اعزام سپاه ابن زیاد جهت ممانعت از حرکت مردم کوفه براى یارى امام حسین (علیه السلام) (۶۱ ق)
اعزام سپاه ابن زیاد جهت ممانعت از حرکت مردم کوفه براى یارى امام حسین (علیه السلام) (۶۱ ق)
سخنرانى “عبید الله بن زیاد” علیه امام حسین (علیه السلام) در مسجد کوفه (۶۱ ق )
عبید الله بن زیاد حاکم کوفه ، به منظور ایجاد فاصله میان مردم کوفه و امام حسین (علیه السلام) در سخنرانى تندى علیه مردم این شهر ، آن ها را در صورت یارى رساندن به امام حسین (علیه السلام) ، تهدید به قتل و اعدام نمود . همچنین براى تنها ماندن امام حسین (علیه السلام) دستور داد تمام راه هاى ورودى و خروجى کوفه مسدود شود.
یزید بن معاویه (لعنه الله علیهما)، به عبیدالله بن زیاد دستور داد که سر مطهر فرزند علی(علیه السلام) را با سرهاى جوانان و یاران آن جناب که در رکاب آن حضرت شهید شده بودند با کالاها و زنان اهل بیت و عیالات آن حضرت را روانه شام نماید.
چهارم محرمالحرام سال ۶۱ هجرى قمرى
هنوز آفتاب روز چهارم محرم از منتهياليه افق برنخاسته بود كه كنانه بن عتيق به كاروان امام حسين (ع) ملحق شد. كنانه بن عتيق پيرمردي از شهداي كربلاست كه در حمله نخست به شهادت رسيد و از عابدان و قاريان آن شهر بود و در ايامي كه سيدالشهدا (ع) به كربلا رسيد، خود را به آن حضرت رساند. كنانه يكي از اصحاب امام علي (ع) بود كه در ركاب آن حضرت يك پاي خود را از دست داده بود.
سوم محرمالحرام سال ۶۱ هجرى قمرى
عمربن سعد يك روز بعد از ورود امام به كربلا يعني روز سوم محرم با چهارهزار سپاه از اهالي كوفه وارد كربلا شد. برخي نوشتهاند كه قوم بنوزهره نزد عمربن سعد آمده و گفتند: تو را به خدا سوگند مي دهيم كه از اين كار (مقابله با امام حسين (ع) در گذر و تو داوطلب جنگ با حسين مشو، زيرا اين باعث دشمني ميان ما و بنيهاشم ميشود. عمربن سعد نزد عبيدالله رفت و استعفا كرد ولي عبيدالله استعفاي او را نپذيرفت و او تسليم شد.
از سری استیکرهای مناسبتی واحد سایبری بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحين، پک 7، نجوا با عاشورا منتشر شد:
سوم محرم
خریدارى قسمتى از زمین کربلا توسط امام حسین (علیه السلام)
این اراضى همان مکانى است که قبر مطهر در آن قرار دارد ( ۶۱ ق )
ورود سپاه “عمر بن سعد” به سرزمین کربلا ( ۶۱ ق )
پس از آن که حر بن یزید ، امام حسین (علیه السلام) و یارانش را در سرزمین کربلا در محاصره ى خویش قرار داد و مانع حرکت آنان گردید ، عبید الله بن زیاد عامل یزید در کوفه ، فرماندهى سپاه یزید را بر عهده ى عمر بن سعد گذاشت . عمر بن سعد در روز جمعه سوم محرم الحرام سال ۶۱ قمرى به همراه چهار هزار نیروى جنگى وارد کربلا شد و فرماندهى آنان را بر عهده گرفت . عمر بن سعد پیش از واقعه ى کربلا ، منصب حکومت “رى” را از عبید الله گرفته بود و لیکن با مخالفت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) با یزید و امتناع از بیعت و حرکت آن حضرت به سوى کوفه ، عبید الله ، حکومت “رى” را مشروط به خاتمه بخشیدن به قضیه ى امام حسین (علیه السلام) نمود . عمر بن سعد به خاطر دست یابى به حکومت منطقه ى وسیع ایالت “رى” ـ که هرگز به آن نایل نیامد ـ فرماندهى سپاه یزید را پذیرفت و مرتکب جنایت بزرگ غیر انسانى شد . از روزى که عمر بن سعد وارد سرزمین کربلا شد ، پیوسته لشکریانى از سوى عبید الله بن زیاد براى وى فرستاده مى شد . بنابر روایتى تا ششم محرم متجاوز از ۳۰۰۰۰ نفر در سپاه عمر بن سعد گرد آمدند.
دوم محرم
ورود کاروان ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) به سرزمین کربلا
پس از آن که والى مدینه ، امام حسین (علیه السلام) را براى بیعت با یزید تحت فشار قرار داد ، آن حضرت به مکه رفت و پس از مدتى ، در روز ترویه یعنى هشتم ذى حجه ى سال ۶۰ قمرى از مکه ى معظمه به سوى عراق مهاجرت فرمود در اوایل ماه محرم سال ۶۱ قمرى ، لشکریان عبیدالله بن زیاد به فرماندهى حر بن یزید ریاحى با آن حضرت مواجه شده و مانع پیش روى آن حضرت به سوى کوفه شدند . گر چه حر بن یزید ، مأموریت داشت با امام حسین (علیه السلام) برخورد شدید نماید و لیکن رفتار وى با امام بر رفق و مدارا بود از این رو حرّ و لشکریانش در نماز جماعت امام حسین (علیه السلام) شرکت مى کردند و به خطبه هاى دلنشین وى گوش جان مى سپردند و این دو سپاه چند روز بدون هیچ گونه مشکلى در کنار هم بودند . اما عبیدالله بن زیاد که در جنگ با ابا عبدالله الحسین اصرار فراوان داشت ، نامه اى به حر بن یزید نوشت و وى را مأمور سخت گیرى بر امام حسین نمود . حر بن یزید نیز طبق فرمان راه را بر امام حسین (علیه السلام) و یارانش مسدود نمود و آنان را به سوى منطقه ى خشک و بى حاصلى به نام کربلا هدایت کرد و در آن جا آنان را در محاصره ى خویش قرار داد . قافله ى امام حسین (علیه السلام) به سرزمین کربلا رسیدند . آن حضرت پرسیدند : این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند : کربلا آن حضرت تا نام کربلا را شنید ، فرمود : اللهم انى اعوذ بک من الکرب والبلاء وسپس فرمود : این موضع کرب و بلا و محل محنت و عنا است . فرود آیید که اینجا منزل و محل خیمه هاى ما است و این زمین ، جاى ریختن خون ما است و در این مکان قبرهاى ما واقع خواهد شد . جدم رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مرا به این امور خبر داد به ناچار ، آن حضرت و یاران و اصحابش در روز پنج شنبه دوم محرم الحرام سال ۶۱ قمرى در آن سرزمین فرود آمدند و حر بن یزید نیز با سپاهیانش در مقابل آن حضرت ، خیمه زدند.
اول محرم سال ۶۱ هجرى قمرى
امام عليه السلام روز چهارشنبه اول ماه محرم الحرام سال شصت و يك هجرى بر اين منزل وارد شدند .
عمرو بن مشرقى گفت: با پسر عمويم بر امام حسين عليهالسلام وارد شدم و آن حضرت در «قصر بنى مقاتل» بود و بر او سلام كرديم، امام پرسيد: آيا به يارى من مى آيى ؟!
من گفتم:
۲۹ ذى الحجه سال شصتم هجرى قمرى
روز بيستونهم ذيالحجه سال 60 هجرى قمرى امام حسين (ع) همراه كاروانش به القطقطانيه رسيدند. امام حسين (ع) از غريب الهجانات حركت كرد و حربن يزيد رياحي هم با او بود تا روز سهشنبه بيستونهم ذيالحجه كه به قطقطانيه رسيدند.
در امالي شيخ صدوق آمده است كه امام حسين (ع) در اين مكان با عبيدالله بن حر جيفي ملاقات كرد ولي به قول مشهور اين ملاقات در قصر بني مقاتل صورت گرفته است.
۲۸ ذىالحجه سال شصتم هجرى قمرى
روز بيستوهشتم ذيالحجه سال 60 هجرى قمرى امام حسين (ع) به منزل عذيب الهجانات رسيدند. در اين منزل چهارسوار به نامهاي نافع بن هلال، مجمع بن عبدالله، عمروبن خالد و طرماح در حالي كه اسب نافع بن هلال كه كامل نام داشت را يدك كرده بودند از راه رسيدند و راهنماي آنها طرماح بن عدي بود، هنگامي كه بر امام حسين (ع) وارد شدند حر روي بدانها كرد و گفت: اين چندتن از مردم كوفهاند، من آنها را بازداشت كرده و يا به كوفه برميگردانم.
گريه در فرهنگ عاشورا , سلاح برانی است که فرياد اعتراض به ستمگران را دارد.
اشک زبان دل است و گريه, فرياد عصر مظلوميت. رسالت اشک نيز پاسداری از «خون شهيد» است. چنانکه امام خمينی«ره» می فرمايد:
« هر مکتبی , تا پايش سينه زن نباشد, تا پايش گريه کن نباشد, تا پايش توی سر و سينه زن نباشد حفظ نمی شود...»
[صحيفه نور /ج8/ص 70]
« گريه کردن بر عزای امام حسين, زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همين معنی است که يک جمعيت کمی در مقابل يک امپراطور ايستاد..., آنها از همين گريه ها می ترسند, برای اينکه گريه ای است که گريه بر مظلوم است , فرياد مقابل ظالم است.»
[صحيفه نور /ج10/ص31]
اشک, سر فصل محبّت و مودّت است و برخاسته از عشقی است که خداوند در دلها قرار داده که نسبت به حسين بن علی(ع) مجذوب می شود.
اشک و گريه, رابط ما با حسين است و با شوری اشک هايمان, سر سفره محبت سيدالشهداء نشسته ايم و نمک پرورده اباعبدالله هستيم.
گريستن و گرياندن در مجالس سوگ اهل بيت نيز، مورد تشويق و دستور امامان بود، چرا كه عزاداری ، رساندن صدای مظلوميّت آل على به گوش مسلمانان بود و رسالتی عظيم داشت . اقامه مجالس به ياد آنان ، بيان رنجهاى جانكاه پيشوايان حق و خون دلهای ائمه عدل ، فاش ساختن و آشكار كردنِ ناله مظلومانه آنان در هياهوی پرفريب اغواگران بود و عزادارى براى شهيد، انتقالِ فرهنگ شهادت به نسلهاى آينده تلقّی مى شد ... و اين خط همچنان ادامه يافت ، تا اكنون در اينگونه مجالس ، احساس و عاطفه ، به كمك شعور می آيد و مكتب عاشورا زنده می ماند و اشك ، زبان گويای احساسهای عميق يك انسان متعهّد و پای بند به خطّ حسينی و كربلايی است
گريستن در سوگ شهدای کربلا, تجديد بيعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذيه فکری و روحی با اين مکتب است
اشک و گريه باطن انسان را شسته و به آن صفا می بخشد و برای قبول حق و دفاع از مظلوم و ايستادگی در برابر ظالم آماده می سازد.
اشك ، دليل عشق است و نشانه پيوند. اشك ، زبان دل است و شاهد شوق.
دلى كه به حسين (ع)و اهل بيت پيامبر (ص) عشق دارد، بى شك در سوگ آنان مى گريد و با اين گريه ، مهر و علاقه درونی خود را نشان می دهد و گريه بر حسين (ع) تجديد بيعت باكربلا و فرهنگ شهادت است و امضای راه خونين شهيدان
اشك ، خون مى سازد و مجاهد و شهيد می پرورد
اشک , زبان دل و شاهد عشق است.
[عزاداری صحیح/ محمدنیکنام عربشاهی/ص45]
عزاداری برای سالار شهیدان و گریه بر آن حضرت، پیشینه ای طولانی و افقی بلند دارد. زمانی که حضرت آدم علیه السلام به زمین آمده تا مدتی در تب و تاب بود که چگونه گذشته اش را جبران کند و به ساحت قدس الهی بار یابد. پس جناب جبرئیل به سوی او فرود آمد و این کلمات را به وی القا کرد تا با توسل به آنها اذن وصال یابد: «یا حمیدُ بحقِّ مُحمّدٍ، یا عالی بحقِّ علیٍّ، یا فاطِرُ بحقِّ فاطمةَ یا مُحْسِنُ بحقِّ الحَسَن و الْحُسَین و مِنْکَ الاحسان». وقتی حضرت آدم علیه السلام نام های یاد شده را بر زبان آورد، خطاب به جبرئیل گفت: «چرا هنگامی که نام حسین علیه السلام را بر زبان می رانم، قلبم می شکند و اندوه بر دلم چیره می گردد و اشکم جاری می شود؟» جبرئیل در پاسخ وی، به مقام و منزلت آن حضرت اشاره کرد و مصایب و گرفتاری هایش را برشمرد و بیش از همه به موضوع تشنگی و عطش او و یارانش پرداخت.
روز بيستوهفتم ذيالحجه سال 61 هجرى قمرى امام حسين (ع) وارد ذوحسم شدند و دستور دادند كه خيمهها را در اين مكان برپا كردند. حربن يزيد با هزار سوار هنگام ظهر از راه فرا رسيد و برابر امام (ع) با لشكريانش قرار گرفت. امام رو به اصحاب خود كرد و فرمود: اين گروه را سيراب كنيد و اسبان آنان را نيز آب دهيد. ياران امام (ع) فرمان بردند و لشكريان دشمن حتي اسبان آنان را نيز سيراب كردند.