دزدیدن عروس - در میان اجتماعات رومی roma (در سراسر جهان) انجام میشود.
وقتی به نوع آشنایی در اغلب وصلتها مینگریم، متوجه میشویم بیشتر آنها حاصل یک نگاه در میان جمعیت و آشنایی از طریق نگاه بوده است. زمانی که دو نفر به هم دل میبندند با ازدواج کردن سرنوشتشان را به هم پیوند میدهند. باوجود این در برخی فرهنگها دوست دارند از خیر این مراحل رمانتیک ازدواج بگذرند و عملکردی تقریبا مجرمانه را برای رسیدن به هدف خود در پیش میگیرند آنها با دزدیدن عروس! (که آن را رسم «دو نفر کاملا غریبه» میدانند) مراسم عروسی را برگزار میکنند.
roma ای ها که آنها را شبه کولی نیز میدانند در طول قرنها این سنت را حفظ کرده اند. در آنجا اگر یک نفر دختری را به زور بدزدد و او را 2 تا 3 روز کنار خود نگه دارد، آن دختر رسما همسر او محسوب میشود. زمان قدیم احتمالا این رسم مفاهیم زیادی داشته، مثلا این کار کمکی برای داماد محسوب میشد تا پول خرج نکند و او را از تهیه شام شکرگزاری سالانه برای والدین عروس معاف میکرد.
اما در فرهنگ امروز آنها تنها رسمی عجیب و غریب دیده میشود که موجبات ناراحتی دختران را فراهم کرده چراکه هیچ حق انتخابی شامل حال آنها نمیشود و مجبورند فردی که توسطش دزیده شده اند را تا آخر عمر تحمل کرده یا عشق دائمیخود بدانند.
حتما خیلی از شماها متعجب شده اید! آیا چنین چیزی قانونی است؟ خوب این رسم یک اقلیت نژادی است و اغلب دولتها زیاد ترجیح نمیدهند با ممنوع کردن رسم دیرین یک اقلیت سنتی خود را به دردسر بیندازند.
1- حق نداری دستشویی بروی - رسم بعضی مناطق مالزی
هیچ چیزی زیباتر از مراسم عروسی و ازدواج نیست. وقتی زوج خوشبختی در جمع دوستان و خانواده، احاطه شده با انواع گلها و غذاهای لذیذ، اولین روز زندگی خود را جشن میگیرند. اما برای قبیلههای جامعه «تیدونگ» در قسمت شمالی بورتئو عروسی عبارت است از اولین روز سفری طاقت فرسا به عمیق ترین لایههای جهنم و بازگشت از آن. در این روز عروس و داماد برای 72 ساعت حق رفتن به دستشویی را ندارند.
آیین تیدانگی به زوج تازه ازدواج کرده امر میکند که در خانه شان بمانند و تحت هیچ شرایطی 3 روز و 3 شب به دستشویی نروند. برای این کار چند نفر از اعضای خانواده شان به عنوان ناظر این سه روز را در خانه آنها میمانند و غذا و آب بسیار کمی به آنها داده میشود. مردم تیدانگ اعتقاد دارند که این کار عروس و داماد باعث میشود زندگی طولانی و پر از شادی را تجربه کنند، بچه مرده به دنیا نیاورند و نعمت و برکت وارد زندگی شان شود.
حالا وقتی به این آیین فکر میکنیم نکته جالبی را در آن میبینیم. هیچ چیز به اندازه بودن در شرایط سخت دو نفر را برای زندگی پایبند نمیکند و به هم نزدیک نمیکند و هیچ چیز سخت تر از خودداری کردن از رفتن به دستشویی و حمام کردن حدود نصف هفته نیست. وقتیکه این سه روز سپری شد زن و مرد بیشتر از هرکس دیگری که قبلا میشناختند به هم نزدیک میشوند، زیرا که آنها مدت زیادی نیست زن و شوهر شده اند و اولین روز زندگی شان در سختی کنار هم بوده اند.... آنها یار شفیق سخت ترین روزهای زندگی هم هستند.
2- کشتزارهای چاق - موریتانیا (آفریقا)
استانداردهای زیبایی شناسی در هر کجای جهان با جای دیگر متفاوت است. برای مثال باوجود اینکه عروسهای غربی زمانی که به روز عروسی نزدیک تر میشوند هرچه کمتر غذا میخورند تا اندام لاغرتر و ظریف تری داشته باشند در بعضی از فرهنگها زنان تنومند و درشت هیکل را جذابتر میدانند!... و عروسها وقتی به روز عروسی نزدیک تر میشوند هرچه به دستشان میآید میخورند تا بتوانند هرچه بیشتر به عرض و پهنای خود بیفزایند. نمونه بارز آنها هم دختران موریتانی هستند.
گروه دختران با نام «کشتزارها یا مزارع چاق» مخالف کمپهای چاقی هستند-مکانهایی که دختران از 5 سالگی به آنجا فرستاده میشوند تا تحت نظارت و مراقبت زن بسیار پیر باتجربه وحشتناکی اضافه وزن پیدا کرده و مدام چاقتر شوند، به منظور اینکه جذاب تر شده و تا جایی که ممکن است زودتر عروسی کنند. در یکی از تمرینها به اسم «لبلوس» دختران مجبورند مقدار خیلی زیادی غذا (شامل 4 پوند غلات و 5 گالون شیر شتر) را در طول یک روز بخورند و اگر آنها استفراغ کنند مامور ناظر یعنی همان پیرزن مجبورشان میکند هرچه بالا آورده اند را دوباره بخورند! معمولا در این کمپها عدم موفقیت دختران نیز با شکنجه همراه است.
اما بخش غم انگیز داستان اینکه این رسم درواقع چند سالی میشد که منسوخ شده بود تا اینکه یک گروه ارتشی این کشور را گرفتند و دوباره رسم را از نو راه انداختند. شاید با این امید که راحت تر میتوانستند دختران چاق را دستگیر کنند یا شاید برای اهداف دیگر....
3- سیاه کردن عروس - اسکاتلند
مردم اسکاتلند از بسیاری جهات شبیه اروپاییان نوعی هستند، اما تعداد کمی تفاوتهای برجسته و قابل ذکر نیز دارند: مثلا اسکاتلندیها دل و روده گوسفند را میخورند، دامنهای مردانه میپوشند و به جای برنج شیر دلمه بدبو و فاسد را مثل تخم مرغ و انواع سس به سمت عروس پرتاب میکنند.
اسم رسم آنها «سیاه کردن عروس» است، سنت قدیمی اسکاتلندی،؛ بعضی میگویند حتی قدیمیتر از زمان شان کانری است. این رسم بخشی از آیینی است که قبل از عروسی انجام میشود. در این آیین دوستان عروس او را سورپرایز میکنند. آیا شما واقعا تحمل چنین دوستان مسخره ای را دارید؟ دوستانی که هرچیز آشغال و مزخرفی را به سمت عروس پرتاب میکنند. اینها هرچیزی میتوانند باشند: از شیر
شاید این نوعی تحت فشار قرار دادن عروس قبل از بلکه گرفتن از آنهاست. ولی باید بدانیم سختیهایی که عروس باید برای تمیز کردن و شستن این کثیفیها متحمل میشود در برابر مشکلاتی که یک زن اسکاتلندی باید بعدها در زندگی اش با آنها دست و پنجه نرم کند چیزی نیست. عروس هم همیشه در این مراسم ناراحت و ناامید نمیشود بلکه به طرز خوشحال کننده ای سورپرایز میشود و این نکته ای است که مردان اسکاتلندی در زندگی مشترک خوب درک کرده اند.
4- ازدواج با حیوانات برای دفع ارواح - در برخی مناطق هند
فرهنگ غرب خصوصا در زمینه ازدواج و عروسی با خرافهها غریبه نیست، اغلب عروسها زودتر از مراسم آتش را در کلیسا برپا میکنند و حتی عروسی را به تعویق میاندازند تا هیچ وسیله کهنه، عاریه ای و یا آبی رنگی در مهمانی نباشد. اگر در آنجا ازدواج میکنید اصلا نباید به فکرتان خطور کند که قبل از عروسی حتی نگاه گوتاهی به همسر آینده تان بیندازید.
اما در قبیله هندی «سانتال» Santhal ازدواجهای احمقانه ای برگزار میکنند که تعدادشان به 11 میرسد. آنها اعتقاد دارند که اگر دختر خردسالی یک دندان در لثه بالایی اش ریشه کند، نشانه این است که او در آینده ای نزدیک توسط ببر یا حیوان دیگری خورده میشود، زیرا ارواح از این دختر متنفر شده اند. بنابراین او باید با یک سگ عروسی کند. مثلا این مهمانی برای دختر 9 ساله ای به اسم «کارنامونی هاندسا» برپا شده است، مهمانی بزرگ همراه با 100 نفر مهمان و عیش و پایکوبی.
اما خودتان را ناراحت نکنید. این مراسم چیزی نیست جز یک مهمانی ساختگی و سمبولیک و زوج مجبور نیست مراسم را تا آخر به پایان برساند. این فقط مراسمی برای دور کردن ارواح شیطانی است و دختران وقتی بزرگتر شدند میتوانند با پسر مورد علاقه خود ازدواج کنند.
باز جای شکرش باقی است که این مهمانیها واقعی نیست، درغیر این صورت آیین جن گیری بین یک بچه کوچک و خانواده سگ سانان واقعا مراسمی عجیب و غریب و البته ناراحت کننده میشد.
ادامه مطلب
[ یک شنبه 8 اردیبهشت 1392 ] [ 11:37 AM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ یک شنبه 8 اردیبهشت 1392 ] [ 11:33 AM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 7:23 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 7:17 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 7:05 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 7:04 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 7:03 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 7:01 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
[ شنبه 7 اردیبهشت 1392 ] [ 7:00 PM ] - مسعود نودوشنی
[ نظرات0 ]
عناصر اضافی و غیر ضروری را از فضای آشپزخانه حذف كنید، زیرا در آشپزخانه به اندازه كافی وسایل ضروری و مهم وجود دارد كه دیگر جایی برای وسایل غیر ضروری نباشد. وسایل ضروری و لازم را نیز درست نزدیك منطقه ای قرار دهید كه مورد استفاده قرار می گیرند.
مسیر عبور و مرور در آشپزخانه باید به اندازه كافی پهنا داشته باشد. گذرگاه های موجود در آشپزخانه باید به طور كلی حداقل 90 سانتیمتر عرض داشته باشند و این عرض در منطقه پخت و پز باید حداقل به حدود یك متر و نیم برسد تا كار در آشپزخانه راحت انجام شود.
آشپزخانه را به دو قسمت عمومی برای استفاده و رفت و آمد تمام اعضای خانواده و قسمتی كاربردی كه تنها برای پخت و پز استفاده می شود تقسیم كنید و اجاق گاز را در قسمت دوم و یخچال را به عنوان مهم ترین وسیله در قسمت اول قرار دهید.
هنگام طراحی و تعیین جای كابینت ها، نصب كابینت را در قسمت های كنج و گوشه آشپزخانه فراموش كنید. زیرا بر خلاف تصور شما، نه تنها هیچ كمكی به افزایش گنجایش فضاهای ذخیره سازی در آشپزخانه نمی كند، بلكه ممكن است هنگام باز شدن كابینت های كنار هم به طور همزمان دچار مشكل شوید.
برای قرار گیری مایكروفر در دكوراسیون آشپزخانه ارتفاعی مناسب در نظر بگیرید، اگر در خانه كودكی وجود ندارد، ارتفاع 90 سانتی متر از سطح زمین برای قرارگیری مایكروفر كافی است اما اگر فرزند كوچكی دارید، برای ایمنی بیشتر جای قرار گیری مایكروفر را در ارتفاع بالاتری تعبیه كنید.
برای انجام كارهای روزمره در آشپزخانه از جمله تهیه غذا و سرو آن و... سطوحی به اندازه و وسعتی كافی در نظر بگیرید.
زمانی كه نحوه قرارگیری كابینت ها و كانتر را در آشپزخانه تعیین می كنید، در نظر داشته باشید كه در طرفین اجاق گاز، سینك ظرفشوئی و یخچال باید حدود 60 سانتی متر از اجاق گاز فاصله داشته باشد.
برای كانترهای آشپزخانه خود، از دو سطح ارتفاع مختلف استفاده كنید، یك ارتفاع مناسب با قد شما و ارتفاع دیگر مناسب با قد فرزندتان كه دوست دارد در تهیه غذا به شما كمك كند.
در صورت امكان از وسایل ضروری و پر استفاده به صورت دوتایی استفاده كنید. برای مثال با وجود یك یخچال بزرگ و اصلی از یك یخچال كوچك نیز در قسمت زیر مایكروفر بهر مند شوید.
بر دیوار طرفین اجاق گاز، تعدادی طبقه نصب كنید تا بتوانید قوطی های ادویه را روی آن به ترتیب و در دسترس بچینید؛ هم چنین برای آویختن دستمال های دم دستی تعدادی حلقه آویز به شكل s را نیز بر دیوار نصب كنید.
هنگام خرید چاقو برای آشپزخانه خود تیز باشید! چاقو از جمله مهمترین و پركاربردترین ابزارها در آشپزخانه است، پس باید مرغوبترین و تیزترین نوع آن را برای كار در آشپزخانه بخرید و دور از دسترس كودكان قرار دهید.
زباله های به وجود آمده در آشپزخانه را به تفكیك در كیسه زباله های مجزا قرار دهید و حداقل به زباله خشك و تر تقسیم كنید تا بازیافت آن ها ساده باشد.
به فكر كودكان نیز باشید، كودكان دوست دارند غذا و تنقلاتی را بخورند كه خودشان می توانند به ظرف آنها دسترسی داشته باشند.
هنگام سیم كشی برق در دكوراسیون آشپزخانه به تعداد كافی پریز برق در قسمت های مختلف دیوار آشپزخانه نصب كنید تا زمان استفاده از وسایل برقی با مشكل نبود پریز مواجه نشوید.
انتخاب هوشمندانه متریال ها در دكوراسیون و كاربرد اصولی از آنها می تواند به میزان زیادی در نظافت آشپزخانه به شما كمك كند و آن را برای شما آسان سازد. برای مثال استفاده از سطوح مات می تواند به میزان كمتری لكه و اثر انگشت را نسبت به سطوح براق نشان دهد پس، از ابتدای دكوراسیون آینده نگرانه تصمیم بگیرید.
از كسل شدن جلوه كابینت ها پیشگیری كنید، برای این كار می توانید برای تعدادی از كابینت ها از درهای شیشه ای مات استفاده كنید یا مابین برخی از آنها طبقاتی هم جنس با كابینت قرار دهید تا جلوه یكدست و خسته كننده ای برای كابینت ها به وجود نیاید.
در آشپزخانه های كوچك از رنگ های روشن و ملایم استفاده كنید تا فضا باز و وسیع به نظر برسد. اگر برای انتخاب رنگ كابینت ها نگران هستید، بهترین راه حل استفاده از رنگ های خنثی و ملایم است.
تعیین و ایجاد یك نقطه كانونی در دكوراسیون آشپزخانه را نیز فراموش نكنید، این نقطه كانونی می تواند به وسیله یك هود شكیل و زیبا با سینك و شیر آب با شكوه یا كنتری با الگویی خاص و چشم نواز به وجود آید.
ادامه مطلب
مردان عاقل و با تجربه احتیاجى به مراقبت ندارند،زیرا عواقبامور را مىسنجند،فكر نكرده در كارى اقدام نمىكنند،فریب نمىخورند،مىتوانند مصالح خویش را تشخیص دهند،دوست و دشمن را مىشناسند،لیكن همه مردها چنین نیستند،در بین آنها افراد سادهلوح و زودباورى پیدامىشوند كه ممكن است تحت تاثیر دیگران قرار بگیرند،فریب دشمنان دوستنما را بخورند.
شما اگر نظرى به اطراف خویشتن بیفكنید دهها از این افرادبیچاره و ساده را پیدا مىكنید كه بدون قصد در دام فساد و بدبختى گرفتارشدهاند،هیچیك از آنها نمىخواسته بدین بلاها آلوده گردد،لیكن بدوناینكه توجه داشته باشد و عاقبت امر را بسنجد طعمه محیط فساد گشتهاست. از این رهگذر است كه اینگونه مردها احتیاج به مراقبت دارند،اگریك فرد خیرخواه و دانا اعمالشان را تحت نظر بگیرد به صلاح واقعى آنها است.
بهترین كسى كه مىتواند این وظیفه سنگین را بر دوش بگیردهمسر اوست،یك بانوى دانا و با تدبیر مىتواند با رفتار خیرخواهانه وعاقلانهاش بزرگترین خدمت را نسبتبه شوهرش انجام دهد،اینگونهخانمها باید توجه داشته باشند كه صلاح نیستبه طور رسمى در كارهاىشوهرشان دخالت و امر و نهى كنند زیرا كمتر مردى پیدا مىشود كه حاضرباشد لتبلا اراده دیگرى حتى همسرش واقع شود،بدین جهت كنترلشدید او ممكن است عكس العمل نامطلوبى داشته باشد،لیكن اگر دانا وعاقل باشد مىتواند به طور غیر رسمى و از دورادور معاشرتها و رفت وآمدهاى شوهرش را تحت نظر بگیرد.
اگر دید شوهرش دیرتر از معمول به خانه مىآید یك مرتبه یا دومرتبه یا سه مرتبه را عادى بگیرد زیرا معمولا براى مردها كارهایى پیش آمدمىكند كه ناچارند در مواقع فراغت دنبال آنها بروند،لیكن اگر تكرار شد واز حد متعارف گذشتباید در صدد تحقیق برآید،لیكن تحقیق موضوع همكار آسانى نیست،حوصله و كاردانى لازم دارد،باید از تندى و اعتراضاجتناب كند، در ضمن صحبتبا نرمى و مهربانى سئوال كند شما كه دیرتراز معمول به منزل تشریف مىآورید كجا مىروید؟با بردبارى و زیركى درمواقع مختلف آنقدر مطلب را تعقیب كند تا حقیقتبرایش روشن گردد،اگر فهمید اضافه كار دارد یا براى رفع گرفتاریهاى مربوط به كسب وكارش كوشش مىكند یا در جلسات علمى و دینى و اخلاقى شركت مىنماید مزاحمش نشود بگذارد آزادانه تلاش كند،اگر احساس كرد باافراد تازهاى طرح دوستى ریخته كوشش كند از احوال آنها با اطلاع شود،اگر دید با افراد صالح و خوش سابقه و خوش اخلاق رفاقت و رفت و آمدمىكند مزاحمش نشود بلكه تشكر كند كه با چنین افرادى طرح دوستىریخته است.
قدر این توفیق را بداند و وسائل پذیرائى را برایشان فراهم سازد،زیرا انسان به دوست و رفیق احتیاج دارد و رفیق خوب نعمتبزرگىبشمار مىرود،لیكن اگر متوجه شد كه به مراكز فساد راه یافته یا با افرادفاسد معاشرت مىنماید كه ممكن است او را منحرف سازند،باید فورا درصدد جلوگیرى بر آید.زن مسئولیتبزرگى پیدا مىكند كه انجام دادن آن،یك امر ضرورى و حیاتى محسوب مىشود،اگر اندكى سهل انگارى یابىاحتیاطى به عمل آورد ممكن است زندگى آنها از هم بپاشد.در یكچنین مواقعى است كه مراتب كاردانى و هوش و تدبیر بانوان ظاهرمىگردد،باید بردبار و عاقبت اندیش باشد،داد و فریاد و ناسازگارى و قهرو دعوا غالبا نتیجه معكوس دارد.
در اینجا زن دو وظیفه دارد:
اولا باید در زندگى داخلى و رفتار و اخلاق خودش و اوضاععمومى منزلش بررسى كامل و دقیقى به عمل آورد،ببیند چه علتى باعثشده كه شوهرش از خانه كه محل آسایش و امن و امان و كانون گرم محبتاستبیزار شده و به مراكز فساد روى آورده است،مانند یك قاضى باانصاف علت قضیه را كشف كند آنگاه در صدد اصلاح بر آید،شایدبد اخلاقى و ستیزهجویى یا ایراد و غر غر خانم علت قضیه باشد،شاید اوضاع خانهاش درهم و برهم است،شاید خانم در منزل به آرایش و سر ولباس خودش توجه ندارد،شاید به شوهرش اظهار محبت نمىكند، شایدغذاى لذیذ و دلخواه برایش تهیه نمىكند،شاید قدردانى و سپاسگزارىنمىكند.
این قبیل عیبهاست كه مرد را نسبتبه خانه و زندگى بىعلاقهمىكند به طورى كه براى فراموش كردن عقدههاى روحى خویش دنبالولگردى و سرگرمیهاى ناروا مىرود.در صورت لزوم مىتواند از خود مردتحقیق كند و عقدههاى روحى او را دریابد.
اگر زن عیوب خویش را برطرف ساخت و خانه را به صورتدلخواه شوهرش در آورد مىتواند به موفقیتخودش امیدوار باشد،در آنصورت مرد كم كم به خانه و زندگى علاقه پیدا مىكند و خواه ناخواهمجذوب خوش اخلاقى و مهربانیهاى همسرش قرار مىگیرد و از مراكزفساد دور مىگردد.
دومین وظیفهاش اینست كه تا مىتواند نسبتبه شوهرش اظهارمحبت كند،با نرمى و ملایمت پند و اندرزش دهد،با مهربانى و دلسوزىنتیجه معاشرتهایش را تشریح كند،حتى التماس و گریه و زارى كند،بگوید:از صمیم قلب ترا دوست دارم،به وجود شوهرى مثل تو افتخارمىكنم،وجود ترا بر همه چیز ترجیح مىدهم،تا پاى جان به فداكارى وهمكارى حاضرم، فقط یك غصه در دل دارم كه چرا مرد به این خوبى درفلان مجلس فساد شركت مىكند یا با فلان كس رفت و آمد دارد یا به فلانعمل بد عادت كرده است،این قبیل اعمال براى شخصى مثل شما زیبندهنیست،خواهشمندم دست از این عمل بردارى،آنقدر التماس و اصرار كند تا دل مرد را مسخر گرداند.
ممكن است مرد به اخلاق و عادات زشتخو گرفته باشد و بزودىتحت تاثیر قرار نگیرد لیكن در هر حال زن نباید مایوس شود،باید بردبارىو استقامتبیشترى به خرج دهد،و با تصمیم قاطع در تعقیب هدف كوششنماید.
زن قدرت و نفوذ عجیبى دارد،در هر موضوعى تصمیم بگیرد پیروزمىشود،به هر طرف بخواهد شوهرش را مىبرد،اگر تصمیم بگیردشوهرش را از وادى انحراف نجات دهد حداقل صدى هشتاد شانسموفقیت دارد،اما به شرط اینكه عاقل و با تدبیر و كاردان باشد.
آرى نگهدارى و مراقبت از مرد یك نوع شوهردارى است وشوهردارى وظیفه زن است،چون كار مهم و دشوارى بوده رسول خداصلى الله علیه و آله آن را در ردیف جهاد قرار داده فرمود: جهاد زن اینست كه خوب شوهردارى كند .
ادامه مطلب
اكثر زنها با مادر و برادر و خواهر شوهرشان میانه خوبى ندارند،وبالعكس،پیوسته نزاع و قهر و دعوا دارند.از یك طرف زن كوشش میكندشش دانگ شوهرش را تصاحب كند به طوریكه به دیگرى حتى مادر وبرادر و خواهرش توجه نداشته باشد.سعى میكند علاقه آنها را قطع كند،بدمىگوید،دروغ مىسازد،قهر و دعوا میكند.از طرف دیگر مادر شوهر،خودش را مالك پسر و عروس میداند.سعى میكند به هر طور شده پسرشرا نگهدارد،نگذارد یك زن تازه وارد، شش دانگ او را تصاحب كند.
بدینمنظور به كارهاى عروس ایراد میگیرد،بدگویى میكند،دروغ جعلمیكند.هر روز جنگ و دعوا دارند مخصوصا اگر در یك منزل زندگىكنند.اگر یكى از آنها یا هر دو نادان و لجباز باشند ممكن است كار بهجاهاى باریك حتى ضرب و خودكشى منتهى شود.ماهى نیست كه چندینعروس از دست مادر شوهر خویش خودكشى نكنند.شما مىتوانید اخبارآنها را در جرائد بخوانید.
از باب نمونه:«تازه عروسى...كه از بدرفتاریهاى مادر شوهرشبتنگ آمده بود خود را آتش زد ».
«زنى به علتبدرفتارى و بهانهگیرى مادر شوهرش خودسوزىكرد ».
آنها شب و روز در مبارزه و زورآزمایى هستند لیكن غم و غصه وناراحتى آن مال مرد است.
عمده اشكالش اینست كه دو طرف نزاع افرادى هستند كه مردنمىتواند به آسانى از آنها دستبردارد.از یك طرف همسرش را مىبیندكه از پدر و مادر چشم پوشیده و با صدها امید و آرزو به خانه شوهر آمدهاست،آمده تا مستقل و صاحب خانه و زندگى باشد.وجدانش میگوید بایداسباب خوشى و رضایتخاطر او را فراهم سازم و از وى حمایت كنم.بهعلاوه همسر دائمى و شریك زندگى اوست نمىتواند از حمایت او دستبردارد.از طرف دیگر فكر میكند:پدر و مادرم سالها برایم زحمتكشیدهاند.با صدها امید و آرزو بزرگم كردهاند،با سوادم نمودهاند، شغلبرایم تهیه
در اینجاست كه یك مرد عاقل خودش را در بین دو محذور بزرگمشاهده میكند.یا باید گوش به حرف همسرش بدهد و دست از پدر و مادربردارد،یا مطابق میل پدر و مادر رفتار كند و همسرش را برنجاند،وهیچیك از این دو امر برایش امكان پذیر نیست.
بدین جهت ناچار استبا هر دو بسازد.و تا حد امكان هر دو راراضى نگه بدارد.آن هم كار بسیار دشوارى است.لیكن اگر زن حرف شنوو عاقل باشد و سرسختى و لجاجتبخرج ندهد حل مشكل آسان میگردد.
از این رهگذر است كه مرد از همسرش كه از همه كس به اونزدیكتر و مهربانتر است انتظار دارد كه در حل این مشكل به وى كمككند.عروس اگر در مقابل مادر شوهر قدرى تواضع كند،حالت تسلیم بخودبگیرد،به او احترام كند،اظهار محبت نماید،در كارها با او مشورت كند،گرم بگیرد،مانوس شود،استمداد كند همان مادر شوهر بزرگترین پشتیبانشخواهد شد.
انسان كه مىتواند با اخلاق خوش و اظهار محبتیك طائفه رادوست و غمخوار خویش گرداند آیا حیف نیست كه به واسطه لجاجت وتكبر و خودخواهى این همه یار و یاور را از ستبدهد؟
آیا فكر نمیكند كه در نشیب و فرازها و سختیها و گرفتاریهاىروزگار به یارى دیگران نیازمند است،و در آن مواقع حساس كمتر كسى بهفكر انسان است،تنها خویشان و اقاربند كه بداد او مىرسند. آیا بهتر نیست كه با اخلاق خوش و مهربانى با خویشانش معاشرتو رفت و آمد كند تا از لذائذ انس و محبتبرخوردار گردد و یك طائفهدوست و پشتیبان واقعى داشته باشد؟
آیا سزاوار استبا بیگانگان طرح دوستى بریزد و دوست و رفیقپیدا كند لیكن با خویشان و اقاربش قطع رابطه كند؟در صورتیكه به تجربهثابتشده كه در مواقع گرفتارى اكثر دوستان انسان را رها میكنند ولىهمان خویشان متروك به یاریش مىشتابند،زیرا پیوند خویشى یك پیوندطبیعى است كه به آسانى بریده نمىشود.
در مثلهاى عامیانه گفته شده:خویش و اقوام اگر گوشت انسان رابخورند استخوانش را دور نمىریزند.
حضرت على علیه السلام فرمود:«انسان هیچگاه از خویشانشبىنیاز نمىشود،و لو مال و اولاد هم داشته باشد.به ملاطفت و احترام آنهااحتیاج دارد.آنها هستند كه با دست و زبان از او حمایت میكنند.خویشان واقارب بهتر از او دفاع مىنمایند.در مواقع گرفتارى زودتر از دیگران بهیاریش مىشتابند.هر كس از خویشانش دستبكشد یك دست از آنهابرداشته لیكن دستهاى زیادى را از دستخواهد داد ».
خانم محترم،براى خوشنودى شوهرت،براى راحتى و آسایشخودت،براى اینكه یك طائفه دوست و حامى واقعى پیدا كنى،براى اینكهمحبوب شوهرت واقع شوى بیا و با خویشان شوهرت بساز.از لجاجت وخودخواهى و تكبر و جهالت دستبردار.عاقل و دانا باش. افكارشوهرت را پریشان نساز.فداكارى و شوهردارى كن تا نزد خدا و خلق محبوب باشى.
ادامه مطلب
بالاخره كمتر شغلى پیدا میشود كه كاملا بىدردسر باشد. چارهاىنیستباید امور دنیا بچرخد، نان پیدا كردن آسان نیست،مرد چارهاى نداردجز اینكه با مشكلات بسازد،لیكن در اینجا مشكل دیگرى تولید میشود،وآن مشكل ناسازگارى و نق نق خانواده است. زنها معمولا شوهرى را دوست دارند كه همیشه در وطن باشد،اولشب به منزل بیاید.اوقات فراغتى داشته باشد كه به شب نشینى و گردش وتفریح بروند،شغل نظیف و آبرومند و پر درآمدى داشته باشد،لیكنمتاسفانه شغل بسیارى از مردها با خواسته همسرانشان وفق نمىدهد.
یك سرى اشكالات خانوادگى از همین جا شروع میشود،رانندهایكه چند شبانه روز در بیابانها زحمت كشیده،با صدها ناراحتى مواجه شده نه خواب حسابى داشته نه خوراك منظم بعد از چند شبانه روزبا اعصاب خسته وارد منزل میشود تا چند ساعت استراحت كند و ازاحوال خانوادهاش با اطلاع شود،هنوز از در نرسیده غر و لند خانم شروعمیشود:این چه زندگى است كه ما داریم،من بدبخت را با چند تا بچهمیگذارى و معلوم نیست كجا میروى؟همه كارها را خودم باید انجام دهم.ازدست این بچههاى شیطان خسته شدم.اصلا رانندگى كار خوبى نیست،یاشغلت را تغییر بده یا تكلیف مرا روشن كن،من نمىتوانم تا آخر عمر بهاین طور زندگى كنم.
بیچاره مردیكه بعد از این ایراد و بهانهها و غر و نقها با فكرپریشان و اعصاب خسته مىخواهد دنبال رانندگى برود.سرنوشت چنینرانندهاى و مسافرانش معلوم است. طبیبى كه از صبح تا نیمههاى شب با دهها بیمار مختلف سر و كارداشته و اعصاب و مغزش پیوسته در كار بوده اگر در خانه هم با ایراد و نقو نقهاى همسرش مواجه شود چه حالى پیدا میكند؟و با چنین اعصاب ومغزى چگونه مىتواند طبابت كند؟
كارگرى كه تمام شب زحمت كشیده و خواب به چشمش نرفتهصبح كه براى استراحتبه منزل میآید اگر با ایراد و بهانهجوییهاىهمسرش برخورد كند چگونه مىتواند باز دنبال كار برود؟ دانشمندیكه كارش مطالعه و تحقیق است اگر همسر غیر موافقىداشته باشد كه به كارش ایراد بگیرد چگونه مىتواند موفق گردد؟
در اینگونه موارد است كه زن فهمیده و دانا از زن نفهم و خودخواهتمیز داده میشود. خانم محترم،ما نمىتوانیم اوضاع جهان را بر طبق میل خودمانبچرخانیم لیكن مىتوانیم خودمان را با وضع موجود وفق دهیم.
او براى رفاه و آسایش شما شب و روزش را در بیابانها میگذارند،به جاى قدردانى به شغلش ایراد میگیرى؟و از خانه و زندگى گریزانشمیكنى؟شغل او هیچ عیبى ندارد.براى اجتماع خدمت میكند،براى تهیهروزى زحمت میكشد،اگر تنبلى میكرد یا دنبال كارهاى غیر مشروعمىرفتبهتر بود؟كار او عیب ندارد،عیب از تو است كه توقع دارى هرشب در خانه باشد و نمىتوانى خودت را با وضع موجود سازش دهى. آیا بهتر نیست كه خودت را با این نوع زندگى عادت دهى و با كمالآسودگى زندگى كنى و هنگامیكه شوهرت به خانه آمد از او استقبال كنى وبا سخنان شیرین به كسب و كار تشویقش كنى و با لب خندان تا درب خانهبدرقهاش نمایى و با یك خداحافظى گرم تا ملاقات بعد دلشادش سازى؟
اگر چنین كردى به كسب و كار و خانه و زندگى علاقهمند میگردد. دنبال خوشگذرانى نمىرود.اعصابش سالم مىماند،تصادف نمیكند، زودتر به خانه مىآید، براى رفاه و آسایش شما بیشتر زحمت مىكشد. اگر شوهرت یك كارگر شبانه استبراى تامین مخارج شما ازاستراحتشب چشم پوشى نموده است،خودت را با اینگونه زندگى عادتبده،اظهار نارضایتى نكن. اگر از تنهایى حوصلهات سر مىرود مىتوانى مقدارى از كارهاىخانه را در شب انجام دهى. مقدارى از شب را به خیاطى و گلدوزى وخواندن كتاب بگذرانى،وقتى شوهرت از كارخانه به منزل آمد فوراصبحانه را حاضر كن،اتاقى برایش خلوت كن تا بخوابد و رفع خستگىكند، بچهها را عادت بده سر و صدا نكنند،و نزدیك استراحتگاه شوهرتنروند.به آنها بفهمان كه پدرتان شب نخوابیده و باید روز استراحت كند.
بلكه خودت و بچهها هم مىتوانید شبها كمتر بخوابید و روز با شوهرتقدرى استراحت نمایید،مزاحم او نشو بگذار خوب بخوابد،بدین نكتهتوجه داشته باش كه شوهرت تمام شب را بیدار بوده و روز برایش به منزلهشب استباید بدون سر و صدا استراحت كند. یك چنین خانمى باید دو برنامه داشته باشد یكى براى خودشدیگرى براى شوهرش.مبادا با نق نق و اوقات تلخى روح خستهاش راخستهتر كنى.بگذار اعصابش سالم باشد تا براى تامین مخارج شمازحمتبكشد.به كارش ایراد نگیر،كار او چه عیبى دارد؟اگر بیكارى وتنبلى میكرد یا دنبال ولگردى مىرفتبهتر بود؟افتخار كن كه چنین شوهرزحمتكشى دارى كه براى تهیه روزى خواب شب را بر خودش حرامنموده،از جدیت و استقامت او قدردانى كن،با لب خندان تا درب منزلبدرقهاش كن.
اگر شوهرت یك طبیب یا یك دانشمند اهل مطالعه است،و شب وروز براى اجتماع زحمت مىكشد از زحماتش قدردانى كن،به وجودچنین شوهر ارزندهاى افتخار كن. البته لازمه شغلش اینست كه اوقات فراغت زیادى ندارد لیكن تومىتوانى برنامه زندگى خودت را با شغل او تطبیق دهى.انتظار نداشتهباش دست از شغلش بردارد تا مطابق میل تو در آید.بگذار با فكر آزاد بهكار و مطالعات خودش مشغول باشد.وقتى مشغول كار است مىتوانىكارهاى خانه را انجام دهى،و بقیه را بخواندن كتاب بپردازى یا با اجازهاو،به منزل خویشان و دوستانتبروى.اما سعى كن هنگامیكه موقعاستراحتشوهرت فرا مىرسد در منزل حاضر باشى.قبلا برایش وسیلهپذیرایى آماده كن.وقتى وارد شد با لب خندان و خلق خوش استقبالشكن.با اظهار محبت گرم و شیرین زبانى خستگى اعصابش را برطرفساز. مبادا از كارش ایراد بگیرى و اعصاب خستهاش را خستهتر كنى.
اگر خوب شوهردارى كنى نه تنها اسباب عظمت و ترقى او رافراهم ساختهاى بلكه در خدمت اجتماعى او نیز سهیم خواهى شد. هر زنى لیاقت همسرى چنین مردان پر كارى را ندارد با فداكاریهاو رفتار پسندیدهات یاقتخویش را باثبات رسان. اگر شوهرت شغلى دارد كه لباسهایش كثیف و چركین مىشود لابدآنرا مناسب وضع خودش تشخیص داده كه انتخاب نموده است،خردهگیرى و ایراد و نق نق نكن.نگو:این چه شغل كثیفى است انتخابكردهاى باید آنرا ترك كنى. خانم محترم،كار كردن عیب نیست هر چه و هر كه باشد،بیكارى و تنبلى و دنبال كارهاى غیر مشروع رفتن عیب است،باید از یك چنینمردى قدردانى كنى كه براى تهیه روزى زحمت مىكشد و عرق مىریزد،باایراد و بدگویى،اسباب دلسردى او را فراهم نساز،اصرار نكن حتماشغلش را تغییر دهد،لابد آنرا مناسب شناخته كه دنبالش مىرود.
تو از وضع كسب و كار بىاطلاعى،خیال میكنى تغییر شغل كارآسانى است،اصولا چه عیبى دارد كه اصرار دارى تغییرش بدهد،مگر نفتفروشى و ذغال فروشى و تعمیر موتور آلات مثلا چه بدى دارند؟تنها عیبىكه مىتوانى بتراشى كثیف شدن لباس است.حل آن هم چندان دشوارنیست،اگر شوهرت لباس مخصوص كار ندارد با زبان خوش از او تقاضاكن لباس كار تهیه كند،و زود بزود لباسهایش را شست و شو و تمیز كن،به هر حال موضوع آن قدر مهم نیست كه به طلاق و جدایى منجر شود،ایراد و بهانه جویى بعض خانمها واقعا تعجبآور است. زنى در شوراى داورى گفت:«شوهرم تغییر شغل داده بوى نفتمیدهد از این وضع خسته شدهام.
ادامه مطلب
در ارتش یا شهربانى یا ژاندارمرى انجام وظیفه میكند،فرهنگى است،تاجر یا پیشهور یا كارگرى است كه باید در غربت زندگى كند،این قبیلافراد ناچارند براى همیشه یا به طور موقت در غربت زندگى كنند،مردناچار است دورى از وطن را تحمل كند لیكن این موضوع با مذاق بعض خانمها جور نمىآید،زیرا دوست دارند نزد پدر و مادر و خویشان ودوستانشان باشند.با در و دیوار و كوچههاى محل تولدشان مانوس شدهاند.بدینجهت تاب و تحمل دورى را ندارند،به شوهرشان ایراد و بهانه مىگیرند،نق نق میكنند:تا كى در غربت زندگى كنم؟تا كى به فراق پدر و مادر مبتلاباشم؟دوست و آشنا ندارم،این چه جایى است مرا آوردهاى؟ دیگرنمىتوانم اینجا بمانم هر فكرى دارى بكن.
بشر به سطح وسیع زمین اكتفا نكرده به كرات آسمانى قدممیگذارد،اما این خانم تنگ نظر حاضر نیست چند فرسخ دورتر از محلتولدش زندگى كند،میگوید:چرا دوستانم را رها كنم و بروم در غربت تنهازندگى كنم؟گویا این خانم آنقدر براى خودش شخصیت قائل نیست كهبتواند در غربت نیز دوستان و آشنایان با وفا و صمیمى تهیه كند.
اگر در قریه یا دهى اقامت نمودهاید كه اسباب و تجملات زندگىشهرى را ندارد خودت را از قید آنها آزاد كن،با زندگى بىآلایش و طبیعىآنجا انس بگیر،خوبیها و مزایاى آن گونه زیستن را در نظر بگیر،گر چهبرق و كولر و پنكه و یخچال ندارد لیكن آب و هواى سالم و غذاهاىبىتقلب دارد كه در شرها كمتر پیدا میشود،خیابان اسفالت و تاكسىندارد لیكن از سر و صدا و دود ماشینها و كارخانجات نیز در امان هستى. قدرى در زندگى هموطنان و همكیشانت تامل كن،ببین چگونه درخانههاى محقر و خشت و گلى،با كمال مهر و صفا و خوشى زندگىمیكنند،و به اسباب و لوازم شهرى و كاخهاى زیبا اصلا اعتنا ندارند،درحوائج ضرورى و محرومیتهاى آنها بیندیش و اگر مىتوانى خدمتى انجامدهى دریغ مدار.به شوهرت نیز سفارش كن براى رفاه و آسایش آنهاكوشش كند.
اگر عاقل و دانا باشى و به وظیفهات عمل كنى مىتوانى با كمالآسایش و راحتى خاطر،در غربت زندگى كنى و به پیشرفت و ترقىشوهرت كمك نمایى،در آنصورت یك بانوى شریف شوهردار و یكخانم فداكار معرفى مىشوى،نزد مردم و شوهرت عزیز و محترم خواهىبود و بدینوسیله رضایتخدا را نیز فراهم خواهى نمود.
ادامه مطلب
در اینجا مشكل بزرگى پیدا مىشود،از یك طرف مرد به محیط آرام و بىسر و صدا احتیاج دارد از طرف دیگر خانم مىخواهد در خانهآزادانه زندگى كند.
اگر زن بتواند امور خانهدارى را طورى انجام دهد كه با اشتغالاتفكرى شوهرش مزاحم نباشد كار ارزندهاى انجام داده حقا خانم شوهردارو شایستهاى خواهد بود،زیرا تهیه یك محیط آرام كار آسانى نیستمخصوصا براى افراد بچهدار،فداكارى و تدبیر لازم دارد،گر چه دشواراست لیكن براى ترقى و موفقیت مرد ضرورت دارد.
زن اگر همكارى داشته باشد مىتواند شوهرش را به صورت یكمرد آبرومند و مفیدى در آورد كه هم به اجتماع خدمت كند و هم اسبابافتخار او باشد.
این خانم باید توجه داشته باشد كه گر چه شوهرش دائما یا اكثراوقات در خانه است لیكن بیكار نیست،نباید انتظار داشته باشد زنگدرب خانه را جواب دهد،بچهدارى كند،گاهى سرى به آشپزخانه بزند،دركارهاى خانه كمك كند،با بچههاى شیطون دعوا كند،موقعى كه مردمشغول كار استباید او را ندیده گرفت و فرض كرد اصلا در خانه نیست.
خانم محترم،وقتى شوهرت میخواهد به اتاق كار برود اسباب ولوازم مورد احتیاجش را از قبیل كتاب،قلم،كاغذ،دفتر،مداد،مدادتراش،سیگار،كبریت،زیر سیگارى همه را نزدش حاضر كن كه براى پیدا كردنآنها معطل نشود،اگر به بخارى یا پنكه احتیاج دارد آماده كن،آنگاه كهاسباب و لوازم كارش كاملا آماده شد از اتاق بیرون برو و او را به حالخود بگذار،در اطراف اتاقش آهسته راه برو بلند بلند حرف نزن،مواظبباش بچهها سر و صدا نكنند،به آنها بفهمان كه اكنون موقع بازى شما نیست زیرا پدر در اتاق مشغول كار است و از سر و صداى شما ناراحتمىشود،بازى را بگذارید براى ساعتهاى بیكارى او،در موقع كار راجع بهامور زندگى صحبت نكن زیرا رشته افكارش قطع مىشود و تا بخواهددوباره حواسش را جمع كند بیكار مىماند،در راه رفتن از كفشهاىبىصدا استفاده كن،صداى زنگ درب را كوتاه كن كه مزاحم او نشود،جواب تلفن را بده و اگر كسى با او كار داشتبگو:مشغول كار است اگرممكن است در فلان ساعت تلفن بفرمایید،برنامه رفت و آمد و مهماندارىرا به ساعتهاى استراحت او بینداز، از دوستان و خویشانت كه قصد دیداردارند عذرخواهى نموده بگو:چون سر و صداى ما ممكن استبااشتغالات آقا مزاحمت داشته باشد خواهشمندم فلان وقت تشریف بیاورید،آنها هم اگر دوستان شما باشند از این پیشنهاد رنجیده خاطر نخواهند شدبلكه به كاردانى و شوهردارى شما تحسین خواهند كرد،در عین حال كه بهامور خانهدارى مشغول هستى مراقب شوهرت نیز باش،اگر چیزى طلبكرد فورا حاضر كن و از اتاق خارج شو.
شاید خانمها اینگونه زندگى را غیر ممكن شمرده در دل خویشبگویند:مگر براى یك زن امكان دارد كه كارهاى دشوار خانهدارى راانجام دهد در عین حال به شوهرش رسیدگى كند و خانه را به صورتىدر آورد كه كوچكترین مزاحمتى براى او پیدا نشود؟!البته تصدیق دارم كهاینگونه زندگى چون یك برنامه غیر عادى است تا حدودى دشوار به نظرمىرسد لیكن اگر به ارزش و اهمیت كارشان واقف باشند و تصمیم بگیرندكوشش و فداكارى كنند با كاردانى و تدبیر مىتوانند مشكل را حل كنند.
خانم محترم،نوشتن یك كتاب ارزنده علمى یا تهیه یك مقالهجالب و سودمند یا سرودن اشعار نغز و دلپذیر یا تهیه یك تابلوى نقاشىگرانقدر،یا حل مشكلات علمى كار آسانى نیست، لیكن با همكارى و ازخود گذشتگى تو امكان پذیر میگردد.
آیا حاضر نیستى در این باره فداكارى كنى و با مختصر تغییرى درطرز زندگى معمولى مردم، شوهرت را كه از هر جهت لیاقت دارد بهصورت یك مرد دانشمند ارزندهاى در آورى كه عموم ملت از خدماتشاستفاده كنند،تو نیز از منافع مادى و آبروى اجتماعى او بهرهمند گردى؟
ادامه مطلب
هر انسانى خواهان ترقى است لیكن همه كس موفق نمىگردد.
همتبلند و كوشش فراوان لازم دارد،باید زمینه كار را فراهم ساخت وموانع را بر طرف نمود آنگاه كوشید تا به مقصد رسید،شخصیت مرد تاحدود زیادى به خواستههاى همسرش بستگى دارد،زن مىتواند به پیشرفتو ترقى شوهرش كمك نموده او را در مسیر ترقى قرار دهد چنانكه مىتواند مانع ترقیاتش واقع گردد،هر چه بخواهد بدون شك همان است.
خانم محترم،در حدود شرائط و امكاناتى كه برایتان موجود است، شخصیتبزرگتر و عالیترى را براى شوهرت در نظر بگیر و براى رسیدنبه آن تشویقش كن،اگر میل دارد به تحصیلات خویش ادامه دهد یا به وسیلهمطالعه و خواندن كتاب به معلوماتش بیفزاید نه تنها مخالفت نكن بلكهتشویق و تحسینش كن،برنامه زندگى را طورى مرتب كن كه با كارهاى اومنافات نداشته باشد،سعى كن اسباب آسایش و راحتى او را فراهم سازىتا با فكر آزاد به ترقیات خویش ادامه دهد.
اگر سواد ندارد با خواهش و تمنا وادارش كن در كلاسهاى شبانهیا در خارج مدرسه به تحصیلات خویش ادامه دهد،اگر تحصیل كرده استتشویقش كن رشته علمى خودش را تعقیب كند،به وسیله مطالعه و خواندنكتابهاى مربوط به آن فن به معلومات خویش بیفزاید، اگر طبیب استوادارش كن در هر روز مقدارى از اوقاتش را به خواندن مجلات وكتابهاى پزشكى اختصاص بدهد،اگر دبیر یا آموزگار یا قاضى یا استاد یامهندس است از وى بخواه اوقات فراغتخویش را بخواندن كتابهاىمربوط به فن خودش یا كتابهاى علمى و اخلاقى و تاریخى بگذراند،و بهطور خلاصه شوهر شما هر كس و در هر مقامى باشد،حتى كارگر و كاسب،براى ترقى و تكامل آمادگى دارد.
نگذارید از مسیرى كه دستگاه آفرینش برایش پیشبینى كردهمنحرف شود و از مطالعه و تكامل دستبردارد،به تحقیقات علمى وخواندن كتاب عادتش بدهید،نگذارید شخصیت او در یك حد معینمتوقف بماند. اگر فرصت تهیه كتاب را ندارد شما مىتوانید با مشورت او و سایردوستان این كار را بر عهده بگیرید،كتابهاى سودمند علمى و اخلاقى وتاریخى و دینى و بهداشتى و اقتصادى و ادبى را كه بر طبق صلاح وسلیقهاش باشد تهیه نموده در اختیارش بگذارید،و بخواندن تشویقشكنید،خودتان نیز كتاب و مجلههاى سودمند را بخوانید.و در ضمن خواندناگر به مطالبى برخورد كردید كه براى شوهرتان نیز مفید است عین آن رایادداشت نموده در اختیارش قرار دهید.
این كار فوائد بیشمارى در بر دارد:
اولا اگر مدتى بدین برنامه ادامه بدهد شخص دانشمند و فاضلىخواهد شد كه خودش سر بلند و تو به وجودش مفتخر خواهى شد.بهعلاوه،در رشته خودش یك نفر متخصص خواهد شد كه هم خودشاستفاده مىكند و هم منافع بیشمارى به اجتماع مىرساند.
ثانیا چون به نداى آفرینش لبیك گفته سرگرم مطالعه و تحقیقاست كمتر اتفاق مىافتد كه به ضعف اعصاب و بیمارىهاى روانى مبتلاگردد.
ثالثا چون در طریق ترقى قرار گرفته و به خواندن كتاب علاقهمندشود به خانه و زندگى دلبستگى پیدا مىكند،دنبال ولگردى نمىرود،بهمراكز فساد و شبنشینىهاى زیانبخش قدم نمىگذارد،به دام تبهكاران واعتیادات خطرناك گرفتار نمیشود.
ادامه مطلب
متاسفانه این عیب بزرگ به طورى در بین ما شایع شده كه زشتىخود را از دست داده است، نقل هر مجلس و زینتبخش هر محفل و یكسرگرمى رسمى بشمار مىرود،كمتر مجلسى اتفاق مىافتد كه از كسىبدگویى نشود،مخصوصا اگر مجلسى زنانه باشد،وقتى دو زن با هم برخوردنمودند بدگویى و ولنگارى شروع مىشود،از این بد بگو از آن بد بگو،پشتسر این بد بگو پشتسر آن بد بگو،گویا در عیبجویى مسابقهگذاشتهاند،بدتر از همه اینكه گاهى دیگران را رها كرده به شوهرانیكدیگر مشغول مىشوند،بالاخره عیب و نقصى براى شوهر دیگرى پیداكرده مىگوید،یا از
راستى چه شوهر بد اخلاقى دارى هر وقت او را مىبینم صورتشدرهم كشیده و عبوس است، چه طور با او زندگى میكنى؟واه!بعد از اینهمه تحصیلات رفتى به یك دهاتى شوهر كردى؟
سخنان مذكور و صدها مانند اینها است كه در بین خانمها رد و بدلمىشود.اصولا با این قبیل ولنگاریها عادت كردهاند،در آثار و نتائجسخنانشان اصلا فكر نمىكنند،فكر نمىكنند كه ممكن استبا یك جملهكوتاه زنى از شوهرش دلسرد شده كار به طلاق و جدایى بلكه به قتل وجنایت منتهى شود.
اینگونه زنها واقعا شیطانى هستند به صورت انسان،دشمن آسایشو خوشى خانوادهها هستند،همانند شیطان ایجاد نفاق و دشمنى و اختلافمىكنند،كانونهاى گرم زناشویى را به زندانهاى تاریك و دردناك تبدیلمىسازند.چه باید كرد؟اینهم یكى از صفات زشت و بىادبیهاى اجتماع مااست،با اینكه اسلام شدیدا از این عمل نهى كرده ما حاضر نیستیم اینخوى پلید را از خود دور سازیم.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:اى كسانیكه به زبان مدعىاسلام هستید لیكن ایمان در دلتان راه نیافته،از مسلمانها بدگویى نكنید ودر صدد عیبجویى نباشید.زیرا هر كس از مردم عیبجویى كند خدا نیز درعیوب او دقتخواهد نمود،و در آن صورت رسوا خواهد شد و لو درخانهاش باشد.
این زنهاى دیو صفتیكى از چند منظور را مىتوانند داشته باشند:
یا به قصد دشمنى و كینهتوزى بدگویى میكنند تا خانوادهاى را از همبپاشند،یا رشك و حسد به عیبجویى وادارشان میكند،یا منظورشان تفاخرو خودستایى است و به وسیله بدگویى از دیگران میخواهند خوبى خودشانرا جلوه دهند،یا به علت اینكه در خودشان عیب و نقصى سراغ دارند بهمنظور عقدهگشایى انتقاد میكنند،یا قصدشان اغفال و فریب دادن خانمسادهلوحى است،یا منظورشان تظاهر به خیرخواهى و دلسوزى است،گاهى هم جز سرگرمى و ارضاى یك عادت كثیف نفسانى هدفى ندارند،بههر حال آنچه مسلم است اینكه قصد خیرخواهى و دلسوزى ندارند،اینخوى زشتى كه در بین زن و مرد ما كاملا رواج دارد آثار بسیار خطرناك وبدى در بردارد،چه دوستیهایى را بر هم زده!چه جنگ و ستیزههایى بوجودآورده!چه زندگیهاى گرمى را از هم متلاشى نموده و چه قتل و جنایتهایى رابوجود آورده است؟!
خوانندگان محترم،مسلما نمونههاى فراوانى از این قبیل حوادثسراغ دارند لیكن باز هم بداستان زیر توجه فرمائید:
«زنى بنام...در دادگاه گفت:مردى بنام...براى بر هم زدن صمیمیت من و شوهرم تا مىتوانست از او بد میگفت.میگفت...بدرد تونمىخورد،حیف از توست كه با او زندگى مىكنى، ترا درك نمىكند،عاطفه ندارد،از شوهرت طلاق بگیر تا با تو ازدواج كنم...در اثر القاآت اوگمراه شده با كمك هم شوهرم را كشتیم.»
خانم محترم،اكنون كه بمقاصد پلید این افراد پى بردى چاره كاربدست تو است،اگر به سعادت و خوشبختى خودت و شوهر و فرزندانتعلاقه دارى مواظب باش تحت تاثیر القاآت این شیطانهاى انسان نما قرارنگیرى،گول دلسوزیهاى ظاهرى آنها را نخور،یقین بدان كه دوست تونیستند،بلكه دشمن سعادت و خوشبختى تو هستند،قصدشان اینست كه ترابه بدبختى و سیه روزى بیندازند،ساده لوح و زودباور و خوشبین نباش،بازیركى و هوش مقاصد پلیدشان را دریاب،و به مجرد اینكه خواستند ازشوهرت عیبجویى كنند جلوشان را بگیر، بدون ملاحظه و خجالتبگو:اگرمیخواهید دوستى و رفت و آمدمان برقرار باشد بعد از این حق ندارید یككلمه درباره شوهر من بدگویى كنید،شوهرم را دوست دارم و هیچ عیبى همندارد،كارى به زندگى و شوهر و فرزندان من نداشته باشید.
اگر این صراحت لهجه را از تو دیدند و فهمیدند به شوهر وفرزندانت علاقهدارى از گمراه كردنت مایوس میگردند و براى همیشه ازشر ولنگاریها و بدگوییهاى آنها راحت مىشوى.فكر نكن رنجیده خاطرمىشوند و رفاقتتان برهم مىخورد،زیرا اگر دوست واقعى باشند نه تنهارنجش پیدا نمىكنند بلكه از تذكرات خردمندانه تو متنبه شده تشكرمىنمایند،و اگر دشمنانى هستند بصورت دوست،همان به كه رفت و آمد را ترك كنند،و اگر دیدى حاضر نیستند دست از این خوى پلید بردارندصلاحت در اینست كه بطور كلى با آنها قطع رابطه كنى.زیرا دوستى ومعاشرت با آنها ممكن استبدبختى و سیهروزى ترا فراهم سازد.
ادامه مطلب
خانمهاى وسواسى با این قبیل شواهد پوچ خیانتكارى شوهرشانرا باثبات مىرسانند،حس بدبینى تدریجا در آنها تقویتشده به یقینتبدیل مىگردد،از بس در این باره فكر مىكنند از در و دیوار قرینهمىتراشند،شبانهروز فكر و ذكرشان همین مطلب است،با هر كه مىنشیننددم از خیانت و بىوفایى مىزنند،با هر دوست و دشمنى مطلب را در میانمىگذراند،آنها هم فكر نكرده به عنوان دلسوزى گفتارش را تایید نمودهصدها داستان و حكایت از خیانت مردها نقل مىكنند.
ایراد و ناسازگارى شروع مىشود،اوقات تلخى و بد اخمىمىكند،به كارهاى خانه و فرزندانش نمىرسد،هر روز قهر و دعوا مىكند،به خانه پدر و مادرش مىرود،به شوهرش بىاعتنایى مىكند،مثل سایه اورا تعقیب مىكند،جیب و بغلش را مىگردد،نامههایش را با حرص و ولعمىخواند،تمام اعمال و حركاتش را كنترل مىكند،هر حادثه بىربطى رادلیل محكمى بر خیانتشوهرش به حساب مىآورد.
با اینگونه رفتار زندگى را به خودش و شوهر بیچاره و فرزندانبىگناهش تنگ مىكند،خانه را كه باید محیط صفا و مودت و آسایش باشدبه زندان سختبلكه جهنم سوزانى تبدیل مىكند، در آتشى كه روشن كردهخودش معذب است و شوهر و فرزندان بیگناهش را نیز مىسوزاند، هر چهمرد دلیل بیاورد،سوگند یاد كند،التماس و گریه كند و بخواهد عدم خیانتخویش را اثبات كند ممكن نیست آن زن وسواسى حسود دنده كج قانعگردد.
خوانندگان محترم به طور حتم از این گونه افراد سراغ دارند لیكن در عین حال بد نیستبه داستانهاى زیر توجه فرمائید:
«خانمى در دادگاه حمایتخانواده میگوید:تعجب نكنید كه چرابعد از 12 سال زندگى مشترك و وجود سه بچه قد و نیم قد تصمیم به جدایىگرفتهام،حالا دیگر مطمئنم كه شوهرم به من خیانت میكند،چند روز پیشدر خیابان تخت جمشید او را با یك خانم شیك سلمانى رفته دیدم،حتمامعشوقه او و متولد خرداد ماه بود،من هر هفته مجلهاى را كه فال مفصلىدارد مىخوانم،بیشتر هفتهها در فال شوهرم نوشته است:با متولد خرداد ماهاوقات خوشى را خواهید گذراند،من متولد بهمن هستم پس منظورش زندیگرى است.
به علاوه اصلا حس مىكنم كه شوهرم دیگر محبتهاى گذشته راندارد،و به آرامى اشكهایشرا پاك مىكند.
شوهرش میگوید:خانم شما بگویید چه كنم؟كاش این مجلهها فكراینطور خوانندگانشان را مىكردند،و كمتر از این دروغها سر هم مىكردند،باور كنید روزگار من و بچههایم از دست این فكرها سیاه شده است،اگردر فال من نوشته باشد:در این هفته پولى مىرسد بلائى بروزگارم مىآوردكه پولها را چه كردى؟یا اگر نوشته باشد:نامهاى به دستت مىرسد كه واىبه حالم، فكر مىكنم حالا كه این زن با استدلال رفتارش عوض نمىشودهمان به كه از هم جدا شویم ».
مردى در دادگاه گفت:«یكماه پیش از یك مهمانى به خانه بازمىگشتم،یكى از همكارانم را كه به همراه همسرش به آن مهمانى آمده بودبا اتومبیل به منزلشان رساندم،صبح روز بعد همسرم از من خواست كه او را به خانه مادرش ببرم،قبول كردم و به اتفاق سوار اتومبیل شدیم،در راههمسرم به صندلى عقب نگاه كرد در حالى كه یك سنجاق سر را به مننشان مىداد پرسید این سنجاق متعلق به كدام زن است؟من كه از ترس یادمرفته بود چه كسى سوار اتومبیلم شده نتوانستم توضیحى بدهم،او را بهخانه مادرش رساندم،شب كه براى بردنش رفتم برایم پیغام فرستاد كهدیگر حاضر نیستبه خانه باز گردد،علت را پرسیدم از پشت در گفت:بهتراستبا همان زنى كه سنجاق سرش در اتومبیل بود زندگى كنى ».
زن جوان ضمن طرح شكایت اظهار داشت:«شوهرم اغلب شبها بهعنوان اینكه در ادارهاش كار دارد دیر بخانه مىآید،همین امر موجبناراحتى من شده است،مخصوصا موقعى كه چند تن از زنهاى همسایهگفتند شوهرت دروغ مىگوید:شبها به جاى كار اضافى در اداره در جاىدیگر سرگرم خوشگذرانى استسوءظن مرا نسبتبه او بیشتر نموده،حاضر نیستم با مردى كه به من دروغ مىگوید زندگى كنم. در این هنگام شوهر زن چندین نامه از جیب خود بیرون آورد و درروى میز رئیس دادگاه قرار داد و خواهش كرد نامهها را با صداى بلندبخواند تا همسرش متوجه شود كه دروغ نگفتهام و بىجهت همه شب با دادو فریاد و اعتراضات بیجاى خود اعصاب مرا ناراحت مىكند.
در این هنگام رئیس دادگاه شروع بخواندن نامهها نمود،یكى ازنامهها حكم اضافه كار بود كه به موجب آن به جوان مزبور ابلاغ شده بود كهاز ساعت 4 تا 8بعد از ظهر در برابر دریافت دستمزد چهار ساعت كاراضافى باید انجام دهید،نامههاى ادارى دیگر نیز ثابت مىنمود كه باید براى شركت در كمیسیونهاى مختلف در ساعات مقرر حضور یابد. زن جوان جلو میز رئیس دادگاه آمد پس از دیدن نامهها گفت:منهر شب كه شوهرم مىخوابید جیبهایش را جستجو مىكردم ولى هیچیكاز این نامهها را ندیدم. رئیس دادگاه گفت:ممكن است آنها را در كشوى میز گذاشته و بهخانه نیاورده باشد. مرد جوان گفت:سوءظن همسرم به قدرى مرا رنج مىدهد كه دچارسوءظن شدهام،و شبها در اثر ناراحتى خوابم نمىبرد،فكر مىكنم همسرمحاضر نیستبا من زندگى كند. در این موقع زن جوان خودش را به شوهرش رسانید و در حالیكهاز شدت شوق گریه مىكرد پوزش خواست و از دادگاه خارج شدند».
دكتر دندان پزشك به دادگاه شكایت نموده گفت:«همسرمبىنهایتحسود است،من پزشك دندان هستم،خانمها نیز به من مراجعهمىنمایند،همین مطلب باعثحسادت همسرم مىشود و هر روز بر سر اینموضوع با هم نزاع داریم،او معتقد است من نباید زنها را معالجه كنم،منهم نمىتوانم به خاطر حسادتهاى بیجاى او مریضهاى همیشگى خودم را زدستبدهم،من همسرم را دوست دارم او هم مرا دوست دارد ولى این فكربیجا زندگى را بما تنگ كرده است...چند روز پیش ناگهان وارد مطب شد،دستم را گرفت و بزور خارج نمود،به خانه رفتم و بین ما دعوا شد،گفت: براى دیدن تو به مطب آمدم،در اطاق انتظار كنار دختر خانمى نشستم،صحبت از طرز كار من شده،آن دختر بدون اینكه همسرم را بشناسد به او گفته بود:مرد خوب و خوش تیپى است.گفته یك دختر سبب شده كه مرا باخفت و خوارى به منزل ببرد».
زنى به شوراى داورى شكایت نموده گفت:«یكى از دوستانم گفت:شوهرت به خانه زنى رفت و آمد دارد،او را تعقیب كردم متوجه شدم حقیقتدارد،به قدرى ناراحتشدم كه به خانه پدرم رفتم،اكنون از شما مىخواهمكه شوهر خطاكارم را تنبیه كنید. شوهر در ضمن تایید سخنان زن گفت:براى خرید دارو بهداروخانه رفتم،در ضمن خرید متوجه شدم:زنى كه براى خرید شیرخشك به داروخانه آمده پولش كم است،به او كمك كردم،بعدا كه فهمیدمزن بیوه و بیچارهاى استبه كمكهایم ادامه مىدادم.
داوران پس از تحقیق متوجه حسن نیتشوهر شدند و آنها را آشتىدادند».
مطلب مذكور مشكل بزرگى است كه براى بسیارى از خانوادههااتفاق مىافتد، دبختخانوادهایكه به چنین بلائى گرفتار شوند،روزخوش ندارند،آب خوش از گلویشان پایین نمىرود،بیچاره كودكانبیگناهى كه در یك چنین محیط بدبینى و نزاع و كینهتوزى زندگى مىكنند،آنچه مسلم است اینكه آثار سوئى در روح آنها خواهد گذاشت،در اینمحیط عقدههایى پیدا مىكنند كه معلوم نیست در آینده سر از كجا در آورد. زن و مرد اگر با همین حال صبر كنند و به زندگى ادامه دهند تا آخرعمر معذب خواهند بود، و اگر در مقابل یكدیگر سر سختى و لجاجت نشان بدهند كارشان به طلاق و جدایى منتهى خواهد شد،در آنصورت نیز زن ومرد هر دو بدبخت مىشوند،زیرا مرد از یك طرف خسارتهاى زیادى راباید متحمل شود،از طرف دیگر معلوم نیستبه این آسانیها بتواند همسرمناسبى پیدا كند،بر فرض اینكه همسرى انتخاب كرد معلوم نیستبهتر ازاین باشد،زیرا ممكن است عیب بدبینى را نداشته باشد لیكن امكان داردعیب یا عیبهاى دیگرى را داشته باشد كه به مراتب بدتر از عیب بدگمانىباشد،به علاوه،فرزندانش بدبخت و دربدر خواهند شد،و آنگهى با مشكلبزرگترى كه عبارتست از ناسازگارى نامادرى با فرزندان مواجه خواهدشد.
اكنون روى سخن با مرد است.
آقاى محترم!اولا بدین نكته توجه داشته باش كه همسر تو در عینوسواسیگرى ترا دوست دارد،به زندگى و فرزندانش علاقهمند است،ازجدایى وحشت دارد،از اوضاع اسفناك زندگى شما قالبا در عذاب وشكنجه است،اگر شما را دوست نمىداشتحسادت نمىكرد،نمىخواهد اوضاع چنین باشد لیكن چه كند بیمار است؟بیمارى فقطدل درد و آپاندیس و زخم معده و رماتیسم و سرطان نیست،بلكه امراضعصبى نیز بخش مهمى از بیماریها بشمار مىروند، خانم شما گر چه دربیمارستان روانى بسترى نیست لیكن به طور تحقیق یك بیمار روانىاست،اگر قبول ندارى به یك روانپزشك مراجعه كن،با یك چنینخانمى با دیده دلسوزى و ترحم باید نگاه كرد نه با دیده انتقام و كینهجویى،به حال زار و افكار پریشانش ترحم كن،كسى با بیمار دعوا و داد و قال وكشمكش نمىكند،در مقابل بىادبیها و ناسازگارىهایش عكس العملشدید نشان نده،دعوا و داد و فریاد راه نینداز،به كتك و دشنام متوسل مشو،به دادگاه حمایتخانواده مراجعه نكن،قهر و باد نكن،دم از طلاق و جدایى نزن، هیچیك از این كارها نمىتواند بیمارى این خانم را معالجهكند بلكه شدیدترش مىگرداند، رفتار تند و نامهربانیهاى ترا دلیل بر صدقعقیدهاش مىگیرد. راه كار اینست كه تا مىتوانى اظهار محبت كنى،ممكن است ازوسواسیگریها و ناسازگاریهاى او بتنگ آمده قلبا منزجر شده باشى لیكنچارهاى نیستباید به طورى اظهار محبت كنى كه یقین پیدا كند كه ششدانگ دل تو مسخر اوست و شخص دیگرى در آنجا راه ندارد.
ثالثا ممكن است جنابعالى شخص پاك و حتى از قصد خیانت هممنزه باشى لیكن بدگمانیهاى زنها نیز غالبا بىمنشا نیست،لابد در اثرغفلت و صداقت،عملى از تو صادر شده كه در روح او اثر گذاشته و رفتهرفته تولید سوءظن نموده است،لازم است در اعمال و رفتار كنونى وگذشتهات دقت نمایى و عامل اصلى و منشا بدگمانى همسرت را یافته و دررفع آن كوشش كنى،اگر با خانمهاى بیگانه خیلى شوخى و شیرین زبانىمىكنى این عمل را ترك كن. چه ضرورتى دارد خانمها ترا جوانىخوش اخلاق و خوش تیپ بشمارند لیكن همسرت بدبین شده زندگىداخلى شما به بدترین وجوه بگذرد؟چه لزومى دارد با خانم منشى خودتشوخى و خنده بكنى تا همسرت خیال كند با او سر و سرى دارى؟اصلا درصورتیكه همسرت بدبین است چه ضرورتى دارد كه منشى زن استخدامكنى؟در مجالس با خانمهاى بیگانه گرم نگیر، زیاد بآنها توجه نكن،پیشهمسرت از آنها تعریف نكن،اگر به زن بیوه بیچارهاى مىخواهى احسانكنى چه بهتر كه قبلا با همسرت مشورت كنى بلكه مىتوانى این عمل خیررا به وسیله او انجام دهى.نگو:مگر من اسیر و برده هستم كه اینقدر مقیدزندگى كنم؟نه خیر اسیر و برده نیستى لیكن مرد عاقل و با تدبیرى هستىكه با همسرت پیمان وفا و همكارى بستهاى،بدین جهتباید زن دارى كنىو با عقل و تدبیر بیمارى او را بر طرف سازى،باید با فداكارى و رفتارعاقلانه،خطر بزرگى را كه متوجه كانون مقدس خانوادگى شما شده مرتفعكنى،در اینصورت هم به همسر بیمارت بزرگترین خدمت را نمودهاى همفرزندان بیگناهت را از سرگردانى و غم و اندوه نجات دادهاى،هم خودت را از ضررهاى روحى و مادى رها كردهاى، البته مردى كه در یك چنینموقع حساسى فداكارى كند در نزد خدا هم پاداش بزرگى خواهد داشت.
حضرت على علیه السلام فرمود:در هر حال با زنها مدارا كنید.باخوبى با آنها سخن بگویید تا افعالشان نیكو گردد.
امام سجاد علیه السلام فرمود:یكى از حقوقى كه زن بر شوهر دارداینست كه جهالت و نادانیهاى او را ببخشد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:هر مردیكه با همسربد اخلاقش بسازد خداوند متعال، در مقابل هر دفعه كه صبر كند،به مقدارثواب صبر حضرت ایوب علیه السلام،به او ثواب عطا خواهد كرد.
اكنون باید چند مطلب را به خانمها یادآورى كنم. مطلب اول-خانم محترم،موضوع خیانتشوهرت،مثل همهموضوعات دیگر،احتیاج به دلیل و برهان دارد،مادامیكه خیانت او با ادلهقطعیه باثبات نرسیده شرعا و وجدانا حق ندارى وى را متهم سازى،آیاسزاوار استبه صرف یك احتمال،شخص بیگناهى را مورد تهمت قراردهى؟ اگر كسى بدون دلیل و برهان ترا متهم كند آیا ناراحت نمىشوى؟ مگر با یك یا چند شاهد سفیهانه و غیر عقلایى مىتوان موضوع مهمى مثلخیانت را باثبات رسانید؟ خداوند بزرگ در قرآن مجید میفرماید:اى كسانیكه ایمان آوردهایداز بسیارى از گمانها اجتناب كنید،زیرا بعض گمانها گناه است.
امام صادق علیه السلام فرمود:بهتان زدن به شخص بیگناه از كوههاى بزرگ سنگینتر است.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:هر كس به مرد مؤمن یا زنمؤمنه تهمتبزند خدا در قیامت او را بر تلى از آتش نگه میدارد تا به كیفراعمالش برسد.
خانم محترم،دست از نادانى و احساسات خام و عجله بردار،متینو عاقل باش،موقعیكه عصبانى و ناراحت نیستى در گوشهاى خلوت كن،قرائن و شواهد خیانتشوهرت را در نظر بگیر،بلكه روى كاغذ یادداشتكن ،سپس وجوه و احتمالات قضیه را در مقابل آن بنویس،آنگاه مانند یكقاضى درستكار و با انصاف،در مقدار دلالت آنها تامل كن،اگر دیدىیقینآور نیستند باز هم مانع ندارد،تحقیق كنى لیكن موضوع را مسلم وقطعى نگیر و به صرف سوءظن و توهم بىدلیل زندگى را به خودت وشوهرت تلخ نكن.
مثلا وجود یك سنجاق سر در اتومبیل چندین علت مىتواند داشتهباشد:
1-متعلق باشد به یكى از خویشان شوهرتمانند: خواهر،خواهرزاده، برادرزاده، عمه و عمهزاده، خاله و خالهزاده.ممكن استیكىاز آنها را سوار ماشین كرده و سنجاق مال او باشد.
3-شاید یكى از دوستان یا خویشانش را با خانمش سوار ماشین كرده و سنجاق متعلق به آن خانم باشد.
4-شاید خانم درماندهاى را سوار كرده به منزلش برساند.
5-شاید یكى از دشمنانش عمدا سنجاق را در ماشین انداخته تاترا بدبین نموده اسباب بدبختى شما را فراهم سازد.
6-شاید منشى خودش یا یكى از همكارانش را سوار كرده وسنجاق متعلق به او باشد.
7-احتمال هفتم اینست كه معشوقهاش را سوار نموده عیاشىرفته باشد:این احتمال به طور حتم از سایر احتمالات بعیدتر است و نبایدزیاد بدان ترتیب اثر داد.در هر صورت احتمالى بیش نیست،نباید آنرا یكدلیل قطعى و مسلم فرض كرد،و سایر احتمالات را به كلى نادیده گرفت،وداد و فریاد و بىآبروئى راه انداخت. اگر شوهرت دیر به منزل مىآید دلیل خیانتش نیست،شایداضافه كار داشته باشد،شاید كار فوق العادهاى پیدا كرده،شاید به منزل یكىاز دوستان یا همكاران یا خویشانش رفته باشد، شاید در یك جلسه علمى یادینى شركت نموده باشد،شاید براى تفریح سالم و قدم زدن دیر به منزلآمده باشد. اگر خانمى از شوهرت تعریف كرد و او را جوان خوش تیپى شمردتقصیر او چیست؟خوش اخلاقى دلیل خیانت نیست،چه كند اگر بد اخلاقباشد كسى به او مراجعه نمىكند،انتظار دارى بد اخلاقى كند تا همه او رابد اخلاق شمرده یك فرسخى از او فرار كنند؟
اگر به زن بیوه و یتیمانش احسان مىكند دلیل خیانتش نمىشود،شاید آدم خیرخواه و دلسوزى باشد و از باب نوع پرورى و دستگیرى از بیچارهگان و براى رضاى خدا به آنها احسان كند. اگر شوهرت جعبه یا كمد مخصوصى دارد یا اجازه نمىدهدنامههایش را بخوانى دلیل خیانتش نیست،زیرا بسیارى از مردها ذاتامحافظهكار و راز نگهدارند،و دوست ندارند كسى از امورشان مطلع شود،شاید شغلش ایجاب میكند كارهایش را مخفى بدارد،شاید ترا راز نگهدارنمىداند. به هر حال،یك دلیل احتمالى بیش از یك احتمال نتیجه نمىدهد،نباید آنرا یك دلیل قطعى بدون تردید محسوب داشت.
مطلب دوم-در هر جا سوءظن پیدا كردى فورا موضوع را باشوهرت در میان بگذار،به قصد كشف حقیقت،نه به عنوان اعتراض،رسماو بدون پروا بگو:من نسبتبه فلان كار بد گمان هستم،خواهش میكنمواقع مطلب را بیان بفرمایید تا خاطرم آسوده گردد،آنگاه خوب بهحرفهایش گوش بده،و در اطراف آنها تامل كن،اگر بدگمانى تو بر طرفشد كه چه بهتر، لیكن اگر قانع نشدى مىتوانى بعدا در اطراف قضیهتحقیق كنى تا حقیقتبرایت روشن گردد، اگر در ضمن تحقیق بهموضوعى برخورد كردى كه شوهرت دروغ گفته و مطلب را بر خلاف واقعتوضیح داده صرف این دروغ را دلیل خیانت او نگیر،زیرا ممكن استشخص بیگناهى باشد لیكن چون از بدگمانى تو اطلاع داشته عمدا مطلبرا بر خلاف واقع گفته مبادا سوءظن تو زیاده گردد،بهتر است در اینمورد هم باز به خودش مراجعه كنى و علتخلافگوئیش را بپرسى،البته مردكار خوبى نكرده كه مرتكب دروغ شده و بهتر بود حقیقت را مىگفت زیراچیزى از صداقتبهتر نیست.لیكن اگر او اشتباه كرد تو نادانى و جهالتبخرج نده،بلكه با تصمیم قاطع از او بخواه كه دیگر دروغ نگوید،اگرتوضیح خواستى و شوهرت نتوانست توضیح قانع كنندهاى بدهد،عجز ازجواب را یك دلیل مسلم و قطعى خیانت مشمار،زیرا ممكن است مطلبرا واقعا فراموش نموده باشد،یا اینكه چون از بدگمانى تو اطلاع داشتهدست و پاى خویش را گم كرده نتوانسته جواب قانع كنندهاى بدهد.دراینجا سخن را كوتاه كن و در یك موقع مناسب مطلب را در میان بگذار وعلت قضیه را بپرس.و اگر اظهار داشت:واقع را فراموش نمودهام از اوبپذیر زیرا انسان محل سهو و نسیان است،اگر باز هم تردید داشته باشىمىتوانى از راههاى دیگر در صدد تحقیق بر آیى.
مطلب سوم-موضوع بد گمانى خودت را با هر كس در میاننگذار،زیرا ممكن است واقعا دشمن شما یا حسود باشد،بدین جهت گفتارترا تایید و چندین قرینه دروغ نیز بدان بیفزاید تا زندگى شما را از همبپاشد،ممكن استشخص نادان و زود باور و بىتجربهاى باشد و به قصددلسوزى گفته ترا تایید نماید بلكه شواهد پوچ دیگرى بدان اضافه نمودهذهن ترا خرابتر گرداند،بنابراین صلاح نیستبا افراد نادان و بىتجربهمشورت نمایى،حتى مادر و خواهر و خویشانت،البته مشورت خوب است،اگر در جایى ضرورت پیدا كرد یكى از دوستان عاقل و كاردان و باهوش وخیرخواه را در نظر بگیر و مطلب را با او در میان بگذار و از افكارشاستفاده كن.
مطلب ششم-اگر بدگمانى تو بر طرف نشد و احتمال میدهى یایقین دارى كه شوهرت به زنهاى دیگر نظر دارد باز هم تقصیر تو است،زیرامعلوم مىشود آنقدر هوش و كاردانى و عرضه نداشتهاى كه شش دانگ قلبشوهرت را مسخر گردانى تا جایى براى زنهاى دیگر نماند،هنوز هم دیرنشده،دست از نادانیگرى و لجبازى بردار و با اخلاق خوش و رفتار نیك واظهار محبت چنان در قلب شوهرت جاى باز كن كه جز تو كسى را نبیند وجز تو كسى را نخواهد.
ادامه مطلب