شوپنهاور معتقد بود بشر به صورت بیولوژیکی میل دارد که به دنبال شرکای نامناسب عشقی بگردد. بنابراین اگر شما درعشق بدشانسید، انطور که آلن دو باتن در کتابش تسلیات فلسفه میگوید نباید زیاد آن را به دل گرفت زیرا از اول هم قرار نبوده که شاد باشیم.
فلاسفه به طور سنتی تحت تاثیر رنج عشق قرار نگرفته اند. آرتور شوپنهاور (1788-1860) از این بی تفاوتی متعجب و متحیر شده بود : "مایه تعجب است امری که نقشی به این مهمی را در زندگی انسان بازی میکند تا به حال تقریبا" به طور کامل توسط فلاسفه نادیده گرفته شده است و به شکل مسئله ای خام و ناآزموده پیش روی ما قرار میگیرد."
به نظر میرسد این غفلت نتیجه یک خودانکاری شکوهمند باشد.شوپنهاور بر واقعیت نامطبوعی که در ذهن دارد اصرار می ورزد:"عشق... می تواند در هر ساعتی در جدی ترین اشتغالات ذهن وقفه بیندازد،و گاهی حتی بزرگترین ذهن ها را نیز گیج کند.عشق میداند چگونه یادداشتهای عاشقانه اش را حتی در کیفهای اداری و لابلای دست نوشته های فلسفی بلغزاند."
مانند میشل دو مونتین، شوپنهاور نیز درگیر این مسئله بود که چه چیز انسان را از منطقی بودن به زیر می کشاند. او اذعان میکرد که ذهن ما به بدنمان تمکین میکند –علیرغم ایمان متکبرانه ای که به برعکس این موضوع داریم-
اما شوپنهاور فراتر رفت.
شوپنهاور از اینکه عشق را نامتناسب و اتفاقی بداند خودداری میکند:"در این مورد هیچ چیز جزیی که جای پرسش داشته باشد وجود ندارد... هدف نهایی همه روابط عاشقانه ... مهم تر از همه اهداف دیگر در زندگی انسان است و در نتیجه آن چنان ارزش ژرفی دارد که همگان ان را با جدیت دنبال کنند."
و هدف چیست؟ نه صمیمیت و همدلی و نه رهایی جنسی ، نه دریافتن چیزی و نه سرگرمی. عشق بر زندگی غلبه دارد زیرا: "آنچه توسط عشق تصمیم گیری می شود چیزی نیست جز ترکیب نسل آینده..." البته این واقعیت که وقتی از کسی شماره تلفن میگیریم ندرتا" تصور تداوم نسل در ذهنمان وجود دارد را نمی توان ایرادی به نظریه محسوب کرد. ما طبق تئوری شوپنهاور از دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه تشکیل شده ایم :
"عقل به کارگاه مخفیِ تصمیم گیری امیال ما قابلیت نفوذ ندارد.البته عقل محرم اسرار میل است اما با این حال دست به ادراک هر چیزی نمی زند. عقل فقط تا آنجا که برای ترویج تولید مثل لازم است درک می کند،که ممکن است به معنی ادراک بسیار سطحی و اندکی باشد:ایجاد یک استثناء بین افراد، که ممکن است از آن به طور اگاهانه چیزی بیش از تمایل شدید برای دیدن مجدد یکنفر احساس نکنیم.
ولی چرا باید حتی چنین فریبی لازم باشد؟ زیرا ،به گفته شوپنهاور،مابه طور اثبات شده ای موافق تولیدمثل نیستیم مگر اینکه اول فهم و منطقمان را از دست بدهیم-تولید مثل پروسه ای انرژی بر و خسته کننده است-
و اما عشق.یکی از عمیق ترین اسرار عشق اینست که "چرا او؟" و چرا علیرغم داشتن نیت مناسب،نمی توانیم رغبت جنسی به بعضی افراد معین دیگر داشته باشیم که به همان اندازه جذاب و برای زندگی کردن راه دست تر بوده اند؟ این حس گزینش،شوپنهاور را اصلا"متعجب نکرد. میل به حیات همواره ما را به سمت کسانی میکشاند که شانسمان را در تولید بچه های زیبا و باهوش افزایش میدهند و در عوض از کسانی که این شانس را کمتر میکنند دور می سازد.
ازآنجا که پدر و مادرهای ما نیز در روابط عاشقانه شان اشتباهات ناگزیری داشته اند پس نامحتمل است که ما "خودِ ایده آل و متعادلمان" به دنیا آمده باشیم. مثلا" ما به طور معمول بیش از حد بلند، بیش از حد مردانه، بیش از حد زنانه و با بینی های بزرگ یا چانه کوچک به دنیا میاییم.بنابراین میل به حیات ما را به سمت کسانی هل خواهد داد که با احتساب آن نقایصی که خودشان دارند لااقل نقایص ما را در نسل بعد خنثی کنند.بینی بزرگ با بینی بیش ازحد تخت احتمالا" منجر به یک بینی بی نقص خواهد شد.
شوپنهاور دوست داشت مسیر جذاب بودن را پیش بینی کند و به این نتیجه رسید که فرضا"زنان قد کوتاه عاشق مردان بلند قد خواهند شد اما به ندرت زنان بلند قد عاشق مردانی بلندقد تر از خودشان خواهند شد –از هراس تولید غول- و مردان با حالت زنانگی بیشتر به سمت زنان موکوتاه با رفتار پسرانه کشیده خواهند شد:
"خنثی سازی هر دو فردیت مستقل... مستلزم آن است که حد خاصی از مردانگی مرد با حد خاصی از زنانگی زن متناظر باشد به طوریکه تقعر هر کدام دقیقا" تحدب طرف مقابل را خنثی کند."
متاسفانه، تئوری جاذبه شوپنهاور را به نتیجه گیری غم افزایی رساند: آن کسی که برای تولید بی نقص ترین ورژنِ (!) فرزند آینده مان بهترین گزینه محسوب میشود،تقریبا" هرگز برای خود ما مناسب ترین گزینه نیست.(هر چند در آن لحظه ما نمی توانیم این موضوع را درک کنیم چون میل به حیات چشمانمان رامی بندد)
شاد بودن و تولید بچه های سالم و بی نقص اساسا" دو پروژه متضاد یکدیگرند که عشق،کینه توزانه ما را بین انتخاب یکی از آن دو برای سالیان متمادی سردرگم میکند:
"عشق... خود را در قالب افرادی بروز میدهد که فارغ از رابطه جنسی،تنفرانگیز،قابل تحقیر و حتی برای فرد عاشقانزجار آور خواهند بود.اما اراده نوع بشر بسیار قدرتمندتر از اراده فردی است.ان قدر که فرد عاشق چشمهایش را بر روی تمام کیفیتهای طاقت فرسا و متناقض با خودش در معشوق می بندد.فقط از این زاویه است که می شود توضیح داد که چرا اغلب می بینیم افرادی بسیار منطقی و حتی از لحاظ خردگرایی متعالی،تن به ازدواج های پر جار و جنجال با سلیطه ها و افراد نامتجانس میدهند!
شوپنهاور تلاش میکند برای زمین خوردن های بشر در مسئله عشق تسلایی ارائه دهد: درد ما طبیعیست.نیرویی به اندازه کافی قدرتمند که ما را به سمت پروراندن فرزند هل میدهد نمی تواند بدون اینکه اثر ویرانگری بر جای بگذارد ناپدید شود.به علاوه ما ذاتا" قابل عشق ورزیدنیم.شوپنهاور از ما میخواهد که در برابر بیچارگی خود شگفت زده نشویم.
در کتابخانه او مطالب زیادی مرتبط به علوم طبیعی وجود داشت و جالب است بدانید شوپنهاور احساس همدردی به خصوصی با موش کور میکرد.بدقیافه عقب مانده ای که ساکن دالان های تنگ و نمور است اما دست به هر کاری در ید قدرتش می زند تا خود را-نسل خود را- همیشگی کند.
به هر حال ما همچنان پیگیر روابط عشقی خودمان هستیم،در کافه ها با شرکای آینده مان گپ خواهیم زد و بچه دار خواهیم شد، با همانقدر انتخابی که موش کور یا مورچه ها دارند و به ندرت از آنها شادتریم.البته وقتی که در عشق زمینخورده ایم این یک تسلی خواهد بود که بشنویم شاد بودن هیچوقت بخشی از نقشه نبوده است.تسلایی که شوپنهاور پایه اش را می ریزد.
[ شنبه 4 دی 1389 ] [ 9:56 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
هرگز بنظر نمیرسـد کـه خبرهای بدی در رابطه های تازه و نو وجود داشته باشد. معمولا نامزدها اولیل رابطه در مورد هر چیزی با یکدیگر موافقند، از نوع غذایی که در رستوران سفارش می دهـنــد گرفته تا مقدار کره ای که در سینما روی ذرت بو داده خود می ریزند. متاسفانه، در نهـایـت لبخندهای ساده حاکی از رضایت و موافقت و نیز ابراز علاقه های پـر شـور و نشاط پایان می یابند.
[ شنبه 4 دی 1389 ] [ 9:53 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 4 دی 1389 ] [ 9:49 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
همانطور که همه ما می دانیم، نمی توانیم بدون اینکه اول خودمان را دوست داشته باشیم، کس دیگری را دوست بداریم. آیا می دانستید که عشق، یک انتخاب است؟ ما انتخاب می کنیم که دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم. به همین سادگی. اما من فکر میکنم که انتخاب "دوست نداشتن"، خودِ واقعی ما نیست. این خودِ دوست نداشتن در عصبانیت، قضاوت، خشم، کینه و همه آن چیزهایی که اجازه می دهیم در دوست داشتن ما دخالت کنند، غرق شده است. آسیب ها و زخم هایی که قبلاً خورده ایم را فراموش نمی کنیم. این زخم ها هستند که تعیین می کنند که باشیم و نسبت به افراد پیرامونمان چطور واکنش نشان دهیم. اختیار یک الکلی دست مشروب است و اختیار فرد زخم خورده دستِ کینه.
[ شنبه 4 دی 1389 ] [ 9:46 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
عشق نباید مادون فكر باشد. عشقی كه مادون باشد، و از سطح پائین تری برخوردار است ، ارزش ندارد تا برایش بمیریم!...
[ شنبه 4 دی 1389 ] [ 9:43 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
زمانی که در دوران کودکی و نوجوانی اختلاف زن و شوهرهای متعدد را می دیدم احساس می کردم که اشتباهی در میان است. صمیمیت کافی و علاقه لازم در آن عشق وجود ندارد، رنگ سیاه کینه و خود جانبداری، نقش زیبا و لطیف گذشت و انعطاف را در خود حل کرده است. صداقت بیگانه شده و فداکاری، جانشین پیدا کرده است.
[ شنبه 4 دی 1389 ] [ 8:58 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
در خصوص عشق، ارتباط، ازدواج و چگونه عاشق ماندن، یك نكته اساسی وجود دارد و آن، این است كه ارتباط عالی و بینقص تصادفی به دست نمیآید.
[ شنبه 4 دی 1389 ] [ 8:56 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
شری و باب استریتف مشاوران معروف خانواده توصیه هایی برای شما که نمیتوانید علاقه تان را به زبان آورید , دارند که چگونه در عین حفظ غرورتان عشقتان را به همسرتان ابراز کنید
[ شنبه 4 دی 1389 ] [ 8:51 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
بعضیها معتقدند انسان بدون عشق نمیتواند به زندگی ادامه دهد و دائما احساس میكند یك چیز كم دارد. نقطه عطف عشق در جامعه ما ازدواج است
[ شنبه 4 دی 1389 ] [ 8:49 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
اگر به فکر آینده هستی ، بذری بکار . اگر به دهها سال دیگر می اندیشی ، نهالی بکار و اگر به صدسال آینده فکر می کنی ، به جامعه ات خدمت کن .
زمانی فرا میرسد که جمله دو کــلمه ای معروف گفته شده و احساسات سرد و بی روح موجود در آن آشکار می گردد. هرچند گـفتن “دوستت دارم،” لـزوما جهتی صـحیح برای حـرکت کـردن نـــیست. این عبارت کوچک باید برای زمان مناسبش کنار گذاشته شـده و نباید همانند نقل و نبات در عروسی مرتب بالا انداخته شود.
گفـتن این کـه صادقانه به شریک زندگی خود علاقمندید، ارزشش بسیـار والاتـر از ادعای دروغین دوسـت داشتــن او می باشد. دروغگویی همچنین ممکن است یک رابطه خوب بالقوه را به خطر بیندازد.
این قانون در مورد زن و مرد هر دو صادق است ، از آنـجـایی که زن و مرد گاهی اوقات مایل میگردند احساسات خود را طریق نشان دادن علایق خـود بــه دیـگری بــزرگ جلوه دهند. این به آن معنا نیست که برخی از زوج ها هـرگـز هـمـدیـگر را دوست نخواهند داشت، بلکه منظور این است که نباید گرفتار لحظات لذت بــخش کاذب و زودگذر شد و آنچه که واقیعت درونی نیست را بروز داد.
واقعیات را به او نشان دهید
از قدیم گفته اند “دو صـد گفته چو نیم کردار نیست،” این جمله در مورد روابط خانوادگی نـیـز صادق است. ما عادت میکنیم جمله ای قدیمی و تکراری را بارها و بارها بشنـویـم، اما برای اینکه آن کلمات مؤثر واقع شوند، باید عمل خـود را نـیـز به آنها اضافه کنیم.
پس دفعه بعدی که به نامزدتان میگویید که برای شما ارزشمند اسـت، فــراموش نـکنید که چگونگی احساس خود را در عمل به او نشان دهید.
برای این کار لازم نیست برایش گوشواره الماس بخرید. چرا به او محبت نمیکنید و او را جایی که همیشه دوست داشته برود، نبرید؟
گفتن به یک زن کـه او دنـیـای شـمـا است خیلی آسان اســت، اما آیا ثابت نمودنش هم به این آسانی است؟
چه تعدادی از شما در این لحظه از رابـطه تان به نامزدتان خود می گویید که برای او هر کاری انجام میدهید و در فـرصـت بـعـدی خــلاف جـهـت حرک کرده و اوقات فراغت به جای این کـه وقــت خود را با همسرتان سپری کنید با دوستان خود به گردش و تفریح میروید؟
یک راه دیگر برای فهمیـدن ایـنکه نامزدتان شما آیا واقعا همان کسی است که میخواهید باقی عمر خود را با او سپری کنید ایـن است که مطمئن شوید دارای دیدگاهی یکسان درباره آینده میباشید.
آیا هر دوی شما خودتان را چندین سال دورتر در حـال مشـارکـت برای بدست آوردن خانه ای برای زندگی و ارتقای خانواده ای صمیمی تصور میکنید؟
اگر به همگی سؤالات فوق به یک نحو پاسخ میدهید، به رابطه خود امیدوار باشید.
زوج ها در ابتدا آنقدر مسحور عشق می شوند که فراموش می کنند به منطق شراکت در یک زندگی و طریقه رفتار کردن با همدیگر توجه کنند. متاسفانه، با گذشت زمان عاقل تر و هوشیارتر می شویم و ناگهان می فهمیم که آنچه قبلاً برایمان دوست داشتنی بود الان آزاردهنده شده است. بلندپروازی های شوهرتان که یک روز به نظرتان جذاب بود دیگر نشاندهنده خودبینی و تکبر او می شود. یا توجه زنتان به جزئیات نشانه حس کنترل گری او می شود. این زمانی است که زوج ها می مانند که کجای کارشان اشتباه بوده است. چطور می شود که وقتی کسی که بی قید و شرط دوستمان دارد در آنچه که هستیم اشکال و ایراد پیدا می کند؟ احتمالاً مشکل از عشق است...درست است؟
تنظیم قوانین پایه
مسئله روشنی که اینجا می توانیم بگوییم این است که آن عشق تغییر کرده است یعنی همسرمان دیگر ما را بی قید و شرط دوست ندارد، اما معمولاً موضوع این نیست. واقعیت این است که اکثر زوج هایی که می بینم به این نقطه رسیده اند مثل قبل همدیگر را دوست دارند. مشکل این نیست که عشقشان تغییر کرده است، مشکلشان این است که هیچوقت برای روابطشان قانون نگذاشتند یا قوانینشان باید به روز شود. پس همانطور که می بینید، بااینکه عشق می تواند بی قید و شرط باشد اما روابط سالم به قانون نیاز دارند.
می دانم که این نیاز به درک متقابل دارد. اما واقعیت این است که روابط برای تحمل استرس و چالش های زندگی نیاز به حد و مرز دارند. من معمولاً این نیاز به حد و مرز در عشق را با بچه دار شدن مقایسه می کنم. پدر و مادر به طور کل فرزندانشان را بی قید و شرط دوست دارند اما برای بزرگ کردن آنها باید قوانینی وجود داشته باشد. به همین ترتیب است که به آنها یاد می دهیم با دیگران کنار بیایند و جهان را درک کنند. قانون و حد و مرزباعث می شود که بچه (باهمسر) خیلی خوب درک کند که چطور رابطه مثبت با کسانی که دوستشان دارد برقرار کند و نیازهایش را بیان کند. شادترین و خوشبخت ترین بچه ها کسانی هستند که با والدینی زندگی می کنند که در ابراز عشق و نیازهایشان راحت هستند. روابط صمیمانه مثل ازدواج هم نیاز به همان راهبردها برای ایجاد یک رابطه عمیق و بادوام دارد.
حد و مرز درواقع همان قوانین تعهد است، یعنی یکسری راهبرد برای اینکه بفهمیم چطور باید ارتباط برقرار کنیم و اینکه از سایرین چه می خواهیم. این حد و مرزها به هر فرد این امکان را می دهد که فردیت خود را حفظ کند به جای اینکه همدیگر را کنترل کنند، به اتفاق هم رشد کنند. این حد و مرزها همچنین تعهد یک ازدواج را حفظ می کند و ارتباطی بادوام و سالم بین دو طرف ایجاد می کند. همین حد و مرز سالم است که باعث می شود بعضی زوج ها به هم وفادار بمانند درحالیکه سایرین با مشکلات بی وفایی و خیانت دست و پنجه نرم می کنند. این حد و مرز ها همچنین از مورد سوءاستفاده قرار گرفتن در رابطه هم فرد را حفظ می کند. بااینکه ممکن است بدون هیچ شرطی همسرتان را دوست داشته باشید به این معنا نیست که حق دارید در یک محیط ناامن یا از نظر احساسی زیان بخش با او زندگی کنید.
این حد مرزها باعث می شوند آزادانه و عمیق هم را دوست داشته باشیم و درک مشخصی از آنچه برایمان قابل قبول است ایجاد کنیم.
راهی به سوی عشقی بی قید و شرط
اما چطور می توانیم عشقمان را عمیق و بی قید و شرط نگه داریم درحالیکه قوانینی مشخص و سالم برای رابطه مان ایجاد کرده ایم؟ گفتگوی آزاد و تفکر شخصی صادقانه رمز کار است. ایجاد قانون برای رابطه نیازمند این است که هر دو طرف با هم و با خودشان راحت و صادق باشند. این لحظه های صداقت لازم نیست همیشه به صورت گفتگوهای مدنی باشد. گاهی اوقات این لحظات غیرمترقبه پیش می آیند و چیزهایی که یاد می گیرید همان چیزهایی نیست که می خواستید بشنوید. اگر می توانید ریسک کنید که صادق باشید و آسیب پذیر، خواهید توانست ازدواجتان را به سمتی مثبت هدایت کنید.
بهترین لحظه ای که من و شوهرم در زندگی مشترکمان تجربه کردیم و از طریق آن قانون برای رابطه مان مشخص کردیم زمانی بود که من به او گفتم آنقدرها که ادعا می کرد شخص مدرنی نیست. در لخظه ای که واقعاً از دستش خسته شده بودم به او گفتم که او به یک زن سنتی نیاز داشته که خانه بماند و برایش آشپزی کند و لباسهایش را بشوید، نه یک شریک هم سطح خود که همیشه ادعا می کرد. توقع داشتم که با این حرفهایم از خودش دفاع کند و بگوید که زندگیمی خواهد که دو طرف در آن همه چیز را 50/50 سهیم باشند. اما درعوض با یک گفتگوی کاملاً صادقانه روبه رو شدم. با کمال تعجب فهمیدم که حرفم درست بوده و او ماه هاست که برای فهماندن آنچه که واقعاً از ازدواجمان انتظار دارد در کشمکش بوده است.
اینگونه است که اجازه می دهیم احساسات و افکارمان، دوستداشتن ها و عشقمان را کنترل کنند. کسی که احساساتش او را کنترل می کند نمی تواند کس دیگری را دوست داشته باشد. متاسفانه، خیلی از ما نمی توانیم به خاطر احساسات منفیمان، کسی را به درستی دوست داشته باشیم. به خاطر همین است که می گویم کنترل اینکه چه چیز وارد قلبمان و مغزمان می شود خیلی مهم است.
در ازدواج هم خیلی از ما نمی توانیم به طرفمان عشق بدهیم تا زمانیکه می فهمیم این راهی که انتخاب کرده ایم تنها راه ممکن و بهترین راه نیست. احساسات باعث می شود چیزهایی در همسرمان ببینیم که موجب می شود به موشکافی او بپردازیم. اما موشکافی کردن احساسات و تجربه های همسر هیچ کمکی به این فرایند عشق ورزی نمی کند. اکثر زوج ها وقتی ادعا می کنند که همدیگر را دوست دارند، این دوست داشتن آن چیزی است که تصور می کنند، نه واقعیت. اینها عشق های دروغی و خودِ دروغی آنهاست. واقعی نیست.
اگر بخواهید کس دیگری را واقعاً دوست داشته باشیم، باید اول خودمان را دوست بداریم. دوست داشتن همسرمان یعنی چیزی از خودمان را به او بدهیم، درست است؟ عشق دادن است، بخشیدن است. واقعاً به همین سادگی. من فکر می کنم این دادن و بخشیدن را به همسرمان باید زمانی انجام دهیم که اصلاً میلی به آن نداریم.
روی دیگر سکه هم این است که نباید هیچوقت خودمان را تغییر داده و همانی شویم که همسرمان می خواهد. اگر اینکار را انجام دهیم، دیگر بیشتر به دلقکی شبیه و بسیار خسته کننده خواهیم شد.
باید طوری تغییر کنیم که همانی بشویم که واقعاً هستیم. قدرت ما برای عشق وزیدن بیشتر از آن چیزی است که به خودمان اجازه می دهیم. ما از اینکه خودمان باشیم آنقدر می ترسیم که سعی می کنیم همانی شویم که همسرمان می خواهد، حتی اگر اصلاً آن شخصیت را دوست نداشته باشیم.
دلیل اینکه خود واقعی شما با احساسات واقعیتان بیرون نمی آید، آن کوله بار احساسی یعنی خشم است. اگر به آن اجازه دهید، خشم و کینه سالهای سال در قلب شما می ماند، چون شما قادر نیستید ببخشید و فراموش کنید.
و وقتی که نمی بخشیم، چه اتفاقی می افتد؟ موجب خجالت، شرمندگی، احساس گناه، و عصبانیت می شود و ظرفیت عشق ورزیدنمان پایین می آید. واقعیت این است که نمی توان به طور کل فراموش کرد، اما می توان بخشید.
من شدیداً اعتقاد دارم که چیزی که در قلبمان تولید می شود به عمل می رسد. ظرفیت ما برای عشق ورزیدن برابر با صداقتی است که با خودمان داریم. شاید وقتی نمی توانیم همسرمان را ببخشیم، خیلی با خودمان یا با خدای خود روراست نباشیم. وقتی به طور کامل همسرمان را بخشیدیم، آنوقت دیگر زخم ها و صدمه های گذشته را احساس نمی کنیم. آزاد می شویم و کنترل احساساتمان دست خودمان می آید. رشد معنوی و احساسی ما آغاز شده و می توانیم عشق را با وسعت زیاد تجربه کنیم.
می بینید، واقعاً مهم نیست که دیگران چه فکری در مورد ما می کنند، آنچه مهم است این است که خودمان چه فکری درباره خودمان می کنیم. بخشش باعث می شود بفهمیم این قدرت را داریم که با کمک خداوند با احساساتمان کنار بیاییم. وقتی از ته قلب کسی را می بخشیم، آنوقت می فهمیم که خدا می خواسته ما چگونه باشیم و خودمان را دوست خواهیم داشت.
می توانیم انتخاب کنیم که ببخشیم و بخشش عشق است. از بخشیدن همسرتان نترسید. او را ببخشید و دوست داشته باشید. عشق واقعی با بخشش و پذیرش ایجاد می شود. و وقتی همه آنهایی را که باید ببخشید، می بخشید، آنوقت می توانید آزادانه خودتان و آنها را دوست داشته باشید.
بر خلاف تصور خیلی ها كه فكر می كنند عشق یكباره پیدا می شود و همیشه می ماند و یا حتی بیشتر می شود؛ واقعیت اینست كه عشق ممكن است یك لحظه ایجاد شود، اما همانند بذری است و در صورتی باقی می ماند و رشد می كند كه در زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور كافی به آن برسانیم؛ مرتب آفت كشی كنیم و به آن كود بدهیم و مستمراً به آن رسیدگی نمائیم.
چگونه عشق به مرور كمرنگ می شود یا از بین میرود؟
ما عاشق ایده آلها و كمالها می شویم و از نقصان ها می گریزیم. شاید تعجب كنید اگر بدانید معمولا انسانها عاشق یك موجود كامل و بدون نقص در ذهن خود می شوند و هنگامی كه این تصویر ذهنی را منطبق با یك دختر یا یك پسر در اطراف خود میكنند، به آن نام عشق می نهند.
عشق ما به طرف مقابل آن وقتی رشد می یابد و قلب ما را به تپش وا می دارد كه او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارائه دهد. و هنگامی كه به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود بیینم ، عشق ما رو به افول می رود. اما اینكه تصویر ذهنی ما چگونه باید در بیرون شكل بگیرد و حفظ شود نیاز به تخصص و منطق دارد ، لذا عشق ما فوق عقل است ، یعنی اینكه باید از مسیر عقلانی و منطقی گذر كند و بالاتر از تفكر خام ما باشد ، نه به عكس .
عشق نباید مادون فكر باشد. عشقی كه مادون باشد، و از سطح پائین تری برخوردار است ، ارزش ندارد تا برایش بمیریم.عشق وقتی رشد می یابد و قلب ما را به تپش وا می دارد كه او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارائه دهد. و هنگامی كه به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود بیینم ، عشق ما رو به افول می رود.
اگر در زندگی به مرور دریافتیم همسرمان از زیر بار وظایف و مسئولیتهای خود شانه خالی می كند، لذتهای خود را محور قرار می دهد و هنوز « من» بودن محور فكری اوست. اینگونه می شود كه كسالت مزمن عشق، را به چشم خواهیم دید. از دیگر آفتهایی كه ما به عشق می رسانیم ، می توان به موارد زیر اشاره كرد.
عدم انعطاف پذیری:
عدم انعطاف پذیری نسبت به مسائلی كه در زندگی با آن روبرو هستیم. مثلا اگر تعصب روی روش و سلیقه های خود داشته باشیم. و به علاقه ها، سلیقه ها و شیوه های زندگی همسرمان، مكرراً انتقاد كنیم یا از آن بدتر ، اهانت كرده یا مسخره بگیریم.
كمال گرایی افراطی:
از آنجا كه ما در ناخودآگاه ،عاشق « خوبی مطلق» ، « مثبت مطلق » و « كمال مطلق» شده ایم و معشوق خود را آخر معرفت و خوبی ارزیابی كرده ایم ، به مرور این ارزیابی خطا، خود را به ما نشان میدهد و دچار مشكل می سازد. او هرگز نمیتواند انتظارات و توقعات ایده آلی ما را بر آورده كند. او هم یك انسان مثل بقیه انسانهاست و بدیهی است كه نقاط ضعف زیادی نیز در كنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.
عدم مهارت های زندگی:
مهارتهای ارتباطی زندگی را كسب نكرده ایم ، مقابله با تنش ها و مشكلات را تجربه نكرده ایم ،نحوه سازگاری با مسائل زندگی را نیاموخته ایم ، همه و همه موجب ناكارآمدی ما در ایجاد عشق و آرامش در زندگی می شود.توجه كافی به احساسات ، خواسته ها و صحبتهای یكدیگر نداریم . نمی توانیم یكدیگر را قانع كنیم. مشكلات را با دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان در میان می گذاریم یا در حیطه و مرزهای همسرمان دخالت می كنیم ,عشق عمیق تر از آنست كه لحظه ای خلق شود یا در لحظه ای بمیرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختی و زمان است و هم از بین رفتن آن به علت مسائل مختلفی است .
مشكلات شخصیتی و انتظارت غیر واقع:
توقعات بیجایی به لحاظ مسائل شخصیتی خود، از همسرمان داریم. كه بر آورده شدنی نیست .مثلا یك نفر با اختلال شخصیت وسواسی، زیاد نكته سنجی می كند و معیارهای زیادی در ذهنش دارد و او را در چهارچوب خشك و در قالب معیارهایی كه تعیین می كند؛ حبس می كند .
لذت طلبی و خودكامگی:
زن و شوهر هر كدام دنبال تمایلات خاصی در خارج از خانواده هستند. و لذت بردن از یكدیگر را فهم نمی كنند. از آفت های عشق این است که به نام عشق و دوست داشتن وی را كنترل كرده و در قفس نامرئی انتظارات خودمان، او را محبوس و زندانی می كنیم.آنچه كه اكثراً افراد با هم اشتباه می گیرند؛ «هوس » و « عشق » است. هوس میلی شدید برای پاسخ آنی به یك نیاز جسمانی و روانی است كه به خود رنگ رمانتیك می گیرد و یك استدلال به ظاهر عقلانی نیز در پی دارد لیكن عشق ، دوام دارد و مهارتهای زوجین به رشد آن كمك می كند. دو طرف با برنامه و انرژی آن را رشد داده و تداوم می بخشند و از آن نگهداری می كنند و بیشتر از آنكه احساسی باشد ، متشكل از احساس و منطق است.
با خود می گفتم که اما، در زندگی و رابطه من این چنین نخواهد بود، عشق معنای واقعی دارد و صداقت هدیه من و فداکاری هدیه اوست. عشق ما علاقه به دیگری است، نه به ثروت و مقام و چهره. در قانون زندگی من قهر و اختلاف نا متعارف بود و رقابت و لجبازی بدون معنی. آنچنان در خیال خود خوش بین بودم که احساس می کردم با این افکار از دیگران متمایز شده ام. او هم مانند من و من هم مانند او.
اما وقتی عشق را در واقعیت دیدم، به افکار خود نرسیدم. نه تنها رویاهایم را در وجود دیگران نمی یافتم، در رفتار خودم هم پیدا نکردم. فکر کردم که آن ها بدند که من بد شده ام اما باز فکر کردم من که نباید با بدی دیگران بد شوم. مشورت و راهنمایی دیگران بوی افکار نوجوانیم را نمی داد ولی مثل اینکه واقعیت همان بود که می دیدم و می شنیدم نه آن که فکر می کردم.
می گفتند عشق از روی احساس است و ماندگار نیست اما علاقه از عقل می آید و با دلیل جاودانه است، دلیل عقل منطقی است و علاقه اش با فکر. اما این فکر سیاست دارد، این عاشقی شرط و شروط دارد و برای رسیدن به آن زحمت فراوان می خواهد و تلاش دوچندان.
بازهم نپذیرفتم گفتم علاقه از عقل است ولی نه مشروط، علاقه که شرط ندارد، گفتند در دنیایی که اشتباه کنی یک عمر بیراهه خواهی رفت، علاقه شرط دارد. چون سرنوشت است، یک عمر زندگی است و انتخاب بزرگراه اصلی زندگی تو که اگر بخواهی آن را برگردی از دیگران عقب خواهی افتاد. اگر از روی عقل و مشروط به خوشبختی نباشد، پس پیمودنش از برای چه است؟
گفتم افکارم خوشبختی می آورد، گفتند افکارت شاید ولی رفتارت نه، اما من فکر می کنم که آن ها اشتباه می کنند، چرا باید با سیاست زندگی کرد، صداقت نداشت، فداکاری نکرد و برای دیگری جان نسپرد.
چرا رفتارهای ما با گفته هایمان مغایرت دارد؟ چرا دوستت دارم و فدایت شوم ها تنها به ارزش یک گفتار است و چرا تا زمانی خوب هستیم که مفید هستیم؟
ما دیگران را برای رفاه خود می خواهیم نه برای اینکه در کنارشان باشیم. زمانی از وجود آن ها لذت می بریم که احساس کنیم از وجود و حضور آن ها بهره ای می بریم. حال این بهره هرچه می خواهد باشد، ثروت، عاطفه، قدرت یا هر مورد دیگری.
ما دیگران را برای این نمی خواهیم که خوشحالشان کنیم، کمکشان کنیم و ارتقایشان دهیم. با او روراست نیستیم، می گوییم که هستیم ولی نیستیم. می گوییم که در زندگی من بهترینی ولی شاید به گفته خود ایمان نداشته باشیم. برایش ساز حمایت و دلسوزی می زنیم ولی حاضر نیستیم به خاطر او هر کاری بکنیم. می گوییم تو خوب ترینی ولی احتمال این که بدگویی اش را بکنیم فراوان است. شاید به او خیانت کنیم و نارو بزنیم. شاید برای رشد خود راضی به شکست او شویم و شاید برای رسیدن به اهداف خود او را له کنیم.
از اعمال و رفتارش شکایت می کنیم اما خودمان در همان موقعیت همان کار را انجام می دهیم، وقتی خودمان را جای او می گذاریم می فهمیم که این خواسته یا اعمال سزاوار نیست اما بازهم اصرار بر انجام آن داریم. در زمان خوشی و راحتی او را فراموش می کنیم و در بدبختی ها او را شریک موظف خود می دانیم.
علاقه ای به درک احساسات او نداریم ولی توقع درک احساساتمان را داریم. از او می خواهیم به خواسته های ما توجه کند ولی به خواسته هایش توجهی نداریم. حقش را کامل ادا نمی کنیم و به نیازهایش کامل پاسخ نمی دهیم.
حال او کیست؟ او در درجه اول همسر ماست، اما می تواند پدر، مادر، خواهر، برادر، فرزند، دوست، همکار ما یا یک رهگذر باشد. مهم نیست که او کیست، مهم این است که ما...
در حقیقت این موضوع نه تنها در مورد ارتباطات شما بلكه در مورد هر چیز دیگر در زندگی صحت دارد. هیچ چیز تصادفی اتفاق نمیافتد و هر رویدادی دلیلی دارد. مثلا زوجهایی را در نظر بگیرید كه عاشق هم شده و عشقشان پایدار باقی مانده است. عاشق شدن و عاشق ماندن دو مقوله كاملا متفاوت است.
عاشق شدن به مراتب آسانتر از عاشق ماندن است، اما در خصوص زوجهایی كه به هر دو موضوع رسیدهاند و علاوه برعاشق شدن، عشقشان پایدار باقی مانده، این سوال مطرح است كه آنها چه كردهاند؟ آنها چگونه بر مشكلات فائق آمده و امری را كه به نظر میرسد اكثر زوجها قادر به تحقق آن نیستند، انجام دادهاند؟
واقعیت این است كه چند روش وجود دارد كه آتش عشق میان همسران را همواره شعلهور نگه داشته و ارتباط آنها را با هم همچنان مطلوب نگه میدارد. در این میان سه راز وجود دارد كه با بهكارگیری آنها میتوانید عشق خود را تا آخر عمر تضمین كنید:
راز اول:استفاده از كلمات جادویی
همسرانی كه همواره عاشق هم هستند، متفاوت از دیگر زوجینی كه همواره در ارتباطاتشان مشكل دارند، با یكدیگر صحبت میكنند.
نه تنها این زوجین به طور متفاوتی با هم صحبت میكنند، بلكه از كلمات متمایزی نسبت به سایرین در حین صحبت استفاده میكنند.
آنها از «كلمات جادویی» استفاده میكنند، به طوری كه به جای ایجاد دعوا بینشان، باعث عشق بیشتر در میانشان خواهد شد.
آنها از كلماتی استفاده میكنند كه همسرشان را به جای كسل شدن، علاقهمند به صحبت میكند.
در هر ارتباطی، این كلمات هستند كه میتوانند خاصیت شفابخشی یا خصلت ضربهزنندگی داشته باشند. واقعیت این است كه كلمات میتوانند باعث عاشق ماندن زوجین یا از بین رفتن ارتباط آنها و حتی رسیدن به مرحله طلاق و جدایی شود.
كلمات معجزه میكنند. اگر كلمات نادرست را در جای ناصحیح استفاده كنید، ارتباط شما تبدیل به جهنم میشود؛ اما استفاده از كلمات صحیح در مكان مناسب میتواند معجزه كند.
این كلمات جادویی قلب شما و همسرتان را میگشاید و عشق بیشتری خلق كرده و باعث عمق یافتن رابطه عاشقانه شما با همسرتان خواهد شد.
كلماتی وجود دارند كه شما میتوانید بارها و بارها از آنها استفاده كنید تا ارتباطتان با همسرتان بهتر شود. 8 كلمه زیر و چگونگی استفاده از آنها میتواند زندگی شما را دگرگون كند:
«به خاطر این كه ارتباطمان برای من خیلی مهم است...»
با گفتن این كلمات، همسرتان طالب خواهد بود تا بقیه جمله را بشنود و بداند كه اهمیت ارتباط شما با او موجب چه خواهد شد. این كلمات، اهمیت عشق شما را به همسرتان مشخص میكند.
پس از به كار بردن این عبارت شما میتوانید درخواستی را مطرح كنید یا به نكتهای كه اخیرا از خود كشف كردهاید، اشاره كنید.
در همین جا مناسب است كه به نكتهای اشاره شود. خوب است بدانید كه دلایل زیادی وجود دارد كه باعث ایجاد چالش میان افراد میشود كه 5 مورد عمده آنها عبارتند از:
1ـ ترس
2ـ باورها و شرایط اجتماعی كه به درد ما نمیخورند
3ـ تمایل به این كه همواره حق با ماست
4ـ گوش نكردن به طرف مقابل
5ـ فرار كردن
ترس، قاتل خاموش روابط عاشقانه شما با همسرتان است. اگر از بسیاری از افراد بپرسید كه آیا در ارتباطاتشان ترس وجود دارد احتمالا پاسخ منفی خواهند داد.
اما اگر بیشتر به ارتباط آنها توجه كنید خواهید دید كه آنها احساسات واقعی خود را مخفی میكنند، چراكه از عكسالعمل همسرشان نامطمئن هستند. این درواقع همان ترس است.
شرایط اجتماعی و باورهای غلط ما هم در برخی موارد باعث مشكلات ارتباطی و حتی اثرات جبرانناپذیری میشود. مثلا خانمی را میشناسم كه تنها به خاطر این كه به احساسات همسرش لطمه نزند با او ازدواج كرده است. این مساله میتواند خطرناك باشد. او تنها به این دلیل كه به احساسات همسرش صدمه وارد نكند به زندگی ناخوشایند خود ادامه میدهد، چراكه از كودكی به او اینطور آموزش داده شده است.
یكی دیگر از دلایل رایج چالشها در ارتباطات زناشویی، این است كه افراد تصور میكنند حق با آنهاست. با این تفكر، درواقع دیوارهای محكمی در اطراف خود میسازند كه از ارتباطات سالم جلوگیری میكند.
بهتر است هرگاه احساس كردید كه حق با شماست به این سوال فكر كنید: میخواهید حق با شما باشد یا زندگیعاشقانهای با همسرتان داشته باشید؟
چهارمین چالش، گوش نكردن به حرف طرف مقابل است. برخی هم گوش میدهند اما سعی نمیكنند تا حرف دیگری را بفهمند چون از نقطه نظر خود به گفتههای طرف مقابل گوش میدهند. حقیقت این است كه اگر شما به حرف همسرتان به قصد فهم و درك آن توجه نكنید، بینتان فاصله میافتد.
مورد آخر، نوع واكنشی است كه شما در هنگام كشمكش با همسرتان نشان میدهید. وقتی ناسازگاری بالا میگیرد بیشتر ما سعی میكنیم هر كاری برای اجتناب از ادامه روند بحث و نزاع در پیش بگیریم. وقتی به جای ماندن و حل بحث، سعی میكنیم از موضوع فرار كنیم مشكلات عمدهای ایجاد میشود.
راز دوم:با همسرتان در یك تیم بازی كنید
همسرانی كه عاشق هم شده و عاشق هم باقی میمانند، دیگر به رقابت با هم نمیپردازند. اغلب زوجها درباره مسائل كوچك و بزرگ حتی به روشهای بچگانه با یكدیگر به رقابت برمیخیزند و وقتی متوجه در خطر قرار گرفتن ارتباطشان میشوند كه دیگر خیلی دیر شده است.
اما چرا؟ دلیل این موضوع خیلی ساده است: هیچ جایی برای رقابت در ارتباط بین زوجین وجود ندارد. اگر شك دارید، امتحان كنید. بار دیگری كه شما و همسرتان به روشی دوستانه با یكدیگر به رقابتی هرچند كوچك پرداختید، پس از پایان موضوع، این سوال ساده را از خود بپرسید: آیا من احساس نزدیكی و ارتباط بیشتر با همسرم میكنم یا احساس میكنم از او فاصله گرفته و ارتباطم با او كم شده است؟ به احتمال قوی اگر بین شما هرگونه رقابت و مسابقهای وجود داشته باشد، ارتباط شما با یكدیگر كمتر خواهد شد و ناخودآگاه از همسرتان فاصله خواهید گرفت.
نكته كلیدی اینجاست: برای عاشق ماندن همواره با همسرتان در یك تیم بازی كنید نه در تیمهای مقابل هم.
راز سوم:همدیگر را تحسین كنید
همسرانی كه عاشق هم باقی میمانند همواره به خود و همسرشان یادآوری میكنند كه چه چیزهایی را درباره یكدیگر دوست داشته و ستایش میكنند.
میتوانید هر از گاهی از همسرتان سوال كنید كه «تو چه چیزی را در مورد من دوست داری و تحسین میكنی؟» شاید بسیاری از مردم تصور كنند كه برای زوجهایی كه سالیان سال با هم زندگی كردهاند صحبت درخصوص آنچه كه دربارههمسرشان دوست دارند، كاری احمقانه است.
اما مطمئن باشید كه این روش جواب خود را پس داده است.
میتوانید این روش را در ارتباط خود با همسرتان به كار ببندید و به تغییرات شگرفی كه در ارتباطتان رخ خواهد داد توجه كنید.
خیلی راحت به همسرتان بگویید: چیزی كه واقعا باعث میشود كه من تو را تحسین كنم این است كه ... و ادامه جمله را با آنچه كه در مورد او دوست دارید كامل كنید. این جمله میتواند در ارتباطات شما معجزه كند.
با تحسین متقابل زن و شوهر از یكدیگر، ارتباط آنها باهم رنگ و بویی عاشقانه مییابد و عشق آنها تعمیق میشود. البته تنها با تحسین یكدیگر نمیتوان تمام مشكلات موجود در ارتباط بین زن و شوهرها را حل كرد، بلكه میتوان گفت تجربه نشان داده وقتی شما مرتبا به همسرتان میگویید كه چقدر برای او احترام قائل بوده و او را دوست دارید، ارتباطتان بهتر خواهد شد.
حال با بهكارگیری این 3 راز ساده سعی كنید زندگی خود با همسرتان را به یك داستان عاشقانه و ماندگار بدل كنید. مطمئن باشید كه موفق خواهید شد.
راه های ساده ای وجود دارد که شما می توانید بوسیله آن عشق خود را به همسرتان ابراز کنید. یکی از این راه ها این است که یک یادداشت عاشقانه بنویسید و آن را در جایی پنهان کنید تا همسرتان آن را پیدا کند.
برای نوشتن یادداشت عاشقانه تان وقت بگذارید و آن را در یک جای خاص که می دانید مورد علاقه همسرتان است پنهان کنید و منتظر پاسخ عاشقانه همسرتان باشید.
اهمیت نوشتن یادداشت های عاشقانه
به نظر می رسد معمول ترین مکان ها برای پنهان کردن یادداشت های عاشقانه جایی در آشپزخانه و یا اتاق شما باشد.
صرف نظر از اینکه شما کجا را برای پنهان کردن یادداشت های عاشقانه تان انتخاب می کنید، نوشتن یادداشت و صرف زمان برای یافتن یک محل شیک و رمانتیک می تواند خیلی بیشتر از خود یادداشت روی طرف مقابل تان تاثیر بگذارد.
در اینجا ما به شما برای هر اتاق پیشنهادهایی داریم و به شما می گوییم که کجا را برای پنهان کردن یادداشت تان انتخاب کنید.
می توانید با مراجعه به قسمت های زیر پیشنهاد های بیشتری ببینید.خوانندگان ما این پیشنهادها را به شما می دهند:
یادداشت تان را کجا پنهان کنید – آشپزخانه
• روی در یخچال
• برنامه ریزی کنید و با هم شامی تهیه کنید و یادداشت عاشقانه خود را لای کتاب آشپزی و یا داخل ظرف یکی از مقدمات شام بگذارید.
• داخل لیوان مورد علاقه همسرتان
• داخل ظرف ناهار همسرتان
• داخل بسته چیپس مورد علاقه همسرتان
• روی ساندویچ
• روی کشو ظروف نقره
• با کلمات آهن ربایی روی در یخچال یادداشت بگذارید
• روی سر در اتاق های خانه مخصوصا اتاق کار همسرتان
• داخل ظرف شکر
• یکی از خوانندگان ما می گوید:" من همیشه شب قبل ساندویچ و ناهار فردای همسرم را تهیه می کنم ، پس می توانم یادداشت ام را داخل ظرف آن بگذارم. روز بعد زمانیکه برای ناهار ساندویچش را برمی دارد نوشته من را می بیند".اگر بدانید چه حسی داره وقتی برای همسر خود ساندویچ می خرید با همان خودکار داخل جیبتان خیلی ساده روی کاغذ دور پیش ساندیج بنویسید (دوستت دارم) و ساندویچ را به دست همراه خود بدهید.
• داخل ماشین ظرفشویی، یا روی غذای مورد علاقه همسرتان
• یکی دیگر از خوانندگان ما می گوید:" یک روز در حال تهیه شام بودم، و زمانیکه داشتم سالاد درست می کردم، این کلمات را هم بریدم،"دوستت دارم" این نوشته را همسرم روی بسته پنیر نوشته بود...من هم روی ظرف سالادش جوابش را نوشتم".
• بهترین مکان برای پنهان کردن یادداشت عاشقانه تان بسته ناهار همسرتان است. البته اگر همسر شما با خودش ناهار می برد.
• یک بسته کره را باز کنید و روی قالب آن با چاقو بنویسید "دوستت دارم" و دوباره آن را در یخچال بگذارید تا شکل بگیرد. شکل کره بسیار جالب خواهد بود.
یادداشت های عاشقانه خود را کجا پنهان کنید - اتاق نشیمن
روی ریموت کنترل تلویزیون
لای صفحات کتابی که همسرتان می خواند
روی تلویزیون
روی صندلی مورد علاقه همسرتان
زیر بالش
زیر تلفن
روی مجله همسرتان
روی جلد سی دی یا دی وی دی مورد علاقه همسرتان
یکی از خوانندگان ما به نام سوزی می گوید:" هر روز صبح شوهر من یادداشت عاشقانه اش را روی میز قهوه خوری مان می گذارد، هیچ کس نمی داند آن چیست جز من...
یادداشت های عاشقانه خود را کجا پنهان کنید – اتاق خواب
جین یکی دیگر از خوانندگان همراه ما به نام جین می گوید:" من دوست دارم هر چند وقت یکبار یک جمله ساده کوتاه یا یک عبارت عاشقانه کوتاه بنویسم و برای همسرم بگذارم ( معمولا روی یک کاغذ بسیار کوچک می نویسم) و آن را در کشوی پیرهن، کشوی شلوارها و یاد داخل جیب لباس حمامش می گذارم. گاهی همسرم همان موقع آن را پیدا می کند ، گاهی هفته بعد ،بعضی اوقات ماه ها بعد آن را پیدا می کند. برای او سورپرایز بزرگی است که بفهمد من به فکر او هستم.
مانتی می گوید، من دوست دارم شوهرم را غافلگیر کنم، به خاطر همین هر چند وقت یکبار یک نوشته کوتاه عاشقانه برایش می نویسم و داخل جیب لباس هایش می گذارم.
شیلا می گوید:" من فکر می کنم زمانی که همسرتان قصد مسافرت دارد بهترین زمان برای نوشتن یک یادداشت عاشقانه است. می توانید آن را داخل چمدانش بگذارید. جایی نزدیک حوله یا مسواکش".
سوزی می گوید:" در فصل زمستان ترجیح می دهم نامه های عاشقانه ام را داخل جیب ژاکت شوهرم بگذارم . جایی که وی اغلب سوئیچ ماشینش را می گذارد. وقتی فردا صبح او خواست ماشینش را روشن کند، آنرا پیدا می کند، و من فکر می کنم می تواند روز خوبی را شروع کند".
یکی دیگر از خوانندگان ما می گوید:
من یاداشت ام را داخل جیب شوهرم می گذارم تا زمانیکه خواست پول ناهار خود را بپردازد آن را پیدا کند.
من نوشته ام را داخل جیب کت همسرم می گذارم. (پاتریس)
من یاداشت ام را روی نوک کلاه همسرم می گذارم.
یاداشت های عاشقانه خود را کجا پنهان کنید – اتاق کار
• شاید پنهان کردن یک یاداشت عاشقانه در اتاق کار همسرتان یک ایده رومانتیک نباشد،اما وقتی همسر شما آن را پیدا می کند ، مطمئن باشید روز خوبی را آغاز خواهد کرد.
• یک یادداشت عاشقانه کوتاه روی اولین برگ دفتر برنامه روزانه !
• من امروز صبح لب تابم را باز کردم و دیدم دوست پسرم یک یادداشت عاشقانه برایم فرستاده است. خیلی هیجان زده شدم.
• روی صفحه مانیتور همسرتان! درست است این نوشته نمی تواند عمق احساس شما را نشان دهد ،همچنین باید توجه داشته باشید که ممکن است نوشته شما را فرد دیگری غیر از همسرتان نیز بخواند، چون روی کامپیوتر قرار گرفته...
• می توانید یک پیغام تلفنی کوتاه برایش بگذارید.
• فرستادن یک یادداشت به محل کار همسرتان.
یادداشت های عاشقانه خود را کجا پنهان کنید – وسیله نقلیه همسرتان
روی آفتابگیر ماشین
دیروز همسر من یک یادداشت عاشقانه بهمراه یک شاخه گل رز روی کاپوت ماشینم چسبانده بود.
• من هر چند وقت یکبار برای همسرم یاداشت های عاشقانه می نویسم. بعضی اوقات آن را زیر آفتابگیر ماشینش می گذاریم. بعضی اوقات روی آینه ماشین. جالب است که او هم همین کار را می کند. او هم نوشته های عاشقانه اش را یا در جعبه ابزار ماشینم می گذارد یا روی ضبط صوت می چسباند.در حقیقت این کار برای ما یک سرگرمی و یک مسابقه شده تا هر کس بهترین و غافلگیر کننده ترین مکان را برای گذاشتن یاداشت عاشقانه اش پیدا کند.
می توانید یادداشت تان را روی صندلی ماشین همسرتان بگذارید.
شیشه ماشین هم مکان جالبی برای چسباندن یک یادداشت عاشقانه است.
کلی می گوید:" من یک روز چند قلب رنگی و زیبا را که رویش نوشته بود"دوستت دارم" روی صندلی ماشین همسرم گذاشتم. شوهرم بسیار غافلگیر شده بود".
• جان می گوید:" یک روز وقتی داشتم سوار ماشینم می شد م، یک بسته پلاستیکی رنگی ارزان قیمت پیدا کردم که رویش نوشته بود "دوستت دارم" ؛اما الان همان بسته ارزان قیمت پلاستیکی برای من حکم یک هدیه گران قیمت را دارد.
• می توانید نوشته تان را روی آینه بچسبانید و بنویسید" با احتیاط رانندگی کن ، بعد از پایان کارت من در خانه منتظر تو هستم"!
• یادداشت های عاشقانه خود را کجا پنهان کنید – حمام
می توانید نوشته خود را با مداد رنگی و یا پاستل رنگی کودک تان روی آینه حمام یا روی دوش بنویسید.
مانتی می گوید:" من یادداشت عاشقانه ام را روی یک دستمال کاغذی نوشتم و دوباره آن را پیچیدم و سرجای خودش گذاشتم تا وقتی همسرم می خواهد از آن استفاده کند اول آن تکه یادداشت من را ببیند.
• روی آینه حمام
• نوشته تان را لای کاغذ حوله همسرتان بگذارید.
• روی وسائل حمام و یا لوازم آرایش همسرتان
• من یادداشت عاشقانه ام را روی کاغذ صابون حمام شوهرم می نویسم.
• جک می گوید:" من یادداشت های عاشقانه ام را داخل بسته لوازم مانیکور همسرم می گذارم".
من می دانم که شوهرم استیو هر روز صبح اصلاح می کند، پس هر شب قبل از خواب به حمام می روم و نوشته ام را داخل پاکی سرخ می گذارم و رویش می نویسم :برای استیو و به آینه حمام می چسبانم.
قبل از رفتن همسرتان به حمام ،به آنجا بروید و آب داغ را باز کنید، روی آینه بخار گرفته بنویسید دوستت دارم یا شکل یک قلب بکشید، بعد از اینکه همسرتان به حمام رفت و حمام دوباره بخار کرد، نوشته شما دوباره ظاهر خواهد شد.
نوشته تان را روی پاکت صابون ، یا شامپو یا ژل همسرتان بگذارید.
• یادداشت های عاشقانه خود را کجا پنهان کنید – گاراژ یا انباری
• روی نیمکت کار همسرتان
• داخل کشو نیمکت کار همسرتان
• داخل جعبه ماهیگیری همسرتان
• یادداشت های عاشقانه خود را کجا پنهان کنید – بیرون از منزل
• جک می گوید:" مدتی پیش راهرو منزلمان را دوباره رنگی می کردم. بالای راهرو نوشتم 143( 1 = من ، 4 = دوست دارم ، 3= تو) یعنی من تو را دوست دارم وقتی همسرم به خانه آمد و آن را دید خیلی خوشحال و هیجان زده شد.
• من نوشته هایم در محل یکه همسرم ماشینش را پارک می کند می گذارم ، البته باید این نوشته کاملا واضح باشد چرا که ممکن است آن را نبیند.
• نوشته های عاشقانه خود را کجا پنهان کنید- مکان های مختلف
در این قسمت می خواهیم چند پیشنهاد ابتکارانه و متفاوت به شما بدهیم:
به همسرتان ایمیل بزنید. مطمئن باشید وی انتظار چنین کاری را ندارد. اسم هر دو نفرتان را بنویسید و کنارش یک یک قلب بکشید و یا بنویسید برای همیشه!
من روی یک کاغذ نوشتم دوستت دارم و صد برگ از آن کپی گرفتم و آن ها را به همه جای خانه چسباندم تا همسرم هر جا را نگاه می کند ببیند من دوستش دارم. این نوشته ها را داخل جیب شلوارش ، روی پاکت سیگارش، داخل جعبه پیتزا داخل یخچال، ... خیلی سرگرم کننده است.
من جعبه سیگار همسرم را از قسمت انتهایی آن باز کردم و روی چند برگ سیگار همسرم را با نوشته های ریز عاشقانه پر کردم.و دوباره آن را سرجای خود برگرداندم تا همسرم روزی چند بار نوشته های من را ببیند.
بعضیها معتقدند انسان بدون عشق نمیتواند به زندگی ادامه دهد و دائما احساس میكند یك چیز كم دارد. نقطه عطف عشق در جامعه ما ازدواج است.
روز به روز از تعداد ازدواجهای اجباری كاسته شده و دختر و پسر، خودشان تصمیم به ازدواج با هم میگیرند. در چنین شرایطی وجود عشق و محبت بین طرفین، یكی از عوامل مهم و تعیینكننده در این تصمیم است. پس میتوان به این نتیجه رسید كه تقریبا تمام ازدواجهای امروزی با عشق آغاز میشود. اما مهم، سرنوشت این عشق است كه به كجا كشیده خواهد شد و چه بلایی سر آن میآید و در زندگی زناشویی بعد از ازدواج چه نشانههایی از آن باقی میماند.
برای آن كه بتوانیم به كسی محبت كنیم ابتدا باید دیدگاه طرف مقابل را درباره محبت كردن بدانیم، این كار را باید قبل ازازدواج انجام دهیم تا ببینیم آیا كسی را كه میخواهیم به عنوان همسر انتخاب كنیم با روحیات ما همخوانی دارد یا خیر؟
برای یافتن این دیدگاه باید این سوال را از خود و طرف مقابلتان بپرسید كه به نظر شما اگر كسی شما را دوست داشته باشد چگونه باید آن را ابراز كند و به تعبیری دیگر مظاهر محبت و عشق چیست؟
در جواب این سوال، دیدگاه همه راجع به محبت معلوم میشود. بعضیها محبت را بیشتر در مادیات میبینند مثلا از گرفتن یك كادوی گرانقیمت میفهمند كه كسی دوستشان دارد. بعضیها گفتار عاشقانه را دوست دارند و میخواهند كسی كه دوستشان دارد دائما به آنها ابراز علاقه كلامی كند و بسیاری از نمودهای دیگر محبت و عشق ورزیدن كه بر اساس سلیقه و شخصیتهای متفاوت، متغیرند.
پیدا كردن این ترجیحات در خود و طرف مقابل، به ما این امكان را میدهد كه محبت خود را آن طور كه میخواهیم بههمسرمان ابراز كنیم و نتیجه مطلوبی بگیریم.
وقتی كسی را دوست داریم، تنها با گفتن "دوستت دارم" نمیتوانیم به او ثابت كنیم كه حقیقتا دوستش داریم. عشق و محبت، احساسی است كه در ما نسبت به كسی به دلایل مختلفی ایجاد میشود.
وقتی كسی را دوست داریم به خاطر این دوست داشتن خیلی كارها میكنیم و خیلی از رفتارها را انجام نمیدهیم:
1- به او دروغ نمیگوییم
دروغ گفتن و هر نوع پنهان کاری نسبت به شخصی که دوستش دارید نه تنها حس اعتماد طرفین را از بین خواهد برد بلکه تداومی را برای ابراز دوستی در پی نخواهد داشت. چرا که در یک ارتباط زناشویی توام با عشق و محبت تنها راستی و صداقت است که بنیان تمام رفتارهای منجر به پذیرش متقابل را بوجود می آورد.
2- غرورش را نمیشكنیم
گاهی وقت ها شکستن غرور شاید برای رسیدن به خیلی چیزها خوب باشه ولی نه به این شکل که صراحتا برای طرف مقابل بکار ببرید. چون این کار یکنوع خورد کردن شخصیت و ایجاد تنشی را در پی خواهد داشت که شاید در یک زمان کوتاه جبران اینکار چندان هم ساده نباشد.
3- به خانوادهاش و كسانی كه دوست دارد احترام میگذاریم
همسر شما از دل یك خانواده آمده است كه اگر آن خانواده نبود، همسر شما نیز امروز در كنار شما نبود، پس به خاطر وجود همسرتان كه دوستش دارید باید از خانوادهاش سپاسگزار باشید و به خاطر وی به آنها احترام بگذارید و مطمئن باشید كه همسر شما قدردان این احترام خواهد بود.
4- او را به باد نقدهای بیرحمانه نخواهیم گرفت
این به معنی تایید همه جانبه همسرتان نیست چون هر كسی ایراداتی دارد، اما اگر كسی بخواهد همیشه تنها ایرادات شما را بگوید قطعا خسته خواهید شد. همیشه نقاط مثبت را در كنار نقاط منفی ببینید تا به همسرتان احساس ارزشمند بودن بدهید و از بهانه گیری و ایرادهای بیخود بپرهیزید.
5- با او لجبازی نمیكنیم
وقتی همسرتان را دوست داشته باشید در برابر خواستهها و رفتار او موضع گیری و لجبازی نمیكنید.
6- وقتی اشتباهی در قبال همسر خود مرتكب میشویم براحتی و بدون قید و شرط از او عذرخواهی میكنیم
اشتباه كردن در زندگی، اجتناب ناپذیر است و یكی از راههای برطرف كردن اثرات این اشتباه در ذهن طرف مقابل، عذرخواهی است كه این عمل در برابر كسی كه دوستش دارید باید برایتان بسیار راحت باشد چرا كه غرور در برابر معشوق جایی ندارد.
7- او را در كارها و تصمیماتمان دخیل میكنیم
وقتی همسرتان را دوست داشته باشید همیشه میخواهید نظر او را راجع به همه چیز جویا شوید و كاری كنید كه او را خوشحال میكند، پس همیشه با او مشورت میكنید و تصمیمات خود را به تنهایی نمیگیرید.
8- اگر مخالفتی با او داریم با آرامش قانعش میكنیم
اختلاف نظر هم در زندگی زناشویی اجتناب ناپذیر است اما برخورد همسران در این اختلاف نظرها میتواند آن را مشكل ساز و یا سازنده كند. پس اگر همسرتان را دوست داشته باشید با آرامش با او سخن میگویید و دلیل مخالفتتان را روشن و واضح برایش توضیح میدهید و آنگاه میتوانید قانعش كنید.
9- به او در كارهایش كمك میكنیم
زن و مرد باید در همه چیز با هم همكاری داشته باشند. درست است كه این دو، در زندگی وظایف مشخصی دارند اما امروزه این مرزها كمرنگ شده و زن و مرد در بیرون و داخل خانه در همه چیز همكاری میكنند. پس به راحتی میتوان این كمك كردن را در زندگی امروزه معنی كرد.
10- اگر گاهی حوصله ندارد و غمگین است به او كمك میكنیم
اگر همسرتان غمگین یا عصبانی یا بیحوصله است اگر دوستش داشته باشید تمام تلاشتان را میكنید كه این احساس منفی را از او دور كنید یا اگر لازم باشد به او فرصت دهید تا بتواند به حالت عادی برگردد نه اینكه بیشتر به او خرده بگیرید و او را ناراحتتر كنید. گاهی آرامش داشتن در برابر كسی كه عصبانی است او را بیشتر عصبانی میكند. اگر همسرتان را عصبانی كردید با آرامش بی موقع خود، او را عصبانیتر نكنید چرا كه او فكر میكند آنقدر برایش ارزش ندارید كه وقتی ناراحت است عین خیالتان نیست.
11- میتوانیم به راحتی اشتباهات او را ببخشیم و فراموش كنیم
درست است كه بعضی اشتباهات بخشودنی نیست اما تعداد آنها بسیار كم است و معمولا در زندگی اشتباهات كوچكی پیش میآید كه میتوان با محبت از آنها گذشت و با صحبتهای منطقی، از بروز دوباره آن جلوگیری كرد.
12- از اینکه در كنارش هستیم خوشحالیم و نمیخواهیم از كنارش فرار كنیم
بعضی از زن و شوهرها دائما میخواهند از هم فرار كنند و تنها باشند و یا وقت خود را با دیگران بگذرانند. درست است كه ممكن است گاهی انسان، به تنهایی و خلوت كردن نیاز پیدا كند اما طبیعتا در اكثر اوقات از اینکه در كنار فردی كه دوستش دارید هستید لذت میبرید و میشود این خوشحالی و لذت را نشان دهید تا همسرتان بداند كه در كنارش خوشحالید.
13- با لذت، گذشت خواهیم كرد و تمام چیزهای خوب را برای همسرمان میخواهیم
این گذشت به معنی نادیده گرفتن خودتان نیست بلكه وقتی كسی را دوست دارید اول به او میاندیشید و بعد به خودتان.
14- در جملههایمان كمتر از "من" استفاده میكنیم و بیشتر از او و خوبیهایش میگوییم
با کاربرد این روش در واقع كارهایی كه خودمان از همسرمان انتظار داریم میتواند فهرست خوبی از این دسته باشد.
خداعظیم نیست ، او عظمت است . خدامهربان نیست ، اومهربانی ست . خداعاشق نیست ، اوعشق است و این عظمت و مهربانی توسط ما فرصت حضور می یابد وقتی دست ناتوانی را می گیریم و یا با عشقی خالصانه به حرف های انسانی تنها و درمانده گوش می سپاریم و گره از کار کسی می گشاییم . جهان در انتظار ظهور همه ماست . کار خداخلق انسان بود و رسالت انسان تجلی خداوند برزمین . انسان نردبانی ست که از طریق آن ، خداوند از فراز آسمان درزمین تجلی می یابد . ماعظیم تر از آن هستیم که می پنداریم .
مادامی که شما فکر مثبت دارید ، بین تمام اجزای سلول تان عشق ، مهر ،صلح ،وفا ، صفا و خوشبینی حاکم می گردد و با تمام سلول های مجاور ، هماهنگ شده و به یک خویشتن بسیار بالا می رسید .
کسی که در ذهن و قلبش خشم و کینه و انتقام در جریان است ، در آینده دچار بحران روحی می گردد . زندگی می کند ، اما بیچاره در درونش غوغایی برپاست ! همه انسان ها وقتی پا به این دنیا می گذارند ، فرصت های شگفت انگیز و مهم و موقعیت ارزنده یی برای زندگی زیبا و با طراوت ، لذت بردن و عشق ورزیدن را دارا هستند . عظمت دنیای درونی این انسان ، آن قدر پیچیده و منظم است که ، به همان عظمت و پهناوری جهان خارج می ماند.
مادامی که شما فکر مثبت دارید ، بین تمام اجزای سلول تان ،عشق ، مهر ،صلح ،وفا ، صفا و خوشبینی حاکم می گردد و با تمام سلول های مجاور ، هماهنگ شده و به یک خویشتن بسیار بالا می رسید ، زیرا این بار، سلول های شما هم به کمکتان آمده اند و شما را وادار به کار خوب ،شجاعت ، شهامت ، صبر و ایثار می کنند و به مرور ،روز به روز موفق تر و زنده تر می شود به دلیل اینکه تمام وجودتان اندیشه مثبت است ، انسان ها به شما گرایش پیدا می کنند ، کارهایتان بهتر پیش می رود و احساس می کنید خدا به شما روکرده است . در حقیقت همین طور است ، زیرا خدا همه مثبت گرایان را دوست دارد ، چرا که خودش خدای مثبت است و همه جا از زیبایی خلقت خویش صحبت می کند ولی اگر شما انرژی منفی داشته باشید ، در سلول های شما ناامیدی ، دلسردی ، خشونت ، غم ، تعارض و بدبینی رسوخ می کند و حتماً سلول های شما حق و حرمت همدیگر را رعایت نمی کنند .
این بدبینی برهمه آنها چیره می شود و آنها را در کام خود فرو می برد و در نهایت به جای اینکه شاهد معجزه باشید ، خود را بیمار و منزوی می بینید، مسلماً سلول های نامتعادل ، موادسمی وارد بدن می کند و آرام آرام سلول های بدن انسان می میرند و آنجاست که شخص ناامید، آرزوی مرگ دارد ، زیرا سلول ها در روح و روان او فریاد مرگ بر می آورند . پس کسی که در ذهن و قلبش خشم و کینه و انتقام در جریان است ، در آینده دچار بحران روحی می گردد . زندگی می کند ، اما بیچاره در درونش غوغایی برپاست ! زندگی اش از تعادل و توازن خارج می شود و به دنبال گمشده ی خویش می گردد ، شاید این گمشده همان سقوط و نابودی باشد!
پس ای انسان ! ای زیباترین مخلوق هستی ، ای فتبارک الله احسن الخالقین ! ای موجودی که خدایت بهترین هدیه – به نام عقل – به توداده ! ای موجودی که در بین میلیون ها موجود ، سخن می گویی ! ای موجودی که در بین میلیون ها انسان می خندی ، می فهمی ، قدرت فهم و تفکر و تعقل داری ! با خودت خلوت کن ، ببین که هستی ، خودت را دست کم گرفته ای ، خودت را گرفتار کرده ای ،خودت را با دستهای خودت خفه می کنی ! چشم هایت را بازکن . دنیا خیلی زیباست ،فقط مهم آن است که تو آن را زیبا ببینی .
بنگر خداهستی را چه قدر زیبا آفریده است . هرچه بخواهی ، در ید قدرت توست ، همه از آن توست فکر کینه ،انتقام ،بدبینی ،دروغ ، کلاهبرداری ، دزدی و ... رااز سر خود بیرون کن . برای چه خود را آزاد می دهی ؟ نگاهت راعوض کن به قول گاندی : " از گناه بیزار باش ، اما گناهکار را دوست داشته باش ! خوشبین باش ! او خدای خیلی بزرگ و بخشنده یی دارد ، شاید گناهش بخشیده شود . بنگر خداهستی را چه قدر زیبا آفریده است . هرچه بخواهی ، در ید قدرت توست ، همه از آن توست .ماهی یی که در دریا شنا می کند روزی در دست توست ، مرغی که به امید فردا دانه می خورد ، فردا مال توست . بره یی که در چراگاه خوابیده است ، دانه ریحانی که سراز خاک در آورده ، چشمه یی که از آن آب می جوشد ، گلی که بر شاخه ی درخت است ، فردا میوه اش از آن توست .
- پروازکن با بال های الهی .
- پرواز کن با پرهای معنویت .
- پرواز کن با عشق .
- پرواز کن با خدایت تا مرز موفقیت .