ذکری به دلبری رضا جان نمی شود
بی تو نفس به سینه ی ما جان نمی شود
بی تو بهشت روضه ی رضوان نمی شود
اصلا تمام وسعتِ این گنبدِ کبود
گنبد طلای شاهِ خراسان نمی شود
ناکام آن دلی ست که در طولِ عمر خود
یکبار در حریم تو مهمان نمی شود
ایّام عمر ما ز تو برکت گرفته است
کم های ما که بی تو فراوان نمی شود
تو دست من بگیر و بده روزی مرا
گندم بدون لطف شما نان نمی شود
گشتم میانِ این همه اذکارِ غرقِ نور
ذکری به دلبری رضاجان نمی شود
حبیب باقرزاده
ادامه مطلب ندارد