خانمهاى وسواسى با این قبیل شواهد پوچ خیانتكارى شوهرشانرا باثبات مىرسانند،حس بدبینى تدریجا در آنها تقویتشده به یقینتبدیل مىگردد،از بس در این باره فكر مىكنند از در و دیوار قرینهمىتراشند،شبانهروز فكر و ذكرشان همین مطلب است،با هر كه مىنشیننددم از خیانت و بىوفایى مىزنند،با هر دوست و دشمنى مطلب را در میانمىگذراند،آنها هم فكر نكرده به عنوان دلسوزى گفتارش را تایید نمودهصدها داستان و حكایت از خیانت مردها نقل مىكنند.
ایراد و ناسازگارى شروع مىشود،اوقات تلخى و بد اخمىمىكند،به كارهاى خانه و فرزندانش نمىرسد،هر روز قهر و دعوا مىكند،به خانه پدر و مادرش مىرود،به شوهرش بىاعتنایى مىكند،مثل سایه اورا تعقیب مىكند،جیب و بغلش را مىگردد،نامههایش را با حرص و ولعمىخواند،تمام اعمال و حركاتش را كنترل مىكند،هر حادثه بىربطى رادلیل محكمى بر خیانتشوهرش به حساب مىآورد.
با اینگونه رفتار زندگى را به خودش و شوهر بیچاره و فرزندانبىگناهش تنگ مىكند،خانه را كه باید محیط صفا و مودت و آسایش باشدبه زندان سختبلكه جهنم سوزانى تبدیل مىكند، در آتشى كه روشن كردهخودش معذب است و شوهر و فرزندان بیگناهش را نیز مىسوزاند، هر چهمرد دلیل بیاورد،سوگند یاد كند،التماس و گریه كند و بخواهد عدم خیانتخویش را اثبات كند ممكن نیست آن زن وسواسى حسود دنده كج قانعگردد.
خوانندگان محترم به طور حتم از این گونه افراد سراغ دارند لیكن در عین حال بد نیستبه داستانهاى زیر توجه فرمائید:
«خانمى در دادگاه حمایتخانواده میگوید:تعجب نكنید كه چرابعد از 12 سال زندگى مشترك و وجود سه بچه قد و نیم قد تصمیم به جدایىگرفتهام،حالا دیگر مطمئنم كه شوهرم به من خیانت میكند،چند روز پیشدر خیابان تخت جمشید او را با یك خانم شیك سلمانى رفته دیدم،حتمامعشوقه او و متولد خرداد ماه بود،من هر هفته مجلهاى را كه فال مفصلىدارد مىخوانم،بیشتر هفتهها در فال شوهرم نوشته است:با متولد خرداد ماهاوقات خوشى را خواهید گذراند،من متولد بهمن هستم پس منظورش زندیگرى است.
به علاوه اصلا حس مىكنم كه شوهرم دیگر محبتهاى گذشته راندارد،و به آرامى اشكهایشرا پاك مىكند.
شوهرش میگوید:خانم شما بگویید چه كنم؟كاش این مجلهها فكراینطور خوانندگانشان را مىكردند،و كمتر از این دروغها سر هم مىكردند،باور كنید روزگار من و بچههایم از دست این فكرها سیاه شده است،اگردر فال من نوشته باشد:در این هفته پولى مىرسد بلائى بروزگارم مىآوردكه پولها را چه كردى؟یا اگر نوشته باشد:نامهاى به دستت مىرسد كه واىبه حالم، فكر مىكنم حالا كه این زن با استدلال رفتارش عوض نمىشودهمان به كه از هم جدا شویم ».
مردى در دادگاه گفت:«یكماه پیش از یك مهمانى به خانه بازمىگشتم،یكى از همكارانم را كه به همراه همسرش به آن مهمانى آمده بودبا اتومبیل به منزلشان رساندم،صبح روز بعد همسرم از من خواست كه او را به خانه مادرش ببرم،قبول كردم و به اتفاق سوار اتومبیل شدیم،در راههمسرم به صندلى عقب نگاه كرد در حالى كه یك سنجاق سر را به مننشان مىداد پرسید این سنجاق متعلق به كدام زن است؟من كه از ترس یادمرفته بود چه كسى سوار اتومبیلم شده نتوانستم توضیحى بدهم،او را بهخانه مادرش رساندم،شب كه براى بردنش رفتم برایم پیغام فرستاد كهدیگر حاضر نیستبه خانه باز گردد،علت را پرسیدم از پشت در گفت:بهتراستبا همان زنى كه سنجاق سرش در اتومبیل بود زندگى كنى ».
زن جوان ضمن طرح شكایت اظهار داشت:«شوهرم اغلب شبها بهعنوان اینكه در ادارهاش كار دارد دیر بخانه مىآید،همین امر موجبناراحتى من شده است،مخصوصا موقعى كه چند تن از زنهاى همسایهگفتند شوهرت دروغ مىگوید:شبها به جاى كار اضافى در اداره در جاىدیگر سرگرم خوشگذرانى استسوءظن مرا نسبتبه او بیشتر نموده،حاضر نیستم با مردى كه به من دروغ مىگوید زندگى كنم. در این هنگام شوهر زن چندین نامه از جیب خود بیرون آورد و درروى میز رئیس دادگاه قرار داد و خواهش كرد نامهها را با صداى بلندبخواند تا همسرش متوجه شود كه دروغ نگفتهام و بىجهت همه شب با دادو فریاد و اعتراضات بیجاى خود اعصاب مرا ناراحت مىكند.
در این هنگام رئیس دادگاه شروع بخواندن نامهها نمود،یكى ازنامهها حكم اضافه كار بود كه به موجب آن به جوان مزبور ابلاغ شده بود كهاز ساعت 4 تا 8بعد از ظهر در برابر دریافت دستمزد چهار ساعت كاراضافى باید انجام دهید،نامههاى ادارى دیگر نیز ثابت مىنمود كه باید براى شركت در كمیسیونهاى مختلف در ساعات مقرر حضور یابد. زن جوان جلو میز رئیس دادگاه آمد پس از دیدن نامهها گفت:منهر شب كه شوهرم مىخوابید جیبهایش را جستجو مىكردم ولى هیچیكاز این نامهها را ندیدم. رئیس دادگاه گفت:ممكن است آنها را در كشوى میز گذاشته و بهخانه نیاورده باشد. مرد جوان گفت:سوءظن همسرم به قدرى مرا رنج مىدهد كه دچارسوءظن شدهام،و شبها در اثر ناراحتى خوابم نمىبرد،فكر مىكنم همسرمحاضر نیستبا من زندگى كند. در این موقع زن جوان خودش را به شوهرش رسانید و در حالیكهاز شدت شوق گریه مىكرد پوزش خواست و از دادگاه خارج شدند».
دكتر دندان پزشك به دادگاه شكایت نموده گفت:«همسرمبىنهایتحسود است،من پزشك دندان هستم،خانمها نیز به من مراجعهمىنمایند،همین مطلب باعثحسادت همسرم مىشود و هر روز بر سر اینموضوع با هم نزاع داریم،او معتقد است من نباید زنها را معالجه كنم،منهم نمىتوانم به خاطر حسادتهاى بیجاى او مریضهاى همیشگى خودم را زدستبدهم،من همسرم را دوست دارم او هم مرا دوست دارد ولى این فكربیجا زندگى را بما تنگ كرده است...چند روز پیش ناگهان وارد مطب شد،دستم را گرفت و بزور خارج نمود،به خانه رفتم و بین ما دعوا شد،گفت: براى دیدن تو به مطب آمدم،در اطاق انتظار كنار دختر خانمى نشستم،صحبت از طرز كار من شده،آن دختر بدون اینكه همسرم را بشناسد به او گفته بود:مرد خوب و خوش تیپى است.گفته یك دختر سبب شده كه مرا باخفت و خوارى به منزل ببرد».
زنى به شوراى داورى شكایت نموده گفت:«یكى از دوستانم گفت:شوهرت به خانه زنى رفت و آمد دارد،او را تعقیب كردم متوجه شدم حقیقتدارد،به قدرى ناراحتشدم كه به خانه پدرم رفتم،اكنون از شما مىخواهمكه شوهر خطاكارم را تنبیه كنید. شوهر در ضمن تایید سخنان زن گفت:براى خرید دارو بهداروخانه رفتم،در ضمن خرید متوجه شدم:زنى كه براى خرید شیرخشك به داروخانه آمده پولش كم است،به او كمك كردم،بعدا كه فهمیدمزن بیوه و بیچارهاى استبه كمكهایم ادامه مىدادم.
داوران پس از تحقیق متوجه حسن نیتشوهر شدند و آنها را آشتىدادند».
مطلب مذكور مشكل بزرگى است كه براى بسیارى از خانوادههااتفاق مىافتد، دبختخانوادهایكه به چنین بلائى گرفتار شوند،روزخوش ندارند،آب خوش از گلویشان پایین نمىرود،بیچاره كودكانبیگناهى كه در یك چنین محیط بدبینى و نزاع و كینهتوزى زندگى مىكنند،آنچه مسلم است اینكه آثار سوئى در روح آنها خواهد گذاشت،در اینمحیط عقدههایى پیدا مىكنند كه معلوم نیست در آینده سر از كجا در آورد. زن و مرد اگر با همین حال صبر كنند و به زندگى ادامه دهند تا آخرعمر معذب خواهند بود، و اگر در مقابل یكدیگر سر سختى و لجاجت نشان بدهند كارشان به طلاق و جدایى منتهى خواهد شد،در آنصورت نیز زن ومرد هر دو بدبخت مىشوند،زیرا مرد از یك طرف خسارتهاى زیادى راباید متحمل شود،از طرف دیگر معلوم نیستبه این آسانیها بتواند همسرمناسبى پیدا كند،بر فرض اینكه همسرى انتخاب كرد معلوم نیستبهتر ازاین باشد،زیرا ممكن است عیب بدبینى را نداشته باشد لیكن امكان داردعیب یا عیبهاى دیگرى را داشته باشد كه به مراتب بدتر از عیب بدگمانىباشد،به علاوه،فرزندانش بدبخت و دربدر خواهند شد،و آنگهى با مشكلبزرگترى كه عبارتست از ناسازگارى نامادرى با فرزندان مواجه خواهدشد.
اكنون روى سخن با مرد است.
آقاى محترم!اولا بدین نكته توجه داشته باش كه همسر تو در عینوسواسیگرى ترا دوست دارد،به زندگى و فرزندانش علاقهمند است،ازجدایى وحشت دارد،از اوضاع اسفناك زندگى شما قالبا در عذاب وشكنجه است،اگر شما را دوست نمىداشتحسادت نمىكرد،نمىخواهد اوضاع چنین باشد لیكن چه كند بیمار است؟بیمارى فقطدل درد و آپاندیس و زخم معده و رماتیسم و سرطان نیست،بلكه امراضعصبى نیز بخش مهمى از بیماریها بشمار مىروند، خانم شما گر چه دربیمارستان روانى بسترى نیست لیكن به طور تحقیق یك بیمار روانىاست،اگر قبول ندارى به یك روانپزشك مراجعه كن،با یك چنینخانمى با دیده دلسوزى و ترحم باید نگاه كرد نه با دیده انتقام و كینهجویى،به حال زار و افكار پریشانش ترحم كن،كسى با بیمار دعوا و داد و قال وكشمكش نمىكند،در مقابل بىادبیها و ناسازگارىهایش عكس العملشدید نشان نده،دعوا و داد و فریاد راه نینداز،به كتك و دشنام متوسل مشو،به دادگاه حمایتخانواده مراجعه نكن،قهر و باد نكن،دم از طلاق و جدایى نزن، هیچیك از این كارها نمىتواند بیمارى این خانم را معالجهكند بلكه شدیدترش مىگرداند، رفتار تند و نامهربانیهاى ترا دلیل بر صدقعقیدهاش مىگیرد. راه كار اینست كه تا مىتوانى اظهار محبت كنى،ممكن است ازوسواسیگریها و ناسازگاریهاى او بتنگ آمده قلبا منزجر شده باشى لیكنچارهاى نیستباید به طورى اظهار محبت كنى كه یقین پیدا كند كه ششدانگ دل تو مسخر اوست و شخص دیگرى در آنجا راه ندارد.
ثالثا ممكن است جنابعالى شخص پاك و حتى از قصد خیانت هممنزه باشى لیكن بدگمانیهاى زنها نیز غالبا بىمنشا نیست،لابد در اثرغفلت و صداقت،عملى از تو صادر شده كه در روح او اثر گذاشته و رفتهرفته تولید سوءظن نموده است،لازم است در اعمال و رفتار كنونى وگذشتهات دقت نمایى و عامل اصلى و منشا بدگمانى همسرت را یافته و دررفع آن كوشش كنى،اگر با خانمهاى بیگانه خیلى شوخى و شیرین زبانىمىكنى این عمل را ترك كن. چه ضرورتى دارد خانمها ترا جوانىخوش اخلاق و خوش تیپ بشمارند لیكن همسرت بدبین شده زندگىداخلى شما به بدترین وجوه بگذرد؟چه لزومى دارد با خانم منشى خودتشوخى و خنده بكنى تا همسرت خیال كند با او سر و سرى دارى؟اصلا درصورتیكه همسرت بدبین است چه ضرورتى دارد كه منشى زن استخدامكنى؟در مجالس با خانمهاى بیگانه گرم نگیر، زیاد بآنها توجه نكن،پیشهمسرت از آنها تعریف نكن،اگر به زن بیوه بیچارهاى مىخواهى احسانكنى چه بهتر كه قبلا با همسرت مشورت كنى بلكه مىتوانى این عمل خیررا به وسیله او انجام دهى.نگو:مگر من اسیر و برده هستم كه اینقدر مقیدزندگى كنم؟نه خیر اسیر و برده نیستى لیكن مرد عاقل و با تدبیرى هستىكه با همسرت پیمان وفا و همكارى بستهاى،بدین جهتباید زن دارى كنىو با عقل و تدبیر بیمارى او را بر طرف سازى،باید با فداكارى و رفتارعاقلانه،خطر بزرگى را كه متوجه كانون مقدس خانوادگى شما شده مرتفعكنى،در اینصورت هم به همسر بیمارت بزرگترین خدمت را نمودهاى همفرزندان بیگناهت را از سرگردانى و غم و اندوه نجات دادهاى،هم خودت را از ضررهاى روحى و مادى رها كردهاى، البته مردى كه در یك چنینموقع حساسى فداكارى كند در نزد خدا هم پاداش بزرگى خواهد داشت.
حضرت على علیه السلام فرمود:در هر حال با زنها مدارا كنید.باخوبى با آنها سخن بگویید تا افعالشان نیكو گردد.
امام سجاد علیه السلام فرمود:یكى از حقوقى كه زن بر شوهر دارداینست كه جهالت و نادانیهاى او را ببخشد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:هر مردیكه با همسربد اخلاقش بسازد خداوند متعال، در مقابل هر دفعه كه صبر كند،به مقدارثواب صبر حضرت ایوب علیه السلام،به او ثواب عطا خواهد كرد.
اكنون باید چند مطلب را به خانمها یادآورى كنم. مطلب اول-خانم محترم،موضوع خیانتشوهرت،مثل همهموضوعات دیگر،احتیاج به دلیل و برهان دارد،مادامیكه خیانت او با ادلهقطعیه باثبات نرسیده شرعا و وجدانا حق ندارى وى را متهم سازى،آیاسزاوار استبه صرف یك احتمال،شخص بیگناهى را مورد تهمت قراردهى؟ اگر كسى بدون دلیل و برهان ترا متهم كند آیا ناراحت نمىشوى؟ مگر با یك یا چند شاهد سفیهانه و غیر عقلایى مىتوان موضوع مهمى مثلخیانت را باثبات رسانید؟ خداوند بزرگ در قرآن مجید میفرماید:اى كسانیكه ایمان آوردهایداز بسیارى از گمانها اجتناب كنید،زیرا بعض گمانها گناه است.
امام صادق علیه السلام فرمود:بهتان زدن به شخص بیگناه از كوههاى بزرگ سنگینتر است.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:هر كس به مرد مؤمن یا زنمؤمنه تهمتبزند خدا در قیامت او را بر تلى از آتش نگه میدارد تا به كیفراعمالش برسد.
خانم محترم،دست از نادانى و احساسات خام و عجله بردار،متینو عاقل باش،موقعیكه عصبانى و ناراحت نیستى در گوشهاى خلوت كن،قرائن و شواهد خیانتشوهرت را در نظر بگیر،بلكه روى كاغذ یادداشتكن ،سپس وجوه و احتمالات قضیه را در مقابل آن بنویس،آنگاه مانند یكقاضى درستكار و با انصاف،در مقدار دلالت آنها تامل كن،اگر دیدىیقینآور نیستند باز هم مانع ندارد،تحقیق كنى لیكن موضوع را مسلم وقطعى نگیر و به صرف سوءظن و توهم بىدلیل زندگى را به خودت وشوهرت تلخ نكن.
مثلا وجود یك سنجاق سر در اتومبیل چندین علت مىتواند داشتهباشد:
1-متعلق باشد به یكى از خویشان شوهرتمانند: خواهر،خواهرزاده، برادرزاده، عمه و عمهزاده، خاله و خالهزاده.ممكن استیكىاز آنها را سوار ماشین كرده و سنجاق مال او باشد.
3-شاید یكى از دوستان یا خویشانش را با خانمش سوار ماشین كرده و سنجاق متعلق به آن خانم باشد.
4-شاید خانم درماندهاى را سوار كرده به منزلش برساند.
5-شاید یكى از دشمنانش عمدا سنجاق را در ماشین انداخته تاترا بدبین نموده اسباب بدبختى شما را فراهم سازد.
6-شاید منشى خودش یا یكى از همكارانش را سوار كرده وسنجاق متعلق به او باشد.
7-احتمال هفتم اینست كه معشوقهاش را سوار نموده عیاشىرفته باشد:این احتمال به طور حتم از سایر احتمالات بعیدتر است و نبایدزیاد بدان ترتیب اثر داد.در هر صورت احتمالى بیش نیست،نباید آنرا یكدلیل قطعى و مسلم فرض كرد،و سایر احتمالات را به كلى نادیده گرفت،وداد و فریاد و بىآبروئى راه انداخت. اگر شوهرت دیر به منزل مىآید دلیل خیانتش نیست،شایداضافه كار داشته باشد،شاید كار فوق العادهاى پیدا كرده،شاید به منزل یكىاز دوستان یا همكاران یا خویشانش رفته باشد، شاید در یك جلسه علمى یادینى شركت نموده باشد،شاید براى تفریح سالم و قدم زدن دیر به منزلآمده باشد. اگر خانمى از شوهرت تعریف كرد و او را جوان خوش تیپى شمردتقصیر او چیست؟خوش اخلاقى دلیل خیانت نیست،چه كند اگر بد اخلاقباشد كسى به او مراجعه نمىكند،انتظار دارى بد اخلاقى كند تا همه او رابد اخلاق شمرده یك فرسخى از او فرار كنند؟
اگر به زن بیوه و یتیمانش احسان مىكند دلیل خیانتش نمىشود،شاید آدم خیرخواه و دلسوزى باشد و از باب نوع پرورى و دستگیرى از بیچارهگان و براى رضاى خدا به آنها احسان كند. اگر شوهرت جعبه یا كمد مخصوصى دارد یا اجازه نمىدهدنامههایش را بخوانى دلیل خیانتش نیست،زیرا بسیارى از مردها ذاتامحافظهكار و راز نگهدارند،و دوست ندارند كسى از امورشان مطلع شود،شاید شغلش ایجاب میكند كارهایش را مخفى بدارد،شاید ترا راز نگهدارنمىداند. به هر حال،یك دلیل احتمالى بیش از یك احتمال نتیجه نمىدهد،نباید آنرا یك دلیل قطعى بدون تردید محسوب داشت.
مطلب دوم-در هر جا سوءظن پیدا كردى فورا موضوع را باشوهرت در میان بگذار،به قصد كشف حقیقت،نه به عنوان اعتراض،رسماو بدون پروا بگو:من نسبتبه فلان كار بد گمان هستم،خواهش میكنمواقع مطلب را بیان بفرمایید تا خاطرم آسوده گردد،آنگاه خوب بهحرفهایش گوش بده،و در اطراف آنها تامل كن،اگر بدگمانى تو بر طرفشد كه چه بهتر، لیكن اگر قانع نشدى مىتوانى بعدا در اطراف قضیهتحقیق كنى تا حقیقتبرایت روشن گردد، اگر در ضمن تحقیق بهموضوعى برخورد كردى كه شوهرت دروغ گفته و مطلب را بر خلاف واقعتوضیح داده صرف این دروغ را دلیل خیانت او نگیر،زیرا ممكن استشخص بیگناهى باشد لیكن چون از بدگمانى تو اطلاع داشته عمدا مطلبرا بر خلاف واقع گفته مبادا سوءظن تو زیاده گردد،بهتر است در اینمورد هم باز به خودش مراجعه كنى و علتخلافگوئیش را بپرسى،البته مردكار خوبى نكرده كه مرتكب دروغ شده و بهتر بود حقیقت را مىگفت زیراچیزى از صداقتبهتر نیست.لیكن اگر او اشتباه كرد تو نادانى و جهالتبخرج نده،بلكه با تصمیم قاطع از او بخواه كه دیگر دروغ نگوید،اگرتوضیح خواستى و شوهرت نتوانست توضیح قانع كنندهاى بدهد،عجز ازجواب را یك دلیل مسلم و قطعى خیانت مشمار،زیرا ممكن است مطلبرا واقعا فراموش نموده باشد،یا اینكه چون از بدگمانى تو اطلاع داشتهدست و پاى خویش را گم كرده نتوانسته جواب قانع كنندهاى بدهد.دراینجا سخن را كوتاه كن و در یك موقع مناسب مطلب را در میان بگذار وعلت قضیه را بپرس.و اگر اظهار داشت:واقع را فراموش نمودهام از اوبپذیر زیرا انسان محل سهو و نسیان است،اگر باز هم تردید داشته باشىمىتوانى از راههاى دیگر در صدد تحقیق بر آیى.
مطلب سوم-موضوع بد گمانى خودت را با هر كس در میاننگذار،زیرا ممكن است واقعا دشمن شما یا حسود باشد،بدین جهت گفتارترا تایید و چندین قرینه دروغ نیز بدان بیفزاید تا زندگى شما را از همبپاشد،ممكن استشخص نادان و زود باور و بىتجربهاى باشد و به قصددلسوزى گفته ترا تایید نماید بلكه شواهد پوچ دیگرى بدان اضافه نمودهذهن ترا خرابتر گرداند،بنابراین صلاح نیستبا افراد نادان و بىتجربهمشورت نمایى،حتى مادر و خواهر و خویشانت،البته مشورت خوب است،اگر در جایى ضرورت پیدا كرد یكى از دوستان عاقل و كاردان و باهوش وخیرخواه را در نظر بگیر و مطلب را با او در میان بگذار و از افكارشاستفاده كن.
مطلب ششم-اگر بدگمانى تو بر طرف نشد و احتمال میدهى یایقین دارى كه شوهرت به زنهاى دیگر نظر دارد باز هم تقصیر تو است،زیرامعلوم مىشود آنقدر هوش و كاردانى و عرضه نداشتهاى كه شش دانگ قلبشوهرت را مسخر گردانى تا جایى براى زنهاى دیگر نماند،هنوز هم دیرنشده،دست از نادانیگرى و لجبازى بردار و با اخلاق خوش و رفتار نیك واظهار محبت چنان در قلب شوهرت جاى باز كن كه جز تو كسى را نبیند وجز تو كسى را نخواهد.
ادامه مطلب
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 6:56 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 6:54 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات1 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 6:51 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 6:50 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 6:49 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 6:48 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 6:44 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
***************************
سوره بقره آیه ۱۵۳ : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ( اى کسانى که ایمان آورده اید! مدد جویید به صبر کردن در مصائب و خواندن نماز در اوقات آن (بعضى از مفسرین گفته اند: مراد از «صبر»، روزه است که در آن صبر بر گرسنگى و تشنگى است). البته خدا با صبرکنندگان است )
***************************
سوره بلد آیه ۱۷ : ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ( این کارها کند تا که از آن کسانى باشد که ایمان آوردند و سفارش کردند دیگران را به صبر، و سفارش کردند به شفقت به مردم )
***************************
سوره شوری آیه ۴۳ : وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ( و هر که شکیبایى ورزید و درگذشت، البته این در گذشتن از بدى بدکاران از کارهایى است که با اراده قوى در کارها واقع شود و اراده قوى از خصال پسندیده است )
***************************
سوره الأحقاف آیه ۳۵ : فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ مَا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ ( پس صبر کن آنگونه که پیامبران «اُولو العزم» صبر کردند، و براى (عذاب) آنان شتاب مکن! هنگامى که وعده هایى را که به آنها داده میشود ببینند، احساس میکنند که گویى فقط ساعتى از یک روز (در دنیا) توقّف داشتند؛ این ابلاغى است براى همگان؛ آیا جز قوم فاسق هلاک میشوند؟! )
***************************
سوره یونس آیه ۱۰۹ : وَ اتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ وَ اصْبرِْ حَتىَ یحَْکُمَ اللَّهُ وَ هُوَ خَیرُْ الحَْکِمِین ( و متابعت کن اى پیغمبر! هر چه که وحى کرده می شود به سوى تو. و صبر کن بر رنج و محنت از امت، تا حکم کند میان تو و دشمنان تو خدا و او بهترین حکم کنندگان است )
**************************
سوره هود آیه ۱۱۵ : وَ اصْبرِْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِین ( صبر کن اى پیغمبر بر اذیت مردم که خدا ضایع نمی کند اجر نیکوکاران را )
***************************
سوره النحل آیه ۱۲۶ : وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئنِ صَبرَْتمُْ لَهُوَ خَیرٌْ لِّلصَّبرِِین ( و اگر خواستید عقوبت کنید پس عقوبت کنید به مثل آنچه عقوبت کرده شدید به آن، نه زیاده بر آن (چون در جنگ احد کفار، حمزه عموى پیغمبر را گوش و بینى بریده و پهلو دریدند پیغمبر فرمود: اگر دست یابم به ایشان هفتاد نفر از ایشان را چنین کنم این آیه نازل شد). و اگر صبر کنید، صبر بهتر است از براى صبرکنندگان )
**************************
سوره النحل آیه ۱۲۷ : وَ اصْبرِْ وَ مَا صَبرُْکَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا تحَْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَکُ فىِ ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُون ( و صبر کن در آنچه به تو رسید و نیست صبر تو مگر به توفیق خدا. و غمگین مشو بر تسلط یافتن ایشان بر لشکر تو. و مباش دلتنگ از آنچه مکر با تو میکنند )
***************************
سوره الطور آیه ۴۸ : وَ اصْبرِْ لِحُکمِْ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا وَ سَبِّحْ بحَِمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُوم ( صبر کن براى حکم پروردگار خود اى پیغمبر! که البته تو در حفظ و عنایت مایى )
سوره المزمل آیه ۱۰ : وَ اصْبرِْ عَلىَ مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلا ( و صبر کن اى پیغمبر! بر آنچه می گویند. و کناره گیرى کن از ایشان کناره گیرى نیکو )
***************************
سوره بقره آیه ۲۵۰ : وَ لَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبرًْا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انصُرْنَا عَلىَ الْقَوْمِ الْکَفِرِین ( و چون برابر شدند با جالوت و لشکر او، گفتند: اى پروردگار ما! فرو ریز بر ما صبر را. و ثابت دار قدمهاى ما را. و نصرت ده ما را بر قوم کافران )
***************************
سوره الأعراف آیه ۱۲۶ : وَ مَا تَنقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ ءَامَنَّا بَِایَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبرًْا وَ تَوَفَّنَا مُسْلِمِین ( انتقام تو از ما، تنها بخاطر این است که ما به آیات پروردگار خویش -هنگامى که به سراغ ما آمد- ایمان آوردیم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز! (و آخرین درجه شکیبائى را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بمیران! )
***************************
سوره المعارج آیه ۵ : فَاصْبرِْ صَبرًْا جَمِیلا ( پس صبر کن اى پیغمبر! صبر نیکو )
سوره هود آیه ۴۹ : تِلْکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ مَا کُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَ لَا قَوْمُکَ مِن قَبْلِ هَاذَا فَاصْبرِْ إِنَّ الْعَقِبَةَ لِلْمُتَّقِین ( اینها از خبرهاى غیب است که به تو (اى پیامبر) وحى می کنیم؛ نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمیدانستید! بنابر این، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است! )
سوره اعراف آیه ۸۷ : وَ إِن کاَنَ طَائفَةٌ مِّنکُمْ ءَامَنُواْ بِالَّذِى أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طَائفَةٌ لَّمْ یُؤْمِنُواْ فَاصْبرُِواْ حَتىَ یحَْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ هُوَ خَیرُْ الحَْکِمِین ( و اگر طایفه اى از شما ایمان آورده اند به آن کسى که فرستاده شده ام براى دعوت به آن کس، که خداست و طایفه اى نگرویده اند پس صبر کنید تا حکم کند خدا میان ماها و خدا بهترین حکم کنندگان است)
***************************
سوره هود آیه ۱۱ : إِلَّا الَّذِینَ صَبرَُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیر ( مگر آن کسانى که صبر کردند در بلاها و عمل کردند نیکیها را، آن گروه از براى ایشان آمرزش و مژده بزرگ است )
***************************
سوره نحل آیه ۴۲ : الَّذِینَ صَبرَُواْ وَ عَلىَ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون ( مهاجرین، کسانى هستند که صبر کردند بر اذیّت کفار و دست از ایمان نکشیدند )
***************************
***************************
***************************
***************************
***************************
***************************
***************************
***************************
سوره روم آیه ۶۰ : فَاصْبرِْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُون ( پس صبر کن اى پیغمبر! که البته وعده خدا به پیروزى تو و نشر دینت راست است و نباید سبک کند تو را رفتار آنان که اهل یقین نیستند. و تکذیب و ایذاى اهل شک و ضلالت باعث فتور و سستى تو در دعوت نشود )
***************************
***************************
سوره حجرات آیه ۵ : وَ لَوْ أَنهَُّمْ صَبرَُواْ حَتىَ تخَْرُجَ إِلَیهِْمْ لَکاَنَ خَیرًْا لَّهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیم ( و اگر اینکه ایشان صبر کنند تا بیرون آیى به سویشان، بهتر است براى ایشان. و خدا آمرزنده مهربان است )
سوره طور آیه ۴۸ : وَ اصْبرِْ لِحُکمِْ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا وَ سَبِّحْ بحَِمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُوم ( صبر کن براى حکم پروردگار خود اى پیغمبر! که البته تو در حفظ و عنایت مایى )
سوره قمر آیه ۲۷ : إِنَّا مُرْسِلُواْ النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبهُْمْ وَ اصْطَبرضهسه ( البته ما فرستادیم شتر صالح را براى امتحانشان و گفته شد به صالح که: مراقب مردم باش که با ناقه چه می کنند سفارش کن که مبادا سوء قصدى به ناقه نمایند و صبر کن بر آزار ایشان )
***************************
سوره قلم آیه ۴۸ : فَاصْبرِْ لحُِکْمِ رَبِّکَ وَ لَا تَکُن کَصَاحِبِ الحُْوتِ إِذْ نَادَى وَ هُوَ مَکْظُوم ( صبر کن اى پیغمبر! براى حکم پروردگار خود و مباش در طلب عجله عذاب ایشان مثل صاحب ماهى که یونس پیغمبر بود صبر نکرد بر اذیت قوم خود و عذاب ایشان را خواست. وقتى که یونس خواند پروردگار خود را در حالتى که او دلتنگ بود از قوم خود )
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 6:42 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
* بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد.
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 6:39 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
حضرت موسی (ع)، در خلوت و مناجاتی که با خداوند داشت، فرمود:
در آنجا باید شوهردارى كند و رضایت و خشنودى او را بر همه چیزمقدم بدارد،حتى در جاییكه بین خواستههاى پدر و مادر و بین خواستههاىشوهرش تزاحم پیدا شد صلاحش در اینست كه از شوهر اطاعت نمودهاسباب رضایت او را فراهم سازد،گر چه پدر و مادرش رنجیده شوند،زیرابا جلب رضایتشوهر،رشته انس و محبت كه بهترین ضامن بقاى عقدزناشویى است محكم میگردد،لیكن اگر مطابق میل مادرش رفتار كردممكن است آن پیمان مقدس متزلزل یا از هم گسیخته شود،زیرا بسیارى ازمادرها از تربیت صحیح و رشد فكرى بهره كافى ندارند.
چون این مطلب را كه عین صلاح است درك نكردهاند در صددهستند بخیال خودشان،داماد را بر طبق دلخواه بار بیاورند،بدین جهت مستقیم و غیر مستقیم در امور آنها دخالت میكنند. در این راه از دخترشانكه جوان است و سرد و گرم روزگار را نچشیده و بهمه مصالح حقیقىخودش آگاه نیست استفاده مىنمایند.او را آلت و ابزار نفوذ در داماد قرارمىدهند، مرتبا دستور مىدهند با شوهرت چگونه رفتار كن،چه بگو،چهنگو.دختر سادهلوح هم چون مادرش را خیرخواه و آشناى بمصالح مىدانداز او اطاعت نموده نقشههایش را پیاده میكند. اگر داماد تسلیم خواستههاىآنها شد حرفى نیست لیكن اگر خواست اندكى مقاومتى نشان بدهد كار بهنزاع و كشمكش و لجبازى خواهد كشید،در آنصورت آن زنهاى نادانممكن است آنقدر پافشارى كنند كه دختر و دامادشان را فداى لجبازى وخیرهسرى خویشتن ساخته زندگى آنها را از هم بپاشند،بجاى اینكه دختررا بزندگى و سازگارى تشویق نموده دلداریش بدهند مرتبا از شوهرشبدگویى میكنند:دخترم را بدبخت كردم.چه شوهر بدى نصیبش شد!
دختر خالهات چه سر و لباسى دارد!فلانى براى خانمش فلان لباس راخریده!دختر خانم من از كى كمتر است؟چرا باید اینطور زندگى كند؟آخبمیرم براى دختر بدبختم!
با این قبیل سخنان كه بعنوان دلسوزى و خیرخواهى ادا مىشوددختر سادهلوح را از شوهر و زندگى دلسرد نموده اسباب نارضایتى وبهانهگیرى او را فراهم مىسازند.به وسیله این تلقینات سوء وادارشمیكنند ناسازگارى و بهانهجویى كند،و كار را به شوهرش سختبگیرد، درموارد لازم خودشان نیز بحمایتبرخاسته قولا و عملا او را تاییدمىنمایند،و براى پیروزى، بهمه چیز حتى طلاق گرفتن و بدبخت كردن دخترشان حاضرند.
به داستانهاى زیر توجه فرمایید:
«زن 30 سالهاى بنام...مادر 50 سالهاش را كه باعث جدا شدن اواز شوهرش شده بود كتك زد. زن گفت:از بس مادرم نزد من از شوهرم بدگفت و او را متهم به بىاعتنایى نسبتبخانواده كرد با شوهرم اختلاف پیداكردم،و حاضر شدم از او طلاق بگیرم،ولى فورا پشیمان شدم. لیكن اینپشیمانى سودى نداشت.زیرا شوهرم شش ساعت پس از جدا شدن از مندختر خالهاش را نامزد كرد و من از فرط ناراحتى مادرم را كتك زدم.»
«مرد 39 سالهاى بنام...از دست زن و مادر زنش فرار كرد و درنامهاى كه بجاى گذاشته نوشته است:بخاطر اینكه زنم راضى نشد بهآبادان بیاید و با رفتار ناشایستخود مرا آزار میداد از دست او فرار كردم.
مسئول مرگ من زن و مادر زنم مىباشند.»
«مردى كه از دخالتهاى مادرزنش ناراحتبود خودكشى كرد».
مردى كه از دخالتهاى بیجاى مادرزنش بتنگ آمده بود او را ازتاكسى بیرون انداخت»
ناگفته پیداست دختریكه از این قبیل مادران نادان و خودخواهاطاعت كند و از افكار غلطشان سرمشق بگیرد بدون تردید به سعادت وخوشبختى خودش لطمه غیر قابل جبرانى وارد خواهد ساخت.
بنابراین،هر زنى كه به سعادت خویشتن و ادامه پیمان زناشویى علاقه دارد نباید بىفكر و تامل تحت تاثیر افكار مادرش قرار گرفته آنها راصد در صد صحیح و بر طبق مصالح واقعى بپندارد.
یك زن دانا و باهوش احتیاط و عاقبت اندیشى را از دستنمىدهد،در گفتار و پیشنهادهاى مادر و پدرش خوب دقت مىكند و عواقبو نتائج آنها را مورد بررسى قرار مىدهد،و بدینوسیله مادرش رامىشناسد،اگر دید به زندگى و سازگارى و انتخاب یك روش عقلائىتشویقش میكند مىفهمد كه آدم فهمیده و كاردان و خیرخواهى است،دراینصورت مىتواند رضایتش را فراهم كند و از راهنماییهاى عاقلانهاشبهرهمند گردد،لیكن اگر دید با گفتار جاهلانه و پیشنهادات غیر عقلائىخودش اسباب دلسردى و ناسازگارى او را فراهم مىسازد یقین پیدا میكندكه شخص نادان و كجسلیقه و بد اخلاقى است.
در این هنگام به مادرش مىگوید:مادر جان اكنون كه مقدرم بوده بااین مرد پیمان زناشویى را امضا كنم صلاحم در اینست كه با كوشش وجدیت تمام این زندگى مشترك را كه مىتواند مرا خوشبخت كند حفظ كنم،و با اخلاق و رفتار خوب اسباب رضایتشوهرم را فراهم سازم، اوست كه مىتواند مرا خوشبخت گرداند،شریك زندگى و یار غمخوار مناست،كسى را بهتر از او سراغ ندارم،برنامه زندگیمان را خودمان بایدطرح كنیم،و اگر مشكلى داشته باشیم حل خواهد شد،و دخالتهاى توممكن استبه كلى مرا بدبخت كند،اگر میخواهى رفت و آمد و خویشى مامحفوظ بماند در زندگى داخلى ما اصلا دخالت نكن و از شوهرم بدگویىمنما و الا ناچار مىشوم با شما قطع رابطه كنم.
اگر با پند و اندرز دست از گفتار و رفتارشان برداشتند مىتواند باآنها رفت و آمد كند لیكن اگر حاضر نشدند خودشان را اصلاح نمایندصلاح زن در اینست كه به طور كلى با آنها قطع رابطه كند و بدینوسیلهخودش را از یك خطر بزرگ یعنى از هم پاشیدن كانون خانوادگى برهاند.
و با فكر آزاد به زندگى ادامه دهد.
در این صورت ممكن است در بین خویشانش از عزت و احترام اوكاسته شود لیكن در عوض، محبت و رضایتشوهرش چند برابر شده نزداو عزیز و محترم خواهد گشت.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«بهترین زنان شما زنى استكه زیاد بچهدار شود،شوهر دوست و عفیف و محجوب باشد.در مقابلخویشانش تسلیم نباشد لیكن مطیع شوهرش باشد،براى شوهرش زینتكند،خودش را از بیگانگان محفوظ بدارد.حرف شوهرش را بشنود و ازوى اطاعت كند.وقتى با هم خلوت نمودند بر طبق اراده او رفتار كند اما درهر حال،شرم و حیا را از دست ندهد.
سپس فرمود:بدترین زنان شما زنى است كه در مقابل خویشانش مطیع باشد لیكن زیر بار شوهرش نرود،عقیم و كینهتوز باشد،از كارهاىزشت پروا نداشته باشد،در غیاب شوهرش زینت و آرایش كند،درخلوتگاه از خواستههاى شوهرش امتناع ورزد.عذرش را نپذیرد و گناهشرا نبخشد».
ادامه مطلب
پیغمبر اسلام (ص) فرمود:«هر زنیكه خودش را خوشبو كند و ازمنزل خارج شود تا به خانه بر نگردد از رحمتخدا دور خواهد بود ».
رسول خدا فرمود:«بهترین زنان شما زنى است كه مطیع شوهرشباشد.براى او آرایش كند ولى زینتش را براى بیگانگان ظاهر نسازد.وبدترین زنان شما زنى است كه در غیاب شوهرش زینت كند ».
خانم گرامى،بدست آوردن دل یك مرد آن هم براى همیشه كارسادهاى نیست.پیش خود نگو: او كه مرا دوست دارد پس چه احتیاجىدارم به سر و وضع خودم برسم و برایش دلربایى كنم؟ باید عشق او رابراى همیشه نگهدارى كنى.
یقین بدان كه شوهرت دوست دارد همیشه تمیز و مرتب و زیبا باشىو لو به زبان نیاورد،اگر بر طبق خواستهاى باطنى او رفتار نكنى و در منزلبه خودت نرسى ممكن است در خارج منزل چشمش به زنان تمیز آرایشكرده بیفتد و از تو دلسرد شده و از راه منحرف گردد،وقتى خانمهاى تمیزو مرتب را دید و آنها را با سر و وضع كثیف و نامرتب تو مقایسه كرد خیالمیكند فرشتگانى هستند كه از آسمان نازل شدهاند!تو هم در خانه برایشآرایش كن و لباس خوب بپوش و دلبرى و طنازى كن تا بفهمد كه تو ازآنها كمتر نیستى بلكه بهتر و زیباتر هستى،در آنصورت مىتوانى بدوامعشق او امیدوار باشى و براى همیشه دلش را مسخر گردانى.
«خانم بنده در خانه با خدمتكارمان قابل تشخیص نیست.به خدا گاهى اوقات فكر میكنم اى كاش یكى از این لباسهاى قشنگ و مامانى راكه براى محیط كار و مهمانى دوخته در خانه مىپوشید و دست از سر،اینبلوزهاى كهنه و دامنهاى گشاد برمیداشت.چند بار به او گفتم: عزیزملااقل روزهاى جمعه و تعطیل یك دست از آن لباسهاى قشنگ را بپوش.
ممكن استبگویید:در منزل زیبا گشتن با شغل خانهدارى وآشپزى سازگار نیست،لیكن اگر ارزش این عمل را بدانید به طور حتممىتوانید این مشكل را حل كنید.چه مانع دارد براى انجام كارهاى خانهلباس مخصوصى داشته باشید كه در موقع كار از آن استفاده كنید لیكنوقتى از كار فارغ شدید و وقت آن رسیده كه شوهرتان به منزل بیاید بدنتانرا تمیز كنید،موها را شانه بزنید،لباسهایتان را تغییر دهید،و مرتب و منظمدر انتظار او باشید.
حضرت باقر علیه السلام فرمود:«بر زن لازم استخودش راخوشبو كند،بهترین لباسهایش را بپوشد،به بهترین وجه زینت كند و باچنین وضعى صبح و شب با شوهرش ملاقات كند ».
امام صادق علیه السلام فرمود:«زن نباید آرایش و زینت را ترككند گر چه به یك گلوبند باشد،نباید دستش را بدون خضاب بگذارد گر چهبه كمى از حنا باشد،حتى زنهاى پیر هم نباید زینت و آرایش را تركنمایند ».
ادامه مطلب
خانم محترم،اگر شوهرت مریض شد بیش از سابق مهربانى كن،اظهار همدردى و تاسف كن، چنان وانمود كن كه از بیمارى او شدیداناراحت هستى،دلداریش بده،اسباب استراحت را برایش فراهم ساز،بچهها را ساكت كن تا اعصابش آرام گردد،اگر احتیاج به دكتر و دارو داردوسیلهاش را فراهم ساز،هر غذایى را كه میل دارد و برایش خوبست فوراتهیه كن،دم به دم از او احوالپرسى و دلجویى كن،سعى كن هر چه بیشتر دركنار بسترش بنشینى،اگر از شدت درد خوابش
«جهاد زن اینست كه خوب شوهردارى كند ».
ادامه مطلب
خانم شكایت میكند كه شوهرم به من اعتماد ندارد،اسرارش را ازمن مخفى میكند،با من یك رنگ و صریح نیست،گویا سر و سرى دارد.
نمیگذارد نامهایش را بخوانم،درآمد و مقدار موجودى خودش را به مننمیگوید،با من درد دل نمیكند،در جواب سؤالهاى من طفره میرود و حتىگاهى دروغ میگوید،اتفاقا مردها هم بىمیل نیستند كه اسرار و رموززندگىشان را در اختیار همسرشان قرار دهند.لیكن عذرشان اینست كهزنها راز نگهدار نیستند،دهانشان در و دروازه ندارد،ظرفیت ندارند مطلبىرا به طور كلى كتمان كنند،هر چه را شنیدند فورا براى دیگران بازگومیكنند،با اندك بهانهاى ممكن است اسرار انسان را فاش كنند و اسبابدردسر او را فراهم سازند.اگر كسى بخواهد اسرار انسان را كشف كند بهآسانى مىتواند همسرش را فریب داده به وسیله او به مقصد خویش نائل گردد،ممكن استبعض خانمها از دانستن مطالب سرى سوء استفادهنمایند و حتى آنها را اسباب نفوذ در شوهر قرار داده در صورت عدم تمكیناسباب گرفتارى او را فراهم سازند.
البته عذر مردها تا حدودى موجه است،زنها زودتر از مردها تحتتاثیر عواطف و احساسات قرار میگیرند،معمولا احساساتشان بر تعقلشانغلبه دارد،وقتى عصبانى شوند خویشتن دارى برایشان دشوار است،درآنمواقع ممكن است از دانستن اسرار سوء استفاده نموده اسباب گرفتارىمرد را فراهم سازند.شاید خوانندگان از این قبیل حوادث زیاد سراغداشته باشند لیكن از باب نمونه به داستان زیر توجه فرمایید:
«زنى بنام...راز شوهرش را فاش كرد و او محكوم به یك سالزندان شد،خانم میگوید:من شوهرم را از جان و دل دوست دارم ولى اخیرا به من كم محبتشده بود،این كار را كردم تا از این به بعد بیشتر دوستمبدارد،این خانم گردنبند گرانقیمتخواسته بود ولى...زیر بار نرفت.او همتقلب در ازدواجشان را فاش كرد تا بزندان بیفتد».
بنابراین اگر زن میل داشته باشد كه شوهرش كاملا یك رنگ بودهچیزى را از او مخفى نكند باید بقدرى
بنابراین شخص عاقل اسرارش را به احدى نمیگوید.
حضرت على علیه السلام فرمود:«سینه عاقل صندوق اسرارشمیباشد».
على علیه السلام فرمود:«خوبیهاى دنیا و آخرت در دو چیز جمعاست:راز نگهدارى و دوستى با خوبان،و تمام بدیها در دو چیز جمع شده:
فاش كردن اسرار و دوستى با اشرار» .
ادامه مطلب
در این جهت تردید نیست كه باید در بین اعضاى یك خانوادهتفاهم كامل و تعاون و همكارى وجود داشته باشد لیكن وجود یكسرپرست عاقل و با تدبیر هم برایشان ضرورت دارد،هر خانهاى كه یكمدیر با تدبیر و نافذ الكلمهاى نداشته باشد به طور حتم اوضاع منظم ورضایتبخشى نخواهد داشت،سرپرستى خانه یا باید به عهده مرد باشد و زناز او اطاعت كند، یا به عهده زن باشد و مرد فرمانبردارى كند،لیكن از آنجا كه اینكار غالبا از مردها بهتر ساخته است چون تعقلاتشانبر احساساتشان غلبه دارد خداوند حكیم این مسؤولیتبزرگ را بر دوشاو نهاده در قرآن شریف میفرماید:
«مردان سرپرست زنانند،زیرا خدا بعض افراد را بر بعض دیگربرترى داده است و براى اینكه از مالهاى خویش خرج كردهاند.پس زنانشایسته فرمانبردارند (5) ».
بنابراین صلاح خانواده در اینست كه مرد را به عنوان بزرگ وسرپرستخانواده بشناسند و با نظر و صلاحدید او كار كنند،این موضوعبدانمعنا نیست كه مقام زن كوچك شده باشد بلكه حفظ نظم و انضباطمنزل چنین اقتضائى را دارد،اگر خانمها احساسات خام و تعصبهاى بیجارا كنار بگذارند وجدان خودشان نیز بدین موضوع قضاوت میكند.
خانم...میگوید:ما در ایران رسم خوبى داشتیم كه متاسفانه بهتدریجخلل یافته است.سنت این بود كه همیشه مرد در خانواده ایرانىرئیس خانواده بود ولى امروز وضع منزل متزلزل شده و خانواده در موردانتخاب رئیس سرگردان مانده است.ولى بهتر است زن امروزى كه دربسیارى از موارد اجتماعى حقى برابر با مرد یافته است در خانه مرد را بهعنوان رئیس قبول داشته باشد...باید به همه كسانى كه میخواهند ازدواجكنند این فكر قدیمى توصیه شود كه وقتى قدم به خانه بخت میگذارند بالباس عروسى وارد خانه شوهر شوند و با كفن خارج شوند (6) ».
البته این مطلب هست كه گرفتاریهاى زندگى و مشاغل روزانه مردغالبا اجازه نمیدهد كه در تمام امور خانواده دخالت كند و در واقع مىتوانگفت كه قسمت عمده كارها عملا در اختیار كدبانوى خانه است و اكثریتقریب به اتفاق كارها بر طبق میل و اراده او انجام میگیرد لیكن به هر حالحق حاكمیت و سرپرستى مرد باید محترم شمرده شود.اگر در جایى اظهارعقیده و دخالت كرد و لو در امور جزئى خانهدارى باشد نباید در مقابلپیشنهادش استقامتبخرج داد و بدینوسیله حق حاكمیت او را مورد انكارقرار داد،و الا به شخصیتش لطمه وارد شده خودش را مسلوب الارادهو همسرش را یك زن بىادب و حق نشناس و لجباز حساب میكند،اززندگى دلسرد و به همسرش كم علاقه میشود.چون شخصیتش جریحهدارشده ممكن است در صدد تلافى و انتقام بر آید و حتى در مقابل خواستههاىبجا و معقول همسرش سر سختى نشان دهد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«زن خوب به حرف شوهرشگوش میدهد و مطابق دستوراتش عمل میكند». (7)
زنى از رسول خدا پرسید:«زن نسبتبه شوهرش چه وظیفهاىدارد؟فرمود:باید از وى اطاعت كند و از فرمانش تخلف ننماید (8) ».
پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:«بدترین زنها زن لجباز ویك دنده است (9) ».
رسول خدا فرمود:«بدترین زنها كسانى هستند كه هم نازا و هم كثیف و لجباز و نافرمان باشند (10) ».
خانم گرامى،شوهرت را به عنوان بزرگ و سرپرستخانوادهبپذیر،با نظر و مشورت وى كارها را انجام بده،از دستوراتش تخلفنكن،اگر در كارى دخالت كرد در مقابلش سرسختى نشان نده،و لو اینكهاز امور خانهدارى باشد كه تو بهتر از آن اطلاع دارى،شوهرت را عملایك فرد مسلوب الاختیار قرار نده،بگذار گاه گاه در كارها دخالت كند وبدین ریاست صورى دلخوش باشد،موضوع ریاست او را عملا بهفرزندانت نشان بده،به آنها تذكر بده در كارها از پدرشان اجازه بگیرند واز فرمانش تخلف ننمایند.از كودكى آنها را بدین رفتار عادت بده تا حرفشنو و فرمانبردار و با ادب بار آیند،و احترام تو و شوهرت محفوظ بماند.
ادامه مطلب
خانم محترم،اگر روزگار با شوهرت نساخت و تهیدستشد مباداغمى بر غمهایش بیفزایى و بناى ایراد و ناسازگارى را بگذارى.اگر بهبیمارى سختى مبتلا شد و مدتى در خانه یا بیمارستان بسترى گشت رسموفادارى و انسانیت چنان است كه مانند سابق بلكه بیشتر اظهار محبتنموده با كمال صفا از وى پرستارى كنى،از پرستارى و خرج كردن دریغنكن،اگر شوهرت ندارد لیكن تو دارى باز هم از اموال خودت براى بهبوداو خرج كن،اگر تو مریض میشدى او تا قدرت داشت از مال خودش براىمعالجه تو صرف میكرد تا بهبود حاصل كنى، اكنون كه او ندارد لیكن تودارى آیین وفادارى و عاطفه اقتضا دارد كه اموالت را در راه او صرفكنى،اگر در این موقعیتحساس بدادش نرسیدى ترا یك زن بىوفا وخودخواهى مىشمارد كه مال دنیا را بر وجود شوهر ترجیح میدهد،در اینصورت مهر و علاقهاش نسبتبه تو كم میشود،و حتى ممكن استبهقدرى دلسرد شود كه ترا لائق مقام همسرى ندانسته طلاق را ترجیح دهد.
به داستان زیر توجه فرمایید:
«مردى...به دادگسترى آمده بود تا همسرش را طلاق گوید.اظهارداشت:بیمار بودم دكتر گفته بود باید تحت عمل جراحى قرار گیرم.از زنمخواستم پسانداز خود را به عنوان وام در اختیارم بگذارد حاضر نشد و ازخانه من قهر كرد.ناچار در یك بیمارستان دولتى تحت عمل جراحى قرارگرفتم و اینك كه بهبود یافتهام محال استبا او زندگى كنم.چون پول را برمن ترجیح داد و چنین زنى را نمىتوان یك همسر نامید (11) ».
هر فرد با وجدانى تصدیق میكند كه حق با مرد مذكور بوده است. چنین زن خودخواهى كه در یك چنین موقعیتحساسى كه جان شوهرشدر معرض خطر بوده حاضر نشده پسانداز خویش را براى نجاتشوهرش خرج كند،او را رها كرده و به خانه پدرش رفته لایق مقام محترمهمسرى نیست. خانم محترم،مواظب باش در چنین مواقعى انسانیت و عاطفه را ازدست ندهى،اگر شوهرت به بیمارى سختى مبتلا شد كه تا آخر عمردامنگیر اوستیا به زندان محكوم شد مبادا با زور قانون طلاق بگیرى و اوو فرزندانت را تنها و
پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:«جهاد زن در اینست كهخوب شوهردارى كند (12) »
ادامه مطلب
( و طلب یارى کنید از خدا به صبر کردن در مصائب (بعضى گفته اند: مراد، روزه، و صبر در تشنگى و گرسنگى آن است) و طلب یارى کنید و مساعدت خواهید در رستگارى دنیا و آخرت از خدا، به نمازگزاران البته نماز، سنگین و گران است مگر بر کسانى که حال خضوع و ذلت به درگاه خدا دارند، که ایشان از نماز، سنگینى نبینند و بلکه لذت برند )
***************************
***************************
***************************
سوره نحل آیه ۹۶ : مَا عِندَکمُْ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبرَُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُون ( آنچه نزد شماست از اموال دنیویه، فانى شود و آنچه نزد خداست از خزائن رحمت ابدیه باقى ماند. جزا می دهیم مزد کسانى را که صبر کردند در پایدارى در دین بهتر از آنچه که عمل کردند )
سوره کهف آیه ۷۵ : قَالَ أَ لَمْ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِىَ صَبرًْا ( خضر گفت: آیا نگفتم که تو نمی توانى با من صبر کنى؟! )
سوره کهف آیه ۷۸ : قَالَ هَاذَا فِرَاقُ بَیْنىِ وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَیْهِ صَبرًْا ( خضر گفت: باز بر من اعتراض کردى؟ دیگر با تو نیایم این است فراق میان من و تو )
سوره طه آیه ۱۳۰ : فَاصْبرِْ عَلىَ مَا یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بحَِمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبهَِا وَ مِنْ ءَانَاى الَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النهََّارِ لَعَلَّکَ تَرْضىضهسه ( صبر کن اى پیغمبر! بر آنچه می گویند. و تسبیح کن به حمد پروردگار خود پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن. تسبیح کن در بعضى از اوقات شب و در اطراف روز یعنى: صبح و عصر و شب نماز بگزار شاید تو خشنود شوى به رسیدن به عطایاى خدا )
سوره مومنون آیه ۱۱۱ : إِنىِّ جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبرَُواْ أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائزُون ( البته که من جزا می دهم ایشان را امروز به پاداش صبرى که کردند، و ایشان رستگارند )
سوره فرقان آیه ۲۰ : وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکلُُونَ الطَّعَامَ وَ یَمْشُونَ فىِ الْأَسْوَاقِ وَ جَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبرُِونَ وَ کَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا ( و نفرستادیم ما پیش از تو پیغمبران را مگر اینکه ایشان هم طعام می خوردند و در بازارها راه می رفتند و لوازم بشریت در ایشان بود، پس چه اعتراضى است که در بشریت تو دارند؟ و گردانیدیم بعضى از شما مردم را براى بعضى دیگر آزمایش، که آیا صبر می کنید بر اذیت ایشان یا بی صبرید؟ و پروردگار تو بیناست به هر چیز )
سوره عنکبوت آیه ۵۹ : الَّذِینَ صَبرَُواْ وَ عَلىَ رَبهِِّمْ یَتَوَکلَُّون ( ایشان کسانى هستند که صبر کردند بر آزار بیگانگان و هجرت از وطن هاى خود و دورى از بستگان، و غیر آن از مصائب دوران هر چه دیدند صبر کردند. و در تمام امور بر پروردگار خود توکل نمایند )
سوره فصلت آیه ۳۵ : وَ مَا یُلَقَّئهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبرَُواْ وَ مَا یُلَقَّئهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیم ( و برنخورد کسى به این خصلت که تبدیل کند بدى کسى را به نیکى خود مگر کسانى که صبر پیشه کردند در مصایب و شکیبایى نمودند در بلایا و نوائب و برنخورده این طریقه نیک را احدى مگر صاحبان بهره بزرگ از اخلاق و ایمان )
***************************
***************************
ادامه مطلب
* اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به «فرستنده ها» دست نزنید، «گیرنده ها» را تنظیم کنید.
* خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم.
* خود را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند: قیمت=خدا!
* این همه خود را تحقیر نکنید، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت.
* وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است.
* یادمان باشد که خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است.
* کسی که با خدا حرف نمی زند، صحبت کردن نمی داند.
* آنکه خدا را باور نکرده است، خود را انکار کرده است.
* کسی که با خدا قهر است، هرگز با خودش آشنی نمی کند.
* خدا بی گناه است در پرونده نگاه تان تجدید نظر کنید.
* ما خلیفه خداییم، مثل خدا باشیم، قابل دسترس در همه جا و همه گاه.
* آنکه خدا را از زندگیش سانسور کند همیشه دچار خود سانسوری خواهد بود.
* خدا از آن کس که روزهایش بیهوده می گذرد، نمی گذرد.
* بیهوده گفته اند تنها «صداست» که می ماند، تنها «خداست» که می ماند.
* روزی که خدا همه چیز را قسمت کرد، خود را به خوبان بخشید.
* برای اثبات کوری کافیست که انسان چشم های نگران خدا را نبیند.
* شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است.
* به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.
* چشم هایی که خدا را نبینند، دو گودال مخوفند که بر صورت انسان دهن باز کرده اند.
* امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟
*اگر از خدا بپرسید کیستی؟ در جواب «ما» را معرفی خواهد کرد! ما بهترین معرف خداییم، آیا اگر از ما بپرسند کیستی؟ خدا را معرفی خواهیم کرد؟
* وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.
* آسمان، چشم آبی خداست، نگران همیشه من و تو.
* خداوند سند آسمان را به نام کسانی که در زمین خانه ندارند امضا کرده است
ادامه مطلب
خداوندا! میخواهم به تو نزدیک شوم.
پاسخ آمد: قرب من از آنِ کسی است که شب قدر، بیدار باشد.
گفت: خداوندا! رحمتت را میخواهم.
پاسخ آمد: رحمتم از آن کسی است که شب قدر به مسکینان، رحمت کند.
گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو میخواهم.
پاسخ آمد: آن را به کسی میدهم که در شب قدر صدقهای داده باشد.
گفت: خداوندا! از درختان بهشت و میوههایش میخواهم.
پاسخ آمد: آنها از آن کسی است که در شب قدر، تسبیحگوی باشد
گفت: خداوندا! رهایی از جهنم را میخواهم.
پاسخ آمد: آن، از آن کسی است که در شب قدر، استغفار کند
گفت: خداوندا! خشنودی تو را میخواهم.
پاسخ آمد: خشنودی من از آنِ کسی است که در شب قدر، دو رکعت نماز بگزارد.
ادامه مطلب