مشروح بيانات مقام معظم رهبري در خطبههاي عيد سعيد فطر
» سرويس: معارف و حقوق - دين و انديشه
كد خبر: 94042714410
شنبه ۲۷ تير ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۶
در خجسته عيد سعيد فطر، ايران اسلامي يكپارچه جشن توحيد و خداپرستي شد و ملت مومن و انقلابي ايران به شكرانه يك ماه عبادت و روزهداري، به نماز بندگي ايستادند و بهترينها را از درگاه پروردگار كريم مسئلت كردند.
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) صبح امروز كانون شكوه پرطراوت بندگي ايرانيان، مصلاي امام خميني(ره) تهران بود و صدها هزار نفر از مردم تهران، نماز عيد را به امامت حضرت آيت الله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي اقامه كردند.
مشروح بيانات رهبر انقلاب اسلامي به شرح زير است:
«بسماللهالرّحمنالرّحيم
السّلام عليكم و رحمةالله. الحمدلله ربّالعالمين، الحمدلله الّذي خلق السّماوات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذين كفروا و ربّهم يعدلون. نحمده و نسبّحه و نتوب اليه و نصلّي و نسلّم علي حبيبه و نجيبه و خيرته في خلقه سيّدنا و نبيّنا ابيالقاسم المصطفي محمّد و علي ءاله الاطيبين الاطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةالله في الارضين.
تبريك عرض ميكنم اين عيد سعيد را به همهي شما برادران و خواهران و به ملّت عزيز ايران و به مسلمانان سراسر جهان. و شما نمازگزاران و خودم را توصيه ميكنم به رعايت تقواي الهي، پرهيزكاري، مراقبت از نفس و دوري از گناه.
ماه رمضان امسال به معناي واقعي كلمه، يك ماه مبارك بود؛ بركات الهي بر اين ملّت فروباريد و نشانههاي آن در روزهداريِ روزهاي بلند و گرم، در محافل قرآنيِ گستردهي در همه جاي كشور، در مجالس عظيم دعا و توسّل - كه هزاران جوان و پير و مرد و زن، دست تضرّع و دعا بلند ميكردند، با خداي خود مخلصانه و خاشعانه سخن ميگفتند - در انفاقها، در افطاريهاي گستردهاي كه خوشبختانه چند سالي است رواج پيدا كرده است در مساجد، در معابر، در خيابانها، و بالاخره در راهپيمايي عظيم روز قدس ديده شد؛ اينها نشانههاي رحمت الهي است؛ مردم روزهداري كه شب قبل را بهمناسبت احياء بيستوسوّم ماه مبارك رمضان و شب قدر تا صبح بيداري كشيده بودند، در روز گرم تابستان، با زبان روزه در اين راهپيمايي عظيم شركت كردند. اينها است راه درست شناخت ملّت ايرن؛ اين ملّت ايران است. اين ملّت ايران است كه ماه رمضان در محراب عبادتْ آنجور، و در صحنهي مقابله و مبارزهي با استكبارْ اينجور، خود را عرضه ميكند و نشان ميدهد. ملّت ما را از زبان مغرضِ ديگران نبايد شناخت؛ ملّت ما را از خودش، از شعارش، از حركتش، از اين جلوههاي عظيم بايد شناخت؛ اين است ملّت ايران. آنچه دشمن با فضاسازي سعي ميكند از ملّت ايران نشان بدهد و بعضي كجفهمها هم متأسّفانه همان را تكرار ميكنند، انحراف و غلط است. ملّت ايران همان ملّتي است كه ابعاد و اجزاء گوناگون خود را در اين ماه رمضان نشان داد. انشاءالله امروز، همهتان كارنامهي قبولي ميگيريد؛ امروز انشاءالله بهمناسبت عيد، ملّت ايران كارنامهي قبولي اين عبادات را از منبع لطف و رحمتِ پروردگار خواهد گرفت؛ انشاءالله بعضي از شما علاوهي بر كارنامهي قبولي، جايزه هم ميگيريد، درجه هم ميگيريد، اعتلاي معنوي و روحي هم پيدا ميكنيد. شعارهاي ملّت ايران، نشان داد كه جهتگيريها چيست؛ در روز قدس، شعار مرگ بر اسرائيل و مرگ بر آمريكا، فضاي كشور را تكان داد؛ مخصوص تهران و شهرهاي بزرگ هم نبود؛ همهي كشور در زير چتر اين حركت عظيم قرار گرفت.
پروردگارا ! از ملّت ايران، به رحمت و لطف خود قبول بفرما؛ پروردگارا ! توفيقات خود، رحمت خود و الطاف بيپايان خود را بر اين ملّت فرو ببار؛ پروردگارا ! شهداي عزيز ما را، امام بزرگوار را، همهي كساني كه ملّت را در اين راه كمك كردند و ياري كردند را ، مشمول رحمت و مغفرت خود قرار بده.
و الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا ابيالقاسم المصطفي محمّد و صلّ علي ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين، اميرالمؤمنين، و سيّدة نساء العالمين و الحسن و الحسين سبطي الرّحمة و امامي الهدي و عليّ بن الحسين زينالعابدين و محمّد بن عليٍّ و جعفر بن محمّدٍ و موسي بن جعفرٍ و عليّ بن موسي و محمّد بن عليٍّ و عليّ بن محمّدٍ و الحسن بن عليٍّ و الخلف الهادي المهدي، حججك علي عبادك و امنائك في بلادك.
سلام و تحيّت و تبريك به همهي برادران و خواهران نمازگزار همراه با توصيهي به تقوا، نخستين سخن ما در خطبهي دوّم است.
حوادث منطقهي ما در اين ماه رمضان و قبل از آن، حوادث ناگواري بود و هست؛ متأسّفانه دستهاي نامباركي، ماه مبارك را براي بسياري از مردم منطقه تلخ كرد. در يمن، در بحرين، در فلسطين، در سوريّه، بسياري از مردم مسلمانِ مؤمن، بهخاطر سيهكاريهاي دشمنان، روزهاي سختي را گذراندند و روزههاي دشواري گرفتند. همهي اين قضايا براي ملّت ما مهم است.
يك مسئله هم مسئلهي داخلي ما است كه مسئلهي مذاكرات هستهاي است. چند نكته را در زمينهي اين مسئله لازم است عرض كنم. نكتهي اوّل تشكّر از دستاندركاران اين مذاكرات طولاني و نفسگير است، رئيس جمهور محترم و بالخصوص هيئت مذاكرهكننده كه حقيقتاً زحمت كشيدند و تلاش كردند؛ چه اين متني كه تهيّه شده است، در مجاري قانوني پيشبينيشدهي خود تصويب بشود و چه نشود، اجر آنها محفوظ است؛ اين را به خود آن برادران هم از نزديك عرض كرديم. البتّه براي تصويب اين متن، يك مسير قانونيِ پيشبينيشدهاي وجود دارد كه بايد اين مسير را طي كند و خواهد كرد؛ انشاءالله. انتظار ما اين است كه دستاندركاران، با دقّت مصالح را - مصالح كشور را، مصالح ملّي را - در نظر بگيرند و آنچه را تحويل ملّت خواهند داد، بتوانند با گردن افراشته، در مقابل خداي متعال هم ارائه بدهند.
نكتهي بعدي اين است كه چه اين متن تصويب بشود و چه نشود، به حول و قوّهي الهي، اجازهي هيچگونه سوءاستفادهاي از آن داده نخواهد شد؛ اجازهي خدشهي در اصول اساسي نظام اسلامي به كسي داده نخواهد شد؛ قابليّتهاي دفاعي و حريم امنيّت كشور، به فضل الهي حفظ خواهد شد، اگرچه ميدانيم دشمنان بر روي اين نقطهي بخصوص، تكيهي زيادي دارند. جمهوري اسلامي، در زمينهي حفظ قابليّتهاي دفاعي و امنيّتي خود - آنهم در اين فضاي تهديدي كه دشمنان برايش بهوجود ميآورند - هرگز تسليم زيادهخواهي دشمن نخواهد شد.
نكتهي بعدي اين است كه چه اين متن تصويب بشود و چه نشود، ما از حمايت دوستانمان در منطقه دست نخواهيم كشيد: از ملّت مظلوم فلسطين، از ملّت مظلوم يمن، از ملّت و دولت سوريه، از ملّت و دولت عراق، از مردم مظلوم بحرين، از مجاهدان صادق مقاومت در لبنان و فلسطين؛ اينها همواره مورد حمايت ما خواهند بود.
نكتهي بعدي اين است كه با اين مذاكرات و با متني كه تهيّه شده است، در هر صورت سياست ما در مقابل دولت مستكبر آمريكا هيچ تغييري نخواهد كرد. همانطور كه بارها تكرار كرديم، ما با آمريكا در مورد مسائل گوناگون جهاني و منطقهاي مذاكرهاي نداريم؛ در مورد مسائل دوجانبه مذاكرهاي نداريم؛ گاهي در موارد استثنائي مثل اين مورد هستهاي، براساس مصلحت، مذاكره كردهايم؛ اين مورد هم فقط نبوده است، قبل از اين هم مواردي بوده است كه من در سخنرانيهاي عمومي قبلي به آنها اشاره كردهام. سياستهاي آمريكا در منطقه با سياستهاي جمهوري اسلامي ۱۸۰ درجه اختلاف دارد. آمريكاييها حزبالله را و مقاومت لبنان را - كه فداكارترين نيروهاي دفاع ملّي در يك كشورند - متّهم به تروريسم ميكنند، از اين بيانصافي بالاتر نميشود. آنوقت در مقابل، دولت تروريست صهيونيستيِ كودككُش را مورد حمايت خودشان قرار ميدهند، با يكچنين سياستي چگونه ميشود معامله كرد، چگونه ميشود مذاكره كرد، چگونه ميشود به توافق رسيد؟ حالا موارد ديگر هم هست كه من تفصيلش را ميگذارم براي جاي ديگر.
نكتهي بعدي در مورد رجزخوانيهاي آمريكا در اين چند روز است. در اين چند روزي كه از پايان اين مذاكرات گذشته است، حضرات مسئولين آمريكايي - دولت مردانشان، دولت زنانشان - مشغول رجزخوانياند، هر كدام با زباني رجزي ميخوانند. البتّه ما ايرادي به اين كار آنها نداريم؛ مشكلات داخليِ آنها، آنها را ناچار ميكند كه اين رجزخوانيها را بكنند كه بله، ما ايران را سر ميز مذاكره كشانديم، ما ايران را تسليم كرديم، ما مانع از سلاح هستهاي ايران شديم، ما فلان امتياز را گرفتيم و از اين قبيل! خب، حقيقت قضيّه چيز ديگري است. ميگويند ما جلوي سلاح هستهاي ايران را گرفتيم؛ سلاح هستهاي ايران، ربطي به گفتگوي با آمريكا و غير آمريكا ندارد؛ خود آنها هم ميدانند؛ گاهي هم اهمّيّت فتواي حرمت سلاح اتمي را بر زبان آوردهاند؛ ما براساس حكم قرآن و شريعت اسلامي، توليد سلاح هستهاي و نگهداري آن و بهكار بردن آن را حرام ميدانيم و به آن اقدام نميكنيم؛ اين هيچ ربطي به آنها ندارد، به اين مذاكرات هم ربطي ندارد. آنها خودشان ميدانند كه اين واقعيّت است - ميدانند كه آنچه مانع جمهوري اسلامي در زمينهي توليد سلاح هستهاي است، تهديد و توپوتشر آنها نيست؛ يك مانع شرعي است؛ اهمّيّت اين فتوا را ميدانند - درعينحال باز ميگويند كه ما بوديم كه نگذاشتيم؛ به ملّت خودشان راست نميگويند، حقيقت را نميگويند. آنها دربارهي مسائل گوناگون ديگر، ميگويند ما دربارهي صنعت هستهاي اينجور كرديم، اينجور گفتيم، ايران را تسليم كرديم؛ تسليم ايران را مگر به خواب ببينند. پنج رئيس جمهور ديگر آمريكا از اوّل انقلاب تا امروز، در اين آرزو كه جمهوري اسلامي را تسليم كنند يا مُردند يا در تاريخ گم شدند، شما هم مثل آنها؛ شما هم اين آرزو را هرگز به دست نخواهيد آورد كه ايران اسلامي را تسليم كنيد.
يك نكتهاي در خلال حرفهاي رئيس جمهور آمريكا در اين چند روز وجود داشت و آن اعتراف به اشتباهات گذشتهي آمريكا بود؛ البتّه مشتي از خروار را ايشان گفت. اعتراف كرد كه در بيستوهشتم مرداد، آمريكاييها در ايران خطا كردند؛ اعتراف كرد كه در كمك به صدّام حسين، آمريكاييها خطا كردند؛ دو سه مورد را گفت، امّا دهها مورد را نگفت؛ ۲۵ سال حكومت ظالمانه و جائرانهي پهلوي دوّم را نگفت؛ شكنجهها، غارتها، كشتارها، جنايتها، فاجعهآفرينيها، از بين بردن عزت ملّت ايران، لگدكوب كردن منافع داخلي و خارجي ملّت ايران را كه بهوسيلهي آمريكا انجام گرفت نگفت، تسلّط صهيونيستها را نگفت، نابود كردن مسافرين هواپيماي مسافربري را بهوسيلهي شليك موشك از دريا نگفت، و بسياري چيزهايي ديگر؛ امّا چند اشتباه را تكرار كرد. من جملهاي را ميخواهم ناصحانه به اين حضرات بگويم: امروز شما بعد از گذشت سالهاي طولاني از بيستوهشتم مرداد يا از جنگ هشتساله و دفاع جمهوري اسلامي، اعتراف ميكنيد كه اشتباه كرديد؛ من ميخواهم بگويم الان هم داريد اشتباه ميكنيد، الان هم در جاهاي مختلف اين منطقه و بخصوص نسبت به جمهوري اسلامي و ملّت ايران مشغول اشتباه هستيد؛ چند سال ديگر يك كس ديگري ميآيد و همين اشتباه شما را به رخ خواهد كشيد، همچنانكه شما امروز اشتباه گذشتگانتان را به رخ ميكشيد؛ شما هم داريد اشتباه ميكنيد، بيدار شويد، از اشتباه خارج شويد، حقيقت را بفهميد. در منطقه اشتباهات بزرگي را دارند مرتكب ميشوند.
آنچه من به ملّت ايران ميخواهم عرض بكنم اين است: جمهوري اسلامي به توفيق الهي و به حول و قوّهي الهي، مقتدر و قوي است، روزبهروز هم قويتر شده است. ...»
۱) سورهي عصر، آيهي ۱ تا ۳؛ «سوگند به عصرِ غلبهي حق بر باطل. كه واقعاً انسان دستخوش زيان است. مگر كساني كه گرويده و كارهاي شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايي توصيه كردهاند.»
انتهاي پيام
كد خبرنگار: 70000
نوشته شده در تاريخ ۲۸ تير ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
مــرگ بــر حــامــيان اســـرائــيل و آمـــريــكاي جنايتكار
مـــرگ بــر آمـــريكا.
مرگ براســـرائيل
سايت بسيج مستضعفين*
جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه:
ملت «مرگ بر آمريكا» را از قرآن آموخته است
حجت الاسلام حاج صادقي گفت: نياز نيست كه سياست به اقتصاد وام دهد بلكه اقتصاد بايد از سياست درس بگيرد، پيروزي سياست يه دليل تكيه بر گفتمان مقاومت است اگر درصدد آن هستيم كه اقتصاد جامعه نيز به پيروزي برسد بايد از اين گفتمان استفاده كرد.
حجت الاسلام عبدالله حاج صادقي جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شب گذشته در مراسم جشن بزرگ دهه فجر انقلاب اسلامي كه به همت شوراي هماهنگي اصولگرايان استان قم در مسجد چهارمردان برگزار شد به تبيين مسأله انقلاب اسلامي دستاوردها، فرصت ها و چالش ها پرداخت.
انقلاب، اسلام را از بعد فردي به اسلام استكبار ستير تبديل كرد
وي با اشاره به بزرگ ترين دستاورد انقلاب، گفت: انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) اسلام ناب را زنده كرد، انقلاب اسلام را از بعد فردي كه به گفته دشمنان اسلامي بي زهر بود به اسلامي استكبار ستيز تبديل كرد؛ انقلاب، اسلامي را زنده كرد كه كاخ استكبار نشينان را لرزاند.
حجت الاسلام حاج صادقي افزود: دستاورد انقلاب همان دستاورد اسلام ناب است، در كنار دستاورد هاي ديگر بايد رأس دستاورد ها كه احياي اسلام ناب محمدي است، بيان شود؛ يكي از دستاوردهاي اسلام ناب حيات بخشيدن به جامعه و انسان ها است.
جامعه منهاي دين مرده متحرك است
وي با بيان اين كه از نظر قرآن جامعه منهاي دين مرده متحرك است، اظهار داشت: انسان بدون اسلام مرده اي است كه فقط حركت مي كند و خاصيت و اثر بخشي ندارد، حياتي كه دين به انسان مي بخشد، حيات طيبه نام دارد و مربوط به بعد روحاني انسان است؛ حيات طيبه از هر گونه آسيب و آلودگي به دور است.
جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ادامه داد: انقلاب اسلامي بر گردن جامعه حق حيات دارد، انقلاب با زنده كردن اسلام ناب جامعه را زنده كرد، به همين دليل است كه اسكتبار جهاني از ايران هراس داشته و مستضعفان جهان به ايران اميد بسته اند.
وي با بيان اين كه اسلام در انقلاب اسلام عربستاني نبوده و زنده است، ابراز داشت: در جامعه ديني مردم حاكميت طاغوت را كنار زده و ولايت الله را مي پذيرند، ولايت خدا به وسليه ولي او تجلي پيدا مي كند؛ قرآن مي فرمايد انسان بدون ولي نيست اگر مؤمن باشد حاكم و سرپرست او خدا است، اما اگر راضي بر حاكميت خداوند نشود هركسي بر او ولايت پيدا مي كنند.
ولايت خداوند به وسيله ولي فقيه تجلي پيدا مي كند
حجت الاسلام حاج صادقي با بيان اين كه ولايت خداوند به وسيله ولي فقيه تجلي پيدا مي كند، عنوان كرد: اسلام منهاي ولايت امضاي خداوند را ندارد، تمرد از ولي فقيه سرپيچي از امام زمان(عج) بوده و درحد شرك به خداوند است؛ حكومت ولي فقيه از دستاوردهاي مهم انقلاب است.
وي خاطرنشان كرد: يكي از شرايط ظهور نا اميدي جهانيان از حكومت هاي استكباري و تبري از آنان و تشنه شدن به ولايت الهي است، خوشبختانه انقلاب اسلامي سببي براي تبري بشريت از استكبار شده است.
جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با اشاره به سومين دستاورد انقلاب، گفت: نتيجه پذيرش ولايت خداوند اين است كه حركت و جهت گيري جامعه همواره به سوي نورانيت بيشتر است، سخنان رهبر معظم انقلاب جامعه را از تاريكي ها به سوي روشنايي و نورانيت حركت مي دهد.
وي افزود: وزير سابق امور خارجه آمريكا مي گويد كه ما ساعت ها در اتاق فكر خود برنامه ريزي هاي قوي مي كنيم و اتاق عمليات ما وارد جريان مي شود اما چند دقيقه سخراني رهبر ايران همه زحمات ما را از بين مي برد.
انقلاب اسلامي ايران سنگرهاي كليدي جهان را فتح كرده است
حجت الاسلام حاج صادقي با اشاره به تلاش دشمن براي تحريف اسلام، اظهار داشت: دشمن سال ها تلاش و هزينه مي كند كه اسلام را تحريف كرده و اسلام هراسي را ترويج دهد اما رهبر معظم انقلاب با پيام معجزه آساي خود پرونده اسلام هراسي غرب را بست، ايشان تمامي تلاش هاي دشمن را با اين حركت حكيمانه نابود كردند.
وي با يان اين كه انقلاب اسلامي ايران سنگرهاي كليدي جهان را فتح كرده است، ادامه داد: انقلاب اسلامي ايران مادر انقلاب هاي جهان است، جامعه بايد به وجود انقلاب و حاكميت ديني در ايران افتخار كنند و با چند مشكل كوچك نبايد از ادامه مسير نا اميد شوند.
جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با اشاره به فرصت هاي انقلاب اسلامي، ابراز داشت: فرصتي كه امروزه انقلاب اسلامي ايران برخوردار است نقش بيداري مسلمانان و جهانيان است، مسلمانان سالياني از دينداري فقط نماز خواندن، حج رفتن و زكات دادن را مي دانستند اما امروزه مسلمانان فهميده اند كه دين داري به معناي تنفر از استكبار است.
وي خاطرنشان كرد: امروزه غربي ها نگران حزب الله ايران، لبنان، سوريه و عراق نيستند بلكه آنها هراس دارند كه حزب الله لندن و واشنگتن خود را نشان دهد؛ انقلاب اسلامي تفكر ديني را زنده كرد اين تفكر ديني عامل حركت ملت ها شده است.
پيوند امت و امام كه سبب شسكت ناپذير شدن جامعه مي شود
حجت الاسلام حاج صادقي با بيان اين كه حقيقت اسلام حاكميت ولي خدا است، يادآور شد: در طول تاريخ اسلام دو مقطع نظام ولايي بر روي كار آمد، نخستين آن حكومت رسول اكرم(ص) بود كه ده سال به طول انجاميد و ديگري حكومت حدود پنج ساله امام علي(ع) بود.
وي با بيان اين كه براي نخستين بار يك حكومت ولايي 36 سال عمر كرده است، گفت: نهضت رسول اكرم(ص) و امام علي(ع) به دليل نبود امت اهل قيام و اهل حركت محكوم به شكست ظاهري شد، اما اكنون در اين انقلاب الهي چنين امتي وجود دارد.
جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي افزود: استكبار مي داند كه ملت بدون امام براي او خطر ندارد، همچنين مي داند كه امام بي امت نيز داراي اقتدار نيست؛ اما دشمن از پيوند امت و امام كه سبب شسكت ناپذير شدن جامعه مي شود هراس دارد.
وي با بيان اين كه فتنه 88 با دو اقدام رهبر معظم انقلاب و مردم سبب تداوم و واكسينه شدن انقلاب شد، اظهار داشت: خطبه رهبر معظم انقلاب اسلامي در نماز جمعه 29 خرداد 88 و حركت خود جوش مردم در روز 9 دي فتنه استكبار را نابود كرد؛ حفظ انقلاب از ايجاد آن دشوارتر است.
حجت الاسلام حاج صادقي با اشاره به اين كه اوباما و آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند، ادامه داد: نمي توان از دشمن و استكبار انتظار دشمني نداشت، جنگ جبهه حق با جبهه باطل سنت هميشگي خداوند است؛ جنگ بايد وجود داشته باشد تا ريزش غده هاي سرطاني صورت بگيرد، از همين رو نبايد برخي به فكر معامله با دشمن باشند.
دشمن درصدد تحريف اسلام است/جامعه مرگ بر آمريكا را از قرآن آموخته است
وي به مهم ترين محور حمله دشمن اشاره كرد و ابراز داشت: دشمن مي داند كه موتور حركت انقلاب، اسلام است؛ به همين دليل در صددبي خطر كردن اسلام است، دشمن مي گويد غير مسلمانان را بايد از اسلام ترساند و اسلام هراسي را ترويج داد و براي مسلمانان بايد اسلامي بدلي و جايگزين معرفي كرد.
جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با بيان اين كه دشمن مي خواهد اسلام سكولار را جانشين اسلام ناب كند، عنوان كرد: اسلام سكولار به معناي اسلام بي تحرك بوده كه نماز شب، حج، زكات و خمس دارد اما نسبت به حكومت بي تفاوت است؛ امروزه برخي در داخل كشور سعي دارند اسلام سكولار را ترويج دهند.
وي خاطرنشان كرد: مسؤولان بدانند كه وظيفه حكومت زمينه سازي براي دينداري و تعالي انسان ها است، چگونه افرادي در كشور امام زمان(عج) مي گويند كه مرگ بر ضد ولايت فقيه و مرگ بر آمريكا و استكبارستزي از كمونيست هاي وارد انقلاب شده است.
حجت الاسلام حاج صادقي با بيان اين كه جامعه مرگ بر آمريكا را از قرآن آموخته است، گفت: قرآن مي فرمايد كه تبري مقدم بر تولي است به همين دليل در قرآن آيات تبري بيش از آيات تولي بيان شده است، مسؤولان ببينند كه دستور قرآن چيست.
وي با اشاره به آيه 217 سوره بقره، افزود: خداوند مي فرمايد جبهه باطل و استكبار همواره با جبهه حق در حال جنگ است تا جبهه حق را از دين برگردانند، دعواي ايران و آمريكا بر سر منافع نيست بلكه ما با آمريكا بر سر اصول اختلاف داريم؛ قرآن فقط براي بوسيدن و قرائت كردن نيست بلكه بايد به آن عمل شود.
مسؤولان بين اصول و منافع تقابل ايجاد نكنند
جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به آيه« وَلَن تَرْضَي عَنكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَي حَتَّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» اشاره كرد و اظهار داشت: اوباما گفت به اندازه اي بر ايران فشار مي آوريم كه تسليم ما شود، آيا اين غير از ترجمه قرآن است كه مي فرمايد يهود و نصارا تا زماني كه از آن ها تبعيت نشود راضي نمي شوند.
وي ادامه داد: مسؤولان نبايد بين اصول و منافع تقابل ايجاد كنند، ما با اصول به منافع خود دست پيدا مي كنيم، با دست كشيدن از اصول منافع نيز از دست مي رود؛ 36 سال تجربه انقلاب ثابت كرده است كه هرگاه ملت در مقابل دشمن ايستادگي كردند، دشمن عقب نشسته است.
حجت الاسلام حاج صادقي با انتقاد از جمله برخي مسؤولان مبني بر اين«سال ها سياست از اقتصاد يارانه و وام گرفته است، اكنون نوبت آن فرا رسيده سياست به اقتصاد وام بدهد» ابراز داشت: اين جمله بدان معنا است كه سال ها براي براي پيروزي سياسيت از اقتصاد كوتاه آمديم اما امروزه نوبت آن است كه در اصول سياست نرمش نشان دهيم تا اقتصاد رونق پيدا كند.
براي پيروزي اقتصادي بايد از گفتمان مقاومت استفاده شود
وي در جواب اين جمله عنوان كرد: نياز نيست كه سياست به اقتصاد وام دهد بلكه اقتصاد بايد از سياست درس بگيرد، پيروزي سياست يه دليل تكيه بر گفتمان مقاومت است اگر درصدد آن هستيم كه اقتصاد جامعه نيز به پيروزي برسد بايد از اين گفتمان استفاده كرد؛ اين گفتمان را رهبر معظم انقلاب با عنوان اقتصاد مقاومتي بيان كردند.
جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با اشاره به ضرورت پرهيز از هرگونه وابستگي به دشمن خاطرنشان كرد: خداوند در قرآن مي فرمايد كه به دشمنان و ظالمان وابسته نباشد كه آتش مي گيريد؛ وابستگي به دشمن آتش است، دشمن مي خواهد اصول انقلاب را نابود كند.
وي به فتنه دهه 90 اشاره كرد و گفت: فتنه اين دهه بسيار خطرناك است، دشمن در اين فتنه در صدد است كه به وسيله تحريم ها و تهاجم به ارزش ها مردم را از ادامه دادن مسير مقدس انقلاب خسته كنند، دشمن براي از بين بردن ولايت محوري مي خواهد مردم را منحرف كند.
حجت الاسلام حاج صادقي افزود: يگانه راه مقابله با چالش استكبار كه تهاجم فرهنگي است، جهاد فرهنگي نام دارد، هدف دشمن از اين جنگ دوري جامعه از اصول و ارزشهاي انقلاب است؛ انقلاب اسلامي ايران بزرگترين زمينه ساز ظهور امام زمان(عج) است./
مـــرگ بــر آمـــريكا........
سيد علي خامنهاي:
كسي مرگ بر آمريكا را به ملت ايران ياد نداد، مرگ بر آمريكا از اعماق جان يكايك مردم برآمد.
تا كه چشمم باز شد ديدم كه يارم رفته است ماه مهماني تمام و مه نگارم رفته است با گل اين بوستان تازه انسي داشتم گرم گل بودم كه ديدم گلعذارم رفته است پيشاپيش عيد بر شما مبارك
.
.
.
نغمه ريزيد غياب مه نو آخر شد باده خرم عيد است كه در ساغر شد روز عيد است، سوي ميكده آييد به شكر كه ببخشند هر آنكس كه در اين دفتر شد … عيد سعيد فطر پيشاپيش بر شما مبارك
.
.
.
خدايا به ما توفيق ده تا از كساني باشيم كه حاصل دسترنج يكماهه ي خود را در رمضان، از اين به بعد هم حفظ كنيم.(آمين)
.
.
.
عيد فطر، روز چيدن ميوه هاي شاداب استجابت، پيشاپيش مبارك باد …
.
.
.
بدرود اي بزرگترين ماه خداوند و اي عيد اولياي خدا بدرود اي ماه دست يافتن به آرزوها بدرود اي ياريگر ما كه در برابر شيطان ياريمان دادي بدرود اي كه هنوز فرا نرسيده از آمدنت شادمان بوديم و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناك. التماس دعا
.
.
.
خدايا، خروج از ماه مبارك را براي ما مقارن با خروج از تمامي گناهان قرار بده. آمين يا رب العالمين
.
.
.
عيد فطر ضيافتي است براي پايان اين ميهماني عيد فطر پاداش افطارهاي خالصانه و بجاست عيد فطر قبولي انفاقهاي به قصد قربت است عيد فطر پايان نامه دوره ايثار و گذشت است پيشاپيش عيد بر همه مبارك
.
.
.
خدايا عيد است و دلم خانه ويرانه، بيا اين خانه تكانديم ز بيگانه، بيا يك ماه تمام ميهمانت بوديم يك روز به مهماني اين خانه بيا عيد فطر پيشاپيش بر شما مبارك
.
.
.
خوش بر كسي كه سفره نشين خدا بود از هرچه غير خواسته ي او گر، جدا بود درب كلاس درس خدا چون گشوده شد خوش بر مطلبي كه قبول انتها بود
.
.
.
بيا كه ترك فلك خوان روزه غارت كرد هلال ماه به دور قدح اشارت كرد ثواب روزه و حج قبول آن كسي برد كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد …
.
.
.
عيد سعيد فطر، عيد آسودگي از آتش غفلت و رهيدگي از زنجير نفس بر ميهمانان حضرت حق مبارك باد …
.
.
.
عيد صيام آمد و ماه صيام رفت لطف تمام آمد و فيض تمام رفت عيد فطر مي آيد و لطف خدا باز تازه شد گرد غم گناه ز جان عوام رفت پيشاپيش عيدتون مبارك
.
.
.
افسوس كه ايام شريف رمضان رفت سي عيد به يك مرتبه از دست جهان رفت …
.
.
.
وقتي يادم مياد خيلي ها بودن كه پارسال آخرين ماه رمضونشون رو تجربه كردن دلم ميگيره آخه شايد اين بار نوبت من باشه كه آخرين مهموني ماه رمضون رو تجربه كنم …
.
.
.
.استشمام عطر خوش بوي عيد فطر از پنجره ملكوتي رمضان گواراي وجود پاكتان و صد شكر كه اين آمد و صد حيف كه آن رفت …
.
.
.
هميشه وقتي مهموني ها تموم ميشه، حس غريبي دارم… چه برسه به اين دفعه كه مهموني خدا داره تموم ميشه… خدايا خيلي سعي كردم قدر اين مهموني رو بدونم ولي بازم احساس مي كنم نتونستم … يعني سال بعد هم ما رو دعوت مي كني؟
.
.
.
خداحافظ اي ماه غفران و رحمت خداحافظ اي ماه عشق و عبادت خداحافظ اي ماه نزديكي بر آرزوها خداحافظ اي ماه مهماني حق تعالي خداحافظ اي دوريت سخت و جانكاه خداحافظ اي بهترين ماه الله
.
.
.
خداحافظ ماه پروردگار الرحمن الراحمين خداحافظ ماه لحظه هاي افطار و سحر خداحافظ ماه نعمت و رحمت و بركت خداحافظ ماه شب هاي نوراني قدر . . .
.
.
.
خداحافظ اي محفل وصف يار خداحافظ اي ماه پروردگار خداحافظ اي سربه سر شور و حال خداحافظ اي لحظه هاي وصال …
.
.
.
حلول ماه عيد و شادي مسلمين است پايان ماه روزه، براي صائمين است نشاط و افتخار و شادي و سربلندي از محك الهي براي مؤمنين است
.
.
.
عيد سعيد فطر و پايان ماه صيام بخواهيم از خداي ذو الجلال و الكرام كه تا سال آينده، صفا و پاكي دل حفظ بشه و نباشيم از انسانهاي غافل
.
.
.
من كنون روز جاويد گرفتم ز جهان گر شما در هوس عيد بقاييد همه
.
.
.
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو آيا چيزي قابل درو در اين رمضان كاشته ايم ؟
.
.
.
عيد فطر، عيد برخورداري از رحمت بيكران خداوند پيشاپيش مبارك باد
.
.
.
عيد فطر، روز سربلندي از آزمون اخلاص بر شما بندگان شايسته خداوند مبارك!
.
.
.
نماز عيد فطر، يادآور اولين پيمان انسان در روز ازل با خداست.
.
.
.
خط نگاه فطريان، پر است از نياز و نماز دل هايشان صاف و بي رياست؛ به صافي بال هاي پروانه و به شفافيت آينه
.
.
.
رخ نمودن ماه شوال و عيد سعيد فطر پيشاپيش مبارك باد …
.
.
.
اينم چند تا اس ام اس طنـز بمناسبت فرارسيدن عيد سعيد فطر
الوداع اي روده اندرپيچ وتاب الوداع اي قاروقور بي جواب الوداع اي آش نذري آب سرد رنگ رخساران شبيه شله زرد الوداع اي زولبيا وباميه جايتان تاسال ديگه خاليه ! پيشاپيش عيدفطر مبارك
.
.
.
امشب اگه اس ام اس زدي جواب ندادم نگران نشو يه چند ساعتي نيستم نه كه ماهم بايد برم رويتم كنن !
.
.
.
مي توني چشماتو ببندي و منو تو ذهنت تصور كني؟ تونستي؟ به شما تبريك مي گم! شما ماه رو ديديد! عيد سعيد فطر مبارك
.
.
.
ميخواد ماه ديده بشه، ميخواد ديده نشه ! خودتون ماهيد ! پيشاپيش عيدتون مبارك
.
.
.
روز آب خوردن در ملاء عام خوردن غذا در رستوران روز آشتي با در يخچال ! پيشاپيش بر همگان مبارك
.
.
.
خبردار شدم از امشب ماه گرفتگى شروع مي شه! متاسفم كه بايد بگم اگر منو بگيرن حالا حالاها بايد روزه بگيرى!
.
.
.
با خوردن اگر حال تو جا مي آيد خوش باش كه ايام صفا مي آيد آماده به حمله باش در اين شب عيد وقتي كه صداي ربنا مي آيد …
.
.
.
با پايان يافتن ماه رمضان، درهاي رحمت خداوند همچنان بازند، فكر نكن قراره لاي در گير كني!
.
.
.
صورتت رو بيار جلو مممممموه ! اون سمت صورتت مممممموه ! عيدت مبارك نماز روزه هات هم قبول
.
.
.
چه زود رفت اين رمضان عمر ما پس، فعلا بر لب جوي نشين و گذر عمر ببين … عيدتون پيشاپيش مبارك
نوشته شده در تاريخ ۲۷ تير ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
عيد رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شكر كه اين آمد و صد حيف كه آن رفت
——— اس ام اس عيد فطر ———
حلول ماه شوال و عيد سعيد فطر مبارك باد!
——— اس ام اس عيد فطر ———
عيد فطر، روز چيدن ميوه هاي شاداب استجابت مبارك باد
——— اس ام اس عيد فطر ———
اين عيد فرخنده را به همگي شما عاشقان و دلدادگان صيام تبريك و تهنيت عرض مي نمايم.
——— اس ام اس عيد فطر ———
با فرا رسيدن عيد سعيد فطر امشب خانواده غضنفر در اقدامي عجيب بيرون از خانه خوابيدند تا فطريه ي خود را نپردازند!!!
——— اس ام اس عيد فطر ———
عيد فطر، روز چيدن ميوه هاي شاداب استجابت مبارك باد
——— اس ام اس عيد فطر ———
با خوردن اگر حال تو جا مي آيد خوش باش كه ايام صفا مي آيد آماده به حمله باش در اين شب عيد وقتي كه صداي ربنا مي آيد ——— اس ام اس عيد فطر ——— وقتي يادم مياد خيلي ها بودن كه پارسال آخرين ماه رمضونشون رو تجربه كردن، دلم ميگيره… . آخه شايد اين بار نوبت من باشه كه آخرين مهموني ماه رمضون رو تجربه كنم…
——— اس ام اس عيد فطر ———
خدايا به ما توفيق ده تا از كساني باشيم كه حاصل دسترنج يكماه ي خود را در رمضان، از اين به بعد هم حفظ كنيم.(آمين)
——— اس ام اس عيد فطر ———
عيد سعيد فطر بر عاشقان الله و ياران مهدي(عج) مبارك باد.
——— اس ام اس عيد فطر ———
ز مردم دل بكن ياد خدا كن خدا را وقت تنهايي صدا كن در آن حالت كه اشكت مي چكد گرم غنيمت دان و ما را هم دعا كن ——— اس ام اس عيد فطر ——— صداي پاي عيد مي آيد و دل مومن بر سر دو راهي آمدن عيد رمضان و رفتن ماه رمضان بلا تكليف است.. از آمدن آن يك دل شاد باشد يا از رفتن اين يك محزون؟ عيد فطر پاك ترين و عيدترين عيدهاست چرا كه پاداش يك ماه عبادت و شست و شوي جان در نهر پاك رمضان است.
——— اس ام اس عيد فطر ———
عيد فطر.. عيد پايان يافتن رمضان نيست.. عيد بر آمدن انساني نو از خاكسترهاي خويشتن خويش است.. چونان ققنوس كه از خاكستر خويش دوباره متولد مي شود. رمضان كوره ايي است كه هستي انسان را مي سوزاند و آدمي نوبا جاني تازه از آن سر بر مي آورد. فطر شادي و دست افشاني بر رفتن رمضان نيست، بر آمدن روز نو، روزي نو و انساني نو است. بناست كه رمضان با سحرهاوافطارهايش.. با شبهاي قدر و مناجاتهايش از ما آدمي ديگر بسازد. اگر درعيد فطر درنيابيم كه از نو متولد شده ايم.. اگر تازگي را در روح خود احساس نكنيم.. عيد فطر عيد ما نيست.
——— اس ام اس عيد فطر ———
خداوندا تو را شاكريم كه يك ماه ميهمان واين اجازه رابما دادي تاسحرها عاشقانه با تو سخن بگوئيم ودرد دلمان را با تو بگوئيم واكنون روز اول شوال را بر ما عيدگرداندي عيد برعاشقان مباركباد.
——— اس ام اس عيد فطر ———
تا ز رويت گرفته ام روزه جز به يادت نكرده ام افطار چقدر سخت است كه اين عزيزترين عيد را بدون آن عزيزترين غايب از نظر بگذرانيم… اللهم عجل لوليك الفرج
——— اس ام اس عيد فطر ———
عيد فطر روز پاداش گرفتن و رويت رحمت الهي بعد از ماه رمضان است. (مقام معظم رهبري)
——— اس ام اس عيد فطر ———
خدايا خيلي سعي كردم قدر اين مهموني رو بدونم ولي بازم احساس مي كنم نتونستم… يعني سال بعد هم ما رو دعوت مي كني؟
——— اس ام اس عيد فطر ———
كم كم غروب ماه خدا ديده مي شود صد حيف ازين بساط كه برچيده مي شود در اين بهار رحمت و غفران و مغفرت خوشبخت آن كسي ست كه بخشيده مي شود عيد شما مبارك
——— اس ام اس عيد فطر ———
فرازهايي از دعاي وداع امام سجاد(ع) با ماه رمضان: بدرود اي بزرگترين ماه خداوند و اي عيد اولياي خدا… بدرود اي ماه دست يافتن به آرزوها… بدرود اي ياريگر ما كه در برابر شيطان ياريمان دادي… بدرود اي كه هنوز فرا نرسيده از آمدنت شادمان بوديم و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناك. * التماس دعا*
——— اس ام اس عيد فطر ———
خديا! خروج از ماه مبارك را براي ما مقارن با خروج از تمامي گناهان قرار بده.*آمين*
——— اس ام اس عيد فطر ———
حلول ماه عيد و شادي مسلمين است پايان ماه روزه، براي صائمين است نشاط و افتخار و شادي و سربلندي از محك الهي براي مؤمنين است
——— اس ام اس عيد فطر ———
عيد سعيد فطر و پايان ماه صيام بخواهيم از خداي ذو الجلال و الكرام كه تا سال آينده، صفا و پاكي دل حفظ بشه و نباشيم از انسانهاي غافل
——— اس ام اس عيد فطر ———
رمضان آمد و روان بگذشت بود ماهي به يك زمان بگذشت شب قدري به عارفان بنمود اين معاني از آن بيان بگذشت
——— اس ام اس عيد فطر ———
خداحافظ اي ماه غفران و رحمت خداحافظ اي ماه عشق و عبادت خداحافظ اي ماه نزديكي بر آرزوها خداحافظ اي ماه مهماني حق تعالي خداحافظ اي دوريت سخت و جانكاه خداحافظ اي بهترين ماه الله
——— اس ام اس عيد فطر ———
عيد واقعي آن وقتي است كه انسان رضاي خدا را به دست بياورد، پس درون خودمان را اصلاح كنيم.
——— اس ام اس عيد فطر ———
عيد واقعي آن روزي است كه در آن معصيت خدا نكنيم.
——— اس ام اس عيد فطر ———
هرچند كه من گناهكارم يا رب بر رحمت تو اميدوارم يا رب بر وسعت عفوت چه نگاه اندازم بر كرده خود نظر ندارم يا رب (ماه عشق، ماه صفا، ماه نور و ماه نزول بركت تمام شد، خدايا ما را درياب)
——— اس ام اس عيد فطر ———
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو آيا چيزي قابل درو در اين رمضان كاشته ايم؟
——— اس ام اس عيد فطر ———
كسان كه در رمضان چنگ مي شكستند نسيم گل بشنيدند و توبه بشكستند
——— اس ام اس عيد فطر ———
رمضان شد چو غريبان به سفر بار ديگر اينست فرخ شدن و اينست به هنگام سفر
——— اس ام اس عيد فطر ———
خداحافظ ماه پروردگار الرحمن الراحمين خداحافظ ماه لحظه هاي افطار و سحر خداحافظ ماه نعمت و رحمت و بركت خداحافظ ماه شب هاي نوراني قدر
——— اس ام اس عيد فطر ———
با پايان يافتن ماه رمضان، درهاي رحمت خداوند بسته مي شوند، مواظب باش لاي در گير نكني!
——— اس ام اس عيد فطر ———
عيد فطر مبارك. الان جلوي آينه بودم ماهو ديدم.
——— اس ام اس عيد فطر ———
كجايي؟؟ همه دارن رو پشت بوم دنبالت ميگردن آخه ماه من ميخوان ببينن فراد عيده يا نه
——— اس ام اس عيد فطر ———
مي توني چشماتو ببندي و منو تو ذهنت تصور كني؟
…تونستي؟… به شما تبريك مي گم! شما ماه رو ديديد! عيد سعيد فطر مبارك
——— اس ام اس عيد فطر ———
هميشه وقتي مهموني ها تموم ميشه، حس غريبي دارم… چه برسه به اين دفعه كه مهموني خدا داره تموم ميشه…
نوشته شده در تاريخ ۲۷ تير ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
بدرود اي ماهي كه پاداش آن بي حساب بود و بخشش آن، بي دريغ.
بدرود اي زمزمه هاي سحر، اي گريستن هاي پنهاني و اي جاذبه هاي قرآني.
بدرود اي سحرهاي قشنگ دعا و لحظه هاي سبز اجابت.
بدرود اي سجده هاي حضور و دقايق سرشار از نور.
بدورد اي ماه فراواني، اي شب هاي قدر، اي سفره گسترده رحمت.
بدرود اي ماهي كه دعا در آن مستجاب بود.
بدرود اي بهترين ماه ها، اي ماهي كه به يمن حضور تو، درهاي بهشت گشوده بود و درهاي دوزخ بسته.
بدرود اي ماهي كه توبه و بازگشت را پاسخي جز قبول نبود.
بدرود اي ماه رخسار كه ديروز چشم به راه آمدنت بوديم و امروز براي بازگشت دوباره ات، اشك شوق به دامن مي ريزيم.
عيد رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شكر كه اين آمد و صد حيف كه آن رفت
سي روز جان را در آزمون بندگي محك زديم و چونان مجاهدي دست از جان شسته، به مصاف با هواي نفس و وسوسه ابليس رفتيم و اينك هنگامه رهاشدن از دام هاي تنيده مال و منال دنياست. و آنجا كه دنيا با همه زرق وبرق هايش خودنمايي مي كند، جهاد با مال، كم از جهاد با جان نيست و گاه دشوارتر از جان باختن مي نمايد.
مبادا كه گاه بريدن از مال، دلت بلرزد و گاه دهش و بخشش، دستت سستي كند كه هرچيز را زكاتي است كه گذشتن از آن، شرط سپاسگزاري و فرمان بري است.
سي روز تن و جان را در بهاري ترين فصل از گردش عمر در سايه بندگي و پرهيز، سرسبزي دادند و پربار كردند و اينك زكاتي بايد پرداخت تا از رنج گرسنگان كاست و چهره ر از غبار فقر پيراست و فراواني را به خانه هاي ماتم زده برد و سفره هاي بسته را با عطر نان آشنا كرد كه نگاهداشت ايمان، بي نان دور و دشوار مي نمايد. پس به شكرانه به بارنشستن جان و سلامت تن، دستي بايد گرفت و باري از دوش برداشت. آمده ايم تا در پيماني دوباره با خداوند، با دل كندن از زرق وبرق خاك و با پرداخت زكات، جامع عمل بر نيايش هاي رمضاني خود بپوشيم و دامن رستگاري را به كف آريمو خويشتن را پاك كنيم.
نمي توان اطراف خود را از سفره هاي خالي، پر ديد و غبار بي چيزي را در چهره يتيمان و گرسنگان ديد و بر خود نلرزيد.
نمي توان لاف بندگي خداوند كريم را زد و دل نگران شكم هاي از گرسنگي به پشت چسبيده نبود. بايد كاري كرد؛ بايد مجاهدانه، نان را به سفره هاي خالي شهر برد كه نماز و روزه، بي زكات كاري از پيش نمي برند و نوري نمي آفرينند.
اين كلام خداوند است كه مي فرمايد: «مؤمنان خانه نشين كه زيان ديده نيستند، با آن مجاهداني كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مي كنند، يكسان نمي باشند.»همچنين مي فرمايد: «با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنيد. اگر بدانيد، اين براي شما بهتر است.»
گفت پيغمبر كه نفحت هاي حق
اندر اين ايام مي آرد سبق
گوش و هش داريد اين اوقات را
در رباييد اين چنين نفحات را
نفحه آمد مر شما را ديد و رفت
هر كه را مي خواست، جان بخشيد و رفت
نفحه ديگر رسيد آگاه باش
تا از اين هم وانماني خواجه تاش
علي خيري
انگار همين ديروز بود كه چشم هاي اشتياقمان را به پهنه آسمان دوخته بوديم و آمدن ماه نو را انتظار مي كشيديم؛ ماهي كه زمين را به آسمان پيوند مي دهد و انسان را از تعلقات تن مي كَنَد و به حقيقت ايمان نزديك مي كند، ماهي كه آدمي را به ميهماني حضرت دوست دعوت مي كند و او را بر كنار سفره بي پايان رحمت مي نشاند، ماهي كه با نور نماز و نيايش و با ريسمان روزه و پرستش و در سايه سار قرآن، تو را از چاه بردگي به ستيغ بلند بندگي مي رساند. اينك آن ماه دلربا، آهنگ رفتن دارد و ما مانده ايم با يك دنيا انس و دل سپردگي و رنج تنهايي و بي تابي فراق. بايد بسوزيم و بسازيم و چشم به راه آمدنش باشيم، تازه اگر نفسي از عمر باقي باشد و قافله مرگ، ما را با خود نبرد.
آري، مهمان عزيزي كه سي روز عطر معنويت و ملكوت را در كوچه پس كوچه هاي جان ما مي پراكند و شهر را مژده آباداني مي داد، انيك آماده رفتن است.
دريغا كه ماه رمضان، دامن كشان مي رود و دل هاي شيفته آنان كه روزهايش را روزه داشتند و شب هايش را با قرآن و نيايش خوش بودند، با خود مي برد.
ماه رمضان مي رود و ما حيرانيم كه شب قدر را جز در اين ماه مبارك در كدام پاره زمان و در كجاي روزگاران سراغ بگيريم! چه سخت مي گذرد غروب هاي پس از اين تا طلوع رمضاني ديگر!
يادش بخير قرآن به سر گرفتن شب قدر، زانوزدن كنار سفره افطار، دعاي سحر، بي قراري لحظه هاي اذان.
يادش به خير روزهاي روزه و شب هاي افطار و اشك هاي دم سحر.
يادش به خير سي روز عاشقانه زيستن و سي روز بندگي كردن، سي روز دل سپردن و سي روز سربه زيري محض و اينك وداع با ماه خوبي ها، بدرود با ماه آدم شدن... .
بدرود اي ماهي كه پاداش آن بي حساب بود و بخشش آن، بي دريغ.
بدرود اي زمزمه هاي سحر، اي گريستن هاي پنهاني و اي جاذبه هاي قرآني.
بدرود اي سحرهاي قشنگ دعا و لحظه هاي سبز اجابت.
بدرود اي سجده هاي حضور و دقايق سرشار از نور.
بدورد اي ماه فراواني، اي شب هاي قدر، اي سفره گسترده رحمت.
بدرود اي ماهي كه دعا در آن مستجاب بود.
بدرود اي بهترين ماه ها، اي ماهي كه به يمن حضور تو، درهاي بهشت گشوده بود و درهاي دوزخ بسته.
بدرود اي ماهي كه توبه و بازگشت را پاسخي جز قبول نبود.
بدرود اي ماه رخسار كه ديروز چشم به راه آمدنت بوديم و امروز براي بازگشت دوباره ات، اشك شوق به دامن مي ريزيم.
عيد رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شكر كه اين آمد و صد حيف كه آن رفت
شعر
افسوس كه ايام شريف رمضان رفت
سي عيد به يك مرتبه از دست جهان رفت
افسوس كه سي پاره اين ماه مبارك
از دست به يك بار چو اوراق خزان رفت
ماه رمضان حافظ اين گلّه بُد از گرگ
فرياد كه زود از سر اين گلّه، شبان رفت
شد زير و زبر چون صف مژگان، صف طاعت
شيرازه جمعيت بيداردلان رفت
بي قدري ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهي كه شب قدر در او بود نهان، رفت
برخاست تميز از بشر و ساير حيوان
آن روز كه اين ماه مبارك ز ميان رفت
تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامه اعمال، سياهي چو دخان رفت
با قامت چون تير در اين معركه آمد
از بار گنه با قد مانند كمان رفت
برداشت ز دوش همه كس بار گنه را
چون باد، سبك آمد و چون كوه، گران رفت
چون اشك غيوران به سراپرده مژگان
دير آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت
از رفتن يوسف نرود بر دل يعقوب
آنه كه به صائب ز وداع رمضان رفت
محمد طاهرزاده
نغمه ريزيد غياب مه نو آخر شد
باده خرم عيد است كه در ساغر شد
روز عيد است ، سوي ميكده آييد به شكر
كه ببخشند هرآن كس كه در اين دفتر شد
ساقي از ميمنت عيد دهد باده صاف
جرعه گيريد چو معشوق به خم رهبر شد
مطربا! نغمه عيدانه زن و دست فراز
كه زهر پرده نغزت، هله اي ديگر شد
صد كنم شكر بر اين عيد كه از عرش رسيد
صد كشم رشك كه ايام صيام آخر شد
فرصتي بود كه اين تيره دلي صاف شود
بر تشنبه لبان كوثر شد
آتشي بود كه در سردي سوزان وجود
دم گرمي شد و در مجمر دل اخگر شد
واي بر ما كه از اين جام نگيريم لبي
حيف زان آتش اگر سوخت و خاكستر شد
حالي عيد شد و رونق مي افزون گشت
مستي افزون كند اين باده چو پرشكر شد
دردا كه ماه رحمتِ حق باز هــم گذشت
با آن كه لحظه لحظه او مغتنـــــــم گذشت
درهاي مغفــــرت به روي ما گشوده بود
مهماني خدا به وسعت جود و كرم گذشت
شـــبهاي قـــدر او چقــدر باشكوه بود
ساعات غـــرق عفــو گنه، دمبهدم گذشت
بر خرمن گناه من آتش كشــــيد دوست
با آن كه ديــــد معصيتـــم از رقــــم گذشت
دســــت مــــرا گرفت خـــدا و نجات داد
وقتي ز پا فتــــادم و آب از ســــرم گذشت
اي دل به هوش باش پس از ماه مغفرت
ماهــــي كه ميزدند گنه را قلــــم گذشت
هــــر كس نبُرد بهره از اين چشمه زلال
باور كنيــــد زندگــياش در عـــــدم گذشت
در عيـــد فطر خوان كـرم چيده ميشود
گــــر ماه رحمت و كــــرم ذوالكــرم گذشت
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو / يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو
آيا چيزي قابل درو در اين رمضان كاشته ايم ؟
تا ز رويت گرفته ام روزه / جز به يادت نكرده ام افطار
حلول ماه شوال و عيد سعيد فطر مبارك باد . . .
عيد فطر، روز چيدن ميوه هاي شاداب استجابت مبارك باد . . .
اين عيد فرخنده را به همگي شما عاشقان و دلدادگان صيام
تبريك و تهنيت عرض مي نمايم.
با خوردن اگر حال تو جا مي آيد / خوش باش كه ايام صفا مي آيد
آماده به حمله باش در اين شب عيد / وقتي كه صداي ربنا مي آيد . . .
كم كم غروب ماه خدا ديده مي شود / صد حيف ازين بساط كه برچيده ميشود
در اين بهار رحمت و غفران و مغفرت / خوشبخت آنكسي ست كه بخشيده ميشود
عيد شما مبارك
بدرود اي بزرگترين ماه خداوند و اي عيد اولياي خدا
بدرود اي ماه دست يافتن به آرزوها
بدرود اي ياريگر ما كه در برابر شيطان ياريمان دادي
بدرود اي كه هنوز فرا نرسيده از آمدنت شادمان بوديم
و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناك.
التماس دعا
خداحافظ اي ماه غفران و رحمت / خداحافظ اي ماه عشق و عبادت
خداحافظ اي ماه نزديكي بر آرزوها / خداحافظ اي ماه مهماني حق تعالي
خداحافظ اي دوريت سخت و جانكاه / خداحافظ اي بهترين ماه الله
خديا ، خروج از ماه مبارك را براي ما مقارن با خروج از تمامي گناهان قرار بده.
آمين
حلول ماه عيد و شادي مسلمين است / پايان ماه روزه، براي صائمين است
نشاط و افتخار و شادي و سربلندي / از محك الهي براي مؤمنين است . . .
عيد رمضان آمد و ماه رمضان رفت / صد شكر كه اين آمد و صدحيف كه آن رفت . . .
و چقدر سخت است كه اين عزيزترين عيد را بدون آن عزيزترين غايب از نظر بگذرانيم
اللهم عجل لوليك الفرج . . .
عيد فطر و جشن طاعت بر ره يافتگان ضيافت الهي مبارك
دلها همه بهاران شد از شميم باران / مه رخ نموده امشب در عيد روزه داران
هر كس كه در دعايش يادي كند ز ياران / شيرين تر از عسل باد كامش به روزگاران . . .
نوشته شده در تاريخ ۲۷ تير ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
به گزارش فرهنگ نيوز، حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيامي بمناسبت آغاز سال ۱۳۹۴ هجري شمسي، با تبريك سال نو و نوروز به ملت ايران و همه ملتهايي كه نوروز را گرامي ميدارند، سال جديد را سال «دولت و ملت، همدلي و همزباني» نامگذاري كردند.
صبح امروز معاون جديد بازرسي سازمان بسيج مستضعفين منصوب شد با حكم رييس سازمان بسيج مستضعفين، سردار حسينعلي يوسفعلي زاده به عنوان معاون بازرسي معرفي شد. به گزارش خبرگزاري فارس، ...
۹۴/۰۴/۲۲ – ۱۰:۳۱
شماره: ۱۳۹۴۰۴۲۲۰۰۰۲۶۲
صبح امروز
معاون جديد بازرسي سازمان بسيج مستضعفين منصوب شد
با حكم رييس سازمان بسيج مستضعفين، سردار حسينعلي يوسفعلي زاده به عنوان معاون بازرسي معرفي شد.
به گزارشخبرگزاري فارس، صبح امروز با حضور سردار نقدي و مسئولان اقشار و معاونتهاي سازمان بسيج مستضعفين، مراسم توديع و معارفه معاون بازرسي بسيج برگزار شد.
در اين مراسم با حكم رييس سازمان بسيج مستضعفين، سردار حسينعلي يوسفعليزاده به عنوان معاون بازرسي معرفي شد.
صبح امروز مراسم توديع و معارفه معاون بازرسي بسيج با حضور سردار نقدي برگزار شد.
سردار يوسفعليزاده كه يك دهه فرماندهي سپاه استان خراسان شمالي را برعهده داشته است پيش از اين، فرماندهي سپاه مشهد مقدس و معاون هماهنگ كننده سپاه خراسان بزرگ را نيز در كنار سوابق ارزنده خود در دوران دفاع مقدس و قرارگاه سپاه هشتم در كارنامه خود دارد.
همچنين در اين مراسم از زحمات سردار نعمان غلامي تقدير به عمل آمد.
انتهاي پيام/
This entry passed through the Full-Text RSS service – if this is your content and you’re reading it on someone else’s site, please read the FAQ at fivefilters.org/content-only/faq.php#publishers.
سردار سيد حسين مرتضوي بهعنوان فرمانده سپاه جوادالائمه (ع) خراسان شمالي منصوب شد.
به گزارش گروه سياسي «خبرگزاري دانشجو»، مراسم توديع و تكريم فرمانده سپاه حضرت جوادالائمه (ع) پيش از خطبههاي نماز جمعه اين هفته با حضور سردار نقدي رئيس سازمان بسيج مستضعفين برگزار ميشود.
سردار سيد حسين مرتضوي پيشازاين فرماندهي سپاه سلمان سيستان و بلوچستان را بر عهده داشته و همچنين در زمان هشت سال دفاع مقدس از فرماندهان لشگر ۵ نصر بوده است.
سردار يوسفعليزاده، فرمانده سپاه جوادالائمه (ع) خراسان شمالي پس از يك دهه فرماندهي سپاه خراسان شمالي بهعنوان معاون بازرسي سازمان بسيج منصوب شده است.
نوشته شده در تاريخ ۲ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
رئيس شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي خراسان شمالي خبر داد
سردار نقدي سخنران پيش از خطبههاي نماز جمعه بجنورد
رئيس شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي خراسان شمالي گفت: سردار نقدي رئيس سازمان بسيج مستضعفان سخنران پيش از خطبههاي نماز جمعه اين هفته بجنورد است.
زمان انتشار : چهارشنبه، ۳۱ تير ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۲۸ بعد از ظهر
به گزارش خبرگزاري فارس از بجنورد، حجتالاسلام محمد علي سالاري عصر امروز به خبرنگاران اظهار كرد: بر اساس برنامه قرار است تا رئيس سازمان بسيج مستضعفان قبل از خطبههاي نماز جمعه مركز استان سخنراني كند.
وي با اشاره به اينكه پيش از اين هم استان افتخار حضور سردار نقدي را داشته است، گفت: روز قدس سال گذشته وي سخنران روز قدس بجنورد بودند.
به گزارش فارس، در حكمي از سوي رئيس سازمان بسيج مستضعفان، سردار سرتيپ دوم پاسدار سيد حسن مرتضوي به عنوان فرمانده جديد سپاه حضرت جوادالائمه (ع) خراسان شمالي منصوب شده است.
سردار مرتضوي جايگزين سردار حسينعلي يوسفعليزاده، فرمانده سابق سپاه حضرت جوادالائمه (ع) خراسان شمالي ميشود كه هفته گذشته به عنوان معاون بازرسي سازمان بسيج كشور حكم گرفته بود.
به گزارش فارس، فرمانده جديد سپاه استان خراسان شمالي، از فرماندهان لشكر پنج نصر در دوران دفاع مقدس بود كه پيش از اين فرماندهي سپاه سلمان استان سيستان و بلوچستان را عهده دار بود.
آيين تكريم و معارفه فرمانده سپاه حضرت جوادالائمه(ع) استان خراسان شمالي در نماز جمعه بجنورد، اولين مراسمي بوده كه در اين سطح در محفل نماز جمعه شهر بجنورد برگزار ميشود.
نوشته شده در تاريخ ۲ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
افتضاح ملك سلمان؛ خواندن نماز با كفش در داخل خانه خدا + عكس
تاريخ انتشار : دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۵۹
انتشار تصوير نمازخواندن ملك سلمان بن عبدالعزيز پادشاه عربستان با كفش در داخل كعبه باعث انتقاد شديد مسلمان جهان از وي شده است.
به گزارش شفقنا، پس از انتشار اين عكس، پادشاه عربستان با موجي از انتقادات مواجه شده است. پادشاه عربستان اخيرا به زيارت مسجد الحرام در مكه مكرمه رفته و پس از آن وارد كعبه مشرفه شد و در حالي كه كفش به پا داشت، دو ركعت نماز آنجا خواند و پس از آن ديوار كعبه در حضور وي شسته شد.
كعبه مقدس ترين و پاكترين نقطه روي زمين از نظر مسلمانان محسوب مي شود. امام صادق عليه السّلام در مورد آداب ورود به كعبه فرموده اند: هرگاه خواستي وارد كعبه شوي، پيش از ورود، غسل كن و با كفش وارد نشو.
سلمان بن عبدالعزيز آل سعود (زادهٔ ۵ شوال ۱۳۵۴) هفتمين پادشاه عربستان سعودي و بيست وپنجمين فرزند عبدالعزيز آل سعود از همسرش حصه است.
سلمان بن عبدالعزيز هفتمين پادشاه آل سعود است. ۵ پادشاه پيش از او برادرش بوده اند.
فرارو-لحظاتي قبل پْرده كعبه معظمه در روز عرفه تعويض شد تا فردا پذيراي حجاج سپيدپوش باشد.
طبق رسم هر سال زماني كه زائران از مكه خارج ميشوند، پردهي كعبه نو ميشود. خانهي خدا قبل از آويختن پردهي حرير سياه، با گلاب ناب كاشان شسته ميشود و سپس در حضور مقامات عربستان و جمعي از سران كشورهاي اسلامي، پردهي نو آويخته ميشود. طبق همان رسم ديرين عربستان، هر سال قطعهاي از پردهي قديمي به سران كشورهاي اسلامي هديه داده ميشود.
پردهي كعبه مزين به آيات قرآن كريم است كه با نخهاي طلا و نقره بافته ميشود. در تهيهي اين پرده، دهها كيلوگرم طلا و نقره بهكار ميرود. ارتفاع پردهي خانهي خدا، ۱۴ متر و نوار دور آن به عرض ۹۵ سانتيمتر است كه از ۱۶ قطعه بهشكل مربع تشكيل شده است. وزن پردهي خانه خدا به حدود دو تُن ميرسد.
كنارههاي پردهي كعبه پيش از آغاز مناسك حج و تعويض آن، بالا برده ميشود و لايهي سفيد رنگ زير آن نمايان ميشود، اين به منزلهي احرام بستن خانهي خدا است؛ اما پس از تعويض، پردهي سياه كاملا آويخته ميشود و اين به معني خروج خانهي خدا از احرام است.
نوشته شده در تاريخ ۲ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
يكي ديگر از اماكن بسيار مقدس وپر بركت مسجد الحرام ملتزم است ،وگفته شده است ، مابين حجر الاسود ودرب خانه خدا ملتزم ناميده مي شو د بعلت اينكه مردم در آنجا ملتزم مي شوند وآنجا دعا مي كنند وجائي است كه دعا در آن مستجاب است . به تعبير ديگري،آنجا، جاي دعا واستغفاراست. در رابطه با ملتزم روايت ديگري از امام صادق (ع)نقل شده است كه: راوي مي گويد از امام صادق (ع ) پرسيدم ، در مورد ملتزم واينكه براي چه چيز ي ملتزم مي شوند وچه چيزي در آن ياد آوري مي شود ، فرمودند: نزد آن نهري از بهشت وجود دارد كه اعمال بندگان در هر پنج شنبه رؤيت مي شود .
مستجار
يكي ديگر از اماكن مهم وتاريخي مسجد الحرام مستجار است ، به قسمتي از ديوار پشت كعبه و كنار ركن يماني مستجار، گفته مي شود ،يعني پناه گاه، جائي است كه گنا هكاران به خداپناهنده مي شوند پرده خانه را مي گيرند دست روي كعبه مي گذارند ،سفره دل را باز كرده ،آنچه را غير از او نمي داند وكسي را ياراي گفتن وشنيدنش در مجامع عمومي وبعضا جمع هاي خاص نيست به او مي گويند ، او همه را مي داندومي شنود ،وستار العيوب است وغفار الذنوب ، توبه مي كنند، به درگاه او مي نالند ،مورد مغفرت وآمرزش قرار مي گيرند،گناهانشان بخشيده مي شود ، همه اميد وارند ،هيچ كس از اينجا نااميد بر نمي گردد مگر ابليس، وتنها شيطان مأيوس از رحمت پرودگار است . اين مكان شاهد حادثه عظيم ورود فاطمه بنت اسد به درون كعبه بوده است،يعني كعبه شكافته شد، علي اعلا وليش را به درون خانه فراخواند وبه ميزباني وي پرداخت.
شاذروان
برآمدگي كوتاهي كه ديوار كعبه را از بيرون احاطه كرده و باقيمانده يا نشانه محل ديوارقبلي خانه است كه پس از باز سازي كعبه در زمان حجاج بن يوسف بيرون از خانه واقع شده و لذا از محيط داخلي كعبه كاسته است ، ( شاذر وان جزء خانه محسوب مي شود بنا بر اين اگر كسي از روي آن طواف كند طوافش باطل است زيرا برگرد خانه طواف نكرده است البته در شرايط فعلي نمي شود از روي آن طواف كرد لكن قبلا ديواره پهني بود كه همانند يك سكو اطراف بيت را گرفته بود ومي شد از روي آن راه رفت )
المعجنه
عجين در لغت عرب به معناي خمير است ودراين مكان چون ملاط بنائي كه شبيه خمير است آماده مي شد آنرا معجنه مي ناميدند يعني مكاني كه در آن ملاط وگل براي بنائي درست مي كردند.بنا بر اين در نزديك شاذروان و ميان در كعبه و حجرالاسود گودالي بر روي زمين به عمق 30سانتيمتر و عرض 1.5متر وجود داشته است ، ومي گويند ابراهيم (ع)براي ساختن خانه خدا ، در اين مكان آب و خاك را با هم مخلوط مي كرد.
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۲ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
امام صادق(ع) در احاديث زيادي عباراتي چون «كان أبي يفعل كذا» يا «كان ابي يقول كذا» به كار مي برد كه اين جمله ها نشان دهنده استمرار و تداوم رفتار يا گفتار است.
امام صادق(ع) در احاديث زيادي عباراتي چون «كان أبي يفعل كذا» يا «كان ابي يقول كذا» به كار مي برد كه اين جمله ها نشان دهنده استمرار و تداوم رفتار يا گفتار است.
صداي شيعه:يكي از واژه هايي كه در فرهنگ اسلامي كاربرد فراواني دارد، واژه «سيره» است. سيره از منظر واژه شناسان و پژوهشگران حوزه دين، نوع رفتار و كردار يك شخصيت برجسته همچون پيامبر اعظم و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) است. شناخت سيره معصومان، اهميت به سزايي دارد و يكي از منابع شناخت معارف دين اسلام است. روشن است كه عنوان «سيره» بيشتر معطوف به روش عملي است، اما در اين مقاله به سخناني كه امام محمد باقر(ع) بارها بر زبان جاري مي فرمودند نيز پرداخته ميشود. اگر «سخن» را بخشي از «عمل» انسان بدانيم، آن را نيز مي توان در مفهوم «سيره» جاي داد. امام صادق(ع) در احاديث زيادي عباراتي چون «كان أبي يفعل كذا» يا «كان ابي يقول كذا» به كار مي برد كه بي ترديد اين جمله ها ظهور، بلكه صريح در استمرار و تداوم رفتار يا گفتار است و پر روشن است كه استمرار، نشان دهنده اهميت آن رفتار و گفتار است.
از اين زاويه كه اين رفتارها و گفتارها از «حجت خدا» صادر شده است، مسئوليت آفرين خواهد بود و در خودسازي تأثير زيادي دارد. اما چرا امام صادق(ع) عنايت بر بيان سيره پدر بزرگوارش داشت؟ اين امر، دو دليل مي تواند داشته باشد: 1. اين كار نوعي تعظيم و حرمت نهادن به جايگاه رفيع امام باقر(ع) است؛ 2. بعد از عصر خفقان و حاكميت جنايتكاران بني اميه كه با امامان شيعه و تفكر و عقايد آنان سر ستيز داشتند، اين امام باقر(ع) بود كه در دوره افول قدرت بني اميه از فرصتها بهره جست و در بيان معارف اسلام ناب و آموزه هاي آن كوشيد و حقايق ناب اسلام را به شكلهاي مختلف، به شيفتگان و رهپويان راه اهل بيت(ع) و ساير مسلمانان بازگو كرد. از اين رو، نقش امام محمد باقر(ع) در نشر و توسعه و بالندگي و معرفي «دين» و بنيانگذاري و ايجاد تحول و انقلاب فرهنگي در گستره جهان اسلام، بي بديل است. اينك برخي از گفتارها و رفتارهاي آن حضرت را ذكر مي كنيم.
بيم و اميد
در آموزه هاي ديني به اين نكته سفارش شده است كه انسان مؤمن لازم است در پيوند خود با خداي تبارك و تعالي، هم به رحمت و لطف حضرت حق اميدوار باشد و هم از غضب و خشم پروردگار، ترس و بيم داشته باشد. امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: انّه ليس من عبد مؤمن إلا و في قلبه نوران، نورُ خيفةٍ و نور رجاءٍ لو وُزنَ هذا لم يزد علي هذا(1)؛ پدرم بارها مي فرمود: نيست بنده مؤمن و خداشناسي، مگر اينكه در جان او دو نور بدرخشد: نور بيم از خدا- عقاب و خشم خدا- و اميد به لطف حضرت پروردگار. بايد اين دو، همسان باشند، به گونه اي كه اگر سنجيده شوند، يكي بر ديگري افزون نشود.»
شتاب در كارهاي نيك
كاري را كه انسان اراده مي كند به سامان برساند، پسنديده است كه ابتدا درباره آن بينديشد تا صلاح و صواب يا فساد و زيان آن آشكار گردد. اما در كارهايي كه خوبي و نيكي آنها كاملاً روشن است، انسان بايد سريع اقدام كند و فرصت سوزي نكند؛ چون امكان دارد كه حادثه ها و عواملي، او را از انجام آن كار خير بازدارند. امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: إذا هممت بخيرٍ فبادر فإنك لا تدري ما يحدثُ(2)؛ پدرم مكرر سفارش مي كرد: هنگامي كه مي خواهي كار نيكي را انجام دهي، سريع به آن اقدام كن؛ چون تو نمي داني كه در آينده چه اتفاقي خواهد افتاد.»
تأثير گناه بر روح
بي ترديد يكي از عوامل انحطاط آفرين در انديشه و روح انسان، گناه و شكستن حريمها و بي اعتنايي به بايدها و نبايدهاي الهي است. آثار گناه، جبران ناپذير است و گناه، سرنوشت انسان را در مسير انحراف رقم مي زند. امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: ما من شي افسدُ للقلب من خطيئةٍ(3)؛ پدرم بارها مي گفت: بدترين چيزي كه قلب و جان را فاسد و تاريك مي كند، گناهان است.»
لحظه هاي برتر نيايش
دعا و نيايش به درگاه خداوند و رو آوردن به او در مشكلات و دشواري هاي زندگي، بي ترديد يكي از ريشه دارترين نيازهاي روح و جان انسان هاست و نيايش، تأثير شگرفي در ساختار روحي و معنوي بشر دارد. نيايش با معبود بي همتا در هر جا و هر زمان مطلوب است؛ ولي در لحظه ها و مكان هاي خاص، مطلوب تر و به اجابت دعا نزديك تر است. امام صادق(ع) نقل مي كند: «كان أبي إذا طلب الحاجة طلبها عند زوال الشمس فاذا اراد ذلك قدّم شيئاً فتصدق به و شمَّ من طيبٍ و راح الي المسجد دعا في حاجته بماشاء(4)؛ راه و روش پدرم بدين سان بود: هر زمان كه حاجتي داشت، آن را در موقع زوال خورشيد- ظهر شرعي- طلب مي كرد، به اين گونه كه نخست، چيزي را صدقه مي داد و عطر استعمال مي كرد و راهي مسجد مي شد و در آنجا دعا مي كرد و از خداوند برآورده شدن آن را درخواست مي كرد.»
گردهمايي براي نيايش
نيايش جمعي به درگاه حق، امري پسنديده است و سفارش شده كه نيايش كنندگان گردهم آيند و دعا كنند كه اين، به اجابت دعا نزديك تر است. حضرت صادق (ع) مي فرمايد: «كان أبي إذا حزنه امرٌ جمع النساء و الصبيانَ ثم دعا و امنوا(5)؛ پدرم سيره اش اين بود كه هرگاه پديده اي ناگوار رخ مي نمود كه حضرت را غم و اندوه فرا مي گرفت، زن ها و كودكان خويش را جمع و سپس به پيشگاه خدا دعا مي كرد و آنان آمين مي گفتند.»
ذكر حضرت حق
ذكر و ياد خدا، يكي از برترين شيوه هاي خودسازي است و مردان و زنان دين باور به اين اصل مهم توجه ويژه دارند. در سراسر قرآن - كه خود، نوعي ذكر و ياد خداست - با تعبيرهاي زيبا انسان ها را به ياد كردن خدا، فرا مي خواند. ياد خدا جان را نوراني مي كند و صفا مي بخشد و از ابتلا به خودفراموشي باز مي دارد. حضرت صادق (ع) روش پدر بزرگوارش را چنين بازگو مي كند: «كان أبي كثير الذكر، لقد كنتُ امشي معه و إنه ليذكرالله و آكل معه الطعام و انه ليذكر الله و كان يحدّث القوم و ما يشغله عن ذكر الله و كنت أري لسانه لازقاً بحنكه يقول لا اله الا الله و كان يجمعنا و يأمرنا بالذكر(6)؛ روش پدرم بدين سان بود كه خدا را بسيار ياد مي كرد. من با او گاهي راه مي رفتم و او مشغول ذكر بود. غذا مي خورد و در آن حال به ياد خدا بود. با مردم سخن مي گفت و در آن حال از ذكر حق غافل نمي شد. او دائماً زبانش به كامش چسبيده بود و ذكر لا اله الا الله را بر زبان جاري مي كرد. گاهي ما را جمع مي كرد و دستور مي داد كه به ذكر خدا بپردازيم.»
اهميت سوره اخلاص
امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: قل هو الله احد، ثلثُ القرآن و قل يا ايها الكافرون، ربع القرآن؛ (7) پدرم بسيار مي فرمود: شأن و منزلت سوره قل هو الله احد، همانند يك سوم قرآن و سوره قل يا ايها الكافرون، به اندازه يك چهارم قرآن است.» آري، به دليل اهميت سوره توحيد است كه سفارش شده در نمازهاي واجب، همواره خوانده شود.
نافله نماز عشاء
در شريعت اسلام، هفده ركعت نماز در شبانه روز بر مسلمانان فريضه و واجب و 34 ركعت نماز، مستحب است. از نمازهاي مستحبي، دو ركعت نماز نافله عشا است كه بعد از نماز عشاء به حالت نشسته خوانده مي شود. ششمين اختر امامت، حضرت صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يصليهما قاعداً؛ (8) پدرم آن دو ركعت را همواره به شكل نشسته به جاي مي آورد.»
پرهيز از ظلم و ستم
يكي از بدترين گناهان، ستم و ستمگري به ويژه ظلم به انسان است. قبح و زشتي اين پديده شوم به گونه اي است كه تمام عقلاي عالم و همه اديان آسماني، آن را محكوم مي كنند. حضرت صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: اتقّوا الظلم، فانّ دعوة المظلوم تصعد الي السماء(9)؛ پدرم بارها هشدار مي داد: از ظلم كردن بپرهيزيد؛ چون دعا و ناله و فرياد ستمديده، به آسمان بالا مي رود(به اجابت مي رسد)».
تأثير برخي از گناهان
امام صادق(ع) بازگو مي كند: «كان أبي يقول: نعوذ بالله من الذنوب التي تعجل الفناء و تقرب الآجال و تخلي الديار و هي قطيعة الرحم، و العقوق و تركُ البرّ(10)؛ پدرم همواره تأكيد مي فرمود: به خدا پناه مي بريم از گناهاني كه به هلاكت انسان سرعت مي بخشد و نابودي و مرگ را نزديك مي كند و سبب كوچ كردن مردم از سرزمين خود و هلاكت آنان مي گردد. آن گناهان عبارت اند از: بريدن پيوند با خويشاوندان، اذيت و آزار دادن به پدر و مادر، و ترك نيكي به كساني كه استحقاق آن را دارند.»
صدقه
يكي از امور پسنديده و ديني، كمك رساني و خدمت به قشر محروم جامعه اسلامي است. البته پر روشن است كه انفاق و صدقه دادن بايد در مسير رفع محروميت از جامعه باشد. از منظر دين، هر كار خيري كه انسان انجام مي دهد، صدقه است. امام باقر(ع) در صدقه دادن به افراد فقير، روش جالبي داشت كه فرزندش امام صادق(ع) اين چنين بازگو مي كند: «كان أبي اذا تصدق بشيء وضعه في يد السائل ثم ارتدّه منه فقبله و شمّه ثمّ ردّه في يد السائل(11)؛ هرگاه پدرم چيزي را صدقه مي داد، آن را نخست در دست شخص سائل قرار مي داد، سپس آن را از او باز پس مي گرفت، آن گاه آن چيز را مي بوسيد و مي بوييد و مجدداً در دستان سائل مي نهاد.»
ثواب و پاداش حج
يكي از مناسك عبادي كه در اسلام جايگاه ويژه اي دارد، حج است. اين مراسم بين المللي اسلامي كه هر سال انجام مي پذيرد، اگر چنان كه اسلام مي خواهد، انجام پذيرد، آثار معنوي و مادي فراواني دارد و در ايجاد وحدت و همگرايي و همفكري مسلمانان بي نظير است. امام صادق(ع) مي فرمايد:
«كان أبي يقول: من أمّ هذا البيت حاجاً او معتمراً من الكبر، رجع من ذنوبه كهيئته يوم ولدته امُه؛ (12) پدرم بارها مي فرمود: هركس قصد و اراده خانه خدا كند، چه براي انجام مناسك حج و چه براي انجام عمره، و خويش را از غبار كبر و برتري طلبي پاك و پيراسته كند، از آثار زيان بار و آلودگي هاي روحي كه دامن گير او شده، پاك و پاكيزه مي شود، به سان روزي كه از مادر متولد شده است.»
اعتدال در زندگي
يكي از اصول بنيادين اسلامي كه در تمام مقررات ديني بروز دارد، اصل اعتدال و پرهيز از زياده روي و تفريط در تمام امور است. در عصر امام باقر(ع) نگرش منفي زهدگرايانه اي از سوي جماعتي از زهدفروشان و مقدسان نادان، ترويج و تبليغات گسترده اي براي آن مي شد. به عنوان نمونه، خوردن گوشت را تحريم و از آن اجتناب مي كردند و اين، به نام دين انجام مي گرفت! ولي حضرت باقر (ع) با اين انحراف برخورد و مبارزه كرد و منحرفان را رسوا ساخت و تصوير درستي از اسلام ارائه كرد.
عبدالاعلي مولي آل سام مي گويد: من به امام جعفر صادق(ع) گفتم: روايتي از رسول الله(ص) ميان مسلمانان زبان به زبان نقل مي شود كه آن حضرت فرمود: خداوند تبارك و تعالي از خانه اي كه در آن گوشت خورده مي شود، بدش مي آيد. حضرت صادق (ع) فرمود: آنان كه چنين خبري را منتشر مي سازند، دروغ گويان اند. حضرت رسول الله چنين فرموده: خداوند از آن خانه اي متنفر است كه در آن مسلمانان و برادران و خواهران ديني خود را غيبت مي كنند و گوشت آنان را مي خورند. (اشاره به آيه قرآن كه غيبت مسلمان را به خوردن گوشت ديگري تشبيه كرده).
سپس امام صادق(ع) افزود: «كان أبي لحماً، لقد مات يوم مات او في كمّ أمُ ولده ثلاثون درهماً للّحم(13)؛ زندگي پدرم بدين سان بود كه به خوردن گوشت ميل و علاقه داشت، حتي قبل از اينكه از دنيا برود، پولي را به همسرش داده بود تا با آن گوشت بخرد.»
امام صادق(ع) در احاديث زيادي عباراتي چون «كان أبي يفعل كذا» يا «كان ابي يقول كذا» به كار مي برد كه اين جمله ها نشان دهنده استمرار و تداوم رفتار يا گفتار است.
امام صادق(ع) در احاديث زيادي عباراتي چون «كان أبي يفعل كذا» يا «كان ابي يقول كذا» به كار مي برد كه اين جمله ها نشان دهنده استمرار و تداوم رفتار يا گفتار است.
صداي شيعه:يكي از واژه هايي كه در فرهنگ اسلامي كاربرد فراواني دارد، واژه «سيره» است. سيره از منظر واژه شناسان و پژوهشگران حوزه دين، نوع رفتار و كردار يك شخصيت برجسته همچون پيامبر اعظم و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) است. شناخت سيره معصومان، اهميت به سزايي دارد و يكي از منابع شناخت معارف دين اسلام است. روشن است كه عنوان «سيره» بيشتر معطوف به روش عملي است، اما در اين مقاله به سخناني كه امام محمد باقر(ع) بارها بر زبان جاري مي فرمودند نيز پرداخته ميشود. اگر «سخن» را بخشي از «عمل» انسان بدانيم، آن را نيز مي توان در مفهوم «سيره» جاي داد. امام صادق(ع) در احاديث زيادي عباراتي چون «كان أبي يفعل كذا» يا «كان ابي يقول كذا» به كار مي برد كه بي ترديد اين جمله ها ظهور، بلكه صريح در استمرار و تداوم رفتار يا گفتار است و پر روشن است كه استمرار، نشان دهنده اهميت آن رفتار و گفتار است.
از اين زاويه كه اين رفتارها و گفتارها از «حجت خدا» صادر شده است، مسئوليت آفرين خواهد بود و در خودسازي تأثير زيادي دارد. اما چرا امام صادق(ع) عنايت بر بيان سيره پدر بزرگوارش داشت؟ اين امر، دو دليل مي تواند داشته باشد: 1. اين كار نوعي تعظيم و حرمت نهادن به جايگاه رفيع امام باقر(ع) است؛ 2. بعد از عصر خفقان و حاكميت جنايتكاران بني اميه كه با امامان شيعه و تفكر و عقايد آنان سر ستيز داشتند، اين امام باقر(ع) بود كه در دوره افول قدرت بني اميه از فرصتها بهره جست و در بيان معارف اسلام ناب و آموزه هاي آن كوشيد و حقايق ناب اسلام را به شكلهاي مختلف، به شيفتگان و رهپويان راه اهل بيت(ع) و ساير مسلمانان بازگو كرد. از اين رو، نقش امام محمد باقر(ع) در نشر و توسعه و بالندگي و معرفي «دين» و بنيانگذاري و ايجاد تحول و انقلاب فرهنگي در گستره جهان اسلام، بي بديل است. اينك برخي از گفتارها و رفتارهاي آن حضرت را ذكر مي كنيم.
بيم و اميد
در آموزه هاي ديني به اين نكته سفارش شده است كه انسان مؤمن لازم است در پيوند خود با خداي تبارك و تعالي، هم به رحمت و لطف حضرت حق اميدوار باشد و هم از غضب و خشم پروردگار، ترس و بيم داشته باشد. امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: انّه ليس من عبد مؤمن إلا و في قلبه نوران، نورُ خيفةٍ و نور رجاءٍ لو وُزنَ هذا لم يزد علي هذا(1)؛ پدرم بارها مي فرمود: نيست بنده مؤمن و خداشناسي، مگر اينكه در جان او دو نور بدرخشد: نور بيم از خدا- عقاب و خشم خدا- و اميد به لطف حضرت پروردگار. بايد اين دو، همسان باشند، به گونه اي كه اگر سنجيده شوند، يكي بر ديگري افزون نشود.»
شتاب در كارهاي نيك
كاري را كه انسان اراده مي كند به سامان برساند، پسنديده است كه ابتدا درباره آن بينديشد تا صلاح و صواب يا فساد و زيان آن آشكار گردد. اما در كارهايي كه خوبي و نيكي آنها كاملاً روشن است، انسان بايد سريع اقدام كند و فرصت سوزي نكند؛ چون امكان دارد كه حادثه ها و عواملي، او را از انجام آن كار خير بازدارند. امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: إذا هممت بخيرٍ فبادر فإنك لا تدري ما يحدثُ(2)؛ پدرم مكرر سفارش مي كرد: هنگامي كه مي خواهي كار نيكي را انجام دهي، سريع به آن اقدام كن؛ چون تو نمي داني كه در آينده چه اتفاقي خواهد افتاد.»
تأثير گناه بر روح
بي ترديد يكي از عوامل انحطاط آفرين در انديشه و روح انسان، گناه و شكستن حريمها و بي اعتنايي به بايدها و نبايدهاي الهي است. آثار گناه، جبران ناپذير است و گناه، سرنوشت انسان را در مسير انحراف رقم مي زند. امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: ما من شي افسدُ للقلب من خطيئةٍ(3)؛ پدرم بارها مي گفت: بدترين چيزي كه قلب و جان را فاسد و تاريك مي كند، گناهان است.»
لحظه هاي برتر نيايش
دعا و نيايش به درگاه خداوند و رو آوردن به او در مشكلات و دشواري هاي زندگي، بي ترديد يكي از ريشه دارترين نيازهاي روح و جان انسان هاست و نيايش، تأثير شگرفي در ساختار روحي و معنوي بشر دارد. نيايش با معبود بي همتا در هر جا و هر زمان مطلوب است؛ ولي در لحظه ها و مكان هاي خاص، مطلوب تر و به اجابت دعا نزديك تر است. امام صادق(ع) نقل مي كند: «كان أبي إذا طلب الحاجة طلبها عند زوال الشمس فاذا اراد ذلك قدّم شيئاً فتصدق به و شمَّ من طيبٍ و راح الي المسجد دعا في حاجته بماشاء(4)؛ راه و روش پدرم بدين سان بود: هر زمان كه حاجتي داشت، آن را در موقع زوال خورشيد- ظهر شرعي- طلب مي كرد، به اين گونه كه نخست، چيزي را صدقه مي داد و عطر استعمال مي كرد و راهي مسجد مي شد و در آنجا دعا مي كرد و از خداوند برآورده شدن آن را درخواست مي كرد.»
گردهمايي براي نيايش
نيايش جمعي به درگاه حق، امري پسنديده است و سفارش شده كه نيايش كنندگان گردهم آيند و دعا كنند كه اين، به اجابت دعا نزديك تر است. حضرت صادق (ع) مي فرمايد: «كان أبي إذا حزنه امرٌ جمع النساء و الصبيانَ ثم دعا و امنوا(5)؛ پدرم سيره اش اين بود كه هرگاه پديده اي ناگوار رخ مي نمود كه حضرت را غم و اندوه فرا مي گرفت، زن ها و كودكان خويش را جمع و سپس به پيشگاه خدا دعا مي كرد و آنان آمين مي گفتند.»
ذكر حضرت حق
ذكر و ياد خدا، يكي از برترين شيوه هاي خودسازي است و مردان و زنان دين باور به اين اصل مهم توجه ويژه دارند. در سراسر قرآن - كه خود، نوعي ذكر و ياد خداست - با تعبيرهاي زيبا انسان ها را به ياد كردن خدا، فرا مي خواند. ياد خدا جان را نوراني مي كند و صفا مي بخشد و از ابتلا به خودفراموشي باز مي دارد. حضرت صادق (ع) روش پدر بزرگوارش را چنين بازگو مي كند: «كان أبي كثير الذكر، لقد كنتُ امشي معه و إنه ليذكرالله و آكل معه الطعام و انه ليذكر الله و كان يحدّث القوم و ما يشغله عن ذكر الله و كنت أري لسانه لازقاً بحنكه يقول لا اله الا الله و كان يجمعنا و يأمرنا بالذكر(6)؛ روش پدرم بدين سان بود كه خدا را بسيار ياد مي كرد. من با او گاهي راه مي رفتم و او مشغول ذكر بود. غذا مي خورد و در آن حال به ياد خدا بود. با مردم سخن مي گفت و در آن حال از ذكر حق غافل نمي شد. او دائماً زبانش به كامش چسبيده بود و ذكر لا اله الا الله را بر زبان جاري مي كرد. گاهي ما را جمع مي كرد و دستور مي داد كه به ذكر خدا بپردازيم.»
اهميت سوره اخلاص
امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: قل هو الله احد، ثلثُ القرآن و قل يا ايها الكافرون، ربع القرآن؛ (7) پدرم بسيار مي فرمود: شأن و منزلت سوره قل هو الله احد، همانند يك سوم قرآن و سوره قل يا ايها الكافرون، به اندازه يك چهارم قرآن است.» آري، به دليل اهميت سوره توحيد است كه سفارش شده در نمازهاي واجب، همواره خوانده شود.
نافله نماز عشاء
در شريعت اسلام، هفده ركعت نماز در شبانه روز بر مسلمانان فريضه و واجب و 34 ركعت نماز، مستحب است. از نمازهاي مستحبي، دو ركعت نماز نافله عشا است كه بعد از نماز عشاء به حالت نشسته خوانده مي شود. ششمين اختر امامت، حضرت صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يصليهما قاعداً؛ (8) پدرم آن دو ركعت را همواره به شكل نشسته به جاي مي آورد.»
پرهيز از ظلم و ستم
يكي از بدترين گناهان، ستم و ستمگري به ويژه ظلم به انسان است. قبح و زشتي اين پديده شوم به گونه اي است كه تمام عقلاي عالم و همه اديان آسماني، آن را محكوم مي كنند. حضرت صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: اتقّوا الظلم، فانّ دعوة المظلوم تصعد الي السماء(9)؛ پدرم بارها هشدار مي داد: از ظلم كردن بپرهيزيد؛ چون دعا و ناله و فرياد ستمديده، به آسمان بالا مي رود(به اجابت مي رسد)».
تأثير برخي از گناهان
امام صادق(ع) بازگو مي كند: «كان أبي يقول: نعوذ بالله من الذنوب التي تعجل الفناء و تقرب الآجال و تخلي الديار و هي قطيعة الرحم، و العقوق و تركُ البرّ(10)؛ پدرم همواره تأكيد مي فرمود: به خدا پناه مي بريم از گناهاني كه به هلاكت انسان سرعت مي بخشد و نابودي و مرگ را نزديك مي كند و سبب كوچ كردن مردم از سرزمين خود و هلاكت آنان مي گردد. آن گناهان عبارت اند از: بريدن پيوند با خويشاوندان، اذيت و آزار دادن به پدر و مادر، و ترك نيكي به كساني كه استحقاق آن را دارند.»
صدقه
يكي از امور پسنديده و ديني، كمك رساني و خدمت به قشر محروم جامعه اسلامي است. البته پر روشن است كه انفاق و صدقه دادن بايد در مسير رفع محروميت از جامعه باشد. از منظر دين، هر كار خيري كه انسان انجام مي دهد، صدقه است. امام باقر(ع) در صدقه دادن به افراد فقير، روش جالبي داشت كه فرزندش امام صادق(ع) اين چنين بازگو مي كند: «كان أبي اذا تصدق بشيء وضعه في يد السائل ثم ارتدّه منه فقبله و شمّه ثمّ ردّه في يد السائل(11)؛ هرگاه پدرم چيزي را صدقه مي داد، آن را نخست در دست شخص سائل قرار مي داد، سپس آن را از او باز پس مي گرفت، آن گاه آن چيز را مي بوسيد و مي بوييد و مجدداً در دستان سائل مي نهاد.»
ثواب و پاداش حج
يكي از مناسك عبادي كه در اسلام جايگاه ويژه اي دارد، حج است. اين مراسم بين المللي اسلامي كه هر سال انجام مي پذيرد، اگر چنان كه اسلام مي خواهد، انجام پذيرد، آثار معنوي و مادي فراواني دارد و در ايجاد وحدت و همگرايي و همفكري مسلمانان بي نظير است. امام صادق(ع) مي فرمايد:
«كان أبي يقول: من أمّ هذا البيت حاجاً او معتمراً من الكبر، رجع من ذنوبه كهيئته يوم ولدته امُه؛ (12) پدرم بارها مي فرمود: هركس قصد و اراده خانه خدا كند، چه براي انجام مناسك حج و چه براي انجام عمره، و خويش را از غبار كبر و برتري طلبي پاك و پيراسته كند، از آثار زيان بار و آلودگي هاي روحي كه دامن گير او شده، پاك و پاكيزه مي شود، به سان روزي كه از مادر متولد شده است.»
اعتدال در زندگي
يكي از اصول بنيادين اسلامي كه در تمام مقررات ديني بروز دارد، اصل اعتدال و پرهيز از زياده روي و تفريط در تمام امور است. در عصر امام باقر(ع) نگرش منفي زهدگرايانه اي از سوي جماعتي از زهدفروشان و مقدسان نادان، ترويج و تبليغات گسترده اي براي آن مي شد. به عنوان نمونه، خوردن گوشت را تحريم و از آن اجتناب مي كردند و اين، به نام دين انجام مي گرفت! ولي حضرت باقر (ع) با اين انحراف برخورد و مبارزه كرد و منحرفان را رسوا ساخت و تصوير درستي از اسلام ارائه كرد.
عبدالاعلي مولي آل سام مي گويد: من به امام جعفر صادق(ع) گفتم: روايتي از رسول الله(ص) ميان مسلمانان زبان به زبان نقل مي شود كه آن حضرت فرمود: خداوند تبارك و تعالي از خانه اي كه در آن گوشت خورده مي شود، بدش مي آيد. حضرت صادق (ع) فرمود: آنان كه چنين خبري را منتشر مي سازند، دروغ گويان اند. حضرت رسول الله چنين فرموده: خداوند از آن خانه اي متنفر است كه در آن مسلمانان و برادران و خواهران ديني خود را غيبت مي كنند و گوشت آنان را مي خورند. (اشاره به آيه قرآن كه غيبت مسلمان را به خوردن گوشت ديگري تشبيه كرده).
سپس امام صادق(ع) افزود: «كان أبي لحماً، لقد مات يوم مات او في كمّ أمُ ولده ثلاثون درهماً للّحم(13)؛ زندگي پدرم بدين سان بود كه به خوردن گوشت ميل و علاقه داشت، حتي قبل از اينكه از دنيا برود، پولي را به همسرش داده بود تا با آن گوشت بخرد.»
امام صادق(ع) در احاديث زيادي عباراتي چون «كان أبي يفعل كذا» يا «كان ابي يقول كذا» به كار مي برد كه اين جمله ها نشان دهنده استمرار و تداوم رفتار يا گفتار است.
امام صادق(ع) در احاديث زيادي عباراتي چون «كان أبي يفعل كذا» يا «كان ابي يقول كذا» به كار مي برد كه اين جمله ها نشان دهنده استمرار و تداوم رفتار يا گفتار است.
صداي شيعه:يكي از واژه هايي كه در فرهنگ اسلامي كاربرد فراواني دارد، واژه «سيره» است. سيره از منظر واژه شناسان و پژوهشگران حوزه دين، نوع رفتار و كردار يك شخصيت برجسته همچون پيامبر اعظم و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) است. شناخت سيره معصومان، اهميت به سزايي دارد و يكي از منابع شناخت معارف دين اسلام است. روشن است كه عنوان «سيره» بيشتر معطوف به روش عملي است، اما در اين مقاله به سخناني كه امام محمد باقر(ع) بارها بر زبان جاري مي فرمودند نيز پرداخته ميشود. اگر «سخن» را بخشي از «عمل» انسان بدانيم، آن را نيز مي توان در مفهوم «سيره» جاي داد. امام صادق(ع) در احاديث زيادي عباراتي چون «كان أبي يفعل كذا» يا «كان ابي يقول كذا» به كار مي برد كه بي ترديد اين جمله ها ظهور، بلكه صريح در استمرار و تداوم رفتار يا گفتار است و پر روشن است كه استمرار، نشان دهنده اهميت آن رفتار و گفتار است.
از اين زاويه كه اين رفتارها و گفتارها از «حجت خدا» صادر شده است، مسئوليت آفرين خواهد بود و در خودسازي تأثير زيادي دارد. اما چرا امام صادق(ع) عنايت بر بيان سيره پدر بزرگوارش داشت؟ اين امر، دو دليل مي تواند داشته باشد: 1. اين كار نوعي تعظيم و حرمت نهادن به جايگاه رفيع امام باقر(ع) است؛ 2. بعد از عصر خفقان و حاكميت جنايتكاران بني اميه كه با امامان شيعه و تفكر و عقايد آنان سر ستيز داشتند، اين امام باقر(ع) بود كه در دوره افول قدرت بني اميه از فرصتها بهره جست و در بيان معارف اسلام ناب و آموزه هاي آن كوشيد و حقايق ناب اسلام را به شكلهاي مختلف، به شيفتگان و رهپويان راه اهل بيت(ع) و ساير مسلمانان بازگو كرد. از اين رو، نقش امام محمد باقر(ع) در نشر و توسعه و بالندگي و معرفي «دين» و بنيانگذاري و ايجاد تحول و انقلاب فرهنگي در گستره جهان اسلام، بي بديل است. اينك برخي از گفتارها و رفتارهاي آن حضرت را ذكر مي كنيم.
بيم و اميد
در آموزه هاي ديني به اين نكته سفارش شده است كه انسان مؤمن لازم است در پيوند خود با خداي تبارك و تعالي، هم به رحمت و لطف حضرت حق اميدوار باشد و هم از غضب و خشم پروردگار، ترس و بيم داشته باشد. امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: انّه ليس من عبد مؤمن إلا و في قلبه نوران، نورُ خيفةٍ و نور رجاءٍ لو وُزنَ هذا لم يزد علي هذا(1)؛ پدرم بارها مي فرمود: نيست بنده مؤمن و خداشناسي، مگر اينكه در جان او دو نور بدرخشد: نور بيم از خدا- عقاب و خشم خدا- و اميد به لطف حضرت پروردگار. بايد اين دو، همسان باشند، به گونه اي كه اگر سنجيده شوند، يكي بر ديگري افزون نشود.»
شتاب در كارهاي نيك
كاري را كه انسان اراده مي كند به سامان برساند، پسنديده است كه ابتدا درباره آن بينديشد تا صلاح و صواب يا فساد و زيان آن آشكار گردد. اما در كارهايي كه خوبي و نيكي آنها كاملاً روشن است، انسان بايد سريع اقدام كند و فرصت سوزي نكند؛ چون امكان دارد كه حادثه ها و عواملي، او را از انجام آن كار خير بازدارند. امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: إذا هممت بخيرٍ فبادر فإنك لا تدري ما يحدثُ(2)؛ پدرم مكرر سفارش مي كرد: هنگامي كه مي خواهي كار نيكي را انجام دهي، سريع به آن اقدام كن؛ چون تو نمي داني كه در آينده چه اتفاقي خواهد افتاد.»
تأثير گناه بر روح
بي ترديد يكي از عوامل انحطاط آفرين در انديشه و روح انسان، گناه و شكستن حريمها و بي اعتنايي به بايدها و نبايدهاي الهي است. آثار گناه، جبران ناپذير است و گناه، سرنوشت انسان را در مسير انحراف رقم مي زند. امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: ما من شي افسدُ للقلب من خطيئةٍ(3)؛ پدرم بارها مي گفت: بدترين چيزي كه قلب و جان را فاسد و تاريك مي كند، گناهان است.»
لحظه هاي برتر نيايش
دعا و نيايش به درگاه خداوند و رو آوردن به او در مشكلات و دشواري هاي زندگي، بي ترديد يكي از ريشه دارترين نيازهاي روح و جان انسان هاست و نيايش، تأثير شگرفي در ساختار روحي و معنوي بشر دارد. نيايش با معبود بي همتا در هر جا و هر زمان مطلوب است؛ ولي در لحظه ها و مكان هاي خاص، مطلوب تر و به اجابت دعا نزديك تر است. امام صادق(ع) نقل مي كند: «كان أبي إذا طلب الحاجة طلبها عند زوال الشمس فاذا اراد ذلك قدّم شيئاً فتصدق به و شمَّ من طيبٍ و راح الي المسجد دعا في حاجته بماشاء(4)؛ راه و روش پدرم بدين سان بود: هر زمان كه حاجتي داشت، آن را در موقع زوال خورشيد- ظهر شرعي- طلب مي كرد، به اين گونه كه نخست، چيزي را صدقه مي داد و عطر استعمال مي كرد و راهي مسجد مي شد و در آنجا دعا مي كرد و از خداوند برآورده شدن آن را درخواست مي كرد.»
گردهمايي براي نيايش
نيايش جمعي به درگاه حق، امري پسنديده است و سفارش شده كه نيايش كنندگان گردهم آيند و دعا كنند كه اين، به اجابت دعا نزديك تر است. حضرت صادق (ع) مي فرمايد: «كان أبي إذا حزنه امرٌ جمع النساء و الصبيانَ ثم دعا و امنوا(5)؛ پدرم سيره اش اين بود كه هرگاه پديده اي ناگوار رخ مي نمود كه حضرت را غم و اندوه فرا مي گرفت، زن ها و كودكان خويش را جمع و سپس به پيشگاه خدا دعا مي كرد و آنان آمين مي گفتند.»
ذكر حضرت حق
ذكر و ياد خدا، يكي از برترين شيوه هاي خودسازي است و مردان و زنان دين باور به اين اصل مهم توجه ويژه دارند. در سراسر قرآن - كه خود، نوعي ذكر و ياد خداست - با تعبيرهاي زيبا انسان ها را به ياد كردن خدا، فرا مي خواند. ياد خدا جان را نوراني مي كند و صفا مي بخشد و از ابتلا به خودفراموشي باز مي دارد. حضرت صادق (ع) روش پدر بزرگوارش را چنين بازگو مي كند: «كان أبي كثير الذكر، لقد كنتُ امشي معه و إنه ليذكرالله و آكل معه الطعام و انه ليذكر الله و كان يحدّث القوم و ما يشغله عن ذكر الله و كنت أري لسانه لازقاً بحنكه يقول لا اله الا الله و كان يجمعنا و يأمرنا بالذكر(6)؛ روش پدرم بدين سان بود كه خدا را بسيار ياد مي كرد. من با او گاهي راه مي رفتم و او مشغول ذكر بود. غذا مي خورد و در آن حال به ياد خدا بود. با مردم سخن مي گفت و در آن حال از ذكر حق غافل نمي شد. او دائماً زبانش به كامش چسبيده بود و ذكر لا اله الا الله را بر زبان جاري مي كرد. گاهي ما را جمع مي كرد و دستور مي داد كه به ذكر خدا بپردازيم.»
اهميت سوره اخلاص
امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: قل هو الله احد، ثلثُ القرآن و قل يا ايها الكافرون، ربع القرآن؛ (7) پدرم بسيار مي فرمود: شأن و منزلت سوره قل هو الله احد، همانند يك سوم قرآن و سوره قل يا ايها الكافرون، به اندازه يك چهارم قرآن است.» آري، به دليل اهميت سوره توحيد است كه سفارش شده در نمازهاي واجب، همواره خوانده شود.
نافله نماز عشاء
در شريعت اسلام، هفده ركعت نماز در شبانه روز بر مسلمانان فريضه و واجب و 34 ركعت نماز، مستحب است. از نمازهاي مستحبي، دو ركعت نماز نافله عشا است كه بعد از نماز عشاء به حالت نشسته خوانده مي شود. ششمين اختر امامت، حضرت صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يصليهما قاعداً؛ (8) پدرم آن دو ركعت را همواره به شكل نشسته به جاي مي آورد.»
پرهيز از ظلم و ستم
يكي از بدترين گناهان، ستم و ستمگري به ويژه ظلم به انسان است. قبح و زشتي اين پديده شوم به گونه اي است كه تمام عقلاي عالم و همه اديان آسماني، آن را محكوم مي كنند. حضرت صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: اتقّوا الظلم، فانّ دعوة المظلوم تصعد الي السماء(9)؛ پدرم بارها هشدار مي داد: از ظلم كردن بپرهيزيد؛ چون دعا و ناله و فرياد ستمديده، به آسمان بالا مي رود(به اجابت مي رسد)».
تأثير برخي از گناهان
امام صادق(ع) بازگو مي كند: «كان أبي يقول: نعوذ بالله من الذنوب التي تعجل الفناء و تقرب الآجال و تخلي الديار و هي قطيعة الرحم، و العقوق و تركُ البرّ(10)؛ پدرم همواره تأكيد مي فرمود: به خدا پناه مي بريم از گناهاني كه به هلاكت انسان سرعت مي بخشد و نابودي و مرگ را نزديك مي كند و سبب كوچ كردن مردم از سرزمين خود و هلاكت آنان مي گردد. آن گناهان عبارت اند از: بريدن پيوند با خويشاوندان، اذيت و آزار دادن به پدر و مادر، و ترك نيكي به كساني كه استحقاق آن را دارند.»
صدقه
يكي از امور پسنديده و ديني، كمك رساني و خدمت به قشر محروم جامعه اسلامي است. البته پر روشن است كه انفاق و صدقه دادن بايد در مسير رفع محروميت از جامعه باشد. از منظر دين، هر كار خيري كه انسان انجام مي دهد، صدقه است. امام باقر(ع) در صدقه دادن به افراد فقير، روش جالبي داشت كه فرزندش امام صادق(ع) اين چنين بازگو مي كند: «كان أبي اذا تصدق بشيء وضعه في يد السائل ثم ارتدّه منه فقبله و شمّه ثمّ ردّه في يد السائل(11)؛ هرگاه پدرم چيزي را صدقه مي داد، آن را نخست در دست شخص سائل قرار مي داد، سپس آن را از او باز پس مي گرفت، آن گاه آن چيز را مي بوسيد و مي بوييد و مجدداً در دستان سائل مي نهاد.»
ثواب و پاداش حج
يكي از مناسك عبادي كه در اسلام جايگاه ويژه اي دارد، حج است. اين مراسم بين المللي اسلامي كه هر سال انجام مي پذيرد، اگر چنان كه اسلام مي خواهد، انجام پذيرد، آثار معنوي و مادي فراواني دارد و در ايجاد وحدت و همگرايي و همفكري مسلمانان بي نظير است. امام صادق(ع) مي فرمايد:
«كان أبي يقول: من أمّ هذا البيت حاجاً او معتمراً من الكبر، رجع من ذنوبه كهيئته يوم ولدته امُه؛ (12) پدرم بارها مي فرمود: هركس قصد و اراده خانه خدا كند، چه براي انجام مناسك حج و چه براي انجام عمره، و خويش را از غبار كبر و برتري طلبي پاك و پيراسته كند، از آثار زيان بار و آلودگي هاي روحي كه دامن گير او شده، پاك و پاكيزه مي شود، به سان روزي كه از مادر متولد شده است.»
اعتدال در زندگي
يكي از اصول بنيادين اسلامي كه در تمام مقررات ديني بروز دارد، اصل اعتدال و پرهيز از زياده روي و تفريط در تمام امور است. در عصر امام باقر(ع) نگرش منفي زهدگرايانه اي از سوي جماعتي از زهدفروشان و مقدسان نادان، ترويج و تبليغات گسترده اي براي آن مي شد. به عنوان نمونه، خوردن گوشت را تحريم و از آن اجتناب مي كردند و اين، به نام دين انجام مي گرفت! ولي حضرت باقر (ع) با اين انحراف برخورد و مبارزه كرد و منحرفان را رسوا ساخت و تصوير درستي از اسلام ارائه كرد.
عبدالاعلي مولي آل سام مي گويد: من به امام جعفر صادق(ع) گفتم: روايتي از رسول الله(ص) ميان مسلمانان زبان به زبان نقل مي شود كه آن حضرت فرمود: خداوند تبارك و تعالي از خانه اي كه در آن گوشت خورده مي شود، بدش مي آيد. حضرت صادق (ع) فرمود: آنان كه چنين خبري را منتشر مي سازند، دروغ گويان اند. حضرت رسول الله چنين فرموده: خداوند از آن خانه اي متنفر است كه در آن مسلمانان و برادران و خواهران ديني خود را غيبت مي كنند و گوشت آنان را مي خورند. (اشاره به آيه قرآن كه غيبت مسلمان را به خوردن گوشت ديگري تشبيه كرده).
سپس امام صادق(ع) افزود: «كان أبي لحماً، لقد مات يوم مات او في كمّ أمُ ولده ثلاثون درهماً للّحم(13)؛ زندگي پدرم بدين سان بود كه به خوردن گوشت ميل و علاقه داشت، حتي قبل از اينكه از دنيا برود، پولي را به همسرش داده بود تا با آن گوشت بخرد.»
امام صادق(ع) در احاديث زيادي عباراتي چون «كان أبي يفعل كذا» يا «كان ابي يقول كذا» به كار مي برد كه اين جمله ها نشان دهنده استمرار و تداوم رفتار يا گفتار است.
امام صادق(ع) در احاديث زيادي عباراتي چون «كان أبي يفعل كذا» يا «كان ابي يقول كذا» به كار مي برد كه اين جمله ها نشان دهنده استمرار و تداوم رفتار يا گفتار است.
صداي شيعه:يكي از واژه هايي كه در فرهنگ اسلامي كاربرد فراواني دارد، واژه «سيره» است. سيره از منظر واژه شناسان و پژوهشگران حوزه دين، نوع رفتار و كردار يك شخصيت برجسته همچون پيامبر اعظم و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) است. شناخت سيره معصومان، اهميت به سزايي دارد و يكي از منابع شناخت معارف دين اسلام است. روشن است كه عنوان «سيره» بيشتر معطوف به روش عملي است، اما در اين مقاله به سخناني كه امام محمد باقر(ع) بارها بر زبان جاري مي فرمودند نيز پرداخته ميشود. اگر «سخن» را بخشي از «عمل» انسان بدانيم، آن را نيز مي توان در مفهوم «سيره» جاي داد. امام صادق(ع) در احاديث زيادي عباراتي چون «كان أبي يفعل كذا» يا «كان ابي يقول كذا» به كار مي برد كه بي ترديد اين جمله ها ظهور، بلكه صريح در استمرار و تداوم رفتار يا گفتار است و پر روشن است كه استمرار، نشان دهنده اهميت آن رفتار و گفتار است.
از اين زاويه كه اين رفتارها و گفتارها از «حجت خدا» صادر شده است، مسئوليت آفرين خواهد بود و در خودسازي تأثير زيادي دارد. اما چرا امام صادق(ع) عنايت بر بيان سيره پدر بزرگوارش داشت؟ اين امر، دو دليل مي تواند داشته باشد: 1. اين كار نوعي تعظيم و حرمت نهادن به جايگاه رفيع امام باقر(ع) است؛ 2. بعد از عصر خفقان و حاكميت جنايتكاران بني اميه كه با امامان شيعه و تفكر و عقايد آنان سر ستيز داشتند، اين امام باقر(ع) بود كه در دوره افول قدرت بني اميه از فرصتها بهره جست و در بيان معارف اسلام ناب و آموزه هاي آن كوشيد و حقايق ناب اسلام را به شكلهاي مختلف، به شيفتگان و رهپويان راه اهل بيت(ع) و ساير مسلمانان بازگو كرد. از اين رو، نقش امام محمد باقر(ع) در نشر و توسعه و بالندگي و معرفي «دين» و بنيانگذاري و ايجاد تحول و انقلاب فرهنگي در گستره جهان اسلام، بي بديل است. اينك برخي از گفتارها و رفتارهاي آن حضرت را ذكر مي كنيم.
بيم و اميد
در آموزه هاي ديني به اين نكته سفارش شده است كه انسان مؤمن لازم است در پيوند خود با خداي تبارك و تعالي، هم به رحمت و لطف حضرت حق اميدوار باشد و هم از غضب و خشم پروردگار، ترس و بيم داشته باشد. امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: انّه ليس من عبد مؤمن إلا و في قلبه نوران، نورُ خيفةٍ و نور رجاءٍ لو وُزنَ هذا لم يزد علي هذا(1)؛ پدرم بارها مي فرمود: نيست بنده مؤمن و خداشناسي، مگر اينكه در جان او دو نور بدرخشد: نور بيم از خدا- عقاب و خشم خدا- و اميد به لطف حضرت پروردگار. بايد اين دو، همسان باشند، به گونه اي كه اگر سنجيده شوند، يكي بر ديگري افزون نشود.»
شتاب در كارهاي نيك
كاري را كه انسان اراده مي كند به سامان برساند، پسنديده است كه ابتدا درباره آن بينديشد تا صلاح و صواب يا فساد و زيان آن آشكار گردد. اما در كارهايي كه خوبي و نيكي آنها كاملاً روشن است، انسان بايد سريع اقدام كند و فرصت سوزي نكند؛ چون امكان دارد كه حادثه ها و عواملي، او را از انجام آن كار خير بازدارند. امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: إذا هممت بخيرٍ فبادر فإنك لا تدري ما يحدثُ(2)؛ پدرم مكرر سفارش مي كرد: هنگامي كه مي خواهي كار نيكي را انجام دهي، سريع به آن اقدام كن؛ چون تو نمي داني كه در آينده چه اتفاقي خواهد افتاد.»
تأثير گناه بر روح
بي ترديد يكي از عوامل انحطاط آفرين در انديشه و روح انسان، گناه و شكستن حريمها و بي اعتنايي به بايدها و نبايدهاي الهي است. آثار گناه، جبران ناپذير است و گناه، سرنوشت انسان را در مسير انحراف رقم مي زند. امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: ما من شي افسدُ للقلب من خطيئةٍ(3)؛ پدرم بارها مي گفت: بدترين چيزي كه قلب و جان را فاسد و تاريك مي كند، گناهان است.»
لحظه هاي برتر نيايش
دعا و نيايش به درگاه خداوند و رو آوردن به او در مشكلات و دشواري هاي زندگي، بي ترديد يكي از ريشه دارترين نيازهاي روح و جان انسان هاست و نيايش، تأثير شگرفي در ساختار روحي و معنوي بشر دارد. نيايش با معبود بي همتا در هر جا و هر زمان مطلوب است؛ ولي در لحظه ها و مكان هاي خاص، مطلوب تر و به اجابت دعا نزديك تر است. امام صادق(ع) نقل مي كند: «كان أبي إذا طلب الحاجة طلبها عند زوال الشمس فاذا اراد ذلك قدّم شيئاً فتصدق به و شمَّ من طيبٍ و راح الي المسجد دعا في حاجته بماشاء(4)؛ راه و روش پدرم بدين سان بود: هر زمان كه حاجتي داشت، آن را در موقع زوال خورشيد- ظهر شرعي- طلب مي كرد، به اين گونه كه نخست، چيزي را صدقه مي داد و عطر استعمال مي كرد و راهي مسجد مي شد و در آنجا دعا مي كرد و از خداوند برآورده شدن آن را درخواست مي كرد.»
گردهمايي براي نيايش
نيايش جمعي به درگاه حق، امري پسنديده است و سفارش شده كه نيايش كنندگان گردهم آيند و دعا كنند كه اين، به اجابت دعا نزديك تر است. حضرت صادق (ع) مي فرمايد: «كان أبي إذا حزنه امرٌ جمع النساء و الصبيانَ ثم دعا و امنوا(5)؛ پدرم سيره اش اين بود كه هرگاه پديده اي ناگوار رخ مي نمود كه حضرت را غم و اندوه فرا مي گرفت، زن ها و كودكان خويش را جمع و سپس به پيشگاه خدا دعا مي كرد و آنان آمين مي گفتند.»
ذكر حضرت حق
ذكر و ياد خدا، يكي از برترين شيوه هاي خودسازي است و مردان و زنان دين باور به اين اصل مهم توجه ويژه دارند. در سراسر قرآن - كه خود، نوعي ذكر و ياد خداست - با تعبيرهاي زيبا انسان ها را به ياد كردن خدا، فرا مي خواند. ياد خدا جان را نوراني مي كند و صفا مي بخشد و از ابتلا به خودفراموشي باز مي دارد. حضرت صادق (ع) روش پدر بزرگوارش را چنين بازگو مي كند: «كان أبي كثير الذكر، لقد كنتُ امشي معه و إنه ليذكرالله و آكل معه الطعام و انه ليذكر الله و كان يحدّث القوم و ما يشغله عن ذكر الله و كنت أري لسانه لازقاً بحنكه يقول لا اله الا الله و كان يجمعنا و يأمرنا بالذكر(6)؛ روش پدرم بدين سان بود كه خدا را بسيار ياد مي كرد. من با او گاهي راه مي رفتم و او مشغول ذكر بود. غذا مي خورد و در آن حال به ياد خدا بود. با مردم سخن مي گفت و در آن حال از ذكر حق غافل نمي شد. او دائماً زبانش به كامش چسبيده بود و ذكر لا اله الا الله را بر زبان جاري مي كرد. گاهي ما را جمع مي كرد و دستور مي داد كه به ذكر خدا بپردازيم.»
اهميت سوره اخلاص
امام صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: قل هو الله احد، ثلثُ القرآن و قل يا ايها الكافرون، ربع القرآن؛ (7) پدرم بسيار مي فرمود: شأن و منزلت سوره قل هو الله احد، همانند يك سوم قرآن و سوره قل يا ايها الكافرون، به اندازه يك چهارم قرآن است.» آري، به دليل اهميت سوره توحيد است كه سفارش شده در نمازهاي واجب، همواره خوانده شود.
نافله نماز عشاء
در شريعت اسلام، هفده ركعت نماز در شبانه روز بر مسلمانان فريضه و واجب و 34 ركعت نماز، مستحب است. از نمازهاي مستحبي، دو ركعت نماز نافله عشا است كه بعد از نماز عشاء به حالت نشسته خوانده مي شود. ششمين اختر امامت، حضرت صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يصليهما قاعداً؛ (8) پدرم آن دو ركعت را همواره به شكل نشسته به جاي مي آورد.»
پرهيز از ظلم و ستم
يكي از بدترين گناهان، ستم و ستمگري به ويژه ظلم به انسان است. قبح و زشتي اين پديده شوم به گونه اي است كه تمام عقلاي عالم و همه اديان آسماني، آن را محكوم مي كنند. حضرت صادق(ع) مي فرمايد: «كان أبي يقول: اتقّوا الظلم، فانّ دعوة المظلوم تصعد الي السماء(9)؛ پدرم بارها هشدار مي داد: از ظلم كردن بپرهيزيد؛ چون دعا و ناله و فرياد ستمديده، به آسمان بالا مي رود(به اجابت مي رسد)».
تأثير برخي از گناهان
امام صادق(ع) بازگو مي كند: «كان أبي يقول: نعوذ بالله من الذنوب التي تعجل الفناء و تقرب الآجال و تخلي الديار و هي قطيعة الرحم، و العقوق و تركُ البرّ(10)؛ پدرم همواره تأكيد مي فرمود: به خدا پناه مي بريم از گناهاني كه به هلاكت انسان سرعت مي بخشد و نابودي و مرگ را نزديك مي كند و سبب كوچ كردن مردم از سرزمين خود و هلاكت آنان مي گردد. آن گناهان عبارت اند از: بريدن پيوند با خويشاوندان، اذيت و آزار دادن به پدر و مادر، و ترك نيكي به كساني كه استحقاق آن را دارند.»
صدقه
يكي از امور پسنديده و ديني، كمك رساني و خدمت به قشر محروم جامعه اسلامي است. البته پر روشن است كه انفاق و صدقه دادن بايد در مسير رفع محروميت از جامعه باشد. از منظر دين، هر كار خيري كه انسان انجام مي دهد، صدقه است. امام باقر(ع) در صدقه دادن به افراد فقير، روش جالبي داشت كه فرزندش امام صادق(ع) اين چنين بازگو مي كند: «كان أبي اذا تصدق بشيء وضعه في يد السائل ثم ارتدّه منه فقبله و شمّه ثمّ ردّه في يد السائل(11)؛ هرگاه پدرم چيزي را صدقه مي داد، آن را نخست در دست شخص سائل قرار مي داد، سپس آن را از او باز پس مي گرفت، آن گاه آن چيز را مي بوسيد و مي بوييد و مجدداً در دستان سائل مي نهاد.»
ثواب و پاداش حج
يكي از مناسك عبادي كه در اسلام جايگاه ويژه اي دارد، حج است. اين مراسم بين المللي اسلامي كه هر سال انجام مي پذيرد، اگر چنان كه اسلام مي خواهد، انجام پذيرد، آثار معنوي و مادي فراواني دارد و در ايجاد وحدت و همگرايي و همفكري مسلمانان بي نظير است. امام صادق(ع) مي فرمايد:
«كان أبي يقول: من أمّ هذا البيت حاجاً او معتمراً من الكبر، رجع من ذنوبه كهيئته يوم ولدته امُه؛ (12) پدرم بارها مي فرمود: هركس قصد و اراده خانه خدا كند، چه براي انجام مناسك حج و چه براي انجام عمره، و خويش را از غبار كبر و برتري طلبي پاك و پيراسته كند، از آثار زيان بار و آلودگي هاي روحي كه دامن گير او شده، پاك و پاكيزه مي شود، به سان روزي كه از مادر متولد شده است.»
اعتدال در زندگي
يكي از اصول بنيادين اسلامي كه در تمام مقررات ديني بروز دارد، اصل اعتدال و پرهيز از زياده روي و تفريط در تمام امور است. در عصر امام باقر(ع) نگرش منفي زهدگرايانه اي از سوي جماعتي از زهدفروشان و مقدسان نادان، ترويج و تبليغات گسترده اي براي آن مي شد. به عنوان نمونه، خوردن گوشت را تحريم و از آن اجتناب مي كردند و اين، به نام دين انجام مي گرفت! ولي حضرت باقر (ع) با اين انحراف برخورد و مبارزه كرد و منحرفان را رسوا ساخت و تصوير درستي از اسلام ارائه كرد.
عبدالاعلي مولي آل سام مي گويد: من به امام جعفر صادق(ع) گفتم: روايتي از رسول الله(ص) ميان مسلمانان زبان به زبان نقل مي شود كه آن حضرت فرمود: خداوند تبارك و تعالي از خانه اي كه در آن گوشت خورده مي شود، بدش مي آيد. حضرت صادق (ع) فرمود: آنان كه چنين خبري را منتشر مي سازند، دروغ گويان اند. حضرت رسول الله چنين فرموده: خداوند از آن خانه اي متنفر است كه در آن مسلمانان و برادران و خواهران ديني خود را غيبت مي كنند و گوشت آنان را مي خورند. (اشاره به آيه قرآن كه غيبت مسلمان را به خوردن گوشت ديگري تشبيه كرده).
سپس امام صادق(ع) افزود: «كان أبي لحماً، لقد مات يوم مات او في كمّ أمُ ولده ثلاثون درهماً للّحم(13)؛ زندگي پدرم بدين سان بود كه به خوردن گوشت ميل و علاقه داشت، حتي قبل از اينكه از دنيا برود، پولي را به همسرش داده بود تا با آن گوشت بخرد.»
شهيد كاوه و شهيد صياد آن شب سرد را چگونه سر كردند؟
شهيدنيوز: چهار پنج نفر بوديم و فقط يك كيسه خواب آنجا بود.
صياد شيرازي آمد به من گفت«كاوه كجاست؟»
خودش ميدانست آنجا سردترين جاي منطقهست، بخصوص در شبها، منتها گفت«بايد ببينمش. يك هليكوپتر دارد ميرود آنجا. ميآيي؟»
با هليكوپتر رفتيم. پياده شديم.
به هر كس ميرسيد ميپرسيد«كاوه را نديدهاي شما؟»
پرسان پرسان رفت. فهميد كجاست. برگشت به من گفت«پيداش كردم ديگر. من شب اينجا ميمانم.»
يعني«اگر ميخواهي برگردي برگرد تا هليكوپتر نرفته.»
دلم كه ميخواست، ولي زشت بود برگردم.
گفتم«من هم كارش دارم.»
نداشتم. خودم و محمود خيلي بهتر از هر كس اين را ميدانستيم.
رفتيم توي سنگر محمود و سرمان گرم شد به خوش و بش و حرف از عمليات و آموزش بچهها. شب شد. سوز آمد زد به سر و صورتمان. زمهرير بود. سنگرمان سقف نداشت. دور تا دورش ديوار سنگي چيده بودند و همهمان داشتيم مثل بيد ميلرزيديم.
چهار پنج نفر بوديم و فقط يك كيسه خواب آنجا بود.
يكي از بچهها آمد توي سنگر گفت«من فقط امشب مهمان شمام. كيسه خواب ندارم. چي كار كنم؟»
محمود دست كرد كيسه خواب را برداشت، پرتش كرد طرفش،خنديد گفت«اين هم كيسه خواب.»
آن شب تا صبح همهمان چمباتمه زديم خوابيديم لرزيديم و لرزيديم و لرزيدم، در سوز سرمايي كه دندانهامان را بياختيار تق و تق به صدا در ميآورد.
.
.
.
محمود طلسم شبهاي خطرناك و خونين كردستان را اين طور شكست.
به همين دليل بود كه با آن حقوقهاي 2500 توماني همهمان؛ اعلام كرده بودند
«هر كس سر محمود كاوه را تحويلمان بدهد سه ميليون تومان جايزه ميگيرد.»
خاطرهاي از جاويد نظامپور (همرزم شهيد كاوه)
خضري، فرهاد؛ رد خون روي برف ؛ كتاب كاوه ؛ تهران: روايت فتح 1389 ؛ صفحه 58
ب.ن.: 1. توضيح عكس: شهيد كاوه دستي بر يقه دارد و شهيد صيادشيرازي با كلاه مشخص است.
2. قيمت سكه طلا سالهاي 60،61،62 3500تومان بوده و سال 63 به 3900 رسيده، سال 64 4418 بوده و سال 65 كه سال شهادتِ شهيد كاوه است به 6500 تومان هم رسيده. صرفا جهت اطلاع و مقايسه!
شهيد كاوه و شهيد صياد آن شب سرد را چگونه سر كردند؟
شهيدنيوز: چهار پنج نفر بوديم و فقط يك كيسه خواب آنجا بود.
صياد شيرازي آمد به من گفت«كاوه كجاست؟»
خودش ميدانست آنجا سردترين جاي منطقهست، بخصوص در شبها، منتها گفت«بايد ببينمش. يك هليكوپتر دارد ميرود آنجا. ميآيي؟»
با هليكوپتر رفتيم. پياده شديم.
به هر كس ميرسيد ميپرسيد«كاوه را نديدهاي شما؟»
پرسان پرسان رفت. فهميد كجاست. برگشت به من گفت«پيداش كردم ديگر. من شب اينجا ميمانم.»
يعني«اگر ميخواهي برگردي برگرد تا هليكوپتر نرفته.»
دلم كه ميخواست، ولي زشت بود برگردم.
گفتم«من هم كارش دارم.»
نداشتم. خودم و محمود خيلي بهتر از هر كس اين را ميدانستيم.
رفتيم توي سنگر محمود و سرمان گرم شد به خوش و بش و حرف از عمليات و آموزش بچهها. شب شد. سوز آمد زد به سر و صورتمان. زمهرير بود. سنگرمان سقف نداشت. دور تا دورش ديوار سنگي چيده بودند و همهمان داشتيم مثل بيد ميلرزيديم.
چهار پنج نفر بوديم و فقط يك كيسه خواب آنجا بود.
يكي از بچهها آمد توي سنگر گفت«من فقط امشب مهمان شمام. كيسه خواب ندارم. چي كار كنم؟»
محمود دست كرد كيسه خواب را برداشت، پرتش كرد طرفش،خنديد گفت«اين هم كيسه خواب.»
آن شب تا صبح همهمان چمباتمه زديم خوابيديم لرزيديم و لرزيديم و لرزيدم، در سوز سرمايي كه دندانهامان را بياختيار تق و تق به صدا در ميآورد.
.
.
.
محمود طلسم شبهاي خطرناك و خونين كردستان را اين طور شكست.
به همين دليل بود كه با آن حقوقهاي 2500 توماني همهمان؛ اعلام كرده بودند
«هر كس سر محمود كاوه را تحويلمان بدهد سه ميليون تومان جايزه ميگيرد.»
خاطرهاي از جاويد نظامپور (همرزم شهيد كاوه)
خضري، فرهاد؛ رد خون روي برف ؛ كتاب كاوه ؛ تهران: روايت فتح 1389 ؛ صفحه 58
ب.ن.: 1. توضيح عكس: شهيد كاوه دستي بر يقه دارد و شهيد صيادشيرازي با كلاه مشخص است.
2. قيمت سكه طلا سالهاي 60،61،62 3500تومان بوده و سال 63 به 3900 رسيده، سال 64 4418 بوده و سال 65 كه سال شهادتِ شهيد كاوه است به 6500 تومان هم رسيده. صرفا جهت اطلاع و مقايسه!
شكست در عمليات فروغ، باعث شكسته شدن رجوي در ذهن تعداد زيادي از نيروها و ريزش سازمان گرديد بطوريكه تعداد كثيري از اعضا و هواداران سازمان جدا شدند.
در توجيه شكست عمليات ، رجوي گفت: تمامي اتكاء ما به ارتش و ايدئولوژيمان بود و روي عناصر سياسي كار جدي صورت ندادهايم و آن را با قيام كربلا قياس نمود كه امام حسين(ع) نيز تمامي اتكاي را بر دو عنصر شمشير و ايدئولوژي خود نهاد و از معادلههاي سياسي چشمپوشي كرد!! و همين باعث شكست گرديد .
مقدمه
در تيرماه 1367 جمهوري اسلامي ايران رسما قطعنامه 598 را پذيرفت در حالي كه از بدو تصويب اين قطعنامه در 30 تير 1366، ايران آن را رد نكرده بود و براي تأمين اهداف خود، از طريق مذاكره با دبيركل سازمان ملل، براي پذيرش قطعنامه شروطي را طي نموده بود و در واقع عملا آن را به صورت مشروط پذيرفته بود.
اما به دليل كارشكني آمريكا، انگليس و فرانسه در طول مذاكرات و ورود مستقيم آمريكا به جنگ با ايران، پس از مشورت و تصميم مسئولان عاليرتبه، با موافقت امام خميني، در 27 تيرماه سال 67 ايران اعلام كرد قطعنامه 598 را بدون قيد و شرط پذيرفته است.
اما ارتش صدام در تاريخ 31 تيرماه به خاك ايران حمله كرد و از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پيشروي نمود. پس از ضد حملات موفق ايران، ارتش عراق در جبهههاي مياني و غرب كشور نيز به عمليات نظامي مبادرت كرد كه آنها هم با بسيج مجدد نيروهاي مردمي و نظامي جمهوري اسلامي، ناموفق شدند. در نتيجه نيروهاي عراقي عقب نشيني كردند و رژيم عراق در اول و سوم مرداد ماه رسما عقبنشيني خود را از جبهههاي جنوب و مياني و غرب كشور اعلام نمود. اما هم زمان عمليات مشترك عراق و سازمان منافقين آغاز گرديد. چگونه سازمان منافقين تصميم به عمليات گرفت؟پس از عمليات مهران، در جمعبندي رهبري سازمان، هدف عمليات بعدي، تهران منظور شد و براي رسيدن به حداكثر توان براي انجام اين عمليات يك مقطع 3 ماهه در نظر گرفته شد و بلافاصله اعزام اعضا و مرتبطان سازمان از ايران و خارج از كشور به عراق، به طور وسيعي آغاز شد. همچنين سازمان در اين مقطع به منظور جذب اسرا و استفاده از آنها در عمليات نهايي فعالتر شده بود. افراد تازه وارد و نيروهاي ارتش سازمان تحت آموزش و مانورهاي فشرده قرار گرفته بودند و در آموزشهاي جديد ، آموزش سلاحهاي ضد هوايي هم منظور شده بود.
پيش از اين منافقين در تحليل درون گروهي خود، امكان موافقت ايران با قطعنامه را غيرممكن دانسته و به صراحت اعلام ميكردند: تنها در صورتي جمهوري اسلامي قطعنامه را خواهد پذيرفت كه به لحاظ سياسي ـ نظامي و اقتصادي به بنبست كامل برسد. به عقيده آنان ، اين اقدام به منزله فروپاشي نظام خواهد بود ...
تحليل رجوي در مورد نتيجه جنگ ايران بود كه ايران به دليل بسته بودن تمامي راههاي بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامه جنگ خواهد بود. هر قدر هم جنگ به طول بينجامد، از يك طرف توان نظامي و اقتصادي ايران بيشتر تحليل ميرود و از طرف ديگر بازگشت به سمت آتشبس و صلح غير ممكنتر ميشود و اين جنگ تا شكست ايران ادامه خواهد يافت.
با اعلام خبر پذيرش قطعنامه از سوي ايران، نقشهها و طرحهاي قبلي سازمان با بنبست مواجه شد. در آن شرايط، سازمان در كنار اميدواري به داشتن پشتوانه خرده عملياتهاي مرزي، حمايت نمايندگان كنگره و سناي آمريكا را نيز يدك ميكشيد.
در 30 خرداد 1367 نماينده كنگره و 14 سناتور آمريكايي طي نامهاي به جرج شولتز وزير خارجه وقت آمريكا، از وي خواسته بودند كه به جنبشهاي مقاومت داخلي در ايران توجه كند، و در همين راستا حمايت از سازمان منافقين ـ مستقر در عراق ـ را اكيدا توصيه كرده بودند.
مروين دايملي نماينده كنگره آمريكا در روز دوشنبه 6 تير ماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شركت كرده و طي سخناني كه از يكي از شبكههاي تلويزيوني آمريكا هم پخش شد اظهار داشت: نبايد دست از تلاش كشيد، مطمئن باشيد كه با كمي صبر و تلاش بيشتر به زودي از مهران به تهران رژه خواهيد رفت . سازمان نوار ويدئويي سخنراني مزبور را براي كليه كادرهاي سازمان پخش كرد.
سازمان براي فرار از وضعيت به وجود آمده ناشي از پذيرش قطعنامه توسط ايران، مجبور شد دست به حمله بزند تا به قول رجوي از سوخت رفتن نيروها جلوگيري نمايد.
پيامدهاي عمليات فروغ جاويدان (مرصاد) در سازمان منافقين
يكي از پيامدهاي اين عمليات، زير سوال رفتن خط استراتژي سازمان، به تبع آن زير سوال رفتن رهبري بود. سازمان استراتژي و برنامههاي مختلفي را از ابتداي تاسيس و خصوصا پس از پيروزي انقلاب مورد آزمايش قرار داده بود كه با ورود به فاز جديد و تشكيل ارتش آزاديبخش، همه آنها را به نوعي مردود و بيجواب قلمداد كرده بود و تنها راه مبارزه و براندازي نظام را مبارزه مسلحانه و جنگ نوين ارتش آزاديبخش دانسته بود.
با مطرح كردن اين قضيه كه صلح طناب دار رژيم است و هيچ گاه رژيم صلح نميكند اقدام به عملياتهاي جدار مرز و نهايتا چلچراغ و فروغ نمود و چون در عمليات فروغ جاويدان با شكست مواجه شد و صلح و آتشبس نيز ميان ايران و عراق نيز برقرار شد.
لذا براي جبران اين مساله، رجوي علت شكست و ناكامي را در پرسنل سازمان و بيايماني و ضعف آنها عنوان كرد و گفت:
اگر ايراد و مشكلي هست در خود شماست؛ خط مشي ما مشكلي نداشته است.
سازمان همواره با فرافكني و برخوردهاي ايدئولوژيك مترصد توجيه عملكرد خود ميباشد. پس از شكست در عمليات فروغ، رجوي در يك نشست طولاني در عراق، علت شكست را به نيروها و ضعف ايدئولوژيك آنان معطوف داشت تا سرپوشي بر محاسبات غلط (اطلاعاتي و تحليلي) خود بگذارد.
رجوي آخرين نقطه پيشروي (تنگه چارزبر=تنگه مرصاد) نيروهايش را بهانه كرد و اعلام داشت: شما در تنگهي چارزير گير نكرديد بلكه در تنگه توحيد، زمينگير شديد. و اضافه كرد: ضعف ايدئولوژيك شما باعث گرديد تا در تنگه آرزوها و خصلتها و خواستههايتان درجا بزنيد.
سپس با يك برنامهريزي قبلي تعدادي از نفرات را صدا زد و از آنان سوال كرد: وقتي به تهران ميرسيدي چه كاري برايت اولويت داشت؟ و سوال شونده بيدرنگ پاسخ ميداد: قصد داشتم پيش پدر و مادرم بروم و اين پيروزي را به آنها تبريك بگويم. رجوي خطاب به بقيه نيروهاي حاضر، از اين روحيه به مثابه مادي شدن خصلتهاي بورژوازي ياد نمود و آن را در تضاد با ايدئولوژي مجاهدين خواند و گفت: خب، معلوم است با اين تفكر، بايستي در چارزبر گير ميافتاديم، وقتي ديدار با فاميل بهانهاي براي رسيدن به هدف ميشود، بالتبع از جوهر و تقدس هدف غائي ميكاهد.
اين خط در وادار كردن نيروها به خسّت و كمكاري و بيايماني و عدم باور به تواناييهاي خويش كه در جلسات عمومي انجام شد، نمود پيدا كرد.
به رغم اين كار، شكسته شدن رجوي در ذهن تعداد زيادي از نيروها باعث ريزش نيرو گرديده، تعداد كثيري از اعضا و هواداران سازمان جدا شدند.
در راستاي همين شكست، شعار محوري سازمان هم كه صلح وآزادي بود هم زير سوال رفت. به همين دليل است كه رجوي هميشه در سخنرانيهايش پس از عمليات فروغ، تاكيد مينمايد كه ما زاييده جنگ نبوديم كه با صلح از بين برويم و دايم بر اين موضوع توقف و تاكيد خاصي داشت زيرا در ذهن افراد اين سوال مطرح شد كه ما براي تحقق صلح مبارزه ميكرديم. اكنون كه صلح محقق شده چرا بايد مبارزه كرد؟
پس از اين نيز رجوي استراتژي جرقه و جنگ را دنبال ميكرد (جرقه از سازمان، جنگ از دو رژيم ايران و عراق) قبول قطعنامه 598 از طرف نظام و شكست عمليات فروغ، استراتژي جنگ مسلحانه سازمان را به بنبست كشانيد و يا حداقل اين نگراني را به دنبال داشت كه پس از آتشبس ميان بغداد و تهران، تكليف سازمان – ارتش آزاديبخش و مشي مسلحانه چه خواهد شد؟
رجوي در يك نشست اختصاصي با اعضا به اين مهم پرداخت و با رسم يك مثلث روي تابلو نوشت:
يك ضلع اين مثلث صلح است، يك وجهاش جنگ است و ضلع سوم نه جنگ و نه صلح. ضلع سوم شرايط فعلي است كه ما را قفل كرده و اگر اين حالت به سمت صلح برود بيشك مجاهدين در خاك عراق به پايان خواهند رسيد، لذا وظيفهي ما اين است كه زمان را جلو بكشيم.
رجوي ادامه ميدهد : جامعهشناسي و روانشناسي طرف عراقي و رژيم، مبين آن است كه هيچكدام در پي صلح دائم نيستند و قطعا روزي جنگ دومي آغاز خواهد شد، وظيفه ما اين است كه ضلع فعلي اين مثلث (نه جنگ و نه صلح) را به سمت ضلع دوم يعني جنگ دوم سوق دهيم. اين استراتژي بعدها تحت نام جرقه و جنگ - جرقه از مجاهدين، جنگ از آنها – معروف شد و همه نيروها روي اين استراتژي كوك شدند تا با ايجاد فتنه روابط و مذاكرات دو طرف را مخدوش كنند.
رجوي معتقد بود كه استخبارات و مخابرات (سازمانهاي جاسوسي عراق) عراق زمينه مناسبتري نسبت به سيستم سياسي و اجتماعي عراق دارند تا او بتواند با تحريك آنان استراتژي خود را جلو ببرد. از همين رو بخش رابطه با دو سرويس عراقي بسيار فعال شد تا دائما براي پيشبرد سياست خود، فضاسازي نمايند.
اگرچه عمر رژيم صدام به آنجايي نرسيد كه خواسته سازمان (جنگ دوم) تحقق يابد؛ وليكن فضا به اندازهاي باز شد كه آنها توانستند در راستاي عيني كردن مشي مسلحانه خود و ارتقا روحيه نفرات پاسيو شده (اصطلاح سازمان در مورد نيروهاي نااميد) ، مسير جنگ شهري را مجددا باز كنند و با خمپاره و ترور، تاكتيك قديمي خود را دنبال كنند.
شكست در استراتژي و شعار محوري و همچنين تحولات منطقهاي همچون جنگ عراق عليه كويت و لشكركشي نيروهاي چندمليتي عليه عراق و به تبع آن نزديكي هرچه بيشتر عراق به ايران و سعي جدّي عراق بر حل ريشهاي مشكلات و معضلات موجود بر سر راه تعميق روابط دو كشور، همه اين مسائل موجب ريزش شديد نيرو گرديد. بنا به گزارشات موثق حدود 2000 نفر نيروي بريده از سازمان در اروپا حضور دارند كه از عمليات فروغ به بعد شروع به انفصال نمودهاند.
ديگر پيامد عمليات، محكوميت سازمان و عمليات فروغ از جانب گروههاي اپوزيسيون بوده است. عمدهي گروههاي مخالف جمهوري اسلامي نظير حزب دموكرات كردستان، چپيها و سلطنتطلبان، عمليات فروغ را نتيجهي توهمات و خيالپردازيهاي رجوي دانسته و حتي برخي سازمان را عامل ايجاد وحدت در جمهوري اسلامي عنوان كردند.
پيامد ديگر عمليات فروغ جاويدان تلفات آن عمليات است. سازمان 1304 نفر كشته خود را رسما تاييد و با عكس و زندگينامه منتشر كرده است. تعداد مجروحين نيز بالغ بر 150 نفر برآورد شده است كه 700 نفر آنها معالجه سرپايي و سطحي داشتهاند و 800 نفر بستري و بعضا جان سپردهاند. بر اساس اعترافات دستگيرشدگان و عكسهايي كه از بعضي اجساد شنناسايي شده تهيه گرديده است از مجموع 51 نفر هيئت اجرايي سازمان (مركزيت) حداقل 33 نفر از آنها در صحنه عمليات حضور داشتهاند كه 16 نفر آنان كشته شدهاند. لذا حجم ضربه به بدنهي سازمان 50 تا 60 درصد بوده است و به كادر مركزي سازمان حدود 30 درصد ضربه وارد شده است كه اين تعداد علاوه بر مجروحين و از كار افتادگاني است كه به عقب انتقال داده شدهاند.
رضا پورآگل، مهدي افتخاري و مهدي كتيرايي از جمله كشتهشدگان مركزيت در اين عمليات ميباشند. تجهيزات منهدم شده سازمان در مجموع نبردهاي عمليات فروغ جاويدان 612 خودرو از انواع مختلف، 72 تانك و زرهپوش، 21 توپ 122 ميليمتري و 51 تفنگ 106 ميليمتري كه عمدتا بدون خودرو حملكننده بودند برآورد گرديده است. آمار غنايم نيز حدود 500 دستگاه انواع خودرو و مقادير زيادي تجهيزات انفرادي و جمعي بوده است.
تنها پيامد مثبت اين عمليات براي سازمان از بُعد تبليغاتي بوده است. يكي از محورهاي اساسي در مانور تبليغاتي و ژست تشكيلاتي آنان پيشروي نيروهاي سازمان تا حوالي كرمانشاه است و هميشه روي اين مطلب مانور تبليغاتي ميدادهاند.
از زمان عمليات فروغ تاكتيكهاي سازمان تغييرات فاحش داشته است اما استراتژي سازمان كاملا حفظ شده است. سازمان معتقد است كه در عمليات فروغ چون سازمان فقط به ارتش متكي بوده است عمليات به شكست منجر شده است.
پس از مدتي كه از عمليات فروغ گذشت، رجوي در نشست عاشورا زمينه لازم را براي انتقال بخشي از سازمان به اروپا و شروع به كار سياسي فراهم نمود. رجوي در نشست موسوم به عاشورا، با يك مقدمه طولاني از قيام كربلا، شكست نظامي امام حسين (ع) نه به خاطر بحث نيرويي او بود (72 نفر در مقابل 3000 نفر) بلكه اين شكست بدان معطوف ميگردد كه امام حسين تمامي انرژي خود را روي شمشير و ايدئولوژي خود گذاشت و از نقش عناصر خارجي غافل گرديد. ما كه او را رهبر عقيدتي خودمان ميدانيم و معتقديم كه بايد از قيام كربلا درس بگيريم، ضمن اعتقاد كامل به شمشير و ايدئولوژي مجاهدين بايد از تجربه مولايمان بهره برده و در پي كسب مشروعيت آلترناتيوي خود در عرصه بينالمللي باشيم. من بعد مجاهدين و ارتش آزاديبخش در عراق تحت مسوليت مسعود رجوي به راهبردي كردن استراتژي جرقه و جنگ مشغول شدند و با مطرح كردن مريم رجوي به عنوان رئيس جمهور برگزيده و انتقال او و بسياري از نيروهاي قديمي به فرانسه و فعال كردن شوراي ملي مقاومت، عملا مبحث حمايتهاي سياسي، جذب نيرو و مالي سازمان در اروپا و آمريكا سازماندهي نمودند.
از آن پس و با همين توجيه و در پي بنبست نظامي تحميل شده، خط كار سياسي در اولويت قرار گرفت ولي هيچگاه دنبالهروي از مشي مسلحانه به عنوان تنها راه مقابله با جمهوري اسلامي ايران، به كناري گذاشته نشد.
خلاصه گزارش عمليات :
نام عمليات: مرصاد
زمان اجرا: 3/5 /1367
تلفات دشمن:4800 (كشته، زخمي و اسير)
رمز عمليات: يا صاحب الزمان (عج)
مكان اجرا: خطوط جبهه مياني جنگ
ارگانهاي عملكننده: نيروهاي ارتش جمهوري اسلامي و رزمندگان سپاه پاسداران - در دو مرحله
اهداف عمليات: در هم كوبيدن تجاوز نيروهاي منافق ضد انقلاب و باز پس گيري مناطق اشغال شده
يكي از نماد هاي تاريخي ومهم مسجد الحرام مقام حضرت ابراهيم( ع) است ،جائي كه خداوند كريم درقرآن مجيد ازآن نام برده است ومردم را امر به نماز در آن مكان نموده است ، سكوي بي آلايشي كه ابزار كار پدر وپسري، مخلص، تلاش گر وبي توقع دراجراي امر پروردگارشان بود،درمورد بدست آوردن ونصب اين سنگ ، روايات مختلفي داريم ،دريكي از اين روايات آمده است كه ،كوه ابي قبيس گفت : اي آدم (ع ) همانا نزد من امانتي داري ، وپس از آن ، سنگ (حجر الاسود) و مقام (مقام ابراهيم ) را بلند كرد وبه او تحويل داد ، وآن دو در آن روز دو ياقوت سرخ بودند.(وبراي ساخت كعبه مورد استفاده حضرت آدم( ع) قرار گرفتند .
لكن ،بنا به روايت ديگري حضرت اسماعيل (ع)سنگي را از كوه ابو قبيس كه هم اكنون به مقام ابراهيم معروف است براي پدر آورد وابراهيم (ع) روي آن ايستاد وكعبه را ساخت . سنگي كه در توصيف آن، امام صادق( ع) فرمودند : هنگامي كه خداوند وحي كرد به ابراهيم (ع) كه دربين مردم حج را اعلام نمايد ، حضرت ابراهيم (ع) سنگي را به نام مقام كه آثار قدم هايش (هنگام بنائي) روي آن بود ، در كنار خانه خدا وچسبيده به آن قرار داد، درست در مقابل مقام كه در شرايط فعلي وجود دارد ، سپس بالاي آن سنگ رفت وباصداي بلند آنچه راخدا دستور داده بود اعلام كرد ، چون آغاز كلام كرد سنگ اورا تحمل نكرد ، پاهايش در سنگ فرو رفت وغرق شد وابراهيم ع) پاهايش را به نحو خاصي از سنگ كند،مقام سنگ سستي است شبيه، سنان، مربع شكل از بالا تا پائين آن14در14 انگشت است روكش مقام شيشه كريستال گران قيمت است ابعاد 130در18سانتيمتر و وزن آ ن مجموعا 1700كيلوگرم است ، كه 600كيلو گرم ، وزن قاعده مسي و سنگي با قاب شيشه است، زماني كه مردم زياد شدند (دردوران جاهليت ) وسنگ براي آنها ايجاد زحمت مي كرد ، جمع شدند وتصميم گرفتند(مقام را از كنار خانه كنده ) در مكان فعلي قرار دهند تا مطاف براي طواف كننده ها خلوت شود ، وهنگامي كه خداوند عز وجل پيامبر اسلام (ص) را مبعوث به رسالت كرد ، مقام را به جائي كه ابراهيم( ع) نصب كرده بود بر گرداندند .واين سنگ در زمان پيامبر( ع) وابوبكر وابتداي خلافت عمر ثابت بود ، بعد عمر گفت : از دحام مردم بر اين مقام زياد شده است ، چه كسي جايگاه آنر ا در دوران جاهليت مي داند ؟ مردي اعلام كرد كه من جايگاه آنرامي دانم ، عمر دستور داد آن را حمل كردند ودر موضع فعلي (مكان دوران جاهليت ) قرار دادند. وبنا به نقل ديگري، دزمان خلافت عمر سيل مقام را كند و تا پائين مكه راند و موضع آنرا محو كرد و آنرا باز گرداندند و عمر آنرا در جايش قرار داد
بعد هانيز هرزمان كه دراثر حوادث ، آسيبي به كعبه يامقام ومسجد الحرام مي رسيد توسط مردم ياحكومت هاي وقت اقدام به باز سازي وترميم آنها مي شد ،ازجمله در دوران عباسيان كه به سبب زيارت زائران بيم آن بود،مقام ، از هم گسيخته شود مهدي عباسي از اين امر آگاه شد و هزار دينار فرستاد تا مقام را از بالا و پائين آن در آهن و ساروج گرفتند و متوكل نيز بر آن قاب،قاب ديگري افزود.
درمورد تاريخچه مقام وموقعيت مسجد الحرام، از ابن اسحاق نقل شده است كه مي گويد:ابراهيم آهنگ درختي نمود كه بالاي زمزم بود بين چاه و صفه ،اسماعيل و مادرش را زير آن درخت نشاند( مكان فعلي چاه زمزم كه درب آن مسدود شده است، در نزديكي ومقابل، ركن حجر الاسود، و درهنگام ساخت كعبه از سنگي استفاده مي كرد) كه هنوز جاي پاي ابراهيم تا به امروز در آن مقام باقي است، از ابن عباس روايت شده كه در مقام نامه اي پيدا شده كه در آن نامه از مو قع و مكان خانه سخن رفته و عبدبن حمزه سلولي گويد، كه ميان ركن و مقام نود ونه پيامبر( ص) كه به حج آمده بودند ،(ازدنيا رفته ) و در آنجا دفن شده اند .
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۴ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
سيد محمود علايي طالقاني در يك شب بسيار سرد زمستاني در دهكدهي گليرد طالقان بدنيا آمد. ورقهاي تقويم، 15 اسفند ماه سال 1289 را نشان ميدادند. گليرد يكي از دهات طالقان است. ايشان اولين فرزند پسر خانواده بود. وقتي به سن پنج سالگي رسيد او را به مكتبخانه گليرد نزد ملا سيد تقي اورازاني فرستادند. او در سال اول، خواندن قران را آموخت. در سال دوم، كتاب «موش و گربه» اثر عبيد زاكاني را شروع كرد. سيد محمود در سن هفت سالگي سواد خواندن و نوشتن را كامل آموخت. در همان سن پدرش تصميم گرفت به تهران مهاجرت كنند و به خانهاي كوچك در محلهي قنات آباد تهران رفت. وقتي به سن ده سالگي رسيد، بنا به درخواست پدر براي تكميل علوم ديني به شهر مقدس قم رفت. پدر دربارهي سيد محمود به آيتالله حاج شيخ حائري سفارش كرد. سيد محمود در ابتدا به مدرسه رضويه رفت و سپس وارد مدرسهي فيضيه شد. در سال 1310 پدر ايشان مريض شدند و دارفاني را وداع گفتند. در همان سال به نجف اشرف رفت و از اساتيد معروف بهره برد و پس از شش سال از عالم بزرگ آيتالله اصفهاني اجازهي اجتهاد گرفت و به ايران بازگشت. او به قم رفت و از آيتالله حائري اجازه اجتهاد و از آيتالله مرعشي اجازهي حديث گرفت.
فعاليت هاي سياسي و فرهنگي
كارنامه زندگي آيت الله طالقاني به تمامي مبارزه، زندان و تبعيد است. گويي شخصيت وي با سكوت و سكون نا آشنا بوده است. وي نخستين زنداني سياسي ست كه در زمان رضا شاه، به جرم دفاع از زن محجبه اي كه مأموران رضا شاه به وي توهين كرده، قصد برداشتن چادر وي را داشتند، دستگير و زنداني شد. آنان عدم جواز حمل عمامه از جانب وي را بهانه دستگيري او قرار داده بودند.
آيت الله طالقاني به جهت مخالفت با انقلاب سفيد شاه، در بهمن 1341 دستگير و زنداني شد. او در ايام محرم تظاهراتهاي سياسي - مذهبي را هدايت و سخنرانيهاي پرشوري ايراد ميكرد؛ به گونهاي كه توسط رژيم دستگير و زنداني شد. دستگيري وي عكس العمل بسياري علما را به دنبال داشت از جمله امام خميني در مورد دستگيري ايشان و برخي ديگر از اعضاي نهضت آزادي در اطلاعيهاي نوشت: اينجانب و اشخاص با وجدان و با ديانت متأسفيم از مظلوميت اين اشخاص كه به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسي، محكوم به حبس هاي طويل المدت شده و بايد با حال پيري و نقاهت در زندان، براي اطفايشهوات ديگران به سر برند.
آيت الله طالقاني علاوه بر زندان، مجازات هايي همچون تبعيد را نيز تحمل كرده بود. وي مدت شش ماه در زابل و يك سال در بافت تبعيد بود.
فعاليت هاي طالقاني گسترده و متنوع است. وي از تمامي فرصتهايي كه گمان ميبرد، به افزايش آگاهي جوانان و بهبود بينش و نگاه آنان نسبت به اسلام كمك ميكند، بهره ميبرد.
در سال 1320 كه رضا خان تبعيد شد و فضاي سياسي آزادي خوبي يافت، طالقاني با همكاري يكي از فرهنگيان، كانون اسلام را بنيان نهاد كه از جمله اعضاي اصلي آن مهندس مهدي بازرگان، دكتر يدالله سحابي، حجت الاسلام عبدالحسين ابن الدين و علي اردلان بودند. در اين كانون، مباحث ديني و علمي مطرح ميشد. طالقاني تفسير قرآن ميگفت و بازرگان بحث علمي مطهرات در اسلام را مطرح ميكرد. مجله دانش آموز نيز از سوي كانون منتشر ميشد و افزون بر آن، كلاس هاي درس و انجمن هاي خيريه، براي كمك به فقرا در زمان جنگ نيز داير شده بود.
طالقاني افزون بر جلسات كانون اسلام، در انجمن اسلامي دانشجويان نيز شركت داشت. انگيزه اصلي وي از شركت در اين انجمن، برداشتن ديوار جدايي ميان دانشجويان و طلاب علوم ديني بود. ويبيشترين ارتباط را با جوانان برقرار ميكرد و بر اين عقيده بود كه بايد قرآن را وارد زندگي و جامعه كرد. اين انجمن، همچنين براي مقابله با تبليغ زياد توده اي ها و بهايي ها در ميان دانشجويان تشكيل گرديد و اهداف آن عبارت بود از: اصلاح جامعه بر طبق دستورات اسلام، كوشش در ايجاد دوستي و اتحاد بين افراد مسلمان، مخصوصاً جوانان روشنفكر، انتشار حقايق اسلام به وسيله ايجاد موءسسات تبليغاتيو نشر مطبوعات و مبارزه با خرافات. اين انجمن از وعاظ و اساتيد و نويسندگان دعوت به همكاري ميكرد و طالقاني از جمله اين افراد بود.
مسجد هدايت. ابتدا مقبرهي خاندان هدايت بود. آقاي طالقاني در سال 1327 رسماً امام جماعت مسجد هدايت شد. بعد از سال 1332، اعضاي انجمن اسلامي مهندسان و نمازگزاران پول تهيه و مسجد را بازسازي كردند. از همان سال اول تفسير قرآن آقاي طالقاني در آن مسجد شروع شد: مسجد هدايت علاوه بر جلسه تفسير و صحبتهاي آقاي طالقاني، محل ديدار دانشجويان هم بود. آنها به مناسبتهاي مختلف در مسجد جمع مي شدند و به صحبتهاي آقاي طالقاني گوش مي دادند. در سال 1338، آقاي طالقاني به همراه عده اي از دوستان، به نمايندي از آيتالله بروجردي براي رساندن پيام به ايشان به شخي شلتوت، شخي دانشگاه الازهر و مفتي مصر به آن كشور رفت. هدف از آن سفر، نزديكي بيشتر با علماي شيعه و اهل تسنن بود. چند سال بعد آقاي طالقاني براي شركت در كنفرانس ديگري به همراه عدهاي ديگر به بيتالمقدس مسافرت كرد. يكي از ك ارهاي مهمي كه آقاي طالقاني در سال 1340 انجام داد حضور در هيأت مؤسس نهضت آزادي ايران بود. مهندس مهي بازرگان و دكتر سحابي عضو نهضت آزادي را تشكيل ميدادند.
آقاي طالقاني در مسجد هدايت به همراه آقاي مطهري به تحليل مسايل اجتماعي و افشاگري كارهاي رژيم ميپرداخت. اعلاميههاي معروف آيتالله طالقاني معروف به ديكتاتور خون مي ريزد در صدها نسخه انتشار يافت و بعدها برايش پروندهاي شد كه او را به ده سال زندان محكوم كردند. آقاي طالقاني پس از گذشت پنج سال از مدت محكوميت در روز نهم آبان سال 1346 از زندان قصر آزاد شدند. بعد از بسته شدن مسجد هدايت آقاي طالقاني به مبارزات مخفي پرداخت و بار ديگر در سال 1349 شور و حال عجيبي به مسجد هدايت داد. سپس او را دستگير كردند و او را با هواپيما به زاهدان تبعيد كردند و به همراه مأموري به زابل رفت. در همان سالها گروهي به نام سازمان مجاهدين خلق وارد مبارزات مسلحانه شدند. آقاي طالقاني در روزهاي آخر سال 1356، بدترين دوران زندان خود را گذراند. سپس در هشتم آبانماه سال 1357 آزاد شد. يكي از مهمترين نظرات آقاي طالقاني بعد از انقلاب طرح مسأله شوراها بود. اولين نماز جمعه تهران به امامت ايشان در 5 مرداد ماه در دانشگاه تهران برگزار شد و سپس ايشان به عنوان نمايندهي مردم در مجلس خبرگان انتخاب شد
رحلت
سرانجام طالقاني در بامداد نوزده شهريور 1358 دار فاني را وداع گفت. امام خميني در پيامي كه به مناسبت درگذشت وي فرستاد، چنين گفت: «... او براي اسلام به منزله حضرت ابوذر بود. زبان گوياي او، چون شمشير مالك اشتر برنده بود و كوبنده، مرگ او زودرس بود و عمر او با بركت....».
فصل اول - تشكيلات
ماده 1 - در اجراي تبصره 2 ماده واحده لايحه اصلاح قانون تعزيرات حكومتي مصوب 23/12/67 مجمع تشخيص مصلحت نظام مصوب 19/7/73 و ماده 3 آيين نامه شماره 5202 -73م مصوب 20/7/73 هيئت دولت .«سازمان تعزيرات حكومتي» كه در اين آيين نامه باختصار سازمان ناميده مي شود زير نظر وزير دادگستري تشكيل و براساس مقررات مندرج در اين آيين نامه انجام وظيفه مي نمايد .
ماده 2 - رئيس سازمان ، معاون وزير دادگستري مي باشد و توسط وزير دادگستري منصوب خواهد شد و به تعداد مورد نياز معاون خواهد داشت .
ماده 3 - امور اجرايي سازمان بعهده رئيس آن بوده و كليه وظايف قانوني را كه در اين آيين نامه و مصوبات مجمع تشخيص مصلحت نظام مشخص شده ايفاء خواهد كرد .
ماده 4 - در مراكز استانها اداره كل و در شهرستانها اداره تعزيرات حكومتي تشكيل مي گردد .
تبصره : تشكيل دفتر تعزيرات حكومتي درساير شهرها به پيشنهاد رئيس سازمان و تصويب وزير دادگستري خواهدبود .
ماده 5 - رئيس شعبه اول تعزيرات حكومتي در تهران معاون رئيس سامان و رئيس شعبه اول مراكز استانها مديركل استان و رئيس شعبه اول شهرستان و ساير شهرها رئيس اداره و دفتر مذكور خواهد بود .
ماده 6 - انجام كليه امور اداري و مالي و خدماتي و پشتيباني سازمان در تهران و مراكز استانها و شهرستانها و ساير شهرها با معاونت اداري و مالي مي باشد .
ماده 7 - معاونين سازمان به پيشنهاد رئيس سازمان و ابلاغ وزير دادگستري و مديران كل و رؤساي ادارات پس از تاييد وزير دادگستري و با ابلاغ رئيس سازمان منصوب مي گردند .
ماده 8 - به منظور رسيدگي و صدور رأي راجع به تخلفات موضوع قانون تعزيرات حكومتي در مراكز استانها و شهرستانها شعبي تحت عنوان شعب رسيدگي به تعزيرات حكومتي تشكيل خواهد شد .شعب مزبور شامل شعب بدوي و تجديد نظر مي باشد .
تبصره 1: شعب بدوي با حضور يك نفر رئيس تشكيل مي گردد .
تبصره 2: شعب تجديد نظر با حضور يك نفر رئيس و دو نفر عضو تشكيل مي گردند .جلسه شعبه با حضور دو نفر رسميت يافته و آراء صادره با دو رأي موافق ،معتبر و لازم الاجراء خواهد بود .
ماده 9 - روساء و اعضاي شعب بدوي و تجديد نظر به پيشنهاد مديركل استان و ابلاغ رئيس سازمان منصوب مي شوند .
ماده 10 - روساء و اعضاي شعب بدوي و تجديد نظر مي توانند از بين قضات ، كارمندان شاغل يا بازنشسته ،روحانيون ، نيروهاي مسلح بوده و يا از بين فارغ التحصيلان رشته هاي حقوق ،الهيات ،علوم سياسي و علوم اداري و بازرگاني و علوم اجتماعي كه داراي حسن شهرت و عامل به احكام اسلام باشند ،انتخاب شوند.
ماده 11 - پرسنل مورد نياز سازمان از بين كاركنان شاغل و بازنشسته دولت و نهادهاي عمومي كه بصورت مامور به خدمت يا خارج از وقت اداري در اختيار سازمان قرار خواهد گرفت تأمين مي شود و در صورت نياز مي تواند نيروهاي لازم را استخدام نمايد .
مسئولين نهادهاي دولتي ، شركتهاي وابسته به دولت و شهرداريها موظف به همكاري و مساعدت مي باشند.
ماده 12 - تعداد شعب بدوي و تجديد نظر و تشكيلات تفصيلي سازمان و شرح وظايف آنها به تصويب وزير دادگستري كه به تأييد رئيس جمهور مي رسد خواهد بود .
ماده 13 - به منظور رسيدگي به تخلفات مامورين سازمانهاي تعزيرات حكومتي و بازرسي و نظارت شعب ويژه اي در مراكز استانها اختصاص خواهد يافت .روساي اين شعب بنا به پيشنهاد وزير دادگستري و تاييد رئيس جمهور توسط وزير دادگستري منصوب خواهند شد .
تبصره :مجازات متخلفين موضوع اين ماده طبق قوانين موضوعه خواهد بود .
ماده 14 - اعتبارات مورد نياز سازمان از طرف دولت در اختيار سازمان قرار مي گيرد تا طبق تشخيص وزير دادگستري و افراد مجاز از طرف ايشان هزينه شود و در سنوات آتي در بودجه كشور ذيل رديف جداگانه پيش بيني خواهد شد .
ماده 15 - امور مالي ،معاملاتي ، استخدامي و نظام پرداخت و تشكيلات سازمان منحصراً تابع اين آيين نامه و آيين نامه هايي است كه به پيشنهاد وزير دادگستري به تصويب هيئت دولت ميرسد و از شمول قوانين محاسبات عمومي و استخدام كشوري مستثني مي باشد و تابع قانون نحوه هزينه كردن اعتبارات خارج از شمول قانون محاسبات عمومي و ساير مقررات عمومي خواهد بود .
ماده 16 - محل استقرار واحدهاي سازمان ولوازم مورد نياز آنها از محل امكانات دولتي با همكاري كميسيون هماهنگي امور تعزيرات استانها تامين مي گردد و در صورت ضرورت از محل بودجه سازمان تهيه و تأمين خواهد شد .
تبصره : مسئولين سازمانهاي دولتي و وابسته به دولت در صورت اعلام نياز سازمان موظف به همكاري مي باشند.
ماده 17 - كليه ضابطين دستگاه قضايي و مأمورين سازمان بازرسي و نظارت ضابط سازمان تعزيرات حكومتي مي باشند و سازمان نسبت به اجراي دستورات مسئولين تعزيرات حكومتي اقدام مي نمايد.
فصل دوم - نحوه رسيدگي
ماده 18 - شعب بدوي تعزيرات حكومتي در موارد ذيل شروع به رسيدگي مي نمايند:
الف: گزارش مامورين سازمان بازرسي و نظارت بر قيمت و توزيع كالا و خدمات .
ب: گزارش سازمان بازرسي كل كشور و ساير مراجع قضايي و دولتي و انتظامي .
ج: شكايت اشخاص حقيقي و حقوقي .
تبصره :همزمان با شروع رسيدگي در شعب بدوي يك نسخه از گزارشات بند (ب) به سازمان نظارت و بازرسي ارجاع ،سازمان اخيرالذكر حداكثر ظرف مدت 15 روز نظرات كارشناسي خود را جهت ملاحظه در صدور رأي به شعبه مربوطه تسليم مي نمايد .
د:(الحاقي مصوب 9/11/73) اعلام اطلاعات ، اخبار گزارشهاي مردمي و اشخاص .
ماده 19 - مديران كل استانها و رؤساي ادارات شهرستانها ميتوانند تعدادي از شعب را بصورت سيار اختصاص دهند و در صورت لزوم در معيت اين شعب بازرسان و مأمورين سازمان بازرسي و نظارت انجام وظيفه خواهند نمود.و همچنين افراد واجد شرايط مذكور در ماده 10 اين آيين نامه و با ابلاغ از سوي مسئولين سازمانهاي تعزيرات حكومتي و نظارت و بازرسي ميتوانند مسئوليت هر دو سازمان را بصورت سيار انجام دهند.
ماده 20 - آراء شعب بدوي و تجديد نظر بايد مستند به مواد قانون و مقررات مربوطه باشد و مواد استنادي ذكر گردد و مقدمه آراءنيز بايد حاوي گزارش كار و شرح تفصيلي تخلفات باشد .
ماده 21 - هيچ ييك از اعضاء شعب رسيدگي را نميتوان در رابطه با آراء صادره از سوي آنان تحت تعقيب قضايي قرارداد مگرد در صورت اثبات غرض مجرمانه .
ماده 22 - آراء شعب بدوي در موارديكه مجازات پيش بيني شده در قانون براي هر بار تا يك ميليون ريال جريمه باشد قطعي و از ناحيه محكوم عليه نسبت به مازاد آن قابل تجديد نظر خواهي است .
ماده 23 - اشخاص ذيل نيز حق تجديد نظر خواهي از كليه آراء شعب بدوي را دارند :
الف-شاكي خصوصي پرونده در صورت برائت متهم .
ب-اعضاء كميسيون هماهنگي امور تعزيرات در استان و شهرستان مربوطه .
ج-رؤساي سازمانهاي تعزيرات حكومتي وبازرسي و نظارت .
تبصره –(الحاقي 11/6/1374)-هرگاه محكوم عليه و يا رؤساي سازمانهاي تعزيرات حكومتي و بازرسي و نظارت آراي قطعي شعب تعزيرات را خلاف قانون بدانند مي توانند با ذكر دليل از وزير دادگستري تقاضاي رسيدگي مجدد نمايند.چنانچه وزير دادگستري تقاضا را وارد تشخيص دهد و يا رأساً رأي را غير قانوني بداند پرونده را جهت رسيدگي به شعبه عالي تجديد نظر كه به همين منظور در مركز تشكيل مي گردد ارجاع خواهد داد . رأي اين شعبه قطعي است و اقدامات موضوع اين تبصره مانع اجراي حكم تجديد نظر خواسته نخواهد بود.
ماده 24 - مهلت تجديد نظرخواهي براي محكوم عليه و شاكي 10 روز از تاريخ ابلاغ و نسبت به ساير اشخاص تا 3 ماه پس از تاريخ صدور حكم خواهد بود .
ماده 25 - شعب تجديدنظر در صورتيكه آراء شعب بدوي را كمتر از مجازات مقرر قانوني بدانند مي توانند آن را تشديد نمايند .
ماده 26 - هرگاه تخلف اشخاص عنوان يكي از جرايم مندرج در قوانين جزايي را نيز داشته باشد شعب تعزيرات حكومتي مكلفند به تخلف رسيدگي و رأي قانون صادر نمايند و مراتب را براي رسيدگي به آن جرم به دادگاه صالح اعلام دارند ، هرگونه تصميم مراجع قضايي مانع اجراي مجازاتهاي تعزيرات حكومتي نخواهد بود.
ماده 27 - رسيدگي و صدور رأي در شعب بدوي پس از استماع دفاعيات متهم صورت خواهد گرفت .دفاع ممكن است ضمن حضور در جلسه رسيدگي بوده و يا طي ارسال لايحه دفاعيه صورت گيرد .
ماده 28 - چنانچه متهم پس از اخطار از ناحيه شعبه رسيدگي كننده ظرف 10 روز از تاريخ ابلاغ اخطاريه در وقت مقرر حضور نيابد يا لايحه اي ارسال ندارد غياباً درباره وي رسيدگي خواهد شد .
ماده 29 - به تخلفات شركاء و معاونين در شعبه اي رسيدگي مي شود كه صلاحيت رسيدگي به پرونده متخلف اصلي را دارد .
ماده 30 - به تخلفات متعدد متخلف توأماً و يكجا رسيدگي شده و چنانچه در چند حوزه مرتكب تخلف گردد در حوزه اي رسيدگي مي شود كه تخلف اشد در آن حوزه انجام شده است و چنانچه تخلفات از يك درجه باشد در محل اقامت متخلف يا محل اشتغال وي به پرونده رسيدگي خواهد شد .
ماده 31 - چنانچه يك نفر مرتكب چند تخلف گردد به مجازات همه آنها محكوم خواهد گرديد .
ماده 32 - محكوم عليه موظف است پس از قطعيت رأي و ابلاغ به وي حداكثر تا 10 روز از تاريخ ابلاغ نسبت به پرداخت جريمه متعلقه و اجراي رأي اقدام نمايد . در غير اينصورت جريمه از محل فروش اموال وي به نرخ رسمي اعلام شده (غير از مستثنيات دين )وصول خواهد شد .
ماده 33 - محل كسب يا فعاليت مستنكف از پرداخت جريمه تا وصول آن ، به رأي شعبه رسيدگي كننده تعطيل و در موارد لزوم مستنكف بازداشت خواهد شد .
ماده 34 - كيه جرايم به حساب خاصي كه به همين منظور نزد خزانه داري كل افتتاح مي شود واريز خواهد شد .
ماده 35 - كليه سازمانهاي دولتي از قبيل سازمان ثبت اسناد و سازمان زندانها و نيروي انتظامي ، واحدهاي ابلاغ و اجراء دادگستري و بانكها موظف به همكاري بوده و همانند آراء قطعي محاكم عمومي و انقلاب موجبات اجراي آراء شعب تعزيرات حكومتي را فراهم خواهند آورد .
ماده 36 - اين آيين نامه در 36 ماده و6 تبصره در تاريخ 1/8/73 به پيشنهاد وزير دادگستري به تصويب رسيده و لازم الاجراءمي باشد .
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
فصل اول - تشكيلات
ماده 1 - در اجراي تبصره 2 ماده واحده لايحه اصلاح قانون تعزيرات حكومتي مصوب 23/12/67 مجمع تشخيص مصلحت نظام مصوب 19/7/73 و ماده 3 آيين نامه شماره 5202 -73م مصوب 20/7/73 هيئت دولت .«سازمان تعزيرات حكومتي» كه در اين آيين نامه باختصار سازمان ناميده مي شود زير نظر وزير دادگستري تشكيل و براساس مقررات مندرج در اين آيين نامه انجام وظيفه مي نمايد .
ماده 2 - رئيس سازمان ، معاون وزير دادگستري مي باشد و توسط وزير دادگستري منصوب خواهد شد و به تعداد مورد نياز معاون خواهد داشت .
ماده 3 - امور اجرايي سازمان بعهده رئيس آن بوده و كليه وظايف قانوني را كه در اين آيين نامه و مصوبات مجمع تشخيص مصلحت نظام مشخص شده ايفاء خواهد كرد .
ماده 4 - در مراكز استانها اداره كل و در شهرستانها اداره تعزيرات حكومتي تشكيل مي گردد .
تبصره : تشكيل دفتر تعزيرات حكومتي درساير شهرها به پيشنهاد رئيس سازمان و تصويب وزير دادگستري خواهدبود .
ماده 5 - رئيس شعبه اول تعزيرات حكومتي در تهران معاون رئيس سامان و رئيس شعبه اول مراكز استانها مديركل استان و رئيس شعبه اول شهرستان و ساير شهرها رئيس اداره و دفتر مذكور خواهد بود .
ماده 6 - انجام كليه امور اداري و مالي و خدماتي و پشتيباني سازمان در تهران و مراكز استانها و شهرستانها و ساير شهرها با معاونت اداري و مالي مي باشد .
ماده 7 - معاونين سازمان به پيشنهاد رئيس سازمان و ابلاغ وزير دادگستري و مديران كل و رؤساي ادارات پس از تاييد وزير دادگستري و با ابلاغ رئيس سازمان منصوب مي گردند .
ماده 8 - به منظور رسيدگي و صدور رأي راجع به تخلفات موضوع قانون تعزيرات حكومتي در مراكز استانها و شهرستانها شعبي تحت عنوان شعب رسيدگي به تعزيرات حكومتي تشكيل خواهد شد .شعب مزبور شامل شعب بدوي و تجديد نظر مي باشد .
تبصره 1: شعب بدوي با حضور يك نفر رئيس تشكيل مي گردد .
تبصره 2: شعب تجديد نظر با حضور يك نفر رئيس و دو نفر عضو تشكيل مي گردند .جلسه شعبه با حضور دو نفر رسميت يافته و آراء صادره با دو رأي موافق ،معتبر و لازم الاجراء خواهد بود .
ماده 9 - روساء و اعضاي شعب بدوي و تجديد نظر به پيشنهاد مديركل استان و ابلاغ رئيس سازمان منصوب مي شوند .
ماده 10 - روساء و اعضاي شعب بدوي و تجديد نظر مي توانند از بين قضات ، كارمندان شاغل يا بازنشسته ،روحانيون ، نيروهاي مسلح بوده و يا از بين فارغ التحصيلان رشته هاي حقوق ،الهيات ،علوم سياسي و علوم اداري و بازرگاني و علوم اجتماعي كه داراي حسن شهرت و عامل به احكام اسلام باشند ،انتخاب شوند.
ماده 11 - پرسنل مورد نياز سازمان از بين كاركنان شاغل و بازنشسته دولت و نهادهاي عمومي كه بصورت مامور به خدمت يا خارج از وقت اداري در اختيار سازمان قرار خواهد گرفت تأمين مي شود و در صورت نياز مي تواند نيروهاي لازم را استخدام نمايد .
مسئولين نهادهاي دولتي ، شركتهاي وابسته به دولت و شهرداريها موظف به همكاري و مساعدت مي باشند.
ماده 12 - تعداد شعب بدوي و تجديد نظر و تشكيلات تفصيلي سازمان و شرح وظايف آنها به تصويب وزير دادگستري كه به تأييد رئيس جمهور مي رسد خواهد بود .
ماده 13 - به منظور رسيدگي به تخلفات مامورين سازمانهاي تعزيرات حكومتي و بازرسي و نظارت شعب ويژه اي در مراكز استانها اختصاص خواهد يافت .روساي اين شعب بنا به پيشنهاد وزير دادگستري و تاييد رئيس جمهور توسط وزير دادگستري منصوب خواهند شد .
تبصره :مجازات متخلفين موضوع اين ماده طبق قوانين موضوعه خواهد بود .
ماده 14 - اعتبارات مورد نياز سازمان از طرف دولت در اختيار سازمان قرار مي گيرد تا طبق تشخيص وزير دادگستري و افراد مجاز از طرف ايشان هزينه شود و در سنوات آتي در بودجه كشور ذيل رديف جداگانه پيش بيني خواهد شد .
ماده 15 - امور مالي ،معاملاتي ، استخدامي و نظام پرداخت و تشكيلات سازمان منحصراً تابع اين آيين نامه و آيين نامه هايي است كه به پيشنهاد وزير دادگستري به تصويب هيئت دولت ميرسد و از شمول قوانين محاسبات عمومي و استخدام كشوري مستثني مي باشد و تابع قانون نحوه هزينه كردن اعتبارات خارج از شمول قانون محاسبات عمومي و ساير مقررات عمومي خواهد بود .
ماده 16 - محل استقرار واحدهاي سازمان ولوازم مورد نياز آنها از محل امكانات دولتي با همكاري كميسيون هماهنگي امور تعزيرات استانها تامين مي گردد و در صورت ضرورت از محل بودجه سازمان تهيه و تأمين خواهد شد .
تبصره : مسئولين سازمانهاي دولتي و وابسته به دولت در صورت اعلام نياز سازمان موظف به همكاري مي باشند.
ماده 17 - كليه ضابطين دستگاه قضايي و مأمورين سازمان بازرسي و نظارت ضابط سازمان تعزيرات حكومتي مي باشند و سازمان نسبت به اجراي دستورات مسئولين تعزيرات حكومتي اقدام مي نمايد.
فصل دوم - نحوه رسيدگي
ماده 18 - شعب بدوي تعزيرات حكومتي در موارد ذيل شروع به رسيدگي مي نمايند:
الف: گزارش مامورين سازمان بازرسي و نظارت بر قيمت و توزيع كالا و خدمات .
ب: گزارش سازمان بازرسي كل كشور و ساير مراجع قضايي و دولتي و انتظامي .
ج: شكايت اشخاص حقيقي و حقوقي .
تبصره :همزمان با شروع رسيدگي در شعب بدوي يك نسخه از گزارشات بند (ب) به سازمان نظارت و بازرسي ارجاع ،سازمان اخيرالذكر حداكثر ظرف مدت 15 روز نظرات كارشناسي خود را جهت ملاحظه در صدور رأي به شعبه مربوطه تسليم مي نمايد .
د:(الحاقي مصوب 9/11/73) اعلام اطلاعات ، اخبار گزارشهاي مردمي و اشخاص .
ماده 19 - مديران كل استانها و رؤساي ادارات شهرستانها ميتوانند تعدادي از شعب را بصورت سيار اختصاص دهند و در صورت لزوم در معيت اين شعب بازرسان و مأمورين سازمان بازرسي و نظارت انجام وظيفه خواهند نمود.و همچنين افراد واجد شرايط مذكور در ماده 10 اين آيين نامه و با ابلاغ از سوي مسئولين سازمانهاي تعزيرات حكومتي و نظارت و بازرسي ميتوانند مسئوليت هر دو سازمان را بصورت سيار انجام دهند.
ماده 20 - آراء شعب بدوي و تجديد نظر بايد مستند به مواد قانون و مقررات مربوطه باشد و مواد استنادي ذكر گردد و مقدمه آراءنيز بايد حاوي گزارش كار و شرح تفصيلي تخلفات باشد .
ماده 21 - هيچ ييك از اعضاء شعب رسيدگي را نميتوان در رابطه با آراء صادره از سوي آنان تحت تعقيب قضايي قرارداد مگرد در صورت اثبات غرض مجرمانه .
ماده 22 - آراء شعب بدوي در موارديكه مجازات پيش بيني شده در قانون براي هر بار تا يك ميليون ريال جريمه باشد قطعي و از ناحيه محكوم عليه نسبت به مازاد آن قابل تجديد نظر خواهي است .
ماده 23 - اشخاص ذيل نيز حق تجديد نظر خواهي از كليه آراء شعب بدوي را دارند :
الف-شاكي خصوصي پرونده در صورت برائت متهم .
ب-اعضاء كميسيون هماهنگي امور تعزيرات در استان و شهرستان مربوطه .
ج-رؤساي سازمانهاي تعزيرات حكومتي وبازرسي و نظارت .
تبصره –(الحاقي 11/6/1374)-هرگاه محكوم عليه و يا رؤساي سازمانهاي تعزيرات حكومتي و بازرسي و نظارت آراي قطعي شعب تعزيرات را خلاف قانون بدانند مي توانند با ذكر دليل از وزير دادگستري تقاضاي رسيدگي مجدد نمايند.چنانچه وزير دادگستري تقاضا را وارد تشخيص دهد و يا رأساً رأي را غير قانوني بداند پرونده را جهت رسيدگي به شعبه عالي تجديد نظر كه به همين منظور در مركز تشكيل مي گردد ارجاع خواهد داد . رأي اين شعبه قطعي است و اقدامات موضوع اين تبصره مانع اجراي حكم تجديد نظر خواسته نخواهد بود.
ماده 24 - مهلت تجديد نظرخواهي براي محكوم عليه و شاكي 10 روز از تاريخ ابلاغ و نسبت به ساير اشخاص تا 3 ماه پس از تاريخ صدور حكم خواهد بود .
ماده 25 - شعب تجديدنظر در صورتيكه آراء شعب بدوي را كمتر از مجازات مقرر قانوني بدانند مي توانند آن را تشديد نمايند .
ماده 26 - هرگاه تخلف اشخاص عنوان يكي از جرايم مندرج در قوانين جزايي را نيز داشته باشد شعب تعزيرات حكومتي مكلفند به تخلف رسيدگي و رأي قانون صادر نمايند و مراتب را براي رسيدگي به آن جرم به دادگاه صالح اعلام دارند ، هرگونه تصميم مراجع قضايي مانع اجراي مجازاتهاي تعزيرات حكومتي نخواهد بود.
ماده 27 - رسيدگي و صدور رأي در شعب بدوي پس از استماع دفاعيات متهم صورت خواهد گرفت .دفاع ممكن است ضمن حضور در جلسه رسيدگي بوده و يا طي ارسال لايحه دفاعيه صورت گيرد .
ماده 28 - چنانچه متهم پس از اخطار از ناحيه شعبه رسيدگي كننده ظرف 10 روز از تاريخ ابلاغ اخطاريه در وقت مقرر حضور نيابد يا لايحه اي ارسال ندارد غياباً درباره وي رسيدگي خواهد شد .
ماده 29 - به تخلفات شركاء و معاونين در شعبه اي رسيدگي مي شود كه صلاحيت رسيدگي به پرونده متخلف اصلي را دارد .
ماده 30 - به تخلفات متعدد متخلف توأماً و يكجا رسيدگي شده و چنانچه در چند حوزه مرتكب تخلف گردد در حوزه اي رسيدگي مي شود كه تخلف اشد در آن حوزه انجام شده است و چنانچه تخلفات از يك درجه باشد در محل اقامت متخلف يا محل اشتغال وي به پرونده رسيدگي خواهد شد .
ماده 31 - چنانچه يك نفر مرتكب چند تخلف گردد به مجازات همه آنها محكوم خواهد گرديد .
ماده 32 - محكوم عليه موظف است پس از قطعيت رأي و ابلاغ به وي حداكثر تا 10 روز از تاريخ ابلاغ نسبت به پرداخت جريمه متعلقه و اجراي رأي اقدام نمايد . در غير اينصورت جريمه از محل فروش اموال وي به نرخ رسمي اعلام شده (غير از مستثنيات دين )وصول خواهد شد .
ماده 33 - محل كسب يا فعاليت مستنكف از پرداخت جريمه تا وصول آن ، به رأي شعبه رسيدگي كننده تعطيل و در موارد لزوم مستنكف بازداشت خواهد شد .
ماده 34 - كيه جرايم به حساب خاصي كه به همين منظور نزد خزانه داري كل افتتاح مي شود واريز خواهد شد .
ماده 35 - كليه سازمانهاي دولتي از قبيل سازمان ثبت اسناد و سازمان زندانها و نيروي انتظامي ، واحدهاي ابلاغ و اجراء دادگستري و بانكها موظف به همكاري بوده و همانند آراء قطعي محاكم عمومي و انقلاب موجبات اجراي آراء شعب تعزيرات حكومتي را فراهم خواهند آورد .
ماده 36 - اين آيين نامه در 36 ماده و6 تبصره در تاريخ 1/8/73 به پيشنهاد وزير دادگستري به تصويب رسيده و لازم الاجراءمي باشد .
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح گفت: پيشگيري از وقوع جرم بسيار مهم است خصوصاً براي نيروهاي مسلح كه كارشان اثرگذار و سرمايههاي مملكت هستند.
حجتالاسلام والمسلمين محمدكاظم بهرامي در مراسم توديع و معارفه رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسانجنوبي با بيان اينكه عدالت در همه جوامع به خصوص نظام و حكومت اسلامي بسيار با اهميت است، گفت: بنا به روايات كساني كه به حق قضاوت ميكنند اهل بهشت خواهند بود.
وي عدالت را معياري دانست كه همه چيز با آن سنجيده ميشود و افزود: زندگي درست در پرتو عدالت ميسر است.
رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح با بيان اينكه بحث عدالت شاه بيت سخنان اميرالمومنين عليه السلام در نهج البلاغه و دوران پنج ساله حكومت حضرت است، افزود: وقتي روايات مربوط به دوران آخر زمان و ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالي شريف) را ملاحظه ميكنيم بيشترين موضوعي كه به آن برخورد ميكنيم بحث برپايي عدالت و قسط در جامعه است و خداوند به خاطر وجود حضرت عالم را سرشار از عدالت ميكند.
بهرامي با تأكيد بر اينكه حق و عدالت در توصيف كردن بسيار وسيع است، يادآور شد: اما عمل كردن به آن بسيار سخت و كم است.
وي با اشاره به اينكه حافظان امنيت و مجموعه نيروهاي مسلح و دستگاه قضايي در امنيت نقش اساسي دارند، تصريح كرد: بايد براي پيشگيري از وقوع جرم تلاش شود تا كشور امني داشته باشيم.
رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح با بيان اينكه عدالت حوزههاي وسيعي شامل سياسي، اقتصادي، مديريتي، فرهنگي و فردي را دربرميگيرد، گفت: اما مهمترين بحث عدالت در مقام قضايي است و در هر كجايي انحراف باشد دستگاه قضايي بايد وارد شود و آن را مرتفع كند.
بهرامي با اشاره به اينكه خداوند از همه انسانها خواسته عادل باشند اين سوال را مطرح كرد كه چگونه ميتوانيم با پيروي از هواي نفس و آرزوها و دنبال حزب بودن، در جامعه عدالت اجتماعي را برقرار و اثرگذار باشيم.
وي با تاكيد بر اينكه بحث خودسازي و كارهاي فرهنگي بسيار كارساز است، ادامه داد: در جامعهاي كه افراد به دنبال هواي نفس خود هستند اگر مجسمه عدالت يعني اميرالمومنين عليه السلام نيز در رأس جامعه قرار بگيرد، ميبينيم كه چگونه افراد از گرد حضرت پراكنده ميشوند.
رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح تاكيد كرد: با عدالت قضايي بايد جان، مال و آبرو؛ شغل و مسكن افراد از تعرض در امان باشد و در كشور ما كه داعيه حكومت اسلامي داريم بايد براي ما چيزي مهمتر از اقامه حق و دفع باطل نباشد.
بهرامي افزود: اگر حكومت در خدمت اقامه حق باشد ميتوان ادعا كرد مسلمان هستيم و اما در غير اين صورت در پيروي ما از ائمه اطهار عليه السلام نقص وجود دارد و خوشبختانه اين اراده در دولتمردان و مسئولان و نيروهاي مسلح نظام اسلامي وجود دارد.
وي با بيان اينكه بايد موضوع آموزشهاي قضايي جدي گرفته شود، گفت: بحث پيشگيري از وقوع جرم بسيار مهم است خصوصاً براي نيروهاي مسلح كه كارشان اثرگذار و سرمايههاي مملكت هستند.
در اين مراسم لوح تقديري از سوي رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح به پاس زحمات غلامرضا نصرتي رئيس سابق سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان جنوبي اهدا و طي حكمي علي ناصري به عنوان رياست جديد اين سازمان معرفي شد.
گفتني است در اين جلسه محمد حسين محمدپور نيز به عنوان دادستان جديد نظامي خراسان جنوبي منصوب شد.
رئيس جديد سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان جنوبي در اين جلسه، ايجاد امنيت روحي و رواني براي مراجعين و امكان ملاقات حضوري و معاضدت قضايي را از جمله برنامه هاي خود در اين سازمان عنوان كرد.
دادستان نظامي جديد خراسان جنوبي نيز در اين جلسه به سخنان مقام معظم رهبري در آخرين ديدار خود با مسئولان قوه قضائيه اشاره كرد و گفت: ايشان در اين ديدار بر رفتار و روش صحيح قضا تاكيد كرده و فرمودند: «بايد در برابر عوامل مخدوش كننده قضا ايستاد».
محمد حسين محمدپور بيان كرد: تلاش خواهم كرد تا همانند سال هاي گذشته در اجراي عدالت بر مبناي نظم و انضباط در يگان ها كمك كنم.
وي ادامه داد: اميدواريم به پشتوانه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران در اين خطه از سرزمين كشور بتوانم خدمتگزار صديق بوده و به ياد داشته باشم كه فرصت خدمت كردن به مردم محدود است و بايد از اين فرصت براي ذخيره آخرت استفاده كرد.
كسب رتبه نخست كشوري خراسان جنوبي در كاهش پرونده دادسراها
رئيس سابق سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان جنوبي نيز در اين جلسه گفت: در سال ۹۳ ارزيابي عملكرد در بحث قضايي كه اولين رسالت و يك مرجع قضايي محسوب مي شود، خراسان جنوبي موفق به كسب رتبه دوم كشوري شد.
غلامرضا نصرتي از كاهش موجودي پرونده ها در دادسراهاي استان خبر داد و افزود: ابتداي سال ۹۳ موجودي پروندهها به صفر رسيده در بحث كاهش محدود پروندههاي دادسراها رتبه يك كشوري را كسب كردهايم.
وي با بيان اينكه ۱۰۰ درصد آراء دادگاه نظامي خراسان جنوبي در ديوان يك عالي كشور تاييد شده است، بيان داشت: در ۱۰۰ درصد اجراي برنامههاي فرهنگيو روابط عمومي نيز رتبه يك كشوري را براي دومين سال متوالي كسب كرده ايم.
رئيس سابق سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان جنوبي با اشاره به اينكه در آگاه سازي نيروهاي مسلح جزو پنج استان برتر كشور بودهايم، عنوان داشت: اگر در سازماني موفقيتي حاصل مي شود نتيجه همدلي و همكاري است.
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح گفت: پيشگيري از وقوع جرم بسيار مهم است خصوصاً براي نيروهاي مسلح كه كارشان اثرگذار و سرمايههاي مملكت هستند.
حجتالاسلام والمسلمين محمدكاظم بهرامي در مراسم توديع و معارفه رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسانجنوبي با بيان اينكه عدالت در همه جوامع به خصوص نظام و حكومت اسلامي بسيار با اهميت است، گفت: بنا به روايات كساني كه به حق قضاوت ميكنند اهل بهشت خواهند بود.
وي عدالت را معياري دانست كه همه چيز با آن سنجيده ميشود و افزود: زندگي درست در پرتو عدالت ميسر است.
رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح با بيان اينكه بحث عدالت شاه بيت سخنان اميرالمومنين عليه السلام در نهج البلاغه و دوران پنج ساله حكومت حضرت است، افزود: وقتي روايات مربوط به دوران آخر زمان و ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالي شريف) را ملاحظه ميكنيم بيشترين موضوعي كه به آن برخورد ميكنيم بحث برپايي عدالت و قسط در جامعه است و خداوند به خاطر وجود حضرت عالم را سرشار از عدالت ميكند.
بهرامي با تأكيد بر اينكه حق و عدالت در توصيف كردن بسيار وسيع است، يادآور شد: اما عمل كردن به آن بسيار سخت و كم است.
وي با اشاره به اينكه حافظان امنيت و مجموعه نيروهاي مسلح و دستگاه قضايي در امنيت نقش اساسي دارند، تصريح كرد: بايد براي پيشگيري از وقوع جرم تلاش شود تا كشور امني داشته باشيم.
رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح با بيان اينكه عدالت حوزههاي وسيعي شامل سياسي، اقتصادي، مديريتي، فرهنگي و فردي را دربرميگيرد، گفت: اما مهمترين بحث عدالت در مقام قضايي است و در هر كجايي انحراف باشد دستگاه قضايي بايد وارد شود و آن را مرتفع كند.
بهرامي با اشاره به اينكه خداوند از همه انسانها خواسته عادل باشند اين سوال را مطرح كرد كه چگونه ميتوانيم با پيروي از هواي نفس و آرزوها و دنبال حزب بودن، در جامعه عدالت اجتماعي را برقرار و اثرگذار باشيم.
وي با تاكيد بر اينكه بحث خودسازي و كارهاي فرهنگي بسيار كارساز است، ادامه داد: در جامعهاي كه افراد به دنبال هواي نفس خود هستند اگر مجسمه عدالت يعني اميرالمومنين عليه السلام نيز در رأس جامعه قرار بگيرد، ميبينيم كه چگونه افراد از گرد حضرت پراكنده ميشوند.
رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح تاكيد كرد: با عدالت قضايي بايد جان، مال و آبرو؛ شغل و مسكن افراد از تعرض در امان باشد و در كشور ما كه داعيه حكومت اسلامي داريم بايد براي ما چيزي مهمتر از اقامه حق و دفع باطل نباشد.
بهرامي افزود: اگر حكومت در خدمت اقامه حق باشد ميتوان ادعا كرد مسلمان هستيم و اما در غير اين صورت در پيروي ما از ائمه اطهار عليه السلام نقص وجود دارد و خوشبختانه اين اراده در دولتمردان و مسئولان و نيروهاي مسلح نظام اسلامي وجود دارد.
وي با بيان اينكه بايد موضوع آموزشهاي قضايي جدي گرفته شود، گفت: بحث پيشگيري از وقوع جرم بسيار مهم است خصوصاً براي نيروهاي مسلح كه كارشان اثرگذار و سرمايههاي مملكت هستند.
در اين مراسم لوح تقديري از سوي رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح به پاس زحمات غلامرضا نصرتي رئيس سابق سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان جنوبي اهدا و طي حكمي علي ناصري به عنوان رياست جديد اين سازمان معرفي شد.
گفتني است در اين جلسه محمد حسين محمدپور نيز به عنوان دادستان جديد نظامي خراسان جنوبي منصوب شد.
رئيس جديد سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان جنوبي در اين جلسه، ايجاد امنيت روحي و رواني براي مراجعين و امكان ملاقات حضوري و معاضدت قضايي را از جمله برنامه هاي خود در اين سازمان عنوان كرد.
دادستان نظامي جديد خراسان جنوبي نيز در اين جلسه به سخنان مقام معظم رهبري در آخرين ديدار خود با مسئولان قوه قضائيه اشاره كرد و گفت: ايشان در اين ديدار بر رفتار و روش صحيح قضا تاكيد كرده و فرمودند: «بايد در برابر عوامل مخدوش كننده قضا ايستاد».
محمد حسين محمدپور بيان كرد: تلاش خواهم كرد تا همانند سال هاي گذشته در اجراي عدالت بر مبناي نظم و انضباط در يگان ها كمك كنم.
وي ادامه داد: اميدواريم به پشتوانه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران در اين خطه از سرزمين كشور بتوانم خدمتگزار صديق بوده و به ياد داشته باشم كه فرصت خدمت كردن به مردم محدود است و بايد از اين فرصت براي ذخيره آخرت استفاده كرد.
كسب رتبه نخست كشوري خراسان جنوبي در كاهش پرونده دادسراها
رئيس سابق سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان جنوبي نيز در اين جلسه گفت: در سال ۹۳ ارزيابي عملكرد در بحث قضايي كه اولين رسالت و يك مرجع قضايي محسوب مي شود، خراسان جنوبي موفق به كسب رتبه دوم كشوري شد.
غلامرضا نصرتي از كاهش موجودي پرونده ها در دادسراهاي استان خبر داد و افزود: ابتداي سال ۹۳ موجودي پروندهها به صفر رسيده در بحث كاهش محدود پروندههاي دادسراها رتبه يك كشوري را كسب كردهايم.
وي با بيان اينكه ۱۰۰ درصد آراء دادگاه نظامي خراسان جنوبي در ديوان يك عالي كشور تاييد شده است، بيان داشت: در ۱۰۰ درصد اجراي برنامههاي فرهنگيو روابط عمومي نيز رتبه يك كشوري را براي دومين سال متوالي كسب كرده ايم.
رئيس سابق سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان جنوبي با اشاره به اينكه در آگاه سازي نيروهاي مسلح جزو پنج استان برتر كشور بودهايم، عنوان داشت: اگر در سازماني موفقيتي حاصل مي شود نتيجه همدلي و همكاري است.
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
رييس سازمان قضايي نيروهاي مسلح كشور گفت: قضاوت فقط يك موضوع اجتماعي نيست بلكه يك منصب الهي است.
به گزارش خبرنگار گروه استان هاي باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد، حجت الاسلام والمسلمين محمد كاظم بهرامي در مراسم معارفه دادستان نظامي خراسان رضوي افزود: قضاوت يك امر الهي است و آنان نيز با اجازه خداوند قضاوت مي كردند، ديگران نيز در قضاوت بايد از پروردگار اجازه بگيرند.
وي با اشاره به كلمه حق كه 257 بار در قرآن تكرار شده، ادامه داد: خداوند بحق حكم مي دهد و آفرينش زمين وآسمان نيز بر حق و هدفمند بوده و بازيچه نيست لذا انسان نيز بايد حق گرا و به دنبال حق باشد.
وي بيان كرد: يك قاضي چون جانشين خدا است بايد درست عمل كند زيرا وقتي بشر به عنوان خليفه الله معرفي شده بايد كارهايش نمونه كارخدا باشد.
رييس سازمان قضايي نيروهاي مسلح كشور گفت: وقتي حكم و قضاوت خدا برحق است، خليفه اش نيز بايد برحق باشد، از هواي نفس پيروي نكند چراكه از راه خدا منصرف مي شود.
وي افزود: يك قاضي بايد هم استقلال بيروني داشته باشد تا تحت تاثير عوامل بيروني مانند تهديد، فشار و جبر قرار نگيرد و هم استقلال دروني تا از اسير اميال نفسان نشود زيرا قاضي بايد از درون خود رابسازد تا از مسايل بيروني در امان باشد.
حجت الاسلام والمسلمين محمد كاظم بهرامي اظهار كرد: سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان رضوي يك سازمان غني است و نيروهاي ارزشمند و ارزشي در آن فعاليت مي كنند.
وي با اشاره به قتلها و ضرب جرح هايي كه در نيروز انتظامي رخ مي دهد، گفت: اين مسايل به نيروي انتظامي ضربه ميزند و قتلها مانند زخمي در جامعه است كه براي زدودن آن راه علاج پياده كنيم تا باعث بدبيني مردم نشود.
در اين آقاي خاكشور كامه عليا به عنوان دادستان نظامي خراسان رضوي معرفي واززحمات آقاي حسيني قدرداني شد.
انتهاي پيام/ز
كد خبر: ۵۲۷۳۶۷۹
تاريخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۴
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
رييس سازمان قضايي نيروهاي مسلح كشور گفت: قضاوت فقط يك موضوع اجتماعي نيست بلكه يك منصب الهي است.
به گزارش خبرنگار گروه استان هاي باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد، حجت الاسلام والمسلمين محمد كاظم بهرامي در مراسم معارفه دادستان نظامي خراسان رضوي افزود: قضاوت يك امر الهي است و آنان نيز با اجازه خداوند قضاوت مي كردند، ديگران نيز در قضاوت بايد از پروردگار اجازه بگيرند.
وي با اشاره به كلمه حق كه 257 بار در قرآن تكرار شده، ادامه داد: خداوند بحق حكم مي دهد و آفرينش زمين وآسمان نيز بر حق و هدفمند بوده و بازيچه نيست لذا انسان نيز بايد حق گرا و به دنبال حق باشد.
وي بيان كرد: يك قاضي چون جانشين خدا است بايد درست عمل كند زيرا وقتي بشر به عنوان خليفه الله معرفي شده بايد كارهايش نمونه كارخدا باشد.
رييس سازمان قضايي نيروهاي مسلح كشور گفت: وقتي حكم و قضاوت خدا برحق است، خليفه اش نيز بايد برحق باشد، از هواي نفس پيروي نكند چراكه از راه خدا منصرف مي شود.
وي افزود: يك قاضي بايد هم استقلال بيروني داشته باشد تا تحت تاثير عوامل بيروني مانند تهديد، فشار و جبر قرار نگيرد و هم استقلال دروني تا از اسير اميال نفسان نشود زيرا قاضي بايد از درون خود رابسازد تا از مسايل بيروني در امان باشد.
حجت الاسلام والمسلمين محمد كاظم بهرامي اظهار كرد: سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان رضوي يك سازمان غني است و نيروهاي ارزشمند و ارزشي در آن فعاليت مي كنند.
وي با اشاره به قتلها و ضرب جرح هايي كه در نيروز انتظامي رخ مي دهد، گفت: اين مسايل به نيروي انتظامي ضربه ميزند و قتلها مانند زخمي در جامعه است كه براي زدودن آن راه علاج پياده كنيم تا باعث بدبيني مردم نشود.
در اين آقاي خاكشور كامه عليا به عنوان دادستان نظامي خراسان رضوي معرفي واززحمات آقاي حسيني قدرداني شد.
انتهاي پيام/ز
كد خبر: ۵۲۷۳۶۷۹
تاريخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۴
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
رييس سازمان قضايي نيروهاي مسلح كشور گفت: قضاوت فقط يك موضوع اجتماعي نيست بلكه يك منصب الهي است.
به گزارش خبرنگار گروه استان هاي باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد، حجت الاسلام والمسلمين محمد كاظم بهرامي در مراسم معارفه دادستان نظامي خراسان رضوي افزود: قضاوت يك امر الهي است و آنان نيز با اجازه خداوند قضاوت مي كردند، ديگران نيز در قضاوت بايد از پروردگار اجازه بگيرند.
وي با اشاره به كلمه حق كه 257 بار در قرآن تكرار شده، ادامه داد: خداوند بحق حكم مي دهد و آفرينش زمين وآسمان نيز بر حق و هدفمند بوده و بازيچه نيست لذا انسان نيز بايد حق گرا و به دنبال حق باشد.
وي بيان كرد: يك قاضي چون جانشين خدا است بايد درست عمل كند زيرا وقتي بشر به عنوان خليفه الله معرفي شده بايد كارهايش نمونه كارخدا باشد.
رييس سازمان قضايي نيروهاي مسلح كشور گفت: وقتي حكم و قضاوت خدا برحق است، خليفه اش نيز بايد برحق باشد، از هواي نفس پيروي نكند چراكه از راه خدا منصرف مي شود.
وي افزود: يك قاضي بايد هم استقلال بيروني داشته باشد تا تحت تاثير عوامل بيروني مانند تهديد، فشار و جبر قرار نگيرد و هم استقلال دروني تا از اسير اميال نفسان نشود زيرا قاضي بايد از درون خود رابسازد تا از مسايل بيروني در امان باشد.
حجت الاسلام والمسلمين محمد كاظم بهرامي اظهار كرد: سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان رضوي يك سازمان غني است و نيروهاي ارزشمند و ارزشي در آن فعاليت مي كنند.
وي با اشاره به قتلها و ضرب جرح هايي كه در نيروز انتظامي رخ مي دهد، گفت: اين مسايل به نيروي انتظامي ضربه ميزند و قتلها مانند زخمي در جامعه است كه براي زدودن آن راه علاج پياده كنيم تا باعث بدبيني مردم نشود.
در اين آقاي خاكشور كامه عليا به عنوان دادستان نظامي خراسان رضوي معرفي واززحمات آقاي حسيني قدرداني شد.
انتهاي پيام/ز
كد خبر: ۵۲۷۳۶۷۹
تاريخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۴
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
رييس سازمان قضايي نيروهاي مسلح كشور گفت: قضاوت فقط يك موضوع اجتماعي نيست بلكه يك منصب الهي است.
به گزارش خبرنگار گروه استان هاي باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد، حجت الاسلام والمسلمين محمد كاظم بهرامي در مراسم معارفه دادستان نظامي خراسان رضوي افزود: قضاوت يك امر الهي است و آنان نيز با اجازه خداوند قضاوت مي كردند، ديگران نيز در قضاوت بايد از پروردگار اجازه بگيرند.
وي با اشاره به كلمه حق كه 257 بار در قرآن تكرار شده، ادامه داد: خداوند بحق حكم مي دهد و آفرينش زمين وآسمان نيز بر حق و هدفمند بوده و بازيچه نيست لذا انسان نيز بايد حق گرا و به دنبال حق باشد.
وي بيان كرد: يك قاضي چون جانشين خدا است بايد درست عمل كند زيرا وقتي بشر به عنوان خليفه الله معرفي شده بايد كارهايش نمونه كارخدا باشد.
رييس سازمان قضايي نيروهاي مسلح كشور گفت: وقتي حكم و قضاوت خدا برحق است، خليفه اش نيز بايد برحق باشد، از هواي نفس پيروي نكند چراكه از راه خدا منصرف مي شود.
وي افزود: يك قاضي بايد هم استقلال بيروني داشته باشد تا تحت تاثير عوامل بيروني مانند تهديد، فشار و جبر قرار نگيرد و هم استقلال دروني تا از اسير اميال نفسان نشود زيرا قاضي بايد از درون خود رابسازد تا از مسايل بيروني در امان باشد.
حجت الاسلام والمسلمين محمد كاظم بهرامي اظهار كرد: سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان رضوي يك سازمان غني است و نيروهاي ارزشمند و ارزشي در آن فعاليت مي كنند.
وي با اشاره به قتلها و ضرب جرح هايي كه در نيروز انتظامي رخ مي دهد، گفت: اين مسايل به نيروي انتظامي ضربه ميزند و قتلها مانند زخمي در جامعه است كه براي زدودن آن راه علاج پياده كنيم تا باعث بدبيني مردم نشود.
در اين آقاي خاكشور كامه عليا به عنوان دادستان نظامي خراسان رضوي معرفي واززحمات آقاي حسيني قدرداني شد.
انتهاي پيام/ز
كد خبر: ۵۲۷۳۶۷۹
تاريخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۴
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
سردار نقدي در مراسم تكريم و معارفه فرمانده سپاه خراسان شمالي:
تشبيه مردم امروز به مردم دوران امام حسن (ع) بي انصافي است
رييس سازمان بسيج مستضعفين گفت: با وجود ايستادگي ملت ايران هيچ كس حجتي ندارد كه ذره اي در مقابل دشمن كوتاه بيايد و سازش كند. بايد بر همه اصول، ارزش ها، آرمان ها، خطوط قرمز ملت قاطعانه ايستاد.
به گزارش پايگاه اينترنتي بسيج، مراسم تكريم و معارفه فرمانده سپاه جواد الأئمه (ع) در مراسمي قبل از خطبه هاي نماز جمعه در مصلاي شهر بجنورد با حضور جمع زيادي از مردم و مسئولين استان برگزار شد.
در اين مراسم از زحمات وتلاش هاي ده ساله سردار سرتيپ دوم پاسدار حسينعلي يوسفعلي زاده به عنوان فرمانده سپاه حضرت جواد الأئمه استان خراسان شمالي تقدير شد و سردار سرتيپ دوم پاسدار سيد حسن مرتضوي كه قبل از اين بيش از سه سال فرمانده سپاه سلمان (ع) استان سيستان و بلوچستان بوده، به عنوان فرمانده سپاه جوادالأئمه(ع) معرفي شد.
سردار سرتيپ بسيجي محمدرضا نقدي رئيس سازمان بسيج مستضعفين در جمع پر شور مردم مؤمن بجنورد، در مصلاي اين شهر با اشاره به اينكه اين برنامه اولين معارفه فرمانده سپاه استان در نماز جمعه است، گفت: اين سنت حسنه كه فرمانده سپاه استان به عنوان يك مسئول مردمي در جمع مردم و در مراسم عبادي سياسي نماز جمعه انجام شود، از استان خراسان شمالي آغاز شده و ان شالله به عنوان يك روال در معارفه هاي بعدي انجام خواهد شد.
سردار نقدي با تأكيد بر اينكه نماز جمعه يك مراسم صرفا عبادي نيست اظهار داشت: نماز جمعه به عنوان يك برنامه عبادي و سياسي الگويي كارآمد است كه براي توليد قدرت در حاكميت ديني تعبيه شده تا به پيشبرد امور جامعه كمك كند.
رئيس سازمان بسيج مستضعفين با بيان اينكه خداوند اراده كرده تا قدرت خود را بر زمين در كف اولياء خود با ولايت تكويني و اتحاد و جمع اراده هاي مردم بر يك امر، متجلي كند افزود: وقتي همه مردم بر يك امر مجتمع شوند به مصداق آيه ان الله لايغير بقوم الا ما بانفسهم، قدرت خدا نيز در آنجا متجلي خواهد شد.
وي با تأكيد بر اينكه اين سنت الهي را بايد به درستي شناخت، خاطر نشان كرد: تنها قدرت خدا اصيل و پايدار است و هيمنه و قدرتي كه طاغوت ها دارند همه پوشالي است و از ترس و جهل مردم نسبت به مقاومت و ايستادگي در برابر آنها به وجود مي آيد.
سردار نقدي قدرت طاغوت ها را به تعبير قرآن كف روي آب خواند و ادامه داد: اگر جوامع بشري قدر و قدرت حقيقي خود را ندانند و با فريب خوردن، مقهور اين قدرت هاي ظاهري شوند، طاغوت ها حاكم خواهند شد و اگر مردم فريب اين ظاهر را نخورند و در مقابل اين هيمنه دروغين ايستادگي كنند ديگر از آن نخواهند ترسيد و حاكميت طاغوت را نمي پذيرند.
وي نماز جمعه را تجلي اتحاد مردم و قدرت خدا دانست و افزود: در نماز جمعه، مردم با توجه به راهنمايي هاي عبادي امام جمعه رابطه خود با خدا را اصلاح مي كنند و با بهره گيري از راهنمايي هاي سياسي، از فريب هاي طاغوت ها آگاه شده و مقهور قدرت هاي ظاهري نمي شوند.
رئيس سازمان بسيج مستضعفين در بخش ديگري از سخنان خود بر جايگاه رفيع نماز جمعه و مسجد در رفع مشكلات و اداره جامعه ديني تأكيد كرد و اظهار داشت: ما انقلاب اجتماعي كرده ايم اما هنوز انقلاب اداري در جامعه ما انجام نشده. بايد براي حل مشكلات و انجام امور به ظرفيت هاي مساجد، مصلاها و نمازهاي جمعه توجه كنيم.
وي ادامه داد: هنوز در جامعه اين تفكر غالب است كه راه حل مشكلات و مسير انجام امور پشت ميزهاي اداري و بروكراسي پيچيده حاكم بر آن حاصل مي شود. در حالي كه اداره جامعه و راه حل مشكلات در توجه به جمع و اتحاد مردم در مراكز عبادي است.
سردار نقدي اظهار داشت: نبايد تصور كرد كه مي توان با تكه بر قدرت هاي پوشالي و ظاهر فريبنده طاغوت ها مي توانيم مشكلاتمان را حل كنيم و با اعتماد بي جا انتظار داشته باشيم اين قدرت ها براي رفع گرفتاري هاي ما كاري كنند.
وي با اشاره به روند مذاكرات و توافق هسته اي و حضور چند هيأت اروپايي در ايران، بيان داشت: نيازمندي كشورهاي غربي به منابع كشور ما و بازار گسترده ايران براي اقتصاد در حال فروپاشي اين كشور ها باعث شده در حالي كه هنوز جوهر توافق خشك نشده، هيأت هاي اروپايي سراسيمه به كشور ما بيايند.
رئيس سازمان بسيج مستضعفين با تأكيد براينكه بايد آگاهانه مراقب بود و از اين حركت غربي ها فريب نخورد، بيان داشت: بايد براي حل مشكلاتمان نگاه را به قدرت و توان داخلي كشور معطوف داشت. قدرت ملت ايران منحصر در حضور آگاهانه در عرصه سياسي نيست كه تنها در ايام انتخابات حضور حداكثري داشته باشند، بلكه با اعتماد و سپردن امور به آنها، مردم در تمام عرصه ها توانايي حل مشكلات خود را دارند.
وي با بيان اينكه با همين روش ملت ايران ۳۶ سال در مقابل همه دشمنان و طاغوت ها ايستادگي كرده است، گفت: ملت ايران بصيرت، آمادگي، تحمل، برباري و حزم خود را از ابتداي انقلاب نشان داده و با ايستادگي در مقابل حركت هاي تروريستي، جنگ تحميلي، فشار تحريم ها و سختي هاي مشكلات فراواني كه استكبار براي آنها ايجاد كرده، قاطعانه پشتيبان ولايت فقيه بوده است.
جانشين فرمانده كل سپاه در امر بسيج افزود: ملت ايران با آمادگي كامل هميشه مدافع ولايت بوده و لحظه اي رهبر خود را تنها نگذاشته، اين انصاف نيست كه با مردم زمان امام حسن (ع) مقايسه شوند.
وي گفت: امام راحل در وصف اين مردم گفت «شهادت مي دهم مردم ما امروز از مردم حجاز در عهد رسول الله (ص)، برترند».
وي با بيان اينكه جوانان بسياري اصرار دارند تا براي دفاع از اسلام ناب و حريم حرم اهل بيت به عراق يا سوريه اعزام شوند، گفت: اگر همين امروز اجازه اعزام صادر شود، صدها هزار نفر از جوانان آماده نبرد در يك جا براي اعزام جمع مي شوند. اين نشان از عمق بصيرت و اشتياق اين مردم دارد. البته پاسخي كه داده مي شود اين است كه خود آنها رزمنده دارند، نيازي به اعزام رزمنده نيست.
سردار نقدي بصيرت، آگاهي، ايستادگي بر آرمان ها و مقاومت در مقابل طاغوت و ظلم را از ويژگي هاي ملت ايران دانست و ادامه داد: با وجود ايستادگي ملت ايران هيچ كس حجتي ندارد كه ذره اي در مقابل دشمن كوتاه بيايد و سازش كند. بايد بر همه اصول، ارزش ها، آرمان ها، خطوط قرمز ملت قاطعانه ايستاد.
وي مشكلات امروز كشور را ناشي از عدم مديريت صحيح و همت كم دانست و افزود: اگر ظرفيت ها و داشته هاي ملت بدرستي مديريت شود و به واقع همت شود همه مشكلات حل خواهد شد و براي حل مشكلات هيچ نيازي به خارج نيست.
سردار نقدي با اشاره به تعبير مقام مظم رهبري، بيان داشت: كليد طلايي حل مشكلات تكيه به توان داخلي است و بسيج نمونه و مصداق بارز بكارگيري اين توان است.
وي به آمادگي بسيج براي كمك به دولت براي تحقق اقتصاد مقاومتي اشاره كرد و گفت: بسيج در عرصه اعتلاي فرهنگ، خدمات رساني، نظامي و رزمي، اقتصاد مقاومتي و ... كارهاي بزرگي را انجام داده. در عرصه صنعت نيز اين آمادگي براي بسيجيان وجود دارد تا با ورود مؤثر، مشكلات واحدهاي توليدي تعطيل شده يا در شرف تعطيلي را حل كنند.
رئيس سازمان بسيج مستضعفين در خاتمه بر اهميت حفظ آمادگي رزمي بسيجيان تأكيد كرد و اظهار داشت: امروز بسيج در عرضه نظامي و آمادگي هاي رزمي در اوج اقتدار قرار دارد. ۱۵۴۳گردان مجهز بيت المقدس، صدها گردان رزمي امام حسين (ع) و امام علي (ع)، گردان هاي عاشورا و الزهرا(س) تركيب رزمي آماده و قوي را براي بسيج فراهم كرده.
انتهاي پيام/
تاريخ: ۱۳۹۴/۰۵/۰۲
نوع: خبر
منبع:www.basij.ir/news/68142
نوشته شده در تاريخ ۵ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
سلفي جالب و بسيار دوست داشتني شهيد جهاد مغنيه با سردار سليماني حس پدر و فرزندي دارد
اخبارسياسي،سلفي پسر عماد مغنيه با سردار سليماني: سلفي جالب و بسيار دوست داشتني شهيد جهاد مغنيه با سردار سليماني حس پدر و فرزندي دارد.
به گزارش ايران مطلب به نقل از الف: وقتي كه كارواني از نيروهاي حزبالله لبنان در حال سركشي ميداني براي مقابله با نيروهاي داعش بودند، بالگردهاي جنگي رژيم صهيونيستي ۲ موشك به خاك سوريه شليك كردند. در پي اين حمله، "جهاد" پسر شهيد "عماد مغنيه" نيز به همراه چند تن از همرزمان ديگرش به شهادت رسيد. درحاليكه جنگندههاي رژيم صهيونيستي نيروهاي حزب الله لبنان را در استان "قنيطره" مورد هدف قرار گرفتند، استخبارات ارتش صهيونيستي "جهاد مغنيه" را يكي از فرماندهان حزب الله ناميد.
منبع:ايران مطلب
نوشته شده در تاريخ ۵ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
مرصاد، آخرين عمليات بزرگ و پيروزمندانه دفاع مقدس/ شكست ننگين سازمان مجاهدين خلق در عمليات مرصاد
عمليات مرصاد آخرين عمليات هشت سال دفاع مقدس بود وپاياني افتخار آفرين براي هشت سال مقاومت غيور ايران و سقوطي جاويدان را براي منافقين رقم زد.
خبرگزاري دفاع مقدس: پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران، عراق را در بن بست سياسي و نظامي قرار داد، و بر گروه ها و عناصر «اپوزيسيون» نيز شوك شديدي وارد ساخت. در حالي كه كارشناسان نظامي و سياسي، سرگرم بررسي و پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت ملل متحد بودند، در اين ميان، برخي گروه ها پذيرش اين قطعنامه را پايان همه آرزوهاي خود مي ديدند. منافقين تنها گروهي كه همه حيثيت و هستي خود را در گرو جنگ نهاده بودند، براي خروج از اين بن بست، توطئه اي را طرح ريزي كردند كه ماموريت اجراي آن به عهده خودشان گذاشته شد.
زمينهسازي براي هجوم سازمان مجاهدين خلق
چهار روز پس از پذيرش قطعنامه سازمان ملل، قواي رژيم بغداد در 31/4/1367 به منظور تصرف بخشهايي از ايران، تجاوز گستردهاي را به خاك ايران آغاز كردند؛ ولي با ايستادگي رزمندگان ايران بخش وسيعي از مناطق جنوبي كشور از خطر سقوط نجات يافت. همچنين ارتش عراق در جبهههاي مياني نيز دست به تحركاتي زد، كه تا حدي ميتوانست براي تماميت ارضي و استقلال كشور ما خطر به شمار آيد. هدف دشمن در جبهه مياني، زمينه سازي براي هجوم سازمان مجاهدين خلق يا همان منافقين بود.
در اين عمليات كه سازمان مجاهدين آن را عمليات فروغ جاويدان و جمهوري اسلامي آن را عمليات مرصاد ناميد، رجوي خود شخصا، طبق معمول، شركت نداشت و از داخل خاك عراق، عمليات را هدايت ميكرد. فرمان آتش را نيز مريم رجوي و البته از محل امني در خاك عراق صادر كرد.
عمليات از چه زماني برنامه ريزي شده بود
سازمان مجاهدين خلق از تابستان 1365 كه تشكيلات و مركزيت خود را به عراق انتقال داد تا تابستان 1367 تحت حمايت مالي، پشتيباني و تبليغي صدام قرار داشت. هدف صدام از پذيرش هسته مركزي سازمان مجاهدين خلق و ميزباني آنان، بسيج نيروي انساني آنان در مسير اهداف نظامي خود عليه ايران بود. هدف صدام از پناه دادن به منافقين اين بود كه قواي پراكنده مجاهدين خلق در عراق متمركز شوند و عملياتي عليه ايران انجام دهند.
هدف صدام حسين از اين جنگ
براي صدام حسين، اين لشكركشي در آخرين روزهاي جنگ، يك ريسك بود كه در آن در هر حال او بازنده نبود. اگر مجاهدين خلق ميتوانستند پيروز شوند و حكومت اسلامي را براندازد، صدام يك نيروي وفادار و مستعد خود را در خاك همسايه داشت و به آرزويي كه در تمام دوران جنگ داشت مي رسيد؛ در صورتي هم كه سازمان شكست ميخورد، باز هم براي صدام اهميت نداشت و وضع تغييري نميكرد.
در اوايل مرداد 1367، رجوي نشستي با شركت همه نيروها در قرارگاه اشرف برگزار كرد. در اين نشست، رجوي نقشه راهها و جادهها را از مرز ايران و عراق تا تهران بر روي نقشه نشان داد. او حتي محل اقامت خود را در شهر تهران مشخص كرد و ادعا كرد كه مردم به محض ورود ما به ايران، به ياري ما ميشتابند و به ارتش آزادي بخش مي پيوندند.
در روز 3 مرداد 1367، نيروهاي مجاهدين از محور سرپل ذهاب وارد ايران شدند و به سرعت تا نزديكي شهر "كرند" پيش رفتند. علت عدم درگيري تا اين محل با نيروهاي ايران، يكي اين بود كه توپخانه عراق تا بعد از سرپل ذهاب از پيشروي مجاهدين حمايت فعال ميكرد.
«طلسم جنگ در حال شكستن است... رژيم شل شده ... بايد ضربه كاري را بزنيم».
از نقطه نظر تئوريسينهاي نظامي سازمان منافقين در بررسي عواملي كه زمينه لازم براي حمله منافقين به ايران را فراهم مي كرد، ميتوان به عواملي اشاره داشت كه مهمترين آنها عبارتند از:
الف) مبهم بودن آينده سازمان
سازمان منافقين به لحاظ اين كه در جريان جنگ تحميلي از عوامل اطلاعاتي خويش در كمكرساني به ارتش عراق استفاده كرده بود، در استراتژي نظامي صدام حسين از جايگاه ويژهاي برخوردار بود، اما در صورت انعقاد قرارداد صلح دائم، اين سازمان ديگر چنين كاركردي نداشت و لذا از نظر موجوديت با خطر جدي مواجه ميشد. در چنين وضعيتي سازمان براي بقاي خود در دسترسترين گزينه را استفاده از فرصت بدست آمده در جهت سرنگوني نظام ايران ميدانست.
ب) ضعف بنيه نظامي در آن مقطع
از آنجايي كه منافقين در عملياتهاي موسوم به «آفتاب» و «چلچراغ» در مناطقي چون فكه، مهران و حاج عمران حملاتي انجام داده و به موفقيتهاي نسبي دست يافته بودند، با تعميم غيرعقلايي اين وضعيت تا اندازهاي اعتماد به نفس يافته و در خود اين پتانسيل را ميديدند كه با ارتش ايران در افتند.
ج) فرسوده و ناتوان شدن نيروهاي سپاه و ارتش به زعم منافقان
آنها در اين انديشه بودند كه نيروهاي سپاه و ارتش در جبهه جنوب زمينگير شده و در طول جنگ به لحاظ اين كه رزمندگان سپاه اسلام متحمل سختيهاي فراواني شدهاند، ديگر توان يك عمليات مضاعف گسترده را نخواهند داشت. در اين مورد تئوريسينهاي منافقين از رابطه قلبي اي كه ميان امام (ره) و رزمندگان اسلام وجود داشت غفلت نموده و آن را تنزل يافته تلقي كردند، اما در پاسخ به اين انديشه غلط، نيروهاي ايراني با حضور گسترده خويش، پاسخ دندان شكني بر توهمات آنان دادند.
د) خستگي مردم از جنگ
منافقين به غلط فكر مي كردند كه مردم در نتيجه طولاني شدن جنگ، از جنگ خسته شده و با توجه به ضررهايي كه مردم در اثر طولاني شدن جنگ، اعم از مادي و معنوي، از دست دادن عزيزان و ... داشتهاند، از آنان استقبال نموده و دست از حمايت نظام جمهوري اسلامي خواهند كشيد.
اين مورد را ميتوان بزرگترين اشتباه سازمان و استراتژيهاي آن محسوب نمود .غفلت از ميزان مشروعيت بالاي نظام به لحاظ مردمي و اسلامي بودن بيشترين ضربه را به نيروهاي رجوي زد، چرا كه آنان فكر ميكردند مردم به آنان خواهند پيوست، درصورتي كه با مقاومتهاي مردمي روبرو شدند.
ه) پذيرش قطعنامه 598 از جانب ايران
پذيرش قطعنامه نيز بر تمامي موارد مذكور دامن زد تا سازمان به اصطلاح مجاهدين خلق ايران در كمينگاه مرصاد در دام مرگباري گرفتار آيد كه طراح آن كسي نبود جز سپهبد شهيد صياد شيرازي.
پرونده هشت سال دفاع مقدس با شكست منافقان در عمليات مرصاد بسته شد
عمليات مرصاد روز 5/5/1367 با رمز "يا صاحبالزمان (عجلالله تعالي وجهالشريف) ادركني" براي مقابله با حركت منافقين و بازپسگيري قسمتهاي اشغال شده انجام گرفت.
در عمليات مرصاد بيش از ۴هزار و ۸۰۰ نفر از نيروهاي منافقين كشتته و زخمي شدند كه البته در ميان كشته شدگان و اسرا تعداد زيادي از كادرهاي سازمان و فرماندهان تيپ ها نيز وجود داشت و اينچنين عمليات مرصاد، سازمان مجاهدين خلق ايران را به تحمل شكستي استراتژيك و ننگين وادار كرد.
پس از پايان عمليات، تنگه چهارزبر، تنگه مرصاد نام گرفت تا يادآور كمينگاهي جهنمي باشد كه با عمليات برنامه ريزي شده رزمندگان ايراني، طومار نظامي سازمان مجاهدين خلق را در هم پيچيدند.
اين عمليات سه روز به طول انجاميد. در روز اول، هدف سد كردن هجوم مجاهدين خلق بود. در روز دوم حركت نيروي زميني صورت گرفت كه با پشتيباني بسيار قوي نيروي هوايي و هوانيروز همراه شد و در روز سوم يگانهاي مجاهدين خلق به كلي منهدم شدند. فرماندهي اين عمليات بر عهده سپهبد شهيد علي صياد شيرازي بود كه در سال ۱۳۷۸ توسط سازمان مجاهدين خلق ايران ترور شد.
منبع:www.defapress.ir/Fa/News/1381
نوشته شده در تاريخ ۴ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
مرصاد، آخرين عمليات بزرگ و پيروزمندانه دفاع مقدس/ شكست ننگين سازمان مجاهدين خلق در عمليات مرصاد
عمليات مرصاد آخرين عمليات هشت سال دفاع مقدس بود وپاياني افتخار آفرين براي هشت سال مقاومت غيور ايران و سقوطي جاويدان را براي منافقين رقم زد.
خبرگزاري دفاع مقدس: پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران، عراق را در بن بست سياسي و نظامي قرار داد، و بر گروه ها و عناصر «اپوزيسيون» نيز شوك شديدي وارد ساخت. در حالي كه كارشناسان نظامي و سياسي، سرگرم بررسي و پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت ملل متحد بودند، در اين ميان، برخي گروه ها پذيرش اين قطعنامه را پايان همه آرزوهاي خود مي ديدند. منافقين تنها گروهي كه همه حيثيت و هستي خود را در گرو جنگ نهاده بودند، براي خروج از اين بن بست، توطئه اي را طرح ريزي كردند كه ماموريت اجراي آن به عهده خودشان گذاشته شد.
زمينهسازي براي هجوم سازمان مجاهدين خلق
چهار روز پس از پذيرش قطعنامه سازمان ملل، قواي رژيم بغداد در 31/4/1367 به منظور تصرف بخشهايي از ايران، تجاوز گستردهاي را به خاك ايران آغاز كردند؛ ولي با ايستادگي رزمندگان ايران بخش وسيعي از مناطق جنوبي كشور از خطر سقوط نجات يافت. همچنين ارتش عراق در جبهههاي مياني نيز دست به تحركاتي زد، كه تا حدي ميتوانست براي تماميت ارضي و استقلال كشور ما خطر به شمار آيد. هدف دشمن در جبهه مياني، زمينه سازي براي هجوم سازمان مجاهدين خلق يا همان منافقين بود.
در اين عمليات كه سازمان مجاهدين آن را عمليات فروغ جاويدان و جمهوري اسلامي آن را عمليات مرصاد ناميد، رجوي خود شخصا، طبق معمول، شركت نداشت و از داخل خاك عراق، عمليات را هدايت ميكرد. فرمان آتش را نيز مريم رجوي و البته از محل امني در خاك عراق صادر كرد.
عمليات از چه زماني برنامه ريزي شده بود
سازمان مجاهدين خلق از تابستان 1365 كه تشكيلات و مركزيت خود را به عراق انتقال داد تا تابستان 1367 تحت حمايت مالي، پشتيباني و تبليغي صدام قرار داشت. هدف صدام از پذيرش هسته مركزي سازمان مجاهدين خلق و ميزباني آنان، بسيج نيروي انساني آنان در مسير اهداف نظامي خود عليه ايران بود. هدف صدام از پناه دادن به منافقين اين بود كه قواي پراكنده مجاهدين خلق در عراق متمركز شوند و عملياتي عليه ايران انجام دهند.
هدف صدام حسين از اين جنگ
براي صدام حسين، اين لشكركشي در آخرين روزهاي جنگ، يك ريسك بود كه در آن در هر حال او بازنده نبود. اگر مجاهدين خلق ميتوانستند پيروز شوند و حكومت اسلامي را براندازد، صدام يك نيروي وفادار و مستعد خود را در خاك همسايه داشت و به آرزويي كه در تمام دوران جنگ داشت مي رسيد؛ در صورتي هم كه سازمان شكست ميخورد، باز هم براي صدام اهميت نداشت و وضع تغييري نميكرد.
در اوايل مرداد 1367، رجوي نشستي با شركت همه نيروها در قرارگاه اشرف برگزار كرد. در اين نشست، رجوي نقشه راهها و جادهها را از مرز ايران و عراق تا تهران بر روي نقشه نشان داد. او حتي محل اقامت خود را در شهر تهران مشخص كرد و ادعا كرد كه مردم به محض ورود ما به ايران، به ياري ما ميشتابند و به ارتش آزادي بخش مي پيوندند.
در روز 3 مرداد 1367، نيروهاي مجاهدين از محور سرپل ذهاب وارد ايران شدند و به سرعت تا نزديكي شهر "كرند" پيش رفتند. علت عدم درگيري تا اين محل با نيروهاي ايران، يكي اين بود كه توپخانه عراق تا بعد از سرپل ذهاب از پيشروي مجاهدين حمايت فعال ميكرد.
«طلسم جنگ در حال شكستن است... رژيم شل شده ... بايد ضربه كاري را بزنيم».
از نقطه نظر تئوريسينهاي نظامي سازمان منافقين در بررسي عواملي كه زمينه لازم براي حمله منافقين به ايران را فراهم مي كرد، ميتوان به عواملي اشاره داشت كه مهمترين آنها عبارتند از:
الف) مبهم بودن آينده سازمان
سازمان منافقين به لحاظ اين كه در جريان جنگ تحميلي از عوامل اطلاعاتي خويش در كمكرساني به ارتش عراق استفاده كرده بود، در استراتژي نظامي صدام حسين از جايگاه ويژهاي برخوردار بود، اما در صورت انعقاد قرارداد صلح دائم، اين سازمان ديگر چنين كاركردي نداشت و لذا از نظر موجوديت با خطر جدي مواجه ميشد. در چنين وضعيتي سازمان براي بقاي خود در دسترسترين گزينه را استفاده از فرصت بدست آمده در جهت سرنگوني نظام ايران ميدانست.
ب) ضعف بنيه نظامي در آن مقطع
از آنجايي كه منافقين در عملياتهاي موسوم به «آفتاب» و «چلچراغ» در مناطقي چون فكه، مهران و حاج عمران حملاتي انجام داده و به موفقيتهاي نسبي دست يافته بودند، با تعميم غيرعقلايي اين وضعيت تا اندازهاي اعتماد به نفس يافته و در خود اين پتانسيل را ميديدند كه با ارتش ايران در افتند.
ج) فرسوده و ناتوان شدن نيروهاي سپاه و ارتش به زعم منافقان
آنها در اين انديشه بودند كه نيروهاي سپاه و ارتش در جبهه جنوب زمينگير شده و در طول جنگ به لحاظ اين كه رزمندگان سپاه اسلام متحمل سختيهاي فراواني شدهاند، ديگر توان يك عمليات مضاعف گسترده را نخواهند داشت. در اين مورد تئوريسينهاي منافقين از رابطه قلبي اي كه ميان امام (ره) و رزمندگان اسلام وجود داشت غفلت نموده و آن را تنزل يافته تلقي كردند، اما در پاسخ به اين انديشه غلط، نيروهاي ايراني با حضور گسترده خويش، پاسخ دندان شكني بر توهمات آنان دادند.
د) خستگي مردم از جنگ
منافقين به غلط فكر مي كردند كه مردم در نتيجه طولاني شدن جنگ، از جنگ خسته شده و با توجه به ضررهايي كه مردم در اثر طولاني شدن جنگ، اعم از مادي و معنوي، از دست دادن عزيزان و ... داشتهاند، از آنان استقبال نموده و دست از حمايت نظام جمهوري اسلامي خواهند كشيد.
اين مورد را ميتوان بزرگترين اشتباه سازمان و استراتژيهاي آن محسوب نمود .غفلت از ميزان مشروعيت بالاي نظام به لحاظ مردمي و اسلامي بودن بيشترين ضربه را به نيروهاي رجوي زد، چرا كه آنان فكر ميكردند مردم به آنان خواهند پيوست، درصورتي كه با مقاومتهاي مردمي روبرو شدند.
ه) پذيرش قطعنامه 598 از جانب ايران
پذيرش قطعنامه نيز بر تمامي موارد مذكور دامن زد تا سازمان به اصطلاح مجاهدين خلق ايران در كمينگاه مرصاد در دام مرگباري گرفتار آيد كه طراح آن كسي نبود جز سپهبد شهيد صياد شيرازي.
پرونده هشت سال دفاع مقدس با شكست منافقان در عمليات مرصاد بسته شد
عمليات مرصاد روز 5/5/1367 با رمز "يا صاحبالزمان (عجلالله تعالي وجهالشريف) ادركني" براي مقابله با حركت منافقين و بازپسگيري قسمتهاي اشغال شده انجام گرفت.
در عمليات مرصاد بيش از ۴هزار و ۸۰۰ نفر از نيروهاي منافقين كشتته و زخمي شدند كه البته در ميان كشته شدگان و اسرا تعداد زيادي از كادرهاي سازمان و فرماندهان تيپ ها نيز وجود داشت و اينچنين عمليات مرصاد، سازمان مجاهدين خلق ايران را به تحمل شكستي استراتژيك و ننگين وادار كرد.
پس از پايان عمليات، تنگه چهارزبر، تنگه مرصاد نام گرفت تا يادآور كمينگاهي جهنمي باشد كه با عمليات برنامه ريزي شده رزمندگان ايراني، طومار نظامي سازمان مجاهدين خلق را در هم پيچيدند.
اين عمليات سه روز به طول انجاميد. در روز اول، هدف سد كردن هجوم مجاهدين خلق بود. در روز دوم حركت نيروي زميني صورت گرفت كه با پشتيباني بسيار قوي نيروي هوايي و هوانيروز همراه شد و در روز سوم يگانهاي مجاهدين خلق به كلي منهدم شدند. فرماندهي اين عمليات بر عهده سپهبد شهيد علي صياد شيرازي بود كه در سال ۱۳۷۸ توسط سازمان مجاهدين خلق ايران ترور شد.
منبع:www.defapress.ir/Fa/News/1381
نوشته شده در تاريخ ۴ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
عمليات مرصاد
عمليات مرصاد روز 5/5/1367 با رمز «يا صاحب الزمان (عجلالله تعالي وجه الشريف) ادركني» براي مقابله با حركت منافقين و بازپسگيري اشغال شده انجام گرفت.
در اين عمليات كه با فرماندهي سپاه پاسداران انقلاباسلامي و با پشتيباني هوا نيروز ارتش اجرا شد، رزمندگان از سه محور چهارزبر، جاده قلاجه و جاده اسلام آباد- پل دختر وارد عمل شدند و نيروهاي ضد انقلاب را تا پشت نوار مرزي عقب راند؛ اما قواي ارتش عراق، ارتفاعات مرزي را همچنان در اشغال خود نگه داشتند. در عمليات مرصاد، بيش از 120 دستگاه تانك، 400 دستگاه نفربر، 240 قبضه خمپاهره انداز 60 و 80 ميليمتري و 30 عراده توپ 106 ميليمتري دشمن منهدم شدند. همچنين بيش از 20 تيپ مشترك منافقين و ارتش عراق متلاشي شد و تعداد كشته و زخميهاي دشمن از مرز 4800 تن گذشت. در اين عمليات، نزديك به 1000 قبضه آر. پي. جي 7، 700 قبضه تيربار كلاشينكوف، دهها دستگاه خودرو، دهها دستگاه تانك و نفربر، تعدادي تجهيزات پيشترفته الكترونيكي و مخابراتي و مقاديري اسناد درون گروهي منافقين به دست رزمندگان ايران افتاد.
شش روز پس از قبول قطعنامه توسط ايران و در شرايطي كه نيروهاي عراقي با زير پا گذاشتن توافقات ۵۹۸ مجددا به خرمشهر حمله كرده و تا آستانه تصرف آن پيش رفته بودند، سازمان مجاهدين عملياتي با نام فروغ جاويدان را آغاز كرد.
مسعود رجوي در شب آغاز عمليات گفت: «براساس تقسيمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهيم رسيد... كاري كه ما مي خواهيم انجام دهيم در حد توان و اشل يك ابرقدرت است؛ چون فقط يك ابرقدرت مي تواند كشوري را ظرف اين مدت تسخير كند... از پايگاه نوژه هم ترسي نداشته باشيد؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور مي دهم هواپيماهاي عراقي بيايند و آنجا را بمباران كنند. پايگاه هوايي تبريز را هم با هواپيما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهيم داد... علاوه بر آن، ضد هوايي و موشك سام ۷ هم كه داريم... هوانيروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستون ها خواهد بود. از نظر هوايي ناراحت نباشيد چون هواپيماهاي عراقي پشتيبان ما هستند و تمام ماشين ها به صورت ستون حركت مي كنند.»
****
شكست در عمليات فروغ، باعث شكسته شدن رجوي در ذهن تعداد زيادي از نيروها و ريزش سازمان گرديد بطوريكه تعداد كثيري از اعضا و هواداران سازمان جدا شدند.
در توجيه شكست عمليات ، رجوي گفت: تمامي اتكاء ما به ارتش و ايدئولوژيمان بود و روي عناصر سياسي كار جدي صورت ندادهايم و آن را با قيام كربلا قياس نمود كه امام حسين(ع) نيز تمامي اتكاي را بر دو عنصر شمشير و ايدئولوژي خود نهاد و از معادلههاي سياسي چشمپوشي كرد!! و همين باعث شكست گرديد .
مقدمه
در تيرماه 1367 جمهوري اسلامي ايران رسما قطعنامه 598 را پذيرفت در حالي كه از بدو تصويب اين قطعنامه در 30 تير 1366، ايران آن را رد نكرده بود و براي تأمين اهداف خود، از طريق مذاكره با دبيركل سازمان ملل، براي پذيرش قطعنامه شروطي را طي نموده بود و در واقع عملا آن را به صورت مشروط پذيرفته بود.
اما به دليل كارشكني آمريكا، انگليس و فرانسه در طول مذاكرات و ورود مستقيم آمريكا به جنگ با ايران، پس از مشورت و تصميم مسئولان عاليرتبه، با موافقت امام خميني، در 27 تيرماه سال 67 ايران اعلام كرد قطعنامه 598 را بدون قيد و شرط پذيرفته است.
اما ارتش صدام در تاريخ 31 تيرماه به خاك ايران حمله كرد و از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پيشروي نمود. پس از ضد حملات موفق ايران، ارتش عراق در جبهههاي مياني و غرب كشور نيز به عمليات نظامي مبادرت كرد كه آنها هم با بسيج مجدد نيروهاي مردمي و نظامي جمهوري اسلامي، ناموفق شدند. در نتيجه نيروهاي عراقي عقب نشيني كردند و رژيم عراق در اول و سوم مرداد ماه رسما عقبنشيني خود را از جبهههاي جنوب و مياني و غرب كشور اعلام نمود. اما هم زمان عمليات مشترك عراق و سازمان منافقين آغاز گرديد. چگونه سازمان منافقين تصميم به عمليات گرفت؟پس از عمليات مهران، در جمعبندي رهبري سازمان، هدف عمليات بعدي، تهران منظور شد و براي رسيدن به حداكثر توان براي انجام اين عمليات يك مقطع 3 ماهه در نظر گرفته شد و بلافاصله اعزام اعضا و مرتبطان سازمان از ايران و خارج از كشور به عراق، به طور وسيعي آغاز شد. همچنين سازمان در اين مقطع به منظور جذب اسرا و استفاده از آنها در عمليات نهايي فعالتر شده بود. افراد تازه وارد و نيروهاي ارتش سازمان تحت آموزش و مانورهاي فشرده قرار گرفته بودند و در آموزشهاي جديد ، آموزش سلاحهاي ضد هوايي هم منظور شده بود.
پيش از اين منافقين در تحليل درون گروهي خود، امكان موافقت ايران با قطعنامه را غيرممكن دانسته و به صراحت اعلام ميكردند: تنها در صورتي جمهوري اسلامي قطعنامه را خواهد پذيرفت كه به لحاظ سياسي ـ نظامي و اقتصادي به بنبست كامل برسد. به عقيده آنان ، اين اقدام به منزله فروپاشي نظام خواهد بود ...
تحليل رجوي در مورد نتيجه جنگ ايران بود كه ايران به دليل بسته بودن تمامي راههاي بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامه جنگ خواهد بود. هر قدر هم جنگ به طول بينجامد، از يك طرف توان نظامي و اقتصادي ايران بيشتر تحليل ميرود و از طرف ديگر بازگشت به سمت آتشبس و صلح غير ممكنتر ميشود و اين جنگ تا شكست ايران ادامه خواهد يافت.
با اعلام خبر پذيرش قطعنامه از سوي ايران، نقشهها و طرحهاي قبلي سازمان با بنبست مواجه شد. در آن شرايط، سازمان در كنار اميدواري به داشتن پشتوانه خرده عملياتهاي مرزي، حمايت نمايندگان كنگره و سناي آمريكا را نيز يدك ميكشيد.
در 30 خرداد 1367 نماينده كنگره و 14 سناتور آمريكايي طي نامهاي به جرج شولتز وزير خارجه وقت آمريكا، از وي خواسته بودند كه به جنبشهاي مقاومت داخلي در ايران توجه كند، و در همين راستا حمايت از سازمان منافقين ـ مستقر در عراق ـ را اكيدا توصيه كرده بودند.
مروين دايملي نماينده كنگره آمريكا در روز دوشنبه 6 تير ماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شركت كرده و طي سخناني كه از يكي از شبكههاي تلويزيوني آمريكا هم پخش شد اظهار داشت: نبايد دست از تلاش كشيد، مطمئن باشيد كه با كمي صبر و تلاش بيشتر به زودي از مهران به تهران رژه خواهيد رفت . سازمان نوار ويدئويي سخنراني مزبور را براي كليه كادرهاي سازمان پخش كرد.
سازمان براي فرار از وضعيت به وجود آمده ناشي از پذيرش قطعنامه توسط ايران، مجبور شد دست به حمله بزند تا به قول رجوي از سوخت رفتن نيروها جلوگيري نمايد.
پيامدهاي عمليات فروغ جاويدان (مرصاد) در سازمان منافقين
يكي از پيامدهاي اين عمليات، زير سوال رفتن خط استراتژي سازمان، به تبع آن زير سوال رفتن رهبري بود. سازمان استراتژي و برنامههاي مختلفي را از ابتداي تاسيس و خصوصا پس از پيروزي انقلاب مورد آزمايش قرار داده بود كه با ورود به فاز جديد و تشكيل ارتش آزاديبخش، همه آنها را به نوعي مردود و بيجواب قلمداد كرده بود و تنها راه مبارزه و براندازي نظام را مبارزه مسلحانه و جنگ نوين ارتش آزاديبخش دانسته بود.
با مطرح كردن اين قضيه كه صلح طناب دار رژيم است و هيچ گاه رژيم صلح نميكند اقدام به عملياتهاي جدار مرز و نهايتا چلچراغ و فروغ نمود و چون در عمليات فروغ جاويدان با شكست مواجه شد و صلح و آتشبس نيز ميان ايران و عراق نيز برقرار شد.
لذا براي جبران اين مساله، رجوي علت شكست و ناكامي را در پرسنل سازمان و بيايماني و ضعف آنها عنوان كرد و گفت:
اگر ايراد و مشكلي هست در خود شماست؛ خط مشي ما مشكلي نداشته است.
سازمان همواره با فرافكني و برخوردهاي ايدئولوژيك مترصد توجيه عملكرد خود ميباشد. پس از شكست در عمليات فروغ، رجوي در يك نشست طولاني در عراق، علت شكست را به نيروها و ضعف ايدئولوژيك آنان معطوف داشت تا سرپوشي بر محاسبات غلط (اطلاعاتي و تحليلي) خود بگذارد.
رجوي آخرين نقطه پيشروي (تنگه چارزبر=تنگه مرصاد) نيروهايش را بهانه كرد و اعلام داشت: شما در تنگهي چارزير گير نكرديد بلكه در تنگه توحيد، زمينگير شديد. و اضافه كرد: ضعف ايدئولوژيك شما باعث گرديد تا در تنگه آرزوها و خصلتها و خواستههايتان درجا بزنيد.
سپس با يك برنامهريزي قبلي تعدادي از نفرات را صدا زد و از آنان سوال كرد: وقتي به تهران ميرسيدي چه كاري برايت اولويت داشت؟ و سوال شونده بيدرنگ پاسخ ميداد: قصد داشتم پيش پدر و مادرم بروم و اين پيروزي را به آنها تبريك بگويم. رجوي خطاب به بقيه نيروهاي حاضر، از اين روحيه به مثابه مادي شدن خصلتهاي بورژوازي ياد نمود و آن را در تضاد با ايدئولوژي مجاهدين خواند و گفت: خب، معلوم است با اين تفكر، بايستي در چارزبر گير ميافتاديم، وقتي ديدار با فاميل بهانهاي براي رسيدن به هدف ميشود، بالتبع از جوهر و تقدس هدف غائي ميكاهد.
اين خط در وادار كردن نيروها به خسّت و كمكاري و بيايماني و عدم باور به تواناييهاي خويش كه در جلسات عمومي انجام شد، نمود پيدا كرد.
به رغم اين كار، شكسته شدن رجوي در ذهن تعداد زيادي از نيروها باعث ريزش نيرو گرديده، تعداد كثيري از اعضا و هواداران سازمان جدا شدند.
در راستاي همين شكست، شعار محوري سازمان هم كه صلح وآزادي بود هم زير سوال رفت. به همين دليل است كه رجوي هميشه در سخنرانيهايش پس از عمليات فروغ، تاكيد مينمايد كه ما زاييده جنگ نبوديم كه با صلح از بين برويم و دايم بر اين موضوع توقف و تاكيد خاصي داشت زيرا در ذهن افراد اين سوال مطرح شد كه ما براي تحقق صلح مبارزه ميكرديم. اكنون كه صلح محقق شده چرا بايد مبارزه كرد؟
پس از اين نيز رجوي استراتژي جرقه و جنگ را دنبال ميكرد (جرقه از سازمان، جنگ از دو رژيم ايران و عراق) قبول قطعنامه 598 از طرف نظام و شكست عمليات فروغ، استراتژي جنگ مسلحانه سازمان را به بنبست كشانيد و يا حداقل اين نگراني را به دنبال داشت كه پس از آتشبس ميان بغداد و تهران، تكليف سازمان – ارتش آزاديبخش و مشي مسلحانه چه خواهد شد؟
رجوي در يك نشست اختصاصي با اعضا به اين مهم پرداخت و با رسم يك مثلث روي تابلو نوشت:
يك ضلع اين مثلث صلح است، يك وجهاش جنگ است و ضلع سوم نه جنگ و نه صلح. ضلع سوم شرايط فعلي است كه ما را قفل كرده و اگر اين حالت به سمت صلح برود بيشك مجاهدين در خاك عراق به پايان خواهند رسيد، لذا وظيفهي ما اين است كه زمان را جلو بكشيم.
رجوي ادامه ميدهد : جامعهشناسي و روانشناسي طرف عراقي و رژيم، مبين آن است كه هيچكدام در پي صلح دائم نيستند و قطعا روزي جنگ دومي آغاز خواهد شد، وظيفه ما اين است كه ضلع فعلي اين مثلث (نه جنگ و نه صلح) را به سمت ضلع دوم يعني جنگ دوم سوق دهيم. اين استراتژي بعدها تحت نام جرقه و جنگ - جرقه از مجاهدين، جنگ از آنها – معروف شد و همه نيروها روي اين استراتژي كوك شدند تا با ايجاد فتنه روابط و مذاكرات دو طرف را مخدوش كنند.
رجوي معتقد بود كه استخبارات و مخابرات (سازمانهاي جاسوسي عراق) عراق زمينه مناسبتري نسبت به سيستم سياسي و اجتماعي عراق دارند تا او بتواند با تحريك آنان استراتژي خود را جلو ببرد. از همين رو بخش رابطه با دو سرويس عراقي بسيار فعال شد تا دائما براي پيشبرد سياست خود، فضاسازي نمايند.
اگرچه عمر رژيم صدام به آنجايي نرسيد كه خواسته سازمان (جنگ دوم) تحقق يابد؛ وليكن فضا به اندازهاي باز شد كه آنها توانستند در راستاي عيني كردن مشي مسلحانه خود و ارتقا روحيه نفرات پاسيو شده (اصطلاح سازمان در مورد نيروهاي نااميد) ، مسير جنگ شهري را مجددا باز كنند و با خمپاره و ترور، تاكتيك قديمي خود را دنبال كنند.
شكست در استراتژي و شعار محوري و همچنين تحولات منطقهاي همچون جنگ عراق عليه كويت و لشكركشي نيروهاي چندمليتي عليه عراق و به تبع آن نزديكي هرچه بيشتر عراق به ايران و سعي جدّي عراق بر حل ريشهاي مشكلات و معضلات موجود بر سر راه تعميق روابط دو كشور، همه اين مسائل موجب ريزش شديد نيرو گرديد. بنا به گزارشات موثق حدود 2000 نفر نيروي بريده از سازمان در اروپا حضور دارند كه از عمليات فروغ به بعد شروع به انفصال نمودهاند.
ديگر پيامد عمليات، محكوميت سازمان و عمليات فروغ از جانب گروههاي اپوزيسيون بوده است. عمدهي گروههاي مخالف جمهوري اسلامي نظير حزب دموكرات كردستان، چپيها و سلطنتطلبان، عمليات فروغ را نتيجهي توهمات و خيالپردازيهاي رجوي دانسته و حتي برخي سازمان را عامل ايجاد وحدت در جمهوري اسلامي عنوان كردند.
پيامد ديگر عمليات فروغ جاويدان تلفات آن عمليات است. سازمان 1304 نفر كشته خود را رسما تاييد و با عكس و زندگينامه منتشر كرده است. تعداد مجروحين نيز بالغ بر 150 نفر برآورد شده است كه 700 نفر آنها معالجه سرپايي و سطحي داشتهاند و 800 نفر بستري و بعضا جان سپردهاند. بر اساس اعترافات دستگيرشدگان و عكسهايي كه از بعضي اجساد شنناسايي شده تهيه گرديده است از مجموع 51 نفر هيئت اجرايي سازمان (مركزيت) حداقل 33 نفر از آنها در صحنه عمليات حضور داشتهاند كه 16 نفر آنان كشته شدهاند. لذا حجم ضربه به بدنهي سازمان 50 تا 60 درصد بوده است و به كادر مركزي سازمان حدود 30 درصد ضربه وارد شده است كه اين تعداد علاوه بر مجروحين و از كار افتادگاني است كه به عقب انتقال داده شدهاند.
رضا پورآگل، مهدي افتخاري و مهدي كتيرايي از جمله كشتهشدگان مركزيت در اين عمليات ميباشند. تجهيزات منهدم شده سازمان در مجموع نبردهاي عمليات فروغ جاويدان 612 خودرو از انواع مختلف، 72 تانك و زرهپوش، 21 توپ 122 ميليمتري و 51 تفنگ 106 ميليمتري كه عمدتا بدون خودرو حملكننده بودند برآورد گرديده است. آمار غنايم نيز حدود 500 دستگاه انواع خودرو و مقادير زيادي تجهيزات انفرادي و جمعي بوده است.
تنها پيامد مثبت اين عمليات براي سازمان از بُعد تبليغاتي بوده است. يكي از محورهاي اساسي در مانور تبليغاتي و ژست تشكيلاتي آنان پيشروي نيروهاي سازمان تا حوالي كرمانشاه است و هميشه روي اين مطلب مانور تبليغاتي ميدادهاند.
از زمان عمليات فروغ تاكتيكهاي سازمان تغييرات فاحش داشته است اما استراتژي سازمان كاملا حفظ شده است. سازمان معتقد است كه در عمليات فروغ چون سازمان فقط به ارتش متكي بوده است عمليات به شكست منجر شده است.
پس از مدتي كه از عمليات فروغ گذشت، رجوي در نشست عاشورا زمينه لازم را براي انتقال بخشي از سازمان به اروپا و شروع به كار سياسي فراهم نمود. رجوي در نشست موسوم به عاشورا، با يك مقدمه طولاني از قيام كربلا، شكست نظامي امام حسين (ع) نه به خاطر بحث نيرويي او بود (72 نفر در مقابل 3000 نفر) بلكه اين شكست بدان معطوف ميگردد كه امام حسين تمامي انرژي خود را روي شمشير و ايدئولوژي خود گذاشت و از نقش عناصر خارجي غافل گرديد. ما كه او را رهبر عقيدتي خودمان ميدانيم و معتقديم كه بايد از قيام كربلا درس بگيريم، ضمن اعتقاد كامل به شمشير و ايدئولوژي مجاهدين بايد از تجربه مولايمان بهره برده و در پي كسب مشروعيت آلترناتيوي خود در عرصه بينالمللي باشيم. من بعد مجاهدين و ارتش آزاديبخش در عراق تحت مسوليت مسعود رجوي به راهبردي كردن استراتژي جرقه و جنگ مشغول شدند و با مطرح كردن مريم رجوي به عنوان رئيس جمهور برگزيده و انتقال او و بسياري از نيروهاي قديمي به فرانسه و فعال كردن شوراي ملي مقاومت، عملا مبحث حمايتهاي سياسي، جذب نيرو و مالي سازمان در اروپا و آمريكا سازماندهي نمودند.
از آن پس و با همين توجيه و در پي بنبست نظامي تحميل شده، خط كار سياسي در اولويت قرار گرفت ولي هيچگاه دنبالهروي از مشي مسلحانه به عنوان تنها راه مقابله با جمهوري اسلامي ايران، به كناري گذاشته نشد.
بررسي علل تجاوز منافقان پس از پذيرش قطعنامه 598 توسط ايران
تنها بعد از گذشت چند روز از پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل متحد از سوي ايران در 27 تيرماه 1367، رهبر منافقين فرماني را مبني بر آماده باش كليه نيروها و قطع تمام مسافرتها و ترورها صادر كرد و اين پيام از جانب وي براي تمامي نيروها قرائت شد:
«طلسم جنگ در حال شكستن است...رژيم شل شده ... بايد ضربه كاري را بزنيم».
در بررسي عواملي كه زمينه لازم براي حمله منافقان به ايران از نقطه نظر تئوريسينهاي نظامي سازمان منافقين ميتوان به عواملي اشاره داشت كه مهمترين آنها عبارتند از:
الف) مبهم بودن آينده سازمان:
سازمان منافقين به لحاظ اين كه در جريان جنگ تحميلي از عوامل اطلاعاتي خويش در كمكرساني به ارتش عراق استفاده ميكرد، در استراتژي نظامي صدام حسين از جايگاه ويژهاي برخوردار بود، اما در صورت انعقاد قرارداد صلح دائم، اين سازمان ديگر چنين كاركردي نداشت و لذا از نظر موجوديت با خطر جدي مواجه ميشد. در چنين وضعيتي سازمان براي بقاي خود در دسترسترين گزينه را استفاده از فرصت بدست آمده در جهت سرنگوني نظام ايران ميدانست.
ب) ضعف بنيه نظامي در آن مقطع:
از آنجايي كه منافقين در عملياتهاي موسوم به «آفتاب» و «چلچراغ» در مناطقي چون فكه، مهران و حاج عمران حملاتي انجام داده و به موفقيتهاي نسبي دست يافته بودند، با تعميم غيرعقلايي اين وضعيت تا اندازهاي اعتماد به نفس يافته و در خود اين پتانسيل را ميديدند كه با ارتش ايران در افتند.
ج) فرسوده و ناتوان شدن نيروهاي سپاه( به زعم منافقان):
آنها در اين انديشه بودند كه نيروهاي سپاه در جبهه جنوب زمينگير شده و در طول جنگ به لحاظ اين كه رزمندگان سپاه اسلام متحمل سختيهاي فراواني شدهاند، ديگر توان يك عمليات مضاعف گسترده را نخواهند داشت. در اين مورد تئوريسينهاي منافقين از رابطه قلبي اي كه ميان امام (ره) و برادران سپاه وجود داشت غفلت نموده و آن را تنزل يافته تلقي كردند، اما در پاسخ به اين انديشه غلط، برادران سپاه با حضور گسترده خويش، پاسخ دندان شكني بر توهمات آنان دادند.
د) خستگي مردم از جنگ:
منافقين به غلط فكر مي كردند كه مردم در نتيجه طولاني شدن جنگ، از جنگ خسته شده و با توجه به ضررهايي كه مردم در اثر طولاني شدن جنگ، اعم از مادي و معنوي، از دست دادن عزيزان و ... داشتهاند، از آنان استقبال نموده و دست از حمايت نظام جمهوري اسلامي خواهند كشيد.
اين مورد را ميتوان بزرگترين اشتباه سازمان و استراتژيهاي آن محسوب نمود. غفلت از ميزان مشروعيت بالاي نظام به لحاظ مردمي و اسلامي بودن بيشترين ضربه را به نيروهاي رجوي زد، چرا كه آنان فكر ميكردند مردم به آنها خواهند پيوست، درصورتي كه با مقاومتهاي مردمي روبرو شدند.
ه) پذيرش قطعنامه 598 از جانب ايران
پذيرش قطعنامه نيز بر تمامي موارد مذكور دامن زد تا سازمان به اصطلاح مجاهدين خلق ايران در كمينگاه مرصاد در دام مرگباري گرفتار آيد كه طراح آن كسي نبود جز سپهبد شهيد صياد شيرازي.
اهداف منافقين براي حمله به ايران
الف) اعلام دولت موقت جمهوري دموكراتيك - مثلا اسلامي در كرمانشاه پس از فتح اين شهر.
ب) شكستن طلسم اختناق در ايران( به زعم خودشان):
نيروهاي سازمان با انواع و اقسام اهرمهاي تبليغاتي بر آن بودند تا وانمود كنند در ايران مردم از طرف نظام در محدوديت و اختناق به سر ميبرند و آنها بر آن هستند تا در ايران حكومت دموكراسي را پايهريزي كنند، اما پاسخي كه مردم به اين ادعاها دادند تمامي نقشههاي تبليغاتي آنان در اين خصوص را نقش بر آب نمود.
ج) امضاء پيمان صلح ميان عراق و ايران:
پس از سرنگون نمودن نظام جمهوري اسلامي ايران، منافقين به لحاظ اين كه در طول دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عراق گريخته و از طرف صدام بعثي مورد التفات و توجه قرار گرفته بودند، خود را تا اندازهاي مرهون الطاف بيدريغ رژيم عراق و شخص صدام حسين مي دانستند و بر آن بودند تا پس از سرنگون نمودن نظام ايران، با انعقاد قرارداد صلح زود هنگام با رژيم بعث، مراتب خوش خدمتي و قدرشناسي خويش را نسبت به آنان نشان دهند.
د) تصرف تهران و ساقط نمودن نظام جمهوري اسلامي ايران:
رويايي بلند پروازانه كه پرندگان مخوف آن هنوز پر و بال نگرفته مورد اصابت تيري قرار گرفتند كه آرش اساطيرگونه ارتش ايران، صياد دلها پرتاب كرده بود و سالها بعد ناجوانمردان و خوارج مرصاد چون پي بردند كه چه كسي آنان را با چنين مهارت بينظيري شكار كرده بود، نقشه ترور ناجوانمردانه او را طرحريزي و اجرا كردند.
آنچه كه مهم است عمليات فروغ جاويدان صرف نظر از اهداف و علتها چنان سرنوشتي يافت كه امروزه از آن به عنوان «دروغ جاويدان» ياد ميشود.
دستاوردهاي عمليات مرصاد پرونده هشت سال دفاع مقدس در بعد سخت افزاري آن با شكست منافقان در عمليات مرصاد بسته شد.
اين نبرد كه به نحوي ميتوان آن را نهروان ايران ناميد، در روزهاي آغازين مردادماه سال 67 در گرفت و با شكست سنگين نيروهاي مسعود رجوي پايان يافت.
بحث اصلي اينجاست كه شكست منافقين در عمليات مرصاد كه فروغ جاويدان ناميده ميشد چه دستاوردها و بازتابهايي در داخل و خارج از كشور از خود برجاي گذاشت.نكته حائز اهميت مقطع حمله اين گروهك بود.
در فاصله پذيرش قطعنامه 598 توسط ،توسط حضرت خميني (ره) كه ايشان از آن به عنوان نوشيدن جام زهر نام بردند، تا حالت قطعيت يافتن آن، زماني بود كه منافقين به آن به عنوان فرصتي مغتنم جهت ساقط كردن نظام جمهوري اسلامي ايران( به زعم خود) نگاه ميكردند.
از طرفي، نظر بر اين كه در آن برهه توجه عمده نيروهاي ايران به جنوب كشور بود، منافقين در اين فكر بودند كه از طريق جبهه غرب در طي چند روز حكومت اسلامي ايران را براندازند.
اما بايد يادآور شد از آنجايي كه حضرت امام خميني (ره) درحوزه سياست خارجي ديپلماسي فعالي داشتند، ميتوان چنين عنوان كرد كه مسعود رجوي انتظار پذيرش قعطنامه را در آن شرايط از طرف امام راحل نداشت و پذيرش قطعنامه توسط امام راحل به نحوي موجب غافلگيري وي شد.
او فرصت نيافت تا سازماندهي چندان منسجم و يكنواختي را بين نيروهايش ايجاد كند و مجبور شد در طي مدت زمان اندكي طرح حمله به ايران و فتح تهران و سقوط جمهوري اسلامي ايران را طراحي كند. اين طرح و برنامه مدون پيش از آن كه شكل يك اتخاذ استراتژي نظامي داشته باشد، به طنز شبيه بود، اين طنز مصرح را ميتوان چنين تشريح كرد كه شخصي ميپندارد حكومتي كه يك ارتش تا بن دندان مسلح با انواع و اقسام حمايتهاي همه جانبه و سازماندهي نظامي عالي نتوانست آن را در طول هشت سال از پاي درآورد، ميتواند با يك ارتش بدون سازمان و غير نهادينه شده در طول چند روز سرنگون كند.
نقطه اتكا تئوريك مسعود رجوي، حمايتهاي مردمي بود، اما غافل از اين كه مردم، تصور مطلوبي از وي و نيروهايش نداشته و كمترين اعتماد ممكن نسبت به آنها در لايههاي فكري و تجربي ملت ايران وجود نداشت.
غفلت رجوي و تئوريسينهاي نظامي وي از وضعيت فكري سياسي داخلي ايران را مي توان علت اصلي شكست سازمان منافقين در عمليات مرصاد محسوب كرد.
به هر حال اين عمليات به هر شكلي به انجام رسيد، اما با توجه به گستردگي حوزه مباحث در خصوص عمليات مزبور، دستاوردهايي از خويش به جاي گذاشت. حوزه تاثيرات عمليات مرصاد را شبيه هر عمليات بزرگ ديگري ميتوان به دو حوزه تاثيرات و دستاوردهاي داخلي و تاثيرات و دستاوردهاي خارجي تقسيم كرد.
تاثيرات و دستاوردهاي داخلي عمليات مرصاد الف) تحكيم ثبات داخلي نظام و مشروعيت آن در بعد كارآمدي نظامي
با طولاني شدن جنگ، معمولا نيروهاي طرف هاي درگير تحليل رفته و به نوعي با بحران ثبات مواجه مي شوند. در جنگ تحميلي عراق عليه ايران، باعنايت به اين كه مردم، نظام جمهوري اسلامي را حاصل تلاش هاي خويش و خون جوانان ملت ميدانستند، نظام به هيچ عنوان با بحران ثبات و خلاء مشروعيت در ميان مردم انقلابي خويش مواجه نشد. معدود ناراضيان نظام را افرادي تشكيل مي دادند كه به نحوي از انحاء از پيروزي انقلاب اسلامي متضرر شده بودند.
اما با اعلام پذيرش قطعنامه توسط حضرت امام خميني(ره) كه ايشان همانگونه كه اشاره شد از آن به عنوان نوشيدن جام زهر ياد كردند، برخي از همين اقشار سرخورده از انقلاب اسلامي زمينه و بستر لازم را براي شايعه سازي عليه نظام و فاصله انداختن در بين ملت و نظام مناسب ديدند و شروع به جوسازي و تنش آفريني كردند.
صحبتهاي اين عده بيشتر پيرامون اين موضوع بود كه ايران از روي ضعف نظامي و به ناچار قطعنامه را پذيرفته است و رژيم جموري اسلامي ايران ديگر ياراي مقاومت در مقابل حملات خارجي را ندارد. اما با پيروزي شكوهمند و قاطعانه رزمندگان سپاه اسلام در عمليات مرصاد، اين دستاويز تبليغاتي از بدخواهان نظام سلب شد.
ب) شناخته شدن دوست از دشمن و تصفيه عناصر مردمي از ضد مردمي
در دوران هشت سال دفاع مقدس به لحاظ اين كه شروع اين دوران قبل از قوام يافتن جمهوري اسلامي بود و در طول آن نيز فرصتي براي پردازش به ميزان وفاداري و عرق ملي شهروندان به صورت هدفمند و علمي نبود- به لحاظ اولويت داشتن مساله جنگ- برخي از عناصر مزدور توانسته بودند كه خود را در بدنه نظام بويژه در استانهاي مرزي و به ويژه كرمانشاه جاي دهند.
با حمله منافقين و موفقيتهاي نسبي و اوليه آنان مانند اشغال كرند غرب، اين عده چهره واقعي خويش را نشان داده و به اشكال مختلف سعي در امداد منافقين داشتند. به هر حال اين گروه نيز در جريان غائله منافقان شناسايي شده و از نيروهاي انقلابي و مردمي تفكيك شده و به سزاي اعمال و افكار خائنانه خود رسيدند و يا به عراق متواري شدند.
ج) تحكيم وحدت در بعد داخلي و تبلور مشاركت عمومي و همبستگي عمومي و همبستگي ملي.
از جمله كاركردهايي كه جنگها در پيدارند كاركردهاي مثبت است و از جمله آنها مي توان به شكل گيري اتحاد در بين شهروندان يك كشور اشاره كرد.
جنگ تحميلي به صورت ضمني و با درايت حضرت امام (ره) به عنوان يك عنصر وحدت بخش در جامعه ايران عمل مي كرد. با اعلام پذيرش قطعنامه به گواه تاريخ، رزمندگان اسلام در جبههها در هالهاي از غم و اندوه فرو رفتند، چرا كه اين انگيزه را داشتند كه دست كم تا چند سال ديگر و نيل به پيروزي و تحقق شعار (راه قدس از كربلا مي گذرد) دست از مبارزه و مقاومت نكشند.
در اين بين، خبر حمله منافقين به كشور از محور غرب در سراسر ايران و جهان منتشر شد.
با اعلام اين خبر، نيروهاي مختلف اعم از ارتش، سپاه، بسيج و ... از تمام ايران به سمت جبهه غرب رهسپار شدند كه تبلور همبستگي ملي و مشاركت عمومي را در اين جريان مي توان مشاهده كرد.
استقبال گرم و پذيرايي درخور توجه استانهاي همجوار از آوارگان كرمانشاهي را نيز ميتوان ناشي از شكل گيري اين روحيه و تحكيم وحدت مضاعف در ملت ايران قلمداد نمود كه منجر به نوعي وفاق ملي شد.
دستاوردها و تاثيرات عمليات مرصاد در بعد خارجي و بين المللي الف: خنثي شدن نقشههاي صدام در چشمداشت به بهره برداري از اشغال ايران توسط منافقين
پس از آنكه صدام حسين دريافت كه پيروزي در مقابل ملت مسلمان و انقلابي ايران امري دور از دسترس و محال است، دست به دامان قدرتهاي بزرگ و سازمانهاي بينالمللي متعدد و به ويژه سازمان ملل متحد شد تا ايران را مجاب به پذيرش صلح كنند.
در اين راستا وي سعي داشت تا تداوم جنگ را ناشي از سياستهاي ايران قلمداد كند و از اين امر به عنوان يك اهرم تبليغاتي استفاده ميكرد. اما در سطح تحليل خرد و فردي با در نظر گرفتن روحيه خشونت طلب و ذات توسعه طلب صدام حسين، وي قلبا از صلح با ايران رضايت چنداني نداشت و بر آن بود تا با استفاده از حمله منافقين به ايران فرصت جديدي براي گرفتن امتياز از ايرن پيدا كند.
بدين لحاظ وي از هيچگونه كمكي اعم از نظامي، لجستيكي و اطلاعاتي و تبليغاتي به ارتش اصطلاحا آزادي بخش رجوي دريغ نميورزيد كه در اين خصوص اسناد معتبر وجود دارد.
با شكست مفتضحانه نيروي منافقين، آخرين اميد صدام نيز تبديل به ياس گرديد. به عبارتي، شكست نيروهاي منافقين مهر تاييدي بر شكست نظام عراق از ايران بود و ميتوان ناكامي رجوي را «شكست مضاعف» صدام حسين قلمداد نمود.
ب: تثبيت قطعي نظام جمهوري اسلامي ايران در نظام جهاني
در پي پيروزي انقلاب اسلامي ايران و شكل گيري نظام جمهوري اسلامي ايران، دول منطقه به ويژه كشورهاي عربي از يك طرف و استكبار جهاني از طرف ديگر، از ورود يك عنصر جديد با انديشههاي انقلابي به صحنه نظام بينالملل احساس بيم و ناامني نموده و سعي در حذف و دست كم تحديد نظام ايران داشتند. بدين لحاظ رژيم عراق را بهترين گزينه براي حمله به ايران تعريف مي نمودند. زمينه هاي تاريخي اختلاف ميان اين دو كشور نيز بر قوت يابي اين تئوري دامن زد.
حمله عراق به ايران را مي توان به نحوي ناشي از شكلگيري اين ايده محسوب كرد.
پس از شكستهاي سنگين و پي در پي ارتش عراق در عملياتهايي از قبيل ثامنالائمه (ع)،طريق القدس، مطلع الفجر و به ويژه بيتالمقدس و والفجر 8 كه منجر به آزادسازي خرمشهر و فتح فاو شد، حمله گروهك منافقين به ايران در واقع آخرين اميد رژيم بعث عراق، قدرتهاي استكباري و كشورهاي منطقه براي خلع يد انقلابيون مسلمان از نظام ايران بود.
اما با رشادهاي رزمندگان، پشتيبانيهاي مردمي و رهبري بينظير حضرت امام (ره) اين عمليات- بطور اخص- و جنگ تحميلي - بطور اعم- با پيروزي ايران خاتمه يافت و بدين ترتيب زمينه هاي لازم براي تثبيت قطعي نظام جمهوري اسلامي ايران در افكار عمومي جهان فراهم شد.
ج: افزايش مشروعيت اسلامي ايران در افكار عمومي جهان بواسطه حمايتهاي مردمي
رژيم عراق و قدرتهاي جهاني با دستگاههاي تبليغاتي گسترده اي كه در اختيار داشتند به افكار عمومي جهان چنين وانمود مي كردند كه مردم ايران از جنگ خسته شده و طولاني شدن جنگ در ايران موجب رويارويي رژيم با «بحران مشروعيت» شده است.
با شكل گيري و حمله منافقين به ايران - جهانيان در اين انديشه بودند كه مردم از حمايت نظام دست كشيده و به منافقين ملحق خواهند شد و در نتيجه نظام ايران سرنگون خواهد گرديد.
اما با پخش خبر حمله منافقين در كشور وضعيت به گونهاي متفاوت از اين تعابير خود را نشان داد. بدين ترتيب كه گروههاي مختلف مردمي از سراسر ايران به سمت جبهه غرب سرازير شده و نيروهاي رجوي در حالي كه هنوز به كرمانشاه نرسيده بودند، زمينگير شده و تار ومار گرديدند.
شركت گسترده نيروهاي مردمي در اين عمليات حاكي از حمايت همه جانبه مردم از نظام جمهوري اسلامي و مشروعيت فوق العاده سياسي آن در افكار عمومي جهان بود. در واقع ميتوان پيروزمندان نهايي و ظفرمندان قطعي جنگ تحميلي عراق عليه ايران را ملت سلحشور ايران قلمداد كرد.
اجراي عمليات
به محض صدور فرمان لازم، نيروهاي سازمان منافقين، خط مرزي را در نورديده و با استفاده از خودروهاي وانت كه بر روي آنها مسلسلهاي سنگين نصب شده بود و همچنين با استفاده از نفربرهاي زرهي و زرهپوشهاي چرخدار روسي و فرانسوي¬PMP و بنهارد و 60PTR، پيشروي مكانيزه سريع خود را آغاز كردند. در موج اول حمله حدود 2200 نيروي مسلح زن و مرد حضور داشتند.
هواپيماهاي جنگيده «ميگ 23» و «ميراژاف يك» عراقي به منظور حفاظت از نيروهاي عمل كننده در برابر دخالت احتمالي نيروي هوايي ايران، اقدام به پروازهاي گشتي مسلحانه و برقراري پشتيباني هوايي نزديك كردند. پيشروي اوليه سبب شد تا اين نيروها به عنوان يك نيروي كاملاً غافلگير كننده و قوي پيشروي كنند و به شهر اسلام آباد واقع در 100 كيلومتري (خط حركتشان) دست يابند. آنها نيروهاي موجود در اين شهر را غافلگير كرده و پادگان و مناطق و موقعيتهاي حساس اين شهر را ظرف مدت زمان كوتاهي (چند ساعت) به اشغال خود در آوردند. نيروهاي بعدي با بهرهگيري از موفقيتهاي به دست آمده، در چهارچوب برنامه تعيين شده براي دستيابي به شهر تهران، حمله خود را از سر گرفتند. بديهي بود كه در پشت سر خود، از هيچگونه اقدام دفاعي يا نيروي تاميني در جادهها برخوردار نبودند. رهبران ايران به اطلاعات جامعي در مورد محور و اهداف عمليات و ميزان نيروهاي عمل كننده (سازمان منافقين) دست پيدا كردند و با به حركت درآوردن تعدادي از يگانهاي سپاه پاسداران، كه داراي ويژگيهاي حركت سبك و سريع بودند و از وسايل نقليه سريع و كوچك استفاده ميكردند، واكنش سريعي در مقابل اين رويداد نشان دادند. تعدادي از ارتفاعات و تقاطع جادههاي ارتباطي در فاصله بين اسلام آباد و كرمانشاه را به كنترل خود درآورده و با نيروهاي مقدم منافقين درگير شدند. آنها توانستند تا هنگام آمادگي و تجمع نيروهاي سپاه پاسداران از مناطق مختلف در محور عمليات، منافقين را زمينگير و خطوط ارتباطي آنها را در چند نقطه قطع كنند. عمليات نابودسازي منافقين آغاز شد و در همان ابتداي كار، حداقل 1000 منافق كشته، زخمي و اسير شدند. در حالي كه بنا به اطلاعات دريافتي ما، تعداد تلفات منافقين به بيش از 2000 نفر رسيد.
خلاصه گزارش عمليات :
نام عمليات: مرصاد
زمان اجرا: 3/5 /1367
تلفات دشمن:4800 (كشته، زخمي و اسير)
رمز عمليات: يا صاحب الزمان (عج)
مكان اجرا: خطوط جبهه مياني جنگ
ارگانهاي عملكننده: نيروهاي ارتش جمهوري اسلامي و رزمندگان سپاه پاسداران - در دو مرحله
اهداف عمليات: در هم كوبيدن تجاوز نيروهاي منافق ضد انقلاب و باز پس گيري مناطق اشغال شده
علت تلبيه (لبيك گفتن) : از كتاب حرمين شرفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
علت تلبيه(لبيك گفتن):
يكي از شعار هاي بسيار زيباي مراسم حج وعمره وفرياد هاي برخاسته از عمق وجود حاضرين در اين همايش بزرگ الهي تلبيه است، يعني لبيك گفتن و پاسخ مثبت دادن در جواب كسي كه آنها را فراخواني كرده است وهر لبيك معادل دو مرتبه بلي گفتن است وشايد علت تكرار پاسخ ، اين باشد كه انسان سال هاي زيادي را چشم به راه اين دعوت بوده،و مدتها ئي را به انتظار چنين روزي سپري كرده است ،او بي صبرانه مشتاق ملاقات باپرودگار است ،همينكه صداي دعوت معبودش گوش دلش را نوازش مي دهد ،همه شؤنات مادي را فراموش كرده،از خود بي خود شده، سر از پا نشناخته وبدون هيچ گونه تأملي ،مي گويد : بلي،بلي، آمدم ،همانند مادر وپدري كه فرزندي ، غايب، دارند ،ده سال ،بيست سال ،سي سال، ازوي بي خبرند ،آني وكمتر ازآني از ياد ونام اوغافل نيستند ، تجسم چهره او مونس ايام غربت پدروهمراه تنهائي شبها ي مادر است ، ذكر او زمزمه دعاي نيمه شب آنان،هربادي كه مي وزد ودرب منزل به مي خورد ،يا هرزنگي كه به صدا درمي آيد ياهر نامه اي كه توسط پست چي مي رسد ،دل آنهارا مي لرزاند باخودمي گويند شايد فرزندمان باشد، يعقوب وار اشك مي ريزندودرفراق يوسف شان صبر جميل را پيشه خود قرار داده و از رحمت خداوند مأيوس نيستند ،حالا ، در اين لحظات حساس كه ، پدر ومادري دل شكسته واميد وار ، چشم به راه ، درمنزل باهم نشسته وتمامي فكر،وذكر آنها ياد ونام عزيزشان ، مي باشد،يك مرتبه زنگ درب به صدا در آيد ،مادر مي پرسد ، كيه ،صدائي آشنا به گوشش مي رسد ،منم ،مادر منم فرزندتان فلاني ،اين پدر ومادر منتظرو مشتاق ديدار، چه حالي پيدا مي كنند، به يقين ، چندين مرتبه پاسخ مي دهند بلي ،بلي، بلي،بلي، آمديم ، سراز پا نشناخته،هرچه در دست دارند بر زمين انداخته ،باسروپاي برهنه، باسرعتي هرچه تمام خودرا جلو درب مي رسانند،تامحبوب خود را ملاقات كرده وي را در آغوش محبت كشند وقدري آرامش يابند، بنابراين عاشقان ودلباختگان ملاقات با پرودگار سراسيمه به ديار حق شتافته همه مظاهر مادي را پشت سر گذاشته وبه نداي ابراهيم اوباشعار خاص لبيك اللهم لبيك پاسخ مثبت مي دهند. در اين رابطه روايات متعدي وجود دارد،كه به برخي از آن ها اشاره مي شود ،راوي مي گويد ،ازامام صادق( ع)در مورد علت تلبيه سؤال كردم ، فرمودند(ع) : هنگامي كه خدا وند به ابراهيم (ع) وحي كرد ، كه در بين مردم اعلام كن براي ، حضور در مراسم حج ، پس ابراهيم ندا كرد واز تمامي اماكن صداي لبيك به نداي او بلند شد .
ودرروايت ديگري نيز راوي مي گويد، ازامام اباالحسن( ع) در مورد تلبيه وعلت آن سؤال كردم فرمودند:مردم هنگامي كه محرم مي شوند ، خداوند آنهارا مورد خطاب قرار داده ومي فرمايد :اي بندگان من هر آينه من آتش جهنم بر شما حرام كردم همان طور كه شما براي من محرم شده ايد (وچيز هائي را بر خود حرام كرده ايد) ، ومردم پاسخ مي دهند : لبيك اللهم لبيك ، واين جواب مردم به نداي خداوند است .
دراين راستا، روايت ديگري نيز كه مشابه راوايات فوق است مي گويد: از امام صادق( ع) سؤال كردم ، علت وجوب تلبيه چيست ؟ فرمودند: به علت اينكه خداوند به ابراهيم( ع) دستور داد ، انجام فريضه حج را به مردم اعلان كن (وآنهارا به حج دعوت نما) پس از آن ابراهيم( ع) روي بلندي قرار گرفت ومردم را با صداي بلند دعوت كرد وفرياد خودش را به گوش همگان رساند ، واز همه جا به نداي او پاسخ دادند ( وپاسخ مردم لبيك اللهم لبيك بود.)
تلبيه برخي از انبياء
هرچند تمامي پيامبران الهي و ا ئمه (ع) وحتي ساير اشخاص وافراد عادي در گفتن لبيك باهم اشتراك دارند لكن هريك از آنها بر مبناي موقعيت وبرداشت ودريافت خودش از مسائل ممكن است از تعابير مختلف وگونا گوني استفاده نمايد ،بنا بر اين ، از امام صادق (ع) روايت شده است كه فرمودند : موسي (ع) در حالي كه بر شتر قرمز رنگي سوار بود كه مهار آن از ليف خرما بود ودو عباي كوفي روي آن قرار داشت از صفايح روحاء گذشت ومي گفت : لبيك ياكريم لبيك . ويونس بن متي از صفايح عبور كرد ومي گفت : لبيك كشاف الكرب العظام لبيك . وعيسي بن مريم از صفايح روحاء عبور كرد ومي گفت : لبيك عبدك وابن امتك لبيك. وحضرت محمد (ص) از صفايح روحاء عبور كرد و مي گفت : لبيك ذاالمعارج لبيك.
صفايح روحا ، مكاني ميان مكه ومدينه كه ، سي وشش، ويا چهل ميل به مدينه است وگفته شده ،چون تبع پادشاه يمن ، از قتال اهل مدينه باز گشت آنجا استراحت كرد وآن مكان را روحاء ناميد واز پيامبر اسلام (ص) نقل شده است كه فرمودند : اين جا واديي از وادي هاي بهشت است ، وموضع روحاء را صفاح مي نامند.
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۲۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
معناي حج : از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
معناي حج:
حج از نظر لغوي به معناي قصد است ،قصد خاص، قصد خانه خدا، وبه معناي فلاح ورستگاري نيز آمده است،همان طوركه راوي مي گويد: از امام باقر (ع) سؤال كردم، چراحج را حج ناميده اند ، امام (ع) فرمودند: حج بجاآورد فلاني يعني رستگار شد .
واجبات حج (عمره وحج تمتع)
در اين شعر به صورت اشاره آورده شده است:
اطرست للعمره اجعل نهج اوو ارنحط رسطر مر لحج
جمله( اطرست ) را ، روش انجام عمره تمتع قرار ده (هريك از حروف آن اشاره به يكي از واجبات عمره است
(الف) :احرام،( ط):طواف ،( ر) :ركعتين يعني دو ركعت نماز طواف.( س): سعي بين صفا ومروه.( ت):تقصير .
وجمله (اووارنحط رسطر )اشاره به واجبات حج تمتع است .
(الف): احرام حج.(واو اول) :وقوف به عرفات .(واو دوم) : وقوف به مشعر الحرام.(الف بعدي اشاره به افاضه يعني كوچ كردن از مشعر به مني است، كه البته واجب مستقلي تلقي نمي گردد).(ر): رمي جمر.(ن): نحر يعني ذبح وقرباني كردن.(ح) :حلق كردن وسرتراشيدن.(ط) :طواف حج.(ر) :ركعتين يعني دوركعت نماز طواف حج.(س):سعي بين صفا ومروه.(ط): طواف نسا ء .(ر) : ركعتين يعني دوركعت نماز طواف نساء.
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۲۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
هزينه حج وهديه : از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
هزينه كردن در حج
يكي از مواردي كه از قديم الايام مطرح بوده هزينه سنگين سفر حج است ،واين موضوع بقدري جدي است كه درقرآن كريم مورد توجه خداوند قرار گرفته است ويكي از شروط وجوب اين سفررا استطاعت مالي قرار داده است وتوان مالي جزء لا ينفك اين فريضه عظيم است ، لكن درهزينه كردن اموال براي اين سفر معنوي خداوند بركاتي قرار داده است كه به برخي از آنها اشاره مي شود:امير المؤمنين (ع) : هزينه كردن يك درهم در حج معادل هزينه كردن هزار درهم (درراه خدا) است.
در روايت ديگري،از امام صادق( ع) نقل شده است كه فرمودند :" اگرهريك از شما ثروتي همانندكوه ابي قبيس داشته باشدو آنرادر راه خدا انفاق نمايدباثواب حج برابري نخواهدكرد،وهردرهمي كه حاجي هزينه نمايد پاداش آن معادل دوهزارهزاردرهم است
( دو ميليون)كه درراه خدا پرداخت شود .
هديه جزء نفقه حج است
يكي ازسنت هاي حسنه درسفر زيارتي حج آوردن سوقاتي وهديه برا ي دوستان واقوام وبستگان است،كه موجب خوشحالي آنها وخير وبركت زندگي مي شود،البته هديه بايد در حد متعارف ومعمولي باشد وسعي شود بيشتر از هداياي معنوي استفاده نمائيم، وطوري نباشد كه تهيه آن وقت زيارت وتوفيق عبادت را از ما سلب نمايد،لكن اگر در اين رابطه هزينه اي انجام شود، خداوند بركتش را چندين برابر وشايد دوميليون برابر خواهد داد، زيرا ،ازمعصوم (ع)روايت شده است،كه فرمودند:هديه حج ازنفقه حج محسوب مي شود.
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۲۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
:: پاسخ به يك جنايت كار (شارلي ابدو) توسط حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي كريزي
پاسخ به يك جنايت كار (شارلي ابدو) توسط حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي كريزي
:: پاسخ به يك جنايت كار (شارلي ابدو) توسط حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي كريزي
شارلي ابدو به تو بي احترام وبي سلام باچشمي گريان ، دلي مجروح ، مشتي گره كرده، قلبي مملواز غضب دشمنان خدا، به تو،اي فاقد همه خوبي ها، به تواي داراي همه پليدي ها، به تو اي چنگال خونين آمريكا، به تو اي دندان درنده صهيونيست، اگر اعتقاد به آزادي بيان داري، اهانت به عقايد ديگران خلاف آن است. اگر اعتقاد به آراء مردم داري يك چهارم جمعيت دنيا رأي مخالف نظر تورا دارند. اگر اعتقاد به خدا داري ، همه مسلمين اورا فرستاده خدا مي دانند. اگربه تورات وانجيل معتقدي اين دوكتاب هيچ گونه اهانتي را به محمد(ص) روا نمي دارند. واگراعتقادبه هيچ چيز نداري ، همه انسانها حق زندگي مسالمت آميز در كنار يكديگر را دارند وهيچ كس حق تعرض به حقوق ديگران اعم از مال وجان وناموس وشرف واعتقادات كسي را ندارد. پس تو نه يهودي هستي ،زيرا ما به يهوديان وپيامبر آنها احترام مي گذاريم. ونه مسيحي هستي ،زيرا ما به مسيحيان وپيامبر آنها احترام مي گذاريم. ونه آزاد انديش هستي ، زيرا به آزادي ديگران وعقايد آنها نمي انديشي. ونه انسان هستي ،زيرا رفتار تو خلاف انسانيت است . توعامل بي اراده استعمار هستي. تو عامل بي شرم صهيونيست هستي . توبوئي از انسانيت وشرف نبرده اي . توقاتل كودكان غزه هستي. توقاتل روان نزديك به دوميليارد مسلمان جهان هستي. وتودرنده خو ترين حيوانات روي كره زمين هستي. به فضل خدا وند ما مسلمين جهان ، متحد ويك پارچه ، چنان درسي به تو واربابانت خواهيم داد كه ديگر كسي را ياراي آن نباشد تا به بهترين خلق خدا وفرستاده او يعني حضرت محمدبن عبدالله صل الله عليه وآله وسلم كوچك ترين جسارتي نمايد ، علي اسماعيلي كريزي
منبع: http://ahmadesmaeili.blogfa.com/
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
وزارتدادگستري همهكاره و هيچ كاره است!/تكليفما روشن نيست!
تاريخ انتشار : يكشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۴۳
وزير دادگستري با بيان اينكه اين وزارتخانه از وزارتخانههاي سهل و ممتنع است گفت: وزارت دادگستري تنها وزارتخانهاي است كه در قانون اساسي آمده اما تكليفاش مشخص نيست و به نوعي هم همه كاره و هم هيچ كاره است.
به گزارش بلاغ نيوز، حجت الاسلام مصطفي پورمحمدي در مراسم معارفه مسئولان معاونتهاي حقوقي و مالكيت فكري، امور بينالملل و حقوق بشر و معاونت مديريت و توسعه منابع انساني وزارت دادگستري اظهار كرد: وزارت دادگستري از وزارتخانههاي سهل و ممتنع است. تنها وزارتخانهاي است كه در قانون اساسي آمده اما تكليفاش زياد مشخص نيست. به عبارتي وزارت دادگستري، مانند برخي رشتهها كه بين رشتهاي هستند، وزارت بين دستگاهي است.
پورمحمدي افزود: وزارت دادگستري هم همه كاره و هم هيچ كاره است. البته اين مساله بستگي به آن دارد كه مديران و كاركنان اين وزارتخانه با چه نگاهي كار كنند. اگر بين مديران و كاركنان اين وزارتخانه همت نباشد، به سادگي ميتوان از كنار بسياري مسايل عبور كرد.
وزير دادگستري يادآور شد: اخيرا نيز نمايندگان مجلس شوراي اسلامي طي طرحي، وظايف وزارت دادگستري را تعيين كردند كه چيزي از آن در نميآيد اما همين كه براي اولين بار چند بند و ماده براي وزارت دادگستري تدوين و تصويب شود، گام بزرگ و نويني است. اين اولين بار است كه براي تعيين وظايف وزارت دادگستري، هفت ماده نوشته شده است.
پورمحمدي ادامه داد: مرحوم دكتر حبيبي كه در دوره شوراي عالي قضايي تا بازنگري قانون اساسي وزير دادگستري بود، مفصل در هيات بازنگري قانون اساسي استدلال ميكند كه وزارت دادگستري وجاهتي ندارد ولي ظاهرا در ذهن ساير اعضا يك جايگاه قابل توجه اما تعريف نشده براي اين وزارتخانه وجود ندارد و بر همين اساس با اصرار رهبر معظم انقلاب و ساير بزرگان، اصل ۱۶۰ در قانون اساسي گنجانده شد. يك حسي بود كه اين وزارتخانه بايد باشد.
وي به موضوع تفكيك قوا اشاره كرد و گفت: متاسفانه ما قوا را خيلي تفكيك كرديم و ديوارهاي بلند در اطراف قوا كشيديم در حالي كه قوا نيازمند حلقههاي اتصال هستند و به طور قطع يكي از اين حلقهها، وزارت دادگستري است و ما سعي داريم اين نقش را خوب ايفا كنيم. دنياي امروز، دنياي هماهنگي و همافزايي است و سعي داريم در اين راستا خوب كار كنيم.
وزير دادگستري با بيان اينكه تغييرات ايجاد شده در تشكيلات وزارت دادگستري ناظر بر اين مهم است افزود: يكي از معاونتهاي جديد در تشكيلات جديد وزارت دادگستري، معاونت مالكيت فكري است. امروز اقتصاد دنيا مبتني بر توليدات ذهني و فكري است و يكي از موضوعات مهم در اين راستا، به رسميت شناختن حق توليدات فكري است. محور اقتصاد مقاومتي و دانش بنيان، مالكيت فكري و دفاع از اين حقوق است.
پورمحمدي گفت: وزارت دادگستري به عنوان رييس شوراي سياستگذاري مالكيت فكري به اين نتيجه رسيد كه بايد معاونتي بين دستگاهي در اين راستا ايجاد شود كه مسوليت اين معاونت بر عهده دكتر كاظمي مسئول سابق معاونت امور بين الملل وزارتخانه خواهد بود.
وي همچنين به موضوع حقوق بشر و و تشكيل معاونت حقق بشر در وزارت دادگستري اشاره كرد و گفت: يكي از منازعات جدي ما با دنياي غرب بحث حقوق بشر است. در موضوع حقوق بشر بحث زنداني شدن ۵ نفر مطرح نيست بلكه بحث تمدن و فرهنگ است. غرب به ما ميگويد تعريف شما از حقوق انسان را قبول نداريم اما ما در بحث حقوق بشر از يك مباني نظري و حقوقي دفاع ميكنيم.
پورمحمدي با بيان مجدد اينكه در بحث حقوق بشر بحث زنداني شدن چند نفر مطرح نيست افزود: امروز در دنيا، ديكتاتورها و زورگويان بر ملتها و كشورهاي ديگر مسلط شدند و مدعيان حقوق بشر غصه حقوق بشر را نميخورند وگرنه امروز يمن را بمباران نميكردند. هوواپيماهاي اف ۱۶ و بمبهاي خوشهاي و فسفري از كجا آمده است؟ چرا اجازه نميدهند براي كمك به مردم يمن، حمايت انساني تشكيل شود؟ چار اجازه نميدهند در سازمان ملل يك بيانيه براي حمايت از يمن شكل گيرد و وتو ميكنند؟.
وزيردادگستري اضافه كرد: ما در اين بحث، ستاد حقوق بشر را به رياست قوهقضاييه و عضويت وزراي دستگاههاي مختلف را داريم اما براي پيگيري حقوق شهروندي در داخل، دولت جايگاه روشني نداشت. ما نيازمند يك جايگاه جدي در درون دولت براي مباحث حقوق شهروندي هستيم و همين مساله باعث معاونت حقوق بشر و امور بين الملل را ايجاد كنيم.
پورمحمدي همچنين به مرجع ملي كنوانسيون مبارزه با فساد اشاره كرد و گفت: رياست اين مرجع بر عهده وزارت دادگستري و دبيرخانه مستقل دارد. دبير مرجع نيز انتخاب شده كه در آينده نزديك معرفي ميشود.
وي تاكيد كرد: يكي از رسالتهاي دولت مبارزه با فساد است و براي اينكه پيشرفت كنيم بايد با مفاسد مبارزه كنيم. خوشبختانه در دولت همت بسيار زيادي براي مبارزه با فساد وجود دارد و جلسه ستاد مبارزه با مفاسد با هماهنگي و به صورت منظم برگزار ميشود. با توجه به سوابقي كه دارم، به اين روند خوش بين هستم و تلاش داريم از اين پس جلوي فسادهاي متوسط و كلان را بگيريم و تا جايي كه امكان دارد مفاسد كوچك را كنترل كنيم.
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
وزارتدادگستري همهكاره و هيچ كاره است!/تكليفما روشن نيست!
تاريخ انتشار : يكشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۴۳
وزير دادگستري با بيان اينكه اين وزارتخانه از وزارتخانههاي سهل و ممتنع است گفت: وزارت دادگستري تنها وزارتخانهاي است كه در قانون اساسي آمده اما تكليفاش مشخص نيست و به نوعي هم همه كاره و هم هيچ كاره است.
به گزارش بلاغ نيوز، حجت الاسلام مصطفي پورمحمدي در مراسم معارفه مسئولان معاونتهاي حقوقي و مالكيت فكري، امور بينالملل و حقوق بشر و معاونت مديريت و توسعه منابع انساني وزارت دادگستري اظهار كرد: وزارت دادگستري از وزارتخانههاي سهل و ممتنع است. تنها وزارتخانهاي است كه در قانون اساسي آمده اما تكليفاش زياد مشخص نيست. به عبارتي وزارت دادگستري، مانند برخي رشتهها كه بين رشتهاي هستند، وزارت بين دستگاهي است.
پورمحمدي افزود: وزارت دادگستري هم همه كاره و هم هيچ كاره است. البته اين مساله بستگي به آن دارد كه مديران و كاركنان اين وزارتخانه با چه نگاهي كار كنند. اگر بين مديران و كاركنان اين وزارتخانه همت نباشد، به سادگي ميتوان از كنار بسياري مسايل عبور كرد.
وزير دادگستري يادآور شد: اخيرا نيز نمايندگان مجلس شوراي اسلامي طي طرحي، وظايف وزارت دادگستري را تعيين كردند كه چيزي از آن در نميآيد اما همين كه براي اولين بار چند بند و ماده براي وزارت دادگستري تدوين و تصويب شود، گام بزرگ و نويني است. اين اولين بار است كه براي تعيين وظايف وزارت دادگستري، هفت ماده نوشته شده است.
پورمحمدي ادامه داد: مرحوم دكتر حبيبي كه در دوره شوراي عالي قضايي تا بازنگري قانون اساسي وزير دادگستري بود، مفصل در هيات بازنگري قانون اساسي استدلال ميكند كه وزارت دادگستري وجاهتي ندارد ولي ظاهرا در ذهن ساير اعضا يك جايگاه قابل توجه اما تعريف نشده براي اين وزارتخانه وجود ندارد و بر همين اساس با اصرار رهبر معظم انقلاب و ساير بزرگان، اصل ۱۶۰ در قانون اساسي گنجانده شد. يك حسي بود كه اين وزارتخانه بايد باشد.
وي به موضوع تفكيك قوا اشاره كرد و گفت: متاسفانه ما قوا را خيلي تفكيك كرديم و ديوارهاي بلند در اطراف قوا كشيديم در حالي كه قوا نيازمند حلقههاي اتصال هستند و به طور قطع يكي از اين حلقهها، وزارت دادگستري است و ما سعي داريم اين نقش را خوب ايفا كنيم. دنياي امروز، دنياي هماهنگي و همافزايي است و سعي داريم در اين راستا خوب كار كنيم.
وزير دادگستري با بيان اينكه تغييرات ايجاد شده در تشكيلات وزارت دادگستري ناظر بر اين مهم است افزود: يكي از معاونتهاي جديد در تشكيلات جديد وزارت دادگستري، معاونت مالكيت فكري است. امروز اقتصاد دنيا مبتني بر توليدات ذهني و فكري است و يكي از موضوعات مهم در اين راستا، به رسميت شناختن حق توليدات فكري است. محور اقتصاد مقاومتي و دانش بنيان، مالكيت فكري و دفاع از اين حقوق است.
پورمحمدي گفت: وزارت دادگستري به عنوان رييس شوراي سياستگذاري مالكيت فكري به اين نتيجه رسيد كه بايد معاونتي بين دستگاهي در اين راستا ايجاد شود كه مسوليت اين معاونت بر عهده دكتر كاظمي مسئول سابق معاونت امور بين الملل وزارتخانه خواهد بود.
وي همچنين به موضوع حقوق بشر و و تشكيل معاونت حقق بشر در وزارت دادگستري اشاره كرد و گفت: يكي از منازعات جدي ما با دنياي غرب بحث حقوق بشر است. در موضوع حقوق بشر بحث زنداني شدن ۵ نفر مطرح نيست بلكه بحث تمدن و فرهنگ است. غرب به ما ميگويد تعريف شما از حقوق انسان را قبول نداريم اما ما در بحث حقوق بشر از يك مباني نظري و حقوقي دفاع ميكنيم.
پورمحمدي با بيان مجدد اينكه در بحث حقوق بشر بحث زنداني شدن چند نفر مطرح نيست افزود: امروز در دنيا، ديكتاتورها و زورگويان بر ملتها و كشورهاي ديگر مسلط شدند و مدعيان حقوق بشر غصه حقوق بشر را نميخورند وگرنه امروز يمن را بمباران نميكردند. هوواپيماهاي اف ۱۶ و بمبهاي خوشهاي و فسفري از كجا آمده است؟ چرا اجازه نميدهند براي كمك به مردم يمن، حمايت انساني تشكيل شود؟ چار اجازه نميدهند در سازمان ملل يك بيانيه براي حمايت از يمن شكل گيرد و وتو ميكنند؟.
وزيردادگستري اضافه كرد: ما در اين بحث، ستاد حقوق بشر را به رياست قوهقضاييه و عضويت وزراي دستگاههاي مختلف را داريم اما براي پيگيري حقوق شهروندي در داخل، دولت جايگاه روشني نداشت. ما نيازمند يك جايگاه جدي در درون دولت براي مباحث حقوق شهروندي هستيم و همين مساله باعث معاونت حقوق بشر و امور بين الملل را ايجاد كنيم.
پورمحمدي همچنين به مرجع ملي كنوانسيون مبارزه با فساد اشاره كرد و گفت: رياست اين مرجع بر عهده وزارت دادگستري و دبيرخانه مستقل دارد. دبير مرجع نيز انتخاب شده كه در آينده نزديك معرفي ميشود.
وي تاكيد كرد: يكي از رسالتهاي دولت مبارزه با فساد است و براي اينكه پيشرفت كنيم بايد با مفاسد مبارزه كنيم. خوشبختانه در دولت همت بسيار زيادي براي مبارزه با فساد وجود دارد و جلسه ستاد مبارزه با مفاسد با هماهنگي و به صورت منظم برگزار ميشود. با توجه به سوابقي كه دارم، به اين روند خوش بين هستم و تلاش داريم از اين پس جلوي فسادهاي متوسط و كلان را بگيريم و تا جايي كه امكان دارد مفاسد كوچك را كنترل كنيم.
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
وزارتدادگستري همهكاره و هيچ كاره است!/تكليفما روشن نيست!
تاريخ انتشار : يكشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۴۳
وزير دادگستري با بيان اينكه اين وزارتخانه از وزارتخانههاي سهل و ممتنع است گفت: وزارت دادگستري تنها وزارتخانهاي است كه در قانون اساسي آمده اما تكليفاش مشخص نيست و به نوعي هم همه كاره و هم هيچ كاره است.
به گزارش بلاغ نيوز، حجت الاسلام مصطفي پورمحمدي در مراسم معارفه مسئولان معاونتهاي حقوقي و مالكيت فكري، امور بينالملل و حقوق بشر و معاونت مديريت و توسعه منابع انساني وزارت دادگستري اظهار كرد: وزارت دادگستري از وزارتخانههاي سهل و ممتنع است. تنها وزارتخانهاي است كه در قانون اساسي آمده اما تكليفاش زياد مشخص نيست. به عبارتي وزارت دادگستري، مانند برخي رشتهها كه بين رشتهاي هستند، وزارت بين دستگاهي است.
پورمحمدي افزود: وزارت دادگستري هم همه كاره و هم هيچ كاره است. البته اين مساله بستگي به آن دارد كه مديران و كاركنان اين وزارتخانه با چه نگاهي كار كنند. اگر بين مديران و كاركنان اين وزارتخانه همت نباشد، به سادگي ميتوان از كنار بسياري مسايل عبور كرد.
وزير دادگستري يادآور شد: اخيرا نيز نمايندگان مجلس شوراي اسلامي طي طرحي، وظايف وزارت دادگستري را تعيين كردند كه چيزي از آن در نميآيد اما همين كه براي اولين بار چند بند و ماده براي وزارت دادگستري تدوين و تصويب شود، گام بزرگ و نويني است. اين اولين بار است كه براي تعيين وظايف وزارت دادگستري، هفت ماده نوشته شده است.
پورمحمدي ادامه داد: مرحوم دكتر حبيبي كه در دوره شوراي عالي قضايي تا بازنگري قانون اساسي وزير دادگستري بود، مفصل در هيات بازنگري قانون اساسي استدلال ميكند كه وزارت دادگستري وجاهتي ندارد ولي ظاهرا در ذهن ساير اعضا يك جايگاه قابل توجه اما تعريف نشده براي اين وزارتخانه وجود ندارد و بر همين اساس با اصرار رهبر معظم انقلاب و ساير بزرگان، اصل ۱۶۰ در قانون اساسي گنجانده شد. يك حسي بود كه اين وزارتخانه بايد باشد.
وي به موضوع تفكيك قوا اشاره كرد و گفت: متاسفانه ما قوا را خيلي تفكيك كرديم و ديوارهاي بلند در اطراف قوا كشيديم در حالي كه قوا نيازمند حلقههاي اتصال هستند و به طور قطع يكي از اين حلقهها، وزارت دادگستري است و ما سعي داريم اين نقش را خوب ايفا كنيم. دنياي امروز، دنياي هماهنگي و همافزايي است و سعي داريم در اين راستا خوب كار كنيم.
وزير دادگستري با بيان اينكه تغييرات ايجاد شده در تشكيلات وزارت دادگستري ناظر بر اين مهم است افزود: يكي از معاونتهاي جديد در تشكيلات جديد وزارت دادگستري، معاونت مالكيت فكري است. امروز اقتصاد دنيا مبتني بر توليدات ذهني و فكري است و يكي از موضوعات مهم در اين راستا، به رسميت شناختن حق توليدات فكري است. محور اقتصاد مقاومتي و دانش بنيان، مالكيت فكري و دفاع از اين حقوق است.
پورمحمدي گفت: وزارت دادگستري به عنوان رييس شوراي سياستگذاري مالكيت فكري به اين نتيجه رسيد كه بايد معاونتي بين دستگاهي در اين راستا ايجاد شود كه مسوليت اين معاونت بر عهده دكتر كاظمي مسئول سابق معاونت امور بين الملل وزارتخانه خواهد بود.
وي همچنين به موضوع حقوق بشر و و تشكيل معاونت حقق بشر در وزارت دادگستري اشاره كرد و گفت: يكي از منازعات جدي ما با دنياي غرب بحث حقوق بشر است. در موضوع حقوق بشر بحث زنداني شدن ۵ نفر مطرح نيست بلكه بحث تمدن و فرهنگ است. غرب به ما ميگويد تعريف شما از حقوق انسان را قبول نداريم اما ما در بحث حقوق بشر از يك مباني نظري و حقوقي دفاع ميكنيم.
پورمحمدي با بيان مجدد اينكه در بحث حقوق بشر بحث زنداني شدن چند نفر مطرح نيست افزود: امروز در دنيا، ديكتاتورها و زورگويان بر ملتها و كشورهاي ديگر مسلط شدند و مدعيان حقوق بشر غصه حقوق بشر را نميخورند وگرنه امروز يمن را بمباران نميكردند. هوواپيماهاي اف ۱۶ و بمبهاي خوشهاي و فسفري از كجا آمده است؟ چرا اجازه نميدهند براي كمك به مردم يمن، حمايت انساني تشكيل شود؟ چار اجازه نميدهند در سازمان ملل يك بيانيه براي حمايت از يمن شكل گيرد و وتو ميكنند؟.
وزيردادگستري اضافه كرد: ما در اين بحث، ستاد حقوق بشر را به رياست قوهقضاييه و عضويت وزراي دستگاههاي مختلف را داريم اما براي پيگيري حقوق شهروندي در داخل، دولت جايگاه روشني نداشت. ما نيازمند يك جايگاه جدي در درون دولت براي مباحث حقوق شهروندي هستيم و همين مساله باعث معاونت حقوق بشر و امور بين الملل را ايجاد كنيم.
پورمحمدي همچنين به مرجع ملي كنوانسيون مبارزه با فساد اشاره كرد و گفت: رياست اين مرجع بر عهده وزارت دادگستري و دبيرخانه مستقل دارد. دبير مرجع نيز انتخاب شده كه در آينده نزديك معرفي ميشود.
وي تاكيد كرد: يكي از رسالتهاي دولت مبارزه با فساد است و براي اينكه پيشرفت كنيم بايد با مفاسد مبارزه كنيم. خوشبختانه در دولت همت بسيار زيادي براي مبارزه با فساد وجود دارد و جلسه ستاد مبارزه با مفاسد با هماهنگي و به صورت منظم برگزار ميشود. با توجه به سوابقي كه دارم، به اين روند خوش بين هستم و تلاش داريم از اين پس جلوي فسادهاي متوسط و كلان را بگيريم و تا جايي كه امكان دارد مفاسد كوچك را كنترل كنيم.
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
فصل اول - تشكيلات
ماده 1 - در اجراي تبصره 2 ماده واحده لايحه اصلاح قانون تعزيرات حكومتي مصوب 23/12/67 مجمع تشخيص مصلحت نظام مصوب 19/7/73 و ماده 3 آيين نامه شماره 5202 -73م مصوب 20/7/73 هيئت دولت .«سازمان تعزيرات حكومتي» كه در اين آيين نامه باختصار سازمان ناميده مي شود زير نظر وزير دادگستري تشكيل و براساس مقررات مندرج در اين آيين نامه انجام وظيفه مي نمايد .
ماده 2 - رئيس سازمان ، معاون وزير دادگستري مي باشد و توسط وزير دادگستري منصوب خواهد شد و به تعداد مورد نياز معاون خواهد داشت .
ماده 3 - امور اجرايي سازمان بعهده رئيس آن بوده و كليه وظايف قانوني را كه در اين آيين نامه و مصوبات مجمع تشخيص مصلحت نظام مشخص شده ايفاء خواهد كرد .
ماده 4 - در مراكز استانها اداره كل و در شهرستانها اداره تعزيرات حكومتي تشكيل مي گردد .
تبصره : تشكيل دفتر تعزيرات حكومتي درساير شهرها به پيشنهاد رئيس سازمان و تصويب وزير دادگستري خواهدبود .
ماده 5 - رئيس شعبه اول تعزيرات حكومتي در تهران معاون رئيس سامان و رئيس شعبه اول مراكز استانها مديركل استان و رئيس شعبه اول شهرستان و ساير شهرها رئيس اداره و دفتر مذكور خواهد بود .
ماده 6 - انجام كليه امور اداري و مالي و خدماتي و پشتيباني سازمان در تهران و مراكز استانها و شهرستانها و ساير شهرها با معاونت اداري و مالي مي باشد .
ماده 7 - معاونين سازمان به پيشنهاد رئيس سازمان و ابلاغ وزير دادگستري و مديران كل و رؤساي ادارات پس از تاييد وزير دادگستري و با ابلاغ رئيس سازمان منصوب مي گردند .
ماده 8 - به منظور رسيدگي و صدور رأي راجع به تخلفات موضوع قانون تعزيرات حكومتي در مراكز استانها و شهرستانها شعبي تحت عنوان شعب رسيدگي به تعزيرات حكومتي تشكيل خواهد شد .شعب مزبور شامل شعب بدوي و تجديد نظر مي باشد .
تبصره 1: شعب بدوي با حضور يك نفر رئيس تشكيل مي گردد .
تبصره 2: شعب تجديد نظر با حضور يك نفر رئيس و دو نفر عضو تشكيل مي گردند .جلسه شعبه با حضور دو نفر رسميت يافته و آراء صادره با دو رأي موافق ،معتبر و لازم الاجراء خواهد بود .
ماده 9 - روساء و اعضاي شعب بدوي و تجديد نظر به پيشنهاد مديركل استان و ابلاغ رئيس سازمان منصوب مي شوند .
ماده 10 - روساء و اعضاي شعب بدوي و تجديد نظر مي توانند از بين قضات ، كارمندان شاغل يا بازنشسته ،روحانيون ، نيروهاي مسلح بوده و يا از بين فارغ التحصيلان رشته هاي حقوق ،الهيات ،علوم سياسي و علوم اداري و بازرگاني و علوم اجتماعي كه داراي حسن شهرت و عامل به احكام اسلام باشند ،انتخاب شوند.
ماده 11 - پرسنل مورد نياز سازمان از بين كاركنان شاغل و بازنشسته دولت و نهادهاي عمومي كه بصورت مامور به خدمت يا خارج از وقت اداري در اختيار سازمان قرار خواهد گرفت تأمين مي شود و در صورت نياز مي تواند نيروهاي لازم را استخدام نمايد .
مسئولين نهادهاي دولتي ، شركتهاي وابسته به دولت و شهرداريها موظف به همكاري و مساعدت مي باشند.
ماده 12 - تعداد شعب بدوي و تجديد نظر و تشكيلات تفصيلي سازمان و شرح وظايف آنها به تصويب وزير دادگستري كه به تأييد رئيس جمهور مي رسد خواهد بود .
ماده 13 - به منظور رسيدگي به تخلفات مامورين سازمانهاي تعزيرات حكومتي و بازرسي و نظارت شعب ويژه اي در مراكز استانها اختصاص خواهد يافت .روساي اين شعب بنا به پيشنهاد وزير دادگستري و تاييد رئيس جمهور توسط وزير دادگستري منصوب خواهند شد .
تبصره :مجازات متخلفين موضوع اين ماده طبق قوانين موضوعه خواهد بود .
ماده 14 - اعتبارات مورد نياز سازمان از طرف دولت در اختيار سازمان قرار مي گيرد تا طبق تشخيص وزير دادگستري و افراد مجاز از طرف ايشان هزينه شود و در سنوات آتي در بودجه كشور ذيل رديف جداگانه پيش بيني خواهد شد .
ماده 15 - امور مالي ،معاملاتي ، استخدامي و نظام پرداخت و تشكيلات سازمان منحصراً تابع اين آيين نامه و آيين نامه هايي است كه به پيشنهاد وزير دادگستري به تصويب هيئت دولت ميرسد و از شمول قوانين محاسبات عمومي و استخدام كشوري مستثني مي باشد و تابع قانون نحوه هزينه كردن اعتبارات خارج از شمول قانون محاسبات عمومي و ساير مقررات عمومي خواهد بود .
ماده 16 - محل استقرار واحدهاي سازمان ولوازم مورد نياز آنها از محل امكانات دولتي با همكاري كميسيون هماهنگي امور تعزيرات استانها تامين مي گردد و در صورت ضرورت از محل بودجه سازمان تهيه و تأمين خواهد شد .
تبصره : مسئولين سازمانهاي دولتي و وابسته به دولت در صورت اعلام نياز سازمان موظف به همكاري مي باشند.
ماده 17 - كليه ضابطين دستگاه قضايي و مأمورين سازمان بازرسي و نظارت ضابط سازمان تعزيرات حكومتي مي باشند و سازمان نسبت به اجراي دستورات مسئولين تعزيرات حكومتي اقدام مي نمايد.
فصل دوم - نحوه رسيدگي
ماده 18 - شعب بدوي تعزيرات حكومتي در موارد ذيل شروع به رسيدگي مي نمايند:
الف: گزارش مامورين سازمان بازرسي و نظارت بر قيمت و توزيع كالا و خدمات .
ب: گزارش سازمان بازرسي كل كشور و ساير مراجع قضايي و دولتي و انتظامي .
ج: شكايت اشخاص حقيقي و حقوقي .
تبصره :همزمان با شروع رسيدگي در شعب بدوي يك نسخه از گزارشات بند (ب) به سازمان نظارت و بازرسي ارجاع ،سازمان اخيرالذكر حداكثر ظرف مدت 15 روز نظرات كارشناسي خود را جهت ملاحظه در صدور رأي به شعبه مربوطه تسليم مي نمايد .
د:(الحاقي مصوب 9/11/73) اعلام اطلاعات ، اخبار گزارشهاي مردمي و اشخاص .
ماده 19 - مديران كل استانها و رؤساي ادارات شهرستانها ميتوانند تعدادي از شعب را بصورت سيار اختصاص دهند و در صورت لزوم در معيت اين شعب بازرسان و مأمورين سازمان بازرسي و نظارت انجام وظيفه خواهند نمود.و همچنين افراد واجد شرايط مذكور در ماده 10 اين آيين نامه و با ابلاغ از سوي مسئولين سازمانهاي تعزيرات حكومتي و نظارت و بازرسي ميتوانند مسئوليت هر دو سازمان را بصورت سيار انجام دهند.
ماده 20 - آراء شعب بدوي و تجديد نظر بايد مستند به مواد قانون و مقررات مربوطه باشد و مواد استنادي ذكر گردد و مقدمه آراءنيز بايد حاوي گزارش كار و شرح تفصيلي تخلفات باشد .
ماده 21 - هيچ ييك از اعضاء شعب رسيدگي را نميتوان در رابطه با آراء صادره از سوي آنان تحت تعقيب قضايي قرارداد مگرد در صورت اثبات غرض مجرمانه .
ماده 22 - آراء شعب بدوي در موارديكه مجازات پيش بيني شده در قانون براي هر بار تا يك ميليون ريال جريمه باشد قطعي و از ناحيه محكوم عليه نسبت به مازاد آن قابل تجديد نظر خواهي است .
ماده 23 - اشخاص ذيل نيز حق تجديد نظر خواهي از كليه آراء شعب بدوي را دارند :
الف-شاكي خصوصي پرونده در صورت برائت متهم .
ب-اعضاء كميسيون هماهنگي امور تعزيرات در استان و شهرستان مربوطه .
ج-رؤساي سازمانهاي تعزيرات حكومتي وبازرسي و نظارت .
تبصره –(الحاقي 11/6/1374)-هرگاه محكوم عليه و يا رؤساي سازمانهاي تعزيرات حكومتي و بازرسي و نظارت آراي قطعي شعب تعزيرات را خلاف قانون بدانند مي توانند با ذكر دليل از وزير دادگستري تقاضاي رسيدگي مجدد نمايند.چنانچه وزير دادگستري تقاضا را وارد تشخيص دهد و يا رأساً رأي را غير قانوني بداند پرونده را جهت رسيدگي به شعبه عالي تجديد نظر كه به همين منظور در مركز تشكيل مي گردد ارجاع خواهد داد . رأي اين شعبه قطعي است و اقدامات موضوع اين تبصره مانع اجراي حكم تجديد نظر خواسته نخواهد بود.
ماده 24 - مهلت تجديد نظرخواهي براي محكوم عليه و شاكي 10 روز از تاريخ ابلاغ و نسبت به ساير اشخاص تا 3 ماه پس از تاريخ صدور حكم خواهد بود .
ماده 25 - شعب تجديدنظر در صورتيكه آراء شعب بدوي را كمتر از مجازات مقرر قانوني بدانند مي توانند آن را تشديد نمايند .
ماده 26 - هرگاه تخلف اشخاص عنوان يكي از جرايم مندرج در قوانين جزايي را نيز داشته باشد شعب تعزيرات حكومتي مكلفند به تخلف رسيدگي و رأي قانون صادر نمايند و مراتب را براي رسيدگي به آن جرم به دادگاه صالح اعلام دارند ، هرگونه تصميم مراجع قضايي مانع اجراي مجازاتهاي تعزيرات حكومتي نخواهد بود.
ماده 27 - رسيدگي و صدور رأي در شعب بدوي پس از استماع دفاعيات متهم صورت خواهد گرفت .دفاع ممكن است ضمن حضور در جلسه رسيدگي بوده و يا طي ارسال لايحه دفاعيه صورت گيرد .
ماده 28 - چنانچه متهم پس از اخطار از ناحيه شعبه رسيدگي كننده ظرف 10 روز از تاريخ ابلاغ اخطاريه در وقت مقرر حضور نيابد يا لايحه اي ارسال ندارد غياباً درباره وي رسيدگي خواهد شد .
ماده 29 - به تخلفات شركاء و معاونين در شعبه اي رسيدگي مي شود كه صلاحيت رسيدگي به پرونده متخلف اصلي را دارد .
ماده 30 - به تخلفات متعدد متخلف توأماً و يكجا رسيدگي شده و چنانچه در چند حوزه مرتكب تخلف گردد در حوزه اي رسيدگي مي شود كه تخلف اشد در آن حوزه انجام شده است و چنانچه تخلفات از يك درجه باشد در محل اقامت متخلف يا محل اشتغال وي به پرونده رسيدگي خواهد شد .
ماده 31 - چنانچه يك نفر مرتكب چند تخلف گردد به مجازات همه آنها محكوم خواهد گرديد .
ماده 32 - محكوم عليه موظف است پس از قطعيت رأي و ابلاغ به وي حداكثر تا 10 روز از تاريخ ابلاغ نسبت به پرداخت جريمه متعلقه و اجراي رأي اقدام نمايد . در غير اينصورت جريمه از محل فروش اموال وي به نرخ رسمي اعلام شده (غير از مستثنيات دين )وصول خواهد شد .
ماده 33 - محل كسب يا فعاليت مستنكف از پرداخت جريمه تا وصول آن ، به رأي شعبه رسيدگي كننده تعطيل و در موارد لزوم مستنكف بازداشت خواهد شد .
ماده 34 - كيه جرايم به حساب خاصي كه به همين منظور نزد خزانه داري كل افتتاح مي شود واريز خواهد شد .
ماده 35 - كليه سازمانهاي دولتي از قبيل سازمان ثبت اسناد و سازمان زندانها و نيروي انتظامي ، واحدهاي ابلاغ و اجراء دادگستري و بانكها موظف به همكاري بوده و همانند آراء قطعي محاكم عمومي و انقلاب موجبات اجراي آراء شعب تعزيرات حكومتي را فراهم خواهند آورد .
ماده 36 - اين آيين نامه در 36 ماده و6 تبصره در تاريخ 1/8/73 به پيشنهاد وزير دادگستري به تصويب رسيده و لازم الاجراءمي باشد .
نوشته شده در تاريخ ۷ مرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
فصل اول - تشكيلات
ماده 1 - در اجراي تبصره 2 ماده واحده لايحه اصلاح قانون تعزيرات حكومتي مصوب 23/12/67 مجمع تشخيص مصلحت نظام مصوب 19/7/73 و ماده 3 آيين نامه شماره 5202 -73م مصوب 20/7/73 هيئت دولت .«سازمان تعزيرات حكومتي» كه در اين آيين نامه باختصار سازمان ناميده مي شود زير نظر وزير دادگستري تشكيل و براساس مقررات مندرج در اين آيين نامه انجام وظيفه مي نمايد .
ماده 2 - رئيس سازمان ، معاون وزير دادگستري مي باشد و توسط وزير دادگستري منصوب خواهد شد و به تعداد مورد نياز معاون خواهد داشت .
ماده 3 - امور اجرايي سازمان بعهده رئيس آن بوده و كليه وظايف قانوني را كه در اين آيين نامه و مصوبات مجمع تشخيص مصلحت نظام مشخص شده ايفاء خواهد كرد .
ماده 4 - در مراكز استانها اداره كل و در شهرستانها اداره تعزيرات حكومتي تشكيل مي گردد .
تبصره : تشكيل دفتر تعزيرات حكومتي درساير شهرها به پيشنهاد رئيس سازمان و تصويب وزير دادگستري خواهدبود .
ماده 5 - رئيس شعبه اول تعزيرات حكومتي در تهران معاون رئيس سامان و رئيس شعبه اول مراكز استانها مديركل استان و رئيس شعبه اول شهرستان و ساير شهرها رئيس اداره و دفتر مذكور خواهد بود .
ماده 6 - انجام كليه امور اداري و مالي و خدماتي و پشتيباني سازمان در تهران و مراكز استانها و شهرستانها و ساير شهرها با معاونت اداري و مالي مي باشد .
ماده 7 - معاونين سازمان به پيشنهاد رئيس سازمان و ابلاغ وزير دادگستري و مديران كل و رؤساي ادارات پس از تاييد وزير دادگستري و با ابلاغ رئيس سازمان منصوب مي گردند .
ماده 8 - به منظور رسيدگي و صدور رأي راجع به تخلفات موضوع قانون تعزيرات حكومتي در مراكز استانها و شهرستانها شعبي تحت عنوان شعب رسيدگي به تعزيرات حكومتي تشكيل خواهد شد .شعب مزبور شامل شعب بدوي و تجديد نظر مي باشد .
تبصره 1: شعب بدوي با حضور يك نفر رئيس تشكيل مي گردد .
تبصره 2: شعب تجديد نظر با حضور يك نفر رئيس و دو نفر عضو تشكيل مي گردند .جلسه شعبه با حضور دو نفر رسميت يافته و آراء صادره با دو رأي موافق ،معتبر و لازم الاجراء خواهد بود .
ماده 9 - روساء و اعضاي شعب بدوي و تجديد نظر به پيشنهاد مديركل استان و ابلاغ رئيس سازمان منصوب مي شوند .
ماده 10 - روساء و اعضاي شعب بدوي و تجديد نظر مي توانند از بين قضات ، كارمندان شاغل يا بازنشسته ،روحانيون ، نيروهاي مسلح بوده و يا از بين فارغ التحصيلان رشته هاي حقوق ،الهيات ،علوم سياسي و علوم اداري و بازرگاني و علوم اجتماعي كه داراي حسن شهرت و عامل به احكام اسلام باشند ،انتخاب شوند.
ماده 11 - پرسنل مورد نياز سازمان از بين كاركنان شاغل و بازنشسته دولت و نهادهاي عمومي كه بصورت مامور به خدمت يا خارج از وقت اداري در اختيار سازمان قرار خواهد گرفت تأمين مي شود و در صورت نياز مي تواند نيروهاي لازم را استخدام نمايد .
مسئولين نهادهاي دولتي ، شركتهاي وابسته به دولت و شهرداريها موظف به همكاري و مساعدت مي باشند.
ماده 12 - تعداد شعب بدوي و تجديد نظر و تشكيلات تفصيلي سازمان و شرح وظايف آنها به تصويب وزير دادگستري كه به تأييد رئيس جمهور مي رسد خواهد بود .
ماده 13 - به منظور رسيدگي به تخلفات مامورين سازمانهاي تعزيرات حكومتي و بازرسي و نظارت شعب ويژه اي در مراكز استانها اختصاص خواهد يافت .روساي اين شعب بنا به پيشنهاد وزير دادگستري و تاييد رئيس جمهور توسط وزير دادگستري منصوب خواهند شد .
تبصره :مجازات متخلفين موضوع اين ماده طبق قوانين موضوعه خواهد بود .
ماده 14 - اعتبارات مورد نياز سازمان از طرف دولت در اختيار سازمان قرار مي گيرد تا طبق تشخيص وزير دادگستري و افراد مجاز از طرف ايشان هزينه شود و در سنوات آتي در بودجه كشور ذيل رديف جداگانه پيش بيني خواهد شد .
ماده 15 - امور مالي ،معاملاتي ، استخدامي و نظام پرداخت و تشكيلات سازمان منحصراً تابع اين آيين نامه و آيين نامه هايي است كه به پيشنهاد وزير دادگستري به تصويب هيئت دولت ميرسد و از شمول قوانين محاسبات عمومي و استخدام كشوري مستثني مي باشد و تابع قانون نحوه هزينه كردن اعتبارات خارج از شمول قانون محاسبات عمومي و ساير مقررات عمومي خواهد بود .
ماده 16 - محل استقرار واحدهاي سازمان ولوازم مورد نياز آنها از محل امكانات دولتي با همكاري كميسيون هماهنگي امور تعزيرات استانها تامين مي گردد و در صورت ضرورت از محل بودجه سازمان تهيه و تأمين خواهد شد .
تبصره : مسئولين سازمانهاي دولتي و وابسته به دولت در صورت اعلام نياز سازمان موظف به همكاري مي باشند.
ماده 17 - كليه ضابطين دستگاه قضايي و مأمورين سازمان بازرسي و نظارت ضابط سازمان تعزيرات حكومتي مي باشند و سازمان نسبت به اجراي دستورات مسئولين تعزيرات حكومتي اقدام مي نمايد.
فصل دوم - نحوه رسيدگي
ماده 18 - شعب بدوي تعزيرات حكومتي در موارد ذيل شروع به رسيدگي مي نمايند:
الف: گزارش مامورين سازمان بازرسي و نظارت بر قيمت و توزيع كالا و خدمات .
ب: گزارش سازمان بازرسي كل كشور و ساير مراجع قضايي و دولتي و انتظامي .
ج: شكايت اشخاص حقيقي و حقوقي .
تبصره :همزمان با شروع رسيدگي در شعب بدوي يك نسخه از گزارشات بند (ب) به سازمان نظارت و بازرسي ارجاع ،سازمان اخيرالذكر حداكثر ظرف مدت 15 روز نظرات كارشناسي خود را جهت ملاحظه در صدور رأي به شعبه مربوطه تسليم مي نمايد .
د:(الحاقي مصوب 9/11/73) اعلام اطلاعات ، اخبار گزارشهاي مردمي و اشخاص .
ماده 19 - مديران كل استانها و رؤساي ادارات شهرستانها ميتوانند تعدادي از شعب را بصورت سيار اختصاص دهند و در صورت لزوم در معيت اين شعب بازرسان و مأمورين سازمان بازرسي و نظارت انجام وظيفه خواهند نمود.و همچنين افراد واجد شرايط مذكور در ماده 10 اين آيين نامه و با ابلاغ از سوي مسئولين سازمانهاي تعزيرات حكومتي و نظارت و بازرسي ميتوانند مسئوليت هر دو سازمان را بصورت سيار انجام دهند.
ماده 20 - آراء شعب بدوي و تجديد نظر بايد مستند به مواد قانون و مقررات مربوطه باشد و مواد استنادي ذكر گردد و مقدمه آراءنيز بايد حاوي گزارش كار و شرح تفصيلي تخلفات باشد .
ماده 21 - هيچ ييك از اعضاء شعب رسيدگي را نميتوان در رابطه با آراء صادره از سوي آنان تحت تعقيب قضايي قرارداد مگرد در صورت اثبات غرض مجرمانه .
ماده 22 - آراء شعب بدوي در موارديكه مجازات پيش بيني شده در قانون براي هر بار تا يك ميليون ريال جريمه باشد قطعي و از ناحيه محكوم عليه نسبت به مازاد آن قابل تجديد نظر خواهي است .
ماده 23 - اشخاص ذيل نيز حق تجديد نظر خواهي از كليه آراء شعب بدوي را دارند :
الف-شاكي خصوصي پرونده در صورت برائت متهم .
ب-اعضاء كميسيون هماهنگي امور تعزيرات در استان و شهرستان مربوطه .
ج-رؤساي سازمانهاي تعزيرات حكومتي وبازرسي و نظارت .
تبصره –(الحاقي 11/6/1374)-هرگاه محكوم عليه و يا رؤساي سازمانهاي تعزيرات حكومتي و بازرسي و نظارت آراي قطعي شعب تعزيرات را خلاف قانون بدانند مي توانند با ذكر دليل از وزير دادگستري تقاضاي رسيدگي مجدد نمايند.چنانچه وزير دادگستري تقاضا را وارد تشخيص دهد و يا رأساً رأي را غير قانوني بداند پرونده را جهت رسيدگي به شعبه عالي تجديد نظر كه به همين منظور در مركز تشكيل مي گردد ارجاع خواهد داد . رأي اين شعبه قطعي است و اقدامات موضوع اين تبصره مانع اجراي حكم تجديد نظر خواسته نخواهد بود.
ماده 24 - مهلت تجديد نظرخواهي براي محكوم عليه و شاكي 10 روز از تاريخ ابلاغ و نسبت به ساير اشخاص تا 3 ماه پس از تاريخ صدور حكم خواهد بود .
ماده 25 - شعب تجديدنظر در صورتيكه آراء شعب بدوي را كمتر از مجازات مقرر قانوني بدانند مي توانند آن را تشديد نمايند .
ماده 26 - هرگاه تخلف اشخاص عنوان يكي از جرايم مندرج در قوانين جزايي را نيز داشته باشد شعب تعزيرات حكومتي مكلفند به تخلف رسيدگي و رأي قانون صادر نمايند و مراتب را براي رسيدگي به آن جرم به دادگاه صالح اعلام دارند ، هرگونه تصميم مراجع قضايي مانع اجراي مجازاتهاي تعزيرات حكومتي نخواهد بود.
ماده 27 - رسيدگي و صدور رأي در شعب بدوي پس از استماع دفاعيات متهم صورت خواهد گرفت .دفاع ممكن است ضمن حضور در جلسه رسيدگي بوده و يا طي ارسال لايحه دفاعيه صورت گيرد .
ماده 28 - چنانچه متهم پس از اخطار از ناحيه شعبه رسيدگي كننده ظرف 10 روز از تاريخ ابلاغ اخطاريه در وقت مقرر حضور نيابد يا لايحه اي ارسال ندارد غياباً درباره وي رسيدگي خواهد شد .
ماده 29 - به تخلفات شركاء و معاونين در شعبه اي رسيدگي مي شود كه صلاحيت رسيدگي به پرونده متخلف اصلي را دارد .
ماده 30 - به تخلفات متعدد متخلف توأماً و يكجا رسيدگي شده و چنانچه در چند حوزه مرتكب تخلف گردد در حوزه اي رسيدگي مي شود كه تخلف اشد در آن حوزه انجام شده است و چنانچه تخلفات از يك درجه باشد در محل اقامت متخلف يا محل اشتغال وي به پرونده رسيدگي خواهد شد .
ماده 31 - چنانچه يك نفر مرتكب چند تخلف گردد به مجازات همه آنها محكوم خواهد گرديد .
ماده 32 - محكوم عليه موظف است پس از قطعيت رأي و ابلاغ به وي حداكثر تا 10 روز از تاريخ ابلاغ نسبت به پرداخت جريمه متعلقه و اجراي رأي اقدام نمايد . در غير اينصورت جريمه از محل فروش اموال وي به نرخ رسمي اعلام شده (غير از مستثنيات دين )وصول خواهد شد .
ماده 33 - محل كسب يا فعاليت مستنكف از پرداخت جريمه تا وصول آن ، به رأي شعبه رسيدگي كننده تعطيل و در موارد لزوم مستنكف بازداشت خواهد شد .
ماده 34 - كيه جرايم به حساب خاصي كه به همين منظور نزد خزانه داري كل افتتاح مي شود واريز خواهد شد .
ماده 35 - كليه سازمانهاي دولتي از قبيل سازمان ثبت اسناد و سازمان زندانها و نيروي انتظامي ، واحدهاي ابلاغ و اجراء دادگستري و بانكها موظف به همكاري بوده و همانند آراء قطعي محاكم عمومي و انقلاب موجبات اجراي آراء شعب تعزيرات حكومتي را فراهم خواهند آورد .
ماده 36 - اين آيين نامه در 36 ماده و6 تبصره در تاريخ 1/8/73 به پيشنهاد وزير دادگستري به تصويب رسيده و لازم الاجراءمي باشد .
فضيلت حج از زبان امام صادق ع) : از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
فضيلت حج از زبان امام صادق (ع )
روايتي از امام صادق( ع) در مورد فضيلت حج نقل شده است كه مشابه فرمايش ، پيامبر گرامي اسلام (ص) در پاسخ به سؤال يكي از انصار است ، امام صادق( ع) در پاسخ به پرسش ، فردي به نام مشمعل اسدي كه مي گويد : سالي به حج مشرف شدم پس از برگشت خدمت امام صادق( ع) رسيدم فرمودند: از كجا مي آئي اي مشمعل ؟ عرض كردم فدايتان گردم : از سفر حج ، فرمودند مي داني براي حاجي چقدر ثواب وجود دارد ، عرض كردم نمي دانم ، مگر اينكه شما به من تعليم دهيد ، فرمودند : هرگاه بنده اي (برگرد) اين خانه هفت دور طواف كند ،ودو ركعت نماز بخواند وسعي بين صفا ومروه انجام دهد خداوند براي او شش هزار ثواب مي نويسد ، وشش هزار از گناهان اورا عفو مي كند وشش هزار بر درجات او مي افزايد ، وشش هزار از حاجت هاي او بر آوروه مي شود . اينها پاداشها ي او در دنيا است ، ودر آخرت نيز براي او، چنين پاداشي در نظر گرفته مي شود .عرض كردم فدايتان گردم :خيلي زياد است . فرمودند :آيا مي خواهي بيش از اين ثواب براي تو نقل كنم ، عرض كردم ،بلي، فرمودند : قضاي حاجت مؤمن، افضل از يك حج ويك حج ويك حج است وآنرا تا ده مرتبه شمردند.
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
فضيلت حج وعمره از زبان پيامبرگرامي اسلام ص) : از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
فضيلت حج وعمره از زبان پيامبر اكرم( ص)
درمورد فضيلت حج وعمره از لسان اهل بيت (ع) روايات فراواني نقل شده است ،دراين گونه موارد نوعا يكي از صحابه خدمت امام (ع) ياپيامبر( ص) رسيده وسؤالاتي را مطرح مي كرد وپاسخ آن را مي شنيد،درهمين راستا فردي از انصار خدمت نبي گرامي اسلام (ص) رسيدودرمورد ثواب حج وعمره سؤالي مطرح كرد وپيامبر اسلام (ص ) فرمودند : اما تو اي برادر انصاري ، آمدي واز حج وعمره خود وثواب آنها سؤال كردي ، پس بدان : هرگاه شما قصد سفر حج كردي وسوار بر مركبت شدي ، همينكه مركبت حركت كرد ، قدمي بر نميدارد وقدمي نمي گذارد مگر اينكه خداوند براي تو ثوابي مي نويسد وگناهي را از تو محو مي كند .وهرگاه محرم شدي ولبيك گفتي ،خداوند به تعداد هر لبيكي ، ده پاداش براي تو مي نويسد وده گناه از تو مي آمرزد.وهر گاه هفت دور طواف خانه خدا انجام دادي ،با اين عمل پيش خداوند عزوجل عهدي است ويادي است كه خداوند بعد از آن حيا مي كند از تو به اينكه تورا پس از آن عذاب كند . هرگاه دوركعت نماز خواند ي نزد مقام ابراهيم( ع) خداوند براي تو ثواب دو هزار ركعت نماز قبول شده مي نويسد . وهنگاميكه هفت دور سعي بين صفا ومروه بجا آوردي ،با اين عمل پيش خداوند همانند پاداش كسي را داري كه از شهر خودش پياده حج انجام داده ومانند كسي كه هفتاد بنده مؤمن آزاد كرده است.وزماني كه در عرفات تاغروب آفتاب وقوف نمودي ، اگر گناهان تو باندازه ريگهاي روي هم انباشته وكف دريا باشد خداوند آن گناهان را براي تو مي آمرزد .وهرگاه رمي جمرات كردي خداوند به تعداد هر سنگ ريزه اي ده حسنه تاوقتي كه زنده هستي مي نويسد.وهر زمان گوسفند ،ياشتر خودت راقرباني كردي خداوند به تعداد هر قطره خوني از آنها تازماني كه عمرت باقي است پاداش مي نويسد.وهرگاه هفت دور طواف حج انجام دادي ودوركعت نماز نزد مقام ابراهيم (ع) خواندي ، ملك كريمي بر شانه هاي تو مي زند ومي گويد : اما گذشته تو بخشيده شده است ، عمل خودت را در اين يكصد وبيست روز آينده از سر بگير ، يعني مواظب اعما ل آينده ات باش.
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
فضيلت حج وعمره از زبان پيامبرگرامي اسلام ص) : از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
فضيلت حج وعمره از زبان پيامبر اكرم( ص)
درمورد فضيلت حج وعمره از لسان اهل بيت (ع) روايات فراواني نقل شده است ،دراين گونه موارد نوعا يكي از صحابه خدمت امام (ع) ياپيامبر( ص) رسيده وسؤالاتي را مطرح مي كرد وپاسخ آن را مي شنيد،درهمين راستا فردي از انصار خدمت نبي گرامي اسلام (ص) رسيدودرمورد ثواب حج وعمره سؤالي مطرح كرد وپيامبر اسلام (ص ) فرمودند : اما تو اي برادر انصاري ، آمدي واز حج وعمره خود وثواب آنها سؤال كردي ، پس بدان : هرگاه شما قصد سفر حج كردي وسوار بر مركبت شدي ، همينكه مركبت حركت كرد ، قدمي بر نميدارد وقدمي نمي گذارد مگر اينكه خداوند براي تو ثوابي مي نويسد وگناهي را از تو محو مي كند .وهرگاه محرم شدي ولبيك گفتي ،خداوند به تعداد هر لبيكي ، ده پاداش براي تو مي نويسد وده گناه از تو مي آمرزد.وهر گاه هفت دور طواف خانه خدا انجام دادي ،با اين عمل پيش خداوند عزوجل عهدي است ويادي است كه خداوند بعد از آن حيا مي كند از تو به اينكه تورا پس از آن عذاب كند . هرگاه دوركعت نماز خواند ي نزد مقام ابراهيم( ع) خداوند براي تو ثواب دو هزار ركعت نماز قبول شده مي نويسد . وهنگاميكه هفت دور سعي بين صفا ومروه بجا آوردي ،با اين عمل پيش خداوند همانند پاداش كسي را داري كه از شهر خودش پياده حج انجام داده ومانند كسي كه هفتاد بنده مؤمن آزاد كرده است.وزماني كه در عرفات تاغروب آفتاب وقوف نمودي ، اگر گناهان تو باندازه ريگهاي روي هم انباشته وكف دريا باشد خداوند آن گناهان را براي تو مي آمرزد .وهرگاه رمي جمرات كردي خداوند به تعداد هر سنگ ريزه اي ده حسنه تاوقتي كه زنده هستي مي نويسد.وهر زمان گوسفند ،ياشتر خودت راقرباني كردي خداوند به تعداد هر قطره خوني از آنها تازماني كه عمرت باقي است پاداش مي نويسد.وهرگاه هفت دور طواف حج انجام دادي ودوركعت نماز نزد مقام ابراهيم (ع) خواندي ، ملك كريمي بر شانه هاي تو مي زند ومي گويد : اما گذشته تو بخشيده شده است ، عمل خودت را در اين يكصد وبيست روز آينده از سر بگير ، يعني مواظب اعما ل آينده ات باش.
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
آيت الله شهيد علي قدوسي در پنجم رجب سال 1306 خورشيدي در شهرستان نهاوند در يك خانواده روحاني تولد يافت پدر وي مرحوم آيت الله ملا احمد قدوسي بود كه از علماي معروف زمان خود و به علم و تقوي شهرت خاصي داشت و تحصيلات خود را در نجف اشرف گذرانيده بود و پس از آخرين استقاصه از محضر مرحوم آيت الله ميرزا محمد حسين شيرازي و مرحوم آيت الله ميرزا حبيب الله رشتي و مرحوم آيت الله آخوند ملا كاظم خراساني با مقام اجتهاد به نهاوند مراجعت و مرجعيت عام داشتند مرحوم شهيد قدوسي آخرين فرزند اين خانواده بود كه از همان كودكي نبوغ و استعداد وي مشهود بود و دوران تحصيلات ابتدايي و دوران متوسطه را در نهاوند مي گذراند وچون در نهاوند در آن موقع مدارس بالاتري نبود از پدرش مي خواهد كه براي ادامه تحصيلات به ساير شهرستانها برود در آن موقع وضع دبيرستانها چندان رضايت بخش نبود و احتمال انحراف نوجوانها زياد بود با مخالفت پدرش روبرو ميشود و پيشنهاد مي شود كه براي ادامه تحصيل قم آمده به فرا گرفتن دروس اسلامي بپردازد مرحوم شهيد قدوسي به اين پيشنهاد چندان تمايلي نداشت ولي جريان دفعتاً پيش مي آيد كه مرحوم شهيد قدوسي را عوض مي كند و راهي قم مي نمايد خلاصه جريان اين است :
يكي از مبلغين كه براي تبليغ به نهاوند آمده بود و مردي مبارز و متدين بود و سالها در زندان رضا خان پدر شاه مخلوع شكنجه و آزار ديده و تازه آزاد شده بود و شناخت چنداني به خانواده آيت الله قدوسي پدر مرحوم شهيد قدوسي نداشت پس از اقامه نماز هر روز منبر مي رود و يك روز در ضمن صحبت اظهار مي دارد ديشب خواب ديدم پيغمبر اكرم (ص) را كه به دست مبارك خود عمامه بر سر پسر كوچك حضرت آقا ( اشاره به پدر مرحوم شهيد قدوسي ) گذاشت اگر چنين پسري ايشان دارد و در مسجد مي باشد او را به من نشان دهيد ، كه از طرف حاضرين در مسجد مرحوم شهيد قدوسي به او معرفي مي گردد و او پس از ختم و پايين آمدن او را بغل كرد و مصافحه مي كند و مي گويد بگو كه مقامي عالي در انتظار توست و مردم مسجد همه به او تبريك مي گويند از آن شب دفعتاً تحول عجيبي در مرحوم شهيد قدوسي پيدا مي شود و بلافاصله از پدرش مي خواهد كه او را براي تحصيل قم بفرستد .
مقدمات حركت او به قم فراهم مي شود و در سال 1321 كه مرحوم شهيد قدوسي بيش از پانزده سال نداشت قم آمده و ابتدا مورد توجه مرحوم آيت الله صدر كه يكي از گردانندگان حوزه علميه قم بود و شناختي از پدر مرحوم شهيد قدوسي داشتند قرار مي گيرد ولي چون امكان حجره و محل سكونت طلاب در آن موقع خيلي كم بود در ابتداي دوران تحصيل با سختي و مشكلات زيادي روبرو مي گردد ولي با كوششي خستگي ناپذير به تحصيل مشغول مي شود و دروس مقدماتي را طي چندين سال تمام و وارد درس خارج مي شود .
ايشان در امور سياسي نيز كاملاً مداخله داشت و در جريان نهضت دكتر مصدق و فداييان اسلام با نواب صفوي همكاري مي نمود و با او همفكري داشت و همچنين در مخالفت با حزب توده كه در آن موقع اوج گرفته بود فعاليتهاي زيادي داشت بعد از كودتاي 28 مرداد وي به تحصيل خود ادامه مي دهد و درس خارج را در محضر آيت الله بروجردي و امام خميني و ساير علماي حاضر در حوزه فرا مي گيرد و همچنين درس فلسفه و تفسير را نزد علامه طباطبايي ادامه مي دهد و از جمله شاگردان ممتاز استاد علامه بود و از هم حوزه هاي مرحوم شهيد دكتر بهشتي و مطهري مي باشد شهيد قدوسي بعد از سالها تلمذ نزد علامه طباطبايي چنان مورد توجه ايشان قرار گرفت كه استاد او را به دامادي خود پذيرفت .
شهيد قدوسي قبل از خرداد 1341 به درجه اجتهاد نائل و از آن سال به بعد همراه ديگر روحانيون متعهد حوزه به مبارزه مي پردازد و از جمله كساني بود كه اعتقاد به تحرك حوزه داشتند و معتقد بود كه از لحاظ حركت اجتماعي و نوع تشكيلات و دروس و مسائل مطرح شده بايد حوزه تحرك جديدي داشته باشد وكلاً در آن زمان نهضتي شروع شده بود كه بتواند هرچه بيشتر حوزه را براي دنياي امروز و رهبري يك جامعه در اين زمان آماده نمايد .
شهيد قدوسي و عده ديگر از روحانيون حوزه مخصوصاً آيت الله منتظري مخفي در فكر تشكيل جمعيتي بودند كه هدف آنها همان تحرك و نهضت و اصلاح هرچه بيشتر حوزه علميه بود و جالب كه در آن زمان حتي روشنفكران مسلمان آشنايي كمي با حركتهاي تشكيلاتي و سازمان مبارزاتي داشتند . اين جمعيت داراي شاخه هاي تشكيلات كاملاً جديد و بي سابقه در بين روحانيون بود و ايشان در اين كار سهم بسزايي داشتند . مدتي بعد و در حدود سال 1344 اين جمعيت توسط ساواك شناسايي شد و تمام روحانيوني كه در آن شركت داشتند از جمله خود شهيد قدوسي دستگير و زنداني شدند بعد از مدتي وي از زندان آزاد گرديد و باز به طور بسيار مخفيانه به كارهاي قبلي خود ادامه مي داد شهيد قدوسي از جمله كساني بود كه اهميت زيادي براي روشنفكران مسلمان قائل بود و ارتباط فكري و تماس زيادي با دانشگاهيان مبارز داشت و نيز برخوردهاي فكري بسياري با بعضي از جواناني كه بعداً جزء موسسين سازمانهاي مبارزه مسلحانه شدند داشت و سعي بسيار در ايجاد ارتباط و تماس ايدئولوژيكي بين اين روشنفكران و روحانيت مبارز نمود و اهداف خود را در مورد اصلاح حوزه علميه دنبال نمود و مديريت مدرسه حقاني را پذيرفت .
شهيد قدوسي مردي متواضع و متين و پركار و خليق بود و در عين حال در كارها قاطعيت بسيار داشت و با بي نظمي بسيار مخالف بود و براي اولين بار شروع به امتحان گرفتن از طلاب نمود وي بسيار سعي نمود كه طلاب علاوه بر خواندن دروس اسلامي از دروس جديد مثل رياضيات و طبيعي و زبان خارج كاملاً استفاده نمايند و در تمام سطوح ، دروس كلاسيك دبيرستاني را جزء دروس اسلامي قرار مي داد و همچنين دروس اقتصاد و جامعه شناسي و روانشناسي كه در آن زمان در حوزه معمول نبود جزء برنامه طلاب مدرسه حقاني قرار داد و برنامه هاي مدرسه مذكور با همفكري شهيد مظلوم آيت الله بهشتي و عده اي ديگر از دوستان ايشان انجام مي شد در طول اين مدت مدرسه حقاني به عنوان مركزي براي مبارزه با رژيم نبود و بسيار از شاگردان وي به زندان افتاده و يا فراري و در تبعيد بودند و ساواك به طور مرتب براي دستگيري مبارزين به اين مدرسه حمله مي نمود و در اين مدت مرحوم شهيد قدوسي كاملاً تحت نظر ساواك و چند بار بازداشت گرديد و گاه و بيگاه به منزل ايشان مي ريختند و مزاحمت ايجاد مي كردند و به تعبير ساواكيها مدرسه حقاني را يك پايگاه مبارزاتي با رژيم مي دانستند ، از جمله برنامه هاي ديگر شهيد قدوسي ايجاد مدرسه طلبگي براي خواهران بود و قبل از ايجاد اين مدرسه تقريباً هيچ گونه محلي براي اين كه خواهران مانند برادران بتوانند دروس اسلامي را فراگيرند وجود نداشت و ايشان براي اين كار مكتب توحيد را ايجاد كردند كه با استقبال بي نظير روبرو شد و بسياري از خواهران كه مايل بودند بتوانند ايدئولوژي اسلامي را فراگيرند به اين محل روي آوردند و بعداز مدتي بسياري ديگر از اين نوع مدارس به وسيله افراد ديگر تأسيس گرديد از جمله درس شهيد قدوسي درس اخلاق ايشان بود كه بسيار جالب و درخور خواستار بسيار داشت و در سالهاي آخر قبل از انقلاب شهيد قدوسي براي ايجاد ارتباط و اتحاد بيشتر طلاب و دانشجويان كلاسهاي مرتبي براي دانشجويان ايجاد كرد كه بسياري از دانشجويان براي يادگيري دروس اسلامي به اين كلاسها آمدند و باعث ايجاد ارتباط بيشتر طلاب و دانشجويان گرديد . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ابتدا ايشان براي پياده كردن برنامه هايي كه هيئت مدرسين در مورد حوزه و مسائل ديگر داشتند در قم فعاليت داشت و سپس به فرمان رهبر انقلاب مسئوليت دادستاني كل انقلاب را پذيرفت بعد از پذيرفتن اين مسئوليت بسياري از شاگردان ايشان در دادگاههاي انقلاب مسئوليتهاي مختلف را عهده دار شدند و سهم مهمي در گرداندن و نظم دادن دادگاهها داشتند شهيد قدوسي با اين كه مريض و از ناراحتي كبدي فوق العاده زجر ميبرد ولي هيچ گاه از كار كوتاه نيامده و مي توان گفت كار ايشان شبانه روزي بود .
حاصل زندگي شهيد قدوسي شش فرزند بود كه پسر بزرگ ايشان دانشجوي دانشگاه مشهد و از دانشجويان پيرو خط امام بود و فعاليتهاي زياد قبل و بعد از انقلاب داشت و يكبار هم به زندان افتاد ودر روز 17 شهريور 57 در جريان يك درگيري مسلحانه در مشهد زخمي شد ولي موفق به فرار گرديد و بعد از انقلاب از مسئولين انجمن اسلامي دانشگاه مشهد بود و سپس در قسمت تحقيقات دفتر تحكيم وحدت فعاليت مي كرد و بعد از شروع جنگ تحميلي عراق به جبهه رفت و در روز 28 صفر در هويزه با 160 نفر ديگر از همرزمان در محاصره قواي بعثي قرار گرفت و تماماً شهيد مي گردند . شهيد قدوسي در شهادت اين فرزند لايق و ممتاز آنچنان استقامت و بردباري و صبر نمود كه از حد توصيف خارج است سرانجام خود نيز در روز شنبه 14 شهريور 1360 در جريان توطئه يك بمب گذاري در دادستاني شربت شهادت نوشيد جالب اين كه يكي از دوستانش مي گفت كه همواره ايشان نگران بود و گريه مي كرد كه نكند مرا كسالت و مرض از پا درآورد و شهادت نصيبم نشود خداوند منان انشاالله درجات عاليش را متعالي گرداند و به بازماندگانش صبر و استقامات عطا فرمايد .
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته
نوشته شده در تاريخ ۵ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
به انگيزه 14شهريور ماه،سالروز شهادت سرتيپ هوشنگ وحيد دستجردي
شهيد وحيد دستجردي به روايت كتاب ها/ از هوادري جنبش ملي شدن نفت ايران تا خاطره آيت الله علي دواني در جلد 10 نهضت روحانيون ايران
تاريخ انتشار : جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۰۹
14 شهريورماه برابر با سالروز شهادت سرتيپ هوشنگ وحيد دستجردي، رئيس شهرباني در آخرين سال حكومت پهلوي است. وي سال 1357 درخواست بازنشستگي كرد تا نقشي در تبهكاريهاي محمدرضا پهلوي نداشته باشد. دستجردي در همان سال، با لباس غيرنظامي در راهپيمايي پرشور و انقلابي مردم شركت كرد.
خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)- در جلد نخست پيشتازان شهادت در انقلاب سوم كه از سوي دفتر تحقيقات اجتماعي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سال 1360 منتشر شده، آمده است: «شهيد دستجردي در سال 1304 در اصفهان ديده به جهان گشود. وي پس از دوران دبستان و دبيرستان، در سال 1328 وارد آموزشگاه شهرباني شد. در دوران حضور در شهرباني، دورههاي تخصصي انتظامي، دوره ستاد و دوره عالي را پشت سر نهاد. وحيد دستجردي، از هواداران جنبش ملي شدن نفت ايران بود. شهيد دستجردي پس از سيودو سال خدمت در ردههاي گوناگون شهرباني، بازنشسته شد.
نگرش و كاركردش در دوران خدمت، چندبار حكومت محمدرضا شاه پهلوي را به بيرون كردن وي از شهرباني واداشت، گرچه اين كار انجام نشد. شهيد دستجردي از مقلدان امام(ره) به شمار ميرفت و در انجام دستورهاي ديني بسيار پايبند بود. او همواره كوچكترين وظايف شرعي را هم رعايت ميكرد. در سالهاي 1356 تا 1357 حكومت دستنشانده پهلوي، به دستور استكبار جهاني به سركردگي آمريكا و صهيونيسم بينالملل، بر آن بود كه به كشتار مردم در شهرهاي گوناگون ايران بپردازد، تا مگر بتواند جلو پيشروي انقلاب اسلامي را در ايران بگيرد. از اينرو، سرتيپ هوشنگ دستجردي ناگزير شد در 1357 درخواست بازنشستگي كند تا نقشي در تبهكاريهاي آنها نداشته باشد. دستجردي در همان سال، با لباس غيرنظامي در راهپيمايي پرشور و انقلابي مردم شركت ميكرد.» (صص192-191)
شهيد دستجردي پس از انقلاب اسلامي
در ادامه اين كتاب درباره شهيد دستجردي ميخوانيم: «سرانجام، در 22 بهمن 1357 نظام 2500 ساله شاهنشاهي در ايران، سرنگون و به زبالهدان تاريخ سپرده شد، سفارت اسراييل در تهران تعطيل گرديد، پنجاههزار مستشار نظامي آمريكايي كه بر تاروپود كشور چنگ انداخته بودند، اخراج شدند، جلو تاراج نفت و ديگر داراييهاي كشور گرفته شد و با رهبري امام خميني(ره) نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران پايهگذاري گرديد؛ نظامي كه مهمترين شعارش، رد هر گونه استعمار و بيگانهدوستي و اجراي سياست «نه شرقي و نه غربي» بود.پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شهيد دستجردي كه بازنشسته بود، بار ديگر به خدمت فراخوانده شد و مسووليتهاي چندي؛ چون رييس شهرباني اصفهان، سرپرست اداره بازرسي و معاون انتظامي را در دست داشت. شهيد دستجردي، در 24 اسفند 1359 به سمت رياست شهرباني كل كشور رسيد.
علي دواني در جلد 10 نهضت روحانيون ايران(ملحقات)، كه از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي در سال 1377 منتشر شده، مينويسد: «پس از به بار نشستن انقلاب پرشكوه اسلامي در ايران، گروهك مجاهدين خلق كه خود را در رسيدن به اهدافش ناكام ميديد، ترور مسوولان رده بالاي جمهوري اسلامي ايران را در صدر كارهايش قرار داد. گروهك منافقين از انجام ترورها، سرنگون كردن نظام نوپاي جمهوري اسلامي را در سر داشت. آن گروهك پس از منفجر كردن ساختمان مركزي حزب جمهوري اسلامي در ميدان سرچشمه تهران در هفت تير 1360 و به شهادت رساندن 72 تن از برجستگان رده بالاي نظام اسلامي، در هشتم شهريور 1360 به انفجار ديگري در ساختمان نخستوزيري آن شهر دست يازيد.
مسعود كشميري، عضو گروهك مجاهدين خلق، پيشتر به شيوه منافقانهاي در شوراي امنيت كشور رخنه كرده بود. وي در آن روز با بمب جاسازي شده در كيفش، بيآنكه بازرسي شود، وارد ساختمان نخستوزيري گرديد. او چون دبير نشست شوراي امنيت ملي كشور هم بود، درست نزديك به شهيد محمدعلي رجايي و شهيد حجتالاسلام دكتر محمدجواد باهنر نشست. كشميري پس از خواندن قرآن و به كار انداختن بمب ساعتي، از اتاق بيرون ميرود. ناگهان بمب منفجر ميگردد و رييس جمهور و نخستوزير شهيد ميشوند.
وحيد دستجردي هم كه در آن نشست حضور داشت، به سختي زخمي ميگردد، ولي خود را به مهتابي ساختمان ميرساند و به پايينميپرد. شش روز پس از آن، در چهاردهم شهريور 1360 در اثر سوختگي شهيد به شهادت ميرسد.»
محمدمهدي كتيبه، شاهد آن رويداد، ميگويد: «تيمسار وحيد دستجردي در اين حادثه كنار دست آقاي باهنر نشسته بود ... آقاي دستجردي در اين حادثه سوختگي زيادي داشت ... در همان روز شهادت دستجردي، منافقين با انفجار ديگري نيز آيتالله شيخ علي قدوسي، دادستان كل انقلاب، را شهيد ميكنند.»
شهيد در نگاه بزرگان و نهادها
حضرت امام(ره) به مناسبت شهادت شهيد دستجردي و شهيد آيتالله شيخعلي قدوسي، پيامي فرستادند كه بدين شرح است: «اينجانب، شهادت دادستان كل انقلاب(شهيد قدوسي) و سرهنگ وحيد دستجردي كه در راس شهرباني و قواي انتظامي در حال انجام وظيفه بودند و به اين تحفه الهي نايل شدند، را به ملت ايران، به حوزه علميه قم و قواي مسلح تبريك و تسليت عرض ميكنم و از خداي متعال، رحمت براي آنان و صبر و شكيبايي براي خانواده محترمشان خواستارم.»(صحيفه امام، ج15، ص173)
بنياد شهيد و امور ايثارگران در سالگرد آن شهيد و طي بيانيهاي يادآور ميشود: «شهيد معزز سرتيپ وحيد دستجردي، از جمله افراد مؤمن، متعهد و انقلابي بود كه به آرمانهاي مقدس انقلاب اسلامي عشق ميورزيد. شهيد دستجردي در فاجعه بمبگذاري نخستوزيري در هشتم شهريور 1360 مجروح شد و در چهاردهم شهريور همان سال بر اثر جراحات وارده به درجه رفيع شهادت نايل آمد.»
منبع:www.ibna.ir
نوشته شده در تاريخ ۵ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
دردوازدهم مرداد 1306 شمسى ، در شهر كوچك نهاوند فرزندى به دنيا آمد كه نامش را على ناميدند . پدرش ( ملااحمد ) ، از علماى بزرگ شهر بود كه پس از سالها تحصيل در حوزه علميه نجف به درجه اجتهاد نايل شد و به زادگاه خود برگشت و به ارشاد مردم پرداخت .
على دوران كودكى و نوجوانى را تحت تربيت درست خانواده سپرى كرد . با خواندن ، نوشتن ، قرآن ، نماز و احكام شرعى آشنا شد و در پانزده سالگى سال ( 1321 ) وارد حوزه علميه قم شد و در مدرسه فيضيه حجره اى تهيه نمود .
على در حوزه علميه قم به تحصيلات خود ادامه داد و در نهايت تنگدستى از تحصيل دست برنداشت . مقدمات علوم اسلامى را نزد استادانى فرزانه مانند آية الله صدوقى فراگرفت و از محضر استادان اخلاق حوزه علميه قم بهره جست . او از ابتداى طلبگى به تهذيب اخلاق ، ساده زيستى ، نظم و استفاده از فرصت ها اهميت بسيار مى داد . پشتكار او موجب شد تا دروس مقدمات و سطح حوزه را به پايان برساند و وارد عالى ترين مرحله دروس حوزه شود . على سالها در درس خارج آية الله بروجردى و امام خمينى شركت كرد و از خرمن دانش آنها ، خوشه ها چيد . بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه را حفظ بود . علاقه بسيارى به اهل بيت داشت و همواره در مجالس سوگوارى شركت مى كرد . بسيار محتاط بود و از غيبت و دروغ بسيار پرهيز مى جست و به درس و بحث علاقه وافرى نشان مى داد .
گلى در بوستان حوزه علامه طباطبايى با ورود به حوزه علميه قم فلسفه را در حوزه احيا كرد ، قدوسى مقدمه اى از دروس هيئت و فلسفه را نزد او فراگرفت . اخلاق ، علم و فروتنى علامه طباطبايى همه شاگردانش را شيفته خود ساخته بود . وى پس از آشنايى با سجاياى عالى عرفانى استاد ، از هر فرصتى استفاده مى جست و از رهنمود هاى اخلاقى آن عارف وارسته ، براى تهذيب نفس استفاده مى نمود . شهيد قدوسى روز به روز به علامه طباطبايى علاقه مندتر مى شد . او از رهنمود هاى سازنده اخلاقى استاد بخوبى استفاده كرد و بدين سان توانست تحت تربيت او ، به خود سازى بپردازد .
مجاهد پيرو امام آية الله قدوسى با انديشه هاى سياسى امام خمينى بخوبى آشنا بود . او پس از افشاگيري هاى امام خمينى در سال 1341 كه عليه لايحه كاپيتولاسيون و ديگر مصوبات خائنانه دولت و مجلس صورت پذيرفت ، هماره همدوش همفكرانش به پشتيبانى از قيام همت گماشت . او در قيام 15 خرداد 1342 و تبعيد امام خميني (ره) در 13 آبان 1342 همراه همه طلبه ها ، استادان و مردم انقلابى به صحنه آمد و به مبارزه با رژيم پهلوى پرداخت .
اوج مبارزات آية الله قدوسى در آن دوران ، همكارى گسترده او با هيات مدرسين بود . هيات مدرسين نخستين تشكيلات منسجم روحانيت بود كه در سال 1337 در زمان مرجعيت آية الله العظمى بروجردى تاسيس شده بود . اين هيات در سالهاى 1341 - 1342 بسيار فعال بود . اعلاميه هاى فراوان از سوى هيات مدرسين در سراسر كشور پخش و جنايت هاى رژيم پهلوى برملا شد . هيات مدرسين با انتشار اعلاميه ها و پشتيبانى اساتيد حوزه علميه قم ، نهضت امام خمينى (ره) را به مردم آشكار ساخت .
اين هيات كه بعد به گروه يازده نفرى شهرت يافت ( و امروزه با نام جامعه مدرسين شناخته مى شود ) نخستين هسته مبارزه مخفى عليه رژيم پهلوى بود و در پوشش اهداف اصلاحى نظام آموزشى حوزه علميه قم ، به فعاليت هاى سياسى مى پرداخت . آية الله قدوسى از بنيانگذاران اين هيات بود . هيات مدرسين در سال 1345 به دست ساواك كشف و افراد آن تحت تعقيب ماموران پهلوى قرار گرفتند . آية الله قدوسى در اين ماجرا دستگير شد . اما چون ساواك نتوانسته بود مداركى عليه او پيدا كند ، پس از چند ماه از زندان آزاد شد .
آية الله قدوسى پس از آزادى ، در تابستان 1345 به زادگاه خود برگشت و به اقامه نماز جماعت در مسجد جامع نهاوند پرداخت . او پس از نماز منبر مى رفت و هميشه در ضمن سخنرانى از امام خمينى (ره ) ياد مى كرد . ساواك چند بار به وى تذكر داد كه نبايد اسمى از امام برده شود اما او نمى پذيرفت . بدين علت سخنرانى او تعطيل شد و آية الله قدوسى به قم برگشت .
از پايگاه فضيلت تا شهادت ايام پديدارى مدرسه حقانى از فصول درخشان زندگى آية الله قدوسى است . آية الله قدوسى با همفكرى برخى از استادان برجسته انقلابى حوزه علميه در پى تغييرات بنيادى در ساختار ادارى - آموزشى حوزه علميه قم برمى آيد . بدين خاطر تصميم مى گيرند نقشه خود را ابتدا در مدرسه اى آغاز نمايند تا پس از موفقيت ، در سراسر حوزه هاى علميه اجرا نمايند . آية الله العظمى ميلانى كه با برنامه هاى اصلاحى آنان موافق بود مدرسه علميه اى را در قم به آنها واگذار مى نمايد .
مدرسه حقانى در سال 1343 با مديريت آية الله قدوسى و با همكارى شهيد بهشتى ، آية الله مصابح يزدى و آية الله جنتى آغاز به كار مى نمايد . آية الله قدوسى با دعوت از اساتيدى با تجربه و انقلابى مانند آية الله مشكينى ، آية الله جنتى و ساير علما بنيه علمى مدرسه را تقويت نمود . نظم در حوزه هاى علميه در جايگاه خود قرار نداشت . مدرسه حقانى نخستين مدرسه علميه قم بود كه بسيار منظم بود . آية الله قدوسى نظم شديدى را در مدرسه به اجرا درآورد . و در مدت چهارده سال اداره مدرسه ، هماره به رعايت مقررات مقيد بود .
حضور و غياب در كلاس ، برگزارى امتحانات و پيگيرى مدام رشد علمى - اخلاقى طلاب از امتيازات اين مدرسه بود . اندك اندك آوازه مدرسه حقانى به همه جا پخش شد . بسيارى از جوانان به اين مدرسه روى آوردند و تجمع انبوه استادان جوان و انقلابى در مدرسه ، ساواك را به هراس انداخت . مدرسه حقانى پايگاه مبارزان شناخته شده بود . ساواك بارها به مدرسه حمله كرد ، اما به دليل مديريت كارآمد آية الله قدوسى كارى از پيش نبرد .
در آن زمان آموزش زبان انگليسى در حوزه هاى علميه مطلوب نبود اما در مدرسه حقانى براى آشنايى طلاب با زبان هاى خارجى ، به اين مهم اقدام ورزيد . برخى از دروس دانشگاهى مانند جامعه شناسى ، روان شناسى و اقتصاد نيز در اين مدرسه از سوى استادان دانشگاه تدريس مى شد .
برخى از كتاب هاى درسى حوزه ، كتابهاى آموزشى نبودند . سبك نگارش آنها براى تدريس مناسب نبود و بسيار از متون درسى براى قرن هاى پيشين تدوين شده بود . مدرسه حقانى نخستين گام را براى تغيير كتب درسى برداشت . كتاب صرف ساده ، بسيار شيوا و روان از سوى دو تن از استادان مدرسه تدوين شد و به عنوان متن درسى در مدرسه تدريس گرديد .
آية الله قدوسى هماره طلبه ها را به تهذيب اخلاق سفارش مى كرد . درسهاى اخلاق او ، هر هفته روح تشنه طلاب را با پند هاى آسمانى سيراب مى ساخت . خطبه همام و برخى ديگر از سخنان روح بخش امام على عليه السلام را براى طلبه ها ، از حفظ مى خواند و با صدايى لرزان و چشمانى گريان طلاب را با اوصاف پرهيزگاران آشنا مى ساخت .
قدوسى با تمام توان در راه پيشبرد هدف هاى اصلاحى مدرسه تلاش مى كرد . رهبر انقلاب ، حضرت آية الله العظمى خامنه اى در اين باره فرموده است :
" چند خصوصيت در ايشان وجود داشت . كه نه تنها من ، بلكه همه را جذب مى كرد ، يكى از آنها صداقت و صفاى اين مرد بود ... خصوصيت دوم پركارى و پشتكارى ايشان بود ... اگر رياست مدرسه حقانى با كسى غير از آقاى قدوسى بود من باور نمى كردم كه اين مدرسه به اين اندازه از ارزش و آثار مى رسيد . مدرسه حقانى از زمانى كه آية الله قدوسى مديريت آن را بر عهده گرفت ، تا پيروزى انقلاب اسلامى ، يكى از سنگر هاى مبارزه در برابر رژيم پهلوى بود . طلاب مدرسه همگى مقلد امام بودند . ساواك بارها به مدرسه يورش برد و شمارى از طلبه ها را دستگير كرد . بسيارى از اعلاميه ها در اين مدرسه تكثير مى شد . مدرسه حقانى ، مدرسه علميه نمونه قم بود . نظام آموزشى و ادارى مدرسه چنان به موفقيت رسيد كه متوليان بسيارى از مدارس علميه قم و مشهد از الگوى موفق اين مدرسه درس گرفته ، و به اصلاح نظام ادارى - آموزشى مدارس پرداختند . بسيارى از طلاب جوان ، با علم ، خوشفكر ، متقى و آگاه به مسائل سياسى اين مدرسه ، پس از پيروزى انقلاب اسلامى در مسئوليت هاى اجرايى ، قضايى و سياسى ، خدمت هاى شايانى به انقلاب نمودند . "
مدرسه حقاني شهيد قدوسي با هم فكري شهيد بهشتي و ديگر ياران و هم فكرانش بسياري از رشته هاي علمي جديد و مورد نياز را به حوزه وارد كردند و دروسي را كه سال هاي متمادي تدريس آنها در حوزه هاي علميه متروك شده بود ، دوباره احيا كردند ، علاوه بر اين در باب اصلاح و تغيير متون آموزشي و تهيّه ي متون جديد قدم هاي بلند و ارزشمندي را برداشتند . دروسي كه در مدرسه ي حقاني تدريس مي شد : اولاً : از حيث كيفيت ؛ ثانياً : از حيث نوع دروسي كه ارايه مي شد با دروس مدارس ديگر متفاوت بود .
شهيد قدوسي و شهيد بهشتي اعتقاد داشتند كه در بعضي كتب درسي حوزه ، تطويل زياد هست و بايد اين كتاب ها تلخيص شود ، لذا برخي از نسخه هاي خلاصه شده ي كتاب هاي حوزه در مدرس ي حقاني تدريس مي شد ، از جمله ي اين كتاب ها : - كتاب " رسائل " كه در حوزه تدريس مي شد ، توسط آيت الله مشكيني تلخيص شد و " رسائل الجديده " نام گرفت ، بخشي از كتاب " مكاسب " مرحوم شيخ انصاري نيز خلاصه شد . - در برخي از دروس نيز به جاي كتاب هايي كه در حوزه تدريس مي شد ، كتاب هاي ديگري برگزيده و تدريس شد . مثلاً به جاي " جامع المقدمات " كتاب " صرف ساده " تدريس مي شد كه اين كتاب به سفارش شهيد قدوسي و توسط بعضي از اساتيد تأليف شد و اين كتاب صرف تخصصي بود كه الان نيز از دروس رايج در مدارس ديني است . - به جاي " سيوطي " كتاب " بدايع العربيّه " خوانده مي شد كه هم با زبان ساده تر و هم با مثال ها و تمرين همراه بود كه اين كتاب نيز به سفارش شهيد قدوسي تأليف شد . - هم چنين كتاب " البليغ " به جاي كتاب " مختصر المعاني " تدريس مي شد . - علاوه بر كتاب هاي فوق كتاب هاي " فلسفتنا " و " اقتصادنا " دو اثر ارزشمند آيت الله سيد محمّد باقر صدر نيز جزو كتاب هاي درسي مدرسه ي حقاني بود . - به سفارش شهيد قدوسي مرحوم علامه طباطبايي كتاب هاي " بدايع الحكمه " و " نهاية الحكمه " را به منظور مقابله با انديشه هاي التقاطي و براي استفاده ي طلاب مدرسه ي حقاني تأليف نمود .
با تدبير شهيد قدوسي و شهيد بهشتي دروسي كه در حوزه از برنامه ي درسي طلاب كنار گذاشته بودند و يا اجباري نبود ، در مدرسه ي حقاني مورد توجه قرار گرفت و جزو دروسي شد كه طلبه ها حتماً بايد آن ها را مي خواندند . دروسي چون تاريخ اسلام ، تفسير قرآن ، نهج البلاغه ، معارف يا محاوره ي عربي كه در مدارس ديگر مورد توجه نبود ، در مدرسه ي حقاني جزو دروس اجباري به شمار مي رفت . علاوه بر دروس ذكر شده مورد ديگري كه شهيد قدوسي تاكيد خاصي بر آن داشت و حتي شخصاً آن را تدريس مي كرد درس « اخلاق » بود كه جزو دروس اختياري ديگر مدارس ديني به شمار مي رفت . در مدرسه ي حقاني دروس جديدي نيز تدريس مي شد كه اين درس ها از دروس رايج در سيستم آموزشي كلاسيك به شمار مي آمدند . دروسي چون : رياضيات ، جامعه شناسي ، روان شناسي ، اقتصاد ، فلسفه ي غرب ، نويسندگي ، فلسفه ي هگل و زبان انگليسي را در بر مي گرفتند .
شهيد قدوسي و آيت الله بهشتي توجه خاصي نسبت به اهتمام طلبه هاي مدرسه ي حقاني براي يادگيري داشتند ، به نظر آن ها طلاب مدرسه ي حقاني در صورتي مي توانستند از عهده ي مسئوليت هايي كه در آينده بر عهده مي گرفتند برآيند كه مجتهدين جامعي از علوم قديم و جديد باشند . از اين رو ، اهتمام خاصي نسبت به يادگيري زبان انگليسي توسط طلاب داشتند و حتي شهيد بهشتي فلسفه ي هگل را به زبان انگليسي تدريس مي كردند و تأكيد داشتند ، ترجمه هايي كه با توجه به اين از كتاب هاي نويسندگان خارجي انجام شده داراي اشكالات و نواقص زيادي است ؛ پس به منظور درك منظور واقعي نويسنده ، طلاب نسخه ي انگليسي كتاب را مطالعه كنند . با وجود مخالفت هايي كه در سطح حوزه نسبت به استفاده از وسايلي چون راديو وجود داشت ، شهيد قدوسي طلاب را تشويق مي كرد به منظور تقويت زبان انگليسي شان ، از برنامه هاي انگليسي راديو استفاده كنند . حتّي شهيد بهشتي براي طلبه هايي كه وقت بيشتري را براي يادگيري درس زبان اختصاص مي دادند ، مبلغي را براي هر ساعت تعيين كرده بودند كه به اين گونه افراد پرداخت مي شد .
در كنار توجهي كه به اصلاح سيستم آموزشي و نيز نوع دروسي كه در مدرسه ي حقاني تدريس مي شد وجود داشت ، شهيد قدوسي در انتخاب اساتيد دقّت بسياري مي نمود . اين اساتيد بايد اولاً : از نظر سياسي افراد قابل اعتمادي مي بودند و ذهن شاگردان مدرسه را به انحراف نمي كشاندند ؛ ثانياً از توانايي علمي بالايي برخوردار مي بودند ؛ ثالثاً به نوآوري هايي كه در مدرسه صورت گرفته بود اعتقاد داشته و خودشان را با نظم و ضوابط مدرسه هماهنگ مي كردند .
از اين رو يكي از مهم ترين جنبه هاي مديريتي شهيد قدوسي ، انتخاب اساتيد واجد شرايط براي مدرسه بود و در سايه ي اين تلاش ها مدرسه ي حقاني كادر علمي بسيار قوي اي داشت . تعدادي از اساتيدي كه در مدرسه ي حقاني دروس عمومي و مقدماتي را تدريس مي كردند ، از اساتيد مسلمي بودند كه در حوزه ي علميه دروس عالي را تدريس مي كردند ، به طور مثال آيت الله خزعلي كه در حوزه در سطوح عاليه تدريس مي كرد در مدرسه ي حقاني « مختصر » را تدريس مي نمود ، يا آيت الله جنّتي در حالي كه در حوزه درس هاي تخصصي را تدريس مي كرد در مدرسه ي حقاني دروسي چون « مغني » يا « سيوطي » را تدريس مي نمود . اساتيدي چون آيت الله مؤمن ، آيت الله جوادي آملي ، آيت الله مصباح يزدي ، آيت الله ميانجي ، آيت الله بشيري ، آيت الله صانعي كه از اساتيد برجسته ي حوزه بودند از جمله اساتيد مدرسه ي حقاني بودند و با سيستم مدرسه ي حقاني كاملاً هماهنگ بودند و حتّي اصلاح مطالب برخي از دروس توسط اين اساتيد انجام شد . اساتيدي نيز كه غير روحاني بودند - از اساتيد دانشگاه و يا دبيران آموزش و پرورش - نيز براي تدريس در مدرسه ي حقاني استفاده مي شد . چنان كه دكتر نمازي درس اقتصاد را تدريس مي نمود يا دكتر احمد بهشتي تدريس درس ادبيات را برعهده داشت . مرحوم شهيد بهشتي و آيت الله شهيد قدوسي شخصاً نيز بعضي دروس را تدريس مي نمودند . شهيد بهشتي تدريس فلسفه ي غرب ، فلسفه ي هگل و بعضاً تدريس درس زبان را عهده دار بود . شهيد قدوسي نيز تدريس درس هايي چون حفظ قرآن ، درس اخلاق و گلستان و نيز دروسي كه استاد نداشت را شخصاً به عهده گرفته بود . با وجود اين كه شهيد قدوسي به لحاظ علمي حايز درجه ي اجتهاد بود و مي توانست دروس تخصصي تري نيز تدريس كند اما با توجه به تراكم كاري مديريت مدرسه ، در عمل امكان فعاليت بيشتري در اين زمينه وجود نداشت . تدريس اين دروس فرصت مناسبي براي شهيد قدوسي بود تا ضمن آموزش ، شناخت مناسبي از روحيّات و خصوصيّات فردي شاگردان مدرسه داشته باشد . وقت و انرژي زيادي كه شهيد قدوسي در تدريس اين دروس مي گذاشت با استقبال شاگردان مدرسه رو به رو شده بود و با وجود اين كه استثنائاً در كلاس هاي درس وي حضور و غياب صورت نمي گرفت ، اما كسي غيبت نمي كرد .
شيوه ي مديريت شهيد قدوسي در مدرسه ي حقاني مديريت شهيد قدوسي در مدرسه ي حقاني آميزه اي از عشق و احساس مسئوليت بود ، براي ايشان طي دوره ي مديريت شان موارد زيادي پيش آمد كه از نياز ها و منافع شخصي شان صرف نظر نمودند تا امور مدرسه از روندي مناسب برخوردار باشد . حضور ايشان در مدرسه ظرف زماني خاصي نداشت و چه بسا از صبح زود تا نيمه هاي شب براي رسيدگي به كارها در مدرسه حضور داشت .
از شهيد قدوسي نقل شده كه ايشان گفته بودند : « به ندرت اتفاق مي افتد كه من بچه هايم را زماني كه بيدار هستند ببينم . » شهيد قدوسي معتقد بود كه هر كس كه داوطلب طلبگي مي شود بايد از چند شرط اساسي برخوردار باشد : « اولاً در انتخاب طلبگي هدف متعالي داشته باشد ، ثانياً مسير صحيحي را براي دست يابي به هدف انتخاب كند و خود را به يادگيري چند كتاب درسي محدود نكند ؛ ثالثاً طلبه بايد از پشتكار و استقامت لازم براي دست يابي به هدف برخوردار باشد و در نهايت طلبه بايد آمادگي گذشت در راه هدفش را داشته باشد . »
به اعتقاد ايشان كساني كه اين شرايط را نداشته باشند و يا به دنبال هدف هاي خاصي به اين سلك درآمده باشند ، راهي به سر منزل مقصود پيدا نمي كنند . شهيد قدوسي نسبت به اتلاف وقت طلاب حساسيّت زيادي به خرج مي داد و برنامه هاي مدرسه را طوري برنامه ريزي مي كرد كه شاگردان مدرسه بيشترين استفاده را از وقت شان بكنند . در اين زمينه شهيد قدوسي حتي افراط و تندروي سياسي شاگردان مدرسه را تأييد نمي كرد و رضايت نمي داد تا شاگردان مدرسه بيشترين وقت خود را به فعاليت هاي سياسي اختصاص دهند و از اين آينده نگري ايشان و اهميتي كه به تربيت شاگردان براي مسئوليت هاي خطيري كه در آينده بايد برعهده مي گرفتند نشأت مي گرفت . بعضي برنامه ها و سخنان ايشان نشان مي داد كه به تحقق حكومت اسلامي به طور كامل باور دارند . براي نمونه ، در مواردي ايشان در برخورد با طلبه هايي كه در انجام وظايف شان كوتاهي مي كردند براي نشان دادن عنوان مسئوليت هايي كه در آينده برعهده مي گرفتند ، مسئوليت هايي چون مديريت بيمارستان يا مسئوليت هايي كه سنخيّتي با مقام روحانيّت نداشت را به عنوان مشاغل آينده ي آنها بيان مي كرد كه باعث تعجب شاگردان و اساتيد مدرسه مي شد .
شهيد قدوسي در كنار توجهي كه به نظم امور مدرسه داشت ، به شدت مراقب تربيت اسلامي شاگردان مدرسه بود . به نظر وي شخصيت و تربيت اسلامي طلاب مقدم بر يادگيري علم و دانش است و چه بسا ضعف هاي علمي و درسي شاگردان قابل حل است ، ولي فردي كه به لحاظ عقيدتي و اجراي واجبات و مستحبات دچار ترديد باشد هرگونه سرمايه گذاري بر روي چنين افرادي اشتباه است . ايشان به اجراي واجبات و مستحبات توسط طلاب حساسيت زيادي داشت و در اخراج طلبه اي كه در اين زمينه ضعفي داشت ترديد نمي كرد . شهيد قدوسي هر از چند گاهي نيمه هاي شب به مدرسه مي رفت و كنترل مي نمود كه كدام يك از شاگردان نماز شب مي خواند . در اين زمينه آيت الله صانعي خاطره اي را نقل مي كند كه شهيد قدوسي شخصاً به ايشان گفته بود : « من از يكي از مراجع اجازه گرفته ام كه به طور غير رسمي و به طوري كه صاحب حجره متوجه نشود ، گاهي در اتاق ها را باز كنم ببينم آيا آقايان مثلاً اول صبح مشغول تلاوت قرآنند يا خوابند به طوري كه آنها متوجه نشوند . من اين اجازه را گرفتم چون شبهه مي كنم كه در اتاق را بدون اجازه باز كنم . من به ايشان گفتم شما به هر حال ناظر امور مدرسه هستيد و مجاز هستيد . ايشان گفت : نه ، احتياطاً من از مراجع اجازه گرفتم . گاه مي گفت : بعد از نيمه هاي شب به مدرسه سر مي زنم كه ببينم آيا طلبه ها در آن موقع براي نماز شب آماده اند يا نيستند ، چه مقدارشان آماده ي نمازند و چه مقدارشان نيستند . »
اين مجاهد نستوه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، از طرف امام خميني (ره) به دادستاني كل انقلاب اسلامي ، منصوب شد و در اين سنگر به خدمت پرداخت . سرانجام اين عالم رباني در اثر انفجاري توسط منافقين كوردل به فيض شهادت نائل آمد و در حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد .
سالگرد شهادت سرتيپ وحيد دستجردي ، رئيس وقت شهرباني كشور (1360 ش) سرهنگ هوشنگ وحيد دستجردي در سال 1304 در اصفهان به دنيا آمد . وي پس از پشت سر گذاشتن دروس ابتدايي و متوسطه ، در سال 1328 وارد آموزشگاه شهرباني شد و پس از 32 سال خدمت در پست هاي مختلف باز نشسته شد .
اين شهيد بزرگوار كه از طرفداران نهضت اسلامي به رهبري امام خميني (ره) به شمار مي رفت ، پس از پيروزي انقلاب ، در اسفند 1357 به خدمت دعوت گرديد و در 24 اسفند 1359 به رياست شهرباني كل كشور منصوب شد . سرهنگ وحيد دستجردي سرانجام در واقعه انفجار دفتر نخست وزيري در 8 شهريور 1360 به شدت زخمي شد و شش روز بعد بر اثر جراحات وارده ، به شهادت رسيد .
منبع :habilian.com ، www2.irna.ir
مدرسه علميه الزهراء(س) گلدشت
نوشته شده در تاريخ ۵ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
14 شهريور ماه شهادت آيت الله قدوسي و سرتيپ هوشنگ وحيد دستجردي
شهادت آيت الله قدوسي و سرتيپ هوشنگ وحيد دستجردي
چهاردهم شهريور ماه سالروز شهادت آيت الله قدوسي و شهيد هوشنگ وحيد دستجردي است كه به دليل خدمات ارزنده خود به انقلاب اسلامي توسط دشمنان اسلام به مقام رفيع شهادت دست يافتند . شهيد قدوسي در سال 1306 هجري شمسي در خانواده اي روحاني در شهر نهاوند به دنيا آمد و پس از سالها تلاش و دفاع از آرمانهاي اسلام و سي و يك ماه خدمت به عنوان دادستان كل انقلاب اسلامي به دنبال انفجار يك بمب آتش زا در محل دادستاني كل انقلاب اسلامي به فيض شهادت نائل شد . همچنين در چنين روزي سرتيپ هوشنگ وحيد دستجردي كه خدمات ارزندهاي را به ميهن اسلامي ارايه كرده بود در سمت رييس شهرباني كل كشور در سال 1360 هجري شمسي و در حادثه بمب گذاري به درجه رفيع شهادت نائل شد .
نوشته شده در تاريخ ۵ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
رودخانه زاينده رود داراي نهرهاي بزرگي در دو طرف خود مي باشد و حدود 700 سال پيش از ميلاد احداث گرديده است اين نهر ها به دليل اين كه در زمان مادها صورت گرفته به نام (( مادي ))معروف گرديده است . هم اكنون تعداد بسياري از آنها مورد استفاده قرار مي گيرد.
شيخ بهايي به لحاظ اهميت آب در اصفهان و مشكلات توزيع آب اقدام به جمع آوري اسناد و مدارك پيشينيان كرده و رود خانه زاينده رود را از پل كله به پايين به 33 سهم تقسيم و معروف به طومار شيخ بهايي مي باشد كه حدود 400 سال پيش انجام گرديده كه از اسناد تاريخي و افتخار آميز پيشينيان است . نحوه تقسيم از پل كله به پايين به 9 بلوك تقسيم گرديده كه سهم هريك عبارت است از:
ايشان 4 سهم – گركن 2 سهم – النجان 4 سهم – جي و برز رود 6 سهم – كراج 3 سهم – براآن 4 سهم – رودشتين 6 سهم كه جمعاً 33 سهم مي باشد ، منطقه دستگرد جزو بلوك جي و برزرود مي باشد.
ياد آوري مي گردد كه اكثر زمين هاي كشاورزي دستگرد داراي حقابه (سهم آب) مي باشد و در سند آن ها قيد گرديده است كه حق الشرب از مادي و... مي باشد بعضي از زمين ها حقابه اي نداشتند كه به آنها بيرون آبه مي گفتند و زماني كه آب فراوان بوده به آن زمين ها آب مي دادند
منابع آبي و تامين كننده آب كشاورزي در منطقه دستگرد خيار:
1 – مادي نايج معروف به جوي جلفا : كه از نزديكي كوه قائميه از رودخانه منشعب شده و تا جلفاي اصفهان ادامه داشته و مقداري از زمين هاي كشاورزي دستگرد از آن آبياري مي گرديد كه هم اكنون به علت خشكسالي به صورت مخروبه در آمده.
2-مادي شايج معروف به مادي دستگرد :كه از نزديكي كوه قائميه از رودخانه منشعب شده و تا خيابان باغ درياچه ادامه داشته كه برخي از زمين هاي كشاورزي منطقه دستگرد از آن آبياري مي شده كه هم انون به علت خشكسالي مخروبه شده است.
3-مادي آسياب كه به آن آب 250 هم مي گويند :كه از نزديكي كوه قائميه از رودخانه منشعب شده و تا محله آب 250 كنوني ادامه داشته و برخي ديگر از زمين هاي كشاورزي دستگرد از آن آبياري مي گرديده است كه متاسفانه اين مادي نيز به علت خشكسالي ازبين رفته است.
4-چشمه آقا احمد :واقع در درچه كه آب اين چشمه به رودخانه سازير و به مقدار آب ريخته شده در رودخانه ، مادي هاي ياد شده از رودخانه آب برداشت مي كرده اند.
5- قنات اراضي يا – محموديه : منبع آبي اين قنات از صحراهاي روستاي افجد به صورت رو باز و حالت زهكش شروع گرديده است و تا گردنه آبنيل و اردوگاه شهيد بهشتي واقع در شهر ابريشم ادامه داشته و سپس به علت شيب زمين به صورت قنات در آمده و تا جاده ورودي شهرك اميريه ادامه داشته است و در اين مكان به سه قسمت زير تقسيم گرديده است :
الف : قنات اراضي يا ، زمين هاي بالادست خيابان جانبازان فعلي ((سواركاران قديم)) را آبياري مي كرده است.
ب : قنات محموديه : محدوده كلينيك شبانه روزي آتيه فعلي را آبياري مي كرده است.
ج :مورد سوم كه لَت نام داشت و مقداري از زمين هاي كشاورزي فعلي را آبياري مي كرده و هم چنين از زير اتوبان گذر و زمين هاي زير دست خيابان قائميه (كندليا) را آبياري مي كرده است.
**لازم به ذكر است كه اين قنات اكثراً در تابستان ها خشك مي گرديده است ، كه در حال حاضر هيچ اثري از آن وجود ندارد.
د : مادي هزار جريب يا مادي سرباز خانه كه از روستاي هورتِمَن نزديك كرسگان از رودخانه منشعب گرديده و تا دانشگاه علوم پزشكي فعلي ادامه داشته كه زمين هاي پادگان و هزار جريب را آبياري نموده و هم اكنون مادي به صورت بتني در آمده و از كانال سمت راست نكو آباد منشعب مي گردد و تا سازمان كشاورزي در شهرك اميريه ادامه دارد كه هنوز مورد استفاده قرار مي گيرد و در شهرك اميريه قابل رويت مي باشد ضمناً هيچ منطقه اي از زمين هاي كشاورزي دستگرد از اين مادي آبياري نمي گرديده است.
آبياري با تلمبه هاي آبكشي :
اولين چاه آب در منطقه دستگرد در حدود 60 سال پيش توسط مرحوم حاج ارباب در صحراي پافان ( پاپون ) نزديكي صحراي وُن (سر واره دشت ورز مقابل باغ كاهگلي)به صورت دستي حفر و موتور آبكشي روي آن نصب گرديد و از آن زمان به بعد مورد استفاده كشاورزان قرار گرفته كه هم اكنون نيز در اختيار آقاي ميرزا حيدر علي صالحيان فرزند مرحوم حاج مانده علي صالحيان مي باشد كه قديمي ترين چاه در اين منطقه است دومين چاه آب نيز درصحراي پافان توسط حاج محمدصادق دهخدا احداث شد. بنا به نياز كشاورزان چاه ها يكي پس از ديگري حفر شده اند و مورد استفاده قرار گرفته كه متاسفانه در چند سال اخير به دليل خشكسالي هاي پي در پي و خشك شدن رودخانه كليه چاه ها ي منطقه دچار مشكل شده اند.
اميد است با دعاي شما سروران گرامي و نزول رحمت الهي از اين بحران خشكسالي گذر كرده و شاهد جاري شدن آب در رودخانه و مادي هاي سنتي باشيم.
جاده خاكي صحراي پافان(پاپون)به طرف صحراي وُن
سمت راست تصوير مادي آسياب كه آب در آن جاري است.(۱۳۷۳)
تلمبه مرحوم حاج محمدصادق دهخدا واقع در صحراي پافان(پاپون)سال ۱۳۷۳
با تشكر از همكاري جناب آقاي غلامرضا رمضاني پور كه
مطالب وتصاوير را در اختيار ما قرار دادند
[ چهارشنبه ۱۱ دي۱۳۹۲ ] [ 16:8 ] [ مدير ]
[
منبع: blogfa.com
گالري تصاوير
ضمن عرض خوش آمد گويي با توجه به كاربر محور بودن انجمن همه مطالب سايت مورد تائيد نمي باشد و نام كاربري كارشناسان سايت با رنگ آبي و سبز مشخص شده است.
لطفا بعد از واردشدن در جيميل و كليك بر آيكن گوگل +1 انجمن گفتگوي ديني را در جستجوي گوگل ارتقاء دهيد . تعداد حمايت ها:
وبلاگ : 0
14شهريور سالروز شهادت آيت الله قدوسي و سرتيپ دستجردي توسط منافقين كوردل1360
در دوازدهم مرداد 1306 شمسى ، در شهر كوچك نهاوندفرزندى به دنيا آمد كه نامش را على ناميدند. پدرش (ملااحمد)، از علماى بزرگ شهر بود كه پس از سالها تحصيل در حوزهعلميه نجف به درجه اجتهاد نايل شد و بهزادگاه خود برگشت و به ارشاد مردم پرداخت .
على دوران كودكى و نوجوانى را تحتتربيت درست خانواده سپرى كرد. با خواندن ، نوشتن ، قرآن ، نماز و احكام شرعى آشناشد و در پانزده سالگى سال ( 1321)وارد حوزه علميه قم شد و در مدرسه فيضيه حجره اى تهيه نمود.
على در حوزه علميه قم بهتحصيلات خود ادامه داد و در نهايت تنگدستى از تحصيل دست برنداشت . مقدمات علوم اسلامى رانزد استادانى فرزانه مانند آية الله صدوقى فراگرفت و از محضر استادان اخلاق حوزهعلميه قم بهره جست . او از ابتداى طلبگى به تهذيب اخلاق ، ساده زيستى ، نظم واستفاده از فرصتها اهميت بسيار مى داد. پشتكار او موجب شد تا دروس مقدمات و سطححوزه را به پايان برساند و وارد عالى ترين مرحله دروس حوزه شود. على سالها در درسخارج آية الله بروجردى و امام خمينى شركت كرد و از خرمن دانش آنها، خوشه هاچيد.
بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه را حفظ بود. علاقه بسيارى به اهل بيت داشتو همواره در مجالس سوگوارى شركت مى كرد. بسيار محتاط بود و از غيبت و دروغ بسيارپرهيز مى جست و به درس و بحث علاقه وافرى نشان مى داد.
ويرايش توسط صلوات : 14/06/1390 در ساعت 23:28
ليست موضوعات جهت اطلاع رساني
ليست موضوعات تصادفي اين انجمن :
وبلاگ : 0
گلىدر بوستان حوزه
علامه طباطبايى با ورود به حوزهعلميه قم فلسفه را در حوزه احيا كرد، قدوسى مقدمه اى از دروس هيئت و فلسفه را نزداو فراگرفت. اخلاق ، علم و فروتنى علامه طباطبايى همه شاگردانش را شيفته خود ساختهبود. وى پس از آشنايى با سجاياى عالى عرفانى استاد، از هر فرصتى استفاده مى جست واز رهنمودهاى اخلاقى آن عارف وارسته ، براى تهذيب نفس استفاده مى نمود.
شهيدقدوسى روز به روز به علامه طباطبايى علاقه مندتر مى شد. او از رهنمودهاى سازندهاخلاقى استاد بخوبى استفاده كرد و بدين سان توانست تحت تربيت او، به خود سازىبپردازد.
ويرايش توسط صلوات : 14/06/1390 در ساعت 23:24
وبلاگ : 0
مجاهد پيرو امام
آية الله قدوسى با انديشه هاى سياسى امام خمينى بخوبىآشنا بود. او پس از افشاگيريهاى امام خمينى در سال 1341 كه عليه لايحهكاپيتولاسيون و ديگر مصوبات خائنانه دولت و مجلس صورت پذيرفت ، هماره همدوش همفكرانش به پشتيبانى از قيام همت گماشت . او در قيام 15 خرداد 1342 و تبعيد امامخميني (ره) در13 آبان 1342 همراه همه طلبه ها، استادان و مردم انقلابى به صحنه آمد و بهمبارزه با رژيم پهلوى پرداخت .
اوج مبارزات آية الله قدوسى در آن دوران ، همكارىگسترده او با هياءت مدرسين بود. هيات مدرسين نخستين تشكيلات منسجم روحانيت بود كهدر سال1337 در زمان مرجعيت آية الله العظمى بروجردى تاءسيس شده بود. اين هيات درسالهاى 1341 - 1342 بسيار فعال بود. اعلاميه هاى فراوان از سوى هياءت مدرسين درسراسر كشور پخش و جنايتهاى رژيم پهلوى برملا شد. هيات مدرسين با انتشار اعلاميه ها وپشتيبانى اساتيد حوزه علميه قم، نهضت امام خمينى (ره ) را به مردم آشكار ساخت .
اينهيات كه بعد به گروه يازده نفرى شهرت يافت (و امروزه با نام جامعه مدرسين شناختهمى شود) نخستين هسته مبارزه مخفى عليه رژيم پهلوى بود و در پوشش اهداف اصلاحى نظامآموزشى حوزه علميه قم ، به فعاليتهاى سياسى مى پرداخت . آية الله قدوسى ازبنيانگزاران اين هيات بود. هيات مدرسين در سال 1345 به دست ساواك كشف و افراد آنتحت تعقيب ماموران پهلوى قرار گرفتند. آية الله قدوسى در اين ماجرا دستگير شد. اماچون ساواك نتوانسته بود مداركى عليه او پيدا كند، پس از چند ماه از زندان آزادشد.
آية الله قدوسى پس از آزادى ، در تابستان 1345 به زادگاه خود برگشت و بهاقامه نماز جماعت در مسجد جامع نهاوند پرداخت . او پس از نماز منبر مى رفت و هميشهدر ضمن سخنرانى از امام خمينى (ره ) ياد مى كرد. ساواك چند بار به وى تذكر داد كه نبايداسمى از امام برده شود اما او نمى پذيرفت . بدين علت سخنرانى او تعطيل شد وآية الله قدوسى به قم برگشت .
وبلاگ : 0
از پايگاه فضيلت تا شهادت
ايام پديدارى مدرسه حقانى از فصول درخشان زندگى آيةالله قدوسى است . آية الله قدوسى با همفكرى برخى از استادان برجسته انقلابى حوزهعلميه در پى تغييرات بنيادى در ساختار ادارى - آموزشى حوزه علميه قم برمى آيد. بدينخاطر تصميم مى گيرند نقشه خود را ابتدا در مدرسه اى آغاز نمايند تا پس از موفقيت ،در سراسر حوزه هاى علميه اجرا نمايند. آية الله العظمى ميلانى كه با برنامه هاىاصلاحى آنان موافق بود مدرسه علميه اى را در قم به آنها واگذار مى نمايد.
مدرسهحقانى در سال 1343 با مديريت آية الله قدوسى و با همكارى شهيد بهشتى ، آية اللهمصابح يزدى و آية الله جنتى آغاز به كار مى نمايد. آية الله قدوسى با دعوت ازاساتيدى با تجربه و انقلابى مانند آية الله مشكينى ، آية الله جنتى و سايرعلما بنيه علمى مدرسه را تقويت نمود. نظم در حوزه هاى علميه در جايگاهخود قرار نداشت . مدرسه حقانى نخستين مدرسه علميه قم بود كه بسيار منظم بود. آيةالله قدوسى نظم شديدى را در مدرسه به اجرا درآورد. و در مدت چهارده سال اداره مدرسه، هماره به رعايت مقررات مقيد بود.
حضور و غياب در كلاس ، برگزارى امتحانات وپيگيرى مدام رشد علمى - اخلاقى طلاب از امتيازات اين مدرسه بود.
اندك اندك آوازهمدرسه حقانى به همه جا پخش شد. بسيارى از جوانان به اين مدرسه روى آوردند و تجمعانبوه استادان جوان و انقلابى در مدرسه ، ساواك را به هراس انداخت . مدرسه حقانىپايگاه مبارزان شناخته شده بود. ساواك بارها به مدرسه حمله كرد، اما به دليل مديريتكارآمد آية الله قدوسى كارى از پيش نبرد.
در آن زمان آموزش زبان انگليسى در حوزههاى علميه مطلوب نبود اما در مدرسه حقانى براى آشنايى طلاب با زبانهاى خارجى ، بهاين مهم اقدام ورزيد. برخى از دروس دانشگاهى مانند جامعه شناسى ، روان شناسى واقتصاد نيز در اين مدرسه از سوى استادان دانشگاه تدريس مى شد.
برخى از كتابهاىدرسى حوزه ، كتابهاى آموزشى نبودند. سبك نگارش آنها براى تدريس مناسب نبود و بسياراز متون درسى براى قرنهاى پيشين تدوين شده بود. مدرسه حقانى نخستين گام را براىتغيير كتب درسى برداشت . كتابصرف ساده ، بسيار شيوا و روان از سوى دو تن از استادان مدرسه تدوين شد و بهعنوان متن درسى در مدرسه تدريس گرديد.
آية الله قدوسى هماره طلبه ها را بهتهذيب اخلاق سفارش مى كرد. درسهاى اخلاق او، هر هفته روح تشنه طلاب را با پندهاىآسمانى سيراب مى ساخت . خطبه همام و برخى ديگر از سخنان روح بخش امام على عليهالسلام را براى طلبه ها، از حفظ مى خواند و با صدايى لرزان و چشمانى گريان طلاب رابا اوصاف پرهيزگاران آشنا مى ساخت.
منبع: askdin.com
نوشته شده در تاريخ ۵ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
دانش روز: ۱۴ شهريور ماه سالروز شهادت آيت الله قدوسي و سرتيپ وحيد دستجردي نامگذاري شده است
به گزارش دانش روز، در دوازدهم مرداد ۱۳۰۶ شمسى، در شهر كوچك نهاوند فرزندى به دنيا آمد كه نامش را على ناميدند. پدرش ملااحمد، از علماى بزرگ شهر بود كه پس از سالها تحصيل در حوزه علميه نجف به درجه اجتهاد نايل شد و به زادگاه خود برگشت و به ارشاد مردم پرداخت
.
على دوران كودكى و نوجوانى را تحتتربيت درست خانواده سپرى كرد. با خواندن ، نوشتن ، قرآن ، نماز و احكام شرعى آشناشد و در پانزده سالگى سال( ۱۳۲۱) وارد حوزه علميه قم شد و در مدرسه فيضيه حجره اى تهيه نمود.
على در حوزه علميه قم به تحصيلات خود ادامه داد و در نهايت تنگدستى از تحصيل دست برنداشت . مقدمات علوم اسلامى رانزد استادانى فرزانه مانند آيه الله صدوقى فراگرفت و از محضر استادان اخلاق حوزهعلميه قم بهره جست . او از ابتداى طلبگى به تهذيب اخلاق ، ساده زيستى ، نظم واستفاده از فرصتها اهميت بسيار مى داد. پشتكار او موجب شد تا دروس مقدمات و سطح حوزه را به پايان برساند و وارد عالى ترين مرحله دروس حوزه شود. على سالها در درس خارج آيه الله بروجردى و امام خمينى شركت كرد و از خرمن دانش آنها، خوشه ها چيد. بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه را حفظ بود. علاقه بسيارى به اهل بيت داشت و هم واره در مجالس سوگوارى شركت مى كرد. بسيار محتاط بود و از غيبت و دروغ بسيارپرهيز مى جست و به درس و بحث علاقه وافرى نشان مى داد.
گلي در بوستان حوزه
علامه طباطبايى با ورود به حوزه علميه قم فلسفه را در حوزه احيا كرد، قدوسى مقدمه اى از دروس هيئت و فلسفه را نزداو فراگرفت.اخلاق ، علم و فروتنى علامهطباطبايى همه شاگردانش را شيفته خود ساخته بود. وى پس از آشنايى با سجاياى عالى عرفانى استاد، از هر فرصتى استفاده مى جست واز رهنمودهاى اخلاقى آن عارف وارسته ، براى تهذيب نفس استفاده مى نمود. شهيد قدوسى روز به روز به علامه طباطبايى علاقه مندتر مى شد. او از رهنمودهاى سازندهاخلاقى استاد بخوبى استفاده كرد و بدين سان توانست تحت تربيت او، به خود سازى بپردازد.
مجاهد پيرو امام
آيه الله قدوسى با انديشه هاى سياسى امام خمينى بخوبىآشنا بود. او پس از افشاگيريهاى امام خمينى در سال ۱۳۴۱ كه عليه لايحه كاپيتولاسيون و ديگر مصوبات خائنانه دولت و مجلس صورت پذيرفت ، هماره همدوش همفكرانش به پشتيبانى از قيام همت گماشت . او در قيام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و تبعيد امامخميني (ره) در۱۳ آبان ۱۳۴۲ همراه همه طلبه ها، استادان و مردم انقلابى به صحنه آمد و بهمبارزه با رژيم پهلوى پرداخت .
اوج مبارزات آيه الله قدوسى در آن دوران ، همكارى گسترده او با هياءت مدرسين بود. هيات مدرسين نخستين تشكيلات منسجم روحانيت بود كهدر سال۱۳۳۷ در زمان مرجعيت آيه الله العظمى بروجردى تاءسيس شده بود. اين هيات درسالهاى ۱۳۴۱ – ۱۳۴۲ بسيار فعال بود. اعلاميه هاى فراوان از سوى هياءت مدرسين درسراسر كشور پخش و جنايتهاى رژيم پهلوى برملا شد. هيات مدرسين با انتشار اعلاميه هاوپشتيبانى اساتيد حوزه علميه قم، نهضت امام خمينى (ره ) را به مردم آشكار ساخت .
اينهيات كه بعد به گروه يازده نفرى شهرت يافت (و امروزه با نام جامعه مدرسين شناختهمى شود) نخستين هسته مبارزه مخفى عليه رژيم پهلوى بود و در پوشش اهداف اصلاحى نظام آموزشى حوزه علميه قم، به فعاليتهاى سياسى مى پرداخت . آيه الله قدوسى ازبنيانگزاران اين هيات بود. هيات مدرسين در سال ۱۳۴۵ به دست ساواك كشف و افراد آنتحت تعقيب ماموران پهلوى قرار گرفتند. آيه الله قدوسى در اين ماجرا دستگير شد. اماچون ساواك نتوانسته بود مداركى عليه او پيدا كند، پس از چند ماه از زندان آزادشد.
آيه الله قدوسى پس از آزادى ، در تابستان ۱۳۴۵ به زادگاه خود برگشت و بهاقامه نماز جماعت در مسجد جامع نهاوند پرداخت . او پس از نماز منبر مى رفت و هميشهدر ضمن سخنرانى از امام خمينى(ره )ياد مى كرد. ساواك چند بار به وى تذكر داد كه نبايداسمى از امام برده شود اما او نمى پذيرفت . بدين علت سخنرانى او تعطيل شد وآيه الله قدوسى به قم برگشت .
از پايگاه فضيلتتا شهادت
ايام پديدارى مدرسه حقانى از فصول درخشان زندگى آيهالله قدوسى است . آيه الله قدوسى با همفكرى برخى از استادان برجسته انقلابى حوزهعلميه در پى تغييرات بنيادى در ساختار ادارى – آموزشى حوزه علميه قم برمى آيد. بدينخاطر تصميم مى گيرند نقشه خود را ابتدا در مدرسه اى آغاز نمايند تا پس از موفقيت ،در سراسر حوزه هاى علميه اجرا نمايند. آيه الله العظمى ميلانى كه با برنامه هاىاصلاحى آنان موافق بود مدرسه علميه اى را در قم به آنها واگذار مى نمايد.مدرسهحقانى در سال ۱۳۴۳ با مديريت آيه الله قدوسى و با همكارى شهيد بهشتى ، آيه اللهمصابح يزدى وآيه الله جنتى آغاز به كار مى نمايد. آيه الله قدوسى با دعوت ازاساتيدى با تجربه و انقلابى مانند آيه الله مشكينى ، آيه الله جنتى و سايرعلمابنيه علمى مدرسه را تقويت نمود. نظم در حوزه هاى علميه در جايگاهخود قرار نداشت . مدرسه حقانى نخستين مدرسه علميه قم بود كه بسيار منظم بود. آيهالله قدوسى نظم شديدى را در مدرسه به اجرا درآورد. و در مدت چهارده سال اداره مدرسه، هماره به رعايت مقررات مقيد بود.حضور و غياب در كلاس ، برگزارى امتحانات وپيگيرى مدام رشد علمى – اخلاقى طلاب از امتيازات اين مدرسه بود. اندك اندك آوازهمدرسه حقانى به همه جا پخش شد. بسيارى از جوانان به اين مدرسه روى آوردند و تجمعانبوه استادان جوان و انقلابى در مدرسه ، ساواك را به هراس انداخت . مدرسه حقانىپايگاه مبارزان شناخته شده بود. ساواك بارها به مدرسه حمله كرد، اما به دليل مديريتكارآمد آيه الله قدوسى كارى از پيش نبرد.در آن زمان آموزش زبان انگليسى در حوزههاى علميه مطلوب نبود اما در مدرسه حقانى براى آشنايى طلاب با زبانهاى خارجى ، بهاين مهم اقدام ورزيد. برخى از دروس دانشگاهى مانند جامعه شناسى ، روان شناسى واقتصاد نيز در اين مدرسه از سوى استادان دانشگاه تدريس مى شد.برخى از كتابهاىدرسى حوزه ، كتابهاى آموزشى نبودند. سبك نگارش آنها براى تدريس مناسب نبود و بسياراز متون درسى براى قرنهاى پيشين تدوين شده بود. مدرسه حقانى نخستين گام را براىتغيير كتب درسى برداشت . كتابصرف ساده ، بسيار شيوا و روان از سوى دو تن از استادان مدرسه تدوين شد و بهعنوان متن درسى در مدرسه تدريس گرديد.آيه الله قدوسى هماره طلبه ها را بهتهذيب اخلاق سفارش مى كرد. درسهاى اخلاق او، هر هفته روح تشنه طلاب را با پندهاىآسمانى سيراب مى ساخت . خطبه همام و برخى ديگر از سخنان روح بخش امام على عليهالسلام را براى طلبه ها، از حفظ مى خواند و با صدايى لرزان و چشمانى گريان طلاب رابا اوصاف پرهيزگاران آشنا مى ساخت.قدوسى با تمام توان در راه پيشبرد هدفهاى اصلاحى مدرسه تلاش مى كرد. رهبرانقلاب ، حضرت آيه الله العظمى خامنه اى در اين باره فرموده است : ” چند خصوصيت در ايشان وجود داشت . كه نه تنها من ، بلكه همه را جذبمى كرد، يكى از آنها صداقت و صفاى اين مرد بود… خصوصيت دوم پركارى و پشتكارىايشان بود… اگر رياست مدرسه حقانى با كسى غير از آقاى قدوسى بود من باور نمى كردمكه اين مدرسه به اين اندازه از ارزش و آثار مى رسيد. مدرسه حقانى از زمانى كه آيه الله قدوسى مديريت آن را بر عهده گرفت ، تا پيروزى انقلاب اسلامى ، يكى ازسنگرهاى مبارزه در برابر رژيم پهلوى بود. طلاب مدرسه همگى مقلد امام بودند. ساواكبارها به مدرسه يورش برد و شمارى از طلبه ها را دستگير كرد. بسيارى از اعلاميه هادر اين مدرسه تكثير مى شد. مدرسه حقانى ، مدرسه علميه نمونه قم بود. نظام آموزشى و ادارى مدرسه چنان به موفقيت رسيد كه متوليان بسيارى از مدارس علميه قم و مشهد ازالگوى موفق اين مدرسه درس گرفته ،وبه اصلاح نظام ادارى – آموزشى مدارسپرداختند. بسيارى از طلاب جوان ، با علم ، خوشفكر، متقى و آگاه به مسائل سياسىاين مدرسه ، پس از پيروزى انقلاب اسلامى در مسؤ وليتهاى اجرايى ، قضايى و سياسى ،خدمتهاى شايانى به انقلاب نمودند. “اين مجاهد نستوه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، از طرف امام خميني (ره ) به دادستاني كل انقلاب اسلامي ، منصوب شد و در اين سنگر به خدمت پرداخت . سرانجام اين عالم رباني در اثر انفجاري توسط منافقين كوردل به فيض شهادت نائل آمد و در حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد . روحش شاد و يادش گرامي باد .
سالگرد شهادت سرتيپ وحيد دستجردي, رئيس وقت شهرباني كشور ۱۳۶۰ ش
سرهنگ هوشنگ وحيد دستجردي در سال ۱۳۰۴ در اصفهان به دنيا آمد. وي پس از پشت سر گذاشتن دروس ابتدايي و متوسطه، در سال ۱۳۲۸ وارد آموزشگاه شهرباني شد و پس از ۳۲ سال خدمت در پست هاي مختلف باز نشسته شد.اين شهيد بزرگوار كه از طرفداران نهضت اسلامي به رهبري امام خميني (ره) به شمار مي رفت، پس از پيروزي انقلاب، در اسفند ۱۳۵۷ به خدمت دعوت گرديد و در ۲۴ اسفند ۱۳۵۹ به رياست شهرباني كل كشور منصوب شد. سرهنگ وحيد دستجردي سرانجام در واقعه انفجار دفتر نخست وزيري در ۸ شهريور ۱۳۶۰ به شدت زخمي شد و شش روز بعد بر اثر جراحات وارده، به شهادت رسيد. ياد اين شهيد بزرگوار گرامي و راه مقدسش پر رهرو باد
نوشته شده در تاريخ ۵ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
شهادت آيتالله قدوسي و سرتيپ وحيد دستجردي(1393/6/14)
شهادت آيتالله قدوسي و سرتيپ وحيد دستجردي
شهيد قدوسي در سال 1306 ه ش در خانواده اي روحاني در شهر نهاوند به دنيا آمد. او تحصيلات مقدماتي اش را در زادگاهش به انجام رساند و در سال 1323ه ش وارد حوزه علميه قم شد و دوره كامل فقه و اصول را در محضر آيت الله العظمي بروجردي و امام خميني ره به پايان رسانيد و به در جه اجتهاد نايل آمد. شهيد قدوسي فلسفه را از استاد بزرگوار خويش علامه طباطبايي فراگرفت. قدوسي در ميدان مبارزه عليه رژيم شاهنشاهي از پيشگامان بود و سابقه مبارزاتي وي به سالها پيش از 15 خرداد 1342 بر مي گردد. شهيد قدوسي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به فرمان امام خميني ره به سمت دادستان انقلاب اسلامي برگزيده شد و پس از سي و يك ماه خدمت به دنبال انفجار يك بمب آتش زا در محل دادستاني كل انقلاب اسلامي به فيض عظماي شهادت نايل آمد. همچنين در اين روز سرتيپ وحيد دستجردي كه خدمات شاياني به كشور و انقلاب كرد توسط منافقين كوردل به درجه رفيع شهادت نايل آمد.رييس شهرباني كل كشور( شهيد دستجردي) در سال 1360هجري شمسي درحادثه بمب گذاري دفترنخست وزيري به درجه شهادت نايل آمد.
منبع : تقويم SunCalender
نوشته شده در تاريخ ۵ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
« آيت الله سيد محمود طالقاني به روايت اسناد برگزاري اجلاس سران عدم تعهد در تهران نمايش اقتدار، شكوه و عظمت جمهوري اسلامي بود »
قيام خونين 17 شهريور و پيامد هاي آن
قيام خونين 17 شهريور و پيامدهاي آن
مقدمه:
شروع نهضت امام خميني(ره) و مبارزات بي بديلش در آغاز دهه ي چهل و قيام 15 خرداد،اسلام سياسي را در سطحي گسترده روياروي رژيم قرار داد. تلاش هاي فكري و سياسي حضرت امام(ره) به عنوان رهبر نهضت با توجه به گستره وسيع هواداران اسلام انقلابي در ميان روشنفكران ديني،سرانجام در ميان مجموعه مخالفان سياسي رژيم،جايگاه استوار و خدشه ناپذير آن را تثبيت كرد و به عنوان خمير مايه فكري انقلاب توانست همه جريان هاي موجود را باخود همراه ساخته يا به حاشيه براند. اما اين نهضت به جرقه اي نياز داشت كه در هفده دي 1356 افروخته شد و انقلاب را در شكل تازه اي كه عبارت از رويارويي آشكار و مستقيم با رژيم پهلوي بود به حركت در آورد و فضاي نسبتا مساعد سياسي سال هاي پس از 1355 نهضت را سرعت و شتاب بيشتري بخشيد، كه طبيعتا واكنش دولت، سركوب خونين و قهرآميز همه خيزش هاي انقلابي در تمامي مناطق كشور بود.
يكي از مقاطع حساس مبارزات ملت مسلمان ايران عليه رژيم پهلوي، قيام 17 شهريور 1357 مي باشد كه در اين نوشتار به بررسي قيام و آثار آن خواهيم پرداخت.
در پي سياست سركوب خونين در اواخر بهار تا اواسط تابستان سال 1357 از شدت و گستره اعتراضات و فعاليت هاي مخالفان رژيم تا حد زيادي كاسته شد و در تير ماه همان سال، اوضاع كشور كاملا رو به آرامش نهاد. ناظران خارجي و مفسران سياسي رژيم به اين جمع بندي دست يافتند كه شاه پس از يك رشته در گيري با شورشيان و سركوب مخالفان از دي ماه 1356تا خرداد ماه 1357، اكنون ابتكار عمل را به دست گرفته و كاملا بر اوضاع مسلط است و اكنون هيچ خطر جدي رژيم را تهديد نمي كند. شاه در اين دوران در يك مصاحبه تشريح كرد كه "هيچ قدرتي توان كنار نهادن مرا نخواهد داشت. چه 700 هزار تن نيروي از من پشتيباني مي كنند، همه كارگران و اكثريت مردم پشت سرم هستند و من قدرتمندم."(1)
اما شهريور ماه سال 1357 كه مصادف با ماه رمضان بود. در شب هاي اين ماه مبارك، در اكثر مجالس مذهبي ومساجد از اسارت و خفقان و نبودن آزادي و توهين رژيم به مقدسات ملت ايران صحبت مي شد و مردم اعتراض خود را در قالب راه پيمايي نشان مي دادند. در شب هاي هفتم،هشتم و نهم شهريور ماه به هنگام تظاهرات بين مردم و عوامل رژيم درگيري به وجود آمد. اين درگيري منجر به كشته و زخمي شدن تعدادي از هم وطنان در ميدان ژاله شد. يكي از شاهدان عيني واقعه شب هاي ماه رمضان در اين باره چنين مي گويد "مردان و زنان، در ميدان ژاله تا انتهاي خيابان ژاله جمع شده بودند و آقاي علامه نوري سخنراني مي كردند. بعد از گذشت چند شب، گاردي ها از قبل در ميدان ژاله خاك اره و بنزين ريخته بودند تا بدين وسيله مانع هرگونه تظاهراتي شودند، بعد از اتمام سخن راني، در حدود ساعت دوازده ونيم و به هنگام بلند شدن مردم، يكدفعه كبريت كشيدند و خيابان آتش گرفت. در آن شب به طرف مردم تيراندازي شد و مردم در كوچه هاي اطراف پراكنده شدند."(2)
لذا مي توان بيان داشت نطفه ي روز خونين 17شهريور،در شب هاي ماه رمضان و بعد از روي كار آمدن دولت به اصطلاح آشتي ملي شريف امامي ـ در پنجم شهريور ـ بسته شد. روز سيزدهم شهريور ماه كه مصادف با عيد فطر بود دولت اجازه داد، مردم در سراسر كشور براي برپايي نماز عيد فطر گرد هم آيند. نماز عيد در چند نقطه تهران از جمله در ميدان ژاله به امامت علامه يحيي نوري خوانده شد و بعد از اتمام نماز،مردم درحالي كه پيراهن هاي خونين شهداي شب هاي قبل را بر سر چوب زده بودند در مسير خيابان شهباز به راه پيمايي پرداختند. با برگزاري نماز عيد فطر در ساير مناطق تهران، راه پيمايي عظيمي انجام گرفت.
اهميت تظاهرات و حضور مردم در اين راه پيمايي گسترده، از ديد مفسران خارجي پنهان نماند. خبر گزاري آسو شيتد پرس درچهارده شهريور در تلكس خبري خود،تفسيري از جورج كرايسكي آورد و نوشت" شاه ايران با يك انقلاب گسترده عمومي كه شديدترين تهديد براي سلطنت وي است، مواجه شده است،بيشتر ناظران معتقدند كه شاه 58 ساله،تاج و تخت خود را حفظ خواهد كرد؛ اما به قيمتي گزاف. دوستان و دشمنان شاه همه عقيده دارند كه اعتراضات عمومي روز افزون در هفت ماه گذشته، محمدرضا شاه پهلوي را به طرف ديواري رانده است كه فقط دو مجراي خروج دارد: تفويض اساسي قدرت به مردم و يا ديكتاتوري شديدترازآن چه كه منتقدانش تا به حال به وي نسبت داده اند.(3)
اما روزهاي چهاردهم و پانزدهم نيز تهران شاهد راه پيمايي و تظاهرات مردم عليه رژيم بود. روز پانزدهم دو اقدام مهم از سوي رژيم صورت پذرفت. يكي منع تشكيل اجتماعات و غيرقانوني اعلام شدن راه پيمايي ها از سوي دولت و ديگري، طرح مذهبي جلوه دادن رژيم و ايجاد اختلاف ميان روحانيون بود كه از سوي ساواك به شاه پيشنهاد شد.(4) ليكن درروز شانزدهم شهريور ماه به رغم تلاش ساواك و ممنوعيت راهييمايي از جانب دولت،مردم تظاهرات باشكوهي برگزار كردند. راه پيمايي و تعطيلي عمومي روز 16 شهريور همان طور كه شهيد باهنر در خطبه هاي نماز عيد در قيطريه بيان داشته بود به علت گرامي داشت يادشهداي خيابان ژاله ي تهران كه در درگيري هاي شب هاي ماه رمضان به شهادت رسيده بودند، انجام پذيرفت. در طول مسير راه پيمايي كه از قيطريه شروع و به ميدان آزادي ختم شد مردم شعارهايي همچون "مرگ بر اين سلطنت پهلوي " ، ما پيرو قرآنيم ، ما شاه نمي خواهيم "،سكوت هر مسلمان ،خيانت است به قرآن " بر زبان ها جاري بود؛ به طوري كه ساواك درباره ي تظاهرات 16 شهريور گزارش داده است"قشريون مذهبي و گروه هاي بر انداز مذهبي، بدون توجه به اعلاميه منع تظاهرات و بدون مجوز از طرف دولت پس از گذشتن از خيابان شاهرضا به طرف ميدان شهيادحركت و با اين تظاهرات مقاصد باطني خود را بيشتر نمايان كردند و شعارها و مطالبي را مطرح ساختند كه مغاير با اساس و بنيادهاي سياسي،اجتماعي و نظام موجود در كشور بود. گروه هاي مذكور، در تظاهرات مذكور با وقاحت هرچه تمام تر، به تمام مقدسات ملي و ميهني حمله كردند."(5)
به دنبال تظاهرات گسترده ي روز پنج شنبه شانزدهم شهريور ماه و دعوت مردم به برگزاري تظاهرات در روز جمعه هفدهم شهريور ماه، انقلاب وارد يكي ديگر از برهه هاي حساس خود شد. پايداري و استقامت ملت ايران به خصوص در راه پيمايي روز شانزدهم شهريور ماه رژيم را با چالشي جدي مواجه ساخت؛ به طوري كه در اولين ساعات روز جمعه هفدهم شهريور ماه ارتشبد غلامعلي اويسي از راديوي تهران و حومه اعلام حكومت نظامي كرد. به موجب اين اعلاميه علاوه بر تهران در يازده شهر ديگر كشور به مدت 6ماه حكومت نظامي اعلام شد. مردم تهران كه از حكومت نظامي اطلاعي نداشتند پيش از ساعت 6صبح، سيل اسا روي به خيابان ها آوردند. مركز تجمع آنان ميدان ژاله بود و طبق برنامه قبلي خود را براي رساندن به ميدان ژاله كه آن روزها به دليل شهادت تعداد زيادي از مردم به ميدان شهدا تغيير نام داده بود آماده كردند. همين كه مردم به خيابان هاي اطراف ميدان رسيدند ناگهان با ديدن تانك ها و زره پوش هاي نظامي رژيم غافلگير شدند. سرانجام ماموران رژيم پس از چند بار اخطار به متظاهرين حدود ساعت 9 صبح از زمين و هوا به قتل عام مردم پرداختند. وحشي گري نيروهاي نظامي رژيم ساعت ها ادامه داشت و در اطراف ميدان پيكر شهيدان و مجروحاني بود كه در صحنه نا برابر همچنان باقي مانده و خون هايي كه هر گوشه اي از ميدان را گلگون كرده بود.
حضرت امام روز هجدهم شهريور ماه با ارسال پيامي به ملت ايران ضمن ابراز همدردي با ملت، كشتار وحشيانه را محكوم نمودند و دولت آشتي ملي را دولتي تحميلي و غيرقانوني اعلام داشتند.(6) اما اين واقعه خونين داراي پيامدهايي نيز بود كه اينك به آنها خواهيم پرداخت.
1ـ ترديد و تزلزل در اراده رژيم در رويارويي با ملت:
به دنبال كشتار 17شهريور اراده و عزم رژيم در رويارويي با ملت سخت به ترديد و تزلزل افتاد. چرا كه شيوه هاي موسوم اعم از سركوب و سازش در عمل شكست خورده بود، اجراي طرح حكومت نظامي كه بر اساس نظريه مشاوران امنيتي و ساواك، بهترين سياست ممكن جهت برقراري امنيت تلقي مي شد، نتيجه عكس بخشيد. و لذا شاه براي يافتن يك راه حل فوري و ضربتي براي پايان دادن به اوضاع آشفته و انقلابي كشور با صاحب نظران امور ايران و كارشناسان داخلي ،رايزني نمود. حاصل اين گفت و گوها شاه را به اين نتيجه رساند كه ريشه همه نارضايتي ها در توسعه فساد و سوء استفاده هاي كلان مادي نهفته است. اما وضعيت كشور به حدي آشفته بود كه رژيم سخت سر در گم شده بود و سرانجام آمريكا با پيام شفاهي برانسكي از طريق اردشير زاهدي ـ سفير ايران در آمريكا ـ شاه را بار ديگر به سوي سياست مشت آهنين متمايل ساخت كه نتيجه آن تشكيل كابينه نظامي به رهبري ارتشبد ازهاري بود.
2ـ تزلزل ارتش:
حوادث 17شهريورو ادامه حكومت نظامي،انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با ترديد مواجه ساخت.استقرار طولاني مدت ارتش در ميدان هاومراكز مهم شهر كه مي بايست همانند نيروهاي انتظامي با انقلابيون مقابله كند،از كارآمدي ارتش و توان آن كاست.چرا كه ارتش اساسا به منظور حفظ امنيت مرزها و پاسداري از كشور در برابر تهديدات خارجي به وجود آمده بود.اما اكنون ارتش مي بايست تحت فرمان فرمانداري هاي نظامي شوراي امنيت استان عمل كند كه خواه ناخواه با هيات دولت و ساير مراكز قدرت در نحوه و اجراي فرامين حكومت نظامي اختلاف نظر مي يافت. اين واقعيت با توجه به ساختار ارتش شاهنشاهي كه شكاف عميقي ميان كادر فرماندهي با نيروهاي مسلح از نقطه نظر گرايش هاي سياسي و تمايلات ملي و مذهبي وجود داشت موضع ارتش را به عنوان سركوبگر مخالفان سخت تضعيف مي كرد.
امام خميني (ره) يك روز پس از 17 شهريور در اعلاميه اي در نجف خطاب به ملت ايران، شاه را دستوردهنده ي اعلان حكومت نظامي و مسئول كشتار مردم دانست و به ارتشيان هشدار دادند در كنار مردم قرار گيرند و از همين زمان باتلاش رهبران محلي انقلاب، بسياري از ارتشيان به ملت پيوستند.
3ـ گسترش اعتصابات و تضعيف روز افزون دولت:
از مهم ترين پيامدهاي 17شهريور توسعه اعتصابات به شكلي فراگير در سراسر كشور بود كه ضربه اي مهلك بر پيكره اقتصادي و نيز حيات رژيم وارد آورد.مهم ترين ويژگي دوره تازه اعتصابات كه در اندك زماني پس ازكشتار 17شهريور آغاز شدماهيت كاملا سياسي آن بود كه با هدف از پا در آمدن رژيم و فلج ساختن آن صورت مي پذيرفت. با توسعه ي اعتصابات، آثار ضعف و دوگانگي در مجموعه نظام سياسي آشكارا چهره نمود و رژيم را در مانده ساخت. زيرا در همان حال صاحبان سرمايه سخت به هراس افتاده بودند و از هرگونه سرمايه گذاري جديد به شدت ترس د اشته و خوداري مي كردند. در نتيجه ي بحران بيكاري رو به افزايش نهاد، فرار سرمايه ها و خروج ذخاير ارزي تشديد گرديد و رژِيم در سراشيبي سقوط قرار گرفت.
4ـ تحكيم بخشيدن رهبري حضرت امام(ره) :
شريف امامي درآغاز تصدي نخست وزيري و درباره برنامه ها و سياست هاي دولت آشتي ملي در مورد بازگشت امام خميني(ره) اعلام كرده بود كه بازگشت ايشان به كشور بلامانع است.(7) و از اعزام هياتي به منظور مذاكره و بازگشت ايشان به نجف خبر داد. اما حضرت امام در همان روز اول نخست وزيري شريف امامي را "نيرنگ شيطاني شاه" خواند و پيشنهاد آشتي با روحانيون را "وعده ي پوچ و فريبكارانه " دانست و مردم را به مقاومت و مبارزه تشويق كرد. (8) با وقوع حادثه 17شهريور، حضرت امام، مسئول كشتار مستقيم مردم را شاه دانست و خواستار انهدام رژيم پهلوي شد. با شكست دولت آشتي ملي در پيشبرد سياست هاي خود و ناكامي در جلب همكاري و مشاركت نيروهاي سياسي و مذهبي مخالف، رژيم را به اخراج حضرت امام از نجف متقاعد ساخت تا ايشان را هر چه بيشتر در انزوا و تنگنا قرار دهد. لذا با تباني و همكاري دولت هاي ايران و عراق، ماموران امنيتي حكومت بعث، منزل حضرت امام را به محاصره گرفتند.اين فشار كه به منظور سكوت اجباري امام صورت گرفت نتيجه معكوس داد. حضرت امام كه حاضر به تمكين از سياست هاي دولت عراق نشده بود عازم پاريس گرديد و اين سياست شاه كه تصور مي كرد بدين وسيله خطر مبارزه انقلابي حضرت امام (ره) را رفع كرده است در حقيقت يك خطاي استراژيك محسوب شد،زيرا با عزيمت امام به پاريس، وي در مواجه مستقيم با محافل خبري و سياسي جهان قرار گرفت و توانست در سطحي گسترده تر، آرمان ها و مواضع انقلاب را براي تمام جهانيان باز گو كند. اين مسائل موجب شد تا تمامي نيروهاي ملي و مذهبي چاره اي جز پيوستن به صفوف انقلاب تحت زعامت حضرت امام را نداشته باشند و اين معنايي جز رهبري بلا منازغ و بي همتاي حضرت امام نبود.
5- تعميق شكاف بين مردم و حكومت پهلوي :
17شهريور 1357 جدايي ميان ملت و حكومت را عميق تر كرد و امكان هر نوع پيوستگي يا سازش را از بين برد. همچنين مشي مبارزه مسالمت آميز در چار چوب قانون اساسي به منظور احياي نظام مشروطه به شدت زير سوال رفت و روحيه تندروي و افراط گرايي در ميان طيف هاي گوناگون مبارز و مخالف فرا گير شد و تلاش ها براي سرنگوني رژيم پهلوي به شكلي قهر آميز و انقلابي مورد حمايت قرار گرفت.
6- تشديد سر در گمي آمريكا در برابر مسائل ايران :
هم زمان با بحراني شدن اوضاع و واقعه 17 شهريور، روساي جمهور مصر، اسرائيل و آمريكا روز 19 شهريور با شاه گفت و گو كردند. شاه در گفت و گو با كارتر واقعه 17 شهريور را يك طرح شيطاني از سوي كساني دانست كه از برنامه ايجاد فضاي باز سازي كشور بهره مند شده و از آزادي هاي اعطا شده عليه وي سوءاستفاده كردند. او خواستار ادامه حمايت هاي آمريكا شد و هشدار داد در غير اين صورت دشمنانش او را غافلگير ساخته و بر وي پيشي خواهند جست. (9) كارتر نيز در پاسخ به در خواست هاي شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت و حمايت صريح خود را از اقدامات سركوب گرانه شاه اعلام كرد.دو روز پس از حادثه 17 شهريور اردشير زاهدي – سفير ايران در آمريكا – با وارن كريستوفر – معاون وزارت امور خارجه آمريكا – در واشنگتن ديدار نمود. كريستوفر ضمن تاكيد بر حمايت دولت آمريكا از ايران، خواستار رعايت اعتدال در اجراي حكومت نظامي شد. اما زاهدي اعلام كرد، كمونيست هاي سازمان يافته تظاهرات را ترتيب مي دهند و دولت آمريكا همراه با نيروهاي اپوزيسيون توطئه براندازي شاه را تدارك ديده است. كريستوفر اين اتهام را ناروا خواند و اظهار داشت تضعيف اعتماد به نفس شاه در اين زمان مهم ترين عامل بروز و گسترش شورش هاست.(10) به هر حال، حقيقت اين است كه تا وقوع حادثه 17 شهريور هيچ يك از سران كاخ سفيد در رياست جمهوري، وزارت خارجه و سازمان سيا، بحران ايران را جدي و نگران كننده نمي دانستند. آنان با اظهار نظرهاي سطحي و خوشبينانه درباره توانا يي ترديد ناپذير شاه در كنترل اوضاع كشور و خاورميانه به حمايت خود ادامه مي دادند.(11)
در واقع مي توان گفت واقعه 17 شهريور نخستين زنگ خطر را براي زمامداران آمريكا به صدا در آورد. از همين زمان گروهي از سران آمريكا به بررسي دقيق تر و بازنگري كارشناسانه در حوزه مسائل ايران ترغيب شدند كه ماحصل اين بررسي ها چيزي جز سردرگمي هر چه بيشتر آمريكا در امور ايران نبود كه با توصيه هاي ضد و نقيض به شاه همراه مي شد و در نتيجه مسير انقلاب را هر چه بيشتر هموار مي ساخت.
نتيجه گيري:
بي ترديد، قيام 17شهريور را مي توان به عنوان يكي از نقاط عطف مبارزات ملت مسلمان ايران عليه رژيم پهلوي دانست. ابعاد عظيم كشتار و سركوب مردم بي گناه در اين روز باعث شد تا انقلابيون و رهبران آن ها در حركت خود مصمم تر گردند و در اين بين رهبري مدبرانه حضرت امام خميني(ره) نقشي به سزا داشت. حمايت هاي سران به اصطلاح دموكرات آمريكا از رژيم پهلوي در سركوب مبارزين نيز باعث گرديد تا ادعاهاي به اصطلاح حقوق بشري و دموكراتيك آن ها در بين مردم رنگ ببازد و ماهيت اصلي آنان براي مردم ايران هرچه بيشتر نمايان گردد. در مجموع بايد گفت قيام خونين 17 شهريور عاملي موثر در تشديد مبارزات مردمي و تسريع در سقوط رژيم پهلوي به شمار مي رود.
منابع
1- غلام رضا نجاتي، تاريخ سياسي بيست و پنچ سال ايران؛ از كودتا تا انقلاب، تهران،نشر رسا، 1373، جلد چهارم، صفحه 74
2- محمد طحان، تاريخ شفاهي قيام 17شهريور 1357، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1386 ، صفحه39
3- روز شمار انقلاب اسلامي، تهران، دفتر هنر و ادبيات انقلاب اسلامي، 1378، جلد5، صفحه 64
4- محمد طحان،پيشين، صفحه 57
5- روزشمار انقلاب اسلامي، پيشين، صفحه 57
6- صحيفه نور، جلد 2، صفحه 100- 101
7- غلام رضا نجاتي، پيشين، جلد دوم، صفحه 83
8- صحيفه نور، جلد اول ، صفحه 568-569
9- غلام رضا نجاتي ، پيشين ، صفحه 92-93
10-غلام رضا نجاتي ، پيشين ، صفحه 94-95
11-زبيگنيو ،بروژينسكي،خاطرات برژينسكي صفحه 26-27
محمد مهدي سيفي
مركز اسناد انقلاب اسلامي
نوشته شده در تاريخ ۵ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
كمك به حجاج : از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
كمك به حجاج
يكي از مسائلي كه در سفرزيارتي حج وعمره دربين زائرين مشهود است، سبقت در انجام عبادات ومناسك، است ،ونوعا هركسي دوست دارد از تمامي وقتش به نحو كامل استفاده نموده حتي از استراحتش بكاهد،خوابش را كاسته وبيش از ديگران عبادت كند ،نماز بخواند ،طواف كند ،تلاوت قرآن داشته باشد، حق هم همين است زيرا همه به اين قصد مشرف شده اند،لكن در بسياري ازموارد عوامل كاروان از قبيل مدير ، روحاني وسايرخدمه ، از اين سبقت درعبادات محروم هستند،وناچار بايد زمينه عبادت وانجام مناسك را براي ديگران فراهم نمايند،در اين راستا، اسماعيل خثعمي مي گويد :به امام صادق (ع) عرض كردم ، هنگامي كه ما به مكه مي آييم ، همراهان ما به طواف مي روند ومرا مي گذارند تاوسائل آنهارا حفظ ونگهداري نمايم .حضرت فرمودند : اجر شما از آنها بيشتر است.
وروايت ديگري از پيامبر اكرم (ص)نقل شده است كه ، فرمودند : كسي كه ، به حاجي يا رزمنده اي كمك كند(اورا تجهيز كند) ياپشت سر ، از خانواده او مراقبت نمايد ، ياروزه داري را افطاري دهد ، براي او همانند اجر ، حاجي ، رزمنده،و روزه دار،خواهد بود ، بدون اينكه از اجر آنها چيز ي كاسته شود.
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۵ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
حج نيابتي: از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
حج نيابي
يكي از اموري كه در سفر پرخير وبركت مكه مكرمه مرسوم است نيابت در انجام اعمال حج ياعمره از طرف ديگران است در مورد عمره مفرده معمولا نيابت بصورت تبرعي ، براي بستگان سببي يانسبي ويا به نيابت از ائمه معصومين( ع) انجام مي شود لكن درحج تمتع گاهي فردي از طرف شخصي كه حج واجب براو مستقر شده و به علت ازدست دادن توان جسمي ،فكري ، يافوت موفق به انجام اين فريضه نگرديده است بااجرت يابدون اجرت به نيابت از او صورت مي پذيرد،وانجام اين مناسك علاوه برمنوب عنه براي نائب نيز داراي ثواب فراواني است،در روايتي از پيامبر گرامي اسلام( ص)نقل شده است : همانا خداوند عزوجل بوسيله يك حج سه نفر را داخل بهشت مي كند : ميت، وكسي كه از طرف او حج انجام د اده ،وكسي كه فردي را براي حج ازطرف ميت اعزام كرده است.
وروايت ديگري"از امام صادق( ع) درمورد اجر وپاداش كسي كه از طرف ديگري حج انجام مي دهد سوال شد، فرمودند: به كسي كه از طرف ديگري حج بجا مي آورد اجر وثواب ده حج داده مي شود وخودش وپدرش ومادرش وپسرش ودخترش وبرادرش وخواهرش وعمويش وعمه اش ودائي اش وخاله اش آمرزيده مي شود وخداوند واسع وكريم است (يعني بيشتر از اين هم پاداش مي دهد.)" 80
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
فضيلت عمره : از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلا م علي اسماعيلي كريزي
فضيلت عمره
درمورد فضيلت عمره مفرده از ائمه معصومين( ع) روايات فراواني نقل شده است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم: پيامبرگرامي اسلام (ص) فرمودند : عمره، حج كوچك است.
درروايت ديگري راوي مي گويدازامام صادق( ع) سوال كردم پيرامون فرمايش خداونددرمورد حج اكبر ؟ فرمودند: حج اكبروقوف به عرفات ورمي جمرات است وحج اصغر عمره است .
وپيامبر (ص)نيز در روايت ديگري فرموده اند : بدان عمره حج اصغر است، و عمره بهتر است از دنيا وآنچه در آن است ، وحج بهتر از عمره است ،
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
دعاي هاي مستجاب : از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
دعا هائي كه مستجاب مي شود
پيامبر اسلام (ص) فرمودند : دعاي چهار نفر رد نمي شود تااينكه براي آنها درب هاي آسمان باز شده ودعاي آنها به عرش مي رسد .( يعني مستجاب مي شود.) يكي دعاي پدر در مورد فرزند، ودعاي مظلوم درمورد كسي كه به اوظلم كرده است . دعاي معتمر تاوقتي كه برگردد ، ودعاي روزه دار تاوقتي كه افطار كند .
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
زندگي نامه و نحوه شهادت محمود كاوه فرمانده تيپ ويژه شهدا
● تولد و كودكي
به سال ۱۳۴۰ ه.ش در مشهد مقدس، در خانوادهاي مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت(ع) متولد شد. پدرش كه از كسبه متعهد به شمار ميآمد، در دوران ستمشاهي و اختناق، با علماء و روحانيون مبارز، از جمله حضرت آيتالله خامنهاي شهيد هاشمينژاد و شهيد كامياب ارتباط داشت. وي كه براي تربيت فرزندش اهميت زيادي قايل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبي و نماز جماعت ميبرد و از اين راه فرزندش را با مكتب اهل بيت (ع) و تعاليم انسانساز اسلام آشنا ميكرد.
شهيد كاوه دوران تحصيلات ابتدايي خود را در چنين شرايطي سپري كرد. از آنجا كه خواست پدرش به هنگام تولد محمود، اين بود كه وي را در سلك صالحان و پيروان واقعي مكتب اسلام قرار دهد، با علاقه قلبي و مشورت پدر وارد حوزه علميه شد و همزمان، تحصيلات دوران راهنمايي و دبيرستان را نيز ادامه داد.
با شروع جريانات انقلاب، او كه جواني بانشاط، فعال و مذهبي بود با شركت در محافل درسي مسجد جوادالائمه(ع) و امام حسن مجتبي(ع) كه در آن زمان از مراكز تجمع نيروهاي مبارز بود، از هدايتها و تعاليم حضرت آيتالله خامنهاي بهرههاي فراواني برد و ره توشههاي همين تعاليم را با خود به محيط دبيرستان و ميان دانشآموزان منتقل مينمود. او در دبيرستان به عنوان محور مبارزه شناخته ميشد. با علاقه وافر، به پخش اعلاميههاي حضرت امام خميني(ره) ميپرداخت و فعالانه در راهپيماييها و درگيريهاي زمان انقلاب شركت داشت.
● فعاليتهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي شهيد كاوه جزو اولين عناصر مومن و متهدي بود كه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در شهر مقدس مشهد پيوست و پس از گذراندن يك دوره آموزش شش ماهه چريكي، به آموزش نظامي برادران سپاه و بسيج پرداخت. پس از آن براي حفاظت از بيت شريف حضرت امام خميني(ره) در يك ماموريت شش ماهه به تهران عزيمت كرد و با شروع جنگ تحميلي، به همراه تعدادي از نيروهاي خراسان به جبهههاي جنوب اعزام شد. مدتي بعد به علت نياز شديدي كه پادگان به مربي داشت، او را براي آمادهسازي و آموزش نيروها به مشهد فراخواندند.
● شهيد كاوه در كردستان
علي رغم اينكه براي آموزش نيروها اهميت بالايي قايل بود و مسئول مستقيم او زياد تمايل نداشت وي را (كه از مربيان دلسوز و قوي محسوب ميشد) به جبهه اعزام نمايد. اما روح پرتلاطم او به دنبال فرصتي بود تا رودرروي دشمن قرار گيرد و در صحنههاي كارزار انقلاب و ارزشهاي آن عملاً دفاع نمايد. بنابراين در اولين فرصت با جلب رضايت فرمانده پادگان با شور و شوقي فراوان به ديار كردستان (كه در آن زمان توسط گروهكها و عناصر ضدانقلاب دچار مشكلات و آشوب شده بود)، عزيمت كرد.
او كه به همراه تعدادي از برادران پاسدار جهت آزادسازي شهر بوكان وارد كردستان شده بود، به دليل لياقتها و مهارتهايي كه داشت در همان ابتدا به عنوان فرمانده يك گروه دوازده نفره انتخاب شد.
شهيد كاوه در اين منطقه براي مبارزه با ضدانقلاب – كه از حمايتهاي خارجي برخوردار بود و با جناياتي هولناك، توطئه شوم جدايي ان نقطه از ميهن اسلامي را در ذهن ميپروراند – شب و روز نداشت و به دليل تلاش بسيار زياد، جديت و پشتكار، شجاعت و روحيه شجاعتطلبي كه داشت، در مدت كوتاهي به سمت فرماندهي عمليات سپاه سقز منصوب شد و در اين زمان با ناباوري همگان همراه تعداد كمي نيرو، عمليات آزاد سازي منطقه مرزي بسطام را با شهامت غير قابل وصفي طرح ريزي و۴۵ كيلومتر جاده مرزي را طي يك مرحله ودر عرض ۲۴ ساعت در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب آزاد نمود .
ضد انقلاب كه با برخورداري از سلاح و امكانات و نيروي رزمي فراوان، عرصه را براي نيروهاي نظامي و انتظامي تنگ كرده بود و جنايات فجيعي مرتكب مي شد، با ورود جوانان دلير ومتعهدي چون شهيد كاوه به صحنه عمليات، به اين نتيجه رسيد كه ماندن در كردستان برايش سنگين تمام خواهد شد.
شهيد كاوه و همرزمانش با عمليات پي در پي، مزدوران استكبار را در منطقه منفعل و مستاصل نموده بودند تا جايي كه ضد انقلاب در اوج استيصال و درماندگي براي زنده يا مرده او جايزه تعيين كرده بود.
● نقش شهيد در تيپ ويژه شهدا
به دنبال عمليات سرنوشتساز نيروهاي سپاهي در محورهاي مختلف كردستان و همزمان با تشكيل تيپ ويژه شهدا (كه فرماندهي آن بر عهده شهيد ناصر كاظمي بود) شهيد كاوه به عنوان فرمانده عمليات اين تيپ انتخاب شد. پس از مدت كوتاهي از فعاليت او در اين مسئوليت (كه با آزادسازي بسياري از مناطق همراه بود) آوازه تيپ ويژه شهدا، آنچنان ضدانقلاب را متحير ساخت كه بكلي روحيه خود را از دست دادند و در مقابل هر يوريش رزمندگان اسلام، فرار را بر قرار ترجيح ميدادند و ميدانستند كه مقاومت در مقابل اين يگان جزخسارت ونابودي ثمري نخواهد داشت.
آزاد سازي سد بوكان وجاده ۴۷ كيلومتري آن،آزاد سازي جاده صائبين دژ به تكاب ،پاكسازي منطقه كيلر و اشتوزنگ ،آزاد سازي محور استراتژيك پيرانشهر به سردشت كه به عنوان مركزيت و نقطه ثقل ضد انقلاب بشمار مي آمد و منجر به انهدام مركز راديوئي آنها و فتح ارتفاعات مهم مرزي منطقه آلواتان و آزادسازي زندان دوله تو و كشتن بيش از ۷۵۰ نفر از ضد انقلاب گرديد، از جمله نبردهاي تهاجمي بود كه توسط شهيد كاوه و همرزمانش در تيپ ويژه شهدا طرح ريزي وبه اجرا گذاشته شد. تعداد عملياتي كه بوسيله اين شهيد عليه ضد انقلاب فرماندهي شد ، آن قدر زياد است كه ذكر نام تمامي آنها در اين مختصر ميسر نيست.
او كه پس از شهادت سرداران رشيد اسلام ، شهيد ناصر كاظمي ، شهيد محسن گنجي زاده و شهيد محمد بروجردي در خرداد۱۳۶۲ رسما به فرماندهي تيپ منصوب شده بود ، با تلاش همه جانبه براي آموزش، سازماندهي و آماده سازي نيروها از هيچ كوششي دريغ نمي ورزيد.
بنا به صلاحديد فرماندهي محترم سپاه در تاريخ ۲۹/۴/۱۳۶۲ تيپ ويژه شهدا ماموريت يافت تا در عمليات برون مرزي والفجر ۲ كه در منطقه حاج عمران انجام ميگرفت شركت نمايد. در اين عمليات شهيد كاوه با هدايت قوي رزمندگان، اهداف از پيش تعيين شده تيپ از جمله ارتفاعات ۲۵۱۹ را با موفقيت به تصرف درآورد.
همزمان با عمليات والفجر ۴ ماموريت پاكسازي محور سردشت از لوث وجود ضدانقلاب (دمكراتها و منافقين) به اين تيپ واگذار شد. رزمندگان غيور و سلحشور نيز ضمن تسلط به ارتفاعات مرزي كوه سير، قوري، تالشو روستاي اسلام آباد، مركز راديويي منافقين و مقر دمكراتها را تصرف كردند.
تيپ ويژه شهدا سال ۶۳ در عمليات بدر همراه با ساير يگانهاي سپاه، با دشمن تا دندان مسلح جنگيد و در تاريخ ۲۳/۴/۶۴ در عمليات قادر (همراه با يگانهايي از ارتش جمهوري اسلامي) در جبهه شمالي سيدكان عراق باعث بر هم زدن آرايش نظامي دشمن گرديد. همچنين در عمليات پشتيباني والفجر ۹ كه در منطقه چوارته عراق انجام گرفت، در انهدام قواي دشمن و تصرف بخشي از خاك آنان نقش موثر داشت، كه هر كدام نشاني از دلاوريها و حماسهآفريني شهيد كاوه و يارانش را در خود ثبت كرده است.
● ويژگيهاي اخلاقي
صفات ارزنده و ويژگيهاي ايماني كه اين شهيد داشت باعث شد كه خود را وقف انقلاب كند و با اهميتي كه كردستان براي وي داشت خود را فرزند كردستان معرفي ميكرد. روحيه والا و انساندوستي او به قدري در اطرافيان اثر ميگذاشت كه با وجود تبليغات سوء دشمنان و ايجاد جو مسموم عليه آن شهيد و يگان تحت امرش، هنگامي كه به درجه رفيع شهادت نايل شد، مردم مهاباد با پاي برهنه زير پيكر پاك و مطهر سردار بزرگ خود بر سر و سينه ميزدند و اشك ميريختند و ضدانقلاب را نفرين ميكردند.
او با الهام از سخن خداوند كه در وصف مومنان بيان شده است: «اَشِدّاءُ عَلَي الكُفّار رُحَماء بَينَهم»، در قلب مردم و نيروها جاي گرفته بود و هيچ انگيزهاي جز خدمت به انقلاب و احياي ارزشهاي الهي نداشت.
شهيد كاوه در عين حال كه تمام اوقاتش را براي مبارزه به كار ميبست، از پرداختن به تكاليف ديني و انجام مستحبات نيز غافل نبود. او از مروجين قرآن كريم بود و با عشق خالصانه به اسلام و مكتب، آيات جهاد را تلاوت ميكرد و در صحنه جنگ و مقاتله با دشمنان، آن را در عمل تفسير مينمود.
روحيه اطاعتپذيري و ولايتي، هوش سرشار و چابكي در عمليات، مسلح بودن به سلاح تقوا و اخلاق حسنه، شجاعت و بيباكي، ساده زيستي و صميميت با نيروها از جمله ويژگيهاي شخصيتي آن شهيد والامقام است.
با وجودي كه در مقابل ضدانقلاب سازشناپذير، جسور و با شهامت بود، اما در داخل تيپ با نيروهاي تحت امر خود برخوردي بسيار متواضعانه و باصفا و صميمي داشت و همين تواضع او سبب شده بود كه محبوبيت خاصي در بين نيروها داشته باشد.
شهيد كاوه در قلب نيروهاي بسيجي و سپاهي جاي داشت.
او مصداق بارز تلفيق محبت و قاطعيت در امر فرماندهي نظامي بود.
روزي يكي از نزديكان وي به منطقه آمده بود. يكي از برادران تقاضا كرد كه كار مناسبي به او محول كند، شهيد كاوه پاسخ داد: همه بسيجيها فاميل من هستند.
در بعد آمادگي جسماني هيچگاه از ورزش غافل نبود و با تشويق نيروها و حضور در مسابقات ورزشي، آمادگي رزمي نيروها را بالا ميبرد.
همواره براي تشويق بچهها ميگفت: موفقيت من در كوههاي بلند كردستان مديون ورزش است.
او چريكي زبده بود كه در عمل و جنگ چريك شده بود نه با درسهاي تئوري.
شهيد كاوه هميشه راهگشاي عمليات بود، هرجا كه كار گره ميخورد او رهگشا بود و هر كجا كه از عزم و اراده رزمندگان كاسته ميشد، اراده پولادين او به همه آن عزيزان، روحيهاي تازه ميبخشيد.
او براي اينكه بتواند عمليات را بهتر هدايت كند با سلاح پيشاپيش رزمندگان حركت ميكرد.
با اينكه بارها در صحنههاي عملياتي مجروح شده بود، ولي هميشه قبل از بهبودي، به منطقه باز ميگشت و در برخي از مواقع نيز نيروها او را با سر و بدن باندپيچي شده ميديدند كه در ميانشان حاضر ميشد و آماده پذيرش ماموريت و اجراي عمليات بود.
سرتيپ شهيد حسن آبشناسان – فرمانده لشكر ۲۳ نوهد – ميگويد:
اگردر دنيا يك چريك پاكباخته و دل باخته به اسلام و حضرت امام(ره) وجود داشته باشد، محمود كاوه است و هر رزمندهاي كه بخواهد خوب پخته و آبديده شود بايد با تيپ ويژه شهدا پيش برود.
او داراي فضايل روحي و اخلاقي ويژهاي بود و انجام كار خالصانه و بيريا را سرلوحه زندگي خود قرار داده بود. عموماً كم سخن ميگفت و بيشتر عمل ميكرد و همواره سعي ميكرد وحدت ارتش و سپاه حفظ شود و ارتشيان نيز او را از خود ميدانستند. اين خصال و روحيات فرماندهي بود كه تيپ شهدا را به آنجايي رساند كه مقام معظم رهبري درباره اين يگان و شهيد كاوه فرمودند:
تيپ ويژه شهدا كه ايشان فرماندهياش را برعهده داشتند يكي از واحدهاي كارآمد ما محسوب ميشد.
... او در عمليات گوناگون شركت داشت و كارآزموده ميدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد، مديريت قوي، دوستي و رفاقت با عناصر لشكر، از لحاظ معنوي، اخلاق، ادب، تربيت، توجه و ذكر، يك انسان جوان، اما برجسته بود.
... اين وجوان (شهيد كاوه) جزو عناصر كمنظيري بود كه او را در صدد خودسازي يافتم. حقيقتاً اهل خودسازي بود، هم خودسازي معنوي و اخلاقي و تقوايي و هم خودسازي رزمي.
● نحوه شهادت
دهم شهريور ماه ۱۳۶۵، روزي كه روح اين سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقيهالله الاعظم(عج) در عمليات كربلاي ۲ بر بلنداي قله ۲۵۱۹ حاج عمران به پرواز درآمد، دل صخره و كوه، ياد و خاطره شجاعت او را در خود ثبت كرد. آن روز، كاوه مزد جهاد را كه شهات بود، دريافت كرد و به بارگاه عزالهي فراخوانده شد.
خصال و ويژگيهاي درخشنده او در تمام مدت خدمتش و در تصدي مسئوليتهاي مختلف درسي است بس بزرگ براي همه سربازان اسلام و پاسداران انقلاب اسلامي، تا با به كارگيري آنها و آراسته شدن به آن سجاياي اخلاقي، نمونه هايي از لشكريان مخلص حضرت بقيةالله العظم(عج) باشند و خود را براي دفاع از حريم اسلام و ارزشهاي متعالي آن، همواره مهيا و آماده سازند.
● حركت فرمانده تيپ ۱۵۵ شهدا به سوي شهادت
در وضعيت فوق طاقت و شدت دشواري كه نيروهاي عمل كننده خواه ناخواه با آن مواجه بودند و سبب شده بود پيروزي را نيز دور از دسترس ببينند، تيپ ويژه ۱۵۵ شهدا، به خصوص فرمانده آن ، مؤمنانه و شجاعانه در عرصه درگيري وارد شدند. شهيد اميري مقدم، راوي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ در اين تيپ، در گزارش خودش از عمليات كربلاي ۲، درباره حركت نيروها براي ادامه عمليات و سرانجام آن، چنين روايت كرده است: «تغييرات انجام شده در طرح مانور و عدم موفقيت كامل تيپ ويژه ۱۵۵ شهدا در عمليات شب گذشته، موجب ترديد در مسئولان، خصوصاً فرماندهان اين تيپ شده بود. اين ترديد اگرچه در خود فرمانده تيپ (برادر محمود كاوه) نيز وجود داشت ولي وي با توجه به حساسيت زمان و مصلحت كُل عمليات، اين ترديد را بروز نمي داد و به همين دليل تصميم گرفت براي زدودن ترديدها و تقويت روحيه عملياتي در افراد تيپ، به همراه نيروهاي عمل كننده در منطقه درگيري حاضر شود. وقتي كه مسئولان تيپ از اين تصميم آگاه شدند درصدد برآمدند كه وي را از اين عمل باز دارند. فرمانده يكي از گردان ها (برادر صلاحي) براي منصرف كردن وي، مي گويد: «شما اين كار را نكنيد، آتش دشمن زياد است، مسير، بدمسيري است، خداي نكرده طوري مي شود. «فرماندهي در جواب مي گويد: «خب، اگر اين طور است، ما هم شهيد مي شويم. اگر كار مثل شب گذشته بشود، ما هم حاضريم امشب شهيد شويم.» به همان اندازه كه خود وي در رفتن به خط درگيري مصمم بود، ساير مسئولان تيپ مخالف بودند.
مكالمه زير كه در آخرين دقايق قبل از عزيمت برادر كاوه به منطقه و در هنگام پوشيدن پوتين، بين وي و قائم مقام تيپ (برادر منصوري) انجام گرفت، بيانگر اين واقعيت است كه ايشان چه قدر به رفتن و ديگران چه اندازه در بازداري وي مصمم بوده اند. متن مكالمه اين چنين است:
منصوري: رفتن شما نه به نفع اسلام است و نه به نفع...
كاوه: نه
منصوري: اگر نظر شما اين است كه نيروهاي عمل كننده آدم قوي تري مي خواهند، من قوي نيستم ولي مي روم جلو و يكي ديگر را اينجا مي گذارم.
كاوه: نه، من مي خواهم امشب، شما اينجا باشيد.
منصوري: من نمي خواهم.
كاوه: امشب كارها جور نمي شود.
منصوري: خب، اگر جور نمي شود با رفتن شما هم جور نمي شود.
كاوه: چه مي گويم! جور مي شود، ان شاءالله جور مي شود.
منصوري: البته اگر خدا بخواهد جور مي شود. شما هم اين جا كلي كار داريد: مسئله قرارگاه، هماهنگي توپخانه و...
كاوه: اينها همهاش حل ميشود، اينها مشخص است.
منصوري كه از بحث كردن نتيجه نميگيرد، با پيش كشيدن تصميم خودش براي رفتن به جلو، ميگويد: حالا در هر صورت شما برويد، من كار ندارم. من هم براي انجام مأموريت، گردان امامحسين(ع) را برميدارم و ميروم.
كاوه: خُب، شما اين كار را بكنيد.
منصوري: ولي اينجا در مقر فرماندهي تيپ كارها ميخوابد.
كاوه: مسئلهاي نيست، شما همين اول درگيري كه من جلو هستم، اينجا باشيد.
منصوري وقتي باز هم نتيجه نميگيرد، بهطور جديتري ميگويد: آقاي كاوه، ميخواهيد به زور متوسل بشويم؟ جلو رفتن شما اصلاً درست نيست، منطقي نيست.
كاوه: امروز با روزهاي ديگر فرق ميكند، من يك چيزهايي ميدانم، يك چيزهايي هست، ميدانم ترديد هست.
منصوري: خُب، ترديد طبيعي است، بايد باشد.
كاوه: خُب اگر آدم خودش جلو باشد و يك وقت مسئلهاي پيش آمد، ميتواند هم پيش خداي خودش و هم پيش خلق خدا و....
برادر كاوه سكوت ميكند و براي هدايت گردان امامحسين(ع) از سنگر فرماندهي خارج ميشود.»
راوي تيپ ويژه۱۵۵شهدا سپس افزوده است :«به هنگام اعزام گردان ها براي انجام ما موريت ، ابتدا گردان امام حسين (ع)، سپس گردان امام سجاد (ع) درحالي كه فر ماندهي تيپ ( محمود كاوه )پيشاپيش آنها قرار داشت ، حركت خود را براي تصرف ارتفاع ۲۵۱۹ آغازكردند. طبق طرح مانور قرار بود گردان امام حسين (ع) پايگاه هاي ۱ و۲ وگردان امام سجاد (ع) پايگاه هاي ۳و۴ را تصرف كنند . حساسيت دشمن نيز نسبت به شب اول كمتر شده بود .واحتمال جدي نمي داد در اين محور مجددا عمليات شود ، از اين رو اجراي آ تش وپرتاب منور آ نها نيز اندكي كاهش يافته بود .
به هر ترتيب حدود ساعت يك بامداد كه نيروهاي پياده پس از پيمودن مسافت فاصله خط خودي تا دشمن به زير اهداف مورد نظر رسيدند تا با هماهنگي آ تش خودي در گيري را شروع كنند در همين حين گلوله خمپاره كنار برادر كاوه به زمين اصابت كرد واو در جاشهيد شد.»
به دنبال شهادت فرمانده تيپ ويژه ۱۵۵ شهدا (شهيد محمود كاوه) در منطقه عملياتي كربلاي۲، از مراسم تشييع وي در مشهد، روزنامه كيهان (۱۶/۶/۱۳۶۵) چنين گزارش دادهاست: در اين مراسم كه با
حضور مسئولان استان خراسان و نيروهاي نظامي و انتظامي شهر مشهد برگزار شد، پيكر پاك اين سردار اسلام بر دوش انبوهي از اقشار مختلف امت حزبالله مشهد تا بارگاه ملكوتي امامرضا(ع) تشييع و پس از طواف ضريح مطهر، طي مراسمي به خاك سپرده شد.»
راوي قرارگاه حمزه ـع_ (اسدالله احمدي) به نقل از فرمانده لشكر ۵ نصر (باقر قاليباف) نوشتهاست: «در مراسم تشييع جنازه شهيد محمود كاوه، پدر وي درخواست حجتالاسلام طبسي توليت آستان قدسرضوي را مبنيبر اين كه پيكر شهيد محمود كاوه در حرم مطهر حضرت رضا(ع) و يا در يكي از حجرههاي مخصوص حرم دفن شود نپذيرفت و گفت: «پسرم از ابتدا با بسيجيها بوده و بهتر است در كنار آنها دفن شود.»
● گوشه اي از وصيتنامه
دشمن بايد بداند و اين تجربه را كسب كرده باشد كه هر توطئهاي را كه عليه انقلاب طرحريزي كند، امت بيدار و آگاه با پيروي از رهبر عزيز، آن را خنثي خواهد كرد. آينده جنگ هم كاملاً روشن است كه پيروزي نصيب رزمندگان اسلام خواهد شد و هيچگاه ما نخواهيم گذاشت كه خون شهيدانمان هدر رود.
منبع: سايت جامع دفاع مقدس«ساجد»
منبع : مركز اسناد انقلاب اسلامي
نوشته شده در تاريخ ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
زندگينامه محمود كاوه در خرداد هزار و سيصد و چهل در خانوادهايمذهبيديده به جهان گشود. پس از تحصيلات ابتدايي همراه پدرش خدمتمقاممعظم رهبري در مسجد امام حسن مجتبي ميرسند و ايشانميفرمايند: «اگرمحمود دروس كلاسيك را به اتمام برساند و سپس بهدروس حوزوي بپردازد بهتراست.» پس از آن در مدرسه راهنمايي«غزنوي»، ثبت نام و به ادامه تحصيلمشغول شد. بر اثر شركت در جلسات علماي مبارزي همچون شهيد هاشمينژاد وشهيدكامياب، تفكر مبارزاتي او شكل ميگيرد و با شروع تظاهرات خيابانيدر سال 1357در راهپيماييها تا مرز شهادت پيش ميرود. با تشكيل سپاه پاسداران انقلاباسلامي عضويت در اين نهاد مقدس رابرميگزيند و پس از گذراندن دورهي آموزش،به عنوان مربي تاكتيك پادگانامام رضا انتخاب گرديد.
همزمان با عزيمت حضرتامام به جماران، به عنوان سرپرست يكگروه بيست نفره جهت حفاظت از بيتامام، به تهران اعزام ميشود. با شروع جنگ تحميلي، وارد عرصهي نبرد باضدانقلاب داخلي شده ودر بدو ورود به سقّز، مسؤوليت خطير گروه اسكورت را برعهده گرفته و بااتّخاذ تاكتيكهاي هجومي و چريكي به عنوان اولين فرد،عملياتضدكمين را عليه ضدانقلاب در كردستان طراحي و اجرا و در مدتياندك،وضعيت نبرد در شهر سقّز و حومهي آن را به نفع نيروهاي خودي تغييرداد. وي در سمت فرماندهي عمليات سپاه سقّز، با اجراي عملياتهايچريكي،دشمني را كه بر شهر سيطره يافته بود، آوارهي كوهها نمود. همزمان با تشكيلتيپ ويژهي شهدا توسط سرداران شهيدمحمدبروجردي و ناصر كاظمي، محمود بهعنوان مسؤول عمليات تيپمعرفي گرديد و ضربات مهلكي را بر پيكر ضدانقلاب واردساخت. با تعيينمبلغ هنگفتي به عنوان جايزه براي به شهادت رساندن كاوهاز سوي دشمننام محمود كاوه، بر سر زبانها افتاد. آزادسازي شهر بوكان و سپسجادهي مهم و حياتي پيرانشهر سردشت،از جمله عملياتهاي گستردهاي است كه بافرماندهي و جانفشاني او انجامگرفت. با شهادت شهيدان كاظمي، گنجيزاده وبروجردي، سكان فرماندهيتيپ ويژهي شهدا در سال هزار و سيصد و شصت ودو به اوسپرده شد. در همين سال علاوه بر نبرد با ضدانقلاب، اقدام به انجامعملياتهايبرون مرزي والفجر دو وسي و چهار نموده و مناطق مهمي از ميهناسلامي را آزادساخت. با حاكم شدن آرامش و امنيت بر كردستان، تلاش خود رامعطوفمبارزه با ارتش عراق نمود و در عملياتهاي بدر، قادر، والفجروكربلايصحنههاي غرور آفريني را آفريد. آخرين مجروحيت وي در تك حاج عمرانبود كه در يك نبرد تن به تنبا دشمن بعثي تركش نارنجك به سرش اصابت كرد. محمود كاوه در يازدهم شهريور ماه 1365 در سن 25 سالگي، هنگاميكه به منظورتصرف ارتفاعات مهم 2519، پيشاپيش رزمندگان اسلام درحركت بود، در اثر اصابتتركش خمپاره، به فيض عظيم شهادت نايل آمد
نوشته شده در تاريخ ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
زندگينامه محمود كاوه در خرداد هزار و سيصد و چهل در خانوادهايمذهبيديده به جهان گشود. پس از تحصيلات ابتدايي همراه پدرش خدمتمقاممعظم رهبري در مسجد امام حسن مجتبي ميرسند و ايشانميفرمايند: «اگرمحمود دروس كلاسيك را به اتمام برساند و سپس بهدروس حوزوي بپردازد بهتراست.» پس از آن در مدرسه راهنمايي«غزنوي»، ثبت نام و به ادامه تحصيلمشغول شد. بر اثر شركت در جلسات علماي مبارزي همچون شهيد هاشمينژاد وشهيدكامياب، تفكر مبارزاتي او شكل ميگيرد و با شروع تظاهرات خيابانيدر سال 1357در راهپيماييها تا مرز شهادت پيش ميرود. با تشكيل سپاه پاسداران انقلاباسلامي عضويت در اين نهاد مقدس رابرميگزيند و پس از گذراندن دورهي آموزش،به عنوان مربي تاكتيك پادگانامام رضا انتخاب گرديد.
همزمان با عزيمت حضرتامام به جماران، به عنوان سرپرست يكگروه بيست نفره جهت حفاظت از بيتامام، به تهران اعزام ميشود. با شروع جنگ تحميلي، وارد عرصهي نبرد باضدانقلاب داخلي شده ودر بدو ورود به سقّز، مسؤوليت خطير گروه اسكورت را برعهده گرفته و بااتّخاذ تاكتيكهاي هجومي و چريكي به عنوان اولين فرد،عملياتضدكمين را عليه ضدانقلاب در كردستان طراحي و اجرا و در مدتياندك،وضعيت نبرد در شهر سقّز و حومهي آن را به نفع نيروهاي خودي تغييرداد. وي در سمت فرماندهي عمليات سپاه سقّز، با اجراي عملياتهايچريكي،دشمني را كه بر شهر سيطره يافته بود، آوارهي كوهها نمود. همزمان با تشكيلتيپ ويژهي شهدا توسط سرداران شهيدمحمدبروجردي و ناصر كاظمي، محمود بهعنوان مسؤول عمليات تيپمعرفي گرديد و ضربات مهلكي را بر پيكر ضدانقلاب واردساخت. با تعيينمبلغ هنگفتي به عنوان جايزه براي به شهادت رساندن كاوهاز سوي دشمننام محمود كاوه، بر سر زبانها افتاد. آزادسازي شهر بوكان و سپسجادهي مهم و حياتي پيرانشهر سردشت،از جمله عملياتهاي گستردهاي است كه بافرماندهي و جانفشاني او انجامگرفت. با شهادت شهيدان كاظمي، گنجيزاده وبروجردي، سكان فرماندهيتيپ ويژهي شهدا در سال هزار و سيصد و شصت ودو به اوسپرده شد. در همين سال علاوه بر نبرد با ضدانقلاب، اقدام به انجامعملياتهايبرون مرزي والفجر دو وسي و چهار نموده و مناطق مهمي از ميهناسلامي را آزادساخت. با حاكم شدن آرامش و امنيت بر كردستان، تلاش خود رامعطوفمبارزه با ارتش عراق نمود و در عملياتهاي بدر، قادر، والفجروكربلايصحنههاي غرور آفريني را آفريد. آخرين مجروحيت وي در تك حاج عمرانبود كه در يك نبرد تن به تنبا دشمن بعثي تركش نارنجك به سرش اصابت كرد. محمود كاوه در يازدهم شهريور ماه 1365 در سن 25 سالگي، هنگاميكه به منظورتصرف ارتفاعات مهم 2519، پيشاپيش رزمندگان اسلام درحركت بود، در اثر اصابتتركش خمپاره، به فيض عظيم شهادت نايل آمد
نوشته شده در تاريخ ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
زندگينامه محمود كاوه در خرداد هزار و سيصد و چهل در خانوادهايمذهبيديده به جهان گشود. پس از تحصيلات ابتدايي همراه پدرش خدمتمقاممعظم رهبري در مسجد امام حسن مجتبي ميرسند و ايشانميفرمايند: «اگرمحمود دروس كلاسيك را به اتمام برساند و سپس بهدروس حوزوي بپردازد بهتراست.» پس از آن در مدرسه راهنمايي«غزنوي»، ثبت نام و به ادامه تحصيلمشغول شد. بر اثر شركت در جلسات علماي مبارزي همچون شهيد هاشمينژاد وشهيدكامياب، تفكر مبارزاتي او شكل ميگيرد و با شروع تظاهرات خيابانيدر سال 1357در راهپيماييها تا مرز شهادت پيش ميرود. با تشكيل سپاه پاسداران انقلاباسلامي عضويت در اين نهاد مقدس رابرميگزيند و پس از گذراندن دورهي آموزش،به عنوان مربي تاكتيك پادگانامام رضا انتخاب گرديد.
همزمان با عزيمت حضرتامام به جماران، به عنوان سرپرست يكگروه بيست نفره جهت حفاظت از بيتامام، به تهران اعزام ميشود. با شروع جنگ تحميلي، وارد عرصهي نبرد باضدانقلاب داخلي شده ودر بدو ورود به سقّز، مسؤوليت خطير گروه اسكورت را برعهده گرفته و بااتّخاذ تاكتيكهاي هجومي و چريكي به عنوان اولين فرد،عملياتضدكمين را عليه ضدانقلاب در كردستان طراحي و اجرا و در مدتياندك،وضعيت نبرد در شهر سقّز و حومهي آن را به نفع نيروهاي خودي تغييرداد. وي در سمت فرماندهي عمليات سپاه سقّز، با اجراي عملياتهايچريكي،دشمني را كه بر شهر سيطره يافته بود، آوارهي كوهها نمود. همزمان با تشكيلتيپ ويژهي شهدا توسط سرداران شهيدمحمدبروجردي و ناصر كاظمي، محمود بهعنوان مسؤول عمليات تيپمعرفي گرديد و ضربات مهلكي را بر پيكر ضدانقلاب واردساخت. با تعيينمبلغ هنگفتي به عنوان جايزه براي به شهادت رساندن كاوهاز سوي دشمننام محمود كاوه، بر سر زبانها افتاد. آزادسازي شهر بوكان و سپسجادهي مهم و حياتي پيرانشهر سردشت،از جمله عملياتهاي گستردهاي است كه بافرماندهي و جانفشاني او انجامگرفت. با شهادت شهيدان كاظمي، گنجيزاده وبروجردي، سكان فرماندهيتيپ ويژهي شهدا در سال هزار و سيصد و شصت ودو به اوسپرده شد. در همين سال علاوه بر نبرد با ضدانقلاب، اقدام به انجامعملياتهايبرون مرزي والفجر دو وسي و چهار نموده و مناطق مهمي از ميهناسلامي را آزادساخت. با حاكم شدن آرامش و امنيت بر كردستان، تلاش خود رامعطوفمبارزه با ارتش عراق نمود و در عملياتهاي بدر، قادر، والفجروكربلايصحنههاي غرور آفريني را آفريد. آخرين مجروحيت وي در تك حاج عمرانبود كه در يك نبرد تن به تنبا دشمن بعثي تركش نارنجك به سرش اصابت كرد. محمود كاوه در يازدهم شهريور ماه 1365 در سن 25 سالگي، هنگاميكه به منظورتصرف ارتفاعات مهم 2519، پيشاپيش رزمندگان اسلام درحركت بود، در اثر اصابتتركش خمپاره، به فيض عظيم شهادت نايل آمد
نوشته شده در تاريخ ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
زندگينامه محمود كاوه در خرداد هزار و سيصد و چهل در خانوادهايمذهبيديده به جهان گشود. پس از تحصيلات ابتدايي همراه پدرش خدمتمقاممعظم رهبري در مسجد امام حسن مجتبي ميرسند و ايشانميفرمايند: «اگرمحمود دروس كلاسيك را به اتمام برساند و سپس بهدروس حوزوي بپردازد بهتراست.» پس از آن در مدرسه راهنمايي«غزنوي»، ثبت نام و به ادامه تحصيلمشغول شد. بر اثر شركت در جلسات علماي مبارزي همچون شهيد هاشمينژاد وشهيدكامياب، تفكر مبارزاتي او شكل ميگيرد و با شروع تظاهرات خيابانيدر سال 1357در راهپيماييها تا مرز شهادت پيش ميرود. با تشكيل سپاه پاسداران انقلاباسلامي عضويت در اين نهاد مقدس رابرميگزيند و پس از گذراندن دورهي آموزش،به عنوان مربي تاكتيك پادگانامام رضا انتخاب گرديد.
همزمان با عزيمت حضرتامام به جماران، به عنوان سرپرست يكگروه بيست نفره جهت حفاظت از بيتامام، به تهران اعزام ميشود. با شروع جنگ تحميلي، وارد عرصهي نبرد باضدانقلاب داخلي شده ودر بدو ورود به سقّز، مسؤوليت خطير گروه اسكورت را برعهده گرفته و بااتّخاذ تاكتيكهاي هجومي و چريكي به عنوان اولين فرد،عملياتضدكمين را عليه ضدانقلاب در كردستان طراحي و اجرا و در مدتياندك،وضعيت نبرد در شهر سقّز و حومهي آن را به نفع نيروهاي خودي تغييرداد. وي در سمت فرماندهي عمليات سپاه سقّز، با اجراي عملياتهايچريكي،دشمني را كه بر شهر سيطره يافته بود، آوارهي كوهها نمود. همزمان با تشكيلتيپ ويژهي شهدا توسط سرداران شهيدمحمدبروجردي و ناصر كاظمي، محمود بهعنوان مسؤول عمليات تيپمعرفي گرديد و ضربات مهلكي را بر پيكر ضدانقلاب واردساخت. با تعيينمبلغ هنگفتي به عنوان جايزه براي به شهادت رساندن كاوهاز سوي دشمننام محمود كاوه، بر سر زبانها افتاد. آزادسازي شهر بوكان و سپسجادهي مهم و حياتي پيرانشهر سردشت،از جمله عملياتهاي گستردهاي است كه بافرماندهي و جانفشاني او انجامگرفت. با شهادت شهيدان كاظمي، گنجيزاده وبروجردي، سكان فرماندهيتيپ ويژهي شهدا در سال هزار و سيصد و شصت ودو به اوسپرده شد. در همين سال علاوه بر نبرد با ضدانقلاب، اقدام به انجامعملياتهايبرون مرزي والفجر دو وسي و چهار نموده و مناطق مهمي از ميهناسلامي را آزادساخت. با حاكم شدن آرامش و امنيت بر كردستان، تلاش خود رامعطوفمبارزه با ارتش عراق نمود و در عملياتهاي بدر، قادر، والفجروكربلايصحنههاي غرور آفريني را آفريد. آخرين مجروحيت وي در تك حاج عمرانبود كه در يك نبرد تن به تنبا دشمن بعثي تركش نارنجك به سرش اصابت كرد. محمود كاوه در يازدهم شهريور ماه 1365 در سن 25 سالگي، هنگاميكه به منظورتصرف ارتفاعات مهم 2519، پيشاپيش رزمندگان اسلام درحركت بود، در اثر اصابتتركش خمپاره، به فيض عظيم شهادت نايل آمد
نوشته شده در تاريخ ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
1)گفتم: اصلا چرا بايد اين قدر خودمون رو زجر بديم و پسته بشكنيم، پاشيم بريم بخوابيم. با وجود اين كه او هم مثل من تا نيمه شب كار مي كرد و خسته بود، گفت: نه، اول اينا رو تموم مي كنيم بعد مي ريم مي خوابيم؛ هر چي باشه ما هم بايد اندازه خودمون به بابا كمك كنيم. يادم هست محمود مدام يادآوري مي كرد: نكنه از اين پسته ها بخوري! اگه صاحبش راضي نباشه، جواب دادنش توي اون دنيا خيلي سخته.اگر پسته اي از زير چكش در مي رفت و اين طرف و آن طرف مي افتاد، تا پيداش نمي كرد و نمي ريخت روي بقيه پسته ها، خاطرش جمع نمي شد.موقع حساب كتاب كه مي شد، صاحب پسته ها پول كمتري به ما مي داد؛ محمود هم مثل من دل خوشي از او نداشت ولي هر بار، ازش رضايت مي گرفت و مي گفت: آقا راضي باشين اگه كم و زيادي شده.
2) فهميديم عده اي تو مجلس عروسيشان، علاوه بر انجام كارهاي ناشايست، براي مردم هم ايجاد مزاحمت كرده اند. محمود سريع يك گروه از بچه هاي سپاه را فرستاد آن جا؛ كه چند نفري را كه مست بودند، گرفتند و آوردند. مدتي گذشت تا آقاي معصوم زاده(1) براي هر كدامشان يك حكم صادر كرد. يكي از مجرمان، مردي بود كه فروشگاه لوازم يدكي داشت و ما مشتري دائم اش بوديم؛ مدام مي گفت: من بهتون خدمت مي كنم، لوازم براتون مي خرم، ببخشيد. همه مي دانستند محمود اين جور وقت ها ملاحظه غريبه ها را نمي كند. براي همين گفت: بخوابانيد، شلاقش را بزنيد.به خاطر دارم يكي ديگر از آن ها رئيس بانك بود. مي گفت: به همه ي شما ها وام مي دهم، هر كاري ازدستم بر بياد، براتون انجام مي دم، فقط اين بار رو نديده بگيرين. محمود گفت: كسي اين جا محتاج وام و پول شما نيست، حكمي را كه برات صادر شده اجرا مي كنيم، نه كمتر نه بيشتر.
3)يك زن و مرد آمريكائي با سگشان آمدند داخل مغازه تا سيگار بخرند. سر و وضع ناجوري داشتند. محمود نگاه پر تنفرش را دوخت به چهره كريه آن مرد؛ شكسته بسته حاليش كرد ما سيگار نداريم، بعد هم با عصبانيت آن ها را از مغازه بيرون كرد. زن و مرد آمريكايي نگاهي به همديگر كردند و حيرت زده از مغازه بيرون رفتند، آخر آن روزها كسي جرأت نداشت به آن ها بگويد بالاي چشمشان ابروست.محمود روكرد به من و گفت: برو شلنگ بيار، بايد اين جا رو آب بكشيم. گفتم: براي چي؟ گفت: چون اينا مثل سگشون نجس اند.
براي دريافت تصوير با كيفيت روي عكس كليك نماييد
4)خاطرم هست، يك روز دختر بي حجابي آمد توي مغازه خانواده اش از آن شاه دوست هاي درجه يك بودند. محمود گفت: ما با شما معامله نمي كنيم، پرسيد: چرا؟ گفت: چون پول شما خير و بركت نداره. دختر با عصبانيت، با حالت تهديد گفت: حسابت رو مي رسم ها! . محمود هم خيلي محكم و با جسارت گفت: هر غلطي مي خواهي بكني، بكن.تمام آن روز نگران بوديم كه نكند مامورهاي كلانتري بيايند محمود را ببرند؛ آخر شب ديديم در مي زنند. همان دختر بود، منتهي با پدرش. خودشان را طلبكار مي دانستند! محمود گفت: ما اختيار مالمان را داريم، نمي خواهيم بفروشيم. حرفش تمام نشده بود كه دختر با يك سيلي زد توي گوش محمود. خواست جواب گستاخي او را بدهد كه پدرم نگذاشت؛ آخر اگر پاي مامورين به آن جا باز مي شد، برايمان خيلي گران تمام مي شد؛ توي خانه نوار، اعلاميه و رساله امام داشتيم. بعد از اين موضوع محمود هيچ وقت به آن ها جنس نفروخت.
5) علاوه بر مربي گري، مسئول كميته تاكتيك هم بود. از آموزش ايست و بازرسي گرفته تا آموزش جنگ شهري و كوهستان را بايد درس مي داد. همه هم بصورت عملي. يك روز بهش گفتم: تو كه اين قدر زحمت مي كشي، كي وقت مي كني به خودت و خانواده ات برسي؟ گفت: حالا وقت رسيدن به خانه و خانواده نيست. مكثي كرد و ادامه داد: مگه نمي بيني دشمن تو كردستان و جاهاي ديگه داره چيكار مي كنه؟گفتم اين كه مي گي درسته، اما بالاخره خانواده هم حقي دارن، حداقل هر از گاهي بايد يك خبر از خانواده ات هم بگيري. گفت: به نظر من تو اين دوره و زمونه، انسان همه هست و نيستش رو هم فداي اسلام و انقلاب بكنه، باز هم كمه. الان اگه لحظه اي غفلت كنيم، فردا مشكل بتونيم جواب بديم. نه محمد، فعلاً وقت استراحت و سرزدن از خانواده نيست. بدجور به او غبطه مي خوردم.
6)يكي از پاسدارها كه اسلحه يوزي داشت، سركوچه ايستاده بود و داد مي زد:اگه مردي بيا بيرون، چرا رفتي قايم شدي، بيا بيرون ديگه. قصد بيرون آمدن نداشت؛ ضامن نارنجك را كشيده بود و مدام تهديد مي كرد كه اگر به سمتش برود، نارنجك را پرت مي كند بين مردم؛ چند دقيقه اي به همين نحو گذشت، ناگهان آن منافق از پشت پله ها پريد بيرون. تا آمد نارنجك را پرتاب كنه همان پاسدار پاهايش را به رگبار بست؛ آن قدر با مهارت اين كار را كرد كه انگار عمري تيرانداز بوده است. دو سه سال بعد رفتيم تيپ ويژه شهدا. يك شب همين خاطره را براي كاوه تعريف كردم، گفت: اين قدرها هم كه مي گوئي كارش تعريفي نبود.پرسيدم مگر شما هم آن جا بودي؟خنديد و گفت: اون كسي كه تو مي گي خود من بودم.
7)از سر شب حالتي داشت كه احساس مي كردم مي خواهد چيزي به من بگويد، بالاخره سر صحبت را باز كرد و گفت: بابا! خبرداري كه ضد انقلاب تو كردستان خيلي شلوغ كرده؟ اگه بخوام برم اون جا، شما اجازه مي دي؟ گفتم: بله. اجازه مي دم، چرا كه نه، فرمان امامه همه بايد بريم دفاع كنيم. پرسيد: مي دونين اون جا چه وضعيتي داره؟ جنگ، جنگ نامرديه؛ احتمال برگشت خيلي ضعيفه. با خنده گفتم: مي دونم، براي اين كه خيالش را راحت كنم، ادامه دادم: از همان روز اولي كه به دنيا آمدي، با خدا عهد كردم كه تو را وقف راه دين و حق كنم. اصلا آرزوي من اين بود كه تو توي اين راه باشي؛ برو به امان خدا پسرم.گل از گلش شگفت. خنديد و صورتم را بوسيد. بعدها به يكي از خواهرانش گفته بود: آن شب آقاجان، امتحان اللهي اش را خوب پس داد.
8)نرسيده به روستاي سرا، محمود ايستاد. آهسته گفت: كمين! طولي نكشيد كه از سه طرف به ما تيراندازي كردند. در تمام عمرمان، اولين باري بود كه كمين مي خورديم. ظرف چند ثانيه، محمود گروه را آرايش نظامي داد. كاملا خونسرد و مسلط بود. با اسلحه تخم مرغي اش هر چند گاهي تيراندازي مي كرد، تا ضد انقلاب جرأت نكند جلو بيايد. مهماتشان داشت ته مي كشيد. بايد تا آمدن نيروي كمكي مقاومت مي كرديم. در آن اوضاع و احوال محمود تغيير موضع داد و آمد وسط بچه ها. گفت: اين جا جايي است كه اگه چيزي از خدا بخواين اجابت مي شه، خدا به شما نظر داره. صحبتش تاثير عجيبي روي بچه ها گذاشت؛ طوري كه احساس كرديم بدون نيروي كمكي مي توانيم از پس دشمن بر بياييم. با هدايت دقيق و زيركانه ي محمود، پخش شديم تو منطقه تا دورشان بزنيم. در همين گير و دار، نيروي كمكي هم رسيد. از همه طرف روي سر دشمن آتش مي ريختيم. آن ها كه اين چشمه اش را نخوانده بودند، پا به فرار گذاشتند و منطقه را خالي كردند.
9) هر كسي چيزي گفت، تا اينكه نوبت به محمود رسيد. گزارشي از وضعيت منطقه داد، بعد خيلي جدي و محكم گفت: ما بايد با ضد انقلاب برخورد قاطع داشته باشيم، بايد ريشه شان را بكنيم. همه سراپا گوش بودند، گاهي لبخند مي زدند و با بغل دستي شان پچ پچ مي كردند. نتيجه جلسه هم اين شد كه تا آخر دهه فجر كاري به كار ضد انقلاب نداشته باشيم. همين كه جلسه تمام شد بچه ها دور صياد را گرفتند. از طرز نگاهش معلوم بود خيلي از كاوه خوشش آمده، همان طور كه دست كاوه را توي دستش گرفته بود، گفت: آقا محمود مواظب خودت باش! ما حالا حالا ها به تو احتياج داريم.
10)يكي از بچه ها به شوخي پتويش را پرت كرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توي سر كاوه. كم مانده بود سكته كنم؛ سر محمود شكسته بود و داشت خون مي آمد. با خودم گفتم: الان است كه يك برخورد ناجوري با من بكند. چون خودم را بي تقصير مي دانستم، آماده شدم كه اگر حرفي ،چيزي گفت، جوابش را بدهم. كاملاً خلاف انتظارم عمل كرد؛ يك دستمال از تو جيبش در آورد، گذاشت رو زخم سرشو بعد از سالن رفت بيرون. اين برخورد از صد تا توگوشي برايم سخت تر بود. دنبالش دويدم. در حالي كه دلم مي سوخت، با ناراحتي گفتم: آخه يه حرفي بزن، چيزي بگو، همانطور كه مي خنديد گفت: مگه چي شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شكستم، تو حتي نگاه نكردي ببيني كار كي بوده همان طور كه خون ها را پاك مي كرد، گفت: اين جا كردستانه، از اين خون ها بايد ريخته بشه، اين كه چيزي نيست. چنان مرا شيفته خودش كرد كه بعدها اگر مي گفت: بمير، مي مردم.
[برگرفته از وبلاگ :خاطراتي كوتاه از زندگي سراسر حماسه شهيد كاوه]
نوشته شده در تاريخ ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
روز شهادت فرمانده «لشكر ويژه شهدا» سردار كاوه، فرمانده لشكر ويژه شهدا طي چنين روزي از سال ۱۳۶۵ش به شهادت رسيد. شهيد سردار سرتيپ پاسدار محمود كاوه، سال ۱۳۴۰ش در مشهد مقدس و در خانوادهاي مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام زاده شد. پدرش كه از كسبه متعهد بهشمار ميرفت، در دوران ستمشاهي و اختناق، با علما و روحانيون مبارز - از جمله حضرت آيتالله العظمي خامنهاي (مدظلهالعالي) و شهيدان هاشمينژاد و كامياب - ارتباط داشت؛ وي كه براي تربيت فرزندش اهميت زيادي قائل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبي و نماز جماعت ميبرد و از اين راه، او را با مكتب اهل بيت عليهمالسلام و تعاليم انسانساز اسلام آشنا كرد. محمود كاوه، دوران تحصيلات ابتدايي خود را در چنين شرايطي سپري كرد. از آنجا كه آرزوي قلبي پدرش بههنگام تولد محمود اين بود كه وي را در سلك صالحان و پيروان واقعي مكتب اسلام قرار دهد، محمود با علاقه قلبي و تشويق پدر، وارد حوزه علميه شد و همزمان، تحصيلات دوران راهنمايي و دبيرستان را نيز ادامه داد. با اوجگيري مبارزات مردمي انقلاب اسلامي، او كه جواني بانشاط، فعال و مذهبي بود، با شركت در محافل درس مساجد جوادالائمه و امام حسن مجتبي عليهمالسلام كه در آن زمان از مراكز تجمع نيروهاي مبارز مشهد بود؛ از هدايتها و تعاليم حضرت آيتالله العظمي خامنهاي (مدظلهالعالي) بهرههاي فراواني برد. وي، رهتوشههاي همين تعاليم را با خود به محيط دبيرستان و ميان دانشآموزان منتقل مينمود، تا آنجا كه در دبيرستان، بهعنوان محور مبارزه شناخته گرديد. محمود با علاقه وافر، به پخش اعلاميههاي حضرت امام خميني (قدسسره) همت گماشت و فعالانه در راهپيماييها و درگيريهاي زمان انقلاب، شركت مينمود. •بهدنبال پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي، كاوه جزو اولين عناصر مؤمن و متعهدي بود كه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در شهر مقدس مشهد پيوست و پس از گذراندن يك دوره آموزش ۶ ماهه چريكي، به آموزش نظامي برادران سپاهي و بسيجي پرداخت. پس از آن، بهمنظور حفاظت از بيت شريف حضرت امام خميني (قدسسره)، طي مأموريتي ۶ ماهه به تهران عزيمت كرد. با شروع جنگ تحميلي، بههمراه تعدادي از نيروهاي خراسان به جبهههاي جنوب اعزام شد و ليكن مدتي بعد بهعلت نياز شديدي كه پادگان به مربي داشت، او را براي آمادهسازي و آموزش نيروها به مشهد فراخواندند. •با وجود اينكه براي آموزش نيروها اهميت زيادي قائل بود و مسئول مستقيم او، تمايل نداشت وي را - كه از مربيان دلسوز و قوي محسوب ميشد - به جبهه اعزام نمايد، اما روح پرتلاطم محمود بهدنبال فرصتي بود تا رودرروي دشمن قرار گيرد و در صحنههاي كارزار، از انقلاب اسلامي و ارزشهاي آن بهصورت عملي دفاع نمايد. بنابراين در اولين فرصت، رضايت فرمانده پادگان را جلب نمود و با شور و شوقي وافر، به ديار كردستان كه در آن زمان، با توطئه گروهكها و عناصر ضدانقلاب، دستخوش درگيري و آشوب شده بود، عزيمت كرد. محمود كه بههمراه تعدادي از برادران پاسدار جهت آزادسازي شهر بوكان وارد كردستان شده بود، بهدليل لياقتها و مهارتهايي كه داشت، در همان ابتدا بهعنوان فرمانده گروهي دوازده نفره انتخاب شد. كاوه در منطقه كردستان براي مبارزه با ضدانقلاب كه از حمايتهاي خارجي برخوردار بود و با انجام جناياتي هولناك، توطئه شوم جدايي اين منطقه از ميهن اسلامي را در ذهن ميپروراند، شب و روز نداشت و بهدليل تلاش بسيار زياد، جديت، پشتكار و همچنين روحيه شجاعتطلبياي كه داشت، پس از مدت كوتاهي، به سمت فرماندهي عمليات سپاه سقز منصوب شد. در اين زمان در عين ناباوري همگان، همراه تعداد كمي نيرو و با شهامتي وصفناپذير، عمليات آزادسازي منطقه مرزي بسطام را طرحريزي و ۴۵ كيلومتر جاده مرزي را طي يك مرحله و در عرض بيست و چهار ساعت آنهم در قلب منطقه تحت نفوذ ضدانقلاب، آزاد نمود. ضدانقلاب كه با برخورداري از سلاح، امكانات و نيروهاي رزمي فراوان، عرصه را بر نيروهاي نظامي و انتظامي تنگ كرده بود و جنايات فجيعي را در كردستان مرتكب ميشد، با ورود جوانان دلير و متعهدي چون محمود كاوه به صحنه نبرد، به اين نتيجه رسيد كه ماندن در كردستان و مقاومت، برايش سنگين تمام خواهد شد. كاوه و همرزمانش با عملياتهاي پيدرپي، آنچنان مزدوران استكبار را در منطقه منفعل و مستأصل نمودند كه ضدانقلاب در اوج استيصال و درماندگي، براي زنده يا مرده كاوه، جايزه تعيين كرد. •بهدنبال عمليات سرنوشتساز نيروهاي سپاه در محورهاي مختلف كردستان و همزمان با تشكيل تيپ ويژه شهدا كه فرماندهي آن بر عهده شهيد ناصر كاظمي بود، كاوه بهعنوان فرمانده عمليات تيپ انتخاب شد. هنوز مدت كوتاهي از فعاليت محمود در اين مسئوليت - كه با آزادسازي بسياري از مناطق كردستان همراه بود - نگذشته بود كه آوازه تيپ ويژه شهدا آنچنان ضدانقلاب را متحير ساخت كه بهكلي روحيه خود را از دست داد تا آنجا كه در مقابل هر يورش رزمندگان اسلام، فرار را بر قرار ترجيح ميداد و ميدانست كه مقاومت در مقابل اين يگان، جز خسارت و نابودي ثمري نخواهد داشت. آزادسازي سد بوكان و جاده ۴۷ كيلومتري آن، آزادسازي جاده صائيندژ به تكاب، پاكسازي منطقه كيله و آشنوزنگ، آزادسازي محور استراتژيك پيرانشهر به سردشت - كه بهعنوان مركزيت و نقطه ثقل ضدانقلاب بهشمار ميآمد و منجر به انهدام مركز راديويي آنها و فتح ارتفاعات مهم مرزي منطقه آلواتان و آزادسازي زندان دولهتو و هلاكت بيش از ۷۵۰ نفر از ضدانقلاب گرديد - از جمله نبردهاي تهاجمي بود كه توسط محمود كاوه و همرزمانش در تيپ ويژه شهدا طرحريزي و اجرا گرديد. تعداد عملياتي كه كاوه عليه ضدانقلاب فرماندهي كرده، آنقدر زياد است كه ذكر نام تمامي آنها در اين مختصر ميسر نيست. •پس از شهادت سرداران رشيد اسلام ناصر كاظمي، محمد گنجيزاده و محمد بروجردي، در خردادماه ۱۳۶۲ش، كاوه رسماً به فرماندهي تيپ منصوب گرديد. محمود در سمت فرماندهي نيز با تلاشي همهجانبه، براي آموزش، سازماندهي و آمادهسازي نيروها از هيچ كوششي دريغ نميورزيد. •بنا به صلاحديد فرماندهي سپاه در تاريخ بيست و نهم تيرماه ۱۳۶۲ش، تيپ ويژه شهدا مأموريت يافت تا در عمليات برونمرزي والفجر ۲ كه در منطقه حاجعمران انجام پذيرفت، شركت نمايد. در اين عمليات، كاوه با فرماندهي صحيح، اهداف از پيش تعيين شده از جمله ارتفاعات ۲۵۱۹ را با موفقيت به تصرف درآورد. همزمان با عمليات والفجر ۴، مأموريت پاكسازي محور سردشت از لوث وجود ضدانقلاب - دموكراتها و منافقين - به تيپ ويژه شهدا واگذار شد. رزمندگان غيور و سلحشور تيپ، ضمن تسلط بر ارتفاعات مرزي كوه سير، قوري و تالشور روستاي اسلامآباد، مركز راديويي منافقين و مقر دموكراتها را تصرف كردند. تيپ ويژه شهدا به فرماندهي محمود كاوه در سال ۱۳۶۳ش در عمليات بدر همراه با ساير يگانهاي سپاه با دشمن تا دندان مسلح جنگيد و در تاريخ بيست و سوم تيرماه ۱۳۶۴ش نيز طي عمليات قادر - همراه با يگانهايي از ارتش جمهوري اسلامي - در جبهه شمالي سيدكان عراق، باعث بههم زدن آرايش نظامي دشمن گرديد. همچنين در منطقه عملياتي والفجر ۹ كه در منطقه چوراته عراق انجام گرفت، در انهدام قواي دشمن و آزادسازي بخشي از خاك آنان، نقش مؤثري داشت. •صفات ارزنده و ويژگيهاي ايماني، باعث شد كه محمود تمام وجود خود را وقف انقلاب كند. با اهميتي كه كردستان براي نظام نوپاي اسلامي داشت، خود را فرزند كردستان معرفي كرد. روحيه والا و انساندوستي او بهقدري در اطرافيان اثر گذاشته بود كه با وجود تبليغات سوء دشمنان و ايجاد جو مسموم عليه او و يگان تحت امرش، هنگامي كه به درجه رفيع شهادت نائل آمد، مردم مهاباد با پاي برهنه در تشيع پيكر پاك و مطهرش بر سر و سينه ميزدند، اشك ميريختند و ضدانقلاب را نفرين ميكردند. او با الهام از سخن خداوند در قرآن كه در وصف مؤمنان ميفرمايد: «اشداء علي الكفار و رحماء بينهم» در قلب مردم و نيروها جاي گرفته بود، چرا كه هيچ انگيزهاي جز خدمت به انقلاب اسلامي و احياي ارزشهاي الهي نداشت. كاوه در عين حال كه تمام اوقات شبانهروزش را براي مبارزه بهكار ميبست، از پرداختن به تكاليف ديني و انجام مستحبات نيز غافل نبود. او از مروجين قرآن كريم بود و با عشق خالصانه به اسلام و مكتب، آيات جهاد را تلاوت ميكرد و در صحنه جنگ و مقاتله با دشمنان، آنها را در عمل تفسير مينمود. روحيه اطاعتپذيري و ولايتمداري، هوش سرشار، چابكي در عملياتها، مسلح بودن به سلاح تقوا و اخلاق حسنه، شجاعت و بيباكي، سادهزيستي و صميميت با نيروها از جمله ويژگيهاي شخصيتي آن شهيد والامقام است. با اينكه در مقابله با ضدانقلاب، سازشناپذير، جسور و باشهامت بود، اما با نيروهاي تحت امر خود، برخوردي بسيار متواضعانه و توأم با صفا و صميميت داشت؛ تواضع او سبب شده بود كه محبوبيت خاصي در بين نيروها كسب نمايد تا آنجا كه بر قلب نيروهاي بسيجي و سپاهي فرماندهي ميكرد. او مصداق بارز تلفيق «محبت» و «قاطعيت» در امر فرماندهي نظامي بود. روزي يكي از نزديكان وي به منطقه آمده بود، يكي از برادران تقاضا كرد كه كار مناسبي به او محول كند؛ شهيد كاوه پاسخ داد: «همه بسيجيها فاميل من هستند.» در بعد جسماني، هيچگاه از ورزش غافل نميشد. با تشويق نيروها و حضور در مسابقات ورزشي، آمادگي رزمي آنها را بالا ميبرد. همواره براي تشويق بچهها ميگفت: «موفقيتهاي من در كوههاي كردستان، مديون ورزش است.» او چريكي زبده بود كه در عمل و جنگ، چريك شده بود نه با آموزش ديدن درسهاي تئوري. كاوه هميشه راهگشاي عمليات بود؛ هرجا كه كار گره ميخورد، حضور او كارگشا بود و هركجا كه از عزم و اراده رزمندگان كاسته ميشد، اراده پولادين او به همگان روحيهاي تازه ميبخشيد. هميشه براي اينكه بتواند عمليات را بهتر هدايت كند، پيشاپيش رزمندگان حركت ميكرد. با اينكه بارها در صحنههاي عملياتي مجروح شده بود، ولي هميشه قبل از بهبودي، به منطقه بازميگشت. حتي در برخي مواقع، نيروها او را با سر و بدن باندپيچي شده ميديدند كه در ميانشان حاضر ميشد و آماده پذيرش مأموريت و اجراي عمليات بود. سرتيپ شهيد حسن آبشناسان فرمانده لشگر ۲۳ نوهد، ميگفت: «اگر در دنيا يك چريك پاكباخته و دلباخته به اسلام و حضرت امام وجود داشته باشد، محمود كاوه است و هر رزمندهاي كه بخواهد خوب پخته و آبديده شود، بايد به تيپ ويژه شهدا، پيش او برود». محمود داراي فضائل اخلاقي ويژهاي بود. وي، انجام كار خالصانه و بيريا را سرلوحه زندگي خود قرار داده بود. عموماً كم سخن ميگفت و بيشتر عمل ميكرد. همواره سعي ميكرد وحدت ارتش و سپاه حفظ شود، نيروهاي ارتش نيز اين را خوب ميدانستند. اين خصال و روحيات فرماندهي محمود، تيپ ويژه شهدا را به آنجايي رساند كه مقام معظم رهبري درباره اين يگان و شهيد كاوه ميفرمايند: «تيپ ويژه شهدا كه فرماندهياش را ايشان به عهده داشتند، يكي از واحدهاي كارآمد ما محسوب ميشد؛ او در عمليات گوناگون شركت داشت و كارآزموده ميدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد، مديريت قوي، دوستي و رفاقت با عناصر لشگر، از لحاظ معنوي، اخلاق، ادب، تربيت، توجه و ذكر، يك انسان جوان اما برجسته بود. اين جوان (شهيد كاوه) جزو عناصر كمنظيري بود كه او را درصدد خودسازي يافتم، حقيقتاً اهل خودسازي بود، هم خودسازي معنوي و اخلاقي و تقوايي و هم خودسازي رزمي.» •دهم شهريورماه سال ۱۳۶۵ هجري شمسي، روح سرتيپ پاسدار محمود كاوه، اين سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقيةالله الاعظم (عج) در عمليات كربلاي ۲ بر بلنداي قله ۲۵۱۹ حاجعمران به پرواز درآمد و دل صخره و كوه، ياد و خاطره شجاعتهاي بينظير او را در خود ثبت كرد. آن روز، كاوه مزد جهاد را دريافت كرد و به بارگاه عز الهي فرا خوانده شد. خصال و ويژگيهاي درخشنده كاوه در تمام مدت خدمتش و در تصدي مسئوليتهاي مختلف، درسي است براي رهروان جاده حقيقت و عاشقان جهاد و شهادت.
كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني رحمت الله عليه، شهداي معظم انقلاب اسلامي وهشت سال دفاع مقدس، علي الخصوص شهداي دولت، رييس جمهورمحبوب شهيد محمد علي رجايي ونخست وزير معزز حجت الاسلام والمسلمين دكتر محمد جواد باهنر
احمداسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۹ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
بيمه خدائي : از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
بيمه خدائي
دردنياي امروز مرسوم است،جهت تضمين ، امنيت اجتماعي،نسبت به مشاغل مختلف ،وفعاليت هاي گوناگون از قبيل رابطه بين كارگر وكارفرما، كارمند ودولت ،وسايرامور،مانند مسافرين داخلي وخارجي ،زائرين عتبات عاليات ،ومكه مكرمه ،از بيمه استفاده مي شود ، لكن علاوه بر اين اقدامات مادي نوع ديگري بيمه خاص ، ياتضمين امنيت اجتماعي براي حجاج بيت الله الحرام از طرف خداوند تبارك وتعالي وجود دارد،كه سرآمد همه تضمين ها است، از امام صادق( ع) روايت شده است كه فرمودند : ضمان حاجي مؤمن بر خداوند است ، اگر حاجي در سفر فوت كند ، خدا ، اورا داخل بهشت مي كند واگر اورا به خانواده اش برگرداند ، بعد از رسيدن به منزل به مدت هفتاد شب براي او گناه نمي نويسد .
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۹ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
استقبال از حجاج : از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعلي كريزي
استقبال از حجاج
يكي از سنت هاي بسيارخوب، احترام و استقبال از،زائرين عتبات عاليات،حرم نبوي( ص) وحجاج بيت الله الحرام است امير المؤمنين (ع) فرمودند: هر گاه برادر ديني تو از مكه آمد ، پس ببوس ، بين دو چشم او را ودهان اوراكه حجر الاسود را بوسيده كه آن حجر توسط پيامبر گرامي اسلام( ص) بوسيده شده است ،وچشمي كه با آن چشم به كعبه نگاه كرده است ، وموضع سجود وصورت اورا نيز ببوس وهنگام تبريك گفتن بگوئيد :خداوند عبادات شماراقبول كند ، وسعي شمارا مورد رحمت خودش قرار دهد ، وهزينه تورا جايگزين وجبران نمايد ، واين سفر را آخرين حج شما قرار ندهد .
همچنين از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمودند : كسي كه حاجي را ملاقات كند ،وبا او مصافحه نمايد ، همانند كسي است كه حجر الاسود را استلام نموده .
ودر جاي ديگري از امام صادق ( ع) روايت شده است ، كه امام سجاد (ع) مي فرمودند :مبادرت كنيد به سلام كردن به حاجي وعمره گذار ومصافحه نمودن باآنها قبل از اينكه به گناه آلوده شوند.
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۹ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني رحمت الله عليه، شهداي معظم انقلاب اسلامي وهشت سال دفاع مقدس، علي الخصوص شهداي دولت، رييس جمهورمحبوب شهيد محمد علي رجايي ونخست وزير معزز حجت الاسلام والمسلمين دكتر محمد جواد باهنر
احمداسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۹ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
تاريخ ايراني: در روز ۱۷ شهريور ۱۳۵۷ در پي اعلام ممنوعيت راهپيمايي از سوي دولت شريفامامي، تظاهرات مسالمتآميز مردم معترض به سياستهاي رژيم پهلوي در ميدان ژاله تهران سركوب شد.
برگزاري موفقيتآميز راهپيمايي عيد فطر در روز ۱۳ شهريور، مبارزان مسلمان به ويژه روحانيون مبارز را به اين فكر انداخت كه روند راهپيماييها را ادامه دهند. شهيد محلاتي در اين ارتباط ميگويد: «بعد از راهپيمايي عيد فطر به اين نتيجه رسيديم كه اين كار بايد با نظم و ترتيبي ادامه يابد، جلسهاي گرفتيم و از صبح تا غروب دور هم بوديم و تصميم گرفتيم كه روز پنجشنبه ۱۶ شهريور راهپيمايي كنيم. آيتالله بهشتي نيز در جامعه روحانيت استدلال كرد كه بعد از راهپيمايي عيد فطر حالا كه مردم آمدند نبايد در اين حركت مردمي فترت ايجاد شود، لذا از مردم براي راهپيمايي دعوت شد.»
حجتالاسلام عميد زنجاني هم درباره فضاي حاكم بر تهران در روزهاي منتهي به ۱۷ شهريور و چگونگي فراخوان اين مراسم ميگويد: «راهپيمايي روز ۱۷ شهريور توسط جامعه روحانيت اعلام نشده بود، آقاي آقاشيخ يحيي نوري كه آن زمان خانهاش در نزديك ميدان ژاله، يعني ميدان شهداي فعلي بود براي روز جمعه ۱۷شهريور راهپيمايي اعلام كرده بود. ايشان نيز در نهضت فعال بود، ولي به صورت انفرادي كار ميكرد و در شوراي جامعه روحانيت حضور نداشت؛ يعني من ايشان را هيچ وقت در جامعه روحانيت نديدم و وي تنها و مستقل كار ميكرد. آقا شيخ يحيي نوري براي روز جمعه، ۱۷ شهريور اعلام راهپيمايي كرده بود و مبدأ راهپيمايي را ميدان ژاله تعيين كرده بود، در صورتي كه جامعه روحانيت هيچوقت از يكجا اعلام حركت نميكرد، بلكه از چند جا راهپيمايي اعلام ميكرد، بهخاطر اينكه جمعيت در تهران از يكجا نميتوانستند حركت كنند؛ مثلاً شمال غربي تهران، شمال شرقي تهران، جنوب شرقي و جنوب غربي تهران. آن مناطق همه مراكزي بودند براي حركت كه مقصد ميتوانست يكي باشد، ولي مبدأ نميتوانست يكي باشد. به هر دليلي بود كه براي ما يك مقدار هم ناشناخته مانده بود كه چرا وي بدون هماهنگي با جامعه روحانيت اعلام راهپيمايي كرده بود و مبدأ آن را هم ميدان ژاله قرار داده بود؟ چون آن ميدان نه ظرفيت جمعيت زياد را داشت و نه از نظر امنيتي قابل اطمينان بود!» با دعوت يحيي نوري، مردم به سوي ميدان ژاله روانه شدند، غافل از آنكه از ساعت ۶ صبح، توسط ارتشبد غلامعلي اويسي فرماندار نظامي تهران، حكومت نظامي اعلام شده و اجتماع بيش از دو نفر ممنوع شده بود.
گفته ميشود چند روز پس از برگزاري مراسم و راهپيمايي عيد فطر، سپهبد ناصر مقدم، رئيس ساواك به ديدار شاه رفت و با اشاره به راهپيماييهاي مردم و ابراز نگراني از تبعات سوئي كه ميتوانست براي اركان حاكميت به بار آورد، و با استناد به نظر كارشناسان ساواك و اداره دوم ارتش، دستور شاه را براي برقراري حكومت نظامي در تهران و برخي شهرها به دست آورد و دولت شريف امامي سرانجام در شامگاه روز ۱۶ شهريور ۱۳۵۷ در تهران و ۱۱ شهر ديگر شامل قم، تبريز، مشهد، اصفهان، شيراز، آبادان، اهواز، قزوين، كازرون، جهرم و كرج اعلام حكومت نظامي كرد. در اعلاميه شماره ۱ فرمانداري نظامي تهران، كه به امضاي ارتشبد غلامعلي اويسي منتشر شد، آمده بود: «دولت شاهنشاهي ايران به منظور ايجاد رفاه مردم و حفظ نظم از ساعت ۶ صبح روز جمعه ۱۷ شهريور ماه ۱۳۵۷ مقررات حكومت نظامي را به مدت شش ماه در بعضي از شهرهاي كشور اعلام نمود و اينجانب به سمت فرمانداري نظامي تهران و حومه منصوب گرديدهام. بنابراين از كلي اهالي محترم تهران و حومه انتظار دارم از انجام هرگونه عملي كه مغاير با مقررات و قوانين حكومت نظامي باشد خودداري نمايند. بديهي است متخلفين از مقررات برابر قانون تحت پيگرد قرار خواهند گرفت.»
ساعتي بعد اطلاعيه ديگري نيز منتشر شد كه اعلام ميكرد «تشكيل هرگونه اجتماعي از ۲ نفر به بالا ممنوع است و به مامورين انتظامي دستور اكيد داده شده است كه با متخلفين به شدت برخورد كنند.» بسياري اعلام ديرهنگام حكومت نظامي و اين ممنوعيتها در ساعت ۶ صبح همان روز را از دلايل شلوغي تظاهرات ۱۷ شهريور ميدانند.
اينچنين بود كه مردم از اولين ساعات ۱۷ شهريور در ميدان ژاله تهران حضور يافتند. از همان دقايق اول معلوم شد كه دستگاه امنيتي رژيم اقدام به كنترل كرده و تمام ميدان را اشغال نموده است، اصلاً در ميدان افراد عادي حضور نداشتند، بلكه افسرهايي كه اين نيروها را هدايت ميكردند و همچنين هليكوپترهايي كه در آسمان آن حوالي مانور ميدادند كاملاً صحنه را در كنترل داشتند.
عميد زنجاني ميگويد: «بر تعداد جمعيتي كه قبلاً اطلاع يافته بودند مرتب افزوده ميشد، در ميدان جا نبود و خيابانهاي منتهي به ميدان، بالاخص خيابان مجاهدين فعلي از انبوه جمعيت متراكم شده بودند. ميدانيد آن زمان مردم هم چندان ترس و واهمهاي از نيروهاي مسلح كه وابسته به رژيم مانده بودند نداشتند. اول اخطارهايي صورت گرفت، سپس مردم را به گلوله بستند و مردم ناگزير فراري شدند. در حين فرار بود كه تعداد زيادي كه راه گريز نداشتند به كوچههاي بنبست پناه بردند، چون قبلاً پيشبيني نشده بود.»
عباس ملكي، عكاس حاضر در صحنه ۱۷ شهريور ۵۷ ميگويد: «در بيسيم صدايي آمد كه همه را محاصره كنيد، تيراندازي شروع شد. من در بين نيروهاي نظامي ايستاده بودم. بين مردم هم ميرفتم، اما آن لحظه وسط نيروهاي نظامي بودم. مردم پا به فرار گذاشتند. نيروهاي نظامي تيرهوايي ميزدند. مردم وحشتزده بودند و هر جا كوچهاي يا گذري ميديدند فرار ميكردند. من ديدم كه شش نفر روي هم ريخته بودند تا يك نفر فرار كند. مردم تا آن روز در تهران چنين اتفاقي را نديده بودند. تيراندازي چند دقيقه بيشتر طول نكشيد اما ديدم كه ديگر هيچ كس اطراف ميدان نيست. يك نفر يكي از جنازهها را ميكشيد و يك نفر هم، جنازه ديگري را در آغوش گرفته بود. شهدا بر روي زمين بودند. مردم همه وسايلشان مثل دوچرخه را رها و فرار كردند. آمبولانسها اطراف ميدان نميآمدند و مردم جنازه يا زخميها را روي شانهها ميبردند، زيرا اگر ارتشيها جنازه را ميبردند، خانوادهها را اذيت ميكردند.... عكسها را براي ظهور به همكارانم دادم. من در شرايطي بدي بودم و ترسيده بودم. همكارانم كار لابراتوار بلد بودند و در آن موقعيت همه كمك ميكردند. آقاي پرتوي، عكسها را در قطع ۴۰×۳۰ ظاهر كرد. عكسها را روي زمين اتاق عكس پخش كردند؛ همه گريه ميكردند و هيچ كس باور نميكرد در تهران چنين اتفاقي افتاده باشد. عكس از مردم قم، اصفهان، همدان و... گرفته بوديم، اما اين عكسها جور ديگري بود.»
در پي وقوع حادثه ۱۷ شهريور، فرمانداري نظامي در اطلاعيه شماره ۴ خود ضمن متهم كردن مردم، اعلام كرد در واقعه ۱۷ شهريور ۵۸ نفر كشته و ۲۰۵ نفر مجروح شدهاند. دو روز بعد دادگستري اعلام كرد تعداد كشتهشدگان به ۹۵ نفر رسيد. با اين حال بعضي عقيده داشتند بايد بررسي كرد كه آيا ادعاهاي اخير صحت دارد يا نه. برخي معتقد بودند كه در اين روز بيش از ۴۰۰۰ نفر كشته شدهاند و تعداد كساني كه تنها در ميدان ژاله جان باختهاند ۵۰۰ نفر است. ميشل فوكو فيلسوف فرانسوي كه براي پوشش دادن وقايع انقلاب در يك روزنامه ايتاليايي به محل حوادث رفته بود، مدعي شد كه ۴۰۰۰ تن در اين روز هدف گلوله قرار گرفتهاند. پارسونز سفير وقت انگليس در تهران تعداد كشتهها را «صدها نفر» ذكر كرد. سوليوان سفير آمريكا نيز گزارش ميكند كه در ميدان ژاله «بيش از دويست نفر از تظاهركنندگان كشته شده بودند.» جان دي. استمپل از مسوولين رده بالاي سفارت ايالات متحده آمريكا در ايران نيز بعدها كتابي منتشر كرد و درباره واقعه ۱۷ شهريور نوشت: «بلادرنگ پس از آغاز برخورد در ميدان ژاله، مجروحين حادثه به سه بيمارستان واقع در ناحيه روانه شدند. منابع پزشكي كشتهشدگان را بين ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر برآورد كردند. در ابتدا دولت مدعي شد كه مقتولين ۵۸ نفر بودهاند اما در عرض يك هفته اين رقم به ۱۲۲ نفر افزايش يافت كه به اين رقم بين ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ زخمي نيز افزوده گرديد. در نيم روز ۸ سپتامبر (۱۷شهريور۵۷) رقم مقتولين اعلام شده از طرف مخالفين ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر بود، اما طي ۲۴ ساعت تا حدود ۱۰۰۰ نفر بالا رفت... قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمي دفن مردگان در تهران به كنترل مخالفين درآمد و نيز تحريكات قابل توجهي درباره ثبت ارقام قبور مقتولين از هر دو طرف به عمل آمد پزشكاني كه مدت ۳۶ ساعت كار كرده بودند عقيده داشتند كه رقم ۳۰۰ تا ۴۰۰ كشته و ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ مجروح كه در بيمارستانها و مراكز درماني درمان سرپايي شدهاند برآوردي منطقي است.»
با وجود اين روايتهاي مختلف سالها بعد عمادالدين باقي نويسنده و پژوهشگر تاريخ، طي تحقيقي با توجه به دسترسياش به آمار بنياد شهيد انقلاب اسلامي و منابع ديگر، تعداد كشتهشدگان ۱۷ شهريور را ۸۸ نفر ذكر كرده و گفت كه از اين تعداد ۶۴ نفر آنها در ميدان ژاله كشته شدهاند. بر اساس گزارشهاي ساواك از ۱۷ شهريور ۵۷، تظاهرات از ميدان ژاله به خيابانهاي ديگري در قسمت شرق تهران كشيده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خيابانهاي مولوي، ميدان خراسان، ميدان شوش و ميدان راهآهن سرايت كرد و در مدت كوتاهي خيابانهاي فردوسي، منوچهري، سعدي شمالي، نظامآباد، فرحآباد، منطقه نارمك، ميدان سپه، خيابان لالهزار، به صحنه درگيري تبديل شد. تظاهرات و درگيري تا نيمه شب ادامه داشت. روزنامهها در فرداي آن روز بدون پرداختن به چگونگي درگيري اعلام كردند: «۱۰۰ آتشسوزي در تهران روي داد، شعب چند بانك، يك فروشگاه بزرگ، يك فروشگاه شهر و روستا در آتش سوخت.»
واقعه ۱۷ شهريور نقطه عطفي در مبارزات عليه رژيم پهلوي بود. خشونت عرياني كه در اين روز از سوي حاكميت نظامي به نمايش گذاشته شد آخرين پيوندها ميان برخي منتقدان با حكومت شاه را از بين برده و زمينههاي سرنگوني رژيم را فراهم كرد، چنان كه زبيگنيو برژينسكي، مشاور وقت امنيت ملي آمريكا، دربارهٔ اين رويداد گفت: «واقعه ميدان ژاله چنان خونين و مرگبار بود كه كشمكشهاي گذشته ميان دولت و مخالفان را از ياد برد. اين واقعه، پايان شورشهاي پراكنده و مقطعي و آغاز انقلاب واقعي بود.»
منابع:
روزنامههاي اطلاعات و كيهان، شهريور ۱۳۵۷
جمعه سياه به روايت عميد زنجاني، مركز اسناد انقلاب اسلامي
روايت فرزند انقلاب از انقلاب، روزنامه شرق، ۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۳
۱۷ شهريور ۵۷ در تهران چه گذشت؟، رجانيوز، ۱۶ شهريور ۱۳۸۹
نوشته شده در تاريخ ۶ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
آيت الله شهيد علي قدوسي در پنجم رجب سال 1306 خورشيدي در شهرستان نهاوند در يك خانواده روحاني تولد يافت پدر وي مرحوم آيت الله ملا احمد قدوسي بود كه از علماي معروف زمان خود و به علم و تقوي شهرت خاصي داشت و تحصيلات خود را در نجف اشرف گذرانيده بود و پس از آخرين استقاصه از محضر مرحوم آيت الله ميرزا محمد حسين شيرازي و مرحوم آيت الله ميرزا حبيب الله رشتي و مرحوم آيت الله آخوند ملا كاظم خراساني با مقام اجتهاد به نهاوند مراجعت و مرجعيت عام داشتند مرحوم شهيد قدوسي آخرين فرزند اين خانواده بود كه از همان كودكي نبوغ و استعداد وي مشهود بود و دوران تحصيلات ابتدايي و دوران متوسطه را در نهاوند مي گذراند وچون در نهاوند در آن موقع مدارس بالاتري نبود از پدرش مي خواهد كه براي ادامه تحصيلات به ساير شهرستانها برود در آن موقع وضع دبيرستانها چندان رضايت بخش نبود و احتمال انحراف نوجوانها زياد بود با مخالفت پدرش روبرو ميشود و پيشنهاد مي شود كه براي ادامه تحصيل قم آمده به فرا گرفتن دروس اسلامي بپردازد مرحوم شهيد قدوسي به اين پيشنهاد چندان تمايلي نداشت ولي جريان دفعتاً پيش مي آيد كه مرحوم شهيد قدوسي را عوض مي كند و راهي قم مي نمايد خلاصه جريان اين است :
يكي از مبلغين كه براي تبليغ به نهاوند آمده بود و مردي مبارز و متدين بود و سالها در زندان رضا خان پدر شاه مخلوع شكنجه و آزار ديده و تازه آزاد شده بود و شناخت چنداني به خانواده آيت الله قدوسي پدر مرحوم شهيد قدوسي نداشت پس از اقامه نماز هر روز منبر مي رود و يك روز در ضمن صحبت اظهار مي دارد ديشب خواب ديدم پيغمبر اكرم (ص) را كه به دست مبارك خود عمامه بر سر پسر كوچك حضرت آقا ( اشاره به پدر مرحوم شهيد قدوسي ) گذاشت اگر چنين پسري ايشان دارد و در مسجد مي باشد او را به من نشان دهيد ، كه از طرف حاضرين در مسجد مرحوم شهيد قدوسي به او معرفي مي گردد و او پس از ختم و پايين آمدن او را بغل كرد و مصافحه مي كند و مي گويد بگو كه مقامي عالي در انتظار توست و مردم مسجد همه به او تبريك مي گويند از آن شب دفعتاً تحول عجيبي در مرحوم شهيد قدوسي پيدا مي شود و بلافاصله از پدرش مي خواهد كه او را براي تحصيل قم بفرستد .
مقدمات حركت او به قم فراهم مي شود و در سال 1321 كه مرحوم شهيد قدوسي بيش از پانزده سال نداشت قم آمده و ابتدا مورد توجه مرحوم آيت الله صدر كه يكي از گردانندگان حوزه علميه قم بود و شناختي از پدر مرحوم شهيد قدوسي داشتند قرار مي گيرد ولي چون امكان حجره و محل سكونت طلاب در آن موقع خيلي كم بود در ابتداي دوران تحصيل با سختي و مشكلات زيادي روبرو مي گردد ولي با كوششي خستگي ناپذير به تحصيل مشغول مي شود و دروس مقدماتي را طي چندين سال تمام و وارد درس خارج مي شود .
ايشان در امور سياسي نيز كاملاً مداخله داشت و در جريان نهضت دكتر مصدق و فداييان اسلام با نواب صفوي همكاري مي نمود و با او همفكري داشت و همچنين در مخالفت با حزب توده كه در آن موقع اوج گرفته بود فعاليتهاي زيادي داشت بعد از كودتاي 28 مرداد وي به تحصيل خود ادامه مي دهد و درس خارج را در محضر آيت الله بروجردي و امام خميني و ساير علماي حاضر در حوزه فرا مي گيرد و همچنين درس فلسفه و تفسير را نزد علامه طباطبايي ادامه مي دهد و از جمله شاگردان ممتاز استاد علامه بود و از هم حوزه هاي مرحوم شهيد دكتر بهشتي و مطهري مي باشد شهيد قدوسي بعد از سالها تلمذ نزد علامه طباطبايي چنان مورد توجه ايشان قرار گرفت كه استاد او را به دامادي خود پذيرفت .
شهيد قدوسي قبل از خرداد 1341 به درجه اجتهاد نائل و از آن سال به بعد همراه ديگر روحانيون متعهد حوزه به مبارزه مي پردازد و از جمله كساني بود كه اعتقاد به تحرك حوزه داشتند و معتقد بود كه از لحاظ حركت اجتماعي و نوع تشكيلات و دروس و مسائل مطرح شده بايد حوزه تحرك جديدي داشته باشد وكلاً در آن زمان نهضتي شروع شده بود كه بتواند هرچه بيشتر حوزه را براي دنياي امروز و رهبري يك جامعه در اين زمان آماده نمايد .
شهيد قدوسي و عده ديگر از روحانيون حوزه مخصوصاً آيت الله منتظري مخفي در فكر تشكيل جمعيتي بودند كه هدف آنها همان تحرك و نهضت و اصلاح هرچه بيشتر حوزه علميه بود و جالب كه در آن زمان حتي روشنفكران مسلمان آشنايي كمي با حركتهاي تشكيلاتي و سازمان مبارزاتي داشتند . اين جمعيت داراي شاخه هاي تشكيلات كاملاً جديد و بي سابقه در بين روحانيون بود و ايشان در اين كار سهم بسزايي داشتند . مدتي بعد و در حدود سال 1344 اين جمعيت توسط ساواك شناسايي شد و تمام روحانيوني كه در آن شركت داشتند از جمله خود شهيد قدوسي دستگير و زنداني شدند بعد از مدتي وي از زندان آزاد گرديد و باز به طور بسيار مخفيانه به كارهاي قبلي خود ادامه مي داد شهيد قدوسي از جمله كساني بود كه اهميت زيادي براي روشنفكران مسلمان قائل بود و ارتباط فكري و تماس زيادي با دانشگاهيان مبارز داشت و نيز برخوردهاي فكري بسياري با بعضي از جواناني كه بعداً جزء موسسين سازمانهاي مبارزه مسلحانه شدند داشت و سعي بسيار در ايجاد ارتباط و تماس ايدئولوژيكي بين اين روشنفكران و روحانيت مبارز نمود و اهداف خود را در مورد اصلاح حوزه علميه دنبال نمود و مديريت مدرسه حقاني را پذيرفت .
شهيد قدوسي مردي متواضع و متين و پركار و خليق بود و در عين حال در كارها قاطعيت بسيار داشت و با بي نظمي بسيار مخالف بود و براي اولين بار شروع به امتحان گرفتن از طلاب نمود وي بسيار سعي نمود كه طلاب علاوه بر خواندن دروس اسلامي از دروس جديد مثل رياضيات و طبيعي و زبان خارج كاملاً استفاده نمايند و در تمام سطوح ، دروس كلاسيك دبيرستاني را جزء دروس اسلامي قرار مي داد و همچنين دروس اقتصاد و جامعه شناسي و روانشناسي كه در آن زمان در حوزه معمول نبود جزء برنامه طلاب مدرسه حقاني قرار داد و برنامه هاي مدرسه مذكور با همفكري شهيد مظلوم آيت الله بهشتي و عده اي ديگر از دوستان ايشان انجام مي شد در طول اين مدت مدرسه حقاني به عنوان مركزي براي مبارزه با رژيم نبود و بسيار از شاگردان وي به زندان افتاده و يا فراري و در تبعيد بودند و ساواك به طور مرتب براي دستگيري مبارزين به اين مدرسه حمله مي نمود و در اين مدت مرحوم شهيد قدوسي كاملاً تحت نظر ساواك و چند بار بازداشت گرديد و گاه و بيگاه به منزل ايشان مي ريختند و مزاحمت ايجاد مي كردند و به تعبير ساواكيها مدرسه حقاني را يك پايگاه مبارزاتي با رژيم مي دانستند ، از جمله برنامه هاي ديگر شهيد قدوسي ايجاد مدرسه طلبگي براي خواهران بود و قبل از ايجاد اين مدرسه تقريباً هيچ گونه محلي براي اين كه خواهران مانند برادران بتوانند دروس اسلامي را فراگيرند وجود نداشت و ايشان براي اين كار مكتب توحيد را ايجاد كردند كه با استقبال بي نظير روبرو شد و بسياري از خواهران كه مايل بودند بتوانند ايدئولوژي اسلامي را فراگيرند به اين محل روي آوردند و بعداز مدتي بسياري ديگر از اين نوع مدارس به وسيله افراد ديگر تأسيس گرديد از جمله درس شهيد قدوسي درس اخلاق ايشان بود كه بسيار جالب و درخور خواستار بسيار داشت و در سالهاي آخر قبل از انقلاب شهيد قدوسي براي ايجاد ارتباط و اتحاد بيشتر طلاب و دانشجويان كلاسهاي مرتبي براي دانشجويان ايجاد كرد كه بسياري از دانشجويان براي يادگيري دروس اسلامي به اين كلاسها آمدند و باعث ايجاد ارتباط بيشتر طلاب و دانشجويان گرديد . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ابتدا ايشان براي پياده كردن برنامه هايي كه هيئت مدرسين در مورد حوزه و مسائل ديگر داشتند در قم فعاليت داشت و سپس به فرمان رهبر انقلاب مسئوليت دادستاني كل انقلاب را پذيرفت بعد از پذيرفتن اين مسئوليت بسياري از شاگردان ايشان در دادگاههاي انقلاب مسئوليتهاي مختلف را عهده دار شدند و سهم مهمي در گرداندن و نظم دادن دادگاهها داشتند شهيد قدوسي با اين كه مريض و از ناراحتي كبدي فوق العاده زجر ميبرد ولي هيچ گاه از كار كوتاه نيامده و مي توان گفت كار ايشان شبانه روزي بود .
حاصل زندگي شهيد قدوسي شش فرزند بود كه پسر بزرگ ايشان دانشجوي دانشگاه مشهد و از دانشجويان پيرو خط امام بود و فعاليتهاي زياد قبل و بعد از انقلاب داشت و يكبار هم به زندان افتاد ودر روز 17 شهريور 57 در جريان يك درگيري مسلحانه در مشهد زخمي شد ولي موفق به فرار گرديد و بعد از انقلاب از مسئولين انجمن اسلامي دانشگاه مشهد بود و سپس در قسمت تحقيقات دفتر تحكيم وحدت فعاليت مي كرد و بعد از شروع جنگ تحميلي عراق به جبهه رفت و در روز 28 صفر در هويزه با 160 نفر ديگر از همرزمان در محاصره قواي بعثي قرار گرفت و تماماً شهيد مي گردند . شهيد قدوسي در شهادت اين فرزند لايق و ممتاز آنچنان استقامت و بردباري و صبر نمود كه از حد توصيف خارج است سرانجام خود نيز در روز شنبه 14 شهريور 1360 در جريان توطئه يك بمب گذاري در دادستاني شربت شهادت نوشيد جالب اين كه يكي از دوستانش مي گفت كه همواره ايشان نگران بود و گريه مي كرد كه نكند مرا كسالت و مرض از پا درآورد و شهادت نصيبم نشود خداوند منان انشاالله درجات عاليش را متعالي گرداند و به بازماندگانش صبر و استقامات عطا فرمايد .
اي رهبر معظم از همه نهاد هاي ذيربط نا اميديم!(دلنوشته سپرده گذار ميزاني)
دل نوشته اي از يك بازنشسته عزيز و هموطن گرامي كه در رابطه با مشكلات اخير موسسه منحله ميزان جهت نشر به پايگاه خبري من بانك ارسال شده است
بسمه تعال : با سلام و احترام به همه سهامدران جزء شركت پديده و ميزان . كه چه راز تلخ و حقيقت تلخ را تجربه ميكنند. هر روز به اميد فرداي روشن . با وعده هاي پوچ و دروغ. آنهم از زبان مسئولين ذيربط . ما سهامدان جزء بازنده اصلي اين پرونده اي هستيم كه هر روز برگ تازه اي برآن افزوده ميشود. حال پس از گذشت نه ماه . تظلم وداد خواهي هيچ فرياد رسي نيست . چقدر مسئولين وارونه عمل ميكنند. هدف چيست ؟ اگر تعدادي از مقامات دولت قبلي قصور و يا خلاف كردند. تنها نبودند. پس آن موقع نهاد هاي باز رسي و بقيه مسئولين ذيربط هر سه قوه نيز سا كت بودند. مگر تبليغات گسترده رسانه ها و صدا و سيماي جمهوري اسلامي را نمي شنيدند.؟ چرا بموقع اقدام براي رفع انحرافات انجام نشد.؟ حال بجاي محاكمه آن افراد . حداقل يك ميليون ايراني با غيرت و مسلمان به آتشي كه آنها افروختند. بايد بسوزند. جناب آقاي دكتر روحاني رئيس جمهور محترم تدبير و اميد. ميانيد در اين رابطه چه زندگي ها از هم گسست . و چقدر به روح و روان ملت ستمديده . اسيب جبران نا پذيري وارد شد. و چه خانواده هايي با مشگل و بحراني مواجه هستند. اگر مسئولين سه قوه اراده به حل اين مشگل مذ كور داشتند . در اين مدت نه ماه موانع حل شده بود . پس مقامات قصد رفع اين مشگل را ندارند. مثلا از معاون محترم وزير وزارت مسكن و راه ( جناب آقاي پيروز حنايي ) بايد سئوال نمود . شما كي متوجه دريا خواري شركت پديده شديد.؟ درست شبي كه فردايش قرار بود . معان محترم استاندار خراسان ( معاون محترم سياسي و اجتمائي آقاي كريمي ) در تاريخ ( ۱۵/۶/۹۴ ) روز يكشنبه خبر خوشي را براي سهامداران اعلام نمايند . پس ما ملباختگان حق داريم به حوادثي كه پيش ميايد .بد بين باشيم . من يك باز نشسته اي هستم كه حاصل سي و دوسال سنواتم را كه از حقوق و مزاياي يكماه جناب آقاي حنايي كمتر بود به اميد ازدواج فرزندم سهم خريدم . انقدر امروزها اشفته هستم كه با خيالهاي پوچ . خوابي ندارم راستي حال ميترسم كوه اورست بحركت در آيد و در وسط پروژه يديده . پديدار شود . اي رهبر معظم بداد مظلومان برس جامعه ما دارد بدست تعدادي مسلمان نما بدست مفاصدين اقتصادي به تاراج ميرود. در اين دو پرونده بيش از يك ميليون ايراني از شما تظلم مي كنند. و صدايشان را مسئولين نمي شنوند. هر روز قصه تازه اي را براي مردم بيان مي كنند. بي شك رازي تلخ در اين دو پروده نهفته كه اطاق فكر مفاسدين اقتصادي . حقيقت تلخ آن را كم كم بكام سهامداران جزء مي چگانند. گويا اين ماجراي از پيش طراحي شده . بن يان هزاران هزار خانواده ها ريشه كن خواهد كرد. اي رهبر معظم از همه نهاد هاي ذيربط نا اميديم . بزگواري بفرما و يك گروه منصف و مسلمان با ايمان را جهت رسيدگي تعين بفرما == با تشكر باز نشسته مالباخته
tnews.ir/Tags/موسسه-ميزان
نوشته شده در تاريخ ۱۸ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
ابن الرضا به حجره غريبانه جان سپرد او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل از روي شوق در ره جانانه جان سپرد ************اس ام اس شهادت امام جواد************ امام جوادعليه السلام: عالمان، به سبب زيادي جاهلان، غريب اند. ************اس ام اس شهادت امام جواد************ گشته عالم، غرق ماتم در عزاي جواد الائمه كرده زهرا ناله برپا در عزاي جواد الائمه شد ز بيداد، شهر بغداد كربلاي جواد الائمه ************اس ام اس شهادت امام جواد************ ز آهم صد هزاران ناله خيزد بيابان در بيابان لاله خيزد زموج گر يه ام عرش الهي شود دربحر حيرت همچو ماهي اگر آهي كشم طوفان برآيد امان از آتشي كز جان بر آيد بسوزاند زمين و آسمان را نگه دارد تكاپوي زمان را ************اس ام اس شهادت امام جواد************ اي شيعه بزن ناله و فرياد امشب از غربت آن غريب كن ياد امشب مسموم شد از زهر، جواد بن رضا در حجره در بسته بغداد امشب ************اس ام اس شهادت امام جواد************ امام جواد عليهالسلام: تا هنگامي كه سپاسگذاري بندگان ادامه دارد نعمتهاي خداوند قطع نميشود. ************اس ام اس شهادت امام جواد************ نفرين بر آن محرم نامحرم كه زهر جفا را نه در جام تو كه در كام ما ريخت آه! اي خورشيد عشق اي مولاي جوان من ************اس ام اس شهادت امام جواد************ امام محمد تقي عليهالسلام: بدان كه از ديد خداوند پنهان نيستي پس بنگر كه چگونه هستي! ************اس ام اس شهادت امام جواد************ در ميان حجره يا رب كيست غوغا ميكند شكوه زير لب ز بي رحمي دنيا ميكند همسرش از فرط شادي و شعف كف ميزند زين عمل خود را به عالم خوار و رسوا ميكند ************اس ام اس شهادت امام جواد************ سلام ما به رخ انور امام جواد درود ما، به تن اطهر امام جواد غريب بود و غريبانه جان سپرد و نبود كسى به وادى غم، ياور امام جواد ************اس ام اس شهادت امام جواد************ خورشيد سپهر عدل و داد است جواد سر لوحه دفتر رشاد است جواد در جود و سخا كسي به پايش نرسد چون مظهر جود حق جواد است، جواد ************اس ام اس شهادت امام جواد************ گشته عالم غرق ماتم در عزاى جوادالائمه كرده زهرا ناله بر پا از براى جوادالائمه يوسف زهرا به سن نوجوانى گشته مسموم مى دهد جان در ميان حجره ى در بسته مظلوم ************اس ام اس شهادت امام جواد************ مي زنم امروز در كوي توَلاّيت قدم تا بگيري دست اين افتاده را فردا جواد در گلستان محمد، نخل سرسبز رضا ميوه قلب علي، ريحانه زهرا جواد ************اس ام اس شهادت امام جواد************ مظلومتر از جواد، بغداد نداشت آن مظهر داد، تاب بيداد نداشت ميخواست كه فرياد كند تشنه لبم از سوز جگر طاقت فرياد نداشت ************اس ام اس شهادت امام جواد************ كشته ي زهر كين، شد امام جواد غلغله از غمش در دو عالم فتاد نهمين حجت كردگار مجيد شد ز زهر ستم در جواني شهيد ************اس ام اس شهادت امام جواد************ امام جواد عليه السلام: كسي كه فرمان هواي نفس خويش را مي برد، در حقيقت آرزوي دشمنش را بر مي آورد! ************اس ام اس شهادت امام جواد************ خدايا، بحق شهيد امشب، توفيق توبه ي نصوح را به همه ي ما عنايت بفرما/آمين. ************اس ام اس شهادت امام جواد************ از يار بي وفا چه كشيدم به روزگار از روزگار شكوه كنم يا ز دست يار مردم اگر به فصل جواني عجب مدار چون من گلي چگونه شود همنشين خار ************اس ام اس شهادت امام جواد************ خورشيد سپهر عدل و داد است جواد سر لوحه دفتر رشاد است جواد در جود و سخا كسي به پايش نرسد چون مظهر جود حق جواد است، جواد ************اس ام اس شهادت امام جواد************ يا جواد الائمه عليه السلام، چون بخود نگريستم جز بي حيائي و بي شرمي در برابر ارباب خودم نديدم امشب دعايم كن تا ديگر باگناهانم دل فرزندت مهدي را نشكنم. ************اس ام اس شهادت امام جواد************ امام جواد عليه السلام: كسي كه به سخن گوينده اي توجّه كند، خود را بنده ي او ساخته است؛ حال اگر سخن درباره ي خدا باشد، خدا را پرستيده است، و چنانچه گفتارش شيطاني باشد، ابليس را پرستيده است. (تحف العقول ص ۴۵۶ ) ************اس ام اس شهادت امام جواد************ علامه طباطبا يي مي گفت هر وقت تو حل مسئله اي با مشكل مواجه ميشم خدا رو هفت بار به نام امام جواد قسم ميدم مشكلم حل ميشه .انشاءلله خدا دريچه هاي دانش شو به روي ما باز كنه .آمين
منبع:iranviva.mihanblog.com
نوشته شده در تاريخ ۱۶ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
سخنان امام خميني (ره) در مورد پيروزي انقلاب اسلامي
سخنان امام خميني (ره)
سخنان امام خميني (ره) در مورد پيروزي انقلاب اسلامي
پيروزي نهايي وقتي است كه اسلام، به همه ابعاد و به همه احكامش در ايران پياده شود؛ وپيروزي بالاتر آن كه در همه اقطار عالم، اسلام حكومت كند .اسلام مايه سعادت بشر است.
•. •. •. •. •. •. •. • سخنان امام خميني در مورد دهه فجر •. •. •. •. •. •. •. •
حفظ اين پيروزي از اصل پيروزي مشكل تر است .
پيروزي انقلاب رهين همه ملت است . امام خميني(ره)
جاويد باد پرچم پر افتخار الله اكبر، كه رمز پيروزي معجزه آساي ملت بزرگ ايران است .
•. •. •. •. •. •. •. • سخنان امام خميني در مورد پيروزي انقلاب •. •. •. •. •. •. •. •
اين پيروزي ارتباط به من نداشت، من يك طلبه هستم و نبايد اين را به من منتسب كنيد! پيروزي ارتباط به ملت هم نداشت، اين پيروزي مربوط به خدا بود .
اين پيروزي انقلاب ما پيروزي بود كه به بركت اسلام و گرايش به اسلام و با فرياد الله اكبر به دست آمد . امام خميني(ره)
تا روحيه شما توجه به آن مبدأ قدرت دارد پيروزيد، از آن منفصل نشويد .
•. •. •. •. •. •. •. • سخنان امام خميني در مورد دهه فجر •. •. •. •. •. •. •. •
پيروزي آن است كه مورد توجه حق تعالي باشد، نه اينكه كشوري را بگيريد .
كمي عده، با اينكه قدرت روحي در كار باشد و انسجام در كار باشد و تعهد به اسلام در كار باشد، اسباب ضعف نخواهد شد .
شما پيروزيد، براي اينكه اسلام پشتيبان شماست . امام خميني(ره)
•. •. •. •. •. •. •. • سخنان امام خميني در مورد پيروزي انقلاب •. •. •. •. •. •. •. •
شما پيروزيد، براي اينكه خدا با شماست .
كسي كه با خدا باشد خدا با اوست، و پيروزي با اوست .
اگر تمام عالم هم به ضد ما قيام كنند و ما را هم نابود كنند، ما پيروزيم . امام خميني(ره)
•. •. •. •. •. •. •. • سخنان امام خميني در مورد 22 بهمن •. •. •. •. •. •. •. •
ما ترس نداريم، براي اينكه ما حقيم.وقتي حق هستيم، غالب هم بشويم ما حق هستيم، مغلوب هم بشويم ما حق هستيم .
اين طور نيست كه ما خوف اين را داشته باشيم كه شكست بخوريم.اولاً كه شكست نمي خوريم، خدا با ماست؛ و ثانياً بر فرض اين كه«شكست صوري» بخوريم «شكست معنوي» نمي خوريم ،و پيروزي معنوي با اسلام است، با مسلمين است .
شما حق هستيد و در مقابل باطل ايستاده ايد؛ و حق پيروز است . امام خميني(ره)
•. •. •. •. •. •. •. • سخنان امام خميني در مورد دهه فجر •. •. •. •. •. •. •. •
كشوري كه تمام قشر هايش اينطور مُهيّا براي فداكاري هستند، اين كشور پيروز است.
شما حق هستيد، در مقابل باطل ايستاده ايد.استقامت مي خواهد؛ تا استقامت در كار نباشد نمي توانيد به پيروزي نهايي برسيد .
ما با دست خالي بر اين قدرت فوق العاده شيطاني، كه همه قدرتها دنبال او بودند، غلبه كرديم . امام خميني(ره)
•. •. •. •. •. •. •. • سخنان امام خميني در مورد 22 بهمن •. •. •. •. •. •. •. •
پيروزي را شمشير نمي آورد، پيروزي را خون مي آورد .
مادامي كه در مسير حق باشيم پيروزيم .
ما مي خواهيم به همه دنيا نشان دهيم كه قدرتهاي فائقه را هم مي توان به نيروي ايمان شكست داد .
•. •. •. •. •. •. •. • سخنان امام خميني در مورد پيروزي انقلاب •. •. •. •. •. •. •. •
ملتي اگر قيام كرد، با حفظ قدرت ايمان، هيچ قدرتي، در مقابل آن نمي تواند بايستد.
جمعيتي كه پشتوانه اش خداست شكست ندارد .
مقصد كه الهي شد دنبالش پيروزي است .
•. •. •. •. •. •. •. • سخنان امام خميني در مورد دهه فجر •. •. •. •. •. •. •. •
با رفتار و اخلاق اسلامي، اين قدرتي كه شما را به پيروزي رسانده است حفظ كنيد .
برادران من! با اتكا به ايمان و اسلام بود كه ما پيروز شديم . امام خميني (ره)
منبع: m-farhangi.iut.ac.ir
نوشته شده در تاريخ ۱۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
رهبر انقلاب: شهيد رجائي صريح گفت من طرفدار حزبالله هستم. بنده همان وقتيكه اين حرف را از رجائي شنيدم -كه در تلويزيون و راديو داشت سخنراني ميكرد و من هم داشتم ميشنفتم- با خودم گفتم كه اين مرد، عقل و دين را با هم آميخت؛ چون يقين است كه در يك جامعهاي كه ساليان درازي با حكومت تبعيض زندگي كرده، در آنِ واحد، دل همهي مردم را نميشود بهدست آورد؛ بايد انتخاب كرد، و رجائي انتخاب كرد؛ همان چيزي كه در آن فرمان معروف اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) به مالك اشتر بود كه به عامّهي مردم و به تودههاي مردم رو بياور و آنها را بطلب، آنها هستند كه دلشان با خدا آشناتر و مأنوستر است.
نوشته شده در تاريخ ۱۳ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
عرفات وفضيلت هاي آن : از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعلي كريزي
عرفات
عرفات: بياباني است در چند كيلومتري شهر مكه صحرائي خشك وبي آب وعلف، با هوائي گرم وآفتابي سوزان، سرزميني فاقد استعداد كشاورزي، حتي نامناسب براي چراي دام ، كويري درآن كه هيچ گونه امكانات مادي ورفاهي براي مردم وجود ندارد، باتپه هاي خاكي وخاشاك پراكنده، شن هاي روان وخارهاي مغيلان وحشرات درحال تردد وحيوانات صحرائي ، اما جائي كه خداوند مهمانان خاص خودش را به آنجا فراخواني كرده است ، همه انبياء واولياء به آنجا دعوت شده اند، مأمور به توقف گرديده اند، محل تعليم وتعلم همه آنها است ، كلاس درسي است كه معلم آن جبرئيل امين است واولين شاگرد آن حضرت آدم (ع) است سپس ابراهيم خليل الرحمان (ع) ،ناظر كلاس، خداوند قادر متعال است ومحتواي درسي را نيز خالق حكيم تعيين مي كند ،محل نزول ملائك ،سرزمين ريزش بركات خداوند برمردم ،وادي تابش نور حق بر دلها ،صحراي ضجه وناله وياقدوس بندگان، جايگاه حضور همه امامان معصوم (ع) ، جائي كه هنوز صداي دعاي عرفه امام حسين (ع) وآه وناله وتضرع او به در گاه خداوند با گوش جان شنيده مي شود مكاني كه صداي راز ونياز امام سجاد (ع) را بامعبودش مي بيني ،بياباني كه همه اسرار حج در آن نهفته است وراز آن را فقط خدامي داند ،سرزمين خشكي كه وقوفش از طواف خانه خدا برتر است زيرا طواف ، ركن نيست لكن وقوف درآن بيابان جزء اركان است وترك آن موجب بطلان حج، وادي عرفان است وشناخت ، شناخت خود، شناخت خدا ي خود، شناخت امام، شناخت قرآن ، شناخت معارف ديني،شناخت زمان ، شناخت اتحاد واتفاق،شناخت يكدلي ويكرنگي،شناخت ساده زيستي ،شناخت دوستان هم گون ،شناخت كفن پوشان بي آلايش ،شناخت خضوع ،شناخت خشوع ،شناخت تواضع وفروتني ،شناخت اخلاص وبي ريائي ، شناخت دوري از كبروغرور،شناخت لذت عبادت وبندگي ،شناخت تسليم ورضا ،شناخت صبر ومقاومت ،شناخت خود اتكائي، شناخت پشت پازدن به همه مظاهر مادي ، شناخت دوري از تفرقه وتشتت، شناخت دشمن نامرئي، شناخت دشمنان قسم خورده امروز ،شناخت دشمنان فردا،شناخت نحوه مبارزه بادشمن ،شناخت وظائف خود،شناخت درنگ براي انجام وظيفه وده ها وصدها شناخت ديگر، راوي مي گويد : از امام صادق (ع) سؤال كردم ، چرا عرفات را عرفات ناميدند ،فرمود ند : جبرئيل (ع) ابراهيم( ع ) را روز عرفه ( از مكه ) خارج كرد ، چون زوال خورشيد فرا رسيد ( عصر شد ) به او گفت : اي ابراهيم( ع) به گناهت اعتراف كن ومناسك خودت را بشناس . وابراهيم (ع) نيز پس از دستو ر جبرئيل ، اعتراف كرد لذا اين سرزمين عرفات ناميده شد .
وهمچنين در روايت ديگري آمده است ، نام گذاري اين سرزمين به عرفات ، به اين جهت است ، كه جبرئيل در اين مكان كلمات را به آدم( ع) تعليم داده است ،وعلت ديگري كه براي آن ذكر كرده اند اين است كه آدم (ع) در اين جا به گناه ها ن خود اعتراف كردوغفران وآمرزش خداوند در اين مكان صورت گرفته است ووجه ديگر آن اين است كه در اين وادي آدم و حوا (ع) پس از هبوط و جدائي طولاني با هم آشنا شدند ،و عرفان پيدا كردند.ونيز گفته شده: در اين بيابان، حضرت ابراهيم (ع) براي قرباني كردن اسماعيل( ع) خواب ديده و به وظيفه خود آشنا و عارف گرديده است . ونيز روايت شده است كه چون جبرئيل به حضرت ابراهيم (ع) گفت : اي ابراهيم اينجا عرفات است اينجارا بشناس ،لذا اين سرزمين عرفات ناميده شده است .
روايات فوق هرچند ظاهرا باهم متفاوت اند لكن از نظر محتوا با يكديگر تناقضي ندارند زيرا هر يك از آنها در شرائط خاصي وبراي تبيين موضوعي بيان شده است اما همه آن ها يك هدف را دنبال مي كنندوآن فلسفه وعلت نام گذاري عرفات است.لازم به ياد آوري است كه صحراي عرفات در سال 1363 كه براي اولين بار توفيق تشرف به آن را يافتم فاقد آب لوله كشي وامكانا ت بهدا شتي بود ودستشوئي ها به صورت صحرائي وموقت در بين خيمه ها آماده شده بود وهر چادر ي تعدادي آفتابه پلاستيكي داشت وچند بشكه آب وكاسه اي كه بايد از بشكه براي وضو ودستشوئي آب برداشته مي شد وضع بسيار اسف باري بود، انباشته شدن زباله ها و فراواني مگس ها وپشه ها، صف طولاني وبوي بد توالت ها وگاهي فروريختن آن بعلت رملي بودن منطقه واستفاده زياد مشكلاتي را براي زائرين بوجود مي آورد لكن در شرايط حاضر تاحد زيادي از اين مشكلات كاسته شده است ،
فضيلت عرفات
يكي از بهترين وپر ارزش ترين سرزمين ها وادي مقدس عرفات است،جائي كه ابواب رحمت الهي در آن گشوده است، وباران غفران واسعه او بر همه بندگان نازل، ازپيامبر اسلام( ص) نقل شده است كه فرمودند:بزرگ ترين گناه اهل عرفات آن است كه فردي از عرفات خارج شود وگمان كند آمرزيده نشده است .
امام سجاد( ع) نيز، روز عرفه افرادي راديد، كه از مردم سؤال مي كردند( وتقاضاي كمك مي نمودند ) . فرمودند( ع) : واي بر شما ، آيادر مثل امروز از غير خداوند چيزي ميخواهيد ، همانا در چنين روز ي اميد است آنچه در شكم زنهاي حامله است خوشبخت گردند(مورد عنايت ورحمت خداوند قرار گيرند.) . تقدس اين سرزمين طوري است ،كه ازمعصوم (ع) ( ظاهرا از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمودند : مصلحت نيست وقوف به عرفات بدون طهارت . همچنين در توصيف اين بيابان گفته شده است، كه: حج عرفه است ياحج عرفات است (يعني اساس وپايه حج وركن حج عرفه است وتمامي فلسفه حج در عرفه نهفته شده است )
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۱۳ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
هدايتگران عمليات هاي سخت، جوان ترين فرماندهان دفاع مقدس
هدايتگران عمليات هاي سخت، جوان ترين فرماندهان دفاع مقدس
سايت ساجد -نگاهي هر چند گذرا به فرماندهان ايراني در جنگ تحميلي، گواه روشني است بر نقشآفريني بسيار درخشان جواناني كه شايد اولين تجربه جدي زندگي را در جبهههاي جنگ با ارتش بعثي از سر ميگذراندند، اما چنان با صلابت و قهرماني پاي به ميدان گذاشتند كه گويي سالها تجربه جنگاوري داشتهاند.
جواناني كه تاريخ دفاع مقدس را رقم زدند. فرماندهاني كه در سالهاي آغازين دهه سوم زندگيشان و در اولين تجربه جدي جنگ، حماسههايي باورنكردني رقم زدند. حالا تاريخ دفاع مقدس به جوانانش ميبالد. جواناني كه در اوج شور جواني، فرماندهي بزرگترين عملياتهاي جنگي را بر عهده ميگرفتند و پيروزيهاي حماسي نصيب ايران ميكردند. شايد هفته دفاع مقدس و سالروز شكست تاريخي حصر آبادان در پنجم مهرماه، بهترين بهانه باشد براي پرداختن به فرماندهان جوان دفاع مقدس.
كاوه؛ از بيت امام تا لشكر ويژه شهدا
«محمود كاوه» را ميتوان يكي از جوانترين فرماندهان دفاع مقدس دانست. او در شرايطي فرماندهي «تيپ ويژه شهدا» را بر عهده گرفت كه تنها ۲۱ سال سن داشت. تيپ ويژه شهدا در آغاز جنگ براي جبران كمبود نيروهاي آموزش ديده تاسيس شد و به همت شهيدان علي قمي، گلاب و گنجيزاده در پادگاني در كرمانشاه به آموزشهاي نظامي و عقيدتي پرداخت. محمود كاوه پيش از آنكه اول مرداد ۱۳۶۱ به فرماندهي تيپ ويژه شهدا برسد، از ۱۵ خرداد ۱۳۵۸ مربي آموزش نظامي، از سوم شهريور ۱۳۵۹ مسئول محافظان بيت امام خميني رحمةاللهعليه و از ۴ آبان ۱۳۵۹ مربي آموزش نظامي در پادگان كرمانشاه تيپ ويژه شهدا بود. او همچنين در در سال ۱۳۶۵ فرمانده لشكر ويژه شهدا شد. تيپ ويژه شهدا از كليديترين يگانهاي سپاه بود و موفقيتها و عملياتهاي كمنظير آن با فرماندهي كاوه باعث شد به لشكر ارتقا يابد.
محمود كاوه كه اول خرداد ۱۳۴۰ در مشهد متولد شده بود، در جريان عملياتهاي مهم فتحالمبين، بيتالمقدس، رمضان و خيبر حضور جدي داشت و بارها مورد اصابت گلوله و تركش قرار گرفت و در يكي از اين موارد، در منطقه عمومي حاج عمران عراق، ۱۲ تركش نارنجك به ناحيه سر او اصابت كرد. كاوه سرانجام ۱۱ شهريور ۱۳۶۵ در منطقه عمومي حاج عمران و بر فراز قله ۲۵۱۹ در پي اصابت تركش گلوله توپ در ۲۵ سالگي به شهادت رسيد. كتابهاي «فرياد زاگرس – آلواتان»، «يادگاران؛ كتاب كاوه» و «رد خون روي برف»، از كتابهاي منتشر شده درباره جوانترين فرمانده جنگ تحميلي است.
حاج يونس؛ فرمانده ۲۱ ساله
«يونس زنگيآبادي» در سال ۱۳۶۰ و تنها يك سال پس از آغاز جنگ به عضويت سپاه پاسداران در آمد و شجاعت و دليري او باعث شد در حالي كه تنها ۲۱ سال داشت از سوي سردار قاسم سليماني فرمانده لشكر ۴۱ ثارالله، به فرماندهي تيپ امام حسين عليهالسلام برسد. او كه در سال ۱۳۴۰ در زنگيآباد كرمان متولد شده بود، ۲۵ دي ۱۳۶۵ در عمليات كربلاي ۵، زماني كه تنها ۲۵ سال داشت، در شلمچه به شهادت رسيد.
حاج يونس در عملياتهاي مهم و تاثيرگذار فتحالمبين، بيتالمقدس و كربلاي ۵ حضور داشت و ميتوان او را از زمره رزمندگاني دانست كه پس از آغاز جنگ همه زندگي خود را به جبههها و خط مقدم بردند. كتابهاي «حاج يونس»، «ظهور» و «مثل مالك» درباره او نوشته و انتشار يافته است.
يونس زنگيآبادي را همچنين ميتوان يكي از رازآلودترين و جذابترين شهداي دفاع مقدس دانست كه مرور خاطرات و روايتهاي منتشر شده درباره او سرشار از نكات ارزشمند است.
زينالدين؛ شهادت دو برادر در يك روز
«مهدي زينالدين» كه در سال ۱۳۳۸ در تهران متولد شده بود، پس از انقلاب اسلامي و با تاسيس سپاه پاسداران، به واحد اطلاعات آن پيوست و تا پيش از آغاز جنگ تحميلي در تبريز و قم به فعاليتهاي مختلف پرداخت.
با آغاز جنگ، به همراه يك گروه ۱۰۰ نفره براي گذراندن آموزشهاي كوتاهمدت به جبههها رفت. او از همان ابتداي جنگ و در حالي كه تنها ۲۱ سال سن داشت، توانست مسئول واحد شناسايي و پس از آن مسئول واحد اطلاعات و عمليات سپاه پاسداران در دزفول و سوسنگرد شود و چندي بعد به فرماندهي لشكر علي ابن ابيطالب عليهالسلام منصوب شد.
مهدي زينالدين كه يكي از خوشفكرترين و جوانترين فرماندهان دفاع مقدس بود، سرانجام ۲۷ آبان ۱۳۶۳ در شرايطي كه همراه با برادرش مجيد با هدف شناسايي مناطق جنگي از كرمانشاه به سردشت ميرفت، با گروههاي مسلح جداييطلب غرب كشور درگير شد و در حالي به همراه برادرش به شهادت رسيد كه تنها ۲۵ سال داشت.
موحد دانش؛ فرماندهاي با دست قطع شده
عليرضا موحد دانش يكي ديگر از فرماندهان سپاه پاسداران بود كه در عملياتهاي فتحالمبين، والفجر يك و والفجر دو حضور چشمگير داشت. او كه در سال ۱۳۳۴ در تهران متولد شد، پس از پيروزي انقلاب ابتدا در كميته انقلاب اسلامي شميران به فعاليت پرداخت و در فروردين ۱۳۵۸ به سپاه پاسداران پيوست و ابتدا به پاسداران بيت امام خميني رحمةاللهعليه پيوست. شهيد موحد دانش پس از آغاز ناآراميهاي كردستان رهسپار غرب كشور شد و در چند عمليات براي مقابله با نيروهاي جداييطلب حضور يافت.
او از ابتداي دفاع مقدس تا دي ۱۳۵۹ به همراه محمد جهانآرا به شناسايي مواضع دشمن در خرمشهر مشغول بود و پس از آن جانشين محسن وزوايي در عمليات بازيدراز ۲ شد. يك دست او در عمليات بازيدراز ۳ در شهريور ۱۳۶۰ قطع شد. شهيد موحد دانش پس از آن معاون گردان حبيب بن مظاهر در تيپ ۲۷ محمد رسول الله را بر عهده گرفت. با اتمام عمليات بيتالمقدس به همراه نيروهاي «محمد رسول الله» به لبنان اعزام شد و پس از بازگشت در شهريور ۱۳۶۱ با حكم محسن رضايي فرمانده كل سپاه، فرماندهي تيپ ۱۰ سيدالشهدا را عهدهدار شد.
عليرضا موحد دانش در عمليات والفجر يك دوباره مجروح شد و سرانجام ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ در جريان عمليات والفجر دو در منطقه حاج عمران، به شهادت رسيد. بنابر برخي خاطرههاي همرزمانش، در حالي كه به شدت زخمي شده بود، خود را به سنگر عراقيها رساند و سيم ارتباطي آنها با عقبهشان را با دندان جويد و قطع كرد و در همين حال بود كه گلولهباران نيروهاي بعثي، منجر به شهادت او در ۲۸ سالگي شد. صفحاتي از كتاب «همپاي صاعقه» كه كارنامه عملياتي لشكر ۲۷ محمد رسول الله است، به شهيد موحد دانش اختصاص يافته است.
حاج احمد؛ جانبازي با پا، دست و كمر مجروح
سردار سرلشكر احمد كاظمي يكي ديگر از فرماندهاني است كه در سالهاي جواني به نقشآفريني در جبهههاي جنگ عليه رژيم بعث عراق پرداخت. او در ابتداي پيروزي انقلاب براي مقابله با دشمنان داخلي انقلاب در اوايل ۱۳۵۹ به كردستان رفت. او كه جزء اولين اعضاي سپاه پاسداران بود، به همراه يك گروه ۵۰ نفره در آبادان حضور يافت؛ گروهي كه پس از مدتي لشكر زرهي ۸ نجف اشرف به فرماندهي احمد كاظمي شد و صدها تانك و نفربر و ماشينآلات جنگي از نيروهاي عراقي به غنيمت گرفت.
دو سال فرماندهي جبهه فياضيه آبادان و ۶ سال فرماندهي لشكر ۸ نجف اشرف از سمتهاي او در جنگ تحميلي و همچنين يك سال فرماندهي لشكر ۱۴ امام حسين عليهالسلام، ۷ سال فرماندهي قرارگاه حمزه سيدالشهدا و قرارگاه رمضان و همچنين ۵ سال فرماندهي نيروي هوايي سپاه، بخشي از مسئوليتهاي او بوده است. حاج احمد كاظمي از ناحيه پا، دست و كمر بارها مجروح شد و انگشت دستش نيز قطع شده بود.
يكي از جوانترين فرماندهان دفاع مقدس سرانجام در ۱۹ دي ۱۳۸۴ در جريان سانحه هوايي سقوط هواپيماي فالكن در نزديكي اروميه به همرزمان شهيدش پيواست.
و ديگران...
علاوه بر چند مورد بالا، جوانان برومند و شجاع ديگري هم بودهاند كه در جريان ۸ سال دفاع مقدس مايه عزت و سربلندي ملت ايران شدند. نزديك به ۳۰ تن از فرماندهان جنگ را ميتوان برشمرد كه بين سالهاي ۱۳۴۰ تا ۱۳۳۰ متولد شدند و سالهاي جواني خود را در جبههها سپري كردند؛ از «سيدحسين علمالهدي» كه در سال ۱۳۳۷ متولد شد و در ۲۲ سالگي در عمليات نصر با اصابت همزمان سه گلوله تانك به شهادت رسيد، تا «حسين خرازي» كه در سال ۱۳۳۶ در اصفهان زاده شد، مسئول اسلحهخانه كميته انقلاب در زمان پيروزي انقلاب بود و لشكر پياده ۱۴ امام حسين اصفهان را تاسيس كرد و سرانجام ۷ اسفند ۱۳۶۵ در ۲۹ سالگي در عمليات كربلاي ۵ به شهادت رسيد.
«محمدعلي جعفري» فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز يكي از جوانترين فرماندهان دفاع مقدس بوده است. فرماندهي قرارگاه غرب، فرماندهي قرارگاه نجف، فرماندهي تيپهاي عاشورا و معاونت سپاه شوشتر از مسئوليتهاي او بوده است. او كه خرداد ۱۳۶۰ به سپاه پاسداران پيوست، از ۲۴ سالگي در جبههها حضور يافت و در عملياتهاي كربلاي ۴ و ۵ جانباز شد. كتاب كالكهاي خاكي مجموعهاي خاطرات سرلشكر محمدعلي جعفري، در تيرماه ۱۳۹۲ منتشر شده است.
«قاسم سليماني» يكي ديگر از فرماندهان جوان جنگ تحميلي بوده كه در ۲۰ اسفند ۱۳۳۵متولد شده و در عملياتهاي فتح فاو، كربلاي ۴ و ۵ و همچنين تك شلمچه حضور داشته است. او كه در ابتداي انقلاب براي مبارزه با جداييطلبان به مهاباد رفته بود، پس از بازگشت به رياست پادگان قدس سپاه در كرمان منصوب شد و با آغاز جنگ به آموزش چندين گردان از سپاهيان كرمان ميپردازد. سردار سليماني پس از جنگ به مبارزه با اشرار در كرمان پرداخت و از سال ۱۳۷۶ همزمان با اوجگيري طالبان در افغانستان به فرماندهي نيروي قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي منصوب شد.
علي شمخاني» دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران، از پايهگذاران سپاه پاسداران و فرمانده سپاه در استان خوزستان بود در آغاز جنگ تحميلي ۲۵ سال داشت و پس از پايان جنگ با انتقال به ارتش، به فرماندهي نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي منصوب شد.
«محمدباقر قاليباف» هم در سال ١٣٦١ در حالي كه تنها ۲۱ سال سن داشت ،به عنوان فرمانده تيپ امام رضا(ع) و يك سال بعد در جايگاه فرمانده لشكر ٥ نصر خراسان انتخاب شد.
«حسين دهقان» وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح، «محمدابراهيم همت» فرمانده لشكر محمد رسولالله، «حميد باكري» جانشين لشكر ۳۱ عاشورا، «حسن باقري» قائممقام فرمانده نيروي زميني سپاه، «محسن رضايي» فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ تحميلي، «مهدي باكري» فرمانده لشكر ۳۱ عاشورا، «سيد محسن صفوي» فرمانده قرارگاه صراط المستقيم، «محمد بروجردي» فرمانده سپاه كردستان و «محمد جهانآرا» كه شكست حصر آبادان مرهون تلاش و مجاهدات او و يارانش بود، همگي فرماندهاني بودند كه در ابتداي آغاز جنگ تحميلي ۲۵ تا ۲۶ ساله بودند.
غلامعلي رشيد، احمد متوسليان، سيديحيي رحيم صفوي، سيدعطاءالله صالحي، نورعلي شوشتري، داوود كريمي، علي صياد شيرازي و عبدالحسين برونسي هم از زمره فرماندهاني بودند كه در آغاز دفاع مقدس ۲۷ تا ۳۸ ساله بودند.
منبع: مهر
نوشته شده در تاريخ ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
گرامي ميداريم يادوخاطره بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي
حضرت امام خميني رحمت الله عليه، شهداي معظم انقلاب اسلامي وهشت سال دفاع مقدس، بيست و سه هزار شهيداستان هاي خراسان، علي الخصوص سردار سرلشكر پاسدارشهيد حاج محمود كاوه، فرمانده دلاورلشكرپنجاه وپنج ويژه شهدا استان خراسان كه امروز بيست و نهمين سالگرد شهادت اين عزيز مي باشد.
شهادت:يازدهم شهريور1365
نوشته شده در تاريخ ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
«محمود كاوه» را ميتوان يكي از جوانترين فرماندهان دفاع مقدس دانست. او در شرايطي فرماندهي «تيپ ويژه شهدا» را بر عهده گرفت كه تنها ۲۱ سال سن داشت. تيپ ويژه شهدا در آغاز جنگ براي جبران كمبود نيروهاي آموزش ديده تاسيس شد و به همت شهيدان علي قمي، گلاب و گنجيزاده در پادگاني در كرمانشاه به آموزشهاي نظامي و عقيدتي پرداخت. محمود كاوه پيش از آنكه اول مرداد ۱۳۶۱ به فرماندهي تيپ ويژه شهدا برسد، از ۱۵ خرداد ۱۳۵۸ مربي آموزش نظامي، از سوم شهريور ۱۳۵۹ مسئول محافظان بيت امام خميني رحمةاللهعليه و از ۴ آبان ۱۳۵۹ مربي آموزش نظامي در پادگان كرمانشاه تيپ ويژه شهدا بود. او همچنين در در سال ۱۳۶۵ فرمانده لشكر ويژه شهدا شد. تيپ ويژه شهدا از كليديترين يگانهاي سپاه بود و موفقيتها و عملياتهاي كمنظير آن با فرماندهي كاوه باعث شد به لشكر ارتقا يابد.
محمود كاوه كه اول خرداد ۱۳۴۰ در مشهد متولد شده بود، در جريان عملياتهاي مهم فتحالمبين، بيتالمقدس، رمضان و خيبر حضور جدي داشت و بارها مورد اصابت گلوله و تركش قرار گرفت و در يكي از اين موارد، در منطقه عمومي حاج عمران عراق، ۱۲ تركش نارنجك به ناحيه سر او اصابت كرد. كاوه سرانجام ۱۱ شهريور ۱۳۶۵ در منطقه عمومي حاج عمران و بر فراز قله ۲۵۱۹ در پي اصابت تركش گلوله توپ در ۲۵ سالگي به شهادت رسيد. كتابهاي «فرياد زاگرس – آلواتان»، «يادگاران؛ كتاب كاوه» و «رد خون روي برف»، از كتابهاي منتشر شده درباره جوانترين فرمانده جنگ تحميلي است.
منبع:ساجد
نوشته شده در تاريخ ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
طواف كعبه وعوامل طبيعي : از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
طواف كعبه وعوامل طبيعي
يكي از واجبات حج وعمره طواف خانه خدا است ، هركسي كه محرم شود و وارد مكه مكرمه گردد لازم است، طواف وساير اعمال حج ياعمره را بجا آورد ونوعا ، براي اداي فرائض و اعمال عبادي انجام واجبات يا ترك محرمات ، دنبال فلسفه احكام وعلت وجوب ياحرمت نيستيم زيراما،بنده ايم ، هرچه را خداوند بفرمايد واجب است ، بدون چون وچرا اجرا، مي كنيم، واگر به فرمايد حرام است از آن دوري مي نمائيم ،و كاري به علت وجوب وحرمت هم نداريم ، گاهي ممكن است روزنه كوچكي به افق بي كران حكمت الهي ، از سر چشمه علوم بشري ،توجه مارا به خود جلب نمايد،ومارا به آن مشغول دارد ،هرچند اينها تئوري است وممكن است فردا خلاف آن چيزي ثابت شود وهرگز شايسته نيست آن هارا علت يا فلسفه احكام معرفي كنيم زيراعلت ها وحكمت ها پيش خداونداست وما از آن بي خبريم ،لكن ياد آوري برخي از تحقيقات ، داشمندان ،بدون اينكه آن را علت طواف بدانيم خالي از لطف نيست: طواف كعبه باحركت ماه ،زمين واكثر سيارات منظومه شمسي ،پيچش تشكيل دهنده مو وپشم جانداران ، حركت ذاتي گياهان ، مانند :پيچيدن پيچك ، واوج گرفتن عقاب ها وپليكان ها وچرخش هسته هاي عناصري كه دنياي هستي را تشكيل مي دهند درميدان مقناطيسي جهان وگرد باد هاي بالا برنده وباز كردن اكثر قفلها ،پيچ هاي راديو، وتلويزيون وساير لوازم برقي وشير فلكه ها و......در جهت طواف كعبه است .(واين خود مي تواند بخش كوچكي ازهزاران حكمتي باشد براي طواف نهفته است ،).
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
يوم ترويه ،:از كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الا سلام علي اسماعلي كريزي
يوم ترويه
يكي از ايام بسيار مهم ، حساس وتاريخي مكه مكرمه روز ترويه است، روزي كه اعلام مي شود: اي حاجي، اي كسي كه در مكه اقامت گزيده اي، اي آنكه،خانه خدارا طواف كردي نماز خواندي سعي كردي،تقصيرنمودي ، از لباس احرام خارج شدي، بدان كه كار پايان نيافته است ، آماده باش ،آماده سفري ديگر ،سفري نه به شهرو آبادي ،بلكه كويري را در پيش داري ،براي فردايت آب بردار ، تا تشنگي ظاهريت راجبران كني ،وآب حيات بر گير تا عطش روانت برطرف گردد، مشكت را بدوش گير ،اما چشمه زلال وجوشان رحمت بي كران الهي رادر ياب،از نداي تكبيرحجاج درسعي صفاومروه وهروله معنا دار آنان ،از طواف ونمازو سجود آنها در مسجد الحرام ،وپشت مقام ابراهيم ،غنيمت بردارو آب معنويت برگير وبر كوير دل خويش به پاش ،خودت راحسيني كن ،دلت را زينبي ،زيراآنها از همه چيز خود گذشتند ،حج را نيمه تمام گذاشتند، به روز ترويه محمل ببستند وخواتين در آن محمل نشستند، پشت به مكه حركت كردند ، اما ، آب حياتي برقلوب خفته همه مظلومين تاريخ پاشيدند، از فرماندهان نظامي يزيد حربن يزيد رياحي ساختند واز مردم بي تفاوت زهيربن غين بجلي، به آنها زندگي دوباره بخشيدند ،حيات جاويد را زمزمه كردند، سند آن را با خون اصغرشان به امضا رساندند ،از كربلا عبورنمودند، كوفه را تكان دادند ،شام را دگر گون ساختند وفرياد رساي آنان تا آخر عمر دنيا كاخ تمامي ستمگران تاريخ را مي لرزاند، وتو تصميم بگير ، از گناهانت توبه كن،همه شؤنات مادي خودت را فراموش كن، از همه چيز خود بگذر ،تو بنده ضعيف و ذليلي هستي، دوباره لباس بي آلايش كفن بپوش ،محرم شو،سروپاي برهنه ،لبيك گويان از حرم خارج شو،زيرا در اين مرحله، بيش از اين توقف درحرم تورا نشايد ، سر به بيا بان بنه وخودت را به خدا بسپار،پا در وادي عرفات بگذار شايد به بركت ترويه عارف شوي،ودنبال جبرئيل حركت كني .زيرا ،جبرئيل (روز ترويه) گفت : اي آدم برخيز ، وخود نيز، همراه آدم خارج شد، واورا امر به غسل و احرم نمود .(حضرت آدم روز اول ذي قعده از بهشت اخراج شد وروز هشتم ذي حجه جبرئيل اورا (از مكه ) بسوي مني برد .
اكنون كه مقداري حال وهواي معنويت ترويه را مرور كرديم، مناسب است ، در مورد علت نام گذاري ،هشتم ذي حجه به روز ترويه از زلال پرفيض كلام سراسر نور فرزندان،كعبه وزمزم ومني ، يعني معصومين عليهم السلام ، بهره مند شويم ، درروايتي آمده است چون روز ترويه شد، جبرئيل گفت : ابراهيم آب بردار لذا آن روز ترويه ناميده شد.
ودر روايت ديگري بيان شده است كه : راوي مي گويد: از امام صادق (ع) در مورد علت نام گذاري روز ترويه سؤال كردم ، فرمودند: به جهت اينكه در عرفات آب نبود ، ومردم براي خودشان از مكه آب حمل مي كردند وبعضي از يكديگر سؤال مي كردند كه آيا آب بر داشتيد لذا اين روز را ترويه ناميدند
كلام ديگري از امام صادق( ع) نيز حاكي از آن است كه، فرمودند: روز ترويه را ترويه ناميدند بعلت اينكه جبرئيل روز ترويه خدمت حضرت ابراهيم( ع) رسيد وگفت :اي ابراهيم براي خودت وخانواده ات آب بردار ودر آن زمان بين مكه وعرفات آب نبود ، پس از آن ابراهيم (ع) را به موقف آورد وبه او گفت به گناه خود اعتراف كن ومناسك واعمال خودت را بشناس ، لذا آنجا راعرفات ناميدند ، سپس به او گفت به مشعر الحرام كوچ كن ( وبه آنجا نزديك شو ) لذا آنجارا مزدلفه ناميدند،
منبع : كتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي
نوشته شده در تاريخ ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
گرامي ميداريم يادوخاطره بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني رحمت الله عليه، شهداي معظم انقلاب اسلامي وهشت سال دفاع مقدس، بيست و سه هزار شهيداستان هاي خراسان، علي الخصوص سردار سرلشكر پاسدارشهيد حاج محمود كاوه، فرمانده دلاورلشكرپنجاه وپنج ويژه شهدا استان خراسان كه امروز بيست و نهمين سالگرد شهادت اين عزيز مي باشد .
شهادت:10/6/1365
نوشته شده در تاريخ ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
به سال 1340 هـ .ش در مشهد در خانوادهاي مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت(عليهمالسلام) متولد شد. پدرش كه از كسبة متعهد به شمار ميرود، در دوران ستمشاهي و اختناق، با علما و روحانيون مبارز، از جمله حضرت آيت الله خامنهاي (مدظلهالعالي) و شهيدان هاشمينژاد و كامياب ارتباط داشت؛ وي كه براي تربيت فرزندش اهميت زيادي قايل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبي و نماز جماعت ميبرد و از اين راه، او را با مكتب اهل بيت و تعاليم انسانساز اسلام آشنا كرد.
محمود كاوه، دوران تحصيلات ابتدايي خود را در چنين شرايطي سپري كرد. از آنجا كه آرزوي قلبي پدرش به هنگام تولد محمود اين بود كه وي را در سلك صالحان و پيروان واقعي مكتب اسلام قرار دهد، محمود با علاقة قلبي و تشويق پدر، وارد حوزه علميه شد و همزمان، تحصيلات دوران راهنمايي و دبيرستان را نيز ادامه داد.
با اوجگيري انقلاب، او كه جواني با نشاط، فعال و مذهبي بود، با شركت در محافل درس مساجد جوادالائمه و امام حسن مجتبي (عليهماالسلام) كه در آن زمان از مراكز تجمع نيروهاي مبارز مشهد بود از هدايتها و تعاليم حضرت آيت الله خامنهاي (مدظلهالعالي) بهرههاي فراواني برد. وي ره توشههاي همين تعاليم را با خود به محيط دبيرستان و ميان دانشآموزان منتقل مينمود، تا آنجا كه در دبيرستان، به عنوان محور مبارزه شناخته گرديد. محمود با علاقه وافر، به پخش اعلاميههاي حضرت امام خميني (قدس سره) همت گماشت و فعالانه در راهپيماييها و درگيريهاي زمان انقلاب، شركت مينمود.
• فعاليتهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي، كاوه جزو اولين عناصر مؤمن و متعهدي بود كه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در شهر مقدس مشهد پيوست. پس از گذراندن يك دوره آموزش شش ماهه چريكي، به آموزش نظامي برادران سپاه و بسيج پرداخت. پس از آن، به منظور حفاظت از بيت شريف حضرت امام خميني، طي مأموريتي شش ماهه به تهران عزيمت كرد. با شروع جنگ تحميلي، به همراه تعدادي از نيروهاي خراسان به جبهههاي جنوب اعزام شد و ليكن مدتي بعد به علت نياز شديدي كه پادگان به مربي داشت، او را براي آمادهسازي و آموزش نيروها به مشهد فراخواندند.
• كاوه در كردستان
با وجود اين كه براي آموزش نيروها اهميت زيادي قايل بود و مسؤول مستقيم او، تمايل نداشت وي را، كه از مربيان دلسوز و قوي محسوب ميشد، به جبهه اعزام نمايد، اما روح پرتلاطم محمود به دنبال فرصتي بود تا رودرروي دشمن قرار گيرد و در صحنههاي كارزار، از انقلاب و ارزشهاي آن به صورت عملي دفاع نمايد. بنابراين در اولين فرصت رضايت فرماندة پادگان را جلب نمود و با شور و شوقي وافر، به ديار كردستان كه در آن زمان، با توطئه گروهكها و عناصر ضد انقلاب، دستخوش درگيري و آشوب شده بود عزيمت كرد.
محمود كه به همراه تعدادي از برادران پاسدار جهت آزادسازي شهر بوكان وارد كردستان شده بود، به دليل لياقتها و مهارتهايي كه داشت، در همان ابتدا به عنوان فرمانده گروهي دوازده نفره انتخاب شد.
كاوه در منطقه كردستان براي مبارزه با ضد انقلاب كه از حمايتهاي خارجي برخوردار بود و با انجام جناياتي هولناك، توطئه شوم جدايي اين منطقه از ميهن اسلامي را در ذهن ميپروراند، شب و روز نداشت و به دليل تلاش بسيار زياد، جديت و پشتكار، شجاعت و همچنين روحيه شجاعتطلبييي كه داشت، پس از مدت كوتاهي، به سمت فرماندهي عمليات سپاه سقز منصوب شد. در اين زمان در عين ناباوري همگان، همراه تعداد كمي نيرو و با شهامتي وصفناپذير، عمليات آزادسازي منطقه مرزي بسطام را طرحريزي و45 كيلومتر جاده مرزي را طي يك مرحله و در عرض بيست وچهار ساعت آن هم در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب، آزاد نمود.
ضد انقلاب كه با برخورداري از سلاح، امكانات و نيروهاي رزمي فراوان، عرصه را بر نيروهاي نظامي و انتظامي تنگ كرده بود و جنايات فجيعي را در كردستان مرتكب ميشد، با ورود جوانان دلير و متعهدي چون محمود كاوه به صحنة نبرد، به اين نتيجه رسيد كه ماندن در كردستان و مقاومت، برايش سنگين تمام خواهد شد. كاوه و همرزمانش با عملياتهاي پيدرپي، آنچنان مزدوران استكبار را در منطقه منفعل و مستأصل نمودند كه ضد انقلاب در اوج استيصال و درماندگي، براي زنده يا مردة كاوه، جايزه تعيين كرد.
• نقش كاوه در تيپ ويژه شهدا
به دنبال عمليات سرنوشت ساز نيروهاي سپاه در محورهاي مختلف كردستان و همزمان با تشكيل تيپ ويژه شهدا كه فرماندهي آن برعهده شهيد ناصر كاظمي بود، كاوه به عنوان فرمانده عمليات تيپ انتخاب شد. هنوز مدت كوتاهي از فعاليت محمود در اين مسؤوليت كه با آزادسازي بسياري از مناطق كردستان همراه بود، نگذشته بود كه آوازة تيپ ويژه شهدا آنچنان ضد انقلاب را متحير ساخت كه بكلي روحية خود را از دست داد تا آنجا كه در مقابل هر يورش رزمندگان اسلام، فرار را بر قرار ترجيح ميداد و ميدانست كه مقاومت در مقابل اين يگان، جز خسارت و نابودي، ثمري نخواهد داشت.
آزادسازي سد بوكان و جاده47 كيلومتري آن، آزادسازي جاده صائين دژ به تكاب، پاكسازي منطقه كيله و آشنوزنگ، آزادسازي محور استراتژيك پيرانشهر به سردشت، كه به عنوان مركزيت و نقطه ثقل ضد انقلاب به شمار ميآمد و منجر به انهدام مركز راديويي آنها و فتح ارتفاعات مهم مرزي منطقه آلواتان و آزادسازي زندان دولهتو و هلاكت بيش از750 نفر از ضد انقلاب گرديد، از جمله نبردهاي تهاجمي بود كه توسط محمود كاوه و همرزمانش در تيپ ويژه شهدا طرحريزي و اجرا گرديد. تعداد عملياتي كه كاوه عليه ضد انقلاب فرماندهي كرده، آنقدر زياد است كه ذكر نام تمامي آنها در اين مختصر ميسر نيست.
پس از شهادت سرداران رشيد اسلام ناصر كاظمي، محمد گنجيزاده و محمد بروجردي، در خرداد1362 كاوه رسماً به فرماندهي تيپ منصوب گرديد. محمود در سمت فرماندهي نيز با تلاشي همه جانبه، براي آموزش، سازماندهي و آمادهسازي نيروها از هيچ كوششي دريغ نميورزيد.
بنا به صلاحديد فرماندهي محترم سپاه در تاريخ29/4/1362 تيپ ويژه شهدا مأموريت يافت تا در عمليات برون مرزي والفجر2 كه در منطقه حاج عمران انجام پذيرفت، شركت نمايد. در اين عمليات، كاوه با فرماندهي صحيح، اهداف از پيش از جمله ارتفاعات2519 را با موفقيت به تصرف درآورد.
همزمان با عمليات والفجر4 مأموريت پاكسازي محور سردشت از لوث وجود ضد انقلاب (دموكراتها و منافقين) به تيپ ويژه شهدا واگذار شد. رزمندگان غيور و سلحشور تيپ، ضمن تسلط بر ارتفاعات مرزي كوه سير، قوري، تالشور روستاي اسلام آباد، مركز راديويي منافقين و مقر دموكراتها را تصرف كردند.
تيپ ويژه شهدا به فرماندهي محمود كاوه در سال63 در عمليات بدر همراه با ساير يگانهاي سپاه با دشمن تا دندان مسلح جنگيد و در تاريخ23/4/64 در عمليات قادر (همراه با يگانهايي از ارتش جمهوري اسلامي) در جبهه شمالي سيدكان عراق، باعث برهم زدن آرايش نظامي دشمن گرديد. همچنين در منطقه عملياتي والفجر9 كه در منطقه چوراته عراق انجام گرفت در انهدام قواي دشمن و آزادسازي بخشي از خاك آنان، نقش مؤثري داشت.
• ويژگيهاي اخلاقي
صفات ارزنده و ويژگيهاي ايماني، باعث شد كه محمود، تمام وجود خود را وقف انقلاب كند. با اهميتي كه كردستان براي نظام نوپاي اسلامي داشت، خود را فرزند كردستان معرفي كرد.
روحيه والا و انساندوستي او به قدري در اطرافيان اثر گذاشته بود كه با وجود تبليغات سوء دشمنان و ايجاد جو مسموم عليه او و يگان تحت امرش، هنگامي كه به درجة رفيع شهادت نائل آمد، مردم مهاباد با پاي برهنه در تشيع پيكر پاك و مطهرش بر سر و سينه ميزدند، اشك ميريختند و ضد انقلاب را نفرين ميكردند.
او با الهام از سخن خداوند در قرآن كه در وصف مؤمنان ميفرمايد :«اشداء علي الكفار و رحماء بينهم» در قلب مردم و نيروها جاي گرفته بود، چراكه هيچ انگيزهاي جز خدمت به انقلاب و احياي ارزشهاي الهي نداشت.
كاوه در عين حال كه تمام اوقات شبانه روزش را براي مبارزه به كار ميبست، از پرداختن به تكاليف ديني و انجام مستحبات نيز غافل نبود. او از مروجين قرآن كريم بود و با عشق خالصانه به اسلام و مكتب، آيات جهاد را تلاوت ميكرد و در صحنة جنگ و مقاتله با دشمنان، آن را در عمل تفسير مينمود.
روحية اطاعتپذيري و ولايتمداري، هوش سرشار، چابكي در عملياتها، مسلح بودن به سلاح تقوا و اخلاق حسنه، شجاعت و بيباكي، ساده زيستي و صميميت با نيروها از جمله ويژگيهاي شخصيتي آن شهيد والامقام است.
با اين كه در مقابله با ضد انقلاب، سازش ناپذير، جسور و با شهامت بود، اما با نيروهاي تحت امر خود، برخوردي بسيار متواضعانه و توأم با صفا و صميميت داشت؛ تواضع او سبب شده بود كه محبوبيت خاصي در بين نيروها كسب نمايد. تا آنجا كه بر قلب نيروهاي بسيجي و سپاهي فرماندهي ميكرد. او مصداق بارز تلفيق «محبت» و «قاطعيت» در امر فرماندهي نظامي بود.
روزي يكي از نزديكان وي به منطقه آمده بود، يكي از برادران تقاضا كرد كه كار مناسبي به او محول كند؛ شهيد كاوه پاسخ داد :«همه بسيجيها فاميل من هستند».
در بعد جسماني، هيچ گاه از ورزش غافل نميشد. با تشويق نيروها و حضور در مسابقات ورزشي، آمادگي رزمي آنها را بالا ميبرد. همواره براي تشويق بچهها ميگفت :«موفقيتهاي من در كوههاي كردستان، مديون ورزش است» او چريكي زبده بود كه در عمل و جنگ، چريك شده بود نه با آموزش ديدن درسهاي تئوري.
كاوه هميشه راهگشاي عمليات بود؛ هرجا كه كار گره ميخورد، حضور او كارگشا بود و هركجا كه از عزم و اراده رزمندگان كاسته ميشد، اراده پولادين او به همگان، روحيهاي تازه ميبخشيد.
هميشه براي اين كه بتواند عمليات را بهتر هدايت كند، پيشاپيش رزمندگان حركت ميكرد.
با اين كه بارها در صحنههاي عملياتي مجروح شده بود، ولي هميشه قبل از بهبودي، به منطقه بازميگشت. حتي در برخي مواقع، نيروها او را با سر و بدن باندپيچي شده ميديدند كه در ميانشان حاضر ميشد و آمادة پذيرش مأموريت و اجراي عمليات بود.
سرتيپ شهيد حسن آبشناسان فرمانده لشگر23 نوهد، ميگفت :«اگر در دنيا يك چريك پاكباخته و دلباخته به اسلام و حضرت امام «قدس سره» وجود داشته باشد، محمود كاوه است و هر رزمندهاي كه بخواهد خوب پخته و آبديده شود، بايد به تيپ ويژه شهدا، پيش او برود».
محمود داراي فضايل اخلاقي ويژهاي بود. وي انجام كار خالصانه و بي ريا را سرلوحة زندگي خود قرار داده بود. عموماً كم سخن ميگفت و بيشتر عمل ميكرد.
نظر امام خامنه اي:
همواره سعي ميكرد وحدت ارتش و سپاه حفظ شود، نيروهاي ارتش نيز اين را خوب ميدانستند. اين خصال و روحيات فرماندهي محمود، تيپ ويژه شهدا را به آنجايي رساند كه مقام معظم رهبري درباره اين يگان و شهيد كاوه ميفرمايند :
«تيپ ويژه شهدا كه فرماندهياش را ايشان برعهده داشتند، يكي از واحدهاي كارآمد ما محسوب ميشد؛ او در عمليات گوناگون شركت داشت و كارآزمودهي ميدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد، مديريت قوي، دوستي و رفاقت با عناصر لشگر، از لحاظ معنوي، اخلاق، ادب، تربيت، توجه و ذكر، يك انسان جوان اما برجسته بود.
اين جوان (شهيد كاوه) جزو عناصر كم نظيري بود كه او را درصدد خودسازي يافتم، حقيقتاً اهل خودسازي بود، هم خودسازي معنوي و اخلاقي و تقوايي و هم خودسازي رزمي».
• شهادت
يازدهم شهريورماه1365 روح اين سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقيه الله الاعظم (عج) در عمليات كربلاي2 بر بلنداي قله 2519 حاج عمران به پرواز درآمد و دل صخره و كوه، ياد و خاطره شجاعتهاي بينظير او را در خود ثبت كرد. آن روز، كاوه مزد جهاد را دريافت كرد و به بارگاه عز الهي فرا خوانده شد.
خصال و ويژگيهاي درخشنده كاوه در تمام مدت خدمتش و در تصدي مسؤوليتهاي مختلف، درسي است بس بزرگ. اميد است با بكارگيري آنها و آراسته شدن به آن سجاياي اخلاقي، خود را براي دفاع از حريم اسلام و ارزشهاي متعالي آن همواره مهيا و آماده سازيم.
حضرت امام موسى بن جعفر(عليه السلام)، معروف به كاظم و باب الحوائج و عبد صالح در روز يكشنبه 7 صفر سال 128 قمرى در روستاى «ابواء»، دهى در بين مكّه و مدينه، متولّد گرديد.
نام مادر آن حضرت، حميده است.
آن حضرت در 25 رجب سال 183 قمرى، در زندان هارون الرّشيد عبّاسى در بغداد، در 55 سالگى به دستور هارون مسموم گرديد و به شهادت رسيد.
مرقد شريفش در كاظمين، نزديك بغداد، زيارتگاه شيفتگان حضرتش مىباشد.
امام موسى بن جعفر همان راه و روش پدرش حضرت صادق(عليه السلام) را بر محور برنامه ريزى فكرى و آگاهى عقيدتى و مبارزه با عقايد انحرافى، ادامه داد.
آن حضرت با دلائل استوار، بىمايگىِ افكار اِلحادى را نشان مىداد و منحرفان را به اشتباه راه و روششان آگاه مىساخت.
كمكم جنبش فكرى امام(عليه السلام)درخشندگى يافت و قدرت علمىاش دانشمندان را تحت الشعاع خود قرار داد.
اين كار بر حاكمان حكومت عبّاسى سخت و گران آمد و به همين دليل با شيفتگان مكتبش با شدّت و فشار و شكنجه برخورد كردند.
از اينرو،امام كاظم(عليه السلام) به يكى از شاگردان معروفش به نام هشام هشدار داد به خاطر خطرهاى موجود، از سخن گفتن خوددارى كند و هشام هم تا هنگام مرگ خليفه از بحث و گفتگو خوددارى كرد.
ابن حجر هيتمى گويد:«موسى كاظم وارث علوم و دانش هاى پدر و داراى فضل و كمال او بود وى در پرتو عفو و گذشت و بردبارى فوق العاده كه در رفتار با مردمِ نادانِ زمان از خود نشان داد، لقب كاظم يافت، و در زمان او هيچ كس در معارف الهى و دانش و بخشش به پايه او نمىرسيد.»
امام كاظم(عليه السلام) در برابر دستگاه ظلم و ستم عبّاسى موضع سلبى و منفى را در پيش گرفت و دستور داد تا شيعيان در دعاوى و منازعات خود، به دستگاه دولتى روى نيارند و به آنان شكايت نبرند و سعى كنند با قرار دادن قاضى تحكيم در ميان خويش، منازعات را فيصله دهند.
امام(عليه السلام) درباره حاكمان غاصب زمانش فرمود: «هر كس بقاى آنان را دوست داشته باشد از آنان است و هر كس از آنان باشد وارد آتش گردد.» بدين وسيله آن حضرت، خشم و نارضايتى خود را از حكومت هارون پياپى ابراز مىفرمود و همكارى با آنان را در هر صورت حرام مىدانست و اعتماد و تكيه بر آنان را منع مىكرد و مىفرمود:
«برآنان كه ستمكاراند تكيه مكنيد كه گرفتار دوزخ مىشويد.»امام كاظم(عليه السلام)، على بن يقطين، يكى از ياران نزديك خويش را از اين فرمان استثنا كرد و اجازت داد تا منصب وزرات را در روزگار هارون عهده دار گردد و پيش از او، منصب زمامدارى را در ايّام مهدى بپذيرد.
او نزد امام موسى(عليه السلام)رفت و از او اجازت خواست تا استعفا دهد و منصب خود را ترك كند، امّا امام او را از اين كار بازداشت و به او گفت: «چنين مكن، برادران تو به سبب تو عزّت دارند و به تو افتخار مىكنند، شايد به يارى خدا بتوانى شكست ها را درمان كنى و دست بينوايى را بگيرى يا به دست تو، مخالفان خدا درهم شكسته شوند.
اى على! كفّاره و تاوان شما، خوبى كردن به برادران است، يك مورد را براى من تضمين كن، سه مورد را برايت تضمين مىكنم، نزد من ضامن شو كه هر يك از دوستان ما را ديدى نياز او را برآورى و او را گرامى دارى و من ضامن مىشوم كه هرگز سقف زندانى بر تو سايه نيفكند و دم هيچ شمشير به تو نرسد و هرگز فقر به سراى تو پاى نگذارد.
اى على! هر كس مؤمنى را شاد سازد، اوّل خداى را و دوم پيامبر را و در مرحله سوم ما را شاد كرده است.»
سخن چينى درباره امام(عليه السلام)
پاره اى از فعّاليّت هاى امام كاظم(عليه السلام) به وسيله سخن چينان به هارون الرّشيد مىرسيد و اين امر، كينه و خشم او را برمىانگيخت.
يك بار به او خبر دادند كه از سراسر جهان اسلام، اموالى هنگفت نزد امام موسى بن جعفر(عليه السلام) جمع آورى مىگردد و از شرق و غرب براى او حمل مىشود و او را چندين بيت المال است.
هارون به دستگيرى امام(عليه السلام) و زندانى كردن او فرمان داد، يحيى برمكى آگاه شد كه امام(عليه السلام) در پى كار خلافت براى خويش افتاده است و به پايگاه هاى خود در همه نقاط كشور اسلامى نامه مىنويسد و آنان را به سوى خويش دعوت مىكند و از مردم مىخواهد كه بر ضدّ حكومت قيام كنند، يحيى به هارون خبر داد و او را عليه امام(عليه السلام) تحريك كرد.
هارون امام را به زندان افكند و از شيعيانش جدا ساخت و امام(عليه السلام) روزگارى دراز، شايد حدود چهارده سال، در زندان هارون گذراند.
امام(عليه السلام) در زندان نامه اى به هارون فرستاد و در آن نامه نفرت و خشم خود را به او ابراز فرمود، متن نامه چنين است:
«هرگز بر من روزى پربلا نمىگذرد، كه بر تو روزى شاد سپرى مىگردد، ما همه در روزى كه پايان ندارد مورد حساب قرار مىگيريم و آنجاست كه مردم فاسد زيان خواهند ديد.»امام كاظم(عليه السلام) در زندان، شكنجه ها و رنجهاى فراوان را تحمّل كرد، دست و پاى مباركش را به زنجير مىبستند و آزارهاى كشنده بر او روا مىداشتند.
سرانجام زهرى كشنده به او خوراندند و مظلومانه او را به شهادت رساندند.
صفات برجسته امام كاظم(عليه السلام)
حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام) عابدترين و زاهدترين، فقيه ترين، سخىترين و كريمترين مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب مىگذشت نمازهاى نافله را به جا مىآورد و تا سپيده صبح به نماز خواندن ادامه مىداد و هنگامى كه وقت نماز صبح فرا مىرسيد، بعد از نماز شروع به دعا مىكرد و از ترس خدا آن چنان گريه مىكرد كه تمام محاسن شريفش به اشك آميخته مىشد و هر گاه قرآن مىخواند مردم پيرامونش جمع مىشدند و از صداى خوش او لذّت مىبردند.
آن حضرت، صابر، صالح، امين و كاظم لقب يافته بود و به عبد صالح شناخته مىشد، و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به كاظم مشهور گرديد.
مردى از تبار عمر بن الخطاب در مدينه بود كه او را مىآزرد و على(عليه السلام) را دشنام مىداد.
برخى از اطرافيان به حضرت گفتند: اجازه ده تا او را بكشيم، ولى حضرت به شدّت از اين كار نهى كرد و آنان را شديداً سرزنش فرمود.
روزى سراغ آن مرد را گرفت، گفتند: در اطراف مدينه، به كار زراعت مشغول است.
حضرت سوار بر الاغ خود وارد مزرعه وى شد.
آن مرد فرياد برآورد: زراعت ما را خراب مكن، ولى امام به حركت خود در مزرعه ادامه داد وقتى به او رسيد، پياده شد و نزد وى نشست و با او به شوخى پرداخت، آن گاه به او فرمود: چقدر در زراعت خود از اين بابت زيان ديدى؟ گفت: صد دينار.
فرمود: حال انتظار دارى چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: من از غيب خبر ندارم.
امام به او فرمود: پرسيدم چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: انتظار دارم دويست دينار عايدم شود. امام به او سيصد دينار داد و فرمود: زراعت تو هم سر جايش هست. آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسيد و رفت. امام به مسجد رفت و در آنجا آن مرد را ديد كه نشسته است. وقتى آن حضرت را ديد، گفت: خداوند مىداند كه رسالتش را در كجا قرار دهد. يارانش گرد آمدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است، تو كه تا حال خلاف اين را مىگفتى.
او نيز به دشنام آنها و به دعا براى امام موسى(عليه السلام) پرداخت. امام(عليه السلام) نيز به اطرافيان خود كه قصد كشتن او را داشتند فرمود: آيا كارى كه شما مىخواستيد بكنيد بهتر بود يا كارى كه من با اين مبلغ كردم؟و بسيارى از اين گونه روايات، كه به اخلاق والا و سخاوت و شكيبايى آن حضرت بر سختيها و چشمپوشى ايشان از مال دنيا اشارت مىكند، نشانگر كمال انسانى و نهايت عفو و گذشت آن حضرت است.
بعد از شهادت
سندى بن شاهك، به دستور هارون الرّشيد، سمّى را در غذاى آن حضرت گذارد و امام(عليه السلام) از آن غذا خورد و اثر آن در بدن مباركش كارگر افتاد و بيش از سه روز مهلتش نداد.
وقتى امام به شهادت رسيد، سندى گروهى از فقها و بزرگان بغداد را بر سر جنازه اش آورد و به ايشان گفت: به او نگاه كنيد، آيا در وى اثرى از ضربه شمشير يا اصابت نيزه مىبينيد؟گفتند: ما از اين آثار چيزى نمىبينيم و از آنها خواست كه بر مرگ طبيعى او شهادت دهند و آنها نيز شهادت دادند!آن گاه جسد شريف آن حضرت را بيرون آورده و آن را بر جسر (پل) بغداد نهادند و دستور داد كه ندا دهند: اين موسى بن جعفر است كه مرده است، نگاه كنيد. عابران به او نگاه مىكردند و اثرى از چيزى كه نشان دهنده كشتن او باشد، نمىديدند.
يعقوبى در تاريخش مىگويد: پس از آن كه امام كاظم(عليه السلام) مدّت درازى را در زندان هاى تاريك هارون الرّشيد گذراند، به ايشان گفته شد: چطور است كه به فلان كس نامه اى بنويسى تا درباره تو با رشيد صحبت كند؟
امام فرمود: پدرم به نقل از پدرانش حديثم كرده: «خداوند به داود(عليه السلام) سفارش كرده كه هر گاه بنده اى، به يكى از بندگان من اميد بست، همه درهاى آسمان به رويش بسته مىشود و زمين زير پايش خالى مىگردد.»در مدّت زندان آن حضرت، اقوال مختلفى وجود دارد.
آن حضرت، چهار سال يا هفت سال يا ده سال يا به قولى چهارده سال در زندان به سر برده است.
حضرت امام موسى كاظم، سى و هفت فرزند پسر و دختر از خود به جاى گذارده كه والاترينشان حضرت على بن موسى الرّضا(عليه السلام) مىباشد.
از ميان كلمات و سخنان ارزنده حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام)، چهل حديث را برگزيدم كه هر يك با نورانيّت ويژه اش، روشنگر دلهاى اهل ايمان و پاكباختگان وادى حقيقت و عرفان است.
اويني*
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
ابو الحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم از ائمه اثنى عشر عليهم السلام و نهمين معصوم از چهارده معصوم(ع) است . آن حضرت در ابواء(منزلى ميان مكه و مدينه) در روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 يا 129 ه.ق. متولد شد. به جهت كثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الكاظم گرديد.
كنيه آن حضرت ابو ابراهيم بوده ولى به ابو على نيز معروف بودهاند.مادر آن حضرت حميده كنيزى از اهل بربر(مغرب) يا از اهل اندلس(اسپانيا) بوده است و نام پدر اين بانو را «صاعد بربرى» گفتهاند.حميده به «حميدة البربرية» و «حميدة المصفاة» نيز معروف بوده است.برادران ديگر امام از اين بانو اسحاق و محمد ديباج بودهاند.
امام موسى الكاظم(ع) هنوز كودك بود كه فقهاى مشهور مثل ابو حنيفه از او مسأله مىپرسيدند و كسب علم مىكردند.بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) (148 ه.ق.) در بيست سالگى به امامت رسيد و 35 سال رهبرى و ولايت شيعيان را بر عهده داشت.
قد متوسط و رنگ سبزه سير و محاسن انبوه داشت. نقش نگينش «حسبي اللّه» و به روايتى «الملك للّه وحده» بود.
در زمان حيات امام صادق(ع) كسانى از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ايشان اسماعيل امام خواهد شد. اسماعيل در زمان حيات پدر از دنيا رفت ولى كسانى مرگ او را باور نكردند و او را همچنان امام دانستند. پس از وفات حضرت صادق(ع)عدهاى از اينان چون از حيات اسماعيل مأيوس شدند، پسر او محمد بن اسماعيل را امام دانستند و اسماعيليه امروز بر اين عقيده هستند و پس از او پسر او را امام مىدانند و سپس پسرش را و ... به تفصيلى كه در كتب اسماعيليه مذكور است.
پس از وفات حضرت صادق(ع) بزرگترين فرزند ايشان عبد اللّه نام داشت كه بعضى او را عبد اللّه افطح مىدانند. اين عبد اللّه مقام و منزلت پسران ديگر حضرت صادق(ع)را نداشت و به قول شيخ مفيد در ارشاد متهم بود كه در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترين برادرانش از جهت سن و سال بود ادعاى امامت كرد و برخى نيز از او پيروى كردند. اما چون ضعف دعوى و دانش او را ديدند روى از او برتافتند و فقط عده قليلى از او پيروى كردند كه به فطحيه موسوم هستند.
اسحاق برادر ديگر امام موسى الكاظم(ع) به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود و امامت برادرش موسى كاظم(ع)را قبول داشت و از پدرش روايت مىكرد كه او تصريح بر امامت آن حضرت كرده است. برادر ديگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردى سخى و شجاع و از زيديه جاروديه بود و در زمان مأمون در خراسان وفات يافت.
اما جلالت قدر و علو شأن و مكارم اخلاق و دانش وسيع حضرت امام موسى كاظم(ع) به قدرى بارز و روشن بود كه اكثريت شيعه پس از وفات امام صادق(ع) به امامت او گرويدند و علاوه بر اين بسيارى از شيوخ و خواص اصحاب حضرت صادق(ع)مانند مفضل بن عمر جعفى و معاذ بن كثير و صفوان جمال و يعقوب سراج نص صريح امامت حضرت موسى الكاظم(ع)را از امام صادق(ع)روايت كردهاند و بدين ترتيب امامت ايشان در نظر اكثريت شيعه مسجل گرديد.
حضرتش در علم و حلم و تواضع و مكارم اخلاق و كثرت صدقات و سخاوت و بخشندگى ضرب المثل بود. بدان و بدانديشان را با عفو و احسان بىكران خويش تربيت مىفرمود. شب ها به طور ناشناس در كوچههاى مدينه مىگشت و به مستمندان كمك مىكرد. مبلغ دويست، سيصد و چهارصد دينار در كيسهها مىگذاشت و در مدينه ميان نيازمندان قسمت مىكرد. كيسههاى موسى بن جعفر در مدينه معروف بود و اگر به كسى يك صره (كيسه) مىرسيد بىنياز مىگشت. مع ذلك در اتاقى كه نماز مىگزارد جز بوريا و مصحف و شمشير چيزى نبود.
مهدى خليفه عباسى امام را در بغداد بازداشت كرد اما بر اثر خوابى كه ديد و نيز تحت تأثير شخصيت امام از او عذرخواهى نمود و به مدينهاش بازگرداند. گويند كه مهدى از امام تعهد گرفت كه بر او و فرزندانش خروج نكند. اين روايت نشان مىدهد كه امام كاظم(ع)خروج و قيام را در آن زمان صلاح و شايسته نمىدانسته است.
ايشان با آن كه از جهت كثرت عبادت و زهد به «العبد الصالح» معروف بودهاند به قدرى در انظار مردم مقامى والا و ارجمند داشتهاند كه او را شايسته مقام خلافت و امامت ظاهرى نيز مىدانستند و همين امر موجب تشويش و اضطراب دستگاه خلافت گرديده و مهدى به حبس او فرمان داده است.
زمخشرى در ربيع الابرار آورده است كه هارون فرزند مهدى در يكى از ملاقات ها به امام پيشنهاد نمود فدك را تحويل بگيرد و حضرت نپذيرفت، وقتى اصرار زياد كرد فرمود مىپذيرم به شرط آنكه تمام آن ملك را با حدودى كه تعيين مىكنم به من واگذارى. هارون گفت حدود آن چيست؟ امام فرمود يك حد آن به عدن است حد ديگرش به سمرقند و حد سومش به افريقيه و حد چهارمش كناره دريا تا ارمينيه و خزر است. هارون از شنيدن اين سخن سخت برآشفت و گفت: پس براى ما چه چيز باقى مىماند؟ امام فرمود: مىدانستم كه اگر حدود فدك را تعيين كنم آن را به ما مسترد نخواهى كرد (يعنى خلافت و اداره سراسر كشور اسلام حق من است). از آن روز هارون كمر به قتل موسى بن جعفر(ع)بست.
هارون در سفرش به مدينه هنگام زيارت قبر رسول اللّه(ص) در حضور سران قريش و رؤساى قبايل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام عليك يا رسول اللّه، السلام عليك يا ابن عم، و اين را از روى فخر فروشى به ديگران گفت. امام كاظم(ع) حاضر بود و فرمود: السلام عليك يا رسول اللّه، السلام عليك يا ابت (يعنى سلام بر تو اى پدر من). مىگويند رنگ هارون دگرگون شد و خشم از چهرهاش نمودار گرديد.
درباره حبس امام موسى(ع)به دست هارون الرشيد، شيخ مفيد در ارشاد روايت مىكند كه علت گرفتارى و زندانى شدن امام، يحيى بن خالد بن برمك بوده است. زيرا هارون فرزند خود امين را به يكى از مقربان خود به نام جعفر بن محمد بن اشعث كه مدتى هم والى خراسان بوده است سپرده بود و يحيى بن خالد بيم آن را داشت كه اگر خلافت به امين برسد جعفر بن محمد بن اشعث را همه كاره دستگاه خلافت سازد و يحيى و برمكيان از مقام خود بيفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شيعه بود و قائل به امامت امام موسى(ع)، و يحيى اين معنى را به هارون اعلام مىداشت. سرانجام يحيى بن خالد، پسر برادر امام را به نام على بن اسماعيل بن جعفر از مدينه خواست تا به وسيله او از امام و جعفر نزد هارون بدگويى كند.
مىگويند امام هنگام حركت على بن اسماعيل از مدينه او را احضار كرد و از او خواست كه از اين سفر منصرف شود و اگر ناچار مىخواهد برود از او سعايت نكند. على قبول نكرد و نزد يحيى رفت و بوسيله او پيش هارون بار يافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامى مال به او مىدهند تا آنجا كه ملكى را توانست به سى هزار دينار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدينه امام و جمعى از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در كنار قبر حضرت رسول(ص) گفت يا رسول اللّه از تو پوزش مىخواهم كه موسى بن جعفر را به زندان مىافكنم زيرا او مىخواهد امت تو را بر هم زند و خونشان را بريزد. آن گاه دستور داد تا امام را از مسجد بيرون بردند و او را پوشيده به بصره نزد والى آن عيسى بن جعفر بن منصور فرستادند. عيسى پس از مدتى نامهاى به هارون نوشت و گفت كه موسى بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز كارى ندارد يا كسى بفرست كه او را تحويل بگيرد و يا من او را آزاد خواهم كرد.
هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربيع سپرد و پس از مدتى از او خواست كه امام را آزارى برساند اما فضل نپذيرفت و هارون او را به فضل بن يحيى بن خالد برمكى سپرد. چون امام در خانه فضل نيز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنيدن اين خبر در خشم شد و آخرالامر يحيى امام را به سندى بن شاهك سپرد و سندى آن حضرت را در زندان مسموم كرد. چون آن حضرت وفات يافت سندى جسد آن حضرت را به فقها و اعيان بغداد نشان داد كه ببينند در بدن او اثر زخم يا خفگى نيست. بعد او را در باب التبن در موضعى به نام مقابر قريش دفن كردند.
بنا به گفته شيخ مفيد در ارشاد امام موسى الكاظم(ع)سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هجده تن از آنها پسر بودند و على بن موسى الرضا(ع) امام هشتم افضل ايشان بود. از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسى و محمد بن موسى و ابراهيم بن موسى بودند. يكى از دختران آن حضرت فاطمه معروف به معصومه سلام الله عليها است كه قبرش در قم مزار شيعيان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را كمتر و بيشتر نيز گفتهاند. تاريخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر يا پنجم يا بيست و پنجم رجب سال 183 ه.ق. در 55 سالگى گفتهاند.
امام هفتم(ع)با جمع روايات و احاديث و احكام و احياى سنن پدر گرامى و تعليم و ارشاد شيعيان، اسلام راستين را كه با تعاليم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد(ع)نظم و استحكام يافته بود حفظ و تقويت كرد و در راه انجام وظايف الهى تا آنجا پايدارى نمود كه جان خود را فدا ساخت.
گوشه اي از صفات امام كاظم عليه السلام
حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام) عابدترين و زاهدترين، فقيه ترين، سخى ترين و كريمترين مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب مى گذشت نمازهاى نافله را به جا مى آورد و تا سپيده صبح به نماز خواندن ادامه مى داد و هنگامى كه وقت نماز صبح فرا مى رسيد، بعد از نماز شروع به دعا مى كرد و از ترس خدا آن چنان گريه مى كرد كه تمام محاسن شريفش به اشك آميخته مى شد و هر گاه قرآن مى خواند مردم پيرامونش جمع مى شدند و از صداى خوش او لذّت مى بردند.
آن حضرت، صابر، صالح، امين و كاظم لقب يافته بود و به عبد صالح شناخته مى شد، و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به كاظم مشهور گرديد.
شيخ مفيد درباره آن حضرت مي گويد : " او عابدترين و فقيه ترين و بخشنده ترين و بزرگ منش ترين مردم زمان خود بود ، زياد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت . اين جمله را زياد تكرار مي كرد : « اللهم اني أسألك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب »
(خداوندا در آن زمان كه مرگ به سراغم آيد راحت و در آن هنگام كه در برابر حساب اعمال حاضرم كني عفو را به من ارزاني دار )".
امام موسي بن جعفر ( ع ) بسيار به سراغ فقرا مي رفت . شب ها در ظرفي پول و آرد و خرما مي ريخت و به وسايلي به فقراي مدينه مي رساند ، در حالي كه آن ها نمي دانستند از ناحيه چه كسي است . هيچكس مثل او حافظ قرآن نبود ، با آواز خوشي قرآن مي خواند ، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعي به دل مي داد ، شنوندگان از شنيدن قرآنش مي گريستند ، مردم مدينه به او لقب " زين المجتهدين " داده بودند . مردم مدينه روزي كه از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند ، شور و ولوله و غوغايي عجيب كردند . آن روزها فقراي مدينه دانستند چه كسي شب ها و روزها براي دلجويي به خانه آن ها مي آمده است .
امام ( ع ) با آن كرم و بزرگوارى و بخشندگى خود لباس خشن بر تن مىكرد ، چنان كه نقل كردهاند : " امام بسيار خشن پوش و روستايى لباس بود " و اين خود نشان ديگرى است از بلندى روح و صفاى باطن و بىاعتنايى آن امام به زرق و برق هاى گول زننده دنيا .
امام موسى كاظم ( ع ) نسبت به زن و فرزندان و زيردستان بسيار با عاطفه و مهربان بود . هميشه در انديشه فقرا و بيچارگان بود ، و پنهان و آشكار به آنها كمك مىكرد .
مردى از تبار عمر بن الخطاب در مدينه بود كه او را مى آزرد و على(عليه السلام) را دشنام مى داد. برخى از اطرافيان به حضرت گفتند: اجازه دهيد تا او را بكشيم، ولى حضرت به شدّت از اين كار نهى كرد و آنان را شديداً سرزنش فرمود. روزى سراغ آن مرد را گرفت، گفتند: در اطراف مدينه، به كار زراعت مشغول است. حضرت سوار بر الاغ خود وارد مزرعه وى شد.
آن مرد فرياد برآورد: زراعت ما را خراب مكن، ولى امام به حركت خود در مزرعه ادامه داد وقتى به او رسيد، پياده شد و نزد وى نشست و با او به شوخى پرداخت، آن گاه به او فرمود: چقدر در زراعت خود از اين بابت زيان ديدى؟ گفت: صد دينار. فرمود: حال انتظار دارى چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: من از غيب خبر ندارم. امام به او فرمود: پرسيدم چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: انتظار دارم دويست دينار عايدم شود. امام به او سيصد دينار داد و فرمود: زراعت تو هم سر جايش هست. آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسيد و رفت. امام به مسجد رفت و در آنجا آن مرد را ديد كه نشسته است.
وقتى آن حضرت را ديد، گفت: خداوند مى داند كه رسالتش را در كجا قرار دهد. يارانش گرد آمدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است، تو كه تا حال خلاف اين را مىگفتى. او نيز به دشنام آنها و به دعا براى امام موسى(عليه السلام) پرداخت. امام(عليه السلام) نيز به اطرافيان خود كه قصد كشتن او را داشتند فرمود: آيا كارى كه شما مىخواستيد بكنيد بهتر بود يا كارى كه من با اين مبلغ كردم؟و بسيارى از اين گونه روايات، كه به اخلاق والا و سخاوت و شكيبايى آن حضرت بر سختيها و چشمپوشى ايشان از مال دنيا اشارت مى كند، نشانگر كمال انسانى و نهايت عفو و گذشت آن حضرت است.
منابع:
- بحار الانوار، مجلسى، ج 48
- اعيان الشيعة، ج 2
- الارشاد الى حجج الله على العباد
- الكامل فى التاريخ(حوادث سال 183)
- تاريخ بغداد، ج 13
- سير اعلام النبلاء، ذهبى، ج 6.
شهيدآويني*
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
كدام نقل درست است، روز ولادت امام موسي كاظم(ع) يا شهادت امام حسن مجتبي(ع)؟
هفتم صفر؛
هفتم صفر از سال ها پيش در ميان بزرگان و علماي حوزه به عنوان روز شهادت قوي تر بوده است و جنبه عزا و سوگواري در آن بيشتر است تا جنبه شادي و گراميداشت ولادت امام موسي كاظم(ع) و اين سيره همچنان تا امروز ادامه دارد.
به گزارش فرهنگ نيوز، روز هفتم ماه صفر در تقويم هاي رسمي كشور به عنوان روز ولادت امام موسي كاظم(ع) نامگذاري شده است. اما هفتم ماه صفر در ميان مراجع و علمابه خصوص در شهر قم به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبي(ع) روز عزا و تعزيه است و علماي شيعه همواره به اين موضوع ملتزم بوده اند. سابقه اين موضوع در شهر قم از زمان حضرت آيت الله حائري شيرازي است و هنوز هم علما و مراجع بر اساس همان سنت، روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبي (ع) مي دانند و مجلس عزاداري برپا مي نمايند.
هفتم صفر از سال ها پيش در ميان بزرگان و علماي حوزه به عنوان روز شهادت قوي تر بوده است و جنبه عزا و سوگواري در آن بيشتر است تا جنبه شادي و گراميداشت ولادت امام موسي كاظم(ع) و اين سيره همچنان تا امروز ادامه دارد.
همچنين از شاگردان مرحوم شيخ عبدالكريم حائري مؤسس حوزه علميه و ايت الله بروجردي نيز نقل ميشود نظر اين دو بزرگوار در خصوص سالروز شهادت امام حسن مجتبي روز هفتم ماه صفر بوده است و با تعطيلي دروس اين روز را به عزاداري ميپرداختند حوزه علميه نجف هفتم ماه صفر را به مناسبت شهادت امام حسن مجتبي (عليه السلام) تعطيل ميباشد و مراسم سوگواري برگزار ميكنند.
نظر مراجع و آيات عظام درباره عزاداري هفتم صفر
پاسخ آيت الله صافي گلپايگاني (دامت بركاته) :
برپائي مجلس ميلاد ائمه عليهم السلام بسيار خوب و مناسب است اما چون هفتم صفر بنا بر بعضي اقوال مصادف با سالروز شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام مي باشد و از طرفي تمام ماه محرم و صفر ماههاي حزن آل الله و كاروان داغدار و مصيبت زده حضرت سيدالشهداء عليه السلام است سزاوار است در اين دوماه مجلس روضه وعزا برپا نموده و از مجالس جشن وسرور جدا اجتناب نمود.ان شاءالله مجمع مقدس شما عزيزان مورد توجه و عنايت خاصه حضرت بقيةالله ارواحنا فداه قرار بگيرد و همه از منتظران امر فرج آن حضرت بوده باشيد
پاسخ آيت الله وحيد خراساني(دامت بركاته) :
بسم الله الرحمن الرحيم
به آنچه فقيه محقق ، موسس حوزه علميه (قدس سره) فرموده اند ، بايد عمل شود
متن جوابيه آيت الله شبيري زنجاني(دامت بركاته) :
بسمه تعالي
عزاداري روز هفتم ماه صفر به عنوان سوگواري سبط (عليه السلام) و تعطيل بازار كه سنت شيعيان بوده از شعائر ديني است كه بايد محفوظ بماند و با ذكر مناقب امام هفتم (عليه السلام) منافات ندارد ./ اول صفر 1430
پاسخ آيت الله سيد صادق روحاني(دامت بركاته):
باسمه جلت اسمائه، جماعتي از محققين و علما مانند شيخ مفيد، شهيد و كاشف الغطاء بعد از تحقيق، روز هفتم صفر را روز شهادت آن حضرت نوشته اند من هم موقعي كه در اين مورد تحقيق مي كردم، تقريبا اطمينان به اين پيدا كردم بنابراين مقتضاي تعظيم شعائر، اقامه مجلس عزا، تعطيلي بازار، خروج دسته جات و عزاداري در اين روز است، و وظيفه صدا و سيما بر پايي عزاداري است و تولد امام كاظم (ع) در اين روز مانع نبايد بشود.
پاسخ مرحوم ايت الله آيت الله بهجت(ره) :
بسمه تعالي مناسب است در جمع بين دو قول (( مشهور )) در روز هفتم صفر به شهادت سبط اكبر، امام مجتبي (( عليه آلاف التحية و الثناء)) و تولد امام موسي الكاظم عليه السلام ، ترتيب مجالس براي هر دو امام بزرگوار به اينكه مصائب امام دوم عليه السلام و مناقب امام هفتم عليه السلام عليه السلام را متذكر و يادآور باشند و به همين احتياط حاصل مي شود . والسلام
پاسخ آيت الله مكارم شيرازي(دامت بركاته) :
بسمه تعالي
البته نظر مشهور طبق آنچه مرحوم كليني ( ره ) در كافي آورده اين است كه شهادت آن حضرت در آخر ماه صفر است ولي با توجه به روايت ديگري كه مربوط به هفتم ماه صفر است سزاوار است نسبت به آن روز نيز احترام رعايت شود.
هميشه موفق باشيد.
پاسخ مرحوم ايت الله فاضل لنكراني(ره) :
بسمه تعالي و له الحمد در اين كه بايد يك روز اختصاص به حضرت امام مجتبي عليه السلام داشته باشد ترديدي نيست و با توجه به اينكه روز 28 صفر روز رحلت خاتم الانبيا (ص) هم هست و بدين لحاظ شهادت سبط اكبر عليه السلام تحت الشعاع قرار مي گيرد، لذا خوب است كه روز هفتم صفر را به اين عنوان اختصاص دهند كه (( مشهور )) هم همين است
پاسخ ايت الله آيت الله سيستاني(دامت بركاته) :
بسمه تعالي بزرگداشت شهادت سبط اكبر امام حسن مجتبي عليه السلام و ترتيب مجالسي براي آن حضرت و ذكر مصائب و يادآوري مناقب آن امام از مصاديق تعظيم شعائر است . و من يعظم شعائرالله فانها من تقوي القلوب
پاسخ مرحوم آيت الله ميرزا جواد تبريزي(ره) :
محرم و صفر ماه هاي حزن بر سيدالشهداء و خاندان اهل بيت عليهم السلام مي باشد و بايد به مجالس عزاداري روضه خواني بگذرد.والله العالم
لازم به ذكر است كه بنابر اسناد موجود، قول هفتم صفر از زمان امام كاظم«عليه السلام» رواج داشته و از سوي قاسم بن ابراهيم الرسّي«البرسي» 169-246 هجري قمري عنوان شده است.
قبل از ورود به بحث لازم است كه قاسم بن ابراهيم را از ديدگاه رجالييون معرفي كنيم:
نجاشي رجالي بزرگ در مورد قاسم بن ابراهيم اينگونه مينويسد: « قاسم پسر ابراهيم طباطبا پسر اسماعيل پسر ابراهيم پسر حسن مثنّي پسر امام مجتبي«عليه السلام»است. او صاحب كتاب(تثبيت الامامة) ميباشد كه از امام صادق«عليه السلام» با واسطه و از امام كاظم«عليه السلام» بدون واسطه روايت ميكند».
ابوالحسن العمري در كتاب (المجدي في انساب الطالبييّن) مي نويسد: «كنية او ابامحمّد فردي عفيف و زاهد بوده است و از سلاطين جور وقت دوري جسته و هدايا و مراحم آنان را اگر چه از طلا و نقره بوده، نپذيرفته است و مردم را به وصايت امام رضا«عليه السلام» دعوت مي كرده و از سال 220هق تا 246 هق كه از دنيا رحلت نمود، درجبل الرسّ«كوهي در نزديك حله» مخفي بوده است.
همچنين آقا بزرگ تهراني از او تمجيد بسيار نموده است و فرموده است: او سيدي شريف و از سادات بني الحسن«عليه السلام» است.
از اين روايت قاسم بن ابراهيم، بزرگاني از فقهاء همچون شهيد اول، كفعمي، والد شيخ بهائي، شيخ بهائي در(توضيح المقاصد)، علامه مجلسي در (بحار الانوار)، شيخ عبدالله بحراني در (عوالم العلوم)، شيخ محمد حسن نجفي در (جواهر الكلام)، شيخ جعفر كاشف الغطاء در (كشف الغطاء) و شيخ عباس قمي در (انوار البهيّه)«قدس سرهم» پس از قرن هفتم تا زمان حاضر تبعيت نمودهاند؛ كه به برخي از اين روايات اشاره ميكنيم:
اسناد وارده در كتب حديثي مبني بر شهادت در روز 7 ماه صفر
سند اول: «تثبيت الامامة»
قديمي ترين منبعي كه در اين زمينه تا به حال يافت شده كتاب « تثبيت الامامة»تاليف«سيد قاسم بن ابراهيم الرسي» است كه در سال 246 وفات يافته است. وي كه خود از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام است، از زهاد و عباد و علماي زمان خويش بود كه داراي تأليفات فراواني است. گفتني است وي از روات احاديث هم بوده است و بدون واسطه از حضرت موسي بن جعفر عليه السلام روايت نقل ميكرده است. وي در كتاب خويش چنين آورده است.
«الامام الحسن عليه السلام ابوه الامام اميرالمومنين علي عليه السلام، امه فاطمه الزهراء سلام الله عليها، ولادته: ولد في المدينه ليلة النصف من شهر رمضان في السنة الثالثة للهجره، القابه: التقي، الزكي، السبط، وفاته: توفي في السابع من شهر صفر سنة خمسين من الهجرة»
سند دوم: قول شهيد اول
يكي ديگر از كساني كه قائل بودند شهادت سبط اكبر حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام در هفتم ماه صفر واقع شده است، شهيد اول (متوفاي 786) مي باشند ايشان در كتاب شريف «دروس» مي فرمايند: الامام، الزكي، ابومحمد الحسن بن علي سيد شباب اهل الجنه ولد بالمدينه يوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتين من الهجرة... و قبض بها مسموما يوم الخميس سابع صفر سنة تسع و اربعين من الهجرة.[1]
سند سوم :«مرحوم كفعمي»
يكي ديگر از كساني كه قائل به شهادت امام حسن مجتبي در هفتم ماه صفر شده است، علامه بزرگوار و محدث كبير مرحوم كفعمي صاحب كتاب شريف «مصباح»مي باشد ايشان در اين كتاب چنين مي فرمايد:
»ولد في يوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة ثلاث من الهجرة و توفي يوم الخميس سابع شهر صفر سنة خمسين من الهجرة.[2]
سند چهارم: پدر بزرگوار شيخ بهايي
يكي ديگر از بزرگاني كه قايل به شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام در هفتم صفر مي باشد مرحوم علامه شيخ حسين والد مكرم شيخ بهايي در كتاب«وصول الاخبار الي اصول الاخبار» مي باشد وي كه متوفاي سال 984 هجري است در كتاب خويش ميفرمايد: « هو الامام الزكي ابومحمد سيد شباب اهل الجنه ولد بالمدينه يوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتين من الهجرة مسموما في المدينة يوم الخميس سابع شهر صفر سنة تسع او ثمان و اربعين و قيل سنة خمسين من الهجره عن سبع و اربعين سنة.[3]
اسناد وارده در كتب حديثي مبني بر شهادت در روز 28 ماه صفر و نقد در تاريخ 7 صفر
در حالي كه پيش از شهيد اول، در كتب تاريخي شيعي همچون «فرقالشيعة» اسماعيل نوبختي، «المقالات و الفرق» سعد بن عبدالله اشعري، «اصول كافي» شيخ كليني، «مسارالشيعة» شيخ مفيد، «مصباحالمتجهد» شيخ طوسي، «اعلامالوراء» و «تاجالمواليد» مرحوم طبرسي، «روضةالواعظين» فتال نيشابوري و «كشفالغمة» اربلي تاريخ وفات امام حسن مجتبي (ع) را آخر صفر يا ۲۸ صفر ذكر كردند، اما از زمان شهيد اول به بعد، هفتم صفر نيز در كنار ۲۸ صفر به عنوان روز شهادت آن حضرت (ع) مطرح شده است و عالماني از شيعه همچون شيخ بهائي جبل عاملي و پدرش شيخ حسين عاملي، كاشف الغطاء و صاحب جواهر به بيان اين تاريخ ميپردازند اما با بررسي اسناد مرتبط با اين ديدگاه، مشاهده ميشود كه اينان سخن شهيد اول را در اين ارتباط پذيرفتهاند؛ ولي در اينكه مستند سخن شهيد چيست، مطلبي در دست نيست. يك احتمال وجود دارد كه سخن وي به كتاب قاسم رسي (۲۴۶ ق) مستند باشد كه در قسمت پاياني آن كتاب، تاريخ شهادت امام مجتبي (ع) در هفتم صفر ثبت شده است؛ ولي اين گزارش از چند جهت در خور نقد است:
۱- كتاب تثبيت الامامة رسي درباره امامت اميرالمومنين (ع) است، نه تاريخ ولادت و شهادت امامان (ع).
۲- مطلبي كه در پايان كتابش آمده، تاريخ شهادت دو امام هادي (ع) و عسكري (ع) را هم ثبت كرده است؛ در حالي كه قاسم رسي پيش از امام هادي (ع) از دنيا رفت، بنابراين اين مطلب پاياني كتابش از او نيست.
۳- چون روز شهادت امام مجتبي (ع) به لحاظ تاريخ شمسي، مطابق نهم حَمَل (فروردين) بوده است و در خط كوفي به گونهٔ شكسته آن، سابع و تاسع همانند يكديگر نوشته ميشود، احتمالا سابع صفر به جاي تاسع حَمَل، ثبت شده و اين اشتباه در نسخهاي ثبت شده و آن نسخه به دوران شهيد راه يافته و مستند گزارش او قرار گرفت. (به نقل از حجتالاسلام و المسلمين يدالله مقدسي)
مطلب دوم:ولادت امام كاظم«عليه السلام» صفر يا ماه ذي الحجه؟
ولادت امام كاظم «عليه السلام» در روز هفتم صفر با اينكه بين علما شهرتي پيدا كرده است ولي؛
اولاً: بزرگاني چون شيخ كليني در(اصول كافي) و شيخ مفيد در (الارشاد و مسارّ الشيعه) و شيخ طوسي«قدس سرهم» در (تهذيب الاحكام)به قول ولادت آن حضرت درهفتم صفر اعتنا نكرده و از بيان آن ساكت ماندهاند.
ثانياً: فحولي از علما چون شهيد اول در(الدروس)، شيخ محمد حسن نجفي در(جواهر الكلام) و شيخ جعفر كاشف الغطاء«قدس سرهم» در (كشف الغطاء) آن را ضعيف شمردهاند.
ثالثاً: در تاريخ ولادت امام كاظم«عليه السلام»رواياتي وارد شده است كه بزرگان از محدثين چون احمد بن خالد برقي در (المحاسن)، شيخ كليني در (اصول كافي)، محمد بن حسن صفّار در (بصائر الدرجات) و ابن جرير طبري شيعي«قدس سرهم» در (دلائل الامامة)از ابي بصير به طرق مختلف از امام صادق«عليه السلام» روايت كرده اند:كه اين ولادت پس از ايام حج سافل 127هـ و هنگام مراجعت حضرت صادق«عليه السلام» به مدينه و در اولين منزل پس از جحفه به نام ابواء بوده است. كه به تصريح معجم البلدان ابواء 33 ميل (حدود 53 كيلومتر) تا جحفه فاصله دارد.
مطلب مهم: روايت ابي بصير قرينهاي است بر اتمام حج و بازگشت به مدينه در همان سالي كه امام كاظم«عليه السلام» در ابواء به دنيا آمده، و اين دلالت دارد بر اينكه امام كاظم در ماه ذي الحجه ديده به جهان گشود نه در ماه صفري كه درسال 128هـ نقل شده است.
رابعاً: ابن جرير طبري«قدس سره» متوفاي قرن چهارم در روايت ديگر از امام عسكري«عليه السلام» در (دلائل الامامة)، تصريح بر وقوع ولادت آن حضرت در ماه ذي الحجة نموده است.
همچنين حجت الاسلام شهاب مرادي هم در وبلاگش به ريشه هاي تاريخي اين موضوع مهم اشاره كرده:
از ديرباز در حوزه هزار ساله نجف اشرف هفتم صفر را روز شهادت امام مجتبي عليه السلام مي دانند و شيعيان عراق و ساير كشورها نيز در اين روز براي سبط اكبر؛ امام مجتبي عليه السلام اقامه عزا مي كنند اما در ايران شهادت سبط اكبر بيست و هشتم صفر است همزمان با رحلت پيامبر اعظم. چرا؟
به دليل اختلاف روايت؛ دو قول براي روز شهادت امام حسن مجتبي نقل شده است:
1. بيست و هشتم صفر؛ بر اساس نقل شيخ كليني و شيخ مفيد و شيخ طبرسي. رضوان الله عليهم
2. هفتم صفر؛ بر اساس نقل شهيد اول، كفعمي، شيخ بهايي، علامه مجلسي، مرحوم صاحب جواهر، شيخ كاشف الغطاء و محدث قمي، رضوان الله عليهم
هرچند حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي موسس معظم حوزه علميه قم فقط هفتم صفر براي امام مجتبي اقامه عزا مي كردند و به امر ايشان در آن روز بازار هم براي اقامه عزا تعطيل مي شده و هنوز هم در برخي از بيوت مراجع در قم روز هفتم صفر براي امام مجتبي روضه برپا مي شود اما همچنان در تقويم رسمي كشور هفتم صفر روز ولادت امام موسي بن جعفر عليهما السلام درج مي شود كه بنابر برخي پژوهش هاي انجام شده قطعا ماه ولادت ايشان ذي الحجه است و هفتم صفر ولادت آقا موسي بن جعفر سلام الله عليه نيست! و اگر هم ولادت باشد نكته مهم اين است كه محرم و صفر ماه حزن اهل بيت است و بسياري از بزرگان ما مانند استاد فقيد ما آقاي مجتهدي رحمه الله تقيّد داشتند كه در روز هفتم صفر مجلس روضه تشكيل شود و روضه امام مجتبي يا امام كاظم خوانده شود و تاكيد مي كردند اين روزها حتي اگر تولد امام معصوم هم باشد، روز سرور نيست، روزهاي اسارت اهل بيت امام حسين و ماه حزن است!
و نكته جالبي كه مي فرمودند اين بود كه "چون ناصرالدين شاه تولدش در اين روز بود و براي اينكه روز تولدش مصادف با شبِ وفات امام جسن مجتبي نباشد تا بتوانند جشن بگيرند اين دست كاري را در تقويم كرده اند." كه در حد يك احتمال مي شود پذيرفت اما قابل تامل است چون واقعا تولد او در همين روز بوده ششم صفر و قبل از آن قول بيست و هشتم مرسوم نبوده و الان هم فقط منحصر به ايران است!
آيت الله محمد غروي عضو شوراي عالي حوزه، در اين رابطه بيان كرد كه آنچه در ميان عامه مردم در رابطه با سالروز شهادت امام حسن مجتبي (ع) مشهور و معروف است روز 28 صفر است. اما بزرگان و علما روز 7 صفر را به عنوان روز شهادت اين امام همام، روز عزا و تعزيه مي دانند.
غروي با بيان اين كه تمام شيعيان در دنيا به غير ايران هفتم صفر را به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبي(ع) عزاداري مي كنند، مي گويد: در كشور ما اين روز به عنوان سالروز ميلاد امام هفتم(ع) تبريك گفته مي شود در حالي كه در كل عالم اسلام، شيعيان در اين روز عزادار هستند. من در سفرهاي تبليغي كه به كشورهاي مختلف اروپايي، آسيايي و حاشيه خليج فارس داشته ام، دريافتم كه شيعيان اين مناطق از اين مسئله ناراحت هستند و اعتراض مي كردند كه چرا وقتي همه ما در عزا هستيم ايران اين روز را جشن مي گيرد و تبريك مي گويد. در تاريخ روايتي مبني بر شهادت امام حسن مجتبي(ع) در هفتم صفر وجود دارد كه از زمان صفويه تصميم گرفته شد اين روايت به ۲۸ صفر منتقل شود تا در اين روز دو مناسبت رحلت رسول ا...(ص) و شهادت امام حسن مجتبي(ع) و در ۲۹ صفر هم شهادت امام رضا(ع) واقع شود.
اين مسئله در عصر صفويه ترويج شد كه برخلاف واقعيت هاي تاريخي است. به همين دليل تمام شيعيان به غير از شيعيان ايران در روز هفتم صفر به عزاداري مي پردازند. در گذشته تمام شيعيان دنيا، هفتم صفر را به عنوان سالروز شهادت امام حسن مجتبي(ع) عزاداري مي كردند اما در عصر صفويه در ايران مناسبت هفتم صفر را به ۲۸صفر تغيير دادند.
در منابع كهن تنها به سال تولد امام كاظم(ع) در سال ۱۲8ه. ق اشاره شده است بعدها در منابع دست دوم قيد ماه صفر اضافه شد و در منابع بسيار متاخر نزديك به قرن دهم به بعد از جمله در كتاب بحرالانساب قيد هفتم صفر ذكر شده است و بنابر تتبعي كه شده تنها كتابي كه ميلاد امام را به هفتم صفر نسبت مي دهد همين كتاب است و تمام كتاب هاي بعد به اين كتاب استناد نموده اند حتي در اصول كافي فقط سال تولد امام ذكر شده است.
تاريخ واقعي تولد امام موسي كاظم(ع) : در جلد دوم اين كتاب در صفحه ۳۰، در حديث ۱۱۳۰ آمده است كه ابي بصير نقل مي كند كه من سال ۱۲۸ ه. ق همراه با امام صادق(ع) به حج مشرف شدم. وقتي از حج برگشتيم و به شهرك ابواء (بين مكه و مدينه) رسيديم، مادر امام كاظم(ع) درد زايمانشان گرفت و آن حضرت، آن جا به دنيا آمدند. بنابراين وقتي در راه بازگشت از موسم حج حضرت به دنيا آمده باشند بسيار بعيد است كه ايشان در ماه صفر به دنيا آمده باشند؛ پس تاريخ هفتم صفر به عنوان سالروز ميلاد امام كاظم(ع) اصلا صحت ندارد و علماي شيعه بنا را به اين گذاشته بودند كه دو ماه محرم و صفر عزا باشد و همان طور كه حسينيه ها و مساجد همه سياهپوش مي شوند و اين سياهپوشي تا آخر ماه صفر ادامه يابد.
در مقابل ماه شعبان تمام يادبودهايش جشن و سرور و تولد باشد و يادبود عزا در شعبان گرفته نشود اين ماه براي سرور و شادي و ماه محرم و صفر هم براي يادبودهاي عزا باشد.
بنابر اين ميلاد امام كاظم(ع) يا ۱۷ ماه ذي الحجه يا ۲۷ ذي الحجه سال ۱۲۸ ه. ق بوده است. چون ذي الحجه آخرين ماه سال قمري است و ميلاد امام(ع) هم در روزهاي آخر اين ماه واقع شده است به همين دليل گاهي در تاريخ اشتباه شده و به جاي سال ۱۲۸ ه.ق سال ۱۲۹ ه. ق نوشته شده است.
اين مدرس حوزه علميه قم با اشاره به اين كه ذكر روز هفتم صفر به عنوان ميلاد امام كاظم(ع) پس از درگذشت مرحوم بروجردي و در زمان پهلوي در تقويم ها ثبت شد، مي گويد: من تاكنون در هيچ تقويمي قبل از رحلت مرحوم آيت ا...بروجردي، نديدم كه ميلاد امام باقر(ع) و امام كاظم(ع) در اوايل ماه صفر ذكر شود و اين ماجرا پس از درگذشت مرحوم بروجردي(ره) كه علما عليه شاه قيام كردند، انجام شد. شاه تصميم گرفت عليه حوزه اقدامي كند و چون حوزه هفتم ماه صفر را شهادت امام حسن مجتبي(ع) مي دانست، در مقابل ، شاه در تقويم ها اين روز را به عنوان ميلاد امام كاظم(ع) مطرح كرد كه ثبت شد. هنوز هم پس از گذشت سال ها از اين موضوع، دفاتر مراجع و علما هفتم صفر را به عنوان شهادت امام حسن مجتبي(ع) مي دانند و عزاداري مي كنند. اما صداوسيما و رسانه ها اين روز را به عنوان روز ميلاد مطرح مي كنند. حتي در قم در صحن حرم حضرت معصومه(س) دعوايي پيش آمد سخنران كاروان كربلايي ها كه براي عزاداري به حرم آمده بود، در سخنانش گفته بود از مظلوميت هاي امام دوم (ع) اين است كه در مهد تشيع در ايران در روز شهادت ايشان جشن مي گيرند و تبريك مي گويند.
وي همچنين اظهار كرد: از لحاظ اسناد تاريخي، مرحوم شيخ كفعمي در قرن 9 در كتاب «مصباح بلدالامين»، هفتم صفر را زمان شهادت امام حسن مجتبي(ع) اعلام كرده و لذا معمول شيعيان غير ايراني، مخصوصا شيعيان عراق اين است كه هفتم صفر را شهادت امام حسن(ع) ميدانند و عزاداري ميكنند.
ظاهرا قبل از تشكيل دولت صفوي، ساير شيعيان و عمدتا شيعيان عراق، 7 صفر را شهادت امام حسن مجتبي(ع) اعلام ميكردند و اينكه شهادت امام حسن(ع) 28 ماه صفر اعلام شده، البته از لحاظ منابع تاريخي درست است؛ يعني هم مرحوم شيخ كليني در «كافي» و هم مرحوم شيخ مفيد در «الارشاد» 28 صفر را اعلام كردهاند و شيخ تبريزي صاحب «اعلامالوري» گرچه خميرمايه اصلياش از «الارشاد» شيخ مفيد است، اما همه اين بزرگان 28 صفر را شهادت امام حسن(ع) اعلام كرده است.
غروي در مورد ثبت شهادت امام حسن(ع) در دوران صفويه گفت: در زمان صفويه چون تشيع مذهب رسمي شده بود، با مشورت علما براي اينكه اعلام عزا و تعطيل رسمي كنند، لذا وفات پيامبر(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) را در يك روز در آخر ماه صفر جمع كردند تا هم عزاداري شكوهمندتري برگزار شود و هم از تعدد تعطيلي جلوگيري شود و اين باعث شد كه ساير شيعيان به خصوص شيعيان عراق مخالفت خود را با اين تقويم اعلام كنند. اين استاد حوزه علميه قم در ادامه خاطرنشان كرد: مرحوم آيتاللهالعظمي شيخ عبدالكريم حائري يزدي كه درس خوانده نجف و كربلا بود، بعد از هجرت از نجف به سوي ايران، اين روش را از علماي نجف و كربلا به ايران و قم انتقال داد و از آن وقت به بعد، علما در اين روز براي امام حسن(ع) عزاداري ميكنند.
وي در مورد ميلاد امام كاظم(ع) و امام باقر(ع) هم اظهار كرد: اعلام ميلاد امام كاظم(ع) در هفتم صفر در ميان شيعيان سابقه ندارد و از زمان صفويه و بعد از مشورت با علما قرار شد كه در دو ماه محرم و صفر تمام حسينيهها و مساجد، سياهپوش باشد. زماني كه براي تبليغ به كشورهاي خارجي ميرفتيم، با اين مشكل مواجه بوديم؛ يعني آنجا، هفتم صفر براي شهادت امام حسن(ع) عزاداري ميكردند، در حالي كه رسانههاي ايران تبريك و جشن و سرور داشتند و اين دو رفتار متناقض، براي آنها سؤالبرانگيز بود.
وي در مورد تاريخ تولد امام كاظم (ع) نيز گفت: علامه شوشتري صاحب «قاموسالرجال» گفته است كه «لم يعين احد شهره»؛ يعني هيچكس ماه تولد امام كاظم(ع) را تعيين نكرده است، چه برسد به روز تولد! و در منابع تاريخي فقط سال تولد ذكر شده است؛ ولي شيخ تبريزي در كتاب «إعلامالوري» و «تاجالوليد» و همچنين مرحوم «ابن شهرآشوب» در كتاب «مناقب آل ابيطالب » روز تولد امام كاظم(ع) را 7 صفر اعلام كردهاند و هيچ نقل ديگري در اين زمينه نيست، اما قبل از قرن 5 و 6 هجري؛ يعني مرحوم «شيخ كليني» در «كافي» يا مرحوم «شيخ مفيد» در«الارشاد» هيچ روز و ماهي را براي تولد امام كاظم(ع) اعلام نكردهاند، لذا كلام علامه شوشتري به بعد از قرن 6 مربوط ميشود، بالاخره تعيين تولد امام كاظم(ع) مربوط به متأخرين است.
وي در مورد عزاداري يا جشن در 7 صفر اعلام كرد: برنامههايمان با ساير شيعيان جهان بايد هماهنگي داشته باشد و آن بناي 500 ساله علماي شيعه كه از زمان صفويه پايهگذاري شده بود را هم برهم نزنيم، لذا تولد امام باقر(ع) در سوم صفر و تولد امام كاظم(ع) در هفتم صفر را از مراسمهاي جشن در محرم و صفر خارج كنيم، مخصوصا، تولد امام باقر(ع) كه در ماه رجب گرفته ميشود.
غروي درباره جشن و سرور در 7 صفر گفت: چه لزومي دارد كه اين روز جشن گرفته شود، در حالي كه در اين روز تمام علما در قم و جهان عزادار هستند و آنچه از ابتداي رسميت يافتن تشيع رخ داد بنا بر اين نبوده است كه براي هر معصومي جشني برپا كنند، بلكه فقط براي ميلاد حضرت رسول(ص)، امام علي(ع)، امام حسين(ع) و البته امام صادق(ع)، امام رضا(ع) و امام زمان(عج) جشن و سرور گذاشته شود و هيچكس نميتواند از منابع تاريخي نشان بدهد كه شيعه از ابتدا بنا بر جشن گرفتن تمام مواليد معصومين(ع) داشته است، لذا به طريق اولي نبايد جشن و سروري در زمان سياه پوشي جامعه ديني براي عزاي امام حسين(ع) رخ دهد.
وي در پايان خاطرنشان كرد: اينكه در 7 صفر عزاداري براي امام حسن(ع) داشته باشيم، علاوه بر اينكه احترام به شيعيان غير ايراني و علماست، بلكه همانطور كه گفته شد، از مرحوم شيخ كفعمي نقل به شهادت امام حسن(ع) در 7 صفر وجود دارد، لذا گرچه نقل شهادت در 7 صفر نسبت به 28 صفر ضعيفتر است، ولي اگر 2 روايت داريم، كه يكي روايت نقل سندي بلااشكال است و ديگري روايتي ضعيف است، اما عمل علما طبق آن روايت ضعيف است نه آن روايت قوي، لذا عمل را مرجح ميدانند، فلذا علما مبنايشان در مسائل فقهي هم اينگونه است؛ يعني عمل را اقوي از سند ميدانند.
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
عمليات ثامن الائمه ( شكست حصر آبادان سال 5 مهرماه 1360 )
در دورترين منطقه جنوب غربي ايران، جزيره اي به نام آبادان قرار دارد كه از جنوب، آب هاي گرم خليج فارس و از شمال و مشرق رودخانه هاي كارون و بهمنشير و از غرب، اروندرود آن را در برگرفته اند. اروند رود – كه تنها رودخانه قابل كشتيراني در ايران است و تا پيش از جنگ تحميلي عراق عليه ايران، بنادر بزرگ و فعال خرمشهر و آبادان در مسير اين آبراه واقع بوده اند. آبادان را از عراق جدا مي كند. تاريخ شهر آبادان با تاريخ صنعت كشورمان و به ويژه پالايشگاه آن گره خورده است.
محاصره شهر آبادان
پس از تجاوز عراق در 31 شهريور 1359 و اشغال سريع بخش هايي از خاك ايران، خرمشهر مهم ترين شهر بندري ايران، پس از 40 روز مقاومت دليرانه، با خيانت آشكار ليبرال ها و منافقين، به دست دشمن افتاد. پس از سقوط خرمشهر، رژيم عراق در صدد برآمد تا جزيره آبادان را هم اشغال كند و تلاش كرد تا از طريق شرق كارون و شمال بهمنشير وارد آبادان شود، زيرا عبور از اين قسمت آسان تر از عبور از رودخانه كارون در جنوب خرمشهر بود. با چنين وضعيتي آبادان در يك محاصره 330 درجه اي قرار مي گرفت و عبور از رودخانه بهمنشير مي توانست آن را با خطر جدي روبه رو كند. دشمن مي پنداشت اگر بتواند از اين رودخانه بگذرد، آبادان را براي هميشه از آن خود كرده است.
عراقي ها براي تصرف آبادان در 8 آبان 1359، در منطقه ذوالفقاري روي رودخانه بهمنشير پل شناور نصب و با عبور دادن قسمتي از نيروهاي خود، وارد جزيره آبادان شدند و از آن جهت منطقه ذوالفقاري را انتخاب كرده بودند كه با استفاده از پوشش نخلستان ها بتوانند از ديد رزمندگان اسلام دور مانده و به راحتي وارد شهر گردند.
عمليات ثامن الائمه (ع) گر چه به عنوان يكي از چهار عمليات بزرگ و برجسته در چارچوب سلسله تلاش هايي كه براي آزاد سازي مناطق اشغالي انجام گرفت، به شمار مي رود ولي اين عمليات به منزله « نقطه عطف» و «حلقه واسط» براي انتقال استراتژي جنگ از وضعيت گذشته به وضعيت جديد بود. سردار محسن رضايي در اين باره مي گويد:
«عمليات ثامن الائمه(ع) نقطه عطف است و به عنوان مبداء آغاز استراتژي مرحله دوم جنگ است و يكي از نقاط اعتماد به نفس در استراتژي مرحله دوم، عمليات ثامن الائمه (ع) بود كه حلقه واسط و مبداء تحول بود.»
رزمندگان اسلام شبانه سلاح بر دوش، پياده و سواره به منطقه شتافتند و با جانبازي و فداكاري بسيار، چنان مقاومتي از خود نشان دادند كه دلاوري ها و شجاعت هاي آنان در اين منطقه به نام «حماسه ذوالفقاري» به عنوان برگ زريني در تاريخ دوران دفاع مقدس به ثبت رسيد. در اين نبرد 280 نفر از نيروهاي بعثي به هلاكت رسيده و 130 نفر به اسارت در آمدند و رزمندگان ايران توانستند از نفوذ نيروهاي دشمن به شهر آبادان جلوگيري به عمل آوردند.
نيروهاي عراقي بعداز اين شكست، سعي كردند از طرف فياضيه (بين ايستگاه 12 و خرمشهر) به سمت آبادان پيشروي كنند كه در اين منطقه نيز با مقاومت دلاورمردان اسلام مواجه و مجبور به عقب نشيني شدند. اين عمليات تا 18 آبان 1359، ادامه داشت و سرانجام نيروهاي بعثي از روستاي نخلستان عبادي نيز پاكسازي و تا 4 كيلومتري شمال رودخانه بهمنشير مجبور به عقب نشيني شدند.
بعداز اين حماسه، جهاد سازندگي موفق شد، جاده اي در ميان باتلاق هاي اطراف آبادان احداث كند. اين جاده نيروهاي دشمن را دور مي زد و به جاده آبادان – ماهشهر وصل مي شد. از طريق اين جاده كه به جاده وحدت معروف بود، تداركات نظامي نيروهاي ايراني آسان تر و سريع تر انجام مي گرفت.
به دنبال صدور فرمان امام خميني (ره) در چهاردهم آبان 1359، مبني بر اين كه :
«حصر آبادان بايد شكسته شود»
نيروهاي مسلح تمام تلاش و امكانات خود را براي شكستن محاصره آبادان به خاطر اجراي فرمان امام خميني(ره) به كار بستند.
صدام كه خود را ناتوان از تصرف آبادان مي ديد، بعداز يازدهمين نشست سران عرب در «امان» كه در 6 آذر 1359، تشكيل شد، چنين گفت:
«ما نمي خواهيم كشورگشايي كنيم. ما فقط مي خواستيم، تهديد ايران را از شهرهاي خود دور سازيم!»
اين گفته بيانگر ناتواني عراقي ها در پيشروي، در خاك ايران بود.
مقام معظم رهبري در مورد تاثير سخنان امام (ره) در نجات آبادان چنين فرودند:
«آبادان در معرض حمله و خطر بود، مثل خونين شهر، منتهي همين تاكيد امام كه تكليف شرعي كردند كه مبادا آبادان سقوط بكند، نيروهاي رزمنده را كه در آن جا بود، تقويت كردند. البته در آبادان سپاه آن روز برتر از ارتش بود. بعداً ارتش هم در آبادان مستقر شد و در يك مورد كه نيروهاي دشمن از بهمنشير عبور كردند و وارد جزيره آبادان شدند، بسيج توده اي مردم و شرافت نظامي عده اي از نظاميان ما حماسه آفريد و عراقي ها را در جايي كه واقعاً بيرون كردن دشمن از آن جا بسيار دشوار بود، كوبيدند. عده اي را كشته و تار و مار كردند و عده اي را به داخل رودخانه انداختند و عده اي هم كه توانستند، فرار كردند. عامل اصلي در حفاظت از آبادان همان فرمان امام بود و داغي كه از سقوط نيمي از خونين شهر در دل برادران وجود داشت.»
منطقه عمليات
منطقه عمليات ثامن الائمه (ع) در شرق رودخانه كارون و در حد فاصل شمال شهر آبادان وجنوب منطقه دارخوين قرار داشت و شامل سرپل دشمن به وسعت 150 تا 180 كيلومتر مربع مي شد كه در اشغال نيروهاي عراقي بود. عوارض حساس منطقه، رودخانه كارون و دو جاده اهواز – آبادان و ماهشهر – آبادان بودند و عوارض مصنوعي منطقه نيز بيشتر شامل مواضع و استحكامات دشمن نظير خاكريزهاي متعدد، مواضع تانك، سنگرهاي اجتماعي و انفرادي مي شدند. با توجه به اهميت دو پل قصبه و حفار براي دشمن كه به منزله معبر و محل اتصال عقبه هاي او در شرق كارون بودند، مواضع واستحكامات فراوان و تعداد زيادي نيروي رزمي در اين دو محور وجود داشتند.
وضعيت دشمن
دشمن براي استقرار در منطقه سرپل، واقع در شرق رودخانه كارون، دچار تناقض بود؛ از يك سو به لحاظ اهميت منطقه و ضرورت حفظ آن مي بايست از نيروي بسياري استفاده مي كرد و از سوي ديگر، با توجه به محدوديت عقبه خود، تجمع اين ميزان نيرو برايش ناممكن بود. در عين حال، شناخت عراقي ها از توان نيروهاي خودي در عقب راندن دشمن – به ويژه پس از ناكامي ارتش در عمليات هاي سوم آبان 1359 و بيستم دي 1359 – آن ها را مطمئن كرده بودكه مورد تعرض جديد قرار نخواهند گرفت.
استعداد و آرايش يگان هاي دشمن در اين منطقه برابر اسناد به دست آمده از تيپ 8 مكانيزه ارتش عراق در 26 مرداد 1360 عبارت بودند از:
1- تيپ 8 مكانيزه از لشكر 3 زرهي كه به سه گردان مكانيزه و يك گردان تانك در شمال سرپل و جنوب سلمانيه مواضع پدافندي را اشغال و تحكيم كرده بود.
2- تيپ 6 زرهي از لشكر 3 زرهي كه با سه گردان تانك و يك گردان مكانيزه در قسمت مركزي و شرقي در شمال جاده ماهشهر – آبادان مستقر بود.
3- تيپ 44 پياده از لشكر 11 پياده، كه با يك گردان تحت امر لشكر 3 زرهي در قسمت جنوبي منطقه سرپل و جنوب جاده ماهشهر – آبادان پدافند مي كرد.
4- تيپ 12 زرهي لشكر 3 در غرب كارون در احتياط قرار داشت و گردان هاي تانك الطارق و سيف سعد و چند گردان جيش الشعبي، گردان پياده از تيپ 44 و گردان 1 از تيپ 33 نيروي مخصوص نيز در منطقه شرق كارون استقرار داشتند. برابر شواهد، قراين و اسناد موجود، در پي گسترش حملات رزمندگان اسلام به منطقه اشغالي سرپل در نيمه اول سال 1360، دشمن دچار اضطراب شده و احتمال حمله نيروهاي خودي را پيش بيني مي كرد. بااين حال، عراقي ها همچنان به استقرار در مناطق اشغالي اصرار داشتند و اين امر بدين دليل بود كه عراقي ها تصور مي كردند كه نيروهاي اسلام از انجام دادن عمليات دقيق و برنامه ريزي شده در سطحي گسترده ناتوان هستند. در واقع فرماندهي عراق احتمال تدارك حمله از محور شرق رودخانه را پيش بيني مي كرد اما به هيچ وجه تصور نمي كرد اين حمله، گسترده و همه جانبه باشد.
5- استعداد دشمن در اين منطقه برابر يك لشكر تقويت شده بود، ضمن اين كه فرمانده سپاه سوم مي توانست از احتياط لشكرهاي 5 مكانيزه و 9 رزهي كه در جنوب غربي اهواز و سوسنگرد مستقر بودند، براي تقويت لشكر 3 زرهي استفاده كند.
طرح عمليات
الف ) اهداف و ماموريت
هدف اصلي عمليات، انهدام نيروهاي دشمن در شرق رودخانه كارون وتصرف و تامين منطقه بود. در طرح اوليه سپاه آمده بود:
«سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مستقر در آبادان و دارخوين و ماهشهر ماموريت دارند تا به همآهنگي و همكاري كامل لشكر 77 پياده خراسان از محور فياضيه و دارخوين به طور گسترده و از سه محور ايستگاه 12 و ايستگاه 7 و جاده ماهشهر– آبادان تك نمايند و نيروهاي دشمن را كه از كنار كارون تا جاده ماهشهر – آبادان گسترش داشتند، به طور كامل محاصره و بعداز انهدام دشمن، در منطقه متصرفه پدافند نمايند.»
سران نظامي اميدوار بودند با انجام عمليات ثامن الائمه (ع) تهديد احتمالي دشمن براي تصرف آبادان كه عراق آن را به صورت اهرم فشاري عليه ايران در تبليغات خود مورد استفاده قرار مي داد، خنثي شود. از سوي ديگر، در اين عمليات پس از پاكسازي شرق رودخانه كارون، نيروهاي خودي از خطوط پدافندي آزاد شده و امكان به كارگيري آن ها در مراحل بعدي آزاد سازي مناطق اشغالي فراهم مي شد.
ب ) سازمان رزم خودي
تركيب نيروهاي عمل كننده در اين عمليات، شامل ارتش، سپاه، بسيج و نيروهاي ژاندارمري به اين شرح بود:
- لشكر 77 با سه تيپ شامل 9 گردان نيروي پياده؛
- سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با 16 گردان نيروي پياده كه در سازمان سه قرارگاه تيپي عمل مي كرد؛
- تيپ 37 زرهي شيراز؛
- گردان 251 تانك از لشكر 16 زرهي؛
- گردان 107 ژاندارمري؛
- گروه رزمي 291 تانك؛
- جهاد سازندگي، علاوه بر احداث جاده وحدت در فروردين 1360، امور مقدماتي مهندسي عمليات را انجام داد.
پس از حذف بني صدر براي نخستين بار بود كه نيروهاي عمل كننده در چنين مقياسي با هم تركيب شده به نحو شايسته اي با يكديگر همكاري و هم آهنگي مي كردند، چنان كه اين اقدام، الگوي مناسبي براي ادامه همكاري ارتش و سپاه در ساير عمليات ها شد.
ج) طرح مانور
در طرح مانور، سه محور عمده و يك محور فرعي براي انجام عمليات در نظر گرفته شده بود: محور شمالي شامل منطقه دارخوين و محمديه و محور جنوبي شامل محور فياضيه و ايستگاه 7 بود. بر اساس اين طرح، تلاش فرعي نيروها براي پشتيباني نيز در محور جاده ماهشهر – آبادان انجام مي شد. در اين ميان، محور دارخوين و فياضيه با هدف تصرف و تامين پل هاي حفار و قصبه داراي اهميت بيشتري بودند و در صورت برخورداري نيروهاي خودي از سرعت عمل، امكان انهدام و اسارت بسياري از افراد دشمن در اين محور وجود داشت.
و همين ضرورت، در آرايش نيروها مؤثر بود، كه به اين ترتيب مشخص شد:
محور دارخوين – محمديه: پنج گردان از سپاه (چهار گردان آفندي و يك گردان احتياط) و سه گردان از ارتش (دو گردان آفندي و يك گردان احتياط) و يك گردان تانك در احتياط و پشتيباني.
محور فياضيه: پنج گردان از سپاه (چهار گردان آفندي و يك گردان احتياط) و سه گردان از ارتش (يك گردان آفندي و دو گردان احتياط).
محور جاده ماهشهر – آبادان: دو گردان از سپاه (يك گردان آفندي و يك گردان احتياط) و دو گردان از ارتش ( يك گردان آفندي و يك گردان پدافند).
براي پشتيباني عمليات، سه گردان توپخانه و 50 قبضه سلاح پدافند هوايي در نظر گرفته شده بود.
در مجموعه، به نظر مي رسيد، دشمن به دليل برخورداري از نيروهاي احتياط و به ويژه امكان به كارگيري لشكرهاي 5 مكانيزه و 9 زرهي تحت امر سپاه سوم، در موضع برتري قرار داشت، ليكن نيروهاي خودي با توجه به شناخت دقيق از دشمن، ويژگي برتر عملياتي، تركيب جديد سپاه و ارتش – كه پيش از اين هرگز در اين سطح وجود نداشت – و بهره برداري مناسب از زمين، از موقعيت بهتري برخوردار بودند. افزون بر اين، دشمن به لحاظ درك و باوري كه از توان نيروهاي خودي داشت، به طور نسبي در غافل گيري به سر مي برد و اين عوامل در مجموع مي توانست دست يابي به پيروزي را آسان كند.
در اين ميان، افزايش قابل توجه نيروهاي سپاه در مقايسه با عمليات هاي پيشين و نقش طراحان نظامي سپاه در طرح ريزي و هدايت عمليات، از جمله ويژگي هاي عمليات ثامن الائمه (ع) و عامل برتري نيروهاي خودي در برابر دشمن بود.
بدين ترتيب، عمليات ثامن الائمه (ع) به منظور شكستن محاصره آبادان و انهدام نيروهاي دشمن در شرق رودخانه كارون پس از آماده سازي مقدمات آن، آغاز شد.
شرح عمليات
عمليات در ساعت 1 بامداد روز پنجم مهر 1360 آغاز شد. قواي ايران در ساعات نخست عمليات، باتهاجم به مواضع دشمن و در هم شكستن مقاومت نيروهاي آنان، خاكريزهاي اول دشمن را تصرف وتأمين كردند. مقاومت اوليه نيروهاي عراقي در برخي از محورها و به ويژه تداوم آن در منطقه پل حفار، نشان دهنده هوشياري نسبي دشمن بود. بنابر گزارش اسيران عراقي، اسارت يكي از نيروهاي خودي در منطقه عملياتي تيپ 8 مكانيزه در محور دارخوين سبب هوشياري دشمن شده بود، ولي شناخت نادرست فرماندهان نظامي عراق نسبت به توان نيروهاي خودي كه بر مبناي برآوردهاي عمليات هاي ناكام پيشين ايجاد شده بود، سبب شد در برابر حمله نيروهاي خودي واكنش مناسبي نشان ندهند.
با روشن شدن هوا و ادامه پيشروي نيروهاي خودي از محور شمالي به سمت پل مارد و تهديد عقبه نيروهاي دشمن، نخستين ضربه شكننده بر نيروهاي عراقي وارد آمد. بااين حال، نيروهاي دشمن در منطقه پل حفار همچنان مقاومت مي كردند. گستردگي محورهاي تهاجم و عقب ماندگي دشمن سبب شد تا نيروهاي خودي با به دست گرفتن ابتكار عمل و ادامه پيشروي در محورهاي مختلف، دشمن را تحت فشار قرار دهند.
از سوي ديگر، در پي تغيير وضعيت ميدان نبرد، فرماندهي نيروهاي دشمن تلاش مي كرد تا تاريك شدن هوا به مقاومت در پل حفار ادامه دهد. دشمن قصد داشت، باتقويت منطقه، ابتدا منطقه سرپل را حفظ كند و پس از آن، با نصب پل روي رودخانه كارون، نيروهاي محاصره شده را نجات دهد وسپس، با استقرار در منطقه غرب رودخانه كارون، از ادامه پيشروي نيروهاي خودي جلوگيري كند.
بر همين اساس، دشمن در اولين اقدام با وارد كردن تيپ 10 زرهي گارد جمهوري، سعي كرد، پل حفار را حفظ كرده و با استقرار تيپ 16 زرهي از لشكر 6 زرهي درغرب رودخانه كارون، از پيشروي نيروهاي خودي جلوگيري كند. تهاجم رزمندگان به نيروهاي تيپ 10 سبب شد تا اين نيروها در همان لحظات اوليه حضور در منطقه سرپل، محاصره شده و عقب نشيني كنند، در صورتي كه اگر در حمله به تيپ 10 تأخير صورت مي گرفت، بي گمان نيروهاي تيپ 10 دشمن پس از حضور در منطقه، دست به ضد حمله مي زدند.
با آزاد شدن جاده ماهشهر – آبادان در ساعت 8:32 بامداد روز پنجم مهر و پيشروي نيروهاي خودي از شمال به جنوب وتصرف پل قصبه، امكان مقاومت از عراقي ها گرفته شده بود.
در بعد از ظهر همان روز بخشي از پل حفار تصرف شده بود ولي عراقي ها براي باز نگه داشتن عقبه نيروهاي محاصره شده خود در شرق كارون، همچنان مقاومت مي كردند، چنان كه با تاريك شدن هوا حركت ستون نيروهاي دشمن از اهواز به سمت خرمشهر ديده مي شد.
بدين ترتيب، روز اول عمليات در حالي به پايان رسيد كه دشمن به دليل عقب ماندگي، توان مقابله با نيروهاي خودي را نداشت و تنها، به تاريك شدن هوا، باز نگاه داشتن پل حفار براي تقويت منطقه و يا امكان عقب نشيني نيروهاي محاصره شده اميد بسته بود. در روز دوم عمليات (ششم مهر)، در حالي كه پيشروي نيروهاي خودي همچنان ادامه داشت، دشمن واكنش جدي از خود نشان نداد و از بعدازظهر همان روز نيروهاي عراقي به تدريج تسليم شده و يا عقب نشيني كردند و سرانجام در پايان اين روز عملاً منطقه سرپل دشمن آزاد شد.
در روز سوم عمليات نيز در پي پاكسازي منطقه، محاصره آبادان به پايان رسيد و فرمان امام خميني مبني بر شكستن حصر آبادان، در مدت 48 ساعت آفند تحقق يافت و نيروهاي خودي پس از پاكسازي كامل منطقه، در ساحل شرقي رودخانه كارون استقرار يافتند. در اين عمليات علاوه بر آزاد سازي منطقه اشغالي در شرق رودخانه، بخش وسيعي از نيروهاي خودي – كه درگير پدافند در منطقه بودند – آزاد و براي عمليات هاي بعدي آماده شدند.
نتايج عمليات ثامن الائمه (ع)
در اين عمليات سلحشوران اسلام به نتايج مهمي دست يافتند، از جمله:
1- ساحل شرقي رودخانه كارون تصرف و تامين گرديد.
2- آبادان از محاصره يك ساله خارج شد.
3- بيش از 150 كيلومتر مربع از اراضي اشغال شده، آزاد گرديد.
4- بيش از 3 هزار نفر از نيروهاي دشمن كشته و زخمي شدند و 1656 نفر نيز به اسارت در آمدند.
5- تعداد 90 دستگاه تانك و نفربر، 100 دستگاه انواع خودرو دشمن منهدم گرديد و تعداد 3 فروند هواپيما و يك فروند هليكوپتر عراق نيز سرنگون شدند.
همچنين 100 دستگاه تانك، 60 دستگاه نفربر، 3 دستگاه لودر و 150 دستگاه خودرو به غنيمت گرفته شد.
صدام پس از اين شكست 7 تن از فرماندهان خود را تيرباران كرد.
با توجه به نقش شجاعانه لشكر 77 پياده با تصويب شوراي عالي دفاع درتاريخ يازدهم مهر 1360، به لشكر پيروز خراسان تغيير نام داد.
پيامدهاي شكسته شدن محاصره آبادان
موفقيت عمليات ثامن الائمه (ع) درابعاد مختلف پيامدهايي به همراه داشت كه آن را در دو محور عمده، داخلي و خارجي ارزيابي مي كنيم.
الف - پيامدهاي داخلي
1- با انجام موفقيت آميز اولين عمليات وسيع ايران در جبهه ها ، روحيه نيروهاي رزمنده تقويت وتوانمندانه تر از پيش به نبرد با دشمن پرداختند.
2- از نظر سياسي وضعيت سياسي كشور منسجم تر شد و كمتر از يك هفته بعد از اين عمليات، مردم با شركت در سومين انتخابات رياست جمهوري، حضرت آيت الله خامنه اي را به رياست جمهوري برگزيدند، كه اين امر منجر به موفقيت بيشتر در سياست هاي خارجي نظام نيز گرديد.
3- با تثبيت دولت اسلامي و وحدت نظر مسئولين نظام، موضع گيري هاي قاطعانه و به موقعي در قبال مسائل خارجي انجام گرفت.
ب - پيامدهاي خارجي
مهم ترين پيامد خارجي اين عمليات تشكيل شوراي همكاري خليج فارس توسط كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس، به منظور جلوگيري از گسترش و نفوذ انقلاب اسلامي و ياري رساندن به رژيم متجاوز عراق بود، همچنين تحركات نظامي امريكا در خليج فارس به منظور اعمال فشار بر ايران و حمايت از كشورهاي منطقه بيشتر شد.
امريكا با اعزام ناوگان نظامي خود در خاورميانه و آب هاي درياي عمان، مانورهايي انجام داد و تهاجم تبليغي گسترده اي را عليه ايران آغاز كرد و با نشر اكاذيب و شايعات، وحشت بي مورد رژيم هاي منطقه را از ايران بيشتر كرد.
منبع ( سايت ساجد )براي سلامتي باز ماندگان شهدا و شهداي اين عمليات صلوات
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
رسول الله صلى الله عليه و آله : مَن أحيَا اللَّيالِيَ الأَربَعَ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ : لَيلَةَ التَّروِيَةِ ، ولَيلَةَ عَرَفَةَ ، ولَيلَةَ النَّحرِ ، ولَيلَةَ الفِطرِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
هر كس اين چهار شب را شب زنده دارى كند، بهشت براى او واجب است: شبِ ترويه، شب عرفه، شب عيد قربان و شب عيدفطر.
كتاب «حج و عمره در قرآن و حديث» ، صفحه 343
الإمام الباقر عليه السلام : لَمّا أقبَلَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مِن مُزدَلِفَةَ مَرَّ عَلى جَمرَةِ العَقَبَةِ يَومَ النَّحرِ ، فَرَماها بِسَبعِ حَصَياتٍ ، ثُمَّ أتى إلى مِنى ، وذلِكَ مِنَ السُّنَّةِامام باقر عليه السلام :
رسول خدا صلى الله عليه و آله چون از مزدلفه آمد ، روز عيد قربان بر جمره عقبه گذشت وهفت سنگ بر آن زد، سپس به منى آمد واين از سنّت است.
كتاب«حج و عمره در قرآن و حديث» ، صفحه 355
معاوية بن عمار: از امام صادق عليه السلام درباره «روز حجّ اكبر» پرسيدم. فرمود: روز عيد قربان است و حج اصغر، عمره است
الإمام عليّ عليه السلام : سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَخطُبُ يَومَ النَّحرِ ، وهُوَ يَقولُ : هذا يَومُ الثَّجِّ والعَجِّ ، والثَجُّ : ما تُهريقونَ فيهِ مِنَ الدِّماءِ ، فَمَن صَدَقَت نِيَّتُهُ كانَت أوَّلُ قَطرَةٍ لَهُ كَفّارَةً لِكُلِّ ذَنبٍ ، والعَجُّ : الدُّعاءُ ، فَعِجّوا إلَى اللّه ِ ، فَوَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لا يَنصَرِفُ مِن هذَا المَوضِعِ أحَدٌ إلاّ مَغفورًا لَهُ ، إلاّ صاحِبَ كَبيرَةٍ مُصِرًّا عَلَيها لا يُحَدِّثُ نَفسَهُ بِالإِقلاعِ عَنها .
امام علي عليه السلام : شنيدم رسول خدا صلي الله عليه وآله روز عيد قربان ، خطبه مي خواند ومي فرمود :
امروز ، روز «ثجّ» و«عجّ» است . ثجّ ، خون قرباني هاست كه مي ريزيد . پس نيّت هركس صادق باشد ، اولين قطره خونِ قرباني او كفّاره همه گناهان اوست ، و«عجّ» ، دعاست . پس به درگاه خداوند دعا كنيد ، قسم به آن كه جان محمّد صلي الله عليه وآله در دست اوست ، از اينجا هيچ كس بر نمي گردد ، مگر آمرزيده شود ، جز كسي كه گناه كبيره انجام داده وبر آن اصرار ورزد ودر دل خود ، تصميم بر ترك آن ندارد .
از امام صادق عليه السلام درباره «روز حجّ اكبر» پرسيدم. فرمود: روز عيد قربان است و حج اصغر، عمره است.
كتاب «حج و عمره در قرآن و حديث» ، صفحه 455
الإمام عليّ (ع) خطب يوم الأضحى ، فكبّر و قال ـ : الله أكبر ، الله أكبر ، لا إله إلاّ الله و الله أكبر ، الله أكبر ، و لله الحمد ، الله أكبر على ما هدانا ، و له الشكر
امام على عليه السلام ـ در سخنرانى روز عيد قربان، پس از تكبير ـ :
خدا بزرگ است. خدا بزرگ است. خدايى جز خداى يگانه نيست. خدا بزرگ است. خدا بزرگ است. سپاس، از آنِ خداست. خدا بزرگ است بر آنچه كه ما را هدايت كرد و شكر براى اوست، به خاطر آنچه كه ما را بدان مبتلا ساخت. سپاس، از آنِ خداست براى آنچه كه از چارپايان اهلى به ما روزى كرد.
كتاب «موسوعه امام علي بن ابيطالب عليه السلام فارسي جلد9» ، صفحه 355
الإمام زين العابدين عليه السلام ـ مِن دُعائِهِ يَومَ الأَضحى ويَومَ الجُمُعَةِ ـ : اللّهُمَّ هذا يَومٌ مُبارَكٌ مَيمونٌ ، وَالمُسلِمونَ فيهِ مُجتَمِعونَ في أقطارِ أرضِكَ ، يَشهَدُ السّائِلُ مِنهُم وَالطّالِبُ وَالرّاغِبُ وَالرّاهِبُ ، وأنتَ النّاظِرُ في حَوائِجِهِم .
امام زين العابدين عليه السلام ـ در ضمن دعايش در روز عيد قربان و روز جمعه ـ :
پروردگارا! اين روز، روزى بابركت و خجسته است و مسلمانان در اين روز، از اطراف زمين تو گرد آمده اند. خواهنده ، جوينده ، اميدوار و بيمناك، همه حاضرند و تو، به نيازهايشان مى نگرى.
كتاب «خير و بركت از نگاه قرآن و حديث» ، صفحه 519
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند متعال در روز عيد فطر و عيد قربان ، به زمين با عنايت مى نگرد. پس ، از خانه ها بيرون آييد تا رحمت به شما برسد
رسول اللّه صلى الله عليه و آله : يَسُحُّ اللّه ُ عز و جل مِنَ الخَيرِ في أربَعِ لَيالٍ سَحّا : لَيلَةِ الأَضحى ، وَالفِطرِ ... .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند در چهار شب ، پيوسته خير فرو مى ريزد: شب عيد قربان و عيد فطر... .
كتاب «مراقبات ماه رمضان»، صفحه 459
تهذيب الأحكام عن عبدالرحمن بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام : «مَن زارَ قَبرَ الحُسَينِ عليه السلام لَيلَةً مِن ثَلاثٍ غَفَرَ اللّه ُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وما تَأَخَّرَ» .
روز عيد فطر و عيد قربان و روز جمعه ، چون آماده بيرون رفتن شدى ، اين دعا را بخوان:
«خداوندا! هر كس كه آماده و مهيّا شود و به اميد عطا و بخشش و جايزه و احسانِ آفريده اى ، ساز و برگ رفتن به حضور او فراهم سازد ، پس ـ اى سرور من ـ باريابى و آمادگى و تهيّه ساز و برگ و آماده شدنِ من ، به درگاه توست و به اميد بخشش و جايزه ها و احسان هاى تو. پس امروز نااميدم مكن! اى آن كه هيچ نيازمندى از درگاهش محروم نمى شود و هيچ برخوردارى ، از او نمى كاهد! من امروز كار شايسته اى به درگاهت نياورده ام و به شفاعت آفريده اى هم اميد نبسته ام؛ ليكن با اعتراف به ستم و بدى ، به درگاهت آمده ام. نه دليلى دارم و نه عذرى.
پروردگارا! از تو مى خواهم كه خواسته ام را بدهى و مرا با درخواستى برآورده برگردانى و مرا نااميد و بى بهره بر نگردانى! اى بزرگ ، اى بزرگ ، اى بزرگ! براى خواسته بزرگ به تو اميدوارم. اى بزرگ! از تو مى خواهم كه گناه بزرگ مرا ببخشايى. معبودى جز تو نيست.
خداوندا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نيكىِ امروز را كه شرافت و عظمتش بخشيده اى ، روزى ام كن و در اين روز ، مرا از همه گناهان و لغزش هايم بشوى و از احسان خود بر من بيفزاى! همانا تويى تو بسيار بخشنده».
كتاب «مراقبات ماه رمضان» ، صفحه 481
امام صادق عليه السلام: يك روز عيد فطر يا عيد قربان ، به پيامبر خدا گفتند: خوب بود در مسجدِ خود نماز مى خواندى. فرمود: «دوست دارم كه به طرف آفاق آسمان بيرون آيم»
عيد قربان جلوه گاه تعبد و تسليم ابراهيميان حنيف است . فصل قرب يافتن مسلمآنان به خداوند، در سايه عبوديت است .
اگر ابراهيم خليل ، در اجراى فرمان پروردگارش ، خنجر بر حنجر اسماعيل مى نهد، اگر اسماعيل ذبيح ، پدر را در اجراى امر خدايى ، تشويق و ترغيب مى كند، اگر شيخ الانبياء در نهادن كارد بر حلقوم فرزندش ، لحظه اى ترديد و توقف نمى كند؛ همه و همه ، نشانه مسلمانى آن پدر و پسر و شاهد صداقت در عقيده و عشق ، و وفادارى در قلمرو بندگى است .
عيد قربان ، مجراى فدا كردن عزيزترين يعنى خدا است .
عيد قربان ، مجراى فيض الهى و بهانه عنايت رحمانى به بندگان مومن و مسلم و مطيع است .
قربانى تو در اين چيست ؟
در راه خدا، چه چيز فدا مى كنى ؟
با چه وسيله ، به استان پروردگار، تقرب مى جويى ؟ و كدام فديه را به قربانگاه صدق ، عشق ، اخلاص و وفا مى آورى ؟
براى اولياء الله عيد قربان مجمع الشواهد صدق در گفتار، كردار، ادعا و عمل است . تو نيز، اگر بتوانى رضاى خويش را فداى رضاى حق كنى ، اگر بتوانى از خواسته دل در راه خواسته دين چشم بپوشى ، اگر بتوانى از داشته ها و خواسته ها بگذرى ، آنگاه ، به مرز عبوديت و به حوزه قربانگاه قدم نهاده اى .
مگر خليل الرحمان چه كرد؟ تو نيز اگر پير و مشى و مرام ابراهيمى ، نبايد هيچ چيز از آنچه دارى و به آن دلبسته اى ، همچون زن و فرزند، مال و منال ، پول و پس انداز، خانه و خادم ماشين و مسكن ، و... حجاب چهره جانت ، مانع بندگى و فرمانبرداريت شود و آنگاه كه پاى دين و خدا به ميان آيد، بسادگى و بصراحتى ابراهيمى و بصداقتى اسماعيلى درگذرى و امر مولا را مقدم بدارى .
بگذر از فرزند و مال و جان خويش
تا خليل الله دورانت كنند
سر بنه در كف ، برو در كوى دوست
تا چو اسماعيل ، قربانت كنند
اينجاست كه قربانى وسيله قرب مى شود و عيد قربان روز تقرب به خداوند.
آن هم نه قرب مادى و جسمى - كه خدا از محدوده حس و جسم بيرون است - بلكه قرب معنوى و تقرب ارزشى كه در سايه ايمان و عمل است .
آنچه انسان را به خدا نزديك مى كند، طاعت است .
و آنچه از ساحت قرب ربوبى دور مى سازد، معصيت است .
خدا به ما نزديك است ، حتى نزديكتر از رگ كردن ، كه خود فرموده است :
- و نحن اقربب اليه من حبل الوريد - ما از او دوريم ، چرا كه به جرم و گناه ، گرفتاريم و مجرم هرگز محرم نخواهد شد.
دوست نزديكتر از من به من است
وين عجبتر كه من از وى دورم
اگر پاى از مرز طاعت فراتر ننهيم ، اگر با تيغ گناه ، دامن عصمت ندريم ، اگر دست تعدى ، به حريم حرمات الله نگشاييم ، آنگاه خواهيم ديد كه هر جا باشيم در قربانگاهيم و هر سو كه برويم ، به او تقرب پيدا مى كنيم ، و هر روزمان عيد قربان مى شود. بفرموده حضرت على :
كل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد
هر روزى كه در آن ، خدا نافرمانى نشود روز عيد است .
جلوه ديگر اين روز، ذبح است .
قربانى كردن گوسفند، چه از سوى حاجى در منا و چه از سوى ما در شهرها مان ، تكريم آن حماسه معنوى و ايثار عظيم است كه ابراهيم و اسماعيل از خود نشان دادند و به مسلخ رفتند، آن فداكارى همواره بايد در خاطره ها زنده بماند، تا درسى مى باشد فرا روى ابراهيميان هميشه و همه جا.
رها شدن از تعلقات و ذبح كردن تمنيات در پيش پاى اراده الهى ، درس ديگران قربانى است ،
تيغ اراده و عفاف ، بايد بر خنجر نفسانيات نهاد و خون نفس اماره را ريخت و از شر اين وسواس خناس نجات يافت .
تا چه حد حاضرى كه خواست خدا را بر خواهش دل مقدم بدارى ؟
تا كجا مى توانى طاعت و اطاعت الله را، با هواى نفس مبادله نكنى ؟
نفس كشتن و جهاد با دشمن درونى ، سخت تر از مبارزه با دشمن ، آشكار و برونى است .
از اين رو جهاد اكبر نام گرفته است .
ذبح قربانى در ديد عرفانى اهل نظر، رمزى از ترك هواهاى نفسانى و روى آوردن به رضاى الهى است .
و... چنين است كه آنكه مالك هواى نفس شود و ديو هوا را به بند كشد، هم خويشتن از وسوسه ها و زيانهاى آن آسوده خاطر است ، هم جامعه از صدمه هوا پرستيهاى او مصون !
آرى !... امروز، عيد است .
عيد قربان و تقرب به خدا، آن هم در سايه عبوديت و بندگى .
ما، بنده آنيم كه در بند آنيم .
حال كه چنين است ، چرا در بند نفس و بند زر و سيم و بند خواسته ها و داشته ها؟!
دل به خدا بدهيم و در بند عبوديت او باشيم ، تا از هر قيد و بندى آزاد شويم .
بندگى خدا، اميدبخش است .
و روز عيد قربان مى تواند براى ما اوج اين آزادى برين باشد.
خجسته باد عيد قربان عيد صالحان و ارس ته ، و عيد اهل طاعت و تسليم .
بمناسبت ده ذى الحجه عيد قربان و حضور مهمانان خدا در موسم حج
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
همزمان با عيد قربان دلت را قرباني محبت ،عشق ،صميميت و مهرباني من كن .
عيد قربان ، پر شكوهترين ايثار
و زيباترين جلوه ي تعبد
در برابر خالق يكتا بر شما مبارك
عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك!!!
روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارك.
عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست بعد آن،
عيد غدير، روز ولاي حيدر است
عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارك
صداي پاي عيد مي آيد.
عيد قربان عيد پاك ترين عيدها است
عيد سر سپردگي و بندگي است.
عيد بر آمدن انساني نو
از خاكسترهاي خويشتن خويش است.
عيد قربان عيد نزديك شدن دلهايي است
كه به قرب الهي رسيده اند.
عيد قربان عيد بر آمدن روزي نو و انساني نو است
اين عيد مبارك
عيد قربان، جشن رهيدگي از اسارت نفس
و شكوفايي ايمان و يقين و انشاالله عمل صالح
بر همه شيعيان و مسلمانان مبارك باد
فرا رسيدن دهم ذيحجه عيد سعيد قربان،
روز اعلام تقرب جستن به پيشگاه الهي
را به تمامي مسلمانان و موحدين جهان تبريك ميگويم.
ابراهيم، اسماعيلش را قرباني كرد...
و حسين، اكبرش و اصغرش و قاسمش و عباسش و همه چيزش را ...
عيد قربان مبارك
زندگيتان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زمزم
عيدتان مبارك
خاك عرفات را , آب زمزم را , كوه حرا را , جرات ابراهيم را ,
طاقت اسماعيل را , وصال معشوق را صاحب كعبه نصيبت كند .
عيدتان مبارك .
عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست
بعد آن ،عيد غدير، روز ولاي حيدر است
عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارك.
خدايا :موري هم صحبت سليمان ،گوسفندي لايق قربان ،
عنكبوتي محافظ قرآن،سگ اصحاب كهف همنشين انسان !!!
و من ؟؟؟؟؟!!!!!
زندگيتان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زمزم...
عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك!!!
روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارك
عيد قربان ، مجراى فيض الهى و بهانه عنايت رحمانى
به بندگان مومن و مسلم و مطيع است .
عيد قربان عيد رهيدگي از اسارت نفس
روز ذبح تمام تمايلات دل،
روز جشن شكوفايي ايمان و يقين،
روز فخر رضوان بر زمين و زمان مبارك
"و فديناه بذبح عظيم"
و اينگونه خدا خواست قرباني تا عاشورا به تاخير افتد.
اعياد بر شما مبارك
بر پيكر عالم وجود جان آمد
صد شكر كه امتحان به پايان آمد
از لطف خداوند خليل الرحمن
يك عيد بزرگ به نام قربان آمد
اي عزيزان به شما هديه ز يـزدان آمد
عيد فرخنده ي نوراني قربان آمد
حاجيان سعي شما شد به حقيقت مقبول
رحمت واسعه ي حضرت سبحان آمد
خوشا «ذيالحجه» روز عيد قربان
شروع داستان عشق و ايمان
خواهي كه تو را كعبه كند استقبال
مايي و مني را به منا قربان كن
عيد قربان، يعنى فدا كردن همه «عزيزها»
در آستان «عزيزترين»،
و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترين . . .
عيد قربان، عيد ذبح ميوه ي دل ابراهيم و ايثار سبز اسماعيل
عيد بر آمدن انساني نو از خويشتن خويش،
عيد رهيدگي از اسارت نفس
عيد لبيك به دعوت حق بر شما مبارك . . .
آنگاه كه ابراهيم، اسماعيل را به قربانگاه عشق برد
اين ذات اقدس الهي بود كه جلوه گر شد.
اين عشق آموختني است
عيد سعيد قربان مبارك . . .
عيد قربان به حقيقت زخداوند كريم
آفتابي به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلهاچو كويري ست پر از فصل عطش
بر كويـر دل ما نعمت باران آمد . . .
خوشا آنان كه با حق آشنايند / مطيع محض فرمان خدايند
چو ابراهيم اسماعيل خود را / فداي امر الله مي نمايند
نشانم ده صراط روشنم را / خودم را، باورم را، بودنم را
خداوندا من از نسل خليلم / به قربانگاه مي آرم «منم» را
قربان، عيد سر سپردگي و بندگي مبارك
اي تو جان نوبهاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!
اي تو شور آبشاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!
آمدي چون ماه تازه، تيغ بر كف، خنده بر لب
آمدي اي عيد قربان! خوش رسيدي، خوش رسيدي!
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
همزمان با عيد قربان دلت را قرباني محبت ،عشق ،صميميت و مهرباني من كن .
عيد قربان ، پر شكوهترين ايثار
و زيباترين جلوه ي تعبد
در برابر خالق يكتا بر شما مبارك
عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك!!!
روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارك.
عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست بعد آن،
عيد غدير، روز ولاي حيدر است
عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارك
صداي پاي عيد مي آيد.
عيد قربان عيد پاك ترين عيدها است
عيد سر سپردگي و بندگي است.
عيد بر آمدن انساني نو
از خاكسترهاي خويشتن خويش است.
عيد قربان عيد نزديك شدن دلهايي است
كه به قرب الهي رسيده اند.
عيد قربان عيد بر آمدن روزي نو و انساني نو است
اين عيد مبارك
عيد قربان، جشن رهيدگي از اسارت نفس
و شكوفايي ايمان و يقين و انشاالله عمل صالح
بر همه شيعيان و مسلمانان مبارك باد
فرا رسيدن دهم ذيحجه عيد سعيد قربان،
روز اعلام تقرب جستن به پيشگاه الهي
را به تمامي مسلمانان و موحدين جهان تبريك ميگويم.
ابراهيم، اسماعيلش را قرباني كرد...
و حسين، اكبرش و اصغرش و قاسمش و عباسش و همه چيزش را ...
عيد قربان مبارك
زندگيتان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زمزم
عيدتان مبارك
خاك عرفات را , آب زمزم را , كوه حرا را , جرات ابراهيم را ,
طاقت اسماعيل را , وصال معشوق را صاحب كعبه نصيبت كند .
عيدتان مبارك .
عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست
بعد آن ،عيد غدير، روز ولاي حيدر است
عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارك.
خدايا :موري هم صحبت سليمان ،گوسفندي لايق قربان ،
عنكبوتي محافظ قرآن،سگ اصحاب كهف همنشين انسان !!!
و من ؟؟؟؟؟!!!!!
زندگيتان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زمزم...
عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك!!!
روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارك
عيد قربان ، مجراى فيض الهى و بهانه عنايت رحمانى
به بندگان مومن و مسلم و مطيع است .
عيد قربان عيد رهيدگي از اسارت نفس
روز ذبح تمام تمايلات دل،
روز جشن شكوفايي ايمان و يقين،
روز فخر رضوان بر زمين و زمان مبارك
"و فديناه بذبح عظيم"
و اينگونه خدا خواست قرباني تا عاشورا به تاخير افتد.
اعياد بر شما مبارك
بر پيكر عالم وجود جان آمد
صد شكر كه امتحان به پايان آمد
از لطف خداوند خليل الرحمن
يك عيد بزرگ به نام قربان آمد
اي عزيزان به شما هديه ز يـزدان آمد
عيد فرخنده ي نوراني قربان آمد
حاجيان سعي شما شد به حقيقت مقبول
رحمت واسعه ي حضرت سبحان آمد
خوشا «ذيالحجه» روز عيد قربان
شروع داستان عشق و ايمان
خواهي كه تو را كعبه كند استقبال
مايي و مني را به منا قربان كن
عيد قربان، يعنى فدا كردن همه «عزيزها»
در آستان «عزيزترين»،
و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترين . . .
عيد قربان، عيد ذبح ميوه ي دل ابراهيم و ايثار سبز اسماعيل
عيد بر آمدن انساني نو از خويشتن خويش،
عيد رهيدگي از اسارت نفس
عيد لبيك به دعوت حق بر شما مبارك . . .
آنگاه كه ابراهيم، اسماعيل را به قربانگاه عشق برد
اين ذات اقدس الهي بود كه جلوه گر شد.
اين عشق آموختني است
عيد سعيد قربان مبارك . . .
عيد قربان به حقيقت زخداوند كريم
آفتابي به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلهاچو كويري ست پر از فصل عطش
بر كويـر دل ما نعمت باران آمد . . .
خوشا آنان كه با حق آشنايند / مطيع محض فرمان خدايند
چو ابراهيم اسماعيل خود را / فداي امر الله مي نمايند
نشانم ده صراط روشنم را / خودم را، باورم را، بودنم را
خداوندا من از نسل خليلم / به قربانگاه مي آرم «منم» را
قربان، عيد سر سپردگي و بندگي مبارك
اي تو جان نوبهاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!
اي تو شور آبشاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!
آمدي چون ماه تازه، تيغ بر كف، خنده بر لب
آمدي اي عيد قربان! خوش رسيدي، خوش رسيدي!
آويني*
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
همزمان با عيد قربان دلت را قرباني محبت ،عشق ،صميميت و مهرباني من كن .
عيد قربان ، پر شكوهترين ايثار
و زيباترين جلوه ي تعبد
در برابر خالق يكتا بر شما مبارك
عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك!!!
روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارك.
عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست بعد آن،
عيد غدير، روز ولاي حيدر است
عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارك
صداي پاي عيد مي آيد.
عيد قربان عيد پاك ترين عيدها است
عيد سر سپردگي و بندگي است.
عيد بر آمدن انساني نو
از خاكسترهاي خويشتن خويش است.
عيد قربان عيد نزديك شدن دلهايي است
كه به قرب الهي رسيده اند.
عيد قربان عيد بر آمدن روزي نو و انساني نو است
اين عيد مبارك
عيد قربان، جشن رهيدگي از اسارت نفس
و شكوفايي ايمان و يقين و انشاالله عمل صالح
بر همه شيعيان و مسلمانان مبارك باد
فرا رسيدن دهم ذيحجه عيد سعيد قربان،
روز اعلام تقرب جستن به پيشگاه الهي
را به تمامي مسلمانان و موحدين جهان تبريك ميگويم.
ابراهيم، اسماعيلش را قرباني كرد...
و حسين، اكبرش و اصغرش و قاسمش و عباسش و همه چيزش را ...
عيد قربان مبارك
زندگيتان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زمزم
عيدتان مبارك
خاك عرفات را , آب زمزم را , كوه حرا را , جرات ابراهيم را ,
طاقت اسماعيل را , وصال معشوق را صاحب كعبه نصيبت كند .
عيدتان مبارك .
عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست
بعد آن ،عيد غدير، روز ولاي حيدر است
عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارك.
خدايا :موري هم صحبت سليمان ،گوسفندي لايق قربان ،
عنكبوتي محافظ قرآن،سگ اصحاب كهف همنشين انسان !!!
و من ؟؟؟؟؟!!!!!
زندگيتان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زمزم...
عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك!!!
روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارك
عيد قربان ، مجراى فيض الهى و بهانه عنايت رحمانى
به بندگان مومن و مسلم و مطيع است .
عيد قربان عيد رهيدگي از اسارت نفس
روز ذبح تمام تمايلات دل،
روز جشن شكوفايي ايمان و يقين،
روز فخر رضوان بر زمين و زمان مبارك
"و فديناه بذبح عظيم"
و اينگونه خدا خواست قرباني تا عاشورا به تاخير افتد.
اعياد بر شما مبارك
بر پيكر عالم وجود جان آمد
صد شكر كه امتحان به پايان آمد
از لطف خداوند خليل الرحمن
يك عيد بزرگ به نام قربان آمد
اي عزيزان به شما هديه ز يـزدان آمد
عيد فرخنده ي نوراني قربان آمد
حاجيان سعي شما شد به حقيقت مقبول
رحمت واسعه ي حضرت سبحان آمد
خوشا «ذيالحجه» روز عيد قربان
شروع داستان عشق و ايمان
خواهي كه تو را كعبه كند استقبال
مايي و مني را به منا قربان كن
عيد قربان، يعنى فدا كردن همه «عزيزها»
در آستان «عزيزترين»،
و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترين . . .
عيد قربان، عيد ذبح ميوه ي دل ابراهيم و ايثار سبز اسماعيل
عيد بر آمدن انساني نو از خويشتن خويش،
عيد رهيدگي از اسارت نفس
عيد لبيك به دعوت حق بر شما مبارك . . .
آنگاه كه ابراهيم، اسماعيل را به قربانگاه عشق برد
اين ذات اقدس الهي بود كه جلوه گر شد.
اين عشق آموختني است
عيد سعيد قربان مبارك . . .
عيد قربان به حقيقت زخداوند كريم
آفتابي به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلهاچو كويري ست پر از فصل عطش
بر كويـر دل ما نعمت باران آمد . . .
خوشا آنان كه با حق آشنايند / مطيع محض فرمان خدايند
چو ابراهيم اسماعيل خود را / فداي امر الله مي نمايند
نشانم ده صراط روشنم را / خودم را، باورم را، بودنم را
خداوندا من از نسل خليلم / به قربانگاه مي آرم «منم» را
قربان، عيد سر سپردگي و بندگي مبارك
اي تو جان نوبهاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!
اي تو شور آبشاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!
آمدي چون ماه تازه، تيغ بر كف، خنده بر لب
آمدي اي عيد قربان! خوش رسيدي، خوش رسيدي!
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
امروز صبح، وقتي علي كوچولو از خواب بيدار شد، ديد مادر خونه رو حسابي تمييز كرده و پدر مشغول آب و جارو كردن حياط و آب دادن به گل هاست. با خودش فكركرد، مگر امروز چه روزيه كه صبح به اين زودي پدر و مادر مشغول تميز كردن خونه هستند؟ از رختخواب بلند شد و رفت طرف حياط، با صداي بلند به پدر سلام كرد و پدر با مهرباني جوابش رو داد. علي كوچولو رفت و كنار حوض نشست، آبي به دست و صورتش زد. بوي گل هاي رنگارنگ توي حياط پيچيده بود. علي كوچولو از پدرش پرسيد: «بابا! مگه امروز چه روزيه كه مثل روزهاي عيد، از صبح زود خونه رو تمييز مي كنيد؟» پدر با لبخندي گفت: «پسرم امروز هم عيدِ، يه عيد بزرگ براي همه مسلمان ها. امروز روز عيد قربانه».
عيد قربان چه روزيست؟
كوچولوهاي گُلم! روزدهم ماه ذي حجه، يك روز خوب از روزهاي خوب خداست. روز عيد قربان. هر سال كه ماه ذي حجه شروع مي شه، مسلمانان از سراسر دنيا براي زيارت خانه خدا، كعبه، به مكّه مي رن و اون جا دور هم جمع مي شن. به اين سفر يك ماهه مي گن سفر حج و به اين مسلمون ها كه به حج مي رن مي گن حاجي تو سفر حج، حاجيان بايد كارهايي رو كه خداوند دستور داده انجام بدن. يكي از اين كارها اينه كه در روز دهم ماه ذيحجّه، هر كدوم از حاجيان بايد يك گوسفند را قرباني كنند. بچه ها! اين روزه روز عيد قربانه.
داستان عيد قربان
بچه هاي گُلم! مي دونيد چرا روز دهم ماه ذي حجه را عيد قربان ناميده اند؟ سال ها پيش، يعني در زمان حضرت ابراهيم عليه السلام كه يكي از پنج پيامبر بزرگ خدا بود در دو شب، يعني شب نهم ماه ذي حجه و دهم ماه ذي حجه در خواب به اون حضرت وحي شد كه روز دهم ذي حجه براي رضايت خداوند مهربون، تنها فرزندش كه اسماعيل نام داشت رو به مني كه يك كوه در نزديكيِ مكّه بود، ببره و اونو قرباني كنه. حضرت ابراهيم عليه السلام هم كه خداي مهربان را خيلي دوست داشت، بدون هيچ ترديدي، صبح روز دهم ذي حجه، پسرش رو به مني برد و دست و پاي اونو بست و تصميم گرفت كه به فرمان خداوند اونو قرباني كند، ولي همين كه خواست با چاقو گلوي اسماعيل را ببره از سوي خداوند فرمان رسيد كه: «اي ابراهيم! تو از آزمايش الهي سربلند بيرون آمدي، اكنون فرزندت را رها كن و به جاي اسماعيل اين گوسفند را كه برايت هديه فرستاديم، قرباني كن». حضرت ابراهيم عليه السلام هم بسيار خوشحال شد و پسرش رو بوسيد و به جاي او، اون گوسفند را قرباني كرد. از اون زمان تا حالا، هر سال حاجيان در مني، گوسفندي رو قرباني مي كنند. اون روز را هم روز عيد قربان ناميدند.
علاقه به خدا خيلي قشنگه
گل هاي قشنگم! هر انساني در زندگي خودش به چيزي يا كسي علاقه پيدا مي كند. ممكنه اين علاقه به پدر يامادر يا خواهر و برادر باشد يا اين كه پدر و مادرها به فرزندانشون علاقه مند شن، ولي هميشه يادمون باشه كه علاقه و محبّت خداوند مهربان، يه چيز ديگه است و از هر محبتي در دنيا بالاتر و با ارزش تره. اگر خدا به حضرت ابراهيم عليه السلام وحي كرد كه پسرش اسماعيل را قرباني كنه، براي اين بود كه حضرت ابراهيم پسرش اسماعيل را خيلي دوست داشت. براي همين هم خداوند خواست اورا امتحان كنه تا ببينه كه حضرت ابراهيم، خداي مهربون را بيش تر دوست داره يا پسرش رو. وقتي حضرت ابراهيم عليه السلام به فرمان خدا عمل كرد و به مني رفت، يعني ثابت كرد خداوند بزرگ را بيش تر از هر كس و هر چيزي در دنيا دوست داره و از اين آزمايش الهي سربلند بيرون آمد. چقدر خوبه كه ما هم در زندگي، خداي مهربان را بيش تر از هر كس و هر چيزي دوست داشته باشيم و هميشه و در هر حالي، به فكر خداي بزرگ و مهربانمون باشيم واون وقت خداي مهربان هم ما رو بيش تر دوست داره.
عيد قربان وكمك به نيازمندان
روز عيد قربان، پدر بزرگِ مريم كوچولو به ياد سال هاي پيش كه به حج رفته بود، يك گوسفند قرباني كرد. آخه پدربزرگ چند سال پيش به سفر حج رفته بود و از اون به بعد، هر سال، روز عيد قربان، گوسفندي را قرباني مي كنه و از گوشت اون به نيازمندان و كساني كه فقير هستند مي ده. پدربزرگ هميشه به مريم كوچولو و بقيه نوه هاش مي گه: «يكي از كارهاي خوبي كه باعث رضايت و خشنودي خداي مهربان از ما مي شه، اينه كه به ياد فقرا و نيازمندان باشيم و هر قدر كه مي تونيم به اون ها كمك كنيم تا اون ها هم خوشحال باشند و بتونن مثل بقيه زندگي كنند». چقدر خوب و قشنگه كه روزهاي عيد با كمك كردن به اين افراد، هم اونها را شاد كنيم و هم خداي مهربان را.
هر روز مثل روز عيد
روزهاي عيد كه از راه مي رسن، توي خونه ها غوغا به پا مي شه. از همون صبح روزهاي عيد، بوي گل و گلاب مي ياد، يكي گل مياره، يكي شيريني مي ده، يكي شربت مي ده. خلاصه همه شاد و شادمانن. به خصوص بچه ها كه روزهاي عيد رو خيلي دوست دارن. لباس هاي تمييز و نو مي پوشند و همراه بزرگ ترها به مهماني مي رن و از بزرگ ترها عيدي هم مي گيرند. روز عيد قربان هم يكي از همين عيدهاست. البته عيد قربان يكي از عيدهاي بزرگ ما مسلمان هاست، ولي بچه ها چقدر خوبه كه ما هر روزمان عيد باشه، اون هم عيدواقعي. به فرمايش امام اوّل ما حضرت علي عليه السلام ، «در هر روز كه در اون گناه و معصيت نباشه، عيده» و باعث شادي دل هامون، مي شه. پس اگر ما هر روز، مواظب باشيم كه گناه نكنيم و كارهاي خوبي كه رضايت خداوند مهربان را به دنبال داره انجام بديم، هر روزمون روز عيده.
روزهاي عيد، روز دعا
بچه هاي نازنينم! روزهاي عيد براي ما مسلمونا، روزهاي قشنگي هستند. همه ما مسلمون ها روزهاي عيد رو خيلي دوست داريم، در روزهاي عيد، خيلي خوبه كه ما به دعا و نماز و راز و نياز با خداي مهربان بپردازيم. در اين روزها، خداي مهربون هم براي شاد كردن بنده هاش، درهاي رحمتش رو به روي ما بيش تر از هميشه باز مي كنه و ما رو مي بخشه. در روز عيد قربان هم مسلمون ها، صبح روز عيد به نماز مشغول هستند؛ يعني همه با هم نماز عيد قربان مي خونند. شما هم اگر تونستيد، روز عيد قربان با بزرگ ترها به نماز عيد بريد و نماز بخونيد؛ چون خدا عبادت بچه ها را خيلي دوست داره.
حوزه *
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
عيد، زمان تغيير است؛ تغييراتي در انسان و در طبيعت. حركت طبيعت به سمت تكامل، و حركت انسانها به سوي علم و معرفت، همواره با شادماني و نشاط توأم است خاصه آنكه وقتيانسان معناي جديدي كشف ميكند ، ابتهاج زائد الوصفي تمام وجود آدمي را در بر ميگيرد ، آن لحظهي تازه عيد ناميده ميشود .
در روايت معروفي از اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ آمده است: «هر روزي كه انسان در آن به زشتي و گناه آلوده نگردد آن روز عيد است» چرا كه زشتي مهمترين بستر ظهور نزاع ميان آدميان است وباعث برهم خوردن آرامش دروني و بيروني انسانها ميگردد و اين همان چيزي است كه با عيد يعني آرامش و شادماني منافات دارد .
داستان عيد قربان
در شبهاي نهم و دهم ماه ذوالحجه، به حضرت ابراهيم ـ علي نبينا و آله و عليه السلام ـ وحي شد كه در روز دهم بايد براي رضايت خداوند، فرزندش «اسماعيل» را به منا در نزديكيِ مكّه ببرد و قرباني كند.
امتحاني بسيار بزرگ بود؛ ولي پدر و پسر از آن سربلند بيرون آمدند. حضرت ابراهيم(ع) با وجود علاقهي شديد به فرزندش، او رو به منا برد و دست و پاي او را بست و تصميم گرفت كه به فرمان خداوند او را قرباني كند. حضرت اسماعيل(ع) هم به او دلداري داد و گفت كه تسليم فرمان خداوند است.
اما به خواست خدا، چاقو گلوي اسماعيل را نيريد و از سوي خداوند فرمان رسيد كه: «اي ابراهيم! تو از آزمايش الهي سربلند بيرون آمدي، اكنون فرزندت را رها كن و به جاي اسماعيل اين گوسفند را كه برايت هديه فرستاديم، قرباني كن».
حضرت ابراهيم(ع) هم بسيار خوشحال شد و پسرش را بوسيد و به جاي او، گوسفندي كه از بهشت براي او فرستاده شده بود را قرباني كرد.
اين روز را "عيد الاضحي" يا "عيد قربان" مينامند ؛ و اكنون قرنهاست كه مسلمانان با اقتدا به آن حضرت، در حج و غير حج، و در منا و غير منا، شتر و گاو و بز و گوسفند قرباني مي كنند، و در راه خدا انفاق مينمايند.
عيد قربان ؛ عيد رهايي از تعلقات
عيد قربان, عيد جان باختن و قرباني كردن جان خويش در پاي معشوق است...
عيد قربان، عيد سرسپردگي و بندگي به درگاه احديت است...
عيد قربان، عيد زاييده شدن انساني نو از پس آن منيتهاي هوي و هوس است...
عيد قربان, سر بريدن «نفس» است ؛ و پا بريدن از «شيطان»...
عيد قربان, عيد ابراهيم است و «اسماعيلش» ؛ و عيد محمد است و «ذبح عظيمش» حسين... و مگر نه اينكه در قنوت نماز عيد قربان، خداي را ميخوانيم كه: «اين روز، روزي است كه آن را براي مسلمانان عيد قرار دادي، و براي محمد و آل محمد مايهي شرف و كرامت...»؟
اعمال شب عيد قربان
شب دهم ماه ذوالحجة از ليالى متبرك است. اين شب از جمله چهار شبى است كه درهاى آسمان در آن باز است. اعمال معروف آن:
1. احياء و شب زنده داري با عبادت.
2. زيارت امام حسين عليه السلام .
3. دعاء يا دائِمَ الْفَضْلِ عَلىَ الْبَرِيَّةِ ...
اعمال روز عيد قربان
1. غسل: كه در اين روز سنّت مؤكد است و حتي بعضى از علماء آن را واجب دانسته اند.
2. خواندن نماز عيد است؛ به همان نحو كه در عيد فطر ذكر شد. لكن در اين روز مستحب است كه افطار بعد از نماز، از گوشت قربانى باشد.
3. قرباني كردن: قرباني كردن، نماد اصلي عيد قربان است. با اين عمل، انسان حيوان حلالگوشتي را به عنوان تحفه و هديه قرباني ميكند و گوشت آن را براي تقرب جستن به حق، بين خويشانودان" و "مستمندان" تقسيم ميكند.
4. خواندن دعاهائى كه وارد شده پيش از نماز عيد و بعد از آن. شايد بهترين دعاهاى اين روز دعاى چهل و هشتم صحيفه كامله باشد: اَللّهُمَّ هذا يَوْمٌ مُبارَكٌ... و دعاى چهل و ششم را نيز بخواند يا مَنْ يَرْحَمُ مَنْ لا يَرْحَمُهُ الْعِبادُ ...
5. خواندن دعاى ندبه.
6. خواندن تكبيرات است براى كسى كه در منى باشد عقيب پانزده نماز كه اوّلش نماز ظهر روز عيد است وآخرش نماز صبح روز سيزدهم و كسانى كه در ساير شهرها هستند بخوانند عقيب ده نماز از ظهر روز عيد تا صبح دوازدهم و تكبيرات اين است:
«اللّهُ اَكْبَرُ اللّهُ اَكْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُاللّهُ اَكْبَرُاللّهُ اَكْبَرُ ولِلّهِ الْحَمْدُ اللّهُ ــ خدا بزرگتر از توصيف است .... معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگتر است ... و ستايش خاص خدا است» ..
«الله اَكْبَرُ عَلى ما هَدانا اَللّهُ اَكْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهيمَةِ الاْنْعامِ ــ خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمائى كرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزى ما كرد از چهارپايان انعام (شتر و گاو و گوسفند) » ...
«وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلى ما اَبْلانا ــ و ستايش خاص خدا است براى آنكه آزمود ما را».
و مستحب است تكرار اين تكبيرات عقب نمازها به قدر امكان و خواندن بعد از نوافل.
عيد شما مبارك
در استقبال از سپيده، بايد سپيد پوشيد... و دو ركعت نماز، به زلالي باران خواند... و از خود تا خدا طواف كرد...
عيد سعيد قربان بر همه بندگان صالح خدا مبارك باد.
منبع:موسسه تحقيقاتي ولي عصر(عج)
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
عيد قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهي و شعور) و منا (سرزمين آرزوها، رسيدن به عشق) فرا مى رسد، عيد رهايى از تعلقات است. رهايى از هر آنچه غيرخدايى است. در اين روز حج گزار، اسماعيل وجودش را، يعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنيوى پيدا كرده قربانى مى كند تا سبكبال شود.
صداي پاي عيد مي آيد. عيد قربان عيد پاك ترين عيدها است عيد سر سپردگي و بندگي است. عيد بر آمدن انساني نو از خاكسترهاي خويشتن خويش است. عيد قربان عيد نزديك شدن دل هايي است كه به قرب الهي رسيده اند. عيد قربان عيد برآمدن روزي نو و انساني نو است.
... و اكنون در منايي، ابراهيمي، و اسماعيلت را به قربانگاه آورده اي. اسماعيل تو كيست؟ چيست؟ مقامت؟ آبرويت؟ موقعيتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاكت؟ ... ؟
اين را تو خود مي داني، تو خود آن را، او را - هر چه هست و هر كه هست - بايد به منا آوري و براي قرباني، انتخاب كني، من فقط مي توانم " نشاني ها "يش را به تو بدهم:
آنچه تو را، در راه ايمان ضعيف مي كند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" مي خواند، آنچه تو را، در راه "مسئوليت" به ترديد مي افكند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگي اش نمي گذارد تا "پيام" را بشنوي، تا حقيقت را اعتراف كني، آنچه ترا به "فرار" مي خواند، آنچه ترا به توجيه و تاويل هاي مصلحت جويانه مي كشاند، و عشق به او، كور و كرت مي كند، ابراهيمي و "ضعف اسماعيلي" ات، ترا بازيچه ابليس مي سازد.
... و اكنون در منايي، ابراهيمي، و اسماعيلت را به قربانگاه آورده اي. اسماعيل تو كيست؟ چيست؟ مقامت؟ آبرويت؟ موقعيتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاكت؟ ... ؟
در قله بلند شرفي و سراپا فخر و فضيلت، در زندگي ات تنها يك چيز هست كه براي به دست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممكن است يك شخص باشد، يا يك شيء، يا يك حالت، يك وضع، و حتي، يك " نقطه ضعف"!
اما اسماعيل ابراهيم، پسرش بود!
سالخورده مردي در پايان عمر، پس از يك قرن زندگي پر كشاكش و پر از حركت، همه آوارگي و جنگ و جهاد و تلاش و درگيري با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متوليان بت پرستي و خرافه هاي ستاره پرستي و شكنجه زندگي. جواني آزاده و روشن و عصياني در خانه پدري متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زني نازا، متعصب، اشرافي: سارا.
و اكنون، در زير بار سنگين رسالت توحيد، در نظام جور و جهل شرك، و تحمل يك قرن شكنجه "مسئوليت روشنگري و آزادي"، در "عصر ظلمت و با قوم خو كرده با ظلم"، پير شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز يك "بشر" مانده است و در پايان رسالت عظيم خدايي اش، يك "بنده خدا" ، دوست دارد پسري داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پيري از صد گذشته، آرزومندي كه ديگر اميدوار نيست، حسرت و يأس جانش را مي خورد.
خدا، بر پيري و نااميدي و تنهايي و رنج اين رسول امين و بنده وفادارش - كه عمر را همه در كار او به پايان آورده است، رحمت مي آورد و از كنيز سارا - زني سياه پوست - به او يك فرزند مي بخشد، آن هم يك پسر! اسماعيل، اسماعيل، براي ابراهيم، تنها يك پسر، براي پدر، نبود، پايان يك عمر انتظار بود، پاداش يك قرن رنج، ثمره يك زندگي پرماجرا، تنها پسر جوان يك پدر پير، و نويدي عزيز، پس از نوميدي تلخ.
و اكنون، در برابر چشمان پدر - چشماني كه در زير ابروان سپيدي كه بر آن افتاده، از شادي، برق مي زند – مي رود و در زير باران نوازش و آفتاب عشق پدري كه جانش به تن او بسته است، مي بالد و پدر، چون باغباني كه در كوير پهناور و سوخته ي حياتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گويي روئيدن او را، مي بيند و نوازش عشق را و گرماي اميد را در عمق جانش حس مي كند.
در قله بلند شرفي و سراپا فخر و فضيلت، در زندگي ات تنها يك چيز هست كه براي به دست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممكن است يك شخص باشد، يا يك شيء، يا يك حالت، يك وضع، و حتي، يك " نقطه ضعف"!
در عمر دراز ابراهيم، كه همه در سختي و خطر گذشته، اين روزها، روزهاي پايان زندگي با لذت "داشتن اسماعيل" مي گذرد، پسري كه پدر، آمدنش را صد سال انتظار كشيده است، و هنگامي آمده است كه پدر، انتظارش نداشته است!
اسماعيل، اكنون نهالي برومند شده است، جواني جان ابراهيم، تنها ثمر زندگي ابراهيم، تمامي عشق و اميد و لذت پيوند ابراهيم!
در اين ايام، ناگهان صدايي مي شنود:
"ابراهيم! به دو دست خويش، كارد بر حلقوم اسماعيل بنه و بكُش"!
مگر مي توان با كلمات، وحشت اين پدر را در ضربه آن پيام وصف كرد؟
ابراهيم، بنده خاضع خدا، براي نخستين بار در عمر طولاني اش، از وحشت مي لرزد، قهرمان پولادين رسالت ذوب مي شود، و بت شكن عظيم تاريخ، درهم مي شكند، از تصور پيام، وحشت مي كند اما، فرمان فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترين جنگ، جنگِ در خويش، جهاد اكبر! فاتح عظيم ترين نبرد تاريخ، اكنون آشفته و بيچاره! جنگ، جنگ ميان خدا و اسماعيل، در ابراهيم.
كرپن ها، همان روحانيان دين "مهر" بوده اند و به دليل قرباني كردن "گاو" از سوي ايشان، واژهي "قرباني" نيز از همينان برگرفته شده است.
عيد قربان ريشه در دوران ماقبل تاريخ بشر دارد. انسان اوليه كه از فهم طبيعت عاجز است، براي به دست آوردن ترحم خدايان دست به قرباني كردن حيوانات و انسان ها مي زند. اين رسم نزد همه ملل و اديان به اسامي مختلف موجود بوده است. اين سنت طولاني بشري در اسلام نيز پذيرفته شده است.
در روايات مختلف ديني آمده است كه ابراهيم در سن بالا داراي فرزندي شد كه او را اسماعيل نام نهاد و برايش بسيار عزيز و گرامي بود. اما مدتها بعد، هنگامي كه اسماعيل به سنين نوجواني رسيده بود، فرمان الهي چندين بار در خواب به ابراهيم نازل شد و بدون ذكر هيچ دليلي به او دستور داده شد تا اسماعيل را قرباني كند.
او پس از كشمكشهاي فراوان دروني، در نهايت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر مي روند و ابراهيم آماده سر بريدن فرزند محبوب خود مي شود. اما به هنگام انجام قرباني اسماعيل خداوند كه او را سربلند در امتحان مي يابد، گوسفندي را براي انجام ذبح به نزد ابراهيم مي فرستد.
اين ايثار و عشق پيامبر به انجام فرمان خدا، فريضه اي براي حجاج مي گردد تا در اين روز قرباني كنند و از اين طريق براي يتيمان و تهيدستان خوراكي فراهم سازند. در اين روز همچنين مستحب است كه نماز عيد قربان برپا گردد. نماز عيد قربان بايد در فاصله زماني طلوع آفتاب روز عيد تا ظهر خوانده شود و شامل دو ركعت است.
اولين معنايي كه از عيد به ذهن مي رسد، تغييراتي است كه انسان از ظاهر خود و يا در طبيعت مي بيند . اين آرايش ظاهري همچون پوشيدن لباس نو و آمدن بهار طبيعت به يك معنا عيد ناميده شده است .
عيد قربان ريشه در دوران ماقبل تاريخ بشر دارد. انسان اوليه كه از فهم طبيعت عاجز است، براي به دست آوردن ترحم خدايان دست به قرباني كردن حيوانات و انسان ها مي زند. اين رسم نزد همه ملل و اديان به اسامي مختلف موجود بوده است. اين سنت طولاني بشري در اسلام نيز پذيرفته شده است.
در روايتي از امير المومنين علي عليه السلام آمده است كه : هر روزي كه انسان در آن به زشتي آلوده نگردد آن روز عيد است چرا كه زشتي مهمترين بستر ظهور نزاع ميان آدميان است و باعث بر هم خوردن آرامش دروني و بيروني انسان ها مي گردد و اين همان چيزي است كه با عيد يعني آرامش و شادماني منافات دارد .
از سوي ديگر حركت انسان ها به سوي علم و معرفت همواره با شادماني و نشاط توأم است خاصه آن كه وقتي انسان معناي جديدي كشف ميكند ، ابتهاج زائد الوصفي تمام وجود آدمي را در بر ميگيرد ، آن لحظه تازه عيد ناميده ميشود .
معناي ديگري كه از عيد عارفان به ما آموخته اند، جان باختن و قرباني كردن جان خويش در پاي معشوق است. و نماد ظاهري آن ايام حج و عيد قربان است كه حيواني را انسان به عنوان تحفه و هديه به طرف جايگاه معيني مي برد تا براي كامل شدن عبادت قرباني كند. مولوي در اين معنا گفته است:
خويش فربه مي نماييم از پي قربان عيد كان قصاب عاشقان بس خوب و زيبا مي كشد
كشته شدن در پاي محبوب و قرباني كردن خود مهمترين تعريفي است كه مولوي از عيد به ما مي دهد.
در تمامي اين تعريف ها عيد براي انسان مطرح شده است، يعني ما در شرايط ويژه اي احساس مباركي و نو شوندگي داريم . اما به نظر مي رسد اين تازگي قبل از آن كه در رابطه با ما معني شود در باره توليد كننده اين شرايط يعني خداوند بايد معنا شود. چون خداوند "بديع السموات و الارض است " و خود را با عنوان "فتبارك الله احسن الخالقين" به ما معرفي نموده است . و از سوي ديگر اين مباركي در تمامي ملك و ملكوت عالم جاري است، لذا از اين خداي بزرگ و مبارك ميتوان هر لحظه طعم مباركي را چشيد به همين دليل اگر عيدي است اولاً از آن خداست نه از آن آدميان، و اين معنا با ساير تعاريف آمده در باب عيد يك فرق گوهري دارد كه آن محوريت خداست .
قرباني رمز فداكاري و از خودگذشتگي و دادن جان در راه محبوب و حد نهايي تسليم در برابر معبود است يعني همچنان كه خون اين قرباني را در راه تو اي خالق يكتا بي دريغ مي ريزم حاضرم بدون هرگونه تعقل در راه دفاع از حريم دين و اجراي فرامين آسماني تو از جان خود نيز بگذرم و خون خود را تقديم پيشگاه اقدست نمايم.
زماني كه حيواني در روز عيد قربان در وادي منا به دست حجاج مسلمان ذبح مي شود و نغمه روحاني "بسم الله وجهت وجهي للذي فطر السموات والارض" طنين در فضاي قربانگاه مي افكند خاطره اعجاب انگيز و الهام بخش دو عبد موحد و دو بنده با اخلاص خدا ابراهيم و اسماعيل را در دل ها زنده مي سازد.
پدري پير و كهنسال با چهره اي نوراني و ملكوتي كه آثار عظمت و جلالت روحي از سيماي متين و آرام او نمايان است بر بالين فرزند جوان و خوش سيماي خود ايستاده آستين بالا مي زند و تيغ برنده اي را در پي حكم غيبي الهي بر گلوي فرزند مي نهد.
قرباني رمز فداكاري و از خودگذشتگي و دادن جان در راه محبوب و حد نهايي تسليم در برابر معبود است يعني همچنان كه خون اين قرباني را در راه تو اي خالق يكتا بي دريغ مي ريزم حاضرم بدون هرگونه تعقل در راه دفاع از حريم دين و اجراي فرامين آسماني تو از جان خود نيز بگذرم و خون خود را تقديم پيشگاه اقدست نمايم.
فرزند نيز بدون ترس و وحشت و با حالت تسليم مي گويد پدر به آنچه مامور گشته اي عمل كن كه من هم به خواست خدا از صبركنندگان خواهم بود و سرانجام ابراهيم با موفقيت كامل از اين امتحان بزرگ الهي سربلند بيرون آمده و به درجه اي از اخلاص و فداكاري در راه خدا مي رسد كه خداوند مي فرمايد: ذبح عظيمي فدايش كرديم.
لذا خداوند براي بزرگداشت اين خاطره توحيدي و اخلاص الهي مقرر فرموده هر سال در موسم حج در وادي مني توسط زوار بيت الله الحرام گوسفند، گاو و يا شتري ذبح گردد تا آن صحنه فوق العاده درخشان چون نوري براي هميشه در تاريخ انسانيت بدرخشد و خاطره ازخودگذشتگي آن دو بنده مخلص (ابراهيم و اسماعيل) سندي براي نمايش شرف و فضيلت آدميت باشد.
لذا مسلمين در روز عيد قربان موظفند با تشكيل مجامع عمومي و برگزاري نماز عيد و انشاي خطبه شركت عظيم و آسماني خود را در اين عيد مبارك به گوش جهانيان برسانند و رعب و ترس از اتحاد و همبستگي خود را در قلب دنياي استكبار و كفر و نفاق بيفكنند.
در روايت هاى مكررى نقل شده كه در روز عيد اضحى قربانى كنيد تا گرسنگان وبيچارگان از خوردن گوشت سير شوند؛ آنان كه روزها بلكه ماه ها توان تهيه گوشت براى خانواده خويش را ندارند، در اين روز فرخنده كه براى همگان عيد است و بسيار خجسته و مبارك است، خوشحال گردند و از خوردن گوشت حلال، بى منت، سير شوند.
و امروز روز "تكبير" است؛ تكبيرى گويا، كوبنده، محكم و بامحتوا، تكبيرى كه بازتابش كاخ ستمگران را به لرزه درآورد و قلب ستم ديدگان را شاد سازد؛ تكبيرى كه دشمنان را براى هميشه از ضربه زدن به اسلام، نوميد گردان.
برگرفته از سايت تبيان
علي معروفي
با سلام
كاربر گرامي؛ در ارتباط با موضوع مد نظرتان براي جنابعالي و ديگر خوانندگان محترم دعاي مخصوص امام سجاد عليه السلام در عيد قربان را ذكر مي كنيم.
«اللّهمّ هذا يوم مبارك ميمون، و المسلمون فيه مجتمعون في اقطار ارضك، يشهد السّائل منهم، و الطّالب و الرّاغب و الرّاهب، و انت النّاظر في حوائجهم، فاسألك بجودك و كرمك، و هوان ما سألتك عليك، ان تصلّي على محمّد و آله، و اسألك اللّهمّ ربّنا بانّ لك الملك، و لك الحمد، لا اله الّا انت الحليم الكريم، الحنّان المنّان، ذو الجلال و الإكرام، بديع السّماوات و الأرض، مهما قسمت بين عبادك المؤمنين من خير او عافية او بركة او هدى او عمل بطاعتك، او خير تمنّ به عليهم، تهديهم به اليك، أو ترفع لهم عندك درجة، او تعطيهم به خيرا من خير الدّنيا و الآخرة أن توفّر حظّي و نصيبي منه ...»
خداوندا! امروز روز مباركى است و مسلمانان در همه جاى عالم در پيشگاهت حاضرند، بعضى از ايشان از تو طلب حاجت مىكنند و بعضى خواستار رحمت تو هستند و بعضى مشتاق لطف و كرمت و بعضى ترسان از قهر و غضب، و تو ناظر بر تمام حوايج ايشان هستى، پس خداوندا از درگاه با عظمتت درخواست مىكنم كه به جود و كرم خود بر حاجت ناچيز من توجه كنى؛ بر محمد و آل محمد درود و تحيت بفرستى و اى خداوند بزرگ كه پروردگار همه جهانيان و تنها پادشاه ملك وجود تويى و حمد و ثنا مخصوص ذات مقدس توست و خدايى جز تو در جهان هستى وجود ندارد و تويى كه به صفت حلم و بخشندگى و مهربانى و عطا و بخشش متّصفى و داراى عظمت و جلال مىباشى و پديدآورنده آسمانها و زمين هستى، از تو درخواست مىكنم هرگاه خواستى كه در ميان بندگانت خير، نيكويى، سلامتى، عافيت، بركت، هدايت و توفيق عمل و طاعت خودت را تقسيم كنى و يا هر خوبى كه به ايشان عطا مىكنى تا بدان وسيله به سوى تو هدايت شوند و يا آن كه درجه و مقام آنان را در نزد خود بالا ببرى و يا آن كه بدان وسيله خير دنيا و آخرت را به ايشان مرحمت كنى، از همه آنها به من بهره كافى و نصيبم را مرحمت فرما.
«اسالك اللّهمّ بانّ لك الحمد، لا اله الّا انت ان تصلّي على محمّد، عبدك و رسولك، و حبيبك و صفوتك، و خيرتك من خلقك، و على آل محمّد الأبرار، الطّاهرين الأخيار، صلاة لا يقوى على احصائها الّا انت، و ان تشركنا في صالح من دعاك، في هذا اليوم من عبادك المؤمنين، يا ربّ العالمين، و ان تغفر لنا و لهم، انّك على كلّ شيء قدير. اللّهمّ اليك تعمّدت بحاجتي، و بك انزلت اليوم فقري و فاقتي و مسكنتي، و انّي بمغفرتك و رحمتك اوثق منّي بعملي، و لمغفرتك و رحمتك اوسع من ذنوبي، فصلّ على محمّد و آل محمّد، و تولّ قضاء كلّ حاجة هي لي بقدرتك عليها، و تيسير ذلك عليك، و بفقري اليك و غناك عنّي، فانّي لم اصب خيرا قطّ الّا منك، و لم يصرف عنّي سوءا قطّ احد غيرك، و لا ارجو لأمر آخرتي و دنياي سواك ...»
خداوندا! من بدان جهت از تو درخواست مىكنم كه تو يگانه مالك آفرينش هستى و همه حمدها و ثناها مخصوص ذات پاك تو مىباشد و خدايى جز تو وجود ندارد؛ كه بر محمد- بنده و فرستادهات و حبيب و برگزيده و گلچين از ميان خلقتت- و بر آل پاك و نيكوكارش درود فرستى، درود و تحيتى كه از نظر عظمت كسى جز تو قادر بر شمارش آن نباشد و ما را هم در اجر و ثواب دعاى بندگان مؤمنت كه امروز به درگاهت دعا مى كنند شريك سازى، اى پروردگار جهانيان، و اين كه از گناهان ما و ايشان درگذرى كه تو بر هر كارى توانايى. خداوندا من با اعتمادى كه به تو دارم، حاجتم را به درگاه تو آوردهام و امروز فقر و بيچارگى و درماندگيم را به تو عرضه مىكنم چون من به آمرزش و بخشش و رحمت تو بيش از عمل خودم اطمينان و يقين دارم و آمرزش و بخشش تو بيشتر از گناهان من است، پس خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و با كرم خود برآوردن تمام حاجاتم را كه در برابر قدرت تو سهل است، تعهد فرما، خداوندا در اثر فقر و نيازى كه من به درگاه تو دارم و بى نيازى تو از بندگان، هرگز خيرى جز از جانب تو به من نرسيده و جز تو كسى درد و رنجى را از من برطرف نكرده و من در امور دنيا و آخرتم بجز از تو به كسى اميدوار نيستم.
«اللّهمّ من تهيّأ و تعبّأ و أعدّ و استعدّ لوفادة الى مخلوق رجاء رفده و نوافله و طلب نيله و جائزته، فاليك يا مولاي كانت اليوم تهيئتي و تعبئتي و اعدادي و استعدادي رجاء عفوك و رفدك و طلب نيلك و جائزتك. اللّهمّ فصلّ على محمّد و آل محمّد، و لا تخيّب اليوم ذلك من رجائي، يا من لا يحفيه سائل، و لا ينقصه نائل، فانّي لم آتك ثقة منّي بعمل صالح قدّمته، و لا شفاعة مخلوق رجوته، الّا شفاعة محمّد و اهل بيته عليه و عليهم سلامك، اتيتك مقرّا بالجرم و الإساءة الى نفسي، اتيتك ارجو عظيم عفوك الّذي عفوت به عن الخاطئين، ثمّ لم يمنعك طول عكوفهم على عظيم الجرم ان عدت عليهم بالرّحمة و المغفرة، فيا من رحمته واسعة، و عفوه عظيم، يا عظيم، يا عظيم، يا كريم، يا كريم، صلّ على محمّد و آل محمّد، وعد عليّ برحمتك، و تعطّف عليّ بفضلك، و توسّع عليّ بمغفرتك ...»
خداوندا! هر كسى خود را براى اميد به صله و بخششهاى مخلوقى آماده مىسازد و به زحمت و رنج مهياى رفتن به نزد او مىشود، پس مولاى من در اين روز عيد، من هم مهيا و آماده شده و به درگاهت آمدهام تا از عفو و بخششت و لطف و احسانت برخوردار شوم، پس اى پروردگار بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا در اين روز عيد از لطف و كرمت نااميد مفرما.
اى خدايى كه اصرار و پافشارى محتاجان عالم تو را از بخشش و عطا بازنمىدارد و كرم و احسانت چيزى از گنجينه جودت نمىكاهد، خداوندا من اكنون با اطمينان به عمل صالحى كه قبلا انجام داده باشم به درگاه تو نيامدهام و اميدى هم به شفاعت مخلوقى جز شفاعت محمد و اهل بيتش- درود تو بر او و بر ايشان باد- ندارم، بلكه در حالى براى عرض نياز به درگاهت آمدهام كه به گناه خود و ستمى كه بر نفسم روا داشتهام اقرار دارم، در حالى آمدهام كه به عفو و بخششت اميد بستهام، عفوى كه شامل حال همه خطاكاران مىشود و از جرم و گناه همه گناهكاران جهان بيشتر و فراگيرتر است و پايدارى آنان بر ارتكاب گناهان بزرگ، تو را از لطف و عنايت بر ايشان بازنمىدارد پس اى خداوندى كه رحمت تو گسترده و عفو و بخششت بزرگ است اى خداى بزرگ، بخشنده و كريم بر محمد و آل محمد درود فرست و به رحمت و كرمت به من توجه فرما و با گذشت و مغفرت خود به من وسعت عطا كن ...»
«اللّهمّ انّ هذا المقام لخلفائك و اصفيائك، و مواضع امنائك في الدرجة الرّفيعة الّتي اختصصتهم بها قد ابتزّوها، و انت المقدّر لذلك لا يغالب امرك، و لا يجاوز المحتوم من تدبيرك، كيف شئت و انّى شئت، و لما انت اعلم به غير متّهم على خلقك، و لا لارادتك، حتّى عاد صفوتك و خلفاؤك مغلوبين، مقهورين، مبتزّين، يرون حكمك مبدّلا، و كتابك منبوذا، و فرائضك محرّفة عن جهات اشراعك، و سنن نبيّك متروكة اللّهمّ العن أعداءهم من الأوّلين و الآخرين، و من رضي بفعالهم، و اشياعهم، و اتباعهم. اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد، انّك حميد مجيد، كصلواتك و بركاتك و تحيّاتك على اصفيائك ابراهيم و آل ابراهيم و عجّل الفرج و الرّوح و النّصرة و التّمكين و التّأييد لهم ...» خداوندا! اين مقام (نماز عيد) مخصوص رسولان و خلفاء و برگزيدگان توست و آنانى كه امانتداران تو مىباشند و به واسطه دارا بودن اين درجه عالى كه تو به آنان اختصاص دادى و آنان به خاطر عشق و محبت به تو اين مقام را كسب كردند و تو بر ايشان مقدر ساختى و هر كسى نمى تواند بر فرمان قطعى تو غالب آيد و فضاى حتمى تو قابل تغيير و تبديل نمىباشد و هر طور و هركجا مشيّت تو به چيزى تعلّق گيرد آن چيز موجود شود و چون تو بر حكمت همه چيز داناترى و در كيفيت آفرينش كسى نمىتواند تو را بر خلاف حكمت متّهم سازد و بر اراده تو ايراد بگيرد، تا آنجا كه برگزيدگان و خلفاى تو در زمين به حكم مشيت و اراده تو مغلوب دشمنان شده و مقام خلافت تو را نااهلان ربودند در حالى كه مىبينند فرمان تو را چگونه تغيير و تبديل دادهاند؛ كتاب و شريعت تو را پشت سر انداخته و واجبات تو را از راه شريعت بكلى دگرگون ساختهاند و سنتهاى پيامبرت، رها شده است، خداوندا! بر دشمنان ايشان از اوّلين و آخرين لعنت فرست و بر هر كسى كه به عمل بد آنان راضى بوده و از آنها پيروى كرده و با آنان همراهى نموده همه آنها را از رحمتت دور كن خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست كه تو ستوده و بزرگى، چنان درود، بركات و تحيّاتى كه بر برگزيدگانت؛ ابراهيم و آل ابراهيم مىفرستى و فرج عاجل و آسايش و نصرت و اقتدار كامل به ايشان عطا فرما.
«اللّهمّ و اجعلني من اهل التّوحيد و الإيمان بك، و التّصديق برسولك، و الأئمّة الّذين حتمت طاعتهم، ممّن يجري ذلك به و على يديه، آمين ربّ العالمين. اللّهمّ ليس يردّ غضبك الّا حلمك، و لا يردّ سخطك الّا عفوك، و لا يجبر من عقابك الّا رحمتك، و لا ينجيني منك الّا التّضرّع اليك و بين يديك. فصلّ على محمّد و آل محمّد، و هب لنا يا الهي من لدنك فرجا بالقدرة الّتي بها تحيي اموات العباد، و بها تنشر ميت البلاد، و لا تهلكني يا الهي غمّا حتّى تستجيب لي، و تعرّفني الإجابة في دعائي، و اذقني طعم العافية الى منتهى اجلي، و لا تشمت عدوّي، و لا تمكّنه من عنقي، و لا تسلّطه عليّ ...»
خداوندا! مرا از اهل توحيد و ايمان به خودت و تصديق به پيامبر و ائمه كه طاعتشان را بر همه مسلمانان فرض كردهاى- آن كسانى كه امر اطاعت خودت را به دست آنان جارى ساختهاى- قرار بده! اى پروردگار جهانيان اين دعاى مرا اجابت كن. خداوندا! غضب تو را جز حلم و بردباريت و قهر و خشمت را جز عفو و بخششت چيزى فرو ننشاند و از كيفر و عذابت جز به رحمت تو پناهى نيست و از قهر و سطوتت مرا جز تضرع و زارى به درگاهت راه نجاتى نيست، پس خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و از جانب خود در كار من فرج و گشايشى عطا فرما با همان قدرتى كه مردگان را دوباره زنده مىكنى و سرزمينهاى خشك و مرده را سبز و خرّم مىسازى، اى خداى مهربان مرا با غم دنيا و آخرت هلاك مساز، دعايم مستجاب فرما و اجابت آن را به من الهام كن و طعم عافيت را تا آخر عمر به من بچشان و مرا به شماتت دشمنان مبتلا مكن و دست دشمنان را از من كوتاه كن و هيچ دشمنى را بر من مسلط مگردان.
«الهي ان رفعتني فمن ذا الّذي يضعني؟ و ان وضعتني فمن ذا الّذي يرفعني؟ و ان اكرمتني فمن ذا الّذي يهينني؟ و ان اهنتني فمن ذا الّذي يكرمني؟ و ان عطّبتني فمن ذا الّذي يرحمني؟ و ان اهلكتني فمن ذا الّذي يعرض لك في عبدك او يسألك عن امره؟ و قد علمت انّه ليس في حكمك ظلم و لا في نقمتك عجلة و انّما يعجل من يخاف الفوت و انّما يحتاج الى الظّلم الضّعيف و قد تعاليت يا الهي عن ذلك علوّا كبيرا ...»
خداوندا! تو اگر مرا بلند كنى و رفعت مقام بدهى چه كسى مىتواند مرا خوار و ذليل سازد؟ و اگر تو مرا خوار و ذليل گردانى چه كسى مىتواند عزيز و گرامى بدارد؟ و اگر تو مرا گرامى بدارى كيست كه بتواند مرا خوار و ذليل كند؟ و اگر تو مرا ضعيف و زبون كنى چه كسى قدرت دارد كه مرا قوى و گرامى گرداند؟ و اگر تو مرا عذاب كنى چه كسى بر من ترحم مىكند؟ و اگر بخواهى تو مرا هلاك كنى چه كسى قادر است كه بر حكم نافذ تو نسبت به بندهات اعتراض نمايد؟ و يا درباره آن از تو سؤال نمايد؟ البته اين را مىدانم كه در حكم تو ستم و ظلمى وجود ندارد و در انتقام تو شتاب و عجلهاى نيست، چون كسى در كار انتقام تعجيل مىكند كه بترسد از اين كه قدرتش را از دست بدهد و كسى ستم مىكند كه ضعيف و ناتوان باشد در صورتى كه تو خداوندا بالاتر از همه اينها هستى.
اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد، و لا تجعلني للبلاء غرضا، و لا لنقمتك نصبا، و مهّلني، و نفّسني، و أقلني عثرتي، و لا تبتلني ببلاء على اثر بلاء، فقد ترى ضعفي و قلّة حيلتي و تضرّعي اليك، اعوذ بك اللّهمّ اليوم من غضبك، فصلّ على محمّد و آله، و أعذني، و أستجير بك اليوم من سخطك، فصلّ على محمّد و آله، و أجرني و أسألك أمنا من عذابك، فصلّ على محمّد و آله و آمنّي، و استهديك، فصلّ على محمّد و آله، و اهدني، و أستنصرك فصلّ على محمّد و آل محمّد، و انصرني، و أسترحمك فصلّ على محمّد و آله، و ارحمني، و أستكفيك فصلّ على محمّد و آله، و اكفني، و أسترزقك فصلّ على محمّد و آله، و ارزقني، و أستعينك فصلّ على محمّد و آله، و أعنّي، و أستغفرك لما سلف من ذنوبي، فصلّ على محمّد و آله و اغفر لي، و أستعصمك فصلّ على محمّد و آله، و اعصمني، فانّي لن اعود لشيء كرهته منّي ان شئت ذلك، يا ربّ، يا ربّ، يا حنّان، يا منّان، يا ذا الجلال و الإكرام، صلّ على محمّد و آله، و استجب لي جميع ما سألتك، و طلبت منك، و رغبت فيه اليك، و ارده، و قدّره، و اقضه، و امضه، و خر لي في ما تقضي منه، و بارك لي في ذلك، و تفضّل عليّ به، و اسعدني بما تعطيني منه، و زدني من فضلك وسعة ما عندك، فانّك واسع كريم، و صل ذلك بخير الآخرة و نعيمها، يا ارحم الرّاحمين.» [و كان عليه الصّلاة و السّلام يدعو بعد ذلك بما بدا له و يصلّي ألف مرّة على محمّد و آله عليهم الصّلاة و السّلام أبد الآبدين.]. (صحيفه سجاديّه: دعاى چهل و هفتم.)
خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و مرا هدف تير بلا مگردان و به من فرصت و مهلتى عطا فرما و غمهايم را زايل كن و لغزشهايم را كم كن و مرا به بلايى در پى بلايى مبتلا مگردان، خداوندا تو ضعف و بيچارگى مرا مى بينى، ناله و زاريم را به درگاهت مى شنوى، خداوندا من امروز از شرار قهرت به لطف و كرمت پناه آوردهام، پس بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا در سايه رحمتت پناه بده و امروز من از خشم و انتقامت به مغفرت و گذشت تو پناه آوردهام پس بر محمد و آل محمد، درود فرست و مرا پناه بده و از درگاهت ايمنى از عذاب را درخواست دارم، به لطف و كرمت مرا ايمن گردان، خداوندا! من از تو هدايت مى طلبم، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا هدايت فرما و از تو يارى مى طلبم، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا يارى و نصرت فرما، خداوندا من از پيشگاه تو رأفت و مهربانى درخواست مىكنم، بر محمد و آل محمد درود فرست و بر حالم رحمت فرما خداوندا من از درگاهت روزى و يارى و كمك مى خواهم بر محمد و آل محمد درود فرست و به من كمك كن. و از گناهان گذشته خود طلب آمرزش مى كنم، پس خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و از گناهانم در گذر و از تو عصمت و ترك معصيت مىطلبم، خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا توفيق ترك معصيت مرحمت فرما، كه من هرگز به كارى كه مورد رضاى تو نباشد بر نگردم، اگر مصلحت بدانى و اراده فرمايى. اى پروردگار! اى پروردگار، اى كه منتهاى مهربانى و احسان و لطف نسبت به مخلوق خود دارى اى صاحب جلال و احسان، بر محمد و آل محمد درود فرست و همه آنچه را كه از تو درخواست كردم و با شوق و اميد از درگاهت طلبيدم اجابت كن و با اراده حتمى و قضا و قدر خود مقدّر فرما و آنچه را كه از مقدّرات نصيب من فرمودى مايه سعادت و خوشحاليم قرار بده و از فضل و كرم و رحمت و بزرگواريت مقرون به خير و نيكى فرما و از لطف خود افزونتر مرحمت كن و از رحمت واسعه خود برخوردارم ساز كه تو گشايش دهنده و بخشايندهاى و خيرات اين دنيا را به نعمتهاى ابدى متصل گردان اى بخشندهترين بخشايندگان ...
امام سجاد عليه السلام پس از اين دعاى شريف هر درخواست و دعاى مهمى كه داشت معروض مى داشت سپس هزار مرتبه صلوات بر پيامبر گرامى (ص) مى فرستاد.
موفق باشيد
منبع :موسسه تحقيقاتي ولي عصر(عج)
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
مُتَرادِفَةً كَاَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ عَلي اَحَدٍمِنْ اَوْلِيائِك
با حضور مردم و مسئولان و خانواده شهدا؛
يادواره 25 شهيد گلگون كفن روستاي كريز كاشمر برگزار شد سپاه نيوز:مسئول حوزه نمايندگي وليفقيه در سپاه كاشمر گفت: برگزاري يادواره براي شهدا در اصل گراميداشت و بزرگداشت تمام ارزشها و اصولي است كه شهدا به خاطر آنها جانعزيزشان را فدا كردند.
به گزارش سپاه نيوز؛ در ايام مبارك دهه فجر يادواره سرداران شهيد محمد يزداني و محمدعلي صادقي و 25 شهيد گلگونكفن روستاي كريز كاشمر برگزار شد.
در اين مراسم كه با حضور حجتالاسلام دهقاني امامجمعه ريوش و فرمانده سپاه كوه سرخ و جمعي از خانوادههاي شاهد و ايثارگر برگزار شد، حجتالاسلام و المسملين طاهري مسئول حوزه نمايندگي وليفقيه در سپاه كاشمر، ضمن گراميداشت شهدا، آنان را همچون چراغ هدايت براي جامعه توصيف و عنوان كرد: كساني كه شهدا را مرده ميپندارند بايد بدانند كه شهدا تنها كساني هستند كه هم در دنيا و هم در آخرت حق شفاعت داشته و ميتوانند دستمان را بگيرند.
وي افزود: برگزاري يادواره براي شهدا در اصل گراميداشت و بزرگداشت تمام ارزشها و اصولي است كه شهيد به خاطر آن جانعزيزش را فدا نموده و اين ما هستيم كه به شركت در اين مراسمات نيازمنديم.
در پايان اين يادواره ضمن تقدير از خانوادههاي معظم شهدا توسط مسئولين شركتكنندگان با حضور بر سر مزار شهداي گرانقدر به مقام شامخ شهداي حماسهآفرين هشت سال دفاع مقدس اداي احترام كردند.
كليد واژهها شناسه : 4e8d8c9a-6cb9-4542-beda-fae74637fea2
جمعه/هفدهم بهمن ماه سال1393
خاطرات درادا مه مطلب
برچسبها:
نوشته شده در تاريخ ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (1)
خورشيد چراغكي ز رخسار عليست / مه نقطه كوچكي ز پرگار عليست
هركس كه فرستد به محمد صلوات / همسايه ديوار به ديوار عليست
عيد غدير مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك –
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان
فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – پيامك ، اس ام اس
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
نازد به خودش خدا كه حيدر دارد / درياي فضائلي مطهر دارد
همتاي علي نخواهد آمد والله / صد بار اگر كعبه ترك بردارد
عيد غدير خم مبارك باد
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
روز عيد غدير خم از شريف ترين اعياد امت من است
پيامبر اكرم(ص)
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – عيد غدير خم مبارك
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
عجب تمثيلي است اين كه علي مولود كعبه است
يعني اينكه باطن قبله را در امام پيدا كن
عيد غدير خم مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – پيامك عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
خورشيد شكفته در غدير است علي
باران بهار در كوير است علي
بر مسند عاشقي شهي بي همتاست
بر ملك محمدي امير است علي
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – مسيج عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
اي خداي مرتضي ، گردي از گامهاي فتوت مرتضي را بر سر جهانيان بپاش تا ريشه نامردي در جهان بخشكد .
عيد غدير خم ، عيد ولايت و امامت مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – sms عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
اگر خلق عالم علي را مي شناختند ، دوستش ميداشتند و اگر خلق عالم علي را دوست ميداشتند ، جهنم آفريده نميشد .
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – تبريك عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
به روز غدير خم از مقام لم يزلي
به كائنات ندا شد به صوت جلي
كه بعد احمد مرسل به كهتر و مهتر
امام و سرور و مولا عليست علي
عيد غدير خم بر شما مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – عيد غدير
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
رسولي كز غدير خم ننوشد ، رداي سبز بعثت را نپوشد . عيد غدير خم مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس جديد
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
شبي در محفلي ذكر علي بود
شنيدم عاشقي مستانه فرمود
اگر آتش به زير پوست داري
نسوزي گر علي را دوست داري
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – پيامك جديد
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد ايمان به جز از حب علي پايه ندارد
گفتم بروم سايه لطفش بنشينم گفتا كه علي نور بود سايه ندارد
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – پيام كوتاه عيد غدير
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
ما زين جهان از پي ديدار ميرويم از بهر ديدن حيدر كرار ميرويم ،
درب بهشت گر نگشايند به روي ما گوييم يا علي و ز ديوار ميرويم .
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – پيامك هاي عيد غدير
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
مدح علي و آل علي بر زبان ماست / گويا زبان براي همين در دهان ماست
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس هاي عيد غدير
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
گفت تو غـرق گنـاهي؟
گفتمش يـا رب بلي
گفت پس آتش نميـگيرد چـرا جـسم و تنـت
گفتمش چون حـك نمودم روي قلبم يا علي . . .
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – جديد ترين اس ام اس ها
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
نام علي : عدالت – راه علي : سعادت – عشق علي : شهادت – ذكر علي : عبادت -عيد علي : مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس هاي فارسي
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
علي در عرش بالا بينظير است علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس جديد عيد غدير
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
خورشيد چراغكي ز رخسار عليست مه نقطه كوچكي ز پرگار عليست
هر كس كه فرستد به محمد صلوات همسايه ديوار به ديوار عليست
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – پيامك تبريك روز عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
اى فراموشان باطل! سر به پايين افكنيد! چون پيمبر دست حق را برد بالا در غدير
شد جهان روشن ز انوار اميرالمؤمنين چلچراغ عشق و ايمان شد فروزان در غدير
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس ولايت علي
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
از ولاي مرتضي دل را چراغان ميكنيم با علي بار دگر تجديد پيمان ميكنيم
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
غنچه لبهاى پيغمبر كه شد وا در غدير بر لبش گلواژه «من كنت مولا» نشست
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس 4 آذر
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
موج يك حادثه در جان غدير است امروز و علي چهره تابان غدير است امروز
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس جديد
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – sms عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
چون نامه ي اعمال مرا پيچيدند
بردند به ميزان عمل سنجيدند
بيش از همه كس گناه ما بود ولي
آن را به محبت علي بخشيدند
عيدتان مبارك
>>
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
پيام غدير:آناني كه جلو رفته بودند بازگشتند وآناني كه جا مانده بودند رسيدند...!!!
غدير يعني سعادت همگام با ولايت است نه يك قدم پيشتر و نه يك قدم عقب تر .عيد غدير عيد ولايت مبارك باد.
حسين
اگر دست علي دست خدا نيست /
چرا دست دگر مشكل گشا نيست /
عيد غدير مبارك
فاطمه
اي آن كه علي علي كني كيست علي
آن كس كه تو وصف مي كني نيست علي
يك روز بزي چنان كه او زيست تمام
آن وقت بيا به ماب گو كيست علي.
عيد سعيد غدير مبارك
التماس دعا. tb
علي زيبايي هر سرنوشت است/اگر الگو شود عالم بهشت است
علي زيباترين نام جهان است/علي ذكر لب صاحب زمان است
صلوات مرضيه
از كعبه ظهر كرد تا بر همه كس// معلوم شود كه صاحب خانه عليست حميد
غدير، عيد الله اكبر و عيد آل محمد و ارزشمندترين و والاترين عيد اسلامي است. هيچ روزى در طول سال، فرخنده تر و مبارك تر از اين روز مقدس نزد شيعيان اهل بيت (ع) نيست.
رسول خدا (ص) فرمودند: «يوم غدير خم افضل اعياد امتي؛ روز غدير، بهترين اعياد امت من است.»
عيد غدير بر همگان مبارك باد سيد حسن زماني
ولايت علي ابن ابيطالب حصني فمن دخل حصني امن من عذابي
عيد غدير خم عيد ولايت و امامت بر شيعيان جهان مبارك باد . مهدي بيرامي
عجب تمثيلي است اين كه علي مولود كعبه است . . . . يعني اينكه باطن قبله را در امام پيدا كن . عيد غدير خم مبارك
اي خداي مرتضي ، گردي از گام هاي فتوت مرتضي را بر سر جهانيان بپاش تا ريشه نامردي در جهان بخشكد . عيد غدير خم ، عيد ولايت و امامت مبارك
گر خدايي نيست جز رب جلي
لا اميــرالمومنين، الا علــي
عيد غدير مبارك
پايي كه نيست همـره مـولا ، شكسته بـــاد
دستي كه نيست ياور آن شـاه، بســته باد
تكميل ديـن از او شد و نعمـت از او تمام
عيـد غـدير خم بر شما مبارك
فرمود رسول قادر لم يزلي
در شان وصيّ خويش با صوت جلي
افضل بُوَد از طاعت كلّ ثقلين
يك ضربت روز خندق از دست علي
عيد غدير خم، عيد ولايت مبارك باد
جانا پر پروانه ما را بپذير
عشق دل ديوانه ما را بپذير
يك روز دگر مانده به پيمان غدير
تبريك صميمانه ما را بپذير
رود است علي ، پاك و زلال است و روان
كوه است علي كه استوار است و گران
من رود نديده ام چنين پابرجا
من كوه نديده ام چنين در جريان
از روز ازل به كائنات شور علي بود
بر روي زمين به كائنات نور علي بود
تنها هدف خلقت آدم به دو صورت
چشمان علي بود و علي بود و علي بود
عمري است كه دم به دم علي مي گويم
در حال نشاط و غم، علي مي گويم
يك عمر علي گفتم و ان شا الله
تا آخر عمر هم، علي مي گويم
عيد غدير خم بر شما مبارك
موج يك حادثه در جان غدير است امروز / و علي چهره ي تابان غدير است امروز
عيد غدير خم، عيد ولايت بر شما مبارك باد
امروز به هركوچه اذان بايد گفت
در وصف علي ز آسمان بايد گفت
چون عيد اميرالمومنين است
تبريك به صاحب الزمان بايد گفت
عيد غدير خم مبارك باد
عيد كمال دين .سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت اميرالمومنين عليه السلام بر شيعيان و پيروان ولايت خجسته باد
خورشيد چراغكي ز رخسار عليست / مه نقطه كوچكي ز پرگار عليست هركس كه فرستد به محمد صلوات / همسايه ديوار به ديوار عليست عيد غدير مبارك
روز عيد غديرخم از شريف ترين اعياد امت من است. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم
نازد به خودش خدا كه حيدر دارد / درياي فضائلي مطهر دارد همتاي علي نخواهد آمد والله / صد بار اگر كعبه ترك بردارد عيد غدير خم مبارك باد
خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارك
دلا امشب به مي بايد وضو كرد / و هر ناممكني را آرزو كرد عيد بر شما مبارك
علي در عرش بالا بي نظير است علي بر عالم و آدم امير است به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
آنان كه علي خداي خود پندارند / كفرش به كنار عجب خدايي دارند
چون نامه ي اعمال مرا پيچيدند بردند به ميزان عمل سنجيدند بيش از همه كس گناه ما بود ولي آن را به محبت علي بخشيدند عيدتان مبارك
تمام لذت عمرم در اين است / كه مولايم اميرالمومنين است عيدشما مبارك
نه فقط بنده به ذات ازلي مي نازد ناشر حكم ولايت به ولي مي نازد گر بنازد به علي شيعه ندارد عجبي عجب اينجاست خدا هم به علي مي نازد
هان! اي مردمان! علي را برتر بدانيد، كه او برترين انسان از زن و مرد بعد از من است... هركه با او بستيزد و بر ولايتش گردن ننهد نفرين و خشم من بر او باد. (خطبه ي غديريه)
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد ايمان به جز از حب علي پايه ندارد گفتم بروم سايه لطفش بنشينم گفتا كه علي نور بود سايه ندارد عيد غدير مبارك
شبي در محفلي ذكر علي بود شنيدم عارفي فرزانه فرمود اگر آتش به زير پوست داري نسوزي گر علي را دوست داري خورشيد شكفته در غدير است علي باران بهار در كوير است علي بر مسند عاشقي شهي بي همتاست بر ملك محمدي امير است علي
مدح علي و آل علي بر زبان ماست / گويا زبان براي همين در دهان ماست
روز مـحـشــر پـرسـيـد ز مـن رب جـلــــــــي گفت تو غـرق گنـاهي؟ گفتمش يـا رب بلي گفت پس آتش نمي گيرد چـرا جـسم و تنـت گفتمش چون حـك نمودم روي قلبم يا علي
نام علي : عدالت -- راه علي : سعادت -- عشق علي : شهادت -- ذكر علي : عبادت -- عيد علي : مبارك
ما زين جهان از پي ديدار مي رويم ، از بهر ديدن حيدر كرار مي رويم ، درب بهشت گر نگشايند به روي ما ، گوييم يا علي و ز ديوار مي رويم جلوهگر شد بار ديگر طور سينا در غدير ريخت از خمّ ولايت مي به مينا در غدير رودها با يكدگر پيوست كمكم سيل شد موج ميزد سيل مردم مثل دريا در غدير
ستاره سحر از صبح انتظار دميد غدير از نفس رحمت بهار چكيد گرفت دست قدر، رايت شفق بر دوش زمين به حكم قضا آب زندگي نوشيد
گرفت پرچم اسلام را على در دست از اين گزيده، زمين و زمان به خود باليد به يمن فيض ولايت، شراب خمّ الست به عشق آل على از غدير خم جوشيد
غدير، عيد همه عمر با على بودن غدير، آينهدار على ولي الله ست غدير، حاصل تبليغ انبيا همه عمر غدير، نقش ولاي على به سينه ماست
غدير، يك سند زنده، يك حقيقت محض غدير، از دل تنگ رسول عقده گشاست غدير، صفحه تاريخ «وال من والاه» غدير، آيه توبيخ «عاد من عاد» است
جمع كرد آن گاه اقيانوسها را در غدير ريخت موج التهابي در دل آن آبگير آبگير آيينهاي شد از جهان در اهتزاز موج، پشت موج بالا رفت با دست امير
ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام ، چشمه حيات لازَمان و لامكاني است كه در جوشش همواره خويش، هيچ كس را از آن بيعت تاريخي محروم نمي كند.
غدير، يك كلمه نيست، يك بركه نيست؛ يك درياست؛ رمزي است بين خدا و انسان
«غدير اي باده گردان ولايت رسولان الهي مبتلايت ندا آمد ز محراب سماوات به گوش گوشه گيران خرابات رسولي كز غدير خم ننوشد رداي سبز بعثت را نپوشد»
خوش به حال فرشتگان كه هر شامگاه، با سرخي شفق، فوج فوج در زلال بيكران غدير بال مي شويند و در ساحل سبز غدير به نماز مي ايستند!
غدير، آبراهه اي بود به خشكزار انديشه هاي تمام اَعصار
آحاد ملك چو سجده بر آدم كرد بر نام علي و شوكت خاتم كرد در روز غدير خم نه تنها آدم بر قامت مرتضي فلك سر خم كرد
كاش رفتگان تاريخ هم برمي گشتند! كاش آيندگان را مجال وصالي بود؛ شايد ما غربت نشينان شهر غيبت هم شاهد مي شديم؛ آن گاه كه محمد با گلوي خسته از گذر سال ها، مرتضي را تصنيف كرد.
من يك مسلمانم ولى را مي شناسم مولا على مولا على را مي شناسم مهر على را تا ابد در سينه دارم در سينه از مهر على گنجينه دارم.
از دور دست تاريخ، آن سوى غدير؛ از دور دست خاطره هاى آفتاب سوزان حجاز، صداى محمد صلى الله عليه و آله به گوش مي رسد. گويى استمداد مى كند از زمان؛ گويى ياور مى خواهد از تاريخ؛ گويى مى خواهد خاك هاى گرم غدير را شاهد بگيرد بر اين انتصاب آسمانى.
غدير، يك تاريخ است؛ تاريخى سرخ كه اولش مدينه است،ميانش كربلا و سرانجامش ظهور
خجسته باد پيوند «نبوت» و «امامت» در نقطه اوجى به نام غدير خم كه غدير، گره محكمى است براى رشته ديانت. غدير خم، عيد تكميل رسالت مبارك باد!
كشتي اسلام را لنگر عليست هر كه او صاحب ولا ,رهبر عليست الغرض تلخيص مي گويم كلام ما مسلمانيم تنها والسلام
غدير علي ، هنوز هم چشمه اي لبريز از آب حيات و دريايي موّاج از كرامت هاست . غدير دريايي از باور و بصيرت ، در كوير حيرت و هامون ضلالت است ، تا كام جان ها از آن سيراب شود .
علي ، برگزيده محمد نيست ، بلكه منتخب خداست و پيامبر فقط ابلاغ گر پيام الهي نسبت به امامت اوست
غدير درخشان چون گوهري در تابش آفتاب است، وسيع به وسعت ابديت است و جاري در لحظه لحظه كائنات است،
كاش در اين نوراني ترين لحظات زندگي (ايام عيد الله الاكبر) با باران مداوم حضورش اين عطش بي پايان را به پايان برساند كه تنها عشق او شايسته تسخير دل هاست.
از ولايت عهدي حيدر، خدا تاج شرف بار ديگر بر سر زهراي اطهر مي زند در حريم ناز و عصمت زين همايون افتخار فاطمه لبخند بر سيماي شوهر مي زند
باز تابيد از افقْ روزِ درخشانِ غدير شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدير موج زد درياي رحمت در بيابان غدير چشمه هاي نور جاري شد ز دامان غدير
بياويزد آن كس به غدر خداي كه بگريزد از عهد روز غدير چه گويي به محشر اگر پرسدت از آن عهد محكم شَبَر يا شُبير حكيم ناصرخسرو قبادياني
اي غدير خم كه هستي روز بيعت با امام بر تو اي روز امامت از همه امت سلام از تو محكم شد شريعت، وز تو نعمت شد تمام ما به ياد آن مبارك روز و آن زيبا پيام
از ولاي مُرتضي دل را چراغان مي كنيم بـا علي بار دگر تجديد پيمـان مي كنيم
غدير، محل تلاقي رودخانه به درياست. غدير، پيوند نبوت به امامت است. غدير، قله شكوهنده دستگيري و دلالت پيوسته آدميان در جاري صلابت اعصار است.
خطابه غدير، منشور راهبردي تشيع است؛ تشيع نه به عنوان يك فرقه و اقليت، بلكه به عنوان شيوع انساني و همگرايي كلي.
اگر خلق عالم علي را مي شناختند ، دوستش مي داشتند و اگر خلق عالم علي را دوست مي داشتند ، جهنم آفريده نمي شد .
به روز غدير خم از مقام لم يزلي ، به كائنات ندا شد به صوت جلي . كه بعد احمد مرسل به كهتر و مهتر ، امام و سرور و مولا عليست علي ، عيد غدير خم بر شما مبارك
خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان
فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارك
دلا امشب به مي بايد وضو كرد / و هر ناممكني را آرزو كرد
عيد بر شما مبارك
چون نامه ي اعمال مرا پيچيدند
بردند به ميزان عمل سنجيدند
بيش از همه كس گناه ما بود ولي
آن را به محبت علي بخشيدند
عيدتان مبارك
حلول عيد ولايت و امامت را كه به شكرانه ي تكميل دين و تتميم نعمت همگان
با عرشيان و فرشيان است ، محضر شما و همه ي شيعيان
تبريك و تهنيت عرض مي نمايم
عمريست به عشق تو اسيريم علي
مست از خم باده غديريم علي
داريم تمنا ز خداوند علي
با حب ولاي تو بميريم علي
عيدالله الاكبر، عيد غدير خم مبارك باد
رسيده هجده ذي حجه و قلب نبي شاد است
غدير آمد، اميرالمؤمنين اينك به بالاي سرير آمد
بود دست نبي در دست او و تاج رحمتش بر سر
بتهاي ظلم و جور امروز از اوجش به زير آمد . . .
عيد غدير خم مبارك باد
گرفت پرچم اسلام را على در دست
از اين گزيده، زمين و زمان به خود باليد
به يمن فيض ولايت، شراب خمّ الست
به عشق آل على از غدير خم جوشيد . . .
عيد غدير خم مبارك باد
روز عيد غديرخم از شريف ترين اعياد امت من است. پيامبر اكرم(ص)
خجسته باد پيوند «نبوت» و «امامت» در نقطه اوجى به نام غدير خم كه غدير، گره محكمى است براى رشته ديانت.
علي در عرش بالا بي نظير است
علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم
چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
يك روز دلم به جشن مولا علي مي رفت
در عيدِ غديرِ خُم به صحرا مي رفت
هر كوه كه در برابر ميديدم
چون دستِ علي بود كه بالا مي رفت
غدير ، گل هميشه بهار زندگي است . دريايي بيكرانه است ؛ جاري بر جان هاي پاك و انديشه هاي تابناك .
غدير ، تجلي خواست خالق ، روح آفرينش ، برانگيزاننده ستايش و دست هاي بلندي است كه انسان خاكي را به افلاك مي كشاند.
غدير ، ريزش باران الطاف رحماني بر گلزار جان هاي تشنه است .
غدير ، بركت همه احساس هاي معنوي و درياي جاري خيرات نبوي است
خورشيد چراغكي ز رخسار عليست
مه نقطه كوچكي ز پرگار عليست
هركس كه فرستد به محمد صلوات
همسايه ديوار به ديوار عليست
عيد كمال دين .سالروز اتمام نعمت وهنگامه اعلان وصايت و ولايت، امير المومنين (عليه السلام ) بر شماخجسته باد.
نازد به خودش خدا كه حيدر دارد
درياي فضائلي مطهر دارد
همتاي علي نخواهد آمد والله
صد بار اگر كعبه ترك بردارد
عيد غدير خم مبارك
تمام لذت عمرم در اين است
كه مولايم اميرالمومنين است
نام علي : عدالت -- راه علي : سعادت -- عشق علي : شهادت -- ذكر علي : عبادت -- عيد علي : مبارك
نه فقط بنده به ذات ازلي مي نازد
ناشر حكم ولايت به ولي مي نازد
گر بنازد به علي شيعه ندارد عجبي
عجب اينجاست خدا هم به علي مي نازد
شبي در محفلي ذكر علي بود
شنيدم عاشقي مستانه فرمود
اگر آتش به زير پوست داري
نسوزي گر علي را دوست داري
عيد كمال دين , سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت امير المومنين عليه السلام بر شيعيان وپ يروان ولايت خجسته باد
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد
ايمان به جز از حب علي پايه ندارد
گفتم بروم سايه لطفش بنشينم
گفتا كه علي نور بود سايه ندارد
عيد غدير مبارك
به روز غدير خم از مقام لم يزلي
به كائنات ندا شد به صوت جلي
كه بعد احمد مرسل به كهتر و مهتر
امام و سرور و مولا عليست علي
عيد غدير خم بر شما مبارك
باز تابيد از افقْ روزِ درخشانِ غدير
شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدير
موج زد درياي رحمت در بيابان غدير
چشمه هاي نور جاري شد ز دامان غدير
اي غدير خم كه هستي روز بيعت با امام
بر تو اي روز امامت از همه امت سلام
از تو محكم شد شريعت، وز تو نعمت شد تمام
ما به ياد آن مبارك روز و آن زيبا پيام
از ولاي مُرتضي دل را چراغان مي كنيم
بـا علي بار دگر تجديد پيمـان مي كنيم
ستاره سحر از صبح انتظار دميد
غدير از نفس رحمت بهار چكيد
گرفت دست قدر، رايت شفق بر دوش
زمين به حكم قضا آب زندگي نوشيد
نور عالم از ولي داريم ما
اول و آخر علي(ع) داريم ما
از جام و سبو گذشت كارم
وقت خُم و نوبت غدير است
امروز به امر حضرت حق
بر خلق جهان علي(ع) امير است
غدير، تجلّي اراده خداوند، مكمّل باور ما و نقطه تأمّلي در تاريخ است.
گفت پيغمبر به ياراي سخن
پيك رب العالمين آمد به من
گفت حيدر را خدا اين تحفه داد
بر همه خلق جهان فضلش نهاد
بر سرِ آسماني آن ظهر
آيههاي شكوه نازل شد
مژده دادند ايههاي شكوه
دين احمد(ص) دوباره كامل شد
عيد غدير، بر حاميان راستين ولايت، مبارك!
درياي غدير، از ريزش آبشارگون وحي بر جان محمّد(ص) لبريز است و قامت دين در زلال غدير خم انعكاس مييابد.
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
مباهله؛ جلوه اي از حضور حضرت زهرا (س) در عرصه سياست است.
" نجران" بخش با صفايي با هفتاد دهكده تابع خود، در نقطه مرزي حجاز و يمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، اين نقطه تنها منطقه مسيحي نشين حجاز بود.
پيامبراسلام(ص) در سال هاي اول رسالت خود، با سران كشورهاي جهان مكاتبه كرد و بدين وسيله آنها را به دين مبين اسلام دعوت نمود. در اين بين نامه اي نيز به اسقف نجران نوشت و طي آن مسيحيان نجران را به آئين اسلام دعوت نمود.
« به نام خداي ابراهيم، اسحاق و يعقوب. اين نامه اي است از محمد پيامبرخدا به اسقف نجران. خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش مي كنم و شما را از پرستش بندگان، به پرستش خدا دعوت مي نمايم. شما را دعوت مي كنم كه از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد آييد، اگر دعوت مرا نپذيرفتيد(لااقل) بايد به حكومت اسلامي ماليات(جزيه) بپردازيد و در غير اين صورت به شما اعلام خطر مي شود.»
نمايندگان پيامبراكرم، نامه ايشان را به اسقف مسيحيان نجران رساندند. وي پس از خواندن نامه، شورايي مركب از شخصيت هاي مذهبي و غيرمذهبي تشكيل داد كه وارد مدينه شوند و از نزديك با پيامبر صلي الله عليه و آله ديدار كنند و دلايل نبوت ايشان را مورد بررسي قرار دهند.
ديدار نمايندگان نجران با پيامبراكرم(ص)
نمايندگان نجران پس از ديدار با پيامبر با ايشان به مباحثه و تبادل نظرات و افكار پرداختند و در مورد حضرت مسيح و حضرت مريم و خدا به گفتگو نشستند، كه در نهايت آنان به پيامبر(ص) گفتند: گفتگوهاي شما ما را قانع نمي كند. در اين هنگام حضرت جبرئيل نازل گرديد، و آيه مباهله را آورد و پيامبر را مأمور كرد تا با كساني كه با او مجادله مي كنند و حق را نمي پذيرند به مباهله برخيزد.
فرمان الهي از اين قرار بود:" فمن حاجك فيه من بعد ما جاء ك من العلم فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناء كم و نساء نا و نساء كم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين."( آل عمران/61)
هرگاه بعد از علم و دانشي كه(درباره مسيح) به تو رسيده،(باز) كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو:« بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله كنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»
نمايندگان نجران از پيامبر وقت خواستند و قرار شد فرداي آن روز به مباهله بروند.
رسول اكرم با چه كساني به مباهله مي رود؟
وقت مباهله فرا رسيد. قبلاً پيامبر و نمايندگان نجران، توافق كرده بودند كه مراسم مباهله در نقطه اي خارج از شهر مدينه، در دامنه صحرا انجام بگيرد.
اسقف مسيحي به نمايندگان نجران گفته بود در مراسم مباهله نگاه كنيد، اگر محمد با فرزندان و خانواده اش براي مباهله آمد، از مباهله با او بترسيد و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد، زيرا چيزي در بساط ندارد. پيامبراكرم(ص) به همراه حضرت علي، امام حسن و امام حسين و حضرت فاطمه عليهم السلام به سمت صحرا رفت.
از آن سو نمايندگان نجران در حالي كه اسقف آنها پيشاپيش حركت مي كرد به محل رسيدند. وقتي پيامبر را ديد، از همراهان ايشان پرسيد، كه به او گفتند: اين پسرعمو و داماد او و محبوبترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از علي عليه السلام هستند و آن بانوي جوان، دخترش فاطمه عليها السلام است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديك ترين افراد به قلب او است. به اسقف گفته شد كه براي مباهله قدم پيش گذار.
اسقف گفت: نه، من مردي را مي بينم كه نسبت به مباهله با كمال جرأت اقدام مي كند و مي ترسم راستگو باشد.
من چهره هايي را مي بينم كه هرگاه دست به دعا بلند كنند و از درگاه الهي بخواهند كه بزرگترين كوهها را از جاي بركند، فوراً اينطور خواهد شد. بنابراين، هرگز صحيح نيست ما با اين افراد مباهله نماييم. زيرا بعيد نيست كه همه ما نابود شويم، و ممكن است دامنه عذاب گسترش پيدا كند، و همه مسيحيان جهان را بگيرد و در روي زمين حتي يك مسيحي باقي نماند.
نمايندگان نجران وقتي كه ديدند پيامبراكرم(ص) نزديكان و عزيزان خود را براي مباهله به همراه آورده است، دريافتند كه رسول الله(ص) به دعوت و دعاي خود اعتقاد راسخ دارد، والا يك فرد مردد، عزيزان خود را در معرض بلاي آسماني و عذاب الهي قرار نمي دهد.
انصراف از مباهله
هيات نمايندگي نجران با ديدن وضع ياد شده، وارد شور شده و به اتفاق آراء تصويب كردند كه هرگز وارد مباهله نشوند، آنان حاضر شدند كه هر سال مبلغي به عنوان "جزيه" ( ماليات سالانه) بپردازند و در برابر آن، حكومت اسلامي از جان و مال آنان دفاع كند. پيامبراكرم(ص) نيز رضايت خود را اعلام نمود و قضيه مباهله به اتمام رسيد.
سپس پيامبراكرم(ص) فرمود: عذاب، سايه شوم خود را بر سر نمايندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از در ملاعنه و مباهله وارد مي شدند، صورت انساني خود را از دست داده، و در آتشي كه در بيابان برافروخته مي شد، مي سوختند و دامنه عذاب به سرزمين نجران نيز كشيده مي شد.
عظمت حضرت زهرا عليهاالسلام
درعربستان پيش از اسلام، زن هيچ جايگاهي نداشت. زن به عنوان كنيزي كه در خدمت مرد قرار مي گرفت تا كارهاي خانه اش را انجام دهد، ايفاي وظيفه مي نمود.
او در مسائل اجتماعي، اقتصادي، سياسي و غيره حق دخالت و اظهارنظر نداشت. در چنين شرايطي بود كه اسلام ظهور نمود، ديگر به جنس انسان اهميتي نمي داد بلكه انسانيت وي حائز اهميت بود. زنان صاحب حق و حقوقي شدند و ديگر كمتر مورد ظلم قرار مي گرفتند. در چنين شرايطي كه دختران زنده به گور مي شدند و براي زنان در جامعه هيچ شخصيتي قائل نبودند. حضرت زهرا عليهاالسلام پا به عرصه هستي نهاد و همگان از كارهاي پيامبر(ص) نسبت به ايشان تعجب مي نمودند. پيامبراكرم با آن مقام مادي و معنوي، خم شده و دستان دختر خود را مي بوسيد و به او احترام ويژه مي گذاشت. البته خيلي ها به اشتباه تصور مي كنند كه ارزش حضرت به خاطر اين بوده است كه ايشان دختر نبوت، همسر ولايت و مادر امامت بوده اند. حال آنكه بايد در نظر داشت كه ايشان شايستگي و ارزش آن را داشته كه در اين مسندها جاي گرفته است.
با بررسي تاريخ روز مباهله پي مي بريم كه خود حضرت زهرا(س) آن قابليت را داشته و از مقام والاي معنوي برخوردار بودند كه به همراه پيامبر(ص) به مباهله مي روند. چرا كه در درگاه الهي قرب داشته و دعا يا نفرين ايشان به استجابت مي رسيد.
مباهله با مسيحيان نجران كار ساده اي نبود كه با هر زن و مرد عادي بتوان آن را به اجرا درآورد بلكه افراد شركت كننده در مباهله بايد به درجه اي از حق و يقين رسيده باشند كه خداي متعادل درخواست آنان را پاسخ گويد.
اين كه حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام در مراسم مباهله شركت داشته، حاكي از عظمت شخصيت ايشان مي باشد.
سند آيه مباهله
غالب مفسران و محدثان شيعه و اهل تسنن تصريح كرده اند كه آيه مباهله در حق اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده است و پيامبر تنها كساني را كه همراه خود به ميعادگاه برد فرزندانش حسن و حسين و دخترش فاطمه و علي عليهم السلام بودند.
برخي از مفسران اهل تسنن كه در اقليت هستند، كوشيده اند كه ورود احاديث واقعه ي روز مباهله را در اين زمينه كه در عظمت اهل بيت عليهم السلام بوده است، انكار نمايند. ولي با مراجعه به مسانيد و منابع اهل تسنن ديده مي شود كه بسياري از آنان احاديثي ذكر نموده اند بنابر اين نظر كه قضيه تاريخي مباهله مربوط به پيامبراكرم، حضرت علي، حسنين و حضرت زهرا عليهم السلام مي باشد.
براي اثبات اين حرف، برخي از روايات آنان را در اين باب با ذكر مدارك ذكر مي نماييم.
" قاضي نورالله شوشتري" در جلد سوم از كتاب نفيس" احقاق الحق" طبع جديد صحفه 46 چنين مي گويد: " مفسران در اين مسئله اتفاق نظر دارند كه " ابناء نا" در آيه فوق اشاره به حسن و حسين عليهماالسلام و " نساء نا" اشاره به فاطمه عليهاالسلام و" انفسنا" اشاره به علي عليه السلام است.
سپس- در پاورقي كتاب مزبور- در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذكر شده اند كه تصريح نموده اند آيه مباهله درباره اهل بيت عليهم السلام نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه 46 تا 76 مشروحاً آورده است.
از جمله شخصيتهاي سرشناسي كه اين مطلب از آنها نقل شده افراد زير هستند:
1. " مسلم بن حجاج نيشابوري" صاحب " صحيح" معروف كه از كتب شش گانه مورد اعتماد اهل سنت است. در جلد 7 صفحه 120.
2. " احمد بن حنبل" در كتاب " مسند" جلد1، صفحه 185.
3. " طبري" در تفسير معروفش در ذيل همين آيه، جلد سوم، صفحه 192.
4. " حاكم" در كتاب " مستدرك" جلد سوم، صفحه 150.
5. " حافظ ابونعيم اصفهاني" در كتاب " دلائل النبوة" صفحه 297.
6. " واحدي نيشابوري" در كتاب" اسباب النزول"، صفحه 74.
7. " فخر رازي" در تفسير معروفش، جلد8، صفحه85.
8. " ابن اثير" در كتاب " جامع الاصول"، جلد 9، صفحه 470.
9. " ابن جوزي" در " تذكرة الخواص" صفحه 17.
10. " طنطاوي" مفسر معروف در تفسير" الجواهر" جلد دوم، صفحه 120.
11. " زمخشري" در تفسير" كشاف" جلد1، صفحه 193.
منابع روايي:
1- فروغ ابديت، جعفر سبحاني.
2- تفسير نمونه، ذيل آيه مباركه.
منبع: سايت شهيد آويني
تيتريك*
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
ولادت پيشواي دهم حضرت امام علي النقي الهادي(ع) در مدينه(۲۱۲ ق)
شرح مناسبت:
حضرت امام هادي(ع) دهمين چراغ فروزان هدايت، در نيمهي ذي حجّهي سال ۲۱۲ ق در قريهاي در نزديكي مدينه به دنيا آمد. مادرش سَمانه معروف به سيّده ميباشد. ابوالحسن ثالث كنيهي حضرت و هادي، نقي، مرتضي، فقيه، امين و متوكل، از القاب آن امام هستند. مُعتَصِم، واثق، متوكل، مُنتَصَر، مُستَعين و مُعتزّ از خلفاي دوران حيات امام هادي(ع) بودهاند. پنج فرزند براي آن حضرت ذكر شده است. امام هادي(ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود، در سن هشت سالگي به امامت رسيده و عهدهدار ولايت مسلمانان گرديد. آن حضرت در همان دوران خردسالي، آن چنان از علم و هوشياري و كمالات فوق العادهاي برخوردار بود كه اطرافيان را حيران مينمود. امام دهم، همچنين در راستاي انتشار مكتب تشيع به تربيت شاگردان متعددي پرداخت كه حضرت عبدالعظيم حَسَني، ابن سِكّيت اهوازي، ابوهاشم جعفري، جعفر بن سهيل و اسماعيل بن مهران از آن جملهاند. آن حضرت در تحكيم و استواري فقه و عقايد و فرهنگ تشيع، همت جدي و وسيع نمود و در اين راستا، كتابهايي نوشت كه رسالههايي در ردّ جَبْر و تَفويض، اثبات عدل، احكام دين و نيز تفسير صَحَّةُالخِلقَه و... از آن جملهاند.
منبع : برنامه روزشمار تاريخ ازمركز پژوهشهاي صدا و سيما
آيات و روايات متناسب :
ولادت امام هاديعليه السلام
عبد اللَّه بن المبارك :
و كانَ [الإمامُ الهاديعليه السلام] أطيَبَ النّاسِ بَهجَةً و أصدَقَهُم لَهجَةً
شعبه مرکزي موسسه ميزان نيشابور به آتش کشيده شد/ یک شاکی موسسه میزان را به آتش کشید
یکی از سپردهگذاران موسسه مالی و اعتباری میزان خواستار باز پسگیری سپرده خود در این موسسه مالی بود که موفق به دریافت سپرده خود از این موسسه نشد و در اقدام عجیب با خالی کردن بنزین روی کف شعبه، اقدام به آتش زدن موسسه کرد.
یکی از سپردهگذاران موسسه مالی و اعتباری میزان خواستار باز پسگیری سپرده خود در این موسسه مالی بود که موفق به دریافت سپرده خود از این موسسه نشد و در اقدام عجیب با خالی کردن بنزین روی کف شعبه، اقدام به آتش زدن موسسه کرد.
به گزارش پایگاه خبری شباویز به نقل از فارس،آتش سریعا توسط کارمندان موسسه مهار شد و با برقراری تماس با نیروهای انتظامی، پلیس در محل حاضر شده و فرد مذکور را بازداشت میکند.
سیدحسن حسینی، فرمانده انتظامی نیشابور در حاشیه این حادثه در گفتوگو با خبرنگار فارس در نیشابور گفت: فرد مذکور در حال حاضر در بازداشت به سر میبرد و یک تیم در حال بررسی حادثه امروز است و در صورت نهایی شدن گزارش به اطلاع همشهریان میرسد.
گفتنی است؛ در حال حاضر این شعبه موسسه مالی و اعتباری تعطیل است
مُتَرادِفَةً كَاَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ عَلي اَحَدٍمِنْ اَوْلِيائِك
با حضور مردم و مسئولان و خانواده شهدا؛
يادواره 25 شهيد گلگون كفن روستاي كريز كاشمر برگزار شد سپاه نيوز:مسئول حوزه نمايندگي وليفقيه در سپاه كاشمر گفت: برگزاري يادواره براي شهدا در اصل گراميداشت و بزرگداشت تمام ارزشها و اصولي است كه شهدا به خاطر آنها جانعزيزشان را فدا كردند.
به گزارش سپاه نيوز؛ در ايام مبارك دهه فجر يادواره سرداران شهيد محمد يزداني و محمدعلي صادقي و 25 شهيد گلگونكفن روستاي كريز كاشمر برگزار شد.
در اين مراسم كه با حضور حجتالاسلام دهقاني امامجمعه ريوش و فرمانده سپاه كوه سرخ و جمعي از خانوادههاي شاهد و ايثارگر برگزار شد، حجتالاسلام و المسملين طاهري مسئول حوزه نمايندگي وليفقيه در سپاه كاشمر، ضمن گراميداشت شهدا، آنان را همچون چراغ هدايت براي جامعه توصيف و عنوان كرد: كساني كه شهدا را مرده ميپندارند بايد بدانند كه شهدا تنها كساني هستند كه هم در دنيا و هم در آخرت حق شفاعت داشته و ميتوانند دستمان را بگيرند.
وي افزود: برگزاري يادواره براي شهدا در اصل گراميداشت و بزرگداشت تمام ارزشها و اصولي است كه شهيد به خاطر آن جانعزيزش را فدا نموده و اين ما هستيم كه به شركت در اين مراسمات نيازمنديم.
در پايان اين يادواره ضمن تقدير از خانوادههاي معظم شهدا توسط مسئولين شركتكنندگان با حضور بر سر مزار شهداي گرانقدر به مقام شامخ شهداي حماسهآفرين هشت سال دفاع مقدس اداي احترام كردند.
كليد واژهها شناسه : 4e8d8c9a-6cb9-4542-beda-fae74637fea2
جمعه/هفدهم بهمن ماه سال1393
خاطرات درادا مه مطلب
برچسبها:
نوشته شده در تاريخ ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (1)
خورشيد چراغكي ز رخسار عليست / مه نقطه كوچكي ز پرگار عليست
هركس كه فرستد به محمد صلوات / همسايه ديوار به ديوار عليست
عيد غدير مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك –
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان
فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – پيامك ، اس ام اس
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
نازد به خودش خدا كه حيدر دارد / درياي فضائلي مطهر دارد
همتاي علي نخواهد آمد والله / صد بار اگر كعبه ترك بردارد
عيد غدير خم مبارك باد
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
روز عيد غدير خم از شريف ترين اعياد امت من است
پيامبر اكرم(ص)
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – عيد غدير خم مبارك
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
عجب تمثيلي است اين كه علي مولود كعبه است
يعني اينكه باطن قبله را در امام پيدا كن
عيد غدير خم مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – پيامك عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
خورشيد شكفته در غدير است علي
باران بهار در كوير است علي
بر مسند عاشقي شهي بي همتاست
بر ملك محمدي امير است علي
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – مسيج عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
اي خداي مرتضي ، گردي از گامهاي فتوت مرتضي را بر سر جهانيان بپاش تا ريشه نامردي در جهان بخشكد .
عيد غدير خم ، عيد ولايت و امامت مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – sms عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
اگر خلق عالم علي را مي شناختند ، دوستش ميداشتند و اگر خلق عالم علي را دوست ميداشتند ، جهنم آفريده نميشد .
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – تبريك عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
به روز غدير خم از مقام لم يزلي
به كائنات ندا شد به صوت جلي
كه بعد احمد مرسل به كهتر و مهتر
امام و سرور و مولا عليست علي
عيد غدير خم بر شما مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – عيد غدير
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
رسولي كز غدير خم ننوشد ، رداي سبز بعثت را نپوشد . عيد غدير خم مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس جديد
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
شبي در محفلي ذكر علي بود
شنيدم عاشقي مستانه فرمود
اگر آتش به زير پوست داري
نسوزي گر علي را دوست داري
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – پيامك جديد
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد ايمان به جز از حب علي پايه ندارد
گفتم بروم سايه لطفش بنشينم گفتا كه علي نور بود سايه ندارد
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – پيام كوتاه عيد غدير
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
ما زين جهان از پي ديدار ميرويم از بهر ديدن حيدر كرار ميرويم ،
درب بهشت گر نگشايند به روي ما گوييم يا علي و ز ديوار ميرويم .
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – پيامك هاي عيد غدير
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
مدح علي و آل علي بر زبان ماست / گويا زبان براي همين در دهان ماست
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس هاي عيد غدير
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
گفت تو غـرق گنـاهي؟
گفتمش يـا رب بلي
گفت پس آتش نميـگيرد چـرا جـسم و تنـت
گفتمش چون حـك نمودم روي قلبم يا علي . . .
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – جديد ترين اس ام اس ها
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
نام علي : عدالت – راه علي : سعادت – عشق علي : شهادت – ذكر علي : عبادت -عيد علي : مبارك
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس هاي فارسي
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
علي در عرش بالا بينظير است علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس جديد عيد غدير
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
خورشيد چراغكي ز رخسار عليست مه نقطه كوچكي ز پرگار عليست
هر كس كه فرستد به محمد صلوات همسايه ديوار به ديوار عليست
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – پيامك تبريك روز عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
اى فراموشان باطل! سر به پايين افكنيد! چون پيمبر دست حق را برد بالا در غدير
شد جهان روشن ز انوار اميرالمؤمنين چلچراغ عشق و ايمان شد فروزان در غدير
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس ولايت علي
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
از ولاي مرتضي دل را چراغان ميكنيم با علي بار دگر تجديد پيمان ميكنيم
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
غنچه لبهاى پيغمبر كه شد وا در غدير بر لبش گلواژه «من كنت مولا» نشست
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس 4 آذر
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
موج يك حادثه در جان غدير است امروز و علي چهره تابان غدير است امروز
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – اس ام اس جديد
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
>>
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
عيد غدير خم مبارك – sms عيد غدير خم
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
>>
چون نامه ي اعمال مرا پيچيدند
بردند به ميزان عمل سنجيدند
بيش از همه كس گناه ما بود ولي
آن را به محبت علي بخشيدند
عيدتان مبارك
>>
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
پيام غدير:آناني كه جلو رفته بودند بازگشتند وآناني كه جا مانده بودند رسيدند...!!!
غدير يعني سعادت همگام با ولايت است نه يك قدم پيشتر و نه يك قدم عقب تر .عيد غدير عيد ولايت مبارك باد.
حسين
اگر دست علي دست خدا نيست /
چرا دست دگر مشكل گشا نيست /
عيد غدير مبارك
فاطمه
اي آن كه علي علي كني كيست علي
آن كس كه تو وصف مي كني نيست علي
يك روز بزي چنان كه او زيست تمام
آن وقت بيا به ماب گو كيست علي.
عيد سعيد غدير مبارك
التماس دعا. tb
علي زيبايي هر سرنوشت است/اگر الگو شود عالم بهشت است
علي زيباترين نام جهان است/علي ذكر لب صاحب زمان است
صلوات مرضيه
از كعبه ظهر كرد تا بر همه كس// معلوم شود كه صاحب خانه عليست حميد
غدير، عيد الله اكبر و عيد آل محمد و ارزشمندترين و والاترين عيد اسلامي است. هيچ روزى در طول سال، فرخنده تر و مبارك تر از اين روز مقدس نزد شيعيان اهل بيت (ع) نيست.
رسول خدا (ص) فرمودند: «يوم غدير خم افضل اعياد امتي؛ روز غدير، بهترين اعياد امت من است.»
عيد غدير بر همگان مبارك باد سيد حسن زماني
ولايت علي ابن ابيطالب حصني فمن دخل حصني امن من عذابي
عيد غدير خم عيد ولايت و امامت بر شيعيان جهان مبارك باد . مهدي بيرامي
عجب تمثيلي است اين كه علي مولود كعبه است . . . . يعني اينكه باطن قبله را در امام پيدا كن . عيد غدير خم مبارك
اي خداي مرتضي ، گردي از گام هاي فتوت مرتضي را بر سر جهانيان بپاش تا ريشه نامردي در جهان بخشكد . عيد غدير خم ، عيد ولايت و امامت مبارك
گر خدايي نيست جز رب جلي
لا اميــرالمومنين، الا علــي
عيد غدير مبارك
پايي كه نيست همـره مـولا ، شكسته بـــاد
دستي كه نيست ياور آن شـاه، بســته باد
تكميل ديـن از او شد و نعمـت از او تمام
عيـد غـدير خم بر شما مبارك
فرمود رسول قادر لم يزلي
در شان وصيّ خويش با صوت جلي
افضل بُوَد از طاعت كلّ ثقلين
يك ضربت روز خندق از دست علي
عيد غدير خم، عيد ولايت مبارك باد
جانا پر پروانه ما را بپذير
عشق دل ديوانه ما را بپذير
يك روز دگر مانده به پيمان غدير
تبريك صميمانه ما را بپذير
رود است علي ، پاك و زلال است و روان
كوه است علي كه استوار است و گران
من رود نديده ام چنين پابرجا
من كوه نديده ام چنين در جريان
از روز ازل به كائنات شور علي بود
بر روي زمين به كائنات نور علي بود
تنها هدف خلقت آدم به دو صورت
چشمان علي بود و علي بود و علي بود
عمري است كه دم به دم علي مي گويم
در حال نشاط و غم، علي مي گويم
يك عمر علي گفتم و ان شا الله
تا آخر عمر هم، علي مي گويم
عيد غدير خم بر شما مبارك
موج يك حادثه در جان غدير است امروز / و علي چهره ي تابان غدير است امروز
عيد غدير خم، عيد ولايت بر شما مبارك باد
امروز به هركوچه اذان بايد گفت
در وصف علي ز آسمان بايد گفت
چون عيد اميرالمومنين است
تبريك به صاحب الزمان بايد گفت
عيد غدير خم مبارك باد
عيد كمال دين .سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت اميرالمومنين عليه السلام بر شيعيان و پيروان ولايت خجسته باد
خورشيد چراغكي ز رخسار عليست / مه نقطه كوچكي ز پرگار عليست هركس كه فرستد به محمد صلوات / همسايه ديوار به ديوار عليست عيد غدير مبارك
روز عيد غديرخم از شريف ترين اعياد امت من است. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم
نازد به خودش خدا كه حيدر دارد / درياي فضائلي مطهر دارد همتاي علي نخواهد آمد والله / صد بار اگر كعبه ترك بردارد عيد غدير خم مبارك باد
خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارك
دلا امشب به مي بايد وضو كرد / و هر ناممكني را آرزو كرد عيد بر شما مبارك
علي در عرش بالا بي نظير است علي بر عالم و آدم امير است به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
آنان كه علي خداي خود پندارند / كفرش به كنار عجب خدايي دارند
چون نامه ي اعمال مرا پيچيدند بردند به ميزان عمل سنجيدند بيش از همه كس گناه ما بود ولي آن را به محبت علي بخشيدند عيدتان مبارك
تمام لذت عمرم در اين است / كه مولايم اميرالمومنين است عيدشما مبارك
نه فقط بنده به ذات ازلي مي نازد ناشر حكم ولايت به ولي مي نازد گر بنازد به علي شيعه ندارد عجبي عجب اينجاست خدا هم به علي مي نازد
هان! اي مردمان! علي را برتر بدانيد، كه او برترين انسان از زن و مرد بعد از من است... هركه با او بستيزد و بر ولايتش گردن ننهد نفرين و خشم من بر او باد. (خطبه ي غديريه)
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد ايمان به جز از حب علي پايه ندارد گفتم بروم سايه لطفش بنشينم گفتا كه علي نور بود سايه ندارد عيد غدير مبارك
شبي در محفلي ذكر علي بود شنيدم عارفي فرزانه فرمود اگر آتش به زير پوست داري نسوزي گر علي را دوست داري خورشيد شكفته در غدير است علي باران بهار در كوير است علي بر مسند عاشقي شهي بي همتاست بر ملك محمدي امير است علي
مدح علي و آل علي بر زبان ماست / گويا زبان براي همين در دهان ماست
روز مـحـشــر پـرسـيـد ز مـن رب جـلــــــــي گفت تو غـرق گنـاهي؟ گفتمش يـا رب بلي گفت پس آتش نمي گيرد چـرا جـسم و تنـت گفتمش چون حـك نمودم روي قلبم يا علي
نام علي : عدالت -- راه علي : سعادت -- عشق علي : شهادت -- ذكر علي : عبادت -- عيد علي : مبارك
ما زين جهان از پي ديدار مي رويم ، از بهر ديدن حيدر كرار مي رويم ، درب بهشت گر نگشايند به روي ما ، گوييم يا علي و ز ديوار مي رويم جلوهگر شد بار ديگر طور سينا در غدير ريخت از خمّ ولايت مي به مينا در غدير رودها با يكدگر پيوست كمكم سيل شد موج ميزد سيل مردم مثل دريا در غدير
ستاره سحر از صبح انتظار دميد غدير از نفس رحمت بهار چكيد گرفت دست قدر، رايت شفق بر دوش زمين به حكم قضا آب زندگي نوشيد
گرفت پرچم اسلام را على در دست از اين گزيده، زمين و زمان به خود باليد به يمن فيض ولايت، شراب خمّ الست به عشق آل على از غدير خم جوشيد
غدير، عيد همه عمر با على بودن غدير، آينهدار على ولي الله ست غدير، حاصل تبليغ انبيا همه عمر غدير، نقش ولاي على به سينه ماست
غدير، يك سند زنده، يك حقيقت محض غدير، از دل تنگ رسول عقده گشاست غدير، صفحه تاريخ «وال من والاه» غدير، آيه توبيخ «عاد من عاد» است
جمع كرد آن گاه اقيانوسها را در غدير ريخت موج التهابي در دل آن آبگير آبگير آيينهاي شد از جهان در اهتزاز موج، پشت موج بالا رفت با دست امير
ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام ، چشمه حيات لازَمان و لامكاني است كه در جوشش همواره خويش، هيچ كس را از آن بيعت تاريخي محروم نمي كند.
غدير، يك كلمه نيست، يك بركه نيست؛ يك درياست؛ رمزي است بين خدا و انسان
«غدير اي باده گردان ولايت رسولان الهي مبتلايت ندا آمد ز محراب سماوات به گوش گوشه گيران خرابات رسولي كز غدير خم ننوشد رداي سبز بعثت را نپوشد»
خوش به حال فرشتگان كه هر شامگاه، با سرخي شفق، فوج فوج در زلال بيكران غدير بال مي شويند و در ساحل سبز غدير به نماز مي ايستند!
غدير، آبراهه اي بود به خشكزار انديشه هاي تمام اَعصار
آحاد ملك چو سجده بر آدم كرد بر نام علي و شوكت خاتم كرد در روز غدير خم نه تنها آدم بر قامت مرتضي فلك سر خم كرد
كاش رفتگان تاريخ هم برمي گشتند! كاش آيندگان را مجال وصالي بود؛ شايد ما غربت نشينان شهر غيبت هم شاهد مي شديم؛ آن گاه كه محمد با گلوي خسته از گذر سال ها، مرتضي را تصنيف كرد.
من يك مسلمانم ولى را مي شناسم مولا على مولا على را مي شناسم مهر على را تا ابد در سينه دارم در سينه از مهر على گنجينه دارم.
از دور دست تاريخ، آن سوى غدير؛ از دور دست خاطره هاى آفتاب سوزان حجاز، صداى محمد صلى الله عليه و آله به گوش مي رسد. گويى استمداد مى كند از زمان؛ گويى ياور مى خواهد از تاريخ؛ گويى مى خواهد خاك هاى گرم غدير را شاهد بگيرد بر اين انتصاب آسمانى.
غدير، يك تاريخ است؛ تاريخى سرخ كه اولش مدينه است،ميانش كربلا و سرانجامش ظهور
خجسته باد پيوند «نبوت» و «امامت» در نقطه اوجى به نام غدير خم كه غدير، گره محكمى است براى رشته ديانت. غدير خم، عيد تكميل رسالت مبارك باد!
كشتي اسلام را لنگر عليست هر كه او صاحب ولا ,رهبر عليست الغرض تلخيص مي گويم كلام ما مسلمانيم تنها والسلام
غدير علي ، هنوز هم چشمه اي لبريز از آب حيات و دريايي موّاج از كرامت هاست . غدير دريايي از باور و بصيرت ، در كوير حيرت و هامون ضلالت است ، تا كام جان ها از آن سيراب شود .
علي ، برگزيده محمد نيست ، بلكه منتخب خداست و پيامبر فقط ابلاغ گر پيام الهي نسبت به امامت اوست
غدير درخشان چون گوهري در تابش آفتاب است، وسيع به وسعت ابديت است و جاري در لحظه لحظه كائنات است،
كاش در اين نوراني ترين لحظات زندگي (ايام عيد الله الاكبر) با باران مداوم حضورش اين عطش بي پايان را به پايان برساند كه تنها عشق او شايسته تسخير دل هاست.
از ولايت عهدي حيدر، خدا تاج شرف بار ديگر بر سر زهراي اطهر مي زند در حريم ناز و عصمت زين همايون افتخار فاطمه لبخند بر سيماي شوهر مي زند
باز تابيد از افقْ روزِ درخشانِ غدير شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدير موج زد درياي رحمت در بيابان غدير چشمه هاي نور جاري شد ز دامان غدير
بياويزد آن كس به غدر خداي كه بگريزد از عهد روز غدير چه گويي به محشر اگر پرسدت از آن عهد محكم شَبَر يا شُبير حكيم ناصرخسرو قبادياني
اي غدير خم كه هستي روز بيعت با امام بر تو اي روز امامت از همه امت سلام از تو محكم شد شريعت، وز تو نعمت شد تمام ما به ياد آن مبارك روز و آن زيبا پيام
از ولاي مُرتضي دل را چراغان مي كنيم بـا علي بار دگر تجديد پيمـان مي كنيم
غدير، محل تلاقي رودخانه به درياست. غدير، پيوند نبوت به امامت است. غدير، قله شكوهنده دستگيري و دلالت پيوسته آدميان در جاري صلابت اعصار است.
خطابه غدير، منشور راهبردي تشيع است؛ تشيع نه به عنوان يك فرقه و اقليت، بلكه به عنوان شيوع انساني و همگرايي كلي.
اگر خلق عالم علي را مي شناختند ، دوستش مي داشتند و اگر خلق عالم علي را دوست مي داشتند ، جهنم آفريده نمي شد .
به روز غدير خم از مقام لم يزلي ، به كائنات ندا شد به صوت جلي . كه بعد احمد مرسل به كهتر و مهتر ، امام و سرور و مولا عليست علي ، عيد غدير خم بر شما مبارك
خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان
فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارك
دلا امشب به مي بايد وضو كرد / و هر ناممكني را آرزو كرد
عيد بر شما مبارك
چون نامه ي اعمال مرا پيچيدند
بردند به ميزان عمل سنجيدند
بيش از همه كس گناه ما بود ولي
آن را به محبت علي بخشيدند
عيدتان مبارك
حلول عيد ولايت و امامت را كه به شكرانه ي تكميل دين و تتميم نعمت همگان
با عرشيان و فرشيان است ، محضر شما و همه ي شيعيان
تبريك و تهنيت عرض مي نمايم
عمريست به عشق تو اسيريم علي
مست از خم باده غديريم علي
داريم تمنا ز خداوند علي
با حب ولاي تو بميريم علي
عيدالله الاكبر، عيد غدير خم مبارك باد
رسيده هجده ذي حجه و قلب نبي شاد است
غدير آمد، اميرالمؤمنين اينك به بالاي سرير آمد
بود دست نبي در دست او و تاج رحمتش بر سر
بتهاي ظلم و جور امروز از اوجش به زير آمد . . .
عيد غدير خم مبارك باد
گرفت پرچم اسلام را على در دست
از اين گزيده، زمين و زمان به خود باليد
به يمن فيض ولايت، شراب خمّ الست
به عشق آل على از غدير خم جوشيد . . .
عيد غدير خم مبارك باد
روز عيد غديرخم از شريف ترين اعياد امت من است. پيامبر اكرم(ص)
خجسته باد پيوند «نبوت» و «امامت» در نقطه اوجى به نام غدير خم كه غدير، گره محكمى است براى رشته ديانت.
علي در عرش بالا بي نظير است
علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم
چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
يك روز دلم به جشن مولا علي مي رفت
در عيدِ غديرِ خُم به صحرا مي رفت
هر كوه كه در برابر ميديدم
چون دستِ علي بود كه بالا مي رفت
غدير ، گل هميشه بهار زندگي است . دريايي بيكرانه است ؛ جاري بر جان هاي پاك و انديشه هاي تابناك .
غدير ، تجلي خواست خالق ، روح آفرينش ، برانگيزاننده ستايش و دست هاي بلندي است كه انسان خاكي را به افلاك مي كشاند.
غدير ، ريزش باران الطاف رحماني بر گلزار جان هاي تشنه است .
غدير ، بركت همه احساس هاي معنوي و درياي جاري خيرات نبوي است
خورشيد چراغكي ز رخسار عليست
مه نقطه كوچكي ز پرگار عليست
هركس كه فرستد به محمد صلوات
همسايه ديوار به ديوار عليست
عيد كمال دين .سالروز اتمام نعمت وهنگامه اعلان وصايت و ولايت، امير المومنين (عليه السلام ) بر شماخجسته باد.
نازد به خودش خدا كه حيدر دارد
درياي فضائلي مطهر دارد
همتاي علي نخواهد آمد والله
صد بار اگر كعبه ترك بردارد
عيد غدير خم مبارك
تمام لذت عمرم در اين است
كه مولايم اميرالمومنين است
نام علي : عدالت -- راه علي : سعادت -- عشق علي : شهادت -- ذكر علي : عبادت -- عيد علي : مبارك
نه فقط بنده به ذات ازلي مي نازد
ناشر حكم ولايت به ولي مي نازد
گر بنازد به علي شيعه ندارد عجبي
عجب اينجاست خدا هم به علي مي نازد
شبي در محفلي ذكر علي بود
شنيدم عاشقي مستانه فرمود
اگر آتش به زير پوست داري
نسوزي گر علي را دوست داري
عيد كمال دين , سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت امير المومنين عليه السلام بر شيعيان وپ يروان ولايت خجسته باد
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد
ايمان به جز از حب علي پايه ندارد
گفتم بروم سايه لطفش بنشينم
گفتا كه علي نور بود سايه ندارد
عيد غدير مبارك
به روز غدير خم از مقام لم يزلي
به كائنات ندا شد به صوت جلي
كه بعد احمد مرسل به كهتر و مهتر
امام و سرور و مولا عليست علي
عيد غدير خم بر شما مبارك
باز تابيد از افقْ روزِ درخشانِ غدير
شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدير
موج زد درياي رحمت در بيابان غدير
چشمه هاي نور جاري شد ز دامان غدير
اي غدير خم كه هستي روز بيعت با امام
بر تو اي روز امامت از همه امت سلام
از تو محكم شد شريعت، وز تو نعمت شد تمام
ما به ياد آن مبارك روز و آن زيبا پيام
از ولاي مُرتضي دل را چراغان مي كنيم
بـا علي بار دگر تجديد پيمـان مي كنيم
ستاره سحر از صبح انتظار دميد
غدير از نفس رحمت بهار چكيد
گرفت دست قدر، رايت شفق بر دوش
زمين به حكم قضا آب زندگي نوشيد
نور عالم از ولي داريم ما
اول و آخر علي(ع) داريم ما
از جام و سبو گذشت كارم
وقت خُم و نوبت غدير است
امروز به امر حضرت حق
بر خلق جهان علي(ع) امير است
غدير، تجلّي اراده خداوند، مكمّل باور ما و نقطه تأمّلي در تاريخ است.
گفت پيغمبر به ياراي سخن
پيك رب العالمين آمد به من
گفت حيدر را خدا اين تحفه داد
بر همه خلق جهان فضلش نهاد
بر سرِ آسماني آن ظهر
آيههاي شكوه نازل شد
مژده دادند ايههاي شكوه
دين احمد(ص) دوباره كامل شد
عيد غدير، بر حاميان راستين ولايت، مبارك!
درياي غدير، از ريزش آبشارگون وحي بر جان محمّد(ص) لبريز است و قامت دين در زلال غدير خم انعكاس مييابد.
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
مباهله؛ جلوه اي از حضور حضرت زهرا (س) در عرصه سياست است.
" نجران" بخش با صفايي با هفتاد دهكده تابع خود، در نقطه مرزي حجاز و يمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، اين نقطه تنها منطقه مسيحي نشين حجاز بود.
پيامبراسلام(ص) در سال هاي اول رسالت خود، با سران كشورهاي جهان مكاتبه كرد و بدين وسيله آنها را به دين مبين اسلام دعوت نمود. در اين بين نامه اي نيز به اسقف نجران نوشت و طي آن مسيحيان نجران را به آئين اسلام دعوت نمود.
« به نام خداي ابراهيم، اسحاق و يعقوب. اين نامه اي است از محمد پيامبرخدا به اسقف نجران. خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش مي كنم و شما را از پرستش بندگان، به پرستش خدا دعوت مي نمايم. شما را دعوت مي كنم كه از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد آييد، اگر دعوت مرا نپذيرفتيد(لااقل) بايد به حكومت اسلامي ماليات(جزيه) بپردازيد و در غير اين صورت به شما اعلام خطر مي شود.»
نمايندگان پيامبراكرم، نامه ايشان را به اسقف مسيحيان نجران رساندند. وي پس از خواندن نامه، شورايي مركب از شخصيت هاي مذهبي و غيرمذهبي تشكيل داد كه وارد مدينه شوند و از نزديك با پيامبر صلي الله عليه و آله ديدار كنند و دلايل نبوت ايشان را مورد بررسي قرار دهند.
ديدار نمايندگان نجران با پيامبراكرم(ص)
نمايندگان نجران پس از ديدار با پيامبر با ايشان به مباحثه و تبادل نظرات و افكار پرداختند و در مورد حضرت مسيح و حضرت مريم و خدا به گفتگو نشستند، كه در نهايت آنان به پيامبر(ص) گفتند: گفتگوهاي شما ما را قانع نمي كند. در اين هنگام حضرت جبرئيل نازل گرديد، و آيه مباهله را آورد و پيامبر را مأمور كرد تا با كساني كه با او مجادله مي كنند و حق را نمي پذيرند به مباهله برخيزد.
فرمان الهي از اين قرار بود:" فمن حاجك فيه من بعد ما جاء ك من العلم فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناء كم و نساء نا و نساء كم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين."( آل عمران/61)
هرگاه بعد از علم و دانشي كه(درباره مسيح) به تو رسيده،(باز) كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو:« بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله كنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»
نمايندگان نجران از پيامبر وقت خواستند و قرار شد فرداي آن روز به مباهله بروند.
رسول اكرم با چه كساني به مباهله مي رود؟
وقت مباهله فرا رسيد. قبلاً پيامبر و نمايندگان نجران، توافق كرده بودند كه مراسم مباهله در نقطه اي خارج از شهر مدينه، در دامنه صحرا انجام بگيرد.
اسقف مسيحي به نمايندگان نجران گفته بود در مراسم مباهله نگاه كنيد، اگر محمد با فرزندان و خانواده اش براي مباهله آمد، از مباهله با او بترسيد و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد، زيرا چيزي در بساط ندارد. پيامبراكرم(ص) به همراه حضرت علي، امام حسن و امام حسين و حضرت فاطمه عليهم السلام به سمت صحرا رفت.
از آن سو نمايندگان نجران در حالي كه اسقف آنها پيشاپيش حركت مي كرد به محل رسيدند. وقتي پيامبر را ديد، از همراهان ايشان پرسيد، كه به او گفتند: اين پسرعمو و داماد او و محبوبترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از علي عليه السلام هستند و آن بانوي جوان، دخترش فاطمه عليها السلام است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديك ترين افراد به قلب او است. به اسقف گفته شد كه براي مباهله قدم پيش گذار.
اسقف گفت: نه، من مردي را مي بينم كه نسبت به مباهله با كمال جرأت اقدام مي كند و مي ترسم راستگو باشد.
من چهره هايي را مي بينم كه هرگاه دست به دعا بلند كنند و از درگاه الهي بخواهند كه بزرگترين كوهها را از جاي بركند، فوراً اينطور خواهد شد. بنابراين، هرگز صحيح نيست ما با اين افراد مباهله نماييم. زيرا بعيد نيست كه همه ما نابود شويم، و ممكن است دامنه عذاب گسترش پيدا كند، و همه مسيحيان جهان را بگيرد و در روي زمين حتي يك مسيحي باقي نماند.
نمايندگان نجران وقتي كه ديدند پيامبراكرم(ص) نزديكان و عزيزان خود را براي مباهله به همراه آورده است، دريافتند كه رسول الله(ص) به دعوت و دعاي خود اعتقاد راسخ دارد، والا يك فرد مردد، عزيزان خود را در معرض بلاي آسماني و عذاب الهي قرار نمي دهد.
انصراف از مباهله
هيات نمايندگي نجران با ديدن وضع ياد شده، وارد شور شده و به اتفاق آراء تصويب كردند كه هرگز وارد مباهله نشوند، آنان حاضر شدند كه هر سال مبلغي به عنوان "جزيه" ( ماليات سالانه) بپردازند و در برابر آن، حكومت اسلامي از جان و مال آنان دفاع كند. پيامبراكرم(ص) نيز رضايت خود را اعلام نمود و قضيه مباهله به اتمام رسيد.
سپس پيامبراكرم(ص) فرمود: عذاب، سايه شوم خود را بر سر نمايندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از در ملاعنه و مباهله وارد مي شدند، صورت انساني خود را از دست داده، و در آتشي كه در بيابان برافروخته مي شد، مي سوختند و دامنه عذاب به سرزمين نجران نيز كشيده مي شد.
عظمت حضرت زهرا عليهاالسلام
درعربستان پيش از اسلام، زن هيچ جايگاهي نداشت. زن به عنوان كنيزي كه در خدمت مرد قرار مي گرفت تا كارهاي خانه اش را انجام دهد، ايفاي وظيفه مي نمود.
او در مسائل اجتماعي، اقتصادي، سياسي و غيره حق دخالت و اظهارنظر نداشت. در چنين شرايطي بود كه اسلام ظهور نمود، ديگر به جنس انسان اهميتي نمي داد بلكه انسانيت وي حائز اهميت بود. زنان صاحب حق و حقوقي شدند و ديگر كمتر مورد ظلم قرار مي گرفتند. در چنين شرايطي كه دختران زنده به گور مي شدند و براي زنان در جامعه هيچ شخصيتي قائل نبودند. حضرت زهرا عليهاالسلام پا به عرصه هستي نهاد و همگان از كارهاي پيامبر(ص) نسبت به ايشان تعجب مي نمودند. پيامبراكرم با آن مقام مادي و معنوي، خم شده و دستان دختر خود را مي بوسيد و به او احترام ويژه مي گذاشت. البته خيلي ها به اشتباه تصور مي كنند كه ارزش حضرت به خاطر اين بوده است كه ايشان دختر نبوت، همسر ولايت و مادر امامت بوده اند. حال آنكه بايد در نظر داشت كه ايشان شايستگي و ارزش آن را داشته كه در اين مسندها جاي گرفته است.
با بررسي تاريخ روز مباهله پي مي بريم كه خود حضرت زهرا(س) آن قابليت را داشته و از مقام والاي معنوي برخوردار بودند كه به همراه پيامبر(ص) به مباهله مي روند. چرا كه در درگاه الهي قرب داشته و دعا يا نفرين ايشان به استجابت مي رسيد.
مباهله با مسيحيان نجران كار ساده اي نبود كه با هر زن و مرد عادي بتوان آن را به اجرا درآورد بلكه افراد شركت كننده در مباهله بايد به درجه اي از حق و يقين رسيده باشند كه خداي متعادل درخواست آنان را پاسخ گويد.
اين كه حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام در مراسم مباهله شركت داشته، حاكي از عظمت شخصيت ايشان مي باشد.
سند آيه مباهله
غالب مفسران و محدثان شيعه و اهل تسنن تصريح كرده اند كه آيه مباهله در حق اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده است و پيامبر تنها كساني را كه همراه خود به ميعادگاه برد فرزندانش حسن و حسين و دخترش فاطمه و علي عليهم السلام بودند.
برخي از مفسران اهل تسنن كه در اقليت هستند، كوشيده اند كه ورود احاديث واقعه ي روز مباهله را در اين زمينه كه در عظمت اهل بيت عليهم السلام بوده است، انكار نمايند. ولي با مراجعه به مسانيد و منابع اهل تسنن ديده مي شود كه بسياري از آنان احاديثي ذكر نموده اند بنابر اين نظر كه قضيه تاريخي مباهله مربوط به پيامبراكرم، حضرت علي، حسنين و حضرت زهرا عليهم السلام مي باشد.
براي اثبات اين حرف، برخي از روايات آنان را در اين باب با ذكر مدارك ذكر مي نماييم.
" قاضي نورالله شوشتري" در جلد سوم از كتاب نفيس" احقاق الحق" طبع جديد صحفه 46 چنين مي گويد: " مفسران در اين مسئله اتفاق نظر دارند كه " ابناء نا" در آيه فوق اشاره به حسن و حسين عليهماالسلام و " نساء نا" اشاره به فاطمه عليهاالسلام و" انفسنا" اشاره به علي عليه السلام است.
سپس- در پاورقي كتاب مزبور- در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذكر شده اند كه تصريح نموده اند آيه مباهله درباره اهل بيت عليهم السلام نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه 46 تا 76 مشروحاً آورده است.
از جمله شخصيتهاي سرشناسي كه اين مطلب از آنها نقل شده افراد زير هستند:
1. " مسلم بن حجاج نيشابوري" صاحب " صحيح" معروف كه از كتب شش گانه مورد اعتماد اهل سنت است. در جلد 7 صفحه 120.
2. " احمد بن حنبل" در كتاب " مسند" جلد1، صفحه 185.
3. " طبري" در تفسير معروفش در ذيل همين آيه، جلد سوم، صفحه 192.
4. " حاكم" در كتاب " مستدرك" جلد سوم، صفحه 150.
5. " حافظ ابونعيم اصفهاني" در كتاب " دلائل النبوة" صفحه 297.
6. " واحدي نيشابوري" در كتاب" اسباب النزول"، صفحه 74.
7. " فخر رازي" در تفسير معروفش، جلد8، صفحه85.
8. " ابن اثير" در كتاب " جامع الاصول"، جلد 9، صفحه 470.
9. " ابن جوزي" در " تذكرة الخواص" صفحه 17.
10. " طنطاوي" مفسر معروف در تفسير" الجواهر" جلد دوم، صفحه 120.
11. " زمخشري" در تفسير" كشاف" جلد1، صفحه 193.
منابع روايي:
1- فروغ ابديت، جعفر سبحاني.
2- تفسير نمونه، ذيل آيه مباركه.
منبع: سايت شهيد آويني
تيتريك*
نوشته شده در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
ولادت پيشواي دهم حضرت امام علي النقي الهادي(ع) در مدينه(۲۱۲ ق)
شرح مناسبت:
حضرت امام هادي(ع) دهمين چراغ فروزان هدايت، در نيمهي ذي حجّهي سال ۲۱۲ ق در قريهاي در نزديكي مدينه به دنيا آمد. مادرش سَمانه معروف به سيّده ميباشد. ابوالحسن ثالث كنيهي حضرت و هادي، نقي، مرتضي، فقيه، امين و متوكل، از القاب آن امام هستند. مُعتَصِم، واثق، متوكل، مُنتَصَر، مُستَعين و مُعتزّ از خلفاي دوران حيات امام هادي(ع) بودهاند. پنج فرزند براي آن حضرت ذكر شده است. امام هادي(ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود، در سن هشت سالگي به امامت رسيده و عهدهدار ولايت مسلمانان گرديد. آن حضرت در همان دوران خردسالي، آن چنان از علم و هوشياري و كمالات فوق العادهاي برخوردار بود كه اطرافيان را حيران مينمود. امام دهم، همچنين در راستاي انتشار مكتب تشيع به تربيت شاگردان متعددي پرداخت كه حضرت عبدالعظيم حَسَني، ابن سِكّيت اهوازي، ابوهاشم جعفري، جعفر بن سهيل و اسماعيل بن مهران از آن جملهاند. آن حضرت در تحكيم و استواري فقه و عقايد و فرهنگ تشيع، همت جدي و وسيع نمود و در اين راستا، كتابهايي نوشت كه رسالههايي در ردّ جَبْر و تَفويض، اثبات عدل، احكام دين و نيز تفسير صَحَّةُالخِلقَه و... از آن جملهاند.
منبع : برنامه روزشمار تاريخ ازمركز پژوهشهاي صدا و سيما
آيات و روايات متناسب :
ولادت امام هاديعليه السلام
عبد اللَّه بن المبارك :
و كانَ [الإمامُ الهاديعليه السلام] أطيَبَ النّاسِ بَهجَةً و أصدَقَهُم لَهجَةً