این ستونهای آسمان
وقتی که از این پایین به طلایی استوار قد برافراشته خیره میشوی، دلت غنج میزند برای اینکه دری باز شود و تو وارد شوی و پلهها را یکی یکی پشت سر بگذاری و برسی به آن بالا... آنجا که انگار در دل آسمان ادغام شده؛ آنجا که قدیمترها موذنها میایستادند و دست روی گوش میگذاشتند و با طنین «الله اکبر» و «اشهد ان لا اله الی الله» تمام شهر را فرا میخواندند به اینجا؛ به حضور در نماز جماعتی که صفهایش در صحن و رواقهای مسجد جامع گوهرشاد شکل میگرفت و در نمای پسزمینهاش همین گلدستهها دیده میشد و گنبد طلایی و نماهایی از معماری دلنشین حرم.