مصایب امام علی ، وصیت پیامبر به علی
سید ابن طاووس از حضرت امام موسی (ع) روایت کرده است که: امیرالمؤمنین (ع) فرمود: حضرت رسالت (ص) در هنگام وفات مرا طلبید و خانه را خلوت کرد، جبرییل و میکاییل (ع) در آن جا بودند، من صدای ایشان را میشنیدم و ایشان را نمیدیدم.
پس حضرت رسول نامه وصیت الهی را از جبرییل گرفت به من داد و امر کرد که مهر را برگرفتم و همه را خواندم، پس گفت: اینک جبرییل این را از جانب خداوند جلیل برای تو آورده است، چون خواندم همه را موافق یافتم به آنچه که حضرت مرا وصیت کرده بود، در آن حالت حضرت رسالت بر سینه من تکیه داده بود، پس فرمود که: بیا برابر من، و جبرییل آن حضرت رابه سینه خود چسبانید، و میکاییل در جانب راست وی نشست.
حضرت فرمود: یا علی کف دستهای خود را بر یکدیگر بچسبان، و گفت: از تو عهد میگیرم در حضور دو امین پروردگار عالمیان جبرییل و میکاییل، تو را سوگند میدهم به حق این دو بزرگوار که آن چه در وصیت نامه نوشته است به عمل آوری و قبول نمایی همه را با شکیبایی و پرهیزگاری بر سنت و طریقت من، نه بر طریقت و بدعت ابوبکر و عمر، و بگیر آن چه خدا تو را عطا کرده است با دل قوی و نیت درست. پس دست مبارک خود را در میان دو دست من داخل کرد، چنان یافتم که در میان دست من چیزی ریخته شد، پس گفت: یا علی ریختم در میان دو دست تو علم و حکمت را، بر تو مخفی نخواهد بود هیچ مسألهای و حکم و قضایی که بر تو وارد شود، چون هنگام وفات تو شود تو نیز با وصی خود چنین کن.(35)
پس حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: منقطع وصیت با برکت حضرت رسالت چنین بود: بسم الله الرحمن الرحیم، این وصیت عهد و پیمان محمد بن عبدالله است، به امر الهی به سوی وصایت پناه علی بن ابی طالب امیرمؤمنان، در آخر وصیت نوشته بود که گواه شدند جبرییل و میکاییل و اسرافیل بر آن چه وصیت نمود محمد (ص) به سوی علی بن ابی طالب (ع) قبض نمود علی وصیت را، ضامن شد که عمل نماید به آن چه در آن نوشته است به نحوی که ضامن شدند یوشع بن نون برای موسی بن عمران، و شمعون بن حمون برای عیسی بن مریم (ع)، چنان چه ضامن شدند اوصیای پیش از ایشان برای پیغمبران به آن که محمد بهترین پیغمبران است و علی بهترین اوصیای ایشان است، و محمد علی را ولی امر خلافت گردانید و عهد نمود که بعد از من پیغمبری نخواهد بود، نه از برای علی و نه از برای دیگری، خداگواه است بر همه کس.(36)
پس حضرت صادق (ع) گفت: چون وصیتهای حضرت رسالت (ص) تمام شد گفت: یا علی جواب خود را مهیا کن که فردای قیامت نزد حق تعالی ادا کنی، به درستی که من در قیامت بر تو حجت خواهم گرفت به حلال و حرام و محکم و متشابه کلام خدا، به نحوی که فرستاده است به آن چه من تو را امر کردهام از فرایض و احکام، و امر به نیکیها و نهی از بدیها، و اقامه حدود خدا، پس چه جواب خواهی گفت یا علی؟ حضرت امیر (ع) گفت: پدر و مادرم فدای تو باد، امیدوارم به کرامتی و منزلتی که تو را نزد خدا هست و منتها که خدا بر تو دارد که، مرا یاری کند پروردگار من بر آن چه فرمودی، ثابت بدارد مرا بر سنت و طریقه تو، پس تو را نزد خدا ملاقات نمایم تقصیر و تفریط نکرده باشم، و خجلت بر جبین مبین تو ظاهر نگردانم، فدای روی تو باد روی من و رویهای پدران و مادران من، بلکه خواهی یافت مرا - پدر و مادرم فدای تو باد - متابعت کننده وصیت، و طریقه سنت تو را تا زندهام، چنان خواهی یافت هر یک از امامان فرزندان مرا.
پس حضرت امیر (ع) فرمود: چون سخن به این جا کشید، نایره حسرت در کانون سینهام مشتعل گردید، خود را بر سینه او افکندم، و رو به روی حق جویش گذاشتم و فغان برکشیدم که واحسرتاه، زهی وحشت و تنهایی بعد از چون تو انیسی، پدر و مادرم فدای تو باد، زهی حسرت و وحشت بر دختر بزرگوار و فرزندان بیقرار تو، یک لحظه بیلقای غمزادی تو آرام ندارد، زهی غم جانگداز و اندوه دور و دراز بر مفارقت چون تو یار دمسازی که بعد از تو خبرهای آسمان از خانه ما منقطع خواهد شد، نه از جبرییل خبری و نه از میکاییل اثری خواهم یافت.
پس آن جناب متوجه حضرت رب الارباب گردید و مدهوش شد و زوجات مکرمات و خواتین معظمات به حجره طاهره درآمدند، صدا به نوحه و شیون بلند کردند، مهاجران و انصار از بیرون در ناله وامحمدا و واسیدا به آسمان رسانیدند.
پس آن حضرت دیده مبارک گشود، حضرت امیر (ع) را طلب نمود، چون داخل شد آن سرور را بر سینه انور خود چسبانید و گفت: ای برادرم خدا تو را بفهماند و توفیق تو را زیاده گرداند و تو را بلند آوازه سازد.
ای برادر! چون من از دنیا رحلت کنم امت غدار به کار من نپردازند، پیش از غسل و دفن من مشغول غصب خلافت گردند، تو از پی ایشان مرو، طلب حق خود مکن تا ایشان به طلب تو آیند زیرا که مثل تو در این امت مثل کعبه است که آن در جای خود ثابت است و بر مردم لازم است که از اطراف جهان به سوی آن روند، تویی علم هدایت و نور دین و روشنی آسمان و زمین.
ای برادر! به حق آن خداوندی که مرا به راستی به سوی خلق فرستاده است سوگند یاد میکنم که امانت و وجوب متابعت تو را به همه رسانیدهام، اقرار و بیعت گرفتم و همگی به ظاهر اظهار انقیاد کردند، میدانم که وفا به آنها نخواهند کرد. چون به عالم بقا رحلت کنم، از غسل و نماز و دفن من فارغ شوی. در خانه خود بنشین و قرآن را به ترتیبی که خدا فرستاده است جمع کن، آن چه تو را به آن امر کردهام به جاآور و از ملامت خلق پروا مکن و بر جور امت صبر کن تا به نزد آیی.(37)
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
حضرت علی (ع) در بستر شهادت به فرزندان خود گفت: زود باشد که فتنهها رو به شما آورد از هر جانب. و منافقان این امت کینههای دیرینه خود را از شما طلب نمایند و انتقام از شما بکشند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است پس به جناب امام حسن و امام حسین (ع) فرمود که: بعد از من به خصوص بر شما فتنههای بسیار واقع خواهد شد از جهتهای مختلف، پس صبر کنید تا خدا حکم کن میان شما و دشمنان شما، او بهترین حکم کنندگان است. پس رو کرد به امام حسین (ع) و فرمود: ای ابوعبدالله تویی شهید این امت، پس بر تو باد به تقوی و صبر بر بلا. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
و در روایت دیگر آمده: فاطمه (س) به علی (ع) گفت: من حاجتی به تو دارم علی (ع) فرمود: حاجتت برآورده است ای دختر رسول خدا(ص). نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
کلینی و ابن بابویه و دیگران به سندهای معتبر روایت کردهاند که در روز شهادت حضرت امیرالمؤمنین (ع) صدای شیون از مردم بلند شد، مردم را دهشت عظیم عارض شد، مانند روزی که حضرت رسالت (ص) از دنیا مفارقت نمود، در آن حال حضرت خضر(ع) به صورت مرد پیری تند آمد و میگریست و میگفت: انا لله و انا الیه راجعون، گفت: امروز منقطع شد خلافت پیغمبر، پس ایستاد بر در خانهای که حضرت امیرالمؤمنین (ع) در آن خانه بود گفت: خدا رحمت کند شما را ای ابوالحسن، تو بودی که اسلام تو از همه پیشتر بود و ایمان تو از همه خالصتر بود و ترس تو از خدا از همه بیشتر بود و مشقت تو در راه خدا از همه عظیمتر بود، محافظت حضرت رسالت از همه بیشتر کردی، امانت تو بر اصحاب آن حضرت بیشتر بود، مناقب تو از همه فاضلتر بود، سوابق تو از همه گرامیتر بود، درجه تو از همه بلندتر و قرابت تو با حضرت رسالت (ص) از همه بیشتر و شبیهترین مردم بودی به آن حضرت در سیرت و طریقه و اطوار و گفتار و کردار، و منزلت تو نزد آن حضرت از همه شریفتر بود، گرامیترین مردم نزد او بودی. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
کلینی و سید رضی به سندهای معتبر روایت کردهاند که چون امیرالمؤمنین (ع) را ضربت زدند اصحاب آن حضرت بر دور او جمع شدند و گفتند، یا علی! وصیت کن، حضرت فرمود: بالش برای من بیاورید و مرا تکیه دهید. پس فرمود: حمد میکنم خدا را به حمدی که در خور بزرگواری اوست و او میپسندد، در حالتی که متابعت کنندهام امر او را و شهادت میدهم به یگانگی خداوند واحد احد صمد، چنانچه خود را به آن وصف نموده است، ایها الناس هر کس در گریختنش میرسد به آنچه از آن میگریزد، و هر جانی را میکشند به سوی اجل مقدرش، و از مرگ گریختن عین رسیدن به مرگ است، و چه بسیار تفکر کردم در ایام روزگار و تفکر نمودم در مکنون علم قضا و قدر پروردگار، آن علمی است که حق تعالی نخواسته است که ظاهر گردد و در پردههای غیب مکنون است. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
این وصیت فاطمه (س) دختر پیغمبر رسول خدا(ص) است: او شهادت میدهد به یگانگی پروردگار عالم و به رسالت محمد رسول خدا(ص) و به اینکه بهشت حق است و آتش جهنم حق. و سرانجام قیامت آمدنی است و هیچ شکی در وقوع آن نیست و به درستی که تمام انسانها از قبرها برانگیخته میشوند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
فجیع عقیلی گوید: حسن بن علی بن ابی طالب علیهماالسلام فرمود: چون هنگام وفات پدرم رسید شروع به وصیت نمود، فرمود: اینها مطالبی است که علی بن ابی طالب برادر محمد رسول خدا و پسر عمو و وصی و همدم و همراه او بدان وصیت و سفارش نموده است. و آغاز وصیتم این است که گواهی میدهم معبودی جز الله نیست، و محمد فرستاده خدا و برگزیده اوست، خداوند او را با علم خود اختیار کرد، و او را برای اختیار و انتخاب خود برگزید (گواهی میدهم) که خداوند مردگان را از قبرها برانگیزاند، و از مردم در مورد اعمالشان باز خواست میکند، و او به آن چه در سینهها نهان است داناست. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امیرمؤمنان (ع) علی فرمود: چون رسول خدا (ص) در حال احتضار قرار گرفت مرا طلبید. پس از آن که من بر آن حضرت وارد شدم به من فرمود: ای علی تو وصی و جانشین من بر اهل و امت من هستی، چه زنده باشم یا از دنیا بروم. دوست تو دوست من است و دوست من دوست خداست و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداست. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
اعتراض شدید اصحاب بزرگ و طرفداران امام علی (ع) به خلافت ابوبکر باعث شد که ابوبکر بالای منبر، خاموش شود و نتواند پاسخ بگوید، و پس از مدتی سکوت گفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در لحظات آخر همه دور بستر علی (ع) جمع بودند زهر به بدن مبارکش خیلی اثر کرده بود و گاهی وجود مقدسش از حال میرفت و به حال اغماء در میآمد ولی همین که به حال میآمد باز از زبانش در میریخت، نصیحت میکرد، موعظه میکرد، آخرین موعظه علی (ع) همان موعظه بسیار پر جوش و حرارت است که در بیست ماده بیان کرده است اول حسن (ع) و حسین (ع) را مخاطب قرار داده است بعد همه فرزندانش و بعد همه مردمی که تا دامنه قیامت صدایش را میشنوند و کلامش را میخوانند.(423) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
هنگامی امام علی (ع) بدن زهرا(س) را کفن میکرد، وقتی که خواست بندهای کفن را ببندد صدا زد: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در کتاب روضة الواعظین (فتال نیشابوری) آمده: اواخر شب حضرت علی (ع) همراه حسن، حسین، عمار، مقداد، عقیل، زبیر، ابوذر، سلمان و بریده و چند نفر از خواص بنی هاشم، جنازه زهرا(س) را از خانه بیرون آوردند و بر آن نماز خواندند و در نیمههای شب آن را به خاک سپردند، حضرت علی (ع) اطراف قبر حضرت زهرا(س) هفت قبر دیگر ساخت تا قبر فاطمه (س) شناخته نشود، در این هنگام: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علامه طبرسی صاحب کتاب احتجاج، از عبداللّه بن عبدالرّحمان بن عوف نقل میکند که گفت: عمر بن خطّاب دامن خود را محکم بست و در مدینه گردش میکرد و فریاد میزد: مردم با ابوبکر بیعت کردند، بشتابید برای بیعت کردن با ابوبکر، مردم ناگزیر به سوی ابوبکر روانه شده و با او بیعت کردند، عمر اطلاع یافت که گروهی در خانههای خود مخفی شدهاند، همراه جماعت خود به آنها یورش برده و آنها را در مسجد حاضر میکرد، و آنها بیعت میکردند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پدر و مادرم فدای حسین باد! در پشت کوفه کشته میشود، گویا میبینم حیوانات وحشی را که کنار قبر او گردن کشیدند و شب تا صبح بر او میگریند و نوحه میکنند وقتی آن زمان شد مبادا که جفا کنید. (یعنی شما از حیوانات وحشی کمتر نباشید شما هم گریان باشید.)(6) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امام صادق (ع) فرمود: هر که زیارت علی (ع) را ترک کند، خداوند به او توجه نمیکند، آیا زیارت نمیکنی کسی را (علی (ع)) که ملایکه و انبیاء به زیارتش میآیند، و علی (ع) بالاتر از همه ائمه (ع) است و ثواب اعمال همه آنان را دارد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 مصایب امام علی ، وصیت به صبر
این را گفت و ساعتی مدهوش شد، چون به هوش آمد گفت: در این وقت رسول خدا (ص) و عمویم حمزه و برادر من جعفر به نزد من آمدند گفتند که: زود بیا به نزد ما که ما مشتاقیم به سوی تو، پس دیدههای خود را گردانید و به اهل بیت خود نظر کرد فرمود که: همه را به خدا میسپارم، خدا همه را به راه حق درست بدارد و از شر دشمنان حفظ نماید خدا خلیفه من است بر شما،: و خدا بس است برای خلافت و نصرت پس گفت: بر شما باد سلام ای رسولان وحی پروردگار من، و گفت: لمثل هذا فلیعمل العاملون(409) ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون (410) یعنی: برای مثل این ثواب و منزلت باید که عمل کند عمل کنندگان، به درستی که خدا با آنهاست که پرهیزگاری کردند و آنها که نیکوکار بودند. پس جبین مبینش در عرق نشست و مشغول ذکر خدا گردید، رو به قبله آورد و دیدههای خود را بر هم گذاشت، دستها و پاهای مبارک خود را به سوی قبله کشید و شهادت به وحدانیت الهی و رسالت پیامبر داده، به قدم شهادت به سوی ریاض رضوان خرامید.(411)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، وصیت به نماز نخواندن ابوبکر و عمر بر جنازهاش
فاطمه (س) عرض کرد: تو را به خدا پدرم محمد رسول خدا(ص) سوگند میدهم که ابوبکر و عمر بر من نماز نخوانند، تو میدانی که من هیچ چیز بر تو کتمان نکردهام، رسول خدا(ص) به من فرمود:یا فاطمة انّک اول یلحق بی من اهلبیتی فکنت اکره ان اسوئک.
ای فاطمه (س)! تو نخستین فرد از اهل بیتم هستی که به من ملحق میشوی و برای من ناگوار است که این خبر را به تو بدهم که ناراحت گردی.(259)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، وصیت امام علی به حسین
پس خدا تو را جزای خیر دهد از اسلام و از رسول خدا (ص) و از مسلمانان، قوی بودی در وقتی که اصحاب او ضعیف شدند، مردانه به جهاد رفتی در وقتی که ایشان ترسیدند، قیام به حق نمودی در هنگامی که ایشان سستی ورزیدند، از طریقه رسول خدا(ص) به در نرفتی وقتی که هر یک از اصحاب او به راهی رفتند، خلیفه حق آن حضرت بودی بی منازعه، و تذلل ننمودی به رغم انف منافقان و خشم کافران و نخواستن حسد بران و کینه منافقان، پس قیام به حق نمودی بعد از آن حضرت در وقتی که دیگران ترسیدند، و حق را بیان کردی در وقتی که دیگران عاجز شدند، به نور خدا در راه دین راه رفتی در هنگامی که دیگران به نادانی ایستادند، و اگر متابعت تو مینمودند هدایت مییافتند، صدای تو از همه پستر بود و در پیشی گرفتن در خیرات از همه بلندتر بودی، کلام تو از همه کمتر بود، سخن تو از همه راستتر بود. رأی تو از همه بزرگتر بود، دل تو از دلهای دیگر شجاعتر بود، یقین تو از همه سختتر بود، عمل تو از همه نیکوتر بود، به همه امور از همه کس داناتر بودی، به خدا سوگند که از برای دین پادشاهی بودی، از برای مؤمنان پدر مهربان بودی در وقتی که عیال تو گردیدند.
پس برداشتی از دوشهای ایشان بارهای گران را که تاب برداشتن آن نداشتند، حفظ کردی هر چه را ضایع گذاشتند و رعایت کردید هر چه را مهمل گذاشتند، بلند شدی در وقتی که ایشان پست شدند، صبر کردی در وقتی که ایشان جزع کردند، دریافتی هر چه را ایشان تخلف از آن ورزیدند، از برکت تو یافتند آن چه را گمان نداشتند، بودی و بر کافران عذابی ریزنده برای مؤمنان بودی باران رحمت و فراوانی نعمت، پس پرواز کردی به ریاض جنت با آزارها که به تو رسید از منافقان، و فایز شدی به عطاها و برکتهای این امت. سوابق ایشان را تو ضبط کردی، فضایل ایشان را تو بردی، تندی تو در دین خدا به کندی بدل نشد و دل تو هرگز به سوی باطل میل نکرد، بینایی تو ضعیف نشد و جبن در نفس تو راه نیافت، هرگز خیانت نکردی، در شدت ایمان و یقین مانند کوه که بادهای تند آن را به حرکت نمیآورد، هیچ چیز آن را بر نمیکند از جا.
بودی چنان چه حضرت رسول (ص) در حق تو گفت: که ضعیف بودی در بدن خود و قوی بودی در امر خدا، متواضع بودی در نفس خود، عظیم بودی نزد خدای تعالی، کسی در تو عیبی ندید، کسی از تو امید جانب داری نداشت، توانای عزیز نزد تو ضعیف و ذلیل بود تا آن که حق را از او میگرفتی، در احقاق حق دور و نزدیک نزد تو مساوی بودند، کار تو حق و مدارا و دوستی بود، گفتار تو حکم و حتم بود، امر تو بردباری بود، و دور اندیش و رأی تو علم و عزم بود، پس وقتی از دنیا کنده شدی که راه حق را ظاهر کرده بودی و کارهای دشوار را بر مردم آسان کرده بودی، آتشهای فتنه را فرو نشانده بودی و امور دین به تو معتدل شده بود، ایمان به تو قوت یافته بود7 مؤمنان به تو ثابت گردیده بودند، پس پیش رفتی پیشی دور و دراز، به تعب انداختی آنها را که بعد از خود گذاشتی به تعبی شدید، پس مصیبت تو از آن بزرگتر است که گریه تدارک کند آن را، عظیم شد مصیبت تو در آسمان درهم شکست مردم را، پس میگویم: انا لله و انا الیه راجعون، راضی شدیم از خدا به قضای او و تسلیم کردیم از برای خدا امر او را.
پس به خدا سوگند که بعد از تو مصیبتی مثل مصیبت تو نخواهد رسید، برای مؤمنان کهفی و پناهی بودی، برای کافران غلظت و خشم بودی، پس خدا تو را به پیغمبر خود ملحق گرداند و ما را از اجر مصیبت تو محروم نگرداند و بعد از تو گمراه نگرداند، پس مردم ساکت شدند، گوش دادند سخن او را و او میگریست و اصحاب رسول خدا به گریه او میگریستند. چون سخن او تمام شد، هر چند او را طلب کردند نیافتند.(428)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، وصایای علی هنگام مرگ
اما وصیت من به شما آن است که: شرک به خداوند بزرگوار خود نیاورید و هیچ چیز در عبادت با او شریک مگردانید، سنت و طریقه محمد (ص) را ضایع مکنید، و کتاب خدا و سنت آن حضرت را بر پا بدارید، و حسن و حسین (ع) را که دو چراغ راه هدایتند روشن بدارید تا از طریقه حق متفرق نگردید، محل ملامت و مذمت نخواهید بود، حق تعالی هر کس را به قدر طاقتش بر او بار کرده است و تکلیف را بر جاهلان سبک گردانیده است، خداوند شما پروردگاری است رحیم، و پیشوای شما امامی است دانا، و ملت شما دینی است درست. من دیروز مصاحب شما بودم و امروز محل عبرتم از برای شما، و فردا از شما مفارقت مینمایم، پس دلی به دنیا نبسته بودم، و در دنیا چنان بودم که کسی در سایه درختی نشسته باشد، و آن سایه به زودی از سر او بگردد، یا آنکه باد خاشاکی چند نزد او جمع کرده باشد و به زودی پراکنده گرداند، یا آنکه پاره ابری سایه بر سر کسی افکنده باشد و به زودی آن سایه از سر او بگردد.
و من در میان شما مجاوری بودم که بدنم چند روزی با شما مجاورت مینمود و روحم به ملا اعلا متعلق بود، به زودی از من بدنی خواهید دید خالی از روح، و ساکن بعد از آن حرکتها که از او مشاهده میکردید، و شجاعتهایی که از او میدیدید، و خاموش خواهد بود بعد از آن خطبههایی که از او میشنیدید، و علوم الهی و مناقب ربانی که از او فرا میگرفتید، باید که پند گیرید از حال من، و از ساکن شدن حرکتهای من، و از بیکار ماندن اعضای من، زیرا که پند دهندهتر است شما را از هر سخن گوی بلیغی، زورهای مرا، و بزرگیهای مرا دیدید و آنچه از قدر و منزلت من از شما پنهان است در آن روز ظاهر خواهد شد. چون من از میان شما بروم، قدر مرا خواهید شناخت، چون دیگری به جای من نشیند مرا یاد خواهید کرد.
اگر باقی بمانم خود ولی خون خود خواهم بود، و اگر بروم فنا و نیستی وعده گاه ماست، پس اگر عفو کنید عفو از برای من قربت است و از برای شما حسنه است، پس عفو کنید و از بدیهای مردم درگذرید، آیا نمیخواهید که حق تعالی شما را بیامرزد، زهی حسرت بر صاحب عقلی که عمرش در قیامت بر او حجت باشد، یا ایام زندگانی او را به بدبختی و شقاوت اندازد، بگرداند خدا ما را و شما را از آنها که رغبت دنیا مانع نمیگردد ایشان را از اطاعت حق تعالی و بعد از مرگ بر ایشان عذابی و شدتی نازل نمیشود، به درستی که ما همه از برای مرگ آفریده شدهایم و بازگشت ما به سوی مرگ است، پس روی کرد به سوی امام حسن (ع) و فرمود: یک ضربت بر او بیشتر مزن به جای یک ضربت که بر من زده است، هر چند اگر بیشتر از یک ضربت بزنی گناهکار نیستی.(413)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، وصایای حضرت زهرا
ای علی! من فاطمه دختر محمدم که خداوند مرا برای تو تزویج کرده تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از هر کس به من نزدیکتری، حنوط کن و غسل بده و کفن نما و در تاریکی شب به خاکم بسپار هیچ کس از آن مطلع نشود و تو را و فرزندانم را به نزد خداوند به ودیعه میگذارم و به خدا میسپارم تا روز قیامت.
سپس فاطمه (س) فرمود: ای پسر عموی رسول خدا(ص)، خداوند تو را جزای خیر دهد. وصیت من این است که اولاً پس از من با (دختر خواهرم) امامه ازدواج کنی، چرا که او فرزندان مرا مانند من پرستار و دوستدار است و مرد ناگزیر است که ازدواج کند.
وصیت میکنم تو را ای پسر عمو که برای من تابوتی درست کنی به همان نحوی که فرشتگان برایم تصویر کردهاند علی (ع) فرمود: بگو تا بدانم، پس فاطمه (س) آن را توصیف نمود و آن اولین تابوتی است که روی زمین ساخته شده است.
وصیت میکنم تو را که حاضر نشود هیچ کس با جنازه من از کسانی که به من ستم کردند و حق مرا گرفتند. اینان دشمن من و دشمن رسول خدایند و مگذار کسی از این جماعت و از همراهان ایشان بر من نماز گزارد و مرا در شبانگاه وقتی که مردمان دیدهها فروبسته و خفته باشند به خاک بسپار.(257)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، وصایای علی به امام حسن
ای حسن او را - که وصی بودن تو به تنهایی کافی است - سفارش میکنم بدان چه رسول خدا (ص) به من سفارش فرمود:
1- پسر جان من چون زمانش (تحقق وصیت) فرا رسد در خانه بنشین، و بر خطاهایت گریه کن، (414) و نباید که دنیا بزرگترین هم و فکر تو باشد.
2- پسر جانم تو را به گزاردن نماز در وقت خود، و پرداخت زکات به اهلش در هنگام حلول وقتش، خاموشی در برابر امور تردیدآمیز و اشتباه برانگیز، و میانه روی در عمل، و رعایت عدالت در خشنودی و خسم، و خوش رفتاری با همسایگان، و مهمان نوازی، و مهربانی به تهی دستان و رنج دیدگان بی بضاعت، و حفظ پیوند با فامیل، و دوستی و هم نشینی با فقرا و مساکین، و فروتنی که از برترین عبادات است، و کوتاه داشتن آرزو، و یادآوری مرگ، زهد و بی رغبتی به دنیا، سفارش میکنم که همانا تو در گرو مرگ، و هدف بلا، و مغلوب مرض و بیماری هستی.
3- تو را به ترس از خدا در نهان و آشکار سفارش میکنم،
4- و از شتاب در گفتار و کردار نهی مینمایم،
5- و چون کار آخرتی پیش آمد در انجام آن بشتاب.
6- و چون کار دنیایی پیش آمد شتاب نورز و خوب فکر کن تا به رشد و خیر خودت در آن کار برسی.
7- و از جاهایی که بودن تو در آن موجب متهم شدن توست و نیز از مجلسی که بدان گمان بد میرود بپرهیز که همنشین ناباب همنشین خود را دگرگون سازد.
8- پسر جانم برای خدا کار کن،
9- و از سخن ناروا دوری گزین،
10- و به کارهای پسندیده امر کن،
11- و از زشتیها نهی نما،
12- و با برادران دینی در راه خدا برادری کن،
13- و نیکوکار را به خاطر نیکوکاریش دوست بدار،
14- و با فاسق به جهت حفظ دین خود مدارا بنما، و او را در دل دشمن دار،
و در اعمال خود از وی فاصله بگیر تا مثل او نباشی.
15- از نشستن در سرکوی و برزن بپرهیز.
16- و بحث و جدل را با کسی که عقل و دانشی ندارد رها ساز.
17- پسر جانم در زندگانی و نیز در عبادت خود راه اعتدال و میانه روی را پیش گیر،
18- و در عبادت به کاری که مداوم و مورد توان توست بپرداز،
19- و پیوسته خاموش باش تا سالم بمانی، و کردار نیکی برای خودت پیش فرست تا غنیمت بری،
20- و نیکی را یادگیر تا آگاهی یابی،
21- و در هر حال یاد خدا باش،
22- با خردسالان خانوادهات مهربان باش،
23- و بزرگسالانش را احترام بگذار،
24- و طعامی را مخور تا این که پیش از خوردن چیزی از آن را صدقه دهی.
25- پیوسته به روزه داری بپرداز که آن زکات بدن و سپر روزه دار (از آتش دوزخ) است،
26- و با نفس خود جهاد کن،
27- و از هم نشین خود در حذر باش،
28- و از دشمنت دوری گزین،
29- و بر تو باد به مجالسی که در آنها یاد خدا میشود، و فراوان دعا کن.
30- پسر جانم راستی که چیزی از خیرخواهی و نصیحت را از تو فرو گذار ننمودم، و اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده است. تو را به برادرت محمد(ابن حنفیه) سفارش به خیر میکنم که او برادر و فرزند پدر تو است، و از میزان دوستی من نسبت به او، باخبری.
31- و اما برادرت حسین که او فرزند مادر توست (و نیازی به سفارش ندارد)، و بیش از این در این باره سفارش نمیکنم، خداوند کفیل من بر شماست، و از او میخواهم که شما را به صلاح آورد، و شر جفاکاران سرکش را از شما باز دارد، و صبر را پیشه سازید تا خداوند خودش زمام امر را به دست گیرد (حکومت را به دست اهلش بسپارد) و هیچ حرکت و نیرویی نیست جز به خدای برتر و بزرگ).(415)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، وصایای پیامبر به علی
ای علی! هر کس پس از من امامت تو را منکر شود مانند کسی است که رسالت مرا در حال حیاتم منکر شود، چرا که تو از منی و من از توام. آن گاه اسراری را با من در میان گذاشت که هزار باب علم بود که از هر باب هزار باب دیگر باز نمیشد.(31)
پیامبر اکرم (ص) در آخرین لحظات زندگانی خود، امیرمؤمنان (ع) را طلبید و خطاب به آن حضرت فرمود:
بدان ای برادر! چون من از دنیا رحلت کردم مردم مرا رها میکنند و پیش از غسل و کفن و دفن من مشغول امور دنیای خود میشوند (غصب خلافت). تو به دنبال آنها مرو و طلب حق خود را مکن، تا ایشان به طلب تو آیند. زیرا که مثل تو مثل کعبه است که خدا آن را نصب کرد و بر مردم لازم است که از هر طرف به سوی آن روند. تویی علم هدایت و نور دینی و روشنی آسمان و زمین.
ای برادر! به حق آن خدایی که مرا به راستی به سوی خلق برگزید، سوگند یاد میکنم که امامت و وجوب متابعت تو را به همه رساندهام و اقرار و بیعت گرفتهام. همگی به ظاهر پذیرفتهاند، اما میدانم که وفا نمیکنند.
چون من از دنیا رحلت کردم و از غسل و نماز و دفن من فارغ شدی در خانه بنشین و قرآن را به ترتیبی که خدا فرستاده است، جمع آوری کن. آنچه تو را به آن امر کردهام انجام بده و از ملامت خلق پروا مکن و بر تو باد به صبر در برابر آنچه به تو میرسد تا به سوی من آیی.
امیرمؤمنان میفرماید: ما آن شب نزدیک آن حضرت بودیم و جامه نازکی روی آن حضرت افکنده شده بود و اهل بیت صدا به شیون و ناله بلند کرده بودند.
ناگهان حضرت به سخن آمد و فرمود: جماعتی سعادتمند و گروهی بدبخت شدند.
اصحاب عبا پنج نفرند و من سرور ایشانم و ایشان اهل بیت من و مقربان درگاه خدایند. هر کس از آنها متابعت کند سعادتمند خواهد شد.
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، وساطت علی
و لیتکم و لست بخیرکم و علی فیکم اقیلونی اقیلونی.
من زمام رهبری شما را به دست گرفتم، ولی تا علی (ع) هست من بهترین فرد شما نیستم، مرا رها کنید و به خودم واگذارید.
عمر فریاد زد: ای فرومایه از منبر پایین بیا، وقتی که تو میخواهی به احتجاج و استدلال اصحاب پاسخ بدهی چرا خود را در چنین مقامی قرار دادهای؟...
ابوبکر از منبر پایین آمد و به خانه خود رفت و سه روز از خانه بیرون نیامد.
در این میان با تلاش افراد، چهار نفر شمشیر به دست اجتماع کرده و وارد خانه ابوبکر شدند و او را همراه عمر، به سوی مسجد آوردند، عمر سوگند یاد کرد که اگر هر کدام از اصحاب علی (ع) مثل چند روز گذشته سخن بگوید، سرش را از بدنش جدا میسازم.
در چنین جوّ خطرناکی دو نفر از یاران علی (ع)، برخاستند و سخن گفتند، نخست خالد بن سعید برخاست و مقداری سخن گفت، امام علی (ع) به او فرمود: بنشین، خداوند مقام تو را شناخت و از تو قدردانی کرد.
سپس در این هنگام سلمان برخاست و فریاد زد: اللّه اکبر اللّه اکبر، با این دو گوشم از رسول خدا (ص) شنیدم، و اگر دروغ بگویم هر دو گوشم کر شود، که فرمود:
هنگامی فرا رسد که در مسجد، برادرم و پسر عمویم علی (ع) با چند نفر از اصحاب نشسته باشند، ناگاه جماعتی از سگهای دوزخ به سوی او بیایند و او و اصحابش را بکشند.
فلست اشک الا و انکم هم: شکی ندارم که شما قطعاً همان سگهای دوزخ هستید.
عمر تا این سخن را شنید به سوی سلمان حمله کرد، ولی هنوز به سلمان نرسیده بود، امام علی (ع) گریبان عمر را گرفت و او را به زمین کشانید، سپس به عمر گفت: ای فرزند صهّاک حبشیه! اگر مقدارت و دستور الهی، و پیمان با رسول خدا پیشی نگرفته بود، امروز به تو نشان میدادم که کدام یک از ما ضعیفتر هستیم و یاران کمتر داریم.
سپس امام (ع) اصحاب خود را ساکت کرد، و به آنها فرمود: متفرق گردید، آنها رفتند...(165)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، همه کنار بستر امام
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، وداع فرزندان با بدن مادر
ای ام کلثوم، ای زینب، ای سکینه، ای حسن و ای حسین:
هلموا تزودوا من امّکم...
بیایید و از دیدار مادرتان توشه برگیرید، که وقت فراق و لقای بهشت است.
حسن و حسین آمدند و با آه ناله، فریاد میزدند: ای مادر حسن! ای مادر حسین! وقتی که به حضور جدمان رسیدی سلام ما را به او برسان و به او بگو بعد از تو در دنیا یتیم ماندیم، آه! آه! چگونه شعله غم دل ما از فراق پیامبر (سلی الله علیه و آله و سلم) و مادرمان، خاموش گردد؟!
امیرمؤمنان میفرماید:
انّی اشهد الله انّها قد حنّت و انت مدّت یدیها و ضمّتهما الی صدرها ملیّاً.
من خدا را گواه میگیرم که فاطمه ناله جانکاه کشید و دستهای خود را دراز کرد و فرزندانش را مدتی به سینهاش چسبانید.
ناگاه شنیدم، هاتفی در آسمان صدا زد:
یا ابا الحسن ارفعهما عنها فلقد ابکیا و الله ملائکة السّماء...
ای علی! حسن و حسین (ع) را از روی سینه مادرشان بلند کن که سوگند به خدا این حالت آنها، فرشتگان آسمان را به گریه انداخت.
آن گاه علی (ع) آنها را از سینه مادرشان بلند کرد.(269)
ای آفتاب من که شدی غایب از نظر - آیا شب فراق تو را کی بود سحر
ای نور عالم و چشم و چراغ دل - بگشای چشم رحمت و بر حال من نگر
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، هفت قبر دیگر کنار قبر زهرا
هاج به الحزن فارسل دموعه علی خدّیه.
غم و اندوه علی (ع) به هیجان در آمد، اشکهایش بر گونههایش سرازیر شد..
آن گاه به قبر رسول خدا(ص) رو کرده و گفت:
السّلام علیک یا رسول الله عنّی و عن ابنتک النّازلة فی جوارک و السّریعة اللّحاق بک، قل یا رسول الله عن صفیّتک صبری و رق عنها تجلدی...
سلام بر تو ای رسول خدا(ص) از جانب من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و به سرعت به تو پیوسته است، ای رسول خدا! از فراق دختر برگزیده و پاکت، پیمانه صبرم لبریز شده و طاقتم از دست رفته است... انّا لله و انا الیه راجعون.(281)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، هجوم به در خانه علی
چند روزی از این جریان گذشت، آنگاه عمر همراه جماعت بسیار به در خانه حضرت علی (ع) آمد، و از آن حضرت خواست که از خانه (برای بیعت با ابوبکر) بیرون بیاید.
حضرت علی (ع) امتناع ورزید.
عمر، هیزم و آتش طلبید و گفت:
و الذی نفس عمر بیده لیخرجنّ او لاحرقنه علی ما فیه.
سوگند به خداوندی که جان در دست او است، یا باید علی (ع) از خانه بیرون آید، یا خانه را با اهلش به آتش میکشم(133)
بعضی از حاضران به عمر گفتند: در این خانه، حضرت فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) و همچنین فرزندان پیامبر (ص) (حسن (ع) و حسین (ع) و آثار رسول خدا (ص) هستند.
مردم به عمر اعتراض کردند، وقتی که عمر زمینه را چنان دید، به آنها گفت: شما چه فکر میکنید؟ آیا تصور میکنید که من چنین کاری انجام دهم؟ قصد من ترساندن بود نه سوزاندن.
امام علی (ع) پیام داد که ممکن نیست من از خانه بیرون بیایم، زیرا من مشغول جمع آوری و تنظیم قرآن هستم که شما آن را به پشت سر خود افکندهاید، و دلبستگی به دنیا شما را به خود سرگرم ساخت، و من سوگند یاد کردهام که از خانهام بیرون نیایم و عبا بر دوش نیفکنم تا قرآن را جمع و تنظیم کنم.
در این هنگام فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) از خانه بیرون آمد و در کنار در خانه در برابر جمعیت ایستاد و فرمود:
من قومی را نمیشناسم که مثل شما بدمحضر (و بد برخورد) باشند، جنازه رسول خدا (ص) را در دست ما رها کردید، و امر خود را بین خود بریدید، (و مسأله رهبری را نزد خودتان بدون مشورت با ما پایان دادید) پس با ما مشورت نکردید، حق ما را نادیده گرفتید، گویا اصلاً به جریان روز غدیر آگاهی ندارید، و سوگند به خدا، رسول خدا (ص) در آن روز، دوستی و ولایت علی (ع) را از مردم عهد گرفت، تا امید شما را از دستیابی به مقام رهبری قطع کند، ولی شما رشتههای پیوند خود با پیامبرتان را بریدید.
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، نوحه حیوانات وحشی بر حسین
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، نوح پیامبر، مقبره علی را میسازد
و فرمود: در هنگام دعای زایر امیرالمؤمنین (ع) درهای آسمان باز میشود.
و فرمود: در بیرون کوفه مرقدی است که هر کس آن را زیارت کند، اندوهش بر طرف میگردد و خداوند فرجش را میرساند.
برخی از شیعیان روایت کردهاند که در خدمت امام صادق(ع) نام امیرالمؤمنین(ع) برده شد، ابن مارد به امام (ع) گفت: ثواب زایر جدت چقدر است؟
فرمود: ای پسر مارد، هر کس جد مرا زیارت کند، و عارف به حق او باشد، خداوند هم برای هر قدمش ثواب یک حج و عمره مقبوله مینویسد، سوگند به خدا ای پسر مارد، خداوند قدمی را که در راه زیارت جدم (ع) برداشته شده، طعمه آتش نمیکند، چه سواره برود و چه پیاده.(455)
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))