محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
1. راه مكاتب غير اسلامي
اختلاف طبقات كه يك عده براى ضروريات معطل و يك عده شاهانه و... مردم را به سر و صدا انداخته و از دير زمانى توليد مكتب هائى كرده، ولى همه اين مكتبها راه هايى براى رفع اين اختلاف طبقاتى پيمودهاند كه خالى از ايراد نيست و تنها راهى كه مىتواند حل اشكال كند نظر مبارك اسلام است.براى اثبات اين مدعا اول فكر اين مكاتب را مىگوئيم، سپس نظر اسلام را:
1ـ ماركسيسم يا سوسياليزم علمى مىگويد: راه حل اين است كه ابزار توليد را از دست طبقه سرمايه دار بگيريم و آن را ملى و عمومى كنيم و تنها موجب اين اختلاف اختصاص مالكيت طبقه سرمايه دار است نسبت به ابزار توليد.
ـ اشكال: علت اين شكاف تنها اين عامل نيست. با گرفتن شركتها، كارخانهها، از مالكين آنها حل مسئله نمىشود؛ به دليل اينكه در كشورهاى سوسياليستى نيز با برگزارى اين قانون اختلافات عجيبى بين طبقات مختلف موجود است. محيطهاى بزرگى داريم كه اصلا كارخانه نيست. ابزار توليدى نيست، اما باز اختلاف طبقاتى بسيار است.
2ـ كشورهاى مترقى سرمايه دارى براى حل اين موضوع يك سلسله اقداماتى كردهاند. مقدار اقل وسايل زندگى را براى طبقه محروم (به عنوان شير و خورشيد، بيمه كارمندان و... قرار دادهاند.)
اشكال:
اين مقدار براى جلوگيرى از مرگ خوب است، ولى رفع اختلافات را نمىكند. اما اسلام، با نظر واقع بينى اين اختلاف را ملاحظه فرموده است.
2. راه اسلام
... خمس و زكات را از واجبات قرار داده.
خمس و زكات تقسيم مىشود. بيشتر آن براى ضعفا و فقرا است.
خمس، 6 قسمت مىشود:
اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ[انفال، 41].
زكوة، 8 قسمت مىشود:
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيها وَ الْمُولَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلِيمٌ حَكيمٌ[توبه، 60].
در حديثى معتبر زراره و محمد بن مسلم از امام صادق(ع)نقل مىكنند كه خداوند در اموال اغنيا حقى به مقدار كفاف براى آنها قرار داده و اگر مىدانست كه كفاف نمىدهد، زيادتر قرار مىداد.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)قَالَ:إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ جَعَلَ لِلْفُقَرَاءِ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِياءِ مَا يكفِيهِمْ وَ لَوْ لَا ذَلِك لَزَادَهُمْ وَ إِنَّمَا يوتَوْنَ مِنْ مَنْعِ مَنْ مَنَعَهُمْ[كافى، ج3، ص497].
ملاحظه مىكنيد كه در مصرف خمس؛ يتيم، فقير و ابن سبيل ذكر شده و همچنين در زكات؛ فقرا، مساكين، برده، بدهكار و ابن السبيل ذكر شده. اينها، براى رفع شكاف مهم اختلاف طبقاتى است و سهممؤلفة قلوبهميكسهم سياسى است.
با گفتار ما ثابت شد كه ماليات بر خمس و زكات اطلاق مىشود، زيرا حكومتها بودجه را كه به اسم ماليات مىگيرند، بودجه براي سازمانهاى دولتى است، ولى خمس و زكات براى طبقه زير دست است نه سازمانهاى حكومتى.
در صورت لزوم حاكم شرع و ولى مسلمين مىتواند بر چيزهايى ماليات ببندد، مثل اينكه حضرت امير(ع)در زمان خلافت خود بر هر اسبى 2 دينار و بر هر الاغى 1 دينار ماليات قرار داد و تعبير حديث اين است:
عَلِي بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ عَنْهُمَا جَمِيعاً (ع) قَالَا وَضَعَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ (ص) عَلَى الْخَيلِ الْعِتَاقِ الرَّاعِيةِ فِي كلِّ فَرَسٍ فِي كلِّ عَامٍ دِينَارَينِ وَ جَعَلَ عَلَى الْبَرَاذِينِ دِينَاراً[كافى، ج 3، ص530].
اين تعبير يك حكم شرعى ثابت نيست؛ بلكه حكم موقتى اس ت كه طبق مصلحت روز قرار داده شده. گر چه عدهاى اين حديث را دليل بر استحباب دائمى گرفته، ولى لحن اين حديث ظهور در اين ندارد:
الف: در زكات فقر و احتياج به حب شأن است و ممكن است شأن شخصى، مركب عالى، منزل بزرگ و... باشد.
ب: مستحب است زكات را مثل هديه بدهد و در قلب نيت زكات كند. اگر گيرنده از اشخاص آبرومند است كه خجالت مىكشد از گرفتن زكات در حديث من لا يحضر حضرت فرمود: مؤمنين را ذليل نكن!
ج:الْمُولَّفَةِ قُلُوبُهُمشامل كفار مىشود كه با مسلمين كمك جنگى كنند يا مسلمان شوند يا مسلمين ضعيف الايمان و در اين زمان ساقط نشده است.
د:وَ الْغَارِمُونَبايد غارم به واسطه خرج كردن مال مردم در معصيت و اسراف مصرف نكرده باشد.
ه: ابن سبيل اگر به وطن رسيد و چيزى زياد آورد، ولو براى تنگ گرفتن به خود بايد زيادى را رد كند به هر وسيله كه هست به دافع و يا وكيل آن رد كند.
قانون اسلام مىگويد به محرومين بايد آن قدر عطا شود كه مثل ساير مردم عادى زندگى خود را اداره كنند و تنها به ساختن يك بيمارستان و يك داروى مجانى اكتفا نكرد. به حديث ذيل توجه كنيد:
در كتاب مستطاب من لا يحضر، حديث شريفى ديدم كه ابى بصير از امام صادق(ع)مىپرسد كه مردى كفاش عيالمند است و 800 درهم سرمايه دارد. آيا مىتواند از زكات استفاده كند؟
حضرت مىفرمايد: آيا از اين سرمايه استفاده مىكند به مقدار قوت زن و بچه خود؟ بله، آقا.
آيا زيادى بر قوت پيدا مىكند؟ نمىدانم. حضرت فرمود: اگر كم تر از نصف براي قوت استفاده مىكند، مىتواند از زكات استفاده كند و بر عيال خود توسعه دهد تا مثل مردم عادى شود در زندگى.
سَأَلَ أَبُو بَصِيرٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ يكونُ لَهُ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ هُوَ رَجُلٌ خَفَّافٌ وَ لَهُ عِيالٌ كثِيرٌ أَ لَهُ أَنْ يأْخُذَ مِنَ الزَّكاةِ فَقَالَ يا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ يرْبَحُ فِي دَرَاهِمِهِ مَا يقُوتُ بِهِ عِيالَهُ وَ يفْضُلُ قَالَ نَعَمْ قَالَ كمْ يفْضُلُ قَالَ لَا أَدْرِي قَالَ إِنْ كانَ يفْضُلُ عَنِ الْقُوتِ مِقْدَارُ نِصْفِ الْقُوتِ فَلَا يأْخُذِ الزَّكاةَ وَ إِنْ كانَ أَقَلَّ مِنْ نِصْفِ الْقُوتِ أَخَذَ الزَّكاةَ قَالَ قُلْتُ فَعَلَيهِ فِي مَالِهِ زَكاةٌ تَلْزَمُهُ قَالَ بَلَى قَالَ قُلْتُ كيفَ يصْنَعُ قَالَ يوَسِّعُ بِهَا عَلَى عِيالِهِ فِي طَعَامِهِمْ وَ كسْوَتِهِمْ وَ يبْقِي مِنْهَا شَيئاً ينَاوِلُهُ غَيرَهُمْ وَ مَا أَخَذَ مِنَ الزَّكاةِ فَضَّهُ عَلَى عِيالِهِ حَتَّى يلْحِقَهُمْ بِالنَّاسِ[من لايحضره الفقيه، ج2، ص34].
در حديث ديگر فرمود: اگر پدر يا عمو كفيل خرج هستند، اما تمام لوازم زندگى با كمك آنها تأمين نمىشود، مىتواند از زكات بگيرد و به زندگى خود توسعه بدهد.
عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (ع) قَالَ:" سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يكونُ أَبُوهُ أَوْ عَمُّهُ أَوْ أَخُوهُ يكفِيهِ مَئُونَتَهُ أَ يأْخُذُ مِنَ الزَّكاةِ فَيتَوَسَّعَ بِهِ إِنْ كانُوا لَا يوَسِّعُونَ عَلَيهِ فِي كلِّ مَا يحْتَاجُ إِلَيهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ"[كافى، ج3، ص561].
حديث ديگرى حضرت مىفرمايد: نوكر و خانه و شتر مانع از گرفتن زكات نيست؛ اگر در خرج باقى كار شود و داشتن خانه و خادم از شأن او باشد معناى فقر در هر زمان فرق مىكند. سابقا همه مردم يا بيشتر پياده مسافرت مىكردند، ولى امروز اگر پياده مسافرت كنيم از فقر است و هم چنين پابرهنگى و... .
مخفى نماند كه زكات بايد به دست رئيس مسلمين باشد تا او به هر مصلحتى كه مىخواهد برساند تا اشكال زنندگى
در كار نباشد و اصولا پيدايش اين اختلافات طبقاتى براى عمل نكردن به قوانين اسلام است، چه آن كه در اسلام از بسيارى چيزها كه مهمترين موجد اختلاف است جلوگيرى شده. ربا، بانك دارى، احتكار، معاملات جزاف و غررى، قمار، لزوم تقسيم ارث و تبديل كردن به چند سرمايه كوچك، ممنوعيت از تظاهر به سرمايه دارى و ثروتمندى در مقابل ديگران، ممنوعيت از اسراف و تبذير، به قول يكى دوري از لباس شهرت، چون سبب تظاهر به تجمل است؛ حرام شده. اين در مورد راه حل اختلاف طبقاتى از نظر مال.
اما اختلاف طبقاتى از نظر قواى فكرى و بدنى و ذوقى اين خود نه بد است، بلكه موجب رحمت است. چه آن كه زندگى همگانى احتياجاتى مختلف دارد كه هر كه بر حسب استعداد يك گوشه آن را كه مناسب مىداند، مىگيرد و زندگى اداره مىشود. بله ممكن است سوء تفاهمى، عزت و ذلتى در پارهاى از جاها و شغلها ديده شود و اين را اسلام با دادن دستورات واجب و مستحبى اكيدا از سوء تفاهم جلوگيرى كرده است و دستورات اخلاقى اسلام براى گرم كردن جامعه و براى گرم كردن محيط خانه، شهر و كشور است. گفتني است در مورد آداب معاشرت آن قدر حديث داريم كه تا حال كسى احصاء دقيق نكرده و كسانى كه سوء استفاده از اختلاف ذوقها و استعدادها مىكنند، خود مريض هستند. مناسب است به پارهاى از دستورات دقيق اخلاقى اشاره شود. مثل:
إِنَّمَا الْمُومِنُونَ إِخْوَةٌ[حجرات، 10].
لا يغْتَبْ بَعْضُكمْ بَعْضاً[حجرات، 12].
لا تَجَسَّسُوا[حجرات، 12].
وَ لا تَمْشِ فِي الأَْرْضِ مَرَحاً[اسراء، 37].
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
1. تشكر از رازق
قَال الرِّضَا(ع):عِلَّةَ الزَّكاةِ مِنْ أَجْلِ قُوتِ الْفُقَرَاءِ وَ تَحْصِينِ أَمْوَالِ الْأَغْنِياءِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كلَّفَ أَهْلَ الصِّحَّةِ الْقِيامَ بِشَأْنِ أَهْلِ الزَّمَانَةِ وَ الْبَلْوَى كمَا قَالَ اللَّهُ تَبَارَك وَ تَعَالى "لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكمْ وَ أَنْفُسِكمْ" (آل عمران / 186) في أَمْوَالِكمإِخْرَاجُ الزَّكاةِ وَ فِي أَنْفُسِكمْ تَوْطِينُ الْأَنْفُسِ عَلَى الصَّبْرِ مَعَ مَا فِي ذَلِك مِنْ أَدَاءِ شُكرِ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ[من لايحضره الفقيه، ج2، ص8].
2. ازدياد مال
قَالَ الصَّادِقُ(ع):مَا أَدَّى أَحَدٌ الزَّكاةَ فَنَقَصَتْ مِنْ مَالِهِ وَ لَا مَنَعَهَا أَحَدٌ فَزَادَتْ فِي مَالِهِ[من لايحضره الفقيه، ج2، ص11].
ـ قَال الصَّادِقُ(ع):مَنْ مَنَعَ حَقّاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْفَقَ فِي بَاطِلٍ مِثْلَيهِ[كافى، ج3، ص506].
قال الباقر(ع):الزكاة تزيد في الرزق[بحار الانوار، ج93، ص14].
ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):الصَّدَقَةَ لَا تَزِيدُ الْمَالَ إِلَّا كثْرَةً فَتَصَدَّقُوا يرْحَمْكمُ اللَّهُ[مستدرك الوسائل، ج7، ص160].
ـ قالالباقر(ع):الزكاة تزيد في الرزق[بحار الانوار، ج93، ص14].
ـ قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):فَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْك وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكبْرِ وَ الزَّكاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ[نهج البلاغه، حكمت252].
ـ قَال الحسن بن علي(ع):مَا نَقَصَتْ زَكاةٌ مِنْ مَالٍ قَطُّ[بحار الانوار، ج93، ص23].
ـ قال ابوعبد الله(ع):يا مفضل قل لأصحابك يضعون الزكاة في أهلها و إني ضامن لما ذهب لهم[بحار الانوار، ج75، ص380].
3. تطهير مال وجان
وَ ما آتَيتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللّهِ فَأُولئِك هُمُ الْمُضْعِفُونَ[روم، 39].
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكيهِمْ بِها[توبه، 103].
ـ عبرتى براى اغنيا از فقر قيامت:
قَال الرِّضَا(ع):هُوَ عِظَةٌ لِأَهْلِ الْغِنَى وَ عِبْرَةٌ لَهُمْ لِيسْتَدِلُّوا عَلَى فَقْرِ الآخِرَةِ بِهِمْ[وسائل الشيعة، ج9، ص12].
زكات نشان دهنده برخى از صفات بر جسته انسانى مثل:
سخاوت، عطوفت، ايثار، نوع دوستى، مبارزه عملى با فقر در جهت تعادل و ايجاد وحدت و هماهنگى است.
قَالَ أَبُو الْحَسَن مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع):حَصِّنُوا أَمْوَالَكمْ بِالزَّكاةِ[كافى، ج4، ص61].
در روايات و آيات از زكات به عنوان:
پاك كننده گناه، وسيله آزمايش، نشانه عابد، زياد كننده روزى، سبب رحمت خدا، عامل حفظ مال و جان و بدن و برائت از آتش ياد شده است.
و از مانع زكات به عنوان:
كافر، سارف، ملعون، معذب در آخرت، مقتول به دست امام زمان عليه السلام، و پذيرفته نشدن نماز و... ياد شده است.
وَ الْمُومِنُونَ وَ الْمُومِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ينْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكرِ وَ يقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يوتُونَ الزَّكاةَ وَ يطِيعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِك سَيرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكيمٌ[توبه، 71].
وَ لَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَي عَشَرَ نَقِيباً وَ قالَ اللّهُ إِنِّي مَعَكمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً لأَُكفِّرَنَّ عَنْكمْ سَيئاتِكمْ وَ لأَُدْخِلَنَّكمْ جَنّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَْنْهارُ فَمَنْ كفَرَ بَعْدَ ذلِك مِنْكمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ[مائده، 12].
وسائل الشيعه، ج 6 ، ميزان الحكمة، ماده زكات؛ بحار، ج96 و سفينة البحار، ماده زكات.
ـ جمع ثروتها موجب طغيان و هلاكت است.
َوَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيدِيكمْ إِلَى التَّهْلُكةِ[بقره، 195].
4. فقر زدائي
ـ در روايات آمده: به فقير به مقدارى زكات دهيد تا بى نياز شود، تا مانند ديگر مردم شود.
ـ اسحاق بن عمار، به امام صادق(ع)مىگويد:
آيا صد دينار يا درهم بدهم؟ فرمود: بله.
گفتم: دويست چطور؟ فرمود: بله.
گفتم: سيصد چطور؟ فرمود: بله.
گفتم: چهار صد چطور؟ فرمود: بله.
فرمود: تا وقتى كه بى نياز شود. (فقير حق دارد تا وقتى بى نياز شود، بگيرد.)
بنابراين، ملاك پرداخت زكات، يك زندگى عادى در سطح ساير مردم است.
ـ نكته مهم آن است كه اين توازن دور از اسراف و تبذير و تجمل و زير نظر حاكم اسلامى كه يا معصوم است و يا عادل انجام مىگيرد.
قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّمَا وُضِعَتِ الزَّكاةُ اخْتِبَاراً لِلْأَغْنِياءِ وَ مَعُونَةً لِلْفُقَرَاءِ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِي مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً وَ لَاسْتَغْنَى بِمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَا جَاعُوا وَ لَا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِياءِ وَ حَقِيقٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يمْنَعَ رَحْمَتَهُ مَنْ مَنَعَ حَقَّ اللَّهِ فِي مَالِهِ وَ أُقْسِمُ بِالَّذِي خَلَقَ الْخَلْقَ وَ بَسَطَ الرِّزْقَ أَنَّهُ مَا ضَاعَ مَالٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَرْك الزَّكاةِ وَ مَا صِيدَ صَيدٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَرْكهِ التَّسْبِيحَ فِي ذَلِك الْيوْمِ وَ إِنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَسْخَاهُمْ كفّاً وَ أَسْخَى النَّاسِ مَنْ أَدَّى زَكاةَ مَالِهِ وَ لَمْ يبْخَلْ عَلَى الْمُومِنِينَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ فِي مَالِهِ[من لايحضره الفقيه، ج2، ص7].
قَالَ أَبُو الْحَسَن مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع):إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَضَعَ الزَّكاةَ قُوتاً لِلْفُقَرَاءِ وَ تَوْفِيراً لِأَمْوَالِكمْ[كافى، ج 3، ص498].
5. دركلام امام رضا(ع)
كتَبَ الرِّضَا عَلِي بْنُ مُوسَى (ع) إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ فِيمَا كتَبَ إِلَيهِ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ أَنَّ عِلَّةَ الزَّكاةِ مِنْ أَجْلِ قُوتِ الْفُقَرَاءِ وَ تَحْصِينِ أَمْوَالِ الْأَغْنِياءِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كلَّفَ أَهْلَ الصِّحَّةِ الْقِيامَ بِشَأْنِ أَهْلِ الزَّمَانَةِ وَ الْبَلْوَى كمَا قَالَ اللَّهُ تَبَارَك وَ تَعَالَى لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكمْ وَ أَنْفُسِكمْ فِي أَمْوَالِكمْ إِخْرَاجُ الزَّكاةِ وَ فِي أَنْفُسِكمْ تَوْطِينُ الْأَنْفُسِ عَلَى الصَّبْرِ مَعَ مَا فِي ذَلِك مِنْ أَدَاءِ شُكرِ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الطَّمَعِ فِي الزِّيادَةِ مَعَ مَا فِيهِ مِنَ الزِّيادَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ لِأَهْلِ الضَّعْفِ وَ الْعَطْفِ عَلَى أَهْلِ الْمَسْكنَةِ وَ الْحَثِّ لَهُمْ عَلَى الْمُوَاسَاةِ وَ تَقْوِيةِ الْفُقَرَاءِ وَ الْمَعُونَةِ لَهُمْ عَلَى أَمْرِ الدِّينِ وَ هُوَ عِظَةٌ لِأَهْلِ الْغِنَى وَ عِبْرَةٌ لَهُمْ لِيسْتَدِلُّوا عَلَى فُقَرَاءِ الْآخِرَةِ بِهِمْ وَ مَا لَهُمْ مِنَ الْحَثِّ فِي ذَلِك عَلَى الشُّكرِ لِلَّهِ تَبَارَك وَ تَعَالَى لِمَا خَوَّلَهُمْ وَ أَعْطَاهُمْ وَ الدُّعَاءِ وَ التَّضَرُّعِ وَ الْخَوْفِ مِنْ أَنْ يصِيرُوا مِثْلَهُمْ فِي أُمُورٍ كثِيرَةٍ فِي أَدَاءِ الزَّكاةِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ صِلَةِ الْأَرْحَامِ وَ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ[من لايحضره الفقيه، ج2، ص8].
6. درطرح يك واقعه
ـ داستان بسيار جالب از مصطفى منفلوطى درالنظرات
شبى به هنگام عبور به مردى برخورد كردم؛ ديدم به خود مىنالد در حالي كه دست روى شكم گذاشته است. علت پرسيدم، گفت: از گرسنگى است. به اندازه توان به او كمك كردم. به خانه دوستم كه ثروتمند بود آمدم، ديدم او هم دست به روى شكم، مىنالد. گفتم براى چه درد مىبرى؟ گفت: از پر خورى. گفتم: شگفتا اگر اين زيادى طعامش را به او مىداد، هيچ كدام دردمند نمىشدند.[شرح رساله حقوق؟؟ امام سجاد عليه السلام].
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
ـ گاهى قبل از نماز، مثل عيد فطر:قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكى وَ ذَكرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّى[اعلى، 15-14].
ـ گاهى داخل نماز:الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يوتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكعُونَ[مائده، 55].
گاهى (27) بار عدل نماز.
ـ گاهى با نام زكات.
ـ گاهى در قالب نحر:فَصَلِّ لِرَبِّك وَ انْحَرْ[كوثر، 2].
ـ گاهى در قالب اطعام:قالُوا لَمْ نَك مِنَ الْمُصَلِّينَ وَ لَمْ نَك نُطْعِمُ الْمِسْكينَ[مدثر، 44-43].
ـ گاهى در قالب صدقه:فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى[قيامة، 31].
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
معناي عمومي زكات:
1ـو لكل شىء زكوة[حكمت 136].
2ـعَلَى كلِّ جُزْءٍ مِنْ أَجْزَائِك زَكاةٌ وَاجِبَةٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَلْ عَلَى كلِّ مَنْبِتِ شَعرٍ مِنْ شَعْرِك بَلْ عَلَى كلِّ لَحْظَةٍ مِنْ لَحَظَاتِك زَكاةٌ فَزَكاةُ الْعَينِ النَّظْرَةُ بِالْعِبْرَةِ وَ الْغَضُّ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَا يضَاهِيهَا وَ زَكاةُ الْأُذُنِ اسْتِمَاعُ الْعِلْمِ وَ الحِكمَةِ وَ الْقُرْآنِ وَ فَوَائِدِ الدِّينِ مِنَ الْمَوْعِظَةِ وَ النَّصِيحَةِ وَ مَا فِيهِ نَجَاتُك وَ الْإِعْرَاضُ عَمَّا هُوَ ضِدُّهُ مِنَ الْكذِبِ وَ الْغِيبَةِ وَ أَشْبَاهِهَا وَ زَكاةُ اللِّسَانِ النُّصْحُ لِلْمُسْلِمِينَ وَ التَّيقُّظُ لِلْغَافِلِينَ وَ كثْرَةُ التَّسْبِيحِ وَ الذِّكرِ وَ غَيرِهَا وَ زَكاةُ الْيدِ الْبَذْلُ وَ الْعَطَاءُ وَ السَّخَاءُ بِمَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيك بِهِ وَ تَحْرِيكهَا بِكتَابَةِ الْعِلْمِ وَ مَنَافِعَ ينْتَفِعُ بِهَا الْمُسْلِمُونَ فِي طَاعَةِ اللَّهِ وَ الْقَبْضُ عَنِ الشُّرُورِ وَ زَكاةُ الرِّجْلِ السَّعْي فِي حُقُوقِ اللَّهِ تَعَالَى مِنْ زِيارَةِ الصَّالِحِينَ وَ مَجَالِسِ الذِّكرِ وَ إِصْلَاحِ النَّاسِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ وَ الْجِهَادِ وَ مَا فِيهِ صَلَاحُ قَلْبِك وَ سَلَامَةُ دِينِك هَذَا مِمَّا يحْتَمِلُ الْقُلُوبُ فَهْمَهُ وَ النُّفُوسُ اسْتِعْمَالَهُ وَ مَا لَا يشْرِفُ عَلَيهِ إِلَّا عِبَادُهُ الْمُخْلِصُونَ وَ الْمُقَرَّبُونَ أَكثَرُ مِنْ أَنْ يحْصَى وَ هُمْ أَرْبَابُهُ وَ هُوَ شِعَارُهُمْ دُونَ غَيرِهِمْ[بحار الأنوار، ج93، ص7].
3ـتَفْسِيرُ الْإِمَامِ العسكرى (ع) و فى قوله "آتُوا الزَّكاة" (بقره-43) مِنَ الْمَالِ وَ الْجَاهِ وَ قُوَّةِ الْبَدَنِ وَ مِنَ الْمَالِ مَوَاسَاةُ إِخْوَانِكمُ الْمُومِنِينَ وَ مِنَ الْجَاهِ إِيصَالُهُمْ إِلَى مَا يتَقَاعَسُونَ عَنْهُ لِضَعْفِهِمْ مِنْ حَوَائِجِهِمْ الْمُتَرَدِّدَةِ فِي صُدُورِهِمْ وَ بِالْقُوَّةِ مَعُونَةُ أَخٍ لَك قَدْ سَقَطَ حِمَارُهُ أَوْ حَمْلُهُ فِي صَحْرَاءَ أَوْ طَرِيقٍ وَ هُوَ يسْتَغِيثُ فَلَا يغَاثُ[بحار الأنوار، ج93، ص9].
4ـ عن الامير(ع):ان الله ليسئل الرجل عن جاهه و ما بذله كما يسئله عن ماله فيما انفقه[كنز، ج6، ص597].
5ـ قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):زَكاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ زَكاةُ الْجَاهِ بَذْلُهُ زَكاةُ الْحِلْمِ الِاحْتِمَالُ زَكاةُ الْمَالِ الْإِفْضَالُ زَكاةُ الْقُدْرَةِ الْإِنْصَافُ زَكاةُ الْجَمَالِ الْعَفَافُ زَكاةُ الظَّفَرِ الْإِحْسَانُ زَكاةُ الْبَدَنِ الْجِهَادُ وَ الصِّيامُ زَكاةُ الْيسَارِ بِرُّ الْجِيرَانِ وَ صِلَةُ الْأَرْحَامِ زَكاةُ الصِّحَّةِ السَّعْي فِي طَاعَةِ اللَّهِ زَكاةُ الشَّجَاعَةِ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ زَكاةُ السُّلْطَانِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ زَكاةُ النِّعَمِ اصْطِنَاعُ الْمَعْرُوفِ زَكاةُ الْعِلْمِ...[مستدرك الوسائل، ج7، ص46].
6ـ قَالَ الصَّادِقُ(ع):جَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الصَّدَقَةَ فِي كلِّ شَيءٍ أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ إِلَّا مَا كانَ فِي الْخُضَرِ وَ الْبُقُولِ وَ كلَّ شَيءٍ يفْسُدُ مِنْ يوْمِهِ[كافى، ج3، ص510].
7ـ قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):الْعَفْوُ زَكاةُ الظَّفَرِ[نهج البلاغه، حكمت 211].
8ـ قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):لِكلِّ شَيءٍ زَكاةٌ وَ زَكاةُ الْبَدَنِ الصِّيامُ[نهج البلاغه، حكمت136].
9ـ قال الصادق(ع):لكل شيء زكاة و زكاة العلم أن يعلمه أهله[بحار الانوار، ج2، ص25].
10ـ قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):المعروف زكاة النعم[غرر الحكم، 382]..
قال الصادق(ع):الشفاعة زكاة الجاه[بحار الأنوار، ج75، ص268].
11ـ قَالَ الصَّادِقُ(ع):فَزَكاةُ الْعَينِ النَّظْرَةُ بِالْعِبْرَةِ وَ الْغَضُّ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَا يضَاهِيهَا[بحار الانوار، ج93، ص7].
12ـ قَالَ الصَّادِقُ(ع):زَكاةُ اللِّسَانِ النُّصْحُ لِلْمُسْلِمِينَ وَ التَّيقُّظُ لِلْغَافِلِينَ وَ كثْرَةُ التَّسْبِيحِ وَ الذِّكرِ وَ غَيرِهَا[بحار الانوار، ج93، ص7].
13ـ قَالَ الصَّادِقُ(ع):وَ زَكاةُ الْيدِ الْبَذْلُ وَ الْعَطَاءُ[بحار الانوار، ج93، ص7].
14ـ قَالَ الصَّادِقُ(ع):زَكاةُ الرِّجْلِ السَّعْي فِي حُقُوقِ اللَّهِ تَعَالَى[بحار الانوار، ج93، ص7].
15ـ قَالَ الصَّادِقُ(ع):زَكاةُ الْأُذُنِ اسْتِمَاعُ الْعِلْمِ وَ الحِكمَةِ وَ الْقُرْآنِ[بحار الانوار، ج93، ص7].
16ـ امام صادق(ع)فرمود: زكات باطنى آن است كه آن گاه كه برادرت به چيزى بيشتر محتاج است، آن را انتخاب نكنى:
عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: كنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَسَأَلَهُ رَجُلٌ فِي كمْ تَجِبُ الزَّكاةُ مِنَ الْمَالِ فَقَالَ لَهُ:" الزَّكاةُ الظَّاهِرَةُ أَمِ الْبَاطِنَةُ تُرِيدُ؟ فَقَالَ: أُرِيدُهُمَا جَمِيعاً. فَقَالَ: أَمَّا الظَّاهِرَةُ فَفِي كلِّ أَلْفٍ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَلَا تَسْتَأْثِرْ عَلَى أَخِيك بِمَا هُوَ أَحْوَجُ إِلَيهِ مِنْك"[كافى، ج3، ص500].
دردها، زكات بدنها است:
17ـ قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):زَكاةُ الْبَدَنِ الْجِهَادُ وَ الصِّيامُ[غرر الحكم، ص611].
18ـقَالَ الصَّادِقُ (ع) فىقَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ" وَ يمْنَعُونَ الْماعُون" (ماعون / 7)" هُوَ الْقَرْضُ يقْرِضُهُ وَ الْمَعْرُوفُ يصْطَنِعُهُ وَ مَتَاعُ الْبَيتِ يعِيرُهُ وَ مِنْهُ الزَّكاةُ"[كافى، ج3، ص499].
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
تاريخچه زكات:
1. در اسلام
در سورههاى مكى مثل اعراف، آيه 156 ـ نمل، آيه 3 ـ لقمان، آيه 4 ـ فصلت، آيه 7، حكم زكات آمده است كه مسلمانان بايد بدهند، اما در مدينه قانون آمد كه بايد زكات را از مردم بگيرى:خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَة[توبه، 103].
به هر حال بعضى دانشمندان درباره زكاتى كه در آيات مكى آمده، مىگويند پرداخت زكات در مكه واجب بوده كه بايد مسلمانان خودشان بدهند، زيرا در روايات مىخوانيم نماز و زكات با هم واجب شدند:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع):قَالَا فَرَضَ اللَّهُ الزَّكاةَ مَعَ الصَّلَاةِ[كافى، ج3، ص497].
اما در مدينه فرمان دادن زكات نبود، بلكه فرمان گرفتن بود همراه با تعيين نصاب و فرستادن مأمور و...[نمونه، ج14، ص197].
بعضى مىگويند كه زكات مكه زكات مستحب و زكات مدينه، زكات واجب بوده است.[نمونه، ج14، ص197]. ضمنا آيهخُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَة[توبه، 103]. در ماه رمضان نازل شد.[ميزان الحكمة].
2. دراديان سابق
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَينا إِلَيهِمْ فِعْلَ الْخَيراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ[انبياء، 73].
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
1. ديدگاه قرآن پيرامون قرض الحسنه
مَنْ ذَا الَّذي يقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كريمٌ[حديد/11].
از آنجا كه قرآن كتاب تربيت است و يكى از كمالات بشر روح سخاوت و انفاق است در اين كتاب عزيز از طرق مختلف براى ايجاد و شكوفا كردن سخاوت وارد شده است. كه ما نمونه هايى از آنها را به مناسبت اين آيه نقل مىكنيم.
1. گاهى مىفرمايد: مال از تو نيست از خداست، پس مال خود را در راه او بده.وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللّهِ الَّذي آتاكمْ[نور/33].
2. گاهى مىگويد: مالك واقعى خداست، تو فقط يك خزينه دار و نگهبانى بيش نيستى.وَ أَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَكمْ مُسْتَخْلَفينَ فيهِ[حديد/7].
3. گاهى مىگويد: توكه قبلا نداشتى، حالا كه دارى انفاق كنوَ وَجَدَك عائِلاً فَأَغْنى فَأَمَّا الْيتيمَ فَلا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السّائِلَ فَلا تَنْهَرْ[ضحى/10-8].
4. گاهى مىگويد: ديگران درشرائط خاص مال خود را دادند، تو چرا عقب ماندى؟وَ يوثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ[حشر/9].
5. گاهى مىفرمايد: دنيا ارزشى ندارد كه تو به آن دل بستهاى.مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ[نساء/77].
6. گاهى مىفرمايد: ارزش تو بيش از علاقه به دنياست.أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الآْخِرَة[توبه/38].
وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ[اعراف/176].
7. گاهى مىفرمايد: اگر انفاق نكنى، در همين دنيا تباه مىشود.وَ أُحيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يقَلِّبُ كفَّيهِ عَلى ما أَنْفَقَ فيها[كهف/42].فَأَصْبَحَتْ كالصَّريمِ[قلم/20].
8. گاهى مىفرمايد: اگرانفاق نكنى در آخرت طوق بلا مىشود.يوْمَ يحْمى عَلَيها في نارِ جَهَنَّمَ فَتُكوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكمْ فَذُوقُوا ما كنْتُمْ تَكنِزُونَ[توبه/35].
وَ لا يحْسَبَنَّ الَّذينَ يبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يوْمَ الْقِيامَةِِ[آل عمران/18].
9. گاهى مىفرمايد: خداوند جاى انفاق تو را پر مىكند.قُلْ إِنَّ رَبِّي يبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيءٍ فَهُوَ يخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيرُ الرّازِقينَِ[سبأ/39].
10. گاهى مىفرمايد: انفاق تو همچون دانهاى است كه هفت خوشه و هر خوشه صد دانه دهد.
درآيه مورد بحث مىفرمايد: كيست كه با انفاق خود به خدا قرض بدهد؟ چقدر براى رشد ما جمله عاطفى است و چقدر بيان نزول پيدا كرده است. واين تعبير از خداوندى كه اراده او آفريننده است.
مَثَلُ الَّذينَ ينْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللّهِ كمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ يضاعِفُ لِمَنْ يشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليمٌِ[بقره/261].
إِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً يضاعِفْهُ لَكمْ وَ يغْفِرْ لَكمْ وَ اللّهُ شَكورٌ حَليمٌ[تغابن/17].
11. 6 بار قرض الحسنه مطرح شده (مائده،بقره، حديد، تغابن، مزمل)
1.مَنْ ذَا الَّذي يقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كثيرَةً وَ اللّهُ يقْبِضُ وَ يبْصُطُ وَ إِلَيهِ تُرْجَعُونَ[بقره/245].
2.وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكفِّرَنَّ عَنْكمْ سَيئاتِكمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ[مائده/12].
3.مَنْ ذَا الَّذي يقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كريمٌ[حديد/11].
4.إِنَّ الْمُصَّدِّقينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً يضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كريمٌ[حديد/18].
5.إِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً يضاعِفْهُ لَكمْ وَ يغْفِرْ لَكمْ وَ اللّهُ شَكورٌ حَليمٌ[تغابن/17].
6.وَ أَقْرِضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكمْ مِنْ خَيرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ هُوَ خَيراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً[مزمل/20].
12.قرض حسن پاداش حسن:يضاعِفْهُ لَكمْوَ يغْفِرْ لَكمْوَ اللَّهُ شَكورٌ حَليمٌ
حسنه:
فورى
بى منت
با احترام
مصرف به جا
مبلغ كارگشا
براى خدا
نه يك بار، بلكه پى در پى
اگر دادند شكور
اگر ندادند حليم
قرض به مردم قرض به خداست.
شما از مال بگذر، خدا از گناهانت مىگذرد.
فكر نكنيد خدا نياز دارد،. عزيز است.
ثواب قرض الحسنه 18 و ثواب بخشش 10
2. شرايط قرض الحسنه
ـ وام به بى نياز مطلق
ـ وام به صاحب اصلى
ـ وام به چند برابر
ـ وام به خدا
ـ وام از حلال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):لَا يقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةً بِغَيرِ طَهُورٍ وَ لَا صَدَقَةً مِنْ غُلُولٍ[عوالي اللئالي، ج1، ص155].
ـ وام از مال بى عيب:وَ لا تَيمَّمُوا الْخَبيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ[بقره/267].
ـ وام در حال نياز:وَ يطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يتيماً وَ أَسيراً[دهر/8].
وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السّائِلين[بقره/177].
ـ وام از مال محبوب:لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ[آل عمران/92].
ـ وام به محرومان آبرومند:يحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياء[بقره/273].
ـ وام بى منت:لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى[بقره/264].
ـ وام بى ريا:الَّذينَ ينْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّه[بقره/265].
إِنَّما نُطْعِمُكمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُريدُ مِنْكمْ جَزاءً وَ لا شُكوراً[دهر/9].
وَ أَنْفِقُوا في سَبيلِ اللّهِ[بقره/195].
وام مكتوم:وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُوتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيرٌ لَكمْ[بقره/271].
وام بدون استكثار:وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكثِر[مدثر/6].
وام دهنده خود رارازق و فقير را ذليل نپندارد:وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُها[هود/6].
وام سريع
همين كه ما را آفريد وهدايت كرد، لطف است.أَجْرٌ كريمٌ[حديد/11].
همين كه ما را مالك اعمال خود دانست، لطف است.
همين كه عمل ما را با اين همه تشويق پذيرفت، لطف است.
همين كه در برابر پذيرفتن عمل به ما اجر مىدهد، لطف است.
همين كه نام آن را اجر مىگذارد، لطف است.
همين كه او شاكر ماستوَ كانَ سَعْيكمْ مَشْكوراً[دهر/22].
اجر او هم بزرگ است، لطف است.لَهُمْ أَجْرٌ كبيرٌ[حديد/7].
دائمى است،أَجْرٌ غَيرُ مَمْنُونٍ[فصلت/8]. پس لطف است.
3.پاداش قرض الحسنه
1.مَنْ ذَا الَّذي يقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كريمٌ[حديد/11].
2.إِنْظَارِ الْمُعْسِرِ
وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيسَرَةٍ[بقره/280].
ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِراً كانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ فِي كلِّ يوْمٍ صَدَقَةٌ بِمِثْلِ مَا لَهُ عَلَيهِ حَتَّى يسْتَوْفِي حَقَّهُ[تفسيرعياشى، ج1، ص154].
3. ابن ابى عمير بزاز بود. سرمايهاش تلف شد. ده هزار درهم از شخصى طلب داشت. بدهكار منزلش را فروخت و درب خانه او آورد. همين كه پرسيد: ازكجا آوردى؟ گفت: خانهام را فروختم. پول را برنداشت و فرمود: تنها به يكدرهم آن نياز دارم.
ابْنُ الْوَلِيدِ عَنْ عَلِي عَنْ أَبِيهِ قَال: كانَ ابْنُ أَبِي عُمَيرٍ رَجُلًا بَزَّازاً وَ كانَ لَهُ عَلَى رَجُلٍ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ فَذَهَبَ مَالُهُ وَ افْتَقَرَ فَجَاءَ الرَّجُلُ فَبَاعَ دَاراً لَهُ بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ حَمَلَهَا إِلَيهِ فَدَقَّ عَلَيهِ الْبَابَ فَخَرَجَ إِلَيهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيرٍ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ هَذَا مَالُك الَّذِي لَك عَلَي فَخُذْهُ فَقَالَ ابْنُ أَبِي عُمَيرٍ فَمِنْ أَينَ لَك هَذَا الْمَالُ وَرِثْتَهُ قَالَ لَا قَالَ وُهِبَ لَك قَالَ لَا وَ لَكنِّي بِعْتُ دَارِي الْفُلَانِي لِأَقْضِي دَينِي فَقَالَ ابْنُ أَبِي عُمَيرٍ حَدَّثَنِي ذَرِيحٌ الْمُحَارِبِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ لَا يخْرَجُ الرَّجُلُ عَنْ مَسْقَطِ رَأْسِهِ بِالدَّينِ ارْفَعْهَا فَلَا حَاجَةَ لِي فِيهَا وَ اللَّهِ إِنِّي مُحْتَاجٌ فِي وَقْتِي هَذَا إِلَى دِرْهَمٍ وَ مَا يدْخُلُ مِلْكي مِنْهَا دِرْهَمٌٌ.[عللالشرائع، ج2، ص529].
4.عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَشَكا إِلَيهِ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَمْ يلْبَثْ أَنْ جَاءَ الْمَشْكوُّ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع):" مَا لِفُلَانٍ يشْكوك فَقَالَ لَهُ يشْكونِي أَنِّي اسْتَقْضَيتُ مِنْهُ حَقِّي قَالَ فَجَلَسَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مُغْضَباً ثُمَّ قَالَ كأَنَّك إِذَا اسْتَقْضَيتَ حَقَّك لَمْ تُسِئْ أَ رَأَيتَ مَا حَكى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كتَابِهِ "يخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ"(رعد/21 ) أَ تَرَى أَنَّهُمْ خَافُوا اللَّهَ أَنْ يجُورَ عَلَيهِمْ لَا وَ اللَّهِ مَا خَافُوا إِلَّا الِاسْتِقْضَاءَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سُوءَ الْحِسَابِ فَمَنِ اسْتَقْضَى بِهِ فَقَدْ أَسَاءَ"[كافى، ج5، ص100].
5. روز قيامت افرادى با صورت هاى نورانى بر كرسىهاى نور در سايه عرش خدا قرار مىگيرند. سوال مىشود آيا اينها پيامبرند؟ نه. شهداء هستند؟نه.هَولَاءِ قَوْمٌ كانُوا ييسِّرُونَ عَلَى الْمُومِنِينَ وَ ينْظِرُونَ الْمُعْسِرَ حَتَّى ييسَّر.
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):يبْعَثُ يوْمَ الْقِيامَةِ قَوْمٌ تَحْتَ ظِلِّ الْعَرْشِ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ رِياشُهُمْ مِنْ نُورٍ جُلُوسٌ عَلَى كرَاسِي مِنْ نُورٍ إِلَى أَنْ قَالَ فَينَادِي مُنَادٍ هَولَاءِ قَوْمٌ كانُوا ييسِّرُونَ عَلَى الْمُومِنِينَ وَ ينْظِرُونَ الْمُعْسِرَ حَتَّى ييسَّر[ثوابالأعمال، 145].
6. قَالَ الصَّادِقُ(ع):وَ اللَّهُ فِي عَوْنِ الْمُومِنِ مَا كانَ الْمُومِنُ فِي عَوْنِ أَخِيهِ فَانْتَفِعُوا بِالْعِظَةِ وَ ارْغَبُوا فِي الْخَيرِ[كافى، ج2، ص200].
7. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنْ أَقْرَضَ مُومِناً قَرْضاً ينْظِرُ بِهِ مَيسُورَهُ كانَ مَالُهُ فِي زَكاةٍ وَ كانَ هُوَ فِي صَلَاةٍ مِنَ الْمَلَائِكةِ حَتَّى يودِّيهُ[ثوابالأعمال، ص138].
8. وام دادن 18 پاداش دارد.
4. وام دادن
1. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنِ احْتَاجَ إِلَيهِ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فِي قَرْضٍ وَ هُوَ يقْدِرُ عَلَيهِ فَلَمْ يفْعَلْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيهِ رِيحَ الْجَنَّةِ[من لايحضرهالفقيه، ج4، ص15].
2. قَالَ الصَّادِقُ(ع):عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ مَكتُوبٌ الْقَرْضُ بِثَمَانِيةَ عَشَرَ وَ الصَّدَقَةُ بِعَشَرَةٍ وَ ذَلِك أَنَّ الْقَرْضَ لَا يكونُ إِلَّا فِي يدِ الْمُحْتَاجِ وَ الصَّدَقَةَ رُبَّمَا وَقَعَتْ فِي يدِ غَيرِ مُحْتَاجٍ[بحارالأنوار، ج100، ص138].
3.عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): "فِي قَوْلِهِ تَعَالَى "لا خَيرَ فِي كثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ "(نساء/114) قَالَ يعْنِي بِالْمَعْرُوفِ الْقَرْضَ"[كافى، ج4، ص34].
4. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):الصَّدَقَةُ بِعَشْرٍ وَ الْقَرْضُ بِثَمَانِيةَ عَشَرَ وَ صِلَةُ الْإِخْوَانِ بِعِشْرِينَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ بِأَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ[الجعفريات، ص188].
5. قَالَ الصَّادِقُ(ع):لَأَنْ أُقْرِضَ قَرْضاً أَحَبُّ إِلَي مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِمِثْلِهِ[ثوابالأعمال، ص138].
اگر وام دهنده مدتى معين كرد و وام پرداخت نشد به عدد هر روز تاخير ثواب يك دينار صدقه براى اوست.
و فى الحديث:كانَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ مَعَ الْمَلَائِكةِ حَتَّى يقْضِيهُتا اين كه وام به او برگردد.
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):مَنْ أَقْرَضَ رَجُلًا قَرْضاً إِلَى مَيسَرَةٍ كانَ مَالُهُ فِي زَكاةٍ وَ كانَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ مَعَ الْمَلَائِكةِ حَتَّى يقْضِيهُ[كافى، ج3، ص558].
6. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنْ شَكا إِلَيهِ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فَلَمْ يقْرِضْهُ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيهِ الْجَنَّةَ يوْمَ يجْزِي الْمُحْسِنِين[ثوابالأعمال، ص288].
5.وام گرفتن
1. تذكراتي به وام گيرنده
1. قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):إِياكمْ وَ الدَّينَ فَإِنَّهُ هَمٌّ بِاللَّيلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهَارِ[من لايحضرهالفقيه، ج3، ص182].
عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِي قَال:َ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص):" يقُولُ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْكفْرِ وَ الدَّينِ". قِيلَ يا رَسُولَ اللَّهِ أَ تَعْدِلُ الدَّينَ بِالْكفْرِ. قَالَ:" نَعَمٌ"[عللالشرائع، ج2، ص527].
البته خود رسول اكرم(ص)و ائمه هدىعليهم السلامطبق روايات گاهى قرض ميكردند.
عَنْ مُعَاوِيةَ بْنِ وَهْبٍ قَال:َ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّهُ ذُكرَ لَنَا أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ مَاتَ وَ عَلَيهِ دِينَارَانِ دَيناً فَلَمْ يصَلِّ عَلَيهِ النَّبِي (ص) وَ قَالَ صَلُّوا عَلَى صَاحِبِكمْ حَتَّى ضَمِنَهُمَا [عَنْهُ] بَعْضُ قَرَابَتِهِ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع):" ذَلِك الْحَقُّ" ثُمَّ قَالَ:" إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِك لِيتَّعِظُوا وَ لِيرُدَّ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لِئَلَّا يسْتَخِفُّوا بِالدَّينِ وَ قَدْ مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ عَلَيهِ دَينٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ (ع) وَ عَلَيهِ دَينٌ وَ قُتِلَ الْحُسَينُ (ع) وَ عَلَيهِ دَينٌ"[كافى، ج5، ص93].
2. شهادت، جبران كنند هر گناهى است جز دين.
3. قرآن در تقسيم ارث مىفرمايد:مِنْ بَعْدِ وَصِيةٍ يوصي بِها أَوْ دَينٍ[نساء/11].
4. قَالَ الْبَاقِرُ(ع):كلُّ ذَنْبٍ يكفِّرُهُ الْقَتْلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ إِلَّا الدَّينَ لَا كفَّارَةَ لَهُ إِلَّا الْأَدَاءُ أَوْ يرْضَى صَاحِبُهُ أَوْ يعْفُو الَّذِي لَهُ الْحَقُّ[من لايحضرهالفقيه، ج3، ص378].
5. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):لَا تَزَالُ نَفْسُ الْمُومِنِ مُعَلَّقَةً مَا كانَ عَلَيهِ دَينٌ[عللالشرائع، ج2، ص528].
6. قَالَ الصَّادِقُ(ع):خَفِّفُوا الدَّينَ فَإِنَّ فِي خِفَّةِ الدَّينِ زِيادَةَ الْعُمُرِ[أمالى طوسى، ص667].
7. پرسيد: قوم مرجئه از من طلب دارد، ولى آمدهام مكه و بنا دارم همين جا بمانم و مال او را ندهم. امام جواد(ع)فرمود:...عَنْ أَبِي ثُمَامَةَ قَال:َ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي (ع) إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَلْزَمَ مَكةَ أَوِ الْمَدِينَةَ وَ عَلَي دَينٌ فَمَا تَقُولُ؟ فَقَالَ:" ارْجِعْ فَأَدِّهِ إِلَى مُودَّى دَينِك وَ انْظُرْ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى وَ لَيسَ عَلَيك دَينٌ إِنَّ الْمُومِنَ لَا يخُونُ"[كافى، ج5، ص94].
8. پيامبر اكرم(ص)براى اهميت مسأله بدهكارى گاهى نماز بر ميت بدهكار را تا روشن شدن وضع بستانكاران تأخير مىانداخت.عَنْ مُعَاوِيةَ بْنِ وَهْبٍ قَال:َ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) بَلَغَنَا أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ مَاتَ وَ عَلَيهِ دَينٌ فَلَمْ يصَلِّ عَلَيهِ النَّبِي (ص) وَ قَالَ:" لَا تُصَلُّوا عَلَى صَاحِبِكمْ حَتَّى يقْضَى عَنْهُ الدَّينُ" فَقَالَ:" ذَلِك حَقٌّ" قَالَ: ثُمَّ قَالَ: إِنَّمَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) ذَلِك لِيتَعَاطَوُا الْحَقَّ وَ يودِّي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ لِئَلَّا يسْتَخِفُّوا بِالدَّينِ قَدْ مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ عَلَيهِ دَينٌ وَ مَاتَ عَلِي وَ عَلَيهِ دَينٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ وَ عَلَيهِ دَينٌ وَ قُتِلَ الْحُسَينُ وَ عَلَيهِ دَينٌ"[المحاسن، ج2، ص318].
9. امام باقر(ع): "كسى كه وام را پس ندهد از ترس اين كه دستش خالى مىشود، بداند كه خداوند قادر است كه او را از فقر رها سازد.
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):مَنْ حَبَسَ مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ هُوَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يعْطِيهُ إِياهُ مَخَافَةَ إِنْ خَرَجَ ذَلِك الْحَقُّ مِنْ يدِهِ أَنْ يفْتَقِرَ كانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَقْدَرَ عَلَى أَنْ يفْقِرَهُ مِنْهُ عَلَى أَنْ يفْنِي نَفْسَهُ بِحَبْسِهِ ذَلِك الْحَقَّ[كافى، ج5، ص101].
10. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنْ مَطَلَ عَلَى ذِي حَقٍّ حَقَّهُ وَ هُوَ يقْدِرُ عَلَى أَدَاءِ حَقِّهِ فَعَلَيهِ كلَّ يوْمٍ خَطِيئَةُ عَشَّارٍ[مجموعهورام، ج2، ص263].
11.فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكمْ بَعْضاً فَلْيودِّ الَّذِي اوتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْيتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ[بقره/283].
12. قَالَ الصَّادِقُ(ع):السُّرَّاقُ ثَلَاثَةٌ مَانِعُ الزَّكاةِ وَ مُسْتَحِلُّ مُهُورِ النِّسَاءِ وَ كذَلِك مَنِ اسْتَدَانَ دَيناً وَ لَمْ ينْوِ قَضَاءَهُ[تهذيبالأحكام، ج10، ص153].
13.قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنْ يمْطُلْ عَلَى ذِي حَقٍّ حَقَّهُ وَ هُوَ يقْدِرُ عَلَى أَدَاءِ حَقِّهِ فَعَلَيهِ كلَّ يوْمٍ خَطِيئَةُ عَشَّارٍ[من لايحضرهالفقيه، ج4، ص15].
14. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):لَي (طفره رفتن) الْوَاجِدِ بِالدَّينِ يحِلُّ عِرْضَهُ وَ عُقُوبَتَهُ مَا لَمْ يكنْ دَينُهُ فِيمَا يكرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ[أمالى طوسى، ص520].
15. قَالَ الصَّادِقُ(ع):يا يونُسُ مَنْ حَبَسَ حَقَّ الْمُومِنِ أَقَامَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يوْمَ الْقِيامَةِ خَمْسَ مِائَةِ عَامٍ عَلَى رِجْلَيهِ حَتَّى يسِيلَ عَرَقُهُ أَوْ دَمُهُ وَ ينَادِي مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هَذَا الظَّالِمُ الَّذِي حَبَسَ عَنِ اللَّهِ حَقَّهُ قَالَ فَيوَبَّخُ أَرْبَعِينَ يوْماً ثُمَّ يومَرُ بِهِ إِلَى النَّارِِ[كافى، ج2، ص367].
16. قَالَ الصَّادِقُ(ع):أَيمَا مُومِنٍ حَبَسَ مُومِناً عَنْ مَالِهِ وَ هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَيهِ لَمْ يذِقْهُ اللَّهُ مِنْ طَعَامِ الْجَنَّةِ وَ لَا يشْرَبُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ[المحاسن، ج1، ص100].
2. موارد وام گرفتن
1.استقراض براى انجام حج:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ عَنْ عُقْبَةَ قَالَ: جَاءَنِي سَدِيرٌ الصَّيرَفِي فَقَالَ:" إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يقْرَأُ عَلَيك السَّلَامَ وَ يقُولُ لَك مَا لَك لَا تَحُجُّ اسْتَقْرِضْ وَ حُجَّ"[تهذيبالأحكام، ج5، ص441].
قالَ الصَّادِقُ(ع):يا سَوْرَةُ كيفَ حَجَجْتَ الْعَامَ قَالَ اسْتَقْرَضْتُ حَجَّتِي وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ سَيقْضِيهَا عَنِّي وَ مَا كانَ حَجَّتِي إِلَّا شَوْقاً إِلَيك وَ إِلَى حَدِيثِك قَالَ أَمَّا حَجَّتُك فَقَدْ قَضَاهَا اللَّهُ فَأُعْطِكهَا مِنْ عِنْدِي ثُمَّ رَفَعَ مُصَلًّى تَحْتَهُ فَأَخْرَجَ دَنَانِيرَ فَعَدَّ عِشْرِينَ دِينَاراً فَقَالَ هَذِهِ حَجَّتُك وَ عَدَّ عِشْرِينَ دِينَاراً وَ قَالَ هَذِهِ مَعُونَةٌ لَك حَياتَك حَتَّى تَمُوتَ قُلْتُ أَخْبَرْتَنِي أَنَّ أَجَلِي قَدْ دَنَا فَقَالَ يا سَوْرَةُ أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكونَ مَعَنَا فَقَالَ صَنْدَلٌ فَمَا لَبِثَ إِلَّا سَبْعَةَ أَشْهُرٍ حَتَّى مَاتَ[إختصاص مفيد، ص83].
2.قرض براى رفع نيازهاى خانواده:(قرض گرفتن حضرت على(ع)).
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):إِنَّ فَاطِمَةَ (س) ضَمِنَتْ لِعَلِي (ع) عَمَلَ الْبَيتِ وَ الْعَجِينَ وَ الْخُبْزَ وَ قَمَّ الْبَيتِ وَ ضَمِنَ لَهَا عَلِي (ع) مَا كانَ خَلْفَ الْبَابِ نَقْلَ الْحَطَبِ وَ أَنْ يجِيءَ بِالطَّعَامِ فَقَالَ لَهَا يوْماً: يا فَاطِمَةُ هَلْ عِنْدَك شَيءٌ قَالَتْ: وَ الَّذِي عَظَّمَ حَقَّك مَا كانَ عِنْدَنَا مُنْذُ ثَلَاثٍ إِلَّا شَيءٌ آثَرْتُك بِهِ. قَالَ: أَ فَلَا أَخْبَرْتِنِي؟ قَالَتْ: كانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) نَهَانِي أَنْ أَسْأَلَك شَيئاً، فَقَالَ لَا تَسْأَلِي ابْنَ عَمِّك شَيئاً إِنْ جَاءَك بِشَيءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِيهِ. قَالَ: فَخَرَجَ (ع) فَلَقِي رَجُلًا فَاسْتَقْرَضَ مِنْهُ دِينَاراً ثُمَّ أَقْبَلَ بِهِ وَ قَدْ أَمْسَى فَلَقِي الْمِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ فَقَالَ لِلْمِقْدَادِ مَا أَخْرَجَك فِي هَذِهِ السَّاعَةِ؟ قَالَ: الْجُوعُ وَ الَّذِي عَظَّمَ حَقَّك يا أَمِيرَ الْمُومِنِينَ. قَالَ: فَهُوَ أَخْرَجَنِي وَ قَدِ اسْتَقْرَضْتُ دِينَاراً وَ سَأُوثِرُك بِهِ فَدَفَعَهُ إِلَيهِ. فَأَقْبَلَ فَوَجَدَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) جَالِساً وَ فَاطِمَةَ تُصَلِّي وَ بَينَهُمَا شَيءٌ مُغَطًّى، فَلَمَّا فَرَغَتْ أَحْضَرَتْ ذَلِك الشَّيءَ فَإِذَا جَفْنَةٌ مِنْ خُبْزٍ وَ لَحْمٍ. قَالَ: يا فَاطِمَةُ! أَنّى لَك هذا؟ قالَتْ: هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ، إِنَّ اللّهَ يرْزُقُ مَنْ يشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أَ لَا أُحَدِّثُك بِمَثَلِك وَ مَثَلِهَا؟ قَالَ: بَلَى. قَالَ: مَثَلُ زَكرِيا إِذْ دَخَلَ عَلَى مَرْيمَ الْمِحْرَابَ فَوَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً، قالَ يا مَرْيمُ: أَنّى لَك هذا؟ قالَتْ: هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ، إِنَّ اللّهَ يرْزُقُ مَنْ يشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ فَأَكلُوا مِنْهَا شَهْراً وَ هِي الْجَفْنَةُ الَّتِي يأْكلُ مِنْهَا الْقَائِمُ (عج) وَ هُوَ عِنْدَهُ[تفسيرعياشى، ج1، ص171].
3.قرض براى قربانى:
قَالَ ابْنُ بَابَوَيهِ (ره): جَاءَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رَضِي اللَّهُ عَنْهَا إِلَى النَّبِي (ص) فَقَالَتْ يا رَسُولَ اللَّهِ: يحْضُرُ الْأَضْحَى وَ لَيسَ عِنْدِي ثَمَنُ الْأُضْحِيةِ فَأَسْتَقْرِضُ وَ أُضَحِّي فَقَالَ اسْتَقْرِضِي وَ ضَحِّي فَإِنَّهُ دَينٌ مَقْضِي.[من لايحضرهالفقيه، ج2، ص213].
4.قرض براى كمك به ايتام:قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ عَلِي بْنَ الْحُسَينِ (ع) كانَ اسْتَقْرَضَ مَالًا لِأَيتَامٍ فِي حَجْرِهِِ[كافى، ج5، ص132].
5.قرض براى رهن زيور آلات:
عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي قُرَّةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي رَجُلٍ اسْتَقْرَضَ مِنْ رَجُلٍ مِائَةَ دِينَارٍ وَ رَهَنَهُ حُلِياً بِمِائَةِ دِينَارٍ ثُمَّ إِنَّهُ أَتَاهُ الرَّجُلُ فَقَالَ لَهُ: أَعِرْنِي الذَّهَبَ الَّذِي رَهَنْتُك عَارِيةً فَأَعَارَهُ فَهَلَك الرَّهْنُ عِنْدَهُ أَ عَلَيهِ شَيءٌ لِصَاحِبِ الْقَرْضِ فِي ذَلِك؟ قَالَ:" هُوَ عَلَى صَاحِبِ الرَّهْنِ الَّذِي رَهَنَهُ وَ هُوَ الَّذِي أَهْلَكهُ وَ لَيسَ لِمَالِ هَذَا تَوًىِِ"[كافى، ج5، ص236].
قرض غذا و خوراك:قَالَ ابْنُ شَهْرَآشُوبَ ره عَنْ فَاطِمَةَ ع: "أَنَّهَا رَهَنَتْ كسْوَةً لَهَا عِنْدَ امْرَأَةِ زَيدٍ الْيهُودِي فِي الْمَدِينَةِ وَ اسْتَقْرَضَتِ الشَّعِير"[المناقب، ج3، ص339].
6.قرض براى ساختن مسجد وخانه:
روى الحميدي في الجمع بين الصحيحين و غيره: أن نبيهم لما هاجر إلى المدينة أقام ببعض دور أهلها و استقرض مريدا للثمن و كان لسهل و سهيل كانا يتيمين في حجر سعد بن زرارة ليشتريه فوهبها له و روي أنه اشتراه و بنى فيه مسجده و بنى فيه بيوتا و مساكن لنفسه ليسكن عياله و أزواجه فيها فلما فرغت انتقل إليها.[الطرائف، ج1، ص287].
7.قرض براى خريد مركب:
عَنْ عَبْدِ الْمَلِك بْنِ عُمَيرٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ رِبْعِي قالَ: 00000فَمَضَى عَلِي (ع) بِبَابِ رَجُلٍ يسْتَقْرِضُ مِنْهُ شَيئاً فَلَقِيهُ أَعْرَابِي وَ مَعَهُ نَاقَةٌ. فَقَالَ: يا عَلِي اشْتَرِ مِنِّي هَذِهِ النَّاقَةَ؟ قَالَ: لَيسَ مَعِي ثَمَنُهَا. قَالَ: فَإِنِّي أُنْظِرُك بِهِ إِلَى الْقَبْضِ. قَالَ: بِكمْ يا أَعْرَابِي؟ قَالَ: بِمِائَةِ دِرْهَمٍ. قَالَ عَلِي (ع): خُذْهَا يا حَسَنُ فَأَخَذَهَا؛ الْخَبَرَ[أمالى صدوق، ص470].
8.قرض براى پذيرايى از ميهمان:
قَالَ ابْنُ شَهْرَآشُوبَ (ره): نَزَلَ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِي (ع) ضَيفٌ و اسْتَقْرَضَ مِنْ قَنْبَرٍ رِطْلًا مِنَ الْعَسَلِ الَّذِي جَاءَ بِهِ مِنَ الْيمَنِ.[المناقب، ج2، ص107].
9.قرض براى نظافت:
قَالَ الصَّادِقُ(ع):السُّنَّةُ فِي النُّورَةِ فِي كلِّ خَمْسَةَ عَشَرَ يوْماً فَإِنْ أَتَتْ عَلَيك عِشْرُونَ يوْماً وَ لَيسَ عِنْدَك فَاسْتَقْرِضْ عَلَى اللَّهِ[كافى، ج6، ص506].
10.قرض براى سخن گفتن:
شَرِيك وَ اللَّيثُ وَ الْكلْبِي وَ أَبُو صَالِحٍ وَ الضَّحَّاك وَ الزَّجَّاجُ وَ مُقَاتِلُ بْنُ حَيانَ وَ مُجَاهِدٌ وَ قَتَادَةُ وَ ابْنُ عَبَّاسٍ قَالُوا كانَتِ الْأَغْنِياءُ يكثِرُونَ مُنَاجَاةَ الرَّسُولِ فَلَمَّا نَزَلَ قَوْلُهُ "يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَينَ يدَي نَجْواكمْ صَدَقَةً"(مجادله/12 ) انْتَهَوْا فَاسْتَقْرَضَ عَلِي(ع) دِينَاراً وَ تَصَدَّقَ بِهِ فَنَاجَى النَّبِي ص عَشْرَ نَجَوَاتٍ ثُمَّ نَسَخَتْهُ الآْيةُ الَّتِي بَعْدَهَا.[المناقب، ج2، ص72].
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
1. اهميت كار دراسلام
ـ در اسلام، كار مقدس است، عبادت است، به منزله جهاد در راه خداست، و دعاى بيكار مستجاب نمىشود و كسانى كه بار زندگى خود را بر دوش ديگران انداختهاند مورد لعنت اند.
انبيا و رهبران ما كار را شعار و شغل خود قرار داده بودند. به كارهاى بازويى اهميت بيشترى داده شده، اكثر پيامبران كشاورز بوده اند. در حديث مىخوانيم كسي كه درختى را آب دهد گويا مسلمانان تشنهاى را سيراب كرده. هرگز درختى را قطع نكنيد مگر آنكه جاى آن درختى بنشانيد. پيامبر فرمود: كساني كه آب و خاك دارند، ولى بر اثر عدم كشاورزى فقيرند مورد غضب هستند، و فرمود: بهترين كارها كشاورزى است و سعى كنيد زمين كشاورزى را نفروشيد و فرمود: خدا كسانى را كه صاحب حرفه و كار خود هستند، دوست دارد.
روايات فوق از كتاب[بحار جلد 130 نقل شده است].
امام صادق(عليه السلام): فلانى كجاست؟
گفتند: تنگدست شده.
امام: پس چه مىكند؟
گفتند: در خانه نشسته عبادت مي كند
امام: زندگيش؟
پاسخ دادند: يكى از دوستانش.
امام: به خدا قسم اين دوستش به درجاتى از او عابدتر است.[داستان راستان، 92].
2. ديدگاه اسلام راجع به مال و مالكيت
1. مال، تنها وسيله است نه هدف
شخصيت هر مسلمانى بايد محفوظ بماند. تحقير مردم و سبك شمردن نام و استهزا ـ كه معمولا از نشانههاى سرمايه است ـ ممنوع مي باشد.
مال دارى در اسلام دليل كمال و گرفتن مقام و دادن حق بيشتر به او و برخوردارى از احترام زيادتر نيست، بلكه معيار شخصيت تنها علم و تقوا و فداكارى است و مال تنها وسيله آزمايش است و مال دار نمىتواند هر گونه تصرفى كه ميل دارد در مال انجام دهد و مسئوليت طبقه كم در آمد به عهده پر در آمدها است و هر گونه تواضع نابجا در برابر اغنيا ممنوع است.
از مال در قرآن به عنوان خير و فضل و زينت و مدد خداوند ياد شده است، البته به شرطى كه علاقه افراطى به مال، انسان را از هدفهاى انسانى باز ندارد. گاهى ريشه اشكال به مالكيت فردى اين است كه انسان كه مالك شد نظرها در جامعه به او مىشود، براى او احترام مىگذارند، به او رأى مىدهند، حرف او را مىخرند، با او مشورت مىكنند، پس سبب تمام نابرابرىهاى حقوقى و اجتماعى، مالك بودن است، لذا در اسلام دليل كمال و گرفتن مقام و دادن حق بيشتر به او و برخوردارى از احترام زيادتر نيست، بلكه معيار شخصيت تنها علمى و تقوا و فداكارى است و مال تنها وسيله آزمايش است. و حتى مال دار نمىتواند هر گونه تصرفى كه ميل دارد در مال خود انجام دهد.
امام رضا(عليه السلام)فرمود:" كسيكه در برخوردش ميان فقير و غنى فرق گذارد و به غنى سلام گرمتر كند، خدا در قيامت به او غضب مىكند.
2. شخصيت بر مال مقدم است
هر گونه ولايت و نفوذ و سرپرستى ممنوع است. قرآن روى اين اصل بسيار تأكيد كرده است.
شخصيت هر مسلمانى بايد محفوظ بماند. تحقير مردم و سبك شمردن نام و استهزا ـ كه معمولا از نشانههاى سرمايه است ـ ممنوع مي باشد.
3. مالكيت براي عموم آزاد است
در مالكيت نژاد، جنس و مذهب مطرح نيست. زن و مرد مسلمان از هر منطقهاى كه باشند مىتوانند مالك شوند.
4. اقسام مالكيت
اسلام به خاطر احترام به انسان و حق طبيعى انسان و احترام به كار و تلاش انسان و به خاطر تشويق انسان براى كار بهتر و بيشتر، مالكيت شخصى را در چهار چوب مقررات عادلانه پذيرفته است. البته حاكم اسلامى را ناظر آن قرار داده است.
علاوه بر مالكيت فردى در اسلام دو نوع مالكيت عمومى، و دولتى نيز طبق آيه يك از سوره انفال و رواياتى كه در ذيل آن آيه است داريم.يسْئَلُونَك عَنِ الأَْنْفالِ قُلِ الأَْنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَينِكمْ وَ أَطِيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كنْتُمْ مُومِنِينَ[انفال/1].
3. آيات پيرامون مال
1. زمين مال همه است
زمين براى همه:وَ الأَْرْضَ وَضَعَها لِلأَْنامِ[الرحمن/10].
2. گردش ثروت
گردش ثروت:كي لا يكونَ دُولَةً بَينَ الأَْغْنِياءِ مِنْكمْ[حشر/7].
تلاشگرى:هُوَ أَنْشَأَكمْ مِنَ الأَْرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكمْ فِيها[هود/61].
عقب نماندن از ديگران:وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ[انفال/60].
3. درآمد حلال
تمام درآمدهاى ناحق و باطل ممنوع است:وَ لا تَأْكلُوا أَمْوالَكمْ بَينَكمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكامِ لِتَأْكلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوالِ النّاسِ بِالإِْثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[بقره/188].
4. حمايت از كم درآمدها
طبق آيه 5 سوره نساء مال كه وسيله ثبات و پايدارى جامعه است نبايد در دست نا اهلان قرار گيرد:وَ لا تُوتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً[نساء/5].
5. مالكيت دولت اسلامي
علاوه بر مالكيت فردى در اسلام يك سرى اموال بزرگ و پر در آمد تحت اختيار دولت اسلامى قرار دارد:يسْئَلُونَك عَنِ الأَْنْفالِ قُلِ الأَْنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَينِكمْ وَ أَطِيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كنْتُمْ مُومِنِينَ[انفال/1].
6. قرار ندادن اموال در دست سفها
طبق آيه 5 از سوره نساء مال ـ كه وسيله پايدارى جامعه است ـ نبايد در دست افراد سفيه قرار گيرد و امام در ذيل آيه ميفرمايد: سفيه تنها كم عقل نيست، بلكه هر كه را كه اطمينانى به دين او نداريد سفيه است و نبايد سرمايهها به دست او قرار گيرد.وَ لا تُوتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً[نساء/5].
4. موازين اخلاقي كار
1. آزادي در انتخاب
كارگر در انتخاب كار آزاد است، در قرار داد دستمزد آزاد است، حق شركت و سهيم شدن در سود را از راه قرار داد قبلى دارد، اگر پيش آمدى شد و به ابزار كار خللى رسيد كارگرى كه در حفظ آن كوتاهى نكرده باشد در امان است.
آزادى: قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):لَا تَكنْ عَبْدَ غَيرِك وَ قَدْ جَعَلَك اللَّهُ حُرّاً[مجموعهورام، ج1، ص72].
مراعات رضايت كارگر بايد بشود، مزد كارگر بايد قبلا تعيين شود، حضرت على(عليه السلام)در مراعات رضايت كارگر در نهج البلاغه مىفرمايد:" من كسى را به كارى مجبور نمىكنم". در حديث آمده است" اگر كسى حق كارگر را ندهد، خدا اعمال او را نابود مىكند و غضب خدا بر اوست و بوى بهشت را استشمام نمىكند".
حضرت على به مالك اشتر (استاندار خود) در ضمن نامه مىنويسد:" نظر تو به آبادى زمين باشد". طبق اين فرمان حاكم اسلامى بايد تسهيلات كشاورزى را فراهم كند و موانع راه را دور نمايد، و كشاورز را تشويق نمايد. حضرت رسول هنگام وصيت به على(عليه السلام)فرمود:لَا يظْلَمُ الْفَلَّاحُونَ بِحَضْرَتِك[كافى، ج5، ص284]. هرگز در حكومت تو نبايد به كشاورز ظلم شود. شخصيت كارگر در اسلام محترم است، تحقير و توهين و احيانا شتم و ضرب كارگر كه معمولا از نشانههاى سرمايه داران است در اسلام اكيدا ممنوع است، رفتار توهينآميز و ظالمانه بعضى از مسلمانها با طبقه كارگر دور از نظام عادلانه اسلام مىباشد.وَيلٌ لِكلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ[همزه/1].
واى بر كساني كه به خاطر جمع سرمايه به ديگران زخم زبان مىزنند.
كارهايى كه انجام آن منجر به خطراتى مىشود ممنوع است:لا تُلْقُوا بِأَيدِيكمْ إِلَى التَّهْلُكةِ[بقره/195].
خود را به هلاكت نياندازيد. متأسفانه گاهى غرور يا تحريكات و يا اظهار وجود گروهى وادار مىكند دست به كارهاى خطرناك غير عقلانى بزنند.
2. محوريت خدمت به خلق
در نوع كار بايد مسئله خدمت به مردم و نياز مردم و رشد مردم مطرح باشد. توليد كالاهاى بى مصرف، مضر، تخريبى و تخديرى ممنوع است.
3. رفاه كارگر
مسئله رفاه كارگر: حق استراحت براى كارگر، بهداشت و بيمه او چيزى نيست كه دنياى امروز يا ايسم خاصى براى ما ارمغان آورده باشد. در نامه 25 حضرت على(عليه السلام)در نهج البلاغه ـ حتى براى موجودات پست (حيوان) ـ مسئله رفاه و استراحت و... را مطرح كرده تا چه رسد به انسان شريف.
خلاصه آنچه گروهى براى انسان به عنوان يك نو آورى مطرح مىكنند اسلام 14 قرن پيش، حتى براى حيوان گفته است. انسان كه جاى خود دارد و در بينش اسلامى خليفه خداوند است.
از شعارهاى امروز كه گروهى به خيال خود به عنوان يك ارمغان آوردهاند، شعار (رفاه كارگر، حق استراحت براى كارگر، حق بهداشت و بيمه و آزادى و عدالت اجتماعى و امثال آنهاست، مكتب اسلام اين شعارها را پر مايهتر در 14 قرن قبل داشته، مثلا در نامه 25 حضرت على دستور العملى به مامور وصول ماليات مي دهد و در آخر نامه آمده، هنگامى كه حيوانهاى زكاتى (شتر، گاو و غيره) براى من مىآورند، رفاه آنها و استراحت حيوانها را در نظر بگيريد و اگر در مسافت طولانى خواستى براى سوارى از آنها استفاده كنى بايد عدالت را در ميان حيوانات مراعات كنى، اگر حيوان به سوى سبزى رفت افسار او را نكش و او را آزاد بگذار.
توجه مىفرماييد كه رفاهى كه دنياى امروز براى انسان به خيال خود به ارمغان آورده، اسلام عزيز در 14 قرن قبل براى حيوان آورده است بررسى محتواى 77 نامه ـ كه امير المومنين در نهج البلاغه دارد ـ يك دوره خطوط كلى كارنامه حكومت اسلامي رابه ما نشان مىدهد.
4. عاقبت انديشي
عاقبت نگرى: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):اليوم يوم المرحمة[شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج17، ص272].
مردى از پيامبر تقاضاى اندرز نمود. پيامبر، سه بار فرمود: در صورتي كه اندرز به تو بدهم اندرزپذير هستى؟ پاسخ داد: بله.
پيامبر:إِذَا هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يك خَيراً أَوْ رُشْداً اتَّبَعْتَهُ وَ إِنْ يك شَرّاً أَوْ غَياً تَرَكتَهُ[من لايحضره الفقيه، ج4، ص410].
ـ افزايش قدرت عامل: قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):" من يعمل يزدد قوة"[غررالحكم، ص152].
ـ بركت در سايه كار: قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام):اعملوا قليلا تنعموا كثيرا[ثوابالأعمال، ص15].
ـ ميزان: قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):المؤمن بعمله[غررالحكم، ص151].
5. استحكام كار
دقت و محكم كارى:
در مراسم تدفين سعد بن معاذ پيامبر به كسي كه قبر سعد را درست مي كرد، فرمود:
وَ لَكنَّ اللَّهَ يحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكمَهُ[أمالى صدوق، ص384].
يا فرمود:اذا عمل احدكم عملاًفليتقن.[وسائل الشيعه ج3 ص229]
6. علم به كار
كار با دانش و انديشه.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):يا ابن مسعود إذا عملت عملا فاعمل بعلم و عقل و إياك و أن تعمل عملا بغير تدبر و علم[مكارمالأخلاق،ص457].
7. مشورت در كار
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):اضربوا بعض الرأي ببعض يتولد منه الصواب[غررالحكم، ص442].
8. همكاري
در هنگام تهيه غذا:
و على جمع الحطب[اخلاق اهل بيت ص52]
9. احتكار ممنوع
كنز اندوزى و احتكار و انحصار كردن به شدت ممنوع است:يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كثِيراً مِنَ الأَْحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيأْكلُونَ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ يصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ وَ الَّذِينَ يكنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا ينْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ[توبه/34].
بيكارى و كم كارى، معطل گذاشتن سرمايه نقدى (كنز) و جنسى (احتكار) و... در اسلام ممنوع است.
10. مال مانع دين
طبق آيه 87 از سوره هود، يكى از علل عدم گرايش مخالفان انبيا اين بود كه پيامبران اجازه نمىدادند هر كس، هر نوع بهره بردارى از مال خودش بكند. به حضرت شعيب مىگفتند: آيا نماز تو، تو را وادار مىكند كه ما از گرايشهاى اجداد خود برگرديم يا به ميل و دلخواه خود نتوانيم هر تصرفى در مال خود بكنيم؟قالُوا يا شُعَيبُ أَ صَلاتُك تَأْمُرُك أَنْ نَتْرُك ما يعْبُدُ آباونا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشوا إِنَّك لأََنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ[هود/87].
11. حمايت از محرومين
سيستم اقتصادى اسلام به قدرى حامى طبقه محروم است كه معمولا از سران مخالفان انبيا، سرمايه داران و مترفان بودهاند.
طبق سفارش حضرت امير(عليه السلام)براى پيرمرد سالخورده مسيحى حق باز نشستگى تعيين مىشود.
عدالت اجتماعى و حمايت از طبقه ضعيف و محروم از منشورات اسلام است. قرآن مىفرمايد:وَ ما لَكمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ[نساء/75].
چرا مسلمانان در راه خدا و طبقهاى كه زير فشارند جنگ نمىكنند، و آنها را از چنگ ظلم نجات نمىدهند؟ پيامبر فرمود: ملتى كه در آن ملت حق ضعيف گرفته نشود مقدس نيست، و ثروتها جمع نمىشود مگر آن كه در كنارش حق هايى ضايع شده، آرى كميابىها به قيمت گرسنگى گروه ديگر است.
پيش آمدهاى ناگوار و پرخرجى كه احيانا براى انسانهاى كم درآمد مىشود از بيت المال تحت عنوان فقرا يا غارمين جبران مىشود.
اسلام نه تنها توجه به جبران كمبودهاى مادى دارد، بلكه عنايت خاصى براى تغذيه معنوى نيز دارد و اين از امتيازات سيستم اقتصادى اسلام است كه مسئله مهر و عشق و سوز و عاطفه را در لابلاى قوانين خود قرار داده و فوق همه اينها ايمان به خدا و تحصيل رضاى خدا كه قوىترين عامل محرك براى انسان هاست در نظر گرفته شده است.
12. از دست رنج خود بخوريم
اصالت كار: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كلَّهُ عَلَى النَّاسِ[كافى، ج5، ص72].
13. چگونگي مصرف
طبق آيات قرآن در مقدار مصرف بايد چند موضوع را در نظر گرفت:
الف: اسراف نباشد.
ب: حلال باشد.
ج: با طبع و فطرت مخالف نباشد و به اصطلاح طيب باشد.
د: حتى المقدور ساده زندگى كنيم.
ه: توجه به اهم و مهم داشته و بودجه صرف ضروريات شود.
5. موازين فقهي كار
1. رضايت كارگر
مراعات رضايت كارگر بشود، مزد كارگر بايد قبلا تعيين شود. حضرت على(عليه السلام)در نهج البلاغه مي فرمايد:" من كسى را مجبور به كارى نمىكنم".
رضايت مردم بايد بر اساس آگاهى باشد. از امام مىپرسد كه فلان يهودى كه از دنيا رفته 4000 درهم نزد من دارد، آيا كافى است با مبلغى وارثان او را راضى كنم يا بايد حتما مبلغ امانت را هم اعلام كنم؟ فرمود: بايد مبلغ را اعلام كنى و راضى كردن در غير اين صورت ارزشى ندارد. بسيارى از كارمندان كه به زندگى ساده و پر زحمت راضى هستند به جهت اين است كه از نقش خود و كار خود و حق خود آگاه و يا آزاد نيستند و از درد ناچارى راضى هستند.
در قرآن با جملهتِجارَةً عَنْ تَراضٍ[نساء/29]. مىفرمايد تمام داد و ستدها بايد با آگاهى و آزادى و رضايت باشد. روابط اقتصادى اسلامى شعار قرآن است كه مىفرمايد:لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ[بقره/279]. نه ظلم كنيد و نه زير بار ظلم برويد. بايد كاملا دقت شود كه اين شعار در تمام روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى مراعات شود.
وَ لا تَأْكلُوا أَمْوالَكمْ بَينَكمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكامِ لِتَأْكلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوالِ النّاسِ بِالإِْثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[بقره/188].
طبق آيه 188 از سوره بقره تمام در آمدهاى ناحق وباطل ممنوع است و در فقه اسلام تحت عنوان مكاسب محرمه از تمام در آمدهاى نابجا مفصلا سخن به ميان آمده و آقاى بنى صدر در كتاب "اقتصاد توحيدى" حدود 47 مورد را نام برده، البته ممكن است به مرور زمان در آمدهاى نابجاى ديگرى هم پيدا شود كه با معيارهاى اسلامى تحريم آن توسط حاكم اسلامى اعلام مىشود.
2. درآمد كاذب ممنوع
درآمد از راه كارهاى كاذب (واسطه گرىهائى كه هيچ گونه كار، خدمت و مديريت در آن نيست.) طبق رواياتى كه در ص259 ،264، 266، وسائل الشيعه، جلد 13 مىخوانيم ممنوع است. از امام مىپرسد، منزلى اجاره مىكنم به مبلغى و اجاره مىدهم به مبلغ بيشتر. آيا اين در آمد براى من حلال است؟امام پاسخ مثبت نمىدهد و مىفرمايد:" هر گاه در اين خانه يك نوع كار اصلاحى انجام دادهاى مىتوانى بيشتر اجاره بدهى و گرنه خير".
اعمال تخريبى به هر نحو از هر كس در هوا، آب، خاك، درخت و... ممنوع است.
3. شغل ضرري ممنوع
كارهايى كه انجام آن منجر به خطراتى مىشود ممنوع است:لا تُلْقُوا بِأَيدِيكمْ إِلَى التَّهْلُكةِ[بقره/195].
4. قواعد و قوانين كار
قواعد محدود كننده: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ[كافى، ج5، ص293].
قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلَا حَرَجَ[كافى، ج4، ص504].
لا تَأْكلُوا أَمْوالَكمْ بَينَكمْ بِالْباطِلِ[بقره/188].
6. نقش حكومت در نظام اقتصادي
1. ايجاد زمينه كار
ايجاد زمينه كار:
حضرت على به مالك اشتر استاندار خود در ضمن نامه مىنويسد: نظر تو به آبادى زمين باشد، طبق اين فرمان حاكم اسلامى بايد تسهيلات كشاورزى را فراهم كند، و موانع راه را دور نمايد، و كشاورز را تشويق نمايد. حضرت رسول هنگام وصيت به على(عليه السلام)فرمود:لَا يظْلَمُ الْفَلَّاحُونَ بِحَضْرَتِك[كافى، ج5، ص284].
2. توزيع عادلانه
مقدار كار و آباد كردن زمين و حيازت بايد عادلانه و زير نظر حاكم اسلامى باشد، و در غير اين صورت گاهى ممكن است با طرحى منطقهاى را طورى آباد و حيازت كنند كه عرصه كار را براى ديگران تنگ كند.
اموال نور چشمىها كه از طريق حاكم زور تقسيم شده، طبق دستور العمل حضرت على(عليه السلام)در نهج البلاغه بايد برگردانده شود. عثمان اموالى را به فاميل خود داده بود، حضرت على فرمود: همه را بر مىگردانيم. آرى، فرياد قرآن به حضرت نوح درباره فرزندش اين است:إِنَّهُ لَيسَ مِنْ أَهْلِك[هود/46].
3. ترويج فرهنگ كار
ترويج فرهنگ كار در مدرسه.
بابا آب داد؛ بابا كار كرد.
2ـ عادت دادن دانشآموزان به كار.
3ـ گسترش آموزشهاى فنى و حرفهاى.[سمينار تكامل فرهنگ كار. ص34]
امام در سال 67 در پيام به كاركنان صنعت نفت: مردم بايد تصميم خود را بگيرند، يا رفاه و مصرف گرايى، يا تحمل سختى و استقلال، و اين ممكن است چند سالى طول بكشد، ولى مردم ما يقينا دومين راه را كه استقلال و شرافت و كرامت است انتخاب خواهند كرد.[سمينار تكامل فرهنگ كار، ص35].
4. تأمين اجتماعي
تأمين اجتماعى از جمله برنامههاى عالى اسلام است كه در اين زمان به طور ناقص براى افراد معينى اداره بيمه به فكر آن افتاده بود، اما اسلام با حفظ عدالت و نياز تحت رهبرى امام از بيت المال تمام كمبودها را جبران مىكند.
5. حمايت از محرومين
مخارج گروه كم در آمد، سالخورده و درمانده طبق سفارش حضرت امام على(عليه السلام)در عهدنامه تحت عنوان:اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى[نهجالبلاغه، نامه 53].
بترس از خدا، بترس از خدا درباره گروه درمانده و كم در آمد به عهده حاكم اسلامى است. (البته مخارج عادى و عادلانه)
پيشامدهاى ناگوار و پرخرجى كه احيانا براى انسانهاى كم درآمد مىشود، از بيت المال تحت عنوان فقرا يا غارمين جبران مىشود.
مخارج گروه كم در آمد، سال خورده، درمانده، طبق سفارش امام در نامه به مالك اشتر به دوش حاكم اسلامى است، آن هم به طور عادلانه.
نا گفته پيداست كه مراد از طبقه محروم گروهى هستند كه دچار فقر طبيعى شده باشند. مثلا با يك سرى حوادث از قبيل تصادفات، آتش سوزىها، كسالتها، نقص عضو، و يا مثلا سرقت مال، عدم بارندگى در منطقه كشاورزى آن گروه، وجود فرزندان زياد، و امثال آن كه معمولا سبب يك نوع فقر به طور طبيعى (نه تحصيلى و استثمارى) مىشود؛ اسلام براى اين گروه مخارج عادلانه را از بيت المال زير نظر حاكم اسلامى مقرر داشته است.
6. توزيع آبرومندانه
گاهى مىگويند: كمك طبقه پر در آمد به طبقه كم در آمد ممكن است با يك نوع احساس ناراحتى توام باشد. اگر چنين شد، حاكم اسلامى مىتواند دستور دهد كه تمام مردم مالياتهاى خود را به صندوق بيت المال واريز كنند سپس گروه كم در آمد به مقدار مصرف از صندوق بگيرند. در اين طرح كه گاهى الزاما از طرف حاكم اسلامى مقرر مىشود، هيچ گونه خفت و احساسى در كار نيست.
7. خودكفايي اقتصادي
جامعه اسلامى بايد از هر جهت خود كفا و به قول قرآنفَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ[فتح/29].
بر پاى خود استوار باشد.
8. ايجاد قوانين تحميلي
تمام مرزها و قيدها و قانونهاى تحصيلى از طرف رژيم فاسد بايد الغا شود. آرى، يكى از كارهاى انبيا برداشتن اين غل و زنجيرهاست.وَ يضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَْغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيهِمْ[اعراف/157].
9. بازنشستگي
طبق سفارش حضرت على(عليه السلام)كه براى پيرمرد سالخورده مسيحى حقوق بازنشستگى تعيين مىشود. لكن بايد واقعا قادر بر كار نباشد. ولى در نظامهاى موجود افرادى را در سن 50 سالگى با وجود كمال سلامتى بازنشست مىكنند.
10. جزيه
اقليتهاى مذهبى كه از خمس و زكات و مالياتهاى اسلامى معافند، در عوض سرانهاى به حاكم اسلامى براى مخارج دولتى مىپردازند.
11. حدود جلوگيري از احتكار
كنز اندوزى و احتكار و انحصار كردن به شدت ممنوع است. طبق آيه 7 سوره حشر و آيه 34 سوره توبه.
ما أَفاءَ اللّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كي لا يكونَ دُولَةً بَينَ الأَْغْنِياءِ مِنْكمْ وَ ما آتاكمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ[حشر/7].
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كثِيراً مِنَ الأَْحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيأْكلُونَ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ يصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ وَ الَّذِينَ يكنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا ينْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ[توبه/34].
آرى، مالك در اسلام نه مىتواند زياد مصرف كند و نه مىتواند كنز كند و نه مىتواند دست از كار بكشد و نه حق دارد ظلم كند، بلكه فقط بايد مال و سرمايه را در راه توليد و خدمت عادلانه به كار اندازد.
12. نوع كار
نوع كار: در نوع كار بايد چند مسئله مورد توجه قرار گيرد: 1ـ كالايى كه تهيه مىشود، مورد نياز مردم باشد.2ـ رفاه و آسايش. 3ـ رشد و تكامل.
بنابراين عقيده، كالاهاى مضر تخريبى، تخديرى و اشرافى در اسلام ممنوع است. اين نظامهاى غير اسلامى است كه بسيارى از توليدهايشان تنها براى اشباع هوسهاى بيهوده طبقه اشراف و وسيله مال اندوزى است و مثلا براى انواع جاى سيگارها، ذوقها، ابتكارات و سرمايهها به هدر مىرفت.
مقدار كار و حيازت و آباد كردن زمين بايد عادلانه و زير نظر حاكم اسلام باشد و در غير اين صورت ممكن است گروهى با طرحى چنان منطقهاى را زير كشت و زرع ببرند (خصوصا با وسائل مكانيكى امروز) كه عرصه را به ديگر كشاورزان، تنگ كنند.
13. حفظ اموال براي نسل آينده
نوع بهرهگيرى از منابع طبيعى نبايد به نحوى باشد كه گروه و نسلهاى آينده در مخاطره قرار گيرند، البته اين اقدامات روى مصلحت بينى حاكم اسلامى است.
7. تفاوت نظام اسلامي با ديگر نظام ها
1. تفاوت در آزادي كار
آزادى كار و عقيده و انتخاب شغل و مسكن و... در اسلام نيازى به گفتگو ندارد، ولى در دنياى شرق و غرب امروز چه؟
در كشورهاى سوسياليستى بيش از يك حزب نبايد وجود داشته باشد. چرا!!؟
استعفاي بعضى كارمندان ممنوع است. چرا!!؟
در كشورهاى سرمايه دارى و سوسياليستى انحصار است. چرا!!؟
اسلام مثل كشورهاى سوسياليستى نيست كه اجازه تشكيل بيش از يك حزب وجود نداشته باشد. و ديگران هستند كه آزادى و حق مسكن را از انسانها مىگيرند، استعفاى كارمندان را نمىپذيرد. اگر به دانشجو وام مىدهند، شرط مىكنند كه حتما انتخاب شغل اين دانشجو در اختيار دولت باشد و اگر انسانى جزو حزب آنها نباشد فريادش به جائى نمىرسد. در نظامهاى ديگر انواع انحصارها را مىبينيم؛ انحصار سرمايه، يا انحصار صنعت يا انحصار زور و قدرت.
2. تفاوت حاكميت سرمايه
حاكميت سرمايه در نظام سياسى ممنوع است:
در اسلام نه اكثريت و نه اقليت، حق تجاوز ندارند. در سيستمهاى ديگر زور است يا سرمايه دار يا مدير كل خوب يا گروه يا اكثريت يااقليت.
3. تفاوت در حمايت از مستضعفين
بر خلاف سيستمهاى ديگر كه از گروه كم در آمد هم (البته از راه غير مستقيم مانند عوارض، گمرك، دخانيات و...) مالياتهايى گرفته مىشود، در اسلام از كم در آمدها تحت هيچ عنوانى ماليات گرفته نمىشود.
4. تفاوت در نژاد و جنس در مالكيت
در سيستم اقتصادى اسلام در مالك شدن؛ نژاد، جنس، مذهب و... مطرح نيست. زن و مرد، مسلمان و غير مسلمان از هر منطقه و نژادى باشد مىتواند مالك شود.
در اسلام كنارهگيرى از دنيا مورد ملامت است، زيرا شعار اسلام جمله قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):لَا رَهْبَانِيةَ فِي الْإِسْلَامِ[دعائمالإسلام، ج2، ص193].است.
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
1. مال از ديدگاه اسلام
لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكمْ وَ أَنْفُسِكمْ[آل عمران/186].
اسلام مكتبى است كه اقتصاد، رشد و رفاه مقدمات آن است و هيچ يك هدف نيست. توليد و توزيع و مصرف در اين مكتب بايد در مسير آزادى، آگاهى، اخلاص و عبورگاه باشد نه توقفگاه؛
قُلْ إِنْ كانَ آباوكمْ وَ أَبْناوكمْ وَ إِخْوانُكمْ وَ أَزْواجُكمْ وَ عَشِيرَتُكمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كسادَها وَ مَساكنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيكمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى يأْتِي اللّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّهُ لا يهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ[توبه/24].
به همين دليل رد كردن مال، تزكيه و تطهير و خود سازى است:
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكيهِمْ بِها[توبه/103].
وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ[بقره/265].
مالك هم حق هرگونه تصرف در مال را ندارد:
أَ صَلاتُك تَأْمُرُك أَنْ نَتْرُك ما يعْبُدُ آباونا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشوا[هود/87].
درآمد باطل، گناه و تبديل ناحق ممنوع است:
لا تَأْكلُوا أَمْوالَكمْ بَينَكمْ بِالْباطِلِ[بقره/188].
لِتَأْكلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوالِ النّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[بقره/188].
وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيبِ[نساء/2].
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):الْمَالُ وَبَالٌ عَلَى صَاحِبِهِ إِلَّا مَا قَدَّمَ مِنْهُ[غررالحكم، ص367].
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا مَاتَ قَالَتِ الْمَلَائِكةُ مَا قَدَّمَ وَ قَالَتِ النَّاسُ مَا أَخَّرَ فَقَدِّمُوا فَضْلًا يكنْ لَكمْ وَ لَا تُوخِّرُوا كلًّا يكنْ عَلَيكمْ فَإِنَّ الْمَحْرُومَ مَنْ حُرِمَ خَيرَ مَالِهِ وَ الْمَغْبُوطَ مَنْ ثَقَّلَ بِالصَّدَقَاتِ وَ الْخَيرَاتِ مَوَازِينَهُ وَ أَحْسَنَ فِي الْجَنَّةَ بِهَا مِهَادَهُ وَ طَيبَ عَلَى الصِّرَاطِ بِهَا مَسْلَكهُ[أمالى صدوق، ص110].
2. طبقه بندي مردم در تعلق به مال
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):تَكونُ أُمَّتِي فِي الدُّنْيا عَلَى ثَلَاثَةِ أَطْبَاقٍ
1.أَمَّا الطَّبَقُ الْأَوَّلُ فَلَا يحِبُّونَ جَمْعَ الْمَالِ وَ ادِّخَارَهُ وَ لَا يسْعَوْنَ فِي اقْتِنَائِهِ وَ احْتِكارِهِ وَ إِنَّمَا رِضَاهُمْ مِنَ الدُّنْيا سَدُّ جُوعَةٍ وَ سَتْرُ عَوْرَةٍ وَ غِنَاهُمْ فِيهَا مَا بَلَغَ بِهِمُ الْآخِرَةَ فَأُولَئِك الْآمِنُونَ الَّذِينَ لَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَ لَا هُمْ يحْزَنُونَ
2.وَ أَمَّا الطَّبَقُ الثَّانِي فَإِنَّهُمْ يحِبُّونَ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ أَطْيبِ وُجُوهِهِ وَ أَحْسَنِ سُبُلِهِ يصِلُونَ بِهِ أَرْحَامَهُمْ وَ يبِرُّونَ بِهِ إِخْوَانَهُمْ وَ يوَاسُونَ بِهِ فُقَرَاءَهُمْ وَ لَعَضُّ أَحَدِهِمْ عَلَى الرَّضْفِ أَيسَرُ عَلَيهِ مِنْ أَنْ يكتَسِبَ دِرْهَماً مِنْ غَيرِ حِلِّهِ أَوْ يمْنَعَهُ مِنْ حَقِّهِ أَوْ يكونَ لَهُ خَازِناً إِلَى حِينِ مَوْتِهِ فَأُولَئِك الَّذِينَ إِنْ نُوقِشُوا عُذِّبُوا وَ إِنْ عُفِي عَنْهُمْ سَلِمُوا
3.وَ أَمَّا الطَّبَقُ الثَّالِثُ فَإِنَّهُمْ يحِبُّونَ جَمْعَ الْمَالِ مِمَّا حَلَّ وَ حَرُمَ وَ مَنْعَهُ مِمَّا افْتُرِضَ وَ وَجَبَ إِنْ أَنْفَقُوهُ أَنْفَقُوهُ إِسْرَافاً وَ بِدَاراً وَ إِنْ أَمْسَكوهُ أَمْسَكوهُ بُخْلًا وَ احْتِكاراً أُولَئِك الَّذِينَ مَلَكتِ الدُّنْيا زِمَامَ قُلُوبِهِمْ حَتَّى أَوْرَدَتْهُمُ النَّارَ بِذُنُوبِهِمْ[أعلامالدين، ص341].
3. انواع مال
1. بهترين مال
1. قَالَ الرِّضَا(عليه السلام):أفضل المال ما وقي به العرض[العددالقوية، ص292].
2. قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):أفضل المال ما قضيت به الحقوق[غررالحكم، ص367].
3. قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):أفضل الأموال ما استرق به الرجال[غررالحكم، ص367].
4. قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):أفضل الأموال أحسنها أثرا عليك[غررالحكم، ص367].
5. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):خَيرُ مَالِ الْمَرْءِ وَ ذَخَائِرِهِ الصَّدَقَةُ[عيونأخبارالرضا(عليه السلام)، ج2، ص61].
6. قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):خير مالك ما أعانك على حاجتك[بحارالأنوار، ج75، ص11].
8. قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):إن خير المال ما أورثك ذخرا و ذكرا و أكسبك حمدا و أجرا[غررالحكم، ص367].
11. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ[كافى، ج1، ص25].
2. بدترين مال
1. قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):شر الأموال ما لم يخرج منه حق الله سبحانه[غررالحكم، ص369].
2. قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):شر المال ما لم ينفق في سبيل الله منه و لم تو زكاته[غررالحكم، ص369].
3. قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):شر الأموال ما اكتسب المذام[غررالحكم، ص369].
4. قَالَ الْبَاقِرُ(عليه السلام):إِنَّ اللَّهَ تَبَارَك وَ تَعَالَى يبْعَثُ يوْمَ الْقِيامَةِ نَاساً مِنْ قُبُورِهِمْ مَشْدُودَةً أَيدِيهِمْ إِلَى أَعْنَاقِهِمْ لَا يسْتَطِيعُونَ أَنْ يتَنَاوَلُوا بِهَا قِيسَ أَنْمُلَةٍ مَعَهُمْ مَلَائِكةٌ يعَيرُونَهُمْ تَعْييراً شَدِيداً؛ روز قيامت گروهى را مىآورند دست بسته، دستها به گردنها آويزان، فرشتگان به شدت آنان را سرزنش مىكنند و مىگويند:يقُولُونَ هَولَاءِ الَّذِينَ مَنَعُوا خَيراً قَلِيلًا مِنْ خَيرٍ كثِيرٍ هَولَاءِ الَّذِينَ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ فَمَنَعُوا حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِهِمْ[كافى، ج3، ص506].
4. استفاده از مال
1. مثبت
1.جهاد مالى:تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوالِكمْ[صف/11].
2.انفاق:ينْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ[بقره/261].
وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ[بقره/177].
3.اداي حقوق:وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ[معارج/25-24].
2. منفي
1.سركشى و عصيان:أَ فَرَأَيتَ الَّذِي كفَرَ بِآياتِنا وَ قالَ لَأُوتَينَّ مالاً وَ وَلَداً[مريم/77].
2.عناد ولجاج:ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً وَ بَنِينَ شُهُوداً وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيداً ثُمَّ يطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ كلاّ إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً[مدثر/16-11].
3.تحقير ديگران:وَيلٌ لِكلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذِي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ[همزه/2-1].
4.غفلت:لا تلهكم اموالكم[منافقون، 9]
أَلْهاكمُ التَّكاثُرُ[تكاثر/1].
شَغَلَتْنا أَمْوالُنا[فتح/11].
6.خود برتربينى:نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْك مِنْهُ وَ لَمْ يوتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ[بقره/247].
7.دين فروشى:إِنَّ كثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيأْكلُونَ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ[توبه/34].
وَ يشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً[بقره/174].
8.غرور و دل بستگى به دنيا:يحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ[همزه/3].
5. حق مال از منظر امام سجاد(عليه السلام)
قَالَ عَلِي بْنُ الْحُسَينِ(ع):أَمَّا حَقُّ مَالِك
1.فَأَنْ لَا تَأْخُذَهُ إِلَّا مِنْ حِلِّهِ
2.وَ لَا تُنْفِقَهُ إِلَّا فِي وَجْهِهِ
3.وَ لَا تُوثِرَ عَلَى نَفْسِك مَنْ لَا يحْمَدُك
4.فَاعْمَلْ بِهِ بِطَاعَةِ رَبِّك وَ لَا تَبْخَلْ بِهِ فَتَبُوءَ بِالْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ مَعَ التَّبِعَةِ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ[منلايحضرهالفقيه، ج2، ص623].
6. تجمع اموال از ديدگاه امام رضا (عليه السلام)
قَالَ الرِّضَا(عليه السلام):لَا يجْتَمِعُ الْمَالُ إِلَّا بِخِصَالٍ خَمْسٍ
7. حرص در مال مذموم است؛ زيرا:
حرص در مال مايه كلاه بردارى و رشوه ها و كم فروشي ها و گرانفروشي ها مىشود.
شخصيت آدمى و صفات و كمالات و لياقت او فداى جمادات مىشود.
حريص خود را فراموش مىكند.
حريص خدا را فراموش مىكند.
حريص حساب را فراموش مىكند.
حريص دوستان خود را از دست مىدهد.
حريص سلامتى خود را از دست مىدهد.
8. ثمره مال حرام
1. در دنيا
1. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنْ كسَبَ مَالًا مِنْ غَيرِ حِلِّهِ أَفْقَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى[أمالى طوسى، ص281].
3. قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام):مَنْ كسَبَ مَالًا مِنْ غَيرِ حِلِّهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيهِ الْبِنَاءَ وَ الْمَاءَ وَ الطِّينَ[كافى، ج6، ص531].
4. قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):مَنْ يكتَسِبْ مَالًا مِنْ غَيرِ حِلِّهِ يصْرِفْهُ فِي غَيرِ حَقِّهِ[غررالحكم، ص355].
إِنَّ الَّذِينَ يأْكلُونَ أَمْوالَ الْيتامى ظُلْماً إِنَّما يأْكلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيصْلَوْنَ سَعِيراً[نساء/10].
2. در آخرت
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنِ اكتَسَبَ مَالًا مِنْ غَيرِ حِلِّهِ كانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ[إختصاص، ص249].
يوْمَ لا ينْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ[شعراء/88].
إِنَّ الَّذِينَ يأْكلُونَ أَمْوالَ الْيتامى ظُلْماً إِنَّما يأْكلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيصْلَوْنَ سَعِيراً[نساء/10].
يوْمَ يحْمى عَلَيها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكمْ فَذُوقُوا ما كنْتُمْ تَكنِزُونَ[توبه/35].
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(عليه السلام):إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ يوْمَ الْقِيامَةِ حَسْرَةُ رَجُلٍ كسَبَ مَالًا فِي غَيرِ طَاعَةِ اللَّهِ فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّةَ وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّارَ[نهجالبلاغه، حكمت 429].
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام):فِي قَوْلِ اللَّهِ "كذلِك يرِيهِمُ اللّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيهِمْ "(بقره/167) قَالَ: هُوَ الرَّجُلُ يدَعُ الْمَالَ لَا ينْفِقُهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ بُخْلًا ثُمَّ يمُوتُ فَيدَعُهُ لِمَنْ يعْمَلُ بِهِ فِي طَاعَةِ اللَّهِ أَوْ فِي مَعْصِيتِهِ فَإِنْ عَمِلَ بِهِ فِي طَاعَةِ اللَّهِ رَآهُ فِي مِيزَانِ غَيرِهِ فَزَادَ حَسْرَةً وَ قَدْ كانَ الْمَالُ لَهُ أَوْ مَنْ عَمِلَ بِهِ فِي مَعْصِيةِ اللَّهِ قَوَّاهُ بِذَلِك الْمَالِ حَتَّى عَمِلَ بِهِ فِي مَعَاصِي اللَّهِ[تفسير عياشى، ج1، ص72].
در حديثى ديگر امام صادق(عليه السلام)فرمود:" اموالى كه از ميت بر جاى مانده و او از روى بخل خرج نكرده از دو حال خارج نيست؛ يا وارث در راه اطاعت خدا خرج مىكند، يا در راه معصيت و اگر در راه طاعت خرج كند به بهشت مىرود و تنها حسرتش براى صاحب مال مىماند. و اگر در راه معصيت خرج كند بر شدت عذاب صاحب مال افزوده مىشود.
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
1. ناب ها دراسلام
توحيد ناب:وَحْدَهُ لَا شَرِيك لَهُ
قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُم[انعام/91].
نبوّت ناب:وَ مَنْ لَمْ يحْكمْ بِما أَنْزَلَ اللّه[مائده/44].
امامت ناب:وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوت[نحل/36].
قَالَ الْحُسَينُ(ع):فَلَعَمْرِي مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاكمُ بِالْكتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِينِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَلِك لِلَّهِ[إرشاد مفيد، ج2، ص39].
نيت ناب:وَ أَخْلَصُوا دينَهُمْ لِلّه[نساء/146].
عمل ناب:وَ لا يشْرِك بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً[كهف/110].
ايمان ناب:وَ لَمْ يلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ[انعام/82].
دين ناب:وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَك لِلدِّينِ حَنيفاً[يونس/105].
كتاب ناب:لا يأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَينِ يدَيهِ[فصلت/42].
سخن ناب:وَ ما ينْطِقُ عَنِ الْهَوى[نجم/3].
پيروى ناب:إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما يوحى إِلَي[انعام/50].
راه ناب:فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ[يونس/32].
2. فلسفه اصول دين
توحيد:
محو طاغوت
ياد خدا و عبادت
قانون خدا
مردان خدا
استمداد از خدا
نبوّت:
احياء سنّت پيامبر(ص)
خارج شدن قرآن از مهجوريت (مسابقات قرآن، آموزش قرآن)
دفاع از حريم پيامبر(ص)(اعدام سلمان رشدى)
توجه به زيارت پيامبر(ص)
تجليل از نور چشم پيامبر(ص)(روز زن، ايام فاطميه (سلام الله عليها))
عدل:
مصادره اموال ظالمانه ـ تقسيم اراضى به مستضعفان
بركنار شدن ستمگران
سپردن پستها به عادل
هماهنگ كردن نظام حقوقى
تقسيم بيتالمال به روستاها و كشاندن دانشگاه به شهرهاى كوچك
امامت:
ولايت فقيه
توجه به امام زمان(ع)و فرهنگ دعاى فرج
امام شدن ايران و محو سلطه كفّارلَنْ يجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُومِنينَ سَبيلاً[نساء/141].
سپردن بيت المال به حاكم اسلامى و عمل بهلا تُوتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكمُ[نساء/5].
3. اهميت فروع دين
نماز جمعه
نماز عيد
طرح اقامه نماز
نماز در فرودگاه و...
احياى اذان
حج:
آياتى از قرآن در انقلاب به آن عمل شد
فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكفْرِ[توبه/12].
أَشِدّاءُ عَلَى الْكفّارِ[فتح/29].
لَنْ يجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُومِنينَ سَبيلا[نساء/141].
لا تُوتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكمُ[نساء/5].
إِنَّهُ لَيسَ مِنْ أَهْلِك[هود/46].
برائت از مشركين
كي لا يكونَ دُولَةً بَينَ الْأَغْنِياءِ مِنْكمْ[حشر/7].
گناهانى كه كم شد:
اختلاط زن و مرد
مشروب خوارى علنى
بىحجابى
بىنمازى
ترس
فساد و فحشاء
بركات ديگر:
تغيير فرمانده كلّ قوا
محبوبيت ارتش و پشتيبانى مردم از آنها
جلوه بسيج
حضور زنان باعفّت در حوزه، دانشگاه، بسيج و...
ابتكارات و اختراعات در همه زمينهها
تهيه فيلم، توسط فرزندان انقلاب
نهادها و بنيادهاى خدمتگزار (كميته امداد، 15 خرداد، بنياد مستضعفان، بنياد مسكن)
مسئوليت دادن به گمنامهاى لايق
توسعه دانشگاهها
تغير كتابهاى درسى
توسعه حوزههاو تحقيقات مكتب و مدرسهسازى و كتابخانهها
آزادى در انتخابات
2. مقايسه دو فرهنگ
1. اعتقادي
1. درامامت
اسلامى:
لا ينالُ عَهْدِي الظّالِمينَ[بقره/124].
طاغوتى:
وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كلِّ جَبّارٍ عَنيد[هود/59].
2. در برابر حق
اسلامى: تكيه بر حق:
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):أَيهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ[نهجالبلاغه، خطبه 201].
وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِي الشَّكورُ[سبأ/13].
كمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كثيرَةً[بقره/249].
طاغوتى: تكيه بر عدد:
أَلْهاكمُ التَّكاثُرُ[تكاثر/1].
وَ نَحْنُ عُصْبَة[يوسف/8].
اسلامى: قبول يا سكوت:
وَ الرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يقُولُونَ آمَنّا بِهِ كلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا[آل عمران/7].
طاغوتى:
بَلْ كذَّبُوا بِما لَمْ يحيطُوا بِعِلْمِهِ[يونس/39].
اسلامى: تكيه بر فرمان حق:
إِنَّ اللّهَ لا يأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ[اعراف/28].
طاغوتى: تكيه بر نياكان:
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيها آباءَنا وَ اللّهُ أَمَرَنا بِها[اعراف/28].
اسلامى:
تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكرِ اللّه[زمر/23].
طاغوتى:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكمْ مِنْ بَعْدِ ذلِك[بقره/74].
اسلامى: حكومت خدا:
إِنِ الْحُكمُ إِلاّ لِلّه[انعام/57].
قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا[بقره/285].
فَلا وَ رَبِّك لا يومِنُونَ حَتّى يحَكمُوك فيما شَجَرَ بَينَهُمْ ثُمَّ لا يجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيتَ وَ يسَلِّمُوا تَسْليماً[نساء/65].
طاغوتى: حكومت هوا:
أَ فَرَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ[جاثيه/23].
أَ فَكلَّما جاءَكمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكمُ اسْتَكبَرْتُمْ[بقره/87].
قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَينا[بقره/93].
اسلامى: وعده به بسط:
وَ اللّهُ يعِدُكمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً[بقره/268].
وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض[منافقون/7].
طاغوتى: وعده به تنگى:
الشَّيطانُ يعِدُكمُ الْفَقْرَ[بقره/268].
اسلامى: دعوت به حق:
1 ـيا قَوْمَنا أَجيبُوا داعِي اللّهِ وَ آمِنُوا بِهِ[احقاف/31].
2 ـاتَّبِعُوا مَنْ لا يسْئَلُكمْ أَجْراً[يس/21].
طاغوتى: دعوت از حق:
وَدَّ كثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكتابِ لَوْ يرُدُّونَكمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكمْ كفّاراً حَسَداً[بقره/109].
اسلامى: مجادله به حق:
وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِي أَحْسَن[نحل/125].
استدلال:
قُلْ هاتُوا بُرْهانَكمْ إِنْ كنْتُمْ صادِقينَ[بقره/111].
3. درعبادت
اسلامى: اصالت عدل و قسط:
كونُوا قَوّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّه[نساء/135].
طاغوتى: اصالت عواطف:
وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكمْ أَوِ الْوالِدَينِ وَ الْأَقْرَبينَ إِنْ يكنْ غَنِيا أَوْ فَقيراً فَاللّهُ أَوْلى بِهِما[نساء/135].
لا تَجِدُ قَوْماً يومِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيوْمِ الآْخِرِ يوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِك كتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِي اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِك حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[مجادله/22].
اسلامى: قاطعيت:
1 ـلا يخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ[مائده/54].
2 ـلَكمْ دينُكمْ وَ لِي دينِ[كافرون/6].
طاغوتى: سازش:
لَقَدْ كدْتَ تَرْكنُ إِلَيهِمْ شَيئاً قَليلاً[اسراء/74].
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيدْهِنُونَ[قلم/9].
اسلامى: واقعگرايى:
ما أَصابَكمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كسَبَتْ أَيديكمْ[شورى/30].
طاغوتى: خرافات و طيره؟؟؟:
إِنْ تُصِبْهُمْ سَيئَةٌ يطَّيرُوا بِمُوسى وَ مَنْ مَعَهُ[اعراف/131].
قالُوا إِنّا تَطَيرْنا بِكمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكمْ وَ لَيمَسَّنَّكمْ مِنّا عَذابٌ أَليمٌ[يس/18].
اسلامى: تحقيق:
إِنْ جاءَكمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا[حجرات/6].
طاغوتى: زودباورى:
إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ[نساء/83].
2. اخلاقي
1. در برابر دنيا
طاغوتى: اصالت عمل
أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ[توبه/109].
اسلامى: اصالت ايدئولوژى و طرز تفكر حق:
وَ لَأَمَةٌ مُومِنَةٌ خَيرٌ مِنْ مُشْرِكةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكمْ وَ لا تُنْكحُوا الْمُشْرِكينَ حَتّى يومِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُومِنٌ خَيرٌ مِنْ مُشْرِك[بقره/221].
طاغوتى: اصالت با ماديات و زيبايى
يا لَيتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِي قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ[قصص/79].
اسلامى: اصلاح:
مَنْ يشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يكنْ لَهُ نَصيبٌ مِنْها[نساء/85].
طاغوتى:
مَنْ يشْفَعْ شَفاعَةً سَيئَةً يكنْ لَهُ كفْلٌ مِنْها[نساء/85].
اسلامى: عاشق خدا:
إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُون[اعراف/125].
إِنَّما تَقْضي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا[طه/72].
طاغوتى: عاشق پول:
أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً[شعراء/41].
2. در بيان اسلامى: مجادله به حق:
وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِي أَحْسَن[نحل/125].
قُلْ هاتُوا بُرْهانَكمْ إِنْ كنْتُمْ صادِقينَ[بقره/111].
طاغوتى: مجادله به باطل:
أَ تُجادِلُونَني في أَسْماءٍ سَمَّيتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباوكمْ ما نَزَّلَ اللّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ[اعراف/71].
اسلامى:
ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يوتِيهُ اللّهُ الْكتابَ وَ الْحُكمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يقُولَ لِلنّاسِ كونُوا عِباداً لي مِنْ دُونِ اللّهِ[آل عمران/79].
طاغوتى:
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ[زخرف/54].
اسلامى:
وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون[مومنون/3].
طاغوتى: بحثهاى بيهوده
سَيقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كلْبُهُمْ[كهف/22].
وَ كنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ[مدثر/45].
3. ساير
اسلامى: انصاف:
إِنّا أَوْ إِياكمْ لَعَلى هُدىً أَوْ في ضَلالٍ مُبينٍ[سبأ/24].
طاغوتى: تعصّب:
وَ قالَتِ الْيهُودُ لَيسَتِ النَّصارى عَلى شَيءٍ[بقره/113].
إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلى آثارِهِمْ مُهْتَدُون[زخرف/22].
اسلامى: صداقت:
صداقت در بيان
صداقت در عمل
صداقت در شعار
صداقت در انفاق
صداقت در جهاد
صداقت در گريه
أَنَا لَكمْ ناصِحٌ أَمين[اعراف/68].
طاغوتى: كلك:
كلك در بيان
كلك در عمل
كلك در شعار
كلك در انفاق
كلك در جهاد
كلك در گريه
وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يعْجِبُك قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يشْهِدُ اللّهَ عَلى ما في قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ[بقره/204].
اسلامى: تواضع:
حضرت يوسف(ع)مىگويد:ذلِكما مِمّا عَلَّمَني رَبِّي[يوسف/37].
طاغوتى: تكبّر:
هدهد مىگويد:أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ[نمل/22].
3. اجتماعي
1. دربرخورد با مردم
اسلامى: نهى از منكر و خيرخواه است.
طاغوتى: انتقاد از عقده است نه عقيده، انتقام است نه انتقاد:
وَ مِنْهُمْ مَنْ يلْمِزُك فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يسْخَطُون[توبه/58].
طاغوتى: نرمى زبان:قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا[بقره/83].
فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيناً[طه/44].
وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب[حجرات/11].
لا يسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم[حجرات/11].
طاغوتى: نيش:
وَيلٌ لِكلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ[همزه/1].
نُزِّلَ عَلَيهِ الذِّكرُ[حجر/6].
اسلامى: شخصيت دادن:
وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْر[آل عمران/159].
طاغوتى: تحقير:
عَبَسَ وَ تَوَلّى[عبس/1].
اسلامى: وحدت:
إِنَّمَا الْمُومِنُونَ إِخْوَةٌ[حجرات/10].
طاغوتى: تفرقه:
وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيعاً[قصص/4].
2. در برابر مردان خدا
اسلامى: دادن آزادى در مسير رشد:
1 ـلا إِكراهَ فِي الدِّين[بقره/256].
2 ـلَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ[غاشيه/22].
3 ـوَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَك فَأَجِرْهُ حَتّى يسْمَعَ كلامَ اللّه[توبه/6].
طاغوتى: خفقان و اجبار در مسير رشد:
لَنُخْرِجَنَّك يا شُعَيبُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَك مِنْ قَرْيتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ في مِلَّتِنا[اعراف/88].
فَما آمَنَ لِمُوسى إِلاّ ذُرِّيةٌ مِنْ قَوْمِه[يونس/83].
اسلامى:
ما زادَهُمْ إِلاّ إيماناً وَ تَسْليما[احزاب/22].
طاغوتى:
ما زادَهُمْ إِلاّ نُفُوراً[فاطر/42].
4. سياسي
1. درحكومت
اسلامى: تواضع رهبر با مردم
وَ اخْفِضْ جَناحَك لِلْمُومِنينَ[حجر/88].
طاغوتى:تكبّر
ما أُريكمْ إِلاّ ما أَرى[غافر/29].
اسلامى: عزّت دادن:
وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ[آل عمران/159].
طاغوتى: استخفاف
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ[زخرف/54].
كه استخفاف زيربناى استضعاف، استبداد، استثمار و استعمار است.
اسلامى: زير بنا اطاعت اخلاقى:
وَ لَوْ كنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك[آل عمران/159].
طاغوتى: زيربنا ذليل و خوار كردن است.
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ[زخرف/54].
اسلامى: اخلاص:
لا نُريدُ مِنْكمْ جَزاءً وَ لا شُكوراً[دهر/9].
طاغوتى: منّت:
أَ لَمْ نُرَبِّك فينا وَليداً[شعراء/18].
اسلامى:وَيلَكمْ ثَوابُ اللّهِ خَير[قصص/80].
طاغوتى:يا لَيتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِي قارُونُ[قصص/79].
اسلامى: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):أَلْبِسُوهُمْ مِمَّا تَلْبَسُونَ وَ أَطْعِمُوهُمْ مِمَّا تَأْكلُون[الغارات، ج1، ص65].
طاغوتى:فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ في زينَتِه[قصص/79].
اسلامى:هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي[نمل/40].
طاغوتى:إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدي[قصص/78].
اسلامى:وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً[فرقان/63].
طاغوتى:لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً[اسراء/37].
اسلامى:يا بُنَي أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكر[لقمان/17].
طاغوتى:آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكم[اعراف/123].
اسلامى:وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ[بقره/247].
طاغوتى:أَنّى يكونُ لَهُ الْمُلْك عَلَينا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْك مِنْهُ وَ لَمْ يوتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ[بقره/247].
لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيتَينِ عَظيمٍ[زخرف/31].
اسلامى:إِذا دُعُوا إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ لِيحْكمَ بَينَهُمْ أَنْ يقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا[نور/51].
طاغوتى:إِذا ذُكرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يومِنُونَ بِالآْخِرَةِ وَ إِذا ذُكرَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يسْتَبْشِرُونَ[زمر/45].
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ[نساء/61].
2. دربرابر مسئوليت ها
اسلامى: اصالت ايمان:
أَ جَعَلْتُمْ سِقايةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيوْمِ الآْخِرِ[توبه/19].
طاغوتى: اصالت عنوان:
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
امروز پس از گذشت سيزده سال از پايان جنگ تحميلى بايد نگاه تازه به سر برهه مهم از اين نبرد طولانى قرن بيستم انداخت. "آغاز جنگ"، "تداوم جنگ پس از فتح خرّمشهر" و "پايان جنگ".
به دليل قرار داشتن در سالگرد قبول آتشبس از سوى جمهورى اسلامى ايران نگاهى اجمالى خواهيم داشت به مقطع پايانى اين رويداد تاريخى. همه اين مكتوب را تقديم مىكنم به شهداى "عمليات الغدير"، آنان كه يك بار ديگر پس از روزهاى آغازين انقلاب اسلامى و جنگ، ثابت كردند، "خون بر شمشير پيروز است" تنها يك شعار نيست.
اوّلين مداخله جدّى قدرتهاى جهانى
شوراى امنيت سازمان ملل متّحد، در طول جنگ هشت ساله ايران و عراق، صرفنظر از قطعنامه 598، شش بار اقدام به تصويب قطعنامه در رابطه با اين بحران مهم خاورميانه نمود كه عناوين اين مصوبهها عبارتند از: 479، 514، 522، 540، 582 و 588. هيچكدام از اين قطعنامهها به دليل جانبدارانه و ناعادلانه بودن آشكار آنها به تأييد جمهورى اسلامى ايران نرسيد. رد قطعنامههاى شوراى امنيت توسط جمهورى اسلامى ايران به دليل يك طرف بودن اكثر مفاد آنها، ناتوانى شوراى امنيت سازمان ملل را درحل مشكل اين منازعه بيش از پيش به نمايش گذاشت. اين مسأله موجب شد تا شوراى امنيت در مواجهه با آخرين موضع ايران مبنى بر رد قاطع قطعنامه 588 به اين نتيجه برسد كه تا زمان ملحوظ نمودن برخى نظرات ايران، از صدور هر گونه قطعنامه ديگرى خوددارى ورزد. اين نتيجه در كنار دو مسأله اساسى ديگر باعث شد تا شوراى امنيت اقدام به تصويب قطعنامهاى نمايد كه در آن تا حدودى نظرات ايران، به ويژه در زمينه تعيين متجاوز، منعكس شده باشد. اين دو مسأله به ترتيب عبارت بودند از:
1) پيروزىهاى بزرگ و استراتژيك ايران درجبهههاى جنگ به ويژه در دو عمليات والفجر 8 و كربلاى 5.
2) به توافق رسيدن آمريكا و شوروى در مورد حل چند منازعه منطقهاى از جمله جنگ ايران و عراق.
عمليات والفجر 8 كه فتح بندر استراتژيك "فاو" را به دنبال داشت به حاميان غربى و منطقهاى عراق فهماند، ارتش عراق حتى به صورت بازدارنده هم قابل اعتماد نيست. على الخصوص كه اين عمليات برخلاف غالب موارد قبلى، هم براى عراق و هم براى غرب غيرقابل پيشبينى و غافلگيركننده بود. نطفه تصميم نهايى قدرتهاى جهانى براى پايان دادن به اين جنگ و جلوگيرى از پيروزى نهايى ايران، همزمان با عمليات والفجر 8 بسته شد. و در نهايت (عمليات كربلاى 5) هشدارى جدى بود، كه توانايى ايران براى پيروزى نظامى توسط جمهورى اسلامى عواقب بسيار وخيمى را براى منافع غرب، على الخصوص آمريكا در منطقه خاورميانه داشت.
با به قدرت رسيدن ميخائيل گروباچف در شوروى كه شخصى روشنفكر مآب و داراى تمايلات آشكار به غرب بود، آمريكا موقعيت را براى توافق با اين رقيب سرسخت در مورد پايان جنگ به ضرر ايران يا حداقل بدون پيروزى براى طرفين آن مناسب ديد و به اين ترتيب از اسفندماه سال 1365 همزمان با موفقيتهاى ايران در عمليات كربلاى 5 گروه كارى ويژهاى مركب از اعضاى دائم شوراى امنيت (آمريكا، شوروى، چين، فرانسه و انگليس) به منظور بحث و تبادل نظر پيرامون بررسى راههاى پايان جنگ ايران و عراق تشكيل شد. نتيجه كار اين گروه كه جلسات كار خود را به صورت محرمانه برگزار مىكردند تحت عنوان قطعنامه 598 منتشر شد و در تاريخ 29/4/1366 (20 ژوئيه 1987) به اتفاق آرا به تصويب شوراى امنيت رسيد. اين قطعنامه عملاً اولين مداخله جدى و قابل تأمل شوراى امنيت در باب جنگ ايران و عراق بود.
ايران رو در روى آمريكا
قطعنامه 598 تنها يك روز پيش از اولين اقدام آمريكا در حفاظت از نفتكشهاى كويتي در 30 تير 1366 تصويب شد. اين عمل آمريكا كه به "اسكورت نفتكشها" معروف شد هيچ معنايى جز افزايش فشار به ايران به منظور پذيرفتن قطعنامه 598 نداشت. آمريكا به بهانه حفاظت از نفتكشهاى كويتى، مجهّزترين ناوگان نظامى خود را عازم خليج فارس كرد تا هم نمايش قدرتى مؤثر درمنطقه را داشته و هم براى اقدامات احتمالى به نفع عراق در منطقه گوش به زنگ باشد. اولين عمليات اسكورت براى نفتكشهاى كويتى "گس پرنس" و "بريجتون" انجام شد. اما برخورد نفتكش غولپيكر "بريجتون" با مين كه خسارات سنگينى را به بار آورد حيثيت آمريكا را به شدت لكهدار كرد. ايران بدون پذيرش مسئوليت اين واقعه از آن ابراز خرسندى كرد و آمريكا را به خاطر توخالى بودن وعدههايش به سخره گرفت. حدود يك هفته بعد، در تاريخ 9 مرداد 1366، زائران ايرانى خانه خدا كه در حال برگزارى تظاهرات سالانه برائت از مشركين بودند در شهر مكه توسط عوامل امنيتى رژيم سعودى مورد حمله قرار گرفتند كه طى آن چهارصد حاجى به شهادت رسيدند. اين اتفاق كه با حمايت آشكار و صريح اكثر كشورهاى منطقه (به جز ليبى و سوريه) مواجه شد و سكوت كامل مجامع بينالمللى و حتى پشتيبانى رسمى آمريكا را در پى داشت اولاً باب منازعه مستقيم و بىباكانه كشورهاى حاشيه خليج فارس را با ايران باز كرد و ثانيا نشان داد كه آمريكا در مواجهه با تهديد منافع خود در منطقه خليج فارس، بدون ملاحظه پايگاهاى عقيدتى انقلاب اسلامى را در هر كجاى جهان هدف خواهد گرفت. ضمن اين كه غوغاى خبري ناشى از اين فاجعه بىسابقه، اخبار مربوط به شكست طرح اسكورت نفتكشها را تحت تأثير قرار داد و اين بيش از ساير مسايل به نفع آمريكا تمام شد. پس از وقوع فاجعه خونبار مكه، منطقه خليج فارس شاهد يك دور حملات نظامي عليه منافع ايران بود. اين حملات كه در مراحل مختلفى شكل گرفت، در مقاطع حسّاسى به وقوع پيوست. در ابتدا، عراق حملات هوايى خود عليه ايران را با حمله به تأسيسات نفتى و كشتىهاى تجارى و نفتكشها آغاز كرد. همچنين نيروى هوايى عراق شش شهر ايران را مورد حمله سنگين قرار داد، ايران با توجه به موقعيت جديد و احتمال افزايش فشارهاى عراق با حمايت آمريكا و كشورهاى منطقه، پيش از اين اعلام كرده بود كه بمبارانهاى عراق را از طريق حمله عليه حاميان اين كشور تلافى خواهد كرد. به اين دليل، متعاقب از سرگيرى تهاجمات هوايى عراق، مقابله به مثل ايران محتمل به نظر مىرسيد. در چنين وضعيتى، براى اولين بار يك كشتى آمريكايى با پرچم پاناما در آبهاى درياى عمان با مين برخورد كرد.خبرگزارىها به هنگام مخابره خبر به اين مسأله اشاره كردند كه برخورد اين نفتكش با مين به فاصله سه روز پيش از مانور دريايى ايران (موسوم به مانور شهادت در خليج فارس) در آبهاى منقطه و تمرين عمليات مينگذارى توسط قايقهاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى صورت گرفته است. در همين چارچوب، پس از اصابت كشتى پانامايى با مين و كشف مينهاى جديد در درياى عمان، سخنگوى پنتاگون براى نخستين بار علنا و رسما ايران را مقصّر قلمداد كرد. واكنش رسمى آمريكايىها نشاندهنده تلاش جديد آنها براى گسترش حضورش در منطقه، با وارد ساختن فشار بر كشورهاى اروپايى جهت ارسال ناوهاى مينروب به خليج فارس و همچنين فراهمسازى مقدّمات اقدام نظامى عليه ايران بود.
با اين حال آمريكايىها براى رها شدن از اتّهام مداخله در جنگ به سود عراق و با نگرانى نسبت به ازسرگيرى حملات هوايى عراق عليه تأسيسات اقتصادى و نفتى ايران و مقابله به مثل اين كشور، از طريق كويت و عربستان از عراق درخواست كردند تا زمان صدور قطعنامهاى از طرف شوراى امنيت در مورد مجازات ايران، حملات خود را متوقف كند. عراق علىرغم بىميلى نسبت به اين امر تحت فشارهاى پيگير آمريكا و كشورهاى منطقه چند هفتهاى از تهاجمات هوايى خود دست كشيد. در آن مقطع زمانى معادله حاكم بر جنگ بدين شكل بود كه عراق لازمه پايان دادن به آن را گسترش حملات به منابع نفتى و نفتكشها و كشتىهاى تجارى ايران مىدانست و چنين ارزيابى مىكرد كه طى اين حملات، علاوه بر تخريب مؤثر اقتصاد ايران و در نتيجه تضعيف پشتوانه مالى جبههاى اين كشور، بر اثر اقدامات تلافىجويانه ايران، آمريكا هم به حمايت ازكشورهاى منطقه با ايران درگير مىشود و اين امر نهايتا به سود عراق خواهد بود. بر همين اساس، توقف حملات هوايى عراق، 45 روز بيشتر طول نكشيد و زمانى كه عراق باعملياتهاى پارتيزانى موفق ايران و بىنتيجه بودن تلاشهاى آمريكا مواجه شد حملات خود را با بمباران نفتكش الوند كه مشغول بارگيرى نفت خام در جزيره سيرى بود، از سرگرفت. آمريكايىها كه از متقاعد ساختن ايران نااميد شده بودند و توانايى جلوگيرى از تجاوز هوايى عراق را هم نداشتند، به ناچار بخشى از فشار خود عليه ايران را با نشان دادن چراغ سبز به عراق اعمال كردند و اميدوار بودند ايران با رها ساختن خواستههاى خود، طرح و ابتكار عمل سازمان ملل براى پايان بخشيدن به جنگ را بپذيرد. در همين موقعيت بود كه عراق حملات خود را از سرگرفت. 48 ساعت پس از شروع دور جديد تهاجم عراق، يك كشتى باربرى با پرچم كويت توسط يك قايق تندرو مورد حمله قرار گرفت. متقابلاً عراق درادامه حملات خود دو نفتكش و يك يدككش متعلق به ايران را مورد حمله قرار داد. سرانجام در تاريخ 13/6/1366 اصابت يك فروند موشك به جنوب كويت منجر به استمداد كويت از سازمان ملل شد. حمله موشكى به ساحل كويت در پاسخ به تهاجمات هوايى عراق، بحران منطقه خليج فارس را وارد مرحله جديدى كرد. اين حادثه نشان داد كه حضور نظامى آمريكا نه تنها كمكى به حل بحران نكرده، بلكه منجر به گسترش آن نيز شده است. ضمن اين كه صحّت تحليلهاى موجود، يعنى تأثير بازدارندگى حضور نيروهاى آمريكا درمنطقه را در برابر ايران مخدوش كرد.آمريكا در اين وضعيت جديد به دنبال كسب ابتكار عمل در جنگ بود و چارهاى جز زدن ضربه مستقيم به ايران براى بازيابى آبروى ازدسترفتهاش نمىديد. در تاريخ 30 شهريور 1366 دو فروند هلىكوپتر آمريكايى، كشتى "ايراناجر" متعلّق به نيروى دريايى ارتش را به اتّهام مينگذارى، بدون هيچگونه هشدار قبلى مورد حمله قرار دادند كه در اين حادثه چهار ملوان اين كشتى شهيد، چهار تن مجروح و همچنين ده ملوان به اسارت آمريكايىها درآمدند. آمريكا با افتخار و سر و صداى فراوان اخبار اين عمليات را به سراسر جهان مخابره كرد.
عمليات آمريكا عليه كشتى ايران يك شب قبل ازسخنرانى رييس جمهور وقت ايران در مجمع عمومى سازمان ملل انجام گرفت و اين خود دليلى منطقى است مبنى بر اين كه چنين عملياتى با طراحى قبلى انجام گرفته است و خود آمريكايىها نيز بعدها به اين امر اعتراف كردند. "واينبرگر" وزير دفاع آمريكا، با حضور در خليج فارس در هنگام غرق كشتي ايران اجر با صراحت ابراز داشت: "وقتش رسيده، ريشه ملت ايران بايد خشكيده شود."
در پاسخ به اين اتّهام آمريكا، بسيجيان نيروى دريايى سپاه در 13 مهر 1366، درصدد انجام عمليات "خفجى" روى چاههاى نفتى عربستان در خليج فارس برآمدند كه بنا بر دلايلى ميسر نشد. روز بعد يك تانكر عربستان سعودى به نام "رد الكبرى" كه حامل مواد شيميايى بود در نزديكى سواحل امارات متحده عربى مورد حمله قرار گرفت و خسارات عمدهاى ديد. پس از آن در 17 مهرماه، هلىكوپترهاى آمريكايى به قايقهاى تندرو ايرانى كه در آبهاى كشور مشغول گشتزنى بودند حمله كردند كه بر اثر اين حمله، دو قايق ايران غرق شد و سه نفر از پاسداران انقلاب به شهادت رسيدند. همچنين بر اثر عمليات تدافعى قايقهاى ايرانى، يك هلىكوپتر توپدار آمريكايى منهدم شد. يك هفته بعد نفتكش آمريكايى "سانگارى" كه در سواحل كويت لنگر انداخته بود مورد اصابت يك فروند موشك قرار گرفت و 18 نفر از خدمه آن زخمى شدند. فرداى آن روز هم نفتكش كويتى "سىايلسيتى" كه تحت اسكورت ناوهاى آمريكايى بود و پرچم آمريكا را حمل مىكرد هدف موشك قرار گرفت و در نتيجه سه خدمه آن زخمى و نفتكش آسيب جدى ديد. كاخ سفيد در پى حمله موشكى ايران به اين دو كشتى، در 24 مهرماه اعلام كرد كه راههاى پاسخگويى به ايران را بررسى مىكند. در روز 27/7/1366 چهار ناوشكن آمريكايى به سكوهاى نفتى ايران به نامهاى "رشادت" و "رسالت" حمله كردند و اين دو سكو را با شليك هزار گلوله توپ منهدم نمودند. در پاسخ به اين اقدام آمريكا، سه روز بعد اسكله بندر الاحمدى كويت مورد اصابت يك فروند موشك قرار گرفت. اين حملات نظامى در خليج فارس كه شاهرگ حياتي نفت جهان به شمار مىرفت تأثير بسيار بدى در بازار بورس سهام به وجود آورد و چنان ركودى را در اين بازار ايجاد كرد كه آمريكايىها به آن "بحران دوشنبه سياه" لقب دادند. وحشت ايالات متحده از ادامه اين بحران اقتصادى كه حيات آمريكا را به طور جدى مورد تهديد قرار داده بود باعث شدآمريكا سياست جديدى را مبنى بر عدم اقدام نظامى براى حمايت از كويت اعلام نمايد. تنها ماندن كويت در بحران اخير و همچنين ارسال پيام ايران مبنى برخوددارى از تداوم حملات در صورت حفظ بىطرفى كويت و همچنين اعلام تلويحى كويت مبنى بر عدم تمايل براى مواجهه با ايران باعث شد درگيرى ميان ايران و آمريكا به طور موقت پايان يابد.
بستن سنگها، باز كردن سگها
در اين مرحله آمريكايىها علىرغم اقدام نظامى عليه ايران، نه تنها نتوانستند ايران را از اقدام تلافىجويانه بازدارند، بلكه به هيچگونه موفقيتى نيز براى پايان بخشيدن به جنگ دست نيافتند. ضمن اين كه برخلاف خواسته آمريكا، اين ايران بود كه آخرين اقدام را انجام داد. در مرحله بعد آمريكا تلاشهاى گستردهاى را براى تصويب قطعنامهاى در جهت تحريم تجارى ايران به انجام رساند كه به دليل مخالفت شوروى به نتيجهاى نرسيد و فعاليتهاى ديگر اين كشور براى تحريم اقتصادى همهجانبه ايران از جانب اروپا نيز بىنتيجه ماند و تنها تحريم تسليحاتى ايران بر اثر فشارهاى مستمرآمريكا تشديد شد. با توقف نبرد خليج فارس، توجه سپاه يك بار ديگر به جبهههاى زمينى معطوف شد و با انجام عمليات نصر 8 در شمال سليمانيه عراق، جنگ در زمين مجددا رونق گرفت. در برابر اين عملكرد ايران، غرب رويكرد ديگرى را در پيش گرفت و آن مسلح كردن ارتش عراق و تقويت ماشين جنگى اين كشور بود كه با توجّه به برترى ايران در صحنه نبرد، موازنه تسليحات استراتژيك به سوى عراق سرازير شد. انواع جنگندههاى آخرين سيستم، موشكهاى دوربرد و ميانبرد، انبوه تانك هند نفربر، قبضههاى توپ، هلىكوپتر و... از سوى آمريكا، شوروى، انگليس، فرانسه، آلمان و... با قيمتهاى مناسب و حتّى بدون پرداخت پول، پس از هفت سال جنگ، عراق را به مراتب از شروع جنگ توانمندتر ساخت. اخبار غيرآشكار نيز حاكى از آن بود كه عراق در آستانه دستيابى به بمب اتمى است. همچنين در زمينه تهيه سلاح شيميايى، حمايت بىدريغ كشورهاى اروپايى از عراق، موجب شد كه بغداد مهلكترين مواد شيميايى را در زرّادخانههاى خود انبار كرده و از آنها در ميدان نبرد استفاده نمايد. اين در حالى بود كه ايران براى خريد ابتدايىترين مايحتاج تسليحاتى هم دچار مشكل بود و قيمتهايى سرسامآور براى خريدهاى نظامى خود مىپرداخت و اين مسأله در كنار سقوط وحشتناك قيمت نفت و مشكلات جدى ايران براى صادرات نفت، به شدت پشتيبانى مالى و تسليحاتى سپاه و ارتش را تحليل مىبرد و اين تغيير توازن به نفع عراق و به زيان كشورمان هر روز بيشتر مي شد. ضمن اين كه فشارهاى بينالمللى حتّى از جانب متّحدان قابل اعتماد ايران مانند سوريه و بروز چنين شرايطى حاكى از آن بود كه فرصت جنگ عراق و ايران پايان يافته است و اين نزاع پس از حدود هشت سال در آستانه تعيين سرنوشت قرار دارد.
دفاع ادامه مىيابد
با اين وجود، ايران براى حفظ برترى قوا، از طريق جبهههاى زمينى خود، جنگ را ادامه داد و پس از چند عمليات موفق درغرب كشور، در حالى كه عراق با موشكهاى دريافتى از شوروى، شهرهاى بزرگ كشور از جمله تهران را پى در پي مورد حمله قرار مىداد سپاه پاسداران طي يك عمليات بزرگ در اسفند سال 1366 شهر كردنشين و استراتژيك حلبچه را به تصرف درآورد و يك بار ديگر قدرت نظامى خود را به نمايش گذاشت، اما ديگر رويه سابق جنگ با عراق كارگر نبود. تصميم جهانى براى جلوگيرى از پيروزى ايران اتخاذ شده و عملاً پس از عمليات آزادسازى حلبچه آغاز گرديد. چند روز بعد از انجام عمليات والفجر 10 و ورود پاسداران انقلاب اسلامى به شهر حلبچه، صدام حكم اعدام تمامي مردم اين شهر را به دليل استقبال از نيروهاى ايرانى صادركرد و اين حكم را با بمباران بىسابقه شيميايى در اين شهر به اجرا درآورد. در پى اين بمباران، پنجهزار عراقى غيرنظامى كشته شدند و حلبچه تا ده سال غيرقابل سكونت اعلام شد. جنايت كشتار مردم حلبچه بسيار سهمگين بود و تا يك ماه كم و بيش در رسانههاى خارجى بازتاب داشت اما در برابر چشمان حيرتزده جهانيان، هيچ اقدامى، حتى به صورت ظاهرى و نمايشى از سوى مراجع و مجامع بينالمللى براى محكوميت صدام انجام نگرفت و تدريجا اخبار آن به بايگانىها سپرده شد. اين واقعه و بازتاب آن يك پيام براى ايران داشت؛ از اين پس دست عراق براى هر كارى باز است. جمهورى اسلامى در موقعيت دشوارى قرار داشت، از يك طرف به دليل برخوردارى از برترى نظامى و ديدگاههاى اعتقادى خود مايل به عقبنشينى از مواضع اصولى و برحق خود نبود و از سوى ديگر براى پيگيرى خواستههايش در شرايط دشوار جهانى احتياج به يك عمليات بزرگ و پيروز ديگر داشت كه به دليل مشكلات نظامى فوقالعادهاى كه به آنها اشاره شد به زودى توانايى چنين كارى را نداشت. موقعيت جديد ايران به دليل عملكرد برخى عناصر ستون پنجم در كشور و مواضع سازشطلبانه بعضى محافل منزوى سياسى داخلى براى آمريكا و متّحدانش آشكار شد. بدين ترتيب همه چيز براى زدن ضربه نهايى آماده بود.
عمليات نهايى شيطان
در روز 25 فروردين سال 1367، برخورد رزمناو "ساموئل رابرتز" با مين، بهانه آغاز دورجديد اقدامات نظامى آمريكا عليه ايران شد. در تاريخ 29/1/1367 ناوهاي آمريكايى سكوهاى نفتى رشادت و سلمان و مبارك را مورد حمله قرار دادند و ناوهاى ايرانى سهند و جوشن را كه براى عقب راندن ناوهاى آمريكايى اعزام شده بودند منهدم نمودند و رزمناو سبلان را هم بمباران كردند. همزمان با حمله نظامى آمريكا در خليج فارس، ارتش عراق در منطقه "فاو" كه چسبيده به خليج فارس است با حمايت مستقيم هلىكوپترهاى توپدار آمريكايى و اجراى بمباران وسيع شيميايى به مواضع رزمندگان اسلام حمله كرد.اين حمله در شرايطى انجام شد كه بيشترنيروهاى ايرانى در جبهههاي شمال غرب مستقر بوده و درحال تثبيت و تحكيم مواضع خود در حلبچه بودند. بدين ترتيب فاو در كمتر از 36 ساعت سقوط كرد و اينگونه، ورق به نفع عراق برگشت. ارتش عراق كه با تصرف فاو روحيه مضاعفى گرفته بود نام اين عمليات خود را "رمضان المبارك" نهاد و 38 روزبعد در حالى كه هنوز شوك بازپسگيرى فاو توسط عراق در ميان قواى ايران حاكم بود، طى عملياتى كه آن راتوكلنا على اللّهنام نهاده بود به شملچه حمله برد. شملچه هم در كمتر از 72 ساعت سقوط كرد.در 29 خردادماه نيز لشكرهاي عراق با كمك نيروهاي منافقين شهر مهران را به تصرّف درآوردند. در روز 4 تيرماه عراق شروع عملياتتوكلنا على اللّه 2را اعلام كرد و طى دو ـ سه روز جزاير مجنون را از تصرف ايران خارج نمود. توان بالاى نظامي عراق، استفاده هولانگيز اين كشور از گازهاى شيميايى بدون اين كه كوچكترين برخورد بينالمللى را در پى داشته باشد و غافلگيرى جبهه خودى باعث شد كه ايران نتايج درخشان ترين فتوحات خود را به عراق واگذار كند. اين در حالى بود كه ايران همزمان مشغول مقابله با تحركات نظامى آمريكا در خليج فارس نيز بود. مهمترين عامل تضعيف جبهههاى خودي كمبود نيروى انسانى محسوب مىشد. تبليغات ضعيف و ناشيانه ستاد تبليغات جنگ و سياست بىتدبيرانه برخى مسئوولين مبنى بر دور نگه داشتن جوّ داخلى كشور از وضعيت جنگى باعث شده بود كه افكار عمومى تصور صحيحى از جنگ نداشته باشند و ذهنيت "ايران هميشه پيروز" به گونهاى بر اذهان عمومي حاكم شده بود كه بحران حاكم بر جبههها و جنگ به سختى موردقبول عموم قرار مىگرفت. اين مسأله موجب شده بود كه نياز شديد جبههها به نيروى انسانى مورد درك جدي آحاد مردم قرار نگيرد و اين مشكل زمانى مرتفع گرديد كه كار از كار گذشته بود.
با اين حال عزم و اراده ملى هنوز بر تداوم دفاع و ضربه زدن به متجاوزين بعثى قرار داشت و با از ميان رفتن سياست غلط تبليغاتى، اميد آن مىرفت كه روند جنگ غلىرغم دشوارىهاى پيش آمده ادامه يابد. اين تصوّر در روز 12/4/1367 از ميان رفت. ناو فوق مدرن آمريكايى موسوم به "وينسنس" در يك اقدام كاملاً غيرمنتظره، يك فروند هواپيماى مسافربرى ايران را كه عازم دبى بود با دو فروند موشك مورد اصابت قرار داد و آن را سرنگون ساخت. از ميان 290 مسافر مقتول اين پرواز كه همگى غيرنظامى بودند تنها 190 جنازه سالم مانده از آب گرفته شد.
آخرين اخطار
آمريكا ابتدا ادّعا كرد كه يك هواپيماى جنگى را سرنگون كرده است ولى بعد مدعى شد كه ناو "وينسنس" دچار اشتباه شده است اما به جاى عذرخواهى تقصير اين جريان را متوجه ايران دانست كه تن به توقف جنگ نمىدهد. مدتى بعد هم فرمانده ناو "وينسنس" از دست رييس جمهور وقت آمريكا مدال افتخار دريافت كرد. اصرار ايران به سازمان ملل متحد، سرانجام منجر به تصويب يك قطعنامه از طرف شوراى امنيت شد كه البته در آن هيچكس مقصر اين فاجعه معرفى نشد و تنها به ابراز تأسف از اصل عمل و تأكيد بر توقف بحران خاورميانه بسنده گرديد. اين فاجعه در حقيقت اخطارى بود به ايران مبنى بر اين كه آمريكا از اين پس خود را در هر كارى براى توقف جنگ و تنبيه ايران به خاطر بازى با حيثيت اين كشور در خليج فارس آزاد مىداند. اين مسأله به صورت تلويحى از جانب مقامات ارشد كاخ سفيد نيز ابراز شد. انتظار هرگونه عكس العمل جهانى در برابر اقدامات آتى آمريكا بيهوده بود. امپراطورىهاى رسانهاى دنيا كه همگى تحت سيطره آمريكا و متحدانش قرار داشتند، علاوه بر سانسور خبرى جنايات آمريكا، فضاى منفى بىسابقهاى راعليه ايران تدارك ديده بودند. زمينه براى زدن يك ضربه نهايى به پردرد سرترين انقلاب جهان و خلاصى از شر آن كاملاً مهيا بود. آمريكا نيازى به دخالت مستقيم خود نمىديد و اين وظيفه را مجدّدا بر عهده عراق گذاشت. عراقى كه قدرتى معادل 10 برابر نسبت به سال 1359 پيدا كرده بود و مجهّزترين ارتش خاورميانه پس از اسرائيل را در اختيار داشت.
در 15 تيرماه سال 67 عراق عملياتى را به نامتوكلنا على اللّه 3در منطقه حاج عمران، قلعهديزه، پنجوين و ماووت شروع كرد و طى پنج روز كليه مناطق شمال كشور را كه در سال 66 و ارديبهشت سال 67 با عملياتهاى كربلاى 10، نصر4، نصر8 و بيت المقدس6 آزاد شده بود بازپسگرفت. اساسىترين نياز ايران در اين برهه از جنگ، زمان بود تا به بازسازى نيروهايش بپردازد، اما عراق با قدرت تمام كه قسمت اعظم آن را مديون حملات كابوسوار شيميايى خود بود اين مهم را از ايران دريغ مىكرد. در برخى محورها، رزمندگان اسلام قبل از اين كه فرصت آرايش نظامى پيدا كنند در سنگرهاي خود با گاز شيميايى به شهادت مىرسيدند.
كمبود وسايل ضدشيميايى به دليل تحريم تسليحاتى نيز ايران را در برابر اين حملات فلج مىكرد. صداى اعتراضهاى نمايندگان سياسى ايران هم نسبت به اين شيوه ناعادلانه و غيراصولى به جايى نمىرسيد.
در 21/4/1367 دشمن طى يك حركت گسترده و با نيرويى معادل 11 لشكر، منطقه وسيعى در غرب عينخوش، موسيان و جنوب دهلران را اشغال كرد و در ا دامهعملياتتوكلنا على اللّه 3و در كمتر از پنج ساعت، شهر دهلران را براى بار دوم پس از سال 59 به تصرف درآورد و طى اين حمله هزاران تن از نيروهاى ارتشى مستقر درمنطقه را به اسارت درآورد. وقوع اين حادثه بيشتر به يك فاجعه شبيه بود تا يك رخداد نظامى، زيرا علاوه برسرعت پيشروى دشمن و ازهمگسيختگى نيروهاى خودى، شهر دهلران كه مقر فرماندهى ارتش در جنوب كشور بود به تصرف دشمن درآمد. سقوط ناگهانى اين مناطق و پراكندگى تأثرانگيز هزاران سرباز سرگردان درمنطقه، روحيه مردم را تضعيف نمود. در روز 22 تيرماه نيروهاى ايرانى به جهت مقابله با حملات عراق و تمركز قوا درجبهههاى جنوب از حلبچه عقبنشينى كردند. پس از عقبنشينى ايران از آخرين مناطق عراق در 22 تيرماه، سلسله جلساتى در داخل كشور با هدف اتّخاذ تصميم نهايى درباره جنگ تشكيل شد.
امام راحل در روزهاى 23 و 24 تيرماه مشورتهايى را به صورت جداگانه انجام دادند. ولى نشست اصلى بر اساس دستور امام و با حضور چهل تن از شخصيتهاى مهم كشور در روز 25/4/67 تشكيل شد. امام در پيامى به اين جلسه ضمن بيان نظرات خود، تصميمگيرى در مورد آينده جنگ را به جلسه واگذار كردند. با گزارش نتايج اين جلسه به امام، آن حضرت طى نامه تكاندهنده در همان روز خطاب به مسئولين كشور و نمايندگان مردم پذيرش قطعنامه 598 را اعلام كردند كه اين نامه روز بعد در صحن عمومى مجلس توسط حاج سيد احمد خمينى قرائت شد و خبر رسمى پذيرش قطعنامه بدون هيچ مقدّمهاى در اخبار ساعت 14 روز 27/4/1367 از صداى جمهورى اسلامى ايران پخش گرديد. مردم، به ويژه رزمندگان و افراد حزب اللهى و متدين و تمامى كسانى كه در داخل و خارج كشور نسبت به نظام و انقلاب اسلامى تعلّق خاطر داشتند و تازه شروع به مقابله با وضعيت جديد نموده بودند، با انتشار اين خبر شگفتزده و كاملاً غافلگير شدند و موجى از نگرانى در ميان مردم پديد آمد. در نخستين ساعات حتى براى بسيارى از مردم اين اقدام قابل قبول نبود و قطرات اشك و چهرههاى برافروخته، حكايت از همين مسأله داشت. موج شايعات مبنى بر دروغ بودن خبر راديو و يا حتى احتمال فوت حضرت امام در ميان مردم رواج پيدا كرد. سرانجام پيام امام به مناسبت سالگرد كشتار حجاج ايرانى در مكه معظّمه كه به "پيام استقامت" معروف شد مردم را به آرامش رساند تأثير اين پيام در آن مقطع بسيار عميق بود. امام پذيرش قطعنامه را به "نوشيدن جام زهر" تشبيه كردند و از خداوند طلب لقاى او را نمودند و مردم را به استقامت و پايدارى در برابر همه قدرتها دعوت نموده و اعلام كردند كه با پذيرش قطعنامه، مسأله جنگ پايان نگرفته است. موج تحير، سرگردانى و ابهام ايجاد شده در ميان مردم به يك باره تبديل به شور مذهبى و احساس تكليف و درعين حال تقصير شد و... اما عراق طبق پيشبينى حضرت امام از پذيرش قطعنامه 598 توسّط ايران استقبال نكرد. حتى صدام در جلسهاى اظهار داشت كه: "ما فكر مىكرديم خمينى تنها مرد خدا و عبادت است، ما نمىدانستيم او يك سياستمدار خبره است، پذيرش قطعنامه پشت ما را مىشكند." صدام حاضر نبود برترى فعلى خود را كه او را در آستانه رسيدن به آرزوهايش، در سال 59 قرار داده بود با هيچ چيز معاوضه كند. در سحرگاه 31/4/1367 و تنها سه روز پس از پاسخ رسمى ايران به سازمان ملل مبنى بر پذيرش قطعنامه 598 و در شرايطى كه وزير خارجه وقت ايران در حال مذاكره با دبير كل سازمان ملل بود، نيروهاى عراقى از دو محور كوشك و شلمچه به داخل خاك ايران پيشروى كردند و در مدت كمى توانستند تقريبا خرمشهر را به محاصره درآورند و حتى خود را به چند كيلومترى قرارگاه كربلا برسانند.انتشار خبر پيشروى دشمن به سمت جاده اهواز ـ خرمشهر و تهديد دوباره خرمشهر يادآور رخدادهاى آغاز جنگ بود و بازتاب گستردهاى در ميان مردم به ويژه اهالى استان خوزستان داشت. در پى اين حادثه، مردم كه كاملاً حالت جنگى پيدا كرده بودند بار ديگر بسيج شدند. نيروهايى كه هشت سال در جبههها حضور داشته و بسيارى از آنها بارها زخمى شده بودند، دوباره به جبههها آمدند. با اين دگرگونى در روحيه و نگرش حاكم بر جامعه درباره تجاوز نيروهاى ارتش عراق، سپاه نيز خطوط دفاعى را براى مقابله با عراق تشكيل داد. مجموعه اين رخدادها كه براى عراق غيرقابل پيشبينى بود اوضاع را به سود ايران تغيير داد.
كربلا در الغدير
در چنين شرايط دشوارى كه خرمشهر و اهواز در معرض اشغال قرار داشتند، حاج سيد احمد خمينى پيام امام را تلفنى براى فرمانده وقت سپاه اينچنين قرائت كرد: "اين نقطه حياتى كفر و اسلام است، يعنى نقطه شكست يا پيروزى اسلام و كفر است. و بايد متر به متر جنگيد و هيچ عذرى از هيچ كس پذيرفته نيست و اين جا نقطهاى است كه يا موجب مىشود سپاه، حيات پيدا كند دوباره در كشور، و يا براى هميشه يك سپاه ذليل و مردهاى بشود." پيام امام بلافاصه در ميان فرماندهان سپاه، قرارگاهها و بسيجيان و سپاهيان منتشر شد و خروش عجيبى را ايجاد كرد. بوى نشاط و جهاد در همه جبهههاى جنوب به مشام مىرسيد. روز جمعه مقابله قواى اسلام با قواى كفر آغاز شد و طى سه روز، بسيجيان و پاسداران كه عمدهترين مهماتشان سلاح انفرادى بود گوشت و پوست خود را در مقابل تسليحات زرهى عراق قرار دادند و درست مانند روزهاى ابتداى جنگ، نبرد تن و تانك در اطراف خرمشهر به جريان افتاد. در كمال تعجب، ارتش عراق گرفتار چنان تلاشى و اضمحلالى شد كه گزارشات مربوط به آن صدام را به وحشت انداخت و متعاقبا دولت عراق پذيرش قطعنامه 598 و عقبنشينى از خاك ايران را اعلام كرد. اين در حالى بود كه بسيجيان و پاسداران، عراق را تا مرزهاى بينالمللى عقب رانده بودند و بيم آن مىرفت كه وارد خاك عراق شوندو جريانات ابتداى جنگ تكرار شود، اما فرماندهى كل قوا مانع از چنين اقدامى شد و تعهّد خود را نسبت به قبول قطعنامه 598 اعلام كرد. نام اين عمليات حسينى كه آخرين نبرد ميان ايران و عراق بود به دليل تقارن با عيد غدير خم، "الغدير" گذاشته شد، همزمان با نبرد "الغدير" در جنوب كشور، غرب ايران نيز آبستن حوادث مهمّى بود كه ان شاء الله در شماره آينده و همزمان با سالگرد عمليات پيروزمندانه "مرصاد" به آن خواهيم پرداخت.[يا لثارات الحسين (ع)، محمّد ياسر رجبى، سال هشتم، شماره 136، چهارشنبه، 27 تير 1380].
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
1. جهاد درقرآن
ـوَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ الَّذينَ يقاتِلُونَكمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا يحِبُّ الْمُعْتَدينَ[بقره/190].
ـفَإِنْ قاتَلُوكمْ فَاقْتُلُوهُم[بقره/191].
ـفَمَنِ اعْتَدى عَلَيكمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيكمْ[بقره/194].
ـكتِبَ عَلَيكمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كرْهٌ لَكمْ وَ عَسى أَنْ تَكرَهُوا شَيئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَكمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكم[بقره/216].
ـإِنْ يمْسَسْكمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ[آل عمران/140].
ـوَ كأَينْ مِنْ نَبِي قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيونَ كثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في سَبيلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللّهُ يحِبُّ الصّابِرين[آل عمران/146].
ـوَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يرْزَقُون[آل عمران/169].
ـفَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً[نساء/95].
ـالَّذينَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيم[آل عمران/172].
ـالَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل[آل عمران/173].
ـفَلْيقاتِلْ في سَبيلِ اللّهِ الَّذينَ يشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالآْخِرَةِ وَ مَنْ يقاتِلْ في سَبيلِ اللّهِ فَيقْتَلْ أَوْ يغْلِبْ فَسَوْفَ نُوتيهِ أَجْراً عَظيماً[نساء/74].
ـالَّذينَ آمَنُوا يقاتِلُونَ في سَبيلِ اللّهِ وَ الَّذينَ كفَرُوا يقاتِلُونَ في سَبيلِ الطّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيطانِ إِنَّ كيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفاً[نساء/76].
ـيا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكمْ إِذا قيلَ لَكمُ انْفِرُوا في سَبيلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الآْخِرَة[توبه/38].
ـإِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُومِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ[توبه/111].
ـيا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذينَ يلُونَكمْ مِنَ الْكفّارِ وَ لْيجِدُوا فيكمْ غِلْظَةً[توبه/123].
ـإِنَّ اللّهَ يحِبُّ الَّذينَ يقاتِلُونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ[صف/4].
فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً[نساء/95].
يا أَيهَا النَّبِي جاهِدِ الْكفّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيهِمْ[تحريم/9].
فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللّهُ مَعَكمْ وَ لَنْ يتِرَكمْ أَعْمالَكمْ[محمد/35].
2. جهاد، عامل حركت
الفاظى كه در فرهنگ دينى است مانند واژههاى مذهب، هجرت، مسلك، شريعت، سبيل الله، صراط، امّت، در همه يك نوع حركت و جنبش توأم با توجه و آگاهى موجود است.
اسلام طرفدار:
ترقّى است (گرچه با زحمت) نه رفاه و راحتى.
خوبى است (گرچه با زحمت)، نه خوشى.
رفتن است (گرچه با زحمت)، نه ماندن.
مردمسازى است (گرچه با زحمت)، نه مردمدارى.
بنابراين جهاد زيربناى هر گونه ترقّى و حركت و... است.
3. هدف وآثار جهاد
الف) ترساندن دشمنان خداوند و دشمنان مسلمانها:
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكم[انفال/60].
ب) حفظ مراكز عبادى و مساجد الهى:
وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يذْكرُ فيهَا اسْمُ اللّه[حج/40].
ج) از بين رفتن فساد در زمين:
وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمين[بقره/251].
د) خوارى و رسوايى دشمنان:
قاتِلُوهُمْ يعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيديكمْ وَ يخْزِهِمْ وَ ينْصُرْكمْ عَلَيهِمْ وَ يشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُومِنين[توبه/114].
ه) از بين بردن شرك و بتپرستى و حاكميت دين الهى:
وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكونَ فِتْنَةٌ وَ يكونَ الدِّينُ كلُّهُ لِلّه[انفال/39].
4. ويژگي مجاهد
التّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السّائِحُونَ الرّاكعُونَ السّاجِدُونَ الآْمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْكرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُومِنينَ[توبه/112].
آثار جهاد
هنگام جهاد
آداب جهاد
آموزش جهاد
غنائم
اُسراء
اراضى
صلح و متاركه
امان و ذمّه
جزيه
معاهدة
مرابطه
سفارت
إِنَّ اللّهَ يحِبُّ الَّذينَ يقاتِلُونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوص[صف/4].
الف) صبر و استقامت
ب) به ياد خداوند بودن
يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكرُوا اللّهَ كثيراً لَعَلَّكمْ تُفْلِحُون[انفال/45].
ج) عدم تعدّى و تجاوز از حدّ لازم:
وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ الَّذينَ يقاتِلُونَكمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا يحِبُّ الْمُعْتَدين[بقره/190].
د) مبارزه با پيشوايان كفر:
فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيمانَ لَهُم[توبه/12].
5. جايگاه غنيمت در جهاد
ـوَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ الَّذينَ يقاتِلُونَكمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا يحِبُّ الْمُعْتَدينَ[بقره/190].
ـفَإِنْ قاتَلُوكمْ فَاقْتُلُوهُم[بقره/191].
ـفَمَنِ اعْتَدى عَلَيكمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيكمْ[بقره/194].
ـكتِبَ عَلَيكمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كرْهٌ لَكمْ وَ عَسى أَنْ تَكرَهُوا شَيئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَكمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكم[بقره/216].
ـإِنْ يمْسَسْكمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ[آل عمران/140].
ـوَ كأَينْ مِنْ نَبِي قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيونَ كثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في سَبيلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللّهُ يحِبُّ الصّابِرين[آل عمران/146].
ـوَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يرْزَقُون[آل عمران/169].
ـفَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً[نساء/95].
ـالَّذينَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيم[آل عمران/172].
ـالَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل[آل عمران/173].
ـفَلْيقاتِلْ في سَبيلِ اللّهِ الَّذينَ يشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالآْخِرَةِ وَ مَنْ يقاتِلْ في سَبيلِ اللّهِ فَيقْتَلْ أَوْ يغْلِبْ فَسَوْفَ نُوتيهِ أَجْراً عَظيماً[نساء/74].
ـالَّذينَ آمَنُوا يقاتِلُونَ في سَبيلِ اللّهِ وَ الَّذينَ كفَرُوا يقاتِلُونَ في سَبيلِ الطّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيطانِ إِنَّ كيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفاً[نساء/76].
ـيا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكمْ إِذا قيلَ لَكمُ انْفِرُوا في سَبيلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الآْخِرَة[توبه/38].
ـإِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُومِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ[توبه/111].
ـيا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذينَ يلُونَكمْ مِنَ الْكفّارِ وَ لْيجِدُوا فيكمْ غِلْظَةً[توبه/123].
ـإِنَّ اللّهَ يحِبُّ الَّذينَ يقاتِلُونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ[صف/4].
فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً[نساء/95].
يا أَيهَا النَّبِي جاهِدِ الْكفّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيهِمْ[تحريم/9].
فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللّهُ مَعَكمْ وَ لَنْ يتِرَكمْ أَعْمالَكمْ[محمد/35].
6. جنگ تحميلي ايران نمودار يك جهاد اسلامي
امروز پس از گذشت سيزده سال از پايان جنگ تحميلى بايد نگاه تازه به سر برهه مهم از اين نبرد طولانى قرن بيستم انداخت. "آغاز جنگ"، "تداوم جنگ پس از فتح خرّمشهر" و "پايان جنگ".
به دليل قرار داشتن در سالگرد قبول آتشبس از سوى جمهورى اسلامى ايران نگاهى اجمالى خواهيم داشت به مقطع پايانى اين رويداد تاريخى. همه اين مكتوب را تقديم مىكنم به شهداى "عمليات الغدير"، آنان كه يك بار ديگر پس از روزهاى آغازين انقلاب اسلامى و جنگ، ثابت كردند، "خون بر شمشير پيروز است" تنها يك شعار نيست.
جنگ ظاهرى:وَ لا يزالُونَ يقاتِلُونَكمْ حَتّى يرُدُّوكمْ عَنْ دينِكمْ إِنِ اسْتَطاعُوا[بقره/217].
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيلِ[انفال/60].
جنگ باطنى:وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ[يوسف/53].
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):إِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مَالِهِ الرَّجَاءِ و سَلاحُهُ البُكاءِ[مصباحالمتهجد، ص360].
فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ[تغابن/16].
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
1. مذموم
1. درروايات
1ـ فقر يك حالت طبيعى نيست، زيرا منابع فراوان است، بلكه فقر يك عارضه است.
2ـ در اسلام ميخوانيم: قال امير المومنين(ع):الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَكبَرُ[نهج البلاغه، حكمت 163].
ـ فى الدعا: قال الصادق(ع):اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِك مِنَ الْكفْرِ وَ الْفَقْر[كافى، ج4، ص402].
ـ در نهج البلاغه: َ قال امير المومنين(ع):لِابْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِيةِ يا بُنَي إِنِّي أَخَافُ عَلَيك الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِيةٌ لِلْمَقْتِ[نهج البلاغه، حكمت 319].
3ـ َقال رسول الله(ص):كادَ الْفَقْرُ أَنْ يكونَ كفْرا[كافى، ج2، ص307].
4ـ َقال رسول الله(ص):الْفَقْرُ سَوَادُ الْوَجْهِ فِي الدَّارَينِ[عوالي الآللي، ج1، ص40].
2. ممدوح
1ـ قال رسول الله(ص):الْفَقْرُ فَخْرِي وَ بِهِ أَفْتَخِرُ[عدة الداعي، ص123].
2ـ َ قال امير المومنين(ع):مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيتِ فَلْيسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً[نهج البلاغه، حكمت 112].
2ـ مراد از فقر ممدوح سادگى در زندگى و مبارزه با تجمل پرستى است كه رمز آزادگى، بيدارى آگاهى است در برابر ثروتى كه مايه غرور، تكبر و تجمل پرستى است.
3ـ مراد از فقر ممدوح فقر اختيارى است و مراد از فقر مذموم فقر تحميلى است.
فقر اختيارى ساده زندگى كردن و دست برداشتن از زينتهاى دنيا بخاطر رسيدن به هدفهاى الهى است.
لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في سَبيلِ اللّهِ[بقره/273].
4ـ مراد از فقر ممدوح فقر و نياز به سوى خداست.
يا أَيهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللّه[فاطر/15].
5ـ مراد از مذمت دنيا ثروتهاى اندوخته (كنز) است.
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
1. عظمت سخاوت
رسول خدا(ص):السّخاء خلق الله الأعظم[كنز، 15926].
2. سخاوت از اخلاق انبيا است.
قَالَ الصَّادِقُ(ع):السَّخَاءُ مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِياءِ وَ هُوَ عِمَادُ الْإِيمَانِ وَ لَا يكونُ مُومِناً إِلَّا سَخِي وَ لَا يكونُ سَخِياً إِلَّا ذُو يقِينٍ وَ هِمَّةٍ عَالِيةٍ لِأَنَّ السَّخَاءَ شُعَاعُ نُورِ الْيقِينِ وَ مَنْ عَرَفَ مَا قَصَدَ هَانَ عَلَيهِ مَا بَذَلَ[مصباحالشريعه، ص82].
3. اهميت سخاوت
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):السخاء يزرع المحبة[غررالحكم، ص378].
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):السخاء يثمر الصفاء[غررالحكم، ص378].
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):السخاء يكسب المحبة و يزين الأخلاق[غررالحكم، ص378].
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):السَّخَاءُ يمَحِّصُ الذُّنُوبَ[غررالحكم، ص378].
قَالَ الرِّضَا(ع):السَّخِي قَرِيبٌ مِنَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْجَنَّةِ قَرِيبٌ مِنَ النَّاسِ[كافى، ج4، ص40].
4. ثمره سخاوت حاتم در آخرت
پيامبر(ص)به عدى بن حاتم فرمود: "عذاب جهنّم از پدرت برداشته شد، چون سخاوتمند بود."[بحار، ج71، ص354].
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):لِعَدِي بْنِ حَاتَمٍ إِنَّ اللَّهَ دَفَعَ عَنْ أَبِيك الْعَذَابَ الشَّدِيدَ لِسَخَاءِ نَفْسِه[إختصاص مفيد، ص253].
5. مقام انسان سخي نزد خدا
عدّهاى از اسراء را خدمت پيامبر(ص)آوردند. حضرت(ص)دستور دادند همه را بكشند، به جز يك نفر، او پرسيد: "چطور همه را دستور قتل داديد، به جز من؟" فرمود: "چون تو سخاوتمند هستي، او هم اسلام آورد".[بحار، ج71، ص354].
رُوِي أَنَّ جَمَاعَةً مِنَ الْأَسَارَى جَاءُوا بِهِمْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَأَمَرَ أَمِيرَ الْمُومِنِينَ (ع) بِضَرْبِ أَعْنَاقِهِمْ ثُمَّ أَمَرَ بِإِفْرَادِ وَاحِدٍ لَا يقْتُلُهُ فَقَالَ الرَّجُلُ لِمَ أَفْرَدْتَنِي مِنْ أَصْحَابِي وَ الْجِنَايةُ وَاحِدَةٌ فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَك وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَي أَنَّك سَخِي قَوْمِك وَ لَا أَقْتُلُك فَقَالَ الرَّجُلُ فَإِنِّي أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّك مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ فَقَادَهُ السَّخَاءُ إِلَى الْجَنَّةِ[فقهالرضا، ص362].
6. فضل انسان سخي
قَالَ الصَّادِقُ(ع):جَاهِلٌ سَخِي أَفْضَلُ مِنْ نَاسِك بَخِيلٍ[بحارالأنوار، ج68، ص357].
7. مرام انسان سخي
قَالَ الرِّضَا(ع):السَّخِي يأْكلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِيأْكلَ النَّاسُ مِنْ طَعَامِهِ وَ الْبَخِيلُ لَا يأْكلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا يأْكلُوا مِنْ طَعَامِهِ[عيونأخبارالرضا، ج2، ص12].
8. مذمت خساست
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):طَعَامُ السَّخِي دَوَاءٌ وَ طَعَامُ الشَّحِيحِ دَاءٌ[بحارالأنوار، ج68، ص357].
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
1. تعريف ربا
ربا يعنى زيادى و افزايش
و در اصطلاح شرعي : معوضه يكي با دو جنس متمائل مكيل يا موزون است به ديگري با زيادت در يكي ار آن دو و يا اقتراض مالي با تهعّهد به پرداخت چيزي بيش از مقدار قرض شده. معرف و معاريف ج5ص618
2. فلسفه تحريم ربا
ركود طبيعت:
قَالَ أَمِيرُ المُؤمِنينَ(ع):مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ[قربالإسناد، ص55.]
ركود مال:
الَّذينَ يكنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّة[توبه/34.]
ركود جان:
قَالَ الصَّادِقُ(ع):اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِك مِنَ الْكسلِ[كافى، ج2، ص585.]
ركود فكر:
استبداد و ترك مشورت
ركود علم:
كتمان
شيوع ربا راه قرض را مىبندد.
ربادهنده به خاطر بدهىهاى تصاعدى، گاهى ورشكست و مجبور به ذلّتپذيرى مىشود.
ربا جامعه را به دو قطب مستكبر و مستضعف مىكشاند.[الميزان]
در نظام ربوى فقرا مأيوس و اغنياء در فكر تكاثر و محرومان در فكر انتقام و سرقت مي افتند.
رواج صدقه و زكات از عوامل رشد اقتصاد است.
3. مذمت و تحريم ربا
1. در آيات
الَّذينَ يأْكلُونَ الرِّبا[بقره/275.]
آيات ربا به دنبال آيات انفاق آمده تا دو جهت خير و شرّ كه در مسأله مال و ثروت به دست مىآيد معلوم شود.
تهديدهاى ربا حتّى براى قتل و زنا نيامده است. (محاربه با خدا)
حرمت ربا در تمام فرق اسلامى ـ از گناهان كبيره است.
كسى كه جامعه را از تعادل خارج كند، در قيامت نامتعادل است.كما يقُومُ الَّذي يتَخَبَّطُهُ الشَّيطانُ[بقره/275.]
توجيه گناه، راه را براى گناه، باز مىكند.إِنَّمَا الْبَيعُ مِثْلُ الرِّبا[بقره/275.]
احكام الهى در جهت پند مردم است.
نابود كردن مال ربوى از سنتهاى الهى است. (يمْحَقُفعل مضارع است.)
2. در روايات
قَالَ الرِّضَا(ع):اعْلَمْ يرْحَمُك اللَّهُ أَنَّ الرِّبَا حَرَامٌ سُحْتٌ مِنَ الْكبَائِرِ وَ مِمَّا قَدْ وَعَدَ اللَّهُ عَلَيهِ النَّارَ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْهَا وَ هُوَ مَحْرَّمٌ عَلَى لِسَانِ كلِّ نَبِي وَ فِي كلِّ كتَابٍ[فقهالرضا، ص256.]
امام باقر(ع):خبيثتترين درآمدها رباخوارى است.
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):أَخْبَثُ الْمَكاسِبِ كسْبُ الرِّبَا[كافى، ج5، ص147.]
قَالَ أَمِيرُ المُؤمِنينَ(ع):مَنِ اتَّجَرَ بِغَيرِ فِقْهٍ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا»[نهجالبلاغه، حكمت 447.]
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):لَعَنَ اللَّهُ الرِّبَا وَ آكلَهُ وَ مُوكلَهُ وَ بَائِعَهُ وَ مُشْتَرِيهُ وَ كاتِبَهُ وَ شَاهِدَيهِ[دعائمالإسلام، ج2، ص37.]
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):لَيسَ بَينَنَا وَ بَينَ أَهْلِ حَرْبِنَا رِبًا نَأْخُذُ مِنْهُمْ أَلْفَ دِرْهَمٍ بِدِرْهَمٍ وَ نَأْخُذُ مِنْهُمْ وَ لَا نُعْطِيهِم[كافى، ج5، ص147.]
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):لَيسَ بَينَ الرَّجُلِ وَ وَلَدِهِ وَ بَينَهُ وَ بَينَ عَبْدِهِ وَ لَا بَينَهُ وَ بَينَ أَهْلِهِ رِبًا إِنَّمَا الرِّبَا فِيمَا بَينَك وَ بَينَ مَا لَا تَمْلِك[كافى، ج5، ص147.]
ِ قَالَ أَمِيرُ المُؤمِنينَ(ع):يا مَعْشَرَ التُّجَّارِ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ وَ اللَّهِ لَلرِّبَا فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا شُوبُوا أَيمَانَكمْ بِالصِّدْقِ التَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ الْفَاجِرُ فِي النَّارِ إِلَّا مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَ أَعْطَى الْحَقَّ[كافى، ج5، ص150.]
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):أَنَّ عَلِياً(ع)أُتِي بِآكلِ الرِّبَا فَاسْتَتَابَهُ فَتَابَ ثُمَّ خَلَّى سَبِيلَهُ ثُمَّ قَالَ يسْتَتَابُ آكلُ الرِّبَا مِنَ الرِّبَا كمَا يسْتَتَابُ مِنَ الشِّرْك[تهذيبالأحكام، ج10، ص151.]
4. احكام ربا
حرمت ربا در تمام فرق اسلامى ـ از گناهان كبيره است.
حرمت ربا از مشتركات اديان است. تورات، سفر خروج، فصل 23
ربا حرام است و كنز حرام است، پس بايد سرمايه در گردش باشد.
از گناه ناآگاهان، اغماض، ولى از آگاهان مغرض هرگز
نزول احكام الهى تدريجى است. در باب ربا نيز همين طور است.
الف: ابتدا در آيات مكى مثل سوره روم مىفرمايد:وَ ما آتَيتُمْ مِنْ رِباً لِيرْبُوَا في أَمْوالِ النّاسِ فَلا يرْبُوا عِنْدَ اللّهِ وَ ما آتَيتُمْ مِنْ زَكاةٍ[روم/39.]
(ذكر بدى براى ربا و تشويق به امر ديگرى چون زكات)
ب: سرزنش اهل كتاب به خاطر شيوه رباخوارى
فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيهِمْ طَيباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبيلِ اللّهِ كثيراً وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ[نساء/161-160.]
ج: نهى از رباى درشت و به خصوص در زمانى مثل جنگ
يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً[آل عمران/130.]
وَ ذَرُوا ما بَقِي مِنَ الرِّبا إِنْ كنْتُمْ مُؤمِنينَ[بقره/278.]
ذلِك بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيعُ مِثْلُ الرِّبا[بقره/275.]
يمْحَقُ اللّهُ الرِّبا[بقره/276.]
وَ اللّهُ لا يحِبُّ كلَّ كفّارٍ أَثيمٍ[بقره/276.]
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَ لا هُمْ يحْزَنُون[بقره/277.]
يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِي مِنَ الرِّبا إِنْ كنْتُمْ مُؤمِنينَ[بقره/278.]
يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوا[بقره/278.]
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ[بقره/279.]
فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيرٌ لَكم[توبه/3.]
وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيرٌ لَكمْ إِنْ كنْتُمْ تَعْلَمُونَ[بقره/280.]
قَالَ أَمِيرُ المُؤمِنينَ(ع):مَنِ اتَّجَرَ بِغَيرِ فِقْهٍ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا[نهجالبلاغه، حكمت 447.]
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكيرٍ عَنْ عُبَيدِ بْنِ زُرَارَةَ[قَالَ:بَلَغَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَنَّهُ كانَ يأْكلُ الرِّبَا وَ يسَمِّيهِ اللِّبَأَ فَقَالَ لَئِنْ أَمْكنَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ [مِنْهُ] لَأَضْرِبَنَّ عُنُقَهُ[كافى، ج5، ص147.]
5. ويژگيهاي نظام ربوي
1. صفات مذموم
كينه
انتقام
سرقت
فقر
توطئه
ترس
يأس
تكاثر
بىتفاوتى
حرص و طمع
محروميت از رحمت / قساوت
2.نبود صفات خوب
در نظام ربوى: نيست:
سعادت
محبّت
امنيت
محبوبيت
عاطفه
عدالت
بركت
قرب به خدا
تعادل
6. وسيله مقابله با ربا
نمونههاى ايجاد اشتغال در اسلام
1 ـ مزارعه
2 ـ مساقات
3 ـ مضاربه
4 ـ شركت
5 ـ قرض الحسنة ـ
ماجراى پيامبر(ص)و جوان، دسته تبر
ماجراى خدمترسانى اصحاب صفّه براى مردم مدينه و چوپانى براى آنها و بهره بردن از شير و بچههاى گوسفندان.
اسلام در مقابل ربا، به مردم، اشتغال، قرض الحسنة، صدقه و زكات را پيشنهاد مىكند.
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی