«قلب عاشورا پرداختن به مفاهيم آن است»
هر چيز خوبي با كاركردهاي بالا را آسيب‌هايي مي‌تواند تهديد كند و محرم و عزاداري هم از همين دسته است. ماه محرم و مراسم عزاداري در آن يك فرهنگ بسيار غني و داراي قدرت با كاركردهاي بسيار بالا در تاريخ تشيع است كه هميشه در معرض آسيب‌هاي دشمنان آگاه و دوستان نادان تهديد شده است.
حجه الاسلام واعظ موسوي در اين باره گفت: يكي از بزرگترين آسيب‌هاي تهديد كه در مراسم عزاداري اين است كه به ظاهر عزاداري خود را محدود كرده و از عمق و معناي آن غفلت كنيم.
وي افزود: همان طور كه هر پيكري با قلب خود معنا مي‌يابد و اگر پرداختن به مفاهيم كه قلب محرم است از آن جدا كنيم تبديل به پيكر مرده‌اي خواهد شد.
وي خاطرنشان ساخت: مقام معظم رهبري نيز روي درس‌ها و عبرت‌هاي عاشورا تأكيد بيشتري دارند زيرا وقتي به آنها توجه نمي‌شود شايد به همان دستمايه‌هاي عبرت آن زمان مبتلا شويم.
حجه‌الاسلام واعظ موسوي همچنين تصريح كرد: تفكر و انديشيدن درباره اين كه چه شد كه فرزند پيامبر با آن موقعيت اجتماعي، سياسي و جايگاه ويژه خود در قرآن و عترت بعد گذشت 50 سال از رحلت پيامبر سرشان بالاي نيزه و مردم هم عكس‌العمليي نشان ندادند.
وي اذعان داشت: به گفته شهيد مطهري ما نبايد جنبه حماسي عاشورا را خاموش سازيم درست است كه اشك يك رنگ و روي غم‌آلود به عاشورا مي‌دهد ولي شخصيت حماسي كربلا بايد احيا شود.
وي ادامه داد: گاهي جنبه‌هاي غم‌انگيز محرم بر حماسه خلق شده چيره شده و پرورش روح حماسي را سست مي‌كند.
وي اظهار داشت: مديحه و مرثيه زماني مي‌تواند پيام عاشورا را منتشر سازد كه مداح و مرثيه سرا مطالعه كامل از قصه محرم داشته باشند.
وي همچنين افزود: متأسفانه برخي از آنها مقاتل مناسب را صحيح نشناخته در صورتي كه مقتل‌شناسي يكي از فروع تاريخ است و برخي از آنها بررسي لازم را روي اين موضوع ندارند و اين موضوع سطح مراسم عزاداري را پايين مي‌آورد.
وي ادامه داد: خيلي از مداحان و وعاظ به خواب مي‌پردازند در سخنراني كه اين در هيچ مكتبي حجت نيست و استفاده از آن ايراد دارد، استفاده از كرامات نقض شده كه سنديت ندارد در شأن مراسم عزاداري نيست و در آن خلل ايجاد مي‌كند.
حجه الاسلام عدالتيان نيز در اين باره گفت: در اين كه عزاداري محرم پاداش و بركات زيادي دارد شكي نيست و در كتاب چرا عزاداري آثار پر فايده عزاداري امام حسين(ع) كه بيش از 20 اثر است در اين تأليف خود ذكر كردم.
وي اذعان داشت: نكته ديگر در آفت عزاداري غلو در حق معصومين است و زياده‌رويي‌هايي در سخنان برخي از مداحان كه نسبت‌هاي الوهيت و صفات خداوند را به ائمه اطهار نسبت مي‌دهند.
وي ادامه داد: محافل عزاداري بايد صرف آگاهي‌بخشي و رشد فكري شركت‌كنندگان هم شوند و استفاده از موسيقي‌هايي كه از نظر شرعي ايراد دارند و حال معنوي را مي‌گيرند و كارهايي كه باعث كوچك شمردن شأن محافل مي‌شود نبايد انجام شوند.





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

عاشورا نگيني در تاريخ
عاشورا طبق نقل كلينى و ابن شهر آشوب در مناقب، و شيخ مفيد و ارشاد در روز شنبه دهم محرّم، و طبق نقل شيخ طوسى و علّامه مجلسى و سيد بن طاووس و طبرى روز دوشنبه دهم محرّم، و بر اساس گفته مرحوم سپهر در ناسخ و فرهاد ميرزا در قمقام در روز جمعه دهم محرّم سال 61 هجرى بوده است.(1)
و طبق محاسبه دانشمندان در زمان فتحعلى شاه محرّم سال 61 هجرى برابر بوده با شهريور سال 59 هجرى شمسى و بلندى روز در آن زمان سيزده ساعت و سى هشت دقيقه بوده است.(2)
امّا آن روز آن ساعات به ظاهر گذشت و تمام شد ولى آثار و عظمت عاشورا آنچنان زمين و زمان و قلب‏ها را فتح كرده كه هر روز بيش از پيش زنده‏تر، پررونق‏تر مى‏درخشد و همچنان به پيش مى‏رود. خالى از لطف نيست كه گوشه‏اى از اعترافات برخى دانشمندان را درباره عظمت عاشورا مورد اشاره قرار دهيم.
1ـ پروفسور ادوارد براون درباره عاشورا مى‏گويد:
آيا قلبى پيدا مى‏شود كه با شنيدن حادثه غمبار كربلا دچار غم و اندوه نگردد، حتى غير مسلمانان؟ آرى كسى نمى‏تواند پاكى روحى اين جنگ اسلامى را كه تحت لواى اسلام انجام گرفت انكار كند.(3)
2ـ عاشورا از ديدگاه دكتر ژوزف فرانسوى:
او در كتاب «اسلام و اسلاميان» مى‏نويسد: پس از واقعه كربلا پيروان على(ع) بر آشفته و وقت را غنيمت شمرده مشغول پيكار شدند... و عزادارى برپا كردند و كار به جايى رسيد كه شيعيان عزادارى حسين بن على(ع) را جزء مذهب خود قرار دادند و از آن زمان تاكنون به پيروى از نيّتهاى بزرگان دين كه آنها دوازده نفر از اولاد رسول(ص) مى‏باشند و گفتار و رفتار و كردار هر يك از آنها در رديف گفتار و كردار خدا و رسول (ص) و هم سنگ قرآن مى‏باشد در عزادارى امام حسين(ع) شركت كرده و رفته رفته يكى از اركان مذهب شيعه قرار گرفته است ترقيات سريع السيرى كه شيعيان در اندك مدتى كردند مى‏توان گفت در دو قرن ديگر عدد آنها بر ساير فرقه‏هاى مسلمانان بيشتر خواهد شد و علّت اين امر به واسطه عزادارى امام حسين است.
امروز در هيچ نقطه از جهان نيست كه براى نمونه حداقل دو يا سه نفر شيعه نباشند كه براى امام حسين(ع) عزادارى نمايند... بايد اعتراف كرد كه شيعيان از بذل جان و مال خود در راه مذهب و سوگوارى امام حسين دريغ نداشته‏اند.»(4)
3ـ نظر ناپلئون بناپارت در مورد عاشورا
او مى‏گويد: «ما اگر وقتى كارى اجتماعى يا سياسى داشته باشيم، بايد دهها هزار كارت چاپ كرده و با چه زحماتى توسط نفراتى آن كارتها را به اشخاص داده، تازه از ده هزار، هزار نفر حاضر مى‏شوند و كار هم ناتمام مى‏ماند. لكن اين مسلمانان و شيعيان با نصب يك پرچم سياه بر درب يك خانه كه مى‏گويند مى‏خواهيم براى امام حسين(ع) مجلس عزا برپا كنيم، دهها هزار نفر در ظرف دو ساعت در مجلس عزاى امام حسين(ع) بدون كارت حاضر مى‏شوند و تمام مسائل اجتماعى و سياسى و مذهبى خود را در آن مجلس حلّ و فصل مى‏نمايند.»(5)
با توجّه به اين اعتراف و آثار گرانسنگ عاشورا خوب است مرورى به روايات داشته باشيم و عظمت عاشورا را از ديدگاه معصومان باز خوانى نماييم.
1ـ عاشورا رمز برترى امّت پيامبر اكرم(ص)
همچنان كه پيامبر خاتم بر اديان ديگر برترى و فضيلت دارد، امّت پيامبر خاتم نيز «امت وسط» و «خيرالامم» است و در اين برترى امورى نقش دارند از جمله مسئله عاشورا است كه در روايت ذيل بدان اشاره شده است.
در حديث مناجات حضرت موسى(ع) با خداوند آمده است كه حضرت موسى به درگاه خداوند متعال عرضه داشت: پروردگارا چرا امّت محمّد(ص) را بر ساير امتها برترى دادى؟! خداوند فرمود: به خاطر ده خصلت. موسى(ع) عرض كرد: آن ده خصلت چيست تا به بنى اسرائيل دستور دهم انجام دهند؟
خطاب رسيد ان ده خصلت عبارتند از: نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قرآن، علم و عاشورا. «قال موسى يا ربّ و ما عاشوراء؟ قال: البكاء و التباكى على سبط محمّدٍ(ص) و المرثية و العزاء على مصيبة ولدالمصطفى؛موسى عرض كرد پروردگارا عاشورا چيست؟ فرمود: گريه كردن يا تباكى كردن و روضه خوانى و عزادارى بر مصيبت فرزند مصطفى(ع) است.
اى موسى! در آن زمان هيچ بنده‏اى نيست كه گريه يا تباكى كند در عزاى فرزند پيامبر(يعنى حسين بن على) مگر اين بهشت براى او حتمى است و هيچ بنده‏اى نيست كه مقدارى از مالش را در راه محبّت فرزند پيامبر(ص) انفاق كند از طريق طعام دادن يا غير آن مگر اين كه خداوند متعال در دنيا به هر درهمى هفتاد درهم به او بركت عنايت مى‏كند و سرانجام به فضل خدا وارد بهشت مى‏شود و گناهانش آمرزيده مى‏گردد.
به عزت و جلالم قسم «ما من رجلٍ او امرأةٍ سال و دمع عينيه فى يوم عاشوراء، قطرةً واحدةً الّا و كتب له اجر مائة شهيدٍ؛(6) كه هيچ مرد و زنى نيست كه در روز عاشورا و غير عاشورا (براى امام حسين(ع)) قطره اشكى بريزد مگر اين كه براى او ثواب صد شهيد نوشته مى‏شود.»
2ـ عاشورا و كربلا در كلام پيامبر اكرم(ص)
روايات متعددى در منابع شيعه و اهل سنّت از پيامبر اكرم(ص) درباره شهادت امام حسين(ع) و عاشوراى او نقل شده است كه فقط به يك روايت از طريق اهل سنّت اكتفا مى‏كنيم عايشه مى‏گويد: «روزى جبرئيل بر رسول خدا(ص) نازل شد و به آن حضرت وحى نمود حسين نزد پيامبر(ص) وارد شد و از شانه و پشت آن جناب بالا مى‏رفت و بازى مى‏كرد. جبرئيل گفت: «يا محمّد! انّ امّتك ستفتّن بعدك و يقتل ابنك هذا من بعدك؛ اى محمد! به زودى امّت تو فتنه مى‏كنند و اين فرزند كوچك تو را پس از تو خواهند كشت آنگاه جبرييل دست برد و خاك سفيد رنگى آورد و گفت فرزندت در اين سرزمين كه نام آن «طف» است كشته مى‏شود پس از آنكه جبرئيل از نزد رسول خدا(ص) رفت، آن حضرت در حالى كه خاك را در دست داشت و گريه مى‏كرد بر گروهى از يارانش كه ابوبكر، عمر، على(ع)(7)، حذيفه، و عمار و ابوذر در بين آنها حضور داشتند وارد شدند و فرمود: «اخبرنى جبرئيل ان ابنى الحسين يقتل بعدى بارض الطف و جائنى بهذه التّربة فاخبرنى انّ فيها مضجعه؛ جبرئيل به من خبر داده است كه فرزندم حسين پس از من در سرزمينى به نام طف كشته مى‏شود و اين خاك را به من نشان داده كه محل شهادت و قبر او در اين خاك خواهد بود.»(8)
3ـ گريه على(ع) بر كربلا و عاشورا
روايات متعددى از اميرمؤمنان نقل شده است در مورد كربلا و عاشورا، تنها در منابع اهل سنّت از عبداللّه بن نجى، اصبغ بن نباته شعبى و... رواياتى در اين زمينه نقل شده است. از جمله ابن عباس مى‏گويد: «همراه على(ع) در جنگ صفين از سرزمين نينوا گذشتيم به من فرمود: اى ابن عباس آيا اين سرزمين را مى‏شناسى؟ عرض كردم خير اى اميرمؤمنان حضرت فرمود: اگر مانند من آن را مى‏شناختى از اينجا عبور نمى‏كردى مگر آن كه مانند من مى‏گريستى آنگاه شروع به گريه كرد تا آنجا كه اشك محاسن (مبارك) حضرت را فرا گرفت و بر سينه مباركشان جارى شد. ما نيز با آن حضرت گريستيم. حضرت على(ع) فرمود: شگفتا ما را با آل ابوسفيان و آل حرب و حزب شيطان و اولياى كفر، چه كار! در همين حال فرمود: «صبراً يا اباعبداللّه...» اى اباعبداللّه (الحسين) صبر و مقاومت كن. آنگاه بسيار گريست و ما نيز با او گريستيم تا آنجا كه حضرت به صورت به زمين افتاد و از هوش رفت».(9)
4ـ عاشورا از نگاه امام حسن(ع)
بعد از شهادت حمزه سيدالشهدا رسم بر اين بود كه در مدينه در هر عزادارى اوّل براى حمزه سيدالشهداء گريه مى‏كردند، اين رسم ادامه داشت تا امام حسين(ع) به شهادت رسيد، از آن به بعد مردم براى آن حضرت گريه مى‏كردند، امّا امام حسن مجتبى(ع) در سخت‏ترين لحظه مصيبت خويش هنوز امام حسين(ع) به شهادت نرسيده به ياد عاشوراى آن حضرت گريست.
ابن نما مى‏گويد: امام حسن مجتبى(ع) در بستر بيمارى قرار گرفته بود. حسين بن على(ع) براى عيادت برادر آمد، وقتى وارد اطاق شد و برادرش را در تب و تاب ديد بنا كرد گريه كردن امام مجتبى(ع) فرمود: براى چه گريه مى‏كنى؟! اظهار داشت برادرم! چرا گريه نكنم و حال آن كه شما را مسموم و مرا بى برادر كرده‏اند.
امام مجتبى(ع) فرمود: برادرم مرا به زهر مى‏كشند در حالى كه تمام وسائل حاضر است (آب بخواهم آماده است، شيربخواهم آماده است و... برادران و خواهران همگى اطراف من جمعند) اما «لايوم كيومك يا اباعبداللّه» هيچ روزى مانند روز (عاشوراى) تو نيست روزى كه سى هزار نفر از كسانى كه خود را امّت جدّمان مى‏دانند تو را محاصره مى‏كنند و بر كشتن تو همّت مى‏گمارند تا تو را بكشند و خونت را بريزند و زن و فرزندانت را اسير نمايند، و مال و اموالت را به غارت برند، در اين هنگام لعنت خدا بر بنى اميّه روا گردد و آسمان و زمين و حيوانات دريايى و صحرايى بر تو خواهند گريست.
5 ـ عاشورا از نظر امام سجاد(ع)
حضرت سجاد(ع) كه خود از نزديك شاهد حوادث عاشوراء بود هرگز آن را فراموش نكرد و تا آخر عمر براى حوادث آن اشك ريخت و ديگران را نيز تشويق مى‏كرد، هرگاه چشمش به غذا و آب مى‏افتاد گريه مى‏كرد. روزى يكى از خدمتگذاران آن حضرت عرض كرد: آيا هنوز زمان پايان حزن و اندوه شما فرا نرسيده است. فرمود: واى بر تو! يعقوب داراى دوازده فرزند بود خداوند يكى از آنان را از جلوى چشمش دور و پنهان كرد. چشمان يعقوب از اندوه سفيد شد در حالى كه يوسف زنده بود. امّا من در جلو چشمانم شاهد بودم كه پدرم،برادرم، عمويم هفده تن از اهلبيتم و گروهى از ياران پدرم را به قتل رساندند، و سرهايشان را از تن جدا كردند آنوقت چگونه اندوه من به پايان برسد.(10) علاوه بر آن در كربلا ناموس اهلبيت به اسارت رفت كه اين داغ را هرگز نمى‏شود فراموش كرد.
و همچنين نقل شده است كه امام سجّاد(ع) به عبيداللّه بن عباس بن على نگاه كرد و اشكش جارى شد سپس فرمود: «هيچ روزى سخت‏تر از روز احد براى رسول (ص) نبود كه در آن روز عمويش حضرت حمزه، شير خدا و شير رسول خدا(ص) كشته شد و بعد از آن روزى سخت‏تر از روز موته نبود كه پسرعمويش جعفر بن ابى طالب كشته شد.
سپس فرمود: هيچ روزى مثل (روز عاشورا) روز امام حسين(ع) نيست (چرا كه) سى هزار نفر كه به گمان خود امّت پيغمبر(ص) بودند، جمع شدند و هر يك قربةً الى اللّه براى كشتن پسر پيغمبر(ص) خود را آماده كرده بودند، در حالى كه آن حضرت آنها را نصيحت و موعظه كرد، امّا نصيحت‏پذير نشدند تا اين كه او را از راه دشمنى، مظلومانه كشتند.»(11)
و در ماه مبارك رمضان نيز حضرت هنگام افطار به ياد روز عاشورا مى‏افتاد و مى‏فرمود: «وا كربلا واكربلا» و اين جمله را همواره تكرار مى‏كرد كه «كشته شد پسر رسول خدا در حالى كه خايف بود! كشته شد پسر رسول خدا در حالى كه تشنه بود» اين جملات را آنقدر تكرار مى‏كرد و گريه مى‏كرد كه لباسش بر اثر اشك خيس مى‏شد.(12)
6ـ عاشورا از نگاه امام باقر(ع)
وضعيت استبدادى حاكمان بنى اميّه باعث شده بود كه در دوران امام باقر(ع) به صورت علنى از عاشورا تجليل نشود، بلكه مجبور بودند مجالس عزادارى و گراميداشت عاشورا را در خفا و با حضور افراد خاصّى برگزار نمايند. آن حضرت از شعراى آن زمان از جمله كميت بن زيد اسدى (م 126 هـ.ق) دعوت مى‏گرفت تا اشعارى در عزا و مصائب اهل بيت بخواند.
مالك جهنى مى‏گويد: امام باقر(ع) درباره عاشورا فرمود: در روز عاشورا براى امام حسين(ع) مجلس عزا برپا نموده و بر مصائب آن حضرت همواره با اعضاى خانواده گريه كنيد و در اين جهت غم و اندوه خود را آشكار نماييد و در ديدار با يكديگر تعزيت بگوئيد( به اين صورت): «اعظم اللّه اجورنا بمصابنا بالحسين(ع) و جعلنا و ايّاكم من الطّالبين بثاره مع وليّه الامام المهدى من آل محمّد(ص)؛ هر كس اين عمل را انجام دهد براى او در نزد خدا ثواب دوهزار حج و عمره و جهاد در ركاب رسول خدا و امامان راشدين ضمانت مى‏كنم.»(13)
در يكى از مجالس عزا با حضور امام باقر(ع) كميت شعر مى‏خواند تا رسيد به اين بيت: «و قتيل بالطّف غودرمنه بين غوغاء امّةٍ و طعامٍ»
امام باقر(ع) گريه زيادى كرد و آنگاه فرمود: «اگر سرمايه‏اى داشتم در پاداش اين شعر كميت به او مى‏بخشيديم امّا جزاى تو همان دعايى است كه رسول خدا(ص) درباره حسان بن ثابت شاعر معروف صدر اسلام فرمودند كه همواره به خاطر دفاع از ما اهل بيت مورد تأييدات فرشته روح القدس خواهى بود.»(14)
و در حديث ديگرى از آن حضرت نقل شده است كه «پدرم امام زين العابدين هرگاه محرّم فرا مى‏رسيد كسى او را خندان نمى‏ديد و پيوسته در غم و اندوه بود تا روز عاشورا و وقتى كه عاشورا فرا مى‏رسيد آن روز، روز مصيبت و گريه و غم و اندوهش بود.»(15)
امام به علقمه فرمود: «تا مى‏توانى در آن روز(عاشورا) براى رفع نياز خود از منزل خارج مشو چرا كه روز نحسى است و خواسته انسان برآورده نمى‏شود. و اگر هم برآورده شود در آن خير و بركتى نخواهد بود و نيز در اين روز براى منزل خود غذا ذخيره نكن، كه اگر ذخيره كردى خير و بركتى نخواهد داشت.»(16)
شيخ طوسى مى‏گويد امام باقر(ع) وظيفه ما را در روز عاشورا چنين بيان مى‏كند: «كسى كه دور (از كربلا) قرار دارد (جهت زيارت) كافى است كه به سوى كربلا اشاره نمايد و سلام و درود بفرستد و در دعا و نفرين كشندگان شهداى كربلا بكوشد، آنگاه دو ركعت نماز بپا دارد بايد اين اعمال را پيش از زوال خورشيد انجام دهد و سپس از آن اهل خانه را جمع كند و مجلس عزا برگزار نمايد و بر آن حضرت همگى بگريند.»
7ـ عاشورا از ديدگاه امام صادق(ع)
امام صادق(ع) درباره اهميت عاشورا ترويج و تبليغ آن، عزادارى و گريه در آن سخنان فراوانى دارد كه به نمونه‏هايى اشاره مى‏شود: عبداللّه بن سنان مى‏گويد: روز عاشورا خدمت امام صادق(ع) رسيدم در حالى كه آن بزرگوار را در حالتى از غم و اندوه مشاهده كردم كه اشك از چشمان مباركش مانند مرواريد جارى بود عرض كردم يابن رسول اللّه، خداوند چشمان شما را نگرياند، براى چه گريه مى‏كنيد؟! فرمود: آيا از اهمّيت امروز غافلى؟ و نمى‏دانى كه در چنين روزى چه گذشته عرض كرد: اى آقاى من درباره روزه امروز چه مى‏فرماييد؟ فرمود: امروز را بدون نيّت روزه بدار ولى به آخر نرسان يعنى يك ساعت به غروب مانده با آب افطار كن، چون در اين وقت، جنگ از آل رسول برطرف شد و آن فتنه بزرگ فرو نشست... راوى مى‏گويد: پس از بيان مطالب (فوق) امام صادق(ع) سخت گريست كه محاسن شريفش‏تر شد.(17)
و همچنين عبداللّه بن فضل هاشمى مى‏گويد: بر امام صادق(ع) وارد شدم و عرض كردم، يابن رسول اللّه چرا روز عاشورا را روز حزن و اندوه و گريه ناميده‏اند؟ و اهميتى كه براى عزادارى امام حسين(ع) در اين روز وارد شده، در روز رحلت پيامبر اكرم(ص) و على(ع) و فاطمه زهرا(س) و امام حسن مجتبى(ع) چنين اهميتى وجود ندارد؟ حضرت فرمود: «انّ يوم الحسين(ع) اعظم مصيبةً من جميع ساير الايّام ؛ براستى كه روز شهادت امام حسين(ع) از همه روزها بزرگتر است».
اى عبداللّه بدان كه «آل عبا» پنج تن بودند و زمانى كه پيامبر اكرم(ص) از دنيا رفت، مردم خود را به چهارنفر (باقى مانده) تسلّى مى‏دادند و چون فاطمه زهرا شهيد شد، مردم به ديدار اميرالمؤمنين و حسن و حسين(ع) دل خوش بودند. و هنگامى كه على(ع) به شهادت رسيد، دل گرمى مردم به امام حسن و امام حسين(ع) بود. و بعد از شهادت امام حسن(ع) مردم به وجود امام حسين(ع) دلشاد بودند، ولى هنگامى كه امام حسين(ع) به شهادت رسيد. گويا پنج تن «آل عبا» در آن روز يكباره شهيد شدند، زيرا امام حسين(ع) يادگار همه آنان بود، از اين جهت
عظمت سوگوارى او بيشتر است.(18)
و زينب (س) نيز در روز عاشورا به همين مطلب اشاره كرد آنگاه كه فرمود: «اليوم مات جدّى و ابى و امّى و اخى ؛ امروز (با شهادت امام حسين(ع)) جدّم (رسول خدا)، پدرم (على(ع)) و مادرم(زهرا) و برادرم (حسن(ع)) از دنيا رفتند.»
و همين طور از زيد شحام نقل شده است كه «همراه جماعتى از اهل كوفه در خدمت امام صادق(ع) بوديم يكى از شعراى عرب به نام جعفر بن عفال وارد شد. آن حضرت او را احترام نمود و در نزديك خود جاى داد. آنگاه فرمود: اى جعفر! عرض كرد لبيك! به فدايت گردم فرمودند: به من گفته‏اند كه تو اشعار نيكى درباره حسين(ع) سروده‏اى عرض كرد: آرى. فرمود: اشعار خود را بخوان او شعرى خواند و امام و اطرافيان مى‏گريستند. به گونه‏اى كه قطرات اشك بر صورت و محاسن آن حضرت جارى بود سپس حضرت فرمودند: اى جعفر! فرشتگان الهى حضور دارند و صداى تو را شنيدند و چنان كه ماگريه كرديم، آنها نيز گريه كردند، بلكه بيشتر از آن. خداوند در اين براى تو بهشت را واجب كرده و تو را ببخشد.»(19)
8 ـ اهميّت عاشورا از نگاه امام هفتم(ع)
دوران امام كاظم(ع) دوران فشار و مراقبت بنى عباس بود از اين رو آن حضرت بيشتر زندگى خود را در زندان سپرى كرد. عزاداريها رونق و نمودى نداشت، با اين حال با فرا رسيدن ايّام عاشورا آن حضرت محزون و غمناك بود و آن روز را روز غم و اندوه مى‏دانست. امام رضا(ع) مى‏فرمايد: «با فرا رسيدن ماه محرّم پدرم موسى بن جعفر(ع) با چهره خندان ديده نمى‏شد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فرا مى‏گرفت «فاذا كان اليوم العاشر منه كان ذلك اليوم، يوم مصيبته و حزنه و بكائه؛(20) آن روز روز مصيبت، اندوه وگريه آن حضرت بود.»
9ـ اهميت عاشورا از نگاه امام هشتم(ع)
امام رضا(ع) فرمودند: «هر كس روز عاشورا به دنبال انجام كارها و حوائجش نرود، خداوند حوائج دنيا و آخرت او را برآورده مى‏سازد و نيز اگر كسى روز عاشورا را روز حزن و اندوه قرار دهد، خداوند عزّ و جلّ روز قيامت را روز شادى و سرورش قرار خواهد داد و در بهشت چشمانش به ديدار ما روشن خواهد شد. ليكن اگر كسى روز عاشورا را روز بركت و كسب و كار قرار دهد و براى خان اش چيزى در آن روز ذخيره كند آنچه ذخيره كرده بركت نخواهد داشت.»(21)
دعبل خزاعى از شعراى بزرگ و علاقمند به اهل بيت پيامبر(ص) است وى در سال 198 در شهر مرو به خدمت امام رضا(ع) رسيد. او مى‏گويد: در شهر مرو بر آقايم على بن موسى الرضاء وارد شدم در حالى كه ياران آن حضرت پيرامون او نشسته بودند حزن و اندوه از چهره امام پيدا بود. با ورود من فرمود: خوشا بحالت اى دعبل كه ما را به وسيله دست و زبانت يارى مى‏نمايى! آنگاه مرا احترام نموده و در نزد خود جاى داد، فرمود: دوست دارم كه براى من شعر بگويى، اين روزها، روز حزن و اندوه ما اهل بيت(ع) و روز شادى دشمنان ما بويژه بنى اميّه است. پس از آن حضرت رضا(ع) پرده‏اى را جهت حضور خانواده در مصيبت جدّشان حسين(ع) آويزان كرد و به من فرمود: اى دعبل مرثيه سرايى كن. تا تو زنده هستى ياور و ستايشگر اهل بيت پيامبر(ص) خواهى بود! آنگاه گريستم به گونه‏اى كه قطرات اشك بر صورت جارى شد و اين شعر را سرودم:
افاطم لو خلت الحسين مجدلا و قدمات مات عطشاناً بشط الفرات
امام رضا(ع) و خانواده و فرزندان آن حضرت به شدّت گريستند.»(22)
10 ـ امام جواد، امام هادى، امام حسن عسكرى (ع) و امان زمان (عج) و عزادارى بر حسين عليه السلام
در عصر امام جواد(ع) عزادارى براى امام حسين(ع) به صورتى آشكار در منازل علويان برگزار مى‏شد، امّا پس از معتصم عباسى جانشينان وى از اقامه عزادارى و حتّى از زيارت قبور امامان و شهداى كربلا به شدّت جلوگيرى مى‏كردند.
امام هادى(ع) در محيط خفقان آور زندگى مى‏كرد و متوكل عباسى ـ حاكم وقت ـ دشمنى خاصى با امام و شيعيان آن حضرت داشت، وى به اندازه‏اى در زشتكارى پيش رفت كه قبر امام حسين(ع) را ويران ساخت و آثار آن را از بين برد.(23)
ابوالفرج اصفهانى مى‏گويد: «متوكل نسبت به خاندان ابوطالب بسيار سخت گير بود و به شدّت از رفتار و اعمال علويان مراقبت مى‏كرد، بغض و كينه فراوانى از ايشان در سينه داشت و بر اين اساس تهمتهاى ناروايى به آنان نسبت مى‏داد.
سخت‏گيرى متوكل به جايى رسيد كه هيچ يك از خلفاى پيشين به اندازه وى تندروى نكرده بودند و به دستور او قبر امام حسين(ع) را تخريب كردند به طورى كه هيچ آثارى از آن بر جاى نماند و پاسگاههايى در مسير قبر آن حضرت قرار داده بود تا هر كس را كه به زيارت آن حضرت مى‏رود دستگير و مجازات نمايند.»(24)
اين وضعيت تا عصر امامت امام حسن عسكرى(ع) استمرار داشت امّا شيعيان و علويان هرگز ترس به خود راه ندادند و همواره در طول تاريخ با ستمگران اموى و عباسى مبارزه خواه از دل مبارزه مثبت و يا منفى، از راه زيارت قبور و نفرين بر كشندگان آنان يا از راه عزادارى و گريه بر مظلوميت شهيدان به ويژه شهداى كربلا.
بى شك امام زمان(عج) سيره پدران بزرگوار خود را در راه بزرگداشت عاشورا استمرار بخشيده و بر جدّ بزرگوارش حسين بن على(ع) شب و روز گريه مى‏كند، چنان كه در زيارت ناحيه مقدسه آمده است: «لاندبنك صباحاً و مساءً ولابكين عليك بدل الدموع دماً؛ (25) هر صبحگاه و شامگاه بر تو (اى جدّ بزرگوار) مى‏گريم و (اگر اشكم تمام شود) بدل اشك خون از چشمانم جارى مى‏شود.» سخن را با اشعارى درباره عاشوراى حسين(ع) به پايان مى‏بريم.
بگرييم
بيا بر روز عاشورا بگرييم بر آن وادى بر آن صحرا بگرييم
بيا بر سرزمين آتش و خون بر آن طفلان بى بابا بگرييم
بيا بر لاله‏هاى سرخ پرپر زجور كينه اعداء بگرييم
بيا آن روز را باور نماييم كه بى آبى كند غوغا بگرييم
بيا ياد آوريم از سرو ليلا كه افتاد از جفا از پا بگرييم
بيا از ديدگان ريزيم الماس بر عباس آن مه بطحا بگرييم
بيا بر قاسم آن دلداده عشق بر آن نوباوه زهرا بگرييم
به عطشان بودن شش ماهه طفلى كز او نايد برون آوا بگرييم
به ميدان رفتن و برگشتن شه وداع آخر مولا بگرييم
بيا از صبح تا شب شام تا صبح فرات و دجله و دريا بگرييم(26)
حجة‏الاسلام سيد جواد حسينى

پى‏نوشت‏ها:ـــــــــــــــــــــــ
1. آشنايى با حسين (ع) ميرزا باقر زمره‏اى، قم، نامدار، 1382، ص 221 و نهضت حسينى، ج 1، ص 23.
2. همان، ص 221 و الوقايع و الحوادث، ج 2، ص 260.
3. همان، ص 64.
4. همان، ص 66، و شهيد كربلا، ج دوم، ص 224 ـ 227.
5. دفاع از حسين شهيد، ص 476 و آشنايى با حسين(ع)، همان، ص 67.
6. ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل بيروت، مؤسسة آل البيت، سوم 1411، ص 318 ـ 319 روايت 14 و رـ ك معالى السبطين، ص 143.
7. توجه كنيد ترتيب افراد توسط عائشه بيان شده است.
8. مجمع الزوايد، ابوبكر هيثمى، ج 9، ص 188 باب مناقب حسين بن على(ع)، كنزالعمال، ج 6، ص 223 ؛ اعلام النبوه مامروى، ص 83، الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص 192، مقتل خوارزمى، ج 1، ص 159.
9. همان، (مقتل) ص 162 تذكرة الخواص ابن جوزى، ص 225 و كتاب صفين، نصربن مزاحم، ص 58.
10. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 180 فصل فى كرعه و حبره و بكائه .
11. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 298.
12. مناقب شهر آشوب، ج 4، ص 180.
13. كامل الزيارات، ص 174، باب 71، ثواب من زار الحسين فى يوم العاشورا، و مصباح المتهجد، ص 731.
14. مصباح المتهجد، ص 713.
15. همان، ص 731.
16. بحارالانوار، ج 44، ص 283.
17. مصباح شيخ طوسى، ص 724.
18. بحارالانوار، همان، ج 44، ص 269.
19. بحارالانوار، ج 44، ص 284 و تاريخ النياحة على الحسين(ع)، ص 160.
20. بحارالانوار، ج 44، ص 284 ـ 283 و امالى صدوق، مجلس 27.
21. عيون اخبار الرضا به نقل از آشنايى با قبله هفتم، امام هشتم، ص 69 و آشنايى با حسين، ص 220.
22. بحارالانوار، ج 45، ص 257، تاريخ النياحة على الحسين(ع)، ص 164.
23. كامل ابن اثير، ج 5، ص 287، و زندگى تحليلى پيشوايان ما، ص 256.
24. مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهانى، ص 478.
25. بحارالانوار، ج 98، ص 320.
26. سيد محمد سراج زاده، گلبرگ عشق 7 ص 275.
برگرفته از پايگاه آل بيت





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

حجه الاسلام مرويان حسيني، استاد دانشگاه علوم قرآني
يك حسين مظلوم در عاشورا وجودداردويك عاشوراي مظلوم در تاريخ
وجود محرم لحظه هايي ناب را در تالع عشق حسيني پديد مي آورد كه نمايانگر عظمت شكوه سالار شهيدان است.ايام محرم يادآور نشانه هاي مبارزه طلبانه با ظلم وكفراست وبراي ورود به آن بايد آمادگي حضور واستقبال در نظر همگان بروز پيدا كند،تا آنچه به تصوير درمي آيد خاطره اي زنده دريادها باشد.
عاشورا صرفاً يك حادثه تاريخي نيست بلكه يك فرهنگ وجريان مستمر تاريخي براي امت اسلام است.
سه عنصر در حركت امام حسين (ع)جلوه اساسي دارد،عنصر منطق وعقل ،عنصر حماسه وعزت وعنصر عاطفه.در گذشته بيشتر به عنصر عاطفه وتراژدي عاشورا توجه مي شد.در مجالس ومحافل محرم بيشتر از واژه هاي مصيبت،حزن،غم،بلا،عزا وماتم وتشنگي واسارت است.
اما واقعيت آنست كه عنصر عاطفه وعنصرحماسه هر دو بايستي در خدمت منطق وپيام حادثه عاشورا قرارگيرد.
مصيبت وجنبه احساس اين حادثه براي آنست كه عاشورا فراموش نشود تا پيامش زنده بماند. جنگ‌هاي خونين در اين روزگار را ببينيد اگر در دنياي ما ستم وجود داشته باشد ومظلومان وستم ديدگان به جرم دين خواهي وحق جويي در غزّه، افغانستان وعراق وهر جاي ديگرسخت ترين منشاءها راتحمل كنند ومجالس عاشورايي به دفاع ازمظلوم وافشاي ظالم وجستجوي روشهاي برطرف كردن ظلم نپردازد،اصل عاشورا تباه شده است.
پيامك عاشورا تلاش براي تحقق عدالت بوده وتوجه نمازومعنويت(نماز يادگارشب عاشورا وعدالت واژه روزعاشورااست.
مصائب عاشورا بايد مقدمه اي باشد براي پرداختن به مسائل عاشورا،امروزدوست عاشورا رابه گونه اي كوچك كرده ودشمن به گونه اي پنهان كرده است.
عاشورايي كه براي تحقق عدالت بر پا شده نبايد در راه اسراف واجحاف وخودنمايي وخرافه گرايي مصرف شود.
عاشورا در هر سال بايد يادآور حسينيان ويزيد يان آن سال وتكليف انسانها در ميدان رسالتهاي برزمين مانده باشد.
مجالس عاشورايي بشريت نيازمند پيرايه زدايي از گزارشهاي نارواي تاريخي درباره كربلا وگزارشي صادقانه ومخلصانه ماجراست،نيازمند عبرت گيري از حادثه عاشوراست.نيازمند به سبب شناسي است كه چرا وچگونه توسط اين چهره ها اين ماجرا اتفاق افتاد،نيازمند به رسالت نمايي است كه تجلي عاشورا در گستره تاريخي به ويژه زمانه ما چيست وچگونه مي توان حسيني شد وحسيني.





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر


سینما و تجربه عاشورایی
علیرغم نقش شگفت انگیز عاشورا در روشن کردن موتور انقلاب اسلامی، هنوز بازخوانی نو و شایسته‏ای از این واقعه که به آفرینش سینمایی فراموش نشدنی منتهی شده باشد پدید نیامده است... چرا؟ جهان مدرن، به بنیادهای سنتی / الهی گذشته باور ندارد.
برای عصر جدید گذشته، گذشته است و فهم و درک سنتی، برداشتی ناراست از علل واقعی و بیانگر اعتقادات متافیزیکی ارائه می‏دهد که خرافه‏ای بیش به شمار نمی‏آید. با این وصف، مدرنیته، به بازخوانی رویدادهای گذشته و تفسیر مجدد آن براساس قواره تفکر مدرن علاقمند است. جهان مدرن، هم جهان اسطوره‏ای و هم جهان دینی را طوری باز کاوی می‏کند که از دل ادراک اسطوره‏ای و دینی که آنها را هم ارز می‏داند، استنباط جدید خود را باز آفرینی نماید و بر پندارهای کهنه فائق آید. نگاه مدرن، برای همین رویدادهای دینی در ادامه رویدادهای اسطوره‏ای، تأدیلهایی ماورایی و خیالی می‏یابد. انسان معاصر باید با تفکر علمی به فهم مناسبات و علل آن دست یابد و ما از یاد نمی‏بریم که سینما معتبرترین هنر مدرن تکنولوژیک است.
اما انقلاب اسلامی این منظر را باور نداشته و بر عکس معتقد است که عصر جدید در مفاهیم اصیل و سیماهای چند جانبه و موجودیت جامع انسان اغتشاش ایجاد کرده و مجدداً باید مفاهیم اصیل را احیا کرد و غبار غفلت و فراموشی را از هستی‏های اصلی، باطنی و حقیقی زدود. احیای حقیقت وحی، هستی باطنی، روح جاری در ژرفای موجودیت جسمانی، جهان روحی و هستی‏های فرا مادی، احیای معرفت‏های ماورایی، خدا باوری، شهود و غیب، و ماجراها و تجربه قدسی و مفهوم انسان اهل معرفت و باطن، هستی معصومانه انسان کامل، آزمون الهی، جهش فرا عقلی / فرا اخلاقی اولیای خدا و... رویدادهای فرهنگی / اعتقادی انقلاب دینی ایران بوده است. در آمیختن مباحث عرفان و اجتماع و رواج عرفان اجتماعی، فرهنگ بیداری نسبت به تلاش عارفانه رهبران را زنده کرده است. به ویژه اهمیت رویدادهای صدر اسلام که دارای مشخصه معرفت درون نگر و برون نگر، آمیزه عرفان قرآنی و علل سیاسی / اجتماعی بوده‏اند، در انقلاب ایران قدر و ارجی روز افزون یافتند و می‏توان گفت تجربه‏هایی مقدس نظیر عاشورا یا حکومت امام علی (ع) از منظر مبارزه علیه ظلم حاکم و یا تجربه تحقق عدل و قسط آرمانی، چراغ فروزان روزهای مبارزه و وعده و تصور حکومت موعود محسوب شدند، هنوز این فرهنگ با همان قدرت زنده است و علیه تفسیر خدا ناباورانه مدرن مقاومت می‏کند؛ در واقع معرفت درونی را در چالش با جاهلیت مدرن نسبت به ناآگاهی از غیب می‏بیند.
بینش وحدانی، ادراک منسجم حیات والا، احساس واقعیت مبرهن سلطه و مشیت، حضور الهی، احساس تیّمن، صلح و صفا در محضر الهی، حس قدس و الوهی در عمل اجتماعی ـ سیاسی و بیان ناپذیری تجربه ژرف روحی از یک سو و باور به آگاهی دیگر و ندای الهی و پاسخ به آن تا سر حد قربانی کردن هر چیز و همه چیز خود در راه تنها معشوق حقیقی و عمل به تکلیف از سوی دیگر،... ویژگی‏های تجربه عاشورایی در انقلاب اسلامی است که به گفته بنیانگذار و رهبر بلا منازع انقلاب، سر چشمه همه پیروزی‏ها، عاشورا بوده است، زیرا این تجربه درست آنجا شکل می‏گیرد که شکست بی معنا می‏شود و به محض پاسخ به سروش الهی و حرکت در مسیر حقیقت متعال، پیروزی تحقق می‏یابد و نیروهای انقلاب دینی طی سالهای زندان و تبعید، و سپس همه مردم در ماههای حرکت میلیونی بارها و بارها، با تمسک به تجربه حسین و علی (علیهما السلام) و گفتن «نه» به ستمگر ظالم تا سر حد ریختن خون خود و فرزندانشان، انقلاب را پیش بردند. در اینجا تنها امکان سقوط و ناکامی، از کف رفتن باور قلبی و جدایی از راه ایمانی بی چشمداشت است.
اکنون آشکار است شهادت که به معنی گواهی است، چرا مرگ ناپذیری است، نه مرگ پذیری و چرا خون شهید، عیناً آگاهی است و چگونه بر سلاح پیروز می‏شود و چرا شهیدان نزد خداوند روزی دارند و به چه دلیل در انقلاب و جنگ عراق علیه ایران، این فرهنگ و عرفان سیاسی، تنها ابزار معتبر فرهنگی حسین و علی (ع)، تنها الگو یا مهم‏ترین الگوی عمل مؤمنانه و پیروزمند شمرده شده است. آیا سینما هم پای این تفسیر، توانسته است نقش بسیج کننده‏ای در بازخوانی تازه شهادت داشته باشد؟
سینما در برابر موتور محرک اصلی انقلاب اسلامی، یعنی پدیده عاشورا، چه عکس العملی داشت؟ این پرسش اصلی ماست.
اولاً نه از منظر دینی و نه از منظر مدرن، یعنی نه از زاویه دید باور به حقیقت باطنی و ماورایی عاشورا و نه از آن زاویه که این حماسه در تفسیر مدرن، تفسیری اسطوره‏ای یافته باشد. پیش از انقلاب هم اثر مهمی از عاشورا در سینما نمی‏یابیم. شاید بدان دلیل که به عکس غرب، سینما در ایران از ذخیره آیین و داستان‏های مذهبی، به عنوان روایت اصلی فیلمنامه و تراژدی سود نجست و از آغاز در راهی گام نهاد که بینش مذهبی آن را ترویج ابتذال و فساد، و فروش عریانی و حرام کاری ارزیابی می‏کرد و تحریمش می‏نمود، پس روایت عاشورا در سینما در سال 57 هیچ پشتوانه‏ای ندارد.
اما بعد از انقلاب، پس از آنکه امام خمینی (در مصاحبه با گاردین و اشپیگل)، رسماً اعلام کردند که قرار نیست سینما در ایران تعطیل شود و تنها جلوی رواج فساد و فحشا در فیلم‏ها گرفته خواهد شد، به اَشکال گوناگون، تأثیر جلوه‏هایی از عاشورا در فیلم‏های سینمای ایران اندک اندک پدیدار گشت؛ به ویژه جنگ عراق علیه ایران، عرصه بسیار مناسب رواج فرهنگ عاشورایی بود که سرودهای آهنگران، کویتی پور و... از یک سو و فیلم‏های مستند روایت فتح شهید آوینی از سوی دیگر، آن را تبلیغ می‏نمود و به درون فیلم‏های سینمایی سر ریز می‏کرد.
در این روایت شهادت، مرگ‏طلبی یا خشونت نبود؛ پذیرش قربانی شدن به سود حقیقت بود.
در آغاز بازتاب مستقیم و سپس طنین تلویحی و هنرمندانه‏تر رویداد عاشورا در آثار سینمایی پدیدار شد، اما هرگز احضار عاشورا به زمان حال و پیگیری تراژدی ندای حسین و صدای یزید در متن زندگی و شخصیت‏های معمولی امروز که هر یک تجربه‏ای از حسینیت و یزیدیت و ظالمی و مظلومی را با هم تجربه می‏کنند، در روایتی نو از عاشورا در سینمای ایران، تحقق نیافته است و بازخوانی تراژیک تازه‏ای از عاشورا، هنوز آرزویی برآورده نشده است.
به هر رو، در فیلم‏های پس از انقلاب، عاشورا و اشاره به حسین بن علی (ع) به گونه‏های مختلف، در فیلم‏ها مطرح گشت؛ از سطحی‏ترین جلوه تا صورتهای بالنسبه ژرف کاوتر:
1. به صورت شعاری و اشاره مستقیم در دیالوگ‏ها، در آثار عامه‏پسند و حتی مبتذل سالهای نخست انقلاب که با سوء استفاده از مذهب و کلام مذهبی رنگ و رویی دینی به خود می‏دادند. ذکر و یاد شهید مظلوم کربلا در صورت یک سوگند، یک جمله و یک اشاره در فیلم‏هایی نظیر فریاد مجاهد (معدنیان)، شجاعان ایستاده می‏میرند (کسایی) خوشبارش (قویدل)، برزخی‏ها (قادری) مرز (حیدری) و... کم و بیش وجود داشت و از جنس همان سوگندهایی بود که پیشتر در آثار یا سمی، ملک مطیعی و فردین وجود داشت و دهانشان را پس از مست کردن آب می‏کشیدند و...
2. همین الگو در فیلم‏های ژانر تابع آثار هالیوودی از جنگ پدیدار شد. اما این بار خود فضای جنگ این اشارات را حتی در فیلم‏های جمعی و عامیانه که کوچک‏ترین ربطی به فضای واقعی جبهه‏ها نداشت، تقویت نمود. یک فریاد «یا حسین» یا «یا ابوالفضل» در هر لحظه از یورش یا شکستن خط محاصره یا گیر افتادن در میدان مین، چاشنی بسیاری از فیلم‏ها نظیر «عبور از میدان مین» (طاهری)، «بازداشتگاه» (شکوة) و... بود.
3. آثار ایدئولوژیک که دارای یک شالوده باورمند دینی بودند، به گونه عمیق‏تری از ماجرای عاشورا، چه در آثار جنگی و چه در روایت مستقیم حادثه کربلا سود جسته‏اند:
الف. روایت مستقیم عاشورا با سفیر (فریبرز صالح) آغاز شد که فیلم قابل تأملی بود و به روایت داستان «قیس ابن مسهر» نماینده امام حسین علیه السلام در سفر به کوفه و دستگیری و شهادتش، می‏پرداخت.
«روز واقعه» اسدی که فیلمنامه آن را بیضایی نوشته بود، خود اثری شایسته تفسیر و نمونه دیگری از رویش یک فضایی دراماتیک درباره ماجرای عاشوراست.
ب. آثاری که در متن روایت جنگ، با نگرشی سالم‏تر از آثار مبتذل، از احساسات و فرهنگ سنتی مردم در ارتباط با رویداد عاشورا سود جسته‏اند هم بسیارند.
حسن کاربخش، سلحشور، باکیده، ملاقلی‏پور، شورجه، حاجی میری، حاتمی کیا، آوینی، بَحرانی و... در آثاری چون نینوا، پرچمدار، دیده‏بان، دیار عاشقان، شب دهم، روایت فتح و... از مفهوم عاشورا سود جسته‏اند.
در شب دهم محرم، عزاداران حسینی با مأموران ارتش درگیر می‏شوند. ارتشی‏ها مدافع چند مرد مست آمریکایی هستند که حرمت آیین مسلمانان را نگاه نداشته‏اند. عزیز از مهلکه عزاداران می‏گریزد و همسرش را تنها می‏گذارد و اکنون سالهاست سرکوفته و حقارت آلوده آن شب است.
فرزندش طبق ارزشهای برادر همسرش تربیت می‏شود که سر دسته عزاداران حسینی بوده است، پسر به جبهه جنگ می‏رود و عزیز به دنبال او روانه جبهه‏ها می‏شود. موج انفجار او را می‏گیرد. تأثیر جبهه بر او، فراموشی گذشته درک متفاوت از وضع خود است و... .
چنین تم‏هایی بی آنکه در آنها به شخصیت‏پردازی و افق‏های زیبایی شناسانه ارزشمندی توجه شود، نشان می‏دهند که قرینه‏پردازی بین دفاع مقدس و واقعه کربلا چه جایگاه مهمی در میان فیلمسازان مبلغ آرمان‏های انقلاب اسلامی داشته است.
البته شب دهم بعدها نام سریالی شد که به وسیله فتحی نوشته و کارگردانی شده بود و آمیزش دراماتیکی از مراسم عزاداری دهه محرم و رویدادهای داستانی زمان رضاخان به وجود آورده بود.
بی تردید، در میان همه آثار سینمایی بلند، «روز واقعه» جایگاه ممتازی دارد و در کنار آن انبوه فیلم‏های مستند، چون کاروان را باید نام برد و یا آثار داستانی کوتاه و مستند که نمونه‏هایی فراموش نشدنی از پیش از انقلاب بر جای مانده است؛ نظیر نخل، اربعین و انواع مستند از آیین‏های عاشورای سراسر ایران .
اربعین و انواع مستند از آیین‏های عاشورا در سراسر ایران، دارای حیثیتی اندیشگون است که غالبا در سینمای بلند ایران تکرار نشده و روایت کربلا در سطحی عمومی و حتی عامیانه در فیلم‏ها تکرار شده است. می‏توان روز واقعه را یک استثناء بشمار آورد که فیلمی لایه دار محسوب می‏شود و با همذات پنداری مسیح (ع) و حسین (ع)، در محیطی از عربیت جاهلی که خود فرزند پیامبر خویش را ذبح می‏کنند یا بی اعتنا به پایکوبی و جشن و بی‏خبری مشغول‏اند، یک «غریبه»، یک مسیحی جوان (شجاع نوری)، ندای درخواست یاری را می‏شنود و بدان لبیک می‏گوید. ساختار فیلم، ساده، مؤثر و باورکردنی است، اما این روایت در قالب همان داستان‏پردازی کلاسیک اتفاق می‏افتد.
اما تعزیه کیا رستمی از جنس دیگری است. یکسر روایت امروزی تعزیه و اثری پست مدرن است. خلاقیت، قرائت نو و یک ساختار چند وجهی تئاتر / شبیه خوانی / سینما بدان ویژگی خاصی داده است. یک تکیه دولت واقعی در ایتالیا با هزینه زیاد برای این نمایش بر پا شد و کار او در اروپا سر و صدای زیادی به پا کرد، زیرا تعزیه کیارستمی حاوی یک نگاه و فرم یکتا و بسیار عمیق در روایت واقعی بوده است که عناصر ناهمزمان در این کار همزمان شده‏اند، در حالی که تماشاگران ایتالیایی گرداگرد نشسته و سرگرم تماشای تعزیه واقعی خوانسار، در دایره وسط صحنه بودند، در دیواره محل نمایش، تصاویری از زنان ایرانی را پخش می‏کردند که با باوری بهت‏انگیز و مستند، به صحنه چشم دوخته‏اند، آنچنان کلوز آپ‏ها مؤثر بود که خود هر بار به تأویلی تازه ختم می‏شد.
به هررو، جای این گونه بازخوانی‏ها کاملاً خالی است و سینما باید به احیای تازه تراژدی عاشورا بیندیشد.
منبع: مجله پگاه حوزه - چهارم تير 1384، شماره 161





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

عاشورا حماسه‌اي جاويد
حماسه‌ها معمولاً از واقعيت‌هاي بزرگ تاريخي سرچشمه مي‌گيرند. دسته‌اي قابل توجه از اين واقعيت‌ها، مربوط به دوران پيش از تاريخ، يعني زمان‌هايي است كه هنوز خط و نوشتن فراگير نبوده، و حوادث تاريخي، به صورت نقل شفاهي و سينه به سينه از نسلي به نسل بعد منتقل مي‌شده است. اما حماسه، مي‌تواند به حوادث ثبت شده در دوران‌هاي تاريخي نيز مربوط باشد.
اين حوادث، شامل جنگ‌ها، پهلواني‌ها و افتخارهاي مذهبي، قومي و ملي است. آن بخش از اين حوادث كه به پيش از تاريخ اختصاص دارد، طي دوران‌هاي مختلف و در نقل سينه به سينه و شفاهي خود، با عواطف و احساسات و تخيل بازگوكنندگان درآميخته، و شاخ و برگ‌ها بر آنها افزوده شده است. به همين سبب، غالباً صورتي افسانه‌اي و غيرطبيعي دارد.
به عبارت ديگر، هر ملت، قوم يا نژادي، با نسبت دادن و افزودن آرزوها و آرمال خود به قهرمان حماسي محبوبش، او را عظيم‌تر،‌ با شكوه‌تر، زيباتر، قوي‌تر، داناتر، خردمند، شجاع‌تر، و فداكارتر از آنچه كه واقعاً‌ بوده است جلوه داده، و به انسان آرماني مورد نظر خويش،‌ نزديك كرده است.
در حماسه، كارهاي شگفت و فوق معمولي، توسط ابرانسان‌هايي نزديك به مراحل كمال صورت مي‌گيرد. در آن، ارزش‌هاي انساني و اخلاقي و معنوي تقديس، و ضعف‌ها و حقارت‌ها و زشتي‌هاي اخلاقي تقبيح مي‌شود. غرابت فضا و محيط و بعد زمان وقوع نيز، از ديگر خصايص حماسه‌اند.
مجموعه اين عوامل، اين «نوع» ادبي باستاني را به قالبي دلنشين و جذاب و موثر براي مردمان همه زمان‌ها تبديل كرده است. اما براي مردم قرن ما، كه مسائل حقير و پيش‌پا افتاده اما فرساينده، زندگي آنها را احاطه كرده، و به تعبيري زندگي فردي آنان، خالي از كارهاي بزرگ و قهرماني (حماسه) شده است، اين جذابيت، شايد بتوان گفت مضاعف است.
در واقع، نياز انسان به حماسه، هميشگي است، زيرا او، موجودي كمال جو و بلندپرواز است. اين نياز، زماني كه زندگي خود وي خالي از حماسه مي‌شود، به مراتب تشديد مي‌گردد.
اما جذابيت حماسه‌هاي مذهبي و تأثيرگذاري آنها، در ارتباط با اهل تدين، به مراتب بالاتر از حماسه‌هاي ملي و قومي و نژادي است. خاصه اگر اين حماسه‌ها، همچون حماسه عاشورا، در طول تاريخ، با نوعي مراقبت هميشگي و موشكافانه، حتي در جزئيات نيز از تحريف و دست‌خوردگي محافظت شده باشد؛ و يادآوري پيوسته آن، خود از جمله عبادات بزرگ و باعث خودسازي و الهام‌گيري پيروان آن مذهب، تلقي شده باشد.
اين گونه حماسه‌ها، براي اهل ايمان، يادگاراني عزيز و مقدس‌اند؛ كه با «ذكر» ادواري آنها، ضمن بازگويي تاريخ گذشتگان براي نسل‌هاي جديد و يادآوري آنها براي خود، ارزش‌هايي از دين را احيا مي‌كنند؛ و فرهنگ خاص همراه با آن حماسه را، گسترش و رواج مي‌دهند.
باور به واقعي بودن و دورماندن از دست‌اندازي و تحريف حماسه‌هاي مذهبي، خود، موجد يقين و اعتقادي راسخ به آنها در مخاطب مي‌شود؛ كه مي‌تواند درجه تأثير، و الهام و الگوگيري از آنها و قهرمانانشان را بسيار بالا ببرد. با اين باور است كه واقعه عظيم عاشورا، اين گونه در طول قرون و اعصار دوام آورده، حفظ شده و با مرور زمان نيز، بر رونق و رواج آن در ميان مردم افزوده شده است.
حقيقت اين است كه واقعه عاشورا، چنان شگفت، فوق‌العاده بزرگ، باشكوه، حماسي و زيباست، كه به خلاف حماسه‌هاي ملي و قومي و نژادي، اصلاً نيازي به افزودن شاخ و برگ به آن و در آميختنش با تخيل و آمال و آرزوهاي بازگوكنندگان، براي هرچه جذاب‌تر شدن، نيست. به عكس، قهرمانان آن، در چنان ارتفاعي از معنويت، انسانيت و بزرگي ايستاده‌اند، كه بزرگترين و اصلي‌ترين اهتمام بازگوكننده، اگر همين باشد كه آنان و اعمالشان را، همان گونه كه بوده‌اند وصف كند، به وظيفه خود عمل كرده، و اجر خويش را برده است. با اين همه، عمده ذاكران، در همين كار نيز به شدت احساس عجر، و آشكارا به اين ناتواني اعتراف كرده‌اند. اما، به مصداق ضرب‌المثل «آب دريا را اگر ناوان كشيد، هم به قدر تشنگي بايد چشيد» و به قصد قربت و نيت ثواب هم كه شده، قدم در اين راه نهاده و قلمي زده‌اند.
اين جريان، به حدي فراگير و همگاني بوده، كه بي‌كم‌ترين ترديد مي‌توان گفت كه در طول تاريخ شيعه، هيچ حادثه و مراسم مذهبي، به اندازه واقعه عاشورا، ذهن و دل مردم را به خود مشغول نكرده است.
اما واقعه عاشورا، شهادت همگي مردان و جوانان، پيروان و نوجوانان – حتي يك پسر شيرخواره – و اسارت زنان و كودكان مربوط به طيف قهرمان است. در تاريخ ادبيات جهان، شايد هيچ حماسه‌اي را نتوان يافت كه پايان آن، تا بدين پايه تلخ و سوگ‌آميز باشد. و حماسه، چون چنين «سوگ انجام» شد، تبديل به نوع باستاني ادبي ديگر است.
اگر در تراژدي، تقدير شوم گريزناپذير، موقعيتي تلخ و دشوار را بر قهرمانان تحميل مي‌كند، در اينجا، اين جبر، ناشي از شرايط تاريخي و اجتماعي حاكم بر سرزمين‌هاي اسلامي، و در مقابل، احساس تعهد ديني و انساني امام حسين (ع) و ياران اوست، كه چنين شرايط دشواري بر ايشان تحميل مي‌شود.
اما امام و ياران و خانواده‌اش نيز، همانند قهرمانان تراژدي‌هاي كهن، حتي در اين شرايط تلخ و دشوار،‌ ذره‌اي از آن اوج و رفعت معنوي خود فرود نمي‌آيند و بي‌نشان دادن كم‌ترين ضعف، تا آخرين نفس، در برابر اين جبر مي‌ايستند، و مغلوب و مقهور آن نمي‌شوند. براي آنان آسان است كه خواسته به ظاهر ساده دشمن را بپذيرند، و به بهاي مرگ روح، زندگاني تن را حفظ كنند. اما هيهات كه آنان چنين ذلتي را بپذيرند! پس، جسم را فداي عزت و آزادگي روح مي‌كنند. اينجاست كه آن عمل شگرف، كه لازمه و اساس تراژدي است، صورت مي‌پذيرد؛ و به واقع،‌ اراده آزاد انسان، با انتخاب شايسته خود، سبب رستگاري او مي‌شود.
با اين رو، واقعه عاشورا، اينها همه را دارد، ولي همه، اينها نيست. بلكه داراي يك سلسله ويژگي‌هاي اضافي خاص خود نيز هست. پس، در بيان نمايشي نيز، قالب ابداعي ويژه خود را مي‌طلبد، بنابر اين، «تعزيه» پديد مي‌آيد؛ كه از هر جهت، بديع، خاص و بي‌بديل است. اما مدتها بايد بگذرد و مقدماتي بايد طي شود، تا اين هنر برجسته، مركب شيعي، شكل كامل و نهايي خود را بيابد:
رايج‌ترين قالب ادبي زمانه وقوع حادثه عاشورا در بلاد عرب‌نشين، شعر است. پس، ادبيات، نخست از طريق قالب شعر، از اين واقعه تأثير مي‌گيرد و آن را در خود بازتاب مي‌دهد و در حافظه تاريخ، ماندگار مي‌سازد. اين اشعار، متضمن بيان واقعه عاشورا و زبان حال شهيدان و اسيران اين عرصه است، هنگامي كه از سر سوز دل و سويداي جان، توسط مويه گران خوش صدا خوانده مي‌شود، مبدل به «نوحه» مي‌گردد؛ كه از نخستين هنرهاي نمايشي اسلامي، خاصه شيعي است. از اينجاست كه مداحان و مرثيه‌گران اهل بيت، در كنار و اعظان روايتگر واقعه عاشورا پا به عرصه وجود مي‌گذارند، و مداحي‌، به عنوان يك هنر ناب شيعي شكل مي‌گيرد.
آميختگي تدريجي روايت و زبان حال شهيدان و اسيران واقعه كربلا با برخي حركات نمايشي، براي هر چه موثرتر ساختن اين بازنمايي نيز، به مرور، هنر نمايشي تعزيه را در جهان اسلام، خاصه ايران شيعي، بنيان مي‌نهد.
البته، تعزيه، مجموعه‌اي از نمايش‌هاي مذهبي است كه مبتني بر مصيبت‌هايي است كه بر خاندان پيامبر اسلام و بعضاً حتي ديگر پيامبران الهي وارد شده است. اما مهم‌ترين و مشهورترين نوع آن، مربوط به رويداد عاشورا (61 هـ) است.
هنر مركب تعزيه را آميزه‌اي از نوحه‌خواني، روضه‌خواني‌، شبيه‌سازي و داستان‌ها و روايت‌هاي مذهبي شكل مي‌دهد. در عين حال كه از بسياري عناصر داستاني مورد توجه مردم، بهره مي‌گيرد (1).

------------------------------
پي‌نوشت:
1. در تاريخ‌هاي موجود، راجع به تعزيه آمده است: تعزيه در واقع از زمان آل‌بويه (نيمه اول قرن 4) شكل گرفت. احمدبن بويه، در سال 1320، به حكومت رسيد. در 1334 بغداد را گرفت، و خليفه المستكفي را تحت سلطه خود درآورد، و خليفه، او را «معزالدوله» لقب داد.
معزالدوله كه شيعه بود از محرم همان سال دستور داد تمام بازارهاي بغداد را ببندند و همه جا را سياه بپوشند و به عزاداري سيدالشهدا بپردازند. بعد، تا پايان حكومت آل‌بويه يا ديالمه (320 تا 448 هـ) – كه در ايران جنوبي و عراق حكومت مي‌كردند – همه ساله، شيعيان در دهه اول محرم، در تمام شهرها عزاداري مي‌كردند.
در دولت سلجوقيان (449 تا 700 هـ . ق) سوگواري براي خاندان رسول اكرم عمومي شد؛ و طي چندين سده، مرحله به مرحله، شكل نمايشي تعزيه يا شبيه‌خواني را به خود گرفت.
نويسنده محمد رضا سرشار
برگرفته از پايگاه شخصي محمدرضا سرشار

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

  مراسم عاشورا در جهان اسلام 

امروزه سوگواری امام حسین علیه‏السلام در شبه قاره هند، آناتولی و آسیای صغیر، مصر و مغرب و کشورهای آفریقایی، ایران، افغانستان، و حتی کشورهای اروپایی رونق دارد و به عنوان یک عامل تأثیرگذار موجب ترویج تشیع در جهان شده است. 
شناخت و پژوهش این مراسم ارزش آن را دارد که پژوهشکده ویژه‏ای بدان اختصاص یابد. تعزیه‏گردانی، شبیه خوانی، نوحه‏گرایی، سینه و زنجیر زنی در شمار ابزارهای انتقال مفاهیم دینی و عرفانی شیعه به جهان شمرده می‏شوند و همین ابزارها با توجه به جنبه‏های نمایش آیینی، زیبایی شناختی و ابعاد هنری و نیز فرصتهایی که برای مشارکت مردم فراهم می‏سازند، هنر مقاومت را به مخاطبان خود آموزش می‏دهند و در مطبوعات و کتابها و اسناد زیادی مورد بحث و گفت و گو قرار گرفته‏اند. 
ما در اینجا فقط به جلوه‏هایی از این مراسم در بخشی از قلمرو وسیع اسلام اشاره می‏کنیم و بدون تردید پژوهش جامع به فرصت و فراغت بیشتری نیازمند است. 
1ـ سوگواری مردم عراق و جهان عرب 
مراسم عزاداری امام حسین علیه‏السلام در روز عاشورا، از زمان شهادت آن حضرت به ویژه پس از دستور متوکل عباسی برای ویرانی قبر او در کربلا و شهرها و روستاها و میان چادرنشینان شکل گرفت و با گذشت زمان هیأتها و اجتماعاتی تشکیل شد. این سنتهای دینی که در محرم و صفر اجرا می‏شوند، در تاریخ العرب فیلیپ حتی، کتاب تاریخ کربلا و حائر الحسین نوشته سید عبدالجواد کلیددار، کتاب مدینة الحسین سید محمد حسین کلیددار آل طعمه، مهزله العقل البشری و دراسة فی طبیعة المجتمع العراقی نوشته دکتر سید علی الوردی و کتاب سیرت سید محسن امین بازتاب یافته است. 
امروزه در همه روزهای محرم و اربعین، مردم عراق از شهرهای مختلف و حتی زائران دیگر کشورهای عربی و اسلامی به سوی کربلا سرازیر می‏شوند و دسته‏های بزرگی به نام دسته انصار به حرکت در می‏آید(1). این حرکت مردمی همراه با آرامش و وقار گریه‏کنان با سرها و پاهای برهنه و لباس سیاه، موجب اندوه عمیق در بیننده می‏شود. پرچمهای سیاه که شعار عزا و سوگواری است در پیش روی هر دسته‏ای حرکت داده می‏شود. 
از مهم‏ترین دسته‏های عزاداری که در روز عاشورای حسینی در کربلا شرکت می‏کنند، عزاداری روستای طویریج معروف به «هندیه» است. دسته‏های این روستا از صبح زود گرد آمده، هروله کنان به سوی کربلا حرکت می‏کنند و هر چه به کربلا نزدیک می‏شوند گروه گروه از عشایر و اهل روستاها به آنها می‏پیوندند و جمعیتی بیش از یک میلیون نفر را به وجود می‏آورند. آنها با پای پیاده خود را به کربلا می‏رسانند. حالت آنها وصف‏ناپذیر است(2) و بیش از سه قرن است که تحت عنوان «عزاداری بنی‏اسد» دوام آورده است. 
نوحه‏سرایی نیز در بزرگداشت یاد امام حسین علیه‏السلام در عراق از رواج برخوردار است و علما توده‏های مردم را به حفظ و توسعه این مراسم تشویق می‏کنند. در سال 1360 ق(3) سید هبة الدین حسینی به ستایش از این سنت اقدام کرد و جوانان را به شرکت در مراسم تشویق نمود. بعدها یاسین هاشمی دستور داد تا دسته‏های زنجیرزنی، قمه‏زنی و شبیه‏سازی فعالیت نکنند، ولی این دستور چندان دوام نیاورد. 
یادبود عاشورا و حماسه محرم از عراق به کشورهای یمن، حجاز، حضرموت، کویت، بحرین، مسقط، عمان، قطر، احساء و قطیف و ایران راه یافت و حسینیه‏ها، امام‏باره‏ها، ماتم‏سراها و تکیه‏ها در این کشورها بنا شد و هر قومی به زبان و سنت خود به احیای این سنتها و حفظ نام حسین و یاد کربلا اقدام نمودند. 
ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 13 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 امام خمينى و احياى نگرش سياسى به عاشورا و تشكل بخشى به شيعه 
امام‏خمينى كه فرهنگ عاشورا را گنجينه عظيم سياسى دينى و پشتوانه فرهنگ غنى و انسان ساز اسلام مى‏دانست‏با بهره‏گيرى از آموزه‏هاى عاشورايى، حماسه حسينى را اساس قيام و مبارزه خويش قرار داده به احياى دين پرداخت. 
نويسنده در اين مقاله با نگاه به نهضت امام‏خمينى از دريچه الهام‏گيرى از نهضت‏حسينى، احياى روح سياسى نهضت عاشورايى توسط حضرت امام را تحليل كرده است و گامهاى عملى ايشان در اين راستا را بر مى‏شمارد. وى تربيت‏شاگردان، طرح تئورى حكومت اسلامى و ولايت فقيه، بهره‏بردارى صحيح از مناسبت‏هاى اسلامى در جهت هدايت و به كارگيرى مردم و الگودهى منطبق بر آموزه‏هاى قيام حسينى را به عنوان اقدامات عملى حضرت امام در تشكل بخشى شيعه، مورد بررسى قرار مى‏دهد. 
وى در همين بستر تشكيل نظام جمهورى اسلامى را برخاسته از متن مكتب حسينى و استمرار آن را آمادگى براى ظهور ولى مطلق الهى قلمداد مى‏كند. 
رمز و راز جاودانگى حادثه عظيم و حماسى عاشورا در گستره تاريخ بشريت، الهى بودن اين رويداد مهم تاريخى است هر چند در تاريخ پس از عاشورا با نگرش‏هاى متفاوت و از جنبه‏هاى گوناگون درباره ابعاد و عظمت اين حماسه بزرگ سخن گفته شده است كه هر كدام به نوعى داراى نكات بديع است; اكنون نيز با هر رويكردى به نهضت عاشوراى حسينى، مشاهده مى‏گردد كه نكات ناگفته بسيارى وجود دارد كه به تحقيق گسترده نياز دارد تا جوانب مختلف اين واقعه شناسانده شود. سؤالاتى كه از عنوان اين مقاله به ذهن متبادر مى‏شود و اين مقاله در صدد روشن ساختن و پاسخ‏گويى به آن‏هاست عبارتند از: 
1. نگرش سياسى امام به عاشورا چيست و چگونه آن را احيا كرد؟ 
2. امام با بهره‏گيرى از اين نگرش سياسى به چه شيوه‏اى به شيعه تشكل بخشيد؟ 
3. تشكل‏بخشى شيعه به چه شكلى تبلور يافت؟ 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 13 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 
زمينه‏هاى اجتماعى واقعه عاشورا

آن‏چه در ذيل مى‏آيد متن سخنرانى دكتر على‏محمد ولوى است كه در جمع دانشجويان مؤسسه آموزش عالى باقرالعلوم(ع) ايراد فرموده‏اند. گفتنى است جلسه ياد شده، به دعوت انجمن علمى تاريخ (گروه خواهران)، تشكيل شده است.

موضوع بحث قيام كربلا و نهضت عاشورا است. در اين فرصت كوتاه سعى مى‏كنم به‏طور فشرده بحثى را مطرح كنم كه براى دانشجويان و دانش پژوهان و محققان تازگى‏هايى داشته باشد. بناداشتم موضوع صحبت‏هايم را در دو موضوع ارائه دهم: يكى زمينه‏هاى اجتماعى قيام كربلا و ديگرى زمينه‏هاى فكرى اين حادثه كه با توجه به محدوديت وقت، بحثم را به موضوع اول اختصاص مى‏دهم و آن را با طرح اين سؤال شروع مى‏كنم كه: در گستره تحولات اجتماعى چه زمينه‏هايى به‏وجود آمده بود كه باعث‏شد تنها پنجاه سال پس از ارتحال پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم حادثه‏اى با اين ابعاد به وقوع بپيوندد؟ بالاتر از آن، چه عواملى باعث‏شد كه جامعه آن روز در مقابل اين حادثه بزرگ، واكنشى سرد، بى‏روح و كم اثر از خود بروز دهد؟

تا حدود سه سال بعد از قيام كربلا، حركتى كه مبين واكنشى جدى باشد مشاهده نمى‏شود، انگيزه وقايعى مثل واقعه حره و قيام كنندگان در مقابل آن چيز ديگرى بود كه ارتباط مستقيمى با واقعه كربلا نداشت، از اين رو غير از قيام توابين تا سال‏ها بعد حركتى جدى، كه با انگيزه‏هاى خاص و دور از انگيزه‏هاى سياسى نسبت‏به واقعه كربلا بروز كند، در جامعه انجام نگرفت، چنانچه در قيام مختار هم انگيزه‏هاى سياسى بر انگيزه‏هاى دينى غالب بود.

حال با توجه به اين مقدمه اين سؤال به صورت جدى مطرح مى‏شود كه چه اتفاقى افتاد و چه شرايطى بر جامعه حاكم شد كه بعد از پنجاه سال از وفات پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم چنين واقعه‏اى رخ داد؟ واقعه‏اى كه شايد بتوان ادعا كرد هيچ نظيرى در تاريخ بشريت ندارد و حادثه‏اى است كه وجدان هر انسانى را متاثر مى‏سازد. از اين رو لازم است‏حادثه‏اى با اين اهميت، از ابعاد مختلف بررسى شود.

يكى از جنبه‏هايى كه مى‏تواند به پاسخ‏گويى به اين سؤال كمك كند بررسى تحولات ساختارى جامعه است كه پس از بعثت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم ايجاد شد. بررسى جوامع بشرى و تاريخ انبيا نشان مى‏دهد كه همواره ميان دين و سنت نوعى مقابله وجود داشته است. اين معارضه در آغاز راه (در شروع بعثت و آغاز نهضت هر پيامبرى) خيلى قوى‏تر و شديدتر است.

اگر به لحاظ اجتماعى، جامعه شبه جزيره عرب در عصر مقارن با بعثت پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم بررسى شود، معلوم خواهد شد كه اين جامعه، جامعه‏اى است‏با ساختار اجتماعى كاملا شكسته و غير متمركز و از لحاظ بافت اجتماعى در «قبيله‏» معنا پيدا مى‏كند. از نظر سياسى هم ساختارى توسعه نيافته دارد و از حد يك نظام سياسى كدخدا منشانه يا سيد سالارى، (Gentocratic) و يا در موارد نادرى از يك نظام سياسى پدرشاهانه، (Patriarchal) فراتر نمى‏رود. منطقه حجاز و مناطق مركزى شبه جزيره عربستان را مى‏توان از جمله مناطقى به شمار آورد كه هيچ وقت‏يك جامعه سياسى برخوردار از نظام سياسى اجتماعى متمركز را تجربه نكرد.

اين گونه جوامع، معمولا پس از گذشت دروه‏هايى از زمان و به دليل يك سرى اتفاقات - كه در اين جا فرصت‏بحث آن نيست - اين شانس را پيدا مى‏كنند كه از رهگذر اتحاد قبيله‏اى به نظام‏هاى سياسى پيشرفته‏ترى دست‏يابند، اما هميشه امكان رجعت‏به نظام اجتماعى سياسى پيشين قوى‏تر است; مثلا آن نظام‏هاى قيل‏الاقيالى كه در مناطق جنوبى شبه جزيره تشكيل شد، از نمونه نظام‏هايى هستند كه ميل و گرايش جامعه عربى را به نوعى نظام سياسى متمركز و حتى برخوردار از ضوابط پاترى‏مونيالى، بيان مى‏كنند. در خود مكه هم تحولاتى كه بعد از حاكميت قريش بر جامعه مكه پيدا شد، به خصوص بعد از قصى‏بن كلاب، نوعى تحول در راستاى همين تحولات سياسى است. به لحاظ دينى هم، فهم و تفكر جوامعى كه چنين شرايط اجتماعى و ساختار سياسى دارند از حد نظام فكرى دينى رب الاربابى، (Henotheism) تجاوز نمى‏كند و معمولا اين گونه جوامع به لحاظ دينى در فاصله چندگانه پرستى دينى، (Polytheism) و نظام رب الاربابى (شرك) در نوسان‏اند.

تفكر دينى مردم مكه و مدينه و مناطق مركزى شبه جزيره عربى و به بيان ديگر دين زمان ظهور پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم كه قرآن از آن تعبير به شرك مى‏كند، چنين وضعيتى داشت. آن‏ها با وجود اين كه الله را قبول داشتند به خدايان متعدد ديگرى هم معتقد بودند. و اين بحث در دين‏شناسى مطرح است كه اين گونه جوامع با آن ساختار اجتماعى و سياسى نمى‏توانند به لحاظ دينى يك نظام دينى منوتئيستيك يا توحيدى را تجربه و تفكر توحيدى را هضم كنند (و اين يك واقعيتى است). در همان منطقه مركز شبه جزيره عربستان، حتى بعد از اسلام و با وجود آن همه پيام‏هاى توحيدى اسلام، در ميان قبايل و طوايف بخش‏هاى داخلى نوعى گرايشات شرك‏آميز و چندگانه پرستى ديده مى‏شود.

به طور كلى به جهت‏ساختار اجتماعى، سياسى و دينى اين گونه جوامع، هم شرايط اجتماعى و هم نظام سياسى و تفكر دينى، منبعث از مناسبات سنتى موجود در جامعه است و در واقع اين سنت است كه در اين جوامع حرف اول را مى‏زند; به بيان ديگر سنت در ميان اعضاى اين جامعه به قدرى قوى است كه نمى‏گذارد تحول عظيم و عميقى به وجود بيايد و به اصطلاح يك جراحى بزرگ در جامعه صورت بگيرد.

حال اين بحث مطرح است كه در چنين متنى، آيا احتمال وقوع تحول وجود دارد؟ يا اين‏كه هميشه راكد مى‏ماند؟ پاسخى كه به اين سؤال داده مى‏شود اين است كه معمولا در جوامعى با ساختار اجتماعى، سياسى و دينى ريشه‏دار در سنت در دو صورت تحول امكان‏پذير است: حالت اول زمانى است كه سنتى قوى‏تر برخى از آن سنت‏ها را به‏هم بريزد و شرايط را براى بروز و ظهور سنت جديدترى فراهم كند كه البته لازمه اين سنت هم اين است كه در گذشته و تاريخ جامعه و افراد ريشه داشته باشد; مثلا در زمان رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم واقعه «حلف الفضول‏» نمونه‏اى بر اين مدعاست (و يكى از وجوهى كه براى حلف الفضول گفته‏اند اين است كه در گذشته اين جامعه، پيمانى مشابه آن‏چه در خانه عبدالله‏بن جدعان منعقد شد، وجود داشته است). به طور خلاصه در اين حالت‏سنت قوى‏تر سنت‏هاى قبلى را پس زده و جانشين آن‏ها مى‏شود.

حالت دوم اين است كه يك دين قوى با پيامبرى كه وجاهت كاريسمايى داشته باشد، ظهور كند و به دليل آن وجاهت‏هاى كاريسمايى يا آن قداست، تحولات عميق و وسيعى در جامعه پيدا شود. اين اتفاق در منطقه مركزى شبه جزيره عربى رخ داد و به دنبال آن، با توجه به موقعيت و كاريسمايى كه رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله وسلم از آن برخوردار بود تحولى عظيم در اين جامعه پيش آمد. اما پس از ارتحال اين شخصيت عظيم كاريسمايى، خلايى در شئون مختلف جامعه پيدا شد كه زمينه بازگشت جامعه به ارزش‏هاى سنتى را فراهم ساخت.

معمولا با مرگ شخصيت‏هاى كاريسمايى، در جامعه رجعتى سريع به سمت‏سنت‏ها آغاز مى‏شود و اين يك رجعتى است كه نمى‏توان جلوى آن را گرفت. تاريخ انبياى بزرگ الهى نشان مى‏دهد كه آنان به عنوان اصلاح‏گران و انقلابيون بزرگ با بسيارى از سنت‏هاى جامعه به مقابله برخاستند اما تقريبا همه توفيق چندانى نداشتند (هر چند در بلنداى تاريخ، انبيا انسان‏هاى موفقى بودند اما در عصر خودشان موفق به نظر نمى‏رسند). البته بعضى از انبيا مثل حضرت موسى، حضرت داود، حضرت سليمان و پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم در دوره حيات خود موفقيت‏هاى نسبى داشته‏اند اما بعد از مرگشان شرايط براى باز گشت‏به سنت و ارزش‏هاى مضبوط در حافظه تاريخى و عرفى جامعه فراهم شده و جامعه با سرعت رجعت‏به ضد ارزش‏ها را شروع كرده است. اين مطلب بر زندگى همه انبياى الهى قابل تطبيق است و خاص پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله وسلم نيست. از آن جا كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم تاريخى‏ترين پيامبر عالم است و شايد بتوان گفت تنها پيامبر تاريخى در سلاله انبياست‏بهتر مى‏توان مبناى تئوريك مطرح شده را درباره آن حضرت بحث نمود.

با ظهور كاريسماتيك پردرخشش رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم اين سنت‏ها براى مدتى عقب نشينى كرد و ارزش‏هاى جديدى كه ايشان مطرح مى‏كرد در سرلوحه عمل جامعه قرار گرفت و كسانى هم كه اعتقاد و باور داشتند، به اين آموزه‏هاى رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم عشق ورزيدند. در پرتو همين حضور همراه با قداست و كاريسما، و به دليل مديريت‏برجسته پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و اتصال آن حضرت به مبدا وحى ظاهرا در زمان ايشان تحول خاصى پديد نيامد، اما پس از آن كه وجود رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم به لحاظ فيزيكى حذف شد از همان لحظه مرگ پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم مقابله سنت‏با دين آغاز شد. بلافاصله پس از ارتحال آن حضرت ماجراى سقيفه بنى‏ساعده شكل گرفت كه خود يكى از بارزترين جلوه‏هاى بازگشت ارزش‏هاى سنتى است. در سقيفه سنت‏برنده شد و آنان كه درد دين داشتند در اين واقعه و تحولات پس از آن، نتوانستند راه به جايى ببرند.

در آن عصر سه كانون در مدينه شكل گرفت: يكى از كانون‏ها، كانونى بود كه در خانه زهراعليها السلام شكل گرفت. كانون ديگر در سقيفه بنى ساعده و كانون سوم توسط جماعتى از مهاجرين ايجاد شد. گروه مهاجرين در فاصله اندكى به اصحاب سقيفه ملحق شدند و جناح‏هاى حاضر در سقيفه با تحريك احساسات سنتى جامعه موفق شدند برنامه را پيش ببرند. تعارض ميان دين و سنت را به راحتى مى‏توان در خطبه‏هاى به جاى مانده از فاطمه زهراعليها السلام و در مواضع على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام ديد. در سخنان حضرت زهراعليها السلام دغدغه دين موج مى‏زند. از آن سو جناح مقابل دغدغه‏هاى سنت‏گرايى داشت و مواضع اين جناح زمينه‏ساز احياى بسيارى از سنت‏هاى سياسى، اجتماعى و فكرى شد. با اتكاى به همان سنت‏ها يكى از جناح‏هاى حاضر در سقيفه بنى ساعده موفق شد قدرت را در اختيار بگيرد و در مقابل جناح ديگر، ظاهرا در پوشش دين به نحوى از سنت‏ها دفاع كند.

شايد اگر خوش بينانه به موضوع بنگريم در آن روزهاى آغازين و در آن سال‏ها نيت‏ها واقعا اين نبوده كه بخواهند با دين معارضه كنند; البته هر چند سقيفه آغاز راه بود اما هر چه از زمان تشكيل اين مجمع دور شويم ابعاد اين تعارض آشكارتر مى‏شود، اختلاف ميان ابوبكر و عمر بر سر سياستگذارى‏هاى اقتصادى، نوعى دعواى بين دين و سنت است. عمربن خطاب با اصرار از خليفه اول در خواست مى‏كند سياست‏هاى اقتصادى زمان رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم را كه مبتنى بر تسويه بود كنار بگذارد، اما ابوبكر بر همان سياست‏ها اصرار مى‏ورزد. بعد از ابوبكر عمر با طرح فضيلت مجاهدان بدر و احد بر سياست‏هاى تفضيلى پا فشارى مى‏كند و با كنار گذاشتن سياست‏هاى اقتصادى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم، سياست‏هاى جديدى را در پيش مى‏گيرد; سياست‏هايى كه به كلى با تعاليم قرآن و سنت رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم در تعارض است (اين موضوع بحث جدايى را مى‏طلبد كه بايستى درجاى خودش مورد مطالعه قرار گيرد).

خليفه دوم به جز سياست‏هاى تبعيضى اقتصادى، سياست‏هاى تفضيلى قومى را نيز در دستور كار دولتش قرار داد. در مجموع مى‏توان گفت‏خليفه دوم شخصيتى تفضيل‏گرا بود و اين سياست را با توجه به باورداشت‏هاى سنتى‏اش (كه ارتباطى به اسلام ندارد) بر جامعه اسلامى تحميل كرد.

اين سياست‏ها تاثيرات تعيين كننده‏اى بر جامعه اسلامى گذاشت و شايد بتوان ادعا كرد كه به كلى جامعه را در مسيرى ديگر قرار داد; مسيرى كه بستر ساز احياى سنت و باز سازى نقش آن در تحولات اجتماعى شد. انحراف‏هايى كه در تاريخ اسلام به وجود آمد بيشتر از همين جا شروع شد. دغدغه‏هاى على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام هم همين گونه نگرانى‏ها بود، اصلا حكومت‏براى آن حضرت آن قدر ارزش نداشت كه بخواهد دغدغه حكومت داشته باشد.

به هر حال سياست‏هاى تفضيلى‏عمر موجب احياى سنت‏هاى جاهلى شد و جامعه به سرعت‏به سمت‏سازمان جديد و يك نظام طبقاتى حركت كرد. تفكر سنت‏گرا كه در نظامى رتبه بندى شده و طبقاتى شكل گرفته است، نمى‏تواند انديشه مبتنى بر تسويه را بفهمد. از اين رو، كسانى چون عمربن خطاب به واقع با استناد به سنت نمى‏توانستند نظام مبتنى بر تسويه را درك كنند; آن‏ها در جامعه‏اى رشد كرده بودند كه به موجب سنت‏هايش اين نظام تفضيلى قابل توجيه بود. اقتصاد يكى از شئون اجتماعى است كه سياست‏هاى تبعيضى و تفضيلى بهتر از هر جاى ديگر خود را نشان مى‏دهد، اما چنان كه گفته شد سياست‏هاى تفاوت طلبانه خليفه دوم منحصر در مسائل اقتصادى نبود.

يكى ديگر از نمادهاى سنت‏گرايى، سياست‏هاى تبعيضى قوم مدارانه است. بر هر آشناى به قرآن و سيره پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم واضح است كه در اسلام برهويت و حريت انسان به عنوان انسان تاكيد مى‏شود و وابستگى‏هاى نژادى، قومى، رنگ، زبان و امثال آن تاثيرى بر اين موضوع ندارد.

وقتى خليفه دوم به خلافت رسيد با توجه به همان زمينه فكرى چندين بخشنامه خيلى مهم صادر كرد كه همه اين بخشنامه‏ها جنبه قومى و قوميت گرايى دارد. براساس بعضى از اين دستور العمل‏ها مثلا ورود اعاجم به مدينه ممنوع شد و آنان از بعضى امتيازات اجتماعى كه به موجب قرآن از آن برخوردار بودند، محروم شدند. مجموعه اين گونه سياست‏ها زمينه را براى بازگشت‏به نظام ازرشى گذشته و سنت‏هاى عربى قبل از اسلامى فراهم كرد.

روند گرايش به سنت در زمان خلافت عثمان تشديد شد. نكته در خور توجه اين است كه جامعه، آن هم جامعه عصر صحابه، همه اين تحولات را به راحتى مى‏پذيرد و به جز اعتراضات بعضى از اصحاب على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام به‏طور كلى مخالفتى با اين روند در جامعه وجود ندارد. همه خوانده بودند كه: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم‏» اما افراد اندكى معناى آيه را فهميدند و دست‏به اعتراض زدند. على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام و بعضى از اصحاب آن حضرت در مدينه با اين سياست‏ها به مخالفت‏برخاستند. شايد به همين دليل بود كه نگاه غيرعرب (اعاجم) متوجه على‏عليه السلام شد. به نظر مى‏رسد ريشه علاقه ايرانى‏ها يا به‏طور كلى اعاجم به ايشان از همين زمان شروع شد; يعنى زمانى كه سياست‏هاى تفضيلى مبتنى بر سنت در مدينه شكل گرفت و گسترش يافت. موضع‏گيرى على‏عليه السلام ريشه در تفكرات و انديشه‏هاى دينى او داشت، در واقع او علمدار دين‏باورى در مقابل سنت‏باورى بود.

در قضيه ترور خليفه دوم و ماجراى قتل هرمزان، على‏عليه السلام خواستار قصاص عبيدالله بن عمر شد. از همين زمان نگاه ايرانى‏ها متوجه امام شد و به آن حضرت تمايل زيادى پيدا كردند (به راحتى مى‏توان نشانه‏هاى گرايش ايرانيان به تشيع و على‏عليه السلام را در حوادث مدينه اين عصر جست‏وجو كرد). البته دوره خلافت امام و بازگشت‏به سياست‏هاى تسويه‏اى زمان رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله وسلم نيز طبعا توجه ايرانى‏ها و غير عرب‏ها را به على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام بيشتر كرد. بسيارى از صحابه هم به دليل عدم برخوردارى از بينش عميق نسبت‏به تعاليم اسلام و به دليل منافعشان، همسو و هم جهت‏با سياست‏هاى خلفاى دوم و سوم عمل كردند.

در دوره خلافت عثمان بازگشت‏به سنت‏ها كاملا تشديد شد به نحوى كه مى‏توان ادعا كرد اين سنت‏بود كه بر جامعه حكومت مى‏كرد نه دين; و به اين ترتيب جامعه به سرعت از آموزه‏ها و آموزش‏هاى دينى فاصله گرفت و در اين جنگ و جدال ميان سنت و دين، سنت‏برنده شد.

اتفاقاتى هم كه بعد از كشته شدن عثمان افتاد و به خلافت على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام منجرشد، بسيار قابل توجه است. به روشنى مى‏توان جدال ميان سنت و دين را طى چهار سال و اندى در دوران خلافت على‏بين ابى‏طالب‏عليه السلام مشاهده كرد; دوره‏اى كه در واقع عصر اوج مقابله دين و سنت است. اين جريان‏هاى سنت‏گرا كه نمى‏توانستند شان و موقعيت دينى على‏بن ابى‏طالب را تحميل كنند با همه قدرت و همت‏به مقابله با امام برخاستند.

به نظر من، اتفاقات عصر امام، اتفاقاتى بود كه به واسطه تعارض سنت و دين قابل پيش‏بينى بود. جريان‏هاى مختلفى كه انديشه‏هاى سنت‏گرا را در قالب‏هاى مختلف هدايت مى‏كردند به مقابله و حتى مقاتله با على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام كه انسانى دين‏مدار و اصول گرا بود برخاستند. با اندك دقتى در شعارها و سخنان رهبران هر يك از جريان‏ها به‏خوبى مى‏توان علايق نت‏باورانه آن‏ها را شناسايى كرد. جريان سنت‏گرايى كه در عصر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم لطمه خورده بود پس از احياى مجدد در عصر خلفاى دوم و سوم با قوت و قدرت تمام به مقابله با دين برخاست و با توجه به وسعت و عمق علايق سنتى توانست در كوتاه‏مدت در ميدان مقابله با دين پيروز شود.

سنت، بسترهاى مناسب و شخصيت‏هاى مدافع خود را به راحتى مى‏يابد; زمانى در قيافه عثمان‏بن‏عفان ظهور كرد، چندى بعد زبيربن‏عوام و طلحة‏بن‏عبدالله و اندك‏زمانى پس از آن معاوية‏بن‏ابوسفيان و فرزندانش كه خود را شراة و جان فدايان دين معرفى مى‏كردند، علم سنت را بر دوش كشيدند. على‏عليه السلام با همه توانمندى‏هاى نشئت گرفته از باورهاى دينى توانست در طرح كوتاه‏مدت مقابله دين و سنت، پيروز از ميدان به در آيد.

وقتى معاويه به قدرت رسيد شرايط فراهم بود كه سنت‏با تمام توان خودش در عرصه جامعه ترك‏تازى بكند و شرايط را به نفع خود برگرداند. دوره خلافت معاوية‏بن‏ابوسفيان كه حدود بيست‏سال به طول انجاميد، كوشش‏هايى است همه جانبه از لحاظ سياسى، فرهنگى ونظامى براى احياى سنت، منتها در پوشش‏هاى دينى (چون دين حرف اول را مى‏زد و همه خود را ديندار و پيرو دين مى‏دانستند، طبعا نمى‏توانستند اين پوشش دين را بردارند). اگر كسى با تاريخ جاهليت و ارزش‏هاى عرب جاهلى آشنا باشد به خوبى مى‏داند كه همان باورها و اعتقادات عرب جاهلى دوباره در اين قيافه‏ها ظهور كرد و يك بار ديگر، سنت‏با تمام قوا به عرصه عمل اجتماعى آمد و ابولهب‏ها، ابوجهل‏ها و نصربن‏حارث‏ها در قيافه كسانى چون معاويه، يزيد، عبدالملك و ديگران زنده شدند.

در اين عصر بسيارى از نهادها و بنيادهاى تاسيس شده توسط پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم از درون تهى شد و اگر قالبى از اين نهادها باقى ماند آن را نيز از محتوا خالى كردند; مثلا اگر مسجد زمان رسول‏صلى الله عليه وآله وسلم محل فعاليت‏بود، در عصر معاويه، از سوى حاكميت‏حركتى خزنده و محسوس آغاز شد تا مسجد را از نقش‏هاى متعددى كه در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به آن محول شده بود، خالى سازد و اگر تعدد نفس مسجد موجب حضور فعال و با نشاط توده مردم در صحنه‏هاى سياسى مى‏شد، حاكميت آن را بر نمى‏تابيد. مسجد زمان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم جامع همه فعاليت‏هايى بود كه بر عهده حكومت‏هاست، اما پس از حاكميت‏بنى‏اميه با اين زمينه تبليغاتى كه مسجد جاى عبادت خداست و در اين مكان مقدس فقط خدا بايد عبادت شود به تدريج نقش‏هاى متعدد مسجد از آن گرفته شد و با چنين توجيهات فريبنده‏اى، مردم صحنه حضور اجتماعى خويش را از دست دادند. مسجدى كه در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم پايگاه مشترك اجتماعى بود و مردم به دلايل مختلف خود را نيازمند آن مى‏ديدند، به تدريج‏به محلى تبديل شد كه فقط بايد در آن عبادت كرد، يعنى خالى كردن مسجد از محتواى اصلى و پركردن آن با بينش‏هاى سنت گرايانه. البته بنيادى را كه رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم ريخته بود آن قدر استوار و قوى بود كه بعضى از نقش‏هاى مسجد حتى تا زمان ما نيز ادامه پيدا كرد.

معمولا قدرت دنبال اين است كه سنت متناسب با ايده‏آل‏ها و آرمان‏هاى خودش را پيدا كند، چون خيلى راحت مى‏تواند با سنت كنار آيد تا با دين. مجموع اين تحولات كه در برخورد سنت‏با دين به وجود آمد، جامعه را به نقطه‏اى رساند كه ديگر برايش اهميت نداشت چه اتفاقى ممكن است‏بيفتد. بسيارى از قداست‏ها از بين رفت و مرد، شرايط اجتماعى به نحوى فراهم شد كه همان اتفاقاتى كه ممكن بود در جاهليت اتفاق بيفتد و هيچ واكنشى را به دنبال نداشته باشد، در دوره اسلامى هم امكان وقوع يافت. آن قدر سيطره سنت‏بر جنبه‏هاى مختلف حيات اجتماعى - سياسى جامعه زياد شد كه حتى اكثر صحابه رسول الله‏صلى الله عليه وآله وسلم بيشتر متمايل به علايق سنتى شدند تا آن دغدغه‏هاى دينى.

مجموعه اين عوامل در سال 60 و 61ق كار را به جايى رساند كه بنيان‏هاى دين باورانه جامعه به كلى سست‏شد و زمينه براى وقوع هر اتفاقى فراهم گرديد. از اين رو شايد بتوان گفت‏حادثه كربلا، حادثه‏اى است كه محصول و معلول شرايط طبيعى زمانش بود. مقابله با چنين شرايطى چنان قربانيانى را مى‏طلبيد; در غير اين صورت در اين تقابل هولناك دين نمى‏توانست از معركه پيروز بيرون آيد. صحنه كربلا كوششى بى‏مانند بود براى تعيين تكليف تقابل دين و سنت، و هنر حسين‏بن على‏عليهما السلام اين بود كه توانست پس از حدود پنجاه سال ميدان‏دارى سنت، يكبار ديگر شرايط را براى ورود دين به صحنه حيات معرفتى، اجتماعى و سياسى جامعه فراهم آورد.

والسلام عليكم و رحمة‏الله و بركاته


مجله تاريخ اسلام شماره 1






نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

استاد شهید مطهری و روایت او از حماسه حسینی
عاشورا؛تجديد روحيه انقلابيگري
روح كه بزرگ شد، تن به زحمت مي افتد و روح كه كوچك شد ، تن آسايش مي يابد… روح وقتي كه بزرگ شد ، خواه ناخواه بايد در روز عاشورا سيصد زخم به بدنش وارد شود. آن تني كه در زير سم اسبها لگدمال مي شود ، جريمه يك روحيه بزرگ را مي دهد، جريمه يك حماسه را مي دهد…

همين نگاه بود كه روايت مطهري از عاشورا را از ديگر روايتهاي رايج زمان خود متفاوت كرد. استاد شهيد مطهري در كتاب حماسه حسيني به دنبال پاسخ دادن به اين پرسش بود : «چرا ظرفيت فكري و اجتماعي واقعه بزرگي مانند عاشورا، امروز آنقدر به دست ما دچار آسيب شده كه تنها به بعد مصيبت و تراژدي و صفحه سياه آن توجه مي كنيم و از صفحه سفيد و نوراني آن غافليم؟» در پاسخ به اين پرسش مهم بود كه او اثري مانند حماسه حسيني را خلق كرد و در آن وجوه ايجابي و نوراني اين حادثه الهام بخش را روشن نمود. براي همين ، دغدغه هاي اصلي مطهري را در اين كتاب،‌چنين مي بينيم : خرافه زدايي از عاشورا، توجه به ابعاد زندگي ساز و حركت آفرين عاشورا و الهام گيري از ابعاد حماسي اين واقعه.
***
تحريفهايي كه به دست ما مردم در اين حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پايين آوردن و مسخ كردن قضيه بوده است، در جهت بي خاصيت كردن و بي اثر كردن قضيه بوده است و در اين امر ،هم گويندگان و علماي امت تقصير داشته اندو هم مردم.
شهيد مطهري تحريفات عاشورا را منكري مي دانست كه بايد با آن قاطعانه و مصلحانه برخورد كرد. او تحريفات را به دو دسته كلي«تحريفات لفظي» (دروغگويي درباره تاريخ و حوادث عاشورا) و «تحريفات معنوي» (القاي اهداف غيرواقعي براي نهضت حسيني) تقسيم مي كرد و مي گفت: شما بايد روضه راست بشنويد… اشكي كه از راه قصابي كردن از چشم بيرون مي آيد اگر يك دريا هم باشد ارزش ندارد.
البته شهيد مطهري برخلاف روشنفكران غرب زده نميخواست به بهانه وجود تحريفات و اكاذيب رايج در عزاداريها ،تعلق معنوي مردم به امام حماسه سازشان را به ريشخند بگيرد. او در برابر عزاداريهاي آميخته به تحريفات تاكيد داشت كه : نبايد با اينها مبارزه كرد بايد اينها را اصلاح نمود.
نكته مهم اين است كه شهيد مطهري تحريفات معنوي را بسيار خطرناكتر از تحريفات لفظي عاشورا مي دانست. به نظر او، امام حسين (ع) آنقدر واضح اهداف خود از اين قيام را توضيح داده است كه اگر ما دست از تنبلي و بي سوادي و عافيت طلبي برداريم، هيچ احتياجي به تفسيرهاي ناروا از اين حادثه نداريم و با همين نگاه بود كه تفسيرهاي صرفا معنوي و شخصي از اين حادثه همه جانبه و اجتماعي را نقد مي كرد. 
***
شعارهاي اباعبدالله (ع) شعارهاي احياي اسلام است . اين است كه چرا بيت المال مسلمين را يك عده به خودشان اختصاص داده اند؟ چرا حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال مي كنند؟ چرا مردم را دو دسته كرده اند: مردمي كه فقير فقير و دردمندند و مردمي كه از پرخوري نمي توانند از جايشان بلند شوند؟
الگوپذيري اجتماعي و حركت در مسير آزاديخواهي حسيني ، دغدغه اي بود كه مطهري داشت و مي گفت رمز اصلي عزاداري براي سيد الشهدا(ع) همين تجديد روحيه انقلابيگري و ساكت ننشستن در برابر ظلمها و انحرافهاست. او حسين (ع) را نه يك مقتول تلف شده كه بايد به حال او و خانواده اش تاسف خورد، بلكه قهرماني اجتماعي مي ديد كه ياد او بايد زنده كننده روح حماسه و عزت و سازش ناپذيري باشد.
مطهري با نگاهي دقيقتر، حادثه عاشورا هم به عنوان امر به معروف و نهي از منكر و هم به عنوان يك حركت تبليغي براي معرفي دين مي ديد وبراي همين در «حماسه حسيني » طي دو فصل مجزا و مفصل ، مباني فكري قوي خود را در دو موضوع امر به معروف و نهي از منكر و تبليغ و مبلغ مطرح كرده كه از جنبه كاربردي بسيار خواندني و شيرين هستند.
نگاه نقادانه استاد شهيد مطهري به عزاداريها و تاكيد او بر جنبه هاي الگوآفرين حماسه حسيني ،‌نه فقط در كتاب حماسه حسيني بلكه در تمامي آثار او ردپايي دارد. مثل آن جا كه مي گويد: « آيا حسين بن علي (ع) نيازي دارد كه ما و شما بياييم بنشينيم و برايش گريه كنيم ، العياذبالله ،‌عقده هاي دلش خالي مي شود؟ ...يا عقده هاي دل فاطمه زهرا(س) و حضرت امير(ع) خالي مي شود؟ ... پس مساله چيست؟ ... اسلام، اصلي دارد به نام مبارزه با ظلم و ستمگري ، اصلي دارد به نام حماسه شهادت... حسين (ع) حماسه شهادت است ، حسين شعار عدالت اسلامي است... تا شما نام حسين(ع) را زنده نگه مي داريد، يعني ما طرفدار عدالت اسلامي هستيم . اينكه پرچم سياه بالاي خانه تان مي زنيد يعني من وابسته حسينم. كدام حسين ؟ همان حسيني كه درراه عدالت شهيد شد.».
منبع: كتاب حماسه حسيني جلد 1

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 


حكومت عدل مهدوي؛ تجلي اهداف نهضت عاشورا
وقتی مباحث و شاخصه‌ها و نشانه‌های ظهور را بررسی و روایات مهدویت را مرور مي كينم نقش عاشورا را در آن به وضوح مشاهده می‌کنیم. فرهنگ غني انتظار و عاشورا ارتباط عمیق و تنگاتنگی با هم دارند. در بخش هایی از زیارت عاشورا به صراحت از آمادگی جهت یاری امام زمان (عج) در انتقام خون سیدالشهدا سخن به میان آمده است.

این که در روایات مربوط به ظهور بسيار در مورد انتقام‌گیری خون امام حسین(ع) سخن به میان آمده است نشانه ای از دغدغه امام زمان (عج) و یاران باوفایش در ثبت عاشورا به عنوان بزرگترین نماد انسانیت و عدالت طلبی در طول تاریخ است.
از این روست که هر روز شاهد هستیم که گرایش علاقه و توجه جهانیان به مسئله عاشورا بیشتر می‌شود و رمز پایداری شیعه بي ترديد بهره گیری از فرهنگ انتظار و حركت عدالت خواه عاشوراي حسين (ع) و لذا اهداف نهضت عاشورا با ظهور حضرت مهدي(عج) تحقق مي يابد.
قیام امام حسين(ع) به دست امام مهدی (عج) به سرانجام رسيده و اهداف عاشورا با ظهور حضرت مهدی(عج) محقق می شود و تداوم می یابد.
در همين راستاست كه در زیارت ناحیه مقدسه که منتسب به امام زمان (عج) است، آمده است که صاحب الزمان (عج) هرگز از یاد مصیبت امام حسین (ع) فارغ نمی شود و مصیبت جدش را فراموش نمی کند .
از طرفي برخي روايات؛ آغاز قیام امام مهدی (عج) را روز عاشورا دانسته و تأكيد مي كند ؛ امام زمان (عج) روز جمعه بعد از اقامه نماز عشا در مسجدالحرام اعلام قیام می کند و حرکت جهانی خود را روز شنبه که مصادف با عاشورای حسینی است، آغاز می کند.

 

واقعه عاشورا تجلی ظلم ستیزی ، عدالت طلبی و آزادی خواهی عده ای اندک از یک سو و دنیا طلبی ، تجاهل و غفلت جامعه ای از دیگر سو بود که در نهایت ، نهضتی را رقم زد که اینک از پس صده ها و هزاره ها هر سال تازه تر از گذشته مشتاقان بیشماری را گرد هم جمع می کند و هدایت بخش قیام ها و انقلاب های متعددی در دنیای اسلام و حتی غیر اسلامی است .
اگر در سالهای نخست پس از قیام خونین کربلا مراسم های پاسداشت خون به ناحق ریخته شهدا یاران اباعبدالله الحسین(ع) در سرزمین های عراق خلاصه می شد امروز خیل عزادارن حسینی در ایام محرم در اطراف و اکناف کره زمین پراکنده شده و صدای مظلومیت ثار الله و پیام قیام حسینی را با برپایی آئین های عاشورایی به گوش آزادی خواهان و عدالت طلبان جهان می رسانند. 
انتقال پیام نهضت کربلا از همان روز عاشورا توسط امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) با حرکت کاروان اسرا به سمت شام آغاز شد و در حقیقت رسالت اصلی این واقعه بی مثال در پیام پر اهمیتی بود که باید به نسل های بعدی انسانها رسانده می شد تا جریان عاشورا زنده ، پویا و تاثیرگذار باقی بماند . 
خداوند مقدر کرده است تا خون شهدای مظلوم کربلا پیوسته تازه و هدایت بخش باقی بماند و از این روست که همه ساله شور مراسم های حسینی بیشتر و بیشتر می شود و گستره آئین های عزاداری در ابعاد جغرافیایی و محتوایی نیز توسعه می یابد . 
آئین های عاشورایی حالا دیگر فقط در خاورمیانه و کشورهای شیعه یا مسلمان نشین برگزار نمی شود بلکه این آئین ها در قلب دنیای مسیحیت از آمریکا و کانادا در قاره آمریکا گرفته تا انگلیس و آلمان و فرانسه در اروپا و سنگال و ساحل عاج در آفریقا تا اندونزی در جنوب شرق آسیا با شور و شوق تمام برگزار می شود .
دشمنان چه بخواهند و چه نخواهند دامنه نفوذ پیام های کربلا ابعاد جهانی داشته و خواهد داشت چرا که پیام ظلم ستیزی عاشورا مورد استقبال همه مظلومان در هر کیش و آئینی است و از این جهت است که حتی غیر مسلمان ها هم در مراسمات حسینی شرکت جسته و در صدد بهره مندی از فیوضات آن هستند . 
سخن اینجاست وقتی حقیقتی چنین شگرف و تاثیرگذار با چنین پتانسیل الهام بخشی در دستان مسلمین و بویژه شیعیان قرار دارد چرا از وجوه مختلف این حقیقت به شایستگی استفاده نمی شود و عوام در ظاهر آئین ها مانده اند و خواص انگونه که باید به بهره جویی از این امکان نمی پردازند ؟ 
روزی مختار ثقفی به خونخواهی شهدای کربلا فریاد یا لثارات الحسین(ع) سرداد اما کیست که نداند منتقم حقیقی شهدای دشت نینوا و همه ستم دیدگان عالم حضرت حجت ابن الحسن العسگری(عج) است ، پس چرا از حضور آن حضرت در آئین های عاشورایی غفلت می شود ؟ 
حقیقت این است که آنگونه که باید پیوند قیام عدالت گسترانه مهدی موعود(عج) با قیام ظلم ستیزانه امام حسین(ع) مورد تبیین قرار نگرفته و آئین های عاشورایی به ظرفیت فوق العاده خود در این باب دست نیافته اند . 
عاشورا از دلایل غیبت است و انتظار فرج فرصت خود سازی برای انتقام از اشقیای عالم و خون خواهی شهدای مظلوم کربلاست و ظهور تکمیل کننده قیام حسین بن علی(ع) است و برقرار حکومت عدل مهدوی سرانجام عاشورا . 
از این روست که باید آئین های عاشورایی منجر به معرفت افزایی عزاداران نسبت به حقیقت قیام های اسلامی باشد و خط سرخ شهادت را به قیام سبز مهدوی پیوند دهد . 
آئین های عزاداری محرم ، محلی برای اعلان اهداف جهانی و رهایی بخش انتظار و ظهور در ابعاد بین المللی است و در حقیقت رسالت عاشورا پس از وقوع ، انتقال پیام اسلام و حقیقت توحید و خدا پرستی است که امروز باید در قالب مراسمات وابسته امتداد پیدا کند و دقیقا" این همان حلقه مفقوده ای است که امروزه در آئین های عزاداری حسینی کمتر دیده می شود.





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

دقایقی با یک تازه مسلمان؛
عاشورا حجت را بر من تمام كرد
ماجرا با خبر كوچك و سربسته در يك روزنامه محلي شروع شد . مسلمان شدن دختر دانشجو.

«ديانا ترون گوسو» كه در خانواده‌اي مسيحي در ايالت تگزاس آمريكا به دنيا آمده است، به طور اتفاقي در زمان تبليغ دين مسيحيت در كليسا، با دين اسلام آشنا مي‌شود. بعد از مطالعه و تحقيق، در 20 سالگي اسلام را به عنوان دين خود بر مي‌گزيند و نامش را به «هاجر حسيني» تغيير مي‌دهد. هاجر در مسير تحقيقات با عاشورا و نهضت حسيني آشنا مي‌شود و اين اوج تحولات روحي و فكري اش مي‌شود. 
او هنوز هم هر وقت نام امام حسين(ع) مي‌آيد، حالش دگرگون مي‌شود. باورش نمي‌شود از يك خانواده كاتوليك به اينجا رسيده باشد. مي‌گويد: من در یک خانواده کاتولیک به دنیا آمدم اما همیشه دغدغه آشنایی با ادیان مختلف را در سر داشتم. در 18 سالگی تصمیم گرفتم از آمریکا به اروپا سفر کنم و در همین سفر بود که فهمیدم تفاوتی بین اروپا و آمریکا وجود ندارد و همه غرق مادیات هستند. من اما تشنه معنویت بودم و چیزی جدا از آن را نمي‌خواستم.
علاقه هاجر به رهايي از دايره بسته جهان مادي غرب، تا آن جا بوده که در روزنامه‌های اروپایی هم مطالب مختلف را دنبال مي‌كرده است. مي‌گويد: تشنگي من وقتي زيادتر شد كه يك روز مطلبي را درباره انقلابی مرور كردم که از سوي یک رهبر روحانی به وقوع پیوسته بود. این اسلام و این رهبر روحانی توجه و کنجکاوی من را بیش از اندازه جلب کرده بود. 
در همان زمان، جريان انقلاب باعث شده بود تا پیروان مسيحيت و به خصوص پاپ درپي گفتگو با مسلمانان و به ويژه آیت‌ا... خمینی(ره) باشند. هاجردر چند جلسه توجیهی كه با حضور چند نفر از شیعیان ایرانی صورت مي‌گيرد، شركت مي‌كند. خودش مي‌گويد: در آن جلسه به صورت استدلالی به بحث و گفتگو نشستیم. حتی یادم هست آنجا مطرح شد که امام خمینی(ره) در ایران انقلاب مسلحانه به پا نکرده، بلکه این انقلاب از درون آدم‌ها و مردم شروع شده و ادامه یافته است. این موضوع برای من خیلی جذاب و سئوال بر انگیز بود و همراه با بحث امامت که آن روز مطرح شد، من را خیلی جذب کرد و ناخواسته وارد جریاناتی شدم که نقطه اوج آن امام حسین(ع) بود. 
اومي‌گويد: با این حال من دائم موضوعات روز را با مسیحیت تطبیق مي‌دادم؛ مثلا به فداکاری و جانفشانی امام حسین(ع) که مي‌رسیدم، آن را با رنج‌ها و سختی‌های مسیح تطبیق مي‌دادم هرچه پیش‌تر مي‌رفتم، هیجانم برای دانستن عظمت حسيني بیشتر مي‌شد. تا آنجا که امام حسین(ع)، نقطه اصلی لحظات شگفت انگیز وجودم شد. هر چه زمان بيشتر مي‌گذشت، موضوعات براي من و در نتيجه تلاش براي رسيدن به حقيقت جدی و جدی‌تر مي‌شد.
او كه قبلا در کلیسا، مبلغ بوده و با موضوعات اخلاقی و دینی انس داشته، ادعا دارد: در تمام موضوعات، امام حسین(ع) دريچه متفاوتي را برای من گشود و عاشورا حجت را بر من تمام کرد.

 

من در آمريكا مسلمان شدم
هاجر از انقلاب روحي اش در جريان مسلمان شدن تعريف مي‌كند و مي گويد :من در آمریکا مسلمان شدم و سعی کردم به ایران بیایم تا در کشوری که به نام اسلام و امام حسین(ع) مزين است، مطالعاتم را ادامه دهم و رسیدم به اینکه در اسلام این الگوها خیلی وسیع و ژرف هستند. او از علاقه‌اش به امام حسين(ع) و ايام محرم تعريف مي‌كند: خیلی دوست داشتم از نزدیک مراسم عزاداری امام حسین(ع) را شاهد باشم و اين امكان در ایران برایم فراهم شد.
لذت او از بزرگي اين قيام بي‌اندازه است، وقتي تعريف مي‌كند : چه قدر شیرین بود حرکت و اراده امام حسین(ع) برای احیای حقیقت. او همه چیز را فدا کرد تا اصل دین و حقیقت انسانیت باقي بماند.او گفته هاي ديگري هم دارد مثل اينكه خیلی از مفاهیم دینی، در اسلام و مسیحیت مشترک است؛ به طور مثال هر دو به یک خدای واحد معتقدند. هر دو به آخرالزمان اعتقاد دارند، اما در اسلام الگوها و راه‌هایی است که در مسیحیت نیست. مسیحیان معتقدند: مسیح پسر خداست كه براي بخشوده شدن گناهان امت کشته شد. موضوعاتی که در مسیحیت حل نشده، اسلام آن‌ها را حل کرده است. 
هاجر در بخش‌هايي از صحبتش بر مي‌گردد به دوراني كه در آمريكا زندگي مي‌كرده است درآن سال‌ها زمینه آشنایی با اسلام خیلی کم بود و من در دنیای اطلاعاتی زندگی مي‌کردم که هيچ‌گونه نشاني از اسلام در آن وجود نداشت، در حالي كه با اوج گرفتن جریان انقلاب، موضوع اسلام در اروپا و آمریکا مورد توجه قرار گرفت و با حمله آمریکا به عراق، مسئله کربلا و نجف و امام حسین(ع) بارها در اخبار مطرح ‌شد و به دنبال آن، حساسیت‌ها روی این دو مکان در كانون توجه قرار گرفت و همین موضوع به نوعی، اهمیت کربلا را در اذهان عمومي‌طرح کرد.
مدلي با عظمت امام حسين(ع) در هيچ فرهنگي پيدا نمي‌شود 
بعضی از مسیحیان به‌ويژه کاتولیک‌ها معتقدند که حضرت مسیح(ع) خیلی در زندگی زجر کشید، اما با توجه به مطالعاتی که داشتم، متوجه شدم از مسيح هم بزرگ‌تر وجود دارد و مدلی با عظمت امام حسین(ع) در هیچ فرهنگی پیدا نمي‌شود. این عظمت و ابعاد گوناگون آن، اصلا قابل تصور نیست. براي همين است كه اوجی عجیب از حقیقت انسانیت، در عاشورا رقم خورده است. البته در هر ملتی قهرمانانی وجود دارند كه همه آن‌ها یک بعدی‌اند. اما امام حسین(ع) ابعادی دارد که هر چه روی آن‌ها مطالعه و تحقيق کنید، تمام نشدنی‌اند. 
تاثير هاجر از اين جريان تا اندازه اي است كه مي‌گويد:خدا را شکر مي‌کنم که من را در مسیر حقیقت قرارداد و مهم‌تر از آن اينكه من را به وسيله امام حسین(ع) و نهضت عاشورا مسلمان کرد.





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

بررسی نقش حماسی عاشورا در وقوع انقلاب اسلامی
عاشورا؛ تكوین یک زنجیره ی انقلابی، اسلامی و ایرانی
«محرم، ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست كه با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و كوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شكستن ستمكار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این خود سرلوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر.» (صحیفه نور، ج2، ص11)

در طول تاریخ شیعه و پس از غیبت كبری، بسیاری از انقلابیون و عالمان دینی و متعهد، با قیام و مبارزه، احیای دین اسلام را وجهه همت خویش قرار داده­اند كه در این میان، نهضت عاشورا با توجه به ماهیت اسلام­خواهی، اصلاح ­­طلبی و ظلم ­ستیزی­اش همواره الهام­ بخش نهضتهای اسلامی و حركتهای اصلاحی بوده است. انقلاب اسلامی ایران به رهبری و زعامت امام خمینی (ره) را می­توان بارزترین و موفق­ترین انقلاب نشات گرفته از عاشورای حسینی به شمار آورد؛ زیرا همانطور كه امام حسین (ع) هدف خود را اجرای سیره جدشان، امر به معروف و نهی از منكر، عدالت گستری و ایستادگی در مقابل ظلم اعلام كردند؛ امام خمینی (ره) نیز چه قبل از تبعید و چه در نجف و پاریس به صراحت اعلام كردند كه ما در مقابل طاغوت زمان (رژیم پهلوی) ایستادگی می­كنیم و با خواست مردم ،حكومت عدل را بر دو محور اسلامیت و جمهوریت بنیان می­نهیم. بنابراین می­توان گفت كه انقلاب اسلامی ایران از حیث الگوهای والایی مانند امر به معروف ونهی از منكر ، مقابله با طاغوت، تكیه بر پایگاه مردمی و استفاده از اصول مشخص دینی، بیشترین شباهت را به به قیام حسینی و نهضت عاشورا دارد.
اساسا شروع انقلاب اسلامی را باید از ایام محرم و عزاداری امام حسین (ع) و با الهام از آموزه­ های نهضت عاشورا دانست. قیام 15 خرداد 1342 -كه نقطه عطفی در تاریخ انقلاب شمرده می­شود- به دنبال سخنرانی شدید الحن امام خمینی(ره) در بعد از ظهر عاشورا ( 13 خرداد 1342) به وقوع پیوست. و در حقیقت نطفه انقلاب را همان فریاد عاشورایی امام منعقد كرد. شعارهایی هم كه در طول این قیام و ایام پیروزی انقلاب، علیه رژیم پهلوی از طرف مردم سر داده می­شد، اشاره به نهضت عاشورا ی حسینی داشت، شعارهایی چون «خمینی بت شكن ... خمینی، تو فرزند حسینی»، «خمینی، خمینی تو وارث حسینی» و «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه». قتل عام 15 خرداد، گرچه به ظاهر سركوب نهضت امام بود؛ اما خونهای شهدا و افشارگریها و مبارزات بعدی، اذهان را برای یك انقلاب فراهم ساخت. عاشورای حسینی هم در ظاهر با شهادت امام حسین (ع) و یارانش به پایان رسید ولی همان حادثه، بذر تحركها و بیدادگریهای عظیمی را افشاند و به بار نشست.امام خمینی (ره) در مورد قیام 15 خرداد 1342 فرمودند:
«آن روز یزیدیان با دست جنایتكاران گور خود را كندند و تا ابد هلاكت خویش و رژیم ستمگر جنایتكار خود را به ثبت رساندند و در 15 خرداد 42 پهلویان و هواداران و و سرمداران جنایتكارشان با دست ستمشاهی خود گور خود را كندند و سقوط و ننگ ابدی را برای خویش به جا گذاشتند كه ملت عظیم­الشان ایران بحمدالله تعالی با قدرت و پیروزی بر گور آتشبار آنان لعنت می­فرستد».(صحیفه نور، ج 16، ص79)
به علت افشاگریهای شجاعانه و بی پرده حضرت امام (ره) بر ضد رژیم ستمگر پهلوی، ایشان دستگیر و به تركیه و پس از مدتی به عراق تبعید شدند. حضرت امام خمینی در دوران تبعید نیز به پیروی از حسین بن علی (ع) راه صبر و استقامت را پیشه خود ساخته و با الهام از عاشورا روح حماسه و غیرت دینی را در مردم دمید. ایشان با بر شمردن مفاسد و مظالم رژیم طاغوت، مردم را دعوت به مبارزه با یزید زمانه كرده و در عین حال خواستار تشكیل حكومت اسلامی و حاكمیت ارزشهای قرآنی بر جامعه شدند.
امام در آثار دوران تبعید خود بر لزوم پا‌فشاری بر نهضت حسینی و احكام اسلامی بیش از پیش پای می‌فشردند: «اسلام را عرضه بدارید و درعرضه آن به مردم، نظیر عاشورا به وجود بیاورید...» زیرا «محرم، ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست كه با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و كوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شكستن ستمكار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این خود سرلوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر.» (صحیفه نور، ج2، ص11)
در فاصله سالهای 1342 تا 1357 مجالس محرم، منبرها، وعظها و نوحه­ها حال و هوای سیاسی و انقلابی گرفت. نگرش سیاسی به حادثه كربلا و درس آموزی از قیام عاشورا به سرلوحه دعوت امام خمینی و همفكران او تبدیل شد. عاشورا دیگر یك ضایعه تاریخی نبود، بلكه به محور بسیج مردم بر ضد رژیم طاغوت تبدیل گردیده بود.. خانواده­ها، شهیدان خود را به فرمان حسین زمان و محشور با شهدای كربلا می­دانستند.
مساجد، تكایا، حسینه­ها و خیمه­های عزاداری امام حسین (ع) به عنوان مهمترین اماكن، برای فعالیت نیروهای انقلاب و بیداری مردم از مفاسد حكومت پهلوی و سازماندهی آنان برای راهپیمایی، تظاهرات و فعالیتهای انقلاب محسوب می­گردید. مردم ایران تحت تاثیر نهضت عاشورا ، روحیه شهادت طلبی و ایثار امام حسین (ع) و یارانش را مجددا در خاطره­ها تكرار می­كردند و با شعارهای «الله اكبر» و «توپ، تانك، مسلسل دیگر اثر ندارد» با تانكها و مسلسلهای رژیم ستمشاهی مقابله می­كردند. امام راحل می­فرمودند:
«كیفیت مبارزه را اینكه قیام در مقابل یك حكومت قلدری كه همه جا را در دست دارد، با یك عده معدود چطور باید باشد، اینها چیزهایی است كه حضرت سیدالشهداء به ملت آموخته است».(صحیفه امام، ج17 ،ص56)
در دهه­های 1340 و 1350 بعضی از خطبا ، روحانیان و دانشگاهیان توانستد از زوایای نو به قیام عاشورا نظرافكنده و بدین وسیله جامعه، بویژه جوانان را با این قیام عظیم تاریخ ساز آشناتر سازند. در این راه دو تن از متفكران و مبارزان، یعنی آیت الله مطهری و دكتر علی شریعتی بیش از دیگران موفق به این كار شدند، استاد مطهری با ایراد سخنرانی ها و تالیف كتاب هایی چون «حماسه حسین» و «فریادها» به مردم بویژه جوانان اهمیت این حماسه را در احیای دین اسلام و جنبه ظلم ستیزی آن گوشزد كرد. دكتر شریعتی نیز باتوسل به دیدگاه خاص خود برآن بود تا نسل جوان را بیش از پیش با نهضت امام حسین(ع) و یارانش آشنا سازد.
شاید بتوان مهمترین نمود فرهنگ و تعالیم عاشورا در انقلاب اسلامی ایران را مسئله ناسازگاری با طاغوت و استكبار دانست كه این امر، در تمامی حركتها و موضع­گیریهای امام خمینی (ره) كاملا نمایان و آشكار بود و به صورت یك جریان محوری در نهضت اسلامی می­درخشید. ایشان در سخنرانیها و بیانیه­ها ­و مصاحبه­های خود مشروعیت حكومت شاه را زیر سوال می­بردند؛ آنگونه كه سیدالشهداء نیز با امتناع از بیعت، خلافت یزید را نامشروع و غاصبانه دانست. ایشان با آنكه دور از وطن بودند؛ تاكید داشتند كه روحانیون و خطبا، حد اعلای استفاده از منابر حسینی در ماه محرم و صفر را داشته باشند. ایشان این ایام را بهترین زمان برای افشاگری اقدامات ضد اسلامی رژیم می­دانست. راهپیمایی­های تاسوعا و عاشورای حسینی در سال 1357 كمر رژیم را شكست. همچنین اعلامیه تاریخی امام خمینی (ره) در روز 21 بهمن 1357 مبنی برشكستن حكومت نظامی – كه تصمیم داشتند رهبران اصلی انقلاب را دستگیر كرده و به زعم خویش به انقلاب برای همیشه پایان دهند- عملا نوعی حماسه عاشورایی محسوب می­شد. مردم تحت تاثیر اعلامیه و فرمان حسین زمان خویش، به خیابانها ریخته و ضربه نهایی را به رژیم پوسیده شاهنشاهی وارد ساختند.
بطور كلی حضرت امام (ره) علل محدثه و مبقیه انقلاب اسلامی ایران را مدیون و مرهون عاشورا و درسی كه مردم از امام حسین (ع) آموختند می­دانند و لذا در سخنان خویش می­فرمایند:
«ما باید همه متوجه این امر معنا باشیم كه اگر قیام حضرت سیدالشهداء –سلام الله علیه- نبود،امروز ما نمی­توانستیم پیروز شویم، انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است» (صحیفه نور، ج8، ص12)
امام خمینی (ره) كه تعالیم و فرهنگ عاشورا را گنجینه عظیم سیاسی_دینی و پشتوانه غنی و انسان­ساز اسلام می­دانست؛ با الهام و بهره­گیری از آموزه­های عاشورایی، حماسه حسینی را اساس قیام و مبارزه خویش قرار داده و به احیای دین پرداخت. امام راحل عظیم الشان، با شناخت دقیق سیاسیت­های استكبار جهانی در تحمیل رژیم پهلوی بر ایران و مشابهت­های فراوان این رژیم با حاكمان اموی، و بهره گیری از دو عنصر تحرك­آفرین دینی یعنی «امر به معروف و نهی از منكر» و «تكلیف الهی» كه شالوده و اساس شكل­گیری حماسه عاشورا را پایه­ریزی كردند؛ رژیم 2500 ساله شاهنشاهی را فرو ریخت و مكتب انسان­ساز اسلام را حیات مجدد بخشید و غبار تحریف و بدعت را از چهره دین زدود.
مرتضی باقیان
 

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

عاشورا؛ بسترساز تحرکات اسلام گرایانه
«آثار و تبعات نهضت عاشورا بر انقلاب اسلامی ایران و نهضت امام راحل بسیار زیاد بود و مصداق آن را می توان عظیم ترین راهپیمایی در سال ۵۷ در روز تاسوعا و عاشورا عنوان کرد که مردم ما با همان روحیه سلحشوری و معنویت به خیابان ها آمدند و در همان جا بود که کمر رژیم طاغوت شکسته شد.»

اسماعیل کوثری، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با بیان این عبارات تاکید دارد که بستر تحرکات اسلام گرایانه در روز عاشورا و توسط امام حسین (ع) پایه ریزی شده است. 
وی می گوید: پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تظاهرات های مردمی نشان دهنده این بود که مردم چقدر به اعتقاداتشان پایبندند مخصوصا نهضت امام حسین(ع) نه تنها در ایران بلکه در کشورهای شیعی و مسلمانی که به ائمه معصومین اقتدا می کنند به عنوان الگو پیش روی مردم قرار دارد و به همین علت حزب الله لبنان و گروه های جهادی دیگر شکل گرفته است. 
این نماینده مجلس شورای اسلامی در ادامه به گزارشگر کیهان می گوید: فداکاری و از خودگذشتگی که امام حسین و یاران وفادارایشان داشتند الگوی خوبی بود و این که همه موجودی خود را به صحنه نبرد بردند و تا از ارزش های اسلامی و الهی که پیامبر اعظم(ص) مبنای آن را در جامعه گذاشته بودند محافظت کنند که مهم ترین آن امر به معروف و نهی از منکر بود، باید مورد احترام و اقتدا قرار گیرد. 
کوثری می گوید: متاثر از این اقدام اباعبدالله الحسین(ع) ملت ایران هم به رهبری امام خمینی این چنین عمل کردند و الگویشان عاشورا و محرمی بود که در سال ۶۰ هجری پایه گذاری شد. 
به اعتقاد این وکیل مردم در مجلس شورای اسلامی این روزها با تحولات خاورمیانه شاهدیم که چه جوامع شیعه و چه اهل تسنن در منطقه خاورمیانه ایثار و فدارکاری و از خود گذشتگی که نشأت گرفته از نهضت عاشورا بود را الگو قرار داده اند و با نثار جانشان به دنبال کوتاه کردن دست استکبار و ظلم و جور حاکمان در کشورشان هستند. 
موضوعی که صادق شهبازی، عضو شورای مرکزی جنبش عدالتخواه دانشجویی در گفت و گو با خبرنگار سرویس گزارش کیهان الگو گرفتن از نهضت عاشورا را برای جاری کردن خواست خدا و آیین اسلام در جوامع مختص مسلمانان نمی داند. 
وی می گوید: انقلاب امام حسین (ع) و یاران وفادار ایشان پیامی فراگیر و بسیار شفاف و روشن برای همه ملت های مسلمان و همچنین ملت های آزادیخواه و تحت ستم جهان داشت. 
به اعتقاد وی، الگوپذیری قیام عاشورای حسینی فقط به کشورهای اسلامی اختصاص ندارد بلکه بسیاری از ملت های آزادیخواه و غیر مسلمان جهان نیز از قیام حسینی الگو گرفته اند. 
وی به بیداری ملت های منطقه اشاره می کند که دولتهای اروپایی و امریکا تاکنون هزینه گزافی برای پیشگیری از پیروزی اسلامگرایان پرداخته اند. 
این فعال دانشجویی همچنین ادامه می دهد: مهم ترین استراتژی نظام سلطه متوقف کردن صدور انقلاب اسلامی با فشار به ایران اسلامی به عنوان پرچمدار الگوپذیری از قیام عاشورا و ترویج ایران هراسی در منطقه و جهان است. 
شهبازی پیروزی انقلاب را فراتر از یک انقلاب بلکه تحول بزرگی در عرصه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی و بیداری اسلامی در میان ملل مسلمان می داند که پذیرفتن اقتدار ایران اسلامی حداقل اعتراف محافل غربی خواهد بود . 
البته ناگفته نماند که بصیرت و آگاهی مردم شرط موثر پیروزی و تداوم و استمرار انقلاب اسلامی در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی بود و آگاهی های عمیقی که در مـیان مـلت ایران پدید آمد مرهون رهنمودهای امام خمینی(ره) به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی بود و پس از آن نیز رهبری امام خامنه ای توانست نظام اسلامی در ایران را از چالش های مختلفی عبور دهد و بر اقتدار ملی و منطقه ای جمهوری اسلامی بیفزاید. 
کارشناسان غربی نیز به این نکته اذعان دارند که انـقلاب اسـلامی بـلوک بندیها و نـظام دوقـطبی تـثبیت شده در نظام بـین الملل جهان را درهم ریخت.

 






نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 


تاملی بر ادبیات عاشورایی
داستان نهضت‏ حسینی و قصه جان سوز ایثار و شهادت حضرت امام حسین (ع) و یاران وفادارش، آن چنان بر قلب‏ها تاثیر گذارده که پس از گذشت حدود چهارده قرن از آن حادثه عظیم، غبار کهنگی و فراموشی را بر خود ندیده است.

گویی هر سال با حلول هلال محرم، خون پاک شهیدان کربلا، در رگ‏های تاریخ جوششی تازه می‏یابد و عاشقان دلسوخته را شوریده‏تر و تشنگان حقیقت را شیفته‏تر می‏سازد . از این رهگذر، هنرمند می‏کوشد تا با الهامات مذهبی به تبیین شکل‏های هنری این حادثه بپردازد و با ایجاد رابطه عمیق بین ریشه‏های اصلی و خاستگاه واقعه، با اثر هنری خویش رابطه‏ای ناگسستنی ایجاد کند.
برای بررسی چگونگی این رابطه و طرح موضوع عاشورا در ادبیات دینی، باید فرایندی را در تولید این نوع ادبیات در نظر گرفت که عبارت است از:
1- دریافت مؤلف از موضوع 
2-آگاهی مؤلف از پیش فهم‏های مخاطب.
3-اگر چه در بدو ورود، این بحث (دریافت مؤلف از موضوع) ساده به نظر می‏رسد، اما تامل و دقتی شایسته را می‏طلبد.
این دریافت چگونه شکل می‏گیرد؟ بدیهی است که بخشی از آن نتیجه آگاهی‏ها و شناخت پیشین نویسنده از موضوع می‏باشد . خواندن کتاب‏ها، شنیدن سخنرانی‏ها، تعزیه‏ها و ... . اما این آگاهی‏ها برای دریافت و شناخت نویسنده از موضوع کافی نیست، بلکه پرسش‏های او، از ذهن و ضمیر خود، در این زمینه، اهمیت‏بسیار دارد . مطالبات ما از عاشورا چیست؟ ما از نهضت و انقلاب حسینی چه می‏خواهیم؟ باید از کدام جنبه به عاشورا نگریست و آن را برای مخاطب بیان کرد؟ این گونه پرسش‏ها، نگرش ما نسبت‏به موضوع (عاشورا) و متنی که می‏نویسیم را مشخص می‏کند. «باید بدانیم هر نویسنده‏ای، براساس ذهنیات خود، تعریفی از عاشورا دارد; ممکن است‏یکی عاشورا را واقعه‏ای صرفا تاریخی بداند، دیگری آن را اسطوره بپندارد، سومی ایدئولوژی و چهارمی تجربه‏ای قدسی.
در یک تقسیم بندی اجمالی، می‏توان نگرش‏های گوناگون را در زمینه تحلیل عاشورا چنین برشمرد:
الف) عاشورا به مثابه تجربه‏ای قدسی
ب) عاشورا به مثابه واقعه‏ای صرفا تاریخی
ج) عاشورا به مثابه رفتاری دینی
د) عاشورا به مثابه یک آیین
ه) عاشورا به مثابه یک اسطوره
نوع نگرش ما، اساس رویکردمان نسبت‏به عاشورا در متن ادبی است. وقتی کسی عاشورا را نوعی تجربه قدسی تعریف کند، رویکرد عرفانی را پذیرفته است. از نظر او، عاشورا منبع عظیمی برای تجربه‏های عرفانی و کشف و شهود است . شعر معروف عمان سامانی مبین چنین نگرشی است .
نویسنده‏ای که عاشورا را صرفا واقعه‏ای تاریخی بداند، هیچ گرایش عاطفه‏ای با موضوع ندارد . او بدون هیچ گرایش پیشین به عاشورا، از مایه‏های حماسی یا جنبه‏های دیگر آن استفاده می‏کند .
پذیرفتن عاشورا به مثابه شکلی از رفتار دینی، در چارچوب رویکرد ایدئولوژیک به دین قابل تبیین است . در این رویکرد، عاشورا سرمشقی می‏شود برای الگوبرداری در زمان آینده .
در جنبه آیینی قائل شدن برای عاشورا، در واقع توجهی به حادثه عاشورا نمی‏شود، بلکه بزرگداشت این روز مدنظر قرار می‏گیرد . به عبارت دیگر، برخوردهای مردم با عاشورا به عنوان تعریف از آن پذیرفته می‏شود . تاکید بر تعزیه، برگزاری مراسم عزاداری و ... با چنین تعریفی صورت می‏گیرد (شاید فیلم «هانیه‏» به کارگردانی کیومرث پوراحمد، نمونه خوبی برای نشان دادن این تعریف و رویکرد باشد.
تعریف اسطوره از عاشورا دو صورت دارد; یکی اسطوره پنداشتن عاشوراست و دیگری افزودن مطالب غیر واقعی به اصل واقعه، که صورت اول چندان رواج ندارد، اما برخورد دوم بسیار جدی است‏».
(1) و در تحریف‏ها و انحرافاتی که در طول تاریخ نسبت‏به حادثه کربلا انجام گرفته، قابل مشاهده است.
2-آگاهی مؤلف از پیش فهم‏های مخاطب در زمینه موضوع، شاید از پیچیده‏ترین مباحثی است که در زمینه مخاطب‏شناسی مطرح است، که به خودی خود، با شناخت مخاطب هم ارتباط پیدا می‏کند .
دریافت این آگاهی چگونه امکان‏پذیر می‏شود؟ از یک سو رسیدن به این شناخت‏به طور کامل و مطلق امکان‏پذیر نیست، از سوی دیگر، صرف نظر کردن از این موضوع یا به عبارتی، پاک کردن صورت مساله نیز بدون جستجوی لازم امری است ناپسند . یکی از این راه حل‏ها، استفاده از روش آزمون و خطاست . با در نظر گرفتن کتاب‏هایی که استقبال مخاطبان را در پی داشته (مشروط بر این که بازار کتاب‏ها بازاری طبیعی باشد)، و دوم این که در جستجویی مقدماتی، دستیابی به کتاب‏هایی که اکثر مخاطبان آن‏ها را خوانده باشند. 
با نگاهی گذرا به کتاب‏هایی که پیرامون واقعه عاشورا به نگارش درآمده، درمی‏یابیم که اکثریت نویسندگان ما در زمینه ادبیات داستانی، در این زمینه، نگاهی شکل گرایانه داشته‏اند .
مثلا بیان دلاوری‏ها و رشادت‏های امام (ع) و یاران آن حضرت، در حادثه کربلا، که به عنوان بهترین شکل دین‏داری معرفی شده، به نوعی با جهان امروز و وقایع عصر حاضر شبیه سازی شده است . نهضت امام خمینی (ره) و جریان انقلاب اسلامی و همچنین جنگ تحمیلی، فضای بسیار مناسبی برای این شبیه سازی بوجود آورد که ما تبلور این شبیه سازی را در شعارهای مردم می‏توانیم مشاهده کنیم که به واقع، در همه شبیه سازی‏ها، به نوعی اندیشه «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» متجلی است.
با توجه به مطالب ذکر شده، هنگامی که می‏خواهیم از وقایع و رویدادهای تاریخی - دینی برای زندگی امروز الگوبرداری کنیم، باید مواظب باشیم که به ورطه شکل گرایی کشیده نشویم .
شکل گرایی، ما را از درک پیام‏ها و معانی نهفته در وقایع و رویدادها غافل می‏کند و باعث الگوبرداری ثابت ما در آینده می‏شود .
عاشورا سلسله‏ای از رویدادها و اتفاق‏هایی به هم پیوسته و منسجم است که بدون توجه به مجموعه این رویدادها، نمی‏توان درباره این واقعه قضاوت کرد . اگر ما در برخوردی گزینشی، «مبارزه‏» و «جنگ‏» حضرت امام حسین (ع) و یارانش را با یزید اصل قرار دهیم، حتما از ابعاد دیگر واقعه، همچون درک پیام‏ها و معانی این حادثه و انقلاب عاشورایی امام حسین غافل خواهیم ماند .
در واقع، این برخورد گزینشی از حوادث و رویدادهای مربوط به دین، مخاطب و نیز ما را در مقام نویسنده، به دیدن نشانه‏هایی که دوست داریم ببینیم، وا می‏دارد; نه دیدن نشانه‏هایی که هست . و نتیجه این عمل غفلت عظیم از همه جوانب حادثه و اکتفا کردن صرف به یک جنبه است . همچنین است رویکرد عاطفی صرف با موضوع کربلا که در کتاب «حماسه حسینی‏» شهید مطهری به آن پرداخته است.
یکی از دین پژوهان می‏نویسد: «ما دچار آفت‏شکل گرایی هستیم. ما باید آن پیام را که در پشت‏سیره پیامبران و امامان وجود دارد، کشف کنیم . اگر آن پیام را کشف نکنیم و مرتبا سیره نقل کنیم و به حفظ شکل آن سیره‏ها دعوت کنیم، هیچ پیامی نرسانده‏ایم . کتاب‏های درسی ما هم امروز غالبا همین نقص را دارد، که معمولا دچار شکل گرایی است ... .
امروز پیام‏های جاودانی خداوند را از سیره پیامبران و امامان (ع) می‏توان گرفت، نه از شکل‏های زمانی و مکانی آن‏ها.» (3)
نویسندگان و اهل قلم باید این مطلب را در نظر داشته باشند که امام حسین (ع) تا وقتی که مجبور نشد بین عزت شهادت و ذلت‏بیعت‏با یزید یکی را بپذیرد، دست‏به شمشیر نبرد. این یکی از پیام‏های عاشوراست که در کتاب‏های ادبی ما در سایه شمشیرها پنهان مانده است.
ما پیش از این که دست‏به قلم ببریم، بدانیم که صدای امام (ع) باید رساتر و بلندتر از چکاچک شمشیرها باشد، تا به گوش مخاطبان برسد.
پی‏نوشت‏ها:
1-علی اصغر سید آبادی، عاشورا به مثابه شکل .
2-درباره ادبیات و هنر دینی، صفحه 100 .
3-محمد شبستری، نقد بر قرائت رسمی دین، صفحه 364 و 363 .

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 عاشورا و نيازهاى امروز 

 

محمود مهدي پور 

دربارهء اقدامات انجام شده و ناتمام و كارهايي كه بايد انجام شود، فراوان است. گرچه امسال به يمن نامگذاري آن از سوي رهبر بزرگوار انقلاب اسلامي به عنوان سال عزت و افتخار حسيني، گامهايي بلند و ارزشمند در شناخت و معرفي سرور شهيدان برداشته شد و برنامه ريزيهاي پر بركتي انجام گرفت، اما اقيانوس بيكران عاشورا آن قدر عميق و بزرگ و پر حادثه است، كه گوهرهاي آن پايان نمي پذيرد و جز با كشتي نجات حسيني نمي توان در آن راه پيمود. تنها حسين عليه السلام است كه مي تواند بشريت را به ساحل كربلا برساند و از غرقابها و گرداب هاي فراوان فكري و اجتماعي رهايي بخشد. 
در اين ورطه كشتي فرو شد هزار // كه پيدا نشد تخته اي بر كنار 
عاشورا و حسين عليه السلام و كربلا، هزاران مسئله تاريخي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، اخلاقي، عبادي، فقهي، عرفاني و نظامي دارد، كه اگر آب درياها مركب و درختان گيتي قلم شود، تا ابعاد و آثار و اهداف اين حادثه عظيم را ترسيم كند، توان بررسي و ارائه تصويري جامع از آن را ندارد. 
نفوذ بيكران عاشورا و سيدالشهدا در اعماق تاريخ و گستره جهان؛ تاثير نام و قيام حسيني در عوالم پيدا و پنهان و مرزهاي غيب و شهود؛ حضور مداوم فرشتگان و ساكنان ملا اعلي در بارگاه قدسي امام؛ اشك و آه زمين و زمان و جن و ملك در عزاي سرور آزادگان جهان؛ آفاق روشن محبت دو سويه نبوي و حسيني و تداوم هدايت بشريت به بركت بعثت و عاشورا؛ نقش آب و خاك كربلا در شفابخشي و امنيت آفريني؛ عزت و استقلال امت اسلام در پرتو سيره و سخن حسيني؛ نقش امام حسين عليه السلام در ترويج و تبليغ معارف آسماني؛ افشاي هميشگي خط نفاق در پرتو عاشوراي حسيني؛ فلسفه قيام و جهاد پرشكوه ابا عبدالله عليه السلام؛ پيوند قطعي قيام مهدوي عجل الله تعالي فرجه الشريف با قيام و فرهنگ عاشورا؛ و سرانجام درسهاي عشق و عرفان حسيني، همه و همه ميدانهايي محدود از محورهاي گسترده پژوهش و تبليغ و تدريس فرهنگ عاشورا است كه امروز هم همچون هميشه بدان نيازمنديم. 

ع فريادي عليه بي تفاوتي و بي طرفي در جنگهاي حق و باطل سراسر تاريخ است. عاشورا، آواي اعتراض سيدالشهداء عليه السلام به نشستن ناصالحان بر كرسي حكومت امت اسلامي است

پيام عاشورا 
عاشورا، فرياد بلند مقاومت در برابر تحريف اسلام است. عاشورا، فريادي عليه بي تفاوتي و بي طرفي در جنگهاي حق و باطل سراسر تاريخ است. عاشورا، آواي اعتراض سيدالشهداء عليه السلام به نشستن ناصالحان بر كرسي حكومت امت اسلامي است. 
عاشورا، بي تفاوتي حكومتها نسبت به سه مسئله مهم «حقيقت »، «عدالت » و «فضيلت » را محكوم مي كند و حمايت دولتمردان از باطل و بيداد و فساد را بزرگترين منكرات اجتماعي مي داند، كه امام شهيدان در برابر آن بپاخاسته و همه رنج را در مقابله با اين منكر بزرگ و بنيادي تحمل كرده است. 
نهضت حسيني، حركتي از سر سيري و جهانگردي و سفر تفريحي و تجاري و ورزشي و حتي سفري به قصد انجام حج و عمره و جهانگردي مذهبي و زيارتي نيست. سفر كربلاي سيدالشهدا عليه السلام هجرتي دفاعي، عبادي، زيارتي و تبليغي به منظور انجام وظيفه اي دشوار و بزرگ و جهاني و جهادي است. از مراسم عاشورايي كه ما برگزار مي كنيم تا عاشوراي معرفت حسيني، فرهنگها فاصله است؛ گرچه شبيه عاشورا هم مغتنم است و براي بيدادگران وحشت انگيز. 
از عبادت كربلايي تا عادت كربلايي تفاوت از زمين تا آسمان است؛ گرچه نفس حضور و زيارت سرور شهيدان شيرين و دلنشين و مسئوليت آفرين است. 
از شور عاشورايي تا شعور و عرفان حسيني تفاوت از زمين تا آسمان است. 
از امامي كه برخي ترسيم مي كنيم كه گريزان و هراسان و صامت و آرام است، تا امام قيام و جهاد و فرياد و عزت و اعتراض و وارث پيامبر و امين خدا، مسافتي از غرب تا شرق عالم است. 
عاشورا، درسها، عبرتها و جلوه هايي دارد كه همه ساله از زبان عالمان دين و مبلغان متعهد و فداكار و مداحان مخلص و شاعران كربلايي تكرار مي شود، اما امروز از عاشورا چه درسهايي را بايد فراگيريم و چه معارفي را بياموزيم؟ 

از عاشورا بياموزيم 
از عاشورا، رهايي از رفاه زدگي، وارستگي از علايق زندگي، رهايي از بيم و اميد شيطاني، معروف گرايي، منكرستيزي، پاسداري از حقوق اجتماعي، احساس مسئوليت خدايي، ايمان به غيب، آخرتگرايي، دفاع از دين، اصلاحات راستين، جهاد براي احياي اسلام و اجراي قرآن، بي بال پريدن، و از شهادت خود و ياران نهراسيدن را بياموزيم. 

صداي سيد شهيدان را بهتر بشنويم 
او بشريت را به عزت فرا مي خواند، ما براي ذلت توجيه جستجو مي كنيم. 
او ما را به استقلال از بندگي غير خدا دعوت مي كند، ما به بندگي بندگان سر سپرده ايم. 
او بشريت را به توحيد و عبادت الله و فقط الله، فرا مي خواند، و ما فرياد مشاركت برآورده ايم. 
او خواهان آزادي راستين، آزادي فكر و فرهنگ از شبكه عنكبوتي تبليغات كفر و شرك و بيداد جهاني است، ما بجاي نوشيدن شير شيرين آزادي به پستانكهاي آزادي (آزاديهاي توليد آمريكا) سرگرم شده ايم. 
شعار سيدالشهدا، همان شعار توحيد است، دو بعدي است، تركيبي از نفي و اثبات. خوب گوش بسپاريم: «لا اله الا الله ». انديشه عاشورا هم دو بعدي است؛ يعني، تركيبي از «نه » و «آري » است. 
عاشورا، «نه » بزرگ تاريخ است. «نه » به كفر جهاني، «نه » به شرك جهاني، «نه » به نفاق داخلي، «نه » به بيداد بين المللي، «نه » به ليبراليسم، «نه » به پلوراليسم، «نه » به سلطنت، «نه » به حزب بازي و جناح گرايي، «نه » به غربزدگي و شرقزدگي، «نه » به تساهل و تسامح، «نه » به اصلاحات آمريكائي، «نه » به تبعيض و فقر و فساد، «نه » به مردم سالاري منهاي دين و «نه » به دينداري بدون دين شناسي و فقاهت. 
در بعد مثبت، شعار عاشورا، فرياد لبيك و تسليم و آري و احترام است. 
«لبيك » به خدا، «لبيك » به رسالت، «لبيك » به امامت، «لبيك » به حق و عدالت و تسليم در برابر حقوق ديگران، «لبيك » به اذان و نماز و نيايش، «لبيك » به قرآن و سنت نبوي صلي الله عليه و آله و «لبيك » به مرجعيت و فقاهت راستين. 
آواي سيد الشهدا عليه السلام را بهتر بشنويم و توحيد را از حسين بياموزيم و از طبل تو خالي استكبار نهراسيم. عاشورا عصاره «معروف گرايي » و «منكر ستيزي » فرزند فاطمه عليها السلام در سراسر تاريخ است و كربلا نقطه تلاقي حق و باطل در سراسر گيتي. 


دو ديدگاه تاريخي 
عاشورا از اينجا پديد آمد كه راجع به انسان و جهان و اداره عالم و آدم دو ديدگاه وجود دارد. ديدگاهي كه خدا و قيامت و نبوت را باور دارد و حكومت بر بشريت را حق خدا و رسول و امامان صالح به انتخاب خدا و رسول و امامان قبلي مي داند و ديدگاهي كه خدا و قيامت و رسالت را دروغ مي شمارد و يا با ترديد به آن مي نگرد و حكومت را حق كساني مي داند كه از زور و زر و تزوير بيشتري برخوردارند. درگيري اين دو انديشه در صحنه هاي اقتصاد و فرهنگ و سياست از هر روز عاشورايي پديد مي آورد و از هر سرزمين كربلايي مي سازد. 
در اين نبرد هميشه تاريخ، يك طرف حسين است، وارث آدم، وارث نوح، وارث ابراهيم، وارث موسي و عيسي عليهم السلام و ميراث دار مسئوليتهاي دشوار محمد صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام و در سوي ديگر يزيد است و عبيدالله و شمر، وارثان شيطان و فرعون و نمرود و هامان و بلعم و در مصاديق امروز بوش و بلر و شارون. 
يك تفكر خدا را پذيرفته است و امين و حجت خدا در زمين را اطاعت مي كند و يك تفكر اصلا خدايي را باور ندارد، يا براي او حجتي قائل نيست و عقل فردي و جمعي بشريت را براي اداره انسان و جهان كافي مي شناسد. 
يك تفكر به دينداري و قرآن شناسي و فقاهت و حلم و علم و سماحت و محبت در دل مؤمنان افتخار مي كند و يك ديدگاه به استانداردهاي جهاني و پيشرفت و توسعه و رفاه قبيله اي و شخصي و ملي مي انديشد. 
يك تفكر، به اقامه نماز و پرداخت زكات و امر به معروف و نهي از منكر مي بالد و افتخار مي كند و يك انديشه، آزادي جامعه از هر گونه ايدئولوژي و عقيده و انديشه آسماني را خواستار است. 
يك تفكر، شهادت را اوج تكامل انسان مي بيند و يك ديدگاه، جهاد و شهادت را خشونت طلبي و ضد تمدن و پيشرفت تلقي مي كند و تز تساهل در برابر كفر و شرك و بيداد جهاني را مي ستايد. 
يك تفكر، براي حكومتها وظيفه اي جز دفاع از حقيقت و شريعت و فضيلت نمي شناسد و يك تفكر، در جنگ حق و باطل اظهار بي طرفي مي كند و شعار تكثرگرايي سر مي دهد و حق و باطل را اموري نسبي و دعواهايي بيهوده مي داند. 
يك ديدگاه، آسايش و امنيت و توانگري را در سايه شناخت خدا و انس با او و اجراي قوانين او جستجو مي كند و يك تفكر، در سازش با كفار و مشركان و منافقان اين مقولات را دست يافتني مي بيند. و. . . . 
شناخت و تبليغ عميق و دقيق تفكر عاشورايي مسئوليتي است كه امروز هم بر دوش مبلغان راستين اسلام است. باشد كه با استمداد از خود آن بزرگوار موفق باشيم. 
والسلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين عليهم السلام 

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره39





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
(تعداد کل صفحات:5)      [ 1 ]   [ 2 ]   [ 3 ]   [ 4 ]   [ 5 ]  

.: Weblog Themes By Rasekhoon:.