حیدری در خانه‌ی حیدر به دنیا آمده

 

حیدری در خانه‌ی حیدر به دنیا آمده

یا که امشب حمزه‌ای دیگر به دنیا آمده

 

لرزه افتاده به جان دشمنان اهل بیت

حامی اولاد پیغمبر به دنیا آمده

 

ای فدائیان دربارِ حسین و مجتبی

چشمتان روشن که سرلشکر به دنیا آمده

سلام الله علیهما

رفت دوران سراب و عالمی سیراب شد

تشنگان، سقّای آب آور به دنیا آمده

 

دردِ بی‌درمان، ندارد جا به عالم بعد از این

سرپناهِ سائلِ این در به دنیا آمده

 

 

ای پریشان، ای گرسنه، ای گرفتار، ای فقیر

آمده بابَ ٱلْحوائج، هر چه می‌خواهی بگیر

 

 

اَلسّلام ای زاده‌ی آزاده‌ی اُمُّ ٱلْبنین

ای مسیحِ سفره‌های ساده‌ی اُمُّ ٱلْبنین

 

چشم وا کردی به دنیا عاقبت شد مستجاب

آن دعاهای سرِ سجّاده‌ی اُمُّ ٱلْبنین

 

روز میلادت علی آنقدر از تو گفت که

شد زمین و آسمان دلداده‌ی اُمُّ ٱلْبنین

سلام الله علیه

عالمی را مست کردی ساقیِ مشکل گشا

بس که گشتی مستِ مست از باده‌ی اُمُّ ٱلْبنین

 

مستجابُ ٱلدَّعْوِه بودن روزی ما نیز شد

تا به تو گفتیم، آقا زاده‌ی اُمُّ ٱلْبنین

 

 

دشمنت هم دست خالی برنگشته از درت

هرچه خوبی می‌رسد لطف تو هست و مادرت

 

 

تو که هستی که علی زد بوسه بر دستانِ تو

تا ابد  هم اولیا  هم انبیا  حیران تو

سلام الله علیه

ما چه باید وقت ابراز ارادت رو کنیم

گفته وقتی که امامت، جان من قربان تو

 

تو چه کردی، مرزها را عالم عشقت شکست

تو چه کردی، ارمنی شد بی‌سرو سامان تو

 

می‌زند تا روز محشر هر فرشته بوسه بر

دست هر کس که گره خورده است بر دامان تو

 

بین عالم هر کسی را بهر کاری ساختند

تو بلاگردان زینب من بلاگردان تو

سلام الله علیها

 

ای اَبَا ٱلْغَوْث، ای اَبَا ٱلْقِرْبَه، امیرِ علقمه

من تو را دارم فقط،  پس بی‌نیازم از همه

 

 

ای ستون کربلا، ای قرص مهتاب حسین

حضرتِ صاحبْ عَلَم، ای یار نایاب حسین

سلام الله علیه

آنقدر نزد امامت تو ادب کردی، شدی

از همه محبوب‌تر در بین اصحابِ حسین

سلام الله علیه
 

ای کسی که کاشفُ ٱلْکَرْبِ امامت می‌شوی

نام زیبای تو گشته نقش محراب حسین

سلام الله علیه
 

با نگاهی هر که را خواهی حسینی می‌کنی

بعدِ زینب نیست کس مثل تو بی‌تاب حسین

سلام الله علیه
 

ای خداوندِ کَرَم، با تو رفاقت کرده است

هر که نوشیده در عالم از مِیِ نابِ حسین

سلام الله علیه
 

 

اعتقادم این بُوَد فردا که روز محشر است

غم ندارد در دلش هر کس اَبَا ٱلْفَضلی‌تر است

 

 

ای که لب تشنه‌ترین سقّای این دنیا شدی

با همه نیروت حامیِّ بَنِی ٱلزَّهرا شدی

 

تا قیامت داده‌ای درس ادب بر شیعیان

تو سپه‌سالار لشکر بودی و سقّا شدی

 

ای حلالت شیر مادر، پهلوان با وفا

آخرین ساعات هم گریه کن آقا شدی

 

بشکند دستی که پاره پاره کرده مَشک را

از همه شرمنده‌تر در روز عاشورا شدی

 

فکر فرداهای زینب عاقبت جانت گرفت

تو همانی که کفیلِ زینب کبری شدی

سلام الله علیها

 

تا خبر پیچید افتاده عموی خیمه‌ها

حرمله با لشکرش آمد به سوی خیمه‌ها

 

 

محمّدحسین رحیمیان


ادامه مطلب
[ جمعه 31 فروردین 1397  ] [ 11:08 PM ] [ KuoroshSS ]

خانه‌ی شیر خدا امشب پر از نور خداست

 

خانه‌ی شیر خدا امشب پُر از نور خداست

اَلْبِشاره لیله‌ی میلاد مِصباحُ ٱلْهُدی‌ٰست

 

بر سر دوش نبی، شمسِ ولایت جلوه‌گر

پیش روی فاطمه مِرآت حُسنِ ابتداست

سلام الله علیها

فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال 

هم محمّد هم امیرُالمؤمنین هم مجتبیٰ‌ست

صلوات الله علیهم اجمعین

چشمِ ثارُٱللّٰهیان روشن به میلادِ حسین

کامِ حزبُ ٱللّٰهیان شیرین که این عیدِ خداست

سلام الله علیه

گامْ گامِ مقدمش، رَشکِ گلستانِ بهشت

عضوْ عضوِ پیکرش، اوراقِ صُنعِ کبریاست

 

این همان مِصباحِ دستِ غیبِ ربُّ ٱلْعالمین

این همان قرآنِ روی قلبِ ختْمُ ٱلْأنبیاست

 

چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه

پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضی‌ست

 

با وجود آنکه نَبْوَد رحمتِ حق را حدود

این نمای رحمتِ بی حدِّ ذاتِ کبریاست

 

سِبْطِ احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه

خون قرآن، اصل ایمان، قلب دین روح دعاست

صلوات الله علیهم اجمعین

قطره‌ای از بحر لطفش  چشمه‌ی آب حیات

ذرّه‌ای از خاک کویش  درد عالم را دواست

 

وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد

مدح او باید کسی گوید که او را خونبهاست

 

هرچه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سر

هرچه می‌خوانم ثنایش را، علی سر تا به پاست

صلوات الله علیهما

هر سَری تقدیم جانان گشت، خاک پای او

هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست

 

هرچه از او خواست ذاتِ پاک حق، تقدیم کرد

در عوض او از خدای خویش بگرفت آنچه خواست

 

من نمی‌گویم، نمی‌گویم، خدا باشد حسین

لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد رواست

سلام الله علیه

خواهرِ مظلومه‌ی او مادرِ آزادگی‌ست

تا قیامت بر همه آزاد مردان مقتداست

 

اصغری دارد که ذِبْحِ اکبرش خوانند خلق

دختری دارد که دستِ بسته‌اش مشکل گشاست

 

مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست

مدحِ او تطهیر و قدر و فجر و نور و «هَلْ أتیٰ» ست

 

قامتی دارد، قیامت گوشه‌ای از سایه‌اش

صورتی دارد که در چشم محمّد دلرباست

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بازویی دارد چو بازویِ امیرالمؤمنین

هیبتی دارد که گویی خودْ علیِّ مرتضی‌ست

سلام الله علیه

روز محشر ذکر کلِّ انبیا یا فاطمه است

فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟

سلام الله علیهما

او بُوَد فُلْکِ نجات و لنگرش دُخت علی

این نباشد کفر اگر گویم خدایش ناخداست

 

شهریارِ کشورِ دلها حسین بن علی

زاده‌ی اُمُّ ٱلْبنین فرمانده‌ی کل قواست

سلام الله علیهما

آنچه در عالم گنهکار است در روز جزا

گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست

 

گرچه حتّی روز محشر چشم زهرا سوی اوست

هر شب او واقعه، هر روزِ او روزِ جزاست

 

اینکه خندانیم و گریانیم در میلاد او

می‌کند ثابت، گِلِ ما از زمین کربلاست

 

آنکه سر سازد نثارِ دوست، از عالم سر است

کشته‌ی محبوب را گر کشته پنداری خطاست

 

مرگ در بستر بُوَد بر عاشقِ صادق حرام

این معمّا را کسی داند که با ما آشناست

 

شور ما شور شهادت، شوق ما شوق وصال

زخم ما یاری رحمت، خون ما آب بقاست

 

من ز خون دل نوشتم بر جبین آسمان

هر که فانی در ره حق نیست، پایانش فناست

 

قبر: کعبه، رُکن: مَقتل، تربتِ عُشّاق: حِجر

مَضْجَعِ من «مَرْوِه» و ایوانِ عبّاسم «صفا» ست

 

گو یکی گردند خلقت از برای قتل من

قامتم تنها برای  خالقِ یکتا  دوتاست

 

آب را بر روی ما بسته نمی‌داند عدو

حنجر ما تشنه‌ی آب دم تیغ بلاست

 

وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست

این همان معنای رمزِ «اَلْبَلٰاءُ لِلْولا» ست

 

«میثم» این مصراع را با خطِّ خون باید نوشت

رأس ما از تن جدا شد، دوست کی از ما جداست؟

 

 

غلامرضا سازگار (میثم)



[ جمعه 31 فروردین 1397  ] [ 4:28 PM ] [ KuoroshSS ]

چه نسیمی ست که امشب همه جا آکنده ست

 

چه نسیمی ست که امشب همه جا آکندست

چه هوایی ست که از شوق،  پُر از لبخند است

وه که خورشیدِ علی در همه جا تابندست

بنویسید زمین از قدمش در بند است

سلام الله علیه

شبِ جِبْریل، درِ خانه‌ی مولا سر شد

وَ خبر داد: علی! فاطمه‌ات مادر شد

سلام الله علیهما

این پسر قامتِ مولاست، قیامت کرده

دلِ ما را به خدا یکسره غارت کرده

عشق او بر همه افلاک سرایت کرده

او به فطرس کمی اعجاز عنایت کرده

 

مژه‌اش سرو بلندیست به طوبیٰ رفته

جمع خوبیست یقینا که به مولا رفته

 

مرده نامش ببرد  یکسره رو می‌آید

تا که نامش ببرم  بُغضِ گلو می‌آید

ساقی است او  به ما نیز سبو می‌آید

چِقَدَر واژه‌ی ارباب  به او می‌آید

 

بی‌جهت نیست که او خونِ خداوند شده

نام او ذکرِ جلاله‌ست  وَ سوگند شده

 

چه کسی پُر کند این ساغر مینایی را

در تو دیدیم مسیحایی و موسایی را

چشم من خیره شده  این همه زیبایی را

بُرده‌ای ارث ز که  این همه آقایی را

 

حَرمت عرشِ مُعَلّای خدا نیست  که هست

بحثِ تو از همه افلاک جدا نیست  که هست

 

چِقَدَر فاصله را تا به خدا  کم کردی

شاخه‌ی خشک درختم  که تو تاکم کردی

کاش در صحن ببینم  که تو خاکم کردی

شُکر گویم که تو از عشق  هلاکم کردی

 

این چه سِرّیست  که از دَم همه دلها بُردی

نه فقط ما  که دلِ حضرتِ زهرا بردی

سلام الله علیها

تو شدی آینه‌ای از گِلِ سلطانِ نجف

در جمالت شده پیدا  رُخِ جانانِ نجف

تو امیری و ولیعهدِ سلیمانِ نجف

ای فدای سر تو جانِ مریدانِ نجف

 

حق بده  شوکت تو  سیر تماشا دارد

وَ اگر کعبه دَرَد سینه‌ی خود جا دارد

 

تو که زیرِ قدَمَت عرشِ مُعَلّیٰ داری

جَدّ و آباءِ چنین  مرتبه والا  داری

تو یقین جلوه‌ای از ذاتِ خدا را داری

آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری

 

پس بگو  از چه سرت را  سَرِ نی‌ها بستند؟

پیشِ چشمانِ ترِ زینبِ کبری بستند

سلام الله علیها

مادرت آمد و در گودی گودال حسین

تن تو دید شده زخمی و بدحال حسین

بدن غرق به خونت شده پامال حسین

الف قامت تو نیست به جز دال حسین

سلام الله علیها

ساربان رحم نکرد از بدنت، غارت کرد

گر عقب ماند کسی، پیرهنت غارت کرد

 

 

آرمان صائمی



[ پنج شنبه 30 فروردین 1397  ] [ 11:07 PM ] [ KuoroshSS ]

ای زنده دلان وقت سرور آمده امشب

 

ای زنده دلان وقتِ سُرور آمده امشب

از جانبِ حقّ جامِ طَهور آمده امشب

 

تا جمله شویم عاشق و دلداده‌ی دلبر

از غار حراء تحفه‌ی نور آمده امشب

 

پیمانه به پیمانه زنم جامِ الهی

زیرا به جهان موسمِ شور آمده امشب

 

عید است و جهان محوِ تماشای پیمبر

بر جانِ جهان فیضِ حضور آمده امشب

 

معشوقه نگیرد دلِ من غیرِ محمّد

چون علّتِ زیبایی حور آمده امشب

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ای عاشقِ دلداده‌ی احمد تو ز جا خیز

با بعثتِ او نَفْخِه‌ی صور آمده امشب

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

تا بوسه بگیرد ز دو دستان کریمش

موسای کلیم از دلِ طور آمده امشب

علی نبینا و آله و علیه السلام

تا چشم بدوزد  به جمالش  به جلالش

جبریلِ امین از ره دور آمده امشب

 

یا ربّ! مددی کن بسرایم شبی از عشق

ای اهلِ جهان!  شامِ ظهور آمده امشب

 

 

سیروس بداغی



[ جمعه 24 فروردین 1397  ] [ 9:29 PM ] [ KuoroshSS ]

بر قامت دلربای احمد صلوات (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

 

 

بر قامتِ دلربای احمد  صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بر طاقِ دو ابروی محمّد  صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بر وارثِ مصطفی  امامِ برحقّ

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

آن مُصلحِ کُلّ، ولیِّ سرمد  صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

 

مرتضی محمودپور



[ جمعه 24 فروردین 1397  ] [ 2:16 PM ] [ KuoroshSS ]

بخوان

 

آن شب سکوتِ خلوتِ غارِ حرا شکست

با آن شکست، قامتِ لات و عُزا شکست

 

آمد به گوشِ ختمِ رسولان ندا  بخوان

مُهرِ سکوتِ لعلِ بشر  زان ندا  شکست

 

با خواندنِ نخوانده الفبا  طلسمِ جهل

در سرزمین رُکن و مقامِ عصا  شکست

 

آدم به باغِ خُلد خدا را سپاس گفت

تا سدِّ ظلم و فقر به أُمُّ ٱلْقُریٰ شکست

 

نوحِ نبی به ساحلِ رحمت رسید و خورد

طوفان به پاسِ حُرمت خَیْرُٱلْوَریٰ شکست

 

بر تختِ گُل نشسته در آتش خلیلِ حقّ

تا خَتْمُ ٱلْأنبیا  گُلِ لبخند را شکست

 

عیسی مسیح  مُهرِ نبوّت به او سپرد

زیرا که نیست دین وِرا تا جزا شکست

 

آمد برون ز غار حرا  میرِ کائنات

آن سان که جامِ خنده‌ی بادِ صبا شکست

 

در خانه رفت و دید خدیجه که می‌دهد

از بوی خویش مُشکِ غزال خُتا شکست

 

بر دورِ خویش کهنه گلیمی گرفت و خُفت

آمد ندا  که داد به خوابش ندا  شکست

 

«یٰا أیُّهَا ٱلْمُدَّثِّر» ش آمد به گوش و گفت

باید که سدِّ درد  ز هر بینوا شکست

 

قانونِ مرگِ زنده به گوران  به گور کن

کز مرگِ دختران  نرسد بر بقا شکست

 

آماده  بهر گفتنِ تکبیر کن  بلال

چون می‌دهد به معرکه  خصمِ دغا شکست

 

اینک به خلق دعوتِ خود آشکار کن

هرگز نمی‌خورَد به جهان  دینِ ما شکست

 

برخیز و بت شکن  که علی دستیار توست

کز بت نمی‌خورد  علی مرتضی شکست

سلام الله علیه

طعنِ ابی لهب  نکند رنجه خاطرت

کو می‌خورد ز آیه‌ی «تَبَّتْ یَدا» شکست

 

«ژولیده» گفت از اثرِ وحیِ ذاتِ حقّ

آن شب  سکوتِ خلوتِ غارِ حرا  شکست

 

 

محمّدحسن فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری)



[ جمعه 24 فروردین 1397  ] [ 6:20 AM ] [ KuoroshSS ]

بر روی خاک بس که تنش را کشیده بود

 

بر روی خاک بس که تنش را کشیده بود

خونش به نقطه نقطه‌ی زندان چکیده بود

 

عَجِّلْ وفات و روضه‌ی مادر زیاد داشت

موسَی بْن جعفر این دم آخر بریده بود

علیهما السلام

جسمی که در هجوم بلا  روزِ خوش ندید

حالا به روی تخته چه خوش آرمیده بود

 

جان داد بین غربت و حالا کفن به دست

جمعی برای عرض ارادت رسیده بود

 

هرکس برای دیدنش آمد نمی‌شناخت

از بس شکسته پیکر و از بس خمیده بود

 

صبرش گواه، عاقبتش را رقم نزد

زخم عمیق و درد فراقی که دیده بود

 

او را شبیه جدِّ غریبش زمین زده

دشنام مادری که از اینها شنیده بود

 

جسمش دگر ولی به بیابان رها نشد

جای کفن نصیب تنش بوریا نشد

 

دشمن تنش به مَعْبرِ مَرکب بدل نکرد

معصومه رأسِ غرق به خونی بغل نکرد

 

این هفتمین مصیبت و پیوستِ کربلاست

این دل هر آنچه می‌کشد از دستِ کربلاست

 

 

حمیدرضا محسنات



[ پنج شنبه 23 فروردین 1397  ] [ 6:05 AM ] [ KuoroshSS ]

پر می‌زند دوباره قلم در هوای تو

 

پَر می‌زند دوباره قلم  در هوای تو

چون آسمان گرفته دلش  در عزای تو

 

دیگر صدای ناله‌ی شَبهات رفته وُ

حتّی سَحر بهانه بگیرد برای تو

 

از حال می‌روی  چقَدَر بینِ سجده‌ها

مشتاقِ این عبادتِ شیرینْ  خدای تو

 

با سیلی و شکنجه که افطار می‌کنی

حالا شبیه فاطمه شد روضه‌های تو

علیها السلام

با ناسزا به مادرتان گریه می‌کنی

چون از تبار فاطمه‌ای، ماجرای تو ...

 

موسای ما تویی و فقط با اشاره‌ای

نیلی روان ز چشم ترم با عصای تو

 

بدکاره هم شوم تو مرا خوب می‌کنی

آدم کند مرا نفَسِ ربّنای تو

 

بابَ ٱلْحوائجِ همه‌ی مستمندها

شد مستجاب حاجت ما از دعای تو

 

آیا شود گدای حریم شما شوم؟

هستم دخیلِ دامنِ اِبْنُ ٱلرِّضای تو

 

 

احمد ایرانی نسب



[ چهارشنبه 22 فروردین 1397  ] [ 10:54 PM ] [ KuoroshSS ]

رشته‌ی دل‌های عاشق پشت این در بسته شد

 

رشته‌ی دل‌های عاشق  پشتِ این در بسته شد

بارِ ما از خانه‌ی موسی بن جعفر بسته شد

علیهما السلام

تا خبر آمد غروب از خانه بیرون می‌زند

با هجومِ سائلان  از صبح معبر بسته شد

 

مُشتِ ما را وا نخواهد کرد  وقتی از کرم

مشتِ مسکینِ درش  با کیسه‌ی زر بسته شد

 

آنکه از کار پیمبرها گره وا می‌کند

دست و پایش در غُل و زنجیر آخر بسته شد

 

ای خدا  آزاد بودن پیشکش  این ظلم چیست؟

در قفس حتّی پر و بال کبوتر بسته شد

 

یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد

یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد

 

تازیانه رفت بالا  چشم مادر تار گشت

تازیانه خورد بر تن  چشم مادر بسته شد

 

آه! روی تخته پاره ساق پایش بند نیست

بیش از این حرفی ندارم  روضه‌ها سربسته شد

 

میلاد حسنی



[ چهارشنبه 22 فروردین 1397  ] [ 9:16 PM ] [ KuoroshSS ]

خاک شهر کاظمینت برتر از زر می‌شود

 

تا که لطفت  شاملِ خودکار و دفتر می‌شود

حالِ شعرم  با غزل‌های تو بهتر می‌شود

 

باز در کارم گره افتاد و  مادر گفت که

حلِّ مشکلْ  روضه‌ی موسَی بْنِ جعفر می‌شود

علیهما السلام

مشهد و شیراز و قم  جزءِ وطن‌های من است

عمرِ من  با مِهرِ فرزندانِ تو سر می‌شود

 

«بَضْعَةٌ مِنّیٖ رِضٰا»  فرموده خَتْمُ ٱلْمُرسلین

پس یقینا  مُنکرِ شأن تو ابتر می‌شود

 

تا که تکرار حسین و  زینبِ کبری شود

با رضای تو  فقط معصومه خواهر می‌شود

علیهم السلام

با دو خورشیدِ طلایی  بر فراز آن حرم

خاکِ شهرِ کاظمینت  برتر از زر می‌شود

 

معجزاتِ چشم‌هایت  کارِ خود را کرده است

چون زنِ بدکاره  یک انسانِ دیگر می‌شود

 

چند زندان‌بان  به لطفِ تو مسلمان گشته‌اند

گوشه‌ی زندان برایت نیز منبر می‌شود

 

ساقه‌ی خشکیده‌ی اسلامِ عبّاسی شکست

تاکه زخمِ ساقِ پاهای تو بدتر می‌شود

 

بس که نام مادرت را بُرده‌ بر لب، عاقبت

قاتلت  زخمِ زبان‌های مُکرّر می‌شود

 

با وجودِ پای زخمیّ و غُل و زنجیرِ تن

ایستادن  سختی‌اش چندین برابر می‌شود

 

امرِ تشییع تو را در عرش برپا کرده‌اند

گرچه در ظاهر  به رویِ تخته‌یِ درْ می‌شود

 

 

محمدرضا نادعلیان



[ چهارشنبه 22 فروردین 1397  ] [ 7:20 AM ] [ KuoroshSS ]