تا آخر عمر در حال نماز باشیم

تا آخر عمر در حال نماز باشیم


80423230838087668485.jpg;

  وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ  [۱]

و پروردگارت را عبادت کن تا یقین (مرگ) فرا رسد.

دستور به پیامبر می‌دهد که دست از عبادت پروردگارت در تمام عمر برمدار و همواره او را بندگی کن تا یقین فرا رسد « وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ »

معروفو مشهور در میان مفسران این است که منظور از (یقین) در اینجا مرگ است و بهاین جهت مرگ، یقین نامیده شده که یک امر مسلم است، در هر چیز شک کند در مرگ نمی‌تواند تردید به خود راه دهد.

و یا اینکه به هنگام مرگ پرده‌ها کنار می‌رود و حقایق در برابر چشم آشکار می‌شود و حالت یقین برای او پیدا می‌گردد. در سوره مدثر آیه (۴۶ ـ ۴۷) از قول دوزخیان می‌خوانیم:

وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتَّى أَتانَا الْیَقینُ (ما همواره روز رستاخیز را تکذیب می‌کردیم تا اینکه یقین (مرگ ما) فرا رسید).

ازاینجا روشن می‌شود که آن چه از بعضی از صوفیه نقل شده که آیه‌ فوق را دستاویزی برای ترک عبادت قرار داده‌اند و گفته‌اند آیه می‌گوید: عبادت کن تا زمانی که یقین فرا رسد، بنابراین بعد از حصول یقین نیازی به عبادت نیست!گفتار بی‌اساس و بی‌پایه‌ای است، چرا که اوّلاً: به شهادت بعضی از آیات قرآن که در بالا اشاره کردیم یقین به معنی مرگ است، که هم برای مؤمنان و همبرای دوزخیان، برای همه خواهد بود.

ثانیاً: مخاطب به این سخن، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است، و مقام یقین پیامبر و همه محرز است آیا کسی می‌تواند ادعا کند که دارای مقام یقین از نظر ایمان نبوده است و ثالثاً: تواریخ متواتر نشان می‌دهد که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترک نگفت و علی ـ علیه السّلام ـ در محراب عبادت کشته شد، و همچنین سایر امامان. [۲]

پیام ها: [۳]

۱- مهمتر از عبادت، استمرار آن است. «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»

۲- تداوم بر بندگى حق، سبب پیدا شدن یقین است. وَ اعْبُدْ ... یَأْتِیَکَ الْیَقِین‏
_____________________________________________________________
[۱] - حجر / ۹۹
[۲] - تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۱۴۳.
[۳] - تفسیر نور(۱۰جلدى)، ج‏۴، ص: ۴۸۵


ادامه مطلب


[ یک شنبه 18 بهمن 1394  ] [ 8:10 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

جهت قبله هنگام نماز

جهت قبله هنگام نماز

96129970403609106306.jpg;


  وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ [۱]

ازهر کجا (و از هر شهر و نقطه‌ای) خارج شدن (به هنگام نماز) روی خود را به جانب مسجد الحرام کن. این فرمان دستور حقی است از طرف پروردگار تو، و خداوند از کردار شما غافل نیست.

ـ در آیه فوق تغییر قبله و لزوم و توجه به کعبه تکرار شده و به عنوان یک فرمان مذکور و یک امر حق از طرف پروردگار معرفی گردیده است و در آیه بعدش برای سومین بار روی این مسأله تکیه شده است.

این تأکیدات پی در پی همگی حاکی از این حقیقت است که مسأله تغییر قبله و نسخ این حکم در میان مسلمانان گران و سنگین و در میان دشمنان لجوج دستاویزی برای سمپاشی بود.

پیام‌ها و نکته‌ها

۱ـ تغییر قبله موجب کوتاه شدن زبان مخالفان

۲ـ تغییر قبله یک نوع تربیت و تکامل نعمت پروردگار بود.

۳ـ تغییر قبله سبب شد که مسلمانان با انضباط اسلامی آشنا شوند و از تقلید و تعصب دور گردند و هدایت یابند.

۴ـ تغییر قبله همزمان با تشکیل حکومت اسلامی بعد از هجرت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود.

۵ـ تغییر قبله و نماز خواندن به سوی مسجد الحرام، زمینه‌ اتمام نعمت خدا بر مؤمنان.

۶ـ تغییر قبله باعث شد که مسلمانان متوجه قدیمی‌ترین خانه‌ توحید شدند و به این ترتیب یک مرحله‌ تکامل و تربیت تحقق یافت.

کعبه، قبله‌ مسلمانان

قبله بودن مسجد الحرام و یا کعبه جلوه‌ای از ربوبیت الهی.

کفایت جهت قبله به هنگام نماز.

نظارت دقیق و همه جانبه خداوند نسبت به اعمال انسان.

تهدید خداوند نسبت به متخلّفین از پیروی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مورد قبله.

تعیین مسجد الحرام و یا کعبه به عنوان قبله، حق و از جانب پروردگار است. [۲]

مسلمانان هر جا که باشند هنگام اقامه نماز باید مسجد الحرام و یا کعبه را قبله قرار دهند.

تغییر قبله از مسجد الاقصی به مسجد الحرام از نقاط عطف تاریخ صدر اسلام است.

تغییر قبله و نماز خواندن به سوی مسجد الحرام زمینه‌ هدایت مؤمنان.

خانه‌کعبه که در مکه معظمه می‌باشد قبله است و باید روبروی آن نماز خواند ولی کسی که دور است اگر طوری بایستد که بگویند رو به قبله نماز می‌خواند کافی است.

کارهای دیگری مانند سر بریدن حیوانات باید رو به قبله انجام گیرد.

مسلمانان باید در عبادت رو به کعبه کنند حتی در کارهایی همچون خواب، خوراک، هنگام وضو گرفتن و..

پیام‏ها: [۳]

۱- مسلمانان باید از هر کارى که بهانه به دست دشمن مى‏دهد پرهیز کنند. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»

۲- نفى سلطه‏ى دیگران و رسیدن به استقلال، یک ارزش است. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»

۳- تغییر قبله، عامل خنثى سازى ایرادهاى بى‏جا و بهانه‏تراشى‏هاى اهل کتاب و مشرکان و منافقان مى‏باشد. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»

۴- دشمنان خارجى، بزرگترین خطر براى مسلمانان نیستند، بى‏تقوایى خطر اصلى است. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی»

۵- تعیین قبله‏ى مخصوص براى مسلمانان، زمینه‏ى اتمام نعمت خدا بر آنهاست. «وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ»

۶- تعیین قبله و نماز خواندن به سوى مسجدالحرام، زمینه‏ى هدایت مؤمنان است. «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»

۷- هدایت، داراى مراحلى است. با آنکه مخاطب آیه مسلمانان هستند که هدایت شده‏اند، پس منظور دست‏یابى به مراحل بالاترى از آن است. «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»
____________________________________
[۱] - بقره /۱۴۹
[۲] - تفسیر راهنما، ج ۱، ص ۳۸۵.
[۳] -  تفسیر نور(۱۰جلدى)، ج‏۱، ص:۲۳۱و ۲۳۲


ادامه مطلب


[ یک شنبه 18 بهمن 1394  ] [ 8:09 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

درجات قرب

درجات قرب

09811159133060319146.jpg;

   لفظ ((درجات )) در قرآن ، مکرّر و با تعبیرهاى مختلفى آمده است که نکات لطیفى دربر دارد. براى بعضى مى فرماید: (لَهُمْ دَرَجات ) [8] براى آنها درجاتى است . اما درباره عدّه دیگرى مى فرماید: (هُمْ دَرَجاتٌ) [9]آنان خود درجه هستند. مانند افراد بزرگى که اگر در پایین مجلس هم بنشینند آنجا مى شود بالا، یعنى خود آنان درجه سازند، نه آنکه درجه و مقام آنها را بالا ببرد.

این درجه بندى معنوى مخصوص انسان ها نیست ، بلکه سلسله مراتب در میان فرشتگان نیز هست . قرآن در مورد جبرئیل مى فرماید: (مُطاعٍ ثَمَّ اَمین )[10] یعنى مورد اطاعت دیگر فرشتگان است .

به هر حال درجات انسان ها در اطاعت از خدا متفاوت است :

1- گاهى فقط مطیع است ، اما نه از روى رضا.

2- گاهى نه فقط مطیع که محبّ است ، یعنى بر اساس عشق و محبّت اطاعت مى کند.

3- گاهى بالاتر از اطاعت و محبّت ، به معرفت کامل مى رسد و هرچه مى بیند او را مى بیند.

حضرت على علیه السلام مى فرماید: ((ما رَاءَیْتُ شَیْئاً اِلاّ وَ رَاءَیْتُ اللّه قَبْلَه و بَعْدَه و مَعَه )) [11]

[8] - سوره انفال ، آیه 4.

[9] - سوره آل عمران ، آیه 163.

[10] - سوره تکویر، آیه 21.

[11] - تماشاگه راز، ص 114.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 18 بهمن 1394  ] [ 7:37 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

تکبیر در فرهنگ اسلامى

تکبیر در فرهنگ اسلامى

09663119627388726546.jpg;

  نه فقط در نماز، بلکه در بسیارى از موارد و مواضع ، گفتن اللّه اکبروارد شده است و لذا مسلمانان در صدر اسلام ، هم در تلخى ها و هم در شادى ها تکبیر مى گفته اند که ما به گوشه اى از آن اشاره مى کنیم :

1-در جنگ خندق ، مسلمین هنگام کندن خندق به سنگ محکمى برخورد کردند که کلنگ شکست اما سنگ نشکست . پیامبر آمد و با ضربه اى سنگ را شکست . مسلمانان یک صدا تکبیر گفتند و در همانجا پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من سقوط کاخهاى روم و ایران را در برق و جرقه سنگ ها دیدم . [4]

2-على علیه السلام در جنگ صفین ، هر کس را که مى کشت با صداى بلند تکبیر مى گفت و مسلمین با شمردن تکبیرها فهمیدند که حضرت چه تعداد را به هلاکت رسانده است . [5]

3-شبى که فاطمه زهرا علیها السلام را به خانه على ابن ابیطالب علیهما السلاممى بردند هفتادهزار فرشته ، تکبیرگویان به زمین نازل شدند. [6]

4- پیامبر گرامى ما بر جنازه فاطمه بنت اسد، 40 تکبیر [7] و بر جنازه عموى خود حضرت حمزه ، 70 تکبیر خواندند. [8]

5 - مستحب است در مراسم حج هر سنگ ریزه اى که به جایگاه شیطان پرتاب مى شود یک تکبیر گفته شود. [9]

6- در تسبیحات حضرت زهرا که ثوابش معادل هزار رکعت نماز مستحبى است ، 34 مرتبه تکبیر آمده است .[10]

7- هنگامى که پیامبراکرم متولد شد اولین کلمه اى که بر زبان آورد کلمه مبارکه اللّه اکبر بود. [11]

8- روزى که مکّه بدست مسلمانان فتح شد، پیامبر وارد مسجدالحرام شد و به حجرالاسود اشاره کرد و تکبیر گفت و مسلمانان با صداى بلند چنان تکبیر گفتندکه لرزه بر اندام مشرکین افتاد.[12]

9- در روایات مى خوانیم : هرگاه چیزى موجب تعجب شما شد تکبیر بگویید. [13]

10-در جنگ اُحُد، قهرمانى از کفار مبارز مى طلبید. حضرت على علیه السلام جلو رفت و چنان ضربه اى بر او وارد کرد که پیامبر و مسلمانان با صداى بلند تکبیر گفتند. [14]

11- پیامبراکرم به حضرت على مى فرمود: هرگاه به هلال ماه یا آینه نظر کردى و یا مشکلى به تو رو آورد 3 مرتبه تکبیر بگو.[15]

12- زید فرزند امام سجاد علیه السلام که علیه حکومت بنى امیّه قیام کرد، شعارش ‍ اللّه اکبر بود. [16]

13-در جنگ بدر، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در انتظار هلاکتِ یکى از سران دشمن به نام نوفل بود، همین که خبر دادند حضرت على او را از میان برداشت پیامبر تکبیر گفت .[17]

14-هنگامى که حضرت على به خواستگارى حضرت زهرا آمد، پیامبر فرمود: صبرکن تا موضوع را با دخترم فاطمه در میان بگذارم . اما حضرت زهرا سکوت کرد و چیزى نگفت . پیامبر فرمود: ((اللّه اکبر سکوتها اقرارها)). [18]

15- در جنگ با خوارج ، وقتى فرمانده آنها به هلاکت رسید، حضرت على تکبیر گفت و سجده کرد و همه مردم تکبیر گفتند.[19]

16- گروهى از یهود مسلمان شدند و به پیامبر گفتند: پیامبران قبلى جانشین داشته اند وصىّ شما کیست ؟

 

در اینجا آیه ولایت نازل شد که رهبر شما خدا و رسول او و مؤ منانى هستند که در حال رکوع زکات مى دهند.[20]پیامبر فرمودند: به مسجد برویم . وقتى وارد شدند فقیرى را دیدند که خوشحالاست و حضرت على در حال رکوع انگشتر خود را به او داده است . در این هنگام پیامبر تکبیر گفتند. [21]

17-گفتن تکبیر به هنگام ورود به حرم امامان معصوم سفارش شده است . چنانکه قبلاز خواندن زیارت جامعه ، 100 تکبیر در سه مرحله مى خوانیم که به قول مرحوممجلسى شاید دلیل این همه تکبیر آن باشد که جملاتِ زیارت جامعه شما را دچارغلوّ در مورد امامان نکند. [22]

18- حضرت على علیه السلام در قضاوت هاى خود وقتى مجرم را شناسایى مى کرد تکبیر مى گفت .[23]

19-میثم تمار که به جرم طرفدارى از حضرت على علیه السلام بدستور ابن زیاد به دار آویخته شد و با نیزه به او حمله کردند، در لحظه شهادت تکبیر مى گفت و از دهانش خون مى آمد. [24]

20- در شب معراج ، پیامبر از هر آسمانى که مى گذشت تکبیر مى گفت .[25]

21-جبرئیل نزد پیامبر بود که حضرت على وارد شد جبرئیل گفت : اى محمّد! به خدائى که ترا به پیامبرى مبعوث کرد، اهل آسمان ها از اهل زمین این على را بهتر و بیشتر مى شناسند، هرگاه او در جنگ ها تکبیر مى گوید ما فرشتگان نیز با او همصدا مى شویم .[26]

22- در جنگ خیبر وقتى مسلمانان وارد قلعه شدند، چنان تکبیر مى گفتند که یهودیان پا به فرار گذاشتند. [27]

پی نوشتها

[4] - بحار، ج 20، ص 190.

[5] - بحار، ج 32، ص 60.

[6] - بحار، ج 43، ص 104.

[7] - بحار، ج 35، ص 70.

[8] - بحار، ج 20، ص 63.

[9] - بحار، ج 11، ص 168.

[10] - بحار، ج 15، ص 248.

[11] - بحار، ج 15، ص 273.

[12] - تفسیر نمونه ، ج 27، ص 407.

[13] - بحار، ج 92، ص 127.

[14] - بحار، ج 20، ص 126.

[15] - بحار، ج 92، ص 145.

[16] - کتاب زیدبن على ، ص 186.

[17] - بحار، ج 19، ص 281.

[18] - بحار، ج 43، ص 93.

[19] - بحار، ج 41، ص 341.

[20] - سوره مائده ، آیه 55.

[21] - بحار، ج 35، ص 183.

[22] - بحار، ج 16، ص 99.

[23] - بحار، ج 40، ص 260.

[24] - بحار، ج 42، ص 125.

[25] - بحار ج 86 ص 207.

[26] - بحار، ج 39، ص 98.

[27] - پیامبرى و حکومت ، ص 146.

منبع : کتاب تفسیر نماز استاد محسن قرائتى

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 18 بهمن 1394  ] [ 7:23 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]