آنچه باید بدانیم ولی نمی دانیم!

اطلاعات طلایی، شخصـیتی ممتاز

اگر والدین دچار اشتباه شوند چه باید بکنند؟

 والدین معمولا تمایلی به عذر خواهی از فرزندشان ندارند. زیرا فکر می کنند که عذر خواهی نشانه ضعف است. هنگامی که وارد یک درگیری ناخواسته می شویم، احساس می کنیم که باید عذرخواهی کنیم تا به درگیری پایان دهیم.

باختن آبرومندانه، اختلاف ظریفی با ضعیف بودن دارد.تغییر عقیده مداوم و عذر خواهی مکرر ممکن است نشانه ضعف باشد. اگر با وجود عذرخواهی باز هم همان رفتار نادرست را ادامه دادید، باید با ایجاد یک دگرگونی در روش تربیتی، رفتار نادرست خود را اصلاح کنید.
گاهی اوقات، والدین متوجه می شوند که برخوردی نادرست با فرزندشان داشته اند. عذر خواهی کردن از کودکان باعث می شود که آنها احساس کنند مورد احترام هستند. هر کسی ممکن است اشتباه کند، بنابراین پس از عذر خواهی، رفتار نادرست خود را اصلاح کنید.
عذر خواهی کردن بسیار راحت تر از این است که اشتباه خود را قبول نکنیم و موضع دفاعی به خود بگیریم و مشکل را پیچیده تر کنیم.
گاهی ممکن است کودکان بعد از عذر خواهی کینه به دل بگیرند. وقتی از بزرگسالان عذر خواهی شود، آنها به سرعت خشم خود را فرو می خورند. اما کودکان به زمان بیشتری نیاز دارند تا آتش خشم خود را فرو نشانند. وقتی از فرزندتان عذر خواهی کردید، به او فرصت بدهید کمی بیندیشد، بعد به سراغ او بروید. اگر شما را نپذیرفت، باز هم صبر کنید، به زودی پوزش شما را می پذیرد.
عذر خواهی موجب می شود تا احساس فرزندتان را درک کنید. این برخورد، بهترین هدیه به کودکان است و مجبور نیستید، هزینه ای برای آنان بپردازید.
والدین بسیار راحت تر از کودکان عذر خواهی می کنند زیرا کودکان اغلب نمی دانند که چرا باید پوزش بخواهند. آنها را تشویق کنید که به رفتار خود بیندیشند و در صورتی که اشتباه کرده بودند، به خطای خود پی ببرند ولی مجبورشان نکنید که از شما عذر خواهی کنند. عذر خواهی بر اثر فشار بی ارزش است زیرا از پشیمان شدن کودک ناشی نشده است. پشیمان شدن از یک رفتار نادرست، بر عذرخواهی برتری دارد.
پدری می گوید: وقتی از پسر دوساله ام می خواهم که عذر خواهی کند، او سرپیچی می کند و به جای اینکه بگوید معذرت می خواهم، به گوشه ای می رود و پنهان می شود. کودک دو ساله باید چیزهای زیادی درباره عذرخواهی یاد بگیرد. کودکان سه ساله می توانند عذر خواهی کنند ولی باز هم باید بیاموزند که چگونه رفتار خود را تغییر دهند. کودکان چهار ساله نیز می توانند عذر خواهی کنند و می دانند که پس از عذرخواهی کردن باید رفتار خود را نیز اصلاح کنند.
عذر خواهی کنند. عذر خواهی بر اثر فشار بی ارزش است زیرا از پشیمان شدن کودک ناشی نشده است. پشیمان شدن از یک رفتار نادرست، بر عذرخواهی برتری دارد.

نکات کلیدی در مورد عذرخواهی
** کودکان باید بیاموزند که تنها عذرخواهی کردن به خاطر رفتار ناشایست کافی نیست . بلکه باید رفتار ناشایست خود را نیز اصلاح کنند.

** کودکان باید بیاموزند که عذر خواهی معمولی ، مثلا هنگامی که بطور نا خواسته به کسی برخورد می کنند با آن نوع عذر خواهی که نشانه تصمیم آنها در تغییر رفتاری ناپسند است، تفاوت دارد. درک کردن این تفاوت به زمان نیاز دارد.

** عذر خواهی کردن کافی نیست. والدین باید درباره این که چه اتفاقی افتاده است با فرزندشان حرف بزنند. صحبت کردن،از تنش های احتمالی در آینده جلوگیری می کند و نتایجی سودمند به ارمغان می آورد.
 
** عذرخواهی فرزندتان را که نشانه حسن نیت اوست بپذیرید. وبا خشونت از او نپرسید چرا این کار را کردی؟ یا چطور توانستی این کار را بکنی؟ اغلب کودکان نمی توانند علت رفتار خود را بیان کنند .ولی توانایی خودداری از آن را دارند.


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 22 خرداد 1392  ] [ 1:40 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

راز شوخ طبع‌ ها چیست؟

 

چرا بعضی ها آنقدر عصا قورت داده و جدی هستند، بعضی شوخ و شاد و بامزه؟ چرا بعضی ها در مجالس دهان باز کنند همه را از خنده روده بر می کنند و بعضی دیگر پا به یک جمع بگذارند، همه معذب می شوند؟ خب این شوخ طبعی هم رمز و رازی دارد که باید آن را یاد بگیرید!
روانشناسان همیشه با مساله شوخ طبعی درگیر بوده اند چون هیچ کدام رمز آن را نمی دانستند. مثلا زیگموند فروید فکر می کرد شوخ طبعی ناشی از احساس برتری یا ناسازگاری است، در حالی که مارک تواین ریشه این رفتار را خوشی نمی دانست بلکه راز شوخ طبعی را در اندوه می دید. اما حالا دانشمندان نظر نهایی شان را اعلام کرده اند و گفته اند:
شوخ طبعی ناشی از تخطی آرام و بی خطر از مسیرهای معمولی زندگی است و آدم های شوخ طبع کسانی هستند که قوانین دنیا را بدون آن که کسی آزرده شود، نادیده می گیرند. ما اصولا زمانی موضوعی را خنده دار می بینیم که آن موضوع برخلاف شیوه ها و شکل های پذیرفته شده معمولی زندگی مان به نظر برسد. اما به شرطی که این تفاوت بی خطر باشد و زننده به نظر نرسد.
تخطی از هنجارها بهترین مدل برای تشریح حس شوخ طبعی است. شوخ طبعی باید مانند نگاه کردن از میان پنجره ای با شیشه های ترک خورده باشد، در این صورت می توان موضوعی را دید اما آنچه دیده می شود متفاوت از واقعیت است. همچنین عبور بیش از اندازه از هنجارها می تواند موقعیتی را آزاردهنده و یا توهین آمیز کند که این به هیچ وجه خنده دار نیست.
بنابراین حتماً می توانید متوجه شوید که چرا یک موقعیت خنده دار در تمام فرهنگ های کشورهای مختلف خنده دار به شمار نمی رود؛ پاسخ واضح است: چون هنجارها در جوامع مختلف متفاوت اند و شیوه تخطی از آنها هم از فرهنگی به فرهنگ دیگر تفاوت دارد.

ادامه مطلب

[ پنج شنبه 16 خرداد 1392  ] [ 3:56 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

اینگونه کارایی خود را به بالاترین سطح خود ببرید

به انجام رساندن کارها:تقریبا برای همه ما اتفاق افتاده است هنگام صبح برای همه روز خود برنامه ریزی می کنیم اما در انتهای روز نیمی از آنها را انجام نداده ایم. اگر انرژی زیاد داشته باشیم شاید بتوانیم آنها را به انجام برسانیم. به همین دلیل، روش هایی برای افزایش انرژی و کارایی ذکر کرده ایم که شاید تاکنون به گوشتان نخورده باشد.

 اجتناب از انجام چند کار همزمان
اینکه بتوانید در آن واحد کارهای بیشتر انجام دهیم خوب است اما انجام چند کار همزمان خوب نیست. هنگامی که چند کار را همزمان انجام می دهیم، یک کار را متوقف و کار دیگر را شروع می کنیم. این باعث گیج شدن مغز می شود. انجام چند کار همزمان استرس را افزایش می دهد و باعث ترشح هورمون کورتیزول و منجر به از بین رفتن سلول های مغز می شود. برای جلوگیری از این کار، روی یک کار متمرکز شوید و پس از اتمام آن سراغ کار بعدی بروید. تفاوت زمانی آنها شاید فقط چند دقیقه باشد پس به خود آسیب نرسانید.

کاهش ساعات کاری
پس انداز زمان نیز همچون پس انداز پول است، باعث می شود تا مفیدتر باشید. اگر یکبار در هفته سعی کنید نیم ساعت زودتر به خانه بروید تاثیر بسیاری در کارایی بیشتر شما خواهد داشت. اگر نمی توانید زودتر بروید، یک روز نیم ساعت دیرتر سرکار حاضر شوید. همان تاثیر را دارد.

مسابقه با ساعت
رقابت، همیشه محرک بسیار خوبی است. بنابراین، ساعت را – حتی برای ده دقیقه – تنظیم کنید تا کارکرد خود را افزایش دهید. سعی کنید کارهای خو را پیش از موعد مقرر انجام دهید. این کار باعث می شود تا فشار کمتری روی خود احساس کنید و کاراییتان بالا می رود. بین انجام کارهای متفاوت سعی کنید وقفه ای چند دقیقه ای ایجاد کنید تا مغز کمی رفرش شود.

انجام کارها در کافی شاپ
نه فقط به دلیل اینکه عطر قهوه همه فضار را پر کرده است: یافته های جدید نشان داده اند، سروصدای آرامی که در نتیجه صحبت افراد در محیط کافی شاپ وجود دارد بسیار بهتر از صداهای بلند محیط های شلوغ است و در کافی شاپ بهتر از مکان های دیگر می توان کار کرد. بعلاوه، بودن در کنار افراد دیگر باعث افزایش ترشح هورمون اکسی توسی می شود که باعث کاهش ترشح هورمون های استرس‌زا است که منجر به مسدود شدن مغز می شوند.

همراه داشتتن دفتریادداشت
اینکه همه چیز را در مغز خود ذخیره کنید باعث کاهش کارایی مغز می شود. بنابراین بهتر است کارهای خود را در دفتری یادداشت کنید و ذهن خود از کشیدن بار سنگین انواع مسایل راحت کنید. رها کردن حافظه از انواع مسایل باعث افزایش قدرت تمرکز شما می شود. دفترچه یادداشت کاغذی این مزیت را به انواع الکترونیک دارد که هرگز ناخواسته پاک نمی شود.

کمتر خبر بخوانید
جز در مواردی که شغل شما ایجاب می کند، سعی کنید کمتر پیگیر اخبار روز باشید . این خبرها اصولا منفی هستند و می توانند به افسردگی و استرس شما منجر شوند. مغز نیز همچون دیگر اعضای بدن خسته می شود. بنابراین انرژی آن را برای انجام کارهای مهم خود نگه دارید. اگر صبح خود را با استرس آغاز کنید، نمی توانید تا آخر روز پر انرژی و مفید باشید. در عوض، شب ها در خانه فقط سرتیتر اخبار را مطالعه کنید.

 خوردن انواع توت ها
انواع توت ها به خصوص بلوبری (که البته در ایران نیست)، چون آنتی اکسیدان بالایی دارد باعث افزایش حافظه و جلوگیری از آسیب سلول ها و کاهش استرس می شود. نه فقط توت، بلکه انواع میان وعده های کوچک که سرشار از پروتئین هستند نیز در کارایی بیشتر مغز تاثیر مستقیم دارند.

پیش از کار ورزش کنید
دو ساعت پس از ایروبیک و ورزش، کارایی بهتری خواهید داشت زیرا اکسیژن و گلوکوز به مغز می رسد. بنابراین، ورزش کردن پیش از حضور در محل کار باعث افزایش انرژی و کارایی است. پیش از انجام کنفرانس های مهم نیز سعی کنید چندین بار در جا بالا و پایین بپرید. مغز از این کار خوشش می آید و بهتر کار می کند.

انجام بازی های فکری
مغز نیز همچون دیگر اندام بدن به ورزش نیاز دارد. برای افزایش انرژی و کارایی مغز می توانید بازی های فکری که به تمرکز و دقت بالایی نیاز دارند، انجام دهید. به طور مثال، می توانید روز خود را با حل جدول یا سودوکو آغاز کنید. البته خیلی زیاد هم از مغز خود کار نکشید تا انرژی لازم برای انجام کارهای روزانه را نیز داشته باشد.

استفاده از رنگ زرد
برای افزایش دقت و توجه بهتر است رنگ زرد را وارد دکور محیط اطراف خود کنید. این رنگ باعث کاهش ملاتونین – هورمونی که باعث خواب آلودگی شما در صبح می شود – و افزایش انرژی برای انجام کارها می شود. برای این منظور می توانید از نورهای زرد، تابلو یا گل های زرد در محیط کار استفاده کنید. اگر نمی توانید در دکور محیط کار خود نظر دهید، حداقل پرده ها را کنار بزنید و اجازه دهید نور زرد آفتاب باعث گرما بخشیدن به محیط شود.


ادامه مطلب

[ دوشنبه 13 خرداد 1392  ] [ 1:25 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات1 ]

این راه را آمده‌ایم و باید تا انتهای آن برویم

این راه را آمده‌ایم و باید تا انتهای آن برویم؛ راهی كه پر از پیچ و خم‌های فراوان است. بی‌تعارف، خیلی از ما از انتهای این راه می‌ترسیم. خیلی از ما تا وقتی كه دستمان كوتاه نیست و خرما را از هر نخیلی پایین می‌آوریم، عین خیالمان هم نیست كه روزی روزگاری دستمان كوتاه خواهد شد و خرما بر نخیل و كاری هم از دستمان برنخواهد آمد.
پیر كه می‌شویم مشكلاتمان را خودمان می‌فهمیم، دیگران هم می‌فهمند؛ اما درد پیری این است كه بسیار می‌شود و شده است كه كاری از دستمان برنمی‌آید.
 پیر كه می‌شوی می‌گویند بچه می‌شوی؛ بچه‌ای كه نمی‌تواند كارهایش را بخوبی انجام دهد، بچه‌ای كه زود دلش می‌شكند. پیر كه می‌شوی انگار كه باز بچه‌ای؛ منتها بچه‌ای كه می‌فهمد و می‌داند كه زیر دست دیگران افتادن و محتاج كمك دیگران شدن یعنی چه؟ پیری دوره پیچیده‌ای است.
بچه كه هستی می‌دانی جوان می‌شوی. جوانی كه تمام شود می‌دانی كه دوران پیری هست، اما پیر كه شدی اوضاع فرق می‌كند.
 پیر كه شدی در حالی كه مدام به پشت سر نگاه می‌كنی، باید هنوز هم رو به جلو بروی. پیر كه شدی دلت می‌خواهد محترم باشی. دلت می‌خواهد پیر بودنت را زیاد به رخت نكشند و حالا می‌ترسی از این‌كه این روزها انگار روزگار به رخ كشیدن‌هاست. می‌ترسی از این‌كه چقدر خانه‌ها كوچك و جا برای پیرها كم شده است.
حالا مدام می‌شنوی كه فلان دوست و فلان فامیل و فلان همسایه دوران جوانی، سر از خانه‌ سالمندان درآورده است
مدام می‌شنوی كه روزگار عوض شده است و خیلی‌ها كوچك‌تری و بزرگ‌تری را فراموش كرده‌اند. درد بدی است این‌كه بدانی و با گوشت و پوست و استخوانت حس كنی كه منتظرند بروی و حس خوبی است وقتی ببینی بچه‌هایی كه می‌گویند تو هم مانند آنها شده‌ای با قلب كودكانه خود پیرها را عاشقانه‌تر و محترم‌تر دوست دارند و همیشه منتظر دیدن آنها هستند و نمی‌دانند رفتن پیرها یعنی چه. پیری دوره پیچیده‌ای است. با این حال همه‌تان پیر شوید.


ادامه مطلب

[ یک شنبه 12 خرداد 1392  ] [ 12:30 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

آدم ها گاه نیاز دارند تا به طور واضح از خود تعریف کنند

 این عمل باعث ایجاد یا بازگشت درجاتی از اعتماد به نفس در شخص می شود که امری بسیار عادی است.
البته یک آدم متشخص نباید از خود تعریف کند، چون این عمل تاثیر خوبی از شخص بر ذهن اطرافیان نمی گذارد، ولی اگر کسی در حضور او از خودش تعریف کند با حرکات تاییدی سر و تماس چشمی مهربان به او اجازه می دهد به تعریف خود ادامه دهد.
در رابطه همسری نیز این حکم پابرجاست. بدین معنا که اگر همسرمان در حضور ما شروع به تعریف از خود کرد، باید با پذیرش ما مواجه شود.
البته واقعیت این است که وقتی کسی شروع به تعریف از خود در برابر همسرش می کند معنایش این است که نکاتی وجود داشته که برای شخص حائز اهمیت بوده و در واقع همسر باید آن ها را می دیده و از آن ها تعریف می کرده است. لکن از آن غفلت کرده است.
مثال:
زن: هیچ زنی به اندازه من تو خونه کار نمی کنه!...
شوهر: همین طوره عزیزم!... شما خیلی خسته می شی!...


ادامه مطلب

[ یک شنبه 12 خرداد 1392  ] [ 12:28 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

اگر نتوانید با اختلافات به نحوه صحیح مواجه شوید

كم‌كم بی‌سر و صدا كوهی از یخ وسط روابط عاطفی شما و همسرتان سبز می‌شود و بزودی می‌بینید كه از سر راه برداشتن آن كار دشواری شده است.
صدای گرومب همسایه‌ها را لب پنجره می‌كشد. این سینی چای است كه وسط حیاط پرت شده و پشت بند آن صدای داد و بیدادی است كه از پنجره دست راستی آپارتمان همكف به حیاط می‌آید.
این چای دم كردنت به در خودت می خورد . این چای كه یخ است!

چای صبحانه را بعد از ظهر برای من می‌آوری؟
و بعد از این صدای فریاد كه با طنین و بم ادا می‌شود، صدایی نازك و زنانه همراه با جیغ جواب می‌دهد: تو هم اخلاقت به درد خودت می خورد. این اخلاق افتضاح. وقتی جلوی همه می‌گویی زنم بی‌سلیقه است این هم از سرت زیاد است.
بله حالا همسایه‌ها هم دیگر می‌دانند كه دلیل این صدای گرومب تلافی بدگویی‌های آقا، جلوی فك و فامیل بوده است نه بمب و خمپاره. پس نفسی از سر آسایش می‌كشند و دوباره سر جاهایشان برمی‌گردند.
هر كسی به محرك‌ها به گونه‌ای پاسخ می‌دهد، اما در زندگی زناشویی پاسخ به مسائل خیلی مهم است و مهم‌تر از آن نحوه درست پاسخگویی است.
مخالفت و تضاد در هر زندگی زناشویی وجود دارد، اما این مخالفت‌ها درجات مختلفی دارد و به نحو متفاوتی بروز می‌كند.
وقتی همسرتان در مقابل جمع مسائلی را مطرح می‌كند كه شما دوست ندارید، ممكن است چند جور واكنش از خود بروز دهید. خودخوری یا نگاه عتاب‌آمیز، دو مورد از این واكنش‌هاست كه مخالفت آرامی را نشان می‌دهد.
شیوه دیگر مخالفت این است كه با صدای بلند وی را از گفتن موضوع منع كنید و آخرین راهی كه پیش رو دارید این است كه اصلا به روی خود نیاورید.
شاید خیلی از ما به خاطر كسب وجهه در مقابل دیگران و خوب‌تر جلوه كردن هیچ مخالفتی از خود بروز نمی‌دهیم در حالی كه حرف‌هایی برای گفتن داریم. گاهی نیز این مسائل را پشت پرده به نحوی دیگر مطرح می‌كنیم.
مشاوران خانواده معتقدند، اگر مخالفت‌های كوچك خود را بیان نكنید و با توجه به تعداد موارد پیش آمده از خیر مطرح كردن آنها بگذرید، این مخالفت‌های كوچك جمع شده و كم‌كم به علامت هشداردهنده بعدی یعنی رنجش و عصبانیت تبدیل می‌شود.
می‌توانید اختلافات هفته گذشته خود را بررسی و فكر كنید كه طرز برخورد شما با این اختلافات چگونه بوده است؟ چگونگی برخورد شما با این مخالفت‌ها در وهله اول شاخص خوبی برای سلامت ازدواج شماست.
اگر نتوانید با این مشكلات و اختلافات به نحوه صحیح مواجه شوید، كم‌كم بی‌سر و صدا كوهی از یخ وسط روابط عاطفی شما و همسرتان سبز می‌شود و بزودی می‌بینید كه از سر راه برداشتن آن كار دشواری شده است.

یك كوه آتشفشان
این كوه یخ از موارد استثنایی است كه گاهی فوران هم خواهد كرد و تبدیل به یك كوه آتشفشان می‌شود. مثل همان صدای گرومبی كه اول مطلب خواندید و بر اثر انباشته شدن مخالفت‌ها به وجود آمده بود.
عصبانیت و رنجش، نوع شدیدتر مخالفت‌هایی است كه روی هم جمع شده‌اند و به صورت احساس تنفری موقتی ابراز می‌شود. در این مرحله شما فرد مقابل را سرزنش و ملامت می‌كنید و فرد مقابل هم عكس‌العمل نشان می‌دهد و شما را مورد حمله قرار می‌دهد. خیلی مواقع كه سر موضوع كوچك و بی‌ربطی دعوای بزرگی راه می‌افتد، علت آن را باید در جای دیگر و موضوع دیگری جستجو كنید.
روان‌شناسان معتقدند رنجش و عصبانیت می‌تواند به جدایی عاطفی موقت منجر شود. عصبانیت با فشار روحی زیادی همراه است و انرژی زیادی از شما می‌گیرد.
اگر رنجش و عصبانیت، مدام تكرار شود شما در مقام باز دارنده آن، با به درون ریختن این عصبانیت و رنجش و انباشت انرژی منفی بسیار در درونتان به ورطه دیگری می‌افتید.

زندگی روی كوه یخ
این یك مرحله قبل از آن است كه یاس عاطفی سراسر وجود و زندگی‌تان را فرا بگیرد. بعد از یك دعوای مفصل خانه را ترك می‌كنید. اگر خانم باشید به منزل مادرتان می‌روید و اگر آقا باشید در را به هم می‌كوبید و اغلب می‌كوشید با پرسه زدن در خیابان و سیگار كشیدن مشكلات خود را فراموش كنید. از دعواهای پیاپی خسته‌اید و به دنبال آرامش می‌گردید. برخی افراد در این مرحله تصمیم مهمی می‌گیرند؛ رفتن نزد مشاور یا پا درمیانی بزرگ‌تر‌ها و فكر كردن به طلاق. اما برخی افراد درست در این مرحله می‌لغزند و آرامش را در جای دیگری جستجو می‌كنند. زنان دیگر، ‌غرق شدن در كار‏، اعتیاد و مستی و پناه آوردن به عشقی دیگر از آن جمله است. شما می‌خواهید از واقعیت زندگی و همسر خود فرار كنید.
این مرحله ممكن است به صورت دیگر و در درون منزل اتفاق بیفتد. شما در منزل و زیر یك سقف هستید ولی به یكدیگر بی‌اعتنایی می‌كنید و یكدیگر را مورد بی‌توجهی قرار می‌دهید. به اعتقاد روان‌شناسان بیشتر جدایی‌ها و طلاق‌ها در این مرحله اتفاق می‌افتد. این دوره بحرانی‌ترین دوره اختلافات و در حقیقت زمان به زانو در آمدن آخرین تلاش‌های عاطفی طرفین برای بقای زندگی مشتركشان است.
در این مرحله آنقدر فشار روحی و تنش زیاد می‌شود كه فرد برای خود فضایی تازه و آرام طلب می‌كند و این‌گونه از زندگی زناشویی خود عقب‌نشینی كرده و میدان مبارزه را ترك می‌كند در حالی كه پیوندهای عاطفی‌اش آخرین نفس‌ها را می‌كشد.
اما طرد و عدم پذیرش هم می‌تواند لاینحل باقی بماند و با تكرار و انباشت در طول یك دوره زمانی، شما را به مرحله نهایی گسست عاطفی‌تان سوق دهد.

همه چی‌ آرومه
وقتی همه چیز از دست می‌رود، انكار یكی از مراحلی است كه آن را پشت‌سر می‌گذاریم. شكست و مرگ عاطفی نیز همین مرحله را در پی دارد. شما ناباورانه همه چیز را انكار می‌كنید.
وقتی دوستان و آشنایان را می‌بینید كه دارند زندگی خوشی را ادامه می‌دهند، تمام لحظات شیرین زندگی زناشویی خود و نظرات خانواده و فامیل درباره زندگی‌تان را از خاطر عبور می‌دهید و به حرف‌های آنها بعد از جدایی خود فكر می‌كنید. به یكباره همه چیز مرتب می‌شود و كدورت‌ها از وجودتان رخت می‌بندند.
اینجاست كه شما در دام سركوب افتاده‌‌اید شما دیگر احساسات منفی خود را حس نمی‌كنید. اما در مقابل بهای بزرگی می‌پردازید و دیگر احساسات مثبت خود را نیز لمس و درك نخواهید كرد. شما از نظر عاطفی فلج شده‌اید و تا پایان عمر، یكنواخت و بی‌احساس به نمایش كسالت آور زندگی خود ادامه می‌دهید. در این مرحله خود فرد هم احساس می‌كند كه خوشبخت است و زندگی خوبی دارد، غافل از این‌كه بسیاری از قسمت‌های وجودش در حالت نیمه خاموش به سر می‌برد و بسیاری از استعدادهای خود را فراموش كرده است.

صادق باشید
شما باید یاد بگیرید كه صادق و منطقی مخالفت‌های خود را بیان كنید. برای این كار هر روز یا هر دو روز یك بار یك جلسه نیم ساعته گفتگو بگذارید و هریك از شما 15 دقیقه در مورد احساسات مثبت یا منفی كه بر اثر رفتارهای دیگری در شما بروز كرده حرف بزنید. به حرف‌های هم احترام بگذارید و سعی نكنید دلیل تراشی كنید.
تمرین مهارت‌های حل مساله و گفتگوی معطوف به نتیجه عینی و موثر نیز باید در دستور كار قرار گیرد. قدم به قدم از مرگ عاطفی خود فاصله بگیرید. مهم‌ترین قدم، پذیرش واقعیت وجود اشكال در زندگی‌تان است.


ادامه مطلب

[ یک شنبه 12 خرداد 1392  ] [ 12:22 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

دلایل دلزده شدن دو طرف با هم

روان شناسان می گویند ممکن است دلزدگی و خستگی از روابط با همسر ریشه در روابط مخدوش در دوران کودکی دارد. شاید یکی از همسران توجه لازم و کافی را از والدین خود در دوران کودکی دریافت نکرده است گاهی اوقات حرف زدن همسران با یکدیگر دشوار می شود و همسران از هم دلزده می شوند. در چنین شرایطی زوج ها از یکدیگر خسته می شوند و هر تلاشی برای نزدیک کردن آن ها به یکدیگر به بن بست می رسد. خستگی همسران از یکدیگر ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد.
دلمردگی و خسته شدن از همسر معمولا وقتی رخ می دهد که آن شور و هیجان اولیه زندگی مشترک از بین می رود و همسران که تصور می کردند یکدیگر را می شناسند، با ادبیات متفاوتی با یکدیگر روبه رو می شوند. در این وضعیت نوعی «صمیمیت بی روح » در روابط بین زوج ها برقرار است که ممکن است هر یک، طرف مقابل را مسئول به وجود آمدن آن بداند.
 به گمان همسران، عشق کامل کننده زندگی آن ها خواهد بود اما عشق به تنهایی نمی تواند دایره صمیمیت را شکل دهد. زمانی صمیمیت در اوج بود اما حالا شور و احساسات فروکش کرده است و خود واقعی طرفین برای هم آشکار شده است.
روان شناسان می گویند ممکن است دلزدگی و خستگی از روابط با همسر ریشه در روابط مخدوش در دوران کودکی دارد. شاید یکی از همسران توجه لازم و کافی را از والدین خود در دوران کودکی دریافت نکرده است و احساس می کند نمی تواند در مقابل همسر آنچنان که باید جلوه گری کند یا به خود بابت روابطی که با همسرش برقرار کرده است، ببالد و افتخار کند.
او به طور طبیعی نارضایتی از روابط با والدین را به رابطه با دیگران و به ویژه همسرش تعمیم می دهد. تجربه « صمیمیت بی روح » با والدین باعث ایجاد فاصله بین وی و همسرش می شود و به این ترتیب مسکوت گذاشتن معضلی که به آن اشاره شد، هر روز به ایجاد فاصله بیشتر بین همسران و وخیم شدن اوضاع منجر می شود.
از نظر روانی فاصله گرفتن از همسر می تواند به دلزدگی تعبیر شود فرد از خود می پرسد: چرا باید با کسی زندگی کنم که نمی تواند تمام نیازهای مرا برآورده کند.
البته ریشه دلزدگی فقط در دوران کودکی نیست و گاه دلایل دیگری مثل « جنگ قدرت » هم دارد. زندگی زوجی را تصور کنید که دایم و بابت همه چیز از کوچک و بزرگ گرفته با هم بحث می کنند. درباره پول، وقت خواب، تربیت بچه ها و حتی نوع پوشش. رابطه ای که بر محور چنین مشاجراتی بچرخد و نتوان پایانی بر آن یافت، قطعاً مخدوش است. فراموش نکنید که رابطه مانند انتشار موج است و وقتی جریان مثبت در آن به راه بیفتد، موج مثبت دیگری به دنبال خواهد داشت.
از سوی دیگر، نگرش منفی هم به صمیمیت یک رابطه خاتمه می دهد فرد با خود می گوید: « اگر کسی کاری برای من نمی کند، چرا من باید کاری انجام دهم ». البته دلزدگی خود یک دفاع است. وقتی فرد نمی خواهد احساساتی مانند خشم و ناامیدی را بروز دهد، احساس دلزدگی پیدا می کند. وقتی مدت های مدید همسران درباره آنچه آزارشان می دهد، صحبت نکنند، دچار دلزدگی می شوند و هر دو در تنهایی به دنبال جایی هستند که کمی آرامش و رضایت بیشتری را تجربه کنند. بنابراین کارشناسان تاکید می کنند دلزدگی را نه فقط یک احساس بلکه یک علامت منفی در زندگی مشترک محسوب کنید.
افسردگی با تمام شکل های متفاوت آن شور زندگی و نشاط را از فرد می گیرد. فرد می تواند همه چیزهایی را که در زندگی به او امید و انگیزه می دهد کسالت بار و منفی ببیند. در این صورت ضروری است فرد قبل از سرزنش همسر خود، سعی کند با افسردگی مبارزه کند.
فرد ممکن است امروز از رابطه اش لذت نبرد البته این امر به علت دلزدگی نیست. در واقع افسردگی باعث شده است از چیزهایی که قبلاً لذت می برده، حالا لذت نبرد.
به عنوان مثال حدود ۱۳ درصد از زنان دچار افسردگی پس از زایمان می شوند که علت اصلی آن تغییرات هورمونی است و باعث فاصله افتادن بین همسران می شود. گاهی افسردگی همزمان با بحران میانسالی باعث می شود فرد بیشتر از گذشته احساس یأس و افسردگی کند. در دوره میانسالی فرد ناگهان درمی یابد که دیگر جوان نیست.


ادامه مطلب

[ یک شنبه 12 خرداد 1392  ] [ 12:19 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

فرمول مجذوب كردن دوباره همسر برای آشتی کردن

1- قبول كنید كه اشتباه كرده اید زمانیكه به طور شفاف مشخص گردید كه مرتكب اشتباه شده اید و مـطـلقا راه گریزی از پیامدهای حاصله از خطاكاری و جرمتان وجود نداشت،شما نیز باید گناه خود را بپذیریـد. برای جبران خرابكاری و رسیدگی كردن به موقـــیعت ایـجـاد شده پیش بروید. اگـر در این مـرحله در بیان جزئیات متوسل به دروغ شوید، احتمال اینكه او احساس كند كه به طـور كـامـل بـا وی صـادق نـیستـید زیاد می شود و یا ممكن است داستان شما را به صـورت متفاوتی از شخصی دیگر بشنود.
بنابراین مثلا اگر او شایعه ای را مبنی براینكه شما را درحال خوش و بش كردن صمیمی با یكی از همكارانتان دیده اند، شنید، و اگر میـدانیـد ایـن داستان تا حدی حقیقت دارد، بیـدرنـگ شـروع به انكار و حاشا نكنید. برای سرپوش گذاشتن بر خطا خیلی دیر اسـت. رو راست باشید. قبول كنید كه آن قضیه ممكن است اینگونه بـنظر دیـگران رسیده باشد كه شما در حال صحبتهای عاشقانه با هـمـكارتـان بـوده اید، اما احساسات بچه گانه و زود گـذر خـود را مـقصر دانـسته و بگویید: " فقط هـمیـن یـك بـار بـود و پـشـیـمـانـم. ابـدا علاقه ای به او ندارم" و یا چیزی مشابه این رو راست و مستقیم باشید، اما كار غیر عاقلانه انجام ندهید. تا میـتوانید اشتباه خود را بی اهمیت جلوه دهید. هـمسر شـما شـدیدا مـی خواهد باور كند كه شما قصد اذیت و آزار او را نداشته اید بنابراین تمام تلاش خود را برای پاك كردن ذهـن او بكار ببندید. حتی اگر یك عذر و بهانه به نظر شما ناكار آمد برسد، اگر بـه صورت متقاعد كننده ای آنرا بیان كنید باز وی خریدارش خواهد بود.
در چنین شرایطی صداقت بیش از حد، ممكن است صدمه بزند. برای مثال در حالی كـه قطعا باید بپذیرید كه از حد و حدود خود هنگاه صحبت كردن با همكارتان تجاوز كرده ایـد، لزومی ندارد به او بگویید كه همیشه از دیــدن او خوشحال میـشدیـد و یا به چشم شما فرد جذابی بنظر می رسیده است. كنترل خسارت یعنی به حداقل رساندن اشتباه و نه بزرگنـمایی كـردن آن بـوسیله دادن اطلاعاتی او واقعا نیازی به دانستنشان ندارد.
2- بی ریا و صادق باشید هنگام تــلاش برای برگرداندن یك رابطه به حالت قبل، می تـوانـیـد هـمـه چـیز را به دلیل عذرخواهی كردن سرد و بی تـفاوت خراب كنید. خـالـص بـاشـیـد. از طـریق لـحن صـدا و صحبتهای خود به او نشان دهید كه حـقیقتا از اشتباهتان متاسف هستید و اینكه دیگر هرگز درآینده تكرارش نخواهید كرد. برای او روشن كنید كه از گناه خود پشیمانید "حتی اگر فكر نمی كنید كه آنقدر ها هم مهم بوده باشند."
حقیقت امر این است كه یك زن وقتی یك مرد دلشـكسته و پـشیمان بنظر برسد بسیار راحـت او را مورد پذیرش و عفو قرار میدهد. در واقع این بـخـشـی از غـرایـز طبـیـعی زنان محسوب می گردد. بـنابراین اگر روز تولد همسرتان را فراموش كرده ایـد و او به دلیل این اشتباه احساس سرشكستگی می كند، اشـتـباه خـود را با شـانه بالا انداختن و گفتن عباراتی مانند " خوب متاسفم، حالا كه اتفاقی نیفتاده" از سـر باز نكنید. كمی جدی تر و بـا احـساس تـر عـمـل كنید. اگـر در ایـن مرحـله حالتـی بــی تفاوت و بی اعتنا به خود بگیرید، احتمال طولانی تر شدن حل مشكل بیشتر خواهد شد.
3- اشتباه خود را جبران كنید با این كـه ممكن است اندكی شـفاف به نـظر بـرسد كـه می توان رفتارهای اشتباه را با هـدایا و نیكی های بخصوص جبران كرد، اما اگر این عمل با دقت و با سلیقه انجام گیرد، بهترین روش برای ابقا و تجدید یك رابطه خواهد بود. در ایـنـجا نـیـز كلید موفقیت همانند همیشه ابراز و بیـان احـساسات می باشد. به او نشان دهید كه تا چه حد اندیشمند و با مـلاحظه هستید. گردنبـندی را كه هـمسرتان هـمـیشه چـشـمش بـه دنـبـال آن بــود خریداری نموده و به او هدیه دهید. یك شـب به دل او بـاشید و كـاری را بـكـنـیـد كـه وقف مرادش باشد. گذراندن یك شب در یك سینما یا تئاتر موزیكال چیزی را از شما كم نكرده و در حقیقت یك فداكاری كوچك برای نگهداری یك رابطه بزرگ بشمار می رود.
لازم نیست برای اینكه دل او را دوباره به دست آورید، حساب بانكی خود را خالی كـنید. زنها دیوانه هدیه ای هستند كه بدانند شـما برای خشنود ساختن آنها با وقت گذاشتن و سعی و تلاش خود تهیه نموده اید. یك نـسخه از كـتـاب مـورد عـلاقه دوران كـودكــی او می تواند هدیه ای رومانتیك و شیرین برایش باشد. از طرف دیگر خریدن یك پخش كننده DVD ، با اینكه مفید است، اما ایده خوبی نبـوده و نشانگر این خواهد بود كه شما برای از سر باز كردن آن مشكل، پـول خرج كرده اید. هـدایـای جبـرانـی خـود را عاقلانه انتخاب كنید.
4- اشتباه خود را تكرار نكنید حتی اگر مراحل 1 و2 و3 را بـا مـوفـقیت طی كنید، با تكرار اشتباه خود می توانید دوباره همه چیز را بر هم بزنید. با سعی و تلاش برای انجام ندادن مجدد اشتباه خود در آینده، ثابت كنیـد كـه "درستان را خوب یاد گرفته اید".
برای مثال اگر انجام دادن كارها باعث حواس پرتی و فراموشی قرار ملاقات با همسرتان می شود، ساعت یا موبایل خود را تنظیم كنید تا سر زمان مقرر شـما را با خـبـر كـنـد - هر آنچه كه باعث تغییر رفتارهای منفی در شما می شود را انجام دهید.
همچنین رهایی وبیرون جستن ازموقیعتی كه بدلیل تكرار یك اشتباه ایجادشده، بسیار دشوار تر خواهد بود. اگر اشتباه خود را مرتبا تكرار كـنـید، هـمسر شـما باور نخواهد كرد كه واقعا از كرده خود متاسف و پشیمان هستید. اعتبار شما از دسـت مـی رود و بـعد از آن، چـیـز دومـی كه از دست خواهد رفت رابطه تان خواهد بود. هدف این است كه بـه او نشان دهید اشتباه شما فقط یـك بی عقلی یـك بـاره بـوده، نـه یـك جریان شـخـصـیتی مداوم و پایدار.
و در پایان ...
 علاوه بر نـكاتی كـه در بالا ذكر شد، به خاطر داشته باشید كه وقت طلا است. بعد از یك انـفـجـار مـجـبـوریـد بـرای كـاهـش دادن خسارات سریع عـمل نمایید. به او وقت عـمـیـق انـدیشـیـدن در مـورد خـطای خـود را نـداده و نـگذارید عصـبانیتش افزایش یابد. وقفه زیاد پیش از آغاز مراحل بازیافت رابطه، همچنین احتمال مشورت او بـا دوسـتانش را افزایش می دهد كه هرگز چیز خوبی نیست "معمولا آنها طرف او را گرفته و تشویقش میكنـنـد كه كوتاه نیاید"
بـنابراین فورا اشتباه خود را پـذیـرفته و با خلوص كامل از او عـذر خـواهـی نـمـوده و دیـگر خطای خود را تكرار نكنید.


ادامه مطلب

[ یک شنبه 12 خرداد 1392  ] [ 12:13 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

حرف های همسرتان را صمیمانه بشنوید

 

درست شنیدن، واقعاً هنر است؛ اما هنری که می توان فرا گرفت. برای درست شنیدن می باید از اندیشیدن درباره پاسخ دادن خودداری ورزید، و به جای آن، بر درک سخن و احساس طرفی که با شما حرف می زند، تمرکز کنید.
وقتی که شوهرتان به خانه بر می گردد و اتفاقی را که آن روز برایش افتاده است برایتان شرح می دهد، شما معمولاً چه واکنشی نشان می دهید؟برای درست شنیدن می باید از اندیشیدن درباره پاسخ دادن خودداری ورزید، و به جای آن، بر درک سخن و احساس طرفی که با شما حرف می زند تمرکز کنید
تاکنون چند بار شوهرتان مطلبی را با شما در میان گذاشته است. و شما، به جای تأیید او، از فرد دیگر حمایت کرده اید؟ برای مثال، او به خانه می آید و به شما می گوید ترفیع مقامی را که به گرفتش امیدوار بود نگرفته است. اقدام شما این است که به او بگویید:
1- او چقدر خوش اقبال است، چون احتمالاً در آن مقام چندان خشنود و راضی نمی شد؛ یا
2- رئیس او می باید دلیل خوبی برای ترفیع مقام ندادن او داشته باشد؛ یا
3- کسی که ترفیع مقام را گرفته، مدت بیشتری با آن شرکت همکاری می کرده است
4- حالا شاید او بخواهد از این شرکت که ابلهانه اداره می شود، بیرون بیاید.
پاسخ دادن به هر یک از این عبارت ها، آشکارا نشان می دهد که شما درک نمی کنید او چه احساسی دارد. او دل شکسته است. توقع های او برآورده نشده است. واکنش شما می بایستی این گونه می بود: «چه بد! تو می بایستی خیلی غمگین شده باشی. تو خیلی کار کردی. مسئول های آن شرکت نمی دانند چقدر خوش اقبال هستند که تو را دارند.» راه حل ارائه ندهید. رهنمود ندهید.
هر گاه شوهرتان به نزدتان می آید تا موضوعی را نقل کند، دقیقاً باخود بگویید: «الان، فقط ساکت باش! او نصیحت و پند تو رو نمی خواد. اون فقط می خواد که تو اونجا باشی و گوش بدی.»
ما همیشه سعی داریم اوضاع را بهتر کنیم واز درد وآسیب ونومیدی جلوگیری کنیم در حالیکه باید بدانیم ما قادر نیستیم این گونه به همسرمان کمک کنیم همه کاری که می توانیم انجام دهیم آن است که در کنارش باشیم به طوری که او بتواند دردش را به ما بگوید، و سپس تأیید کنیم که هر آنچه احساس می کند درست است.
به این دلیل است که بهترین درمان، بودن در میان گروهی از افراد است که با وضعیت های مشابهی که شما در آن قرار دارید، پیش تر رویارو شده اند. برای مثال، تا به حال هرگز خانه مرا دزد نزده است، بنابراین، تنها می توانم مجسم کنم که چنین وضعی برای کسی که خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته چگونه است.
بیشتر مردم به کسی که قربانی سرقت شده است می گویند او چقدر خوش اقبال است که هنگام وقوع دزدی در خانه نبوده است، و یا اجناس با ارزش او به سرقت نرفته است و او از این بابت باید خیلی هم شکرگزار باشد. اما اگر قربانی سرقت در میان گروهی باشد که خانه هایشان مورد دستبرد قرار گرفته است، آنان می توانند تأیید کنند که خشم و نگرانی او بابت کالای به سرقت رفته نیست. او به این دلیل آن احساس ها را دارد که به حریم خصوصی او تجاوز شده است.
شاید یکی از افراد گروه بگوید هر وقت کلید خانه اش را در قفل آن فرو می برد، چه ترسی وجودش را فرا می گیرد، حتی با آنکه پلیس به وی اطمینان داده است سارقان هرگز به جایی که از آن سرقت کرده اند، باز نمی گردند. امکان دارد یکی دیگر از آن افراد اعتراف کند که گر چه دستگاه های ایمنی و دزدگیرهای جدید خریده است، هنوز هم از دزد می ترسد. آنان تنها احساس هایی را که دارند با یکدیگر در میان می گذارند و فرد قربانی سرقت، با دانستن این موضوع که او تنها نبوده- و اینکه آنچه را او احساس می کند، خیلی های دیگر احساس کرده اند- احساس بهتری پیدا خواهد کرد.
ما همیشه سعی داریم اوضاع را بهتر کنیم واز درد وآسیب ونومیدی جلوگیری کنیم در حالیکه باید بدانیم ما قادر نیستیم این گونه به همسرمان کمک کنیم همه کاری که می توانیم انجام دهیم آن است که در کنارش باشیم به طوری که او بتواند دردش را به ما بگوید، و سپس تأیید کنیم که هر آنچه احساس می کند درست استوقتی که کسی شغل خود را از دست می دهد، گفتن مطالبی از این دست کمکی به او نمی کند: «اوه، نگران نباش. با دانش و استعدادی که تو داری، خیلی زود کار دیگه ای پیدا می کنی.» یا: «این بهترین اتفاقیه که ممکن بود برات بیفته. خواهی دید. اگر یک در بسته بشه، چند تا در دیگه باز می شه.» هیچ کس قبول نمی کند که او از این بابت که امکان یافتن شغل دیگر را ندارد و یا دردی که چنین شکستی به دنبال دارد، می ترسد.
همه ما این عبارت را شنیده ایم: «گریه کردم چون کفش نداشتم، تا آنکه کسی را دیدم که پا نداشت.» اما واقعاً گمان نمی کنم کسی که دچار بحران است، با شنیدن این عبارت احساس بهتری پیدا کند.این افراد دوست دارند تا یک نفر پیدا شود و بگوید: «اوه، متاسفم. حتماً احساس خیلی بدی داری. چه ماجرای غم انگیزی. چه شکستی.»
ودردناک تر برای این افرادآن است که به او بگویند «بگذار موضوع فلانی و فلانی رو برات بگم»،اینجاست که طرف مقابل شما احساس می کند که شما به شکستی که خورده است اهمیت نمی دهید وبه عبارت واضح تر گوشی نیست تا حرف هایش را بشنود.

ادامه مطلب

[ یک شنبه 12 خرداد 1392  ] [ 11:56 AM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

راه هایی برای حفظ آرامش بعد از دعوا

 

موقعیتهای ناراحت کننده، شما را سریعاً در حالت ضعیفی می برند، به طوریکه دیگر قدرت کنترل موقعیت را نداشته باشید. دعواها و مشاجرات ممکن است درنتیجه اختلافات شخصیتی، عدم توافق ها، یا صرفاً ضعف یا فقدان ارتباط صحیح به وجود آیند.
اگر احساس می کنید که به کرات تسلط بر اعصابتان را از دست می دهید، یادگرفتن اینکه چطور احساساتتان را به درستی کنترل کنید، بخشی از فرایند رشد شماست. این مهارتی است که همه ندارند و احتمالاً نه شما و نه طرف مقابلتان در آخرین دعوایی که داشتید از خود نشان نداده اید. اما دفعه بعد که با یک اختلاف نظر ،متوجه شدید که فشارخونتان در حال بالا رفتن است، از این ۷ راه برای آرام کردن و حفظ کنترل اعصاب خود استفاده کنید:

1 شانه هایتان را بلرزانید.
در اکثر ما، قسمت اعظم فشار در پشت گردن، شانه ها و بالاتنه جمع می شود. دفعه بعد که در یک موقعیت ناراحت کننده گرفتار شدید، اگر دقت کنید خواهید دید که شانه هایتان به جلو خم شده و عضلاتتان منقبض می شوند. لرزاندن شانه ها باعث می شود فرم بدنتان را دوباره به حالت نرمال برگردانید، طبیعی نفس بکشید و کمی آرامتر شوید.

2 برای قدم زدن بیرون بروید.
گاهی اوقات نفس کشیدن در هوای آزاد ،همه آن چیزی است که برای تغییر حال و هوا به آن نیاز دارید. وقتی عصبانی می شوید، بیرون رفته و نفس عمیق بکشید. حتی یک پیاده روی کوتاه می تواند خیلی کمک حالتان باشد. بالا بردن گردش خون، حتی اگر برای یک لحظه کوتاه هم که باشد، فکرتان را بازتر می کند.

3 یکدسته ورق پاره کنید.
یکی از ساده ترین فعالیت هایی که می تواند حواس شما را از موضوع منحرف کرده و عصبانیت شما را خالی کند، این است که یک دسته ورق را پاره کنید.

4 با مدیتیشن و ریلکسیشن خود را آرام کنید.
از بین بردن استرس به طور طبیعی، نیازمند صبر و تحمل است. وقتی روی آرام کردن درون خود تمرکز کنید، آنوقت می توانید با فکری بازتر به همه چیز نگاه کنید.

5 ناراحتی هایتان را روی کاغذ بیاورید.
خودکار و کاغذ ابزارهایی بسیار ارزشمند برای بیرون کردن افکار ناراحت کننده از ذهنتان هستند. حتی اگر هیچوقت عادت نداشته اید که برای خالی کردن خودتان از نوشتن استفاده کنید، نوشتن چند جمله خیلی ساده درمورد افکاری که در سرتان می گذرد ،خیلی به آرام کردنتان کمک میکند.

6 چشمانتان را ببندید و نفس عمیق بکشید.
اجازه بدهید حتی برای یک لحظه هم که شده، زمان در ذهنتان متوقف شود. با این روش می توانید روی بیرون کردن فشارهای روحی و احساسی از ذهنتان تمرکز کنید و آرام آرام فکرتان را باز کنید.

7 شمع وانیلی یا سنبل روشن کنید.
رایحه وانیل ،آرامبخش و تسکین دهنده است، درحالیکه عطر سنبل هم تقریباً خواب آور است. بااستفاده از این رایحه های قوی می توانید به بیرون کردن استرس از بدنتان و از بین بردن عصبانیتتان کمک کنید.اگر پس از دعوا و مرافعه احساس می کنید ذهنتان مغشوش شده است و بی قرارید، می توانید بااستفاده از هریک از این راهکارها آرامش را به فکر و جسمتان برگردانید.
شاید پیدا کردن تعادل در وسط مشاجره دشوار باشد ،اما نیاز به تمرین دارید. فقط یادتان باشد که تنفس عمیق می تواند هر انرژی منفی را از بین ببرد. با این راهکارها ،خیلی زود یاد می گیرید که چطور بر احساسات خود فائق آیید و بدون از دست دادن کنترل، همه مشاجرات را از سر بگذرانید.

ادامه مطلب

[ جمعه 10 خرداد 1392  ] [ 6:13 AM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات1 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 10 ] [ 11 ] [ 12 ] [ 13 ] [ 14 ] [ 15 ] [ 16 ] [ 17 ] [ 18 ] [ 19 ] [ > ]