اهمیت نماز صبح از نظر روایات
اهمیت نماز صبح از نظر روایات
شیخ حر عاملی، در «وسائل الشیعه» یکی از باب های جماعت را این عنوان قرار داده: «باب تأکّد استحباب حضور الجماعة فی الصبح و العشائین؛ حضور در نماز جماعت صبح و مغرب و عشا، مستحب مؤکد است» و در این رابطه سه حدیث را ذکر کرده است. علامه مجلسی نیز در بحارالانوار، روایاتی آورده است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اما انه لیس من صلاه اشدّ علی المنافقین من هذه الصلاة اشد علی المنافقین من هذه الصلاة و العشاء».
رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) روزی پس از ادای نماز صبح در مسجد، رو به اصحاب کرده و از حال مردمی که نامشان را یک به یک برد، پرسید که آیا اینان به جماعت حاضر شده اند؟ اصحاب عرض کردند: نه یا رسول الله! حضرت با تعجب پرسید: آیا غایب اند؟ بعد فرمود:
«به راستی که هیچ نمازی بر منافقان از این نماز صبح و نماز عشا، دشوارتر نخواهد بود»(1).
امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا نقل می کند که فرمود: «من صلّی الغداه و العشاء الاخره فی جماعه فهو فی ذمه، فمن ظلمه فانما یظلم الله و من حقره فانما یحقر الله عزوجل؛ هر کسی نماز صبح و عشا را با جماعت به جا آورد، در تحت نگهبانی و ذمه خدا قرار می گیرد و هر کس به او ستم کند، گویا خدا را ستم کرده است و هر کسی او را تحقیر کند، همانا خدا را تحقیر کرده است»(2).
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «و لو علموا الفضل الذی فیهما (صلاه الغداه و العشاء) لا توهما و لو حبوا؛ اگر بدانند فضیلت خواندن نماز صبح و عشا [با جماعت] را، به (سوی) آن می آیند هر چند بازانوها و دست ها باشد مانند راه رفتن کودک با نشستنگاه خود»(3).
و در حدیثی دیگر فرمود: «من صلّی المغرب و العشاء الاخره و صلاه الغداه فی المسجد فی جماعه فکانما احیی اللیل کله؛ هر کس نماز مغرب و عشا و صبح را درمسجد با جماعت بخواند، گویا تمام شب را احیا نگه داشته» (4).
و نیز فرمود: «لان اصلی الصبح فی جماعه احب الیَّ من ان اصلّی لیلتی حتی اصبح؛ اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم، در نظرم محبوب تر از عبادت و شب زنده داری تا صبح است»(5).
پی نوشت ها:
1- وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی ، ج 5، ص 378؛ ثواب الاعمال عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ص 275؛ بحارالانوار، ج85، ص 9.
2- بحار الانوار، ج 85، ص 12 و 13، ح 22؛ محجه البیضاء، فیض کاشانی، ج1، ص 343.
3- همان.
4- وسائل الشیعه، ج5، ص 378.
5- کنز العمال، علاء الدین هندی، ح 22792.
ادامه مطلب
اهمیت نماز صبح از نظر قرآن
اهمیت نماز صبح از نظر قرآن
درقرآن می خوانیم: (أَقِمِ الصّلاهَ لِدُلُوکِ الشّمسِ إِلی غَسَقِ اللّیلِ وَ قُرآنَ الفَجرِ إِنّ قُرآنَ الفَجرِ کانَ مَشهُوداً)(1)؛ «نماز را از زوال خورشید، تا نهایت تاریکی شب، (نیمه شب) بر پادار و همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را؛ چرا که قرآن فجر، مورد مشاهده (فرشتگان شب و روز ) است».
طبق روایاتی در ذیل آیه شریفه وارد شده است، مقصود از «قرآن الفجر» نماز صبح است و این روایات را دانشمندان شیعه و اهل تسنن نقل کرده اند.
زراره از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که مراد از «قرآن الفجر» نماز صبح است.
و نیز امام باقر و امام صادق (علیها السلام) فرمودند: منظور از «قرآن الفجر» نماز صبح است.(2)
آیه شریفه، نکات زیادی را در بر دارد؛ از جمله:
1. اهمیت و جایگاه ویژه نماز صبح نسبت به سایر نمازها (ان قرآن الفجر کان مشهوداً).
2. مطلوبیت و فضیلت اقامه نماز صبح در اول وقت (طلوع فجر).
با اینکه وقت نماز صبح نیز موسع (طلوع فجر تا طلوع آفتاب) است ولی اضافه شدن «قرآن» به واژه «فجر» اهمیت و فضیلت اول وقت را می رساند.
3. نماز صبح در اول فجر، مورد شهود و نظاره ویژه «ملائکه شب و روز» است و هر دو گروه ثواب نماز صبح را می نویسند.
4. اهتمام به اقامه نماز صبح همراه با جماعت.
احتمال دارد که ذکر صفت مشهود برای نماز صبح، نوعی تشویق به این باشد که شایسته است انجام آن در معرض شهود و دید همگان باشد.(3)
علامه طباطبایی می فرماید: «روایات از طرق عامه و خاصه متفقاً جمله «ان قرآن الفجر کان مشهودا» را تفسیر کرده اند به اینکه: نماز صبح را هم ملائکهشب (در موقع مراجعت و هم ملائکه صبح (در موقع آمدن) می بینند»(4).
و نیز در بحث روایتی، پس از نقل اخبار در ذیل آیه شریفه می فرماید: «تفسیر مشهود بودن «قرآن فجر» در روایات شیعه و سنی، به اینکه چون ملائکه شب و روزآن را می بینند، آن قدر در این دو طایفه بسیار است که نزدیک است به حدّ تواتر برسد و در بعضی از آنها همان طور که گذشت، شهادت خدا و دیدن مسلمین نیز اضافه شده است».(5)
5. نماز تنها عبادتی است که به نام «قرآن» توصیف شده است (قرآن الفجر).
6. قرآن و تلاوت آن در نماز، محور اصلی است. (قرآن الفجر) (6)
7. «قرآن الفجر» در آیه عطف است به کلمه «الصلوه» که تقدیرش چنین می شود: «و اقم قرآن الفجر» که مراد از آن، نماز صبح است و چون مشتمل بر قرائت قرآناست، آن را «قرآن صبح» خوانده؛ چون روایات همه متفق اند بر اینکه مراد از «قرآن الفجر» همان نماز صبح است.
پی نوشت ها :
1- اسراء / 78.
2- تفسیر نو ر الثقلین ، عبدالعلی حویزی، ج3، ص 201 و 202، ح 376 و 378.
3- تفسیر راهنما، اکبر هاشمی رفسنجانی، ج 10، ص 208.
4- المیزان، علامه طباطبایی، ج 13، ص 176-178.
5- همان، ص 191.
6- تفسیر نور، محسن قرائتی، ج 7، ص 104.
ادامه مطلب
اخلاص در نماز و عبادات انسان را بیمه مى کند
اخلاص در نماز و عبادات انسان را بیمه مى کند
مردى بود که هر کارى مى کرد،نمى توانست اخلاص خود را حفظ کند و ریاکارى ننماید.
روزى چاره اندیشى کرد و با خود گفت :
«در گوشه شهر، مسجدى متروک وجود دارد که کسى به آن توجه نداشته و رفت و آمد نمى کند خوب است شبانه به آن مسجد بروم، تا کسى مرا ندیده و خالصانه خدا را عبادت کنم.»
شب چادرش را روى شهر گستراند و رعد و برق وبارش شدید باران،همه جا را تن شویه مى کرد او نام خدا را بر زبان آورد و نماز را آغاز نمود.
هنوز رکعتى نماز نخوانده بود،که ناگهان صدایى شنید با خود گفت: حتما کسى وارد مسجد شد.
برکیفیت و کمییت عبادتش افزود خوشحال از این که آن شخص فردا به مسجد متروک آمده و مشغول نماز و عبادت است .
وقتى که هوا روشن شد و صبح دمید،به آن کسى که وارد مسجد شده بود، زیر چشمى نگاه کرد.
از تعجب دهانش بازمانده سگ سیاهى که بر اثر رعد و برق و بارندگى شدید، نتوانسته بود در بیرون بماند،به مسجد پناه آورده بود.
بر سر و روى خود زد و اظهار پشیمانى کرد و واگویه نمود،«اى نفس من از ریا گریختم و به مسجد دور افتاده آمده تا در عبادت خویش، احدىرا شریک خدا قرار ندهم،اما... واى بر من، چقدر مایه تاسف است که این حالت را پیداکردم» (1)
خوب است در اینجا جمله اى از رسول خدا صلى الله علیه و آله که آنرا هم شیعه و هم اهل تسنن روایت کرده اند و از مسلمات است براى شما بیان کنیم مى فرماید:
«من اخلص لله اربعین صاحبا جرت ینابیع الحکمة من قلبه على لسنانه» (2)
هر کس چهل شبانه روز، خود را براى خدا خالص کند، یعنى چهل شبانه روز هیچ انگیزه اى در وجود او جر رضاى حق حاکم نباشد،حرف بزند براى رضاى خدا، سکونت کندبراى رضاى خدا نگاه کند و نگاهش را ببندد براى رضاى خدا بخوابد و بیدار شود براى خدا،یعنى آنچنان برنامه اش راتنظیم کند و آنچنان روح خود را اصلاح کند که اساسا جزبراى خدا چیز دیگرى کار نکند یعنى بشود ابراهیم خلیل الله (ان صلاتی و نسکى و محیاىو مماتى لله رب العالمین) (3 ) نمازم،عبادتم و بلکه زندگى و مردنم،لله و براى اوست.
آرى پیغمبر فرمود،اگر کسى موفق شود چهل شبانه روز هوى و هوس رابه کلى مرخص کند و در این چهل شبانه روز کارى نکند و جز براى او زنده نباشد، چشمه هاى معرفت و حکمت از درونش مى جوشد و بر زبانش جارى مى شود.(4)
حافظ با آن زبان رمزى شیرین خود، همین حدیث را معنى مى کند و مى گوید:
سحر که رهروى در سرزمینى همى گفت این معما با قرینى
که اى صوفى شراب آنگه شود صاف که در شیشه بماند اربعینى
2- سفینه البحار ماده خلص
3- انعام آیه 162
4- انسان کامل ص 178
ادامه مطلب
دوام بر نماز از صفات نمازگزار
دوام بر نماز از صفات نمازگزار
الذین هم على صلاتهم دائمون. " 1 ".
ترجمه: کسانى که پیوسته نمازمى گزارند.
این یکى از ویژگى مومنان راستین است که ارتباط مستمر با درگاه پروردگارمتعال دارند،و این ارتباط از طریق نماز تامین مى گردد،نمازى که انسان را از فحشاء ومنکرات باز دارد،نمازى که روح و جان انسان را پرورش مى دهد،و او را همواره به یادخدا مى دارد،و این توجه مستمر مانع از غفلت و غررو،و فرو رفتن در دریاى شهوات،واسارت در چنگال شیطان و هواى نفس مى شود.
بدیهى است منظور از مداومت بر نمازاین نیست که همیشه در حال نماز باشند،بلکه منظور این است در اوقات معین نماز را انجام مى دهند ، اصولا هر کار خیرى آنگاه در انسان اثر مثبت مى گذارد که تداوم داشته باشد،و لذا در حدیثى از پیغمبراکرم صلى الله علیه و آله مى خوانیم:«اناحب الاعال الى الله مادام و ان قل» «محبوترین اعمال نزد خداى چیزى است که مداومت داشته باشد،هر چند کم باشد»(2)
قابل توجه اینکه در حدیثى از امام باقر علیهالسلام مى خوانیم:«منظور این است هر گاه انسان چیزى از نوافل را بر خود فرض مى کندهمواره به آن ادامه یابد». (3)
و در حدیث دیگرى از همان امام علیه السلام نقل شده که فرمود:«این آیه اشاره به نافله است،و آیه (و الذین هم على صلاتهم یحافظون) (که در آیه بعدى،مورد بحث ما مى باشد) ناظر به نماز فریضه است» (4)
این تفاوت ممکن است از اینجا باشد که به محافظت مناسب نمازهاى واجب است که دقیقا آنها را باید در وقتهاى معین انجام داد، اما تعبیر به تداوم مناسب نمازهاى مستحب است،چرا که انسان مى تواند آنها را انجام دهد و گاه ترک کند.(5)
2- المعجم المفهرس الالفاظ الحدیث ج 2 ص 160،ماده دوام
3- نورالثقلین ج ص 415
4- نور الثقلین ج 5 ص 416
5- تفسیر نمونه ج 25 ص 30
ادامه مطلب