محرم

اى غمین ز اشتیاق حضرت او          روز و شب مایل به زیارت او

 

تو از او دور نیستى بالله        «قبره فى قلوب من والاه »

 

 

در طول تاریخ انسان هایى بوده و هستند كه پس از مرگشان، زندگى و حیاتشان ادامه پیدا كرده و با مرگ بدنشان، وجودشان و شخصیت و اندیشه‏شان ادامه یافته است. مردان خدا و شخصیت هاى الهى، همانگونه كه در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند، در زمان پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است. و در این میان، زیارت مشهد حسینى از ویژگی هاى برجسته‏اى برخوردار است. آنان كه توفیق پیدا مى كنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف مى شوند، روى به آستان امام حسین علیه السلام آورده و به جانب این مدرسه عشق و فضیلت و دانشگاه كمال و تربیت مى‏گرایند. اینگونه تربیت اجتماعى و یك چنین موسسه تهذیب اخلاق و ادب، براى هیچ ملتى از ملل گیتى میسر و مقدور نیست .

 

البته ملحدین و معاندین و مخالفین مكتب تشیع به خیال خود شبهات و اشكال هاى مى كنند و مى گویند: «زیارت قبور، بت پرستى است؟!» در حالى كه هر كس كه به زیارت قبور ائمه علیهم السلام مى رود هرگز به عنوان «بت» آنها را زیارت نمى‏كند. چه كسى است كه حسین بن على علیه السلام را خدا بداند؟!! شیعه، امام را مقرب درگاه خدا مى‏داند و با توسل به او قربى به خدا پیدا مى كند، همانطور كه خودش در قرآن مجید فرمود: «به سوى او وسیله بگیرید.»(1) امام را وسیله الهى مى‏داند. زیرا توسل و شفاعت، بعدى از ابعاد زیارت است كه زائر از این طریق خود را به درگاه الهى نزدیك مى‏كند، و پیشوایان ما وعده فرموده‏اند كه از زائران خود دستگیرى كنند.

 

امام رضا علیه السلام مى رماید: «هر امامى بر گردن دوستان و پیروانش عهد و پیمانى دارد و وفاى به این عهد، با زیارت قبر آنان ممكن مى‏باشد. و كسى كه به شوق زیارت آنها و با تصدیق به فضیلت آنها به سوى قبور آنها برود مورد شفاعت ائمه در قیامت قرار مى‏گیرد.

 

 

پس هر زائرى باید بكوشد تا از این شفاخانه فیض، استشفاى دردهاى درونى و امراض قلبى و اندرونى خود را خواسته، خواستار آن شود كه صفاى دل و دوستى خاطر و پاكیزگى روح و قداست روان و سلامت تن، از خدمت آفریدگار جهان به وى عطا گردد، تا این كه هم ظاهر او به جمال و كمال آراسته شود و هم باطن وى از آلودگى‏ها پاك و مصفا گردد.

 

 

از طرفى زیارتنامه‏هاى وارده، و خواندن هر كدام از آنها، خواننده و زائر را به دقت و تفكر واداشته، متذكر تاریخ و احوال انبیا و اولیاى معصوم مى‏گرداند. تأمل در زیارت عاشورا و دیگر زیارات، این مطلب را به خوبى روشن مى سازد كه امامان به این وسیله در صدد ساختن انسان هاى مؤمن و متعهد بوده‏اند، لذا به آنها تعلیم داده‏اند كه در زیارت امام حسین علیه السلام از خداوند بخواهند كه زندگى و مرگشان را «حسین گونه» قرار دهد، و آنها را در دینا و آخرت همراه آن حضرت بدارد: «اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد، و مماتى ممات محمد و آل محمد ... و ان یجعلنى معكم فى الدنیا و الاخرة.»

 

 

به امید این كه خداوند متعال توفیق زیارت حضرتش را در دنیا و شفاعتش را در روز قیامت نصیب ما گرداند، به آثار و بركاتى كه زیارت سیدالشهدا علیه السلام به دنبال دارد مى‏پردازیم:

 


ادامه در ادامه مطلب




ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 


محرم

 

چراغ هدایت و كشتى نجات 

 

 

من آن نورم كه در شب‌هاى تاریك    چراغ رهنماى كاروانم

 

 

در این دریا منم آن ناخدایى    كه كشتى را به ساحل مى‏رسانم‏

 

 

روایت شده كه امام حسین علیه السلام فرمود: «خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شدم در حالی كه ابى بن كعب هم آنجا بود. حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: مرحبا به تو، اى اباعبدالله، اى زینت آسمان‌ها و زمین. ابى گفت: چگونه او زینت آسمان‌ها و زمین است در صورتى كه كسى غیر از تو چنین نیست؟ حضرت فرمود: اى ابى، قسم به كسى كه مرا به حق به نبوت مبعوث كرد، حسین بن على در آسمان بزرگتر از روى زمین است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است كه او چراغ هدایت و كشتى نجات است.»(1)

 

 

یكى از بركات فردى حضرت سیدالشهدا علیه السلام این است كه او «چراغ هدایت» و «كشتى نجات» است. اگر چه همه پیامبران و امامان علیه السلام چراغ‌ها و انوار هدایت و كشتی‌هاى نجات و رهایى‌اند، چنان كه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «انما مثل اهل بیتى فیكم كمثل سفینة نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلك.» (2)

 

 

همانا خانداون و اهل‌بیت من در میان شما مانند كتشى نوح است كه هر كس داخل آن شود نجات پیدا كرده و هر كس كه از آن تخلف كند هلاك خواهد شد.

 

 

اما كشتى نجات حسین علیه السلام حركتش بر امواج توفنده و گسترده دریا، سریع‌تر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحل‌هاى نجات آسان‌تر بوده و دایره بهره‏ورى و استفاده از نور مشعل وجود حسین علیه‌السلام وسیع‌تر است.

 

 

در آن زمانى كه امواج بلند و سهمگین فساد و گناه بر پیكره نیمه ‏جان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازیانه مرگ مى‌زد و گرداب حوادث و توطئه‏ها و پلیدی‌ها، خفتگان در بستر غفلت را بى‏رحمانه به قعر تاریكى و تباهى مى‌كشید، این حسین بود كه با قیام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهل‌بیت خویش، گرفتاران در این اوضاع خطرناك را از دریاى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنه‏گر «بنى امیه» نجات بخشید و با كشتى رهایى خود، این خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود.

 

 

آرى، حسین علیه السلام «مصباح الهدى» است تا در این ظلمتكده خاك، دلیل و راهنماى راه باشد؛ و «سفینة النجاة» است تا در اقیانوس متلاطم فتنه‏ها و ضلالت‌ها، غرق شدگان را كه كشتى شكسته بودند فریادرس باشد.

 

 

اى كه مصباح هدایت هستى و فلك نجات   از چه با این اشك‌ها ایجاد طوفان مى‌كنى؟

 

 

زنده در قبر دل ما بدن كشته تو است         جان مایى و ترا قبر حقیقت دل ماست

 


ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

استاد شهید مطهری و روایت او از حماسه حسینی
عاشورا؛تجديد روحيه انقلابيگري
روح كه بزرگ شد، تن به زحمت مي افتد و روح كه كوچك شد ، تن آسايش مي يابد… روح وقتي كه بزرگ شد ، خواه ناخواه بايد در روز عاشورا سيصد زخم به بدنش وارد شود. آن تني كه در زير سم اسبها لگدمال مي شود ، جريمه يك روحيه بزرگ را مي دهد، جريمه يك حماسه را مي دهد…

همين نگاه بود كه روايت مطهري از عاشورا را از ديگر روايتهاي رايج زمان خود متفاوت كرد. استاد شهيد مطهري در كتاب حماسه حسيني به دنبال پاسخ دادن به اين پرسش بود : «چرا ظرفيت فكري و اجتماعي واقعه بزرگي مانند عاشورا، امروز آنقدر به دست ما دچار آسيب شده كه تنها به بعد مصيبت و تراژدي و صفحه سياه آن توجه مي كنيم و از صفحه سفيد و نوراني آن غافليم؟» در پاسخ به اين پرسش مهم بود كه او اثري مانند حماسه حسيني را خلق كرد و در آن وجوه ايجابي و نوراني اين حادثه الهام بخش را روشن نمود. براي همين ، دغدغه هاي اصلي مطهري را در اين كتاب،‌چنين مي بينيم : خرافه زدايي از عاشورا، توجه به ابعاد زندگي ساز و حركت آفرين عاشورا و الهام گيري از ابعاد حماسي اين واقعه.
***
تحريفهايي كه به دست ما مردم در اين حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پايين آوردن و مسخ كردن قضيه بوده است، در جهت بي خاصيت كردن و بي اثر كردن قضيه بوده است و در اين امر ،هم گويندگان و علماي امت تقصير داشته اندو هم مردم.
شهيد مطهري تحريفات عاشورا را منكري مي دانست كه بايد با آن قاطعانه و مصلحانه برخورد كرد. او تحريفات را به دو دسته كلي«تحريفات لفظي» (دروغگويي درباره تاريخ و حوادث عاشورا) و «تحريفات معنوي» (القاي اهداف غيرواقعي براي نهضت حسيني) تقسيم مي كرد و مي گفت: شما بايد روضه راست بشنويد… اشكي كه از راه قصابي كردن از چشم بيرون مي آيد اگر يك دريا هم باشد ارزش ندارد.
البته شهيد مطهري برخلاف روشنفكران غرب زده نميخواست به بهانه وجود تحريفات و اكاذيب رايج در عزاداريها ،تعلق معنوي مردم به امام حماسه سازشان را به ريشخند بگيرد. او در برابر عزاداريهاي آميخته به تحريفات تاكيد داشت كه : نبايد با اينها مبارزه كرد بايد اينها را اصلاح نمود.
نكته مهم اين است كه شهيد مطهري تحريفات معنوي را بسيار خطرناكتر از تحريفات لفظي عاشورا مي دانست. به نظر او، امام حسين (ع) آنقدر واضح اهداف خود از اين قيام را توضيح داده است كه اگر ما دست از تنبلي و بي سوادي و عافيت طلبي برداريم، هيچ احتياجي به تفسيرهاي ناروا از اين حادثه نداريم و با همين نگاه بود كه تفسيرهاي صرفا معنوي و شخصي از اين حادثه همه جانبه و اجتماعي را نقد مي كرد. 
***
شعارهاي اباعبدالله (ع) شعارهاي احياي اسلام است . اين است كه چرا بيت المال مسلمين را يك عده به خودشان اختصاص داده اند؟ چرا حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال مي كنند؟ چرا مردم را دو دسته كرده اند: مردمي كه فقير فقير و دردمندند و مردمي كه از پرخوري نمي توانند از جايشان بلند شوند؟
الگوپذيري اجتماعي و حركت در مسير آزاديخواهي حسيني ، دغدغه اي بود كه مطهري داشت و مي گفت رمز اصلي عزاداري براي سيد الشهدا(ع) همين تجديد روحيه انقلابيگري و ساكت ننشستن در برابر ظلمها و انحرافهاست. او حسين (ع) را نه يك مقتول تلف شده كه بايد به حال او و خانواده اش تاسف خورد، بلكه قهرماني اجتماعي مي ديد كه ياد او بايد زنده كننده روح حماسه و عزت و سازش ناپذيري باشد.
مطهري با نگاهي دقيقتر، حادثه عاشورا هم به عنوان امر به معروف و نهي از منكر و هم به عنوان يك حركت تبليغي براي معرفي دين مي ديد وبراي همين در «حماسه حسيني » طي دو فصل مجزا و مفصل ، مباني فكري قوي خود را در دو موضوع امر به معروف و نهي از منكر و تبليغ و مبلغ مطرح كرده كه از جنبه كاربردي بسيار خواندني و شيرين هستند.
نگاه نقادانه استاد شهيد مطهري به عزاداريها و تاكيد او بر جنبه هاي الگوآفرين حماسه حسيني ،‌نه فقط در كتاب حماسه حسيني بلكه در تمامي آثار او ردپايي دارد. مثل آن جا كه مي گويد: « آيا حسين بن علي (ع) نيازي دارد كه ما و شما بياييم بنشينيم و برايش گريه كنيم ، العياذبالله ،‌عقده هاي دلش خالي مي شود؟ ...يا عقده هاي دل فاطمه زهرا(س) و حضرت امير(ع) خالي مي شود؟ ... پس مساله چيست؟ ... اسلام، اصلي دارد به نام مبارزه با ظلم و ستمگري ، اصلي دارد به نام حماسه شهادت... حسين (ع) حماسه شهادت است ، حسين شعار عدالت اسلامي است... تا شما نام حسين(ع) را زنده نگه مي داريد، يعني ما طرفدار عدالت اسلامي هستيم . اينكه پرچم سياه بالاي خانه تان مي زنيد يعني من وابسته حسينم. كدام حسين ؟ همان حسيني كه درراه عدالت شهيد شد.».
منبع: كتاب حماسه حسيني جلد 1

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 


علی اکبر جوانی را یادم داد...
بابا می رفت هیئت و من خیلی کوچک بودم ، پنج شش سالم بود، هیات و دسته و سینه زنی را دیده بودم . هر سال محرم ، بوی اسفند و اشک و سینه زنی زودتر می آمد و می نشست توی شهرمان؛و من خیلی کوچک بودم . از میان تمام اینها فقط اسم زینب و حسین را خوب بلد بودم. می دانستم حسین(ع) مرد کربلاست. می دانستم صبر یعنی زینب ، با همه کوچکی ام خوب می دانستم.

اما آن روزها علی اکبر را خوب نشناختم. سالها بعد، در روزهای جوانی ام شناختمش. توی همان روزهای محرم، میان تمام بوهای خوب و به یادماندنی جوانی همان روزها علی اکبر آمد و جا خوش کرد توی ذهنم . وگرنه من که نمی شناختمش. می شنیدم علی اکبر جوان بود . اولین چیز همین بود که مرا جلب کرد. چقدر جوان بود یعنی؟ تا این حد که جوانی اش را گذاشت زیر پا و روز عاشورا ماندنی شد؟ماندنی؛ که راز ماندگاری همین است.علی اکبر جوان بود. آنقدر جوان که حتی اختلاف هست بین سن ماندگاری اش، مهم نیست که هیجده سالش بود یا بیست و سه سال یا بیست و هفت سال، نه... قصد چیز دیگری است. علی اکبر «آرمان » را شناخته بود. علی اکبر حسین ، آرمان را با «آزادی» دیده بود ؛ و آزادی چیزی نبود جز نبودن در قفس ،فکرش را بکن، آفتاب ظهر عاشورا... می تابد و این بار جان مهم نیست ؛ که آرمان مهمتر است. جوانی می ماند پشت دیوار... اما آرمان و ایمان مهمترین واژه ها می شود.... من همه اینها را در جوانی ام شنیدم و بعد ،یاد گرفتم که بعضی واژه ها توی زندگی آدم مهم می شوند. علی اکبر حسین جوانی ام را یادم انداخت. یادم انداخت که آزادی و آرمان و ایمان واژه های مهم زندگی ام هستند. علی اکبر یادم داد. این روزها اسم علی اکبر را زیاد می شنوم. توی هر دسته، هیات و کنار هر اشک چشمی یادم می افتد که ...، حالا من جوانم، جوانی ام پشت دیوار خاک نمی خورد، من جوانی و آرمان و ایمان را با علی اکبر یاد گرفتم.
محمدرضا سلطانی
 

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 


حكومت عدل مهدوي؛ تجلي اهداف نهضت عاشورا
وقتی مباحث و شاخصه‌ها و نشانه‌های ظهور را بررسی و روایات مهدویت را مرور مي كينم نقش عاشورا را در آن به وضوح مشاهده می‌کنیم. فرهنگ غني انتظار و عاشورا ارتباط عمیق و تنگاتنگی با هم دارند. در بخش هایی از زیارت عاشورا به صراحت از آمادگی جهت یاری امام زمان (عج) در انتقام خون سیدالشهدا سخن به میان آمده است.

این که در روایات مربوط به ظهور بسيار در مورد انتقام‌گیری خون امام حسین(ع) سخن به میان آمده است نشانه ای از دغدغه امام زمان (عج) و یاران باوفایش در ثبت عاشورا به عنوان بزرگترین نماد انسانیت و عدالت طلبی در طول تاریخ است.
از این روست که هر روز شاهد هستیم که گرایش علاقه و توجه جهانیان به مسئله عاشورا بیشتر می‌شود و رمز پایداری شیعه بي ترديد بهره گیری از فرهنگ انتظار و حركت عدالت خواه عاشوراي حسين (ع) و لذا اهداف نهضت عاشورا با ظهور حضرت مهدي(عج) تحقق مي يابد.
قیام امام حسين(ع) به دست امام مهدی (عج) به سرانجام رسيده و اهداف عاشورا با ظهور حضرت مهدی(عج) محقق می شود و تداوم می یابد.
در همين راستاست كه در زیارت ناحیه مقدسه که منتسب به امام زمان (عج) است، آمده است که صاحب الزمان (عج) هرگز از یاد مصیبت امام حسین (ع) فارغ نمی شود و مصیبت جدش را فراموش نمی کند .
از طرفي برخي روايات؛ آغاز قیام امام مهدی (عج) را روز عاشورا دانسته و تأكيد مي كند ؛ امام زمان (عج) روز جمعه بعد از اقامه نماز عشا در مسجدالحرام اعلام قیام می کند و حرکت جهانی خود را روز شنبه که مصادف با عاشورای حسینی است، آغاز می کند.

 

واقعه عاشورا تجلی ظلم ستیزی ، عدالت طلبی و آزادی خواهی عده ای اندک از یک سو و دنیا طلبی ، تجاهل و غفلت جامعه ای از دیگر سو بود که در نهایت ، نهضتی را رقم زد که اینک از پس صده ها و هزاره ها هر سال تازه تر از گذشته مشتاقان بیشماری را گرد هم جمع می کند و هدایت بخش قیام ها و انقلاب های متعددی در دنیای اسلام و حتی غیر اسلامی است .
اگر در سالهای نخست پس از قیام خونین کربلا مراسم های پاسداشت خون به ناحق ریخته شهدا یاران اباعبدالله الحسین(ع) در سرزمین های عراق خلاصه می شد امروز خیل عزادارن حسینی در ایام محرم در اطراف و اکناف کره زمین پراکنده شده و صدای مظلومیت ثار الله و پیام قیام حسینی را با برپایی آئین های عاشورایی به گوش آزادی خواهان و عدالت طلبان جهان می رسانند. 
انتقال پیام نهضت کربلا از همان روز عاشورا توسط امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) با حرکت کاروان اسرا به سمت شام آغاز شد و در حقیقت رسالت اصلی این واقعه بی مثال در پیام پر اهمیتی بود که باید به نسل های بعدی انسانها رسانده می شد تا جریان عاشورا زنده ، پویا و تاثیرگذار باقی بماند . 
خداوند مقدر کرده است تا خون شهدای مظلوم کربلا پیوسته تازه و هدایت بخش باقی بماند و از این روست که همه ساله شور مراسم های حسینی بیشتر و بیشتر می شود و گستره آئین های عزاداری در ابعاد جغرافیایی و محتوایی نیز توسعه می یابد . 
آئین های عاشورایی حالا دیگر فقط در خاورمیانه و کشورهای شیعه یا مسلمان نشین برگزار نمی شود بلکه این آئین ها در قلب دنیای مسیحیت از آمریکا و کانادا در قاره آمریکا گرفته تا انگلیس و آلمان و فرانسه در اروپا و سنگال و ساحل عاج در آفریقا تا اندونزی در جنوب شرق آسیا با شور و شوق تمام برگزار می شود .
دشمنان چه بخواهند و چه نخواهند دامنه نفوذ پیام های کربلا ابعاد جهانی داشته و خواهد داشت چرا که پیام ظلم ستیزی عاشورا مورد استقبال همه مظلومان در هر کیش و آئینی است و از این جهت است که حتی غیر مسلمان ها هم در مراسمات حسینی شرکت جسته و در صدد بهره مندی از فیوضات آن هستند . 
سخن اینجاست وقتی حقیقتی چنین شگرف و تاثیرگذار با چنین پتانسیل الهام بخشی در دستان مسلمین و بویژه شیعیان قرار دارد چرا از وجوه مختلف این حقیقت به شایستگی استفاده نمی شود و عوام در ظاهر آئین ها مانده اند و خواص انگونه که باید به بهره جویی از این امکان نمی پردازند ؟ 
روزی مختار ثقفی به خونخواهی شهدای کربلا فریاد یا لثارات الحسین(ع) سرداد اما کیست که نداند منتقم حقیقی شهدای دشت نینوا و همه ستم دیدگان عالم حضرت حجت ابن الحسن العسگری(عج) است ، پس چرا از حضور آن حضرت در آئین های عاشورایی غفلت می شود ؟ 
حقیقت این است که آنگونه که باید پیوند قیام عدالت گسترانه مهدی موعود(عج) با قیام ظلم ستیزانه امام حسین(ع) مورد تبیین قرار نگرفته و آئین های عاشورایی به ظرفیت فوق العاده خود در این باب دست نیافته اند . 
عاشورا از دلایل غیبت است و انتظار فرج فرصت خود سازی برای انتقام از اشقیای عالم و خون خواهی شهدای مظلوم کربلاست و ظهور تکمیل کننده قیام حسین بن علی(ع) است و برقرار حکومت عدل مهدوی سرانجام عاشورا . 
از این روست که باید آئین های عاشورایی منجر به معرفت افزایی عزاداران نسبت به حقیقت قیام های اسلامی باشد و خط سرخ شهادت را به قیام سبز مهدوی پیوند دهد . 
آئین های عزاداری محرم ، محلی برای اعلان اهداف جهانی و رهایی بخش انتظار و ظهور در ابعاد بین المللی است و در حقیقت رسالت عاشورا پس از وقوع ، انتقال پیام اسلام و حقیقت توحید و خدا پرستی است که امروز باید در قالب مراسمات وابسته امتداد پیدا کند و دقیقا" این همان حلقه مفقوده ای است که امروزه در آئین های عزاداری حسینی کمتر دیده می شود.





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

دقایقی با یک تازه مسلمان؛
عاشورا حجت را بر من تمام كرد
ماجرا با خبر كوچك و سربسته در يك روزنامه محلي شروع شد . مسلمان شدن دختر دانشجو.

«ديانا ترون گوسو» كه در خانواده‌اي مسيحي در ايالت تگزاس آمريكا به دنيا آمده است، به طور اتفاقي در زمان تبليغ دين مسيحيت در كليسا، با دين اسلام آشنا مي‌شود. بعد از مطالعه و تحقيق، در 20 سالگي اسلام را به عنوان دين خود بر مي‌گزيند و نامش را به «هاجر حسيني» تغيير مي‌دهد. هاجر در مسير تحقيقات با عاشورا و نهضت حسيني آشنا مي‌شود و اين اوج تحولات روحي و فكري اش مي‌شود. 
او هنوز هم هر وقت نام امام حسين(ع) مي‌آيد، حالش دگرگون مي‌شود. باورش نمي‌شود از يك خانواده كاتوليك به اينجا رسيده باشد. مي‌گويد: من در یک خانواده کاتولیک به دنیا آمدم اما همیشه دغدغه آشنایی با ادیان مختلف را در سر داشتم. در 18 سالگی تصمیم گرفتم از آمریکا به اروپا سفر کنم و در همین سفر بود که فهمیدم تفاوتی بین اروپا و آمریکا وجود ندارد و همه غرق مادیات هستند. من اما تشنه معنویت بودم و چیزی جدا از آن را نمي‌خواستم.
علاقه هاجر به رهايي از دايره بسته جهان مادي غرب، تا آن جا بوده که در روزنامه‌های اروپایی هم مطالب مختلف را دنبال مي‌كرده است. مي‌گويد: تشنگي من وقتي زيادتر شد كه يك روز مطلبي را درباره انقلابی مرور كردم که از سوي یک رهبر روحانی به وقوع پیوسته بود. این اسلام و این رهبر روحانی توجه و کنجکاوی من را بیش از اندازه جلب کرده بود. 
در همان زمان، جريان انقلاب باعث شده بود تا پیروان مسيحيت و به خصوص پاپ درپي گفتگو با مسلمانان و به ويژه آیت‌ا... خمینی(ره) باشند. هاجردر چند جلسه توجیهی كه با حضور چند نفر از شیعیان ایرانی صورت مي‌گيرد، شركت مي‌كند. خودش مي‌گويد: در آن جلسه به صورت استدلالی به بحث و گفتگو نشستیم. حتی یادم هست آنجا مطرح شد که امام خمینی(ره) در ایران انقلاب مسلحانه به پا نکرده، بلکه این انقلاب از درون آدم‌ها و مردم شروع شده و ادامه یافته است. این موضوع برای من خیلی جذاب و سئوال بر انگیز بود و همراه با بحث امامت که آن روز مطرح شد، من را خیلی جذب کرد و ناخواسته وارد جریاناتی شدم که نقطه اوج آن امام حسین(ع) بود. 
اومي‌گويد: با این حال من دائم موضوعات روز را با مسیحیت تطبیق مي‌دادم؛ مثلا به فداکاری و جانفشانی امام حسین(ع) که مي‌رسیدم، آن را با رنج‌ها و سختی‌های مسیح تطبیق مي‌دادم هرچه پیش‌تر مي‌رفتم، هیجانم برای دانستن عظمت حسيني بیشتر مي‌شد. تا آنجا که امام حسین(ع)، نقطه اصلی لحظات شگفت انگیز وجودم شد. هر چه زمان بيشتر مي‌گذشت، موضوعات براي من و در نتيجه تلاش براي رسيدن به حقيقت جدی و جدی‌تر مي‌شد.
او كه قبلا در کلیسا، مبلغ بوده و با موضوعات اخلاقی و دینی انس داشته، ادعا دارد: در تمام موضوعات، امام حسین(ع) دريچه متفاوتي را برای من گشود و عاشورا حجت را بر من تمام کرد.

 

من در آمريكا مسلمان شدم
هاجر از انقلاب روحي اش در جريان مسلمان شدن تعريف مي‌كند و مي گويد :من در آمریکا مسلمان شدم و سعی کردم به ایران بیایم تا در کشوری که به نام اسلام و امام حسین(ع) مزين است، مطالعاتم را ادامه دهم و رسیدم به اینکه در اسلام این الگوها خیلی وسیع و ژرف هستند. او از علاقه‌اش به امام حسين(ع) و ايام محرم تعريف مي‌كند: خیلی دوست داشتم از نزدیک مراسم عزاداری امام حسین(ع) را شاهد باشم و اين امكان در ایران برایم فراهم شد.
لذت او از بزرگي اين قيام بي‌اندازه است، وقتي تعريف مي‌كند : چه قدر شیرین بود حرکت و اراده امام حسین(ع) برای احیای حقیقت. او همه چیز را فدا کرد تا اصل دین و حقیقت انسانیت باقي بماند.او گفته هاي ديگري هم دارد مثل اينكه خیلی از مفاهیم دینی، در اسلام و مسیحیت مشترک است؛ به طور مثال هر دو به یک خدای واحد معتقدند. هر دو به آخرالزمان اعتقاد دارند، اما در اسلام الگوها و راه‌هایی است که در مسیحیت نیست. مسیحیان معتقدند: مسیح پسر خداست كه براي بخشوده شدن گناهان امت کشته شد. موضوعاتی که در مسیحیت حل نشده، اسلام آن‌ها را حل کرده است. 
هاجر در بخش‌هايي از صحبتش بر مي‌گردد به دوراني كه در آمريكا زندگي مي‌كرده است درآن سال‌ها زمینه آشنایی با اسلام خیلی کم بود و من در دنیای اطلاعاتی زندگی مي‌کردم که هيچ‌گونه نشاني از اسلام در آن وجود نداشت، در حالي كه با اوج گرفتن جریان انقلاب، موضوع اسلام در اروپا و آمریکا مورد توجه قرار گرفت و با حمله آمریکا به عراق، مسئله کربلا و نجف و امام حسین(ع) بارها در اخبار مطرح ‌شد و به دنبال آن، حساسیت‌ها روی این دو مکان در كانون توجه قرار گرفت و همین موضوع به نوعی، اهمیت کربلا را در اذهان عمومي‌طرح کرد.
مدلي با عظمت امام حسين(ع) در هيچ فرهنگي پيدا نمي‌شود 
بعضی از مسیحیان به‌ويژه کاتولیک‌ها معتقدند که حضرت مسیح(ع) خیلی در زندگی زجر کشید، اما با توجه به مطالعاتی که داشتم، متوجه شدم از مسيح هم بزرگ‌تر وجود دارد و مدلی با عظمت امام حسین(ع) در هیچ فرهنگی پیدا نمي‌شود. این عظمت و ابعاد گوناگون آن، اصلا قابل تصور نیست. براي همين است كه اوجی عجیب از حقیقت انسانیت، در عاشورا رقم خورده است. البته در هر ملتی قهرمانانی وجود دارند كه همه آن‌ها یک بعدی‌اند. اما امام حسین(ع) ابعادی دارد که هر چه روی آن‌ها مطالعه و تحقيق کنید، تمام نشدنی‌اند. 
تاثير هاجر از اين جريان تا اندازه اي است كه مي‌گويد:خدا را شکر مي‌کنم که من را در مسیر حقیقت قرارداد و مهم‌تر از آن اينكه من را به وسيله امام حسین(ع) و نهضت عاشورا مسلمان کرد.





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

ديدگاه متفاوت کارشناسان از فعالیت رسانه ملي درباره
منبر نوین؛فرصتی که غافل از آنیم
يکي از محورهاي ويژه برنامه هاي ماه محرم ارائه تحليل هاي کارشناسان و استادان حوزه و دانشگاه از واقعه عاشورا است که به صورت پخش سخنراني واعظان و خطيبان مختلف و يا به صورت دعوت از اين کارشناسان انجام مي شود.

دکتر ابراهيم فياض از عملکرد رسانه ملي در اين بخش انتقاد مي کند و با اشاره به تکراري بودن ميهمانان و سخنرانان و محورهاي مورد بحث مي گويد: سخنان تعداد بسيار محدودي از استادان حوزه و دانشگاه مثل دکتر رجبي دواني، خوانساري، رفيعي، انصاريان و ... در اين ايام از تلويزيون پخش مي شود درحالي که استادان بسياري در سطح دانشگاه ها و حوزه هاي علميه مانند حوزه قم حضور دارند که تحليل هاي بسيار عميق و جالبي از عاشورا دارند اما متاسفانه رسانه ملي از حضور آن ها بهره نمي گيرد و به تعداد محدودي از اين سخنرانان و استادان بسنده کرده است که اين ضعف در سال جاري به صورت واضح و روشن خود را نشان داد. 
اما در مقابل ديدگاه اين جامعه شناس، حجت الاسلام بهمني تحليل متفاوتي نسبت به اين موضوع دارد و با بيان اين که حجم تحليل هاي ارائه شده در سال جاري نسبت به گذشته و کيفيت مباحث ارائه شده سير صعودي داشته است، مي گويد: رسالت رسانه ملي اثرگذاري در سه حيطه عاطفي، معرفتي و عملي است. به اين معنا که رسانه ملي بايد از طريق پخش مداحي ها براي ايجاد شور حسيني در مردم و ارتقاي سطح ارتباط عاطفي آن با واقعه عاشورا و امام حسين(ع) تلاش کند که بايد گفت تا حدي رسانه ملي در انجام اين وظيفه موفق بوده است، در سطح دوم که ارتقاي معرفتي مردم نسبت به واقعه عاشوراست صداوسيما بايد از طريق پخش سخنراني هاي مناسب و ارائه تحليل هاي دقيق و عميق، معرفت مردم را نسبت به اين واقعه بزرگ افزايش دهد تا در نتيجه اين دو امر تحول عملي مردم در مراسم عزاداري تحقق يابد و ماه محرم که نخستين ماه قمري است به بهار تحول جان ها و روح ها تبديل شود. در مجموع مي توان گفت به لحاظ کمي و کيفي اين تحليل ها و گفت وگوها جالب و محل تامل بوده است.
همچنين دکتر مجيد ابهري با بيان اين که رسالت رسانه ملي، تعميق باورهاي مردم از طريق منبرنوين رسانه است، کارنامه رسانه ملي را در اين زمينه موفق ارزيابي نمي کند و مي گويد: رسانه ملي راهبردي براي انجام اين رسالت خود ندارد و نمي داند از چه طريقي و با حضور چه افرادي مي تواند به اين هدف نائل شود. در نتيجه به گفت وگوها و سخنراني هاي تکراري، ملال آور و خسته کننده روي مي آورد.
دست خالي رسانه ملي در مجموعه هاي نمايشي محرم 
سال گذشته در چنين ايامي يعني ماه محرم مجموعه پرمخاطب مختارنامه با محوريت زندگي و شخصيت مختار ثقفي که به خونخواهي امام حسين(ع) قيام کرد، از شبکه يک سيما و تکرار آن از شبکه هاي ديگر پخش مي شد که اتفاقا پخش قسمت هاي مربوط به وقايع کربلا مصادف با دهه اول محرم و روزهاي تاسوعا و عاشورا بود.
در محرم امسال رسانه ملي اقدام به پخش مجدد بخش هايي از اين مجموعه کرد و حتي قسمت مربوط به بي وفايي مردم کوفه نسبت به مسلم را به صورت يک فيلم سينمايي ۱۱۰ دقيقه اي با عنوان «ميهمان کشي» ، در روز تاسوعا از شبکه اول تلويزيون پخش کرد. فيلم سينمايي روز واقعه نيز براي چندمين بار در شب عاشورا از شبکه ۳ سيما پخش شد و در کنار آن ها سريال هاي جديدي چون مجموعه هاي «فرات»هم ارائه شد که تا حدي مي توان گفت اين نمايش ها دست خالي رسانه ملي را در عرصه نمايش در سال جاري به وضوح نشان داد.
در عرصه نمايش ، تلويزيون حرفي براي گفتن نداشت 
فياض در اين زمينه به شدت از رسانه ملي انتقاد مي کند و معتقد است، در عرصه نمايش سيما هيچ حرفي براي گفتن نداشت.
دکتر ابهري،استاد دانشگاه نيز مي گويد: من آن قدر فيلم روز واقعه را از تلويزيون ديده ام که حتي ديالوگ هاي آن را نيز حفظ شده ام. در حالي که همان طور که شبکه هاي مختلف تلويزيون خود را موظف مي دانند ماه رمضان هر سال مجموعه هاي تازه نمايش دهند براي ايام محرم هم رسانه ملي بايد چنين تدارکي ببيند. 
سال گذشته به دليل پخش اثر موفق مختارنامه، کوتاهي سيما براي مجموعه هاي نمايشي در محرم به چشم نيامد؛ اما امسال مثل سال هاي گذشته باز فقدان پخش آثار پرمخاطب نمايشي به چشم آمد. 
پيشنهاد کارشناسان به رسانه ملي 
دکتر ابراهيم فياض با بيان اين که رسانه ملي ما مغز متفکر ندارد، مي گويد: رسانه اي مثل صداوسيما با اين حجم از مخاطبان بايد مغز متفکر داشته باشد تا برنامه سازان اين رسانه اقدام به برنامه سازي هاي مفيد و موثر کنند. ضمن اين که اين برنامه سازان خود بايد با محتواي معارفي آشنا باشند تا بتوانند برنامه اي تاثيرگذار بسازند. 
دکتر مجيد ابهري نيز فقدان نوآوري و جذابيت را آسيب و ضعف اصلي برنامه هاي معارفي رسانه ملي مي داند و مي گويد: اين برنامه ها معمولا با محدوديت زماني مواجه است و در زمان محدودي و با سرعت و بدون توجه به کيفيت ساخته و روانه آنتن تلويزيون مي شود. علاوه بر آن به دليل شناخت نداشتن برنامه سازان معارفي از محتواهاي ديني يا دغدغه نداشتن در اين زمينه برنامه هاي بي خاصيت و فاقد جذابيت و نگاه هاي نوآورانه ساخته مي شود.

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

بررسی نقش حماسی عاشورا در وقوع انقلاب اسلامی
عاشورا؛ تكوین یک زنجیره ی انقلابی، اسلامی و ایرانی
«محرم، ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست كه با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و كوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شكستن ستمكار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این خود سرلوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر.» (صحیفه نور، ج2، ص11)

در طول تاریخ شیعه و پس از غیبت كبری، بسیاری از انقلابیون و عالمان دینی و متعهد، با قیام و مبارزه، احیای دین اسلام را وجهه همت خویش قرار داده­اند كه در این میان، نهضت عاشورا با توجه به ماهیت اسلام­خواهی، اصلاح ­­طلبی و ظلم ­ستیزی­اش همواره الهام­ بخش نهضتهای اسلامی و حركتهای اصلاحی بوده است. انقلاب اسلامی ایران به رهبری و زعامت امام خمینی (ره) را می­توان بارزترین و موفق­ترین انقلاب نشات گرفته از عاشورای حسینی به شمار آورد؛ زیرا همانطور كه امام حسین (ع) هدف خود را اجرای سیره جدشان، امر به معروف و نهی از منكر، عدالت گستری و ایستادگی در مقابل ظلم اعلام كردند؛ امام خمینی (ره) نیز چه قبل از تبعید و چه در نجف و پاریس به صراحت اعلام كردند كه ما در مقابل طاغوت زمان (رژیم پهلوی) ایستادگی می­كنیم و با خواست مردم ،حكومت عدل را بر دو محور اسلامیت و جمهوریت بنیان می­نهیم. بنابراین می­توان گفت كه انقلاب اسلامی ایران از حیث الگوهای والایی مانند امر به معروف ونهی از منكر ، مقابله با طاغوت، تكیه بر پایگاه مردمی و استفاده از اصول مشخص دینی، بیشترین شباهت را به به قیام حسینی و نهضت عاشورا دارد.
اساسا شروع انقلاب اسلامی را باید از ایام محرم و عزاداری امام حسین (ع) و با الهام از آموزه­ های نهضت عاشورا دانست. قیام 15 خرداد 1342 -كه نقطه عطفی در تاریخ انقلاب شمرده می­شود- به دنبال سخنرانی شدید الحن امام خمینی(ره) در بعد از ظهر عاشورا ( 13 خرداد 1342) به وقوع پیوست. و در حقیقت نطفه انقلاب را همان فریاد عاشورایی امام منعقد كرد. شعارهایی هم كه در طول این قیام و ایام پیروزی انقلاب، علیه رژیم پهلوی از طرف مردم سر داده می­شد، اشاره به نهضت عاشورا ی حسینی داشت، شعارهایی چون «خمینی بت شكن ... خمینی، تو فرزند حسینی»، «خمینی، خمینی تو وارث حسینی» و «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه». قتل عام 15 خرداد، گرچه به ظاهر سركوب نهضت امام بود؛ اما خونهای شهدا و افشارگریها و مبارزات بعدی، اذهان را برای یك انقلاب فراهم ساخت. عاشورای حسینی هم در ظاهر با شهادت امام حسین (ع) و یارانش به پایان رسید ولی همان حادثه، بذر تحركها و بیدادگریهای عظیمی را افشاند و به بار نشست.امام خمینی (ره) در مورد قیام 15 خرداد 1342 فرمودند:
«آن روز یزیدیان با دست جنایتكاران گور خود را كندند و تا ابد هلاكت خویش و رژیم ستمگر جنایتكار خود را به ثبت رساندند و در 15 خرداد 42 پهلویان و هواداران و و سرمداران جنایتكارشان با دست ستمشاهی خود گور خود را كندند و سقوط و ننگ ابدی را برای خویش به جا گذاشتند كه ملت عظیم­الشان ایران بحمدالله تعالی با قدرت و پیروزی بر گور آتشبار آنان لعنت می­فرستد».(صحیفه نور، ج 16، ص79)
به علت افشاگریهای شجاعانه و بی پرده حضرت امام (ره) بر ضد رژیم ستمگر پهلوی، ایشان دستگیر و به تركیه و پس از مدتی به عراق تبعید شدند. حضرت امام خمینی در دوران تبعید نیز به پیروی از حسین بن علی (ع) راه صبر و استقامت را پیشه خود ساخته و با الهام از عاشورا روح حماسه و غیرت دینی را در مردم دمید. ایشان با بر شمردن مفاسد و مظالم رژیم طاغوت، مردم را دعوت به مبارزه با یزید زمانه كرده و در عین حال خواستار تشكیل حكومت اسلامی و حاكمیت ارزشهای قرآنی بر جامعه شدند.
امام در آثار دوران تبعید خود بر لزوم پا‌فشاری بر نهضت حسینی و احكام اسلامی بیش از پیش پای می‌فشردند: «اسلام را عرضه بدارید و درعرضه آن به مردم، نظیر عاشورا به وجود بیاورید...» زیرا «محرم، ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست كه با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و كوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شكستن ستمكار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این خود سرلوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر.» (صحیفه نور، ج2، ص11)
در فاصله سالهای 1342 تا 1357 مجالس محرم، منبرها، وعظها و نوحه­ها حال و هوای سیاسی و انقلابی گرفت. نگرش سیاسی به حادثه كربلا و درس آموزی از قیام عاشورا به سرلوحه دعوت امام خمینی و همفكران او تبدیل شد. عاشورا دیگر یك ضایعه تاریخی نبود، بلكه به محور بسیج مردم بر ضد رژیم طاغوت تبدیل گردیده بود.. خانواده­ها، شهیدان خود را به فرمان حسین زمان و محشور با شهدای كربلا می­دانستند.
مساجد، تكایا، حسینه­ها و خیمه­های عزاداری امام حسین (ع) به عنوان مهمترین اماكن، برای فعالیت نیروهای انقلاب و بیداری مردم از مفاسد حكومت پهلوی و سازماندهی آنان برای راهپیمایی، تظاهرات و فعالیتهای انقلاب محسوب می­گردید. مردم ایران تحت تاثیر نهضت عاشورا ، روحیه شهادت طلبی و ایثار امام حسین (ع) و یارانش را مجددا در خاطره­ها تكرار می­كردند و با شعارهای «الله اكبر» و «توپ، تانك، مسلسل دیگر اثر ندارد» با تانكها و مسلسلهای رژیم ستمشاهی مقابله می­كردند. امام راحل می­فرمودند:
«كیفیت مبارزه را اینكه قیام در مقابل یك حكومت قلدری كه همه جا را در دست دارد، با یك عده معدود چطور باید باشد، اینها چیزهایی است كه حضرت سیدالشهداء به ملت آموخته است».(صحیفه امام، ج17 ،ص56)
در دهه­های 1340 و 1350 بعضی از خطبا ، روحانیان و دانشگاهیان توانستد از زوایای نو به قیام عاشورا نظرافكنده و بدین وسیله جامعه، بویژه جوانان را با این قیام عظیم تاریخ ساز آشناتر سازند. در این راه دو تن از متفكران و مبارزان، یعنی آیت الله مطهری و دكتر علی شریعتی بیش از دیگران موفق به این كار شدند، استاد مطهری با ایراد سخنرانی ها و تالیف كتاب هایی چون «حماسه حسین» و «فریادها» به مردم بویژه جوانان اهمیت این حماسه را در احیای دین اسلام و جنبه ظلم ستیزی آن گوشزد كرد. دكتر شریعتی نیز باتوسل به دیدگاه خاص خود برآن بود تا نسل جوان را بیش از پیش با نهضت امام حسین(ع) و یارانش آشنا سازد.
شاید بتوان مهمترین نمود فرهنگ و تعالیم عاشورا در انقلاب اسلامی ایران را مسئله ناسازگاری با طاغوت و استكبار دانست كه این امر، در تمامی حركتها و موضع­گیریهای امام خمینی (ره) كاملا نمایان و آشكار بود و به صورت یك جریان محوری در نهضت اسلامی می­درخشید. ایشان در سخنرانیها و بیانیه­ها ­و مصاحبه­های خود مشروعیت حكومت شاه را زیر سوال می­بردند؛ آنگونه كه سیدالشهداء نیز با امتناع از بیعت، خلافت یزید را نامشروع و غاصبانه دانست. ایشان با آنكه دور از وطن بودند؛ تاكید داشتند كه روحانیون و خطبا، حد اعلای استفاده از منابر حسینی در ماه محرم و صفر را داشته باشند. ایشان این ایام را بهترین زمان برای افشاگری اقدامات ضد اسلامی رژیم می­دانست. راهپیمایی­های تاسوعا و عاشورای حسینی در سال 1357 كمر رژیم را شكست. همچنین اعلامیه تاریخی امام خمینی (ره) در روز 21 بهمن 1357 مبنی برشكستن حكومت نظامی – كه تصمیم داشتند رهبران اصلی انقلاب را دستگیر كرده و به زعم خویش به انقلاب برای همیشه پایان دهند- عملا نوعی حماسه عاشورایی محسوب می­شد. مردم تحت تاثیر اعلامیه و فرمان حسین زمان خویش، به خیابانها ریخته و ضربه نهایی را به رژیم پوسیده شاهنشاهی وارد ساختند.
بطور كلی حضرت امام (ره) علل محدثه و مبقیه انقلاب اسلامی ایران را مدیون و مرهون عاشورا و درسی كه مردم از امام حسین (ع) آموختند می­دانند و لذا در سخنان خویش می­فرمایند:
«ما باید همه متوجه این امر معنا باشیم كه اگر قیام حضرت سیدالشهداء –سلام الله علیه- نبود،امروز ما نمی­توانستیم پیروز شویم، انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است» (صحیفه نور، ج8، ص12)
امام خمینی (ره) كه تعالیم و فرهنگ عاشورا را گنجینه عظیم سیاسی_دینی و پشتوانه غنی و انسان­ساز اسلام می­دانست؛ با الهام و بهره­گیری از آموزه­های عاشورایی، حماسه حسینی را اساس قیام و مبارزه خویش قرار داده و به احیای دین پرداخت. امام راحل عظیم الشان، با شناخت دقیق سیاسیت­های استكبار جهانی در تحمیل رژیم پهلوی بر ایران و مشابهت­های فراوان این رژیم با حاكمان اموی، و بهره گیری از دو عنصر تحرك­آفرین دینی یعنی «امر به معروف و نهی از منكر» و «تكلیف الهی» كه شالوده و اساس شكل­گیری حماسه عاشورا را پایه­ریزی كردند؛ رژیم 2500 ساله شاهنشاهی را فرو ریخت و مكتب انسان­ساز اسلام را حیات مجدد بخشید و غبار تحریف و بدعت را از چهره دین زدود.
مرتضی باقیان
 

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

عاشورا؛ بسترساز تحرکات اسلام گرایانه
«آثار و تبعات نهضت عاشورا بر انقلاب اسلامی ایران و نهضت امام راحل بسیار زیاد بود و مصداق آن را می توان عظیم ترین راهپیمایی در سال ۵۷ در روز تاسوعا و عاشورا عنوان کرد که مردم ما با همان روحیه سلحشوری و معنویت به خیابان ها آمدند و در همان جا بود که کمر رژیم طاغوت شکسته شد.»

اسماعیل کوثری، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با بیان این عبارات تاکید دارد که بستر تحرکات اسلام گرایانه در روز عاشورا و توسط امام حسین (ع) پایه ریزی شده است. 
وی می گوید: پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تظاهرات های مردمی نشان دهنده این بود که مردم چقدر به اعتقاداتشان پایبندند مخصوصا نهضت امام حسین(ع) نه تنها در ایران بلکه در کشورهای شیعی و مسلمانی که به ائمه معصومین اقتدا می کنند به عنوان الگو پیش روی مردم قرار دارد و به همین علت حزب الله لبنان و گروه های جهادی دیگر شکل گرفته است. 
این نماینده مجلس شورای اسلامی در ادامه به گزارشگر کیهان می گوید: فداکاری و از خودگذشتگی که امام حسین و یاران وفادارایشان داشتند الگوی خوبی بود و این که همه موجودی خود را به صحنه نبرد بردند و تا از ارزش های اسلامی و الهی که پیامبر اعظم(ص) مبنای آن را در جامعه گذاشته بودند محافظت کنند که مهم ترین آن امر به معروف و نهی از منکر بود، باید مورد احترام و اقتدا قرار گیرد. 
کوثری می گوید: متاثر از این اقدام اباعبدالله الحسین(ع) ملت ایران هم به رهبری امام خمینی این چنین عمل کردند و الگویشان عاشورا و محرمی بود که در سال ۶۰ هجری پایه گذاری شد. 
به اعتقاد این وکیل مردم در مجلس شورای اسلامی این روزها با تحولات خاورمیانه شاهدیم که چه جوامع شیعه و چه اهل تسنن در منطقه خاورمیانه ایثار و فدارکاری و از خود گذشتگی که نشأت گرفته از نهضت عاشورا بود را الگو قرار داده اند و با نثار جانشان به دنبال کوتاه کردن دست استکبار و ظلم و جور حاکمان در کشورشان هستند. 
موضوعی که صادق شهبازی، عضو شورای مرکزی جنبش عدالتخواه دانشجویی در گفت و گو با خبرنگار سرویس گزارش کیهان الگو گرفتن از نهضت عاشورا را برای جاری کردن خواست خدا و آیین اسلام در جوامع مختص مسلمانان نمی داند. 
وی می گوید: انقلاب امام حسین (ع) و یاران وفادار ایشان پیامی فراگیر و بسیار شفاف و روشن برای همه ملت های مسلمان و همچنین ملت های آزادیخواه و تحت ستم جهان داشت. 
به اعتقاد وی، الگوپذیری قیام عاشورای حسینی فقط به کشورهای اسلامی اختصاص ندارد بلکه بسیاری از ملت های آزادیخواه و غیر مسلمان جهان نیز از قیام حسینی الگو گرفته اند. 
وی به بیداری ملت های منطقه اشاره می کند که دولتهای اروپایی و امریکا تاکنون هزینه گزافی برای پیشگیری از پیروزی اسلامگرایان پرداخته اند. 
این فعال دانشجویی همچنین ادامه می دهد: مهم ترین استراتژی نظام سلطه متوقف کردن صدور انقلاب اسلامی با فشار به ایران اسلامی به عنوان پرچمدار الگوپذیری از قیام عاشورا و ترویج ایران هراسی در منطقه و جهان است. 
شهبازی پیروزی انقلاب را فراتر از یک انقلاب بلکه تحول بزرگی در عرصه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی و بیداری اسلامی در میان ملل مسلمان می داند که پذیرفتن اقتدار ایران اسلامی حداقل اعتراف محافل غربی خواهد بود . 
البته ناگفته نماند که بصیرت و آگاهی مردم شرط موثر پیروزی و تداوم و استمرار انقلاب اسلامی در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی بود و آگاهی های عمیقی که در مـیان مـلت ایران پدید آمد مرهون رهنمودهای امام خمینی(ره) به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی بود و پس از آن نیز رهبری امام خامنه ای توانست نظام اسلامی در ایران را از چالش های مختلفی عبور دهد و بر اقتدار ملی و منطقه ای جمهوری اسلامی بیفزاید. 
کارشناسان غربی نیز به این نکته اذعان دارند که انـقلاب اسـلامی بـلوک بندیها و نـظام دوقـطبی تـثبیت شده در نظام بـین الملل جهان را درهم ریخت.

 






نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

شخصیت های تاثیر گذار عاشورا
عباس،قهرمان علقمه
عباس، شجره طیبه ای است که ریشه در اعماق سرزمینی پاک و نمونه دارد. ریشه های این درخت، از منابعی تغذیه می کند که سرشار از کرامت و مجد و بزرگواری است. پدر بزرگوارش، کسی است که زادگاهش خانه خداست

شجره طیبّه
عباس، شجره طیبه ای است که ریشه در اعماق سرزمینی پاک و نمونه دارد. ریشه های این درخت، از منابعی تغذیه می کند که سرشار از کرامت و مجد و بزرگواری است. پدر بزرگوارش، کسی است که زادگاهش خانه خداست. او وصیّ پیامبر صلی الله علیه و آله و همسر حضرت زهرا علیهاالسلام بانوی بانوان همه عالَم است. مادرش ام البنین، فاطمه کلابیه، از شخصیت های کم نظیر جهان اسلام است. او زنی بلندمقام و عارف به حق اهل بیت، خالص و پاک در رفتار و گفتار و اخلاق بود. به همین دلیل، شایستگی همسری حضرت علی علیه السلام را پیدا کرد. ادب آن بانو چنان والاست که بعد از ازدواج با حضرت علی علیه السلام ، از حضرت خواست تا او را فاطمه خطاب نکند، چون فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به یاد مادرشان می افتند؛ از این رو، او را امّ البنین نامیدند.
میلاد ماه
هنگام تولدِ ماه است؛ ماه بنی هاشم که خودْ ماه هستی است. علی علیه السلام را به ولادت نوزاد بشارت دادند، فورا به خانه رفت و فرزند دلبند را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسه زد و در اجرای مراسم دینی، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. نخستین آهنگی که پرده گوش نوزاد را نواخت، آهنگ توحیدیِ امیر مؤمنان بود، آن هم با کلمات اللّه اکبر، اشهد ان لا اله الّا اللّه . این کلمات مقدس، خلاصه رسالت همه پیامبران و آهنگ جان همه پرهیزکاران است که در اعماق وجود فرزند نفوذ می کند و تمام وجودش را فرامی گیرد؛ کلماتی که زندگی اش را با آن ها آغاز کرد و استمرار بخشید و سرانجام در راه آن، هم سر و دست داد و هم جان عزیز خویش را خالصانه تقدیم نمود.
نامگذاری
امیر مؤمنان، علی علیه السلام مظهر عقل وعاطفه و ایمان پاک است. طبعا او همان طور که در موقع انتخاب همسر گرایش های خود راملحوظ می دارد، در موقع نامگذاری فرزند نیز دیدگاه خود را آشکار می کند. نوزاد همان است که پدر می خواهد و پدر هم آرمان های خداپسندانه خود را در سیمای نورانی قمر بنی هاشم می خواند و به همین جهت، نامش را عباس می نهد؛ چرا که می داند این کودک، همان دلاورمرد آینده و همان قهرمان و پهلوان رزمنده ای است که هرگز روی خوش به اهل باطل نشان نمی دهد. بدون شک، خشمناک در برابر باطل، شاداب در برابر حق و حقیقت است. علی علیه السلام از این دو صفت متضاد، همان را برگزید که یگانه آرزو و منتهای امید و آرمانش بود. قمر بنی هاشم، در برابر قوای اهریمنی دشمنان اهل بیت خشمناک بود و به سر کرده ها و بزرگان آن ها فرصت نمی داد که نفس بکشند و خود را برای حمله یا دفاعی آماده سازند.

 

 بنده نیک
یکی از کنیه های حضرت، عبد صالح است. امام صادق علیه السلام در زیارتی که ابو حمزه ثمالی نقل کرده، در خطاب به او می فرماید: «السلام علیک ایّها العبد الصالح». عالی ترین مرتبه یک انسان کامل، همین است که به درجه و مرتبه ای برسد که بتوان او را بنده صالح نامید؛ زیرا بنده صالح کسی است که همه صلاحیت ها در وجود او جمع است؛ هم چنان که یکی از القاب امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز همین لقب بوده است.
در مکتب سه امام
حضرت عباس در محیطی الاهی پرورش یافت، تا برای پذیرفتن مسؤولیتی خطیر آماده گردد. اسلام ناب در کودکی از سرچشمه ولایت، یعنی پدرش در جان او نشست. تربیت او به قدری برای حضرت امیر علیه السلام اهمیت داشت که حتی مشاغل سنگین و پر مسؤولیت خلافت، حضرت را از این امر بازنمی داشت. از طرفی برادرانش، امام حسن و امام حسین علیهم السلام ، که هر دو نوه های پیامبر و وارث علم لدّنی بود و بعد از پدر، الگوی تمام عیار تربیتی حضرت ابوالفضل به شمار می آمدند. بنابراین، تمام لحظات عمر عباس، زیر نظر و عنایت بیت مقدس وحی و عصمت و طهارت سپری گشت.
طائر بهشت
مقام حضرت عباس چنان بالاست که امام زین العابدین علیه السلام در وصفِ آن چنین می فرماید: «خدای رحمت کند عباس را، برادر خویش را برگزید و جان خویش را فدای برادر کرد تا هر دو دست او جدا گشت و خداوند به جای دست ها، دو بال به وی بخشید که با فرشتگان در بهشت پرواز کند؛ چنان که جعفر بن ابی طالب و عباس را در روز قیامت و نزد خدای تعالی منزلتی است که شهدا حسرت آن را می خورند».
وارث پدر
در جنگ خندق پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به هنگام رو به رو شدن امیر مؤمنان علیه السلام با عمرو بن عبدود فرمود: «همه ایمان در برابر همه کفر ظاهر شده است». روز عاشورا هم با حضور عباس در برابر جبهه دشمن، همه ایمان در برابر همه شرک ظاهر شد. مردی که امام حسین علیه السلام او را بازوی توانای خود و شیرازه انسجام بخش سپاه خود می داند، همه ایمان است.
گوشه ای از زیارت نامه حضرت عباس علیه السلام
در زیارت نامه حضرت عباس علیه السلام که امام صادق علیه السلام آن را انشا نموده است، چنین می خوانیم: «شهادت می دهم که تو در راه اخلاص، فراوان پیش رفتی و هر چه در توان داشتی بخشیدی. خداوند تو را در میان شهیدان برانگیزاند و روحت را با ارواح سعادت مندان قرار دهد و وسیع ترین منزل و برترین غرفه بهشت را به تو دهد و یادت را در آسمان ها بلندی بخشد و تو را با پیامبران و شهیدان و صالحان، محشور کند که این ها دوستانی نیکویند. شهادت می دهم که تو سست و ناتوان نشدی و در کار خود بصیرت داشتی و به صالحان اقتدا کردی و پیرو پیامبران بودی. خداوند میان ما و تو و پیامبر و اولیایش در منازل برگزیدگان جمع کند که او مهربان ترین مهربانان است».

وفاداری
عباس را با حسین علیه السلام عهدی محکم و میثاقی ناگسستنی است. او با امام نور همراه است. او در راه دینش وفادارترین است و به حکم وفایی که هم چون خون در رگ هایش جاری است، تمام خطرها را به جان می خرد و از اهل بیت دفاع می کند و سختی های زمانه، نمی تواند او را از این خاندان والا مقام جدا سازد. وفاداری عباس علیه السلام الگوی همه انسان های آزادمردی است که شاگرد مکتب امامت اند.
ارتباط روحی با حسین علیه السلام
حضرت عباس علیه السلام از کودکی با ولایت همراه و همگام بود، به نحوی که در کارهای مهم آنان، شریک و سهیم می گشت. در غسل پیکر امام حسن علیه السلام تنها کسی که حضرت ابا عبداللّه را همراهی کرد، عباس بود. همین همنشینی، موجب برقراری ارتباط روحی عجیبی بین این دو برادر شده بود، به نحوی که حضرت اباعبداللّه علیه السلام فراوان به حضرت عباس می فرمود: «فدایت گردم».
اسوه صبر
صبر و ایمان جدای از هم نیستند و صبر برای ایمان به منزله سر است برای بدن. از امتیازهای مهم حضرت عباس علیه السلام صبر او در برابر سختی ها و نامردی های روزگار است. ابوالفضل در پیچ و خم و فریبکاری زمانه، خم به ابرو نیاورد. او فرق خونین پدر را مشاهده کرد، صلح برادرش را با معاویه و مظلومیت حسینش را در کربلا می دید، ولی دم برنمی آورد و سکوت می کرد. حضرت ابوالفضل علیه السلام در تمام مراحل قیام خونین کربلا، سخنی که حاکی از بی تابی باشد بر زبان نیاورد. این مصیبت ها هم چون امواجی که بر صخره ای عظیم اصابت کند، خم به ابروی دلاور دشت کربلا نمی آورد.ایمانی که در دل عباس نهاده شده بود، از او شخصیتی ساخته بود که او را یکه تاز میدان صبر و استقامت می دانند و می نامند.
پدر فضیلت ها
عباس علیه السلام دنیای فضیلت ها و کمالات است. ذاتش آیینه ای است که ویژگی های سه امام در او تجلی کرده است؛ چرا که او تربیت یافته مکتب آن سه امام و بهترین شاگرد آن مکتب است. شجاعت و ایمان را از پدر به ارث برده و از کودکی ادب در محضر ولایت را، در دامن مادر در جان خویش پرورش داده است. عباس دریای معرفت است و آموزگار عشق و وفا. خون او شجره طیبه دین را آبیاری کرد و دستانش اسلام را یاری نمود. سلام بر او باید که معدن بزرگی و آزادمردی است؛ سلام بر ابوالفضل، پدر فضیلت ها و نیکی ها.





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

راههاي انتقال محبت اهل بيت ( ع ) به کودکان به رواي
عزاداران کوچک سيد الشهدا (ع)
يکي ازوظايف والدين در حوزه تربيتي فرزندان، بوجود آوردن محبت اهل بيت(ع) در دل آنان است. يکي ازراههاي بوجود آوردن محبت، گريه و عزاداري براي سيدالشهدا ست، که بدان پرداخته خواهد شد.

عزاداري وسوگواري کردن، امري عمومي وانساني است که درميان ساير ملتها وجوامع بشري وجود داشته و دارد. وهرانساني، وقتي که عزيز ياخويشاوندي را ازدست ميدهد سراسروجود او را هاله اي ازغم و اندوه فراگرفته و گرد و غبار مصيبت برآنها مي نشيند. 
اين مساله به تبع خصلت انساني در بين پيروان اسلام نيز وجود دارد. اما مساله گريه بر مصيبت امام حسين و لزوم آشنا سازي کودکان با اين رويداد مهم تاريخي جنبه تربيت ديني و نيز تقويت روحيه حق خواهي و ظلم ستيزي دارد. شيخ عبد الله علايلي - که ازعلماي اهل سنت لبنان است- درباره عزاي امام حسين(ع) چنين مي نويسد: «شيعه هرسال خاطره عاشورارا به جهات تربيتي وديني تجديد مي کند واين کاري است بسيار مهم و سازنده که با نمايش جانبازي دلاوران کربلا، روح شهامت وفداکاري به انسانها مي دهد. و آنرا ضد قدرتهاي ستمگر بسيج مي کند. ازاين رو ما معتقديم که تنها با آموزش و پيگري نهضت حسين(ع) است که ما مي توانيم درراه مبارزه با استعمارگران غرب و شرق و حکومتهاي دست نشانده آنان موفق گرديم.» ( برترين هدف دربرترين نهاد،ص 121 ؛علايلي ص 88 ) 
همچنين نويسنده انگليسي «توماس کارلايل» بعدازآنکه يکي از عزاداريهاي عاشورا را مشاهده ميکند، درباره آن مي گويد:«درآن جا يک لحظه انضباط مردم هم برهم نمي خورد.من درآن لحظه و دربين شعارها فهميدم وتا کنون هم مي فهمم که به تمام آنچه زيبا و نيکوست و پر از زندگي است دراسلام رسيدم. ويقين پيداکردم که آن حماسه اگر درست توجيه شود وراه محکم و صحيح خود را بپيمايد مي تواند عالم راتکان داده، و درجهان تأثير گذار باشد.»(الابطال ص 388 ) 
امام سجاد(ع) درپاسخ کساني که به گريه آن حضرت بر شهداي کربلا اعتراض مي کردند، فرمودند:«مگر شما ازگريه وعزاداري يعقوب اطلاع نداريد که ايشان ساليان طولاني در فراق يوسف گريستند تاجايي که بينايي خود را از دست دادند؛ درصورتي که فرزندش زنده بوده وتنها ازجلوي چشمانش ناپديد شده بود.اما من با چشمان خودم ديدم که پدرم و 72 تن ازيارانش را شهيد کرده و سرشان را از تن جدا نمودند.» (مناقب آل ابيطالب/ ج 4 ) علاوه بر اين در روايات بسياري فضايل گريه بر مصيبت امام حسين نيز بيان شده است. 
امام رضا(ع) فرمودند:«هنگامي که ماه محرم فرا مي رسيد پدرم با چهره خندان ديده نمي شد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فرا مي گرفت تا اين که روز دهم فرا مي رسيد. آن روز، روز مصيبت، اندوه و گريه آن حضرت بود.»(امالي صدوق، مجلس 27 ) بنابراين،لازم است که مانيز دراين ماه، با تاسي ازخاندان عصمت وطهارت به برگزاري مجالس سوگواري وعزا براي ائمه اطهار(ع)، مخصوصا سيد و سالار شهيدان پرداخته و بدين وسيله فرهنگ تشيع و حسيني راعملا به فرزندان خويش منتقل کنيم. 
ائمه اطهار(ع) در اين توصيه هاي خويش اهداف مهمي را درنظرداشته اند که ازمهمترين آنها مبارزه با ستمگران بني اميه و بني عباس است. اگرچه امروزه خلفاي بني اميه وبني عباس نيستند ولي صف آرايي دوجبهه حق و باطل درمقابل يکديگر وجود دارد. با اين تفاوت که درآن زمان ، باطل درلباس وچهره بني اميه وبني عباس ها بود ولي امروزه درلباس ادامه دهندگان راه آنهاست که درسرزمينهاي اسلامي نفوذ کرده اند ودرصدد ازبين بردن اسلام و يا تضعيف آن هستند.

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

عظمت ، معرفت و منزلتی که او داشت 
نخستین زائر مزار حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) 
دوست بدار دوستدار آل محمد(ص) را تا هنگامي که دوستشان مي‏دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد(ص) تا هنگامي که دشمنشان مي‏دارد؛ هر چند روزه‏دار و نمازگزار باشد.

عنوان نخستين زائر تنها بر مردي شريف و عارفي کامل يعني صحابي بزرگ و برجسته، جابر بن عبد الله انصاري-رضوان الله عليه- منطبق است که به منظور زيارت قبر سيد الشهدا(ع) از مدينه به کربلا رفت. بسياري از علما تصريح ‏کرده‏اند که او نخستين کسي است که عنوان زائر قبر حسين(ع) را کسب کرد؛ اين شرافت و افتخار و ذخيره او را بس است.
شيخ مفيد گويد: و در روز بيستم آن ماه (صفر)... روزي است که جابر بن عبدالله بن حزام انصاري، صحابي رسول‏خدا(ص) براي زيارت قبر ابا عبدالله الحسين (ع) از مدينه به کربلا آمد؛ و او نخستين کس از مردم بود که آن حضرت را زيارت‏کرد.
و اين مطلب را بسياري از دانشمندان، از جمله شيخ طوسي، علامه حلي، شيخ رضي‏الدين حلي، کفعمي، مجلسي، محدث‏نوري و ديگران آورده‏اند.
جابر بن عبدالله انصاري و عطيه عوفي در کربلا
جابر بن عبدالله انصاري همان صحابي جليل القدري است که عبد الرحمن بن سابط درباره‏اش مي‏گويد: همراه جابر بودم که حسين بن علي(ع) داخل شد. در اين هنگام گفت: هر کس دوست دارد به مردي از اهل‏بيت(ع) بنگرد، به وي نگاه کند. گواهي مي‏دهم که من اين سخن را از زبان رسول خدا(ص) شنيده‏ام.
او از اهل معرفت بود و چون توفيق شهادت در رکاب امام حسين(ع) نصيب وي نگشت، براي ابراز محبّت نسبت به آن حضرت و تجديد عهد و پيمان با ايشان و نيز براي اظهار مخالفت نسبت به سلطه حاکم، براي زيارت قبر شريف آن حضرت بار سفر بست.
شيخ ابو جعفر محمّد بن ابي القاسم، محمّد بن علي طبري از اعمش از عطيه عوفي چنين نقل مي‏کند: همراه با جابر بن‏عبدالله انصاري براي زيارت قبر حسين(ع) حرکت کردم. چون به کربلا رسيد، نزديک ساحل فرات رفت و غسل کرد، آنگاه دوجامه به تن کرد و از همياني، مقداري مشک برداشت و بر بدنش پاشيد.
سپس با هر گامي که بر مي‏داشت خدا را ياد مي‏کرد، و چون به قبر نزديک شد گفت: دستم را روي قبر بگذار ؛ و من گذاشتم. او روي قبر افتاد و غش کرد. من مقداري آب بر او پاشيدم و چون به هوش آمد سه بار گفت: يا حسين(ع).
سپس گفت: آيا دوستي پاسخ دوستش را نمي‏دهد؟!؛ و افزود: تو چگونه مي‏تواني پاسخ دهي، و حال آنکه رگ‏هاي گردنت را بريده‏اند و ميان پيکر و سرت جدايي افتاده است. من شهادت مي‏دهم که تو پسر خاتم پيامبراني و پسر امير مؤمناني و پسر هم پيمان تقوا و فرزند هدايتي؛ پنجمين اصحاب کسايي؛ پسر سرور نقيباني؛ پسرفاطمه برترين زنان جهاني، چگونه چنين نباشي و حال آنکه پرورده دست سرور پيامبراني، و در دامن پارسايان پرورش يافتي و از پستان ايمان شير خوردي و با اسلام از شير بريده شدي. پس پاکيزه زيستي و پاکيزه مردي. اما دل‏هاي مؤمنان در فراق تو ناخوش است، در حالي که در خوبي حال تو شک ندارد.
سلام و خوشنودي خداوند بر تو باد. من گواهي مي‏دهم که تو به همان راهي رفتي که برادرت يحيي بن زکريا رفت.
آن گاه چشم‏ها را دور قبر گرداند و گفت: سلام بر شما که در راه حسين(ع) فدا شديد و در رکابش جان باختيد. گواهي مي‏دهم که شما نماز را به پا داشتيد و زکات را پرداختيد، به معروف امر و از منکر نهي کرديد. با کافران جهاد کرديد و آن قدر خداي را عبادت کرديد تا مرگتان فرا رسيد. به خدايي که محمّد(ص) را به پيامبري برگزيد سوگند که ما نيز در آنچه انجام داديد شريکيم.
عطيه گويد: به او گفتم: اي جابر چگونه؟ و حال آنکه ما در دشتي فرود نيامديم و از کوهي بالا نرفتيم و شمشيري نزديم و اين‏گروه ميان سرها و پيکرهايشان جدايي افتاده است. فرزندانشان يتيم و زنانشان بيوه شده‏اند!
گفت: اي عطيه! از حبيبم رسول خدا(ص) شنيدم که فرمود: هر کس گروهي را دوست بدارد با آنان محشور مي‏گردد و هر کس ازکار گروهي راضي باشد، با آنان شريک است. به خدايي که محمّد را به حقّ به پيامبري برگزيد، نيّت من و نيّت يارانم بر آن کاري است که حسين(ع) و يارانش کردند.
مرا به‏سوي خانه‏هاي کوفه ببر. چون پاره‏اي راه رفتيم گفت: اي عطيه! گمان ندارم که پس از اين سفر تو را ببينم، آيا مي‏خواهي که تو را وصيّتي کنم؟ دوست بدار دوستدار آل محمد(ص) را تا هنگامي که دوستشان مي‏دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد(ص) تا هنگامي که دشمنشان مي‏دارد؛ هر چند روزه‏دار و نمازگزار باشد. با دوست‏دار محمّد و آل محمّد(ص)مهرباني کن، چرا که اگر بر اثر گناه فراوان يک گامش بلغزد، با محبّت آنان گام ديگرش ثابت مي‏ماند (و جبران مي‏گردد).دوستدار آنان به بهشت و دشمنانشان به دوزخ باز مي‏گردند.
در اين نقل چند نکته جاي تأمل دارد:
1-عظمت معرفت جابر؛ و اين به خاطر معرفت بالايي بود که نسبت به منزلت اهل بيت محمد(ص) داشت.
2-داشتن موضع مهم؛ آنجا که جابر، دشمنان امام حسين(ع) را در زمره ملحدان به شمار آورد.
3-ادب جابر نسبت به ابا عبد الله(ع)؛ و اين نتيجه کمال معرفت وي بود. از اين رو مي‏بينيم که نخست غسل مي‏کند و سپس بدنش را با مشک خوشبو مي‏سازد، آن گاه در هر گامي خدا را ياد مي‏کند. پس از لمس قبر بي‏هوش مي‏شود و سپس سه بار فرياد يا حسين سر مي‏دهد. نيز فرازهاي زيارتش نشانگر ميزان معرفتي که نسبت به رسول خدا(ص) و جانشين و نوه‏اش دارد.
4- از اين نقل چنين استفاده مي‏شود که جابر پس از زيارت به طرف خانه‏هاي کوفه رفت و از ديدارش با امام زين العابدين(ع) و ديگر اعضاي خانواده حسين(ع) چيزي ذکر نشده است. تحقيق در اين باره خواهد آمد.
سيّد بن طاووس کيفيت زيارت جابر از قبر ابا عبد الله الحسين(ع) و ياران با وفايش را به تفصيل آورده است که آن را به طورکامل در اينجا نقل مي‏کنيم:
گويد: عطا گفت: روز بيستم صفر با جابر بن عبد الله همراه بودم. چون به غاضريه رسيديم در نهر آنجا غسل کرد و لباس‏پاکيزه را که همراه داشت پوشيد. آن گاه به من گفت: اي عطا! آيا عطري با خود داري؟ گفتم: مشک دارم. سپس سر و ديگر اعضايش را با آن خوشبو کرد و پياده رفت تا نزد سر حسين(ع) رسيد و سه بار تکبير گفت و از هوش رفت.
چون به هوش آمد، شنيدم که مي‏گويد: سلام بر شما اي خاندان خدا! سلام بر شما اي برگزيدگان خدا! سلام بر شما اي برگزيدگان از آفريدگانش! سلام بر شما اي سرور سروران! سلام بر شما اي شيرهاي بيشه! سلام بر شما اي کشتي‏هاي نجات! سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد، اي اباعبد الله!
سلام بر تو اي وارث علم انبيا! سلام بر تو اي وارث آدم برگزيده خداوند! سلام بر تو اي وارث نوح، پيامبر خدا! سلام بر تو اي‏وارث ابراهيم، دوست خدا! سلام بر تو اي وارث اسماعيل، قرباني خدا! سلام بر تو اي وارث موسي، هم‏سخن با خدا! سلام بر تو اي وارث عيسي، روح الله! سلام بر تو اي فرزند محمد مصطفي(ص)! سلام بر تو اي فرزند علي مرتضي! سلام بر تو اي فرزند فاطمه زهرا! سلام بر تو اي شهيد و پسر شهيد! سلام بر تو اي کشته فرزند کشته! سلام بر تو اي ولي خدا و فرزند ولي او! سلام بر تو اي حجت خدا و فرزند حجّت او بر بندگانش!
گواهي مي‏دهم که تو نماز را به پاداشتي و زکات را پرداختي و به معروف امر و از منکر نهي کردي، با پدر و مادرت نيک کردي،با دشمنانت جهاد کردي. گواهي مي‏دهم که تو سلام را مي‏شنوي و به آن پاسخ مي‏دهي؛ و اينکه تو حبيب، دوست، نجيب،برگزيده، و پسر برگزيده خدايي.
تو را با شوق زيارت کردم، پس نزد خداوند از من شفاعت کن اي آقاي من! من به وسيله جدّ تو، سرور پيامبران و پدرت سرورجانشينان و مادرت سرور زنان جهان نزد خداوند شفاعت مي‏طلبم. خداوند کساني که تو را کشتند و آنها را که بر تو ستم‏کردند و با تو دشمني ورزيدند و کينه‏ات را به دل گرفتند از اوّلين و آخرين لعنت کند.
آن گاه روي قبر خم شد و گونه‏ها را به آن ساييد و چهار رکعت نماز گزارد. سپس بر سر قبر علي بن الحسين(ع) آمد و گفت: سلام بر تو اي مولاي من و پسر مولاي من! خداوند قاتل تو را بکشد! خداوند آن را که بر تو ستم کرد بکشد! من با دوستي شما به‏خداوند نزديکي مي‏جويم و از دشمنانتان نزد خداوند بيزاري مي‏جويم.
سپس آن را بوسيد و دورکعت نماز به جاي آورد و رو به قبور شهيدان کرد و گفت:
سلام بر ارواح اقامت گزيده در کنار قبر ابا عبد الله(ع). سلام بر شما اي شيعيان خدا و شيعيان رسول او و شيعيان اميرمؤمنان و حسن و حسين! سلام بر شما اي پاکيزگان. سلام بر شما اي هدايتگران. سلام بر شما اي نيکان! سلام بر شما و بر فرشتگاني که پيرامون قبرهايتان مي‏چرخند. اميدوارم خداوند ما و شما را در جايگاه رحمتش در زير عرش جاي دهد.
سپس کنار قبر عباس فرزند اميرمؤمنان(ع) آمد و ايستاد و گفت: سلام بر تو اي ابا القاسم! سلام بر تو اي عباس بن علي! سلام بر تو اي پسر امير مؤمنان، گواهي مي‏دهم که تو نصيحت فراوان‏کردي و امانت را ادا کردي و با دشمن خود و دشمن برادرت جهاد کردي. درود خداوند برروح پاکت و خداوند به تو پاداش بهترين برادر را عنايت فرمايد.
پس دو رکعت نماز گزارد و به درگاه خداوند دعا کرد و رفت.
اين زيارت حاکي از ميزان عظمت و معرفت و منزلت والاي اين صحابي بزرگ است

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 


تاملی بر ادبیات عاشورایی
داستان نهضت‏ حسینی و قصه جان سوز ایثار و شهادت حضرت امام حسین (ع) و یاران وفادارش، آن چنان بر قلب‏ها تاثیر گذارده که پس از گذشت حدود چهارده قرن از آن حادثه عظیم، غبار کهنگی و فراموشی را بر خود ندیده است.

گویی هر سال با حلول هلال محرم، خون پاک شهیدان کربلا، در رگ‏های تاریخ جوششی تازه می‏یابد و عاشقان دلسوخته را شوریده‏تر و تشنگان حقیقت را شیفته‏تر می‏سازد . از این رهگذر، هنرمند می‏کوشد تا با الهامات مذهبی به تبیین شکل‏های هنری این حادثه بپردازد و با ایجاد رابطه عمیق بین ریشه‏های اصلی و خاستگاه واقعه، با اثر هنری خویش رابطه‏ای ناگسستنی ایجاد کند.
برای بررسی چگونگی این رابطه و طرح موضوع عاشورا در ادبیات دینی، باید فرایندی را در تولید این نوع ادبیات در نظر گرفت که عبارت است از:
1- دریافت مؤلف از موضوع 
2-آگاهی مؤلف از پیش فهم‏های مخاطب.
3-اگر چه در بدو ورود، این بحث (دریافت مؤلف از موضوع) ساده به نظر می‏رسد، اما تامل و دقتی شایسته را می‏طلبد.
این دریافت چگونه شکل می‏گیرد؟ بدیهی است که بخشی از آن نتیجه آگاهی‏ها و شناخت پیشین نویسنده از موضوع می‏باشد . خواندن کتاب‏ها، شنیدن سخنرانی‏ها، تعزیه‏ها و ... . اما این آگاهی‏ها برای دریافت و شناخت نویسنده از موضوع کافی نیست، بلکه پرسش‏های او، از ذهن و ضمیر خود، در این زمینه، اهمیت‏بسیار دارد . مطالبات ما از عاشورا چیست؟ ما از نهضت و انقلاب حسینی چه می‏خواهیم؟ باید از کدام جنبه به عاشورا نگریست و آن را برای مخاطب بیان کرد؟ این گونه پرسش‏ها، نگرش ما نسبت‏به موضوع (عاشورا) و متنی که می‏نویسیم را مشخص می‏کند. «باید بدانیم هر نویسنده‏ای، براساس ذهنیات خود، تعریفی از عاشورا دارد; ممکن است‏یکی عاشورا را واقعه‏ای صرفا تاریخی بداند، دیگری آن را اسطوره بپندارد، سومی ایدئولوژی و چهارمی تجربه‏ای قدسی.
در یک تقسیم بندی اجمالی، می‏توان نگرش‏های گوناگون را در زمینه تحلیل عاشورا چنین برشمرد:
الف) عاشورا به مثابه تجربه‏ای قدسی
ب) عاشورا به مثابه واقعه‏ای صرفا تاریخی
ج) عاشورا به مثابه رفتاری دینی
د) عاشورا به مثابه یک آیین
ه) عاشورا به مثابه یک اسطوره
نوع نگرش ما، اساس رویکردمان نسبت‏به عاشورا در متن ادبی است. وقتی کسی عاشورا را نوعی تجربه قدسی تعریف کند، رویکرد عرفانی را پذیرفته است. از نظر او، عاشورا منبع عظیمی برای تجربه‏های عرفانی و کشف و شهود است . شعر معروف عمان سامانی مبین چنین نگرشی است .
نویسنده‏ای که عاشورا را صرفا واقعه‏ای تاریخی بداند، هیچ گرایش عاطفه‏ای با موضوع ندارد . او بدون هیچ گرایش پیشین به عاشورا، از مایه‏های حماسی یا جنبه‏های دیگر آن استفاده می‏کند .
پذیرفتن عاشورا به مثابه شکلی از رفتار دینی، در چارچوب رویکرد ایدئولوژیک به دین قابل تبیین است . در این رویکرد، عاشورا سرمشقی می‏شود برای الگوبرداری در زمان آینده .
در جنبه آیینی قائل شدن برای عاشورا، در واقع توجهی به حادثه عاشورا نمی‏شود، بلکه بزرگداشت این روز مدنظر قرار می‏گیرد . به عبارت دیگر، برخوردهای مردم با عاشورا به عنوان تعریف از آن پذیرفته می‏شود . تاکید بر تعزیه، برگزاری مراسم عزاداری و ... با چنین تعریفی صورت می‏گیرد (شاید فیلم «هانیه‏» به کارگردانی کیومرث پوراحمد، نمونه خوبی برای نشان دادن این تعریف و رویکرد باشد.
تعریف اسطوره از عاشورا دو صورت دارد; یکی اسطوره پنداشتن عاشوراست و دیگری افزودن مطالب غیر واقعی به اصل واقعه، که صورت اول چندان رواج ندارد، اما برخورد دوم بسیار جدی است‏».
(1) و در تحریف‏ها و انحرافاتی که در طول تاریخ نسبت‏به حادثه کربلا انجام گرفته، قابل مشاهده است.
2-آگاهی مؤلف از پیش فهم‏های مخاطب در زمینه موضوع، شاید از پیچیده‏ترین مباحثی است که در زمینه مخاطب‏شناسی مطرح است، که به خودی خود، با شناخت مخاطب هم ارتباط پیدا می‏کند .
دریافت این آگاهی چگونه امکان‏پذیر می‏شود؟ از یک سو رسیدن به این شناخت‏به طور کامل و مطلق امکان‏پذیر نیست، از سوی دیگر، صرف نظر کردن از این موضوع یا به عبارتی، پاک کردن صورت مساله نیز بدون جستجوی لازم امری است ناپسند . یکی از این راه حل‏ها، استفاده از روش آزمون و خطاست . با در نظر گرفتن کتاب‏هایی که استقبال مخاطبان را در پی داشته (مشروط بر این که بازار کتاب‏ها بازاری طبیعی باشد)، و دوم این که در جستجویی مقدماتی، دستیابی به کتاب‏هایی که اکثر مخاطبان آن‏ها را خوانده باشند. 
با نگاهی گذرا به کتاب‏هایی که پیرامون واقعه عاشورا به نگارش درآمده، درمی‏یابیم که اکثریت نویسندگان ما در زمینه ادبیات داستانی، در این زمینه، نگاهی شکل گرایانه داشته‏اند .
مثلا بیان دلاوری‏ها و رشادت‏های امام (ع) و یاران آن حضرت، در حادثه کربلا، که به عنوان بهترین شکل دین‏داری معرفی شده، به نوعی با جهان امروز و وقایع عصر حاضر شبیه سازی شده است . نهضت امام خمینی (ره) و جریان انقلاب اسلامی و همچنین جنگ تحمیلی، فضای بسیار مناسبی برای این شبیه سازی بوجود آورد که ما تبلور این شبیه سازی را در شعارهای مردم می‏توانیم مشاهده کنیم که به واقع، در همه شبیه سازی‏ها، به نوعی اندیشه «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» متجلی است.
با توجه به مطالب ذکر شده، هنگامی که می‏خواهیم از وقایع و رویدادهای تاریخی - دینی برای زندگی امروز الگوبرداری کنیم، باید مواظب باشیم که به ورطه شکل گرایی کشیده نشویم .
شکل گرایی، ما را از درک پیام‏ها و معانی نهفته در وقایع و رویدادها غافل می‏کند و باعث الگوبرداری ثابت ما در آینده می‏شود .
عاشورا سلسله‏ای از رویدادها و اتفاق‏هایی به هم پیوسته و منسجم است که بدون توجه به مجموعه این رویدادها، نمی‏توان درباره این واقعه قضاوت کرد . اگر ما در برخوردی گزینشی، «مبارزه‏» و «جنگ‏» حضرت امام حسین (ع) و یارانش را با یزید اصل قرار دهیم، حتما از ابعاد دیگر واقعه، همچون درک پیام‏ها و معانی این حادثه و انقلاب عاشورایی امام حسین غافل خواهیم ماند .
در واقع، این برخورد گزینشی از حوادث و رویدادهای مربوط به دین، مخاطب و نیز ما را در مقام نویسنده، به دیدن نشانه‏هایی که دوست داریم ببینیم، وا می‏دارد; نه دیدن نشانه‏هایی که هست . و نتیجه این عمل غفلت عظیم از همه جوانب حادثه و اکتفا کردن صرف به یک جنبه است . همچنین است رویکرد عاطفی صرف با موضوع کربلا که در کتاب «حماسه حسینی‏» شهید مطهری به آن پرداخته است.
یکی از دین پژوهان می‏نویسد: «ما دچار آفت‏شکل گرایی هستیم. ما باید آن پیام را که در پشت‏سیره پیامبران و امامان وجود دارد، کشف کنیم . اگر آن پیام را کشف نکنیم و مرتبا سیره نقل کنیم و به حفظ شکل آن سیره‏ها دعوت کنیم، هیچ پیامی نرسانده‏ایم . کتاب‏های درسی ما هم امروز غالبا همین نقص را دارد، که معمولا دچار شکل گرایی است ... .
امروز پیام‏های جاودانی خداوند را از سیره پیامبران و امامان (ع) می‏توان گرفت، نه از شکل‏های زمانی و مکانی آن‏ها.» (3)
نویسندگان و اهل قلم باید این مطلب را در نظر داشته باشند که امام حسین (ع) تا وقتی که مجبور نشد بین عزت شهادت و ذلت‏بیعت‏با یزید یکی را بپذیرد، دست‏به شمشیر نبرد. این یکی از پیام‏های عاشوراست که در کتاب‏های ادبی ما در سایه شمشیرها پنهان مانده است.
ما پیش از این که دست‏به قلم ببریم، بدانیم که صدای امام (ع) باید رساتر و بلندتر از چکاچک شمشیرها باشد، تا به گوش مخاطبان برسد.
پی‏نوشت‏ها:
1-علی اصغر سید آبادی، عاشورا به مثابه شکل .
2-درباره ادبیات و هنر دینی، صفحه 100 .
3-محمد شبستری، نقد بر قرائت رسمی دین، صفحه 364 و 363 .

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

آفت شناسی موعظه در کلام بزرگان
توصيه‌هايي براي اهل منبر
امام راحل می فرمایند: ما هرچه داريم از محرم و صفر داريم و حوزه‌ها به بركت اين محرم و صفر بر پا هستند و اگر علم فقه و كلام و فلسفه و ... داريم همه به بركت اين منابر و محافل حسيني است، احيای محرم و صفر يك اصل است؛ درست است كه حوزه‌ها اين محافل و مجالس را برپا مي‌كند، اما قوام خود اين حوزه‌ها به اين منابر و تكايا و حسينيه‌هاست.

دو عامل نهضت اباعبدالله را در طول تاريخ همواره آسيب مي‌زند: اول از ناحيه دشمنان كه نمي‌خواستند اين نهضت رشد كند و دوم: دوستاني هستند كه بر اساس غفلت و جهل با نهضت حسيني برخورد مي‌كنند؛ نهضت اباعبدالله يك دستگاه پاك و منزه است كه آلودگي را بر نمي‌تابد ممكن است مدتي كسي بخواهد با اين نهضت بازي كند، اما اگر آلودگي ادامه يابد عظمت مقدس اين نهضت او را كنار مي‌زند و بازي كردن با اين نهضت جايي ندارد. 
حرف‌هاي لغو و سخناني كه موجب وهن اين نهضت مي‌شود، نبايد از بيان مبلغان گفته شود؛ عده‌اي نهضت عاشورا را تنها در حد احساسات و عواطف خلاصه مي‌كنند و چهره اباعبدالله و ابوالفضل العباس و علي اكبر (ع) و ديگر شخصيت‌هاي بزرگ عاشورا را در يك مدل طبيعي و مادي ارزيابي مي‌كند، آن‌ها چون توان اين را ندارند، مدل‌هاي ملكوتي و نگرش‌هاي عقلاني را در جامعه ارائه كنند، اين معارف را از ملكوت به ملك تنزيل مي‌دهند و سخن از چشم و لب و گونه مي‌كنند، نهضت عاشورا نهضت ملكوتي است و نبايد شعر و مطلبي بگوييم كه موجب نقص و تنزل اين نهضت باشد.
توصيه اي كه امام حسين (ع) به اهل‌بيت (ع) نمود اين بود: به گونه‌اي حرف نزنيد كه موجب پايين آمدن قدر و منزلت قيام ما گردد و مبادا صدقه قبول كنيد و مبادا مسائل مالي را مطرح كنيد در نهضت اباعبدالله هم كساني كه با عزت و با صلابت باشند، قطعا اباعبدالله اين عزت را براي ايشان تأمين خواهد كرد. 
و نکته ی دیگر اینکه؛ مرسوم است اهل علم و روضه خوان ها در بالاى منبر مطالب را از روى كتاب نخوانند، و اين خلاف احتياط است ، مخصوصا در نقل روايات و به خصوص در ماه رمضان .
مى شنيديم كه مرحوم آقاى حاج شيخ عباس قمى هنگامى كه در مشهد اقامت داشت در بالاى منبر از روى كتاب مى خوانده ، ولى در نجف اشرف بدون كتاب منبر مى رفته است .
آقا شيخ مهدى واعظ خراسانى ( رحمه الله ) معروف كه در اين كار متبحر بود، و در زمان رضا پهلوى از ايران خارج شده بود، و در مدرسه ما حجره داشت . بعد از هفتاد سال سابقه ى كار، براى رفتن به منبر، مقيد به مطالعه بود، مانند مدرسى كه مى خواهد درس بدهد!
هيچ كارى نيست كه احتياط در آن پشيمانى در پى داشته باشد.

 





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 


نگاهی تاریخی به موضوع عطش و تشنگی در کربلا
آب و تاب!
از گزارش‏های معتبر تاریخی، چنین به دست می‏آید که سه روز قبل از شهادت امام حسین(ع) (در روز هفتم محرّم) دستوری از عبیداللَّه بن زیاد از این قرار به عمر بن سعد ابلاغ شد که:«بین حسین و آب فاصله انداز و مگذار که قطره‏ای از آن بنوشند» و این عمل را نوعی انتقام در مقابل بستن آب بر عثمان تلقی کرد!!بلاذری، ج 3، ص 180.

ابن سعد به مجرد دریافت این دستور، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار، مأمور مراقبت از شریعه فرات به منظور جلوگیری از دسترسی امام(ع) و یارانش به آب کرد.همان‏ها. در این دو سه روز امام(ع) و یارانش از طرق مختلف سعی در دسترسی به آب داشتند؛ زیرا تحمل تشنگی در آن بیابان سوزان - به ویژه با آن کاروان مشتمل بر زنان و کودکان - بسیار طاقت فرسا بود.
در برخی از گزارش‏ها چنین آمده است:امام حسین(ع) در محدوده اردوگاه خود اقدام به حفر چاه‏هایی کرده بود؛ اما وقتی گزارش آن به ابن زیاد رسید و او دستور شدّت عمل بیشتر و ممانعت از حفر چاه را به ابن سعد ابلاغ کرد.الفتوح، ج 5، ص 91:«... فقد بلغنی ان الحسین یشرب الماء هو و اولاده و قد حفروا الآبار و نصبوا الاعلام فانظر اذا ورود علیک کتابی هذا فامنعهم من حفر الآبار ما استطعت و ضیق علیهم و لا تدعهم یشربوا من ماء الفرات قطرة واحدة»
همچنین گزارشی از حمله شبانه حضرت عباس(ع) به همراه سی سوار و بیست پیاده به پرچمداری نافع بن هلال به فرات در منابع معتبر نقل شده است. آنان پس از درگیری با گروه عمرو بن حجاج، موفق به پر کردن بیست مشک آب می‏شوند.وقعة الطف، ص 152.
زمان دقیق این گزارش نقل نشده است؛ اما در آن عبارت «ولمّا اشتد علی الحسین و اصحابه العطش»(چون تشنگی بر حسین و یارانش فشار آورد) آمده است.
برخی از گزارش‏ها حکایت از ریختن آب از سوی امام(ع) بر چهره خواهرش زینب(س) در روز عاشورا دارد؛ زیرا وقتی او اَشعار آن حضرت مبنی بر نزدیک بودن شهادتش را شنید، از حال رفته بود.تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 244؛ وقعة الطف، ص 201؛ لهوف، ص 104.
این گزارش اجمالاً دلالت بر وجود آب در شب عاشورا می‏کند؛ علامه مجلسی در بحارالانوار مسأله عدم مضیقه آب را در صبح روز عاشورا - حتی برای آشامیدن - با صراحت بیشتری مطرح می‏کند. در این گزارش چنین آمده است:
«ثم قال لاصحابه:قوموا فاشربوا من الماء یکن آخر زادکم و توضؤوا و اغتسلوا و اغسلوا ثیابکم لتکون اکفانکم ثم صلّی‏ بهم الفجر» ؛ بحارالانوار، ج 44، ص 317. «سپس امام(ع) به اصحاب خود فرمود:برخیزید و آب بنوشید که آخرین آذوقه شما از دنیا است و وضو بگیرید و غسل کنید و لباس‏های خود را با آن بشویید تا کفن‏های شما باشد. آن‏گاه امام(ع) نماز صبح را با آنان به جماعت خواند».
از عبارت «یکن آخر زادکم»و نیز از گزارش‏های مربوط به روز عاشورا چنین استفاده می‏شود که پس از اتمام این ذخیره آبی، دیگر دسترسی به آب میسّر نشد و امام(ع) و یاران و خاندانش در آن گرمای طاقت فرسای کربلا تا هنگام شهادت، علاوه بر مبارزه سنگین با دشمن با تشنگی شدید نیز دست به گریبان بودند.
علامه مجلسی(ره) در ادامه گزارش خود سخن از ریشخند یکی از لشکریان عمر بن سعد به نام تمیم بن حصین خزاری به میان آورده که می‏گوید:
«ای حسین، و ای یاران حسین!آیا به آب فرات نمی‏نگرید که چگونه همانند شکم مار می‏درخشد؛ به خداوند سوگند از آن قطره‏ای نخواهید آشامید تا آنکه مرگ را دریابید!»بحارالانوار، ج 44، ص 317.
حرّ نیز در روز عاشورا و در هنگام نصیحت به کوفیان، آنان را به جهت ممانعت از دسترسی امام(ع) و یارانش به آب فرات توبیخ کرده است.انساب الاشراف، ج 3، ص 189؛ الارشاد، ص 453.
همچنین گزارش تلاش امام(ع) برای به دست آوردن آب و ممانعت شمر از آن و ریشخند او به آن حضرت و نفرین امام(ع) بر او در برخی از منابع آمده است.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 86؛ به نقل از:بحارالانوار، ج 45، ص 51.
علامه مجلسی(ره) روایتی را نقل می‏کند که مضمون آن درخواست عباس برای مبارزه و مأمور شدن او از طرف امام(ع) به منظور آوردن آب برای اطفال و کودکان حرم می‏باشد. همان‏گونه که مشهور است، عباس(ع) موفق به آورن آب نشد و در راه بازگشت به شهادت رسید.بحارالانوار، ج 45، ص 41 و 42





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 دی 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
(تعداد کل صفحات:15)      [ <>   [ 6 ]   [ 7 ]   [ 8 ]   [ 9 ]   [ 10 ]   [ 11 ]   [ 12 ]   [ 13 ]   [ 14 ]   [ 15 ]  

.: Weblog Themes By Rasekhoon:.