شیخ مفید چنین نقل می‌کند: پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سر مبارک امام حسین(علیه السلام) زد، امام پارچه‌ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه‌ای بر کلاه خود بست.

شفاف: «عبدالله» کودک چند ساله امام مجتبی(علیه السلام) است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن عبدالله بجلّی» بوده است.

شیخ مفید چنین نقل می‌کند: پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سر مبارک امام حسین(علیه السلام) زد، امام پارچه‌ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه‌ای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند. زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آنها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره کردند.

عبدالله پسر امام مجتبی(علیه السلام) هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و در خیمه‌گاه با زنان به سر می‌برد. هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، از خیمه‌گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین(علیه السلام) رفت و در کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب (علیهاالسلام) او را دنبال کرد و به او رسیده بود. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد. امام حسین(علیه السلام) به خواهرش فرمود: «احبسیه یا اخیه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید.» آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می‌ورزید. او به عمه‌اش گفت: «والله لا افارق عمّی؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی‌شوم.»
 


 نحوه شهادت عبدالله بن الحسن(علیه السلام)

ناگاه «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به سوی امام پایین آورد. عبدالله فریاد زد: «ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می‌خواهی عمویم را بکشی؟» بَحر قصد ضربه زدن به امام را داشت.ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت.

کودک فریادش بلند شد: «یا امتاه؛ ای مادرم!» حسین(علیه السلام) او را در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: «ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوندا تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.»

امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهره‌مند می‌سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.» 

ابوالفرج گوید: در نهایت عبدالله به دست «حرملة بن الکاهل الاسدی» به شهادت رسید. در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرملة بن کاهل الاسدی» نفرین شده است.
منبع:شفاف




نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 حضرت عباس (ع) که اکبر اولاد ام البنین و پسر چهارم امیر المومنین (ع) بود و کنیتش ابوالفضل و ملقب به صقا و صاحب لوای حسین (ع) بود چنان دل آرا و طلعتی زیبا داشت که او را ماه بنی هاشم می گفتند و چندان جسیم و بلند بود که (وقتی) بر پشت اسب قوی و فربه می نشست پای مبارکش بر زمین کشیده می شد!

 تاسوعا  روزيست كه شمر بن ذى الجوشن با نامه ابن زياد در باب قتل امام حسين علیه السلام وارد كربلا شد .و به نام سقای دشت کربلا حضرت عباس نام گذاری شده است.

حضرت عباس (ع) که اکبر اولاد ام البنین و پسر چهارم امیر المومنین (ع) بود و کنیتش ابوالفضل و ملقب به صقا و صاحب لوای حسین (ع) بود چنان دل آرا و طلعتی زیبا داشت که او را ماه بنی هاشم می گفتند و چندان جسیم و بلند بود که (وقتی) بر پشت اسب قوی و فربه می نشست پای مبارکش بر زمین کشیده می شد! 

گویند امام، حضرت عباس(علیه ‏السلام) را فرا خواند و سی سوار را به اضافه بیست پیاده با او همراه کرد تا بیست مشکی را که همراه داشتند، پر از آب نمایند و به اردوگاه امام بیاورند. پانصد سواره‏نظام دشمن در کرانه فرات استقرار یافته و مانع برداشتن آب شدند. حضرت عباس(علیه‏السلام) به مبارزه با نگاهبانان فرات پرداخت و افراد پیاده، مشک‏ها را پر کردند. وقتی همه مشک‏ها پر شد، حضرت عباس(علیه‏السلام) دستور بازگشت به اردوگاه را داد و محاصره دشمن را شکسته و توانست آب را به اردوگاه برساند.از آن پس حضرت عباس(علیه‏السلام) به «سقّا» مشهور شد.

رد امان‏ نامه دشمن

آوازه دلاورمردی‏های حضرت عباس(علیه‏السلام) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامی جسورانه، وی را از صف لشکریان امام جدا سازد. در این جریان، «شَمِر بن شُرَحْبیل (ذی الجوشن)» فردی به نام «عبداللّه بن ابی محل» را که حضرت امّ‏البنین(علیهاالسلام) عمه او می‏ شد، به نزد عبیداللّه بن زیاد فرستاد تا برای حضرت عباس(علیه‏السلام)و برادران او امانی دریافت دارد. سپس آن را به غلام خود «کَرْمان» یا «عرفان» داد تا به نزد لشکر عمر سعد ببرید.

شمر امان نامه را گرفت و به عمر سعد نشان داد. عمر سعد که می‏ دانست این تلاش‏ ها بی‏ نتیجه است، شمر را توبیخ کرد؛ زیرا امان دادن به برخی نشان از جنگ با بقیه است. شمر که می‏ انگاشت او از جنگ طفره می‏رود، گفت:«اکنون بگو چه می‏کنی؟ آیا فرمان امیر را انجام می‏ دهی و با دشمن می‏ جنگی و یا به کناری می‏روی و لشکر را به من وامی‏ گذاری؟» عمر سعد تسلیم شد و گفت: «نه! چنین نخواهم کرد و سرداری سپاه را به تو نخواهم داد. تو امیر پیاده‏ ها باش!» شمر امان نامه را ستاند و به سوی اردوگاه امام به راه افتاد. وقتی رسید، فریاد برآورد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا»؛خواهرزادگان ما کجایند؟حضرت عباس(علیه‏السلام) و برادرانش سکوت کردند. امام به آن‏ها فرمود: «پاسخش را بدهید، اگر چه فاسق است». حضرت عباس(علیه‏السلام)به همراه برادرانش به سوی او رفتند و به او گفتند: «خدا تو و امان تو را لعنت کند! آیا به ما امان می‏ دهی، در حالی که پسر رسول‏ خدا(صلی‏الله‏علیه‏وآله)امان ندارد؟!» شمر با دیدن قاطعیت حضرت عباس(علیه‏السلام)و برادرانش خشمگین و سرافکنده به سوی لشکر خود بازگشت.
ادامه در ادامه مطلب


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 این طور بود که علی اکبر به میدان رفت.مورخین اجماع دارند که جناب علی اکبر با شهامت و از جان گذشتگی بی نظیری مبارزه کرد.بعد از آن که مقدار زیادی مبارزه کرد،آمد خدمت پدر بزرگوارش-که این جزء معمای تاریخ است که مقصود چه بوده و برای چه آمده است؟

شفاف: حضرت علی اکبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان،سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پدر گرامی اش امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود . و به بزرگانی چون پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد.

ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت کرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت کیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو کسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست.
بلکه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین(ع)است که جدّش رسول خدا(ص) می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته  است.

نقل است روزی علی اکبر(ع) به نزد والی مدینه رفته  و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او میبرد، در آخر والی مدینه از علی اکبرسئوال کرد نام تو چیست؟ فرمود: علی سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، « ما یُریدُ اَبُوک؟ » پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد، این پیغام را علی اکبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به  من عنایت کند نام همه ی آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه ی آنها را نیز فاطمه می گذارم. 
 
نوشته‏ اند تا اصحاب زنده بودند،تا یک نفرشان هم زنده بود،خود آنها اجازه ندادند یک نفر از اهل بیت پیغمبر،از خاندان امام حسین،از فرزندان،برادر زادگان، برادران،عموزادگان به میدان برود.می‏ گفتند آقا اجازه بدهید ما وظیفه ‏مان را انجام بدهیم،وقتی ما کشته شدیم خودتان می‏ دانید.اهل بیت پیغمبر منتظر بودند که نوبت آنها برسد.آخرین فرد از اصحاب ابا عبد الله که شهید شد،یک مرتبه ولوله‏ای در میان جوانان خاندان پیغمبر افتاد.همه از جا حرکت کردند.نوشته‏ اند:«فجعل یودع بعضهم بعضا»شروع کردند با یکدیگر وداع کردن و خدا حافظی کردن،دست‏به گردن یکدیگر انداختن،صورت یکدیگر را بوسیدن.

 
از جوانان اهل بیت پیغمبر اول کسی که موفق شد از ابا عبد الله کسب اجازه کند، فرزند جوان و رشیدش علی اکبر بود که خود ابا عبد الله در باره‏ اش شهادت داده است که از نظر اندام و شمایل،اخلاق،منطق و سخن گفتن،شبیه‏ ترین فرد به پیغمبر بوده است.سخن که می‏ گفت گویی پیغمبر است که سخن می‏ گوید.آنقدر شبیه بود که خود ابا عبد الله فرمود:خدایا خودت می‏دانی که وقتی ما مشتاق دیدار پیغمبر می‏ شدیم،به این جوان نگاه می‏ کردیم.آیینه تمام نمای پیغمبر بود.این جوان آمد خدمت پدر،گفت:پدر جان!به من اجازه جهاد بده.در باره بسیاری از اصحاب،مخصوصا جوانان،روایت‏ شده که وقتی برای اجازه گرفتن نزد حضرت می‏ آمدند،حضرت به نحوی تعلل می‏کرد(مثل داستان قاسم که مکرر شنیده‏ اید)ولی وقتی که علی اکبر می‏ آید و اجازه میدان می‏خواهد، حضرت فقط سرشان را پایین می‏اندازند.جوان روانه میدان شد.

گویند ابا عبد الله چشمهایش حالت نیم خفته به خود گرفته بود:«ثم نظر الیه نظر ائس‏»  به او نظر کرد مانند نظر شخص ناامیدی که به جوان خودش نگاه می‏ کند. ناامیدانه نگاهی به جوانش کرد،چند قدمی هم پشت‏ سر او رفت.اینجا بود که گفت:خدایا! خودت گواه باش که جوانی به جنگ اینها می‏رود که از همه مردم به پیغمبر تو شبیه‏ تر است.جمله‏ ای هم به عمر سعد گفت،فریاد زد به طوری که عمر سعد فهمید:«یابن سعد قطع الله رحمک‏» خدا نسل تو را قطع کند که نسل مرا از این فرزند قطع کردی.بعد از همین دعای ابا عبد الله،دو سه سال بیشتر طول نکشید که مختار عمر سعد را کشت.پسر عمر سعد برای شفاعت پدرش در مجلس مختار شرکت کرده بود.سر عمر سعد را آوردند در مجلس مختار در حالی که روی آن پارچه‏ای انداخته بودند،و گذاشتند جلوی مختار.حالا پسر او آمده برای شفاعت پدرش.یک وقت‏ به پسر گفتند:آیا سری را که اینجاست می‏ شناسی؟وقتی آن پارچه را برداشت،دید سر پدرش است.بی اختیار از جا حرکت کرد.مختار گفت:او را به پدرش ملحق کنید.


این طور بود که علی اکبر به میدان رفت.مورخین اجماع دارند که جناب علی اکبر با شهامت و از جان گذشتگی بی نظیری مبارزه کرد.بعد از آن که مقدار زیادی مبارزه کرد،آمد خدمت پدر بزرگوارش-که این جزء معمای تاریخ است که مقصود چه بوده و برای چه آمده است؟-گفت:پدر جان‏«العطش‏»!تشنگی دارد مرا می‏ کشد،سنگینی این اسلحه مرا خیلی خسته کرده است،اگر جرعه ‏ای آب به کام من برسد نیرو می‏گیرم و باز حمله می‏کنم.این سخن جان ابا عبد الله را آتش می‏زند،می‏ گوید:پسر جان!ببین دهان من از دهان تو خشکتر است،ولی من به تو وعده می‏دهم که از دست جدت پیغمبر آب خواهی نوشید.این جوان می‏رود به میدان و باز مبارزه می‏ کند. 

مردی است‏به نام حمید بن مسلم که به اصطلاح راوی حدیث است،مثل یک خبرنگار در صحرای کربلا بوده است.البته در جنگ شرکت نداشته ولی اغلب قضایا را او نقل کرده است.می‏ گوید:کنار مردی بودم.وقتی علی اکبر حمله می‏ کرد،همه از جلوی او فرار می‏ کردند.او ناراحت‏ شد،خودش هم مرد شجاعی بود،گفت:قسم می‏خورم اگر این جوان از نزدیک من عبور کند داغش را به دل پدرش خواهم گذاشت.من به او گفتم:تو چکار داری، بگذار بالاخره او را خواهند کشت.گفت:خیر.علی اکبر که آمد از نزدیک او بگذرد، این مرد او را غافلگیر کرد و با نیزه محکمی آنچنان به علی اکبر زد که دیگر توان از او گرفته شد به طوری که دستهایش را به گردن اسب انداخت،چون خودش نمی‏ توانست تعادل خود را حفظ کند.در اینجا فریاد کشید:«یا ابتاه!هذا جدی رسول الله‏»  پدر جان!الآن دارم جد خودم را به چشم دل می‏بینم و شربت آب می‏ نوشم.اسب، جناب علی اکبر را در میان لشکر دشمن برد،اسبی که در واقع دیگر اسب سوار نداشت. رفت در میان مردم.اینجاست که جمله عجیبی نوشته‏اند:«فاحتمله الفرس الی عسکر الاعداء فقطعوه بسیوفهم اربا اربا»  

منبع:شفاف





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 بخواب ای طفل شیر خوار حسین«ع»

یکی ازمصائب نا گوار وسوزناک واقعه کربلا شهادت حضرت علی اصغرعلیه السلام است نقل شده: که روزی (کمیت) شاعرمعروف به حضور حضرت صادق علیه السلام رسید،حضرت فرمود:کمیت ! درباره جد ما حسین (ع) شعری بگو، همزمان با سرودن شعر، امام صادق به شدت گریه کرد با نوان وا هل خانه نیز در اتاق ...
 در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه‏ هایی به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.عمر بن سعد نیز بدون فاصله "عمرو بن حجاج" را با 500 سوار در كنار شریعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسی امام حسین علیه‏السلام و یارانش به آب شدند.

 در این روز مردی به نام "عبداللّه‏ بن حصین ازدی" ـ كه از قبیله "بجیله" بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند كه قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!امام علیه‏السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.حمید بن مسلم مي‏گوید: به خدا سوگند كه پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی كه بیمار بود، قسم به آن خدایی كه جز او پروردگاری نیست، دیدم كه عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب مي‏آشامید تا شكمش بالا مي‏آمد و آن را بالا مي‏آورد و باز فریاد مي‏زد: العطش! باز آب مي‏خورد، ولی سیراب نمي‏شد. چنین بود تا به هلاكت رسید.

یکی ازمصائب نا گوار وسوزناک واقعه کربلا شهادت حضرت علی اصغرعلیه السلام است نقل شده: که روزی (کمیت) شاعرمعروف به حضور حضرت صادق علیه السلام رسید،حضرت فرمود:
یا کُمَیتُ اَنشِدنی فی جَدِّیَ الحسین (ع) فَلما اَنشَدَ کُمَیتُ اَبیاتاً فی مُصیبه الامام علیه السلام بَکیَ الامام بُکاء ًشدیداً وبَکَت النِّسوه و اهل حریمه وصَحنَ فی حجرا تهن
کمیت ! درباره جد ما حسین (ع) شعری بگو، همزمان با سرودن شعر، امام صادق به شدت گریه کرد با نوان وا هل خانه نیز در اتاق خودشان ناله زدند واشک ریختند.

اِذ خَرجت جارِیَه مِن خَلفِ الَّستر مِن حُجَرات الحَرم وفی یَدِها طفلٌ صغیر رَضیعٌ فَوَضَعَته فی حِجرِ الاِمام فاَشتَدَّ حینئذٍ بُکاء الامام فی غایهِ الاِشتداد وعَلا صَوته الشریف و عَلَت اَصواتُ النِّساء الطاهرات خلف الاَستارِِمِن الحجرات
در این زمان بانویی که کودک شیر خواری به دست داشت از اتاق بیرون آمده و کودک را در دامان امام علیه السلام قرارداد، گریه امام این بار بیشتر شده وصدای شریفشان بلند شد وبانوان در خانه نیز به صدای بلند گریستند.
ظاهرأ منظور از این کار یا دآوری شهادت علی اصغر وسنگدلی قاتل وی حرمله بن کا هل اسدی بوده است.

تلخ تر از مرگ

مرحوم حا ئری مازندرا نی در کتاب معالی السبطین آورده که:ازبقرا ط حکیم پرسیدند در ذائقه ا نسان چه چیزی ازمرگ تلخ تر است؟گفت:تلخ تر از مرگ در ذائقه ا نسان کریم این است که از شخص لئیم حاجتی بخوا هد
فَما حال الحسین الکریم بن الکریم حینَ رَفع رَضیعَه علی یَدیه و طَلب لَه جُرعَه مِنَ الماء مِن اللؤماء اللُّعَناء اَهل الکوفه
پس چگونه بود حال حضرت حسین، این کریم فرزند کریم آن زمانی که کودک شیر خوار خود راروی دو دست بلند کرد و برایش جرعه آب ،از کوفیان پست ولعنت شده خواست.


کیفیت شهادت علی اصغر(ع)

وَلَمّا رَأی الحُسین علیه السلام مَصارِعَ فَتَیانِهُ وَاَحَِبَّته عَزَمَ علی لِقاءِ الْقَوم بِمُهجَته و نادی هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حرم رسول الله صلی الله علیه وآله، هَل مِن مُوحِّد یَخافُ الله فینا، هَل مِن مُغیثٍ یُغیثُنا یَرجُو الله بِاِ غاثَتِنا هَل مِن مُعین
یَرجوا ما عِندِ الله فی اعانَتِنا ، فَارْتَفعت اَصوات النِّساء بِالعَویل فَتَقَدَّم اِلی بابِ الْخَیمه و قال لِزینَبَ ناوِلینی وَلَدیَ الصَّغیرَ حَتّی اُوَدِّعه فَأخَذَه واَو ما اِلَیه لِیُقَبِّله فَرَماهُ حَرمَلهُ بنُ الکاهِلِ الاَسَدی لَعنَه الله تعالی بِسَهم فَوقع فی نَحرِه فَذَبَحَهُ، فَقال لِزِیْنَب خُذیهِ ثُمَّ تَلَقّی الدَّمَ بِکَفَّیه فَلما اِمْتَلأتا رَمی بِالدَّمِ نَحْوَ السَّماءِ ثُم قالَ هَوَّن علی ما نَزَلَ بی اَنَّهُ بِعَین الله.
با به شهادت رسیدن جوانان بنی هاشم ویاران حضرت حسین علیه السلام، امام خود، با تمام وجود برای رزم با دشمن، به سویشان رفت در حا لیکه بانگ می زد:آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا صلی الله علیه وآله دفاع گند؟آیا موحدی هست که به خا طرما از خدا بترسد؟ آیا فریاد رسی هست که با امید به خدا به فریادما برسد؟آیا یاوری هست که با امید به آنچه در نزد خداست به یاری ما بشتابد؟ در این هنگام از میان بانوان در خیمه شیونی بر خاست پس امام علیه السلام به کنار خیمه رفته وخطاب به زینب فرمود کودکم را بیاور تا با او خدا حا فظی کنم.

حضرت کودک را گرفت تا ببوسد در این زمان حرمله بن کاهل اسدی لعنه الله علیه به سوی او انداخت تیر به گلویش نشست وآن را برید پس حضرت به زینب فرمود او را بگیر. سپس خون را در هردودست جمع کرده و به سوی آسمان پاشید وفرمود:آنچه بر من وارد آمد برایم آسان است، چون در محضر خدا است.

قالَ الْباقِرُ عَلیه السلام : فَلَم یَسقُط مِن ذلکَ الدَّمِ قَطرَه الی الارض وقال اِبنُ نما: ثُم حَمَلَه فَوَضَعه مَعَ قَتلی اَهْلبَیته.حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: که قطره ای از آن خون بر زمین نیفتادو سپس امام علیه السلام علی اصغر را برده ودر کنار شهدای بنی هاشم قرار داده.

شهادت علی اصغر به روایت ابی مخنف

زمانیکه حضرت امام حسین (ع) با ام کلثوم در باره علی اصغر سخن می گفت او عرض کرد قدری آب برایش تهیه کن حضرت طفل را گرفت وسوی مردم برد و فرمود:شما برادرم و فرزندا نم ویارا نم را کشتید وغیر از این طفل کسی با قی نمانده ، او مثل ما هی از آب جدا شده می ماند شربتی از آب به وی بدهید.طفل از این گوش تا آن گوش گلویش بریده شد آنگاه طفل را بر گرداندو خون بر سینه اش جاری بود، در خیمه گذاشت و مطالبی فرمود که حاکی از شکایت مردم به خداوند متعال بود.
در زيارت ناحيه مقدسه، درباره اين کودک شهيد، آمده است: "السلام على عبد الله بن ‏الحسين، الطفل الرضيع، المرمى الصريع، المشحط دما، المصعد دمه فى السماء، المذبوح‏ بالسهم فى حجر ابيه، لعن الله راميه حرملة بن کاهل الاسدى‏". و در يکى از زيارتنامه‏ هاى ‏عاشورا آمده است:" و على ولدک على الاصغر الذى فجعت به"

منبع:شفاف





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

قاسم بن الحسن در میانه میدان

«قاسم بن الحسن» فرزند بزرگ امام حسن مجتبی(ع) كه نوجواني تازه‌بالغ بود نيز در آن جمع حضور داشت و اين صحنه‌هاي شور و شيدايي را مشاهده مي‌كرد. وي از عمو پرسيد:«آيا من هم به همراه يارانت كشته خواهم شد؟» دل امام(ع) براي يادگار برادر سوخت و پرسيد...

شفاف: «قاسم بن الحسن» فرزند بزرگ امام حسن مجتبی(ع) كه نوجواني تازه‌بالغ بود نيز در آن جمع حضور داشت و اين صحنه‌هاي شور و شيدايي را مشاهده مي‌كرد. وي از عمو پرسيد:«آيا من هم به همراه يارانت كشته خواهم شد؟» دل امام(ع) براي يادگار برادر سوخت و پرسيد: «اي پسرك من! مرگ نزد تو چگونه است؟» قاسم شجاعانه پاسخ داد: «احلی من العسل ـ اي عمو از عسل شيرين‌تر است».

امام با رقت و شفقت فرمود: «عمويت فداي تو شود! آري، تو نيز كشته مي‌شوي پس‌از آنكه بلايي عظيم بر تو وارد آيد» و آنگاه ادامه داد: «فرزند كوچكم علي اصغر هم كشته خواهد شد». غيرت و مردانگي قاسم تازه‌جوان جوشيد و پرسيد: «عموجان! مگر دست دشمنان به خيمه‌گاه زنان هم خواهد رسيد كه اصغر شيرخواره را هم مي‌كشند؟!» امام پاسخ داد: «عمو به فداي تو! فاسقي از ميان دشمنان، تير به گلوي اصغر خواهد زد و او را در آغوش من به  شهادت 
خواهد رساند در حالي كه او مي‌گريد و خونش در دستان من روان است...» پس آن دو گريستند و ديگر اصحاب و ياران از گريه آنان گريه كردند و بانگ شيون خاندان رسول خدا(ص) از خيمه‌گاه به آسمان برخاست...

 برخي از نويسندگان روايت كرده‌اند پس‌از آنكه علي اكبر(ع) به ميدان رفت و به  شهادت 
رسيد، قاسم بن الحسن به قصد جنگ از خيمه‌گاه بيرون شد.


 

 چون امام حسين(ع) يادگار برادر را ديد كه براي جنگ بیرون آمده، او را در آغوش گرفت و با يكديگر گريستند آنچنان كه از شدت گريه از حال رفتند.

 

 هر دو بريدند دل از بود و هست

 

 هر دو گشودند به يكباره دست

 

 هر دو ربودند ز سر هوش هم

 

 هر دو فتادند در آغوش هم

 

 رفت ز تن، تاب و ز سر، هوششان

 

 سوخت وجود از لب خاموششان

 

 قاسم پس ‌از آنكه آرام شد از عمو اذن جهاد خواست.

 

 اي عمو سينه‌ي من تنگ بُوَد

 

 شيشه‌ام منتظر سنگ بُوَد

 

 نيزه كو؟ تا كه زِ من سينه دَرَد

 

 تير كو؟ تا كه به اوجم ببرد

 

 آن حضرت اذن نداد. پس‌ قاسم به دست و پاي امام افتاد و وي را مي‌بوسيد و التماس مي‌كرد تا بالاخره اجازه گرفت و به سوي ميدان جنگ شتافت.

 

 اسناد تاريخي از قول يكي از سپاهيان دشمن نقل كرده‌اند كه: پسري از خيمه‌ها به سمت ما بيرون تاخت كه رويش چون پاره‌ي ماه، زيبا بود. قاسم در حالي كه اشك بر گونه‌هايش روان بود رجز مي‌خواند و مي‌گفت:

 

 ان تنكروني فانا ابن الحسن

 

 سبط النبي المصطفی المؤتمن

 

 هذا حسين کالاسیر المرتهن

 

 بين اناس لاسُقوا صوب المزن

 

 پس با وجود كمي سن و كوچكي بدن، جنگي سخت كرد و تعدادي از لشكر يزيد را به خاك و خون كشيد. سپاهيان دست جمعي دور او را گرفتند و يكي از آنان بر او تاخت و ضربتي شديد بر او وارد آورد. قاسم با صورت به روي زمين افتاد و فرياد ياري كشيد: «يا عماه!»...

 

 امام(ع) سر برداشت و چون باز شكاري، تيز به ميدان نگريست، آنگاه همچون شيري خشمگين به سرعت به ميدان حمله كرد و ضارب قاسم را با شمشير زد و دست وي را از مرفق جدا ساخت. وي از درد عربده‌اي كشيد كه سواران دشمن شنيدند و به سوي ميدان تاختند تا او را از دست امام(ع) برهانند. در اين شرايط سخت، جنگي بين امام و كوفيان درگرفت در حالي كه قاسم بر زمين افتاده بود و سم اسبان، استخوان‌هاي او را نرم مي‌كرد... و اين، همان بلاي عظيم بود.

 

 آنگاه كه غبار ميدان فرو نشست، امام(ع) را ديدند كه سينه بر سينه‌ي قاسم نهاده و وي را به سوي خيمه‌ها باز مي‌گرداند در حالي كه دو پاي قاسم ـ شايد از شدت شكستگي‌ها ـ بر زمين كشيده مي‌شد؛ و امام(ع)‌ مي‌فرمود: «اين قوم از رحمت خدا دور باشند و جدت پيامبر، دشمن آنان باشد در روز قيامت».

 

 كاش نمي‌ديد عمو پيكرت

 

 تا ببرد هديه بر مادرت

 

 كاش نمي‌ديد تنت كاين چنين

 

 ان دهي و پاي زني بر زمين

 

  ديده به روي عمو انداختي

 

 صورت او ديدي و جان باختي

 

 و سپس زمزمه كرد: «به خدا سوگند براي عمويت سخت است كه تو او را بخواني ولي نتواند تو را نجات دهد ...» 

 

 





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 کلماتی که حر را عاشورایی کرد

حر بن يزيد چون تصميم لشگر را بر امر قتال ديد و شنيد صيحه امام حسين عليه السلام را كه مي‌فرمود: اَما مِنْ مُغيثٍ لِوَجْهِ اللهِ، اَما مِنْ ذابّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ صَلّي الله عَلَيْهِ وَ الِهِ.حر به نزدیکی سربازانش بازگشت و رعشه بر اندامش افتاد . مهاجر بن اوس به او گفت : به خدا قسم من در کار تو درمانده ام . چرا که اگر از من می پرسیدند ، دلاور ترین افراد اهل کوفه کیست ؟ من جز تو را نام نمی بردم . این چه حالتی است که در تو می بینم ؟
              در حدیث نفس بود و گفت و گوی                نور و ظلمت می کشاندش از دو سوی
             پاکی فطرت چو بودی رهبرش                      شک ، یقین شد باورش شد یاورش
         لاجرم حُر عاقبت بر خیر شد                      در حرم ره جُست و دور از دیر شد

 
حر در عاشورا

حر بن يزيد چون تصميم لشگر را بر امر قتال ديد و شنيد صيحه امام حسين عليه السلام را كه مي‌فرمود:

اَما مِنْ مُغيثٍ لِوَجْهِ اللهِ، اَما مِنْ ذابّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ صَلّي الله عَلَيْهِ وَ الِهِ.

اين استغاثه كريمه او را از خواب غفلت بيدار كرد لاجرم به خويش آمد و رو به سوي پسر سعد آورد و گفت اي عمر آيا با اين مرد مقاتلت خواهي كرد؟ گفت بلي والله قتالي كنم كه آسانتر او آن باشد كه سرها از تن پرد و دستها قلم گردد، گفت آيا نمي‌تواني كه اين كار را از در مسالمت به خاتمت برساني؟ عمر گفت اگر كار به دست من بود چنين مي‌كردم لكن امير تو عبيدالله بن زياد از صلح ابا كرد و رضا نداد.

با شنیدن این پاسخ ، به نزدیکی سربازانش بازگشت و رعشه بر اندامش افتاد . مهاجر بن اوس به او گفت : به خدا قسم من در کار تو درمانده ام . چرا که اگر از من می پرسیدند ، دلاور ترین افراد اهل کوفه کیست ؟ من جز تو را نام نمی بردم . این چه حالتی است که در تو می بینم ؟

و پاسخ شنید که : و الله انّی اُخیّر نفسی بین الجنّه و النّار ، فوالله لا اختار علی الجنّه شیئاً و لو قطعت و أحرقت

و این همان لحظه ای بود که حر را حسینی کرد . پس رکاب زد و به بهانه آب دادن اسبش ، به سوی خیمه های آل الله آمد در حالی که دست بر سر نهاده بود ، می گفت :

اللهم الیک انیت ، فتب علیَّ فقد ارعبت قلوب اولیائک و اولاد بنت نبیّک

بارالها به یوس تو بازگشتم ، توبه مرا بپذیر که من دل های دوستان تو و فرزندام دختر پیامبر تو را لرزاندم .

و به امام عرض کرد : فدایت شوم ... آیا توبه مرا پذیرفته می بینی ؟

و امام فرمود : آری ، خداوند توبه تو را می پذیرد . از اسب پیاده شو .


ولی حر از پیاده شدن امتناع کرد و اذن میدان گرفت و رفت . و چه خوب توبه او پذیرفته شد که زمانی از اسب به زمین افتاد تا دیده باز کرد سرش را بر زانوی پسر دختر پیامبر خدا (ص) یافت که به او می فرمود :

انت حرٌ کما سمتک امّک ، انت حرٌ فی الدنیا و الآخره

با شهادت حضرت حسین (ع) و آتش زدن خیمه ها و اسارت آل رسول کربلا به وسعت زمین ها .......شد تا همه مکان ها کربلا و همه روز ها عاشورا باشد.

پس از سه روز بدن پاک شهدای کربلا توسط بنی امیه دفن شد و بنی تمیم نیز ، بدن حر را به فاصله ای دور تر بردند و در آن جا به خاک سپردند . که اکنون بارگاهی ملکوتی دارد.




نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 جمجمه فرزند در دستان مادری رزمنده

جمجمه پسر را در آغوش می‌گیرد. گفت:چه نيكو جهاد كردى،پسرم!اى شادى قلبم،اى نور چشمم! و با جمجمه به طرف دشمن می‌رود! به نزدیکی دشمن که رسید، جمجمه فرزند شهیدش را به سمت دشمن پرتاب می‌کند...

شفاف: جنادة بن الحارث الانصارى ، از طایفه ی خزرج بود و از فرزندان انصار مدینه

و همسرش، بحريه بنت مسعود خزرجى

و پسرش نوجوانش، عمرو بن جناده انصارى

ابتدا پدر به میدان رفت:

 

انا جنادة و انا بن الحارث

من هستم: جناده پسر حارث!

لست بخوار ولا بناكث

هرگز نه ترسو هستم و پیمان شکن

عن بيعتى حتى يرثنى وارث

از بیعتم سر باز نمی‌زنم تا این بیعت به وارثم برسد!

اليوم ثارى فى الصعيد ماكث

امروز به واسطه شهادتم، خون من در بلندایی باقی خواهد ماند.

عده‌ای را کشت و در آخر خودش نیز به فیض شهادت رسید.

اما بحریه، این همسر شهید به وصیت شوهرش عمل کرد. وارث جناده، عمرو را به میدان فرستاد.

عمرو، نزد امام رفت و اجازه خواست تا با دشمن بجنگد،

امام فرمود: ان هذا غلام قتل ابوه فی المعرکه و لعل امة تکره ذلک؛ پدر این نوجوان کشته شده، شاید برای مادرش سخت باشد و او راضی نباشد!

عمرو گفت «به خدا قسم نه، مادرم خود به من دستور داده و لباس رزم برتنم کرده تا شما را یاری کنم».

امام علیه‌السلام اجازه دادند. و عمرو در میدان رجز خواند:

امیری حسین و نعم الامیر

آقای من حسین است و چه آقای نیکویی!

سرور فواد البشیر النذیر

او که مایه شادی پیامبر خداست

علی و فاطمه والده

و او که علی و فاطمه پدر و مادرش هستند.

فهل تعلمون له من نظیر

آیا شما برای او مانندی می شناسید؟

له طلعة مثل شمس الضحی

او مانند خورشید تابناک می درخشد

له عزة مثل بدر منیر

و چون ماه نورافشانی می کند.

باز هم رجز خواند. آنقدر جنگید تا به فیض شهادت نائل آمد. لشگر شیطان اما، سرش را از بدنش جدا کردند و به طرف دسته امام علیه‌السلام پرتاب کردند.

حالا نوبت جهاد مادر است.

یک دست جام باده  و یک دست زلف یار!

جمجمه پسر را در آغوش می‌گیرد. گفت:چه نيكو جهاد كردى،پسرم!اى شادى قلبم،اى نور چشمم!

 و با جمجمه به طرف دشمن می‌رود! به نزدیکی دشمن که رسید، جمجمه فرزند شهیدش را به سمت دشمن پرتاب می‌کند. جمجمه به یکی از لشگر شیطان اصابت می‌کند و او را در دم به درک واصل می‌کند!

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست!

بحریه باز می‌گردد و شمشیری بر دست می‌گیرد:

انی عجوز فی النساء ضعیفه - خاویة بالیة نحیفه

من در بین زنها، زنی ضعیف و بیمار و لاغر هستم

اضربکم بضربة عنیفه - دون بنی فاطمه الشریفه

بر شما ضربه محکمی وارد خواهم کرد؛ در دفاع و حمایت از فرزندان فاطمه عزیز و گرامی

و با تیرک خیمه‌اش به سمت دشمن می‌رود و می‌جنگد. تیرک را به سمت دشمن پرتاب می‌کند و دو نفر را به درک واصل می‌کند. حالا این همسر و مادر شهید، خودش رزمنده شده است.

اما امام مانع شد: جهاد بر زنان واجب نیست. یک همسر، یک فرزند، و جمجمه‌ای که شیطانیان را به قعر جهنم فرستاد، بس است! حالا نوبت صبر است.

السلام علی جنادة بن کعب الانصاری الخزرجی، و ابنه عمرو بن جناده؛

(ناحیه مقدسه)

منبع:شفاف





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 محرم ماه عشق و ایثار،ماه اشک های حسینی و بیتوته در هیئت های حسینی.روضه ها و احادیثی که در این شب ها در حسینیه ها نقل می شوند با توجه به نامی است که به آن روز تعلق گرفته است.روز دوم محرم روز به ورود به کربلا نام گذاری شده است.

ورود امام به کربلا
بدانکه در روز ورود آن حضرت به کربلا خلاف است واصح اقوال آنست که ورود آن جناب به کربلا در روز دوم محرم الحرام سال شصت و یکم هجرت بوده و چون به آن زمین رسید پرسید که این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند کربلا می‌نامندش، چون حضرت نام کربلا شنید گفت: اّلّلهُمَّ اِنّ اَعُوذُبِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَالْبَلآءِ

پس فرمود که این موضوع کرب و بلا و محل محنت و عنا است فرود آئید که اینجا منزل و محل خیام ما است، و این زمین جای ریختن خون ما است. و در این مکان واقع خواهد شد قبرهای ما، جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به اینها پس در آنجا فرود آمدند. و جز نیز با اصحابش در طرف دیگر نزول کردند و چون روز دیگر شد عمر بن سعد (ملعون) با چهار هزار مرد سوار به کربلا رسید و در برابر لشکر آن امام مظلوم فرود آمدند.........

 


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 مبلّغان و آمادگي براي محرم

 

محمدحسن نبوي


محرم و عزاداري ابا عبدالله الحسين(ع) فرصتي بسيار بزرگ براي پرداختن به اهداف آن حضرت مي‌باشد و مبلغان ديني بيش از هر کس مي‌توانند در اين راستا نقش داشته باشند. 
فرصت محرم شرائطي را فراهم مي‌سازد که اگر به درستي مديريت شود مي‌تواند ارزشهاي ديني را احيا نمايد. 
اگر محرم با ويژگيهاي خاص خود و با نفوذ فوق العاده‌اي که در عمق جان مردم دارد در اختيار اديان و فرقه‌هاي انحرافي بود، بيش‌ترين بهره‌برداري را از آن مي‌نمودند؛ ليکن ما به دليل عدم برنامه‌ريزي و مديريت صحيح، از كنار اين ظرفيت عظيم ايماني با کم‌ترين استفاده معنوي عبور مي‌کنيم؛ از اينرو براي بهره برداري بيش‌تر معنوي از اين شرائط حساس مواردي را به صورت گذرا به مبلغان ارجمند پيشنهاد مي کنيم: 

قبل از محرم 
براي برگزاري هر مناسبت به ويژه مناسبت پر شور و فراگير محرم بهتر است از حدود يک ماه يا حد اقل يک هفته قبل به برنامه ريزي پرداخته، هماهنگيهاي لازم در بين عناصر برگزار کننده ايجاد گردد. براي تحقق اين امر چند مسئله ضروري به نظر مي‌رسد: 
1. تفکر در باره فلسفه عزاداري 
ابتدا در باره هدف از برگزاري مراسم عزاداري اباعبدالله الحسين(ع) انديشيده و با دقت مورد باز نگري قرار گيرد؛ گرچه ممکن است پرداختن به اين امر غير لازم يا توجه به بديهيات تلقي گردد؛ ليکن بايد گفت در بسياري از موارد بازبيني نسبت به همين بديهيات نشان مي‌دهد که زواياي مهمي در طول زمان مورد غفلت واقع شده است. 
هدف از برگزاري اين عزاداريها علاوه بر اهميت و ارزش سوگواري، در يک جمله احياء و پيگيري اهداف انقلاب امام حسين(ع) و سعي وافر در تداوم راه نوراني آن بزرگوار مي‌باشد که در اينجا به چند مورد از آن اهداف اشاره مي‌شود: 
الف. احياء دين خداوند و مبارزه با بدعتها و اصلاح در امت رسول‌الله(ص)؛ ب. جنگ با قدرتهاي ستمگر و ظلم و بيداد؛ 
ج. امر به معروف و نهي از منکر؛ د. و... . 

2. همفکري با گردانندگان 
جلساتي با هيئت امناء مسجد، مسئولين هيئتهاي عزاداري، مداحان و عوامل مؤثر در برگزاري مراسم عزاداري، تشکيل و ضمن تبيين اهداف امام(ع) سعي شود که اين افراد در جهت دادن عزاداري به سوي اهداف آن بزرگوار، قانع گردند. سپس طراحي برنامه‌هاي مختلف براي استفاده بيش‌تر از اين فرصت بسيار مهم در جهت احياي آن اهداف انجام شود. 

در برنامه‌ها توجه شود که از کارهاي خرافي، به ويژه اعمال و رفتاري که موجب وهن شيعه در جهان گرديده و چهره نازيبايي از شيعه نمايش مي‌دهد، پرهيز گردد. در اين راستا نبايد دچار افراط يا تفريط گرديد؛ تا آنجا که حوزه امور عاطفي، صرفا عقلاني مورد توجه قرار گيرد.


3. پرهيز از تک روي 
در جلسات مشورتي و کليه فعاليتها بايد از تک گويي و تک روي به شدت پرهيز نموده، در مواردي که خلاف شرع و مصلحت نبود، سعي شود آراء مردم پذيرفته شود و يا حداقل توسط روحاني مورد رد قرار نگيرد. 

4. حفظ شخصيت افراد 
افرادي که در جلسات يا حين مراسم عزاداري اظهار نظر مي‌كنند، اگر چه مطلب ضعيفي مطرح کردند، به هيچ وجه مورد استهزاء، حتي به صورت لبخند قرار نگيرند. 

5. مديريت، نه دخالت مستقيم 
در برنامه‌ها، از آنکه متصدي اجراي کاري به جز سخنراني و اقامه نماز باشيد، پرهيز نموده سعي کنيد مردم خودشان نقش آفرين باشند و شما جهت دهنده برنامه‌ها، بدون حضور مديريتي آشکار باشيد. 

6. پرهيز از خرافات 
در برنامه‌ها توجه شود که از کارهاي خرافي، به ويژه اعمال و رفتاري که موجب وهن شيعه در جهان گرديده و چهره نازيبايي از شيعه نمايش مي‌دهد، پرهيز گردد. در اين راستا نبايد دچار افراط يا تفريط گرديد؛ تا آنجا که حوزه امور عاطفي، صرفا عقلاني مورد توجه قرار گيرد. 

برگزاري مراسم 
در عزاداريهاي اباعبدالله الحسين(ع) يکي از مهم‌ترين ارکان آن از دير باز سخنرانيهاي ديني بوده است. گرچه امروزه تا حدي از اهتمام به آن کاسته شده، ليکن همچنان اين بخش از عزاداري از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است. و اگر روحانيون به درستي اين بخش را اداره كنند، مي‌تواند با گذر زمان به صورت کليدي‌ترين قسمت انجام وظيفه كند. براي دستيابي به اين مقصود رعايت موارد ذيل پيشنهاد مي‌گردد: 
1. نيت 
قبل از هرچيز سزاوار است مبلغ به ارزش و اهميت عزاداري امام حسين(ع) توجه کند و به‌خوبي به اين موضوع بيانديشد که همه علاقه مندان به آن حضرت به نحوي از انحاء در عزاداري امام حسين(ع) از مال و زمان و عمر خويش سرمايه‌گذاري مي‌کنند و چه زيبنده است که مبلغ هم با اين نيت تصميم بگيرد که با دانش و اطلاعات خود در اين عزاداري شرکت نموده، تنها نيت عزاداري آن حضرت را داشته باشد. 

2. اقامه نماز جماعت 
نماز جماعت از عباداتي است که در اسلام از اهميت ويژه‌اي برخوردار بوده، مبلغ با اهتمام به آن و برگزاري به موقع نماز، علاوه بر انجام تکليف الهي مي‌تواند ديگران را با عمل آموزش دهد. 
در اين موقعيت استثنائي افرادي به مراسم مذهبي وارد مي‌شوند که در طول سال هرگز نمي‌توان آنها را در موقعيتهاي مذهبي مشاهده کرد، از اينرو لازم است مبلغ با رعايت حال اضعف مأمومين و عدم طولاني کردن نماز و سخنراني، زمينه تداوم حضور آنان در مسجد را فراهم سازد. 
زيبنده است نماز اول وقت روز عاشورا در مساجد و موقعيتهاي مختلف تبديل به فرهنگ شده، همه دسته‌هاي عزاداري اول وقت به نماز بايستند. 
برخورد مهر آميز روحاني در اين مسير مي‌تواند بسيار مؤثر باشد. 

3. پرهيز از سخنراني طولاني 
يکي از مسائلي که بايد در سخنراني رعايت کرد، پرهيز از سخنراني ملال آور است. اگر بهترين منبر ارائه شود، اما شنونده با خستگي مطالب را دنبال کند، تأثير سخن به‌شدت کاهش مي‌يابد و از آن مهم‌تر آنکه مستمعين جديد رغبت حضور در مراسم مذهبي را از دست مي‌دهند. 


4. رعايت اولويت در ارائه مطالب 
در باره محتواي سخنراني، مواردي به صورت گذرا گوشزد مي‌شود: 
الف. نياز ديني مخاطبان بايد شناسايي شود. 
ب. فراواني نيازها مشخص شود و اگر بحثي مورد نياز در صد زيادي از مخاطبان است، مورد توجه قرار گيرد. اولويت بندي در برآورد نيازها از هوش، زکاوت و وظيفه‌شناسي مبلغ حکايت دارد. 
ج. شايسته است مبلغ در بين نيازها مواردي را که از واجبات يا محرمات است و يا اگر گناه کبيره‌اي مانند ترک نماز و ... در بين مردم شايع است، در اولويت قرار دهد. 
د. برخي از مسائل تأثير ريشه‌اي در دوري مردم از فضائل اخلاقي دارد؛ مانند عدم شناخت مسائل اعتقادي، حرام خواري و... . بهتر است اين گونه مسائل با اهتمام بيش‌تري طرح گردد. 
هـ . از آنجا که عمل به دستورات ديني بدون فراگيري آن تحقق نمي‌يابد، لازم است در سخنراني بيان احکام به‌طور جدي در دستور کار قرار گيرد. 

5. با توجه به عشق و علاقه وافر همه شيعيان به اباعبدالله الحسين(ع)، بيان زواياي تاريخ زندگي آن حضرت و تحليل تاريخ عاشورا و آموزش فرهنگ عاشورا به مردم، وظيفه‌اي است که بايد بدان توجه خاص داشت. در اين بخش از سخنراني، توضيح و تبيين عناويني مانند مباني قيام امام(ع)، اصحاب آن حضرت، آثار قيام، تطبيق آن رويدادها با مباحث روز به‌دور از طعن وتوهين، مي‌تواند کار ساز باشد. 

6. براي جلوگيري از مرثيه‌هاي ضعيف، بهتر است اشعاري که از دقت برخوردار است در اختيار مداحان قرار گيرد. 

7. سعي شود از ايجاد مزاحمت براي مردم پرهيز گردد. 

8 . حضور روحاني در زمان مداحي ودر دسته‌هاي سينه زني، هم تعظيم شعائر بوده، هم در همدلي و انس بين مردم و روحاني بسيار مؤثر خواهد بود. 
 

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 123 

 





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 عاشورا و نيازهاى امروز 

 

محمود مهدي پور 

دربارهء اقدامات انجام شده و ناتمام و كارهايي كه بايد انجام شود، فراوان است. گرچه امسال به يمن نامگذاري آن از سوي رهبر بزرگوار انقلاب اسلامي به عنوان سال عزت و افتخار حسيني، گامهايي بلند و ارزشمند در شناخت و معرفي سرور شهيدان برداشته شد و برنامه ريزيهاي پر بركتي انجام گرفت، اما اقيانوس بيكران عاشورا آن قدر عميق و بزرگ و پر حادثه است، كه گوهرهاي آن پايان نمي پذيرد و جز با كشتي نجات حسيني نمي توان در آن راه پيمود. تنها حسين عليه السلام است كه مي تواند بشريت را به ساحل كربلا برساند و از غرقابها و گرداب هاي فراوان فكري و اجتماعي رهايي بخشد. 
در اين ورطه كشتي فرو شد هزار // كه پيدا نشد تخته اي بر كنار 
عاشورا و حسين عليه السلام و كربلا، هزاران مسئله تاريخي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، اخلاقي، عبادي، فقهي، عرفاني و نظامي دارد، كه اگر آب درياها مركب و درختان گيتي قلم شود، تا ابعاد و آثار و اهداف اين حادثه عظيم را ترسيم كند، توان بررسي و ارائه تصويري جامع از آن را ندارد. 
نفوذ بيكران عاشورا و سيدالشهدا در اعماق تاريخ و گستره جهان؛ تاثير نام و قيام حسيني در عوالم پيدا و پنهان و مرزهاي غيب و شهود؛ حضور مداوم فرشتگان و ساكنان ملا اعلي در بارگاه قدسي امام؛ اشك و آه زمين و زمان و جن و ملك در عزاي سرور آزادگان جهان؛ آفاق روشن محبت دو سويه نبوي و حسيني و تداوم هدايت بشريت به بركت بعثت و عاشورا؛ نقش آب و خاك كربلا در شفابخشي و امنيت آفريني؛ عزت و استقلال امت اسلام در پرتو سيره و سخن حسيني؛ نقش امام حسين عليه السلام در ترويج و تبليغ معارف آسماني؛ افشاي هميشگي خط نفاق در پرتو عاشوراي حسيني؛ فلسفه قيام و جهاد پرشكوه ابا عبدالله عليه السلام؛ پيوند قطعي قيام مهدوي عجل الله تعالي فرجه الشريف با قيام و فرهنگ عاشورا؛ و سرانجام درسهاي عشق و عرفان حسيني، همه و همه ميدانهايي محدود از محورهاي گسترده پژوهش و تبليغ و تدريس فرهنگ عاشورا است كه امروز هم همچون هميشه بدان نيازمنديم. 

ع فريادي عليه بي تفاوتي و بي طرفي در جنگهاي حق و باطل سراسر تاريخ است. عاشورا، آواي اعتراض سيدالشهداء عليه السلام به نشستن ناصالحان بر كرسي حكومت امت اسلامي است

پيام عاشورا 
عاشورا، فرياد بلند مقاومت در برابر تحريف اسلام است. عاشورا، فريادي عليه بي تفاوتي و بي طرفي در جنگهاي حق و باطل سراسر تاريخ است. عاشورا، آواي اعتراض سيدالشهداء عليه السلام به نشستن ناصالحان بر كرسي حكومت امت اسلامي است. 
عاشورا، بي تفاوتي حكومتها نسبت به سه مسئله مهم «حقيقت »، «عدالت » و «فضيلت » را محكوم مي كند و حمايت دولتمردان از باطل و بيداد و فساد را بزرگترين منكرات اجتماعي مي داند، كه امام شهيدان در برابر آن بپاخاسته و همه رنج را در مقابله با اين منكر بزرگ و بنيادي تحمل كرده است. 
نهضت حسيني، حركتي از سر سيري و جهانگردي و سفر تفريحي و تجاري و ورزشي و حتي سفري به قصد انجام حج و عمره و جهانگردي مذهبي و زيارتي نيست. سفر كربلاي سيدالشهدا عليه السلام هجرتي دفاعي، عبادي، زيارتي و تبليغي به منظور انجام وظيفه اي دشوار و بزرگ و جهاني و جهادي است. از مراسم عاشورايي كه ما برگزار مي كنيم تا عاشوراي معرفت حسيني، فرهنگها فاصله است؛ گرچه شبيه عاشورا هم مغتنم است و براي بيدادگران وحشت انگيز. 
از عبادت كربلايي تا عادت كربلايي تفاوت از زمين تا آسمان است؛ گرچه نفس حضور و زيارت سرور شهيدان شيرين و دلنشين و مسئوليت آفرين است. 
از شور عاشورايي تا شعور و عرفان حسيني تفاوت از زمين تا آسمان است. 
از امامي كه برخي ترسيم مي كنيم كه گريزان و هراسان و صامت و آرام است، تا امام قيام و جهاد و فرياد و عزت و اعتراض و وارث پيامبر و امين خدا، مسافتي از غرب تا شرق عالم است. 
عاشورا، درسها، عبرتها و جلوه هايي دارد كه همه ساله از زبان عالمان دين و مبلغان متعهد و فداكار و مداحان مخلص و شاعران كربلايي تكرار مي شود، اما امروز از عاشورا چه درسهايي را بايد فراگيريم و چه معارفي را بياموزيم؟ 

از عاشورا بياموزيم 
از عاشورا، رهايي از رفاه زدگي، وارستگي از علايق زندگي، رهايي از بيم و اميد شيطاني، معروف گرايي، منكرستيزي، پاسداري از حقوق اجتماعي، احساس مسئوليت خدايي، ايمان به غيب، آخرتگرايي، دفاع از دين، اصلاحات راستين، جهاد براي احياي اسلام و اجراي قرآن، بي بال پريدن، و از شهادت خود و ياران نهراسيدن را بياموزيم. 

صداي سيد شهيدان را بهتر بشنويم 
او بشريت را به عزت فرا مي خواند، ما براي ذلت توجيه جستجو مي كنيم. 
او ما را به استقلال از بندگي غير خدا دعوت مي كند، ما به بندگي بندگان سر سپرده ايم. 
او بشريت را به توحيد و عبادت الله و فقط الله، فرا مي خواند، و ما فرياد مشاركت برآورده ايم. 
او خواهان آزادي راستين، آزادي فكر و فرهنگ از شبكه عنكبوتي تبليغات كفر و شرك و بيداد جهاني است، ما بجاي نوشيدن شير شيرين آزادي به پستانكهاي آزادي (آزاديهاي توليد آمريكا) سرگرم شده ايم. 
شعار سيدالشهدا، همان شعار توحيد است، دو بعدي است، تركيبي از نفي و اثبات. خوب گوش بسپاريم: «لا اله الا الله ». انديشه عاشورا هم دو بعدي است؛ يعني، تركيبي از «نه » و «آري » است. 
عاشورا، «نه » بزرگ تاريخ است. «نه » به كفر جهاني، «نه » به شرك جهاني، «نه » به نفاق داخلي، «نه » به بيداد بين المللي، «نه » به ليبراليسم، «نه » به پلوراليسم، «نه » به سلطنت، «نه » به حزب بازي و جناح گرايي، «نه » به غربزدگي و شرقزدگي، «نه » به تساهل و تسامح، «نه » به اصلاحات آمريكائي، «نه » به تبعيض و فقر و فساد، «نه » به مردم سالاري منهاي دين و «نه » به دينداري بدون دين شناسي و فقاهت. 
در بعد مثبت، شعار عاشورا، فرياد لبيك و تسليم و آري و احترام است. 
«لبيك » به خدا، «لبيك » به رسالت، «لبيك » به امامت، «لبيك » به حق و عدالت و تسليم در برابر حقوق ديگران، «لبيك » به اذان و نماز و نيايش، «لبيك » به قرآن و سنت نبوي صلي الله عليه و آله و «لبيك » به مرجعيت و فقاهت راستين. 
آواي سيد الشهدا عليه السلام را بهتر بشنويم و توحيد را از حسين بياموزيم و از طبل تو خالي استكبار نهراسيم. عاشورا عصاره «معروف گرايي » و «منكر ستيزي » فرزند فاطمه عليها السلام در سراسر تاريخ است و كربلا نقطه تلاقي حق و باطل در سراسر گيتي. 


دو ديدگاه تاريخي 
عاشورا از اينجا پديد آمد كه راجع به انسان و جهان و اداره عالم و آدم دو ديدگاه وجود دارد. ديدگاهي كه خدا و قيامت و نبوت را باور دارد و حكومت بر بشريت را حق خدا و رسول و امامان صالح به انتخاب خدا و رسول و امامان قبلي مي داند و ديدگاهي كه خدا و قيامت و رسالت را دروغ مي شمارد و يا با ترديد به آن مي نگرد و حكومت را حق كساني مي داند كه از زور و زر و تزوير بيشتري برخوردارند. درگيري اين دو انديشه در صحنه هاي اقتصاد و فرهنگ و سياست از هر روز عاشورايي پديد مي آورد و از هر سرزمين كربلايي مي سازد. 
در اين نبرد هميشه تاريخ، يك طرف حسين است، وارث آدم، وارث نوح، وارث ابراهيم، وارث موسي و عيسي عليهم السلام و ميراث دار مسئوليتهاي دشوار محمد صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام و در سوي ديگر يزيد است و عبيدالله و شمر، وارثان شيطان و فرعون و نمرود و هامان و بلعم و در مصاديق امروز بوش و بلر و شارون. 
يك تفكر خدا را پذيرفته است و امين و حجت خدا در زمين را اطاعت مي كند و يك تفكر اصلا خدايي را باور ندارد، يا براي او حجتي قائل نيست و عقل فردي و جمعي بشريت را براي اداره انسان و جهان كافي مي شناسد. 
يك تفكر به دينداري و قرآن شناسي و فقاهت و حلم و علم و سماحت و محبت در دل مؤمنان افتخار مي كند و يك ديدگاه به استانداردهاي جهاني و پيشرفت و توسعه و رفاه قبيله اي و شخصي و ملي مي انديشد. 
يك تفكر، به اقامه نماز و پرداخت زكات و امر به معروف و نهي از منكر مي بالد و افتخار مي كند و يك انديشه، آزادي جامعه از هر گونه ايدئولوژي و عقيده و انديشه آسماني را خواستار است. 
يك تفكر، شهادت را اوج تكامل انسان مي بيند و يك ديدگاه، جهاد و شهادت را خشونت طلبي و ضد تمدن و پيشرفت تلقي مي كند و تز تساهل در برابر كفر و شرك و بيداد جهاني را مي ستايد. 
يك تفكر، براي حكومتها وظيفه اي جز دفاع از حقيقت و شريعت و فضيلت نمي شناسد و يك تفكر، در جنگ حق و باطل اظهار بي طرفي مي كند و شعار تكثرگرايي سر مي دهد و حق و باطل را اموري نسبي و دعواهايي بيهوده مي داند. 
يك ديدگاه، آسايش و امنيت و توانگري را در سايه شناخت خدا و انس با او و اجراي قوانين او جستجو مي كند و يك تفكر، در سازش با كفار و مشركان و منافقان اين مقولات را دست يافتني مي بيند. و. . . . 
شناخت و تبليغ عميق و دقيق تفكر عاشورايي مسئوليتي است كه امروز هم بر دوش مبلغان راستين اسلام است. باشد كه با استمداد از خود آن بزرگوار موفق باشيم. 
والسلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين عليهم السلام 

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره39





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 عزادارى بر اهل بيت‏ عليهم السلام، آسيبها و بايستگيها

 

داود عرفاني فر

در ساليان اخير بحثهاي زيادي درباره مدّاحي، عزاداري و مرثيه سراييهاي موجود در محافل مطرح شده است. به دنبال تغيير تدريجي سبك عزاداري و مداحيها در برخي مجالس و پيدايش شيوه هاي بعضاً عجيب و غريب و شايد بي سابقه در امر عزاداري و خواندن اشعار بي محتوا، غلوآميز و با ريتم و آهنگهاي شبيه به موسيقيهاي «پاپ» و «راك»، اين انديشه در ميان متفكران جامعه قدرت گرفت كه بايد به نحوي جلوي اين انحرافات گرفته شده و از پيامدهاي وخيم آن پيشگيري شود. در اين ميان، حوزويان نقش پيشگامي را بر عهده گرفته اند. برخي از شخصيتهاي حوزوي، دانشگاهي و مسئولان كشور، به ويژه مقام معظم رهبري «مدّ ظلّه العالي» در اين باره رهنمودهايي را بيان كرده اند؛ اما با اين حال، نبايد اين مسئله را خاتمه يافته تلقي نمود و همگان را عامل به اين رهنمودها پنداشت. 
امر اصلاح در نحوه عزاداريها و زدودن خرافات از آن - كه از چند دهه قبل توسط برخي از دانشمندان اسلامي آغاز شده است - در ميانه راه مي باشد و پيشبرد اين حركت بايد به وسيله مرزداران انديشه اسلامي همچنان ادامه يابد. 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 خواندن روضه‌هاي دروغ

 


سؤال: خواندن روضه‌هاي دروغ و غير معتبر كه بعضاً موجب تمسخر و هتك مي‌گردد چه صورتي دارد؟ 
* حضرت آية اللَّه العظمي خامنه‌اي: اگر دروغ موجب هتك و تمسخر باشد جايز نيست. 
* حضرت آية اللَّه العظمي فاضل لنكراني: جايز نيست. 
* حضرت آية اللَّه العظمي صافي گلپايگاني: جايز نيست. 
* حضرت آية العظمي اللَّه بهجت: جايز نيست. 
* حضرت آية اللَّه العظمي مكارم شيرازي: جايز نيست. 
* حضرت آية اللَّه العظمي تبريزي رحمه الله: چيزهايي كه دروغ بودن آنها پيش علماي خبره معلوم است، نقل آنها جايز نيست. 
* حضرت آية اللَّه العظمي سيستاني: اگر موجب هتك باشد، يا دروغ باشد، جايز نيست، ولي اگر هتك و دروغ بودن آن معلوم نباشد و به عنوان نقل و روايت گفته شود اشكال ندارد. 
* حضرت آية اللَّه العظمي نوري همداني: جايز نيست. (1) 


1) فرهنگ اسلام، ش 101. 

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره87





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 استفتائات محرم (پيرامون عزادارى) 

 

سر شار علي اکبري (نظرات علما و مراجع پيرامون عزاداري امام حسين عليه السلام) 

مرحوم علامه امين عاملي قدس سره دربارۀ قمه زني و مراسم عزاداري حسيني مي نويسد: 
قمه زني و اعمالي ديگر از اين قبيل در مراسم عزاداري حسيني به حكم عقل و شرع حرام است و زخمي ساختن سر، كه نه سود دنيوي دارد و نه اجر اخروي، ايذاء نفس است كه خود در شرع حرام است و در مقابل اين عمل، شيعۀ اهل بيت را در انظار مردم مورد تمسخر قرار داده و آنها را وحشي قلمداد مي كنند و شكي نيست كه اين اعمال ناشي از وساوس شياطين بوده و موجب رضايت خدا و پيامبر و اهل بيت اطهار نيست و البته تغيير نام اين اعمال در ماهيت و حكم شرعي آن كه حرمت است، تغييري نمي دهد (1) . 

چند استفتاء از مقام معظم رهبري درباره قمه زني و عزاداري 
1 - آيا قمه زدن در عزاداري امام حسين عليه السلام چه حكمي دارد؟ 
جواب: اگر موجب وهن مذهب در زمان حاضر و يا مستلزم خوف خطر جان يا ضرر معتني به باشد جايز نيست. 

2 - پدر و مادري كه نذر مي كنند اگر خدا به آنان فرزند پسر داد روز عاشورا به سر او تيغ بزنند و آن پسر بعد از بلوغ روزهاي عاشورا قمه بزند آيا اين نذر صحيح است و آيا بر آن پسر عمل به نذر والدين واجب است؟ 
جواب: صحت چنين نذري محل اشكال است و در هر صورت وفا به آن بر فرزند واجب نيست. 

3 - اگر قمه زدن در عزاداريها موجب مرگ كسي شد آيا اين عمل خودكشي و گناه محسوب مي شود. 
جواب: اگر با خوف خطر جان اقدام كرده باشد حكم انتحار دارد. 

4 - آيا سوراخ كردن گوشت بدن و قفل زدن و وزنه آويزان كردن به بهانه عزاداري بر امام حسين عليه السلام كه اخيرا شايع شده است جايز است؟ 
جواب: چنين اعمالي كه موجب وهن مذهب در انظار عموم است صورت شرعي ندارد. 

5 - عزاداراني كه خودشان را در مقابل مزار مقدس ائمه عليهم السلام به خاك مي اندازند و سينه و صورت خود را به خاك مي مالند و خراشيده مي كنند و خون جاري مي شود و با همان حال به داخل حرم ائمه عليهم السلام وارد مي شوند چه صورت دارد؟ 
جواب: اينگونه رفتارها كه از شيوه اظهار تاثر و عزاداري سنتي به دور است صورت شرعي ندارد بلكه اگر موجب ضرر معتني به بدني و يا وهن مذهب در انظار عموم باشد جايز نيست. 

استفتائات از حضرت آية الله العظمي مكارم شيرازي 
1 - آيا زنجير زني و قمه زني و شمشير زني در عزاداري امام حسين عليه السلام جايز است؟ 
جواب: بي شك مراسم سوگواري خامس آل عباعليه السلام از افضل قربات است، ولي نبايد كاري كرد كه موجب وهن مذهب در نظر ديگران شود. 

2 - آيا تعزيه و شبيه خواني اشكال دارد و اگر اشكال نداشته باشد بفرماييد كه اگر مرد لباس زنان را در تعزيه بپوشد و به جاي او بخواند اشكال دارد؟ و آيا صداي شيپور و طبل و دهل در تعزيه حرام است يا خير؟ در پايان مستدعي است شرايط تعزيه خواني را بيان فرماييد. 
جواب: شبيه خواني اگر با دروغ و آلات لهو توام نباشد و موجب توهين به مقام شامخ حسين بن علي عليهما السلام يا ساير شهدا نشود اشكالي ندارد واحتياط آن است كه مردان لباس زنان را نپوشند. 

3 - آيا شبيه خواني - كه نمايش مذهبي است و دربارۀ واقعۀ عاشورا يا اربعين حسيني عليه السلام برگزار مي گردد - جايز است؟ 
جواب: اگر امر خلاف شرعي در آن نباشد و موجب هتك مقدسات نشود اشكالي ندارد. 

4 - سينه زدن با تيغ و يا زنجير زدن با زنجيري كه داراي چاقو و يا تيغ مي باشد و منجر به زخمي شدن بدن و جاري شدن خون مي شود، چه حكمي دارد؟ 
جواب: همان گونه كه قبلا نيز اشاره كرده ايم، مسئلۀ عزاداري حضرت سيدالشهداعليه السلام در هر زمان و در هر مكان از افضل قربات و مايۀ تقويت روح ايمان و شهامت اسلامي و ايثار و فداكاري و شجاعت در مسلمين است، ولي كيفيت عزاداري بايد چنان باشد كه بهانه اي به دست دشمنان اسلام ندهد و موجب سوء استفاده از آن نشود و اين مراسم عظيم و پرشكوه تضعيف نگردد و به همين جهت از كارهايي كه موجب وهن مذهب است بايد پرهيز شود. 

5 - نظر مبارك را در رابطه با كيفيت مطلوب نحوۀ برگزاري عزاداري سالار شهيدان عليه السلام بيان فرماييد؟ 
جواب: بهترين شيوۀ عزاداري، تشكيل مجالس با شكوه و ذكر اهداف مقدس امام حسين عليه السلام و تاريخچۀ كربلا و تحليل فرازهاي آن و مراسم سوگواري، و همچنين تشكيل دسته جات عزاداري با شكوه، توام با شعارهاي بيدار كننده و سازنده و پخش جزوه ها و پوسترهاي حساب شده و پرمحتوا و استفاده از پلاكاردها يا شعارهاي جالب و جاذب و روشن كنندۀ اهداف عزاداري حضرت سيدالشهدا عليه السلام و مانند آن است. 

6 - در آستارا، سنتي است كه مردم به آن اعتقاد راسخ دارند، مسئله بدين صورت است كه: روز تاسوعا و عاشورا علمي كه در تمام مناطق مرسوم است در دست افراد خاصي مي دهند كه آن فرد با حركتهاي مخصوص و حتي گاهي با حمله ور شدن به زنان و مردان ترساندن بچه ها و به تعبير مردم: علم را جوش مي آورند و آن را نسبت به امام حسين عليه السلام مي دهند، مردم دور آن جمع مي شوند و مي گويند علم فرد را دنبال خود مي برد، وقتي علم بعضي از افراد را زخمي مي كند به معناي آن است كه آن فرد، انسان بدي است و با ديدۀ ترديد به علم نگاه كرده است. متاسفانه علم در دست افراد معلوم الحال به جوش مي آيد و گاهي افراد متدين و وجيه را زخمي مي كند، نظر شما را در اين مورد خواستاريم؟ 
جواب: عزاداري حضرت خامس آل عباعليه السلام از موجبات مهم تقويت دين است ولي نبايد آن را آلوده به اين گونه كارهاي نادرست كرد كه موجب اذيت و آزار عزاداران و هتك حرمت افراد آبرومند مي شود. 

7 - در شرايطي كه دشمنان اسلام سعي در منزوي كردن مسلمانان دارند و با حيله هايي مي خواهند اسلام را خرافي و مسلمانان را بي منطق معرفي كنند، انجام برخي اعمال كه در متن دين وجود نداشته و در بعضي مناطق عده اي در تظاهر به اسلام و تعظيم شعائر، مرتكب آن مي شوند كه احيانا موجبات وهن شيعه و عزاداري را فراهم آورده است، چه حكمي دارد؟ 
جواب: لازم است در اين شرايط و اوضاع پيروان اهل بيت عليهم السلام و عاشقان مكتب حسيني از هر كاري كه موجب وهن اين مراسم مي شود بپرهيزند و به جاي آن به سراغ مراسمي بروند كه عظمت اهداف حسيني را بيش از پيش آشكار مي سازد و اگر جمعي از بزرگان فقهاي پيشين (قده) در عصر و زمان خود بعضي از اين كارها را به دلايلي اجازه فرموده اند، هرگاه در عصر و زمان ما بودند مسلما نظر ديگري داشتند. خداوند همۀ ما را از پيروان مكتب آن بزرگوار و جان نثاران او قرار دهد. 

8 - در شهرستان ما مراسم عزاداري تاسوعا و عاشورا و ساير ايام به صورت تعزيه خواني برگزار مي شود، تا شش سال قبل كه فقط در محل ما برگزار نمي شد اهالي محل به محلات ديگر جهت ديدن تعزيه مي رفتند و در آن محلات با مشكلات زيادي مواجه مي شدند لهذا تصميم گرفتيم اين مراسم را در محل خودمان برگزار كنيم نظر شما چيست آيا در اين شرايط تعزيه خواني جايز است؟ 
جواب: چنانچه تعزيه خواني مشتمل بر امر حرامي مانند دروغ يا هتك حرمت امامان بزرگوار و بزرگان ديگر و امثال اينها نباشد و مانع مجالس سخنراني و نماز نگردد اشكالي ندارد. 

9 - آيا استفاده از وسايلي كه به شكل صليب هستند و درماه محرم الحرام در جلوي صف عزاداري حمل مي شود جايز است؟ 
جواب: اين علامتها تداعي صليب را نمي كنند ولي عزاداري هر چه ساده تر باشد بهتر است. 

بايد همه بكوشند با خالصترين نيات در اين مراسم شركت جسته، و قلب و روح خود را در اختيار سالار شهيدان قرار دهند، و به اهداف والاي اين قيام بزرگ تاريخ اسلام و بشريت بيانديشند، و گويندگان عزيز و نويسندگان محترم اهداف مهم اين قيام پربار را تشريح كرده، و سوگواران را روز به روز با آن آشناتر سازند تا مصداق كامل «عارفا بحقه.» حاصل گردد

10 - آيا پول دادن به مرثيه سراياني كه در لابه لاي اشعار و سخنان خود بعضي از مصايب بي مدرك يا ضعيف السند را نقل مي كنند و يا با غنا مي خوانند جايز است و آيا نقل اين گونه مطالب به عزاداري ضربه نمي زند؟ 
جواب: پول را در برابر كارهاي مشروع آنها بدهند و نسبت به كارهاي خلاف، نهي از منكر كنند. 


متن جوابيه آية الله العظمي مكارم شيرازي به سؤالات مختلف مردم دربارۀ وظايف مسلمانان در ايام عاشورا و مراسم عزاداري حسيني عليه السلام 
بدون شك عزاداري سالار شهيدان از افضل قربات و احياي خون آنان مايۀ نجات در دنيا و آخرت است. 
افراد ناآگاه و بي خبر، حادثه خونين كربلا را مربوط به گذشته مي پندارند، و از تكرار سوگواري ها در هر سال دچار تعجب مي شوند، در حالي كه آگاهان آن را مربوط به يك جريان مهم و مستمر در سراسر زندگي بشر مي دانند، كه در كربلا به اوج خود رسيد، و به عنوان يك الگوي جاودانه در تاريخ ماند. و آن جريان مبارزه با كفر و ظلم و بيدادگري وترجيح مرگ سرخ توام با آزادگي بر زندگي ذلت بار و ننگين است. 
آنها مي گويند چرا شما براي حادثه اي كه مربوط به سيزده قرن پيش است اشك مي ريزيد؟ ولي نمي دانند كه اشك ما اعلان جنگ ما به ظالمان و بيدادگران و زشت كاران در هر زمان است. قطره هاي اشكي كه از روي معرفت نسبت به اهداف والاي حسين عليه السلام و يارانش جاري مي شود گلوله هاي آتشيني است بر ضد تبهكاران و جنايتكاران تاريخ، و گوهرهاي گرانبهايي است براي هديه به مظلومان و ستمديدگان و ملتهاي دربند، و اين است معني «كل يوم يوم عاشورا و كل ارض ارض كربلا». 
و به همين دليل هميشه طاغوتها و دشمنان اسلام از انجام اين مراسم در هراسند و مي خواهند آن را به تعطيل بكشانند. 
و درست به همين دليل ما مي گوييم به هر قيمت كه ممكن شود بايد اين مراسم حفظ گردد، حتي در بعضي از كشورها كه دشمنان اهل بيت قصد خاموش كردن اين چراغ فروزان را داشتند و از ما سؤال كردند گفتيم به هيچ قيمت عقب نشيني نكنيد، ولو بلغ ما بلغ، و هر چند خون خود را در اين راه نثار كنيد. 
درست است كه اين مراسم ذاتا مستحب است ولي زنده نگه داشتن آن در مواردي از اوجب واجبات است. 
در اينجا لازم مي دانم همۀ برادران و خواهران ايماني را به چند نكته توجه دهم: 
1 - بايد همه بكوشند با خالصترين نيات در اين مراسم شركت جسته، و قلب و روح خود را در اختيار سالار شهيدان قرار دهند، و به اهداف والاي اين قيام بزرگ تاريخ اسلام و بشريت بيانديشند، و گويندگان عزيز و نويسندگان محترم اهداف مهم اين قيام پربار را تشريح كرده، و سوگواران را روز به روز با آن آشناتر سازند تا مصداق كامل «عارفا بحقه.» حاصل گردد. 

2 - برادران و خواهران ايماني بايد خلوص اين مراسم را از اموري كه مخالف شرع اسلام و دستورهاي پيشوايان بزرگ دين ست حفظ كنند و از هر كاري كه بهانه به دست دشمنان مي دهد بپرهيزند و نيز از اعمالي مانند قمه زدن و قفل در تن كردن وامثال آن كه رهبر معظم انقلاب در بيانات پربار خود به آن اشاره نمودند اجتناب جويند. 

زيرا اين اعمال دست آويزي به دست دشمنان خواهد داد تا كل اين مراسم عظيم و سازنده را زير سؤال برند، قمه را بايد بر سر دشمن كوبيد نه بر سر دوست، قفل را بايد بر دهان دشمن زد، نه بر تن دوست، درست است كه انگيزه اين افراد عشق به امام حسين عليه السلام و مكتب اوست ولي بايد توجه داشت كه مقدس بودن انگيزه به تنهايي كافي نيست بايد نفس عمل هم مقدس باشد، كيفيت عزاداري يا بايد در نصوص اسلامي وارد شده باشد و يا مشمول عمومات و اطلاقات ادله گردد، و اين گونه كارها مسلما نه منصوص است و نه مصداق عزاداري در عرف عقلا و اهل شرع، به علاوه موانعي نيز از نظر شرع در برابر آن قرار دارد، و به تعبير ديگر نه مقتضي شمول عمومات موجود است و نه مانع مفقود. 
درست است كه جمعي از بزرگان فقهاي پيشين قدس الله اسرارهم اجازه بعضي از اين امور را در عصر خود به دلايل خاصي داده اند ولي آنها هم اگر در عصر ما و شرايط زمان ما بودند به يقين طور ديگري فتوي مي دادند. 

3 - بايد توجه داشت كه هدف اصلي قيام امام حسين عليه السلام همان گونه كه در وصيت تاريخي معروف آن حضرت آمده احياي امر به معروف و نهي از منكر بود. بر همه عاشقان مكتبش لازم است اين دو فريضه الهي و قرآني را زنده كنند و به امام و پيشواي بزرگشان اقتدا نمايند، و از طريق صحيح و حساب شده با منكرات به مبارزه برخيزند، و با گفتار و اعمال خود معروف را زنده كنند. 

خداوندا همۀ ما را از پيروان راستين مكتب آن بزرگوار قرار ده، و مشمول شفاعتش در دنيا و آخرت بنما. آمين يا رب العالمين.

(قم - ناصر مكارم شيرازي 73/3/26 مطابق با ششم محرم الحرام 1415) 

نظر حضرت آية الله صالحي مازندراني پيرامون قمه زني 
باسمه العليم 
از منابع فقه چه لبيه و چه لفظيه بالخصوص او بالاطلاق او العموم جواز و اباحه قمه زني فضلا از رجحان آن در مراسم عزاداري سالار شهيدان امام حسين عليه السلام مستفاد نمي گردد، بلكه مقتضاي ادله و عناوين ثانويه حرمت و عدم جواز است لذا اجتناب از آن واجب و لازم است. 
برادران ايماني مي دانند كه قمه را بايد بر فرق قمه كشان خائن و قداره بندان جاني زد. (قم المقدسة، اسماعيل الصالحي المازندراني محرم الحرام 1415 - خرداد 1373) 

نظر حضرت آية الله جوادي آملي پيرامون قمه زني 
چيزي كه مايه وهن اسلام و پايه هتك حرمت عزاداري است جايز نيست، انتظار مي رود از قمه زني و مانند آن پرهيز شود. (4 محرم الحرام 1415 جوادي آملي) 

نظر حضرت آية الله نوري همداني پيرامون عزاداري و قمه زني 
از آنجا كه مكتب سالار شهيدان حضرت ابي عبدالله عليه السلام مكتب امر به معروف و نهي از منكر و چشمۀ جوشان ارزشهاي اسلامي است و تاريخ خونبار عاشورا هميشه با آفريدن حماسه ها و موجها و با به حركت درآوردن احساسات و عواطف الهام بخش كليۀ نهضت ها و قيامهايي كه عليه ظالمان و جباران روزگار صورت گرفته بوده است و همواره مجاهدين اسلام با قيامهايي عليه ظلم و ستم به جا آوردند - كه نمونۀ آن را در زمان خود ديديم - نام حسين بر لب و اشك حسيني در چشم و هواي كربلا و عاشورا در سر داشتند تا موفق شدند كه پيروزي خون بر شمشير را ثابت و بيان بلند حضرت رسول اكرم صلي الله عليه وآله «حسين مني و انا من حسين.» را معنا كنند و ايام محرم و عاشورا هميشه زنده كنندۀ آن خاطره و به جوش آورندۀ خونهايي است كه در دل علاقه مندان اين مكتب موج مي زند لذا لازم است مخصوصا در جهان كنوني كه دشمنان اسلام از اسلام سيلي خورده و منافع نامشروع خود را از دست رفته مي بينند و در فكر انتقام گرفتن از اسلام ناب محمدي هستند مراسم عزاداري كار زينبي بكند يعني با منطق اسلام توام و از هر گونه حركتي كه اين دين مقدس را بي منطق قلمداد نمايد منزه باشد و عزاداران محترم و متعهد به جاي اينكه قمه را بر فرق خود بكوبند در فكر آن باشند قمه را بر سر دشمنان اسلام كه اراضي آنان را اشغال و در فكر تضعيف آنان مي باشند و منابع آنان را غارت و بالاخره هر روزي با ترفند جديدي حيات اسلامي آنها را به مخاطره مي اندازند بكوبند. خداوند توفيق بيشتر براي پيمودن اين راه به همۀ مسلمانان عنايت بفرمايد.

(7 محرم الحرام 1415 الاحقر حسين نوري همداني) 


نظر حضرت آية الله العظمي فاضل لنكراني درباره قمه زني 
با توجه به گرايشي كه نسبت به اسلام و تشيع بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در اكثر نقاط جهان پيدا شده و ايران اسلامي به عنوان ام القراي جهان اسلام شناخته مي شود و اعمال و رفتار ملت ايران به عنوان الگو و بيانگر اسلام مطرح است لازم است در رابطه با مسائل سوگواري و عزاداري سالار شهيدان حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام به گونه اي عمل شود كه موجب گرايش بيشتر و علاقمندي شديدتر به آن حضرت و هدف مقدس وي گردد پيدا است در اين شرايط مسئله قمه زدن نه تنها چنين نقشي ندارد و بلكه به علت عدم قابليت پذيرش و نداشتن هيچ گونه توجيهي نتيجه سوء بر آن مترتب خواهد شد لذا لازم ست شيعيان علاقمند به مكتب امام حسين عليه السلام از آن خودداري نمايند و چنانچه در اين مورد نذر وجود داشته باشد نذر واجد شرايط صحت و انعقاد نيست. 

(محمد فاضل، 4 محرم الحرام، 1415) 

نظر حضرت آية الله مشكيني در پاسخ به سؤال از قمه زني 
بعد التسليم و التحية امور مذكوره فوق بنفسه در شرع اسلام مورد اشكال و بلكه بعضي از آنها ذاتا محرم است مسلمين بايد از وارد كردن آنها در مراسم تعزيه حضرت حسين عليه السلام كه يكي از عبادات است جدا خودداري نمايند علاوه آن كه عزاداري آن حضرت عمل عبادي سياسي است پس بايد از مخلوط شدن كارهايي كه جنبه سياسي آن را مخدوش ويا به عنوان خرافيت و وهن اسلام مي بخشد اجتناب نمود گذشته از اينها اعمال فوق مورد نهي مقام معظم ولايت امر مسلمين قرار گرفته و حكم معظم له واجب الاتباع است خداوند بر ملت معتقد و هوشيار و سياست فهم ايران توفيق تبعيت از احكام الهي و عزاداري مورد ضايت حضرت بقية الهي عنايت فرمايد.

(8 محرم الحرام 1415، هجري قمري، علي مشكيني) 


1) اعيان الشيعه، ج 10، ص 363. 

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره3





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر


هويت عاشورا 

 

محمود مهدي پور 

عاشورا، انفجار سلطه ظلم و ظلمت و طلوع سرخ فرهنگ ايثار در جامعه اسلامي است. 
عاشورا، «نه» بزرگ آئين محمّدي به تمام ستمگران تاريخ است. 
عاشورا، اوج عرفان و ايثار پاسداران پيام هاي آسماني در پهنه گيتي ا ست 
عاشورا، مولود اخلاص و ايمان هفتاد و دو شهيد ساحل فرات و بزرگ ترين دانشگاه پرورش فدائيان اسلام راستين است. 
عاشورا، پيام آزادي انسان از سلطه زر و زور و تزوير است. 
عاشورا، پيام بازگشت به ارزش ها، پيام اصلاحات راستين، پيام انقلاب اسلامي، پيام ايمان، آگاهي و آزادي است. 
عاشورا، مکتب استقلال، آزادي و حکومت اسلامي است. 
عاشورا، قيامي از نوع جنبش هاي مدني، قدرت سالارانه و اقتصاد گرايانه نيست. 
عاشورا، قيامي خدا محور است که با حاکميّت جور، جهل و جبر مبارزه مي کند و خواهان استقرار دين خدا بر قلّه بلند حاکميت اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي است. 
عاشورا، قيامي براي معرفي دين خدا، افشاي چهره نفاق، اجراي قوانين الهي و جنبشي بزرگ در جهت اصلاحات اسلامي است. 
پرچمدار بزرگ حماسه عاشورا و پيشواي آزادي، خواهان اصلاحات همه جانبه اجتماعي و بازگشت به معيارهاي بعثت نبوي و حکومت علوي است. 
از ديدگاه او اصلاحات راستين هماهنگ سازي کليه سياست هاي کشور با معيارهاي قرآن، سنت و آبياري تمام نخل هاي جامعه از فرات شريعت است. وقتي حسين از دسترسي به شريعه فرات ممنوع مي شود، نخل-هاي بلند دين محمّد مي خشکد، برترين انسان هاي روزگار تشنه جان مي سپارند، جاهليّت با تمام مظاهر خود حاکميّت مي يابد و به تمسخر مؤمنان برمي خيزد. 
از ديدگاه او: 
اصلاحات راستين، حاکميّت توحيد، افزايش اخلاص و گسترش آهنگ خداگرايي در جامعه بشري است. 
عاشورا، مقاومت فرزند پيامبر6 در برابر جريان تحريف مکتب و تحميق امّت اسلامي است. 
عاشورا، قيامي براي حمايت از معروف ها و پيکار با منکرات است. 

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 نگاهي به شخصيت و عملکرد حضرت عباس عليه السلام پيش از واقعه کربلا

 

ابوالفضل هادي منش 

عَبَسَتْ وُجُوهُ الْقَوْمِ خَوفَ الْمَوْتِ // وَالْعَباسُ عليه السلام فيهِمْ ضاحِكٌ يتَبَسَّمٌ 
لَوْلا الْقَضا لَمَحَا الْوُجُودُ بِسَيفِهِ // وَاللّه ُ يقْضي ما يشاءُ وَيحْكُمُ (1) 
(سيدجعفر حلّي) 

اشاره 
زندگاني حكمت آميز و غرور آفرين پيشوايان معصوم عليهم السلام و فرزندان برومندشان، سرشار از نكات عالي و آموزنده در راستاي الگوگيري از شخصيت كامل و بارز آنان بوده و نيز درسهاي تربيتي آنان نسبت به فرزندان خويش، در تمامي زمينه هاي اخلاقي و رفتاري، سرمشق كاملي براي تشنگان زلال معرفت و پناهگاه استواري براي دوستداران فرهنگ متعالي اهل بيت عصمت عليهم السلام و به ويژه براي نسل جوان، خواهد بود. 
زندگاني پرخير و بركت اهل بيت عليهم السلام در بردارنده دو اصل استوار «حماسه و عرفان» است و پرداختن به بُعد حماسي و عرفاني زندگاني آنان و فرزندانشان كه در معرض پرورش و تربيت ناب اسلامي قرار داشته اند، براي عامه مردم و بويژه جوانان، جذّاب و گام مؤثري در عرصه تبليغ ديني خواهد بود. 
اين نوشتار سعي دارد با بررسي زندگاني حضرت عباس عليه السلام پيش از رويداد روز دهم محرم سال 61 هجري، با نگاهي به فعاليتهاي دوران نوجواني و شركت وي در جنگها، چهره روشن تري از ابعاد حماسي شخصيت آن حضرت را به تصوير كشد. 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
(تعداد کل صفحات:37)      [ 1 ]   [ 2 ]   [ 3 ]   [ 4 ]   [ 5 ]   [ 6 ]   [ 7 ]   [ 8 ]   [ 9 ]   [ 10 ]   [ > ]  

.: Weblog Themes By Rasekhoon:.