شب تمام شد !
وقتش رسیده دل ِ تنگ
به سلول انفرادی اش
باز گردد
لبخند میزنم ...
سلام روز تازه
من خوبم !!


شب تمام شد !
وقتش رسیده دل ِ تنگ
به سلول انفرادی اش
باز گردد
لبخند میزنم ...
سلام روز تازه
من خوبم !!
تو لیلی نیستی
من اما
مجنون حرف هات می شوم
دیوانه ی دست هات
مبهوت خنده هات
گل قشنگم
شیرین نیستی
ولی من
صخره های شب را
آنقدر می تراشم
تا خورشیدم طلوع کند
و تو
در آغوشم بخندی.
✘ بایـــــــــد ✘
✓ یــــــــاد بگیـــری✓
✘ با دســــت چــپ ✘
✓ هم فرمــون رو بگیری ✓
✘ هم دنـــده عـوض کنی ✘
✓ هم گوشـیتو جواب بدی ✘
✘ تا مجـــــبور نشـــــے ✘
✓ دستــشـو ول کنـے ✓
از خواب خسته ام
به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم
چیزی شبیه بیهوشی
برای زمانی طولانی
شاید هم از بیداری خسته ام
از این که بخوابم و تهش بیداری باشد کاش می شد
سه سال یا شش سال یا نُه سال خوابید و بعد بیدار شد
نشد هم نشد.
"عباس معروفی"
عطرت را من انتخاب می کردم
پیراهنم را تو
بافتن ِ موهایت با من بود
خیال بافی های عاشقانه با تو
همه چیز را تقسیم کرده بودیم
یک بوسه من یک بوسه تو
یک دوستت دارم من یک دوستت دارم تو
فکر ِ همه چیز را کرده بودیم
همه چیز
جز
غریبه ای که
که همه چیز را به هم زد
همه چیز که می گویم
یعنی تو…
لعنت به ساعتهایی که جلو نمیروند،
خواب می مانند ،
کار نمی کنند ،
کوک نمی شوند ،
عقب می مانند ،
و از رفتن خسته میشوند
این بلاها از وقتی به سر آدم میاد
که منتظر کسی باشی که
دوسش داری…
اگر من بزرگ نمی شدم ، پدربزرگ هنوز زنده بود
اگر من بزرگ نمی شدم ، موهای مادرم سفید نمیشد
اگر من بزرگ نمی شدم ، مادربزرگ در ایوان خانه باز می خندید
اگر من بزرگ نمی شدم ، تنهایی معنایش همان تنها بودن در اتاقم بود
اگر من بزرگ نمی شدم ، غروب جمعه برایم دلگیر نبود
اگر من بزرگ نمی شدم ، هیچوقت نمی دیدمت و دلم برایت تنگ نمیشد
ای کاش من همیشه کودک می ماندم
چقدر گران تمام شد بزرگ شدن من …
بیشتر مردم زندگی نمیکنند ، فقط باهم مسابقه دو گذاشته اند. میخواهند به هدفی در افق دوردست برسند ولی در گرماگرم رفتن آنقدر نفس شان بند میآید و نفس نفس میزنند که چشم شان زیباییها و آرامش سرزمینی را که از آن میگذرند نمیبینند و بعد یک وقت چشم شان به خودشان میافتد و میبینند پیر و فرسوده هستند و دیگر فرقی برایشان نمیکند به هدف شان رسیده اند یا نرسیده اند.
از کتاب :بابا لنگ دراز -نوشته ی : جین وبستر
از کتاب: "لطفا گوسفند نباشيد"؛ تالیف: دکتر محمود نامنی:
1. مهم بودن را فراموش کنید، تا آرامش نصیبتان شود.
2. به یاد داشته باشید، هر چه کمتر نیازمند تحسین دیگران باشید؛ بیشتر تحسین می شوید.
3. گاهی برتر بودن را به دیگران واگذار کنید و خوشبخت زندگی کنید.
4. فراموش نکنید هرگز نمی توانید عیب خود را با عیب جویی دیگران رفع کنید.
5. یادتان باشد هرگاه در کار یا تصمیمی همه با شما هم عقیده اند، یقین بدانید که اشتباه می کنید.
6. اگر در مورد مردم قضاوت کنید، دیگر وقتی برای رفع عیوب خود و دوست داشتن دیگران نخواهید داشت.
7. انسان بسان رودخانه ای است؛ هر چه عمیقتر باشد، آرامتر است.
8. تنها یک راه به سوی بهشت وجود دارد که در زمین آن را "عشق" می نامیم.
9. او که برای ثروتمند شدن تعجیل می کند، پاکدامن نخواهد ماند.
10. تنفر از افراد؛ مانند آن است که برای خلاص شدن از دست موش، خانه تان را آتش بزنید.
11. آگاه باشید خنده و شادمانی بهترین نیایش جهان هستی است و نزدیکترین راه به سوی خداوند. انسان شاد دیگران را آزار نمی دهد، بلکه آن ها را نیز در شادی خود سهیم می کند.
این متن رو از دست ندید
فوق العاده است؛
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ . ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ بزرگ مرا صدا میزند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭﻢ ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم...." از پاهایی که نمی توانند تورا به سمت ادای نماز ببرند انتظآر نداشته باش تورا به بهشت ببرند"
ازاین عبارت زیبا خیلی لذت بردم:
بودن کشتی درآب خطرناک نیست..اما بودن آب درکشتی خطر داره..! بودن مؤمن دردنیا خطرناک نیست..اما بودن دنیا درقلب مؤمن خطرداره. !شایسته تامل هست.. التماس دعا