مصایب امام علی‏ ، درخواست معاویه برای لعن علی

معاویه به عقیل برادر علی بن ابی طالب (ع) گفت: برادرت تو را محروم نمود ولی من از نظر مالی به تو کمک نموده‏ام و از تو راضی نخواهم بود مگر این که در منبر او را لعنت کنی. عقیل پذیرفت.
بر منبر رفت پس از حمد و سپاس خداوند و درود به پیامبر (ص) گفت: مردم معاویه پسر ابوسفیان به من دستور داده علی بن ابی طالب را لعنت کنم او را لعنت کنید، لعنت خدا و ملایکه و تمام مردم بر او باد، از منبر پایین آمد.
معاویه گفت: تو معین نکردی کدام یک از معاویه و علی را لعنت کنند، عقیل گفت: نه چیزی اضافه نمودم و نه کم کردم کلام بسته به نیت گوینده است.(219)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، در هر شرایطی با تو هستم

پس از این که علی را با ریسمان به گردن، به مسجد بردند فاطمه (س) فرمود: ای سلمان! وای بر ابوبکر و عمر! می‏خواهند فرزندانم حسن و حسین را یتیم کنند. به خدا سوگند، ای سلمان از درب مسجد به جایی نمی‏روم تا این پسر عمویم را با چشمانم سالم ببینم.
سلمان نزد حضرت علی (ع) برگشته و فرمایش حضرت زهرا (س) را بازگو کرد. علی (ع) از جا حرکت کرده و از مسجد بیرون آمد.
هنگامی که چشم حضرت به امیرالمؤمنین (ع) افتاد، خود را برای شانه‏های‏
آن حضرت آویخت و فرمود: روحم فدای روح تو و جانم سپر بلای تو باد ای ابوالحسن! اگر در شرایط خوب باشی من با تو هستم و اگر در شرایط بدی باشی من نیز با تو هستم. هر دو باهم گریستند. درود و رحمت خداوند بر آنان باد.(137)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، دخترم گریه مکن‏

حبیب بن عمرو گوید: من خدمت امیرالمؤمنین علی (ع) رسیدم پس از ضربت خوردن او، زخمش را باز کردند، گفتم: یا امیرالمؤمنین این زخم شما چیزی نیست و باکی بر شما نیست.
فرمود: ای حبیب، من هم اکنون از شما جدا می‏شوم.
من گریستم و ام‏کلثوم هم که نزد او نشسته بود گریست به او فرمود: دختر جانم چرا گریه می‏کنی؟
گفت: جدایی شما را در نظر آوردم و گریستم.
فرمود: دخترم گریه مکن به خدا اگر تو هم می‏دیدی آن چه را پدرت می‏بیند نمی‏گریستی.
حبیب گوید: به او عرض کردم: چه می‏بینی یا امیرالمؤمنین؟
فرمود: ای حبیب، می‏نگرم که همه فرشتگان آسمان و پیغمبران برای ملاقاتم دنبال هم ایستاده‏اند و این هم برادرم محمد رسول خدا(ص) است که نزد من نشسته است و می‏فرماید: بیا که آن چه در پیش داری بهتر است برایت از آن چه در آن گرفتاری.
گوید: هنوز از نزد او بیرون نرفته بودم که وفات کرد چون فردا شد بامداد امام حسن بر منبر ایستاد و این خطبه را خواند پس از حمد و ستایش خدا فرمود: ای مردم در این شب بود که قرآن نازل شد و در این شب عیسی بن مریم بالا رفت و در این شب یوشع بن نون کشته شد و در این شب امیرالمؤمنین از دنیا رفت، به خدا هیچ کدام از اوصیای پیغمبران گذشته پیش از پدرم به بهشت نروند و نه دیگران و چنان بود که رسول خدا که او را به جبهه جهادی می‏فرستاد جبرییل از سمت راستش به همراه او نبرد می‏کرد و میکاییل از سمت چپش پول زرد و سفیدی از او به جا نمانده جز هفتصد درهم که از حقوق خود پس انداز کرده بود تا خادمی برای خانواده خود بخرد.(395)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، دادن خبر شهادت‏

علی (ع) پیش از شهادتش از قضیه ناگوار شهادت خود اطلاع داد و معلوم کرد با ضربتی که بر سر او وارد می‏آید و محاسنش را خونین می‏کند از دنیا رحلت فرماید و حضرتش از این معنی با الفاظ مختلفی که ذیلاً اشاره می‏شود اطلاع داده:
سوگند به خدا محاسنم از خون سرم رنگین خواهد شد.
سوگند به خدا محاسنم به خون سرم رنگین می‏شود و چه امری شقی و بدبخت‏ترین امت را از انجام کار زشتش باز می‏دارد که نمی‏آید محاسن مرا خون آلود کرده بسازد.
چه امری باعث شده که بدبخت‏ترین امت نیاید و محاسنم را به خون سرم رنگین سازد.
ماه رمضان که سید ماه‏ها و آغاز سال است فرا می‏رسد و آسیای سلطنت در آن ماه به چرخ در می‏آید و همه شما با یک طریقه و مرام به حج بیت الله خواهید رفت و نشانه آن است که من در میان شما نمی‏باشم.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، خون گریستن جمادات در قتل علی

امام باقر (ع) فرمودند: در آن شبی که امیرمؤمنان علی (ع) کشته شد هر سنگی را که از زمین بلند می‏کردند زیر آن خون تازه بود چنان چه در شبی که هارون برادر موسی (ع) کشته شد و شبی که در آن یوشع بن نون مقتول واقع شد و شبی که در آن حضرت عیسی بن مریم به آسمان رفت و شبی که در آن شمعون بن حمون صفا به قتل رسید چنین بود و همچنین شبی که در آن حسین بن علی(ع) شهید گردید زیر هر سنگی که برداشته می‏شد خون تازه دیده می‏شد.(463)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، خون دل کردن علی

ای کسانی که به مردان می‏مانید ولی مرد نیستید! ای کودک صفتان بی‏خرد! و ای عروسان حجله‏نشین! (که جز عیش و نوش به چیزی نمی‏اندیشید) چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نمی‏دیدم و نمی‏شناختم. به خدا که آشنایی با شما، نتیجه‏اش ندامت و پشیمانی و سرانجامش اندوه و حسرت است. خدا شما را بکشد که این همه خون به دل من کردید، و سینه‏ام را مملو از خشم ساختید، و کاسه‏ای غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید. با سرپیچی از فرمان و عدم یاری من، نقشه‏ها طرح‏های مرا (برای سرکوبی دشمن و ساختن یک جامعه آباد اسلامی) تباه کردید، تا آن جا که قریش گفتند: پسر ابوطالب مردی است شجاع، ولی از فنون جنگ آگاه نیست! خدا پدرانشان را خیر دهد آیا هیچ یک از آنها، با سابقه‏تر و پیشگام‏تر از من در میدان‏ها بوده‏اند؟ آن روز که من پای به میدان نبرد گذاشتم، هنوز بیست سال نداشتم و هم اکنون بیش از شصت سال از عمرم گذشته است، ولی آن کس که فرمانش را اجرا نمی‏کنند، طرح و نقشه‏ای ندارد (هر اندازه فکر او بلند و نقشه او دقیق باشد هرگز به نتیجه نمی‏رسد!)(85)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، خوش بود مدح از زبان دشمنان‏

شعبی می‏گفت: از خطیبان بنی‏امیه می‏شنیدم علی (ع) را بر فراز منبرها سب می‏کرده و بد می‏گفتند و همان وقت احساس می‏کردم که گویا بازوی آن حضرت را گرفته و به جانب آسمانها بالا می‏برند و نیز از آنان می‏شنیدم که اجداد خود را در منابر می‏ستایند و می‏پنداشتم که گویا از مرداری توصیف می‏کنند.
ولید بن عبدالملک به فرزندان خود می‏گفت: یادگارهای من! تا می‏توانید دست از دین برندارید زیرا بنایی را که دین پایه گذاری نماید، دنیا نمی‏تواند آن را منهدم و ویران سازد و برعکس بنایی که به دست دنیا بنیان شود دین آن را ویران می‏سازد.
بسیاری از اوقات از یاران و کسان خود می‏شنیدم که از علی (ع) نکوهش می‏نمودند و فضایل او را زیر پا گذارده و مردم را به کینه او وا می‏داشتند در عین حال تمام زحمات آنان بی نتیجه می‏ماند و روز به روز مکانت او در دلها جا بگیرند، برخلاف انتظار از دلها می‏افتادند و از موقعیت‏شان می‏کاست. آری خوش بود مدح از زبان دشمنان. و در این که فضایل امیرالمؤمنین (ع) را پنهان می‏داشته و دانشمندان را از نشر آنها جلوگیری می‏کرده‏اند حرفی نیست و هیچ خردمندی شک و شبهه‏ای ندارد و به قدری در این باره پافشاری کرده و جدیت به خرج می‏دادند که اگر کسی می‏خواست روایتی از علی (ع) نقل کند نمی‏توانست آن روایت را به نام و نسب از آن جناب یاد نماید و ناچار می‏گفت مردی از اصحاب پیغمبر یا مردی از قریش چنین خبری نقل کرده و برخی می‏گفتند ابوزینب چنین مطلبی فرموده.
عکرمه حدیث وفات پیغمبر (ص) را از گفته عایشه چنین روایت کرده که نامبرده در ضمن حکایت به او گفت: رسول خدا (ص) هنگامی که با حال بیماری خواست از خانه به مسجد برود بر دو نفر از خاندان خود که یکی فضل بن عباس بود تکیه کرده بود. او که خدا نفرین پیغمبر (ص) را بر او روا سازد از شخصی دیگر نام نبرد.
عکرمه گوید: هنگامی که این قصه را از قول عایشه برای عبداللّه عباس نقل کردم، گفت: آیا آن مرد دیگر را می‏شناسی؟ گفتم: نه؟ عایشه از او نام نبرد. گفت: آن مرد علی بن ابی طالب بود و عایشه با آن که می‏توانست از وی به نیکی یاد کند لیکن کینه دیرین او را بر این داشت که از وی نام نبرد.
و حاکمان ستمگر هرگاه می‏فهمیدند کسی از علی (ع) به نیکی یاد می‏کند او را با تازیانه می‏زدند و بلکه برای عبرت دیگران سر او را جدا می‏کردند و مردم را به بیزاری جستن از او وادار می‏نمودند و بالاخره عادت بر این است که شخصی بدین پایه دشمن داشته باشد نبایستی از او نیکی باقی بماند تا چه رسد که فضایل و مناقب او زبانزد خاص و عام بوده و دلیل بر حق بودن او اقامه شود و چنان چه نوشتیم مناقب او همه جا منتشر شده و خاصه و عامه و دوست و دشمن از آنها نام می‏برند و از این جا معلوم می‏شود که رویه علی (ع) به طور عادی نبوده و معجزه آشکاری است.(222)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، خطبه امام حسن در مسجد

عبدالملک مروان از زهری سئوال کرد وقتی که علی (ع) کشته شد چه علامتی در زمین ظاهر شد؟ زهری گفت: که در بیت المقدس هر سنگ ریزه‏ای که بر می‏داشتند از زیرش خون تازه می‏جوشید چون آن حضرت از دنیا رفت شنیدند هاتفی در خانه آن حضرت آواز داد: افمن تلقی فی النار خیر أمن یاتی آمنا یوم القیمة پس هاتفی دیگر آواز داد که رسول خدا مرد و پدر شما مرد.(464)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، خضر نبی‏

امام علی (ع) فرمودند: لحظه‏ای که برای غسل دادن رسول خدا (ص) آماده می‏شدم، همین که بدن پاک و پاکیزه آن جناب را بر سکو نهادم، صدایی از گوشه اتاق به گوشم رسید که گفت: علی! محمد را غسل مده، بدن پاک و مطهر او احتیاج به غسل و شستشو ندارد.
از سخن او در دلم گمانی پیدا شد (اما به زودی بر طرف شد و به خود آمدم و) گفتم: وای بر تو، تو که هستی؟ پیامبر خدا (ص) ما را بر غسل و شستشوی خود فرمان داده است و تو از آن نهی می‏کنی؟!
در همین حال آواز دیگری با صدایی بلندتر شنیده شد که گفت:
علی! او را بشوی و غسل ده، بانگ نخستین از شیطان بود. او به سبب رشک و حسدی که بر محمد (ص) دارد، خوش ندارد که وی با غسل و طهارت پای بر بساط پرودرگار خویش بگذارد.
گفتم:ای صاحب صدا! از این که او را به من معرفی کردی، خدا به تو پاداش نیک دهد، اما تو کیستی؟
گفت: من خضر نبی هستم که برای تشییع جنازه پیغمبر خاتم (ص) آمده‏ام.(44)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، خسته شدن از مردم کوفه

بارالها! (از بس نصیحت و اندرز دادم) آنها را خسته و ناراحت ساختم و آنها نیز مرا خسته کردند، من آنها را ملول، و آنها مرا ملول ساختند، به جای آنان افرادی بهتر به من مرحمت کن و به جای من، بدتر از مرا بر سر آنها مسلط نما، خداوندا، دلهای آنها را بگداز، همان طور که نمک در آب حل می‏شود.
به خدا سوگند دوست داشتم به جای شما هزار سوار از بنی فراس بن غنم داشته باشم تا با کمک آنها دشمنان را بر سر جای خود می‏نشاندم (آنها چنانند که شاعر گفته):
اگر آنان را می‏خواندی سوارانی از ایشان مانند ابر تابستان، با سرعت و تا زنده به سوی تو می‏آمدند...(82)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، خروش فاطمه و تصمیم او بر نفرین

عیاشی روایت کرده است (پس از بیرون بردن علی (ع) از خانه) فاطمه (س) بیرون آمد و به ابوبکر رو کرد و فرمود:
آیا می‏خواهید شوهرم را از دستم بگیرید و مرا بیوه کنید، سوگند به خدا اگر دست از او برندارید، موی سرم را پریشان می‏کنم و گریبان چاک می‏نمایم و کنار قبر پدرم می‏روم و به درگاه خدا ناله می‏کنم.
آن گاه فاطمه (س) دست حسن و حسین (ع) را گرفت و از خانه بیرون آمد تا کنار قبر پیامبر (ص) برود.
حضرت علی (ع) از جریان آگاه شد و به سلمان فرمود: برو فاطمه (س) دختر محمد (ص) را دریاب (گویی) دو طرف مدینه را می‏نگرم که به لرزه در آمده و در زیر زمین فرو می‏روند، سوگند به خدا اگر فاطمه (س) موی خود را پریشان کند و گریبان چاک نماید و کنار قبر پیامبر (ص) برود و به پیشگاه خدا ناله نماید، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمی‏ماند و زمین همه آنها را در کام خود فرو می‏برد.
سلمان با شتاب نزد فاطمه (س) آمد و عرض کرد: ای دختر محمد! خداوند پدرت را مایه رحمت جهانیان قرار داده است، به خانه باز گرد و نفرین مکن.
فاطمه (س) فرمود: ای سلمان، آنها می‏خواهند علی (ع) را به قتل برسانند، صبرم تمام شده، بگذار کنار قبر پدرم بروم و مویم را پریشان کنم، گریبان چاک نمایم، و به درگاه پروردگارم بنالم.
سلمان عرض کرد: من ترس آن دارم مدینه به لرزه درآید و زمین دهان باز کند و مردم را در خود فرو ببرد! علی (ع) مرا نزد شما فرستاده است و فرموده که به خدا باز گردی و از نفرین نمودن منصرف شوی.
در این هنگام حضرت زهرا (س) فرمود:
اذا ارجع و اصبر و اسمع له و اطیع.
در این صورت (چون شوهرم فرموده) به خانه باز می‏گردم و صبر می‏کنم، و سخن آن حضرت را می‏پذیرم و از او اطاعت می‏کنم.(144)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، خبر مظلومیت علی در معراج‏

زمانی که نبی اکرم(ص) را به آسمان عروج کرد به حضرتش عرض شد: خداوند تبارک و تعالی می‏خواهد شما را در سه چیز آزمایش کند تا صبر شما را ببیند.
حضرت عرض کرد: پروردگارا من تسلیم امر تو هستم، من توان صبر را ندارم مگر به کمک تو، آن سه چیز است کدامند؟
به حضرتش گفته شد: اول آنها جوع و گرسنگی و ضیق بر خودت و بر اهلت.
حضرت عرض کرد: پروردگارا آن را پذیرفته و راضی شده و تسلیم بوده و از تو توفیق صبر می‏خواهم.
و اما دوم: آنکه تو را دروغگو می‏پندارند و ترس زیادی بر تو چیره می‏شود و جنگ با کافران مال و نفس خویش را بذل کرده و بر اذیت و آزادی که از ناحیه ایشان و اهل نفاق به تو می‏رسد صبر کرده و درد و جراحاتی که در جنگ بر تو وارد می‏شود را تحمل کنی.
حضرت عرض کرد: پروردگارا آن را پذیرفته و راضی شده و تسلیم بوده و از تو توفیق و صبر می‏خواهم.
و اما سوم: عبارت است از آن چه بعد از تو به اهل بیتت می‏رسد و آن قتل و کشته شدن آنها است. اول برادرت علی(ع): از ناحیه امتت، فحش و سخنان زشت و سرزنش و حرمان از حق و انکار و ظلم به او متوجه شده و در آخر او را خواهند کشت.
عرض کرد: پروردگارا آن را پذیرفته و راضی شده و تسلیم تو بوده و از تو توفیق و صبر می‏خواهم.(298)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، خبر علی از شهادت جویریه‏

جویریة بن مسهر کنار خانه علی (ع) آمد پرسید: امیرالمؤمنین (ع) کجاست؟ گفتند: خوابیده است، صدایش را بلند کرده گفت: ای خوابیده از جای برخیز سوگند به کسی که جان من در دست توانای اوست چنان چه خود پیش از این به ما اطلاع داده‏ای ضربتی بر سرت زنند که محاسنت را از خون سرت خضاب سازد، علی (ع) صدای او را شناخته فرمود: جویریه پیش بیا تا سخنی با تو بگویم، چون نزدیک آمد، فرمود: به حق کسی جان من در تصرف اوست تو را نیز به حضور بدکردار پرخور پست فطرتی خواهند برد و او دستور می‏دهد دست و پای تو را ببرند و در زیر درخت بسیار بلندی به دار زنند، روزگاری از این قضیه گذشت تا در زمان معاویة بن ابی سفیان که زیاد به ولایت رسید دست و پای او را برید و او را در زیر درخت بسیار دراز پسر مکعبر به دار آویخت.(331)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، خبر شهادت فاطمه به علی

شب بود، امام (ع) هنگام زهرا(س) در مسجد بود حسن و حسین (ع) به مسجد دویدند و شهادت مادر را به آن حضرت خبر دادند.
امام علی (ع) از این خبر به قدری ناتوان شد که بی‏حال به زمین افتاد، آب به صورتش پاشیدند، وقتی خوب شد، با گفتاری که از قلب داغدار و پرسوزش بر می‏خاست، فرمود:
بمن العزاء یا بنت محمّد کنت بک اتعزّی ففیم العزاء من بعدک:
ای دختر محمد(ص) به چه کسی خود را تسلیت بدهم، تا زنده بودی مصیبتم را به تو تسلیت می‏دادم، اکنون بعد از تو چگونه آرام گیرم؟.(266)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، خبر شهادت حسین

ابی عبداللّه جدلی گفت: بر امیرالمؤمنین (ع) داخل شدم در حالی که حضرت حسین (ع) در کنار آن حضرت نشسته بودند، امیرالمؤمنین (ع) دست بر شانه حسین (ع) زد و سپس فرمود: این کشته خواهد شد و احدی یاری او نخواهد نمود.
راوی می‏گوید: عرضه داشتم یا امیرالمؤمنین به خدا قسم این زندگی بدی است. حضرت فرمودند: این حادثه حتماً به وقوع می‏پیوندد.
حضرت علی (ع) به حضرت امام حسین (ع) فرمودند: ای ابا عبداللّه از قدیم ثابت و مسلم شده که تو اسوه و مقتدای خلق می‏باشی. حسین (ع) عرضه داشت: فدایت شوم حالم چیست؟
حضرت علی (ع) فرمودند: می‏دانی آن چه را که خلق نمی‏دانند و عن قریب عالم به آن چه می‏داند منتفع خواهد شد، فرزندم بشنو و ببین پیش از آن که مبتلا گردی، قسم به کسی که جانم در دست اوست، بنی‏امیه خون تو را خواهند ریخت ولی نمی‏توانند تو را از دینت جدا کرده و قادر نیستند یاد پروردگارت را از خاطرت ببرند.
حسین (ع) عرضه کرد: قسم به کسی که جانم در دست اوست همین قدر مرا کافی است به آن چه خدا نازل فرموده اقرار داشته و گفتار پیامبر خدا را تصدیق داشته و کلام پدرم را تکذیب نمی‏کنم.
امیرالمؤمنین (ع) بیرون آمده و در مسجد نزول اجلال فرموده و اصحاب و یاران دور آن حضرت حلقه زدند در این هنگام حضرت حسین (ع) تشریف آوردند تا رسیدند مقابل امیرالمؤمنین (ع) و آن جا ایستادند، امیرالمؤمنین(ع) دست مبارک بر سر ایشان نهاده و فرمودند: پسرم، خداوند متعال، اقوام و طوایفی را به وسیله قرآن تقبیح نموده و مورد سرزنش و ملامت قرار داده و فرموده است:
فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانوا منظرین.
به خدا قسم حتماً پس از من تو را خواهند کشت سپس آسمان و زمین بر تو گریه خواهند نمود.(9)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0