عربی
عربی ، صرف و نحو و همه چیز 
قالب وبلاگ

 

1ـ اسمهای صحیح الآخر، شبه صحیح الآخر و منقوص با افزوده شدن الف و نون مكسور یا یاء و نون مكسور مثنی می‌شوند؛ مانند: «رَجُلٌ ! رَجُلانِ؛ ضَوْءٌ ! ضَوْءَانِ و قَاضِي ! قَاضِیانِ».

    2ـ «الفِ» ‌اسم مقصور ثلاثی اگر از «واو» قلب شده باشد، هنگام تثنیه به «واو» بدل می‌شود و اگر منقلب از «یاء» باشد، به «یاء» بدل می‌شود؛ مانند: «عَصا ! عَصَوانِ و فَتَی ! فَتَیانِ».

    3ـ «الفِ» ‌اسمهای مقصوری كه بیش از سه حرف دارند هنگام تثنیه به «یاء» بدل می‌شود؛ مانند: «كُبْرَی ! كُبْرَیانِ و مُصْطَفَی ! مُصْطَفَیانِ».

    4ـ همزۀ اسم ممدود هنگام تثنیه‌ سه حالت پیدا می‌کند:

    الف) اگر اصلی باشد تغییری نمی‌كند؛ مانند: «قَرّاء ! قَرّاءانِ».

    ب) اگر علامت تأنیث باشد به «واو» بدل می‌شود؛ مانند: «حَسناء ! حَسناوانِ و صَحراء ! صَحراوانِ».

    ج) اگر همزۀ آن بدل از «یاء» یا «واو» باشد هر دو حالت «الف» و «ب» جایز است؛ مانند: «كِساء ! كِساءانِ (كِساوانِ)» و «غِطاء ! غِطاءانِ (غِطاوانِ)».

    5ـ در اسمهایی كه لام الفعل آنها حذف شده است اگر به جای حرف محذوف حرف دیگری نیامده باشد، حرف محذوف هنگام تثنیه برمی‌گردد؛ مثلاً یای محذوف از اسم منقوصِ محذوف الیاء هنگام تثنیه برمی‌گردد؛ مانند: «هادٍ ! هادیانِ» و «ساعٍ ! ساعیانِ»؛ ولی اگر به ‌جای حرف محذوفْ حرف دیگری به کار رفته باشد، به همان صورت می‌توان از آن مثنّی ساخت؛ مانند: «سَنَة ! سَنَتانِ» و «اِبْن ! اِبْنَانِ».


ادامه مطلب
[ دوشنبه 17 خرداد 1395  ] [ 8:34 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

1ـ اسم به لحاظ عدد به مفرد، مثنّی و جمع تقسیم می‌شود.

    الف) مفرد: اسمی است كه تنها بر یک شیء، حیوان یا انسان دلالت می‌كند.

    ب) مثنی: اسمی است كه بر دو شیء، دو حیوان یا دو انسان دلالت می‌كند.

    ج) جمع: اسمی است كه بر بیش از دو شیء، حیوان یا انسان دلالت می‌كند.

    2ـ اسم مثنی با افزودن الف و نون مكسور (ــَ انِ) یا یاء و نون مكسور (ــَ‌ یْنِ) به آخر اسم مفرد به دست می‌آید. پیش از افزودن علامت مثنّی به واژۀ مفرد همواره آخرین حرف کلمه مفتوح می‌شود؛ مانند: «كاتِبٌ+ انِ ! كَاتِبَانِ و كاتِبٌ+ یْنِ ! كَاتِبَیْنِ».

 

ادامه ....


ادامه مطلب
[ دوشنبه 17 خرداد 1395  ] [ 8:31 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]
  1. فعل‌های اجوف ثلاثی مجرد غالباً از سه باب هستند: فَعَلَ‌، یَفْعُلُ؛ فَعَلَ، یَفْعِلُ؛ فَعِلَ، یَفْعَلُ.
  2. هرگاه «واو» و «یاء» متحرک باشند و ماقبل آن‌ها مفتوح باشد حرف «واو» و «یاء» به «الف» قلب می‌شوند. مانند «قَوَلَ» که تبدیل به «قالَ» می‌شود.
  3. در صیغه‌های ماضی معلوم فعل اجوف از صیغۀ غائب تا غائبتین اعلال به قلب دارند و از صیغۀ غائبات تا متکلم مع الغیر به دلیل التقاء ساکنین اعلال به حذف دارند.
  4. هرگاه عین الفعل به خاطر التقاء ساکنین حذف شود، اگر مضارع آن بر وزن «یَفْعُلُ» باشد فاء الفعل مضموم می‌شود و اگر مضارع آن بر وزن «یَفْعَلُ» و یا «یَفْعِلُ» باشد فاء الفعل مکسور می‌شود.
  5. اگر در ماضی معلوم فاءالفعل مکسور باشد، در ماضی مجهول برای جلوگیری از اشتباه با ماضی معلوم فاء الفعل مضموم می‌شود. بُعْنَ
  6. وزن افعال معتلّ (اجوف و ...) بر اساس حروف اصلی باقی‌مانده است. مانند «قُلْنَ» که بر وزن «فُلْنَ» است.
  7. تمام فعل‌های اجوف در باب اول واوی هستند؛ تمام فعل‌های اجوف در باب دوم یایی هستند و در باب چهارم هر دو احتمال وجود دارد؛ یعنی هم واوی و هم یایی هستند.
  8. هرگاه واو و یاء متحرک باشند و ماقبل آن‌ها حرف صحیح و ساکن باشد حرکت به ماقبل منتقل می‌شود. یَقُوْلُ، یَبِیْعُ
  9. در مضارع معلوم وزن «یَفْعُلُ» و «یَفْعِلُ» تمامی صیغه‌ها اعلال به اسکان (نقل حرکت) و صیغهٔ غائبات و مخاطبات علاوه بر اعلال به اسکان، اعلال به حذف نیز دارند.
  10. هرگاه «واو» و «یاء» مفتوح باشند و قبل از آن‌ها حرف صحیح و ساکن باشد، حرکت فتحه به ماقبل منتقل می‌شود و «واو» و «یاء» به «الف» قلب می‌شوند. یَخَافُ، یَهَابُ
  11. در مضارع معلوم اجوف وزن «یَفْعَلُ» در تمامی صیغه‌ها اعلال به اسکان (نقل حرکت) و اعلال به قلب وجود دارد و در صیغهٔ غائبات و مخاطبات علاوه بر اعلال اسکان و قلب، اعلال به حذف نیز وجود دارد.

ادامه مطلب
[ جمعه 10 اردیبهشت 1395  ] [ 9:36 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]
  1. فعلی که یکی از حروف اصلی آن حرف عله باشد را معتل گویند و حروف عله عبارتند از واو و یاء و الف منقلبه.
     
  2. معتل الفاء (مثال): آن معتلی را گویند که اولین حرف اصلی آن حرف عله باشد.
     
  3. معتل العین (اجوف) آن معتلی را گویند که دومین حرف اصلی آن حرف عله باشد.
     
  4. معتل اللام (ناقص) آن معتلی را گویند که سومین حرف اصلی آن حرف عله باشد.
     
  5. به تغییراتی که بر روی حروف عله عارض می‌شود اعلال گویند.
     
  6. اعلال به اسکان: گرفتن حرکت حرف عله اعلال به قلب: تبدیل حرف عله به حرف دیگر
     
  7. اعلال به حذف: حذف حرف عله
     
  8. فعل مضارع، مثال واوی، ثلاثی مجرد بر وزن یَفعِلُ حرف عله در مضارع و امر حاضر حذف می‌شود.
     
  9. فعل مضارع مثال واوی، ثلاثی مجرد بر وزن یَفعَلُ مشروط به اینکه عین الفعل یا لام الفعل حرف حلقی باشد حرف عله در مضارع و امر حاضر حذف می‌شود.
     

ادامه مطلب
[ پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  ] [ 8:44 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

فعل مضاعف فعلی است که دو حرف اصلی آن از یک جنس باشند.
 

فعل مضاعف به دو دسته ثلاثی و رباعی تقسیم می‌شود. در ثلاثی عین الفعل و لام الفعل از یک جنس هستند مانند «فَرَرَ، یَفْرِرُ» چون دو حرف کنار هم قرار دارند به یک حرف مشدّد تبدیل می‌شوند. فَرَّ، یَفِرُّ
 

ادغام در لغت عبارت است از در هم کردن دو چیز؛ و در علم صرف عبارت است از تبدیل دو حرف یکسان در کنار هم، به یک حرف مشدّد.
 

در ادغام به اول المثلین اول المثلین مُدْغَم و به دوم المثلین مُدْغَم فیه گفته می‌شود.
 

دلیل ادغام در فعل‌های مضاعف ثلاثی مجرد:
--- در کنار هم بودن دو حرف مثل هم که هر دو متحرک باشند ادغام واجب است.
--- در کنار هم بودن دو حرف مثل هم که اولی ساکن و دومی متحرک باشد ادغام واجب است.

 

شروط ادغام عبارت است از: بین اول المثلین و ثاني المثلین فاصله نباشد؛ لام الفعل متحرک باشد.
 

در پنج صیغه اول فعل‌های ماضی مضاعف ثلاثی مجرد ادغام واجب است ولی از صیغه ششم تا صیغه چهاردهم ادغام ممتنع است.
 

در فعل مضارع معلوم در تمامی صیغه‌ها ادغام واجب است؛ به جز صیغهٔ غائبات و مخاطبات که به دلیل پیوستن ضمیر فاعلی متحرک و ساکن بودن لام الفعل ممتنع الادغام است.


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  ] [ 1:50 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

نکته ترجمه ای مهم در مورد انواع "ما"

۱-ماهوأخطرُ الأمراضِ للانسان؟:«خطرناك ترين بيماري هابراي انسان چيست؟»«استفهاميه»
۲-مانَسيتُ عَهدي ومسؤليَّتي: «پيمانم ومسئوليتم رافراموش نكردم.»«نافيه»
۳-ماتَفْعلوامِنْ خيرٍتَجِدْهُ عندَالله: «هرچه ازكارنيك انجام دهيد،آن رانزدخدامي يابيد.»«شرطية»
۴-لِلهِ مافي السمواتِ وَمافي الارض: «براي خداست آنچه درآسمانهاوآنچه درزمين است.»«موصول»
۵-ماأَبْعَدَ الخيرَ………:« نيكي كردن……… چقدردوراست!»«تعجّبيّة»
۶-ماجَليسٌ بأفضلَ مِن الكتاب:«همنشيني بافضيلت ترازكتاب نيست.»
«ماي شبيه به ليسَ»ويــــژه انساني»
۷-إنَّما المؤمنون إخوةٌ:
همانامؤمنان برادرهستند»«كافّة»«ماي حرفيه»انَّماازاداة حصرمي باشد.


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  ] [ 11:02 AM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

1ـ صیغۀ مبالغه اسمی است كه بر کثرت و فراوانی صفتی در كسی یا چیزی دلالت می‌كند؛ مانند: عَلاّم (بسیار دانا).
2ـ صیغۀ مبالغه صرفاً از ثلاثی مجرد ساخته می‌شود. وزنهای صیغۀ مبالغه سماعی‌اند و مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
فَعَّالٌ ! غَفَّارٌ (بسیار آمرزنده)
فَعَّالَةٌ ! عَلاّمَةٌ (بسیار دانا)
فَعِیلٌ ! رَحِیمٌ (بسیار مهربان)
فَعُولٌ ! كَذُوبٌ (بسیار دروغگو)
فِعِّیلٌ ! صِدِّیقٌ (بسیار راستگو)
فَیْعُولٌ ! قَیّومٌ (بسیار پابرجا)
مِفْعالٌ ! مِفْضالٌ (بسیار فاضل)
فَعِلٌ ! حَذِرٌ (بسیار محتاط)
مِفْعیلٌ ! مِسْكینٌ (بسیار نیازمند)
فُعُّولٌ ! قُدُّوسٌ (بسیار پاک و منزّه)
فُعَلَةٌ ! هُمَزَةٌ (بسیار عیب‌جو)


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 13 اسفند 1394  ] [ 12:07 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

1ـ چگونگی ساختن صفت مشبهه در افعال ثلاثی مجرد
الف) ماضی ثلاثی مجرّد اگر بر وزن «فَعِلَ» باشد سه حالت دارد:
1ـ چنانچه فعل ماضی گویای مفاهیمی همچون شادی، غم و اموری دیگر از این دست باشد، كه پس از حدوث به سرعت زائل می‌شوند، صفت مشبهۀ آن بر وزن «فَعِلٌ» بنا می‌شود؛ مانند:‌ «فَرِحَ ! فَرِحٌ (شاد و خرسند) و بَطِرَ ! بَطِرٌ (سركش و مغرور)».
2ـ چنانچه فعل ماضی گویای مفاهیمی چون خالی یا پر شدن و امور دیگری از این دست باشد ـ كه زوال آن به كندی صورت می‌پذیرد ـ صفت مشبهۀ آن بر وزن «فَعْلان» بنا می‌شود؛ مانند: «شَبِعَ! شَبعَان (سیر)، عَطِشَ! عَطْشَان و یَقِظَ ! یَقظان».
3ـ اگر فعل ماضی بیانگر مفاهیمی همچون عیب، رنگ یا زینت، كه صفتهایی پایدار یا دست كم نیمه‌پایدارند، باشد صفت مشبهۀ آن بر وزن «أفعَل» بنا می‌شود؛‌ مانند: «خَضِرَ ! أخْضَر، عَرِجَ ! أعْرَج (لَنگ) و عَیِنَ ! أعْیَن (چشم درشت)».
ب) چنانچه فعل ماضی بر وزن «فَعُلَ» باشد صفت مشبهۀ آن وزنهای متعددی دارد. این اوزان عبارت‌اند از:
«فَعَلٌ (حَسَنٌ/ بَطَلٌ)، فَعالٌ (جَبانٌ/ حَصانٌ)، فَعْلٌ (ضَخْمٌ/ صَعْبٌ)، فِعْلٌ (مِلْحٌ)، فُعْلٌ (صُلْبٌ)، فَعِلٌ (نَجِسٌ)، فُعالٌ (شُجاعٌ/ فُرَاتٌ)، فُعُلٌ (جُنُبٌ)، فاعِلٌ (طاهِرٌ) و فَعیلٌ (شَرِیفٌ/ نَبیلٌ)».
ج) هرگاه ماضی ثلاثی مجرد بر وزن «فَعَلَ» باشد‌ به ندرت از آن صفت مشبّهه ساخته می‌شود و در این صورت صفت مشبّهه غالباً بر وزن «فَیْعِل» یا «أفعَل» می‌آید؛ مانند: «بانَ ! بَیِّنٌ، سادَ ! سَیِّدٌ و قَطَعَ ! أقْطَعُ».

2ـ چگونگی ساختن صفت مشبهه در افعال غیر ثلاثی مجرد
در افعال غیر ثلاثی مجرد صفت مشبّهه هم‌وزن اسم فاعل است؛ یعنی اگر اسم فاعلِ غیر ثلاثی مجرد مفهوماً بر ثبوت و استمرار زمانی دلالت داشته باشد، صفت مشبّهه تلقی می‌شود؛ مانند: «مُؤمِنٌ،‌ مَعْتَدِلٌ و مُستَقیمٌ». همچنین اسم مفعول نیز اگر مفهوم دوام و ثبوت را برساند، صفت مشبهه محسوب می‌گردد؛ مانند: «مُرَبَّعٌ، مُبْتَذَلٌ و‌ مُستَوَی».

3ـ تأنیث صفت مشبهه
صفت مشبّهه را اغلب با افزودن تای مدوّره به آخر آن مؤنث می‌كنند؛ مانند: «طاهِرٌ! طاهِرَةٌ، سَلیمٌ! سَلیمَةٌ». اما دو وزن از این قاعده مستثنی هستند: 1ـ وزن «فَعلان» كه مؤنث آن «فَعلَی» است؛ مانند: «سَكْران! سَكْرَی و غَضبان! غَضْبَی». 2ـ وزن «أفْعَل» كه مؤنث آن «فَعلاء» است؛ مانند: «أبْیَض! بَیْضاء و أحْوَر! حَوْراء».


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 13 اسفند 1394  ] [ 12:03 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

صفت مشبّهه صفتی است كه بر ثبوت و پایداری صفت در موصوف خود دلالت می‌كند، در حالی كه اسم فاعل و اسم مفعول از حدوث فعل یا حالتی خاص در موصوف خود حكایت دارند و این صفات پایدار، ثابت و همیشگی نیستند.
 

صفت مشبّهه در افعال ثلاثی مجرد اغلب از افعال متصرف و لازم ساخته می‌شود, در صورتی که اسم فاعل هم از افعال لازم و هم از افعال متعدّی ساخته می‌شود.


الف) ماضی ثلاثی مجرّد اگر بر وزن «فَعِلَ» باشد سه حالت دارد:
1ـ چنانچه فعل ماضی گویای مفاهیمی همچون شادی، غم و اموری دیگر از این دست باشد، كه پس از حدوث به سرعت زائل می‌شوند، صفت مشبهۀ آن بر وزن «فَعِلٌ» بنا می‌شود؛
2ـ چنانچه فعل ماضی گویای مفاهیمی چون خالی یا پر شدن و امور دیگری از این دست باشد ـ كه زوال آن به كندی صورت می‌پذیرد ـ صفت مشبهۀ آن بر وزن «فَعْلان» بنا می‌شود؛
3ـ اگر فعل ماضی بیانگر مفاهیمی همچون عیب، رنگ یا زینت، كه صفتهایی پایدار یا دست كم نیمه‌پایدارند، باشد صفت مشبهۀ آن بر وزن «أفعَل» بنا می‌شود؛‌


ب) چنانچه فعل ماضی بر وزن «فَعُلَ» باشد صفت مشبهۀ آن وزنهای متعددی دارد. این اوزان عبارت‌اند از:«فَعَلٌ (حَسَنٌ/ بَطَلٌ)، فَعالٌ (جَبانٌ/ حَصانٌ)، فَعْلٌ (ضَخْمٌ/ صَعْبٌ)، فِعْلٌ (مِلْحٌ)، فُعْلٌ (صُلْبٌ)، فَعِلٌ (نَجِسٌ)، فُعالٌ (شُجاعٌ/ فُرَاتٌ)، فُعُلٌ (جُنُبٌ)، فاعِلٌ (طاهِرٌ) و فَعیلٌ (شَرِیفٌ/ نَبیلٌ)».


ج) هرگاه ماضی ثلاثی مجرد بر وزن «فَعَلَ» باشد‌ به ندرت از آن صفت مشبّهه ساخته می‌شود و در این صورت صفت مشبّهه غالباً بر وزن «فَیْعِل» یا «أفعَل» می‌آید؛


در افعال غیر ثلاثی مجرد صفت مشبّهه هم‌وزن اسم فاعل است؛ یعنی اگر اسم فاعلِ غیر ثلاثی مجرد مفهوماً بر ثبوت و استمرار زمانی دلالت داشته باشد، صفت مشبّهه تلقی می‌شود؛ مانند: «مُؤمِنٌ،‌ مَعْتَدِلٌ و مُستَقیمٌ». همچنین اسم مفعول نیز اگر مفهوم دوام و ثبوت را برساند، صفت مشبهه محسوب می‌گردد؛ مانند: «مُرَبَّعٌ، مُبْتَذَلٌ و‌ مُستَوَی».


صفت مشبّهه را اغلب با افزودن تای مدوّره به آخر آن مؤنث می‌كنند؛ مانند: «طاهِرٌ ! طاهِرَةٌ، سَلیمٌ ! سَلیمَةٌ». اما دو وزن از این قاعده مستثنی هستند: 1ـ وزن «فَعلان» كه مؤنث آن «فَعلَی» است؛ 2ـ وزن «أفْعَل» كه مؤنث آن «فَعلاء» است؛
 

صیغۀ مبالغه اسمی است كه بر کثرت و فراوانی صفتی در كسی یا چیزی دلالت می‌كند؛ مانند: عَلاّم (بسیار دانا).

 صیغۀ مبالغه صرفاً از ثلاثی مجرد ساخته می‌شود. وزنهای صیغۀ مبالغه سماعی‌اند و مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: فَعَّالٌ؛ فَعَّالَةٌ؛ فَعِیلٌ؛ فَعُولٌ؛ فِعِّیلٌ؛ فَیْعُولٌ؛ مِفْعالٌ؛ فَعِلٌ؛ مِفْعیلٌ؛ فُعُّولٌ؛ فُعَلَةٌ.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 13 اسفند 1394  ] [ 11:58 AM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

اسم فاعل صفتی است كه از فعل معلوم گرفته می‌شود و بر كسی یا چیزی كه فعلی از او سرزده است دلالت می‌كند‌ و بر صفات حادث و گذرا دلالت دارد؛ مانند: «ناصِر (یاری كننده)». اسم فاعل از فعل مضارع معلوم مشتق می‌شود و در لفظ و معنا مانند آن است؛
 

برای ساختن مفرد مذكر اسم فاعل از ثلاثی مجردْ وزن «فاعِل» را مبنای عمل قرار می‌دهیم و حروف اصلی آن را در این قالب به کار می‌بریم؛ مانند: «كَتَبَ ! كاتِبٌ». در غیر ثلاثی مجرد در فعل مضارع معلوم به جای حرف مضارعت میم مضموم (ﻣُـ) می‌گذاریم؛ آن‌گاه حرف ما قبل آخر آن را ـ در صورتی كه مكسور نباشد ـ مكسور می‌كنیم.
 

اسم مفعول صفتی حادث و گذرا است كه از فعل مجهول گرفته می‌شود و بر كسی یا چیزی كه فعلی بر آن واقع شده است دلالت می‌كند‌؛ قید حادث و گذرا بدین خاطر در تعریف اسم مفعول قرار می‌گیرد که صفت مشبهه از آن خارج شود؛ زیرا اگر بر ثبوت و دوام و صفات پایدار و ثابت دلالت کند، صفت مشبهه است؛ مانند: «مَحمودُ الخُلقِ» و «مُهَذَّبُ الطَّبعِ» که در اینجا واژه‌های «مَحمود» و «مُهَذَّب» صفت مشبّهه تلقّی می‌گردند، نه اسم مفعول.


برای ساختن صیغۀ نخست (مفرد مذكر) اسم مفعول از ثلاثی مجرد وزن «مفعول» را مبنا قرار می‌دهیم؛ مانند: «نَصَرَ ! مَنصور (یاری شده)». همچنین برای ساختن صیغۀ اوّل اسم مفعول از غیر ثلاثی مجرد ابتدا فعل مضارع را مجهول می‌کنیم، آن‌گاه به جای حرف مضارعت، میم مضموم (ﻣُـ) می‌گذاریم؛ مانند: «یُكْرِمُ ! یُكْرَمُ ! مُكْرَمٌ».


اسم مفعول صرفاً از فعلهای متعدّی ساخته می‌شود، مگر آنكه فعل لازم به واسطۀ حرف جر خاصّی متعدی شده باشد‏ كه در این صورت نیز می‌توان از آن اسم مفعول ساخت؛ مانند: «رَغِبَ! رَغِبَ فیهِ ! مَرغوبٌ فیهِ»؛ «غَضِبَ ! غَضِبَ عَلَیْهِ ! مَغضوبٌ عَلَیْهِ» و «ذَهَبَ ! ذَهَبَ بِهِ ! مَذهوبٌ بِهِ».
 

حروف جرّی كه افعال لازم را متعدی می‌کنند همیشه یکسان نیستند و بر همین اساس فعلهای لازم «رَغِبَ»، «غَضِبَ» و «ذَهَبَ» به وسیلۀ حروف جر «في»، «عَلَی» و «بِـ» متعدی شده‌اند.


صرف صیغه‌های اسم مفعولی که از فعل لازم ساخته شده‌اند به این صورت است که ابتدا صورت مفرد مذکّر اسم مفعول را از ریشۀ فعلی آن به دست می‌آوریم، آن‌گاه تمامی تغییرات صرفی لازم را در اسمها یا ضمائری که بعد از حرف جرّ به کار رفته‌اند اعمال می‌کنیم. چون در واقع این اسمها یا ضمایر نائب فاعل اسم مفعول محسوب می‌شوند؛ یعنی در این موارد قالب اصلی اسم مفعول، مثنّی، جمع و مؤنّث نمی‌شود.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 13 اسفند 1394  ] [ 11:50 AM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.

تعداد کل صفحات : 4 :: 1 2 3 4

درباره وبلاگ

تو این وبلاگ قصد داریم از همه جای عربی صحبت کنیم البته تمرکز بیشترمون رو کتاب صرف میر و صرف ساده است
لینک دوستان
موضوعات وب
آمار سایت
كل بازديدها : 40153 نفر
كل نظرات : 0 عدد
كل مطالب : 74 عدد
آخرین بروز رسانی : جمعه 23 مهر 1395 
تاریخ ایجاد بلاگ :دوشنبه 28 دی 1394 
امکانات وب