مسائل عزاداری مدیریت میخواهد. یک مرتبه همه میخواهند یک ساعت خاصی بیرون بروند. مگر امام حسین ساعت هشت است؟ چه فرقی میکند هشت در خیابان بروی، یا نه؟ نه بروی یا ده؟ بیوقت در خیابان طبل نزنیم ،مردم اذیت میشدند.
مسائل عزاداری مدیریت میخواهد. یک مرتبه همه میخواهند یک ساعت خاصی بیرون بروند. مگر امام حسین ساعت هشت است؟ چه فرقی میکند هشت در خیابان بروی، یا نه؟ نه بروی یا ده؟ بیوقت در خیابان طبل نزنیم ،مردم اذیت میشدند.
در مجالس چند تا اصل مراعات شود:
1- حدیث داریم مجالس عزاداری «أَحْیا أَمْرَنَا» (بحارالانوار/ج1/ص200) یعنی امور ما اهل بیت باید زنده باشد. این آقا که بالای منبر رفت، این اشعار را که خواند چه چیزی زنده شد؟ آیهای تفسیر شد؟ تاریخ کربلا مطرح شد؟ موعظهای شد؟ چه مطرح شد؟ این شاعر این شعری که خواند مردم چقدر رشد کردند؟ بعضی شعرها در شأن اهل بیت علیهم السلام نیست.
1- سیاهپوشی :
از نظر فقهی پوشیدن لباس سیاه مکروه است ولی در عزاداری امام حسین (علیه السلام ) و ائمه معصومین (علیهم السلام ) استثناء شده است زیرا این کار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه ها است .
راه و روش مهدی(ع) چون پیامبر(ص) است؛ یعنی هر چه را پیش از او باشد ویران می کند، چنان که پیامبر(ص) جاهلیت را ویران ساخت و اسلام را از نو می نمایاند.(کتاب الغیبة، نعمانی، ص213.)
شکی ندارم که تو تا به حال بارها و بارها وضو گرفته ای، قرآن را باز کرده ای و در آغاز آن خوانده ای:
این کتاب (قرآن) هدایتگر متقین است، آنان که به غیب ایمان دارند.
می دانی متقین چه کسانی هستند؟ و غیب کدام است؟
بگذار از زبان امام صادق(ع) جوابت را بدهم.
ایشان می فرمایند:
مراد از «متقین» شیعیان علی بن ابی طالب(ع) هستند و غیب هم حضرت مهدی(ع است که غایب است.
حواست باشد از گروه متقین معتقد به غیب دورنمانی!
(یوم الخلاص، ص223 (چهل حدیث انتظار))
موعود - اسفند 1382، شماره 42 - این ماه تمام...
رسم این بود که علمای شیعه مقیم نجف اشرف روز عاشورا پیاده به کربلا می رفتند. در بین راه محلی وجود دارد به نام «طویرج» که چهار فرسخ با کربلا فاصله دارد و در این روز دسته های سینه زن از آنجا به طرف کربلا حرکت می کنند و علما و مراجع به آنها ملحق شده و با آنان سینه می زنند.
از وقتی پدرش رفته بود هر شب دلش بهانه او را می گرفت. آرام و قرار نداشت. احساس غریبی می کرد. شنیده بود که پدر به کوفه می رود، اما کوفه را تا کنون ندیده بود.
چشمانش را بست و در خیال خود، پدر را دید که بر سرای «سلیمان» ایستاده و مردم مشتاقانه با او بیعت می کنند. او نامه امام را می خواند:
گویند: روزی، ناصرالدین شاه از «ملک الشعرا» درباره معنی این شعر حافظ شیرازی سؤال نمود:
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت واندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت
علت سؤال شاه این بود که بلبل وقتی به وصال رسد (و برگ گل خوش رنگ) در منقار داشته باشد باید عشق بورزد نه این که ناله زار داشته باشد. ملک الشعرا از جواب شاه عاجز ماند و به «همای شیرازی» متوسل شد. هما در پاسخ او، در حالتی که در بستر بیماری بود، نوشت:
صاحبا در حالتی کاین بنده غم بسیار داشت مطلبی آمد به دستم کان جناب اظهار داشت گفتی آیا مقصد حافظ چه از این بیت بود بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت نیمه شب غواص گردیدم به بحر ابجدی تا ببینم این صدف آیا چه در دربار داشت؟ بلبلی باشد علی زان رو که اندر روزگار از فراق ایندو تن بس ناله های زار داشت بلبلی برگ گلی شد سیصد و پنجاه و شش با علی و با حسین و باحسن معیار داشت برگ گل سبز است و دارد او نشانی از حسن چونکه در وقت شهادت سبزی رخسار داشت اصل گل سرخ است دارد او علامت از حسین چونکه در وقت شهادت جبهه گلنار داشت یادم آمد از حسین و اصغرش در کربلا برگ گل گوئی که اصغر بود در منقار داشت این دلیل رؤیتی آنهم حساب ابجدی مدعی زین نکته بر می گو چرا انکار داشت*؟
---------------------------
* برگرفته از: المخازن، سید عباس کاشانی، ص453.
موعود - اسفند 1382، شماره 42 - دلیل ناله بلبل
تا شقایق را به دست عشق بر کردیم ما
زیر دوش آفتاب خون وضو کردیم ما
همچو قوی مست دست افشان وجود خویش را
در شط سرخ شهادت شستشو کردیم ما
تو کیستی که جهان تشنه زلالی توست بهار عاطفه مرهون خشکسالی توست شب زمانه که مقهور بامدادان باد شکیب خاطرش از خون لایزالی توست ز قصه عطشت چشم عالمی گریان هزار چشمه جوشنده در حوالی توست تو ـ ماه من ـ به کدامین ظلامه ات کشتند که پشت پیر فلک تا ابد هلالی توست نوید نقش تو را کس به حجم آینه ها حکایت همه از صورت خیالی توست چه عاشقی تو که در دفتر قصاید سرخ هر آن چه خواند دلم شاه بیت عالی توست سزد که رایحه درد، سازدم مدهوش که باغ عشق، به داغ شکسته بالی توست فغان که وارث بانوی آب های جهان تویی و تشنه یک قطره، مشک خالی توست * * *
تو شهر عشقی و دروازه ات به باغ بهشت دل شکسته من یک تن از اهالی توست
بهمن صالحی
به روی نیزه ذکر یا حبیب است
هوا آکنده «أمّن یجیب» است
نه تنها کودکان تو، خدا هم
پس از مرگ غریب تو، غریب است
او گفت: «اینجاست!»
در موج پررنگ صدایش
زنگ شترها بی صدا شد
پای شترها ماند در راه
در کاروان خسته ناگاه
موج هیاهویی به پا شد
از خاک صحرا
یک مشت برداشت
آن وقت، آرام
تکرار کرد او گفته اش را:
از زمان خلقت آدم ابوالبشر تاکنون همواره دو جریان حقّ و باطل به موازات هم پیش رفته و کره خاک هیچ گاه از مصاف این دو جریان خالی نبوده است. پیروان هر یک از حق مداران گذشته، همواره بسترسازان حق گرایان آینده بوده اند و حق گرایان آینده تداوم بخشان راه حق پرستان گذشته. وضعیت باطل پیشه گان و دورافتادگان از صراط مستقیم نیز بر همین منوال بوده است.
در چند سال گذشته شور و شوق ظهور منجی موعود در سراسر جهان و در میان همه اقوام، ملل و مذاهب رشدی شتابان داشته و مباحث مربوط به آخرالزمان شناسی و منجی گرایی با سرعتی باورنکردنی گسترش یافته است. پیروان اهل بیت(ع) در سرزمین اسلامی ایران نیز به مدد انفاس قدسی حضرت بقیة اللّه الأعظم ـ أرواحنا له الفداء ـ توجه روزافزونی نسبت به موضوع مهدویت و انتظار پیدا کرده و عاشقان مهدی(ع) گوشه، گوشه این سرزمین را تبدیل به مجالس ذکر یاد و نام آن عزیز سفر کرده نموده اند.