«قلب عاشورا پرداختن به مفاهيم آن است»
هر چيز خوبي با كاركردهاي بالا را آسيبهايي ميتواند تهديد كند و محرم و عزاداري هم از همين دسته است. ماه محرم و مراسم عزاداري در آن يك فرهنگ بسيار غني و داراي قدرت با كاركردهاي بسيار بالا در تاريخ تشيع است كه هميشه در معرض آسيبهاي دشمنان آگاه و دوستان نادان تهديد شده است.
حجه الاسلام واعظ موسوي در اين باره گفت: يكي از بزرگترين آسيبهاي تهديد كه در مراسم عزاداري اين است كه به ظاهر عزاداري خود را محدود كرده و از عمق و معناي آن غفلت كنيم.
وي افزود: همان طور كه هر پيكري با قلب خود معنا مييابد و اگر پرداختن به مفاهيم كه قلب محرم است از آن جدا كنيم تبديل به پيكر مردهاي خواهد شد.
وي خاطرنشان ساخت: مقام معظم رهبري نيز روي درسها و عبرتهاي عاشورا تأكيد بيشتري دارند زيرا وقتي به آنها توجه نميشود شايد به همان دستمايههاي عبرت آن زمان مبتلا شويم.
حجهالاسلام واعظ موسوي همچنين تصريح كرد: تفكر و انديشيدن درباره اين كه چه شد كه فرزند پيامبر با آن موقعيت اجتماعي، سياسي و جايگاه ويژه خود در قرآن و عترت بعد گذشت 50 سال از رحلت پيامبر سرشان بالاي نيزه و مردم هم عكسالعمليي نشان ندادند.
وي اذعان داشت: به گفته شهيد مطهري ما نبايد جنبه حماسي عاشورا را خاموش سازيم درست است كه اشك يك رنگ و روي غمآلود به عاشورا ميدهد ولي شخصيت حماسي كربلا بايد احيا شود.
وي ادامه داد: گاهي جنبههاي غمانگيز محرم بر حماسه خلق شده چيره شده و پرورش روح حماسي را سست ميكند.
وي اظهار داشت: مديحه و مرثيه زماني ميتواند پيام عاشورا را منتشر سازد كه مداح و مرثيه سرا مطالعه كامل از قصه محرم داشته باشند.
وي همچنين افزود: متأسفانه برخي از آنها مقاتل مناسب را صحيح نشناخته در صورتي كه مقتلشناسي يكي از فروع تاريخ است و برخي از آنها بررسي لازم را روي اين موضوع ندارند و اين موضوع سطح مراسم عزاداري را پايين ميآورد.
وي ادامه داد: خيلي از مداحان و وعاظ به خواب ميپردازند در سخنراني كه اين در هيچ مكتبي حجت نيست و استفاده از آن ايراد دارد، استفاده از كرامات نقض شده كه سنديت ندارد در شأن مراسم عزاداري نيست و در آن خلل ايجاد ميكند.
حجه الاسلام عدالتيان نيز در اين باره گفت: در اين كه عزاداري محرم پاداش و بركات زيادي دارد شكي نيست و در كتاب چرا عزاداري آثار پر فايده عزاداري امام حسين(ع) كه بيش از 20 اثر است در اين تأليف خود ذكر كردم.
وي اذعان داشت: نكته ديگر در آفت عزاداري غلو در حق معصومين است و زيادهروييهايي در سخنان برخي از مداحان كه نسبتهاي الوهيت و صفات خداوند را به ائمه اطهار نسبت ميدهند.
وي ادامه داد: محافل عزاداري بايد صرف آگاهيبخشي و رشد فكري شركتكنندگان هم شوند و استفاده از موسيقيهايي كه از نظر شرعي ايراد دارند و حال معنوي را ميگيرند و كارهايي كه باعث كوچك شمردن شأن محافل ميشود نبايد انجام شوند.
عاشورا نگيني در تاريخ
عاشورا طبق نقل كلينى و ابن شهر آشوب در مناقب، و شيخ مفيد و ارشاد در روز شنبه دهم محرّم، و طبق نقل شيخ طوسى و علّامه مجلسى و سيد بن طاووس و طبرى روز دوشنبه دهم محرّم، و بر اساس گفته مرحوم سپهر در ناسخ و فرهاد ميرزا در قمقام در روز جمعه دهم محرّم سال 61 هجرى بوده است.(1)
و طبق محاسبه دانشمندان در زمان فتحعلى شاه محرّم سال 61 هجرى برابر بوده با شهريور سال 59 هجرى شمسى و بلندى روز در آن زمان سيزده ساعت و سى هشت دقيقه بوده است.(2)
امّا آن روز آن ساعات به ظاهر گذشت و تمام شد ولى آثار و عظمت عاشورا آنچنان زمين و زمان و قلبها را فتح كرده كه هر روز بيش از پيش زندهتر، پررونقتر مىدرخشد و همچنان به پيش مىرود. خالى از لطف نيست كه گوشهاى از اعترافات برخى دانشمندان را درباره عظمت عاشورا مورد اشاره قرار دهيم.
1ـ پروفسور ادوارد براون درباره عاشورا مىگويد:
آيا قلبى پيدا مىشود كه با شنيدن حادثه غمبار كربلا دچار غم و اندوه نگردد، حتى غير مسلمانان؟ آرى كسى نمىتواند پاكى روحى اين جنگ اسلامى را كه تحت لواى اسلام انجام گرفت انكار كند.(3)
2ـ عاشورا از ديدگاه دكتر ژوزف فرانسوى:
او در كتاب «اسلام و اسلاميان» مىنويسد: پس از واقعه كربلا پيروان على(ع) بر آشفته و وقت را غنيمت شمرده مشغول پيكار شدند... و عزادارى برپا كردند و كار به جايى رسيد كه شيعيان عزادارى حسين بن على(ع) را جزء مذهب خود قرار دادند و از آن زمان تاكنون به پيروى از نيّتهاى بزرگان دين كه آنها دوازده نفر از اولاد رسول(ص) مىباشند و گفتار و رفتار و كردار هر يك از آنها در رديف گفتار و كردار خدا و رسول (ص) و هم سنگ قرآن مىباشد در عزادارى امام حسين(ع) شركت كرده و رفته رفته يكى از اركان مذهب شيعه قرار گرفته است ترقيات سريع السيرى كه شيعيان در اندك مدتى كردند مىتوان گفت در دو قرن ديگر عدد آنها بر ساير فرقههاى مسلمانان بيشتر خواهد شد و علّت اين امر به واسطه عزادارى امام حسين است.
امروز در هيچ نقطه از جهان نيست كه براى نمونه حداقل دو يا سه نفر شيعه نباشند كه براى امام حسين(ع) عزادارى نمايند... بايد اعتراف كرد كه شيعيان از بذل جان و مال خود در راه مذهب و سوگوارى امام حسين دريغ نداشتهاند.»(4)
3ـ نظر ناپلئون بناپارت در مورد عاشورا
او مىگويد: «ما اگر وقتى كارى اجتماعى يا سياسى داشته باشيم، بايد دهها هزار كارت چاپ كرده و با چه زحماتى توسط نفراتى آن كارتها را به اشخاص داده، تازه از ده هزار، هزار نفر حاضر مىشوند و كار هم ناتمام مىماند. لكن اين مسلمانان و شيعيان با نصب يك پرچم سياه بر درب يك خانه كه مىگويند مىخواهيم براى امام حسين(ع) مجلس عزا برپا كنيم، دهها هزار نفر در ظرف دو ساعت در مجلس عزاى امام حسين(ع) بدون كارت حاضر مىشوند و تمام مسائل اجتماعى و سياسى و مذهبى خود را در آن مجلس حلّ و فصل مىنمايند.»(5)
با توجّه به اين اعتراف و آثار گرانسنگ عاشورا خوب است مرورى به روايات داشته باشيم و عظمت عاشورا را از ديدگاه معصومان باز خوانى نماييم.
1ـ عاشورا رمز برترى امّت پيامبر اكرم(ص)
همچنان كه پيامبر خاتم بر اديان ديگر برترى و فضيلت دارد، امّت پيامبر خاتم نيز «امت وسط» و «خيرالامم» است و در اين برترى امورى نقش دارند از جمله مسئله عاشورا است كه در روايت ذيل بدان اشاره شده است.
در حديث مناجات حضرت موسى(ع) با خداوند آمده است كه حضرت موسى به درگاه خداوند متعال عرضه داشت: پروردگارا چرا امّت محمّد(ص) را بر ساير امتها برترى دادى؟! خداوند فرمود: به خاطر ده خصلت. موسى(ع) عرض كرد: آن ده خصلت چيست تا به بنى اسرائيل دستور دهم انجام دهند؟
خطاب رسيد ان ده خصلت عبارتند از: نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قرآن، علم و عاشورا. «قال موسى يا ربّ و ما عاشوراء؟ قال: البكاء و التباكى على سبط محمّدٍ(ص) و المرثية و العزاء على مصيبة ولدالمصطفى؛موسى عرض كرد پروردگارا عاشورا چيست؟ فرمود: گريه كردن يا تباكى كردن و روضه خوانى و عزادارى بر مصيبت فرزند مصطفى(ع) است.
اى موسى! در آن زمان هيچ بندهاى نيست كه گريه يا تباكى كند در عزاى فرزند پيامبر(يعنى حسين بن على) مگر اين بهشت براى او حتمى است و هيچ بندهاى نيست كه مقدارى از مالش را در راه محبّت فرزند پيامبر(ص) انفاق كند از طريق طعام دادن يا غير آن مگر اين كه خداوند متعال در دنيا به هر درهمى هفتاد درهم به او بركت عنايت مىكند و سرانجام به فضل خدا وارد بهشت مىشود و گناهانش آمرزيده مىگردد.
به عزت و جلالم قسم «ما من رجلٍ او امرأةٍ سال و دمع عينيه فى يوم عاشوراء، قطرةً واحدةً الّا و كتب له اجر مائة شهيدٍ؛(6) كه هيچ مرد و زنى نيست كه در روز عاشورا و غير عاشورا (براى امام حسين(ع)) قطره اشكى بريزد مگر اين كه براى او ثواب صد شهيد نوشته مىشود.»
2ـ عاشورا و كربلا در كلام پيامبر اكرم(ص)
روايات متعددى در منابع شيعه و اهل سنّت از پيامبر اكرم(ص) درباره شهادت امام حسين(ع) و عاشوراى او نقل شده است كه فقط به يك روايت از طريق اهل سنّت اكتفا مىكنيم عايشه مىگويد: «روزى جبرئيل بر رسول خدا(ص) نازل شد و به آن حضرت وحى نمود حسين نزد پيامبر(ص) وارد شد و از شانه و پشت آن جناب بالا مىرفت و بازى مىكرد. جبرئيل گفت: «يا محمّد! انّ امّتك ستفتّن بعدك و يقتل ابنك هذا من بعدك؛ اى محمد! به زودى امّت تو فتنه مىكنند و اين فرزند كوچك تو را پس از تو خواهند كشت آنگاه جبرييل دست برد و خاك سفيد رنگى آورد و گفت فرزندت در اين سرزمين كه نام آن «طف» است كشته مىشود پس از آنكه جبرئيل از نزد رسول خدا(ص) رفت، آن حضرت در حالى كه خاك را در دست داشت و گريه مىكرد بر گروهى از يارانش كه ابوبكر، عمر، على(ع)(7)، حذيفه، و عمار و ابوذر در بين آنها حضور داشتند وارد شدند و فرمود: «اخبرنى جبرئيل ان ابنى الحسين يقتل بعدى بارض الطف و جائنى بهذه التّربة فاخبرنى انّ فيها مضجعه؛ جبرئيل به من خبر داده است كه فرزندم حسين پس از من در سرزمينى به نام طف كشته مىشود و اين خاك را به من نشان داده كه محل شهادت و قبر او در اين خاك خواهد بود.»(8)
3ـ گريه على(ع) بر كربلا و عاشورا
روايات متعددى از اميرمؤمنان نقل شده است در مورد كربلا و عاشورا، تنها در منابع اهل سنّت از عبداللّه بن نجى، اصبغ بن نباته شعبى و... رواياتى در اين زمينه نقل شده است. از جمله ابن عباس مىگويد: «همراه على(ع) در جنگ صفين از سرزمين نينوا گذشتيم به من فرمود: اى ابن عباس آيا اين سرزمين را مىشناسى؟ عرض كردم خير اى اميرمؤمنان حضرت فرمود: اگر مانند من آن را مىشناختى از اينجا عبور نمىكردى مگر آن كه مانند من مىگريستى آنگاه شروع به گريه كرد تا آنجا كه اشك محاسن (مبارك) حضرت را فرا گرفت و بر سينه مباركشان جارى شد. ما نيز با آن حضرت گريستيم. حضرت على(ع) فرمود: شگفتا ما را با آل ابوسفيان و آل حرب و حزب شيطان و اولياى كفر، چه كار! در همين حال فرمود: «صبراً يا اباعبداللّه...» اى اباعبداللّه (الحسين) صبر و مقاومت كن. آنگاه بسيار گريست و ما نيز با او گريستيم تا آنجا كه حضرت به صورت به زمين افتاد و از هوش رفت».(9)
4ـ عاشورا از نگاه امام حسن(ع)
بعد از شهادت حمزه سيدالشهدا رسم بر اين بود كه در مدينه در هر عزادارى اوّل براى حمزه سيدالشهداء گريه مىكردند، اين رسم ادامه داشت تا امام حسين(ع) به شهادت رسيد، از آن به بعد مردم براى آن حضرت گريه مىكردند، امّا امام حسن مجتبى(ع) در سختترين لحظه مصيبت خويش هنوز امام حسين(ع) به شهادت نرسيده به ياد عاشوراى آن حضرت گريست.
ابن نما مىگويد: امام حسن مجتبى(ع) در بستر بيمارى قرار گرفته بود. حسين بن على(ع) براى عيادت برادر آمد، وقتى وارد اطاق شد و برادرش را در تب و تاب ديد بنا كرد گريه كردن امام مجتبى(ع) فرمود: براى چه گريه مىكنى؟! اظهار داشت برادرم! چرا گريه نكنم و حال آن كه شما را مسموم و مرا بى برادر كردهاند.
امام مجتبى(ع) فرمود: برادرم مرا به زهر مىكشند در حالى كه تمام وسائل حاضر است (آب بخواهم آماده است، شيربخواهم آماده است و... برادران و خواهران همگى اطراف من جمعند) اما «لايوم كيومك يا اباعبداللّه» هيچ روزى مانند روز (عاشوراى) تو نيست روزى كه سى هزار نفر از كسانى كه خود را امّت جدّمان مىدانند تو را محاصره مىكنند و بر كشتن تو همّت مىگمارند تا تو را بكشند و خونت را بريزند و زن و فرزندانت را اسير نمايند، و مال و اموالت را به غارت برند، در اين هنگام لعنت خدا بر بنى اميّه روا گردد و آسمان و زمين و حيوانات دريايى و صحرايى بر تو خواهند گريست.
5 ـ عاشورا از نظر امام سجاد(ع)
حضرت سجاد(ع) كه خود از نزديك شاهد حوادث عاشوراء بود هرگز آن را فراموش نكرد و تا آخر عمر براى حوادث آن اشك ريخت و ديگران را نيز تشويق مىكرد، هرگاه چشمش به غذا و آب مىافتاد گريه مىكرد. روزى يكى از خدمتگذاران آن حضرت عرض كرد: آيا هنوز زمان پايان حزن و اندوه شما فرا نرسيده است. فرمود: واى بر تو! يعقوب داراى دوازده فرزند بود خداوند يكى از آنان را از جلوى چشمش دور و پنهان كرد. چشمان يعقوب از اندوه سفيد شد در حالى كه يوسف زنده بود. امّا من در جلو چشمانم شاهد بودم كه پدرم،برادرم، عمويم هفده تن از اهلبيتم و گروهى از ياران پدرم را به قتل رساندند، و سرهايشان را از تن جدا كردند آنوقت چگونه اندوه من به پايان برسد.(10) علاوه بر آن در كربلا ناموس اهلبيت به اسارت رفت كه اين داغ را هرگز نمىشود فراموش كرد.
و همچنين نقل شده است كه امام سجّاد(ع) به عبيداللّه بن عباس بن على نگاه كرد و اشكش جارى شد سپس فرمود: «هيچ روزى سختتر از روز احد براى رسول (ص) نبود كه در آن روز عمويش حضرت حمزه، شير خدا و شير رسول خدا(ص) كشته شد و بعد از آن روزى سختتر از روز موته نبود كه پسرعمويش جعفر بن ابى طالب كشته شد.
سپس فرمود: هيچ روزى مثل (روز عاشورا) روز امام حسين(ع) نيست (چرا كه) سى هزار نفر كه به گمان خود امّت پيغمبر(ص) بودند، جمع شدند و هر يك قربةً الى اللّه براى كشتن پسر پيغمبر(ص) خود را آماده كرده بودند، در حالى كه آن حضرت آنها را نصيحت و موعظه كرد، امّا نصيحتپذير نشدند تا اين كه او را از راه دشمنى، مظلومانه كشتند.»(11)
و در ماه مبارك رمضان نيز حضرت هنگام افطار به ياد روز عاشورا مىافتاد و مىفرمود: «وا كربلا واكربلا» و اين جمله را همواره تكرار مىكرد كه «كشته شد پسر رسول خدا در حالى كه خايف بود! كشته شد پسر رسول خدا در حالى كه تشنه بود» اين جملات را آنقدر تكرار مىكرد و گريه مىكرد كه لباسش بر اثر اشك خيس مىشد.(12)
6ـ عاشورا از نگاه امام باقر(ع)
وضعيت استبدادى حاكمان بنى اميّه باعث شده بود كه در دوران امام باقر(ع) به صورت علنى از عاشورا تجليل نشود، بلكه مجبور بودند مجالس عزادارى و گراميداشت عاشورا را در خفا و با حضور افراد خاصّى برگزار نمايند. آن حضرت از شعراى آن زمان از جمله كميت بن زيد اسدى (م 126 هـ.ق) دعوت مىگرفت تا اشعارى در عزا و مصائب اهل بيت بخواند.
مالك جهنى مىگويد: امام باقر(ع) درباره عاشورا فرمود: در روز عاشورا براى امام حسين(ع) مجلس عزا برپا نموده و بر مصائب آن حضرت همواره با اعضاى خانواده گريه كنيد و در اين جهت غم و اندوه خود را آشكار نماييد و در ديدار با يكديگر تعزيت بگوئيد( به اين صورت): «اعظم اللّه اجورنا بمصابنا بالحسين(ع) و جعلنا و ايّاكم من الطّالبين بثاره مع وليّه الامام المهدى من آل محمّد(ص)؛ هر كس اين عمل را انجام دهد براى او در نزد خدا ثواب دوهزار حج و عمره و جهاد در ركاب رسول خدا و امامان راشدين ضمانت مىكنم.»(13)
در يكى از مجالس عزا با حضور امام باقر(ع) كميت شعر مىخواند تا رسيد به اين بيت: «و قتيل بالطّف غودرمنه بين غوغاء امّةٍ و طعامٍ»
امام باقر(ع) گريه زيادى كرد و آنگاه فرمود: «اگر سرمايهاى داشتم در پاداش اين شعر كميت به او مىبخشيديم امّا جزاى تو همان دعايى است كه رسول خدا(ص) درباره حسان بن ثابت شاعر معروف صدر اسلام فرمودند كه همواره به خاطر دفاع از ما اهل بيت مورد تأييدات فرشته روح القدس خواهى بود.»(14)
و در حديث ديگرى از آن حضرت نقل شده است كه «پدرم امام زين العابدين هرگاه محرّم فرا مىرسيد كسى او را خندان نمىديد و پيوسته در غم و اندوه بود تا روز عاشورا و وقتى كه عاشورا فرا مىرسيد آن روز، روز مصيبت و گريه و غم و اندوهش بود.»(15)
امام به علقمه فرمود: «تا مىتوانى در آن روز(عاشورا) براى رفع نياز خود از منزل خارج مشو چرا كه روز نحسى است و خواسته انسان برآورده نمىشود. و اگر هم برآورده شود در آن خير و بركتى نخواهد بود و نيز در اين روز براى منزل خود غذا ذخيره نكن، كه اگر ذخيره كردى خير و بركتى نخواهد داشت.»(16)
شيخ طوسى مىگويد امام باقر(ع) وظيفه ما را در روز عاشورا چنين بيان مىكند: «كسى كه دور (از كربلا) قرار دارد (جهت زيارت) كافى است كه به سوى كربلا اشاره نمايد و سلام و درود بفرستد و در دعا و نفرين كشندگان شهداى كربلا بكوشد، آنگاه دو ركعت نماز بپا دارد بايد اين اعمال را پيش از زوال خورشيد انجام دهد و سپس از آن اهل خانه را جمع كند و مجلس عزا برگزار نمايد و بر آن حضرت همگى بگريند.»
7ـ عاشورا از ديدگاه امام صادق(ع)
امام صادق(ع) درباره اهميت عاشورا ترويج و تبليغ آن، عزادارى و گريه در آن سخنان فراوانى دارد كه به نمونههايى اشاره مىشود: عبداللّه بن سنان مىگويد: روز عاشورا خدمت امام صادق(ع) رسيدم در حالى كه آن بزرگوار را در حالتى از غم و اندوه مشاهده كردم كه اشك از چشمان مباركش مانند مرواريد جارى بود عرض كردم يابن رسول اللّه، خداوند چشمان شما را نگرياند، براى چه گريه مىكنيد؟! فرمود: آيا از اهمّيت امروز غافلى؟ و نمىدانى كه در چنين روزى چه گذشته عرض كرد: اى آقاى من درباره روزه امروز چه مىفرماييد؟ فرمود: امروز را بدون نيّت روزه بدار ولى به آخر نرسان يعنى يك ساعت به غروب مانده با آب افطار كن، چون در اين وقت، جنگ از آل رسول برطرف شد و آن فتنه بزرگ فرو نشست... راوى مىگويد: پس از بيان مطالب (فوق) امام صادق(ع) سخت گريست كه محاسن شريفشتر شد.(17)
و همچنين عبداللّه بن فضل هاشمى مىگويد: بر امام صادق(ع) وارد شدم و عرض كردم، يابن رسول اللّه چرا روز عاشورا را روز حزن و اندوه و گريه ناميدهاند؟ و اهميتى كه براى عزادارى امام حسين(ع) در اين روز وارد شده، در روز رحلت پيامبر اكرم(ص) و على(ع) و فاطمه زهرا(س) و امام حسن مجتبى(ع) چنين اهميتى وجود ندارد؟ حضرت فرمود: «انّ يوم الحسين(ع) اعظم مصيبةً من جميع ساير الايّام ؛ براستى كه روز شهادت امام حسين(ع) از همه روزها بزرگتر است».
اى عبداللّه بدان كه «آل عبا» پنج تن بودند و زمانى كه پيامبر اكرم(ص) از دنيا رفت، مردم خود را به چهارنفر (باقى مانده) تسلّى مىدادند و چون فاطمه زهرا شهيد شد، مردم به ديدار اميرالمؤمنين و حسن و حسين(ع) دل خوش بودند. و هنگامى كه على(ع) به شهادت رسيد، دل گرمى مردم به امام حسن و امام حسين(ع) بود. و بعد از شهادت امام حسن(ع) مردم به وجود امام حسين(ع) دلشاد بودند، ولى هنگامى كه امام حسين(ع) به شهادت رسيد. گويا پنج تن «آل عبا» در آن روز يكباره شهيد شدند، زيرا امام حسين(ع) يادگار همه آنان بود، از اين جهت
عظمت سوگوارى او بيشتر است.(18)
و زينب (س) نيز در روز عاشورا به همين مطلب اشاره كرد آنگاه كه فرمود: «اليوم مات جدّى و ابى و امّى و اخى ؛ امروز (با شهادت امام حسين(ع)) جدّم (رسول خدا)، پدرم (على(ع)) و مادرم(زهرا) و برادرم (حسن(ع)) از دنيا رفتند.»
و همين طور از زيد شحام نقل شده است كه «همراه جماعتى از اهل كوفه در خدمت امام صادق(ع) بوديم يكى از شعراى عرب به نام جعفر بن عفال وارد شد. آن حضرت او را احترام نمود و در نزديك خود جاى داد. آنگاه فرمود: اى جعفر! عرض كرد لبيك! به فدايت گردم فرمودند: به من گفتهاند كه تو اشعار نيكى درباره حسين(ع) سرودهاى عرض كرد: آرى. فرمود: اشعار خود را بخوان او شعرى خواند و امام و اطرافيان مىگريستند. به گونهاى كه قطرات اشك بر صورت و محاسن آن حضرت جارى بود سپس حضرت فرمودند: اى جعفر! فرشتگان الهى حضور دارند و صداى تو را شنيدند و چنان كه ماگريه كرديم، آنها نيز گريه كردند، بلكه بيشتر از آن. خداوند در اين براى تو بهشت را واجب كرده و تو را ببخشد.»(19)
8 ـ اهميّت عاشورا از نگاه امام هفتم(ع)
دوران امام كاظم(ع) دوران فشار و مراقبت بنى عباس بود از اين رو آن حضرت بيشتر زندگى خود را در زندان سپرى كرد. عزاداريها رونق و نمودى نداشت، با اين حال با فرا رسيدن ايّام عاشورا آن حضرت محزون و غمناك بود و آن روز را روز غم و اندوه مىدانست. امام رضا(ع) مىفرمايد: «با فرا رسيدن ماه محرّم پدرم موسى بن جعفر(ع) با چهره خندان ديده نمىشد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فرا مىگرفت «فاذا كان اليوم العاشر منه كان ذلك اليوم، يوم مصيبته و حزنه و بكائه؛(20) آن روز روز مصيبت، اندوه وگريه آن حضرت بود.»
9ـ اهميت عاشورا از نگاه امام هشتم(ع)
امام رضا(ع) فرمودند: «هر كس روز عاشورا به دنبال انجام كارها و حوائجش نرود، خداوند حوائج دنيا و آخرت او را برآورده مىسازد و نيز اگر كسى روز عاشورا را روز حزن و اندوه قرار دهد، خداوند عزّ و جلّ روز قيامت را روز شادى و سرورش قرار خواهد داد و در بهشت چشمانش به ديدار ما روشن خواهد شد. ليكن اگر كسى روز عاشورا را روز بركت و كسب و كار قرار دهد و براى خان اش چيزى در آن روز ذخيره كند آنچه ذخيره كرده بركت نخواهد داشت.»(21)
دعبل خزاعى از شعراى بزرگ و علاقمند به اهل بيت پيامبر(ص) است وى در سال 198 در شهر مرو به خدمت امام رضا(ع) رسيد. او مىگويد: در شهر مرو بر آقايم على بن موسى الرضاء وارد شدم در حالى كه ياران آن حضرت پيرامون او نشسته بودند حزن و اندوه از چهره امام پيدا بود. با ورود من فرمود: خوشا بحالت اى دعبل كه ما را به وسيله دست و زبانت يارى مىنمايى! آنگاه مرا احترام نموده و در نزد خود جاى داد، فرمود: دوست دارم كه براى من شعر بگويى، اين روزها، روز حزن و اندوه ما اهل بيت(ع) و روز شادى دشمنان ما بويژه بنى اميّه است. پس از آن حضرت رضا(ع) پردهاى را جهت حضور خانواده در مصيبت جدّشان حسين(ع) آويزان كرد و به من فرمود: اى دعبل مرثيه سرايى كن. تا تو زنده هستى ياور و ستايشگر اهل بيت پيامبر(ص) خواهى بود! آنگاه گريستم به گونهاى كه قطرات اشك بر صورت جارى شد و اين شعر را سرودم:
افاطم لو خلت الحسين مجدلا و قدمات مات عطشاناً بشط الفرات
امام رضا(ع) و خانواده و فرزندان آن حضرت به شدّت گريستند.»(22)
10 ـ امام جواد، امام هادى، امام حسن عسكرى (ع) و امان زمان (عج) و عزادارى بر حسين عليه السلام
در عصر امام جواد(ع) عزادارى براى امام حسين(ع) به صورتى آشكار در منازل علويان برگزار مىشد، امّا پس از معتصم عباسى جانشينان وى از اقامه عزادارى و حتّى از زيارت قبور امامان و شهداى كربلا به شدّت جلوگيرى مىكردند.
امام هادى(ع) در محيط خفقان آور زندگى مىكرد و متوكل عباسى ـ حاكم وقت ـ دشمنى خاصى با امام و شيعيان آن حضرت داشت، وى به اندازهاى در زشتكارى پيش رفت كه قبر امام حسين(ع) را ويران ساخت و آثار آن را از بين برد.(23)
ابوالفرج اصفهانى مىگويد: «متوكل نسبت به خاندان ابوطالب بسيار سخت گير بود و به شدّت از رفتار و اعمال علويان مراقبت مىكرد، بغض و كينه فراوانى از ايشان در سينه داشت و بر اين اساس تهمتهاى ناروايى به آنان نسبت مىداد.
سختگيرى متوكل به جايى رسيد كه هيچ يك از خلفاى پيشين به اندازه وى تندروى نكرده بودند و به دستور او قبر امام حسين(ع) را تخريب كردند به طورى كه هيچ آثارى از آن بر جاى نماند و پاسگاههايى در مسير قبر آن حضرت قرار داده بود تا هر كس را كه به زيارت آن حضرت مىرود دستگير و مجازات نمايند.»(24)
اين وضعيت تا عصر امامت امام حسن عسكرى(ع) استمرار داشت امّا شيعيان و علويان هرگز ترس به خود راه ندادند و همواره در طول تاريخ با ستمگران اموى و عباسى مبارزه خواه از دل مبارزه مثبت و يا منفى، از راه زيارت قبور و نفرين بر كشندگان آنان يا از راه عزادارى و گريه بر مظلوميت شهيدان به ويژه شهداى كربلا.
بى شك امام زمان(عج) سيره پدران بزرگوار خود را در راه بزرگداشت عاشورا استمرار بخشيده و بر جدّ بزرگوارش حسين بن على(ع) شب و روز گريه مىكند، چنان كه در زيارت ناحيه مقدسه آمده است: «لاندبنك صباحاً و مساءً ولابكين عليك بدل الدموع دماً؛ (25) هر صبحگاه و شامگاه بر تو (اى جدّ بزرگوار) مىگريم و (اگر اشكم تمام شود) بدل اشك خون از چشمانم جارى مىشود.» سخن را با اشعارى درباره عاشوراى حسين(ع) به پايان مىبريم.
بگرييم
بيا بر روز عاشورا بگرييم بر آن وادى بر آن صحرا بگرييم
بيا بر سرزمين آتش و خون بر آن طفلان بى بابا بگرييم
بيا بر لالههاى سرخ پرپر زجور كينه اعداء بگرييم
بيا آن روز را باور نماييم كه بى آبى كند غوغا بگرييم
بيا ياد آوريم از سرو ليلا كه افتاد از جفا از پا بگرييم
بيا از ديدگان ريزيم الماس بر عباس آن مه بطحا بگرييم
بيا بر قاسم آن دلداده عشق بر آن نوباوه زهرا بگرييم
به عطشان بودن شش ماهه طفلى كز او نايد برون آوا بگرييم
به ميدان رفتن و برگشتن شه وداع آخر مولا بگرييم
بيا از صبح تا شب شام تا صبح فرات و دجله و دريا بگرييم(26)
حجةالاسلام سيد جواد حسينى
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
1. آشنايى با حسين (ع) ميرزا باقر زمرهاى، قم، نامدار، 1382، ص 221 و نهضت حسينى، ج 1، ص 23.
2. همان، ص 221 و الوقايع و الحوادث، ج 2، ص 260.
3. همان، ص 64.
4. همان، ص 66، و شهيد كربلا، ج دوم، ص 224 ـ 227.
5. دفاع از حسين شهيد، ص 476 و آشنايى با حسين(ع)، همان، ص 67.
6. ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل بيروت، مؤسسة آل البيت، سوم 1411، ص 318 ـ 319 روايت 14 و رـ ك معالى السبطين، ص 143.
7. توجه كنيد ترتيب افراد توسط عائشه بيان شده است.
8. مجمع الزوايد، ابوبكر هيثمى، ج 9، ص 188 باب مناقب حسين بن على(ع)، كنزالعمال، ج 6، ص 223 ؛ اعلام النبوه مامروى، ص 83، الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص 192، مقتل خوارزمى، ج 1، ص 159.
9. همان، (مقتل) ص 162 تذكرة الخواص ابن جوزى، ص 225 و كتاب صفين، نصربن مزاحم، ص 58.
10. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 180 فصل فى كرعه و حبره و بكائه .
11. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 298.
12. مناقب شهر آشوب، ج 4، ص 180.
13. كامل الزيارات، ص 174، باب 71، ثواب من زار الحسين فى يوم العاشورا، و مصباح المتهجد، ص 731.
14. مصباح المتهجد، ص 713.
15. همان، ص 731.
16. بحارالانوار، ج 44، ص 283.
17. مصباح شيخ طوسى، ص 724.
18. بحارالانوار، همان، ج 44، ص 269.
19. بحارالانوار، ج 44، ص 284 و تاريخ النياحة على الحسين(ع)، ص 160.
20. بحارالانوار، ج 44، ص 284 ـ 283 و امالى صدوق، مجلس 27.
21. عيون اخبار الرضا به نقل از آشنايى با قبله هفتم، امام هشتم، ص 69 و آشنايى با حسين، ص 220.
22. بحارالانوار، ج 45، ص 257، تاريخ النياحة على الحسين(ع)، ص 164.
23. كامل ابن اثير، ج 5، ص 287، و زندگى تحليلى پيشوايان ما، ص 256.
24. مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهانى، ص 478.
25. بحارالانوار، ج 98، ص 320.
26. سيد محمد سراج زاده، گلبرگ عشق 7 ص 275.
برگرفته از پايگاه آل بيت
حجه الاسلام مرويان حسيني، استاد دانشگاه علوم قرآني
يك حسين مظلوم در عاشورا وجودداردويك عاشوراي مظلوم در تاريخ
وجود محرم لحظه هايي ناب را در تالع عشق حسيني پديد مي آورد كه نمايانگر عظمت شكوه سالار شهيدان است.ايام محرم يادآور نشانه هاي مبارزه طلبانه با ظلم وكفراست وبراي ورود به آن بايد آمادگي حضور واستقبال در نظر همگان بروز پيدا كند،تا آنچه به تصوير درمي آيد خاطره اي زنده دريادها باشد.
عاشورا صرفاً يك حادثه تاريخي نيست بلكه يك فرهنگ وجريان مستمر تاريخي براي امت اسلام است.
سه عنصر در حركت امام حسين (ع)جلوه اساسي دارد،عنصر منطق وعقل ،عنصر حماسه وعزت وعنصر عاطفه.در گذشته بيشتر به عنصر عاطفه وتراژدي عاشورا توجه مي شد.در مجالس ومحافل محرم بيشتر از واژه هاي مصيبت،حزن،غم،بلا،عزا وماتم وتشنگي واسارت است.
اما واقعيت آنست كه عنصر عاطفه وعنصرحماسه هر دو بايستي در خدمت منطق وپيام حادثه عاشورا قرارگيرد.
مصيبت وجنبه احساس اين حادثه براي آنست كه عاشورا فراموش نشود تا پيامش زنده بماند. جنگهاي خونين در اين روزگار را ببينيد اگر در دنياي ما ستم وجود داشته باشد ومظلومان وستم ديدگان به جرم دين خواهي وحق جويي در غزّه، افغانستان وعراق وهر جاي ديگرسخت ترين منشاءها راتحمل كنند ومجالس عاشورايي به دفاع ازمظلوم وافشاي ظالم وجستجوي روشهاي برطرف كردن ظلم نپردازد،اصل عاشورا تباه شده است.
پيامك عاشورا تلاش براي تحقق عدالت بوده وتوجه نمازومعنويت(نماز يادگارشب عاشورا وعدالت واژه روزعاشورااست.
مصائب عاشورا بايد مقدمه اي باشد براي پرداختن به مسائل عاشورا،امروزدوست عاشورا رابه گونه اي كوچك كرده ودشمن به گونه اي پنهان كرده است.
عاشورايي كه براي تحقق عدالت بر پا شده نبايد در راه اسراف واجحاف وخودنمايي وخرافه گرايي مصرف شود.
عاشورا در هر سال بايد يادآور حسينيان ويزيد يان آن سال وتكليف انسانها در ميدان رسالتهاي برزمين مانده باشد.
مجالس عاشورايي بشريت نيازمند پيرايه زدايي از گزارشهاي نارواي تاريخي درباره كربلا وگزارشي صادقانه ومخلصانه ماجراست،نيازمند عبرت گيري از حادثه عاشوراست.نيازمند به سبب شناسي است كه چرا وچگونه توسط اين چهره ها اين ماجرا اتفاق افتاد،نيازمند به رسالت نمايي است كه تجلي عاشورا در گستره تاريخي به ويژه زمانه ما چيست وچگونه مي توان حسيني شد وحسيني.
سینما و تجربه عاشورایی
علیرغم نقش شگفت انگیز عاشورا در روشن کردن موتور انقلاب اسلامی، هنوز بازخوانی نو و شایستهای از این واقعه که به آفرینش سینمایی فراموش نشدنی منتهی شده باشد پدید نیامده است... چرا؟ جهان مدرن، به بنیادهای سنتی / الهی گذشته باور ندارد.
برای عصر جدید گذشته، گذشته است و فهم و درک سنتی، برداشتی ناراست از علل واقعی و بیانگر اعتقادات متافیزیکی ارائه میدهد که خرافهای بیش به شمار نمیآید. با این وصف، مدرنیته، به بازخوانی رویدادهای گذشته و تفسیر مجدد آن براساس قواره تفکر مدرن علاقمند است. جهان مدرن، هم جهان اسطورهای و هم جهان دینی را طوری باز کاوی میکند که از دل ادراک اسطورهای و دینی که آنها را هم ارز میداند، استنباط جدید خود را باز آفرینی نماید و بر پندارهای کهنه فائق آید. نگاه مدرن، برای همین رویدادهای دینی در ادامه رویدادهای اسطورهای، تأدیلهایی ماورایی و خیالی مییابد. انسان معاصر باید با تفکر علمی به فهم مناسبات و علل آن دست یابد و ما از یاد نمیبریم که سینما معتبرترین هنر مدرن تکنولوژیک است.
اما انقلاب اسلامی این منظر را باور نداشته و بر عکس معتقد است که عصر جدید در مفاهیم اصیل و سیماهای چند جانبه و موجودیت جامع انسان اغتشاش ایجاد کرده و مجدداً باید مفاهیم اصیل را احیا کرد و غبار غفلت و فراموشی را از هستیهای اصلی، باطنی و حقیقی زدود. احیای حقیقت وحی، هستی باطنی، روح جاری در ژرفای موجودیت جسمانی، جهان روحی و هستیهای فرا مادی، احیای معرفتهای ماورایی، خدا باوری، شهود و غیب، و ماجراها و تجربه قدسی و مفهوم انسان اهل معرفت و باطن، هستی معصومانه انسان کامل، آزمون الهی، جهش فرا عقلی / فرا اخلاقی اولیای خدا و... رویدادهای فرهنگی / اعتقادی انقلاب دینی ایران بوده است. در آمیختن مباحث عرفان و اجتماع و رواج عرفان اجتماعی، فرهنگ بیداری نسبت به تلاش عارفانه رهبران را زنده کرده است. به ویژه اهمیت رویدادهای صدر اسلام که دارای مشخصه معرفت درون نگر و برون نگر، آمیزه عرفان قرآنی و علل سیاسی / اجتماعی بودهاند، در انقلاب ایران قدر و ارجی روز افزون یافتند و میتوان گفت تجربههایی مقدس نظیر عاشورا یا حکومت امام علی (ع) از منظر مبارزه علیه ظلم حاکم و یا تجربه تحقق عدل و قسط آرمانی، چراغ فروزان روزهای مبارزه و وعده و تصور حکومت موعود محسوب شدند، هنوز این فرهنگ با همان قدرت زنده است و علیه تفسیر خدا ناباورانه مدرن مقاومت میکند؛ در واقع معرفت درونی را در چالش با جاهلیت مدرن نسبت به ناآگاهی از غیب میبیند.
بینش وحدانی، ادراک منسجم حیات والا، احساس واقعیت مبرهن سلطه و مشیت، حضور الهی، احساس تیّمن، صلح و صفا در محضر الهی، حس قدس و الوهی در عمل اجتماعی ـ سیاسی و بیان ناپذیری تجربه ژرف روحی از یک سو و باور به آگاهی دیگر و ندای الهی و پاسخ به آن تا سر حد قربانی کردن هر چیز و همه چیز خود در راه تنها معشوق حقیقی و عمل به تکلیف از سوی دیگر،... ویژگیهای تجربه عاشورایی در انقلاب اسلامی است که به گفته بنیانگذار و رهبر بلا منازع انقلاب، سر چشمه همه پیروزیها، عاشورا بوده است، زیرا این تجربه درست آنجا شکل میگیرد که شکست بی معنا میشود و به محض پاسخ به سروش الهی و حرکت در مسیر حقیقت متعال، پیروزی تحقق مییابد و نیروهای انقلاب دینی طی سالهای زندان و تبعید، و سپس همه مردم در ماههای حرکت میلیونی بارها و بارها، با تمسک به تجربه حسین و علی (علیهما السلام) و گفتن «نه» به ستمگر ظالم تا سر حد ریختن خون خود و فرزندانشان، انقلاب را پیش بردند. در اینجا تنها امکان سقوط و ناکامی، از کف رفتن باور قلبی و جدایی از راه ایمانی بی چشمداشت است.
اکنون آشکار است شهادت که به معنی گواهی است، چرا مرگ ناپذیری است، نه مرگ پذیری و چرا خون شهید، عیناً آگاهی است و چگونه بر سلاح پیروز میشود و چرا شهیدان نزد خداوند روزی دارند و به چه دلیل در انقلاب و جنگ عراق علیه ایران، این فرهنگ و عرفان سیاسی، تنها ابزار معتبر فرهنگی حسین و علی (ع)، تنها الگو یا مهمترین الگوی عمل مؤمنانه و پیروزمند شمرده شده است. آیا سینما هم پای این تفسیر، توانسته است نقش بسیج کنندهای در بازخوانی تازه شهادت داشته باشد؟
سینما در برابر موتور محرک اصلی انقلاب اسلامی، یعنی پدیده عاشورا، چه عکس العملی داشت؟ این پرسش اصلی ماست.
اولاً نه از منظر دینی و نه از منظر مدرن، یعنی نه از زاویه دید باور به حقیقت باطنی و ماورایی عاشورا و نه از آن زاویه که این حماسه در تفسیر مدرن، تفسیری اسطورهای یافته باشد. پیش از انقلاب هم اثر مهمی از عاشورا در سینما نمییابیم. شاید بدان دلیل که به عکس غرب، سینما در ایران از ذخیره آیین و داستانهای مذهبی، به عنوان روایت اصلی فیلمنامه و تراژدی سود نجست و از آغاز در راهی گام نهاد که بینش مذهبی آن را ترویج ابتذال و فساد، و فروش عریانی و حرام کاری ارزیابی میکرد و تحریمش مینمود، پس روایت عاشورا در سینما در سال 57 هیچ پشتوانهای ندارد.
اما بعد از انقلاب، پس از آنکه امام خمینی (در مصاحبه با گاردین و اشپیگل)، رسماً اعلام کردند که قرار نیست سینما در ایران تعطیل شود و تنها جلوی رواج فساد و فحشا در فیلمها گرفته خواهد شد، به اَشکال گوناگون، تأثیر جلوههایی از عاشورا در فیلمهای سینمای ایران اندک اندک پدیدار گشت؛ به ویژه جنگ عراق علیه ایران، عرصه بسیار مناسب رواج فرهنگ عاشورایی بود که سرودهای آهنگران، کویتی پور و... از یک سو و فیلمهای مستند روایت فتح شهید آوینی از سوی دیگر، آن را تبلیغ مینمود و به درون فیلمهای سینمایی سر ریز میکرد.
در این روایت شهادت، مرگطلبی یا خشونت نبود؛ پذیرش قربانی شدن به سود حقیقت بود.
در آغاز بازتاب مستقیم و سپس طنین تلویحی و هنرمندانهتر رویداد عاشورا در آثار سینمایی پدیدار شد، اما هرگز احضار عاشورا به زمان حال و پیگیری تراژدی ندای حسین و صدای یزید در متن زندگی و شخصیتهای معمولی امروز که هر یک تجربهای از حسینیت و یزیدیت و ظالمی و مظلومی را با هم تجربه میکنند، در روایتی نو از عاشورا در سینمای ایران، تحقق نیافته است و بازخوانی تراژیک تازهای از عاشورا، هنوز آرزویی برآورده نشده است.
به هر رو، در فیلمهای پس از انقلاب، عاشورا و اشاره به حسین بن علی (ع) به گونههای مختلف، در فیلمها مطرح گشت؛ از سطحیترین جلوه تا صورتهای بالنسبه ژرف کاوتر:
1. به صورت شعاری و اشاره مستقیم در دیالوگها، در آثار عامهپسند و حتی مبتذل سالهای نخست انقلاب که با سوء استفاده از مذهب و کلام مذهبی رنگ و رویی دینی به خود میدادند. ذکر و یاد شهید مظلوم کربلا در صورت یک سوگند، یک جمله و یک اشاره در فیلمهایی نظیر فریاد مجاهد (معدنیان)، شجاعان ایستاده میمیرند (کسایی) خوشبارش (قویدل)، برزخیها (قادری) مرز (حیدری) و... کم و بیش وجود داشت و از جنس همان سوگندهایی بود که پیشتر در آثار یا سمی، ملک مطیعی و فردین وجود داشت و دهانشان را پس از مست کردن آب میکشیدند و...
2. همین الگو در فیلمهای ژانر تابع آثار هالیوودی از جنگ پدیدار شد. اما این بار خود فضای جنگ این اشارات را حتی در فیلمهای جمعی و عامیانه که کوچکترین ربطی به فضای واقعی جبههها نداشت، تقویت نمود. یک فریاد «یا حسین» یا «یا ابوالفضل» در هر لحظه از یورش یا شکستن خط محاصره یا گیر افتادن در میدان مین، چاشنی بسیاری از فیلمها نظیر «عبور از میدان مین» (طاهری)، «بازداشتگاه» (شکوة) و... بود.
3. آثار ایدئولوژیک که دارای یک شالوده باورمند دینی بودند، به گونه عمیقتری از ماجرای عاشورا، چه در آثار جنگی و چه در روایت مستقیم حادثه کربلا سود جستهاند:
الف. روایت مستقیم عاشورا با سفیر (فریبرز صالح) آغاز شد که فیلم قابل تأملی بود و به روایت داستان «قیس ابن مسهر» نماینده امام حسین علیه السلام در سفر به کوفه و دستگیری و شهادتش، میپرداخت.
«روز واقعه» اسدی که فیلمنامه آن را بیضایی نوشته بود، خود اثری شایسته تفسیر و نمونه دیگری از رویش یک فضایی دراماتیک درباره ماجرای عاشوراست.
ب. آثاری که در متن روایت جنگ، با نگرشی سالمتر از آثار مبتذل، از احساسات و فرهنگ سنتی مردم در ارتباط با رویداد عاشورا سود جستهاند هم بسیارند.
حسن کاربخش، سلحشور، باکیده، ملاقلیپور، شورجه، حاجی میری، حاتمی کیا، آوینی، بَحرانی و... در آثاری چون نینوا، پرچمدار، دیدهبان، دیار عاشقان، شب دهم، روایت فتح و... از مفهوم عاشورا سود جستهاند.
در شب دهم محرم، عزاداران حسینی با مأموران ارتش درگیر میشوند. ارتشیها مدافع چند مرد مست آمریکایی هستند که حرمت آیین مسلمانان را نگاه نداشتهاند. عزیز از مهلکه عزاداران میگریزد و همسرش را تنها میگذارد و اکنون سالهاست سرکوفته و حقارت آلوده آن شب است.
فرزندش طبق ارزشهای برادر همسرش تربیت میشود که سر دسته عزاداران حسینی بوده است، پسر به جبهه جنگ میرود و عزیز به دنبال او روانه جبههها میشود. موج انفجار او را میگیرد. تأثیر جبهه بر او، فراموشی گذشته درک متفاوت از وضع خود است و... .
چنین تمهایی بی آنکه در آنها به شخصیتپردازی و افقهای زیبایی شناسانه ارزشمندی توجه شود، نشان میدهند که قرینهپردازی بین دفاع مقدس و واقعه کربلا چه جایگاه مهمی در میان فیلمسازان مبلغ آرمانهای انقلاب اسلامی داشته است.
البته شب دهم بعدها نام سریالی شد که به وسیله فتحی نوشته و کارگردانی شده بود و آمیزش دراماتیکی از مراسم عزاداری دهه محرم و رویدادهای داستانی زمان رضاخان به وجود آورده بود.
بی تردید، در میان همه آثار سینمایی بلند، «روز واقعه» جایگاه ممتازی دارد و در کنار آن انبوه فیلمهای مستند، چون کاروان را باید نام برد و یا آثار داستانی کوتاه و مستند که نمونههایی فراموش نشدنی از پیش از انقلاب بر جای مانده است؛ نظیر نخل، اربعین و انواع مستند از آیینهای عاشورای سراسر ایران .
اربعین و انواع مستند از آیینهای عاشورا در سراسر ایران، دارای حیثیتی اندیشگون است که غالبا در سینمای بلند ایران تکرار نشده و روایت کربلا در سطحی عمومی و حتی عامیانه در فیلمها تکرار شده است. میتوان روز واقعه را یک استثناء بشمار آورد که فیلمی لایه دار محسوب میشود و با همذات پنداری مسیح (ع) و حسین (ع)، در محیطی از عربیت جاهلی که خود فرزند پیامبر خویش را ذبح میکنند یا بی اعتنا به پایکوبی و جشن و بیخبری مشغولاند، یک «غریبه»، یک مسیحی جوان (شجاع نوری)، ندای درخواست یاری را میشنود و بدان لبیک میگوید. ساختار فیلم، ساده، مؤثر و باورکردنی است، اما این روایت در قالب همان داستانپردازی کلاسیک اتفاق میافتد.
اما تعزیه کیا رستمی از جنس دیگری است. یکسر روایت امروزی تعزیه و اثری پست مدرن است. خلاقیت، قرائت نو و یک ساختار چند وجهی تئاتر / شبیه خوانی / سینما بدان ویژگی خاصی داده است. یک تکیه دولت واقعی در ایتالیا با هزینه زیاد برای این نمایش بر پا شد و کار او در اروپا سر و صدای زیادی به پا کرد، زیرا تعزیه کیارستمی حاوی یک نگاه و فرم یکتا و بسیار عمیق در روایت واقعی بوده است که عناصر ناهمزمان در این کار همزمان شدهاند، در حالی که تماشاگران ایتالیایی گرداگرد نشسته و سرگرم تماشای تعزیه واقعی خوانسار، در دایره وسط صحنه بودند، در دیواره محل نمایش، تصاویری از زنان ایرانی را پخش میکردند که با باوری بهتانگیز و مستند، به صحنه چشم دوختهاند، آنچنان کلوز آپها مؤثر بود که خود هر بار به تأویلی تازه ختم میشد.
به هررو، جای این گونه بازخوانیها کاملاً خالی است و سینما باید به احیای تازه تراژدی عاشورا بیندیشد.
منبع: مجله پگاه حوزه - چهارم تير 1384، شماره 161

عاشورا حماسهاي جاويد
حماسهها معمولاً از واقعيتهاي بزرگ تاريخي سرچشمه ميگيرند. دستهاي قابل توجه از اين واقعيتها، مربوط به دوران پيش از تاريخ، يعني زمانهايي است كه هنوز خط و نوشتن فراگير نبوده، و حوادث تاريخي، به صورت نقل شفاهي و سينه به سينه از نسلي به نسل بعد منتقل ميشده است. اما حماسه، ميتواند به حوادث ثبت شده در دورانهاي تاريخي نيز مربوط باشد.
اين حوادث، شامل جنگها، پهلوانيها و افتخارهاي مذهبي، قومي و ملي است. آن بخش از اين حوادث كه به پيش از تاريخ اختصاص دارد، طي دورانهاي مختلف و در نقل سينه به سينه و شفاهي خود، با عواطف و احساسات و تخيل بازگوكنندگان درآميخته، و شاخ و برگها بر آنها افزوده شده است. به همين سبب، غالباً صورتي افسانهاي و غيرطبيعي دارد.
به عبارت ديگر، هر ملت، قوم يا نژادي، با نسبت دادن و افزودن آرزوها و آرمال خود به قهرمان حماسي محبوبش، او را عظيمتر، با شكوهتر، زيباتر، قويتر، داناتر، خردمند، شجاعتر، و فداكارتر از آنچه كه واقعاً بوده است جلوه داده، و به انسان آرماني مورد نظر خويش، نزديك كرده است.
در حماسه، كارهاي شگفت و فوق معمولي، توسط ابرانسانهايي نزديك به مراحل كمال صورت ميگيرد. در آن، ارزشهاي انساني و اخلاقي و معنوي تقديس، و ضعفها و حقارتها و زشتيهاي اخلاقي تقبيح ميشود. غرابت فضا و محيط و بعد زمان وقوع نيز، از ديگر خصايص حماسهاند.
مجموعه اين عوامل، اين «نوع» ادبي باستاني را به قالبي دلنشين و جذاب و موثر براي مردمان همه زمانها تبديل كرده است. اما براي مردم قرن ما، كه مسائل حقير و پيشپا افتاده اما فرساينده، زندگي آنها را احاطه كرده، و به تعبيري زندگي فردي آنان، خالي از كارهاي بزرگ و قهرماني (حماسه) شده است، اين جذابيت، شايد بتوان گفت مضاعف است.
در واقع، نياز انسان به حماسه، هميشگي است، زيرا او، موجودي كمال جو و بلندپرواز است. اين نياز، زماني كه زندگي خود وي خالي از حماسه ميشود، به مراتب تشديد ميگردد.
اما جذابيت حماسههاي مذهبي و تأثيرگذاري آنها، در ارتباط با اهل تدين، به مراتب بالاتر از حماسههاي ملي و قومي و نژادي است. خاصه اگر اين حماسهها، همچون حماسه عاشورا، در طول تاريخ، با نوعي مراقبت هميشگي و موشكافانه، حتي در جزئيات نيز از تحريف و دستخوردگي محافظت شده باشد؛ و يادآوري پيوسته آن، خود از جمله عبادات بزرگ و باعث خودسازي و الهامگيري پيروان آن مذهب، تلقي شده باشد.
اين گونه حماسهها، براي اهل ايمان، يادگاراني عزيز و مقدساند؛ كه با «ذكر» ادواري آنها، ضمن بازگويي تاريخ گذشتگان براي نسلهاي جديد و يادآوري آنها براي خود، ارزشهايي از دين را احيا ميكنند؛ و فرهنگ خاص همراه با آن حماسه را، گسترش و رواج ميدهند.
باور به واقعي بودن و دورماندن از دستاندازي و تحريف حماسههاي مذهبي، خود، موجد يقين و اعتقادي راسخ به آنها در مخاطب ميشود؛ كه ميتواند درجه تأثير، و الهام و الگوگيري از آنها و قهرمانانشان را بسيار بالا ببرد. با اين باور است كه واقعه عظيم عاشورا، اين گونه در طول قرون و اعصار دوام آورده، حفظ شده و با مرور زمان نيز، بر رونق و رواج آن در ميان مردم افزوده شده است.
حقيقت اين است كه واقعه عاشورا، چنان شگفت، فوقالعاده بزرگ، باشكوه، حماسي و زيباست، كه به خلاف حماسههاي ملي و قومي و نژادي، اصلاً نيازي به افزودن شاخ و برگ به آن و در آميختنش با تخيل و آمال و آرزوهاي بازگوكنندگان، براي هرچه جذابتر شدن، نيست. به عكس، قهرمانان آن، در چنان ارتفاعي از معنويت، انسانيت و بزرگي ايستادهاند، كه بزرگترين و اصليترين اهتمام بازگوكننده، اگر همين باشد كه آنان و اعمالشان را، همان گونه كه بودهاند وصف كند، به وظيفه خود عمل كرده، و اجر خويش را برده است. با اين همه، عمده ذاكران، در همين كار نيز به شدت احساس عجر، و آشكارا به اين ناتواني اعتراف كردهاند. اما، به مصداق ضربالمثل «آب دريا را اگر ناوان كشيد، هم به قدر تشنگي بايد چشيد» و به قصد قربت و نيت ثواب هم كه شده، قدم در اين راه نهاده و قلمي زدهاند.
اين جريان، به حدي فراگير و همگاني بوده، كه بيكمترين ترديد ميتوان گفت كه در طول تاريخ شيعه، هيچ حادثه و مراسم مذهبي، به اندازه واقعه عاشورا، ذهن و دل مردم را به خود مشغول نكرده است.
اما واقعه عاشورا، شهادت همگي مردان و جوانان، پيروان و نوجوانان – حتي يك پسر شيرخواره – و اسارت زنان و كودكان مربوط به طيف قهرمان است. در تاريخ ادبيات جهان، شايد هيچ حماسهاي را نتوان يافت كه پايان آن، تا بدين پايه تلخ و سوگآميز باشد. و حماسه، چون چنين «سوگ انجام» شد، تبديل به نوع باستاني ادبي ديگر است.
اگر در تراژدي، تقدير شوم گريزناپذير، موقعيتي تلخ و دشوار را بر قهرمانان تحميل ميكند، در اينجا، اين جبر، ناشي از شرايط تاريخي و اجتماعي حاكم بر سرزمينهاي اسلامي، و در مقابل، احساس تعهد ديني و انساني امام حسين (ع) و ياران اوست، كه چنين شرايط دشواري بر ايشان تحميل ميشود.
اما امام و ياران و خانوادهاش نيز، همانند قهرمانان تراژديهاي كهن، حتي در اين شرايط تلخ و دشوار، ذرهاي از آن اوج و رفعت معنوي خود فرود نميآيند و بينشان دادن كمترين ضعف، تا آخرين نفس، در برابر اين جبر ميايستند، و مغلوب و مقهور آن نميشوند. براي آنان آسان است كه خواسته به ظاهر ساده دشمن را بپذيرند، و به بهاي مرگ روح، زندگاني تن را حفظ كنند. اما هيهات كه آنان چنين ذلتي را بپذيرند! پس، جسم را فداي عزت و آزادگي روح ميكنند. اينجاست كه آن عمل شگرف، كه لازمه و اساس تراژدي است، صورت ميپذيرد؛ و به واقع، اراده آزاد انسان، با انتخاب شايسته خود، سبب رستگاري او ميشود.
با اين رو، واقعه عاشورا، اينها همه را دارد، ولي همه، اينها نيست. بلكه داراي يك سلسله ويژگيهاي اضافي خاص خود نيز هست. پس، در بيان نمايشي نيز، قالب ابداعي ويژه خود را ميطلبد، بنابر اين، «تعزيه» پديد ميآيد؛ كه از هر جهت، بديع، خاص و بيبديل است. اما مدتها بايد بگذرد و مقدماتي بايد طي شود، تا اين هنر برجسته، مركب شيعي، شكل كامل و نهايي خود را بيابد:
رايجترين قالب ادبي زمانه وقوع حادثه عاشورا در بلاد عربنشين، شعر است. پس، ادبيات، نخست از طريق قالب شعر، از اين واقعه تأثير ميگيرد و آن را در خود بازتاب ميدهد و در حافظه تاريخ، ماندگار ميسازد. اين اشعار، متضمن بيان واقعه عاشورا و زبان حال شهيدان و اسيران اين عرصه است، هنگامي كه از سر سوز دل و سويداي جان، توسط مويه گران خوش صدا خوانده ميشود، مبدل به «نوحه» ميگردد؛ كه از نخستين هنرهاي نمايشي اسلامي، خاصه شيعي است. از اينجاست كه مداحان و مرثيهگران اهل بيت، در كنار و اعظان روايتگر واقعه عاشورا پا به عرصه وجود ميگذارند، و مداحي، به عنوان يك هنر ناب شيعي شكل ميگيرد.
آميختگي تدريجي روايت و زبان حال شهيدان و اسيران واقعه كربلا با برخي حركات نمايشي، براي هر چه موثرتر ساختن اين بازنمايي نيز، به مرور، هنر نمايشي تعزيه را در جهان اسلام، خاصه ايران شيعي، بنيان مينهد.
البته، تعزيه، مجموعهاي از نمايشهاي مذهبي است كه مبتني بر مصيبتهايي است كه بر خاندان پيامبر اسلام و بعضاً حتي ديگر پيامبران الهي وارد شده است. اما مهمترين و مشهورترين نوع آن، مربوط به رويداد عاشورا (61 هـ) است.
هنر مركب تعزيه را آميزهاي از نوحهخواني، روضهخواني، شبيهسازي و داستانها و روايتهاي مذهبي شكل ميدهد. در عين حال كه از بسياري عناصر داستاني مورد توجه مردم، بهره ميگيرد (1).
------------------------------
پينوشت:
1. در تاريخهاي موجود، راجع به تعزيه آمده است: تعزيه در واقع از زمان آلبويه (نيمه اول قرن 4) شكل گرفت. احمدبن بويه، در سال 1320، به حكومت رسيد. در 1334 بغداد را گرفت، و خليفه المستكفي را تحت سلطه خود درآورد، و خليفه، او را «معزالدوله» لقب داد.
معزالدوله كه شيعه بود از محرم همان سال دستور داد تمام بازارهاي بغداد را ببندند و همه جا را سياه بپوشند و به عزاداري سيدالشهدا بپردازند. بعد، تا پايان حكومت آلبويه يا ديالمه (320 تا 448 هـ) – كه در ايران جنوبي و عراق حكومت ميكردند – همه ساله، شيعيان در دهه اول محرم، در تمام شهرها عزاداري ميكردند.
در دولت سلجوقيان (449 تا 700 هـ . ق) سوگواري براي خاندان رسول اكرم عمومي شد؛ و طي چندين سده، مرحله به مرحله، شكل نمايشي تعزيه يا شبيهخواني را به خود گرفت.
نويسنده محمد رضا سرشار
برگرفته از پايگاه شخصي محمدرضا سرشار
مراسم عاشورا در جهان اسلام
شناخت و پژوهش این مراسم ارزش آن را دارد که پژوهشکده ویژهای بدان اختصاص یابد. تعزیهگردانی، شبیه خوانی، نوحهگرایی، سینه و زنجیر زنی در شمار ابزارهای انتقال مفاهیم دینی و عرفانی شیعه به جهان شمرده میشوند و همین ابزارها با توجه به جنبههای نمایش آیینی، زیبایی شناختی و ابعاد هنری و نیز فرصتهایی که برای مشارکت مردم فراهم میسازند، هنر مقاومت را به مخاطبان خود آموزش میدهند و در مطبوعات و کتابها و اسناد زیادی مورد بحث و گفت و گو قرار گرفتهاند.
ما در اینجا فقط به جلوههایی از این مراسم در بخشی از قلمرو وسیع اسلام اشاره میکنیم و بدون تردید پژوهش جامع به فرصت و فراغت بیشتری نیازمند است.
1ـ سوگواری مردم عراق و جهان عرب
مراسم عزاداری امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا، از زمان شهادت آن حضرت به ویژه پس از دستور متوکل عباسی برای ویرانی قبر او در کربلا و شهرها و روستاها و میان چادرنشینان شکل گرفت و با گذشت زمان هیأتها و اجتماعاتی تشکیل شد. این سنتهای دینی که در محرم و صفر اجرا میشوند، در تاریخ العرب فیلیپ حتی، کتاب تاریخ کربلا و حائر الحسین نوشته سید عبدالجواد کلیددار، کتاب مدینة الحسین سید محمد حسین کلیددار آل طعمه، مهزله العقل البشری و دراسة فی طبیعة المجتمع العراقی نوشته دکتر سید علی الوردی و کتاب سیرت سید محسن امین بازتاب یافته است.
امروزه در همه روزهای محرم و اربعین، مردم عراق از شهرهای مختلف و حتی زائران دیگر کشورهای عربی و اسلامی به سوی کربلا سرازیر میشوند و دستههای بزرگی به نام دسته انصار به حرکت در میآید(1). این حرکت مردمی همراه با آرامش و وقار گریهکنان با سرها و پاهای برهنه و لباس سیاه، موجب اندوه عمیق در بیننده میشود. پرچمهای سیاه که شعار عزا و سوگواری است در پیش روی هر دستهای حرکت داده میشود.
از مهمترین دستههای عزاداری که در روز عاشورای حسینی در کربلا شرکت میکنند، عزاداری روستای طویریج معروف به «هندیه» است. دستههای این روستا از صبح زود گرد آمده، هروله کنان به سوی کربلا حرکت میکنند و هر چه به کربلا نزدیک میشوند گروه گروه از عشایر و اهل روستاها به آنها میپیوندند و جمعیتی بیش از یک میلیون نفر را به وجود میآورند. آنها با پای پیاده خود را به کربلا میرسانند. حالت آنها وصفناپذیر است(2) و بیش از سه قرن است که تحت عنوان «عزاداری بنیاسد» دوام آورده است.
نوحهسرایی نیز در بزرگداشت یاد امام حسین علیهالسلام در عراق از رواج برخوردار است و علما تودههای مردم را به حفظ و توسعه این مراسم تشویق میکنند. در سال 1360 ق(3) سید هبة الدین حسینی به ستایش از این سنت اقدام کرد و جوانان را به شرکت در مراسم تشویق نمود. بعدها یاسین هاشمی دستور داد تا دستههای زنجیرزنی، قمهزنی و شبیهسازی فعالیت نکنند، ولی این دستور چندان دوام نیاورد.
یادبود عاشورا و حماسه محرم از عراق به کشورهای یمن، حجاز، حضرموت، کویت، بحرین، مسقط، عمان، قطر، احساء و قطیف و ایران راه یافت و حسینیهها، امامبارهها، ماتمسراها و تکیهها در این کشورها بنا شد و هر قومی به زبان و سنت خود به احیای این سنتها و حفظ نام حسین و یاد کربلا اقدام نمودند.
ادامه مطلب
امام خمينى و احياى نگرش سياسى به عاشورا و تشكل بخشى به شيعه
امامخمينى كه فرهنگ عاشورا را گنجينه عظيم سياسى دينى و پشتوانه فرهنگ غنى و انسان ساز اسلام مىدانستبا بهرهگيرى از آموزههاى عاشورايى، حماسه حسينى را اساس قيام و مبارزه خويش قرار داده به احياى دين پرداخت.
نويسنده در اين مقاله با نگاه به نهضت امامخمينى از دريچه الهامگيرى از نهضتحسينى، احياى روح سياسى نهضت عاشورايى توسط حضرت امام را تحليل كرده است و گامهاى عملى ايشان در اين راستا را بر مىشمارد. وى تربيتشاگردان، طرح تئورى حكومت اسلامى و ولايت فقيه، بهرهبردارى صحيح از مناسبتهاى اسلامى در جهت هدايت و به كارگيرى مردم و الگودهى منطبق بر آموزههاى قيام حسينى را به عنوان اقدامات عملى حضرت امام در تشكل بخشى شيعه، مورد بررسى قرار مىدهد.
وى در همين بستر تشكيل نظام جمهورى اسلامى را برخاسته از متن مكتب حسينى و استمرار آن را آمادگى براى ظهور ولى مطلق الهى قلمداد مىكند.
رمز و راز جاودانگى حادثه عظيم و حماسى عاشورا در گستره تاريخ بشريت، الهى بودن اين رويداد مهم تاريخى است هر چند در تاريخ پس از عاشورا با نگرشهاى متفاوت و از جنبههاى گوناگون درباره ابعاد و عظمت اين حماسه بزرگ سخن گفته شده است كه هر كدام به نوعى داراى نكات بديع است; اكنون نيز با هر رويكردى به نهضت عاشوراى حسينى، مشاهده مىگردد كه نكات ناگفته بسيارى وجود دارد كه به تحقيق گسترده نياز دارد تا جوانب مختلف اين واقعه شناسانده شود. سؤالاتى كه از عنوان اين مقاله به ذهن متبادر مىشود و اين مقاله در صدد روشن ساختن و پاسخگويى به آنهاست عبارتند از:
1. نگرش سياسى امام به عاشورا چيست و چگونه آن را احيا كرد؟
2. امام با بهرهگيرى از اين نگرش سياسى به چه شيوهاى به شيعه تشكل بخشيد؟
3. تشكلبخشى شيعه به چه شكلى تبلور يافت؟
ادامه در ادامه مطلب
ادامه مطلب
آنچه در ذيل مىآيد متن سخنرانى دكتر علىمحمد ولوى است كه در جمع دانشجويان مؤسسه آموزش عالى باقرالعلوم(ع) ايراد فرمودهاند. گفتنى است جلسه ياد شده، به دعوت انجمن علمى تاريخ (گروه خواهران)، تشكيل شده است. موضوع بحث قيام كربلا و نهضت عاشورا است. در اين فرصت كوتاه سعى مىكنم بهطور فشرده بحثى را مطرح كنم كه براى دانشجويان و دانش پژوهان و محققان تازگىهايى داشته باشد. بناداشتم موضوع صحبتهايم را در دو موضوع ارائه دهم: يكى زمينههاى اجتماعى قيام كربلا و ديگرى زمينههاى فكرى اين حادثه كه با توجه به محدوديت وقت، بحثم را به موضوع اول اختصاص مىدهم و آن را با طرح اين سؤال شروع مىكنم كه: در گستره تحولات اجتماعى چه زمينههايى بهوجود آمده بود كه باعثشد تنها پنجاه سال پس از ارتحال پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم حادثهاى با اين ابعاد به وقوع بپيوندد؟ بالاتر از آن، چه عواملى باعثشد كه جامعه آن روز در مقابل اين حادثه بزرگ، واكنشى سرد، بىروح و كم اثر از خود بروز دهد؟ تا حدود سه سال بعد از قيام كربلا، حركتى كه مبين واكنشى جدى باشد مشاهده نمىشود، انگيزه وقايعى مثل واقعه حره و قيام كنندگان در مقابل آن چيز ديگرى بود كه ارتباط مستقيمى با واقعه كربلا نداشت، از اين رو غير از قيام توابين تا سالها بعد حركتى جدى، كه با انگيزههاى خاص و دور از انگيزههاى سياسى نسبتبه واقعه كربلا بروز كند، در جامعه انجام نگرفت، چنانچه در قيام مختار هم انگيزههاى سياسى بر انگيزههاى دينى غالب بود. حال با توجه به اين مقدمه اين سؤال به صورت جدى مطرح مىشود كه چه اتفاقى افتاد و چه شرايطى بر جامعه حاكم شد كه بعد از پنجاه سال از وفات پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم چنين واقعهاى رخ داد؟ واقعهاى كه شايد بتوان ادعا كرد هيچ نظيرى در تاريخ بشريت ندارد و حادثهاى است كه وجدان هر انسانى را متاثر مىسازد. از اين رو لازم استحادثهاى با اين اهميت، از ابعاد مختلف بررسى شود. يكى از جنبههايى كه مىتواند به پاسخگويى به اين سؤال كمك كند بررسى تحولات ساختارى جامعه است كه پس از بعثت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم ايجاد شد. بررسى جوامع بشرى و تاريخ انبيا نشان مىدهد كه همواره ميان دين و سنت نوعى مقابله وجود داشته است. اين معارضه در آغاز راه (در شروع بعثت و آغاز نهضت هر پيامبرى) خيلى قوىتر و شديدتر است. اگر به لحاظ اجتماعى، جامعه شبه جزيره عرب در عصر مقارن با بعثت پيامبراكرمصلى الله عليه وآله وسلم بررسى شود، معلوم خواهد شد كه اين جامعه، جامعهاى استبا ساختار اجتماعى كاملا شكسته و غير متمركز و از لحاظ بافت اجتماعى در «قبيله» معنا پيدا مىكند. از نظر سياسى هم ساختارى توسعه نيافته دارد و از حد يك نظام سياسى كدخدا منشانه يا سيد سالارى، (Gentocratic) و يا در موارد نادرى از يك نظام سياسى پدرشاهانه، (Patriarchal) فراتر نمىرود. منطقه حجاز و مناطق مركزى شبه جزيره عربستان را مىتوان از جمله مناطقى به شمار آورد كه هيچ وقتيك جامعه سياسى برخوردار از نظام سياسى اجتماعى متمركز را تجربه نكرد. اين گونه جوامع، معمولا پس از گذشت دروههايى از زمان و به دليل يك سرى اتفاقات - كه در اين جا فرصتبحث آن نيست - اين شانس را پيدا مىكنند كه از رهگذر اتحاد قبيلهاى به نظامهاى سياسى پيشرفتهترى دستيابند، اما هميشه امكان رجعتبه نظام اجتماعى سياسى پيشين قوىتر است; مثلا آن نظامهاى قيلالاقيالى كه در مناطق جنوبى شبه جزيره تشكيل شد، از نمونه نظامهايى هستند كه ميل و گرايش جامعه عربى را به نوعى نظام سياسى متمركز و حتى برخوردار از ضوابط پاترىمونيالى، بيان مىكنند. در خود مكه هم تحولاتى كه بعد از حاكميت قريش بر جامعه مكه پيدا شد، به خصوص بعد از قصىبن كلاب، نوعى تحول در راستاى همين تحولات سياسى است. به لحاظ دينى هم، فهم و تفكر جوامعى كه چنين شرايط اجتماعى و ساختار سياسى دارند از حد نظام فكرى دينى رب الاربابى، (Henotheism) تجاوز نمىكند و معمولا اين گونه جوامع به لحاظ دينى در فاصله چندگانه پرستى دينى، (Polytheism) و نظام رب الاربابى (شرك) در نوساناند. تفكر دينى مردم مكه و مدينه و مناطق مركزى شبه جزيره عربى و به بيان ديگر دين زمان ظهور پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم كه قرآن از آن تعبير به شرك مىكند، چنين وضعيتى داشت. آنها با وجود اين كه الله را قبول داشتند به خدايان متعدد ديگرى هم معتقد بودند. و اين بحث در دينشناسى مطرح است كه اين گونه جوامع با آن ساختار اجتماعى و سياسى نمىتوانند به لحاظ دينى يك نظام دينى منوتئيستيك يا توحيدى را تجربه و تفكر توحيدى را هضم كنند (و اين يك واقعيتى است). در همان منطقه مركز شبه جزيره عربستان، حتى بعد از اسلام و با وجود آن همه پيامهاى توحيدى اسلام، در ميان قبايل و طوايف بخشهاى داخلى نوعى گرايشات شركآميز و چندگانه پرستى ديده مىشود. به طور كلى به جهتساختار اجتماعى، سياسى و دينى اين گونه جوامع، هم شرايط اجتماعى و هم نظام سياسى و تفكر دينى، منبعث از مناسبات سنتى موجود در جامعه است و در واقع اين سنت است كه در اين جوامع حرف اول را مىزند; به بيان ديگر سنت در ميان اعضاى اين جامعه به قدرى قوى است كه نمىگذارد تحول عظيم و عميقى به وجود بيايد و به اصطلاح يك جراحى بزرگ در جامعه صورت بگيرد. حال اين بحث مطرح است كه در چنين متنى، آيا احتمال وقوع تحول وجود دارد؟ يا اينكه هميشه راكد مىماند؟ پاسخى كه به اين سؤال داده مىشود اين است كه معمولا در جوامعى با ساختار اجتماعى، سياسى و دينى ريشهدار در سنت در دو صورت تحول امكانپذير است: حالت اول زمانى است كه سنتى قوىتر برخى از آن سنتها را بههم بريزد و شرايط را براى بروز و ظهور سنت جديدترى فراهم كند كه البته لازمه اين سنت هم اين است كه در گذشته و تاريخ جامعه و افراد ريشه داشته باشد; مثلا در زمان رسول اللهصلى الله عليه وآله وسلم واقعه «حلف الفضول» نمونهاى بر اين مدعاست (و يكى از وجوهى كه براى حلف الفضول گفتهاند اين است كه در گذشته اين جامعه، پيمانى مشابه آنچه در خانه عبداللهبن جدعان منعقد شد، وجود داشته است). به طور خلاصه در اين حالتسنت قوىتر سنتهاى قبلى را پس زده و جانشين آنها مىشود. حالت دوم اين است كه يك دين قوى با پيامبرى كه وجاهت كاريسمايى داشته باشد، ظهور كند و به دليل آن وجاهتهاى كاريسمايى يا آن قداست، تحولات عميق و وسيعى در جامعه پيدا شود. اين اتفاق در منطقه مركزى شبه جزيره عربى رخ داد و به دنبال آن، با توجه به موقعيت و كاريسمايى كه رسولاللهصلى الله عليه وآله وسلم از آن برخوردار بود تحولى عظيم در اين جامعه پيش آمد. اما پس از ارتحال اين شخصيت عظيم كاريسمايى، خلايى در شئون مختلف جامعه پيدا شد كه زمينه بازگشت جامعه به ارزشهاى سنتى را فراهم ساخت. معمولا با مرگ شخصيتهاى كاريسمايى، در جامعه رجعتى سريع به سمتسنتها آغاز مىشود و اين يك رجعتى است كه نمىتوان جلوى آن را گرفت. تاريخ انبياى بزرگ الهى نشان مىدهد كه آنان به عنوان اصلاحگران و انقلابيون بزرگ با بسيارى از سنتهاى جامعه به مقابله برخاستند اما تقريبا همه توفيق چندانى نداشتند (هر چند در بلنداى تاريخ، انبيا انسانهاى موفقى بودند اما در عصر خودشان موفق به نظر نمىرسند). البته بعضى از انبيا مثل حضرت موسى، حضرت داود، حضرت سليمان و پيامبراكرمصلى الله عليه وآله وسلم در دوره حيات خود موفقيتهاى نسبى داشتهاند اما بعد از مرگشان شرايط براى باز گشتبه سنت و ارزشهاى مضبوط در حافظه تاريخى و عرفى جامعه فراهم شده و جامعه با سرعت رجعتبه ضد ارزشها را شروع كرده است. اين مطلب بر زندگى همه انبياى الهى قابل تطبيق است و خاص پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله وسلم نيست. از آن جا كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم تاريخىترين پيامبر عالم است و شايد بتوان گفت تنها پيامبر تاريخى در سلاله انبياستبهتر مىتوان مبناى تئوريك مطرح شده را درباره آن حضرت بحث نمود. با ظهور كاريسماتيك پردرخشش رسول اللهصلى الله عليه وآله وسلم اين سنتها براى مدتى عقب نشينى كرد و ارزشهاى جديدى كه ايشان مطرح مىكرد در سرلوحه عمل جامعه قرار گرفت و كسانى هم كه اعتقاد و باور داشتند، به اين آموزههاى رسول اللهصلى الله عليه وآله وسلم عشق ورزيدند. در پرتو همين حضور همراه با قداست و كاريسما، و به دليل مديريتبرجسته پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و اتصال آن حضرت به مبدا وحى ظاهرا در زمان ايشان تحول خاصى پديد نيامد، اما پس از آن كه وجود رسول اللهصلى الله عليه وآله وسلم به لحاظ فيزيكى حذف شد از همان لحظه مرگ پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم مقابله سنتبا دين آغاز شد. بلافاصله پس از ارتحال آن حضرت ماجراى سقيفه بنىساعده شكل گرفت كه خود يكى از بارزترين جلوههاى بازگشت ارزشهاى سنتى است. در سقيفه سنتبرنده شد و آنان كه درد دين داشتند در اين واقعه و تحولات پس از آن، نتوانستند راه به جايى ببرند. در آن عصر سه كانون در مدينه شكل گرفت: يكى از كانونها، كانونى بود كه در خانه زهراعليها السلام شكل گرفت. كانون ديگر در سقيفه بنى ساعده و كانون سوم توسط جماعتى از مهاجرين ايجاد شد. گروه مهاجرين در فاصله اندكى به اصحاب سقيفه ملحق شدند و جناحهاى حاضر در سقيفه با تحريك احساسات سنتى جامعه موفق شدند برنامه را پيش ببرند. تعارض ميان دين و سنت را به راحتى مىتوان در خطبههاى به جاى مانده از فاطمه زهراعليها السلام و در مواضع علىبن ابىطالبعليه السلام ديد. در سخنان حضرت زهراعليها السلام دغدغه دين موج مىزند. از آن سو جناح مقابل دغدغههاى سنتگرايى داشت و مواضع اين جناح زمينهساز احياى بسيارى از سنتهاى سياسى، اجتماعى و فكرى شد. با اتكاى به همان سنتها يكى از جناحهاى حاضر در سقيفه بنى ساعده موفق شد قدرت را در اختيار بگيرد و در مقابل جناح ديگر، ظاهرا در پوشش دين به نحوى از سنتها دفاع كند. شايد اگر خوش بينانه به موضوع بنگريم در آن روزهاى آغازين و در آن سالها نيتها واقعا اين نبوده كه بخواهند با دين معارضه كنند; البته هر چند سقيفه آغاز راه بود اما هر چه از زمان تشكيل اين مجمع دور شويم ابعاد اين تعارض آشكارتر مىشود، اختلاف ميان ابوبكر و عمر بر سر سياستگذارىهاى اقتصادى، نوعى دعواى بين دين و سنت است. عمربن خطاب با اصرار از خليفه اول در خواست مىكند سياستهاى اقتصادى زمان رسول اللهصلى الله عليه وآله وسلم را كه مبتنى بر تسويه بود كنار بگذارد، اما ابوبكر بر همان سياستها اصرار مىورزد. بعد از ابوبكر عمر با طرح فضيلت مجاهدان بدر و احد بر سياستهاى تفضيلى پا فشارى مىكند و با كنار گذاشتن سياستهاى اقتصادى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم، سياستهاى جديدى را در پيش مىگيرد; سياستهايى كه به كلى با تعاليم قرآن و سنت رسول اللهصلى الله عليه وآله وسلم در تعارض است (اين موضوع بحث جدايى را مىطلبد كه بايستى درجاى خودش مورد مطالعه قرار گيرد). خليفه دوم به جز سياستهاى تبعيضى اقتصادى، سياستهاى تفضيلى قومى را نيز در دستور كار دولتش قرار داد. در مجموع مىتوان گفتخليفه دوم شخصيتى تفضيلگرا بود و اين سياست را با توجه به باورداشتهاى سنتىاش (كه ارتباطى به اسلام ندارد) بر جامعه اسلامى تحميل كرد. اين سياستها تاثيرات تعيين كنندهاى بر جامعه اسلامى گذاشت و شايد بتوان ادعا كرد كه به كلى جامعه را در مسيرى ديگر قرار داد; مسيرى كه بستر ساز احياى سنت و باز سازى نقش آن در تحولات اجتماعى شد. انحرافهايى كه در تاريخ اسلام به وجود آمد بيشتر از همين جا شروع شد. دغدغههاى علىبن ابىطالبعليه السلام هم همين گونه نگرانىها بود، اصلا حكومتبراى آن حضرت آن قدر ارزش نداشت كه بخواهد دغدغه حكومت داشته باشد. به هر حال سياستهاى تفضيلىعمر موجب احياى سنتهاى جاهلى شد و جامعه به سرعتبه سمتسازمان جديد و يك نظام طبقاتى حركت كرد. تفكر سنتگرا كه در نظامى رتبه بندى شده و طبقاتى شكل گرفته است، نمىتواند انديشه مبتنى بر تسويه را بفهمد. از اين رو، كسانى چون عمربن خطاب به واقع با استناد به سنت نمىتوانستند نظام مبتنى بر تسويه را درك كنند; آنها در جامعهاى رشد كرده بودند كه به موجب سنتهايش اين نظام تفضيلى قابل توجيه بود. اقتصاد يكى از شئون اجتماعى است كه سياستهاى تبعيضى و تفضيلى بهتر از هر جاى ديگر خود را نشان مىدهد، اما چنان كه گفته شد سياستهاى تفاوت طلبانه خليفه دوم منحصر در مسائل اقتصادى نبود. يكى ديگر از نمادهاى سنتگرايى، سياستهاى تبعيضى قوم مدارانه است. بر هر آشناى به قرآن و سيره پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم واضح است كه در اسلام برهويت و حريت انسان به عنوان انسان تاكيد مىشود و وابستگىهاى نژادى، قومى، رنگ، زبان و امثال آن تاثيرى بر اين موضوع ندارد. وقتى خليفه دوم به خلافت رسيد با توجه به همان زمينه فكرى چندين بخشنامه خيلى مهم صادر كرد كه همه اين بخشنامهها جنبه قومى و قوميت گرايى دارد. براساس بعضى از اين دستور العملها مثلا ورود اعاجم به مدينه ممنوع شد و آنان از بعضى امتيازات اجتماعى كه به موجب قرآن از آن برخوردار بودند، محروم شدند. مجموعه اين گونه سياستها زمينه را براى بازگشتبه نظام ازرشى گذشته و سنتهاى عربى قبل از اسلامى فراهم كرد. روند گرايش به سنت در زمان خلافت عثمان تشديد شد. نكته در خور توجه اين است كه جامعه، آن هم جامعه عصر صحابه، همه اين تحولات را به راحتى مىپذيرد و به جز اعتراضات بعضى از اصحاب علىبن ابىطالبعليه السلام بهطور كلى مخالفتى با اين روند در جامعه وجود ندارد. همه خوانده بودند كه: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم» اما افراد اندكى معناى آيه را فهميدند و دستبه اعتراض زدند. علىبن ابىطالبعليه السلام و بعضى از اصحاب آن حضرت در مدينه با اين سياستها به مخالفتبرخاستند. شايد به همين دليل بود كه نگاه غيرعرب (اعاجم) متوجه علىعليه السلام شد. به نظر مىرسد ريشه علاقه ايرانىها يا بهطور كلى اعاجم به ايشان از همين زمان شروع شد; يعنى زمانى كه سياستهاى تفضيلى مبتنى بر سنت در مدينه شكل گرفت و گسترش يافت. موضعگيرى علىعليه السلام ريشه در تفكرات و انديشههاى دينى او داشت، در واقع او علمدار دينباورى در مقابل سنتباورى بود. در قضيه ترور خليفه دوم و ماجراى قتل هرمزان، علىعليه السلام خواستار قصاص عبيدالله بن عمر شد. از همين زمان نگاه ايرانىها متوجه امام شد و به آن حضرت تمايل زيادى پيدا كردند (به راحتى مىتوان نشانههاى گرايش ايرانيان به تشيع و علىعليه السلام را در حوادث مدينه اين عصر جستوجو كرد). البته دوره خلافت امام و بازگشتبه سياستهاى تسويهاى زمان رسولاللهصلى الله عليه وآله وسلم نيز طبعا توجه ايرانىها و غير عربها را به علىبن ابىطالبعليه السلام بيشتر كرد. بسيارى از صحابه هم به دليل عدم برخوردارى از بينش عميق نسبتبه تعاليم اسلام و به دليل منافعشان، همسو و هم جهتبا سياستهاى خلفاى دوم و سوم عمل كردند. در دوره خلافت عثمان بازگشتبه سنتها كاملا تشديد شد به نحوى كه مىتوان ادعا كرد اين سنتبود كه بر جامعه حكومت مىكرد نه دين; و به اين ترتيب جامعه به سرعت از آموزهها و آموزشهاى دينى فاصله گرفت و در اين جنگ و جدال ميان سنت و دين، سنتبرنده شد. اتفاقاتى هم كه بعد از كشته شدن عثمان افتاد و به خلافت علىبن ابىطالبعليه السلام منجرشد، بسيار قابل توجه است. به روشنى مىتوان جدال ميان سنت و دين را طى چهار سال و اندى در دوران خلافت علىبين ابىطالبعليه السلام مشاهده كرد; دورهاى كه در واقع عصر اوج مقابله دين و سنت است. اين جريانهاى سنتگرا كه نمىتوانستند شان و موقعيت دينى علىبن ابىطالب را تحميل كنند با همه قدرت و همتبه مقابله با امام برخاستند. به نظر من، اتفاقات عصر امام، اتفاقاتى بود كه به واسطه تعارض سنت و دين قابل پيشبينى بود. جريانهاى مختلفى كه انديشههاى سنتگرا را در قالبهاى مختلف هدايت مىكردند به مقابله و حتى مقاتله با علىبن ابىطالبعليه السلام كه انسانى دينمدار و اصول گرا بود برخاستند. با اندك دقتى در شعارها و سخنان رهبران هر يك از جريانها بهخوبى مىتوان علايق نتباورانه آنها را شناسايى كرد. جريان سنتگرايى كه در عصر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم لطمه خورده بود پس از احياى مجدد در عصر خلفاى دوم و سوم با قوت و قدرت تمام به مقابله با دين برخاست و با توجه به وسعت و عمق علايق سنتى توانست در كوتاهمدت در ميدان مقابله با دين پيروز شود. سنت، بسترهاى مناسب و شخصيتهاى مدافع خود را به راحتى مىيابد; زمانى در قيافه عثمانبنعفان ظهور كرد، چندى بعد زبيربنعوام و طلحةبنعبدالله و اندكزمانى پس از آن معاويةبنابوسفيان و فرزندانش كه خود را شراة و جان فدايان دين معرفى مىكردند، علم سنت را بر دوش كشيدند. علىعليه السلام با همه توانمندىهاى نشئت گرفته از باورهاى دينى توانست در طرح كوتاهمدت مقابله دين و سنت، پيروز از ميدان به در آيد. وقتى معاويه به قدرت رسيد شرايط فراهم بود كه سنتبا تمام توان خودش در عرصه جامعه تركتازى بكند و شرايط را به نفع خود برگرداند. دوره خلافت معاويةبنابوسفيان كه حدود بيستسال به طول انجاميد، كوششهايى است همه جانبه از لحاظ سياسى، فرهنگى ونظامى براى احياى سنت، منتها در پوششهاى دينى (چون دين حرف اول را مىزد و همه خود را ديندار و پيرو دين مىدانستند، طبعا نمىتوانستند اين پوشش دين را بردارند). اگر كسى با تاريخ جاهليت و ارزشهاى عرب جاهلى آشنا باشد به خوبى مىداند كه همان باورها و اعتقادات عرب جاهلى دوباره در اين قيافهها ظهور كرد و يك بار ديگر، سنتبا تمام قوا به عرصه عمل اجتماعى آمد و ابولهبها، ابوجهلها و نصربنحارثها در قيافه كسانى چون معاويه، يزيد، عبدالملك و ديگران زنده شدند. در اين عصر بسيارى از نهادها و بنيادهاى تاسيس شده توسط پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم از درون تهى شد و اگر قالبى از اين نهادها باقى ماند آن را نيز از محتوا خالى كردند; مثلا اگر مسجد زمان رسولصلى الله عليه وآله وسلم محل فعاليتبود، در عصر معاويه، از سوى حاكميتحركتى خزنده و محسوس آغاز شد تا مسجد را از نقشهاى متعددى كه در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به آن محول شده بود، خالى سازد و اگر تعدد نفس مسجد موجب حضور فعال و با نشاط توده مردم در صحنههاى سياسى مىشد، حاكميت آن را بر نمىتابيد. مسجد زمان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم جامع همه فعاليتهايى بود كه بر عهده حكومتهاست، اما پس از حاكميتبنىاميه با اين زمينه تبليغاتى كه مسجد جاى عبادت خداست و در اين مكان مقدس فقط خدا بايد عبادت شود به تدريج نقشهاى متعدد مسجد از آن گرفته شد و با چنين توجيهات فريبندهاى، مردم صحنه حضور اجتماعى خويش را از دست دادند. مسجدى كه در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم پايگاه مشترك اجتماعى بود و مردم به دلايل مختلف خود را نيازمند آن مىديدند، به تدريجبه محلى تبديل شد كه فقط بايد در آن عبادت كرد، يعنى خالى كردن مسجد از محتواى اصلى و پركردن آن با بينشهاى سنت گرايانه. البته بنيادى را كه رسول اللهصلى الله عليه وآله وسلم ريخته بود آن قدر استوار و قوى بود كه بعضى از نقشهاى مسجد حتى تا زمان ما نيز ادامه پيدا كرد. معمولا قدرت دنبال اين است كه سنت متناسب با ايدهآلها و آرمانهاى خودش را پيدا كند، چون خيلى راحت مىتواند با سنت كنار آيد تا با دين. مجموع اين تحولات كه در برخورد سنتبا دين به وجود آمد، جامعه را به نقطهاى رساند كه ديگر برايش اهميت نداشت چه اتفاقى ممكن استبيفتد. بسيارى از قداستها از بين رفت و مرد، شرايط اجتماعى به نحوى فراهم شد كه همان اتفاقاتى كه ممكن بود در جاهليت اتفاق بيفتد و هيچ واكنشى را به دنبال نداشته باشد، در دوره اسلامى هم امكان وقوع يافت. آن قدر سيطره سنتبر جنبههاى مختلف حيات اجتماعى - سياسى جامعه زياد شد كه حتى اكثر صحابه رسول اللهصلى الله عليه وآله وسلم بيشتر متمايل به علايق سنتى شدند تا آن دغدغههاى دينى. مجموعه اين عوامل در سال 60 و 61ق كار را به جايى رساند كه بنيانهاى دين باورانه جامعه به كلى سستشد و زمينه براى وقوع هر اتفاقى فراهم گرديد. از اين رو شايد بتوان گفتحادثه كربلا، حادثهاى است كه محصول و معلول شرايط طبيعى زمانش بود. مقابله با چنين شرايطى چنان قربانيانى را مىطلبيد; در غير اين صورت در اين تقابل هولناك دين نمىتوانست از معركه پيروز بيرون آيد. صحنه كربلا كوششى بىمانند بود براى تعيين تكليف تقابل دين و سنت، و هنر حسينبن علىعليهما السلام اين بود كه توانست پس از حدود پنجاه سال ميداندارى سنت، يكبار ديگر شرايط را براى ورود دين به صحنه حيات معرفتى، اجتماعى و سياسى جامعه فراهم آورد. والسلام عليكم و رحمةالله و بركاتهزمينههاى اجتماعى واقعه عاشورا
مجله تاريخ اسلام شماره 1
استاد شهید مطهری و روایت او از حماسه حسینیعاشورا؛تجديد روحيه انقلابيگري روح كه بزرگ شد، تن به زحمت مي افتد و روح كه كوچك شد ، تن آسايش مي يابد… روح وقتي كه بزرگ شد ، خواه ناخواه بايد در روز عاشورا سيصد زخم به بدنش وارد شود. آن تني كه در زير سم اسبها لگدمال مي شود ، جريمه يك روحيه بزرگ را مي دهد، جريمه يك حماسه را مي دهد… |
|
همين نگاه بود كه روايت مطهري از عاشورا را از ديگر روايتهاي رايج زمان خود متفاوت كرد. استاد شهيد مطهري در كتاب حماسه حسيني به دنبال پاسخ دادن به اين پرسش بود : «چرا ظرفيت فكري و اجتماعي واقعه بزرگي مانند عاشورا، امروز آنقدر به دست ما دچار آسيب شده كه تنها به بعد مصيبت و تراژدي و صفحه سياه آن توجه مي كنيم و از صفحه سفيد و نوراني آن غافليم؟» در پاسخ به اين پرسش مهم بود كه او اثري مانند حماسه حسيني را خلق كرد و در آن وجوه ايجابي و نوراني اين حادثه الهام بخش را روشن نمود. براي همين ، دغدغه هاي اصلي مطهري را در اين كتاب،چنين مي بينيم : خرافه زدايي از عاشورا، توجه به ابعاد زندگي ساز و حركت آفرين عاشورا و الهام گيري از ابعاد حماسي اين واقعه.
|
![]() حكومت عدل مهدوي؛ تجلي اهداف نهضت عاشورا وقتی مباحث و شاخصهها و نشانههای ظهور را بررسی و روایات مهدویت را مرور مي كينم نقش عاشورا را در آن به وضوح مشاهده میکنیم. فرهنگ غني انتظار و عاشورا ارتباط عمیق و تنگاتنگی با هم دارند. در بخش هایی از زیارت عاشورا به صراحت از آمادگی جهت یاری امام زمان (عج) در انتقام خون سیدالشهدا سخن به میان آمده است. |
|
این که در روایات مربوط به ظهور بسيار در مورد انتقامگیری خون امام حسین(ع) سخن به میان آمده است نشانه ای از دغدغه امام زمان (عج) و یاران باوفایش در ثبت عاشورا به عنوان بزرگترین نماد انسانیت و عدالت طلبی در طول تاریخ است.
واقعه عاشورا تجلی ظلم ستیزی ، عدالت طلبی و آزادی خواهی عده ای اندک از یک سو و دنیا طلبی ، تجاهل و غفلت جامعه ای از دیگر سو بود که در نهایت ، نهضتی را رقم زد که اینک از پس صده ها و هزاره ها هر سال تازه تر از گذشته مشتاقان بیشماری را گرد هم جمع می کند و هدایت بخش قیام ها و انقلاب های متعددی در دنیای اسلام و حتی غیر اسلامی است . |
دقایقی با یک تازه مسلمان؛عاشورا حجت را بر من تمام كرد ماجرا با خبر كوچك و سربسته در يك روزنامه محلي شروع شد . مسلمان شدن دختر دانشجو. |
|
«ديانا ترون گوسو» كه در خانوادهاي مسيحي در ايالت تگزاس آمريكا به دنيا آمده است، به طور اتفاقي در زمان تبليغ دين مسيحيت در كليسا، با دين اسلام آشنا ميشود. بعد از مطالعه و تحقيق، در 20 سالگي اسلام را به عنوان دين خود بر ميگزيند و نامش را به «هاجر حسيني» تغيير ميدهد. هاجر در مسير تحقيقات با عاشورا و نهضت حسيني آشنا ميشود و اين اوج تحولات روحي و فكري اش ميشود.
من در آمريكا مسلمان شدم |
بررسی نقش حماسی عاشورا در وقوع انقلاب اسلامیعاشورا؛ تكوین یک زنجیره ی انقلابی، اسلامی و ایرانی «محرم، ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست كه با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و كوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شكستن ستمكار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این خود سرلوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر.» (صحیفه نور، ج2، ص11) |
|
در طول تاریخ شیعه و پس از غیبت كبری، بسیاری از انقلابیون و عالمان دینی و متعهد، با قیام و مبارزه، احیای دین اسلام را وجهه همت خویش قرار دادهاند كه در این میان، نهضت عاشورا با توجه به ماهیت اسلامخواهی، اصلاح طلبی و ظلم ستیزیاش همواره الهام بخش نهضتهای اسلامی و حركتهای اصلاحی بوده است. انقلاب اسلامی ایران به رهبری و زعامت امام خمینی (ره) را میتوان بارزترین و موفقترین انقلاب نشات گرفته از عاشورای حسینی به شمار آورد؛ زیرا همانطور كه امام حسین (ع) هدف خود را اجرای سیره جدشان، امر به معروف و نهی از منكر، عدالت گستری و ایستادگی در مقابل ظلم اعلام كردند؛ امام خمینی (ره) نیز چه قبل از تبعید و چه در نجف و پاریس به صراحت اعلام كردند كه ما در مقابل طاغوت زمان (رژیم پهلوی) ایستادگی میكنیم و با خواست مردم ،حكومت عدل را بر دو محور اسلامیت و جمهوریت بنیان مینهیم. بنابراین میتوان گفت كه انقلاب اسلامی ایران از حیث الگوهای والایی مانند امر به معروف ونهی از منكر ، مقابله با طاغوت، تكیه بر پایگاه مردمی و استفاده از اصول مشخص دینی، بیشترین شباهت را به به قیام حسینی و نهضت عاشورا دارد.
|
| عاشورا؛ بسترساز تحرکات اسلام گرایانه «آثار و تبعات نهضت عاشورا بر انقلاب اسلامی ایران و نهضت امام راحل بسیار زیاد بود و مصداق آن را می توان عظیم ترین راهپیمایی در سال ۵۷ در روز تاسوعا و عاشورا عنوان کرد که مردم ما با همان روحیه سلحشوری و معنویت به خیابان ها آمدند و در همان جا بود که کمر رژیم طاغوت شکسته شد.» |
|
اسماعیل کوثری، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با بیان این عبارات تاکید دارد که بستر تحرکات اسلام گرایانه در روز عاشورا و توسط امام حسین (ع) پایه ریزی شده است.
|
![]() تاملی بر ادبیات عاشورایی داستان نهضت حسینی و قصه جان سوز ایثار و شهادت حضرت امام حسین (ع) و یاران وفادارش، آن چنان بر قلبها تاثیر گذارده که پس از گذشت حدود چهارده قرن از آن حادثه عظیم، غبار کهنگی و فراموشی را بر خود ندیده است. |
|
گویی هر سال با حلول هلال محرم، خون پاک شهیدان کربلا، در رگهای تاریخ جوششی تازه مییابد و عاشقان دلسوخته را شوریدهتر و تشنگان حقیقت را شیفتهتر میسازد . از این رهگذر، هنرمند میکوشد تا با الهامات مذهبی به تبیین شکلهای هنری این حادثه بپردازد و با ایجاد رابطه عمیق بین ریشههای اصلی و خاستگاه واقعه، با اثر هنری خویش رابطهای ناگسستنی ایجاد کند.
|
عاشورا و نيازهاى امروز دربارهء اقدامات انجام شده و ناتمام و كارهايي كه بايد انجام شود، فراوان است. گرچه امسال به يمن نامگذاري آن از سوي رهبر بزرگوار انقلاب اسلامي به عنوان سال عزت و افتخار حسيني، گامهايي بلند و ارزشمند در شناخت و معرفي سرور شهيدان برداشته شد و برنامه ريزيهاي پر بركتي انجام گرفت، اما اقيانوس بيكران عاشورا آن قدر عميق و بزرگ و پر حادثه است، كه گوهرهاي آن پايان نمي پذيرد و جز با كشتي نجات حسيني نمي توان در آن راه پيمود. تنها حسين عليه السلام است كه مي تواند بشريت را به ساحل كربلا برساند و از غرقابها و گرداب هاي فراوان فكري و اجتماعي رهايي بخشد. پيام عاشورا

در اين ورطه كشتي فرو شد هزار // كه پيدا نشد تخته اي بر كنار
عاشورا و حسين عليه السلام و كربلا، هزاران مسئله تاريخي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، اخلاقي، عبادي، فقهي، عرفاني و نظامي دارد، كه اگر آب درياها مركب و درختان گيتي قلم شود، تا ابعاد و آثار و اهداف اين حادثه عظيم را ترسيم كند، توان بررسي و ارائه تصويري جامع از آن را ندارد.
نفوذ بيكران عاشورا و سيدالشهدا در اعماق تاريخ و گستره جهان؛ تاثير نام و قيام حسيني در عوالم پيدا و پنهان و مرزهاي غيب و شهود؛ حضور مداوم فرشتگان و ساكنان ملا اعلي در بارگاه قدسي امام؛ اشك و آه زمين و زمان و جن و ملك در عزاي سرور آزادگان جهان؛ آفاق روشن محبت دو سويه نبوي و حسيني و تداوم هدايت بشريت به بركت بعثت و عاشورا؛ نقش آب و خاك كربلا در شفابخشي و امنيت آفريني؛ عزت و استقلال امت اسلام در پرتو سيره و سخن حسيني؛ نقش امام حسين عليه السلام در ترويج و تبليغ معارف آسماني؛ افشاي هميشگي خط نفاق در پرتو عاشوراي حسيني؛ فلسفه قيام و جهاد پرشكوه ابا عبدالله عليه السلام؛ پيوند قطعي قيام مهدوي عجل الله تعالي فرجه الشريف با قيام و فرهنگ عاشورا؛ و سرانجام درسهاي عشق و عرفان حسيني، همه و همه ميدانهايي محدود از محورهاي گسترده پژوهش و تبليغ و تدريس فرهنگ عاشورا است كه امروز هم همچون هميشه بدان نيازمنديم.
ع فريادي عليه بي تفاوتي و بي طرفي در جنگهاي حق و باطل سراسر تاريخ است. عاشورا، آواي اعتراض سيدالشهداء عليه السلام به نشستن ناصالحان بر كرسي حكومت امت اسلامي است
عاشورا، فرياد بلند مقاومت در برابر تحريف اسلام است. عاشورا، فريادي عليه بي تفاوتي و بي طرفي در جنگهاي حق و باطل سراسر تاريخ است. عاشورا، آواي اعتراض سيدالشهداء عليه السلام به نشستن ناصالحان بر كرسي حكومت امت اسلامي است.
عاشورا، بي تفاوتي حكومتها نسبت به سه مسئله مهم «حقيقت »، «عدالت » و «فضيلت » را محكوم مي كند و حمايت دولتمردان از باطل و بيداد و فساد را بزرگترين منكرات اجتماعي مي داند، كه امام شهيدان در برابر آن بپاخاسته و همه رنج را در مقابله با اين منكر بزرگ و بنيادي تحمل كرده است.
نهضت حسيني، حركتي از سر سيري و جهانگردي و سفر تفريحي و تجاري و ورزشي و حتي سفري به قصد انجام حج و عمره و جهانگردي مذهبي و زيارتي نيست. سفر كربلاي سيدالشهدا عليه السلام هجرتي دفاعي، عبادي، زيارتي و تبليغي به منظور انجام وظيفه اي دشوار و بزرگ و جهاني و جهادي است. از مراسم عاشورايي كه ما برگزار مي كنيم تا عاشوراي معرفت حسيني، فرهنگها فاصله است؛ گرچه شبيه عاشورا هم مغتنم است و براي بيدادگران وحشت انگيز.
از عبادت كربلايي تا عادت كربلايي تفاوت از زمين تا آسمان است؛ گرچه نفس حضور و زيارت سرور شهيدان شيرين و دلنشين و مسئوليت آفرين است.
از شور عاشورايي تا شعور و عرفان حسيني تفاوت از زمين تا آسمان است.
از امامي كه برخي ترسيم مي كنيم كه گريزان و هراسان و صامت و آرام است، تا امام قيام و جهاد و فرياد و عزت و اعتراض و وارث پيامبر و امين خدا، مسافتي از غرب تا شرق عالم است.
عاشورا، درسها، عبرتها و جلوه هايي دارد كه همه ساله از زبان عالمان دين و مبلغان متعهد و فداكار و مداحان مخلص و شاعران كربلايي تكرار مي شود، اما امروز از عاشورا چه درسهايي را بايد فراگيريم و چه معارفي را بياموزيم؟
از عاشورا بياموزيم
از عاشورا، رهايي از رفاه زدگي، وارستگي از علايق زندگي، رهايي از بيم و اميد شيطاني، معروف گرايي، منكرستيزي، پاسداري از حقوق اجتماعي، احساس مسئوليت خدايي، ايمان به غيب، آخرتگرايي، دفاع از دين، اصلاحات راستين، جهاد براي احياي اسلام و اجراي قرآن، بي بال پريدن، و از شهادت خود و ياران نهراسيدن را بياموزيم.
صداي سيد شهيدان را بهتر بشنويم
او بشريت را به عزت فرا مي خواند، ما براي ذلت توجيه جستجو مي كنيم.
او ما را به استقلال از بندگي غير خدا دعوت مي كند، ما به بندگي بندگان سر سپرده ايم.
او بشريت را به توحيد و عبادت الله و فقط الله، فرا مي خواند، و ما فرياد مشاركت برآورده ايم.
او خواهان آزادي راستين، آزادي فكر و فرهنگ از شبكه عنكبوتي تبليغات كفر و شرك و بيداد جهاني است، ما بجاي نوشيدن شير شيرين آزادي به پستانكهاي آزادي (آزاديهاي توليد آمريكا) سرگرم شده ايم.
شعار سيدالشهدا، همان شعار توحيد است، دو بعدي است، تركيبي از نفي و اثبات. خوب گوش بسپاريم: «لا اله الا الله ». انديشه عاشورا هم دو بعدي است؛ يعني، تركيبي از «نه » و «آري » است.
عاشورا، «نه » بزرگ تاريخ است. «نه » به كفر جهاني، «نه » به شرك جهاني، «نه » به نفاق داخلي، «نه » به بيداد بين المللي، «نه » به ليبراليسم، «نه » به پلوراليسم، «نه » به سلطنت، «نه » به حزب بازي و جناح گرايي، «نه » به غربزدگي و شرقزدگي، «نه » به تساهل و تسامح، «نه » به اصلاحات آمريكائي، «نه » به تبعيض و فقر و فساد، «نه » به مردم سالاري منهاي دين و «نه » به دينداري بدون دين شناسي و فقاهت.
در بعد مثبت، شعار عاشورا، فرياد لبيك و تسليم و آري و احترام است.
«لبيك » به خدا، «لبيك » به رسالت، «لبيك » به امامت، «لبيك » به حق و عدالت و تسليم در برابر حقوق ديگران، «لبيك » به اذان و نماز و نيايش، «لبيك » به قرآن و سنت نبوي صلي الله عليه و آله و «لبيك » به مرجعيت و فقاهت راستين.
آواي سيد الشهدا عليه السلام را بهتر بشنويم و توحيد را از حسين بياموزيم و از طبل تو خالي استكبار نهراسيم. عاشورا عصاره «معروف گرايي » و «منكر ستيزي » فرزند فاطمه عليها السلام در سراسر تاريخ است و كربلا نقطه تلاقي حق و باطل در سراسر گيتي.
دو ديدگاه تاريخي
عاشورا از اينجا پديد آمد كه راجع به انسان و جهان و اداره عالم و آدم دو ديدگاه وجود دارد. ديدگاهي كه خدا و قيامت و نبوت را باور دارد و حكومت بر بشريت را حق خدا و رسول و امامان صالح به انتخاب خدا و رسول و امامان قبلي مي داند و ديدگاهي كه خدا و قيامت و رسالت را دروغ مي شمارد و يا با ترديد به آن مي نگرد و حكومت را حق كساني مي داند كه از زور و زر و تزوير بيشتري برخوردارند. درگيري اين دو انديشه در صحنه هاي اقتصاد و فرهنگ و سياست از هر روز عاشورايي پديد مي آورد و از هر سرزمين كربلايي مي سازد.
در اين نبرد هميشه تاريخ، يك طرف حسين است، وارث آدم، وارث نوح، وارث ابراهيم، وارث موسي و عيسي عليهم السلام و ميراث دار مسئوليتهاي دشوار محمد صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام و در سوي ديگر يزيد است و عبيدالله و شمر، وارثان شيطان و فرعون و نمرود و هامان و بلعم و در مصاديق امروز بوش و بلر و شارون.
يك تفكر خدا را پذيرفته است و امين و حجت خدا در زمين را اطاعت مي كند و يك تفكر اصلا خدايي را باور ندارد، يا براي او حجتي قائل نيست و عقل فردي و جمعي بشريت را براي اداره انسان و جهان كافي مي شناسد.
يك تفكر به دينداري و قرآن شناسي و فقاهت و حلم و علم و سماحت و محبت در دل مؤمنان افتخار مي كند و يك ديدگاه به استانداردهاي جهاني و پيشرفت و توسعه و رفاه قبيله اي و شخصي و ملي مي انديشد.
يك تفكر، به اقامه نماز و پرداخت زكات و امر به معروف و نهي از منكر مي بالد و افتخار مي كند و يك انديشه، آزادي جامعه از هر گونه ايدئولوژي و عقيده و انديشه آسماني را خواستار است.
يك تفكر، شهادت را اوج تكامل انسان مي بيند و يك ديدگاه، جهاد و شهادت را خشونت طلبي و ضد تمدن و پيشرفت تلقي مي كند و تز تساهل در برابر كفر و شرك و بيداد جهاني را مي ستايد.
يك تفكر، براي حكومتها وظيفه اي جز دفاع از حقيقت و شريعت و فضيلت نمي شناسد و يك تفكر، در جنگ حق و باطل اظهار بي طرفي مي كند و شعار تكثرگرايي سر مي دهد و حق و باطل را اموري نسبي و دعواهايي بيهوده مي داند.
يك ديدگاه، آسايش و امنيت و توانگري را در سايه شناخت خدا و انس با او و اجراي قوانين او جستجو مي كند و يك تفكر، در سازش با كفار و مشركان و منافقان اين مقولات را دست يافتني مي بيند. و. . . .
شناخت و تبليغ عميق و دقيق تفكر عاشورايي مسئوليتي است كه امروز هم بر دوش مبلغان راستين اسلام است. باشد كه با استمداد از خود آن بزرگوار موفق باشيم.
والسلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين عليهم السلام






