مگر نمازت را نخوانده ای؟!

مگر نمازت را نخوانده ای؟!

1.jpg

در جزیره مجنون در عملیات خیبر توفیق شرکت داشتیم. یک روز عراق از ساعت 5 صبح پاتک زد و شروع کرد به ریختن آتش و تا ظهر هم ادامه داشت.

وقتی نمازمان را خواندیم. دیدیم تانک ها به ما نزدیک می شوند. به سرعت شروع کردیم به آر پی جی زدن.

من و یکی از دوستانم به اسم "ذوالفقار بور بورانی" در کنار هم بودیم. بعد از چند لحظه وقتی سرم را به طرف ایشان برگردانم، دیدم به حالت سجده سرش را روی خاک گذاشته است.

در همان حال گفتم:«مگر نمازت را نخوانده ای؟» او تکانی نخورد حرفی هم نزد. بالای سرش که رفتم دیدم گلوله دوشکا درست خورده بود وسط گلویش؛ خواستم بلندش کنم اما نگذشت.

می خواست در همان حالت سجده به دیدار معبود بشتابد...

شهید ذوالفقار بور بورانی


ادامه مطلب


[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 6:21 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

چرا خداوند به نمازهاي مستحبي دستور داد؟

چرا خداوند به نمازهاي مستحبي دستور داد؟

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/103.jpg

مي‌دانيم كه افعال از نظر اسلام احكام متفاوتي دارند، بعضي كارها لزوماً بايد انجام شوند يا بايد ترك شوند و بعضي كارها بهتر است انجام شود يا انجام نشود و بعضي كارها انجام يا ترك آنها تفاوتي ندارد. و از جهتي بيشترين عنايت به افعالي است كه يا بايد انجام شوند يا بايد انجام نشوند به گونه‌اي كه «اگر كار مستحبي به كار واجب ضرر بزند آن كار مستحبي را بايد ترك كرد.».(1)

مثلاً اگر كسي آن قدر نماز مستحبي خوانده كه خسته شده و نمي‌تواند نماز واجب خود را با حال و توجه بخواند راه غلطي رفته است و اگر كسي هم به دنبال تقرب خداست بهترين وسيله تقرب همين واجبات مي‌باشند. «هيچ بنده‌اي از بندگانم با چيزي دوست داشتني‌تر از واجبات نزد من، به من نزديك نمي‌شود.»(2)

بنابراين آنچه در درجه اول از ما خواسته شده است، همان انجام واجبات و ترك محرمات است كه اگر آنها را به جاي نياوريم عقاب خواهيم شد و اگر آنها را با انگيزه بهشت انجام دهيم به بهشت خواهيم رسيد و اگر با انگيزه‌اي والاتر انجام دهيم به آنچه قصد كرده‌ايم خواهيم رسيد.

اما در مورد انجام نمازهاي مستحبي به بعضي احاديث كه در رابطه با فلسفه بعضي مستحبات بيان شده است رجوع مي كنيم، از جمله:

امام صادق ـ عليه السلام ـ مي‌فرمايد: «همانا براي بنده از نمازش يا نصف يا ثلث يا يك چهارم يا يك پنجم بالا مي‌رود. و بالا نمي‌رود براي او مگر به مقداري كه با قلبش توجه داشته است و همانا به نمازهاي مستحبي امر شده‌ايم تا بوسيله اين نمازها، كاستي‌هاي نمازهاي واجب برطرف و تكميل شود.»(3)

در اين روايت اشاره شده است كه مقداري از نماز واجب قبول مي‌شود كه حضور قلب داشته باشد و براي جبران مقداري كه حضور قلب نداشته و نماز به همان مقدار ناقص شده است، نمازهاي مستحبي قرار داده شده است. در حديثي ديگر آمده است كه امام رضا ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند: همانا خداوند تبارك و تعالي نمازهاي واجب را با نمازهاي مستحبي كامل كرد و روزه رمضان را با روزه هاي مستحبي و حج را با عمره و زكات را با صدقه و وضو را با غسل جمعه كامل كرد.(4)


به خوبي مي‌بينيم كه در اين حديث شريف اعمال مستحبي به عنوان كامل كننده اعمال واجب معرفي شده‌اند، پس مي‌توان گفت آنچه در درجه اول اهميت بوده است، همان واجبات است ولي خداوند متعال به دليل لطف و رحمتش به بندگان كارهاي مستحبي را قرار داده تا نقش كامل كنندة واجبات را داشته باشند و نواقص آن را برطرف نمايند.


پس فلسفه اصلي اعمال مستحبي همان تكميل كردن اعمال واجب و تقرب بيشتر به خداوند متعال مي‌باشد.


در پايان لازم است به چند نكته اشاره شود:
1. اهميت امور مستحبي از جمله نمازهاي مستحبي، تا آن حد است كه اگر در وقت خود موفق به انجام آنها نشديم، قضاي آنها مورد تأكيد قرار گرفته است.(5)

2. امور مستحبي را بايد هنگامي انجام داد كه قلب متمايل به عبادت باشد نه متنفر از آن.(6)

3. امور مستحبي را اگر ضرر به انجام واجبات مي‌زند، نبايد انجام داد.

پي نوشت ها:

1. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، داراحياء تراث عربي، چاپ سوم، 1403، ج 68، ص217.
2. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ترجمه سيد جواد مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ج4، ص 53.
3. بحارالانوار، ج78، ص238.
4. همان، ج78، ص129.
5. وسايل الشيعه، ج3، ص55 ـ 57.
6. همان، ص51.


ادامه مطلب


[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 6:17 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

چرا براي ميت نماز مي خوانيم؟

چرا براي ميت نماز مي خوانيم؟
 
نماز ميت چرا براي ميت نماز مي خوانيم؟

همان‌گونه احترام به مسلمان زنده واجب است، لازم است مرده او نیز مورد تکریم و احترام قرار گیرد؛ لذا در شرع اسلام احکامی؛ مانند غسل، کفن و دفن و خواندن نماز بر بدن او واجب شده است.

در ارتباط با فلسفه نماز میت، امام رضا(ع) می‌فرماید: «اگر کسی بپرسد؛ چرا مأموریم که بر مردگان خود نماز بخوانیم، گفته می‌‏شود؛ براى این‌که به درگاه خدا شفیع میت شویم و آمرزش او را از خداوند بخواهیم؛ زیرا که هیچ وقتى از اوقات، میت محتاج‌‏تر از لحظه پس از مرگ نیست که شفاعت شود و از براى او طلب مغفرت و آمرزش کنند».[1]

بنابر این، طلب آمرزش و دعا برای کسی که از دنیا، به سوی عالم برزخ و سرای آخرت راهی شده، دلیل تشریع نماز میت می‌باشد. از همین رو است که نمازگزاران پس از تکبیر سوم براى مردان و زنان مؤمن دعا کرده و بعد از تکبیر چهارم بویژه براى میّت دعا می‌کنند.

پي نوشت:
[1]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج ‏2، ص 113، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.


ادامه مطلب


[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 6:13 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

دو رکعت نماز جناب میرفندرسکی

دو رکعت نماز جناب میرفندرسکی

01608897860773030047.jpg;


از جمله کرامات حکیم میر فندرسکی آن است که گفته اند: هنگامی که وی به یکی از شهرهای هندوستان- در ایام سیاحت - رفت. اهالی ان شهر بت پرست بودند. میر روزی به پرستش گاه آن شهر وارد شده ، و از عبادت خانه آن ها بازدید کرد .

با براهنه به گفت وگو پرداخت و آنها را از بت پرستی بازشان داشت و به اسلام فراخواند. انواع دلایل و براهین از دو سو بیان گشت.

عبادت خانه، بسیار قدیمی و محکم بود ، و حضرات کفار به این اندیشه افتادند که در موقعیت بدست آمده ، توطئه ای در مذهب میر کنند. از همین رو به میر فندرسکی گفتند: از جمله دلایلی که دلالت بر حقیقت دین ما ، و سستی دین تو وهم کیشان تو دارد آن است که چنانچه در شهرهای شما دیده ایم ، مسجدهای شما بزودی خراب می شود ، و پس از صد سال که از بنای آن می گذرد ، اثری از آن نمی ماند؛ ولی عبادت خانه های ما از زمان ساخت تا اکنون که دو یا سه هزار سال از بنای آن می گذرد، برجا مانده ، تغییری در آن رخ نداده ، وسال ها است که بدین محکمی باقی مانده است و همین دلالت بر بطلان مذهب تو دارد ؛ چرا که حقیقت ، ماندنی ، و باطل ، در معرض زوال است.

میر در پاسخ گفت: دلیل بر انهدام زود هنگام مسجد های ما آن اعمال و ذکرهایی است که مورد پذیرش حضرت باریتعالی هستند. عمارت های این دنیا توان تحمل چنین عبادت هایی را نداشته ، و خراب می شوند؛ اما در معبدهای شما اذکار و اورادی خوانده می شود که پسندیده درگاه خداوند نیست، و اعمال شما به نزد او مقبول نمی افتد  پس در این صورت ، اگر اذکاری که ما در مساجد خودمان می گوییم را در یکی از این معابدی که چنین از آنها تعریف می کنید ، بگوییم ، آن مکان ، در برابر آن همه خضوع و خشوع ، و از هیبت نام حق تعالی  فرو خواهد ریخت، و هر آینه خراب خواهد شد.

آنان استدلال میر را دور از ذهن دانسته و گفتند: تو از اهل اسلامی و اکنون در این جا حاضر هستی ، پس آن ذکرها را در این جا بگو ، و به هر صورت که خواهی ، هر آن چه می دانی را انجام ده. آنگاه اگر خللی به این ساختمان وارد آمد که در می یابیم در ادعایت راست گفته ای ، و اگر نه ، باید گفتار ما را بپذیری ، به مذهب ما در آیی ، و خدایان ما را بخوانی.

میرفندرسکی ادامه دیدار را به فردا انداخت و خود شب را به راز و نیاز پرداخت. فردای آن روز به سوی پرستش گاه به راه افتاد. زنان و مردان گردهم آمده بودند و غوغایی برپا بود. میر به پرستش گاه وارد و به بالای بام رفت. با صدای بلند اذان گفت. با اذان او همه ارکان برج و باروی پرستش گاه به تکان در آمد. پس از اذان، به زیر آمد و وارد پرستش گاه شد. درمیان بت ها رو به قبله حقیقی با فروتنی نماز ظهر و عصر به پاداشت. سجده شکر به جا آورد. از پرستش گاه بیرون آمد، هنوز چندگامی از آن دور نشده بود که آنجا فرو ریخت و بعد هم طوفانی به پاخاست و خاک آن را با خود برد. دیگر در آن شهر اثری از پرستش گاه برجا نماند. پس از این واقعه، تمامی اهالی به اسلام گرویدند و از خوبان و نیکان گشتند.

پس از درگذشت وی برخی از مرتاضان هند به باور آن که بدن او کیمیا بوده است به اصفهان آمدند تا نبش گور کنند و بدن او را درآورده به هند ببرند. سرپرست گورستان میر، شبانگاهان او را در خواب می بیند و درباره انگیزه هندوان، او را آگاه می کند. چون سپیده دم زد سرپرست گورستان، بزرگان را خبر می کند و راز خواب و انگیزه مرتضان را به آنها بازمی گوید. با کوشش تمام و همکاری بزرگان، مقدار معینی از پیرامون گور را از پهنا و درازا و ژرفا کنده و توی آن را قیراندود کردند و سدی چون سد سکندر از قیر ساختند و این خبر به گوش همگان رسید.
"اگر شما امروز بخواهید میرفندرسکی را به دنیا معرفی کنید با کدام کتاب و نوشته او و با کدام مبنای علمی و نظر علمی واضح و روشن، او را معرفی خواهید کرد؟ شاید هم هیچ کس در دنیا میرفندرسکی را نشناسد.

البته من خودم از بچگی به مناسبت داستانی که در "خزاین" نراقی خوانده بودم مرید میرفندرسکی ام و ارادتی به آن مرحوم دارم.

هیچ عیبی هم نمی بینم که برای میرفندرسکی جداگانه کار شود. بالاخره در این زمینه هر کار بتوانید بکنید، خدا ان شاءالله به شما جزای خیر خواهد داد.

راجع به میرفندرسکی نکته ای را دیدم که آن جالب است. از میرفندرسکی اثر زیادی باقی نمانده . ایشان رساله ای دارد با نام "رساله صناعیه" که مرحوم آقا جلال آشتیانی چند سال قبل همه اش را چاپ کرده. یک نکته این رساله این است که ایشان مردم را به صنعت، به معنای عام، تشویق می کند. البته ایشان پیغمبری را هم یک صنعت می داند. اما به خصوص فنون کار صنعتی را هم ذکر می کند مثل صنعت آهن. می گوید صنعت واجب است و ما باید این کارها را بکنیم. مرحوم میرفندرسکی در سال 1050 فوت کرده و لابد این ها را مثلاً در سال 1020 نوشته، یعنی اوج شوکت صفویه. در آن زمان یک عالم دین متوجه رفتن به سمت صنعت بوده است. اگر واقعاً آن وقت سلاطین جائر و جابر و حقیقتاً نفهم می توانستند این فکر را دنبال کنند و کشور در مسیر صنعتی گام بر می داشت ببینید چه اتفاقی در جامعه تاریخ ما می افتاد؟" (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای ستاد برگزاری همایش دو حکیم استرآباد) 

منابع:  کتابچه دریای نور علامه سید محمد حسن میر جهانی اصفهانی (قدس سره ) 

پایگاه  عارف، فیلسوف، میرزا ابوالقاسم میرفندرسکی


ادامه مطلب


[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 6:06 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]