حكايات موضوعي ، انفاق ، دست خدا

حضرت سجاد (علیه السلام) وقتی به فقیر چیزی می‏داد، دست خودش را می‏بوسید. و گاهی دست سائل را می‏بوسید. وقتی که از او علت را می‏پرسیدند می‏فرمود: مگر خدا در قرآن نفرموده است: و یاخذ الصدقات... پس دستم را می‏بوسم، چون این خیر با این دست جاری شد و متبرک گردید.


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، انفاق ، حق برادری‏

خداوند به جبرئیل و میکائیل فرمود: من بین شما برادری ایجاد کردم و عمر یکی از شما را بیش از عمر دیگر قرار دادم، اینک کدام یک از شما زندگی خود را فدای دیگری می‏کند؟ جبرئیل و میکائیل هر دو زنده ماندن را اختیار کردند.
خداوند به آنها فرمود: آیا شما مثل علی بن ابیطالب (علیه السلام) نیستند؟ من بین او و بین پیامبرم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) برادری قرار دادم و او در بستر محمد خوابید، تا جانش را فدایش کند! اینک به زمین بروید و او را از دشمنش حفظ کنید.
آن دو فرود آمدند؛ جبرئیل بالای سر و میکائیل پایین پای علی (علیه السلام) قرار گرفت. جبرئیل گفت: مبارک باد بر تو، ای پسر ابو طالب! خداوند با تو بر ملائک مباهات می‏کند.
در این هنگام که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در راه مدینه بود، این آیه نازل شد: و من الناس من یشری نفسه...


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، انفاق ، تعجیل در حاجت‏

مردی نامه‏ای به امام حسن مجتبی (علیه السلام) داد که در آن اظهار حاجت نموده بود. حضرت بدون آن که نامه را بخواند، فرمود: حاجتت را بر آورده می‏کنم. کسی به ایشان عرض کرد: خوب بود نگاهی به نامه‏اش می‏انداختید و طبق آن عنایت می‏فرمودید.
حضرت فرمود: همین اندازه که او ذلیلانه پیش روی من بایستد، تا نامه‏اش را بخوانم مورد سئوال خداوند قرار خواهم گرفت.


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، انفاق ، تأخیر در اجل‏

روزی شخصی از مقابل عیسی (علیه السلام) گذشت. حضرت در او نگریست و گفت: این مرد همین ساعت از دنیا می‏رود، آماده باشید تا بر وی نماز بگذاریم. آن مرد رفت و پس از ساعتی بازگشت.
حواریون گفتند: یا نبی خدا! آن ساعت گذشت و مرد هنوز زنده است، حکم شما از کجا بود!
حضرت عیسی (علیه السلام) از آن مرد پرسید: چه کار خیری انجام دادی؟
گفت: دو درویش را که گرسنه بودند دیدم و دو قرص نان به ایشان دادم.
عیسی (علیه السلام) گفت: بعد از آن چه دیدی؟ مرد گفت: پشته‏ای هیزم داشتم، در میان آن، ماری سیاه از آن جا بیرون آمد.
عیسی (علیه السلام) گفت: آن مار، مأمور کشتن او بود. صدقه‏اش، آن را برگردانید.


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، انفاق ، ایثارگران‏

در جنگ موته، عده‏ای مجروح بر زمین افتاده بودند و تشنگی بر آنها غلبه کرده بود. شخصی ظرف آبی برداشت و در میان مجروحان مسلمان، به تقسیم آب پرداخت. وی به یکی از مجروحان رسید، وقتی خواست به او آب بدهد، وی به مجروح دیگر اشاره کرد که او از من تشنه‏تر است. سقا سراغ او را گرفت؛ اما او هم فرد دیگری را نشان داد و گفت: که او از من مستحق‏تر است.
مرد سقا سراغ او را گرفت، دید او مرده است، سراغ دومی را گرفت، دید او هم از دنیا رفته، سراغ اولی رفت دید او نیز جان داده است.


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، انفاق ، ایثار

روزی علی (علیه السلام) از فاطمه (علیها السلام) پرسید: آیا نزد تو از غذا چیزی هست که ناشتایی کنیم؟
فاطمه (علیه السلام) گفت: خیر، دو روز است که نزد من چیزی نیست و تو را بر خود و فرزندانم مقدم داشته‏ام.
علی (علیه السلام) بیرون رفت و در حالی که به خدای بزرگ توکل کرده بود و گمان نیک به او داشت، یک دینار قرض گرفت. همین خواست که برای عیالش چیزی بخرد، مقداد بن اسود کندی به او رسید. روز بسیار گرمی بود؛ به طوری که هر کس زیر تابش آفتاب اذیت می‏شد.
حضرت از او سؤال کرد: چه شده که در چنین وقتی از خانه بیرون آمدی؟
مقداد گفت: تقاضامندم مرا واگذار!
حضرت فرمود: امکان ندارد.
مقداد گفت: صدای گریه عیال را از تنگدستی شنیدم.
چشمان علی (علیه السلام) پر از اشک شد، قضیه خود را هم بیان فرمود و گفت: اینک این یک دینار را که من برای عیالم قرض کرده‏ام، بگیر! تو را بر خود مقدم داشتم.


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، انفاق ، انفاق پنهانی‏

زمانی که امام باقر (علیه السلام) پدر بزرگوارش را غسل می‏داد، افراد متوجه پینه‏های دست و پا و پیشانی امام زین العابدین (علیه السلام) بودند که در اثر سجده بسیار، پینه بسته بود. در پشت شانه حضرت نیز اثر پینه‏ای دیده می‏شد. از امام باقر (علیه السلام) پرسیدند. این اثر چیست؟ حضرت فرمود: اگر بعد از حیات پدرم نبود، نمی‏گفتم. روزی بر او نمی‏گذشت؛ مگر آن که بینوایان را سیر می‏کرد. شب که می‏شد، انبان خود را پر می‏کرد و وقتی دیده‏ها به خواب می‏رفت، به در خانه تنگدستان آبرومند می‏رفت، میان آنان غذا تقسیم می‏کرد و آنان نمی‏دانستند که آورنده غذا کیست!


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، انفاق ، انفاق بی منت‏

حسین بن علی (علیه السلام) درویشی را دید و پرسید: اسمت چیست و فرزند چه کسی هستی؟
درویش گفت: من فلانم پسر فلان.
امام حسین (علیه السلام) فرمود: چه خوب شد که آمدی مدت زیادی است که من دنبال تو هستم؛ زیرا در یادداشت‏های پدر خویش دیده‏ام که پدرم چندین درهم به تو بدهکار است، اکنون می‏خواهم تا ذمه پدر خود را از حق تو فارغ گردانم. امام به این بهانه به درویش کمک کرد.


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، انفاق ، آثار زخم‏

روز یازدهم محرم که به زخم‏های بدن مطهر ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) نگاه می‏کردند، متوجه شدند که در کتف امام حسین (علیه السلام) بر آمدگی و آثار زخمی است که شباهتی به زخم شمشیر، تیر و نیزه ندارد. این موضوع را خدمت امام زین العابدین (علیه السلام) عرض کردند. امام فرمود: از بس پدرم شب‏ها آرد، خرما و پول به کتفش می‏گرفت و به خانه فقرا می‏برد این زخم‏ها پدید آمده است.


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، امید ، نشانه امید وتر

شخصی به امام صادق (علیه السلام) گفت: گروهی از دوستان شما گناه می‏کنند و می‏گویند به رحمت خدا امیدواریم!
امام فرمود: آنها دروغ می‏گویند که دوست ما هستند؛ بلکه قومی هستند که آرزوهای بی جا، آنها را به این طرف و آن طرف می‏کشاند. کسی که به چیزی امیدوار باشد، برای رسیدن به آن، کار می‏کند و کسی که از چیزی ترسان است از آن دوری می‏نماید.(38)


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، امید ، گمان نیک‏

خداوند به فرشتگان می‏فرماید: سوگند به عزت و جلالم، اگر بنده‏ای، ساعتی گمان نیک به من داشته باشد، هرگز او را به آتش دوزخ نمی‏ترسانم. نه، هرگز! دروغ او را راست بدانید و او را وارد بهشت کنید.
سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سخنی با این مضمون فرمود: اگر بنده‏ای حسن ظن به خدا داشته باشد، به نتیجه مطلوبی خواهد رسید.
امام صادق (علیه السلام) می‏فرماید: خداوند نزد گمان بنده خویش است؛ اگر گمانش خوب بود، نتیجه‏اش خوب و اگر بد بود، نتیجه‏اش بد است(27).


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، امید ، فضل خدا

در بنی اسرائیل، زاهدی بود که هفتاد سال در صومعه نشسته و خدا را عبادت می‏کرد. بعد از هفتاد سال به پیامبر آن زمان وحی شد که به زاهد بگو: نیکو روزگارت را به سر آوردی و عمرت را در عبادت من گذاشتی. من وعده دارم که به فضل و رحمت خویش تو را بیامرزم.
زاهد گفت: مرا به فضل خویش، به بهشت می‏رساند! پس آن هفتاد سال عبادت من، کجا به کارم خواهد آمد؟
خداوند، همان ساعت بر یک دندان وی دردی عظیم نهاد، که زاهد فرمادش بلند شد. او نزد پیامبر رفت و زاری نمود و شفا خواست.
به پیغمبر وحی رسید که: به زاهد بگو هفتاد ساله‏ات را بده، تا تو را شفا دهم!
زاهد گفت: رضا دادم، الان که نقد است مرا شفا بده و فردا مرا به دوزخ بفرست یا به بهشت.
فرمان آمد که: آن عبادت تو، همگی در مقابل یک درد دندان از دست رفت، دیگر اینجا جز فضل و رحمت من، چه می‏ماند؟!(33)


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، امید ، فرعون

فرعون هنگام غرق شدن، به موسی (علیه السلام) استغاثه کرد.
خداوند متعال به موسی (علیه السلام) وحی فرمود: ای موسی! به فرعون پناه مده و یاری نکن؛ زیرا تو او را نیافریده‏ای. اگر او به من استغاثه می‏کرد، نجاتش می‏دادم(29).


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، امید ، عذرپذیر

چون هدهد به نزد سلیمان باز گشت، عذر خویش را بیان کرد و از قوم سبأ خبر آورد. سلیمان گفت: باید ببینم این عذر که آوردی راست است یا دروغ؛ اگر دروغ باشد، تو را به سختی عذاب می‏کنم!
جبرئیل امین از طرف خدا آمد و گفت: ای سلیمان! مرغک ضعیف را تهدید می‏کنی! ای سلیمان! چرا از مرغی ضعیف، به عذری ضعیف بسنده نمی‏کنی و او را تهدید می‏نمایی؟ چرا از ما نمی‏آموزی که با بندگان خود، چگونه معامله می‏کنیم.
وقتی کافری در امواج متلاطم دریا، در درون کشتی گرفتار می‏گردد، از ترس غرق شدن، بت را می‏اندازد و به زبان عذر، دروغ می‏گوید. چون وی از دریا بیرون رفت و از غرق شدن خلاصی یافت، بار دیگر بت را می‏پرستد و به کفر خویش باز می‏گردد. من به دروغ وی توجه نمی‏کنم و آن عذر دروغ وی را می‏پذیرم و از غرق شدن نجاتش می‏دهم.(35)


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0

حكايات موضوعي ، امید ، سرمایه گدایی‏

حضرت موسی (علیه السلام) به خداوند عرض کرد: خداوندا! آیا آنچه من در چنته گدایی خود دارم، در خزانه پادشاهی تو یافت می‏شود؟
خطاب آمد: ای موسی! در چنته تو چه چیز هست که در خزانه ما نیست؟
موسی گفت: خداوندا! من، خدایی چون تو دارم(26).


ادامه مطل




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0