حیف از تو عزیزی که منت یار بخوانم

 

نه صبر به دل مانده نه در سینه قرارم

بگذار چو آتش ز جگر شعله برآرم

 

گر زحمتت افتد که نهی پای به چشمم

بگذار که من چشم به پایت بگذارم

 

حیف از تو عزیزی که مَنَت یار بخوانم

اما چه کنم جز تو کسی یار ندارم

 

خجلت کشم از دیده و از گریه‌ ی عمرم

گر پیشتر از آمدنت جان بسپارم

 

یک لحظه بزن بر رخ من خنده که یک عمر

با یاد لبت خنده کنان اشک ببارم

 

شامم شده تاریک تر از صبح قیامت

روزم شده بی روی تو همچون شب تارم

 

دادند مرا دیده که روی تو ببینم

بی دیدن رخسار تو با دیده چه کارم

 

ای منتظَرِ منتظِران! یوسف زهرا

پاییز شده بی گل روی تو بهارم

 

مهرت نتوان کرد برون از دل «میثم»

گر خصم دو صد بار کشد بر سر دارم

 

 

غلامرضا سازگار (میثم)


ادامه مطلب ندارد
[ جمعه 5 تیر 1394  ] [ 1:46 PM ] [ KuoroshSS ]

می آید . . .

 
می آید از دور، مردی سواره
بر مرکب عشق، چون ماهپاره
 
وَالشَّمس رویش، وَاللَّیل مویش
گل ها همه مست از رنگ و بویش
 
عمامه بر سر مثل پیمبر
(اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
در بازوانش نیروی حیدر(علیه السلام)
 
از پای تا سر در شور و شین است
برق نگاهش مثل حسین (علیه السلام) است
 
می آید از دور خوشبوتر از یاس
در چشم و ابرو مانند عباس (علیه السلام)
 
القِصّه این مرد امید دل هاست
خوشبوتر از یاس فرزند زهراست(علیها السلام)


[ جمعه 5 تیر 1394  ] [ 5:45 AM ] [ KuoroshSS ]

. . . می سوزم و می سازم

 

 

در آتش مَهجوری، می سوزم و می سازم

با درد و غمِ دوری، می سوزم و می سازم

 

شمعِ شب تنهایَم،  از عشقِ تو  رسوایَم

چون عاشقِ رنجوری، می سوزم و می سازم

 

با دیده ی  پُر شبنم،  در شهر  سیاه غم

از غُصّه ی بی نوری، می سوزم و می سازم

 

مانند جوان مرده،  چون  لاله ی   پژمرده

بنشسته لب گوری، می سوزم و می سازم

 

شرمنده ام   از کارم،  از چشم  گنه کارم

پنهانی و مستوری، می سوزم و می سازم

 

والایی   و  من  پَستم،   بر دامنِ تو دستم

چون وصله ی ناجوری، می سوزم و می سازم

 

 

حمیدرضا گلرخی



[ پنج شنبه 4 تیر 1394  ] [ 11:19 PM ] [ KuoroshSS ]

ز درت بیا و ردم نکن، تو که از تبار کرامتی

 
لب ما و قصه ی زلف تو، چه توهّمی! چه حکایتی!
تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحّمی! چه سخاوتی!
 
به نماز صبح و شبت سلام! و به نورِ در نَسَبت سلام!
و به خالِ کنج لبت سلام! که نشسته با چه ملاحتی!
 
وسطِ «ألستُ بِرَبِّکُم» شده ایم در نظرِ تو گم
دل ما پیاله،  لب تو خم،  زده ایم جام ولایتی
 
به جمال وارث کوثری، به خدا حسینِ (علیه السلام) مُکرّری
به روایتی خود حیدری،  چه شباهتی!  چه اصالتی!
 
«بَلَغَ العُلی» به کمالِ تو «کَشَفَ الدُّجی» به جمالِ تو
به تو و قشنگی خال تو،  صلوات هر دم و ساعتی
 
شده پر دو چشم تو در ازل، یکی از شراب و یکی عسل
نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته حلاوتی!
 
تو که آینه   تو که آیتی،  تو که آبروی عبادتی
تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن که قیامتی
 
زد اگر کسی در خانه ات، دل ماست کرده بهانه ات
که به جستجوی نشانه ات،  ز سحر شنیده  بشارتی
 
غزلم   اگر تو بسازیم،  وَ نی ام   اگر بنوازیم
به نسیم یادِ تو راضیم نه گلایه ای نه شکایتی
 
نه،  مرا نبین،  رصدم نکن، وَ نظر به خوب و بدم نکن
ز درت  بیا  و  ردم  نکن   تو که از تبار کرامتی
 
قاسم صرافان


[ پنج شنبه 4 تیر 1394  ] [ 10:05 PM ] [ KuoroshSS ]

گل نرگس

 

زان لب لعل که رَشکِ شِکر است

خواهد آن کس که ز اهل بصر است

 

عاشق و واله و شیدای تو شد

هر کسی عارف و صاحب نظر است

 

هر کسی مِحنت هجران دیده است

از دلِ خسته ی من با خبر است

 

بی تو گر عمر ابد بخشندم

همه ی آن ضرر اندر ضرر است

 

هر که را یادِ تو از یاد برفت

روزگارش خطر اندر خطر است

 

زانچه گل در چمن حُسن بُوَد

گلِ نرگس ز همه خوب تر است

 

کی برون آیی از این پرده ی غیب

شام هجران تو را کی سحر است

 

لطفی صافیت ای معدن لطف

از غم هجر تو خونین جگر است

 

 

آیة الله صافی گلپایگانی حفظه الله


ادامه مطلب ندارد
[ پنج شنبه 4 تیر 1394  ] [ 5:04 AM ] [ KuoroshSS ]

از هرچه غیر مدح تو گفتم گذشت کن

 

سخت است در حضور تو لب وا کند قلم

ای خنده‌ات رقیب رطب‌های خوبِ بم

 

نامت چهار گوشه‌ی عالم گرفته است

آوازه‌ی تو می زند از شش جهت قدم

 

اکسیژن حیات زمین، انقلاب کن

در کوچه‌های شهرِ گرفتارِ دود و دم

 

با گریه راه بُغض مرا شست و شو بده

عاری کن از دریچه‌ی دل گرد درد و غم

 

این خاک‌های خشک ترک خورده را ببین

ای آسمان به کالبد این زمین بدم

 

با من بگو نهایتِ کارم رسیدن است؟

یا انتظار، مرگِ مرا می‌زند رقم؟

 

از هرچه غیر مدح تو گفتم گذشت کن

ای عشق خطِ عفو بکش بر سَرِ قلم

 

احسان اکابری



[ پنج شنبه 4 تیر 1394  ] [ 3:37 AM ] [ KuoroshSS ]

دست گره گشا

 

من کیستم گدای تو یا ثامنَ الحُجَج

شرمنده‌ی عطای تو یا ثامن الحجج

 

بالله نمی‌روم بَرِ بیگانگان به عجز

تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج

 

از کار ما گره نگشاید کسی مگر

دستِ گره گشای تو یا ثامن الحجج

 

تا آخرین نفس نکشم دست التجا

از دامن وِلای تو یا ثامن الحجج

 

خواهم ز بخت همّت و از حقّ سعادتی

تا سر نهم به پای تو یا ثامن الحجج

 

باشد صفایِ صبحِ نشابور یادگار

ز انفاس جان فزای تو یا ثامن الحجج

 

دارُالشَّفاست کوی تو و خود تویی طبیب

درد من و دوای تو یا ثامن الحجج

 

هستی چو پاره‌ی تن پیغمبر خدا

جان جهان فدای تو یا ثامن الحجج

 

بنما عنایتی به مؤیّد، که نسپُرَد

راهی به جز رضای تو یا ثامن الحجج

 

سیّدرضا مؤیّد



[ چهارشنبه 3 تیر 1394  ] [ 12:48 AM ] [ KuoroshSS ]

طواف حرم

 

ای نامِ تو خوشبوتر از آلاله و شب بو

یک عالمه گُل کاشته‌ام در خم ابرو

 

خورشید هم از شرق نگاه تو می‌آید

هر صبح که در بند کنی حلقه‌ی گیسو

 

از دانه ی اشکِ دلِ زوّار تو روئید

بر گِرد ضریح تو چنین حلقه‌ی بازو

 

مشغول طوافِ حرمت، هرچه کبوتر

مهمانِ صفای قدمت، هرچه پرستو

 

تصویر فلک یکسره در صحنِ تو پیداست

از بس که به آن بالِ ملائک زده جارو

 

تا صید کند یک نظر از گوشه‌ی چشمت

صیّاد که ناله زده: یا ضامن آهو

 

پیش تو دراز است مرا دستِ گدایی

با کاسه‌ی دل، کاسه‌ی سر، کاسه‌ی زانو

 

ای ناب‌ترین مایه‌ی الهام غزل‌ها

با تو چه نیازی‌ست به معشوق و لبِ جو

 

بیمارِ توأم  آقا!  نذرت دلِ تنگم

بنویس برای دلِ من نسخه و دارو

 

عبّاس احمدی



[ چهارشنبه 3 تیر 1394  ] [ 12:22 AM ] [ KuoroshSS ]

بالای سر

 

یک جذبه ریسمان شد و پای مرا گرفت

یک ابر گریه کرد و دوباره هوا گرفت

 

افسوس ذکرهای لبم ناشنیده ماند

دادم کبود ماند و گلویِ صدا گرفت

 

صورت به صورتِ درِ صحنش گذاشتم

در گفت: آهِ گرم کشیدی بیا گرفت

 

      بالای سر نشستم و دیدم که جبرئیل (علیه السلام)

یک پَر گذاشت در صف و از پیش جا گرفت

 

بالای سر نشستم و دیدم که عاشقی

خواند از فضائلِ تو وُ بعداً عبا گرفت

 

دیوانه‌ای که عقل طلب کرد از شما

بالای سر نشستم و دیدم عصا گرفت

 

بالای سر نشسته‌ام و حدس می‌زنم

پائین پای تو چه کسی را شفا گرفت

 

پرسیدم از نسیم، کجایی؟ جواب داد

با بوسه‌ای که از لبِ گلدسته‌ها گرفت

 

سمتِ زیارتم بشتابید چون که اشک

امشب ضریحِ چهره‌ی ما را طلا گرفت

 

شیخ رضا جعفری



[ چهارشنبه 3 تیر 1394  ] [ 12:05 AM ] [ KuoroshSS ]

باده بده ساقیا!

 

باده بده ساقیا! ولی ز خُمِّ غدیر

چنگ بزن مُطربا! ولی به یاد امیر

تو نیز ای چرخ پیر! بیا ز بالا به زیر

دادِ مَسَرَّت بده، ساغر عشرت بگیر

 

بلبل نطقم چنان قافیه پرداز شد

که زُهره در آسمان به نغمه دمساز شد

محیط کون و مکان، دایره ی ساز شد

سَرور روحانیان، هُوَ ٱلْعَلِیُّ ٱلْکبیر

 

وادی خُمِّ غدیر، منطقه ی نور شد

یا ز کف عقل پیر، تجلّی طور شد؟

یا که بیانی خطیر ز سِرِّ مَستور شد؟

یا شده در یک سَریر، قَرانِ شاه و وزیر؟

 

چون به سر دست شاه، شیر خدا شد بلند

به تارک مهر و ماه، ظِلِّ عنایت فکند

به شوکت فَرّ و جاه، به طالعی ارجمند

شاه ولایت پناه، به امر حق شد امیر

 

مژده! که شد میر عشق، وزیر عقل نخست

به همّت پیر عشق، اساس وحدت درست

به آب شمشیر عشق، نقش دوئیت بشست

به زیر زنجیر عشق، شیر فلک شد اسیر

 

فاتح اِقلیمِ جود به جای حیدر نشست

یا به سپهر وجود نَیِّر اعظم نشست؟

یا به محیط شهود مرکز عالم نشست؟

روی حسودِ عَنود، سیاه شد همچو قیر

 

جلوه به صد ناز کرد لیلی حُسْن قِدَم

پرده ز رخ باز کرد بدْر منیر ظُلَم

نغمهگری ساز کرد معدن کُلّ حِکَم

یا سخن آغاز کرد عَنِ ٱللَّطیفِ ٱلْخبیر

 

به هر که مولا منم، علیست مولای او

نسخه ی اسما منم، علیست طُغرای او

سِرِّ مُعمّا منم، علیست مَجْلای او

محیط انشا منم، علی مَدار و مدیر

 

طور تجلّی منم، سینه ی سینا علیست

سِرِّ اَنَا ٱلله منم، آیت کبری علیست

درّه ی بیضا منم، لؤلؤ لالا علیست

شافع عُقبیٰ منم، علی مُشار و مُشیر

 

حلقه ی افلاک را، سلسله جنبان علیست

قاعده ی خاک را، اساس و بنیان علیست

دفتر ادراک را، طراز و عنوان علیست

سید لولاک را، علی وزیر و ظهیر

 

دایره ی کُنْ فَکان، مرکز عزم علیست

عرصه ی کون مکان، خطّه ی رزم علیست

در حرم لامکان، خلوت بزم علیست

روی زمین و زمان به نور او مُسْتَنیر

 

یوسف کنعان عشق، بنده ی رخسار اوست

خِضر بیابان عشق، تشنه ی گفتار اوست

موسِیِ عِمران عشق، طالب دیدار اوست

کیست سلیمان عشق، بر در او یک فقیر

 

ای به فروغ جمال، آینه ی ذُوٱلْجَلال

‌‌‌«مُفتقر» خوش مَقال، مانده به وصف تو لال

گرچه بُراق خیال در تو ندارد مجال

ولی ز آب زلال، تشنه بُوَد ناگزیر

 

 

آی‍ة الله محمد حسین غروی اصفهانی رحمة الله علیه


ادامه مطلب ندارد
[ سه شنبه 2 تیر 1394  ] [ 1:58 PM ] [ KuoroshSS ]