منبع:فصلنامه معرفت
چكیده
امروزه جامعه اسلامی ما از درامد ارزی خوبی برخوردار است، اما در مقابل، فقر و بیكاری بیداد میكند.روزی كه امام علی علیه السلام نیز حكومت را به دست گرفتند عایدات فتوحات قلمروهای ثروتمند عراق و ایران و شام و مصر جامعه اسلامی را در وضع مطلوبی قرار داده بود، اما در عین حال، عده زیادی از مردم با مشكلات معیشتی جدی روبهرو بودند و در تنگدستی روزگار میگذراندند.از اینرو، علی بن ابیطالب علیه السلام به محض تصدی منصب خلافت، روند رو به رشد فتوحات را تا حد زیادی متوقف ساختند و توزیع عادلانه و برابر درامد ناشی از فتوحات و مصادره اموال ثروتهای بادآورده نامشروع را در اولویت نخست اصلاحات اقتصادی خود قرار دادند. در این نوشتار، با طرح سیاستهای اصولی اصلاحات اقتصادی امیرالمؤمنین علیه السلام و راهكارهای اجرایی آن، سعی شده است اولویتهای طرح ساماندهی اقتصادی آن بزرگوار در حد توان ارائه گردد.
مقدمه
به دنبال سستیها و سهلانگاریها و حسادتها و خودخواهیهای برخی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله، جامعه اسلامی پس از رحلت نبی اكرم صلی الله علیه وآله تا 25 سال در حال ركود و از دست دادن ارزشها و دستاوردهای دوران بعثت و هجرت به سر میبرد.طی این دوران نسبتا طولانی، نابسامانیهایی همچون تعطیلی حدود الهی، فساد اخلاقی و اداری، از بین رفتن حرمت احكام اسلامی، اجتهاد در برابر نص، فراموشی سنت پیامبر صلی الله علیه وآله و تغییر الگوهای رفتاری جامعه رخ نمود.یكی از مهمترین این نابسامانیها شكاف روزافزون طبقاتی در بهرهمندی از امكانات مادی بود.سیر حركتحكومت اسلامی در دوران خلفا بهگونهای بود كه عده محدودی با كمترین تلاش، به بیشترین رفاه دستیافته بودند، ولی اكثریت اقشار جامعه روز به روز بر محرومیشان اضافه میشد; نظام بهگونهای اداره میشد كه خواص اصحاب در اندك زمانی از راههای به ظاهر قانونی به ثروتهای كلانی دستیافتند، اما اقشار پایین و توده مردم همواره در تهیدستی و نداری باقی میماندند.
این موضوع و برخی امور دیگر زمینه اعتراض و انقلاب مسلمانان را علیه عثمان فراهم آورده و مردم را به فكر انتخاب خلیفهای لایق و كارامد برای حل معضلات جامعه و سامان بخشیدن به نابسامانیها واداشت; و از آنجا كه جز امیرالمؤمنین علیه السلام احدی از چهرههای سرشناس و خواص اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله شایستگی و توانایی حل مشكلات جامعه اسلامی را نداشت، همه مردم، اعم از اصحاب مدینه و انقلابیان مصر و كوفه گرداگرد آن حضرت حلقه زدند و با اصرار از ایشان تقاضا كردند جبه خلافتبه تن كنند و بر جایگاهی، كه از روز نخست تنها به او تعلق داشت، بنشینند.امیرالمؤمنین علیه السلام ابتدا از پذیرش خلافتخودداری كردند; راز مطلب هم این بود كه ذایقه بسیاری از خواص به سنتهای غلط و غیرعادلانه خلفای سلف شیرین شده بود و هر یك به مال و منال و جاه و جلالی رسیده بودند.از اینرو، با تایید سیاستهای غلط خلفا، توده مردم را در تشخیص حق و باطل و اسلام ساختگی و اسلام ناب به غلط افكنده بودند.خواص به مثابه قطبنمای حركت عوام به سوی سعادت بودند كه با از كار افتادن و انحراف خویش، مسیر جامعه اسلامی را از قبلهگاه واقعیاش منحرف ساختند.بدینروی، حضرت با توجه به این مشكل و برخی نابسامانیهای دیگر فرمودند:
«مرا رها كنید و سراغ دیگری بروید; زیرا ما به استقبال وضعی میرویم كه چهرههای مختلف و جهات گوناگونی دارد، به طوری كه دلها بر آن استوار و عقلها ثابت نمیمانند» . (1)
اما سرانجام، به دلیل اصرار زیاد مردم و با هدف ظلمستیزی و گرفتن حقوق از دست رفته تهیدستان، خلافت را در كمال بیرغبتی پذیرفتند، اما تنها برای اصلاح امور جامعه اسلامی و سامان بخشیدن به نابسامانیهای اخلاقی و سیاسی و اقتصادی و ادرای، آستین همتبالا زدند.ولی از آنجا كه اصلاحات اجتماعی بدون اصلاحات اقتصادی غیرممكن است، حضرت در نخستین روزهای خلافتخویش، طرح «اصلاحات اقتصادی» خود را آغاز كردند.
موانع اساسی ساماندهی اقتصادی در حكومت علوی
مهمترین مانع در برابر حضرت علی علیه السلام برای ساماندهی به امور معیشتی جامعه، دو چیز بود:
الف.مخالفتبا سیره خلیفه اول و دوم;
ب.مقابله با خواستههای بیجای چهرههای سرشناس و اصحاب متنفذ.
مردم سالها با بدعتها و سنتهای غلط خلفا، به خصوص دو خلیفه اول و دوم خو گرفته بودند و گمان میكردند آنچه آن دو بنا نهادهاند همانند سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله واجب الاتباع است، در حالی كه علی علیه السلام اساس انحراف جامعه اسلامی را در استمرار سنتهای غلط آنها میدیدند.
علاوه بر این، عده زیادی از اصحاب نامدار پیامبر صلی الله علیه وآله و حتی دوستان و نزدیكان و اقوام امیرالمؤمنین علیه السلام طی دوران خلفا، به تدریج، جذب مظاهر دلفریب دنیا و مبتلا به استحاله فرهنگی شده و تحت تاثیر فرهنگ جاهلی قرار گرفته بودند; به مالاندوزی و آسایش و رفاه حرص داشتند و از علی علیه السلام توقعات نابجایی داشتند كه پاسخ به آنها حركت اصلاحات علوی را بكلی متوقف میساخت.
از اینرو، حضرت از ابتدای كار، با بیعتكنندگان اتمام حجت نمودند و یاستخویش را در برابر سنتخلفای سلف و عناصر متوقع چنین بیان نمودند:
«آگاه باشید! اگر دعوت شما را اجابت كنم، طبق علم خویش رفتار خواهم كرد و به حرف این و آن و ملامت ملامتگران گوش نخواهم داد» . (2)
یعنی: نه سیره خلفا را حجت میدانم و طبق آن مشی میكنم و نه سرزنشهای دوستان و آشنایان جلودار من است.حضرت با این جملات، كه در بحبوحه رویكرد جامعه به آن بزرگوار ایراد گردید، امید هرگونه تساهل و تسامح را در دلهای فرصتطلبان به نومیدی مبدل ساختند و راه گله و اعتراض فردای آنان را مسدود نمودند.
الف - سیاستهای اصولی حضرت علی علیه السلام
شاید كسانی گمان كنند عامل اساسی نابسمانیهای اقتصادی و تنگدستی مسلمانان در دوران خلافت عثمان، كه منجر به طغیان عمومی علیه او گردید، مساله كمبود درآمد ملی و تولید ثروت بود; اگر جامعه اسلامی از منبع غنی ثروت برخوردار بود، هرگز مشكلی به نام «مشكل اقتصادی» رخ نمیداد، ولی چنین گمانی باطل است; زیرا در دوران خلفا، به خصوص خلیفه دوم و سوم، روز به روز بر درآمد ملی افزوده میشد; در سایه فتوحات سرزمینهای عراق و ایران و شام و مصر، غنایم فراوانی نصیب رزمندگان اسلام گردید، به طوری كه در جنگ زالق به هر رزمنده در یك لشكر هشت هزار نفری از اموال غنیمتی، چهار هزار درهم رسید (3) و یا در جنگ نهاوند، سهم هر سواره نظام از غنایم جنگی، شش هزار درهم شد. (4)
علاوه بر این، پس از هر فتحی، ثروتهای كلانی تحت عنوان «جزیه» یا «خراج» و «خمس غنایم» وارد مدینه میشد و در میان اصحاب تقسیم میگردید، به طوری كه درآمد سالیانه بیتالمال از سرزمینهای فتح شده عراق به یكصد و بیست میلیون درهم میرسید (5) و عایدات فتوحات مصر چهل میلیون درهم (6) و عایدات شام هفده میلیون درهم بود. (7)
این در حالی بود كه در آن روزگار اگر كسی دویست درهم درآمد داشت، یتوانستیك زندگی ساده و به دور از فقر ترتیب دهد. (8)
بنابراین، مشكل اساسی اقتصادی جامعه، مساله كمبود تولید درآمد نبود; همه نابسامانیها از نحوه توزیع ثروت و تقسیم درآمد ناشی از فتوحات سرچشمه میگرفت.از اینرو، علی علیه السلام در دوران خلافتش، برای حل معضلات اقتصادی به دنبال افزایش تولید نرفتند، بلكه تمام هم خود را بر توزیع عادلانه بیتالمال و تقسیم منصفانه درآمد ملی مصروف داشتند.
برای دستیابی به سیاستهای اصولی و اهداف كلی حاكم بر برنامههای اقتصادی امام علی علیه السلام، راهی جز مراجعه به سخنان آن بزرگوار و مطالعه سیره عملی و راهكارهای اجرایی ایشان وجود ندارد.با توجه به گفتار و دقت در رفتار اقتصادی آن حضرت، اصول ذیل را میتوان به عنوان اهداف غایی و مقاصد نهایی آن بزرگوار مطرح نمود:
1- رفع تبعیض: اولین سیاست اصولی حضرت از بین بردن امتیازهای ناروا و ظالمانهای بود كه در سایه بنیانگذاری سنتهای غلط و حسابنشده خلفا در سالهای گذشته شكل گرفت، و به تدریج، از حد تعیینشده در دفاتر و دواوین تجاوز نموده و به صورت سلیقهای درآمده و موجب تاراج بیتالمال و شكاف روزافزون طبقاتی گردیده بود.امام علیه السلام برای لغو این امتیازات، سخت پافشاری نمودند، بهگونهای كه بسیاری از دوستان و نزدیكان خویش و سران اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله را به همین دلیل از دست دادند; در پاسخ معترضان میفرمودند: «من در كتاب خدا برای فرزندان اسماعیل [یعنی اعراب ] فضیلتی بر فرزندان اسحاق [یعنی غیر عرب ] ندیدهام» . (9)
«در منطق اسلام، برتری انسانها بر یكدیگر تنها به تقوا و عمل صالح است، نه چیزی دیگر» . (10)
2- رفع فقر: دومین هدف بنیادین و مقصود اساسی امام علیه السلام از اصلاح امور معیشتی جامعه اسلامی، رفع فقر و تنگدستی از كسانی بود كه به دلیل بیعدالتیهای گذشته، گرفتار تهیدستی ناخواسته شده بودند.در آن روزگار، میزان درآمد مسلمانان به دلیل فتوحات پی در پی و به دست آوردن غنایم هنگفت، فراوان شده بود، چنان كه دارالخلافه مشكلی به نام كمبود تولید درآمد نداشت، بلكه همه مصایب از توزیع ظالمانه و بیحساب درآمدهای سرشار حكومت نشات میگرفت.
حضرت در خطبه شقشقیه، به صراحتبه این موضوع اشاره كرده، آن را به عنوان یكی از مهمترین علل پذیرش خلافت مطرح مینمایند:
«اگر نبود پیمانی كه خداوند از علمای امت گرفته، كه در برابر پرخوری ظالمان و گرسنگی مظلومان سكوت نكنند، من افسار شتر خلافت را رها میساختم» . (11)
ب - اولیتهای اجرایی امیر المؤمنین علیه السلام
حضرت برای دستیابی به اهداف اصولی طرح خویش، روشها و شیوههای گوناگون و ظریفی به كار میگرفتند كه برخی از آنها به طور مستقیم و برخی دیگر به طور غیرمستقیم در عدالت اقتصادی و رفع تبعیض و فقرزدایی نقش داشت.اموری همچون عزل كارگزاران غیرصالح و منصوب كردن مدیران عدالتخواه و صالح از اقداماتی به حساب میآید كه به طور غیرمستقیم، موجب توزیع عادلانه ثروت در جامعه میشد; چرا كه كارگزار حریص و دنیازده و زیادهخواه هرگز به توزیع مساوی بیتالمال تن نخواهد داد.
اما در میان اقدامات و راهكارهای برگزیده حضرت، دو اقدام ذیل به طور مستقیم و با هدف اصلی رفع اختلاف طبقاتی و فقرزدایی جامعه صورت پذیرفت و در اولویت نخست طرح ساماندهی حضرت قرار داشت كه به طور مشخص بدانها پرداخته و به واكشن یاران حضرت در قبال آن اشاره میشود:
1- توزیع مساوی درآمد بیتالمال: از عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله تا سال پانزدهم هجری، غنایم جنگی و عایدات فتوحات و اساسا اموال بیتالمال در میان همه اصحاب به طور مساوی تقسیم میشد; یعنی سهم هر رزمنده سواره نظام برابر سایر نیروهای سواره و سهمیه هر رزمنده پیادهنظام مساوی سایر پیادگان بود و جزیه و خراج نیز به صورت مساوی تقسیم میشد.اما از سال پانزدهم هجری، این شیوه توسط خلیفه دوم تغییر كرد و بیتالمال بر اساس سوابق افراد در جنگهای صدر اسلام و یا سبقت در ایمان و مانند آن تقسیم شد; مثلا، به كسانی كه در جنگ بدر شركت كرده بودند، سهم افزونتری نسبتبه سایر رزمندگان جنگهای صدر اسلام اختصاص دادند و برای كسانی كه در غزوات پس از بدر تا صلح حدیبیه حضور یافتند، چهار هزار درهم مقرر كردند (12) و در میان بدریان نیز مهاجران بیش از انصار سهم دریافت كردند (13) و یا برای هر یك از زنان پیامبر صلی الله علیه وآله ده هزار درهم در نظر گرفته شد و در میان آنها، برای عایشه دو هزار درهم بیشتر مقرر كردند. (14)
استمرار این شیوه به تدریج، جامعه را به دو طبقه فقیر و غنی تقسیم كرد و روز به روز بر محرومیت تهیدستان افزود.
اما امیرالمؤمنین علی علیه السلام در زمینه تحقق سیاستهای اصولی خود، در نخستین روزهای خلافت، در برابر این سنت غلط خلفا ایستادگی كردند و تا پایان عمر، هیچگاه دست از مخالفتبا آن برنداشتند.این در حالی بود كه بسیاری از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی و حتی مكتبی آن عصر با این اقدام حضرت مخالف بودند و حتی به جنگ با آن بزرگوار پرداختند، ولی حضرت هرگز حاضر نشدند دست از تقسیم مساوی بیتالمال بردارند.
وقتی زمان تقسیم بیتالمال رسید، حضرت به عمار و عبیدالله بن ابی رافع و اباالهیثم بن التیهان دستور دادند فئ (غنایم و خراج و یا جزیه) را به طور مساوی میان مسلمانان تقسیم كنند; فرمودند: اعدلوا فیه و لاتفصلوا احدا علی احد;
«در تقسیم آنها، مساوی برخورد كنید و هیچ كس را بر دیگری ترجیح ندهید.» آنها نیز قیمت مجموع اموال را ارزیابی كردند; سهم هر نفر سه دینار میشد.به همه به طور مساوی سه دینار میدادند تا اینكه نوبتبه طلحه و زبیر رسید.آنها در حالی كه هر یك همراه پسر خود برای گرفتن سهم خویش آمده بودند به صورت غیرمنتظرهای مشاهده كردند مقسمان به آنان نیز مانند سایران سه دینار دادند.به اعتراض گفتند: عمر اینگونه به ما حقوق نمیداد; این كار، كار شماستیا دستور رئیستان؟
آنها گفتند: كار ما نیست، امیرالمؤمنین علیه السلام به ما چنین دستوری داده است.
آنگاه نزد حضرت علی علیه السلام رفتند و حضرت را در حالی كه زیر آفتاب مشغول رسیدگی به اموال بودند، یافتند.گفتند: نظر شما چیست، آیا مایلید برویم سایه؟
حضرت پذیرفتند.سپس گفتند: نزد عمالت رفتیم تا سهمیهمان را از این [فئ] بگیریم. آنها به هر یك از ما به اندازه سایر مردم دادند.
حضرت فرمودند: مگر چه انتظاری داشتید؟
گفتند: عمر اینگونه به ما نمیبخشید!
این همان مشكلی بود كه حضرت آن را از قبل پیشبینی كرده و هنگام بیعت، با آنان اتمام حجت نموده بودند كه مطابق علم خود عمل خواهند كرد، نه فتوای دیگران. اما در اینجا برای مجاب كردن آنها به اتمام حجتخویش اشاره نكردند، سیره رسول خدا صلی الله علیه وآله را به آنها گوشزد كردند و فرمودند: فما كان رسول الله صلی الله علیه وآله یعطیكما;
«رسول خدا صلی الله علیه وآله به چه روشی به شما عطا میدادند؟» آنها، كه بهتر از هر كسی میدانستند رسول خدا صلی الله علیه وآله فئ را به طور مساوی تقسیم میكردند، از پاسخ دادن به علی علیه السلام عاجز مانده، سكوت كردند.حضرت از فرصت استفاده نموده، فرمودند: الیس كان رسولالله صلی الله علیه وآله تقسیم بالسویه بین المسلمین;
«مگر نه این است كه رسول خدا صلی الله علیه وآله بیتالمال را به طور مساوی میان مسلمانان تقسیم میكرد؟» گفتند: بلی.
فرمودند: افسنة رسول الله صلی الله علیه وآله اولی بالاتباع ام سنة عمر؟ «آیا پیروی از سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله شایستهتر استیا پیروی از سنت عمر؟» گفتند: سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله، ولی یا امیرالمؤمنین، ما افراد باسابقه و منشا اثر و از مقربان [پیامبر صلی الله علیه وآله] بودهایم.اگر امكان دارد كه ما را با سایر مردم برابر قرار ندهی، برابر نكن.
حضرت فرمودند: سابقتكما اسبق ام سابقتی؟ «سابقه شما بیشتر استیا سابقه من» ؟
گفتند: سابقه شما.
فرمودند: فقرابتكما اقرب ام قرابتی؟ «نزدیكی شما [به رسولخدا صلی الله علیه وآله ] بیشتر بود یا نزدیكی من؟» گفتند: نزدیكی شما.
فرمودند: فغنائكم اعظم ام غنائی؟ خدمات شما بیشتر بوده استیا خدمات من؟» گفتند: خیر، خدمات شما بزرگتر بوده، یا امیرالمؤمنین.
فرمودند: فوالله ما انا و اجیری هذا و اومی بیده الی الاجیر الذی بین یدیه - فی هذا المال الا بمنزلة واحدة; «قسم به خدا، نسبت من و این اجیرم - با دستبه كارگری كه پیش رویشان بوده اشاره كردند - به این مال یكسان است!» (15)
ولی آنها با همه این توضیحات متقن حضرت، نتوانستند بر حرص و زیادهخواهی و برتریطلبی خود غلبه كنند.به همین دلیل، پس از اندك زمانی پرچم مخالفتبا آن حضرت را برافراشتند و به مقابله رودرو با آن بزرگوار درآمدند.پیام گفتمان طلحه و زبیر در این گفتوگو آن است كه اولا، انسان ممكن استسالیان متمادی در جبهه حق شمشیر زده و تا پای جان و تا سر حد شهادت پیش رفته باشد، ولی پس از مدتی، در فصل جدیدی از زندگانی خویش برای كسب امتیاز باطل پافشاری كند و حتی از سوابق درخشان و مجاهدتهای گذشته خویش در راه حق برای زیادهطلبیها استفاده كند.
ثانیا، هیچ بعید نیست در دوران جوانی، هنگامی كه وجدان بیداری دارد، شخصیتی متعالی و انسانی برگزیده را امام و الگوی زندگی خود قرار دهد، جوانیاش را در راه اطاعت از فرمان او به پایان برساند، اما در سنین میانسالی و پیری، در چند قدمی قبر و قیامتبه دلیل دلدادگی به دنیا سنت هر انسان منحرف و كممایهای را واجبالاتباع بداند.
علاوه بر این، گفتوگوی مزبور نشان میدهد كه جامعه اسلامی پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله چنان استحاله گردیده كه قداست و حرمت رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن به فراموشی سپرده شده بود، چنان كه شخصیتهایی همچون طلحه و زبیر در برابر بزرگمردی مانند علی بن ابیطالب علیه السلام رفتار عمر را بر رفتار پیامبر صلی الله علیه وآله ترجیح میدادند.
معترضان به تقسیم مساوی بیتالمال فقط طلحه و زبیر نبودند، بلكه هر روز بر تعدادشان افزوده میشد.دوست و دشمن، دور و نزدیك از علی علیه السلام درخواست كردند این شیوه را كنار بگذارد; چرا كه سالیان متمادی مردم مدینه با حقوقهای بالای دیوان عمر امرار معاش كرده، بر اساس آن، امور جدیدی را به عنوان نیاز لازم و ضروری زندگی خویش مطرح ساخته و بدینسان، دستیابی به آنها را هدف زندگی خویش قرار داده بودند.بدینروی، وقتی حضرت سیاست تقسیم بالسویه را در پیش گرفتند مبالغ دریافتی بسیاری از اصحاب باسابقه پایین آمد و این تمام رؤیاها و تصمیمها و برنامهریزیهای زندگی مادیشان را در هم ریخت.از اینرو، دوست و دشمن و دور و نزدیك زبان به اعتراض گشودند.علاوه بر این، بسیاری گمان میكردند علی علیه السلام با این كار، شان آنان را پایین آورده و آنها را با بردگان سیاه و عجمهای غربتی برابر ساخته است.
عقیل برادر علی علیه السلام میگفت: «آیا شما مرا با سیاهان مدینه یكسان قرار میدهی؟» حضرت با ناراحتی فرمودند: «بنشین، خدا رحمتت كند! كسی غیر از تو نبود كه حرف بزند؟ ! برتری تو بر آنها چیست؟ غیر از سبقت در ایمان و تقوا چیز دیگری است؟ !» (16)
خواهرشان، ام هانی، نیز از اینكه حضرت به وی و كنیز عجمیاش به طور مساوی بیست درهم دادند، ناراحتشد و از ایشان سهم بیشتری طلبید، ولی آن بزرگوار نپذیرفتند. (17)
غیر از اینان اشخاصی همچون عبدالله بن عمر و پسر ابوبكر و سعد بن ابی وقاص و عده زیادی از مهاجران نیز از آن حضرت سهم بیشتری طلبیدند، و آن بزرگوار را به سبب گزینش سیاست تساوی تحت فشار قرار دادند.خطبههای متعددی كه در كتب تاریخ و حدیث درباره تقسیم بالسویه بیتالمال نقل گردیده بهترین گواه بر كثرت اعتراض اصحاب حضرت به این سیاست است.
گاهی به زبان نصیحت و موعظه سعی كردند محبت و حرص به دنیا را از دلهایشان بیرون كنند.استدلال مهم حضرت در رد منتقدان این بود كه میفرمودند:
«من قرآن را مطالعه كردهام، ولی از اول تا آخرش برتری و فضیلتی برای فرزندان اسماعیل - یعنی اعراب مكه - بر فرزندان اسحاق نیافتهام» . (18)
امام علیه السلام ملاك برتری انسانها را اموری همچون سبقت در ایمان و تقوا میدانستند كه پاداش آن در سرای دیگری داده میشود، نه این دنیا.در تقسیم فئ و غنایم نیز هر كسی اسلام را پذیرفته بود سهیم میدانستند و میفرمودند:
«اگاه باشید! هر كه رو به قبله ما بایستد و قربانی و ذبیحه ما را بخورد و گواهی دهد خدایی جز خدای یكتا نیست و محمد بنده و فرستاده اوست، ما احكام قرآن را بر او جاری كرده، تقسیمیهای [حكومت] اسلامی را به او خواهیم داد.احدی بر دیگری فضیلتی ندارد، مگر به تقوای الهی و اطاعت از او...
اما در مورد این فئ، هیچ كس در بهرهبرداری از آن بر دیگری اولویتی ندارد.آنچه خداوند عزوجل از عطیهاش نصیب مسلمانان كرده مال خداست و شما بندگان خدا و تسلیم خدایید و این كتاب الهی است كه ما بدان اقرار كرده و بر آن شاهد بودهایم و در برابرش تسلیم شدهایم; و هنوز پیمانی كه با پیامبرمان بستهایم پیش رویمان است. پس تسلیم شوید خداوند رحمتتان كند.هر كه به این راضی نشد، برود هر چه خواست انجام بدهد; چون كسی كه بر اساس اطاعتخدا عمل میكند و به حكم الهی حكم مینماید، ترس و وحشتی ندارد. «آنان كسانی هستند كه نه خوفی بر آنهاست و نه محزون میشوند» . (19)
از دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السلام، به عنوان ولی خدا و جانشین منتخب رسول او صلی الله علیه وآله، درامد حكومت اسلامی از آن خداست.از اینرو، حتی حاكم اسلامی نیز حق ندارد آن را بدون حساب به اطرافیان خود ببخشد، بلكه باید در میان بندگان مؤمن خدا - یعنی مسلمانان - به عنوان عیالالله به تساوی تقسیم شود.
در اواخر دوران حكومت علی علیه السلام، یاران آن حضرت به دلیل سختگیریهای آن بزرگوار در تقسیم بیتالمال، یكی پس از دیگری از ایشان جدا شدند; برخی به معاویه و برخی دیگر به گوشه خانههایشان خزیدند و دنبال زندگی شخصی خود رفتند، برخی از دوستان حضرت نیز از این وضع ناراحتبودند.بدینروی، پس از تامل و چارهجویی، از حضرت خواستند قدری تسامح به خرج دهد و به قریش و اشراف عرب بیش از غیرعرب و موالی حقوق بپردازد تا قدری اوضاع حكومتسامان پیدا كند، سپس مطابق گذشته رفتار كند.حضرت در پاسخ آنها فرمودند:
«آیا به من میگویید پیروزی را با ظلم بر كسانی كه به ولایت و حكومتبر آنها برگزیده شدهام، به دست آورم؟ ! والله، تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پی یكدیگر طلوع و غروب میكنند، چنین نخواهم كرد! اگر آن مال از آن من هم بود، در میانشان به صورت مساوی تقسیم میكردم، چه رسد به اینكه آن، مال خداست» . (20)
این جملات صریحا میفهماند كه از نظر علی بن ابیطالب علیه السلام، جلب ضایتخواص با اعطای امتیازات ویژه از بیتالمال به آنها خیانتبه توده مردم مسلمان و ستم در حق سایر اقشار مملكت است.جایگاه یك مسؤول در نظام اسلامی چنان حساس است كه حتی هنگام انفاق اموال شخصی خود به دیگران نیز باید همه را به یك چشم بنگرد و اموالش را یكسان و عادلانه انفاق كند.
2- مصادره ثروتهای بادآورده: امیرالمؤمنین علیه السلام تنها اصلاح روشهای توزیع گذشته را برای ساماندهی اقتصادی آینده كافی نمیدانستند، بلكه معتقد بودند ثروتهایی كه در دوران عثمان بناحق به این و آن بخشیده شده، باید به خزانه بیتالمال بازگردد.
همانگونه كه اشاره شد، عثمان مبالغ هنگفتی از اموال عمومی را به افراد خاندان و دوستان و آشنایان خود میبخشید و از این طریق، با جلب رضایت آنان، پایههای حكومتخود را محكم میكرد; زمینهای زیادی از بیتالمال را غیرعادلانه بین افراد خاصی تقسیم مینمود و گاهی خمس غنایم برخی از فتوحات را یكجا به یكی از بستگانش میبخشید.حضرت علی علیه السلام به محض تصدی خلافت، تمام زمینهایی را كه عثمان به این و آن واگذار نموده بود، مال خدا خواندند و دستور بازگرداندن آنها را به بیتالمال صادر نمودند.متن حكم صادره به چند صورت مشابه در منابع تاریخی آمده است:
«الا و ان كل قطیعة اقطعها عثمان من مال الله مردود علی بیت مال المسلمین، فان الحق قدیم لایبطله شیء، ولو وجدته تفرق فی البلدان لرددته، فان فی الحق سعة و من ضاق عنه الحق فالجور عنه اضیق» ; (21) آگاه باشید! هر قطعهزمینی كه عثمان از مال خدا به كسی هدیه كرده، به بیتالمال مسلمانان عودت داده خواهد شد.چیزی نمیتواند حكم حقی را كه سالیان متمادی اجرا نشده است، به حكم باطل تبدیل كند.اگر آن مال در شهرها پخش شده باشد، آن را [به خزانه بیتالمال] باز میگردانم; زیرا احقاق حق موجب گشایش میشود و هر كس تحمل اجرای حق را نداشته باشد، تحمل ظلم برایش دشوارتر خواهد بود.
در نهجالبلاغه، جمله دیگری درباره مصادره اقطاعات عثمان نقل گردیده كه جدیت و اهتمام حضرت را بر این مهم مینماید:
«والله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملك به الاماء لرددته فان فی العدل سعة، و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق» ; (22) قسم به خدا اگر با آن اموالشان زنانی را كابین بسته و یا كنیزانی خریده باشند، آن را بازپس خواهم گرفت; زیرا عدالت مایه گشایش است و آن كه عدالتبرایش گران آید، تحمل ظلم برایش گرانتر خواهد بود.
در پی اعلان این سیاست توسط امیرالمؤمنین علیه السلام، بسیاری از سران بنیامیه، كه از قبل عثمان صاحب آلاف و الوفی شده بودند، به تب و تاب افتادند; ابتدا از حضرت خواستند اموالشان را مصادره نكند، ولی مخالفتشدید و برخورد تند حضرت آنها را از نفوذ در شخصیت آن بزرگوار و متزلزل كردن اراده ایشان نومید ساخت.بدینروی، برخی از قلمرو حضرت گریختند و به معاویه پیوستند و برخی دیگر در قلمرو حاكمیت آن بزرگوار باقی ماندند و به كارشكنی و فتنهگری پرداختند.برای نمونه، به یك سند بر جای مانده در این مورد اشاره میشود:
در همان روزهای نخستخلافت امیرالمؤمنین، مروان بن حكم و سعید بن عاص و ولید بن عقبة بن ابی معیط، سه تن از سران بنی امیه، كه در دوران عثمان بیتالمال مسلمانان را تاراج كرده بودند، نزد حضرت آمدند و بیعتخود را مشروط به خودداری امیرالمؤمنین از مصادره اموالشان كردند; گفتند: ما بیعت میكنیم، اما به شرط آنكه آنچه را اندوختهایم از ما نستانی و از آنچه در دست ماست صرف نظر كنی.
حضرت طبق مبنای بر حق خود، كه اموال عمومی مسلمانان را مال خدا میدانستند، در پاسخشان فرمودند: اما در مورد مصادره نكردن اندوختههایتان، من وظیفه ندارم حق خداوند متعال را باز نستانم.درباره بخشیدن آنچه به دستتان افتاده نیز اجرای عدالت در مورد چیزی كه مال خدا و مسلمانان است، موجب گشایش و راحتی شما خواهد شد» (23)
امیرالمؤمنین علیه السلام میدانستند كه افرادی همچون ولید و سعید و مروان عناصر شروری هستند و هیچ بعید نیست كه به خاطر عصبانیت از حضرت، برای حكومت مشكل درست كنند، اما هرگز این توجیهات ایشان را وادار به مسامحه و مصالحه نكرد; حتی یك قدم نیز عقب ننشستند و هیچگونه ملاحظه و مماشاتی را، حتی در گفتار عادی روا ندانستند; در همان مجلس، در پایان سخن خود، خطاب به آنها فرمودند: «اگر [ناراحتید ] برگردید به منزلگاه اصلیتان; [یعنی نزد معاویه]» . (24)
شاید فلسفه صلابت علی علیه السلام، در مصادره ثروتهای بادآورده این باشد كه كسانی كه به حرامخواری عادت كردهاند و به زیادهخواهی خو گرفتهاند، اگر در حكومت اسلامی به شدت بازخواست نشوند و به كیفر اعمالشان نرسند، هرگز حرصشان فرو نخواهد نشست و دست از چپاول اموال عمومی برنخواهند داشت و روز به روز خود و سایر بخشهای سالم و دستگاههای مالی جامعه را به سوی فساد مالی و دزدی و دستاندازی در بیتالمال سوق خواهند داد.
از فراز پایانی سخن امیرالمؤمنین علیه السلام به دست میآید كه آن بزرگوار معتقد بودند نه تنها اقشار ضعیف و محروم جامعه، بلكه اقشار متمول و سرمایهدار اجتماع نیز در پرتو عدالت اجتماعی از آسایش و رفاه ویژهای برخوردار خواهند شد كه هرگز در سایه جفاكاریهای اقتصادی بدان نخواهند رسید; چرا كه اولا، چپاول و دزدی اموال توده محروم جامعه موجب بغض و كینه آنان نسبتبه صاحبان اموال نامشروع شده، امنیت و آسایش آنها را سلب خواهد كرد.علاوه بر این، همانگونه كه یك دانشآموز زحمتكش و صادق از قبولی خویش در امتحان پایان سال بیش از یك دانشجوی متقلب لذت میبرد، ثروتی كه از راه مشروع كسب گردیده باشد نیز بیش از ثروت نامشروع لذتآفرین و آرامبخش خواهد بود.از اینرو، حضرت به صاحبان ثروتهای بادآورده میفرمودند:
«هر كس تاب اجرای حق را نداشته باشد، جریان باطل بر او بیتابكنندهتر خواهد بود» . (25)
خطاب به ولید و دوستانش نیز میفرمودند: «[گمان نكنید تنها از راه ظلم و تصاحب اموال عمومی میتوان به رفاه رسید، خیر] عدل نیز موجب آسایش و گشایش زندگیتان خواهد شد» . (26)
نتیجهگیری
در پایان، میتوان گفت: از طرح ساماندهی اقتصادی علی بن ابیطالب علیه السلام نتایج ذیل به دست میآید; نتایجی كه میتوان از آن به عنوان درس عبرت و چراغ هدایتحل معضلات اقتصادی جامعه كنونیمان بهره گرفت:
1.در اندیشه علی بن ابیطالب علیه السلام عدالتشرط لازم و ضروری توسعه اقتصادی جامعه است، چنان كه بدون عدالت هرگز با افزایش تولید درامد، نمیتوان رفاه همگانی را به ارمغان آورد، بلكه پس از مدتی، جامعه به بن بستخواهد رسید.
2.عدالت اقتصادی به قدری اهمیت دارد كه گاه حاكم اسلامی باید افزایش تولید جامعه را فدای برقراری عدالت و توزیع عادلانه درامد موجود كند.
3.توزیع نابرابر بیتالمال موجب رفاه مادی قشری خاص و محرومیتسایر اقشار جامعه خواهد شد، ولی توزیع عادلانه آن موجب آسایش و رفاه نسبی تمام اقشار خواهد گردید.
4.نابسامانیهای منتج از سیاستهای غلط تقسیم درامد در گذشته، تنها با كنار نهادن شیوه گذشته سامان نمییابد، بلكه باید در كنار آن، اموالی كه بناحق از حساب عمومی برداشته شده و به جیب افرادی خاص ریخته شده، بازگردانده شود.
5.ملاك مصادره ثروتهای بادآورده انباشت آن از طریق غیرقانونی نیست; معیار اساسی، ناحق و غیرمشروع بودن آن است.از اینرو، اگر حاكمی همچون عثمان هم بناحق اموال مسمانان را به دیگران ببخشد، در عین قانونی بودن، باید مصادره شود.
6.ترس از مخالفت صاحبان ثروت و ملامت و سرزنش آنان نباید حكومت اسلامی را از مصادره اموال زیادهخواهان باز دارد، گرچه به جنگی مثل جنگ جمل بینجامد.
7.همه مسلمانان جامعه اسلامی در بهرهمندی از درامد ملی حكومتبرابرند و هیچ امتیازی برای مردم یك شهر نسبتبه شهر دیگر وجود ندارد، حتی تدین و تعهد بالای افراد در حكومت اسلامی ابزاری برای كسب امتیاز مادی افزونتر به حساب نمیآید.
پینوشتها:
1 و 2- نهجالبلاغه، خطبه 92
3- احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، قم، نشر ارومیه، 1404 ق، ص 386
4- محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوك، بیروت، دارالكتب العلمیه، 1408 ق، ج 2، ص 528
5- ماوردی، الاحكام السلطانیة، تحقیق حامد الفقی، چ دوم، قم، مكتب الاعلام الاسلامی، 1406 ق، ج 1، ص 185
6 و 7- بلاذری، پیشین، ص 217/ص 197
8- شمسالدین سرخسی، كتاب المبسوط، ج دوم، بیروت، دارالمعرفة، مجلد دوم، ج 3، ص 14
9- ر.ك.به: محمدباقر محمودی، نهجالسعادة فی مستدرك نهجالبلاغه، بیروت، مؤسسة المحمودی، ج 1، ص 225
10- ر.ك.به: محمد بن محمد شیخ مفید، الاختصاص، تحقیق علی اكبر غفاری، چاپ پنجم، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1416 ق، ص 151
11- نهجالبلاغه، خطبه 3
12- ر.ك.به: طبری، پیشین، ج 2، ص 452، حوادث سال 15 ه
13- قاسم ابوعبید، كتاب الاموال، تحقیق محمد خلیل هراس، بیروت، دارالفكر، 1408 ق، ص 287
14- طبری، پیشین، ج 2، ص 452
15- محمدباقر محمودی، پیشین، ج 1، ص 240 و 241 به نقل از: دعائم الاسلام، باب «قسمة الغنائم» من كتاب الجهاد، ح اول، ج 1، ص 384/ر.ك.به: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، چاپ سوم، بیروت، دارالحیاء التراث، 1403 ق، ج 41، ص 116 و 117
16- شیخ مفید، پیشین، ص 151
17 و 18- محمدباقر محمودی، پیشین، ج 1، ص 224 و 225
19- حسن ابن شعبه حرانی، تحف العقول، تصحیح علی اكبر غفاری، چاپ ششم، تهران، كتابچی، 1367 ش، ص 180 و 181
20- نهجالبلاغه، خطبه 126/محمدباقر محمودی، پیشین، ج 2، ص 450 تا 452
21- علی بن الحسین مسعودی، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب، چاپ دوم، بیروت، دارالاضواء، 1409 ق، ص 158
22- نهجالبلاغه، خطبه 15
23 و 24- یعقوبی، تاریخ طبری، قم، شریف رضی، 1414 ق، ج 2، ص 178 و 179
25- مسعودی، پیشین
26- یعقوبی، پیشین
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
خطبه 143 نهج البلاغه: (في الاستسقاء)
1 - الكون في خدمة الإنسان
ألاَ وَإنَّ الْأَرْضَ الَّتي تقلُّكمْ، وَالسَّمَاءَ الَّتي تظلُّكمْ، مطيعَتَان لرَبكمْ، وَمَا أَصبَحَتَا تَجودَان لكم ببركتهما توجُّعاً لكم، ولاَ زلفَةً إلَيكم، وَلاَ لخَيرٍ تَرجوَانه منكم، وَلكن أمرَتَا بمنافعكم فأطاعتا، وأقيمتا علىحدود مصالحكم فقامتا.
ترجمه خطبه 143: (سخنرانى در مراسم دعاى باران)
1 - نظام آفرينش براى انسان
آگاه باشيد، زمينى كه شما را بر پشت خود مىبرد، و آسمانى كه بر شما سايه مىگستراند، فرمانبردار پرودگارند، و بركت آن دو به شما نه از روى دلسوزى يا براى نزديك شدن به شما، و نه به اميد خيرى است كه از شما دارند، بلكه آن دو، مأمور رساندن منافع شما مىباشند، و اوامر خدا را اطاعت كردند، به آنها دستور داده شد كه براى مصالح شما قيام كنند و چنين كردند.
2 - الغاية من الامتحان
إنَّ اللَّه يبتلي عباده عند الْأعْمال السَّيئة بنقْص الَّثمرات، وحبسالبركات ، وإغلاَق خزائن الخيرات، ليتوب تائبٌ، ويقلع مقلعٌ، ويتذكَّر متذكرٌ، ويزدجر مزدجرٌ. وقد جعلاللَّه سبح انه الْإسْتغْفار سبباً لدرور الرزْق ورحْمة الْخلْق، فقال سبْحانه: استغفروا ربَّكم إنَّه كان غفَّاراً. يرسل السَّماء عليكم مدراراً. ويمددكمبأم والٍ وبنين ويجعل لكم جنَّاتٍ ويجعل لكم أنهاراً.
فرحم اللَّه امرأً استقبل توبته، واستقال خطيئته، وبادر منيَّته!
2 - فلسفه آزمايشها
خداوند بندگان خود را كه گناهكارند، با كمبود ميوهها، و جلوگيرى از نزول بركات، و بستن در گنجهاى خيرات، آزمايش مىكند، براى آن كه توبهكنندهاى بازگردد، و گناهكار، دل از معصيت بكند، و پند گيرنده، پند گيرد، و بازدارنده، راه نافرمانى را بر بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمى فروريختن روزى، و موجب رحمت آفريدگان قرار داد و فرمود : از پرودگار خود آمرزش بخواهيد، كه آمرزنده است، بركات خود را از آسمان بر شما فرو مىبارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را يارى مىدهد، و باغستانها و نهرهاى پرآب در اختيار شما مىگذارد(225). پس رحمت خدا بر آن كس كه به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پيش از آن كه مرگ او فرارسد، اصلاح گردد.
3 - الدعاء لنزول الغيث
اللَّهمَّ إنَّا خرجنا إليك من تحت الْأسْتار والْأكْنان، وبعْد عجيج الْبهائم والولدان، راغبينفي ر حمتك، وراجين فضل نعمتك، وخائفين منعذابك ونق متك.
اللَّهمَّ فاسقنا غيثك ولاَ تَجعَلنَا منَ القَانطينَ، وَلاَ تهلكنَا بالسنينَ، وَلاَ تؤَاخذنَا بمَا فَعَلَ السُّفهاء منَّا؛ يا أرحم الرَّاحمين.
اللَّهمَّ إنَّا خرجنا إليك نشكو إليك ما لاَ يَخفَى عَلَيكَ، حينَ أَلجَأَتنَا المَضَايق الوَعرَة، وأجاءتنا المقاحط المجدبة، وأعيتنا المطالب المتعسرة، وتلاَحَمَت عَلَينَا الفتَنالم ستصعبة.
اللَّهمَّ إنَّا نسألك ألاَّ تردَّنا خائبين، ولاَ تَقلبَنَا وَاجمينَ. وَلاَ تخَاطبَنَا بذنوبنَا، وَلاَ تقَايسَنَا بأعمالنا.
اللَّهمَّ انشر علينا غيثك وبركتك، ورزقك ورحمتك؛ واسقنا سقيا ناقعةً مرويةً معشبةً، تنبت بها ما قد فات، وتحيي بها ما قد مات، نافعة الحيا، كثيرة المجتنى، تروي بها القيعان، وتسيل البطنان، وتستورق الْأشْجار، وترْخص الْأسْعار؛ إنَّك على ما تشاءقديرٌ.
3 - نيايش طلب باران
بار خداوندا! ما از خانهها، و زير چادرها پس از شنيدن ناله حيوانات تشنه، و گريه دلخراش كودكان گرسنه، به سوى تو بيرون آمديم، و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را اميدواريم، و از عذاب و انتقام تو ترسناكيم. بارخداوندا! بارانت را بر ما ببار، و ما را مأيوس برمگردان! و با خشكسالى و قحطى ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتى كه بىخردان ما انجام دادهاند ما را به عذاب خويش مبتلا مگردان، اى مهربانترين مهربانها!. بار خداوندا! به سوى تو آمديم از چيزهايى شكايت كنيم كه بر تو پنهان نيست و اين هنگامى است كه سختىهاى طاقتفرسا ما را بيچاره كرده و خشكسالى و قحطى ما را به ستوه آورده، و پيشآمدهاى سخت ما را ناتوان ساخته، و فتنههاى دشوار كارد به استخوان ما رساندهاست. بار خداوندا! از تو مىخواهيم ما را نوميد برمگردانى، و با اندوه و نگرانى به خانههايمان باز نفرستى، و گناهانمان را به رخمان نكشى، و اعمال زشت ما را مقياس كيفر ما قرار ندهى. خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار، و بركت خويش را بر ما بگستران، و روزى و رحمتت را به ما برسان، و ما را از بارانى سيراب فرما كه سودمند و سيراب كننده و روياننده گياهان باشد، كه آن چه خشك شده دوباره بروياند، و آن چه مرده است زنده گرداند، بارانى كه بسيار پرمنفعت، روياننده گياهان فراوان، كه تپهها و كوهها را سيراب، و در درهها و رودخانهها، چونان سيل جارى شود، درختان را پربرگ نمايد. نرخ گرانى را پايين آورد، همانا تو بر هر چيز كه خواهى توانايى.
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
(نامه 41 نهجالبلاغه: به يكى از فرماندهان)
1 - أسباب ذم احد الولاة الخونة
أمَّا بعد، فإني كنت أشركتك في أمانتي، وجعلتك شعاري وبطانتي، ولم يكن رجلٌ من أهلي أوثق منك في نفسي لمواساتي وموازرتي وأداء الْأمانة إليَّ؛ فلمَّا رأيْت الزَّمانع لى ابن عمك قد كلب، والعدوَّ قد حرب، وأمانة النَّاس قد خزيت، وهذه الْأمَّةق دْ فنكتْ وشغرت، قلبت لاِبنِ عمك ظهر الِْمجن ففارقْته مع الْمفارِقِين، وخذلته مع الخاذلين، وخنته مع الخائنين، فلاَ ابنَ عَمكَ آسَيتَ، وَلاَ الْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ.
وكأنَّك لم تكن اللَّه تريد بجهادك، وكأنَّك لم تكن على بينةٍ من ربك، وكأنَّك إنَّما كنتت كيد هذه الْأمَّة عنْ دنْياهمْ، وتنْوي غرَّتهمْ عنْ فيئهم، فلمَّا أمكنتك الشدَّة في خيانة الْأمَّة أسْرعْت الْكرَّة، وعاجلْت الوثبة، واختطفت ما قدرت عليه من أموالهم المصونة لِأرامِلِهِموأيتامهم اختطاف الذئب الْأزل دامية الْمعْزى الْكسيرة، فحملته إلى الحجاز رحيب الصَّدر بحمله، غير متأثمٍ من أخذه، كأنَّك
ترجمه نامه 41
(نامه به يكى از فرمانداران)(224)
1 - علل نكوهش يك كارگزار خيانتكار
پس از ياد خدا و درود! همانا من تو را در امانت خود شركت دادم، و همراز خود گرفتم، و هيچ يك از افراد خاندانم براى يارى و مددكارى، و امانت دارى، چون تو مورد اعتمادم نبود،آنهنگام كه ديدى روزگار بر پسرعمويت سخت گرفته، و دشمن به او هجوم آورده، و امانت مسلمانان تباه گرديده، و امت اختيار از دست داده، و پراكنده شدند، پيمان خود را با پسر عمويت دگرگون ساختى، و همراه با ديگرانى كه از او جدا شدند فاصله گرفتى، تو هماهنگ با ديگران دست از ياريش كشيدى، و با ديگر خيانت كنندگان خيانت كردى، نه پسر عمويت را يارى كردى، و نه امانتها را رساندى. گويا تو در راه خدا جهاد نكردى! و برهان روشنى از پروردگارت ندارى، و گويا براى تجاوز به دنياى اين مردم نيرنگ مىزدى، و هدف تو آن بود كه آنها را بفريبى! و غنائم و ثروتهاى آنان را در اختيار گيرى، پس آنگاه كه فرصت خيانت يافتى شتابان حملهور شدى، و با تمام توان، اموال بيت المال را كه سهم بيوه زنان و يتيمان بود، چونان گرگ گرسنهاى كه گوسفند زخمى يا استخوان شكستهاى را مىربايد، به يغما بردى، و آنها را به سوى حجاز با خاطرى آسوده، روانه كردى، بىآن كه در اين كار احساس گناهى داشته باشى
2 - ذم الخيانة فى بيتالمال
لاَ أَبَا لغَيركَ! حَدَرتَ إلَى أَهلكَ ترَاثَكَ من أَبيكَ وَأمكَ. فَسبحَانَ اللَّه! أَمَا تؤمن بالمَعَاد؟ أو ما تخاف نقاش الحساب؟! أيُّها المعدود - كان - عندنا من أولي الْألْباب، كيْف تسيغشراباً وطعاماً، وأنت تعلم أنَّك تأكل حراماً، وتشرب حراماً، وتبتاع الْإماء وتنكحالنساء من أموال اليتامى والمساكين والم ؤمنين والمجاهدين، الَّذين أفاء اللَّهعليهم هذه الْأمْوال، وأحْرز بهمْ هذه الْبلَادَ!
2 - نكوهش از سوء استفاده در بيتالمال
دشمنت بىپدر باد، گويا ميراث پدر و مادرت را به خانه مىبرى! سبحان الله!! آيا به معاد ايمان ندارى؟ و از حسابرسى دقيق قيامت نمىترسى؟ اى كسى كه در نزد ما از خردمندان بشمار مىآمدى، چگونه نوشيدن و خوردن را بر خود گوارا نمودى در حالى كه مىدانى حرام مىخورى! و حرام مىنوشى! چگونه با اموال يتيمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدان راه خدا، كنيزان مىخرى و با زنان ازدواج مىكنى؟ كه خدا اين اموال را به آنان وا گذاشته، و اين شهرها را به دست ايشان امن فرموده است!
3 - المواجهة الصارمة للخونة
فاتَّق اللَّه وارد د إلى هؤلاَء القَوم أَموَالَهم، فَإنَّكَ إن لَم تَفعَل ثمَّ أَمكَنَني اللَّه منكَ لَأعذرَنَّ إلى اللَّه فيك، ولَأَضربَنَّكَ بسَيفيالَّذي مَا ضَرَبت به أَحَداً إلَّا دَخَلَ النَّارَ! وَوَاللَّه لَو أَنَّ الحسن والحسين فعلاَ مثلَ الَّذي فَعَلتَ، مَا كَانَت لَهمَا عندي هَوَادَةٌ، وَلاَ ظَفرَا مني بإرادةٍ، حتَّى آخذ الحقَّ منهما، وأزيح الباطل عن مظلمتهما، وأقسم باللَّه رب العالمينم ا يسرُّني أنَّ ما أخذته من أموالهم حلاَلٌ لي، أَتركه ميرَاثاً لمَن بَعدي؛ فَضَح روَيداً، فكأنَّك قد بلغت المدى، ودفنت تحت الثَّرى، وعرضت عليك أعمالك بالمحل الَّذي ينادي الظَّالم فيهب الحسرة، ويتمنَّى المضيع فيه الرَّجعة، ولاَتَ حينَ مَنَاص!.
3 - برخورد قاطع با خيانتكار
پس از خدا بترس، و اموال آنان را بازگردان، و اگر چنين نكنى و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست يابم، تو را كيفر خواهم نمود، كه نزد خدا عذرخواه من باشد، و با شمشيرى تو را مىزنم كه به هر كس زدم وارد دوزخ گرديد. سوگند به خدا! اگر حسن و حسين چنان مىكردند كه تو انجام دادى، از من روى خوش نمىديدند و به آرزو نمىرسيدند تا آن كه حق را از آنان باز پس ستانم، و باطلى را كه به ستم پديد آمده نابود سازم، به پروردگار جهانيان سوگند، آن چه كه تو از اموال مسلمانان به ناحق بردى، بر من حلال بود، خشنود نبودم كه آن را ميراث بازماندگانم قرار دهم، پس دست نگهدار و انديشه نما، فكر كن كه به پايان زندگى رسيدهاى، و در زير خاكها پنهان شده، و اعمال تو را بر تو عرضه داشتند، آنجا كه ستمكار باحسرت فرياد مىزند، و تباه كننده عمر و فرصتها، آرزوى بازگشت دارد اما راه فرار و چاره مسدود است.
نامه 43 نهجالبلاغه
(إلى مصقلة بن هبيرة الشيباني، وهو عامله على أردشير خرة)
التشدد في صرف بيت المال
بلغني عنك أمرٌ إن كنت فعلته فقد أسخطت إلهك، وعصيت إمامك: أنَّك تقسمفيءالم سلمين الَّذي حازته رماحهم وخيولهم، وأريقتعلى ه دماؤهم، فيمن اعتامكمن أ عراب قومك.
فوالَّذي فلق الحبَّة، وبرأ النَّسمة، لئن كان ذلك حقاً لتجدنَّ لك عليَّ هواناً، ولتخفَّنَّ عندي ميزاناً، فلاَ تَستَهن بحَق رَبكَ، وَلاَ تصلحدن يَاكَ بمَحق دينكَ، فَتَكونَ منَ الْأخْسرين أعْمالاً.
ألاَّ وإنَّ حقَّ من قبلك وقبلنا من المسلمين في قسمة هذا الفيءسواءٌ: ير دون عندي عليه، ويصدرون عنه.
ترجمه نامه 43
(نامه به مصقلة بن هبيره شيبانى، فرماندار اردشير خُرّه فيروز آباد از شهرهاى فارس ايران)
سخت گيرى در مصرف بيت المال
گزارشى از تو به من دادند كه اگر چنان كرده باشى، خداى خود را به خشم آوردى، و امام خويش را نافرمانى كردى،
خبر رسيد كه تو غنيمت مسلمانان را كه نيزهها و اسبهاشان گرد آورده، و با ريخته شدن خونهايشان به دست آمده، به اعرابى كه خويشاوندان تواند، و تو را برگزيدند، مىبخشى.
به خدايى كه دانه را شكافت، و پديدهها را آفريد، اگر اين گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده، و منزلت تو سبك گرديده است، پس حق پروردگارت را سبك مشمار، و دنياى خود را با نابودى دين آباد نكن، كه زيانكارترين انسانى،
آگاه باش، حق مسلمانانى كه نزد من يا پيش تو هستند در تقسيم بيتالمال مساوى است، همه بايد به نزد من آيند و سهم خود را از من گيرند.
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
نامه 25 نهجالبلاغه
(كان يكتبها لمن يستعمله على الصدقات)
و إنما ذكرنا هنا جملاً ليعلم بها أنه عليه السلام كان يقيم عماد الحق، ويشرع أمثلة العدل، في صغير الأمور و كبيرها و دقيقها و جليلها.
1 - الجباة و الاخلاق الاجتماعية
انطلق على تقوى اللَّه وحده لاَ شَريكَ لَه، وَلاَ ترَوعَنَّ مسلماً وَلاَ تَجتَازَنَّ عَلَيه كَارهاً، ولاَ تَأخذَنَّ منه أَكثَرَ من حَق اللَّه في مَاله، فَإذَا قَدمتَ عَلَى الحَي فَانزل بمَائهم من غَير أن تخالط أبياتهم، ثمَّ امضإ ليهم بالسَّكينة والوقار؛ حتَّى تقوم بينهم فتسلم عليهم، ولاَتخدجبالتَّحيَّة لهم ،
ثمَّ تقول: عباد اللَّه، أرسلني إليكم وليُّ اللَّه وخليفته، لِآخذ مِنكم حقَّ اللَّه في أموالكم، فهل لله في أموالكم من حقٍّ فتؤدُّوه إلى وليه. فإنقال قائلٌ: لاَ ، فَلاَ ترَاجع ه، وَإن أَنعَمَ لك منعمٌ فانطلق معه منغى رأن تخ يفه أو توعده أو تعسفه أو ترهقه فخذ ما أعطاك من ذهبٍ أو فضَّةٍ، فإن كان له ماشيةٌ أو إبلٌ فلاَ تَدخلهَا إلاَّ بإذنه، فَإنَّ أَكثَرَهَا لَه.
فإذا أتيتها فلاَ تَدخل عَلَيهَا دخولَ متَسَلطٍ عَلَيه ولاَعَنيفٍ به. وَلاَ تنَفرَنَّ بَهيمَةً وَلاَ تفزعَنَّهَا، وَلاَ تَسوءَنَّ صَاحبَهَا فيهَا، وَاصدَع المَالَ صدعين ثمَّ خيره، فإذا اختار فلاَ تَعرضَنَّ لمَا اختَارَه. ثمَّ اصدَع الباقيَ صَدعَين، ثمَّ خيره، فاذا اختار فلا تعرضنَّ لما اختاره فلاَ تَزَال كَذلكَ حَتَّى يَبقَى مافيهوفاءٌلحقاللَّهفيماله؛فاقبضحقَّ اللَّه من ه. فإن استقالكف أقله،ثمَاخلطهماثمَاصنعمثل الَّذي صنعت أوَّلاً حتَّى تأخذ حقَاللَّهفي ماله.ولاَتَأخذَنَعَوداً وَلاَ هَرمَةً وَلاَ مَكسورَةً وَلاَ مَهلوسَةً،وَلاَذَاتَ عَوَارٍ، وَلاَ تَأمَنَنَّ عليها إلاَّ من تثق بدينه، رافقاً بمال المسلمين حتَّى يوصله إلى وليهم فيقسمه بينهم.
ترجمه نامه 25
(دستورالعمل امام به مأموران جمع آورى ماليات)
(ما بخشى از اين وصيت را آورديم تا معلوم شود كه امام اركان حق را به پا مىداشت و فرمان به عدل صادر مىكرد، در كارهاى كوچك يا بزرگ، با ارزش يا بىمقدار)
1 - اخلاق اجتماعى كارگزاران اقتصادى
با ترس از خدايى كه يكتاست و همتايى ندارد، حركت كن، در سر راه هيچ مسلمانى را نترسان، يا با زور از زمين او نگذر، و افزونتر از حقوق الهى از او مگير، هرگاه به آبادى رسيدى، در كنار آب فرود آى، و وارد خانه كسى مشو، سپس با آرامش و وقار به سوى آنان حركت كن، تا در ميانشان قرار گيرى، به آنها سلام كن، و در سلام و تعارف و مهربانى كوتاهى نكن. سپس مىگويى: اى بندگان خدا، مرا ولى خدا و جانشين او به سوى شما فرستاده، تا حق خدا را كه در اموال شماست تحويل گيرم، آيا در اموال شما حقى است كه به نماينده او بپردازيد؟)
اگر كسى گفت: نه، ديگر به او مراجعه نكن، و اگر كسى پاسخ داد: آرى، همراهش برو، بدون آن كه او را بترسانى، يا تهديد كنى، يا به كار مشكلى وادار سازى، هرچه از طلا و نقره به تو رساند بردار، و اگر داراى گوسفند يا شتر بود، بدون اجازهاش داخل مشو، كه اكثر اموال از آن اوست
آنگاه كه داخل شدى مانند اشخاص سلطهگر، و سختگير رفتار نكن، حيوانى را رم مده، و هراسان مكن، و دامدار را مرنجان، حيوانات رابه دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن، سپس باقيمانده را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند و بر انتخاب او خرده مگير، به همين گونه رفتار كن تا باقيمانده، حق خداوند باشد. اگر دامدار ازاين تقسيم و انتخاب پشيمان است، و از تو درخواست گزينش دوباره دارد همراهى كن، پس حيوانات را درهم كن، و به دو دسته تقسيم نما همانند آغاز كار، تا حق خدا را از آن برگيرى و در تحويل گرفتن حيوانات، حيوان پير و دست و پا شكسته، بيمار و معيوب را به عنوان زكات نپذير، و به فردى كه اطمينان ندارى، و نسبت به اموال مسلمين دلسوز نيست، مسپار، تا آن را به پيشواى مسلمين رسانده، در ميان آنها تقسيم گردد.
2 - حماية حقوق الحيوانات
ولاَتوَكلبهَاإلاَّنَاصحاًشَفيقاًوَأَميناًحَفيظاً،غَيرَ معنفٍ وَلاَ مجحفٍ،وَلاَملغبٍ وَلاَمتعبٍ. ثمَّ احدر إلينا ما اجتمع عندك نصيره حيث أمر اللَّه به، فإذا أخذها أمينك فأوعز إليه. ألاَّيحول بين ناقةٍ وبين فصيلها، ولاَ يَمصرَ لَبَنَهَا فَيَضرَّ ذلكَ بوَلَدهَا؛ وَلاَ يَجهَدَنَّهَا ركوباً، وليعدل بين صواحباتها في ذلكوبينها،وليرفهعلىاللاَّغب، وليستأن بالنَّقب والظَّالع، وليوردهاماتمرُّبهمن الغدر، ولاَ يَعدل بهَا عَن نَبت الْأَرْض إلىجوادالطُّرق،وليروحهافيالسَّاعات، وليمهلها عند النطاف والْأعْشاب. حتَّى تأْتينا بإذن اللَّه بدَّناً منقياتٍ، غير متعباتٍ ولاَ مَجهودَاتٍ، لنَقسمَهَا عَلَى كتَاب اللَّه وَسنَّة نَبيه صلى اللَّه عليه و آله فإنَّ ذلك أعظم لِأجرِك، وأقرب لِرشدِك، إِن شاء اللَّه.
2 - حمايت از حقوق حيوانات
در رساندن حيوانات آن را به دست چوپانى كه خيرخواه و مهربان، امين و حافظ، كه نه سختگير باشد و نه ستمكار، نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند، بسپار، سپس آن چه از بيت المال جمع آورى شد براى ما بفرست، تا در نيازهايى كه خدا اجازه فرمود مصرف كنيم، هرگاه حيوانات را به دست فردى امين سپردى، به او سفارش كن تا: بين شتر و نوزادش جدايى نيفكند، و شير آن را ندوشد تا به بچهاش زيانى وارد نشود، در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كند، و مراعات حال شتر خسته يا زخمى را كه سوارى دادن براى او سخت است بنمايد، آنها را در سر راه به درون آب ببرد، و از جادههايى كه دو طرف آن علف زار است به جاده بىعلفنكشاند،وهرچند گاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند،وهرگاهبه آبوعلفزار رسيد،فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند. تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر أساس رهنمود قرآن، و سنت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تقسيم نماييم، عمل به دستورات ياد شده مايه بزرگى پاداش و هدايت تو خواهد شد. انشاءاللَّه
نامه 26 نهجالبلاغه: نامه به مأموران ماليات
(إلى بعض عماله وقد بعثه على الصدقة)
1 - اخلاق الولاة
أمره بتقوى اللَّه في سرائر أمره وخفيَّات عمله، حيث لاَ شَهيدَ غَيره، وَلاَ وَكيلَ دونَه. وأمره ألاَّ يعمل بشيءٍ من طاعة اللَّه فيما ظهر فيخالف إلى غيره فيما أسرَّ، ومن لم يختلف سرُّه وعلاَنيَته، وَفعله وَمَقَالَته، فَقَد أَدَّى الْأَمَانَةَ، وَأَخْلَصَ الْعبَادَةَ. وَأَمَرَه أَلاَّ يجبههم ولاَ يَعضَهَهم، وَلاَ يَرغَبَ عَنهم تَفَضُّلاً بالْإمَارَة عَلَيْهمْ، فَإنَّهم الْإخْوَان في الدين، والْأعْوان على اسْتخْراج الْحقوق. وإنَّ لك في هذهالصَّدقةنصيباً مفروضاً، وحقاً معلوماً، وشركاء أهل مسكنةٍ، وضعفاء ذوي فاقةٍ، وإنَّا موفُّوك حقَّك، فوفهم حقوقهم، وإلاَّ تفعلفإنَّك من أكثر النَّاس خصوماً يوم القيامة، وبؤسى لمن - خصمه عند اللَّه - الفقراء والمساكين والسَّائلون والمدفوعون، والغارمون وابن السَّبيل!
ترجمه نامه 26
(نامه به مأموران ماليات)
1 - اخلاق كارگزاران مالياتى
او را به ترس از خدا در اسرار پنهانى، و اعمال مخفى سفارش مىكنم، آنجا كه هيچ گواهى غير ازاو، و نمايندهاى جز خدا نيست، و سفارش مىكنم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت، و در خلوت نافرمانى كند، و اينكه آشكار و پنهانش، و گفتار و كردارش در تضاد نباشد، امانت الهى را اداء، و عبادت را خالصانه انجام دهد و به او سفارش مىكنم با مردم تندخو نباشد، و به آنها دروغ نگويد، و با مردم به جهت اينكه بر آنها حكومت دارد بىاعتنايى نكند، چه اينكه مردم برادران دينى، و يارى دهندگان در استخراج حقوق الهىاند
بدان! براى تو در اين زكاتى كه جمع مىكنى سهمى معين، و حقى روشن است، و شريكانى از مستمندان و ضعيفان دارى، همانگونه كه ما حق تو را مىدهيم، تو هم بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشى، اگر چنين نكنى در روز رستاخيز بيش از همه دشمن دارى، و واى بر كسى كه در پيشگاه خدا، فقرا و مساكين، و درخواست كنندگان و آنان كه از حقشان محرومند، و بدهكاران و ورشكستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شكايت كنند.
2 - ضرورة حفظ الأمانة
ومن استهان بالْأمانة، ورتع في الْخيانة، ولمْ ينزه نفْسه ودينه عنْها، فقد أحلَّ بنفسه الذُّلَّ والخزي في الدُّنيا، وهو في الْآخرة أذلُّ وأخزى. وإنَّ أعظم الخيانة خيانة الْأمَّة، وأفظعالغش غشُّ الْأ ئمَّة، والسَّلَام.
2 - امانتدارى
كسى كه امانت الهى را خوار شمارد، و دست به خيانت آلوده كند، و خود و دين خود را پاك نسازد، درهاى خوارى را در دنيا به روى خود گشوده، و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود، و همانا! بزرگ ترين خيانت! خيانت به ملت، و رسواترين دغلكارى، دغلبازى با امامان است، با درود.
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
خطبه 232 نهجالبلاغه
كلم به عبد اللَّه بن زمعة، وهو من شيعته، وذلك أنه قدم عليه في خلافته يطلب منه مالاً، فقال عليه السلام :
الاحتياط فى بيت المال
إنَّ هذا المال ليس لي ولاَ لَكَ،
وإنَّما هو فيءٌ للمسلمين، وجلب أسيافهم، فإن شركتهم في حربهم، كان لك مثل حظهم، وإلاَّ فجناة أيديهم لاَ تَكون لغَير أَفوَاههم.
ترجمه خطبه 232
(عبداللَّه بن زمعة از ياران امام بود و در خواست مالى داشت، در جوابش فرمود :)
احتياط در بيت المال
اين اموال كه مىبينى نه مال من و نه از آن توست، غنيمتى گرد آمده از مسلمانان است كه با شمشيرهاى خود به دست آوردند،
اگر تو در جهاد همراهشان بودى، سهمى چونان سهم آنان داشتى، وگرنه دسترنج آنان خوراك ديگران نخواهد بود.
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - اعتدال در دنيا
خطبه 209 نهجالبلاغه
1- استخدام الدنیا فی طریق للاخره
ما كنت تصنع بسعة هذه الدَّار في الدُّنيا، وأنت إليها في الْآخرةكنْت أحْوج؟ وبلى إ نْ شئت بلغت بها الْآخرة: تقْري فيها الضَّيف، وتصل فيها الرَّحم، وتطلع منها الحقوقم طالعها، فإذا أنت قد بلغت بها الْآخرة.
فقال له العلاء: يا أمير المؤمنين، أشكو اليك أخي عاصم بن زياد. قال: وما له؟ قال: لبس العباءة وتخلى عن الدنيا. قال: علي به. فلما جاء قال: علی به. فلما جاء قال:
2 - نقد الرهبنة
يا عديَّ نفسه! لقد استهام بك الخبيث! أما رحمت أهلك وولدك؟! أترى اللَّه أحلَّ لكالطَّيب ات، وهو يكره أن تأخذها؟! أنت أهون على اللَّه من ذلك!
قال: يا أمير المؤمنين، هذا أنت في خشونة ملبسك وجشوبة مأكلك!
قال: ويحك، إني لست كأنت، إنَّ اللَّه تعالى فرض على أئمَّة العدل أنيقدروا أن فسهم بضعفة النَّاس، كيلاَ يَتَبَيَّغَ بالفَقير فَقره!
1- روش استفاده از دنيا
ترجمه خطبه 209
(پس از جنگ بصره بر علاء بن زياد وارد شد كه از ياران امام بود، وقتى ديد خانه بسيار مجلل و وسيع دارد فرمود :)
1 - روش استفاده از دنيا
با اين خانه وسيع در دنيا چه مىكنى؟ در حالى كه در آخرت به آن نيازمندترى
آرى اگر بخواهى مىتوانى با همين خانه به آخرت برسى! در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرايى كنى، به خويشاوندان با نيكوكارى بپيوندى، و حقوقى كه بر گردن تو است به صاحبان حق برسانى، پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز مىتوانى پرداخت.
(علاء گفت: از برادرم عاصم بن زياد به شما شكايت مىكنم، فرمود چه شد او را؟ گفت عبايى پوشيده و از دنيا كناره گرفته است : امام عليه السلام فرمود او را بياوريد، وقتى آمد به او فرمود :)
2 - برخورد با تفكر ترك دنيا
اى دشمنك جان خويش، شيطان سرگردانت كرده، آيا تو به زن و فرزندانت رحم نمىكنى؟ تو مىپندارى كه خداوند نعمتهاى پاكيزهاش را حلال كرده اما دوست ندارد تو از آنها استفاده كنى؟ تو در برابر خدا كوچك تر از آنى كه اينگونه با تو رفتار كند.
(عاصم گفت، اى اميرمؤمنان، پس چرا تو با اين لباس خشن، و آن غذاى ناگوار بسر مىبرى؟ امام فرمود :)
واى بر تو، من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.
حكمت 269 نهجالبلاغه: روش برخورد با دنيا
انواع الناس فى الدنيا
وقال عليه السلام:
النَّاس فى الدُّنيا عاملان:
عاملٌ عمل فى الدُّنيا للدُّنيا، قد شغلته دنياه عن آخرته، يخشى علىمن يخلفه الفقر، ويأمنه على نفسه، فيفني عمره في منفعة غيره؛
وعاملٌ عمل فى الدُّنيا لما بعدها، فجاءه الَّذي له من الدُّنيا بغيرعملٍ، فأحرز الحظَّين معاً، وملك الدَّارين جميعاً، فأصبح وجيهاً عند اللَّه، لاَ يَسأَل اللَّهَ حَاجَةً فَيَمنَعه.
ترجمه حكمت 269 : روش برخورد با دنيا
و درود خدا بر او فرمود :
مردم در دنيا دو دستهاند، يكى آن كس كه در دنيا براى دنيا كار كرد، و دنيا او را از آخرتش بازداشت، بر بازماندگان خويش از تهيدستى ترسان است، و از تهيدستى خويش در امان است، پس زندگانى خود را در راه سود ديگران از دست مىدهد.
و ديگرى آن كه در دنيا براى آخرت كار مىكند، و نعمتهاى دنيا نيز بدون تلاش به او روى مىآورد،
پس بهره هر دو جهان را چشيده، و مالك هر دو جهان مىگردد، و با آبرومندى در پيشگاه خدا صبح مىكند، و حاجتى را از خدا درخواست نمىكند جز آن كه روا مىگردد
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - حفاظت از حريم جاده ها
امام على عليه السلام سخت به حقوق فردى و اجتماعى انسانها توجه داشت، امامى كه مىفرمايد :
(اگر اقليم هاى هفتگانه را به من بدهند تا پوست جوى را از دهن مورچهاى به ظلم بيرون بياورم، هرگز چنين نخواهم كرد.)(1)
براى استيفاى حقوق اجتماعى، حفظ حريم جادهها و معابر عمومى، با متجاوزان به حريم كوچهها و راهها سخت برخورد مىفرمود.
اصبغ بن نباته مىگويد :
روزى همراه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به سركشى بازار كوفه رفتم،
امام على عليه السلام مشاهده فرمود كه برخى از بازاريان در ساخت مغازههاى خود، به حريم كوچه ها و معابر عمومى تجاوز كردند،
دستور داد آن مغازه ها را خراب كنند، تا راه باز شود، سپس به سراغ خانه هائى رفت كه قبيله بنى بكاء آن خانه ها را در حريم بازار مسلمين ساخته و به زمينهاى مراكز تجارى تجاوز كرده بودند.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور داد كه آن خانهها را خراب كنند.
و فرمود :
اينجا محل بازار و تجارت مسلمين است، نبايد شما در آن خانه هاى مسكونى بسازيد.(2)
اين الگوى رفتارى در عصر ما كه توسعه جادهها، اتوبانها ضرورت دارد، مشكلات فراوانى را برطرف مىسازد، كه شهردارىها، بايد حريم رودخانهها، مراكز تجارى و حريم جادهها را حفظ كنند، و از سد معبر، به هر شكلى كه باشد جلوگيرى نمايند.
2 - حريم كوچه ها و چاهها
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود :
فاصله دو چاهى كه براى آب دادن شتر حفر مىشود، 40 ذراع
و دو چاه آبيارى كشتزار 60 ذراع
و دو چشمه 500 ذراع بايد باشد.
و كوچهاى كه مورد نزاع مىباشد، 7 ذراع آن به كوچه اختصاص دارد.(3)
پی نوشت ها :
1- خطبه 224 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلف
2- سنن بيهقى ج 6 ص 151
3- عجايب القضايا ، قمى ص 91 حديث 138
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - اسكله سازى
امام على عليه السلام براى رفع نيازهاى مسلمانان در سفرهاى دريائى به مهندسين ايرانى دستور داد تا از در آمد ملى كشور، اسكلهاى در شهر بندرى جده ساختند تا رفت و آمدهاى دريائى به سهولت انجام گيرد.
2- كارخانه كشتى سازى
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام براى رونق سفرهاى دريائى دستور ساختن، كارگاه كشتى سازى را صادر فرمود، تا از درآمد عمومى، مخارج آن تأمين و به خط توليد برسد، و پس از اتمام كارگاه كشتى سازى شخصاً آن را افتتاح فرمود. (1)
پی نوشت ها :
1- خداوند علم وشمشير ص 85
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - كندن چاه براى تأمين آب آشاميدنى
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام درتمام دوران زندگى پربارخود به عمران و آبادانى، و توليد و سازندگى توجه فراوانى داشت،
منتظر نمىماند كه ديگرى نيازمندىهاى او را برطرف سازد، بلكه خود باكار و تلاش مداوم، و توليد مناسب، هم نيازهاى خود را و هم نيازهاى ديگران را بر طرف مىساخت، با :
باغهاى فراوانى كه احداث كرد.
چاه هاى پر آبى كه حفر نمود.
هنوز هم پس از گذشت چهارده قرن درمدينه واطراف مدينه، تابلوهائى از چاههاى برجاى مانده از امام على عليه السلام به چشم مىخورد آبار على.
يكى از چاههاى آب آشاميدنى درطول راه، درمسير حركت ارتش آنحضرت به سوى صفين تحقق يافت.
وقتى ارتش حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام از شهر انبار عبور مىكرد، آب مورد نياز برنداشتند وباپيمودن مقدارى از راه، همگى تشنه وخسته درجستجوى آب افتادند، كه بى نتيجه بود،
از راهبى(1) پرسيدند :
او نيز جواب داد كه آب آشاميدنى مرا نيز ازدوفرسنگ راه مىآورند.
امام على عليه السلام در آن صحراى تفتيده اسب تاخت و در نقطهاى ايستاد و خيره به زمين نگاه كرد و فرمود:
در اين مكان آب وجود دارد، اينجا را حفر كنيد.
سربازان مقدارى كه زمين را كندند، به تخته سنگ بزرگ و روشنى رسيدند، هرچه تلاش كردند، حتى با تعداد صد نفر نتوانستند سنگ را از جاى خود تكان دهند.
در اين لحظه، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از اسب فرود آمد وخود به حفر چاه همت كرد، و با زمزمهاى كه همراهان ندانستند چه فرمود، سنگ را از جاى كند.
آب فواره زد و بالا آمد.
آنگاه خطاب به فرماندهان و نظاميان خود فرمود :
همگان از آب گوارا و خنك بياشامند، و ذخيره سازند، و اسبان و ديگر چهار پايان را سيراب كنند.(2)
يعنى امام على عليه السلام به عنوان امام و فرمانده كل نيروهاى مسلح به اين مقدار قناعت نمىكند، كه تنها امر و نهى كند،
بلكه هرجا كه لازم باشد ؛
آستينها را بالا زده،
خود كار مىكرد،
چاه حفر مىكرد،
سنگهاى بزرگ را جابجا مىساخت،
و شخصاً در رفع مشكل كمبود آب آشاميدنى ارتش خود اقدام جدى داشت.
از جاى كندن آن سنگ عظيم كه دهها نفر از جابجائى آن عاجز بودند از نيرومندى و شجاعت بىنظير آن حضرت به حساب مىآيد.
2- دستورالعمل براى اصلاح چاهها ونهرها
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در عمران و آبادى و حفر چاه و لايروبى رودها، توجه كاملى داشت تا جامعه با كار و توليد تأمين گردد.
يكى از فرماندهان امام على عليه السلام به نام قرظة بن كعب انصارى در شهرى كارمىكرد كه غير مسلمانان واهل ذمه تحت حمايت اسلام در صلح و آرامش مىزيستند.
چون دچار مشكل اقتصادى شدند حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به قرظه نوشت:
مردانى از اهل ذمه، از حوزه فرمانداران توگفته اند كه در زمين هايشان نهرى داشتهاند كه خشك و پر شده است، پس در مشكلات اقتصادى آنها مطالعه كن، و آن نهر را اصلاح كن، و آباد نما،
به جان خودم سوگند، اگر آبادانى شود و مردم تأمين گردند بهتر از آن است كه از آنجا كوچ كنند و ناتوان گردند، واز انجام كارهائى كه به صلاح مملكت است باز مانند. (3)
3 - حفر چاه هاى فراوان در اطراف مدينه
امام على عليه السلام چاه هاى فراوانى درمدينه واطراف مدينه و در سرزمين ينبع سر راه كوفه و مكه حفر كرد و أغلب چاههاى به آب رسيده را وقف محلات يا فقراء يا مسافران خانه خدا كرد.(4)
4- بهبود وضع زندگى مردم
حفر قنات تا آن روز در عربستان مطرح نبود، كه امام على عليه السلام براى آبيارى درختان تشنه مدينه، روش حفر چاه را مطرح و به ديگران آموزش داد.
در آن روزگار وضع كشت گندم مناسب نبود، چون از گندمهاى لاغر و غيرمرغوب استفاده مىكردند، كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور داد تا از طائف و ايران بذر گندمهاى مرغوب تهيه و كشاورزى را رونق دهند.
على عليه السلام اولين كسى است كه آسياب آبى را با آب قناتها ساخت و به راه انداخت تا گندمها را آرد كنند.
امام على عليه السلام در نقشه شهرى و وسيع بودن خيابانها تلاش مىكرد و پس از ساختن بندر و اسكله در جده، از جده تا شهر عله جاده شوسه ايجاد كرد.(5)
5 - روش بكارگيرى مردم در آبادانى شهرها
شيوه سلاطين و حاكمان مستبد در عمران و آبادى آن بود كه از نيروى كار ارزان مردم استفاده مىكردند و با كار رايگان مردم جادهها، كاخها و ديوارهائى مثل ديوار چين مىساختند و يا اهرام مصر را با كشته شدن هزاران انسان بىگناه درست مىكردند.
اما حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور مىداد، اگر مردم مىخواهند و با ميل و رغبت كار مىكنند، براى اصلاح نهرهاى زمينهاى كشاورزى خودشان به كار گرفته شوند، و فرمانداران بايد مزد آنها را بپردازند و اگر كسى نمىخواهد يا كراهت دارد، از كار كردن آنها صرف نظر شود.
اين دستورالعمل را به فرماندار خود (قرظة بن كعب) نيز نوشت.(6)
پی نوشت ها :
1- راهب ، نام روحانيون مسيحى بود.
2- ناسخ التواريخ ج 2 ص 33
3- تاريخ يعقوبى ج 2 ص 203
4- فروع كافى ج 7 ص 543 - و - وسائل الشيعه ج 13 ص 303
5- خداوند علم و شمشير، رودلف ژايگر آلمانى
6- ترجمه الفتنةالكبرى، انقلاب بزرگ ج2 ص161
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1- مسجد سازى در سفر جنگى
در فرهنگ اسلامى كه نماز و نيايش لازمه پرورش روح آدمى است، مسجد و عبادتگاه مسلمين نيز جايگاه ويژهاى دارد، بايد :
در تمام روستاها و دهات كوچك و بزرگ
در كنار تمام جادهها و استراحتگاهها
در تمام بيمارستانها و رستورانها
در تمام پادگانها و قرارگاههاى نظامى
هرجا كه اجتماع مسلمين حضور و تحقق مىيابد مسجدى آباد و متناسب باهمان منطقه ساخته يا بازسازى شود، كه احاديث فراوانى در مسجد سازى وجود دارد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در تمام دوران زندگى به مسئله مسجد سازى توجه لازم داشت ؛
در احد،
در جنوب مسجد النبى در شهر مدينه،
در محله مساجد سبعه،
هر جا كه اقامت مىفرمود،
به امر مسجد سازى مىپرداخت، حتى آنگاه كه ارتش خود را براى صفين كوچ مىداد، در طول راه نيز اين امر مقدس را ازياد نبرد.
امام على عليه السلام و لشگريانش وقتى به شهر مرزى هيت رسيدند وارد شهر نشدند، آن را دور زدند و در يك ميدان گسترده در اطراف هيت، در منطقهاى به نام اقطار مدتى كوتاه توقف فرمود،
و در همان توقف كوتاه مسجدى ساخت كه تا ساليان طولانى مردم درآنجا نماز مىخواندند، و مشكل عبادتگاه مردم آن سامان برطرف گرديد.(1)
2 - فرهنگ مسجد سازى درشهرها
امام على عليه السلام در ساختن مسجد مدينه نقش اساسى داشت. و مسجدى در محله جنگ احزاب مسجد فتح رابه ياد پيروزى بر عمرو بن عبدود و مهاجمان قريش بنا نمود، و شبها در آنجا نماز مىخواند.(2)
و پس از نزول آيه مربوط به عمران و آبادى مساجد:
انَّما يعمر مساجد اللَّه من آمن باللَّه و اليوم الْآخر (3)
(همانا كسانى مسجدها را آباد مىسازند كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند)
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در بصره و در كوفه و در آبادان مساجدى بنا كرد.(4)
3 - ترويج ارزشهاى مسجد
مسجد خانه خداست، بايد جايگاه بندگان خدا باشد.
تميز و با شكوه باشد، تا بندگان خدا در آن آرام گيرند، و با ياد و نام خدا، به نيايش بپردازند.
امام على عليه السلام نسبت به ترويج ارزش والاى مسجد فرمود:
من نشستن در مسجد را از نشستن در بهشت بهتر دوست مىدارم.
زيرا نشستن در مسجد موجب رضا و خشنودى خداوند است، و نشستن در بهشت تنها عامل خشنودى من است و من رضاى خدا را بر خشنودى خود ترجيح مىدهم. (5)
4 - فعاليتهاى اجتماعى، اقتصادى
امام صادق عليه السلام فرمود :
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام هزار برده با دسترنج خود خريد و آزاد كرد.(6)
تنها در يك مرحله صدهزار درخت خرما از هستههاى خرما كاشت،
وقتى هستهها را به باغ مىبرد شخصى پرسيد:
اينها چيست يا اميرالمؤمنين عليه السلام؟!
پاسخ داد : انشاءاللَّه صد هزار درخت خرما.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام اموال فراوانى را وقف كرد، مانند:
باغى در سرزمين خيبر
باغى در وادى القرى
باغى در ابى نيزر
باغى در بغيبغه
باغى در ارباجا
باغى در سرزمين ارينه
باغى در رعدا
باغى در رزينا
باغى در رباحا
كه سرپرستى آنها را در وقف به فرزندان فاطمه(س) سپرد.
امام على عليه السلام حدود بيش از 100 حلقه چاه را با دست مبارك كند و به آب رساند و وقف مردم كرد.
چاههائى وقف حجاج بيتاللَّه كرد، كه تا امروز باقى است.
چاههائى در جاده مكه با نام آبار على (7) حفر كرد كه هنوز تابلوئى به همين نام وجود دارد.
چاه در سرراه كوفه
و ساختن مساجد فراوان
مسجدى در كوفه
مسجدالفتح در مدينه
مسجدى مقابل قبر حضرت حمزه
مسجدى در ميقات
مسجد جامع بصره
مسجدى در آبادان
مسجدى در سر راه صفين
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نسبت به كار و توليد فرمود:
انَّ اللَّه يحبُّ المحترف الْأمينْ(8)
(همانا خداوند، صنعتگر امين را دوست دارد).
و در روايت ديگرى فرمود :
من وجد ماءً و تراباً ثمَّ افتقر فأبعده اللَّه
(هركس آب و خاك داشته باشد و تهيدست بماند، از رحمت خدا دورباد.)(9)
پی نوشت ها :
1- ناسخ التواريخ ج 2 ص 34
2- سفينة البحار ج 1 ص 601
3- سوره توبه آيه 18
4- مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 123
5- عدةالداعى، و منهاج السرور ج2 ص279
6- كافى ج5 ص74 - و - وسائل الشيعه ج17 ص37
7- آبار جمع، بئر، يعنى : چاه، آبار على، يعنى : چاههاى حضرت على كه در نزديكى مسجد شجره در مدينه وجود دارد.
8- وسائل الشيعه ج17 ص23 - و - من لايحضره الفقيه ج3 ص367 - و - مناقب ابنشهر آشوب ج2 ص123
9- قرب الأسناد ص55 - و - وسائل الشيعه ج17 ص41
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - وقف چاه هاى پر آب
يكى از محورهاى تلاش اقتصادى امام على عليه السلام حفر چاه، و قنات هاى پر آب بود كه آنها را وقف مسافران، و به خصوص حجاج بيت اللَّه مىكرد، كه در آن هواى گرم، در رفت وآمدهاى سخت، استفاده كنند.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد :
روزى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام سرگرم حفر چاهى بود، مقدارى كه چاه را كند، بگونهاى غير معمول ناگاه آب بسيار گوارا و شيرين فوران كرد (به اندازه گردن شتر).
گروهى كه در آن اطراف بودند، خوشحال شده به امام على عليه السلام تبريك گفتند، و از فراوانى و فشار آب چاه در شگفت ماندند.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
من هم براى شكر گذارى در برابر نعمت هاى خدا، اين چاه را وقف مسافران و زائران بيت اللَّه مىكنم، وهر كس آن را بفروشد، يا به ديگرى ببخشد، لعنت خدا وفرشتگان براو باد. (1)
2 - وقف كردن چشمه هاى فراوان براى مستمندان
جوانى بنام ابى نيزر از فرزندان نجاشى پادشاه حبشه، در كودكى به مدينه آمد، در محضر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله، اسلام را پذيرفت، و در خدمت آن حضرت زندگى مىكرد،
پس از رحلت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله در خدمت فاطمه(س) و فرزندان او عليهم السلام بود.
ابونيزر مىگويد :
من حراست دو مزرعه اميرالمؤمنين عليه السلام را به عهده داشتم كه يكى عين ابى نيزر و ديگرى بغيبغه بود.
روزى آن حضرت در مزرعه به من فرمود :
طعامى براى خوردن هست؟
گفتم :
دارم ولى آن را براى اميرالمؤمنين عليه السلام مناسب نمىبينم، چون كه آن را از كدوى مزرعه با دنبه گوسفند تهيه كردهام،
فرمود: بياور، غذا را آوردم.
امام على عليه السلام برخاست و در جوى آب دست خويش را شست، بعد مقدارى از آن كدو را ميل فرمود، سپس دست خويش را خاكمال كرد و با دو دست مقدارى آب نوشيد، آنگاه فرمود :
اى ابانيزر دستها پاكترين ظرفند، سپس با رطوبت دستها شكم مبارك خويش را مسح كرد و فرمود:
من ادخله بطنه فى النار فابعده اللَّه .
هركه شكمش او را داخل آتش كند، خدا او را از رحمت خويش دور فرمايد.
آنگاه كلنگ را به دست گرفت و براى كندن چاه به درون آن رفت، كلنگ مىزد و ذكر خدا را زمزمه مىكرد، سپس از چاه بيرون آمد كه هنوز از آب خبرى نبود.
از پيشانى آن حضرت عرق مىريخت،
دفعه ديگر داخل چشمه گرديد، و كلنگ زد، آنگاه چشمه به آب رسيد، آب به اندازه گردن شتر بيرون مىزد، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به سرعت بيرون آمد و فرمود :
خدا را گواه مىگيرم كه اين چاه در راه خدا صدقه است. ابانيزر براى من دوات و كاغذى بياور.
به زودى آن دو را محضرش آوردم امام اينگونه نوشت:
بسم اللَّه الرَّحمن الرَّحيم، هذا ما تصدَّق به على اميرالمؤمنين تصدَّق بالضَّيعتين بعين ابى نيزر و البغيبغة على فقراء المدينة و ابن السَّبيل، ليقى اللَّه بهما وجهه حرَّ النار يومالقيام ة لا تباعاً و لاتوهب ا حتى يرثها اللَّه و هو خير الوارثين الا ان يحتاج اليهما الحسن و الحسين، فهما طلقٌ لهما و ليس لغيرهما.
به نام خداوند بخشنده مهربان، اين چاه، چاهى است كه على عليه السلام اميرالمؤمنين آنرا صدقه جاريه قرار داد و آن دو مزرعه معروف به عين ابى نيزر و بغيبغه است.
بر فقراء اهل مدينه و در راه ماندگان تا خدا چهره على را در روز قيامت از آتش جهنم نگاه دارد.
اين دو، قابل فروش و هبه به ديگرى نيستند تا روزى كه به خدا ارث رسند و او بهترين وارثان است، مگر اينكه حسن و حسين به آن دو احتياج پيدا كنند كه مطلق در اختيار آن دو مىباشند.
محمد بن هشام مىگويد :
امام حسين عليه السلام روزى مقروض شد، معاويه به او نامه نوشت، حاضرم عين ابى نيزر را به دويست هزار دينار بخرم.
امام حسين عليه السلام فرمود :
انَّما تصدَّق بها ابى، ليقى اللَّه وجهه حرَّ النار
(همانا اين چاه پر آب را پدرم در راه خدا به نيازمندان بخشيد تا از آتش جهم در امان باشد و من به هيچ قيمتى آنرا نخواهم فروخت).(2)
3 - بخشيدن لباسهاى اهدائى
در زمان رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله حله هايى پيراهنهاى قيمتى به آن حضرت تقديم كردند و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنها را در ميان اصحاب تقسيم كرد، و پيراهنى را نيز به امام على عليه السلام بخشيد.
پس از چند لحظه يكى از ياران رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از راه رسيد و وارد مسجد و در جمع ياران قرارگرفت،
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله خطاب به اصحاب فرمود :
چه كسى پيراهن خود را به اين يار تازه رسيده مىبخشد ؟
كسى جواب نداد.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بلافاصله اعلام آمادگى فرمود و سهم خود را به آن شخص بخشيد.(3)
4 - بخشيدن حُله هاى قيمتى (لباسهاى قيمتى)
پادشاه حبشه، نجاشى، لباسى حلهاى به قيمت هزار دينار براى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرستاد، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن را به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام اهداء كرد،
چندى بعد تهيدستى به مسجد آمد و از امام على عليه السلام تقاضاى كمك كرد، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فوراً همان لباس هزار دينارى اهدائى را به فقير بخشيد. (4)
5 - تأمين غذاى گرسنگان
امام على عليه السلام با درآمد شخصى خود نان و غذاهاى لذيذ فراهم مىكرد و به گرسنگان و فقراء و يتيمان مىخورانيد و آنان را بر سر سفره احسان خود پذيرائى مىفرمود.
اما خود از آن غذاهاى چرب و شيرين نمىخورد، بلكه بر سفره خود نان جو و روغن و سركه مىگذاشت و با غذاهاى ساده خود را سير مىكرد.(5)
پی نوشت ها :
1-شرح من لايحضره الفقيه ج 11 ص 172
2- الكنى و الالقاب، كلمه مبرد، سير الائمة ج 1 ص 321
3- حلية الابرار ج 1 ص 370
4- حلية الابرار ج 1 ص 380
5- حلية الابرار ج 1 ص 350
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1- گرسنه را برخود مقدم داشتن
در دوران شدت جنگ و گرفتارى مسلمين، فقير گرسنه اى به مسجد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آمد واز گرسنگى شكايت كرد،
كسى نتوانست اورا سير كند،
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به همسران خود فرمود :
آيا غذائى داريد كه اين گرسنه را سير كنيم؟
جواب منفى بود.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود :
من لهذا الرَّجل اللَّيلة
(چه كسى اين مرد گرسنه را امشب سير مىكند؟)
على عليه السلام آن گرسنه را به خانه برد.
از حضرت زهرا(س) پرسيد:
آيا غذايى در منزل موجود است ؟
حضرت زهرا(س) پاسخ داد :
به مقدار شام خودمان و بچهها موجود است، اما ما ايثار مىكنيم، و اين گرسنه را بر خود مقدم مىداريم.
حضرت على عليه السلام فرمود :
نومى الصَّبيَّة و اطفىء السراج
(بچه ها راخواب نموده و چراغ را خاموش كن)
امام غذاى اندك خود را جلوى آن مرد گذاشت و چون تاريك بود، بگونهاى وانمود كرد كه خودش هم مشغول غذا خوردن است تا مهمان با خيال آسوده غذا خورده و سير شود.
صبح كه براى نماز به مسجد تشريف بردند، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در حالى كه چشمان مباركش پر از اشك بود فرمود:
يا اباالحسن! ديشب خداوند از ايثارگرى تو در شگفت ماند و اين آيه را جبرئيل نازل فرمود :
ويؤثرون على أنفسهم و لو كان بهم خصاصة (1)
(مؤمنان آنانند كه گرسنگان را برخود مقدم مىدارند اگرچه خود رمقى نداشته باشند.)(2)
2 - مقدم داشتن مقداد
امام على عليه السلام در تمام دوران زندگى حتى دوران زندگى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نيز پناهگاه نيازمندان ومحرومان بود، روزى براى تأمين نيازمنديهاى زندگى به بازار رفت و پولى براى غذاى آن روز خانواده قرض كرده بود،
در حال بازگشت به خانه مقداد را ديد كه آشفته است،
از حال او پرسيد.
ابتداء چيزى نگفت، اما سرانجام توضيح داد كه زن وفرزندانم گرسنهاند. و نتوانستهام غذايى براى آنها تهيه كنم.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام پولى را كه براى خود قرض كرده بود، به مقداد داد تا نان وغذائى فراهم آورد وخود با دست خالى به خانه بازگشت.(33)
3 - انفاق پنهانى
امام على عليه السلام بسيارى از انفاق ها وبخشش ها را در تاريكى شب انجام مىداد، و نان و خرما به خانه يتيمان و محرومان مىبرد، كه او را نمىديدند، و يا اگر مىديدند نمىشناختند.
كه آيه :
الذين ينفقون اموالهم بالليل والنهار
(مؤمنان كسانى هستند كه اموال خود را در شب و در روز به محرومان مىبخشند.)(4)
در باره على عليه السلام نازل شد، و مفسران شيعه وسنى به اين حقيقت اعتراف دارند.(5)
4 - مقدم داشتن يتيمان
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نسبت به يتيمان حساسيت فوق العادهاى داشت، گاهى يكى از باغات خود را مىفروخت تا تعداد زيادى از يتيمان رابى نياز كند.
يتيمان را در منزل خود جمع مىكرد، وبا دست خود عسل به دهانشان مىگذاشت، كه احساس كمبود نكنند،
آنقدر با آنها مهربان بود كه ديگر طبقات مردم مىگفتند:
اى كاش ما هم يتيم بوديم.
ابوالطفيل مىگويد :
رأيت علياً يدعوا اليتامى فيطعمهم العسل، حتى قال بعض اصحابه لوددت انى كنت تيماً.(6)
(على عليه السلام را ديدم كه يتيمان را دعوت مىكرد و آنان را با عسل اطعام مىكرد بگونهاى كه برخى از اصحاب امام مىگفتند :
دوست داشتم كه من هم يك يتيم باشم)
5 - مقدم داشتن نيازمند درمانده
در زمان رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام براى زيارت خانه خدا وارد مكه شد،
شبى از شبها در كنار بيت اللَّه الحرام عربى را مشاهده كرد كه چادر كعبه را گرفته و مىگويد:
خدايا ! تو صاحب بيتى، اين خانه مال تو است، و من نيز ميهمان تو هستم و هر ميزبانى از ميهمان خود پذيرائى مىكند، و احترام او را نگه مىدارد، من در خواست مىكنم كه احترام مرا در بخشش گناهانم قرار دهى !
امام على عليه السلام سخنان آن اعرابى را شنيد و تحت تأثير او قرار گرفته، و عمل او را پيش يارانش ستود.
در شبهاى بعد نيز امام على عليه السلام او را مشاهده كرد كه پس از مناجات با پروردگار عالم، به ترتيب از خداى بزرگ برائت از آتش جهنم و چهار هزار درهم پول مىخواست.
اميرالمؤمنين عليه السلام پيش اعرابى آمده و فرمود:
اى برادر عرب ! از خدا مغفرت و بخشش گناهانت را در خواست كردى خداوند هم پذيرفت و تو را مورد رحمت خويش قرار داد !
و در شب بعد از خدا بهشت خواستى، برايت وعده كرد، و سپس دعا كردى كه از آتش جهنم برات آزاديت دهد، آنرا هم داد !!
و امشب چهارهزار درهم پول در خواست كردى، بگو ببينم پولها را براى چه كارى مىخواهى.
اعرابى گفت :
تو كيستى ؟ تو خود را براى من معرفى كن تا به سئوال تو جواب دهم.
على عليه السلام فرمود :
من على بن ابيطالب هستم.
اعرابى گفت :
سوگند به خدا حاجت من در دست تو است و من مىخواهم با اين پولها هزار درهم آنرا مهريه زنم قرار دهم و ازدواج نمايم، و يك هزار درهم نيز قرض دارم، مىخواهم آنرا بپردازم، و چون خانه ندارم، با هزار درهم سومى منزل خريدارى كنم، و با يك هزار درهم باقيمانده زندگى نموده وآبروى خود را حفظ كنم.
على عليه السلام فرمود :
اعرابى ! حق اين است كه در حاجت خويش انصاف نمودهاى، هرگاه از مكه خارج شدى، به مدينه بيا و خانه على را بپرس تا من اين حاجت تو را روا كنم.
ايام گذشت و امام حسين عليه السلام روزى در شهر مدينه متوجه شدكه عربى سراغ خانه على بن ابيطالب عليه السلام را مىگيرد،
پيش آمد و فرمود :
اى عرب، من تو را به خانه على عليه السلام راهنمائى مىكنم.
عرب سئوال كرد : تو كيستى ؟
امام حسين عليه السلام جواب داد :
من حسين بن على عليه السلام هستم.
سپس به ترتيب از مادر و جد و برادرش سئوال نمود،
امام حسين عليه السلام نيز به سئوالات وى پاسخ داد.
عرب گفت :
خير دنيا و آخرت را براى خود فراهم كردهاى، اى آقازاده ! پيش مولايم على عليه السلام برو و به او خبر ده، عربى كه در مكه به او وعدهاى دادهاى آمده است.
على عليه السلام از آمدن عرب آگاه شد و به همسرش فاطمه(س) فرمود :
آيا چيزى براى پذيرائى در خانه موجود است ؟
حضرت زهرا(س) فرمود : خير !
امام على عليه السلام سلمان را احضار كرد و به او دستور داد؛
باغى را كه پيامبر خدا درختان آنرا كاشته است، به مردم عرضه كن و بفروش برسان.
حضرت سلمان فوراً باغ را به دوازده هزار درهم فروخت و پولهايش را به امام على عليه السلام داد،
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام مبلغ چهارهزار درهم آن را به اعرابى داده و چهل درهم نيز به عنوان هزينه راه مرحمت فرمود و چون مستمندان مدينه از فروش باغ آگاه شدند به حضور على عليه السلام آمده و درخواست كمك كردند.
مولاى متقيان پولهاى باقيمانده را به فقراء داد و حتى يك درهم باقى نماند!
حضرت زهرا(س) از قضيه آگاه شد، و سئوال نمود:
يا على ! بهتر نبود مبلغى را نيز براى فرزندان و خانواده خود در نظر مىگرفتى؟ من و بچههايت گرسنهايم.
على عليه السلام فرمود :
در برابر مستمندان حيا كردم، و از مذلت و خوارى سئوال آنان احتياط نمودم.
در اين لحظات جبرئيل امين به حضور پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله رسيده و سلام خدا را به او ابلاغ كرد و اضافه نمود كه خداوند مىفرمايد :
سلام مرا به على عليه السلام برسان، و به فاطمه(س) بگو: بخشش على مورد قبول من است.
رسول خدا به خانه على عليه السلام و زهرا(س) آمده و سلام و پيغام پروردگار عالم را به آنان ابلاغ كرد كه حضرت فاطمه زهرا(س) از پيشنهاد و مطرح كردن سئوالش عذر خواهى نمود.
آنگاه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله هفت درهم به حضرت زهرا(س) داد تا آنرا به على عليه السلام برساند كه در مخارج منزل مصرف كند.
على عليه السلام پولها را دريافت نمود و با فرزند بزرگش امام حسن عليه السلام به بازار آمد تا براى گرسنگان خانوادهاش خريد نمايد، ولى در طول راه انسان مستمندى پيش آمد و گفت:
چه كسى به من بيچاره قرض مىدهد؟
مولاى متقيان اين هفت درهم را نيز با مشورت فرزندش امام حسن عليه السلام به او داده و دست خالى به خانه برگشت!!
در اين فكر بود كه از چه كسى قرض كند؟
ناگاه عربى ظاهر شد، در حالى كه عنان شترش را در دست داشت، گفت :
يا على، اين ناقه رااز من خريدارى كن.
امام على عليه السلام فرمود :
پولى ندارم كه ناقه را از تو خريدارى نمايم.
عرب گفت :
مانعى ندارد، من به طور نسيه آن را به تو مىفروشم.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
به چه مبلغ مىفروشى؟
عرب گفت :
به يكصد درهم.
امام على عليه السلام فرمود :
فرزندم حسن ! ناقه را بگير.
امام حسن عليه السلام ناقه را تحويل گرفت.
هنوز چند قدمى برنداشته بودند، عرب ديگرى ظاهر شد كه شبيه اعرابى قبلى بود، ولى از جهت لباس و ظاهر فرق داشت و خطاب به حضرت على عليه السلام گفت :
آيا ناقه را مىفروشى؟
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
مىخواهى با اين ناقه چه كار كنى ؟
عرب گفت : در اولين جنگى كه رسول خدا به پيكار دشمن مىپردازد، شركت نموده و از اين ناقه استفاده مىكنم.
امام على عليه السلام فرمود : در اين صورت اگر راضى شويد من اين ناقه را بدون قيمت به شما ميبخشم.
عرب گفت : نه خير، من قيمت آنرا حاضر كردهام، و آنرا مىخرم، بگو ببينم به چه مبلغى آنرا خريدارى نمودهاى؟
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
به يكصد درهم خريدارى نمودم.
عرب گفت :
من حاضرم آنرا به يكصد و هفتاد درهم بخرم.
امام على عليه السلام فرمود :
فرزندم حسن! پولها را تحويل بگير و ناقه را تحويل بده.
امام حسن عليه السلام پولها را گرفت، على عليه السلام فرمود :
بيا تا پولهاى عرب قبلى را بپردازيم.
و همچنان در دنبال او بودند كه با رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ملاقات كردند، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله خوشحال و متبسم بود، كه على عليه السلام از خوشحالى آن حضرت تعجب كرد و از علت آن جويا شد.
رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
على جان ! تو به دنبال عربى هستى كه به تو ناقه فروخته است، و مىخواهى پولهاى او را بپردازى، در حالى كه فروشنده ناقه، جبرئيل و خريدار ناقه، ميكائيل بود،
و ناقه از ناقههاى بهشت برين است، و پولهاى آن مربوط به خداوند رب العالمين و جل جلاله مىباشد.
على ! پولها را در زندگى خود خرج كن و هرگز از تنگدستى و فقر وحشت نداشته باش.(7)
6 - كمك به پيران از كار افتاده
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به گونهاى ناشناخته شبها نان و خرما به خرابهها و به خانه مستمندان مىبرد، و مريضان را عيادت مىكرد، بسيارى نمىدانستند اين بزرگوار كيست؟
و چه كسى نيمههاى شب نان و خرما و آرد بر در خانههايشان مىگذارد؟
كيست كه در خرابهها هر شب سر مريض و مرد كور را بر دامن خود مىگذارد و از آنها پذيرائى و مراقبت مىكند؟
تا آنكه امام على عليه السلام ضربت خورد و سه شب و دو روز در بستر شهادت آرميد، آنگاه بسيارى فهميدند كه آن مرد شب، آن يار و غمخوار ضعيفان، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بود.
چون حسنين عليهماالسلام از دفن اميرالمؤمنين عليه السلام برمىگشتند در راه پيرمردى مريض و نابينا را ديدند كه گريه مىكرد.
امام حسن عليه السلام پيش آمد و فرمود :
يا شيخ چرا گريه مىكنى ؟
گفت : مردى هر شب شير و آرد براى من مىآورد، اكنون سه روزاست كه نمىآيد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
آن مرد چه كسى بود؟
گفت : نمىشناسم.
فرمود :
او را تعريف كن؟
گفت : چهرهاش را نديدهام تا تعريف كنم. ولى به من همانند يك مادر با فرزندش مهربانى مىكرد.
با من به نرمى سخن مىگفت و با مهربانى از من پرستارى مىكرد، اظهار انس مىنمود و با من مىخنديد و آنگاه برمىگشت.
حضرت مجتبى عليه السلام فرمود :
اين صفت پدر ماست و خدا اجر تو را زياد كند، او شهيد شد و از دنيا رفت و اكنون از دفن او باز مىگرديم.
پيرمرد از شنيدن اين خبر فرياد بلندى كشيد كه مرگش در همان فرياد بود.(8)
و در نقل ديگر آمده است كه :
پيرمرد از امام حسن عليه السلام درخواست كرد تا او را كنار قبر امام على عليه السلام ببرند.
وقتى كنار قبر رسيد و دانست كه پرستار ايام عمرش حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بوده زبان به عذر خواهى گشود و آنقدر گريه كرد و فرياد زد كه از دار دنيا رفت. (9)
7 - آزاد كردن هزار برده
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در كنار كار و توليد، كشاوزى و باغدارى، تلاش فراوان در كمك به يتيمان و ازدواج جوانان، و اداى قرض وام داران داشت.
گاهى يك باغ را مىفروخت و پول آن را به فقراء و يتيمان مىداد،
و زمانى قيمت آن را براى آزاد كردن بردگان به كار مىگرفت.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود :
انَّ اميرالمؤمنين عليه السلام اعتق الف مملوكٍ من كد يده
(همانا اميرالمؤمنين عليه السلام كه درود خدا بر او باد، با دسترنج خود هزار برده را آزاد كرد.)(10)
چون در آن زمان هنوز بردگان وجود داشتند، گرچه راههاى توليد برده، و بردهدارى با بعثت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مسدود شد، اما سيستم زندگى، و روابط آن روزگاران به بردهدارى تكيه داشت كه به تدريج آزاد شدند.
پی نوشت ها :
1- سوره حشر آيه 9 - و - بحارالانوار جلد 9 (قديم) ص 514
2- بحارالانوار ج41 ص28، با اندك اختلاف وج41 ص34 وج36 ص59
3- ذخائرالعقبى - و - كشف الغمه ج 1 ص 469
4- سوره بقره، آيه 274
5- مناقب ابن مغازلى ص 280 - و - كفاية الطالب ص 250
6- بحارالانوار ج 41 ص 49
7- بحارالانوار ج 41 ص 44 - و - مدينه المعاجز ص 15
8- انوار علوى ص 279
9- انوار علوى ص 279
10- اصول كافى ج5 ص74 ح2 - و - وسائل الشيعه ج12 ح1
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1- خنداندن يتيمان
قنبر مىگويد :
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام تعدادى ازيتيمان بى سرپرست راشناسائى كرد وبراى آنان خرما وبرنج وآرد بادوش خود حمل مىكرد و نگذاشت كه من او را كمك كنم.
وقتى وارد خانه يتيمان شديم، غذاى خوش مزهاى درست كرد وبادست به دهانشان مىداد،
و سپس با شكلك در آوردن، و صداى تقليدى از گوسفند، مكرر بچهها را مىخنداند.
گفتم : يا اميرالمؤمنين، چرا چنين مىكنى؟
فرمود :
مىخواهم بچههاى يتيم بخندند و وقتى من از خانه آنها خارج مىشوم، لبخند بر لبانشان باشد.(1)
2 - تأمين نيازمندى هاى يتيمان
الف - كمك به يتيمان در كار خانه
امام على عليه السلام مشك آب پيرهزنى رابر دوش مىكشيد، و آرد و خرما به منزل يتيمان مىبرد، و به مادر يتيمان فرمود :
بچهها را سرگرم كنم يا نان بپزم؟
زن گفت :
نان پختن مال من است.
وقتى نان آماده شد، نان و خرما و گوشت را لقمه مىكرد و در دهان كودكان مىگذاشت و مىفرمود:
حلال كنيد كه نسبت به شما كوتاهى شد.
و آنگاه كه شعلههاى آتش تنور بالا گرفت، صورت در مقابل آتش گرفت و به ياد آتش جهنم مىفرمود:
اى على بچش حرارت آتش دنيا را و به ياد آتش جهنم باش
تا آنكه زن همسايه آمد و حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام را شناخت و به آن زن گفت :
مىدانى اين مرد كيست؟
گفت: نه .
گفت: او اميرالمؤمنين عليه السلام است،
زن به دست و پاى امام على عليه السلام افتاد و فراوان عذر خواهى كرد، كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود:
من از تو عذر مىخواهم كه در حق شما كوتاهى شد. (2)
ب - توجه به مسائل روانى كودكان يتيم
بسيارى، نيازها و نيازمندىهاى يتيمان را از ديدگاه امور مادى مىنگرند، كه بايد داراى مسكن و همسر و لباس و تغذيه مناسب باشند،
اما امام على عليه السلام به همان اندازه كه به احتياجات مادى و جسمى يتيمان فكر مىكرد، به رفع نيازها و كمبودهاى روانى آنها نيز مىانديشد،
كه دچار عقده هاى روانى، يا كمبودهاى عاطفى نگردند.
در رابطه با يتيمان، تنها غذا براى آنها نمىبرد، بلكه با دست خود غذا در دهانشان مىگذارد تا لذت غذا از دست پدر گرفتن را بچشند.
يتيمان را دور خود جمع مىكرد، و با انواع بازىها، وصداى تقليدى گوسفند آنها را مىخنداند،
وقتى يتيمان را به منزل مىآورد، و مىخواست به آنها عسل بخوراند، انگشتان خود را شسته، و با انگشتان خود عسل در دهان يتيمان مىگذارد كه دو نوع شيرينى را بچشند ؛
شيرينى عسل،
و شيرينى از دست پدر گرفتن.
گرچه افراد ناآگاه به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام اعتراض مىكردند، كه اين كارها در شأن شما نيست، اما امام على عليه السلام به نكات ظريفى توجه داشت كه امروز در علم روانشناسى، و روانشناسى كودك، و روانشناسى تربيتى، بسيار مورد توجه است.
زيرا روانشناسان مىگويند:
علل بسيارى از بزهكارى فرزندانى كه پدر يا مادر را از دست دادهاند، كمبود عاطفه است.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام آنقدر به يتيمان توجه داشت، و با آنها مهربانى مىكرد كه ديگران مىگفتند:
لوددت انى كنت يتيماً
(دوست داشتم من هم يك يتيم بودم) (3)
ج - در خانه يتيمان
مراجعه به كتاب اخلاق اجتماعى (در جلد اول اين مجموعه)
پی نوشت ها :
1- شجره طوبى ص 407 - و - درر المطالب
2- بحارالانوار ج 41 ص 52
3- بحارالانوار ج 41 ص 49
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
1 - بخشيدن شمشير به دشمن
در يكى از جنگها كه همه با حريف خود سرگرم مبارزه بودند، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام با مشركى درگير شد و مبارزه ادامه پيدا كرد كه ناگاه شمشير دشمن شكست، و او از اخلاقيات امام على عليه السلام اطلاع داشت،
فوراً گفت :
اى على شمشيرت را به من بده.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام شمشيرى را به سوى او انداخت،
دشمن شگفت زده شد، و گفت :
در چنين موقعيت خطرناك شمشير به دشمنت مىبخشى؟
امام على عليه السلام پاسخ داد :
تو دست تقاضا به سوى من دراز كردى، و رد كردن درخواست دور از شيوه كرم و بخشندگى است.
مرد مشرك از اسب پياده شد و گفت:
اين روش اهل ديانت است ،
و پاى مبارك حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام را بوسيد و مسلمان شد.(1)
اين الگوى رفتارى يكى از جلوههاى اخلاق فردى امام على عليه السلام به حساب مىآيد، كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دشمن را مىشناخت و مىدانست كه دشمن با اين بخشش كريمانه، مسلمان مىشود، و حق را مىيابد، و تازه امام على عليه السلام شمشير ديگرى نيز داشت.
و اگر هم شمشيرى نداشت، چون علوم و فنون دفاعى را مىدانست و با شجاعت و شهامتى كه داشت، مبارزه با دشمن را ادامه مىداد و خود را حفظ مىكرد.
اما هم اكنون نمىتوانيم به سربازان عمل كننده بگوئيم، در گرما گرم نبرد تفنگ خود را به دشمن ببخش.
و به نقلى ديگر :
در يكى از ميدانهاى جنگ، دشمن حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام كه حمله را آغاز كرد، شمشير او شكست، فوراً از امام درخواست كرد و گفت :
اى على شمشيرى به من بده.
امام على عليه السلام بدون درنگ شمشيرى به او داد، و فرمود:
دست حاجت به سوى من دراز كردى، دور از كرم است كه تو را محروم كنم.
دشمن در شگفتى فرو رفت و خود را به پاهاى حضرت افكند، و گفت :
اين راه ورسم دينداران است كه نياز حاجتمندان را برآورند.(2)
2 - كمك به ابن ملجم
وقتى ابن ملجم در مدينه مريض شد، دو سه هفته در منزل حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام پذيرائى و مداوا گرديد، به هنگام رفتن به سوى يمن، اسب سوارى از امام على عليه السلام درخواست كرد،
و حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور داد كه اسب سرخ موئى به او بدهند.
وقتى سوار شد و رفت امام على عليه السلام شعر معروف عمرو بن معديكرب را خواند، كه :
(من زنده بودن او را مىخواهم و او اراده كشتن من را دارد).(3)
پی نوشت ها :
1- فروع كافى ج 4 ص 39
2- بحارالانوار ج 41 ص 69 - و - مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 87 - و - سفينة البحار ج 1
3- ارشاد شيخ مفيد ص 13
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه