احیای امر به معروف و نهی از منكر
از پیامهای سالار شهیدان در نهضت عاشورا نشر امر به معروف و نهی از منكر و احیای این عزم ملّی بود. معروف یعنی چیزی كه عقل و نقل (قرآن و روایات) او را به رسمیت میشناسند؛ خلاف منكر كه پیش عقل و نقل، نكره و ناشناس است و او را به رسمیت نمیشناسند.
امر به معروف و نهی از منكر از وظایف اختصاصی حوزههای علمیه نیست؛ چون كار اختصاصی آنها تعلیم و تزكیه است. همچنین از اختیارات دانشگاهها نیست؛ زیرا كار ویژهٴ آنها دانشوری و نشر اندیشه و دانش است. نیز در قلمرو آموزش و پرورش نیست؛ چون كار مخصوص آنها پرورش و تربیت نوسالان و جوانان است. امر به معروف و نهی از منكر، امری ملّی، مصمّم و جزمی است كه با عزم همهٴ مردم همراه است.
امر به معروف، از جایگاه قدرت سخن گفتن است، نه سخنرانی و موعظه و اندرز یا مقالت نوشتن كه این امور آسان و فراوان است. امر به معروف، صدور و دستور و جلوگیری عملی از نارواییها و زشتیهاست.
همهٴ مردم، أعم از حوزویان و دانشگاهیان، مسؤولان آموزش و پرورش، وزارت ارشاد و آحاد مردم موظّفند كه از جایگاه قدرتْ جلوی زشتیها را بگیرند؛ لیكن آن بخشهای حسّاس اجرای این فرمان الهی مانند ضرب و جرح، به دست هیأت حاكمه است و بخشهای اعتراض آمیز آمرانهٴ آن به عهدهٴ عزم ملّی است.
حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هیچ كس نباید در جامعهٴ اسلامی از خود سلب مسؤولیت كند و بگوید: به من چه! یا دیگری را مسؤول نداند و به او گوید: به تو ربطی ندارد و با مال خودم گناه میكنم و بزه و تباهی مربوط به خودم است. آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: مسؤولیت عمومی برای آن است كه انسان دارای حیثیت جمعی است. اثبات وجود برای جامعه كار آسانی نیست؛ امّا حیثیت جمعی را برای هر فرد میتوان تثبیت كرد. انسان، هم حیثیت فردی و هم حیثیت اجتماعی دارد و چون حیثیت جمعی دارد، به دیگران وابسته است.
آنگاه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از باب تشبیه معقول به محسوس، جریان فرمان دهی امر به معروف و نهی از منكر را چنین تبیین كردند: افراد جامعه مانند سرنشینان یك كشتیاند كه با آب و خطر مرگ و غرق شدن روبهروست. اگر یكی از مسافران این كشتی به همراه خود تیشه یا ارّهای ببرد و بر اثر غفلت با آن تیشه زیر صندلی خود را سوراخ كند و در برابر اعتراض دیگران به وی كه چه میكنی، بگوید: زیر صندلی خود را سوراخ میكنم و به شما ارتباطی ندارد و افراد ساده لوح هم كاری به او نداشته، بگویند: زیر صندلی خود را با تیشهٴ خود سوراخ میكند و كاری با ما ندارد و او را رها كردند، زیر صندلی او شكاف برمیدارد و از شكاف آن، آب دریا وارد كشتی میشود و تعادل آن را به هم میزند؛ آنگاه كشتی به همراه همهٴ مسافران خود به كام دریا فرو خواهد رفت و همگان میمیرند.
امّا اگر به او بگویند: اگر میخواهی زیر صندلی خود را سوراخ كنی، برو در جایی زندگی كن كه در آن جا تنها باشی و تنها زندگی كنی. كرهٴ زمین زندگیاش جمعی است؛ چون اگر چنین كاری كردی آب دریا به درون كشتی میآید و همه را به كام مرگ فرو میبرد. بنابراین، اگر تیشه را از دست او گرفتند، همگان نجات مییابند؛ وگرنه همه میمیرند. اگر مردم بگویند: به ما ربطی ندارد، همه هلاك میشوند؛ امّا اگر بگویند: ما مسؤولیم و این عزم ملّی است و تیشه را از خرابكار بگیرند، در این صورت همگان به ساحل مقصد و مقصود میرسند.
از این جا معلوم میشود كه امر به معروف و نهی از منكر، جنبهای دارد كه نمیگذارد سیاستبازان وارد صحنه شوند. اگر امر به معروف و نهی از منكر ترك شود، افراد شرور والی مردم میگردند؛ آنگاه ولایت فقیه عادل مطرح نخواهد بود، بلكه سرپرستی سفیه و فاسق پذیرفته میشود. در اینحال، مردانِ برجسته دعا میكنند و مستجاب نمیشود.
کربلا عصاره یک عمر عشق و ارادت به خدا
محبت عبارت است از تمایل پیدا كردن و راغب بودن به چیزی كه موجب لذت و راحتی انسان میگردد، كه زاییدهٴ معرفت و ناشی از ادراك آن چیز است. از اینرو كشش و تمایلی كه در عالم جمادات وجود دارد مثل آهن و آهنربا، جاذبهٴ زمین و… چون ظاهراً ناشی از معرفت و ادراك نیست؛ محبت نامیده نمیشود. و نیز هر چه معرفت بیشتر باشد، محبت افزونتر میشود چنان كه هر چه كمال و موجبات لذت در محبوب بیشتر شود، محبت پررنگتر میگردد: ﴿والّذین ءامنوا أشدّ حبّاً لله﴾(1).
البته محبتی كه انسان به خدا دارد از سنخ محبّتهای دیگری است او كمالات را از ذات خود دارد و دیگران از او. از اینجهت محبّت به او اصلی است ومحبت به دیگران تبعی؛ «أنت الّذى أزلت الأغیار عن قلوب أحبائك حتّی لم یحبّواسواك»(2) محبت به او شهد خوشگواری است كه هر كس چشید دل بهاوسپرد و از دیگران چشم پوشید؛ «من ذالذّى ذاق حلاوة محبّتك فرام منْك بدلاً؟»(3).
شرط رسیدن به كمال ایمان این است كه انسان، خدا را از هر چیز، حتی از خودش بیشتر دوست داشته باشد؛ «لا یمحض رجل الإیمان بالله حتّی یكون الله أحبّ إلیه من نفسه وأبیه واُمّه ووُلْده وأهْله وماله ومن النّاس كلّهم»(4).
فلذا چیزی كه امام حسین(علیهالسلام) را وادار كرد در روز عاشورا از همه چیز بگذرد، اسیرالكربات(اسیر گرفتاریها) گردد و هر مصیبت و اندوهی را تحمل كند؛ فقط عشق به خدای متعال بود. و این عشق چیزی نبود كه ناگهان و در حادثهٴ سفر كربلا پیدا شده باشد. بلكه در تمام دوران حیات آن حضرت این عشق وجود داشت و حادثهٴ عاشورا در حقیقت ثمره و محصول این عشق و ارادت بود. مناجاتهایی كه از آن حضرت در دسترس ما وجود دارد مخصوصاً دعای عرفه، گویای این عشق و ارادت و نفوذ آن در اعماق وجود آن حضرت است.
(1) . سورهٴ بقره، آیهٴ 165.
(2) . بحار، ج 95، ص 226.
(3). مفاتیح الجنان، مناجات خمسعشرة، مناجات المحبین.
(4) . بحار، ج 67، ص 25.
فلسفهٴ زيارت و عزاداري(1)
سرّ اين كه سفارش كردهاند هر روز زيارت عاشورا بخوانيد و نسبت به اهلبيت(عليهمالسلام) تولّي داشته و بر آنان صلوات و درود بفرستيد و از دشمنانشان تبرّي بجوييد، براي آن است كه طرز فكر معاندان ايشان منفور شود وگرنه هماكنون سخن از معاويه و يزيد نيست تا آنها را لعنت كنيم. نام و ياد آنها رختبربسته و قبرشان نيز زبالهداني بيش نيست، الآن سخن از فكر و راه يزيد و يزيديان عصر است(2). زن فرعون وقتي كه به درگاه الهي دعا كرد، نگفت خدايا مرا فقط از فرعون نجات بده بلكه گفت: ﴿ربّ ابْنِ لي عنْدك بيتاً في الجَنّة ونجّني من فرْعوْن وعمله ونجّني من القوْم الظالمين﴾(3) يعني مرا از فرعون و فرعونيان، كه طرفداران سنّت سيّئه و رفتار ناپسند او هستند، نجات بده. تفكرّ براي هميشه باقي ميماند هر چند كه اسم و عنوانش تغيير پيدا كند.
بعد از تار و مار شدن خوارج در نهروان و خارج شدنشان از صحنهٴ حيات و زندگي، به عليبن ابيطالب(عليهماالسلام) عرض شد: اين مقدسهاي خشك از بين رفتند. فرمود: «كلاّ والله إنّهم نُطَف فى أصْلاب الرجال وقرارات النساء كلّما نَجَم منْهم قرنٌ قُطِع، حتّي يَكون آخرهم لُصوصاً سَلاّبين»(4)؛ اينها نطفههايي هستند در پشت مردان و قرارگاه زنان. هرگاه مقداري از اينها از بين بروند، عده اي ديگر ظهورمي كنند تا اين كه سرانجامِ كار، سارقانِ مسلّح و رهزنانِ غارتگر خواهند شد.
اكنون نيز، هم راه سالار شهيدان زنده است و هممرام و مسلك اموي و مرواني و عباسي وجود دارد. اين كه سفارش فراوان به اشك ريختن و عزاداري كردن نمودهاند براي آن است كه اشك بر شهيد اشتياق به شهادت را به همراه دارد، خوي حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا ميگرداند. چون اشكْ رنگ كسي را ميگيرد كه براي او ريخته ميشود و همين رنگ را به صاحب اشك نيز ميدهد. از اينرو انسان حسينيمنش، نه ستم ميكند و نه ستم ميپذيرد. اين كه عدهاي به فكر ظلم كردن يا ظلمپذيري هستند براي آن است كه خوي حسيني در آنها نيست وگرنه شيعهٴ خاص حسينبن علي(عليهماالسلام) نه ظلم مي كند و نه ظلم ميپذيرد. آن كسي كه ظلمپذير است اموي مسلك است چنانكه ظالم هم اموي صفت است، هر چند كه زمزمهٴ «يا حسين» بر لب داشته باشد. و در قيامت كه هر كسي را به نام زمامدارش صدا مي زنند: ﴿يوْم ندْعوا كلَّ أُناسٍ بإمامهم﴾(5)، شخص ستمگر در صف امويان شركت مي كند. لذا اگر انسان بخواهد بفهمد كه راهيِ راه حضرت حسينبن علي(عليهماالسلام) است يا راهيِ راه امويان، بايد ببيند كه در او خوي ستمپذيري يا سلطهگري وجود دارد يا نه. اگر گرايش به اين خصلتهاي زشت را در خود ديد بايد در اخلاق خود تجديدنظر كند.
(1) حماسه و عرفان، ص 310
(2) ـ مي دانيد كه لعن و نفرين و فرياد از بيداد بني اميّه لعنةاللهعليهم با آن كه آنان منقرض و به جهنّم رهسپار شده اند، فرياد بر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن اين فرياد ستم شكن است. و لازم است در نوحه ها و اشعار مرثيه و اشعار ثناي از ائمهٴ حق(عليهم سلام الله) به طور كوبنده فجايع و ستمگري هاي ستمگران هر عصر و مصر يادآوري شود…(وصيتنامهٴ امامخميني قدّسسرّه، مقدمه).
(3) ـ سورهٴ تحريم، آيهٴ 11.
(4) ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 60.
(5) ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 71.
توکل امام حسین علیه السلام
امام حسین(علیهالسلام) در طول سفر كربلا خدا را تنها تكیهگاه خودش میداند و همواره این مطلب توحیدی را اعلام میكند. در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا، پس از آن كه هر دو سپاه آمادهٴ نبرد شدند، خطاب به سربازان عمرسعد فرمود: «…إسمعوا قولى ولا تعجلوا… «فأجمعوا أمركم وشركائكم ثمّ لایكن أمركم علیكم غُمّة ثمّ اقضوا إلی ولا تنظرون»؛ «إنّ ولیی الله الذی نزلالكتاب وهو یتولّی الصالحین»»(1)؛ دست در دست همفكرانتان دهید و با دوستانتان همداستان شوید تا كارها بر شما اشتباه نشود و آنگاه تصمیم نهایی خود را دربارهٴ من بگیرید و به من مهلت ندهید كه سرپرست من خدایی است كه قرآن را فرستاده و دوستدار و سرپرست صالحان است. پس از نفرینی كه دربارهٴ ناكثان عهدشكن كرد به خداوند عرضه داشت: «أنت ربّنا علیك توكّلنا وإلیك أنبنا وإلیك المصیر»(2)؛ خدایا! تو پروردگار ما هستی، بر تو توكّل میكنیم و صیرورت ما به سوی توست.
و در همان روز عاشورا دستش را به سوی آسمان بلند كرد و عرضه داشت: «أللّهمّ أنت ثقتى فى كلّ كرب»(3)؛ خدایا در هر مصیبتی تكیهگاه من تو هستی.
در موقع وداع با اهل بیت خود به آنان فرمود: «واعلموا أنّ الله تعالی حامیكم وحافظكم وسینْجیكم منْ شرّ الأعداء ویجعل عاقبة أمركم إلی خیر»(4)؛ بدانید كه خدا حامی و حافظ شماست و به زودی شما را از شرّ دشمنان حفظ میكند و عاقبت كار شما را خیر میگرداند.
در واپسین لحظات عمر شریف خود وقتی كه سر بر بالین شهادت گذاشت، در مناجات خود با قاضیالحاجات عرضه داشت: «أللّهمّ متعالى المكان عظیم الجبروت… أستعین بك ضعیفاً وأتوكّلُ علیك كافیاً… »(5)؛ ای خدای بلندمرتبه و دارای قدرت و جبروت… در حالی كه ضعیفم از تو كمك میخواهم و استعانت میجویم و بر تو توكّل میكنم و همین مرا كافی است….
(1) . مقتل مقرم، ص 227. برگرفته از آیهٴ 196 اعراف و آیهٴ 71 یونس.
(2) . مقتل خوارزمی، ج 2، ص 8.
(3) . بحار، ج 45، ص 4.
(4) . مقتل مقرم، ص 276.
(5). همان، ص 282.
اخلاص و تحصیل رضایت پروردگار
امام حسین(علیهالسلام) هدف اصلی سفر به كربلا را تحصیل رضای الهی میداند و لذا در آغاز سفر كنار قبر جدّ گرامش(صلی الله علیه و آله و سلم) از خدا میخواهد كه او را موفّق به این كار بدارد: «أسئلك یا ذاالجلالِ والإكرام بحقّ القبْر ومنْ فیه إلاّ إخْترتَ لى ما هو لك رضی ولرسولك رضی»(1)(2)؛ ای خدای با جلالت و كرامتْبخش به حق این قبر و به حق كسی كه در میان آن غنوده است، از تو میخواهم كه راهی در پیشروی من بگذاری كه رضای تو و رضای رسول مرتضای تو(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن است. رضایت رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و رضایت مؤمنین كه در بعضی از نقلها آمده است در راستای رضای پروردگار، مطلوب است وگرنه ارزش نفسی و مطلوبیت ذاتی ندارد.
آن حضرت در مسیر سفر كربلا وقتی به منزل شراف(3) رسید پس از ملاقات با حرّ و سربازان او هم بعد از نماز ظهر سخنرانی كرد و هم بعد از نماز عصر. در سخنرانی دوم فرمود: «أیها النّاس فإنّكم إن تتّقوا الله وتعرفوا الحقّ لأهله یكن أرضی لله عنكم»(4)؛ مردم! اگر تقوای الهی را پیشه خود كنید و بپذیرید كه حق در دست صاحبانش باشد موجب رضای خدا خواهد بود. آن گاه خود را معرفی كرد و فرمود: ما اولی از دیگران هستیم. این جمله روحیهٴ تحصیل رضای الهی را در جامعه القا و تقویت میكند.
قبل از حادثهٴ كربلا، سالهای آخر خلافت معاویه، امام حسین(علیهالسلام) در سفر حج خطبهای در منا خواند و از اوضاع جاری كشور اظهار ناخشنودی نمود. درپایان خطبه فرمود: «أللّهمّ إنّك تعْلم أنّه لم یكن ما كان منّا تنافساً فى سلطانٍ ولا التماساً من فضول الحُطام ولكن لنُری المعالم منْ دینك ونظهر الإصلاح فى بلادكویأْمن المظلومون من عبادك ویعمل بفرائضك وسننك وأحكامك»(5)؛ خدایا تو میدانی كه این تلاشها و اقدامها نه به منظور رقابت در سلطنت و حكومت است و نه به منظور دستیابی به ثروت و نعمت مادی. بلكه میخواهیم اصول و ارزشهای دین تو را آشكار كنیم و آنها را ارائه دهیم و اصلاح در مملكت تو پدید آوریم و مظلومان از بندگان تو امنیت پیدا كنند و احكام و قوانین تو مورد عمل قرار گیرد.
مسئلهٴ اصلاح در امّت در وصیتنامهٴ امام حسین(علیهالسلام) نیز،كه آن را قبل از حركت از مدینه نوشته، آمده است. لیكن هیچ یك از اظهار معالم دین، اصلاح در بلاد، ایجاد امنیت برای مظلومان، اِحیای احكام الهی و مبارزه با بدعت، چیزی نیست كه منافاتی با رضایت خدا داشته باشد یا غیر آن باشد بلكه عین تحصیل رضای اوست.
البته امام حسین(علیهالسلام) این را خصلت شخصی خود نمیداند، بلكه خصلت اهل بیت را چنین برمیشمرد: «رضی الله رضانا أهل البیت»(6).
[1] . بحار، ج 44، ص 328.
2. بحار، ج 44، ص 328.
3 . نام یکی از منزلگاههایی که بین مکه و کربلا بوده و امام حسین علیه السلام در این منزل با سپاه حرّ برخورد نموده و خطبه خواندند. (مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 97)
4 . همان، ص 377.
5. تحف العقول، ص239، كلمات امام حسین (علیهالسلام). این جملات با تفاوت مختصری در خطبهٴ 131 نهجالبلاغه نیز آمده است كه بیانگر وحدت هدف آن بزرگواران است.
6 . بحار، ج 44، ص 367.
درس قیام آفرینی
رهبران الهی تلاش میكنند كه جامعهٴ انسانی را وارث حسین بن علی (علیهالسلام) كنند. اگر جامعهای وارث حسین بن علی (علیهالسلام) بود، میراث همهٴ انبیا را به سهم خود خواهد برد؛ چون یكی از شعارهای رسمی در هنگام عرض ادب و برخورد با یكدیگر در مراسم سوگ سالار شهیدان این است: «عظّم الله» یا «أعظم الله أجورنا و أجوركم بمصابنا بالحسین (علیهالسلام) و جعلنا و إیاكم من الطالبین بثاره»(1).
بخش نخست عبارت یاد شده، آن است كه ما در سانحهٴ سنگین كربلا اندوهنگین هستیم و مصیبت زدهایم؛ خداوند اجر همه را افزون كند. بخش دوم شعار مزبور این است كه خداوند ما را جزو كسانی قرار دهد كه برای خونخواهی سالار شهیدان و گرفتن خونبهای حسینی موفّق به قیام هستند!
ما وقتی میتوانیم خونبهای حسین بن علی (علیهالسلام) را بگیریم كه وارث او باشیم؛ چون اگر وارث او نباشیم، خونبها خواهی به ما ارتباطی ندارد. اگر كسی نسبت به مقتولی یا شهیدی بیگانه باشد، حق ندارد برای خونخواهی او انتقام بگیرد. پس، طبق این شعار و دعا ما جزو وارثان حسین بن علی (علیهالسلام) هستیم. از اینرو، از خدا توفیق طلب خونبهای حسین بن علی (علیهالسلام) را داریم.
تبیین مطلب به این است كه حسین بن علی (علیهالسلام) یك شخصیت حقوقی دارد و یك شخصیت حقیقی و نیز كسانی كه شخصیت حقوقی و حقیقی او را شهید كردند، به وسیلهٴ مختار به هلاكت رسیدند؛ امّا شهیدكنندگان شخصیت حقوقی (امامت و خلافت و رهبری و ولایت او) حسین بن علی (علیهالسلام) همواره هستند. بنابراین، راهیان طریق حسین بن علی (علیهالسلام) كه جزو وارثان او هستند، میتوانند به خونخواهی شخصیت حقوقی سالار شهیدان قیام كنند و مانند حسین بن علی (علیهالسلام) رهبری نهضت را به عهده بگیرند؛ نه این كه فقط مصرف كنندهٴ نهضت حسینی باشند.
بسیاری از افراد بر این باورند كه فقط مصرف كنندهٴ نهضت كربلاییم و باید ببینیم آن حضرت (علیهالسلام) دربارهٴ عزاداری به ما چه گفته، آن را عمل كنیم؛ امّا برخی خواصْ پیام نهضت عاشورا را از سنخ و سبك خاص دریافت میكنند و معتقدند كه كربلا برای ما دو پیام دارد: 1. مصرف كردن 2. تولید؛ یعنی اگر بیمار هستی، مصرف كنندهٴ دارو باش و چنانچه سالم شدهای، تولید كنندهٴ آن باش.
نهضت حسینی به نسل آگاه درس میدهد كه اگر مشكل دینی داری، خود را اصلاح كن و اگر صالح هستی، برخیز و مصلح جوامع بشری باش. اگر مشكل اخلاقی داری، پیرو رهبران الهی باش و اگر مشكل اندیشه و فكری نداری، برخیز و امام دیگران باش. از دستورهای حسین بن علی (علیهالسلام) و رهبریهای آن حضرت و سایر ائمّه (علیهالسلام) این است كه ما برای اصلاح جامعهٴ اسلامی قیام كردهایم.
این كه گفتهاند: «كلّ یوم عاشورا و كلّ أرض كربلا»؛ یعنی در همهٴ مكانها میتوان تولید نهضت كرد. نباید فقط مصرف نهضت شد، بلكه بایستی اقدام به تولید نهضت كرد و نشانهٴ این پیام، فریضهٴ امر به معروف و نهی از منكر است كه مؤید دستور تولید نهضت است و آن با عزم ملّی و همگانی احیا میشود؛ یعنی از عزم الامور است، به طوری كه نیازمند عزم مردمی بعد از تأمّل درگذشته و تدبّر درآینده و جمعبندی بین پیامدهای تلخ و شیرین آن است
(1). كامل الزیارات، ص 174، وسائل الشیعه ج 14، ص 509.
گريه بر امام حسين (عليهالسلام)(1)
براساس نقلي معروف از حضرت سكينه (عليهالسلام) بالاي بدن مطهّر امام حسين (عليهالسلام)، ايشان به اين اصل كلي سفارش كردند كه هر حادثهٴ تلخي پيش آمد كرد، آن را بهانه كنيد و براي من اشك بريزيد: «أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبونى»(2)؛ «هرگاه داستان غريب يا شهيدي را شنيديد، براي مظلوميت من گريه كنيد»؛ زيرا اگر امام حسين (عليهالسلام) به خلافت ميرسيد، ديگر غريب يا شهيدي وجود نداشت.
بنابراين، اصل كلي اين است كه هر حادثهٴ تلخ و ناگواري را بايد بهانه كرد و براي سالار شهيدان اشك ريخت؛ نه آنكه افراد داغديده براي تسكين عواطف و احساسات خود آن حضرت (عليهالسلام) را بهانه كنند و براي التيام زخم خويش اشك بريزند و ندبه نمايند و بين اين دو گونه عزا داري فرق وافر است؛ زيرا محصول يكي تعزيت براي حضرت امام حسين (عليهالسلام) است و نتيجهٴ ديگري تسليت براي خود؛ هر چند ممكن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جانسوز كربلا هم بياثر نباشد.
وجود مبارك سيدالشهداء (عليهالسلام) فرمودند: «أنا قتيل العبرة»(3)؛ يعني من كه به هدف اِحياي حق و اِمحاي باطل كشته شدم، بايد عَبَرات داشته باشم؛ به طوري كه چشمان علاقهمندان به سالار شهيدان پر از اشك شود و آن اشكْ فراوان از شبكهٴ چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور كند تا عَبَرات بشود.
اين سنّت حسنه، آثار فراواني دارد، از جمله اين كه محبت اهل بيت (عليهمالسلام) در قلب شيعيان حضور پيدا ميكند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (عليهمالسلام) هرگز فكر و راه و روش آنان را رها نميكند؛ زيرا رهبري جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداري قلب را محبت به عهده ميگيرد و دلِ دوستان حسين بنعلي (عليهالسلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقيم رهنمود ميشود.
[1] . شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسينی، ص 233
[2] ـ مستدرك الوسائل، ج 17، ص 26.
[3] ـ بحارالأنوار، ج 44، ص 280.

