احیای امر به معروف و نهی از منكر

از پیام‏های سالار شهیدان در نهضت عاشورا نشر امر به معروف و نهی از منكر و احیای این عزم ملّی بود. معروف یعنی چیزی كه عقل و نقل (قرآن و روایات) او را به رسمیت می‏شناسند؛ خلاف منكر كه پیش عقل و نقل، نكره و ناشناس است و او را به رسمیت نمی‏شناسند.

امر به معروف و نهی از منكر از وظایف اختصاصی حوزه‏های علمیه نیست؛ چون كار اختصاصی آن‏ها تعلیم و تزكیه است. همچنین از اختیارات دانشگاه‏ها نیست؛ زیرا كار ویژهٴ آن‏ها دانشوری و نشر اندیشه و دانش است. نیز در قلمرو آموزش و پرورش نیست؛ چون كار مخصوص آن‏ها پرورش و تربیت نوسالان و جوانان است. امر به معروف و نهی از منكر، امری ملّی، مصمّم و جزمی است كه با عزم همهٴ مردم همراه است.

امر به معروف، از جایگاه قدرت سخن گفتن است، نه سخنرانی و موعظه و اندرز یا مقالت نوشتن كه این امور آسان و فراوان است. امر به معروف، صدور و دستور و جلوگیری عملی از ناروایی‏ها و زشتی‏هاست.

همهٴ مردم، أعم از حوزویان و دانشگاهیان، مسؤولان آموزش و پرورش، وزارت ارشاد و آحاد مردم موظّفند كه از جایگاه قدرتْ جلوی زشتی‏ها را بگیرند؛ لیكن آن بخش‏های حسّاس اجرای این فرمان الهی مانند ضرب و جرح، به دست هیأت حاكمه است و بخش‏های اعتراض آمیز آمرانهٴ آن به عهدهٴ عزم ملّی است.

حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هیچ كس نباید در جامعهٴ اسلامی از خود سلب مسؤولیت كند و بگوید: به من چه! یا دیگری را مسؤول نداند و به او گوید: به تو ربطی ندارد و با مال خودم گناه می‏كنم و بزه و تباهی مربوط به خودم است. آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: مسؤولیت عمومی برای آن است كه انسان دارای حیثیت جمعی است. اثبات وجود برای جامعه كار آسانی نیست؛ امّا حیثیت جمعی را برای هر فرد می‏توان تثبیت كرد. انسان، هم حیثیت فردی و هم حیثیت اجتماعی دارد و چون حیثیت جمعی دارد، به دیگران وابسته است.

آنگاه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از باب تشبیه معقول به محسوس، جریان فرمان دهی امر به معروف و نهی از منكر را چنین تبیین كردند: افراد جامعه مانند سرنشینان یك كشتی‏اند كه با آب و خطر مرگ و غرق شدن روبه‏روست. اگر یكی از مسافران این كشتی به همراه خود تیشه یا ارّه‏ای ببرد و بر اثر غفلت با آن تیشه زیر صندلی خود را سوراخ كند و در برابر اعتراض دیگران به وی كه چه می‏كنی، بگوید: زیر صندلی خود را سوراخ می‏كنم و به شما ارتباطی ندارد و افراد ساده لوح هم كاری به او نداشته، بگویند: زیر صندلی خود را با تیشهٴ خود سوراخ می‏كند و كاری با ما ندارد و او را رها كردند، زیر صندلی او شكاف برمی‏دارد و از شكاف آن، آب دریا وارد كشتی می‏شود و تعادل آن را به هم می‏زند؛ آنگاه كشتی به همراه همهٴ مسافران خود به كام دریا فرو خواهد رفت و همگان می‏میرند.

امّا اگر به او بگویند: اگر می‏خواهی زیر صندلی خود را سوراخ كنی، برو در جایی زندگی كن كه در آن جا تنها باشی و تنها زندگی كنی. كرهٴ زمین زندگی‏اش جمعی است؛ چون اگر چنین كاری كردی آب دریا به درون كشتی می‏آید و همه را به كام مرگ فرو می‏برد. بنابراین، اگر تیشه را از دست او گرفتند، همگان نجات می‏یابند؛ وگرنه همه می‏میرند. اگر مردم بگویند: به ما ربطی ندارد، همه هلاك می‏شوند؛ امّا اگر بگویند: ما مسؤولیم و این عزم ملّی است و تیشه را از خراب‏كار بگیرند، در این صورت همگان به ساحل مقصد و مقصود می‏رسند.

از این جا معلوم می‏شود كه امر به معروف و نهی از منكر، جنبه‏ای دارد كه نمی‏گذارد سیاست‏بازان وارد صحنه شوند. اگر امر به معروف و نهی از منكر ترك شود، افراد شرور والی مردم می‏گردند؛ آنگاه ولایت فقیه عادل مطرح نخواهد بود، بلكه سرپرستی سفیه و فاسق پذیرفته می‏شود. در این‏حال، مردانِ برجسته دعا می‏كنند و مستجاب نمی‏شود.





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 27 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

کربلا عصاره یک عمر عشق و ارادت به خدا

محبت عبارت است از تمایل پیدا كردن و راغب بودن به چیزی كه موجب لذت و راحتی انسان می‏گردد، كه زاییدهٴ معرفت و ناشی از ادراك آن چیز است. از این‏رو كشش و تمایلی كه در عالم جمادات وجود دارد مثل آهن و آهن‏ربا، جاذبهٴ زمین و… چون ظاهراً ناشی از معرفت و ادراك نیست؛ محبت نامیده نمی‏شود. و نیز هر چه معرفت بیشتر باشد، محبت افزونتر می‏شود چنان كه هر چه كمال و موجبات لذت در محبوب بیشتر شود، محبت پررنگ‏تر می‏گردد: ﴿والّذین ءامنوا أشدّ حبّاً لله﴾(1).

البته محبتی كه انسان به خدا دارد از سنخ محبّت‏های دیگری است او كمالات را از ذات خود دارد و دیگران از او. از این‏جهت محبّت به او اصلی است ومحبت به دیگران تبعی؛ «أنت الّذى أزلت الأغیار عن قلوب أحبائك حتّی لم یحبّواسواك»(2) محبت به او شهد خوشگواری است كه هر كس چشید دل به‏اوسپرد و از دیگران چشم پوشید؛ «من ذالذّى ذاق حلاوة محبّتك فرام منْك بدلاً؟»(3).

شرط رسیدن به كمال ایمان این است كه انسان، خدا را از هر چیز، حتی از خودش بیشتر دوست داشته باشد؛ «لا یمحض رجل الإیمان بالله حتّی یكون الله أحبّ إلیه من نفسه وأبیه واُمّه ووُلْده وأهْله وماله ومن النّاس كلّهم»(4).

فلذا چیزی كه امام حسین(علیه‏السلام) را وادار كرد در روز عاشورا از همه چیز بگذرد، اسیرالكربات(اسیر گرفتاریها) گردد و هر مصیبت و اندوهی را تحمل كند؛ فقط عشق به خدای متعال بود. و این عشق چیزی نبود كه ناگهان و در حادثهٴ سفر كربلا پیدا شده باشد. بلكه در تمام دوران حیات آن حضرت این عشق وجود داشت و حادثهٴ عاشورا در حقیقت ثمره و محصول این عشق و ارادت بود. مناجاتهایی كه از آن حضرت در دسترس ما وجود دارد مخصوصاً دعای عرفه، گویای این عشق و ارادت و نفوذ آن در اعماق وجود آن حضرت است.


(1) . سورهٴ بقره، آیهٴ 165.

(2) . بحار، ج 95، ص 226.

(3). مفاتیح الجنان، مناجات خمس‏عشرة، مناجات المحبین.

(4) . بحار، ج 67، ص 25.





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 27 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

فلسفهٴ زيارت و عزاداري(1)

سرّ اين كه سفارش كرده‏اند هر روز زيارت عاشورا بخوانيد و نسبت به اهل‏بيت(عليهم‏السلام) تولّي داشته و بر آنان صلوات و درود بفرستيد و از دشمنانشان تبرّي بجوييد، براي آن است كه طرز فكر معاندان ايشان منفور شود وگرنه هم‏اكنون سخن از معاويه و يزيد نيست تا آنها را لعنت كنيم. نام و ياد آنها رخت‏بربسته و قبرشان نيز زباله‏داني بيش نيست، الآن سخن از فكر و راه يزيد و يزيديان عصر است(2). زن فرعون وقتي كه به درگاه الهي دعا كرد، نگفت خدايا مرا فقط از فرعون نجات بده بلكه گفت: ﴿ربّ ابْنِ لي عنْدك بيتاً في الجَنّة ونجّني من فرْعوْن وعمله ونجّني من القوْم الظالمين﴾(3) يعني مرا از فرعون و فرعونيان، كه طرفداران سنّت سيّئه و رفتار ناپسند او هستند، نجات بده. تفكرّ براي هميشه باقي مي‏ماند هر چند كه اسم و عنوانش تغيير پيدا كند.

بعد از تار و مار شدن خوارج در نهروان و خارج شدنشان از صحنهٴ حيات و زندگي، به علي‏بن ابي‏طالب(عليهماالسلام) عرض شد: اين مقدس‏هاي خشك از بين رفتند. فرمود: «كلاّ والله إنّهم نُطَف فى أصْلاب الرجال وقرارات النساء كلّما نَجَم منْهم قرنٌ قُطِع، حتّي يَكون آخرهم لُصوصاً سَلاّبين»(4)؛ اينها نطفه‏هايي هستند در پشت مردان و قرارگاه زنان. هرگاه مقداري از اينها از بين بروند، عده اي ديگر ظهورمي كنند تا اين كه سرانجامِ كار، سارقانِ مسلّح و رهزنانِ غارتگر خواهند شد.

اكنون نيز، هم راه سالار شهيدان زنده است و هم‏مرام و مسلك اموي و مرواني و عباسي وجود دارد. اين كه سفارش فراوان به اشك ريختن و عزاداري كردن نموده‏اند براي آن است كه اشك بر شهيد اشتياق به شهادت را به همراه دارد، خوي حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا مي‏گرداند. چون اشكْ رنگ كسي را مي‏گيرد كه براي او ريخته مي‏شود و همين رنگ را به صاحب اشك نيز مي‏دهد. از اين‏رو انسان حسيني‏منش، نه ستم مي‏كند و نه ستم مي‏پذيرد. اين كه عده‏اي به فكر ظلم كردن يا ظلم‏پذيري هستند براي آن است كه خوي حسيني در آنها نيست وگرنه شيعهٴ خاص حسين‏بن علي(عليهماالسلام) نه ظلم مي كند و نه ظلم مي‏پذيرد. آن كسي كه ظلم‏پذير است اموي مسلك است چنان‏كه ظالم هم اموي صفت است، هر چند كه زمزمهٴ «يا حسين» بر لب داشته باشد. و در قيامت كه هر كسي را به نام زمامدارش صدا مي زنند: ﴿يوْم ندْعوا كلَّ أُناسٍ بإمامهم﴾(5)، شخص ستمگر در صف امويان شركت مي كند. لذا اگر انسان بخواهد بفهمد كه راهيِ راه حضرت حسين‏بن علي(عليهماالسلام) است يا راهيِ راه امويان، بايد ببيند كه در او خوي ستم‏پذيري يا سلطه‏گري وجود دارد يا نه. اگر گرايش به اين خصلت‏هاي زشت را در خود ديد بايد در اخلاق خود تجديدنظر كند.


(1) حماسه و عرفان، ص 310

(2) ـ مي دانيد كه لعن و نفرين و فرياد از بيداد بني اميّه لعنةالله‏عليهم با آن كه آنان منقرض و به جهنّم رهسپار شده اند، فرياد بر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن اين فرياد ستم شكن است. و لازم است در نوحه ها و اشعار مرثيه و اشعار ثناي از ائمهٴ حق(عليهم سلام الله) به طور كوبنده فجايع و ستمگري هاي ستمگران هر عصر و مصر يادآوري شود…(وصيت‏نامهٴ امام‏خميني قدّس‏سرّه، مقدمه).

(3) ـ سورهٴ تحريم، آيهٴ 11.

(4) ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 60.

(5) ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 71.





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 27 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

توکل امام حسین علیه السلام

امام حسین(علیه‏السلام) در طول سفر كربلا خدا را تنها تكیه‏گاه خودش می‏داند و همواره این مطلب توحیدی را اعلام می‏كند. در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا، پس از آن كه هر دو سپاه آمادهٴ نبرد شدند، خطاب به سربازان عمرسعد فرمود: «…إسمعوا قولى ولا تعجلوا… «فأجمعوا أمركم وشركائكم ثمّ لایكن أمركم علیكم غُمّة ثمّ اقضوا إلی ولا تنظرون»؛ «إنّ ولیی الله الذی نزل‏الكتاب وهو یتولّی الصالحین»»(1)؛ دست در دست همفكرانتان دهید و با دوستانتان همداستان شوید تا كارها بر شما اشتباه نشود و آن‏گاه تصمیم نهایی خود را دربارهٴ من بگیرید و به من مهلت ندهید كه سرپرست من خدایی است كه قرآن را فرستاده و دوست‏دار و سرپرست صالحان است. پس از نفرینی كه دربارهٴ ناكثان عهدشكن كرد به خداوند عرضه داشت: «أنت ربّنا علیك توكّلنا وإلیك أنبنا وإلیك المصیر»(2)؛ خدایا! تو پروردگار ما هستی، بر تو توكّل می‏كنیم و صیرورت ما به سوی توست.

و در همان روز عاشورا دستش را به سوی آسمان بلند كرد و عرضه داشت: «أللّهمّ أنت ثقتى فى كلّ كرب»(3)؛ خدایا در هر مصیبتی تكیه‏گاه من تو هستی.

در موقع وداع با اهل بیت خود به آنان فرمود: «واعلموا أنّ الله تعالی حامیكم وحافظكم وسینْجیكم منْ شرّ الأعداء ویجعل عاقبة أمركم إلی خیر»(4)؛ بدانید كه خدا حامی و حافظ شماست و به زودی شما را از شرّ دشمنان حفظ می‏كند و عاقبت كار شما را خیر می‏گرداند.

در واپسین لحظات عمر شریف خود وقتی كه سر بر بالین شهادت گذاشت، در مناجات خود با قاضی‏الحاجات عرضه داشت: «أللّهمّ متعالى المكان عظیم الجبروت… أستعین بك ضعیفاً وأتوكّلُ علیك كافیاً… »(5)؛ ای خدای بلندمرتبه و دارای قدرت و جبروت… در حالی كه ضعیفم از تو كمك می‏خواهم و استعانت می‏جویم و بر تو توكّل می‏كنم و همین مرا كافی است….

(1) . مقتل مقرم، ص 227. برگرفته از آیهٴ 196 اعراف و آیهٴ 71 یونس.

(2) . مقتل خوارزمی، ج 2، ص 8.

(3) . بحار، ج 45، ص 4.

(4) . مقتل مقرم، ص 276.

(5). همان، ص 282.





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 27 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

اخلاص و تحصیل رضایت پروردگار

امام حسین(علیه‏السلام) هدف اصلی سفر به كربلا را تحصیل رضای الهی می‏داند و لذا در آغاز سفر كنار قبر جدّ گرامش(صلی الله علیه و آله و سلم) از خدا می‏خواهد كه او را موفّق به این كار بدارد: «أسئلك یا ذاالجلالِ والإكرام بحقّ القبْر ومنْ فیه إلاّ إخْترتَ لى ما هو لك رضی ولرسولك رضی»(1)(2)؛ ای خدای با جلالت و كرامتْ‏بخش به حق این قبر و به حق كسی كه در میان آن غنوده است، از تو می‏خواهم كه راهی در پیش‏روی من بگذاری كه رضای تو و رضای رسول مرتضای تو(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن است. رضایت رسول‏خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و رضایت مؤمنین كه در بعضی از نقلها آمده است در راستای رضای پروردگار، مطلوب است وگرنه ارزش نفسی و مطلوبیت ذاتی ندارد.

آن حضرت در مسیر سفر كربلا وقتی به منزل شراف(3) رسید پس از ملاقات با حرّ و سربازان او هم بعد از نماز ظهر سخنرانی كرد و هم بعد از نماز عصر. در سخنرانی دوم فرمود: «أیها النّاس فإنّكم إن تتّقوا الله وتعرفوا الحقّ لأهله یكن أرضی لله عنكم»(4)؛ مردم! اگر تقوای الهی را پیشه خود كنید و بپذیرید كه حق در دست صاحبانش باشد موجب رضای خدا خواهد بود. آن گاه خود را معرفی كرد و فرمود: ما اولی از دیگران هستیم. این جمله روحیهٴ تحصیل رضای الهی را در جامعه القا و تقویت می‏كند.

قبل از حادثهٴ كربلا، سالهای آخر خلافت معاویه، امام حسین(علیه‏السلام) در سفر حج خطبه‏ای در منا خواند و از اوضاع جاری كشور اظهار ناخشنودی نمود. درپایان خطبه فرمود: «أللّهمّ إنّك تعْلم أنّه لم یكن ما كان منّا تنافساً فى سلطانٍ ولا التماساً من فضول الحُطام ولكن لنُری المعالم منْ دینك ونظهر الإصلاح فى بلادك‏ویأْمن المظلومون من عبادك ویعمل بفرائضك وسننك وأحكامك»(5)؛ خدایا تو می‏دانی كه این تلاشها و اقدامها نه به منظور رقابت در سلطنت و حكومت است و نه به منظور دست‏یابی به ثروت و نعمت مادی. بلكه می‏خواهیم اصول و ارزشهای دین تو را آشكار كنیم و آنها را ارائه دهیم و اصلاح در مملكت تو پدید آوریم و مظلومان از بندگان تو امنیت پیدا كنند و احكام و قوانین تو مورد عمل قرار گیرد.

مسئلهٴ اصلاح در امّت در وصیت‏نامهٴ امام حسین(علیه‏السلام) نیز،كه آن را قبل از حركت از مدینه نوشته، آمده است. لیكن هیچ یك از اظهار معالم دین، اصلاح در بلاد، ایجاد امنیت برای مظلومان، اِحیای احكام الهی و مبارزه با بدعت، چیزی نیست كه منافاتی با رضایت خدا داشته باشد یا غیر آن باشد بلكه عین تحصیل رضای اوست.

البته امام حسین(علیه‏السلام) این را خصلت شخصی خود نمی‏داند، بلكه خصلت اهل بیت را چنین برمی‏شمرد: «رضی الله رضانا أهل البیت»(6).

[1] . بحار، ج 44، ص 328.

2. بحار، ج 44، ص 328.

3 . نام یکی از منزلگاههایی که بین مکه و کربلا بوده و امام حسین علیه السلام در این منزل با سپاه حرّ برخورد نموده و خطبه خواندند. (مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 97)

4 . همان، ص 377.

5. تحف العقول، ص239، كلمات امام حسین (علیه‏السلام). این جملات با تفاوت مختصری در خطبهٴ 131 نهج‏البلاغه نیز آمده است كه بیانگر وحدت هدف آن بزرگواران است.

6 . بحار، ج 44، ص 367.





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 27 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

درس قیام آفرینی

رهبران الهی تلاش می‏كنند كه جامعهٴ انسانی را وارث حسین بن علی (علیه‏السلام) كنند. اگر جامعه‏ای وارث حسین بن علی (علیه‏السلام) بود، میراث همهٴ انبیا را به سهم خود خواهد برد؛ چون یكی از شعارهای رسمی در هنگام عرض ادب و برخورد با یك‏دیگر در مراسم سوگ سالار شهیدان این است: «عظّم الله» یا «أعظم الله أجورنا و أجوركم بمصابنا بالحسین (علیه‏السلام) و جعلنا و إیاكم من الطالبین بثاره»(1).

بخش نخست عبارت یاد شده، آن است كه ما در سانحهٴ سنگین كربلا اندوهنگین هستیم و مصیبت زده‏ایم؛ خداوند اجر همه را افزون كند. بخش دوم شعار مزبور این است كه خداوند ما را جزو كسانی قرار دهد كه برای خونخواهی سالار شهیدان و گرفتن خونبهای حسینی موفّق به قیام هستند!

ما وقتی می‏توانیم خونبهای حسین بن علی (علیه‏السلام) را بگیریم كه وارث او باشیم؛ چون اگر وارث او نباشیم، خونبها خواهی به ما ارتباطی ندارد. اگر كسی نسبت به مقتولی یا شهیدی بیگانه باشد، حق ندارد برای خونخواهی او انتقام بگیرد. پس، طبق این شعار و دعا ما جزو وارثان حسین بن علی (علیه‏السلام) هستیم. از این‏رو، از خدا توفیق طلب خونبهای حسین بن علی (علیه‏السلام) را داریم.

تبیین مطلب به این است كه حسین بن علی (علیه‏السلام) یك شخصیت حقوقی دارد و یك شخصیت حقیقی و نیز كسانی كه شخصیت حقوقی و حقیقی او را شهید كردند، به وسیلهٴ مختار به هلاكت رسیدند؛ امّا شهیدكنندگان شخصیت حقوقی (امامت و خلافت و رهبری و ولایت او) حسین بن علی (علیه‏السلام) همواره هستند. بنابراین، راهیان طریق حسین بن علی (علیه‏السلام) كه جزو وارثان او هستند، می‏توانند به خونخواهی شخصیت حقوقی سالار شهیدان قیام كنند و مانند حسین بن علی (علیه‏السلام) رهبری نهضت را به عهده بگیرند؛ نه این كه فقط مصرف كنندهٴ نهضت حسینی باشند.

بسیاری از افراد بر این باورند كه فقط مصرف كنندهٴ نهضت كربلاییم و باید ببینیم آن حضرت (علیه‏السلام) دربارهٴ عزاداری به ما چه گفته، آن را عمل كنیم؛ امّا برخی خواصْ پیام نهضت عاشورا را از سنخ و سبك خاص دریافت می‏كنند و معتقدند كه كربلا برای ما دو پیام دارد: 1. مصرف كردن 2. تولید؛ یعنی اگر بیمار هستی، مصرف كنندهٴ دارو باش و چنانچه سالم شده‏ای، تولید كنندهٴ آن باش.

نهضت حسینی به نسل آگاه درس می‏دهد كه اگر مشكل دینی داری، خود را اصلاح كن و اگر صالح هستی، برخیز و مصلح جوامع بشری باش. اگر مشكل اخلاقی داری، پیرو رهبران الهی باش و اگر مشكل اندیشه و فكری نداری، برخیز و امام دیگران باش. از دستورهای حسین بن علی (علیه‏السلام) و رهبری‏های آن حضرت و سایر ائمّه (علیه‏السلام) این است كه ما برای اصلاح جامعهٴ اسلامی قیام كرده‏ایم.

این كه گفته‏اند: «كلّ یوم عاشورا و كلّ أرض كربلا»؛ یعنی در همهٴ مكان‏ها می‏توان تولید نهضت كرد. نباید فقط مصرف نهضت شد، بلكه بایستی اقدام به تولید نهضت كرد و نشانهٴ این پیام، فریضهٴ امر به معروف و نهی از منكر است كه مؤید دستور تولید نهضت است و آن با عزم ملّی و همگانی احیا می‏شود؛ یعنی از عزم الامور است، به طوری كه نیازمند عزم مردمی بعد از تأمّل درگذشته و تدبّر درآینده و جمع‏بندی بین پیامدهای تلخ و شیرین آن است


(1). كامل الزیارات، ص 174، وسائل الشیعه ج 14، ص 509.





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 27 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

گريه بر امام حسين (عليه‏السلام)(1)

براساس نقلي معروف از حضرت سكينه (عليه‏السلام) بالاي بدن مطهّر امام حسين (عليه‏السلام)، ايشان به اين اصل كلي سفارش كردند كه هر حادثهٴ تلخي پيش آمد كرد، آن را بهانه كنيد و براي من اشك بريزيد: «أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبونى»(2)؛ «هرگاه داستان غريب يا شهيدي را شنيديد، براي مظلوميت من گريه كنيد»؛ زيرا اگر امام حسين (عليه‏السلام) به خلافت مي‏رسيد، ديگر غريب يا شهيدي وجود نداشت.

بنابراين، اصل كلي اين است كه هر حادثهٴ تلخ و ناگواري را بايد بهانه كرد و براي سالار شهيدان اشك ريخت؛ نه آن‏كه افراد داغديده براي تسكين عواطف و احساسات خود آن حضرت (عليه‏السلام) را بهانه كنند و براي التيام زخم خويش اشك بريزند و ندبه نمايند و بين اين دو گونه عزا داري فرق وافر است؛ زيرا محصول يكي تعزيت براي حضرت امام حسين (عليه‏السلام) است و نتيجهٴ ديگري تسليت براي خود؛ هر چند ممكن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جانسوز كربلا هم بي‏اثر نباشد.

وجود مبارك سيدالشهداء (عليه‏السلام) فرمودند: «أنا قتيل العبرة»(3)؛ يعني من كه به هدف اِحياي حق و اِمحاي باطل كشته شدم، بايد عَبَرات داشته باشم؛ به طوري كه چشمان علاقه‏مندان به سالار شهيدان پر از اشك شود و آن اشكْ فراوان از شبكهٴ چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور كند تا عَبَرات بشود.

اين سنّت حسنه، آثار فراواني دارد، از جمله اين كه محبت اهل بيت (عليهم‏السلام) در قلب شيعيان حضور پيدا مي‏كند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (عليهم‏السلام) هرگز فكر و راه و روش آنان را رها نمي‏كند؛ زيرا رهبري جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداري قلب را محبت به عهده مي‏گيرد و دلِ دوستان حسين بن‏علي (عليه‏السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقيم رهنمود مي‏شود.

[1] . شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسينی، ص 233

[2] ـ مستدرك الوسائل، ج 17، ص 26.

[3] ـ بحارالأنوار، ج 44، ص 280.





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 27 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
.: Weblog Themes By Rasekhoon:.