زندگاني حضرت زهرا ، بخشیدن فدک به فاطمه

امام صادق(علیه السلام) فرمود: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمان از جنگی بر می‏گشتند در منزلی فرود آمدند و غذا خوردند. جبرئیل فرود آمد و فرمود: ای محمد! برخیز و سوار شو.
حضرت، سوار شد و جبرئیل با او بود. به وسیله طی الارض به فدک رسید. هنگامی که اهل فدک شنیدند سواری به طرف آنها می‏آید، خیال کردند دشمن، آنها را غافلگیر کرده، لذا درهای شهر را بستند و کلیدها را به پیرزنی که در بیرون شهر زندگی می‏کرد، سپردند و به بالای کوهها پناه بردند. جبرئیل نزد پیرزن آمد و کلیدها را از وی گرفت و دروازه‏های شهر را باز کرد و پیامبر را در خانه‏های آنها گردانید. جبرئیل فرمود: یا محمد! این جا را خداوند از آن تو قرار داده است؛ چون مسلمین جنگ نکردند و خدا آن را به تو بخشید. جبرئیل پیامبر را در خانه‏ها و کوچه‏های آنها گردانید و درها را بست و کلیدها را به پیامبر سپرد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز آن را در غلاف شمشیرش قرار داد. سپس سوار شد و باز هم زمین زیر پای او پیچیده شد و به یارانش ملحق گردید و هنوز آنها برنخاسته بودند. حضرت فرمود: به فدک رفتم و خداوند آن را به من بخشید.
منافقین به حضرت، کنایه و طعنه زدند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:این هم کلیدهای آن.
بعد سوار شدند و به مدینه برگشتند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) رفت و فرمود: دخترم! خدا فدک را به پدرت بخشیده و به او اختصاص داده است و مسلمان را در آن سهمی نیست. هر چه می‏خواهی درباره آن انجام بده. چون من به مادرت خدیجه، مهرش را مقروض بودم. فدک را عوض مهر مادرت به تو می‏دهم. از آن تو و فرزندانت باشد. بعد پوستی را خواست و خطاب به علی (علیه السلام) فرمود: بنویس، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فدک را به دخترش فاطمه بخشید.
علی (علیه السلام)، غلام پیامبر و ام ایمن شاهد این جریان بودند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد ام ایمن فرمود: ام ایمن اهل بهشت است.
اهل فدک با حضرت بر بیست و چهار هزار دینار در سال، صلح کردند(309).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، فاطمه در خواب یکی از عالمان

حضرت آیت الله سید مرتضی فیروز آبادی، یکی از استوانه‏های علم در حوزه علمیه نجف بود و قبل از انقلاب به دست عوامل بیگانه از حوزه علمیه نجف اخراج شد و در حوزه علمیه قم درس خارج می‏فرمود.
در کشکول زاهدی می‏گوید: من بارها از خود آیت الله فیروزآبادی شنیدم که می‏فرمود: زمانی که در نجف اشرف بودم، یک شب در عالم رؤیا دیدم در منزل شخصی خود، مجلسی اقامه شده و در آن مجلس حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با چادر نشسته است. افرادی از مؤمنین به صف ایستاده، یکی یکی آمده عرض ادب می‏کنند و می‏روند. چون همه رفتند، حضرت چادر را کنار زد. از این عمل بی‏بی متوجه شدم که چون من به آن حضرت محرمم، لذا این عمل را انجام داد.
چه جمالی! در عالم خواب گفتم: صورتش شبیه به صورت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است.
سپس جلوتر رفته و عرض کردم: مادر! آیا این که قریب به هزار و چهار صد سال است خطبا می‏گویند، شوهرت علی(علیه السلام) را با سر بی‏عمامه و دوش بی‏ردا و ریسمان به گردن به مسجد بردند، صحت دارد؟
بی‏بی فرمود: استحقروا ابا الحسن بعد رسول الله؛ علی را بعد از رسول خدا تحقیر کردند! من به فارسی می‏گفتم و حضرت عربی جواب می‏داد.
عرض کردم: مادر! قریب هزار و چهارصد سال است مورخین نوشته‏اند و خطبا گفته‏اند که آن نانجیب به بازوی شما تازیانه زد و سیاه شد، و فی عضدها کمثل الدملج.
فرمود: بلی.
آن گاه دست راست را از آستین بیرون آورد، دیدم هنوز بازوی مادرم سیاه و کبود است(308).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، تأسف ابوبکر بر آتش زدن خانه فاطمه

زمانی که ابوبکر پسر ابی‏قحافة مریض بود، همان مرضی که در آن مرد، به عیادت او رفتم، به او سلام کردم و از او جویای حال شدم. وی با سختی نشست، من گفتم: الحمد لله حالت خوب است...
ابوبکر گفت:... همانا من بر چیزی از دنیا تأسف نمی‏خورم، مگر بر سه کار که انجام داده‏ام و ای کاش انجام نداده بودم و سه کار که انجام ندادم و ای کاش انجام داده بودم، و سه چیز که ای کاش از رسول خدا پرسیده بودم.
اما آن سه کار که انجام دادم و ای کاش انجام نداده بودم: پس ای کاش به خانه فاطمه (سلام الله علیها) حمله ور نشده بودم و آن جا را ترک می‏کردم اگر چه علیه من پیمان جنگ بسته می‏شد(307).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، عضو ولایت

ام سلمه بر حضرت زهرا (سلام الله علیها) وارد شده، عرض کرد: ای دختر رسول خدا! چگونه صبح کردی؟ فرمود: صبح کردم بین غم از دست دادن پیامبر و غصه جانشین او که مورد ستم قرار گرفته است. به خدا سوگند، پرده احترام او دریده شده و امامت و پیشوایی اش ربوده گشته است(306).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، چه کسی دختر پیامبر خدا را زد

امام حسن مجتبی (علیه السلام)، در مجلس معاویه به مغیرة بن شعبه خطاب کرده و می‏فرماید:
تو بودی که فاطمه (سلام الله علیها) دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را زدی تا خون از بدن او جاری شد و آنچه که در شکم داشت سقط نمود، و تو چیزی به جز خار نمودن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، مخالفت با دستورات وی و هتک حرمت او در نظر نداشتی.
مگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به وی نفرموده بود که تو سرور زنان اهل بهشتی به خدا سوگند که سرنوشت تو در آتش جهنم است(305).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، دریده شدن حجاب خداوند

حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارش امام صادق(علیه السلام) در ضمن حدیثی طولانی چنین فرمود: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به هنگام رحلت از این دنیا فرمود: آگاه باشید که در خانه فاطمه، در خانه من و خانه‏اش خانه من است. هر کس هتک حرمت او را کند، حجاب خداوند را دریده و هتک حرمت خدا را کرده است.
عیسی که راوی این حدیث است می‏گوید: حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) مدتی طولانی گریست و بقیه سخن حضرت رسول را قطع کرده فرمود: به خدا سوگند که حجاب خداوند هتک شد، به خدا سوگند حجاب خدا هتک شد، به خدا سوگند حجاب خداوند هتک شد، ای مادر! درود خداوند بر او باد(304).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، ابلاغ پیام فاطمه توسط زنان مهاجر و انصار

سوید بن غفله می‏گوید: پس از عیادت زنان مهاجر و انصار از حضرت زهرا (سلام الله علیها)، زنان عیادت کننده سخنان فاطمه (سلام الله علیها) را به شوهران و مردان خود رساندند. جمعی از بزرگان مهاجر و انصار برای عذر خواهی به حضور آن بزرگوار آمده گفتند: ای سرور زنان جهان! اگر علی(علیه السلام) زودتر خود را برای مقام خلافت در معرض قرار می‏داد، ما با او بیعت نموده و به سوی هیچ کس عدول نمی‏کردیم ولی ابوبکر پیش دستی کرد و ما با او بیعت کردیم (و کار از کار گذشت).
فاطمه (سلام الله علیها) به آن عذر تراشان فرمود: از من دور شوید! دیگر بر شما عذری باقی نمانده و بعد از تقصیر و کوتاهی جایی برای عذر نمی‏ماند.(چرا از آغاز گول خوردید؟ آیا با آن همه حجت و دلیل، باز بیراهه رفتن قابل عذر است؟!)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، داغی که کهنه نگردید

از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به بعد، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را کسی خندان و گشاده رو ندید و به همین حالت تا زمانی که در قید حیات بود، از غم پدر گریان بود. رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آن قدر بر دختر گرامی‏اش گران تمام شد، که وقتی نگاه مبارکش بر محراب و منبر و جای اذان پیامبر افتاد، بی‏هوش بر زمین افتاد.
زنان به سرعت به سوی وی دویدند و آب به صورت مبارکش پاشیدند تا به هوش آمد. آن گاه بر خاست و فرمود: پدرجان! بعد از تو از دنیا نفرت دارم، تا زمانی که نفس دارم، برای تو گریه خواهم نمود. پدرجان! شوق من نسبت به تو پایانی ندارد و حزن و غم من بعد از تو به آخر نمی‏رسد(303).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، استمداد فاطمه از انصار

حضرت علی(علیه السلام) شبها فاطمه (سلام الله علیها) را سوار بر چهارپایی می‏کرد و در مجالس انصار می‏گردانید و از آنها می‏خواست که از او پشتیبانی کنند.
آنها در پاسخ می‏گفتند: ای دختر پیامبر! بیعت ما با این مرد (ابوبکر) انجام شد و کار از کار گذشت. اگر شوهر و پسر عموی تو قبل از ابوبکر به سوی ما سبقت می‏گرفت، ما به او مراجعه می‏کردیم و رهبری او را می‏پذیرفتیم.
علی(علیه السلام) در پاسخ آنها می‏فرمود: آیا من جنازه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خانه‏اش رها کنم و آن را دفن نکرده بگذارم و به سوی شما بیایم و با مردم درباره حاکمیت به جای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منازعه کنم؟!
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: ابوالحسن(علیه السلام) لازم و سزاوار بود که تجهیزات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را انجام دهد، ولی مهاجر و انصار کاری کردند که خداوند آنها را باز خواست و مجازات خواهد کرد(302).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، دفاع فاطمه از علی

حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ضمن حدیثی طولانی فرمودند: به خدا سوگند اگر می‏گذاشتند حق در جای خود استقرار یابد و از خاندان پیامبرش پیروی می‏کردند، هیچ گاه دو نفر درباره خدا اختلاف پیدا نمی‏کردند، گذشتگان از گذشتگان و آیندگان یکی پس از دیگری به ارث می‏بردند، تا این که قائم ما، که نهمین نفر از فرزندان حسین است، قیام کند. اینان آن کس را که خداوند مؤخر داشته، مقدم دانسته و آن کس را که خداوند مقدم دانسته، مؤخر نموده‏اند(300).
البته موارد دفاعی که از آن حضرت نسبت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده، نه از آن جهت بوده که می‏خواسته از شوهرش دفاع کند، بلکه به خاطر دفاع از امامت و پیشوایی امت بوده است. آن حضرت نقش بزرگی در دفاع از امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در گفتار و رفتارش نسبت به حوادثی داشت که پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اتفاق افتاد. حوادثی همچون هجوم بر خانه وحی، مورد ضرب و جرح قرار گرفتن و سقط جنین، و دیگر رویدادهایی که دل هر انسانی را که از فطرت انسانیت منحرف نشده باشد. اعم از مسلمان و غیر مسلمان، به درد آورده، می‏سوزاند!(301).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، نفرین حضرت زهرا

امام صادق(علیه السلام) فرمود: وقتی علی(علیه السلام) را از خانه‏اش بیرون آوردند، تمام بانوان بنی هاشم از خانه‏ها بیرون آمدند تا نزدیک قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند.
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) صدا زد: پسر عمویم را آزاد کنید، قسم به خداوندی که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حق مبعوث نمود، اگر او را رها نکنید، مویم را پریشان می‏کنم، و پیراهن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را بر سرم می‏افکنم، و در درگاه خدا ناله می‏کنم. ناقه صالح پیغمبر در پیشگاه خدا، گرامی‏تر از فرزندان من نیست.
سلمان می‏گوید: نزدیک فاطمه (سلام الله علیها) بودم، سوگند به خدا دیدم که پایه دیوارهای مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از زمین جدا و گشوده می‏شود، که اگر کسی خواسته باشد می‏تواند از زیر آن عبور نماید. نزدیک رفتم و عرض کردم: ای بانوی بزرگوار و ای سرور من! خداوند پدرت را مایه رحمت جهان قرار داد، شما سبب عذاب مردم نشوید.
فاطمه (سلام الله علیها) به خانه خود مراجعت نمود، و شکاف مسجد به هم پیوست، به طوری که غبار از پایه مسجد برخاست و در بینی ما رفت(299).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، تهدید به قتل علی

پس از حمله عمر به خانه فاطمه (سلام الله علیها)، جمعیت از ناله حضرت زهرا(سلام الله علیها) و استغاثه‏اش به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از مظالم دستگاه خلافت، در حالی که سخت می‏گریستند و نزدیک بود دلهایشان پاره شود... پراکنده شدند، و فقط عمر با گروهی باقی ماند. پس علی(علیه السلام) را از خانه خارج کردند و او را پیش ابوبکر بردند و به او گفتند: بیعت کن.
گفت: من بیعت نمی‏کنم.
گفتند: قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، گردنت را می‏زنیم.
گفت: بنده خدا و برادر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را می‏کشید؟
گفت: بنده خدا درست، و اما برادر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) خیر.
ابوبکر ساکت بود و چیزی نمی‏گفت. عمر به ابوبکر گفت: آیا فرمانت را در موردش صادر نمی‏کنی؟
ابوبکر گفت: تا هنگامی که فاطمه در کنارش است، او را به چیزی وادار نمی‏کنم.
پس علی(علیه السلام) به طرف قبر رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) رفت، در حالی که با صدا گریه می‏کرد و می‏گفت: پسر مادرم! این قوم مرا خوار کردند و در فشار قرار دادند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند و علی(علیه السلام) بیعت نکرد، تا آن که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) رحلت نمود(298).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، بیان مصیبت از زبان فاطمه

در کتاب ارشاد القلوب نقل شده که فاطمه (سلام الله علیها) فرمود:
هیزم بسیار به در خانه ما آوردند، تا خانه و اهلش را بسوزانند، من پشت در ایستاده بودم، و آن قوم مهاجم را به خدا و رسولش، سوگند می‏دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری نمایند. عمر، تازیانه را از دست قنفذ غلام آزاد شده ابوبکر گرفت و با آن بر بازویم زد و اثر آن چون رگه‏های بازوبند در بازویم باقی ماند. آن گاه لگدی به در زد و در را به طرف من فشار داد. در این هنگام به صورت بر زمین افتادم، در حالی که فرزند در رحم داشتم. آتش زبانه می‏کشید و صورتم را می‏سوزانید، او با دستش مرا می‏زد، گوشواره‏ام قطع و پراکنده شد، درد مخاض مرا فرا گرفت، محسنم بی‏گناه، سقط و کشته شد(297).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، دفاع از حریم اهل بیت

مروان بن عثمان گوید: چون مردم با ابی‏بکر بیعت کردند، علی(علیه السلام) و زبیر و مقداد داخل منزل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شدند و از بیرون آمدن خودداری نمودند. عمر بن خطاب گفت: خانه را به روی آنان آتش زنید. در این هنگام زبیر شمشیر به دست بیرون شد، ابوبکر گفت: این سگ را بگیرید، مهاجمان به او حمله آوردند، پای زبیر لغزید و به زمین خورد و شمشیر از دستش افتاد، ابوبکر گفت: شمشیر او را به سنگ بزنید، و آن را به سنگ کوبیدند تا شکست.
علی بن ابی‏طالب(علیه السلام) از منزل به سوی دهات نجد بیرون شد و در راه با ثابت بن قیس بن شماس بر خورد کرد. ثابت گفت: یا اباالحسن چه شده؟ فرمود: می‏خواهند خانه‏ام را بر من آتش بزنند و ابوبکر بر فراز منبر نشسته و مشغول بیعت گرفتن از مردم است، و نه از این حمله‏ها جلوگیری می‏کند و نه محکوم می‏نماید. ثابت گفت: هرگز دست از تو برندارم تا در راه دفاع از تو کشته شوم.
پس با هم به مدینه بازگشتند. چون به منزل رسیدند، دیدند فاطمه (سلام الله علیها) کنار درب خانه ایستاده و خانه از مهاجمان خالی شده است و آن حضرت صدا می‏زند: هرگز قومی را زشت بر خوردتر از شما سراغ ندارم، شما پیکر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را نزد ما رها ساخته و میان خود مصمم شدید که حکومت را تنها از آن خود بدارید و ما را به امارت نگمارید، و هیچ از ما در این‏باره نظر خواهی نکردید و به سر ما آوردید آنچه آوردید و هیچ حقی برای ما در نظر نگرفتید(296)!


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، حمله به خانه فاطمه

سلیم گوید: گفتم: ای سلمان! آیا حمله کنندگان به خانه فاطمه بدون اجازه داخل شدند؟
گفت: آری سوگند به عزت خدا که بر زهرای اطهر، سرپوش و چادری نبود، لیکن وی پشت در پناه گرفت، زیرا می‏خواست که مراعات پوشش و حجاب را بنماید. وقتی که او را دیدند، به شدت او را در میان در و دیوار فشردند که به جانم سوگند نزدیک بود که با حسرت از دنیا برود. فریاد زد: ای فضه! مرا بگیر، قسم به خدا که جنینم را کشتند.
پس محزون و غمناکیم که دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) جنینش را که محسن نامیده‏اند، سقط نمود(295).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0