زندگاني امام علي ، علی بنده ای از بندگان پیامبر

حمران بن اعین یکی از شاگردان امام باقر و امام صادق علیهم السلام است می‏گوید: روزی از امام باقر (علیه‏السلام) شنیدم که فرمود:
ان علیاً محدثا؛ همانا علی (علیه‏السلام) محدث بود (991)
او می‏گوید: من نزد دوستانم آمدم و به آنها گفتم خبر عجیبی برای شما آورده‏ام، آنها گفتند آن خبر چیست؟ حمران گفت: از اما باقر (علیه‏السلام) این مطلب را شنیدم دوستان او گفتند تا از آن حضرت نپرسی که چه کسی اخبار آسمانی را به علی (علیه‏السلام) گزارش می‏دهد کاری نکرده‏ای.
حمران می‏گوید: به حضور امام باقر (علیه‏السلام) باز گشتم و عرض کردم: سخن شما را برای دوستان خود نقل کردم آنها گفتند: اگر نپرسی که چه کسی اخبار آسمانی را به علی (علیه‏السلام) می‏گوید کاری نکرده‏ای، اکنون آمده‏ام از شما این را بپرسم.
امام فرمود: یحدثه ملک؛ فرشته‏ای با او حدیث می‏گوید حمران عرض کرد: ایا منظورتان این است که علی (علیه‏السلام) پیغمبر بود؟ امام دست خود را بالا نمود (یعنی نه او پیامبر نبود) سپس فرمود: علی (علیه‏السلام) در این مورد مانند همدم سلیمان (آصف بن برخیا) و همدم موسی (خضر) یا مانند ذوالقرنین(992) بود (که فرشته به آنها نیز حدیث می‏گفت) ایا این خبر به شما نرسیده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: وفیکم مثله؛ او (علی) در میان شما مانند ذوالقرنین هست (993)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، تماس فرشته با علی

روزی امام باقر (علیه‏السلام) برای شاگردان خود سخن می‏گفت و فرمود: مردم رطوبت را می‏مکند ولی نهر بزرگ را رها می‏کنند شخصی پرسید: نهر بزرگ چیست؟
امام باقر (علیه‏السلام) فرمود: آن نهر بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علمی است که خدا به او عنایت فرموده است، همانا خداوند سنتهای همه پیامبران از حضرت آدم تا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم جمع کرده است.
شاگردی پرسید: آن سنتها چه بوده؟ امام (علیه‏السلام) فرمود: همه علم پیامبران و علم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم؛ که همه آن علم را رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیه‏السلام) تحویل داد.
یکی از شاگردان پرسید: ای پسر پیامبر! امیرمؤمنان علی (علیه‏السلام) اعلم و آگاهتر است یا بعضی از پیامبران؟!
امام باقر (علیه‏السلام) (خطاب به حاضران) فرمود: بنگرید به این شخص که چه سؤالی می‏کند خداوند گوشهای هر که را می‏خواهد می‏گشاید، من به او می‏گویم خداوند علم تمام پیامبران را در وجود محمد صلی الله علیه و آله و سلم گرد آورد و آن حضرت همه آن علم‏ها را به علی (علیه‏السلام) تحویل داد، در عین حال از من می‏پرسد، علی اعلم است یا پیامبران؟(990)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، اعلم از انبیاء الهی

اصبغ بن نباته می‏گوید: به حضور امیرمؤمنان علی (علیه‏السلام) آمدم دیدم آن حضرت غرق در فکر و اندیشه است و در روی زمین خط می‏کشد، پرسیدم:
ای امیرمؤمنان! چرا تو را این گونه در فکر و اندیشه می‏نگرم که به زمین می‏نگری و آن را خط می‏کشی؟ آیا به رهبری در زمین اشتیاق یافته‏ای؟
امام علی (علیه‏السلام) فرمود: نه به خدا سوگند هرگز حتی یک روز نبوده که من شیفته خلافت یا شیفته دنیا گردم بلکه درباره مولودی که یازدهمین فرزند من است (یعنی درباره حضرت مهدی (علیه‏السلام)) فکر می‏کردم، درباره همان مهدی (علیه‏السلام) که سراسر زمین را همانگونه که پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد می‏کند برای او غیبت و سرگردانی وجود دارد بعضی در این راستا، گمراه گردند و بعضی راه هدایت را شناخته و می‏پیمایند.
اصبغ بن نباته عرض کرد: ای امیرمؤمنان غایب بودن آن حضرت، و سرگردانی او تا چه اندازه است؟
حضرت علی (علیه‏السلام) فرمود: طول غیبت شش روز یا شش ماه یا شش سال است (واحد هر دوره، شش مرحله است، و خداوند پس از آن شش مرحله، آن حضرت را آشکار می‏کند)
اصبغ بن نباته عرض کرد: آیا این (غیبت و سرگردانی) واقع شدنی است؟
امام علی (علیه‏السلام) فرمود: آری این موضوع مسلم است و انجام شدنی است ولی ای اصبغ! تو کجا و این امر کجا؟ آنها (که غیبت را درک کرده و در این راه استوارند)
نیکان این امت همراه نیکان این عترت هستند!
اصبغ بن نباته پرسید: بعد از آن هر چه خدا بخواهد انجام می‏شود زیرا برای خدا مقدرات وارده‏ها و نتیجه‏ها و پایانها است(989).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، امام علی و حضرت قائم

مردی به حضور امیرمؤمنان علی (علیه‏السلام) رسید و عرض کرد: ای امیرمؤمنان راهی از راههای نیکی را به من سفارش کن که با عمل به آن نجات یابم؟
امیرمؤمنان (علیه‏السلام) فرمود: ای سؤال کننده! گوش کن، سپس بفهم، سپس یقین و باور کن و سپس آن را عمل کن، بدان که انسانها بر سه دسته‏اند:
1- زاهد پارسا 2- صابر و مقاوم 3- راغب و فریفته دنیا.
اما زاهد، کسی است که اندوهها و شادی‏ها از دلش خارج شده نه به چیزی از امور دنیا که به داده شده شاد است و نه از آنچه از دنیا از دستش رفته افسوس می‏خورد پس چنین کسی آسوده خاطر است.
اما صابر، کسی است که قلباً آرزوی امور دنیا می‏کند ولی وقتی که به آن رسید هوسهای نفسانی خود را کنترل می‏نماید تا سرانجام ناخوش و آثار بد آن دامنگیرش نگردد او به گونه‏ای است که اگر بر دلش آگاه شوی از خویشتن داری و تواضع و دور اندیشی او تعجب کنی.
و اما راغب دنیا؛ کسی است که: هیچ باکی ندارد که از کجا امور دنیا به او می‏رسد آیا از راه حلال یا حرام، و باکی ندارد که امور دنیا موجب چرکین شدن آبروش گردد خود را هلاک کند و جوانمردی خود را از بین ببرد فردی در گنداب دنیا پریشان و سرگردان است(988)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، انواع انسانهای

روزی دو نفر مرد به حضور امیرمؤمنان علی (علیه‏السلام) آمدند آن حضرت برای هر کدام از آنها تشکی انداخت یکی از آنها روی آن نشست ولی دیگری از نشستن بر روی تشک خودداری کرد امام علی (علیه‏السلام) به آن مرد فرمود: بر آن بنشین؛ فانه لا یابی الکرامة الاحمار: خودداری از احترام نمی‏کند مگر جز الاغ
سپس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر گاه شخصیت مورد احترام نزد شما آمد او را احترام کنید(987)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، احترام را متوجه باش

آخرین سخنان علی (علیه‏السلام) در بستر شهادت بسیار عجیب و در عین حال عبرت‏آمیز است آنجا که فرمود: من دیروز رهبر شما بودم امروز مایه عبرت شمایم و فردا از شما جدا خواهم شد.
سپس فرمود: غداً ترون ایامی... فردا ارزش ایام زندگی با من را به خوبی خواهید دانست و مکتونات خاطر و ناراحتی درونیم برایتان آشکار خواهد شد و پس از آنکه جای خالی مرا دیدید و دیگری به جای من نشست کاملاً مرا خواهید شناخت (986)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، قدر عدالت گستر حق را ندانستند

مرحوم کلینی در کافی از حارث بن حضیره نقل می‏کند که گفت: روزی در مدینه عبور می‏کرد به مرد حبشی که در حال کشیدن آب از چاه بود برخورد کردم که دستش قطع شده بود از او پرسیدم چه کسی انگشتان دستت را قطع کرده است؟
مرد حبشی گفت: دستم را بهترین مردم (علی بن ابیطالب (علیه‏السلام)) قطع کرده است. ما با جمعی مشغول سرقت بودیم که دستگیر شدیم، آنگاه ما را نزد علی (علیه‏السلام) بردند، پس اقرار به سرقت کردیم امام به ما فرمود: می‏دانید که سرقت حرام است؟ گفتیم: بلی، می‏دانیم. آن وقت حضرت دستور داد حد خدا را بر ما جاری کنند و انگشتانمان را قطع کردند و کف دست را باقی گذاشتند. بعد دستور داد ما را در خانه‏ای بازداشت نمودند و با روغن و عسل ما را پذیرایی کردند تا جراحت‏های دستمان بهبودی یافت. بعد دستور داد ما را از حبس بیرون آوردند و بهترین لباس را به ما پوشاندند بعد به ما فرمود: اگر توبه کنید و اصلاح شوید برای شما بهتر است و خداوند دستهای شما را در بهشت به شما ملحق می‏کند و اگر توبه نکردید و اصلاح نشوید در آتش جهنم به شما ملحق خواهد کرد.(985)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، اما معاویه و عدالت او

روزی علی (علیه‏السلام) بعد از ایراد خطبه‏ای در خصوص تقسیم عادلانه بیت المال فرمود: نزد ما مقداری از بیت المال هست می‏خواهیم آن را در میان شما تقسیم کنیم فردا همگی بدون استثناء بیایید و سهم خود را بگیرید و هیچ کس اعم از عرب و عجم و اعم از اینکه تاکنون حقوق می‏گرفته یا نه، غایب نشود.
فردای آن روز همه مسلمانها برای گرفتن سهم خود از بیت المال حاضر شدند البته طلحه و زبیر، عبدالله بن عمر، سعید بن عاص، مروان وعده دیگری از بزرگان و رجال قریش و غیر قریش در این تقسیم به جهت اعتراض به شیوه حضرت شرکت نکردند.
آنگاه امام به منشی و خزانه دار خود عبیدالله بن ابی رافع فرمود: ابتداء اسامی مهاجرین را بخوان و به هر یک از آنها که حاضر شده‏اند سه دینار بده، سپس سهم انصار را به همین نحو بپرداز و به هر یک از افرادی که حضور دارند اعم از سیاه و سفید بدون استثناء سه دینار بده... .
سهل بن حنیف با اشاره به شخصی عرض کرد: یا امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) این شخص غلام و برده من بوده که دیروز او را آزاد کردم. حضرت فرمود: به او هم به اندازه تو می‏دهیم و به هر یک از آن دو نفر سه دینار داد.(982)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، قسم نخورید

بعضی پایان جنگ نهروان، عده‏ای از آن جماعت که توبه کرده بودند و از آنها جدا شده بودند در کوفه مستقر شدند آنها گفتند: ما در رکاب علی (علیه‏السلام) نمی‏جنگیم و بر ضد او نیز هم نمی‏جنگیم و قیام نمی‏کنیم این جماعت گمراه با جمع دیگری از خوارج که این اندیشه را داشتند در کوفه اقامت کردند، اما پس از واقعه نهروان و کشته شدن همه دوستان و یاران خود؛ خود را مقصر شمرده و می‏گفتند: ما یاران خویش را ذلیل کردیم.
رئیس این گروه مستورد از قبیله بنی سعد بن زید مناة بود که آنها را به جنگ بر علیه علی (علیه‏السلام) مجدداً تحریک کرد و از نخیله خروج کرد.
امام علی (علیه‏السلام) ابن عباس را برای اتمام حجت نزد آنها فرستاد آنها گفتند: اگر حضرت بر حق بود چرا در جنگ جمل از آنها اسیری نگرفت؟ ابن عباس پاسخ داد: کدامیک حاضر بودید به عنوان اسیر عایشه سهم او شود؟
سپاه امام آنان را در هم کوبید، اما مستورد زنده ماند تا آنکه بار دیگر در زمان حکومت مغیرة بن شعبه قیام کرد و کشته شد.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، ظهور خوارج دوم

وقتی گروه گمراه خوارج از راه مذاکره به راه نیامدند. امام دید عبدالله بن راهب و حرقوص بن زهر فریاد کشیدند آیا کسی از شما مشتاق رفتن به بهشت نیست؟
و به سوی سپاه امام حمله کردند و یکی از یاران امام را شهید کردند امام با مشاهده آن فرمود:
الله اکبر! دیگر قتال با آنها حلال است لذا فرمان جنگ داد.
در کمتر از یک ساعت تمامی خوارج جز نفر از آنها که فرار کردند کشته شدند از یاران امام فقط 2 نفر شهید شدند از عایشه روایت می‏کنند که وقتی خبر کشته شدن خوارج را شنید و متوجه شد امام علی (علیه‏السلام) آنان را کشته است گفت: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: اینها بدترین مردم و از دین خارج شدگان‏اند. سپس گفت: رحمت خدا بر علی باد! که حق همیشه با اوست!
امام پس از خاتمه جنگ دستور داد مجروحان خوارج را از میان کشته‏ها جدا کرده و مداوا کنند و همه توابین آنها را بخشید.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، حمله کنندگان نهروان

فتنه خوارج کم کم به حدی رشد کرد که امام صلاح دید قبل از شتافتن به سوی معاویه به سراغ این گروه گمراه رود وقتی لشکر امام به نهروان رسید. امام از خوارج خواست تا قاتلان جنایات اخیر را تحویل دهند، اما خوارج پاسخ دادند که ما خون امام و یارانش را مباح می‏دانیم‏
از آنجا که امام همواره از خونریزی خودداری می‏کرد، لذا در مرحله اول یک بار قیس بن سعد را و بار دیگر ابو ایوب انصاری و دفعه دیگر صعصعه بن صوحان را مأمور کرد تا با خوارج گفتگو کنند.
سرانجام امام ابن عباس را نیز به سوی آنها فرستاد تا آنان را نصیحت کند ولی هیچ پندی در آنها اثر نکرد و آنها از ابن عباس خواستند تا خود امام به مباحثه با آنان بیاید.
بدین ترتیب امام علی (علیه‏السلام) خود در برابر خوارج قرار گرفت. خوارج عبدالله بن الکواء را برای بحث با امام انتخاب کردند.
امام به عبدالله فرمود: چه ایرادی بر من وارد دانستید در حالی که در جمل ایراد نگرفتید؟
عبدالله گفت: در واقعه جمل موضوع حکمیت مطرح نبود.
امام فرمود: ما در حکمیت اشخاص را حاکم قرار ندادیم، بلکه قرآن را حاکم دانستیم و این قرآن خطوطی بیش نیست و بیانگری می‏خواهد.
خوارج دیدند که ابن الکواء مردی نیست که بتواند در برابر بیان امام بایستد. بنابراین فریاد زدند با آنها مباحثه نکنید بلکه باید با آنان جنگید.
ابن اثیر در کتاب کامل خود می‏نویسد: در آن هنگام خوارج به سوی پل حرکت کردند و امام فرمود: هرگز آنها از پل نخواهند گذشت قتلگاه آنها در این طرف رود خواهد بود باز امام به سمت آنها رفت و آنها را نصیحت کرد.
اکثر خوارج وقتی استدلال قوی امام را شنیدند توبه کردند و فروة بن نوفل اشجعی با 500 تن از گروه خوارج از آنها جدا شد. حضرت دستور داد پرچم امان را ابو ایوب انصاری در جای مخصوص نصب کند و 10 هزار نفر آن منطقه را محافظت کنند از جماعت 12000 نفری گمراه فقط 4000 نفر در جهل و عناد خود باقی ماندند.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، مارق اول

وقتی که خبر بیعت مردم با علی (علیه‏السلام) به کوفه رسید، هاشم بن عتبه با علی (علیه‏السلام) بیعت کرد و گفت: دست راستم و چپم برای علی (علیه‏السلام) است و افزود:
‏ابایع غیر مکتتم علیا - و لا اخشی امیری الا شعریا‏
بدون واهمه و پنهانکاری با علی بیعت می‏کنم و از امیر اشعری، ابوموسی می‏ترسم.
خبر بیعت مردم با علی (علیه‏السلام) را یزید بن عاصم به کوفه آورد و ابوموسی اشعری هم با علی (علیه‏السلام) بیعت کرد وقتی خبر بیعت کردن ابوموسی به عمار یاسر رسید گفت: به خدا قسم او عهد و بیعتش را خواهد شکست و کوششهای علی (علیه‏السلام) را بی‏فایده خواهد نمود و لشکر او را تسلیم خواهد کرد.(980)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، بیعت مردم کوفه با علی

ابوموسی اشعری بعد از اعلام رأی حکمیت تازه متوجه شد که ملعبه دست هوس عمر و عاص بوده است. بعد از این واقعه حضرت امیر (علیه‏السلام) در قنوت نماز خود ابوموسی اشعری را لعن می‏کرد. علی (علیه‏السلام) در نماز این گونه آنها را لعن می‏کرد: بارالها! اولا معاویه ثانیاً عمر و ثالثاً ابو اعور سلمی اشعری را لعن نما.(978)
وقتی که ابوموسی اشعری در مکه متوجه لعن علی (علیه‏السلام) گردید، طی نامه‏ای به امام نوشت: به من خبر رسیده که تو در نماز مرا لعن می‏کنی و مردم جاهل پشت سر تو نیز آمین می‏گویند و من همان سخن موسی پیغمبر خدا را می‏گویم: پروردگارا! به خاطر آنچه به من دادی شکر می‏کنم پس هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود(979)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، احمقی در چنگال روباه

قرارداد حکمیت بین امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) و معاویه نوشته شد، ولی معاویه نپذیرفت که از علی (علیه‏السلام) به عنوان امیرالمؤمنین یاد شود متن قرارداد این گونه است:
این نوشته‏ای است که بر اساس درخواست علی بن ابیطالب و معاویة بن ابی سفیان و هوادارانشان تهیه شده است تا کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درباره اختلاف دو طرف داوری کند. بر مردم عراق و شیعیان غایب و حاضر علی است که به این حکم متعهد باشند. همچنین بر مردم شام و هواداران غایب و حاضر معاویه است که به اجرای این حکم تن در دهند، ما به حکم قرآن خرسند و به اجرای او امر آن ملزم هستیم، تنها قرآن است که قادر به حل اختلافات ماست و ما تمام قرآن را از آغاز تا انجام، داور اختلافات خود قرار داده‏ایم. هر آنچه را که زنده نگاه داشته است، زنده نگاه می‏داریم و هر چیز را که می‏رانده می‏میرانیم، بر مبنای این حکم هر دو طرف متخاصم درخواست حکمیت کرده‏اند و علی و شیعیانش، عبدالله بن قیس را به عنوان ناظر و داور قرار داده‏اند و معاویه و یارانش نیز عمر و عاص را ناظر و داور خود ساخته‏اند از هر دو حکم پیمانی محکم گرفتند که قرآن را در این مهم فرا روی خود قرار دهند و از آن به چیز دیگر رو نیاورند.
اگر قضیه حکمیت رهنمودی از قرآن نیافتند باید از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم استعانت جویند و نباید به خلاف و هواهای نفسانی و شبهات تکیه کنند.
عبدالله بن قیس و عمر و عاص از علی و معاویه پیمان گرفته‏اند که به داوری دو حکم که بر مبنای قرآن و سنت پیامبر است خرسند و مطیع باشند و آن را نقض نکنند، دو حکم تا وقتی که از حق تجاوز نکرده باشند جان و مال و خانواده‏شان از هر گونه گزندی در امان است.
این عهدنامه را عمیره در روز چهارشنبه هفدهم صفر سال سی و هفتم هجری نوشت.(977)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، عهدنامه صفین

حارث اعور می‏گوید: پیر مردی را در کوفه دیدم که شدیداً می‏گریست و می‏گفت: صد سال زندگی کردم و فقط در طول این صد سال یک ساعت عدالت دیدم.
حارث می‏گوید به او گفتم چطور و چگونه؟
او گفت: من حجر حمیریم و یهودی بودم از بهر تهیه غذا به کوفه آمدم چون به قبه(975) رسیدم اموالم مفقود شد. من نزد مالک اشتر نخعی رفتم و ماجرای خود را به او گفتم. مالک مرا به نزد امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) برد. آن حضرت تا مرا دید فرمود: (یا اخا الیهود! علم بلایا و منایا و ما کان و ما یکون)‏نزد ما است، من بگویم برای چه نزد من آمدی یا تو خود می‏گویی؟ گفتم: شما بگویید. حضرت فرمود: جماعت جن مال تو را در قبه ربوده‏اند.
الان از ما چه می‏خواهی ای برادر یهودی، به او عرض کردم: یا علی! اگر تفضل فرمایی و مالم را به من برگردانی مسلمان می‏شوم. پس حضرت مرا با خود به همان محل قبه برد و دو رکعت نماز گذارد و دعایی نمود. پس قرائت نمود یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس فلا تنتصران آنگاه فرمود: ای جماعت جن! شما با من بیعت کردید این چه کار زشتی است که مرتکب شدید، من ناگاه دیدم تمامی اموالم حاضر شد و من هم شهادت خود را گفتم و مسلمان شدم و به آن مرد پاک سرشت، پاک خوی، پاک رو، ایمان آوردم، ولی افسوس وقتی وارد کوفه شدم شنید آن خوش خوی خوش روی خوش طینت شهید شده است و گریه‏ام به خاطر از دست دادن آن مرد الهی است.(976)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0