مصایب امام علی‏ ، مظلومیت علی در شورا

ابن ابی الحدید گوید: عمر گفت: ابو طلحه انصاری را فرا خواندند و آمد، عمر گفت: ای ابو طلحه چون از دفن من بازگشتید با پنجاه مرد مسلح از انصار آماده شو و این چند نفر را(196) وادار کن تا هر چه زودتر کار را تمام کنند، و آنان را در خانه‏ای جمع کن و یارانت را بر در خانه بگمار تا آنان به مشورت بپردازند و یک نفر از خود را برگزینند؛ اگر پنج نفر یک رأی دادند و یک نفر دیگر مخالفت کرد گردنش را بزن. و اگر چهار نفر یک رأی دادند و دو تن دیگر مخالفت کردند گردن آن دو را بزن. و اگر سه نفر یک رأی و سه نفر دیگر رای دیگر دادند، رأی آن سه نفری که عبد الرحمن در آنهاست برگزین، و اگر آن سه نفر دیگر بر خلاف آن اصرار کردند گردن آنها را بزن، و اگر سه روز گذشت و بر امری اتفاق نظر نیافتند گردن هر شش نفر را بزن و مسلمانان را به حال خودشان رها کن تا کسی را برای خود برگزینند.(197)
چون عمر دفن شد، ابوطلحه آنها را جمع کرد و خود با پنجاه مرد مسلح از انصار بر در خانه ایستاد. اهل شورا شروع به سخن گفتن کردند و دعوا و ستیزه برخاست. نخستین کاری که طلحه کرد این بود که آنان را شاهد گرفت که حق خود را به عثمان بخشید و به نفع او کنار رفت، زیرا می‏دانست که مردم او را با علی و عثمان برابر نمی‏دانند و با وجود آنها خلافت برای او پا نمی‏گیرد، از این رو خواست با بخشش امری که خود از آن بهره‏ای نداشت و نمی‏توانست بدان دست یابد جانب عثمان را تقویت و جانب علی (ع) را تضعیف کند.
زبیر در معارضه خود گفت: من هم شما را گواه می‏گیرم که من حق خود را از شورا به علی بخشیدم؛ و او به این علت چنین کرد که دید با بخشیدن طلحه حق خود را به عثمان، علی (ع) تضعیف شد و تنها ماند و تعصب خویشاوندی به او دست داد، زیرا وی پسر عمه امیرمؤمنان (ع) یعنی فرزند صفیه دختر عبدالمطلب بود و ابوطالب دایی وی به شمار می‏رفت. و دلیل این که طلحه جانب عثمان را گرفت آن بود که میانه خوبی با علی (ع) نداشت، زیرا او از قبیله بنی تیم و پسر عموی ابوبکر بود و در دل‏های بنی هاشم داشتند، و این مسأله ریشه در طبیعت بشر دارد به ویژه در سرشت و طبیعت مردم عرب، و تجربه تا به امروز نشان داده است.(198)
با شرایط فوق چهار تن باقی ماندند، سعد بن ابی وقاص گفت: من سهم خودم را از شورا به پسر عمویم عبدالرحمن بخشیدم؛ زیرا هر دو از بنی زهره بودند و نیز سعد می‏دانست که رأی نمی‏آورد و حکومت به چنگ وی نمی‏آید. چون سه تن بیشتر نماند، عبدالرحمن به علی و عثمان گفت: کدام یک از شما خود را از خلافت بیرون می‏کند و به یکی از دو نفر باقی مانده رأی می‏دهد؟ هیچ کدام پاسخ ندادند. عبدالرحمن گفت: من هم شما را گواه می‏گیرم که خود را از خلافت بیرون کردم تا یکی از شما دو نفر را انتخاب کنم. باز آن دو ساکت ماندند. عبدالرحمن رو به علی (ع) کرد و گفت: با تو بیعت می‏کنم به شرط آن که به کتاب خدا و سنت رسول خدا و سیره شیخین ابوبکر و عمر رفتار کنی.(199) علی (ع) فرمود: بلکه به کتاب خدا و سنت رسول خدا و نظر خود رفتار می‏کنم.
عبدالرحمن رو به عثمان نمود و همین پیشنهاد را به وی کرد و عثمان پذیرفت. دوباره پیشنهاد را به علی (ع) تکرار کرد و آن حضرت همان پاسخ داد، عبدالرحمن سه بار این پیشنهاد را تکرار کرد و چون دید که علی (ع) از رأی خود باز نمی‏گردد و عثمان پاسخ مثبت می‏دهد با عثمان دست بیعت داد و گفت: سلام بر تو ای امیرمؤمنان.
گویند: علی (ع) به عبدالرحمن گفت: به خدا سوگند، تنها بدین دلیل چنین کردی که همان امیدی را به وی بسته‏ای که رفیقان به دوست خود داشت؛ خداوند میان شما اختلاف افکند و به شومی عطر منشم دچارتان کند(200)
گویند: چندی بعد میان عثمان و عبدالرحمن اختلاف افتاد و تا دم مرگ با یکدیگر سخن نگفتند.(201)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، مظلومیت علی

معاویه در نامه سرزنش آمیز خود به علی (ع) نوشت که: یاد داری که ترا چون شتری مهار کرده و به مسجد می‏بردند که بیعت کنی؟ و امام در جوابش نوشت: برای مرد با ایمان ننگ نیست که در طریق انجام وظیفه دینی خود مظلوم واقع شود (ما علی المسلم من غضاضة فی ان یکون مظلوماً...).(145)
به مسجدش آورند که بیعت کن، علی (ع) پرسید: اگر نکنم؟
عمر گفت گردنت را می‏زنم.
امام (ع) فرمود: در آن صورت تو بنده خدا و برادر پیامبر (ص) را می‏کشی؟
عمر گفت: تو بنده خدایی ولی برادر پیامبر (ص) نیستی.
به ابوبکر گفت: حکم قتل را بده.
ابوبکر گفت: آخر فاطمه (س) به قبر پیامبر چسبیده و در این جا علی (ع) فرمود: قال ابن ام ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلونی (146) و نتوانستند از او بیعت بگیرند.(147)
سرانجام خواستند به زور دست او را در دست ابوبکر بگذارند، علی (ع) دست خود را مشت کرد. پشت دست او را به دست ابوبکر مسح دادند، یعنی که بیعت.(148) و این است معنی مقاومت در برابر عقیده در مکتب علی (ع).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، مظلوم همیشه تاریخ

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: از آن وقتی که مادر، مرا زاده است پیوسته مظلوم بوده‏ام حتی وقتی که به برادرم عقیل درد چشم اصابت کرد، می‏گفت: به چشم من دارو نریزید تا به چشم علی دارو بریزید. با این که درد چشم نداشتم به چشم من دوا می‏ریختند.(62)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، مصیبت شهادت مالک‏

مالک مردی بود که امیرالمؤمنین (ع) وقتی خبر مرگ او را شنید، درباره‏اش فرمود:
رحم الله مالکاً و لقد کان لی کما کنت لرسول الله (ص)
(خدا رحمت کند مالک را که او برای من همان گونه بود که من برای رسول خدا(ص) بودم(343)
و نیز وقتی خبر آن ضایعه هولناک را به آن بزرگوار دادند با حسرت و تأسف بسیار فرمود:
(خدا به مالک خیر دهد، مالک و چه مالکی؟ که اگر از کوه بود کوهی بزرگ و اگر از سنگ بود سنگی بسیار سخت بود، هان به خدا سوگند که مرگ تو جهانی را لرزاند و جهانی را خرسند کرد و بر مانند مالکی باید گریه کنندگان بگریند و آیا مانند مالک وجود دارد؟)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، مسلمان شدن یهودی‏

وقتی حضرت امیر (ع) کشان کشان برای بیعت با ابوبکر به مسجد می‏بردند، یک مرد یهودی که آن وضع و حال را دید بی‏اختیار لب به تهلیل و شهادت گشوده و مسلمان شد و چون علت آن را پرسیدند، گفت: من این شخص را می‏شناسم و این همان کسی است که وقتی در میدانهای جنگ ظاهر می‏شد دل رزمجویان را ذوب کرده و لرزه بر اندامشان می‏افکند و همان کسی است که قلعه‏های مستحکم خیبر را گشود و در آهنین آن را که به وسیله چندین نفر باز و بسته می‏شد با یک تکان از جایگاهش کند و به زمین انداخت اما حالا که در برابر جنجال یک مشت آشوبگر سکوت کرده است؛ بی‏حکمت نیست و سکوت او برای حفظ دین اوست و اگر این حقیقت نداشت او در برابر این اهانت‏ها صبر و تحمل نمی‏کرد این است که حق بودن اسلام بر من ثابت شد و مسلمان شدم.
باز چه مظلومیتی بزرگتر از این که از لشکریان بی‏وفای خود بارها نقض عهد می‏دید و آنها را نصیحت می‏کرد اما به قول سعدی (دم گرمش در آهن سرد آنها مؤثر واقع نمی‏شد) و چنان که گفته شد آرزوی مرگ می‏کرد تا از دیدار کوفی‏های سست عنصر و لاقید رهایی یابد.
علی (ع) پس از رحلت پیغمبر (ص) به طور دایم در شکنجه روحی بود و جز صبر و تحمل چاره‏ای نداشت، به نقل ابی الحدید آن حضرت صدای کسی را شنید که ناله می‏کرد و می‏گفت: من مظلوم شده‏ام. فرمود: هلم فلنصرخ معاً فانی مازلت مظلوماً. یعنی بیا با هم ناله کنیم که من همیشه مظلوم بوده‏ام.(150)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، مصایب در صحیفه‏ای نوشته شده بود

سلیم از ابن عباس نقل می‏کند: در ذی غار بر علی (ع) وارد شدم. صحیفه‏ای برایم بیرون آورد و گفت: پسر عباس! این صحیفه‏ای است که رسول خدا(ص) بر من املا فرمود و من، به خط خودم نوشتم.
گفتم: یا امیرالمؤمنین(ع)! آن را برایم بخوان.
علی (ع) آن را برایم خواند. همه حوادث پس از رسول خدا(ص) تا شهادت حسین(ع)، و این که چگونه کشته می‏شود، چه کسی او را می‏کشد و چه کسانی با او به شهادت می‏رسند، همه و همه در آن آمده بود. علی (ع) سخت گریست و مرا به گریه انداخت. از جلمه مطالبی که خواند. این بود: چگونه فاطمه (س) به شهادت می‏رسد، و چگونه حسن (ع) شهید می‏شود، و چگونه امت با او مکر می‏ورزد...(290)
روایت شده که علی (ع) به هنگام دفن زهرا(س) خطاب به رسول خدا(ص) گفت:
. دخترت به تو خبر خواهد داد که چگونه امتت جمع شدند، و بر او ستم ورزیدند. از او بپرس چنان که شاید و خبرگیر از آنچه باید، چه اندوه‏هایی که در سینه‏اش نهفته است، و او راهی برای بیان آن نیافته است...


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، مروت بر قاتل‏

امیرالمؤمنین (ع) به جانب آن ملعون (ابن ملجم لعنة الله) نگریست و به صدای ضعیفی فرمود: یا بن ملجم امری بزرگ آوردی و مرتکب کار عظیم گشتی آیا من از بهر تو بد امامی بودم؟ که مرا چنین جزا دادی آیا من تو را مورد مرحمت قرار ندادم؟ و از دیگران برنگزیدم؟ آیا به تو احسان نکردم؟ و عطای تو را افزون نکردم؟ با آن که می‏دانستم که تو مرا خواهی کشت.
لکن خواستم حجت بر تو تمام شود و خدا انتقام مرا از تو بکشد و نیز خواستم که از این عقیده‏ات برگردی و شاید از طریق ضلالت و گمراهی روی بتابی پس شقاوت بر تو غالب شد تا مرا بکشتی ای شقی‏ترین اشقیاء
ابن ملجم در این وقت بگریست و گفت: آیا تو می‏توانی کسی را که در جهنم است و خاص آتش است را نجات دهی.
آن گاه حضرت سفارش او را به امام حسن (ع) کرد و فرمود: ای پسر به اسیر خود مدارا کن و طریق شفقت و رحمت پیش دار آیا نمی‏بینی چشمهای او را که از ترس چگونه گردش می‏کند و دلش چگونه مضطرب می‏باشد.
امام حسن (ع) عرض کرد: این ملعون تو را کشته است و دل‏ها را به درد آورده است، امر می‏کنی که با او مدارا کنیم.
فرمود: ای فرزند ما اهل بیت رحمت و مغفرتیم پس به او از آنچه خود می‏خوری بخوران و از آنچه خود می‏آشامی به او بیاشام، پس اگر من از دنیا رفتم از او قصاص کن و او را بکش و جسد او را به آتش نسوزان و او مثله نکن یعنی دست و پا و گوش و بینی و سایر اعضا او را قطع مکن که من از جد تو رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: مثله مکنید اگر چه سگ گزنده باشد و اگر زنده ماندم، من خودم داناترم که با او چه کار کنم و من اولی می‏باشم به عفو کردن چه ما اهل بیتی می‏باشیم که با گناهکار در حق ما جز به عفو و کرم رفتار دیگر ننماییم.(388)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، مرگ در کمین من است‏

در احادیث معتبره وارد شده است که چون حضرت امیرالمؤمنین (ع) از نافرمانی و نفاق و کفر اصحاب خود ناراحت شد و لشکر معاویه بر اطراف و نواحی ملک آن حضرت غارت می‏آوردند و اصحاب آن حضرت به او یاری نمی‏نمودند، بر منبر رفته و فرمود: به خدا سوگند دوست دارم که حق تعالی مرا از میان شما بردارد و در ریاض رضوان جا دهد، مرگ به همین زودی‏ها در کمین من است، پس فرمود: چه مانع شده است بدبخت‏ترین فرد این امت را که محاسن مرا از خون سرم خضاب کند، این خبری است که پیغمبر بزرگوار مرا به آن خبر داده است، پس فرمود: خداوندا من از ایشان به تنگ آمده‏ام و ایشان از من به تنگ آمده‏اند، و من از ایشان ملال یافته‏ام و ایشان از من ملال یافته‏اند، خداوندا مرا از ایشان راحت و ایشان را مبتلا کن به کسی که مرا یاد کنند.(321)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، مرثیه علی بر زهرا

چون امام علی (ع) همسرش زهرا(س) را در دل شب دفن کرد، بر لب قبر ایستاد و اشعاری را انشاد کرد که ترجمه آن چنین است:
1- در هر اجتماعی، سرانجام هر دوستی جدایی خواهد بود.
2- از دست دادن فاطمه زهرا(س) بعد پیامبر، دلیلی است که دوستی دایمی نخواهد شد.
و باز نقل شده که بعد از وفات زهرا(س) علی (ع) این اشعار را انشاد کرد:
1- نفسم با ناله‏هایش حبس شده ای کاش نفسم با ناله‏ها خارج می‏شد!
2- بعد از زهرا(س) خیری در زندگانی دنیا نیست. گریه‏ام برای این است که زندگی دنیا طول بکشد.(285)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، مرثیه علی کنار جنازه فاطمه زهرا

مورخ معروف، مسعودی می‏نویسد: امام علی (ع) در کنار جنازه زهرا(س) با سوز و گلداز چنین مرثیه خواند:
لکل اجتماع من خلیلین فرقة - و کل الّذی دون الممات قلیل‏
و ان افتقادی فاطماً بعد احمد - دلیل علی ان لا یدوم خلیل
هر اجتماع و دوستی سرانجام به جدایی می‏انجامد، و هر مصیبتی بعد از فراق و جدایی، اندک است.
رفتن فاطمه (س) بعد از رحلت رسول خدا(ص) دلیل آن است که هیچ دوستی باقی نمی‏ماند.(267)
ای یگانه گهرم فاطمه جان فاطمه جان - از غمت خون جگرم فاطمه جان فاطمه جان
بعد پرپر شدنت ای گل رعنا چه کنم؟ - روزم از هجر تو شد چون شب یلدا چه کنم؟
هر زمان یاد کنم پهلوی بشکسته تو - خون رود از بصرم فاطمه جان فاطمه جان
بودی چراغ خانه‏ام یا زهرا - تاریک شده کاشانه‏ام یا زهرا
ای نوگل پژمرده‏ام یا زهرا - سیلی ز دشمن خورده‏ام یا زهرا
گوید حسین کو مادرم یا زهرا - کو مادر غم پرورم یا زهرا(268)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، مرثیه سرایی علی کنار قبر زهرا

امیرمؤمنان علی (ع) پس از به خاک سپردن زهرا(س) مقداری آب روی قبر ریختند و کنار قبر نشسته و آرام، آرام گریه کردند.
قطرات اشک بر چهره مبارکش روان شد، صورت را بر قبر زهرا(س) گذاشت و شروع به مرثیه سرایی کرد:
نفسی علی زفراتها محبوسة - یا لیتها خرجت مع الزّفرات لا خیر بعدک فی الخیوة و انّما - ابکی مخافة آن تطول حیاتی‏
از غم تو مرغ روح و نفس و جانم در قفسه سینه‏ام حبس و زندانی شده، سینه‏ای که صندوق اسرار و راز است، اما گاهی از ضبط عاجز می‏شود و دلش می‏خواهد اگر شده با روح و جانش آنها را بیرون بریزد و جان به سر آید.
فاطمه جان بعد از تو خیری در این دنیا نیست، زندگی پس از تو برایم معنا ندارد و آن را نمی‏خواهم، اگر هم زندگی می‏کردم چون تو بودی برایم زندگی پربار بود و به عشق تو زنده بودم، نه اینکه خیال کنی از مرگ فراری‏ام و ترس دارم، نه بر عکس گریه من برای این است که می‏ترسم بعد از تو زندگی من طولانی شود.(278)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، محو نام علی ‏

علامه امینی درج 10 ص 287 می‏نویسد: دشمنی معاویه با علی (ع) به جایی رسید که نمی‏توانست اسم او را بشنود و از نام نهادن به اسم علی جلوگیری می‏کرد.
نقل شده علی (ع) چند روزی بود عبداللّه بن عباس را ملاقات نکرده بود. روزی پرسید: چه شده که ابن عباس دیده نمی‏شود؟ گفتند: خداوند به او فرزندی عنایت کرده و بعد از نماز فرمود: پیش ابن عباس برویم.
به خانه عبداللّه بن عباس رفت و تبریک برای این مولود به او گفت. آنگاه فرمود: خدای را شکر می‏کنم و امیدوارم درباره این فرزند به تو برکت عنایت کند.
پرسید: چه نامی برایش انتخاب کرده‏ای؟ ابن عباس گفت: جایز است با بودن شما برایش نام بگذارم؟
فرمود: او را بیاور. فرزندش را آورد نوزاد را گرفت و کامش را برداشت و دعای خیر درباره‏اش نمود سپس مولود را داد به دست پدرش فرمود: بگیر او را علی نامیدم و کینه‏اش را ابوالحسن گذاشتم.
وقتی معاویه از جای حرکت نمود به ابن عباس گفت: شما نمی‏توانید هم اسم و هم کنیه علی را روی فرزند خود بگذارید، کنیه‏اش را من ابومحمد می‏گذارم این کینه برایش ماند.
بنی‏امیه هرگاه می‏شنیدند مولودی به نام علی نامیده شده او را می‏کشتند مردم از ترس بنی امیه نام فرزندان خود را عوض می‏کردند.(215)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، محرومیت از حق

به خدا سوگند! پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) تاکنون، از حق خویشتن محروم مانده‏ام، و دیگران را به ناحق بر من مقدم داشته‏اند.(78)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، محبت ام البنین به فرزندان زهرا

وقتی ام‏البنین به خانه علی (ع) آمد فرزندان رسول خدا از عطوفت و مهربانی و معرفت و کمال آن بانو گویا مادر خود را می‏دیدند و رنج فقدان مادر را کمتر احساس می‏کردند، تاریخ جز این بانوی پاک را یاد ندارد که فرزندان هووی خود را بر فرزندان خودش مقدم بدارد. ام البنین محبت به فرزندان فاطمه (ع) را برای خود فریضه دینی می‏شمرد و با درک عظمت‏شان به خدمت آنها برای همیشه دریغ نداشت و به آیه کریمه قرآن عمل می‏نمود.(291)
ام‏البنین در خانه مولا آمد، حسنین (ع) هر دو مریض و در بستر افتاده بودند. اما عروس تازه ابوطالب(ع) به محض آن که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز رسانید و همچون مادری مهربان به دل جویی و پرستاری آنان پرداخت (292) چنانکه گفته شد آن بانوی با وفا به مولا پیشنهاد داد که به جای فاطمه که اسم اصلی او بود، ایشان را ام البنین صدا بزنند، تا این که حسنین از ذکر نام اصلی که فاطمه باشد به یاد مادرشان فاطمه زهرا(س) نیافتاده و در نتیجه خاطرات گذشته به ذهن مبارکشان نیاید تا رنج بی‏مادری آنها را آزار ندهد.(293)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، مجازات لعن بر علی

عمر بن عبدالعزیز (هشتمین خلیفه) بنی امیه، در میان امویان، آدم نیک سیرت و پاک روش بود، هنگامی که بر مسند خلافت نشست، میمون بن مهران را فرماندار جزیره کرد، و همین میمون بن مهران شخصی به نام علاثه را بخشدار قرقیسار نمود.
علاثه برای میمون بن مهران نوشت که در این جا دو مرد هستند با هم نزاع و کشمکش دارند یکی می‏گوید: علی (ع) بهتر از معاویه است، و دیگری می‏گوید: معاویه بهتر از علی (ع) است.
میمون بن مهران جریان را برای عمر بن عبدالعزیز نوشت و از او تقاضای داوری کرد، وقتی که نامه بدست عمر بن عبدالعزیز رسید، در پاسخ نوشت: از قول من برای علاثه (بخشدار قرقیسار) بنویس: آن مردی را که می‏گوید: معاویه از علی (ع) بهتر است، به درگاه مسجد جامع ببرد و صد تازیانه به او بزند و سپس او را از آن جا تبعید کند.
این فرمان اجرا شد، به آن شخص احمق صد تازیانه زدند و سپس گریبانش را گرفتند و کشان کشان او را از دروازه‏ای که باب الدین نام داشت، از آن محل بیرون کردند.(224)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0