مصایب امام علی‏ ، شیر آوردن بینوایان‏

گفته شد شیر برای برای امام علی (ع) خوب است، بینوایان که همواره مورد لطف آن حضرت بودند، ظرف‏ها را پر از شیر کرده برای آن حضرت آوردند.(394)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شهید شدن محسن زهرا

عمر، و خالد بن ولید، قنفذ و عبدالرحمن بن ابی‏بکر بیرون رفتند، و راه خود را در پیش گرفتند. علی (ع) فریاد کشید: ای فضّه! بانویت، همچون زنان قبیله، او را تیماردار که در اثر لگد، و اصابت در به شکمش، درد زایمان او را در برگرفته است.
سپس محسن را سقط کرد.
امیرالمؤمنین (ع) گفت: او به جدش رسول خدا (ص) ملحق شد و به او شکایت خواهد کرد...
محسن می‏آید، خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر اسد مادر امیرالمؤمنین (ع) او را می‏آوردند، آنان فریاد می‏کشند، و مادر فاطمه (س) می‏گوید: این روز شماست که وعده داده شدید.
مفضل به امام صادق (ع) گفت: آقای من! درباره این فرموده خداوند: و اذا الموودة سئلت بأی ذنب قتلت، چه می‏گوید؟
امام فرمود: مفضل! به خدا قسم، مؤوده، محسن است. زیرا او از ماست و بس.
هر که جز این گفت، او را تکذیب کنید.
مفضل گفت: آقایم! سپس چه؟
امام فرمود: فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) به پا می‏خیزد و می‏گوید: خداوند! به وعده‏ای که به من داده‏ای عمل کن درباره کسی که به من ظلم و ستم کرد، و حق مرا غصب نمود، و مرا زد و...(115)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شهادتین گفتن امام علی

اولاد علی (ع) خاموش نشسته و در حالی که غم و اندوه گلوی آنها را فشار می‏داد به سخنان دلپذیر و جان پرور آن حضرت گوش می‏دادند، تا این قسمت از وصیت علی (ع) درس اخلاق و تربیت بود که عمل بدان هر فردی را به حد نهایی کمال می‏رساند آن حضرت این قسمت از وصیت خود را با جمله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم به پایان رسانید و آنگاه از هوش رفت و پس از لحظه‏ای چشمان خدا بین خود را نیمه باز کرد و فرمود: ای حسن سخنی چند هم با تو دارم، امشب آخرین شب عمر من است چون در گذشتم مرا با دست خود غسل بده و کفن بپوشان و خودت مباشر اعمال کفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاریکی شب دور از شهر کوفه جنازه مرا در محلی گمنام به خاک سپار تا کسی از آن آگاه نشود.
عموم بنی هاشم مخصوصاً خاندان علوی در عین خاموشی گریه می‏کردند و قطرات اشک از چشمان آنها بر گونه‏هایشان فرو می‏غلطید، حسن (ع) که از همه نزدیک‏تر نشسته بود از کثرت تأثر و اندوه امام (ع) را متوجه حزن و اندوه خود نمود، علی (ع) فرمود: ای پسرم صابر و شکیبا باش و تو و برادرانت را در این موقع حساس به صبر و بردباری توصیه می‏کنم.
سپس فرمود: از محمد هم مواظب کنید او هم برادر شما و هم پسر پدر شما است و من او را دوست دارم.(426)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شهادت سید اوصیا در سید ماه‏ها

رسول خدا(ص) فرمود: سید اوصیاة در سید ماه‏ها شهید می‏شود.
پرسیدم: یا رسول الله! سید اوصیاء کیست و سید ماه‏ها کدام است؟
فرمود: سید ماه‏ها ماه رمضان و سید اوصیاء تویی یا علی.(296)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شناختن قاتل خود

علی (ع) به دروازه‏بان کوفه امر کرد که هر کس داخل کوفه می‏شود اسم او را بنویسد، پس اسم مردمانی که به شهر کوفه می‏آمدند نوشته می‏شد.
چون اسامی را خدمت حضرت آوردند و اسامی آنها را خواند همین که بر اسم ابن ملجم رسید انگشت مبارک را بر آن اسم گذاشت و فرمود: خدا تو را بکشد.(328)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شگفت انگیزترین دوره زندگی امام علی

شگفت انگیزترین دوره‏های زندگی علی (ع) در حدود 45 ساعت است، علی(ع) یک دوره زندگی دارد از تولد تا بعثت پیامبر (ع)، از بعثت پیامبر(ص) تا هجرت دوره دوم زندگی ایشان شروع می‏شود، از هجرت تا وفات پیامبر(ص) تا خلافت خودش در طول این 25 سال یک شکل دیگری دارد و در همه دوره خلافت چهار ساله و نیمه‏اش باز زندگی علی (ع) یک دوره دیگر است و یک دوره هم دارد که این دوره کمتر از دو شبانه روز است و این دوره شگفت انگیزترین دوره‏های زندگی علی (ع) است یعنی فاصله ضربت خوردن تا وفات.
انسان کامل بودن علی(ع)، این جا ظاهر می‏شود یعنی در لحظاتی که مواجه با مرگ شده است، یکی از معیارهای انسان کامل این است که عکس العملش در مواجهه با مرگ چگونه است عکس العمل علی (ع) در مواجهه با مرگ، اولین عکس العملش این بود که ضربت به فرق مبارکش وارد شد دو جمله از او شنیده شد:
1- این بود که فرمودند: این مرد را بگیرید. 2- این بود که فرمودند فزت و رب الکعبه قسم به پروردگار کعبه که رستگار شدم، به شهادت نایل شدم، شهادت برای من رستگاری است.(420)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شکیبایی و صبر علی بر شهادت زهرا

شهادت جانگداز حضرت زهرا(س) و حوادث تلخ و شرایط سخت بعد از رحلت رسول خدا(ص)، برای علی (ع) بسیار جانفرسا و دشوار بود. هیچ چیزی نمی‏توانست امیرمؤمنان علی (ع) را در برابر آن حفظ کند جز صبر و استقامت. او در پرتو صبر و استقامت به زندگی خود ادامه داد و فرمود:
فرایت ان الصبر علی هاتا احجی، فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجاً
سرانجام دیدم صبر و شکیبایی به عقل و خرد نزدیکتر است از آن رو صبر کردم با اینکه (بر اثر فشار حوادث تلخ) همچون کسی بودم که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان، راه گلویش را گرفته است.(294)
نیز فرمود:
و صبرت من کظم الغیظ علی امر من العلقم، و الم للقلب من و خز الشفار:
و با فرو خوردن خشم، رد امری که از خنظل تلخ‏تر و از تیزی دم شمشیر برای قلب دردناک‏تر بود، صبر نمودم.(295)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شکوه‏های امام از ابوبکر و عمر

کسی که پس از پیامبر خدا (ص) زمام امور را بر کف گرفت، هر روز که مرا می‏دید زبان به معذرت خواهی می‏گشود و از من عذرخواهی می‏کرد و مسؤلیت غصب حق من و شکستن بیعت را به گردن دیگری می‏انداخت و از من حلالیت می‏طلبید.
من پیش خود می‏گفتم: دوران چند روزه ریاست او که سپری گشت، (خود به خود) حقی که خداوند برای من قرار داده است به سهولت به من باز خواهد گشت، بی آن که در اسلام نوپا، اسلامی که به عهد جاهلیت نزدیک است (و خطر ارتداد آن را تهدید می‏کند) رخنه و شکاف ایجاد گردد و بی آن که من بستر نزاع را گسترده باشم و این و آن را به منازعه کشانده باشم تا در نتیجه یکی به حمایت از من و دیگری به مخالفت با من پردازد و گفتگوها از دایره سخن به میدان کشیده شود، به ویژه آن که شماری از خاصّان یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که من آنها را به خوبی و دیانت می‏شناختم - آشکارا و نهان پشتیبانی کرده بودند و به من پیشنهاد حمایت داده بودند تا برخیزم و حق خود را باز ستانم. اما هر بار من آنها را به صبر و آرامش فرا می‏خواندم و امید بازگشت حق خویش را بدون جنگ و خونریزی به آنها نوید می‏دادم...
... تا این که عمر او به سر آمد. اگر روابط مخصوص او با عمر نبود و از پیش با هم تبانی نکرده بودند گمان نمی‏کنم که ابوبکر آن را از من دریغ می‏داشت، چه این که او گفتار رسول گرامی (ص) را - آنگاه که من و خالد بن ولید را رهسپار یمن کرده بود، خطاب به بریده اسلمی شنیده بود و به یاد داشت. آن روز پیامبر(ص) به ما فرمود:
اگر میان شما جدایی افتاد پس هر کس آنچه به نظرش می‏رسد و آن را صحیح می‏داند عمل کند. و اگر با هم مجتمع بودید پس آن چه عملی می‏گوید برگزینید و به رأی او عمل کنید... او ولی شما و سرپرست شما پس از من خواهد بود.
این سخن پیامبر خدا (ص) را هم ابوبکر و هم عمر شنیده بودند. این هم بریده که هم اکنون زنده است (می‏توانید از او بپرسید).
اما او چنین نکرد بلکه همین که نشانه‏های مرگ را در خود مشاهده کرد کسی را نزد عمر فرستاد و او را عهده‏دار ولایت و خلافت کرد.
... جای بسی حیرت و شگفت است از کسی که در زمان حیات خود، بارها فسخ بیعت را از مردم درخواست نموده و گفته است: (اقیلونی فلست بخیرکم و علیّ فیکم) حال چگونه است که در واپسین دم زندگانی خود، خلافت را به رفیقش می‏سپارد؟!(93)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شکوه علی هنگام تدفین زهرا

علی بن محمد هرمزانی، از امام سجاد(ع) و ایشان از پدر بزرگوارش امام حسین (ع) روایت کند که آن حضرت فرمود:
چون فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) بیمار شد، به علی (ع) وصیت نمود که امر او را کتمان، و خبرش را پوشیده دارد، و کسی را از بیماری حضرتش آگاه نسازد، و آن حضرت چنین کرد. و خود حضرت او را پرستاری می‏کرد و اسماء بنت عمیس (رحمهاالله) پنهانی چنان که فاطمه (س) وصیت نموده بود، آن حضرت را کمک کار بود.
پس چون هنگام وفات آن حضرت فرا رسید، به امیرالمؤمنین(ع) وصیت کرد که شخصاً کار او را به دست گیرد، و او را شبانه به خاک سپارد، و قبرش را ناپیدا سازد (با زمین یکسان کند که جایش معلوم نباشد). پس علی (ع) خود این کار را عهده گرفته و حضرت را به خاک سپرد، و محل قبر او را ناپیدا ساخت. چون دست مبارک از خاک قبر بر فشانده، اندوه و غم بر دلش هجوم آورد. پس سیلاب اشک بر گونه‏اش جاری ساخت، و رو به جانب قبر رسول خدا(ص) گرداند و گفت:
ای رسول خدا، از من بر تو سلام باد و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبیبه‏ات و نور دیده‏ات و زایرت و کسی که در آرامگاه تو در میان خاک خفته و آن کس که خداوند زود رسیدن به تو را برایش برگزیده است.
یا رسول الله(ص)! صبرم در فراق دختر برگزیده‏ات کاسته شده، و تاب و توانم در فراق سرور زنان به سستی گراییده، جز آنکه در تأسی من به سنت تو، و در اندوهی که با جدایی تو بر منت فرود آمد، جای صبر و بردباری (بر عزای فاطمه) باقی است، همانا من تو را در لحد آرامگاهت نهادم. پس از آنکه جان مقدست بر روی سینه‏ام جاری گشت (هنگام جان دادن سرت به سینه من چسبیده بود) و تو را با دست خود به زیر خاک پنهان نمودم، و خودم شخصاً امورت را به عهده گرفتم. آری، در کتاب خدا آیه‏ای است که سبب می‏شود مصیبت‏ها را با آغوش باز بپذیریم: ما همه از آن خداییم و همه به سوی او باز خواهیم گشت.(279)
راستی که امانت پس گرفته شد، گروگان دریافت گشت، و زهرا خیلی سریع از دستم ربوده شد. ای رسول خدا! اکنون دیگر چقدر این آسمان نیلگون و زمین تیره در نظرم زشت جلوه می‏کند! اما اندوهم همیشگی گشته، و شبم به بیداری کشیده، اندوه هرگز از دلم رخت نبندد تا آنگاه که خداوند همان سرایی را که تو را در آن مقیم گشته‏ای برایم برگزیند.
غصه‏ای دارم بس دلخراش، و اندوهی دارم هیجان‏انگیز، چه زود میان ما جدایی افتاد، من به خدا شکوه می‏برم.
و به زودی دختر تو از همدستی امتت علیه من، و غصب حق خودش به تو گزارش می‏دهد، پس احوال را از او جویا شو، که بسی غم‏های سوزانی که در سینه داشت و راهی برای پخش آن نمی‏یافت، به زودی بازگو خواهد نمود، و البته خداوند داوری می‏کند و او بهترین داوران است.
ای رسول خدا! بر تو درود می‏فرستم، درود وداع کننده‏ای که نه خشمگین است و نه دلتنگ، بنابراین اگر باز گردم، از روی ملالت و دلتنگی نیست؛ و اگر بمانم، از روی بدگمانی به وعده‏ای که خداوند به صبر پیشگان داده، نباشد، و البته که صبر مبارک‏تر و زیباتر است. و اگر بیم غلبه چیره شوندگان بر ما نبود (که مرا سرزنش کنند یا قبر فاطمه را بشکافند) ماندن در نزد قبر تو را بر خود لازم می‏نمودم و در کنار آن به اعتکاف به سر می‏بردم و بر این مصیبت بزرگ همچون مادر فرزند از دست داده می‏نالیدم. در برابر دید خدا دخترت پنهانی به خاک سپرده گشته، و حقش به زور ستانده می‏شود، و آشکارا از ارث خویش محروم می‏گردد، حال آنکه هنوز از عهد تو دیری نپاییده و یاد تو فراموش نشده است
پس ای رسول خدا، به سوی خداوند شکوه می‏برم. و بهترین صبر صبر بر ماتم تو است، و صلوات و رحمت و برکات خداوند بر تو و بر او (فاطمه) باد(280)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شکوه علی از غارت جان و مال مسلمانان

ای اهل کوفه خبر وحشتناکی به من رسیده است که ابن غامد با چهار هزار از اهل شام از سر حد ما عبور کرده و به سرزمین انبار حمله آورده و اموال مردم را غارت کرده و جمعی از مردان صالح و متدین را به قتل رسانیده است، و رفتار او با اهل انبار بسی شبیه به رفتاری که با طایفه خزر و مردم روم می‏کنند، بوده است، گویا آنان مسلمان نبودند و گویا خون و مال آنان حلال بوده است.
ابن غامد، عامل من ابن حسان را نیز در شهر انبار کشته است و شهر انبار را برای اطرافیان خود تسخیر کرده است، خداوند این کشته شدگان را در بهشت برین جای بدهد.
و من اطلاع پیدا کردم که جمعی از اهل شام بر حرمت زن مسلمانی و یک زن دیگر که از اهل ذمه بوده تعدی کرده و روسری و گوشواره و زیور و زینت و خلخال و زیر لباس از سر و گوش و دست و پای آنها گرفته‏اند و آن زن مسلمان در مقابل تجاوز آنان چاره به جز گفتن جمله استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) و آرزوی مرگ و به یاری طلبیدن مسلمین نداشته است، و متأسفانه کسی به فریاد او نرسیده و او را یاری نکرده است، و هر گاه کسی از شدت اسف و از نهایت تأثر به این جریان بمیرد پیش من مورد ملامت و مذمت واقع نگشته و بلکه نیکوکار و درستکار خواهد بود.(70)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شکوه علی از سستی یاران‏

ای مردم کوفه من از معاشرت شما به سه قسمت و به دو امر دیگر مبتلا شدم.
اما سه قسمت شماها کر هستید در حالی که به ظاهر گوش دارید و کور هستید اگر چه به صورت چشم دارید و گنگ هستید ولی حرف می‏زنید و چشم و گوش و زبان شما کوچک‏ترین تأثیری در زندگی شما ندارد، و اما دو امر دیگر برادری و دوستی شما در موقع حضور روی صدق و صفا و حقیقت نیست و هنگام گرفتاری و ابتلا نیز نمی‏توان به شماها اعتماد و اطمینان کرد.
پروردگارا من از این مردم دل تنگ و ملول گشته‏ام و آنان نیز از من ملول شده‏اند. من از آنان خسته و بیزار و آنان از من بیزارند، خداوندا امیر و حاکمی را از این جمعیت راضی نگه مدار و این مردم را نیز از امیر خودشان هرگز ممنون و راضی قرار مده و دل‏های آنان را وارد خطر و وحشت و خوف کن چنان که نمک در رطوبت آب می‏شود.
ای مردم بدانید که اگر مرا ممکن بود و می‏توانستم با شما قطع رابطه نموده و هرگز با شما سخن نگفته و دستوری به شما ندهم، البته عمل می‏کردم، زیرا به خاطر هدایت و نجات و رشد آنچه می‏توانستم کوشش کردم و در ملامت و عتاب شما آن چنان اصرار و مبالغه نمودم که از زندگی خود سیر شدم.
زیرا در نتیجه سخنان و کوشش‏های من به جز پاسخ‏های مسخره‏آمیز حرفی از شما نشنیدم. شما از راه حق منحرف شده و به سوی باطل تمایل پیدا کرده‏اید. و دین خدا هرگز با مردم هوی پرست و اهل باطل قوت و نیرو نگیرد. و من اطمینان دارم که به جز زیان و ضرر چیز دیگری از شما به من عاید نخواهد شد.
من شما را برای مبارزه و جهاد با دشمنان خودتان دعوت نمودم و شما در مکان‏های خود سنگین شده و درخواست تأخیر کردید چنان که بدهکاران مسامحه کار در مقام برگرداندن قرض خود امروز و فردا می‏کنند.
اگر در فصل تابستان دعوت به سوی جهاد بشوید، شدت گرما را بهانه می‏کنید و اگر در زمستان امر جهاد پیش بیاید، به خاطر سرما عقب می‏نشینید، ولی این‏ها بهانه است و حقیقت این است که شما از جنگ و جهاد فرار می‏کنید و در صورتی که از گرمای تابستان خودداری و پرهیز می‏نمایید گرمی شمشیر به مراتب بیشتر بوده و عجز شما در مقابل تندی و حرارت حمله‏های دشمن افزونتر خواهد بود انا لله و انا الیه راجعون.(69)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شکوه علی از روزگار

علی (ع) فرمود: در روزگار رسول خدا(ص) چون پاره تن او بودم، مردم به من مانند ستاره‏ای در افق آسمان می‏نگریستند، سپس روزگار مرا فرود آورد تا آن که فلانی و فلانی را با من برابر ساخت، سپس مرا با پنج نفر برابر کردند که برترین آنها عثمان بود، گفتم: ای اندوه! اما روزگار به این هم بسنده نکرد و از قدر من آن قدر کاست که مرا با پسر هند (معاویه) برابر ساخت!(68)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شکایت از یاران‏

ابان از سلیم نقل می‏کند که گفت: در اطراف امیرالمؤمنین (ع) نشسته بودم و گروهی از اصحاب نزد آن حضرت بودند. یک نفر عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، چه خوب است مردم را برای رفتن به جنگ ترغیب فرمایی.
حضرت برخاست و خطبه‏ای ایراد کرد و طیّ آن فرمود: من شما را برای رفتن به جنگ ترغیب نمودم ولی شما نرفتید، و خیرخواهی شما را نمودم ولی شما نپذیرفتید، و شما را فرا خواندم ولی گوش نکردید. شما حاضران همچون غایب و زنده‏های همچون مرده و کرانی صاحب گوش هستید. بر شما حکمت تلاوت می‏کنم و شما را به موعظه‏ای شفا بخش و کفایت کننده نصیحت می‏کنم و به جهاد با اهل ظلم و جور ترغیب می‏نمایم، ولی به آخر سخنم نرسیده شما را می‏بینم که در حلقه‏های پراکنده متفرق شده‏اید و برای یکدیگر شعر می‏گویید و ضرب المثل می‏آورید و از قیمت خرما و شیر می‏پرسید.
دستتان بریده باد! از جنگ و آمادگی برای آن خستگی نشان داده‏اید، و قلبهایتان را از یاد آن آسوده کرده‏اید، و خود را با اباطیل و مطالب گمراه کننده و عذرهای واهی مشغول کرده‏اید.
وای بر شما! با آنان بجنگید قبل از آن که با شما بجنگند. به خدا قسم، هرگز قومی در وسط خانه خود مورد حمله قرار نمی‏گیرند مگر آنکه ذلیل می‏شوند. قسم به خدا گمان ندارم شما گفته‏هایم را عملی کنید تا دشمنانتان کار خود را بکنند، و من هم دوست داشتم که آنان را می‏دیدم و با بصیرت و یقینم خدا را ملاقات می‏کردم و از چشیدن درد گرفتاریهای به شما و از همنشینی با شما راحت می‏شدم.
شما همچون گله شتری هستید که چوپان آن گم شده باشد. هر چه از یک طرف جمع آوری شوند از سوی دیگر پراکنده می‏شوند.
این طور که من می‏بینم به خدا قسم گویا شما را می‏نگرم که اگر جنگ شعله بگیرد و مرگ شدت یابد همچون شکافتن سر و همچون انفراج زن هنگام وضع حمل که دست لمس کننده‏ای را مانع نمی‏شود، از اطراف علی بن ابی طالب پراکنده می‏شوید.(96)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شکایت از قریش‏

به خدا اگر امید شهادت به هنگام برخورد با دشمن نداشتم بر مرکب خویش سوار می‏شدم و از شما فاصله می‏گرفتم و مادام که نسیم‏ها به سوی شمال و جنوب در حرکتند (هیچ گاه) به سراغ شما نمی‏آمدم زیرا شما بسیار طعنه زن، عیب جو، روی گردان از حق و پر مکر و حیله هستید. تعداد فراوان شما با کمی اجتماع افکارتان سودی نمی‏بخشد، من شما را به راه روشنی واداشتم که جز افراد ناپاک در آن هلاک نگردند. آن کس که در این راه استقامت کند به بهشت رود و هر کس بلغزد به آتش دوزخ گرفتار شود.(87)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شکایت از غاصبین ولایت

به خدا سوگند! هرگز فکر نمی‏کردم، و به خاطرم خطور نمی‏کرد که عرب بعد از پیامبر(ص)، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او برگرداند (و در جای دیگر قرار دهد و باور نمی‏کردم) مرا از عهده‏دار شدن آن باز دارد. تنها چیزی که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم اطراف ابوبکر... بود برای بیعت کردن با او، پس من دست بر روی دست گذاشتم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام باز گشته و می‏خواهند دین محمد (ص) را نابود سازند. (در این جا بود که) ترسیدم که اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما سخت‏تر است، زیرا این بهره دوران کوتاه دنیا است، که هم چون سراب، زایل می‏گردد و یا بسان ابری پراکنده می‏شود. پس برای دفع آشوب به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید.(79)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0