اذان گفتن حضرت عیسی (ع) در نماز حضرت مهدی
اذان گفتن حضرت عیسی (ع) در نماز حضرت مهدی
حضرت علی (ع) فرمودند وقتی که روز جمعه نماز برگزار شد، جناب عیسی بن مریم از آسمان به زمین می آید . در حالی که خوش اندام و شبیه ترین مردم به حضرت ابراهیم است نزد حضرت مهدی می آید و با او مصافحه می کند و به حضرتش مژدۀ پیروزی می دهد، حضرت می فرماید شما جلو بمانید عیسی (ع) عرض می کند ای فرزند پیامبر نماز برای تو بر پا شده است.و حضرت عیسی (ع) اذان میگوید و پشت سر جضرت مهدی نماز می خواند. 1
پی نوشت:
1- روزگار رهایی جلد 1 صفحه 554
ادامه مطلب
سجده وژرفاى آن
سجده وژرفاى آن
در سجده بايد هفت عضو، به زمين قرار گيرد: پيشانى، دوكف دودست، دوزانوودوسَرِ شست پا، وهم چنين لطايف هفتگانه آدمى بايد به سجده باشند واز خود فانى در نور حقتعالى شوند: نفس، قلب، عقل، روح، سرّ، خفى واخفى.
اين هفت مرتبه انسانى بايد در حال ذكر باشند؛ يعنى در مقام قلب، قلب ذاكر باشد و در مقام روح، روح، ودر مقام سرّ، سرّ انسان ذاكر باشد، وفنا، قُرَّةُالعين عارف است كه معراج اوست وعارف در نماز از خود به طورى غايب است كه اگر زخم و آتشى به اورسد، وى از خود بىخبر است، چنان كه در نماز پيكان از پاى مولى الموحدّين (عليه السلام) خارج كردند وچون روح مستغرق در خدا بود، از جسم خبر نشد، واين مقام خفاى ساجد است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «اِيّاكَ نَعْبُدُ» را به قدرى تكرار كردم كه آن را از گويندهاش؛ يعنى خدا شنيدم وعارف ربانى عبدالرزاق كاشانى، از شهابالدين سهروردى نقل می كند كه زبان امام جعفر صادق (عليه السلام) در آن وقت، مانند درخت موسى است كه نداى حق از آن به گوش جان می رسيد: «إِنَّنى اَنَا اللّه»(1).
موسيى نيست كه دعوى اناالحق شنود *** ورنه اين زمزمه در هر شجرى نيست كه نيست
باز امام صادق (عليه السلام) فرمود: «لقد تجلّى اللّه لعباده فى كلامه ولكن لا يبصرون»؛ يعنى خداوند براى بندگانش در كلام خود تجلّى كرده، ولكن ايشان نمی بينند(2).
پی نوشت:
(1). طه (20) آيه 14.
(2). سبزوارى، اسرارالحكم، ص504.
ادامه مطلب
سجود و شهود
سجود و شهود
سجده ملائكه به مقام علم «لا علم لَنا»(1) سجود مشاهده هر ساجدى است اصل خود را كه از اوپنهان بود، لذا سجود هر فرعى، مشاهده اصل خويش است، پس سجده بدن به خاك است كه اصل بدن از خاك است وسجده روح انسان به روح كلّ است كه اصل اوست. شهود روح كُلّ (هوالباطن) وسجده سِرّت به پروردگار وصاحب مقام سِرّ توست كه براى حضرت موسى در شجر تجلّى كرد و(هوالباطن) سرّ وجود است و(هوالظاهر) ظهوراتى است كه غذاى موسى مَشْرَبان است. و اين اولياى واصِل همواره در سجود وشهودند وهر سايهاى در سجده صاحب سايه است وهر پرتوى، در سجده اصل نور. «اللّه نور السموات والارض»، كه آسمان وزمين هميشه در سجده اللّه وبقاى فرع به اصل وسايه به صاحب سايه است وبقاى آسمان وزمين به اللّه وقلب در سجده اسماءاللّه است، وسَرْ از سجده بر نمىدارد، چون هر لحظه در تصرّف اسمى است كه از حالى به حالى دگرگونش مىكند وكسى را به مقام ذات راه نيست. قابل تأمل.(2) «فَالْقَلْبُ فى قَبْضَةِ مُقَلّبِه يُقَلِّبُه كيف يشاء»(3)، پس قلب گاهى در سجده رحمن است و گاهى در سجده رحيم، گاهى در سجده عطوف است و گاهى رؤوف و از اين رو قلبش گفتند كه هر لحظه تجلّى اسمى دگرگونش مىكند: فالقلب فى قبضة مقلّبه يُقَلِبه كيف يشاء. اسماءاللّه وهمه خلق چنينند وهر عاشقى اسير تار مويى است كه جذبه اوست ومجذوب را اختيارى نيست.
تا وقتى كه از كثرت به وحدت برسد ودر سجده حضرت ذات، تعيّناتش محوشود، كسى كه قلبش را در تصرّف اسماى حق ديد، در حال شهود است وسر از سجده بر نمىدارد وكسى كه اين شهود روزيش نشد، سر به سجده فرود نمىآورد، كه متفرعن است ومُنكر واز خودى بيرون نرفته و مىگويد: «من»، و او در قيامت گرفتار سؤال و حساب و عقاب و گرفتار هواى نفس است: «اتخذ إلههُ هَواهُ»(4)؛ هواى نفسش را خدا گرفته، پس كسى كه قلبش در سجده است، اِدّعا ومَنيّتى ندارد وحساب وعقابى ندارد، پس سجده اشرف حالات نمازگزار است كه به مقام عِلم ومعرفت احديّت رسيده است؛ يعنى رَفيعُ الدرجات كه مقام پروردگار است وسبحان ربيّالأعلى وبحمده بر زبان عبد است. وماسوى را رفعت نيست وهر كه توهُّم رفعت كند، اصل خود را فراموش كرده است.
خداوند، تو را به سجود مىخواند، آن هم به خاك تا اصل خاكيت را بشناسى وچون توخود، روح منفوخ حقى، فالحق فى قبلة المصلي؛ كه خدا در قبله مصلّى است: مىگريى ومىنالى ودگر تونيستى: «وأنَّهُ هُوأضْحَكَ وأبكى»(5).
خنده وگريه عشاق زجايى دگر است *** مىسُرايم به شب ووقت سحر مىمويم
هر مربوبى در سجده ربّ خويش است وهر لحظه تحت تصرف اسمى از اسماءاللّه وخاضع وساجد براى آن اسم: «كُلَّ يومٍ هُوَفى شَأن»(6) وتومتصف به اسماءاللّه شدهاى وعارف باللّه، واسماءاللّه رفيعند وتودر حال سجده، مظهر «رَفيعُ الدّرجات ذوالعرش»(7)، هستى پس ساجد عارف ربّ، رفعت يافته وقرب(8).
پی نوشت:
(1). حديد (57) آيه 4.
(2). بقره (2) آيه 32. فتوحات، ج2، ص101.
(3). ر.ك: ص 144 همين كتاب.
(4). فتوحات، ج2، ص102.
(5). جاثيه (45) آيه 23.
(6). نجم (53) آيه 43. رفيع درجات غيوبه ومصاعد سماواته من المقامات التى يعرج فيها السالكون اليه، فينكشف لهم انه هوالمليك على كل شىء: ذوالعرش: المقام الارفع المالك للاشياء كلها، والعرش مجمع ازمّة امور الخلق ويتنزّل منه الامر متعاليا بدرجات رفيعة هى مراتب خلقه (2) ولعلّها السموات التى وصفها بانّها مساكن ملائكته وانّ امره يتنزّل بينهنّ والعرش محجوبة عن الناس.
(7). الرحمن (55) آيه 29.
(8). مؤمن (40) آيه 15.
(9). فتوحات، ج2، ص102؛ تفسير محيىالدين، ج2، ص398؛ الميزان، ج17، ص336.
ادامه مطلب
روح نماز
روح نماز
اگر رکوع و سجود و قرائت و تسبیح را جسم نماز بدانیم، حضور قلب و توجه درونى به حقیقت نماز و کسى که با او راز و نیاز می کنیم روح نماز است.
خشوع نیز در واقع چیزى جز حضور قلب توأم با تواضع و ادب و احترام نیست و به این ترتیب روشن می شود که مؤمنان تنها به نماز به عنوان یک کالبد بى روح نمی نگرند بلکه تمامى توجه آنها به باطن و حقیقت نماز است.[1]
بنابراین کسانی که اهل نماز نیستند یا اهل نماز بوده و آن را کنار زده اند مواهب بسیاری را از دست داده اندکه جبران آنها ار راه دیگر ممکن نیست برای درک آن مواهب باید هرچه زودتر با نماز ارتباط پیدا کنند.
پی نوشت:
[1] – مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص،۲۰۴ و ۲۰۵ دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش.
ادامه مطلب