كار وتلاش وجهاد اقتصادی



طرح تحول اقتصادی


 

هدفمند کردن یارانه و روش های پرداخت آن هدفمند کردن یارانه و روش های پرداخت آن


 


 


طرح تحول اقتصادی در نظام مالیات طرح تحول اقتصادی در نظام مالیات

 


 


طرح تحول اقتصادی در نظام توزیع کالا و خدمات طرح تحول اقتصادی در نظام توزیع کالا و خدمات

 


 


طرح تحولات اقتصادی در نظام گمرک طرح تحولات اقتصادی در نظام گمرک



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (1)

سرمايه‌‌گذاري خارجي در بخش كشاورزي

حقايق کليدي سرمايه‌‌گذاري‌‌هاي بين المللي در بخش کشاورزي افزايش سرمايه‌‌گذاري‌‌ها معاملات در جست‌وجوي منابع هستند نه بازارها؛

شکل غالب سرمايه‌‌گذاري‌‌ها خريد يا اجاره بلند مدت زمين است؛

سهم کل زمين‌‌هاي تحت تملک خارجي‌‌ها اندک است؛

عمده سرمايه‌‌گذاران از کشورهاي حاشيه خليج فارس‌‌، چين و کره جنوبي هستند.

منطقه هدف اصلي : آفريقا

سرمايه‌‌گذاران اغلب از بخش خصوصي بوده، اما با مداخلات دولت روبه‌رو هستند.

شرکاي سرمايه‌‌گذاري در کشور ميزبان اکثرا خود دولت‌‌ها هستند؛

تمرکز سرمايه‌‌گذاران اخيرا به سوي توليد محصولات پايه‌‌اي و خوراک دامي‌ ‌‌جلب شده است.

مساله تملک زمين‌‌هاي کشاورزي توسط افراد خارجي در آفريقا و برخي نقاط ديگر سبب ايجاد برخي نگراني‌‌ها شده است. بسياري از ناظران‌‌، گسترش اين پديده را نوع جديدي از استعمار مي‌‌‌دانند که امنيت غذايي فقرا را تهديد مي‌‌‌کند(Economist‌‌، 2009). به هر حال چنين سرمايه‌‌گذاري‌‌هايي مي‌‌‌توانند نويد بخش نيز باشند اگرکه اهداف خريداران زمين در راستاي نيازهاي سرمايه‌‌گذاري کشورهاي در حال توسعه باشد.

  • شکاف‌‌هاي سرمايه هشدار دهنده

بخش کشاورزي در کشورهاي در حال توسعه به شدت محتاج سرمايه است. ده‌‌‌ها سرمايه‌‌گذاري اندک منجر به از حرکت افتادن بهره‌وري و سطوح توليد شده است.

در راستاي اهداف توسعه هزاره (از اسناد مورد توافق در سازمان ملل) مبني بر نصف شدن ميزان گرسنگان جهان تا سال 2015، سازمان خواروبار جهاني نشان داده است که سالانه حداقل 30‌‌ميليارد دلار وجوه اضافي مورد نياز است. همچنين ريشه کني کامل گرسنگي تا سال 2050 سالانه چيزي در حدود 90 تا100‌‌ميليارد دلار هزينه اضافي در برخواهد داشت.

ظرفيت کشورهاي در حال توسعه براي پر کردن اين شکاف‌‌ها محدود بوده و کمک‌‌هاي مالي ديگر کشورها نيز گزينه چندان کارگشايي نيستند (شکل شماره 1). در حقيقت سهم کمک‌‌هايي که به سوي بخش کشاورزي سرازير مي‌‌‌شوند، به زير 5درصد کاهش يافته است.

حال سوال اصلي اين نيست که آيا سرمايه‌‌گذاري‌‌هاي بين‌المللي مي‌‌‌توانند نقش مکمل را در کنار ديگر جريانات سرمايه‌‌اي ايفا کنند يا خير، بلکه بايد پرسيد تاثير اين سرمايه‌‌گذاري‌‌ها چگونه مي‌‌‌تواند بهينه گردد.

اطلاعات موجود پيرامون سرمايه‌‌گذاري‌‌هاي بين المللي در بخش کشاورزي بسيار اندک و اغلب بر پايه شواهد روايت شده است. از همين اطلاعات محدود موجود (کادر شماره 1) نيز 3 مساله را مي‌‌‌توان دريافت:

  1. سرمايه‌‌گذاري‌‌هاي بين‌المللي در بخش کشاورزي افزايش يافته، اما زمين‌‌هاي تحت کنترل افراد خارجي همچنان سهم کوچکي در کشورهاي درحال توسعه دارند.

  2. با وجود آنکه سرمايه‌‌گذاري‌‌ها اکثرا خصوصي هستند، دولت‌‌ها علي‌الخصوص در کشورهاي پذيراي سرمايه نقش مداخله‌گري دارند.

  3. کانون توجه سرمايه‌‌ها از محصولات نقدي به سوي توليد محصولات پايه‌‌اي انتقال يافته است.

مشاهدات مطرح شده در كادر، اشاره به نيروي محرکه‌‌اي در پس موج جاري سرمايه‌‌گذاري‌‌ها دارد. بسياري از معاملات و قراردادها به واسطه نگراني‌‌هاي ناشي از امنيت غذايي تحريک مي‌‌‌شوند‌‌، علي‌الخصوص نگراني‌‌هاي برآمده از کشورهاي ثروتمند با محدوديت‌‌هاي آبي و زراعي.

قيمت‌‌هاي بالاي مواد غذايي و شوک‌‌هاي عرضه ناشي از سياست‌‌گذاري‌‌ها به وضوح نگراني‌‌هايي را ايجاد کرده که وابستگي به بازارهاي جهاني جهت تامين تقاضاي داخلي اين کشورها تا حدودي مخاطره آميز شده است.

حال جاي شک و ترديد است که آيا تملک زمين توسط افراد غير بومي‌ ‌‌بهترين پاسخ به اين چالش خواهد بود يا نه.

  • غنيمت شمردن فرصت‌‌ها از طريق مشارکت

فروش يک زمين زراعي به سرمايه‌‌گذاران بين‌المللي چندان براي کشورهاي در حال توسعه به دور از مخاطره نيست. تجربه نشان مي‌‌‌دهد که چنين فروش‌‌هايي مي‌‌‌تواند منجر به سلب مالکيت زمين يا استفاده ناپايدار از منابع شده و لذا معاش ساکنان محلي را مختل نمايد.

اين سرمايه‌‌گذاران همچنين وعده فرصت‌‌هاي بيشماري را از جمله انتقال تکنولوژي براي تحريک نوآوري و افزايش بهره‌وري‌‌، بهبود کيفيت‌‌، ايجاد اشتغال‌‌، پيوند‌‌هاي پسين و پيشين و آثارتکاثري از طريق تامين بومي‌‌‌نيروي کار و ديگر نهاده‌‌ها مي‌‌‌دهند.

به هر حال اين مزايا به‌طور خودکار ايجاد نمي‌‌‌شوند و هر دو طرف يعني سرمايه‌‌گذاران و ميزبانان سرمايه بايد تمام تلاش خود را به کار گيرند تا به تمام استعداد‌‌هاي بالقوه خود جامه عمل بپوشانند. و مهمتر از همه اينکه اين امر مستلزم درک اين مطلب است که همکاري و مشارکت نويد بخش مزايا و منافعي دوطرفه است.

  • بهره برداري مناسب از سرمايه‌‌گذاري‌‌ها

عمده مسووليت جذب سرمايه در نقاطي که بيشترين نيازهاي استراتژيک را دارد ونيز حصول اطمينان از برآورده شدن اين نيازها بر دوش کشور ميزبان است. به نظر مي‌‌‌رسد که بسياري از معاملات ملکي ميان سرمايه‌‌گذاران و دولت‌‌هاي ميزبان در کنار اين نگراني‌‌ها ايجاد شده  که آيا منافع حاصله به ساکنان محلي خواهد رسيد يا نه.

مستندسازي ناکافي از حقوق صاحبان زمين‌‌هاي کوچک مانع از اين مي‌‌‌شود که اين افراد هر گونه ادعايي در اين زمينه داشته باشند. از آنجاکه  بيشتر زمين‌‌ها در کشورهاي در حال توسعه هم‌اکنون به طور کامل مورد بهره‌برداري قرار نمي‌‌‌گيرند‌‌، ظاهرا «مازاد» زمين به معناي نامستعمل يا بدون صاحب بودن آن نيست.

از اين‌رو الزاما نظام‌‌هاي کارآمدتري براي به رسميت شناختن حقوق زمين‌‌ها مورد نياز است. متشابها دولت‌‌ها نيز بايد تلاش کنند تا از سرمايه‌‌گذاري‌‌هايي که منجر به خلق يک بخش کشاورزي پيشرفته، اما در اختيار افراد خارجي و بدون درنظر گرفتن واقعيت‌‌هاي داخلي مي‌شود‌‌، اجتناب ورزند. اين امر کمي‌‌‌ سطح توليد صاحبان زمين‌‌هاي کوچک را بهبود بخشيده يا درآمد اضافي و فرصت‌‌هاي شغلي براي آنها ايجاد خواهد کرد.

سرمايه‌‌گذاران بين‌المللي به طور يکسان به ميدان عمل دعوت مي‌‌‌شوند. اين افراد مي‌‌‌بايست پيامدهاي داخلي سرمايه‌‌گذاري‌شان را شناخته و نگراني‌‌هاي ناشي از امنيت غذايي‌‌، درگير بودن  عناصر ذينفع و ذيربط، استاندارد‌‌هاي محيط زيستي و مسائل اجتماعي و نيروي کار را مد نظر قرار دهند- نه به دليل آنکه متعهد به انجام اين کار هستند، بلکه به خاطر منافع خودشان.

ماداگاسکار در اين زمينه مثال مناسبي محسوب مي‌‌‌شود. ناآرامي‌‌هاي اجتماعي منجر به توقف يک قرارداد شد که به موجب آن دولت قصد داشت تا به‌طور يکجا 3/1‌‌ميليون هکتار از زمين‌‌ها را به سرمايه‌‌گذاران  کره‌جنوبي بفروشد.

وقايع مشابهي نيز مانع از برخي سرمايه‌‌گذاري‌‌ها در اندوزي(500 هزار هکتار به سرمايه‌‌گذاران سعودي) و در فيليپين (2. 1‌‌ميليون هکتار به چين) شد. لذا استراتژي‌‌هاي مقتضي‌تر خواهند توانست که راه‌حلي را پيش روي دولت‌‌ها قرار دهند.

  • کشف گزينه‌‌هاي ديگر

جدا از بهبود شرايط معاملات زمين‌‌هاي زراعي‌‌، چندين ترتيب قراردادي کم قيد و بندتر ديگر نيز بايد مدنظر قرار گيرند. در حقيقت خريد و استفاده مستقيم از منبع زمين تنها يک پاسخ استراتژيک به مشکلات امنيت غذايي کشورهايي است که با محدوديت زمين و آب مواجهند.

در اين زمينه مجموعه متنوعي از ساز وکار‌‌ها مي‌‌‌توان ارائه کرد که همان ميزان يا امنيت عرضه بيشتري را به ارمغان مي‌‌‌آورند از جمله: زراعت قراردادي(کنتراتي)، طرح‌‌هاي موسوم به Out-Grower‌‌، توافقات دوجانبه از قبيل داد و ستد متقابل و نيز بهبود نظام‌‌هاي اطلاعاتي بازار مواد غذايي بين المللي.

سرمايه‌‌گذاري‌‌ها مي‌‌‌توانند در زيرساخت‌‌ها و نهادهايي صورت پذيرند که در حال حاضر محدوديت‌‌هايي براي کشاورزي در کشورهاي در حال توسعه علي‌الخصوص مناطق مرکزي و جنوبي قاره آفريقا ايجاد کرده‌اند.

تمامي‌‌‌ اين راهکارها در کنار تلاش‌‌هايي در جهت بهبود بازدهي و قابليت اعتماد بازارهاي جهاني به عنوان منابع غذايي مي‌‌‌توانند از طريق افزايش توليد و امکانات تجاري‌‌، امنيت غذايي کشورهاي نگران در اين زمينه را ارتقا بخشند.

  • راه‌‌هاي پيش‌رو

مخاطراتي که همواره در کنار سرمايه‌‌گذاري‌‌هاي بين‌المللي وجود دارند، منجر به ايجاد يک نظام نامه رفتاري الزام آور شده‌اند. گرچه ممکن است اين الزام مشکل ساز باشد؛ اما با اين همه چارچوبي را ارائه مي‌‌‌نمايد که قواعد ملي مي‌‌‌توانند به آن معطوف گردند، به خصوص اگر طرفين دريابند که برآورد استانداردهاي رايج به نفع هر دو مي‌‌‌باشد.

مهمتر اينکه سرمايه‌‌گذاري‌‌هاي بين‌المللي در بخش کشاورزي مي‌‌‌بايست بيش از مساله مالکيت زمين مورد توجه قرار گرفته و ترويج داده شوند.

براي دستيابي به اين هدف لازم است که وسعت‌‌، ماهيت و تاثير سرمايه‌‌گذاري‌‌هاي بين‌المللي که به سوي کشورهاي در حال توسعه روانه مي‌‌‌شوند،  بهتر درک و نظارت شوند.

تجارب ارزنده در اين زمينه مي‌‌‌بايست در حوزه قانون و سياست‌گذاري طبقه‌بندي شوند تا سطح آگاهي هر دوي کشورهاي سرمايه‌گذار و ميزبان ارتقا يابد



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (1)

بررسي ساختار كار در نظام اسلامي


دولتها و حكومت هايي كه در طول تاريخ در ايران به وجود آمده اند متناسب با قدرت و وسعت حكومت داراي تشكيلات بوده و از وجود افراد مشخص و معيني جهت انجام امور گوناگون استفاده نموده اند به نحوي كه در سير تاريخ به طبقه بندي خام و كلي نظير موبدان، كشاورزان، بازرگانان و جنگجويان روبرو مي شويم .

شغل و كار در تشكيلات نظام اداري از مهمترين مباحثي است كه همواره با ديگر ابعاد نظام اداري همچون: آموزش، انتصاب، ارزشيابي و پرداخت حقوق و دستمزد در ارتباط بوده و مي تواند نقش اساسي و مؤثري در پيشبرد طرحها و برنامه هاي نظام اداري ايفا نمايد.

از طرف ديگر با توجه به پيوستگي بين شغل و شاغل در سازمانهاي دولتي و غيردولتي مي توان گفت:
شغل عبارت است از مجموعه اعمال و فعاليت هايي كه هر فرد در زندگي به منظور تأمين يك رشته اهداف مادي و معنوي به طور مداوم در پيش مي گيرد كه اين تعريف در مشاغل دولتي هم صادق است زيرا شغل دولتي در واقع مجموعه اعمال و رفتاري است كه از طرف دولت به عهده شاغل واگذار مي گردد.

بيان معني و مفهوم شغل
شغل در لغت به معني به كار و داشتن، كسب و كار، حرفه و كاري كه شخص در زندگي براي خود انتخاب كرده است.
شغل در دو معني عام و خاص به كار مي رود:

معني عام: عبارت است از آن چيزي كه مايه مشغوليت انسان مي شود خواه در اعمال دنيوي باشد يا اخروي.
معني خاص: عبارت است از نوع كار و حرفه اي كه انسان در زندگي براي خود انتخاب كرده است اعم از يدي، فكري، احساسي و عاطفي.

ارزش و جايگاه كار در اسلام: در مكتب حيات بخش اسلام كار و شغل داراي ارزش و اهميت ويژه اي بوده و از هر فردي به اندازه وسع و توانايي اش خواسته شده كه به منظور رفع نيازهاي زندگاني و همچنين نيازمندي هاي جامعه اش در جهت كسب و كار سودمند كه شارع مقدس اسلام آنرا پذيرفته باشد تلاش كند.

نقش دولت در ايجاد كار و شغل: بشر موجودي است اجتماعي و نيازمند، پس بناچار مي بايست جهت رفع نيازمندي اعم مادي و معنوي از شغل و حرفه اي برخوردار باشد تا هم بتواند نيازمندي زندگي خود را برطرف سازد و هم در رشد و خودكفايي جامعه مثمر ثمر واقع شود و در اين راستا دولت وظيفه دارد وسايل و امكانات لازم كار را در اختيار صاحبان حرفه و مشاغل قرار دهد تا هر كسي به ميزان توانايي و نوع استعدادش كار و شغل مورد علاقه خود را انتخاب نمايد خواه ايجاد اين برنامه ها در ارتباط با مشاغل دولتي و يا غيردولتي باشد. بهر صورت بر دولت است در ارتباط با اين امر مهم و حياتي چاره انديشي كند تا از بين رفتن نيروي خلاق و فعال جامعه ممانعت به عمل آيد زيرا كار و شغل مي تواند در به حركت درآوردن چرخهاي اقتصادي و ديگر ابعاد مانند بعد فرهنگي و اجتماعي و اخلاقي و تحكيم پايه هاي اساسي جامعه نقش بسزايي را ايفا نمايد. در اصل چهل و سوم قانون اساسي بند دوم آمده است: تأمين شرايط و امكانات كار به منظور رسيدن به اشتغال كامل و قرار دادن وسايل كار در اختيار همه كساني كه قادر به كارند ولي وسايل كار در اختيار ندارند «در شكل شركت تعاوني، از راه وام بدون بهره يا هر راه مشروع ديگر» كه نه به تمركز و تداول ثروت در دست افراد و گروه خاصي منتهي شود و نه دولت را به صورت يك كارفرماي بزرگ مطلق درآورد ، وظيفه دولت است .

اين اقدام بايد با رعايت ضرورت هاي حاكم بر برنامه ريزي عمومي اقتصاد كشور در هر يك از مراحل رشد صورت گيرد و در بند نهم همين اصل بر افزايش توليدات كشاورزي، دامي و صنعتي كه نيازهاي عمومي را تأمين كند و كشور را به مرحله خودكفايي برساند و از وابستگي برهاند تاكيد نموده است.

ساختار نهايي شغل
در ساختار نهايي شغل پاسخ به سؤالات زير اطلاعات مورد نياز را براي تجزيه شغل تأمين مي كند:

1- چه كاري انجام مي شود؟
با مشخص شدن نوع و ماهيت كار، فعاليت هاي مكرر جسمي لازم براي كار تعيين مي شود ممكن است كارمند به طرح ريزي يا محاسبه ذهني بپردازد و يا عمليات ديگران را رهبري، هدايت و كنترل كند يا كوشش او صورت فيزيكي داشته باشد مانند كارگري كه مواد را جابجا مي كند و اشيا را در محلي روي هم قرار مي دهد كه اين كار موجب كاهش قواي بدني و ايجاد خستگي مي شود.

در بعضي موارد مستخدمان براي انجام وظايف و تكاليف سازماني همزمان از قواي ذهني و بدني خود استفاده مي كنند.

2- كار چطور انجام مي شود؟
نحوه انجام دادن كار و شيوه استفاده از ابزار و وسايل براي انجام دادن كار مشخص مي گردد

3- چرا كار انجام مي گيرد؟
تعيين چگونگي و علت انجام دادن كار است و ارتباط وظايف و تركيب آنها را معين مي كند، افراد براي اينكه كار را به نحو مطلوب انجام دهند لازم است آگاهي از اشتباهات و جلوگيري از آنها و به كاربردن روشهاي تازه و منطقي را مدنظر قرارداده زيرا عدم آگاهي از اشتباهات موجب تكرار و درنهايت خسارات مادي و معنوي در بر خواهدداشت.

4- انجام دادن كار نياز به چه مهارتهايي دارد؟
دراين قسمت متوجه خواهيم شد كه امر تخصص مورد نظر بوده و ميزان سهولت و دشواري وظايف و مسئوليتهاي مربوط به شغل از لحاظ فكري، جسمي و فيزيكي مشخص مي شود.

شرايط احراز مشاغل دولتي
تصدي مشاغل دولتي يا به عبارت ديگر افتخار كارگزاري در نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران براي هر فردي ميسر نيست بلكه متصديان مشاغل دولتي از يك سلسله شرايط و خصوصيات بايد برخوردار باشند تا بتوانند از عهده وظايف و تكاليف محوله به نحو مطلوب برآيند.

شرايط و ضوابط احراز مشاغل دولتي
شرايط عام:
1- تعهد به اسلام
2- تخلق به اخلاق اسلامي 3- لياقت و شايستگي
شرايط خاص:
 1- تخصص و كارايي
2- تجربه و مهارت
3- توانايي جسمي و قدرت روحي

شرايط عام:
1- تعهد: يكي از برجسته ترين شرايط در احراز مشاغل دولتي تعهد و اعتقاد داشتن به نظام اسلامي است. بنابراين شرط تعهد و اعتقاد به مباني اسلام در همه حالات و مراحل دستيابي به مشاغل دولتي از بالاترين تا پايين ترين امري ضروري است.

2- تخلق به اخلاق اسلامي: اخلاق اسلامي در حقيقت نموداري از مراتب ايماني و اعتقادي دروني افراد كه در ارتباط با تعهد مي باشد نشان مي دهد پيامبر عظيم الشأن اسلام حضرت محمد(ص) مي فرمايد:
كامل ترين مومنين، ازلحاظ ايمان نيكوترين آنها از لحاظ خلق است. ازطرفي ايجاد شغل همانند پياده نمودن و تحقق ارزشهاي اسلامي در راستاي ارائه خدمت به جامعه اسلامي مي باشد.

3- لياقت و شايستگي: ازديگر شرايط احراز مشاغل لياقت و شايستگي است كه هر فرد شاغل به تناسب نوع شغل كه به وي محول مي گردد بايد از اين ويژگي بهره مند بوده زيرا ممكن است فردي ازلحاظ ايمان و اعتقادات و رعايت اصول و موازين اخلاقي واجد صلاحيت بوده اما از نظر لياقت و شايستگي همچون رشد فكري و درك مسائل سياسي و اجتماعي و نيز نحوه برخورد با مشكلات و نارساييها قدرت توان انجام كار را به طور شايسته كه مدنظر مي باشد نداشته باشد. زيرا مقامات و مناسب اجتماعي فقط وفقط در گرو لياقت و شايستگي است و هرگز سن مانع از آن نيست كه در صورت شايستگي، جوان مقام و منصب اجتماعي را بدست نياورد كه نمونه بارز آن انتصاب اسامه به فرماندهي لشكر كه او هم جواني كم سن و سال بود و اين امر خود گواه زنده و قابل توجهي مي باشد.

شرايط خاص
1- تخصص و كارايي: تخصص و كارداني از مهمترين و با اهميت ترين خصوصيات است كه بايد هر شاغلي از آن برخوردار بوده تا بتواند از عهده انجام دادن شغلي كه به وي محول شده است به نحو احسن برآيد زيرا كسي كه با علم و آگاهي كاري را شروع مي كند نه تنها بر ميزان كارايي خويشتن مي افزايد بلكه از مسائل ديگري كه براي خود و براي جامعه زيانبار است جلوگيري مي نمايد، اين خود در مقوله اثربخشي كه از مباحث كليدي بهره وري سازمانهاست قابل تأمل مي باشد.   



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

توسعه در ایران از نگاه کارگزاران آن

توسعه در ایران 1320-1357 ، خاطرات منوچهر گودرزی، خداداد فرمانفرماییان و عبدالمجیدمجیدی ، ویراستار غلامرضا افخمی، 1381 انتشارات گام نو، 1381 ،491 صفحه، شابک 5-07-7387-964 ، قیمت 3000 تومان
بعد از سقوط سلسله پهلوی بخش زیادی از تحقیقات تاریخی در باره دوران پهلوی صورت گرفته است. اغلب این بررسی ها به علل سقوط محمد رضا شاه و وقوع انقلاب اسلامی پرداخته اند، انقلاب جوانی که بیشتر از سایر انقلابها در دنیای مدرنیت قرن 20 در باره اش مطلب نوشته شده است. در میان نوشته جات تاریخی مربوط به دوران پهلوی مجموعه های تاریخ شفاهی بطور اعم و مجموعه های تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران بطور اخص رهیافت دیگری دارند. این مجموعه ها که کتاب حاضر چهارمین مجلد از « مجموعه توسعه و عمران ایران» است به هدف جبران کمبود محسوس محتوی انتشارات تاریخی به تبع چاپ سپرده شده است و سعی کرده است تا ابعاد سیاسی رویدادهای تاریخی را که به آن بسیار پرداخته شده است کناری گذارد و به تحولات اساسی اقتصادی آن دوره نیز بپردازد. اگر به کتاب شناسی تاریخ معاصر ایران نظر کنیم خواهیم دید که خاطرات رجال سیاسی و اهل دیوان، رهبران و کادرهای جنبش های چپ، رهبران و هواداران نهضت ملی، خاطرات علما، رهبران و هواداران نهضت های اسلامی، نویسندگان، هنرمندان، روشنفکران، زنان، اقلیت های قومی و دینی به تواتر انتشار یافته است لیکن مقامات اقتصادی در نهادهای خصوصی و دولتی، تکنوکراتهای اقتصادی، کارآفرینان و سرمایه گذاران بخش خصوصی کمتر به شرح مصائب و رویدادهایی که با آن درگیر بوده اند پرداخته اند. آنچه در آرشیو بنیاد مطالعات ایران دنبال می شود پرکردن این خلاء و رفع این معضل است. کتاب « توسعه در ایران » چهارمین مجلد از سلسله مطالعات شفاهی پیرامون توسعه اجتماعی و اقتصادی در دوره پهلوی در میان سالهای 1320 الی 1357 می باشد که بعد از وقوع انقلاب اسلامی انجام گرفته است. این مطالعات شفاهی برای جمع آوری مونوگرافیک تجربیات کسانی است که در برنامه ریزی و تشکیلات اجرایی توسعه اجتماعی و اقتصادی چه در بخش خصوصی و عمومی درگیر بوده اند.
نام اصلی کتاب که توسط بنیاد مطالعات ایران در چهارچوب برنامه تاریخ شفاهی توسعه اقتصادی اجتماعی دوره پهلوی منتشر شده «برنامه ریزی عمرانی و تصمیم گیری سیاسی ( ایدئولوژی، فرایند و سیاست در برنامه ریزی توسعه در ایران )» نام دارد که حاصل چندین ساعت مصاحبه غلامرضا افخمی با منوچهر گودرزی، خداد فرمانفرماییان و عبدالمجید مجیدی است که اولین بار در سال 1999 در امریکا به تبع چاپ سپرده شده است. در این کتاب این سه تکنوکرات برنامه ریز دوره پهلوی به ذکر شکل گیری نهادهای اقتصادی مدرن در کشور در دهه 30 شمسی که بر تحولات اجتماعی و سیاسی کشور تاثیری مهم نهاد پرداخته اند. بنابر این کتاب به طرح سوالاتی پیرامون تحول برنامه ریزی از نیمه برنامه دوم توسعه عمرانی - زمانی که ابوالحسن ابتهاج رئیس پرقدرت سازمان برنامه و وبودجه بعد از سقوط دولت مصدق در سال 1332 به ایران بازگشت - تا پایان برنامه پنجم می پردازد.

همانطوری که ویراستار کتاب اشاره می کند این سلسله مصاحبه ها بیشتر حول موضوعات توسعه نهادها و سازمانها دور می زند. لذا کمتربه شرح خاطرات شخصی چهره های مهم در فرایند تصمیم گیری اقتصادی پرداخته شده است. بعلاوه هر مصاحبه تا حدی هم ناظر بر جمع آوری مجدد نظریات شخص مصاحبه شونده در باره نظریات دیگران در باره این موضوعات است.
در دوره ای که نهادهای مالی مدرن از جمله سازمان برنامه وبودجه و بانک های تخصصی ظهور و رشد یافتند از اهمیت دو مساله نباید غفلت کرد. در پناه این دو مساله مطالعه این خاطرات می تواند موثرتر افتد: اول اینکه ظهور این نهادهای اصلی انباشت مصادف بود با توسعه ساختار سياسي رژيم پهلوی. به این عبارت که ما با افزایش استقلال دستگاه اجرايي دولت از قوه مقننه روبرو هستیم که در این میان رفته رفته قدرت در دستان گروه نخبه اي کوچکی به مرکزيت شاه و دربار متمركز می شد . دوم اینکه، به همین موازات دولت در توزيع سهم قابل ملاحظه اي از سرمايه هاي قابل سرمايه گذاري در اقتصاد نقش محوری می یافت. اين دو عامل، قدرت دخالت اقتصادي دولت را افزايش داد و نيروي بالقوه زيادي را براي نظارت بر شيوه و الگوي سرمايه گذاري در اقتصاد اعمال کرد.

اقتصاد كشور در سال هاي پس از 1332 در اثر افزايش درآمد نفتي که منبع عمده اصلي تامين مالي انباشت شده بود وارد مرحله جديدي شد که موجب تحول نقش اصلي دولت در تجهيز منابع سرمايه گذاري شد. دولت می بایست وظيفه جديد توزيع و تخصيص مازاد اقتصادي را به صورت عوايد نفتي انجام دهد، عوایدی که به نحو بنيادي ماهيت مناسبات اقتصاد دولتي را دگرگون کرد و به تبع موجب تغييرات نهادي و شکل گیری سازمانهای جدیدی در اين دوره شد که تاثير مهمي در روند انباشت داشتند. البته باید توجه داشت که این تحول برنامه ریزی و نهادهای مربوطه با نوع اقتصاد برنامه ای متمرکز که در برخی کشورهای سوسیالیستی انجام می شد متفاوت بود زیرا در خاورميانه پس از جنگ جهانی دوم برنامه ریزی حداقل در ابتدا در حد مجموعه اي از طرح هاي سرمايه گذاري بخش عمومي بود که به عنوان پيش شرطي براي دريافت کمک از بانك بين المللي ترميم و توسعه و دولت آمريکا مطرح شده بود.

گفتگوهای این کتاب و نوشته جات موجود بر این مساله تاکید دارند که سازمان برنامه برای اطمينان از تاثير تلاش هاي برنامه ريزي توسعه اي دولت در زمان بي ثباتي سياسي و عدم سازماندهي اجرايي تاسيس شد و در ابتدا به لحاظ مالي نهادي مستقل از تشکيلات اجرايي عادي دولت بحساب مي آمد. چیزی که ابتهاج اولین رئیس قدرتمند آن همیشه در پی آن بود. طي دو برنامه اول توسعه 1341-1328 سازمان برنامه بطور عمده درگير ايجاد تنظيم و اجراي طرح هاي سرمايه گذاري خود، مستقل از ادارات دولتي ديگر بود. استقلال اوليه سازمان برنامه در واقع بر ساخت موقعيت سياسي ايران در آن زمان منطبق بود. اما با وحدت سياسي و اجرايي بيشتر دولت بعداز 1341 ، سازمان برنامه وظيفه ايجاد تنظيم و اجراي طرحهاي سرمايه گذاري منحصر به وزارت خانه ها و ادارات دولتي ديگر را رها کرد. این مساله در خاطرات فرمانفرماییان بخوبی دیده می شود. از آغاز برنامه سوم با تشکيل شوراي عالي اقتصاد كه در تلاش براي هماهنگي بيشتر در سياست اقتصادي دولت بود، سازمان برنامه تحت کنترل نخست وزيري در آمد و این موجب عزل ابتهاج گردید. در ترتيبات جديد تمام مسئوليتهاي سازمان برنامه اعم از برنامه ريزي ملي ، نظارت عالي بر اجراي پروژه ها توسط وزيران مسئول و ادارات و تامين مالي برنامه هاي تصويب شده از طريق بودجه متمرکز شده مورد بررسي مجدد قرار گرفت . با آغاز برنامه پنجم در سال 1352 هنگامي که بودجه هاي عمراني و جاري دولت يکي شدند سازمان برنامه استقلال مالي خود را از دست داد.

سه شرکت کننده در این مصاحبه هر سه کار خود را در سازمان برنامه در نیمه دهه 30 شمسی شروع کردند، درست بعد از اینکه ابوالحسن ابتهاج رئیس این سازمان شد. حوزه تخصص گودرزی مدیریت، فرمانفرماییان اقتصاد و مجیدی حقوق و اقتصاد بود. فرمانفرماییان و مجیدی بعدا به مدیریت این سازمان گمارده شدند و در اثنای برنامه چهارم و پنجم بترتیب این سمت را داشتند. گودرزی مسئول توسعه شهری و امور اجتماعی که از موارد مهم برنامه ریزی بودند گمارده شد که بعدها معاون این سازمان و نیز دبیر کل سازمان امور استخدامی شد.
مصاحبه با فرمانفرمائیان، مجیدی و گودرزی مسائل زیادی را در رابطه با سازمان برنامه، تصمیم گیری اقتصادی، نقش شاه و رابطه وی با کارشناسان و تکنوکرات ها روشن می کند. هدف اساسی انجام این گفتگو ها رفع ابهامات از تصمیم گیریهای اقتصادی و نیز شفاف کردن حوزه کارشناسی و تعیین صحت آمار و اطلاعات رسمی است. به سخن دیگر کتاب بیشتر سرگذشت ظهور نهادهای اقتصادی مدرن و بطور مشخص سازمان برنامه در روند تحولات اجتماعی و سیاسی را به تفصیل و به دقت مطرح کند. لذا غلامرضا افخمی در مصاحبه خود با منوچهر گودرزی، خداد فرمانفرماییان و عبدالمجید مجیدی از پرسش پیرامون پیشینه های خانوادگی و اجتماعی در می گذرد و به وقایع و روندهایی که به شکل گیری سیاست های اقتصادی و برنامه ریزی در سازمان برنامه انجامید می پردازد و موانع سیاسی، سازمانی ، فرهنگی و اقتصادی را که در برابر این سازمان قرار داشت مورد سوال قرار دهد تا این سه عنصر تکنوکرات تصویری جامع از برنامه ریزی ارائه دهند.
کتاب همچنین در پی آنست تا برخی تضادها میان تاریخ نگاری های اخیر در باره ایران و مصاحبه های تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران را رفع کند. (ص 11). بنابراین گودرزی که سازماندهی و مدیریت خوانده به چگونگی تحول تشکیلاتی و کیفیت اجرایی فرهنگ برنامه ریزی، فرمانفرماییان به شکل گیری و تحول مفهوم و ساختار برنامه ریزی و مجیدی به تحول نظری برنامه ریزی و نیز رویدادهای مهم برنامه پنجم و تدوین برنامه ششم می پردازند. هر سه در زمان ابتهاج رئیس پرقدرت این سازمان دعوت به کار و به رده های بالا رسیدند.
همچنین در این مجموعه خاطرات بازتاب کشمکش های شاه و امینی در برنامه ریزی و تاثیر آنها بر برنامه ها را می توان دید بویژه آنجایی که برنامه منتج از نفوذ گروه مشاوران هاروارد در زمانی است که امینی توسط امریکا حمایت می شوند. (صص 227-216)
گودرزی توضیحات مفصلی در باره آغاز کار در سازمان برنامه از بازگشت به ایران ، ملاقات با شاه در امریکا تا دعوت وی توسط ابتهاج و صدور حکم مسئول دفتر تشکیلات سازمان برنامه داده است که بنظر قدری کشدار می آید. تنها حسن این شرح مفصل بنظر این می رسد که چگونگی تحرک اجتماعی یک تکنوکرات را در دوره پهلوی نشان می دهد بدون اینکه ما از پیشینه خانوادگی، اجتماعی و طبقاتی وی از زبان خودش باخبر باشیم.(صص 51-29)
خاطرات گودرزی در سازمان برنامه در ترسیم بهتر چهره ابتهاج در سالهای در قدرت نیز کمک می کند؛ چهره مدیری قاطع و عصبانی که البته گاهی اوقات در برابر حرف منطقی زیردستان سرتعظیم فرود می آورد. ( صص 56-55)
گودرزی شرح مفصلی در باره تحول سازمانی و تشکیلاتی سازمان برنامه از لحاظ روشن شدن شرح وظایف و اختیارات دفتر تشکیلات در مرحله اول و سایر بخش در مراحل بعدی می دهد که نه تنها لازمه توسعه برنامه ریزی است بلکه تاریخچه نظام مدیریتی در ایران را نشان می دهد. ( صص 70-51) بویژه این مساله از آنجا ملموس است که ضرورت امر مدیریت چنان فهم شده بود که هیات وزیران نیز نیاز آن برای خود احساس می کرد. لذا گودرزی دعوت شد تا به آنها درس مدیریت دهد. (صص 134-133)
مصاحبه با گودرزی بعد از شرح دوران خدمت وی در زمان ریاست خسرو هدایت و صفی اصفیا با دو ضمیمه در مورد رابطه ایشان با محمد نخشب و ضمیمه ای در باره سازماندهی – امور استخدامی و تهیه روش های اداری و کنترل فرم ها و استفاده از فضای اداری بدون هیچگونه توضیحی در مورد چگونگی خاتمه خدمت وی در سازمان برنامه ناگهانی به پایان می رسد. اگرچه بعدا روشن می شود که وی بعد از آخرین گزارش عملکرد برنامه دوم و ارائه برنامه سوم و ضرورت جداشدن امر برنامه ریزی و نظارت بر اجرای برنامه به سازمان امور اداری رفته است. ( ص 257)
فرمانفرماییان در مصاحبه با افخمی به توضیح فعالیت هایی می پردازد که بقول افخمی به تقویت برنامه ها و نظام برنامه ریزی منجر شده است. (ص 173) طرح این قضاوت افخمی در ابتدای مصاحبه اگر چه برای تشویق راوی انجام می گردد نوعی پیش داوری را القا می نماید. بهرحال در ادامه گفتگوی خواننده با توضیحات جالب فرمانفرماییان در مورد مسائل بسیاری روبرو می شود : تشکیل دفتر اقتصادی سازمان برنامه با کمک بنیاد فورد و دانشگاه هاروارد، شرح خواندنی بخشی از منش، اخلاق ، مدیریت و سرنوشت ابتهاج در سازمان برنامه، ( صص 196-174) برنامه سوم و برنامه دفاتر برنامه ریزی در استان ها، مساله کشت و صنعت ها در برنامه سوم و ...(صص 2-231) از جمله این موضوعات خواندنی است.
فرمانفرماییان همچنین به شرح و تمایز رهیافت برنامه ریزی خود از ابتهاج می پردازد: رهیافت ابتهاج به برنامه ریزی رویه شکافی (the wedge approach) بود یعنی استقلال مالی سازمان برنامه، و تخصیص کل درامدهای نفتی به امر طرح های عمرانی ( و نه به ارتش و بودجه جاری). در مقابل رهیافت ابتهاج، فرمانفرماییان رویه جبهه ای (the frontal approach) را مطرح می کند، یعنی دخالت وزارتخانه ها در امر برنامه های عمرانی به عنوان مجری طرح. اما ابتهاج می گفت نباید پول در دست وزارتخانه ها باشد. به گفته مخالفین ابتهاج در وزارتخانه ها همین رویه سازمان برنامه را دولتی در دولت کرده بود که با رشد نارضایتی های نمایندگان مجلس و وزرا ناچار با طرح ماده واحده در زمان اقبال عمر این رویه وی و کاریر اداری اش به سر آمد. (صص 192-193) ابتهاج می گفت « اگر کارهای اجرایی از سازمان برنامه برود دیگر کسی به آن وقعی نمی گذارد.» ( ص 219) سوالی که افخمی در مورد این رویه ابتهاج مطرح می کند یکی موضوعات مطالعاتی در تاریخ برنامه ریزی بشمار می آید که شایسته تحقیقات بیشتر است : آیا تاکید ابتهاج بر برنامه ریزی مرکزی پیامدهای نامطلوب تمرکز در نظام برنامه ریزی را پدید نیاورد؟ ( ص 205) چیزی که بر اساس گفته های فرمانفرماییان بینش اصلی برنامه پنجم شد یعنی تمرکز زدایی. اما مساله جالب توجه این است که هم ابتهاج و هم فرمانفرماییان به خاطر تاکید بر رهیافتهای خود از سازمان برنامه رفتند. فرمانفرماییان هم نتوانست در مقابل واگذاری اجرای طرحها به وزراتخانه ها، بودجه کشور را از دارایی به سازمان برنامه بیاورد تا اهمیت این سازمان از بین نرود. ( صص 220-219) بهرحال ابتهاج جای خود را به خسرو هدایت می دهد، مردی که بر خلاف ابتهاج می دانست نباید سیاست را در امر اجرای برنامه ها ناچیز گرفت. ( ص 213)
یکی از حسن های مصاحبه با فرمانفرماییان نشان دادن این مساله است که بر خلاف نظر عمومی، تکنوکراتهای تحصیل کرده امریکا در پی استقرار تمام عیار یک نظام اقتصادی مبتنی بر مکانیسم بازارنبودند: « ما طوری تربیت شده بودیم که معتقد به یک تز خیلی ساده بودیم که دولت می تواند و باید آگاهانه به سوی اهداف اقتصادی قدم بر دارد. بوسیله اقدامات دولت ما می توانیم در مکانیزم بازار دخالت کنیم...عرضه و تقاضا زیر بنا برای مملکت نمی سازد.» ( ص 200 ) اما بعد توضیح می دهد که درصد کنترل دولت روی منابع کل کشور به نسبت بخش خصوصی را محاسبه می کردیم و درصدد کاهش این نسبت به نفع بخش خصوصی بودیم. ( ص200)
مساله مهم دیگری را که فرمانفرماییان به عنوان ضعف سازمان معرفی می کند عدم توجیه برنامه برای احاد مردم است. « ما روابط عمومی درست نداشتیم که برنامه های کلان را برای مردم توجیه کنیم» اما باید گفت که ضعف این برنامه حداقل در چهارچوب دستگاه های نظام سیاسی مربوط به عدم اختیارات مجلس شورای ملی می گردید به این نحو که خواسته های مردم از طریق نمایندگان یا منعکس نمی شد و یا بازتاب آن در برنامه ها عملیاتی نمی گردید.
مساله جالب دیگر در گفته های فرمانفرماییان احداث ذوب آهن است: « احداث ذوب آهن یکی از گران ترین صنایعی بود که در ایران پایه گذاری شده ... ولی متاسفانه ] به عدم احداث آن [ یک جنبه عدم وطن پرستی دادند... می گفتند... اگر آدم می خواهد مستقل باشد از سیاست خارجی، باید آهن خودش بسازد» ( ص 235) اختلاف سازمان برنامه با شریف امامی هم بر سر اجرای همین پروژه بود. (صص 236-235) احداث برخی از این نوع طرح ها بدون توجیه اقتصادی توسط تحصیل کردگان امریکا و تکنوکراتهای دهه 40 و 50 و یا ابلاغ قوانینی مانند تقسیم سهام کارخانجات در میان کارگران در حالیکه کشور در شروع دوره صنعتی شدن قرار داشت تسلط اندیشه سوسیالیسم و اجتناب ناپذیری آن را حتی در میان شاه و اطرافیانش بخوبی نشان می دهد.
فرمانفرماییان همچنین توضیح می دهد که در لزوم اصلاحات ارضی او و دوستانش در ابتدای برنامه سوم قانع شده بودند که این امر اقدامی ضروری است. تمامی تکنوکراتهایی که او نام می برد از خانواده تجار و ملاک آمده بودند و به انجام تغییرات ارضی راضی بودند و امریکا هم بر انجام آن اصرار می ورزید. بر اساس گفته های وی حتی برخی از ملاکین نیز خود دست به فروش اراضی خود زده بودند. ( صص 238-236)
فرمانفرماییان هنگامی بار دیگر به سازمان برنامه برمی گردد که دیگر گروه مشاوران خارجی هاروارد رفته بودند اما رهیافت جبهه ای اش به برنامه ریزی و نهاد سازمان برنامه بدون حضور او انجام شده بود یعنی کارهای اجرایی به وزارتخانه ها رفته و بودجه به سازمان برنامه آمده بود. ( ص 252)
توضیحات دیگر وی مسائل زیادی را روشن می کند از جمله اینکه تکنوکراتهایی که به سازمان برنامه آمده بودند ایده برنامه ریزی را به صورت ایده تکنیکی – فنی می دیدند و نه در قالب یک فلسفه سیاسی خاص. لذا هیچ چهارچوب و طرح مشخص سیاسی خاصی در نظام سیاسی دوره پهلوی نداشتند. در نتیجه واکنش آنها در مقابل طرح های نظامی شاه یا طرح هایی که دربار با اعمال نفوذ انجام می داد تنها استعفاء یا خروج از سازمان برنامه و یا واگذاری طرح به دربار بود. ( صص 263-258).
تجربه درس آموز دیگر فرمانفرماییان برای برنامه ریزان اتکای بیش از حد بر داده های پیشین برای برنامه ریزی های آینده است. چیزی که انجام آن موجب اشتباهاتی گردید . « برای اینکه خیلی از اعتبارات به عوامل متعدد غیر قابل سنجش ربط پیدا می کند، و به سادگی نمی شود اینها را پیش بینی کرد.» این مساله ای است که در نظریه های جدید اقتصادی مورد تاکید قرار گرفته است. (ص 271)
بهرحال سرنوشت فرمانفرماییان نیز مانند بیشتر همفکرانش استعفا از کارهای دولتی و ورود به بخش خصوصی بود. مساله ای که ظاهرا ریشه اش بر می گردد به اختلاف وی با هویدا و کابینه اش در زمان ارائه برنامه پنجم بود. ( صص 284-275) . بروز چنین تضادهایی در تاریخ معاصر برنامه ریزی و اجرای اقتصادی در ایران امری معمول بوده است: یعنی بینش معمول کابینه و وزراتخانه ها که مانع اصلی برنامه های تثبت اقتصادی چه برنامه انقباض مالی و چه پولی است نگرش بخشی به اقتصاد بجای مجموعه ای نگریستن به برنامه هاست.
آخرین مصاحبه شونده عبدالمجید مجیدی است. روایت وی مربوط می شود به شروع کار و ریاست وی بر سازمان برنامه. یکی از دلایل اهمیت گفته های وی این است که ریاست وی مصادف است با بحراني ترين سالها در تاريخ رژيم پهلوي. بنابر این خاطرات وی که از عناصر مهم در طبقه حاکمه و دولت هویدا بشمار می آمد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. موقعیت اداری وي در پست سازمان برنامه ریزی و بعد در حزب رستاخیز وی را در تماس هاي بيشتري با شاه و نخست وزیر قرار داد. همین ها خاطرات او را خواندنی تر می کند و اطلاعات دست اولی از وقایع آن دوران به خواننده می دهد.از حوادث مهم دوره ریاستش تجدید نظر در برنامه پنجم و پیامدهای سیاسی و اقتصادی اش و تدوین برنامه ششم بود. تاکید گفتگو با مجیدی عمدتا بر روند تحول و تکامل نظری و سازمانی نظام بودجه در ایران است. بودجه به عنوان سند تخصیص منابع، و به عبارتی تخصیص ارزش ها، شاید مهمترین سند سیاسی کشورهاست و کنترل ساختار و عملکرد بودجه مهمترین ابزار اعمال قدرت سیاسی است. به همین جهت در ایران بر سر کنترل محل سازمانی و فرایند تهیه بودجه همواره میان سازمان ها و وزارتخانه ها، به ویژه وزارت دارائی و سازمان برنامه؛ اختلاف و کشمکش وجود داشته است.
برخی کاستی های کتاب را از جمله در مورد خاطرات عبدالمجید مجیدی را می توان به نحوی جبران کرد اما از آنجاییکه کتاب از مجموعه تاریخ شفاهی است از قسمت دیگر خاطرات فرمانفرماییان بویژه در دوران بعد از ترک سازمان برنامه و فعالیتش در بخش خصوصی و نیز دوره هفت ساله خدمت در بانک مرکزی نشانی نیست.

 

بهر حال بجز کتاب خاطرات ابوالحسن ابتهاج که سالهای گذشته منتشر شده است ، قطعا این کتاب منبع دسته اولی در تاریخ برنامه ریزی بشمار می آید و مطالعه آن بسیاری از نقاط ابهام در تحول برنامه ریزی را روشن کرده و منبعی خوبی برای تاریخ نویسان دوره پهلوی نیز بشمار می آید.

پانوشت ها

پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، آرشیو تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران، تاریخ شفاهی فعالین چپ، تاریخ شفاهی ایران و امریکا، تاریخ شفاهی یهودیان ایرانی ، پروژه تاریخ شفاهی اقتصادی دانشگاه لندن از جمله این مجموعه ها هستند.

نگاه کنید به احمد اشرف، کتاب شناسی خاطرات ایرانی، ایران نامه، سال 14، پاییز 1375، صص 668-639.
انتشارات دیگر این بنیاد عبارتند از عمران خوزستان ، مصاحبه با عبدالرضا انصاری؛ برنامه انرژی اتمی ایران : تلاشها و تنش ها ، مصاحبه با اکبر اعتماد؛ تحولات صنعت نفت ایران: نگاهی از درون ، مصاحبه با پرویز مینا؛ صنعت گاز ایران ، مصاحبه با محسن شیرازی ؛ صنعت پتروشیمی ایران ، مصاحبه با باقر مستوفی؛ سیاست و سیاستگذاری اقتصادی در ایران ، مصاحبه با علینقی عالیخانی و جامعه ، دولت ، و جنبش زنان در ایران ، مصاحبه با مهرانگیز دولتشاهی می باشند.
برای مطالعه جزییات بیشتر این دو عامل نگاه کنید به مسعود کارشناس، نفت، دولت و صنعتی شدن در ایران، ترجمه ع.ا.سعیدی و ی. عبدالوهاب، گام نو، 1382 ، فصل چهارم

نگاه کنید به خاطرات عبدالمجید مجیدی، وزیر مشاورو رئیس سازمان برنامه و بودجه 1351-1356 ، ویراستار حبیب لاجوردی، انتشارات گام نو،1381



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

آينده کار وشغل در دنياي مدرن چه می شود؟

در حاليكه كشورهاي جهان سوم و از جمله ايران از بحران بيكاري رنج مي برند شايد نوشتن درباره آينده كار و تحول آن در جوامع صنعتي پيشرفته كمي نامربوط بنظر آيد اما ممكن است قرابتهايي حداقل در آينده نه چندان دور در اين زمينه بتوان يافت.

بویژه اینکه در برنامه ریزی توسعه در ایران هدف اصلی برنامه چهارم تغییر ساخت اقتصادی و حرکت به طرف اقتصاد دانش محور است. حال باید دید اگر این امر تحقق یابد تاثیرات این نوع ساخت اقتصادی بر بازار کار چیست؟
بدون شك مي توان گفت كه رشد فرد گرايي بر تمام حوزه هاي زندگي از جمله كار و عوامل آن در بازار كار تاثير گذاشته است. در دهه 1960 در اوج پيشرفت اقتصاد جهاني كساني پيش بيني مي كردند كه جامعه صنعتي روزي به جامعه اي فراغتي تبديل شود. تعداد ساعات كار بتدريج كاهش مي يافت در حاليكه بهره وري حتي افزايش هم مي يافت. اما ديگر آن نوع پيش بيني ها محلي از اعراب ندارد. كار در زندگي مردم اهميت بيشتري يافته است. حتي با توجه به اينكه نسبت زنان در نيروي كار حتي در بعضي از كشورها از مردان هم پيشي گرفته است. در اين ميان آينده كار هم تغييرات زيادي كرده است. شايد اين مساله امري عادي بنظر رسد كه بسياري هستند كه در دنياي جديد از كار و شغل خود احساس نارضايتي مي كنند. اما اگر به عمق نارضايتي ها نگاه شود مي توان ديد كه اتقاقاتي در ديناي شغل در حال وقوع است؟ علت اصلي عدم رضايت مردم از كارشان چيست ؟ چه تغييراتي در شغل و كار رخ داده است واثر اين تغييرات بر آدميان چيست؟
بیشتر کسانی که کارهای سطح بالایی داشته اند و با شركتهاي بزرگ كار مي كردند و همه نوع امکانات در اختیار داشتند از نظم سلسله مراتبی سازمان یعنی مرتب به جلسات اداري رفتن و گزارش های بودجه اي خواندن و شنيدن دستورات مافوق و بررسي شكايت ها و گله هاي كارمندان خسته شدند و همه را رها كرده اند. در حال حاضر خانه دیگر مفهوم سنتی خود را از دست داده است و محل کار هم شده است. آنها نیز خانه هایشان را پایگاه کار و کامپیوترهاشان را ابزار کرده اند. حالا خلاق تر ، مولد ترو سرحال تر شده اند. اما آيا همه مي توانند اين كار را كنند يا تنها طبقات متوسط و جوانان اين كار را مي كنند؟

براد لي استاد جامعه شناسي دانشگاه بريستول كه روي طرحي بنام كار و نيروي جوان كار مي كند مي گويد ما جوانان زيادي را مصاحبه كرده ايم كه مي خواهند كارشان را عوض كنند. جواني كه در يك روزنامه محلي كار مي كرد آرزو داشت رمان نويس شود. اين چشم اندازها در افق نظر آدم ها كم نيستند. آدم هاي زيادي هستند كه مي خواهند كارشان را عوض كنند. اين باعث مي شود كه آنها به كارهاي موقت تن دهند و چند شغل عوض كنند و كارهاي موقتي زيادي داشته باشند.

مساله از اينجا ناشي مي شود كه شما هر روز به سر كارتان كه مي رويد در پايان روز اين احساس را داريد كه چه بيهوده آن روز را سر كرده ايد. اين احساس بدي است. اين احساسي است مشترك در تمام دنياي مدرن و حتي ساير كشورها . اين احساس كه در كار شما چيزي نبوده كه شما را خوشحال كند عدم رضايت شغلي مي دهد.

نولان استاد اقتصاد در دانشگاه ليدز نظر ديگري دارد. او مي گويد اگر به تحركات نيروي كار نگاه كنيد تعداد كساني كه شغل هاي مديريتي گرفته اند و كساني كه به دستمزدهاي بالا رسيده اند رو به افزايش بوده است. او مي گويد در بريتانيا همان نحوه قديمي كار يعني كار در سازمان و شركت هنوز طرفدار دارد و روبه افزايش است.

او مي گويد آمارها نشان مي دهند كه تعداد كساني كه در شركتها كار دائمي دارند روبه افزايش است ؛ تعداد كساني كه چند كار مي كنند رو به كاهش است؛ تعداد كساني كه از كار هاي دائمي خارج مي شوند رو به كاهش است؛ تعداد كساني كه كارهاي آزاد مي گيرند رو به كاهش است. همه اينها نشان مي دهد كه اتفاقي چندان مهمي نيفتاده است.

اما داستان اينطور نيست و اين حرف مخالفان زيادي دارد. در امريكا تعداد كساني كه در جواني چند شغل عوض كرده اند روبه افزايش است. موارد زيادي بوده است كه مثلا فرد در 30 سالگي 7 تا 8 شغل طول دوران كارش عوض كرده است.

جوانان بيشتر به اين واقعيت پي برده اند كه نمي توان يك كار براي همه عمر داشت.

البته ممكن است كه اين آمارهاي متفاوت تصوير مختلطي از اوضاع بدست دهد. اما چه مي شود كرد پديده اي جديد در سازمانهاي ادراي و سازمان كار در جريان است.

چه چيزي آدمها را از كارهايشان مي رماند؟ بسياري معتقدند كه ظهور فردگرايي و پديده انتخاب باعث مي شود كه بشر از بسياري مزاياي كاري در شغل هاي دائمي دست بكشند تا آن حق را لمس كنند.
جان گري استاد فلسفه مدرسه اقتصادي لندن مي گويد بلي ظهور اين حس كه آدمها به دنبال حرفه هاي مختلف هستند به اين دليل است كه اين كار كنترل انتخاب شغل را بدست آدم ها مي دهد.
شغل در سازمان كار سنتي مزيت هاي زيادي دارد اما معايب آنها اين است كه فرد در سازمان بوركراتيك گم مي شود و قدرت خلاقيت خود را از دست مي دهد. هر چه فرد گرايي افزايش يابد اين حس در آدميان بيشتر پديد مي آيد كه از اين دام بوركراسي درآيد.
ريچار سنت استاد جامعه شناسي مي گويد كه طبيعت نيروي كار و و دوره كار در امريكا كوتاه مدت تر شده است. متوسط عمر شركتها به 6 سال سقوط كرده است. رقابت هاي گروهي در شركتها مانند ماكروسافت جاي سلسله مراتب سازماني را گرفته است. و رقابت شديد توليد و كارايي را افزايش داده است. در شركتهايي ماند ماكروسافت گروه هاي كاري تشكيل مي شوند و روي اين طرح كار مي كنند و در نهايت يك گروه برنده مي شود. تمام محصولاتي كه از اين شركت مي بينيد اينطور بدست امده است. سازمان كار تغيير كرده است. اين درست بر خلاف آنچيزي است كه ماكس وبر در آغاز قرن مي گفت كه مدرنتيته در چنگال بوراكراسي گرفتار مي شود. البته آسيب شناسي اين مساله هم اين است كه بسيار سخت است كه در سازماني كار كرد كه آينده اي در آن نداشته باشيد. و يا عضو گروه كاري حرفه اي باشيد اما بعد از مدتها كار نتيجه كارتان دود شود چون كسي ديگري طرح بهتري داده است.
همچنین اگر به گردش کار در شرکت گوگل نگاه کنید دیگر آن نظم سازمانی وبری را نمی بینید چون دیگر نمی شود کارائی سازمانی را با شیوه های قدیمی افزایش داد و کارکنان حرفه ای را با انگیزه ها ی مختلف جز با طرح های جدید نمی توان در سازمان نگاه داشت.
سنت مي گويد اگر ساخت بازار كار را در سه دهه گذشته نظر كنيم مي توان گفت كه سازمان تجارت در حال سقوط است. متوسط عمر شركتهاي امريكايي به 6 سال نزول كرده است. يكي از دلايل اين سقوط شايد اين باشد كه هم شركتها و هم كارگران در حال باز نگري مجدد از خود هستند. او مي گويد اين تغييري مهم است چون انسانها با اين وجود اين تغييرات در كار و حرفه ديگر نمي توانند هويت كاري داشته باشند:

بطور مثال به وضعيت زنان نگاه كنيد آنها وقتي كار خود را براي نگهداري بچه ترك مي كنند در هنگام برگشت چه مي كشند. اگر در بخش خدمات باشند بايد به بخش هاي پايين تر بروند؛ اگر پرستار باشند از اين بيمارستان به بيمارستان ديگر منتقل مي شوند؛ اگر معلم باشند هم همينطور ؛ اگر منشي باشند شركتها در حال باز نگري و تركيب و تغيير هستند و ممكن است كار سابق را نداشته باشند. ديگر حافظه سازماني در اين اوضاع وجود ندارد. البته در ميان مردان هم بويژه طبقات پايين وضع همين است. تغييرات در سازمان ها و شركتها اوضاع كارهاي دائمي را براي آنها برهم مي زند و نابودي حافظه سازماني به نوعي بحران هويت كاري يا حرفه اي مي انجامد . از منظر ديگري هم اگر نگاه كنيم بويژه در كارهاي حرفه اي و مديريتي اقتصاد اطلاعاتي ستمي برابر ستم بيكاري را بر دوش صاحبان اين حرفه ها گذاشته است. وقت آنان مي گويند ما وقت نداريم به اين معني است كه آنها هيچ وقتي ندارند كه در آن بتواند كار نكنند درست در مقابل ستمي كه به بيكاران مي رود آنها هم وقت زيادي دارند كه كار نمي كنند. وضع اساتيد دانشگاه هم همين طور است . اگرچه آنها كمتر با موانع بوركراسي روبرويند. جامعه مدرن دانشگاهش محيط ”منتشر كن يا بمير است “(publish or Perish) . رشد كامپيوتر و سرعت گردش اطلاعات باعث شده است كه اين روند شديدا افزايش يابد. بجرات مي توان گفت كه از دوره زماني مرحله ”مرور تحقيقات گذشته” در هر طرح تحقيقاتي چندين برابر كاسته شده است. اين ستمي به محققان است، تا بيشتر منتشر كنند، البته اگر آنها از شغلشان رضايت نداشته باشند. در اين شرايط بنظر مي رسد كه انسان مدرنيته قفس آهنين بوركراسي را شكسته است اما اوضاع بيرون قفس هم چندان پايدار نيست.
برادلي كه در بريستول بيش از هزار جوان را مصاحبه كرده است چيزهاي جالبي مي گويد . او معتقد است كه اولا جوانان نسبت به مساله بيكاري خوب آگاهي دارند و از آن ترس هم دارند اما نسبت به تغيير كارشان هم بسيار خوش بين هستند. آدمهاي زيادي هستند كه در 30 و 40 سالگي هستند و همين احساس خوشبيني را دارند.
البته ريچارد سنت معتقد است كه مهاجران شايد از اين شكاف در سازمانها بيشترين استفاده را كنند. مثلا در بريتانيا پاكستاني ها توانستند شغل هاي موقتي و كوچكي با احداث مغازه هاي كوچك تسخير كنند. هندوستاني ها الان تقريبا در كار تكنولوژي نرم افزار خيلي سرامد شده اند و بازاري هاي خوبي در اروپا دارند. كره اي ها در بخش خدمات امريكا نفوذ كرده اند. چيني ها تقريبا كافه ها و سرويس هاي خدماتي هتل ها را در بريتانيا در دست دارند.
البته تمام اينها رابسيار بستگي به پايگاه طبقاتي آدمها دارد. فرزندان طبقات كارگر معمولا آموزش عالي را طي نكرده اند و دوره ها بيكاري بيشتري را طي كرده اند. طبقات متوسط بيشتر نفوذ و قوم و خويش دارند تا آنها را در يافتن شغل مورد علاقه كمك كنند.
بهر حال مي توان گفت كه اوضاع بسيار تغيير كرده است. تامين شغلي ديگر وجود ندارد. البته خيلي ها معتقدند در سرمايه داري هيچگاه تامين شغلي نبوده است. اما رضايت شغلي هم در سلسله مراتب سازماني سنتي كم شده است. ماهيت اقتصاد تغييراتي كرده است. بخش هاي جديد كامپيوتري و اينترنتي به اصطلاح تجارت الكترونيكي به اقتصاد فيزيكي افزوده شده است و سازمان الكترونيكي را ايجاد كرده است. الان بيشتر سازمانها به كارمندان خود وسايل تماس الكرونيكي مي دهند و از آنها مي خواهند در خانه بمانند و كارها را انجام دهند.رقابت درون سازمانها گروهي شده است.
البته مي توان گفت كه بازار كار در جهان سرمايه داري خيلي انعطاف پذير شده است. اگر اين انعطاف پذيري به طور مثبت بكار رود مي تواند نقش موثري در افزايش رضايت شغلي داشته باشد. البته آدمهايي چون ليدبيتل كه گفتيم كار خوبي داشته است و آن را رها كرده است تا براي خودش كار كند شايد بتوان گفت از همه خوشحال تر هستند چون مي توانند در مدلي را پيدا كنند و در آن رضايت خود را فراهم كنند. اينها را گيدنز ”پيشتازان زمان” مي گويد.
مناقشه در باره آينده كار البته با مساله ريسك و سياست نيز نزديك دارد. اين بحث را سبزهاي آلمان در دهه 80 پيش كشيدند كه بايد كارهايي را انتخاب و تقويت كرد كه به محيط زيست هم آسيب نرساند. اينجا ربطه نزديكي بين كارآفريني ، محيط زيست و توسعه اقتصادي وجود دارد. آنها مي گويند فن آوري اطلاعاتي كه خوب براي محيط زيست مي تواند كارهاي زيادي ايجاد كند. يعني از كم به توليد زياد مي رسيم.
بهر حال ما وارد دنياي تازه اي شده ايم كه مردم خودمختاري بيشتري در كارهايشان مي خواهند لذا با وضع موجود سازمانها رضايت شغلي كم مي شود. دولت ها بيشتر سياستهاي عمومي خود را به طرف حمايت از اين خواست عمومي هدف گيري كرده اند و بيشتر شغل هاي آزاد را حمايت مي كنند تا نوعي توان و حس كارافرين ادمها تقويت شود.
ختم كلام اينكه بيش از آنكه بازار كار كه در حال ساختن و يا ساخت گرفتن است بتواند تحت تاثير اقدامات دولت شكل گيرد اين مردم هستند كه در دنياي مدرن روز به روز كارهايشان را با آگاهي و معرفت بيشتر انجام مي دهند كه گاه پيامدهاي آن را نمي توانند پيش بيني كنند. اما آنچه در بازار كار و سازمانها رخ مي دهد بازتاب و باز توليد خودشان است.



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

اصلاحات اقتصادی از دیدگاه امام علی(ع)

برخی از مهمترین برنامه های علی (ع) در زمینه اصلاحات اقتصادی به شرح ذیل است :

 

1- فقرزدایی و عدالت اجتماعی :

اسلام دین آزادی است. آزاد کردن انسان از همه بندها و تنها بسته کمند حق ساختنش، چگونه میتوان سخن از آزادی انسان گفت در حالیکه اسیر فقر است. علی (ع) آنگاه که بر مصدر حکومت قرار گرفت مبارزه ای بنیادی علیه فقر سازمان داد و علیرغم همه مشکلات و موانع، موفق گردید در حوزه حکومتی خود تا اندازه ای به آرمان فقرزدایی و عدالت اجتماعی دست یابد، چنانچه خود می‌فرماید:

 کسی در کوفه نیست که در رفاه بسر نبرد.

حتی پایین‌ترین افراد نان گندم می خورند و سر پناه دارند و از آب فرات می آشامند. (بحارالانوار- ج 40- ص 327)

 مبارزه امام علیه فقر را میتوان از سه زاویه مورد بحث قرار داد :

 

الف- همدردی مسئولین با فقرا :

از یک طرف امام از خود و کارگزارن خود شروع کرده ، به مواسات و همدردی با فقرا می پردازند و معتقدند که :

خدای تعالی بر پیشوایان حق واجب فرموده است که خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا رنج فقیر تنگدست را پریشان و نگران نسازد همچنین ثروتمندان بوسیله ثروتشان سرکشی و طغیان ننمایند.

 

 ب- برخورد با انگلهای اقتصادی :

از طرف دیگر از جایگاه حکومتی مبارزه ای سخت علیه زالو صفتانی که با مکیدن خون مردم متورم شده اند آغاز می نماید.

امام صادق (ع) در حدیث زیبایی در مورد کاهش فاصله طبقاتی و تعیین حد فقر چنین می فرمایند :

 

خداوند در اموال ثروتمندان نگریست، آنگاه به فقرا نظر کرد، پس در اموال ثروتمندان آنقدر برای مستمندان قرار داد که زندگی ایشان به رفاه باشد و اگر به آن حد نرسد باید افزایش دهند تا جایی که بخورد و بیاشامد و بپوشد و ازدواج کند و صدقه دهد و به حج برود.

از این کلام روشن است که تا کسی به این حد از امنیت اقتصادی و رفاه  نرسد، فقیر محسوب می شود و باید تلاش کرد تا با زدن ریشه های اجتماعی، زمینه شکوفایی عدالت اجتماعی فراهم گردد و انسان فقیر و نیازمند، آسوده از دغدغه گذران معاش در بستر آسایش مادی به سوی کمال حقیقی سیر کند.

برخی از اساسی ترین اقدامات حضرت در جهت ریشه کن کردن فساد اقتصادی به شرح ذیل می‌باشد :

 

1- بازگرداندن ثروتهای بادآورده و نامشروع

به خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را در هر کجا بیابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است و آنکس که عدالت بر او گران آید، تحمل ستم برای  او سخت تر است. (نهج البلاغه- خ 15)

 

2- جلوگیری از سوء استفاده اطرافیان مسئولین

ای مالک !‌همانا زمامداران را خواص و نزدیکانی است که خودخواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند. ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان و به هیچکدام از ایشان زمین واگذار مکن و بگونه ای با ایشان رفتار کن که قراردادی به سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان رساند. (نهج البلاغه- نامه 53)

 

3- مبارزه با احتکار و گرانفروشی

ای مالک! این را هم بدان که در میان بازرگانان ، کسانی هم هستند که تنگ نظر و بدمعامله و بخیلند و احتکار کننده اند که تنها با زورگویی به سود خود می اندیشند و کالا را به هر قیمتی که می خواهند می فروشند که این سودجویی و گرانفروشی برا ی همه افراد جامعه زیانبار و عیب بزرگی بر زمامدار است. پس از احتکار جلوگیری کن که رسول خدا (ص) از آن جلوگیری می کرد. باید خرید و فروش به سادگی و با موازین عدالت باشد، با نرخهایی که بر فروشنده و خریدار زیانی نرسد. کسی که پس از منع تو احتکار کند او را کیفر ده تا عبرت دیگران باشد اما در کیفر او اسراف مکن.

 

 

ج- توجه به محرومان در تعیین بودجه های اقتصادی :

الله ،‌الله فی الطبقه السفلی من الذین لا حیله لهم

خدای را، خدای را ،‌در خصوص طبقه پایین جامعه، آن کسانی که دردشان را هیچ چاره ای نیست.

 امیر مؤمنان علی (ع) جهت رفع مشکلات محرومان جامعه به مالک اشتر چنین توصیه می نمایند :

- از بیت المال سهمی برای ایشان قرار بده... هرگز مباد، که سرمستی ریاست، تو را از آنان بازدارد و گمان کنی به کارهای مهمتری اشتغال داری؟

- بویژه امور کسانی از این قشر را بیشتر پرس و جو ن که چندان کوچک و بی شمارند که به چشم نمی آیند و نمی توانند به تو دست یابند.

- برخی از افراد مورد اعتماد، خداترس و متواضعت را آزاد بگذار تا گزارش امور ایشان را نزد تو بیاورند و سپس در موردشان بگونه ای اقدام کن که در روز دیدار با خدایت عذرت پذیرفته باشد.

 

 3- مساوات :

امام در همان سخنرانی نخست خود- بر خلاف خلفای قبلی که تقسیم بیت المال را بر اساس سوابق اسلامی و ترکیب قبائلی قرار داده بودند- با اشاره به آنکه او تنها به کتاب خدا و سیره رسول خدا عمل خواهد کرد، به سیاست مالی خود اشاره کرده، فضل مهاجر و انصار را بر دیگران، برتری معنوی خواند که نزد خدا محفوظ بوده و پاداش آن به نزد خداست، اما در تقسیم بیت المال کسی بر دیگری برتری ندارد. امروز نیز یکی از مشکلات مهم اقتصادی ما ، رعایت اصل مهم عدالت و مساوات است . برخورداری از حقوق و مزایای یکسان برای افراد هم رتبه، برخورداری از شرایط یکسان جهت فعالیتهای اقتصادی و گرفتن امکا نات عمومی برای همه افراد جامعه و دهها مرود دیگر می تواند از مصادیق عدالت و مساوات اقتصادی باشد.

 

4- ریشه یابی علل تنگناهای اقتصادی :

کارشناسان اقتصادی معمولاً هنگام بررسی عوامل رکود اقتصادی فقط به مسائل مادی توجه دارند، اما در یک نظام الهی به مسائل معنوی و غیر مادی نیز جهت ایجاد رونق و شکوفایی اقتصاد توجه می شود.

(( آری هنگامی که بندگان خدا کارنامه ای زشت ارائه دهند خداوند به کاهش میوه ها و دریغ داشتن برکتها و فروبستن درهای خزائن خیرات، مبتلاشان می کند تا شاید که توبه کاری توبه کند. آری، چنین است که خداوند استغفار را سببی ساخته است برای روزی رسانی و گسترش رحمت.))

 

5- امنیت اقتصادی :

در برنامه‌ریزیهای اقتصادی، امنیت عامل مهمی است که بدون آن توسعه اقتصادی امکان پذیر نخواهد بود. مهمترین عامل در ایجاد امنیت اقتصادی، شیوه برخورد دولت با تجار، کسبه، تولید کنندگان و کارگران و برنامه‌ریزیهای دولتی در جهت امنیت شغلی آنان است.

((هرگز مبادا کسی را از مایحتاجش باز دارید و از رسیدن به خواسته اش بی بهره نمایید، هرگز مبادا به مال احدی از مردم- از مسلمانان نمازگزار تا اقلیتهای در گرو پیمان (متعهد به قوانین کشور)- دست بیازید، مگر آنکه اسب و جنگ افزاری بیابید که در تجاوز به مسلمانان به کار گرفته شده.))

 

6- اصلاح نظام مالیاتی :

امام در نامه 53 نهج البلاغه به نکات مهمی جهت اصلاح نظام مالیاتی اشاره می فرمایند:

الف- مالیات را بگونه ای تنظیم کن که به صلاح مالیات دهندگان باشد.

ب- تا نظام مالیاتی و امور مالیات دهندگان اصلاح نشود،‌امور دیگر اقشار جامعه اصلاح نخواهد شد، زیرا همه مردم نان خور مالیات و مالیات دهندگانند.

ج- باید هدف آبادانی کشور باشد نه جمع آوری مالیات، چرا که مالیات جز با آبادانی فراهم نمی گردد.

د- اگر مردم از سنگینی مالیات، خشکسالی و ... شکایت کردند، به ایشان تخفیف بده تا امورشان سامان گیرد.

هـ- هرگز تخفیف دادن در مالیات تو را نگران نسازد، زیرا این سبب آبادانی شهرها، گسترش عدالت میان مردم و تعریف و ستایش مردم ازتو می گردد... و اگر در آینده کاری پیش آید و بر عهده مرم بگذاری با شادمانی خواهند پذیرفت.

 

7- اهمیت به تجارت و صنعت

((ازمن نسبت به تجار و صاحبان صنعت قبول وصیت کن و خوبی به آنان را به زیردستان خویش توصیه کن، از اینها نباید غافل باشی چرا که تجار و صنعتگران از سبب منفعت و وسیله امن و آسایش مردمند.)) نهج البلاغه نامه 53

 

8- نظارت بر بازار و رسیدگی به امور آن

الف- اقدامات آموزشی :

(یا معشر التجار ! الفقه ثم المتجر)

ای جماعت بازرگانان ! ابتدا احکام و قوانین اسلامی تجارت را بیاموزید و سپس اقدام به تجارت نمایید.

آموزش تجارت بدون ربا، پرهیز از گرانفروشی، آموزش اخلاق تجاری (آسان گرفتن معاملات، پرهیز از قسم خوردن، دروغ گفتن و ...) ، رعایت عدل و انصاف و پرهیز از کم فروشی، برخی از اقدامات آموزشی حضرت به تجار و کسبه بازار بود.

 

ب- اقدامات عملی :

1- مشخص کردن گروهی از افراد معتمد جهت نظارت و بررسی مشکلات بازار

2- مجازات گران فروشان ، معتکران و کم فروشان با توجه به گزارش ناظران بازار

3- مجازات بسیار شدید ناظران بازار در صورت تخلف و دریافت رشوه

 

9- اهمیت به بخش کشاورزی :

امیرمؤمنان نه تنها خود به کار کشاورزی اشتغال داشت بلکه همواره به کارگزاران خویش رعایت حال کشاورزان را توصیه می فرمود و با توجه به شرایط آب و هوایی ، از مسؤلان مالیاتی        می خواست تا در شرایط بحرانی در میزان مالیات به ایشان تخفیف دهند.

 

10- نظام توانمند بیمه و بازنشستگی :

امیر مؤمنان هنگامی که پیرمرد مسیحی نابینایی را مشاهده نمودند که مشغول گدایی است، فرمودند :

این مرد را در جوانی به کار وادار کرده اید ، اکنون که پیر و ناتوان گشته است، از معاش محرومش ساخته‌اید؟ هزینه زندگی او را از بیت المال بپردازید



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

ديدگاه هاي امام خميني درباره اقتصاد تنگناهاي معيشتي و حمايت از محرومان

مشكلات اقتصادي و تنگناهاي معيشتي همواره عامل رنج مردم جامعه وموجب وارد آمدن مشقت هاي مكرر به محرومان بوده است به گونه اي كه لحظات زندگي را ـ كه بايد با آرامش فكر وروح و آسايش تن وجسم همراه باشد و در رفاه نسبي و متعادل طي شود ـ با تلخي و ناگواري سپري مي نمايند و از اين طبيعي ترين حقوق الهي خويش محروم مي گردند.

تورم و گراني از يكسو و هزينه هاي سرسام آور از ديگر سو و درآمدهايي كه به مراتب و درجات تحيرآور از آنچه مسئولان اعلام مي نمايند در زير خط فقر قرار دارد وبه شدت زندگي ها را تهديد مي كند در حالي رو به گسترش و عامل مشكلات است كه اسلام به بهره برداري مردم جامعه از نعمت هاي سرشار ترغيب مي كند و زمامداران را به حل معضلات اقتصادي فرمان مي دهد و هيچ گونه غفلت و قصوري را از جانب هيچ مقام مسئولي بر نمي تابد.

           يكي از مسائل بسيار مهمي كه به عهده علما و فقها و روحانيت است مقابله جدي با دو فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصادي شرق و غرب و مبارزه با سياست هاي اقتصاد سرمايه داري و اشتراكي در جامعه است هر چند كه اين بليه دامنگير همه ملت هاي جهان گرديده است و عملا بردگي جديدي بر همه ملت ها تحميل شده و اكثريت جوامع بشري در زندگي روزمره خود به اربابان زر و زور پيوند خورده اند و حق تصميم گيري در مسائل اقتصادي جهان از آنان سلب شده است و علي رغم منابع سرشار طبيعت و سرزمين هاي حاصلخيز جهان و آب ها و درياها و جنگل ها و ذخاير به فقر و درماندگي گرفتار آمده اند و كمونيست ها و زراندوزان و سرمايه داران با ايجاد روابط گرم با جهانخواران حق حيات و ابتكار عمل را از عامه مردم سلب كرده اند و با ايجاد مراكز انحصاري و چند مليتي عملا نبض اقتصاد جهان را در دست گرفته و همه راه هاي صدور و استخراج و توزيع و عرضه و تقاضا و حتي نرخ گذاري و بانكداري را به خود منتهي نموده اند و با القاي تفكرات و تحقيقات خود ساخته به توده هاي محروم باورانده اند كه بايد تحت نفوذ ما زندگي كرده والا راهي براي ادامه حيات پابرهنه ها جز تن دادن به فقر باقي نمانده است و اين مقتضاي خلقت و جامعه انساني است كه اكثريت قريب به اتفاق گرسنگان در حسرت يك لقمه نان بسوزند و بميرند و گروهي اندك هم از پرخوري و اسراف و تعيش ها جانشان به لب آيد.

 به هر حال اين مصيبتي است كه جهانخواران بر بشريت تحميل كرده اند و كشورهاي اسلامي به واسطه ضعف مديريت ها و وابستگي به وضعيتي اسف بار گرفتار شده اند كه اين به عهده علماي اسلام و محققين و كارشناسان اسلامي است كه براي جايگزين كردن سيستم ناصحيح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام طرح ها و برنامه هاي سازنده و دربرگيرنده منافع محرومين و پابرهنه ها را ارائه دهند و جهان مستضعفين و مسلمين را از تنگنا و فقر معيشت به در آورند. البته پياده كردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصا برنامه هاي اقتصادي آن و مقابله با اقتصاد بيمار سرمايه داري غرب و اشتراكي شرق بدون حاكميت همه جانبه اسلام ميسر نيست و ريشه كن شدن آثار سو و مخرب آن چه بسا بعد از استقرار نظام عدل و حكومت اسلامي همچون جمهوري اسلامي ايران نيازمند به زمان باشد ولي ارائه طرح ها و اصولا تبيين جهت گيري اقتصاد اسلام در راستاي حفظ منافع محرومين و گسترش مشاركت عمومي آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان بزرگترين هديه و بشارت آزادي انسان از اسارت فقر و تهيدستي به شمار مي رود و بيان اين حقيقت كه صاحبان مال و منال در حكومت اسلام هيچ امتياز و برتري اي از اين جهت بر فقرا ندارند و ابدا اولويتي به آنان تعلق نخواهد گرفت مسلم راه شكوفايي و پرورش استعدادهاي خفته و سركوب شده پابرهنگان را فراهم مي كند.

يكي از اموري كه لازم بتوصيه و تذكر است آن است كه اسلام نه با سرمايه داري ظالمانه و بي حساب و محروم كننده توده هاي تحت ستم و مظلوم موافق است بلكه آنرا به طور جدي در كتاب و سنت محكوم ميكند و مخالف عدالت اجتماعي ميداند. گرچه بعض كج فهمان بي اطلاع از رژيم حكومت اسلامي و از مسائل سياسي حاكم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوري وانمود كرده اند و باز هم دست برنداشته اند كه اسلام طرفدار بي مرز و حد سرمايه داري و مالكيت است و با اين شيوه كه با فهم كج خويش از اسلام برداشت نموده اند چهره نوراني اسلام را پوشانيده و راه را براي مغروضان و دشمنان اسلام باز نموده كه به اسلام بتازند و آنرا رژيمي چون رژيم سرمايه داري غرب مثل رژيم آمريكا و انگلستان و ديگر چپاولگران غرب بحساب آورند و با اتكال به قول و فعل اين نادانان يا غرضمندانه و يا ابلهانه بدون مراجعه به اسلام شناسان واقعي با اسلام بمعارضه برخاسته اند و نه رژيمي مانند رژيم كمونيسم و ماركسيسم لنينيسم است كه با مالكيت فردي مخالف و قائل باشتراك ميباشند با اختلاف زيادي كه دوره هاي قديم تاكنون حتي اشتراك در زن و همجنس بازي بوده و يك ديكتاتوري و استبداد كوبنده دربرداشت بلكه اسلام يك رژيم معتدل با شناخت مالكيت و احترام به آن بنحو محدود در پيدا شدن مالكيت و مصرف كه اگر بحق به آن عمل شود چرخ هاي اقتصاد سالم براه مي افتد و عدالت اجتماعي كه لازمه يك رژيم سالم است تحقق مي يابد.

مطمئن باشيد آنچه صلاح جامعه است در بسط عدالت و رفع ايادي ظالمه و تامين استقلال و آزادي و جريانات اقتصادي و تعديل ثروت به طور عاقلانه و قابل عقل و عينيت در اسلام به طور كامل مي باشد و محتاج به تاويلات خارج از منطق نيست .

اسلام براي اقامه حكومتي عدل گستر آمده است . چه در اين آيين قوانين مربوط به امور مالي از قبيل ماليات و بيت المال و شيوه جمع آوري ماليات از همه اقشار و طبقات جامعه به طرز عادلانه اي تدوين و تنظيم شده است .

اصولا احكام مطلوبيت ذاتي ندارند بلكه وسايل و ادوات هستند كه جهت اجراي صحيح اهداف حكومت اسلامي و گسترش قسط و عدالت در جامعه به كار مي روند.

اسلام است كه جلو منافع شخصي را مي گيرد اسلام است كه نمي گذارد اين گردن كلفت ها زندگي اشرافي بكنند يك زندگي آنجور كه دلشان مي خواهد بكنند اسلام تعديل مي كند.

ثروت هائي را كه اين مالكان به ناحق متصرف شده اند ضبط خواهيم كرد و براساس حق و انصاف ميان محتاجان مجددا توزيع خواهيم نمود.

ما فردي بالاتر از خود انبيا نداريم ما فردي بالاتر از ائمه عليهم السلام نداريم اين فردها خودشان را فدا مي كردند براي جامعه . خداي تبارك و تعالي مي فرمايد كه انبيا را ما فرستاديم بينات به آنها داديم آيات به آنها داديم ميزان برايشان داديم و فرستاديم « ليقوم الناس بالقسط » غايت اين است كه مردم قيام به قسط بكنند. عدالت اجتماعي در بين مردم باشد. ظلم ها از بين برود ستمگري ها از بين برود و ضعفا به آنها رسيدگي بشود قيام به قسط بشود. دنبالش هم مي فرمايد « و انزلنا الحديد » تناسب اين چيست تناسب اين است كه با حديد بايد اينها انجام بگيرد با بينات با ميزان و با حديد « فيه باس شديد » يعني اگر چنانچه شخصي يا گروهي بخواهند يك جامعه را تباه كنند يك حكومتي را كه حكومت عدل است تباه كنند با بينات با آنها بايد صحبت كرد نشنيدند با موازين موازين عقلي نشنيدند با حديد.

اين واقعيت كه در حكومت اسلامي بهاي بيشتر و فزون تر از آن كسي است كه تقوا داشته باشد نه ثروت و مال و قدرت و همه مديران و كارگزاران و رهبران و روحانيون نظام و حكومت عدل موظفند كه با فقرا و مستمندان و پابرهنه ها بيشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمكنين و مرفهين و در كنار مستمندان و پابرهنه ها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن افتخار بزرگي است كه نصيب اوليا شده و عملا به شبهات والقائات خاتمه مي دهد كه بحمدالله در جمهوري اسلامي ايران اساس اين تفكر و بينش در حال پياده شدن است .

و همچنين مسئولين محترم كشور ايران علي رغم محاصرات شديد اقتصادي و كمبود درآمدها تمامي كوشش و تلاش خود را صرف فقرزدايي جامعه كرده اند و همه آرمان و آرزوي ملت و دولت و مسئولين كشور ماست كه روزي فقر و تهيدستي در جامعه ما رخت بربندد و مردم عزيز و صبور و غيرتمند كشور از رفاه در زندگي مادي و معنوي برخوردار باشند. خدا نياورد آن روزي را كه سياست ما و سياست مسئولين كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومين و رو آوردن به حمايت از سرمايه دارها گردد و اغنيا و ثروتمندان از اعتبار و عنايت بيشتري برخوردار بشوند. معاذالله كه اين با سيره و روش انبيا و اميرالمومنين و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ سازگار نيست دامن حرمت و پاك روحانيت از آن منزه است تا ابد هم بايد منزه باشد و اين از افتخارات و بركات كشور و انقلاب و روحانيت ماست كه به حمايت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده كرده است . از آن جا كه محروميت زدايي عقيده و راه و رسم زندگي ماست جهانخواران در اين مورد هم ما را آرام نگذاشته اند و براي ناتوان ساختن دولت و دست اندركاران كشور ما حلقه هاي محاصره را تنگ تر كرده اند و بغض و كينه و ترس و وحشت خود را در اين حركت مردمي و تاريخي تا مرز هزاران توطئه سياسي ـ اقتصادي ظاهر ساخته اند و بدون شك جهانخواران به همان ميزان كه از شهادت طلبي و ساير ارزش هاي ايثارگرانه ملت ما واهمه دارند از گرايش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمايت از پابرهنگان در هراسند و مسلم هر قدر كشور ما به طرف فقرزدايي و دفاع از محرومان حركت كند اميد جهانخواران از ما قطع و گرايش ملت هاي جهان به اسلام زيادتر مي شود و روحانيت عزيز بايد به اين اصل توجه عميق داشته باشند و افتخار تاريخي و بيش از هزار ساله پناهگاهي محرومان را براي خود حفظ كنند و به ساير مسئولين و مردم توصيه نمايند كه ما نبايد گرايش و توجه بي شائبه محرومين را به انقلاب و حمايت بي دريغ آنان را از اسلام فراموش كنيم و بدون جواب بگذاريم .

و به مجلس و دولت و دست اندركاران توصيه مي نمايم كه قدر اين ملت را بدانيد و در خدمتگزاري به آنان خصوصا مستضعفان و محرومان و ستمديدگان كه نور چشمان ما و اوليا نعم همه هستند و جمهوري اسلامي ره آورد آنان و با فداكاريهاي آنان تحقق پيدا كرد و بقا آن نيز مرهون خدمات آنان است فرو گزار نكنيد.

طرحها و پيشنهادهايي كه مربوط به عمران و رفاه حال ملت خصوصا مستضعفين است انقلابي و با سرعت تصويب كنيد و از نكته سنجي ها و تغيير عبارات غير لازم كه موجب تعويق امر است اجتناب كنيد واز وزارتخانه ها و ماموران اجرا بخواهيد كه از كاغذ بازي ها و غلط كاري هاي زمان طاغوت اجتناب كنند و رفاه ملت مظلوم و عقب افتادگي هاي آنها را به طور ضربتي تحصيل و ترميم كنند.

بايد گفت مجموعه خواسته ها و انتظارات اسلامي مردم از مجلس رفع گرفتاري ها و محروميتها و دگرگوني در نظام پرپيچ و خم اداري كشور از انتظارات بحقي است كه بايد آنها را جدي گرفت . و نمايندگان محترم مجلس قبل از پرداختن به لوايح و تبصره ها و مواد غير ضروري به فكر مسايل اصلي و كليدي كشور باشند و براساس اسلام عزيز در كميسيون ها با طرح قوانين و لوايح به سمتي حركت كنند كه مشكلات اساسي كشور مرتفع و سياست هاي زير بنايي كشور در امور فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي و سياسي در راستاي كمك به محرومين و رفع استضعاف مدون و به مورد اجرا در آيد.

همه بايد دست به دست هم بدهيم تا ريشه فقر و استضعاف را بركنيم شما مردم شريف ايران در جريان مبارزه با استعمار و استثمار پيروزي بزرگي به دست آورديد و توانستيد با اتكال به خداي متعال و وحدت كلمه و مشاركت همه قشرها بر طاغوت زمان غلبه كنيد و پشت ابرقدرتها را بلرزانيد. اكنون نيز بايد با خودياري و همكاري براي مبارزه عليه فقر و محروميت بسيج شويد و با تاييد الهي به نجات مردم مستضعف كمر همت ببنديد. در رژيم منفور پهلوي مساله مسكن يكي از مصيبت بارترين مشكلات اجتماعي مردم ما بود. بسياري از مردم در اسارت تهيه يك قطعه زمين و داشتن يك لانه بودند و چه بسا تمام عمرشان را زير بار بانك ها و سودجويان و غارتگران به سر مي بردند تا بتوانند پناهگاهي را براي خود و فرزندانشان دست و پا كنند.

قشر عظيمي از مستضعفان جامعه هم بكلي از داشتن خانه محروم بودند و در زواياي بيغوله ها و اتاقك هاي تنگ و تاريك و خرابه ها به سر مي بردند و چه بسا قسمت مهمي از درآمد ناچيزشان را بايستي براي اجاره آن بپردازند و اين ميراث شوم براي ملت ما باقيمانده و اكنون جامعه ما با چنين مصيبتي دست به گريبان است . نظام اسلام چنين ظلم و تبعيضي را تحمل نخواهد كرد. اين از حداقل حقوق هر فرد است كه بايد مسكن داشته باشد. مشكل زمين بايد حل شود و همه بندگان محروم خدا بايد از اين موهبت الهي استفاده كنند. همه محرومان بايد خانه داشته باشند. هيچ كسي در هيچ گوشه مملكت نبايد از داشتن خانه محروم باشد.

و به همه در كوشش براي رفاه طبقات محروم وصيت مي كنم كه خير دنيا و آخرت شماها رسيدگي بحال محرومان جامعه است كه در طول تاريخ ستمشاهي و خان خاني در رنج و زحمت بوده اند. و چه نيكو است كه طبقات تمكن دار بطور داوطلب براي زاغه و چپرنشينان مسكن و رفاه تهيه كنند و مطمئن باشند كه خير دنيا و آخرت در آن است .

(منبع : آيين انقلاب اسلامي ديدگاه ها و انديشه هاي امام خميني موسسه تنظيم و نشر آثار امام )

           اصولا « احكام » مطلوبيت ذاتي ندارند بلكه وسايل و ادوات هستند كه جهت اجراي صحيح اهداف « حكومت اسلامي » و گسترش « قسط و عدالت » در جامعه به كار مي روند .

ما فردي بالاتر از انبيا نداريم ما فردي بالاتر از ائمه (ع ) نداريم اين افراد خودشان را فدا كردند براي جامعه .
تبيين جهت گيري اقتصاد اسلام در راستاي حفظ منافع محرومين و گسترش مشاركت عمومي آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان بزرگ ترين هديه و بشارت آزادي انسان از اسارت فقر و تهي دستي به شمار مي رود و بيان اين حقيقت كه صاحبان مال و منال در حكومت اسلام هيچ امتياز و برتري از اين جهت بر فقرا ندارند و ابدا اولويتي به آنان تعلق نخواهد گرفت مسلم راه شكوفايي و پرورش استعدادهاي خفته و سركوب شده پابرهنگان را فراهم مي كند
جهان خواران به همان ميزان كه از شهادت طلبي و ساير ارزش هاي ايثار گرانه ملت ما واهمه دارند از گرايش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمايت از پابرهنگان در هراسند و مسلم هر قدر كشور ما به طرف فقرزدايي و دفاع از محرومان حركت كند اميد جهانخواران از ما قطع و گرايش ملت هاي جهان به اسلام زيادتر مي شود
روحانيت عزيز بايد به اين اصل توجه عميق داشته باشند و افتخار تاريخي و بيش از هزار ساله پناهگاهي محرومان را براي خود حفظ كنند و به ساير مسئولين و مردم توصيه نمايند كه ما نبايد گرايش و توجه بي شائبه محرومين را به انقلاب و حمايت بي دريغ آنان را از اسلام فراموش كنيم و بدون جواب بگذاريم .


طرح ها و پيشنهادهايي كه مربوط به عمران و رفاه حال ملت خصوصا مستضعفين است انقلابي و با سرعت تصويب كنيد... و از وزارتخانه ها و ماموران اجرا بخواهيد كه از كاغذبازي ها و غلط كاري هاي زمان طاغوت اجتناب كنند و رفاه ملت مظلوم و عقب افتادگي هاي آنها را به طور ضربتي تحصيل و ترميم كنند

 

 



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

سیاست­های اقتصادی امام علی(ع)

الهی تمام نیازمندان را بی نیاز بگردان

 

 

 

 

 

 

 


 

سیاست­های اقتصادی امام علی(ع) را می­توان به شش صورت تبیین نمود:  


1- تقسیم عادلانه بیت‏المال‏


یکى از اقدامات انقلابى امام (ع)، تقسیم عادلانه بیت‏المال بود. فرداى روز بیعت، آن حضرت بر فراز منبر فرمود: «... مسلمانان بدانند که امتیاز معنوى نزد خداست و مسلمانان از نظر مادى تفاوتى ندارند. همگى بندگان خدایند، دارایى‏ها از آنِ خداست و میان شما به صورت مساوى تقسیم خواهد شد...».(1)


على (ع) پس از رسیدن به خلافت، به هر مسلمان، در هر رشته و رده و نژادى که بود، سه درهم داد و به« عمار بن یاسر» و«ابو الهیثم بن التیهان» کتباً ابلاغ کرد: عرب، عجم، انصار و مهاجر... و تمام کسانى که جزء حوزه اسلام هستند، با هم مساوى‏اند.


سهل بن حنیف، غلام سیاه پوستى را به محضر آن حضرت آورد و گفت: «به این غلام چقدر مى‏دهى؟» امام (ع) فرمود: تو خود چه اندازه گرفتى؟ گفت: سه دینار. امام (ع) فرمود: به این غلام نیز سه دینار بدهید.(2)


ابن اسحاق نقل مى‏کند: دو خانم، یکى عرب و یکى عجم براى گرفتن بیت‏المال به امام (ع) مراجعه کردند، ایشان به هر دو یک‏سان داد. زن عرب اعتراض کرد: چرا من که از نژاد عرب هستم با این زن که از موالیان و نژاد عجم است، یک‏سان ببریم؟! امام (ع) در پاسخ فرمود: من در اموال عمومى، امتیازى براى فرزندان اسماعیل نسبت به فرزندان اسحاق نمى‏یابم.(3)


به گفته ابو جعفر اسکافى، اولین اقدام على (ع) امتیازخواران را وادار به مقابله با حکومت علوى نمود و موجب برافروخته شدن آتش کینه آنان گردید.(4) از این رو سران عرب کم کم لب به اعتراض گشودند و در میان آنان طلحه و زبیر، عبد الله بن عمر و سعید بن عاص تا آن‏جا پیش رفتند که بیعت خود را شکسته و با عنوان خون خواهى عثمان با امام (ع) اعلام جنگ کردند.(5)


2- برگرداندن اموال تاراج شده به خزانه عمومى‏


امام على (ع) در روز دوم بیعت با اعلام سیاست مساوات و رفع تبعیض، استرداد اموال نامشروع را به خزانه عمومى اعلام نمود. آن حضرت خود مى‏دانست که این اقدام براى حکومت وى خطرساز است، ولى با قاطعیت این سیاست را اجرا کرد.


ابن ابى الحدید مى‏گوید: عمر و عثمان اموال فراوانى داشتند و زمین‏هاى بیت‏المال را به اقوام و خویشاوندان خود بخشیده بودند،(6) لذا على (ع) در روز دوم خلافت گفت: «بدانید بخششى که عثمان از بیت‏المال داشته است، به خزانه عمومى مسترد خواهد شد».(7) آن گاه صحبت خود را چنین ادامه داد: به خدا سوگند، بیت‏المال تاراج رفته را هر کجا بیابم به صاحبان اصلى آن باز مى‏گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده و یا کنیزى خریده باشند، زیرا عدالت، براى گشایش است و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ستم براى وى سخت‏تر است».(8)


ابن ابى الحدید سپس مى‏نویسد: على (ع) فرمان داد تا ابزار جنگى و شترانى را که به عنوان زکات در خانه عثمان بود، به بیت‏المال برگردانند و به اموال شخصى عثمان تعرض نکنند. وقتى این خبر به گوش عمروعاص رسید، نامه‏اى براى معاویه نوشت به این مضمون: هر کارى که ممکن است انجام بده، چرا که پسر ابى طالب (ع) همه اموالى را که جمع آورى کرده‏اى، خواهد گرفت.(9)


3- فقرزدایى‏


آن حضرت مى‏دانست که یکى از آسیب‏هاى جامعه اسلامى، فقر و ندارى است که ناهنجارى‏هایى به وجود آورده و مردم را سخت آزرده است. بدین منظور امام (ع) در گام نخست، فرهنگ انفاق و کمک‏هاى مالى را ترویج نمود. از ثروت‏مندان درخواست کرد فقیران را شریک مال خود قرار داده و حق آنان را ضایع نکنند. امیر مؤمنان (ع) فرمود: «خداوند بر ثروت‏مندان واجب کرده است تا از اموالشان به اندازه کفایت فقیران هزینه کنند. بنابراین، اگر فقیران گرسنه ماندند یا پوشاک نداشتند، به سبب منع ثروت‏مندان است و خداوند از آنان حساب مى‏کشد و مجازاتشان مى‏کند.»(10)


از سوى دیگر، امام (ع) مسئولان حکومتى را موظف نمود که به حمایت از محرومان بپردازند. ایشان خطاب به مالک اشتر فرمود: پس خدا را! خدا را! درباره طبقه فقیران از مردم؛ آنان که چاره ندانند و از نیازمندان و بینوایان و از بیمارى بر جاى ماندگانند، که در این طبقه مستمندى است خواهنده و مستحق عطایى است به روى خود نیاورنده. پس براى خدا پاسدار حقى باش که خداوند براى این طبقه معیّن فرموده است. بخشى از بیت‏المال و بخشى از غلّه‏هاى زمین‏هاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به آنان واگذار...».(11)


به گفته برخى از محققان، امام على (ع) برنامه فقرزدایى را بر اساس آمار دقیق و به دست مأموران بصیر و دانا انجام مى‏داد.(12) او خود را پدر یتیمان معرفى مى‏کرد و همچون پدر با ایشان رفتار مى‏نمود.(13) توجه آن حضرت فقط به بینوایان و از کار افتادگان مسلمانان نبود، بلکه اقلیت‏هاى مذهبى همچون نصرانیان نیز از مهربانى و حمایت امام (ع) برخوردار بودند. روزى امام (ع) پیرمردى نابینا را دید که گدایى مى‏کرد. از حاضران پرسید: او کیست؟ گفتند: مردى نصرانى است.


حضرت فرمود: او را به کار گرفته‏اید تا این‏که پیر و ناتوان شده و آن‏گاه رهایش نموده‏اید. سپس دستور داد از بیت‏المال به او کمک کنند.(14)


چقدر فاصله است بین دیدگاه امام على (ع) درباره حمایت از محرومان و برخى از نظریه پردازان سرمایه‏دارى! اسپنسر مى‏گوید: «وظیفه قوى‏هاى اقتصادى این است که ضعیفان اقتصادى را از صفحه روزگار براندازند، و اقدامات درمانى و تأمین اجتماعى نه تنها دردى را دوا نمى‏کند، بلکه بر دامنه و دوران درد و رنج انسان‏ها مى‏افزاید، زیرا جمعیت رو به افزایش است و سرانجام همگى از گرسنگى خواهند مرد.»(15)


4- نظارت و کنترل‏


این استراتژى على (ع) در قالب‏هاى مختلفى مانند: نظارت بر خویشاوندان، مدیران و بازار اسلامى صورت امام گرفت و در تحقق عدالت اقتصادى بسیار تأثیر گذار بود. روزى على (ع) یکى از خویشاوندان خود را که به بیت‏المال خیانت کرده بود تهدید نمود و خطاب به وى فرمود: «به خدا سوگند، اگر حسن و حسین هم دست به چنین خیانتى مى‏زدند، هرگز از آنان هواخواهى و پشتیبانى نمى‏کردم و ذرّه‏اى در تصمیم‏گیرى من تأثیر نمى‏گذاشت.»(16)


امام به مدیران حکومتى خود نیز دستور داد از هرگونه رانت خوارى و سوء استفاده از بیت‏المال پرهیز نمایند. آن حضرت در نامه‏اى خطاب به مصقلة بن هبیره شیبانى فرمود: از تو به من خبر رسیده است که غنیمت مسلمانان را به عرب‏هایى مى‏دهى که خویشاوندان تو هستند و تو را برگزیده‏اند... بدان مسلمانانى که نزد تو و ما به سر مى‏برند، حقشان از این غنیمت یک‏سان است.


براى گرفتن آن نزد من مى‏آیند، حق خود را مى‏گیرند و باز مى‏گردند».(17)


امام در جهت شکل‏گیرى فرایند عدالت، شخصاً اوضاع بازار را زیر نظر داشت و در مناطق دیگر نیز افرادى را براى نظارت و کنترل بر بازار گمارده بود.(18) از امام باقر (ع) روایت شده است که آن حضرت، بامداد هر روز از منزل خارج شده و به طرف بازار کوفه مى‏رفت و در حالى که تازیانه‏اى بر دوش آویخته بود نزد سودگرایان مى‏ایستاد و ندا مى‏داد: اى گروه تجار! از خداوند بترسید.


5- پیش‏گیرى از پیدایش ثروت‏هاى غیر مشروع‏


یکى از شیوه‏هاى کاربردى امام در تحقق عدالت، جلوگیرى از ثروت‏اندوزى‏هاى غیر مشروع بود. بدین منظور آن حضرت در قدم اول، مردم را از دنیاگرایى بر حذر داشته و آنان را به معنویت‏گرایى فرا خواند. متأسفانه بعد از رحلت پیامبر (ص) برخى از مردم و صاحبان قدرت، به ثروت‏اندازى روى آوردند. به نقل مورّخان، روزى که عثمان کشته شد، صد و پنجاه هزار دینار و یک میلیون درهم پول نقد داشت. قیمت املاکش در وادى القرى و حنین و... بالغ بر صد هزار دینار مى‏شد و اسب‏ها و شترهاى فراوانى از او باقى مانده بود.(19)


امام (ع) به منظور جلوگیرى از این آفت خطرناک در نامه‏اى به مالک اشتر تأکید مى‏کند که مردم را از ثروت‏اندوزى و دنیاگرایى بر حذر دارد.(20) هم چنین ایشان برنامه‏هاى اقتصادى نظام یافته‏اى را ارائه داد تا از پیدایش ثروت‏هاى غیر مشروع جلوگیرى شود؛ این برنامه‏ها در قالب مبارزه با رباخوارى و احتکار صورت گرفت.(21)


مضافاً این‏که آن حضرت با صدور بخش‏نامه‏هاى مختلف، مدیران و مسئولان حکومتى را از ثروت‏اندوزى و سوء استفاده از بیت‏المال برحذر داشت. افزون بر آن، با متخلفان اقتصادى برخورد نمود و مهم‏تر از همه، به توزیع عادلانه ثروت‏ها و اموال عمومى براى همه مردم و شهرها پرداخت.
مطلب قابل توجه آن است که امام (ع) خود از هرگونه ثروت‏اندوزى پرهیز نمود و زهدگرایى خویش را به نمایش گذاشت. پارسایى و زندگى ساده امام به گونه‏اى بود که عمل‏کرد خلفاى پیشین نزد مردم زیر سؤال رفت. آن حضرت درباره وضع زندگى خود خطاب به مردم کوفه فرمود: «اى مردم! اگر من از شهر شما با چیزى بیش از مرکب سوارى و بار و بُنه و غلام خود بیرون روم، به شما خیانت کرده‏ام.»(22)


6- کار و تولید


امام على (ع) در کنار فعالیت‏هاى ذکر شده، زمینه‏ها و عوامل کار و تولید را نیز فراهم نمود، چرا که اجراى سیاست‏هاى اقتصادى مستلزم جامعه‏اى درآمدزا و برخوردار از سرمایه است. بدین منظور آن حضرت دیگران را به کار و افزایش تولید تشویق نمود و خود نیز به کار و تولید پرداخت.
ایشان فرمود: «کارى در نظر خدا محبوب‏تر از کشاورزى نیست».(23) آن حضرت بسیارى از خدمات و انفاق‏هاى خود را از درآمد کشاورزى انجام مى‏داد.(24) امام صادق (ع) مى‏فرماید: پیامبر اکرم (ص) زمینى از انفال را در اختیار على (ع) قرار داد. حضرت در آن زمین قناتى حفر کرد که آبش همچون گردن شتر فوّاره مى‏زد... آن‏گاه فرمود: آب این قنات وقف زائران خانه خدا و رهگذران است و کسى حق فروش آن را ندارد.(
24)


امام (ع) موقوفات متعددى داشت که در کتاب‏هاى تاریخى و حدیثى بیان شده است. طبق نقل مورّخان، درآمد سالانه این موقوفات چهل هزار دینار بوده که تماماً صرف بینوایان مى‏شد.(26)
این نوشتار را با عبارت حکیمانه‏اى از امام على (ع) به پایان مى‏بریم: «قسم به خدا! اگر بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، خوش‏تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت در حالى ملاقات کنم که به بعضى از بندگان ستم و چیزى از اموال را غصب کرده باشم».(27)


پی نوشت ها:


1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 1، ص 40 - 36.


2. بحارالانوار، ج 40، ص 107.


3. محمد محمدى رى‏شهرى، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 4، ص 194.


4. مجله حکومت اسلامى (ویژه حکومت علوى) شماره 18، ص 65.


5. سیداصغر ناظم‏زاده قمى، تجلى امامت، ص 101.


6. مجله حکومت اسلامى، شماره 17، ص 340.


7. همان، شماره 18، ص 64.


8. نهج البلاغه، خطبه 15؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 1، ص 27.


9. همان.


10. محمد محمدى رى‏شهرى، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 4، ص 204.


11. نهج البلاغه، نامه 53، با استفاده از ترجمه دکتر شهیدى و محمد دشتى.


12. ر.ک: محمد محمدى رى‏شهرى، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 4، ص 204.


13. اصول کافى، ج 1، ص 406.


14. مجله حکومت اسلامى، شماره 18، ص 89.


15. دانشنامه امام على (ع)، ج 7، ص 90.


16. نهج البلاغه، نامه 41.


17. محمد محمدى رى‏شهرى، موسوعة الامام على ابن ابى طالب، ج 4، ص 124.


18. دانشنامه امام على (ع)، ج 7، ص 333 - 332.


19. شهید مطهرى، سیرى در نهج البلاغه، ص 259.


20. نهج البلاغه، نامه 53.


21. دانشنامه امام على (ع)، ج 7، ص 95.


22. مجله حکومت اسلامى، شماره 18، ص 69.


23. بحارالانوار، ج 23، ص 20.


24. جعفر سبحانى، فروغ ولایت، ص 296.


25. همان، ص 297.


26. مناقب، ج 1، ص 323.


27. نهج البلاغه، خطبه 224.



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

جهاد اقتصادی از نگاه حضرت علی (ع)

                            

در جهاد اقتصادی که نوعی از جهاد و مبارزه در راه خداوند است امر به جهاد اقتصادی، نهی از مفاسد اقتصادی، پایداری صادقانه در این عرصه از جهاد و دشمنی و مبارزه با مستکبران و دشمنان اسلام از ارکان مهم جهاد اقتصادی محسوب می شود.

 

 دیدگاه اسلام به زندگی انسان همواره کامل‌ترین و دقیق‌ترین شناخت نسبت به او بوده است. به همین جهت همواره تأکید اسلام بر زندگی دنیا برای آخرت بوده و زندگی دنیوی را مقدمه ای برای کمال و رسیدن به زندگی جاودانه می داند و به همین جهت قوانین و مقرراتی را جهت رسیدن به کمال در عرصه های مختلفی همچون روابط اجتماعی، روابط اقتصادی، روابط سیاسی و دیگر عرصه ها تبیین نموده و آیات، روایات و احادیث بسیاری بر توجه به جنبه های مختلف زندگی انسان تأکید و نقل شده است.

دشمنان اسلام نیز از صدر اسلام تا به امروز با حیله گری و مکر فراوان به دنبال ضربه زدن به اسلام از جبهه های مختلفی و به خصوص جبهه اقتصادی بوده اند و محاصره اقتصادی پیامبر اعظم (ص) و مسلمانان صدر اسلام توسط کفار در شعب ابی طالب (ع) گواهی بر این گفته است.

پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران نیز، دشمنان انقلاب اسلامی پس از شکست در عرصه های مختلفی چون هشت سال دفاع مقدس، فتنه گری ها و تفرقه افکنی میان برخی عناصر سست بنیان، امروز به دنبال این هستند تا بتوانند در عرصه های اقتصادی و با توهم فشار اقتصادی بر مردم بصیر و مومن ایران اسلامی به خواسته های شوم خود برسند اما رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بار دیگر با شجاعت و تدبیر منحصر به فرد خویش امسال را سال جهاد اقتصادی نامیدند تا عزم و اراده مردم ایران اسلامی بار دیگر دشمنان را ناکام گذارد. به همین جهت جهاد اقتصادی را از دیدگاه حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) و کلام این بزرگمرد تاریخ بررسی می کنیم.

جهاد پایه ایمان است
ایمان چهار پایه استوار دارد که مومن باید به تمام این ارکان توجه نماید تا همواره ایمان خود را در حوادث گوناگون حفظ نماید. از نگاه حضرت امیرالمومنین (ع) صبر، یقین، عدل و جهاد چهار پایه استوار ایمان است و هر کدام از این ارکان دارای پایه های فرعی دیگری است و جهاد نیز بر چهار پایه قرار دارد: 1- امر به معروف که پشتوانه نیرومند مومنان است 2- نهی از زشتی ها که بینی منافقان را به خاک می مالد 3- راستگویی در هر حال که ادا کننده حقی است که بر گردن مومن قرار دارد. 4- دشمنی با فاسقان و این دشمنی و مبارزه در راه خدا و با نیت مبارزه با دشمنان دین خدا و خشنودی خداوند است (1) . در جهاد اقتصادی که نوعی از جهاد و مبارزه در راه خداوند است امر به جهاد اقتصادی، نهی از مفاسد اقتصادی، پایداری صادقانه در این عرصه از جهاد و دشمنی و مبارزه با مستکبران و دشمنان اسلام از ارکان مهم جهاد اقتصادی محسوب می شود.

ترک جهاد موجب مصیبت می شود
جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن برای دوستانش باز می کند. هر کس جهاد را ترک کند به گفته مولا امیرالمومنین(ع) خداوند لباس ذلت و ردای بلا و مصیبت به او می پوشاند و کوچک و ذلیل می شود. دل او در گمراهی مانده و حق از او روی می گرداند و به جهت ترک جهاد به خواری محکوم و از عدالت محروم است (2).

جهاد در اسلام جایگاه عظیمی دارد. جهاد در دنیا چه از جنبه اقتصادی و چه جنبه سیاسی و چه جهاد به معنای جنگیدن با دشمن رو در رو برای خدا در آخرت به صورت دری از بهشت در می آید و خداوند اهل جهاد را بسیار دوست دارد. ترک مبارزه و جهاد اقتصادی نیز موجب خواری و مصیبت برای مسلمانان می گردد.

نگاهی به تاریخ دوران معاصر نیز به این نکته اشاره دارد که کشورهای مسلمان به دلیل ترک مبارزه اقتصادی و وابستگی به شرق و غرب و دشمنان اسلام به چنان مصیبتی گرفتار شدند که هرگاه دشمنان به دنبال منافع خود به آنان قرارداری پیشنهاد می کرد آنان به اجبار آن را قبول می کردند اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و به رهبری امام خمینی(ره) و با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» و با تکیه بر نیروی انسانی عظیم در کشور و پیشرفت‌های اقتصادی و مبارزه با مکر و حیله دشمنان در امور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی موج بیداری اسلامی به دیگر کشورها برسد و آنان نیز با الهام از جمهوری اسلامی ایران به دنبال استقلال و آزادی خود بیافتند.

کسب حلال برای تأمین زندگی
اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) همواره بر برنامه ریزی صحیح در زندگی مسلمانان تأکید نموده اند، دیدگاه اسلام نسبت به زندگی انسان جامع است و به تمام عرصه های زندگی توجه می کند. زهد و عبادت مولای متقیان در کنار تلاش و جهاد در عرصه اقتصادی و آبادانی نخلستان ها و انفاق آنها در راه خدا و برای معیشت مسلمانان در تاریخ ثبت شده است.

حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) درباره برنامه ریزی در زندگی مومنان می فرمایند: مومن باید شبانه روز خود را به سه قسم تقسیم کند: زمانی برای نیایش و عبادت پروردگار، و زمانی برای تأمین هزینه زندگی، و زمانی برای واداشتن نفس به لذت هایی که حلال و مایه زیبایی است، خردمند را نشاید جز آن که در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین زندگی، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذت های حلال (3).

ضرورت حفظ اموال
مدیریت و اهمیتی که جهاد اقتصادی و معیشت مسلمانان برای حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) داشته است موجب شده تا ایشان پس از بازگشت از جنگ صفین در وصیتنامه ای که به وصیت نامه اقتصادی مشهور است نسبت به اموال شخصی خود و ضرورت حفظ این اموال برای مسلمان تأکید کند.

از نظر ایشان مدیریت اموال اقتصادی باید به اهل آن سپرده شود و به همین جهت است که در این وصیت نامه می فرمایند:"همانا سرپرستی این اموال بر عهده فرزندم حسن بن علی است، آن گونه که رواست از آن مصرف نماید و از آن انفاق کند. اگر برای حسن حادثه ای رخ داد و حسین زنده بود ، سرپرستی آن را ،پس از برادرش بر عهده گیرد و کار او را تداوم بخشد" و در ضرورت حفظ اموال می فرمایند: « و با کسی که این اموال در دست اوست شرط می کنم که اصل مال را حفظ کرده تنها از میوه و درآمدش بخورند و انفاق کنند، و هرگز نهال های درخت خرما را نفروشند، تا همه این سرزمین یک پارچه به گونه ای زیر درختان خرما قرار گیر که راه یافتن در آن دشوار باشد (4) .

پی نوشت:
1-
نهج البلاغه، حکمت 31
2-
نهج البلاغه، خطبه 21
3-
نهج البلاغه، حکمت 390
4-
نهج البلاغه، نامه



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

رفاه اقتصادی در نظام سرمایه داری

اقتصاد سرمایه داری با سوء استفاده از انسان ها، آنچه را تامین کننده منافع مادیش باشد، در تمام مراحل تولید مد نظر قرار می دهد، حتی اگرآنچه تولید می شود برای انسان زیان آور باشد. اقتصاد سرمایه داری بر این باور است که انسان باید آزادانه ومطابق با میل خود زندگی کند ودر بدست آوردن ثروت وچگونگی استفاده از آنها مختار است.

این نظام انسان را همه کاره ومالک حقیقی مال و ثروت ودارایی خود می داند ومعتقد است دیگران هیچگونه حق وحقوقی ندارند.براین اساس انسان برای اینکه بتواند رفاه وآسایش بیشتری بدست آورد، می تواند از هر راهی برای رسیدن به آن استفاده نماید، فقط به این شرط که تزاهم با دیگران نباشد.آدام اسمیت پدر اقتصاد جدید می گوید:

((در این نظام اقتصادی (سرمایه داری)هررد می کوشد سرمایه خود رابه نحوی به کار برد که ماحصل آن بالاترین ارزش را داشته باشد.))

رسیدن ببه مال وثروت هدف اصلی این نظام است، که تمام فعالیت های دیگر را تحت شعاع خود قرار می دهد، برهمین اساس به طرفداری از سرمایه داران وترویج فرهنگ مادی دربین مردم می پردازندودین وارزش های معنوی را بی اهمیت جلوه می دهند.سیسمونی بهعنوان یکی از طرفداران این نظام می گوید:

((انسان ثروتمند ولو آنکه ثروت خورا به وسایل ناپسند گردآورده باشد الزاما دشمن اجتماع نیست ،چرا که ثروت او می تواند عامل بهزیستی ورفاه افرادجامعه گردد.))

طبق این نظریه اگر کسی ثروتی را به دست آورد که در آن حق وحقوق افراد بسیاری پایمال شده باشد وباعث فقرو بدبختی دیگران را فراهم کند چون می تواند جامعه را به رفاه برساند، این ثروت خوب و پسندیده است، غافل از اینکه چنین ثروتی هرگز نمی تواند رفاه افراد جامعه را فراهم کند زیرا ازیک طرف باعث می شود که فقرا با تحت فشار قرار گرفتن چنین افراد سود جویی فقیرتر گردند واز طرفی این ثروت باعث رفاه افراد سرمایه دار می شود نه همه مردم.

طبق آنچه بیان شد پی می بریم که در نظام سرمایه داری، رفاه اقتصادی از جایگاه خاصی برخوردار است واین باعث شده که تمام برنامه ریزی های آن به نوعی تحت شعاع آن هدف قرار گیرد. البته به این نکته باید توجه داشت که رفاه اقتصادی در این ئگونه جوامع صرفا به افرادی تعلق می گیرد که دارای سرمایه بوده واز طبقات اجتماعی بالایی هستند نه همه مردم.

همچنین مشخص شد که امور معنوی وارزش های والای انسانی در اینگونه جوامع از جایگاهی برخوردار نیستند. نیچه به عنوان یک مادی گرا می گوید:

قدرت(مال وثروت) منشاء وریشه همه ی صفات نیک در انسان است. به طوری که بدون تحقق قدرت در انسان هیچ صفت پسندیده ای را نمی توان انتظار داشت .... به هیچ روی بین مردم تساوی نیست.بعضی از انسانها برای فرماندهی وآقایی وحکومت بر خلایق ،خلق شده اند(که همان ثروتمندان هستند) وبعضی دیگر خلق شده اند که آلت و وسیله در جنگ اقویا باشند.

با توجه به آنچه بیان شد مال وثروت ورفاه اقتصادی مشخص کننده جایگاه ومنزلت افراد در اینگونه جوامع می باشد. به عبارتی ملاک خوبی وبدی اعمال ، ثروت سرمایه افراد است.براین اساس هرکاری که ثروتمندان انجام دهند خوب و پسندیده است وهرکاری که تهی دستان انجام دهند فاقد ارزش است.

با چنین طرز فکری جامعه سرمایه داری سعی می کند که تمام امکانات و برنامه هایش را طبق تمایلات مادی تنظیم نماید وآن را در راس تمام اهداف خود قرار می دهندو در جهت بعد معنوی انسان هیچگونه قدمی برداشته نمی شود.

لذا بر همین اساس است که امروز قدرت های سرمایه داری با به رخ کشیدن قدرت مادی خود هرگونه ظلم وستم را به دیگر ملت های ضعیف روا می دارند وآن ها را به نوعی به استعمار واستثمار در می آورند وفرهنگ پوچ مادی خود را بر دیگر جوامع تحمیل می کنند وبه غارت ثروت های آنها می پردازند.نیچه به عنوان طرفدار ویکی از تئوری پردازان ککتب مادی می گوید:

خود را باید خواست وخود را باید پرستید وضعیف و ناتوان را باید رها کرد تا از میان برود و درد و رنج کاسته شودوناتوان بردوش توانا بار نباشد وسنگ راهش نشود.مرد برتر آن است که که نیرومند باشد.به نیرومندی زندگی کند و هوی و تمایلات خویش را برآورده سازد ، خوش باشد وخود را خواجه و خداوند بداند وهر مانعی را که برای خواجگی در پیش بیاید از میان بردارد.

با بررسی ظریات فوق می توان گفت فقرا وتهی دستان در چنین جوامعی هیچ گونه جایگاهی ندارند واز ارزش ومنزلتی برخوردار نیستند وحتی آن ها را مانعی در جهت منافع مادی خود می دانند.لذا هر کس در این فکر است که به هر طریق خود را از دیگری جلوتر بکشاند وبرای رسیدن به این منظور تمام اصول اخلاقی  وارزشهای انسانی را زیر پا می گذارند.

ماحصل این بحث این است که رفاه اقتصادی در این گونه جوامع به شدت مورد تعقیب قرار گرفته  اما این رفاه برای یک قشر خاص جامعه است وآن ثروتمندان و سرمایه داران هستندکه از آن بهره مند می گردند ودیگر مردم وفقرا وتهی دستان باید در خدمت سرمایه داران بوده وبازیچه دست آنان باشند.

لذا بین فقیر وغنی وطبقه مرفه جامعه ودیگران فاصله زیادی است که هر روز این فاصله طبقاتی زیادتر می شود.از همه این ها مهم تر این است که امور معنوی هیچ ارزش ومنزلتی در زندگی مادی افراد ندارد.

 



دوشنبه 15 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

مفهوم رفاه

رفاه در لغت به معنای آسودگی وآسایش است ودر اصطلاح از آن به فراخی زندگی وزندگانی را به فراخ وبه عیش زیستن تعبیر نموده اند.همچنین گفته شده که رفاه به آن دسته از فعالیت های انسان گفته می شود که در جهت ذیل به مطلوبیت وحداکثر کردن کالا ها به خاطر رضایت خاطر ولذت مادی است که در پیشرفت موثر ومفید است.

 



دوشنبه 15 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

کار وتلاش در اسلام

بر اساس جهان بینی اسلام کار وتلاش از اهمیت فراوانی برخوردار بوده، تا جایی که آن را نوعی عبادت خداوند دانسته اند. اسلام بر خلاف دیگر مکاتب که فقط به جنبه مادی کار وتلاش اهمیت می دهند، فعالیت های انسان را یک امر مقدس به شمار آورده که فرد مومن با تن ادن به آن می تواند زمینه رشد معنویات خود را فراهم نماید.

اسلام از مردم خواسته است که برای رسیدن به سعادت وبرای اینکه از طبیعت خدادادی استفاده ببرد باید آن را مسخر خود سازد واین مهم ممکن نیست مگر با کار وتلاش، لذا در این صورت است که انسان می تواند نیازهای مختلف فردی واجتماعی اش را برطرف ساخته، در جهت آخرت قدم بردارد.

قرآن می فرماید:او خدایی است که شما را از خاک بیافرید و برای عمارت وآباد ساختن زمین برگماشت.

اسلام بر این باور است که کارو تلاش باید در جهت سازندگی و خودسازی انسان صورت گیرد به عبارتی دنیا را در اختیار انسان قرار داداه تا با کاروتلاش از نعمات آن بهره برداری نموده، به رستگاری برسد. لذا تامین منافع اقتصادی را شرط لازم در پیشرفت معنوی انسان دانسته وتاکید نموده از تنبلی و سستی دوری کنند.زیرا فردی که در کار دنیایش تنبل باشد در کارهای آخرتش تنبل تر است.

امام صادق(ع) می فرماید: از تنبلی بپرهیزید همانا پروردگار شما مهربان است واز عمل اندک نیز قدردانی می کند.

کسانی که با تلاش های انسانی خود در پی رفاه وآسایش خانواده خویش می باشند امری بسیار پسندیده را انجام داده، که این خود نوعی عبادت محسوب می شود. بنابراین چون نهاد خانواده از مهمترین مراکز تعلیم و تربیت می باشد اسلام تاکید فراوانی بر حل مشکل این نهاد نموده است و خدمت و کار، تلاش برای گذران زندگی اهل و عیال را دارای پاداشی بزرگ می داند.بهمین  خاطر در حدیثی آمده در حدیثی که هرکس معاش ندارد معاد هم نخواهد داشت.

کار وتلاش برای تامین معاش ورفع نیاز فردی واجتماعی از دیدگاه اسلام یک وظیفه است که باعث محبوبیت انسان نزد خداوند می شود ویکی از عوامل تامین کننده سعادت دنیوی واخروی یک مسلمان است. با همه ی سفارشی که اسلام نسبت به تلاش و کوشش دارد، به این نکته مهم نیز باید توجه داشت، کارهایی در اسلام ارزشمند وعبادت محسوب می شوند که با ملاک ها و معیارهای اسلامی همخوانی داشته باشند. لذا کار هایی که به نوعی با ارزش های انسانی و اسلامی منطبق نباشد فاقد ارزشی بوده واسلام آن را نهی کرده است.

بنابراین هدف فرد از کارو تلاش باید تامین معاش خود وخانواده اش با توسعه و رفاه بیشتر در زندگی باشدیا کسب ثروت از راه های مشروع، همچنین برای خدمت به همنوعانو کمک به نیازمندان ومحرومان باشد. اگر چنین اهدافی محقق شود کاری که انسان انجام می دهد مایه ی عزت و شرافت ومحبوبیت او خواهد شد.

تنبلی وسستی افراد و عدم اشتغال به کار دارای تبعات سوئی است که هم فرد وهم اجتماع را تحت تاثیر قرار می دهد. بی کاری باعث می شود که افراد اوقات خود را به بطالت بگذراند وبرای سرگرم کردن خود، در دام انواع فسادها ومنکرات گرفتار شوند، که از پیامد های آن این است که فرفنگ جامعه را تحت شعاع قرار داده وانحطاط وابتذال فرهنگی و در نتیجه خود باختگی فرهنگی را به دنبال خواهد داشت.

امام کاظم (ع) می فرماید: خداوند از بنده بیکار متنفر است.

اهمیت کار وتلاشی را که برای آسایش خانواده انجام گیرد، نزد خداوند بالاتر از رزمنده ای دانسته شده که در راه خدا می جنگد ودر بعضی از احادیث جایگاه چنین انسان هایی را همانند شهدا به شمار آورده اند .همه این تعابیر بیانگر نقش مهم کار در زندگی انسان است.

پیامبر(ص) می فرماید: عبادت هفتاد جزء دارد که افضل آن ها طلب روزی حلال است.

مطالعه زندگی انبیا وائمه نشان می دهد که آن ها همواره افرادی اجتماعی بوده وبه کارو تلاش علاقع فراوان داشتند تا جایی که بعضی از ائمه در گرمای سوزان عربستان به کار کشاورزی یا درخت کاری می پرداختند وهدفشان خوردن روزی حلال با دسترنج خود بود.       

 



دوشنبه 15 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

اقتصاد اسلامي از منظر امام خميني



«رفتن مستکبرين مقدمه است، رفاه مستضعفين يکي از مقاصد اسلام است. رژيم اسلامي مثل رژيم‌هاي مکتب‌هاي مادي نيست، مکتب‌هاي مادي تمام همتشان اين است که مرتع درست بشود، ‌تمام همت اين است که منزل داشته باشند، رفاه داشته باشند (آنهايي که راست مي‌گويند) . اسلام مقصدش بالاتر از اينهاست. مکتب اسلام يک مکتب مادي نيست، يک مکتب مادي معنوي است. ماديت را در پناه معنويت و اسلام قبول دارد، اسلام براي تهذيب انسان آمده است، ‌براي انسان‌سازي آمده است. همه مکتب‌هاي توحيدي براي انسان‌سازي آمده‌اند، ما مکلفيم انسان بسازيم.»

انسان‌سازي در پرتو تعاليم اسلامي

با رويکرد اقتصاد اسلامي

شناختن امام خمیني(ره) و آشنايي با چارچوب فکري ايشان در تمام زمينه‌ها براي يک حکمراني خوب امري لازم و ضروري است. انديشه‌هاي امام‌خميني(ره) که برگرفته از انديشه‌هاي مکتب پوياي اسلام است با هوش و ذکاوت ذاتي آن امام همام تلفيق شده و اين انديشه‌ها را در ابعاد جهاني مطرح ساخته است و امروزه مي‌توان به عنوان راهکاري در جهت حل مشکلات استفاده کرد. يعني با مراجعه به افکار آن امام همام مشکلاتي که در زمينه‌هاي اقتصادي و سياسي و اجتماعي رخ مي‌دهد، را مرتفع کرد.

امام خميني(ره) در زمينه اقتصاد نيز از انديشه‌هاي ناب اسلام استفاده کرده است و اگر خوب در مسائل مطروحه‌يي که ايشان در اين باب ابراز داشته‌اند ريز شويم، ايشان به اقتصاد با محوريت انسان‌سازي نظر داشته‌اند، نه به عنوان غايت. لذا اقتصاد در نظر ايشان غايت نيست، هدف نهايي نيست، بلکه وسيله‌يي است در جهت رسيدن به اهداف متعالي: «نظر ما به اقتصاد نيست مگر بطور آلت، نظر ما به فرهنگ اسلامي است که اين فرهنگ اسلامي را از ما جدا کردند و غرب در شرق آنطور نفوذ کرد که شرق خودش را باخت و محتواي بسياري از جوان‌هاي ما را گرفت. زير بنا اقتصاد نيست، براي اينکه غايت انسان، اقتصاد نيست. انسان زحمتکش فقط براي اين است که فقط شکمش را سير کند يا جوان‌هايش را بدهد شکمش سير شود و ذات انسان از اينجا تا نهايت، انسان هست. اين انسان مردني نيست. انسان تا آخر هست و برنامه اسلام اين است که اين انسان را جوري کند که هم اينجا صحيح باشد و هم آنجا صحيح باشد، راه مستقيم، نه طرف شرق نه طرف غرب، صراط مستقيم، يک سرش اينجاست يک سرش در نهايت.»با رجوع به جمله بالا مي‌توان پي برد که امام خميني(ره)، آثار تبعات اقتصادي را محدود به اين دنياي فاني نکرده‌اند و نگاهي عميق‌تر به اقتصاد نسبت به مکاتب ديگر داشته‌اند که خاصه مي‌توان به عنوان 2 مکتب ديگر، از انديشه‌هاي ليبراليستي وسوسياليستي يا نظام اشتراکي نام برد. براي درک بهتر انديشه‌ها ابتدا به ساکن لازم است که نگاهي گذرا به انديشه‌هاي اقتصادي بالا داشت و آنگاه دست به مقايسه زد و افتراق آنها را با نظام اقتصاد اسلامي برخاسته از ديدگاه امام خميني(ره) برشمرد.



نظام سرمايه‌داري

نظام سرمايه‌داري نظامي است که در آن هدف اصلي دستيابي به بيشترين رفاه مادي و سود اقتصادي است و آزادي اقتصادي از وجوه مشخصه آن است. درباره اين الگو مي‌توان کشورهايي همچون امريکا و انگلستان و در کل بلوک غرب را نام برد که از اين سيستم به عنوان الگوي خود استفاده مي‌کنند.



نظام سوسياليستي

سوسياليسم، سيستم اقتصادي است که در آن مالکيت خصوصي ابزارهاي توليد جاي خود را به مالکيت دولتي و همگاني شدن ابزارتوليد مي‌دهد. درباره اين الگو نيز بايد به اتحاد جماهير شوروي سابق و بلوک شرق اشاره کرد که بشدت تحت تاثير اين الگوي اقتصادي بوده‌اند.

همانگونه که ملاحظه مي‌کنيد حتي در اين تعاريف کلي هم مي‌توان به تفاوت اصلي ديدگاه‌هاي فوق با ديدگاه اقتصادي مدنظر امام خميني(ره) پي برد. اصولا در مکاتب اقتصادي بالا، اصالت از آن اقتصاد است. اقتصاد هدف نهايي و غايي است. زندگي‌اي که بيشترين رفاه را داشته باشد، بيشترين سود را داشته باشد و غايت استفاده آن به اين دنياي فاني محدود مي‌شود. اين مکاتب، مکاتبي مي‌شوند که براي رسيدن به هدف (زندگي مادي)، هر وسيله‌يي را توجيه مي‌کنند و اينگونه نه تنها به اهداف متعالي معنوي وقعي نمي‌نهند، بلکه با توجه به کارکردشان مردم تحت سلطه خود را هم از عدالت اجتماعي محروم مي‌کنند: «يکي از اموري که لازم به توصيه و تذکر است آن است که اسلام نه با سرمايه‌داري ظالمانه و بي‌حساب و محروم‌کننده توده‌هاي تحت ستم و مظلوم موافق است، بلکه آن را بطور جدي در کتاب و سنت محکوم مي‌کند و مخالف عدالت اجتماعي مي‌داند.»

نقطه افتراق ديدگاه اسلامي با نظام سوسياليستي (کمونيستي)

ديدگاه اقتصادي امام خميني(ره) همواره بر رعايت اعتدال بوده است. در حالي که ديدگاه‌هاي فوق در باتلاق افراط و تفريط گير افتاده‌اند و هرچه بيشتر براي نجات خود دست و پا مي‌زنند، بيشتر غرق مي‌شوند: «اگر مارکسيسم در روش‌هاي اقتصادي و اجتماعي به بن‌بست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مسائل البته به شکل ديگر و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است».

ديدگاه اقتصادي سوسياليست-کمونيست که در بالا ذکر آن رفت، به مالکيت همگاني دولت اعتقاد دارد و در اين کار به قدري افراط مي‌کند که مالکيت خصوصي افراد را به رسميت نمي‌شناسد اما در نظر امام خميني(ره)، مالکيت خصوصي محترم شناخته مي‌شود، اما اين اصل با رعايت اين مطلب حاصل مي‌شود که ثروت از پيش فراهم شده مشروع بوده است يا نه؟ و در اين خصوص مي‌فرمايند: «مساله مالکيت به يک معنا، مالکيت هم مشروع و مشروط محترم است. ليکن معني اين نيست که هرکس هرکاري مي‌خواهد بکند و مالکيت هرجا مي‌خواهد پيدا بشود. مشروع بودن معنايش اين است که روي موازين شرعي باشد؛ يا در کار نباشد، مال مردم استثمار بي‌جهت نباشد... »در اين نگرش که يکي از وجوه متمايز‌کننده از ديدگاه‌هاي سوسياليستي است مالکيت به صورت کنترل شده و محدود، به رسميت شناخته مي‌شود و آن را بطور کامل، به عکس ديدگاه فوق نفي نمي‌کند. يعني اعتدال را مدنظر خود قرار مي‌دهد و از افراط‌گري دوري مي‌گزيند.



نقطه افتراق ديدگاه اسلامي با نظام سرمايه‌داري (ليبراليستي)

در بالا اشاره شد که از ديدگاه امام خميني(ره)، اسلام به مالکيت خصوصي به شرط تامين پيش نياز ذکر شده (ثروت مشروع)، توجه دارد و در اين خصوص از ديدگاه سوسياليست‌ها فاصله مي‌گيرد اما برعکس ديدگاه ليبراليستي مالکيت را افسار گسيخته و بدون قيد نمي‌پذيرد. در اين نگرش (ديدگاه اسلامي)، مالکيت به صورت محدود و کنترل شده مورد تاييد قرار مي‌گيرد که اين به نوبه خود منجر به رشد بخش خصوصي مي‌شود. البته ضابطه‌مند و کنترل شده و در اين ميان نقش دولت هم يک نقش نظارتي است و هم نقش ياري‌رسان در تامين مايحتاج جامعه، آنجايي که بخش خصوصي توانش را ندارد: «دولت بايد نظارت کند... در کالاهايي که مي‌خواهند از خارج بياورند مردم را آزاد بگذارند آنقدر که مي‌توانند. هم خود دولت بياورد و هم مردم، ليکن نظارت کند بر اين که يک کالايي که برخلاف مصلحت جمهوري اسلامي است، برخلاف شرع است، آنها نياورند. اين نظارت است هم چون نيت که آزادشان کنند که فردا بازارها پر مي‌شود از آن لوکس‌ها و از آن بساطي که در سابق بود. راجع به تجارت، راجع به صنعت، راجع به اين‌ها، اگر مردم نمي‌توانند انجام بدهند دولت بايد انجام دهد. کارهايي را هم که دولت مي‌تواند انجام بدهد و هم مردم مي‌توانند انجام بدهند مردم را آزاد بگذاريد فقط يک نظارتي بکنيد که مبادا انحراف پيدا شود، مبادا يک وقت کالاهايي را بياورند که مخالف اسلام است مخالف با صلاح جمهوري اسلامي است اين و مساله‌يي است که بسيار مهم است». بيانات بالا، نشانگر آن است که ايشان به بخش خصوصي و آزادي تجارت معتقد بودند، اما نکته مهم حد و حدودي است که ايشان در نظر گرفته‌اند. يعني آزادي اقتصادي تا جايي باشد که به مصالح ملي و اسلامي لطمه نزند. در اين مبحث دولت به عنوان بازوي بخش خصوصي باید علاوه بر نقش نظارتي خود، در جايي که بخش خصوصي به هر علتي توان ورود ندارد، خود ورود داشته و احتياجات را برآورده کند. اين ديدگاه مانع افسارگسيختگي موجودي که در نظام غرب است، در نظام اقتصاد اسلامي مي‌شود. در واقع اين ديدگاه ريشه در عدالت اجتماعي امام‌خميني(ره) دارد که به زعم ايشان خصوصي‌سازي صد درصد و ولنگار مدنظر غرب، باعث تقويت اغنيا مي‌شود و جامعه متوسط اقتصادي و فقير را محکوم به نيستي مي‌کند.



عدالت اجتماعي

در پرتو عدالت اقتصادي

در اسلام اقتصاد وسيله‌يي است در جهت برقراري عدالت اجتماعي. اين عدالت درباره معيشت مردم بايد اثرگذار باشد. به دور از افراط و تفريط حاکمي که در جريانات ديگر اقتصادي است، باشد. در اين خصوص امام خميني(ره) مي‌فرمايند: «اسلام تعديل مي‌خواهد؛ نه جلوي سرمايه را مي‌گيرد و نه مي‌گذارد سرمايه آنطور بشود که يکي صدها ميليارد دلار داشته باشد و براي سگش هم اتومبيل داشته باشد و شوفر داشته باشد و امثال ذکر؛ و اين يکي که مي‌رود پيش بچه‌هايش نان نداشته باشد. نمي‌شود؛ اين عملي نيست. نه اسلام با اين موافق است نه هيچ انساني با اين موافق است» و در جاي ديگر ايشان مي‌فرمايند: «اسلام برنامه‌اش است که مابين فقير و غني - و نمي‌دانم - کرد و ترک اينها فرق نگذارد، همه برادر و همه برابر و براي همه است.»و اين نکته اصلي است که تمايز بين عدالت در ديدگاه‌هاي سوسياليستي را که قيم‌مابانه به دولت سپرده‌اند (دولت رفاه)، با ديدگاه اسلامي امام‌خميني(ره) نشان مي‌دهد. اسلام همواره بر تعديل و ميانه‌روي تاکيد داشته است و از هرگونه افراطي‌گري دوري گزيده است و نتيجه عدالت‌طلبي در حکومت‌هاي کمونيستي اين مي‌شود که بگوييم همه با هم برابرند، بعضي‌ها برابرترند. اين ناشي از اين مساله است که وقتي شما خدايي را در نظر نگيري و به اين دنياي فاني خود را محدود کني لاجرم با هبوط مواجه خواهي شد. عدالت، در جمله بالا رنگ مي‌بازد و به فروپاشي يک سيستم مي‌انجامد. براي درک بهتر اين مساله امام(ره) که ديدي منحصربه‌فرد داشتند در نامه تاريخي خود که فروپاشي بلوک شرق را به گورباچف گوشزد کرده بودند، مي‌نويسند: «جناب آقاى گورباچف! بايد به حقيقت رو آورد؛ مشکل اصلى کشور شما مساله مالکيت و اقتصاد و آزادى نيست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست، همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بن‌بست کشيده يا خواهد کشيد‌.»

سقوطي که اسلام با اعتدال و ميانه‌روي مانع آن مي‌شود. نه صد درصد بال و پر اقتصاد را مي‌بندد، نه آنکه اقتصاد صرفي را در نظر مي‌گيرد که اهتمامي به معنويت نداشته باشد. جامعه‌يي که عاري از معنويت باشد، ابزار لوکس و پرطمطراق ناشي از اقتصاد مادي‌گرايانه آن هم نمي‌تواند خلأ زندگي بشري را پر کند. لاجرم به هبوط اخلاقي خواهد انجاميد و در نهايت به خود نابودي خواهد کشيد. چيزي که در نياي غرب هم‌اکنون مشهود است. مردمي که هم‌اکنون رو به عرفان‌هاي چيني و هندي در جهت پر کردن اين خلأ رو آورده‌اند. اين، ناشي از رشد تک بعدي است که بي‌قواره رشد کرده و شما را ناگهان در اوج رها مي‌کند.

 



چهارشنبه 10 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

تعداد کل صفحات : 6 ::      1   2   3   4   5   6  

فعاليت اقتصادي زنان از ديدگاه قرآن

اشتغال: در فرهنگ نامه های اقتصادی، «اشتغال» به معنای مشغول بودن به کار تعریف شده است.(3) بنابراین تعریف، هرگونه فعالیتی که انسان، اعم از زن یا مرد، در خانه یا بیرون از خانه انجام دهد اشتغال است. اما برخی از اقتصاددانان قید مزد و پاداش را نیز بر تعریف اشتغال افزوده و بیان داشته اند: اشتغال مشغول بودن به کاری است که پاداش و مزد در برابر آن وجود داشته باشد. بر اساس این تعریف، مفهوم «اشتغال» محدودتر شده و فقط شامل کارها و فعالیت هایی می شود که در قبال آن دستمزدی پرداخت شود. اما تلاش هایی که مجانی صورت می گیرند مثل برخی از کارهای زنان در خانه، مشمول اشتغال نخواهند بود. مقصود از اشتغالِ زنان در اصطلاح رایج، همین معناست.



کار زنان در دو عرصه مطرح است: یکی در عرصه خصوصی و فعالیت هایی که زنان برای سامان دهی منزل در داخل خانه انجام می دهند؛ مانند پخت و پز، شست وشو، رفت و روب و رسیدگی به همسر و فرزندان که از دیرباز به عنوان کارِ خانه شناخته شده اند؛ دوم کار در عرصه عمومی و اجتماعی که از آن به «کار بیرون» تعبیر می شود. چنانچه گفته شد، واژه های «کار» و «اشتغال»، در اصطلاح رایج کنونی، شامل فعالیت هایی که زنان در خانه انجام می دهند نمی شود.(4) در نتیجه، تلاشی که زنان در خانه برای سامان دهی کانون خانواده انجام می دهند مثل بچه داری زن در داخل خانه، فعالیت اقتصادی به حساب نمی آید.(5) بحث ما در این مقاله بیشتر در ارتباط با نوع دوم از کار است؛ زیرا آنچه امروزه به عنوان یک مسئله مطرح است و موافق و مخالف در ارتباط با آن در کتاب ها و مقالات به بحث و بررسی می پردازند، اشتغال زنان به کار و فعالیت در مراکز تولیدی و خدماتی و اداری در بیرون از خانه است.

سؤال اصلی این است که آیا زنان می توانند همانند مردان در عرصه اجتماعی، فعالیت اقتصادی داشته باشند، یا تلاش در عرصه اجتماعی، و کار و تولید و تجارت و بازرگانی و ارائه خدمات عمومی، ویژه مردان است؟ در پاسخ به این پرسش، دیدگاه های متفاوتی ارائه شده اند. این نوشته به بررسی این مسئله از دیدگاه وحی می پردازد.


شواهد قرآنی بر جواز فعالیت های اقتصادی زنان
واژه های «فعل»، «عمل» و «کسب» در قرآن به معنای کار و تلاش هستند، اما معمولاً به معنای اقتصادی آن که خصوص فعالیتی است که برای تحصیل درآمد انجام می گیرد و در برابر آن مزدی پرداخت می شود به کار نمی رود؛ برای مثال، واژه «فعل» و مشتقّات آن قریب 108 بار در قرآن به کار رفته اند که در هیچ یک از آن ها مراد از «فعل» کار اقتصادی و تلاش مادی نیست. واژه «عمل» و مشتقّات آن قریب 360 مورد در آیات آمده اند که بیشتر آن ها به معنای تلاش اخروی است. تنها در برخی از آیات به معنای تلاش مادی به کار رفته اند؛ مثل:

«أَمَّاالسَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ»(کهف: 79)؛ اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می کردند.

«وَ مِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَ یَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذَلِکَ»(انبیاء: 82)؛ و گروهی از شیاطین برای او (حضرت سلیمان) غوّاصی می کردند و کارهایی غیر از این نیز برای او انجام می دادند.

«وَ مِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ» (سبأ: 11)؛ و گروهی از جن پیش روی او (حضرت سلیمان) به اذن پرودگارش کار می کردند.

واژه «کسب» نیز 67 بار در قرآن به کار رفته، ولی معمولاً به معنای کار اقتصادی نیست. تنها در یک مورد در آیه «للرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ ممّا اکْتَسَبْنَ» (نساء: 32) (مردان را نصیبی است از آنچه به دست می آورند و زنان را نصیبی) به معنای تلاش مادی و کسب درآمد استعمال شده است که می توان برای اثبات مشروعیت فعالیت اقتصادی زنان به آن استناد کرد؛ زیرا اگر کار کردن برای آنان مجاز نبود، آیه شریف آنان را مالک دست رنج خود قرار نمی داد. بنابراین، واژه های «فعل»، «عمل» و «کسب» در این آیات غالبا به معنای کار مادی نیستند و در آیاتی هم که به معنای تلاش مادی آمده اند معمولاً نمی توانند در این موضوع، مشکلی را از میان بردارند. در نتیجه، هرچند معنای لغوی این واژه ها «کار» است، به ویژه لفظ «عمل» که در کتاب های عربی امروز به معنای تلاش اقتصادی به کار می رود، اما در بحث قرآنی نمی توانیم برای اثبات یا رد اشتغال زنان، به این آیات استناد کنیم.

آیات دیگری که در این موضوع می توانند ما را یاری دهند آیاتی هستند که واژه های به کار رفته در آن ها به صراحت، به معنای کار نیست، اما به دلالت التزامی، معنای کار و تلاش مادی از آن ها استفاده می شود. این آیات را می توان در چهار گروه بررسی کرد:

نخست، آیاتی که انسان ها را به وفای به عقد موظف کرده است؛

دوم، آیاتی که کار و تلاش مادی را برای انسان ها مجاز دانسته است. در این آیات، بیشتر از واژه ترکیبی «ابتغاء فضل» استفاده شده است؛

سوم، آیاتی که برخی از معاملات را حلال و برخی را حرام کرده است؛

چهارم، آیاتی که می توان از آن ها برخی از اشتغالات خاص را استفاده کرد.


گروه اول: آیات وفای به عقد
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» (مائده: 1)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، به پیمان ها و قراردادها وفا کنید. «وَفی» و«اَوْفی» هر دو به معنای تمام کردن و کامل کردن است.(6) «عقود» جمع «عقد» به معنای بستن و گره زدن چیزی به چیز دیگر است.(7) این واژه گرچه در اصل، برای امور محسوس وضع شده، اما در انواع معاملات و پیمان های غیر محسوس، که نوعی از بستن و گره زدن در آن ها لحاظ شده است، به کار می رود.(8)

جمله «اوفوا بالعقود» امر است و انسان ها را به وفا کردن به هر چیزی که به آن «عقد» گفته شود، امر کرده است. این آیه از دو جهت فراگیر است: نخست از جهت مصداقِ عقد؛ زیرا در آن عقد خاصی ذکر نشده است. بنابراین، هر گونه معامله و پیمانی را که شرعیت آن از سوی شارع رسیده باشد، شامل می شود، خواه از عقود لازم باشد مثل بیع و اجاره و مزارعه و مساقات یا از عقود جایز مثل قرض و ودیعه. دوم از جهت مخاطب که زن و مرد را شامل می شود. نه در این آیه و نه در هیچ آیه دیگری حکم وفای به عقد به گروه یا صنف خاصی منحصر نشده است. بنابراین، بر زن و مرد واجب است که به پیمان ها و قراردادهای خود از هر نوعی که باشند وفا کنند. استفاده مشترک زن و مرد در وجوب وفای به عقود شرعی، به اندازه ای روشن بوده است که فقیهان در سراسر فقه، برای لزوم وفای به عقد به این آیه استدلال کرده و در هیچ موردی از دخالت جنسیت در الزام آیه شریفه، بحثی نکرده اند. دیده نشد که فقیهی تردید کرده باشد در اینکه اگر زنی عقد اجاره یا بیع یا مضاربه و یا هر عقد مشروعی با دیگری امضا کرد لازم الوفا است و باید به آن پایبند باشد. این سخن بدان معناست که حکمی که در آیه بیان شده میان مرد و زن مشترک است. لازمه این دستور مشترک آن است که همچنان که مردان می توانند پیمان تجاری و بازرگانی داشته باشند یا با کسی عقد اجاره ببندند و خود را اجیر کنند، زنان نیز می توانند. اگر زن نمی توانست در هیچ قرارداد تجاری و بازرگانی شرکت کند یا مثل صغار، هیچ گونه معامله ای برای او جایز نبود، وجوب وفای به عقد به طور مطلق، برایش معنا نداشت. در حقیقت، از او عقدی محقق نمی شد تا لازم الوفا باشد. بنابراین، لزوم وفای به عقود و اشتراکِ زن مرد در این خطاب، دلیل بر جواز مشارکت زنان در فعالیت های اقتصادی و تحصیل درآمد از طریق اجاره یا تجارت وبازرگانی و عقود شرعی دیگر است.

بلی، «اوفوا» صیغه مذکر است، اما دلیل بر اختصاص این حکم به مردان نیست؛ زیرا روش قرآن در بیان احکام مشترک میان مرد و زن، بر خطابِ مذکر است. برای مثال، شکی نداریم که اقامه نماز و پرداخت زکات که با خطاب مذکر در آیه «وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ» در موارد متعددی از سوره بقره(9) به طور مکرّر و در برخی از سوره های دیگر، آمده و وجوب روزه ماه رمضان که در آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(بقره: 183) بیان شده، برای زنان و مردان است. آیا می توان معتقد شد در این آیات، به دلیل آنکه خطاب در «اقیموا» و «آتوا» و «الذین آمنوا» و «علیکم» به صیغه مذکر است، وجوب نماز و زکات و روزه به مردان اختصاص دارد؟


گروه دوم: آیات تحلیل و تحریم برخی از معاملات
آیه «أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْع» (بقره: 275) (خدا بیع را حلال کرد) خرید و فروش را، که نوعی کسب و تلاش اقتصادی است، حلال کرده. آیات «حَرَّمَ الرِّبَا»(بقره: 275) (ربا را حرام کرد.)؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافا مُّضَاعَفَةً» (آل عمران: 130) (ای کسانی که ایمان آورده اید، ربا را چند برابر نخورید.) و آیات فراوان دیگر(10) با تعبیرهای گوناگون؛ به مبارزه با ربا برخاسته و ربا خواری را، که راهی برای تحصیل درآمد و افزایش سرمایه است، ناروا دانسته اند.

آیات مزبور، به طور مطلق، جنس بیع را حلال، و جنس ربا را حرام کرده اند. از سوی دیگر، آیه یا روایتی که بر دخالت جنسیت در این حکم دلالت داشته باشد، نداریم. بنابراین، حکمی که برای بیع و ربا بیان شده، از احکام مشترک میان زن و مرد است؛ چنان که مرد مجاز است با دیگران قرارداد خرید و فروش امضا کند و از این طریق، تجارت کند و سودی ببرد، برای زن نیز چنین است.

همچنین در برخی از آیات آمده است: «وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِل» (بقره: 188) (اموال یکدیگر را به باطل در میان خود نخورید)؛ «وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِل إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنکُمْ» (نساء: 29) (ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال یکدیگر را به باطل نخورید، مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد.) در این آیات، هرگونه تحصیل سرمایه از راه های غیرمشروع «اکل مال به باطل» دانسته و ممنوع اعلام شده است. مقصود از «اکل» در اینجا، هرگونه تصرف در اموال و نقل و انتقال غیر مجاز است.(11) مصادیق «اکل مال به باطل» نیز در برخی از روایات، زراندوزی از طریق قمار و قسم دروغ دانسته شده است.(12) مفسّران نیز در تفسیر آیه، به دست آوردن مال از طریقِ لهو و لعب، غصب و ظلم را «اکل مال به باطل» دانسته اند. ربا نیز، که مورد نهی آیات می باشد، از مصادیق اکل مال به باطل است.(13) جمله استثنائیه «إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ» اشاره است به اینکه تصرّف در اموال، باید از یکی از راه های مجاز و شرعی انجام شود که همان تجارت با رضایت طرفین است.(14)

در این آیات، ملاکِ ممنوعیت یا مشروعیت فعالیت اقتصادی، صادق بودن عنوان «اکل مال به باطل» یا «تجارة عن تراض» قرار داده شده است. تمام کارهایی که در عنوان «اکل مال به باطل» داخل باشند ممنوع، و کارهایی که مشمول «تجارة عن تراض» باشند مشروع خواهند بود. مصادیق «اکل مال به باطل» نیز در آیات و روایات بیان شده، ولی در هیچ یک از آن ها، فعالیت های اقتصادی زن در بیرون از خانه مصداق «اکل مال به باطل» دانسته نشده است. بنابراین، مشمول «تجارة عن تراض» و مشروع و مجاز خواهد بود.


گروه سوم: آیات امر به کار و تلاش مادی
دسته ای دیگر از آیات به رغم اینکه مشتمل بر واژگان رایج در اقتصاد و فقه نیستند، اما می توان از آن ها جواز فعالیت اقتصادی و اشتراک میان زن و مرد را نتیجه گرفت؛ مانند آیات ذیل:

«وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْما طَرِیّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَی الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِیهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(نحل: 14)؛ او کسی است که دریا را مسخّر [شما [ساخت تا از گوشت آن بخورید و زیوری برای پوشیدن از آن استخراج کنید و کشتی ها را می بینی که سینه دریا را می شکافند تا شما [به تجارت بپردازید و [از فضل خدا بهره گیرید؛ شاید شکر نعمت های او را بجا آورید.

«رَّبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ کَانَ بِکُمْ رَحِیما» (اسراء: 66)؛ پروردگار شما کسی است که کشتی را در دریا برای شما به حرکت در می آورد تا از نعمت او بهره مند شوید. او نسبت به شما مهربان است.

«وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ»(اسراء: 12)؛ ما شب و روز را دو نشانه قرار دادیم، سپس نشانه شب را محو کردیم و نشانه روز را روشنی بخش ساختیم تا فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگی برخیزید.)

«وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (قصص: 73)؛ و از رحمت اوست که برای شما شب و روز را قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشید و هم برای بهره گیری از فضل خدا تلاش کنید و شاید شکر نعمت او را بجا آورید.

«فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِی الأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (جمعه: 10)؛ و هنگامی که نماز پایان گرفت در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبید و خدا را بسیار یاد کنید، شاید رستگار شوید.

«لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ»(بقره: 198)؛ گناهی بر شما نیست که از فضل پروردگارتان طلب کنید.

مفسّران «ابتغاء فضل» را در جملاتِ «لتبتغوا من فضله»، «لِتبتَغوا فضلاً مِن رَبّکم» و «وابتغوا من فضله» به تجارت و کسب و تلاش اقتصادی تفسیر کرده اند.(15) از سوی دیگر، آیات یاد شده از جهت مخاطب اطلاق دارند بر این معنا که مخاطب در فعل «تبتغوا» و «ابتغوا» خصوص صنف مردان نیست، بلکه نظیر سایر خطاباتی که در قرآن شریف آمده اند، میان زن و مرد مشترکند، مگر در جایی دلیلی بر اختصاص آن به مردان داشته باشیم. همچنین از حیث نوع اشتغال نیز آیه در مقام بیان شغل خاصی نبوده است. از این رو، می توان گفت: با توجه به ترغیب و تشویق عمومی، که از سوی خدا برای طلب فضل صادر شده است، هرگونه تلاش اقتصادی، که مشروع و مصداق «تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ» باشد، برای زن و مرد مجاز است. بدین روی، بر اساس این آیه، اصل اوّلی جواز انواع تصرّفات زن در طبیعت و معاملات و تجارات است، مگر آنچه به دلیل قطعی خارج شده است.

«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِن رِّزْقِهِ» (ملک: 15)؛ او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، بر شانه های آن راه بروید و از روزی های خداوند بخورید. این آیه نیز از آیات مطلق است و انسان ها را به تصرف در طبیعت و فعالیت و تلاش اقتصادی امر می کند. تعبیر «کلوا مِن رزقه» در این آیه، به گفته علّامه طباطبایی به معنای انواع طلب و تصرّف در زمین است.(16) پس خوردن در اینجا به معنای جویدن و بلعیدن نیست، بلکه نظیر آیه «لا تأکلوا اَموالَکم بَینکم بالباطِل» (بقره: 188) به معنای تصرّف کردن است. بر اساس این تفسیر، آیه شریفه، به انسان ها گوشزد می کند که ما زمین را به گونه ای آفریدیم که شما بتوانید با انواع تصرف در آن زندگی مادی خود را تأمین کنید و سپس به وسیله امر با واژه «کلوا» انسان ها را به انواع کار و تلاش اقتصادی مثل صیادی، کشاورزی، دام داری و انواع تصرفات در زمین برای بهره وری از نعمت های الهی و استفاده از ارزاق آن ترغیب و تشویق کرده است. از سوی دیگر، امر به «کلوا» اختصاص به صنف خاصی ندارد؛ استفاده از نعمت های الهی و تصرف در زمین و بهره گرفتن از آب ها و درختان و جنگل ها و حیوانات برای همه انسان هاست. نه در این آیه و نه در آیات دیگر و نه در روایات، دلیلی بر تخصیص آیه به مردان نیست. بلی، لفظ «کلوا» جمع مذکر است، ولی پیش از این گفته شد که روش قرآن چنین است که معمولاً احکام مشترک مرد و زن را با خطاب مذکر بیان می کند.


گروه چهارم: اشتغالات خاص
گروه دیگر آیاتی است که می توان از آن ها جواز اشتغال زنان به برخی از حرفه های خاص را اصطیاد کرد. تأکید بر این نکته ضروری است که آیاتی که از آن ها یاد خواهد شد، در مقام بیان حرفه یا شغلی برای انسان ها نیست، بلکه در این دسته از آیات، انجام برخی از کارها مجاز اعلام شده است؛ کارهایی که اشتغال به آن ها در میان مردم عصر نزول رایج بوده و هم اکنون هم انسان هایی به آن کارها اشتغال دارند. با توجه به مجوّزی که قرآن برای انجام آن کارها به انسان ها داده و این اجازه را به گروه یا صنف ویژه ای اختصاص نداده است، می توان جواز اشتغال زنان به آن کار را از دیدگاه قران استفاده کرد. این کارها عبارتند از:

1. صیادی: «وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ» (مائده: 2) در آغاز سوره مائده، خداوند صید چهارپایان و خوردن گوشت آن ها را حلال کرده و فرموده است: «أُحِلَّتْ لَکُم بَهِیمَةُ الاَنْعَامِ.»سپس در آیه بعد، با جمله «غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ»، کسانی را که مشغول مناسک حج و در حال احرام هستند از شکار حیوانات منع کرده است. همچنین در آیات «لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ» (مائده: 95) و «حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُما» (مائده: 96) ممنوعیت شکار در حال احرام را بیان کرده است. از خطاب آیات استفاده می شود که این حکم، میان زن و مرد مشترک است. از این رو، شکار کردن برای زنان و مردانِ محرم، حرام است. در آیه دوم خطاب به همان کسانی که شکار برایشان حرام بود، فرموده است: «وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ»؛ پس از خروج از احرام شکار کنید. امر در این آیه، به قرینه اینکه پس از دستور منع از شکار صادر شده است، فقط بر جواز این عمل دلالت دارد، نه بر بیش از آن و چون ممنوعان از این عمل زن و مرد بودند، پس این جواز نیز شامل هر دو دسته می شود.

ممنوعیت شکار برای زائران در خصوص حالت احرام و جواز این عمل پس از آن، نشانه آن است که شکار و صید حیوانات فی نفسه مبغوض و مورد نهی نیست. اگر صید حیوانات ذاتا کار غیر مشروعی بود، از سوی قرآن برای این عمل در هیچ شرایطی مجوّز صادر نمی شد. از سوی دیگر، توجه قرآن به مسئله صید و تحریم آن برای زائران در حال احرام در آیات متعددی از این سوره،(17) نشانه اهمیت این موضوع است و می فهماند که این کار مورد ابتلای جمع کثیری از حاجیان بوده است؛ شکار حیوانات، گوشت مورد نیاز آنان را تأمین می کرده و نوعی فعالیت و تلاش اقتصادی و تولید بوده است، نه یک کار تفریحی. بعید است به قرآنی که با شیوه ایجاز، تنها به تبیین مسائل ضروری و مورد نیاز انسان ها می پردازد چنین نسبتی داده و گفته شود در تمام آن آیات، به مسئله ای که برای تعداد انگشت شماری، به عنوان سرگرمی مطرح بوده توجه کرده و حرمت آن را در آیات متعدد تکرار کرده است. بنابراین، آنچه به طور یقین از آیه به دست می آید این است که شکار کردن پس از خروج از احرام جایز است. اکنون می پرسیم: برای چه کسی؟ جواب آن است که آیه اطلاق دارد. پس حکمی که در آن آمده است برای همه است؛ زن باشد یا مرد. چگونه شکاری جایز است: شکار تفریحی یا شکاری که شغل و راه درآمد باشد؟ باز هم آیه اطلاق دارد. بنابراین، می توان گفت: شکار کردن کاری است که هر یک از زن مرد می تواند انجام دهند. قرآن نه تنها از این کار منعی نکرده، بلکه جواز آن را نیز به صراحت اعلام کرده و در این خصوص میان دو صنف زن و مرد تفاوتی قایل نشده است.

2و3. ماهی گیری و غوّاصی: «وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْما طَرِیّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا»(نحل: 14)؛ او کسی است که دریا را مسخّر ساخت تا از آن گوشت تازه بخورید و زیوری برای پوشیدن از آن استخراج کنید. در این آیه، خداوند متعال با برشمردن برخی نعمت ها به دو نوع اشتغال اشاره کرده است: نخست ماهی گیری؛ زیرا مقصود از خوردن گوشت تازه از دریا، گوشت ماهی است که متوقف بر صید آن است. بنابراین، تقدیر آیه چنین است: «... لتصطادوا و تأکلوا.» دوم غوّاصی و استخراج زیور آلاتی مانند لؤلؤ و مرجان از دریا. خطاب در این آیه نیز ناظر به گروه خاصی نیست. هر کسی، چه زن و چه مرد، می تواند از دریا ماهی صید کند. نه در آیات و نه در روایات، کار شیلات به صنف مردان اختصاص داده نشده است. همچنین دلیلی بر اختصاص غوّاصی و پیدا کردن لؤلؤ و مرجان به مردان نداریم. از این رو، این عمل نیز به عنوان یک فعالیت اقتصادی به مردان اختصاص ندارد.

4. دایگی: «فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُن» (طلاق: 6) در این آیه، به مردانی که زن خود را طلاق داده اند و کودک شیرخوار دارند و مادر کودک حاضر است به آن شیر دهد، امر کرده که اگر زنان به فرزندان شما شیر دادند، مزد آنان را بدهید. سپس در دنباله آیه می فرماید: «... وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَی»؛ و اگر به توافق نرسیدید، زن دیگری شیر دادن او را به عهده می گیرد. مفسّران در معنای آیه گفته اند: اگر زن و مرد در شیر دادن به کودک با هم به توافق نرسیدند، به این صورت که یا زن حاضر نیست به کودک شیر بدهد و یا اجرتی بیش ازمعمول می خواهد، در این صورت، بر پدر کودک لازم است برای تغذیه کودک، دایه بگیرد تا طفل آسیب نبیند.(18)

دایگی و شیر دادن به کودکانی که مادرانشان شیر نداشتند یا از دنیا رفته بودند در زمان های گذشته، میان زنان معمول بوده؛ چنان که حلیمه سعدیه و چند تن از زنان دیگر، برای همین کار به مکّه آمدند.(19) دایه ها در برابر خدمتی که ارائه می کردند و به کودک شیر می دادند مزد دریافت می کردند. قرآن نه تنها از این کار نهی نکرده و مزدی را که در مقابل این عمل گرفته می شود اکل مال به باطل ندانسته، بلکه خود به پدران بچه ها امر کرده است: در صورتی که برای شیر دادن با مادر کودک به توافق نرسیدید، دایه بگیرید. بنابراین، دایگی نیز می تواند به عنوان یکی از اشتغالاتی باشد که ویژه زنان است و قرآن به آن اشاره کرده است.

5. دام داری: «وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَیْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَیْخٌ کَبِیر»(قصص: 23)؛ و هنگامی که به چاه آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب می کنند و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند. به آن دو گفت: کار شما چیست؟ گفتند: ما آن ها را آب نمی دهیم تا چوپانان همگی خارج شوند و پدر ما پیرمرد کهنسالی است. از این آیه، چند نکته استفاده می شود:

نخست اینکه از تعبیر «لا نَسقی»، که فعل مضارع است و بر استمرار دلالت دارد، فهمیده می شود آب دادن به گوسفندان کار روزمره و همیشگی آنان بوده است. جمله «و ابونا شیخ کبیر» نیز مؤیّد همین مطلب است؛ زیرا کنایه از آن است که فرد دیگری را برای این انجام این کار نداریم. بنابراین، کار سیراب کردن گوسفندان را خود انجام می دهیم.

دوم اینکه گرچه در آیه سخنی از چوپانی دختران حضرت شعیب علیه السلام نیست، اما از اینکه گفتند: «لاَ نَسْقِی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعَاء وَ أَبُونَا شَیْخٌ کَبِیر»، می توان به دست آورد که همه کارهای گوسفندان، که یکی از آن ها آب دادن بوده و یکی هم به چرا بردن بوده، به عهده دختران بوده است؛ زیرا اگر دختران شعیب می گویند پدر ما پیر سال خورده است، کنایه است از اینکه کسی را برای آب دادن نداریم. پس حتما کسی را برای چرانیدن و علوفه دادن هم نداشته اند. از این رو، بعید است بگوییم کار دختران فقط آب دادن بوده است. اینکه حضرت شعیب علیه السلام ، به حضرت موسی علیه السلام گفت: می خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم، به این شرط که هشت سال برای من کار کنی و اگر تا ده سال افزایش دهی محبتی از ناحیه توست(20)... برخی از مفسّران گفته اند: او را برای چوپانی اجیر کرد.(21) این امر نیز شاهدی است بر اینکه پیش از موسی، کار چوپانی گوسفندان را دختران انجام می دادند.

البته ممکن است گفته شود عمل دختران شعیب علیه السلام نمی تواند مستند جواز این گونه کارها برای زنان باشد؛ زیرا دختران حضرت شعیب علیه السلام از باب ضرورت و نبود فرد دیگری دست به این عمل می زدند. بنابراین، وقتی حضرت موسی علیه السلام از آنان می پرسد: برای چه اینجا ایستاده اید، آنان مقصود خود را گفتند و با این جمله که «پدر ما پیر سال خورده است»، عذر خود را نسبت به انجام این کار ذکر کردند و آن را به عنوان یک ضرورت برای خود بیان نمودند. بنابراین، کار کردن دختران حضرت شعیب علیه السلام در بیرون از خانه به سبب شرایط ویژه خانه آنان بود، نه اینکه در شرایط عادی، آنان این کار را انتخاب کرده باشند.


شواهد روایی بر جواز فعالیت های اقتصادی زنان
زنان فراوانی در صدر اسلام در زمان پیامبر گرامی و ائمّه اطهار علیهم السلام به فعالیت های اقتصادی اشتغال داشتند(22) و ائمّه اطهار علیهم السلام نه تنها آنان را از کار و تلاش نهی نمی کردند، بلکه در برخی موارد، لحن سخن یا طرز برخورد پیامبر یا امام با زنان شاغل به گونه ای بود که تشویق به ادامه کار نیز از آن استفاده می شود. این کارها عبارتند از:

1. بافندگی: ام حسن نخیعه می گوید: حضرت علی علیه السلام در راه به من برخورد کرد و فرمود: ام حسن، به چه کاری مشغولی؟ گفتم: بافندگی می کنم. امام به من فرمود: بدان که حلال ترین کسب است.(23) بنابراین نقل، امام با دیدن ام حسن در ابتدا، از شغل او سؤال کرد که حاکی از مشروعیت اشتغال برای زنان است، و دیگر آنکه وقتی ام حسن در جواب امام عرض کرد: به بافندگی اشتغال دارم و از این راه ارتزاق می کنم، امام نه تنها او را از این حرفه منع نکرد، بلکه با این جمله که «حلال ترین کسب است»، او را بر این ادامه اشتغال به این حرفه تشویق کرد. بنابراین، اشتغال زنان به حرفه هایی که از نظر اسلام حلال شمرده شده، مجاز بلکه مطلوب است.

2. نوحه خوانی: حنان بن سدیر گوید: در محله ما زنی بود که کنیزی نوحه خوان داشت. این زن از طریق نوحه خوانی کنیزش، زندگی خود را اداره می کرد. وی نزد پدرم آمد و گفت: تو می دانی که زندگی من از جانب خدا و به وسیله نوحه خوانی این جاریه تأمین می شود. دوست دارم از امام صادق علیه السلام بپرسی که اگر این کار حلال است، ادامه بدهم، و گر نه کنیز را بفروشم و از بهای آن زندگی کنم تا خدا فرجی برساند. پدرم گفت: پرسش این مسئله از امام برای من سخت است. او اضافه می کند: وقتی خدمت امام رسیدیم، خودم از امام درباره مسئله آن زن پرسش کردم. امام فرمود: آیا برای اجرت شرط می کند یا نه؟ گفتم: به خدا قسم، نمی دانم شرط می کند یا نه. حضرت فرمود: به آن زن بگو: شرط نکن و هر چه دادند قبول کن.(24) در این روایت نیز نوحه خوانی زن مورد تأیید امام قرار گرفته است. اگر اشتغال زن به نوحه خوانی غیر مجاز بود، آن حضرت وی را از این کار نهی می فرمود.

لازم به ذکر است اینکه امام در جواب پرسش کننده گفتند: برای کارش اجرتی تعیین نکند و هر چه دادند قبول کند، دلیل بر حرمت این کار و تحصیل درآمد از این طریق نیست؛ زیرا اگر چنین بود، امام مستقیما او را از ادامه آن کار برحذر می داشت. اگر به صورت استلزام نهی ای از کلمات امام فهمیده شود، مربوط به تعیین اجرت است به اصل عمل. عدم تعیین مزد نیز به احتمال قوی به سبب ویژگی کار است، نه خصوصیت نوحه خوان و جنسیت وی که زن است یا مرد.

آرایشگری: ابن ابی عمیر با واسطه، از امام صادق علیه السلام نقل می کند: یکی از زنانی که به آرایشگریی بانوان اشتغال داشت، بر پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وارد شد. پیامبر اکرم به وی فرمود: آیا شغلت را رها کرده ای یا بر آن باقی هستی؟ زن گفت: ای رسول گرامی، بر شغلم باقی هستم و ادامه می دهم، مگر آنکه مرا از آن نهی کنی تا کنار بگذارم. حضرت نه تنها او را از آن کار منع نکرد، بلکه اجازه فرمود به کارش ادامه دهد و او را به برخی از آداب این کار نیز راهنمایی فرمود.(25)

عطر فروشی: حسین بن زید هاشمی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که زنی به نام زینب عطاره نزد زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد. پیامبر وارد خانه شد و او را نزد همسرانش دید. به وی فرمود: منزل ما را خوشبو کردی. زینب عرض کرد: منزل به بوی شما معطّرتر است. پس از این سخنان، پیامبر صلی الله علیه و آله برخی از آداب و احکام خرید و فروش را برای وی بیان فرمودند.(26) چنان که از این روایت استفاده می شود، نه تنها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با اشتغال زینب به عطر فروشی مخالفتی نکرد، بلکه با حسن رفتار خود با وی و با بیان برخی از آداب معامله،(27) او را نسبت به ادامه آن کار تشویق کرد.

نتیجه
از آیات و شواهد روایی یاد شده می توان استفاده کرد که اسلام نسبت به اشتغال زنان دید منفی ندارد و کار و تلاش اقتصادی را در خانه یا در بیرون از خانه برای زن ممنوع نکرده است. اگر آیه شریفه «لاَ تأکلوا اموالکُم بینکُم بِالباطلِ» از برخی از معاملات نهی کرده و آن را باطل دانسته، برای همه است و تفاوتی میان زن و مرد نیست. جنسیت در هیچ یک از انواع معاملات و تجارات، دخالت ندارد. این گونه نیست که زن به دلیل جنسیت، از برخی از معاملات ممنوع، و مرد مجاز باشد. به همین سبب می بینیم در کتاب های فقهی، زنان از تجارت یا قرادادی استثنا نشده یا از اختیار شغل خاصی منع نگردیده اند. بلی، کارهایی همچون قضاوت، ولایت و رهبری و امامتِ جماعت(28) برای زن ممنوع است، اما این ها تخصصا از موضوع بحث خارج هستند؛ زیرا در فرهنگ اسلامی، به هیچ یک از این امور به عنوان شغل نگاه نمی شود تا گفته شود در اسلام برخی از شغل ها ویژه مردان است و زنان را در آن راهی نیست.

تذکر این نکته نیز ضروری است که آنچه به عنوان دیدگاه قرآن، در ارتباط با اشتغال زنان بیان شد مربوط به نفس کار و تلاش اقتصادی و بیان جواز این عمل برای زنان است. اما اینکه زنان برای حضور در محل کار چه شرایطی را باید رعایت کنند، چه شغلی برای زن شایسته تر است، کدام کار با حالت روحی و جسمی زن متناسب است، حق تقدّم با کارِ خانه است یا بیرون، در صورت تزاحم میان رسیدگی به فرزندان و همسر و اشتغال به کار بیرونی، ترجیح با کدام است، این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر، که بیان آن ها در این مختصر نمی گنجد، باید در جای خود به طور جداگانه بحث شود. اما اجمالاً تذکر داده می شود، که بر اساس آموزه های دینی، خانواده در اسلام اصلی بنیادین بوده و حفظ و حراست از آن لازم است. زن رکن خانواده و مظهر خالقیت خدا و وظیفه تولید نسل و پرورش و تربیت آن را بر عهده دارد. حق اشتغال زن، نباید سبب از هم پاشیدن خانواده یا کنار گذاشتن وظیفه پرورش نسل سالم شود. بنابراین، در مواقع تزاحم بین کار و ازدواج، یا کار و رسیدگی به وظایف همسری و پرورش کودک، و عدم امکان جمع بین آن ها، خانواده مهم تر است و بر اساس اصل تقدیم اهم بر مهم، در امور متزاحم باید اشتغال زن فدای حفظ خانواده شود



چهارشنبه 10 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)





عدالت
جهاد اقتصادی
عدالت اقتصادی
ريشه کني «ربا»
عدالت امام علی(ع)
نفی سرمایه سالاری
جهاد براي رشد اقتصادي
مبارزه با مفاسد اقتصادی
موانع تحقق جهاد اقتصادی
آموزه های اقتصادی اسلام
مفهوم­شناسی جهاد اقتصادی
جهاد اقتصادي با محوريت بازرگاني خارجي
آرایش جهادی اقتصاد كشور
اخلاق‌گرايي و بي‌توجهي به علم اقتصاد
دانلودکتاب مفید اقتصادی
مفهوم و الزامات جهاد اقتصادی

رضا کرمی

كل بازديدها : 573275
كل مطالب : 745

تعداد كل نظرات : 30

تاريخ ايجاد وبلاگ : چهارشنبه 10 فروردین 1390 

آخرين بروزرساني : شنبه 28 اردیبهشت 1392 

RSS 2.0 این صفحه را به اشتراک بگذارید