نماز آیات
نماز آیات
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از «ماریه قبطیه» فرزندی به نام «ابراهیم» داشت، ابراهیم در سال هشتم هجری در مدینه متولد شد و در سال دهم هجری از دنیا رفت. وقتی که ابراهیم از دنیا رفت، در آن روز، تصادفاً خورشید گرفت و مردم به هم میگفتند: چون فرزند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از دنیا رفته، خورشید گرفته است.
وقتی پیامبر از حرفهای مردم آگاه شد، به آنان فرمودند:
«ای مردم! خورشید و ماه هر دو از نشانه های خداوند می باشند که به دستور او حرکت میکنند، کسوف و گرفتگی خورشید، هیچ ربطی به مرگ فرزند من ندارد وقتی یکی از آن دو (خورشید و ماه) گرفته شد، نماز آیات بخوانید...»
.**فروع کافی، مرحوم کلینی، ج 3، ص 208-209.***
ادامه مطلب
وضوی ظاهری و باطنی
وضوی ظاهری و باطنی
یکی از مسلمانان به نام «عصام بن یوسف» از «حاتم اصمّ» که از عبّاد وارسته بود پرسید: شما چگونه نماز میخوانید؟
حاتم گفت:هنگام نماز،وضوی ظاهری و وضوی باطنی می گیرم.
عصام باتعجب سؤالنمود که وضوی باطنی را چگونه میگیری؟
حاتم در پاسخ فرمود: وضوی ظاهری آن است که اعضای وضو را می شوییم، ولی وضوی باطنی آن است که اعضای وضو را با هفت ویژگی میشوییم:
1- با توبه 2 - با ندامت از گناهان گذشته 3 - در حالی وضو میگیریم که هیچ دلبستگی به دنیا نداریم 4 - ستایش مخلوقات را نادیده میگیریم 5 - ریاست مادّی را کنار میگذاریم 6 - کینه را رها میکنیم 7 - حسادت را از خویش دور می سازیم.
بعد به سوی مسجد میرویم و در حالی که خود را در محضر خدا و محتاج به او میبینیم به نماز میایستیم، بهشت را در طرف راست و دوزخ را در سمت چپ و عزرائیل علیه السلام را پشت سر خود میبینیم. گویی روی پل صراط ایستادهایم و این نماز، آخرین نماز ما میباشد، بعد نیت میکنیم و تکبیر میگوییم و حمد و سوره را با تفکر قرائت میکنیم، بعد با تواضع رکوع میرویم و در آخر با تضرع سجده به جامی آوریم و باامید تشهد میخوانیم و با خلوص تمام، سلام نماز را می گوییم، من سی سال است که این طور نماز خوانده ام.
**الدین فی القصص، ج 1، ص 10.***
ادامه مطلب
نور نماز جماعت در بیابان تاریک
نور نماز جماعت در بیابان تاریک
در بحارالانوار روایت شده است که شبی «قتادة بن نعمان» از اصحاب خاتم انبیا محمد صلی الله علیه و آله در مسجد النبی حاضر بود. اوّل مغرب، نماز جماعت را با پیغمبر خواند. معمولاً رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ملاحظه حال اصحابش که راهشان دور بود و مدینه هم مثل زمان حاضر، آبادیهایش جمع نبود، بلکه پراکنده و متفرق بود، لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز مغرب و عشا را طوری میخواند که هنوز هوا خیلی تاریک نشده بود. شبی هوا ابری بود و قتاده وقتی نمازش را تمام کرد، متوجه شد که هوا بسیار تاریک و برگشتنش خیلی مشکل است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله دانست که اکنون موقعی است که باید قتاده از نور عملش بهره ببرد لذا از گوشه مسجد، چوب خشکی از نخل خرما افتاده بود، پیغمبر آن را برداشت و به قتاده داد، نوری از آن چوب برخاست و فرمود:«این چوب تا ده ذراع جلو و پشت سر تو را روشن میکند، قتاده آن را گرفت و به وسیله روشنی آن، به منزلش رفت.
اتفاقاً جانوری در گوشه خانه اش بود که از همین نور چوب، او را تشخیص داد و کشت. در روایت چنین میفرماید که: «نور این چوب نور نماز جماعتش بود». آری هر کس نوری از ایمان و عملش، با او خواهد بود.
**داستانهای پراکنده از آثار شهید دستغیب، ج 4، ص 19 و 20.***
ادامه مطلب
لزوم حفظ حرمت مؤمن
لزوم حفظ حرمت مؤمن
عالم متقی جناب حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام « ره » فرمود: من عادت داشتم همیشه پس از فراغت از نماز جماعت با کسی که طرف راست و چپ من بود، مصافحه میکردم، وقتی در نماز جماعت مرحوم میرزای شیرازی - اعلی اللّه مقامه - در سامرا پس از نماز، با شخصی که طرف راستم نشسته بود، که یک نفر از اهل علم و بزرگوار بود، مصافحه کردم و در طرف چپ، یک نفر روستایی بود که به نظرم کوچک آمد و با او مصافحه نکردم. بلافاصله از خیال فاسد خود پشیمان شدم و به خود گفتم شاید همین شخصی که به نظر تو شأنی ندارد، نزد خداوند محترم و عزیز باشد، فوراً با کمال ادب با او مصافحه کردم، پس بوی مشک عجیبی که مانند مشک های دنیوی نبود به مشامم رسید و سخت مبتهج، خوشوقت و دلشاد شدم و احتیاطاً از او پرسیدم با شما مشک است؟ فرمود: نه. من هیچ وقت مشک نداشتم، یقین کردم که از بوهای روحانی و معنوی است. و نیز یقین کردم که شخصی است جلیل القدر و روحانی، از آن روز متعهد شدم که هیچ وقت به حقارت به مؤمنی نظر نکنم.
**داستانهای شگفت، دستغیب، ص 90.***
ادامه مطلب