حكايت عارفانه ، پاسخ دلنشین

ابو تمام یکی از شعرای نامی و توانای عرب است، او یم قصیده غرا و پر معنائی سرود و در حضور جمعه خواند.
بعضی از خورده‏گیری‏ها به وی اشکال کرد و گفت:
لم لاتقول ما بفهم :
چرا چیزی که قابل فهم باشد نمی‏گوئی ؟ !
ابو تمام در پاسخ گفت: لم لا تفقهون ما یقال : شما چرا آنچه را گفته می‏شود، نمی‏فهمید ؟ (172).
گرچه روان نویسی، و ساده نگاری، و ساده گوئی دور از واژه‏های مبهم و گنگ، برای نویسنده و گوینده خوبست، ولی شنونده و خواننده نیز، باید از مرحله توقف و ایستائی بگذرد، و با پیمودن مدارج عالیتر، درک قریتری پیدا نماید، تا مطالب بلند پایه علمی را بفهمد.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، پاسخ به اشکال منکر خدا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
یکی از منکران خدا که می‏خواست به قول خود به قرآن اشکال بگیرد و مثلاً بگوید در قرآن، تضاد وجود دارد، بنابراین ساخته فکر بشر است،
که طبق بعضی از روایات او «ابن ابی العوجاء» (از مادیین معاصر امام صادق علیه‏السلام) بود.
روزی به «مؤمن الطاق» (یکی از شاگردان برجسته امام صادق علیه‏السلام) گفت: در قرآن در سوره نساء آیه 3 آمده: «شما می‏توانید تا چهار زن به عنوان همسری انتخاب کنید و ان خفتم ان لا تعدلوا فواحدة (و اگر ترس آن را دارید که عدالت بین همسران را نتوانید رعایت کنید، ازدواج با یک زن جایز است نه بیشتر).
و در همین سوره آیه 129 آمده: ولن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء ولو حرصتم» «و هرگز نمی‏توانید در میان همسران رعایت عدالت کنید هر چند کوشش نمائید».
بنابراین بین این دو آیه تضاد است، زیرا اولی می‏گوید، در صورت بیم نتوانستن رعایت عدالت، انتخاب بیش از یک همسر جایز نیست، و در صورت توانستن رعایت عدالت، تا چهار همسر جایز است، و در آیه دوم گوید: «شما هرگز قادر به رعایت عدالت نیستید؟» (بنابراین تعدد زوجات مشروط به عدالت است و عدالت هم که ممکن نیست پس تعدد زوجات در اسلام صیح نیست).
مؤمن الطاق گوید: جواب این اشکال را نتوانستم بدهم، به مدینه مسافرت کرده به حضور امام صادق (ع) رسیدم و اشکال منکر را مطرح کردم.
امام فرمود: منظور از عدالت در آیه سوم نساء عدالت در نفقه (و حقوق همسری) است، و اما منظور از عدالت در آیه 129 (که آنرا غیر ممکن می‏داند) عدالت در تمایلات قلبی است زیرا انسان نمی‏تواند در میل خود بین همسران رعایت عدالت کند، بنابراین تضادی بین این دو آیه نیست.
مؤمن الطاق گوید: بازگشتم و به اشکال او (ابن ابیالعوجاء) به همین طریق پاسخ دادم، قانع شد و به من گفت:
هذا ما حملته من الحجاز: «تو این پاسخ را از حجاز آورده‏ای».
یعنی این پاسخ از تو نیست، بلکه از امام صادق (ع) است که رفتی در مدینه (که از شهرهای حجاز است) از او پرسیده‏ای و جواب آنرا گرفته‏ای و برای من آورده‏ای.
به این ترتیب یکی از شاگردان زیرک امام صادق (ع) پاسخ اشکال منکر خدا را داد، و از کنار آن، بیت فاوت نگذشت.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، پاسخ به سئوال، در یک واقعه عجیب

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
ابن صیفی، فقیه و دانشمند و شاعر آگاه و ادیب توانا و متعهد اسلامی است و نام و نسبش شهاب‏الدین ابوالفوارس، سعدبن محمدبن سعدبن صیفی تمیمی می‏باشد، که از بزرگان اسلام بود که در ششم شعبان سال 574 قمری از دنیا رفت قبرش در مقابر قریش بغداد است.
مورخ معروف «ابن خلکان» می‏گوید: شیخ نصراللّه بن مجلی که از دانشمندان مورد وثوق اهل تسنن است نقل کرد: «من در عالم خواب، حضرت علی (ع) را دیدم و به آنحضرت عرض کردم:
«ای امیر مؤمنان! شما مکّه را (در سال هشتم هجرت) فتح کردید، سپس اعلام نمودید که هر کس وارد خانه ابوسفیان شود، در امان می‏باشد، سپس در مورد فرزندت حسین (ع) (که توسط پیروان و فرزندان همین ابوسفیان) آنگونه در عاشورا به شهادت رسید، سوگوار هستید (چرا به ابوسفیان، امان دادید تا فرزندان و پیروانش با آل علی (ع) چنین کنند؟!).
در پاسخ فرمود: «آیا شعرهای «ابن صیفی) را در این مورد نشنیده‏ای؟»
گفتم: «نه».
فرمود: برو آن اشعار را از خودش بشنو».
شیخ نصراللّه افزود: «من از خواب بیدار شدم، و با شتاب به منزل «ابن صیفی» رفتم، و با او ملاقات نمودم و ماجرای خوابم را برایش بازگو کردم».
او تا این مطلب را شنید، ناله کرد و بلند بلند گریست، و سوگند خورد که آن اشعار را با زبان و با قلم برای کسی نخوانده و ننوشته، و همان شب (که شیخ نصراللّه، حضرت علی (ع) را در خواب دیده) سروده است.
سپس اشعار را چنین خواند:
ملکنا فکان العفومنا سجیة - فلما ملکتم سال بالدم ابطح
و حللتم قتل الاساری و طالما - غدونا علی الاسری نمن و نصفح
فحسبکم هذا التفاوت بیننا - و کل اناء بالذی فیهه ینضح
ترجمه :
«وقتی ما حکومت را بدست گرفتیم، عفو و بخشش و انسانیت، شیوه ما بود، ولی وقتی شما (بنی امیّه) حکومت را بدست گرفتید تا بیابان حجاز، (حمام) خون براه انداختید، و غیر انسانی رفتار نمودید و در حالی که روش ما در طول تاریخ، لطف و مهربانی با اسیران بود، شما کشتن اسیران (ما) را روا داشتید، و همین تفاوت بین ما و شما (در سرزنش و نالایق شما) کافی است و از کوزه برون همان تراود که در او است».
به این ترتیب عجیب، علی (ع) پاسخ شیخ نصراللّه را داد که خلاصه‏اش این‏است: «ما را با بنی امیه مقایسه نکن، اخلاق ما با آنها فرق دارد، ما اهل کرم وبخشش و مهربانی هستیم ولی آنها خون‏آشام و سخت‏دل می‏باشند».


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، پاداش هدایت و ارشاد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
امام حسین (ع) از مردی پرسید از این دو کار کدام را بیشتر دوست داری؟ 1- شخصی تصمیم بر کشتن مسلمان ناتوانی را دارد، او قادر بر دفاع نیست آیا نجات آن مسلمان را بیشتر دوست داری یا 2- شخصی از دشمنان قصد گمراهی او را از راه راست گرفته است، و تو می‏خواهی آن مسلمان را از بن‏بست نجات دهی و با ادله و بیان قاطع آن دشمن بی دین را طرد کنی و به آن مسلمان آسیب دینی نرسد؟ آن مرد گفت: بلکه من نجات آن مؤمن را از انحراف آن دشمن ناصبی، بیشتر دوست دارم، چرا که خداوند در قرآن (32 مائده) فرموده: و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعاً:
«و هر کس انسانی را از مرگ رهائی بخشد چنان است که گوئی همه مردم را زنده کرده است».
امام حسین (ع) سخنی نفرمود، گویا با سکوت خود انتخاب آن مرد را پذیرفت و امضاء کرد.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، پاداش مصافحه‏

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
امام صادق (ع) فرمود:
پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) در جائی عبور می‏کرد، با حذیفه (یکی از مسلمین) ملاقات نمود، دست به طرف حذیفه دراز کرد تا با او مصافحه کند (یعنی دست به دست او بدهد).
حذیفه، دست خود را کشید.
پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) به او فرمود: «من دستم را به سوی تو گشودم، تو دستت را کشیدی و از من بازداشتی؟!».
حذیفه عرض کرد: «ای رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله)! مردم مشتاقند و افتخار می‏کنند که دست به دست تو دهند و مصافحه کنند، ولی من (عذر داشتم عذرم این است که) جنب هستم، نخواستم در این حال، دستم با دست شما تماس پیدا کند».
پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) فرمود:
اما تعلم ان المسلمین اذا التقیا فتصافحا تحاتت ذنوبهما کما یتحات ورق الشجر.
ترجمه :
«آیا نمی‏دانی که وقتی مسلمانان با هم ملاقات کنند و دست به دست هم بدهند، گناهانشان می‏ریزد، همانگونه که برگهاس درخت می‏ریزد؟».


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، پاداش صفات نیک، از کافر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
به نقل علی بن یقطین، امام موسی بن جعفر (ع) فرمود: در بنی اسرائیل مرد با ایمانی بود، که همسایه کافر داشت، ولی آن همسایه کافر، نسبت به همسایگان خود نیک رفتاری می‏کرد، تا اینکه آن مرد کافر از دنیا رفت.
خداوند برای آن کافر، خانه‏ای از نوع گل بنا کرد، تا آن خانه مانع از حرارت آتش جهنم گردد.
به آن کافر گفته شد، این(دوری از آتش) بخاطر نیک رفتاری تو نسبت به‏
همسایه مؤمن خود می‏باشد.
در نقل دیگر آمده: عبداللّه بن جدعان که یکی از کفار معروف و از سران قریش بود، در حال کفر از دنیا رفت، رسول اکرم (صلی اللّه علیه و آله) فرمود:
«سبک عذابترین اهل دوزخ، ابن جدعان است».
شخصی پرسید: چرا؟
فرمود: انه یطعم الطعام: «او به گرسنگان غذا می‏رساند».


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، پاداش شادمان کردن

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
امام صادق (ع) فرمود: خداوند به حضرت داود (ع) وحی کرد: «بنده‏ای از بندگان من به سوی من با «حسنه» می‏آید، که از این رو بهشت را بر او مباح نمودم».
داود (ع) عرض کرد: آن «حسنه» چیست؟
خداوند به او وحی کرد: یدخل علی عبدی المومن سرورا ولو بتمرة: «آن حسنه این است که بنده با ایمان را هر چند با یک عدد خرما شادمان سازد».
داود (ع) عرض کرد: «خداوندا سزاوار است، کسی که تو را شناخت امیدش را از تو قطع نکند»


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، پاداش حمایت از مردان خدا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
گویند: وقتی که نمرودیان بیابان وسیعی را پر از هیزم کرده و آن را به آتش مبدل ساختند تا حضرت ابراهیم (ع) را درون آتش افکندند، آتش آنقدر زیاد بود، که پرندگان تا چهار فرسخ نمی‏توانستند در فضا پرواز کنند، در این میان زنبوری دهانش را پر از آب کرد و بر آتش ریخت، جبرئیل از او پرسید: «این مقدار آب چه سودی دارد؟» او در پاسخ گفت: «خداوند هر کسی را به اندازه قدرتش، تکلیف می‏کند»، خداوند عمل زنبور را قبول کرد و او را یعسوب (امیر) زنبورها قرار داد، یعسوب دارای دو ویژگی است 1- جثه بزرگ دارد2- نیش ندارد، زنبوران تحت فرمان او با نظم خاصی زندگی می‏کنند.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، پاداش تولی و تبری

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
امام سجاد (ع) فرمود: هنگامی که روز قیامت فرا رسد، خداوند همه انسانهای قبل و بعد را در یکجا جمع می‏کند، سپس منادی حق فریاد می‏زند: این المتحابون فی الله: «کجایند آنانکه دوستان در راه خدا هستند؟».
جمعی برمی‏خیزند، به آنها خطاب می‏شود، شما بدون حساب به سوی بهشت روانه گردید، آنها رهسپار بهشت می‏شوند، در راه، جمعی از فرشتگان با آنها ملاقات کرده و می‏پرسند: «شما از کدام حزب انسانها هستید؟» در پاسخ گویند: «ما برای خدا و طبق فرمان خدا، با دوستان خدا، دوست بودیم و با دشمنان خدا دشمن بودیم».
فرشتگان به آنها بشارت می‏دهند و می‏گویند: «چه نیکو است پاداش عمل کنندگان».
به این ترتیب آنانکه تولی و تبری دارند، یعنی با طرفداران حق دوستی فکری و عملی می‏کنند و با دشمنان حق، دشمنی می‏نمایند، به پاداش عالی بهشت نائل و سرافراز می‏گردند.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، پاداش توجه شوهر به همسرش

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
اسحاق بن ابراهیم می‏گوید: از امام صادق (ع) شنیدم، فرمود: رسول اکرم (ص) به خانه (یکی از همسرانش) ام‏سلمه رفت و در آنجا بوی معطر و خوشی به مشامش رسید، فرمود: «آیا حولاء (عطر فروش) به اینجا آمده است؟!».
ام‏سلمه عرض کرد: آری، او همین جا است.
حولاء به حضور رسول خدا (ص) رسید و عرض کرد: «پدرم و مادرم به فدایت باد، شوهرم، از من دوری می‏کند» (برای عرض شکایت از شوهرم به اینجا آمده‏ام).
پیامبر (ص) فرمود: «بر عطر و خوشبوئی خود برای شوهرت بیفزا».
حولاء عرض کرد: «آنچه که از عطریات بوده، استعمال کرده‏ام، در عین حال شوهرم از من گریزان است».
پیامبر (ص) فرمود: اگر او می‏دانست که توجه (مهرانگیزش) به تو چقدر پاداش دارد، چنین نمی‏کرد؟!.
حولاء عرض کرد: چه پاداشی در این صورت، برای او هست؟
پیامبر (ص) فرمود: «وقتی او به تو توجه می‏کند، دو فرشته او را در میان می‏گیرند، و پاداش او مانند کسی است که در میدان جنگ، شمشیر بدست گرفته تا با دشمن بجنگد، و وقتی که او با همسرش آمیزش می‏کند، گناهان او همچون برگهای درخت که ریخته می‏شود، می‏ریزد، و وقتی که غسل می‏کند، از گناهان بیرون می‏آید».
سانسور شدید
معاویه، و سپس پسرش یزید، آنچنان مردم شام را در بی‏خبری نگهداشته بودند که گوئی شام یک منطقه جدای از زمین است، سانسور و خفقان شدید، همه جا را فرا گرفته بود، به عنوان نمونه به دو داستان زیر توجه کنید:


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، پاداش بسیار اطعام‏

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
«سدیر» یکی از شاگردان امام باقر (ع) بود، او گوید: امام باقر (ع) به من فرمود: «ای سدیر آیا هر روز یک برده آزاد می‏کنی؟». گفتم: نه.
فرمود: در هرماه، چطور؟ گفتم: نه.
فرمود: آیا در هر سال، یک برده آزاد می‏کنی؟ گفتم: نه.
فرمود: «سبحان اللّه! آیا دست یکی از شیعیان ما را نمی‏گیری؟ تا به خانه‏ات ببری و به او غذا بدهی تا سیر گردد، سوگند به خدا اگر این کار را انجام دهی برای تو بهتر از آزاد کردن برده‏ای است که از فرزندان اسماعیل پیامبر باشد.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، پاداش اطاعت از شوهر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
امام صادق (ع) فرمود: در زمان رسول اکرم (ص) مردی از انصار برای تأمین نیازهای زندگی، به مسافرت رفت، هنگام خداحافظی با همسرش، با او پیمان بست که تا از سفر برنگشته از خانه بیرون نرود.
زن در خانه‏اش بسر می‏برد، به او خبر رسید که پدرت بیمار شده است، او توسط شخصی از پیامبر (ص) اجازه خواست که به عیادت پدرش برود، پیامبر (ص) فرمود: «نه، تو در خانه‏ات باش و پیروی از شوهر را ادامه بده».
به او خبر رسید که بیماری پدرت، شدیدتر شده است، او برای بار دوم از پیامبر (ص) اجازه خواست، آنحضرت، همان پاسخ را داد.
پدر زن از دنیا رفت، زن برای پیامبر (ص) پیام فرستاد، به من اجازه بده بروم بر جنازه پدرم نماز بخوانم، حضرت فرمود: «نه، در خانه‏ات باش و اطاعت از شوهر را ادامه بده».
جنازه پدر آن زن را دفن کردند، ولی او بخاطر حفظ پیمانی که با شوهر داشت، از خانه بیرون نرفت.
رسول خدا (ص) این پیام را برای آن بانوی مطیع فرستاد: ان الله قد غفر لک ولا بیک بطاعتک لزوجک: «خداوند، بخاطر اطاعت تو از شوهرت، هم تو و هم پدرت را بخشید».


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، بیاد دانشمندی مبارز

سعید بن جبیر از دانشمندان پارسا و محققان و مفسران بزرگ شیعه از شاگردان برجسته امام سجاد (علیه‏السلام) بود، در کوفه می‏زیست و از تابعین و از دودمان اسدی بود.
حجاج بن یوسف ثقفی (استاندار دژخیم عبدالملک در عراق )او را دستگیر کرد و بسال 95 هجری- قمری در حالی که 49 سال داست، به شهادت رساند، قبر شریفش در اواسط (بین کوفه و بصره )واقع شده است.
هنگامی که سعید را در مکه دستگیر کردند، وی را به واسطه نزد حجاج آوردند، بین او و حجاج، چنین گفتگو شد:
حجاج - تو شقی هستی به سعید.
سعید - مادرم به من آگاهتر است، تو مرا سعید نامید.
حجاج - نظر تو درباره ابوبکر و عمر چیست؟ آیا در بهشتند یا در دوزخ؟
سعید- هر گاه وارد بهشت شدم و اهل بهشت را دیدم آگاه می‏شوم که چه کسی در آنجا است، و اگر وارد دوزخ شدم می‏فهمم چه کسی در آنجاست.
حجاج - نظر تو در باره خلفاء چیست؟
سعید - من نگهبان و وکیل مدافع دوست دارد؟
سعید - هر کدام را که آفریدگار من خدا، بیشتر دوست بدارد.
حجاج - کدامیک از آنها را خداوند بیشتر دوست دارد؟
سعید - آگاهی به این موضوع در نزد کسی است که به آشکار و پنهان، آگاهی دارد.
حجاج - نمی‏خواهی مرا تصدیق کنی.
سعید - (فعلا )روا نمی‏دانم که تو را تکذیب کنم.
حجاج - هرگونه کشتن را می‏خواهی برای خود انتخاب کن.
سعید - بلکه هر نوع کشتن را تو می‏خواهی برای خودت انتخاب کن،
زیرا هر گونه که مرا بکشی، همانگونه قصاص می‏شوی.
حجاج دستور داد دژخیمانش سر از بدن سعید، جدا کنند، سعید خود را رو به قبله، متوجه ساخت و این آیه را خواند:
وجهت وجهی للذی فطر السماوات والارض حنیفا مسلما و ما انا من المشرکین :
من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده، من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم . (انعام 79 )حجاج دستور داد، سعید را از جهت قبله برگرداندند، او گفت: فاینما تولوا فثم وجه الله : او به هر سو رو کنید، خدا آنجا است . (بقره 115 )
حجاج گفت سعید را دمرو کنید، او را چنین کردند، گفت:
منها خلقناکم و فیها نعبد کم و منها نخرجکم تاره اخری :
ما شما را از خاک آفریدیم و در آن باز می‏گردیم و از آن نیز دیگر شما را بیرون می‏آوریم . (طه 55 )
حجاج دیگر مهلت نداد او را به شهادت رساند، آخرین سخن سعید این بود: اللهم لا تسلطه علی احد یقتله بعدی : خداوندا، حجاج را بعد از من بر احدی مسلط نکن که او را بکشد به این ترتیب، حسرت تسلیم بر دل سیاه حجاج نهاد.
این نفرین سعید، به اجابت رسید، حجاج از شهادت سعید پانزده روز بیشتر زندگی نکرد، و پس از او، کسی را نکشت، و به هلاکت رسید(151).
این فراز تاریخی، نمایانگر صلابت و شهامت یک شاگرد برجسته امامان معصوم علیه‏السلام است، و یک دانشمند مسلمان حقیقی را در آینه خود نشان می‏دهد.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، بیاد آتش دوزخ‏

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
سلیمان بن خالد گوید: امام صادق (ع) در مهمانی شب (در منزلی) شرکت نمود، سفره را پهن کردند در میان آن، نان بود سپس ظرف آبگوشتی نزد امام گذاشتند، (نان در میان آبگوشت ریخت و تردید کرد) وقتی دست خود را به تردید آبگوشت گذاشت، چون داغ بود، فوراً دستش را بلند کرد، و فرمود: استجیر باللّه من النار«... پناه می‏برم به خدا از آتش دوزخ، ما طاقت این داغی (آبگوشت) را نداریم پس چگونه طاقت آتش را داشته باشیم؟ ما صبر بر این داغی نداریم، پس چگونه از آتش دوزخ صبر کنیم».
این جمله‏ها را چندین بار تکرار کرد، تا غذا خنک شد، آنگاه از غذا خورد به این ترتیب امام صادق (ع) از داغی آبگوشت به یاد داغی آتش دوزخ افتاد. و از آن، به خدا پناه برد.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

حكايت عارفانه ، بی نظیر

آیت الله بهاء الدینی اسوه تقوای قرن می‏فرمودند: بعد از انبیاء و اولیاء، کره زمین شخصیتی مثل امام ندیده بود.
دل ز دنیای شما برکنده‏ام - تا نپنداری اسیری خاکی‏ام‏


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0