار تحمیل می کند.»(۱۱)
    ● شکوفایی علمی و اقتصادی
    بدون شک شکوفایی علمی و اقتصادی عامل مؤثری در پویایی و توسعه همه جانبه جامعه است و از آنجا که زنان نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می دهند، لذا می توانند نقش مؤثری در شکوفایی علمی و اقتصادی آن داشته باشند. از آن گذشته باید این حقیقت را پذیرفت که ابتذال و بی حجابی زنان نه تنها شرایط مناسب جامعه را برای رشد و شکوفایی علمی و اقتصادی مردان بر هم خواهد زد؛ بلکه تأثیر بسزایی در تضعیف روحیه علم جویی خود زنان و هدر رفتن منابع مالی آنان خواهد داشت. زنی که هر روز برای خودنمایی بیشتر و استفاده از مدهای جدید مبالغ هنگفتی هزینه می کند، دیگر نه تنها علاقه به فراگیری علم و بالابردن سطح معلومات خود ندارد، بلکه وقت و زمانی برای او باقی نخواهد ماند.(۱۲)
    بنابراین، باید گفت رعایت حجاب و پوشش اسلامی که عامل مهمی در جلوگیری از خودنمایی زنان است، ۱- از ورود زنان به ورطه مد ها و پوشش های کاذب و غیر اسلامی جلوگیری می کند و موجب هزینه شدن درست منابع مالی آنها و در نتیجه تقویت بنیه اقتصادی کشور خواهد شد. ۲- زمینه های لازم را برای حضور سازنده زنان در عرصه های علمی و پژوهشی فراهم خواهد کرد که در نهایت منجر به رشد و شکوفایی علمی جامعه خواهد شد.
    ● سلامت نسل آینده جامعه
    بدون شک جامعه ای سالم است که سلامت نسل آینده آن تأمین شده باشد و رعایت حجاب اسلامی نقش اساسی در حفظ نسل آینده و تأمین سلامت آنها دارد؛ چرا که زنان مربیان اصلی جامعه اند و انسان ها از دامن آنها به رشد و کمال می رسند. زنان با داشتن حجاب صحیح و کامل سعادت فرزندان آینده را تضمین می نمایند. همگان بر این مطلب اذعان دارند که بی بند و باری و رعایت نکردن حجاب، سبب افزایش روابط نامشروع در ابعاد گسترده خواهد شد و یکی از آثار آن همچنان که در مجامع غربی مشاهده می شود، افزایش فرزندان غیرقانونی و نامشروع و به طور کلی سقوط و انحطاط اخلاقی نسل آینده آن جوامع است.
    در حدیثی که از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «فرزند نامشروع به گناه و تحقیر کردن دین خدا و نیز بدرفتاری با مردم تمایل دارد.»(۱۳)
    اگر بخواهیم نسل آینده جامعه ما از سلامت کامل برخوردار باشد، باید از به دنیا آمدن کودکان نامشروع و غیرقانونی جلوگیری کنیم و ناچاریم به امر حجاب بیش از پیش اهمیت دهیم؛ زیرا در سایه حجاب و پوشش اسلامی بانوان است که خودنمایی های مفسده انگیز و روابط نامشروع مردان و زنان تا حدود زیادی از بین خواهد رفت. امید است که زنان کشور اسلامی ما با رعایت هر چه بیشتر حجاب اسلامی گامی مؤثر در جهت رشد و تعالی جامعه بردارند و هرگز تحت تأثیر تحلیل ها و برداشت های نادرست و غیر اسلامی قرار نگیرند.

    منابع

    ۱. مسأله حجاب، استاد مرتضی مطهری، ص ۸۹.
    ۲. نور‎/ ۳۱.
    ۳. زن در آئینه جلال و جمال، ص ۳۷۰.
    ۴. احزاب‎/ ۵۹.
    ۵. غرر الحکم و درر الکلم، ج ،۴ ص ۱۰۵.
    ۶. احزاب‎/ ۳۳.
    ۷. کشاف، ج ،۳ ص ۵۳۷.
    ۸. تفسیر المیزان، ج ،۱۶ ص ۳۰۹.
    ۹. وسائل الشیعه، ج ،۳ ص ۹.
    ۱۰. حجاب در عصر ما، محمد علی اکبری، ص ۹۳.
    ۱۱. پوشش در اسلام، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۵۲.
    ۱۲. ر. ک: مسأله حجاب، استاد مطهری، ص ۹۴.
    ۱۳. سفینه البحار، ج ،۱ ص ۶۵ .

    حمزه کریم خانی

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    حجاب مرز ميان زندگي خصوصي و عمومی

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب مرز ميان زندگي خصوصي و عمومی

    محيط اشتغال

    موضوع لباس محيط كار و فعاليت، يكي از مقوله هاي مهم فرهنگ سازماني است، چرا كه نوع پوشيدگي و رنگ لباس بر محيط كار و ارتباط سازماني اثرات متفاوت از يكديگر را دارد. هنوز در دنياي صنعتي، بر تفاوت لباس زن و مرد و ميزان پوشيدگي و رسميت آن _ از ديدگاه برنامه ريزي جنسيتي _ بررسي دقيقي نشده است. تنها يك كارخانه انگليسي به منظور ارتقاي سطح بهره وري خود اقدام به صدور بخشنامه اي كرد كه در آن زنان كارمند ملزم به پرهيز از لوازم آرايش و پوشيدن لباس هاي تنگ و كوتاه شدند، كه پس از اجراي آن مسؤولين شاهد افزايش توليد و بهره وري بودند، ولي طولي نكشيد كه اين بخشنامه ي موفق، با اعتراض كاركنان مرد، متوقف و بايگاني شد.
     
    فرهنگ سازماني به جز تجربه هاي موردي همچون امور فوق، توجه خود را به رسمي بودن لباس كار معطوف نموده است كه همين عنايت نيز به ديدگاه هاي ارزشي در خصوص پوشش مناسب محيط فعاليت، بسيار نزديك است.
    نويسنده ي كتاب مديريت در پهنه فرهنگ به دسته بندي تفكر حاكم بر سازمان ها در كشورهاي مختلف پرداخته، و فرهنگ ملل را از نظر تأثير پوشاك بر ارتباطات سازماني با يكديگر مقايسه نموده و به يك مورد عيني در فرانسه اشاره كرده است كه يكي از مديران، خانواده خود را در مجموعه تفريحي سازمان )با وجود آن كه خدماتش رايگان است( نمي آورده، زيرا قصد نداشته كه خانواده و كار خود را با هم درآميزد؛ گرچه فرهنگ سازماني او را به اين امر تشويق مي نمايد. نويسنده پس از ذكر حريم خصوصي و حريم عمومي كارمندان و جداسازي آن دو از يكديگر مي گويد:
    >امريكايي ها در مقايسه با اروپايي ها و آسيايي ها خودماني تر برخورد مي كنند و به راحتي مي توان با آن ها دوست شد، گرچه اغلب اروپايي ها معتقدند كه دوستي و اظهار ارادت آمريكايي ها سطحي و زودگذر است.< ([1]) اما اين دو نوع نگرش، در روي كرد به لباس سازماني نيز تفاوت خود را آشكارتر نشان مي دهد.
    اصولاً طرز لباس پوشيدن و انتخاب نوع لباس در محيط كار، ميزان رسمي بودن كار را در فرهنگ هاي مختلف نشان مي دهد، مديران شمال اروپا به خلاف اروپاي لاتين، دوست دارند لباس راحت و غيررسمي بپوشند. در اسكانديناوي حتي گاه در سمينارها، لباس غيررسمي و راحت مي پوشند، اما مديران فرانسوي بيشتر دوست دارند كه با لباسي رسمي و كراوات در مجالس حاضر شوند. براي مديران لاتين زبان (ايتاليايي، اسپانيايي، پرتغالي و ...) مد و سليقه مهم است، در حالي كه اين مسأله در انگلو ساكسون و آسيا مهم نيست. مديران زن فرانسوي به گونه اي لباس مي پوشند كه از نظر مديران زن امريكايي، كانادايي و انگليسي نامناسب است، در حالي كه در نظر زنان فرانسوي همتايان امريكايي آن ها مانند مردها لباس مي پوشند و اين امر به نظر آنان عجيب است. علاوه بر اين انتخاب رنگ لباس در محل كار نيز متفاوت است. مثلاً در انگليس به زنان شاغل گفته مي شود كه لباس و پيراهن قرمز و يا رنگ هاي روشن نپوشند، و يا در هلند كاركنان بانك ها، كت و شلوار قهوه اي نمي پوشند.([2])
    طرز لباس پوشيدن مي تواند نمايانگر موقعيت شغلي يا حالت جسمي، روحي فرد را در انجام كارهاي محوله نشان دهد، مثلاً در امريكا فردي كه آستين لباس خود را بالا بزند به مفهوم آن است كه مي خواهد به طور جدي مشغول كار شود، در حالي كه اين كار در فرانسه به معناي دست كشيدن از كار است. در يك روز خيلي گرم، شركتي همايش داخلي برگزار كرده بود، همه ي مديران آن شركت لباس غيررسمي و راحت پوشيده بودند، در حالي كه همكار آلماني آن ها كت و شلوار و كراوات مشكي به تن كرده بود، وقتي از او پرسيدند چرا در اين هواي گرم آن طور لباس پوشيده اي؟ پاسخ داد: ما اين جا براي كار آمده ايم! ([3])
    در خصوص انتخاب لباس كار دو شيوه مطرح است 1. روزهايي كه حجم كار و مراجعات ارباب رجوع كمتر است يك جور لباس مي پوشند.2. زماني كه مراجعات مشتريان زيادتر بوده و حجم كار بالا است، جور ديگري لباس مي پوشند! مثلاً در برخي از شركت هاي امريكايي در روزهاي به خصوصي مانند جمعه، به كاركنان خود اجازه مي دهند تا سر كار لباس غيررسمي و راحت بپوشند، در حالي كه اجراي همين روش در لندن مشكلاتي را ايجاد كرده است.
    در دهه ي 90 نظريه لباس راحت پوشيدن در محل كار دردسرزا شده بود، و آن دسته از افراطي هايي كه به شدت از طرح لباس غيررسمي در روزهاي جمعه حمايت مي كردند، پس از مدتي متوجه شدند كه چشم و همچشمي موجب بروز رقابت شديدي ميان كاركنان در طرز لباس پوشيدن شده است... .
    سه ماه پس از اجراي اين طرح، مؤسسه مالي ژاپني نامور اعلام كرد كه يك چهارم كاركنانش ترجيح مي دهند كه لباس رسمي بپوشند! همين مسأله در نمايندگي هاي آي . بي . ام و فورد امريكا در شهر داگنهام انگليس نيز اتفاق افتاد... اتحاديه ي كاركنان بانكي بيفو اعلام كرد كه كاركنان احساس مي كنند اجراي طرح لباس غيررسمي در روز جمعه، مرز ميان زندگي حرفه اي و زندگي خانوادگي را برمي دارد و مديريت، هميشه و هر وقت مي تواند كاركنان خود را وادار به انجام كار كند، مثلاً در شركت هاي غيررسمي مانند مايكرو سافت و ... با ديدن كاركنان تصور مي شود كه آن ها پشت ميزهاي كار خود زندگي مي كنند.
    بر اساس گزارش فوق، كاركنان نه تنها خود را در مقابل مديران آسيب پذير مي بينند، بلكه دوست ندارند حالت و نماد رسمي بودن خود را از دست بدهند.
    برخي شركت ها نيز از كاركنان خود مي خواهند كه با توجه به موقعيت شغلي، اجتماعي و فرهنگي مشتريان و ارباب رجوع لباس بپوشند. اين در حالي است كه شما به عنوان يك مدير در فرانسه يا ايتاليا نمي توانيد كاركنان بومي خود را وادار به پوشيدن لباس خاصي بكنيد، زيرا در اين كشورها، طرز لباس پوشيدن هر فرد را خودش انتخاب مي كند، چرا كه لباس بيانگر هويت اوست.([4])
    آنچه گفته شد، نشان گر اين است كه لباس وسيله جداسازي و رسمي كردن محيط فعاليت اجتماعي است. به بيان ديگر لباس نماد مرزبندي حيطه "خصوصي" و "عمومي" افراد است و اين نماد در لباس زنان به مراتب نمودارتر است.
    اگر بتوان از طريق پوشاك رسمي ، به فعال و پويا شدن محيط كار كمك كرد، مي توان نوع لباس را يكي از شاخصه هاي "رشد" محسوب نمود. در تفكر ديني اين وسيله نه تنها در جهت رسمي تر شدن محيط و خارج شدن از زندگي خصوصي به كار گرفته مي شود، بلكه مي تواند منشأ القاي تفكرات فرهنگي بسياري در جامعه باشد. براي مثال اگر يك پليس با لباس رسمي وارد جامعه شود، ذهن عمومي به اين باور سوق داده مي شود كه اين فرد حافظ امنيت بوده و اگر جرمي روي دهد، در مقابل آن مي ايستد. وقتي يك پزشك يا پرستار، با لباس رسمي خود در محيطي حاضر مي شود، ناخودآگاه تصور عمومي به اين سمت گرايش مي يابد كه فرد بيماري نياز به كمك دارد، همچنين اگر يك آتش نشان با لباس خود حاضر شود، همه فكر مي كنند كه آتش سوزي يا خطر آن مورد نظر است و ... . لباس زن مسلمان نيز لباس شغل نيست؛ بلكه لباس وظيفه اي است كه همزمان دو ارزش را به محيط القا مي كند:
    1. محيط فعاليت؛ محيطي كاملاً رسمي كه هر كس تنها با سرمايه ي تفكر، تعقل، علم و تجربه در آن به فعاليت مي پردازد، در اين محيط انتشار نماد جنسي و منحرف كردن اذهان مجاز نيست و هر كس بر اساس شخصيت خود عمل مي كند و نبايد غير از تلاش و فعاليت جهت نيل به اهداف معلوم و مشخص چيز ديگري مطرح باشد.
    2. زنان با لباس خود علاوه بر حاكم كردن تفكر و تعقل در محيط؛ بي آن كه از اعتقادات و باورهايشان كلامي به زبان آورند، ارزش هاي فرهنگي و معنوي را اشاعه مي دهند. از اين رو تمامي فعاليت هاي اجتماعي زن رويكرد فرهنگي، معنوي دارد و زنان در مشاركت هاي اجتماعي هم زمان دو وظيفه را به انجام مي رسانند.

    سيميندخت بهزادپور

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    بدحجابي در نگرش جامعه‌شناختي

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    بدحجابي در نگرش جامعه‌شناختي

    چكيده:
    يكي از رويكردهاي مطرح در زمينه تبيين انحرافات اجتماعي، رويكرد گزينش عاقلانه است. طبق يكي از نگاه‌هاي جديد در اين رويكرد، رابطه منحرفانه و كجروانه به منزله بازار انحراف و جرم است كه مشتمل بر تقاضا و عرضه مي‌باشد. بر طبق برداشت‌هاي جديد، فرد منحرف در بخش تقاضا قرار دارد و فرد بزه‌ديده به هيچ وجه در اين جريان، منفعل و بي‌تأثير نيست بلكه با قرار گرفتن در بخش عرضه، فعالانه در شكل‌گيري عمل منحرفانه شركت مي‌كند. اين مدل تحليل، در مورد انحرافات اجتماعي و اخلاقي ناشي از عدم رعايت حجاب صحيح كاربرد دارد و مستلزم سياست‌هاي كنترلي متناسب با خود است. اگر با اين رويكرد به تحليل برخي متون ديني (آيات مربوط به حجاب) بپردازيم، شاهد تأييد اين مدل در اين آيات خواهيم بود و تشريع حجاب به منزله يك سياست كنترلي، به خوبي در اين مدل معنا مي‌يابد.
    واژگان كليدي:
    حجاب، بدحجابي، انحراف اجتماعي، عرضه، تقاضا، زن.
    موضوع بدحجابي در جامعه ما از اموري است كه ذهن بسياري از دينداران جامعه را به خود مشغول داشته است. تلقي بدحجابي به عنوان امري نابهنجار و نامطلوب نشانگر اين است كه ذهنيت فرهنگي و ديني ما براي بدحجابي آثار و تبعات نامطلوبي قائل است و به تعبير ديگر، آن را علت برخي پديده‌هاي نامطلوب ديگر در جامعه مي‌انگارد. در اين نوشتار سعي شده، با مروري كوتاه بر نظريه‌هاي علمي ارائه شده در زمينه تبيين[1] (علت يابي) انحرافات و ناهنجاري‌هاي اجتماعي و سير تحول آن نظريه‌ها، موضع جديدترين نظريه‌ها، نسبت به اين تلقي رايج در ميان دينداران جويا شود و سرانجام با استمداد از بيانات عالمان ديني، از چشم‌انداز ديني به اين موضوع پرداخته شود. اما پيش از بيان نظريه‌هاي مطرح در اين زمينه، در ابتدا لازم است، مفاهيم اصلي به كار رفته در اين مقاله تعريف گردد.
     
    معني شناسي
    بدحجابي
    همان‌گونه كه از تـركيب لفظي ايـن مفهوم برمي‌آيـد، بـراي تعريف بـدحجابي بهتر است، در ابتدا حجاب و حدود آن مشخص گردد و از آنجا كه هدف دستيابي به اصطلاح شرعي اين مفهوم است، بايد ديد كه حجاب علاوه بر معناي لغوي، در شرع اسلام چه معنايي دارد. از نظر لغوي لغت حجاب به معناي پوشيدن، پرده و حاجب به كار رفته و در هيچ موردي اصالتاً به معناي نوع، سبك پوشيدن و نوع سبك لباسي كه پوشيده مي‌شود، اطلاق نشده است.[2]
    در اصطلاح فقهي نيز براي رساندن معناي پوشش زنان، از لغت حجاب استفاده نشده و نمي‌شود، بلكه از لغت «سَتر» كه به طور دقيق، در معناي پوشش و پوشاندن است، استفاده مي‌شود.[3]
    در مورد ميزان و مقدار پوشش بدن كه در شرع اسلام براي زنان واجب شمرده شده است، با نگاهي به رساله‌هاي عمليه مراجع تقليد مي‌توان دريافت كه حجاب صحيح و واجب عبارت است از، پوشانيدن تمام بدن به جز قرص صورت و دو دست (از مچ دست به پايين). اما اين تعريف فقهي تعريف حداقلي است و با نگرشي وسيع‌تر و ديدي اجتماعي به احكام اسلام شايد بتوان گفت تعريفي ناقص است. به سخن ديگر، برطبق رويكرد عالمان ژرف‌انديش ديني، با تأمل دقيق در منابع آموزه‌هاي ديني، مي‌توان از جنبه‌هاي فردي اين حكم فراتر رفت و به ابعاد اجتماعي اين رفتار متوجه گرديد. همان‌گونه كه استاد شهيد مرتضي مطهري خاطرنشان ساخته است: «پوشش ]وحجاب زن[ در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه‌گري وخودنمايي نپردازد.»[4] بنابراين، مقصود از حجاب اسلامي، آن نوع پوششي است كه داراي اين دو ويژگي باشد: 1)ـ حدود شرعي پوشش در آن رعايت شده باشد. 2)ـ با خودنمايي وجلب نظر نامحرمان همراه نباشد. طبق اين تعريف، حجاب امري نيست كه صرفاً به موضوع پوشش مرتبط باشد، بلكه امري رفتاري نيز هست.
    با روشن شدن مفهوم حجاب، تصور جامع‌تري از بدحجابي در ذهنمان شكل مي‌گيرد. بدحجاب فقط كسي نيست كه حد واجب حجاب شرعي را رعايت نمي‌كند؛ ممكن است كسي اين حدود را كاملاً رعايت كند ولي در عين حال وضع ظاهرش، نوع رفتارش با مردان، نوع سخن گفتنش، نوع راه رفتنش، حتي نوع نگاهش به افراد و اطرافش و در يك كلام، نوع رفتار ارتباطي او در اجتماع به گونه‌اي باشد كه «زبان‌دار»[5] باشد، يعني با زبان بي‌زباني توجه نامحرمان را به خود جلب نمايد. تذكر اين نكته لازم است كه ويژگي خودنمايي و به تعبيري، زباندار بودن رفتار و پوشش، ربطي به آگاهي و قصد فاعل رفتار يا پوشش ندارد و ممكن است اين جلب نظر غيرآگاهانه و غيرعمدي باشد.
    انحراف اجتماعي
    انحراف يا كجروي[6] به رفتار يا كنشي[7] اطلاق مي‌شود كه هنجارهاي مقبول جامعه را زيرپا مي‌گذارد.[8] در هر جامعه‌اي برحسب موقعيت‌هاي گوناگون، انتظارات خاصي از اعضاي جامعه وجود دارد. بي‌توجهي به اين انتظارات به معناي انحراف از آن‌ها محسوب مي‌شود. اين انتظارات و هنجارها بسته به اهميتي كه جامعه براي آن‌ها قائل است، مي‌تواند واكنش‌هاي متفاوت اجتماعي را در قبال نقض آن‌ها برانگيزد؛ بر اين اساس، هنجارهاي اجتماعي را به دو دسته كلي مي‌توان تقسيم‌بندي نمود:
    1)ـ شيوه‌هاي قومي[9]؛ شيوه‌هاي قومي به آن دسته از هنجارهاي اجتماعي اطلاق مي‌شود كه نقض آن‌ها هرچند نامطلوب و نابهنجار تلقي مي‌شود، ولي واكنش شديد مردم را در پي ندارد و واكنش در حد عدم تأييد آنان محدود مي‌ماند.[10] مانند كسي كه چشم‌چراني كند، اين رفتار گرچه امري نامطلوب تلقي مي‌شود ولي معمولاً مردم با مشاهده آن چندان واكنشي نسبت به فرد مزبور نشان نمي‌دهند.
    2)ـ رسوم اخلاقي[11]؛ يعني هنجارهاي نيرومندي كه از نظر اخلاقي مهم محسوب مي‌شود و مجازات متخلفان از آنها، شديدتر وشامل جريمه‌هاي مالي و فيزيكي مي‌شود.[12]براي مثال در جامعه ما حفظ حريم و احترام بانوان از هنجارهاي مهم به شمار مي‌رود و اگر كسي با گفتن متلك و ساير اذيت‌هاي كلامي اين هنجار را نقض كند، ساير افراد شاهد قضيه به شدت با وي برخورد خواهند كرد.
    3)ـ قانون[13]؛ قانون آن دسته از هنجارهاي اجتماعي است كه جامعه، آن‌ها را چنان براي بقاي خود حياتي مي‌داند كه هنگامي تخلفي در مورد آن صورت بگيرد، دولت و ابزارهاي حكومتي را به مقابله با آن‌ها وامي‌دارد و متخلف از آن‌ها ممكن است به زندان، محروميت از حقوق اجتماعي يا اعدام محكوم شود؛ مانند ارتكاب زناي به عنف.[14]
    در اين نوشتار مقصود از انحرافات اجتماعي، انحراف از هنجارهاي اجتماعي نوع دوم و سوم است، يعني انحراف‌هايي كه واكنش‌هاي نسبتاً شديد اجتماعي را ايجاد مي‌نمايد.
    تبيين‌هاي مختلف از انحراف اجتماعي
    انحراف اجتماعي مورد تبيين‌هاي مختلفي قرار گرفته است، از قبيل: تبيين‌هاي زيست‌شناختي، روان‌شناختي و اجتماعي. در تبيين زيست‌شناختي، محور اصلي‌موضوع، ويژگي‌هاي بيولوژي و زيست‌شناسي فرد منحرف است كه در آن ساختمان بدن تا عوامل ژنتيك شخص كجرو، مورد توجه و بررسي قرار مي‌گيرد.[15]در تبيين روان‌شناختي بر تفاوت‌هاي فردي اشخاص در شيوه تفكر و احساس درباره رفتار خويش تأكيد مي‌شود.[16] در تبيين اجتماعي كه اينجا صرفاً اين موضوع مورد بحث قرار مي‌گيرد، انحراف اجتماعي نوعي كنش اجتماعي محسوب مي‌شود؛ بنابراين براي شناخت آن لازم است، مروري كوتاه به رويكردهاي كلي و مهم در تبيين كنش اجتماعي شود تا در پرتو آن، پديده انحراف اجتماعي مورد توجه قرار گيرد.
    با مروري بر نظريه‌هاي گوناگون در اين حوزه، رويكردهاي عمده و مهم در اين زمينه به قرار ذيل مي‌باشد:
    1)- رويكرد كاركردگرا
    بر طبق رويكرد كاركردگرا[17] «شئون مختلف جامعه را بر حسب پيامدهاي سودمندي كه براي نظام بزرگ‌تر اجتماعي دارند، تبيين مي‌كنند.»[18] براي مثال اگر سؤال شود كه چرا در هر جامعه‌اي با وجود سياست‌هاي كنترلي، ميزاني از انحراف از هنجارهاي اجتماعي به چشم مي‌خورد، گفته مي‌شود كه به طور اساسي وجود ميزاني از انحراف و هنجارشكني در جامعه، براي حيات و بقاي آن مطلوب و حتي ضروري است؛ چرا كه انحراف و هنجارشكني موجب مي‌شود كه هنجارهاي اجتماعي از حالت اجمال و ابهام به درآيند و وضوح و روشني بيشتري براي آحاد جامعه پيدا نمايند و اين امر، وفاق بر سر هنجارها را كه اساس انسجام اجتماعي را تشكيل مي‌دهد، سهل‌تر مي‌سازد.
    2)- رويكرد ساختارگرا
    بـرحسـب رويـكرد سـاختارگرا[19] «شئون مختـلف جـامعه را بـرحسـب پيامدهاي پيش‌بيني‌پذير اوصاف ساختاري جامعه تبيين مي‌كنند.»[20]به عنوان نمونه در مقام پاسخ به اين سؤال كه چرا در جامعه ما با وجود مقبوليت عام يك سري ارزش‌هاي اخلاقي در باب روابط مرد و زن، انحراف اجتماعي در اين زمينه با درجات مختلف به چشم مي‌خورد، اگر پاسخ داده ‌شود كه چون ساختار اقتصادي كشور موجب شده كه افراد توانايي لازم براي تأمين حداقل امكانات براي تشكيل خانواده را نداشته باشند و به همين جهت از راه‌هاي خلاف هنجارهاي اجتماعي به تأمين نيازهاي غريزي خود روي مي‌آورند، در واقع تبييني ساختاري از اين پديده به دست آمده است.
    3)ـ رويكرد ماترياليستي
    در رويكرد ماترياليستي، با تحليل صورت‌هاي مختلف تكنولوژي و آرايش‌هاي اجتماعي حاكم بر توليد (پايه اقتصادي[21]) مي‌توان ويژگي‌هاي مهم حيات جمعي را تبيين نمود.[22] مطابق اين رويكرد، وجود انحراف اجتماعي و هنجارشكني در جوامع امروزي ناشي از اين امر است كه در اين جوامع اقتصاد سرمايه‌داري حاكم است. تأكيد بر فردگرايي يكي از نيازهاي حياتي چنين نظام اقتصادي است و رواج فردگرايي به معناي سست شدن پايبندي افراد جامعه به هر چيزي است كه لازمه‌اش كنار گذاشتن خواسته‌هاي فردي و توجه به اقتضائات زندگي جمعي است.
    چنان كه مشاهده مي‌گردد، اين سه رويكرد در تبيين كنش‌هاي اجتماعي از جمله انحرافات اجتماعي، بر عوامل كلان اجتماعي (كه در خارج از ذهن كنشگر قرار دارند) تأكيد دارند و به متغير فرد كنشگر، ذهنيت و فعل و انفعال‌هايي كه در ذهن او صورت مي‌گيرد تا به ارتكاب عملي منتهي مي‌شود، توجهي ندارند. هرچند توجه به عوامل كلان به هيچ وجه قابل اغماض نيست و در جاي خود ضروري است، ولي از آنجا كه كنش، از يك عامل انساني داراي آگاهي و اراده سرمي‌زند، نقش فرد كنشگر را نبايد از نظر دور داشت. در اينجا ضمن اذعان به سودمندي تبيين‌هاي سطح كلان، براي تبيين در سطح خرد، بر توضيح رويكرد ذيل متمركز مي‌گردد.
    4)ـ رويكرد گزينش عاقلانه
    رويكرد گزينش عاقلانه[23]، يك اصل محوري دارد و آن «اين است كه رفتار آدميان، هدفدار و سنجيده (سنجشگرانه) است...آدميان در چند راهي‌ها راهي را كه با اغراضشان موافق است اختيار مي‌كنند، براي رفتن به هر راهي محاسبه سود و زيان مي‌كنند... عملي عاقلانه و سنجيده است كه در چارچوب اطلاعات مشخص از شقوق مختلف، وسيله مناسبي براي رسيدن به هدفي باشد.»[24] بنابراين، رفتار منحرفانه نيز نوعي تصميم‌گيري فردي و گزينش عقلاني فايده‌گرايانه است كه پس از سنجش پيامدهاي مثبت و منفي رفتار منحرفانه صورت مي‌گيرد؛ به علاوه، در اين رويكرد اصل بر اين است كه امكان گزينش و تصميم‌گيري براي همه افراد به يكسان وجود دارد.[25]
    در قلمرو جرم‌شناسي، نقطه اوج اين نوع تبيين را در آغاز مي‌توان در قرن هفدهم ميلادي در ايده‌هاي مكتب كلاسيك در حوزه جرم‌شناسي مشاهده نمود.[26] اصول اين تفكر با پيدايش تفكر پوزيتيويستي در حوزه علوم طبيعي و انساني به دست فراموشي سپرده شد. از اواسط دهه 1970 به بعد نيز مي‌توان شاهد طرح تدريجي اين دست تبيين‌ها بود؛ در اين تبيين‌ها از نو، بزهكاران كنشگراني انديشه‌ورز تلقي مي‌شوند كه براي ارتكاب رفتارهاي انحرافي خود برنامه‌ريزي‌هاي خاص دارند، از جمله آن‌كه قبل از هرچيز، آماج‌هاي رفتار خويش را مورد توجه قرار مي‌دهند و اگر ضررها و خطرهاي عمل مورد نظر را بيش از منافع حاصل از آن ببينند، از ارتكاب آن چشم مي‌پوشند.[27]
    ـ رويكرد عرضه و تقاضا
    اهميت رويكرد گزينش عاقلانه در حوزه تبيين‌هاي خرد از رفتار منحرفانه در اين است كه اساس و مبناي نظريه‌ها و رويكرد‌هاي متفاوتي در اين زمينه شده است. يكي از اساسي‌ترين و قديمي‌ترين اين‌ها، رويكردي است كه رابطه منحرفانه و كجروانه را به صورت بازار عرضه و تقاضا تصوير مي‌كند و فرد كجرو را در جايگاه «عرضه‌كننده» مي‌نشاند.[28] «ارليش»[29] با چنين ديدگاهي نقش عوامل بازدارنده (مانند مجازات‌هاي قانوني و اجتماعي در نظر گرفته شده) را داراي اهميتي قاطع در تعيين فراواني انحراف و كجروي در هر جامعه‌اي مي‌داند.[30] بنابراين براي كنترل روند انحرافات، بايد بالا بردن هزينه جرم از طريق تقويت بازدارنده‌ها، مثل مجازات بزهكار، پليس و نظام جزايي را در دستوركار قرار داد.[31] اشكالي كه در اين رويكرد هست، اين است كه به طور مشخص بيان نمي‌شود كه در اين بازار انحراف و جرم، نقش تقاضا را چه كسي ايفا مي‌نمايد.
    اما روايت جديدتر تقرير «ون ديك»[32] از اين رويكرد است. وي فرد منحرف و آسيب‌ساز را شاخص بخش «تقاضا» و بزه‌ديده (كسي كه از رفتار انحرافي آسيب مي‌بيند) را شاخص بخش «عرضه» قلمداد مي‌كند؛ بدين معنا كه آنچه فاعل حقيقي كجروي در بازار جرم و كجروي دارد، صرفاً آمادگي و انگيزه و گاه ابزار لازم براي اين كار است؛ در مقابل، آنچه فرد بزه‌ديده عرضه مي‌دارد، آسيب‌پذير نماياندن خود و ايجاد اين باور در فرد منحرف است كه مي‌تواند انگيزه و توانمنديش براي هنجارشكني را به فعليت برساند. بدين‌سان روشن مي‌شود كه اين روايت از رويكرد گزينش عاقلانه، يك گام از روايت قبل جلوتر است؛ چرا كه تحليل خود را صرفاً بر شخص خاطي متمركز نمي‌سـازد بلكه به نقش‌آفرين بزه‌ديده در جريـان انحراف و كجروي صحه و تأكيـد مي‌گذارد. به تصريح برخي محققان[33] در خلال دهه 1990، «در ميان جديدترين معارف جرم شناختي، ديگر مسأله عمده، مجرم نيست بلكه بزه‌ديده است، يعني كسي كه شيوه زندگي و فعاليت‌هاي روزمره وي ممكن است او را در برابر جرم آسيب‌پذير كند.»[34] اين بيان گرچه به طور مشخص در مورد شكستن هنجارها از نوع قانون (نوع سوم از تقسيم‌بندي هنجارهاي اجتماعي) ابراز شده ولي به راحتي مي‌توان آن را به ساير هنجارهاي اجتماعي نيز تعميم داد.
    بدحجابي در رويكرد عرضه و تقاضا
    تبيين‎هاي مختلف از انحراف اجتماعي، به طور عام و نظريه مبتني بر ايده بازار عرصه و تقاضا به طور خاص، جنبه تبييني دارند؛ بدين معنا كه به دنبال تعيين مقصر اصلي در كنش منحرفانه و هنجارشكنانه نيستند. از اين‎رو، برحسب اين نظريه، كسي كه عامل انحراف تلقي مي‌شود (در صورتي كه انحراف در حد نقض قانون باشد)، از نظر حقوقي مسئول شناخته نمي‌شود و لازم نيست بار مجازات را تحمل كند. زيرا همان‌طور كه گفته شد، مقصود اصلي اين است كه در عين اذعان به مسئوليت فرد منحرف و متخلف نسبت به عمل خود، شناسايي زمينه و عوامل كوچك و بزرگي كه موجب پديدآمدن و تحقق كنشي كجروانه شده‎اند، فراهم گردد تا بدين ترتيب، سياست‌هايي كه در جهت كاهش انحراف پيشنهاد و اجرا مي‌شود، نسبت به برخي عوامل بروز انحراف دچار بزرگ‌بيني بيش از حد و نسبت به برخي ديگر دچار غفلت و جهل نگردد.
    براي مثال در مورد مبحث اصلي اين نوشتار كه در حوزه روابط بين مرد و زن مي‌باشد، به طور قطع هيچ جامعه‌اي را نمي‌توان يافت كه در اين مورد كاملاً فاقد هنجار و قواعد رفتاري باشد. نقض اين هنجارها نيز بسته به اهميت هنجار نقض شده، واكنش متناسب با خود را در پي خواهد داشت. برطبق نظريه‌عرضه و تقاضا، در راستاي حفظ هنجارها، حريم‌ها و ارزش‌هاي حاكم بر جامعه و نيز به دنبال راهكارهايي براي كاهش يا حذف انحرافات علاوه بر اينكه مجازات متوجه فرد منحرف مي‎شود، شخص بزه‌ديده هم (كه در اين موارد معمولاً جنس زن است)، از اين سرزنش و سياست در امان نمي‎باشد، چرا كه او هم صرفاً منفعل نبوده است. چون زنان به علت مطلوبيت‌هاي طبيعي‌ كه خواه‌ناخواه در ظاهر و جسم خود، در نظر مردان دارند و نيز به علت مطلوبيت‌ها و جذابيت‌هايي كه مي‌توانند آگاهانه يا ناآگاهانه (براساس تربيت نادرست) به رفتار خود در منظر مردان ببخشند، در بخش عرضه قرار مي‌گيرند. اين در حالي است كه در وضع عادي، جذابيت‌ها و مطلوبيت‌هاي مردان براي زنان از سنخ امور ظاهري و جنسي نيست و از اين لحاظ آنان عرضه كننده نيستند بلكه متقاضي هستند.
    بنابراين، هرقدر اين اقسام زيبايي‌ها از جانب زنان، بيشتر در دسترس مردان باشد، به معناي عرضه بيشتر آن‌ها در برابر انظار متقاضيان است. اقتضاي چنين وضعي، بيانگر اين پيام (هرچند معمولاً ناخواسته) از جانب زنان بالقوه بزه‌ديده به مردان بالقوه كجرو است كه آن‌ها به راحتي به اين نوع زنان دسترسي پيدا كنند. در اين صورت امكان نقض هنجار سهل‌تر و كم‌هزينه‌تر مي‌گردد. آنچه در اين ميان مانع بروز كنش كجروانه مي‌شود، يكي هزينه بالاي كجروي‌ به علت مجازات سنگين قانوني يا اجتماعي و ديگري، كاهش آگاهانه يا ناآگاهانه عرضه از طريق وجود الگوهاي رفتاري صحيح در ميان زنان است.
    با چنين مقدمه‌اي روشن مي‌شود كه بي‌حجابي يا بدحجابي به معناي عام، عرضه هرچه بيشتر است. يكي از راه‌هاي كاهش عرضه، رعايت حجاب به معناي عام آن (پوشش اندام و زباندار نبودن رفتار) است، چرا كه فرصت‌هاي هنجارشكني را از دست كجروان مي‌گيرد. البته اين نكته نيز شايان ذكر است كه اين پوشش و محافظت نبايد چنان افراط‌آميز باشد كه خود از سويي ديگر به جلب توجه و در نتيجه، به نوع ديگري از عرضه منجر شود. به طور كلّي اساس حد و مرز افراط و تفريط در اين باب بيشتر به عادات فرهنگي هر جامعه يا اجتماعات كوچكتر برمي‌گردد. براي مثال در اجتماعات روستايي، بيرون ماندن مقداري از موي سر زنان در برابر مردان نامحرم شايد عرضه و مايه جلب توجه نباشد (به همين دليل برخي مراجع از جمله حضرت امام (ره) در رساله‌هاي علميه خود هرچند با احتياط بسيار، اين مقدار را از شمول وجوب ستر استثنا كرده‌اند)، ولي معلوم نيست، همين امر در غير روستا چنين وضعي داشته باشد.
    پس از آشنايي با اين نظريات، نظرگاه متون ديني در تأييد يا نفي اين رويكرد مورد بررسي قرار مي‌گيرد. اما قبل از ورود به اين بحث لازم است، نكته‌اي در باب رابطه بين گزاره‌هاي ديني و نظريات علمي روشن شود. پرواضح است كه اعتبار گزاره‌هاي ديني اسلام، از اعتقاد به مبدأ وحي نشأت مي‌گيرد و تأييد يا عدم تأييد علوم تجربي نمي‌تواند و نبايد در پايبندي به گزاره‌هاي ديني دست‌كم در خصوص ضروريات دين خدشه وارد سازد. اما اين نكته‌ را نمي‌توان انكار كرد كه اطلاع از اين نظريات كه حاصل تلاش و كنكاش عقل بشري براي حل مشكلات زندگي و اصلاح راه‌هاي رفته است، مي‌تواند به فهم بهتر و روشنتر گوهرهاي گران‌بهايي كه منبع وحي در اختيار دينداران قرار داده، كمك شايان نمايد. به علاوه، اين نظريه و نظريه‌هاي مشابه آن تراوش ذهني كساني است كه در يك بستر فرهنگي خاص با سابقه تاريخي بي‌اعتنايي به گزاره‌هاي ديني پرورش يافته‌اند و كشانده شدن آنان به اتخاذ چنين مواضع علمي‌اي، به معناي يك عقب‌نشيني از مواضع علمي گذشتگان خود و به يك معنا دلالت‌گر بر آزمون تجربي گزاره‌هاي ديني اسلام است، امري كه امكان آن براي مسلمانان به لحاظ ويژگي‌هاي فرهنگي فراهم نيست.
    حجاب در قرآن
    عمده متون ديني كه در اين بخش مطرح مي‌گردد، آيات مربوط به حجاب است كه دو سوره قرآن، نور و احزاب آمده است. در اين نوشتار، به آنچه در اين آيات در مورد تعيين حد واجب آمده پرداخته نمي‌شود، بلكه مقصود اصلي بهره بردن از آن‌ها در راستاي موضوع بحث است.[35]
    محدود شدن تقاضا
    - «قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكي لهم اِنّ الله خبير بما يصنعون.»[36]
    خداوند متعال در اين آيه تكليف مرد نامحرم را در عرصه اجتماع و به هنگام برقرار كردن ارتباط با زن نامحرم مشخص ساخته است. خداوند متعال به پيامبر اكرم (ص) دستور مي‌دهد كه به مردان مؤمن ابلاغ كند كه از خيره شدن به زنان بپرهيزند و دامان خود را از گنـاه حفظ كننـد. (يـا بر طبق تفسير ديگري، فرج خـود را از ديـدگان ديگران بپوشانند.)
    محدود شدن عرضه
    زنان مؤمن همچون مردان بايد نگاه خويش را كنترل نمايند. اما آن‌ها علاوه بر اين تكليف مشترك، موظف به انجام تكاليف ديگري نيز هستند. اين تفاوت و تكليف اضافي، نه از روي تبعيض ناروا بين زن و مرد است بلكه متناسب با تفاوت ذاتي اين دو جنس است. مرد متقاضي است و همواره از طريق ديدن به دامن خطا مي‌افتد، بر خلاف زن كه چنين نيست. خطاي زن در نحوه عرضه زيبايي‌هاي خويش است كه همان خودنمايي و جلب نظر است؛ از اين رو، شارع مقدس با تشريع حجاب در نظر داشته كه عرضه، به حيطه خاصي (محيط امن خانواده) محدود شود. محدوديت عرضه، در اصل موجب محدود گشتن تقاضا مي‌گردد. زيرا زنان با رعايت و حفظ حجاب، خود را از هوس‌بازي‌هاي مردان در امان نگه مي‌دارند و مي‌توانند آزادانه در جامعه حضور پيدا كنند، بدون اينكه مورد اذيت و آزار قرار بگيرند و خود را به راحتي و ارزان در عرضه تماشاي مردان قرار دهند.
    همان‌طور كه در مفهوم‌شناسي حجاب ذكر گرديد، عرصه حجاب محدود به يك زمينه نيست، بلكه دامنة آن فراتر از حفظ پوشش ظاهري است كه به اين موارد اشاره مي‌گردد:
    1)- پوشش
    ـ «يحفظن فروجهن و لايبدين زينتهن الا ما ظهر منها و ليضربن بخمرهن علي جيوبهن»[37]، «و زيور خويش آشكار نكنند، مگر آنچه پيداست و سرپوش‌هاي خويش بر گريبان‌ها بزنند.» در فراز انتهايي اين آيه، دستور ديگري به عنوان مكمل حجاب شرعي ذكر شده كه مؤيد نگرش مذكور است: «و پاي به زمين نكوبند كه زيورهاي مخفيشان دانسته شود.» زنان عرب معمولاً خلخال به پا مي‌كردند و گاه براي آن‌كه بفهمانند كه زينتي قيمتي به پا دارند، پاي خود را محكم به زمين مي‌كوبيدند. مضمون اين نهي را مي‌توان توسعه داد وهر آنچه عرضه و خودنمايي زن تلقي مي‌شود، مانند استعمال عطرهاي تند و آرايش در چهره را مي‌توان ممنوع دانست.
    موارد استثنائي
    بدحجابي البته در جايي كه تقاضايي نباشد، منطق حكم مي‌كند كه اين حكم لغو شود، چنانچه در ادامه فرازي از اين آيه ذكر گرديده است. اين موارد استثنائي، گاهي در جانب تقاضا يعني مرد و گاهي در جنبة عرضه، يعني زن قرار دارد كه به اجمال شامل موارد ذيل مي‌گردد:
    ـ مرداني كه احتياج به زن نـدارند؛ «و زيور خـويش آشكار نكنند مگر ... مردان طفيلي كه حاجت به زن ندارند.»[38] مقصود از مردان طفيلي، قدر مسلم ديوانگان و افراد ابله است كه به علت عدم درك زيبايي‌هاي زنان در زمينه امور جنسي اساساً در خارج از دايره تقاضا قرار دارند.
    ـ كودك نابالغ؛ «كودكاني كه از راز زنان آگاه نيستند (يا بر كام‌جويي از زنان توانا نيستند).»[39]
    ـ زنان پير؛ «و زنان قاعده و بازنشسته كه اميد ازدواج ندارند، باكي نيست كه جامه خويش ]يعني روسري و چهارقد[ را بر زمين نهند ]البته[ در صورتي كه خود را به زيوري نياراسته باشد و قصد خودنمايي نداشته باشند؛ و اگر از اين نيز خودداري كنند برايشان بهتر است.»[40] اين آيه را مي‌توان به عنوان استثنايي ديگر بر حكم حجاب كه قبلاً ذكر شد دانست و فلسفه آن اين است كه اين زنان به طور عادي، چيزي براي عرضه ندارند و رغبت و تقاضايي نسبت به آنان وجود ندارد؛ از اين رو، وجوب حجاب (لزوم پوشانيدن سر در حضور نامحرم) از آنان برداشته شده است؛ ولي همان‌گونه كه در آيه تصريح شده اين رخصت مشروط به اين است كه قصد عرضه و خودنمايي در كار نباشد. دستور كلي اخلاقي‌ كه در انتهاي آيه آمده، مبني بر ترجيح داشتن رعايت عفاف در هر حالي و در هر سني، بيانگر توجه بيشتر شارع به جنبه عرضه و سالم نگه‌داشتن اجتماع از زمينه‌هاي انحراف است.
    ـ «والذين يُؤذون المؤمنين و المؤمنات بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتاناً و اثماً مبيناً يا ايها النبّي قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جَلابيبهنَّ ذلك أَدني اَن يعرفن فلا يؤذين و كان الله غفوراً رحيماًـ لئن لم ينته المنافقون و الذين في قلوبهم مرض و المرجفون في‌المدينة لنغرينّك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلاً.»[41] «آنان كه بدون جهت مردان و زنان با ايمان را آزار مي‌رسانند، بهتان و گناه بزرگي مرتكب مي‌شـوند. اي پيـامبر به همسـران و دختـرانت و بـه زنـان مؤمنيـن بگو كه روسري‌هاي خويش را به خود نزديك سازند (خود را با آن‌ها بپوشانند). اين كار براي اينكه شناخته شوند و مورد اذيت قرار نگيرند بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است. اگر منافقان و بيماردلان و كساني كه در شهر نگراني ايجاد مي‌كنند از كارهاي خود دست برندارند، ما تو را عليه آنان خواهيم برانگيخت؛ آن‌گاه فقط مدت كمي در مجاورت تو خواهند زيست.»
    اين آيات به خوبي صحنه بازار جرم و انحراف را تصوير مي‌نمايد. ظاهراً چنان‌كه برخي مفسرين گفته‌اند، گروهي از منافقين و افراد منحرف در اوايل شب كه هوا تازه تاريك مي‌شد، در كوچه‌ها و معابر مزاحم زنان (اكثراً كنيزان) مي‌شدند؛ براي مقابله با اين پديده دو راهكار در پيش روي جامعه قرار داده شده است كه هر يك در جاي خود اهميت دارد:
    - رعايت حجاب در خارج از منزل؛ زيرا از اين طريق زنان نجيب و عفيف يعني كساني كه قصد عرضه خود را ندارند، شناخته مي‌شوند و بيماردلان از اينكه چشم طمع به آنان ببندند و آنان را مورد اذيت قرار دهند، چشم مي‌پوشند.
    - برخورد فيزيكي و كاربرد زور و اجبار عليه افراد خاطي و منحرف؛ خداوند در اين آيه، افراد مزاحم و بيماردل را به حمله و حركت شديد پيامبر (ص) عليه آنان و حتي تبعيد از جامعه پاك اسلامي تهديد مي‌كند.
    نكته مهم ديگر در اين باب، مقدم داشتن راهكار فرهنگي است كه كانون آن را كنترل بزه‌ديدگان احتمالي و آماج‌هاي جرم و انحراف بر رفتار خود و محافظت آنان از خود در برابر افراد آماده ارتكاب انحراف و جرم تشكيل مي‌دهد. اين تقدم در ذكر راهكارها در آيه شريفه، هرچند تقدم زماني استفاده از راهكار اولي بر راهكار دوم را نمي‌رساند، ولي مي‌تواند بيانگر تأكيـد و اهميت بيشتر در نظر شارع مقدس باشد.
    2)- گفتار
    ـ «يا نساء النبي لستن كاحدٍ من النساء إن اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قبله مرض و قلن قولاً معروفاً.»،[42] «اي زنان پيغمبر، شما اگر پرهيزكار باشيد، همچون ساير زنان نيستيد؛ مواظب باشيد كه در سخن، نرمش زنانه و شهوت‌آلود به كار نبريد كه موجب طمع بيماردلان گردد؛ به خوبي و شايستگي سخن بگوييد.»
    خودداري از سخن گفتن به شيوه تحرك‌آميز، شـاخصه ديگر حجاب است. در اين آيه با صرف نظر از اينكه روي سخن با زنان پيامبر (ص) است، به خوبي نشان داده شده مرداني كه احتمال انحراف در آن‌ها وجود دارد، آنچه در نزد آنان است، آمادگي دروني و تقاضا است، اما طرف ديگر قضيه اين است كه درعرصه اجتماع آنچه مايه گسترش اين بيماري و خارج شدنش از حالت دروني و باطني به حالتي بيروني و عملي مي‌شود، عرضه نشود تا از اين طريق زن‌ها در امنيت قرار بگيرند و بتوانند آزادانه در اجتماع حضور پيدا كنند.
    بخشي از آيه 53 همين سوره، نيز همين مضمون را با بياني ديگر تأكيد و تقويت مي‌كند؛ آنجا كه خداوند به مسلمانان توصيه مي‌كند كه اگر از زنان پيامبر (ص) درخواستي دارند، خواسته خود را از پشت حجاب و پرده‌اي و بدون داخل شدن در منزل مطرح كنند: «وَ اذا سألتموهنَّ متاعاً فاسئَلوهنَّ مِن وراءِ حجابٍ»؛ سپس به علت اين توصيه اشاره مي‌فرمايد: «اين براي پاكيزگي دل شما و دل آنان ]زنان پيامبر[ بهتر است.» «ذلك اطهر لقلوبكم و قلوبِهنَّ» از مقدم داشتن «لقلوبكم» يعني دل شما مردان، بر «قلوبهن» يعني دل زنان پيامبر (ص)، شايد بتوان استنباط كرد كه آمادگي براي انحراف قلبي كه مقدمه انحراف عملي است، از راه شنيدن صداي جنس مخالف، در مردان بيشتر و قوي‌تر است لذا خداوند تكليف بيشتري را متوجه زنان كرده و آنان را به پوشاندن خود از ديدگان نامحرمان و محافظت خود از طريق حفظ حريم در رفتار و سخن واداشته است.
    3)- رفتار
    ـ «قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن.»،[43] «و به زنان مؤمن بگو كه چشمان خويش را ببندند.»
    ـ «وَ قرن في بيوتكن ولا تبّرج الجاهلية الاولي»[44]، «و در خانه‌هاي خويش قرار گيريد و مانند دوران جاهليت نخستين، به خودنمايي و خودآرايي از خانه خارج نشويد.» اين آيه نيز چنان‌كه از سياق آن پيداست، بر روي خارج شدن زنان پيامبر (ص) از منزل، همراه با عرضه خود به نامحرمان، حساسيت به خرج داده است. البته مقصود از آن حبس كردن زنان ايشان در منزل نيست، چرا كه تاريخ اسلام گواه آن است كه سيره معمول پيامبر (ص) بر چنين رفتاري استوار نبوده است و نيز فقط حفظ پوشش مراد نيست، بلكه خودنمائي در تمام صور و شيوه‌هايش، اعم از نوع نگاه و رفتار مورد نظر است.
    در مجموع، آنچه از ملاحظه چند آيه شريفه مذكور به دست مي‌آيد، اين است كه در تمام اين آيات، بيش از همه بر حفاظت زنان از خود در پوشش، رفتار، سخن و ...، و تأثير آن در پيشگيري از وقوع انحراف در مرحله عمل (و حتي در مرحله نيت و خطورات ذهني) تأكيد شده و فقط در يكي از اين آيات به راهكار كنترل از طريق اعمال زور و سياست‌هاي بازدارنده راهنمايي شده است. همين امر به ما نشان مي‌دهد كه در يك جامعه اسلامي، برابر تعاليم ديني و نتايج تحقيقات جديد علمي، در امر كنترل انحرافات اجتماعي و اخلاقي در روابط زن و مرد، نقطه تأكيد بايد بر مقاوم‌سازي بزه‌ديدگان (زنان) در برابر افراد آماده جرم و انحراف و كنترل عرضه در برابر افراد متقاضي، از طريق كار فرهنگي سنجيده و بلند مدت در زمينه ترويج معناي صحيح حجاب صورت گيرد.

    منابع

    مطهري، مرتضي: «مسأله حجاب»، انتشارات صدرا، تهران، سال 1366.
    سليمي، علي؛ داوري، محمد: «جامعه شناسي كجروي»، كتاب اول، پژوهشكده حوزه دانشگاه، قم، 1380.
    ليتل، دانيل: «تبيين در علوم اجتماعي»، عبدالكريم سروش، مؤسسه فرهنگي صراط، چ اول، 1373.

    پي نوشتها

    * - دانشجوي دكتراي جامعه شناسي سياسي، مدرس دانشگاه.
    [1] - explanation.
    [2] - مطهري، ص 78.
    [3] - همان، ص 79.
    [4] - همان.
    [5] - رك. همان، ص80 .
    [6] - deviance.
    [7]- در مورد تفاوت بين رفتار (behavior) و كنش (action) ، رك. سليمي و داوري، صص 208-206.
    [8] - همان، صص 224-222.
    [9] - folkways.
    [10] -رك. سليمي و داوري، ص 242.
    [11] - mores.
    [12] - سليمي و داوري، ص 242.
    [13] - law.
    [14] - رك. سليمي و داوري، ص 242.
    [15] - نك. همان، صص 406-384.
    [16] - نك. همان، صص 425-406.
    [17] - functionalist approach.
    [18] - ليتل، ص 151.
    [19] - structuralist approach.
    [20] - ليتل، ص 151.
    [21] - economic base.
    [22] - رك. ليتل، ص 195.
    [23] - rational choice approach.
    [24] - ليتل، صص 65-64.
    [25] - سليمي و داوري، ص 370.
    [26] - رك. همان.
    [27] - رك. همان، صص 371-370.
    [28] - همان، ص 321.
    [29] - Erlich.
    [30] - سليمي و داوري، ص 380.
    [31] - همان، ص 321.
    [32] - J.M. Van Dik.
    [33] - Barbara Hudson.
    [34]- سليمي و داوري، صص 324-323.
    [35]- در اين قسمت، از توضيحات و تفسير آيات مربوطه در كتاب «مسأله حجاب» (صص 80-125) استفاده گرديده است.
    [36] - نور، 30.
    [37] - همان، 31.
    [38] - همان.
    [39] - همان.
    [40] - همان، 61.
    [41] - احزاب، 60-58.
    [42] - همان، 33.
    [43] - نور، 31.
    [44] - احزاب، 33.

    مهدي صفار دستگردي

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    چارچوب اسلامی حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد



    چارچوب اسلامی حجاب

    ▪ شبهه:
    بعضی با طرح این پرسش که «چه اشکالی دارد در چهارچوب شرعی، هرکس هرجور که خواست لباس بپوشد؟»[۱] خواسته‎اند این شبهه را القا کنند که اسلام، فقط چارچوب کلی برای پوشش بیان کرده است و به صورت جزئی، شکل خاصی از حجاب و پوشش در متون دینی اسلام ذکر نشده است. آیا ادعای مذکور صحیح است؟
     

    ● نگاهی اجمالی به شکل‎های حجاب قرآنی بانوان

    ـ پاسخ:
    از نظر اسلام چارچوب واجب پوشش و حجاب زنان ـ که بیش تر مورد چالش و سؤال است ـ پوشاندن تمام بدن در مقابل نامحرم است، به استثنای صورت و مچ دست‎ها به پایین، که طبق نظر مشهور فقها پوشاندن آنها واجب نیست؛ البته بعضی از فقهای فعلی، به طور احتیاط وجوبی، پوشاندن صورت و دست ها را نیز لازم می دانند؛[۲] ولی حتی افرادی که پوشاندن آن را واجب نمی دانند، در اصل مطلوبیت و استحباب آن بحثی ندارند.[۳]
    علاوه بر پوشش لباس‎های معمولی، مثل پیراهن و شلوار، که زنان و مردان در داخل منزل استفاده می‎کنند، برای حجاب بیرون از منزل و در مقابل نامحرم، در قرآن و احادیث برای تأمین حجاب واجب زنان، از چند نوع پوشش خاص، نام برده شده است که دو نوع معروف آن «خمار» و «جلباب» است.
    الف) خمار
    وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ؛[۴] زنان باید سر، سینه، و دوش خود را با مقنعه بپوشانند.
    خُمُر جمع خمار، و مراد از آن پوشش مخصوص سر و اطراف سر بانوان، مثل مقنعه است.[۵] در بعضی تفاسیر، در ذیل آیه ی شریفه، از عایشه نقل شده است:
    زنانی بهتر از زنان انصار ندیدم. وقتی این آیه ی شریفه نازل شد، هر یک از آنها به سمت لباس‎های مخصوص خود رفتند و از آن تکه‎ای جدا کردند و خمار و مقنعه‎ای مشکی پوشیدند، گویی بالای سر آنها کلاغ نشسته است.[۶]
    از قضیه‎ی ذکر شده استفاده می‎شود که رنگ خمار و مقنعه در زمان صدور آیه، مشکی بوده است. برای این قضیه، از کتاب های لغت نیز می‎توان مؤیداتی ذکر کرد؛ مثلاً از بعضی کتاب های لغت، استفاده می‎شود در ریشه ی لغوی خمار (خ ـ م ـ ر) سیاهی اخذ شده است.[۷] به مشروبات الکلی نیز از آن جهت «خمر» اطلاق می‎گردد که باعث سیاهی و تیره‎گی عقل انسان می‎گردد. مخفی نماند که در آیه ی شریفه ی خمار، نکات تفسیری و ادبی و لغوی فراوانی وجود دارد که مقاله ی مستقلی را می‎طلبد.[۸]
    ب) جلباب
    یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛[۹] ای پیغمبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویش را به چادر فروپوشند؛ که این کار برای این که آنها به عفت و حریت شناخته شوند، تا از تعرّض و جسارت هوس‎رانان آزار نکشند، بر آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
    همان گونه که قبلاً گذشت جلابیب در آیه ی شریفه، جمع جلباب است و جلباب به معنای پوشش گسترده و فراگیر تمام بدن است، که زنان بر روی لباس‎های دیگر می‎پوشند؛ امروزه در زبان فارسی به چنین پوششی چادر گفته می‎شود. بر اساس تحقیقی که نگارنده انجام داده، بین جلباب قرآنی و چادرهای رایج، از نظر مفهوم، اندازه، کارکرد و حتی رنگ، همگرایی و شباهت‎های بسیار نزدیکی وجود دارد.[۱۰]
    علاوه بر قرآن که دو شکل خاص از پوشش فوق را برای زنان در مقابل نامحرم توصیه کرده است، در برخی احادیث نیز چهار پوشش ویژه برای زنان در مقابل نامحرم، به نام پیراهن، مقنعه، چادر، و ازار معرفی شده است.
    عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): و لغیر ذی محرم اربعهٔ اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار.[۱۱]
    ● فلسفه‎ی تفاوت پوشش زن و مرد
    ▪ شبهه:
    چرا حجاب زن و مرد تفاوت دارد و چرا باید مقدار پوشش بدن زنان بیش تر از مردان باشد؟ آیا این تفاوت غیر عادلانه و تبعیض آمیز نیست؟[۱۲]
    احکام تشریعی اسلام، متناسب با ویژگی های تکوینی و به منظور تأمین مصالح و دفع مفاسدی است که افراد را تهدید می‎کند. تفاوت زن و مرد در بسیاری از احکام تشریعی، از جمله حجاب نیز نشأت گرفته از تفاوت‎های تکوینی آنها است.
    تحقیقات علمی در فیزیولوژی و روان شناسی، در باب تفاوت‎های جسمی و روحی زن و مرد، ثابت کرده است که مردان نسبت به محرک‎های چشمی حساس‎تر از زنان اند و برعکس، زنان در مقابل محرک‎های لمسی حساسیت بیش تری دارند.[۱۳]
    تحقیقات و تجربه‎های علمی نشان می‎دهد که آن اندازه که مرد از نگاه کردن به تن و اندام زن تحریک می‎شود، زن از مشاهده ی مرد تحریک نمی‎شود. در روان شناسی جنسی نیز ثابت شده است که تمامی سطح بدن زن برای مرد محرک است، اما در مرد چنین نیست.[۱۴]
    دین مقدس اسلام نیز متناسب با ویژگی ها و تفاوت‎های تکوینی زن و مرد، احکام و تعالیم نورانی خود را تشریع کرده است؛ مثلاً برای حفاظت مردان از مفاسد ناشی از حساسیت بیش تر آنان نسبت به محرک‎های چشمی شهوت‎انگیز، آنها را به مراقبت و کنترل بیش تر چشم در مواجهه با نامحرم مأمور کرده است. در حدیثی از امام رضا(ع) نقل شده است:
    حُرِّم النظر الی شعور النساء المحجوبات بالازواج و الی غیرهنّ من النساء لما فیه من تهییج الرجال و ما یدعو الیه التهییج من الفساد؛[۱۵] خداوند نگاه کردن به موهای زنان ازدواج کرده ی محجوبه و غیر آنها را حرام کرده است؛ زیرا نگاه شهوت‎انگیز مردان، باعث تهییج جنسی، و تهییج جنسی باعث فساد است.
    در مقابل، به دلیل لطافت و حساسیت بیش تر زنان نسبت به محرک‎های لمسی، برای حفاظت آنان از مفاسد ناشی از این ویژگی، آنها را به حجاب و پوشش بیش تر در مواجهه با مردان نامحرم دستور داده است؛ به گونه‎ای که طبق فتوای مشهور فقها، زنان باید در مقابل نامحرم همه ی بدن، به استثنای وجه و کفین را بپوشانند؛ ولی این مقدار پوشش برای مردان واجب نیست؛ و این حکم اسلام، غیر عادلانه و تبعیض آمیز نیست؛ زیرا متناسب با ویژگی های متفاوت زن و مرد است.
    نکته ی دیگری که تبیین کننده ی تفاوت‎ حکم حجاب و پوشش زن و مرد از نظر اسلام می‎تواند باشد، تفاوت تکوینی و فطری آنها از نظر مقدار حیا و شرم است. در روایتی تصریح شده است: «الحیاء عشرهٔ اجزاء فتسعهٔ فی النساء و واحد فی الرجال»[۱۶]؛ حیا و شرم ده قسمت است، که نُه قسمت آن در زنان و یک قسمت آن در مردان است. آثار و شواهد تاریخ گذشته و حال پوشش زن و مرد نیز حاکی از این است که معمولاً پوشش زنان بیش تر از مردان بوده است؛[۱۷] بنابراین، یکی از علل دیگر پوشش بیش تر زنان نسبت به مردان، زیادی حجب و حیای آنان نسبت به مردان است که در روایت به آن تصریح شده و تجربه و واقعیت خارجی نیز مؤید آن است.
    ● کیفیت حجاب و پوشش فاطمه زهرا (س)
    ▪ پرسش:
    حضرت فاطمه ی زهرا(س) به عنوان بهترین الگوی تربیتی زن مسلمان، در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم، چه نوع حجاب و پوششی داشته‎ اند؟
    ـ پاسخ:
    در تاریخ نقل شده است که حضرت فاطمه ی زهرا(س) وقتی می‎خواستند به بیرون منزل و نزد پیامبر اکرم(ص) بروند، از پوشش‎های خاصی، مثل جلباب (چادر) و برقع (روپوش صورت) استفاده می‎کردند؛[۱۸] علاوه بر این، یکی از حوادثی که بیانگر مقدار حجاب حضرت فاطمه ی زهرا(س) در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم است، آمدن ایشان به مسجد برای دفاع از قضیه ی فدک است. در داستان غم‎انگیز غصب فدک آمده است: وقتی ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند که حضرت را از فدک محروم نمایند، ایشان با شکل خاصی از حجاب و پوشش، برای دفاع از حق خویش از منزل به مسجد آمدند. راوی داستان، شکل خاص حجاب حضرت را این گونه توصیف نموده است:
    لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت فی لمهٔ من حفدتها و نساء قومها تطأ ذیولها؛[۱۹] حضرت زهرا (س) هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم بر سر بستند و جلباب و چادر را، به گونه ای که تمام بدن آن حضرت را می پوشاند و گوشه های آن به زمین می رسید، به تن کردند و به همراه گروهی از نزدیکان و زنان قوم خود به سوی مسجد حرکت نمودند.
    قضیه ی فوق گویای آن است که پوشش بیرون از منزل حضرت «خمار» و «جلباب» بوده که قرآن به عنوان حجاب زنان دربیرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن یاد کرده است.
    ● رنگ جلباب و چادر قرآنی
    ▪ پرسش:
    چادر و جلباب قرآنی که حضرت فاطمه زهرا(س) در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن استفاده کرده‎اند چه رنگی داشته است؟
    ـ ‎پاسخ:
    قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است و برای عرب زبانان قابل فهم بوده است؛ بنابراین، باید بررسی نمود که زنان صدر اسلام، که نخستین مخاطبان آیه ی جلباب بوده‎اند، از واژه ی جلباب چه برداشتی داشته اند و تبادر و سبقت ذهنی آنها از آن چه بوده است. در کتاب سنن ابی داود از امّ سلمه، همسر گرامی پیامبر اکرم(ص) قضیه‎ای نقل شده است که مبین تبادر ذهنی زنان عرب آن زمان است.
    وقتی آیه ی جلباب «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ»[۲۰] نازل شد، زن های انصار از خانه‎هایشان خارج شدند، درحالی که پوشش‎های مشکی داشتند؛ گویی کلاغ بالای سر آنها نشسته است.[۲۱]
    در کتاب عون المعبود، شرح سنن ابی داود در توضیح قضیه ی یاد شده، آمده است:
    چون پوشش‎هایی که زنان انصار به عنوان جلابیب از آن استفاده کرده بودند دارای رنگ مشکی بوده است، آنان به کلاغ که رنگ آن مشکی است تشبیه شده‎اند.[۲۲]
    بعضی از تفاسیر مهم، مانند تفسیر الدر المنثور سیوطی، روح المعانی و تفسیر المیزان نیز در ذیل آیه ی جلباب جریان تاریخی فوق را نقل کرده‎اند. علاوه بر شاهد تاریخی مذکور، که سکوت پیامبر اکرم(ص) در مقابل رنگ مشکی پوشش زنان انصار، نیز دلیل بر تقریر و تأیید آن است، شواهد لغوی فراوانی نیز برای اثبات این مدعا وجود دارد که اساساً در ریشه‎ی لغوی جلباب رنگ مشکی اخذ شده است؛ زیرا جلباب در لغت از ریشه ی جُلب است و یکی از معانی جُلب در بسیاری از کتاب‎های لغوی معتبر، تیرگی و سیاهی است[۲۳]؛ مثلاً جُلب اللیل به معنای سیاهی شب آمده است. ابن منظور، صاحب کتاب لغت معتبر لسان العرب، پس از نقل شعری که بخشی از آن «و جُلب اللیل یطرده النهار» است تصریح نموده که گوینده ی شعر از جُلب، سواد و سیاهی را اراده کرده است.[۲۴]
    علاوه بر این، در بعضی از کتاب‎های لغوی معتبر، شواهدی از زبان عربی نقل شده، که جُلب در آنها به معنای تیرگی و سیاهی به کار رفته است؛[۲۵] هم‎چنین در برخی از کتاب هایی که درباره ی انواع لباس‎های اسلامی نوشته شده اند، جلباب به پوشش گسترده‎ی مشکی که زن روی لباس‎های دیگر می‎پوشد معنا شده است.[۲۶]
    از مجموع شواهد لغوی، تفسیری و تاریخی مذکور، به روشنی استفاده می‎شود که رنگ جلباب و چادر زنان عرب هنگام نزول آیه ی شریفه، مشکی بوده است؛ بنابراین، می‎توان گفت که چادر مشکی منشأ و ریشه ی قرآنی دارد.
    حال که ثابت شد چادر مشکی ریشه ی قرآنی و اسلامی دارد، پرسش مهم این است که آیا حکومت اسلامی ـ که فلسفه ی وجودی آن اجرای احکام قرآن است و برای تحقق احکام اسلام و قرآن این همه شهید و جانباز تقدیم خدا و قرآن نموده است ـ می‎تواند در مراکز اداری خود، به عنوان مهم ترین مراکز الگوسازی، چادر مشکی را به عنوان حجاب برتر و یکی از ملاک‎های گزینش زنان مورد توجه قرار دهد یا خیر؟
    پاسخ سؤال فوق مثبت است؛ زیرا پس از اثبات ریشه ی قرآنی و اسلامی برای چادر مشکی، وظیفه‎ی مسئولان یک حکومت قرآنی و اسلامی است که زمینه ی ترویج و تبلیغ عملی آموزه‎های قرآنی و از جمله استفاده از چادر مشکی را در مراکز اداری خود فراهم نمایند؛ و حتی هنگام گزینش کارمندان زن‎، التزام عملی به حجاب قرآنی و اسلامی را به عنوان یکی از ملاک‎های گزینش و ارزش یابی مورد توجه قرار دهند.
    با توجه به آنچه ذکر شد پاسخ این پرسش و شبهه که «چرا چادر سیاه در ادارات ملاک ارزشیابی است»،[۲۷] روشن می‎گردد.
    ● نگاهی اجمالی به دیدگاه اسلام در باب پوشش مشکی
    ▪ شبهه: آن‎گونه که بعضی ادعا کرده‎اند آیا از روایات می‎توان کراهت حجاب تیره، مثل چادر مشکی را اثبات نمود؟[۲۸]
    ـ پاسخ:
    اولاً، چگونه ممکن است که بر اساس ادله‎ی طرح شده در مباحث قبلی، رنگ جلباب و چادر قرآنی، همانند رنگ چادرهای رایج فعلی مشکی باشد، ولی بتوان در روایات معصومین(ع) حدیث معتبری مخالف قرآن، درباره ی کراهت استفاده از چادر مشکی پیدا نمود؟ آیا ممکن است اهل بیت(ع) به عنوان بهترین مفسران و شارحان قرآن مجید، در احادیث خود مطلبی خلاف قرآن فرموده باشند؟ پر واضح است که پاسخ این سؤال منفی است؛ زیرا یکی از ملاک‎های صحت و سقم احادیث، موافقت و مخالفت محتوای آنها با قرآن است. براساس ملاک یاد شده، فرضاً اگر روایتی درباره‎ی کراهت پوشش مشکی بانوان وارد شده باشد فاقد ارزش و اعتبار است.
    ثانیاً، روایاتی که از ظاهر آنها کراهت سیاه‎پوشی استفاده می‎شود، از نظر سند ضعیف اند. فقیه ژرف‎اندیش، مرحوم صاحب جواهر[۲۹] و مرحوم خویی[۳۰] نیز به ضعف سندی روایات مورد نظر تصریح کرده‎اند؛ بنابراین، به دلیل ضعف سند، این‎گونه روایات قابل استناد نیستند و نوبت به بررسی دلالت آنها نمی‎رسد.
    ثالثاً، ممکن است ادعا شود به دلیل متعدد بودن روایاتی که ظاهر آنها دلالت بر کراهت پوشش سیاه دارد؛ و نیز به دلیل این که ضعف سند روایات در مستحبات و مکروهات، مانند مورد بحث، خیلی مهم نیست، پس می‎توان در دلالت آنها بحث کرد.
    با فرض صحت ادعای فوق، بر اساس فحص و جست وجوی مفصلی که در احادیث انجام گرفت، حتی یک حدیث درباره‎ی کراهت پوشش چادر مشکی بانوان نیافتیم؛[۳۱] بنابراین، همان گونه که مرحوم صاحب جواهر فرموده‎اند، روایات مربوط به کراهت سیاه‎پوشی، شامل زنان نمی‎شود. ایشان در کتاب فقهی عمیق و معروف خود نقل کرده اند:
    طبق تصریح کتاب های متعددی از علمای امامیه، کراهت پوشش سیاه مختص مردان است؛ زیرا شارع مقدس پوشش غلیظ ‎تر و بیش تری برای زنان هنگام مواجهه با نامحرم قرار داده است[۳۲] و رنگ مشکی، در مقایسه با رنگ‎های دیگر، به نحو بهتری پوشش غلیظ‎تر و بیش تر را تأمین می‎کند.[۳۳]
    بنابراین، طبق نقل مرحوم صاحب جواهر، کراهت پوشش مشکی، مختص مردان است.
    به دلیل اختصاص کراهت پوشش مشکی به مردان، آن هم در غیر از کفش، عمامه و عبا، حتی یک نفر از فقیهان برجسته ی شیعه به کراهت چادر مشکی زنان فتوا نداده است، بلکه برعکس، بعضی از مراجع تقلید، مثل رهبر معظم انقلاب اسلامی، آیت الله خامنه‎ای به عدم کراهت چادر مشکی تصریح کرده‎اند و بعضی نیز، مانند آیت الله فاضل لنکرانی و آیت الله تبریزی بالاتر از عدم کراهت، به برتری حجاب با چادر مشکی فتوا داده و فرموده‎ اند:
    چادر مشکی بهترین نوع حجاب است.[۳۴]
    آیا می‎توان از ظاهر بعضی روایات، مثل روایت «پیامبر(ص) از پوشش لباس مشکی، غیر از سه مورد خفّ (نوعی کفش چرمی نازک) عمامه و کسا کراهت داشت»،[۳۵] استفاده نمود که پوشش لباس مشکی به طور مطلق و مشترک برای مرد و زن کراهت دارد؟
    اولاً، با فرض چشم‏پوشی از ضعف سند روایت فوق، تردیدی نیست که اساساً زن و مرد در برخی از موارد، از جمله پوشش و لباس، دارای احکام متفاوتی هستند؛ بنابراین، در خصوص احکام پوشش، نمی‎توان به قاعده ی اشتراک زن و مرد در احکام تمسک جست؛ مثلاً جامه ی زربافت و حریر برای زن جایز است، ولی برای مرد جایز نیست[۳۶]. مقدار پوشش زنان، طبق نظر مشهور فقها، همه ی بدن به استثنای گردی صورت و دو دست از مچ تا نوک انگشتان است،[۳۷] ولی مقدار پوشش مردان کم تر است؛ حتی از نظر رنگ پوشش نیز، استفاده از لباس احرام سفید برای مردان مستحب است، ولی زنان مجازند، به استثنای بعضی لباس‎های خاص مثل حریر محض، با هر لباسی، حتی دارای رنگ غیر سفید محرم شوند[۳۸].
    بنابراین، با توجه به احکام ویژه ی بانوان و آقایان در مورد لباس، نمی‎توان ادعا نمود که حکم کراهت در روایت فوق مطلق است و به طور مشترک شامل زن و مرد می‎شود.
    ثانیاً، بر فرض بپذیریم که روایت مذکور، مختص بیان حکم رنگ پوشش مردان نیست و شامل زنان نیز می‎گردد، به دلیل روایاتی که ظاهر آنها کراهت خواندن نماز در لباس مشکی، به استثنای سه مورد است،[۳۹] بعضی از فقها حکم کراهت لباس مشکی را نیز مختص به حالت نماز دانسته‎ اند.[۴۰]
    ثالثاً، بر فرض که روایت مذکور عام باشد و به طور مشترک، شامل زنان و مردان و نیز حالت نماز و غیر نماز گردد، باز روایت یاد شده دلالت ندارد بر این که پوشیدن لباس مشکی، مانند چادر مشکی برای زنان کراهت دارد؛ زیرا در روایات متعدد که از نظر مضمون و محتوا با روایت مورد بحث موافق اند، سه نوع پوشش، به نام های خفّ، عمامه و کسا از کراهت استثنا شده اند؛ و با توجّه به این‎که کسا از نظر لغت، و به قرینه ی حدیث شریف کسا،لباس بلندی است که تمام بدن را فرا می گیرد؛ بنابراین، عبای سیاه برای مردان و چادر مشکی برای زنان کراهت ندارد؛ و به نظر می‎رسد براساس همین استثنای کسا در روایت مورد بحث، هیچ یک از فقهای برجسته ی شیعه به کراهت پوشیدن چادر مشکی فتوا نداده است؛ بلکه برخی، چادر مشکی را بهترین نوع حجاب دانسته‎اند.
    مگر کراهت رنگ مشکی در دین اسلام یک حقیقت نیست؟ پس کدام دلیل سبب می‎شود در یک جامعه ی اسلامی ما مبلغ رنگ سیاه شویم[۴۱]؟
    ـ ‎توضیح:
    پرسش کننده ی محترم با قطعی دانستن حکم کراهت رنگ مشکی به طور مطلق از نظر اسلام، این‎گونه القا نموده است که استفاده ی افراد از لباس تیره و مشکی، نوعی تبلیغ فاقد دلیل به حساب می‎آید. عبارت فوق متضمن دو پرسش است؛ لذا هر پرسش را به طور مستقل پاسخ می‎دهیم.
    ۱) پرسش اول: مگر کراهت رنگ مشکی در دین اسلام یک حقیقت نیست؟
    پاسخ: با فرض پذیرش کراهت اجمالی پوشش مشکی در دین اسلام، تردیدی نیست که حکم مذکور برای هر نوع لباس و برای همه ی افراد، اعم از زن و مرد، و برای همه ی زمان‎ها نیست؛ یعنی موارد متعددی از حکم کراهت سیا‎ه‎پوشی استثنا شده است که مهم ترین آنها عبارت اند از:
    الف) عدم کراهت بعضی از پوشش‎های مشکی خاص
    قبلاً نقل شد که پیامبر اکرم(ص) از پوشش مشکی کراهت داشت، مگر در سه مورد: خفّ (نوعی کفش چرمی نازک)، عمامه و کسا[۴۲]. (لباس بلندی که تمام بدن را می پوشاند و شامل عبا و چادر مشکی بانوان نیز می‎گردد)؛ بنابراین، چند پوشش مشکی استثنا شده، کراهتی ندارند.
    ب) عدم کراهت لباس مشکی برای بانوان
    تردیدی نیست که در اسلام پوشش زن و مرد از جهات مختلف، مثل نوع، مقدار و حتی رنگ، متفاوت است. همان‎گونه که قبلاً از مرحوم صاحب جواهر نقل شد، طبق تصریح کتاب های متعددی از علمای امامیه، کراهت پوشش مشکی، مختص مردان است، نه بانوان.
    ج) عدم کراهت پوشش مشکی در مراسم عزاداری
    استفاده از رنگ مشکی در مراسم عزاداری برای زنان و مردان کراهتی ندارد؛ از این رو، سیره ی عملی مردم متدین و حتی غیر متدین، پوشیدن لباس مشکی در این مراسم است. در «سفینهٔ البحار» روایاتی ذکر شده است که بر جواز و مطلوبیت پوشیدن لباس مشکی در مراسم عزاداری دلالت دارد.[۴۳]
    با توضیحات فوق آشکار گردید که القای این فکر که کراهت رنگ مشکی در اسلام، یک حکم کلی و صددرصد است، غیر عالمانه و مغالطه‎آمیز است.
    ۲) پرسش دوم: کدام دلیل سبب می‎شود که در یک جامعه ی اسلامی ما مبلّغ رنگ سیاه شویم؟
    ‎ پاسخ: باید از ایشان سؤال کرد مراد شما از تبلیغ چیست؟
    الف) اگر مراد شما تبلیغ نظری و علمی به صورت نوشتن کتاب و مقاله است، در پاسخ می‎گوییم:
    اولاً، چنین تبلیغی غالباً در دفاع و پاسخ‎گویی از شبهات و سم‏پاشی بر ضد انواع حجاب اسلامی مثل چادر مشکی است.
    ثانیاً، بر فرض که تبلیغ نظری و علمی، حتی به صورت غیر دفاعی و ابتدایی درباره‎ی چادر مشکی بانوان زیاد باشد؛ اگر این‎گونه تبلیغ مستند به ادله و شواهد قوی و با روش صحیح انجام گیرد، نباید از آن برآشفته شوید، بلکه اگر آن را قبول ندارید، به طور منطقی و استدلالی می‎توانید آن را نقد نمایید.
    ثالثاً، ای کاش شما نیز به این پرسش پاسخ می‎دادید که با استناد به چه دلیلی در جامعه ی اسلامی به تبلیغ لباس‎های نازک، کوتاه و رنگارنگ برای بانوان و دختران اقدام می‎کنید؟ متاسفانه در اغلب مقالاتی که به تبلیغ لباس‎های مذکور پرداخته می‎شود، به جای برخورد اثباتی، یعنی ترویج و تبلیغ لباس مورد نظر خود با دلیل و منطق، غالبا از طریق سلبی، یعنی تخریب حجاب برتر، مثل چادر مشکی اقدام می‎شود.[۴۴]
    ب) اگر مراد شما از تبلیغ، تبلیغ عملی چادر مشکی در سطح جامعه است، باید گفت که به دلیل برخورداری حجاب مذکور از حمایت ادله ی عقلی و نقلی، این‎گونه تبلیغ هیچ منع عقلی و شرعی ندارد. با دقت در پاسخ فوق، نادرستی این سخن که چرا کسی برای این سؤال که چرا تیره پوشی تبلیغ و ترویج می‎شود پاسخی ندارد،[۴۵] نیز آشکار می‎گردد.
    ▪ شبهه:
    برخی با این عبارت که «در سال‎های نخست انقلاب اسلامی، بیش تر خانم‎ها از چادرهای رنگ روشن و گلدار استفاده می‎کردند که پوشش خوب و کاملی نیز بود»،[۴۶] خواسته‎اند این شبهه را القا کنند که چادرهای زنان در سال‎های نخست انقلاب واجد چهارچوب شرعی بوده است. آیا ادعای مذکور درست است؟
    ـ پاسخ:
    اولاً، بر فرض بپذیریم که خانم‎ها در اول انقلاب از چادرهای گلدار و رنگ روشن استفاده می‎کردند، مگر هر کاری که در سال‎های نخست و پرالتهاب انقلاب ـ که به طور طبیعی به دلیل مسائل روزمره و پیچیده ی انقلاب، فرصت تبیین و تعمیق مبانی دینیِ وجود نداشته است ـ توسط بانوان انجام شده است، شرعاً خوب و قابل دفاع است که اکنون پس از بیست سال، عمل کردِ آن زمان، ملاک و معیار و حجت شرعی باشد؟[۴۷] روشن است که عمل مقطعی عده‎ای از زنان در سال‎های نخست پر التهاب انقلاب، شرایط سیره ی متشرعه را ندارد تا قابل پذیرش باشد؛ و از این رو، نمی‎توان به آن استناد نمود؛ زیرا استفاده ی زنان از چادر رنگارنگ و گلدار در مواجهه با نامحرم، در صورتی که باعث جلب توجه نامحرم و تحریک مردان گردد، مخالف حجاب مورد قبول قرآن و سیره ی عملی فاطمه ی زهرا(س) و زنان انصار است، که در بیرون منزل از جلباب و چادر مشکی استفاده می‎کردند.
    ثانیاً، داوری در باب پوشش خوب و کامل و شرعی، مسئله‎ای دقیق و پیچیده و تخصصی است که کارشناسان و متخصصان مسائل اسلامی، یعنی فقها و مراجع تقلید باید در مورد آن اظهار نظر نمایند[۴۸]؛ همانند مسائل پزشکی که اموری تخصصی‎اند و افراد غیر متخصص در پزشکی، عقلاً و شرعاً مجاز به اظهار نظر درباره‎ی آنها نیستند.

    پی نوشتها

    [۱]. کتایون میر شفیعی، روزنامه‎ی نوروز، ۱۸ / ۴ /۸۰، ص ۸، ستون سوم.
    [۲]. به استفتاءات پایان کتاب مراجعه گردد.
    [۳]. مرتضی مطهری، پاسخ های استاد به نقدهایی بر کتاب مسئله ی حجاب، ص۱۳.
    [۴]. سوره ی نور (۲۴)، آیه ۳۱.
    [۵]. الخمار: ثوب تغطّی به المرأهٔ راسها والجمع خُمُر فیومی، المصباح المنیر؛ هم چنین در مجمع البحرین طریحی، ذیل واژه ی خُمُر آمده است: قوله فلیضربن بخُمُرهن، ای مقانعهن. خُمُر جمع خمار و هی المقنعه؛ همچنین ر.ک: شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج۷، ص۴۳؛ بانو امین، تفسیرمخزن العرفان، ج ۹، ص ۱۰۵، ذیل آیه ی شریفه ی ۳۱ نور، (آیه ی خمار).
    [۶]. «ما رأیت نساءً خیراً من نساء الانصار لما نزلت هذه الآیهٔ قامت کل واحدهٔ منهنّ الی مرطها المرحل فصدعت منه صدعهٔ فاخترمن، فاصبحن کانّ علی روسهنّ الغربان»: زمخشری، تفسیر کشاف، ج ۳، ص ۲۳۱، ذیل آیه ی شریفه ی ۳۱ سوره ی نور. حدیث مذکور، با الفاظ و تعابیر مختلف در کتاب های متعدد، اهل تسنن آمده است؛ از جمله: صحیح البخاری، شرح العسقلانی، ج ۸، ص ۴۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۲۸۴، ذیل آیه ی شریفه ی خمار و المفصل فی احکام المرأهٔ و البیت المسلم فی الشریعهٔ اسلامیهٔ، ج ۳، ص ۳۲۰.
    [۷]. المختمرهٔ من الضأن: السوداء و رأسها ابیض و من المعز ایضاً: خلیل، العین، ذیل ریشه ی خمر و الخمریّ من الالوان؛ الاسود الضارب الی الحمرهٔ کلون الخمر الاسود: شرتونی، اقرب الموارد، ذیل ریشه ی خمر.
    [۸]. برای پی بردن به بعضی از نکات ر. ک: سید حسن مصطفوی، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» ذیل ریشه ی خمر.
    [۹]. سوره ی احزاب (۳۳)، آیه ی ۵۹.
    [۱۰]. برای آگاهی بیش تر ر.ک: «نقد ادله مخالفین چادر مشکی» روزنامه جمهوری اسلامی، ۳ و ۴ بهمن ماه ۷۹.
    [۱۱]. طبرسی، مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۵۵.
    [۱۲]. مقاله «آزادی و برابری زن در اسلام»، نشریه ی آوای زن، شماره ی ۲۱.
    [۱۳]. غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص ۶۳، به نقل از: «تفاوت‎های زن و مرد از نظر فیزیولوژی و روان‎شناسی»، دکتر محمود بهزاد، مجله ی نگین، شماره ی ۱۳۴، تیرماه ۱۳۵۵.
    [۱۴]. غلامعلی حداد عادل، همان، ص۶۴، به نقل از کتاب:
    the psycholojy of clothes، ص۱۰۷.
    [۱۵]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۴۰، روایت ۱۲.
    [۱۶]. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۲، ص ۵۷۰، واژه ی حیاء.
    [۱۷]. سید مهدی قانع، «انسان، پوشش و ریشه‎های تاریخی»، مجله ی پیام زن، شماره ی ۱۹، ص ۶۸.
    [۱۸]. صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۶۳: «فتجلببت بجلبابها و تبرقعت ببرقعها و ارادت النبی(ص).»
    [۱۹]. طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۹۸.
    [۲۰]. سوره ی احزاب (۳۳)، آیه ی ۵۹.
    [۲۱]. لمّا نزلت هذه الآیهٔ «یدنین علیهن من جلابیبهن» خرج نساء الانصار کأنّ علی رؤسهن الغربان من اکسیهٔ سود یلبسنها: سنن ابی داود، ج ۲، ص ۱۸۲.
    [۲۲]. عون المعبود، شرح سنن ابی داود، ج ۱۱، ص ۱۵۹.
    [۲۳]. به عنوان نمونه ر. ک: لسان العرب، القاموس المحیط، اقرب الموارد، منتهی الارب فی لغهٔ العرب، محیط المحیط، معجم الوسیط ذیل ریشه‎ی جلب.
    [۲۴]. لسان العرب، ذیل ریشه ی جلب.
    [۲۵]. العین خلیل و تاج العروس زبیدی، ذیل ریشه ی جلب.
    [۲۶]. الجلباب: کساء اسود تلبسه المرأهٔ فوق ثیابها، الخطیب العدنانی، الملابس و الزینهٔ فی الاسلام، (فی اسماء و انواع الملابس القدیمه و الحدیثه)، ص ۱۹۰.
    [۲۷]. فاطمه خاتمی، روزنامه‎ی ایران، شماره ی ۱۶۲۷، ۲ مهرماه ۷۹، ص ۴.
    [۲۸]. فاطمه خاتمی، روزنامه ی ایران، شماره ی ۱۶۲۷، ۲ مهر ماه ۷۹، ص ۴.
    [۲۹]. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج ۸، ص ۲۳۳.
    [۳۰]. ابوالقاسم خویی، شرح عروهٔ الوثقی، کتاب الصلاهٔ، ج ۱، مکروهات لباس مصلی.
    [۳۱]. برای آشنایی با این روایات ر.ک: فروع کافی، ج ۲، کتاب الصلاهٔ باب اللباس الذی تکره الصلاهٔ فیه و ما لا تکره، ص ۳۹۷، و کتاب الزی و التجمل باب لبس السواد، ص ۴۴۹؛ وسایل الشیعهٔ الی تحصیل مسائل الشریعهٔ، ج۳، کتاب الصلاهٔ، ابواب لباس مصلی و مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، کتاب الصلاهٔ، ابواب لباس مصلی.
    [۳۲]. بعضی از روایاتی که شارع مقدس در آنها پوشش غلیظ را در مواجهه با نامحرم خواسته و از پوشیدن لباس نازک نهی کرده است در زیر ذکر می‎شود:
    الف) عن امیرالمؤمنین(ع): من رقّ ثوبه، رقّ دینه؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۲۱۱، و ج ۳، ص ۲۴۹.
    ب) عن ابی عبد الله علیه السلام قال: لا یصلح للمرأهٔ المسلمهٔ ان تلبس من الخمر و الدروع ما لا یواری شیئا؛ الحر العاملی، وسائل الشیعهٔ، ج۳، ابواب لباس مصلی، باب ۲۱، حدیث ۲.
    [۳۳]. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج ۸، ص ۲۳۵.
    [۳۴]. مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، ج ۱، ص ۳۵، ۳۶ و ۳۸؛ ویژه نامه ی فرهنگ اسلام، بهار سال ۱۳۷۹، ص ۷۰؛ هم‎چنین ر. ک: استفتائات آخر کتاب.
    [۳۵]. کان رسول الله(ص) یکره السواد الا فی ثلاث: الخفّ و العمامهٔ و الکساء ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج ۶، ص ۴۴۹، روایت ۱.
    [۳۶]. ر.ک: توضیح المسائل مراجع تقلید، شرایط لباس نماز‎گزار؛ هم‎چنین کتاب «احکام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعی آنان» مطابق با نظرات آیات و مراجع تقلید، ص ۵۲ و ۵۷.
    [۳۷]. همان، صفحه ی ۶۲ ـ ۶۳.
    [۳۸]. صدوق، المقنع، ص ۲۲۹، و حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۱.
    [۳۹]. روی لا تصلّ فی ثوب اسود فأما الخفّ او الکساء او العمامه فلا بأس؛ شیخ کلینی، فروع کافی، ج ۳، ص ۴۰۳.
    [۴۰]. الطباطبایی الیزدی، العروهٔ الوثقی، کتاب الصلاهٔ، ص ۲۰۱، و شهید اول، الدروس الشرعیه، ج۱، ص ۱۴۷.
    [۴۱]. گیو نمازی، روزنامه ی نوروز، ۱۸/۴/۸۰، ص ۸، ستون چهارم.
    [۴۲]. کلینی، فروع کافی، ج ۶، ص ۴۴۹، روایت۱.
    [۴۳]. محدث قمی، سفینهٔ البحار، ج ۱، ص ۶۷، واژه ی سواد، و علی ابوالحسنی، سیاه پوشی در سوگ ائمه ی نور.
    [۴۴]. گیو نمازی، روزنامه ی نوروز، ۱۸/۴/۸۰، ص ۸، ستون اول.
    [۴۵]. همان.
    [۴۶]. فاطمه خاتمی، روزنامه ی ایران، ۲ / ۷ / ۷۹، ص ۴.
    [۴۷]. البته مخفی نماند که در حال و هوای اوایل انقلاب که زنان پس از ده‎ها سال بی‎حجابی زمان طاغوت، تازه به دوران انقلاب اسلامی قدم گذاردند، رعایت همان نوع و مقدار از حجاب نیز از سوی آنان قابل تقدیر است ولو این‎که حجاب آنها در حد حجاب شرعی برتر نبوده است.
    [۴۸]. در پیوست آخر کتاب، تعدادی از نظرات مراجع تقلید را به عنوان کارشناسان و متخصصان مسائل اسلامی حجاب و لباس آورده‎ ایم.

    نویسنده: حسین - مهدیزاده

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    حريم آرامش

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    حريم آرامش

    مقدمه
    مقتضیات عصر ما ایجاب می کند که بسیاری از مسائل مجدد مورد ارزیابی قرار گیرد و به ارزیابی های گذشته بسنده نشود و مسئله حجاب از جمله مسائل مهم و اساسی دین اسلامی می باشد که همیشه مورد هجوم افراد ناآگاه به دین و تاریخ گذشته و دشمنان قرار گرفته است.
    ازاینرو در تلاش برآمدیم تا با تحقیق و پژوهشی هر چند اجمالی، سعی در آشکار کردن بعضی از مسائل مربوط به حجاب باشیم که از طرف بعضی افراد از طریق رسانه، سخنرانی، مقاله و...مورد سؤال قرار گرفته است.
    متأسفانه از گوشه و کنار این کشور اسلامی زمزمه هایی به گوش می رسد که با طرح مسائلی از قبیل پوشش مخالف آزادی زن، کراهت چادر مشکی برای پوشش، اصالت نداشتن چادر در اسلام و مسائلی از این قبیل می خواهند عملی را انجام دهند که سالهاست دشمنان بعد از شکست رضاخان و کشف حجاب، سعی در انجام آن در کشور اسلامی ایران دارند.
     
    در اين نوشته به طرح مسائل مختلف پوشش پرداخته شده است كه عبارتند از: فلسفه حجاب، ادلة حجاب اسلامي، شرح حجاب‌ برتر، ويژگيهاي پوشش ديني، علت انتخاب چادر مشكي بعنوان حجاب برتر، مكروه نبودن چادر مشكي، دلايل مخالفين چادر مشكي و جواب به مخالفين، امتيازات چادر بر ديگر پوششها، آثار حجاب بويژه چادر براي بانوان، ريشه‌يابي مسئله بي‌حجابي و بدحجابي و دوري جستن افراد از حجاب برتر.
    فلسفۀ حجاب
    انسان به عنوان موجودی صاحب اختیار و اراده می تواند با اطلاع از موضوعی و آگاهی از علت، کیفیت عمل و فلسفۀ وجودی و ماهیتی عمل، کاری را انجام دهد. درکل باید گفت انسان تا از فلسفۀ وجودی یک عمل آگاه نباشد نمی تواند بدرستی عملی را به سر منزل مقصود برساند. فلسفۀ وجودی هر چیز بیانگر اهمیت و ارزش هر چیز می باشد.
    حجاب از جمله مسائلی است که آگاهی از فلسفۀ وجودی آن باعث اطلاع بیشتر بانوان شده و استفاده از پوشش برای او راحت و قابل درک می شود. علت گریز بیشتر بانوان و دختران کشور اسلامی ما از حجاب، ناآگاهی آنان از فلسفه و علت وجود و وجوب حجاب می باشند.
    اگر این مسئله بطور خاص مورد بررسی ارگان های فرهنگی کشور قرار گیرد بسیاری از فسادهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و حتی اقتصادی، ریشه کن می شود. در ثانی اطلاع بانوان از این امر باعث جذب آنان به حجاب و کسب موفقیت های بیشتر علمی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و.بانوان خواهد شد. حال به فلسفۀ حجاب می پردازیم.
    - ارزش والای زن:
    زن از دیدگاه اسلام دارای شخصیتی شایسته و رسالت و موقعیتی الهی است که می تواند مدارج کمال را طی کرده و به مراتب عالی انسانیت و مصداق تحقق فلسفه خلقت یعنی خلیفۀ خدا گردد. دامن زن مدرسه بشر است و کمال مرد بدون او ممکن نیست. زن مظهر ظرافت و جمال آفرینش است.
    اصلاح جامعه نیز در گرو تقوای زن و محیط خانواده کلاس درس زن است، زن مربی است و می تواند با تربیت فرزندی امتی را رهایی بخشد و می تواند جامعه ای را به تباهی کشاند.
    اینجاست که جایگاه والای این گوهر آفرینش اقتضا دارد که در صدف حجاب قرار گیرد تا ارزش او حفظ شود و بر همین اساس است فلسفه پوششی که خداوند بر ناموس خلقت واجب کرده است. فلسفۀ نگهداری و پوشش هر چیز، دارد، هر قدر این پوشش افزایش یابد و به آن اهمیت داده شود ارزش و بهای آن چیز را می رساند و بر همین اساس است، بانوانی که برای وجود خود ارزش مادی و معنوی قائلند و وجود جسمانی و روحانی خود را پذیرفته اند، خود را پوشانده و در معرض دید هر بیگانه ای قرار نمی دهند.
    خانم فاطمه دولان استاد مسلمان انگلیسی زبان در ایران می گوید:من بعنوان کسی که در کشور غربی سالها زندگی کرده ام می فهمم فلسفۀ حجاب چیست؟ وجود حجاب باعث می شود که زن ارزش خود را از حد یک کالای تجارتی و یا وسیله ای برای بهره دهی بیشتر بالا ببرد و هم خود برای خویش ارزش قائل شود و هم جامعه را وادار به احترام کند.
    روایات و احادیث و کتب فراوان در باب ارزش وجودی زن موجود می باشد که در اینجا مجال بحث نیست و ما به همین جمله بسنده می کنیم که خلقت هستی تنها بستگی به وجود یک زن داشت که اگر او نبود جهان همه هیچ بود و آنهم خلقت انسیۀ حورا، فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) می باشد که ائمه و جهانیان هر چه هستی دارند به یمن وجود نازنین اوست.
    - امنیت و آرامش زن:
    نفس آدمی دریائی از تمایلات و خواسته های نفسانی است و بالاترین خواسته ها تمایل به جنس مخالف می باشد و در این مورد مردان بر جنس زن تمایل شدیدتری دارند که در روایات آمده است:«اعظم الشهوه شهوه النساء»بزرگترین خواسته مرد رغبت به زنان است . ارائه زیبائی ها و مواضع بدن زن به شهوت مرد دامن می زند و سبب سلب آسایش و آرامش زن در محیط زندگی و رفت و آمد او می شود.
    ـ سلامت نسل:
    تحریکات جنسی که در حواس پنجگانه آدمی بوجود میاید بر روی سیستم تولید نسل نقش مؤثری دارد، زنان و دختران خودنما تأثیر ناروا و غیر قابل بخششی را بر سلامت نسلهای اجتماع خواهند گذارد این مورد حتی پیش از این از طرف اشیاء مرسل مورد تأیید واقع شده است و به همین علت همیشه سعی در ارشاد زنان و پوشش مناسب برای زنان بوده اند.
    اثرات مسائل جنسی بسیار آشکار و هویداست، ما برای آشکار شدن این موضوع، دو آزمایش علمی گذشتۀ دور و حال را بررسی می کنیم تا این ادعا ثابت شود که نگاه به جنس مخالف، پوشش نامناسب و عریان بودن زن چه اثراتی دارد.
    نقل است که: حضرت شعیب(علیه السلام) یکی از دختران خود را به موسی(علیه السلام) عقد کرد، مقرر گردید که بمدت هشت یا ده سالدر خدمت حضرت شعیب(علیه السلام) باشد. وقتی به مدت خدمتگزاری موسی(علیه السلام) پایان گرفت، خطاب به شعیب(علیه السلام) فرمود: می خواهم به وطنم مراجعت کنم، آیا چیزی به من نصیب خواهی کرد؟ شعیب(علیه السلام) در پاسخ فرمود: همه گوسفندان سیاه و سفیدی که امسال زاییده شود از آن توست. وقتی موسی می خواست گوسفندان را جفتگیری کند، پوست بخشی از عصای خود را کند و آن را وسط آغل گوسفندان فرو برد، بر آن پارچه ای سیاه و سفید انداخت و سپس گوسفندان نر به سراغ گوسفندان ماده رفته، گوسفندان نر به این چوب نگاه کرده و جفت گیری شد، در نتیجه پس از دنیا آمدن تمام گوسفندان به رنگ سیاه و سفید بودند.
    در آزمایش جدید دیگری از سوی «ژان روستان» فرانسوی که در کتاب «لاوی» آمده است، ژان و همکارانش تعدادی اردکهای نر و ماده را در سالن آزمایش قرار دادند و قبل از شروع آزمایش هورمونهای تناسلی اردکها را مورد بررسی قرار دادند، پس از چندی دوباره آزمایش صورت گرفت، هورمون ها به حال طبیعی خود بازگشته بود، سپس برای آنکه اثبات شود این تحولات هورمونی از راه چشم و بینائی آنها صورت گرفته است، آزمایش دیگری را انجام دادند، بدن اردکهای نر را با پارچۀ سیاهی پوشاندند تا نوری از راه پوست آنها به درون بدن راه نیابد و چشم آنها را باز گذاشتند تا بتوانند همدیگر را ببینند.
    در این آزمایش نیز مشاهده گردید که هورمونهای آنها زیاد شده و در نتیجه اثبات شد نگاه اردکهای نر به ماده باعث تحولات هورمونی آنها بوده است . این آزمایشات اثبات کرده است که زنانی که خود را در معرض دید نامحرمان قرار می دهند، آثار زیانباری بر نسلهای انسان می‌گذارند. پس بنابراین پوشیدگی زن یک پیشگیری معقول از بروز مفاسد و بسیاری از مشکلات در نسل حال و آینده می باشد.
    ـ تحکیم خانواده:
    خودنمائی و حجضور تحریک آمیززنان بدحجاب و بی حجاب درصحنه های اجتماعی، نظر هر مرد متأهل و مجردی را جلب می کند. اگر بیننده متأهل باشد با توجه به غریزۀ تنوع طلبی و زیباخواهی مردان، توجه آنان به زنان جلب شده، در نتیجه گرایش آنان به همسرانشان کاهش یافته و زندگی او بتدریج به سردی می گراید و چه بسا در بسیاری موارد به جدائی، خودکشی، انتقام و نظیر این اعمال می انجامد. در حالی که بیشتر زنان خودنما از زیبائی چندانی برخوردار نیستند، اما تنوع و تازگی مسئله برای بعضی از مردان متأهل مشکل ساز شده و چشم به زنان دوخته و کام می گیرند.
    در بسیاری از موارد حتی دید مردان نسبت به زنان منفی شد و این عامل سبب کج خلقی، بهانه جوئی،شک و تردید و بی میلی و مشکلات دیگر برای مردان در کانون خانواده می شود. حال اگر بیننده مجرد باشد، وقتی براحتی می تواند در اجتماع و محیط اطراف خود به کام دل برسد، نیازی به ازدواج نمی بیند و تن به زندگی مشترک نمی دهد و از زنان و دختران بی حجاب و بدحجاب بزک کرده کامیاب می شود. حجاب دینی باعث ایمنی فرد و اعضای خانواده می شود، در کل باید گفت، حجاب دینی پادزهر خودنمائیهای زن است.
    _ زن، زیبائی و خلقت خاص او:
    جاذبه های شدید جنسی بدن زن از قبیل: موی سر، قسمتهای از اندام خاص زنان، صورت و لحن بیان زنان ظرافت چهره زنان، تناسب اندام زن و مواردی از این قبیل از جمله زیبائیهای زنان به شمار می رود که خداوند در خلقت زن نهاده است.
    حکمت الهی بنابراین بوده که زن از صورتی زیباتر، لحنی خوشتر و گیراتر و اندامی جذابتر نسبت به مرد برخوردار شود و این ویژگی ها، زن را مستلزم رعایت حجاب و پوشش می کند تا به راحتی زیبائی های خود را از بین نبرد. بنابراین زنانی که به این زیبائی ها اعتقاد راسخ دارند و سعی در حفظ سلامت و بقای آن دارند از پوشش استفاده می کنند.
    ـ ادلۀ وجوب و وجود حجاب اسلامی:
    قرآن و روایات: مهم ترین دلایل شرعی وجوب پوشش زن، آیات الهی و روایات مختلف می باشد. از جمله، آیات سورۀ نور و احزاب می باشد. در آیات مختلف به حجاب،فلسفۀ آن و آثار بدحجابیرداخته شده است.
    سورۀ نور آیۀ 31و30، سورۀ احزاب آیات 59 و33 می باشد. در این آیات از واژه های مختلفی برای پوشش بکار رفته است از جمله: درع(پیراهن زن)، مقنعه(به کسر میم سرانداز)، خمار(سرپوش)، ملحفه(چادر)، جلباب(روپوش یا چادر) یعنی چیزی که روی بدن را می پوشاند، یعنی چادر روی خمار که تعبیر به ثیاب ظاهره می شود که زنها به آن سر و بدن را تا قدم بپوشانند و جلابیب جمع جلباب،همان سرپوش است. (دنی) به نزدیک آوردن که به چادر نزدیکتر می باشد، یعنی دو طرف عبا یا چادر را روی هم انداختن.
    اخبار حجاب در سیرۀ نبوی: خود نیز مؤید حجاب و حجاب برتر(چادر) می باشد. از جمله نزول آیۀ حجاب، که روایت نقل شده از ام سلمه، که بعد از نازل شدن این آیه زنان و دختران پیامبر بر سر کردند و دیگر بانوان نیز در تبعیت آنان چادر بر سر کرده و خدمت پیامبر رسیدند، پیامبر با دیدن آن منظره، بانوان را مورد تحسین قرار دادند. احادیث و روایات دیگر از حضرت زهرا(سلام الله علیها) و دیگر بانوان اهل بیت و بانوان برجستۀ زمان های مختلف آمده که در اینجا مجال این بحث نیست.
    در اینجا این مطلب را باید اضافه کرد که در ادیان و قوم های مختلف از ابتدای خلقت بشر، حجاب و پوشش مهم ترین و زیباترین عمل و پوشش بانوان بوده است. از جمله حجاب در تورات، انجیل مرقس، رسالۀ پولس بقرنتبان و حتی در اکثر کشورهای دنیا رسم بر این است که بانوان برای ورود به کنیسه ها و کلیساها و معابد، باید با پوشش مختصری که رسم شده وارد شوند.
    یکی از بارزترین نشانه های حجاب در مسیحیت: در سال 1878 از طرف پاپ لئون سیزدهم حکمی صادر شد که زنها با لباس(دکولته) لباسهائی که سینه، گردن و سر شانه آن باز است، به واتیکان داخل نشوند و اگر کسی بخواهد به حضور پا= شرفیاب شود باید لباسی بپوشد که سراپا پوشیدۀ تمام اندام او باشد، هنوز این رسم ادامه دارد. سفرائی که می خواهند اعتماد نامۀ خود را به پاپ تقدیم نمایند، اگر خواسته باشند خانم های خود را به همراه بیاورند به آنها توصیه می شود که بدون آرایش و با لباس مناسب و پوشیده به حضور پاپ برسند و کاردینالها نه تنها در واتیکان، بلکه در خارج نیز این اصول را مراعات می کنند.
    عقل: از دیگر ادلۀ کافی و لازم عقل می باشد. عقل انسان حکم می کند که به آنچه منافع سالم و امنیت و آرامش او را تأمین می کند و یا زیانی را از او دور می سازد، مبادرت ورزد. بانوانی که خواستار آرامش در بیرون از محیط خانه، اجتماع و محل کار خود هستند و ارزش خود را درک کرده اند، اگر به عقل خود رجوع کنند متوجه خواهند شدند این آرامش و منافع جز در سایۀ پوشش سالم و لازم در اجتماع و محل رفت و آمد آنها نیست. آیا خانمی می پسندد که در اجتماع او را یک فرد لاابالی و هرزه، عامل فساد و تباهی جامعه بدانند؟!!
    ویژگی های پوشش دینی:
     حريم آرامش 1-ضخامت: پوشش باید بگونه ای باشد که پوست بدن و لباس زیر، اندام برجستۀ زن را مشخص نکند. در غیر این صورت حجاب محسوب نمی شود. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: مصلحت زن مسلمان نیست که روسری و پیراهن نازک بپوشد.
    پوشیدن چادر نازک با طرحهایی که امروزه به بازار آمده است، هیچ تفاوتی با بدحجابی ندارد، زیرا پوشش چادر نازک خود باعث ایجاد جلب توجه است.(به گمان بعضی افراد فقط نام چادر است که بر پارچه ای اطلاق می شود که بر بدن خود بپوشانند و برای ایشان تنها نام چادر کافی است.)
    2-سادگی: آیۀ 33 احزاب اشاره به این مطلب دارد که زنها نباید زینت خود را آشکار سازند. امروزه استفاده از لباس های نامناسب حتی چادر در رنگها و طرحهای زننده مختلف خود باعث گناه می شود. چادر، مقنعه، روسری و هر چیزی که زن برای پوشاندن خود در بیرون از منزل خود استفاده می کند، اگر جلب توجه نامحرم را منجر شود، حجاب بشمار نمی آید و استفاده از آن حرام می باشد.
    پوشش های حرام برای بانوان:
    - پوشش های مهیج و مفسده انگیز: از جمله مواردی است که باعث تحریک بیگانه شده و مفسده انگیز می باشد. رنگ، جنس، مدل و ... که باعث جلب توجه نامحرم شود برای بانوان حرام است. در ثانی پوشیدن چادر به نحوی که اندام را مشخص سازد و استفاده از چادرهای رنگی زننده که در جامعه به عنوان پوشش اجتماعی حساب نمی شود(طبق عرف و سنت نیست، مثل پوشیدن چادر سفید در معابر عمومی)پوشش حرام می باشند. (به شرطی این مسئله جایز است که پوشش اغلب زنان باشد، مثل بعضی از کشورهای مسلمان از قبیل اندونزی، بنگلادش، مالزی و ... که اکثر قریب به اتفاق زنان و مردان از لباس سفید استفاده می کنند.)
    - پوششی که باعث شهرت خاصی برای زن شود: بعضی از پوشش ها برای بانوان (و مردان)نشانگر یک صفت نامناسب یا نماینگر شخص خاص یا یک مدل خاص، می باشد که این گونه موارد به طور قطع و یقین در شأن یک زن و مرد مسلمان نیست.(امروزه در کشور لباس هایی به بازار آمده که نشانگر زنان و مردان فاسد در کشورهای اروپایی و...می باشد که اکثراً زنان بدکاره و هنر پیش های سکس و...از آن استفاده می کنند که هر کدام از این گروه ها نام بخصوصی دارند.)
    این گونه لباس ها عنوان اشخاص خاص مدل و فرهنگ خاصی را نشان می دهد که فردی با دیدن این نوع لباس و مدل خاص، ناخودآگاه فرهنگ آن کشور را مد نظر قرار می دهد.
    در رساله آمده است: بنابر احتیاط واجب انسان از پوشیدن لباس شهرت که پارچه یا رنگ یا دوخت آن برای کسی که می خواهد آن را بپوشد معمول نیست، خودداری کند . بنابراین زنان و مردان مسلمان نباید از پوشش هایی استفاده کنند که برای آنها معمول نیست، مانند پوشش دیگر کشورهای غربی و اروپائی که جزء پوشش های زنان آن دیار می باشد، برای زنان و دختران ما حرام است.
    ـ پوشش جنس مخالف: در اسلام و هر دین و مذهب دیگری، زن و مرد هر کدام پوشش خاص خود را دارند. اما در اسلام پوشیدن لباس مرد بر زن و لباس زن بر مرد حرام می باشد. مردان و زنان موظف می باشند هر کدام پوشش خود را استفاده کنند و مردانی که از پوشش های زنانه استفاده می کنند، فعل حرام انجام داده اند و همین طور بانوان اگر از پوشش مردانه استفاده کنند فعل حرام کرده اند . در اینجا به این نکته اشاره کرد که حجاب در کل به معنی پوشش مناسب می باشد که بدن انسان را بپوشاند. بنابراین واژۀ کلی حجاب، شامل هر دو جنس مرد و زن می باشد و در اسلام احکام خاصی نیز برای پوشش و آرایش صورت مردان و... دارد که به امید خدا در فرصتی دیگر به آن اشاره خواهیم کرد.
    ـ پوشش دشمنان اسلام: یکی دیگر از پوشش های حرام، پوشیدن لباس های شبیه به لباس دشمنان می باشد، که برای زن و مرد هر دو حرام شناخته شده است. زیرا در کشور اسلامی استفاده از این نوع پوشش، نشانگر حیات فرهنگی دشمن در کشور اسلامی می باشد که فرهنگ خودی ما را به تدریج از بین خواهد برد.
    3- رنگ پوشش: یکی دیگر از ویژگی های پوشش بانوان، رنگ پوشش می باشد. مهم ترین اصلی که باید در این قسمت رعایت شود، استفاده از رنگ هایی می باشد که باعث تحریک مردان و مفسده انگیز می باشد. اسلام رنگ خاصی را بصراحت بیان نکرده است، اما این نکته را متذکر شده است که رنگ پوشش نباید سبب جلب توجه و زینتی شدن پوشش شود. به طور کلی رنگ ها دو گونه اند: - رنگ های باز و روشن که باعث ایجاد فرح و تهیج و تحریک می شود مثل: سفید، زرد، آبی، قرمز و...- رنگ های تیره و ایستا که شامل سیاه، قهوه ای سرمه ای، قهوه ای سیر و ...می باشد. اثر تحریک پذیری در این رنگ ها نمی باشد، و براحتی می توان از آن در اجتماع استفاده کرد. لذا چادر مشکی پوششی است که چه بسا جلب توجه مردان را کاهش دهد. چه بسا استفاده از یک پوشش سفید یا رنگ روشن دیگر در کنار چادر مشکی سبب توجه بیشتر می شود.
    پاسخ به مخالفین چادر مشکی:
    از ابتدای زمانی که بانوان و دختران مسلمان، پوشیدن چار مشکی را بر خود واجب و لازم یافتند، انواع تبلیغات و طرحهای مختلف از سوی روشنفکران غربزدۀ داخلی و خارجی آغاز شد، تا این پوشش را زیر سؤال برده و بانوان مسلمان را از این تفکر عالی و ارزشمند بیرون کنند و چادر را از سر بانوان مسلمان بردارند.
    آنها با طرح مسائلی همچون کراهت رنگ مشکی در اسلام، سلب آزادی، ایجاد افسردگی زنان در استفاده از چادر مشکی و مسائلی از این قبیل، سعی در کمرنگ جلوه دادن این پوشش ممتاز و شعار اسلامی دارند. در پاسخ به این قشر فرهنگ باخته و روشنفکران دروغین و نوکران فرهنگ های دروغین و فاسد باید گفت:
    ـ‌ پوشش چادر ارتباط وثیق و محکمی با دین اسلام دارد، چادر مشکی در بین زنان مؤمن، عفیف و پاک از زمان های دور، ریشۀ قرآنی داشته و در قرآن بنام جلباب از آن یاد شده است. چادر مشکی در ایران نیز از سالیان بسیار دور جزء پوشش زنان ایرانی بوده است، زنان ایرانی از جمله زنانی در تاریخند که از ابتدا به پوشش در انظار نامحرمان اهمیت فوق العاده ای قائل بودند. و از این جهت است که بیشتر در تیررس اهداف کشورهای مخالف اسلام قرار دارند. اما بعد از وارد شدن دین اسلام و رفت و آمد مسلمانان دیگر کشورها از جمله شیعیان، از بویژه در زمان ائمه اطهار(علیهم السلام) زنان ایرانی این پوشش را به صورت کاملتری بر خود واجب کردند.(چادر زنان ایرانی شباهت فراوانی به چادر زنان کشورهای عرب داشته است.)
    ـ‌ روایاتی که در آنها رنگ سیاه برای پوشش مکروه شناخته شده است، از نظر سند ضعیف و از نظر دلالت مخدوش هستند، اساساً روایتی در مورد کراهت پوشش چادر مشکی وجود ندارد. روایاتی که رنگ مشکی را مکروه دانسته اند، کفش، عمامه و کساء(عباء و چادر) را استثناء کرده اند. بنابراین چادر مشکی کراهتی ندارد .
    جالب توجه است، بسیاری از کسانی که به کراهت پوشش بانوان حساسیت می ورزند به بسیاری از مکروهات توجهی ندارند، بلکه بر محرمات نیز تسامح می ورزند و کمترین نگرانی از بی حجابی و بدحجابی که صریحاً در آیات قرآن حرمت آن اعلام شده، ابراز نمی کنند. به فرض مکروه بودن چادر مشکی که خالی از وسوسه های شیطانی و اغراض نفسانی و سیاسی نمی باشد، بهتر است اینان حساسیت خود را بر انجام محرماتی قرار دهند که اهمیت آن ها بمراتب بالاتر است و صرف وقت برای آن ها سزاوارتر، که از جمله آنها جلوه گری های زنانی است که قلوب آن ها را سیاهپوش کرده است.
    کراهت کنندگان چادر مشکی از اسلام و رهبران دینی پافراتر گذاشته و با یک حکم کراهتی مجاز و فرضهای اثبات نشده در روان شناسی و پزشکی، با چادر و پوشش آن برای دختران و بانوان جامعه، بعنوان یک معصیت کبیرۀ نابخشودنی برخورد می‌کنند. بهتر است این افراد از چادرهای مشکی که سبب مصونیت است، اظهار نگرانی نکنند، چرا که سیاه پوشیها از بسیاری از سیاه روئیها و سیاه قلبیها در عصر حاضر پیشگیری می کند.
    ـ‌ بعضی دیگر ادعا می کنند که پوشیدن چادر مشکی باعث ایجاد افسردگی در بانوان و دختران می شود. ابتدا باید افسردگی را تعریف کرد. افسردگی یکی از بیماری های روحی بسیار پیچیده ای است که دارای عوامل و علائم و تظاهرات رفتاری مختلف و حتی متضاد است. به عنوان مثال بعضی از افراد افسرده ممکن است به بی اشتهایی تمایل داشته باشند، بعضی دیگر به پرخوری. بعضی از افراد به رنگ سیاه تمایل دارند و افراد افسردۀ دیگری به رنگهای دیگر تمایل بیشتری دارند.
    اساساً هیچ رابطه ای بین پوشش مشکی و افسردگی وجود ندارد. روان شناسان نیز بر این عقیده هستند هیچ رابطۀ ثابت و مشخصی بین رنگ های تیره و افسردگی وجود ندارد. در این جا باید به این نکته اشاره کرد که این افراد که این ادعاهای بی اساس را هر روز به نحوه‌ای عنوان می کنند، به آمار کشورهای اروپایی و ... مراجعه کنند، که این آمار پخش شده از خود همین کشورهاست که میزان افسردگی و ....در زنان آنان بی نهایت است، پس باید نتیجه بگیریم که زنان آنان از لباس مشکی بیشتر استفاده می کنند در حالی که تنوع رنگ در آن کشورها بسیار فراوان است.
    ـ گروهی دیگر بر این عقیده هستند که چادر مشکی سبب جذب نور و بروز بیماری های استخوانی از قبیل آرتروز و نرمی استخوان در دختران می شود. این نیز ادعایی پوچ است، هنوز دیده و یا شنیده نشده خانمی به علت بروز بیماری های استخوان به پزشکی مراجعه کند و پزشک معالج به او دستور اکید دهد که از پوشیدن لباس های مشکی و تیره خودداری کند.
    دکتر طباطبائی متخصص پوست و دبیر اجرائی پنجمین همایش بین المللی بیماری های پوست تصریح کرده اند که استفاده از چادر مشکی و مقنعه بیماری آرتروز و نرمی استخوان نمی آورد.
    امتیازات چادر مشکی مناسب بر دیگر پوشش ها:
    1- چادر بیش از هر پوشش دیگر حجم و ژست بدن را پوشش می دهد و بزرگواری و تواضع زن را در برابر احکام الهی و اسلام و پایبندی به ارزشهای اخلاقی و انسانی را نشان می دهد.
    2- چادر کمال پوشش است. انتخاب آگاهانه آن جز در پرتو رشد و کمال زن میسر نیست، تنها پوششی است که زن را مطمئن از نوسانات جوی مثل باد، اتفاقات نابهنگام می کند. پوششی است که تمام اجزاء بدن را یکنواخت می پوشاند.
    3- چادر سمبل و شعار اسلام است. از شعائر مذهبی است که بارزترین نمود عینی پوشش دینی را به خود اختصاص داده است. این پوشش بانوان بزرگ و برجستۀ تاریخ اسلام است.
    4- چادر با پوشش یکنواخت و یکپارچۀ بدن، جلب توجه نامحرم را به کمترین حد می رساند.
    5- چادر پوشش دینی و ملی زنان ایرانی است که دیانت، استقلال فرهنگی و شرافت زن مسلمان ایرانی و غنی بودن فرهنگی اسلامی، ایرانی را نشان می دهد.
    6- چادر بیش از هر پوشش دیگر زن را در برابر نامحرم توانا می سازد، بطوری که زن در صورت برخورد با نامحرمان می تواند خود را از نگاه های آلودۀ آنان بپوشاند و در برخورد لازم با نامحرمان می تواند به راحتی ارتباط سالمی برقرار کند و چهرۀ خود را بپوشاند.
    7- چادر، پوشش مورد نظر قرآن و اهل بیت می باشد که بیش از هر جامۀ دیگری مورد تأیید علمای دینی و اندیشمندان اسلام و حتی غرب می باشد. و در اهمیت چادر همین بس که در هر برهه از زمان مورد توجه دشمنان و استعمارگران بوده است.
    8- چادر دارای بیشترین بار فرهنگی حیا و عفاف است، که بیش از هر پوششی، دست رد بر سینۀ نامحرم می زند.
    9- چادر زیبائی جسمانی زن را تحت الشعاع زیبائی معنوی قرار می دهد و به او چهره و جلوۀ دینی و سنگینی و وقار می بخشد.
    10- چادر امنیت و آرامش زن را افزایش می دهد، زیرا تعرض و مزاحمت برای کسی که به نحو احسن چادر را پوشش خود قرار داده دشوارتر و در بیشتر اوقات ممکن نیست. انسان در پناه محافظ آرامش بیشتری دارد.
    11- کسب موفقیت های معنوی: زن پوشیده، از بین خود و خدا، خدا را گزیده و به احکام الهی تن داده است. پوشیدگی صحیح بانوان و دختران نشانگر تقوا و میزان ایمان آنان است.
    12- جهاد اکبر بانوان، حجاب آنان می باشد. زنی که به خود ومقام خود ارزش، شخصیت و احترام قائل می باشد، مطمئناً در حیات اجتماعی و فردی و خانوادگی خود شایسته احترام می باشد و این احترام به خودی خود بوجود نمی آید.
    13- مصونیت و امنیت جامعه بویژه مردان در گسترش فرهنگ حجاب می باشد. رعایت حجاب اسلامی توسط بانوان و دختران مردان را به زنن مطمئن تر ساخته و باعث آرامش روحی و روانی مردان شده در نتیجه فساد کمتر می شود.
    14- حفظ سلامت و زیبایی در گرو حجاب اسلامی است. رعایت پوشش اسلامی بانوان، سلامت روحی و جسمی آنان را تضمین می کند. امیرالمؤمین(علیه السلام) می‌فرماید: پوشیدگی زن برای او سودمندتر و زیبائی او را پایدارتر می‌سازد.
    15- حجاب اسلامی از مسائل مورد نظر و توجه استعمارگران در هر برهه از زمان در کشور ما بوده است. با رجوع به تاریخ گذشتۀ کشورمان این مسئله را به راحتی می توان درک کرد.
    در این جا به این نکته بسنده می کنیم که متسر همفر جاسوس کارآزموده انگلیسی می‌گوید: باید زنان مسلمان را فریب داد و از چادر و عبا بیرون کرد .
    براستی اگر چادر مهم نبود هیچگاه یک جاسوس برنامه و فکر خود را مشغول نمی ساخت و میلیون ها دلار سالانه برای از بین بردن این فرهنگ از طرف کشورهای غربی و اروپایی هزینه نمیشد. نمونۀ بارز این مسئله، کشف حجاب در عصر رضاخان می باشدکه بانوان حاضر به برداشتن حجاب نشدند و تصمیم گرفتند در خانه های خود مانده(طبق شواهد تاریخی معتبر بعضی از زنان تا چندین سال از منزل بیرون نیامدند) و اینگونه به مبارزه پرداختند.
    ریشه های بدحجابی و بی حجابی
    ریشه های این امر را در موارد بسیاری می توان جستجو کرد اما به طور خلاصه مهم ترین دلایل عبارتند از:
    - بی اعتقادی خانواده و نارسائی های تربیت مذهبی موجود در خانواده و اجتماع؛
    - تقلید از دوستان و بیگانه؛
    - هوسرانی؛
    - کسب موقعیت؛
    - ضعف ایمان و اراده و عدم اعتماد به نفس در محافل مختلف؛
    - دگر آزاری؛
    - ارضای تمایلات مختلف و شیطنت های دورۀ نوجوانی؛
    - غربزدگی؛
    - زیبائی؛
    - وسیله ای برای فراهم کردن ازدواج؛
    - ضعف حیا و عفاف؛
    - اظهار غنای مالی؛
    - سرسپردگی به دشمنان؛
    - تبلیغات استعماری؛
    - وسوسه های شیطانی و نفسانی؛
    - ملامت دیگران؛
    - مدگرایی؛
    - برخورد نامناسب افراد مذهبی(بویژه زنان محجبه)
    - افراط و تفریط در بعضی از ادارات و مؤسسات؛
    - ضعف غیرت در خانواده؛
    - عملکرد دستگاه های ذیربط در تبلیغ و ارشاد؛
    - معرفی نکردن الگوی مناسب به بانوان؛
    - نداشتن یک برنامۀ کلی و جذاب برای طرح پوشش های مناسب اسلامی در مدل های مختلف؛
    - تناقض بین گفته های بزرگان دینی و مبلغان دین با عملکرد رسانه های گروهی مانند تلویزیون، مجلات و روزنام ها و ...؛
    - نبودن یک قانون مشخص برای پوشش در مراکز فرهنگی به ویژه در دانشگاه ها که متأسفانه امروزه پسران و دختران به پوشش دلخواه خود به دانشگاه ها رفت و آمد می کنند.
    راه های مبارزه با بدحجابی و بی حجابی
    - استفاده از بانوان عفیف و افرادی که پوشش مناسب اسلامی دارند در مراکز اداری، آموزشی و...
    - قراردادن بانوان محجبه و عفیف در پست های مناسب دولتی و بویژه در پست هایی که بیشتر در انظار مردم می باشند.
    - معرفی الگو به بانوان و دختران و تبلیغ گسترده؛
    - وجود یک واحد درسی مشخص و مهم در مدارس بویژه دانشگاه ها و مراکز علمی برای دختران و پسران.(این امر باید مورد توجه مسئولین قرار گیرد چرا که این مسئله یکی از مسائل مهم اسلامی و مورد بحث است که شبهات فراوان در آن می باشد.)
    - بررسی عوامل و موانع موجود در خانواده، اجتماع، و اماکنی که باعث بی رغبتی و بی توجهی دختران به مسئلۀ حجاب می شود.
    - برنامه ریزی کلان فرهنگی برای از بین بردن موانع و عوامل بی توجهی دختران و بانوان به این امر؛
    - برگزاری همایش ها و جلسات مفید و چشمگیر، با حضور اندیشمندان و هنرمندان برجستۀ زن از داخل و خارج کشور به صورت گسترده در تمامی شهرها؛
    - طرح دوخت چادر های ساده و راحت تر از مدل کنونی، برای دختران نوجوان و جوان، این امر با استفاده از طراحان مجرب در دانشگاه و ارائه تبلیغات مناسب و گسترده امکان پذیر می باشد.
    - استفاده از فن آوری های جدید، مثل اینترنت، برنامه های نرم افزاری و ....در جهت تبلیغ حجاب؛
    و پیشنهاداتی از این قبیل که به طور یقین اگر در این مورد تفحص شود به نتایج مطلوبتر و ریشه یابی بهتری خواهیم رسید.
    در پایان به یقین بدانیم که :
    زنان پوشیده، با اخلاق و منش اسلامی طلایه داران پاکی و نجابتند و زنان گریز از چادر و حجاب برتر، حامیان فساد و تباهی خود، خانواده و جامعۀ خود می باشند. آنان دانسته یا نادانسته به استثمار استعمار نوین درآمدند. آیا انسانی می پسندد به او به عنوان یک موجود مزاح و عامل تباهی و فساد و...بنگرند؟!!هرگز!!!
    باییید با هم لحظه ای بیاندیشیم پس فرق انسان با حیوان کدام است؟!!!
    و چه زیبا خداوند می فرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَيَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَيُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَيَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ.»
    «به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دلها(عقلها)یی دارند که با آن(اندیشه نمی کنند) ونمی فهمند، و چشمانی که با آن نمی بینند، و گوش هایی که با آن نمی شنوند؛ آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند(چرا که با داشتن همه امکانات هدایت، باز هم گمراهند.)

    منابع

    1-مجلۀ زن شمارۀ 994.
    2-محجه البیضاء، ج5، ص177
    3-تفسیر نورالثقلین، ج4، ص126
    4-بهداشت ازدواج دکتر صفدر صانعی
    5-حجاب در عصر حاضر، اکبری
    6-حجاب در عصر حاضر، اکبری
    7-وسائل الشیعه
    8-احکام لباس
    9-احکام لباس، شرط پنجم
    10-احکام لباس
    11-وسائل الشیعه، ج3، ص278
    12-روزنامۀ ایران، ش1623، 28 شهریور79، ص4.
    13-خاطرات همفر جاسوس انگلیس

    فا طمه احمد نيا

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    نقش لاقیدی و بی‌حجابی در تخریب حقیقت‌جویی

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    نقش لاقیدی و بی‌حجابی در تخریب حقیقت‌جویی

    برای به دست آوردن علم و دانش و پرورش استعداد عقلانی و فطرت حقیقت‌طلبی، که لازمه رسیدن به کمالات و فضایل والای آدمی است، به تمرکز فکر، آرامش خاطر، شوق و اشتیاق نیاز است؛ مواجهةجوانان و نوجوانان با صحنه‌های هوس‌انگیز بانوان لاقید و بدحجاب، یکی از عوامل بسیار مهم کاهش یا زوال این امور می‌باشد که آسیب‌ها و مصائب بزرگی را برای آنان و خانواده‌هایشان و درنتیجه برای جامعه ایجاد می‌کند که به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنیم:
     
    الف- عدم رشد و تکامل استعداد علمی
    غریزة جنسی نسل جوان که نیرومندترین غیریزة آدمی است، با جلوه‌گری‌های زنانه شعله‌ور گشته، تمرکز و آرامش آنها را از بین می‌برد و قوه تخیل و توهم، به جای به فعالیت پرداخته و مناظر شهوت‌انگیز زنان را در ذهن خود تصویر می‌کنند؛ در نتیجه توانایی‌ها و قابلیت‌های فکری آنان هدر رفته و توان ذهنی و عقلی آنها کاسته می‌شود و چه بسا منجر به سلب شوق علمی آنها می‌گردد که پایین آمدن سطح کیفیت تحصیل و یا ترک تحصیل از جمله نتایج آن است.
    بنابراین، خودآرایی و بدحجابی مانع رشد و کمال استعداد حقیقت خواهی جوانان و حتی خود زنانی می‌شود که عفاف و حجاب را رعایت نمی‌کنند و اشتیاق آنان را در تحصیل علوم و پیشرفت‌ها و خلاقیت‌های فکری برای رسیدن به جامعه‌ای رشد یافته، خودشناسی و کسب معارف اسلامی و دینی و آثار و برکات آنها برای وصول به کمالات و مقام والای انسانیت، زایل می‌گرداند و میزان تعهد و دین‌داری آنان را تا مرتبة ناچیز فرو می‌کاهد؛ همان‌گونه که امیرمؤمنان علی(ع) نیز می‌فرمایند:
    لاتجتمع الشهوه و الحکمه؛ تبعیت از شهوت نفسانی با علم و حکمت جمع نمی‌شوند. الجاهل عبد شهوته؛ نادان بنده شهوت است- نه بنده خدا-
    بزرگی این خسارت جبران‌ناپذیر به فرد و جامعه در صورتی معلوم می‌گردد که انسان باور کند علوم‌دینی و معارف توحیدی در این عالم، یگانه مبنای انسانیت و در عوالم بعد از آن، تنها معرفت موردنیاز است که نجات‌دهنده از عذاب و تعالی‌بخش درجات بهشتی است.
    ب- تمایل به گناه و انحراف‌های جنسی
    تصویر و تخیل منظره‌های هوس‌انگیز زنانه، که ریشه در خودنمایی عده‌ای از زنان غیرعفیف یا کم‌عفیف دارد، در صورت استمرار، پرده برعقل عاقبت‌اندیش انداخته و خاطرات شیطانی در صحنة نفس راه پیدا می‌کند و عنان اختیار را از کف ربوده و جوانان را از یاد مبدأ و معاد و عظمت خویشتن غافل نموده و به گناه و شهوات نامشروع و در نتیجه عواقب دردناک آنها می‌کشاند که زنان بی‌پروا نیز قربانی این مهلکه خواهند بود و حتی بیشترین آسیب متوجه آنها می‌شود؛ چنان‌که حضرت علی(ع) فرموده است:
    من کثر فکره فی المعاصی دعته إلیها؛ هرکس دربارة گناهان زیاد بیندیشید به سوی آنها کشیده می‌شود.
    بدیهی است عامل انحراف در منطقا عقل و وحی مسئول و شریک جرم می‌باشد که ان‌شاءالله تعالی بحث آن خواهد آمد.
    ج- انحراف استعداد حقیقت‌جویی
    این استعداد والای انسانی، نه تنها از شناخت حقیقت و رسیدن به کمالات علمی محروم می‌گردد بلکه در مسیر شناخت و جست و جوی امور ضداخلاقی و انحرافی؛ هم‌چون استعمال موادمخدر، تماشای تصاویر و فیلم‌های مستهجن و شنیدن صدا و آهنگ‌های مبتذل و... که ارمغان غرب و غرب‌زدگان و منحرفان است، به کار می‌افتد و نتیجه‌ای جز ایجاد غفلت و سوءاخلاق و محرومیت از مقام والای انسانیت نخواهد داشت.
    وقتی استعداد عقلانی آدمی با آشنایی به حقایق اشباع نشود، این خلأ فکری او با پندارهای بی‌اساس افکار باطل و خرافات پر می‌شودو به تبع آن خلأهای روحی و روانی او نیز با اخلاق و کردار ناشایست اشغال و اشباع خواهد شد.
    د- گرایش به تقلیدهای کورکورانه و نگرش‌های سطحی
    هنگامی که آدمی دراثر پیروی از هوی و هوس ناشی از بدحجابی و...، از تحصیل علم و معرفت و در نتیجه کسب نیروی درک کننده حقیقت محروم می‌گردد، ناگزیر استقلال فکری خود را از دست داده و دست به دامان تقلید غیرمعقول و تکیه برظن و گمان نادرست و پندارهای بی‌اساس که هرگز انسان را بی‌نیاز از حق نمی‌کند و به حقیقت نمی‌رساند، دراز می‌کند و در حقیقت نظریه‌های او را حس و چشم و گوش تغذیه و اداره می‌کند نه براهین عقلی و دلیل‌های شرعی.
    تقلید و چشم و هم‌چشمی که نشانة خودباختگی، عامل عقب‌افتادگی و از علائم شخصیت بیمار است، باعث می‌گردد که فرد مقلد گرفتار وسوسه‌ها و دسیسه‌ها و سیاست بازی‌های شیاطین و ابزار دست دیگران قرار گرفته ودر زندگی براساس خودخواهی و خودکامگی‌های خود و دیگران، رفتار کند؛ هم‌چنان که خودآرایی و بدحجابی نیز از جلوه‌های بارز رفتارهای تقلیدی کورکورانه است.
    با این که هر انسانی براساس فطرت حقیقت‌جویی و کمال‌طلبی، خواهان شناخت مستقیم و ارتباط با واقعیت‌های مبتنی برحس و دلیل منطقی و در نتیجه رفتار از روی معرفت و ‌‌اگاهی است و تقلید برخلاف میل درونی و نوعی مبارزه با خویشتن می‌باشد، مگر در موارد معقول و مشروع، همانند تقلید و پیروی از مجتهد جامع‌الشرایط در فروع دین و یا پیروی بیمار از طبیب و در یک کلمه، پیروی جاهل از عالم درجایی که کسب معرفت و دانش به آسانی ممکن نباشد، که به عنوان ضرورت لازم و خود از مصادیق عمل براساس علم و منطق است.
    لذا نظام مقدس اسلام که با عقل و حقایق فطری هماهنگ می‌باشد، مبنای اصلی معرفت و آگاهی را تحقیق و پژوهش می‌داند نه تقلید و نگرش‌های سطحی. این آیین به پیروان خود دستور فرموده که تصدیق و تکذیب، رفتار و گفتار آنان باید محققانه و عاقلانه باشد نه از روی نادانی و تقلید؛ نه ساده‌اندیش و زودباور بوده و ادعایی را بدون دلیل و برهان بپذیرند و برطبق آن عمل کنند و نه مطلب مستدل و حقی را انکار نمایند و از عمل بدان اجتناب ورزند. مطالبه دلیل و پذیرش مدعای مستدل و منطقی، دو مورد از اصول مهم مکتب تربیتی اسلام برای شناخت حق و باطل و تمیز آن دو از یکدیگر و وصول به حقیقت است. بی‌توجهی به این دو اصل موجب تخریب شخصیت و انسانیت می‌گردد؛ چنان که منسوب است به متفکر بزرگ اسلام، شیخ ابوعلی‌سینا، که با الهام از قرآن‌کریم فرموده:
    من قال أو سمع بغیر دلیل فلیخرج عن ربقه الانسانیه؛ کسی که بدون دلیل و برهان سخنی را بگوید یا گوش فرا دهد(و بدان معتقد و یا عامل باشد) باید از دایرة انسانیت خارج شود.
    به علاوه از شگفتی‌های دادگاه بزرگ رستاخیز آن است که از ابزارهای تحصیل واقعیات و تشخیص حق و باطل که همان چشم و گوش و دل و عقل است، سوال می‌شود و هرکدام از اینها به قدرت الهی به سخن درآمده و به ضرر انسان شهادت می‌دهند:
    و لاتقف ما لیس لک به علم إن السمع و البصر و الفواد کل اولئک عنه مسئولا؛ از آن چه به آن علم نداری پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل و عقل همگی مورد سوال و بازخواست خواهند شد.
    بنابراین لازمة انسانیت آن است که تمام رفتار و گفتار و پذیرش یا انکار آدمی مستدل و منطقی، یعنی مستند به دلیل شرعی یا عقلی و یا هر دو باشد.
    اگر ملت‌های مسلمان دست کم به این چند اصل اسلامی و قرآنی عمل می‌کردند از مشکلات، ظلم‌ها و عقب‌افتادگی‌هایی که دامن‌گیرشان شده مصون می‌ماندند. اساساً فرومایگی و کمبودهای حیاتی که در زندگی بشری و جوامع اسلامی وجود دارد به خاطر دور بودن از فرهنگ غنی اسلام و عمل نکردن به دستورهای کرامت‌پرور قرآن کریم است.
    هم‌چنان که اگر زنان مسلمان، به ویژه جوانان، پیرامون اندیشه والای اسلام دربارة شخصیت زن و مسائل مربوط به آن مخصوصاً حجاب و فلسفه و فواید آن تحقیق می‌کردند و با نظرات تربیتی اسلام آشنا می‌شدند و یا دست کم در برابر مدعیان آزادی بی‌بندو باری و مبلغان بی‌حجابی و خودنمایی، خواستار دلیل درست و منطقی می‌شدند، آن‌گونه که قرآن دستور داده است، هیچ‌گاه مرزهای فکری و روحی خویش را به روی دسیسه‌های بیگانگان باز نکرده و سخنان شیطانی آنها و پیروی از هوس را برحکم مستدل و حکیمانه خداوند، مبنی بر وجود پوشش کامل و حجاب عفیفانة زن مسلمان، ترجیح نمی‌دادند و با رفتارهای خلاف عفت و حیا، درجامعه فساد نکرده و دین و انسانیت خود و دیگران ضربه نمی‌زدند و از این طریق از دشمنان واقعی خود و اسلام جانب‌داری نمی‌کردند و به توصیه‌های قرآن و سنت، مبنی بر پرهیز از دوستی‌های قلبی یا عملی با کسانی که دین الهی را به استهزا و بازی گرفتند جامة عمل می‌پوشاندند.
    به راستی کسانی که در جست و جوی حقیقت هستند کافی است در این سخن معبود خویش اندکی تامل و تفکر کنند که می‌فرماید:
    تنها خداوند به حق و حقیقت و سعادت هدایت می‌کند، آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است یا آن کسی که خود، هدایت نمی‌یابد- و هم‌چنین رهنمون به حق نمی‌کند- مگر آن که هدایتش کنند؟
    بانوان مسلمان باید بدانند که چه بسیار زنان بی‌حجاب و بدحجاب در دنیا فساد به بار آوردند، اما عاقبت مردند و در عالم برزخ و قبر دچار مکافات اعمال ناهنجار خود شدند و در دادگاه قیامت نیز باید جواب‌گوی هتک حرمت و زیرپانهادن حکم حجاب اسلامی و انسانی و گمراه ساختن دیگران در منجلاب فساد و انحراف باشند. آنان در دنیا سرمایة وجودی خود را باختند و به ناچار در سرای آخرت از زیان‌کاران خواهند بود، سرانجام بقیه نیز مرگ به سراغشان خواهد آمد و سپس به سوی خدایی که دانای نهان و آشکار است باز می‌گردند و او آنان را به آن چه عمل می‌کردند آگاه می‌سازد.
    هـ.تزلزل اساس مقام معشوق بودن زن
    عشق و علاقة راستین میان زن و شوهر و تحقق مقام محبوبیت برای زن در گرو انسانیت و فضایل اخلاقی حاصل از آگاهی دینی و ایمان به خداست، اما وقتی استعداد آگاهی‌طلبی و حقیقت‌خواهی آنها در اثر زمینه‌های تحریکات جنسی شکوفا نشود و معرفت دینی و ایمان راستین رشد نکند، پایه‌های عشق و محبت که همانا فضایل اخلاقی است، متزلزل گشته و مقام معشوق و محبوب بودن زن از بین می‌رود و توجه همسر به او صرفاً در دایرة امور شهوانی، خانه‌داری، بچه‌‌داری و امثال آنها محدود خواهد شد و این بزرگ‌ترین آسیب به شخصیت و روحیة زن در نظام خانواده است. این موضوع در مباحث آینده بیشتر روشن خواهد شد.
    ضمن این که چنین زن و شوهری از اساسی‌ترین نیاز زندگی مشترک، که همانا درک و شناخت هم دیگر و نیازهای اصیل همسر است، محروم می‌باشند، زیرا کسی که ارزش و عظمت خود را نشاخته باشد، نمی‌تواند دیگران از جمله همسر خویش را بشناسد. بدیهی است خویشتن‌شناسی و همسرشناسی زیربنای محبت و عشق در نظام خانواده است، که جز در سایة دین و ایمان تحقق نمی‌یابد.
    نکته بسیار مهم و در خور توجه آن است که این آسیب‌ها وخطرهای مزبور نه تنها جامعه را تهدید می‌کند، بلکه به طور مستقیم یا غیرمستقیم گریبان خود این بانوان و زنان هم‌صنف دیگر را می‌گیرد و زندگی را در کام آنها تلخ می‌سازد، چرا که پدر، برادر، همسر و فرزندان آنها نیز در چنین جامعه‌ای زندگی می‌کنند و روزی در دام این بلاها و دام‌های تنیده شده گرفتار می‌شوند.
    بنابراین چنین زنانی باید مشکلات و ناملایمات زیادی را به تن و جان خود بخرند و چه بسا یک عمر بسوزند و بسازند. ضمن این که گناه هر کدام از این خطرها نزد خداوندمتعال بزرگ است و عذاب دردناکی را به دنبال خواهد داشت، مگر این که حجت الهی برفردی تمام نشده باشد.
    نقش بی‌حجابی و بدحجابی در سقوط اخلاق و انسانیت
    از آن جا که پایه و اساس صفات عالی و رفتار انسان، تنها ایمان دینی و توحیدی است، تأثیر بی‌بندوباری‌های اجتماعی همانند خودنمایی و بدحجابی زنان جامعه که بسیاری از آنها در حقیقت بی‌حجابی است، در تضعیف و سقوط عفت و اخلاق نیکو امری بدیهی و روشن است، چرا که چشم و گوش و سایر اعضا پل ارتباطی روح ما با جهان بیرون از ماست و این یک واقعیت است که: «هرچه دیده بیند دل کند یاد». به همین دلیل وقتی در جامعه امور مربوط به عفاف و حیا رعایت نشود و فضای معنوی جای خود را به فصای خودنمایی و شعله‌ور ساختن غرایز شهوانی بدهد و بذر شهوت را در دل‌های جوانان و نوجوانان برویاند، فکر افراد جامعه به ویژه جوانان بدون همسر، از امور حیاتی و ارزشی به سمت شهوات کشیده می‌شود و از خدای خود که همواره حاضر و ناظر براعمال نیک و بد است، غافل می‌مانند و زندگی موقت دنیا را بر زندگانی حقیقی که آخرت است مقدم می‌دارند و به وادی وحشتناک روابط غیرانسانی و غیراخلاقی و شهوات نامشروع کشیده می‌شوند.
    بدین طریق یگانه اساس و مبنای فضایل انسانی- ایمان به خدا و قیامت- به دست فراموشی سپرده می‌شود و در نتیجه خطرات بزرگی فرد و جامعه را تهدید خواهد کرد: صفات پسنیده جای خود را به صفات رذیله و ناپسند می‌دهد؛ اعمال و رفتار ناشایست همانند ظلم، جنایت، خیانت، خشونت، فساد، بزهکاری، ناامنی و آدم‌ربایی، به ویژه ربودن دختران در جامعه افزایش می‌یابد؛ استعداد اخلاقی و فضیلت‌خواهی فرزندان شکوفا نگشته و چه بسا از بین می رود و رفتارهای ناسازگارانه و بزهکارانه در آنان ایجاد می‌شود.
    در چنین شرایطی آتش این فتنه‌ها و خطرات، دامن خود زنان آسیب‌زاد را هم فراخواهد گرفت و خود و خانوادة آنان نیز در این آتش خواهند سوخت؛ چنان که بسیاری از آنها گرفتار شدند؛ چه بسیار دخترانی که مورد تجاوز به عنف قرار گرفتند و یا توسط گرسنگان شهوت اغفال شدند و سرمایه بکارت و عفت را باختند و چه بسیار زنان خودنمایی که استعدادهای عالی و اخلاقی خویش را مختل یا تباه ساختند و دراثر تحول اخلاقی آنها یا همسرانشان یا فرزندانشان، زندگی شیرین آنان تبدیل به جهنم سوزان گشت.
    بقیه نیز باید منتظر باشند که روزی قانون عکس‌العمل دامن آنها را گرفته و در آتش عقوبت رفتار خویش گرفتار شوند، مگر این که تا دیر نشده بیدار شوند و توبه نموده و گذشته‌های خود را جبران کنند که خداوند آمرزنده و نسبت به اهل ایمان مهربان است: والله غفور رحیم.
    شایان ذکر است که خودآرایی زن و نمایان بودن بعضی از اندام و پوشیدن لباس‌های بدن‌نما در محیط خانه باید صرفاً برای همسر و به دور از منظر فرزندان ممیز و نوجوان خود باشد وگرنه سبب بلوغ زودرس و عواقب آن و چه بسا سرآغاز انحراف آنان خواهد شد، البته آراستگی طبیعی و آرایش خفیف و غیرمحرک و جلب توجه کننده، مشکلی ایجاد نمی‌کند و این سخن در مورد محارم نیز جاری است.
    نقش لاقیدی و بدحجابی در غفلت از زیبایی‌های روحی و معنوی
    هتک حریم حجاب اسلامی و بی‌توجهی به این ارزش والای انسانی موجب می‌شود مردان و جوانان با آن ضعف غریزی و خلأ عاطفی، تحت تأثیر جاذبه‌های عاطفی و جنسی زنان قرار گرفته و فکرهای آنان را منحرف و دل‌هایشان را گرفتار سازد و همین امر سرآغاز غفلت و بی‌خبری از ارزش‌ها و زیبایی‌های والای روحی و واخلاقی و محرومیت از تمام مزایای آنها از یک‌سو و سوق به شهوات و لذت‌گرایی و دنیاپرستی و افراط و زیاده‌روی در تجمل و زیبایی‌های طبیعی و جسمی از سوی دیگر می‌شود؛ به گونه‌ای که چرخ‌های زندگی بیشتر روی معیارهای مادی چرخیده و حتی شخصیت ارزش‌مند زنان به دست فراموشی سپرده می‌شود؛ همان‌گونه که برخی از آنان نیز از گنج‌ها و ارزش‌های والای پنهان در شخصیت ملکوتی خویش و زیباسازی آن غافل گشته و آلت دست بداندیشان و مدسازان غربی و غرب‌زده شده‌اند و از خودنمایی کودکانه پروایی ندارند.
    واضح است که تماشای صورت‌ها و دل‌بستگی به دنیا و زیبایی‌های آن و لذت‌های طبیعی موقت حاصل از درک آنها و به طور کلی هرگونه ارتباط با دنیای فانی که انسان را همچون کودکان به خود مشغول کند و از صورت آفرین و زیبابخش و زیبایی‌های معنوی و لذت‌های فوق طبیعی و سرای باقی غافل نماید، مایه تضییع عمرگرانمایه و ورشکستگی و تخریب یا حداقل اختلال شخصیت و نچشیدن طعم گوارای حیات می‌شود و این همان دنیای مذموم است که قرآن‌کریم بدان اشاره می‌فرماید:
    (و ما الحیاه الدنیا الا لعب و لهو و للدار الاخره خیر للذین یتقون افلا تعقلون)؛ دنیا چیزی جز بازیچة کودکان و سرگرمی‌های نابخردانه نیست و همانا سرای آخرت بهتر و نیکوتر است برای اهل تقوا و پارسا، آیا در این نمی‌اندیشید.
    در حدیث معراج می‌خوانیم که:
    ای احمد حذر کن از این که مثل کودکان باشی که وقتی به سبز و زرد- زیبایی‌های دنیا- نظر می‌کند شیفته آن می‌شودو هنگامی که چیز شیرین و لذیذ یا ترش به او داده می‌شود فریب می‌خورد.
    ابن‌سینا با الهام از مکتب تربیتی اسلام می‌گوید:
    مثل این فریب‌خوردگان لذت، در مقایسه با انسان‌های عارف مثل کودکان است در برابر بزرگ‌سالان ورزیده که به بازی‌های آن کودکان اعتنایی ندارند و اهمیتی نمی‌دهند.
    خلق اطفالند جز مرد خدا --- نیست بالغ جز رهیده از هوا
    چنین دنیایی باعث عدم تحمل وجود دیگران و انتقادهای سازندة آنها و علت گریز از حق و حکمت و موعظه و ریشة همة گناهان است، زیرا حب دنیا و دلبستگی به ظواهر و لذایذ زودگذر آن انسان را در برابر حق و حقیقت، کور وکر و لال کرده و او را خوار می‌نماید: «فارفض الدنیا فان حب الدنیا یعمی و یصم و یبکم و یذل الرقاب».
    نقش خودنمایی و بدحجابی در تضعیف نور فطرت توحیدی
    عقل سلیم و وحی منزل با هر چیزی که انسان را از حقیقت عبادت و اطاعت الهی محروم و از هویت و هدف خلقت خویش غافل کند و نور فطرت را تضعیف و به تدریج خاموش نماید مخالف است. نظر به این که فطرت توحیدی و سایر فطریات امانت الهی در درون انسان است و آدمی امین پروردگار عالم در آن می‌باشد، لذا نباید در این امنت ملکوتی خیانت و به آن ظلم نماید.
    تحقق این امر در صورتی ممکن خواهد بود که قوای غضبیه، شهویه و وهمیه، در سایة عقل و وحی کنترل و تعدیل گشته و در قلمرو و معقول و مشروع خود فعالیت کنند، تا آن جا که این قوای مادی و جسمی در حیطة مسئولیت خود انجام وظیفه می‌کنند، نیکو و حلال است، ولی اگر بخواهند از حد خود تجاوز کرده و به حریم فطرت تعدی و ظلم کنند ونور هدایت‌گرانه آن را کم‌فروغ و در نهایت خاموش نمایند، قبیح و حرام می‌باشد. تمام محرمات الهی و رذیلت‌های اخلاقی که پدیدة بدحجابی وخودنمایی زن در برابر نامحرمان از جمله آنها می‌باشد از این قبیل‌اند:
    به همین جهت قرآن کریم دربارة احکام خداوند سبحان می‌فرماید:
    (... و تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه)؛ اینها حدود و مرزهای الهی است و هرکس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده است.
    در جای دیگر هشدار داده می‌فرماید:
    (یا ایها الذین امنوا لاتخونوا الله و الرسول...)؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید خیانت به خدا و رسولش نکنید.
    این خیانت با ارتکاب معصیت حاصل می‌شود؛ چنان که امام‌محمدباقر(ع) در تفسیر این آیه فرمودند:
    فخیانه الله و الرسول معصیتهما و اما خیانه الامانه فکل انسان مامون علی ما افترض الله عزوجل علیه؛ خیانت به خدا و روسل به نافرمانی آن دو می‌باشد و اما خیانت در امانت، هر انسانی امین واجبات خداوند عزوجل است.
    از سوی دیگر برای شکوفایی فطرت، نیاز به وجود شرایط مساعد و فقدان موانع می‌باشد؛ هر محیطی اعم از خانواده، مدرسه، جامعه، نقش مهمی در رشد یا سقوط شخصیت آدمی دارد؛ وجود محیط پاک از عوامل شهوانی و انحرافی از مهم‌ترین شرایط تربیت و محیط ناسالم از بدترین موانع است، لذا از منظر دین و خرد آن چه که محیط را آلوده و افراد آن را غافل و به فطرت آنها لطمه بزند ممنوع می‌باشد.
    براین اساس، حضور زنان بدون حجاب خداپسندانه و یا با چهره‌های مزین شده در مجامع عمومی، یکی از بدترین عوامل غفلت آفرین و موانع پرورش فطرت توحیدی و کارآمدترین سلاح دشمن برای تخریب اخلاق و معنویت است، زیرا غریزة شهوانی افراد جامعه خصوصاً نسل نوخاسته را شعله‌ور نموده و آنها را از یاد خدا و اطاعت یا حقیقت عبادت و عشق به او غافل، و به شهوات و دوستی‌های نابخردانه دختر و پسر که سرآغاز انحرافات و آلودگی‌ها و از دست رفتن سرمایة دوشیزدگی است، و دل‌دادگی به جیفة دنیا که ریشة همة گناهان و بدبختی‌هاست سوق می‌دهد.
    هم‌چنان که بعضی از جوانان و نوجوانان به همین علت خود را از عبادت به ویژه نماز محروم کرده و در اطاعت الهی سستی می‌ورزند. یا عبادت‌های اکثر ما مسلمانان از حقیقت و روح عبادت تهی گشته و هم‌چون پیکر بی‌جان یا نیم مرده، خاصیت اثربخشی و حیات آفرینی خود را از دست داده است؛ مثلاً نماز حقیقتش یادالهی و احساس حضور در محضر اوست و به انسان آگاهی ومعرفت، هشیاری و نورانیت می‌بخشد، از این رو انسان را در برابر فحشا و بدحجابی و خودنمایی و محرمات دینی بیمه می‌نماید:
    (ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر)؛ محققاً نماز انسان را از زشتی‌ها و گناه باز می‌دارد.
    منکر یعنی هرچیزی که عقل و وحی آن را به رسمیت نمی‌شناسد و با نظام خلقت آدمی و نظام شریعت اسلامی سازگار نیست، اما این فریضة بزرگ به گونه‌ای به جا آورده می‌شود که مرده و بی‌روح و یا نیم‌جان است، آموزه‌های حیاتبخش آن فراموش گشته و اثرات عالی تربیتی آن از دست رفته است.
    بنابراین زنان خودنما و دل‌ربا، با این عمل ضددینی و اخلاقی خویش به دین، ایمان و فطرت خود و افراد اجتماع آسیب‌رسانده و نور محبت الهی را در قلب خود و دیگران تضعیف نموده و طعم گوارای مناجات و لذت انس با خدای جمیل را از بین می‌برند و مانع گسترش آیین توحیدی و تابش آفتاب روان‌پرور اسلام به دل‌ها می‌شوند و ظلمت شهوات و محبت دنبا را جایگزین آن می‌نمایند.
    اصولاً محبت دنیا و شهوات، انسان را نابینا و ناشنوا می‌سازد؛ لذا دیدن و شنیدن آیات ودستورهای الهی در او تاثیر نمی‌گذارد و فرد و جامعة انسانی را به فجایع بزرگ از جمله بحران معنویت و هویت و اخلاق گرفتار می‌سازد. چه ظلم و خیانتی بدتر از این که انسان با عمل و رفتار خود ظلم به خویشتن و جامعه وخیانت به خداوند و رسولش(ص) بکند؟‍!
    آیا این بانوان می‌توانند خود را مسلمان حقیقی بدانند، در حالی که با اعمال خویش مردم را از راه خدا و آیین روح‌پرور او باز می‌دارند. این همان کاری است که معاندان حق و حقیقت می‌کنند: (و یصدون عن سبیل‌الله) و قرآن مجازاتشان را حبط اعمال و عذاب دردناک بیان نموده است و به اهل ایمان نیز هشدار می‌دهد که مواظب باشند از راه و رسم آن جاهلان پیروی نکنند و به این خصلت ناپسند هرچند با انجام عمل زشت آشکارا و فسادبرانگیز در اجتماع آلوده نشوند که به برخی از مجازات بداندیشان گرفتار خواهند شد.
    نقش تخریبی خودنمایی برعشق واقعی و مقام معشوقه بودن زن
    همان‌گونه که بیان شد، پایه و رکن عشق راستین میان زوجین، صفات پسندیده و اخلاق انسانی و ارزش‌های معنوی است که در محیط پاک و سالم و به دور از هوس‌ها و شهوات نامشروع و در فضایی سرشار از معنویت، عفت و حیا رشد می‌کند، چرا که سلامت و امنیت روانی افراد در چنین محیطی تضمین شده و موجبات تعالی فکری و شکوفا شدن استعدادهای اخلاقی و معنوی فراهم می‌گردد.
    براین اساس جامعه‌ای که زنان به خودآرایی و نمایش اندام‌های تحریک‌آمیز خود می‌پردازند، پیروی از هوا و هوس و گرایش به شهوات در آن افزایش می‌یابد و ارزش‌های دینی و معنوی- که تنها عامل انسانیت و بالندگی فضایل اخلاقی و در نتیجه عشق واقعی است- از بین رفته و یا کم‌رنگ می‌شودو به این ترتیب، فضایل پسندیده در افراد جامعه و خود زنان و همسران حال یا آینده آنان رشد نکرده، بلکه صفات ناشایست در آنها افزایش می‌یابد؛ در نتیجه با تزلزل پایه عشق و محبت، محبوبیت اجتماعی و مقام معشوق بودن زنان در خانواده سقوط می‌کند و به عنوان بازیچه و وسیلة ارضای شهوات برای مردان در می‌آیند، مگر زنان عفیف و باحجاب که از همسران عفیف، غیور و مؤمن برخوردارند.
    پس این‌گونه زنان، بزرگترین ضربه و آسیب را به شخصیت و محبوبیت خود و هم صنفان خویش وارد می‌کنند که از پی آمدهای ناگوار آن، ایجاد زمینه برای آزار و ستم از سوی مردان و بی‌توجهی یا کم‌توجهی به شخصیت و حقوق آنها و اختلاف، ناراحتی و اضطراب فراوان در محیط خانواده است و چه بسا پیوند خانوادگی به طلاق و جدایی می‌انجامد.
    طلاق و عوامل ناشی از بدحجابی
    از پی‌‌آمدهای زیان‌بار رعایت نکردن عفاف و حجاب، طلاق و جدایی زن و شوهر و از هم پاشیدن نظام خانواده است؛ طلاق در نظر اسلام مبغوض‌ترین حلال می‌باشد که تنها در صورت اختلافات حل ناشدنی ضرورت می‌یابد.
    اسلام عزیز به منظور حفظ و تحکیم نظام خانواده و افزایش صفا و صمیمت میان همسران و جلوگیری از اختلافات شدید خانواده و فروپاشی آن، تدابیر حکیمانه‌ای اندیشیده‌ است. معیارهایی از قبیل ایمان، آراستگی به فضایل اخلاقی و انسانی، اصالت خانوادکی و امثال اینها را برای انتخاب همسر شایسته، مقرر فرموده و حقوق و وظایفی را برای زوجین مشخص کرده است. برای طلاق نیز شرایطی معین کرده که شامل بعد از آن، همچون رجوع و بازگشت و دوباره شوهر به زندگی مشترک می‌شود، همه اینها مربوط به خانواده است.
    اما آن‌چه به اجتماع باز می‌گردد، سلامت و امنیت جامعه از هرگونه اقدامات منافی عفت و حیا است. مهمترین گفتار، بحث عوامل و سرمنشأ طلاق است؛ موضوع طلاق از جهات و عوامل گوناگون قابل بررسی و تبیین می‌باشد و غالباً ریشه آن به طور عمده، حرمت ننهادن زنان به خویشتن در اثر فاصله گرفتن از پوشش خداپسندانه و در نتیجه آسیب دیدن عفت عمومی و اخلاق فردی و اجتماعی است.
    برای روشن شدن این بحث، جهات و عوامل طلاق را مورد توجه و بررسی قرار می‌دهیم:
    الف- هوس مداری در خانواده
    اساساً طلاق در اثر اختلاف‌های عمیق زن و شوهر تحقق می‌یابد که عمدتاً از خودخواهی و هوس ناشی می‌شود؛ یا رفتار و گفتار هر دو، ناحق و از روی خویشتن‌پرستی است و یا یکی از آن دو بر حق بوده و دیگری راه باطل می‌رود، اما ممکن نیست که هر دو برحق باشند و در عین حال اختلاف داشته باشند، مگر در امور جزیی و ناچیز که آن هم با بحث و گفتگو در فضایی سرشار از محبت و صمیمت و عمل به دستورهای مترقی اسلام برطرف شده و تفاهم و بالندگی اندشه جانشین آن می‌گردد.
    بنابراین اگر نظام خانواده مبتنی بر مردسالاری یا زن‌سالاری و به طور کلی هوس‌مداری و خودخواهی باشد، اختلافات آشکار می‌رود، چرا که در چنین حالاتی، حقوق و احترام متقابل زن و مرد رعایت نمی‌شود. از آن طرف اگر حق‌سالاری در خانواده حاکم گردد و تدبیر و مدریت خانواده براساس قوانین، حقوق و وظایف مشخص شده در اسلام باشد، اختلافات ریشه‌ای و عمیق و طلاق پیش نخواهد آمد.
    مرز میان حق محوری و خودخواهی، شخصیت الهی آدمی است. کسی که دارای ایمان قوی و تقوای عالی باشد و هدف نهایی خویش را در شئون زندگی نیل به رضا و لقای خداوند تبارک و تعالی می‌داند، شخصیت الهی و انسانی او ضامن احساس مسئولیت و عمل به وظایف و تعهدات و رعایت حقوق همسر و دیگران خواهد بود و کسی که از چنین ایمان و تقوایی برخوردار نباشد، فاقد ضمانت و پشتوانه مذکور است که به دلیل غفلت از یاد خدا و هدف آفرینش خویش و مکافات عمل دنیا و آخرت، احساس مسئولیت چندانی نخواهد داشت و برای شخصیت حقیقی و حقوقی همسر خویش احترام لازم را قائل نخواهد شد.
    عامل بسیار موثر و سازنده در شخصیت الهی انسان، عفت عمومی، سلامت و پاکی جامعه از عوامل غفلت آفرین و هوس آلود و ناپاکی‌ها است که عمدة آنها هتک حریم حجاب و پوشش عفیفانه و ضعف غیرت و عفت و فقدان احساس مسئولیت پدران و مادران و شوهران آنها می‌باشد که افراد جامعه را سمت هوس‌های نفسانی سوق داده و باعث تباهی اخلاق آنان می‌گردند؛ در نتیجه حق محوری جای خود را به هوس‌بازی و خودخواهی- که عامل اصلی بروز اختلافات و در نهایت طلاق است- می‌دهد.
    ب- چشم‌چرانی و مقایسه با همسر
    هرگاه زنان با ظاهری آراسته و بدن‌نما در جامعه حاضر شوند، مردان عادی با چشم‌چرانی و مشاهدة زیبایی‌های ظاهری و مقایسة همسران خویش با این زنان که طبیعتاً میوه تلخ آن بی‌رغبتی یا کاهش محبت به همسران خود می‌باشد- زمینة بهانه جویی مردان و عیب‌جویی و تحقیر و بی‌احترامی به زنان خویش و در نتیجه بروز اختلافات، ایجاد شده و در نهایت به طلاق و جدایی کشیده می‌شود.
    ج- شهوت طلبی و لذت‌گرایی
    ازدواج، پیوند و اتحاد روحی و مصاحبت جسمی زوجین است و این اتحاد در صورتی محقق می‌شود که دو روح در ابعاد والای انسانی از سنخیت و شباهت برخوردار باشند. آزادی غیرمعقول زنان- که آزادی در اسارت هوا و هوس است- شعله‌های هوس و شهوات را در مردان می‌فروزد و لذات‌گرایی را در آنان رشد می‌دهد. لذا عده‌ای برای تامین خواسته‌های شهوانی بی‌حد و مرز خود با ترفندهای گوناگون، همسران خوش را طلاق می‌دهند تا به خودخواهی و شهوت حیوانیشان پاسخ مثبت بدهند.
    د- دوستی‌های نامشروع
    حضور تحریک‌آمیز زنان در صحنه اجتماع، از یک سو باعث ایجاد روحیة شهوانی در مردان، در نتیجه رواج‌دوستی با صنف مخالف و روابط نامشروع می‌شود؛ به گونه‌ای که علاقة آنها به همسران خود کاهش می‌یابد و از سوی دیگر به علت آن که نوعاً همسران آنان- به حسب فطرت- از این نوع روابط نابخردانه بیزارند و محبوبیت خود را نیز نزد شوهران خود در معرض خطر می‌بینند، از زندگی مشترک سرد شده و در نتیجه پایة و رکن زندگی شیرین- که محبت و دوستی است- متزلزل می‌گردد؛ به ویژه اگر این بی‌اعتمادی و دلسردی و ضعیف شدن شعله‌های محبت دو سویه باشد، که نهایت کار طلاق و جدایی خواهد بود.
    افزون برآن که با رواج روابط دوستانه و نامشروع، عده‌ای از مردان مورد سوء‌ظن همسران خود قرار گرفته و متهم به روابط نامشورع می‌شوند. در نتیجه محبت و اعتمادشان نسبت به شوهرانشان سلب شده و آنها را فاقد صداقت می‌پندارند، در این صورت غم و اندوه و اضطراب برآنان حاکم شده و علاقه به زندگی و همسر از میان می‌رود و زمینه برای درگیری و کشمکش آغاز و به طلاق و جدایی یا زندگی بی‌هدف منجر می‌شود.
    هـ. غفلت از معیارهای اصولی در گزینش همسر
    خودنمایی دختران سبب انتخاب و گزینش غلط و نادرست آنان در ازدواج می‌گردد، زیرا پرده‌های هوس و خودخواهی و توجه بی‌جا و بی‌مورد آنان به ظواهر و مادیات و عناوین اعتباری خواستگاران و غفلت از معیارهای اصولی و سازنده در انتخاب همسر، مانع واقع‌بینی شده و در نتیجه نه از ارشادها و هدایت‌گری‌های اندیشه و عقل خود بهره می‌برند و نه تحت تاثیر اندرزها و راهنمایی‌های اطرافیان خردمند قرار می‌گیرند؛ از این رو از انتخاب همسر شایسته محروم می‌گردند و پس از ازدواج و گذشت مدت زمانی، متوجه شکست در ازدواج شده و به تدریج میان آنان و شوهرانشان فاصله می‌افتد و سرانجام کارشان به طلاق کشیده می‌شود.
    و- فریب ظواهر آراسته و انتقام‌جویی
    خودآرایی و نمایش جاذبه‌های زنانه موجب می‌شود جوانان مجرد، از ظواهر آراسته و آرایش شدة آنها فریب خورده و شیفته آنها گردند و پس از ازدواج و چندروز وصال دریابند که همسرشان شایسته محبوبیت نبوده و در این پیوند زناشویی- در اثر فریب ظواهر- ناموفق بوده و دچار زیان شده‌اند. در این صورت عشق تبدیل به نفرت و دشمنی می‌شود و درصدد انتقام بر می‌آیند و ضمن تحقیر، سرزنش و عیب‌جویی و سوء‌ظن به همسران خود، در نهایت آنان را طلاق می‌دهند.
    باتوجه به این عوامل، به ویژه دوعامل اخیر- در جامعه ما، طبق آمار در سال 1381 از هرچهار ازدواج، یک مورد به طلاق و جدایی انجامیده است.
    بنابراین ریشة عمده طلاق از یک سو در بی‌پروایی زنان و از سوی دیگر در چشم‌چرانی و نظربازی مردان ضعیف‌الایمان نهفته است. در این میان دوموضوع باعث افزایش چشم‌چرانی می‌شود: نخست آن که مردان به خاطر انس و همراهی با همسران خویش، از زیبایی‌های ظاهری و باطنی آنان غافل می‌گردند ویا برایشان عادی می‌شودو دیگر این که زنان نیز به دلیل الفت و هم‌نشینی با شوهرانشان و یا اشتغالات زیاد خانه و غیره کمتر به زینت و آرایش خود برای آنان می‌پردازند.
    در طلاق، هرچند همة اعضای خانواده آسیب‌های جبران‌ناپذیری می‌بینند، اما بیشترین زیان را زنان و فرزندان بردوش می‌کشند، زیرا سرپرست و پشتوانه عواطف خود را از دست می‌دهند. این یک اصل مسلم روانی است که خوشبختی زن، نفوذ در قلب مرد-شوهر-و محبوب و معشوق او گشتن است؛ چنان که بالاترین لذت برای او، بودن در کنار مردی است که حامی و سرپرست و مورد علاقه اوست.
    از این رو در صورت ناکامی و شکست در زندگی مشترک و در نتیجه طلاق زن به آمال و آرزوها و خواسته‌های روانی خود نرسیده، احساس حقارت، ذلت و بدبختی می‌کند و همین موضوع پی آمدهای ناگواری به دنبال خواهد داشت. از سوی دیگر موفقیت ازدواج مجدد برای زنان طلاق گرفته به مراتب کمتر از ازدواج دوباره مردان آنان است. مخصوصا، در جامعه‌ای که تعداد دختران و زنان بی‌شوهر بیشتر از مردان باشد و جمعیت جوانان و مردان آن در اثر جنگ و حوادث دیگر کم شده باشد.
    چه این که فشارهای روانی و اختلال‌های روانی و رفتاری مثل تحیر و سرگردانی، افسردگی، اضطراب، بزهکاری و انحرافات و غیره، متوجه فرزندان چنین خانواده‌هایی می‌شود که همه ناشی از عدم تربیت درست و کمبود محبت و عدم تأمین کامل عواطف آنها و احساس اهمیت نداشتن آنان برای والدین خود می‌باشد.
    گذشته از اینها، زنان وقتی روحیة مردان خود را در پرتو مناظر هوس‌انگیز زنان، شهوت‌ران و لاابالی یافتند و علاقة آنان را نسبت به خود سرد و عیف دیدند، همواره در درون خود احساس عدم امنیت می‌کنند، چون در هراسند که مبادا شوهرانشان دست از آنان کشیده ودل در گرو معشوقة دیگری بسپارند و همین امر چه بسا اختلال‌ها و آسیب‌هایی در روان و زندگی آنها ایجاد کند.
    نتیجه آن که براساس حکم اسلام و نظر عقل و تجربه، آن چه نظام خانواده را حفظ می‌کند، محبت و مودت، رحمت و از خودگذشتگی زن و مرد است؛ به همین دلیل دین مقدس اسلام، از یک سو سفارش می‌کند که ازدواج دختر و پسر، باید برپایه محبت و عشق راستین- که سنخیت و هم کفو بودن در ایمان و فضایل اخلاقی شالوة آن است- باشد و از سوی دیگر، مودت، رحمت و گذشت در میان زوجین قرار داد و از سوی سوم دستورهایی برای رعایت حقوق و احترام متقابل معین نمود که عمل به آنها باعث حفظ محبت و افزایش آن می‌گردد.
    اما این محبت و گذشت با فساد اخلاقی، هوس، خودخواهی، شهوت‌طلبی و ارتباط آزاد- که از بی‌بندوباری و نمایش اندام و زیبایی‌های زنانه در جامعه و چشم‌چرانی و تحریک‌پذیری مردان سرچشمه می‌گیرد- از میان رفته و یا آسیب‌ می‌بیند و به اختلافات عمیق خانوادگی و طلاق منجر می‌شود.
    از این رو لازم است که زنان مسلمان برای جلوگیری از طلاق و فروپاشی خانواده و از بین رفتن محبوبیت خود و دیگر زنان و آسیب‌دیدن فرزندان برتوصیه‌ها و سفارش‌های فطرت و شریعت عمل نمایند و در امر عفاف، حجاب و پوشش اسلامی- به لحاظ کمی و کیفی- به خواسته‌های درونی خود و خدای خویش احترام بگذارند، در غیر این‌صورت نه تنها خانواده‌ها از هم می‌پاشند و حقوق دیگر زنان پایمال شده و کودکان و فرزندان از حمایت عاطفی، جسمی و تربیتی والدین محروم می‌شوند، بلکه کیان خانواده خودشان هم در معرض فروپاشی قرار می‌گیرد و یا دست کم درگیری و اختلاف و ناامنی در خانواده‌های آنها حاکم گشته و شخصیت و حقوق آنان مورد بی‌مهری و کم‌توجهی همسرانشان واقع می‌شود و حتی این موضوع در بسیاری از موارد دوسویه است.
    چنان که اگر امنیت و آرامش در خانه نباشد، فرزندان در اثر احساس ناامنی، از خانه و دامن والدین فرار می‌کنند و به دام باندهای فساد و افراد منحرف افتاده و یا به دوستان ناباب پناهنده می‌شوند که خود این حالات مشکلات و مصیبت‌های ناگوار فراوانی به دنبال دارد.
    نقش بی‌بندوباری و بدحجابی در شیوع فحشا
    تاثیر فوق‌العاده محیط در سازندگی یا تخریب شخصیت انسان برکسی پوشیده نیست؛ از این رو هر امری که موجب عفت و پاکی عمومی و تعادل فکری، روانی و اخلاقی جامعه و رشد شخصیت افراد گردد، برای اجتماع مفید و لازم است و می‌بایست در جهت تحقق و ایجاد آن حداکثر کوشش را به کار برد.
    از آن جا که زندگی انسان جامعی و اجتماعی است جامعه، به مثابة خانه و خانواده است که حفظ حریم عفاف و اخلاق در آن حیاتی است و پاکی یا آلودگی آن نقش مهمی در سرنوشت افراد آن به ویژه فرزندان و نسل نوخاسته دارد.
    ‌روی همین اصل منطقی، اسلام با هرچه جو اجتماع را آلوده ومسموم کند شدیداً مبارزه کرده است، لذا گناه آشکار، مسئولیت و عقوبتش به مراتب بیش از گناه پنهان است، زیرا کسی که پردة حیا را بدرد و مرتکب معصیت در ملأ عام بشود و به اصطلاح تجاهر به فسق کند باعث می‌شود قبح و زشتی گناه و عمل ناهنجار، که سد مهمی در برابر فساد و جرم است، به تدریج درنظر مردم از بین رفته و عواقب و بازتاب تلخ دنیوی و عقوبت و رسوایی اخروی آن فراموش گشته و سد شکسته شود و مردم نیز به آن آلوده گردند. بدین ترتیب چنین فردی ضمن آلودگی و ضربه به شخصیت خویشتن، جامعه را مسموم نموده و ضربة بزرگی برمعنویت و پیکره آن وارد کرده است.
    گناه بسیار بزرگ لاقیدی و بدحجابی از این قبیل است؛ دین مبین اسلام حجاب را به عنوان عامل مهم حفظ و اعتلای شخصیت فردی و تحکیم پیوند خانوادگی و حفظ عفت و اخلاق اجتماعی بر زن که در نظام آفرینش از جایگاه ارزش‌مند معشوق بودن برخوردار می‌باشد واجب فرموده است.
    بانویی که حجاب صحیح و شئون اسلامی را رعایت نمی‌کند با رفت و آمد در سطح اجتماع عامل غفلت‌زدگی و فراموشی مراقبت الهی و باعث کوری دل‌ها در جامعه می‌گردد، وی از یک سو گناه و رفتار ناهنجار لاقیدی و خودنمایی فسادانگیز را نشر و ترویج می‌نماید و دیگر زنان را به این بلای خانمان سوز گرفتار می‌سازد و از سوی دیگر به جهت تاثیرات عاطفی و جنسی زن بر مردان، دل آنان- بالخصوص جوان را در میدان جاذبه خویش گرفتار ساخته و غریزه شهوت آنها را مشتعل می‌نماید. از نتایج زیان‌بار آن، شیوع انحرافات جنسی و رنج جسمی و روانی شدید است و چه بسا روزگار آدمی را سیاه و زندگی را تباه می‌سازد.
    براین اساس، زنان این گونه از هر دو جهت مشمول این کلام خدای سبحان می‌شوند که می‌فرماید:
    (ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین امنوا لهم عذاب الیم فی‌الدنیا و الاخره والله یعلم و انتم لا تعلمون)؛ کسانی که دوست دارند زشتی‌ها و گناهان قبیح در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است و خداوند از عواقب شوم و آثار مرگبار فحشا آگاه است اما شما از ابعاد گوناگون و زیان‌بار آن آگاه نیستید.
    این که نفرمود کسانی که اشاعه فحشا می‌کنند، بلکه می‌فرماید دوست دارند چنین کاری کنند، یا از جهت نهایت تاکید در این زمینه است؛ یعنی آنهایی که دوست دارند که زشتی‌ها شیوع پیدا کند عذابشان شدید است، چه برسد به این که با اعمال و گفتار خود اشاعه فحشا کنند و یا از جهت آن است که محبت همانند کفر گاهی قلبی است و گاهی عملی یعنی کردار ناشایست آنها موجب ترویج و شیوع گناهان زشت می‌شود و مراد از «فحشا» هرگونه رفتار و گفتاری است که زشتی آن بزرگ است، اعم از این که بی‌حجابی و بدحجابی و انحرافات جنسی یا غیراینها.
    بنابراین زنان با فروافکندن لباس حیا- پوشش دینی- همانند آتش‌سیاری می‌شوند که به هرجا گام می‌نهند آنجا را آتش زده و شخص و شخصیت جوانان و نوجوانان را دچار حریق می‌سازند. راستی چه آتش‌سوزی بدتر از این وجود دارد که خرمن توانایی‌ها و استعدادهای خود و نسل جدید را می‌سوزاند و شخصیت و انسانیت آنان و خویشتن را تباه می‌سازد.
    اگر این بانوان می‌دانستند همواره مرتکب چه جنایاتی برخود و افراد جامعه می‌شوند و اگر حقیقت عمل ناهنجار خویش و گناهان عظیمی که بردوش دارند را مشاهده می‌کردند، هرگز یک لحظه هم آرام نمی‌نشستند تا این آتش افروخته شده بردوش خویش را با آب توبه خاموش و خود را با دستورهای سازنده اسلام اصلاح نمایند.
    باتوجه به مطالب مذکور، معنای عمیق حدیث ذیل روشن می‌شود، حضرت امام رضا(ع) فرمودند:
    نقش انگشتر حضرت عیسی(ع) دو جمله بود که از انجیل گرفته شده بود: خوشا به حال بنده‌ای که به واسطه او یاد خدا حاصل می‌شود و وای به حال بنده‌ای که یاد خداوند به خاطر او فراموش شود.
    شریک در جرم گناه
    زن آسیب‌زا ضمن این که هنگام حضور غیرشرعی در جامعه و در برابر افراد نامحرم پیوسته برای او گناه و سرپیچی از حکم الهی ثبت می‌شود، در جرم و گناه کسانی که از طریق او به گناه جنسی، لاقیدی، جرم و جنایت، اعتیاد، ظلم و غیره آلوده می‌شوند، شریک خواهد بود و در نهایت گرفتار عکس‌العمل رفتارها و پوشش نامناسب و غیرعفیفانه خود در برزخ و آخرت و گاهی در دنیا می‌شود و این نکتة مهمی است که عقل سالم بر آن نظارت دارد؛ چنانکه قران‌کریم نیز در این زمینه به عنوان قانون کلی می‌فرماید:
    من یشفع شفاعه حسنه یکن له نصیب منها و من یشفع شفاعه سیئه یکن له کفل منها و کان الله علی کل شیء مقیتا؛ کسی که تشویق به کار نیکی کند بهره وافری از آن برای او خواهد بود و کسی که تشویق به کار بدی کند سهمی از آن خواهد داشت و خداوند حساب هر چیز را دارد و آن را حفظ می‌کند.
    مطابق آیه، منطق اصیل اسلام در مسائل اجتماعی و خانوادگی آن است که مردم جامعه و اعضای خانواده در سرنوشت اعمال یکدیگر از طریق راهنمایی و تشویق زبان یا عمل شریک می‌باشند. هرگاه گفتار یا کردار حتی سکوت و اشاره انسان سبب تشویق فرد یا گروه و جمعیتی به کار نیک یا بد شود، سهمی از پاداش یا کیفر آن کار و آثار و نتایجش برای تشویق کننده خواهد بود، بدون آن که از ثوابی یا گناه فاعل اصلی(انجام دهندة عمل) کاسته شود؛ چنان که از پیامبراسلام(ص) چنین نقل شده:
    من أمر بمعروف او نهی عن منکر او دل علی خیر او اشار به فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه او اشار به فهو شریک؛ هر کس امر به کار نیکی یا نهی از منکر و گناهی کند یا به عمل خیر راهنمایی نماید یا اشاره به آن کند- و به نحوی باعث تشویق به خیر شود- در آن عمل نیک سهیم و شریک است و هر کس دعوت به کار بد یا راهنمایی اشاره و تشویق بدان نماید او نیز در آن عمل بد شریک است.
    بنابراین در فرهنگ کامل اسلام تنها انجام‌دهندگان گناه و کار زشت، مسئول و گناه کار نیستند بلکه تمام کسانی که به نوعی زمینة گناه و جرم را فراهم کردند نیز مسئول و معصیت کار شمرده می‌شوند.
    قرآن دربارة نتیجة اخروی گمراه کردن و به گناه کشاندن دیگران می‌فرماید:
    (لیحملوا اوزارهم کامله یوم القیامه و من اوزار الذین یضلونهم بغیر علم الا ساء ما یزرون)؛ روز قیامت هم باید بار گناهان خود را به طور کامل بردوش کشند و هم سهمی از گناهان کسانی که به جهالت از راه حق گمراه و منحرف می‌سازند، آگاه باشید که آنها بارسنگین بدی بردوش خواهند کشید.
    گذشته از اینها، در شیوع این اعمال منافی عفت و پی‌آمدهای ناگوار آنها، غالباً در درجه اول خود زنان خودآرا و بدحجاب و بی‌حجابی قربانی مهلکه و بازندة بازی می‌باشند. هم‌چنان که پدران، برادران، شوهران، فرزندان و دیگر بستگان نزدیک آنان نی در خطر سقوط در این مهلکه‌ها هستند و در حقیقت این زنان در همین دنیا به برخی از سزای اعمال خود رسیده و شاهد انحراف اخلاقی و جنسی خود و نزدیکان خویش می‌باشند؛ چنان که بسیار دیده و شنیده شده است.
    برای رهایی این زنان از بند اسارت خودنمایی، کافی است باور کنند که هر سخن و رفتاری که از آنها صادر می‌شود در شهود و حضور خداوند بزرگ است، چنانکه در قرآن می‌فرماید:
    (ولا تعلمون من عمل الا کنا علیکم شهوداً اذ تفیضون فیه)؛ هیچ عملی را انجام نمی‌دهید مگر این که ما گواه برشما هستیم در آن هنگام که وارد آن می‌شوید. پیامبر(ص) هرگاه این آیه را تلاوت می‌کردند گریه شدید می‌نمودند.
    صدای ظریف و لبخند ملیح
    جاذبة صدای ظریف، آهنگ شیوا، خنده و تبسم ملیح زن از جمله ابزارها و سلاح‌های طبیعی زن برای نفوذ و جذب مردان است؛ زن با صوت دلربا و خنده نمکین، دل همسر را نوازش می‌دهد و غبار غم، اندوه و خستگی را از صورت و چهرة جان او می‌شوید، به ویژه اگر با ناز و نرمش و سخنان حق و روشنگرانه همراه باشد و به زندگی مرد حرارت، گرمی و صفا بخشیده و محبوبیت خود را نزد او حفظ و استوار می‌کند.
    تاثیر و نفوذ صدای زیبای زن اگر توأم با ناز و کرشمه در برابر نامحرم باشد، به ویژه همراه با خنده و تبسم روی بیگانه‌ای که از نبود یا کمبود عاطفه در خانواده یا اجتماع رنج می‌برد، آن‌چنان اثرگذار است که طوفانی در دل او- مخصوصاً اگر جوان باشد ایجاد می‌کند که اعتدال و آرامش او را برهم می‌زند و ذهن و اندیشة او را تا مدت‌ها به زن معطوف می‌کند و از امور حیاتی و ضروری منحرف و به لذت‌های شهوانی مشغول می‌نماید، در حالی که زنان، معمولاً به راحتی از کنار این موضوع می‌گذرند و رعایت احتیاط و احساس مسئولیت در برابر مردها و جوانان و نوجوانان با آن ضعف غریزی و خلا عاطفی نمی‌کنند.
    تاثیر جاذبه‌های فوق، همانند سایر جاذبه‌های خدادادی زن تا اندازه‌ای است که گاه باعث می‌شود مردان بیماردل و شهوت‌طلب را به طمع انداخته، امنیت زن را به خطر اندازند و یا درصدد اغفال زن برآمده عفت، حیثیت و آبروی او را لکه‌دار کنند. در این باره، قرآن کریم، با نگاهی روان‌شناختی و جامع می‌فرماید:
    (فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی‌قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً)؛ [با مردان] با نرمی و ناز و کرشمه سخن نگویید که انسان بیماردل در شما طمع کند و سخن نیکو و شایسته‌ای که عقل و وحی آن را به رسمیت شناخته بگویید.
    نقش لاقیدی و بدحجابی در ناکارآمد ساختن ابزارهای شخصیتی زن
    «اگر چه گفته شد، توانایی‌ها، مکانیسم‌ها و ابزارهای زن برای نفوذ در قلب همسر به شمار می‌رفت، البته مشروط برآن که از این امور- که به حق و براساس حکمت و تدبیر الهی در نهاد زن به ودیعت نهاده شده- به درستی و در جهت اهداف عالی انسانی استفاده شود.
    اما در صورتی که دراثر کم‌توجهی یا بی‌مبالاتی زن، این توانایی‌ها و سازوکارها در معرض تهدید قرار گیرد و یا کم‌رنگ شود، نتایجی که به دست می‌آید نه تنها به سود زن نخواهد بود، بلکه او را به سمت انحطاط و شکست خواهد کشاند که در این جا به توضیح و تحلیل این امر مهم پرداخته می‌شود.
    بدحجابی، لاقیدی و آزاداندیشی
    آزاداندیشی و روشن بینی، در پرتو تقوا و عقل سلیم از حجاب‌های ظلمانی گناهان و صفات ناپسند به دست می‌آید؛ براین اساس زنی که اسیر لاقیدی یا بدحجابی می‌شود و یا بی‌اعتنایی یا دهن‌کجی به پروردگار خویش و دستور حجاب و پوشش، ارزش‌های وجودی خود را در جاذبه‌های ظاهری خلاصه نموده و از آن حقیقت روحی و استعدادها و ارزش‌های انسانی خود غافل می‌شود و پرده‌های هوا و هوس جلوی دیدگان حق‌بین و آینده‌نگر او را گرفته و مانع آزاداندیشی او می‌گردد، معیارهایش در انتخاب همسر معمولاً مادی و ظاهری است و نسبت به ملاک‌های اصیل و ارزشی غافل بوده و یا توجه لازم و کافی به آنها ندارد، لذا در گزینش و انتخاب عاشق راستین، به عنوان شریک زندگی خود به خطا رفته و در نتیجه در زندگی شکست می‌خورد.
    افزون براین، چنین زنانی از شخصیت فکری و اخلاقی سالم و معتدل برخوردار نیستند، تا عاشق و دل‌دادة واقعی داشته باشند، اینان یا از نظر عقل و اندیشه دربارة حجاب و پوشش اسلامی فکر و عقیدة نادرستی دارند و فریب شبهات و تبلیغات زهرآگین برضد حجاب‌اسلامی را خورده‌اند؛ به گونه‌ای که به دستور خدا و پیامبر او(ص) و امامان(ع) و سیرة الگویی و سخنان اخلاقی حضرت‌زهرا(ع) در زمینة عفاف و حجاب اعتنا نمی‌کنند، که معمولاً دختران جوان مسلمان ما از این گروه می‌باشند و یا به لحاظ روحی و اخلاقی شخصیت بیمار و ناسالمی دارند و اموی هم‌چون پوشش اسلامی را با مزاج روحی خویش سازگار نمی‌یابند.
    همانگونه که اگر کسی به بیماری سوء هاضمه یا مرض دیگر مبتلا شده باشد، چه بسا میل به غذا- اگر چه بهترین خوراک باشد- نداشته و یا از آن متنفر و گریزان می‌گردد، کسانی که روحشان نیز با گناهان و صفات ناشایست مکدر شده است، شخصیت معنوی و باطنی آنها بیمار و مسموم گشته، در نتیجه مزاج ملکوتی‌شان از پذیرش دستورهای الهی که در حقیقت غذا و خوراک جان آدمی است- باز می‌ماند؛ از این رو هر فردی به اندازه پاکی روح و روان، از غذاها و مائده‌های آسمانی و معنوی و لذایذ حصال از آنها بهره‌مند می‌گردد و به میزان آلودگی‌های روحی و باطنی از آن نعمت‌های روان‌پرور محروم گشته و به دردها و آلام روحی و روانی گرفتار می‌شود. چنانکه حضرت علی(ع) می‌فرمایند:
    بالصحه تستکمل اللذه؛ با صحت و عافیت، لذت انسان کامل می‌شود.
    این صحت، اعم از سلامتی جسمی و روحی است؛ سلامتی بدن، لذت کامل جسمی را به دنبال دارد و صحت روح، لذت کامل روحی و معنوی را. مردی که در غیرت ضعیف و سست است و از خودنمایی همسر یا دختر خود نه تنها ناراحت نیست، بلکه مباهات هم می‌کند، دچار بیماری روحی و فکری است، هرچند در بعد جسمی سالم باشد.
    براین اساس چنین زن‌هایی از به دست آوردن عاشق واقعی، به عنوان همسر دلسوز و وفادار محرومند، چرا که عاشق راستین کسی است که عشق او برپایة زیبایی باطنی زن، به ویژه حیا، عفت، وقار و پوشش اسلامی و دینی باشد، هرچند زیبایی ظاهر هم مورد توجه قرار بگیرد؛ همانگونه که در اسلام نیز به آن توجه شده است.
    جوان با ایمان و عفیف به دنبال دختری می‌گردد که به لحاظ روحی و اخلاقی هم سنخ باشد؛ یعنی دختری باتقوا و عفیف. حتی کسانی که در ایمان و عفاف ضعیف بوده و از جاده مستقیم به بیراهه رفته‌اند، براساس فظرت الهی و الهام درونی خویش از امور منافی عفت و حیا متنفرند و خواستار ازدواج با دختران پاکدامن و باحیا و عفت می‌باشند. ویل‌دورانت- مورخ و فیلسوف غرب- می‌گوید:
    زنان بی‌شرم و حیا، جز در موارد زودگذر، برای مردان جذاب نیستند. مردان جوان به دنبال چشمان پراز حیا می‌باشند و بدون آن که بدانند حس می‌کنند که این خودداری ظریفانه- عفت و حیا- از یک لطف و رقت عالی خبر می‌دهد.
    خانم اوریزان مارون هم می‌گوید:
    مرد فطرتاً طالب دختری است که مانند بنفشه محبوب و سلیم‌الطبع و در عین سادگی و عفاف، دارای کمال، لطف و دلبری باشد؛ زنی که دارای صفات و ملکات فاضله بوده و نام «زن» شایستة اوست، هرجا و به هر حالت که باشد مورد تقدیس و احترام مرد واقع می‌شود.
    لاقیدی، بدحجابی و عاطفه
    قلب کانون عواطف، احساسات و انفعالات است؛ عاطفه از قلبی بر می‌خیزد و برقلب دیگر می‌نشیند و آن را تحت تاثیر قرار می‌دهد. میزان محبت و عاطفه هر فردی به اندازه سلامت روانی، عاطفی و طهارت روحی و قلبی او بستگی دارد؛ همانگونه که میزان انفعال و تاثیرپذیری افراد در برابر عواطف و محبت‌های خالصانه و اندرزها و موعظه‌های دیگران نیز این چنین است.
    دل هر چه از صفات ناپسند و زنگار گناه دور و پاک باشد لطافت، طراوات و نرمی آن بیشتر خواهد بود؛ در نتیجه بیشتر تحت تاثیر اندرزها و گفتارهای حق و مهر و محبت‌ها و امور عاطفی زن و دیگران قرار می‌گیرد؛ به همین دلیل قلب مردان الهی منبع محبت زیاد و عواطف سرشار است؛ از یک سو به مردم به ویژه همسران خود محبت و علاقه فراوان دارند و در نتیجه در هدایت و کمک و یاری به آنها از هیچ کوششی دریغ نمی‌کنند و از سوی دیگر در برابر امور عاطفی دیگران سخت تحت تاثیر قرار می‌گیرند.
    جلوه‌گری و بدحجابی زنان در جامعه- که نشانة گم کردن هدف والای حیات است- مردان را هم از هدف آفرینش و زندگی غافل نموده و در مادیات، شهوات و اخلاق و صفات فاسد و آلوده غرق می‌کند، که باعث بیماری و تاریکی قلب و سخت و خشن شدن دل می‌شود و روشن است که انسان بیماردل و قس‌القلب در برابر عواطف زنان کمتر تحت تاثیر قرار می‌گیرد و چه بسا هیچ عاطفه‌ای را برنمی‌تابد و چه بسا آن را به مثابة فریب و حیله نموده و بران واکنش منفی نشان می‌دهد.
    آن چه برای انسان ناآگاه و شهوت طلب اهمیت دارد، خودخواهی و هوس اوست؛ خودخواهی و خویشتن‌پرستی او مانع خدابینی و دگرخواهی می‌شود. خودمحوری و حرکت در چهارچوب خواسته‌های شهوانی و حیوانی مجال جست و جو دربارة شخصیت انسانی همسر را به او نمی‌دهد، تاسپاس‌گزار و پاسخ‌گوی عواطف و مهرورزی همسر خویش باشد. او خود را می‌بیند و بس، مگر آن که در نهان خانه دلش هنوز ردپایی از مهر و محبت مانده باشد.
    برهمین اساس است که مردان کم‌غیرت که ناموسشان را اعم از همسر و دختر- در برابر نامحرمان و چشمان معصوم نوجوانان و جوانان به نمایش می‌گذارند، همانند نمایش یک شیء مادی و فاقد ارزش معنوی، و قلب آنها را آلوده و غریزة آنان را منحرف و گمراه می‌سازند و با این همه از جهت عاطفی- نه دینی-هم متاثر و هوشیار نمی‌شوند؛ چنانکه این گونه افراد در اثر ضعف عاطفه-در کمک خالصانه و محبت به دیگران ناتوان‌اند.
    از سوی دیگر استفاده بهتر از توانایی‌ها و استعدادهای زن، به ویژه از چشمة جوشان عواطف و محبت‌های او در صورت وجود زمینة مساعد و عوامل محرک ممکن و شدنی است. مهمترین گام در این راستا، حفظ سلامت روانی و عاطفی زن می‌باشد که در سایة عنایت به شخصیت انسانی و حفظ حرمت او، برخوردهای شایستة توأم با محبت و صداقت و بر‌آوردن نیازها و خواسته‌های معقول وی تحقق می‌یابد.
    روشن است جامعه‌ای که مردان آن با اعمال و صحنه‌های تحریک‌آمیز زنان، به سمت لذت‌های شهوانی و مادیات و خودخواهی کشانده شوند و روح ملکوتی خود را فراموش نمایند و نسبت به شخصیت انسانی خود محبت نداشته باشند، نمی‌توانند حافظ و نگهبان حرمت و سلامت روانی و عاطفی همسران خویش باشند و در نتیجه، این چشمه‌های جوشان محبت به مرور از میان رفته و زنان در بعد عاطفی و محبت خلع سلاح می‌شوند؛ به همین جهت است که در دنیای غرب، نور عواطف و محبت‌های راستین و خالصانه کم‌فروغ و یا خاموش گشته‌اند.
    به علاوه زنان آسیب‌زا نیز در اثر فراموشی هویت ارزشمند خویشتن و ارتکاب گناهان بزرگی که ناشی از هتک حریم ارزشمند پوشش اسلامی و بروز فجایع و انحرافات است، طهارت و نورانیت قلبی، روحی و سلامت و بهداشت روانی و عاطفی خود را از دست می‌دهند. یکی از نشانه‌های آن، بی‌تفاوتی آنان در برابر واژگون شدن خود را از دست می‌دهند. یکی از نشانه‌های آن، بی‌تفاوتی آنان در برابر واژگون شدن ارزش‌ها، از هم پاشیدن خانواده‌ها، انحرافات و اعتیاد جوانان و نوجوانان و سایر پی‌آمدهای بی‌حجابی و بدحجابی و به طور کلی استوار ساختن لذایذ کاذب خود برآلام دیگران است. چه این که بی‌توجهی آنان به دستورهای الهی دربارة ضرورت حجاب عفیفانه و شئون اخلاقی در برابر نامحرمان و بی‌اعتنایی به اندرزها و پندهای خیرخواهانه، نشانة بی‌محبتی به خویشتن است.
    خلاصه آن که ایمان راستین و عفاف حقیقی، باعث گسترش عاطفه و محبت و دگر دوستی می‌گردد و بی‌ایمانی، بی‌بندوباری و شهوت‌طلبی موجب خمودی، سستی عاطفه و خودخواهی است، زیرا مبانی دینی و معتقدات و احکام اسلامی- که ضامن اجرایشان محبت خدا و پاداش‌ها و کیفرها می‌باشد- یگانه عامل سلامت و نورانیت دل و مهمترین وسیلة حفظ و پرورش عواطف انسانی و انسان‌دوستی بالاخص دربارة همسر و فرزندان است. اما لاقیدی، بدحجابی، دوستی‌ها و روابط غیرمشروع دختران و پسران و امثال اینها سبب فراموشی ضمانت اجرا دو در نتیجه سست شدن ایمان، عاطفه، نوع دوستی و خیرخواهی در جامعه و خانواده می‌شود.
    افزون براینها، نشان دادن جاذبه‌های زنانه- به جای ارائة زیبایی‌های معنوی- در برابر دیدگان مردم، به ویژه جوانان و نوجوانان، موجب رواج روابط به ظاهر دوستانه مردان و زنان جوان شده و مردان با این شیوة کاذب، نیازهای عاطفی خویش را تامین می‌کنند و از ابزار محبت و عاطفه همسران-فعلی یا آینده- خود احساس بی‌نیازی می‌کنند و بدین ترتیب بانوان لاقید و بدحجاب، قوت تاثیر ابزار عاطفه را در تحکیم شخصیت و افزایش محبوبیت خویش از جهات گوناگون نزد همسران از دست می‌دهند.
    بدحجابی و آرایش برای همسر
    زنانی که حریم ارزشمند خود را پاس ندارند و با خودآرایی و نشان دادن زیور و جاذبه‌های خود در برابر نامحرمان حاضر شوند، طبیعتاً چشم مردان عادی به دنبال آنها خواهد بود، در نتیجه نسبت به همسران خود و آرایش آنان بی‌رغبت و یا کم‌رغبت خواهند شد، زیرا کثرت و تنوع جاذبه‌ها و آرایش‌های زنان در جامعه، خودآرایی و زیباسازی زن در خانه را تحت‌الشعاع خود قرار داده و جاذبة آن را در نظر شوهرش از بین می‌رود، به خصوص این که با گذشت زمان و هم‌نشینی زن و شوهر در کنار یکدیگر، جذابیت‌ تزیین و آرایش زن در نزد مرد طبیعتاً کاهش پیدا می‌کند.
    بنابراین زنانی که با فروش رایگان زیبایی‌ها و جاذبه‌های خدادادی، نظر مردان نامحرم جامعه را به خود جلب می‌سازند، در واقع مشغول خلع سلاح خود و هم‌نوعان خویش می‌باشند، که نتیجة آن تخریب یا تشعیف حرمت و معشوقیت آنان است، مگر زنان عفیف و محجبه که از نعمت شوهر عفیف و باتقوا برخوردار باشند.
    در مقابل، جامعه‌ای که از زینت عفاف و حیا و پوشش کامل زنان و غیرت مردان برخوردار باشد و نمایش جاذبه‌های زنانه محدود به خانه و همسر باشد، از یک سو ارزش و منزلت و موقعیت زنان در نظر مردان فوق‌العاده بالا می‌رود و از سوی دیگر قدرت میل و حرص مردان به جاذبه‌ها و زیبایی‌های زنان افزایش می‌یابد. مردان از آن جا که در خارج خانه به زنان دسترسی ندارند، طبیعتاً به همسران خویش و جاذبه‌های آنان جذب می‌شوند که همین امر مایه گرانبها شدن آنها، تداوم‌بخش محبوبیت آنان و استحکام خانواده خواهد بود و به قول ویل‌دورانت:
    آن چه بجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها می‌گردد، زیبایی یک شیء- چنان که خواهیم دید- بستگی به قدرت میل به آن شیء دارد، میلی که با اراض و اقناع ضعیف می‌شود، با منع و جلوگیری قوی می‌گردد.
    لاقیدی و غریزة جنسی
    ترک عفاف و حجاب کامل اسلامی، باعث شعله‌ور شدن نیرومند‌ترین غریزة آدمی یعنی غریزة جنسی و در نتیجه شیوع روابط نامشروع و غیرانسانی بعضی از زنان و مردان است. به هر اندازه که حجب و حیای زنان در فضای جامعه از بین برود، غریزه شعله‌ورتر و روابط نامشروع برای اطفای غیرایز افزایش می‌یابد. مردانی که از این طریق ناپسندانه، غریزه خود را اشباع نمایند، دیگر نیاز غریزی ندارند تا برای تامین آن، رضایت خاطر همسرشان را به دست اورند.
    بنابراین هرچه لاقیدی و روابط نامشروع حیوانی افزایش یابد غریزة جنسی در خانواده کارآیی خود را از دست خواهد داد. به همین دلیل این زنان با رعایت نکردن شئون انسانی و اسلامی در اجتماع فرصت‌های طلایی را از دست داده، ضربه‌های بسیار بزرگ و غیرقابل جبران برمحبوبیت خود نیز و همسران خویش زده و مهم‌ترین رکن خانواده و پیوند خانوادگی را سست می‌کنند.
    افزون براین که اوج فعالیت و لذت غریزة جنسی زن در صورتی است که روابط شوهر با او براساس احترام و محبت و صداقت باشد و به شخصیت حقیقی و حقوقی او توجه کامل کرده و زن در امنیت کامل به سر ببرد. بدیهی است روابط مردان بی‌تقوا و شهوت‌ران با همسرانشان هرگز چنین نیست و لذا زن در این لذت نامشروع ناکام خواهد بود و احیاناً زمینه برای انحارف او فراهم خواهد گشت.
    خودنمایی در جاهلیت قدیم و جاهلیت مدرن
    همانگونه که بیان شد، زنان عرب قبل از ظهور اسلام دارای پوشش و حجاب شایسته نبودند و با آشکار کردن زینت‌ها و نمایش برخی از اندام خویش در جامعه حاضر می‌شدند. این وضع با تجلی خورشید تابان اسلام نیز ادامه داشت و آیات و دستورهای الهی به تدریج در شرایط و موقعیت‌های مناسب نازل و برمدرم ابلاغ می‌شد، تا ایم که زمینة نزول آیات وجوب حجاب و حرمت خودنمایی در جامعه و مجالس عمومی آماده شد و آیاتی که گذشت به مردم، به ویژه زنان ابلاغ شد.
    اما به دلیل اهمیت موضوع که بی‌توجهی به آن باعث فساد اخلاقی فردی و اجتماعی و تباهی ارزش‌های راستین انسانی و الهی و جایزگین شدن ضدارزش‌ها و حتی تلقی ارزش از آنها می‌گردد، پروردگار عالم مجدداً آن را با لحن توبیخ‌آمیز و هشدار دهنده‌ای مورد تاکید قرار می‌دهد، اما چنانکه در بحث قبل گفته شد به دلیل موقعیت خاص و خطیر زنان پیامبراکرم(ص) خطاب را متوجه آنان می‌فرماید؛ ولی در واقع همه زنان مخاطب آیه هستند و به اصطلاح یک تیر و دو نشان است، چنانکه می‌فرماید:
    (وقرن فی بیوتکن و لاتبرجن الجاهلیه الاولی)؛ در خانه‌های خود قرار بگیرید و همانند دوران جاهلیت نخستین که زنان به منظور خودنمایی از منزل خارج می‌شدند در میان مردم ظاهر نشوید.
    منظور از (قرن فی‌بیوتکن) این نیست که زن به طور کلی در خانه بنشیند، بلکه این است که برای خودنمایی و نمایش جاذبه‌های زنانه در میان مردم که عامل تضعیف و سقوط ارزش‌های الهی و انسانی است حاضر نشود، به قول استاد شهیدآیت‌الله مطهری:
    تاریخ اسلام به صراحت گواه است که پیامبراکرم(ص) زنان خود را به سفر می‌بردند و آنان را از بیرون شدن از خانه منع نمی‌فرمودند. مقصود از این دستور آن است که زن به منظور خودنمایی از خانه بیرون نشود و مخصوصاً در مورد زنان پیغمبراکرم(ص) این وظیفه سنگین‌تر و مؤکدتر است.
    چنانکه سیرة حضرت زهرا(ع) نیز این بود که به هنگام نیاز و ضرورت، در جامعه حضور شرعی، صحیح و عفیفانه داشتند، نه حضور با پایین آمدن ارزش و شخصیت زن، از بین رفتن عفاف و پایمال شدن ارزش‌ها و حریم‌ها. حضرت زینب(ع) نیز که در دامن مطهر آن بانوی بزرگ اسلام و مادر نمونه پرورش و تربیت یافته بود با حضور عفیفانه و حفظ ارزش‌ها در کربلا و... درخشید و سازندة حادثة عاشورا و حافظ اهداف بزرگ قیام حسینی گشت و به جوامع، بیداری و هوشیاری و حیات معنوی بخشید و خواهد بخشید.
    «تبرج» به معنای ظاهر شدن در میان مردم است. برج ساختمان‌های بلند نیز از همین ماده است، زیرا همیشه در برابر دیدگان مردم ظاهر است.
    مقصود از جاهلیت نخستین(الجاهلیه الاولی)- چنانکه تفاسیر گویند- جاهلیت قبل از بعثت رسول گرامی اسلام(ص) بوده که در آن عصر وضعیت پوشش زنان، عفیفانه و خداپسندانه نبوده است، در حالی که موضوع عفاف و حجاب زنان، حکم و فرمان مشترک فطرت تمام انسان‌ها و شریعت تمام ادیان الهی می‌باشدو
    بنابراین طبق این آیه، خودآرایی و خودنمایی و بدحجابی زنان، عمل جاهلانه‌ای است که زنان عصر جاهلیت قدیم به آن مبتلا بودند و زنان مسلمان نباید زیربار چنین ننگی بروند. ضمن این که تعبیر به جاهلیت نخستین نشان می‌دهد که جاهلیت دیگری همانند جاهلیت قبل از اسلام درپیش است و این در حقیقت یکی از پیشگویی‌های قرآن کریم است، که کاملاً با عصر ما منطبق می‌باشد و بلکه جاهلیت این عصر به اصطلاح متمدن به مراتب شدیدتر و بدتر و حتی به صورت مدرن است که مظاهر وحشتناک آن در دنیای غرب و کشورهای متمدن مادی‌گرات مشهود می‌باشد.
    متاسفانه جوامع اسلامی و جامعه اسلامی ایران نیز تا حدودی تحت تاثیر فرهنگ مبتذل غرب قرار گرفته و بعضی از زنان و مردان مسلمان با فراموشی فرهنگ غنی اسلام و مخالفت با فرمان پرودگار عالم دربارة وجوب حجاب عفیفانه و غیرت‌مردانه، پیرو فرهنگ بیگانه شده‌اند و ننگ جاهلیت مدرن را به جان خریدند چنانکه از امام صادق(ع) از پدر بزرگوارشان امام باقر(ع) در تفسیر این آیه مورد بحث:
    (ولاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی)؛ چنین آمده که فرمودند: ای ستمون جاهلیه اخری؛ یعنی به زودی جاهلیت دیگری خواهد آمد.
    لاقیدی، خودنمایی و سه دورة خطرناک فراروی امت اسلامی
    این پیش‌گویی قرآن، در فرمایش پیامبر(ص) که مرتبط با وحی و متصل با منبع بی‌نهایت علم الهی می‌باشد، به صورت شفاف‌تر آمده است که نشان می‌دهد سه دورة بسیار خطرناک، امت اسلامی را را می‌گیرد؛ به گونه‌ای که هر دوره‌ای نسبت به دورة قبل فجیع‌تر است، آن‌جا که می‌فرماید:
    کیف بکم اذا فسدت نساءکم و فسق شبابکم و لم تامروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنکر؟ فقیل له: و یکون ذلک یا رسول‌الله؟ فقال: و شر من ذلک، کیف بکم اذا امرتم بالمنکر و نهیتم عن المعروف؟ فقیل له: یا رسول‌الله و یکون ذلک؟ قال نعم و شر من ذلک، کیف بکم اذا رایتم المعروف منکرا و المنکر معروفاً؟ چگونه است شما را آن زمانی که زنان شما فاسد می‌شوند و جوانان شما فاسق می‌گردند و حال آن که امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کنید؟ به حضرت گفته شد آیا چنین می‌شود یا رسول‌الله؟ پیامبر فرمودند: بدتر از آن نیز می‌شود. چه می‌شود شما را زمانی که به کارهای بد فرمان می‌دهید و از کارهای نیک باز می‌دارید؟
    باز به حضرت گفته شد: یا رسو‌الله آیا چنین چیزی می‌شود؟! پیامبراکرم فرمودند: بله، بدتر از آن هم می‌شود. چگونه می‌شود برشما آن زمان که نیکی‌ها درنظر شما بدو زشتی‌ها در نظرتان نیک جلوه می‌کند؟
    ترتیب این سه مرحلة بسیار تلخ و ناگوار در فرمایش غیبی پیامبراکرم(ص) که از فاسد شدن زنان شروع و به منقلب شدن ارزش‌ها و ضدارزش‌ها ختم می‌شود، کاملاً طبیعی و منطقی و مرتبط با یکدیگر می‌باشد که در خور دقت است، زیرا وقتی زنان بالاخص جوانان آنها در اثر عوامل گوناگون‌، از جمله فریب الفاظ زیبا و دلپسند و شعارهای فریبندة شیاطین، راموشی مقام با عظمت زن، دوری از فرهنگ غنی قرآن و تربیت ناصحیح خانوادگی، اعتلای شخصیت خود را در بی‌حجابی و بدحجابی و خودآرایی و خودنمایی در جامعه و دوست شدن با پسران و امثال این امور پنداشتند که اولین حرکت‌های فاسدانه و فاسقانه است و از طرفی فریضة حیاتی امر به معروف و نهی از منکر از سوی زنان عفیفه و مردان مسلمان در این باره، ترک و فراموش گشت، جوانان که شهوت جنسی آنان بیدار گشته، در اثر جاذبه‌های به نمایش گذاشته شدة زنان تحریک گشته و با طغیان و سرکشی غریزه، به وادی شهوات و ارتباطات نامشروع می‌افتند و در نتیجه، زنان فاسد و جوانان فاسق می‌گردند.
    با ادامة این حوادث ناگوار در دورة اول، کم‌کم دورة دوم فرا می‌رسد. در اثر ترک امر به معروف و نهی از منکر، فساد زنان و فسق جوانان افزایش و ادامه یافته و همین امر علت تحقق دوره دوم می‌شود. در این دوره جرات برفساد و فسق افزایش یافته و قبح و زشتی برخی از گناهان به ویژه گناه بزرگ و مستمر بدحجابی‌ها و خودنمایی‌ها و روابط دختران و پسران از بین می‌رود؛ به گونه‌ای که به چنین گناهان و منکراتی امر می‌شود و غیرت و عفت و پاکی و حجاب دختران عفیف و پسران غیور مورد نهی و ملامت و تمسخر زنان فاسد و فریب خورده مردان کم‌غیرت یا بی‌غیرت و ضعیف الایمان قرار می‌گیرد، اما این جا آخر کار نیست.
    باز در اثر افزایش و ادامه این وضع در دورة دوم مخصوصاً با ترک فریضه امر به معروف و نهی از منکر از سوی خوبان و مسئولان جامعه و سیاه بودن کارنامة آنها نسبت به این واجب بزرگ الهی، به تدریج دوره سوم، که معلول دوره دوم و فرزند ناخلف و میوة تلخ آن است، پدید می‌آید.
    در این دوره به خاطر بیگانه شدن از فرهنگ ناب اسلام، افزایش گناهان، استمرار فسادها و فسق‌ها و آلودگی‌ و تاریکی دل‌ها، حس تشخیص حق و باطل بسیاری از افراد جامعه به ویژه زنان و دختران فاسد و مردان و جوانان فاسق از بین رفته و دگرگون می‌گردد؛ ارزش‌ها در نظر آنها تبدیل به ضدارزش و ضد ارزش‌ها تبدیل به ارزش می‌شود؛ تقوا، حیا، عفاف و حجاب اسلامی زنان که فرمان فطرت و شریعت و طاعت پروردگار عالم است، عیب و ضدارزش محسوب شده و ولنگاری و بدحجابی و ضعف یا فقدان غیرت و عفت، که ضدساختار و آفرینش انسان و مخالف دستورهای الهی است و خشم و غضب خداوند سبحان را بر می‌افروزد، نیک و ارزش و نشانة شخصیت و آزادی و روشن‌فکری و نظایر این عناوین جذاب شمرده می‌شود.
    دوستی دختران و پسران مدال افتخار شمرده شده و علامت قهرمانی و نشانة شجاعت حساب می‌شود و دختران و پسران با عفت و حیا که افتخار و قهرمانی خود را با الهام از عقل و وحی، در غلبه برهوس و شهوت و اطاعت از خداوند متعال و پیروی از ارزش‌های راستین می‌دانند و از دوستی با غیرهم صنف خود دوری می‌جویند، هدف سلاح سرد و مورد تمسخر ساده‌لوحان غافل قرار گرفته و افراد امل، بی‌عرضه، مرتجع و عقب افتاده، ناموفق، غیرمتمدن، بی‌فرهنگ و... معرفی می‌کنند، که متاسفانه بعضی از عزیزان جوان و نوجوان پاک و با حیا نیز تحت تاثیر چنین القائات جاهلانه و بی‌دلیل و منطق قرار گرفته و خود را باختند.
    با این که اهل حقیقت هیچ‌گاه نباید تحت تاثیر القائات شیطانی قرار گیرند و از تمسخر و سرزنش نابخردان ملامت‌کننده نهراسند؛ (ولا یخافون لومه لائم).
    چه قدر جای تعجب و تاسف است که کار بعضی از زنان و مردان و جوانان بدانجا برسد که پاکی و طاعت خداوند متعال نزد آنان جرم و عیب تلقی شده و پاکان و بندگان مطیع الهی مطود آنان شوند و بی‌حیایی و مخالفت با خدای مهربان نزد آنها ارزشمند و نشانة رشد فکری و فرهنگی و شخصیتی باشد!
    نتیجه ازدواجهای خیابانی
    براساس آمار شماری از مراجعه کنندگان به دادگاههای نوعروسانی هستند که هنوز عروسی نکرده‌اند و اندکی از تاریخ عقدشان گذشته است که درخواست طلاق دادند. این موضوع نشان می‌دهد که بعضی از دختران درانتخاب همسر دچار شتابزدگی شده‌اند، و بدون تحقیق درباره خصوصیات اخلاقی و دینی جوان موردنظر و بدون مشورت با والدین و ریش سفیدها، پس از دیدار سطحی در خیابان راضی به ازدواج می‌شوند در نیتجه پس از چندی پشیمان گشته و زندگی‌شان با شکست مواجه می‌شود.
    سرپرست مجتمع قضایی خانواده، در این مورد می‌گوید:
    آیا برای ازدواجی که نطفه آن در دیدارهای سطحی خیابان بسته می‌شود و ملاک‌ها، تنها صورت ظاهر و به رخ کشیدن ثروت و نشان دادن پیراهن و شلوار براساس مد روز باشد. سرنوشتی جز این را می‌توان انتظار داشت؟!
    اگرچه دختر و پسر باید یکدیگر را بشناسند و ببینند همانطوری که اسلام عزیز به آن عنایت درد ولی این دیدارها در حضور والدین و بزرگترها صورت گیرد تا جوانان عزیز مخصوصاً دختران به وسیله دلسوزانشان راهنمایی شوند و ملاک و معیار در شناخت افراد به کمک آنها برایشان بیان شود.
    بهترین سلاح شیطان
    رسول خدا(ص) فرمود:
    «اوثق سلاح ابلیس النساء».
    مطمئن‌ترین اسلحه برای شیطان، زنان هستند.
    شیطان برای نابودی بشر سلاحهای متعددی دارد. همان گونه که انسانها برای جنگ با دشمن، سلاحهایشان متعدد می‌باشد. لکن آن سلاحی که از همه بیشتر قابل اعتماد برای شیطان در جنگ با انسان است و او را کاملاً موفق کرده زنان بی‌تقوا هستند.
    از این حدیث معلوم می‌شود شیطان هر وقت از راههای مختلف برای از بین بردن انسانها مایوس می‌شود، از وجود زنان هرزه و بی‌اعتقاد استفاده می‌کند.
    زنانی که به غیر از خودآرایی به چیز دیگری فکر نمی‌کنند همانها که بازیچه دست مردان ظالم بوده‌اند. در روزگار ما نیز یکی از مؤثرترین عوامل استعمارگران در ظلم و غارت مردم جهان بویژه کشورهای اسلامی زنان فاسدالاخلاق هستند.
    خداوند سبحان می‌فرمایند:
    «زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسموه و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیوه الدنیا و الله عنده حسن الماب».
    محبت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلو داده شده است(تا در پرتو آن آزمایش و تربیت شوند ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند) رمایه زندگی پست(مادی) هستند، و سرانجام نیک و زندگی عالیتر و جاودانه‌تر در نزد خدا هست.
    این آیه و مشابه آن هیچ گاه علاقه معتدل نسبت به زن و فرزند و اموال را نکوهش نمی‌کند. زیرا پیشبرد اهداف معنوی بدون وسایل مادی ممکن نیست و از طرف دیگر دنیا و آنچه در آن است اعم از خوراکیها و پوشیدنیها و آنچه در آسمانها و زمین هست همه زیبا هستند زیرا اینها نعمت و نشانه‌های قدرت و عظمت خداوند قادر می‌باشند.
    عواقب اسفبار بی‌حجابی و بدحجابی
    1- ضایع کردن حق شوهر
    خداوند سبحان بدن و اعضای آن را به عنوان امانت به ما داده است. و صاحب اصلی، خدای بزرگ است. زینت و زیبایی زن که از نعمت و امانت حق‌تعالی محسوب می‌شود نیز پس از ازدواج مربوط به شوهرش است، نه اینکه آن را در معرض دیدگاه عموم قرار دهد.
    رسول خدا(ص) فرمودند:
    «ایما امراه تطبیت لغیر زوجها لم تقبل منها صلاه حتی تغتسل من طیبها کغسلها من جنابتها».
    هر زنی که خود را برای غیرشوهرش خوشبو و آرایش کند،خداوند نماز او را قبول نمی‌کند، تا اینکه برای پاک ساختن خود از آن، غسل کند چنانکه خود را از جنابت، غسل می‌دهد.
    2- محروم از محبت
    زن هرچه عفتش بیشتر باشد در قلب مرد بیشتر جای دارد و زن بی‌بندوبار چون ترس از خداوند در دلش نیست و عفت ندارد، نمی‌تواند محبت شوهرش را به دست آورد.
    3- آفت تحصیل علم
    هرچه قدر زن عفت بیشتری داشته باشد، در تحصیل علم موفقتر می‌باشد. زیرا تحصیل علم نیازمند تمرکز فکر است و دختر یا زنی که به دنبال خودنمایی است و هر لحظه برای جلب مردان هرزه خود را به شکلی در می‌آورد، دیگر تمرکز حواس ندارد و درتحصیل علم موفق نخواهد بود.
    4- پیوسته زیانکار
    راستی او که خود را در معرض دید نامحرمان قرار می‌دهد. در مقابل، دل چه کسی را به دست می‌آورد؟ دل جوانان و مردان هرزه را، زیرا مرد مسلمان و مومن حقیقی از این کار، متنفر است. آیا دل آن گونه افراد به دست آودن، ثمره دنیوی و اخروی دارد؟! حال که خداوند چنین نعمت تندرستی را بذل و بخشش نموده، رسم امانتداری و بندگی او این است که رضای وی را به دست آورده نه دل مردان هرزه که زنان را وسیله‌ای برای اهداف شیطانی خود قرار می‌دهند.
    5- تباهی شخصیت
    گویند مرد شمشیر زن است و زن شمشیرساز است. پیوسته در طول تاریخ مرد در صحنة مبارزه علیه طاغوت از مدد زن بهره جسته است. حضرت خدیجه در کنار رسول‌خدا(ص)، حضرت فاطمة زهرا(س)، درکنار حضرت علی(ع) حضرت زینب(س) در کنار برادرش امام‌حسین(ع) مبارزه کردند. زنی که چنین مقام و ارزشی دارد، چرا باید آن قدر سقوط کند تا آنجا که ملعبة مردان هرزه و شهوتران باشد.
    کمبود تربیت و شخصیت و محبت را نمی‌توان با عشوه و ناز و کرشمه با نگاه کردن مردم به دست آورد. جز آنکه آدمی روز به روز از نظر روحی افسرده و ناامیدتر واز لحاظ جسمی زشت‌تر، و از نظر اجتماعی مورد تنفر انسانهای مؤمن قرار خواهد گرفت.
    زن بدحجاب به جای این که عفت را که ارزش زیادی دارد حفظ کند تا مردم با عزت و احترام به سراغ او بیایند، با بدحجابی و نشان دادن خود به دیگران، خویش را بی‌ارزش می‌کند.
    6- نوعی شرک
    شاید بتوان مدپرستی را نوعی شرک دانست. زن اگر تعدادی لباس متنوع داشته باشد، در حالی که به حد اسراف نرسد و با پوشیدن آنها شوهر را خوشحال کند، امر پسندیده‌ای است. ولی نباید هم و غم خود را این گونه مسائل قرار دهد تا جایی که برای رضایت دیگران و فخرفروشی و مدپرستی شوهرش را تحت فشار قرار دهد، و او را مجبور به قرش کردن شود ونزد دیگران شرمنده گردد.
    7- موجودی مصرفی
    زن بدحجاب را باید مصرف‌گری شناخت که با رفتار خود جز مفسده و ضرر چیزی به بار نمی‌آورد، زیرا با مصرف و حرکات تحریک‌آمیز منشأ انحراف و فساد در جامعه می‌گردد.
    8- اضطراب بی‌پایان
    آنگاه که اصل و کمال در انسان لباس و مدپرستی باشد هر چه می‌بیند، می‌خواهد ودایم به فکر و تهیه آن است. و چون آماده کردن آنها بسیار مشکل و گاهی نامقدور است، روح او همیشه مضطرب و پریشان است و مانند کسی است که گم‌کردة خود را پیدا نمی‌کند.
    9- تاخیر در ازدواج
    این امر عجیب نیست که اغلب خانواده‌ها و جوانان از زن بی‌تقوا و بدحجاب که هر روز از لحاظ اقتصادی و اجتماعی برای آنها دردسر ایجاد کند، متنفر می‌باشند. در نتیجه سراغ دخترانی که چنین اوصاف و حالاتی دارند، نمی‌روند. از سویی غیرت به آنها اجازه نمی‌دهد دختری را که زبانزد اراذل است، شریک و همراز زندگی خود قرار دهد. طبق این اصل دختران بدحجابی که به همین علتها ازدواجشان به تاخیر می‌افتد کم نیستند.
    10- پاشیدگی زندگی
    وقتی ارزش و ملاک در زندگی بعضی‌ها ظواهر و تجملات و مدپرستی باشد چون اینگونه امور زود کهنه می‌شود در نتیجه چنین افرادی مطلوب و مرادشان را هم زود از دست می‌دهند، و سرانجام کار به جدایی می‌کشد.
    اصولاً در چنین خانواده‌ها چون عقل در انتخاب همسر نقشی ندارد اساس خانواده زود متزلزل می‌شودو سرنوشت آنها جز طلاق و سرگردانی زن و بچه‌ها، و گاهی انحراف آنها چیز دیگر نیست.
    از سویی زن بدحجاب و بی‌تقوا در اثر ناز و کرشمه و حرکات شیطانی خود باعث توجه مردان ضعیف‌الایمان به خود می‌شود، در نتیجه، آن مردان به زنان خود بی‌اعتنا می‌شوند و سرانجام این زن بی‌تقوا سبب سردی و از هم پاشیدگی زندگی یک یا چند خانواده می‌شود، و عواقب شوم و گناه بزرگ این عمل زشت به گردن اوست. بعدها زنی هم از او زیباتر اساس زندگی وی و خانواده‌اش را از بین می‌برد.
    11- عامل فساد و ظلم، سقط جنین و سایر گناهان
    اگر در یک کشور دین و مذهب حاکم نباشد، هیچ قدرتی قادر به جلوگیری از جنایات و جریام درآن جامعه نیست اگر چه از نظر نیروی انسانی، تجهیزات و اطلاعات قوی باشد، زیرا نیروی پلیس و... حداکثر کاری که می‌کند ظواهر کشور را از لحاظ مفاسد حفظ می‌کنند و از باطن کار، خبر ندارند.
    بنابراین باید یک نیروی دیگر درکنار این نیروی ظاهری باشد، تا جامعه از انحطاط رهایی یابد و آن نیروی دیگر ار از دین باید فرا گرفت، زیرا قدرت دینی در روح انسان نفوذ می‌کند و همیشه در خلوت و آشکار همراه انسان هست و او را به کارهای خوب تشویق می‌کند و از انجام امور زشت باز می‌دارد. این نیرو که همان ایمان به مبدأ و معاد است از ملیونها پلیس برای جامعه مفیدتر است و تا زمانی که دنیای امروز مجهز به این قدرت درونی و اعتقادی نشود، آمار جنایان و مفاید زیادتر می‌گردد.
    عاقبت تسامح و سهل انگاری نسبت به روابط زن و مرد
    حضرت محمد(ص) فرموده است:
    «المرا عوره فاذا خرجت استشرفها الشیطان».
    «زن سراسر پیکرش(اندام، حرکاتن و صدایش) شهوت‌انگیز و تحریک کننده است. هنگامی که از خانه خارج می‌شود شیطان سراسر وجود او را احاطه می‌کند.»
    این حدیث مربوط به زنانی است که در برابر نامحرم چه درداخل منزل و چه خارج منزل و محل کار و تحصیل و... حجاب کامل را رعایت نمی‌کنند و با لباسها و سخنان و حرکات تحریک‌آمیزشان فضای جامعه را آلوده می‌سازند.
    براساس همین روایت و روایات دیگر است که مراجع بزرگوار می‌فرمایند:
    نمایان بودن بدن زنی حتی پا، در برابر نامحرم جایز نیست و پوشاندن دستها و گردی صورت نیز هرگاه آشکار بودن آنها سبب تحریک نامحرم باشد، واجب است.
    مردان نیز نمی‌توانند به صورت و دست نامحرم آنگاه که با آرایش و زینت همراه است نگاه کنند و هرگاه بدون آرایش باشند نیز اگر به قصد لذت بردن نگاه کنند حرام است.
    و باز مراجع می‌فرمایند:
    پوشیدن هر گونه لباسی که جلب توجه نامحرم کند برای زن حرام است. و زن در صورت ضرورت بیش از چند کلمه با نامحرم نمی‌تواند صحبت کند.
    و همچنین می‌فرمایند:
    اگر دختری که سن او بیشتر از سه سال است فوت کرد مرد نامحرم نمی‌تواند او را غسل دهد و نیز پسربچه که بیش از سه سال دارد زن نامحرم نمی‌تواند غسلش دهد.
    و در بحث قرائت نماز می‌فرمایند:
    زن در نماز صبح و مغرب و عشار اگر صدایش را نامحرم می‌شنود احتیاط واحب است که نمازش را آهسته بخواند.
    و در احکام نگاه کردن بعضی از مراجع می‌فرمایند:
    نگاه کردن به بدن زن نامحرم و دختری که نه سالش تمام نشده ولی خوب و بد را می‌فهمد، و نگاه کردن به او عادتاً امکان تهییج و تحریک شهوت دارد و همچنین نگاه کردن به موی آن چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نکاه کردن به صورت و دست آنان حتی اگرچه بدون قصد لذت باشد جایز نیست. و نیز نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام می‌باشد.
    و باز مراجع عظام می‌فرمایند:
    بودن مرد یا زن نامحرم در جای خلوت که دیگری نمی‌تواند به آنجا وارد شود حرام است و نمارشان صحیح نیست...
    اگر زن در کنار مرد یا جلوتر بایستد و با هم وارد نماز شونذد نماز مرد و زن باطل است، اما اگر یکی قبلاً وارد نماز شده باشد نماز او صحیح و نماز دومی باطل است.
    این فتاوای مراجع عظیم‌الشان که از روایات ائمه اظهار(ع) گرفته شده به ما می‌گوید: مسئله غریزه جنسی و برخورد دو جنس مخالف را باید جدی گرفت و اگر یک لحظه از موازین شرع مقدس اسلام غفلت کنیم جامعه اسلامی به حرام و گناههای بزرگ مبتلا خواهد شد.
    براساس همین که زن تمام او شهوت‌انگیز است حضرت محمد(ص) فرمود:
    وقتی زن در جایی نشست و بعد بلند شد، در آن مکانی که زن نشسته بود ننشیند تا جای او سرد گردد.
    و باز حضرت محمد(ص) فرمود:
    کسی که ایمان به خداوند بزرگ و روز قیامت دارد، شب را به صبح نمی‌کند در مکانی که نفس زن نامحرم را بشنود.
    امام محمدباقر(ع) فرمود:
    سخن گفتن با زن نامحرم، از دامهای شیطان است.
    فردوسی در این مورد می‌گوید:
    چون بازن پس پرده باشد جوان -- بماندمنش پست و تیره روان
    به خواهران محترمی که شاغلند و یا به هر عنوان با نامحرم روبه رو خواهند شد اگر چه در داخل منزل با امثال برادر شوهر و شوهر خواهر و... باشد توصیه می‌شود خیلی مواظب موازین شرعی و اخلاقی باشند. که ممکن است کوچکترین خنده و تبسیم و نرم سخن گفتن با نامحرم ایجاد فتنه و فساد نماید.
    و شیطان ملعون با وارد شدن در فکر و ذهن انسان بسیار موذیانه او را می‌فریبد، بطوری که گاهی انسان را در محل کار و منزل و ... وادار به گناه می‌کند و بعدهم آن گناه را برای ما توجیه می‌کند. به این که ایشان مثل برادرت می‌ماند و یا می‌گوید: وقتی شما منظوری ندارید خنده اشکال ندارد. در حالیکه آتش بسیاری از مفاسد و جنایات و روابط نامشروع از همین خنده‌ها و نرم‌سخن‌گفتن‌ها و... شعله‌ور می‌شود.
    نه تنها در برابر نامحرم بلکه آزاد بودن در برابر محرم هم حد و مرزی دارد.

    http://www.msrt.ir

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    حجاب(یک موضوع)

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    حجاب

    بحثی که برای این جلسه انتخاب کردیم ، بحث حجاب است . و مبنای صحبت این جلسه بر روی دو محور فلسفة حجاب و دفاع از حجاب و یادگیری قدرت دفاع از حجاب برمی گرده و همین طور مسائلی که باعث شده امروز در جامعه ما حجاب مشکل پیدا کنه . لذا اگر دقت کنید ، می تونید حداقل قدرت دفاع خودتون رو بالا ببرید . ما اول یه نگاه تاریخی روی این موضوع داشته باشیم تا ببینیم این مشکلی که الان پیش اومده از کی شروع شده و ریشه های این مشکل در کجاست ؟ از خیلی وقت پیش یعنی شاید از هزاران سال پیش یکی از دغدغه های مهم بشر ، بحث زن و مرد بوده و حقوق زن و مرد . دیدگاه ادیان غیر الهی نسبت به زن یک دیدگاهی است که زن رو پست تر از نوع مرد و حتی بعضی زن رو شیطان می پندارند . ( ادیان غیر الهی مثل ، بودا یا بقیة ادیانی که ریشه های الهی و وحی ندارند . ) این ادیان زن رو موجودی حقیر می پندارند که فقط برای ازدیاد نسل ساخته شده . با این دیدگاه ، مشکلات زیادی در جامعه های قدیم بوجود می یومد . الان هم بعضی از جوامع ، با همین دیدگاه به زن نگاه می کنند که در حقیقت باعث شده نوعی تنفر در میان زنان بوجود بیاد . در دین مبارک اسلام هم ، کژبینی ها ، خشک بودن ها ، ارتجاع ها و سیاه بینی های بعضی افراد ، باعث شده که دیدگاه ناصحیحی نسبت به زن ارائه بشه . سوء استفاده یا استفاده ابزاری از برخی آیات قرآن و برخی از کلام معصومین (ص) که بدون علم و بدون همه جانبه بینی مطرح می شه ، باعث شده که دیدگاه نسبت به زن ، در برخی از افراد مسلمان ( نه در دین اسلام ) دیدگاههای غلط باشه ، بعنوان مثال کلامی که آقا امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه دارند که می فرمایند : “ زنان عقلشون کمه ، با اونها مشورت نکنید ، اگر هم مشورت کردید ، خلافش رو عمل کنید . ” و یا این صحبت که “ زیر بیرق اونها سینه نزنید . ” و غیره و غیره . اینها بُرد زمانی داره ، یه عده این رو برداشتند و عَلَم کردند که دیدگاه شیعه نسبت به زن این هست . در حالی که همه علماء ما و کسانی که بر روی نهج البلاغه شرح نوشتند ، به این نکته اشاره کردند که : این حدیث بُرد زمانی داره و حضرت علی (ع) در این کلام ، زمان ، مکان و شخص خاصی مد نظرشون بوده . بدلیل اینکه عایشه ، همسر پیغمبر اسلام (ص) که در اهل سنت به ام المؤمنین معروفه ، در یه مقطع زمانی اشتباه کرد و امیرالمؤمنین (ع) می خواست حرمت اون رو رعایت کنه ، به همین دلیل ، بدون اینکه اسم این شخص رو بیاره ، این صحبت رو مطرح کردند . در این جا منظور حضرت (ع) فقط شخص ایشون بوده و ما نمی تونیم این مطلب رو به عموم نسبت بدیم و بگیم : آقا ! دیدگاه علی (ع) نسبت به زن این هست . نه ! اینجا منظور حضرت علی (ع) دقیقاً به اون مقطع زمانی ، که جنگ جمل شکل گرفت و یه عده زیادی از این زن پیروی کردند مربوط می شه . لذا این خطبه رو هی به رخ ما نکشید که دیدگاه اسلام نسبت به زن اینه . نه ! ما هزار تا روایت و چندین آیه قرآن داریم که دقیقاً دیدگاه اسلام رو نسبت به زن مشخص کرده . پس این دیدگاه ارتجاعی هم بعضاً نسبت به زن بود و متأسفانه هنوز هم هست . اگر در شهرهای بزرگ ( حتی شهرهای بزرگ شیعی ) یه مقدار کمتر شده ، اما در شهرستانها و شهرهای کوچک واقعاً این دیدگاه هنوز هست . حتی بعضاً از من سؤال می کنند : فلسفة درس خوندن دختر و زن چیه ؟ یعنی چی ؟ دختر باید تو خونه اش بشینه و خونه داری یاد بگیره و خیلی سؤالات دیگه . با همین دیدگاه از مراجع ما ، استفتائاتی هم کردند که مثلاً : “ آقا به نظر شما بهتر نیست زن در خونه بشینه ؟ مگه روایت نداریم محرابِ زن بیتش هست ، خونه اش هست ؟ حتی روی مسجد رفتن زن ، روی نماز جماعت رفتن زن هم ایراد می گیرن . چه برسه از حضور زن در جامعه ، خُب یه مرجع بیارید که جواب داده باشه “ بله ” . تمام مراجع ما به اتفاق گفتند : “ نه ! ” همون قدر که برای مرد مستحبه که در این عبادت عمومی و در حقیقت تظاهر شرکت کنه ، برای زن هم مستحبه . این دیدگاه فقهی هست . در بقیة مسائل هم ، همین رو گفتند . اینها رو دارم می گم که یه ریشه ای رو از توش در بیارم . خُب ، این کژبینی ها باعث شده که نهضتی در زنان و دخترانِ جامعه از قدیم شروع بشه . در قدیم این نهضت خیلی خودش رو نشون نمی داد ، الان خیلی بیشتر نشون می ده . این نهضت دو تا بعد داره : یکی در بعد ممالک اسلامی و شیعی و بعنوان اخص در مملکت خودمون که داریم کار می کنیم ، و یکی در بعد جهانی . در بعد جهانی هم همین طوری بود . دیدگاه مکاتب غیر الهی و غیر دینی و حتی الهی مثل مسیحیت و یهودیت هم نسبت به زن همین بود . یعنی الان هم بر طبق قوانین و دیدگاه مسیحیت ،‌ زنِ خوب ، زنی هست که بره توی دیر ! بقیه دیگه به درد نمی خورن . یعنی اگر از یه کشیش مسیحی سؤال کنی یه زن خوب از نظر شما چه زنی هست ؟ می گه : همین خواهرانمون که در دِیر هستند ، ارتباط شون با جامعه کاملاً قطع هست و دائم نمازهای سنگین می خونند . فکر نکن مسیحیت زن رو آزاد گذاشته . و محدودتر از مسیحیت ، یهود هست . یهود که اصلاً با یه دیدگاه خیلی عجیبی به زن نگاه می کنه . ممکنه الان علمای یهودیت و مسیحیت کاری به کار جامعه نداشته باشن ، اما اگر از اونها سؤال کنی بعنوان یک مکتب نظر شما راجع به زن چیه ؟ عبارتهایی رو می گن که ما فرار می کنیم ، می گیم : بابا ! بریم تو مملکت خودمون با کژبینی ها و ارتجاعش بسازیم اما پیرو اینها نباشیم . اینها دیگه خیلی مع الفارق هستند . پس این دیدگاه باعث شد در ایران ما و در جهان ما دو تا نهضت اتفاق بیفته . در ایران اسم خاصی روی این نهضت نمی تونیم بذاریم ، من توصیه می کنم مراقب باشید . در ایران این نهضت به این صورت شکل گرفت که مثلاً زنان ما اومدند و خودشون رو مطرح کردند ، زن ما رفت رانندگی اتوبوس یادگرفت که بگه : آقا !‌ من می تونم ، وقتی که پشت قضیه رو نگاه می کنیم و به ریشه این قضیه پی می بریم ، می بینیم این زن تحقیر شده ، فکر می کنه تحقیر شدن خودش رو با رانندگی اتوبوس می تونه جبران کنه . یا زن ما رفت خلبانی یاد گرفت ، راننده تاکسی شد . زن ما رفت کارهای مردانه کرد . راننده بُلدزر شد ! همین الان هم داریم . یا زن ما نحوة صحبت کردنش رو مردانه کرد . خیلی با مرام و به قول معروف خیلی لوتی وار صحبت کرد ! یا زن ما رفتارش رو مردانه نشون داد . یعنی فکر می کرد که اینقدر در زن کمبود هست که با ادای مردان رو در آوردن می تونه این کمبود رو جبران کنه . و فکر می کرد که با این کار می تونه برتری خودش رو ثابت کنه . یواش یواش جلوتر رفت و زن ما با سیاسی شدن ، خودش رو مرد نشون داد . تمام اینهایی که دارن اینطوری کار می کنند ، خودشون فکر می کنند که زن موجود حقیری است . می خوان با سیاسی شدن ، شهردار شدن ، وزیر شدن و با رئیس جمهور شدن خودشون رو مرد نشون بدن . یعنی زن امروز جامعه ایرانی در این نهضتی که بر علیه تحقیر به راه انداخت ، شروع کرد به تقلید کردن از مردها و کارهای مردانه انجام دادن . که بعداً می رسیم به این که آیا این کارها درست هست یا غلط ؟ در جهان و غرب این نهضت چه جوری به راه افتاد ؟ این نهضت در غرب با نام ” فِمینیسم ” شکل گرفت . یعنی باز اونها هم از اون طرف پشت بام افتادن . فیمینیسم نهضتی است که در اون اصالت رو به زن می ده و به تحقیر مردان می پردازه . یعنی در حقیقت اونها می خوان تحقیر شدن خودشون رو با تحقیر کردن مرد جبران کنند . این هم راه درستی نیست . فیمینیسم در چند بُعد کار کرد : 1 ـ بعد علمی : زنان غرب رفتند عالم شدند . که این مورد تأیید اسلام هم هست . 2 ـ بُعد کار : زنان رفتند کارهای مردانه انجام دادند ، غافل از اینکه کارهای زنانه خودش به قدر کافی مهم هست و اگر احیاناً این کارها روی زمین بمونه که در غرب مونده ، جامعه با بن بست مواجه می شه . حالا من در تساوی حقوق زن و مرد این مطلب رو دقیقاً بیان می کنم . 3 ـ بُعد ظاهر : به عقیده اونها زن و مرد از نظر ظاهری هیچ فرقی با هم ندارند و شروع کرد به برداشتن حجاب . اینجا هم زن شروع کرد به کنار زدن حجاب . به این معنا که زن چه فرقی با مرد داره ؟ اینجا هم باز زن احساس تحقیر کرد و سعی کرد با استفاده از بی حجابی این تحقیر رو جبران کنه . ( الان بحث ما روی حجابه ، بحث ریشه یابی تحقیر در زنان نیست که این خودش نیاز به یه بحث جداگانه داره ) خُب این زن چکار کرد ؟ این امر به اینجا کشید که زن با خودش فکر کرد که الان جامعه به من نگاه نمی کنه ، باید از ابزاری استفاده کنم که جامعه به من نگاه کنه و برای من اهمیت قائل بشه و من رو احساس کنه ، این ابزار رو به قول خود روانشناس های غربی ، اشتباه گرفت . روانشناس غربی اینجوری می گه : “ زن غربی فکر کرد که با عریان کردن و با نشان دادن زیبایی های ظاهرش می تواند قلب مرد را به تصرف خود در آورد ، غافل از اینکه با این امر حواس مرد را به خودش جلب کرد نه قلب او را . ” همین طور ادامه داد و جلو رفت . فکر کرد به عشق رسیده و به قلب رسیده و شکست خورد . باز نتیجه می گیریم که یکی از دلایل هرزگی در جوامع غربی ، زنان شکست خورده هست ! این صحبت هایی که دارم می کنم هیچ کدوم از خودم نیست ، از یکی از روانشناسان مهم غربه . خُب ، این نهضت فیمینیسم در بعد ظاهر ، باعث بوجود اومدن آفاتی شد : 1 ـ بنیان های خانواده از هم پاشید ، الان در غرب دیگه چیزی به نام خانواده زیاد معنا نداره ، امروز زن و مرد که به هم می رسند ، می گن : ” سلام علیکم ! بیا با هم باشیم ” فردا هم می گن : “ خداحافظ شما ” تموم ! به همین راحتی . الان در برخی از کشورهای غربی ، مثل سوئد چون زاد و ولد وجود نداره ، آمار رشد جمعیتشون منفی هست . یعنی تعداد مرگ و میر بیشتر از تعداد زاد و ولد هست . به این نتیجه رسیدند که باید برای این مشکل یه فکری بکنند . 2 ـ دیده های طمع و دیده های تنوع طلب در این جوامع رشد کردند . خیلی از ما که مثلاً در روستا زندگی می کنیم . صبح ها نون و پنیر می خوریم ، ظهرها برنج و خورش و شب ها یه غذای حاضری ، خیلی از مردم ما اینطوری هستند ، این مردم نه پیتزا می شناسند ، نه همبرگر ، نه چیزبرگر . وقتی در شهرهای بزرگ قرار می گیرند ، ذائقه شون باز می شه و با این باز شدن ذائقه ، معده شون خراب می شه ، برای همینه که روستایی ها سالم تر از شهری ها هستند ، برای اینکه در شهرها اصلاً معده به یک غذا عادت نمی کنه . دائم می خورن ، حالا کار نداریم که این از نظر دین و انسانیت قبیح هست یا نه ، می خوام بگم که اگر قرار باشه محیط اونقدر باز باشه که ما دائماً چشم مون به مسائل مختلف ، بیفته دیدة تنوع طلب انسان هم باز می شه و وقتی که این دیده تنوع طلب باز شد و حس تنوع طلبی انسان شکوفا و زنده شد جلوی حس رو نمی شه گرفت تا جایی که تمام بنیان های خانواده و عشق ( این کلمه مقدس ) بهم می ریزه . دیگه اصلاً معنای خانواده از بین می ره . معنای دلدادگی به یک شخص از بین می ره . چون اساساً تنوع برای عشق مضره . عشق به معنای دل دادن هست و اگر به یکی دل بدی دیگه نمی تونی به نفر بعدی دل بدی . و تنوع به معنای دل ندادنه . روانشناسان غرب به این نتیجه رسیدند که : با این تنوع طلبی و آزاد بودن ، مشکلات جدیدی بوجود اومد . از یه نظر برای عده ای خوب شده و تقریباً راضی بودند . اما یک سری بنیان های مقدس انسانی ( نه دینی ) از هم پاشید ، ما می بینیم یک سری از کلمات در غرب اصلاً معنایی نداره ، واژه هایی مثل خانواده ، عشق و . . . یه شاعر غربی در یکی از شعرهاش می گه : “ الان سه روز تمام عاشق تو هستم و اگر هوا مساعد باشد ، سه روز دیگر هم عاشقت خواهم ماند . ( 6 روز تمام ! ) ” بیشتر از این دیگه حوصله نداره . قیافه ها رو در معرض نمایش عموم گذاشتند ، جامعه مثل نمایشگاه اتومبیل شده که فرد یه روز پیکان می خره ، فردا توی خیابون پژو می بینه و هوس پژو می کنه . پس فردا . . . دقیقاً زن در غرب تبدیل به کالایی شد که در بورس رقابت قرار گرفت . هر کی ظاهرش بهتر بود در این بازار جلوتر افتاد . خُب ظاهر هم که نسبی هست . امروز یه شکله ، فردا با یه ظاهر دیگه ای . با تنوع دیگه ای ، در حقیقت این ظاهر خوب از بین می ره . یواش یواش به جایی رسید کسی که ظاهرش هم خوب بود ، احساس ضرر کرد . پس این دیده طمع و تنوع طلبی هم باز شد . 3 ـ فساد : وقتی تنوع طلبی و به دنبالش فساد در جامعه زیاد بشه ، دیگه هیچ جوری نمی شه جمعش کرد ، خُب این بحثی که در روابط زن و مرد هست یه بحثی نیست که اگر یه جایی از اون رو باز بذاریم ، بتونیم جمعش کنیم . فساد به جایی رسید که : ( عین آمار همین امسال آمریکاست ، از مجله های خودمون هم نیست ، مال مجلات خود غربه . از توی اینترنت گرفته شده . ) “‌ آمار رسمی ثبت شده در دفاتر جرائم پلیس آمریکا ، مبنی بر تجاوز به زور ، در سال بین دویست هزار تا پانصد هزار مورد است . ” این آماری که دارم می گم ، آمار ثبت شده هست . غیر ثبت شده ها که مثلاً در خونه ها چی می گذره ، اونهایی که می ترسن و یا خجالت می کشن که به مراجع قضایی شکایت کنن دیگه حساب نشده ، به اونها اصلاً کاری نداریم اگر اونها هم بخواد اضافه بشه ، این آمار چند برابر می شه . شما ببینید این چه جامعه ای هست ؟! شما خودتون رو بعنوان یک زن یا دختر توی اون جامعه فرض کنید ، ببینید درصد امنیت شما چقدره ، این چه جامعه ایست ؟ ببینید این جامعه چقدر قابل تحمله ؟ این آمار ثبت شده است و از قول خودشون هم داریم می گیم . یک سمینار تربیتی ، چند وقت پیش در آمریکا تشکیل شد که متولیان تربیتی جمع شدند ، متن سخنرانی ها و آمارهایی که توی این سمینار داده شد رو من کامل خوندم . یکی از آمارهاش اینه که در مورد اعتیاد و مواد مخدر و غیره ، جامعه آمریکا داره از درون منفجر می شه . حرفی که حضرت امام (ره) در مورد شوروی زد و همه گفتند مگه می شه این کشور منفجربشه ؟ امام (ره) فرمودند ما چیزهایی رو می بینیم که شما نمی بینید . دقیقاً همون چیزها الان در جامعه آمریکا داره دیده می شه ، از درون داره منفجر می شه ، وقتی جامعه ای دویست و پنجاه میلیون جمعیت داره و بیست میلیون نفر در انتخابات ریاست جمهوری شرکت می کنند ، این جامعه در حال انفجاره و اونها ، خودشون بهتر از ما می دونن . جالب اینه که در آخر کار سمینار ، متولیان تربیتی ، راه کارهائی رو برای جلوگیری از انفجار به دولت پیشنهاد دادند ، که همه اون راهکارها از فقه شیعه گرفته شده . اصلاً گویا با خوندن کتابهای ما اون راهکارها رو دادند . تمام راهکارها مال شیعه است . انشتین اونقدر شهامت و شجاعت داشت که خودش گفت : هرچی من گفتم ، قبلاً ابوریحان بیرونی گفته ، این متولیان تربیتی هم می گن من گفتم ، نمی گن رفتم کتابهای شیعه رو خوندم و این راهکارها رو دادم ، تمام راه کارها مال شیعه است . نه فقط مال اسلام ، مال شیعه . مثل اینکه اونها دارن رسماً محسنات ما رو می گیرن . مثل انقلاب صنعتی که غرب اومد صنعت ما رو گرفت ، و پیشرفت کرد . مطمئن باشید از محسنات ما هم استفاده می کنند ، چون غرب بیشتر از ما دلش برای جامعه اش می سوزه ، بدونید اخلاق رو هم از ما خواهد گرفت . به پای خودشون هم خواهند نوشت ، این یک سابقه تاریخی از بحث غرب هست . اما بیایم سراغ دیدگاه اسلام . یعنی ببینیم که دیدگاه شیعه و اسلام نسبت به زن چی هست ؟ اولاً : شیعه می یاد یه جمله می گه و برطبق این جمله بقیه مسائل رو اثبات می کنه ، جمله ای که اسلام می گه این هست : “ حجاب به معنای محدودیت نیست . ” الان از همه جای جهان دارن برای جامعه ما پیغام می فرستند که : “ زنان ایران ! خودتون رو از زندان خلاص کنید ! ” خودشون اونجا گیر کردند و برای ما دارن پیغام می فرستند ، حجاب به معنای زندان نیست . اونها معنویت و مصونیت رو با محدودیت اشتباه گرفتند . این مصونیت نه فقط برای خود زن ، بلکه برای کل جامعه هست . که به اون هم می رسیم . اینها دژ و قلعه رو با زندان اشتباه گرفتند . هیچ وقت یک انسان عاقل از شهری که پر از خطر هست و اطرافش رو با برج و دژ محصور کرده اند ، ایراد نمی گیره . نمی گه : بیاید خودتون رو راحت کنید و این برجها رو به زمین بریزید . بحث مصونیت یعنی در ایمنی بودن ، با محدودیت خیلی فرق می کنه . اگر اینطور باشه که شما می گید ، بیخود شب ها درب خونه رو قفل می کنید . اسم این زندان نیست ، هر قفلی که ما به دربهای ورودی خونه می زنیم ، این خونه رو بسمت زندان شدن هدایت نمی کنه . به سمت ایمن شدن هدایت می کنه . در اینجا من می خوام پیرامون این جمله ” حجاب محدودیت نیست ، مصونیت است ” صحبت کنم : 1 ـ بحث گوهر وجودی زن از نظر اسلام : فرض کنیم شما بعنوان یک خانم خانه دار می رید بیرون و خرید می کنید و احیاناً کاهو تهیه می کنید ، وقتی که کاهو می خرید و وارد خونه می شید ، کاهو رو می اندازید کنار یخچال ، دفعه دوم مثلاً تخم مرغ می خرید ، درب یخچال رو باز می کنید و تخم مرغ ها رو می ذارید تو جا تخم مرغی و با احتیاط درب یخچال رو می بندید ، دفعه سوم می رید یه سکه طلا می خرید ، سکه رو می یارید و جعبه مخصوص طلا و جواهرات رو باز می کنید و سکه رو در اون قرار می دید ، درب جعبه رو می بندید و تو کمد می ذارید و درب کمد رو هم قفل می کنید . فرض کنیم ، دفعه بعد اونقدر وسعت مالی پیدا کردید که می رید یه انگشتر برلیان الماس نشان می خرید ، مثلاً به قیمت پنجاه میلیون تومن . گاهی اوقات پول از پارو بالا می ره ! (( دو سال پیش یکی از شاهزاده های عربستان یه موشک فضا پیما رو اجاره کرد و خانم متعلقه رو نشوند تو موشک و تشریف بردند کرة ماه و اونجا خطبة عقدشون رو خوندند و برگشتند !! اینقدر وضعیت پول خوب می شه که آدم نمی دونه چکار کنه ! حالا اینکه چند میلیون دلار خرج این کار شده رو من نمی دونم . فقط می دونم دلشون خوشه که رفتند خطبه شون رو تو کرة ماه خوندند . اینها می میرند ما هم می میریم دیگه . )) خُب ، این انگشتر برلیان الماس نشان رو می برید در بانک . وارد بانک می شید با رئیس بانک صحبت می کنید ، می گید یه انگشتری دارم که می خوام اون رو تحویل صندوق امانات بدم . وارد یه راهرو می شید که یه دَر قطور و کلفت داره ، بعد وارد یه اتاقک می شید که یه نگهبان جداگانه داره . باز با اون نگهبان هماهنگ می کنید ، ایشون یه در دیگه با قطر بسیار زیاد رو باز می کنه . داخل اون یک جعبه ای هست که دو تا کلید داره . یکی رو به شما می دن و یکی دست نگهبان می مونه ، اول نگهبان کلید خودش رو می چرخونه و بعد شما هم کلیدی که دستتون هست رو می چرخونید ، داخل اون هم یه صندوقچه هست که یه قفل و یه رمز مخصوص خودتون داره ، اون رو هم باز می کنید و انگشتر رو می ذارید توی اون . در صندوقچه رو می بندید ، در جعبه رو هم می بندید . از اتاقک می یاد بیرون ، در اتاقک بسته می شه و از بانک می یاید بیرون ، در بانک هم بسته می شه . خیلی خُب اگر اینجا یکی بهت اعتراض کنه که : “ آقا ! تو چرا اینقدر ظالمی ؟ چرا انگشتر رو بردی توی هفت تا سوراخ قایم کردی ؟ مثل همون کاهو آزاد بذارش تا عشق کنه ! ” می گی : “ نه تو نمی فهمی ! ” هرچقدر انسان یه چیزی براش ارزشمندتر باشه ، بیشتر هم بهش اهمیت می ده و سعی بیشتری می کنه تا اون رو حفظ کنه . در بحث حجاب ، اسلام می گه : زن هرچقدر گوهر درونی اش براش ارزشمندتر باشه ، اون رو بیشتر حفظ می کنه و هرچقدر این گوهر براش بی ارزشتر باشه ، اون رو بازتر می ذاره ، اگر برای زن گوهر وجودیش اثبات شده باشه ، اجازه نمی ده در بازار و در معرض دید باشه . این چه وضع تبلیغ حجابه ؟ از یک کانال دیگه باید کار کرد . با اینکه بگید : “ خواهر حجابت رو درست کن ! ” کار درست نمی شه . در حقیقت این طوری دارید آب در هاون می کنید ؟ ببین حجاب از کجا مشکل پیدا کرده ؟ یه وقت یکی از علما می گفت : من گشتم ببینم ریشه های بی حجابی و بد حجابی چیه ؟ بیست و دو تا ریشه پیدا کردم ، خُب این ریشه ها رو باید کشف کنیم . اگر این ریشه کشف شد دیگه نیازی نیست بهش بگی حجابت رو حفظ کن . خودش خود به خود وقتی با منطق و عقل به این نتیجه رسید ، حجابش رو حفظ می کنه . غالب مردم اینطوری هستند ، حالا یه درصد خیلی پائین هم شاید باشند که هرچی از منطق و عقل بگی ، چون اون هوا احاطه اش کرده ، نمی تونه بپذیره . باید از اون هوا خارجش کنی . به قول امام صادق (ع) می فرمایند : ” دلی که شهوت بپذیرد ، حکمت نمی پذیرد . ” انشاءالله خدا همه رو هدایت کنه ولی یه درصد زیادی از مردم اگر بفهمند که مشکل چیه و دقیق و منطقی براشون اثبات بشه ،‌ رعایت می کنند . 2 ـ بنیان خانواده : این خیلی مهمه . از نظر جامعه شناسی خانواده بعنوان کوچکترین واحد اجتماعی است ، در دین اسلام هم اومده که اگر بنیان خانواده از هم بپاشه ، بنیان اجتماع از هم خواهد پاشید . و این رو رسماً در جاهایی که رعایت نمی کنند می تونیم ببینیم ، آمار رشد میزان طلاق الان در مملکت ما خیلی وحشتناکه . بعد می بینیم این آمار در شهرهای بزرگی که حجاب رو رعایت نمی کنند به مراتب بیشتره . خُب این یک قضیه کاملاً منطقیه . در شهرهای بزرگ فساد هم بیشتره . شهرهای کوچیک که حجاب رو بیشتر رعایت می کنند ، فساد کمتر هست ، چون دیده های تنوع طلب اینجا کمتر شکوفا می شه و بنیان خانواده هم محکمتر می مونه . یه شعار و سنت خیلی قشنگ توی این شهرهای کوچیک هست که می گه : “ دختر باید با لباس سفید بیاد و با لباس سفید هم بره . ” اما همون طور که در دین ما اومده وقتی بحثی به عنوان طلاق مطرح شده و اجازه هایی هم برای طلاق داده اند . نباید آدم وقتی که تو مشکلی افتاد ، خودش رو تو اون مشکل حفظ کنه . اما اگر به عنوان یک سنت به این شعار نگاه کنیم بحث خیلی قشنگیه ، اگر عقل در اول ازدواج رعایت بشه و ازدواج درست انجام بشه ، قبول کنید که واقعاً‌ بنیان های خانواده خیلی محکم می مونه . معنای عشق همینه . اصلاً عشقی که صدها صفحه براش نوشتن رو ما می تونیم با این ضرب المثل سنتی ایرانی قشنگ بازش کنیم . بعد عشق مجازی که دین ما خیلی به اون تأکید داره ، و توصیه می کنه که این راه ، راه رسیدن به خدا هم هست . مقاومتها در مقابل حجاب : وظیفه ما تبلیغ است و تبلیغ کردن هم زورکی نمی شه ، و به نظر من با استفاده از قانون هم نمی شه این مسائل اخلاقی رو اجرا کرد . قانون و قانونمند بودن گاهی اوقات خاکستری است که روی آتش می ریزیم . وقتی در جامعه ما این فرهنگ رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی نباشه ، تا وقتی که پلیس نباشه و یا خدای نکرده برقها بره و چراغ راهنما هم نباشه ! می بینید چه وضعی پیش می یاد . فرهنگ رعایت متأسفانه ضعیفه . در بحث حجاب هم ، وضع همین طوره . اگر حجاب رو قانونمند کنیم مثل خیلی از جاهایی که هست ، هیچ فایده ای نداره . با قانون نمی شه اخلاق رو حاکم کرد . اخلاق یه بحث فطریه . لذا جاهایی که قانون هست باید مجری قانون هم باشه وگرنه قانون عمل نمی شه . فرض کنید یه عده می خوان در شورای شهر کاندید بشن ، اگه بهشون بگن که فلان صندوق ها تحت نظارت خودت تون باشه ، خودتون هم آراء رو بشمارید . حضرت عباسی چند نفر از این کاندیدها تقلب نمی کنند ؟ الان که ما بعنوان مُبلّغ هستیم و داریم یه سری مباحث رو مطرح می کنیم ، یه عده ای گوش می دن ، و یه عده هم در مقابلش مقاومت می کنند . در جامعه فعلی ما یه سری مقاومت ها در مقابل حجاب هست که من اینها رو می گم ، اگر شما خواستید تبلیغ کنید و با این مقاومت ها روبرو شدید . بدونید چطوری برخورد کنید . بحثی رو که تا الان گفتم ، شهید مطهری به شکل کاملتری در کتاب حجاب مطرح کرده . کتاب های دیگه هم داریم ، کتاب عفاف که تازه چاپ شده و کتاب بسیار خوبی هست . اگر من هم این ها رو گفتم برای نظم دادن این مباحث در ذهن شما بود . از اینجا به بعد ، چیزهایی که می خوام بگم یه مقدار جدیده . مقاومت ها : 1 ـ وضعیت اجتماع و نگاه جامعه به افراد : طبیعتاً رعایت حجاب در شهرهای مختلف با هم فرق می کنه ، برای اینکه قوانین و هنجارهای جامعه ممکنه روی بعضی از افراد فشار بیاره و همة مردم اهل مقاومت در برابر فشار نیستند . نمی تونن تحمل کنند ، مثلاً می گن : خجالت می کشیم ، خُب طبیعیه و من این حق رو می دم . مثلاً در شیراز ، وقتی دبیرستان و یا دانشگاهی تعطیل می شه ، 99/99 درصد افراد بدون حجاب ، خارج می شن . در این دبیرستان اگر کسی بخواد حجاب رو رعایت کنه ممکنه تحت فشار واقع می شه ، با این وضع بالاخره چکار باید بکنیم ؟ بذارید من ارزشی تر صحبت کنم ، خُب فردا اینها که به این مقدار هم ممکنه کوتاه نیان و یواش یواش این پرده ها کنار بره و روز به روز هم وضع ظاهری خرابتر بشه . فعلاً با دین کار ندارم ، اما اگر قرار باشه بالاخره جلوی این قضیه رو بگیریم از کجا باید شروع بشه ؟ می گن با یک گل بهار نمی شه ، قبول دارم اما یک گل می تونه عطر بهار رو منتشر کنه و دو ـ سه نفر اطراف خودش رو هم گل کنه . بالاخره وظیفه ‌ما چیه ؟ روز قیامت غربت خداوند رو چه طوری می خوایم جواب بدیم ؟ شاید دختر دبیرستانی و دانشجوی ما متوجه نباشه که با این کارش داره با شعار : “ من خدا رو دوست ندارم ” از در دبیرستان می یاد بیرون ،‌ چرا ؟ چون با گذاشتن این یه مقدار مویی که ممکنه به نظر خودش مهم هم نباشه ، یه تابلو می شه . تابلویی که می گه : “ مردم ! بدونید که خدا زیاد برای من مهم نیست . ” این شعار هست ، مگه ما نسبت به خدامون ، تعصب نداریم ؟ تا کی می خوایم اینجوری کوتاه بیایم ؟ بالاخره باید از یه جایی شروع بشه ، بالاخره از یک گل باید شروع بشه ، یعنی تابلویی که ” خدا برای من مهم نیست ” باید تبدیل بشه به : ” خدا هرچی بگه ، برای من مهمه ولو زور بگه ” این قدم اول ماست . هرچند خدا به کسی زور نمی گه . ما دیگه این سابقة منطقی و عقلی رو تو ذهنمون داریم و می دونیم حجاب قابل دفاعه ، یعنی از نظر منطقی و عقلی برای دفاع ، چیزی کم نداریم و می تونیم خوب صحبت می کنیم ، باید شروع کنیم ، با نفر کناری خودمون صحبت می کنیم و این اتمام حجت رو بکنیم . باید این نهضت رو راه بیندازیم . یک نفر بودن غربته . اما یواش یواش وقتی دو نفر شدید احساس انگیزه می کنی . فردا می شید سه نفر ، پس فردا می شید چهار نفر ، همین پونزده سال پیش ، همه تقریباً از نظر ظاهر خوب بودند . چی شد که اینطوری شد ؟ یه نفر اومد و تابلوی ” من خدا رو دوست ندارم ” بلند کرد و از بی خدا بودن خجالت نکشید ، نفر دوم هم دید می شه این کار رو کرد ، اون هم بالا گرفت ، بعد نفر سوم ، نفر چهارم و . . . البته انگیزه های دیگه هم بود . فشارهای زیادی که اومد و باعث شد که بانوان ما نهضت اشتباه به راه بندازن . خُب الان هم شما اگر شروع کنید ، ده سال دیگه می شه نتیجه های خوبی گرفت . چون این جریان معنوی هست ، خداوند همراهشه ، و دست غیب پشتشه . حتی کمتر از ده سال هم نتیجه می گیریم . اگر بخوایم می تونیم از این سالن جمع و جور ،‌ در سطح شهر شروع کنیم و همین طور این فرهنگ رو گسترش بدیم . فقط باید شما عقلانیت دفاع از این نهضت رو داشته باشید . وگرنه ممکنه یه روزگاری بیاد که حتی نماز خوندن هم خجالت بیاره . دیگه نماز هم نباید بخونی . ( هرچند الان هم در بعضی از جاها اینطوریه ) فردا هم ممکنه خیلی چیزها باعث خجالت بشه ، چرا ؟ چون ما تو جامعه مون کار نمی کنیم . اگر یه چیزی رو داریم نمی دونیم چه طوری ازش دفاع کنیم . 2 ـ بحث زیبایی : داشتم فکر می کردم که آیا این نشان دادن زیبایی در بین مردها هم هست یا نه ؟ آیا مردها و پسرها ، دوست ندارن تو خیابون که راه می رن ، بانوان به اونها نگاه کنن ؟ بعد دیدم اینطوری هست و اونها هم دوست دارند که جلب توجه کنند ، پس از اون طرف هم که نگاه کنیم ، اینطوری هست . نمی شه این مسئله فطری و غریزی رو زیر پا گذاشت . بحث دو جانبه هست ، ولی اونها آزادند که جوری بپوشند که همه نگاهشون کنند . یعنی من یک طرفه قضاوت نکردم . شاعر هم می گه : ” پری رخ ، تاب مستوری ندارد ” پس نشان دادن زیبایی یه امر غریزی هست ، با این غریزه چه طوری باید مبارزه کنیم ؟ باید از راه عقلانیت بریم جلو . در برخورد با غرایز هیچ راهی نداریم مگر اینکه اینقدر عقلمون رو قوی کنیم که بتونه جلو غریزه رو ببنده . به غیر از عقل هیچ راه دیگه ای تو تاریخ کشف نشده . فراتر از این قضیه نگاه کنیم : اولاً در تاریخ خودمون نگاه کنیم که ما از زیبایی ( تحت عنوان یک ابزار ) برای چی می خوایم استفاده کنیم ؟ آیا دوست داریم فقط در بازار مثل یه ماشینی باشیم که همه بگن به به و از ما سوءاستفاده بشه ؟ یا ما از زیبایی بعنوان یک ابزار برای جلب قلبها می خوایم استفاده کنیم . آیا دنبال عشق هستیم ؟آیا دنبال این هستیم که امید رو جلب کنیم . ممکنه یک کسی اونقدر به اون درجات حیوانی برسه که دیگه دنبال این چیزها نباشه ولی غالب مردم ما دنبال محبتند . یعنی در حقیقت به نمایش گذاشتن زیبایی دلالت بر یک عقده درونی داره . و نشون می ده که این شخص دنبال محبته . خیلی از کسانی که در جامعه امروزی ما خودشون رو درمعرض نمایش عموم قرار می دن ، کسانی هستند که در خانواده ها بهشون ظلم شده ‌. آیا با نشان دادن زیبایی های خودمون می تونیم قلبی رو جذب کنیم ؟ مگر ما شیعه و مسلمان نیستیم ؟ مگه ما به کتاب آسمانی مون اعتقاد نداریم ؟ این که دیگه روایت نیست که بگیم مثلاً حالا دلیلش چیه . درست هست ؟ یا نه ؟ آیه شریفه قرآن می فرماید : ” هوالذی الَّف بینَ قلوب المؤمنین ” خداوند تبارک و تعالی هست که قلب ها رو به سمت ما جذب می کنه و خدا برای اینکه یک قلبی رو به سمت ما جذب کنه ، به زیبایی یا زشتی ما نگاه نمی کنه . نه اون کسی که فکر می کنه ابزار جذب قلوب رو داره درست فکر می کنه و نه اون کسی که فکر می کنه ابزار جذب قلوب رو نداره . هر دو اشتباه می کنند ، ما ابزار نداریم . ابزار در دست خداونده . الان در جامعه فعلی ما ، در دادگاهها ( از نظر عقلی نگاه می کنیم ) می بینیم که طرفین از نظر زیبایی مشکلی ندارند ، اما مثل شمر از همدیگه بدشون می یاد ! از همدیگه نفرت دارن . اصلاً صدای همدیگه رو که می شنون ، می خوان بالا بیارن ! اینها که عاشق همدیگه بودند ! پس چی شد ؟ برای اینکه ما فکر می کنیم با ابزار خودمون می تونیم قلب ها رو جذب کنیم . غافل از اینکه : ابزار دست خداست . “ هوالذی ” ( اوست خدایی که ) “ الَّف ” تألیف می ده ، الفت می ده ، نزدیک می کنه ، ” بین قلوب المؤمنین ” . باز با دیده عقل نگاه می کنیم می بینیم که دو نفری که از نظر زیبایی ، بهره ای هم ندارن ، چقدر زیبا و عاشقانه با هم زندگی می کنند . در دنیا آرزوی هر شخصی هست که یه دلی براش بتپه و فقط هم برای اون بتپه . انسان اینطوری خلق شده . وقتی که بهش ثابت شد که این رو داره ، دیگه نیازی نیست خودش رو به بازار عرضه کنه . چرا ؟ چون دیدگاهش ، دیدگاه الهی هست . ممکنه ابزار زیبایی هم نداشته باشه . می دونه قلب دست خداست . همة ما این جمله رو بلدیم ، “ یا مقلب القلوب و الابصار ” این که دیگه یه جملة سنتی ، ملی و دینی هست . مگه اول سال تحویل نمی گیم : “ یا محول الحول و الاحوال ” ؟ خُب ، این شعاره یا واقعاً اعتقاد داریم ؟ “ خداوند می تواند ! ” اون چیزی که ما می بینیم ، دقیقاً همون چیزی نیست که وجود داره . مثلاً من الان این لیوان رو دارم می بینم ، یه مسیری باید طی بشه ، تا به قوة عصبی بینایی من برسه و در مغزم تشخیص بدم که مثلاً این لیوانه ، نصفش خالیه یا نصفش پره ، زیباست یا زشته ؟ در این بین ، و در این مسیر خداوند خیلی کارها می تونه انجام بده ، اینکه می گن بعضی ها دیده برزخی دارن ، این همون دید اصلی هست . دید الهیه . همة ما قیافه هامون اون چیزی نیست که مردم می بینن ، خدا خواسته اینطوری ببینند ، اینها کاملاً نسبیه . یه ضرب المثل هست که می گه : علف باید به دهن بزی خوش بیاد . یعنی اینکه اون چیزی که خداوند می خواد می تونه در بینایی و سلیقه ها تأثیر بذاره و کمبودها احساس نشه . مقاومت دوم : می گه آقا ! ما می خوایم زیبایی خودمون رو نشون بدیم . اول باید ببینیم دلیل فرد برای ابراز زیبایی چیه ؟ و بعد دلیل رو ببریم به سمت خدا . بابا اینطوری نیست که تو فکر می کنی . با این ابزارها به نتیجه نمی رسی . مگر توی تاریخ و حتی اطراف خودت نمی بینی ؟ اگر یه سری به زندان ها یا جاهائی که دختران فراری هستند ، بزنی ، می بینی که خیلی از اینها زیبا هستند ، اما از ابزار ، استفاده بدی کردند و به این روزگار افتادند . به این فلاکت افتادند . به این حیوانیت افتادند . طوری که بدترین انسان ها وقتی اونها رو می بینند ناراحت می شن . و می گن خدا رو شکر که ما اینطوری نشدیم . 3 ـ بحث ازدواج : یک سری خرافات هست که اینها رو باز می کنیم : مثلاً می گن : “ بخت فلانی بسته شده ” و یا یه عده خوف و ترس از موندن ، دارن . می گه : آقا ! می مونیم روی دست ننه مون ! این صحبت ها به این برمی گرده که انسان ابداً فکر الهی و عقل معنوی نداره . ازدواج و تشکیل زندگی رو باید از خدا خواست . ابزاره ازدواج کردن ، این نیست که بری تو خیابون و خودت رو نشون همه بدی . بگی تو رو به خدا یکی بیاد منو بپسنده ! این گدایی محبته و این برای یک زن کثره شأن هست . 4 ـ عدم توجه به عواقب اجتماعی : مثلاً می گن : ” آقا ! من پاکم ، خودم رو می تونم حفظ کنم . ” یا اینکه می گن : “ من همه حرفهای تو رو قبول دارم ، اما خودم پاکم ” این عدم توجه به عواقب اجتماعی است . شمایی که امروز زیبایی خودت رو در معرض دید عموم قرار می دی ، فردا ازدواج می کنی ، فردیت ما از اجتماع ما جدا نیست . تو امروز برای دختر بچه هایی که در این جامعه با این فرهنگ دارن رشد می کنند . الگو شدی . و اون دختر ، وقتی فردا به سن و سال امروز تو رسید با قیافة امروز تو در خیابون می گرده و مردی که دوست داری فقط مال تو باشه ، این رو می بینه و مهرش نسبت به تو کم می شه . بی حجابی امروز تو ، خیانت است به فردای زندگی خودت ! این فرهنگ رو که در جامعه رواج می دی ، باعث می شه فردا خودت در زندگی مشکل دار بشی ، به خودت داری خیانت می کنی . خیلی خُب ، اصلاً شما پاکی ، شما از این نظر پاکی چه حجاب داشته باشی ، چه نداشته باشی . اما این فرهنگی که در جامعه داری باز می کنی و در حقیقت داری زمینه ساز می شی برای اینکه ناپاک ها سوء استفاده کنند ، این رو چی می گی ؟ امنیتی رو که در جامعه داری از بین می بری رو چی می گی ؟ و خیلی از مسائل دیگه . جامعه ای که عادت کنه قیافه های زیبا رو در ویترین قرار بده ، در حقیقت بنیان های خانواده اش در حال فروپاشی است . این جامعه برای فردای خودت مشکل ساز می شه . الان جوانی و بچه ای و هیچی نمی گی ، فردا دوست داری در زندگیت ، عشق حقیقی باشه ، لذا می بینیم ، خیلی از کسانی که اهل بی بند و باری هستند ، به زمان ازدواج که می رسند یه دفعه دنبال آدمهای مؤمن و مؤمنه می گردند . چرا ؟ چون تازه به حقیقت زندگی و جدی بودن در مسئله عشق رسیدند . تا دیروز شهوت داشت ، اما امروز به عشق رسیده . خُب ، خودت بذر شهوت رو در جامعه پراکندی . حالا چگونه می خوای توی این بازار حیوانی ، شهوانی ، عشق رو پیدا کنی ؟ برای خودت هم مشکل درست می کنی . یه وقتی ، به یه خانمی که از حجاب ایراد می گرفت گفتم : ببخشید‌ ! شما فرض کن که داری درآمریکا زندگی می کنی ، اصلاً دین هم نداری ، مثلاً زن همسایه هم خیلی با شما رفیقه ، شوهر همسایه هم مرد چشم چران و بدیه ، تو هم قیافه ات از زن همسایه زیباتره ، آیا شما خودت رو در معرض دید شوهر این زن قرار می دی ؟ گفت : نه چون بی معرفتیه ، من با اون رفیقم . خُب همینه دیگه . حجاب یعنی معرفت داشتن ! مگه بقیه خواهرها و برادرهای ما نیستند ؟ مگه بنی آدم ، اعضاء یکدیگه نیستند ؟ چرا داریم به بنیان های خانوادة دیگران ظلم می کنیم ؟ تو پاکی ، اما شاید مرد اون خانواده ناپاک باشه ، الان وضعیت چشم ، یک وضعیت بی ریختیه . خیلی وضع خرابه . تنها جایی که چشم خیلی پاکه تو کله پاچه فروشی هاست ! بقیه جاها وضعیت خیلی خرابه ، مثل این که چشم چرانی یه کار مستحب شده . تو این بنیانی که خودمون بنا گذاشتیم آیا می تونیم بگیم که معرفت داریم ؟ آیا به فکر عواقب انسانی که به دنبال داره افتادیم ؟ 5 ـ عدم عفاف در محجبه ها : می گه : “ آقا شما چی داری می گی ؟ فلانی چادر داره ، هزار تا خلاف هم می کنه . ” چه ربطی داره ؟ همه که این طور نیستند . گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مس گری مثلاً دیده یه نفر چادر پوشیده و عفاف نداشته ، می گه آقا این حرفها چرت و پرته . همه اونهایی که محجبه هستند عفاف ندارند . چه ربطی داره ؟ هیچ دلیلی بی منطق تر از این نیست . شهید بهشتی(ره) می فرمایند : “ در بنیان جمهوری اسلامی درد از مسلمانی ماست نه از اسلام . ” اگر تو واقعاً دلت می سوزه ، چادرت رو بپوش و عفاف به خرج بده تا از چادر دفاع کنی . مشکل از خودمون هست ، مشکل از حجاب نیست . اگر چهار تا محجبه ، عفاف نداشتند ، نمی تونی بگی حجاب مشکل داره . 6 ـ یه دیدگاه انسانی هست که می گه : “ آقا زن و مرد با هم هیچ فرقی ندارن ” این حرفها چیه که شما می زنید ؟ یا اینکه می گه : “‌ ‌هر دو گوشت و پوست و استخونند ” این حرفها که دیگه واقعاً از اون حرفهای بی اساس و بی ریشه است . که یه عده ای که می خوان به هوس هاشون برسند ، باب کردند . برید جاهایی که می گن زن و مرد با هم فرق ندارند ، نگاه کنید ، زن به چه روزی افتاده ؟ به کجا کشیده شده ؟ زن با 60 کیلو وزن ، با اون همه زیبایی ، شده مأمور تبلیغات خمیر دندون در تلویزیون غرب ! یکی نیست به این بگه : شما از ارزشهای انسانی که دارید چقدر استفاده کردید ؟ می گه : “ من وقتی می خوام بخندم اینجوری می کنم ، و ازم فیلم می گیرند ‌و خمیر دندون فلان رو تبلیغات می کنم ! ” خُب واقعاً آدم دلش برای این موجود می سوزه . این هم یک انسان هست . چرا به این روز افتاده ؟ کی می گه زن و مرد با هم فرق ندارند ؟ اینها شعاره . اصلاً اینطوری نیست . همین شخصی که می گه زن و مرد با هم فرق ندارند ، وقتی اسم خواهر یا خانم خودش رو بیاری یا مثلاً بگی : از خواهر خودت چه خبر ؟ می گه : “ غلط می کنه پاش رو از خونه ، بیرون بذاره ، پاش رو می شکنم ! ” اِه 000 ! چی شد ؟ تو که می گفتی زن و مرد با هم فرقی ندارند . وقتی به ناموس خودشون می رسه ، غیرتی می شن . چند وقت پیش ، یه آقایی حدود 27 ، 28 ساله که ظاهراً تازه ازدواج کرده بود با خانمش که اون هم با وضعیت به اصطلاح ، خوش تیپ بود ، از توی پیاده رو رد می شدند ، یه مردی داشت از روبه رو می یومد و به خانم این نگاه می کرد ، کار به فحش و دعوا کشید ، که چرا نگاه می کنی ؟ مگه خودت خواهر و مادر نداری ؟! من با خودم گفتم ، که این خودش وقتی به مردم نگاه می کنه ، آیا همین احساس رو داره ؟ از این گذشته ، خانم تو وقتی که این همه زیباییش رو به مردم نشون می ده ، چی برای تو می مونه ؟ و ثانیاً اگر تو حساسی پس چرا خانمت رو اینطوری آوردی ؟ این رو دقت کنید . بارها نشستند راجع به عقد موقت یا صیغه صحبت کردند که اگر من بخوام در مورد این صیغه حرف بزنم یه چیزهایی می گم که از شهر بیرونم می کنند ! چون من از مخالفین قطعی ، عقلی و منطقی صیغه هستم . ده تا روایت پشت سرش دارم . که اگر بگم بعد همه بریزن سرم که اینها رو از کجا آوردی ؟ اینها نشستن دهها کتاب و مقاله در این مورد نوشتن که مثلاً عقد موقت ، اشکالی نداره . یه نکته عرفی ! من قبل از اینکه کتاب رو بنویسی یه سؤال از تو می پرسم : آیا دختر یا خواهر خودت رو هم حاضری صیغه کنی ؟ بسم الله ! حاضرید ؟ تو که حاضر نیستی ، پس چرا داری برای دختر مردم نسخه می پیچی ؟ چرا دارید با این کار بنیان های خانواده رو متزلزل می کنید ؟ می گن صیغه در دین اسلام داریم و . . . ،‌ اولاً تو دین اسلام اگر داریم ، مخالفش رو هم داریم . من دلایل اسلامی و منطقی و عقلی و روایی دارم که صیغه اصلاً جایز نیست . و روایت هم داریم که صیغه در اسلام اگر هم بوده ، قطع شده . اما من مجتهد نیستم که بخوام ازش نتیجه بگیرم . پس از دیدگاه انسانی وقتی نگاه می کنیم ، می بینیم زن و مرد با هم فرق دارند ، گفتن که زن و مرد مکمل هم هستند . اگر قرار بود که زن و مرد با هم فرقی نداشته باشند که دیگه مکمل هم نمی شدند . مکمل یعنی دو تا عضو جدا که وقتی به هم می رسن بتونند اشکالات یک دیگه رو رفع کنند . چیزهایی که زن داره ، مرد نداره ، من نمی تونم ادای زنها رو دربیارم ، بنده نمی تونم عشق مادری داشته باشم ، پس باید بیام مثلاً نهضت کنم ؟ مثلاً نهضتِ مردیسم راه بندازم ؟ یا آقا ما می خوایم ننه بشیم ، مثل همون مرد چینی که چند وقت پیش بچه به دنیا آورد ! خُب نمی شه ، آخه این چه بساطیه سر زن و مرد در می یاریم ؟ 7 ـ شکست : آخرین مقاومت ، شکست هست . کسانی که در زندگی شون شکست خوردند و این شکست در حقیقت اینقدر در روح و عاطفه شون اثر گذاشته که با این مسائل ، می خواد شکست رو جبران کنه . قشر زیادی که الان با حجاب موافقتی ندارن و زیاد هم هستند ، ناآگاهند . یه عده ای شکست خورده هستند . در مسائل عاطفی ، مثلاً ازدواج کرده و در ازدواجش شکست خورده و الان ، به یک نقطه ای از پوچی رسیده ، وقتی که برای انسان گوهر وجودیش آشکار نمی شه ، خود به خود از مسائل انسانی دور می شه . مرد و زن هم نداره این شکست باعث شده که این در نزد خودش حقیر جلوه کنه . و چون حقیر جلوه کرده ، متأسفانه در این دام افتاده . و حتی گاهی اوقات اینها به حالت تنفر و انتقام گیری از جامعه می رسند . و حرفهای من رو که گوش می ده ،‌ می گه : اِه 000 ! بنیان های خانواده به هم می ریزه ؟ خُب بهتر ! این داره از جامعه انتقام می گیره . مراقب باشید ! به این شکل که من با منطق صحبت کردم ، نمی شه با این افراد صحبت کرد . با این افراد باید یه جور دیگه برخورد کرد . اینها کسانی هستند که برخورد با اونها بسیار مشکله . و کار خیلی از شما هم نیست . این کارِ یک روانشناس خِبره است . دست اینها رو بذارید تو دست یک روانشناس ماهر . در شکست اول باید تبعات شکست برطرف بشه ، وقتی تبعات شکست برطرف شد ، بعد می تونی با اون از عقل و منطق صحبت کنی . این الان به یه درجه کینه جویی رسیده . ما در غرب داریم زنان بسیاری که شکست خوردند و با همین شکست دارن از جامعه انتقام می گیرند . مثل ترویج ایدز . خیلی از اونها رسماً‌ دارن این کار رو می کنند . دارن از جامعه انتقام می گیرن . در جامعه ما هم هست ولی الحمدلله کمه و اگر ما نخوایم همین کم رو درنظر بگیریم ، از اون کم هائی هست که خیل زود زیاد می شه . الان دختران فراری ، دختران شکست خورده ای هستند که نمی شه با اینها در مورد حجاب صحبت کرد . این قوانین تاریخی و سیر عقلی رو نمی شه به اینها گفت . این اومده تا انتقام بگیره ، این می خواد جامعه ای رو که فکر می کنه بدبختش کرده ، بدبخت کنه . با این گروه باید یه جور دیگه برخورد کنیم . آخرین نکته : اهمیت زن : 1 ـ اهمیت زن در مرد شدن نیست . یه چیزهایی در نوع جنس مؤنث قرار داده شده که به نظر من مردها باید نهضت و تظاهراتی راه بیندازند که چرا ما این چیزها رو نداریم ؟ باید ایراد بگیرن . از همه مهمتر ، میل افراطی و حقیقی زن به عشق حقیقیست . یعنی زن برای ارتباط برقرار کردن با خدا کارش خیلی راحت تر از مرده . ما باید سر و صدا کنیم که این چه بساطیه ؟ پدر ما در اومد و نتونستیم به خدا برسیم ! اما زنها اینقدر راحت با خدا ارتباط برقرار می کنند . برای همین می بینید در جامعة امروزی ما در ایران و جهان ، کارهای خیر در دست زنان هست . خیریه ها ، خوبی ها ، عبادت ها و خیلی چیزهای خوب دیگه دست زنان هست . اهمیت زن بعد از ازدواج بیشتر مشخص می شه . همون طور که حضرت امام (ره) فرمودند : “ از دامن زن مرد به معراج می رود ” برعکس یه عده که فکر می کنند مرد باید زن رو به عرش برسونه . همون قدر که زن تحت تأثیر قرار می گیره ، و اگر فکر نکنه ، ممکنه معنویت و عبادتش رو ببازه ، اگر واقعاً بخواد خیلی زود به تعالی می رسه . طوری که مرد باید بدوه تا به او برسه . این در جامعه ما خیلی ملموسه و همین طور در جامعه جهانی و در واقع این به نوع خلقت زن برمی گرده و یکی از دلایلی که می گن زن و مرد با هم برابر نیستند و با هم فرق می کنند در همین بحث عبادت و ارتباط با خداست . 2 ـ بحث حیا در زن : حیای فطری ( فطری نه اسلامی و شیعی ) در کل جهان باعث شده که زنها کمتر رغبت به گناه داشته باشند یا اگر هم که این رغبت به گناه رو دارند سعی می کنند که کمتر نشون بدهند . معمولاً شروع گناه از جنس مذکره و اون زنی که در خیابون رسماً گناه کردن رو شروع می کنه ، زیادی از خودش غافل شده ، پس حیاء هم سومین خصوصیت زن است . 3 ـ بحث علم در زنان : زنان از نظر دستیابی به علوم توانایی زیادی دارند . و همین طور که شاهد هستید ، هر ساله درصد قبولی زنان در دانشگاهها نسبت به مردها بیشتر می شه . که البته دلیل روانشناسی هم داره ، من امسال هم نگاه کردم ببینم وضعیت قبولی کنکور چه جوریه ؟ که دیدم درصد قبولی در مردها کمتر بود . اگر مردها یواش یواش از خودشون غافل بشن و در دامن هواها و شهوات و اقتصاد و پول بخوان بیفتن ، شاید تا 10 سال دیگه دانشگاههای ما مشکل اختلاط زن و مرد نداشته باشند ، چون دیگه همه زن هستند . توان علمی که زن داره ، خیلی بالاست اما از اون غافلند و اکثر دانشمندان ما مردها هستند . چرا ؟ چون به زن گفتند حقوق تو یه چیز دیگه است و باعث شده که از توان علمی خودش غافل بشه . مشغلات فکری مرد رو زن نداره . حساسیت های مرد رو زن نداره ، که یکی از اونها چنان فکر مرد رو مشغول می کنه که از کار و زندگی می افته . در پایان این بحث ، به تعدادی از سؤالات جواب می دیم و دیگه وظیفه شما مشخص می شه ، انشاءالله بتونید این فرهنگ رو تبلیغ کنید . اگر هم قبول دارید عمل کنید . سؤالات : ـ آیا حجاب یعنی پوشیدن چادر ؟ به خودتون بستگی داره که چقدر گوهر وجودی رو درک کنید ، حجاب یعنی بازاری نشدن . موضوع اینه که زیبایی خودت رو برای عشق آینده ات حفظ کنی . موضوع اینه که اجتماع رو به خطر نیندازی ، من هیچ وقت این بحث رو به شکل جزئی نمی گم . من ریشه ها رو می گم ، دیگه خودتون فکر کنید و تصمیم بگیرید . این یه بحث دو دوتا چهارتاست . ممکنه شما در آمریکا چادر بپوشید و بازاری بشید ، یعنی انگشت نما بشید و همه به شما نگاه کنند ، من اصلاً نمی گم کدوم حجاب بهتره ، خودتون بگید . ممکنه در جامعه امروزی آمریکا ( همونطور که مجتهدین ما فتوا دادن ) محجبه ها مقنعه های عربی بلند و مانتوهای گشاد بپوشند که این کافیه . اگر چادر مشکی بپوشند بیشتر نگاهشون می کنن . ما می خوایم زن بازاری نشه ، بحث این هست که توی جامعه خودمون هم طوری زن خودش رو بپوشونه که بهش نگاه نکنند ، حالا خودتون فکر کنید ، در جامعه ما به کدوم گروه از زنان بیشتر نگاه می کنن و تحت سوء استفاده هست ؟ هرچی خودتون صلاح می دونید . ـ در جاهایی که خواهرها مجبورند چادر را در بیاورند و روپوش بپوشند نظرتان چیست ؟مثلاً در موارد پزشکی ؟ اونجا که دیگه مجبورند ، اشکالی نداره . خودتون هم گفتید مجبورند . ـ چرا باید موقع نماز خوندن چادر بپوشیم ؟ مگه خدا نامحرم است ؟ برای اینکه وقتی زن پوشیده می شه احساس روحانیت بیشتری می کنه . وقتی که زن با یک چادر نماز سفید به نماز می ایسته ، احساس روحانیت بیشتری می کنه . این در فطرت زن هست . چون برای نماز اوج روحانیت لازمه . ( این روحانیت برای مرد هم لازمه . به همین دلیل هست که می گن نماز گزار باید با لباسهای خوب ، و معطر در نماز حاضر بشه . ) ـ کسی که به رعایت نکردن حجاب عادت کرده و نمی تونه حجابش رو عوض کنه ، چکار باید بکنه ؟ باید به خدا فکر کنه و ببینه که چرا باید حجاب داشته باشه . ( صحبت هایی که امروز شد رو در نظر بگیره ) ـ چگونه امر به معروف و نهی از منکر کنیم ؟ امر به معروف و نهی از منکر مراتب خاصی داره . گفتم که نهضت رو شروع کنید ، نگفتم امر به معروف و نهی از منکر کنید . با عمل خودتون ، یواش یواش ، یک نفر ، دو نفر ، چهار نفر ، شش نفر و . . . بشید . این طوری نهضت انجام می شه . خدا کنه این جلسه به شکل شعار نباشه و همین طور بدون فایده تموم نشه و شما هم کار کنید . ـ آرایش صورت اشکال داره ؟ من جزئیات رو نمی گم ، با اون مقدمات و کلیات که گفتم ، خودتون ببینید که خیانت به خودتون و جامعه خودتون هست یا نه ؟ خودتون در نظر بگیرید . ـ آیا شما مخالف فعالیت زن در جامعه هستید ؟ من مخالف نیستم ، البته به شرطی که فعالیت ها زنانه باشه ، نه مردانه ! ـ چرا این صحبت ها را در دبیرستان ها یا در دانشگاهها بیان نمی کنید ؟ برای اینکه خودتون باید بیان کنید . این صحبتها برای جمعی هست که می خوان مُبلّغ باشن . در جمع های عمومی با افراد جدید ، این صحبتها خیلی جایگاه نداره ، و چیزهای مهم تر و بحث های فطری دیگه لازم هست . ـ آیا حجاب در خانه و خارج از خانه فرق داره ؟ حجاب در خانه و بیرون از خانه نداره . نامحرم توی خونه با نامحرم توی خیابان فرقی نمی کنه و خودتون باید رعایت کنید . ـ به نظر شما باید با افرادی که روبنده می زنند برخورد کرد ؟ اینقدر در جامعه تفریط هست که من توصیه نمی کنم با عده ای که از این طرف افراط می کنند برخورد بشه ، می گن تفریط و بی حجابی توی جامعه زیاده . اما من اینجور تبلیغ حجاب رو هم مؤثر نمی دونم و به نظر من در بعضی مواقع مضر هم هست . الان در جامعه روبنده و پوشیه جایگاه نداره . من نمی گم اون حجاب درست نیست ، می گم باید شرایط زمانه و شرایط جامعه رو درک کنیم . الان جایگاه نداره . اگر بخوایم اینطوری برای جامعه تبلیغ کنیم . تبعات منفی بیشتری داره تا تبعات مثبت . اینها که پوشیه می زنند آدمهای خیلی خوبی هستند ، اما من این کارشون رو نه تأیید می کنم ، نه رد . می گم این برای کار ما مفید نیست . ـ آیا جوراب سفید و رنگی اشکال داره ؟ من کلیات رو گفتم ، بستگی داره که بخوایم مردم ببینند یا نه ؟ آخه ، بعضی افراد هم می خوان حجاب داشته باشن ، هم می خوان مردم ببینند و بگن : “ به به ” ! البته جوراب سفید مستحبه ، چه برای زن و چه برای مرد . اما این که می گن پوشیدن لباس و یا جوراب مشکی کراهت داره ، به این دلیل هست که کثیفی در اونها پیدا نمی شه . اگر آدم هر روز جورابش رو بشوره ، کراهت جوراب مشکی هم برطرف می شه . ـ‌ نظرتان در مورد طرح چادر جدید چیست ؟ هر چیزی که در جامعه ما عرف بشه که نگاه به اون عادی بشه ، اشکالی نداره . مثلاً : بنده اگر توی خیابون با یه نوع لباس خاص راه برم مردم بهم نگاه می کنند ، اما توی مشهد یا قم زیاد مردم نگاه نمی کنند ، نگاه عادی می شه . اگر ما یه روزی بخوایم بدلیل مشکلات پیش اومده طرح چادر رو عوض کنیم باید پیشنهاد کنیم و از طرف مراجع طرح جدید اعلام بشه تا مشکلات برطرف بشه . ـ آیا تنها عامل افزایش حس تنوع طلبی مرد ، بدحجابی است ؟ نه ، یکی از عامل هاست . خیلی چیزهای دیگه هست که در بحث حقوق زوجین باید گفته بشه . اگر همة زنان عالم با حجاب شوند باز هم این حس وجود داره . ولی بدحجابی یکی از عامل هاست که بیشتر از بقیه به این حس دامن می زنه . مرد باید تقوا ـ دین ـ‌ تعهد ـ مسؤولیت و وفا داشته باشه و باید مرد باشه . زن هم همین طوریه . ما در بحث حجاب یه فلش هم به مسئله تنوع طلبی زدیم . بحث تنوع طلبی یه بحث کاملاً جداست . ـ عده ای می گن چادر یک بحث ایرانی است نه شیعی ، نظرتون چیست ؟ اینکه شیعی هست یا ایرانی هیچ فرقی نمی کنه . ما باید حرف دین رو از مراجعمون گوش بدیم ، اینکه چادر از کجا اومده ، خُب روایت داریم که حضرت زهرا (س) هم چادر داشتند ، البته روایت داریم که چادر ایشون سفید بود ، حالا هم رنگ چادر مردم عربستان سفیده . هیچ فرقی نداره که چادر مال ایران هست یا شیعه ، ما می خوایم خودمون رو حفظ کنیم . می خوایم بنیان خانواده مون رو حفظ کنیم . الان هم حجاب اینه و تعصب هم نداریم . اگر فردا عوضش کردند خُب عوض کنند . یکنواخت بشن و تنوع طلبی نباشه ما هم بحثی نداریم . ـ چه خوب است پیرامون حجاب ، جلسه ای هم برای آقایان باشد . درسته ، حجاب فقط مخصوص خواهران نیست . ـ به نظر شما خواهرانی که روبنده می زنند و به خیابان می روند باعث نمی شوند که مردم از دین زده شوند و بگویند اگر این دین است ما نمی توانیم ؟ بله . ـ بعضی ها می گویند همانطور که دیدن دست و قرص صورت برای مردها عادی شده پس از مدتی دیدن موی سر هم عادی می شود ، پس حجاب معنا ندارد . نظر شما در این مورد چیست ؟ نه ، اگر اینطور باشه به جای قبل می رسیم ، یکی یکی همه چیز عادی می شه و دیگه هیچی نمی مونه . ـ پوشیدن چادر عربی با چادر معمولی تفاوت دارد ؟ قرار شد که نگاه جامعه رو از خودمون دور کنیم ، حالا از خودتون سؤال کنید آیا تفاوت داره ؟ ـ چرا خدا در خلقت زن و مرد تبعیضی قائل شده که ما مجبور بشیم گوهر وجودی خودمون رو قایم کنیم و آنها مجبور نباشند ؟ اولاً : گفتم که مرد هم حجاب داره و هم عفاف . ثانیاً : اشکال به خداست که گوهر وجودی ارزشمندتری به شما داده !! شما یه کسی که توی یه خونة بزرگ زندگی می کنه رو با یکی دیگه که توی حلبی آباد زندگی می کنه ، در نظر بگیرید ، اولی ، شب که می خواد بخوابه درب ها رو قفل می کنه و دزدگیر می زنه . هیچ وقت این فرد نمی یاد از خدا ایراد بگیره که چرا به من خونة بزرگ دادی و به من حلبی ندادی که راحت زندگی کنم . این سؤال شما معناش همینه . ـ در جامعه ای که ارزشهای حاکم شده با شرع تفاوت دارد ، حفظ شرایع نیز غیرممکن است مثلاً در دانشگاهی که استاد به نوع آرایش صورت و تملق نمره می دهد ، حفظ حجاب واقعاً مشکل است . نظر شما در این مورد چیست ؟ ببینید ، نه نمره دست استاده ، نه اونقدر مملکت ما بی سرو سامونه که تو بخاطر حجابت بخواد نمره ات کم بشه ، به این راحتی هم نیست . شما درستون رو بخونید ، اونقدر محکم که هیچ کسی جرأت نکنه به خاطر حفظ مسائل اسلامی به شما ایراد بگیره ، اینطوری هم نیست . اگر هم باشه شکایت کنید که من نمره آوردم ولی بهم نمره ندادند . ما چکار داریم به این کارها که مثلاً بقیه برای آرایش صورت نمره می گیرن . خدا اینقدر ارزش داره که آدم براش مایه بذاره . ـ آیا یکی از دلایل بد حجابی ، بی غیرتی مردان نیست ؟ بله ، یکی از دلایل بدحجابی در جامعه ، بی غیرتی مردان است . البته برای اونهایی که ازدواج کردند . ـ حجاب در تلویزیون رعایت نمی شه ، مخصوصاً در ماهواره . من هیچ کاری ندارم که تو تلویزیون یا ماهواره چه خبره ، ما یه جلسه راجع به حجاب صحبت کردیم . حالا اینکه تلویزیون این حرفها رو گوش می ده یا نه ، اصلاً ربطی به ما نداره . ما بحث کردیم . مگه ما باید با توجه به تلویزیون و رادیو و جامعه و . . . تصمیم بگیریم ؟ یه بحث عقلی و منطقی کردیم و به نتیجه رسیدیم ، مهم ترین دلیل ما اینه که خداوند تبارک و تعالی به پیغمبر (ص)‌می فرمایند : “ لولاک لما خلقت الافلاک ” اگر تو نبودی افلاک رو خلق نمی کردم . “ ولو لا علی لما خلقتک ” اگر علی (ع) نبود تو رو خلق نمی کردم . “ ولو لا فاطمه و لما خلقتکما ” و اگر فاطمه (س)‌ ( یک زن ! ) نبود ، شما دو نفر روخلق نمی کردم . اصلاً هدف خلقت نوع آدم ، بدلیل خلقت یک زن بود . ـ چرا در قرآن نام چادر نیامده ؟ یه بحث عقلیه . شما این بحث عقلی رو در نظر بگیرید ، همین کافیه . حالا دیگه مشخصه چرا اسم چادر تو قرآن نیامده . تو قران خیلی چیزها نیومده ، اصلاً تو قرآن نیومده که ما فکر کنیم . در قرآن نیومده که ما اجماع داشته باشیم ، یا عقل داشته باشیم ، سه تا چیز دیگه ما برای دینمون داریم : اجماع ، عقل ، سنت . تو قران خیلی چیزها نیومده . تعداد رکعات نماز هم توی قرآن نیامده . چکار کنیم حالا ؟ ـ اگر حجاب با اخلاق همراه باشد بهتر است ولی اکثر کسانی که حجاب دارند اخلاق ندارند . مخصوصاً در کانون ، نظرتان چیست ؟ همیشه توصیه ما این بوده که همه دین رو با خوش اخلاقی ، با طراوت و با محبت ترویج کنید ، مخصوصاً در کانون و نحوة برخورد خواهران ما در کانون از همه جا شاید ملایم تره . اگر موردی شب قدر دیده شده برای این بود که در شب قدر نصف درب کنده شد ، اگر نصف دیگه اش هم کنده می شد ، شاید حدود 400 ، 500 نفر تلفات می دادیم . اگر اونجا داد زدند دلیل بر بداخلاقی نیست . در حالت عادی وقتی که بحران نباشه ، خواهران ما بهترین اخلاق رو دارن . همة‌ اونها کارت و شماره شناسایی دارن ، هر کسی موردی دید ، می تونه به ما انتقال بده ، ما باهاش صحبت می کنیم . ـ آیا باید حجاب کامل در برابر پسرهای فامیل رعایت شود یا می توانیم کمی از حالت رسمی بیرون بیائیم ؟ * اتفاقاً بیشتر باید رعایت بشه ، چون اونجا آشنایی بیشتره و حالت غیر رسمی تو فامیل بیشتر نمود پیدا می کنه و همین باعث گناه می شه . ـ در خانواده ما مورد قبول نیست که در مقابل یک نامحرم چادر و حتی جوراب بپوشیم ، چکار کنیم ؟ این رو باید با همون منطقی که گفتم در خانواده توضیح بدید . ـ چرا در ازدواج بهتر است که مرد از نظر معنوی بالاتر از زن باشد ؟ چون اگر مرد بالاتر باشد و زن وارد اون خونه بشه ، خیلی زود زن به مرد می رسه ، اما اگر زن بالاتر باشه ،‌ مرد به اون نمی رسه . اگر مرد پائین تر باشه ، به زن نمی رسه . ولی زن اگر پائین تر باشه بدلایلی که امروز گفتیم ، به مرد می رسه . ـ حجاب در مقابل محارم مثلاً پسر خواهر تا چه حد باید باشه ؟‌ اینطوری که مراجع گفتند در حد نداشتن روسری و مشخص بودن گردن و آستین کوتاه ، دیگه بیشتر از این رو حتی در برابر برادر هم مراجع اجازه ندادند . حتماً باید رعایت بشه . ـ وقتی بحث حجاب می شود می گویند این اُمُل بازی ها چیه ؟ یک ساعت من بهتون منطق یاد دادم ،‌ این جمله رو هم با منطق جواب بدید . ـ آیا حجاب مانند شاخ و برگ نیست ، و اول نباید از ریشه شروع کرد ؟‌ بله ، ‌حجاب مانند شاخ و برگ است و باید با ریشه ها برخورد کرد . ما هم کارمون همینه . بحث ریشه ای رو می گیم .
    امروز رسیدیم به یک بحث شاخ و برگی . اینطوری نیست که فقط ریشه رو بگیم و به شاخ و برگ اصلاً فکر نکنیم . ـ چه کنیم که اگر جایی بحث حجاب رو کردند ما تحقیر نشیم ؟ ناراحت نشیم و حجاب رو رعایت کنیم ؟ اگر این نهضت حجاب رو شروع کنید ، چه بهتر . اگر نه مطمئن باشید تحقیرها بیشتر می شه . روز به روز هم تحملش مشکل تر می شه . چه کنیم ؟ شروع کنیم ، یک نفر بشه دو نفر ، دو نفر بشه چهار نفر ، چهار نفر بشه ده نفر ، همین طوری همه باحجاب بشن . ـ با صحبت کردن و با شعار دادن نمی شه به زن ارزش داد . چرا از بین 124 هزار پیامبر ، یکی از اونها زن نبود یا در بین 12 امام ؟ آیا ما فقط شعار نمی دیم ؟ الان بحث ، بحثه زن نیست ، الان بحث حجابه . باید توضیح بدیم که چرا زن نمی تونه قاضی بشه ، یا در 124 هزار پیامبر چرا یک زن نیست ، برای اینکه برخی از وظایف در جامعه ما مثل پیغمبری و امامت ،‌ اینها وظایف اجرایی ـ اجتماعی دارند . اینها یک توانایی هایی رو می خواد که در مَرد بیشتر هست . این رو می شه توضیح داد . اگر سؤالتون اینه که چرا زن به اون حد نمی رسه ؟ به دلیل داشتن وظایف اجرایی هست . یک سری وظایف اجرایی و عملی رو پیغمبری و امامت داره که از عهده زن خارجه . و این رو در بحث حقوق زن باید توضیح بدیم . ـ آیا در مورد دوران نامزدی محدودیتی (مخصوصاً ) برای دختران هست ؟ در دوران نامزدی دختر و پسر با هم نامحرمند ، و دختر همون حجابی که در مقابل نامحرم های دیگه داره ، باید در مقابل نامزد هم داشته باشه . در دوران عقد موقت هم که تحت عنوان صیغه محرمیت باب شده ، دو نفر با هم زن و شوهرند ، هیچ حجابی لازم نیست ، یعنی توی عرف هست که می گن ما صیغه هستیم ، تا با هم صحبت کنیم . ولی از نظر اسلام این دو کاملاً به هم محرمند . زن و شوهرند یعنی فرقی با بعدش نداره ، لذا اون دوران نامزدی رو مخصوصاً تذکر می دم که باید حتماً رعایت کنند . در دوران نامزدی بعضاً اینقدر به هم نزدیک می شن که حتی ممکنه دست هم رو بگیرن ، بعد هم می گن : ما می خوایم با هم ازدواج کنیم و آخر هم ازدواج نمی کنند و خراب می شه . این رو باید مراقب باشید . تا عقد موقت یا دائم خونده نشده ، کاملاً بهم نامحرمند و همون شرایط نامحرمها رو باید رعایت کنند . وقتی که خونده شد کاملاً بهم محرمند . ـ بعضی ها وقتی در یک گروه هستند ، به این نتیجه می رسند که حجاب چیز خوبیست و رعایت می کنند اما بعد که وارد خانواده یا جای دیگر می شوند ، به همان حالت قبل برمی گردند . این را چطور میشود توجیه کرد ؟ این فرد فقط خودش قانع شده ، اگر ما مبلّغ بار بیاریم ، و نهضت ایجاد کنیم ، موفق هستیم . وگرنه موفق نخواهیم بود . ـ در آیه 58 سوره احزاب اسم چادر آمده ، شاید هم تفسیرها فرق کند . نظر شما در این باره چیست ؟ اسم چادر رو نیاوردند ، خدا اسم خیلی چیزهای دیگه رو هم نیاورده . اسم کت و شلوار رو هم نیاورده ! در تفسیر کلمة “ ستر ” اومده : پوشش . یعنی چادری که ما داریم . و این چادر تقریباً مال خود ایرانه . ـ شهید مطهری (ره) در کتاب نظام حقوق زن ، مطالبی را در تأیید ازدواج موقت مطرح می کنند ؟ آیا شما مخالفید ؟ * من گفتم از نظر عرفی ، خودم صلاح نمی دونم . نگفتم که این مطلب توی دین نیست . گفتم اگر روایت هایی ازدواج موقت رو توصیه کردند ، روایت برخلاف این هم داریم . اصلاً من در اون سطحی نیستم که بگم درسته یا درست نیست . فقط یک سؤال دارم ، آیا کسانی که از ازدواج موقت حمایت می کنند ، به دختر و خواهر خودشون اجازه می دن که چنین کاری کنند ؟ همین ! جوابش رو هم نخواستم ، فقط پرسیدم . تمام روایت ها درسته ، آیات ، کتاب ها ، نظریات علماء همه درسته ، اما آیا خودتون حاضرید یا نه ؟ ـ اگر زن و مرد مکمل هم اند پس چرا همه زجرها مال زن است ؟ ( ازدواج ، زایمان ، بزرگ کردن بچه ) مگه ازدواج زجره ، مگه بزرگ کردن بچه زجره ؟ بزرگترین عشق های زنانه ، بزرگ کردن بچه است و علاقه قلبی زن نسبت به بچه زیاده . ـ حجاب برتر چیست و چرا شما در این باره چیزی نمی گوئید ؟ علماء ما اینگونه گفتند که : حجاب درجات داره . نمره 10 یعنی قبولی ، اینه که قرص صورت و کفین معلوم باشه ، از این کمتر زیر قبولیه ، و از این بالاتر هم ، هرچی جلوتر بری ، نمرة‌ قبولی بالاتر می ره . عفاف ، نحوه صحبت کردن ، کلام و خیلی چیزهای دیگه نمره رو بیشتر می کنه . ولی 10 نمره قبولیه . علامت ظاهری حجاب برتر هم ، چادره . یعنی یکی از علامت های حجاب برتر ، چادره . ـ آیا جوراب جزو حجاب است ؟ * بر طبق فتوای اغلب مراجع جوراب جزو حجاب واجب است

    برگرفته از سایت رهپویان وصال شیراز

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    عفاف جامعه دردست حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    عفاف جامعه دردست حجاب

    زن مظهر جمال و زيبايى و عفاف است و مرد مظهر شيفتگى و مجذوب شدن از آن جهت فرهنگ غنى و ارزشمند اسلام پوشش و حجاب را براى بانوان لازم دانسته است و حجاب را حافظ ارزش‏هاى والاى معنوى زنان در برابر مردان قرار داده و در طول تاريخ او را از فساد و تباهى و افتادن در دام شهوت‏پرستان خودپرست نگهدارى نموده است.
    نگاه شهوت‏آميز مردان به زنان و بالعكس از جمله امور نكوهيده‏اى است كه پيامبر اسلام(ص) آن را به شدت منع مى‏كرد و آن را حرام مى‏دانست همان طورى كه فرمود: «النظر سهم مسموم من سهام ابليس فمن تركها خوفا من الله اعطاه الله ايمانا يجد حلاوته فى قلبه‏». (1) نگاه شهوت‏آميز [همراه با لذت جنسى] تير زهراگينى است كه از سوى شيطان به سوى طعمه خويش رها مى‏گردد، پس هر كس به خاطر ترس از خدا نگاه با شهوت را ترك كند خداوند ايمانى به او خواهد بخشيد كه شيرينى و اثرش را در دلش خواهد ديد.
    رسول خدا(ص) در حجة الوداع هنگامى كه آن زن جوان خثعمى به حضورش آمد تا چند پرسش داشته باشد در آن هنگام فضل بن‏عباس همراه بود زن وقتى سؤال‏هايش را مطرح نمود پيامبر خدا(ص) به هنگام پاسخ دادن متوجه شد بين آن زن و فضل نگاهى رد و بدل گرديد و زن عوض اينكه مطالب آن حضرت را گوش كند به فضل كه جوان زيبا و نورسى بود متوجه شده در آن وقت رسول خدا(ص) دست‏خود را به طرف فضل بن‏عباس دراز كرد و صورت او را به طرف ديگر برگرداند و فرمود فخشيت ان يدخل بينهما الشيطان... (2) ; در نگاه زن جوان و مرد جوان مى‏ترسم شيطان قدم نهد و سبب انحراف آنان گردد.
    دانشمندان و علماى بزرگ براى لزوم حجاب به قرآن و احاديث و اجماع و عقل استدلال كرده‏اند و حدود پوشش را براى مردان و زنان به صورت روشن بيان داشته‏اند، ما در اين نوشتار كوتاه از آن جهت كه زن را عنصر اوليه صلاح و رستگارى جامعه مى‏دانيم و بر آن اعتقاديم كه اگر رستگارى و فلاح در اين قشر عظيم حاكم شود رستگارى و عاقبت‏بخيرى مردان را بدنبال دارد و بعكس خداى ناكرده چنانچه زنان جامعه فاسد و تباه شدند مجالى براى اصلاح مردان باقى نخواهد ماند. حال به بخشى كوتاه در باره حجاب و پوشش زن مى‏پردازيم.
    قرآن و مساله حجاب
    قرآن در باره حجاب مى‏فرمايد: «قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن على جيوبهن الا لبعولتهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنى اخوانهن او بنى اخواتهن او نسائهن ... و توبوا الى الله جميعا ايها المؤمنون لعلكم تفلحون‏» (3) ; به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را [از نگاه هوس‏آلود]فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت‏خود را جز آن مقدار كه نمايان است، آشكار ننمايند و اطراف روسرى‏هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود) و زينت‏خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان يا پدرانشان و با پدرشوهرانشان و يا پسرانشان يا پسران همسرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان هم‏كيششان و .... همگى به سوى خداوند باز گرديد اى مؤمنان تا رستگار شويد.
    و در جاى ديگر آمده است: «يا ايها النبى قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين و كان الله غفورا رحيما» (4) ; اى پيامبر به همسران و دختران خويش و ديگر زنان مؤمنان بگو كه جلبابها (روسريها)ى خويش را بر خود فرو افكنند اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند به [احتياط] نزديكتر و خداوند آمرزنده و مهربان است.
    فقهاء اسلام گفته‏اند: دو آيه فوق بر وجوب پوشش و حجاب براى زنان دلالت دارد. آنان نيز به آيات (60 تا 61) سوره نور تمسك كرده‏اند و آن آيات را دليل پوشش براى زنان دانسته‏اند همان طورى كه رواياتى را مستند خويش قرار داده‏اند، در اينجا به يك حديث اكتفا مى‏كنيم.
    پوشش فاطمه(س) در محوطه منزل در برابر بيگانه
    جابربن‏عبدالله انصارى مى‏گويد: به همراه رسول خدا(ص) بودم آن حضرت اراده كرد به خانه دخترش فاطمه(س) برود چون به درب خانه فاطمه(س) رسيد با دست مباركش درب را فشار داد و فرياد برآورد: السلام عليكم.
    دختر گرامى پيامبر جواب داد: عليك السلام يا رسول الله(ص)
    آنگاه پيامبر خدا(ص) اجازه ورود به منزل گرفت و فرمود: ادخل انا و من معى (آيا من و كسى كه همراه من است داخل منزل شويم). در آن وقت فاطمه(س) فرمود: پدر جان چيزى بر سر ندارم، رسول خدا(ص) فرمود: يا فاطمة خذي فضل ملحفتك فقنعنى بها راسك; فاطمه جان با قسمتهاى اضافى روپوش خودت سرت را بپوشان. پيامبر(ص) دوباره اجازه گرفت فاطمه(س) پرسيد: چه كسى با شماست، پيامبر خدا(ص) فرمود: جابر، آنگاه من به همراه پيامبر(ص) داخل خانه زهرا(س) شدم.
    جابر مى‏گويد: چهره زهرا(س) همانند شكم ملخ زرد شده بود، پيامبر خدا(ص) پرسيد: دخترم چرا چنين هستى، جواب داد: از گرسنگى است.
    پيامبر(ص) دعا فرمود: اللهم مشبع الجوعة و دافع الضيعة، اشبع فاطمة بنت محمد; اى خدايى كه سيركننده گرسنه و بوجود آورنده محصولات هستى فاطمه دختر محمد(صلى الله عليها) را سير گردان.
    جابر ادامه مى‏دهد سوگند به خدا دعاى پيامبر خدا(ص) مستجاب گرديد. پس از دعاى آن حضرت چهره زهرا(س) گلگون گرديد مثل اينكه خون را در حال حركت در زير پوست صورت مى‏ديدم و زهرا(س) از آن پس گرسنه نماند. (5)
    پس از عموم آيه شريفه (31 نور) و ديگر آيات استفاده مى‏شود كه پوشش براى زنان امرى مسلم است و كسى نمى‏تواند آن را انكار كند، از سوى ديگر سيره فاطمه اطهر(س) در برخورد با جابر بن‏عبدالله انصارى(ره) بالاترين شيوه تبيين حكم الهى است كه حضرت بدان عمل مى‏كند و وظيفه ديگر زنان را در برابر مردان غير محرم و بيگانه نشان مى‏دهد. برخورد فاطمه(س) با جابر كه شخص مؤمن و مورد اعتماد رسول خدا(ص) است در محيط خانه خويش چنين است مسلم زنان متعهد در حفظ خود در داشتن پوشش صحيح در جامعه (كوچه و بازار و ادارات و ...) وظيفه‏اى سنگين‏تر دارند.
    پوشش زنان در برابر خويشاوندان
    احمد بن‏ابى‏نصر بزنطى از ياران عاليقدر امام على بن‏موسى الرضا(ع) است مى‏گويد از آن حضرت پرسيدم: آيا براى مرد جايز است كه به موهاى خواهر زنش نگاه كند؟ حضرت فرمود: نه مگر اينكه سالخورده و پير و از كار افتاده باشد. عرض كردم: پس خواهر زن با بيگانه چه فرق مى‏كند يعنى هر دوى اينها يكى هستند؟! حضرت فرمود: بلى يكى هستند. پرسيدم: [در مورد سالخورده] چقدر براى من جايز است نگاه كنم؟
    فرمود: به موى او و ذراع (از انگشت تا آرنج) او مى‏توانى نگاه كنى. (6)
    قسمت آخر روايت مربوط به سالخورده و پيرزن از كار افتاده است همان طورى كه صاحب وسائل مرحوم شيخ حر عاملى بر آن تصريح نموده‏است.
    نقش «حجاب‏» در سلامت عمومى
    در جامعه‏اى كه زن و مرد هر كدام كار متعلق به خويش را انجام دهد و اختلاط و معاشرت بى‏مرز در آن وجود نداشته باشد زنان غير متعهد خودنمايى ننمايند و مردان شهوتران هم با چشمان صياد خويش به دنبال طعمه نگردند، در آن جامعه آرامش روحى و روانى بر زن و مرد حاكم خواهد شد، و ثبات و استحكام ويژه‏اى بر خانواده آن سايه خواهد افكند، و روز بروز بر تعداد پيوند ازدواج‏ها و زناشوييهاى مشروع و قانونى افزوده خواهد گرديد كه نتيجه آرامش اجتماعات كوچك، آرامش و سعادت جوامع بزرگ انسانى خواهد شد. پس پوشش صحيح بالاترين نعمت الهى است كه خداوند بر زنان ارزانى داشته و بر آنان لازم شمرده است.
    رسول گرامى اسلام روزى در جمع ياران خويش كه در مسجد نشسته بودند، پرسيد: بهترين چيز براى زنان چيست؟ كسى نتوانست پاسخ آن حضرت را بدهد. على(ع) به خانه آمد پرسش پيامبر و ناتوانى يارانش را در پاسخ به آن حضرت بازگو كرد. فاطمه زهرا(س) فرمود: خير لهن ان لا يرين الرجال و لايرونهن، فاخبره بذلك فقال(ص) له: من علمك هذا؟ قال(ع): فاطمة. قال(ص):انها بضعة منى; (7) بهترين چيز براى زنان اين است كه به مردان نگاه نيندازند و مردان نيز به آنها نظر نكنند. اميرمؤمنان(ع) به مسجد برگشت و آن را براى پيامبر و مردم بازگو كرد. رسول خدا(ص) پرسيد: از كجا آموختى؟ على(ع) گفت: اين پاسخ فاطمه است. در آن هنگام پيامبر(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است.
    حدود پوشش بانوان از ديدگاه فقهاء اسلام
    بسيارى از فقهاء شيعه و اهل سنت‏بعد از اعتماد بر ظهور آيات گذشته و تصريح روايات در مورد وجوب پوشش ادعاى اجماع و اتفاق نموده‏اند و ذيل تفسير آيات سوره نور و احزاب حدود و مقدار پوشش را براى زنان مشخص نموده‏اند. در اينجا به بيان برخى از نظريات فقهاء مى‏پردازيم:
    ابن رشد فقيه و فيلسوف معروف اندلسى مى‏نويسد: عقيده اكثر علماء بر اين است كه بدن زن جز چهره و دو دست تا مچ عورت (×) است، ابوحنيفه معتقد است: قدمين نيز عورت شمرده نمى‏شود لكن ابوبكر بن‏عبدالرحمان بن‏هشام بر اين باور است كه تمام بدن زن بلا استثناء عورت است. (8) در الفقه على مذاهب الخمسه آمده است: علماء اسلام اتفاق نظر دارند كه بر هر يك از زن و مرد لازم است آنچه را در خارج نماز بايد بپوشد در حال نماز هم بايد بپوشد سپس مى‏گويد: به عقيده علماء شيعه اماميه بر زن در حال نماز همان قدر از بدن را واجب است‏بپوشاند كه در غير نماز بايد از نامحرم بپوشد. (9)
    فقهاء اسلامى در دو موضع از كتاب‏هاى فقهى خود وجوب حجاب و حدود پوشش را براى بانوان مطرح نموده‏اند.
    الف - در بحث پوشش در حالت نماز (بحث‏ساتر)
    ب - در بحث نگاه كردن مرد به زن نامحرم و يا عكس‏آن
    علامه حلى(ره) مى‏فرمايد: جميع بدن زن عورت است جز چهره او به اجماع همه علماء، در همه شهرها جز ابوبكر بن‏عبدالرحمان بن‏هشام كه تمام بدن زن را عورت دانسته است. سخن او به اجماع فقهاء مردود است. زيرا از نظر علماء ما (شيعه) دو دست تا مچ نيز مانند چهره است و عورت نخواهد بود. مالك بن‏انس و شافعى و اوزاعى و سفيان ثورى در اين جهت‏با علماء شيعه هم عقيده‏اند، ابن‏عباس در تفسير كلام خدا: «و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها» وجه و كفين را با هم استثنا نموده است. (10)
    در پايان بايد گفت: فقهاء اسلامى در دو موضع از كتاب‏هاى فقهى خود وجوب حجاب و حدود پوشش را براى بانوان مطرح نموده‏اند.
    الف - در بحث پوشش در حالت نماز (بحث‏ساتر)
    ب - در بحث نگاه كردن مرد به زن نامحرم و يا عكس آن امام خمينى(ره) در اين دو باب فرموده‏اند:
    1 - عورت زن در نماز همه بدن اوست كه شامل سر و موى‏ها مى‏گردد و فقط صورت (به مقدارى كه بايد در وضو بايد شسته شود) و دست‏ها تا مچ و پاها تا ابتداء ساق مستثنى شده سپس فرموده‏اند: از آن مقدارى كه استثناء شده واجب است مقدار بيشترى را پوشاند تا يقين به پوشش مقدار واجب پيدا شود. (11)
    2 - نگاه كردن مرد به زن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نگاه كردن به صورت و دستها اگر با قصد لذت باشد حرام است و اگر بدون قصد لذت باشد مانعى ندارد. (12)

    پی نوشت

    1- بحارالانوار، ج 104، ص 38، ح 34، ب‏33.
    2- فتح البارى، ج 4، ص‏439 تا 442. حديث ايام حج صادر گرديده و احكام ديگرى در مورد محرم استفاده مى‏شود و لكن قدر مسلم حرمت نگاه با شهوت از سوى مرد به زن و بعكس مى‏باشد، و جواز نگاه به صورت زن بدون ريبه همان طورى كه پيامبر(ص) نگاه كرد و عمل پيامبر(ص) نسبت‏به فضل بن‏عباس نشانگر حرمت نظر به زن با لذت مى‏باشد; بايد توجه داشت اين روايت را كتب اهل سنت نقل كرده‏اند و اصل حديث هم مرفوعه مى‏باشد.
    3- نور: 31.
    4- احزاب:59.
    5- فروع كافى، ج 5، ص 528، ح 5; وسائل الشيعه، ج 20، ب 120، ص‏216، ح‏25463. (چاپ آل البيت); مسالك الافهام، فاضل جواد كاظمى، ج‏3، ص 275.
    6- وسائل الشيعه، ج 20، باب‏107، ص‏199، ح 25420 (چاپ آل البيت); سالته عن الرجل يحل له ان ينظر الى شعر اخت امراته؟ فقال(ع) لا الا ان تكون من القواعد...
    7- وسائل الشيعه، ج 20، ص‏67، ح 25054 (چاپ آل البيت); بحارالانوار، ج‏43، ص 54، ح 48; احقاق الحق، ج 10، ص‏257.
    × - منظور از واژه عورت «آسيب‏پذير» و يك اصطلاح در فقه است.
    8- بداية المجتهد، ابن‏رشد، ج 1، ص 111.
    9- الفقه على مذاهب الخمسة، محمد جواد مغنيه، ص‏113.
    10- تذكرة الفقهاء، ج 2، ص‏446، م 108.
    11- تحرير الوسيله، ج 1، ص‏129، م‏3.
    12- رساله توضيح المسائل، احكام نگاه كردن، م‏2433.

    رجبعلى زمانى

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    عفاف جامعه دردست حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    عفاف جامعه دردست حجاب

    زن مظهر جمال و زيبايى و عفاف است و مرد مظهر شيفتگى و مجذوب شدن از آن جهت فرهنگ غنى و ارزشمند اسلام پوشش و حجاب را براى بانوان لازم دانسته است و حجاب را حافظ ارزش‏هاى والاى معنوى زنان در برابر مردان قرار داده و در طول تاريخ او را از فساد و تباهى و افتادن در دام شهوت‏پرستان خودپرست نگهدارى نموده است.
    نگاه شهوت‏آميز مردان به زنان و بالعكس از جمله امور نكوهيده‏اى است كه پيامبر اسلام(ص) آن را به شدت منع مى‏كرد و آن را حرام مى‏دانست همان طورى كه فرمود: «النظر سهم مسموم من سهام ابليس فمن تركها خوفا من الله اعطاه الله ايمانا يجد حلاوته فى قلبه‏». (1) نگاه شهوت‏آميز [همراه با لذت جنسى] تير زهراگينى است كه از سوى شيطان به سوى طعمه خويش رها مى‏گردد، پس هر كس به خاطر ترس از خدا نگاه با شهوت را ترك كند خداوند ايمانى به او خواهد بخشيد كه شيرينى و اثرش را در دلش خواهد ديد.
    رسول خدا(ص) در حجة الوداع هنگامى كه آن زن جوان خثعمى به حضورش آمد تا چند پرسش داشته باشد در آن هنگام فضل بن‏عباس همراه بود زن وقتى سؤال‏هايش را مطرح نمود پيامبر خدا(ص) به هنگام پاسخ دادن متوجه شد بين آن زن و فضل نگاهى رد و بدل گرديد و زن عوض اينكه مطالب آن حضرت را گوش كند به فضل كه جوان زيبا و نورسى بود متوجه شده در آن وقت رسول خدا(ص) دست‏خود را به طرف فضل بن‏عباس دراز كرد و صورت او را به طرف ديگر برگرداند و فرمود فخشيت ان يدخل بينهما الشيطان... (2) ; در نگاه زن جوان و مرد جوان مى‏ترسم شيطان قدم نهد و سبب انحراف آنان گردد.
    دانشمندان و علماى بزرگ براى لزوم حجاب به قرآن و احاديث و اجماع و عقل استدلال كرده‏اند و حدود پوشش را براى مردان و زنان به صورت روشن بيان داشته‏اند، ما در اين نوشتار كوتاه از آن جهت كه زن را عنصر اوليه صلاح و رستگارى جامعه مى‏دانيم و بر آن اعتقاديم كه اگر رستگارى و فلاح در اين قشر عظيم حاكم شود رستگارى و عاقبت‏بخيرى مردان را بدنبال دارد و بعكس خداى ناكرده چنانچه زنان جامعه فاسد و تباه شدند مجالى براى اصلاح مردان باقى نخواهد ماند. حال به بخشى كوتاه در باره حجاب و پوشش زن مى‏پردازيم.
    قرآن و مساله حجاب
    قرآن در باره حجاب مى‏فرمايد: «قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن على جيوبهن الا لبعولتهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنى اخوانهن او بنى اخواتهن او نسائهن ... و توبوا الى الله جميعا ايها المؤمنون لعلكم تفلحون‏» (3) ; به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را [از نگاه هوس‏آلود]فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت‏خود را جز آن مقدار كه نمايان است، آشكار ننمايند و اطراف روسرى‏هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود) و زينت‏خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان يا پدرانشان و با پدرشوهرانشان و يا پسرانشان يا پسران همسرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان هم‏كيششان و .... همگى به سوى خداوند باز گرديد اى مؤمنان تا رستگار شويد.
    و در جاى ديگر آمده است: «يا ايها النبى قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين و كان الله غفورا رحيما» (4) ; اى پيامبر به همسران و دختران خويش و ديگر زنان مؤمنان بگو كه جلبابها (روسريها)ى خويش را بر خود فرو افكنند اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند به [احتياط] نزديكتر و خداوند آمرزنده و مهربان است.
    فقهاء اسلام گفته‏اند: دو آيه فوق بر وجوب پوشش و حجاب براى زنان دلالت دارد. آنان نيز به آيات (60 تا 61) سوره نور تمسك كرده‏اند و آن آيات را دليل پوشش براى زنان دانسته‏اند همان طورى كه رواياتى را مستند خويش قرار داده‏اند، در اينجا به يك حديث اكتفا مى‏كنيم.
    پوشش فاطمه(س) در محوطه منزل در برابر بيگانه
    جابربن‏عبدالله انصارى مى‏گويد: به همراه رسول خدا(ص) بودم آن حضرت اراده كرد به خانه دخترش فاطمه(س) برود چون به درب خانه فاطمه(س) رسيد با دست مباركش درب را فشار داد و فرياد برآورد: السلام عليكم.
    دختر گرامى پيامبر جواب داد: عليك السلام يا رسول الله(ص)
    آنگاه پيامبر خدا(ص) اجازه ورود به منزل گرفت و فرمود: ادخل انا و من معى (آيا من و كسى كه همراه من است داخل منزل شويم). در آن وقت فاطمه(س) فرمود: پدر جان چيزى بر سر ندارم، رسول خدا(ص) فرمود: يا فاطمة خذي فضل ملحفتك فقنعنى بها راسك; فاطمه جان با قسمتهاى اضافى روپوش خودت سرت را بپوشان. پيامبر(ص) دوباره اجازه گرفت فاطمه(س) پرسيد: چه كسى با شماست، پيامبر خدا(ص) فرمود: جابر، آنگاه من به همراه پيامبر(ص) داخل خانه زهرا(س) شدم.
    جابر مى‏گويد: چهره زهرا(س) همانند شكم ملخ زرد شده بود، پيامبر خدا(ص) پرسيد: دخترم چرا چنين هستى، جواب داد: از گرسنگى است.
    پيامبر(ص) دعا فرمود: اللهم مشبع الجوعة و دافع الضيعة، اشبع فاطمة بنت محمد; اى خدايى كه سيركننده گرسنه و بوجود آورنده محصولات هستى فاطمه دختر محمد(صلى الله عليها) را سير گردان.
    جابر ادامه مى‏دهد سوگند به خدا دعاى پيامبر خدا(ص) مستجاب گرديد. پس از دعاى آن حضرت چهره زهرا(س) گلگون گرديد مثل اينكه خون را در حال حركت در زير پوست صورت مى‏ديدم و زهرا(س) از آن پس گرسنه نماند. (5)
    پس از عموم آيه شريفه (31 نور) و ديگر آيات استفاده مى‏شود كه پوشش براى زنان امرى مسلم است و كسى نمى‏تواند آن را انكار كند، از سوى ديگر سيره فاطمه اطهر(س) در برخورد با جابر بن‏عبدالله انصارى(ره) بالاترين شيوه تبيين حكم الهى است كه حضرت بدان عمل مى‏كند و وظيفه ديگر زنان را در برابر مردان غير محرم و بيگانه نشان مى‏دهد. برخورد فاطمه(س) با جابر كه شخص مؤمن و مورد اعتماد رسول خدا(ص) است در محيط خانه خويش چنين است مسلم زنان متعهد در حفظ خود در داشتن پوشش صحيح در جامعه (كوچه و بازار و ادارات و ...) وظيفه‏اى سنگين‏تر دارند.
    پوشش زنان در برابر خويشاوندان
    احمد بن‏ابى‏نصر بزنطى از ياران عاليقدر امام على بن‏موسى الرضا(ع) است مى‏گويد از آن حضرت پرسيدم: آيا براى مرد جايز است كه به موهاى خواهر زنش نگاه كند؟ حضرت فرمود: نه مگر اينكه سالخورده و پير و از كار افتاده باشد. عرض كردم: پس خواهر زن با بيگانه چه فرق مى‏كند يعنى هر دوى اينها يكى هستند؟! حضرت فرمود: بلى يكى هستند. پرسيدم: [در مورد سالخورده] چقدر براى من جايز است نگاه كنم؟
    فرمود: به موى او و ذراع (از انگشت تا آرنج) او مى‏توانى نگاه كنى. (6)
    قسمت آخر روايت مربوط به سالخورده و پيرزن از كار افتاده است همان طورى كه صاحب وسائل مرحوم شيخ حر عاملى بر آن تصريح نموده‏است.
    نقش «حجاب‏» در سلامت عمومى
    در جامعه‏اى كه زن و مرد هر كدام كار متعلق به خويش را انجام دهد و اختلاط و معاشرت بى‏مرز در آن وجود نداشته باشد زنان غير متعهد خودنمايى ننمايند و مردان شهوتران هم با چشمان صياد خويش به دنبال طعمه نگردند، در آن جامعه آرامش روحى و روانى بر زن و مرد حاكم خواهد شد، و ثبات و استحكام ويژه‏اى بر خانواده آن سايه خواهد افكند، و روز بروز بر تعداد پيوند ازدواج‏ها و زناشوييهاى مشروع و قانونى افزوده خواهد گرديد كه نتيجه آرامش اجتماعات كوچك، آرامش و سعادت جوامع بزرگ انسانى خواهد شد. پس پوشش صحيح بالاترين نعمت الهى است كه خداوند بر زنان ارزانى داشته و بر آنان لازم شمرده است.
    رسول گرامى اسلام روزى در جمع ياران خويش كه در مسجد نشسته بودند، پرسيد: بهترين چيز براى زنان چيست؟ كسى نتوانست پاسخ آن حضرت را بدهد. على(ع) به خانه آمد پرسش پيامبر و ناتوانى يارانش را در پاسخ به آن حضرت بازگو كرد. فاطمه زهرا(س) فرمود: خير لهن ان لا يرين الرجال و لايرونهن، فاخبره بذلك فقال(ص) له: من علمك هذا؟ قال(ع): فاطمة. قال(ص):انها بضعة منى; (7) بهترين چيز براى زنان اين است كه به مردان نگاه نيندازند و مردان نيز به آنها نظر نكنند. اميرمؤمنان(ع) به مسجد برگشت و آن را براى پيامبر و مردم بازگو كرد. رسول خدا(ص) پرسيد: از كجا آموختى؟ على(ع) گفت: اين پاسخ فاطمه است. در آن هنگام پيامبر(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است.
    حدود پوشش بانوان از ديدگاه فقهاء اسلام
    بسيارى از فقهاء شيعه و اهل سنت‏بعد از اعتماد بر ظهور آيات گذشته و تصريح روايات در مورد وجوب پوشش ادعاى اجماع و اتفاق نموده‏اند و ذيل تفسير آيات سوره نور و احزاب حدود و مقدار پوشش را براى زنان مشخص نموده‏اند. در اينجا به بيان برخى از نظريات فقهاء مى‏پردازيم:
    ابن رشد فقيه و فيلسوف معروف اندلسى مى‏نويسد: عقيده اكثر علماء بر اين است كه بدن زن جز چهره و دو دست تا مچ عورت (×) است، ابوحنيفه معتقد است: قدمين نيز عورت شمرده نمى‏شود لكن ابوبكر بن‏عبدالرحمان بن‏هشام بر اين باور است كه تمام بدن زن بلا استثناء عورت است. (8) در الفقه على مذاهب الخمسه آمده است: علماء اسلام اتفاق نظر دارند كه بر هر يك از زن و مرد لازم است آنچه را در خارج نماز بايد بپوشد در حال نماز هم بايد بپوشد سپس مى‏گويد: به عقيده علماء شيعه اماميه بر زن در حال نماز همان قدر از بدن را واجب است‏بپوشاند كه در غير نماز بايد از نامحرم بپوشد. (9)
    فقهاء اسلامى در دو موضع از كتاب‏هاى فقهى خود وجوب حجاب و حدود پوشش را براى بانوان مطرح نموده‏اند.
    الف - در بحث پوشش در حالت نماز (بحث‏ساتر)
    ب - در بحث نگاه كردن مرد به زن نامحرم و يا عكس‏آن
    علامه حلى(ره) مى‏فرمايد: جميع بدن زن عورت است جز چهره او به اجماع همه علماء، در همه شهرها جز ابوبكر بن‏عبدالرحمان بن‏هشام كه تمام بدن زن را عورت دانسته است. سخن او به اجماع فقهاء مردود است. زيرا از نظر علماء ما (شيعه) دو دست تا مچ نيز مانند چهره است و عورت نخواهد بود. مالك بن‏انس و شافعى و اوزاعى و سفيان ثورى در اين جهت‏با علماء شيعه هم عقيده‏اند، ابن‏عباس در تفسير كلام خدا: «و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها» وجه و كفين را با هم استثنا نموده است. (10)
    در پايان بايد گفت: فقهاء اسلامى در دو موضع از كتاب‏هاى فقهى خود وجوب حجاب و حدود پوشش را براى بانوان مطرح نموده‏اند.
    الف - در بحث پوشش در حالت نماز (بحث‏ساتر)
    ب - در بحث نگاه كردن مرد به زن نامحرم و يا عكس آن امام خمينى(ره) در اين دو باب فرموده‏اند:
    1 - عورت زن در نماز همه بدن اوست كه شامل سر و موى‏ها مى‏گردد و فقط صورت (به مقدارى كه بايد در وضو بايد شسته شود) و دست‏ها تا مچ و پاها تا ابتداء ساق مستثنى شده سپس فرموده‏اند: از آن مقدارى كه استثناء شده واجب است مقدار بيشترى را پوشاند تا يقين به پوشش مقدار واجب پيدا شود. (11)
    2 - نگاه كردن مرد به زن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نگاه كردن به صورت و دستها اگر با قصد لذت باشد حرام است و اگر بدون قصد لذت باشد مانعى ندارد. (12)

    پی نوشت

    1- بحارالانوار، ج 104، ص 38، ح 34، ب‏33.
    2- فتح البارى، ج 4، ص‏439 تا 442. حديث ايام حج صادر گرديده و احكام ديگرى در مورد محرم استفاده مى‏شود و لكن قدر مسلم حرمت نگاه با شهوت از سوى مرد به زن و بعكس مى‏باشد، و جواز نگاه به صورت زن بدون ريبه همان طورى كه پيامبر(ص) نگاه كرد و عمل پيامبر(ص) نسبت‏به فضل بن‏عباس نشانگر حرمت نظر به زن با لذت مى‏باشد; بايد توجه داشت اين روايت را كتب اهل سنت نقل كرده‏اند و اصل حديث هم مرفوعه مى‏باشد.
    3- نور: 31.
    4- احزاب:59.
    5- فروع كافى، ج 5، ص 528، ح 5; وسائل الشيعه، ج 20، ب 120، ص‏216، ح‏25463. (چاپ آل البيت); مسالك الافهام، فاضل جواد كاظمى، ج‏3، ص 275.
    6- وسائل الشيعه، ج 20، باب‏107، ص‏199، ح 25420 (چاپ آل البيت); سالته عن الرجل يحل له ان ينظر الى شعر اخت امراته؟ فقال(ع) لا الا ان تكون من القواعد...
    7- وسائل الشيعه، ج 20، ص‏67، ح 25054 (چاپ آل البيت); بحارالانوار، ج‏43، ص 54، ح 48; احقاق الحق، ج 10، ص‏257.
    × - منظور از واژه عورت «آسيب‏پذير» و يك اصطلاح در فقه است.
    8- بداية المجتهد، ابن‏رشد، ج 1، ص 111.
    9- الفقه على مذاهب الخمسة، محمد جواد مغنيه، ص‏113.
    10- تذكرة الفقهاء، ج 2، ص‏446، م 108.
    11- تحرير الوسيله، ج 1، ص‏129، م‏3.
    12- رساله توضيح المسائل، احكام نگاه كردن، م‏2433.

    رجبعلى زمانى

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    «حجاب»از دیدگاه قرآن

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد

    «حجاب»از دیدگاه قرآن

    بحث پوشش و خصوصاً پوشش اسلامى، يكى از داغترين موضوع هاى داخلى و خارجى امروز است؛ از ممنوعيت حجاب در كشورهاى اروپايى مانند فرانسه و تركيه گرفته تا بحث هاى روشنفكر نمايان و متحجران مسلمان.
    در اين مقاله نه مى خواهيم و نه مى توانيم به همه مسائل و شبهات مربوط به «پوشش» (يا اصطلاحاً حجاب) حتى اشاره كنيم، بلكه هدف بررسى مسأله رابطه پوشش و امنيت زن- و بالطبع امنيت اجتماع- است. در زمينه بحث پوشش و ديدگاه اسلام در اين باره، مسلماً كتاب بسيار گرانقدر «مسأله حجاب»- مانند تمامى آثار ارزشمند استاد شهيد «مرتضى مطهرى»- از بهترين و كامل ترين منابع مطالعه است كه به گفته خود استاد در كتاب بى نظير «پاسخ هاى استاد به نقدهايى بر كتاب مسأله حجاب»: «مسأله حقوق و حدود زن در جامعه امروز از نظر اسلام، علاوه بر جنبه عملى جنبه اعتقادى پيدا كرده است، يعنى باورهاى بى اساس اجتماع عين متون اسلامى دانسته شده و دستورهاى واقعى اسلامى هم فلسفه اش توضيح داده نشده است و در نتيجه مقررات اسلامى در باره زن وسيله اى شده است براى تبليغ عليه اسلام و ما مرتب شاهد آن هستيم. اين كتاب به لطف خدا اثر فوق العاده اى در خنثى كردن اين تبليغات داشته است و اين كتاب كارى جز بيان حقيقت اسلام نكرده است؛ پس ما اين كتاب را براى يك معتقد و اهل تسليم كه به هر حال به فتواى يك مجتهد عمل مى كند ننوشته ايم، ما آن را براى منكران و مرددان وضعيف الاعتقادها نوشته ايم.»(۱)
    شهيد مطهرى در اين كتاب بيشتر به بيان فلسفه پوشش اسلامى مى پردازد؛ بايد خاطرنشان كرد كه لازمه ايمان به دستورات الهى، دانستن فلسفه تمام احكام نيست ولى با دانستن و اثبات اين حقايق از راه استدلال و تجربه، علاوه بر باز كردن راه توسعه علم و نيز افزايش آرامش درون، راه را بر خرده گيران مغرض نيز خواهيم بست.
    در ادامه، پس از نقل چندين آمار، گزيده اى از اين كتاب (بخش هاى مربوط به بحث) مى آيد كه بديهى است براى مسلط شدن بر اين موضوع، مطالعه ۲ كتاب مذكور به همه دوستان، خصوصاً بانوان مؤمن توصيه مى شود.
    ما را چه شده است كه وقتى زنان انصار «آيه جلباب» را شنيدند، با اشتياق رو به پوشش الهى آورده، چادر هاى مشكى بر سر كردند(۲)، چرا كه با اين آيه يك حريم براى ايشان ايجاد مى شد ولى اكنون...؟
    آيا واقعاً مى دانيم امروزه در چه جهانى زندگى مى كنيم؟ دنيايى كه تمام همت طراحان مد، آن است كه نسبت بين پوشيدگى و برهنگى را طورى تنظيم كنند كه حداكثر جذابيت را در نظر جنس مخالف ايجاد كند(۳) مردان و زنان جهان به بدنسازى و زيبايى اندام به چشم وسيله جلب توجه ديگران مى نگرند؛ از طرفى توان مقابله با شكمبارگى خود راندارند و از طرفى به هر وسيله اى براى تناسب اندام متوسل مى شوند...
    ***
    با توجه به «مطالعات ملى قربانيان جنايت» در سال ۲۰۰۴ (بزرگترين و مطمئن ترين تحقيقات جرم شناسى آمريكا كه هر سال توسط وزارت دادگسترى ايالات متحده انجام مى شود) و گزارش FBI در اكتبر ،۲۰۰۵ به طور متوسط ۲۰۹۸۸۰ نفر قربانى «هتك حرمت ، تلاش براى آزارهاى جنسى» وجود داشته كه نسبت به سال ۲۰۰۳ رشد داشته است؛ يعنى تقريباً هر ۲‎/۵ دقيقه يكبار. اگر فقط آمار تعديات كامل را در نظر بگيريم، به رقم حدوداً يك تعدى در هر ۸ دقيقه مى رسيم.(۴)
    پژوهشى ديگر نشان مى دهد كه اين تعديات سالانه موجب بيش از ۳۲۰۰۰ مورد باردارى هاى نامشروع مى شود.(۵)
    در تحقيقى كه وزارت دادگسترى و مراكز پيشگيرى و كنترل بيمارى ها ( به تأييد يك مركز درمانى در دانشگاه كاليفرنيا)(۶) روى ۸۰۰۰ زن و ۸۰۰۰ مرد انجام دادند و مطابق تحقيقات «كالج ملى مطالعه زنان قربانيان جنسى»، به اين نتيجه رسيدند كه بين يك سوم تا يك ششم زنان ايالات متحده در طول زندگى خود مورد نوعى آزار جنسى قرار گرفته اند (۱۷‎/۷ ميليون زن قربانى هتك حرمت يا تلاش براى هتك حرمت قرار گرفته اند) كه 83 درصدشان زير ۲۵ سال بوده اند(۷)
    زنان حتى در محيط كار هم مورد اذيت جنسى قرار مى گيرند: بنابه گزارش «كميسيون فرصت هاى برابر شغلى ايالات متحده» در سال ،۲۰۰۴ بيش از
    ۱۳ هزار مورد حمله و آزار جنسى وجود داشته كه ۸۴‎/۹درصد درباره زنان بوده است.(۸)
    البته طبق تحقيقات مذكور و مطالعات بيشتر «مركز ملى كاوش هاى پليسى» متعلق به همين وزارتخانه و نيز «مركز ملى قربانى»، هتك حرمت، كم شكايت ترين جرم است و تقريباً ۱۶ الى ۴۲ درصد از اينگونه آزارها به مراجع قضايى گزارش مى شوند (FBI اين طور اذعان دارد: به طور متوسط هر ۵ دقيقه يك گزارش آزار جنسى)(۹) و با بررسى هاى انجام گرفته، تقريباً فقط ۶ درصد از متجاوزان- آن هم به طور ميانگين ۵‎/۴ سال- زندانى مى شوند ( حدوداً ۱۵ نفر از ۱۶ متجاوز، آزادانه قدم مى زنند).(۱۰)
    ***
    تنها براى نمونه، آمارهاى «ينگه دنيا» به اختصار ذكر شد كه اكثراً توسط مراكز دولتى- كه ممكن است همه حقايق را بيان نكنند- ارائه شده است (آمارهاى بسيار اسفبار ديگرى نيز وجود داشت كه ذكر نشدند....)ولى وضع كشورهاى غربى (غرب فكرى منظور است نه جغرافيايى؛ مثلاً ژاپن از خيلى از غربى ها، غربى تر است) كم و بيش تفاوتى با «قبله مدرنيته» ندارد؛ مثلاً خبر ها حاكى است «با افزايش ۳۱‎/۷ درصدى خشونت و جرايم جنسى در فرانسه، دادگسترى اين كشور در آبان ماه ۸۳ از عقيم سازى مجرمان جنسى خبر داده بود كه در آن زمان ۲۲ درصد از كليه زندانيان را در فرانسه، مجرمان انواع جرايم جنسى تشكيل داده بودند» يا «هزينه سالانه خشونت و آزارهاى مختلف جنسى در كانادا سالانه بالغ بر
    ۴۲۲۵ ميليارد دلار است»(۱۱) يا «در اروپا از هر سه كودك يكى نامشروع است»(۱۲)
    بررسى دلايل رخداد چنين وضع دهشتناكى در اين جوامع، نياز به مقاله اى جداگانه دارد اما تيتر وار مى توان به مواردى اشاره كرد: تحريكات شبانه روزى و همه جانبه رسانه هاى غول آسا؛ نفوذ و سيطره صهيونيزم جهانى در بخش هاى فرهنگى، اجتماعى، سياسى و ...؛ تفكرات به غايت منحرف فلسفى، انسان شناسى، روان شناسى و به طور كلى علوم انسانى و بعضاً تجربى؛ بيمارى هاى روانى و جسمى مختلف و پيچيده؛ و در يك كلام دورى از خدا و دين حقش و چهار نعل دويدن به سوى نفس اماره و شيطان لعين.
    البته گويا بعضى تلاش هاى مذبوحانه و بعضاً جالب توجه براى كاهش اين لطمات در حال انجام است، از جمله «پروژه يك ميليارد دلارى عفت، براى كنترل سكس جوانان آمريكايى»(۱۳)، «تأسيس بيمارستانى در سال هاى اخير در ژاپن كه تمام پرسنل و مراجعان آن زن هستند»، «امروزه ۷۰درصد از مدارس موفق آمريكا، مدارسى هستند كه در آنها طرح جداسازى دختر و پسر اجرا شده است» و...
    **
    شهيد مطهرى پس از نقل چندين واقعه تاريخى از نبود امنيت زنان در ايران قديم، اينگونه نتيجه مى گيرد: «مسلماً حجاب هاى افراطى و عقايد افراطى درباره پوشش زن معلول همين نوع جريانهاى تاريخى است. ولى بايد ببينيم آيا فلسفه پوشش زن در اسلام همين امر بوده است؟»
    اولاً اين سخن درست نيست كه در عصر ما امنيت كامل از نظر زن برقرار است. در همين دنياى صنعتى اروپا و آمريكا كه به غلط آن را دنياى متمدن مى ناميم، احياناً آمارهاى وحشت آورى از زناى به عنف مى خوانيم، چه رسد به دنياى به اصطلاح نيمه متمدن و تمام وحشى. تا در جهان، حكومت شهوت برقرار است، هرگز امنيت ناموسى وجود نخواهد داشت. منتها شكل قضيه تفاوت مى كند. يك وقت كسى مانند فلان خان و فلان قلدر مأمور مسلح مى فرستد و زن كسى را از خانه اش بيرون مى كشند، يك وقت ديگر زنى را در يك مجلس شب نشينى و در خلال رقص و دانس «قر» مى زنند و او را از شوهر و فرزند، آواره مى كنند. اينگونه حوادث و يا حوادثى از قبيل ربودن زنان و دختران به وسيله تاكسى يا وسيله ديگر زياد اتفاق مى افتد و در روزنامه ها مى خوانيم...
    پس اين ادعا كه در عصر ما امنيت ناموسى كامل برقرار است و صاحبان نواميس بايد از اين نظر خاطرشان جمع باشد ياوه اى بيش نيست. ثانياً فرض كنيم امنيت ناموسى كامل در جهان برقرار شده و هتك حرمتى ديگر وجود ندارد و امنيت نسبى برقرار است، ريشه نظر اسلام درباره پوشش چيست؟ آيا نظر اسلام به نبود امنيت بوده تا گفته شود اكنون كه امنيت برقرار شده دليلى براى پوشش نيست؟
    مسلماً علت دستور پوشش در اسلام نبود امنيت نبوده است. لااقل علت منحصر و اساسى، نداشتن امنيت نبوده است، زيرا اين امر نه در آثار اسلامى به عنوان علت پوشش معرفى شده است و نه چنين چيزى با تاريخ تطبيق مى كند. در ميان اعراب عهد جاهليت پوشش نبود و در عين حال امنيت فردى به واسطه زندگى خاص قبيله اى و بدوى وجود داشت. يعنى در همان وقت كه در ايران ناامنى فردى وجود داشت و پوشش هم بود، در عربستان، اينگونه تجاوز بين افراد قبايل وجود نداشت.
    امنيتى كه در زندگى قبيله اى وجود نداشت امنيت اجتماعى يعنى امنيت گروهى بود و اينگونه ناامنى ها را پوشش نمى تواند چاره كند. به اين معنى كه قبيله اى به قبيله ديگر شبيخون مى زد. در اين شبيخون ها كه به وسيله قبيله بيگانه انجام مى شد همه چيز دستخوش غارت مى شد، هم مرد اسير مى شد و هم زن، پوشش زن براى او امنيت نمى آورد. زندگى اعراب دوره جاهليت با همه تفاوت عظيم و فاحشى كه با زندگى صنعتى و ماشينى عصر ما داشته، از اين جهت مانند عصر ما بود، يعنى فحشا و... فراوان بوده است. ولى به خاطر يك نوع دموكراسى و نبودن حكومت استبدادى، كسى متعرض خانه كسى نمى شد . با اين تفاوت كه نوعى نا امنى فردى در زندگى ماشينى امروز هست كه در آن عصر نبود.
    پوشش، براى جلوگيرى از تعدى كسانى است كه در يك جا زندگى مى كنند. بر حسب خوى و عادت قبيله اى بين افراد يك قبيله اين جور تعدى ها وجود نداشته است. به همين سبب نمى توانيم بگوييم كه اسلام صرفاً به خاطر برقرارى امنيت دستور پوشش را وضع كرد.
    فلسفه اساسى پوشش چيز ديگرى است كه توضيح خواهيم داد. در عين حال نمى خواهيم بگوييم كه مسأله امنيت زن از گزند هتك حرمت به هيچ وجه مورد توجه نبوده است... قرآن كريم بدين اصل توجه داشته است.»(۱۴)
    در ادامه، استاد مطهرى پس از بيان فلسفه پوشش اسلامى در ۳ بند (آرامش روانى، جنبه هاى خانوادگى، جنبه هاى اجتماعى)، در آخرين بخش «ارزش و احترام زن» چنين استدلال مى كند: «قبلاً گفتيم كه مرد به طور قطع از نظر جسمانى بر زن تفوق دارد. از نظر مغز و فكر نيز تفوق مرد لااقل قابل بحث است. زن در اين دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد، ولى زن از طريق عاطفى و قلبى هميشه تفوق خود را بر مرد ثابت كرده است. حريم نگه داشتن زن ميان خود و مرد يكى از وسايل مرموزى بوده است كه زن براى حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده كرده است.
    اسلام زن را تشويق كرده است كه از اين وسيله استفاده كند. اسلام مخصوصاً تأكيد كرده است كه زن هر اندازه متين تر و با وقار تر و عفيف تر حركت كند و خود را در معرض نمايش براى مرد نگذارد بر احترامش افزوده مى شود...
    قرآن كريم پس از آنكه توصيه مى كند زنان خود را بپوشانند، مى فرمايد: «ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين». يعنى اين كار براى اين كه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را دراختيارمردان قرار نمى دهند بهتر است و در نتيجه دور باش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبكسر مى شود.»(۱۵)
    شهيد مطهرى علت و فايده اين دستور را اينگونه بيان مى كند: «مطلبى كه از اين آيه استفاده مى شود و يك حقيقت جاودانى است اين است كه زن مسلمان بايد آنچنان درميان مردم رفت و آمد كند كه علايم عفاف و وقار و سنگينى و پاكى از آن هويدا باشد و با اين صفت شناخته شود و در اين وقت است كه بيمار دلان كه دنبال شكار مى گردند از آنها مأيوس مى شوند و فكر بهره كشى از آنها در مخيله شان خطور نمى كند. مى بينيم كه جوانان ولگرد هميشه متعرض زنان جلف و سبك مى شوند.
    وقتى كه به آنها اعتراض مى شود كه چرا مزاحم مى شوى؟ مى گويد اگر دلش اين چيزها را نخواهد با اين وضع بيرون نمى آيد. اين دستور كه در اين آيه آمده است مانند دستورى است كه در بيست و پنج آيه قبل از اين آيه خطاب به زنان رسول خدا وارد شده است: «فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض» يعنى در سخن گفتن، موجب تحريك طمع بيماردلان مى شود به كار نبريد. دراين دستور، وقار و عفاف در كيفيت سخن گفتن را بيان مى كند و در آيه مورد بحث، دستور وقار در رفت و آمد را.
    ... با توجه به اين كه اين آيه بعد از آيه سوره نور نازل شده است مى توان فهميد كه منظور از «يدنين عليهن من جلابيبهن» اين است كه دستور قبلى سوره نور را كاملاً رعايت كنند تا از شر آزار مزاحمان راحت شوند.
    در آيه قبل از اين آيه مى فرمايد: «و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمنات بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتاناً و اثماً مبيناً» يعنى آنان كه بدون جهت مردان و زنان با ايمان را آزار مى رسانندبهتان و گناه بزرگى مرتكب مى شوند. اين آيه رسماً به كسانى پرخاش مى كند كه مردان و زنان مسلمان را آزار مى رسانند. بلافاصله به زنان دستور مى دهد كه در رفتار خود وقار و سنگينى را كاملاً رعايت كنند تا از آزار افراد مزاحم مصونيت پيداكنند. توجه بدين آيه، بهتر به فهم مقصود آيه موردبحث كمك مى كند.» (۱۶)
    اين حكيم فرزانه، در برابر كسانى كه حجاب را مغاير با آزادى زن نشان مى دهند، چنين پاسخ مى دهد: «... حجاب در اسلام يك وظيفه اى است برعهده زن نهاده شده كه در معاشرت و برخورد با مرد بايد كيفيت خاصى را در لباس پوشيدن مراعات كند. اين وظيفه نه از ناحيه مرد بر او تحميل شده است و نه چيزى است كه با حيثيت و كرامت او منافات داشته باشد و يا تجاوز به حقوق طبيعى او كه خداوند برايش خلق كرده است محسوب شود. اگر رعايت پاره اى مصالح اجتماعى، زن يا مرد را مقيد سازد كه در معاشرت روش خاصى را اتخاذ كنند و طورى راه بروند كه آرامش ديگران را برهم نزنند و تعادل اخلاقى را ازبين نبرند چنين مطلبى را «زندانى كردن» يا «بردگى» نمى توان ناميد و آن را منافى حيثيت انسانى و اصل «آزادى» فرد نمى توان دانست.
    در كشورهاى متمدن جهان در حال حاضر چنين محدوديت هايى براى مرد وجوددارد. اگر مردى برهنه يا با لباس خواب از خانه بيرون آيد، پليس ممانعت و به عنوان اين كه اين عمل برخلاف حيثيت اجتماع است او را جلب مى كند. هنگامى كه مصالح اخلاقى و اجتماع، افراد اجتماع را ملزم كند كه در معاشرت اسلوب خاصى را رعايت كنند، مثلاً با لباس كامل بيرون بيايند، چنين چيزى نه بردگى نام دارد و نه زندان و نه ضد آزادى و حيثيت انسانى است و نه ظلم و ضد حكم عقل به شمار مى رود.
    برعكس، پوشيده بودن زن - در همان حدودى كه اسلام تعيين كرده است - موجب كرامت و احترام بيشتر او است، زيرا او را از تعرض افراد جلف و بى اخلاق مصون مى دارد.
    شرافت زن اقتضا مى كند كه هنگامى كه از خانه بيرون مى رود متين و سنگين و باوقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشيدنش هيچگونه عمدى كه موجب تحريك و تهييج شود به كار نبرد، عملاً مرد را به سوى خود دعوت نكند...
    ... ممكن است زن يك طرز لباس بپوشد يا راه برود كه اطوار و افعالش حرف بزند. فرياد بزند كه به دنبال من بيا، درمقابل من زانو بزن، اظهار عشق و پرستش كن. آيا حيثيت زن ايجاب مى كند كه اينچنين باشد؟ آيا اگر ساده و آرام بيايد و برود حواس پرت كن نباشد و نگاه هاى مردان را به سوى خود جلب نكند، برخلاف حيثيت زن يا برخلاف حيثيت مرد يا برخلاف مصالح اجتماع يا برخلاف اصل آزادى فرد است؟»(۱۷)
    و در پاسخ شبهه ركود فعاليت هاى اجتماعى، مثال جالبى ذكر مى كنند: «عجبا! به بهانه اين كه حجاب، نيمى از افراد اجتماع را فلج كرده است، با بى حجابى و بى بند و بارى نيروى تمام افراد زن و مرد را فلج كرده اند. كار زن پرداختن به خودآرايى و صرف وقت در پاى ميز توالت براى بيرون رفتن و كار مرد چشم چرانى و شكارچى گرى شده است» .آرى اسلام نمى خواهد كه زن به صورت موجود مهملى درآيد كه كارش فقط استهلاك ثروت و فاسد كردن اخلاق اجتماع و خراب كردن بنيان خانواده باشد. اسلام با فعاليت واقعى اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى هرگز مخالف نيست. متون اسلام و تاريخ اسلام گواه اين مطلب است...
    اگر دختران در اجتماعات عمومى لباس ساده بپوشند، كفش ساده به پا كنند، با چادر يا با پالتو و روسرى كامل به مدرسه و دانشگاه بروند، آيا در چنين شرايطى بهتر درس مى خوانند يا با وضعى كه مشاهده مى كنيم؟ (۱۸)
    در روانشناسى جديد و مخصوصاًً در مكتب روانكاوى فرويد روى محروميت ها و ناكامى ها بسيار تكيه شده است. فرويد مى گويد: ناكامى ها معلول قيود اجتماعى است و پيشنهاد مى كند كه تا ممكن است بايد غريزه را آزاد گذاشت تا ناكامى و عوارض ناشى از آن پيش نيايد.
    ... پاسخ اين ايراد اين است كه درست است كه ناكامى، بالخصوص ناكامى جنسى، عوارض وخيم و ناگوارى دارد و مبارزه با اقتضاء غرائز در حدودى كه مورد نياز طبيعت است غلط است، ولى برداشتن قيود اجتماعى مشكل را حل نمى كند بلكه بر آن مى افزايد.
    در مورد غريزه جنسى و برخى غرائز ديگر، برداشتن قيود، عشق به مفهوم واقعى را مى ميراند ولى طبيعت را هرزه و بى بند و بار مى كند. در اين مورد هر چه عرضه بيشتر شود هوس و ميل به تنوع افزايش مى يابد. اين كه راسل مى گويد: «اگر پخش عكس هاى مستهجن مجاز بشود پس از مدتى مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند كرد»(۱۹)، درباره يك عكس بالخصوص و يك نوع بى عفتى بالخصوص صادق است، ولى درباره مطلق بى عفتى ها صادق نيست يعنى از يك نوع خاص بى عفتى خستگى پيدا مى شود ولى نه بدين معنى كه تمايل به عفاف جانشين آن شود بلكه بدين معنى كه آتش و عطش روحى زبانه مى كشد و نوعى ديگر را تقاضا مى كند و اين تقاضاها هرگز تمام شدنى نيست.
    بدين نكته بايد توجه كرد كه آزادى در مسائل جنسى سبب شعله ور شدن شهوات به صورت حرص و آز مى شود، ولى ممنوعيت و حريم، نيروى عشق و تعزل و تخيل را به صورت يك احساس عالى و رقيق و لطيف و انسانى تحريك مى كند و رشد مى دهد و تنها در اين هنگام است كه مبدأ و منشأ خلق هنرها و ابداع ها و فلسفه ها مى شود. ميان آنچه عشق ناميده مى شود و به قول ابن سينا «عشق عفيف»، و آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملك درمى آيد - با اين كه هر دو روحى و پايان ناپذير است- تفاوت بسيار است. عشق، عميق و متمركز كننده نيروها و يگانه پرست است و اما هوس، سطحى و پخش كننده نيرو و متمايل به تنوع و هرزه صفت است.
    حاجت هاى طبيعى بر دو قسم است: يك نوع حاجت هاى محدود و سطحى است، مثل خوردن و خوابيدن. در اين نوع از حاجت ها همين كه ظرفيت غريزه، اشباع و حاجت جسمانى مرتفع شود، رغبت انسان هم از بين مى رود و حتى ممكن است به تنفر و انزجار مبدل شود. ولى اين نوع ديگر از نيازهاى طبيعى، عميق و درياصفت و هيجان پذير است مانند پول پرستى و جاه طلبى.
    به طور كلى در طبيعت انسانى ار نظر خواسته هاى روحى، محدوديت در كار نيست.
    انسان به طور ذاتى طالب بى نهايت آفريده شده است. وقتى هم كه خواسته هاى روحى در مسير ماديات قرار گرفت به هيچ حدى متوقف نمى شود، رسيدن به هر مرحله اى ميل و طلب مرحله ديگر را در او به وجود مى آورد. اشتباه كرده اند كسانى كه طغيان نفس اماره و احساسات شهوانى را تنها معلول محروميت ها و عقده هاى ناشى از محروميت ها دانسته اند. همانطور كه محروميت ها سبب طغيان و شعله ور شدن شهوات مى شود، پيروى و اطاعت و تسليم مطلق نيز سبب طغيان و شعله ور شدن آتش شهوات مى شود. امثال فرويد آن طرف سكه را خوانده اند و از اين طرف سكه غافل مانده اند... يعنى هر چه موجبات رغبت نفس را فراهم كنى بر رغبت مى افزايد ولى اگر او را به كم عادت دهى قناعت پيشه مى كند.
    اشتباه فرويد و امثال او در اين است كه پنداشته اند تنها راه آرام كردن غرايز، ارضا و اشباع بى حد و حصر آنها است. اينها فقط متوجه محدوديت ها و ممنوعيت ها و عواقب سوء آنها شده اند و مدعى هستند كه قيد و ممنوعيت، غريزه را عاصى و منحرف و سركش و ناآرام مى سازد. طرح شان اين است كه براى ايجاد آرامش اين غريزه، بايد به آن آزادى مطلق داد آن هم بدين معنى كه به زن اجازه هر جلوه گرى و به مرد اجازه هر تماسى داده شود.
    اينها چون يك طرف قضيه را خوانده اند، توجه نكرده اند كه همانطور كه محدوديت و ممنوعيت، غريزه را سركوب و توليد عقده مى كند، رها كردن و تسليم شدن و در معرض تحريكات و تهييجات درآوردن، آن را ديوانه مى سازد وچون اين امكان وجود ندارد كه هر خواسته اى براى هر فردى برآورده شود، بلكه امكان ندارد همه خواسته هاى بى پايان يك فرد برآورده شود، غريزه، بدتر سركوب مى شود و عقده روحى به وجود مى آيد.
    به عقيده ما براى آرامش غريزه دوچيز لازم است: يكى ارضاى غريزه در حد حاجت طبيعى و ديگر جلوگيرى از تهييج و تحريك آن. انسان از لحاظ حوايج طبيعى مانند چاه نفت است كه تراكم و تجمع گازهاى داخلى آن، خطر انفجار را به وجود مى آورد. در اين صورت بايد گاز آن را خارج كرد و به آتش داد ولى اين آتش را هرگز با طعمه زياد نمى توان سير كرد.
    اين كه اجتماع به وسائل مختلف سمعى و بصرى موجبات هيجان غريزه را فراهم كند و آن گاه بخواهد با ارضا، غريزه ديوانه شده را آرام كند ميسر نخواهد شد. هرگز بدين وسيله نمى توان آرامش و رضايت ايجاد كرد، بلكه بر اضطراب و تلاطم و نارضايى غريزه با هزاران عوارض روانى و جنايات ناشى از آن، افزوده مى شود.
    تحريك و تهييج بى حساب غريزه جنسى عوارض وخيم ديگرى نظير بلوغ هاى زودرس و پيرى و فرسودگى نيز دارد. از اينجا معلوم مى شود كه عارفان و نكته سنجان ما كه مى گويند: مراد هر كه برآرى، مطيع نفس تو گشت‎/ خلاف نفس كه فرمان دهد چو يافت مراد؛ با روشن بينى و روشن ضميرى عارفانه خود به نكاتى برخورد كرده اند كه اين آقايان روانشناس روانكاو كه در عصر علوم، نامشان جهان را پر كرده متوجه نشده اند.
    اما اين كه مى گويند: «الانسان حريص على ما منع منه» مطلب صحيحى است ولى نيازمند به توضيح است. انسان به چيزى حرص مى ورزد كه هم از آن ممنوع شود و هم به سوى آن تحريك شود، به اصطلاح تمناى چيزى را در وجود شخصى بيدار كنند و آنگاه او راممنوع سازند. اما اگر امرى اصلاً عرضه نشود ياكمتر عرضه شود، حرص و ولع هم نسبت بدان كمتر خواهد بود. فرويد كه طرفدار سرسخت آزادى غريزه بود، خود متوجه شد كه خطا رفته است، لذت پيشنهاد كرد كه بايد آن را از راه خاص خودش به مسير ديگرى منحرف كرد و به مسائل علمى و هنرى نظير نقاشى و غيره منعطف ساخت و به اصطلاح طرفدار تصعيد شد. زيرا تجربه و آمار نشان داده بود كه با برداشتن قيود اجتماعى، بيمارى ها و عوارض روانى ناشى از غريزه جنسى بيشتر شده است. من نمى دانم فرويد كه طرفدار تصعيد بود از چه راه آن را پيشنهاد كرد آيا جز از طريق محدود كرده است؟
    ما انكار نمى كنيم بايد شرايط ازدواج قانونى را سهل كرد، ولى بدون شك آن مقدار كه تبرج و خودنمايى زن در اجتماع و معاشرت هاى آزاد سبب بى بند و بارى مى شود به مراتب بيشتر از آن است كه محروميت و دست نارسى سبب مى شود.
    علت سرگردانى زن و مرد در جهان امروز و ندانستن جايگاه حقيقى، عقلانى و طبيعى خود و سر از ناكجا آبادها در آوردن را بايد در سوغات غرب براى بشريت جست؛ ليبراليسم را شايد به بهترين وجه بتوان اباحه گرى (اصالت مباح بودن كارها) و نه در همه موارد بلكه در مطامع پست حيوانى و دنيوى معنا كرد. نگاه ليبرال به انسان، او را موجودى جدا افتاده از خدا و جهان معرفى مى كند كه نه تنها مطلع و معادى ندارد، بلكه كرامت و ارزش انسان (و البته ارزش زن يا مرد) براى او در سود و منافع شهوانى و اقتصادى خلاصه مى شود.
    «ادله موافق و مخالف را تا آنجا كه لازم بود ذكر كرديم. از مجموع آنچه گفتيم دومطلب كاملاً دستگير شد. يكى اين كه اسلام به اهميت و ارزش فوق العاده پاكى و لزوم قانونى بودن روابط جنسى زن و مرد توجه كامل دارد، به هيچ وجه راضى نمى شود با هيچ نام وعنوانى خدشه اى بر آن وارد شود، اما دنياى امروز اين ارزش فوق العاده انسانى را ناديده گرفته است و در عين اين كه دودش به چشمش مى رود نمى خواهد به روى خود بياورد. جهان امروز به نام آزادى و صريح تر: «آزادى روابط جنسى» روح جوانان را سخت فاسد كرده است. به جاى اين كه اين آزادى به شكفتن استعدادها كمك كند، به شكل ديگر و به صورت ديگر غيرآنچه در قديم وجود داشت، نيروها و استعدادهاى انسانى را هدر داده است و مى دهد.
    در اين ميان، روى سخن خداى حكيم و نبى كريم، آيا جز با فطرت با حياى انسان عاقل و سليم است؟ آيا نظر اسلام جز اين است كه زن و مرد با جنبه زن و مرد بودن در خانواده و با جنبه «انسان» بودن در عرصه اجتماع حاضر شوند؟
    بار پروردگارا، در اين ظلمت كده، با تجلى نور يگانه اسلام ناب محمدى (صلى لله عليه و آله و سلم) - حضرت حجت بن الحسن (عجل الله تعالى فرجه الشريف)- مردان و زنان تشنه را به سويش - صراط مستقيم - رهنمون ساز؛ الهى آمين.
    * پاورقى ها در روزنامه موجود است.

    سهيل تقوى-- منبع : روزنامه ایران شماره 3560

           





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    فرهنگ عفاف،خانواده ودولت ؛ مسئولیت ها

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    فرهنگ عفاف،خانواده ودولت ؛ مسئولیت ها

    متن کامل بیانیه تحلیلی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان به مناسبت روز زن تیرماه 1386

    هم‏زمانی میلاد فاطمه زهرا(س) با سال پیامبر اعظم(ص)، فرصتی است فرخنده که مى‏تواند هم‏زمان، دو نتیجه مبارک به ارمغان آرد: نخست، بازخوانی سیره نبوی به منظور بازسازی ذهنیت‏ها و دوم، بازبینی عملکردها و یجاد نقطه آغازینی بر اتحاد امت اسلام: در موضع عینیت بر محور آموزه‏هی نبوی. تأمین ین دو غرض بسته به آن است که پاسخ پرسش‏هی اساسی خود را از متن سیره نبوی به دست آوریم و بتوانیم براساس آن، به تبیینی شفاف از جیگاه و شخصیت زن، مسئولیت‏هی فردی، خانوادگی و اجتماعی وی دست یابیم/
    در ین مجال برآنیم تا با مقیسه‏ی میان »فرهنگ اسلامی و سنت نبوی« و واقعیت‏هی موجود، به آسیب‏شناسی اجمالی موضوع زن و خانواده بپردازیم و پرسش‏هی اساسی و بیسته‏هی کارشناسی را در حد اجمال و وسع خود، مورد اشاره قرار دهیم:

    الف آسیب ‏شناسی دفاع از حقوق زنان

    هرچند به برکت انقلاب اسلامی حس خودباوری و استقلال فرهنگی در میان فرهیختگان شکل گرفت؛ اما هنوز مدت زمانی باقی است تا تأثیرگذارى‏هی خود را در یجاد یک جریان بالنده، با ادبیات نظام‏مند و نخبگان کارآمد - که الگویی جدید بری تحلیل و سیاستگذاری ارائه نمیند - برجی گذارد.
    جریان دفاع از حقوق زنان در کشور ما، در ضمن برخورداری از ویژگى‏هی مثبت - همچون دیگر کشورهی اسلامی - به فقدان نگاه فعال نسبت به زن مبتلاست. حاکمیت نگاه انفعالی، آثار خود را در محورهی زیر به جی گذاشته است:
    1. مسئله‏ شناسیها: مسائل و مشکلات زن مسلمان و زن یرانی چیست؟ در پاسخ به ین پرسش اغلب نگاه مسئله‏شناسانه لیبرالیستی و فمینیستی، به ین شکل تأثیرات خود را بر ذهن جامعه کارشناسی ما برجی مى‏گذارد که مسائل خود را از دریچه نگاه دیگران تحلیل کنیم و برنامه‏هی پژوهشى‏مان را نیز بر همان اساس تنظیم کنیم. متأسفانه منتقدان نیز بر سر همین مسائل، به بحث و جدل مى‏پردازند و استعداد خود را در طرح مسائل نو و بازکاوی عینیت اجتماعی به کار نمى‏گیرند/
    2. شاخص سازى‏ها: شاخص‏هی رشد و توسعه زنان چیست؟ امروزه شاخص‏هی جهانی که نهادهی بین‏المللی ترویج و توصیه مى‏کنند، ملاک ارزیابی وضعیت زنان قرار گرفته است و در ین میان کم‏تر نشانی از شاخص‏هی بومی در تحلیل وضعیت زنان مشاهده نمى‏شود و حتی متأسفانه نیاز به تنظیم چنین شاخص‏هیی نیز چندان احساس نمى‏شود.
    بر اساس همین شاخص‏هاست که کشور ما در احراز رتبه جهانی حمیت از زنان در برخی موارد در رتبه 151 از میان 190 کشور جهان قرار دارد1؛ چه ینکه با پذیرش چنین شاخص‏هیی است که احساس حقارت و خودکم‏بینی بر اندیشه تحلیل‏گران و مدافعان حقوق زنان حاکم مى‏شود و آنان را ناگزیر از پیروی کشورهی غربی مى‏کند؛ ین در حالی است که کشورهیی که بهترین رتبه‏هی جهانی را دارا هستند با بحران‏هی وحشتناکی روبرو مى‏باشند؛ بری مثال کشور سوئد و نروژ با دارا بودن رتبه‏هی اول، با فروپاشی کامل خانواده مواجه‏اند؛ چه‏ینکه 55 درصد فرزندانی که در سالیان اخیر در ین دو کشور متولد شده‏اند نامشروع و 63 درصد اهالی استکهلم داری پیوندهی توافقی خارج از چارچوب ازدواج مى‏باشند.2
    3. تعاریف و مفاهیم بنیادین و کاربردی: تحلیل وضعیت زنان بر اساس پذیرش چه مفاهیم و چه تعاریفی انجام مى‏شود؟ بى‏تردید مى‏توان مهم‏ترین نمود نفوذ و هجوم فرهنگ بیگانه را در حاکمیت مفاهیم و آموزه‏هی بنیادینی دانست که جهت‏گیری کلی علوم انسانی، ادبیات کارشناسی و گفتمان علمی را یجاد کرده‏اند. پذیرش ین حاکمیت به معنی پذیرش چارچوب تحلیلی است که دیگران بری ما تنظیم کرده‏اند و منازعات علمی را به امور جزئی، در ضمن پذیرش همان کلیات، تقلیل داده‏اند؛ بنابرین با پذیرش مفاهیمی چون: آزادی، برابری، نسبیت اخلاقی، فردگریی و پذیرش تعاریف حاکم بر علوم اجتماعی، شاهد بروز چند طیف فکری هستیم: گروهی با پذیرش تعاریف و مفاهیم حاکم، به تعارض میان یافته‏هی علمی و آموزه‏هی دینی رسیده، راه حل را در محدود کردن دین به حیات فردی و حاکمیت نگاه علمی بر اداره جامعه یافته‏اند و گروهی نیز با پذیرش اصل دخالت دین در حیات اجتماعی با طرح شعار اجتهاد در اصول، به قرائتی از دین توسل جسته‏اند که هماهنگی بیشتری با یافته‏هی علوم انسانی داشته باشد و گروه سوم که خود را اصول‏گرا مى‏دانند، با تقلیل دین به گزاره‏هی جزئی و با نام اقتضائات و شریط زمانی3 گزاره‏هی دینی را با ادبیات حاکم، هماهنگ و با ین روش به گمان خود روزآمدی فقه را اثباتی مى‏نمیند/
    با توجه به آنچه گفته شد، به‏وضوح روشن است که حرکت دفاع از حقوق زنان در کشور ما، به گونه‏ی انفعالی پى‏گیری شده است/
    امروزه دفاع از حقوق و شخصیت زن به دو دلیل بیش از هر زمان دیگری احساس مى‏شود؛ اوّل ین‏که مسائل اصلی زنان در پشت هاله‏ی از نگرش‏هی غلط پنهان مانده و دوّم آن‏که اصلاحاتی که در دفاع از زنان انجام مى‏پذیرد، بیش از پیش بر آسیب‏ها افزوده است.
    در مقیسه‏ی کوتاه بین شریط کنونی دفاع از حقوق زن با تحوّلاتی که اسلام در ین زمینه به وجود آورد، به‏خوبی روشن مى‏شود که حرکت پیامبر اسلام(ص)، حرکتی هدفمند و از سرِ اعتقاد بوده است؛ چرا که او در ین راه هم با عقید جاهلیت عربی درباره زن مبارزه کرد و هم با فرهنگ وارداتی روم که در پرستش بت‏هی مؤنث تجلی پیدا مى‏کرد. در چنین شریطی پیامبر هم به نقد سنّت‏هی موجود پرداخت و هم به ترسیم جیگاه و شخصیت زن از منظر اسلام. ین حرکت از چند طریق دنبال شد:
    1. همتا دانستن زن و مرد: برابری زن و مرد در انسانیت و در دستیابی به کمالات انسانی از اصول نگرش اسلام است که قرآن کریم4، پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت (علیهم السلام) به تبیین آن پرداخته‏اند. یاتی از قرآن کریم که یکسان به زن و مرد وعده بهشت مى‏دهد و آنان را چون مردان در اقامه نماز، اعطی زکات، پذیرش سرپرستی خدا و رسول(ص) و اصلاح جامعه اسلامی در قالب امر به معروف و نهی از منکر مسئول مى‏شمارد5 و بر یمان و تسلیم، صداقت، صبر، خشوع و عفت زن و مرد ارزشی یکسان مى‏گذارد6، نشانگر یکسان‏نگری اسلام است؛ چنان‏که یات الهی که بر یذی زنان مؤمن و افترا به آنان برمى‏آشوبد7، پیامبر(ص) را به استغفار بری زنان و مردان مؤمن فرا مى‏خواند8 و توبه آنان را قبول مى‏کند؛9 افزون بر آن‏که گفتار پیامبر(ص) که زنان را همتی مردان شمرده است10، در کنار سیره کرامت‏مندانه آن بزرگوار، حاکی از برابری زن و مرد در ارزشمندی است/
    2. توجه به ارزش دختران و تشویق به پرورش و حمیت از آنان: شیوه پیامبر(ص) آن بود که از یک سو به ارزش و جیگاه ویژه دختران در زندگی توجه دهد و به تأثیر آنان به عنوان مونس، اهل مدارا و نیکی، با خیر و برکت، اهل پاکیزگی و سبب طراوت زندگی اشاره کند11 و از سوی دیگر با بیان رزّاقیت خداوند، احساس سنگینی در نگهداری آنان را برطرف نمید؛ ضمن آن‏که علیه سنت دخترکشی به عنوان عملی سنگدلانه بشورد12 و اکرام زنان و دختران را در قالب عباراتی که بهترین مردم را خیرخواه‏ترین آنان در حق زنان مى‏داند، اهانت به زنان را نشانی از پستی بشمارد و بر حمیت از دختران و زنان، بهشت را پاداش قرار مى‏دهد و آن را وجهه همت مردان قرار دهد13/
    3. بیعت با زنان: پیامبر اکرم(ص) در چند نوبت از زنان بیعت گرفته است. در بیعت »عقبه« که قبل از هجرت انجام گرفت، سه زن حضور داشتند. در فتح مکه نیز قرآن کریم، پیامبر اکرم(ص) را به گرفتن بیعت از زنان (در صورت تمیل آنان) فراخوانده است.14 نکته جالب آن‏که باوجودی که بیعت به معنی تعهد، به همکاری و تبعیت از حاکم اسلامی، ماهیتی سیاسی و اجتماعی دارد، در مورد زنان بیشتر رنگ و بوی اخلاقی و خانوادگی به خود گرفته است و زنان متعهد شده‏اند بری خدا شریک قرار ندهند؛ خود را به دزدی و زنا آلوده نکنند؛ فرزندکشی نکنند؛ فرزند دیگران را به شوهران خود منسوب ننمیند و در کارهی خیر با پیامبر(ص) مخالفت نکنند. در ینجا دو نکته جلب توجه مى‏کند: اول آن‏که در جامعه‏ی که گاه زن را در زمره کالا دست به دست مى‏کنند، سخن از بیعت زنان، انقلاب فرهنگی به حساب مى‏آمد و دوم آن‏که گویا الگوی مشارکت زنان در اصلاح جامعه، از نگاه اسلام، الگویی جنسیتی و با محوریت عفاف و حفظ کیان خانواده است/
    4. توجه به شخصیت‏هی ویژه: سخنان گهربار پیامبر اکرم(ص) در توصیف شخصیت زنان تاریخ ساز از جمله فاطمه(س)، خدیجه کبری(س)، آسیه(س) و مریم کبری(س)15 به‏ویژه در مورد فاطمه(س)، در قالب بیاناتی که رضیت و خشم خداوند را به رضیت و خشم فاطمه پیوند مى‏دهد16 و نیز مریم(س) که به همراه آموزه‏هی قرآنی، او را زنی کامل، داری عصمت و هم‏سخن با فرشتگان خداوند دانسته است،17 نشانگر آنست که زن مى‏تواند تمامى‏حجاب‏ها را درنوردد و به قله کمالات رسد.
    انتخاب فاطمه(س) به منظور مباهله18، با وجود حضور مدعیان و در نظر گرفتن وی به عنصری محوری در میان اصحاب کسأ که یه تطهیر در شأن آنان فرود آمد19 نیز به بهترین شکل نمیانگر جیگاه زن در اندیشه اسلامی است/
    5. پرورش عملی زنان: بهترین شاهدی که بر کارآمدی برنامه‏هی هر مکتب مى‏توان ارائه داد، بررسی ابعاد شخصیتی کسانی است که براساس آموزه‏هی آن پرورش یافته‏اند. بررسی زندگی فاطمه(س)، از دوران کودکی و نوجوانی در حمیت از پیامبر اکرم(ص) در مقابل مشرکان و حضور در صحنه‏هی جنگ بری پشتیبانی از رزمندگان تا زمان جوانی و ورود یک‏تنه در عرصه مبارزه با مفاسد سیاسی و انتخاب مشی مبارزه منفی به منظور نشان دادن مظلومیت اهل‏بیت (علیهم السلام) تا پیان تاریخ، توجه به حفظ معارف و علوم دینی تا آنجا که آن را معادل حفظ جان دو فرزند عزیزش مى‏شمارد همه؛ بیانگر آن است که یک زن به گونه‏ی تربیت یافته است که مى‏تواند به دگرگون ساختن تاریخ بیندیشد. چنین تربیتی را در بانوان ممتازی چون خدیجه(س) که توانمندی اقتصادی خود را در توسعه دین جدید به خدمت گرفت و در زینب کبری(س) نیز مى‏یابیم. ین تحولات سبب شد که در طول سده‏هی پس از ظهور اسلام صدها زن راوی حدیث، فقیه، عارف، متکلم، ادیب، معلم و انسان‏ساز به صحنه یند/
    از نکات پیش‏گفته مى‏توان رویکرد اصول‏گریانه به شخصیت زن را در عصر حاضر تبیین نمود. در ین رویکرد، هم با اشکال سنّتی تحقیر زنان و هم با اشکال مدرن آن در قالبِ سوژه‏هی جنسی، سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی - که زنان را به ابزاری جهت معروف شدن نهادها یا افرادی خاص بدل مى‏کند - مقابله خواهد شد؛ همچنین در ین نقطه، همزمان با نگرش‏هیی که زن را از مرز برابری انسانی با مرد فراتر مى‏برد و به مقام »خدا بانویی« ارتقا مى‏دهد، مبارزه خواهد شد.
    پس از دفاع از شخصیت زن به مثابه یک انسان، نوبت به تبیین هویت زن به مثابه یک جنس مى‏رسد. اگر دیدگاه سنتی غرب تأکید بر تفاوت‏هی طبیعی زن و مرد و نقش‏هی متفاوت آنان را به قیمت کم رنگ کردن بُعد انسانی و ارزشمندی مشترک زن و مرد مى‏دید، از دهه 1960 میلادی نگرش‏هی مبتنی بر برابری نقش‏ها رفته رفته جی پی خود را محکم نمودند و تفاوت نقش‏ها را همچون بسیاری تفاوت‏هی روانی و رفتاری، از مقوله جنسیت (Gender) دانستند که هیچ پیگاه طبیعی ندارد و صرفاً معلول عوامل تربیتی و اجتماعی است؛ از ین رو ضرورت اصلاح نگرش‏ها به سمت از میان بردن کلیشه‏هی جنسیتی به یک شعار مهم تبدیل شد و برنامه‏هی توسعه در کشورها نیز اصلاح نگرش‏هی جنسیتی به سمت نادیده گرفتن نقش‏هی جنسیتی را در دستور کار قرار داد.
    انکار نقش‏هی جنسیتی به ین معنا بود که اولاً ساختار خانواده که بر اساس مدل عمودی و رابطه طولی پدر، مادر و فرزندان بود، به چالش کشیده شود و در مرحله بعد، ساختار افقی دموکراسی در خانواده که تمام اعضا را در یک خطِ افقی هم‏رتبه قرار مى‏داد، پیشنهاد گردد؛ در نتیجه خانواده در جیگاه نهادی منسجم، نقش خود را از دست داد و نقش‏هی انحصاری در آن از بین رفت؛ چنان‏که در فرانسه و انگلستان، تأمین هزینه‏هی خانواده از انحصار مرد خارج شد و مشترکاً بر عهده زن و مرد قرار گرفت؛20 در حقیقت تحولات دهه‏هی اخیر در مجموع به سمت فاصله گرفتن خانواده از الگوی عمودی است/
    نقش مادری نیز در دهه‏هی اخیر به عنوان نقش انحصاری زنانه، از سوی فمینیست‏ها از کلیشه‏هی جنسیتی که نظام مردسالار بری خانه‏نشین کردن زنان آن را نقشی مقدس وانمود مى‏کند، قلمداد شده است/
    انکار نقش‏هی جنسیتی در عرصه خصوصی (خانواده) جیی بری پذیرش تفاوت نقش‏ها با ویژگى‏هی جنسیتی در اجتماع باقی نگذاشت و شاخص‏هی رشد و توسعه اجتماعی زنان بر شاخص‏هی مردانه منطبق و بیان کننده وضعیت زنان هر کشور گردید.21
    با نمودار شدن آثار پذیرش تشابه نقش‏ها و نادیده گرفتن تفاوت‏هی طبیعی دو جنس، جریان انتقادی نسبتاً قدرتمندی از متخصصان خانواده‏درمانی و دیگر گروه‏ها شکل گرفت که به بررسی نادیده گرفتن ین تفاوت‏ها پرداختند/
    در کشور ما نیز - در دو دهه اخیر - شاهد کم‏رنگ شدن توجه به نقش‏هی جنسیتی و حمیت از آن هستیم. پذیرش شاخص‏هی توسعه غربی در مورد زنان، کم ارزش تلقی شدن نقش‏هی جنسیتی در فرهنگ‏سازی و در نظام آموزشی، تشکیل دوره‏هی آموزشی مدیران با شعار »جنسیت کلیشه است«، عدم توجه به حمیت از نقش‏هی جنسیتی در قانون کار و طرح‏هی اشتغال زیی، برخی مواد برنامه سوم و چهارم توسعه و موارد بسیار دیگر در ین راستا قابل تفسیر است/
    بازخوانی متون وحیانی و سیره نبوی، ضرورت عطف توجه به موضوع تفاوت‏هی تکوینی زن و مرد و تفاوت در مسئولیت‏ها و نقش‏ها را بیش از گذشته روشن مى‏سازد. سیاست اسلام و سنت پیامبر اکرم(ص) را در چند محور مى‏توان مورد مطالعه قرار داد:
    1. تبیین نقش‏هی جنسیتی: مهم‏ترین نقش‏هی جنسیتی تصویر شده بری زنان، همسری و مادری است. تقاضی علی(ع) و فاطمه(س) از پیامبر اکرم(ص) به منظور تقسیم‏بندی فعالیت‏ها و احاله کارهی درون خانه به فاطمه(س) و کارهی بیرون از منزل به علی(ع)22، معادل دانستن همسرداری شیسته با جهاد مردان23، بالاترین سعادت مرد مسلمان را برخورداری از همسر شیسته دانستن24، بهشت را زیر قدم مادران توصیف نمودن25 و بر بارداری، وضع حمل و شیردهی فرزندان ثواب‏هی فراوان مقرر نمودن26 همگی نشانگر جیگاه نقش‏هی جنسیتی زنان است/
    2. توصیه به حُسن یفی نقش: حساسیت آموزه‏هی دینی به چگونگی یفی نقش، متناسب با اهمیت هر نقش و میزان تأثیرگذاری آن در فرد، خانواده و اجتماع بوده است. احادیث نبوی توصیه‏هی بسیاری به مردان از جمله به منظور غیرت‏ورزی در دفاع از خانواده27، حمیت اقتصادی از عائله و توسعه بر آنان28، تربیت صحیح فرزندان و آموزش‏هی مهارتی به آنان29 و اهتمام به انفاق از روزی حلال مطرح کرده‏اند30 و زنان را نیز به یفی هرچه بهتر نقش مادری و همسری در قالب رعیت عفاف، تواضع و آراستگی در مقابل همسر، انجام کارهی خانه و حسن ارتباط جنسی با همسر فرا خوانده‏اند31/
    3. حمیت از نقش‏ها: اسلام، به‏ویژه در سنت نبوی، حمیت از نقش‏هی جنسیتی را گاه در قالب مواد حقوقی32 و گاه به شکل توصیه‏هی اخلاقی و روش‏هی تربیتی دنبال مى‏کند. یات و رویاتی که احترام به والدین و تواضع و حسن سلوک با آنان را سفارش مى‏کند33، حق پدر و مادر بر فرزند را به تصویر مى‏کشد34، رضیت خداوند را به رضیت والدین پیوند مى‏دهد35، عقوق والدین را گناهی بزرگ مى‏شمرد36 و معاشرت به معروف را در روابط خانوادگی وظیفه شوهر مى‏شمارد37 از آن جمله‏اند؛ به علاوه گاه با بیان عقوبت بر ظلم و اهمال در حق عائله38، افراد را به حُسن یفی نقش فرا مى‏خواند و گاه افراد را به پذیرش تصمیمات طرف مقابل در دیره انجام مسئولیت دعوت مى‏کند39/
    البته ین به معنی نادیده گرفتن تفکیک نقش‏ها در حوزه‏ی اجتماع نیست؛ چنان‏که برخی آموزه‏ها از عدم وجوب شرکت زنان در جهاد و نمازهی جمعه40 حکیت دارند. در احکام فقهی نیز به بیان عدم یفی نقش رهبری و قضاوت زنان پرداخته‏اند. بر اساس آنچه از فرهنگ اسلامی و سیره نبوی به دست مى‏ید مى‏توان با رویکردی انتقادی عملکرد بیست ساله دستگاه برنامه ریزی کشور را به منظور تصحیح عملکرد ینده، در قالب چند پرسش مورد سؤال قرار داد. طرح ین پرسش‏ها نه به منظور متهم کردن افراد و نهادها، بلکه به منظور توجه به موضوعاتی است که مى‏تواند در ینده منشأ تحولاتی در برنامه‏ریزى‏ها باشد:
    1. بری تبیین نقش‏هی جنسیتی و مسئولیت‏هی ویژه هر یک، چگونه فرهنگ‏سازی شده است؟
    2. به منظور حسن یفی نقش‏ها چه برنامه‏هیی در نظر گرفته شده است؟
    3. سیاست حمیت از نقش‏هی جنسیتی در جمهوری اسلامی چیست و برنامه‏هی کلان و قوانین مصوب از جمله قانون کار چگونه در خدمت تقویت و کارآمدی ین نقش‏ها قرار مى‏گیرند؟
    4. چگونه مطالبات زنان به سمت تقویت نقش‏هی جنسیتی در خانواده و اجتماع هدیت مى‏شود؟
    5. چه برنامه‏ی بری روزآمد کردن نقش‏هی جنسیتی داریم؟ بری مثال »مادری« در عصر جهانى‏سازی چگونه تعریف، حمیت و هدیت مى‏شود؟
    6. الگوی مشارکت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زنان در عصر جدید که متناسب با نقش‏هی آنان باشد، چیست؟

    ب. آسیب ‏شناسی نگاه به خانواده در یران

    خانواده یرانی در دهه‏هی اخیر، همچون بسیاری جوامع دیگر، در معرض تحولاتی مهم بوده است: افزیش سن ازدواج، افزیش تمیل به تجرد و تک‏زیستی، تغییر نگرش‏ها - که به تردید در ضرورت تشکیل خانواده به عنوان مسیر تکاملی در زندگی منجر شده است - افزیش تخاصمات خانوادگی و طلاق، کم شدن روحیه سازش‏پذیری و ضعف کارآمدی خانواده در تنظیم رفتار جنسی، حمیت و مراقبت، کنترل و نظارت، یجاد آرامش روانی و ارضی نیازهی عاطفی، جامعه‏پذیری و پرورش معنوی از معضلات مهم خانواده یرانی است. آنچه بر نگرانى‏ها مى‏افزید آن است که تاکنون موضوع خانواده به دغدغه اصلی هیچ یک از نهادهی پژوهشی، کارشناسی، سیاستگذاری و برنامه‏ریزی کشور تبدیل نشده و آنچه تاکنون شاهد بوده‏یم اقدامات جزئی در حمیت از گروههی خاص از جمله خانواده شهدا بوده است، نه حمیت از تشکیل، استحکام و کارآمدی خانواده به عنوان یک کلّ منسجم/
    امروزه پرسش‏هی بسیاری در مورد خانواده مطرح مى‏شود؛ اما آنچه تاکنون مورد غفلت قرار گرفته، آن است که مخاطب ین پرسش‏ها کیست و به چه غرض مطرح شده است؟ رویکرد پژوهش‏ها تاکنون ین بوده است که با انجام مطالعات میدانی مشخص کنند که مثلاً سن ازدواج در حال افزیش و سن طلاق در حال کاهش است؛ بین میزان آسیب‏پذیری خانواده و حاشیه‏نشینی رابطه‏ی مستقیم وجود دارد و نظرسنجى‏ها نشان مى‏دهد که تمیل به ازدواج کاهش یافته است و یا با مطالعات کتابخانه‏ی اهمیت تشکیل خانواده، ضرورت تلاش بری استحکام آن، لزوم تفاهم میان زوجین و مواردی از ین دست مورد بررسی قرار گیرد؛ اما تاکنون به کم‏تر پژوهشی بر خورده‏یم که پی را از حدّ تحلیل‏هی جزئی فراتر گذاشته باشد/
    در دهه گذشته، بخشی از استعدادهی پژوهشی کشور به بررسی و تحلیل دیدگاههی فمینیستی و تأثیر آن بر تحولات زنان و خانواده معطوف شده است. ین پژوهش‏ها به دلیل آن‏که پی را از تحلیل خُرد فراتر نهاده و به تحلیل نظریه‏ها پرداخته‏اند، گامی به جلو به حساب مى‏یند. در ین سطح تحلیل، هم پژوهش‏هی جریان‏شناسانه - به منظور نشان دادن آثار تفکر فمینیستی در نگرش‏هی روشنفکری داخلی و تغییر نگرش نسل جوان و یا در برنامه‏هی توسعه - یافت مى‏شود و هم پژوهش‏هی نظری که به منظور نقد بن‏میه‏ها و رهیافت‏هی فمینیستی تدوین شده‏اند/
    در سالیان اخیر به‏ویژه در میان منتقدان غربی به پژوهش‏هیی بر مى‏خوریم که آسیب‏هی خانواده را به ساختارهی علوم اجتماعی نسبت مى‏دهند و نقد را به لیه‏ی عمیق‏تر مى‏کشانند. در دیدگاه آنان میان تنزل جیگاه خانواده و میان کم فروغ شدن نگاه نظریه‏پردازان علوم اجتماعی به خانواده به‏ویژه از دهه 1960 رابطه‏ی معنادار وجود دارد و تزلزل ساختارهی خانواده در دهه‏هی گذشته را بید با به چالش کشیده شدن ساختار خانواده سنتی در نظریه‏هی جامعه شناسانه، به‏ویژه گریش‏هی چپ، مرتبط دانست؛ بنابر ین دیدگاه، مشکل اصلی فراروی مصلحان اجتماعی آن است که حل معضلات مربوط به زن و خانواده را از دستگاه کارشناسی و فکرى‏ی انتظار دارند که به دلیل مبتنی بودن بر نظریه‏هی علوم اجتماعی موجود، ماهیتاً خانواده‏محور نیستند/
    این تحقیقات از آنجا که دامنه نقد را گسترش و تعمیق مى‏دهند حائز اهمیت‏اند؛ در عین حال به نظر مى‏رسد نبید مشکل اساسی را فمینیسم و یا حتی نظریه‏هی علوم اجتماعی دانست؛ چرا که فمینیسم و نظریه‏هی علوم اجتماعی خود، نمودهیی از مدرنیته‏اند. مدرنیته به دو دلیل بید به عنوان منشأ اصلی مشکلات تلقی شود:
    1. به دلیل آن‏که شاخصه مهم مدرنیته تغییر است. بنابر دیدگاه مدرن اصرار بر ثبات خانواده به معنی در معرض نابودی قراردادن آن زیر چرخ تحولات اجتماعی است و خانواده نیز به‏ناچار پابه‏پی تحولات اجتماعی متحول خواهد شد. سخن از افول خانواده در ین نگاه، پذیرش اشکال جدید همزیستی به جی اشکال سنتی خانواده است و مفهوم خانواده نیز خود در معرض تغییر خواهد بود و نبید پنداشت که ین تحولات در ین مدل فکری، منفی ارزیابی مى‏شوند41/
    2. به دلیل آن‏که سرمیه‏داری، روح حاکم بر جریان مدرنیته است و در مدرنیته انباشت سرمیه، اصل حاکم تلقی مى‏شود، فرهنگ سرمیه‏داری در تاروپود تمدن جدید جریان مى‏یابد و آثار خود را هم در ساختارهی علوم اجتماعی، هم در جریان‏هی اجتماعی از جمله فمینیسم و هم در سیاست‏ها و برنامه‏ها بر جی مى‏گذارد؛ بری مثال در فرهنگ سرمیه‏داری، اقتدار، تفسیری اقتصادی مى‏یابد و جیگاه‏ها و ارزش‏ها با پول توزین مى‏گردد. بر ین اساس زنان به تعریف جدیدی از مشارکت اجتماعی با محوریت قدرت اقتصادی فراخوانده مى‏شوند؛ در نتیجه میل به یفی نقش مادری و همسری کم و روابط خانوادگی و ساختارهی خانواده دستخوش تغییر مى‏گردد/
    از ینجا مى‏توان دریافت باوجود آن‏که در سالیان گذشته، بارها در دفاع از نقش‏هی جنسیتی و ضرورت تفکیک نقش‏ها گفته شده، به دلیل آن‏که مفاهیم مدرن کم و بیش بر نظام برنامه‏ریزی حکومت مى‏کند، نمى‏توان به تغییرات اساسی در نظام آموزشی و قوانین عمومی امید بست؛ از ین رو تحولات خانواده حرکت اشتدادی خود را على‏رغم اظهارنظرهی علمی مختلف دنبال مى‏کند/
    با مراجعه به متون دینی به‏ویژه شیوه گفتاری و رفتاری پیامبر اکرم(ص) مى‏توان هم وضعیت موجود خانواده در کشور را ارزیابی نمود و هم پی را فراتر گذاشته، به نظریه‏ی در باب خانواده رسید. در دیدگاه اسلام اقدام به تشکیل خانواده، ساختن دوست‏داشتنى‏ترین سازمان اجتماعی است42؛ چرا که خانواده بری تحقق آرمان‏هی مورد نظر اسلام داری ویژگى‏هیی بدیل‏ناپذیر است/
    در نگاه اسلام ازدواج مسیر دین‏داری را تسهیل مى‏کند43 و عزوبت، شخصیت انسانی را فرو مى‏کاهد.44 دوری از ازدواج، فحشا را توسعه مى‏دهد45 و تأخیر در ازدواج از ترس تنگدستی، سؤزن به خداوند است.46 بهترین قدم‏ها گام‏هیی شمرده شده‏اند که در جهت تقویت پیوندهی خانوادگی برداشته شود و بدترین گام‏ها قدم‏هیی است که در مسیر جدیی به کار افتد.47
    ساختار خانواده در ین نگاه، مبتنی بر سلسله مراتب طولی است و مرد عهده‏دار سرپرستی خانواده است48؛ نه ین ساختار در بستر زمان بدیل‏پذیر است و نه سرپرست خانواده مى‏تواند مسئولیت خود را واگذار و یا نسبت به آن تسامح نمید49. مهم‏ترین ابزار مدیریت خانواده، سخاوت50، غیرت و گذشت است و اقتدار، پیش‏نیاز اعمال سرپرستی است. در عین حال از آنجا که احساس اقتدار مى‏تواند زمینه‏هی تعدّی به اعضی خانواده را فراهم آورد، مکانیزم‏هی حقوقی و فرهنگی بری کنترل اقتدار پیش‏بینی شده است؛ اما از آنجا که خانواده عرصه خصوصى‏ی است که اغلب اوقات اقامه دعاوی حقوقی، به دلیل رابطه عاطفی زن و شوهر به مصلحت تشخیص داده نمى‏شود و یا به دلیل عدم امکان اقامه شهود و یا ترس از عواقب بعدی ناکارآمد به نظر مى‏رسد، تأکید بر آن بوده است که بیش از هر چیز، روش‏هی تربیتی و فرهنگی کنترل کننده به حساب ید؛ چنان‏که در موضوع مقابله با خشونت‏هی خانوادگی، طرفین به حسن خلق و مدارا51، صبر و کنترل خشم دعوت شده‏اند52؛ ضمن‏ینکه به ین موضوع نیز توجه شده است که نبید با یجاد فشار روانی، عدم تمکین نسبت به موقعیت و جیگاه طرف مقابل و سهل‏انگاری در انجام مسئولیت‏ها، زمینه‏هی خشونت علیه خویش را فراهم نمود53. کم کردن زمینه‏هی بدبینی54، تعدیل انتظارات از یکدیگر55، تقبیح خشونت و توصیه کنترل آن56 نیز از دیگر روش‏هی تربیتی اسلامی است.
    از آنجا که اقدام به ازدواج از نگاه اسلام، آمیزه‏ی از تعهد و اختیار آزاد است که پس از تشکیل خانواده بُعد متعهدانه آن تقویت مى‏شود، عمل طلاق که بدون وجود انگیزه‏ی موجه، فرار از تعهد و عملی هوس‏آمیز تلقی و سبب بروز مشکلاتی بری همسر و فرزندان مى‏گردد، عملی مبغوض در نظر گرفته مى‏شود57 که نبید قبح آن شکسته شود؛ از ین رو سیاست‏هی دینی به سمت تقویت روش‏هی پیشگیری از طلاق از جمله با پیشنهاد انتخاب داوران خانوادگی58 و با یجاد فضیی سنگین بر سر کسانی است که به اندک بهانه‏ی اقدام به طلاق مى‏کنند59 و یا زمینه‏هیی فراهم مى‏سازند که طرف مقابل متمیل به طلاق شود60؛ چنان‏که تسامح و مدارا، کم کردن توقعات، صبر و گذشت، هدیه دادن به یکدیگر61، سخنان نیکو و نگاههی عاطفه‏آمیز62 از زمینه‏هی افزیش استحکام خانواده شمرده شده است/
    کارآمدی خانواده نقطه عطف توجه آموزه‏هی دینی است؛ لذا در ابتدا توصیه مى‏شود در انتخاب همسر به دو ویژگی مهم دین‏داری و حُسن خلق توجه شود63.
    از ملاحظه متون دینی مى‏توان دریافت که انتظار آن است که خانواده بتواند حل مشکلات داخلی را تا حد امکان براساس توانمندى‏هی خود را انجام دهد و از گذاشتن بار خود بر دیگران اجتناب نمید64؛ بنابرین نبید سیاست‏ها به سمت وابستگی خانواده به اعانه‏هی بیرونی جهت‏گیری شود. البته آن‏گاه که خانواده در حل مشکلات خود ناتوان بنمید، مسئولیت حمیت و کمک بر عهده دیگران65، از جمله نهادها قرار خواهد گرفت و لازم است همواره حس تعاون و هم‏یاری در جامعه اسلامی جریان یابد/
    تقویت پیوندهی خانوادگی بسیار مهم و قطع پیوندها گناهی بزرگ شناخته شده است66؛ تقویت حمیت‏ها و مراقبت‏ها و در نتیجه کم شدن خوف از مشکلات ناشی از طلاق، مرگ همسر و از کارافتادگی، افزیش بعد نظارتی و هدیتی، افزیش روحیه تعاون اجتماعی و نشاط از آثار تقویت پیوندهی خانوادگی است؛ در ین میان توجه به پدر و مادر و تقویت جیگاه آنان تأکید ویژه‏ی یافته تا آنجا که رضیت خداوند به رضیت آنان پیوند خورده است.67
    آموزه‏هی دینی، توجه به نیازها و تمیلات اهل خانه را از مسئولیت‏هی سرپرست مى‏داند68 و علاوه بر تشویق به فرزندآوری69، پرورش صحیح جسمی و روحی آنان را نیز مورد توجه قرار مى‏دهد. انتخاب اسامی نیکو70، ترحم به کودکان71، آزادسازی نسبی آنان تا 7 سالگی، تحت آموزش در آوردن آنان تا 14 سالگی و همکار قرار دادن آنان در فعالیت‏ها و تصمیمات تا 21 سالگی از مراحل تربیتی است72 که توصیه مى‏شود.
    تربیت جنسی فرزندان با محوریت عفاف و تقوا73، کم کردن زمینه‏هی تحریک جنسی آنان از جمله با جداسازی بستر آنان از ده سالگی74 و عدم ارتباط جنسی والدین در کنار فرزندان75 نیز از اهمیت بسزیی برخوردار است. مهارت‏آموزی و سوادآموزی76 و آشناسازی فرزندان با قرآن مجید77 و احادیث اهل‏بیت78 آنان را در زمینه‏هی شخصی و اجتماعی توانمند مى‏سازد؛ چنان‏که تقویت پیه‏هی محبت به اهل‏بیت از یک سو هم به افزیش انگیزه‏هی آنان مى‏انجامد و هم ضمن آسان‏سازی صبر بر مشکلات در شریطی که انحرافات فکری و شبهات سبب لغزش افراد بسیار مى‏گردد، آنان را ثابت قدم مى‏دارد و روحیه یثار را در آنان تقویت مى‏کند/
    اصلاح روابط جنسی زن و شوهر در قالب نفی ریاضت جنسی79 و رعیت آداب آمیزش80، در کنار توجه به رفتار عفیفانه در ارتباط با نامحرم81، از نکاتی است که اهتمام دین به کارآمدی خانواده را نشان مى‏دهد/
    با ملاحظه متون وحیانی مى‏توان مقیاسی بری آسیب‏شناسی خانواده یرانی به دست آورد و تحولات خانواده را در دهه‏هی اخیر تحلیل نمود. به نظر مى‏رسد در سالیان اخیر از تمیل به تشکیل خانواده تا حدودی کاسته شده است و ازدواج تا دستیابی به موقعیت اجتماعی و مالی مناسب به تأخیر مى‏افتد. نظام تحصیلی موجود و فرهنگ مدرک‏گریی نیز خود از موانع ازدواج به حساب مى‏یند/
    در نقطه مقابل، احساس مى‏شود تابوی قبح طلاق در حال شکستن است. برخی تحلیل‏گران نیز با تحلیل غلط از رواج طلاق و مرتبط دانستن آن با آگاهی زنان از حقوق خود، بر ین معضل مهر تیید نیز مى‏زنند؛ از سوی دیگر در سالیان اخیر طلاق به درخواست زنان رو به افزیش است و آمار طلاق رجعی که در آن امکان رجوع به زندگی بیش از انواع دیگر طلاق است، کاهش یافته است.
    افزیش تخاصمات خانوادگی و خشونت نیز پیامد چند مسئله است: اول آن‏که در شیوه‏هی سنتی همسرگزینی، انتخاب همسر اغلب از طیفه یا محله انجام مى‏گرفت؛ در ین فرض اختلافات فرهنگی و اجتماعی بسیار کم بود؛ اما در شیوه‏هی جدید، تناسبات فرهنگی و اجتماعی کمتر ملاک گزینش قرار مى‏گیرد.
    دوم آن‏که نه خانواده به فرزندان خود مهارت‏هی ارتباطی را بری تشکیل خانواده مى‏آموزد و نه نهادهی رسمی آموزشی. تأکید بر حقوق و کم‏توجهی به اخلاق نیز به صف‏بندی و تخاصم در درون خانه منجر مى‏شود/
    کاهش پیوندهی خانوادگی در دهه‏هی اخیر، خانواده را بیش از گذشته تنها و در حل مشکلات خود ناتوان‏تر کرده است. غلبه فرهنگ فردگریی نیز بیش از هر چیز در حس استقلال‏طلبی و فرار از تعهدات ورود به سازمان طیفه مؤثر بوده است. همین فرهنگ، زمینه‏هی کم شدن حس تعاون اجتماعی و پیوندهی گروهی را فراهم کرده است؛ از سوی دیگر به نظر مى‏رسد سیاست‏هی حمیتی دولت از اقشار آسیب‏پذیر که بیشتر بر محور حمیت از فرد جریان یافته، نه بر محور حمیت از خانواده و بیشتر دولت مرکز بوده است تا خانواده محور، در مجموع نه تنها به کارآمدی خانواده منجر نشده، بلکه هم خانواده را در حل مشکلات خود ناتوان‏تر کرده و هم نسلی را پرورده که بری حل مشکلات مختلف زندگی از جمله اشتغال و ازدواج چشم به مساعدت دولت دوخته است و توان ذاتی خود را به کار نمى‏گیرد/
    تضعیف جیگاه والدین که در تحقق آن نهادهی فرهنگی و تبلیغی بیش از دیگران مقصرند، علاوه بر کاهش نظارت کیفی آنان بر روند پرورش نسل جدید، به کاهش پیوند خانوادگی مى‏انجامد. ینها و دهها مسئله دیگر در مجموع، نشانگر افق‏هی تیره‏ی فراروی خانواده است که ینده آن را تیره و تار نشان مى‏دهد؛ در ین میان آنچه بیشتر خانواده را تهدید مى‏کند تهاجم رسانه‏ی غرب نیست؛ بلکه نظریه‏هی فلسفی علوم اجتماعی است که تحولات خانواده در دهه‏هی اخیر را قهری و معلول جبر تکنولوژی یا سازمان اجتماعی قلمداد مى‏کند. ین بدان معناست که روند تحولات خانواده یک سویه و برگشت‏ناپذیر است و هیچ کس و نهادی نمى‏تواند و نبید در برابر آن یستادگی کند. پذیرش ین دیدگاه در کلیت خود با سیاست اسلام که اصول اخلاقی و جهت‏گیرى‏هی اصلی خود را ثابت مى‏داند و معادله دگرگون ساختن شریط و نظم موجود را بری تحقق اهداف مورد نظر دارد چگونه قابل جمع است؟82
    به جرئت مى‏توان گفت که مهم‏ترین مشکل ما در رویکرد به خانواده، بحران نظریه‏پردازی است. حل معضلات اساسی ما تنها در گرو یجاد حوزه مطالعات آکادمیک مباحث جنسیتی و خانواده براساس فکر دینی، تدوین نظریه دینی زن و خانواده، یجاد حوزه کارشناسی بومی، حول پرسش‏هی اساسی به منظور حل معضلات عینی جامعه اسلامی و حرکت در مسیر بالندگی است. در ین باره پرسش‏هی فراوانی پیش روی ماست که مبنیی، روشی و یا بنیی است:
    - یا متون وحیانی صرفاً ناظر به بیان تکالیف افراد مکلف‏اند یا آن‏که مى‏توان از آنها در تدوین نظریه‏ها، یجاد ساختارها و حل معضلات کلی نظام، از جمله در موضوع زن و خانواده نیز بهره گرفت؟ چنین فریندی چگونه تحقق مى‏یابد؟
    - خواستگاه آموزه‏هی اخلاقی، اصلاح افراد از طریق توصیه‏هی فردی است یا آن‏که مى‏توان اخلاق را در متن سیاست‏ها و برنامه‏هی کلان و ساختارسازى‏ها جریان داد؟ به عبارت دیگر ساختارها، سیاست‏ها و برنامه‏هی کلان چگونه حیات اخلاقی فرد در خانواده را تهدید مى‏کنند و چگونه مى‏توان ساختارها و سیاست‏ها را مجریی بری جریان یافتن اخلاق حسنه قرار داد؟
    - چه علومی در مطالعات آکادمیک خانواده سهیم‏اند، سهم هر یک چیست، انتظار چه پاسخ‏هیی را از هر یک از ین علوم داریم و چه اصول حاکمی آنها را با هم هماهنگ مى‏سازد؟
    - مسئولیت‏هی جدید، ظرفیت‏هی نو، مشکلات جدید و ابزارهی نوینی که عصر جدید پیش روی زن و خانواده نهاده است چیست؟
    - چگونه مى‏توان پیامدهی منفی جهانى‏سازی را بر زنان و خانواده کم کرد؛ شریط و ظرفیت‏هی جدید را در خدمت کاریی خانواده و کارآمدی زن به کار گرفت و زن و خانواده را به عنصری فعال در تحولات جهانی تبدیل نمود؟ - جریانات فرهنگی در کشور چگونه بید مدیریت شوند تا در خدمت منافع خانواده قرار گیرند؟
    - مکانیزم حمیت از زن در خانواده با حفظ اقتدار و کارآمدی خانواده، چیست؟
    - سیاست‏هی دولتی چگونه ماهیتی ضدخانواده یا خانواده‏محور مى‏یابد؟ بری مثال سیاست دولت رفاهی سوئد در تأسیس مهدکودک‏هی ریگان، به کاهش انگیزه مادری منجر شده است و سیاست مالیاتی ین دولت همگان را - چه مرد و چه زن - به اشتغال فرا مى‏خواند و حمیت‏هی مالی دولتی از افراد حتی بچه‏ها به افزیش انگیزه طلاق منجر شده است/
    - کارآمدی هرچه بیشتر خانواده چه منافعی بری دولت‏ها به ارمغان خواهد آورد و چگونه در خدمت انسجام و همیاری ملی، یجاد روحیه احسان و نوع‏دوستی، تحمل و مدارا و حفظ ارزش‏هی جمعی قرار مى‏گیرد؟
    - الگوی مشارکت اجتماعی زنان با محوریت خانواده چه مختصاتی دارد؟
    - زیرساخت‏هی مشارکت اجتماعی زنان بید چگونه باشد تا حیات خانوادگی کم‏ترین آسیب را متحمل شود؟
    - بری تداوم و روزآمدی نقش‏هی جنسیتی، به‏ویژه در خانواده، چه بید کرد؟
    - سیاست‏هی رسانه‏ی نظام بری آن‏که در خدمت تقویت خانواده قرار گیرد بید حاکمیت چه اموری را بپذیرد؟
    - چگونه مى‏توان نظام آموزشی را در محتوی دروس، چه در ارائه مباحث کمک آموزشی، چه در سیستم مشاوره و امداد، چه در ارتباط میان خانه و مدرسه، چه در رشته‏بندى‏هی تحصیلی، چه در انعطاف‏پذیری نظام آموزشی و.... در خدمت حمیت از خانواده قرار داد؟
    - سیاست‏هی تشویقی نظام اسلامی بری تشکیل خانواده و پذیرش تعهدات ناشی از آن چیست؟
    - چگونه مى‏توان پیامدهی طلاق را به گونه‏ی کاهش داد که به افزیش تمیل به طلاق منجر نشود؟
    - چگونه سیاست‏هی فرهنگی و اقتصادی به افزیش نیاز به درآمد بیشتر بری تأمین خانواده، افزیش ساعات اشتغال و کاهش حضور فعال والدین در خانواده منجر شده است و چگونه مى‏توان ین روند را به نفع مصلحت خانواده اصلاح نمود؟
    - باتوجه به آن‏که پیوندهی خانوادگی معلول احساس نیازهیی است که زوجین را به هم پیوند مى‏دهد و با توجه به آن‏که پیشرفت‏هی تکنولوژی و تحولات اجتماعی و اقتصادی به کاهش نیازهی زوجین نسبت به یکدیگر منجر شده است، چگونه مى‏توان زمینه‏هیی بری تقویت پیوندهی خانوادگی در عصر جدید باز جست؟
    - نظریه دینی اقتدار و کنترل اقتدار در خانواده چیست و بدین منظور چه سیاستی تبیین شده است؟
    - نظریه و راهبرد اسلام در کنترل خشونت‏هی خانوادگی و تضمین امنیت اجتماعی زنان چیست؟
    - مشکلات نهاد مشاوره بری حضور فعال در حل معضلات خانوادگی چیست؟ ین مشکل تا چه حد ناشی از ضعف علمی مشاوران، تا چه حد ناشی از عدم توانیی مراجعان بری تأمین هزینه‏هی مشاوره، تا چه حد ناشی از ضعف فرهنگ مشاوره‏پذیری و تا چه حد ناشی از ضعف بنیان‏هی تئوریک علم مشاوره است؟

    خاتمه

    حل مشکلات زن و خانواده مسلمان تنها در پرتو تلاش علمی اندیشمندان و یا مبنا قراردادن کتاب آسمانی و سیره نبوی امکان‏پذیر است؛ اما مراجعه به متون مقدس، ین بار، نه به معنی توقف بر فقه منصوص و یا اکتفا به احکام شرعی است که توسط فقهی عظام استنباط مى‏شود، بلکه لازم است با عبور از ین مرحله، در عین پذیرش آن، به فضی نظریه‏پردازی علمی قابل استناد به وحی پی نهیم و پیه‏هی محکمی بری سیاستگذاری و برنامه‏ریزی کلان مبتنی بر انگاره‏هی اسلامی بنا کنیم. ین حرکت ارزشمند گرچه از پرسش‏گری و نقد انگاره‏هی موجود آغاز مى‏شود؛ اما مى‏تواند نگاه جامعه علمی را به سمت نگرشی نوین معطوف نمید؛ نگرشی که هم زمان کارآمدی و حجیت را در دستور کار قرار مى‏دهد وین بار، با رویکردی خانواده‏گرا، هم به حل معضلات اجتماعی مى‏اندیشد و هم داعیه دفاع از زنان را در سر دارد. تنها با چنین رویکردی است که مى‏توان به اصلاح جامعه و حل مشکلات زنان امیدوار بود/
    والسلام

    پی نوشت ها:

    1- ایران دخت؛ ش 32 (تیر 85)، ص 4/
    2-استنلی کرتز؛ »پیان ازدواج در اسکاندیناوی«؛ ترجمه مریم رفیعی؛ حورأ. نیز ر.ک به: »ازدواج در اسکاندیناوی در حال مرگ است«؛ کیهان، 85/4/19، ص 15/
    3-البته ین سخن به معنی انکار تأثیرگذاری زمان و مکان در تغییر مصادیق نیست. تبدّل عناوین با تحقق شریط آن از مباحث پذیرفته شده در علم فقه است/
    4-نحل: 97، نسأ: 124، غافر: 40، آل عمران: 195/
    5-توبه: 71 و 72/
    6-احزاب: 34/
    7-نور: 23 و احزاب: 58/
    8- محمد: 19/
    9- احزاب: 73
    10-کنزالعمال: ح 4531/
    11-وسائل‏الشیعه؛ ح 27306، 27314 و نهج‏الفصاحه؛ ح 2481/
    12-تکویر: 8. و نیز ر.ک به: جعفر سبحانی، فروغ ابدیت؛ ج 1، ص 48/
    13-نهج‏الفصاحه؛ ح 1477، 1520، 1728/
    14-ممتحنه: 10/
    15-بحارالانوار؛ ج 4، ص 162، ح 4.
    16-ر.ک: علامه امینی، فاطمْالزهرا(س)، ص 94/
    17-آل‏عمران: 42 - 47/
    18-آل‏عمران: 61/
    19-احزاب: 33/
    20-لیلا اسدی؛ »بررسی نفقه زوجه و أقارب در حقوق انگلستان«؛ فصلنامه ندی صادق، ش 24، صص 6-9. نیز ر.ک به: سعید محسنی؛ »نفقه زوجه در حقوق یران با مطالعه تطبیقی در حقوق فرانسه« پیان‏نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق(ع)/
    21-سند چهارمین کنفرانس جهانی زن؛ کار پیه عملی و اعلامیه پکن/
    22-وسائل‏الشیعه؛ ح 25341/
    23- الکافی؛ ج 5، ص 507 و نیز ر.ک به: بحارالانوار؛ ج 77، ح 191 و نهج‏الفصاحه؛ ح 2892/
    24- وسائل‏الشیعه؛ ح 24979 و 24954/
    25 -مستدرک‏الوسائل؛ ح 17933/
    26 -وسائل‏الشیعه؛ ح 27557/
    27 -نهج‏الفصاحه؛ ح 1519/
    28 -وسائل‏الشیعه؛ ح 21720/
    29 -وسائل‏الشیعه؛ ح 27628 و 27377 و نهج‏الفصاحه؛ ح 1393/
    30 -نهج‏الفصاحه؛ ح 2617، 3137 و 3047/
    31 -وسائل‏الشیعه؛ ح 24942، و نهج‏الفصاحه؛ ح 2615، 2237، 1535 و 2094/
    32 -نسأ: 34/
    33 -بقره: 83، 180 و 215، نسأ: 36، انعام: 151، اسرأ: 23، لقمان: 14 نیز رک به: مستدرک‏الوسائل؛ ح 18018 و وسائل الشیعه؛ ح 27665/
    34 -وسائل‏الشیعه؛ ح 27705، 27607، 27672، و 27673/
    35 -مستدرک‏الوسائل؛ ح 17908/
    36 -مستدرک الوسائل؛ ح 8119 و نهج‏الفصاحه؛ ح 2625/
    37 -نسأ: 19
    38 -نهج‏الفصاحه؛ ح 2417 و الکافی؛ ج 5، ص 67، و نیز وسائل‏الشیعه؛ ح 27814 و 27601/
    39 -وسائل‏الشیعه؛ ح 25300 و نهج‏الفصاحه؛ ح 881/
    40 -وسائل‏الشیعه؛ ح 25457/
    41 -ماوئل کاستلز؛ عصر اطلاعات؛ ج 2، ص 180/
    42 -وسائل‏الشیعه؛ ح 24901/
    43 -همان؛ ح 24902 و 24914/
    44 -همان؛ ح 24915، 25318/
    45 -بقره: 268/
    46 -وسائل‏الشیعه؛ ح 24984، 24983 و 24986/
    47 -همان؛ ح 24996 و نهج‏الفصاحه؛ ح 782/
    48 -نسأ: 34/
    49 -بحارالانوار؛ ج 77، ص 355 وسائل‏الشیعه، ح 27814/
    50 -تهذیب‏الاحکام؛ ح 1597/
    51 -مستدرک‏الوسائل؛ ح 9959 و 3057/
    52 -نهج‏الفصاحه؛ ح 2778 و وسائل‏الشیعه، ح 25315 و 25354/
    53 -وسائل‏الشیعه؛ ح 28597 نهج‏الفصاحه؛ ح 226، بحارالانوار؛ ج 76، ص 334، ح 1/
    54 -وسائل‏الشیعه؛ ح 28598 نهج‏الفصاحه؛ ح 1389، 75 و 1390/
    55 -وسائل‏الشیعه؛ ح 25463 و 24957/
    56 -نهج‏الفصاحه؛ ح 28، ح 2628 و وسائل‏الشیعه؛ ح 25323/
    57 -وسائل‏الشیعه؛ ح 27874/
    58 -نسأ: 35/
    59 -وسائل‏الشیعه؛ ح 27879 و 28598/
    60 -وسائل‏الشیعه؛ ح 28598/
    61 -مستدرک‏الوسائل؛ ح 15110/
    62 -نهج‏الفصاحه؛ ح 2165 و 621 و وسائل‏الشیعه؛ ح 24930/
    63 -وسائل‏الشیعه؛ ح 25073، 25074 و 25078/
    64 -وسائل‏الشیعه؛ ح 27774 و نهج‏الفصاحه؛ ح 2630/
    65 -بحارالانوار؛ ج 74، ص 389، ح 2/
    66 -بقره: 27، رعد: 27، نهج‏الفصاحه؛ ح 1690، مستدرک‏الوسائل؛ ح 10365/
    67 -مستدرک‏الوسائل؛ ح 17908 و 8119/
    68 -وسائل‏الشیعه؛ ح 27814 و 27808/
    69 -وسائل‏الشیعه؛ ج 25019، نهج‏الفصاحه؛ ح 1096/
    70 -وسائل‏الشیعه؛ ح 27375 و 37379/
    71 -وسائل‏الشیعه؛ ح 27544 و 27623؛ نهج‏الفصاحه، ح 1108/
    72 -همان؛ ح 27627/
    73 -وسائل‏الشیعه؛ ح 25405، 25408، 25410، 25418، 25154 و 2553/
    74 -وسائل‏الشیعه، ح 27581/
    75 -وسائل‏الشیعه؛ ح 25233/
    76 -نهج‏الفصاحه؛ ح 1393/
    77 -وسائل‏الشیعه؛ ح 27623/
    78 ا-لکافی؛ ج 6، ص 47/
    79 -وسائل‏الشیعه؛ ح 25159، 25158، 25157، 25164، 25161 و 25354/
    80 -وسائل‏الشیعه؛ ح 25181 و 25187/
    81 -نهج‏الفصاحه؛ ح 478، 2045 و 1519 و وسائل‏الشیعه؛ ح 25418، 25310 و 25288.
    82 -انتقاد از کلیت جبر سازمانی و تکنولوژیک البته نبید به معنی نادیده گرفتن تأثیرات قهری گذار از شریط سابق به شریط جدید تلقی شود؛ بنابرین مى‏توان تأثیرات شهرنشیتی، مدرنیسم و تکنولوژى‏هی جدید را پذیرفت؛ اما پرسش اصلی در دو ناحیه است: اول آن‏که ین تأثیرات جزئى‏اند یا در تمام عرصه‏هی حیات و به طور حداکثری و دوم آن‏که ین تأثیرات از نوع مقتضی (زمینه‏ساز) است یا علّت تامه/

    کتابنامه
    . الطوسی، محمدبن الحسن؛ تهذیب‏الاحکام؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه،1364/
    . مجمع اسلامی بانوان؛ یران دخت (ماهنامه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی)؛ ش 32، تیرماه 1385/
    . استنلی کرنر؛ »پیان ازدواج در اسکاندیناوی«؛ ترجمه مریم رفیعی، حورأ(ماهنامه علمی فرهنگی و اجتماعی زنان)، ش 19/
    . »ازدواج در اسکاندیناوی در حال مرگ است«؛ کیهان، 85/4/19، ص 15/
    . ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ترجمه ابوالقاسم طاهری؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چ 4، 1373/
    . الحرالعاملی، محمدبن الحسن؛ وسائل‏الشیعه الی تحصیل مسائل‏الشریعه؛ قم: موسسْ آل‏البیت(ع) لاحیأالتراث، 1374/
    . پیدار، ابوالقاسم؛ نهج‏الفصاحه؛ مجموع کلمات قصار حضرت رسول اکرم(ص)؛ تهران: جاویدان، 1376/
    . سبحانی، جعفر؛ فروغ ابدیت؛ قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1376/
    . اسدی، لیلا؛ »بررسی نفقه زوجه و اقارب در حقوق انگلستان«؛ ندی صادق، ش 24/
    . محسنی، سعید؛ نفقه زوجه در حقوق یران با مطالعه تطبیقی در حقوق فرانسه؛ پیان‏نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق(ع)/
    . کلینی، محمدبن یعقوب؛ الکافی؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1375/
    . مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ تهران: المکتبْ الاسلامیه، 1374/
    . تونى‏گرنت؛ زن بودن؛ ترجمه فروزان گنجى‏زاده؛ تهران: نشر ورجاوند، 1381/
    . آلن و بارباراپیز؛ آنچه زنان و مردان نمى‏دانند؛ ترجمه زهرا افتخاری؛ تهران: نسل نواندیش، 1383/
    . جان گری؛ زن، مرد، ارتباط؛ ترجمه مهدی قرچه داغی؛ تهران: انتشارات اوحدی، 1376/
    . دیوید سال؛ مرد توانا؛ ترجمه سعدی مرادی؛ تهران: نشر ورجاوند، 1384/
    . - ؛ سند چهارمین کنفرانس جهانی زن (کار پیه عمل) و اعلامیه پکن؛ مترجمان: علی آرین و علی میرسعید قاضی؛ تهران: دفتر امور زنان در نهاد ریاست جمهوری، 1375/
    . نوری، حسین؛ مستدرک‏الوسائل و مستنبط المسائل؛ بیروت: موسسْ آل‏البیت(ع) لاحیأ التراث، 1408/
    . مانوئل کاستلز؛ عصر اطلاعات؛ ترجمه حسن چاووشیان؛ تهران: طرح نو، 1382/
    . منجم، رؤیا؛ زن - مادر؛ تهران، مس، 1382/
    . امینی؛ فاطمْ الزهرا؛ تهران: انتشارات امیرکبیر، 1369/
    www.hawzahnews.com

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    تبيين گوشه‏هايى از مسئله حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    تبيين گوشه‏هايى از مسئله حجاب

    چكيده
    اين مقاله براى تبيين گوشه‏هايى از مسئله حجاب ضمن اشاره‏اى به پيشينه اين مسئله در ملل و نحل و ساير اديان، به سؤالاتى در خصوص فلسفه حجاب پاسخ داده است. مهم‏ترين محورهايى كه در اين مقاله به آن‏ها پرداخته شده عبارتند از: تأثير حجاب بر ايجاد امنيت، تحكيم خانواده، و جلوگيرى از فحشا. بنابراين، حجاب نه تنها موجب منزوى بودن زن نمى‏شود، بلكه حضور او را در جامعه راحت‏تر مى‏سازد.
     
    مقدّمه
    گوهر اسلام، سعادت و نجات آدمى است و باورهاى دينى و احكام اخلاقى و فقهى در راستاى اين غايت نازل شده‏اند. در حقيقت، هدف كليه آموزه‏هايى كه از سوى خالق حكيم صادر مى‏گردند چيزى جز پاسخ‏گويى به همه نيازهاى روحى و جسمى، مادى و معنوى، و فردى و اجتماعى انسان نيست. در نتيجه، احكام الهى مربوط به پوشش زن نيز با توجه به همين غايت و هدف صادر شده‏اند.مسئله حجاب از ديرباز مورد توجه و بحث و بررسى دانشمندان و روشن‏فكران، چه در شرق و غرب عالم و چه در داخل و چه خارج از كشور، بوده است. دامنه اين سخنان و گستره عقايد برخاسته از آن، چنان است كه گاه گروهى از اين انديشمندان در مقام تحليل و بررسى، تا آنجا پيش مى‏روند كه «حجاب» را شاخصى «محدود» كننده و عامل «تضييع» در زيست فردى و حضور اجتماعى زنان در جامعه اسلامى مى‏دانند و حتى از اين رهگذر، خواهان «منع» يا دست‏كم «اختيارى‏شدن» آن مى‏شوند و گاه گروهى ديگر، با دفاع نامناسب و ناآگاهانه خود، راه را بر محق جلوه دادن گروه نخستين هموار مى‏كنند.
    به راستى، «حجاب» چيست؟ آيا حجاب محدودكننده‏اى ذاتى در جامعه است؟ يا عاملى مصونيّت‏بخش است؟ آيا حجاب مخصوص دين اسلام است؟ يا در ملل و اقوام ديگر هم وجود داشته است؟
    اين مقاله به صورت تحليلى ـ پژوهشى قصد آن دارد تا در جهت پاسخ‏گويى به پرسش‏هايى اين‏چنين، همراه با بهره‏مندى از ديدى منصفانه و بهره‏گيرى از منابع و سرچشمه‏هاى اصيلِ مكتب اسلام، به مسئله «حجاب» در جامعه اسلامى و اقوام و ملل گذشته و فلسفه آن بنگرد تا از اين رهگذر، به چشم‏اندازى درباره وضعيت اجراى اين دستور استوار و ارزش مستحكم در جامعه امروزين اسلامى ايران دست يابد.
    واكاوى حجاب در اسلام
    «حجاب»، اين واژه عربى، در نگاهى به معناى پوشيدن، پوشش، پرده و حاجب است كه البته در اين ميان، معناى «پرده» بيشترين كاربرد را دارد و همين امر موجب شده است كه عده زيادى گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود.
    انديشمند شهيد مرتضى مطهّرى در اين‏باره مى‏فرمايد: «پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمايى نپردازد. آيات مربوطه همين معنا را ذكر مى‏كند و فتواى فقها هم مؤيّد همين مطلب است. حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنّت، مى‏توان به دست آورد. در آيات مربوطه، لغت «حجاب» به كار نرفته است. آياتى كه در اين‏باره هست، چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب، حدود پوشش و تماس‏هاى زن و مرد را ذكر كرده است، بدون آنكه كلمه «حجاب» را به كار برده باشد.»[1]
    با توجه به چنين سخنانى، فهرست‏وار همراه با بيانى كوتاه و سخنى مجمل، به توصيف و تبيين «حجاب اسلامى» يا «پوشش اسلامى» درقالب گزاره‏هاى ذيل مى‏پردازيم:
    حجاب و فلسفه آن
    اگر به انسان و ساختار وجودى او، چه از لحاظ جسمى و چه از نگاه روحى، بنگريم و از اين رهگذر، نظرى به انگيزه‏هاى نهفته و اميال گوناگون خفته در سرشت و خميرمايه وجودى او، كه «فطرت» ناميده مى‏شوند، بيندازيم، به راحتى درمى‏يابيم كه از جمله نيرومندترين، بزرگ‏ترين و برترين نيروهاى موجود در او، غريزه «جنسى» است؛ ميلى نيرومند كه اگر در مسير صحيح و راه درست خويش هدايت نشود، به سهولت سرچشمه گناهان بزرگ و معاصى نابخشودنى مى‏گردد و پيامدى جز تبديل زندگى پرنشاط و پوياى انسانى به زندگى سراسر فلاكت و تباهى چيزى در پى ندارد.
    انديشمندان و روشن‏فكران با توجه به چنين نكته‏اى، سعى در چاره‏جويى بنيادين در رويارويى با اين غريزه و ميل فطرى داشته و در اين راه، نظريه‏هاى متفاوتى ارائه كرده‏اند. گروهى همچون مانى، بودا و تولستوى گفته‏اند: اين ميل نهفته و غريزه ذاتى را بكلى بايد از بين برد تا انسان و جامعه انسانى از آسيب‏هاى آن در امان باشند و گروهى ديگر همچون فرويد عكس اين مطلب را بيان نموده‏اند.
    در كشاكش ميان اين دو نظر، كه يكى جانب افراط مى‏پيمايد و ديگرى جانب تفريط، مكتبى زندگى‏آفرين همچون اسلام، كه همواره از جايگاه اعتدال و گريز از افراط و تفريط سخن مى‏گويد، راه‏كارى ميانه و معتدل ارائه كرده است؛ راه‏كارى كه به رغم گذشت چهارده قرن از پيدايش آن، هنوز بوى تازگى از آن برمى‏خيزد. اسلام ميل جنسى را به رسميت مى‏شناسد و حتى آن را پليد نيز نمى‏داند، به شرط آنكه به درستى و با شيوه‏اى مناسب در مسير انسان‏ساز خويش به حركت درآيد.
    راه‏كار مكتب اسلام در چنين انديشه‏اى و در مقام عمل به آن، به طور كلى، در دو راهبرد ذيل خلاصه مى‏شود:
    الف. راهبردهاى كوتاه‏مدت و ميان‏مدت همچون ازدواج سهل و آسان در جامعه و ترويج فرهنگ آن در ميان اقشار گوناگون، به ويژه جوانان.
    ب. راهبردهاى بلندمدت و اساسى همچون از بين بردن زمينه‏هاى به كارگيرى ناسالم اين ميل در جامعه برپايه دستورات و ارزش‏هايى مانند: حجاب، عفاف، خويشتن‏دارى و پرهيز از اختلاط زنان و مردان.
    اين دو راهبرد كه برگرفته از دستورات صريح و فرمان‏هاى روشن پروردگار در قرآن و كلام الهى‏اند، ما را در بيان فلسفه وجودى و وجوبى حجاب و پوشش، با نكاتى همچون نكات ذيل مواجه مى‏سازند:
    1. «امنيت» به تمام معناى آن از جمله مسائلى است كه در انديشه اسلامى به آن توجه كافى شده است. «برهنگى» به معناى عدم پوشش و ناپوشيدگى در جامعه يا تضعيف و كم‏توجهى به آن، پيامدهايى ناگوار همچون آرايش، خودآرايى، و عشوه‏گرى به همراه دارد و مردان، به ويژه جوانان، را در معرض تحريك دايم عصبى و ايجاد التهاب و هيجان دروغين زودگذر قرار مى‏دهد. اين بار هيجان و التهاب آن چنان است كه گاه فرد را به بيمارى روانى مبتلا مى‏كند و از اين‏رو، او را به اعمالى وامى‏دارد كه سرچشمه بسيارى از مفاسد و معاصى ديگر مى‏شود؛ آن‏چنان كه برخى از دانشمندان با توجه به چنين نكته‏اى بر اين اعتقادند كه «هيچ حادثه مهمى را پيدا نمى‏كنيد، مگر آنكه پاى زنى در ميان است.»
    2. نگاهى گذرا به تلاش خانواده‏ها در جوامع گوناگون و گذرى آمارى بر دلايل بيشتر «طلاق»ها، اين پديده شوم، نكته‏اى مسلّم را به خودنمايى وامى‏دارد: درهم شكستن حريم خانواده و برهنگى روزافزون در جامعه انسانى، جدايى و از هم‏گسيختگى خانواده‏ها و در پى آن، پديده‏اى تلخ و جانسوز همچون «فرزندان طلاق» را در پى مى‏آورد؛ زيرا در بازار آزاد برهنگى، زنان به صورت «كالاى مشترك»، دست كم در مراحل غيرآميزش جنسى به شمار مى‏آيند و ديگر پيوند زناشويى قداست و پاكى خاص خويش را در ميان دو نفر، كه به يكديگر تعلّق خاطر دارند، ندارد؛ چرا كه هر روز مردى در دام زنى ديگر و زنى در دام مردى ديگر فرو مى‏افتد و كانون زندگى او را سست مى‏گرداند.
    3. بسط و گسترش دامنه فحشا در جامعه و افزايش شمار فرزندان نامشروع از ديگر دلايل فلسفه «وجوبى» حجاب است. نگاهى كوتاه به آمار تولّد فرزندان نامشروع در كشور ايالات متحده آمريكا (سال 1999 ميلادى) نشانگر آن است كه بسيارى از فرزندان تازه تولّد يافته نامشروع هستند. اگر صادقانه و با انصاف به شكل‏گيرى چنين روندى نظر اندازيم، مشاهده مى‏كنيم كه از جمله بسترسازهاى اساسى در وقوع چنين فرايندى، «برهنگى» و روابط بى‏حدّ و حصر ميان زنان و مردان است.
    4. هنگامى كه برهنگى زن در جامعه به ارزش تبديل شود، پيامد طبيعى آن افزايش روزافزون آرايش و خودنمايى او در جامعه است.
    در چنين جامعه‏اى، زن ديگر از راه علم و آگاهى و دانايى، ارزش نمى‏يابد، بلكه همچون عروسكى از راه جاذبه جنسى افزون‏تر به وسيله كسب درآمد گروهى آلوده و فريب‏كار و ديو صفت تبديل مى‏شود و كار به جايى مى‏رسد كه اين اصل در جامعه پاى مى‏گيرد كه «هر چه جاذبه جنسى افزون‏تر، ارزش شخصيتى بيشتر!»
    حجاب و پاسخ به شبهات
    مخالفان پديده حجاب پرسش‏هايى مطرح مى‏نمايند؛ همچون مسائل ذيل:
    1. با توجه به اينكه نيمى از جمعيت جامعه را زنان تشكيل مى‏دهند، آيا حجاب سبب انزواى اين گروه بزرگ و سبب عقب‏افتادگى اين گروه فعّال و در نهايت، تبديل آنان به نيرويى سربار و مصرف‏كننده در جامعه نمى‏شود؟
    در پاسخ به اين پرسش، بايد گفت: حجاب و پوشش هيچ‏گاه زن را در جامعه منزوى نمى‏سازد؛ زيرا حضور امروزين او در جايگاه‏هاى گوناگون، نادرستى اين سخن را به اثبات مى‏رساند.
    2. حجاب دست و پاگير است و زن را از فعاليت سازنده بازمى‏دارد.
    اولاً، اين پرسش زمانى درست است كه منظور از «حجاب» چادر باشد، ولى اگر حجاب به معناى پوشش باشد، كه چادر هم نوعى پوشش است، چنين اشكالى پيش نمى‏آيد؛ زيرا اگر به مناطق گوناگون كشورمان بنگريم، غالب زنان روستايى در شاليزارها و ديگر عرصه‏هاى كشاورزى، فعاليت‏هاى خود را با حفظ حجاب، انجام مى‏دهند و جالب آنكه حتى اين كار را در بسيارى اوقات، بهتر و برتر از مردان به انجام مى‏رسانند.
    ثانيا، اگر بپذيريم منظور از حجاب «چادر» است و يا اصلاً حجاب زحمت دارد، چون اين اصل براى سلامت و رشد جامعه مفيد است، بايد آن را تحمّل كرد؛ زيرا مگر دانش‏اندوزى زحمت ندارد؟ مگر راست‏گويى و ديگر ارزش‏هاى اخلاقى برخى از آزادى‏ها را سلب نمى‏كنند؟
    3. حجاب طبع حريص مردان را بيشتر تحريك مى‏كند و حرص آنان را شعله‏ورتر مى‏سازد. آيا اين شيوه كارآمد است؟
    انسان به چيزى حرص مى‏ورزد كه هم از آن منع و هم به سوى آن تحريك شود، اما حجاب و پوشش زن در جامعه چنين نيست، بلكه حجاب از نگاه اسلام، تنها به منزله پوششى است كه زن را در برابر تيرهاى سهمگين نگاه مرد، كه زهر گناه را با خود به همراه دارند، حفظ مى‏كند و به او مصونيت مى‏بخشد.
    4. دليل معقول و منطقى براى حجاب زنان چيست؟
    شهيد مطهّرى رحمه‏الله مى‏فرمايد: «به عقيده ما، ريشه پديد آمدن حريم و حايل ميان زن و مرد را در ميل به رياضت، يا ميل مرد به استثمار زن يا حسادت مرد، يا عدم امنيت اجتماعى براى زن يا عادت زنانگى نبايد جست و لااقل، كمتر در اينجا جست‏وجو كرد. به طور كلى، بحثى است درباره ريشه اخلاق جنسى زن از قبيل حيا و عفاف و از آن جمله است: تمايل به ستر و پوشش خود از مرد. در اينجا، نظرياتى ابراز شده است با دقيق‏ترين آن‏ها اين است كه حيا و عفاف و ستر و پوشش تدبيرى است كه خود زن با يك الهام براى گران‏بها كردن خود و حفظ موقعيت خود در برابر مرد به كار برده است. زن با هوش فطرى و با يك حسّ مخصوص به خود دريافته است كه از نظر جسمى، نمى‏تواند با مرد برابرى كند و اگر بخواهد در ميدان زندگى با مرد پنجه نرم كند، از عهده زور بازوى مرد برنمى‏آيد و از طرف ديگر، نقطه ضف مرد را در همان نيازى يافته است كه خلقت در وجود مرد نهاده است كه او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقيّت و مطلوبيّت قرار داده است ... وقتى كه زن مقام و موقع خود را در برابر مرد يافت و نقطه ضعف خود دانست، همان‏طور كه متوسّل به زيور و خودآرايى و تجمّل شد كه از آن راه قلب مرد را تصاحب كند، توسّل به دور نگه‏داشتن خود از دسترس مرد نيز جست و دانست كه نبايد خود را رايگان در اختيار گذارد، بلكه بايست آتش عشق و طلب او را تيزتر كند.»[2]
    5. آيا حجاب اختصاصى به دين اسلام دارد يا در ملل و اقوام گذشته هم وجود داشته است؟
    قرآن در سوره اعراف، آيه 20 راجع به آدم و حوا مى‏فرمايد: وقتى شيطان آن دو را فريفت و آن دو از درخت ممنوعه خوردند و عورت‏هاى آن‏ها آشكار شد، آن‏ها با برگ‏هاى درختان عورت‏هاى خود را پوشانيدند. پس مسئله پوشش از اول آفرينش مطرح بوده؛ زيرا كتيبه‏ها، سكّه‏ها، تنديس‏ها، نقاشى‏ها، فرش‏ها، ظروف نقره‏اى و نقش‏هاى برجسته تاريخى حاكى از آن هستند كه انسان‏ها از روزى كه پا بر اين كره خاكى نهاده‏اند، پوشش را مراعات مى‏كرده‏اند. از كتاب مقدّس برمى‏آيد كه در عهد حضرت سليمان عليه‏السلام زنان علاوه بر پوشش بدن، روبند بر صورت مى‏انداختند.[3]و باز از قرآن استفاده مى‏شود كه در عهد حضرت سليمان عليه‏السلام حتى ملكه سبا، كه خورشيدپرست بود، پوشش كامل داشت؛ زيرا از آيات مربوط به داستان ملكه سبا چنين به دست مى‏آيد كه وقتى او وارد قصر حضرت سليمان عليه‏السلام شد و خواست به نزديك تخت او برود، چون حضرت سليمان عليه‏السلام دستور داده بود كاخ را از سنگى آبگينه فرش نمايند، بلقيس دامنش را بالا كشيد تا هنگام رد شدن خيس نشود. در زمان حضرت ابراهيم عليه‏السلام نيز حجاب رايج بود؛ نامزد اسحاق وقتى او را ديد، برقع بر صورت انداخت.[4] زنان ايرانى در دوره‏هاى گوناگون، از مادها، هخامنشيان، اشكانيان و سامانيان داراى پوشش بودند.
    طبق قراين و شواهد موجود در ايران باستان و در ميان يهود و احتمالاً در هند، حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده، به مراتب سخت‏تر بوده است.
    ويل دورانت درباره قوم يهود مى‏نويسد: «اگر زنى به نقض قانون يهود مى‏پرداخت؛ چنان‏كه ـ مثلاً ـ بى‏آنكه چيزى بر سر داشت به ميان مردم مى‏رفت و يا در شارع عام نخ مى‏رشت يا ميان مردم مى‏رفت و با هر سنخى از مردم درد دل مى‏كرد يا صدايش آن‏قدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلّم مى‏نمود همسايگانش مى‏توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.»[5]
    در زمان زرتشت، زنان منزلتى عالى داشتند و با كمال آزادى و با روى گشاده در ميان مردم و جامعه رفت و آمد مى‏كردند. اما پس از داريوش، مقام زن، بخصوص در طبقه ثروتمند، تنزّل پيدا كرد. زنان فقير ، چون براى كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند، آزادى خود را حفظ كردند ، ولى در مورد زنان ديگر، گوشه‏نشينى زمان حيض ، كه برايشان واجب بود، به تدريج امتداد پيدا كرد و سراسر زندگى اجتماعى آن‏ها را فراگرفت. زنان طبقه بالاى اجتماع جرئت آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوشدار، از خانه بيرون بيايند و حق نداشتند حتى پدران و برادران خود را ببينند؛ زيرا پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده مى‏شدند. به همين دليل، در نقش‏هايى كه از ايران باستان بر جاى مانده، هيچ صورت و شمايل زنى ديده نمى‏شود.

    پی نوشت

    [1]. مرتضى مطهّرى، مسئله حجاب، چ 43، صدرا، 1375، ص 28.
    [2]. مرتضى مطهرى، پيشين، ص 69 ـ 70.
    [3]. كتاب مقدّس (عهد عتيق و عهد جديد) و ترجمه فاضل خان همدانى، وليام گلن و هنرى، كتاب سرود سليمان، تهران، اساطير، 1380، فصل پنجم، سفر نشيد الاناشيد، ب 5، ص 1003، آيه 8.
    [4]. همان، سفر تكوين، باب 24، آيه 66.
    [5]. ويل دورانت، تاريخ تمدّن، ترجمه ابوالقاسم ظاهرى، انتشارات فرانكلين و اقبال، كتاب چهارم، «عصر ايمان»، بخش سوم، «عصر عظمت».

    مجلات ،بانوان شيعه،شماره 3

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    حجاب، ارزش است يا روش

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب، ارزش است يا روش

    كساني‌ كوشيده‌اند از طريق‌ فاصله‌ انداختن‌ ميان‌ ارزشها با روش‌ تحقق‌ عيني‌ آنها، ميان‌ حجاب‌ با عفاف، تفكيك‌ نموده‌ و حجاب‌ را غير ضروري‌ مي‌خوانند و حفظ‌ عفت‌ را بدون‌ حجاب‌ نيز ممكن‌ مي‌دانند. اينك‌ ما اين‌ تلاش‌ را ارزيابي‌ مي‌كنيم:
     
    ‌تحليل‌ واژه:
    -1 معناي‌ لغوي: عفاف‌ با فتح‌ حرف‌ اول، از ريشه‌ "عفت" است‌ و راغب‌ اصفهاني‌ در مفردات(1) خود، عفت‌ را معني‌ مي‌كند:
    «العفة‌ حصول‌ حالةٍ‌ للنفس‌ تمتنع‌ بها عن‌ غلبة‌ الشهوة».
    (عفت، پديد آمدن‌ حالتي‌ براي‌ نفس‌ است‌ كه‌ به‌ وسيلة‌ آن‌ از فزون‌ خواهي‌ شهوت‌ جلوگيري‌ شود).
    طريحي‌ نيز در مجمع‌ البحرين(2) مي‌آورد:
    «عَفَّ‌ عن‌ الشيِء اي‌ امتنع‌ عنه‌ فهو عفيفٌ».
    (عفاف‌ از چيزي‌ ورزيد يعني‌ از آن‌ امتناع‌ ورزيد پس‌ او عفيف‌ است).
    و ابن‌ منظور در لسان‌العرب(3) مي‌نويسد:
    «اللفة: الكف‌ عما لا يحل‌ و لايجمل».
    (عفت: خويشتن‌ داري‌ از آنچه‌ حلال‌ و زيبا نيست).
    شرتوني‌ لبناني‌ نيز در اقرب‌ الموارد(4) مي‌نويسد:
    «عَفٍّ‌ الرجل: كَفَّ‌ عما لا يحل‌ و لا يجمل‌ قولاً‌ او فعلأ وامتنع».‌ ‌ (عفاف‌ ورزيد يعني‌ در گفتار و كردار از آنچه‌ حلال‌ نيست‌ دوري‌ جست‌ و خويشتن‌داري‌ نمود).
    پايه‌ عفاف، خويشتن‌داري‌ است‌ و ردپايي‌ از جنسيت‌ يا اختصاص‌ به‌ جنس‌ خاص‌ (زن) در معني‌ لغوي‌ عفاف، وجود ندارد.
    -2 معناي‌ عرفي: در ادب‌ پارسي، "عفاف" از نظر معنا و گويش، تفاوت‌ يافته‌ است.
    در لغت‌نامة‌ دهخدا(5) چنين‌ آمده‌ است:
    «عفاف: پارسايي‌ و پرهيزگاري، نهفتگي، پاكدامني، خويشتن‌ داري».
    دكتر معين‌ در فرهنگ‌ فارسي‌ معين(6) آورده‌ است:
    «عفاف: پارسايي، پرهيزگاري، پاكدامني، در تداول‌ غالباً‌ به‌ كسر اول‌ تلفظ‌ مي‌كنند.»
    بنابراين‌ در گويش‌ فارسي، عفاف‌ به‌ كسر اول‌ و به‌ معني‌ "پاكدامني" به‌ كار مي‌رود.
    -3 معناي‌ اصلاحي: در تفكر اسلامي، عفاف، واژه‌اي‌ با بار معنايي‌ خاص‌ برگرفته‌ از آيات‌ و روايات، و گونه‌اي‌ منش‌ است‌ همراه‌ با كُنِش‌ رفتاري‌ و گفتاري.
    عفاف‌ در قرآن: در قرآن‌ چهار بار از ريشة‌ عفاف، استفاده‌ شده‌ است:
    -1 سورة‌ بقره‌ - 273: «يحسبهم‌ الجاهل‌ اغنياًء من‌ التعفف»؛
    (نا آگاه‌ گمان‌ مي‌برد كه‌ اينان‌ توانگرند زيرا عفاف‌ مي‌ورزند). در اين‌ آيه، كنش‌ بزرگ‌ منشانه، عفاف‌ است، خويشتن‌داري، عزت‌ نفس‌ و امتناع‌ از دست‌ نياز دراز كردن.
    -2 سورة‌ نسأ - 6: دربارة‌ شناخت‌ زمان‌ رشد و بلوغ‌ يتيمان، به‌ سرپرستان‌ سفارش‌ مي‌كند كه‌ از دست‌ يازي‌ به‌ اموال‌ يتيمان‌ خودداري‌ كنند و عفاف‌ ورزند. اين‌ آيه‌ نيز خويشتن‌داري‌ را عفاف‌ را خوانده‌ است.
    -3 سورة‌ نور - 32: «وليتعفف‌ الذين‌ لا يجدون‌ نكاحاً‌ حتي‌ انعمهم‌ الله‌ من‌ فضله»؛ (و كساني‌ كه‌ اسباب‌ زناشويي‌ نمي‌يابند، پاكدامني‌ ورزند تا آنكه‌ خداوند از بخشش‌ خويش‌ توانگرشان‌ گرداند). در اين‌ آيه‌ خويشتن‌داري‌ (استعفاف) را به‌ رام‌ كردن‌ قوة‌ جنسي‌ اطلاق‌ فرموده‌ است.
    -4 سورة‌ نور - 60: «و القواعد من‌ النسأ اللا‌ تي‌ لا يرجون‌ نكاحأ فليس‌ عليهن‌ جناحُ‌ ان‌ يضعن‌ ثيابهن‌ غير متبرجات‌ بزينةٍ‌ و ان‌ يستعففنَ‌ خيرٌ‌ لهن‌ والله‌ سميعٌ‌ عليمٌ.»؛ (و زنان‌ يائسه‌اي‌ كه‌ اميد زناشويي‌ ندارند، گناهي‌ نيست‌ كه‌ جامه‌ها (چادرها)يشان‌ را فروگذارند به‌ شرط‌ آنكه‌ زينت‌ نمايي‌ نكنند و اگر پاكدامني‌ بورزند (و چادر را فرو نگذارند) بهتر است‌ و خداوند، شنواي‌ داناست(7)».
    در زبان‌ پارسي، از خويشتن‌داري‌ در امور جنسي‌ و شره‌ نبودن، به‌ پاكدامني‌ تعبير مي‌كنند كه‌ بخشي‌ از گسترة‌ معنايي‌ "عفاف" است‌ زيرا عفاف، مطلق‌ خويشتن‌داري‌ را گويند همان‌گونه‌ كه‌ در آيات‌ ياد شده، از خويشتن‌داري‌ در امور اقتصادي‌ و مالي‌ نيز با كلمة‌ استعفاف‌ و تعفف، ياد شده‌ است.
    اينك‌ آيا مي‌توان‌ گفت: عفاف، صرفاً‌ همان‌ حالت‌ دروني‌ و نفساني‌ است‌ و به‌ بروز خارجي‌ و اجتماعي‌ آن‌ حالت‌ نفساني، ربطي‌ ندارد؟! از منظر قرآن، چنين‌ نيست‌ بلكه‌ به‌ دليل‌ اهميت‌ نحوة‌ بروز عفاف، اين‌ واژه، به‌ «ظهور خويشتن‌داري» نظر دارد. در آية‌ نخست، حالت‌ رفتاري‌ مسلمان‌ فقير را به‌ نمايش‌ مي‌گذارد كه‌ چگونه‌ خود را بي‌نياز جلوه‌ مي‌دادند، با رفتاري‌ عفيفانه‌ و بزرگ‌ منشانه.
    در آية‌ دوم، دست‌ يازي‌ به‌ اموال‌ يتيمان‌ را غير عفيفانه، معرفي‌ مي‌كند. در سومين‌ آيه، خويشتن‌داري‌ و مراقبت‌ از فرو رفتن‌ در شهوات‌ جنسي‌ را استعفاف‌ مي‌داند و آية‌ چهارم، زنان‌ سالخورده‌ را سفارش‌ مي‌كند كه‌ عفاف‌ ورزند و چادر از سر فرو نگذارند، يعني‌ عفاف‌ را برابر با «حجاب» گرفته‌ است. بنابراين‌ عفاف‌ از منظر تفكر اسلامي، هم‌ روية‌ دروني‌ دارد كه‌ حالتي‌ نفساني‌ جهت‌ كنترل‌ و جهت‌دهي‌ به‌ شهوت‌ (كشش‌ و اشتياق) است‌ و هم‌ رويه‌اي‌ بيروني‌ كه‌ نشانه‌هايش‌ در رفتار و گفتار هويدا مي‌شود تا حالت‌ درون‌ را به‌ نمايش‌ گذارد. در روايات‌ اسلامي‌ نيز "عفاف" به‌ معني‌ "خويشتن‌داري" است‌ كه‌ در كردار و گفتار آشكار باشد.
    مرحوم‌ شيخ‌ عباس‌ قمي‌ در سفينه‌ البحار(8)آورده‌ است:
    «و يطلق‌ في‌ الاخبار غالباً‌ علي‌ عفة‌ الفرج‌ و البطن‌ و كفها عن‌ مشتهياتهما المحرمه».‌ ‌ (در روايات، عفاف، بيشتر به‌ معني‌ خويشتن‌داري‌ نسبت‌ به‌ شكم‌ و شهوت‌ به‌ كار مي‌رود، و بازداشتن‌ ايندو از فزون‌ خواهي‌ حرام).
    علي(ع) مي‌فرمايند:
    «العفاف‌ زهادة»(9)؛ (عفاف‌ زهد ورزي‌ و خويشتن‌داري‌ است).
    و «العفة‌ تضعف‌ الشهوة»(10)؛ (خويشتن‌داري‌ شهوت‌ را ناتوان‌ مي‌سازد).
    رابطة‌ "عفت" با "شهوت": در روايات‌ و آيات، ميان‌ «شهوت‌پرستي» و «عفت»، تقابل‌ جد‌ي‌ برقرار شده‌ و به‌ دينداران، آموزش‌ داده‌ مي‌شود كه‌ شهوت‌پرستان، عفيف‌ نيستند ولي‌ به‌ نظر مي‌رسد كه‌ معمولاً‌ تنها بخشي‌ از گسترة‌ معنايي‌ شهوت‌پرستي، مورد نظر برخي‌ دينداران‌ واقع‌ شده‌ است.
    معناي‌ لغوي‌ "شهوت": راغب‌ در مفردات(11) مي‌نويسد:
    «اصل‌ الشهوه‌ نزوعُ‌ النفس‌ الي‌ ما تريده‌ و ذلك‌ في‌ الدنيا ضربان، صادقة‌ و كاذبة. فالصادقة‌ ما يختل‌ البدن‌ من‌ دونه‌ كشهوة‌ الطعام‌ عند الجوع‌ و الكاذبة‌ ما لا يختل‌ من‌ دونه».‌ ‌ (اصل‌ شهوت، كه‌ كشش‌ و اشتياق‌ نفس‌ است‌ به‌ آنچه‌ اراده‌ كند، در دنيا بر دو گونه‌ است: حقيقي‌ و غيرحقيقي؛ اشتياق‌ حقيقي‌ آنست‌ كه‌ بدن‌ بدون‌ تأمين‌ آن‌ آسيب‌ مي‌بيند؛ همانند اشتياق‌ به‌ غذا هنگام‌ گرسنگي. و اشتياق‌ به‌ كاذب‌ آنست‌ كه‌ بدن‌ بدون‌ تأمين‌ آن‌ آسيب‌ نمي‌بيند).
    طريحي‌ در مجمع‌ البحرين(12) مي‌آورد:
    «الشهوات‌ بالتحريك‌ جمع‌ شهوة، و هي‌ اشتياق‌ النفس‌ الي‌ شييء».‌ ‌ (شهوات‌ جمع‌ شهوت، به‌ معني‌ اشتياق‌ نفس‌ به‌ چيزي‌ است).
    دهخدا در لغت‌نامه(13) مي‌نويسد:
    «شهوت: آرزو و ميل‌ و رغبت‌ و اشتياق‌ و خواهش‌ و شوق‌ نفس‌ و حصول‌ لذت‌ و منفعت»
    و فريد وجدي(14) در دائرة‌ المعارف‌ تعريف‌ مي‌كند:
    «الشهوه‌ حركة‌ النفس‌ طلباً‌ للملائم»؛ (شهوت‌ حركت‌ نفس‌ است‌ در جستجوي‌ آنچه‌ موافق‌ و سازگار است).
    اين‌ معني، جنبة‌ عملي‌ «شهوت» را نيز دربردارد در نتيجه، شهوت، معنايي‌ عام‌ دارد.
    در اصطلاح‌ قرآن(15) نيز شهوت‌ به‌ معني‌ عام‌ به‌ كار مي‌رود:
    «زين‌ للناس‌ حب‌ الشهوات‌ من‌ النسأ و البنين‌ و القناطير المقنطرة‌ من‌ الذ‌هب‌ و الفضة‌ و الخيل‌ المسومة‌ و الانعام‌ و الحرث‌ ذلك‌ متاعٌ‌ الحيوة‌ الدنيا...»؛
    (عشق‌ به‌ خواستينها از جمله‌ زنان‌ و فرزندان‌ و مال‌ هنگفت‌ اعم‌ از زر و سيم‌ و اسبان‌ نشاندار و چارپايان‌ و كشتزاران، در چشم‌ مردم‌ آراسته‌ شده‌ است: اينها بهرة‌ زندگاني‌ دنياست).
    معناي‌ اصطلاحي‌ شهوت: غالباً‌ به‌ خواهش‌ و اشتياق‌ جنسي‌ انسان، شهوت‌ گفته‌ مي‌شود و شهوتراني‌ را در بخش‌ كوچكي‌ از گسترة‌ اميال‌ نفس‌ به‌ كار مي‌برند حال‌ آنكه‌ در تحليل‌ قرآن‌ و روايات، «شهوت‌ به‌ معني‌ عام» در برابر «عفت‌ به‌ معني‌ عام» قرار دارد. خواهش‌ نفس‌ و تلاش‌ براي‌ برآوردن‌ آن‌ ميل، در برابر خويشتن‌داري‌ در طاعت‌ خواهشهاي‌ نفساني‌ است. انسان‌ شهوت‌پرست‌ از كردار و گفتارش‌ پيداست. از كوزه، همان‌ برون‌ تراود كه‌ در اوست. انسان‌ عفيف‌ و با اصالت‌ نيز از سخن‌ و كنش‌ او هويدا است. عفاف، تنها پاكدامني‌ جنسي‌ نيست. شهيد مطهري‌ در "تعليم‌ و تربيت‌ در اسلام" مي‌گويند:
    «عفاف‌ يعني‌ آن‌ حالت‌ نفساني‌ يعني‌ رام‌ بودن‌ قوه‌ شهواني‌ تحت‌ حكومت‌ عقل‌ و ايمان. عفاف‌ و پاكدامني‌ يعني‌ تحت‌ تأثير قوة‌ شهواني‌ نبودن، شره‌ نداشتن. يعني‌ جزو آن‌ افرادي‌ كه‌ تا در مقابل‌ يك‌ شهوتي‌ قرار مي‌گيرند بي‌اختيار مي‌شوند، و محكوم‌ اين‌ غريزة‌ خود هستند، نبودن. اين‌ معني‌ عفاف‌ است.»
    ‌ويژگي‌هاي‌ مفهوم‌ عفاف:
    عفاف‌ و خويشتن‌داري، در برابر فزون‌ خواهي‌ شهواني‌ و كشش‌ نفساني، چه‌ ويژگي‌هائي‌ دارد:
    -1 خصلتي‌ انساني‌ است. ‌
    ‌-2 حالتي‌ دروني‌ است.
    -3 نشانه‌هاي‌ بيروني‌ دارد.
    -4 در رفتار و گفتار بروز مي‌كند.
    5 - با رفتار و نشانه‌هاي‌ متناقض، سازگار نيست.
    -6 نه‌ از موضع‌ ناتواني‌ بل‌ از بلنداي‌ عزت‌ و اقتدار، صورت‌ مي‌بندد.
    عفاف، خويشتن‌داري‌ با علائم‌ و نشانه‌هاي‌ رفتاري‌ و گفتاري‌ است‌ و وجود آن‌ بستگي‌ به‌ وجود نشانه‌هاي‌ آن‌ دارد پس‌ حفظ‌ عفاف‌ بدون‌ رعايت‌ نشانه‌هاي‌ آن‌ ممكن‌ نيست. عفت‌ نمي‌تواند يك‌ امر صرفاً‌ دروني‌ باشد و هيچ‌ علامت‌ بيروني‌ نداشته‌ باشد. بخشي‌ از تفاوت‌ در نشانه‌هاي‌ خويشتن‌داري‌ زن‌ و مرد، از تفاوت‌ در خلقت‌ آنها سرچشمه‌ مي‌گيرد و يكي‌ از نشانه‌هاي‌ عفاف، پوشش‌ است. عفاف‌ بدون‌ رعايت‌ پوشش، قابل‌ تصور نيست. نمي‌توان‌ به‌ زن‌ يا مردي، «عفيف» گفت‌ در حالي‌ كه‌ عريان‌ يا نيمه‌ عريان‌ در انظار عمومي‌ ظاهر مي‌شود گرچه‌ تفاوت‌ رفتارهاي‌ انساني‌ و حيواني، ريشه‌ در تفاوت‌ خلقت‌ و فطرت، گرايشها و منش‌ها دارد. در اسلام‌ از نشانه‌هاي‌ برجستة‌ «عفاف» مي‌توان‌ به‌ پوشش‌ اسلامي‌ (حجاب) اشاره‌ نمود.(16)
    شهيد مطهري‌ در مسئله‌ حجاب‌ مي‌نويسد:
    «وقتي‌ زن‌ پوشيده‌ و سنگين‌ از خانه‌ بيرون‌ رود و جانب‌ عفاف‌ و پاكدامني‌ را رعايت‌ كند افراد فاسد و مزاحم‌ جرأت‌ نمي‌كنند متعرض‌ آنها شوند.(17)».
    ايشان‌ در ذيل‌ آية‌ 61 سورة‌ نور چنين‌ مي‌نويسد:
    «از جملة‌ «ان‌ يستعففن‌ خيرٌ‌ لهن» مي‌توان‌ يك‌ قانون‌ كلي‌ را استنباط‌ كرد و آن‌ اينست‌ كه‌ از نظر اسلام‌ هر قدر زن‌ جانب‌ عفاف‌ و ستر (پوشش) را مراعات‌ كند پسنديده‌تر است‌ و رخصتهاي‌ تسهيلي‌ و ارفاقي‌ كه‌ به‌ حكم‌ ضرورت‌ دربارة‌ وجه‌ وكفين‌ و غيره‌ داده‌ شده‌ است، اين‌ اصل‌ كلي‌ اخلاقي‌ را نبايد از ياد برد.»(18)
    نشانه‌ بودن‌ «حجاب» براي‌ «عفاف» گريزناپذير است. پوشش، نشان‌ عفاف‌ است.
    «عفت‌ و حيا، خصلتي‌ انساني‌ است‌ كه‌ تاريخ‌ بر نمي‌تابد و مورد پذيرش‌ تمامي‌ انسانها بود، و هست. و انسانهاي‌ بزرگ‌ و اديان‌ آسماني‌ نيز بدان‌ توصيه‌ كرده‌اند. در شريعت‌ اسلامي‌ نيز بر آن‌ تأكيد فراوان‌ شده‌ است. همين‌ خصلت‌ انساني‌ يكي‌ از فلسفه‌هاي‌ اصلي‌ پوشش‌ آدمي‌ بوده‌ است»(19)
    در خصوص‌ اندازة‌ وابستگي‌ پوشش‌ با حجاب، استاد مطهري‌ مي‌نويسند:
    «حيا و عفاف‌ از ويژگيهاي‌ دروني‌ انسان‌ است‌ و حجاب‌ به‌ شكل‌ و قالب‌ و نوع‌ و چگونگي‌ پوشش‌ بر مي‌گردد. تفاوت‌ باطن‌ و ظاهر يا روح‌ و جسد و يا گوهر و صدف‌ را مي‌توان‌ به‌ عنوان‌ تمثيل‌ در اين‌ زمينه‌ به‌ كار برد. به‌ گمان‌ ما اينها دو حقيقت‌ هستند و ميزان‌ وابستگي‌ اين‌ دو نياز به‌ تأمل‌ دارد»(20)
    استاد حجاب‌ و پوشش‌ را نشانة‌ عفاف‌ مي‌داند:
    -1 ايشان‌ در تحليل‌ آية‌ 59 سورة‌ احزاب، خداوند به‌ پيامبر دستور مي‌دهد كه‌ به‌ همسران‌ و دختران‌ و زنان‌ مؤ‌من‌ فرمان‌ دهيد جلباب‌ (پارچه‌اي‌ كه‌ تمام‌ بدن‌ را بپوشاند) به‌ خود گيرند، مي‌نويسند:
    «بنابراين‌ در اين‌ فراز قاعده‌اي‌ كلي‌ بيان‌ شده‌ كه‌ زن‌ مسلمان‌ چنان‌ رفت‌ و آمد كند كه‌ علائم‌ وقار و عفاف‌ از او هويدا باشد.»(21)
    -2 و نيز: «حجاب‌ و پوشش‌ تنها يك‌ تكليف‌ است‌ و نشانة‌ يك‌ خصلت‌ انساني‌ يعني‌ عفاف»(22)
    -3 و: «حجاب‌ و پوشش‌ نشانگر عفت‌ است»(23)»
    -4 و نيز: «قرآن‌ عفت‌ دختران‌ شعيب‌ را در حال‌ چوپاني‌ و آب‌ دادن‌ به‌ گوسفندان‌ در جمع‌ مردان‌ بازگو مي‌كند. عفت‌ مريم‌ را در معبدي‌ كه‌ همگان‌ چه‌ زن‌ و چه‌ مرد به‌ پرستش‌ مي‌آيند، مي‌ستايد».(24) آيا عفت‌ دختران‌ شعيب‌ و عفت‌ مريم(س) همان‌ رعايت‌ خويشتن‌داري‌ و دارابودن‌ نشانه‌هاي‌ آن‌ در كردار و گفتارنيست؟‌
    5 – و: «متانت‌ در سلوك‌ ظاهري‌ و در انتخاب‌ پوشش‌ از عفاف‌ دروني‌ خبر مي‌دهد.»(25)
    اگر وابستگي‌ حجاب‌ با عفاف‌ قطعي‌ نشود نمي‌توان‌ در استدلال‌ براي‌ حجاب، از ارتباط‌ «نشانه» و «واقعيت» سخن‌ گفت.
    ‌تفكيك‌ "عفاف" از "حجاب"!
    گفتيم‌ كه‌ پوشش، ارتباط‌ بنيادي‌ با عفاف‌ داشته‌ و نمي‌شود كسي‌ طرفدار حيا و عفاف‌ باشد ولي‌ با اصل‌ پوشش‌ مخالف‌ باشد. پوشش‌ اسلامي‌ كاملترين‌ گونة‌ رعايت‌ عفاف‌ است. اگر بين‌ حجاب‌ و عفاف، جدايي‌ اندازيم‌ دو مشكل‌ عمده‌ رخ‌ مي‌نمايد:(26)
    -1 جدايي‌ بين‌ عفاف‌ و حجاب‌ تا كجا مي‌تواند پذيرفتني‌ باشد؟ ملاك‌ و معيار تبيين‌ اين‌ جدايي‌ و اندازه‌ و شكل‌ رعايت‌ پوشش‌ براي‌ حفظ‌ عفاف‌ چه‌ چيزي‌ خواهد بود؟ و نيز مي‌پذيريم‌ كه‌ ممكن‌ است‌ افرادي‌ عفيف‌ و پارسا باشند اما حجاب‌ را به‌ گونه‌اي‌ كه‌ مورد توصية‌ شارع‌ است‌ دارا نباشد ولي‌ به‌ اين‌ امر هم‌ بايد توجه‌ كرد كه‌ اين‌ جدايي‌ تا كجا مي‌تواند ادامه‌ يابد؟»(27)
    -2 با پذيرفتن‌ جدايي‌ عفاف‌ از حجاب‌ تنها دليل‌ لزوم‌ حجاب‌ بر زنان‌ هرزگي‌ و هوسبازي‌ مردان‌ خواهد بود: «اگر زنان‌ بدون‌ حجاب، عفيف‌ و پاك‌ هستند، آيا مردان‌ نيز چنين‌اند، و هوسبازي‌ نمي‌كنند و از هرزگي‌ دست‌ برمي‌دارند.»(28)
    قانونگذار ضمن‌ توجه‌ به‌ حال‌ و روانشناسي‌ مردان، براي‌ زنان‌ در باب‌ پوشش‌ بدن، قانونگذاري‌ مي‌كند و با همه‌جانبه‌نگري‌ و نگاهي‌ متعالي‌ به‌ زن‌ و مرد، خويشتن‌داري‌ را براي‌ هردو توصيه‌ مي‌كند حجاب‌ از مسلمات‌ احكام‌ اسلام‌ است‌ و با توجه‌ به‌ آيات‌ و روايات، جدايي‌ حجاب‌ و عفاف، قابل‌ تصور نيست.
    ‌خودنمائي‌ و تحريك‌ مردان‌ (تبرج)
    آيا حضور زنانة‌ زن‌ در جمع‌ مردان‌ با تشديد ديدگاه‌ جنسيت‌مدار و تأكيد بر تفاوت‌ جنسي‌ از طريق‌ آرايش‌ و زينت‌ نمايي‌ مي‌تواند باعث‌ نگاه‌ انساني‌ به‌ زن‌ باشد؟ آيا تمايل‌ و گرايش‌ به‌ زيبا نمايي‌ در جمع‌ مردان‌ و بي‌ميلي‌ در زيبا نمايي‌ در كانون‌ گرم‌ خانواده، مي‌تواندنشانة‌ عفت‌ باشد؟! اين‌ ديدگاه‌ كه‌ بدون‌ حجاب‌ و با آرايش‌ و جلوه‌گري‌ مي‌توان‌ حضوري‌ انساني‌ (و نه‌ جنسي) در جامعه‌ داشت‌ و عفيف‌ بود، به‌ شوخي‌ بيشتر شبيه‌ است‌ تا سخني‌ قابل‌ دفاع.
    امكان‌ ندارد كسي‌ با تمام‌ توان، ديدة‌ ديگران‌ را به‌ زنانگي‌ و صفات‌ جنسي‌اش‌ فرابخواند و در همان‌ حال‌ از آنها بخواهد كه‌ به‌ ظاهر من‌ ننگريد و به‌ درون‌ من‌ بنگريد كه‌ انساني‌ عفيف‌ و خويشتن‌دار هستم!! خود او نيز اگر در وجدان‌ خود لختي‌ بيانديشد، خود را عفيف‌ نخواهد دانست‌ زيرا ظاهر، نشان‌ باطن‌ است‌ و حق‌ و باطل، نشانه‌هاي‌ متفاوت‌ دارند. نمي‌توان‌ نشانة‌ باطل‌ بر پيشاني‌ حق‌ زد و يا حق‌ را در باطل‌ جست.
    ‌‌فريبكاري‌ مردانه، بردگي‌ زنانه
    روزگاري‌ نه‌ چندان‌ دور، زن‌ را به‌ جرم‌ زن‌ بودن‌ در خانه‌ حبس‌ مي‌كردند و شايد سخت‌گيري‌ آنچناني‌ در گذشته، سهل‌انگاري‌ اين‌ چنين‌ در روزگار جديد را فرا روي‌ بشر قرار داده‌ و زنان‌ را در انظار عمومي‌ به‌ حراج‌ گذارده‌ است. در گذشته، جسم‌ زن، دربند خشونت‌طلبي‌ مرد بود و اين‌ بار، روح‌ زن‌ در اسارت‌ فريبكاري‌ او است، مردان‌ تمامت‌ خواهي‌ كه‌ آزمندي‌ و شهوت‌پرستي‌ آنان‌ غرب‌ را فراگرفت‌ و شرق‌ را تهديد مي‌كند امروز اگر هم‌ جسم‌ زن، در حبس‌ نباشد اما در آغوش‌ هوس‌ بازي‌ مردان‌ تبه‌كار و آزمند اسير است‌ و روح‌ و فكر زن، زنداني‌ زندانهاي‌ بزرگتر براي‌ التذاذ مردان‌ فاسد.
    چه‌ طرفه‌ حديثي‌ كه‌ اسارتي‌ اين‌ چنين‌ را «آزادي‌ زن» بناميم. فمينسيم، تهمتي‌ است‌ بر تارك‌ رنج‌كشيدة‌ زن‌ غربي‌ كه‌ زنان‌ شرقي‌ را نيز به‌ خود فرا مي‌خواند. چه‌ زماني‌ مرد حاضر مي‌شود از همة‌ مزاياي‌ جنسي‌ خود در طول‌ تاريخ‌ دست‌ بردارد؟ مگر همين‌ مرد مدرن‌ نبود كه‌ نيروي‌ كار مردان‌ را براي‌ فن‌ آوري‌ و صنعت‌ پيشرفته‌اش‌ كافي‌ نمي‌ديد و با فريب‌ كاري‌ و نيرنگ‌ نيروي‌ كار زنان‌ و مصرف‌ بي‌اندازة‌ استعدادهاي‌ زنانة‌ آنان‌ دست‌ يافت.
    «امروزه‌ كه‌ مردان‌ موفق‌ شده‌اند با نامهاي‌ فريبندة‌ آزادي‌ و تساوي‌ و غيره‌ اين‌ حائل‌ را بردارند، زن‌ را در خدمت‌ كثيف‌ترين‌ مقاصد خويش‌ گرفته‌اند. بردگي‌ زن‌ امروز بيشتر به‌ چشم‌ مي‌خورد(29).»
    ‌بنيانهاي‌ فلسفي‌ "عفاف"
    -1 نگاهي‌ انساني‌ به‌ انسان: انسان، موجودي‌ آزاد و انتخاب‌گر است‌ و قادر است‌ با نيت‌ و اراده‌ به‌ اعمالي‌ دست‌ مي‌زند كه‌ انگيزه‌ آنها حس‌ عشق‌ و پرستش، خداخواهي‌ و خداجويي‌ فطري‌ و حس‌اخلاقي‌ و دگرخواهي‌ مي‌باشد. اين‌ موجود آزاد، تحت‌ تأثير نيروهاي‌ دروني‌ و بروني‌ قرار دارد كه‌ در تصميم‌گيريهاي‌ وي، نقش‌ اساسي‌ و حياتي‌ بازي‌ مي‌كند. در او، قوة‌ عاقله، قوه‌ شهواني‌ و قوة‌ غضبيه‌ نهاده‌ شده‌ است‌ كه‌ با روشي‌ هوشمندانه‌ با ميانه‌ روي‌ و اعتدال‌ مي‌تواند از همة‌ نعمتهاي‌ خدايي‌ و استعدادهاي‌ انساني‌ نهفته‌ در خود استفادة‌ بهينه‌ كند. انسان‌ مي‌تواند تعالي‌ پيدا كند و خردگراي‌ فرهيخته‌ شود يا سقوط‌ كند و به‌ لذت‌گراي‌ نابخرد، تبديل‌ گردد و يا در نهايت‌ به‌ حيواني‌ خشونت‌طلب، تغيير هويت‌ دهد. نگاه‌ اسلام‌ به‌ انسان، نگاهي‌ متعالي‌ است‌ و از منظر خردگرايي‌ شرافت‌مندانه‌ و خداجويي‌ عزت‌ مدارانه، انسان‌ را مي‌نگرد و مي‌خواهد كه‌ نگاه‌ من‌ به‌ تو، تحت‌ تأثير مؤ‌لفه‌هاي‌ ديگري، غير از برابري‌ انساني‌ و تقوا، قرار نگيرد. هرگز نبايد به‌ ديگري‌ (انسان‌ ديگر) از زاوية‌ جنسيت، مليت‌ و رنگ‌ و... نگريست. اسلام‌ هر نوع‌ ابزاري‌ كه‌ اغلب‌ در خدمت‌ منافع‌ ديدگاه‌ لذت‌گرايانه‌ افراطي‌ يا خشونت‌طلبانه‌ يا برتري‌ نژادي‌ قرار گيرد به‌ چالش‌ فرامي‌خواند و آن‌ را غير انساني‌ مي‌داند. عفاف، هوشمندانه‌ترين‌ حالت‌ كنترل‌ نفس‌ و اعمال‌ قدرت‌ در حوزة‌ شخصيت‌ خويش‌ است‌ كه‌ تلاش‌ در برجسته‌ و شفاف‌ كردن‌ انسانيت‌ انسان‌ دارد و از جلوه‌گري‌ و عشوه‌گري‌ جنسيت‌مدار جلوگيري‌ مي‌نمايد.
    -2 كمال‌گرايي‌ انسان: خصلت‌ انساني‌ "خويشتن‌داري"، بايد حفاظت‌ شود و اساسي‌ترين‌ فلسفة‌ معنوي‌ "پوشش" در ميان‌ اقوام، ملل، تمدنها و اديان، حفظ‌ همين‌ خصلت‌ انساني‌ حيا و عفت‌ است. اسلام، طرفدار اين‌ ويژگي‌ انساني‌ است‌ و زن‌ و مرد را به‌ رعايت‌ آن‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ كمال‌ و فضيلت‌ فرامي‌خواند، در كانون‌ خانواده‌ نيز زن‌ و شوهر را توصيه‌ به‌ رفتاري‌ انساني‌ مي‌كند و كُنِش‌ جنسي‌ ميان‌ زن‌ و شوهر و لذت‌گرايي‌ مشروع‌ و قانونمند را نيز در همين‌ راستا توصيه‌ مي‌كند. اسلام، از نگاه‌هاي‌ غيرانساني، جلوگيري‌ كرده‌ و به‌ زن‌ و مرد مؤ‌من‌ سفارش‌ مي‌كند كه‌ چشم‌چراني‌ نكنند و نگاهي‌ عفيفانه‌ داشته‌باشند:
    «قل‌ للمؤ‌منين‌ يغضوا من‌ ابصارهم»(30)؛ (به‌ مردان‌ بگو ديدگان‌ (از نظر بازي) فروگذارند)
    «و قل‌ للمؤ‌منات‌ يغضضن‌ من‌ ابصار هن»(31)؛ (به‌ زنان‌ مؤ‌من‌ (هم) بگو ديدگانشان‌ را فرو گذارند).
    ‌‌آثار "عفاف"
    «خويشتن‌داري»، توانايي‌ برجستة‌ روحي‌ به‌ انسان‌ مي‌دهد تا وي‌ در برابر هجوم‌ سركش‌ هوي‌ و هوس‌ پايداري‌ كند و در فراز و فرود زندگي، به‌ كمال‌ رسد. انساني‌ كه‌ اعتقاد به‌ اصول‌ و ارزشها دارد؛ در واقع، به‌ سرچشمة‌ همة‌ مهرباني‌ها، لطافت‌ها، عاطفه‌ها، عشق‌ها، زيبائي‌ها و هنرمندي‌ها و ابداع‌ها ايمان‌ دارد و چنين‌ ايماني، چونان‌ بنيان‌ مرصوص‌ است(32) كه‌ هيچ‌ تندبادي، از آزمندي، فزون‌ خواهي‌ و خشونت‌ طلبي‌ نمي‌تواند وي‌ را آشفته‌ سازد. وي‌ را وقار و عزت‌ و بلنداي‌ كوه‌ ماند كه‌ دلي‌ شفاف، و پاك‌ دارد چونان‌ پاكي‌ آب‌ زلال‌ در چشمه‌هاي‌ رسته‌ از دل‌ كوهساران.
    اين‌ آرامش‌ دروني‌ و بروني، به‌ خويشتن‌داري‌ انساني‌ مي‌انجامد. برخي‌ ديگر از بركات‌ عفاف‌ عبارتند از:
    -1 آرامش‌ روحي‌ فرد و جامعه‌ (بهداشت‌ رواني): با عفاف‌ و خويشتن‌داري‌ مي‌توان‌ از هرز رفتن‌ استعدادها، توان‌ها و امكانات‌ جلوگيري‌ نمود و به‌ بالندگي‌ هنجارها و ارزشها ياري‌ نمود:
    «از نظر اسلام‌ محدوديت‌ كاميابي‌ جنسي‌ به‌ محيط‌ خانوادگي‌ و همسران‌ مشروع‌ از جنبه‌ رواني‌ به‌ بهداشت‌ رواني‌ اجتماع‌ كمك‌ مي‌كند(33)»
    پايبند نبودن‌ به‌ حجاب، آرامش‌ خانواده‌ و جامعه‌ را برهم‌ زده‌ و به‌ التهاب‌ دامن‌ مي‌زند:
    «فلسفة‌ پوشش‌ و منع‌ كاميابي‌ جنسي‌ از غير همسر مشروع‌ از نظر اجتماع‌ خانوادگي‌ اينست‌ كه‌ همسر قانوني‌ شخص‌ از لحاظ‌ رواني‌ عامل‌ خوشبخت‌ كردن‌ او به‌ شمار مي‌رود؛ در حالي‌ كه‌ در سيستم‌ آزادي‌ كاميابي، همسر قانوني‌ از لحاظ‌ رواني‌ يك‌ نفر رقيب‌ و مزاحم‌ و زندانبان‌ به‌ شمار مي‌رود. و درنتيجه‌ كانون‌ خانوادگي‌ بر اساس‌ دشمني‌ و نفرت‌ پايه‌گذاري‌ مي‌شود.(34)»
    -2 پايداري‌ نظام‌ "خانواده": رعايت‌ عفاف‌ در رفتار و گفتار، خانواده‌ را سالم‌ و آسيب‌ناپذير نگه‌ مي‌دارد. آيا آنان‌ كه‌ با فريب‌كاري، شعار آزادي‌ زن‌ را سر دادند و حجاب‌ را از عفت، تفكيك‌ كردند، توانستند با ولنگاري‌ زنان‌ در غرب‌ و تشويق‌ مردان‌ هوس‌باز، نظام‌ خانواده‌ را حفظ‌ كنند؟
    -3 اصلاح‌ زن‌ "شييء شده": امام‌ خميني، در توضيح‌ نگرش‌ غربي‌ به‌ زن‌ را نگرش‌ به‌ يك‌ كالا، تعبير زيبائي‌ دارند: «در خصوص‌ زنان، اسلام‌ هيچگاه‌ مخالف‌ آزادي‌ آنها نبوده‌ است. به‌ عكس، اسلام‌ با مفهوم‌ "زن‌ شيي‌ شده" و به‌ عنوان‌ شيي، مخالفت‌ كرده‌ است‌ و شرافت‌ و حيثيت‌ وي‌ را به‌ وي‌ باز گردانده‌ است.(35)»
    -4 عفاف، منشأِ‌ فرهنگ‌ و ادبيات: همه‌ زيبايي‌ و شكوه‌ تمدن‌ و فرهنگ‌ انسان‌ را در يك‌ كلمه‌ مي‌توان‌ خلاصه‌ كرد و آن‌ عشق‌ است. استواري‌ عشق‌ به‌ اسطوره‌هاي‌ كمتر دست‌ يافتني‌ است. زبان‌ عاشقان، زبان‌ شعر است‌ كه‌ چون‌ دل‌ پرسوز عاشق، درون‌ سوز است. زبان‌ سرخ‌ و آتشيني‌ كه‌ تن‌ نمي‌شناسد و سر بر باد مي‌دهد ولي‌ مهربان‌ و ترحم‌برانگيز است‌ و حتي‌ دل‌ معشوق‌ سنگ‌ دل‌ را مي‌سوزاند و به‌ تحسين‌ واميدارد. اين‌ بلنداي‌ شكوهمند فرهنگ‌ و ادب‌ شرقي، عرفاني‌ و ايراني، دست‌ماية‌ يك‌ نسل‌ سرفراز اصيل، خويشتن‌دار و متمدن‌ است‌ كه‌ از منظر عفاف‌ به‌ يكديگر مي‌نگريستند. زن‌ در حشمت‌ و جلال‌ مي‌زيسته‌ است‌ و مرد همواره‌ در پي‌ اين‌ حشمت‌ و جلال‌ مي‌رفته‌ است‌ كه‌ به‌ سادگي‌ و آساني، دست‌ يافتني‌ نبوده‌ است. كمتر بازيچة‌ دست‌ هوسران‌ مردان‌ بوده‌ و بيشتر ارزش‌ و اعتبار داشته‌ است.
    «آيا آنجا كه‌ سلسله‌ مقررات‌ اخلاقي‌ به‌ نام‌ عفت‌ و تقوي‌ بر روح‌ مرد و زن‌ حكومت‌ مي‌كند و زن‌ به‌ عنوان‌ چيزي‌ گرانبها دور از دسترس‌ مرد است‌ اين‌ استعداد بهتر به‌ فعليت‌ مي‌رسد يا آن‌جا كه‌ احساس‌ منعي‌ به‌ نام‌ عفت‌ و تقوي‌ در روح‌ آنها حكومت‌ نمي‌كند و اساساً‌ چنين‌ مقرارتي‌ وجود ندارد. وزن‌ در نهايت‌ ابتذال‌ در اختيار مرد است.(36)»
    اما زن‌ بدون‌ عفت‌ و پوشش، اين‌ جمال‌ مرموز و شاعرانه‌ را نيز از كف‌ مي‌دهد و به‌ زباله‌دانيِ‌ شهوت‌ مردانِ‌ بي‌اصول‌ بَدَل‌ مي‌گردد، مرداني‌ كه‌ نه‌ شاعر، بلكه‌ تبهكارند.

    ‌پي‌نوشت‌ها:

    -1 راغب‌ اصفهاني‌ - معجم‌ مفردات‌ الراغب‌ - ص‌ 350
    -2 طريحي‌ - مجمع‌ البحرين‌ - جلد 5 - ص‌ 101
    -3 اين‌ منظور - لسان‌ العرب‌ - جلد 9 - ص‌ 253
    -4 شرتوني‌ لبناني‌ - اقرب‌ الموارد - جلد 2 - ص‌ 803
    5 - لغت‌ نامة‌ دهخدا - جلد 10 - ص‌ 14081
    -6 معين‌ - فرهنگ‌ فارسي‌ معين‌ - جلد 2 - ص‌ 2319
    -7 ترجمه‌ بهأالدين‌ خرمشاهي‌ از قرآن‌ مجيد
    8 - شيخ‌ عباس‌ قمي‌ - سفينه‌ البحار - جلد 2 - ص‌ 207
    -9 ميزان‌ الحكمه‌ - جلد 6 - ص‌ 359 - حديث‌ 12824
    -10 ميزان‌ الحكمه‌ - جلد 6 - ص‌ 363 - حديث‌ 12861
    -11 راغب‌ اصفهاني‌ - معجم‌ مفردات‌ الراغب‌ - ص‌ 276
    -12 طريحي‌ - مجمع‌ البحرين‌ - ج‌ 1 - ص‌ 252
    -13 لغت‌ نامه‌ دهخدا - جلد 9 - ص‌ 13894
    -14 فريد وجدي‌ - دائرة‌ المعارف‌ القرن‌ العشرين‌ - جلد 6 - ص‌ 515
    -15 قرآن‌ - سورة‌ آل‌ عمران‌ - آيه‌ 14
    -16 شهيد مطهري‌ - تعليم‌ و تربيت‌ در اسلام‌ - ص‌ 106 - انتشارات‌ الزهرأ
    -17 شهيد مطهري‌ - مسئله‌ حجاب‌ - ص‌ 177
    -18 شهيد مطهري‌ - مسئله‌ حجاب‌ - ص‌ 168
    -19 حجاب‌ - مهريزي‌ - ص‌ 39
    20 الي‌ 29 - شهيد مطهري‌ - مسئله‌ حجاب‌ - ص‌ 52 الي‌ 57
    -30 سورة‌ نور - 30 - ترجمه‌ خرمشاهي‌
    -31 سورة‌ نور - 31 - ترجمه‌ خرمشاهي‌
    -32 سورة‌ صف‌ / 4
    -33 شهيد مطهري‌ - مسئله‌ حجاب‌ - ص‌ 83
    -34 شهيد مطهري‌ - مسئله‌ حجاب‌ - ص‌ 89
    -35 امام‌ خميني‌ - زن‌ و آزادي‌ در كلام‌ امام‌ خميني‌ (قدس‌ سره) - ص‌ 32 - سازمان‌ چاپ‌ و انتشارات‌ وزارت‌ ارشاد
    -36 شهيد مطهري‌ - اخلاق‌ جنسي‌ - ص‌

    سيد علي سادات فخر

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    تعداد صفحات :17   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   >