آنچه باید بدانیم ولی نمی دانیم!

اطلاعات طلایی، شخصـیتی ممتاز

خانم خانه دار برای ازدواج بهتر است یا خانم شاغل؟
در ایام قدیم، جوانی بود خوش قامت و خوش قد و بالا و قوی هیکل که از صبح تا شب کار می کرد و زحمت می کشید و سکه روی سکه می گذاشت به این امید که روزی همسری بگیرد در کدبانوگری یک؛ که از هر انگشتش هنری می بارد و وجودش خانه سرد او را گرم می کند.
 
روزگار می گذشت و جوان یک روز که سراغ سکه هایش رفت، دید انباش بسیار خردتر و ریزتر از آن چیزی است که گمان می کرده، لذا لیوان آبی که دستش بود را زمین گذاشت. زود دست به تصویر ابرک بالای سرش برد و با دلی اندک خون، به جای هنرهای ریخته شده از پنج انگشت همسر آینده اش، چارقدی سرش کرد و نشاندش پشت میزی تا او سکه روی سکه بگذارد.
 
اینچنین بر همگان مسجل شد این روزها دیگر فقط برای دختر خانم ها، شاغل بودن آقا داماد مهم نیست. دوره و زمانه اقتصادی و فرهنگی به سمتی چرخیده که خیلی از آقاپسرها هم برای ازدواج دنبال گزینه ای می گردند که بتواند پا به پای آنها خارج از خانه کار کند. هم گوشه ای از بار زندگی را بگیرد هم بتواند جایگاهی اجتماعی برای خودش کسب کند و هم وابستگی اش به مردش کمتر باشد.
 
متقابلا این تغییر نگاه فقط از طرف آقایان نیست و حتما دور و برتان می بینید که به همان اندازه، خانم ها هم کمتر خودشان را مسئول تمام و کمال امورات خانه می دانند یا لااقل بسیار بیشتر از مادرانشان توقع کمک و همکاری آقایان را در امر خانه داری دارند. نه نگرانی اقتصادی آقایان، نه توقع همیاری بانوان از شوهران، هیچ کدام عجیب نیست. دراین فرم جدید خانواده، فرم جدیدی که تا کردن با آن قاعده و قانون و آداب و اصول خاص خودش را دارد.

اینکه زن و شوهر هر دو شاغل باشند چه مزایا و معایبی در یک زندگی متاهلی دارد؟

شغل + 2

اگر قصد ازدواج دارید و نمی دانید بین خانم های شاغل دنبال همسر بگردید یا خانه دار، اگر ازدواج کرده اید و هنوز دو به شک اید، بهتر است خانه داری در پیش بگیرید یا به فکر پیدا کردن شغل و کسب درآمد و جایگاه اجتماعی باشید. با ما همراه شوید در مرور تهدیدها و فرصت های هر حالت! به هر حال انتخاب هر کدام این وضعیت ها، مزایا و معایبی در زندگی پیش رویتان می گذارد که می توانیدبه آن ببالید یا از آن بهراسید. زندگی متاهلی پیچیده تر از این حرف هاست و چنین نیست که در تمام لحظاتش به خاطر شاغل بودن خود یا همسرتان، با دمتان گردو بشکنید یا از بی کاری ظاهری خانه داری، مدام نک و ناله کنید.
 
فرصت ها

جر و بحث کمتر

آدم ها برای پر کردن نیازهای روحی - روانی شان نیاز دارند از منابع عاطفی مختلفی تغذیه کنند اما خانم های خانه دار - به خصوص اگر بچه نداشته باشند - معمولا تمام روز را در منزل به تنهایی سر می کنند و اینطوری توقعشان نسبت به شوهر بالا می رود. در واقع چنین خانمی از مردش می خواهد جور تمام نیازهایی که باید به طرق مختلف برآورده می شد را یک تنه به دوش بکشد. این مسئله می تواند منجر به دلخوری، نارضایتی و افسردگی هر دو طرف ماجرا شود.

آقا که بخش اعظم توانش را بیرون از خانه صرف کرده، حوصله یا انرژی کافی برای اینکه پای صحبت های همسری بنشیند که ساعت ها به انتظار او بوده ندارد. این مسئله برای زن و شوهرهای شاغل کمتر پیش می آید. خانم های شاغل از صبح کلی با همکارهاشان حرف زده اند، کارهایی کرده اند که بهشان احساس متخصص بودن داده، احتمالا با ارباب رجوع سر و کله زده اند، بابت فعالیت های مثبت یا منفی شان تحسین یا توبیخ شده اند و ... در نتیجه شب که به خانه می آیند، بسیار کمتر از خانم های خانه دار از همسرشان توقع دارند. حتی شاید حال و حوصله چندانی هم برایشان نمانده باشد و ترجیح بدهند اوقات فراغتشان را بیشتر به خودشان بپردازند و اغلب معاشرت ها و با هم بودن های دو نفره به تعطیلات موکول می شود.

به این ترتیب احتمال وقوع تنش در رابطه این زن و مرد پایین تر می آید (البته طبعا معنای این حرف این نیست که زن و شوهرهای شاغل کمتر از زوج هایی که در آن خانم خانه دار است، به پروپای هم می پیچند!)

وضع اقتصادی بهتر

در این روزگار وانفسای اقتصادی، واضح است که وضعیت مالی خانه ای که در آن به جای یک نفر، دو نفر کار می کنند و پول درمی آورند، به مراتب بهتر و مطلوبتر است، ضمن اینکه برخی معتقدند زن هایی که کار بیرون می کنند، به ارزش پول واقف ترند و ضمنا فرصت چندانی هم برای خرجش ندارند، در نتیجه پس انداز بیشتری عاید خانواده خواهد شد!

این وضعیت علاوه بر اینکه می تواند دست خانواده را برای بسیاری انتخاب ها (از چیزهای بزرگی مثل خانه و ماشین بگیر تا لوازم منزل و لباس و تفریح های گرانتر) بازتر بگذارد، به لحاظ روانی هم آرامش بیشتری برای زن و مرد به همراه خواهدداشت.

طبیعی است که وقتی یک موتور قرار است چرخ زندگی را بچرخاند، زن و شوهر بیشتر با سوالات نگران کننده ای مثل «مگر چقدر توان دارم/ دارد»، «نکند آخر ماه کم بیاوریم»، «خرج های غیرمنتظره را چه کنیم» و ... مواجه خواهند بود.

تجربه بیشتر

خانم های شاغل در طول روز با آدم های بیشتری سر و کار دارند و با پیشامدها، گرفتاری ها و چالش های بیشتر و متنوع تری به نسبت یک خانم خانه دار مواجه می شوند. برای سر و کله زدن با آدم ها، مدیریت روابط کاری و پرهیز از وقوع تنش در ارتباط های مختلفشان مجبورند روش های گوناگون تعامل و مدارا را کشف کرده و یاد بگیرند، احتمالا بیشتر از زنان خانه دار از مشکلات دیگر زوج ها مطلع می شوند و بیشتر در موقعیت مقایسه و پندگیری قرار خواهند داشت. تمام این یادگیری ها و تجربیات احتمالا آنها را برای مواجهه با مشکلات در زندگی خانوادگی شان آماده تر می کند و ترسشان را از مواجهه با مسائل کمتر خواهد کرد. این تجربه قطعا در زمان تربیت بچه هم کمک خوبی خواهد بود.

سوژه های گفتگوی گسترده تر

یکی از مشکلات رایج در زندگی زناشویی، روزمره شدن رابطه و از تب و تاب افتادن و بی حرف ماندن زوج هاست. وقوعت این وضعیت در زوج هایی که خانم خانه دار است، محتمل تر به نظر می رسد (دقت کنید؛ داریم از «احتمال» حرف می زنیم، نه یک وضعیت قطعی!) مثلا در همین راستا، می توانیدیک بار زندگی یکنواخت و تکراری طاهره (هنگامه قاضیانی) را در «به همین سادگی» دوباره مرور کنید.

حتی در حالتی بدبینانه اگر فرض کنیم حرف های مشترک هر زوجی بالاخره یک روز ته می کشد، درباره زوج های هر دو شاغل، این اتفاق دیرتر خواهد افتاد. در زندگی که زن هم مانند مرد شاغل است، خانم نیز به اندازه آقا از صبح تا شب در معرض جریان های اطلاعاتی مختلف دارد.

اتفاقا تقاتبل تعریف بیشتری را در طول روز خواهد دید و شنید که تمامشان امکان شکل گیری گفتگو با همسر را بالاتر می برد. این خانم ها احتمال هر شب چند خاطره از همکارشان که با شوهرش دعوا کرده، رئیسشان که روز به روز بیشتر روی اعصاب می رود، کم شدن اضافه کارها، شلوغی خیابان، نظرات همکارانشان درباره یک رویداد سیاسی و اجتماعی و ... خواهند داشت که هر کدام سوژه ای جذاب برای ایجاد ارتباط کلامی با همسر می سازد (هر چند خستگی و کم حوصلگی - که در بخش «تهدیدها» بهشان خواهیم پرداخت - روی خط سکته شاغل بودن است و شاید باعث شود با وجود سوژه برای صحبت کردن، باز طرفین به کم حرفی یا سکوت تمایل بیشتری نشان دهند).

تهدیدها

آزادی عمل محدودتر

طبیعی است که وقتی زن و مرد هر دو مشغول به کار هستند (در شرایطی که خودشان صاحبکار محسوب نمی شوند)، فارغ از اینکه در منزل با چه مشکلات و مسائلی مواجهند، مجبورند از قوانین و مقررات مربوط به کارشان تبعیت کنند. در نتیجه ممکن است در زمان هایی خانم خانه مجبورند به ماندن تا دیروقت و اضافه کاری اجباری شود، یا نتواند برای سفر آخر هفته مرخصی بگیرند، یا این امکان را نداشته باشد که هر زمان اراده کرد (ید)، مهمانی بدهد و برود و محدودیت هایی از این قبیل.

این همسرها بیرون از خانه هم رئیسی دارند که ممکناست گاهی از خانه دورشان کند یا شرایطی را پیش بیاورد که خیلی به مذاق آقا خوشایند نباشد. این مسئله به خصوص زمانی دردسرساز می شود که شوهر نتواند این موضوع را تحمل کند که همسرش از کس دیگری بیرون از محیط خانواده دستور بگیرد.

اما به هر حال وقتی آقای محترمی از داشتن امنیت خاطر اقتصادی بیشتر محظوظ هست و به سری در بین سرها بودن همسرش می بالد، باید اینها را هم بپذیرد کار زن نیز به همان اندازه کار مرد جدی است و قوانینش معتبر و واجب الاجرا!

حوصله کمتر

این هم یکی دیگر از تهدیدهای دو موتوره کار کردن است. همان قدر که شاغل بودن زن، نیازش به همسر را برای پر کردن خلأهای عاطفی اش کمتر می کند و تنش های احتمالی را کاهش می دهد، می تواند باعث دور شدن تدریجی زن و مرد از یکدیگر هم بشود. البته نه اینکه مسئولیت گرم نگه داشتن کانون خانواده همیشه با زن باشد اما در شکل سنتی خانواده که خانم ها همیشه خانه دار بوده اند، این توقع بیشتر متوجه زن ها بود. به هر حال یکی باید انرژی بیشتر و حواس جمع تری در این رابطه داشته باشد و از آنجایی که آقایان به طور معمول و سنتی، بیشتر در نقش شاغل فرو رفته اند، معمولا این نقش را متوجه خانم ها می دانند.
 
منتها در عمل، و در شرایطی که هر دو نفر مشغول به کار بیرون اند، احتمال اینکه زن هم مانند مرد بی حوصله و کم انرژی باشد زیاد است ، و اگر زوجین نسبت به مسئله بی تفاوت باشند و راهکاری برای کنترلش نیندیشند، شاید خدای ناکرده به مرور و با گذشت زمان، قضیه به جاهای ناگوار برسد.

فرسودگی بیشتر

هر چقدر هم بخواهید تقسیم کار عادلانه بکنید و فهرست بنویسید و چک لیست بسازد، باز هم اغلب زن ها با وجود اینکه دوش به دوش مرد خانه کار می کنند (ولو با دریافتی مالی کمتر)، خودشان را مسئول بخش قابل توجهی از کارها و وظایف خانه داری می دانند. کاری به «خودشبختانه یا متاسفانه»اش نداریم اما این نگاه به طور عرفی در جامعه وجود دارد و به تبعش، زن ها سهم بیشتری از پخت و پز و رفت و روب و ... در منزل را برعهده می گیرند.

در نتیجه خانم بعد از اتمام کار بیرون، تازه شیفت دوم کاریش (آن هم به صورت فشرده) شروع می شود و به قول رویارویی «کاغذ بی خط». «باید سه مرتبه بشوره و بسابه و بپزه. تو می تونی سه دفعه پشت سر هم بگی می شورم و می سابم و می پزم؟».

اگر طفل دلبندی هم از راه برسد و بعد از آب و گل درآمدنش، خانم بخواهد باز سر کار برود، یک شیفت مضاعف دیگر به این دو شیفت اضافه خواهد شد و عملا مجبور به انجام وظیفه در سه شیفت طاقت فرسا و سنگین می شود. واضح است که چنین آدمی فرصت کمتری برای رسیدگی به خود و استراحت خواهد داشت و این مسئله ممکناست او را دچار استرس دائم، ناامیدی، افسردگی و حتی احساس پیری زودرس می کند.

ادامه مطلب

[ یک شنبه 20 بهمن 1392  ] [ 11:38 AM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات3 ]

کدام دسته از زوج ها رابطه جنسی موفق تری دارند؟
رابطه جنسی مهم ترین اصل زندگی زناشویی است. بسیاری از زوجین در این رابطه  موفق هستند و بسیاری نیز مشکلات بسیاری در این مورد دارند. برای داشتن رابطه جنسی خوب کافیست نکاتی را رعایت کنید. نکاتی که بسیار ساده اما تاثیر گذار هستند. در این مطلب به معرفی برخی از این نکات می پردازیم.

افرادی در رابطه جنسی شان موفق هستند که:

- شناخت خوبی از بدن خود و جنس مخالفشان دارند.- اطلاعات لازم برای برقراری ارتباط جنسی صحیح را دارند.

- نحوه محافظت از خودشان را چه از لحاظ روحی و چه از لحاظ جسمی می دانند.

- شناخت لازم از روحیه طرف مقابلشان را دارند که بتوانند با او به راحتی و بدون ترس از اینکه مورد قضاوت قرار بگیرند (به عنوان مثال سرد مزاجی برای خانم ها و عدم داشتن مهارت های مردانه برای آقایان) احساساتشان را با هم در میان بگذارند.

بتوانند درخواست کنند که رابطه جنسی در شرایط دیگری و یا در وقت مناسب تری انجام بشود. با صحبت کردن، از یکدیگر در مورد بدن یکدیگر و اینکه چه کاری برایشان لذت بخش و یا ناخوشایند است یاد بگیرند.

- بهترین راهنما در مورد مسائل جنسی بخصوص در مورد کلیات آن، منابع موثق آموزشی است.
پس از آن شخص می تواند بنابر خواست و یا نیاز خود و یا شریک جنسی اش جزئیات رابطه را شکل دهد. فیلم های پو -رنو می توانند جزو گمراه کننده ترین منابع کسب اطلاعات در این موارد باشند.

ادامه مطلب

[ یک شنبه 20 بهمن 1392  ] [ 11:36 AM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

چک کردن گوشی همسر کار درستی است یا غلط؟

چک کردن گوشی همسرتان باعث می‌شود احساس بدی پیدا کنید اما نمی‌توانید جلو خودتان را بگیرید.
درمورد میل شدید و وحشتناک به چک کردن گوشی موبایل همسر و درست یا غلط بودن آن با یک روانشناس صحبت کرده‌ایم.

از بیشتر کسانی که به من برای مشاوره مراجعه می‌کنند شنیده‌ام که خیانت همسرانشان از طریق اس‌ام‌اس، ایمیل و فیسبوک بوده است. من باور ندارم که این روش‌های ارتباطی باعث باز شدن فضا برای خیانت می‌شود. فقط  گرفتن مچ آدم‌ها را آسان‌تر می‌کند.

بعضی‌ها نمی‌توانند جلو خودشان را برای چک کردن‌های مداوم بگیرند. ارباب رجوع‌هایی داشته‌ام که موبایل‌های همسرانشان را چک می‌کرده‌اند. بیشتر‌آنها زن بودند و اکثرشان بعد از اینکه یکبار مچ همسرشان را در خیانت گرفته بودند به این کار روی آورده‌اند. اعتماد بین آنها شکسته شده و اضطراب زیادی درمورد رابطه‌شان دارند. چه موضوع این باشد چه نباشد، کسی که مدام همسرش را چک می‌کند دچار عدم امنیت و مشکلات مربوط به اعتمادبه‌نفس است.

در مواردی که کسی قبلاً به آنها خیانت کرده و همسر کنونی‌شان کاملاً معصوم است، موقعیتی بسیار ناعادلانه ایجاد می‌شود. زوج‌هایی را دیده‌ام که مرد کاملاً به همسر خود وفادار بوده اما باز هم همسر او مدام در حال چک کردن او بوده است. بعضی اوقات وقتی زنی نمی‌تواند به اضطراب خود غلبه کند، شکافی بین آنها ایجاد می‌کند و رابطه بر هم می‌خورد.

خیلی وقت‌ها هم مردهایی کاملاً وفادار را دیده‌ام که فقط بخاطر اینکه همسرشان بی‌اندازه آنها را متهم به خیانت کرده است، دست به خیانت زده‌اند. آنها به نقطه‌ای رسیده‌اند که فکر کرده‌اند وقتی اینقدر باید برای کاری که نکرده‌اند متهم شوند، پس بهتر که آن کار را انجام دهند. در چنین مواردی خیلی ناراحت‌کننده است که ببینیم ترس از خیانت همسر باعث شده که بدترین ترس او به واقعیت تبدیل شود.

وقتی اعتمادی شکسته می‌شود، دوباره اعتماد کردن خیلی سخت است. همه چیز به گرفتن یک تصمیم هوشیارانه از اعتماد به کسی برمی‌گردد. باید از خودتان بپرسید، شفافیت در یک رابطه به چه معناست؟ آیا چک کردن گوشی‌های همدیگر نشانه شفافیت است یا عدم امنیت؟ این چک کردن‌های مضطربانه  هیچ جایی در یک رابطه شفاف ندارد.

وظیفه من بعنوان یک متخصص مشاور این است که به این افراد پارانوئید کمک کنم بتوانند دوباره اعتماد کنند. یک راه برای انجام این کار این است که کمکشان کنم بفهمند که وقتی با بی‌اعتمادی به کسی نگاه می‌کنند، همه چیز مشکوک به نظر خواهد رسید. حتی اگر ایمیل‌های خودمان را مشکوکانه چک کنیم، بالاخره یک ایمیل مشکوک پیدا خواهیم کرد. اگر نگاهتان اینطور باشد هر نوع صحبتی را ممکن است تیک زدن ببینید. اگر به دنبال پیدا کردن سند و مدرک برای شیطنت همسرتان هستید، مطمئناً آن را خواهید یافت.

من زوج‌ها را تشویق می‌کنم که به جای این، سعی کنند مچ همدیگر را در مواقعی که کار خوبی انجام می‌دهند بگیرند. گرفتن مچ همدیگر در مواقعیکه کار بدی انجام می‌دهیم هیچ عاقبت خوشی ندارد و هیچکس هم دوست ندارد بداند که کسی او را مدام کنترل می‌کند.

همچنین اگر کسی بخاطر اینکه همسرش قبلاً به او خیانت کرده است، مدام او را چک کند، من طرف او را می‌گیرم. غلبه بر شکسته شدن اعتماد کار بسیار سختی است. فردی که خیانت کرده است باید بداند که او مسئول به وجود آمدن این پارانویا و شکاکیت است و به همین دلیل نمی‌توانند به چک کردن‌های مداوم همسرش اعتراض کنند.

اما اگر کسی عادت به چک کردن همسر خود دارد بدون اینکه قبلاً خیانتی صورت گرفته باشد، به این معنی است که اعتماد به نفس بسیار پایینی دارد. احتمالاً نگران هستند که اگر مراقب نباشند، همسرش فردی جذاب‌تر از آنها پیدا کند. خیلی‌ها را دیده‌ام که با این نوع حسادت‌ها همسرانشان را از خود دور کرده‌اند. پس مراقب باشید: اگر شما هم اهل اینطور چک کردن‌های آزاردهنده هستید، فقدان اعتماد شما می‌تواند به خیانت همسرتان در آخر منجر شود.

اگر زوجی با چنین موقعیتی پیش من بیایند، به آنها خواهم گفت که رابطه‌شان روی یک زمین لرزان است. به آنها می‌گویم که «دست بردارند، یا از این چک کردن‌ها مداوم و یا از رابطه‌شان.» بودن در رابطه‌ای که نتوانید اعتماد کنید هیچ ارزشی ندارد.

در یکی از افسانه‌های یونانی خوانده‌ام که خدای عشق گفته است، «عشق در جایی که اعتماد نیست نمی‌تواند وجود داشته باشد.» من با او موافقم. اگر نتوانید به همسرتان اعتماد کنید، چهار انتخاب دارید: یا به آن رابطه خاتمه دهید و کسی را پیدا کنید که بتوانید به او اعتماد کنید؛ یا تصمیم بگیرید که دوباره به همسرتان اعتماد کنید؛ یا تصمیم بگیرید که ساکت بمانید و بی‌اعتمادی‌تان را فقط پیش خودتان نگه دارید؛ و یا برای حل مسائل و مشکلات بی‌اعتمادی‌تان از متخصص کمک بگیرید.


ادامه مطلب

[ یک شنبه 20 بهمن 1392  ] [ 11:35 AM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

تست و شخصیت شاسی برای شناسایی افراد فوضول
فضولی، کنجکاوی یا هر اسمی که رویش بگذارید، از آن حس هایی است که همه تجربه می کنند، بعضی بیشتر، بعضی کمتر! از آنجا که معمولا یاد می گیریم فضولی کار خوبی نست، خیلی با این حس خودمان مبارزه می کنیم، برای مثال توی دلمان به خودمان می گوییم: «آخه به تو چه؟» ولی فضولی همیشه هم بد نیست. بعضی وقت ها اصلا باید فضولی کرد. اگر مثل خیلی ها دائم با حس فضولی خودتان درگیرید.

نزدیک ظهر بود که بالاخره رسیدم به دفتر. از بس عجله کرده بودم فرصت نکرده بودم لباس مرتبی انتخاب کنم و به قیافه ام هم برسم. داشتم برگه های روی میز را ورق می زدم که باز سر و کله خانم فضول دفتر پیدا شد؛ «دیر رسیدی خانوم، کجا بودی؟» با لبخند زورکی جواب دادم: «کار اداری داشتم.» پرسید: «چرا اینقدر آشفته ای؟ نکنه خواب موندی؟ ندیدم بیای بری آشپزخونه، باز بی ناهار موندی؟» همکارم را دیدم که از پشت میزش می خواست به من بفهماند که جوابش را ندهم.

در دلم گفتم: «رییس که برگه مرخصی را امضا کرد اندازه این نپرسید کجا بودی!» خیلی جلوی خودم را گرفتم که جواب ندهم. از رو نرفت. بعد از چند دقیقه منتظر ماندن، بالاخره آسانسور رسید. خوشبختانه خلوت بود. طبقه بعدی نمی دانم چه خبر بود که همه به جز یک پیرمرد پیاده شدند. همین که در آسانسور بسته شد، احساس کردم پیرمرد در خودش مچاله می شود. البته سرپا ایستاده بود و چیزی نگفت. خواستم بپرسم حالتان خوبه؟
 
آن وقت چی فکر می کرد؟ که من از توی آینه زل زدم و رفتار او را چک می کنم. پیشانی اش را گذاشت روی دستش. خب شاید از چیزی ناراحت باشد و نخواهد درباره اش حرف بزند. به خودم گفتم به تو مربوط نیست، کمک لازم داشته باشد خودش می گوید. بعد یادم آمد افراد وقتی دچار حمله می شوند شاید خودشان هم متوجه نشوند. حس دودلی خیلی بدی بود. تا آمدم تصمیم بگیرم، آسانسور ایستاد. صبر کردم اول پیرمرد پیاده شود. پایش را که گذاشت بیرون از آسانسور، روی زمین ولو شد و چند نفر دویدند سمتش. چپ چپ به من نگاه می کردند. احساس کردم به نظرشان سردترین و بی تفاوت ترین آدم روی زمین می رسم. واقعا چرا زودتر کاری نکردم؟ اگر دیر شده باشد چه؟

فضولی ذاتی است یا یادگرفتنی؟
 فضولی یا کنجکاوی، در واقع یک احساس ذاتی درونی است که آن را به وفور دریچه های کم سن و سال می بینید. همه دوست دارند از آنچه نمی دانند سر دربیاورند. بچه ها هر سوالی ممکن است بپرسند یا به هر چیزی سرک می کشند اما به مرور زمان، قوانین زندگی اجتماعی را یاد می گیریم، حریم خصوصی را درک می کنیم و زندگی خودمان هم جهت دارتر می شود؛ یعنی سعی می کنیم انرژی و وقت مان را صرف چیزهایی کنیم که به هدفمان بیشتر مربوط است. در نتیجه با گذشت زمان بیشتر و بیشتر یاد می گیریم که بیش از اندازه ای که اجتماع و خانواده برایمان تعریف کرده اند، کنجکاوی نکنیم.

از همین تعریف معلوم است که بسته به سبک زندگی خانواده و فرهنگ جامعه، حد فضولی متفاوت است. برای مثال در بعضی فرهنگ ها، اینکه از کسی بپرسی چقدر درآمد دارد خیلی عادی است اما در بعضی فرهنگ ها فضولی و رفتاری زننده است.

مرز باریک خبر گرفتن از یکدیگر و فضولی
 در عین اینکه هر روز با مدرنتر شدن زندگی، فضولی را ناپسندیده تر می دانیم، بیشتر و بیشتر هم درگیر شبکه های اجتماعی می شویم که حریم خصوصی خیلی در آنها معنایی ندارد. واقعا دو دلی سختی است که آدم دائم و هر روز دچارش می شود: اگر نپرسم، می گویند صمیمی نیست، برایش مهم نیست، توجه نمی کند و … اگر بپرسم، فکر می کنند من آدم فضولی هستم، جواب سربالا می دهند، سرسنگین جواب می دهند و …

در واقع فقط کسی که می خواهد بپرسد بلاتکلیف نیست، کسی که می خواهد جواب بدهد هم گاهی نمی داند به این سوال باید صمیمانه و راحت جواب بدهد یا طوری به طرفش بفهماند که وارد حریم خصوصی من نشو! همین بلاتکلیفی در به اشتراک گذاشتن اطلاعات در دنیای مجازی هم دیده می شود. در نهایت شاید کاربردی ترین جواب این باشد که قانون کلی وجود ندارد.
 بسته به فرد، نوع رابطه و موقعیت، تعریف صمیمیت و فضولی می تواند مرتبط باشد. پس قبل از هر چیزی باید سطح دوستی و ارتباطت را معلوم کرد.

چرا سوالات بعضی ها انگار فضولی نیست؟
 تعریف فضولی به نوع شخصیت هم ربط دارد. بعضی ها خیلی برونگرا و پرشور و پرهیجانند، همه جا با سروصدا همه چیز را اعلام می کنند و خیلی هم با هیجان حرف می زنند. این افراد معمولا وقتی سوالی می کنند، زیاد به بقیه احساس فضولی کردن نمی دهند. شاید چون خودشان هم چنین تصویری ندارند اما برعکس آدم هایی که خیلی آرام و منطقی به نظر می رسند و بی دلیل حرف نمی زنند، اگر همان سوال را بکنند، هم خودشان عذاب وجدان فضولی کردن می گیرند، هم به بقیه این حس را منتقل می کنند که این سوال سوالی معمول برای پرسیدن نبود. پس اگر آدم فضولی هستید، سعی کنید شلوغ و پرهیاهو و شاد هم باشید!

شاعری به نام فضولی
 ملا محمد بن سلیمان بغدادی (۱۵۵۶-۱۴۸۳) از شاعران سده دهم هجری است. او در بغداد پرورش یافت. او سه زبان ترکی، فارسی و عربی را می دانست و به هر سه زبان هم شعر سروده است اما چرا تخلص «فضولی» را انتخاب کرده؟ او این تخلص را به معنای عربی آن به کار می برد؛ یعنی «زبان دراز و مداخله کننده در کاری که به او مربوط نیست». در مقدمه دیوان اشعارش به زبان فارسی می گوید: «خیال کردم اگر تخلص مشترک اختیار نمایم در انتساب نظم بر من حیف رود. اگر مغلوب باشم و بر شریک ظلم شود اگر غالب آیم. فضولی تخلص کردم و از تشویش ستم شریکان پناه به جانب تخلص بردم و دانستم که این لقب مقبول طبع کسی نخواهد افتاد که بیم شریک او به من تشویشی نتواند داد.»

۷ گام مدیریت فضولی

۱- احساس فضولی تان را کشف کنید
 اگر بی قرار شدید چیزی را بدانید، با خودتان روراست باشید و بپذیرید که دارید فضولی می کنید و می خواهید اطلاعاتی را بدانید که مربوط به حریم شما نیست.

۲- احساس فضولی تان را بپذیرد
 خیلی ها به محض اینکه حس می کنند قرار است فضولی کنند، مثل والدینی که سر بچه شان فریاد می کشند، شروع می کنند در ذهن شان سر خودشان داد زدن، که چرا فضولی می کنی؟ به تو مربوط نیست و … بنابراین احساس فضولی تان را بپذیرد. برای اینکه بتوانید تصمیم درستی بگیرد، نباید با خودتان مشاجره درونی کنید. زیرا بر رفتار بیرونی تان اثر می گذارد. آن وقت ممکن است زیادی ساکت شوید؛ طوری که در آن جمع خیلی از سوال کردنتان بدتر باشد!

۳- حواستان به زبان بدنتان باشد
 رفتارها گاهی بیشتر از زبان نشان می دهند که در فکرتان چه می گذرد. زل زدن از آن رفتارهایی است که موقع فضولی خیلی خودش را نشان می دهد.اگر هنوز مشغول ارزیابی هستید، یا اینکه قصد ندارید فضول به نظر برسید، مراقب مدل نشستن و نگاهتان باشید. بهتر است خودتان را به کار دیگری سرگرم کنید. اگر مشغول صحبت با دیگری شدید، هی برنگردید و سوژه فضولی تان را برانداز کنید!

۴- موقعیت را بررسی کنید
 وقتی توانستید احساس فضولی خودتان را به رسمیت بشناسید، می توانیدبه ارزیابی موقعیت بپردازید. آیا این نوع سوال ها در این جمع مرسوم است؟ آنچه می خواهید بپرسید خیلی شخصی و خصوصی است؟ می توانیدفرض کنید اگر کسی در همین جمع همین موضوع را از شما سوال کند، شما چه احساسی خواهید داشت. اگر رنجیده می شوید، یا بهتان برمی خورد، شما هم نباید بپرسید. همه مثل شما نیستند، پس کمی هم باید به شناختی که از فرد مورد نظر دارید، رجوع کنید.

۵- میزان مفید بودن خود را ارزیابی کنید
 گاهی موقعیت بین فردی است. برای مثال دو نفر بحث می کنند، در این موارد باید از خودتان بپرسید که مداخله شما چه کمکی می تواند بکند. آیا شرایط را بهتر می کند؟ مداخله شما همه چیز را علنی می کندیا باعث دلخوری می شود؟ اگر آنقدرها مفید نیست، از کنجکاوی زیاد و زل زدن به آنها بپرهیزید و حتی جایتان را هم عوض کنید. مگر اینکه حس کنید خطری در این بحث ها هست که بهتر است در همین نزدیکی باشید!

۶- موارد اضطراری را سریع شناسایی کنید
 در مواردی عدم مداخله دیگری می تواند سلامت و زندگی یک نفر را به خطر بیندازد. برای مثال وقتی کسی حالش خوب نیست، وقتی دو نفر مشغول دعوا هستند، یا وقتی کسی آنقدر خشمگین است که کنترل رفتارش را از دست داده است، یا … در این موارد، حتی فکر فضولی را هم نکنید. پای سلامتی یا حتی جان یک انسان در میان است. هر کاری از دست تان برمی آید انجام دهید؛ البته زیاده روی نکنید.

۷- بیان و زبان بدن مناسب داشته باشید
 اگر با صدای آهسته، با سر خم شده یا دهان کج شده سوال کنید؛ یعنی خودتان هم قبول دارید که در حال فضولی هستید، سریع به دیگری هم این احساس را منتقل می کنید. در عوض اگر خیلی معمولی بایستد، دستانتان از هم باز باشند، احساس راحتی داشته باشید، لبخند بزنید و حتی اگر خیلی صمیمی هستید، چشمگی بزنید، طرف مقابل احساس راحتی می کندو ممکن است بیشتر نیاز فضولی تان برطرف شود!

تست!

شما چقدر فضول هستید؟!
۱- تصور کنید صبح خواب مانده اید و دیرتان شده است. هنگام خروج از خانه در همسایگی صدای دعوا می شنوید. آیا می ایستید تا ببینید موضوع از چه قرار است؟
 بله (۱۰)        خیر (۰)

۲- به منزل دوست تان رفته اید و او از اتاق خارج می شود. روی لپ تاپ او صفحه ای باز است که عکس فردی در آن جلب توجه می کند. آیا نگاهی به آن می اندازید؟
 بله (۱۰)        خیر (۰)

۳- در اتوبوس یا تاکسی نشسته اید و فرد کناری شما مشغول مطالعه است. در این شرایط چه می کنید؟

- به طور مستقیم به آنچه او مطالعه می کند خیره شده وشما هم همراه او مطالعه می کنید. (۱۰)
 - هر از چندگاهی نگاهی دزدکی می اندازید تا ببینید او چه چیزی مطالعه می کند.  (۵)
 - کاملا بی تفاوت رفتار می کنید. (۰)

۴- اگر شما بدانید که یکی از دوستانتان چیزی را از شما پنهان می کند، چه می کنید؟
 - هر طور شده سعی می کنید سر از کار او درآورید. (۱۰)
 - اگر صحبتی درباره آن پیش بیاید، کنجکاو می شوید. (۵)
 - رازهای دیگران، مسائل شخصی آنهاست و سعی نمی کنید وارد حیطه خصوصی آنها شوید. (۰)

۵- اگر در خیابان با یک مکان عمومی دیگر، دعوا یا تصادفی شود، نزدیک می شوید تا ببینید جریان چیست؟
 بله (۱۰)        خیر (۰)

۶- اگر در سالن سینما، یکی از دوستانتان را با فرد غریبه ای ببینید، کنجکاو می شوید که غریبه چه کسی است؟
 بله (۱۰)        خیر (۰)

۷- آیا معمولا درباره قیمت و محل خرید چیزهایی که دوستانتان می خرند پرس و جو می کنید؟
 بله (۱۰)        خیر (۰)

۸- کیف دیگران را بدون اجازه خودشان گشته اید؟
 بله (۱۰)        خیر (۰)

۹- اگر رمز لپ تاپ یا موبایل دوستانتان را داشته باشید، سری به اطلاعات آنها می زنید؟
 بله (۱۰)        خیر (۰)

۱۰- با دوست تان مشغول مکالمه تلفنی هستید که مجبور می شوید مدتی منتظر بمانید تا او پشت خطی اش را جواب بدهد. وقتی به مکالمه شما برمی گردد از او می پرسید چه کسی پشت خط بود؟
 بله (۱۰)        خیر (۰)

چطوربه خودم نمره بدهم؟
حالا امتیاز گزینه هایی را که انتخاب کرده اید با هم جمع بزنید:
اگر امتیاز شما بین ۰ تا ۳۰ باشد: شما اهل دخالت در کارهای دیگران نیستید. فکر می کنید مسائل خصوصی دیگران برایتان جالب نیست یا آنقدر به حیطه خصوصی آنها همیت می دهید که خودتان را مجا زنمی دانیدآن را مخدوش کنید. شاید هم آنقدر سرتان گرم است که وقت فکر کردن به مسائل دیگران را ندارید.

اگر امتیاز شما بین ۳۵ تا ۷۰ باشد: شما فرد کنجکاوی هستید اما تلاش می کنید زیاد در کارهای دیگران دخالت نکنید. اما گاهی اوقات این کنجکاوی آنقدر شدید است که نمی توانید جلوی خودتان را بگیرید و گاهی سرکی به کار دیگران می کشید اما این کار همیشگی نیست. اگرچه حواستان باشد زیاده روی در آن می تواند شما را دچار دردسر کند.

اگر امتیاز شما بین ۷۵ تا ۱۰۰ باشد: شما عاشق این هستید که همه چیز را درباره همه بدانیدو برای این کار هر چه از دست تان بربیاید انجام می دهید. شما از آن دسته افراد هستید که مراقب دیگران هستند و حتی بعضی مواقع به طور مستقیم از دیگران درباره مسائل خصوصی شان سوال می کنند. اگر شما به عنوان فرد فضولی در جمع دوستان و آشنایانتان معروف نشده اید، احتمال اینکه چنین لقبی به شما اختصاص پیدا کند بسیار زیاد است.

ادامه مطلب

[ یک شنبه 20 بهمن 1392  ] [ 11:34 AM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات1 ]

دلیل خشکی دهان در افراد چیست؟

خشکی دهان یک بیماری است که معمولا از کاهش تولید بزاق بوجود می آید فرد دارای خشکی دهان به سختی صحبت می کند و ممکن است منجر به سوء تغذیه در او شود. خشکی دهان در اثر ( مشکلات عصبی، ناراحتی، تحت استرس بودن، کم آبی بدن یا مصرف برخی داروها ) می باشد. بسیاری از افراد مسن خشکی دهان دارند و آن یک بخش طبیعی مربوط به سن نیست خشکی دهان روی 10 درصد از مردم تاثیر می گذارد و در زنان بیشتر از مردان است.

چرا بزاق مهم است

بزاق به مرطوب نگه داشتن دهان، محافظت دندان ها از پوسیدگی، التیام زخم ها در دهان شما کمک می کند و مانع از عفونت دهان توسط باکتری ها، ویروس ها و قارچ ها می شود.

بزاق به هضم غذا کمک می کند و در حس چشایی، جویدن و بلع نیز نقش دارد. بزاق مانع خشکی دهان در فرد می شود.

خشکی دهان می تواند ناراحت کننده باشد بعضی از مردم احساس خشکی ، سوزش در دهان و یا مشکل به هنگام غذا خوردن در گلو دارند ممکن است در اثر خشکی بیش از حد، مشکل بلع و خفگی رخ دهد همچنین، افراد مبتلا به خشکی دهان ممکن است زخم دهان، لب ترک خورده و خشک، زبان خشن داشته باشند.

زمانی که غدد بزاقی دهان به درستی کار نکند بزاق تولید نمی شود به این دلیل خشکی دهان ممکن است وجود داشته باشد و بزاق به اندازه کافی برای سالم نگه داشتن دهان وجود ندارد.

علائم خشکی دهان

این علائم شامل ( خشکی در دهان، ضخامت بزاق، زخم ها و یا شکاف پوست گوشه دهان، لب های ترک خورده، بوی بد دهان، مشکل در صحبت کردن و بلع، گلو درد، تغییر حس طعم، عفونت قارچی در دهان، افزایش پلاک، بیماری پوسیدگی دندان و لثه ) می باشد.

دلایلی که غدد بزاقی بدرستی کار نمی کند

بیشتر از 400 نوع دارو می تواند باعث شود غدد بزاقی بزاق کمتر تولید کند به عنوان مثال دارو برای ( بی اختیاری ادرار، آلرژی ها، داروهای ادرارآور، ضد التهاب غیر استروئیدی، فشار خون بالا و افسردگی ) اغلب باعث ایجاد دهان خشک می شود

برخی از بیماری ها مانند ( دیابت، شوگرن ( بیماری خود ایمنی ) سبب کاهش بزاق می شوند.

سندرم شوگرن هم می تواند به خودی خود و یا با یکی از بیماری های خود ایمنی مثل آرتریت روماتوئید و یا لوپوس رخ دهد. این بیماری سبب کاهش تولید بزاق و اشک می شود و می تواند در هر سنی رخ دهد.

درمان سرطان می تواند روی غدد بزاقی تاثیر بگذارد.

پرتو درمانی سر و گردن می تواند سبب کاهش و یا عدم تولید بزاق شود.

شیمی درمانی ممکن است سبب شود تا غدد بزاقی بزاق ضخیم تری تولید کند و باعث داشتن دهانی خشک و چسبناک شود.

علل دیگر خشکی دهان شامل ( تنفس تند و سریع، اختلال پانیک، آلکالوز تنفسی، کتواسیدوز دیابتی، آمبولی ریه، سپسیس، پنومونی، بیماری فیبروز کیستیک، اورژانس های قلب ) می باشد.

درمان خشکی دهان

درمان دهان خشک بستگی به علت آن دارد. اگر شما فکر می کنید خشکی دهان دارید به دندانپزشک و یا پزشک مراجعه کنید او می تواند علت خشکی دهان شما را تعیین کند اگر عارضه خشکی دهان با دارو باشد پزشک شما ممکن است داروهای شما را تغییر و یا دوز آن را تنظیم کند.

اگر شما خشکی دهان دارید باید دندانهای خود را سالم نگه دارید بزاق به حفاظت دندان از پوسیدگی کمک می کند اما بدون بزاق ممکن است شما با احتمال بیشتری به پوسیدگی دندان و یا عفونت های دیگر در دهان مبتلا شوید.

دندان های خود را با مسواک فوق العاده نرم و بعد از هر وعده غذا و هنگام خواب مسواک بزنید می توانید موی مسواک خود را با آب گرم نرم کنید.

جویدن آدامس می تواند به تحریک جریان بزاق کمک کند اما قند موجود در آدامس و یا آب نبات برای دندان ها مناسب نیست.

درمان های دیگر شامل داروهایی که به افزایش جریان بزاق مانند پیلوکارپین ( Salagen ) و سویملین ( Evoxac ) کمک می کند. از مصرف این داروها در افراد مبتلا به آسم یا گلوکوم اجتناب شود.

از خوردن غذاهای شیرین و چسبنده اجتناب کنید اگر خوردید بلافاصله پس از آن مسواک بزنید.

ممکن است استفاده از بزاق مصنوعی برای مرطوب نگه داشتن دهان لازم شود.

توتون و تنباکو یا الکل سبب خشکی دهان می شود.

همیشه از خمیر دندان دارای فلوراید استفاده کنید.

فرد باید آب بیشتری در طول روز مصرف کند.

هر روز به آرامی از نخ دندان استفاده کنید.


ادامه مطلب

[ یک شنبه 20 بهمن 1392  ] [ 11:19 AM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

تفاوت میان IQ و EQ افراد در چیست؟
تفاوت IQ و EQ افراد در چیست؟
تقریباً همه افراد واژه ‌IQ‌ یا ضریب هوشی را شنیده‌اند و كم و بیش با مفهوم آن آشنا هستند.
اما آنچه كمی ناشناخته باقی مانده و هنوز گروه زیادی با آن غریبه هستند، ‌EQ‌ یا همان هوش هیجانی است؛ همان چیزی كه براساس نظر دانشمندان می‌تواند عاملی برای موفقیت افراد باشد، همان چیزی كه می‌تواند برای كنترل استرس و اضطراب به فرد كمك كند و همان چیزی كه موجب می‌شود افراد در جامعه موفق‌تر عمل كنند.

سال‌های سال دانشمندان تصور می‌كردند IQ تنها عاملی است كه می‌تواند موفقیت افراد را تعیین و آن را تضمین كند، در حالی كه امروزه نظر آنها تغییر كرده و می‌گویند EQ هم عاملی بسیار مهم برای موفق‌ بودن یا ‌ نبودن افراد مختلف است.‌البته براساس نظریاتی كه امروزه مطرح می‌شود، EQ حتی مهم‌تر از IQ نیز به حساب می‌آید، به این معنا كه EQ تعریف گسترده‌تری دارد و IQ تنها بخش كوچكی از آن است. ‌

خلاقیت، ارتباط مناسب با دیگران، استفاده از حواس پنجگانه و تجربیات مناسب از حواس همگی در محدوده هوش‌هیجانی، هوش‌عاطفی یا همان هوش‌احساسی جای می‌گیرد البته باید بدانید هوش‌هیجانی قابلیت رشد و پرورش هم دارد و هرچه بهتر و موفق‌تر بتوانیم آن را مدیریت كنیم و هوش‌هیجانی را در خودمان و فرزندان‌مان بیشتر پرورش دهیم، تاثیرات مثبتی هم از آن در زندگی‌مان مشاهده خواهیم كرد.
 
برای این‌كه بهتر متوجه این موضوع شوید، به این مثال توجه كنید: امنیت شغلی یكی از موضوعات مهم و یكی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های انسان امروزی است،اما فردی كه EQ بالایی دارد و براحتی می‌تواند با دیگران ارتباطات مناسبی برقرار كند، به طور حتم امنیت شغلی بهتر و بیشتری هم خواهد داشت البته مبحث EQ فقط به این موضوع ختم نمی‌شود و تعریف‌های گسترده‌تری دارد؛ رضایتمندی از زندگی زناشویی، داشتن روابط اجتماعی لذت‌بخش، ارتباط شغلی مناسب، انگیزش شغلی و ارتباط مناسب والدین با فرزندان همگی از جمله مواردی است كه در صورت استفاده مناسب از هوش‌هیجانی می‌تواند رشد كند و بهبود یابد.
 
در واقع، هوش‌هیجانی بیشتر بر موضوع ارتباط مناسب افراد با یكدیگر تاكید می‌كند كه متأسفانه در این دوران كمی به دست فراموشی سپرده شده است.در صورتی كه اگر به این موضوع اهمیت بیشتری بدهیم، تاثیر مثبتی بر خود بویژه فرزندان‌مان خواهیم گذاشت كه به این ترتیب در پرورش هوش‌هیجانی آنها نیز موثر خواهیم بود.

ادامه مطلب

[ یک شنبه 20 بهمن 1392  ] [ 11:14 AM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]