مصایب امام علی ، شیر آوردن بینوایان
گفته شد شیر برای برای امام علی (ع) خوب است، بینوایان که همواره مورد لطف آن حضرت بودند، ظرفها را پر از شیر کرده برای آن حضرت آوردند.(394)
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
عمر، و خالد بن ولید، قنفذ و عبدالرحمن بن ابیبکر بیرون رفتند، و راه خود را در پیش گرفتند. علی (ع) فریاد کشید: ای فضّه! بانویت، همچون زنان قبیله، او را تیماردار که در اثر لگد، و اصابت در به شکمش، درد زایمان او را در برگرفته است. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
اولاد علی (ع) خاموش نشسته و در حالی که غم و اندوه گلوی آنها را فشار میداد به سخنان دلپذیر و جان پرور آن حضرت گوش میدادند، تا این قسمت از وصیت علی (ع) درس اخلاق و تربیت بود که عمل بدان هر فردی را به حد نهایی کمال میرساند آن حضرت این قسمت از وصیت خود را با جمله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم به پایان رسانید و آنگاه از هوش رفت و پس از لحظهای چشمان خدا بین خود را نیمه باز کرد و فرمود: ای حسن سخنی چند هم با تو دارم، امشب آخرین شب عمر من است چون در گذشتم مرا با دست خود غسل بده و کفن بپوشان و خودت مباشر اعمال کفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاریکی شب دور از شهر کوفه جنازه مرا در محلی گمنام به خاک سپار تا کسی از آن آگاه نشود. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
رسول خدا(ص) فرمود: سید اوصیاة در سید ماهها شهید میشود. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (ع) به دروازهبان کوفه امر کرد که هر کس داخل کوفه میشود اسم او را بنویسد، پس اسم مردمانی که به شهر کوفه میآمدند نوشته میشد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
شگفت انگیزترین دورههای زندگی علی (ع) در حدود 45 ساعت است، علی(ع) یک دوره زندگی دارد از تولد تا بعثت پیامبر (ع)، از بعثت پیامبر(ص) تا هجرت دوره دوم زندگی ایشان شروع میشود، از هجرت تا وفات پیامبر(ص) تا خلافت خودش در طول این 25 سال یک شکل دیگری دارد و در همه دوره خلافت چهار ساله و نیمهاش باز زندگی علی (ع) یک دوره دیگر است و یک دوره هم دارد که این دوره کمتر از دو شبانه روز است و این دوره شگفت انگیزترین دورههای زندگی علی (ع) است یعنی فاصله ضربت خوردن تا وفات. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
شهادت جانگداز حضرت زهرا(س) و حوادث تلخ و شرایط سخت بعد از رحلت رسول خدا(ص)، برای علی (ع) بسیار جانفرسا و دشوار بود. هیچ چیزی نمیتوانست امیرمؤمنان علی (ع) را در برابر آن حفظ کند جز صبر و استقامت. او در پرتو صبر و استقامت به زندگی خود ادامه داد و فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
کسی که پس از پیامبر خدا (ص) زمام امور را بر کف گرفت، هر روز که مرا میدید زبان به معذرت خواهی میگشود و از من عذرخواهی میکرد و مسؤلیت غصب حق من و شکستن بیعت را به گردن دیگری میانداخت و از من حلالیت میطلبید. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی بن محمد هرمزانی، از امام سجاد(ع) و ایشان از پدر بزرگوارش امام حسین (ع) روایت کند که آن حضرت فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ای اهل کوفه خبر وحشتناکی به من رسیده است که ابن غامد با چهار هزار از اهل شام از سر حد ما عبور کرده و به سرزمین انبار حمله آورده و اموال مردم را غارت کرده و جمعی از مردان صالح و متدین را به قتل رسانیده است، و رفتار او با اهل انبار بسی شبیه به رفتاری که با طایفه خزر و مردم روم میکنند، بوده است، گویا آنان مسلمان نبودند و گویا خون و مال آنان حلال بوده است. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ای مردم کوفه من از معاشرت شما به سه قسمت و به دو امر دیگر مبتلا شدم. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (ع) فرمود: در روزگار رسول خدا(ص) چون پاره تن او بودم، مردم به من مانند ستارهای در افق آسمان مینگریستند، سپس روزگار مرا فرود آورد تا آن که فلانی و فلانی را با من برابر ساخت، سپس مرا با پنج نفر برابر کردند که برترین آنها عثمان بود، گفتم: ای اندوه! اما روزگار به این هم بسنده نکرد و از قدر من آن قدر کاست که مرا با پسر هند (معاویه) برابر ساخت!(68) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ابان از سلیم نقل میکند که گفت: در اطراف امیرالمؤمنین (ع) نشسته بودم و گروهی از اصحاب نزد آن حضرت بودند. یک نفر عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، چه خوب است مردم را برای رفتن به جنگ ترغیب فرمایی. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
به خدا اگر امید شهادت به هنگام برخورد با دشمن نداشتم بر مرکب خویش سوار میشدم و از شما فاصله میگرفتم و مادام که نسیمها به سوی شمال و جنوب در حرکتند (هیچ گاه) به سراغ شما نمیآمدم زیرا شما بسیار طعنه زن، عیب جو، روی گردان از حق و پر مکر و حیله هستید. تعداد فراوان شما با کمی اجتماع افکارتان سودی نمیبخشد، من شما را به راه روشنی واداشتم که جز افراد ناپاک در آن هلاک نگردند. آن کس که در این راه استقامت کند به بهشت رود و هر کس بلغزد به آتش دوزخ گرفتار شود.(87) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
به خدا سوگند! هرگز فکر نمیکردم، و به خاطرم خطور نمیکرد که عرب بعد از پیامبر(ص)، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او برگرداند (و در جای دیگر قرار دهد و باور نمیکردم) مرا از عهدهدار شدن آن باز دارد. تنها چیزی که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم اطراف ابوبکر... بود برای بیعت کردن با او، پس من دست بر روی دست گذاشتم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام باز گشته و میخواهند دین محمد (ص) را نابود سازند. (در این جا بود که) ترسیدم که اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما سختتر است، زیرا این بهره دوران کوتاه دنیا است، که هم چون سراب، زایل میگردد و یا بسان ابری پراکنده میشود. پس برای دفع آشوب به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید.(79) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 مصایب امام علی ، شهید شدن محسن زهرا
سپس محسن را سقط کرد.
امیرالمؤمنین (ع) گفت: او به جدش رسول خدا (ص) ملحق شد و به او شکایت خواهد کرد...
محسن میآید، خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر اسد مادر امیرالمؤمنین (ع) او را میآوردند، آنان فریاد میکشند، و مادر فاطمه (س) میگوید: این روز شماست که وعده داده شدید.
مفضل به امام صادق (ع) گفت: آقای من! درباره این فرموده خداوند: و اذا الموودة سئلت بأی ذنب قتلت، چه میگوید؟
امام فرمود: مفضل! به خدا قسم، مؤوده، محسن است. زیرا او از ماست و بس.
هر که جز این گفت، او را تکذیب کنید.
مفضل گفت: آقایم! سپس چه؟
امام فرمود: فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) به پا میخیزد و میگوید: خداوند! به وعدهای که به من دادهای عمل کن درباره کسی که به من ظلم و ستم کرد، و حق مرا غصب نمود، و مرا زد و...(115)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شهادتین گفتن امام علی
عموم بنی هاشم مخصوصاً خاندان علوی در عین خاموشی گریه میکردند و قطرات اشک از چشمان آنها بر گونههایشان فرو میغلطید، حسن (ع) که از همه نزدیکتر نشسته بود از کثرت تأثر و اندوه امام (ع) را متوجه حزن و اندوه خود نمود، علی (ع) فرمود: ای پسرم صابر و شکیبا باش و تو و برادرانت را در این موقع حساس به صبر و بردباری توصیه میکنم.
سپس فرمود: از محمد هم مواظب کنید او هم برادر شما و هم پسر پدر شما است و من او را دوست دارم.(426)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شهادت سید اوصیا در سید ماهها
پرسیدم: یا رسول الله! سید اوصیاء کیست و سید ماهها کدام است؟
فرمود: سید ماهها ماه رمضان و سید اوصیاء تویی یا علی.(296)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شناختن قاتل خود
چون اسامی را خدمت حضرت آوردند و اسامی آنها را خواند همین که بر اسم ابن ملجم رسید انگشت مبارک را بر آن اسم گذاشت و فرمود: خدا تو را بکشد.(328)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شگفت انگیزترین دوره زندگی امام علی
انسان کامل بودن علی(ع)، این جا ظاهر میشود یعنی در لحظاتی که مواجه با مرگ شده است، یکی از معیارهای انسان کامل این است که عکس العملش در مواجهه با مرگ چگونه است عکس العمل علی (ع) در مواجهه با مرگ، اولین عکس العملش این بود که ضربت به فرق مبارکش وارد شد دو جمله از او شنیده شد:
1- این بود که فرمودند: این مرد را بگیرید. 2- این بود که فرمودند فزت و رب الکعبه قسم به پروردگار کعبه که رستگار شدم، به شهادت نایل شدم، شهادت برای من رستگاری است.(420)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شکیبایی و صبر علی بر شهادت زهرا
فرایت ان الصبر علی هاتا احجی، فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجاً
سرانجام دیدم صبر و شکیبایی به عقل و خرد نزدیکتر است از آن رو صبر کردم با اینکه (بر اثر فشار حوادث تلخ) همچون کسی بودم که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان، راه گلویش را گرفته است.(294)
نیز فرمود:
و صبرت من کظم الغیظ علی امر من العلقم، و الم للقلب من و خز الشفار:
و با فرو خوردن خشم، رد امری که از خنظل تلختر و از تیزی دم شمشیر برای قلب دردناکتر بود، صبر نمودم.(295)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شکوههای امام از ابوبکر و عمر
من پیش خود میگفتم: دوران چند روزه ریاست او که سپری گشت، (خود به خود) حقی که خداوند برای من قرار داده است به سهولت به من باز خواهد گشت، بی آن که در اسلام نوپا، اسلامی که به عهد جاهلیت نزدیک است (و خطر ارتداد آن را تهدید میکند) رخنه و شکاف ایجاد گردد و بی آن که من بستر نزاع را گسترده باشم و این و آن را به منازعه کشانده باشم تا در نتیجه یکی به حمایت از من و دیگری به مخالفت با من پردازد و گفتگوها از دایره سخن به میدان کشیده شود، به ویژه آن که شماری از خاصّان یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که من آنها را به خوبی و دیانت میشناختم - آشکارا و نهان پشتیبانی کرده بودند و به من پیشنهاد حمایت داده بودند تا برخیزم و حق خود را باز ستانم. اما هر بار من آنها را به صبر و آرامش فرا میخواندم و امید بازگشت حق خویش را بدون جنگ و خونریزی به آنها نوید میدادم...
... تا این که عمر او به سر آمد. اگر روابط مخصوص او با عمر نبود و از پیش با هم تبانی نکرده بودند گمان نمیکنم که ابوبکر آن را از من دریغ میداشت، چه این که او گفتار رسول گرامی (ص) را - آنگاه که من و خالد بن ولید را رهسپار یمن کرده بود، خطاب به بریده اسلمی شنیده بود و به یاد داشت. آن روز پیامبر(ص) به ما فرمود:
اگر میان شما جدایی افتاد پس هر کس آنچه به نظرش میرسد و آن را صحیح میداند عمل کند. و اگر با هم مجتمع بودید پس آن چه عملی میگوید برگزینید و به رأی او عمل کنید... او ولی شما و سرپرست شما پس از من خواهد بود.
این سخن پیامبر خدا (ص) را هم ابوبکر و هم عمر شنیده بودند. این هم بریده که هم اکنون زنده است (میتوانید از او بپرسید).
اما او چنین نکرد بلکه همین که نشانههای مرگ را در خود مشاهده کرد کسی را نزد عمر فرستاد و او را عهدهدار ولایت و خلافت کرد.
... جای بسی حیرت و شگفت است از کسی که در زمان حیات خود، بارها فسخ بیعت را از مردم درخواست نموده و گفته است: (اقیلونی فلست بخیرکم و علیّ فیکم) حال چگونه است که در واپسین دم زندگانی خود، خلافت را به رفیقش میسپارد؟!(93)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شکوه علی هنگام تدفین زهرا
چون فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) بیمار شد، به علی (ع) وصیت نمود که امر او را کتمان، و خبرش را پوشیده دارد، و کسی را از بیماری حضرتش آگاه نسازد، و آن حضرت چنین کرد. و خود حضرت او را پرستاری میکرد و اسماء بنت عمیس (رحمهاالله) پنهانی چنان که فاطمه (س) وصیت نموده بود، آن حضرت را کمک کار بود.
پس چون هنگام وفات آن حضرت فرا رسید، به امیرالمؤمنین(ع) وصیت کرد که شخصاً کار او را به دست گیرد، و او را شبانه به خاک سپارد، و قبرش را ناپیدا سازد (با زمین یکسان کند که جایش معلوم نباشد). پس علی (ع) خود این کار را عهده گرفته و حضرت را به خاک سپرد، و محل قبر او را ناپیدا ساخت. چون دست مبارک از خاک قبر بر فشانده، اندوه و غم بر دلش هجوم آورد. پس سیلاب اشک بر گونهاش جاری ساخت، و رو به جانب قبر رسول خدا(ص) گرداند و گفت:
ای رسول خدا، از من بر تو سلام باد و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبیبهات و نور دیدهات و زایرت و کسی که در آرامگاه تو در میان خاک خفته و آن کس که خداوند زود رسیدن به تو را برایش برگزیده است.
یا رسول الله(ص)! صبرم در فراق دختر برگزیدهات کاسته شده، و تاب و توانم در فراق سرور زنان به سستی گراییده، جز آنکه در تأسی من به سنت تو، و در اندوهی که با جدایی تو بر منت فرود آمد، جای صبر و بردباری (بر عزای فاطمه) باقی است، همانا من تو را در لحد آرامگاهت نهادم. پس از آنکه جان مقدست بر روی سینهام جاری گشت (هنگام جان دادن سرت به سینه من چسبیده بود) و تو را با دست خود به زیر خاک پنهان نمودم، و خودم شخصاً امورت را به عهده گرفتم. آری، در کتاب خدا آیهای است که سبب میشود مصیبتها را با آغوش باز بپذیریم: ما همه از آن خداییم و همه به سوی او باز خواهیم گشت.(279)
راستی که امانت پس گرفته شد، گروگان دریافت گشت، و زهرا خیلی سریع از دستم ربوده شد. ای رسول خدا! اکنون دیگر چقدر این آسمان نیلگون و زمین تیره در نظرم زشت جلوه میکند! اما اندوهم همیشگی گشته، و شبم به بیداری کشیده، اندوه هرگز از دلم رخت نبندد تا آنگاه که خداوند همان سرایی را که تو را در آن مقیم گشتهای برایم برگزیند.
غصهای دارم بس دلخراش، و اندوهی دارم هیجانانگیز، چه زود میان ما جدایی افتاد، من به خدا شکوه میبرم.
و به زودی دختر تو از همدستی امتت علیه من، و غصب حق خودش به تو گزارش میدهد، پس احوال را از او جویا شو، که بسی غمهای سوزانی که در سینه داشت و راهی برای پخش آن نمییافت، به زودی بازگو خواهد نمود، و البته خداوند داوری میکند و او بهترین داوران است.
ای رسول خدا! بر تو درود میفرستم، درود وداع کنندهای که نه خشمگین است و نه دلتنگ، بنابراین اگر باز گردم، از روی ملالت و دلتنگی نیست؛ و اگر بمانم، از روی بدگمانی به وعدهای که خداوند به صبر پیشگان داده، نباشد، و البته که صبر مبارکتر و زیباتر است. و اگر بیم غلبه چیره شوندگان بر ما نبود (که مرا سرزنش کنند یا قبر فاطمه را بشکافند) ماندن در نزد قبر تو را بر خود لازم مینمودم و در کنار آن به اعتکاف به سر میبردم و بر این مصیبت بزرگ همچون مادر فرزند از دست داده مینالیدم. در برابر دید خدا دخترت پنهانی به خاک سپرده گشته، و حقش به زور ستانده میشود، و آشکارا از ارث خویش محروم میگردد، حال آنکه هنوز از عهد تو دیری نپاییده و یاد تو فراموش نشده است
پس ای رسول خدا، به سوی خداوند شکوه میبرم. و بهترین صبر صبر بر ماتم تو است، و صلوات و رحمت و برکات خداوند بر تو و بر او (فاطمه) باد(280)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شکوه علی از غارت جان و مال مسلمانان
ابن غامد، عامل من ابن حسان را نیز در شهر انبار کشته است و شهر انبار را برای اطرافیان خود تسخیر کرده است، خداوند این کشته شدگان را در بهشت برین جای بدهد.
و من اطلاع پیدا کردم که جمعی از اهل شام بر حرمت زن مسلمانی و یک زن دیگر که از اهل ذمه بوده تعدی کرده و روسری و گوشواره و زیور و زینت و خلخال و زیر لباس از سر و گوش و دست و پای آنها گرفتهاند و آن زن مسلمان در مقابل تجاوز آنان چاره به جز گفتن جمله استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) و آرزوی مرگ و به یاری طلبیدن مسلمین نداشته است، و متأسفانه کسی به فریاد او نرسیده و او را یاری نکرده است، و هر گاه کسی از شدت اسف و از نهایت تأثر به این جریان بمیرد پیش من مورد ملامت و مذمت واقع نگشته و بلکه نیکوکار و درستکار خواهد بود.(70)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شکوه علی از سستی یاران
اما سه قسمت شماها کر هستید در حالی که به ظاهر گوش دارید و کور هستید اگر چه به صورت چشم دارید و گنگ هستید ولی حرف میزنید و چشم و گوش و زبان شما کوچکترین تأثیری در زندگی شما ندارد، و اما دو امر دیگر برادری و دوستی شما در موقع حضور روی صدق و صفا و حقیقت نیست و هنگام گرفتاری و ابتلا نیز نمیتوان به شماها اعتماد و اطمینان کرد.
پروردگارا من از این مردم دل تنگ و ملول گشتهام و آنان نیز از من ملول شدهاند. من از آنان خسته و بیزار و آنان از من بیزارند، خداوندا امیر و حاکمی را از این جمعیت راضی نگه مدار و این مردم را نیز از امیر خودشان هرگز ممنون و راضی قرار مده و دلهای آنان را وارد خطر و وحشت و خوف کن چنان که نمک در رطوبت آب میشود.
ای مردم بدانید که اگر مرا ممکن بود و میتوانستم با شما قطع رابطه نموده و هرگز با شما سخن نگفته و دستوری به شما ندهم، البته عمل میکردم، زیرا به خاطر هدایت و نجات و رشد آنچه میتوانستم کوشش کردم و در ملامت و عتاب شما آن چنان اصرار و مبالغه نمودم که از زندگی خود سیر شدم.
زیرا در نتیجه سخنان و کوششهای من به جز پاسخهای مسخرهآمیز حرفی از شما نشنیدم. شما از راه حق منحرف شده و به سوی باطل تمایل پیدا کردهاید. و دین خدا هرگز با مردم هوی پرست و اهل باطل قوت و نیرو نگیرد. و من اطمینان دارم که به جز زیان و ضرر چیز دیگری از شما به من عاید نخواهد شد.
من شما را برای مبارزه و جهاد با دشمنان خودتان دعوت نمودم و شما در مکانهای خود سنگین شده و درخواست تأخیر کردید چنان که بدهکاران مسامحه کار در مقام برگرداندن قرض خود امروز و فردا میکنند.
اگر در فصل تابستان دعوت به سوی جهاد بشوید، شدت گرما را بهانه میکنید و اگر در زمستان امر جهاد پیش بیاید، به خاطر سرما عقب مینشینید، ولی اینها بهانه است و حقیقت این است که شما از جنگ و جهاد فرار میکنید و در صورتی که از گرمای تابستان خودداری و پرهیز مینمایید گرمی شمشیر به مراتب بیشتر بوده و عجز شما در مقابل تندی و حرارت حملههای دشمن افزونتر خواهد بود انا لله و انا الیه راجعون.(69)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شکوه علی از روزگار
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شکایت از یاران
حضرت برخاست و خطبهای ایراد کرد و طیّ آن فرمود: من شما را برای رفتن به جنگ ترغیب نمودم ولی شما نرفتید، و خیرخواهی شما را نمودم ولی شما نپذیرفتید، و شما را فرا خواندم ولی گوش نکردید. شما حاضران همچون غایب و زندههای همچون مرده و کرانی صاحب گوش هستید. بر شما حکمت تلاوت میکنم و شما را به موعظهای شفا بخش و کفایت کننده نصیحت میکنم و به جهاد با اهل ظلم و جور ترغیب مینمایم، ولی به آخر سخنم نرسیده شما را میبینم که در حلقههای پراکنده متفرق شدهاید و برای یکدیگر شعر میگویید و ضرب المثل میآورید و از قیمت خرما و شیر میپرسید.
دستتان بریده باد! از جنگ و آمادگی برای آن خستگی نشان دادهاید، و قلبهایتان را از یاد آن آسوده کردهاید، و خود را با اباطیل و مطالب گمراه کننده و عذرهای واهی مشغول کردهاید.
وای بر شما! با آنان بجنگید قبل از آن که با شما بجنگند. به خدا قسم، هرگز قومی در وسط خانه خود مورد حمله قرار نمیگیرند مگر آنکه ذلیل میشوند. قسم به خدا گمان ندارم شما گفتههایم را عملی کنید تا دشمنانتان کار خود را بکنند، و من هم دوست داشتم که آنان را میدیدم و با بصیرت و یقینم خدا را ملاقات میکردم و از چشیدن درد گرفتاریهای به شما و از همنشینی با شما راحت میشدم.
شما همچون گله شتری هستید که چوپان آن گم شده باشد. هر چه از یک طرف جمع آوری شوند از سوی دیگر پراکنده میشوند.
این طور که من میبینم به خدا قسم گویا شما را مینگرم که اگر جنگ شعله بگیرد و مرگ شدت یابد همچون شکافتن سر و همچون انفراج زن هنگام وضع حمل که دست لمس کنندهای را مانع نمیشود، از اطراف علی بن ابی طالب پراکنده میشوید.(96)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شکایت از قریش
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شکایت از غاصبین ولایت
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))