حکمت 466 نهج‌البلاغه، دقّت در مشاهدات
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (77)

عناصر موعظه‌ای نهج‌البلاغه (تقوا 3)

تقوا مایه اصلی آزادی‌ها

 علی علیه‌السلام در برخی از کلمات در نهج‌البلاغه تصریح می‌کند که تقوا مایه اصلی آزادی‌هاست؛ یعنی نه‌تنها خود قیدوبند و مانع آزادی نیست، بلکه منبع و منشأ همه آزادی‌هاست.

در خطبه 221 می‌فرماید:

فَانَّ تَقْوَی اللَّهِ مِفْتاحُ سَدادٍ وَ ذَخیرَةُ مَعادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ کلِّ مَلَکةٍ وَ نَجاةٌ مِنْ کلِّ هَلَکةٍ.

همانا تقوا کلید درستی و توشه قیامت و آزادی از هر بندگی و نجات از هر تباهی است.

مطلب روشن است؛ تقوا به انسان آزادی معنوی می‌دهد، یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می‌کند، رشته آز و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش برمی‌دارد و به‌این‌ترتیب ریشه رقّیتها و بردگی‌های اجتماعی را از بین می‌برد. مردمی که بنده و برده پول و مقام و راحت‌طلبی نباشند، هرگز زیر بار اسارت‌ها و رقّیتهای اجتماعی نمی‌روند.

حکمت 466 نهج‌البلاغه، دقّت در مشاهدات

 (علمی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: الْعَینُ وِکاءُ [السَّتَهِ] السَّهِ

[قال الرضی [رحمه الله تعالی] و هذه من الاستعارات العجیبة کأنه [شبه] یشبه [السته] السه بالوعاء و العین بالوکاء فإذا أطلق الوکاء لم ینضبط الوعاء و هذا القول فی الأشهر الأظهر من کلام النبی ص و قد رواه قوم لأمیر المؤمنین ع و ذکر ذلک المبرد فی [الکتاب] کتاب المقتضب فی باب اللفظ بالحروف- [قال الرضی] و قد تکلمنا علی هذه الاستعارة فی کتابنا الموسوم بمجازات الآثار النبویة](1)

و درود خدا بر او، فرمود: چشم، بند ظرف حوادث (ونگهدارنده نشیمن‌گاه) است

نکته‌ها

(1) می‌گویم (شرح سید رضی ره): این کلام امام علیه السّلام از استعاره‌های شگفت است که نشستنگاه را به مشک و چشم را به سربند آن تشبیه کرد و آنگاه‌که بند گشوده شود آنچه در مشک است بیرون ریزد. مشهور است که این سخن از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، ولی عدّه‌ای آن را از امیرالمؤمنین علیه السّلام نقل کرده‌اند، این حکمت را «مبرّد» در کتاب «مقتضب» در باب لفظ به حروف آورده و ما آن را در کتاب خود که «مجازات آثار نبوی» نام دارد آورده‌ایم

(2) اشاره این حکمت به نکته‌ای است که درواقع یک مسئله فقهی و مسئله اجتماعی، سیاسی، اخلاقی است که همان خواب و بطلان وضو است که انسان نمی‌تواند خود را از آن حفظ کند و اینکه اگر چشمانتان بسته باشد خطاهای زیادی از شما سر می‌زند، چشم درواقع طنابی است که بر دهانه زشتی‌ها و بدی‌ها و ناهنجاری‌ها گره می‌زند پس مفهوم مطابقی و التزامی دو معنا و پیام از این حکمت برداشت می‌شود

(3) این تشبیه درواقع مثالی برای فایده چشم در حفظ انسان است ازآنچه از پشت سرش ناآگاهانه از ممکن است به او برسد وفایده چشم فقطان نیست که صاحبش راازانچه در برابر اوست حفظ نماید پس در موارد غفلت واجب است بینایی خود را حفظ نماییم

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 557

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 739

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 645، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 509

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : پنج شنبه 30 آذر 1396 
زمان : 9:29 PM
حکمت 465 نهج‌البلاغه، طایفه پرافتخار انصار
نظرات(0) | ادامه مطلب

•┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈•

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (76)

عناصر موعظه‌ای نهج‌البلاغه (تقوا 2)

تقوا مصونیت است نه محدودیت

ازنظر نهج‌البلاغه تقوا حالتی است که به روح انسان شخصیت و قدرت می‌دهد و آدمی را مسلط بر خویشتن و مالک «خود» می‌نماید...

در نهج‌البلاغه بر این معنی تأکید شده که تقوا حفاظ و پناهگاه است نه زنجیر و زندان و محدودیت. بسیارند کسانی که میان «مصونیت» و «محدودیت» فرق نمی‌نهند و بانام آزادی و رهایی از قیدوبند، به خرابی حصار تقوا فتوا می‌دهند.

قدر مشترک پناهگاه و زندان «مانعیت» است، اما پناهگاه مانع خطرهاست و زندان مانع بهره‌برداری از موهبت‌ها و استعدادها. این است که علی علیه‌السلام می‌فرماید:

اعْلَموا عِبادَ اللَّهِ انَّ التَّقْوی دارُ حِصْنٍ عَزیزٍ، وَ الْفُجورَ دارُ حِصْنٍ ذَلیلٍ،

لایمْنَعُ اهْلَهُ وَ لا یحْرِزُ مَنْ لَجَأَ الَیهِ. الا وَ بِالتَّقْوی تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطایا «1».

بندگان خدا! بدانید که تقوا حصار و بارویی بلند و غیرقابل تسلط است و بی‌تقوایی و هرزگی حصار و بارویی پست است که مانع و حافظ ساکنان خود نیست و آن‌کس را که به آن پناه ببرد حفظ نمی‌کند. همانا با نیروی تقوا نیش گزنده خطاکاری‌ها بریده می‌شود.

علی علیه‌السلام در این بیان عالی خود گناه و لغزش را که به جان آدمی آسیب می‌زند، به گزنده‌ای از قبیل مار و عقرب تشبیه می‌کند؛ می‌فرماید نیروی تقوا نیش این گزندگان را قطع می‌کند.

نهج‌البلاغه، خطبه 157

حکمت 465 نهج‌البلاغه، طایفه پرافتخار انصار

 (تاریخی، اجتماعی، سیاسی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: فِی مَدْحِ الْأَنْصَارِ هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ کمَا یرَبَّی الْفِلْوُ مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَیدِیهِمُ السِّبَاطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلَاط

و درود خدا بر او، فرمود: (در ستایش انصار فرمود) به خدا سوگند! آن‌ها اسلام را پروراندند، چونان مادری که فرزندش را بپروراند، با توانگری، با دست‌های بخشنده و زبان‌های برنده و گویا

نکته‌ها

1-حضرت در این گفتار فصیحانه مدح بلیغی در مورد انصار (یاران پیامبر از اهل مدینه) بیان فرموده‌اند که اشاره به نقش انصار در پیشرفت اسلام ودوصفت برجسته آن‌هاست

2-کار انصار همچون پرورش فرزند بود که با هجرت مسلمین از مکه به مدینه موردحمایت انصار قرار گرفتند و قران به‌طور مکرر آن‌ها را ستوده است (سوره توبه آیه 100.117، سوره انفال آیه 74) البته منظور افراد مخلص بودند نه منافقانی که بعد از پیامبر صلی‌الله علیه واله، بر عهد خود با خداورسولش باقی نماندند

منابع

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 557

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 739

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 639، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 509

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 
زمان : 9:15 PM
زلزله عظيم رستاخيز
نظرات(0) | ادامه مطلب

 

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‏ءٌ عَظِيمٌ

اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد، كه همانا زلزله‏ى قيامت، حادثه‏اى بزرگ و هولناك است.

«سوره حج ایه1»

نکته ها

سوره حج در اغاز سوره تكان دهنده و هيجان‏انگيز پيرامون رستاخيز و مقدمات آن شروع مى‏شود، و بى اختيار انسان را از اين زندگى گذراى مادى بيرون مى‏برد، و به آينده هول‏انگيزى كه در انتظار او است متوجه مى‏سازد.

آينده‏اى كه اگر امروز به فكر آن، و آمادگى بر آن نباشد، به راستى وحشتناك است و اگر باشد دل‏انگيز و روح‏افزا است. خطاب" يا أَيُّهَا النَّاسُ‏"، دليل روشنى است بر اينكه هيچگونه تفاوت و تبعيضى نیست وجمله" اتَّقُوا رَبَّكُمْ‏" عصاره تمام برنامه‏هاى سعادتبخش است، چرا كه از يك سو" توحيد" را بيان مى‏كند (ربكم) و از سوى ديگر" تقوا" را و به اين ترتيب برنامه‏هاى عقيدتى و عملى در آن جمع است.و با ذكر جمله" إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‏ءٌ عَظِيمٌ‏" حقيقتى را كه در بسيارى از آيات قرآن آمده است به طور سربسته بازگو مى‏كند، و آن اينكه رستاخيز با يك انقلاب و تحول شديد در سازمان عالم هستى بر پا مى‏گردد: كوه‏ها از جا كنده مى‏شوند، درياها به هم مى‏ريزند، زمين و آسمان در هم كوبيده مى‏شوند، و جهانى نو با زندگانى نو آغاز مى‏گردد، مردم در آستانه قيامت در وحشت عظيمى فرو مى‏روند، و سر از پا نمى‏شناسند.آيه بعد نمونه‏هايى از بازتاب اين وحشت عظيم را در چند جمله بيان كرده در زلزله‏هاى دنيا، و حوادث وحشتناك نيز گاهى اين پديده‏ها به صورت جزئى پيدا مى‏شود ولى جنبه عمومى و همگانى ندارد اما زلزله رستاخيز چنانست كه از مشاهده آن همه مردم به اين حالات گرفتار مى‏شوند. " كلمه" زلزله" و" زلزال" به معناى شدت حركت است به حالتى كه هول انگيز باشد. در الدر المنثور است(ج 4، ص 343) كه وقتى آيه‏ فوق نازل شد، رسول خدا (ص) در سفر بود، پس رو به اصحاب خود كرده فرمود: هيچ مى‏دانيد اين چه روزى است؟ عرضه داشتند: خدا و رسولش داناتر است. فرمود: اين روزى است كه خدا به آدم مى‏فرمايد: برخيز برخاستن آتش. مى‏گويد:پروردگارا برخاستن آتش يعنى چه؟ مى‏فرمايد: از هر هزار نفر نهصد و نود و نه نفر به سوى آتش، و يك نفر به سوى بهشت.مسلمانان شروع كردند به گريه، حضرت فرمود: به هم نزديك شويد و به سوى رشد برويد چون هيچ نبوتى نبود مگر آنكه قبل از آن جاهليتى بوده، آتش هر چه از جاهليت گرفت كه گرفته، و اگر كامل نشد از منافقين مى‏گيرد، و مثل شما نيست مگر مثل رنگ مخالفى كه در بازوى حيوان و يا مثل خالى است كه در پهلوى شتر باشيد. آن گاه فرمود: من اميدوارم كه شما يك چهارم اهل بهشت باشيد. پس ياران تكبير گفتند. آن گاه فرمود: من اميدوارم كه شما يك سوم اهل بهشت باشيد. باز تكبير گفتند. آن گاه فرمود: من خيلى اميدوارم كه شما نصف اهل بهشت باشد. باز تكبير گفتند، راوى مى‏گويد نفهميدم دو ثلث را هم فرمود يا نه‏ اين روايت به طرق بسيارى ديگر از عمران، ابن عباس، ابى سعيد خدرى، ابى موسى و انس، نقل شده كه البته در متن آنها اختلافى هست، از همه آن متون معتدل‏تر همين روايتى است كه ما ايراد كرديم.

پیام ها

1- مخاطبان قرآن، همه‏ى مردمند. «يا أَيُّهَا النَّاسُ»

2- با غافلان بايد صريح سخن گفت وبه آنان هشدار داد. اتَّقُوا ... إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ

3- راه نجات از خطرهاى قيامت، تقواست. اتَّقُوا ... زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ

4- ياد قيامت، عامل ايجاد تقواست. اتَّقُوا ... زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ

5- تمام هستى متاع قليل است، ولى زلزله‏ى قيامت بزرگ است. «زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‏ءٌ عَظِيمٌ»

6- از خدايى كه پروردگار و صاحب عالم است، پروا كنيم. اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ ...

7- نظام موجود هستى، با زلزله‏اى از هم فرومى‏پاشد. «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‏ءٌ عَظِيمٌ»

منابع

تفسير نور    ج‏6    16    تفسير نمونه    ج‏14    10    ترجمه تفسير الميزان، ج‏14، ص: 480

 





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 
زمان : 7:18 AM
حکمت 464 نهج‌البلاغه، پایان عمر بنی‌امیه
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (75)

عناصر موعظه‌ای نهج‌البلاغه (تقوا 1)

تقوا رایج‌ترین کلمات نهج‌البلاغه

در کمتر کتابی مانند نهج‌البلاغه بر عنصر تقوا تکیه شده است و در نهج‌البلاغه به کمتر معنی و مفهومی به‌اندازه تقوا عنایت شده است. تقوا چیست؟ اصل پرهیز و اجتناب یکی از اصول زندگی سالم بشر است. در زندگی سالم، نفی و اثبات، سلب و ایجاب، ترک و فعل، اعراض و توجه توأم است. با نفی و سلب است که می‌توان به اثبات و ایجاب رسید و با ترک و اعراض می‌توان به فعل و توجه تحقق بخشید. مفهوم تقوا در نهج‌البلاغه مرادف با مفهوم پرهیز حتی به مفهوم منطقی آن نیست. تقوا در نهج‌البلاغه نیرویی است روحانی که براثر تمرین‌های زیاد پدید می‌آید و پرهیزهای معقول و منطقی ازیک‌طرف سبب و مقدمه پدید آمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر معلول و نتیجه آن است و از لوازم آن به شمارمی‌رود. نهج‌البلاغه تقوا را به‌عنوان یک نیروی معنوی و روحی که براثر ممارست و تمرین پدید می‌آید و به‌نوبه خود آثار و لوازم و نتایجی دارد و از آن جمله پرهیز از گناه را سهل و آسان می‌نماید، طرح و عنوان کرده است علی علیه‌السلام تصریح می‌کند که تقوا چیزی است که پرهیز از محرمات الهی و همچنین ترس از خدا، از لوازم و آثار آن است. پس در این منطق تقوا نه عین پرهیز است و نه عین ترس از خدا، بلکه نیرویی است روحی و مقدس که این امور را به دنبال خود دارد. توجه امام معطوف است به جنبه روانی و معنوی تقوا و آثاری که بر روح می‌گذارد، به‌طوری‌که احساس میل به پاکی و نیکوکاری و احساس تنفر از گناه و پلیدی در فرد به وجود می‌آورد (خطبه 16.156.233.113)

حکمت 464 نهج‌البلاغه، پایان عمر بنی‌امیه

 (تاریخی،اجتماعی، سیاسی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: إِنَّ لِبَنِی أُمَیةَ مِرْوَداً یجْرُونَ فِیهِ وَ لَوْ قَدِ اخْتَلَفُوا فِیمَا بَینَهُمْ ثُمَّ [لَوْ] کادَتْهُمُ الضِّبَاعُ لَغَلَبَتْهُمْ

و درود خدا بر او، فرمود: بنی‌امیه راه ملتی است که در آن می‌تازند، پس آنگاه‌که میانشان اختلاف افتد کفتارها بر آنان دهان گشایند و بر آنان پیروز شوند.

نکته‌ها

1-[قال الرضی [رحمه‌الله تعالی و هذا من أفصح الکلام و أغربه] و المرود [هاهنا] هنا مفعل من الإرواد و هو الإمهال و [الإنظار] الإظهار و هذا من أفصح الکلام و أغربه فکأنه ع شبه المهلة آلتی هم فی‌ها بالمضمار الذی یجرون فیه إلی الغایة فإذا بلغوا منقطع‌ها انتقض نظامهم بعدها]

به نقل شیخ رضی ره: «مرود» بر وزن «منبر» از مادّه «ارواد» به معنای مهلت است و این از فصیح‌ترین و زیباترین کلام است، گوئی امام علیه السّلام مهلت کوتاه بنی‌امیه در حکومت را به میدان مسابقه تشبیه کرده که مسابقه‌دهندگان به ترتیب در یک مسیر مشخّص به‌سوی یک هدف به‌پیش می‌روند و آنگاه‌که به هدف رسیدند نظم آن‌ها درهم‌شکسته می‌شود

2-این گفتار پیش‌بینی حساب‌شده و روشن حضرت در مورد آینده بنی‌امیه را ذکر کرده است، زوال نهایی آن‌ها به دست ابومسلم خراسانی صورت گرفت که حضرت تعبیر به کفتار از انها کرده چون ضعیف وفقیربودند و تدبیر نداشتند و به‌آسانی قدرت را به بنی‌عباس داد و دلیل اصلی فروپاشی بنی‌امیه اختلاف درونی انها بود نه قدرت ابومسلم

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 557

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 739

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 633، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 504

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : سه شنبه 28 آذر 1396 
زمان : 8:24 PM
حکمت 463 نهج‌البلاغه، دنیا برای آخرت است
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (74)

عناصر موعظه‌ای نهج‌البلاغه

عناصر موعظه‌ای نهج‌البلاغه مختلف و متنوع است. تقوا، توکل، صبر، زهد، پرهیز از دنیاپرستی، از تنعم و تجمل، پرهیز از هوای نفس، پرهیز از طول امل، دعوت به تفکر و تذکر و محاسبه و مراقبه، یادآوری گذشت سریع عمر، یادآوری مرگ و شداید سکرات و عوالم بعد از مرگ، یادآوری اهوال قیامت ازجمله عناصری است که در مواعظ نهج‌البلاغه بدان‌ها توجه شده است. برای اینکه نهج‌البلاغه را از این نظر بشناسیم، به‌عبارت‌دیگر برای اینکه علی علیه‌السلام را در کرسی وعظ و اندرز بشناسیم و برای اینکه با مکتب موعظه‌ای آن حضرت آشنا گردیم و عملاً از آن منبع سرشار بهره‌مند شویم، کافی نیست که صرفاً عناصر و موضوعاتی که علی علیه‌السلام در سخنان خود طرح کرده شماره کنیم؛ کافی نیست که مثلاً بگوییم حضرت درباره تقوا، توکل و زهد سخن گفته است بلکه باید ببینیم مفهوم خاص آن حضرت از این معانی چه بوده و فلسفه خاص تربیتی او در مورد تهذیب انسان‌ها و شوق آن‌ها به پاکی و طهارت و آزادی معنوی و نجات از اسارت چه بوده است؟ این کلمات،کلمات رایجی است که در زبان عموم، خاصه آنان که چهره اندرزگو به خود می‌گیرند، جاری است اما منظور همه افراد از این کلمات یکسان نیست؛ گاهی مفهوم‌های افراد از این کلمات در جهت‌های متضاد است و طبعاً نتیجه‌گیری‌های متضاد از آن‌ها می‌شود. ازاین‌رو لازم است اندکی به‌تفصیل درباره این عناصر ازنظر مکتب خاص علی علیه‌السلام گفتگو کنیم

حکمت 463 نهج‌البلاغه، دنیا برای آخرت است

(اعتقادی)

وَ قَالَ علیه‌السلام: الدُّنْیا خُلِقَتْ لِغَیرِهَا وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا

و درود خدا بر او، فرمود: دنیا برای رسیدن به آخرت آفریده شد، نه برای رسیدن به خود

نکته‌ها

1-در این گفتار حکیمانه حضرت موقعیت واقعی دنیا را در عبارت کوتاهی به این صورت بیان کرده‌اند که اگر دنیا را برای دنیا بخواهیم نکوهیده شده است ولی به‌عنوان ابزار برای رسیدن به آخرت ممدوح است

2-اگر برای دنیا سرای آخرتی نبود این زندگی بیهوده بود (سوره مؤمنون آیه 115) مثل دنیای طفل در شکم مادر وزندگی دوران جنینی جهت پرورش برای دنیای بیرون، درنتیجه مرگ نقطه پایان زندگی نیست

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 557

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 739

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 629، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 503

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : دوشنبه 27 آذر 1396 
زمان : 8:00 PM
حکمت 462 نهج‌البلاغه،بی‌اعتنایی به تعریف و تمجید
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (73)

مواعظ، عمده‌ترین بخش‌های نهج‌البلاغه

از مجموع 239 قطعه‌ای که سید رضی تحت عنوان «خطب» جمع کرده است (هرچند همه آن‌ها خطبه نیست) 86 خطبه موعظه است و البته بعضی از آن‌ها مفصل و طولانی است نظیر خطبه 175 که با جمله «انْتَفِعوا بِبَیانِ اللَّهِ» آغاز می‌شود و خطبه «القاصعة» که طولانی‌ترین خطب نهج‌البلاغه است و خطبه 184 (خطبة المتقین).

از مجموع 79 قطعه‌ای که تحت عنوان «کتب» (نامه‌ها) گردآورده است (هرچند همه آن‌ها نامه نیست) 25 نامه تماماً موعظه است و یا متضمن جمله‌هایی در نصیحت و اندرز و موعظه و برخی از آن‌ها مفصل و طولانی است مانند نامه 31 که اندرزنامه آن حضرت است به فرزند عزیزش امام مجتبی علیه‌السلام و پس از فرمان معروف آن حضرت به مالک اشتر طولانی‌ترین نامه‌هاست و دیگر نامه 45 که همان نامه معروف آن حضرت است به عثمان بن حنیف والی بصره از طرف حکومت امام.

حکمت 462 نهج‌البلاغه، بی‌اعتنایی به تعریف و تمجید

 (اخلاقی، اجتماعی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیه

 و درود خدا بر او، فرمود: چه‌بسا کسانی که با ستایش دیگران فریب خوردند

نکته‌ها

1-در این گفتار کوتاه حکیمانه هشدار به کسانی داده می‌شود که از سوی این وان مورد مدح و تمجید قرار می‌گیرند، کبروغرور، توقف در مسیر تکامل معنوی، حسادت مخالفان، از آفات آن است، لذا اعتدال بهترین راه است وبایدهر کس را به‌تناسب ظرفیت مورد تشویق قرارداد

2-در دو مورد دیگر از کلمات قصار این حکمت آورده شده است، حکمت 116 و 260 و در بعضی از نسخه‌های نهج‌البلاغه این حکمت به‌عنوان آخرین حکمت ذکرشده است

3-بدون شک باید نیکوکاران را به سبب نیکوکاری‌شان تشویق کردوبدکاران را مورد نکوهش قرارداد (سوره توبه آیه 100) وگرنه نیکوکاران به نیکی کردن بی‌رغبت شده و بدکاران در کردارشان تشویق می‌شوند ولی آفات آن را هم باید در نظر گرفت

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 556

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 739

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 623، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 502

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : یک شنبه 26 آذر 1396 
زمان : 8:32 PM
حکمت 461 نهج‌البلاغه،غیبت نشانه ناتوانی
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (72)

موعظه و خطابه در نهج‌البلاغه

موعظه با خطابه متفاوت است. سروکار خطابه با احساسات است اما خطابه برای تهییج و بیتاب کردن احساسات است و موعظه برای رام ساختن و تحت تسلط درآوردن. خطابه آنجا به کار آید که احساساتْ خمود و راکد است و موعظه آنجا ضرورت پیدا می‌کند که شهوات و احساسات خودسرانه عمل می‌کنند.

خطابه احساسات غیرت، حمیت، حمایت، سلحشوری، عصبیت، برتری‌طلبی، عزت طلبی، مردانگی، شرافت، کرامت، نیکوکاری و خدمت را به جوش می‌آورد و پشت سرخود حرکت و جنبش ایجاد می‌کند اما موعظه جوشش‌ها و هیجان‌های بیجا را خاموش می‌نماید. خطابه زمام کار را از دست حسابگری‌های عقل خارج می‌کند و به دست طوفان احساسات می‌سپارد اما موعظه طوفان‌ها را فرومی‌نشاند و زمینه را برای حسابگری و دوراندیشی فراهم می‌کند. خطابه به بیرون می‌کشد و موعظه به درون می‌برد. خطابه و موعظه هر دو ضروری و لازم است. در نهج‌البلاغه از هردو استفاده‌شده است. مسئله عمده موقع‌شناسی است که هرکدام در جای خود و به‌موقع مورداستفاده واقع شود. خطابه‌های مهیج امیرالمؤمنین علیه‌السلام در موقعی ایرادشده که احساسات باید برافروخته شود و طوفانی به وجود آید و بنیادی ظالمانه برکنده شود آن‌چنان‌که در صفین در آغاز برخوردِ معاویه خطابه‌ای مهیج و آتشین ایراد کرد. (نهج‌البلاغه خطبه 51) اما مواعظ حضرت در شرایط دیگر انجام‌یافته است در دوره خلفا و مخصوصاً در زمان عثمان براثر فتوحات پی‌درپی و غنائم بی‌حساب و نبودن برنامه خوب برای بهره‌برداری از آن ثروت‌های هنگفت و مخصوصاً برقراری اریستوکراسی و حکومت اشرافی و بلکه قبیله‌ای در زمان عثمان فساد اخلاق و دنیاپرستی و تنعم و تجمل در میان مسلمین راه یافت، عصبیت‌های قبیله‌ای از نو جان گرفت، تعصب عرب و عجم بر آن مزید گشت. در میان آن غوغای دنیاپرستی و غنیمت و آز و کام‌جویی و تعصب، تنها فریاد ملکوتی موعظه‌ای که بلند بود فریاد علی بود.

عناصری که در مواعظ علی علیه‌السلام وجود دارد عبارت‌اند از تقوا، دنیا، طول امل، هوای نفس، زهد، عبرت از احوال گذشتگان، اهوال مرگ، اهوال قیامت و غیره

حکمت 461 نهج‌البلاغه،غیبت نشانه ناتوانی

 (اخلاقی، اجتماعی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: الْغِیبَةُ جُهْدُ الْعَاجِز

 و درود خدا بر او، فرمود: غیبت کردن تلاش ناتوان است

نکته‌ها

1- در این حکمت به یکی از عیوب مهم غیبت اشاره‌شده است که همان ناجوانمردی و ضعف و پستی انسان را می‌رساند، فرد ناتوان و فاقد شخصیت با تمام قدرت از پشت خنجر می‌زند

2-مطابق آیه 12 سوره حجرات پیرامون بحث غیبت، شدیدترین تعبیر آمده است که همان خوردن گوشت برادر مرده است

3-غیبت یعنی اینکه از دیگری در غیاب او چیزی بگویی که اگر بشنود ناراحت شود

4-غیبت حق‌الناس است ولی اگر طلب حلالیت سبب فتنه و فساد و یا اذیت وازار بیشتری شود دعا و استغفار و کار خیر کافی است، درهرصورت غیبت کننده از این عمل خود نزد خداوند توبه نماید (بحارالانوار ج 72 ص 242)

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 556

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 739

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 615، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 500

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : شنبه 25 آذر 1396 
زمان : 10:26 PM
حکمت 460 نهج‌البلاغه، ارزش صبر و تحمّل
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (71)

مواعظ بی‌نظیر نهج‌البلاغه

بزرگ‌ترین بخش نهج‌البلاغه بخش مواعظ است. تقریباً نیمی از نهج‌البلاغه را این بخش تشکیل می‌دهد و بیشترین شهرت نهج‌البلاغه مدیون موعظه‌ها و پندها و اندرزها و حکمت‌های عملی آن است. بگذریم از مواعظ قرآن و یک سلسله مواعظی که از رسول اکرم- ولو مختصر- باقی‌مانده است و به‌منزله ریشه و سررشته نهج‌البلاغه به شمار می‌رود، مواعظ نهج‌البلاغه در عربی و فارسی بی‌نظیر است. بیش از هزار سال است که این مواعظ نقش مؤثر و خارق‌العاده خود را ایفا کرده و می‌کند. هنوز در این کلمات جاندار، آن نفوذ و تأثیر هست که دل‌ها را به تپش اندازد و به احساسات رقّت بخشد و اشک‌ها را جاری سازد و تا بویی از انسانیت باقی باشد این کلمات اثر خود را خواهد بخشید.

حکمت 460 نهج‌البلاغه، ارزش صبر و تحمّل

 (اخلاقی، اجتماعی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ ینْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّة

 و درود خدا بر او، فرمود: بردباری و درنگ هم آهنگ‌اند و نتیجه آن بلند همّتی است

نکته‌ها

1-اهمیت حلم و بردباری و ترک شتاب در کارها و سرچشمه این دو صفت برجسته در این حکمت مورداشاره قرارگرفته است

2-کسی که دارای علو همت باشد که همان معنای شخصیت والا و برجسته و دارای بلندنظری وسعه صدراست، هرگز دربرابرسفیهان واکنش نشان نمی‌دهد، باتحمل و بردباری از آن می‌گذرد (سوره فرقان آیه 63)، و در کارها شتاب نمی‌کنند و سنجیده با توجه به تمام جوانب عمل می‌کنند (سوره حجرات آیه 6)

3- دستور ترک شتاب مربوط به مسائلی است که روشن نیست و نیاز به‌دقت دارد اما با برنامه معین و راه روشن بدون تردید در صحت ان، باید عجله کرده و فرصت را غنیمت شمرد، در حکمت 363 نیز به این موضوع اشاره‌شده است

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 556

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 739

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 611، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستاد شهید مطهری، ج 16، ص: 496

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : جمعه 24 آذر 1396 
زمان : 10:16 PM
حكمت 459نهج البلاغه،شناخت جايگاه جبر و اختيار
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه(70)

سکوت ومدارای علی علیه السلام دربرابر خلفا درنهج البلاغه(5)

على عليه السلام در كلمات خود به دو موقف خطير در دو مورد اشاره مى‏كند و موقف خود را در اين دو مورد، ممتاز و منحصر به فرد مى‏خواند؛ يعنى او در هر يك از اين دو مورد خطير تصميمى گرفته كه كمتر كسى در جهان در چنان شرايطى مى‏تواند چنان تصميمى بگيرد.در يكى از اين دو مورد حساس سكوت كرده است و در ديگرى قيام؛ سكوتى شكوهمند و قيامى شكوهمندتر. سكوت و مدارا در برخى شرايط بيش از قيامهاى خونين نيرو و قدرت تملك نفس مى‏خواهد.

اما قيام شكوهمند و منحصر به فرد كه حضرت به آن مى‏بالد و مى‏گويد احدى ديگر جرأت چنين كارى را نداشت، قيام در برابر خوارج بود:

فَانا فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْها احَدٌ غَيْرى بَعْدَ انْ ماجَ غَيْهَبُها وَ اشْتَدَّ كَلَبُها «1».

تنها من بودم كه چشم اين فتنه را در آوردم؛ احدى غير از من جرأت بر چنين اقدامى نداشت. هنگامى دست به چنين اقدامى زدم كه موج تاريكى و شبهه ناكى آن بالا گرفته، هارى آن فزونى يافته بود.

(1). نهج البلاغه، خطبه 90.

آرى، اين افتخار تنها نصيب پسر ابوطالب شد. كدام روح نيرومند است كه در مقابل قيافه‏هاى آنچنان حق به جانب تكان نخورد، و كدام بازوست كه براى فرود آمدن بر فرق اينها بالا رود و نلرزد؟!

حكمت 459نهج البلاغه،شناخت جايگاه جبر و اختيار

 (اعتقادى)

وَ قَالَ علی علیه السلام: يَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِيرِ حَتَّى تَكُونَ الْآفَةُ فِي التَّدْبِيرِ

[قال الرضي و قد مضى هذا المعنى فيما تقدم برواية تخالف هذه الألفاظ]

 و درود خدا بر او، فرمود: تقدير الهى چنان بر محاسبات ما چيره شود كه تدبير، سبب آفت زدگى باشد.«1»

مى‏گويم: «مفهوم اين حكمت در حكمت 16 با عبارت ديگرى نقل شد»)

نکته ها

1- نقد مكتب ولونتاريسم(‏VOLUNTARISM )مكتب اصالت اراده و اختيار كه هر گونه جبرى را نفى مى‏كند، زيرا در اسلام انسان با كمك خدا عمل مى‏كند.

2-اشاره این حکمت به تاثیر نافذ مقدرات است که انسان را بیشتر باتوحید افعالی پروردگار اشنا می سازد واینکه مسبب الاسباب را خدا بدانیم درعین حال، غرور ما را نگیرد

3-مقصود از بیان این حکمت این نیست که انسان دست از تدبیرو تلاش وکوشش برای رسیدن به مقاصد مشروع ومطلوب بردارد وهمه چیز را به مقدرات بسپارد،بلکه باید مراقب باشد از خداوند عافل نباشد دل به او ببندد وپیروزی ها را از او بطلبد

منابع

نهج البلاغة (للصبحي صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص556

نهج البلاغة / ترجمه دشتى، 1جلد، مشهور - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1379ش.ص739

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 601، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏16، ص: 493

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷

 





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : پنج شنبه 23 آذر 1396 
زمان : 10:11 PM
سيماى سوره زلزله‏
نظرات(0) | ادامه مطلب

نکته های قرانی بیان معنوی تلگرام

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

به نام خداوند بخشنده مهربان‏

إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها «1» وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها «2» وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها «3» يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها «4» بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى‏ لَها «5» يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ «6» فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ «7» وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ «8»

آن گاه كه زمين به لرزش شديد خود لرزانده شود. و زمين بارهاى سنگين خود را بيرون افكند. و انسان بگويد: زمين را چه شده است؟ (كه اينگونه سخت مى‏لرزد). در آن روز زمين خبرهاى خود را بازگو كند. چرا كه پروردگارت به آن وحى كرده است. در آن روز مردم به طور پراكنده (از قبرها) بيرون آيند تا كارهايشان به آنان نشان داده شود. پس هر كس به مقدار ذرّه‏اى كار نيك كرده باشد همان را ببيند. و هركس هم وزن ذره‏اى كار بد كرده باشد آن را ببيند.

 

نکته ها

اين سوره عمدة بر سه محور دور مى‏زند:نخست از" اشراط الساعة" و نشانه‏هاى وقوع قيامت بحث مى‏كند، و در دنبال آن سخن از شهادت زمين به تمام اعمال آدمى آمده است.در بخش سوم از تقسيم مردم به دو گروه" نيكوكار" و" بدكار" و رسيدن هر كس به اعمال خود سخن مى‏گويد. كلمه" زلزال" مانند كلمه" زلزلة" مصدر و به معناى نوسان و تكان خوردن پى در پى است، و اينكه اين مصدر را به ضمير زمين اضافه كرد، و فرمود" زمين زلزله‏اش را سر مى‏دهد" به ما مى‏فهماند كه زمين زلزله‏اى خاص به خود دارد، و اين مى‏رساند كه زلزله مذكور امرى عظيم و مهم است، زلزله‏اى است كه در شدت و هراسناكى به نهايت رسيده است.اضافه شدن زلزله به زمين «زلزالها» هم رمز عظمت زلزله است و هم رمز گستردگى آن در تمام زمين. در اولين آيه سوره حج نيز عظمت اين زلزله مطرح شده است: «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‏ءٌ عَظِيمٌ» در خطبه 157 نهج‏البلاغه نيز مى‏خوانيم: «عباد الله احذروا يوما تفحص فيه الاعمال و يكثر فيه الزلزال و تشيب فيه الاطفال» بندگان خدا! بترسيد از روزى كه در آن، تمام اعمال بررسى شود، زلزله‏ها زياد مى‏شود و كودكان (به خاطر طولانى بودن يا سختى آن روز) پير مى‏شوند.«مِثْقالَ» از «ثقيل» به معناى ميزان سنگينى است و كلمه‏ «ذَرَّةٍ» يا به معناى كوچك‏ترين مورچه است و يا به معناى ذرات سبك پراكنده در هوا. البته امروز به اتم نيز ذرّه مى‏گويند.ولى به هر حال مراد از آن كوچك‏ترين واحد وزن است.

جناب آقاى حسان در ديوان خود، آيات سوره زلزال را اين گونه به نظم در آورده است:

اين زمين در آن زمان پر بلا              ناگهان چون زلزلت زلزالها

از درونش اخرجت اثقالها                  با تعجب قال الانسان مالها

مردگان خيزند بر پا كلّهم‏                   تا همه مردم يروا اعمالهم‏

هر كه آرد ذرّةً خيراً يره‏                    يا كه آرد ذرّةً شرّاً يره‏

آن زمان خورشيد تابان كوّرت‏                        كوههاى سخت و سنگين سُيّرت‏

آبها در كام دريا سجّرت‏                    آتش دوزخ به شدت سعّرت‏

چون در آن هنگام جنّت ازلفت‏                        خود بداند هركسى ما احضرت‏

در روايات است كه نحوه خبر دادن زمين اين گونه است كه مى‏گويد: فلانى در فلان زمان فلان عمل را روى من انجام داد. « تفسير نورالثقلين » در فضيلت اين سوره تعبيرات مهمى در روايات اسلامى آمده، از جمله در حديثى از پيغمبر اكرم صلی الله علیه واله مى‏خوانيم:

من قرأها فكانما قرأ البقرة و اعطى من الاجر كمن قرأ ربع القرآن:

" هر كس آن را تلاوت كند گويى سوره بقره را قرائت كرده، و پاداش او به اندازه كسى است كه يك چهارم قرآن را تلاوت‏كرده باشد" «" مجمع البيان" جلد 10 صفحه 524».

و در حديثى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانيم كه فرمود:" هرگز از تلاوت سوره" اذا زلزلت الارض" خسته نشويد، چرا كه هر كس آن را در نمازهاى نافله بخواند هرگز به زلزله گرفتار نمى‏شود، و با آن نمى‏ميرد، و به صاعقه و آفتى از آفات دنيا تا هنگام مرگ گرفتار نخواهد شد" « اصول كافى"مطابق نقل نور الثقلين جلد 5 صفحه 347، مجمع البیان، ج9، ص524- مجمع البیان ج10 ص 418 - کَنزُالعُعّال ج1 ص 595 و ص584 ، ثوابُ الأعمال ص 124».

 پیام ها

1- زلزله بزرگ زمين در آستانه قيامت، امرى قطعى و حتمى است. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (كلمه اذا در موردى بكار مى‏رود كه امر قطعى باشد)

2- معاد جسمانى است. (جسم انسانها در زمين دفن شده كه در قيامت خارج مى‏شود، نه روح آنها) «أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها»

3- قيامت روز تحيّر انسان است. «قالَ الْإِنْسانُ ما لَها»

4- هستى شعور دارد. «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»

5- زمين از گواهان قيامت است. «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»

6- در قيامت راه هرگونه انكار بسته است. «لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ»

7- همه مردم در دادگاه عدل الهى يكسان‏اند. فَمَنْ يَعْمَلْ‏ ... فَمَنْ يَعْمَلْ‏ ...

8- كيفر و پاداش الهى، بر اساس عمل است. فَمَنْ يَعْمَلْ‏ ... فَمَنْ يَعْمَلْ‏ ...

9- عمل هر چه هم كوچك باشد، حساب و كتاب دارد. لذا نه گناهان را كوچك شمريد و نه عبادات را. «مِثْقالَ ذَرَّةٍ»

10- تجسم و ديدن عمل در آن روز خود عذاب يا لذت است. «يَرَهُ»

منابع

تفسير نورج‏10ص565 ،تفسير نمونه ج‏27ص233 ،ترجمه تفسير الميزان ج‏20ص586   

 





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 
زمان : 8:15 PM
 

 




.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.