مصایب امام علی‏ ، نهراسیدن از مرگ‏

هنگامی که در جنگ صفین، آب به تصرف امام (ع) در آمد و از لشکر معاویه برایی استفاده از آب ممانعتی به عمل نیامد، مدتی جنگ متوقف شد، لذا عده‏ای شایع کردند که علت عدم صدور فرمان جنگ این است که آن حضرت از کشته شدن می‏هراسد و گروهی گفتند که شاید در وجوب جنگیدن با لشکریان شام شک و تردید دارد. امام (ع) در پاسخ آنان چنین فرمودند:(89)
اما این که می‏گویید مسامحه در جنگ به خاطر ترس از مرگ است (درست نیست) به خدا سوگند هیچ باک ندارم، از این که به سوی مرگ بروم یا مرگ به سراغ من آید. و اگر تصور می‏کنید در مبارزه شامیان تردید داشته باشیم؟ به خدا سوگند هر روزی که جنگ را تأخیر می‏اندازم به خاطر آن است که آروز دارم عده‏ای از آنها به جمعیت ما بپیوندند و هدایت شوند، و در لابه‏لای تاریک‏های پرتوی از نور هدایت مرا ببینند و به سوی من آیند، و این برای من از کشتار آنان در حال گمراهی محبوب‏تر است، اگر چه در صورت کشته شدن نیز بار گناه را خود بر گردن دارند.(90)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نماز علی افضل است‏

ابن ابی الحدید در قسمت چهارم از شرح نهج البلاغه نقل می‏کند که معاویه عده‏ای از صحابه و بعضی از تابعین را تطمیع می‏کرد تا اخبار زشتی درباره علی (ع) از خود جعل کنند و برای مردم روایت نمایند. اخبار طوری باشد که برائت و بیزاری از علی (ع) را لازم نماید برای این کار جوایز زیادی تعیین می‏کرد تا راویان احادیث به جعل حدیث تمایل پیدا کنند. آنها نیز خواسته معاویه را انجام دادند. ابوهریره و عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه از آن جمله هستند.
اعمش گفت: هنگامی که ابوهریره با معاویه وارد عراق شد، ابتدا به طرف مسجد کوفه رفت، دید جمعیت بسیار زیادی از او استقبال کرده و برای استماع گفتارش اجتماع نموده‏اند. به دو زانو در میان مردم نشست چندین مرتبه (برای این که صورت واقعیت به عمل خود بدهد) با کف دست بر پیشانی زد آنگاه گفت: (یا اهل العراق اتزعمون انی اکذب علی اللّه و علی رسوله و احرق نفسی بالنار) ای مردم عراق خیال می‏کنید من به خدا و پیغمبرش دروغی نسبت می‏دهم و خود را به آتش می‏سوزانم.
به خدا سوگند از پیغمبر (ص) شنیدم که فرمود: هر پیغمبری حرمی دارد (و ان حرمی بالمدینة مابین عیر الی ثور) حرم من در مدینه، امتدادش از کوه عیر تا کوه ثور است. هر کس در این امتداد اختلاف و فتنه‏ای بیانگیزد، لعنت خدا و ملایکه و مردم بر او باد.
(و اشهد باللّه ان علیاً احدث فیها) خدا را گواه می‏گیرم که علی (ع) در مدینه فتنه انگیخت. وقتی این خبر به معاویه رسید، مقدمش را گرامی داشت و بسیار او را نوازش نمود حکومت مدینه را نیز به ابوهریره واگذار کرد.
زمخشری در ربیع الابرار می‏گوید: ابوهریره غذای مضیره (یک نوع طعامی است که با شیر ترش تهیه می‏شود) خیلی دوست داشت بر سر سفره معاویه می‏رفت و آن غذا را می‏خورد. هنگام نماز که می‏شد با علی (ع) نماز می‏خواند وقتی به او اعتراض می‏نمودند. جواب می‏داد: (مضیرة معاویة ادسم و اطیب و الصلوة خلف علی افضل) غذای مضیره معاویه چرب‏تر و خوش‏بوتر است ولی نماز پشت سر علی (ع) افضل است.(213)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نماز بر جنازه فاطمه زهرا

در بعضی از منابع آمده: فاطمه (س) از علی (ع) به خدا و رسولش پیمان گرفت که جز ام سلمه و ام ایمن و فضه و حسنین، و سلمان و عمار و مقداد و ابوذر و حذیفه کسی بر جناره‏اش حاضر نشود.(270)
علی (ع) بر او نماز گزارد(271) و پنج تکبیر گفت (272)... پندار برخی که گمان می‏بردند ابوبکر بر جنازه زهرا(س) حاضر شد و بر او نماز گزارد(273)، درست نیست. او نه بر زهرا(س) نماز گزارد و نه بر پیکر رسول خدا(ص) در حالی که جنازه پیغمبر(ص) سه روز روی زمین بود.(274)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نماز بر جنازه زهرا

در کتاب روضة الواعظین آمده است: وقتی شب شد و خواب بر چشم‏ها چیره گشت و پاسی از شب گذشت، حضرت علی (ع) همراه حسن، حسین، عمار، مقداد، عقیل، زبیر، ابوذر، سلمان، بریده و چند نفر از خواص بنی هاشم، جنازه را از خانه بیرون آوردند و بر آن نماز خواندند و در نیمه‏های شب آن را به خاک سپردند. حضرت علی (ع) اطراف قبر زهرا(س) هفت قبر دیگر ساخت تا قبر فاطمه (س) شناخته نشود.(262)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نماز بر جنازه پیامبر

روزی عباس خدمت حضرت علی (ع) رسید و عرض کرد: مردم متحد شده‏اند که بدن شریف حضرت رسول خدا (ص) را در قبرستان بقیع دفن کنند و ابوبکر نیز بر او نماز گزارد، چون حضرت علی (ع) متوجه شد که آن منافقان، اراده نفاق دارند، از خانه بیرون آمد و فرمود: ایها الناس، رسول خدا (ص) در حال حیات و ممات، امام است و خود ایشان فرمودند که: من در بقیع دفن می‏شوم. و چون ایشان در (اهل مدینه) غصب خلافت به خواست خود رسیده بودند لذا در این جهت با علی (ع) موافقت نمودند و گفتند: آنچه را که می‏دانی عمل کن. سپس حضرت در جلو جمعیت ایستاد و بر رسول خدا (ص) نماز خواند. پس از نماز صحابه را مرخص نمودند که ده نفر ده نفر داخل بقعه شریف می‏شوند و علی (ع) این آیه را تلاوت می‏کرد: ان الله و مالئکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیماً سپس صحابه نیز آیه را می‏خواندند و بر محمد (ص) و آل محمد صلوات می‏فرستادند و از بقعه بیرون می‏آمدند، تا این که همه اهل مدینه بر آن حضرت صلوات فرستادند.(48)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نگرانی زینب

اضطراب سراسر وجود زینب را گرفته و نگران است. به نزد پدر می‏آید که بابا، امشب تو به مسجد مرو، که دلم نگران است. بگذار دیگری به جای تو رود. فرمود: لا مقر من القدر، گریز از قدر و قضای خدا ممکن نیست. اگر بلای زمینی باشد بر رفع آن قادرم اگر بلای آسمانی (مرگ) باشد که باید جاری گردد.(360)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نگاهی به چگونگی بیعت علی و حمایت فاطمه

(فیلسوف محقق، فیض کاشانی) در کتاب علم الیقین از کتاب التهاب نیران الاحزان درباره چگونگی هجوم به خانه علی (ع) چنین نقل می‏کند:
عمر، جمعی از بردگان آزاد شده و منافقان را به گرد خود آورد و با آنها به خانه علی رهسپار شدند، دیدند در خانه بسته است، فریاد زدند: ای علی (ع)! از خانه بیرون بیا، زیرا خلیفه رسول خدا (ص) تو را به حضور می‏خواند.
حضرت علی (ع) در را باز نکرد، آنها هیزم آوردند و کنار در خانه گذاشتند، و آتش آوردند تا در خانه را بسوزانند، عمر فریاد زد: سوگند به خدا اگر در را باز نکنید، خانه را به آتش می‏کشم.
هنگامی که فاطمه (س) فهمید که آنها می‏خواهند خانه‏اش را به آتش بکشند، برخاست و در را گشود، جمعیت بی‏آنکه مهلت بدهند تا فاطمه (س) خود را بپوشاند در را فشار دادند، فاطمه (س) برای این که در برابر نگاه نامحرمان نباشد، به پشت در رفت، عمر در را فشار داد، فاطمه (س) بین فشار در و دیوار قرار گرفت، سپس عمر و همراهان به خانه هجوم بردند، حضرت علی (ع) روی فرش خود نشسته بود، آن قوم آن حضرت را احاطه کردند و اطراف دامن و گریبانش را گرفتند و او را با اجبار به طرف مسجد بردند.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نگاه کردن به آسمان‏

امام در شب نوزدهم پیوسته مشغول رکوع و سجود بود و تضرع و زاری به سوی حق تعالی می‏نمود، بسیار از خانه بیرون می‏رفت و داخل می‏شد، به اطراف آسمان نظر می‏کرد و اضطراب می‏نمود و تضرع می‏کرد و می‏گریست، پس سوره یس را تا آخر تلاوت نمود، پس اندکی خوابیده ترسان بیدار شده جامه خود را بر روی مبارک خود کشید و بر پا ایستاد و گفت: خداوندا مرا به دیدن خود برکت ده. و کلمه لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم بسیار گفت.(354)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نفرین علی

شب جمعه و شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت، آخرین شب عمر امام علی (ع) بود، امام حسن (ع) می‏گوید: همراه پدرم علی (ع) به سوی مسجد رهسپار شدیم. پدرم به من فرمود: پسرم! امشب لحظه‏ای چرت مرا فرا گرفت، در همان لحظه رسول خدا (ص) را دیدم، عرض کردم: ای رسول خدا، چیست این مصائبی که از ناحیه امت تو به من رسیده است؟ که آنها به راه عداوت و انحراف افتاده‏اند.
رسول اکرم (ص) به من فرمود: ادع علیهم: آنها را نفرین افتاده‏اند.
من امشب در مورد این امت (منحرف) چنین نفرین کردم.
اللهم ابدلنی بهم خیراً منهم و ابدلهم بی من هو شر منی
خدایا به عوض آنها، دیدار و هم نشینی با خوبان را نصیب من گردان، و به عوض من، بدان را بر آنها مسلط کن.(367)
سحرگاه همان شب نفرین امام علی (ع) به استجابت رسید.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نظر کنید به قاتل من‏

زمانی که محمد بن ابی بکر گروهی از اشراف مصر را به خدمت حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرستاد، عبدالرحمن بن ملجم در میان ایشان بود، نامه‏ای که اسامی ایشان در آنجا نوشته شده بود در دست او بود، چون حضرت نامه را گرفت و نام‏ها را خواند، به نام آن ملعون رسید فرمود که، تویی عبدالرحمن؟ گفت: بلی.
حضرت امیرالمؤمنین فرمود: لعنت خدا بر عبدالرحمن باد.
آن ملعون گفت: یا امیرالمؤمنین من تو را دوست می‏دارم.
حضرت فرمود: دروغ می‏گویی به خدا سوگند که مرا دوست نمی‏داری، پس او سه مرتبه قسم خورد بر دوستی آن حضرت، و حضرت سه مرتبه سوگند یاد کرد که مرا دوست نمی‏داری.
آن ملعون گفت: یا امیرالمؤمنین سه مرتبه سوگند یاد کردم که تو را دوست دارم باور نمی‏کنی.
حضرت فرمود: وای بر تو، حق تعالی ارواح را دو هزار سال پیش از بدن‏ها خلق کرد، ایشان را در هوا ساکن گردانید، پس آنها که در عالم ارواح با یکدیگر الفت گرفته‏اند و یکدیگر را شناخته‏اند، در این عالم با یکدیگر موافقت و محبت دارند؛ و آنها که در آن عالم با یکدیگر الفت نداشته‏اند، در این عالم با یکدیگر الفت ندارند؛ روح تو را نمی‏شناسند و در عالم ارواح با تو الفت نداشته است.
چون آن ملعون پشت کرد، حضرت فرمود: اگر کسی خواهد که نظر کند به قاتل من، نظر کند به این مرد.
بعضی از حاضران گفتند: یا امیرالمؤمنین چرا او را نمی‏کشی؟
فرمود: بسیار عجیب است می‏گویید که من کسی را بکشم که هنوز مرا نکشته است.(319)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نظر صحابه درباره عثمان‏

ابوالفداء می‏نویسد: وقتی عثمان جوانان را خویشاوندان خود را به منصب‏های حساس مملکتی از قبیل فرمانداری و استانداری منصوب نمود، بعضی از صحابه به عبدالرحمن بن عوف (همان کسی که در شوری به نفع عثمان رأی داد و اساس خلافت او را استوار نمود) گفتند: تو این پیش آمدها را بر سر ما آوردی؟ گفت: من خیال نمی‏کردم چنین کند، از هم اکنون با خدا پیمان می‏بندم که دیگر با او سخن نگویم. تا وقتی عبدالرحمن از دنیا رفت با عثمان صحبت نکرد، در بیماریش عثمان به عیادت عبدالرحمن آمد صورتش را به طرف دیوار برگردانید. ابوبلال عسکری در کتاب أوائل می‏نویسد: دعای علی (ع) درباره عثمان و عبدالرحمن بن عوف مستجاب شد.
روزی که عثمان از ساختمان قصر مخصوص خود به نام (طمار زوراء) فراغت حاصل کرد غذای فراوانی تهیه نمود و مردم را به ولیمه دعوت کرد. یکی از مدعوین عبدالرحمن بود همین که چشم عبدالرحمن به ساختمان و غذا افتاد گفت: ای پسر عفان آن چه درباره‏ات می‏گفتند و ما دروغ می‏پنداشتیم اکنون به حقیقت پیوست من به خدا پناه می‏برم از بیعتی که با تو کردم. عثمان خشمگین شد، دستور داد به غلامش، عبدالرحمن را بیرون کند، منظورش از این که دعای علی (ع) مستجاب شد جریانی است که نقل شده: در روز شوری علی (ع) به عبدالرحمن بن عوف فرمود: به خدا قسم این کار را نکردی مگر به همان امیدی که آن دو رفیقان از یکدیگر داشتند (منظور عمر است که در استحکام خلافت ابابکر جدیت فراوان نمود تا خودش بعد از او به خلافت برسد) در دنباله فرمایش خود فرمود (دقّ اللّه عطر منشم) خداوند میان شما عطر منشم را بکوبد.
منشم، زن عطر فروشی از قبیله حمیر بود. دو قبیله خزاعه و جرهم هر وقت اراده جنگ داشتند خود را به عطر آن معطر می‏کردند، هر زمان چنین عمل را انجام می‏دادند کشتار بین آنها زیاد می‏شد از آن روز برای افتراق و اختلاف بین دو نفر این سخن مثل گردید.(52)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نظر خواهی از علی و گفتار آن حضرت‏

پس از غصب ولایت از علی (ع) دوازده نفر به محضر امیرالمؤمنان (ع) رسیدند و عرض کردند: ای امیرمؤمنان! تحقیقاً تو سزاوارترین و بهترین افراد به مقام رهبری هستی، زیرا ما از رسول خدا (ص) شنیدیم که فرمود:
علی مع الحق و الحق مع علی، یمل مع الحق کیف مال.
علی با حق است و حق با علی است، و هر جا حق بگردد، علی همان جا می‏گردد.
ما تصمیم گرفته‏ایم، نزد ابوبکر برویم و او را از بالای منبر رسول خدا (ص) پایین آوریم به حضور شما آمده‏ایم تا در این باره با شما مشورت کنیم و نظر شما را بخواهیم و آنچه دستور دهی، همان را عمل کنیم.
امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: اگر چنین کنید، بین شما و آنها جنگی بروز می‏کند، و شما همچون سرمه چشم یا نمک طعام اندک هستید، امت اجتماع کرده‏اند و سخن پیامبرشان را ترک نموده‏اند، و به خداوند دروغ بسته‏اند، من در این باره با اهل بیت خودم مشورت کردم، آنها سفارش به سکوت کردند چرا که به کینه توزی و دشمنی مخالفان نسبت به خدا و اهل بیت رسول خدا (ص) اطلاع داشتند.
آنها همان کینه‏های زمان جاهلیت را تعقیب می‏کنند و می‏خواهند انتقام آن زمان را بکشند، تا این که فرمود:
ولی نزد ابوبکر بروید آنچه را که از پیامبر (ص) خود (در شأن من) شنیده‏اید به او خبر دهید، و او را از شبهه خارج سازید تا این موضوع، حجت را بر ضد او نیرومندتر کند، و عقوبت او را هنگامی که در پیشگاه خدا قرار می‏گیرد رساتر نماید، که پیامبر خدا را نافرمان کرده و با او مخالفت نموده است!
این دوازده نفر به مسجد رفتند و آن روز، روز جمعه (چهارمین روز رحلت رسول خدا (ص) بود، اطراف منبر رسول خدا (ص) را احاطه نمودند.
وقتی که ابوبکر به منبر رفت، هر یک از آن دوازده نفر سخنی را (به طور مستدل) به ابوبکر گفتند، و از حق و شأن علی (ع) دفاع نمودند و گفتار پیامبر (ص) را در فضایل علی (ع) به یاد او آوردند، که برای رعایت اختصار از ذکر آن سخنان، خودداری شد.(159)
نخستین کسی که با ابوبکر سخن گفت: خالد بن سعید بن عاص بود، سپس بقیه مهاجران، و بعد از آنها انصار، سخن گفتند.
روایت شده وقتی که آنها از گفتار خود فارغ شدند، ابوبکر در بالای منبر درمانده شد و جواب عقلایی بر رد آنها نداد جز این که گفت:
و لیتکم و لست بخیرکم، اقیلونی اقیلونی.
ولایت بر شما شایسته من نیست و من بهترین شما نیستم، بیعت خود را نسبت به من فسخ کنید و بشکنید.
عمر بن خطّاب فریاد زد انزل عنها یالکع... ای فرومایه! از منبر پایین بیا، وقتی که تو قدرت پاسخگویی به استدلالات قریش را نداری، چرا خود را در چنین مقامی قرار داده‏ای؟ سوگند به خدا تصمیم گرفته‏ام تو را از این مقام خلع کنم و آن را سالم غلام آزاده شده خذیفه بسپارم.
ابوبکر از منبر پایین آمده، سپس دست عمر را گرفت و او را به خانه برد. سه روز در خانه ماندند و به مسجد رسول خدا (ص) نرفتند.(160)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نزدیکی اجل‏

ام‏کلثوم گفت: چون در شب شهادت، قلق و اضطراب آن حضرت را دیدم، مرا خواب نبرد گفتم: ای پدر چرا امشب خواب بر تو حرام گردیده و استراحت نمی‏فرمایی؟
گفت: ای دختر من با شجاعان بسیار جنگ کرده‏ام و خود را به اهوال عظیمه افکنده‏ام، هرگز رعبی و ترسی در دلم به هم نرسیده است، امشب بسیار ترسانم؛ پس فرمود: انا لله و انا الیه راجعون، ام‏کلثوم گفت: ای پدر چرا در تمام این شب خبر مرگ خود را به ما می‏دهی؟
فرمود: ای دختر اجل نزدیک گردیده و آرزوها قطع شده است. ام‏کلثوم چون این خبر شنید بسیار گریست، حضرت فرمود: گریه مکن، من نگفتم این خبر را مگر به آنچه عهد کرده است به سوی من رسول خدا(ص)(356)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نزدیک شدن امر الهی‏

حضرت علی (ع) در ماه مبارک رمضان که در آن ماه به ریاض رضوان انتقال نمود، بر منبر فرمود: امسال به حج خواهید رفت، و من در میان شما نخواهم بود، و در آن ماه یک شب در خانه امام حسن (ع) و یک در شب خانه امام حسین (ع) و یک شب در خانه زینب دختر خود که در خانه عبدالله بن جعفر بود افطار می‏نمود و زیاده از سه لقمه طعام تناول نمی‏نمود، از سبب آن حالت از آن حضرت پرسیدند، فرمود: امر خدا نزدیک شده است یک شب یا دو شب بیش نمانده است، می‏خواهم چون به رحمت حق واصل شدم شکم من از طعام پر نباشد.(329)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، نجات فاطمه زهرا توسط علی

نصّی داریم، که می‏گوید: علی (ع) برای نجات زهرا (س) اقدام کرد ولی مهاجمان فرار نمودند و با او مقاله نکردند. نص مروی از عمر بیان می‏کند که عمر لگدی به در کوفت و موجب سقط جنین فاطمه (س) شد؛ عمر وارد شد و از روی روبند به گونه‏ای زهرا (س) زد. علی (ع) بیرون آمد. وقتی احساس کردم که می‏آید، به بیرون از خانه فرار نمودم. و به خالد و قنفذ، و همراهانشان گفتم: از خطری عظیم نجات پیدا کردم.(107)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0