آنچه باید بدانیم ولی نمی دانیم!

اطلاعات طلایی، شخصـیتی ممتاز

اداب و رسوم مختلف ملل

 

جشن ازدواج می‌تواند واقعه‌ای شگفت آور و سرورآمیز و سرشار از خوشی برای هرکسی باشد. در برخی موارد و در میان برخی ملیت‌ها رسم‌هایی دیوانه واری در رابطه با این جشن خجسته وجود دارد؛ ما می‌خواهیم شواهد و دلایلی دال بر وجود چنین رسوم عجیب غریبی از گوشه و کنار جهان برایتان مثال بزنیم.

 دزدیدن عروس - در میان اجتماعات رومی roma ‌(در سراسر جهان) انجام می‌شود.
وقتی به نوع آشنایی در اغلب وصلت‌ها می‌نگریم، متوجه می‌شویم بیشتر آنها حاصل یک نگاه در میان جمعیت و آشنایی از طریق نگاه بوده است. زمانی که دو نفر به هم دل می‌بندند با ازدواج کردن سرنوشتشان را به هم پیوند می‌دهند.  باوجود این در برخی فرهنگ‌ها دوست دارند از خیر این مراحل رمانتیک ازدواج بگذرند و عملکردی تقریبا مجرمانه را برای رسیدن به هدف خود در پیش می‌گیرند آنها با دزدیدن عروس! (که آن را رسم «دو نفر کاملا غریبه» می‌دانند) مراسم عروسی را برگزار می‌کنند.

roma ای ها که آنها را شبه کولی نیز می‌دانند در طول قرن‌ها این سنت را حفظ کرده اند. در آنجا اگر یک نفر دختری را به زور بدزدد و او را 2 تا 3 روز کنار خود نگه دارد، آن دختر رسما همسر او محسوب می‌شود. زمان قدیم احتمالا این رسم مفاهیم زیادی داشته، مثلا این کار کمکی برای داماد محسوب می‌شد تا پول خرج نکند و او را از تهیه شام شکرگزاری سالانه برای والدین عروس معاف می‌کرد.

اما در فرهنگ امروز آنها تنها رسمی ‌عجیب و غریب دیده می‌شود که موجبات ناراحتی دختران را فراهم کرده چراکه هیچ حق انتخابی شامل حال آنها نمی‌شود و مجبورند فردی که توسطش دزیده شده اند را تا آخر عمر تحمل کرده یا عشق دائمی‌خود بدانند.
حتما خیلی از شماها متعجب شده اید! آیا چنین چیزی قانونی است؟ خوب این رسم یک اقلیت نژادی است و اغلب دولت‌ها زیاد ترجیح نمی‌دهند با ممنوع کردن رسم دیرین یک اقلیت سنتی خود را به دردسر بیندازند.

 1- حق نداری دستشویی بروی - رسم بعضی مناطق مالزی
هیچ چیزی زیباتر از مراسم عروسی و ازدواج نیست. وقتی زوج خوشبختی در جمع دوستان و خانواده، احاطه شده با انواع گل‌ها و غذاهای لذیذ،  اولین روز زندگی خود را جشن می‌گیرند. اما برای قبیله‌های جامعه «تیدونگ» در قسمت شمالی بورتئو عروسی عبارت است از اولین روز سفری طاقت فرسا به عمیق ترین لایه‌های جهنم و بازگشت از آن. در این روز عروس و داماد برای 72 ساعت حق رفتن به دستشویی را ندارند.

آیین تیدانگی به زوج تازه ازدواج کرده امر می‌کند که در خانه شان بمانند و تحت هیچ شرایطی 3 روز و  3 شب به دستشویی نروند. برای این کار چند نفر از اعضای خانواده شان به عنوان ناظر این سه روز را در خانه آنها می‌مانند و غذا و آب بسیار کمی ‌به آنها داده می‌شود. مردم تیدانگ اعتقاد دارند که این کار عروس و داماد باعث می‌شود زندگی طولانی و پر از شادی را تجربه کنند، بچه مرده به دنیا نیاورند و نعمت و برکت وارد زندگی شان شود.

حالا وقتی به این آیین فکر می‌کنیم نکته جالبی را در آن می‌بینیم. هیچ چیز به اندازه بودن در شرایط سخت دو نفر را برای زندگی پایبند نمی‌کند و به هم نزدیک نمی‌کند و هیچ چیز سخت تر از خودداری کردن از رفتن به دستشویی و حمام کردن حدود نصف هفته نیست. وقتیکه این سه روز سپری شد زن و مرد بیشتر از هرکس دیگری که قبلا می‌شناختند به هم نزدیک می‌شوند، زیرا که آنها مدت زیادی نیست زن و شوهر شده اند و اولین روز زندگی شان در سختی کنار هم بوده اند.... آنها یار شفیق سخت ترین روزهای زندگی هم هستند.
 
2کشتزارهای چاق - موریتانیا (آفریقا)
استانداردهای زیبایی شناسی در هر کجای جهان با جای دیگر متفاوت است. برای مثال باوجود اینکه عروس‌های غربی زمانی که به روز عروسی نزدیک تر می‌شوند هرچه کمتر غذا می‌خورند تا اندام لاغرتر و ظریف تری داشته باشند در بعضی از فرهنگ‌ها زنان تنومند و درشت هیکل را جذاب‌تر می‌دانند!... و  عروسها وقتی به روز عروسی نزدیک تر می‌شوند هرچه به دستشان می‌آید می‌خورند تا بتوانند هرچه بیشتر به عرض و پهنای خود بیفزایند. نمونه بارز آنها هم دختران موریتانی هستند.

گروه دختران با نام «کشتزارها یا مزارع چاق» مخالف کمپ‌های چاقی هستند-مکانهایی که دختران از 5 سالگی به آنجا فرستاده می‌شوند تا تحت نظارت و مراقبت زن بسیار پیر باتجربه وحشتناکی اضافه وزن پیدا کرده و مدام چاق‌تر شوند، به منظور اینکه جذاب تر شده و تا جایی که ممکن است زودتر عروسی کنند. در یکی از تمرین‌ها به اسم «لبلوس» دختران مجبورند مقدار خیلی زیادی غذا (شامل 4 پوند غلات و 5 گالون شیر شتر) را در طول یک روز بخورند و اگر آنها استفراغ کنند مامور ناظر یعنی همان پیرزن مجبورشان می‌کند هرچه بالا آورده اند را دوباره بخورند! معمولا در این کمپ‌ها عدم موفقیت دختران نیز با شکنجه همراه است.

اما بخش غم انگیز داستان اینکه این رسم درواقع چند سالی می‌شد که منسوخ شده بود تا اینکه یک گروه ارتشی این کشور را گرفتند و دوباره رسم را از نو راه انداختند. شاید با این امید که راحت تر می‌توانستند دختران چاق را دستگیر کنند یا شاید برای اهداف دیگر....
 
3- سیاه کردن عروس - اسکاتلند
مردم اسکاتلند از بسیاری جهات شبیه اروپاییان نوعی هستند، اما تعداد کمی‌ تفاوت‌های برجسته و قابل ذکر نیز دارند: مثلا اسکاتلندی‌ها دل و روده گوسفند را می‌خورند، دامن‌های مردانه می‌پوشند و به جای برنج شیر دلمه بدبو و فاسد را مثل تخم مرغ و انواع سس به سمت عروس پرتاب می‌کنند.

اسم رسم آنها «سیاه کردن عروس» است، سنت قدیمی ‌اسکاتلندی،؛ بعضی می‌گویند حتی قدیمی‌تر از زمان شان کانری است. این رسم بخشی از آیینی است که قبل از عروسی انجام می‌شود. در این آیین دوستان عروس او را سورپرایز می‌کنند. آیا شما واقعا تحمل چنین دوستان مسخره ای را دارید؟ دوستانی که هرچیز آشغال و مزخرفی را به سمت عروس پرتاب می‌کنند. اینها هرچیزی می‌توانند باشند: از شیر
 
فاسد که در یخچال شما از شدت خرابی رنگش به سیاهی تبدیل شده تا قیر. آنها با این کار 2 هدف را دنبال می‌کنند. اول اینکه داماد را در حال و هوای درست و مناسبی قرار دهند (با فرض اینکه تمام اسکاتلندی‌ها وسواسی به دختران بی خانمان که هرگز حمام نمی‌کنند دارند) دوم اینکه این عمل به زنان کمک می‌کند تا بدانند با اتفاقاتی که در زندگی آینده شان می‌افتد چگونه برخورد کنند، چراکه برای آنها هیچ چیز تحقیرآمیزتر و ظالمانه تر از این کثیف کاری آن هم در نزدیکی روز عروسی نخواهد بود.

شاید این نوعی تحت فشار قرار دادن عروس قبل از بلکه گرفتن از آنهاست. ولی باید بدانیم سختی‌هایی که عروس باید برای تمیز کردن و شستن این کثیفی‌ها متحمل می‌شود در برابر مشکلاتی که یک زن اسکاتلندی باید بعدها در زندگی اش با آنها دست و پنجه نرم کند چیزی نیست. عروس هم همیشه در این مراسم ناراحت و ناامید نمی‌شود بلکه به طرز خوشحال کننده ای سورپرایز می‌شود و این نکته ای است که مردان اسکاتلندی در زندگی مشترک خوب درک کرده اند.

4- ازدواج با حیوانات برای دفع  ارواح - در برخی مناطق هند
فرهنگ غرب خصوصا در زمینه ازدواج و عروسی با خرافه‌ها غریبه نیست، اغلب عروس‌ها زودتر از مراسم آتش را در کلیسا برپا می‌کنند و حتی عروسی را به تعویق می‌اندازند تا هیچ وسیله کهنه، عاریه ای و یا آبی رنگی در مهمانی نباشد. اگر در آنجا ازدواج می‌کنید اصلا نباید به فکرتان خطور کند که قبل از عروسی حتی نگاه گوتاهی به همسر آینده تان بیندازید.

اما در قبیله هندی «سانتال» Santhal ازدواج‌های احمقانه ای برگزار می‌کنند که تعدادشان به 11 می‌رسد. آنها اعتقاد دارند که اگر دختر خردسالی یک دندان در لثه بالایی اش ریشه کند، نشانه این است که او در آینده ای نزدیک توسط ببر یا حیوان دیگری خورده می‌شود، زیرا ارواح از این دختر متنفر شده اند. بنابراین او باید با یک سگ عروسی کند. مثلا این مهمانی برای دختر 9 ساله ای به اسم «کارنامونی ‌هاندسا» برپا شده است، مهمانی بزرگ همراه با 100 نفر مهمان و عیش و پایکوبی.

اما خودتان را ناراحت نکنید. این مراسم چیزی نیست جز یک مهمانی ساختگی و سمبولیک و زوج مجبور نیست مراسم را تا آخر به پایان برساند. این فقط مراسمی ‌برای دور کردن ارواح شیطانی است و دختران وقتی بزرگتر شدند می‌توانند با پسر مورد علاقه خود ازدواج کنند.

باز جای شکرش باقی است که این مهمانی‌ها واقعی نیست، درغیر این صورت آیین جن گیری بین یک بچه کوچک و خانواده سگ سانان واقعا مراسمی ‌عجیب و غریب و البته ناراحت کننده می‌شد.

ادامه مطلب

[ یک شنبه 8 اردیبهشت 1392  ] [ 11:37 AM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

ایده جالب برای داشتن آشپزخانه بهتر

 

آشپزخانه قلب خانه است، این جمله نشانگر آن است كه یكی از مهم ترین قسمت های خانه محسوب میشود و باید توجه زیادی به دكوراسیون و چیدمان آن داشت تا فضایی زیبا و كاربردی به وجود آید. در اینجا به بیان 18 نكته مهم می پردازیم كه شما را برای رسیدن به چنین آشپزخانه ای كمك می كند.

عناصر اضافی و غیر ضروری را از فضای آشپزخانه حذف كنید، زیرا در آشپزخانه به اندازه كافی وسایل ضروری و مهم وجود دارد كه دیگر جایی برای وسایل غیر ضروری نباشد. وسایل ضروری و لازم را نیز درست نزدیك منطقه ای قرار دهید كه مورد استفاده قرار می گیرند.

مسیر عبور و مرور در آشپزخانه باید به اندازه كافی پهنا داشته باشد. گذرگاه های موجود در آشپزخانه باید به طور كلی حداقل 90 سانتیمتر عرض داشته باشند و این عرض در منطقه پخت و پز باید حداقل به حدود یك متر و نیم برسد تا كار در آشپزخانه راحت انجام شود.
آشپزخانه را به دو قسمت عمومی برای استفاده و رفت و آمد تمام اعضای خانواده و قسمتی كاربردی كه تنها  برای پخت و پز استفاده می شود تقسیم كنید و اجاق گاز را در قسمت دوم و یخچال را به عنوان مهم ترین وسیله در قسمت اول قرار دهید.

هنگام طراحی و تعیین جای كابینت ها، نصب كابینت را در قسمت های كنج و گوشه آشپزخانه فراموش كنید. زیرا بر خلاف تصور شما، نه تنها هیچ كمكی به افزایش گنجایش فضاهای ذخیره سازی در آشپزخانه نمی كند، بلكه ممكن است هنگام باز شدن كابینت های كنار هم به طور همزمان دچار مشكل شوید.
برای قرار گیری مایكروفر در دكوراسیون آشپزخانه ارتفاعی مناسب در نظر بگیرید، اگر در خانه كودكی وجود ندارد،‌ ارتفاع 90 سانتی متر از سطح زمین برای قرارگیری مایكروفر كافی است اما اگر فرزند كوچكی دارید، برای ایمنی بیشتر جای قرار گیری مایكروفر را در ارتفاع بالاتری تعبیه كنید.
برای انجام كارهای روزمره در آشپزخانه از جمله تهیه غذا و سرو آن و... سطوحی به اندازه و وسعتی كافی در نظر بگیرید.
زمانی كه نحوه قرارگیری كابینت ها و كانتر را در آشپزخانه تعیین می كنید، در نظر داشته باشید كه در طرفین اجاق گاز، سینك ظرفشوئی و یخچال باید حدود 60 سانتی متر از اجاق گاز فاصله داشته باشد.
برای كانترهای آشپزخانه خود، از دو سطح ارتفاع مختلف استفاده كنید، یك ارتفاع مناسب با قد شما و ارتفاع دیگر مناسب با قد فرزندتان كه دوست دارد در تهیه غذا به شما كمك كند.

در صورت امكان از وسایل ضروری و پر استفاده  به صورت دوتایی استفاده كنید. برای مثال با وجود یك یخچال بزرگ و اصلی از یك یخچال كوچك نیز در قسمت زیر مایكروفر بهر مند شوید.
بر دیوار طرفین اجاق گاز، تعدادی طبقه نصب كنید تا بتوانید قوطی های ادویه را روی آن به ترتیب و در دسترس بچینید؛ هم چنین برای آویختن دستمال های دم دستی تعدادی حلقه آویز به شكل s  را نیز بر دیوار نصب كنید.
هنگام خرید چاقو برای آشپزخانه خود تیز باشید! چاقو از جمله مهمترین و پركاربردترین ابزارها در آشپزخانه است، پس باید مرغوبترین و تیزترین نوع آن را برای كار در آشپزخانه بخرید و دور از دسترس كودكان قرار دهید.
زباله های به وجود آمده در آشپزخانه را به تفكیك در كیسه زباله های مجزا قرار دهید و حداقل به زباله خشك و تر تقسیم كنید تا بازیافت آن ها ساده باشد.
به فكر كودكان نیز باشید، كودكان دوست دارند غذا و تنقلاتی را بخورند كه خودشان می توانند به ظرف آنها دسترسی داشته باشند.

هنگام سیم كشی برق در دكوراسیون آشپزخانه به تعداد كافی پریز برق در قسمت های مختلف دیوار آشپزخانه نصب كنید تا زمان استفاده از وسایل برقی با مشكل نبود پریز مواجه نشوید.
انتخاب هوشمندانه متریال ها در دكوراسیون و كاربرد اصولی از آنها می تواند به میزان زیادی در نظافت آشپزخانه به شما كمك كند و آن را برای شما آسان سازد. برای مثال استفاده از سطوح مات می تواند به میزان كمتری لكه و اثر انگشت را نسبت به سطوح براق نشان دهد پس، از ابتدای دكوراسیون آینده نگرانه تصمیم بگیرید.
از كسل شدن جلوه كابینت ها پیشگیری كنید، برای این كار می توانید برای تعدادی از كابینت ها از درهای شیشه ای مات استفاده كنید یا مابین برخی از آنها طبقاتی هم جنس با كابینت قرار دهید تا جلوه یكدست و خسته كننده ای برای كابینت ها به وجود نیاید.

در آشپزخانه های كوچك از رنگ های روشن و ملایم استفاده كنید تا فضا باز و وسیع به نظر برسد. اگر برای انتخاب رنگ كابینت ها نگران هستید، بهترین راه حل استفاده از رنگ های خنثی و ملایم است.
تعیین و ایجاد یك نقطه كانونی در دكوراسیون آشپزخانه را نیز فراموش نكنید، این نقطه كانونی می تواند به وسیله یك هود شكیل و زیبا با سینك و شیر آب با شكوه یا كنتری با الگویی خاص و چشم نواز به وجود آید.

ادامه مطلب

[ یک شنبه 8 اردیبهشت 1392  ] [ 11:33 AM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

خطر ! در زندگیتان منحرف نشوید

 

مرد باید در كسب و كار و معاشرتها و رفت و آمدهایش آزادى عمل داشته باشد تا بتواند بر طبق ذوق و سلیقه خویش كوشش و جدیت كند،اگركسى بخواهد او را محدود و كنترل كند ناراحت‏شده به شخصیتش لطمه‏وارد مى‏شود،زن دانا و با هوش در كارهاى عادى شوهرش دخالت نمى‏كندو در صدد نیست تمام اعمالش را تحت نظر بگیرد،زیرا مى‏داند كه سلب‏آزادى از مرد و كنترل كارهایش نتیجه خوبى ندارد،بلكه ممكن است‏باعكس العمل شدید او مواجه شود. 
مردان عاقل و با تجربه احتیاجى به مراقبت ندارند،زیرا عواقب‏امور را مى‏سنجند،فكر نكرده در كارى اقدام نمى‏كنند،فریب نمى‏خورند،مى‏توانند مصالح خویش را تشخیص دهند،دوست و دشمن را مى‏شناسند،لیكن همه مردها چنین نیستند،در بین آنها افراد ساده‏لوح و زودباورى پیدامى‏شوند كه ممكن است تحت تاثیر دیگران قرار بگیرند،فریب دشمنان‏ دوستنما را بخورند. 
 
در بین مردم شیادانى پیدا مى‏شوند كه در كمین اینگونه افرادهستند،به صورت خیرخواهى در دامشان مى‏افكنند،بلكه طبع سركش‏انسان و محیط فاسد و آلوده اجتماع براى انحراف افراد كفایت مى‏كنند،بیچاره غافل وقتى به خود مى‏آید كه در دام فساد گرفتار شده،آنگاه كار ازكار گذشته و فرار از دام كار دشوارى است. 
شما اگر نظرى به اطراف خویشتن بیفكنید دهها از این افرادبیچاره و ساده را پیدا مى‏كنید كه بدون قصد در دام فساد و بدبختى گرفتارشده‏اند،هیچیك از آنها نمى‏خواسته بدین بلاها آلوده گردد،لیكن بدون‏اینكه توجه داشته باشد و عاقبت امر را بسنجد طعمه محیط فساد گشته‏است. از این رهگذر است كه اینگونه مردها احتیاج به مراقبت دارند،اگریك فرد خیرخواه و دانا اعمالشان را تحت نظر بگیرد به صلاح واقعى آنها است. 

بهترین كسى كه مى‏تواند این وظیفه سنگین را بر دوش بگیردهمسر اوست،یك بانوى دانا و با تدبیر مى‏تواند با رفتار خیرخواهانه وعاقلانه‏اش بزرگترین خدمت را نسبت‏به شوهرش انجام دهد،اینگونه‏خانمها باید توجه داشته باشند كه صلاح نیست‏به طور رسمى در كارهاى‏شوهرشان دخالت و امر و نهى كنند زیرا كمتر مردى پیدا مى‏شود كه حاضرباشد لت‏بلا اراده دیگرى حتى همسرش واقع شود،بدین جهت كنترل‏شدید او ممكن است عكس العمل نامطلوبى داشته باشد،لیكن اگر دانا وعاقل باشد مى‏تواند به طور غیر رسمى و از دورادور معاشرتها و رفت وآمدهاى شوهرش را تحت نظر بگیرد. 
اگر دید شوهرش دیرتر از معمول به خانه مى‏آید یك مرتبه یا دومرتبه یا سه مرتبه را عادى بگیرد زیرا معمولا براى مردها كارهایى پیش آمدمى‏كند كه ناچارند در مواقع فراغت دنبال آنها بروند،لیكن اگر تكرار شد واز حد متعارف گذشت‏باید در صدد تحقیق برآید،لیكن تحقیق موضوع هم‏كار آسانى نیست،حوصله و كاردانى لازم دارد،باید از تندى و 
اعتراض‏اجتناب كند، در ضمن صحبت‏با نرمى و مهربانى سئوال كند شما كه دیرتراز معمول به منزل تشریف مى‏آورید كجا مى‏روید؟با بردبارى و زیركى درمواقع مختلف آنقدر مطلب را تعقیب كند تا حقیقت‏برایش روشن گردد،اگر فهمید اضافه كار دارد یا براى رفع گرفتاریهاى مربوط به كسب وكارش كوشش مى‏كند یا در جلسات علمى و دینى و اخلاقى شركت مى‏نماید مزاحمش نشود بگذارد آزادانه تلاش كند،اگر احساس كرد باافراد تازه‏اى طرح دوستى ریخته كوشش كند از احوال آنها با اطلاع شود،اگر دید با افراد صالح و خوش سابقه و خوش اخلاق رفاقت و رفت و آمدمى‏كند مزاحمش نشود بلكه تشكر كند كه با چنین افرادى طرح دوستى‏ریخته است.

قدر این توفیق را بداند و وسائل پذیرائى را برایشان فراهم سازد،زیرا انسان به دوست و رفیق احتیاج دارد و رفیق خوب نعمت‏بزرگى‏بشمار مى‏رود،لیكن اگر متوجه شد كه به مراكز فساد راه یافته یا با افرادفاسد معاشرت مى‏نماید كه ممكن است او را منحرف سازند،باید فورا درصدد جلوگیرى بر آید.زن مسئولیت‏بزرگى پیدا مى‏كند كه انجام دادن آن،یك امر ضرورى و حیاتى محسوب مى‏شود،اگر اندكى سهل انگارى یابى‏احتیاطى به عمل آورد ممكن است زندگى آنها از هم بپاشد.در یك‏چنین مواقعى است كه مراتب كاردانى و هوش و تدبیر بانوان ظاهرمى‏گردد،باید بردبار و عاقبت اندیش باشد،داد و فریاد و ناسازگارى و قهرو دعوا غالبا نتیجه معكوس دارد. 

در اینجا زن دو وظیفه دارد: 
اولا باید در زندگى داخلى و رفتار و اخلاق خودش و اوضاع‏عمومى منزلش بررسى كامل و دقیقى به عمل آورد،ببیند چه علتى باعث‏شده كه شوهرش از خانه كه محل آسایش و امن و امان و كانون گرم محبت‏است‏بیزار شده و به مراكز فساد روى آورده است،مانند یك قاضى باانصاف علت قضیه را كشف كند آنگاه در صدد اصلاح بر آید،شایدبد اخلاقى و ستیزه‏جویى یا ایراد و غر غر خانم علت قضیه باشد،شاید اوضاع خانه‏اش درهم و برهم است،شاید خانم در منزل به آرایش و سر ولباس خودش توجه ندارد،شاید به شوهرش اظهار محبت نمى‏كند، شایدغذاى لذیذ و دلخواه برایش تهیه نمى‏كند،شاید قدردانى و سپاسگزارى‏نمى‏كند. 
این قبیل عیبهاست كه مرد را نسبت‏به خانه و زندگى بى‏علاقه‏مى‏كند به طورى كه براى فراموش كردن عقده‏هاى روحى خویش دنبال‏ولگردى و سرگرمیهاى ناروا مى‏رود.در صورت لزوم مى‏تواند از خود مردتحقیق كند و عقده‏هاى روحى او را دریابد. 
اگر زن عیوب خویش را برطرف ساخت و خانه را به صورت‏دلخواه شوهرش در آورد مى‏تواند به موفقیت‏خودش امیدوار باشد،در آن‏صورت مرد كم كم به خانه و زندگى علاقه پیدا مى‏كند و خواه ناخواه‏مجذوب خوش اخلاقى و مهربانیهاى همسرش قرار مى‏گیرد و از مراكزفساد دور مى‏گردد. 

دومین وظیفه‏اش اینست كه تا مى‏تواند نسبت‏به شوهرش اظهارمحبت كند،با نرمى و ملایمت پند و اندرزش دهد،با مهربانى و دلسوزى‏نتیجه معاشرتهایش را تشریح كند،حتى التماس و گریه و زارى كند،بگوید:از صمیم قلب ترا دوست دارم،به وجود شوهرى مثل تو افتخارمى‏كنم،وجود ترا بر همه چیز ترجیح مى‏دهم،تا پاى جان به فداكارى وهمكارى حاضرم، فقط یك غصه در دل دارم كه چرا مرد به این خوبى درفلان مجلس فساد شركت مى‏كند یا با فلان كس رفت و آمد دارد یا به فلان‏عمل بد عادت كرده است،این قبیل اعمال براى شخصى مثل شما زیبنده‏نیست،خواهشمندم دست از این عمل بردارى،آنقدر التماس و اصرار كند تا دل مرد را مسخر گرداند. 

ممكن است مرد به اخلاق و عادات زشت‏خو گرفته باشد و بزودى‏تحت تاثیر قرار نگیرد لیكن در هر حال زن نباید مایوس شود،باید بردبارى‏و استقامت‏بیشترى به خرج دهد،و با تصمیم قاطع در تعقیب هدف كوشش‏نماید. 
زن قدرت و نفوذ عجیبى دارد،در هر موضوعى تصمیم بگیرد پیروزمى‏شود،به هر طرف بخواهد شوهرش را مى‏برد،اگر تصمیم بگیردشوهرش را از وادى انحراف نجات دهد حداقل صدى هشتاد شانس‏موفقیت دارد،اما به شرط اینكه عاقل و با تدبیر و كاردان باشد. 
به هر حال،تا مى‏تواند نباید به تندى و خشونت و قهر و دعوامتوسل شود،مگر اینكه نرمى و ملایمت را بى‏نتیجه بداند،در صورتى كه‏چاره‏اى نباشد مى‏تواند به هر طریقى كه امید موفقیت دارد،حتى قهر ودعوا متوسل شود،لیكن باز هم مهربانى و دلسوزى را از دست ندهد، حتى‏تندى و خشونتش از روى دلسوزى باشد نه به عنوان انتقام و كینه جویى. 
آرى نگهدارى و مراقبت از مرد یك نوع شوهردارى است وشوهردارى وظیفه زن است،چون كار مهم و دشوارى بوده رسول خداصلى الله علیه و آله آن را در ردیف جهاد قرار داده فرمود: جهاد زن اینست كه خوب شوهردارى كند . 

ادامه مطلب

[ شنبه 7 اردیبهشت 1392  ] [ 7:23 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

خانم عزیز با اقوام شوهرت بساز

 

یكى از مشكلات زندگى،اختلاف زن و بستگان شوهر است. 
اكثر زنها با مادر و برادر و خواهر شوهرشان میانه خوبى ندارند،وبالعكس،پیوسته نزاع و قهر و دعوا دارند.از یك طرف زن كوشش میكندشش دانگ شوهرش را تصاحب كند به طوریكه به دیگرى حتى مادر وبرادر و خواهرش توجه نداشته باشد.سعى میكند علاقه آنها را قطع كند،بدمى‏گوید،دروغ مى‏سازد،قهر و دعوا میكند.از طرف دیگر مادر شوهر،خودش را مالك پسر و عروس میداند.سعى میكند به هر طور شده پسرش‏را نگهدارد،نگذارد یك زن تازه وارد، شش دانگ او را تصاحب كند. 
بدینمنظور به كارهاى عروس ایراد میگیرد،بدگویى میكند،دروغ جعل‏میكند.هر روز جنگ و دعوا دارند مخصوصا اگر در یك منزل زندگى‏كنند.اگر یكى از آنها یا هر دو نادان و لجباز باشند ممكن است كار به‏جاهاى باریك حتى ضرب و خودكشى منتهى شود.ماهى نیست كه چندین‏عروس از دست مادر شوهر خویش خودكشى نكنند.شما مى‏توانید اخبارآنها را در جرائد بخوانید. 
از باب نمونه:«تازه عروسى...كه از بدرفتاریهاى مادر شوهرش‏بتنگ آمده بود خود را آتش زد ». 
«زنى به علت‏بدرفتارى و بهانه‏گیرى مادر شوهرش خودسوزى‏كرد ». 
آنها شب و روز در مبارزه و زورآزمایى هستند لیكن غم و غصه وناراحتى آن مال مرد است. 

عمده اشكالش اینست كه دو طرف نزاع افرادى هستند كه مردنمى‏تواند به آسانى از آنها دست‏بردارد.از یك طرف همسرش را مى‏بیندكه از پدر و مادر چشم پوشیده و با صدها امید و آرزو به خانه شوهر آمده‏است،آمده تا مستقل و صاحب خانه و زندگى باشد.وجدانش میگوید بایداسباب خوشى و رضایت‏خاطر او را فراهم سازم و از وى حمایت كنم.به‏علاوه همسر دائمى و شریك زندگى اوست نمى‏تواند از حمایت او دست‏بردارد.از طرف دیگر فكر میكند:پدر و مادرم سالها برایم زحمت‏كشیده‏اند.با صدها امید و آرزو بزرگم كرده‏اند،با سوادم نموده‏اند، شغل‏برایم تهیه 
 
كرده‏اند،زن برایم گرفته‏اند،امید و آرزو داشته‏اند بهنگام‏ناتوانى دستشان را بگیرم.خلاف وجدان است قطع رابطه كنم و اسباب‏ناراحتى آنها را فراهم سازم.به علاوه،دنیا هزار نشیب و فراز دارد،سختى‏و سستى دارد،بیمارى و ناتوانى دارد،گرفتارى و درماندگى دارد، دشمنى‏و دوستى دارد،تصادف و مرگ دارد.در این مواقع حساس احتیاج به‏مددكار دارم و تنها كسانیكه ممكن است‏بهنگام گرفتارى دستم را بگیرند و از خودم و خانواده‏ام حمایت كنند پدر و مادر و خویشانم مى‏باشند.در این‏دنیاى تاریك نمى‏توانم بى‏پناه باشم و خویشانم بهترین پناهند.پس‏نمى‏توانم از آنها دست‏بردارم. 
در اینجاست كه یك مرد عاقل خودش را در بین دو محذور بزرگ‏مشاهده میكند.یا باید گوش به حرف همسرش بدهد و دست از پدر و مادربردارد،یا مطابق میل پدر و مادر رفتار كند و همسرش را برنجاند،وهیچیك از این دو امر برایش امكان پذیر نیست. 
بدین جهت ناچار است‏با هر دو بسازد.و تا حد امكان هر دو راراضى نگه بدارد.آن هم كار بسیار دشوارى است.لیكن اگر زن حرف شنوو عاقل باشد و سرسختى و لجاجت‏بخرج ندهد حل مشكل آسان میگردد. 
از این رهگذر است كه مرد از همسرش كه از همه كس به اونزدیك‏تر و مهربانتر است انتظار دارد كه در حل این مشكل به وى كمك‏كند.عروس اگر در مقابل مادر شوهر قدرى تواضع كند،حالت تسلیم بخودبگیرد،به او احترام كند،اظهار محبت نماید،در كارها با او مشورت كند،گرم بگیرد،مانوس شود،استمداد كند همان مادر شوهر بزرگترین پشتیبانش‏خواهد شد. 

انسان كه مى‏تواند با اخلاق خوش و اظهار محبت‏یك طائفه رادوست و غمخوار خویش گرداند آیا حیف نیست كه به واسطه لجاجت وتكبر و خودخواهى این همه یار و یاور را از ست‏بدهد؟ 
آیا فكر نمیكند كه در نشیب و فرازها و سختیها و گرفتاریهاى‏روزگار به یارى دیگران نیازمند است،و در آن مواقع حساس كمتر كسى به‏فكر انسان است،تنها خویشان و اقاربند كه بداد او مى‏رسند. آیا بهتر نیست كه با اخلاق خوش و مهربانى با خویشانش معاشرت‏و رفت و آمد كند تا از لذائذ انس و محبت‏برخوردار گردد و یك طائفه‏دوست و پشتیبان واقعى داشته باشد؟ 

آیا سزاوار است‏با بیگانگان طرح دوستى بریزد و دوست و رفیق‏پیدا كند لیكن با خویشان و اقاربش قطع رابطه كند؟در صورتیكه به تجربه‏ثابت‏شده كه در مواقع گرفتارى اكثر دوستان انسان را رها میكنند ولى‏همان خویشان متروك به یاریش مى‏شتابند،زیرا پیوند خویشى یك پیوندطبیعى است كه به آسانى بریده نمى‏شود. 
در مثل‏هاى عامیانه گفته شده:خویش و اقوام اگر گوشت انسان رابخورند استخوانش را دور نمى‏ریزند. 
حضرت على علیه السلام فرمود:«انسان هیچگاه از خویشانش‏بى‏نیاز نمى‏شود،و لو مال و اولاد هم داشته باشد.به ملاطفت و احترام آنهااحتیاج دارد.آنها هستند كه با دست و زبان از او حمایت میكنند.خویشان واقارب بهتر از او دفاع مى‏نمایند.در مواقع گرفتارى زودتر از دیگران به‏یاریش مى‏شتابند.هر كس از خویشانش دست‏بكشد یك دست از آنهابرداشته لیكن دستهاى زیادى را از دست‏خواهد داد ». 

خانم محترم،براى خوشنودى شوهرت،براى راحتى و آسایش‏خودت،براى اینكه یك طائفه دوست و حامى واقعى پیدا كنى،براى اینكه‏محبوب شوهرت واقع شوى بیا و با خویشان شوهرت بساز.از لجاجت وخودخواهى و تكبر و جهالت دست‏بردار.عاقل و دانا باش. افكارشوهرت را پریشان نساز.فداكارى و شوهردارى كن تا نزد خدا و خلق محبوب باشى. 

ادامه مطلب

[ شنبه 7 اردیبهشت 1392  ] [ 7:17 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

اگر زندگی خوب میخواهید پس با شغل شوهر خود بسازید

 

هر كس شغلى و هر شغل لوازمى دارد:یكى راننده است كه اكثرعمرش را در راهها بسر مى‏برد و نمى‏تواند مانند افراد دیگر هر شب به‏منزل بیاید،یكى پاسبان است كه بعضى شبها یا همه شب باید پاسدارى كند،یكى طبیب است كمتر وقت فراغت دارد با خانواده‏اش بنشیند یا به تفریح‏برود،یكى استاد یا دانشمند اهل مطالعه است كه ناچار است‏شبها مطالعه‏كند،یك شغلش ایجاب میكند زیاد در سفر باشد،یكى نفت فروش است‏بوى نفت میدهد،یكى مكانیك است لباسهایش چرب و بوى روغن میدهد،یكى ذغال فروش و همیشه سیاه است،یكى كارگر شبانه است‏شبها باید به‏كارخانه برود.و... 

بالاخره كمتر شغلى پیدا میشود كه كاملا بى‏دردسر باشد. چاره‏اى‏نیست‏باید امور دنیا بچرخد، نان پیدا كردن آسان نیست،مرد چاره‏اى نداردجز اینكه با مشكلات بسازد،لیكن در اینجا مشكل دیگرى تولید میشود،وآن مشكل ناسازگارى و نق نق خانواده است. زنها معمولا شوهرى را دوست دارند كه همیشه در وطن باشد،اول‏شب به منزل بیاید.اوقات فراغتى داشته باشد كه به شب نشینى و گردش وتفریح بروند،شغل نظیف و آبرومند و پر درآمدى داشته باشد،لیكن‏متاسفانه شغل بسیارى از مردها با خواسته همسرانشان وفق نمى‏دهد. 

یك سرى اشكالات خانوادگى از همین جا شروع میشود،راننده‏ایكه چند شبانه روز در بیابانها زحمت كشیده،با صدها ناراحتى مواجه شده نه خواب حسابى داشته نه خوراك منظم بعد از چند شبانه روزبا اعصاب خسته وارد منزل میشود تا چند ساعت استراحت كند و ازاحوال خانواده‏اش با اطلاع شود،هنوز از در نرسیده غر و لند خانم شروع‏میشود:این چه زندگى است كه ما داریم،من بدبخت را با چند تا بچه‏میگذارى و معلوم نیست كجا میروى؟همه كارها را خودم باید انجام دهم.ازدست این بچه‏هاى شیطان خسته شدم.اصلا رانندگى كار خوبى نیست،یاشغلت را تغییر بده یا تكلیف مرا روشن كن،من نمى‏توانم تا آخر عمر به‏این طور زندگى كنم.

بیچاره مردیكه بعد از این ایراد و بهانه‏ها و غر و نق‏ها با فكرپریشان و اعصاب خسته مى‏خواهد دنبال رانندگى برود.سرنوشت چنین‏راننده‏اى و مسافرانش معلوم است. طبیبى كه از صبح تا نیمه‏هاى شب با دهها بیمار مختلف سر و كارداشته و اعصاب و مغزش پیوسته در كار بوده اگر در خانه هم با ایراد و نق‏و نق‏هاى همسرش مواجه شود چه حالى پیدا میكند؟و با چنین اعصاب ومغزى چگونه مى‏تواند طبابت كند؟ 

كارگرى كه تمام شب زحمت كشیده و خواب به چشمش نرفته‏صبح كه براى استراحت‏به منزل میآید اگر با ایراد و بهانه‏جوییهاى‏همسرش برخورد كند چگونه مى‏تواند باز دنبال كار برود؟ دانشمندیكه كارش مطالعه و تحقیق است اگر همسر غیر موافقى‏داشته باشد كه به كارش ایراد بگیرد چگونه مى‏تواند موفق گردد؟ 
در اینگونه موارد است كه زن فهمیده و دانا از زن نفهم و خودخواه‏تمیز داده میشود. خانم محترم،ما نمى‏توانیم اوضاع جهان را بر طبق میل خودمان‏بچرخانیم لیكن مى‏توانیم خودمان را با وضع موجود وفق دهیم.
 
شوهرتان‏براى تهیه روزى ناچار است‏شغلى داشته باشد و شغل او هم لوازمى دارد،شما مى‏توانید زندگى خودتان را بر طبق شغل او مرتب سازید به طوریكه‏هم آزادانه به شغل خویش ادامه دهد هم شما آسوده زندگى كنید،تنها به‏فكر خودت و آسایش خودت نباش قدرى هم به فكر راحتى شوهرت باش،دانا و فداكار باش،شوهردارى كن،اگر شوهرت راننده است و بعد از چندشب با اعصاب خسته به منزل آمد با آغوش باز و لب خندان از وى استقبال‏كن،اظهار مهر و علاقه كن تا خستگیهایش برطرف گردد،نق نق نكن،ازشغلش ایراد مگیر.مگر رانندگى چه عیبى دارد؟ 

او براى رفاه و آسایش شما شب و روزش را در بیابانها میگذارند،به جاى قدردانى به شغلش ایراد میگیرى؟و از خانه و زندگى گریزانش‏میكنى؟شغل او هیچ عیبى ندارد.براى اجتماع خدمت میكند،براى تهیه‏روزى زحمت میكشد،اگر تنبلى میكرد یا دنبال كارهاى غیر مشروع‏مى‏رفت‏بهتر بود؟كار او عیب ندارد،عیب از تو است كه توقع دارى هرشب در خانه باشد و نمى‏توانى خودت را با وضع موجود سازش دهى. آیا بهتر نیست كه خودت را با این نوع زندگى عادت دهى و با كمال‏آسودگى زندگى كنى و هنگامیكه شوهرت به خانه آمد از او استقبال كنى وبا سخنان شیرین به كسب و كار تشویقش كنى و با لب خندان تا درب خانه‏بدرقه‏اش نمایى و با یك خداحافظى گرم تا ملاقات بعد دلشادش سازى؟

اگر چنین كردى به كسب و كار و خانه و زندگى علاقه‏مند میگردد. دنبال خوشگذرانى نمى‏رود.اعصابش سالم مى‏ماند،تصادف نمیكند، زودتر به خانه مى‏آید، براى رفاه و آسایش شما بیشتر زحمت مى‏كشد. اگر شوهرت یك كارگر شبانه است‏براى تامین مخارج شما ازاستراحت‏شب چشم پوشى نموده است،خودت را با اینگونه زندگى عادت‏بده،اظهار نارضایتى نكن. اگر از تنهایى حوصله‏ات سر مى‏رود مى‏توانى مقدارى از كارهاى‏خانه را در شب انجام دهى. مقدارى از شب را به خیاطى و گلدوزى وخواندن كتاب بگذرانى،وقتى شوهرت از كارخانه به منزل آمد فوراصبحانه را حاضر كن،اتاقى برایش خلوت كن تا بخوابد و رفع خستگى‏كند، بچه‏ها را عادت بده سر و صدا نكنند،و نزدیك استراحتگاه شوهرت‏نروند.به آنها بفهمان كه پدرتان شب نخوابیده و باید روز استراحت كند.

بلكه خودت و بچه‏ها هم مى‏توانید شبها كمتر بخوابید و روز با شوهرت‏قدرى استراحت نمایید،مزاحم او نشو بگذار خوب بخوابد،بدین نكته‏توجه داشته باش كه شوهرت تمام شب را بیدار بوده و روز برایش به منزله‏شب است‏باید بدون سر و صدا استراحت كند. یك چنین خانمى باید دو برنامه داشته باشد یكى براى خودش‏دیگرى براى شوهرش.مبادا با نق نق و اوقات تلخى روح خسته‏اش راخسته‏تر كنى.بگذار اعصابش سالم باشد تا براى تامین مخارج شمازحمت‏بكشد.به كارش ایراد نگیر،كار او چه عیبى دارد؟اگر بیكارى وتنبلى میكرد یا دنبال ولگردى مى‏رفت‏بهتر بود؟افتخار كن كه چنین شوهرزحمت‏كشى دارى كه براى تهیه روزى خواب شب را بر خودش حرام‏نموده،از جدیت و استقامت او قدردانى كن،با لب خندان تا درب منزل‏بدرقه‏اش كن. 

اگر شوهرت یك طبیب یا یك دانشمند اهل مطالعه است،و شب وروز براى اجتماع زحمت مى‏كشد از زحماتش قدردانى كن،به وجودچنین شوهر ارزنده‏اى افتخار كن. البته لازمه شغلش اینست كه اوقات فراغت زیادى ندارد لیكن تومى‏توانى برنامه زندگى خودت را با شغل او تطبیق دهى.انتظار نداشته‏باش دست از شغلش بردارد تا مطابق میل تو در آید.بگذار با فكر آزاد به‏كار و مطالعات خودش مشغول باشد.وقتى مشغول كار است مى‏توانى‏كارهاى خانه را انجام دهى،و بقیه را بخواندن كتاب بپردازى یا با اجازه‏او،به منزل خویشان و دوستانت‏بروى.اما سعى كن هنگامیكه موقع‏استراحت‏شوهرت فرا مى‏رسد در منزل حاضر باشى.قبلا برایش وسیله‏پذیرایى آماده كن.وقتى وارد شد با لب خندان و خلق خوش استقبالش‏كن.با اظهار محبت گرم و شیرین زبانى خستگى اعصابش را برطرف‏ساز. مبادا از كارش ایراد بگیرى و اعصاب خسته‏اش را خسته‏تر كنى. 

اگر خوب شوهردارى كنى نه تنها اسباب عظمت و ترقى او رافراهم ساخته‏اى بلكه در خدمت اجتماعى او نیز سهیم خواهى شد. هر زنى لیاقت همسرى چنین مردان پر كارى را ندارد با فداكاریهاو رفتار پسندیده‏ات یاقت‏خویش را باثبات رسان. اگر شوهرت شغلى دارد كه لباسهایش كثیف و چركین مى‏شود لابدآنرا مناسب وضع خودش تشخیص داده كه انتخاب نموده است،خرده‏گیرى و ایراد و نق نق نكن.نگو:این چه شغل كثیفى است انتخاب‏كرده‏اى باید آنرا ترك كنى. خانم محترم،كار كردن عیب نیست هر چه و هر كه باشد،بیكارى و تنبلى و دنبال كارهاى غیر مشروع رفتن عیب است،باید از یك چنین‏مردى قدردانى كنى كه براى تهیه روزى زحمت مى‏كشد و عرق مى‏ریزد،باایراد و بدگویى،اسباب دلسردى او را فراهم نساز،اصرار نكن حتماشغلش را تغییر دهد،لابد آنرا مناسب شناخته كه دنبالش مى‏رود. 

تو از وضع كسب و كار بى‏اطلاعى،خیال میكنى تغییر شغل كارآسانى است،اصولا چه عیبى دارد كه اصرار دارى تغییرش بدهد،مگر نفت‏فروشى و ذغال فروشى و تعمیر موتور آلات مثلا چه بدى دارند؟تنها عیبى‏كه مى‏توانى بتراشى كثیف شدن لباس است.حل آن هم چندان دشوارنیست،اگر شوهرت لباس مخصوص كار ندارد با زبان خوش از او تقاضاكن لباس كار تهیه كند،و زود بزود لباسهایش را شست و شو و تمیز كن،به هر حال موضوع آن قدر مهم نیست كه به طلاق و جدایى منجر شود،ایراد و بهانه جویى بعض خانمها واقعا تعجب‏آور است. زنى در شوراى داورى گفت:«شوهرم تغییر شغل داده بوى نفت‏میدهد از این وضع خسته شده‏ام.

ادامه مطلب

[ شنبه 7 اردیبهشت 1392  ] [ 7:05 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

خودتان را با شرایط وفق بدهید حتی اگر در غربت زندگى كنید

 

گاهى انسان ناچار است در غربت زندگى كند،كارمند دولت است. 
در ارتش یا شهربانى یا ژاندارمرى انجام وظیفه میكند،فرهنگى است،تاجر یا پیشه‏ور یا كارگرى است كه باید در غربت زندگى كند،این قبیل‏افراد ناچارند براى همیشه یا به طور موقت در غربت زندگى كنند،مردناچار است دورى از وطن را تحمل كند لیكن این موضوع با مذاق بعض خانمها جور نمى‏آید،زیرا دوست دارند نزد پدر و مادر و خویشان ودوستانشان باشند.با در و دیوار و كوچه‏هاى محل تولدشان مانوس شده‏اند.بدین‏جهت تاب و تحمل دورى را 
ندارند،به شوهرشان ایراد و بهانه مى‏گیرند،نق نق میكنند:تا كى در غربت زندگى كنم؟تا كى به فراق پدر و مادر مبتلاباشم؟دوست و آشنا ندارم،این چه جایى است مرا آورده‏اى؟ دیگرنمى‏توانم اینجا بمانم هر فكرى دارى بكن. 
این عزیزان بى‏جهت‏با این قبیل حرفها اعصاب شوهرشان راناراحت مینمایند،آن قدر كوتاه فكرند كه شهر یا قریه محل تولدشان رابهترین نقطه‏اى مى‏پندارند كه در آن مى‏توان زندگى كرد،گمان میكنند:تنهادر همانجا مى‏توان خوش بود و بس. 
بشر به سطح وسیع زمین اكتفا نكرده به كرات آسمانى قدم‏میگذارد،اما این خانم تنگ نظر حاضر نیست چند فرسخ دورتر از محل‏تولدش زندگى كند،میگوید:چرا دوستانم را رها كنم و بروم در غربت تنهازندگى كنم؟گویا این خانم آنقدر براى خودش شخصیت قائل نیست كه‏بتواند در غربت نیز دوستان و آشنایان با وفا و صمیمى تهیه كند.
خانم محترم،دانا و بلند همت و فداكار باش،تنها به فكر خودت‏نباش،شغل مخصوص شوهرت ایجاب كرده كه در غیر وطن زندگى كند،مستخدم دولت است مگر مى‏تواند به محل ماموریتش نرود؟!تاجر یا كاسب‏یا كارگرى است كه در غربت‏بهتر مى‏تواند كسب و كار كند، چرامزاحمش میشوى و نمى‏گذارى پیشرفت كند؟تو كه میدانى شوهرت ناچاراست در خارج وطن زندگى كند چرا با ایراد و بهانه‏هاى بیفائده اسباب‏ناراحتى و كدورتش را فراهم مى‏سازى؟وقتى دیدى شغلش ایجاب میكند كه به شهر یا ده یا كشور دیگرى منتقل شود فورا اظهار موافقت كن،اثاث‏منزل را جمع و جور كرده ببندید و در ماشین بگذارید و با صفا و رفاقت‏به‏محل جدید بروید،خودت را اهل همانجا حساب كن و با دلگرمى وبشاشت طرح زندگى نوین را بریز،وضع خودت را با اوضاع و شرائطمحیط موافق ساز،با زنهاى پاكدامن و خوش اخلاق طرح دوستى و الفت‏بریز لیكن چون تازه وارد هستى و به اخلاق و روحیات اهالى آنجا كاملاآشنا نیستى در انتخاب دوستان تازه احتیاط كن و در این باره حتما باشوهرت مشورت كن،خودت را یك فرد غریب حساب نكن،بلكه سعى‏كن با محیط تازه و ساكنان آنجا مانوس شوى.
 
هر مكانى امتیازات ویژه‏اى دارد،مى‏توانى با تماشاى مناظر طبیعى‏یا بناهاى دیدنى آنجا رفع خستگى كنى،با اظهار مهر و محبت كانون‏خانوادگى را گرم و با صفا كن،شوهرت را دلدارى بده.به كسب و كارتشویقش كن،وقتى با محیط آشنا شدى خواهى دید كه براى زندگى هیچ‏عیبى ندارد بلكه شاید از محل تولدت بهتر باشد،در بین دوستان تازه،افرادى را پیدا میكنى كه از دوستان سابق بلكه پدر و مادر و خویشانت‏مهربانتر و دلسوزتر خواهند بود.

اگر در قریه یا دهى اقامت نموده‏اید كه اسباب و تجملات زندگى‏شهرى را ندارد خودت را از قید آنها آزاد كن،با زندگى بى‏آلایش و طبیعى‏آنجا انس بگیر،خوبیها و مزایاى آن گونه زیستن را در نظر بگیر،گر چه‏برق و كولر و پنكه و یخچال ندارد لیكن آب و هواى سالم و غذاهاى‏بى‏تقلب دارد كه در شرها كمتر پیدا میشود،خیابان اسفالت و تاكسى‏ندارد لیكن از سر و صدا و دود ماشینها و كارخانجات نیز در امان هستى. قدرى در زندگى هموطنان و همكیشانت تامل كن،ببین چگونه درخانه‏هاى محقر و خشت و گلى،با كمال مهر و صفا و خوشى زندگى‏میكنند،و به اسباب و لوازم شهرى و كاخهاى زیبا اصلا اعتنا ندارند،درحوائج ضرورى و محرومیتهاى آنها بیندیش و اگر مى‏توانى خدمتى انجام‏دهى دریغ مدار.به شوهرت نیز سفارش كن براى رفاه و آسایش آنهاكوشش كند.

اگر عاقل و دانا باشى و به وظیفه‏ات عمل كنى مى‏توانى با كمال‏آسایش و راحتى خاطر،در غربت زندگى كنى و به پیشرفت و ترقى‏شوهرت كمك نمایى،در آنصورت یك بانوى شریف شوهردار و یك‏خانم فداكار معرفى مى‏شوى،نزد مردم و شوهرت عزیز و محترم خواهى‏بود و بدینوسیله رضایت‏خدا را نیز فراهم خواهى نمود.

ادامه مطلب

[ شنبه 7 اردیبهشت 1392  ] [ 7:04 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

خانم های خانه دار دقت کنند

 

اگر شغل مرد در خارج منزل باشد همسرش در غیاب او آزادى‏دارد،لیكن اگر در منزل كار كند همسرش مقید خواهد شد،ممكن است‏شاعر یا نویسنده یا نقاش یا دانشمند اهل مطالعه باشد،این قبیل افرادمعمولا محل كارشان منزل است،ناچارند همیشه یا اكثر اوقات در منزل‏اشتغال داشته باشند،و از همین جهت زندگى آنها با سایرین تفاوت خواهدكرد،اتفاقا كارشان یك كار فكرى و ذوقى است كه احتیاج شدیدى به‏محیط آرام و بى‏سر و صدا دارد،یك ساعت كار با حواس جمع بر چندین‏ساعت كار در محیط شلوغ و پر سر و صدا برترى دارد. 
در اینجا مشكل بزرگى پیدا مى‏شود،از یك طرف مرد به محیط آرام و بى‏سر و صدا احتیاج دارد از طرف دیگر خانم مى‏خواهد در خانه‏آزادانه زندگى كند. 

اگر زن بتواند امور خانه‏دارى را طورى انجام دهد كه با اشتغالات‏فكرى شوهرش مزاحم نباشد كار ارزنده‏اى انجام داده حقا خانم شوهردارو شایسته‏اى خواهد بود،زیرا تهیه یك محیط آرام كار آسانى نیست‏مخصوصا براى افراد بچه‏دار،فداكارى و تدبیر لازم دارد،گر چه دشواراست لیكن براى ترقى و موفقیت مرد ضرورت دارد. 
زن اگر همكارى داشته باشد مى‏تواند شوهرش را به صورت یك‏مرد آبرومند و مفیدى در آورد كه هم به اجتماع خدمت كند و هم اسباب‏افتخار او باشد. 
این خانم باید توجه داشته باشد كه گر چه شوهرش دائما یا اكثراوقات در خانه است لیكن بیكار نیست،نباید انتظار داشته باشد زنگ‏درب خانه را جواب دهد،بچه‏دارى كند،گاهى سرى به آشپزخانه بزند،دركارهاى خانه كمك كند،با بچه‏هاى شیطون دعوا كند،موقعى كه مردمشغول كار است‏باید او را ندیده گرفت و فرض كرد اصلا در خانه نیست. 
خانم محترم،وقتى شوهرت میخواهد به اتاق كار برود اسباب ولوازم مورد احتیاجش را از قبیل 
كتاب،قلم،كاغذ،دفتر،مداد،مدادتراش،سیگار،كبریت،زیر سیگارى همه را نزدش حاضر كن كه براى پیدا كردن‏آنها معطل نشود،اگر به بخارى یا پنكه احتیاج دارد آماده كن،آنگاه كه‏اسباب و لوازم كارش كاملا آماده شد از اتاق بیرون برو و او را به حال‏خود بگذار،در اطراف اتاقش آهسته راه برو بلند بلند حرف نزن،مواظب‏باش بچه‏ها سر و صدا نكنند،به آنها بفهمان كه اكنون موقع بازى شما نیست زیرا پدر در اتاق مشغول كار است و از سر و صداى شما ناراحت‏مى‏شود،بازى را بگذارید براى ساعتهاى بیكارى او،در موقع كار راجع به‏امور زندگى صحبت نكن زیرا رشته افكارش قطع مى‏شود و تا بخواهددوباره حواسش را جمع كند بیكار مى‏ماند،در راه رفتن از كفشهاى‏بى‏صدا استفاده كن،صداى زنگ درب را كوتاه كن كه مزاحم او نشود،جواب تلفن را بده و اگر كسى با او كار داشت‏بگو:مشغول كار است اگرممكن است در فلان ساعت تلفن بفرمایید،برنامه رفت و آمد و مهماندارى‏را به ساعتهاى استراحت او بینداز، از دوستان و خویشانت كه قصد دیداردارند عذرخواهى نموده بگو:چون سر و صداى ما ممكن است‏بااشتغالات آقا مزاحمت داشته باشد خواهشمندم فلان وقت تشریف بیاورید،آنها هم اگر دوستان شما باشند از این پیشنهاد رنجیده خاطر نخواهند شدبلكه به كاردانى و شوهردارى شما تحسین خواهند كرد،در عین حال كه به‏امور خانه‏دارى مشغول هستى مراقب شوهرت نیز باش،اگر چیزى طلب‏كرد فورا حاضر كن و از اتاق خارج شو. 

شاید خانمها اینگونه زندگى را غیر ممكن شمرده در دل خویش‏بگویند:مگر براى یك زن امكان دارد كه كارهاى دشوار خانه‏دارى راانجام دهد در عین حال به شوهرش رسیدگى كند و خانه را به صورتى‏در آورد كه كوچكترین مزاحمتى براى او پیدا نشود؟!البته تصدیق دارم كه‏اینگونه زندگى چون یك برنامه غیر عادى است تا حدودى دشوار به نظرمى‏رسد لیكن اگر به ارزش و اهمیت كارشان واقف باشند و تصمیم بگیرندكوشش و فداكارى كنند با كاردانى و تدبیر مى‏توانند مشكل را حل كنند. 
مراتب لیاقت و شایستگى زن در اینگونه موارد ظاهر مى‏شود،و الا اداره یك زندگى عادى از همه كس ساخته است. 
خانم محترم،نوشتن یك كتاب ارزنده علمى یا تهیه یك مقاله‏جالب و سودمند یا سرودن اشعار نغز و دلپذیر یا تهیه یك تابلوى نقاشى‏گرانقدر،یا حل مشكلات علمى كار آسانى نیست، لیكن با همكارى و ازخود گذشتگى تو امكان پذیر میگردد. 
آیا حاضر نیستى در این باره فداكارى كنى و با مختصر تغییرى درطرز زندگى معمولى مردم، شوهرت را كه از هر جهت لیاقت دارد به‏صورت یك مرد دانشمند ارزنده‏اى در آورى كه عموم ملت از خدماتش‏استفاده كنند،تو نیز از منافع مادى و آبروى اجتماعى او بهره‏مند گردى؟

ادامه مطلب

[ شنبه 7 اردیبهشت 1392  ] [ 7:03 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

به پیشرفت شغلی شوهرت کمک کن

 

بشر بالذات قابلیت ترقى دارد،عشق به كمال در نهادش نهفته وبراى تكامل آفریده شده است، هر كس،در هر مقام و با هر شرائط و در هرسنى باشد،مى‏تواند به ترقیات خویش ادامه داده كاملتر گردد،انسان كه‏براى هر گونه كمالى آماده است نباید هیچگاه به موجودیت‏خویش قناعت‏نموده هدف آفرینش را از دست‏بدهد،تا زنده است‏باید بكوشد تا كامل وكاملتر گردد. 
هر انسانى خواهان ترقى است لیكن همه كس موفق نمى‏گردد. 
همت‏بلند و كوشش فراوان لازم دارد،باید زمینه كار را فراهم ساخت وموانع را بر طرف نمود آنگاه كوشید تا به مقصد رسید،شخصیت مرد تاحدود زیادى به خواسته‏هاى همسرش بستگى دارد،زن مى‏تواند به پیشرفت‏و ترقى شوهرش كمك نموده او را در مسیر ترقى قرار دهد چنانكه مى‏تواند مانع ترقیاتش واقع گردد،هر چه بخواهد بدون شك همان است. 

خانم محترم،در حدود شرائط و امكاناتى كه برایتان موجود است، شخصیت‏بزرگتر و عالیترى را براى شوهرت در نظر بگیر و براى رسیدن‏به آن تشویقش كن،اگر میل دارد به تحصیلات خویش ادامه دهد یا به وسیله‏مطالعه و خواندن كتاب به معلوماتش بیفزاید نه تنها مخالفت نكن بلكه‏تشویق و تحسینش كن،برنامه زندگى را طورى مرتب كن كه با كارهاى اومنافات نداشته باشد،سعى كن اسباب آسایش و راحتى او را فراهم سازى‏تا با فكر آزاد به ترقیات خویش ادامه دهد. 
اگر سواد ندارد با خواهش و تمنا وادارش كن در كلاسهاى شبانه‏یا در خارج مدرسه به تحصیلات خویش ادامه دهد،اگر تحصیل كرده است‏تشویقش كن رشته علمى خودش را تعقیب كند،به وسیله مطالعه و خواندن‏كتابهاى مربوط به آن فن به معلومات خویش بیفزاید، اگر طبیب است‏وادارش كن در هر روز مقدارى از اوقاتش را به خواندن مجلات وكتابهاى پزشكى اختصاص بدهد،اگر دبیر یا آموزگار یا قاضى یا استاد یامهندس است از وى بخواه اوقات فراغت‏خویش را بخواندن كتابهاى‏مربوط به فن خودش یا كتابهاى علمى و اخلاقى و تاریخى بگذراند،و به‏طور خلاصه شوهر شما هر كس و در هر مقامى باشد،حتى كارگر و كاسب،براى ترقى و تكامل آمادگى دارد. 

نگذارید از مسیرى كه دستگاه آفرینش برایش پیش‏بینى كرده‏منحرف شود و از مطالعه و تكامل دست‏بردارد،به تحقیقات علمى وخواندن كتاب عادتش بدهید،نگذارید شخصیت او در یك حد معین‏متوقف بماند. اگر فرصت تهیه كتاب را ندارد شما مى‏توانید با مشورت او و سایردوستان این كار را بر عهده بگیرید،كتابهاى سودمند علمى و اخلاقى وتاریخى و دینى و بهداشتى و اقتصادى و ادبى را كه بر طبق صلاح وسلیقه‏اش باشد تهیه نموده در اختیارش بگذارید،و بخواندن تشویقش‏كنید،خودتان نیز كتاب و مجله‏هاى سودمند را بخوانید.و در ضمن خواندن‏اگر به مطالبى برخورد كردید كه براى شوهرتان نیز مفید است عین آن رایادداشت نموده در اختیارش قرار دهید. 

این كار فوائد بیشمارى در بر دارد: 
اولا اگر مدتى بدین برنامه ادامه بدهد شخص دانشمند و فاضلى‏خواهد شد كه خودش سر بلند و تو به وجودش مفتخر خواهى شد.به‏علاوه،در رشته خودش یك نفر متخصص خواهد شد كه هم خودش‏استفاده مى‏كند و هم منافع بیشمارى به اجتماع مى‏رساند. 
ثانیا چون به نداى آفرینش لبیك گفته سرگرم مطالعه و تحقیق‏است كمتر اتفاق مى‏افتد كه به ضعف اعصاب و بیمارى‏هاى روانى مبتلاگردد. 
ثالثا چون در طریق ترقى قرار گرفته و به خواندن كتاب علاقه‏مندشود به خانه و زندگى دلبستگى پیدا مى‏كند،دنبال ولگردى نمى‏رود،به‏مراكز فساد و شب‏نشینى‏هاى زیان‏بخش قدم نمى‏گذارد،به دام تبهكاران واعتیادات خطرناك گرفتار نمی‏شود. 

ادامه مطلب

[ شنبه 7 اردیبهشت 1392  ] [ 7:01 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

خانم جان چیکار به حرف دیگران داری؟

 

یكى از صفات زشتى كه در بین مردم شیوع دارد صفت عیبجویى وبدگویى از دیگران است. این صفت كثیف علاوه بر زشتى ذاتى كه داردمفاسد بیشمارى را نیز ایجاد میكند،سبب بدبینى و سوءظن مى‏شود،نفاق ودشمنى بوجود مى‏آورد،مردم را بجان هم مى‏اندازد، رشته‏هاى انس و مودت‏را قطع میكند،صفا و صمیمیت را از بین مى‏برد،كانون گرم خانوادگى راسرد مى‏كند،در بین زن و مرد جدایى مى‏افكند،باعث قتل و جنایت‏مى‏شود. 
متاسفانه این عیب بزرگ به طورى در بین ما شایع شده كه زشتى‏خود را از دست داده است، نقل هر مجلس و زینت‏بخش هر محفل و یك‏سرگرمى رسمى بشمار مى‏رود،كمتر مجلسى اتفاق مى‏افتد كه از كسى‏بدگویى نشود،مخصوصا اگر مجلسى زنانه باشد،وقتى دو زن با هم برخوردنمودند بدگویى و ولنگارى شروع مى‏شود،از این بد بگو از آن بد بگو،پشت‏سر این بد بگو پشت‏سر آن بد بگو،گویا در عیبجویى مسابقه‏گذاشته‏اند،بدتر از همه اینكه گاهى دیگران را رها كرده به شوهران‏یكدیگر مشغول مى‏شوند،بالاخره عیب و نقصى براى شوهر دیگرى پیداكرده مى‏گوید،یا از
 
قیافه و شكلش مذمت مى‏كند،یا از شغل و كارش‏بدگویى مى‏نماید،یا به مراتب تحصیلاتش ایراد مى‏گیرد یا از اخلاق وآدابش انتقاد میكند یا به اوضاع مالى‏اش خرده‏گیرى میكند،اگرنفت فروش باشد میگوید شوهرت بوى نفت مى‏دهد چگونه با او بسرمى‏برى؟اگر كفاش باشد مى‏گوید چرا به كفاش شوهر كردى؟اگر راننده‏باشد میگوید: شوهرت همیشه در سفر است،خیرى نمى‏بینى،اگر قصاب باشد مى‏گوید:بوى دنبه میدهد. اگر ادارى باشد میگوید:در زندگى و محل‏شغل آزادى ندارد،اگر ندار و كم درآمد باشد میگوید:چگونه با این شوهرندار مى‏سازى؟حیف از تو خانم به این خوشگلى كه شوهرت زشت وبد تركیب است،شوهرت كوتاه قد یا سیاه رنگ یا لاغر اندام است،چرا به‏یك چنین مردى شوهر كردى؟مگر پدر و مادرت از تو سیر شده بودند كه‏ترا به یك چنین مردى شوهر دادند؟تو كه صدها خواستگار داشتى،حیف‏نبود به یك مرد بى‏سواد كوتاه فكر شوهر كنى و از تمام خوشیها محروم‏گردى؟نه سینما نه تفریح،پس چى؟ 

راستى چه شوهر بد اخلاقى دارى هر وقت او را مى‏بینم صورتش‏درهم كشیده و عبوس است، چه طور با او زندگى میكنى؟واه!بعد از این‏همه تحصیلات رفتى به یك دهاتى شوهر كردى؟ 
سخنان مذكور و صدها مانند اینها است كه در بین خانمها رد و بدل‏مى‏شود.اصولا با این قبیل ولنگاریها عادت كرده‏اند،در آثار و نتائج‏سخنانشان اصلا فكر نمى‏كنند،فكر نمى‏كنند كه ممكن است‏با یك جمله‏كوتاه زنى از شوهرش دلسرد شده كار به طلاق و جدایى بلكه به قتل وجنایت منتهى شود. 
اینگونه زنها واقعا شیطانى هستند به صورت انسان،دشمن آسایش‏و خوشى خانواده‏ها هستند،همانند شیطان ایجاد نفاق و دشمنى و اختلاف‏مى‏كنند،كانونهاى گرم زناشویى را به زندانهاى تاریك و دردناك تبدیل‏مى‏سازند.چه باید كرد؟اینهم یكى از صفات زشت و بى‏ادبیهاى اجتماع مااست،با اینكه اسلام شدیدا از این عمل نهى كرده ما حاضر نیستیم این‏خوى پلید را از خود دور سازیم. 

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:اى كسانیكه به زبان مدعى‏اسلام هستید لیكن ایمان در دلتان راه نیافته،از مسلمانها بدگویى نكنید ودر صدد عیبجویى نباشید.زیرا هر كس از مردم عیبجویى كند خدا نیز درعیوب او دقت‏خواهد نمود،و در آن صورت رسوا خواهد شد و لو درخانه‏اش باشد. 

این زنهاى دیو صفت‏یكى از چند منظور را مى‏توانند داشته باشند: 
یا به قصد دشمنى و كینه‏توزى بدگویى میكنند تا خانواده‏اى را از هم‏بپاشند،یا رشك و حسد به عیبجویى وادارشان میكند،یا منظورشان تفاخرو خودستایى است و به وسیله بدگویى از دیگران میخواهند خوبى خودشان‏را جلوه دهند،یا به علت اینكه در خودشان عیب و نقصى سراغ دارند به‏منظور عقده‏گشایى انتقاد میكنند،یا قصدشان اغفال و فریب دادن خانم‏ساده‏لوحى است،یا منظورشان تظاهر به خیرخواهى و دلسوزى است،گاهى هم جز سرگرمى و ارضاى یك عادت كثیف نفسانى هدفى ندارند،به‏هر حال آنچه مسلم است اینكه قصد خیرخواهى و دلسوزى ندارند،این‏خوى زشتى كه در بین زن و مرد ما كاملا رواج دارد آثار بسیار خطرناك وبدى در بردارد،چه دوستیهایى را بر هم زده!چه جنگ و ستیزه‏هایى بوجودآورده!چه زندگیهاى گرمى را از هم متلاشى نموده و چه قتل و جنایتهایى رابوجود آورده است؟! 

خوانندگان محترم،مسلما نمونه‏هاى فراوانى از این قبیل حوادث‏سراغ دارند لیكن باز هم بداستان زیر توجه فرمائید: 
«زنى بنام...در دادگاه گفت:مردى بنام...براى بر هم زدن صمیمیت من و شوهرم تا مى‏توانست از او بد میگفت.میگفت...بدرد تونمى‏خورد،حیف از توست كه با او زندگى مى‏كنى، ترا درك نمى‏كند،عاطفه ندارد،از شوهرت طلاق بگیر تا با تو ازدواج كنم...در اثر القاآت اوگمراه شده با كمك هم شوهرم را كشتیم.»
خانم محترم،اكنون كه بمقاصد پلید این افراد پى بردى چاره كاربدست تو است،اگر به سعادت و خوشبختى خودت و شوهر و فرزندانت‏علاقه دارى مواظب باش تحت تاثیر القاآت این شیطانهاى انسان نما قرارنگیرى،گول دلسوزیهاى ظاهرى آنها را نخور،یقین بدان كه دوست تونیستند،بلكه دشمن سعادت و خوشبختى تو هستند،قصدشان اینست كه ترابه بدبختى و سیه روزى بیندازند،ساده لوح و زودباور و خوشبین نباش،بازیركى و هوش مقاصد پلیدشان را دریاب،و به مجرد اینكه خواستند ازشوهرت عیبجویى كنند جلوشان را بگیر، بدون ملاحظه و خجالت‏بگو:اگرمیخواهید دوستى و رفت و آمدمان برقرار باشد بعد از این حق ندارید یك‏كلمه درباره شوهر من بدگویى كنید،شوهرم را دوست دارم و هیچ عیبى هم‏ندارد،كارى به زندگى و شوهر و فرزندان من نداشته باشید. 

اگر این صراحت لهجه را از تو دیدند و فهمیدند به شوهر وفرزندانت علاقه‏دارى از گمراه كردنت مایوس میگردند و براى همیشه ازشر ولنگاریها و بدگوییهاى آنها راحت مى‏شوى.فكر نكن رنجیده خاطرمى‏شوند و رفاقتتان برهم مى‏خورد،زیرا اگر دوست واقعى باشند نه تنهارنجش پیدا نمى‏كنند بلكه از تذكرات خردمندانه تو متنبه شده تشكرمى‏نمایند،و اگر دشمنانى هستند بصورت دوست،همان به كه رفت و آمد را ترك كنند،و اگر دیدى حاضر نیستند دست از این خوى پلید بردارندصلاحت در اینست كه بطور كلى با آنها قطع رابطه كنى.زیرا دوستى ومعاشرت با آنها ممكن است‏بدبختى و سیه‏روزى ترا فراهم سازد. 

ادامه مطلب

[ شنبه 7 اردیبهشت 1392  ] [ 7:00 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

خانم های وسواسی بخوانند

 

بد نیست زن نسبت‏به شوهرش مختصر مراقبتى داشته باشد لیكن‏نه به حدى كه به بدگمانى و وسواسیگرى منتهى شود،بدبینى یك بیمارى‏خانمانسوز و صعب العلاجى است،متاسفانه بعضى خانمها بلكه بسیارى ازآنها به این مرض مبتلا هستند. یك زن وسواسى خیال مى‏كند شوهرش به طور مشروع یاغیر مشروع به او خیانت مى‏كند، فلان زن بیوه را گرفته یا مى‏خواهد بگیرد،با منشى خود سر و سرى دارد،به فلان دختر دل بسته است،چون دیر به‏منزل مى‏آید لابد دنبال عیاشى مى‏رود،چون با فلان زن صحبت كرد به اونظر دارد،چون فلان خانم به او احترام كرد لابد با هم رابطه 
 
دارند،چون‏نسبت‏به فلان زن بیوه و كودكانش احسان مى‏كند مى‏خواهد او را بگیرد،چون در اتومبیلش یك سنجاق سر پیدا شد معلوم مى‏شود محبوبه‏اش را به‏گردش برده است،چون فلان زن برایش نامه نوشت معلوم مى‏شود زن‏اوست،چون فلان دختر از او تعریف كرد كه مرد خوش تیپ و خوش‏اخلاقى است معلوم مى‏شود عاشق و معشوقند،چون فلان وقت‏به حمام‏رفت معلوم مى‏شود خیانت كرده است،چون اجازه نمى‏دهد نامه‏هایش رابخوانم معلوم مى‏شود نامه‏هاى عاشقانه است، چون به من كم محبت‏شده‏معلوم مى‏شود معشوقه دیگرى دارد،چون به من دروغ گفت معلوم مى‏شودخیانتكار است،چون در فال شوهرم نوشته بود:با متولد خرداد ماه اوقات‏خوشى را خواهید گذراند معلوم مى‏شود زن دیگرى دارد،چون دوستم به‏من گفت: شوهرت به فلان خانه رفت‏حتما در آنجا زنى دارد،چون فالگیرگفت:یك زن مو بور چشم سیاه قد بلند با تو دشمنى مى‏كند معلوم مى‏شود هووى من است.

خانمهاى وسواسى با این قبیل شواهد پوچ خیانتكارى شوهرشان‏را باثبات مى‏رسانند،حس بدبینى تدریجا در آنها تقویت‏شده به یقین‏تبدیل مى‏گردد،از بس در این باره فكر مى‏كنند از در و دیوار قرینه‏مى‏تراشند،شبانه‏روز فكر و ذكرشان همین مطلب است،با هر كه مى‏نشیننددم از خیانت و بى‏وفایى مى‏زنند،با هر دوست و دشمنى مطلب را در میان‏مى‏گذراند،آنها هم فكر نكرده به عنوان دلسوزى گفتارش را تایید نموده‏صدها داستان و حكایت از خیانت مردها نقل مى‏كنند. 

ایراد و ناسازگارى شروع مى‏شود،اوقات تلخى و بد اخمى‏مى‏كند،به كارهاى خانه و فرزندانش نمى‏رسد،هر روز قهر و دعوا مى‏كند،به خانه پدر و مادرش مى‏رود،به شوهرش بى‏اعتنایى مى‏كند،مثل سایه اورا تعقیب مى‏كند،جیب و بغلش را مى‏گردد،نامه‏هایش را با حرص و ولع‏مى‏خواند،تمام اعمال و حركاتش را كنترل مى‏كند،هر حادثه بى‏ربطى رادلیل محكمى بر خیانت‏شوهرش به حساب مى‏آورد. 

با اینگونه رفتار زندگى را به خودش و شوهر بیچاره و فرزندان‏بى‏گناهش تنگ مى‏كند،خانه را كه باید محیط صفا و مودت و آسایش باشدبه زندان سخت‏بلكه جهنم سوزانى تبدیل مى‏كند، در آتشى كه روشن كرده‏خودش معذب است و شوهر و فرزندان بیگناهش را نیز مى‏سوزاند، هر چه‏مرد دلیل بیاورد،سوگند یاد كند،التماس و گریه كند و بخواهد عدم خیانت‏خویش را اثبات كند ممكن نیست آن زن وسواسى حسود دنده كج قانع‏گردد.

خوانندگان محترم به طور حتم از این گونه افراد سراغ دارند لیكن در عین حال بد نیست‏به داستانهاى زیر توجه فرمائید:

«خانمى در دادگاه حمایت‏خانواده میگوید:تعجب نكنید كه چرابعد از 12 سال زندگى مشترك و وجود سه بچه قد و نیم قد تصمیم به جدایى‏گرفته‏ام،حالا دیگر مطمئنم كه شوهرم به من خیانت میكند،چند روز پیش‏در خیابان تخت جمشید او را با یك خانم شیك سلمانى رفته دیدم،حتمامعشوقه او و متولد خرداد ماه بود،من هر هفته مجله‏اى را كه فال مفصلى‏دارد مى‏خوانم،بیشتر هفته‏ها در فال شوهرم نوشته است:با متولد خرداد ماه‏اوقات خوشى را خواهید گذراند،من متولد بهمن هستم پس منظورش زن‏دیگرى است. 

به علاوه اصلا حس مى‏كنم كه شوهرم دیگر محبتهاى گذشته راندارد،و به آرامى اشكهایشرا پاك مى‏كند. 
شوهرش میگوید:خانم شما بگویید چه كنم؟كاش این مجله‏ها فكراینطور خوانندگانشان را مى‏كردند،و كمتر از این دروغها سر هم مى‏كردند،باور كنید روزگار من و بچه‏هایم از دست این فكرها سیاه شده است،اگردر فال من نوشته باشد:در این هفته پولى مى‏رسد بلائى بروزگارم مى‏آوردكه پولها را چه كردى؟یا اگر نوشته باشد:نامه‏اى به دستت مى‏رسد كه واى‏به حالم، فكر مى‏كنم حالا كه این زن با استدلال رفتارش عوض نمى‏شودهمان به كه از هم جدا شویم  ».

مردى در دادگاه گفت:«یكماه پیش از یك مهمانى به خانه بازمى‏گشتم،یكى از همكارانم را كه به همراه همسرش به آن مهمانى آمده بودبا اتومبیل به منزلشان رساندم،صبح روز بعد همسرم از من خواست كه او را به خانه مادرش ببرم،قبول كردم و به اتفاق سوار اتومبیل شدیم،در راه‏همسرم به صندلى عقب نگاه كرد در حالى كه یك سنجاق سر را به من‏نشان مى‏داد پرسید این سنجاق متعلق به كدام زن است؟من كه از ترس یادم‏رفته بود چه كسى سوار اتومبیلم شده نتوانستم توضیحى بدهم،او را به‏خانه مادرش رساندم،شب كه براى بردنش رفتم برایم پیغام فرستاد كه‏دیگر حاضر نیست‏به خانه باز گردد،علت را پرسیدم از پشت در گفت:بهتراست‏با همان زنى كه سنجاق سرش در اتومبیل بود زندگى كنى ». 

زن جوان ضمن طرح شكایت اظهار داشت:«شوهرم اغلب شبها به‏عنوان اینكه در اداره‏اش كار دارد دیر بخانه مى‏آید،همین امر موجب‏ناراحتى من شده است،مخصوصا موقعى كه چند تن از زنهاى همسایه‏گفتند شوهرت دروغ مى‏گوید:شبها به جاى كار اضافى در اداره در جاى‏دیگر سرگرم خوشگذرانى است‏سوءظن مرا نسبت‏به او بیشتر نموده،حاضر نیستم با مردى كه به من دروغ مى‏گوید زندگى كنم. در این هنگام شوهر زن چندین نامه از جیب خود بیرون آورد و درروى میز رئیس دادگاه قرار داد و خواهش كرد نامه‏ها را با صداى بلندبخواند تا همسرش متوجه شود كه دروغ نگفته‏ام و بى‏جهت همه شب با دادو فریاد و اعتراضات بیجاى خود اعصاب مرا ناراحت مى‏كند.

در این هنگام رئیس دادگاه شروع بخواندن نامه‏ها نمود،یكى ازنامه‏ها حكم اضافه كار بود كه به موجب آن به جوان مزبور ابلاغ شده بود كه‏از ساعت 4 تا 8بعد از ظهر در برابر دریافت دستمزد چهار ساعت كاراضافى باید انجام دهید،نامه‏هاى ادارى دیگر نیز ثابت مى‏نمود كه باید براى شركت در كمیسیون‏هاى مختلف در ساعات مقرر حضور یابد. زن جوان جلو میز رئیس دادگاه آمد پس از دیدن نامه‏ها گفت:من‏هر شب كه شوهرم مى‏خوابید جیبهایش را جستجو مى‏كردم ولى هیچیك‏از این نامه‏ها را ندیدم. رئیس دادگاه گفت:ممكن است آنها را در كشوى میز گذاشته و به‏خانه نیاورده باشد. مرد جوان گفت:سوءظن همسرم به قدرى مرا رنج مى‏دهد كه دچارسوءظن شده‏ام،و شبها در اثر ناراحتى خوابم نمى‏برد،فكر مى‏كنم همسرم‏حاضر نیست‏با من زندگى كند. در این موقع زن جوان خودش را به شوهرش رسانید و در حالیكه‏از شدت شوق گریه مى‏كرد پوزش خواست و از دادگاه خارج شدند».

دكتر دندان پزشك به دادگاه شكایت نموده گفت:«همسرم‏بى‏نهایت‏حسود است،من پزشك دندان هستم،خانمها نیز به من مراجعه‏مى‏نمایند،همین مطلب باعث‏حسادت همسرم مى‏شود و هر روز بر سر این‏موضوع با هم نزاع داریم،او معتقد است من نباید زنها را معالجه كنم،من‏هم نمى‏توانم به خاطر حسادتهاى بیجاى او مریضهاى همیشگى خودم را زدست‏بدهم،من همسرم را دوست دارم او هم مرا دوست دارد ولى این فكربیجا زندگى را بما تنگ كرده است...چند روز پیش ناگهان وارد مطب شد،دستم را گرفت و بزور خارج نمود،به خانه رفتم و بین ما دعوا شد،گفت: براى دیدن تو به مطب آمدم،در اطاق انتظار كنار دختر خانمى نشستم،صحبت از طرز كار من شده،آن دختر بدون اینكه همسرم را بشناسد به او گفته بود:مرد خوب و خوش تیپى است.گفته یك دختر سبب شده كه مرا باخفت و خوارى به منزل ببرد».

زنى به شوراى داورى شكایت نموده گفت:«یكى از دوستانم گفت:شوهرت به خانه زنى رفت و آمد دارد،او را تعقیب كردم متوجه شدم حقیقت‏دارد،به قدرى ناراحت‏شدم كه به خانه پدرم رفتم،اكنون از شما مى‏خواهم‏كه شوهر خطاكارم را تنبیه كنید. شوهر در ضمن تایید سخنان زن گفت:براى خرید دارو به‏داروخانه رفتم،در ضمن خرید متوجه شدم:زنى كه براى خرید شیرخشك به داروخانه آمده پولش كم است،به او كمك كردم،بعدا كه فهمیدم‏زن بیوه و بیچاره‏اى است‏به كمكهایم ادامه مى‏دادم. 

داوران پس از تحقیق متوجه حسن نیت‏شوهر شدند و آنها را آشتى‏دادند». 
مطلب مذكور مشكل بزرگى است كه براى بسیارى از خانواده‏هااتفاق مى‏افتد، دبخت‏خانواده‏ایكه به چنین بلائى گرفتار شوند،روزخوش ندارند،آب خوش از گلویشان پایین نمى‏رود،بیچاره كودكان‏بیگناهى كه در یك چنین محیط بدبینى و نزاع و كینه‏توزى زندگى مى‏كنند،آنچه مسلم است اینكه آثار سوئى در روح آنها خواهد گذاشت،در این‏محیط عقده‏هایى پیدا مى‏كنند كه معلوم نیست در آینده سر از كجا در آورد. زن و مرد اگر با همین حال صبر كنند و به زندگى ادامه دهند تا آخرعمر معذب خواهند بود، و اگر در مقابل یكدیگر سر سختى و لجاجت نشان بدهند كارشان به طلاق و جدایى منتهى خواهد شد،در آنصورت نیز زن ومرد هر دو بدبخت مى‏شوند،زیرا مرد از یك طرف خسارتهاى زیادى راباید متحمل شود،
از طرف دیگر معلوم نیست‏به این آسانیها بتواند همسرمناسبى پیدا كند،بر فرض اینكه همسرى انتخاب كرد معلوم نیست‏بهتر ازاین باشد،زیرا ممكن است عیب بدبینى را نداشته باشد لیكن امكان داردعیب یا عیبهاى دیگرى را داشته باشد كه به مراتب بدتر از عیب بدگمانى‏باشد،به علاوه،فرزندانش بدبخت و دربدر خواهند شد،و آنگهى با مشكل‏بزرگترى كه عبارتست از ناسازگارى نامادرى با فرزندان مواجه خواهدشد. 
مرد اگر فكر كند این زن وسواسى را طلاق مى‏دهم و از شرش‏نجات پیدا مى‏كنم،آنگاه با زن بى‏عیب و نقصى وصلت مى‏نمایم و با خاطرآسوده زندگى را آغاز میكنم باید بداند كه این فكر خامى بیش نیست وچنین موفقیتى خیلى بعید است،بر فرض اینكه این را طلاق بدهى و با زن‏دیگرى ازدواج كنى باز هم با مشكلات تازه‏اى روبرو خواهى شد. 
طلاق گرفتن سبب آسایش و خوشبختى زن نیز نخواهد شد،زیراگر چه از شوهرش به خیال خود انتقام گرفته لیكن خودش را بدبخت نموده‏است،معلوم نیست‏به این آسانیها شوهرى پیدا كند،شاید تا آخر عمر بیوه‏بماند و از نعمت انس و مودت و تربیت فرزند محروم گردد،بر فرض اینكه‏خواستگارى هم برایش پیدا شد معلوم نیست از شوهر سابقش بهتر باشد،شاید ناچار شود با مردى كه همسرش مرده یا طلاق گرفته وصلت كند،آنوقت مجبور است در فراق فرزندان خودش بسوزد و بچه‏هاى دیگران رابزرگ كند،و دهها مشكل دیگر كه برایش تولید خواهد شد،بنابراین نه قهر و دعوا مى‏تواند زن و مرد را از این بن بست‏خطرناك نجات دهد نه‏طلاق و جدایى،لیكن راه سومى نیز وجود دارد كه بهترین راه است.
 
راه سوم اینست كه زن و مرد دست از لجاجت و سرسختى برداشته‏با عقل و تدبیر رفتار كنند، مخصوصا مرد مسئولیت‏بیشترى دارد،تقریبامى‏توان گفت كه كلید حل این مشكل در دست او قرار دارد،اوست كه اگرقدرى بردبارى و از خود گذشتگى بخرج دهد هم خودش را بدرد سرنمى‏اندازد،هم همسر بیمارش را از این مهلكه نجات خواهد داد. 
اكنون روى سخن با مرد است. 

آقاى محترم!اولا بدین نكته توجه داشته باش كه همسر تو در عین‏وسواسیگرى ترا دوست دارد،به زندگى و فرزندانش علاقه‏مند است،ازجدایى وحشت دارد،از اوضاع اسفناك زندگى شما قالبا در عذاب وشكنجه است،اگر شما را دوست نمى‏داشت‏حسادت نمى‏كرد،نمى‏خواهد اوضاع چنین باشد لیكن چه كند بیمار است؟بیمارى فقطدل درد و آپاندیس و زخم معده و رماتیسم و سرطان نیست،بلكه امراض‏عصبى نیز بخش مهمى از بیماریها بشمار مى‏روند، خانم شما گر چه دربیمارستان روانى بسترى نیست لیكن به طور تحقیق یك بیمار روانى‏است،اگر قبول ندارى به یك روانپزشك مراجعه كن،با یك چنین‏خانمى با دیده دلسوزى و ترحم باید نگاه كرد نه با دیده انتقام و كینه‏جویى،به حال زار و افكار پریشانش ترحم كن،كسى با بیمار دعوا و داد و قال وكشمكش نمى‏كند،در مقابل بى‏ادبیها و ناسازگارى‏هایش عكس العمل‏شدید نشان نده،دعوا و داد و فریاد راه نینداز،به كتك و دشنام متوسل مشو،به دادگاه حمایت‏خانواده مراجعه نكن،قهر و باد نكن،دم از طلاق و جدایى نزن، هیچیك از این كارها نمى‏تواند بیمارى این خانم را معالجه‏كند بلكه شدیدترش مى‏گرداند، رفتار تند و نامهربانیهاى ترا دلیل بر صدق‏عقیده‏اش مى‏گیرد. راه كار اینست كه تا مى‏توانى اظهار محبت كنى،ممكن است ازوسواسیگریها و ناسازگاریهاى او بتنگ آمده قلبا منزجر شده باشى لیكن‏چاره‏اى نیست‏باید به طورى اظهار محبت كنى كه یقین پیدا كند كه شش‏دانگ دل تو مسخر اوست و شخص دیگرى در آنجا راه ندارد. 
 
ثانیا سعى كن با هم تفاهم نمایید،چیزى را از او مخفى نكن،بگذارنامه‏هایت را حتى قبل از خودت بخواند،كلید كمد اختصاصى یا صندوق‏اسناد و مدارك را در اختیارش قرار بده اگر میل داشت‏بدانها مراجعه‏كند،بگذار جیب و بغلت را بررسى كند،اجازه بده تمام اعمال و حركاتت‏را تحت نظر بگیرد،از این قبیل كارها نه تنها اظهار ناراحتى نكن بلكه آنرایك امر عادى و از لوازم صفا و صداقت‏خانوادگى محسوب بدار،بعد ازمشاغل روزانه اگر كارى ندارى زودتر به منزل بیا.و اگر كارى پیش‏آمد كرد قبلا به همسرت بگو:من به فلان جا مى‏روم و در فلان ساعت‏برمیگردم،سعى كن از موعد مقرر تخلف نشود،چنانچه اتفاقا نتوانستى سرموعد حاضر شوى هنگام مراجعت علت تاخیر را بالصراحه بیان كن،مواظب باش در تمام این مراحل كوچكترین دروغى از تو صادر نشود،و الابد گمانى او تشدید خواهد شد،در كارها با وى مشورت كن،هیچ عملى را ازاو مخفى نكن بلكه كارهاى روزانه‏ات را برایش شرح بده، صداقت وراستى را هیچگاه از دست نده،خواهش كن در هر جا نقطه ابهامى دارد كه‏اسباب بدگمانى او مى‏شود بدون پروا توضیح بخواهد،و عقده‏ایرا در دل نگیرد.

ثالثا ممكن است جنابعالى شخص پاك و حتى از قصد خیانت هم‏منزه باشى لیكن بدگمانیهاى زنها نیز غالبا بى‏منشا نیست،لابد در اثرغفلت و صداقت،عملى از تو صادر شده كه در روح او اثر گذاشته و رفته‏رفته تولید سوءظن نموده است،لازم است در اعمال و رفتار كنونى وگذشته‏ات دقت نمایى و عامل اصلى و منشا بدگمانى همسرت را یافته و دررفع آن كوشش كنى،اگر با خانمهاى بیگانه خیلى شوخى و شیرین زبانى‏مى‏كنى این عمل را ترك كن. چه ضرورتى دارد خانمها ترا جوانى‏خوش اخلاق و خوش تیپ بشمارند لیكن همسرت بدبین شده زندگى‏داخلى شما به بدترین وجوه بگذرد؟چه لزومى دارد با خانم منشى خودت‏شوخى و خنده بكنى تا همسرت خیال كند با او سر و سرى دارى؟اصلا درصورتیكه همسرت بدبین است چه ضرورتى دارد كه منشى زن استخدام‏كنى؟در مجالس با خانمهاى بیگانه گرم نگیر، زیاد بآنها توجه نكن،پیش‏همسرت از آنها تعریف نكن،اگر به زن بیوه بیچاره‏اى مى‏خواهى احسان‏كنى چه بهتر كه قبلا با همسرت مشورت كنى بلكه مى‏توانى این عمل خیررا به وسیله او انجام دهى.نگو:مگر من اسیر و برده هستم كه اینقدر مقیدزندگى كنم؟نه خیر اسیر و برده نیستى لیكن مرد عاقل و با تدبیرى هستى‏كه با همسرت پیمان وفا و همكارى بسته‏اى،بدین جهت‏باید زن دارى كنى‏و با عقل و تدبیر بیمارى او را بر طرف سازى،باید با فداكارى و رفتارعاقلانه،خطر بزرگى را كه متوجه كانون مقدس خانوادگى شما شده مرتفع‏كنى،در اینصورت هم به همسر بیمارت بزرگترین خدمت را نموده‏اى هم‏فرزندان بیگناهت را از سرگردانى و غم و اندوه نجات داده‏اى،هم خودت را از ضررهاى روحى و مادى رها كرده‏اى، البته مردى كه در یك چنین‏موقع حساسى فداكارى كند در نزد خدا هم پاداش بزرگى خواهد داشت.

حضرت على علیه السلام فرمود:در هر حال با زنها مدارا كنید.باخوبى با آنها سخن بگویید تا افعالشان نیكو گردد. 

امام سجاد علیه السلام فرمود:یكى از حقوقى كه زن بر شوهر دارداینست كه جهالت و نادانیهاى او را ببخشد. 

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:هر مردیكه با همسربد اخلاقش بسازد خداوند متعال، در مقابل هر دفعه كه صبر كند،به مقدارثواب صبر حضرت ایوب علیه السلام،به او ثواب عطا خواهد كرد. 

اكنون باید چند مطلب را به خانمها یادآورى كنم. مطلب اول-خانم محترم،موضوع خیانت‏شوهرت،مثل همه‏موضوعات دیگر،احتیاج به دلیل و برهان دارد،مادامیكه خیانت او با ادله‏قطعیه باثبات نرسیده شرعا و وجدانا حق ندارى وى را متهم سازى،آیاسزاوار است‏به صرف یك احتمال،شخص بیگناهى را مورد تهمت قراردهى؟ اگر كسى بدون دلیل و برهان ترا متهم كند آیا ناراحت نمى‏شوى؟ مگر با یك یا چند شاهد سفیهانه و غیر عقلایى مى‏توان موضوع مهمى مثل‏خیانت را باثبات رسانید؟ خداوند بزرگ در قرآن مجید میفرماید:اى كسانیكه ایمان آورده‏ایداز بسیارى از گمانها اجتناب كنید،زیرا بعض گمانها گناه است.

امام صادق علیه السلام فرمود:بهتان زدن به شخص بیگناه از كوههاى بزرگ سنگین‏تر است. 

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:هر كس به مرد مؤمن یا زن‏مؤمنه تهمت‏بزند خدا در قیامت او را بر تلى از آتش نگه میدارد تا به كیفراعمالش برسد. 

خانم محترم،دست از نادانى و احساسات خام و عجله بردار،متین‏و عاقل باش،موقعیكه عصبانى و ناراحت نیستى در گوشه‏اى خلوت كن،قرائن و شواهد خیانت‏شوهرت را در نظر بگیر،بلكه روى كاغذ یادداشت‏كن ،سپس وجوه و احتمالات قضیه را در مقابل آن بنویس،آنگاه مانند یك‏قاضى درستكار و با انصاف،در مقدار دلالت آنها تامل كن،اگر دیدى‏یقین‏آور نیستند باز هم مانع ندارد،تحقیق كنى لیكن موضوع را مسلم وقطعى نگیر و به صرف سوءظن و توهم بى‏دلیل زندگى را به خودت وشوهرت تلخ نكن. 

مثلا وجود یك سنجاق سر در اتومبیل چندین علت مى‏تواند داشته‏باشد:

1-متعلق باشد به یكى از خویشان شوهرتمانند: خواهر،خواهرزاده، برادرزاده، عمه و عمه‏زاده، خاله و خاله‏زاده.ممكن است‏یكى‏از آنها را سوار ماشین كرده و سنجاق مال او باشد. 
2-شاید مال خودت باشد،و قبلا كه به ماشین سوار شده‏اى ازسرت افتاده باشد. 
3-شاید یكى از دوستان یا خویشانش را با خانمش سوار ماشین كرده و سنجاق متعلق به آن خانم باشد. 
4-شاید خانم درمانده‏اى را سوار كرده به منزلش برساند. 
5-شاید یكى از دشمنانش عمدا سنجاق را در ماشین انداخته تاترا بدبین نموده اسباب بدبختى شما را فراهم سازد. 

6-شاید منشى خودش یا یكى از همكارانش را سوار كرده وسنجاق متعلق به او باشد. 
7-احتمال هفتم اینست كه معشوقه‏اش را سوار نموده عیاشى‏رفته باشد:این احتمال به طور حتم از سایر احتمالات بعیدتر است و نبایدزیاد بدان ترتیب اثر داد.در هر صورت احتمالى بیش نیست،نباید آنرا یك‏دلیل قطعى و مسلم فرض كرد،و سایر احتمالات را به كلى نادیده گرفت،وداد و فریاد و بى‏آبروئى راه انداخت. اگر شوهرت دیر به منزل مى‏آید دلیل خیانتش نیست،شایداضافه كار داشته باشد،شاید كار فوق العاده‏اى پیدا كرده،شاید به منزل یكى‏از دوستان یا همكاران یا خویشانش رفته باشد، شاید در یك جلسه علمى یادینى شركت نموده باشد،شاید براى تفریح سالم و قدم زدن دیر به منزل‏آمده باشد. اگر خانمى از شوهرت تعریف كرد و او را جوان خوش تیپى شمردتقصیر او چیست؟خوش اخلاقى دلیل خیانت نیست،چه كند اگر بد اخلاق‏باشد كسى به او مراجعه نمى‏كند،انتظار دارى بد اخلاقى كند تا همه او رابد اخلاق شمرده یك فرسخى از او فرار كنند؟ 

اگر به زن بیوه و یتیمانش احسان مى‏كند دلیل خیانتش نمى‏شود،شاید آدم خیرخواه و دلسوزى باشد و از باب نوع پرورى و دستگیرى از بیچاره‏گان و براى رضاى خدا به آنها احسان كند. اگر شوهرت جعبه یا كمد مخصوصى دارد یا اجازه نمى‏دهدنامه‏هایش را بخوانى دلیل خیانتش نیست،زیرا بسیارى از مردها ذاتامحافظه‏كار و راز نگهدارند،و دوست ندارند كسى از امورشان مطلع شود،شاید شغلش ایجاب میكند كارهایش را مخفى بدارد،شاید ترا راز نگهدارنمى‏داند. به هر حال،یك دلیل احتمالى بیش از یك احتمال نتیجه نمى‏دهد،نباید آنرا یك دلیل قطعى بدون تردید محسوب داشت.

مطلب دوم-در هر جا سوءظن پیدا كردى فورا موضوع را باشوهرت در میان بگذار،به قصد كشف حقیقت،نه به عنوان اعتراض،رسماو بدون پروا بگو:من نسبت‏به فلان كار بد گمان هستم،خواهش میكنم‏واقع مطلب را بیان بفرمایید تا خاطرم آسوده گردد،آنگاه خوب به‏حرفهایش گوش بده،و در اطراف آنها تامل كن،اگر بدگمانى تو بر طرف‏شد كه چه بهتر، لیكن اگر قانع نشدى مى‏توانى بعدا در اطراف قضیه‏تحقیق كنى تا حقیقت‏برایت روشن گردد، اگر در ضمن تحقیق به‏موضوعى برخورد كردى كه شوهرت دروغ گفته و مطلب را بر خلاف واقع‏توضیح داده صرف این دروغ را دلیل خیانت او نگیر،زیرا ممكن است‏شخص بیگناهى باشد لیكن چون از بدگمانى تو اطلاع داشته عمدا مطلب‏را بر خلاف واقع گفته مبادا سوءظن تو زیاده گردد،بهتر است در این‏مورد هم باز به خودش مراجعه كنى و علت‏خلافگوئیش را بپرسى،البته مردكار خوبى نكرده كه مرتكب دروغ شده و بهتر بود حقیقت را مى‏گفت زیراچیزى از صداقت‏بهتر نیست.لیكن اگر او اشتباه كرد تو نادانى و جهالت‏بخرج نده،بلكه با تصمیم قاطع از او بخواه كه دیگر دروغ نگوید،اگرتوضیح خواستى و شوهرت نتوانست توضیح قانع كننده‏اى بدهد،عجز ازجواب را یك دلیل مسلم و قطعى خیانت مشمار،زیرا ممكن است مطلب‏را واقعا فراموش نموده باشد،یا اینكه چون از بدگمانى تو اطلاع داشته‏دست و پاى خویش را گم كرده نتوانسته جواب قانع كننده‏اى بدهد.دراینجا سخن را كوتاه كن و در یك موقع مناسب مطلب را در میان بگذار وعلت قضیه را بپرس.و اگر اظهار داشت:واقع را فراموش نموده‏ام از اوبپذیر زیرا انسان محل سهو و نسیان است،اگر باز هم تردید داشته باشى‏مى‏توانى از راههاى دیگر در صدد تحقیق بر آیى. 

مطلب سوم-موضوع بد گمانى خودت را با هر كس در میان‏نگذار،زیرا ممكن است واقعا دشمن شما یا حسود باشد،بدین جهت گفتارترا تایید و چندین قرینه دروغ نیز بدان بیفزاید تا زندگى شما را از هم‏بپاشد،ممكن است‏شخص نادان و زود باور و بى‏تجربه‏اى باشد و به قصددلسوزى گفته ترا تایید نماید بلكه شواهد پوچ دیگرى بدان اضافه نموده‏ذهن ترا خرابتر گرداند،بنابراین صلاح نیست‏با افراد نادان و بى‏تجربه‏مشورت نمایى،حتى مادر و خواهر و خویشانت،البته مشورت خوب است،اگر در جایى ضرورت پیدا كرد یكى از دوستان عاقل و كاردان و باهوش وخیرخواه را در نظر بگیر و مطلب را با او در میان بگذار و از افكارش‏استفاده كن. 
 
مطلب چهارم-اگر شواهد و دلائل خیانت‏شوهرت قطعى نبود،ودوستان و خویشانت نیز تصدیق كردند كه دلائل مزبور قانع كننده نیست وشوهرت بیگناه است،و شوهرت نیز با دلیل و برهان و قسم و التماس عدم خیانت‏خودش را اثبات میكند لیكن با همه اینها بدگمانى ووسواسیگریهاى تو برطرف نمى‏شود یقین بدان كه بیمار هستى،وبدبینى‏ات در اثر بیمارى عصبى و روانى پیدا شده است.لازم است‏به یك‏روانپزشك حاذق مراجعه نمایى و از دستوراتش پیروى كنى. مطلب پنجم-راه كار تو همان بود كه گفته شد،داد و فریاد و بهانه وناسازگارى نه تنها مشكلت را حل نمى‏كند بلكه مشكلات دیگرى بدان‏اضافه خواهد كرد.به دادگاه حمایت‏خانواده نیز مراجعه نكن،دم از طلاق‏و جدایى نزن،آبروى شوهرت را نریز.از این قبیل كارها نتیجه خوبى‏نخواهى گرفت،ممكن است كار به لجبازى و عناد بكشد و شوهرت ناچارشود ترا طلاق بدهد و زندگى را از هم بپاشد.در آنصورت نیز تو نتیجه‏خوبى نخواهى گرفت و تا آخر عمر قرین تاسف خواهى شد،مواظب باش‏تصمیم خطرناكى نگیرى دست‏بخودكشى و انتحار نزن، زیرا به وسیله این‏عمل زشت‏خودت را نابود مى‏سازى در آخرت نیز به عذاب دوزخ معذب‏خواهى شد،حیف نیست انسان براى یك فكر بیجا بزندگى خودش خاتمه‏بدهد؟آیا بهتر نیست‏با عقل و بردبارى قضیه را اصلاح كنى؟ 

مطلب ششم-اگر بدگمانى تو بر طرف نشد و احتمال میدهى یایقین دارى كه شوهرت به زنهاى دیگر نظر دارد باز هم تقصیر تو است،زیرامعلوم مى‏شود آنقدر هوش و كاردانى و عرضه نداشته‏اى كه شش دانگ قلب‏شوهرت را مسخر گردانى تا جایى براى زنهاى دیگر نماند،هنوز هم دیرنشده،دست از نادانیگرى و لجبازى بردار و با اخلاق خوش و رفتار نیك واظهار محبت چنان در قلب شوهرت جاى باز كن كه جز تو كسى را نبیند وجز تو كسى را نخواهد. 

 


ادامه مطلب

[ شنبه 7 اردیبهشت 1392  ] [ 6:56 PM ] - مسعود نودوشنی

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 20 ] [ 21 ] [ 22 ] [ 23 ] [ 24 ] [ 25 ] [ 26 ] [ 27 ] [ 28 ] [ 29 ] [ > ]