آهوی بی گناه مرا ضامنی مباد

 
 
من  دل  سپرده ام  به  سلامِ  مجدّدت
اینک تو و «بلی» ی قبول و «نه» ی ردت
 
امّا مگر کسی  ز  شما «نه»  شنیده  است
حاشا  از آن  دهان  به  «آری»  زبانزدت
 
رد شد شبی نسیم خیالت ز خواب من
خوابم نبرده از عطش رفت و آمدت
 
آتشفشانِ نور و کبوتر گرفته است
این دل، دلِ سیاهِ هواخواهِ گنبدت
 
از اصفهانِ من  تا   توسِ تو  همچنان
صف بسته سرو و کوه به رسمِ خوش آمدت
 
از آسمان تو را چه بخواهم؟ که آسمان
افسانه ای ست  پیش  رواقِ  زَبَرجَدت
 
هستی، سرودِ مختصری بر لب خداست
محضِ کرشمه ها  و  کراماتِ بی حدت
 
تعلیقِ جاودانه ی هستی،  خلاصه ای ست
از خلسه های  آینه کاری  مرقدت
 
آهوی  بی گناه  مرا  ضامنی  مباد
دامم  خوشا  بهشتِ  نگاه  مجرّدت
 
با خوب ها معامله ات چیست؟  نازنین!
وقتی  که  اینچنینی  با  زائرِ  بدت
 
دل، جز سلام در طمعی نیست .. والسلام!
لب  باز  کن  به  همتِ  لطفِ  سرآمدت
 
محمّدجواد آسمانی


[ چهارشنبه 20 خرداد 1394  ] [ 12:09 AM ] [ KuoroshSS ]

خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار

 

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود

ز دام خال سیاهش کسی رها نشود

 

خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار

به نزد یار چو ما پست و بی‌بها نشود

 

به حق رَخْتِ غلامی خدا کند که کسی

چو ما ز سفره‌ی ارباب خود جدا نشود

 

جواب ناله‌ی ما را نمی‌دهد دلبر

خدا کند که کسی تَحْبِسُ الدُّعا نشود

 

به خانه‌ی دل ما پا نمی نهد دلبر

خدا کند که دلی خانه‌ی جفا نشود

 

شنیده‌ام که از این عبد یار خسته شده

خدا کند که به اخراج ما رضا نشود

 

مریض عشقم و ما را طبیب لازم نیست

خدا کند که مریضی ما دوا نشود

 

کبوتر دل من جلد بام خانه‌ی توست

خدا کند که دلی خانه‌ی جفا نشود

 

سیّدعلی خامنه‌ای (امین)



[ جمعه 15 خرداد 1394  ] [ 7:31 PM ] [ KuoroshSS ]

انتظار فرج از نیمه ی خرداد کشم

 
 
از غمِ دوست  در این میکده  فریاد  کشم
دادرس نیست که در هجرِ رخش داد کشم
 
داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست
که  بَرَش  شِکوه برم، داد ز بیداد کشم
 
شادیَم داد، غمم داد  و جفا داد  و  وفا
با صفا مِنّت آن را که به من داد کشم
 
عاشقم، عاشقِ روی تو، نه چیز دگری
بار هجران و وصالت به دلِ شاد، کشم
 
در غمت ای گل وحشی من، ای خسرو من
جور مجنون  ببرم، تیشه ی  فرهاد  کشم
 
مُردم از زندگی بی تو که با من هستی
طُرفِه سِرّی ست که باید بَرِ استاد کشم
 
سال ها می گذرد، حادثه ها می آید
انتظار فرج از نیمه ی خرداد کشم
 
امام خمینی رحمة الله علیه


[ جمعه 15 خرداد 1394  ] [ 1:33 PM ] [ KuoroshSS ]

هفت پشت عطش

 
 
زنده تر از تو کسی نیست چرا گریه کنیم؟
مرگمان باد و مباد آنکه تو را  گریه کنیم
 
هفت پشتِ عطش از نام  زلالت  لرزید
ما که باشیم که در سوگِ شما گریه کنیم؟
 
رفتنت  آینه ی  آمدنت  بود  ببخش
شب میلاد تو تلخ است که ما گریه کنیم
 
ما به جسم شهدا گریه نکردیم، مگرــ
می توانیم  به  جانِ شهدا  گریه  کنیم؟
 
گوش جان باز به فتوای تو داریم بگو
با  چنین  حال بمیریم، و یا گریه کنیم؟
 
ای تو با لهجه ی خورشید سُراینده ی ما
ما تو را با چه زبانی به خدا  گریه  کنیم؟
 
آسمانا! همه ابریم گره  خورده  به هم
سر به دامان کدام عقده گشا گریه کنیم؟
 
باغبانا!  ز  تو  و  چشم  تو  آموخته ایم
که به جان تشنگی باغچه ها  گریه کنیم
 
محمد علی بهمنی


[ پنج شنبه 14 خرداد 1394  ] [ 3:07 PM ] [ KuoroshSS ]

یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم

 

"یادِ روزی که به عشق تو گرفتار شدم

از سر خویش گذر کرده سوی یار شدم"

 

من که در میکده‌ی میلِ دلم خوش بودم

چون تو را دیدم از آن میکده بیزار شدم

 

خوابِ غفلت زده بود، خیمه بر خانه‌ی دل

من ز آن خواب  به  آوای  تو  بیدار  شدم

 

من جوان بودم و در شور جوانی غافل

تا که با  ساغر  لبریز  تو هشیار  شدم

 

چلچراغ   سخنت  روشنی  راهم  شد

ز چپ و راست بریدم  وَ تو را یار شدم

 

روزهایم  همه  در  شوقِ وصالِ تو گذشت

حیف که محروم ز یک لحظه‌ی دیدار شدم

 

آخرین لحظه‌ی دیدار تو در سیما بود

تنِ تب‌دار  تو را  دیدم  و بیمار شدم

 

ماتم  رفتن  تو  سایه  فکند  بر دل من

به غم هجر تو ای دوست گرفتار شدم

 

شکر لِله  که  بعدِ  تو  نماندم  بی‌یار

رهروِ  رهبری  سیّد  ابرار  شدم

 

فخر «راجی» به جهان، رهروی راه  تو است

می‌روم  باز  اگر زنده  دو  صد  بار شدم

 

محمّد رجب‌زاده  (راجی) 



[ چهارشنبه 13 خرداد 1394  ] [ 8:56 PM ] [ KuoroshSS ]

آرام ما به سایه‌ی سرو روان ماست

 

عشقِ نگارْ، سِرِّ سُویدای جان ماست

ما خاکسار کوی تو تا در توان ماست

 

با خُلْدیان بگو که، شما و قصورِ خویش!

آرام ما به سایه‌ی سرو روان ماست

 

فردوس و هرچه هست در آن قسمت رقیب

رنج و غمی که می‌رسد از او، از آن ماست

 

با مُدّعی بگو که: تو وُ «جنَّتُ النَّعیم»

دیدار یار حاصل سِرِّ نهان ماست

 

ساغر بیار و، باده بریز و، کرشمه کن!

کاین غمزهْ، روح پرورِ جان و روان ماست

 

این باهُشان و، عِلْم فروشان و، صوفیان

می‌نشنوند آنچه که ورد زبان ماست

 

امام خمینی رحمة الله علیه



[ چهارشنبه 13 خرداد 1394  ] [ 12:55 PM ] [ KuoroshSS ]

ما را تو می‌شناسی

 

ما خِیل بندگانیم، ما را تو می‌شناسی

هر چند بی‌زبانیم، ما را تو می‌شناسی

 

ویرانه‌ایم و در دل گنجی ز راز داریم

با آنکه بی‌نشانیم، ما را تو می‌شناسی

 

با هر کسی نگوییم راز خموشی خویش

بیگانه با کسانیم، ما را تو می شناسی

 

آئینه‌ایم و هر چند لب بسته‌ایم از خلق

بس رازها که دانیم، ما را تو می‌شناسی

 

از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را

فارغ از این و آنیم، ما را تو می‌شناسی

 

از ظن خویش هر کس، از ما فسانه‌ها گفت

چون نای بی‌زبانیم، ما را تو می‌شناسی

 

در ما صفای طفلی، نفْسُرد از هیاهو

گلزار بی‌خزانیم، ما را تو می‌شناسی

 

آئینه سان برابر گوئیم هر چه گوئیم

یکرو و یک زبانیم، ما را تو می‌شناسی

 

خطِ نِگه نویسد حال درون ما را

در چشم خود نهانیم، ما را تو می‌شناسی

 

لب بسته چون حکیمان، سرخوش چو کودکانیم

هم پیر و هم جوانیم، ما را تو می‌شناسی

 

با دُرْد و صاف گیتی، گه سرخوش است گه غم

ما دُرْدِ غم کشانیم، ما را تو می‌شناسی

 

از وادی خموشی راهی به نیکروزی‌ست

ما روزبهْ از آنیم، ما را تو می‌شناسی

 

کس رازِ غیر از ما، نشنید بس «امینیم»

بهر کسان اَمانیم، ما را تو می‌شناسی

 

سیّدعلی خامنه‌ای (امین)



[ چهارشنبه 13 خرداد 1394  ] [ 9:58 AM ] [ KuoroshSS ]

ما با همه گفتیم که تو صاحب مایی

 
 
زخمِ  دلِ  هجران  زدگان  را تو شفایی
دردِ  غمِ  بی نسخه ی  ما  را تو دوایی
 
عالم همه جا پُر شده از تیرگی محض
ما  گمشدگانیم  و  تو  مِصباحِ هُدایی
 
مگذار که با ما  همه  عالم  بستیزند
ما با همه گفتیم که تو صاحب مایی
 
سوگند به تنهاییِ تنهایِ مدینه
تنها تو فقط مُنتقمِ خونِ خدایی
 
تو وارثِ بازوی علمدارِ حسینی
تو  پاسخ  فریاد  تمام  شهدایی
 
با خون دل و اشک روان هر شب جمعه
با  مادر  خود  فاطمه  در  کربُبَلایی
 
ای کاش که یک لحظه به  چشم  همه عالم
زان گوشه ی شش گوشه، به ما رخ بنمایی
 
ما پیش تو بودیم ولی حیف نبودیم
تو  در  دل  مایی  و  ندانیم کجایی
 
گفتم که دعایی کنم از بهر ظهورت
دیدم تو دعایی، تو دعایی، تو دعایی
 
میثم همه گوش است که از خویش بگویی
کعبه  همه  چشم  است که در کعبه درآیی
 
غلامرضا سازگار (میثم)


[ سه شنبه 12 خرداد 1394  ] [ 7:32 PM ] [ KuoroshSS ]

یک نگاه تو طبیب دل بیمار من است

 
ای که دیدار تو رؤیای شبِ تارِ من است
یک  نگاهِ  تو  طبیبِ دلِ بیمارِ من است
 
گر به دادم نرسی می روم از دست، بیا
نامت آرامش این قلبِ گرفتار من است
 
همه جا بخشش و احسان و کرم کارِ تو است
کاسه  لیسی  درِ خانه ی  تو  کارِ من است
 
دانم ای دوست که  بی ارزشم  و  بی قیمت
ولی آخر چه کسی جز تو خریدارِ من است
 
بگذری گر شبی از گوشه ی سجّاده ی من
بنگری  آه  جگر سوز  فقط  یارِ من  است
 
کاش آید  سحری  که  تو  لیاقت  بدهی
بعدِ یک عمر، دگر نوبت دیدار من است
 
ای عزیزِ همه عالم  تو خودت  می دانی
کوله باری  زِ گنه  تحفه ی  بازار من است
 
پسر فاطمه  ما  سائلِ  درگاه   توایم
کرمی  کن  که  گدایان  سر راه  توایم
 
قاسم نعمتی


[ سه شنبه 12 خرداد 1394  ] [ 7:07 PM ] [ KuoroshSS ]

رخ بنما دین خدا زنده کن

 
 
ای  نفَسَت  خُلدِ بَرین  همه
نام تو سرچشمه ی دین همه
 
بوی بهشت از نفس پاک توست
دل همه سرگشته و شیدای توست
 
رخ بنما دین خدا زنده کن
دولت حق یکسره پاینده کن
 
غایب پیدا به ظهورت شتاب
بی تو جهان یکسره در التهاب
 
فخر دو عالم به جهان سروری
جانِ  علی   وارثِ  پیغمبری
 
بی تو دل و دین و جهان شد خراب
مهدی زهرا   به  ظهورت  شتاب
 
بازی با دین شده عینِ ثواب
خانقه و دِیر شده چون حباب
 
معنی  عدل  و علی  و  کوثری
جانِ حسین از همه خوبان سری
 
قائدِ اعظم  تو کجایی  کجا
پرچمِ عبّاسِ علی  مانده جا
 
خنده ز لب رفته  ز هجران تو
گل شده  پژمرده  و حیران تو
 
آخر این  دفتر  و  فصلُ الخطاب
جان به فدایت به ظهورت شتاب
 
محمود رحیم دل


[ سه شنبه 12 خرداد 1394  ] [ 2:14 PM ] [ KuoroshSS ]